0

گام ۳۴: تاثیر مغز بر چاقی

تاثیر مغز بر چاقی
اندازه متن

همه افراد چاق سال ها به دنبال کشف تاثیر موضوعات مختلف بر چاقی هستند اما هیچ نتیجه ای برای آنها در بر ندارد و این در حالی است که اگر تنها به دنبال درک تاثیر مغز بر چاقی خود باشند می توانند به آسانی و برای همیشه لاغر شوند.

لاغری با ذهن و وضعیت جسمانی

سی و پنج سال از زندگیم با چاقی گذشت و در این مدت همیشه به دنبال راه حل دائمی برای لاغر شدن بودم.

در سن ۳۵ سالگی این خواسته من محقق شد و در مسیر یادگیری لاغری با ذهن قرار گرفتم و به لطف خدای مهربان در طی چند سال بیش از ۴۰ کیلو از اضافه وزن خود را با روش لاغری با ذهن کاهش دادم و نکته مهم اینکه چندین سال است در این شرایط هستم و نه تنها چاق نشده ام بلکه به تناسب اندام ایده آل نزدیک و نزدیک تر می شوم.

سال ها قبل تصورم این بود که چاقی من ارثی است و به همین دلیل راهی جز چاق بودن ندارم و تنها کاری که از من ساخته است مراقبت کردن از خودم برای جلوگیری از چاق تر نشدن بود که البته نتیجه ای هم نداشت و هر سال من چاق تر از سال قبل می شدم.

اما زمانی که با موضوع لاغری با ذهن آشنا شدم متوجه شدم که وضعیت جسمانی من تحت تاثیر ژنتیک یا هیچ عاملی که غیرقابل تغییر باشد نیست بلکه چاقی جسم تحت تاثیر فرمول هایی است که در ذهن من ایجاد شده اند و سبب می شوند مغز من دستوراتی صادر کند که نتیجه آن چاق شدن است. من به تاثیر مغز بر چاقی پی بردم.

حتما با من هم عقیده هستید که مغز، مرکز فرماندهی جسم است. به این معنی که هر حرکت یا اتفاقی که در بدن رخ می دهد صد در صد تحت کنترل و نظارت مغز است بنابراین چاقی نیز بعنوان یک اتفاق یا حالت جسمی قطعا تحت کنترل مغز صورت می گیرد.

به همین دلیل است که سالهاست روش های مختلف لاغری موفق به کمک کردن به افراد چاق برای لاغر شدن نشده اند چون در روش های لاغری هیچ اهمیتی برای تاثیر مغز بر چاقی قائل نیستند و توصیه های روش های لاغری هیچگونه تاثیری بر عملکرد مغز ندارد.

تاثیر مغز بر چاقی

تاثیر مغز بر چاقی چگونه است؟

تاثیر مغز بر چاقی به طور خیلی ساده از طریق فرمان های مغزی صورت می گیرد. فرمان های مغزی به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند:

۱- فرمان های اصلی و غیرقابل تغییر

به آن دسته از فرمان هایی گفته می شود که برای حیات جسم ضروری هستند. مانند فرمان های صادره از مغز جهت کنترل ضربان قلب،‌ میزان ورودی اکسیژن از طریق تنفس، هضم غذا، تصفیه خون و صدها فرمان دیگر که هر کدام برای حیات جسم ضروری هستند و اگر در اجرای این فرمانها مشکلی ایجاد شود قطعا جسم با بیماری و مشکل مواجه خواهد شد.

۲- فرمان های فرعی و قابل تغییر

به گروهی از فرمان های مغزی گفته می شود که در طی زندگی روزمره توسط مغز آموخته شده و در زمان لازم صادر می شوند.

مانند صحبت کردن که مجموعه ای از فرمان های مغزی است که باعث ایجاد ارتباط با دیگران می شود.

همچنین نواختن موسیقی که نیاز به کسب مهارت توسط مغز دارد و افرادی که علاقمند به یادگیری باشند می توانند این مهارت را بیاموزند.

رفتارهای غذایی یا واکنش های ما نسبت به مواد غذایی از گروه فرمان های فرعی و آموختنی هستند.

گرچه فرمول هایی که در مغز ایجاد شده اند را نمی توان به طور کامل پاک کرد اما مغز این توانایی را دارد که بارها و بارها تحت یادگیری و آموزش قرار بگیرد.

بنابراین ما می توانیم عادت ها و رفتاری که دوست داریم و می دانیم همسو با متناسب شدن هستند را در مغز خود ایجاد کنیم.

البته نکته قابل توجه و امیدوار کننده این است که مغز ما تمام فرمان های لازم برای متناسب شدن را از ابتدا در خود ذخیره دارد.

افرادی متناسبی که در پیرامون ما زندگی می کنند این موضوع را اثبات می کنند که مغز بدون اینکه نیاز به آموزش داشته باشد متناسب بودن را بلد است و اگر عده ای از انسانها چاق می شوند به این دلیل نیست که مغز آنها معیوب است بلکه فقط به این دلیل است که فرمان ها و فرمول های فرعی در مغز ایجاد شده است که منجر به تغییر رفتار این افراد و در نهایت تغییر جسم آنها شده است و ایم تاثیر مغز بر چاقی است.

تاثیر ذهن بر مغز

تاثیر ذهن بر مغز چگونه است

ذهن ما بی حد و مرز است و ما در ذهن خود قابلیت مرور کردن و تجسم کردن داریم.

مغز قابلیت مرور کردن دارد به این شکل که می تواند هر آنچه را در گذشته دیده یا شنیده است را به خاطر بیاورد اما در مورد آینده یا اطلاعاتی که دریافت نکرده است توانایی ندارد.

ذهن قابلیت آینده نگری دارد به این شکل که می تواند تصویرسازی کند.

تخیل، خیال پردازی و هر پردازش ذهنی که مربوط به آینده باشد در ذهن می تواند انجام شد.

نکته جالب توجه این است که مغز نسبت به آینده واکنشی ندارد اما آنچه در ذهن مرور می شود از نظر مغز واقعی و در زمان حال در نظر گرفته می شود بنابراین نسبت به آن واکنش می دهد.

حتما این تجربه را دارید که فکر کردن به اتفاقی که رخ نداده است باعث ناراحتی و رفتارهای جسمی مانند استرس، پریشانی و … شده است.

این حالت که در جسم ایجاد می شود به این دلیل است که مغز تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و فرمان های عصبی صادر کرده است.

در مثال چاقی مغز انسان نسبت به چاق تر شدن هیچ واکنش یا برنامه ای برای چاق تر شدن ندارد اما مرور افکار چاقی در ذهن و ایجاد ترس و نگرانی از چاق تر شدن سبب می شود تا مغز تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و روند چاق تر شدن را در پیش گیرد. از این رو چاق تر شدن هم از نشانه های تاثیر مغز بر چاقی است.

رفتارهای روزمره ما توسط مغز اما تحت تاثیر ذهن انجام می شوند.

نیاز ما به غذا خوردن یک رفتار ضروری و تکرار شونده برای ادامه حیات و زندگی است اما چرا این نیاز در افراد مختلف به شکل های متفاوتی توسط مغز پاسخ داده می شود؟

همه انسان ها برای ادامه حیات به غذا نیاز دارند همانطور که به اکسیژن نیاز دارند. اما چرا مغز همه انسانها فارغ از اینکه چاق یا لاغر باشند در مصرف اکسیژن دچار اختلال و اشتباه در عملکرد نمی شود اما در مورد غذا خوردن دچار اشتباه می شود؟

تنها دلیل اشتباه در عملکرد مغز در تامین مواد غذایی مورد نیاز بدن تفاوت در عملکرد ذهن افراد است.

آنچه در ذهن یک فرد چاق بعنوان آینده نگری برای مصرف مواد غذایی می گذرد با آنچه در ذهن یک فرد متناسب می گذرد کاملا متقاوت است.

عقاید و نگرش افراد به صورت فرمول هایی در ذهن آنها ذخیره می شود اما تاثیر مغز بر چاقی به این شکل انجام می شود که فرمول های ایجاد شده در ذهن توسط مغز به فرمان های عصبی برای شکل دادن رفتارها و عادت ها تبدیل می شوند و به مرور عادت های فرد را شکل می دهند و تکرار عادت ها باعث تغییر جسم و شرایط زندگی می شود.

ارتباط مغز و جسم

دریافت آگاهی درباره تاثیر مغز بر چاقی باعث درک بهتر ارتباط بین مغز و جسم می شود. در واقع جسم انسان مانند رباطی است که توسط مغز کنترل می شود.

زمانی که فرد چاق در حال خوردن مواد غذایی است قادر به مصرف به اندازه مواد غذایی نیست چون مغز او فرمان هایی صادر می کند که نتیجه آن خوردن بیش از حد یا پرخوری می باشد.

به این مثال توجه کنید تا نقش عقیده و نگرش ذهنی در عملکرد مغز را بهتر درک کنید:

بسیاری از افراد چاق عادت دارند باقیمانده غذای دیگران را مصرف کنند. آنان به شدت از دور ریختن مواد غذایی اجتناب می کنند و ترجیح می دهند باقی مانده غذای دیگران را بخورند.

این یک فرمان مغزی است که غذا باید خورده شود و نباید دور ریخته شود.

این فرمان تحت تاثیر یک نگرش و عقیده اشتباه صورت ایجاد می شود که به ما می گوید: دور ریختن غذا گناه دارد.

اگر شما در خانواده ای بزرگ شده اید که عقیده دارند دور ریختن غذا گناه است این فرمول ذهنی در مغز شما به فرمانی تبدیل شده است که هر غذایی در بشقاب یا گوشه کنار خانه مشاهده کند بلافاصله فرمان خوردن آن را صادر می کند و فرد بدون اینکه فکر کند با دست خود آن را برداشته و به دهان می گذارد و می خورد. صدور فرمان خوردن و اقدام کردن به خوردن از نشانه های تاثیر مغز بر چاقی و اضافه وزن است.

این اتفاق به قدری سریع رخ می دهد که در آن لحظه قادر به درک مراحل شکل گیری فرمان مغزی و تبدیل شدن آن به رفتار جسمی نیستید اما از طریق بازنگری رفتار خود در سال های گذشته می توانید به صحیح بودن این موضوع پی ببرید.

این درحالی است که بسیاری از انسان های دیگر که معمولا متناسب هستند این عادت را ندارند. یعنی مغز آنها این دستور را صادر نمی کند.

سوال: چرا مغز این افراد در مواجه شدن با غذای باقیمانده دستور خوردن را صادر نمی کند؟

جواب: به این دلیل که در ذهن آنها نگرش یا عقیده ای درباره خوردن یا دور ریختن غذا وجود ندارد.

به همین سادگی

آنها عقیده ای درباره این موضوع ندارند بنابراین مغز آنها فرمان خوردن مواد غذایی باقیمانده را صادر نمی کند.

با این مثال واضح به علت تفاوت رفتار خود با افراد دیگر پی می برید و از این لحظه می توانید منشاء رفتارهای خود را جستجو کرده و آنها را اصلاح کنید به این شکل تاثیر مغز بر چاقی را تغییر خواهید داد.

در دوره های آموزشی لاغری با ذهن موضوعات مرتبط با ذهن و مغز توضیح و آموزش داده می شود و با استفاده از این محتوا می توانید به راحتی بر عملکرد ذهن و مغز خود مسلط شده و منشاء رفتارهای خود را شناسایی و آنها را اصلاح کنید و به این شکل تاثیر مغز بر چاقی را به تاثیر مغز بر لاغری تغییر دهید.

به این ترتیب شما می توانید به راحتی فرمول های ذهنی اشتباه را از ذهن خود پاک یا اصلاح کنید. در نتیجه بعد از مدت کوتاهی فرمان های مغزی شما بر اساس فرمول های ذهنی جدید تغییر پیدا کرده و شما متوجه تغییر در تمایلات و واکنش های رفتاری خود می شوید.

این تغییر سبب می شود که مغز شما مانند یک فرد متناسب فرمان صادر کند و در نتیجه نه تنها چاق تر شدن شما متوقف می شود بلکه روند متناسب شدن آغاز می شود چرا که دیگر تاثیر مغز بر چاقی از طریق فرمان های مغزی در جهت افزایش وزن صادر نمی شوند بلکه به گونه ای هستند که باید منابع اضافه وزن که همان چربی های اضافه هستند را دفع کرده تا افکار، رفتار و جسم شما هماهنگ و همسو با متناسب شدن باشد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

درک تاثیر مغز بر چاقی باعث می شود که به شکل بهتری مسئولیت چاقی را بر عهده گرفته و در اصلاح تاثیر مغز بر چاقی به شکل بهتری عمل کنیم. بنابراین انجام با دقت تمرینات آموزشی سبب می شود تا به مرور با دریافت آگاهی ها از طریق جلسان مختلف مهارت اصلاح تاثیر مغز بر چاقی را کسب می کنیم.

برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای آموزشی را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
  • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
  • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.
  • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


دوره آموزشی که در ویدیوی آموزشی وعده داده شده است به لطف خدای مهربان به شکل عالی آماده و ارائه شده است.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.10 from 42 votes

https://tanasobefekri.net/?p=33354
برچسب ها:
29 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار عطا
      1401/11/28 13:08
      مدت عضویت: 483 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,258 کلمه

      درود و سلام

       من با خوندن این متن دو سری اطلاعات وارد ذهنم میشه . 

      اول یه سری اطلاعات در مورد باور اینکه 

      غذا منو چاق نمی کنه .

      خوردن منو چاق نمیکنه .

      پرخوری منو چاق نمیکنه . 

      و دوم یه سری باور برای ترک عادات  بدون اینکه بخوام اون رو با چاقی مرتبط بدونم . 

      یعنی یک سری از تمرینات شما شکستن پیوند هرگونه خوردن با چاقیست و یک سری دیگه از تمرینات در مورد رفتار صحیح با مواد غذاییست و هردوش در لاغر شدن ما موثره . 

      یعنی ما داریم از یک طرف پیوند پرخوری و کم تحرکی رو با چاقی از بین میبریم و از طرف دیگه خود این دو رفتار رو هم تعدیل می کنیم و بر اساس نیاز بدن اون رو انجام میدیم . 

      چون این دو فرمان از جمله فرامین مغزی هستند که قابل تغییرند و ما میتونیم اونها رو مثل عادات افراد متناسب در بیاریم . 

      خب این مبحث در مورد تغییر رفتار ما از طریق تغییر عقاید ما در مورد خوردن بود . 

      من تا اینجای کار فهمیدم که دلایل خوردنم رو باید از خوردنم جدا کنم . 

      یعنی خوردن رو تنها و تنها مثل تنفس کردن نیاز بدن بدونم و تنها برای زنده ماندن و سالم ماندن ازش استفاده کنم  . در این صورت اون غذا هیچ قدرت چاق کنندگی بر من نخواهد داشت . 

      در عین حال باور داشته باشم ، هر گونه رفتار غذایی توسط بدن پاکسازی میشه و اصلا جای نگرانی نیست . یعنی حتی اگه ما اشتباه هم کنیم بدن درست کار می کنه و اشتباهات ما رو جبران میکنه .

      ولی خب چه کاریه که کار اضافه به بدن تحمیل کنیم . خب دلایل خوردنمون رو کم می کنیم تا بدن دچار کار اضافه نشه . گرچه کار اضافه خودش انرژی میبره و بدن باید کلی فعالیت کنه تا تمام مواد وارد شده به بدن رو اکسید کنه و مقدار لازمش رو به مصرف سلولها برسونه و مواد زائدش رو دفع کنه . 

      یعنی تمام اینها خودش فعالیت محسوب میشه . 

      ولی خب اگه قرار به فعالیته یه فعالیت دلخواه دیگه انجام میدیم .

      یکی از دلایل  اضافه خوردنهای ما به خاطر عقایدی چون اسراف کردن ، گناه کردن ، نذری بودن ، خوشمزه بودن و … است و ما با این سری از عقاید کار اضافه به بدنمون تحمیل می کنیم . 

       مثلا گلاب به روتون روزی چند بار باید بریم دستشویی . یا کلی عرق می کنیم تا بدن آب اضافه رو دفع کنه . یا مثلا انسانهای چاق نیاز دارن هر روز برن حموم چون مواد زاید زیادی  هر روز از بدنشون دفع میشه و بدنشون بیشتر از انسانهای لاغر بو میگیره و خلاصه حمل کردن سنگینی اضافه وزن از یک طرف و اعمال این همه کار هم از طرف دیگه فشار زیادی روی بدن میاره و انسان چاق همیشه خسته است و تمایل به تنبلی در اون پدید میاد .

      در حالیکه اگه فقط دلایل خوردنشو کم کنه و فقط موقع نیاز بخوره خب قطعا کارشم کمتره . کمتر خسته میشه و انرژی که میزاره روی این همه کار گوارش و دفع و حمام و … میزاره روی سایر فرایندهای دلخواهش که  از زندگی لذت بیشتری ببره . 

      خب چه دلیلی داره وقتی من سیرم  به خاطر باور اینکه غذا گناه داره دورش نریزم اون رو بخورم . 

      من اول باید به جای عشق به مواد غذایی عاشق بدن خودم باشم . 

      مواد غذایی بی جان هستن . اما جسم من جان داره . من عاشق بدن خودم هستم . پس نباید اون رو سطل آشغالش کنم و اضافه غذاها رو بریزم داخلش . چرا باید به هر دلیلی بخورم وقتی نیاز ندارم ؟ 

      پس پاکسازی این دلایل خوردن و اثبات به اینکه اتفاقا خوردن این غذاها گناه داره باعث میشه رفتار غذایی من تغییر کنه . خوردن اضافه ی غذا گناه داره   چرا که بیش از نیاز بدنه و باعث تحمیل اضافه بار به بدن میشه و باعث حال بد من میشه . میتونم این دلایل اضافه خوریها رو پاک کنم و فقط به اندازه سیریم غذا بخورم . 

      خب وقتی من این فرمول رو تغییر بدم و نوع گناه رو با توجه به حالم تغییر بدم و بگم خوردن اضافه ی غذا برای من گناه داره و حرامه خب به راحتی باور اینکه دور ریختن غذا گناهه از بین میره . 

      چون غذای اضافه بر بدن من باعث فشار جسمی میشه . چه از لحاظ روحی و روانی که البته ما با صلح با اون فشارهای روحی روانیش رو کم کردیم و با برداشتن عقاید این چنینی خود فشار فعل رو هم از روی جسم برمیداریم . 

      خیلی وقتها دیدیم به دلیل همین عقاید بدن ما اونقدر سنگین شده که خوابمون دچار مشکل شده و من خودم به شخصه بعد از پرخوری بد میخوابم . ولی وقتی سبک باشم کیفیت خوابم هم بهتره . 

      به راحتی میشه با برداشتن دلایل اضافه خوری رفتار پرخوری رو کمتر تکرار کرد و تحمیل کار اضافه به بدن رو کم کرد . 

      ما باید در مسیرمون با قاطعیت عمل کنیم . انعطاف به خرج ندیم . نیروی انعطاف رو بزاریم برای راه لاغری . تنها دلیل خوردن ما فقط و فقط باید گرسنگی جسمی باشه . ما بقی دلایل خوردن رو باید از فکر پاک کرد . 

      مثلا من خودم یه دلیل دیگه برای خوردن دارم . اینکه وقتی حوصلم سر میره و همه کارمو کردم و هیچ کاری ندارم یکی از دلایل خوردنم رو در ذهنم فعال می کنم اینکه حوصله ات سر رفته بخور . 

      خوردن برای حوصله باز کردن نیست که . 

      خب من میتونم این فرمول رو تغییر بدم و به جاش شروع کنم مثلا  هر وقت حوصلم سر رفت و همه سرگرمیها رو هم انجام داده بودم  یه کار مفید برای خودم  انجام بدم و جایگزین کنم . 

      یه کاری که حوصلشم داشته باشم . 

      حالا چرا برم بخورم . مغزمو به کار میندازم ببینم چی میتونم به جاش جایگزین کنم . 

      دقیقا روی همین فرمولهای قابل تغییر کار کردن واقعا میتونه رفتار غذایی مارو اصلاح کنه و به جای عشق و علاقه و وابستگی و اعتیاد ما به مواد غذایی کم کم عادات دیگه و علاقمندیهای دیگرمون رو فعال کنیم . 

      خیلی این مبحث خوب بود و  واقعا تکرار این مباحث خیلی میتونه  حال ما رو در دنیای خودمون خوب کنه . به زندگیمون هدف بده تا با حال بهتری روزهامون رو بگذرونیم . 

      ما باید تاجاییکه میتونیم برای نخوردنمون دلیل درست کنیم و از اونها استفاده کنیم تا باورمون نسبت به نخوردن قویتر بشه و جایگزین دلایل خوردنمون بشه . 

      علت نخوردن در ذهن چاق که اصلا تمرین نمیشه یا خیلی کم تمرین میشه مگه دیگه از خودش متنفر بشه و بخواد نخوره چند ساعت . 

      اما یه فرد لاغر دلایل زیادی برای نخوردن داره . 

      من دوست دارم به جای توجه به دلایل خوردن توجه به دلایل نخوردنم کنم . 

      مثلا انسان لاغر برای نخوردن دلایل زیادی داره . حتی میتونم از انسانهای لاغر بپرسم چرا این غذا رو نمیخوری . 

      قطعا اون به خاطر یه فرمول ذهنی نخوردن رو انتخاب کرده . 

      عقاید یک انسان لاغر نسبت به غذا و خوردن غذا با من متفاوته و من در این درس یاد گرفتن عقاید خودم رو به یک انسان متناسب تغییر بدم تا رفتارم شبیه اون بشه .

      البته ما دوتاکار داریم . یکی اینکه تمرین کنیم بر اساس عقاید چاقی غذا نخوریم و دوم اینکه تمرین کنیم بر اساس عقاید لاغری غذا نخوریم . 

      کار ما دوتاست . اول عمل نکردن ما بر اساس عقاید چاقی . دوم عمل کردن بر اساس عقاید لاغری . 

      و اینم واقعا انتخابه . این دو برای ذهن هردوش فرقی نداره . ما هیچ میل و علاقه ای به هیچ کدوم از این رفتارها نداریم .

      تکرار انتخابهای ما باعث شده عمل کردن به روش چاقی بشه عادت ما و به راحتی با تکرار انتخابهای لاغری ما میتونیم عادات در مسیر چاقی رو به عادات در مسیر لاغری تبدیل کنیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/29 10:46
      مدت عضویت: 483 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,643 کلمه

      سلام و درود .

      چه تجربه ی شیرین و لذتبخشی بود . اینکه تونستید تغییر ایجاد کنید و مراحل تغییر رو برای ما در مورد خوردن چای و تبدیل اون به یه عادت دیگه گفتین . 

      من تنوع طلبی در خوردن رو در ذهن شما قوی دیدم . یعنی خوردن چیزهای متنوع خیلی شاخ و برگ پیدا کرده بود در ذهن شما و شما خیلی عالی شاخ و برگهاش رو زدید و عادت رو تغییرش دادید . 

      در مورد نون و پنیر و گوجه و احساسی که در لحظه در  خودمون ایجاد می کنیم هم خیلی مطالب خوبی یادمون دادید و فرمولهای عالی یاد گرفتم که در لحظه بهش آگاه بشم . 

      من بیشتر خوردنهام همین در لحظه خوردنه . 

      یعنی در لحظه یه چیزی رو میبینم  و در سرم نقشه ذهنی می کشم و بعد میخورم . همزمان خودمو ملامت می کنم و بعدشم عذاب وجدان به خودم میدم . 

      این پروسه ی در لحظه خوردن رو در این فایل در مورد خودم  پیدا کردم و حالا از این به بعد به دوره تغییر  عادتم هم این  رو هم اضافه می کنم که حواسم به احساسی که در لحظه در ذهنم ایجاد می کنم باشه .

      در  حقیقت فرمول ذهنی این رفتار دیدن یک ماده غذاییه . 

      چیزی مثل شیرینی . بیسکویت . کیک شکلات و یا همین نون و پنیر و حالا چیزای دیگه .

      اتفاقا من چند شب پیش در مورد نون تافتون  و کره عسل همچین کاری کردم . نون تافتون یه حس خوبی زیر زبون داره و من به خاطر همون حس عمل خوردن رو تکرار می کنم . 

      ته دیگ نون تافتون هم همچین حسی برام داره که در لحظه میخورمش . 

      در مورد احساس لذت در ذهن چقدر عالی توضیح دادید و اینکه با مثال برامون توضیح دادید خیلی ملموس تر بود .

      که وقتی ذهن یه وسوسه رو در ذهن تکرار می کنه چون هنوز به لذته نرسیده و وقتی ما از طریقی دیگه به اون لذته برسیم ذهن خیلی دیگه دنبال این نیست که از طریق خوردن  به اون لذته برسه . 

      گرچه من ترجیح میدم اصلا خوردنم بر اساس لذت نباشه . چون در مورد خوردن  لذت بی پایان رو حس کردم . همون ولع که هرچی میخورم سیر نمیشم و بازم لذت پشت لذت رو دلم میخواد تجربه کنم . یعنی شده حالم به هم میخوره ولی یکم که برطرف میشه دوست دارم بازم انجام بدم . 

      برای همین ترجیح میدم بر اساس لذت نخورم . غذا فقط مورد نیاز جسم منه و من فقط با حس ذائقه اون غذا رو میچشم . 

      وقتی بر اساس لذت غذا نمیخورم  تنوع طلبی من خیلی  کمتر میشه .  شاید فقط ۴۰ روزه دارم تمرینات این چنینی رو انجام میدم اما همین تمرینات تاثیری عالی روم گذاشته و تنوع طلبی منو کم کرده . 

      درسته خب رفتار پرخوری هم داشتم ولی حقیقتا وقتی رفتاری بر اساس نیاز جسمم انجام میدم به اون رضایته میرسم . 

      ولی وقتی بر اساس لذت غذا میخورم انگار که وارد یک دور مسلسل وار بی پایان می افتم و سخت میتونم خودمو از اون بیرون بکشم . این اذیت شدنه و تا چند ساعت تاثیر اذیتش رو در خودم حس می کنم و جالبه هر چی اون موقع به خودم میگم عیب نداره غذا چاق نمی کنه ناراحت نباش این حرفا فایده نداره و حالم رو خوب نمیکنه  و فقط انجام ندادنشه که دوباره حالمو خوب می کنه . البته میدونم اینم فرمول ذهنیه . 

      ولی حالا وقتی رفتار بر اساس زبان بدن انجام میدم هم از همون مقداری که خوردم حالم خوبه . لذتش فرق داره با اون لذت بی پایان ولع . یه جور رضایت از رفتار دارم . خودمو دوست دارم . ترس از غذام میره . ذائقه ام خیلی عالی بهم کمک می کنه . و جالبه وقتی در این احساس هستم فرمولهای ذهنیم در مورد خوردن رو هم میتونم درست کنم . اینجا وقتی می گم خوردن چاق نمی کنه باورم میشه . چون حس چاقی و اذیت و رنج ندارم و فرمولها رو میپذیرم . 

      اما وقتی در احساس رنج از پرخوری هستم حتی فرمولهای دیگه هم  روم اثری نداره . 

      احساس رنج از پرخوری مانع لاغریم میشه . 

      قشنگ میفهمم این احساس بیشتر بر اثر احساس خوردن در لحظه در من پدید میاد . 

      برای من نوع غذاش مهم نیست . من بیشتر خوردن رو دوست دارم . حالا فرقی نمی کنه کدوم غذا . درسته بعضی چیزا رو بیشتر دوست دارم . ولی حالت تنوع طلبی خیلی فعال نیست .  مگر باز در همون در لحظه دیدن  که هم خوردنه رو فعال میکنم هم تنوع طلبی رو .  

      مثلا چند نوع غذا رو ببینم  دلم میخواد همون لحظه از همش تست کنم تا به اون حس رضایته برسم .  

      در کل فهمیدم تنها الگویی که من میتونم باهاش به تمام الگوهای خوردن ذهنم غلبه کنم ؛ حس سیری و گرسنگی جسمه .  تمرکز روی این حس منو از در لحظه تصمیم گرفتن برای خوردن دور می کنه . 

      یعنی تجربه کردم همون لحظه که چیزی رو میبینم و احساس خوردن در خودم ایجاد می کنم اول میگم خودم دارم این احساس رو ایجاد میکنم بعد میگم خب الان سیری یا حداقل گرسنه ات نیست . پس نمیخورم 

       اما اگه گرسنه باشم میخورم . 

      اما به نظرم قدرتمندتر باید عمل کنم در مقابل احساس در لحظه خوردن .

       یعنی بگردم پیدا کنم ببینم چطور در لحظه میتونم حسم که از طریق دیدن در خودم شکل میدم  تغییر بدم . 

      فقط تمرین کردنه . هر روز باید تمرین کنیم و آگاه باشیم روی رفتارمون . 

      من یه تجربه دیگه هم دارم شبا که سرگرمی ندارم بیشتر دلم میخواد بخورم . البته اینم یه عادته . مخصوصا وقتی در طی روز چیزی نمیخورم .

      مثلا دیروز من صبحانه و ناهار و شام نخوردم اما چیا خوردم ؟ 

      نخوچی کشمش یه نصف کاسه کوچیک

      شکر پنیر ۲ تا 

      چای دو استکان

      ۱ پرتغال کوچیک و ۱نارنگی کوچیک 

      ۴ تا کاکائو تلخ

      به اندازه یک کف دست ته دیگ نون تافتون 

       یه برش کیک کاکائو 

      نصف پرتغال بزرگ

      نصف نارنگی کوچیک آخر شب 

      این کل چیزی بود که دیروز خوردم . 

      ولی کیک رو حس میکنم یه برش حدودا یک هفتم کیک زیاد بود اگه کمتر میخوردم از خودم بیشتر راضی بودم . البته هنوزم کیک در یخچال هست و من رغبتی به خوردنش ندارم چون فعلا سیرم . یعنی سیر بودن بهترین دلیل برای نخوردن منه و یا تغییر عادتم . 

      من صبحانه نخوردم چون سیر بودم . 

      ناهار نخوردم چون سیر بودم .

      شکلات نخوردم چون از نخوردنش لذت میبردم .

      قند نخوردم چون دلم نمیخواست .

      بیسکوییت نخوردم چون دلیلی برای خوردنش نداشتم و برای نخوردنش دلیل داشتم چون دلمو میزنه خشکیش . 

      خروس محلی نخوردم چون دوست ندارم دلم میسوزه از کشتن یه حیوون خونگی . 

      حتی شوید پلویی هم که خروسه رو گذاشته بود لاش نخوردم . چون دلم نمیومد . 

      بیسکوییت الانم روی میزه . کیک توی یخچاله چون چربه دلمو میزنه . خروس پلو هم توی یخچاله انقدرم همه از دستپخت مامانم تعریف کردن ولی من حتی دلم نخواست نگاهش کنم چون یاد خروسه می افتادم . در کل سیری و دلایل نخوردن در لحظه به من خیلی کمک می کنه که رفتارهام رو مدیریت کنم .

      یعنی سیر بودن و دنبال دلیل گشتن برای نخوردن باعث میشه که به صورت احساسی در لحظه نخورم . هر وقتم با سیری نتونم بر احساس خوردنم غلبه کنم  از گرسنه نبودن استفاده می کنم و از دلایل نخوردن . میگم فعلا گرسنه نیستم . یا دنبال دلیل میگردم که شده یه دلیل الکی پیدا کنم و نخورم . 

      باز دیگه اگه خیلی اشتیاق به خوردن داشتم میگم ببین انتخابته . خودم دارم انتخاب می کنم پس عذاب وجدان نگیر . 

      ولی وقتی روی اصل فرمول کار کنم که علت پدیدار شدن احساس خوردن در لحظه چیه و اون باور و عقیده رو تغییرش بدم فکر کنم حتی حسشم دیگه گایجاد نشه . 

      چون احساس خوردن از فرمولهای ذهنی درما پدید میاد . 

      اما فرمولش چیه این در لحظه خوردنا و احساس خوردن آنی به ما دست میده . 

      اول که علتش خودمونیم . اما عقیده مون چیه ؟ 

      خب دوست داشتن اون ماده غذایی یکی از دلایلش میتونه باشه . دیگه دیدن اون ماده غذایی که خوردنیه میتونه باشه 

      بی ارزش دونستن خودمون میتونه باشه .

      قدرت دادن به اون ماده غذایی میتونه باشه .

      قاطعیت نداشتن ممکنه باشه . دوست نداشتن خودمون به نظرم مهمترین دلیلشه . من به ابزار غذا برای حال خوبم معتاد شدم ‌ . چون غذا رو جایگزین دوست داشتن خودم کردم . وقتی خودم و آرامشمو دوست داشته باشم دیگه عشق غذا در وجودم کمرنگ میشه . من خودمو دوست دارم و فقط زمانی میخورم که گرسنه هستم و تا جایی میخورم که سیر بشم . این دو تا الگو رو همیشه مد نظرم داشته باشم و سر حرفم با قاطعیت بمونم و به نوعی خط قرمزم باشه و به ذهنم برنامه بدم مسلما ذهن منم به این رویه عادت می کنه . ولی وقتی خودم برام مهم نیست خب هر چی ببینم میخورم . اصلا چرا باید هر چی ببینم بخورم . مگه دهن من سطل آشغاله . اون غذا در مقابل شخصیت من چه ارزشی داره . اگه فقط لذت بردن دلیل خوردنم باشه خب میتونم این لذت رو در جای دیگه جستجو کنم . مثلا دو تا خط بنویسم . فرمولهای ذهنیمو بررسی کنم یه فایل گوش بدم مهمتر از همه خودمو بزرگ کنم . شخصیتم رو بالاتر از غذا بدونم . برای خودم ارزش قائل باشم . به بدنم احترام بزارم و وقتی سیره غذایی واردش نکنم . 

      به هر حال این راهکارها به ذهنم میرسه برای اینکه در لحظه چیزی نخورم و  حتی حتی وسوسه و ترغیب هم در سرم برای خوردن ایجاد نکنم چون سیرم و وقتی سیرم چیزی نمیخورم احساساتی نمیشمدعوت به خوردنم نمیشم . چون فرمانده منم و قدرت دست منه و ذهن و شخصیتم رو خودم میسازم و ترجیح میدم فکر و عملی انجام بدم که عشق و قدرت رو در دست خودم داشته باشم نه در دست فرمولهای چاقی احساسات آنی ماده غذایی و عمل خوردن . همه اینا رو خودم ایجاد کردم پس خودمم تغییرش میدم نه به سختی و با حالت مبارزه . کاملا دوستانه همراه با عشق به خود ارزش دادن به خود . اهمیت دادن به خود احترام به خود   

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم