0

گام ۳۴: تاثیر مغز بر چاقی

تاثیر مغز بر چاقی
اندازه متن

همه افراد چاق سال ها به دنبال کشف تاثیر موضوعات مختلف بر چاقی هستند اما هیچ نتیجه ای برای آنها در بر ندارد و این در حالی است که اگر تنها به دنبال درک تاثیر مغز بر چاقی خود باشند می توانند به آسانی و برای همیشه لاغر شوند.

لاغری با ذهن و وضعیت جسمانی

سی و پنج سال از زندگیم با چاقی گذشت و در این مدت همیشه به دنبال راه حل دائمی برای لاغر شدن بودم.

در سن ۳۵ سالگی این خواسته من محقق شد و در مسیر یادگیری لاغری با ذهن قرار گرفتم و به لطف خدای مهربان در طی چند سال بیش از ۴۰ کیلو از اضافه وزن خود را با روش لاغری با ذهن کاهش دادم و نکته مهم اینکه چندین سال است در این شرایط هستم و نه تنها چاق نشده ام بلکه به تناسب اندام ایده آل نزدیک و نزدیک تر می شوم.

سال ها قبل تصورم این بود که چاقی من ارثی است و به همین دلیل راهی جز چاق بودن ندارم و تنها کاری که از من ساخته است مراقبت کردن از خودم برای جلوگیری از چاق تر نشدن بود که البته نتیجه ای هم نداشت و هر سال من چاق تر از سال قبل می شدم.

اما زمانی که با موضوع لاغری با ذهن آشنا شدم متوجه شدم که وضعیت جسمانی من تحت تاثیر ژنتیک یا هیچ عاملی که غیرقابل تغییر باشد نیست بلکه چاقی جسم تحت تاثیر فرمول هایی است که در ذهن من ایجاد شده اند و سبب می شوند مغز من دستوراتی صادر کند که نتیجه آن چاق شدن است. من به تاثیر مغز بر چاقی پی بردم.

حتما با من هم عقیده هستید که مغز، مرکز فرماندهی جسم است. به این معنی که هر حرکت یا اتفاقی که در بدن رخ می دهد صد در صد تحت کنترل و نظارت مغز است بنابراین چاقی نیز بعنوان یک اتفاق یا حالت جسمی قطعا تحت کنترل مغز صورت می گیرد.

به همین دلیل است که سالهاست روش های مختلف لاغری موفق به کمک کردن به افراد چاق برای لاغر شدن نشده اند چون در روش های لاغری هیچ اهمیتی برای تاثیر مغز بر چاقی قائل نیستند و توصیه های روش های لاغری هیچگونه تاثیری بر عملکرد مغز ندارد.

تاثیر مغز بر چاقی

تاثیر مغز بر چاقی چگونه است؟

تاثیر مغز بر چاقی به طور خیلی ساده از طریق فرمان های مغزی صورت می گیرد. فرمان های مغزی به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند:

۱- فرمان های اصلی و غیرقابل تغییر

به آن دسته از فرمان هایی گفته می شود که برای حیات جسم ضروری هستند. مانند فرمان های صادره از مغز جهت کنترل ضربان قلب،‌ میزان ورودی اکسیژن از طریق تنفس، هضم غذا، تصفیه خون و صدها فرمان دیگر که هر کدام برای حیات جسم ضروری هستند و اگر در اجرای این فرمانها مشکلی ایجاد شود قطعا جسم با بیماری و مشکل مواجه خواهد شد.

۲- فرمان های فرعی و قابل تغییر

به گروهی از فرمان های مغزی گفته می شود که در طی زندگی روزمره توسط مغز آموخته شده و در زمان لازم صادر می شوند.

مانند صحبت کردن که مجموعه ای از فرمان های مغزی است که باعث ایجاد ارتباط با دیگران می شود.

همچنین نواختن موسیقی که نیاز به کسب مهارت توسط مغز دارد و افرادی که علاقمند به یادگیری باشند می توانند این مهارت را بیاموزند.

رفتارهای غذایی یا واکنش های ما نسبت به مواد غذایی از گروه فرمان های فرعی و آموختنی هستند.

گرچه فرمول هایی که در مغز ایجاد شده اند را نمی توان به طور کامل پاک کرد اما مغز این توانایی را دارد که بارها و بارها تحت یادگیری و آموزش قرار بگیرد.

بنابراین ما می توانیم عادت ها و رفتاری که دوست داریم و می دانیم همسو با متناسب شدن هستند را در مغز خود ایجاد کنیم.

البته نکته قابل توجه و امیدوار کننده این است که مغز ما تمام فرمان های لازم برای متناسب شدن را از ابتدا در خود ذخیره دارد.

افرادی متناسبی که در پیرامون ما زندگی می کنند این موضوع را اثبات می کنند که مغز بدون اینکه نیاز به آموزش داشته باشد متناسب بودن را بلد است و اگر عده ای از انسانها چاق می شوند به این دلیل نیست که مغز آنها معیوب است بلکه فقط به این دلیل است که فرمان ها و فرمول های فرعی در مغز ایجاد شده است که منجر به تغییر رفتار این افراد و در نهایت تغییر جسم آنها شده است و ایم تاثیر مغز بر چاقی است.

تاثیر ذهن بر مغز

تاثیر ذهن بر مغز چگونه است

ذهن ما بی حد و مرز است و ما در ذهن خود قابلیت مرور کردن و تجسم کردن داریم.

مغز قابلیت مرور کردن دارد به این شکل که می تواند هر آنچه را در گذشته دیده یا شنیده است را به خاطر بیاورد اما در مورد آینده یا اطلاعاتی که دریافت نکرده است توانایی ندارد.

ذهن قابلیت آینده نگری دارد به این شکل که می تواند تصویرسازی کند.

تخیل، خیال پردازی و هر پردازش ذهنی که مربوط به آینده باشد در ذهن می تواند انجام شد.

نکته جالب توجه این است که مغز نسبت به آینده واکنشی ندارد اما آنچه در ذهن مرور می شود از نظر مغز واقعی و در زمان حال در نظر گرفته می شود بنابراین نسبت به آن واکنش می دهد.

حتما این تجربه را دارید که فکر کردن به اتفاقی که رخ نداده است باعث ناراحتی و رفتارهای جسمی مانند استرس، پریشانی و … شده است.

این حالت که در جسم ایجاد می شود به این دلیل است که مغز تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و فرمان های عصبی صادر کرده است.

در مثال چاقی مغز انسان نسبت به چاق تر شدن هیچ واکنش یا برنامه ای برای چاق تر شدن ندارد اما مرور افکار چاقی در ذهن و ایجاد ترس و نگرانی از چاق تر شدن سبب می شود تا مغز تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و روند چاق تر شدن را در پیش گیرد. از این رو چاق تر شدن هم از نشانه های تاثیر مغز بر چاقی است.

رفتارهای روزمره ما توسط مغز اما تحت تاثیر ذهن انجام می شوند.

نیاز ما به غذا خوردن یک رفتار ضروری و تکرار شونده برای ادامه حیات و زندگی است اما چرا این نیاز در افراد مختلف به شکل های متفاوتی توسط مغز پاسخ داده می شود؟

همه انسان ها برای ادامه حیات به غذا نیاز دارند همانطور که به اکسیژن نیاز دارند. اما چرا مغز همه انسانها فارغ از اینکه چاق یا لاغر باشند در مصرف اکسیژن دچار اختلال و اشتباه در عملکرد نمی شود اما در مورد غذا خوردن دچار اشتباه می شود؟

تنها دلیل اشتباه در عملکرد مغز در تامین مواد غذایی مورد نیاز بدن تفاوت در عملکرد ذهن افراد است.

آنچه در ذهن یک فرد چاق بعنوان آینده نگری برای مصرف مواد غذایی می گذرد با آنچه در ذهن یک فرد متناسب می گذرد کاملا متقاوت است.

عقاید و نگرش افراد به صورت فرمول هایی در ذهن آنها ذخیره می شود اما تاثیر مغز بر چاقی به این شکل انجام می شود که فرمول های ایجاد شده در ذهن توسط مغز به فرمان های عصبی برای شکل دادن رفتارها و عادت ها تبدیل می شوند و به مرور عادت های فرد را شکل می دهند و تکرار عادت ها باعث تغییر جسم و شرایط زندگی می شود.

ارتباط مغز و جسم

دریافت آگاهی درباره تاثیر مغز بر چاقی باعث درک بهتر ارتباط بین مغز و جسم می شود. در واقع جسم انسان مانند رباطی است که توسط مغز کنترل می شود.

زمانی که فرد چاق در حال خوردن مواد غذایی است قادر به مصرف به اندازه مواد غذایی نیست چون مغز او فرمان هایی صادر می کند که نتیجه آن خوردن بیش از حد یا پرخوری می باشد.

به این مثال توجه کنید تا نقش عقیده و نگرش ذهنی در عملکرد مغز را بهتر درک کنید:

بسیاری از افراد چاق عادت دارند باقیمانده غذای دیگران را مصرف کنند. آنان به شدت از دور ریختن مواد غذایی اجتناب می کنند و ترجیح می دهند باقی مانده غذای دیگران را بخورند.

این یک فرمان مغزی است که غذا باید خورده شود و نباید دور ریخته شود.

این فرمان تحت تاثیر یک نگرش و عقیده اشتباه صورت ایجاد می شود که به ما می گوید: دور ریختن غذا گناه دارد.

اگر شما در خانواده ای بزرگ شده اید که عقیده دارند دور ریختن غذا گناه است این فرمول ذهنی در مغز شما به فرمانی تبدیل شده است که هر غذایی در بشقاب یا گوشه کنار خانه مشاهده کند بلافاصله فرمان خوردن آن را صادر می کند و فرد بدون اینکه فکر کند با دست خود آن را برداشته و به دهان می گذارد و می خورد. صدور فرمان خوردن و اقدام کردن به خوردن از نشانه های تاثیر مغز بر چاقی و اضافه وزن است.

این اتفاق به قدری سریع رخ می دهد که در آن لحظه قادر به درک مراحل شکل گیری فرمان مغزی و تبدیل شدن آن به رفتار جسمی نیستید اما از طریق بازنگری رفتار خود در سال های گذشته می توانید به صحیح بودن این موضوع پی ببرید.

این درحالی است که بسیاری از انسان های دیگر که معمولا متناسب هستند این عادت را ندارند. یعنی مغز آنها این دستور را صادر نمی کند.

سوال: چرا مغز این افراد در مواجه شدن با غذای باقیمانده دستور خوردن را صادر نمی کند؟

جواب: به این دلیل که در ذهن آنها نگرش یا عقیده ای درباره خوردن یا دور ریختن غذا وجود ندارد.

به همین سادگی

آنها عقیده ای درباره این موضوع ندارند بنابراین مغز آنها فرمان خوردن مواد غذایی باقیمانده را صادر نمی کند.

با این مثال واضح به علت تفاوت رفتار خود با افراد دیگر پی می برید و از این لحظه می توانید منشاء رفتارهای خود را جستجو کرده و آنها را اصلاح کنید به این شکل تاثیر مغز بر چاقی را تغییر خواهید داد.

در دوره های آموزشی لاغری با ذهن موضوعات مرتبط با ذهن و مغز توضیح و آموزش داده می شود و با استفاده از این محتوا می توانید به راحتی بر عملکرد ذهن و مغز خود مسلط شده و منشاء رفتارهای خود را شناسایی و آنها را اصلاح کنید و به این شکل تاثیر مغز بر چاقی را به تاثیر مغز بر لاغری تغییر دهید.

به این ترتیب شما می توانید به راحتی فرمول های ذهنی اشتباه را از ذهن خود پاک یا اصلاح کنید. در نتیجه بعد از مدت کوتاهی فرمان های مغزی شما بر اساس فرمول های ذهنی جدید تغییر پیدا کرده و شما متوجه تغییر در تمایلات و واکنش های رفتاری خود می شوید.

این تغییر سبب می شود که مغز شما مانند یک فرد متناسب فرمان صادر کند و در نتیجه نه تنها چاق تر شدن شما متوقف می شود بلکه روند متناسب شدن آغاز می شود چرا که دیگر تاثیر مغز بر چاقی از طریق فرمان های مغزی در جهت افزایش وزن صادر نمی شوند بلکه به گونه ای هستند که باید منابع اضافه وزن که همان چربی های اضافه هستند را دفع کرده تا افکار، رفتار و جسم شما هماهنگ و همسو با متناسب شدن باشد.

✍️ تمرین آموزشی 📖

درک تاثیر مغز بر چاقی باعث می شود که به شکل بهتری مسئولیت چاقی را بر عهده گرفته و در اصلاح تاثیر مغز بر چاقی به شکل بهتری عمل کنیم. بنابراین انجام با دقت تمرینات آموزشی سبب می شود تا به مرور با دریافت آگاهی ها از طریق جلسان مختلف مهارت اصلاح تاثیر مغز بر چاقی را کسب می کنیم.

برای انجام عالی این جلسه ابتدا محتوای آموزشی را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به شکل شرح انشایی پاسخ دهید.

  • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
  • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
  • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.
  • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


دوره آموزشی که در ویدیوی آموزشی وعده داده شده است به لطف خدای مهربان به شکل عالی آماده و ارائه شده است.

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.28 از 53 رای

https://tanasobefekri.net/?p=33354
43 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار Paris.R
      1403/07/12 00:02
      مدت عضویت: 89 روز
      امتیاز کاربر: 2220 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 124 کلمه

      سلام من امروز داشتم روی حرفهاتون استاد فکر می کردم متوجه شدم دقیقا ما چایی را به خاطر شیرینی کنارش می خوریم حالا به هرشکل باشه بیسگوییت وپولکی وگز وقند و… اگه شیرینی کنارش نباشه هیچ جذابیتی برای ما ندار ه وگرایشی به این نوشیدنی تلخ نداریم  مدتی بود یه نفر را می دیدم که  به جای چایی توی مهمانی‌ها آب جوش می خور د  دنبال علتش بودم اینم بگه که دنبال لاغری بود حالا متوجه شدم آب جوش را جای گزین چایی کرده تا بتونه شیرینی  کنارش را به این صورت همراه چایی حذف کنه اتفاقا من هم از داغ بودن آب جوش خوشم میاد دیدم ایده خوبی هستش برای من  واز او ایده گرفتم تا بتونم آب جوش را جایگزین چای کنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدیه
      1403/07/04 15:43
      مدت عضویت: 627 روز
      امتیاز کاربر: 8240 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 249 کلمه

      و خدایی که در این نزدیکیست.

      تاثیر مغز بر چاقی،از متنی که خوندم خیلی نکته یادگرفتم اولین چیزی که مرور شد برام این بود که من و امثال من یاد گرفتیم هرآنچه بهمون تعارف میشد و یا جلومون میذاشتن بدون تفکر و چون و چرا سریع وارد دهانمان میکردیم و لحظه ای تاخیر نداشتیم برای انجامش ولی من الان واقعا تغییر کردم،گاهی برام پیش میاد که خوراکی و تنقلات توی کیف و کمد محل کارم دارم و دلم میخواد که بدون فکر برم سراغش ولی خوشبختانه به خاطر آموزش‌های اصولی و تغییر باورهام خیلی راحت بهشو  اجازه نمیدم که بخورمشون، این رفتار رو من اگر صد ساله دیگه هم با رژیم گرفتن تلاش میکردم که تغییرش بدم محال بود که بتونم کنترلش کنم ولی الان خیلی راحت میگم نه نیازی به خوردنش نیست،میل ندارم بذارم فردا و …،پس مغز با فرمان‌های روزمره که کارش هست میخواد بدن منو کنترل کنه و منم این موقعیت رو ازش نمیگیرم و اجازه میدم که اون بگه الان یا چه موقع چیو چقدر بخوری،این یک رفتار درست و منطقی هست که مغز صادر میکنه و منم بهش گوش میدم که خطای ذهن رو بیارم پایین.

      این همه سال در حال مراقبت بودم از بدنم که بیشتر از ۶۵ کیلو نشم،موفق بودم ولی اگر میذاشتم که مغز کارشو بکنه قطعا تناسب اندام بهتری داشتم،من با ترسیدن ها و نخوردنهای زوری و افکار پریشون فقط روح مو آزار دادم و نتیجه ی فیزیکی خوبی نگرفتم.امیدوارم بتونم ته برای ذهنم این فرمولهای جدید رو ثابت نگه دارم.

      یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مینا
      1403/07/03 13:17
      مدت عضویت: 171 روز
      امتیاز کاربر: 2795 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 127 کلمه

      سلام روزتون بخیر برای این فایل وقت ندارم توضیح بنویسم ولی دلم هم نمیاد که چیزی ننویسم فقط خیلی خلاصه می نویسم فرمول هایی که در ذهن ایجاد شدند خیلی قوی هستند و حتی جزییات رو هم مثل مقدار و زمان راهم تحت تاثیر قرار می دهد.این فرمول ها روی مغز اثر می‌گذارد و باعث می‌شود که مغز یک سری فرمان ها صادر کند و وقتی دستور صادر شد دیگه دست ما نیست و باید ما فقط اجرا کنیم برای موضوع چاقی هم همینطور است اگر به احساس خوردن و لذت آن فرصت دهیم ذهن روی مغز اثر می‌گذارد و مغز فرمان خوردن را صادر می‌کند و آن وقت دیگر چاره‌ای جز اجرا نیست.واین رابطه مغز و ذهن هست که با تکرار نتیجه را رقم می زند.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار یلدا
      1403/06/26 21:31
      مدت عضویت: 354 روز
      امتیاز کاربر: 1260 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 189 کلمه

      باسلام 

      وقتتون بخیر

      مث همیشه من تمام صحبتها و متنها رو زندکی کرده بودم

      بله من هم چایی را ب قصد کیک و شیرینی میخوردم 

      منهم ب بهانه فوتبال تخمه میخوردم

      به بهانه ای ک با شیر خالی دل درد میگیرم با شیر کیک و بیسکوییت

      به بهانه وعده غذایی نخوردن پرخوری الکی کردم 

      ب بهانه اینک فلفل و فلفل سیاه و پیاز اشتها رو زیاد میکنن غذا بیشتری خوردم

      ب بهانه اینک لواشک و چیزهای ترش باعث گرسنگی و هضم غذا میشن میخوردم تا بتونم غذا بخورم

      و بله ماهم معتقد بودن غذا باید تمام شه و من بارها هم دیدم ک اینکار شده و هم خودم ته مانده غذا دیگران و شیرینی و کیک دیگران رو خوردم 

      و الان متوجهه تغییراتم شدم 

      ک من دیگ کلا چایی نمیخورم 

      حتما با فوتبال تخمه نمیخورم

      ب مقدار لازمم مصرف میکنم

      موقع غذا اصلا توعجهیی ب مصرف فلفلم ندارم ک بخوام بخاطرش بیشتر یا کمتر بخورم و در روند غذا خوردنمم تاثیری نداره در هرصورت ب مقدار لازم و نیازم غذا میخورم 

      چیزهای ترش رو وقتی دلم خواست ب میزان لارم میخورم 

      و بله من دارم موفق میشم و دارم قدم های درست در مسیر درست رو برمیدارم و ب شگفتی ساز شدن نزدیکو نزدیکتر میشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Marjan
      1403/06/09 20:08
      مدت عضویت: 362 روز
      امتیاز کاربر: 3655 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,094 کلمه

      سلام استاد.سپاسگزارم بابت فایل خیلی فوق العاده این گام.خداقوت بهتون.

      چندتا نکته برای خودم:

      ✓باور در ذهن ایجاد میشه و باعث یک فرمان مغزی میشه

      ✓تو مغز ما بر اساس سال ها استمرار رفتاری خاص، ساعت و مقدار خوردن ثبت شده.فارغ از نوع ماده خوراکی

      ✓ما یک صدای ذهنی داریم.وقتی فعال میشه در یک آن یک عالمه پیشنهاد میده که چیا میتونم بخورم الان،میگه برو اون هست بیار بخور.

      ✓ما یک ساعت و یک میزان مشخصی برای خوردن داریم که همیشه تکرارش کردیم و عادت داریم بهش.جزوی از دستورات و یاداوری ها و کارهای مهم مغز ما شده.

      ✓مغز ما عادت های غذایی داره، و عادت کرده تا ما ارضاش نکنیم دست از سرمون بر نمیداره.

      ✓رفتار ما بر اساس فرمول هایی هست که در مغز ما ثبت شده.

      ✓الگوهای رفتاری من در مغز من ثبت شدست.از قبل مشخصه قراره چه دستوراتی بده.

      ✓وقتی تصمیم میگیرم فرمان جدیدی رو اجرا کنم، فرمان قبلی هنوز وجود داره و تکرار میشه و مغز اصرار بر اجرا اون داره. پس این سر و صداها طبیعیه

      زمانی این فرمان قبلی تغییر میکنه که به مقدار لازم بتونی بر رفتار جدید پایبند باشی. اون فرمان قبلی میگه ولی تو رفتار جدیدتو ادامه بدی

      ✓تاثییر ذهن و مغز بر رفتار روزمره.رفتار منشا مغزی دارن یا ذهنی. ایجاد اختلال در ارتباط بین مغز و ذهن

      ✓ما هدفمون از خوردن لذته

      ✓مغز اگر در حالت لذت باشه دیگه تو فکر این نیست با رفتار خوردن در خودش لذت ایجاد کنه یا کاری انجام بده برای ایجاد لذت

      ✓وقتی مغز در حالت استرس و درحالت بد عاطفی قرار بگیره سریع ترین راه رسیدن به لذت براش خوردنه. چون ما خیلی از خوردن لذت میبریم و خوردن ما برابر با لذت بردنه، برای رهایی از احساسات منفی مغزمون اولین دستورش خوردنه. در حالتی که بی انرژی هستی،خسته ای هم موضوع همینه،حتی وقتی حالت خوبه و خوشحالی برای تشدید خوشحالی اولین و پررنگ ترین پیشنهاد خوردنه

      ✓در کل وقتی مغز در حالت ناراحتی و اضطراب قرار میگیره کارهایی برای رهایی انجام میده که کمک کننده و دلخواه ما نیستن.حالا یا خوردن یا موارد دیگه.حتی مارو از انجام وظایف و کارهامون میندازه

      ✓باور غلط : مراقبت کردن از خودم برای جلوگیری از چاق تر نشدن 

      ✓مغز، مرکز فرماندهی جسم است. به این معنی که هر حرکت یا اتفاقی که در بدن رخ می دهد صد در صد تحت کنترل و نظارت مغز است

      ✓گروهی از فرمان های مغزی در طی زندگی روزمره توسط مغز آموخته شده و در زمان لازم صادر می شوند.رفتارهای غذایی یا واکنش های ما نسبت به مواد غذایی از گروه فرمان های فرعی و آموختنی هستند.مغز این توانایی را دارد که بارها و بارها تحت یادگیری و آموزش قرار بگیرد.

      ✓مغز نسبت به آینده واکنشی ندارد اما آنچه در ذهن مرور می شود از نظر مغز واقعی و در زمان حال در نظر گرفته می شود بنابراین نسبت به آن واکنش می دهد.

      ✓ فکر کردن به اتفاقی که رخ نداده است باعث ناراحتی و رفتارهای جسمی مانند استرس، پریشانی و … میشود.

      در مثال چاقی مغز انسان نسبت به چاق تر شدن هیچ واکنش یا برنامه ای برای چاق تر شدن ندارد اما مرور افکار چاقی در ذهن و ایجاد ترس و نگرانی از چاق تر شدن سبب می شود تا مغز تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و روند چاق تر شدن را در پیش گیرد. از این رو چاق تر شدن هم از نشانه های تاثیر مغز بر چاقی است

      ✓رفتارهای روزمره ما توسط مغز اما تحت تاثیر ذهن انجام می شوند.

      ✓نیاز ما به غذا خوردن یک رفتار ضروری و تکرار شونده برای ادامه حیات و زندگی است اما این نیاز در افراد مختلف به شکل های متفاوتی توسط مغز پاسخ داده می شود.

