0

فرمول های چاقی (قسمت هفتم)

فرمول های چاقی
اندازه متن

فرمول های چاقی دستورالعمل هایی هستند که مغز به صورت فرمان عصبی صادر می کند و سبب واکنش های رفتاری در ما می شوند. این واکنش ها همان عادت های ما هستندکه باعث چاق شدن ما می شوند.

چاقی چیست؟

چاقی وضعیتی است که خودمان با لذت ایجادش کرده ایم و لاغر شدنی که از طریق محدودیت جسمی یا مصرف دارو ایجاد شود به دلیل اینکه مسیر لذتبخشی نیست نمی تواند ماندگار باشد و به راحتی به وضعیت قبلی بر می گردد.

لاغری با ذهن تنها روشی است که ماندگار است و تا زمانی که فرد بخواهد می تواند از این طریق در تناسب اندام باقی بماند.

از مزیت های روش لاغری با ذهن استفاده از فرمول های چاقی است، به طریقی که برنامه های ذهنی که سبب اضافه وزن شده است را شناسایی می کنیم.

سپس فرمول های لاغری را ایجاد و جایگزین فرمول های چاقی در آن برنامه می کنیم.

به همین دلیل متناسب شدن از این طریق بسیار راحت است، چون براساس مسیری است که ما برای چاق شدن طی کرده ایم، اما با تغییر مسیر حرکت به جای چاق تر شدن متناسب شدن را در پیش می گیریم.

تاثیر تمرکز بر چاقی و لاغری

تمرکز کردن یا توجه کردن، موضوع بسیار مهمی است که به راحتی باعث تقویت فرمول های چاقی و چاق تر شدن ما می شود.

دقت کنید توجه کردن مانند ابزاری است که می شود از آن برای انجام کارهای مفید استفاده کرد یا برای انجام کارهای مضر، این ما هستیم که انتخاب می کنیم در چه موردی از آن استفاده کنیم.

اگر به چاقی توجه کنیم به راحتی می توانیم چاق تر شویم و اگر به لاغری توجه کنیم به راحتی می توانیم لاغر شویم.

زمانی که به چاقی خود توجه می کنیم در واقع داریم صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید می کنیم.

در حالی که در روند چاق شدن هیچگاه به لاغری توجه نمی کنیم چون آن را از دست داده ایم و خود را دور از آن می دانیم.

به همین علت توجه ما به لاغری به صورت حسرت لاغر شدن است. و حسرت لاغری داشتن به سادگی مانع لاغر شدن ما می شود. چون تمرکز ما برای چاقی خودمان بیشتر شده و باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن می شود.

توجه به چاقی سبب تقویت احساس بد در ما می شود و احساس بد سبب ایجاد احساس ضعف بیشتر در ما نسبت به چاقی می شود، به عبارتی خود را مغلوب اضافه وزن می دانیم و به همین دلیل چاق تر شدن بسیار آسان می شود.

توجه به چاقی سبب اتخاذ تصمیماتی در زندگی می شود که در نهایت باعث گسترش فرمول های چاقی ذهن و پر رنگ تر شدن تصویری چاق تر از خودمان در ذهن میشود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است تمام سعی خود را میکند تا جسم را مشابه تصویری که از خود در ذهن ایجاد کرده ایم برساند.و این کار را از طریق تقویت فرمولهای چاقی و ایجاد فرمول های جدید انجام می دهد.

چرا لاغر نمی شم

چرا چاقی سریع تر از لاغری است

دلیل اینکه بسیاری از افرادی که اضافه وزن دارند معتقد هستند که روند چاق تر شدن آنها سریع تر شده است، توجه کردن به اضافه وزن است.

هرچه بیشتر به چاقی توجه کنید علاوه بر اینکه صحیح بودن فرمول های چاقی ذهن خود را تایید کرده اید باعث تضعیف روحیه و تشدید احساس ضعف و ناتوانی در برابر چاق تر شدن می شوید.

برای رهایی از توجه کردن به چاقی باید به مرور تصمیم هایی که به واسطه اضافه وزن گرفته ایم را تغییر دهیم و به گونه ای رفتار کنیم که گویی در تناسب اندام رویایی خود قرار داریم. به این ترتیب به مرور فرمول های چاقی ذهن ما کمرنگ می شوند.

این تغییرات در سطح فکر آغاز می شود و به مرور در تصمیمات روزمره ما نمایان می شود و باعث تغییر شخصیت ما از یک فرد چاق به فر متناسب می شود.

این تغییرات سبب ایجاد تصویرهای ذهنی متفاوتی در ما می شود و از آنجایی که ذهن ما تصویری است اینبار سعی می کند تا جسم ما را منطبق با تصاویر ذهنی جدید که تصاویری متناسب تر از قبل هستند برساند.

نقش زمان در چاقی

یکی از مواردی که خیلی در افزایش توجه ما به چاقی موثر است، زمان تعیین کردن برای لاغری است.

چرا که هر روز که از زمان تعیین شده سپری شود به دلیل اینکه ما هر روز اضافه وزن خود را زندگی می کنیم امیدمان برای متناسب شدن کمرنگ تر می شود و در مقابل توجه ما به اضافه وزنی که داریم بیشتر می شود.

شاید مهم ترین دلیلی که منجر به شکست افراد چاق در روش هایی که برای لاغری در پیش گرفته اند می شود تعیین زمان برای لاغری است و در دوره لاغری با قدرت ذهن به طور مفصل به این موضوع و چگونگی برطرف کردن استرس ناشی از تعیین زمان برای لاغری می پردازیم.

توصیه میکنم محتوای آموزشی فایل تصویری این جلسه را بارها با دقت تماشا کنید و به موضوعات مطرح شده فکر کنید و به مشابه بودن افکار و رفتار خود در زندگی بر اساس مطالب ارائه شده توجه کنید.

هرچقدر بیشتر به دنبال تایید کردن مطالب ارائه شده از طریق دوره آموزشی لاغری با ذهن باشید به شکل ساده تر و بهتری در مسیر متناسب شدن قرار می گیرید.

عوارض چاقی

چگونگی گسترش فرمول های چاقی

در این نوشته که توسط یکی از اعضای سایت در بخش نظرات درج شده است چگونگی گسترش فرمول های چاقی در ذهن به وضوح شرح داده شده است.

من با بودن در آموزشها سایت متوجه شدم در گذشته من همیشه داشتم به چاقی توجه میکردم و اونم در وجود من بیشتر می‌شده .

یعنی من یادم میاد از زمانی که بعد از ازدواجم شاهد اضافه وزن در جسمم بودم  به همه و خودم میگفتم:

وای چاق شدم خوبه رژیم بگیرم و کمتر بخورم تا از شرش رها بشم

و یادم میاد اون  تلاش من در سال ۸۲ یا ۸۳ اولین رژیم من بود. البته در دوران نامزدی هم چون متوجه شده بودم تپل شدم دوست داشتم که لاغر بشم برای شب عروسی.

رفتم باشگاه ثبت نام کردم اما نمی‌دونم چی شد که ادامه ندادم. شاید از این بود که هنوز اضافه وزن من کم بود و خیلی ناراحتم نمی‌کرد. اما یک سال بعد از ازدواجم که چاقتر شدم تصمیم گرفتم هر چیزی نخورم و …. و تونستم با همون کاری که انجام دادم ۸ کیلو کم کنم.

همه تشویقم میکردن. اما با این کارها داشتم به چاقی بیشتر توجه میکردم و ناآگاهانه باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم می شدم.

بعد از رها کردن رژیم سریع باردار شدم و چقدر در اون دوران من چاقتر شدم و اضافه وزن شدیدی رو تجربه کردم تا جایی که هیچ‌ کفشی پای من نمی‌رفت، هیچ مانتو شلواری اندازه ی من نمیشد و من در اون دوران از چاقی خودم حالم بد میشد.

به محض زایمان کردنم سریع سه ماه بعد اقدام به لاغری کردم اونم با ورزش و رژیم و تونستم وزن خودم رو به ۶۷ کیلو برسونم اونم فقط با باشگاه و یکم کم خوری که خودم برای خودم تجویز میکردم و باعث حیرت همه میشدم.

دیگه من باور کرده بودم به خاطر ازدواج و بارداری من باید چاق باشم مگر رژیم و ورزش داشته باشم.

برای همین به محض رها کردن رژیم و باشگاه من سریع دوباره چاق میشدم و اما چون کلافه از رژیم و محدودیت بودم یه جاهایی رها میکردم و اون طور که دلم میخواست می‌خوردم.

  • در جمع‌های دوستانه ی خودم حس خوبی نداشتم.
  • موقع خرید حس خوبی نداشتم.
  • موقع عروسی و مهمانی و ….حسم بد میشد و خودم رو سرکوب میکردم.

با این کار داشتم فرمول های چاقی ذهنم رو تقویت می کردم و فرصت رو برای چاقی بیشتر مهیا میکردم.

در واقع چاقی و باید مثل یه آدم  فرض کنم که اگر به اون توجه منم اون زور و قدرت بیشتری پیدا می‌کنه و به راحتی بر من و لاغری غلبه می‌کنه و من یادم میاد بعد از ازدواجم. سرعت چاقی در بدن من خیلی بیشتر شده بود در حالی که نمی دونستم خودم باعث تقویت فرمول های چاقی ذهنم شده بودم.

تاثیرات نفرت از چاقی

  • به‌ شدت از اون ناراحت و متنفر بودم.
  • باعث شده بود سنم بالاتر نشون داده بشه.
  • باعث شده بود در هیچ لباسی زیبا و خوش اندام نباشم.
  • باعث شده بود خیلی ازمدلها و  رنگها رو نپوشم.
  • هر کفشی به پام نمیرفت.
  • هیچ کدوم از طلاهام به دستم نمی‌رفتن نه النگو نه انگشترهام رو نمیشد استفاده کنم.
  • کمر درد و زانو  درد شدید داشتم.
  • کلی محدودیت در خوردن و خریدن و زمان داشتم. 
  • کلی  هزینه و زمان  میزاشتم که باشگاه برم اما فایده نداشت. 
  • اعتماد به نفس لازم رو برای حضور در جمع ها نداشتم.
  • همیشه رفتارهای بی کلاس غذا خوردن داشتم مثلا تند و تند غذا  می‌خوردم و هیجانی می‌خوردم و همه چیز رو باید امتحان میکردم و می‌خوردم .و در واقع حریص در خوردن بودم.
  • روابط خوبی با خودم نداشتم چون از خودم همیشه ناراحت بودم و گله داشتم و از دیدن خودم در آینه ناراحت میشدم.
  • هیچوقت موقع خرید کردن لباس آزادی در انتخاب نداشتم و به سختی گیرم میومد.

این موارد همه و همه باعث افزایش تمرکز من بر چاقی و تشدید فرمول های چاقی ذهن شده بود.

✍️ تمرین آموزشی 📖

مرحله اول:

صحبت کردن درباره چاقی یکی از عادت های مخرب افرادی است که اضافه وزن دارند.

صحبت کردن درباره چاقی به شکل های مختلف انجام میشود که مهمترین آنها شامل:

  • گله و شکایت درباره چاقی
  • شوخی و مسخره کردن چاق بودن خود یا دیگران
  • صحبت کردن درباره لاغر نشدن
  • صحبت درباره حسرت لاغری داشتن

رفتارهای خود را بررسی کنید و مشخص کنید از چه طریق درباره چاقی صحبت می کنید. یا در گذشته به چه صورت با صحبت کردن درباره چاق بودن یا لاغر نشدن باعث ایجاد احساس ناامیدی از لاغر شدن در خود شده اید.

  • به صورت انشایی شرح دهید به چه صورت عادت به صحبت کردن درباره چاق داشته اید.
  • متن تعهد خود را بنویسید که از این لحظه به بعد به هیچ وجه درباره چاقی صحبت نکنید.

مرحله دوم:

پذیرفتن خود در شرایط فعلی از اهمیت بسیار بالایی برای ادامه مسیر لاغری با ذهن و کسب نتیجه عالی نیاز می باشد.

افراد چاق به طریق مختلف با نفرت داشتن از وضعیت خود باعث ایجاد احساس بد عمیق در خود می شوند و این احساس به شدت بر تشدید احساس چاقی و انتظار چاق تر شدن تاثیر می گذارد.

نفرت از چاقی و وضعیت فعلی یکی از موانع لاغر شدن است که باید از پیش روی ما برای لاغر شدن برداشته شود.

بنابراین لازم است ابتدا مشخص کنید که رابطه شما با چاقی و وضعیت فعلی جسمتان چگونه است.

  • درباره احساس نفرت از شرایط فعلی خود بنویسید.

شرح دهید که آیا نسبت به گذشته احساس بد بیشتری از چاقی دارید یا خیر؟

تصمیم قاطع بگیرید که شرایط فعلی خود را بپذیرید. این اقدام نقش مهم و تاثیرگذار در روند لاغری شما خواه داشت.

بنابراین لازم است ضمن نوشتن تعهد برای پذیرش وضعیت فعلی و آشتی کردن با چاقی و جسم خودتان راهکارهای مناسب برای بهبود رابطه با خودتان را تعیین کنید و از مراحل انجام آن کارها گزارش عملکرد ارسال کنید.

  • جهت برقراری رابطه دوستانه با خود و پذیرش وضعیت فعلی تان متن تعهدنامه بنویسید.
  • لیستی از اقداماتی که نشان از برقراری رابطه دوستانه و صلح آمیز با خودتان است بنویسید.

من برای به صلح رسیدن با خودم تصمیم گرفتم پس از سالها حسرت پوشیدن لباس های رنگ روشن به این خواسته قلبی ام عمل کنم و لباس با رنگ های دلخواهم بپوشم.

همچنین در مهمانی ها با اشتیاق و علاقه حاظر می شدم و اگر موقعیت عکس دسته جمعی پیش می آمد حتما در کنار دیگران عکس می گرفتم

تعدادی عکس از خودم گرفتم و هر روز به خودم نگاه می کردم و چند جمله با خودم صحبت می کردم و به خودم انگیزه و امید می دادم که دارم کارهای اساسی برای تغییر وضعیت جسمم انجام میدم و به زودی نتایج عالی می گیرم.

تمرین کردم هربار که با آینه مواجه میشدم مخصوصا آینه روشویی و آسانسور حتما به خودم لبخند می زدم و چند ثانیه به خودم نگاه می کردم.

به مرور با انجام این کارها رابطه خوبی با خودم برقرار کردم و یه جورایی پس از سالها قهر و ناراحتی با خودم آشتی کردم.

شما هم سعی کنید مواردی که به نظر خودتان برای برقراری رابطه دوستان با خودتان نیاز است انجام دهید را مشخص کنید و سعی کنید هر روز این تمرین را انجام دهید تا به احساس کاملا خوب و صمیمانه با خودتان دست پیدا کنید.

  • گزارش عملکرد خود را طی چند روز در بخش نظرات این جلسه ثبت کنید.

مرحله سوم:

شرح مزایای لاغری باعث ایجاد اشتیاق و انگیزه در ذهن برای ادامه دادن و رسیدن به هدف لاغری می شود. بنابراین لازم است ضمن فکر کردن به مزایای لاغری درباره آن بنویسد. برای سهولت در انجام کار در پاسخ به سوالات مطرح شده به شکل انشایی شرح دهید که لاغری چه مزایایی دارد و چه تاثیری بر زندگی شما می گذارد.

به نظر شما لاغری چه مزیت هایی دارد.

  • لاغر شدن بر سلامتی روحی و جسمی شما چه تاثیری دارد.
  • اگر لاغر شوید چه تغییری در روابط شما با نزدیکان و اطرافیانتان ایجاد خواهد شد.
  • در صورت لاغر شدن چه تحولی در اعتماد به نفس شما ایجاد می شود.
  • اگر لاغر شوید از نظر شغلی و کسب و کار چه تغییراتی خواهید داشت.
  • لاغر شدن چه تاثیری بر روحیه، اشتیاق و امید به زندگی داشتن می گذارد.
  • علاوه بر موارد ذکر شده هر تغییری که لاغر شدن در زندگی شما ایجاد خواهد کرد را به صورت انشایی شرح دهید.

با نوشتن درباره لاغری و مزایای لاغر شدن در حال پیشگویی کردن و تجسم آینده نزدیک زندگی خود خواهید بود. بنابراین این تمرین بهترین و تاثیرگذار ترین تمرین جهت تصویرسازی ذهنی و ایجاد اشتیاق و انگیزه برای لاغر شدن در ذهن ناخودآگاه می باشد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


نتایج برخی از هنرجویان لاغری با ذهن

خانم مریم از تهران      دانلود این فایل

خانم مژگان از تهران      دانلود این فایل

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.90 از 195 رای

https://tanasobefekri.net/?p=11459
234 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار golestan2222
      1403/05/31 02:30
      مدت عضویت: 1556 روز
      امتیاز کاربر: 18039 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,137 کلمه

      قدم هفتم – مرحله ی اول ( توجه به چاقی ) 

      من خیلی وقت هست که زبان چاقی را یاد گرفته ام ، آن هم به حواس پنجگانه ام و بدون آنکه متوجه بشم ، شروع کردم به چاق زیستن . چاق زیستن یعنی توجه من به حسرتی که به خاطر اندام چاق از دستش دادم . یعنی زمانی که من از دیده شدن در این جسم خجالت زده بودم و حس بدی در من به وجود می آورد . اینکه جسمی که در تو هست و تو هر جا میروی ، نمیتوانی در لحظه درستش کنی ، حس بدی دارد و تو هرروز با حس بد زندگی میکنی . وقتی جلو آینه می ایستی و پهلو های اضافه ت رو میبینی ، یعنی به چاقی توجه میکنی . وقتی تو آینه خودت را نمیبینی ،فکر میکنی از تصویر چاقیت فرار کردی . بلی ! من مسئول جسم چاق خود هستم و از چاق زیستنم لیستی از فقدان ها را به همراه داشته است . درست است ، زمانی که پذیرفتم لیبل چاقی در من نهادینه شود ، به چاقیم توجه میکردم . چون رفتاری متفاوت از محیط بیرون دریافت میکردم و خودم را مسبب این چاقی میدانستم ولی چون آگاهی نداشتم و زندگی با تناسب را نداشتم ؛ نمیدانستم چگونه تناسب را زندگیش کنم . من هرلحظه به چاقی توجه میکنم . زمانی که بیدار میشوم ، میگویم خب چه بخورم ؟ وحس میکنم به احتمال زیاد ، چون با خوردن خودم به صلح نرسیدم و چون به صلح نرسیدم ، دردرون به باد انتقاد میگیرمش و چون هرروز آبیاریش میکنم ، او هم هرروز مرا به خوردن تشویق میکند و این فکر خوردن بارها بارها به سراغت می آید و تو باتوجه ،چه به صورت نفرت چه به صورت عشق  ، انرژی چرخش آن فکر را میدهی  و رفته رفته این صدا بخشی از تو شد . درست است. رفتار من ، واکنش من به غذا و احساس من به غذا ، با یک فرد متناسب متفاوت است . چون او به خوردن زیاد فکر نمیکند . پس اگر من اندام متناسبم را میخواهم، باید به چرخه ی این فکر انرژی ندهم و انرژی ندادن یعنی توجه نکردن ، یعنی دلایلی پیدا کردن که من متناسبم . چطور میتوانم بذر تناسبم را آبیاری کنم ؟ 

      چاق بودن درمن ، حسرت زندگی نکردن من درلاغری را تداعی میکرد و لیستی از نباید ها ، شرم ها و احساس بد بود . دلیلی برای تمایز خودم و دلیلی برای دوست نداشتن خودم بود . من این جسم چاق را درست کردم . او ظرافت و استخوان بندی ریزی دارد و من با افکار چاقم و پذیرفتن چاقی خودم ، او را به این شکل در آوردم . شاید یک علت دیگریم از چاقیم ، بذر نفرتم از چاقیم زیاد تر از بذر عشقم به لاغریم باشد . چون من چاقی را مسبب تجربه نکردن خیلی از شرایط میدانستم و هرچیزی را که در آن احساس فقدان و نارضایتی داشتم ، یعنی هنوز به ان آبیاری میکردم . شاید یک علت از چاقی من ، میزان نفرت زیادم از چاقی باشد . درست است ، در لابه لای خاطراتم که مرور میکنم ، من خیلی در انرژی حسرت برای لاغری بودم ، نه در خود انرژی تناسب، که بویی از احساس رضایت و خوشحالی را میداد . 

      افراد چاق در جامعه خیلی قضاوت میشوند ؛ مخصوصا تبلیغات ها افرادی دراز بدون چربی را نشون میدهد و چون آن را معیار زیبایی دانستند ، وقتی خودمان را مقایسه میکنیم ، حس میکنیم فرسنگها بین من و او فاصله هست ، بماند که تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده و چه بسا اون اندام خدادادیش نباشد و با تکنولوژی جسم عکسش را تراشیده باشد ، همینجاست که یک عده برای رقابت با ان عکس جادویی و غیر واقعی ، میروند جراحی و شنیدم و دیدم  حتی دنده هاشان را درمی آورند که شاید به آن عکس نزدیکتر شوند . و خب طبیعیه که ما با این همه چربی ، فرسنگ ها با معیار زیبایی  فاصله بدانیم . ما همه چیز را از جامعه یاد میگیریم ، چون زمانی یاد گرفتیم حس خوب و بدمان را متصل به نظرات دیگران کنیم و همین مورد عاملی شد که از خود حقیقی مان فاصله بگیریم . 

      • من وقتی فردی را میبینم که بدون هیچ تلاشی لاغره و به من میگوید من خدادادی لاغر هستم ، به زندگی او حسرت میخورم 
      • وقتی فرد چاقی را میبینم ، همان حس عیب و بد درمن تداعی میشود . البته من چاق های خوشحالم دیدم ولی در درون  خودم آن حس فقدان تداعی میشود . 
      • من بارها در مورد وزنم و قسمتهاییم که در اثر اضافه وزن چاقتر شدند ، شروع به گله و شکایت میکنم و از انرژی فقدان شروع به صحبت میکنم و با حسرتی میگویم خوش به حالت . انگار شرایط من خیلی بد است . 
      • وقتی لباسی میپوشم که تنگه و چربی هام خودش را نمایان میکند ، باحسرت میگویم یاد زمان لاغریم بخیر و حس بدی در من به وجود می آید . 
      • چون چاق شدم ، در افکارم میگویم الان دیگران در مورد جسم من انتقاد میکنند و اگر بهم بگویند چقدر ناراحت میشوم . 

      من در هر لحظه ی زندگیم برای فرار از چاقی ، درواقع بهش توجه کردم : 

      • زمانی که رژیم گرفتم برای ازبین بردن چاقی بوده . 
      • زمانی که شروع به فعالیت کردم ، نیتم برای کاهش وزن بوده . 
      • وقتی به غذا نگاه میکردم ، حواسم به اضافه وزن بوده ، چون خوردن را مساوی با چاقی میدانستم . 

      خیلی جالبه هم خوردن در زبان چاقیم ، لذت را تداعی میکند و همزمان با گرفتن غذا در دستم توجهم به حس بد چاقیست و این عمل را تکرار میکنم و طوری که میگم خوردن در کنترل من نیست . شاید من با توجه به خوردنم و همزمان توجه به چاقی،  بهش قدرت دادم که کنترل زندگیم را در دستش بگیرد . 

      من از امروز تصمیم میگیرم با هیچ کسی در مورد چاقی و اضافه وزن صحبت نکنم و تمام ورودی هایم را که توجه مرا برای فکر کردن به اضافه وزن میبرد ، محدود کنم . 

      من نیاز دارم که تناسب اندام را زندگی کنم . گرچه داشتن اشتیاق و انگیزه برای تناسب اندام خودش محرک زیادی برای خلق رویای تناسب اندام است . ولی وقتی یک مسیری را هزار بار میروی و میفهمی این همه تلاش و محرومیت و راهی که رفتی ، نتیجه ش فقط چند هفته ست ، اینجاست که محرکه ی انگیزه و اشتیاق ما به رویای لاغری کم و کمتر میشود. از بین نمیرود ، بلکه توجه به آن انگیزه ی زندگی در لاغری نیست ، بلکه حسرتی از لاغر زیستن است و این دو انرژی دو حس متفاوت از هم هستند . وقتی حسرت دارم ، یعنی زندگی نمیکنم ولی وقتی اشتیاق دارم یعنی منتظر خلق شدنش هستم و این دو انرژی و حس و حال باهم متفاوت است . 

      من زبان چاقی را به خوبی بلد هستم ، فقط همانطور که به پیدایش زبان فارسی در خودم توجه نکردم و خود به خود یاد گرفتم ، زبان چاقی هم به همین طریق یاد گرفتم . ولی زبان انگلیسی که زبان دوم من هست ، فقط با تمرین و تکرار و گوش کردن به صورت آگاهانه توانستم خودم را در این زبان پیشرفت بدم . یعنی یادگیری زبان لاغری هم به همین قدر تلاش و ممارست نیاز است ؟ بعد از یادگیری زبان انگلیسی ، اگر مدتها تمرین نکنم ، ممکنه خیلی از کلمات را به باد فراموشی بسپارم ، به خاطر همین هرروز شده ، باید یک مقاله ی انگلیسی را بخوانم یا فیلم به زبان انگلیسی ببینم تا در من این زبان تثبیت شود . شاید کار با یادگیری زبان لاغری هم ، همچون زبان دوم نیاز به اقدامات آگاهانه و تلاش و استمرار من دارد . 

      قدم هفتم – مرحله ی دوم ( نفرت از چاقی ) 

      خب چاقی برای من ،همان مدار نفرت است . برای یک فردی که از لاغری رنج میبرد ، مدار لذت و حس خوب است و لاغریش در حس و مدار نفرت است . هردوی ما وقتی به وضعیت الانمون فکر میکنیم ، درمدار نفرت هستیم ، پس هردو به چیزی توجه میکنیم که اون شرایط یا جسم را نمیخواهیم . پس طبیعتا خواسته ی ما که در آن مدار هست بیشتر در زندگی ظاهر میشود . 

      من زمانی که به وزن ایده ال میرسم یا وزنی که خودم را متناسب میبینم ، اون لحظه حس خوبی دارم و زمانی حس بد چاقیم به اوج خود میرسد که   که آن را در جسمم میبینم .ولی خب وقتی متناسب میشوم ،چون خوردن مرا چاق کرده بود ، هربار که میخورم ، تلنگری میکنم به خودم ، حواست باشه ها ، خطرناکه ، چاقت میکنه و در زمانی هم که به تناسب اندام رسیده ام ، ذهن من به سمت چاقی میرود .  وقتی توجهم به این حس بد زیاد میشود . سعی میکنم جلوش رو با حال بدم بگیرم ، ولی من دارم به این حس بد نیرو میدم . من شاید کاری مخالف خوردن انجام بدم ؛ ولی موقتی است و بعد از رها کردن نیرو ، شاید این حرص و ولع چندبرابر برگردد و همه در شگفت میمانیم که چرا اینطور شد ! خب چاقی از بین نمی رود ، تا زمانی که از ریشه حل شود وچون علت اصلی ان را نمیدانستیم ، چاره ای جز پذیرفتن جنگ با اضافه وزن را نداشتیم . این تقریبا برای من با تجربیاتم درونی شده بود : جنگ با اضافه وزن یا زندگی در اضافه وزن ! هردو در مدار اضافه وزنه . اینکه قدرت آفرینش تناسب اندامم را بیابم باید در مدار خودش که لذت است ، قرار بگیرم . واسه همینه که احساس خوب سرعت من در خلق زندگی و خواسته های درونیم را تسریع میکند . 

      پذیرش شرایط الانم برایم سخت است ، چون من اضافه وزن دارم و چون نقطه ی خفگی را تجربه میکنم ، هرروز خودم را سرزنش میکنم . از اینکه جلوی آینه برم ، چون توجهم به جسم چاقم میره ، فرار میکنم ،چون همه ش بیانگر حس بد است . من با خودم به صلح نرسیدم ، چون خودم را مسبب اضافه وزنم میدانم . الان نسبت به قبل ، احساس بهتری دارم و اینکه از شرایط محدود کننده ی رژیم فاصله گرفتم ، حس بهتری دارم ولی چون به خودم در میزان خوردن مواد غذایی کنترل ندارم ، توجه به خوردنم زیاد شده و با هربار خوردن ، حس بدی از اضافه وزن برای من تداعی میکند. اینکه چطور از کشمکش در مورد خوردن دست بکشم ، برای من سوال است . من توجهی به آن افکار نمیکنم ولی چون جایگزینی برای اصلاح آن انجام ندادم ، ان رفتار که امور خوردنم را دردست گرفته و ناخوداگاه شروع میکندو عین جاروبرقی بلعیدن را تماشا میکنم ،ولی به این معنا نیست که نسبت به این موضوع حس خوبی دارم! برعکس احساس بدی دارم و درصدد راه حلی در جهت برطرف کردن این صدای درون بخور بخورم . ولی توجه یا جنگ من با اون افکار همیشه نتیجه ی عکس داشته ومن نمیخوام باز هم تجربه هایی از درماندگی و شکست را خلق کنم . میدانم راه حلی برای تسلط در این موضوع وجود دارد ولی میگذارم با افزایش اگاهی و استفاده از قدرت عملم در مسیر درستش بتوانم جدای از خلق لاغری ، اینبار با خودم و ذهنم به صلح برسم . 

      خب من میپذیرم که من مسئول ساخت جسم چاق بوده ام و جسم عزیزم که همیشه همراه و مراقبم برای بقا بوده ، باید بداند که میدانم او بهترین خود را انجام داده وبه خاطر سرزنش هایی که کرده ام ازش معذرت میخوام . او یک قالب است و دستوراتی که ذهن به او میدهد را اجرا میکند . او یک سیستم هوشمند است و فرمانبردار از مغز است . الان به این درک رسیدم که به دنبال تایید شدن با استانداردهای جهانی نباشم ، چون به نظرم زندگی در آن مدار و فرکانس ، هرگز تورا خوشحال نمیکند . من به خودم احتیاج دارم و نیاز به آگاهی بیشتری هستم تا خودم را تجربه کنم . چون آخر داستان هردستاورد بیرونی که داشتم و حتی جسم و ذهنم را در این خاک میگذارم . پس به دنبال چیزی باید باشم که خشنودی و رضایت درونی مرا به دنبال دارد . هرکسی مسئول خویشتن خویش است . به خاطر همین موضوع لازم است تو را همانگونه که هستی بپذیرم . تو جسمی هستی که قراره باهاش این دنیا را تجربه کنم و به نظرم تو رسالت خودت را انجام داده ای و من باید با خودم بهتر عمل کنم . کارهایی که برای صلح با تو میتوانم انجام بدم : 

      • باید تو را همانگونه که هستی ، ببینم و دوستت بدارم ، مثل مادری که بچه ش جسمش هرشکلی باشه ، بدون هیچ قید و شرطی دوست دارد و هرگز بچه اش را با میلیاردها دلار هم با بچه ی دیگر عوض نمیکند . به نظرم رابطه ی من با جسمم باید به این نقطه برسد . او به صورت غیر ارادی بقای مرا حفظ کرده و با اینکه من هرروز با او بدرفتاری و بی محلی میکردم ، یا غذاهای ناسالم میخوردم یا مریض میشدم ، بی قید و شرط مرا بهبود میداده . عشق جسم به من بی نهایته ، حتی بزرگتر از عشق یک مادر! وقتی تورا از خودم جدا میبینم و عشق تو را نسبت به عشق خودم به تو میسنجم ، بی نهایت احساس شرمساری دارم و لازمه که هرروز در این دنیای پرتکاپو همانطور که تو مرا بدون هیچ قضاوتی زندگی و حیات مرا در این دنیا ممکن میکنی ، من هم تو را ببینم . میتوانم هرروز تو را در اینه ببینم و یاد بگیرم همانطور که بی قید وشرط برای حیات من جنگیدی من هم بی قید و شرط موهبت تو را قدردانی کنم و من هم از تو مراقبت کنم.
      • میتوانم هر انچه را که به سلامت تو کمک میکند را به لیست کارهایم اضافه کنم . مثلا شب ها زود بخوابم تا تو صبح ها خسته و کم انرژی نباشی . یا باخوردن غذاهای اسیدی که معده را اذیت میکند از خوردنشون کمتر کنم . 
      • میتوانم هرروز یک کار جهت خود مراقبتی به خودم به لیستم اضافه کنم تا جسمم بتواند بار کمتری از فشار را تحمل کند . مثلا به چیزهایی که اتفاق نیفتاده ، شروع نکنم به استرس دادن بیش از حد که کارکرد طبیعیش را مختل کنم . 
      • زبان لاغری را یاد بگیرم تا کمتر از اختلال موجود که در داخل با فشار مواد غذایی بیش از حد بهش وارد میکنم ، بتواند کمتر تحت فشار باشد .

      با این کارها که هرروز یک کار در جهت سلامت خودم بردارم ، میتوانم قدردانی ام را بهش نشان دهم . کلام که جای خود دارد . هرروز ده دقیقه شروع میکنم به دیدن و از تک تک اعضای بدنم برای کارکرد فوق العاده شون تشکر میکنم . یعنی آنها را میبینم و قدردانی و تشکر به جسمم را هرروز یاداور میشوم . 

      کار دومی که مدنظرم هست هرروز یک کار مثل مسواک زدن که برام ناخوداگاه انجام میشود . شروع کنم به لیست روتینم اضافه کنم تا بتوانم قدردانی ام را عملی به او ثابت کنم . 

      فکر میکنم این شروع دوستی خوبی بین من و جسمم را میتواند رقم بزند . 

      در تمرینات خواسته که در قدم های بعدی اقدامات و نتیجه ی دوستی با جسمم را بگویم ، باشه ، حتما  . یاد تکلیف قدم قبلیم افتادم : تمرین “من میل ندارم  .  توجه به این موضوع خیلی خوب توجه مرا به عمل ارادی خوردنم برد و توجه مرا از حاشیه ی پیرامون بیرون  کشید . الان بیشترین توجه من به معضل پر خوری  است . الان عمیق تر از قبل به واکنش های بدنم نسبت به فرمول چاقی آگاهم و باید بگم هنوز نتوانستم جمله ی میل ندارم را در زمانی که سیر هستم عملی کنم ولی وقتی سیر هستم حواسم به این موضوع هست که الان در نقطه ی میل ندارم قرار دارم  ، و آگاهی به آن  چه بسا به جای چند قاشق خوردن ، مثلا دو قاشق خورده ام و فقط مرا آگاهتر کرده ولی هنوز کامل اجراش نکردم و بازوی پرخوریم هنوز تنومند است. 

      قدم هفتم- مرحله ی سوم ( داستان تناسب اندامم) 

      خب من تناسب اندام را تجربه کرده ام . من در راه رفتن فرز تر هستم . یک احساس سبکتری نسبت به الانم داشتم و از همه مهمتر محدودیتی در پوشیدن لباس نداشتم . قشنگترین لباس ها را میتوانستم انتخاب کنم و فهمیدم چقدر بدن ظریف و زیبایی دارم . کمرم و نسبت لاغری بدنم شگفت انگیز بود و من دوستش داشتم و ظرافتم را میدیدم . کمر باریکم . دامن کوتاه به من میامد ، شلوارک بهم میامد . لباسم اگر تنگ بود ، هیچ گوشتی به صورت نامتقارن و برامده از اینور اونور لباس بیرون نمیزد . من واقعا زیبا بودم و حس خوبی داشتم و از اینکه خودم را در آینه ببینم لذت میبردم . البته منی که کودکی چاقی داشتم و در 18 سالگی برای اولین بار تجربه ش کردم و قطعا تجربیات من بار احساسی و لذت بیشتری از افرادی که مادام العمر لاغر بوده اند داشته . تصورش هم بی نهایت مرا شاد میکند . من به راحتی لباس انتخاب میکردم ، انهم لباس هایی که من دوست داشتم ، نه لباس هایی که به من می آید . اینکه در مهمانی ها بروم و دیده بشوم حس خوبی داشتم . اینکه بخش بزرگی از حس بد من به خاطر بودن اضافه وزن در من همراه بود ، اینبار حس خوبی در لحظه دریافت میکردم . به نظرم جسم لاغر نعمته . جسم لاغر آزادی در انتخاب لباسه و قطعا پذیرش آدمها به جسم لاغر بهتر و قشنگتره . از همه مهمتر و اول حس خودته که یک حس رضایت در درونت به بیرون ساطع میشه و دوم قطعا جذابتر از یک بدن پر از چربی و گوشت هست . چون دقیقا انحنا بدن و ظرافت بدن و طبیعت زیباش دیده میشه . یادم میاد زمانی که لاغر کردم ، برای اولین بار اون نقطه ی لپ که در هنگام لبخندم پدیدار میشد را دیدم . در حالی که زمانی اضافه وزن داشتم اونقدر پر از گوشت بود که ظرافتهای خاصش را ندیده بودم . من در نقطه ی تناسب اندامم کاملا باخودم در صلحم و از اینکه به من انتخاب عمل زیادتری میده و من را جذابتر ، سبکتر و زیباتر میکنه و ادمهای بیشتری همچون من که از خودم لذت میبرم ، اطرافیانم زیبایی بیشتری در من میبینند و نظرشون نسبت به من در اولین برخورد بهتره . دیگه تیکه ی تو چاقی ، این لباس بهت نمیاد را نمیشنوم و به نظر من خلق تناسب اندام و زندگی کردن در آن بخش خارق العاد ه و تاثیرگذار در زندگی حالمون هست . امیدوارم اینبار باخلق مجدد آن ، همیشه در مدار زیبایی و تناسب اندامم باقی بمانم و باخودم به صلح برسم و مثل قدیم به جای لذت بردن از زمان حال ، انرژی زیادی را صرف کشمکش با افکارو جنگ با اضافه وزن نکنم . 

      این تمرین چون تفسیری بود از این کوتاهتر نمیشد . کسانی که تمرین مرا خوانده اند ، امیدوارم در مسیر خلق تناسب اندام کمکی کرده باشد . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم