فرمول های چاقی دستورالعمل هایی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شوند. این واکنش ها همان عادت های ما هستندکه باعث چاق شدن ما می شوند.
چاقی چیست؟
چاقی وضعیتی است که خودمان با لذت ایجادش کرده ایم و لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد شود به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردد.
لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگار است و تا زمانی که فرد بخواهد می تواند از این طریق در تناسب اندام باقی بماند.
از مزیت های روش لاغری با ذهن استفاده از فرمول های چاقی است، به طریقی که برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده است را شناسایی می کنیم.
سپس فرمول های لاغری را ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در آن برنامه می کنیم.
به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحت است، چون براساس مسیری است که ما برای چاق شدن طی کرده ایم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.
تاثیر تمرکز بر چاقی و لاغری
تمرکز کردن یا توجه کردن، موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمول های چاقی و چاق تر شدن ما می شود.
دقت کنید توجه کردن مانند ابزاری است که می شود از آن برای انجام کارهای مفید استفاده کرد یا برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از آن استفاده کنیم.
اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می توانیم چاق تر شویم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می توانیم لاغر شویم.
زمانی که به چاقی خود توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید می کنیم.
در حالی که در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنیم چون آن را از دست داده ایم و خود را دور از آن می دانیم.
به همین علت توجه ما به لاغری به صورت حسرت لاغر شدن است. و حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدن ما می شود. چون تمرکز ما برای چاقی خودمان بیشتر شده و باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن می شود.
توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد در ما می شود و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر در ما نسبت به چاقی می شود، به عبارتی خود را مغلوب اضافه وزن می دانیم و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شود.
توجه به چاقی سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شود که در نهایت باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن و پر رنگ تر شدن تصویری چاق تر از خودمان در ذهن میشود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است تمام سعی خود را میکند تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کرده ایم برساند.و این کار را از طریق تقویت فرمولهای چاقی و ایجاد فرمول های جدید انجام می دهد.
چرا چاقی سریع تر از لاغری است
دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند معتقد هستند که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده است، توجه کردن به اضافه وزن است.
هرچه بیشتر به چاقی توجه کنید علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید کرده اید باعث تضعیف روحیه و تشدید احساس ضعف و ناتوانی در برابر چاق تر شدن می شوید.
برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیم هایی که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم را تغییر دهیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم. به این ترتیب به مرور فرمول های چاقی ذهن ما کمرنگ می شوند.
این تغییرات در سطح فکر آغاز می شود و به مرور در تصمیمات روزمره ما نمایان می شود و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شود.
این تغییرات سبب ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کند تا جسم ما را منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برساند.
نقش زمان در چاقی
یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر است، زمان تعیین کردن برای لاغری است.
چرا که هر روز که از زمان تعیین شده سپری شود به دلیل اینکه ما هر روز اضافه وزن خود را زندگی می کنیم امیدمان برای متناسب شدن کمرنگ تر می شود و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شود.
شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش گرفته اند می شود تعیین زمان برای لاغری است و در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری می پردازیم.
توصیه میکنم محتوای آموزشی فایل تصویری این جلسه را بارها با دقت تماشا کنید و به موضوعات مطرح شده فکر کنید و به مشابه بودن افکار و رفتار خود در زندگی بر اساس مطالب ارائه شده توجه کنید.
هرچقدر بیشتر به دنبال تایید کردن مطالب ارائه شده از طریق دوره آموزشی لاغری با ذهن باشید به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار می گیرید.
چگونگی گسترش فرمول های چاقی
در این نوشته که توسط یکی از اعضای سایت در بخش نظرات درج شده است چگونگی گسترش فرمول های چاقی در ذهن به وضوح شرح داده شده است.
من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر میشده .
یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم به همه و خودم میگفتم:
وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم
و یادم میاد اون تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳ اولین رژیم من بود. البته در دوران نامزدی هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی.
رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمیدونم چی شد که ادامه ندادم. شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمیکرد. اما یک سال بعد از ازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم هر چیزی نخورم و …. و تونستم با همون کاری که انجام دادم ۸ کیلو کم کنم.
همه تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم به چاقی بیشتر توجه میکردم و ناآگاهانه باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم می شدم.
بعد از رها کردن رژیم سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچ کفشی پای من نمیرفت، هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد.
به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم اونم با ورزش و رژیم و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم.
دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم.
برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم و محدودیت بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست میخوردم.
- در جمعهای دوستانه ی خودم حس خوبی نداشتم.
- موقع خرید حس خوبی نداشتم.
- موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم.
با این کار داشتم فرمول های چاقی ذهنم رو تقویت می کردم و فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم.
در واقع چاقی و باید مثل یه آدم فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا میکنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه میکنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود در حالی که نمی دونستم خودم باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم شده بودم.
تاثیرات نفرت از چاقی
- به شدت از اون ناراحت و متنفر بودم.
- باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه.
- باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم.
- باعث شده بود خیلی ازمدلها و رنگها رو نپوشم.
- هر کفشی به پام نمیرفت.
- هیچ کدوم از طلاهام به دستم نمیرفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم.
- کمر درد و زانو درد شدید داشتم.
- کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم.
- کلی هزینه و زمان میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت.
- اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم.
- همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا میخوردم و هیجانی میخوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و میخوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم.
- روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم.
- هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد.
این موارد همه و همه باعث افزایش تمرکز من بر چاقی و تشدید فرمول های چاقی ذهن شده بود.
✍️ تمرین آموزشی 📖
مرحله اول:
صحبت کردن درباره چاقی یکی از عادت های مخرب افرادی است که اضافه وزن دارند.
صحبت کردن درباره چاقی به شکل های مختلف انجام میشود که مهمترین آنها شامل:
- گله و شکایت درباره چاقی
- شوخی و مسخره کردن چاق بودن خود یا دیگران
- صحبت کردن درباره لاغر نشدن
- صحبت درباره حسرت لاغری داشتن
رفتارهای خود را بررسی کنید و مشخص کنید از چه طریق درباره چاقی صحبت می کنید. یا در گذشته به چه صورت با صحبت کردن درباره چاق بودن یا لاغر نشدن باعث ایجاد احساس ناامیدی از لاغر شدن در خود شده اید.
- به صورت انشایی شرح دهید به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید.
- متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.
مرحله دوم:
پذیرفتن خود در شرایط فعلی از اهمیت بسیار بالایی برای ادامه مسیر لاغری با ذهن و کسب نتیجه عالی نیاز می باشد.
افراد چاق به طریق مختلف با نفرت داشتن از وضعیت خود باعث ایجاد احساس بد عمیق در خود می شوند و این احساس به شدت بر تشدید احساس چاقی و انتظار چاق تر شدن تاثیر می گذارد.
نفرت از چاقی و وضعیت فعلی یکی از موانع لاغر شدن است که باید از پیش روی ما برای لاغر شدن برداشته شود.
بنابراین لازم است ابتدا مشخص کنید که رابطه شما با چاقی و وضعیت فعلی جسمتان چگونه است.
- درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.
شرح دهید که آیا نسبت به گذشته احساس بد بیشتری از چاقی دارید یا خیر؟
تصمیم قاطع بگیرید که شرایط فعلی خود را بپذیرید. این اقدام نقش مهم و تاثیرگذار در روند لاغری شما خواه داشت.
بنابراین لازم است ضمن نوشتن تعهد برای پذیرش وضعیت فعلی و آشتی کردن با چاقی و جسم خودتان راهکارهای مناسب برای بهبود رابطه با خودتان را تعیین کنید و از مراحل انجام آن کارها گزارش عملکرد ارسال کنید.
- جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
- لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.
من برای به صلح رسیدن با خودم تصمیم گرفتم پس از سالها حسرت پوشیدن لباس های رنگ روشن به این خواسته قلبی ام عمل کنم و لباس با رنگ های دلخواهم بپوشم.
همچنین در مهمانی ها با اشتیاق و علاقه حاظر می شدم و اگر موقعیت عکس دسته جمعی پیش می آمد حتما در کنار دیگران عکس می گرفتم
تعدادی عکس از خودم گرفتم و هر روز به خودم نگاه می کردم و چند جمله با خودم صحبت می کردم و به خودم انگیزه و امید می دادم که دارم کارهای اساسی برای تغییر وضعیت جسمم انجام میدم و به زودی نتایج عالی می گیرم.
تمرین کردم هربار که با آینه مواجه میشدم مخصوصا آینه روشویی و آسانسور حتما به خودم لبخند می زدم و چند ثانیه به خودم نگاه می کردم.
به مرور با انجام این کارها رابطه خوبی با خودم برقرار کردم و یه جورایی پس از سالها قهر و ناراحتی با خودم آشتی کردم.
شما هم سعی کنید مواردی که به نظر خودتان برای برقراری رابطه دوستان با خودتان نیاز است انجام دهید را مشخص کنید و سعی کنید هر روز این تمرین را انجام دهید تا به احساس کاملا خوب و صمیمانه با خودتان دست پیدا کنید.
- گزارش عملکرد خود را طی چند روز در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.
مرحله سوم:
شرح مزایای لاغری باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه در ذهن برای ادامه دادن و رسیدن به هدف لاغری می شود. بنابراین لازم است ضمن فکر کردن به مزایای لاغری درباره آن بنویسد. برای سهولت در انجام کار در پاسخ به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید که لاغری چه مزایایی دارد و چه تاثیری بر زندگی شما می گذارد.
به نظر شما لاغری چه مزیت هایی دارد.
- لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد.
- اگر لاغر شوید چه تغییری در روابط شما با نزدیکان و اطرافیانتان ایجاد خواهد شد.
- در صورت لاغر شدن چه تحولی در اعتماد به نفس شما ایجاد می شود.
- اگر لاغر شوید از نظر شغلی و کسب و کار چه تغییراتی خواهید داشت.
- لاغر شدن چه تاثیری بر روحیه، اشتیاق و امید به زندگی داشتن می گذارد.
- علاوه بر موارد ذکر شده هر تغییری که لاغر شدن در زندگی شما ایجاد خواهد کرد را به صورت انشایی شرح دهید.
با نوشتن درباره لاغری و مزایای لاغر شدن در حال پیشگویی کردن و تجسم آینده نزدیک زندگی خود خواهید بود. بنابراین این تمرین بهترین و تاثیرگذار ترین تمرین جهت تصویرسازی ذهنی و ایجاد اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن در ذهن ناخودآگاه می باشد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن
خانم مریم از تهران دانلود این فایل
خانم مژگان از تهران دانلود این فایل
امتیاز 3.90 از 195 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
تمرینات جلسه هفتم
قسمت اول تمرین
سلام به دوستان گرامی و استاد عزیزم
دوستان نوشته های شما رو کامل خوندم واقعا برای تک تک تون خوشحالم که حال و حس خوبی دارید و مطمئنم روز به روز حستون خوب و خوبتر میشه و مطمئنم هممون به تناسب فکر و جسم می رسیم
ما تپلها آنقدر روحمون به خاطر چاق بودن ضربه خورده و لطمه دیده که فکر میکنم آرامشی که از این طریق داریم بدست میارییم خیلی واسمون با ارزش تر از حتی لاغری هستش و در ادامه این حس آرامش مطمئنا به تناسب اندام هم میرسیم اینو هزاران بار مطمئنم و یقین دارم اون روز رو واضح و روشن میبینم
استاد من فایل جلسه هفتم رو بارها گوش دادم واقعا درست میگید من سالها داشتم رو چاقی خودم بدون اینکه متوجه باشم تمرکز میکردم و واقعا چاقی ضربه های زیادی به روح و جسم ما زده
بعضی از صحنه های رنجی که کشیدم آنقدر واضح در ذهنم جای داره که انگار همین دیروز اتفاق افتاده اگه بخوام تک توشون رو واسه دوستان بگم از حوصلشو خارجه پس تنها به چند مورد اشاره میکنم
هر وقت مهمونی یا عروسی دعوت میشدیم به جای اینکه شادی کنم و شور اشتیاق داشته باشم عزا میگرفتم و ناراحت از اینکه نمیتونم زیبا در جمع حضور پیدا کنم غصه میخوردم و در جمع ها خجالت میکشیدم همه شاد بودن و میرقصید ولی من که عاشق رقصیدن بودم وخیلی هم زیبا میرقصیدم دوست نداشتم برقصم چون فکر میکردم همه دارن مسخرم میکنن
از وزن زیاد زانو درد گرفته بودم و تو خیابون موقع راه رفتن لنگ میزدم
درست نمتونستم پیاده روی کنم و با شوهرم که میرفتم پیاده روی میگفت مثل لاک پشت راه میری من با تو که میام پیاده روی خسته میشم از بس کندی
از پله ها به زحمت بالا میرفتم یادمه رفته بودیم یزد میخواستیم بریم آتشکده که بالای کوه بود و کلی پله داشت من عزا گرفته بودم شروع کردم به بالا رفتن بعد یک تایم کوتاهی به شدت سینم می سوخت و شوهرم دستم و میکشید هنوز حتی نصف راه رو نرفته بودم به شدت جلو خواهر شوهرام و شوهراشون خجالت میکشیدم احساس حقارت میکردم رونام به شدت می لرزید و نفس کم آورده بودم به شوهرم گفتم شما برین من همین جا میشینم و شوهرم با اینکه خیلی ناراحت بود رفت منم نشسته بودم و به جمعیتی که داشتن بالا میرفتن و پایین میآمدند نگاه میکردم و غصه میخوردم وبا خودم می گفتم خدایا این همه آدم به راحتی دارن میرن و میان چرا من باید اینطوری باشم احساس غم و عجز و نا امیدی داشتم و به جای خاطرات زیبا از اون سفر خوب من خاطرات تلخی رو با خودم به شهرم برگردوندم
این اتفاق تو ماسوله هم واسم افتاد جایی به اون زیبایی به جای اینکه لذت ببرم و شاد باشم ناراحت بودم و از خودم بدم میدم چون فکر میکردم که این همه زجری که می کشم تقصیر بدن چاقمه که مایه خجالت و ناراحته منه و باعث میشه جلو دیگران کم بیارم ونتونم از پله ها بالا برم وقتی عکسای اون سفر رو میبینم بدم میاد و تمام خاطرات تلخ جلو چشمان میاد و به جای اینکه از یادآوری اون سفر زیبا لذت ببرم از یاد آوریش فرار میکنم
و این ناراحتی هایی که از وزن زیاد تو سفر واسم پیش میمد عصبی میشدم و مدام تو سفر با شوهرم سر چیزای بیخود بحث میکردم و خودم هم نمیدونستم که چرا؟
مردم میرن مسافرت روحیشون عوض بشه شاد بشن من میرفتم سفر عصبی تر و بد اخلاق تر میشدم و خودم هم نمیدونستم چرا
نماز نشسته میخوندم شوهرم میگفت مثل پیرزنهاشدی خیلی از این حرفش دلگیر میشدم ولی راست میگفت?? نمیتونستم به خاطر زانودرد زانوم رو روی زمین بزارم
شوهرم میگفت حیف تو نیست به این جوانی و زیبایی از حالا خودت رو مثل پیرزنها کردی میگفت حالا من به درک خودت عذاب میکشی پس فردا که ۶۰ ۷۰ سالت شد میخوای اینطور پیش برس چکار میکنی خیلی از حرفش غصه میخوردم ولی درست میگفت و حق با اون بود
وقتی مهمونی می رفتیم با اینکه شوهرم چیزی نمی گفت می فهمیدم که از هیکلم ناراحته
وقتی تو مهمونی ها با اقوام لاغر گرم می گرفت به شدت ناراحت میشدم و از اونها بدم میدم در صورتی که آدمهای خوبی بودن ولی من برای اینکه تو چشم شوهرم بدشون کنم ازشون عیب و ایراد میگرفتم خودم هم میدونستم دارم اشتباه میکنم و بعدش با خودم کلی گریه میکردم
می گفتم فلانی چقدر لاغره چقدر صورتش زشته زیر چشمش گود شده چه پوست خرابی داره
شوهرم هم میگفت آره عزیزم هیچ کی به زیبایی تو نیست با اینکه تپلی از همشون خوشگل تری ولی اگه مثل اونا لاغر بودی که دیگه معرکه بودی هم خوشگل و هم خوش هیکل و با این حرفش کمی آروم میشدم و حس حسادتم فرو کش میکرد ولی بعدش یواشکی می نشستم گریه میکردم
دوست داشتم رانندگی یاد بگیرم ولی نمیتونستم چون برای اینکه پام به ترمز و کلاچ برسه باید صندلی رو میاوردم جلو و وقتی صندلی رو جلو میاوردم میچسبدم به فرمون و نمیتونستم رانندگی کنم??
همیشه دوست داشتم برم شنا ولی خجالت میکشیدم
خیلی لباس کوتاه دوست داشتم بپوشم ولی چون پاهام تپل بود روم نمی شد چون زشت میشدم
وقتی میخواستیم با ماشین جایی بریم و تعدادمون زیاد بود شوهرم به من میگفت تو برو عقب بشین تا دوتا لاغر بیان جلو
من از بچه گی دوچرخه سواری رو دوست داشتم و دوچرخه سوار ماهری بودم دوست داشتم دوچرخه سواری کنم ولی نمیتونستم می ترسیدم دوچرخه بشکنه
دوست داشتم تو پارک تاب بازی کنم سرسره بازی کنم ولی به خاطر وزن زیاد هم روم نمی شد و خجالت میکشیدم
من به خاطر وزن زیاد روم نمی شد دکتر زنان برم چون تا می گفتم واسه بچه دوم مشکل دارم و حامله نمیشم دکتر به شدت میزد تو ذوقم و میگفت با این همه چاقی توقع داری حامله هم بشی من احساس حقارت میکردم ?
تو جمع های جدید با آدمهای لاغر و خوش تیپ دوست نمی شدم و ازشون خوشم نمیمد و میرفتم سراغ آدمهایی که تپل بودن و یا حداقل باریک نبودن و می گفتم خوش تیپا خیلی مغرور و افاده ای هستن ولی الان وقتی میرم پیاده روی و خانمهای لاغر و خوش تیپ میبینم همش با خودم میگم شما آدمهای مهربون و خوبی هستین من شمارو دوست دارم و منم مثل شما لیاقت لاغری و خوش هیکل بودن رو دارم و براشون عشق میفرستم الان دیگه این عادتم شده و واقعا آدمهای لاغر رو دوست دارم
مدام به خاطر محدودیتها و مشکلاتی که در خوردن و لباس سایر مسائل داشتم عصبی بودم کلافه بودم از خودم ناراحت بودم بخاطر اینکه چاق بودم از خدای خودم هم ناراحت بودم به خدا می گفتم خدایا من اینقدر برای لاغر شدن تلاش میکنم پس چرا کمکم نمیکنی که رو ثابت نگه دارم اینقدر وزن کم میکنم و تو مدت کوتاهی تمام زجر و زحمتام هدر می ره و وزنم بر میگرده می گفتم خدایا تو بزرگی تو قادری خودت کمکم کن همیشه با خودم می گفتم من دوست دارم مثل همه آدمهای لاغر خیلی راحت و طبیعی لاغر باشم و لاغر بمونم حتما راهی هست
همش با خودم می گفتم تو این دنیای به این بزرگی و این همه پیشرفت علم باید راهی واسه این مشکل باشه و هیچ وقت نا امید نمی شدم و دست بردار نبودم هر دفعه خودم رو با قدرت لاغر میکردم و وزن زیادی کم میکردم و منتظر معجزه بودم که وزنم دیگه بالا نره و لاغر بمونم ولی این معجزه برام رخ نمی داد ولی این بار دیگه معجزه خدای مهربانم رو با چشمای خودم دیدم دقیقا همون بود که ازش خواستم، خواستم مثل آدمهای لاغر و متناسب باشم و برای همیشه لاغر بمونم و خدای عزیزم راه لاغری با ذهن رو به من نشون داد
روزی هزار بار بابت این موضوع از خدای خودم تشکر میکنم و با اشتیاق فایلهای رایگان رو دنبال میکنم و هر روز احساسم بهتر از روز قبل هستش احساس قدرت میکنم
هر روز تغییرات رو در احساسم و رفتارهام و عادتهام بیشتر و بیشتر میبینم
من عالیه دو ماه پیش نیستم من یک عالیه جدیدم با فرمولهای جدید
من بار دوم هستش که دارم دوره رایگان رو می گذرانم بار اول تمریناتشو در دفترم نوشتم ولی این بار دارم تمریناتو توی سایت می نویسم و واقعا فرقش طبق گفته های استاد حس میکنم
شاید بتونم بگم سری دوم که تمرینات رو در سایت نوشتم و تمرینات دوستان رو مدام دارم میخونم تاثیرات این دوره در من یک دفعه چندین برابر شد و در پناه خدای مهربانم انشاالله تا یکی دو هفته دیگه که دوره رایگان رو تمام کردم میرم جزئ دوستان دوره اصلی و با قدرت مثل راکتور اتمی دوره اصلی رو شروع میکنم
استاد ممنون
به زودی ادامه تمرین جلسه هفتم رو مینویسم
با سلام خدمت استاد عزیزم
ادامه تمرین جلسه هفتم
من طبق گفته استاد رفتم جلو آینه خودم رو با دقت نگاه کردم گفتم جسم عزیزم من تو رو همین طور که هستی دوستت دارم تو همونی که با افکار و باورهام ساختم پس تو مقصر نیستی هر چه هستی و هر جور هستی دستکار افکارم هستی پس من تو رو دوست دارم و میپذیرمت ازت عذر میخوام و سر تا پایت را غرق بوسه میکنم تو از منی و من از تو ،ما از هم جدا نیستیم یکی هستیم من با افکار چاق کننده ام تورو چاق کردم و مسولیت تو رو میپذیرم بهت قول میدم و تعهد میدم که با افکار لاغر کننده ای که داره روز به روز در ذهنم قوی و قویتر میشه تو رو لاغر و زیبا میکنم
اینو بهت قول میدم و میدونم تو هم با اشتیاق همراه من خواهی بود ودر کنار من برای متناسب شدن به من کمک میکنی ازت ممنونم
من به تو افتخار میکنم چون تو نماد عالیه هستی روح من در تو متجلی شده پس تو برای من خیلی ارزشمندی ومن به تو احترام می زارم و با تمام وجودم دوستت دارم
تو دوست و همراه همیشگی من هستی از بدو تولد تا لحظه مرگ پس هیچ چیز و هیچ کس برای من با ارزش تر از تو نیست و در پناه خدای مهربانم روزها و سالهای زیادی رو در کنار هم با سلامتی و تناسب و زیبایی و شادی و آرامش سپری خواهیم کردو تنها در لحظه مرگ هست که من از تو جدا خواهم شد با تو وداع خواهم کردو تو رو به خاک میسپارم روحم با شادی و اشتیاق نزد خدای مهربان و عزیزم بر میگرده ❤❤❤❤❤ تو نعمتی هستی که خدا در صحت و سلامت کامل به من داده و من قدر این نعمت عزیز رو میدونم و برام با ارزش ترین نعمت الهی هستش و دوستش دارم
قسمت آخر تمرین جلسه هفتم
سلام خدمت دوستان تناسب فکری عزیز و استاد گرامی
مزیت های لاغری ( داستان لاغری من)
من الان دوسال است که از طریق لاغری با ذهن لاغر شده ام و به وزن ایده آلم یعنی ۶۰ کیلو گرم رسیده ام
خوشحالم شادم هر صبح که از خواب بیدار میشوم و خودم رو توی آیینه میبینم لذت میبرم و خدارو شکر میکنم
پوستم هر روز جوانتر و زیباتر میشود
هر روز باشگاه میروم و از ورزش کردن لذت میبرم بدنم سفت و ورزیده شده هیکلم بسیار زیبا شده
هر کس تو باشگاه من رو می بینه فکر میکنه مربی بدنسازی هستم
بدن سالم و سلامتی دارم زانودردم کاملا خوب شده .ضعف و کم خونیم کاملا خوب شده .معده دردم کاملا خوب شده و یک بدن سالم و شاداب دارم و بسیار پر انرژی هستم
هر مهمانی و عروسی و مراسمی باشه من بهترین و زیباترین و شادترین لباسها رو می پوشم و تو مجلس مثل الماس میدرخشم و همه از زیبایی من به وجد می آیند شوهرم به من افتخار میکنه پسرم به من افتخار میکنه
دامن کوتاه رو که خیلی دوست دارم می پوشم و چقدر روی تنم زیباست وپاهام رو زیباتر نشون میده
دیروز رفتم خرید و یک پیراهن مجلسی زیبا سایز ۳۸ رو برداشتم رفتم اتاق پرو و به راحتی پوشیدم اندازم بود خودم رو تو آینه نگاه کردم واااااای چقدر زیبا شده بودم پیراهنی که انتخاب کردم قرمز رنگ بود و کوتاه تا بالای زانو چقدر زیباست تو تنم، مثل عروسک شدم چقدر پاهایم خوش فرم و زیبا شده
خودم از زیباییم به وجد آمدم و تو آینه به خودم نگاه کردم و گفتم عالیه تو زیباترین و خوش هیکل ترین زن دنیایی❤
هفته دو سه شب میریم پارک دوچرخه سواری، من شوهر و پسرم دوچرخه سواری میکنیم چقدر من دوچرخه سواری رو دوست دارم روی دوچرخه احساس سبکی میکنم احساس آزادی احساس لذت وقتی دوچرخه میزنم بادی که تو موهایم میپیچه و صورتم رو نوازش میده منو به اوج لذت و شادی میبره
اعتماد به نفسم عالی شده دیگه از هیچ چیز و هیچ کس خجالت نمی کشم به خودم میبالم و افتخار میکنم
هفته ای یکی دوبار میرم استخر با اعتماد بنفس کامل مایوهای جدید و زیبا می پوشم و با لذت شنا میکنم من شناگر حرفه ای هستم روی آب می خوابم و به سقف استخر نگاه میکنم چقدر سقفش بزرگ و بلنده بوی کلر آب رو حس میکنم همه در حال شادی خنده و آب بازی هستن صداشون داره تو گوشم می پیچه چه حس آرامش دلپذیری داره روی آب خوابیدن ، یکی از دوستام داره از کنارم رد میشه و بهم میگه عالیه تو چقدر راحت میتونی رو آب بخوابی آرام آرام دست و پاهام رو تکون میدم و به کنار استخر میرم و میرم لب استخر و شیرجه میزنم تو استخر الان زیر آبم چقدر قشنگه چه حس خوبیه کف استخر میشینم و به پاهای بچه ها که دارن شنا میکنن نگاه میکنم خیلی صحنه قشنگیه تمام وجودم شعف و شادی و لذت شده داره کم کم نفس کم میارم سریع شنا میکنم و به سطح آب میام چه تجربه زیبایی بود?❤❤
من عاشق پیاده روی هستم هر روز میرم پیاده روی و در حین پیاده روی فایلهای پیاده روی استاد رو گوش میدم و لذت میبرم ❤
دوره آرایشگری رفتم و واسه خودم کار میکنم مشتریان فراوانی دارم تو کارم موفق هستم و تو شهرمون جزئ موفق ترین و خبره ترین آرایشگران هستم از حرفه ام درآمد عالی دارم سالی دو الی سه بار سفر خارج از کشور میرم و لباسهای زیبا می پوشم و لذت میبرم
مدام شاد و خوشحالم دیگه به خاطر چاقی عصبی نیستم روابطم با شوهرم عالی هستش و عاشق هم هستیم
آموزش رانندگی رفتم و به راحتی و آسونی رانندگی میکنم راننده ماهری هستم صبح امروز میخواستم برم با خواهرم خرید آماده شدم سوئیچ رو برداشتم و رفتم سراغ ماشینم دزدگیرشو زدم و سوار شدم سوئیچ رو چرخاندم و ماشینو روشن کردم و دنده عقب زدم از پارکینگ آمدم بیرون چقدر رو صندلیه ماشین کوچولو هستم به راحتی پام به ترمز و کلاچ می رسه و اصلا به فرمون نمیچسپم و تو صندلی نمیتپم?
صندلی آزاده و مثل یک خانوم شیک تو ماشین می شینم و خیلی راحت رانندگی میکنم همون طور که رانندگی میکردم و میرفتم دنبال خواهرم تو راه به خانومای دیگه که رانندگی میکردن نگاه میکردم و با خودم می گفتم چقدر من دوست داشتم مثل شماها رانندگی کنم و الان به آرزوم رسیدم چقدر رانندگی لذت بخشه به آدم احساس قدرت میده رانندگی رو هم مثل لاغری با ذهن خیلی خوب و عالی یاد گرفتم و تمرین کردم و الان دارم عالی رانندگی میکنم همون طور که لاغری رو یاد گرفتم و الان لاغر و خوش هیکل شدم ?
به خونه مامانم اینا رسیدم خواهرم سوار ماشین شد و با هم رفتیم خرید چقدر به دوتامون خوش گذشت هر لباسی که دوست داشتم خریدم همه لباسها به تنم زیبا بود و با یک خاطره خوش و زیبا به خونه برگشتم
چند روز پیش رفتیم پارک و من سوار تاپ شدم چقدر کیف کردم میرفتم بالای بالا و می آمدم پایین موهایم از زیر شالم ریخته بود بیرون و توی باد حرکت میکرد و تو صورتم می ریخت حس کودکیم برام زنده شد چه حس زیبایی سالها بود این حس و نچشیده بودم از ته دل می خندیدم و شادی میکردم
صبحهای جمعه با دوستای خانوادگیمون میریم کوهنوردی و من جلوتر از همه مثل قرقی از کوه میرم بالا از بالای کوه چقدر شهر کوچیکه آدما مثل مورچه هستن چقدر شهر زیباست باد میوزه و من بوی چمن رطوبت گرفته رو در صبح حس میکنم بوی رطوبت خاک رو حس میکنم اینجا بوی شمال میاد بوی کوههای دو هزار کنار شهر شهسوار
البته اونجا خیلی قشنگه من عاشق کوهای دو هزار هستم
نسیم ملایمی میوزه و صورتم رو نوازش میده و من با قدرت از بالای کوه فریاد میزنم خدایااااااااااااااا شکرررررررررت
خیلی خیالپردازی کردم? ولی واقعا لذت بردم و همه اون چیزایی رو که گفتم حس کردم یک حسی که انگار تجربشون کردم چقدر لذت بخش بود