      ✓تنها دلیل اشتباه در عملکرد مغز در تامین مواد غذایی مورد نیاز بدن تفاوت در عملکرد ذهن افراد است

      ✓فرمول های ایجاد شده در ذهن توسط مغز به فرمان های عصبی برای شکل دادن رفتارها و عادت ها تبدیل می شوند 

      ✓از این لحظه می توانید منشاء رفتارهای خود(که باورها و اموخته های ما هستن) را جستجو کرده و آنها را اصلاح کنید به این شکل تاثیر مغز بر چاقی را تغییر خواهید داد

      ✓بعد از مدت کوتاهی فرمان های مغزی شما بر اساس فرمول های ذهنی جدید تغییر پیدا کرده و شما متوجه تغییر در تمایلات و واکنش های رفتاری خود می شوید.

      ✓ایده:

      •به مقدار لازم باید به رفتار جدید پایبند باشی

      •هدف ما از خوردن باید تغییر کنه

      ۱_به علت حال بد یا حال خوب نباید دستت بره سمت خوردن،وقتی به لذت بیشتری احتیاج داری در این لحظه نباید دستت بره سمت خوردن.باید ذهنتو باز بزاری برای کارای جدید

      •ما باید به مغزمون اموزش جدید بدیم اون وقت رفتار ها و دستورات اون تغییر میکنه.علایق ما تغییر میکنه.علایق ما الان علایق واقعیمون نیست در اثر اموزش و تکرار روند خاصی به وجود اومدن.با اون رفتار احساس امنیت میکنیم

      ۲_وقتی حالم خوبه شروع میکنم به خوردن و حواسم پرته.

      وقتی حالم خوبه انگار بحث خوردن ازاد میشه و همه چیز در ذهن و مغز من از کار میفته و من شروع میکنم به خوردن

      ۳_وقتی حوصلت سر رفته برای سرگرم شدن و بیرون اومدن از این حالت رو نمیاری به خوردن تا زنجیره حوصله سر رفتن =خوردن ،قطع بشه

      ۴_تمرین کن که دنبال دلیل باشی برای نخوردن‌.نخوردن تمرین کن

      ۵_اگر چیزی دیدم و در لحظه دلم خواست بخورم، نمیخورم .چون تا یک دقیقه قبل دیدنش هیچ تصمیم و نیازی به خوردن نبود‌. دیدن=خوردن

      ۶_تمرکزم روی سیری و گشنگیه.دلیل خوردن یا نخوردنم،گشنگی و سیریه.

      •هدفم از خوردن برطرف شدن نیاز جسمم.سعی میکنم توجه کنم به صدای جسمم نه ذهنم یا حتی مغزم.

      ۷_یکم چالش بر انگیزه ولی موقعی که گوشی دستمه و موقع تلوزیون دیدن چیزی نخورم.وقتی چیزی میخورم هیچی نبینم.

      سریال دیدن=خوردن

      ۸_لزومی نداره وقتی با بقیه ای و یجورایی دورهمیه شروع کنی به خوردن.

      ۹_انگیزه استارت کارها= خوردن

      •باید این عادت درخودم ایجاد کنم فارغ از حالم وظایفم و کار درست رو انجام بدم.تا به مرور فرمان های مغزی من تغییر کنه.چون تا حالم بد میشه از کار و زندگی میفتم. یا دنبال اینم اول انرژی انجام کار بیاد بعد من اون کارو انجام بدم.

      ملاک انجام کارها در ذهن من اینه که حالم خوبه یا نه.دیگه مهم نیست چه احساسی دارم .کارمو انجام میدم.

      تو هر مسیر جدیدی حرکت کنی قانونش اینه اسون میشه و پیشرفت میکنی.

      من تجربشو دارم وقتی حالم بده کلا ارتباطم با ادما قطع میشه_کارهامو انجام نمیدم_علاقمند میشم به سریال دیدن_علاقمند میشم به خوردن_کلا زندگی قطع میشه و میزنم به بیخیالی.

      قبلا ورزش میکردن وقتی حالم بد بود کلا میخاستم نرم ورزش. یا وقتی حالم بد بود میخاستم کلا رژیم ول کنم. تمرینات ذهنیم بارها به خاطر اینکه حالم بد بوده انجام ندادم.

      •هرموقع میخای یکاری بکنی ببین بعدش چه احساسی داری تو طولانی مدت، نه اینکه در لحظه چه حسی بهت میده

      •اگر کاری برام لذت بخشه ولی نمیخام انجامش بدم باید یه لذت دیگه پیدا کنم

      •بر اساس احساسات و ذهنم کار نکنم و تصمیم نگیرم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار گلی
      1403/05/30 15:35
      مدت عضویت: 596 روز
      امتیاز کاربر: 4380 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 262 کلمه

      به نام خدا

      خداوند را شاکرم که من رل در مسیر لاغری با ذهن قرلر داد تا با یاد گیری آن به سمت متناسب شدن دائم گام بردارم….

      ویدئوی خیلی خوبی بود. من کلی عادت اشتباه داشتم که بعضی از اونا رو تونستم کنار بزارم. من عادت به ریزه خواری شب داشتم. دو سه بار شب از خواب بیدار میشدم و نون و پنیر میخوردم. این عادت از زمانی که ماه رمضون ها بیدار میشدم برای سحری بوجود اومد‌. حدود یک ماهه که شامم رو زود میخورم و شبا جز آب چیزی نمیخورم. اوایل خیلی سخت بود ولی بعد ده روز این عادت از بین رفت. من یه عادت اشتباه دیگه که دارم نسبت به میوه های که بسته هستن. مثل خربزه هندوانه و طالبی ….. تا زمانی که شکستگی نداشته باشن، من دلم نمی خواد بخورم. ولی به محض شکستن باید حتما بخورم. اگه میل هم نداشته باشم، حتما باید بخورم. با دیدن این کلیپ شما متوجه شدم این عادت مربوط به گذشته هست.یه سری خاطرات در زمان کودکی داشتم که بابا بزرگ خدابیامرزم یه هندوانه داخل سینی میزاشت و قاچ میزد و همون لحظه ما بچه ها دور هم میخوردیم. یه عادت اشتباه دیگه ما دور هم غذا خوردن هست. قبل اینکه در این مسیر قرار بگیرم، حتما با انداخته شدن سفره، با اینکه سیر بودم، حتما غذا میخوردم. الانم هم این عادت اشتباه رو دارم. با دورهمی ها اگه میل هم نداشته باشم به سمت سفره نیرم ولی کم میخورم

      تمام این رفتارهای ما نتیجه عادتهای اشتباه ماست. با شناسایی و برطرف کردن آنها، می تونیم به سمت متناسب شدن حرکت کنیم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/04/11 12:16
      مدت عضویت: 152 روز
      امتیاز کاربر: 8345 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 268 کلمه

      سلام برا استاد بزرگوار 

      به نظر من بیشتر رفتارهای روزانه ما عادت هست یعنی خودم عادت داشتم عصرکه میشد باید میوه مصرف میکردم

      وبقول فرمایشات شما انگار منتظر بودم که این ساعت بشه و من بتونم از میوه و خوراکی های عصرانه استفاده کنم 

      حالا گاهی اوقات هم پیش میومد که کاملا سیر بودم و اصلا نیازی نداشتم که عصرانه بخورم ولی برحسب همون عادت و لذت بردن ذهنم از این قضیه بازهم میخوردم 

      اصلا انگار ذهن سر ساعت کوک‌میشد میاد آوری میکرد و من هم اجرا کننده اوامر ذهن بودم که سر ساعت خوراکی هات رو بخور و وقتی که رژیم می‌گرفتم این روند برام سخت تر میشد وجنگ بین منطق و ذهن شروع میشد و نتیجه ش هم حال بد من بود 

      اگر بتونیم عادتهامون بر طرف کنیم البته عادتهای اشتباه رو میتونیم به موفقیت های خوبی دست پیدا کنیم 

      از وقتی در مورد ذهنم به آگاهی رسیدم رفتارهامو کنترل میکنم به این صورت که قبل از انجام دادن اون عادت از خودم میپرسم آیا الان نیازی هست از این خوراکی استفاده کنی یا فقط در جهت لذت بردن و تفریح میخای این کار انجام بدی و جالب هست که در جوابی که از خودم میکیرم اکثرا مواقع این هست خیر نیازی نیست ومن تازه متوجه عادتهای اشتباهی میشم که در گذشته داشتم ودر حال حاضر دارم این عادتها رو تغییر میدهم بنابر فرمایشات شما در این فایل کار واقعا سختی هست تغییر عادتهای اشتباه 

      ولی غیر ممکن نیست و میشود تغییرش داد کمی زمان میبرد ولی شدنی هست همه چیز انسان در ذهن اوست وکسی که بتونه بازی ذهن رو بلد بشه برنده نهایی هست 

      تشکر میکنم از شما برای این فایل فوق‌العاده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1403/03/18 21:35
      مدت عضویت: 613 روز
      امتیاز کاربر: 3270 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 422 کلمه

      به نام خدای مهربانم

      سلام خدمت شما استاد عزیز و دوستان گلم

      من مدت زیادی از اموزشها دور بودم و الان که برگشتم ۸ کیلو کاهش وزن داشتم با اینکه هیچ تمرینی انجام نمیدادم و این واقعا برام خبر خوشیه و خداروشکر میکنم بابتش احساس آرامش دارم ذهنم اونقدر درگیر مسائل کاری هست که به غذا نمیرسه گاهی میگم کاش قرص غذا بود که نخوایم وقتمونو واسه غذا خوردن بزاریم 

      من بیشتر عادتهام تغییر کردن فقط یه موضوع هست اونم اینکه کاهش وزنم روند کند شده و اونم احساس میکنم به خاطر مرور نکردن آموزش‌های لاغریه هر چند بدون تمرین هم بدنم از لاغر شدن دست نکشیده و چربی ها و زائده های اضافه رو کاهش میده 

      من با این تغییر ذهنیت ژنتیکی نبودن چاقی و آموختنی بودنش کلی تغییر رو احساس کردم جالبه وقتی به آیت سایت میام و مطلب میخونم و میزارم حس خیلی خوبی دارم

      به نظر من غذا ربطی به چاقی نداره غذا معده رو سیر می‌کنه و تامین انرژی بدن کمک میکنه ولی چاقی یه ذهنیت فرعی و آموختنی نسبت به بدنه 

      همونطور گفتم عادتهام خیلی عوض شدن پرخوری نمیکنم نوشابه نمی‌خورم ریزه خواریم خیلی کم شده فعالیتم زیاد شده خودمو مجبور به خوردن غذاهای اضافه نمیکنم اینا تغییرات جسمی و رفتاری من هستن ولی میدونم باید ذهن و مغزم هم درمورد لاغر شدن همسو بشن تا من به نتیجه ایده الم برسم تا به اینجا خیلی ازخودم راضیم اینکه با اون وزن بالا و سختی هایی که داشتم رها شدم و الان وقتی به جسمم نگاه میکنم احساس خوبی نسبت به خودم دارم خداروشکر میکنم الان ۶۳ ام و برام رقم بعدی مهم نیست که چقدر کمتر باشه بیشتر دوست دارم پهلو و شکمم آب بشه و مطمئنم میشه من از روز اولی که فایلهاتون رو گوش دادم قلبم نوید ایمان رو داد و موفق شدم 

      استاد به قول دوستم از وقتی بزرگتر شدم عامل ارضای احساس خوب در من رسیدن ب اهدافم شده

      من عاشق اینم که در سکوت و آرامش ب حرفهای منطقی و مثبت شما گوش میدم و تغییر میکنم  برام مثل جلسات تراپی هستن جایی که احساس امنیت و آرامش و موفقیت داری

      الان فهمیدم که من چاقی رو مثل خیلی از مهارت‌های روزمره یادگرفتم و  با بازیابی اطلاعات لاغری خیلی راحت به حالت اصلیم برمیگردم اینکه خدا در اصل وجود ما وجه مثبت رو قرار داده واقعا عالیه اینطوری ب جسممون اعتماد می‌کنیم و در نهایت اصل ما پیش ماست 

      من شاید نتونم در موارد دیگه این موضوع رو خوب درک کنم ولی واقعا ب جسمم اعتماد کردم میدونم وقتی این دوره رو انجام میدم با تمرکز بهتر به نتیجه میرسم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار منیره.ف
        1403/03/19 21:49
        مدت عضویت: 1847 روز
        امتیاز کاربر: 12756 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 4 کلمه

        عالی نوشتی موفق باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار abirozeh
      1403/03/11 09:44
      مدت عضویت: 1665 روز
      امتیاز کاربر: 3089 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 284 کلمه

      با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهان‌گرامی 

      بسیار فایل آگاه ی دهنده ی عالی بود ..تاثیر مغز بر رفتارهای ما وتشکیل عادات روزمره ی ما مغز وذهن ما برای حفاظت از ما یه فرمول ذخیره مبکنه بعد اون فرمول رو بارها وبارها تبدیل به رفتار میکنه برای ما که دیگه نخواد خیلی زحمت بکشه این قدرت ذهن رو نشون میده که ما بریم و فایلها رو ذخیره کنیم ودر موارد نیاز ازش استفاده کنیم ..اگه اینطوری نبود ما هر دفه برا هر کاری باید از اول یاد می‌گرفتیم 

      واین خیلی مشکل سازه …واز کارهایی که استاد تو فایل گعت که چقد مغز ما فرمان ها رو خوب اجرا میکنه 

      مثلا من خودم با توجه به حالا عادتهایی که دارم غذام تموم شده وسیرم ..بعد هی میگه دباره از اینم یه تست کن ..با نون هم تست کن ..حالا فک کنم سیر نشدی این شیرینی رو هم بخور حالا که دارن تعارف میکنن دیگه بردار بخور …حالا که اومدی مهمونی بخور ..این بار اشکال نداره بخور …الان دارم میبینم شاید خیلی‌هاشون نیاز من نبودن واز سر سیری بوده ولی تبدیل به عادت شده …یا خوردن یه چیز شیرین با چای ..اونم عادته

      دیروز که استاد گفت من اصلا به چای که همسرم درست کرده بود تو جه نکردم واصرار کرد منم ریختم ولی کم ریختم وبا یه آب‌نبات کوچیک خوردم ولی الان دارم میفهمم که داره به من فرمان میده بلند شو برو حالا یه چیزی بخور 

      وتا ما این ذهن چاق رو نشناسیم وساکتش نکنیم ..وجودمون نزنه ..با هیچ رژیمی وورزشی نمیشه به تناسب رسید 

      مغز ما چاقی مثل هم رفتار میکنه مثل مثلا یه سری افراد که با هم میرن کلاس گیتار 

      ومن مطمئنم که مسیرم درسته وایمان دارم که من لاعرم دباره از راه میرسه 

      سپاس از استاد وخدای مهربان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Sha
      1403/03/09 20:07
      مدت عضویت: 1173 روز
      امتیاز کاربر: 1085 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 586 کلمه
      • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
      • مطالبی که گفتید خیلی جالب بود.تا حالا به این مدل عادتهام دقت نکرده بودم..مثلا شیرینی بعد از غذا ازون دسته چیزهاییه که بعضی وقتها احساس خفگی بهم می ده.یعنی الزاما بعد از غذا دیگه گشنه نیستم ولی چون عادت به خوردن شیرینی بعد از غذا دارم بعدش یه چیزی میخورم و اون چیز اضافه اصولا دیگه زیادی سیرم میکنه. یکی دیگه از تاثیرات مغزم که خیلی نمی تونستم جلوش بایستم تا این اواخر خرید چیپس بود..انگار با اینکه می دونم خیلی چیز ناسالمیه همیشه قدرت مغزم چربیده به اینکه یه دونه بردارم…بیشتر خریدهایی که از سوپر مارکت می کنم مخصوصا وقتی گشنه هستم ازین دسته ن. خرید خوراکی های ناسالمی که حتی موقع برداشتنش می دونم کار اشتباهیه ولی با این حال می خرم و با عذاب وجدان هم میخورم! یه بخشیش انگار من تو ۴ سالگیمم…انگار مغز ۴ ساله م تصمیم میگیره یه تنقلاتی بردارم! بعد تو ذهنم یه نه می گم بعد برش میدارم! لجبازی!
      • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
      • فکر می کنم بله..من روشهای خیلی زیادی رو امتحان کردم..رژیم کتو…کربوهیدرات کم٬ پروتیین زیاد! رژیم شام نخوردن٬ رژیم بعد از ساعت ۶ چیزی نخوردن! رژیم کربوهیدرات رو بدون سبزیجات نخوردن! و هرکدوم از اینها یه گوشه ای از مغزم ترسهای ریز و درشتی برام رقم میزنن. الان که سعی دارم این ترسها رو کم کنم می فهمم چقدر زیاد بودند چیزهایی که به مرور به مغز من اضافه شدن و هر بار نه تنها به لاغری من کمک نکردن بلکه تبدیل به سدی شدند که حتی لاغری رو بسیار دشوارتر کردند.
      • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید. 
      • برای مثال من هفته ی پیش قرار بود با دوستانم رستوران بروم. کمی قبلتر از رفتن از شدت گشنگی چیزی خورده بودم و زمانی که به رستوران می رفتم دیگه خیلی گشنه نبودم! با این حال مثل بقیه غذا سفارش دادم و اتفاقا تا ته ته غذامو خوردم…چون فکر کردم غذا خیلی گرون شده و حالا که این یک بار رستوران هستم غذامو بخورم تا ته. اصلا حواسم نبود که تحت فرمان فرمولهای مغزی قرارگرفته م..فقط در انتها به غذای اطرافیانم نگاه کردم..اتفاقا دوستانی که باهاشون به رستوران رفته بودم همه خیلی متناسبن و فقط در آخر متوجه شدم ظرف غذای همشون نصفه رها شده! همه ی ما در یک رستوران غذا می خوردیم هیچکس نگران این نبود که پول داده ن پس باید تا تهشو بخورن…و این رفتار من صرفا یک فرمول مغزی تکرار شونده بود!‌جالبه که مدتهاست این موضوع رو تو خونه رعایت می کنم! ولی به محض اینکه شرایط عوض شد رفتار من به حالت قبلیش برگشت!‌
      • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است.
      • فکر میکنم منم خیلی مواقع در یخچال رو باز می کنم و چیزی رو می بینم و احساسی به خوردن تحریک میشم و فرمان توقف هم خیلی دیر بهم صادر میشه..فقط وقتی که دیگه خیلی خیلی سیر شده باشم می فهمم که وای یه چیزی که اونقدری هم براش گشنه نبودم رو در خوردنش بدجور زیاده روی کردم! 
      • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار افسر
      1403/03/06 13:20
      مدت عضویت: 426 روز
      امتیاز کاربر: 2985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 477 کلمه
      • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
      • مغز خیلی تاثیر داره در چاقی چون مغز فرمان میده مثلا من امروز فروشگاه رفتم و میخواستم چند مورد از شیرینی هاو بیسکویت ها را بردارم ولی ذهن من می‌گفت که اگر این را برداری تو هم میخوری و باعث چاقی تو میشه و من هم موفق شدم که آن را نخرم و استفاده نکنم 
      • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
      • استفاده کردن روش های لاغری چون ما همیشه لاغری را کاری خیلی دشوار می‌دانیم و به همین خاطر چاقی در ذهن ما بیشتر تاثیر می‌گذارد و ذهن ما هم موفق تر است و زودتر چاقی را قبول می‌کند چون با انجام دادن رژیم ها به وزن ایده آل خودمان نرسیدیم ولی انشاءالله با گوش دادن به فایل بتوانم با ذهن خوب به سمت لاغری حرکت کنم و در آن موفق باشم 
      • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.
      • مثلا من خودم هر وقتی جایی میرفتیم اول شیرینی یا تنقلات زیادی میخریدم ولی حالا سعی میکنم که آن را نخرم و حالا موفق شدم و وقتی فروشگاه هم میروم زیاد سمت ردیف تنقلات نمی روم و یا من قبلا چیزهای اضافی بچه هایم را میخوردم ولی حالا نمی خورم وبرای خودم میگم مگه من سطل زباله آن ها هستم هر چی که اضافه می‌آورند بریزن داخل شکم من  و من با تکرار آن می‌توانم که دیگر این کارها را انجام ندهم 
      • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است
      • مثلا عادتی که من دارم خیلی وقت ها که از خواب بیدار میشوم داخل کمد و یا یخچال دنبال چیزی میگردم که بخورم شاید میل نداشته باشم ولی چون عادت کرده بودم بدون فکر کردن آن را برمیدارم و میل می‌کنم  و بعد از خودم میپرسم چرا من اینقدر دنبال خوردن هستم و یا وقتی آن را خوردم بعد پشیمان میشم بعد به خودم میگم حالا این خوردن ارزش داشت که بعد از آن این همه پشیمان باشی و از خوردنت لذت نبری و لی حالا سعی کردم عادتم را کمی درست کنم و حالا سعی میکنم وقتی چیزی را بخورم که از خوردن آن لذت ببرم نه پشیمان شوم و خوردن بدون لذت چه معنایی دارد و ان‌شاءالله با گوش دادن به فایل ها بتوانم عادت های بد خودم را از بین ببرم و عادت های خوب را جایگزین آن بکنم و ممنون از استاد عزیز که عادت های خوب و یا بد ما هم با گوش دادن یاد آوری میکنید تا آن را درست کنیم ممنون
      •  
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/02/31 11:26
      مدت عضویت: 721 روز
      امتیاز کاربر: 18935 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,893 کلمه

      سلام

      من چن وقته این رو تشخیص دادم فک کن از خواب بیدار میشدم همیشه از زمانی ک خونه بابام بودیم عادات داشتیم واین عادت تو سر من مونده بود بعد پاشدم گفتم اخه من ک الان ناهار خوردم خوابیدم واقعا میل ندارم بشدت تحریکات ذهن بیشتر وبیشتر شد حتی زمانی ک خوب نمیتونستم بخوابم بدلیل سر وصدای بقیه یا هرچی یعنی قشنگ مغز من دستور بخوردن برای رسیدن ب حال خوب میداد یعنی اونقدر میخوردم ک نگو اما حسم خوب نبود بعد دیدم ی وابستگی عجیبی ب خواب دارم و این باور رو دارم ک ظهر نخوابی دیگه فاجعه عظمییه و اینا

      اومدم با خودم حرف زدم تا ب این نکته رسیدم ک واقعا بعد خواب اونقدرها دلم چیزی نمیخواد مگر زمانی ک احساسات بالا بیاد ک اون موقع ک هوشیارانه با خودم حرف میزنم حل میشه اما زمانی نبینم هی سرکوب بیشتر وبیشتر تو چرخه گیر میافتم

      همیشه کاز خواب بیدار میشدم دلم ی چیز شیرین میخواست مامانم همیشه عصرها کیک اینجور چیزها درست میکرد ومن ب این عادت داشتم

      حالا در دوران رژیم ک بزور میومدم قطع میکردم چی میشد انگار ی بخش از وجودتو کنده باشند همش ذهنم تو فکر ش بود انگار ی رادیو رو تو ذهنم روشنه

      ما اصلا بلد این نشدیم ک با خودمون باشیم دوست باشیم همیشه دنبال ی کس از بیرون هستیم تا حرفهامونو بهش بزنیم ک این هی باعث میشه ما از هم دور دور تر بشیم بخصوص در دوران رژیم ک واقعا ی دفعه تو خوراک ذهن روقطع میکنی از طرفی هم بلد نیستی ذهن رو بیشتر وبیشتر ذهن برای بقای تو برای شادی تو تلاش میکنه دنبال لدت هس واصلا از انجایی ک ما ها اصلا نمیدونیم لذت رو ب غیر خوردن از کجا کسب کنیم تجربه کنیم در نتیجه چیکار میکنیم هی ریزه خواری هی اونقدر ک دیگه ول میکنیم ما از سر ناتوانی رژیم رو ول نمیکنیم از این ول میکنیم ک منبع لدت رو بستیم و ذهن ومعز میبننداحساس خطر میکنند واین میشه ک هی مدام دستور خوردم میدهند چرا چن ذهنم دنبال لذت بود وتو اون دوران من همه چی ور ب خودم بسته بودم درنتیجه هی با خوردن خودمو شاد میکردم

      ما از اونجایی بدبخت شدیم ک تفریحاتمون با خوردن گره خورد

      اصلا ما ایرانی ها تفریحی ب جز خوردن بلد هستیم  اصلا

      ما ب یک  شهری رفته بودیم ک همش میرقصیدند بعد همسرمن تعجبش شده بود میگف اینها دیوانند

      ومن دیدم ک این رقص چقدر تو روحیه اونها تاثیر داره

      چرا چن همسر من رقص بلد نیس رقصور تفریح نمیدونه

      الان فرزند من  میبینم ک ب دنبال تفریح با خوردن هس

      ما اینجوری اموزشم میبینیم ک مشکلاتمونو با خوردن قورت بدیم شادیمونو با خوردن خفه کنیم

      بی حوصلگیهامونو تنهایی هامونو با خوردن خفه کنیم

      خوردن شده بخش بزرگ زندگی همه ی ما میخوایم جایی بریم اول از همه ب فکر خوردنیم ک چی میخوریم

      جالبه خانواده همسر من هرجا میرند طرف مقابلی ک نرفته زنگ میزنه میگه غذاشونو چجوری  یعنی اصلا انگار هدف فقط اون غداهه هس ن اون مسافرته

      مثلا الان ب خاطر جو موجود در اینجا همه اخبار باز کردند و یعنی من دیشب از صدای اخبار دیدن همسرم هی حرف زدنش درمورد اخبار وازطرفی پدرشوهرم ک طبقه بالای ما هستن صدای اخبار گداشته اخر صدای گریه کرون از این حور مسایل من قشنگ دیدم ک دارم قاطی میکنم دارم عصبی میشم چن این شرایطی نیس ک من میخوام من چن سالی هس اصلا اخبار نمیبینم شبش ک قاطی کردم قشنگ اما اومدم سایت دیدگاه خوندم یکم تونستم با حال خوب بخوابم جالبه همسرم بیدار کشد تلوزیون رو باز کرد اول صبح تا اخبار ببینه بعد دیدم ن امروز اعصابم داغون داره میشه اومدم اهنگ باز کردم بعد رفتن همیرم و نشستم صبحانمو خوردم نشستم دیدگاه نوشتم و دیدم چقدر حالم خوب شد جالبه ک خداوند مهربانم ب ی کانال هدایتم ک کرد خارجی میخونه واین شد ک چن نمیفهمم چی میگند ولی اهنگشون عالیه حال من خوب شد در حالیک اهنگ فارسی خوند گریه کردم

      و ی انسانی هوایخودشو داره باید اینجا ها هوای خودشو همه جوره داشته باشه وتو این شرایطم حالشو خوب کنه فک کن بچه ۷ ساله من از دیروز همش داره سوال میکنه ی بچه از این اخبارها از این گفتگو ها چقدر سوال تو مغزش ایجاد شده چقدر ترس ومن هی ب همسرم میگم مراعات بچخ ور یکن اما مگه گوشی برای شنبدن هس

      جالبه ک ما ها قران رو باید هممون از شنیدنش ی حس خوب برسیم با شنیدن صداش احساس عم میکنیم چرا چن فقط تومراسمات عزا شنیدیم تو گریه های مردم و تو ذهن ما سیم پیچیش اینه دیگه صدای قران خبریه یکی مرده گریه کنیم ناراحت بشیم وپدرشوهر مم ک صدای تلوزیون رو میزاره اخر فک کن ما طبقه پایین هستیم انگار ما میبینم و من حرصم میگریه ک چرا در این لحظه من انتخابی ندارم بعد اومدم گفتم فریبا جان تو حق انتخاب داری تو نمیتونی کسی رو تعییر بدی واون شخص با اون رفتارس مشکلی نداره چن اگه مشکلیداشت تغییرش میداد چن بار گفتیم پس تو با رفتار اون مشکل داری اون رو ک هم نمیتونی تغییر بدی پس باید خودتو تعییر بدی گفتم فریبا اینجا هیچکس قدرت اینرو نداره ک تورو ناراحت کنه یا نزاره بخوابی این تویی ک با توجهت با حرف زدن در این مورد قدرت میدی وشرایط موجود تقصیر من نیس اما مسئول حالخوب خودم با خودمه پس حال خوب خودمو حفط کنم همون مادره برا خودم باشم

      بنطر من برای ذهن وبدن فرقی نداره ما چی میخوریم چن اونها چشم ندارند ما بادیدن چشممون با احساسمون ب اون اطلاع میدیم چ خبره فرقی نداره چی میخوره همانطورک شما تنوع دادید کدیدگ ن اون اثر نزاشت وچیزی ک تغییرش دادیم نوع ماده غذایی بود درحالیک بدن معز اون حس رو میخواد اون حسی ک از اون ماده غذایی داشتید انگارک معتاد اون شده ومنی ک الان اگاه این شدم

      پس چیکارکنم خوبه خود همین اگاه شدن بهش اولین قدم بزرگه ب نظرم اهرم رنج ولدت کمک کننده هس واون احساس رو ایجاد کردن ب روشهای دیگه هس اینم من با حرف زدن با خودم دیدم ک چقدر حل میشه یا هر چیزی ک اون جس رو درشما ایجاد کنه گاهی همین حرف زدنه گاهی پیادا روی گاهی بیرون رفتن هر چیزی دیگه اون احساس رو دربدن ایجاد کنیم

      و کم کم بیایم بخودمون توضیح بدیم ک خوردن تفریح نیس بلکه ی مکانیسم در بدن هس ودررصورت نیاز باید پاسخ داده بسه مثل دسشویی کردن درموقع نیاز هس و بیایم این سیم پیچی ور تعییر بدیم

      من دیروز داشتم مسابقه میدیم ذهنم بهم دستور خوردن داد قشنگ دیدم با اینک خوشحال بودم هیجان زده بودم دیدم حتی ما تو شرایط شادی مون هم گره زده شده ب خورون

      اصلا خوردن برای نیاز ی بخش کوچک زندگی ماست واین بدن طفلک همش داره برای خوردن  برنامه ریزی شده این انرژی الهی همش صرف خوردن های ما میشه واین باید تعییرش بدیم و بعد این انرزی اون رو حل میکنه میبره همانطورک ما افراد متناسبی میبینم ک در این موارد شاید اونهام این کاروبکننند ولی چیزی براشون تعییر نمیکنه چرا چن فرمولی پشتش ندارند اما ما اومدیم بیشتر وبیشتر فرمولی بر ای رفتاریک خودمو میکنیم گداشتیم بعد اون حس عذاب وجدان گناه اونقدر دردرون ما بیداد میکنه میایم تقصیرهارو ب سایر عوامل اختصاص میدیم ک یکمی از شدت این احساسات رها بشیم چن واقعا اون همه احساس بدمنجر ب خیلی چیزها میشه واسه همون هس میگیم خیلی از ماها رباط هستیم شاید زنده ها ولی مردیم

      من چن وقتیک میریم خرید طبق عادت تو قفسه خوراکی ها میرم بزای دخترم خرید کنم میبینم هیچی دلم نمیخواد واقعا واین تجربه خیلی قشنگ هس  فک کن منی ک محاله شیرینی از زیر دستم خارج بشه دیروز دوتا شیرینی خشک دادم ب مامانم و این موفقیت بزرگی هس

      من در مواجحه با مواد غذاییک دوس دارم تحریک بخوردن بیشتر میشم درحالیک سیرم ابن ار چیه از خاطراتیک دارم از اون وبا دیدنش احساسات میاد بالا احساسات ک از اون غذا گرفتن و من تشویق بخوردن بیشتر میشم یا تشویق بخوردن چرا چن من دنبال همون احساس اون موقع با خوردن اون احساس رو درک نمیکنم هی ذهنو معز میگه بیشتر بیشتر اما ما میبینیم در پایان ک ن اون احساس نشده و ناراحت میشیم و با شرایط شکم درد اینها بیشتر میریم پایین پس این کار کمکمی ب من نمیکنه بلکه آگاه بودن ب این ماجرا ک این فقط ی غدا هس ومن باید با بودن در این لحظه از اون لذت ببر م ن دوس دارم این غذا رو مشکلی نیس ازادی ک بخورمش با ارامش

      یا یسری از خاطرات من برمیگرده ب این ک در مورد رژیم از اینها گذشتم ووقتی مبینم دیگه ذهن احساس خطر میکنه و دستور ب خوردن میده ک مبادا من نخورمش ومن اینجا باید برای خودم توصیح بدم ک شرایط فرق کرده کی من این کارهها رو میکنم زمانی ک اگاه بشم بهش

      مثلا زمانی ک برنامه مربوط ب غذا واشپزی رو میبنم اون لحظه میبینیم ن میل ندارم اما اون غذامن رو جلب کرد یا برحس خاطره یا تعریفی ک دارن یا هرچیزی اون غذاهه اونجا نیس اما دستور بخوردن داده میشه چن ذهن اون رومیبینه میشنوه و ب احساس اونها میره ولی بینی ک من اونو ندارم ی چیز دیگه بر میدارم میخورم همین قدر برای ذهن فرق نداره تو چی میخوری فقط ب احساس تو کار داره حالامیفهمم ک چرا توصیه میشه برنامه اشپزی نیبینیم

      من مثلا در زمان ک ازدواج نکرده بودم خیلی چیزها ور بدن نون میخوردم ولی اومدم یجوری تغییر کردم ک خودم نفهمیدم کی چجوری

      همه چیزم یا ب برنج قفل شد یا ب نون

      جالبهک  من ۱۱ سال ابگوشت ور بدون نون نخوردم اما دیروز نخود زو سیبزمینی رو بدون نون خوردم باورتون نمیشه ک چ لذتی بردم وقتی با نون میخوردم ذهن من دنبال این لذت بود اما من این عادت رو با نون خفه کرده بودم این عادت جدید باعث شده من واقعا لذتم کامل بشه اینک هرچیزی ور از روی عادت نخورم بلکه از روی نیاز از روی چیزیک میخوام بخورم

      مثلا دلمه خونه مامانم و بدون نون خوردم واین باعث شد  منی ک همش ناخونک میزدم هر موقع مامانم دلمه می اشت شکم درد معده در میگرفتم هی مزه اون دلمه فلفل میومد دهنم اما اون روز نن بدون نون خوردم با ی دونه دلمه کوچک من سیر شدم لذت بردم راصی شدم واصلا ریزه خواری نکردم حتی مامانم گف ببر خونه بخور من عاشق این غذام اما نیاوردم چن ب اون حس رضایته رسیدم اصلا دیگه دلم نمیخواست

      من زمانیک بچه بودم همیشه صبحونه چای شیرین میخوردیم جوری ک واقعامن الن تصویرشو میبینم امامن بعدا نمیدونم چجوری شد ک اصلا نمیخورم علاقه ای هم ندارم و دکتر رژیم ک میرفتم بهم گف چای رو بدون قند بخور من زمانیک چای رو بدن فند خوردم دیدم وای دختر این چیزی ک واقعامن میخوام عاشق مزه چای خالی شدم واز اون سالها ک ۱۲ ۱۳سال میگدره من از قند خوشم نمیاد

      من موقع بیدار شدن همش ذهنم چایی میخواست ولی من میگفتم ن چای بدون صبحانه ضرر داره و اینها در حالیکه من چن روز دارم چای میخورم میبینم ک دستور بخوردن صبحانه اول وقت کم شده  درحالیک همش دیگران میگن چجوری میتونی 

      پس فریبا جان دنبال لذت از غدا نباش گاهی قدم زدن تو لبریز از عشق وارامش میکنه گاهی دیدن اسمون رقصیدن حرف زدن ونوشتن تو رو لبریز از لدت میکنه انگار عشق خدا رو میبینی

      هر لحظه ک تو تغییری ایجاد میکنی تولدی دوباره هس پس بهت تبریک میگم تموم اون لحظات رو

      من دیدگاه پایینی ثبت شد واین رو اصلاح کزدم نوشتم از صبح درگیر این دیدگاه هستم حالا میفهمم وقتی استاد میگه ی نوشته چهار پنج ساعت طول میکشه چی میگن من ظهر شده ولی اینجام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1403/02/31 10:09
      مدت عضویت: 721 روز
      امتیاز کاربر: 18935 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,748 کلمه

      سلام 

      من چن وقته این رو تشخیص دادم فک کن از خواب بیدار میشدم همیشه از زمانی ک خونه بابام بودیم عادات داشتیم واین عادت تو سر من مونده بود بعد پاشدم گفتم اخه من ک الان ناهار خوردم خوابیدم واقعا میل ندارم بشدت تحریکات ذهن بیشتر وبیشتر شد حتی زمانی ک خوب نمیتونستم بخوابم بدلیل سر وصدای بقیه یا هرچی یعنی قشنگ مغز من دستور بخوردن برای رسیدن ب حال خوب میداد یعنی اونقدر میخوردم ک نگو اما حسم خوب نبود بعد دیدم ی وابستگی عجیبی ب خواب دارم و این باور رو دارم ک ظهر نخوابی دیگه فاجعه عظمییه و اینا

       اومدم با خودم حرف زدم تا ب این نکته رسیدم ک واقعا بعد خواب اونقدرها دلم چیزی نمیخواد مگر زمانی ک احساسات بالا بیاد ک اون موقع ک هوشیارانه با خودم حرف میزنم حل میشه اما زمانی نبینم هی سرکوب بیشتر وبیشتر تو چرخه گیر میافتم 

      همیشه کاز خواب بیدار میشدم دلم ی چیز شیرین میخواست مامانم همیشه عصرها کیک اینجور چیزها درست میکرد ومن ب این عادت داشتم 

      حالا در دکران رزیم ک بزور میومدم قطع میکردم چی میشد انگار ی بخش از وجودتو کنده باشند همش ذعنم تو فکر ش بود انگار ی رادیو رو تو ذهنم روشنه 

      ما اصلا بلد این نشدیم ک با خودمون باشیم دوست باشیم همیشه دنبال ی کس از بیرون هستیم تا حرفهامونو بهش بزنیم کاین هی باعث میشه ما از هم دور دور تر بشیم بخصوص در دکران رزیمک واقعا ی دفعه تو خوراک دهن روقطع میکنی از طرفی هم بلد نیستی ذهن رو بیشتر وبیشتر دهن برای بقای تو برای شادی تو نلاش میکنه دنبال لدت هس واصلا از انجاییک ما ها اصلا نمیدونیم ل ت رو ب عیر خوردن از کجا کسب کنیم تجربه کنیم در نتیجه چیکار میکنیم هی ریزه خواری هی اونقدر کدیگه ول میکنیم ما از سر ناتوانی رژیم رو ول نمیکنیم از این ول میکنیم ک منبع لدت رو بستیم و ذهن ومعز میبننداحساس خطر میکنند واین میشه ک هی مدام دستور خوردم میدهندخیلی از ماها من خودم از ونکور ب بعد چاقیم شروع شد چرا چن دهنم دنبال لدت بود وتو اون دوران من همه چی ور ب خودم بست هبودم درنتیجه هی با خوردن خودمو شاد میکردم 

      ما از اونجایی بدبخت شدیم ک تفریحاتمون با خوردن گره خورد 

      اصلا ما ایرانی ها تفریحی ب جز خوردن بلد هستیم  اصلا 

      ما ب یکی از شهرای ایران رفته بودیم ک همش میرقصیدند بعد همسرمن تعجبش شده بود میگف اینها دیوانند 

      ومن دیدم ک این رقص چقدر تو روحیه اونها تاثیر داره 

      چرا چن همسر من رقص بلد نیس رقصور تفریح نمیدونه 

      الان فرزند من مم میبینم ک ب دنبال تفریح با خوردن هس 

      ما اینجوری اموزشم میبینیم ک مشکلاتمونو با خوردن قورت بدیم شادیمونو با خوردن خفه کنیم 

      بی حوصلگیهامونو تهایی هامونو با خوردن خفه کنیم 

      خوردن شده بخش بزرگ زندگی همه ی ما میخوایم جایی بریم اول از همه ب فکر خوردنیم ک چی میخوریم 

      جالبه خانواده همسر من هرجا میرند طرف مقابلیک نرفت هزنگ میزنه میگه عداشونو چجوری اون هتا یعنی اصلا انگار هدف فقط اون غداهه هس ن اون مسافرته 

      مثلا الان ب خاطر جو موجود در اینجا همه اخبار باز کردند و یعنیمن دیشب از صدای اخبار دیدن همسرم هی حرفزدنش درمورد اخبار وازطرفی پدرشوهرم ک طبقه بالای ما هستن صدای اخبار گداست هاخر صدای گریه کرون از این حور مسایل مم قشنگ دیدم ک دارم قاطی میکنم دارم عصبی میشم چن این شرایطی نیسک من میخوام من چن ستلی هس اصلا اخبار نمیبینم شبشک قاطی کردم قشنگ اما اومدم ستیت دیدگاه خوندم یکم تونستم با حال خوب بخوابم جالبه همسرم بیدار کشد تلوزیون رو باز کرد اول صبح تا اخبار ببینه بعد دیدم ن امروز اعصابم داعون داره میشه اومدم اهنگ باز کردم بعد رفتن همیرم و نشستم صبحانمو خوردم نشستم دیدگاه نوشتم و دیدم چقدر حالم خوب شد جالبه کخداوند مهربانم ب ی کانال هدایتم ک کرد خارجی میخونه واین شد ک چن ممیفهمم چی میگند ولی اهنگشون عالیه حال من خوب شد در حالیک اهنگ فارسی خوند گریه کردم 

      و ی انسانی هوایخودشو داره باید اینجا ها هوایخ ودشو همه جوره داشته باشه وتو این شرایطم حالشو خوب کنه فک کن بچه ۷ ساله پن از دیروز همش داره سوال میکنه ی بچه از این اخبارها از این گفتگو ها چقدر سوال تو معزش ایجاد شده چقدر ترس ومن هی ب همسرم میگم مراعات بچخ ور یکن اما مگه گوشی برای شنبدن هس 

      جالبهک ما ها قران رو بایو هممون از شنیدنش ی حس خوب برسیم با شنیدن صداش احساس عم میکنیم چرا چن فقط تومراسمات عزا شنیدیم تو گریه های مروم و تو ذهن ما سیم پیچیش اینه دیگه صدای فران خبریه یکیم رده گریه کنیم ناراحت زشیم وپدرشوهر مم ک صدای تلوزیون رو میزاره اخر فک کن ما طبقه پایین هستیم انگار ما میبینم و من حرصم میگریه ک چرا در این لحطهمن انتخابی ندارم بعد اومدم گفتم فریبا جان تو حق انتخاب داری تو نمیتونی کسیور تعییر بدی واون شخص با اون رفتارس مشکلی نداره چن اگه مشکلیداشت تعییرش میداو چن بار گفتیم پس تو با رفتار اون مشکل داری اونرو کهم نمیتونی نعییر بدی پس باید خودتو تعییر بدی گفتم فریبا اینجا هیچکس قدرت اینرو نداره ک تورو ناراحت کنه یا نزاره بخوابی این توییک با توجهتبا حرف زدن در این مورد قدرت میدی وشرایط موجود تقصیر من نیس اما مسئول حالخوب خودم با خودمه پس حالخوب خودمو حفط کنم همون مادره برا خودم باشم 

      بنطر من باری ذهن وبدن فرقی نداره ما چی میخوریم چن اونها دهن ندارند ما بادیدن چشممون با احساسمون باون اطلاع میدیدپ چ خبره فرقینداره چی میخوره همانطورک شما تنوعدادید کدیدگ ن اون اثر نزاشت وچیزی ک تعییرش دادیم نوع ماده عدایی بود درحالیک بدن معز اون حس رو میخواد اون حسی کاز اون ماده عدایی داشتید انگارک معتاد اون شده ومنیک اللان اگاه این شدم 

      پس چیکارک نم خکبه خود همین اگاه شدن بهش اولین قدم بزرگه ب نظرم اهرم رنج ولدت کمک کننده هس واون احساس ور ایجاد کردن ب روشهای دیگه هس اینم من با حرف زدن با خودم دیدم ک چقدر حل میشه یا هر چیزی ک اون جس رو درشما ایجاد کنه گاهی همین حرف زدنه گاهی پیادا روی گاهی بیرون رفتن هر چیزی دیگه اون احساس رو دربدن ایجاد کنیم 

      و کم کم بیایم بخودمون توضیح بدیم ک خوردن تفریح نیس بلکه ی مکانیسم در بدن هس ودررصورت نیاز باید پاسخ داده بسه مثل دسشویی کردن درم وقع نیاز هس و بیایم این سیم پیچی ور تعییر بدیم 

      من ویروز داشتم مسابقه میدیم دعنم بهم دستور خوردن داد قشنگ دیدم با اینک خوشحال بودم هیجات زده بودم دیدم حتی ما تو شرایط شادی مون هم گره زده شده ب خورون 

      اصلا خوردن برای نیاز ی بخش کوچک زندگی ماست واین بدن طفلک همش داره برای خوروم برنامه دیزی شده این انززی الهیما همش صرف خورون های ما میشه واین باید تعییرش بدیم و بعد این انرزی اون رو حلم یکنه میبرخ همانطکرک ما افراد متناسبی میبینم ک در ایم موارد شاید اونهام این کاروبکننند ولی چیزی بزاشون تعیزر نمیکنه چرا چن فرمولی پشتش ندارند امت ما اومدیم بیشتر وبیشتر فرمولی ب ای رفتاریک خودمو میکنیم گداشتیم بعد اون حس عداب وجدان گناه اونقدر دردرون ما بیداد میکنه میایم تقصیرهارو ب سایر عوامل اختصاص میدیم ک یکمی از شدت این احساسات رها بشیمچن واقعا اون هنا احساس بدمنجر ب خیلی چیزها میشه واسه همون هس میگیم خیلی از ماها رباط هستیم شاید زنده هایولی مردیم 

      من چن وقتیک میریم خرید طبق عادت تو قفسه خوراگی ها میرم بزای دخنرم خرید کنم میبینم هیچی دلم نمیخواد واقعا واین تجربه خیلی قشنگ هس  فک کن منیک محاله شیرینی از زیر دستم خارج بشه دیروز دوتا شیرینی خشک دادم ب مامانم و ایم پوفقیت بزرگی هس 

      من در مواجحه با مواد عداییک دوس دارم تحریک بخ وردن بیشتر میشم درحالیک سیرم ابن ار چیه از خاطراتیک دارم از اون وبا دیدنش احساسات میاد بالا احساساتک ازو اون عدا گرفتن و من تشویق بخوردن بیشتر میشم یا تشویق بخوردن چرا چن من دنبال همون احساس اون موقع با خوردن اون احساس رو درک نمیکنم هی دهنو معز میگه بیشتز بیشتر اما ما میبینیم در پایان ک ن اون احساس نشده و ناراحت میشیم و با شرایط شکم درد اینها بیشتر میریم پایین پس این کار کمکمی ب من نمیکنه بلکا اگاها بودن ب این ماجرا ک این فقط ی عدا هس ومن باید با بکدن در این لحطه از اون لدت بب م ن دوس دارم این عدا رو مشکلی نیس ازادپ ک بخورمش با ارامش 

      یا یسری از خاطرات من برمیگزده ب این ک دزم ورد رزیم از اینها گذشتم ووقتی مبینم دیگه دهن احساس خطر میکنه و دستور ب خوردن میده ک مبادا من نخورمش ومن اینجا باید برای خودم توصیح بدم ک شرایط فرق کرده کی من این کارهها ور میکنم زمانیک اگاه بشم بهش 

      مثلا رمانیک برنامه مربوط ب عدا واشپری رو میبنم اون لحطه میبینیم ن میل ندارم اما اون عدامن رو جلب کرد یا برحس خاطره یا تعریفی کدارن یا هرچیزی اون عداهه اونجا نیساما دستور بخوردن داده میسه چن دهن اون رومیبینه میشنوه و ب احساس اونها میره ولیپ بینیک من اونو ندارم یچ یز دیگه ب میدارم میخورم همین قدر رای دهن فرق نداره تو چی میخوری فقط ب احساس تو کار داره حالام یفهمم ک چرا توصیه میشه برنانه اشپزی نیبینیم 

      من مثلا در زمان ک ازدواج نکرده بودم خیلی چیزها ور بدن نون میخوردم ولی اومدم یجوری تعییر کردم ک خودم نفهمیدم کی چجکری 

      همه چیزم یا ب برنج قفل شد یا ب نون 

      جالبهگ من ۱۱ سال ابگوشن ور بدون نون نخوردم اما دیروز نحود زو سیبزمینی رو بدون نون خوردم باورتون نمیشه کچ لذتی بردم وقتی با نون میخوردم دهن من دنبال این لدت بود اما من این ادت رو با نون خفه کرده بودم ایم عادت جدید باعث شده من واقعا لدتم کامل بشه اینک هرچیزی ور از روی عادت نخورم بلکه از روی نیاز از روی چیزیک میخوام بخورم 

      مثلا دلمهخونه مامانم و بدون نون خوردم واینگم منیک همش ناخونگ میزدم هر موقع مامانم دلمه می اشت شکم درد معده در میگرفتم هی مزه اون دلمه فلفل میومد دهنم اما اون روز پن بدون مون خوردم با یدون دلمه کوچ من سیر شدم لذت بردم راصی شدم واصلا ریزه خواری نکردم حتی مامانم گف ببر خونه بخور من عاشق این عدام اما نیاوردم چن ب اون حس رصایته رسیدم اصلا دیگه دلم نمیخواست 

      من زمانیک بچه بودم همیشه صبحونه چای شیرین میخوردیم جوری ک واقعام ناللن تصویرشو میبینم امامن بعدا نمیدون چجکری سد کاصلا نمیخورم علاقه ای هم ندارم و دکتر رزیپ ک میرفتم بهم گف چای رو بدون قند بخور من زمانیک چای رو بدن فند خوردم دیدم وای دختر این چیزیک واقعامن میخوام عتشق مزه چای خالی شدم واز اون سالها ک ۱۲ ۱۳سال میگدره من از قند خوشم نمیاد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mkhnilofar@gmail.com
      1402/12/11 13:12
      مدت عضویت: 1021 روز
      امتیاز کاربر: 5946 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 131 کلمه

      سلام به استاد عزیز  و هم مسیران گرامی

      یه اتفاق جالب موقع گوش دادن به ویس استاد برای من افتاد 

      همین طور که داشتم به صحبتای استاد گوش میدادم تو ذهنم مرور میکردم کدوم عادت من شبیه این عادت استاد هست و چطور باید اونو پاک کنم یه دفعه اضطراب گرفتم با خودم میگفتم نه اینم میشه رژیم خلاصه یه بگو مگوی داخلی پیدا کردم و تمام مدت حواسم به ظرف شکلات داخل کابینت بود و فقط کافی بود دولا بشم در کابینت باز کنم و شکلات بخورم آخر سر به خودم گفتم ببین تو آزادی هر چی دوست داری بخور من اصلا قرار نیست تو رو محدود کنم الانم میتونی شکلات بخوری یه دفعه آروم شدم و دیگه اصلا دلم شکلات نمی‌خواست اینجا تفاوت نخوردن باقدرت ذهن و نخوردن با رژیم بود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهلا
      1402/12/11 12:47
      مدت عضویت: 406 روز
      امتیاز کاربر: 7790 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 345 کلمه

      تاثیر مغز بر چاقی از طریق عادت های چاق کننده و فکر کردن در مورد غذا شکل میگیرد.

      عادت های که نه از روز سیری است بلکه از روی بی حوصلگی و لذت بدست می آید.

      مثلاً خوردن تخمه یه عادت است که از روی گرسنگی نیست و صرفا جهت از بی حوصلگی در اومدن و مشغول بودن به کاری انجام میشود.

      با فکر کردن به غذا مغز واکنش نشان می دهد و ما رو به سمت خوردن های بی مورد سوق می دهد.

      مثلاً خود من وقتی به شیرینی خامه ای شکلاتی فکر میکنم یا از طریق غضاییچ مجازی می بینم ،نمیتونم خودم رو کنترل کنم،بارها بوده با گشتن توی پیج های مختلف و دیدن شیرینی تا شب همون نوع شیرینی رو برای خودم محیا کردم .خدا رو شکر الان نه اینستا ندارم و خیلی کم در فضای مجازی هستم وگرنه همین روال ادامه داشت.

      و اینطوری نتونستم جلوی فرمان مغزم رو بگیرم چون خودم از طریق دیدن تخریکش کردم و مسلما باید به دستورات بعدیش هم عمل کنم و تا ای کار رو نکنم خوردن شیرینی از ذهنم نمیره.

      حالا وقتی همیشه این کار رو انجام بدم ،تبدیل میشه به عادت و دیگه نیازی نیست برای خوردن شیرینی قبلش بهش فکر کنم .

      من عادت دارم بعد سیری ریزه خواری کنم،عادت دارم بعد از خواب بعدازظهر به غذای باقی مونده یه سر بزنم و یکی دو قاشق بخورم. عادت دارم چایی رو با قند بزرگ بخورم،

      و تمام این عادت ها از فکر کردن به خوردن و دستور مغز  به وجود اومده .

      خوردن ناهار قبل از اینکه گرسنه بشم هم داشتم ،و وقتی بچه ها یا همسرم میگفتن گرسنه ایم سریع سفره پهن میشد و غذا .اما الان وقتی میگن ناهار می‌خوابیم تا زمانش نشه از غذا خبری نیست و دیگه کوتاه نمیام،چون با شناختی ازشون دارم میدونم اونا هم از روی عادت به محض اومدن از سرکار و مدرسه غذا می‌خوان.

      نیم ساعت دیرتر به غذا رسیدن باعث میشه این عادت اون ها هم عوض بشه و بعد از گرسنگی کامل غذا بخورن

      اما الان از وقتی فایل ها رو میخونم خیلی کم پیش اومده که با وجود سیر بودن غذا بخورم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/26 12:31
      مدت عضویت: 495 روز
      امتیاز کاربر: 2636 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 505 کلمه

      به نام خداوند حی ام 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات تاثیر مغز بر چاقی

      • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
      • مغز فرمانده بدن است ،مغز یک سری کارها را غریزی انجام میدهد مثل گردش خون و تنفس و……و برای انجام بقیه کارهایی که غریزی نیست نیازمند آموزش است و لازمه آموزش یادگیری است و تمام چیزهایی که یاد میگیرد را در ذهن ثبت میکند .و بعد به اندامهای بدن بر اساس آن اطلاعات ثبت شده فرمان می‌دهد مثل فرمان خوردن در مواجهه با مواد غذایی 
      • چاقی هم جز چیزهایی است که مغز آن را  یاد گرفته است اما  چون ذات و طبیعت جسم لاغری است با شناسایی فرمول‌های ذهنی اشتباه می‌توانیم به راحتی به لاغری خود بازگردیم .
      • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
      • استفاده از روش‌های مختلف لاغری باعث شده که مغز ما لاغر شدن را سخت و غیر ممکن تصور کند و آن را همراه تحمل رنج بسیار که به واسطه انجام انواع رژیم‌ها و ورزش‌های و مصرف انواع داروها برای لاغر شدن بداند و ذهن هر چیزی که برایش سخت و رنج آور باشد را انجام نمی‌دهد یا اگر مدتی هم انجام دهد بالاخره به همان حالت فطری قبلش که تحمل نکردن زجر و رنج است برمی‌گردد و بخاطر همین موضوع ما همیشه آن روش‌های لاغری را رها میکردیم  
      • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.
      • فرمول های ذهنی به فرمان‌های مغزی تبدیل میشن مثلا ما در ذهنمون فرمول ذهنی شیرینی خوردن داریم و به محض دیدن شیرینی حالا مغز با توجه به داده ها و تجربیات ثبت شده خودش دستور خوردن و صادر میکنه و ما اون شیرینی و میخوریم 
      • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است
      • عادت زیاد خوردن در شب داشتم چون همیشه شبها تمام اعضا خانواده دور هم جمع بودیم و بساط خوراکی های مختلف و متنوع فراهم بود و فیلم می دیدیم و کلی پرخوری و قاطی خوری میکردم  و این برایم تبدیل شده بود  به یک عادت تکرار شونده  و بد 
      • عادت بد دیگری که در اثر فرمول‌های غلط ذهنی ام  داشتم این بود که نوشیدنی هایی که میخوردم برایم جز مواد غذایی محسوب نمیشد و هر روز کلی نوشیدنی های شیرین مصرف میکردم و حتی چیزهای شیرینی هم که همراه نوشیدنی های تلخ میخوردم برایم عادی بودند 
      • و من کلا شیرینی جات زیاد استفاده میکردم 
      • اما از وقتی به لطف خدای هدایتگر مهربانم به این سایت آمدم خیلی از رفتارهای من که بدلیل فرمول‌های غلط اتفاق می افتاد رفع شد که این دو مثال بالا شامل این دسته رفتارها می‌شوند الهی شکرت

      خدایا کمکم کن تا عادات و تمایلات بدم را کنار بگذارم و عادات خوب را جایگزین آنها کنم 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/07/25 22:52
      مدت عضویت: 495 روز
      امتیاز کاربر: 2636 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 400 کلمه

      به نام خداوند حی ام 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      حل تمرینات تاثیر مغز بر چاقی

      • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.
      • مغز فرمانده بدن است ،مغز بیک سری کارها را غریزی انجام میدهد مثل گردش خون و تنفس و……و برای انجام بقیه کارهایی که غریزی نیست نیازمند آموزش است و لازمه آموزش یادگیری است و تمام چیزهایی که یاد میگیرد را در ذهن ثبت میکند .
      • چاقی هم جز چیزهایی است که یاد گرفته چون ذات جسم لاغری است و  مغز چاقی را طی سالها آموزش یاد گرفته و تجربه کرده است
      • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.
      • استفاده از روش‌های مختلف لاغری باعث شده که مغز ما لاغر شدن و سخت و غیر ممکن تصور کنه و ذهن هر چیزی که براش سخت به نظر بیاد و انجام نمی‌ده
      • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.
      • فرمول های ذهنی به فرمان‌های مغزی تبدیل میشن مثلا ما در ذهنمون فرمول ذهنی شیرینی خوردن داریم و به محض دیدن شیرینی حالا مغز با توجه به داده ها و تجربیات ثبت شده خودش دستور خوردن و صادر میکنه و ما اون شیرینی و میخوریم 
      • با توجه به توضیحاتی که در ویدیوی آموزشی درباره عادت ها و چگونگی شکل گیری عادت ها داده شد شرح دهید چه نمونه های مشابهی در رفتار خودتان مشاهده می کنید که نشان دهنده تاثیر مغز بر چاقی است
      • عادت زیاد خوردن در شب داشتم چون همیشه شبها تمام اعضا خانواده دور هم جمع بودیم و بساط خوراکی ها و فیلم دیدن به پا بود برایم تبدیل به عادت شده بود و شبها خیلی پرخوری و قاطی خوری داشتم
      • عادت بد دیگری که در اثر فرمول‌های غلط داشتم این بود که نوشیدنی هایی که میخوردم برای جز مواد غذایی محسوب نمیشد و هر روز کلی نوشیدنی های شیرین مصرف میکردم
      • پس نتیجه میگیریم مغز ما و فرمول‌های ثبت شده در آن تاثیر زیادی روی روند چاقی ما داشته و باید تلاش کنیم تا این فرمولها را با فرمول‌های درست جایگزین کنیم و جسممان را به سمت لاغری که ذات و طبیعت آفرینش ماست برسانیم 

      خدایا کمکم کن تا عادات و تمایلات بدم را کنار بگذارم و در مسیر درست زندگی درست ترین رفتار را انجام دهم 

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار tala.kh25@yahoo.com
      1402/07/19 12:56
      مدت عضویت: 1388 روز
      امتیاز کاربر: 4421 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,022 کلمه

      به نام خدا 

      • دیدگاه شما درباره تاثیر مغز بر چاقی چیست؟ تجربه خود از این موضوع را بنویسید.

      چند روزی هست به پیشنهاد یکی از اساتید موفقیت صبح که بیدار میشم برای یکی دو دقیقه تصور می کنم کار های امروزمو کامل انجام دادم. 

      در واقعی دلیلی که باعث شد به این تمرین رو بیارم این بود می خواستم کامل کارامو انجام بدم تا ته تهش. 

      استاد گفته بودن باید یکم صبر کنین و کوچکترین رشدی به چشمتون بیاد و از همون روز اول توقع کامل انجام دادنشو نداشته باشین.

      خلاصه اینکه قبل تمرینه هر کار فیزیکی می کردم که تعهدم بیشتر بشه مثلا میخواستم گوشیمو بذارم تو پذیرایی تا اصلا سرگرمش نشم نمیشد. یعنی گفتنش خنده داره یعنی چی نمی شد خب برو بذار دیگه! بقول شما استاد عزیز که به فلانی می گفتین خب بذار دهنت بخور میل ندارم چیه. اما خداییششش نمیشه بخدا باید اول تو ذهن یک فکری بشه یه تغییری ایجاد بشه تا به رفتارا احاطه داشته باشیم. واقعا یه مدته گوشی دست نگرفتن واقعا برام محال شده بود هر کاری می کردم نمی شد. حتی اینجوری بگم مثلا زور می زدم گوشی رو می ذاشتم پذیرایی اما همش حین کار بی تاب بودم ذهنم پیش گوشی بود. تو گوشی هیچ خبری هم نیستا هیچی اما بی تابیه بود. خب به چه دردم می خوره وقتی وسط کارم اما تمرکز ندارم نمی تونم انجام بدم. 

      تا اینکه گفتم اینجوری نمیشه. منی که روشای بیرونی رو امتجان کرده بودم تا تعهد بوجود بیارم و رفتارم رو تغییر بدم نشده بود، با این تمرینه اینکه تصور می کردم امروز کارمو انجام دادم، در کنارشم دست از سرزنش کردن خودم برداشتم(بازم فکر) و بابت کارایی که دیروز انجام دادم هرچند کوچیک به خودم تبریک می گفتم، رفتارم تغییر کرد. نه صددرصد اما دیروز خیلی نزدیک شدم بهش. که واقعا خوشحالم چون از پریروزم بازم بهتر بود.  من احساس می کنم خیلی بی اراده ام خب…دقیقا می فهمم چقدررر این فکر تو ذهنم هست و بیشتر این فکره ست دلیل فلان رفتارام. خلاصه اومدم یه جدول درست کردم. هر کاری در جهت اهدافم انجام می دم رو می نویسم و گنارش یه یادداشت برای خودم می نویسم. همه ش به برجسته کردن اراده ام ربط داره. مثلا افرین یک بخش دیکه رو انجام دادی. در کنارش موفقیت هامو جاهایی که اراده داشتم رو مرور می کنم. شرایط ایده ال نشده و و هنوز فاصله دارم اما به جرئت می تونم بگم خیلییییی بهتر شده. هم احساس درونیم  رضایت خودم هم رفتارم متعهد تر شده. قشنگگگگ ذره ذره تغییراتو حس می کنم.

      این بود داستان عملکرد مغزی

      یه موضوع دیگه جوش زدن پوست هست. این موضوع هر سال برام تو فصل خاص تکرار میشه و می دونم از کجا اب می خوره و این فکر تو سرم افتاد. دیگه امسال دیدم دوباره پوستم بهم ریخت… ای بابا چرا باید اینجوری بشه و مشکل چیه اینا… بعد به ذهنم رسید اینقدر بهشون توجه نکن ولشون کن خودشون خوب میشن…منم چون تو شنیدن صدای ذهنم مبتدی نیستم و تکاملمو طی کردم سریع قبولش کردم. بعد الان 99درصد خوب شده. خیلی سریع هم خوب شدا. بدون هیچی…الهی شکر…فقط فکر عوض شد. فقط در موردش فکر نکردم که خوب شد. این ثابت می کنه فکره داشته تشدیدش میکرده. من نرفتم دارو بگیرم یا هرچی.

      اها یه چیز جالبم بگم ازین فکر و عوامل بیرونی مثل دارو اسکراپ بدن و این چیزا با هم گره خورده اند. یعنی من قبلا که درک درستی از قدرت افکار و این جور چیزا نداشتم فکر می کردم عوامل بیرونی هیچ تاثیری ندارن و همششش فکر. در صورتی که همون داستان افکار سلامتی ایجاد کردن و هدایت شدن به سمت دکتر حرفه ای است. 

      مثالش جوشای صورتم. قبلش درست فکر نمی کردم میگفتم خب دیگه اگه افکار منشا همه چیزه پس این جوشا خودش باید خوب شه نه اسکراپ و نه صابون و هیچی استفاده نمی کنم. حتی استاد باورتون نمیشه اعتقادی بهشون نداشتم سر همین بد فهمیم. بعد دیگه یکم که فهمیدم افکار درست باعث می شن به سمت یه عامل بیرونی بری که نتیجه داره و خیلی سریع و بدون پیچیدگی کارتو راه میندازه، بعد مشکل درست شد. چجوری؟ 

      رفتم سایت داشتم خرید می کردم بعد گفتم بذا یک اسکراپ بخرم. چون رو ذهنم کار کرده بودم گفتم هر چی باشه خوبه جواب میده اصلااااا درگیر مقایسه کردن و وارد جزییات اطلاعات محصول شدنو نمی دونم کامنت و بازخورد خوندن یا اینکه مارک معروفی بخرم نشدم. گفتم یه مورد مناسبش نصیبم میشه. استاد من چندین سال پیش انواع و اقسام مواد پاکسازی رو می گرفتم اما نتیجه ی نهاییش بازم این بود من پوست خشک و پر جوش های سرسفید که هیچ وقت حذف نمی شدن بس که عمیق بودن داشتم. بعد همین اسکراپ یک مرحله ای رو هروز می زدنم اون جوشای عمق که می گفتن ای باید با روش های نمی دونم پاکسازی عمیق بری برشداری حذف شد. والله نمی تونم این تغییرو نادیده بگیرم والله نمیشه. پوستمم نرم شد با یک اسکراپ ساده فقط هااا…رو نرمی هم تاثیر گذاشت. 

      خلاصه همه ی این داستانا از فکره شروع شد. از اصلاح بد فهمیدنه. از لج بازی رو کنار گذاشتن و دل و سپردن به دریا اینکه درست میشه به جوشا نگاه نکن ولش کن خودش درست میشه. از تمامممم بار مسئله رو رو دوش عوامل بیرونی ننداختن شروع شد. عوامل بیرونی ممکنه گاهی اوقات کمک کنن بخشی از فرمول به نتیجه رسیدن باشن اما عامل اصلی نیستن. فکره باید درست شه که به عامل بیرونی موثر هدایت بشی. اگه درست نشه عوامل بییرونی سودی نخواهد داشت هرچقدر هم بهترین برند باشن و…

      میدونی استاد یه مرزه بین این دوتا فقط تو ذهنت باید از طریق تجربه به درک برسی و یوقت یادت نره همه ی بار نتیجه رو بندازی رو دوش عامل بیرونی..

      این تازه ترین نتیجه ام بود که براتون گفتم. 

      • به نظر شما استفاده از روش های مختلف برای لاغر شدن باعث تغییر تاثیر مغز بر چاقی می شود یا خیر؟ شرح دهید.

      اگه روش های لاغری از جنس فکر بودن اره. همه ی روش های لاغری از جنس رفتارن اما مغز با فکر.

      • با توجه به توضیحات محتوای نوشتاری تاثیر مغز بر چاقی را از طریق تبدیل شدن فرمول های ذهنی به فرمان های مغزی از طریق ذکر مثال درباره رفتارهای خودتان شرح دهید.

      اووم چیزی به ذهنم نمی رسه راستش 🙂

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهين
      1402/07/04 08:22
      مدت عضویت: 620 روز
      امتیاز کاربر: 5130 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 176 کلمه

      سلام به دوستان خوبم

      من اين گام خوندم صحبت هاي استاد گوش دادم

      واقعا انگار تا الان خواب بودم يه بيداري اگاهي برام باز شدالان كه دارم به خودم توجه ميكنم  چقدر عادت هاي بد دارم كه چقدر قشنك انجام ميدم وچقدر زيبا انجام ميدادم بعضي روزها كه بعداز ظهر مي خوابم از خواب بلند ميشم احساس گرسنگي شديدي دارم

      وخودم قانع ميكنم بعد از خواب قند خون افت ميكنه بايد غذا بخورم

      وچون عادت شده بود واصلا متوجه اين عادت مخرب نبودم 

      اگه غذاي از ظهر مونده ميخورم يه ليوان چاي با خرما ميخوردم

      واي استاد چه بلاي به جسم مياوردم مرتب به خودم ميگم من ادم پرخوري نيستم واين عادت مخرب چيه امروز من متوجه شدم به اميد حق به كمك نيروي برتر وجودم اين عادت بد از خودم دور كنم بازم ممنون از شما با فايل هاي بسيار خوب تون وافعا سپاسگزارم 

      ميدونم عادت هاي بي شماري دارم با كمك شما اونارو شناساي كنم به نظر من اين گام براي به تناسب رسيدن فكري بي نظير بود بهترين كد يادگيري بود  به اميد حق ونور هستي استاد هميشه پايدار باشيد☘️🌼🍀

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه
      1402/06/30 20:27
      مدت عضویت: 431 روز
      امتیاز کاربر: 8030 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 422 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      گام ۳۴:تاثیر مغز برچاقی

      منم دقیقا این عادت رو داشتم که بعدظهر که از خواب بیدار میشدم باید یه چیزی می‌خوردم و میلم بیشتر به این بود که اون چیز شیرین باشه حتی به زبون میاوردم که خیلی دلم میخواد چیز شیرینی بخورم ، یا این عادت رو دارم که موقع فیلم دیدن حتما باید تنقلات بخورم انگار که بیشتر بهم میچسبه اگه چیزی کنار فیلم دیدن بخورم مخصوصا اگه با شوهرم فیلم نگا کنم که یه چیزی تو مغزم اینقدر تکرار می‌کنه که پاشو یه چیزی بیار کنار فیلم دیدن بخور که بیشتر بهت لذت بده ،دقیقا این کار ذهنمه که به یاد آوردن احساس خوب خوردن با فیلم دیدن باعث میشه که مغز دستور خوردن به من بده و من تا چیزی نیارم مغزم آروم نمیگیره ، یا یه عادت دیگه ای که دارم اینکه من گاهی اوقات عادت دارم شبا با شوهرم با ماشین میریم داخل شهر میگردیم من این کارو خیلی دوست دارم و هروقت میرم بیرون یه چیزی بهم میگه که این حال خوبت رو با خوردن تکمیل کن که اگه یه چیز شیرین باشه که چه بهتر ،اینو دارم الان میگم اصلا قبلاً متوجه شون نبودم ولی با گوش دادن این فایل اینا تو ذهنم جرقه زد که ای دل غافل منم از این عادتها دارم ،یه عادت مخرب دیگه ای هم که خانوادگی داریم اینکه ما همه بچه ها ازدواج کردیم وقتی دسته جمعی میریم خونه مادری خیلی دوست داریم که دور هم بشینیم و تنقلات و چای به راه باشه و کنار هم بیشتر لذت ببریم. اینکه وقتی میزبان باشم حتما باید بعد از مهمان دست از خوردن بکشم که مهمان معذب نشه و بتونه غذا بخوره ، یا اینکه وقتی شوهرم داره چیزی میخوره و به منم میگه بخورم واسه اینکه ناراحت نشه یا نه از خوردن اون چیز لذت ببره با اینکه سیر باشم اونو همراهی کنم ، وای که چقدر من این موضوع برام مهم بود و الان کمرنگ تر شده که از غذا چیزی نباید بمونه و اونو دور بریزیم چونکه گناه داره و اسرافه رو این مسئله خیلی حساس بودم ولی یه مدت دارم رو این مسئله کار میکنم که کلا از بین ببرمش که طبق گفته شما استاد یه غذا بلاخره به طبیعت برمیگرده چه اونو بخورم چه نخورم پس فرقی نداره که چطور به طبیعت برگرده .

      خداروشکر که تونستم با گوش دادن فایل امروز وبا کمک شما استادعزیز این عادت ها رو شناسایی کنم .  بایدسعی کنم روی اونا  کار کنم و فرمول صحیح رو جایگزین کنم که بتونم رفتار درستی رو انجام بدم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متناسب شاد
      1402/06/21 16:38
      مدت عضویت: 1604 روز
      امتیاز کاربر: 4097 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 677 کلمه

      سلام و درود براستاد عزیز و دوستان همراه

      منم یادم میاد عصرها بعد خواب چایی میخوردم با کلوچه خوشمزه خونگی که مادرم درست میکرد اما بیشتر اوقات نه به خاطر گرسنگی بلکه به خاطر اینکه مادرم اتفاقهای روزانه رو موقع وعده غدایی تعریف میکنه و گاها شیرین وگاها تلخ بود وهست و کلی باورهای مخرب لاغری و ….. که همگی جمع میشدیم پای صحبت مادر و با لذت بیشتر غذا میخوردیم .

      والبته الانا همچنین این روند ادامه داره ولی من دیگه توی جمع نیستم و من رو که صدا میزنن من گاها مچ خودم رو میگیرم و میگم واقعا گرسنه ای  یا میخای پای صحبتهاش بشینی و ناخواسته غذای بیشتری رو بخوری . هم غذای جسم وهم غذای مضر برای روح .

      همین چند روز پیش اون وخواهر کوچکترم مثل روال گذشته درحال خوردن غدا بودند وتقریبا یک ساعت داشتند در مورد مسایل مختلف زندگی صحبت میکردند و غذا میخوردند و بعد اینکه خواهرم اومد اتاق سریع خوابید .

      حالا الان من .

      چند روز پیش دامادمون ناهار خونه ما بود و موقع ناهار درحالیکه من روی مبل نشسته بودم و بهم گفتن بیا ناهار بخور ومن باقاطعیت گفتم سیرم و واقعا سیر بودم و ناهارم رو ساعت چهار خوردم .

      اگه اوایل بود میگفتم زشته اون  اینهمه راه رو از راه دور اومده بشین پای سفره وکمتر بخور . اما باغرور گفتم سیرم و تو دلم گفتم هرفکری میکنه بکنه برای من مهم نیست .

      و یا یک شب کلی مهمان راه دور داشتیم که باهاشون رودروایسی داشتیم و موقع شام اینهمه افراد پای سفره ولی من شام نخوردم و یکی از مهمانان بعدش بهم گفت تو چرا نیومدی شام بخوری گفتم من میوه خوردم سیر بودم ونتونستم شام بخورم . اتفاقا اونم گفت اره منم میوه کمی خوردم چون میدونستم میوه زیاد بخورم شام نمیتونم بخورم البته دختره کاملا متناسب بود وکاملا رفتار منو درک کرد . وبعدش کلی باهم صحبت کردیم .

      از بس در کودکی به ما گفتن احتر ام احترام احترام به دیگران  خودمون رو کلا از یاد بردیم همش درفکر راضی وخشنودکردن دیگران بودم یک شخصیت مطیع که درفکر رضایت همه هست الا خودش .

      دیگه میخام روی این شخصیتم بیشتر کارکنم واقعا حس فوق العاده ای به آدم میده وقتی اونطوری که دوست داری رفتارکنی . البته خیلی از چیزها وآموزشهامون خیلی بد برامون تعریف شده .

      توهین یعنی چی . بی احترامی یعنی چی . خودخواهی یعنی چی . دلسوزی یعنی چی .همه تو ذهن من این بود که دیگران ناراحت نشوند خوب من سیرم نمیتونم پیش مهمان غذا بخورم چه توهین و بی احترامی برای دیگران ایجاد کردم .

      من همیشه پیش مهمانها بلوز وشلوارم و موقع عید که شد همینطور فرقی نمیکنه . مادرم وقتی دخترعموهام با شوهراشون اومدن خونه ما بهم گفت پیش اینها چادر بزار اونها مذهبی هستند من بهش گفتم خوب اگه با پوشش ما راحت نیستن خوب نیان خونه ما . من طوری که راحتم رفتار میکنم .

      حالا چطور درمورد غذا خوردن سیر هم بودم خودم رو وادار به خوردن میکنم.

       البته اکثر اوقات منم موقع ناهار و شام گرسنم میشه و بامهمان غذا میخورم اما گاها اتفاق میافته احساس سیری میکنم و این مواقع هم فرقی نمیکنه و میگم من سیرم . 

      بارها شده خونه خواهرم رفتیم و یه بار تولد خواهرزادم بود وخواهرم کلی تدارک دیده بود وقتی رفتیم خونشون  دیدیم نیستش . خواهرم گفت دوستاش زنگ زدند با دوستاش رفت بیرون و . . ومراسم  تولد برگزارنشد .وشام خوردیم واومدیم خونه .

      چون خواهر زادم کاری که دلش میخاد انجام میده وخو نه ما کسی این رفتار روقبول نداره البته ناراحت هم نمیشن میگن جوونه . دهه ۸۰ هستن و….

      الان که رفتار اون رو میبینم تحسین میکنم و لذت میبرم تواین سن کم اکثر جاهای تفریحی شهرمون واطراف رو بلده و میگرده .

      کارمیکنه پول توجیبیش رو جمع میکنه و میره دور میزنه .

      جسم متناسب هم رفتار متناسب میخاد  نمیشه با دیگران رودروایسی داشته باشی  و انتظارت متناسب شدن باشه .

      نمیشه نذری ها رو به خاطر یه سری مسایل مذهبی درحالیکه سیری بخوری و جسم متناسب بخای .

      نمیشه اضافه غذاها رو به خاطر واژه اسراف که اون رو هم تو ذهنمون بدتعریف کردن بخام بعد جسم متناسب بخام .

      نمیشه . خودت باش واقعی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/06/11 20:27
      مدت عضویت: 495 روز
      امتیاز کاربر: 2636 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 382 کلمه

      به نام خداوند توانایم 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      خواستن توانستنه و من این جمله رو  به یاری خداوند به عمل  در رفتارم تبدیل کردم؛

       به شکرانه پروردگار توانایم بالاخره بعد از دو هفته رنج فرمول‌های چاقی و خروج تقریبی از مسیر تناسب فکری و به جاده بیراهه زدن ،به کمک خداوند و این فایل ارزشمند تونستم مشکل و شناسایی کنم و بعد دو روز رفتار صحیح و اطمینان به برگشت از جاده بیراهه در مسیر درست تناسب فکری امروز و دیروز تعهدم و انجام دادم و دوباره وارد مسیر صحیح تناسب شدم و به یاری خداوند مجدد شروع به برداشتن گام میکنم.

       چون تعهد داشتم تا گامی رو نیاموختم و عملی نکردم گام برندارم.

       و وقتی دیدم مشکلم از بیماری نیست و پرخوری های اخیر دو هفته ایم بدلیل مشکلات ذهن چاق و دست و پا زدن توام ذهن چاق بوده که خواسته من و از مسیر صحیح تناسب دوباره دچار پرخوری کنه به بهانه بیمار شدن جسم و نیاز به بیشتر از حد نیاز خوردن و داره ذهن چاق دستور بیماری به مغز صادر میکنه تا من تسلیمش بشم و از مسیر تناسب دور بشم ولی  به یاری خداوند و تکرار فایلهای ارزشمند گام‌های قبل مشکل شناسایی و رفع شد ؛

      و بعد از یقین به رفع مشکل و کاملا در مسیر زیبای تناسب فکری بودن آمدم اعلام کنم من توانستم به شکر الله یکدانه ام و این شادی و با شما استاد روشن ضمیرم و دوستان همگامم به اشتراک بگذارم؛

       ما هر کار که بخواهیم قطعا می‌توانیم انجام دهیم هیچ نشدنی هیچ غیر ممکنی وجود ندارد همه چیز از ذهن و افکار ما شروع و به نتیجه می‌رسد ما می‌توانیم با نیروی بی نهایت ذهن جهان خودمونو دگرگون کنیم این همون راز آفرینش انسان و احسن الخالقین بودن ماست این همون راز سر به مهر آفرینشه و خداوند قادر ما، خواستش بر این بوده ما این راز و بفهمیم و جهانی نو بسازیم جهانی پر از 

      شادی

       ،عشق،

      تناسب

       ،و انسانیت .

      خدایا سپاسگزارم برای هدایتم تنها تویی که قادر مطلقی کمکم کن تا از شر وسوسه و وسوسه گران رها شوم 

      خدایا کمکم کن تا از مسیر تناسب فکری دور نشوم

      خدایا کمکم کن به بیراهه نروم اهدنا الصراط المستقیم 

      خدایا کمکم کن جز گمراهان نباشم والضالین 

      الهی شکرت که دوباره هدایتم کردی و به شکرانه این هدایت در پوست خودم نمیگنجم شکرالله شکرالله شکرالله شکرالله……………………………….‌……….……………….و باز هم شکرلله

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار حیرت انگیز
      1402/06/10 03:38
      مدت عضویت: 495 روز
      امتیاز کاربر: 2636 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,006 کلمه

      به نام خداوند یگانه ام 

      سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام 

      تاثیر مغز بر چاقی 

      خوب از کوزه همان برون تراود که در اوست 

      ذهن چاق خروجی چاق داره 

      و ذهن متناسب خروجی متناسب داره 

      در این فایل من متوجه یه سری تناقضات شدم ،خوراکی ها چاق کننده نیستن اما مصرف اشتباه خوراکی ها و طبق عادت های ذهن چاق خوردن ، میتونن چاق کننده باشن .

      مثلا خوردن به اندازه شیرینی جات دیابت نمیاره اما مصرف اشتباه و طبق عادات بد در مصرف شیرینی جات میتونه باعث ایجاد دیابت بشه .

      پس من از هر چیزی اشتباه استفاده کنم باعث چاقی من میشه مثل اینکه انجام هر کار اشتباهی باعث نتیجه اشتباه میشه،وب گردی و بازی های اینترنتی خودشون بالفعل چیزهای بدی نیستن اما استفاده اشتباه از تکنولوژی میتونه اعتیاد و هزاران گرفتاری دیگه رو رقم بزنه .

      حالا من میخوام ببینم چه عادت‌های غذایی بدی دارم و تلاش کنم بعد شناسایی اونها کم کم کمرنگ یا حتی حذفشون کنم

      من مدتها بود از وقتی وارد مسیر تناسب فکری شدم ،عالی عمل میکردم اما الان دو هفته است متاسفانه رفتارهای غذایی ام پر از اشتباه شده، نه این‌که‌ بخوام پر خوری یا ریزه خواری کنم نه ،واقعا احساس ضعف و بی حالی دارم و سرگیجه و انگار ذهنم بهم میگه بخور تا حالت خوب بشه  تو نیاز داری به این خوردن ولی من از این رفتار حس بدی دارم و احساس چاقی میکنم و دلم نمیخواد تکرارش کنم هر شب میگم فردا دیگه اینجوری رفتار نمیکنم ولی بازم تکرار میکنم مدام دلم چیزهای شیرین میخواد و فشار خونم پایین میاد بدنم میلرزه و انگار قندم پایین میاد و حالت بدی دارم.

      نمیدونم واقعا بیمار شدم یا ذهن چاق داره کاری میکنه من احساس بیماری کنم تا خوردن‌ها رو توجیه کنه برام .

      تو این دو هفته فقط دو بار فشار شکمی داشتم یعنی دو بار بیشتر از سیری خوردم ولی همین ریزه خواری ها و رفتارهای اشتباه باعث حال بدم شده و دوست ندارم تکرارشون کنم .این دو هفته رفتارهای اشتباه زیر و داشتم که دیگه میخوام نداشته باشم :

      ۱-هر شب دو لیوان شیر محلی با قند می خورم و برام خیلی لذت بخشه 

      خوب مصی خوردن شیر خالی برات اونقدر لذت نداره تو اون شیر و بخاطر شیرینی قندش میخوری چون من دوست دارم قند و میمکم و برام لذت داره این کار ،حالا که این عادت بد و شناختی بیا تلاش کنیم برای حلش خوب خوردن شیر با خوردن آب چه تفاوتی داره هیچی جفتش نوشیدنیه اما شیر سفیده آب بیرنگ ،من شیر و فقط بخاطر قندش میخورم بدون قند دوست ندارم بیشتر از یه استکان اونم برای خاصیتش بخورم ،پس من دیگه قند نمی‌خورم با شیر 

      ۲-دو هفته است شبها خیلی میخورم یعنی کل روز هیچی نخورم انگار نه انگار اما شب که میشه انگار ذهن چاقم بیدار میشه و کلی تو این دو هفته قاطی خوری داشتم و ناراحتم میکنه این رفتار ذهن چاق .

      خوب مصی این فرمول ذهن چاقه ،خوب معلومه بعد پرخوری آدم حالت ضعف داره و به حس سنگینی نفرت انگیزی و دچار میشه تو متناسبی و باید مثل یه شخص متناسب رفتار کنی اکثر افراد متناسب شبها سبک میخورن و به هیچ وجه پرخوری و قاطی خوری ندارن خصوصا شبها ، پس تو این عادت زشت و کنار میزاری آفرین دختر متناسب 

      ۳-دو هفته است تنبل شدی ورزش نمیکنی پیاده روی نمیکنی کارهای منزل و نصفه و نیمه انجام میدی مصی چته ؟

      واقعا چته؟

      با خودت چند چندی دختر ؟

      تو که عالی داشتی توی مسیر تناسب جلو میرفتی الان چی شده دوباره دچار همون ضعف و سرگیجه ها و لرز شدی؟

      میخوای ببرمت دکتر ؟آخه قبلا هزار بار اینجوری شدی کلی دکتر رفتی آزمایش دادی سالم بودی چی میشه یهو اینجوری میشی؟من که میگم همش کار ذهنته چون جسمت سالمه ذهنت بیماره و تو باید درمانش کنی 

      ذهن مریض قشنگم تو باید خوب بشی دختر کوچولوی ذهنم تو هیچ مشکلی نداری تو قوی هستی پاشو و با قدرت ادامه بده آفرین دختر خوب ،

      تو توانمندی ،

      تو عاشق زندگی متناسبی

       تو عاشق ورزش و پیاده روی هستی

       تو عاشق به اندازه نیاز جسم خوردنی 

      تو عاشق متناسب شدنی 

      تو عاشق پیشرفت کردنی

       تو آدم درجا زدن نیستی 

      پاشو پاشو به خودت بیا دختر خوب 

      من همینجا متعهد میشم علیه ذهن چاقم قیام کنم و در ترک رفتارهای عادتی اشتباه این دو هفته ام تلاش کنم من این گام و چند روز ادامه میدم و تا رفتار ذهن چاقم اصلاح نشه وارد گام بعد نمیشم من اینجا تعهد میدم علیه ذهن چاق بلند شم و ذهن متناسبم و تقویت کنم تا حس بیماری که در من بوجود اومده رفع بشه ،

      استاد من حس میکنم ذهن چاقم چون دیده دیگه بهش اهمیت نمیدم و داره کم کم کمرنگ میشه شروع کرده به بازی در آوردن و میخواد به من تلقین کنه بیمارم و نیاز به انجام کارهایی که اون دستور میده دارم تا خوب بشم اما من الان کلکش و فهمیدم و دیگه گولش و نمی‌خورم ذهن چاق بی‌شعور فکر کردی میتونی من و گمراه کنی ؟بالاخره فهمیدم داشتی گولم میزدی و جلوی ضرر  و از هر جا بگیری منفعته 

      من حالم عالیه و تو هیچ کاری ازت برنمیاد چون من دیگه گول تو رو نمی‌خورم من باهوشم و در مسیر درست در حال گام برداشتنم .پس پیش به سوی موفقیت و تناسب 

      من متوجه شدم این چند وقت که توی سایت بودم و در مسیر تناسب فکری دنبال تغییر نگرش‌ها  و رفتارهام بودم ذهن چاقم چون بهش بها ندادم گمان کرده من در رژیم هستم و با احساس بیماری و دستور بیماری که به مغزم داده خواسته من و متوقف کنه در حالی که من در رژیم نبودم فقط پرخوری و قاطی خوری و فعالیت‌های ذهن چاق و انجام نمی‌دادم امروز با این فایل فهمیدم چقدر تاثیر ذهن چاق روی فرمان‌های مغزی زیاده و اون اگر ما متوجه نباشیم میتونه بلاهای جبران ناپذیری و سرمون بیاره من تا قبل این گام واقعا فکر کردم دچار بیماری شدم و میخواستم برم دکتر چکاپ کنم که خدا رو شکر امروز خداوند دوباره هدایتم کرد و متوجه شدم مشکل از کجا نشات میگیره و قطعا پر قدرت تر از قبل ادامه میدم 

      استاد بسیار سپاسگزارم برای آگاهی نابی که امروز ما رو از اون سیراب کردید در پناه خدای بی همتایم شاد باشید و سلامت .

      الهی به امید تو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/05/01 09:15
      مدت عضویت: 545 روز
      امتیاز کاربر: 37285 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 310 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      من خیلی خوشحالم که بعد از 9 روز سفر دوباره برگشتم به سایت که گام 33 را گوش بدم من خیلی سعی کردم در دوران سفر بتوانم فایلها را گوش بدهم ولی نشد ولی خیلی خوشحالم که امروز توانستم به این فایل ارزشمند گوش بدم که چرا مغز ما ما را به خوردن تشویق میکنه مثل همین چای خوردن با شیرینی -نبات -خرما و این یک موانع لاغری است من امروز درمحل کارم چای را مزه مزه کردم و بدون هیگونه شیرینی خوردم خیلی لذت داشت واینکه ما باید کاری کنیم که بتوانیم مثل افراد متناسب اضافه غذای خود را نخوریم و بدون عذاب وجدان آن را دور بریزیم که وارد طبیعت بشود . 

      و با یاد گرفتن این فرمول باعث میشویم که فرمان چاقی را با نخوردن شیرینی جات متوقف کنیم و فرمول لاغری را جایگزین نماییم .

      همه انسانها برای زنده ماندن نیاز به خوردن غذا دارند ولی چرا افراد متناسب با به اندازه خوردن غذا تناسب اندام خوبی دارند و به سلامتی زندگی میکنند و برای خوردن خود دچار عذاب وجدان نمیشوند این در حالی است که افراد چاق با زیاد خوردن و پرخوری باعث میشوند که سلامتی و تناسب اندام آنها به خطر بیفتد و اینها همه از تاثیر فرمول چاقی بر مغز است که انشاالله با تغییر فرمول چاقی به لاغری این مشکل حل خواهد شد .

      و ذهن قابلیت آینده نگری دارد به این شکل که می تواند تصویرسازی کند.

      تخیل، خیال پردازی و هر پردازش ذهنی که مربوط به آینده باشد در ذهن می تواند انجام شود

      نکته جالب توجه این است که مغز نسبت به آینده واکنشی ندارد اما آنچه در ذهن مرور می شود از نظر مغز واقعی و در زمان حال درنظر گرفته می شود بنابراین نسبت به آن واکنش می دهد.

      استاد من میتوانم برای جبران 9 روزی که مسافرت بودم روزی 2تا فایل گوش بدهم یا نه ؟

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 27 کلمه

        سلام و درود
        نیاز نیست عجله کنید طبق روال قبل ادامه بدید
        اگه دوست داری دو قدم برداری اشکال نداره ولی نه به عنوان جبران رو های قبل

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 329 کلمه

      سلام و درود 

      هرچقدر استاد عزیزمو تحسین کنم واقعا کمه چقدر عالی بر رفتارش آگاه شده 

      واقعا قبل اینکه به خوردن چایی فکر کنم قبلش به اینکه وای اگه ی شکلات بود چقدر حال میداد

      قبلا گفتم من در محدوده زمانی عید اینجوری بودم 

      ولی بعدش برگشتم به حالت نرمال 

      اتفاقا همینکه حرف از چایی شد یهو دلم چایی خواست و برای خودم چایی گذاشتم تو ذهنم گفتم وای چقدر خوبه چقدر ارامش بخشه چایی با قند 

      ولی برای من اینطوره که فقط تا وقتی ک چایی هست قندم هس و باقی قندمو نمیخورم چون دلمو میزنه شکلات رو خیلی کم پیش میاد خالی بخورم فقط با چایی ، یادمه اون موقع ک رژیم میگرفتم قند رو دشمن بدن خودم میدونستم برا همین چاییمو با کشمش میخوردم

      بله من تونسته بودم لذت خوردن حتی ی قند معمولی رو هم از خودم بگیرم واقعیت من خیلی انسان با اراده ای‌ هستم اگر به نتیجه ای برسم ک نباید فلان کارو کرد نباید فلان چیز رو خورد رو حرفم میمونم و اینکه رو حرفم میمونم بهم احساس قدرت میده که چقدر توانا هستم

      من خیلی آدم سرسختی هستم ، مرسی از استاد عزیزمون ک تجربه خودش رو با ما به اشتراک گذاشت و راهی نشون داد تا عادت های دیگه رو هم از این روش ترک کنیم 

      من اغلب شاید وقتی میخوام میوه بخورم به احساس گرسنگی توجه نمیکنم ک گشنمه الان یا ن

      البته خیلی ام میوه نمیخورم کلی میگم

      من خیلی به میوه های شیرین علاقه دارم 

      ترش نه اون همه بخورمم خیلی کم 

      این روزها خیلی حالم بهتره تغذیه ام آگاهانه تر شده هر موقع ک در حد سیری میخورم خودم رو تحسین میکنم از اون طرف خودمو به لاغری نزدیک تر میبینم

      در گام قبل استاد اشاره کردن لاغری در درون ما پنهان شده 

      و من با خودم گفتم موهای پر پشت هم در من پنهان شده کافیه ک باور کنم تو وجودم هست و زمان بدم تا موهام برگرده لاغری برگرده 

      یک خصوصیت بارز من اینه که من به راحتی میتونم اکثر چیزایی ک ضرر داره رو ترک کنم 

      و این خیلی عالیه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/29 10:46
      مدت عضویت: 646 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,643 کلمه

      سلام و درود .

      چه تجربه ی شیرین و لذتبخشی بود . اینکه تونستید تغییر ایجاد کنید و مراحل تغییر رو برای ما در مورد خوردن چای و تبدیل اون به یه عادت دیگه گفتین . 

      من تنوع طلبی در خوردن رو در ذهن شما قوی دیدم . یعنی خوردن چیزهای متنوع خیلی شاخ و برگ پیدا کرده بود در ذهن شما و شما خیلی عالی شاخ و برگهاش رو زدید و عادت رو تغییرش دادید . 

      در مورد نون و پنیر و گوجه و احساسی که در لحظه در  خودمون ایجاد می کنیم هم خیلی مطالب خوبی یادمون دادید و فرمولهای عالی یاد گرفتم که در لحظه بهش آگاه بشم . 

      من بیشتر خوردنهام همین در لحظه خوردنه . 

      یعنی در لحظه یه چیزی رو میبینم  و در سرم نقشه ذهنی می کشم و بعد میخورم . همزمان خودمو ملامت می کنم و بعدشم عذاب وجدان به خودم میدم . 

      این پروسه ی در لحظه خوردن رو در این فایل در مورد خودم  پیدا کردم و حالا از این به بعد به دوره تغییر  عادتم هم این  رو هم اضافه می کنم که حواسم به احساسی که در لحظه در ذهنم ایجاد می کنم باشه .

      در  حقیقت فرمول ذهنی این رفتار دیدن یک ماده غذاییه . 

      چیزی مثل شیرینی . بیسکویت . کیک شکلات و یا همین نون و پنیر و حالا چیزای دیگه .

      اتفاقا من چند شب پیش در مورد نون تافتون  و کره عسل همچین کاری کردم . نون تافتون یه حس خوبی زیر زبون داره و من به خاطر همون حس عمل خوردن رو تکرار می کنم . 

      ته دیگ نون تافتون هم همچین حسی برام داره که در لحظه میخورمش . 

      در مورد احساس لذت در ذهن چقدر عالی توضیح دادید و اینکه با مثال برامون توضیح دادید خیلی ملموس تر بود .

      که وقتی ذهن یه وسوسه رو در ذهن تکرار می کنه چون هنوز به لذته نرسیده و وقتی ما از طریقی دیگه به اون لذته برسیم ذهن خیلی دیگه دنبال این نیست که از طریق خوردن  به اون لذته برسه . 

      گرچه من ترجیح میدم اصلا خوردنم بر اساس لذت نباشه . چون در مورد خوردن  لذت بی پایان رو حس کردم . همون ولع که هرچی میخورم سیر نمیشم و بازم لذت پشت لذت رو دلم میخواد تجربه کنم . یعنی شده حالم به هم میخوره ولی یکم که برطرف میشه دوست دارم بازم انجام بدم . 

      برای همین ترجیح میدم بر اساس لذت نخورم . غذا فقط مورد نیاز جسم منه و من فقط با حس ذائقه اون غذا رو میچشم . 

      وقتی بر اساس لذت غذا نمیخورم  تنوع طلبی من خیلی  کمتر میشه .  شاید فقط ۴۰ روزه دارم تمرینات این چنینی رو انجام میدم اما همین تمرینات تاثیری عالی روم گذاشته و تنوع طلبی منو کم کرده . 

      درسته خب رفتار پرخوری هم داشتم ولی حقیقتا وقتی رفتاری بر اساس نیاز جسمم انجام میدم به اون رضایته میرسم . 

      ولی وقتی بر اساس لذت غذا میخورم انگار که وارد یک دور مسلسل وار بی پایان می افتم و سخت میتونم خودمو از اون بیرون بکشم . این اذیت شدنه و تا چند ساعت تاثیر اذیتش رو در خودم حس می کنم و جالبه هر چی اون موقع به خودم میگم عیب نداره غذا چاق نمی کنه ناراحت نباش این حرفا فایده نداره و حالم رو خوب نمیکنه  و فقط انجام ندادنشه که دوباره حالمو خوب می کنه . البته میدونم اینم فرمول ذهنیه . 

      ولی حالا وقتی رفتار بر اساس زبان بدن انجام میدم هم از همون مقداری که خوردم حالم خوبه . لذتش فرق داره با اون لذت بی پایان ولع . یه جور رضایت از رفتار دارم . خودمو دوست دارم . ترس از غذام میره . ذائقه ام خیلی عالی بهم کمک می کنه . و جالبه وقتی در این احساس هستم فرمولهای ذهنیم در مورد خوردن رو هم میتونم درست کنم . اینجا وقتی می گم خوردن چاق نمی کنه باورم میشه . چون حس چاقی و اذیت و رنج ندارم و فرمولها رو میپذیرم . 

      اما وقتی در احساس رنج از پرخوری هستم حتی فرمولهای دیگه هم  روم اثری نداره . 

      احساس رنج از پرخوری مانع لاغریم میشه . 

      قشنگ میفهمم این احساس بیشتر بر اثر احساس خوردن در لحظه در من پدید میاد . 

      برای من نوع غذاش مهم نیست . من بیشتر خوردن رو دوست دارم . حالا فرقی نمی کنه کدوم غذا . درسته بعضی چیزا رو بیشتر دوست دارم . ولی حالت تنوع طلبی خیلی فعال نیست .  مگر باز در همون در لحظه دیدن  که هم خوردنه رو فعال میکنم هم تنوع طلبی رو .  

      مثلا چند نوع غذا رو ببینم  دلم میخواد همون لحظه از همش تست کنم تا به اون حس رضایته برسم .  

      در کل فهمیدم تنها الگویی که من میتونم باهاش به تمام الگوهای خوردن ذهنم غلبه کنم ؛ حس سیری و گرسنگی جسمه .  تمرکز روی این حس منو از در لحظه تصمیم گرفتن برای خوردن دور می کنه . 

      یعنی تجربه کردم همون لحظه که چیزی رو میبینم و احساس خوردن در خودم ایجاد می کنم اول میگم خودم دارم این احساس رو ایجاد میکنم بعد میگم خب الان سیری یا حداقل گرسنه ات نیست . پس نمیخورم 

       اما اگه گرسنه باشم میخورم . 

      اما به نظرم قدرتمندتر باید عمل کنم در مقابل احساس در لحظه خوردن .

       یعنی بگردم پیدا کنم ببینم چطور در لحظه میتونم حسم که از طریق دیدن در خودم شکل میدم  تغییر بدم . 

      فقط تمرین کردنه . هر روز باید تمرین کنیم و آگاه باشیم روی رفتارمون . 

      من یه تجربه دیگه هم دارم شبا که سرگرمی ندارم بیشتر دلم میخواد بخورم . البته اینم یه عادته . مخصوصا وقتی در طی روز چیزی نمیخورم .

      مثلا دیروز من صبحانه و ناهار و شام نخوردم اما چیا خوردم ؟ 

      نخوچی کشمش یه نصف کاسه کوچیک

      شکر پنیر ۲ تا 

      چای دو استکان

      ۱ پرتغال کوچیک و ۱نارنگی کوچیک 

      ۴ تا کاکائو تلخ

      به اندازه یک کف دست ته دیگ نون تافتون 

       یه برش کیک کاکائو 

      نصف پرتغال بزرگ

      نصف نارنگی کوچیک آخر شب 

      این کل چیزی بود که دیروز خوردم . 

      ولی کیک رو حس میکنم یه برش حدودا یک هفتم کیک زیاد بود اگه کمتر میخوردم از خودم بیشتر راضی بودم . البته هنوزم کیک در یخچال هست و من رغبتی به خوردنش ندارم چون فعلا سیرم . یعنی سیر بودن بهترین دلیل برای نخوردن منه و یا تغییر عادتم . 

      من صبحانه نخوردم چون سیر بودم . 

      ناهار نخوردم چون سیر بودم .

      شکلات نخوردم چون از نخوردنش لذت میبردم .

      قند نخوردم چون دلم نمیخواست .

      بیسکوییت نخوردم چون دلیلی برای خوردنش نداشتم و برای نخوردنش دلیل داشتم چون دلمو میزنه خشکیش . 

      خروس محلی نخوردم چون دوست ندارم دلم میسوزه از کشتن یه حیوون خونگی . 

      حتی شوید پلویی هم که خروسه رو گذاشته بود لاش نخوردم . چون دلم نمیومد . 

      بیسکوییت الانم روی میزه . کیک توی یخچاله چون چربه دلمو میزنه . خروس پلو هم توی یخچاله انقدرم همه از دستپخت مامانم تعریف کردن ولی من حتی دلم نخواست نگاهش کنم چون یاد خروسه می افتادم . در کل سیری و دلایل نخوردن در لحظه به من خیلی کمک می کنه که رفتارهام رو مدیریت کنم .

      یعنی سیر بودن و دنبال دلیل گشتن برای نخوردن باعث میشه که به صورت احساسی در لحظه نخورم . هر وقتم با سیری نتونم بر احساس خوردنم غلبه کنم  از گرسنه نبودن استفاده می کنم و از دلایل نخوردن . میگم فعلا گرسنه نیستم . یا دنبال دلیل میگردم که شده یه دلیل الکی پیدا کنم و نخورم . 

      باز دیگه اگه خیلی اشتیاق به خوردن داشتم میگم ببین انتخابته . خودم دارم انتخاب می کنم پس عذاب وجدان نگیر . 

      ولی وقتی روی اصل فرمول کار کنم که علت پدیدار شدن احساس خوردن در لحظه چیه و اون باور و عقیده رو تغییرش بدم فکر کنم حتی حسشم دیگه گایجاد نشه . 

      چون احساس خوردن از فرمولهای ذهنی درما پدید میاد . 

      اما فرمولش چیه این در لحظه خوردنا و احساس خوردن آنی به ما دست میده . 

      اول که علتش خودمونیم . اما عقیده مون چیه ؟ 

      خب دوست داشتن اون ماده غذایی یکی از دلایلش میتونه باشه . دیگه دیدن اون ماده غذایی که خوردنیه میتونه باشه 

      بی ارزش دونستن خودمون میتونه باشه .

      قدرت دادن به اون ماده غذایی میتونه باشه .

      قاطعیت نداشتن ممکنه باشه . دوست نداشتن خودمون به نظرم مهمترین دلیلشه . من به ابزار غذا برای حال خوبم معتاد شدم ‌ . چون غذا رو جایگزین دوست داشتن خودم کردم . وقتی خودم و آرامشمو دوست داشته باشم دیگه عشق غذا در وجودم کمرنگ میشه . من خودمو دوست دارم و فقط زمانی میخورم که گرسنه هستم و تا جایی میخورم که سیر بشم . این دو تا الگو رو همیشه مد نظرم داشته باشم و سر حرفم با قاطعیت بمونم و به نوعی خط قرمزم باشه و به ذهنم برنامه بدم مسلما ذهن منم به این رویه عادت می کنه . ولی وقتی خودم برام مهم نیست خب هر چی ببینم میخورم . اصلا چرا باید هر چی ببینم بخورم . مگه دهن من سطل آشغاله . اون غذا در مقابل شخصیت من چه ارزشی داره . اگه فقط لذت بردن دلیل خوردنم باشه خب میتونم این لذت رو در جای دیگه جستجو کنم . مثلا دو تا خط بنویسم . فرمولهای ذهنیمو بررسی کنم یه فایل گوش بدم مهمتر از همه خودمو بزرگ کنم . شخصیتم رو بالاتر از غذا بدونم . برای خودم ارزش قائل باشم . به بدنم احترام بزارم و وقتی سیره غذایی واردش نکنم . 

      به هر حال این راهکارها به ذهنم میرسه برای اینکه در لحظه چیزی نخورم و  حتی حتی وسوسه و ترغیب هم در سرم برای خوردن ایجاد نکنم چون سیرم و وقتی سیرم چیزی نمیخورم احساساتی نمیشمدعوت به خوردنم نمیشم . چون فرمانده منم و قدرت دست منه و ذهن و شخصیتم رو خودم میسازم و ترجیح میدم فکر و عملی انجام بدم که عشق و قدرت رو در دست خودم داشته باشم نه در دست فرمولهای چاقی احساسات آنی ماده غذایی و عمل خوردن . همه اینا رو خودم ایجاد کردم پس خودمم تغییرش میدم نه به سختی و با حالت مبارزه . کاملا دوستانه همراه با عشق به خود ارزش دادن به خود . اهمیت دادن به خود احترام به خود   

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1401/11/28 13:08
      مدت عضویت: 646 روز
      امتیاز کاربر: 12490 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,258 کلمه

      درود و سلام

       من با خوندن این متن دو سری اطلاعات وارد ذهنم میشه . 

      اول یه سری اطلاعات در مورد باور اینکه 

      غذا منو چاق نمی کنه .

      خوردن منو چاق نمیکنه .

      پرخوری منو چاق نمیکنه . 

      و دوم یه سری باور برای ترک عادات  بدون اینکه بخوام اون رو با چاقی مرتبط بدونم . 

      یعنی یک سری از تمرینات شما شکستن پیوند هرگونه خوردن با چاقیست و یک سری دیگه از تمرینات در مورد رفتار صحیح با مواد غذاییست و هردوش در لاغر شدن ما موثره . 

      یعنی ما داریم از یک طرف پیوند پرخوری و کم تحرکی رو با چاقی از بین میبریم و از طرف دیگه خود این دو رفتار رو هم تعدیل می کنیم و بر اساس نیاز بدن اون رو انجام میدیم . 

      چون این دو فرمان از جمله فرامین مغزی هستند که قابل تغییرند و ما میتونیم اونها رو مثل عادات افراد متناسب در بیاریم . 

      خب این مبحث در مورد تغییر رفتار ما از طریق تغییر عقاید ما در مورد خوردن بود . 

      من تا اینجای کار فهمیدم که دلایل خوردنم رو باید از خوردنم جدا کنم . 

      یعنی خوردن رو تنها و تنها مثل تنفس کردن نیاز بدن بدونم و تنها برای زنده ماندن و سالم ماندن ازش استفاده کنم  . در این صورت اون غذا هیچ قدرت چاق کنندگی بر من نخواهد داشت . 

      در عین حال باور داشته باشم ، هر گونه رفتار غذایی توسط بدن پاکسازی میشه و اصلا جای نگرانی نیست . یعنی حتی اگه ما اشتباه هم کنیم بدن درست کار می کنه و اشتباهات ما رو جبران میکنه .

      ولی خب چه کاریه که کار اضافه به بدن تحمیل کنیم . خب دلایل خوردنمون رو کم می کنیم تا بدن دچار کار اضافه نشه . گرچه کار اضافه خودش انرژی میبره و بدن باید کلی فعالیت کنه تا تمام مواد وارد شده به بدن رو اکسید کنه و مقدار لازمش رو به مصرف سلولها برسونه و مواد زائدش رو دفع کنه . 

      یعنی تمام اینها خودش فعالیت محسوب میشه . 

      ولی خب اگه قرار به فعالیته یه فعالیت دلخواه دیگه انجام میدیم .

      یکی از دلایل  اضافه خوردنهای ما به خاطر عقایدی چون اسراف کردن ، گناه کردن ، نذری بودن ، خوشمزه بودن و … است و ما با این سری از عقاید کار اضافه به بدنمون تحمیل می کنیم . 

       مثلا گلاب به روتون روزی چند بار باید بریم دستشویی . یا کلی عرق می کنیم تا بدن آب اضافه رو دفع کنه . یا مثلا انسانهای چاق نیاز دارن هر روز برن حموم چون مواد زاید زیادی  هر روز از بدنشون دفع میشه و بدنشون بیشتر از انسانهای لاغر بو میگیره و خلاصه حمل کردن سنگینی اضافه وزن از یک طرف و اعمال این همه کار هم از طرف دیگه فشار زیادی روی بدن میاره و انسان چاق همیشه خسته است و تمایل به تنبلی در اون پدید میاد .

      در حالیکه اگه فقط دلایل خوردنشو کم کنه و فقط موقع نیاز بخوره خب قطعا کارشم کمتره . کمتر خسته میشه و انرژی که میزاره روی این همه کار گوارش و دفع و حمام و … میزاره روی سایر فرایندهای دلخواهش که  از زندگی لذت بیشتری ببره . 

      خب چه دلیلی داره وقتی من سیرم  به خاطر باور اینکه غذا گناه داره دورش نریزم اون رو بخورم . 

      من اول باید به جای عشق به مواد غذایی عاشق بدن خودم باشم . 

      مواد غذایی بی جان هستن . اما جسم من جان داره . من عاشق بدن خودم هستم . پس نباید اون رو سطل آشغالش کنم و اضافه غذاها رو بریزم داخلش . چرا باید به هر دلیلی بخورم وقتی نیاز ندارم ؟ 

      پس پاکسازی این دلایل خوردن و اثبات به اینکه اتفاقا خوردن این غذاها گناه داره باعث میشه رفتار غذایی من تغییر کنه . خوردن اضافه ی غذا گناه داره   چرا که بیش از نیاز بدنه و باعث تحمیل اضافه بار به بدن میشه و باعث حال بد من میشه . میتونم این دلایل اضافه خوریها رو پاک کنم و فقط به اندازه سیریم غذا بخورم . 

      خب وقتی من این فرمول رو تغییر بدم و نوع گناه رو با توجه به حالم تغییر بدم و بگم خوردن اضافه ی غذا برای من گناه داره و حرامه خب به راحتی باور اینکه دور ریختن غذا گناهه از بین میره . 

      چون غذای اضافه بر بدن من باعث فشار جسمی میشه . چه از لحاظ روحی و روانی که البته ما با صلح با اون فشارهای روحی روانیش رو کم کردیم و با برداشتن عقاید این چنینی خود فشار فعل رو هم از روی جسم برمیداریم . 

      خیلی وقتها دیدیم به دلیل همین عقاید بدن ما اونقدر سنگین شده که خوابمون دچار مشکل شده و من خودم به شخصه بعد از پرخوری بد میخوابم . ولی وقتی سبک باشم کیفیت خوابم هم بهتره . 

      به راحتی میشه با برداشتن دلایل اضافه خوری رفتار پرخوری رو کمتر تکرار کرد و تحمیل کار اضافه به بدن رو کم کرد . 

      ما باید در مسیرمون با قاطعیت عمل کنیم . انعطاف به خرج ندیم . نیروی انعطاف رو بزاریم برای راه لاغری . تنها دلیل خوردن ما فقط و فقط باید گرسنگی جسمی باشه . ما بقی دلایل خوردن رو باید از فکر پاک کرد . 

      مثلا من خودم یه دلیل دیگه برای خوردن دارم . اینکه وقتی حوصلم سر میره و همه کارمو کردم و هیچ کاری ندارم یکی از دلایل خوردنم رو در ذهنم فعال می کنم اینکه حوصله ات سر رفته بخور . 

      خوردن برای حوصله باز کردن نیست که . 

      خب من میتونم این فرمول رو تغییر بدم و به جاش شروع کنم مثلا  هر وقت حوصلم سر رفت و همه سرگرمیها رو هم انجام داده بودم  یه کار مفید برای خودم  انجام بدم و جایگزین کنم . 

      یه کاری که حوصلشم داشته باشم . 

      حالا چرا برم بخورم . مغزمو به کار میندازم ببینم چی میتونم به جاش جایگزین کنم . 

      دقیقا روی همین فرمولهای قابل تغییر کار کردن واقعا میتونه رفتار غذایی مارو اصلاح کنه و به جای عشق و علاقه و وابستگی و اعتیاد ما به مواد غذایی کم کم عادات دیگه و علاقمندیهای دیگرمون رو فعال کنیم . 

      خیلی این مبحث خوب بود و  واقعا تکرار این مباحث خیلی میتونه  حال ما رو در دنیای خودمون خوب کنه . به زندگیمون هدف بده تا با حال بهتری روزهامون رو بگذرونیم . 

      ما باید تاجاییکه میتونیم برای نخوردنمون دلیل درست کنیم و از اونها استفاده کنیم تا باورمون نسبت به نخوردن قویتر بشه و جایگزین دلایل خوردنمون بشه . 

      علت نخوردن در ذهن چاق که اصلا تمرین نمیشه یا خیلی کم تمرین میشه مگه دیگه از خودش متنفر بشه و بخواد نخوره چند ساعت . 

      اما یه فرد لاغر دلایل زیادی برای نخوردن داره . 

      من دوست دارم به جای توجه به دلایل خوردن توجه به دلایل نخوردنم کنم . 

      مثلا انسان لاغر برای نخوردن دلایل زیادی داره . حتی میتونم از انسانهای لاغر بپرسم چرا این غذا رو نمیخوری . 

      قطعا اون به خاطر یه فرمول ذهنی نخوردن رو انتخاب کرده . 

      عقاید یک انسان لاغر نسبت به غذا و خوردن غذا با من متفاوته و من در این درس یاد گرفتن عقاید خودم رو به یک انسان متناسب تغییر بدم تا رفتارم شبیه اون بشه .

      البته ما دوتاکار داریم . یکی اینکه تمرین کنیم بر اساس عقاید چاقی غذا نخوریم و دوم اینکه تمرین کنیم بر اساس عقاید لاغری غذا نخوریم . 

      کار ما دوتاست . اول عمل نکردن ما بر اساس عقاید چاقی . دوم عمل کردن بر اساس عقاید لاغری . 

      و اینم واقعا انتخابه . این دو برای ذهن هردوش فرقی نداره . ما هیچ میل و علاقه ای به هیچ کدوم از این رفتارها نداریم .

      تکرار انتخابهای ما باعث شده عمل کردن به روش چاقی بشه عادت ما و به راحتی با تکرار انتخابهای لاغری ما میتونیم عادات در مسیر چاقی رو به عادات در مسیر لاغری تبدیل کنیم . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1401/11/23 12:07
      مدت عضویت: 626 روز
      امتیاز کاربر: 44981 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 572 کلمه

      سلام صبح  بهمن ماهتون همراه با برف رحمت خدا وند بخیر ۲۳ بهپن ۱۴۰۱

      گام ۲۴ ما دو مدل فرمان مغزی دایم 

      گروه اول فرمول اصلی وغیر فابا تغییر 

      فرمولهای که به حیات وزندگی مربوط هستن وغیرقابل تغییر هیستن مثل ضربا ن قلب ونفس گشیدن اگه در اجرای این فرمولهای مشکلی بوحود بیاد بدن دچار مشکل میشه 

      گروه دوم 

      فرمولهای فری وفابل تعغییر 

      طی زندگی روز مره توسط مغز اموخته میشه مثل صبحت کردن اموختن مهارت وایجا باد گیری 

      میشه این گروه یا تعییر بدیم یا جاگزین کنیم 

      تاثیرات ذهن بر مغز مرور کردن وتجسم وتصویر سازی وتحلیل وخیال پردازی ذهن به اینده

      من از جمله افرادی هستم گه اضافه وزن دادم واز خوردن چای بدون قند خوشم میاداز طمش بدم نمیاد از جوانی این مدلی چای میخورم.

      دراطراف من افراده زیاد ی از  اقوامم دچار دیابت وخطراته ناشی از این مریضی دیدم وشنیدن 

       از بچگی شنیدم که افردای قطع عضو هم داشتن و من بخاطر همین از خوردن قند خودمو منع کردم وتا حالا با اضافه وزنم

      خدارو شکر افت قند داشتم ولی قند خون تاحالا نداشتم .

       با وجود این مریضی در اقوامم خواهرهام این مریضی دارن ولی من ندارم پس مثل ارث که فرمولش درست نبود این موضع دبابت  فرمولش درست نیست .

      من در مورد دقت دررفتار وعلت یابی وچگونه عمل کردن درست که جاگزین رفتا اشتباه باشه از امروز مثل کسانی که تو کما رفتن واز بیرون نظار گر جسم خود هستن می خوام عمل کنم علتی یابی داشته تو مرحله به مرحله علت رو کم رنگ کنم تا مهو علت .

      من در صحبانه خوردن رعایت خیلی بهتره وبه نظر خودم درست رفتار میکنم.

      در نهار وشام از بشقاب کوچیک استفاده کرده ووفتی غذای بشقاب تمام شد وهنوز احساس گشنگی کردن دوباره کمی مبکشم بعد مصرف میکنم .این کار از پر خوری من جلوگیری میکنه تا احساس سیری پیش میره نه پرخوری .

      ودرمورد باقی مونده غدا من در طبغ غدا از انداز گیری استفاده میکنم به اندازه درست میکنم اگه برنجی موندیا غدایی مون در روز دیگه به عنوان غدایی یی روز دیگه مصرف میشه مفدار برنج کم بود توی فریز میزارم تویی سوپ واش به کار میگریم 

      نون اصلا اصلا چیری به عنوان دور ریز ندارم تویی فریز نگه دار میکنم به انداز  مصرف بیرون اورده گرم کرده مصرف میکنیم وگه کمی مون اون خشک میکنم برای دوغ یا اوشت در یی وعده دیگه استفاده میکنم.

      ایا این کارمن در حرکت در مسیر چاقی باید دور بریز؟

      من روز ۱۳ دی با هدایت خدواند غزیز واردسایت شما شدم واز دروه ۱۲ گام شروع کردم تویی گام دوم باید متعهد میشدیم وبه خودمون قول میدادیم که از هیچ تلاش کوششی برای رسیدن به وزن مورد نظرمون  دریغ نکنیم من روز ۲۱ دی  اخرین وزن کشی داشتم .

      ازاون روز ترازو ار دید مهو شده  متر واندازگیری کنار گذاسته شده وحس ارامش به خودم هدیه دادم .ونگرانی از وزن کشی جاشو به امید با نتیجه داده.

      ولی فبل از ورود به این مسیرهفتی یک بار وزن کشی دوهفته یک بار سایز گیر وحس یاس ونامیدی بیشتر به خودم میدادم.

      یی بار دختم بهم من گفت وزن کشی کن تاببنی درست انجام میدی اول وسوسه شدم وزن کشی کنم بعد فکر کردم به خوم گفتم داری لیز میخوری قول دادی لیز نخوری  انجام ندادم. حتی کلمات هم ادم لیز میدن مباد لیز بخورید.

      کارهای که من انجام میدم کارهای اشتباهی که انجام میدادم داره کم رنگتر میکنه یا دارم حایگزن میکنم بجای کار اشتباه امیدوارم درست انجام داده باشم  شما اگه درست انجام 

       میدم فقط یی بله بگید.

       تا من باخیال راحت به ادامه مسیر برسم .به امید خداوند مهربان ونتیجه بهتر .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 620 کلمه

                   “به نام ”الله” یکتا پروردگار عالم “

      با سلام و درود به همراهان عزیز و استاد گرامی ؛

      گام سی و چهارم : تاثیر مغز بر چاقی ؛

      خدا را شکر که امروز دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ توانستم گام سی و چهارم را بر دارم .در طول این سال ها که من چاق بوده ام مانند خیلی از دوستان هم مسیرم ، من هم برای کاهش وزن و لاغر شدن کارهایی انجام داده ام که صرفا بر جسم و روح خودم فشار وارد می کردم مانند : حذف برنج ، نان ،انواع شیرینی ،انواع فست فود ،انواع نوشیدنی های گاز دار و شکلات ها ، انواع غذاهای سرخ کردنی و چرب ،انواع سس و … از برنامه ی غذایی خودم و نخوردن یک یا دو وعده از وعده های غذایی ،پیاده روی های طولانی ،کوهنوردی ،خوردن دمنوش های مختلف در ساعات مختلف شبانه روز ،خوردن روغن ها و قرص های گیاهی و … که نتیجه ای جز شکست و نا امیدی بیشتر نداشت و به جای اینکه لاغر شوم به محض رعایت نکردن این کارها چاق و چاق تر می شدم .حال سوال اینجاست که چرا من و شما دوستان با وجود انجام این کارها و سختی دادن زیاد به خودمان به لاغری و تناسب اندامی که می خواستیم دست پیدا نمی کردیم و یا اگر لاغر هم می شدیم این لاغری دوامی نداشت و وزن کم شده در بازه ی زمانی کوتاهی دوباره بر می گشت؟چرا ؟!!با توجه به فایل و نوشته های این گام و همچنین گام هایی که تا الان برداشته ام متوجه شده ام که باورهای ذهنی ما بر چاقی یا لاغری من تاثیر دارند و علاوه بر آن باید به نقش تاثیر گذار مغز که فرمانده ی بدن است اشاره کرد ، چون تمامی اعمال و کارهایی که جسم ما انجام میدهد به دستور مغز ما انجام می شود .این کارها شامل کارهای اصلی و غیر قابل تغییر مانند تعداد ضربان قلب ،چگونگی تنفس و رساندن اکسیژن به تمامی سلول ها و ارگان ها ی موجود در بدن ،پلک زدن و … می باشد و کارهای فرعی و قابل تغییر مانند یادگیری موسیقی یا یک زبان دیگر ،آموزش و یاد گیری مهارت های مختلف و … می باشد . ما از کودکی بر اساس دیده ها و شنیده های خود یکسری فرمول در هر زمینه ای به مغز خود ارسال کرده ایم که با تکرار آنها این فرمول ها تبدیل به رفتار ما شده اند و در مغز ما بر اساس آنها دستورات رفتاری صادر می شود .مثلا در زمینه ی چاقی و لاغری ، اکثر ما افراد چاق من جمله خود من اگر بچه ها یم غذای خود را کامل نخورند من باقی مانده ی آن را می خورم و این تبدیل به یک عادت رفتاری بد و زشت شده است که مرا به سمت چاقی سوق می دهد و یا اینکه گاهی اوقات با توجه به اینکه گرسنه نیستم اما در یخچال یا کابینت ها چیزی توجه ام را جلب کند فوری آن را می خورم البته در این مدت این رفتارهای من کم تر شده است و کمتر هم خواهد شد. این کارها همگی از طریق مغز من انجام می شود چون قبلا بارها و بارها این رفتارها را انجام داده ام و به یک فرمول قوی مغزی تبدیل شده است که به محض ایجاد شرایط مورد نظر فوری دستور خوردن اضافه را می دهد و من باید با ایجاد فرمول های صحیح و درست بتوانم فرمول های قدیمی را کمرنگ کنم و فرمول های جدید را در مغزم ایجاد کنم تا بتوانم با کمک مغز و ذهن خود راحت تر لاغر و متناسب شوم و این کار امکان پذیر است اما به زمان و استمرار در تمرینات نیاز دارد.“لاغری راحت ترین و آسان ترین کار دنیاست.”

      “یا حق ”

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1401/04/10 19:37
      مدت عضویت: 1688 روز
      امتیاز کاربر: 12339 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 717 کلمه

      باسلام 

      تاثیر مغز بر جسم 

      منم همین دیدگاه رو داشتم و این و تجربه کردم 😃میگفتم عصرها وقتی از خواب بیدار بشم باید یه چیز شیرینی میخوردم دوست داشتم چای بخورم بخاطر اون شیرینی هایی که به همراهش میخوردم خیلی چای میخوردم قبلاها 

      مخصوصا تو تابستون استاد ما هم از همون کولرها داشتیم کولر پنجره ای ها

      حال و هوای عجیبی داشت خیلی آروم بود همه خواب بودند مامانم زودتر از همه بلند میشد میرفت چای درست میکرد و رطب و خارک هم می آورد یا مثلا کیک خونه ای چیزی به همراه چای می آورد و عصر کم کم یکی یکی همه اعضای خانواده بلند میشدن و چای و کیک اینا می‌خوردیم انصافا من که چای بدون قند یا کیک یا هر چیزی شیرینی اگه نباشه نمیخام 

      چند وقت گفتم من نمیخام با چای چیزی بخورم ولی نمیشد دیدم چای خودش که اصلا خوشمزه نیس 

      این لذتی که من وقتی چای میخوردم بخاطر اون شیرینی بود که به همراهش میخوردم بود و یک مدتی چای رو ترک کردم والان خیلی کمتر میخورم الان هم باید به همراهش یه چی باشه 

      همیشه به همه میگفتم من خیلی علاقه به شیرینی دارم تمایلم به سمت شیرینی خیلیه و عصرها عطش شیرینی خیلی دارم 

      جوریه که اگه چند تا کیک بهم بدن میخورم اصلا سنگین نمیشم 

      ولی خواهر همسرم میگه من اصلا شیرینی دوس ندارم علاقه ای به شیرینی ندارم 

      وقتی بستنی یا کیک میخوره تمومش نمیکنه همون یه دونه کیک رو 

      و رفتارش خیلی درسته و خودش هم متناسبه 

      من الانها بعضی مواقع میرم دور یخچال چیزی هم نمیخام  ولی چشمم به یه چی بیفته مثلا کیک یا هر جیزی تصویر یا خاطره ای میخاد تو ذهنم سریع مغزم دستور میده و من برمیدارم میخورم در حالی که سیر هستم و حتی زمانی که بوی یک چیزی بشنوم هم منو تحریک به خوردن میکنه 

      تصویرهای ذهنی خوراکی که میاد تو ذهنم خیلی برام اتفاق میافته که سریع یه صحنه ای یادم میاد و لذت اون خوردن برام یادآور میشه و سریع دستم میره برمیدارم و میخورم 

      و عادت دارم یعنی بهمون یاد دادن که گناهه باقی مانده مواد غذایی رو بیرون بریزیم حیفه گناهه خدا خوشش نمیاد خودت بخور 

      ولی از موقعی که استاد گفتن این غذای باقی مانده که میخاد جذب طبیعت بشه 

      چرا من به خودم فشار بیارم و به جسم خودم ضربه بزنم 

      چرا من بخورم 

       بیرون بریزیم خودش جذب طبیعت میشه 

      و من الان با این ترس  روبرو شدم و بیشتر وقتها خوراک باقی مانده رو بیرون میریزم و به خودم ضربه نمیزنم و میگم بدن من مقدسه و باید بهش احترام بزارم 

      و من به جسم خودم با پرخوری صدمه نمیزنم و بیشتر وقت ها  الان خیلی راحت باهاش کنار میام 

      و به خودم احترام میزارم و دور می ریزم 

      عروس عمه ام خیلی متناسبه همیشه باقی مانده خوراکی که زیاد میاد بیرون میریزه عمه ام دعواش میکنه میگه تو اصلا هیچی نمیدونی قدر هیچی نمیدونی گناهه

      اخلاقت به درد نمیخوره 

      الان میفهمم قضیه چیه 

      افراد متناسب به این فکر نمیکنن که بزارن که گناهه یا بعدا میخورن بدون هیچ استرسی بیرون میریزن و باقی مانده ها بچه هاشون رو نمیخورن 

      استاد من تازگی ها یک رفتارم رو خیلی دوست دارم قبلا وقتی میرفتم سوپری یا فروشگاه چیزی همیشه نگاهم به چیزای بزرگ بود مثلا خانواده بردارم 

      مثلا هر چی میخاستم بردارم از اون بزرگ هاش برمی‌داشتم سس مایونز  خانواده نوشابه خانواده 

      رب بزرگ 

      الان این عادت و ندارم همه چی و دوست دارم کوچیک بردارم هر کدوم کوچیکتره بیشتر دوست دارم 

      از چیزهای بزرگ خوشم نمیاد 

      وقتی خودم و با قبلام مقایسه میکنم خیلی رفتارها در من عوض شده 

      قبلا تا جایی که معدم جا داشت غذا می‌خوردم و بعدش دلم درد میکرد نمیدونستم از چیه 

      برام سوال بود که چرا من بعد از غذا دلم درد میاد و بعد از غذا میگفتم من تا فردا هم دیگه چیزی نمیخام 

      الان میفهمم اون دل درد بعد از غذا بخاطر پرخوری 

      ولی الان این رفتارم تغییر کرده بعد از غذا حالم خوبه و احساس خوبی دارم 

      ریزه خواری هام خیلی کمتر شده 

      علاقه ام به تنقلات کم شده 

      بعصی خوراک ها که خیلی دوستش داشتم الان ندارم 

      اون دوست داشتنش باعث می‌شد زیاد بخورم خدا رو شکر الان خیلی کم میخورم یا اصلا اون علاقه از بین رفته و درست نمیکنم اصلا 

      و ما باید با تکرار نکردن یک سری کارها خود به خود متناسب میشیم  

      و ما باید فرمول‌های صحیح به ذهنمون بدیم 

      و مغز دستور صحیح رو به ذهن میده و ناخودآگاه رفتار درست رو انجام میدیم 

      خدایا شکرت 

      با ادامه دادن و استمرار داشتن در این مسیر به موفقیت دست پیدا می‌کنیم 🙏🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Shahrbanou
      1401/03/30 22:05
      مدت عضویت: 1554 روز
      امتیاز کاربر: 25871 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 472 کلمه

      سلام استاد ،

      واقعیت اینه  از وقتی که  متوجه شدم که‌چاقی ما هیچ ربطی به نوع و حتی مقدارغذاها نداره  به آسودگی خاطر رسیدم ولی وقتی فایل مدیر کارخونه ارو گوش دادم  برداشتم این بود که نه اینجوری ها هم نیست که ما خیلی آزاد و رها در خوردن باشیم و هر مقدار انرژی که دلمون خواست وارد کنیم و بعد انتظار لاغر شدن داشته باشیم  دچار حساسیت به مقدار غذاهام شدم و یه مدت اذیت شدم تا اینکه به فایل اول  هفته چهارم دوره رسیدیم و اونجا به شکل قاطع و محکم از ما خواستید به مقدار غذامون کاری نداشته باشیم و فقط احساس رضایت از خود رو ملاک قرار بدیم …اما وقتی خودم رو با متناسبهایی که  باهاشون آشنا بودم و گاهی رفت و آمد داریم  دقت کردم مطمین شدم که من  غذام زیاده  غذای من متناسب با وزنی که دلم می خواد بهش برسم نیست و اگر اینجوری پیش بره  باید امید به لاغر شدن رو نداشته باشم … اما هر چه در آموزشها پیش رفتم و گاهی هم سری به آشپزخانه  لاغری سایت زدم  باز یه تجدید نظرهاییی در مورد تفکرم نسبت به غذاها و اینکه چی بخورم چقدر بخورم متعادلتر شد و در حال بهتر شدنه …با خودم  گفتم درسته من الان با مقداری بیش از اون مقدار که دوست دارم سیر میشم  ،احساس سیری می کنم چون همیشه دلم می خواد با یه کفگیر برنج سیر بشم  همین مقدار می کشم  ولی از اولش می دونم که با این مقدار سیر نمیشم  ولی میگم  حالا باشه اینو بخور اگر سیر نشدی  دوباره بکش و خیلی وقتا  کفگیر دوم رو هم می کشم  چون واقعا سیر نشدم‌ و اگر بخوام کمتر بخورم  چشم و دلم سیر نمیشه  و ممکنه  ریزه خواری کنم ولی اگر می خوام به نقطه ای برسم که  احساس کنم آره این دیگه خوراک یه آدم  لاغره که من دارم  باید به آموزشهام ادامه بدم و دیگه به  غذاها نه فکر کنم نه توجه …موضوع اساسی    ، تنظیم شدن اتوماتیک درجه  انرژی  ترموستات ذهنم  روی عدد پایینتر برای لاغر تر شدنه …باید حالم خوب باشه باید از اینی که هستم راضی و خوشحال باشم باید سعی و توجهم روی آموزشها و تغییر فرمولهای ذهنم باشه ..تا رفتارم به شکل خودبخودی همسو بشه با این تغییرات فرمولی در ذهن و‌مغزم  ….اینکه باید غذای کمتری بخوریم حرفی نیست ولی تا فرمولش در ذهن تثبیت نشه  امکان نداره من با انتخاب آگاهانه بتونم اینکارو براحتی انجام بدم …و بخوام با وسواس و توجه فکری غذامو  کم کنم …

      پس  به غذامون  گیر نمی دیم و به اندازه رضایت به وقت گرسنه بودن  هر چی میل داشتیم و هر نوع غذایی بود نوش جان می کنیم و ذهنمونو  از موضوع غذاها رها و آزاد می کنیم و فقط به تثبیت فرمولها توجه و تمرکز می کنیم  بقیه اش خود بخود درست میشه …

          با احترام  :   شهربانو 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Shahrbanou
      1401/03/30 19:16
      مدت عضویت: 1554 روز
      امتیاز کاربر: 25871 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,153 کلمه

      سلام و درود ،

      برداشت من از فایل تاثیر مغز بر چاقی ،

                      ●●●●●

      استاد به نکته خوبی اشاره کردید ،همواره انسانها چاقی و لاغری رو در دسته موارد ژنتیک معرفی کردن ، و با اینکه از نظر علم ،ژنتیکی بودن یک چیز  یعنی غیر قابل تغییر بودن اون  ،ولی برای مقابله با چاقی و و کاهش وزن ، که خودشون تاکید بر ژنتیکی بودن اون دارن این همه راهکارهای مبتنی بر فشار بر جسم  ارائه می دن و اصرار دارن که این راهکارها به کار گرفته بشه تا چاقها وزنشونو  پایین بیارن ،با عقل سلیم جور در نمی آد  ،اگر چاقی رو ژنتیکی می دونن پس این همه راهکار و تلاش بیهوده برای لاغر کردن به چه دلیله ، این همه راه حل بی اثر واسه چیه ؟ جز اینکه فقط پول ، وقت و انرژی آدمهارو  تلف می کنن ،،

      چاقها از این راهها  لاغر نشدن ، یا به شکل پایدار نتیجه نگرفتن ….چرا که منشاء چاقی در جسم نیست و آنچه در جسم می بینیم‌ نتیجه افکار و‌نگرش ذهنی افراد به مواد غذایی  و خودشونه ،،،،،

      و به عبارت صحیح  چاقی نتیجه تثبیت فرمولهای چاقی در ذهنه .این فرمولها در نتیجه شنیده ها و دیده های افراد و باور کردن اونهاست .

      به دلیل  تفاوت در محتوای ذهنی افراد ، این فرمولها به دو دسته خصوصی و عمومی تقسیم میشن :

      فرمولهای عمومی چاقی ذهن  ، تحت تاثیر افکار عمومی جامعه ایجاد میشن مثل این فرمولها :

      برای لاغر شدن باید رژیم بگیرید ▪︎

      برای لاغر شدن باید هم ورزش کنید هم رژیم بگیرید ▪︎

      میزان چاقی خود را بر اساس شاخص توده بدنی مشخص کنید ،

      اما فرمولهای ذهنی چاقی خصوصی اونهایی هستن که از طریق ارتباطات خانوادگی و بر اساس نگرش و عقیده خانوادگی ، در ذهنها شکل می گیرن ▪︎ مثل این فرمولها :

      چاقی  در  خانواده  ما  ارثی است ▪︎

      چاقی در خانواده ما به دلیل مصرف داروست ▪︎  چاقی در خانواده ما بعد از بارداری ، ارثی است ▪︎

      زمانی که این فرمولها در ناخودآگاه ایجاد میشن تصویرهای چاق در ذهن ، بوجود می آرن و تصاویر از طریق دستورات مغزی به اعضای بدن  ،  تبدیل به واقعیت جسم ما میشن ،،،

      (  من فکر می کنم یکی از دلایلی که در لاغر شدنم تاخیر افتاده به دلیل کمبود تصاویر لاغر  در ذهنمه من تمریناتی که با تجسم و تصویرسازی در ارتباط بوده یا انجام ندادم یا خوب انجام ندادم .وگرنه اگر تصاویر لاغر به حد نصاب برسه  جسم لاغر میشه )▪︎

      همیشه تصاویر به واقعیت تبدیل میشن .وقتی کسی از کودکی  دایم به بهانه های مختلف بهش بگن  تو خیلی بی عورضه ای تصویر یه آدم اینچنینی  همراه با خصوصیات خاص این آدما در ذهن کودک نقش می بنده و این کودک در بزرگسالی  همین میشه▪︎

      دستورات مغزی برای تغییر وضعیت جسم ، به شکلهای مختلف نمود پیدا می کنن :   

      ممکنه به شکل افزایش تمایل افراد به خوردن باشه ، ممکنه به شکل افزایش تمایل به خوردن مواد غذایی خاص باشه ،ممکنه شکل گیری عادتهایی باشه که از تکرار اونها افراد براحتی چاق میشن ، یعنی انرژی اضافی از هر طریق و به هر دلیل وارد بدن بشه  منجر به چاقی میشه ….(  گاهی افراد هیچ انرژی اضافه ای وارد بدن نمی کنن اما از طریق افکار و برداشتهاشون نسبت به مواد غذایی و خودشون ،  چاق میشن   یعنی در این مواقع اصلا مسئله پرخوری  نیست تاثیرافکار و اعتقادات و انتظارات افراده ) ▪︎

      مغز انسان به دلیل قدرت بی نهایت،در پردازش اطلاعات وارده به ذهن ،می تونه بی نهایت راه و طریق  برای تغییر جسم ،برنامه ریزی و مدیریت کنه .

      سوال :   چرا از طریق راهکارهای دستوری ، دستورات مغزی  تغییر نمی کنن ؟ چون مغز هر انسان ، در جسم  و جزئی از وجودشه  و تنها از طریق خودش ،می تونه تحت تاثیر قرار بگیره ▪︎

      چاقی یادگرفتنی و اکتسابیست .یک کودک وقتی در خانواده ای چاق زندگی کنه بواسطه قرار گرفتن در این محیط ، نگرش و رفتار همسو با چاق شدن را به سادگی  می آموزه یاد می گیره چگونه رفتار کنه تا چاق بشه ▪︎

      سوال :   تکلیف فردی که دوست نداره چاق بشه چی میشه این وسط ؟

      پاسخ :   همانطور که ما زبان مادری رو خودمون انتخاب نمی کنیم و فقط به اصطلاح توفیق اجباری  یادش می گیریم ، و شروع به صحبت می کنیم  همینطور هم یادگیری زبان چاقی و چاق شدن در خانواده ای که مادر و یا اعضای خانواده  گرایشات ذهنی چاقی دارن   بدیهی و آموختنیه ،چه بخواهیم چه نخواهیم .

      این در مورد کودکانیه که در ابتدای کودکی چاق میشن  اما در مورد افرادی که در سنین بالاتر چاق میشن ، موضوعش فرق می کنه .

      ذهن این افراد به دلایل مختلف ، تحت تاثیر قرار می گیره ، ممکنه فرمول ذهنی چاق شدن در دوره بلوغ ایجاد بشه .ممکنه بعد از بارداری  ، و بعدش هم ادامه پیدا می کنه ،حتی ممکنه در یک لحظه از هشدار یک‌پزشک مورد اعتماد از مصرف یکنوع دارو این فرمول در ذهن یک فرد شکل بگیره و شخص چاق بشه .

      باید توجه داشته باشیم زمان تثبیت فرمولهای ذهنی ارتباط مستقیم به اعتباری داره که برای گوینده ی اون قائلیم …

      استاد اینو به این شکل توضیح دادن :

      خیلی وقتا شده که شنیدیم خوردن فلان ماده غذایی باعث چاقی میشه اما صرف شنیدن از هر کسی فرمول ذهنی چاق شدن بوجود نمی آد و ما با خوردن اون ماده غذایی چاق نمیشیم .اما اگراز یک‌پزشک ، یا یک‌محقق در تلویزیون بشنویم که خوردن فلان ماده غذایی چاقی می آره و اینو حتی فقط برای یکبار بشنویم باورش می کنیم و فرمولش در ذهن ما ایجاد میشه  و خوردنش  می تونه باعث چاقی بشه ،حتی ممکنه  خوردنش با ترس و نگرانی  همراه بشه چون  دوست نداشته باشیم چاق بشیم‌

      ولی چون هر بار این احساس همراه با خوردنش  در ذهن  مرور میشه ،تصاویر چاق هم پررنگتر میشن و روند چاق شدن در کوتاهترین زمان ممکن رخ خواهد داد .

      جسم ما از یک‌مسیر پنج مرحله ای اضافه وزن پیدا می کنه :

      ۱_  فرمولهای ذهنی تثبیت شده در ناخودآگاه

      ۲_  مرور افکار چاق کننده در ذهن به شکل مستمر در شبانه روز

      ۳_   تشکیل تصاویر ذهنی چاق در ذهن

      ۴_  صدور فرمانهای متفاوت توسط مغز برای چاق شدن 

      ۵_  شکل گیری  رفتار یا عادتهای جدید و تکرار اونها 

      برای لاغر شدن نیاز هست که چنین پروسه ای طی بشه :

      ۱_  آگاهی صحیح   ،   محتواهای آموزشی را ببینیم ،بشنویم ،  تمرین و تکرار کنیم  ، تا فرمولهای لاغری در ذهن ناخودآگاه تثبیت بشه .

      ۲_  با تمرینات تلقین از طریق تصاویر و  غیره  تصاویر ذهنی متناسب را در ذهن  ایجاد کنیم 

      ۳_  با شناسایی منبع افکار مثبت و منفی به مرور ، توجهمونو از پیشنهادات ذهن منفی برداشته و بر پیشنهادات ذهن مثبت تمرکز کنیم 

      ۴_  به این ترتیب به مرور ،  تمایلات و تفکر ما تغییر کرده و شاهد رفتار متفاوت در واکنش به مواد غذایی در موقعیتهای مختلف در زندگی  روزمره خواهیم شد 

      ۵_   عمل به فرمانهای جدید مغزی که همسو با متناسب شدنه به مرور جسم ما تغییر وضعیت  میده و به حالت تناسب که حالت طبیعی مغز همه انسانهاست دست می یابیم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1401/03/29 22:27
      مدت عضویت: 1847 روز
      امتیاز کاربر: 12756 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 113 کلمه

      سلام استاد وقتی در مورد چای عصرانه صحبت میکردین ناخوداگاه کتری روشن کردم

      وقتی در مورد خارک صحبت کردید سراغ خرما رفتم که با ارده جایگزین خارک نداشته کنم

      با گوش  کردن بیشتر فایل کتری خاموش کردم

      تاثیر کانالهای عصبی به خوبی مشخص بود

      و الان شام اواردم و خودم دارم نظرم مینویسم سیرم و به خاطر هیچ موضوعی حاضر به خوردن شام نیستم

      از بودن کنار سفره شام لذت ببرم

      شام غذایی که من دوست دارم

      من سیرم و نمیخورم

      من مسئولیت چاقی خود را میپزیرم و با پیروی از اشتباهات گذشته لذت لاغری به (البته دیگه نمیگم لذت خوردن چون خوردن برای من تنها در موقع گرسنگی و رفع نیاز جسمی لذت دارد) را با هیچ لذتی عوض نمیکنم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار fatmhadly85@gmail.com
        1401/04/02 00:21
        مدت عضویت: 1350 روز
        امتیاز کاربر: 6222 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 87 کلمه

        سلام دوست عزیز از خوندن نوشته شما لذت بردم مخصوصا اون قسمت که گفتید شام آوردین ولی میلی به خوردن نداشتین وار نخوردن شام در کنار سفره لذت بردید منم  بعضی وقتا این لذت و تجربه می‌کنم و به نظرم واقعا تجربه ی شیرین و لذت بخشیه ان شا الله که همه مون به تناسب دلخواه مون برسیم هر چند که الانم همه مون متاسبیم و جا داره که بازم از استاد گرامی و بزرگوار بخاطر تجربه ی این احساسات شیرین قدر دانی و تشکر کنم 🙏🙏🙏🌹

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1401/03/29 10:37
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 388 کلمه

      سلام استاد عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه 

      استاد عزیزم من این فایل شما رو دوس داشتم نکات خوبی داشت ولی این‌قدر تجزیه تحلیل مغزی یا ذهنی رفتارهای غذایی ی نوشیدنی رو دوس ندارم اذیت میشم اصلا دوس ندارم فکرم رو متمرکز کنم ببینم این رفتارم منشاش از کجاست چرا این رفتار رو دارم این ذهنم رو اذیت میکنه و لاغری رو برای من سخت وپیچیده میکنه این راهش نیس افراد لاغر علت های خوردنشون مقدار خوردن در هر وعده رو اصلا رصد نمیکنن منم که هر روز که پا میشم از صبحانه تا شامم رو بررسی میکنم که آیا درست خوردم یازیاد خوردم یا عاداتم رو بررسی میکنم که آیا تغییری داشته آیا این عادات جدید قدرت لاغر کردن من رو دارن یا نه؟ واقعا آدم خسته میشه همه چی براش سخت میشه خیلی از افراد شگفتی ساز با شش هفت تا فایل لاغر شدن ولاغر موندن این همه فایل نبود 

      چقدر راحت وسریع لاغر شدن منم دوست دارم لاغری ساده باشه نمیخوام اینقدر پیچیده اش کنم 

      افراد لاغر رها هستن ازادن منم میخوام از خوردن نخوردن آزاد باشم 

      خوردم نوش جونم اصلا ذهنم دستور داد بخورم نوش جونم نمیخوام بهش گیر بدم چرا خوردی چرا نتونستی درس رفتار کنی رهاش کنم برم برای وعده دیگه زیاد تجزیه تحلیل نکنم سعی کنم درس رفتار کنم ولی پیچیده اش نکنم 

      به نظرم این درسته من خسته میشم من ذهنم اذیت میشه دوست دارم فایلم رو گوش بدم با لذت بنویسم با لذت بخورم با لذت و رهاش کنم وزندگی کنم به چیزی جز غذا ولاغری و چاقی تمرکز کنم رهاش کنم 

      دوست دارم در حال زندگی کنم وبه لطف خدای مهربان ایمان داشته باشم و توکل کنم به خودش و باور کنم که تمام سلولهای بدنم در مسیر لاغری هستن و شبانه روزی چربی های بدنم دارن آب میشن و پرونده چاقی من بسته شده و لاغری در حال انجام هست من وقتی چاق شدم اصلا نفهمیدم چی خوردم چطور خوردم چقدر خوردم چاق شدم واقعا من دیگه یادم نمیاد از دوسال پیشم که چه کارهایی کردم چاق شدم یا چه رفتاری داشتم یا چطور غذا میخوردم 

      ولی از وقتی دارم لاغری کار میکنم هرروز میدونم یا بررسی میکنم چطور خوردم یا چه رفتاری داشتم دواین منو آزار میده برای لاغری هم مثل چاقی باید باشه باید ندونم چه کار کردم یا چطور خوردم لاغر شدم  و این لاغری لذت بخش هست وبه دل میشینه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6091 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 125 کلمه

        سلام و درود
        از خوندن نوشته شما لذت بردم
        به نکته عالی اشاره کردید
        منم هرگز تمایل ندارم هر لحظه رفتارم رو زیرنظر بگیرم
        دوست دارم خودبخود و اتوماتیک رفتار کنم و زندگی سالم و متناسب داشته باشم.
        مواردی که ویدیوهای أموزشی مطرح می شه به این منظور نیست که مشغول تحلیل رفتارهامون باشیم.
        این اطلاع رسانی و آگاهی برای زمانی است که من یا شما یا هرفردی از یه رفتار خودش دچار احساس بد می شه و می خواد تغییرش بده ولی موفق نمیشه و فکر می کنه بی اراده یا بی عرضه است
        در این فایل توضیح دادم که ارتباطی به اراده و عرضه فردی نداره بلکه دستورات مغزی است که توسط جسم اجرا می شه
        و برای تغییر رفتاری که دوست نداریم باید از تغییر فرمول های مغزی شروع کنیم.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار الهام خضرلو
          1401/03/30 09:06
          مدت عضویت: 1874 روز
          امتیاز کاربر: 22733 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 30 کلمه

          سلام استاد عزیزم 

          ممنونم بابت زحمات ارزشمند شما و فایلهای جدید که میزاریدوهر روز ما رو در مسیر لاغری نگه می دارید .

          بله همینطور هست که می‌فرمائید .

          همیشه سلامت وشاد باشید.

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
        آواتار Shahrbanou
        1401/03/31 10:17
        مدت عضویت: 1554 روز
        امتیاز کاربر: 25871 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 319 کلمه

        الهام خانوم جان سلام وقت بخیر ،

        از دیدگاه عالی شما لذت بردم ، ممنون که وقت گذاشتی و این دیدگاه زیبا و مفید رو برامون نوشتی ،

        من هم به پیرو  فرمایشات شما  به خودم گفتم  چرا ما  مسئله خوردن  رو اینقدر برای خودمون  مهمش کردیم و راجع بهش فکر می کنیم …..تنها دو دستور داره  :  اول  اینکه آقا ، خانوم  وقتی فرمانی از درون برای خوردن  نمی آد  یعنی تو گرسنه نیستی  پس نخور  . یعنی نیاز به انرژی نداری پس دست نگهدار . البته اگر برا خودت ارزش قائلی و می خوای از باتلاق اضافه وزن رها بشی   ،

         دستور دوم   من ، شما  ، خانم و آقا  وقتی فرمانی از بیرون می آد  که دلایل  فراوان برا خودش داره   ،  وظیفه داری  نخوری  و تنها و تنها جایی  که باید مواظب رفتارت باشی و دستور به خوردن رو آنالیز و تفکیک کنی  همینجاست ….حواسمون باشه آیا این میل به خوردن این دستور ،از درونه یا بیرون ….

        اگر از درونه  پس نوش جان  میل بفرمایید هر چقدر که احساس رضایت بهش داری و لذت می بری  

        اما اگر از بیرونه  فورا  تصمیم بگیر که دست به طرفش نبری  اگر هوس کردی مزه چشی کنی  اشکالی نداره  اما  بالاغیرتا فقط مزه چشی کن ، لذتشو ببر و رهاش کن   

        این دیگه  این همه ترس و اضطراب و فکر کردن نداره ….   الهام جان من این حرفارو  دارم در درجه اول به خودم میگم  و به نوشتار درش می آرم  دوستان هم  استفاده کنن و استاد عزیز  ، اگر وقت دارن صلاح می دونن لازم می دونن  نظر ارزشمندشونو   بنویسن …

        این دستورالعمل کلی هست که به ذهن من رسیده   … این خیلی به حالت اتوماتیک  نزدیکه  ….یعنی ما باید بتونیم ‌همونجور که نسبت به آب خوردن و‌نفس کشیدن بی تفاوتیم  و اصلا بهشون فکر نمی کنیم نسبت به خوردن یا نخوردن هم همینطور  موضع  بگیریم    والسلام 

            با احترام ، دوست شما شهربانو 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1401/03/29 04:38
      مدت عضویت: 1874 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 602 کلمه

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم

      چقدر این فایل زیبا و آموزنده بود 

      مثال‌های ساده و قابل درک به ارزش این فایل اضافه کرد

      عکس العمل مغز و صدور دستوراتی بر اساس تسلط ذهن را همه ما تجربه کرده‌ ایم اما تا به حال به تجزیه و تحلیل آن نپرداخته بودیم

      در مورد رو آوردن به خوردن غذا وقتی دچار استرس می شویم را میتوانم به جرات بگویم تمام افراد چاق تجربه کرده‌ اند

      ما ناخودآگاه می‌خواهیم با خوردن از احساس ناراحتی و نگرانی بیرون بیاییم یعنی مغز ما می‌خواهد به آرامش برسد برای همین دستور خوردن بر اساس اطلاعاتی که خودمان قبلا به او دادیم صادر می‌کند

      نتیجه این واکنش چیست؟

      ۱) تمرکز ما از استرس برداشته می‌شود و بطرف خوردن می‌رود چون مغز نمی‌تواند دو احساس را در آن واحد داشته باشد برای همین ما از احساس استرس بیرون می آیم 

      ۲) این فرمان خوردن از طرف مغز برای رفع گرسنگی نبوده یعنی جسم نیاز به دریافت انرژی توسط غذا ندارد پس این مواد غذایی در آن زمان تبدیل به انرژی نمی‌شود بلکه متاسفانه تبدیل به چربی اضافی و چاقی می‌شود برای همین افراد چاق یکی از دلایل چاقی شان را دچار استرس شدن میدانند 

      اما چرا مغز فرمان خوردن می‌دهد چونکه ما این اطلاعات را به او دادیم چون در ذهن ما خوردن برای ایجاد لذت است

      حالا ما وقتی آگاهانه دستورالعمل متفاوتی در زمان استرس در ذهنمان ایجاد کنیم و با تکرار آنرا تبدیل به عادت بکنیم می بینیم که مغز تصمیمات متفاوت می‌گیرد و فرمان‌های مختلفی صادر می‌کند

      برای جایگزین کردن عملی که مغز را از احساس ناراحتی منحرف کند ما از کارهایی که از آن لذت می‌بریم به غیر از خوردن استفاده می‌کنیم 

      ممکن است شما به گوش دادن موسیقی علاقه داشته باشید و یا خواندن کتاب و یا دیدن یک فیلم آموزنده و خیلی چیزهای دیگر وقتیکه آگاهانه این جابجایی را به اندازه ای تکرار کنید که تبدیل به عادت شود آنوقت است که در ناخودآگاه ذخیره شده و در زمان لازم به کار گرفته می‌شود

      اینها را من از زمانیکه وارد دوره های لاغری با ذهن شدم آموختم و تجربه کردم

      من یکی از کسانی بودم که برای رفع استرس به خوردن شیرینی پناه می‌بردم و این به اصطلاح خارجی ها comfort food من بود اما با آموزشهایی که در این دوره های ارزشمند دیدم این عمل ناخودآگاه تغییر کرد

      یادم هست که چند ماه بعد از ورود به سرزمین لاغرها مسئله ای برایم پیش آمد که مرا دچار استرس کرد و من بدون اینکه متوجه باشم کفش ورزشی ام را پوشیدم و از خانه برای پیاده روی بیرون زدم

      بعد از چند دقیقه بود که متوجه شدم من مثل قبل به سمت آشپزخانه نرفته بودم بلکه مشغول پیاده روی بودم

      خیلی تعجب کرده و هیجان زده شده بودم

      وقتی از پیاده روی یک ساعته به همراه گوش دادن به فایلهای بسیار زیبای پیاده روی که از سایت تناسب فکری تهیه کرده بودم برگشتم دیگر هیچ اثری از استرس در من نبود

      مغز فرمان جدیدی مطابق با اطلاعات و یا فرمول‌های جدیدی که در آن ذخیره شده بود صادر کرده بود

      من مدت سه سال و نیم است که وارد سرزمین شگفت انگیز و زیبای لاغرها شده ام و از فایلهای متعددی که تهیه کرده ام به آموزش‌های ارزشمندی دست یافته ام که برایم جدید و هیجان انگیز است و با به عمل تبدیل کردن این آموزش‌ها تاثیر آنها را تجربه میکنم 

      حذف خوردن غذا برای رفع استرس یکی از آنهاست من از خدای مهربانم سپاسگزارم که مرا به سمت این دوره ها هدایت کرد و همینطور از استاد عزیزم ممنونم که این دوره های بینهایت ارزشمند و الهی را تهیه کرده و در اختیار ما قرار داده است متشکرم 

      منتظر دوره ارزشمند تاثیر مغز بر چاقی هستیم 

      خدا پشت و پناه شما و خانواده عزیزتان باشد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Shahrbanou
      1401/03/28 21:09
      مدت عضویت: 1554 روز
      امتیاز کاربر: 25871 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 122 کلمه

      سلام استاد ،

      فایل عالی شمارو  گوش دادم و لذت بردم ، 

      انشا الله حالم بهتر بشه می آم  و دیدگاه خودمو  می نویسم .

      سپاسگزارم از دریافت این همه آگاهی های مفید و تاثیرگذار ،

      از وقتی جمله تاکیدی پس زمینه گوشیمو به این جمله اختصاص دادم  که من در هر روز ذهنم را برای متناسب شدن آماده می کنم به آرامش خوبی رسیدم و به طور کل حالت عجله برای لاغر شدن رو کنار گذاشتم ..و فایل تغییر نگاه  تاثیر خودشو گذاشته و اتفاقا این جمله تاکیدی که عرض کردم منو هر روز به یاد این فایل  میندازه  که شما  چقدر روی گوش دادن مکرر در هر هفته  تاکید دارید و توصیه می کنید .

      از فایل عالی تاثیر مغز بر چاقی بسیار سپاسگزارم ▪︎

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1401/03/28 16:16
      مدت عضویت: 1814 روز
      امتیاز کاربر: 32956 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,342 کلمه

      سلام و درود بر استاد عطار روشن گرامی 

      وای استاد دقیقا می‌دونم الان در مورد چه حس و  خالی و چه تجربه ی دلنشینی حرف میزنین واقعا اون کولرهای پنجره ای  و اون سر و صداشون و اون سرمای خاصشون و اون خوابهای دلپذیر زیر اون کولرها رو  همه رو یادم هست و بارها و بارها اون دوران و اون خاطره ها رو در کنار اطرافیان مرور میکنیم و واقعا برای ما خوزستانی ها هم اون کولرها و هم نسل جدیدشون  که کولرهای دو تیکه هستن مثل مسکن بودن و هستن  که بتونیم تو  روزهای گرم تابستانی  دوام بیاریم .

      من  در  گذشته ی نه چندان دور  کلی رفتار نادرست داشتم که هر روز  اونها رو تکرار میکردم و  چاق و چاقتر میشدم و بعد مسولیت چاقی خودم رو گردن  اشتها و دارو و بدنم و ….مینداختم اما با بودن در این راه کلی آگاه شدم و  تغییر کردم .

      من  بعد از  ازدواجم   که چاق شدم و در اون دوران  من کلی عادت و افکار  جدید پیدا کردم که اصلا در دوران مجردی که بسیار بسیار لاغر بودم اصلا اونها رو نداشتم   مثلا اینکه من در دوران مجردی نمی‌دونستم چایی بعد از ظهر خوردن چیه  اصلا هیچ علاقه ای نداشتم و نمیخوردم و هیچ وقت تجربه اش  نکرده بودم اما بعد از ازدواجم  به خاطر همسرم که به شدت وابسته چایی اونم با شیرینی و یا قند زیاد بود  منم چایی خور شدم و هر روز عصر چایی درست میکردم  و به همراه چایی حتما یه شیرینی می‌خوردم و یا من و همسرم عادت داشتیم آخر شب  حتما با ماشین یا موتور سیکلت  دور می‌خوردیم و هنگام دور خوردن حتما یه خوراکی می‌خوردم که بگم این شد تفریح و دور خوردن وخوش گذرانی در صورتی که در دوران مجردی  ما اصلا همچین برنامه ایدز زندگیمون نداشتیم و  یا من عادت داشتم بعد از  ظهرها که میشد حتما باید. سرپایی کلی از غذای ظهر که باقیمانده از داخل قابلمه می‌خوردم و تقریبا این عادت رو در مادرم دیده بودم که وقتی از خواب نیمروزی بیدار میشد حتما اول یه عصرونه میخورد بعد چایی درست میکرد و منم دقیقا همین کار رو میکردم که بتونم چایی که هیچ علاقه ندارم رو به زور   بخورم و اما از زمانی که وارد این مسیر شدم بهتر خودم رو پیدا کردم ناظربر تمام رفتارهای شدم و دارم خودم رو چک میکنم که این رفتار غذایی  من چرا  الان انجام شد ؟؟؟

      پس ازوقتی در دوره ها هستم خیلی تغییر کردم :

      مثلا  من فهمیدم که دارم فقط به خاطر همراهی همسرم چایی بعد از ظهر رو میخورم وگرنه هیچ علاقه ای به اون و شیرینی که باهاش میخورم ندارم و خیلی آرام کمش کردم بدون اینکه برام سخت باشه تازه انگار حالا راحت ترم اگر,,0واقعا هم یه زمانی  دلم چایی  بخواد یه چایی کم رنگ با چند دونه کشمش  میخورم و اگر نخوام هرگز  نمیخورم.

        ویا مثلا  من کسی بودم که در زمان لاغری و دوران مجردی خودم  اصلا طعم چیزهای  شیرین رو دوست نداشتم و نمیخوردم و تا مدتها بعد از ازدواجم که پر خور شدم غذا و فست فود و هله هوله بیشتر می‌خوردم اما شیرینی دوست نداشتم  تا اینکه  در زمان  بارداری دومم بهم تلقین شد چون فرزندم پسر هست پس  ویار من  شیرینی خوردن هست و دیگه کنار اون همه  عادتهای نادرست  جدیدم اینم اضافه شدو نتونستم ترکش کنم  و دیگه  من هم چیز با هم می‌خوردم هم شوری هم شیرینی و هم ترشی و … اما از وقتی در این مسیرم بازم خیلی راحت انگار هیچ علاقه ای به خوردن شیرینی ندارم مثل اون گذشته ها و دیگه به اون سبک چند سال پیشم  نخوردم و الآنم خیلی  کم اگر شیرینی با کیفیتی و شکلاتی  باشه در وعده ی صبح یکم با شیر میخورم در همین  حد و بیشتر از این حد در روز دوست ندارم بخورم ..

       و یا مثلا من الان متوجه شدم بحث علاقه ی من به شوریجات مثل چیبس و پفک   در مواقع مختلف نبوده که هی  من میخوردم   من عادت کرده بودم که  هر وقت تفریح میرم باید از این هله هوله ها بخورم و یا هر وقت میرم خرید باید برای خودم بخرم و یا باید همیشه در خانه داشته باشم و هر شب  بخورم  عادت کرده بودم .

      حقیقتا من هم تونستم  مچ خودم رو یه جاهایی در گذشته بگیرم  مثلا  یادم میاد در گذشته بیشتر  اوقات علاقه داشتم برم سوپری نزدیک خونه یه خرید مختصر کنم که برای خودم کلی چیبس و پفک بخرم و یا دوست داشتم برم یه فضا سبزی و جاییبی بشینم که کلی چیبس و پفک بخورم و یا شاید خیلی وقتها  و یا همیشه که میرفتم خونه مادرم برای این بود که اگر غذایی داره من به اون نوک بزنم و از اون  بخورم و ….

      .

      و اما استاد در مورد این سر و صدایی کهدر مورد اسپرسو در ذهنتون  به پا میشه که دوباره بخور چون کم هست من همین قضیه رو به نوع دیگه تجربه میکنم خیلی وقتها میشه از خواب پا میشم و انگار سیرم و خیلی راحت  میشه صبحانه نخورم اما یه صدایی میگه بخور باید یه چیزی بخوری مگه میشه  نخوری و اگر نخورم همین سر و صدا بارها مجبورم می‌کنه از خوراکی های دیگه بخورم چون اون وعده رو نخوردم برای همین  من هم در مقدار کم یه چیزی  میخورم که ذهنم  آرام بشه و یا بارها شده من ظهر و یا  شب سیرم میلم به غذا نیست اما بازم همین صدا ها رو دارم که وای تو چرا غذا نمیخوری برو بخور قشنگ در هنگام موعود  که سر ساعت غذا خوردن هر روزم هست کلی  ذهنم سرو صدا به پا می‌کنه و منم با به اندازه خوردن حالا  از هر چیزی  اون ذهن نجوا گر رو آرام میکنم .و دیگه انگار ذهن من آرامش  پیدا می‌کنه و دیگه کاری بهم دنداره و تا ساعتها من به دنبال خوردن هیچ چیز نیستم اما اگر اون وعده ی غذایی رو نخورم بارها ذهنم بهم دستور میده تو که ناهار و یا شام و یا صبحانه نخوردی پس برو و  این رو بخور و یا اون رو بخور و ….

      پس رفتار ما بر اساس  یه فرمول‌هایی در مغز ما هست. الگوهای رفتاری در مغز ما هست  اما برای مثال  چون مدتها هست من هر شب چیبس و پفک نمی‌خورم انگار دیگه مغزم به من در خوردن اونها فشار نمیاره اصلا میرم سوپری انگار یادم می‌ره که هستن و بخرم و یا شاید ذهنم مرور کنه که ببین چقدر تنوع چیبس  و پفک هست تو بردار اما من به راحتی از کنار اونها رد میشم و نمیخرم و یا هنوزم این فرمول ذهنی که دیدن این چیبس  و‌پفک برای من مساوی  هست  با خوردن اونها در ذهنم  هست چون اگر دخترم یا پسرم گاهی اوقات بخرن من سریع دوست داشتم برم  از دست اونها بردارم حالا هم شاید اینکار رو بکنم و داشتم که انجام دادم اما فرقم این هست که  با چند دونه خوردن  سریع راضی میشم و  دیگه ادامه نمیدم و میزارم بمونه گوشه ی کابینت و کاری بهش ندارم.

      خیلی از فرمانهایی مغزی من تغییر کرده چون من مدتها هست روی خودم کار کردم برای  مثال بارها به خودم گفتم    هر وقت رفتم خونه مادرم و غذا  رو دیدم حتما که  نباید بخورم اگر سیرم باید بگذرم و اینقدر به درستی این تمرین رو تکرار کردم که دیگه هر شب میرم اونجا اما دستور خوردن غذا  نمیاد اگر بیاد هم شاید ضعیف باشه و من به راحتی ردش کنم .

       و یا اینکه همسر من هر شب میره سوپری اما من دستور خرید و  چیبس و پفک و کرانچی  به ایشون ندارم و یا بارها شده که  خودم میرم خرید اما در خرید من  از این نوع مواد غذایی نیست .و یا من آخر هفته میرم باغ و فضار سبز ولی برای دورهمی و لذت از اون مکان میرم نه برای خوردن کلی چیبس و پفک و یا اینکه من بعد از ظهر  شاید چایی بخورم اما نه برای شیرینی خوردن  برای اون ولرم بودنش  و حس خوب نوشیدنی داغ خوردن .و یا اینکه من  غذا رو  در هر وعده میخورم نه برای  هیچ دلیلی فقط برای رفع گرسنگی 

      من کلی رفتار جدید دارم که با  تعهد و استمرار در تکرار اونها من جسمم کلی تغییر کرده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم