در قسمت های قبل درباره اراده شخصی و اراده خداوند و تفاوت بین آنها توضیحات کامل داده شده.
درک تفاوت بین اراده ما و خدا سبب می شود تا به شکل بهتری بتوانیم از این پس تصمیمات خود را تحلیل کنیم که بر اساس اراده شخصی اتخاذ شده اند یا مبنی بر همسو شدن با اراده خداوند اتخاذ شده اند.
نتیجه این دو نوع انتخاب از زمین تا آسمان است.
درک اراده خداوند
در این قسمت درباره ویژگی های اراده خداوند توضیح داده می شود. با درک ویژگی های اراده خداوند می توانیم در مسیر زندگی با آگاهی از این ویژگی ها تصمیمات همسو با اراده خداوند اتخاذ کنیم.
شناخت ویژگی های اراده خداوند به ما کمک می کند تا درک بهتر و واضح تری از عملکرد خداوند داشته باشیم.
با استفاده از این آگاهی می توانیم، توصیف ها و تعریف هایی که درباره خداوند در ذهن ما ایجاد شده است را بررسی کرده و آنهایی که با واقعیت وجود خداوند همخوانی ندارد را از کانون توجه خود خارج کنیم.
کارلوس کاستاندا در کتابش با نام “قدرت سکوت” می نویسد:
“اراده خداوند، چیزی است که همه ما آن را داریم، این نیرو نسبت به همه چیز مهارت و دانشی کامل دارد. اما این نیرو نمی تواند بیاندیشد بنابراین نمی تواند آنچه را که می داند به شکلی بر زبان آورد که ما آن را بشنویم.
بشر، اراده خداوند را فدای دنیای عقل و منطق می کند. انسان هرچه بیشتر از دنیای عقل و منطق پیروی کند بیشتر از نیروی اراده خداوند فاصله می گیرد.”
در قسمت های قبلی بیان شد که اراده خداوند در همه صورت های فیزیکی و حتی افکار ما وجود دارد بنابراین هم دنیای مادی و هم دنیای غیرمادی را در بر می گیرد. به این دلیل خداوند تلاش ما برای توصیف و توضیح خودش را نادیده می گیرد زیرا دارای ابعادی لایتنهای است.
تصور کنید از هزار سال قبل توصیفی درباره خداوند در ذهن ساکنین منطقه بالا به هر دلیلی شکل بگیرد. به عنوان مثال خداوند مردها را دوست ندارد.
در ذهن مردم منطقه پایین توصیف دیگری درباره خداوند ایجاد می شود، مانند خداوند زن ها را دوست ندارد.
امروز بعد از هزار سال بشر متوجه شده است که اینگونه نیست و خداوند تفاوتی بین زن و مرد قائل نیست.
به نظر شما عملکرد خداوند در هزار سال اخیر در برابر مردم دو منطقه چگونه بوده است؟
آیا خداوند مردهای منطقه بالا را عذاب می داده است درحالی که با مردهای منطقه پایین مهربان بوده است؟!
آیا خداوند زن های منطقه پایین را عذاب می داده است درحالی که با زن های منطقه بالا مهربان بوده است؟!
مسلما اینگونه نیست و خداوند فراتر از زمان و مکان و توصیف های بشری عمل می کند.
اما به دلیل اینکه توصیف های ما درباره خداوند در اراده شخصی ما ذخیره و تاثیرگذار هستند بنابراین هر مردی که باور کند خداوند مردها را دوست ندارد، انتظارش از زندگی قرار گرفتن در سختی و رنج خواهد بود و اراده خداوند پاسخ این انتظار را می دهد.
- پاسخی که در ازای انتظار خود از خداوند دریافت می کنیم به این مفهوم نیست که خداوند اینگونه است و پاسخی که به ما داده است صفت یا ویژگی اوست. (در این مثال: خداوند از مردها متنفر است)
اگر خداوند مردها را عذاب می داد باید همه مردهای عالم را عذاب می داد بنابراین اگر فقط عده ای از مردهای عالم دچار سختی و مشکل هستند به این دلیل است که آنها از اراده خداوند فاصله گرفته و مشغول اراده شخصی شده اند.
انسان ها شرایطی را در زندگی تجربه می کنند که بازتاب اراده شخصی آنهاست، اما از آنجا که باور کرده اند خداوند این ویژگی را دارد هرگز به این موضوع فکر نمی کنند که شاید عقیده و نگرش آنها نسبت به خداوند صحیح نمی باشد.
با گذشت زمان و گسترده شدن جوامع بشری و پدید آمدن ادیان، توصیف و تعریف های مختلفی درباره خداوند در ذهن مردمان ایجاد شد و اختلاف نظر بین انسانها درباره خداوند شدت گرفت تا جایی که به مبارزه و جنگ به منظور برتری دادن خدای خود به دیگری منجر شد.
اگر اراده خداوند در همه جا و همه چیز حضور دارد و لایتنهای است در برخورد با توصیف ادیان چگونه واکنش می دهد؟
اگر عقیده داریم که یک خدا وجود دارد، پس چگونه این خدا در مقابل مردمان ادیان مختلف واکنش نشان می دهد؟
در نتیجه توصیف های نوشتاری و گفتاری و نمادهای قراردادی انسان ها برای بیان دیدگاه و عقیده خود درباره خداوند (دنیایی که تجربه می کنند) نمی تواند توصیف صحیح درباره خداوند باشد.
من عقیده دارم که نمی توان خداوند را به طور معین و قطعی تعریف کرد و درباره او به انسانها آموزش داد و همچنین تصویر دقیقی از او ارائه کرد.
بنابراین قصد من از به اشتراک گذاشتن تمرینات باورسازی ام با دیگران این نیست که توصیف و تعریف جدید درباره خداوند در ذهن خواننده ایجاد کنم بلکه می خواهم درک و برداشت خودم درباره ویژگی های خداوند را بیان کنم، درکی که باعث ایجاد تغییر در تمام جنبه های زندگی من شد.
خوانند با آگاهی از آنچه باعث تحول در زندگی من شده است می تواند آنچه در ذهن خود درباره خداوند می داند را تحلیل و بررسی کرده و هرآنچه برای تجربه زندگی مورد علاقه اش نیاز دارد را از میان آن توصیف ها انتخاب کرده و بر اساس آنها برای رشد و گسترش زندگی خود عمل کند.
به این طریق نقابی که تشکیل شده از حواس مادی و ذهن منطقی است و مانع درک قدرت اراده خداوند می شود را از وجود خود بر می داریم و با جلوه جدیدی از ویژگی های اراده خداوند مواجه می شویم.
زندگی بر مبنای این جلوه جدید باعث دگرگونی زندگی ما در تمام جنبه های زندگی می شود.
من عقیده دارم می توانیم اراده خداوند را احساس کنیم، با آن ارتباط داشته باشیم، آن را بفهمیم و به آن توکل کنیم.
اراده خداوند نوعی آگاهی درونی است که با متصل شدن به آن می توانیم تجربه ای شگفت انگیز در زندگی را برای خود و اطرافیانمان رقم بزنیم.
وقتی از اراده خداوند دعوت کنید تا نقش فعالی را در زندگی تان ایفا کند، هدایت شما آغاز می شود.
این انتخاب کاملا شخصی و خصوصی است و نیاز نیست دلیل و منطق همه پسند برای آن داشته باشید.
وقتی این انتخاب را انجام می دهید اراده خداوند به تدریج تبدیل به بخشی از آگاهی طبیعی و روزمره ی شما می شود.
وقتی نسبت به این نیرو فکر باز و پذیرنده داشته باشید درک می کنید که تولد، مرگ و همه ویژگی های دنیای مادی جزئی از اراده خداوند هستند.
نکته ای که حائز اهمیت است این که هرگز نباید سعی کنید به دنبال اثبات بودن در مسیر اراده خداوند باشید چون به راحتی دچار شک و تردید خواهید شد.
بنابراین بدون هرگونه شک و تردید و اعتماد کردن به احساس درونی باید فضایی خالی در ذهن خود برای به جریان افتادن اراده خداوند ایجاد کنید.
برای این منظور ضروری است که افکار منطقی را رها کنید و فضای ذهن خود را برای پذیرش آنچه به نظر دیگران اوهام و خیال باطل است خالی کنید.
در این مرحله ضروری است خواندن ادامه متن را متوقف کنید. توکل کنید و به آرامی جریان یافتن اراده خداوند در وجود خود را تجربه کنید.
چند ثانیه چشمان خود را بندید و ذهنتان را از افکار منطقی خالی کنید و گفتگوهای پیوسته ذهنی که مرتب در حال تغییر هستند را متوقف کنید.
شاید نتوانید مطمئن شوید که موفق به انجام این کار شده اید اما همین که تصمیم به انجام این کار می گیرید، کافی است.
از این پس هربار که شک و تردید از راه می رسد دکمه “حذف شدن” ذهنتان را فشار دهید به این شکل به مرور فضای کافی در ذهن برای درک و تجربه اراده خداوند ایجاد می شود.
هفت ویژگی اراده خداوند
۱- خلاق بودن
نخستین ویژگی اراده خداوند خلاقیت است. چیزی که به وفور در انسانها وجود دارد. هر انسانی با استفاده از نیروی خلاق ذهن خود تجربیاتی کسب می کند که منحصربه خودش می باشد و حتی ممکن است هیچ انسان دیگری آن تجربه را نداشته باشد.
همه ما تجربه استفاده از نیروی خلاقانه ذهن خود را داریم.
زمانی که از خلاقیت خود برای انجام بهتر کارها استفاده می کنیم، یا سلیقه ای که در مرتب کردن وسایل و … به کار می گیریم و هر واکنشی که بر اساس نیروی خلاق درونی از ما سر می زند مربوط به اولین ویژگی نیروی اراده خداوند است.
اکنون برای شما حضور نیروی اراده خداوند در درونتان واضح تر است.
به نظر من اولین ویژگی اراده خداوند خلاق بودن است. خداوند با نیروی خلاق خود میلیاردها انسان را به شکل های گوناگون خلق کرده است. برای آنها اثر انگشت منحصر به فرد خود قرار داده است و در هر انسانی به شکل متفاوت از انسان دیگر خودنمایی کرده است.
اگر قدرت اراده خداوند خلاق نبود نمی توانست این تنوع در آفرینش انسان و سایر موجودات عالم هستی ایجاد کند.
ویژگی خلاقیت اراده خداوند در تک تک انسانها حضور دارد و قصد دارد تا از طریق هر انسانی به شکلی خلاقانه در جهان مادی تجلی پیدا کند.
تصور کنید چه تعداد موسیقی توسط انسانها خلق شده است که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند.
چه تعداد تابلوی نقاشی کشیده شده است که کاملا با هم تفاوت دارند.
چند بیت شعر سروده شده است که هر کدام معنی و مفهوم متفاوتی را منتقل می کند.
بی نهایت از این گونه مثال ها در دنیای مادی می توان بیان کرد که اثبات می کند اراده خداوند در وجود همه انسان ها جاری است.
اگر می خواهید لذت خلق کردن را در زندگی تجربه کنید باید باور کنید نیروی خلاق الهی به شکل اراده خداوند در وجود شما جاری است.
از این پس برای رشد و گسترش زندگی باید تصمیمات خود را با تکیه بر این اصل اتخاذ کنید که اراده خلاق خداوند در وجود من جاری است و من می توانم به توکل به هدایت الهی تجلی خلاقیت خداوند در جهان مادی باشم.
عبارت هایی مانند: من بلد نیستم، من توانایی ندارم، من سلیقه ندارم، من خلاقیت ندارم و هر توصیفی که درباره ناتوانی خود دارد بر خلاف نیروی اراده خداوند و همسو با اراده شخصی است.
برای همسو شدن با اراده خداوند در زندگی باید نگرشتان درباره خودتان را تغییر دهید.
هر ایده و الهامی از سوی اراده خداوند دریافت کردید را بپذیرید حتی اگر در همان لحظه اول تصور کنید این ایده کاملا اشتباه می اشد یا قادر به انجامش نیستید یا تصور کردید مهارت کافی را ندارید.
با این باور که نیروی خلاق الهی در وجود من جریان دارد هر ایده ای که به گسترش و رشد زندگی من کمک کند را با آغوش باز می پذیرم و برای تجربه کردن آن قدم در مسیر عمل کردن می گذارم.
به این شکل تجربه های جدید در زندگی من رخ می دهد و لذت خلق کردن در زندگی را تجربه می کنم.
این رسالتی است که همه ما به عهده داریم که از نیروی خلاق درون خود بهره برده و نتایج جدید در دنیای مادی خلق کنیم و لذت خلق کردن را تجربه کنیم.
به عقیده من نامه اعمال ما در روز آخرت شامل نتایج تجربه هایی است که در زندگی خلق کرده ایم.
۲- مهربانی
اگر قبول داشته باشیم که خداوند خلاق است و تمام صورت های مادی را خلق کرده است بنابراین ویژگی دوم خداوند باید مهربانی باشد.
هر قدرتی که به صورت فطری نیاز دارد خلق کند و خود را به صورت های فیزیکی تبدیل کند باید قدرتی مهربان باشد.
اگر اراده خداوند مهربان نباشد نمی تواند به این شکل گسترده در جهان تجلی پیدا کند.
اگر خداوند مهربان نباشد نمی تواند از طریق ذهن میلیون ها نقاش به شکل تابلوهایی زیبا در جهان تجلی پیدا کند.
ناگفته نماند که نامهربانی هم از ویژگی ها اراده خداوند است که از طریق برخی انسانها در دنیای مادی تجلی پیدا می کند و باعث نابودی بشر و منابع جهان مادی می شود اما نامهربانی ذات خداوند نیست.
اگر ذات خداوند بر نامهربانی بود هرگز جهان گسترش و ادامه پیدا نمی کرد. چرا که نتیجه نامهربانی نابودی و از بین رفتن و نتیجه مهربانی گسترش و خلق کردن است.
از آنجا که جهان همواره در حال گسترش و توسعه است پس مهربانی ذات برتر خداوند است و نامهربانی انتخاب بشر بر اساس اراده شخصی است که توسط اراده خداوند به معرض نمایش گذاشته می شود و به تجربه بشر تبدیل می شود.
ویژگی مهربانی اراده خداوند سبب می گردد آنچه که آفریده میشود به شکوفایی برسد، رشد کند، همچنین شاد و کامل باشد.
علاوه بر ویژگی خلاقیت، مهربانی بعنوان دومین ویژگی اراده خداوند در همه ما جریان دارد.
ما باید مهربانی را برای همسو شدن با اراده خداوند انتخاب کنیم.
در هر صحنه از زندگی ما دو انتخاب پیش رو داریم، مهربانی و نامهربانی.
اینکه ما کدام را انتخاب کنیم، تعیین کننده تصمیم ما برای همسو شدن با اراده شخصی یا اراده خداوند است.
اگر می خواهید همسو با اراده خداوند در جهت رشد و گسترش زندگی قرار بگیرید باید مهربانی را بعنوان انتخاب اول خود در مسائل و تصمیمات زندگی انتخاب کنید.
لازم به ذکر است از آنجایی که اراده شخصی در ما قدرت دارد اینکه در مواردی به صورت ناخودآگاه یا به صورت واکنشی نامهربانی را در برخورد با مسائل زندگی انتخاب کنیم طبیعی است، اما پس از چند لحظه که شدت اراده شخصی ما کاهش می یابد می توانیم مهربانی را برای ادامه برخورد با آن موضوع انتخاب کنیم.
در همسو شدن به اراده خداوند به این شکل تصور نکنید که اگر از امرور که تصمیم گرفته ام تصمیمات همسو با اراده خداوند در زندگی اتخاذ کنم دچار اشتباه یا لغزش شوم دیگر تصمیم و تعهد من باطل شده و توسط خداوند مورد حمایت قرار نمی گیرم.
مهم نیت اصلی ما و سعی بر بهبود عملکرد است.
بنابراین از این لحظه “مهربانی” را بعنوان گزینه اول خود در برخورد با مسائل زندگی انتخاب کنید و هربار در عملکردن به تصمیم خود دچار لغزش شدید بار دیگر تصمیم بگیرید “مهربانی” گزینه اول من می باشد و به مسیر زندگی خود ادامه دهید.
به مرور تسلط شما بر عمل کردن بر اساس مهربانی بیشتر خواهد شد و دفعات لغزش کاهش پیدا می کند.
به این ترتیب می توانید به مرور از اتخاذ تصمیم نامهربانی که همسو با اراده شخصی است دست بردارید و مهربانی که همسو با اراده خداوند است را انتخاب کنید.
اولین نتیجه انتخاب مهربانی در زندگی، تقویت دستگاه ایمنی بدن است و افزایش تولید سروتین موجود در مغز است.
سروتین ماده ای است که به طور طبیعی در بدن وجود دارد و سبب می شود آرامش، راحتی و لذت بیشتری را در زندگی تجربه کنیم. بیشتر داروهای ضد افسردگی به طریق شیمیایی تولید سروتین در بدن را فعال می کنند و ما می توانیم با انتخاب مهربانی در زندگی به شکل طبیعی و بسیار تاثیرگذار بر افزایش سلامتی، آرامش و راحتی خود در زندگی بیافزاییم.
عملی که برخواسته از مهربانی باشد هم در ما و هم در فرد مقابل تاثیر مستقیم ایجاد می کند.
نکته جالب توجه اینکه حتی افرادی که نظاره گر عمل مهربانی هستند تحت تاثیر مشاهده خود قرار گرفته و احساس بهتری در آنها شکل می گیرد.
گسترش دادن مهربانی، دریافت و حتی مشاهده آن، تاثیر سودمندی را بر سلامت جسمی و احساس افرادی که در معرض مهربانی هستند ایجاد می کند.
با استفاده از ویژگی خلاقت می توانیم تنوع بیشماری در مهربانی های خود ایجاد کنیم.
این حقیقت واضح می کند که اراده خداوند در وجود ما جاری است چون از هر دو ویژگی خداوند در گسترش مهربانی استفاده کرده ایم.
وقتی نامهربان هستیم، راه مهربانی را مسدود می کنیم و از قدرت اراده خداوند فاصله می گیریم.
افکار برخواسته از نامهربانی، ارتباط ما با این نیرو را ضعیف می کند درحالی که افکار سرشار از مهربانی، این ارتباط را تقویت می کند.
خلاقیت و مهربانی دو ویژگی حیات بخش و زیبای خداوند می باشند که در وجود هر انسانی جاری هستند.
۳- عشق
ویژگی سوم اراده خداوند عشق است.
نیرویی که خلاق است و به شکل متنوع در جهان هستی تجلی پیدا می کند و نسبت به گسترش و شکوفایی جهان هستی مهربان است اگر مظهر عشق نباشد، پس مظهر چیست؟
عشق متعالی ترین واژه و مترادف نام خداوند است.
اراده خداوند مظهر عشق ناب و خالص است و از محیطی کاملا دوستانه سرچشمه می گیرد. قضاوت و داوری، خشم، نفرت، ترس یا تعصب در اراده خداوند جایگاهی ندارد.
اگر می توانستیم اراده خداوند را مشاهده کنیم در حقیقت، خلاقیت و مهربانی را در میدانی بی انتها از عشق مشاهده می کردیم.
همه ما از دنیایی که سرشار از عشق ناب است قدم به دنیای مادی که سرشار از حد و مرز است گذاشته ایم.
ویژگی عشق اراده خداوند فقط می خواهد ما بدرخشیم، پیشرفت کنیم و تبدیل به همان انسانی شویم که شایستگی اش را داریم.
وقتی در هماهنگی با انرژی عشق نیستیم از اراده خداوند فاصله گرفته ایم و توانایی اتصال و بهره بردن از این نیرو را ضعیف کرده ایم.
به زندگی خود توجه کنید:
اگر آنچه را که دوست دارید انجام نمی دهید و یا مشغول انجام کاری هستید که آن را دوست ندارید ارتباط ضعیفی با اراده خداوند دارید.
در اینصورت از زندگی خود ناراضی هستید و دیگران را مقصر زندگی خود می دانید. در نتیجه به آنچه دوست ندارید بیشتر توجه می کنید و درباره آن صحبت می کنید و در نهایت اتفاقاتی که دوست ندارید را بیشتر جذب زندگی خود می کنید.
بسیاری از ما در زندگی به شکلی پرورش پیدا کرده ایم که افکار ما عاری از عشق است و در نتیجه اراده شخصی ما رنگ و بوی عشق به خود ندارد. در این شرایط تصمیماتی که برای زندگی اتخاذ می کنیم بر مبنای عشق به خود و دیگران نیست و نتیجه تصمیمات ما تجربه شرایطی است که احساس خوب در ما ایجاد نمی کند.
افکار و احساسات ما به صورت انرژی هستند که بعضی از آنها از بعضی دیگر متعالی تر و دارای فرکانس ارتعاشی سریع تری می باشند.
وقتی انرژی متعالی تر، میدان انرژِی ضعیف را اشغال می کند انرژی های ضعیف تر به انرژی های متعالی تر تبدیل می شوند.
مثال واضح این حالت زمانی است که در شرایط احساسی خوبی نیستیم و با فردی ملاقات می کنیم که در شرایط احساسی بهتری نسبت به ما می باشد.
هم صحبت شدن با او باعث می شود برای لحظاتی از احساس منفی رها شده و شرایط احساسی بهتری را تجربه کنیم.
این از مزایا و قدرت برتر عشق نسبت به نفرت، خشم، کینه و … است.
وقتی انرژی عشق در مفابل نفرت قرار می گیرد نفرت به عشق تبدیل می شود.
بسیاری از ما سال هاست درگیر نفرت از خود یا دیگران هستیم و لحظات زیادی از زندگی را با احساس بد سپری می کنیم.
قرار داشتن در احساس بد باعث ایجاد فاصله بین ما و اراده خداوند می شود.
بیشترین و عمیقترین نوع احساس بد، احساسی است که بر اثر نفرت از خود یا کینه و نفرت از دیگران در ما ایجاد می شود و اگر قصد کرده اید در جهت گسترش و رشد زندگی با اراده خداوند همسو شوید باید این نفرت را به عشق تبدیل کنید.
بسیاری از افراد در چنین مواقعی می گویند: چگونه می توانم او را ببخشم؟ اگر او را ببخشم او با خود چه فکری می کند؟
نکته ای که باید در بخشش خود یا دیگران مدنظر داشته باشید این است که شما اگر دیگری را نبخشید در واقع خود را از اتصال به اراده خداوند محروم کرده اید.
سال ها پیش جمله ای خواندم که درک آن برایم دشوار بود:
کینه و نفرت مانند این است که خودتان سم بخورید و منتظر باشید دیگری از پا در بیاید.
زمانی که تاثیر نفرت در ایجاد فاصله بین من و اراده خداوند را درک کردم متوجه شدم که مفهوم جمله بالا چیست.
من زمانی که دیگران را نمی بخشم خودم را از اتصال با اراده خداوند محروم کرده ام، در این شرایط تصمیمات من بر مبنای اراده شخصی خواهد بود و در نتیجه اتفاقاتی در زندگی من رخ می دهد که نتیجه آن گسترش احساس بد در من خواهد بود و این در شرایطی است که خشم و کینه من تاثیری بر زندگی دیگری ندارد.
بنابراین در بخشش و تبدیل نفرت به عشق موضوع اصلی طرف مقابل نیست بلکه خودمان هستیم.
اگر می خواهید همسو شدن با اراده خداوند برای گسترش و رشد در زندگی را تجربه کنید باید عشق را بعنوان گزینه اول در رابطه با خود و دیگران انتخاب کنید.
عشق از ویژگی های اراده خداوند است و در همه انسان ها جریان دارد اما ما می توانیم با انتخاب کینه و نفرت خود را از تجربه عشق محروم کنیم.
در واقع یکی از ویژگی های خداوند در وجود خود را نادیده می گیریم.
در این صورت نمی توانیم با اراده خداوند برای تجربه زندگی بهتر همسو شویم.
خداوند ویژگی هایی دارد که همه آنها در وجود انسان قرار داده شده است و اگر ما ویژگی های خداوند را در وجود خود نادیده بگیریم درواقع خود را از تجربه های لذت بخش در زندگی محروم کرده ایم.
همانگونه که خداوند در قرآن می فرماید: هرچه از خداوند به شما می رسد همه خیر و خوبی است و هرچه بدی به شما می رسد از جانب خودتان است.
اکنون که با سه تا از ویژگی های اراده خداوند آشنا شده ایم بهتر می توانیم مفهوم این تذکر خداوند را درک کنیم.
در قسمت بعدی به شرح ویژگی های دیگری درباره اراده خداوند می پردازیم.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.41 از 59 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
باسلام ، گفتم تا شروع هفته ی جدید با گزینه ی “ حالم را خوب کن ” خودم را در بهبود نگرش کمک کنم .
این موضوع درمورد زندگی با اراده ی خداوند صحبت شد
اراده ی من چیست ؟
اراده ی خدا چیست ؟
تفاوت این دو اراده در چیست ؟ هر کدام را در تصمیم هایم اعمال کنم ، نتایج کاملا متفاوتی در یافت میکنم .
من اراده ی خودم را دارم ، میتوانم تصمیمات همسو با اراده ی خداوند بگیرم و برای گرفتن این تصمیمات ، در مرحله ی اول نیاز دارم این اراده را درک کنم .
برای توضیح دادن اراده ی خداوند ، از بیان ویژگی های خداوند اغاز کرد . خلاقیت – مهربانی – عشق
ما تمام این ویژگی ها را داریم و وقتی تصمیمی میگیریم ،میتوانیم از ویژگی های اراده ی خداوند در خودمان ، با نیت خداوند همسو شویم .
من برای به دنیا امدنم تلاش نکردم ، برای حمایت شدنم از سمت خانواده و عشقی که از اون ها دریافت کردم هم تلاش نکردم . برای جسمم ، نفسم و هر انچیزی که بودن من در زمین را تضمین میکند ، تلاش نکردم . واقعیت این است ، این قدر این چیزها در ما عادی شده که نمیبینیم . حتی درونم شرایطی را به من خاطر نشان میکنه ، که بودن در چنین شرایطی ، حتی بودن در کشور ایران ، فرهنگش ، جنسیتم و … هیچکدام اتفاقی نیست . علاقه ی من به موضوع خاصی هم اتفاقی نیست . از وقتی که شروع کردم به دیدن خودم ، و وقتی از درون ، دنیای بیرون رو تماشا کردم ، حس کردم که یک پروژکتور هستم که هرچه تعریف کنم حس کنم و باور کنم ، همان حس ، باور و نیرو را به دیگران و شرایط نسبت میدم و رفتاری که میکنم ، همان شرایط را که ازش فراری ام خلق میکنم . علاقه ی من به دنیای درون هم اتفاقی نیست . هیچ چیز اتفاقی نیست . اگر قرار بود بفهمیم و بدانیم ، هرگز فراموش نمیکردیم ، پس در مسیر رشد و تکامل ما اهمیت نداره ، یا شاید اگر میدانستیم داستان زندگی ما چیست ، هرگز برای بهبود شرایط تلاش نمیکردیم . هیچ چیز اتفاقی نیست . اینکه خدا و قدرت اراده ی خدا هست و من بخوام چیزی که نامحدود است را به چیزی که محدود است فکر و پردازش کنم ، شاید نتونم همان چیزی که هستم را درک کنم .
ما خیلی از چیزها را نمیدانیم . زمانی که در رحم مادر بودیم ، کسی نبود که بگه دنیای دیگه وجود داره یانه ! من بودم و یک دل تاریکی و گرمی ، قطعا زمانی که از آنجا بیام بیرون درک و نگرشی نداشتم و شاید اگر میگفتند بعد از مرگ چه شکلی است ، تخیلی نداشتم ولی وقتی بیرون امدم با چیزی مواجه شدم که قابل تصور نبود ! میتوانستم برروی دوپا حرکت کنم ، خانواده داشته باشم بدون انکه نگران پناهگاه یا زنده بودنم باشم . پس چرا این قدر نگرانم ؟ شاید دنیای بعد از مرگ هم عین زمان متولد شدن ما از رحم مادر باشد . من یاد گرفتم طبیعت از قانون پیروی میکنه و همان قوانین به شکل های متفاوتی در زمینه های متفاوتی بروز میکنه ولی قانون یکسانه .
ما زمانی تغییر نمیکنیم یا عاجز و درمونده میشیم که اگاهی و درک از شرایط موجود نداشته باشیم . قدرت تفکر و تعقل به هرفردی داده شده . چرا یاد گرفتیم که از این قدرت استفاده نکنیم . چرا باید کورکورانه عقایدی را پیروی کنیم که خلاف جهت روحه ؟ چرا باید در این دنیا زجر بکشیم تا اون دنیا همه ی ان چیزی که در این دنیا حسرت شده ، در ان دنیا که شاید تفاوتش مثل دنیای رحم و دنیای الان باشه ، با خود به دنیای بعدی ببریم . من در این مسیر یاد گرفتم که شیطان همان در ذهن خانه کرده ، مارا محدود میکنه ، اجازه ی رضایت نمیده ، مارو حقیر میکنه ، چون ما اجازه ی ورود ان به زندگی را دادیم . به نظر من اگر فقیر از دنیا برویم ، عشق خوب تجربه نکنیم ، مسافرت ها و علایق خودمون رو در این دنیا تجربه نکنیم ، وقتی مردیم یک روح با حسرت در ان دنیا هستیم . اون زمانه که شیطان پیروز شده . ما به دنیا و بهبود دنیا و رشد و تعالی روح و تجربه ی روح خود به دست خودمان خودمان را محدود کردیم . زمان به ما داده شد و ما زنده بودیم ولی زندگی نکردیم !این خودش گناه است و جهنم زمانیه که ان ارزو را دارم ولی جایی نیست که تجربه کنم ،روحم رشد نکرده و این اوج حماقته که زمانی به من داده شه و من بدون هیچ دستاوردی این دنیارا ترک کنم . اگر تصمیم گرفتیم این افکار و باورها در لابلای زندگی ما رخنه کنه ، ما مقصربودیم . اینکه تصمیم گرفتیم فکرنکنیم و کورکورانه و نسل به نسل تغییر نکنیم و همان زخم ها و محدودیتها را به نسل بعد منتقل کنیم ، ما مقصر بودیم .
خداوند همین الان هم به زندگی ما اراده داره ، همین که نفس میکشیم ، هرثانیه فکر میکنیم ، کامپیوتر داریم و در ان تایپ میکنیم ، منطق میگه دنیا محدوده ،ظالمه ،خدا من رو نمیبینه . ایا این ها دستاورد شخصی ما بوده ؟ خیر ، درزندگی ما بوده و بدون تلاش ما این دستاوردها به ما هدیه داده شده . منطق ما تربیت شده ، در مدارس ، خانواده و … هرزمان که کسی این باور را در ما یاداوری کنه که برای خوب بودنت از خودت بگذر ، حقیر بدان ، برای خودت تلاش نکن ، از زندگی لذت نبر ، وقتی کسی مرد قدرش را بدان ، هرروز گریه کن ،… بدانیم همان شیطانی هست که در ارزوی بودن ما در این شرایط است . چون وقتی خودم را دوست نداشته باشم ، هرگز برای خودم کار ارزشمندی انجام نمیدم ، محتاجم ، اجازه میدم به من کمترین حق و حقوق را بدهند ، بهم بی احترامی کنند ،همیشه در مدار محدودیت ،رنج و فقر هستم . فقیر بودن فقط مادی نیست ، فقر احساسی هم داریم .
دقیقا همین طور است ، انقدر اراده ی خداوند در بودن ما در این زندگی همیشه بوده و عادی شده که ما نمیبینمش .
باور قدرتمند است ، چارچوبیست که زندگی را درک و احساس میکنیم . اگر دنیا ظالم است ، ما هر اتفاقی را براساس ان باور تعبیر میکنیم . مردها خائن هستند ، ناخوداگاه برای زندگی در چارچوب فکری و احساسیمان مردی را انتخاب میکنیم که مشابه باور ما باشد و میگوییم اراده ی خداست . شاید اراده ی خدا این است که من هم مثل او خالق باشم !ما با باورمان انتظار ان را در زندگیمان فرا میخوانیم .
ما هرچیزی که در دنیای پیرامون میبینیم ، درک ، برداشت ، باورهای اطرافیان و دید ما تجزیه و تحلیل میشه و ما چه بخواهیم یا نخواهیم ، دنیا و عملکردش را از ذهن منطقی خود نتیجه گیری و برداشت میکنیم و ذهن منطقی هم حاصل سالها تربیت از خانواده ، اطرافیان و جامعه بوده و دقیقا ناخوداگاه چیزهایی را برداشت و تجربه میکنیم که شاید هدف اصلی جهان نبوده ، بلکه تفسیر ما از اون وقایع و تمایل ما در بودن در ان شرایط به صورت ناخوداگاه بوده که داریم تجربه ش میکنیم .
حیوانات ، نوزادان در حال رشد ، همه و همه در لحظه ی حال زندگی میکنند و شادند ، نیازهاشون رو طلب میکنند و از هرانچیزی که در مسیرشون در لحظه است ،لذت میبرند . نوزادان یا حیوانات به دنبال زندگی در حس بد نیستند . حتی اگر پاشون رو قطع کنی یا نابینا شوند باز هم متوجه میشی ، درلحظه از زندگی لذت میبرند . تفکر منطقی ما دنبال برداشتی از این وقایع هست و منشا تفکر منطقی هم دست بشر بوده . پس باید اجازه بدیم زندگی همانطور هست در جریان باشه ، به روند زندگی اعتماد کنیم و اجازه بدیم ، روح در این مسیر درخواست کنه ، ابراز کنه و تجربه کنه و احساس خوب داشته باشه .
ویژگی اراده ی خدا :
1- خلاق بودن
ما از جنس خدا هستیم ، پس نیروهای او در ما هم هست . خداوند بارها ثابت کرده که عاشق ساختن چیزهای متنوعه .حتی دوقلوهای همسان هم رفتارهای متفاوتی دارند . هیچ چیز شبیه نیست . ولی ما انسان ها میخوایم شبیه باشیم . چون جامعه تعریف کرده . چون گفتند درس خوبه من هم باید درسخون باشم . زنی خوبه که توقع نداشته باشه ، یک طرفه برسه ، حق طبیعی خودش رو نادیده بگیره ،چون جامعه میخواد ! این خلاف تجربه ی روح منه ! هروقت جامعه ای بخواد کارمند بشه ، قدرت تفکر نداشته باشه ، ان جامعه به مرور زمان فقیر ، وابسته و افسرده تر میشه . این خواسته ی خدا نیست ، خواسته ی بشر و اراده ی شخصیه . افرادی در زمینه کاری موفق بودند که خلاق بودند . اگر همه عین هم رفتار و عمل کنیم ، پیشرفت نمیکنیم ،فقیر میشیم . پس باید جسارت متفاوت بودن و تعریف هایی که از جامعه به ما تحمیل شده را باید در هم بشکنیم . اگر افراد موفق و پولدار را ببینیم ، انها جسارت متفاوت اندیشیدن و بها دادن به گفته های درونیشان را داشتند . این همان نتیجه ی همسو بودن با اراده ی خداونده .
اگر فکری یا تمایلی به درون شما رخنه میکنه ، دلیلی داره که فقط در شما بیدار میشه ،میتونید براساس اراده ی شخصی و منطق که تربیت شده ی بشره خاموش و بی اهمیت جلوه بدید یا گوش بدید، بها بدید و درجهت ان اقدام کنید و همسو با اراده ی خداوند باشید . چون وقتی اقدام صورت بگیره به طرزعجیبی همزمانی ها و فرصتهایی به وجود میاد که در مخیله نمیگنجه .
1- مهربانی
برای مهربان بودن و همسو بودن با این ویژگی خدا، اول باید با خود مهربان بود . در این جمله حرفی است . وقتی به خود توجه میکنی ، وارد درون میشوی و من بخشی از خدام ، پس توجه به خودم یعنی متصل بودن به هسته و انرژی . اگر مهربانی از درون پیدا بشه ، دیگه همان مهربانی ای نیست که جهت تایید از دیگران یا نیازهای درونی برخاسته شه . این خیلی مهمه .
۳- عشق
عشق یعنی همه چیز !عشق به معنی ازدواج ، تعهد یا همان واکنش های شیمیایی مغز که در اوایل رابطه میاد ،این اون عشق ناب نیست . عشق یعنی تمامیت یک چیز را همانگونه که هست بپذیری و در جریان زندگی همراه باشی . عشق خوب و بد را لیبل گذاری و جدا نمیکنه . اولین قدم با همسو شدن با اراده ی خداوند ، دوست داشتن خود بی قید وشرط در شرایطی که الان هستیم ، بدون قضاوت و حس بدی . خب این خلاف اموزه های ماست . چون ناخوداگاه تربیت شدیم بخشی از ویژگی ها ی خود را دوست بداریم و بعضی ها را دوست نداریم و این دوگانگی در درون ، خلا ها و کمبودهایی را به وجود اورده که این انرژی خلاق ، به شکل کمبود ، حسرت ، حسادت در زندگی ما رخنه کرده . پس برای شبیه خدا شد ن این نگرش هم باید تغییر کنه و ارتباطمون با خودمون بهتربشه .
خب این مطالب خیلی فلسفی بودند و قطعا چیزهایی رو گفتم که درون من نیاز به شنیدنشون داشت . از خودمون ،توانمندی ها و منحصربفرد بودنمون برای اینکه خانوداه ،جامعه و انتظارشون خلاف رسالت روح ما اگرباشد ، خودمون ،ارزوهامون و رسالتمون رو فراموش نکنیم .