در زندگی آرزوهای زیادی داشتم که هرچه تلاش می کردم نشانه یا امیدی برای تحقق آنها مشاهده نمی کردم در حالی که انسان های زیادی را می دیدم که سالهاست صاحب آرزوهای من هستند.
اینکه چرا به آرزوهام نمی رسم خیلی ذهن مرا مشغول کرده بود.
آرزوهای من چیست
در دوران نوجوانی تصور می کردم آرزو کردن همان دعاهایی هستند که برای سلامتی پدر و مادرم در روضه و مراسمات از خداوند طلب می کنم یا اینکه از خدا می خواستم مرا به بهشت ببرد و از این خواسته هایی که همه از سر ترس و وحشت از خدا و زندگی بود.
وقتی بزرگتر شدم و با مشکل چاقی مواجه شدم تقریبا مهمترین آرزو و دعای من لاغر شدن بود. دعایی که نه تنها مستجاب نمی شد بلکه هر سال چاق تر هم می شدم.
رفتن سر کار دولتی، ازدواج کردن، پول دار شدن، برنده شدن در قرعه کشی و …. انواع آرزوهای من در دوران بزرگسالی بود.
هرچه بزرگتر می شدم آروزهای جدیدی به لیست آرزوهای قبلی من اضافه می شد در حالی که بسیاری از آرزوهای قبلی برآورده نشده بودند.
البته این نگرش در ذهن من بود که آرزوها قرار نیست برآورده شوند و فقط آرزو هستند و این نگرش به خاطر شنیده های من از اطرافیان بود. هزاران بار شنیده بودم که آرزو بر جوانان عیب نیست و تصور می کردم که این ضرب المثل به این معنی است که وقتی جوان هستی از سر نادانی و کم تجربه بودن آرزو می کنی و نمی دانی که آرزوها برآورده نخواهند شد.
سال های زیادی از عمرم با این نگرش سپری شد و باور کرده بودم که قرار نیست خواسته های من برآورده شوند و آرزوها فقط در حد حرف و رویاهای دست نیافتنی باقی می مانند.
به لطف خدا در سن سی و چهار سالگی با موضوع قانون جذب و فیلم معروف راز آشنا شدم و برای اولین بار در زندگیم با این موضوع مواجه شدم که آرزوهای ما به واقعیت تبدیل می شوند.
گرچه آن زمان شنیدن این صحبت ها برای من عجیب و دور از واقعیت بود اما به امید اینکه شاید آرزوی لاغر شدن من برآورده شود تصمیم گرفتم این صحبت ها را باور کرده و به آنها اهمیت دهم.
چرا به آرزوهام نمی رسم
بعد از اینکه تصمیم گرفتم گفته های فیلم راز و کتاب های متنوعی که در حوزه موفقیت می خواندم را باور کنم این موضوع که اگر رسیدن به آرزوها امکان پذیر است پس چرا من به آرزوهام نمی رسم.
کشف دلیل اینکه چرا خیلی از انسانها و همچنین من به آرزوهام نمی رسم برای من خیلی مهمتر از رسیدن به آرزوهای چندساله ام شده بود چرا که می دانستم اگر دلیل اینکه چرا من به آرزوم نمی رسم را پیدا کنم نه تنها به آرزوهای انباشته شده از سال ها قبل خود می رسم بلکه به هرآنچه در آینده آرزو کنم خواهم رسید.
سال ها روی این موضوع تحقیق کردم و تمرینات ذهنی متعدد انجام دادم و برخی دلایل برای اینکه چرا من به آرزوهام نمی رسم را پیدا کردم اما این دلایل جنبه شخصی داشت و نمی تونست بعنوان اصل و اساس نرسیدن به خواسته ها برای همه انسان ها مورد توجه قرار بگیرد.
هرچه بیشتر دلایل شخصی برای اینکه چرا من به آرزوهام نمی رسم را پیدا کردم اصل و اساس نرسیدن به آرزوها برای من واضح تر شد و آن وجود موانع ذهنی برای رسیدن به آرزوها بود.
موانع ذهنی نرسیدن به آرزوها
در دنیای واقعی موانع به شکل فیزیکی وجود دارند. به عنوان مثال سد می تواند مانع عبور آب شود، شیشه مانع عبور هوا می شود اما نور را از خود عبور می دهد.
دیوار مانع عبور هوا، نور و جدا کننده محیط می باشد.
هر مانعی در دنیای مادی به شکل خاص خود باعث ایجاد تغییر در محیط پیرامون خود می شود اما موانع ذهنی در عین حالی که دیده نمی شوند اما به طریق مختلف مانع حرکت انسان و رسیدن به آرزوها می شوند.
موانع ذهنی بر خلاف موانع دنیای مادی شکل یکسان ندارند به این معنی که دیوار در همه جای دنیا به شکل دیوار و شرایط فیزیکی و تعریف مشابه دارد اما موانع ذهنی برای هر فرد تعریف و تاثیر خاص خودش را دارد.
برای درک بهتر این موضوع اگر امکان یا شرایط رسیدن به یک خواسته را از افراد مختلف سوال کنیم پاسخ های متفاوتی دریافت می کنید. به این شکل که هر فردی بنا به نگرش و دلایل منطقی که در ذهنش دارد درباره رسیدن یا نرسیدن به آن آرزو توضیح می دهد.
در مثال مشابه می توان به موضوع لاغر شدن اشاره کرد که اگر از افراد متناسب درباره لاغر شدن سوال کنید هیچ مانعی در ذهن خود برای متناسب بودن ندارند اما افراد چاق دلایل مختلف برای چاق بودن و لاغر نشدن دارند.
سال های زیادی از عمرم با چاقی گذشت و در تمام این سالها مهمترین آرزوی من لاغر شدن بود و علیرغم تلاش فراوان برای تحقق رویای لاغری هرگز لاغر نشدم و همیشه این سوال در ذهنم بود که چرا من به آرزوم نمی رسم.
تفاوت نگرش افراد درباره رسیدن به یک خواسته یا نرسیدن به آن فقط به دلیل تفاوت در نگرش و آگاهی ذهن افراد درباره آن خواسته یا آرزوست.
بنابراین چه در مورد لاغر شدن و چه رسیدن به هر خواسته ای در زندگی باید به این نکته توجه کرد که چه آگاهی و نگرشی درباره رسیدن به آن خواسته در ذهن خود دارید و زمانی که به ان خواسته فکر می کنید به تحقق آن خواسته و احساس خوب مواجه شدن با آن فکر می کنید یا به موانع و چگونگی رسیدن به آن خواسته فکر می کنید.
افکاری که در لحظه فکر کردن به هر خواسته ای در ذهن شما مرور می شود نمایانگر موانع رسیدن به خواسته ها یا انتظار رسیدن به آن است. شناسایی افکاری که در ذهن خود مرور می کنید منشاء شکل گیری این سوال است که چرا به آرزوهام نمی رسم.
بنابراین اگر می خواهید برای ابهام ذهنی چرا به آرزوهام نمی رسم پاسخ مناسب پیدا کنید و هر خواسته ای که دارید را در زندگی خود محقق کنید، قدم اول و مهمترین قدم این است که: ابتدا محتوایی ذهن خود را بررسی کنید و ببینید که آیا آنچه در ذهن خود درباره رسیدن به آن خواسته مرور می کنید در جهت رسیدن و ایجاد انتظار برای تحقق آن خواسته است یا در جهت ایجاد موانع نامرعی اما به شدت تاثیر گذار در مسیر رسیدن به خواسته ها که در نهایت منجر به نرسیدن به خواسته ها می شود است.
مهمترین مانع ذهنی
همانطور که گفته شد موانع ذهنی برای افراد مختلف متفاوت است و نمی توان لیستی از موانع ذهنی نرسیدن به آرزوها تعیین کرد که اگر آنها را برطرف کنیم به خواسته های خود می رسیم چون هر فرد با توجه به آنچه از گذشته در ذهن خود ذخیره کرده است درباره رسیدن یا نرسیدن به آرزوهای خود در ذهنم افکار متنوعی را مرور می کند که شناسایی این افکار فقط توسط خود فرد میسر و قابل انجام خواهد بود.
اما به دلیل شباهت محیط زندگی انسان ها و تشابه آگاهی های وارد شده به ذهن در جنبه های مختلف زندگی می توان برخی از موانع ذهنی مشترک در ذهن افراد را شناسایی کرد که اصلاح آنها تاثیر به سزایی در تغییر روند تحقق خواسته ها ایجاد خواهد کرد.
یکی از مهمترین موانع ذهنی مشترک در انسانها (مانع ذهنی چطور و چگونه) است.
همه افراد به محض مواجه شدن با خواسته ها در ذهن خود با اولین مانع در ذهن خود برخورد می کنند که آن فکر کردن به چطور و چگونگی تحقق خواسته هاست.
زمانی که شما به چطور و چگونه تحقق هر خواسته ای فکر کنید در حقیقت در حال بلندتر کردن مانع ذهنی چطور و چگونه هستید که مانند دیواری میان شما و خواسته تان قرار می گیرد و در این شرایط هرچقدر که برای تحقق خواسته های خود تلاش کنید همیشه این مانع بین شما و تحقق خواسته تان وجود خواهد داشت و مانع تحقق خواسته های شما می شود.
تفاوتی ندارد خواسته شما در زندگی چیست. آرزوی لاغر شدن داشته باشید یا آرزوی ثروتمند شدن هیچ تفاوتی ندارد مهم این است که چه افکار و نگرشی درباره رسیدن لاغری یا ثروتمند شدن دارید.
اگر همواره درباره چطور و چگونه لاغر شدن یا ثروتمند شدن فکر می کنید به جای تمرکز بر رسیدن و تقویت خلاقیت خود برای اجرای ایده های همسو با تحقق خواسته ها بر دلایل و عوامل ذهنی که به شما اثبات می کند لاغر یا ثروتمند نخواهید شد متمرکز شده اید.
رهایی از فکر کردن به چطور و چگونگه رسیدن به خواسته ها و آرزو ها مهمترین قدم برای تغییر روند تحقق رویاهایتان در زندگی می باشد.
راه حل رسیدن به خواسته ها
بهترین کاری که برای تغییر روند رسیدن به هر خواسته ای می توان انجام داد توقف فکر کردن به چطور و چگونه رسیدن به آن خواسته است.
در حالت عادی نمی توان به سادگی از شر این افکار خود را خلاص کرد چون ذهن را نمی توان خاموش کرد ولی می توان با انتخاب افکار مناسب همسو با تحقق خواسته ها به شکل موثر جلوی مرور شدن افکار مرتبط با چطور و چگونه رسیدن به خواسته ها را متوقف کرد.
داشتن برنامه منظم برای توجه کردن و دنبال کردن آگاهی های مناسب که به شما امید و انگیزه تحقق و رسیدن به آرزوهایتان را می دهد یکی از ساده ترین اقدامات برای تغییر روند تحقق آرزوهاست.
اگر رویای شما لاغر شدن است استفاده از محتوای آموزشی سایت تناسب فکری به شکل منظم و روزانه، انجام تمرینات و موضوعات مطرح شده در هر فایل آموزشی، خواندن دیدگاه های دیگران برای اینکه ذهن خود را در فضای تحقق آن خواسته قرار دهید از موثرترین اقدامات برای تغییر روند تحقق آرزوی لاغری می باشد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.35 از 74 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نام خداوند همیشه حاضر و خیرخواه و خواهان پیشرفت ما،
واقعا استاد:
۱ این ارامش ذهنی و فرصت دادن به ذهن،
۲ با گوش جان دل بسپاریم به مهمترین خواستمون با اقتدار و احترام و با استواری و ارزش قائل شدن و
بیاییم
۳ با تکرار و تمرینات درست که به باور درست برسیم و باور کنیم استاد را که نتیجه دستش هر چند نتیجه خودش میاد رهاش کنیم استاد نمونه عملی و قوت قلب ما هستن بابت نتیجه اما به قول خودشون عجله نکنید نتیجه خودش میاد و
بیاییم این موضوع لاغری با ذهنمون که اتفاق افتاده و نیازی نیست من شخصا دخالت کنم من فقط باید باور کنم همین ، بعدش خود بدن کارشوبلدتر از منه اون خودش عاشق پیشرفت عاشق اینه که متناسب بشه سلامت بشه و لاغر و
ما اصلا چه میدانیم از کار خدا اومدیم دخالتم میکنیم نه از روح نه از فیزیک نه از بدنمون نه از جسم فوقالعاده امون نمیدونیم چطوری کار میکنند خبر نداریم بعد حالا میگیم نه بیا اینکارو کن یا شک میکنیم بهش
میگیم: نه فکر نکنم بلد باش که خدا چطوری بدنمو آفریده یا آیا خدا کارشو بهش گفته درست انجامبده
ول ی حالا اگر از ته قلبمون باور به قدرت خدا و ذهنی که بهمون داده بیاریم و بعد با اطمینان رها کنیم دستم بزاریم زیر سر پا همرو پا با ذهن و رفتار از ته قلبمون هماهنگ شده زندگی چقدر آسانتر میشه ،
بله ما اومدیم همش لذت ببریم اگر :
رهاااااارهااااااا کنیم
با ارااااااامش و ااااااطمینان و
با یادگیری مداوم راه درست نه،
نه با دخالت و عجله و ترس و شک ،
بلکه پررنگتر کنیم این رفتار درست و تمرینات ذهنیمون رو و شجاع باشیم و متعهد و تکرار که :
پیروزیم از همین الان هم از مسیرمون لذت بردیم و داریم میبریم و پیروز از همین الان میدان ماییم،
حالا :
نوش جونتون هم خوردیم ه ملذت بردیم هم چاق شدیم اشکالی نداره
حالا ای ذهن گلم و قدرتمندم با یادگیری و باور درست و ارامشو رهایی و استمرار لطف کن خوپت با لذت و آسانی مارو لاغر کن ممنونم عزیزم ای ذهن گلم راه بیا با من تا منم رفتار درستم باهات هماهنگ بشه ممنونم فکرم آرام و پاک و درست بشه ممنونم ازتوذهن قدرتمندم ،
و دوستان پیروزی همین الآنم نصیب ما شده که این سایت رو را دیدیم و با آموزش استاد از طریق خدا انتخاب شدیم و نگاه کردیم ،
مناظر عجله ای هم نداریم قرار کجا بریم چی بعدش یک خورده آرام تا م ناظر زیبای مسیر رو هم ببینیم لذت ببریم
انشاالله نور هدایت برکت و ارامشو خوشحالی سلامتی و تناسب همیشه همراه دل بزرگتون ممنونم
از خداوند و استاد و دوستان ممنونم🙏
سلام و درود ممنون بابت این فایل سرشار از آرامش
من به آرزوهام نمیرسیدم چون از نیروی درونی خودم به جای تایید کردن خودم برای سرزنش استفاده می کردم
از وقتی که وارد این مسیر شدم فهمیدم خودم صاحب دنیای خودم هستم و هیچ کس هیچ قدرتی بر من نداره
و این اجازه رو خودم به اونها داده بودم .
من الان به هر چیزی که میخواستم رسیدم و میتونم بگم دیگه آرزویی برام نمونده
چون خودم رو پیدا کردم که هر آرزویی کنم سریع خودم و ذهنم و جسمم رو باهاش همسو می کنم و انرژی روحم رو در خودم جاری می کنم
و در نتیجه خیلی راحت به اون آرزو میرسم .
چون خودم میخوام .
چون خودم رو شناختم .
چون قابلیتهای ذاتی خودم رو شناختم .
چون خودم رو اسیر حرف دیگران نکردم .
چون نیروی عشق رو در خودم پرورش دادم .
چون اعتماد به نفسم رو قوی کردم .
چون عزت نفسمو بالا بردم .
من خودم رو و ذهنم رو و جسمم رو به خدا اتصال دادم و با نیروی الهی وجودم هر آنچه خواستم رو برای خودم خلق کردم .
بزرگترین مانع مسیر خودم بودم . نه هیچ عامل دیگه ای .چون هیچ کس جز خودم قدرتی بر من نداره .
من خودم مسئول تمام انتخابهام هستم و اگه هر جوری زندگی کردم همش انتخاب خودم بوده .
ولی امروز که حدودا ۹ ماه از روز تولد دوباره من می گذره من به وزن ایده آلم رسیدم .
و خیلی پر شور و نشاط به فعالیتهای اجتماعی و فردیم میپردازم .
من پر از عشق و شور جوانی هستم و خیلی راحت اونجور که انتخاب خودمه خواسته هام رو خلق می کنم .
خدارو شکر می کنم که منو هدایت کرد تا من در این راه خودم و قابلیتهام رو بشناسم .
ممنون از شما بابت مطالب خوبتون .
مرتی به خاطر مشغولیتهای گوارای زندگی در حال سیر و سفر بودم و فرصت نوشتن نداشتم .
اما خب به لطف خدا اردوهای تابستانی ما به خوبی تموم شد و من با انگیزه و اشتیاق بیشتری برگشتم .
لاغر شدن خیلی راحته . من بیشترین ویژگی که از افراد لاغر گرفتم و فهمیدم تنها راه موفقیت همینه این بود که دیدم اونا خودشون رو خیلی باور دارن و و کار خودشون رو می کنند و تحت تاثیر هیچ گسی قرار نمیگیرند . دقیقا این ویژگی باعث شد من راه زندگیم رو پیدا کنم .
و فهمیدم عطا فقط کافیه اونجوری که دلت میخواد و انتخابته لاغر شدنتو انتخاب کنی تا برای همیشه لاغر بمونی .
من خدارو شکر لاغر شدم و حالا فقط تمرینم اینه که لاغر بمونم و مطمئنم تا زمانیکه خودم بخوام زندگی در لاغری رو ادامه میدم .
اقا عطا بهتون تبریک میگم میتونم بپرسم چند کیلو یا سایز لاغر شدین عکس پروفایلتون خودتونید اخه تا اونجایی که من میدونم شما فقط تو بخشهای رایگان بودید و دوره اصلی رو نخریده بودین
سلام بانو .
ممنونم .
من قبلا بالای ۱۰۰ بودم دیگه اصلا وزن نمیکردم از ترسم میگفتم ۱۰۰ هستم .
الان فکر کنم ۸۰ شده باشم .
البته یه بار که ۸۵ شده بودم بازم به اصرار دوستام وزن کردم ولی دیگه وزن نکردم .
فکر کنم الان ۸۰ باشم شایدم کمتر چون از اون وقتم حس سبکی بیشتری دارم .
سایز لباسهام اون زمان ۳x بود الان x شده
عکس سمت چپ اردوی پارسال بود عکس سمت راست اردوی امسال .
من کاملا سبکتر شدم .
دیگه شکم ندارم .
پاهام باریکتر شده .
سرحال تر شدم .
یادمه پارسال دو تا قدم که میخواستم راه برم همش میخواستم بشینم و استراحت کنم ولی امسال خیلی فرز بودم .
البته این عکسها رو دوستام گرفتن وگرنه برای خودم زیاد مهم نبود . زیاد اهل عکس گرفتن نیستم . چون من به اصل تناسب در درونم رسیدم و اونم حال خوبمه . فرز شدنمه .
اما وقتی بچه ها ازم عکس گرفتن دیدم تغییرات خوبه مشخصه . چون میشه راحت متناسب شد وقتی به قدرت درون خودمون ایمان بیاریم .
نه من دوره شرکت نکردم اما محتواهای رایگان رو کاملا اجرا میکردم
و هنوزم اجرا می کنم .
نیازی به دوره نداشتم .
ذهن خودم دوره هست . مرتب کلام الهی در سرم دور میزنه .
این منم که هر لحظه انتخاب می کنم که مدار الهی و حال خوبم رو انتخاب کنم یا مدار شیطان و حال بد رو .
من خودم رو با خواست دلم همسو کردم و هر لحظه دارم این همسویی با روح رو امتداد و استمرار میدم .
عادت کردم . خدای وجودمو پیدا کردم . از کلام استاد بزرگوار هم در حد نیازم استفاده می کنم .
اما خودمو وابسته نکردم . من انسانی جدا هستم که هر لحظه راه خودمو میرم .
از بیانات استاد درس میگیرم اما خودم راه خودمو انتخاب می کنم
پس اصلا متناسب شدن ربطی به شرکت در دوره نداره .
شاید به ضرر استاد صحبت کنم ولی استاد کسی رو مجبور به خرید دوره نمی کنند .
و تا اونجایی که میدونم و شناختمشون همه رو هم در سایت پذیرا هستن که همیشه هم قدردانشون هستم .
البته از نظر هزینه هم مشکلی ندارم . خدارو شکر کار خوبی دارم و درامدم هم خوبه . فقط شرکت در دوره انتخابم نبود .
چند ماه پیش قصدم شرکت کردن در دوره بود اما به واسطه راهنمایی یکی از بانوان در سایت ترجیح دادم مسیرم رو تغییر بدم . البته اون زمان ناراحت شدم و حتی بهشون گفتم دیگه پاسخی برای من ننویسن ولی الان که فکرشو می کنم برام خیر بود .
من راه استقلال رو انتخاب کردم و به درون خودم مراجعه کردم و خودمو وابسته به کلام استاد نکردم .
تناسب در وجود همه ی ما هست و همه ی ما باید راه تناسب خودمون رو پیدا کنیم . در عین اینکه در کنار هم هستیم و به هم احترام میزاریم اما ارزش خودمون رو هم وابسته به حضور یا عدم حضور دیگران نکنیم .
ما در کنار هم زندگی می کنیم از مصاحبت هم لذت میبریم اما هرکسی راه خودشو داره و لازمه هدف خودشو خودش خلق کنه .
در پناه خدا .
واقعا خوندن نوشته شما من رو به وجد اورد موفق باشید براتون خیلی خوشحالم کاش بیشتر مینوشتید بیشتر میگفتید مثلا من که یک هفته کاملا در مسیر بودم امروز با مرخوری هم حال خودم بد کردم هم احساس میکنم چاق شدم واقعا اینجور مواقع نمیدونم چی کار کنم
سلام و درود .
ممنونم از ابراز لطف شما .
باور اشتباهی که در سر همه ی ما از کوچیکی انتقال دادند و ما پذیرفیم و زور و اجباری در کار نبوده ، باور پرخوریه .
تا زمانیکه این باور رو داریم تمام رفتارهای خودمون رو پرخوری تلقی می کنیم .
شما از افراد متناسب برید سوال بپرسید هیچ کدومشون پرخوری رو برای خودشون باور ندارند .
می گن ما اندازه ی نیازمون خوردیم .
این به این دلیل نیست چون پرخوری نمی کنند باور اندازه خوری دارند نه دقیقا بر عکسه .
چون باور دارن هر چی میخورن رفع نیاز بدنشونه پرخوری نمی کنند .
اونا منطق پرخوری رو در سرشون ندارن .
نکته ای که در انسانهای دارای ذهن چاق هست همین سرزنش و خود خوری و خود سرکوبی بعد از خوردن مواد غذایی هست .
باور پرخوری رو در وجودتون ریشه کن کنید خواهید دید واکنشهای بدن شما چقدر تغییر می کنه .
بدن شما از طریق میل شما داره با شما صحبت می کنه .
میل شما زبان بدن شماست .
هر آنچه رو که در دهانتون میزارید بر اساس درخواستی از درون شما صورت گرفته .
حتی زمانهایی که جسمتون سیره اما باز هم میخورید در حال برطرف کردن نیاز بدن هستید .
یعنی در این زمان هم شما هر آنچه بخورید بنا به نیاز بدنتون هست .
اما نیاز بدن چطور شکل گرفته ؟
نیاز بدن یه سریش طبیعیه از اول خلقت با ما بوده .
اما یه سریش مربوط به ورودیهای ذهن ماست که انرژی ذهن ما رو تخلیه می کنند و این نیاز در اثر خرج انرژی در مسیر افکار انرژی خوار شکل میگیره .
ما دو دسته فکر داریم .
۱- افکار انرژی خوار .
۲- افکار انرژی بخش .
افکار انرژی خوار افکاری هستند که وقتی اون افکار رو در سر مرور می کنیم و اون افکار در سرمون دور میزنه یعنی ما در مدارش هستیم و ناراحت میشیم . نومید میشیم . حالمون بد میشه . عصبی میشیم و سایر احساسات منفی که همگی نشان از گردش ما در مدار افکار انرژی خوار هست .
و البته باز اینجا ۲ حالت پیش میاد .
در افراد بخشی از افکار انرژی خوار و انرژی بخش با هم متفاوته و بخشی از افکار مشابهه .
مثلا ما الان هممون افکار چاقی داریم .
اما بخشی از این افکار بین هممون مشترکه ولی بخشی دیگه با هم متفاوته .
حالا ما بیشتر در مورد اشتراکات صحبت می کنیم .
در مجموع هر کسی با توجه به ویژگیهای شخصیتی جنس افکارش مختص خودش و انتخاب می کنه
و من فقط دارم نظر خودم رو در این نوشته مینویسم .
خب بریم سر مبحث قبلی .
داشتیم می گفتیم نیاز بدن چطور شکل گرفته ؟
خب یه سری از نیازها که طبیعیه و از اول خلقت در ما بوده و هست .
اما یک سری از نیازها توسط مدارهای ذهنی صورت گرفته .
که گفتیم بستگی داره شما هر لحظه چه افکاری رو در سرتون مرور می کنید .
آیا این افکار در حال مصرف انرژی از شما هستند و بدنتون رو نیازمند کردند طوری که بدن به شدت رفته در حالت ذخیره ی انرژی
یا
این افکار و مدارشون در حالت انرژی رساندن به شما هستند و این انرژی انقدر بالا رفته که به بدنتون هم این انرژی رسیده طوری که بدن رو در فاز آزاد سازی و رها سازی چربیها برده .
ببینید شاید از نظر شما این فقط یک تئوری باشه .
ولی از نظر من این حرفایی که دارم میزنم کاملا عملیه .
واقعا در همه اطرافیانم دارم این موضوع رو میبینم .
ما
با کمبود عزت نفس .
با خود خوری
با سرزنش
با نخور نخورهای دهنی
با گفتن عبارات دائمی
چه خبرته چرا انقدر میخوری
چرا غذا رو ول نمی کنی .
بسه
عذاب وجدان
چاکراهای دریافت انرژی درونی رو سد کنیم .
برای همین دائما میل به مصرف مواد غذایی از بیرون پیدا می کنیم که اینم حقمونه چون اگه نخوریم میمیریم .
چون به واسطه ی افکارمون از کانون انرژی دور افتادیم .
مثلا فرض کنید انرژی درونی مثل خورشیده .
سیاره هایی که مدارشون به خورشید نزدیکتره گرمتر هستند .
اما سیاره هایی که مدارشون از خورشید دورتره سردتر هستند .
دقیقا مدار افکار ما هم همینه .
ما باید افکاری رو انتخاب کنیم که به خورشید وجودمون که همون روحمون هست نزدیکتر باشه .
تا از انرژی روحانیمون بیشتر برخوردار بشیم .
تا چاکراهامون باز بشن برای دریافت انرژی های پاک الهی .
شما وقتی افکار انرژی بخش رو انتخاب کنید نیازتون از درون پر میشه .
وقتی نیازتون از درون پر بشه باز هم غذا رو مصرف می کنید و باز هم هر غذایی بخورید دارید اندازه ی نیازتون مصرف می کنید .
اما سلولها نیازشون از درون پر شده .
از عزت نفس پر شده .
از شادی
از عشق .
حالا این مدار چطور تغییر می کنه ؟
چطور ما مدار افکار انرژی بخش رو انتخاب کنیم ؟
اول باید خودمون رو بشناسیم .
ببینیم من از چه افکاری لذت میبرم .
ببینید این علاقه یه سریهاش ممکنه در افراد مشابه باشه یه سریش متفاوت .
حالا از مشترکاتش میگم .
مثلا همه ی ما غذا رو دوست داریم
همه ما خوردن رو دوست داریم .
همه ما دوست داریم رفتارهامون مورد تایید باشه
همه ما عشق رو دوست داریم
همه ما ثروت رو دوست داریم .
همه ما آرامش رو دوست داریم
هیچ کدوم از ما عذاب وجدان و فحش و تحقیر رو دوست نداره .
هیچ کدوم از ما قضاوت نا عادلانه رو دوست نداره .
همه ی ما برای کارهامون دلیل داریم .
حتی کسی که یه قتلی مرتکب میشه اون لحظه در مداری بوده که سبب شده اون قتل رخ بده .
وگرنه هیچ کسی قتل و آدم کشی رو دوست نداره .
خب اینها همه به دلیل مداری هست که ما در اون هستیم . نباید هیچ کسی رو قضاوت کنیم .
نباید هیچ رفتاری رو قضاوت کنیم .
چون هر کسی بنا به اختیار خودش داره انتخاب می کنه در کدوم مدار باشه .
ما فقط می تونیم هدایت الهی رو تقاضا کنیم که در مدار خیر قرار بگیریم و شکر کنیم که در مدار خیر قرار گرفتیم .
کسی که میخواد توبه کنه و تغییر مدار بده هیچ وقت نمیتونه از مدار قبلی خارج بشه مگر اینکه اول بپذیره اون مدار انتخاب خودش بوده . خودش رو در معرض جذب افکار انرژی خوار قرار داده .
برای همین در راه ما کنترل ورودی خیلی مهمه .
برای همین استاد می گن عمل درست انجام بدید . چون با عمل درست ما به ذهنمون ورودی مثبت میدیم .
اما وقتی میای در مرحله عمل میبینی اعمال و عادات تو ۲ دسته هستند یه سری عادات چاقی یه سری عادات لاغری که داریم میسازیم .
خب ما نباید عادات چاقی رو سرکوب کنیم چون اونا هم همه انتخاب ما بودند که حالا در ما به صورت عادت در اومدن .
وقتی به خودت برچسب پرخوری میزنی این یه عادت چاقیه که واکنش بدن به این فرمول میشه پرخوری بیشتر
پس این فکر انتخاب شماست .
مثلا
من چاق هستم .
من انسان پرخوری هستم .
پرخوریهای من چاقم می کنه .
مواد غذایی منو به تحریک به خوردن می کنند .
این افکار دائما در سر مرور میشن
افکار مکمل خودشون رو جذب می کنند. افکار تولید حس می کنند .
چرا من میخورم
چرا نمیتونم جلوی خودمو بگیرم .
چرا لاغر نمیشم .
این افکار حس سرزنش تولید می کنند .
حس سرزنش به شدت عزت نفس ما رو میخوره
و حس نفرت ایجاد می کنه
و ما روز به روز از خودمون دورتر و دورتر میشیم .
گرچه خورشید وجودمون یا همون انرژی حیات با ما هست اما ما به خاطر افکاری که انتخاب کردیم خودمون رو در مداری انداختیم که انرژی کمی ازش دریافت می کنیم .
برای همین بیمار میشیم چاق میشیم فقیر میشیم فرسوده میشیم و نهایتا این دریافت انرژی انقدر پایین میاد که ما میمیریم .
فقط و فقط علتش انتخاب افکار ماست .
حالا فکر کنید این افکار فقط چند نمونه از افکار چاقی هستند ما کلی افکار انرژی خوار دیگه داریم که روزانه و شبانه در سرمون دور میزنه افکاری مربوط به فقر و بی پولی و بیماری و برداشتهای منفی از کلام انسانها و بدبینی ها و …
حالا ما به اینا کاری نداریم گرچه مثل سیم کشی برق ساختمون همه به هم متصل هستند و واقعا این شاخه ها انقدر زیادن که وقتی وارد هر مبحثی میشی میبینی کلی آگاهی میشه از اونها دریافت کرد .
خب میریم دوباره سر مبحث خودمون .
چند تا فکر چاقی که شما فرمودید با پرخوری هم حال خودم بد کردم هم احساس میکنم چاق شدم واقعا اینجور مواقع نمیدونم چی کار کنم ؟
خب اینجور مواقع شما باید کنترل ذهن کنید . ما ۲ تا کار داریم در این مسیر .
۱- کنترل ورودی
۲- کنترل ذهن
وقتایی که کنترل ورودی میخورید و از رفتارتون راضی هستید که هیچ
اما زمانهایی که از رفتار خودتون حس پرخوری می گیرید این برمیگرده به فرمول ذهنی شما .
در ذهن شما این مقدار مصرف پرخوری معنا گرفته .
علتشم اینه که دارید مقایسه می کنید .
خودتون رو با زمانهایی که رفتار متعادل تری داشتید . یا با افرادی که متعادل غذا میخورن لاغرن یا حتی زیاد میخورن اما لاغرن و شما حسرت اونها رو میخورید .
در حالیکه شما با تغییر نگرش خودتون میتونید مفهوم پرخوری رو برای خودتون تغییر بدید .
به جای توجه به حجم غذا به هضم غذا توجه کنید .
هر غذایی وارد بدن شما بشه چه یک لقمه چه هزار لقمه وارد دستگاه گوارش میشه .
فقط به قدر نیاز گرفته میشه و مابقی دفع میشه .
بدن اضافه نمیگیره مگر اینکه در فرکانس تهدید و محرومیت و جنگ باشه که اونم به نفع بدنه . داره لطف می کنه که ما انرژی کم نیاریم نمیریم . برای بقای ما این کارو می کنه
و تنها راه تبدیل این مدار تغییر نگرش ماست .
به بدن بدبین نباشیم .
چربیهای بدن رو چاقی تصور نکنیم همونا هم نیازن که اگر نیاز نبودن بدن ذخیره نمی کرد .
علت نیازمند شدن بدن چیه .
نرسیدن انرژی به بدن .
چرا ؟
چون ما در مدار افکار انرژی خوار هستیم .
حالا چیکار کنیم ؟
تغییر مدار بدید .
چطور ؟
با تغییر زاویه نگاهت .
با صلح و پذیرش خودت .
با تغییر افکارت .
بیشتر توضیح بده .
افکار انرژی بخش انتخاب کن و منطق فکرت رو تغییر بده .
چیزایی که برای خودت منطقی کردی چاقی رو برات به وجود آوردن .
منطق ذهنت رو تغییر بده . منطق لاغری رو برای خودت انتخاب کن .
منطق ذهنی چیه ؟
منطق از نطق میاد یعنی گفتگو . منطق ذهنی یعنی گفتگوهای ذهنی .
گفتگوهایی که در شبانه روز با خودت داری تغییر بده .
نگو پرخوری کردم . بگو ریشه اش چی بوده که نیازبه خوردن پیدا کردم .
اگه ریشه اش عادته باز عادت خودش ریشه داره .
مثلا عادت من این بود هر وقت کسی بهم حرفی میزد و من حس تحقیر میکردم با غذا خودمو آروم میکردم .
نیاز من غذا نبود . من کنترل ذهن رو بلد نبودم . من با حرفای یه شخص دیگه به هم میریختم و عزت نفسمو میخوردم . خودمو مینداختم در دایره افکار انرژی خوار . چرا فلانی اینو گفت ؟ چرا جوابشو ندادم چرا این حرف و زدم . چرا نزدم تو گوشش . چرا زدمش و هزاران فکر دیگه . اینا افکار انرژی خوارن . افکار منفی انرژیشون پایینه . و وقتی در مدارشون قرار میدیم خودمون رو کاملا سرمایه درونی مارو میخورن . گرچه ما به خدا وصلیم ولی وقتی بلد نباشیم از خدا تغذیه کنیم محتاج و نیازمند انرژیهای بیرونی میشیم . خب حالا یه سری دیگه از افکار انرژی خوار میان . خب داری میخوری چاق میشی . انقدر نخور داری پرخوری می کنی . کمتر بخور . نخور . نخور . چه خبرته و بعدشم که افکار انرژی خوار عذاب وجدان .
خب حتما و حتما لازمه ما اینجا کنترل ذهن کنیم .
اگه قبل از خوردن این کارو انجام بدیم عالیه ولی اون زمان انرژی نداریم . شدیدا بدن وارد فاز نیاز شده . غذا رو با خیال راحت بخور . به قول استاد با خرسهای چاقی موقع بیدار شدن نجنگ موقع خواب اونها رو تغییر بده .
پس با خیال راحت بخور . حتی از ظر من حمله کن به مواد غذایی و خودتو سیر کن . انقدر بخور که نتونی دیگه بخوری .
خب حالا اینجا نوبت عذاب وجدان میرسه . خودتم عذاب بده . اشکالی نداره . اینا همچنان حمله های خرس چاقن . فعلا وقت عمل نیست . فقط باید نظاره گر باشی با خودت نجنگی .
خب عذابها تا یه حدی انرژی که به خودت رسوندی رو میخورن و غذاتو هضم می کنند یکم از اون سنگینی خارج میشی حالا میتونی بری سراغ فرمولهای ذهنی .
چه درسی در این اتفاق بود ؟
میتونی برای خودت بنویسی .
چرا این رفتارها رو انجام دادم .
چطور میتونم هدایتش کنم؟
خدا به کمکت میاد و افکار انرژی بخش بهت الهام میشه .
گرچه موقع حمله خرسهای چاقی هم خدا هست اما ذهن انقدر توجه به خرسا داره که خدا رو نمیبینه .
اما وقتی خرسا آروم شدن خدا رو دویاره میبینی .
حالا شروع می کنی از اول قضیه رو با خدا و افکار مثبت تحلیل می کنی .
جنس اندیشه ها و گفتگوهای الهی یا همون منطق خدایی با جنس منطق خرسی تفاوت داره .
منطق الهی می گه خودتو ببخش
من کنارتم .
من همه آسیبهایی که خرسه بهت وارد کرده رو جبران می کنم .
من هضمش می کنم . نگران نباش .
کدوم غذایی تا حالا اومده تو بدنت و من هضمش نکردم .
برات تبدیل به انرژیش می کنم .
برات تبدیل به نور می کنم
برات تبدیل به عشق میکنم .
برات تبدیل به شادی می کنم .
نیازتو پر می کنم .
با انرژیش چربیهای زایدتو میسوزونم .
با انرژیش اندامهای بدنتو سالم میکنم .
اون غذا نیازت بود .
تو کار بدی نکردی .
من تاییدت می کنم .
غذاهات و هضم میکنم .
اضافه هاشو دفع می کنم .
نفستو ببین .
چربیهات و دارم میسوزونم .
دی اکسید کربن حاصل سوخت چربیهاست .
من دارم لاغرت می کنم .
این همه کار و توی بدنت ببین .
تمامشو برات تبدیل به سلامتی می کنم .
خودتو محدود نکن .
تو کار بدی نکردی .
تو هر چقدر که خواستی میتونی بخوری من همه رو برات تجزیه می کنم .
به غذا قدرت نده
قدرت منم .
همه رو برات آبش می کنم .
خب این از غذا .
حالا بریم ببینیم کی اذیتت کرده .
هیچ کسی هیچ قدرتی بر تو نداره .
خودتو مقایسه نکن .
تو هدف خودتو داری .
تو رسالت خودتو داری .
اونا هم رسالت خودشون رو دارن .
تو به رسالت خودت عمل کن .
به اونا کاری نداشته باش . راه خودتو برو .
من تو رو برای هدفی آفریدم که مختص توست .
پس در جهت روح و دلت باش و کار دلتو کن .
من پشتیبانتم .در هر شرایطی باهاتم . از انرزیم بهره ببر .
بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را .
این بر من نوشته شده . سرنوشتی که برای خودم رقم زدم کمک به شماست . پس از گنجینه ی من استفاده کن . یاد بگیر از من و قدرتم که در خدمت توست در جهت آنچه دلت میخواد استفاده کنی .
و ….
حالا این مدار رو ببینید .
همه پر از افکار انرژی بخش .
خب حالا با این همه انرژی بدن تو تمام نیازهاش پر میشه . نیاز تو به مصرف مواد غذایی پر میشه
وقتی به این انرژی متصل میشی دیگه خودتو قضاوت نمی کنی و میپذیری . با وجود خودت به صلح میرسی .
دیگه بد و خوب نمی کنی .انقدر غرق خدا میشی که منطقت میشه منطق خدایی .
دیگه به خودت برچسب چاقی نمیزنی . دیگه به خودت یرچسب پرخوری نمیزنی . دیگه رفتارتو قضاوت نمیکنی فقط مدار گفتگوهای ذهنتو تغییر میدی . بعد خودت شاهد خواهی بود چقدر بی نیاز میشی . چقدر رها میشی . چقدر آرام میشی .
چون منطق ذهنت رو تغییر دادی .
به همین راحتی شما تغییر می کنی و امتداد در این مسیر فرکانس جسمتو میاره در بی نیازی و پر شدن از انرژی . همیشه شارژی و دیگه بدنت از فاز ذخیره میاد بیرون . چون شما با خودت آشتی کردی و در صلح و آشتی نیازی به مهمات و وسایل جنگی برای ذخیره نداری . بدنت همه رو رها می کنه و تو رو روز به روز متناسب تر میشی . چون مدار ذهنت تغییر کرده .
چندین بار متن رو خوندم خیلی بی نظیر بود میخوام باز هم بخونم چون به نظرم سنگین بود به دریچه های جالبی از لاغری با ذهن وارد شدین که درک عمیقی میخواد واقعا استاد راست میگن که هر کس به طریقی با ذهن لاغر میشه من فکر کنم فعلا فقط درگیر خوردن و نخوردن هستم که اگر چه این هم عالی ولی فکر نمیکنم بتونه خیلی من رو به جایی برسونه
اقا عطا با این حال دوست دارم تغییراتتون در خوردن هم بگین خیلی لطف کردید که این متن با ارزش رو نوشتید حتما سیوش میکنم ممنون
سلام و درود .
من خوردنم هیچ تغییری نکرده .
در هر مداری که هستم متناسب با اون مداره .
نپرسید خوردنتون چه تغییری کرده ؟
این سوال ذهن چاقه .
بپرسید مدارتون چه تغییری کرده .
تفکرتون چه تغییری کرده .
چاقی و لاغری ربطی به خوردن و نخوردن نداره .
مثل این می مونه شما بگید حالا که لاغر شدید دم و بازدمتون چه تغییری کرده .
خب من اون زمانم نفس میکشیدم الانم نفس میکشم .
فرقی نکرده البته فرقش اینه که راحتتر شدم رهاتر شدم .
خوردن و نخوردنم هم دقیقا همینه .
راحتتر شدم . رهاتر شدم .
اصلا دیگه ذهنم و درگیر نمی کنه .
مگه اینکه تفکرات قبلیمو دوباره تکرار کنم .
سوالاتتون رو تغییر بدیم . سوالات لاغر کننده بپرسیم تا ذهن لاغرمون خوب بهمون پاسخ بده .
من این دیدگاه رو میپسندم .
چون این نگرشها انتخاب من بوده .
اما این عبارتتون که هرکسی با شخص دیگه متفاوته کاملا میپذیرم و از نظرم کاملا درسته .
شما هم قطعا نه به شیوه ی من و هیچ کسی دیگه بلکه به شیوه ی خودتون لاغر میشید .
چون ما انسانها منحصر بفرد هستیم و هیچ یک بر دیگری برتری نداریم .
فقط جلوه های مختلف خداوند هستیم که هر کدام در جایگاه خودمون زیبا و برازنده و نیکو هستیم .
راستی در مورد متن قبلم هم عذرخواهی می کنم که انقدر طولانی شد درخواست خودتون رو اجابت کردم وگرنه جسارت نمیکردم این همه براتون بنویسم . اگه براتون سنگین بود عذرخواهی می کنم . این سخنان فقط درسهایی بود که به عنوان برادر کوچکتر در این سایت یاد گرفتم و درس پس دادم خدمت شما اساتید بزرگوار .
براتون بهترینهارو آرزو دارم . در پناه خدا
سلام و درود
از مشاهده روند پیشرفت شما لذت می برم
چقدر عالی و با اشتیاق حرکت کردید و با اون همه نجوای ذهنی که در ابتدای مسیر داشتید اما با اطمینان حرکت کردی و نتایج عالی پاداش شما در این مسیر بوده است.
مبارکتون باشه
سلام . ممنونم از تبریکات شما .
باعث افتخارمه که استادم بهم تبریک می گن .
ممنونم از شما که کنترل ذهن رو یادمون دادید .
دقیقا درست میفرمایید من نجواهای ذهنی خیلی داشتم هنوزم هستن .
اما من از شما یاد گرفتم که در این مسیر فقط یه کار کنم.
کنترل ذهن یا به عبارت قشنگتر مدیریت ذهن .
شما بهمون رانندگی با ذهن رو یاد دادید .
و من در هر شرایطی تمرکزم روی همین یه تمرین بود .
جاهایی که میدیدم کنترل ذهن برام سخته کنترل ورودی میکردم که ذهنم از توجه کردن به منفی ها خارج بشه .
از ذهنم در جهت خلق لاغریم کمک گرفتم .
توجهم رو از روی موانع برداشتم و فقط به لذتهای مسیر توجه کردم و هر روزم رو اینطور حرکت کردم .
از شما ممنونم که کار با ذهن رو بهم یاد دادین .
عالی بود پاسختون واقعا ممنون
در مورد طولانی بودن متنتون اصلا دوست نداشتم که نوشتتون به پایان برسه من به دنیای جدیدی وارد شدم امروز سعی کردم انرژی زا باشم و حتی در برخورد با افراد این درس بزرگ رو از شما یاد گرفتم ممنون
موفق باشید واقعا درست گفتید سوالات لاغر کننده چه قدر یاد جمله ای افتادم که انسان را از سوالش میشناسن
سوال من نشون داد هنوز درگیرم واقعا هم درگیر نیستم خوب این مسیر برای من مثل معجزه بود ولی انگار نمیخوام باور کنم که بدون توجه به خوردن و نخوردن هم میشه لاغر شد
بله واقعا این سوال ها مهمه
مدارتون چه تغییری کرده
تفکرتون چه تغییری کرده
سربلند و پیروز باشید
ر
سلام و درود .
مطمئنم شما هم با درک و درایت بالایی که دارید قطعا میتونید تناسب اندامتون رو خلق کنید .
در پناه خدا .
سلام خدمت آقا عطای متناسب🌹
بسیار دلم شاد شد بابت نتیجهٔ عالیتون خیلی بهتون تبریک میگویم. 👌🌹
قطعاً شما برای تغییر جسمتون بسیار روی ذهنتون کار کردید که اینطور، عالی و کامل و شفاف، موانع ذهنی را توضیح میدهید خیلی استفاده کردم و بی نهایت از شما تشکر میکنم که به این شیوایی این مانع ذهنیِ مهم را تشریح و توضیح فرمودید
از حُسن نیت شما سپاسگزارم.🙏🤗
سلام . ممنون از شما و ابراز لطف شما .
بله . من از ذهنم مراقبت می کنم وقتی میبینم یه چیزی حالمو بد می کنه میبینم در اون قسمت خدا رو کم گذاشتم .
کم باورش کردم . ایمانم و زیاد می کنم .
همیشه در مواقع ناراحتی همین کار و می کنم .
فقط می گم خدایا ایمان دارم ایمان دارم به تو ایمان دارم و میدونم در این مورد که حالم بد میشه جایگاهم غلطه .
کنترل ورودی خب خیلی خوبه ولی کنترل ذهن بهتره چون دیگه هیچ عاملی نمیتونه شما رو ناراحت کنه .
هر چیزی که ناراحتم می کنه رو نعمت خدا می دونم اومده بهم ایمان بده .
با مثال خدمتتون عرض می کنم .
مثلا اگه دوستی یه چیزی داره که من ندارم قاعدتا اولین واکنشی که همه ی ما نشون میدیم حسادته .
حسادت یعنی کم بودن ایمان به خدا در اون زمینه .
کمبود اعتماد نفس .
کمبود احساس توانایی .
من در اون ناحیه حس کمبود دارم که اون نعمت رو ندارم .
و خدا اومده این مورد رو از بیرون بهم نشون بده که منو بزرگ کنه . که جایگاهم رو تغییر بده .
که انقدر ایمانم رو به خدای وجودم زیاد کنم که در اون زمینه به سپاسگزاری برسم .
هم سپاسگزاری از اون شخص که انقدر ایمانش قوی بوده که به فلان خواسته رسیده .
هم سپاسگزاری بابت اینکه در محل دید من قرار گرفته تا منم تغییر زاویه دیدگاه بدم که اگه دلم اون نعمت رو میخواد قطعا با تغییر زاویه دید و ایمان به خدا و بزرگ کردن خدا در جذب اون نعمت خیلی راحت منم میتونم به اون نعمت برسم .
هم سپاسگزاری از خدا که داره ایمانم رو قوی می کنه .
برای جذب هر نعمتی فقط تغییر فرکانس لازمه .
فرکانس از نظر من یعنی مجموعه حس و حال و هوایی که من در اون قرار دارم و اونم تنها از طریق تغییر سبک تفکر حاصل میشه .
.
خدا برای چی میگه منو بپرستید و از شیطان دوری کنید .
چون ارتعاش خدا ارتعاش نعمته . ارتعاش بی نیازیه .
ارتعاش پر بودنه .
ارتعاش خالی بودن نیست .
ارتعاش شیطان ارتعاش خلاء و نیستی هست .
وقتی از شیطان تبعیت می کنیم همش حسادت و حال بد و حسرت و نومیدی و احساس شکست داریم . اما در همین شرایط وقتی همدم و هم نفست خدا باشه احساس بی نیازی داری احساس شکرگزاری حس امید حس ایمان حس قدرت حس پیروزی .
شما دقیقا درست میفرمایید . چیزی که مهمه تغییر ذهنیت منه .
پیروزی به این نیست که من جسمم لاغر شده . پیروزی به اینه که من حال و هوای ذهنم تغییر کرده .
داستان آستین نو بخور پلو رو شنیدید ؟
مردم نگاهشون همه به ظاهره . نعمت رو در نتیجه میبینند نه در خدایی که همراهشونه .نه در فرکانسی که همراهشونه و شما چقدر دید والایی دارید که در تغییر نتیجه تغییر فرکانسمو دیدید .
حالا آستین نو بخور پلو رو هم شرح مختصری بدم .
یه روز یه نفر با لباسهای معمولی میره مهمونی هیچ کسی به حرفش اهمیت نمیده اصلا تحویلش نمیگیرند بعد میره فاخرترین لباسشو میپوشه و میاد حالا همه تحویلش میگیرند و صدر مجلس مینشونندش و بهش غذاهای خوب میدن اون شخص شروع می کنه غذاها رو میریزه توی آستینش . همه تعجب می کنند میگه این همه عزت و احترام به خاطر این لباسه نه خود من .
من همونم که اون وقت با یه لباس معمولی اومدم و هیچ کدوم محلم ندادین اما الان با یه لباس فاخر اومدم و این همه دارم مورد عزت و احترام واقع میشم .
پس شما به لباس من دارید عزت میدید نه به خود من .
بله من نسبت به قبل خیلی ذهنم تغییر کرده .
دیدگاهم تغییر کرده
مدارم تغییر کرده پس قطعا نتایج هم تغییر می کنه .
اون زمان انسان ناامیدی بودم و هم نشین من اغلب اوقات شیطان بودم ولی با شیطانم به صلح رسیدم فهمیدم اونم نعمتی از نعمتهای خداست که اومده منو به مسیر ایمان هدایت کنه بازم وقتی عمیقتر شدم دیدم خود خداست . منتها در فرکانس پایین انرژی الهی به شکل شیطان میشه . در فرکانسهای بالاتر انرژی الهی به شکل فرشته میشه .
وگرنه همش همون انرژیه . بنا به انتخاب ما و زاویه نگاه ما و فرکانس ما جنس خدای ما تغییر می کنه .
اما چیزی که روشنه همه جا به نفع من عمل می کنه .
وقتی خوشحالم خوشحالیم رو بیشتر می کنه وقتی ناراحتم ناراحتیم رو اما راه سومی هم هست و اونم کاملا به انتخاب من بستگی داره وقتی ناراحتم میخواد ایمانمو در اون نقطه قوی کنه .
و من قوی میشم و تغییر فرکانس میدم .
کسی که بتونه شیطان خودش رو تبدیل به خدا کنه این شخص از نظر من موفقترین انسانه .
و البته اینم هدایت همون خدای نازنینمونه که همیشه داره بهمون آگاهی میده .
ببخشید متنم طولانی شد .
در پرتو توجهات الهی شاد و برقرار باشید .
سلام اقا عطا صبحتون به خیر اول از همه میخواستم بدونم اشکال نداره که چند تا سوال ازتون بپرسم
و اما سوالها که اگر مایل بودید ممنون میشم از لطفتون که پاسخ بدید
چه طوری انقدر رابطتتون با خدا عالی شد از اول اینطوری بودید صبح خیلی دلم گرفته بود گاهی به اینده بچه ها فکر میکنم من ۳۹ سالم گاهی فکر میکنم خیلی پیر شدم گاهی به مشکلات اطرافیانم و به نکات تاریکی که در بعضی از برخوردها با دیگران دارم گاهی هم به گذشته میرم و خیلی دلم برای پدرم تنگ میشه همه اینها باعث میشه صبح ها با اندوه بیدار شم این دوه من رو از فرش به عرش رسوند نمیدونم اگر اقای عطار روشن سر راهم نبود الان کجای این دنیا بودم واقعا لطف خدا شامل حالم شد ولی وقتی میبینم انقدر با خدا پیوندتون عمیقه حسادت میکنم و دوست دارم مثل شما باشم من واقعا با خوندن متنتون ارامش گرفتم
سوال دیگه اینکه چه طوری بر ترستون از مواد غذایی غلبه کردید
من هنوز به مواد غذایی تو چاق کردن خودم قدرت میدم وقتی بی خیال قدرت چاق کنندگی غذا میشم ارامش عجیبی دارم و اصلا بی خیال خوردنم هستم و انگار رها شدم و این بزرترین درس من از این دوره شگفت انگیز بود ولی متاسفانه این حس تا جایی برام جواب میده که من کنترل دارم روی خوردنم البته به صورت کاملا غیر ارادی مثلا امروز فقط سه لقمه کوچک کره مربا خوردم اول اینکه اون چیزی که دوست داشتم بدون هیچ ترسی خوردم دوم اینکه سیر شدم و اصلا به خوردن ادامه ندادم
اما وقتی یک دفعه متوجه میشم که زیاد خوردم خیلی سخته که خودم رو جمع و جور کنم صحبتهای شما در مورد برداشتن برچسب پرخور از روی خودم خیلی به من کمک کرد و واقعا ممنونم
دوست داشتم بدونم تاثیر نترسیدن از مواد غذایی روی شما چه طوری بوده
سربلند و پایدار باشید
سلام خانوم منیره .
اول اینکه ازتون قدردانی می کنم که بنده رو مورد لطف و عنایت خودتون قرار میدید .
اولین چیزی که زن عموم وقتی وارد این سایت شدم بهم گفت این بود که گفتن سوال نپرس به سوالات پاسخ داده میشه .
برای همین من ذهنمو در گیر سوالات نمیکردم .
اما الان که به مقدار معرفتی در این راه رسیدم فهمیدم منظورشون از اینکه سوال نپرس این بود که سوالاتی نپرس که پاسخش در ذهن چاق باشه . یعنی خود سوال پرسیدنه بد نیست اینکه چه سوالی بپرسیم و چطور بپرسیم مهمه . چون به همه ی سوالات پاسخ داده میشه .
اما سوالات رو طوری بپرسیم که توسط ذهن لاغرمون پاسخ داده بشه .
گرچه من انقدر لاغری رو برای خودم منطقی کردم که از ترک دیوار هم برای خودم حس لاغری میسازم .
یعنی یکی بپرسه ترک دیوار چه ربطی به لاغری داره میگم ربطش به اینه که وقتی چاقی در ذهنت ترک بخوره لاغری مثل پرتو خورشید از پشتش بهت رو می کنه . برای لاغر شدن باید دیوار چاقی رو در درونت بشکافی تا نور لاغری رو مشاهده کنی .
این یعنی معرفت و منطق لاغری .
کاملا هم قابل پذیرشه .
شما باید ذهن خودتون رو برای پاسخ دادن فعال کنید .
همه ی سوالایی که گفتین پاسخش در ذهن شما هست . اما منطق چاقیتون قویتره و اجازه نمیده صدای لاغری به وضوح در ذهنتون شنیده بشه .
یه مثال اون اوایل به استاد گفتم گفتم وقتی سگ چاقی در گوشم واق واق می کنه چطور صدای گربه لاغری رو بشنوم و گفتن لاغری شیره وقتی صدای شیر لاغری بلند بشه هیچ سگی جرات نمی کنه برای شیر قد علم کنه .
شما شیر لاغری رو در وجودتون بیدار کنید خواهید دید خودش چطور از پس نجواهای ذهن چاق برمیاد .
فریده خانوم تا میتونید از وقایع تحلیل خیر کنید . هیچ اتفاقی در این دنیا بد نیست .
فقر بد نیست چون انسان رو به معرفت ثروت میرسونه .
چاقی بد نیست چون انسان رو به معرفت لاغری میرسونه
مرگ بد نیست چون انسان رو به معرفت زندگی میرسونه .
انسان توسط این تضادها با آگاهی میرسه .
اگه این تضادها نباشند شاید لذت آگاهی اونقدر حس نشه .
فلسفه آفرینش انسان پیدا کردن آگاهی در همین تضادها بوده . وگرنه که فرشته ها بدون هیچ تضادی داشتن مدح خدا رو میکردن دلیلی برای آفرینش انسان نبود . اما خداوند به فرشته ها گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید .
و اون حس لذت آگاهی بود . فرشته اونقدر در آگاهی غرقه که لذت رو درک نمی کنه اما انسان قادره به خاطر ویژگی تضاد به لذت آگاهی برسه .
این دو تضادی که در زندگی شما وجود داره به نفع شماست .نخواین تغییرش بدید .
شما رو به آگاهی میرسونه .
مرگ عزیزان دردناکترین تضاد در زندگی ماست و البته پر معرفتترین اونها . معرفتش اینه که انسان نمیمیره فقط داره مراحل تکاملش رو طی می کنه . زمانی در این دنیا باید باشه که مراحل تکاملش رو طی کنه و زمانی از این زندگی میره .
من در این مورد خیلی تحقیق کردم . آخرین چیزی که بهش رسیدم اینه که معاد یکبار اتفاق نمیفته . ارواح برای طی کردن مراحل تکامل که اتفاقا پایان ناپذیره دائما از شکلی به شکل دیگه در میان و دائما به شکلهای گوناگون دوباره وارد زمین میشن .
مثل ابر و باران و رودخانه و دریا و مه و دوباره ابر .
این چرخه همواره ادامه داره . پدر شما تموم نشدن فقط نوع دیگری از زندگی رو انتخاب کردن .
شما با جسم و ذهنتون نمیتونید با ایشون ارتباط برقرار کنید اما با روحتون میتونید .
کافیه چشماتون رو ببندین و حسش کنید وقتی عمیقتر بشید پدرتون لب به سخن میاد و شما رو از معارف مرگ آگاه می کنه . یعنی اگه ارتباطتون عمیق باشه شما با ذهنتون میتونید با ایشون گفتگو کنید و اگه ارتباطتون خیلیییی عمیقتر بشه حتی با جسمتون هم قادرید ایشون رو ببینید .
چون قدرت باورتون رو بالا میبرید .
البته ما انسانها به خاطر ترسی که از این کار داریم و افکار منفی این کارو انجام نمیدیم ترجیح میدیم در حسرت روزهای گذشته بمونیم و رنج بکشیم ولی وارد حوزه ی روحانی وجودمون نشیم .
البته من خودم از طریق جسمی نتونستم ارتباط بگیرم اما از طریق دهن و روحم کاملا میتونم اموات رو درک کنم و با هرکدوم که بخوام صحبت کنم و صداشون رو در ذهنم بشنوم و به معرفت زندگی پی ببرم و نشانه اش هم آرامشیه که دارم و اینکه دیگه مرگ رو پایان زندگی نمیدونم فقط مرحله ای از تکامل میدونم .
فریده خانوم من مرگ رو با منطق خودم پذیرفتم این منطق شاید از نظر شما پذیرفته شده نباشه و اینکه شاید بعدها خودم هم باز منطق بهتری پیدا کنم . اما فعلا در این مرتبه هستم و بهم حس آرامش میده و موضوع مرگ رو که انتخاب خود انسانهاست و انسانها بنا به آمادگی خودشون اون رو از خداوند درخواست می کنند و خداوند فقط اونها رو اجابت می کنه . خداوند فقط داره مارو اجابت می کنه پس اگه پدرتون رفتن این انتخاب خودشون بوده چون حق دارن برای زندگیشون تصمیم بگیرن و شما فقط باید به انتخاب ایشون احترام بزارید و از طریق ذهنتون براشون ارتعاش مثبت بفرستید وقتی شما از مرگ ایشون ناراحتید ایشون این ناراحتی رو دریافت می کنند شما رو دوست دارند . ایشون به راحتی و آرامش رسیدن و دلشون نمیخواد شما ناراحت باشید . خوشحال باشید و بپذیرید این اتفاق رو تا ایشون در هر زندگی که انتخاب کردن حس خوب از شما بگیرن و شادتر بشن . ایشون از شما دور نیست کاملا فرکانستون رو دریافت می کنه . چون ارواحی که با هم زندگی کردن رو انتخاب کردند قدرت تلپاتی با هم دارند چون در یک مدار هستن . شاید شما در ارتعاش پدرتون نباشید اما او زمانی در ارتعاش شما بوده و کاملا حس شما رو دریافت می کنه . پس با ناراحتیتون در حرکت ایشون خللی ایجاد نکنید . اجازه بدید ایشون لذت رهایی رو بهتر حس کنند قطعا شما هم سبکبالتر میشید . چون با اینکار در مدار ایشون قرار میگیرید و ارامش ایشون به شما هم میرسه .
چون متنم طولانی میشه پاسخ سوالات بعدیتون رو در متن دیگه ای می نویسم .
اقا عطا یادم اولین بار که اومدین تو سایت گفتین زنعموتون این سایت به شما معرفی کرد و خاطره یک مهنانی رو تعریف کردید که اونجا خیلی خوردید و عموتون بهتون نسبت بدی دادن که باعث شد یهو به خودتون بیاین البته شما هیلی عادی این موضوع رو بیان کردید ولی من خیلی ناراحت شدم براتون چون جنسش از جنس دردهایی بود که خودم کشیده بودم اینکه هیچ خوبی و استعدادت و زیباییت دیده نشه جون چاقی اینکه هر کس به خودش اجازه بده در موردت نظر بده اینکه همیشه تابع جمع باشی بله شما درست میگین انسانهای لاغر کار خودشون رو میکنند هر چی دوست دارن میپوشن و هر چی دوست دارن میخورن انگار ما از روزی که مجبور شدیم به خاطر سایزمون رنگ و مدل مورد علاقمون رو نپوشیم و بع خاطر چاقیمون خوراکی مورد علاقمون رو نخوریم یاد گرفتیم این دنیا مکانی برای علایق تو نیست و تابع جنع بودن رو خیلی خوب یاد گرفتیم اونروز که نوشتتون رو خوندم از ته دل براتون ارزوی تناسب کردم یک بار تو یک نوشتتون در باره مولایمان حضرت علی گفته بودید و اون رو اسکرین شات گرفتم و برای آجیم فرستادم که خیلی به وجد اومده بود
واقعا نمیدونم با چه زبانی از پاسخهای عالیتون قدردانی کنم بهترین زبان دعای موفقیت و سربلندی من برای شماست که بدرقه راهتون از دیروز به اعماقی از لایه های ذهن چاقم نفوذ کردم و ترکهای عمیقی توش ایجاد کردم موقع غذا بسم الله میگم که خیلی وقت بود این کار رو نمیکردم و غذا رو یا همون ماعده اسمانی رو در اغوش میگیرم انگار بشقابم رو بغل کردم و با تمان وجود بهترین نعمت خدا رو میخورم بله واقعا غذا بهترین نعمت خداست به من انرژی میده سر حالم میکنه و با نشان دادن مهارتم در اشپزی از من یک مادر نمونه و یک بانوی خانه دار میسازه غذا باعث میشه من رو به مقامی برسونه که دیگر اعضای خانواده توش عاجزن یعنی همون اشپزی بارها به خاطر همین غذا تو مهمانیها مورد تمجید قرار گرفتم و ازم تشکر شده با غذا به صلح رسیدم اون وارد بدنم میشه تا انرژی لازم برای سوختن چربیهای بدنم را فراهم کنه
نوشته هاتون عالی بود
دیروز تو مدرسه برای انجمن و اولیا رای اواردم همه چیز کاملا تصادفی بود من اصلا نمیخواستم کاندید شم کلا وقتی با خودت به صلح برسی انگار دنیا یک شکل دیگه میشه
موفق باشید و روز به روز در حال ترقی
سلام مجدد در پاسخ به سوال دیگه که فرمودید چطور انقدر رابطتون با خدا خوب شد .
از وقتی وارد این مسیر شدم و تغییر جهت دادم .
تغییر مسیر ذهن از چاقی به لاغری .
از نومیدی به امید .
از نفرت به عشق
از خشم به مهربانی
از وقتی کنترل ورودی کردم
از وقتی کنترل ذهن رو یاد گرفتم
از وقتی به ذهن چاقم دیگه اهمیت ندادم و سکوتش دادم .
از وقتی فقط در مورد خوبیها صحبت کردم .
از وقتی تجربه هام رو تغییر دادم .
از وقتی به قدرت خودم پی بردم .
همه اینا از ورودم به این سایت شروع شد .
نه از اول اینطور نبودم . پارسال این موقع در اوج شکست و حال بد بودم . یکم شاید یاداوریش برام سخت باشه ولی وقتی از زاویه مثبت بهش نگاه کنم اگه اون یختی کشیدنا نبود من وارد این راه نمیشدم .
اگه سختی چاقی و درد چاقی نبود خب من هیچ وقت به تغییر فکر نمی کردم .
اگه سختب رژیم و ورزش و عمل نبود خب هیچ وقت وارد راه معرفت لاغری نمیشدم .
پس اونا برام نعمت بود .
دردشون برام نعمت بود که من به اینجا هدایت بشم .
اگه درد نمیکشیدم خب هیچ وقت سراغ اصلاح نمیرفتم مثل درد دندون . خداییش اگه درد دندون نباشه شما به دندانپزشکی میرید . نه اما وقتی درد میگیره شما اقدام می کنید .
اینجا هم همینه درد چاقی منو به این سایت هدایت کرد و برای همیشه قدردانش هستم .
من هیچ وقت آگاهانه درد رو انتخاب نمی کنم چون با لذت آشنا شدم .
وقتی لذت و آرامش هست چرا غم رو انتخاب کنم .
اما گاهی پیش میاد بعضی چیزها باز هم به خاطر فرکانسهای خودم بهم وارد میشه پس اولین کاری که می کنم اینه که بگم این اتفاق خیره پر از معرفته و اجازه نمیدم ذهنم تحلیل منفی کنه . تا جاییکه در توانم باشه تحلیل مثبت می کنم .
نگران بودن در مورد آینده بچه ها اینم کنترل ذهن میخواد . مالک اصلی بچه ها خداست . خدایی که داره اونا رو به تکامل میرسونه . بچه ها مال شما نیستن . شما فقط وسیله ی به دنیا اومدنشون بودید . تو رو خدا مادر بازی در نیارید این مادر بازی بچه ها رو خیلی اذیت می کنه . اونا خدا دارن . قطعا خدایی که شما رو هدایت کرده اونا رو هم هدایت می کنه . بارها این جملات رو به مامانم میگم میگم مامان من خدا دارم انقدر نگران من نباش بزار به حال خودم باشم .
انقدر خدای منو با نگرانیت از من جدا نکن بزار به خدام متصل باشم . توکل کن به همون خدایی که منو آفریده .
ایمانتون رو به خدا زیاد کنید . توکل در وجودتون کمرنگه که نگرانی خودشو نشون میده .
اینا همه کنترل ذهن میخواد .
البته الان مامان من خیلیییییی خوب شده . خودشم قسمتهای خدایی سایت رو گوش میده .
اون فایلهایی که در سایته و مربوط به خداست رو بیشتر گوش بدید . خیلی آرومتون می کنه .
در مورد پیری هم باورهای غلط دارید .
اونارو هم اصلاح کنید .
چرا برای خودتون پیری مینویسید .
چون دیگران برای خودشون پیری نوشتند شما هم مینویسید .
دقیقا عدد سن و سال هم مثل عدد چاقیه .
الان مامان من فقط ۹ سال از زنعموم بزرگتره .
ولی نگاه که میکنی انگار زنعمو جای دخترشه .
فکر کنم زنعموم همسن و سال شما باشه ولی خیلی باورهای عمیقی در مورد سن و سال داره . گاهی برام میگه ولی من چون فعلا بهش نیازی ندارم خیلی در این مورد باهاشون صحبت نکردم .
کاش خودشون بیان در این مورد باهاتون صحیت کنند در این مورد باهاشون صحبت می کنم بهتون اطلاع میدم .
سوال بعدیتون در مورد رابطه با خدا و حسادت .
خب حسادت یعنی شما خودتون رو دارید زیر پا میزارید و قدرتتون رو میدید دست من .
انرژیتون رو برای خودتون نگه دارید .
انرژی شما از طریق حسادت داره به من انتقال پیدا می کنه برای همین دارید منو قوی می کنید .
غبطه خوردن حسرت خوردن سطح انرژی شما رو پایین میاره البته میدونم از عشقیه که به خداوند دارید .
اما خدا رو در نظرتون بزرگ کنید تنها فرق بین من و شما اینه شما انرژی الهیتون رو دارید به افکار انرژی خوار میدید . من دارم سعیم و می کنم که به افکار انرژی بخش انرژی بدم .
همین یعنی فقط جهت هدایت انرژیمون با هم فرق داره که اونم کاملا سلیقه شخصیه .
و بهتون پیشنهاد می کنم همون جور که کلی از افکارتون رو از طریق استاد تغییر دادید این باقیمونده ی افکار رو هم تغییر بدید .
اون وقت خودتون شاهد خواهید بود صبحها با چه انرژی فوق العاده ای از خواب بیدار میشید .
اصلا کم شدن انرژی نداریم انرژی هر لحظه در حال بیشتر شدنه ازش استفاده کنید . خدای من و شما فرقی نداره . به خودتون عزت بدید . خودتون رو بزرگ کنید . فکر نکنید چیزی کمه . هیچی کم نیست فقط انتخابهامون متفاوته . خدای شما خدای منم هست . مهم اینه که هممون در این مسیریم و داریم مرحله مرحله تکاملمون رو طی می کنیم .
سوالات بعدی رو هم در متن بعدی پاسخ میدم
سلام مجدد
اما پاسخ به سوالی که در مورد خوردن بود و فرمودید چطور بر ترسم غلبه کردم و اینکه هنوز قدرت چاقی به غذا میدید .
من نگرشم رو در این بابت تغییر دادم و واقعیت رو با نگاه درونم دیدم . ذخیره ی انرژی قسمت مختصری از پروسه ی خوردن غذاست نه پایانش .
هدف ما از خوردن کسب انرژیه .
ما میخوریم که انرژی حیات داشته باشیم
میخوریم که زنده و سالم و پویا باشیم .
میخوریم که بتونیم فکر کنیم حرف بزنیم و خلاصه چرخ جسم رو بچرخونیم .
پس هدفتون رو از خوردن تغییر بدیم .
شما شاید زمانی هدف خوردنتون این بود که بخورید تا چاق بشید و هدفتون از چاقی بزرگتر شدن بود تا قویتر بشید .
اما مسلما الان دیگه اون هدف رو ندارید .
پس اولین تغییر نگرش اینه که هدفمون از خوردن غذا رو تغییر بدیم .
من غذا میخورم تا در بدنم تبدیل به انرژی نور و عشق و امید و سلامتی و زندگی بشه .
به قول یگی از اساتید و دوستان عزیز در سایت تناسب فکری فرمودند ما مثل چرخ خیاطی هستیم درسته نیروی حیات ما از برق هست یعنی همون روح و جانمون اما اگه مثلا این چرخ خیاطی نخ خوب بهش وصل نکنیم یا سوزن خوب قطعا درست کار نخواهد کرد . غذا خوردنم دقیقا همینه قسمتی از پروسه زندگی ماست که در مجموع همه ی فعالیتهای اندامهای ما دست به دست هم میدن تا ما بتونیم لباس زیبایی رو خلق کنیم درست مثل چرخ خیاطی .
خب خوردن هم یکی از این اجزای این روند هست .
پس به خود فعل خورد نگاه شریفی داشته باشید .
با نگاه نفرت بهش نگاه نکنید بهش برچسب پرخوری نزنید . بهش نیروی عشق و سپاسگزاری و ارامش بدید تا خروجی اون هم از جنس همین انرژی ها باشه .
غذا هیچ قدرتی بر ما نداره . او فقط نعمتی از نعمات خداونده . به فرمایش استاد رفتار خودمون رو با غذا تغییر بدیم . یعنی چه رفتاری ؟ یعنی محترم باشیم . با احترام بهش نگاه کنیم وقتی غذا میخوریم فکر کنیم مایده اسمانیست درست مثل حضرت مریم و حواریون عیسی ع که از مائده های آسمانی بهره میگرفتند . ما موقع خوردن در حضور خداوند هستیم . سفره حرمت داره .
بی حرمتش نکنیم قبلش دعای قبل از سفره بخونیم بعدش دعای بهد از سفره بخونیم که موقع خوردن شیطان همراهمون نشه .
بسم الله گفتن قبل از غذا دقیقا برای همینه ما در آستان خداوند غذا بخوریم و شیطان از ما موقع این فعل دور بشه و فرشته جایگزینش بشه . یعنی شیطان رو به فرشته تبدیل کنیم موقع فعل خوردن .
شیطان یعنی چی ؟ یعنی فرکانس پایین یعنی حسهای منفی مثل عجله . بی حرمتی به غذا . با حالتی وحشیانه خوردن . حس محدودیت و ولع . حس بدبینی نسبت به غذا . ترس و اندوه و حسرت غذا رو کشیدن . اینا یعنی ما موقع خوردن داریم انرژی شیطان وارد بدنمون می کنیم و نتیجه اش میشه عذاب وجدان و احساس گناه یعنی شیطانی که از طریق خوردن وارد خودمون کردیم به این شکل در ما به ظهور میرسه و تا ساعتها مارو آزارمون میده و مارو ترغیب می کنه تا دوباره با همین حس منفی غذا بخوریم .
خب ما آگاهانه باید این حس ها رو تغییر بدیم .
روزی ما مائده ی الهیست و از خداوند به ما رسیده . پس خدا رو همراهش کنیم . قبل از غذا اول نام خدا رو بیاریم تا فرکانسمون بالا بره با حس آزادی و امنیت شروع کنیم بگیم این غذا روزی تو شده تا تو اون رو تبدیل به زندگی و سلامتی کنی . پس با خدا همراهش کن تا در بدنت تبدیل به حس زیبای تناسب و شادی و سلامتی و … بشه .
بدون حس محدودیت بخوریم . حس محدودیت اینه که هر لقمه ای که داریم میخوریم رو زهر مار خودمون نکنیم . به هر لقمه عشق بدیم نوش جان کنیم . میلش کنیم . تناول کنیم . با آرامش و آزادی و رهایی تا احساس سیری کنیم .
در بین غذا قدردان خداوند باشیم که این غذای خوشمزه رو روزیمون کرد . بزرگترین قدردانی لذت بردن از نعمته . از غذایی که خداوند روزیمون کرده لذت ببریم و کیف کنیم و حسش کنیم . یتونیم حالا اگه کسی هم نیست چشمامون رو ببندیم و غذا رو با حس درونیمون نوش جان کنیم .
وقتی اینجوری بخوریم ذهن مشغول لذت بردن میشه و نیاز معنویش رو از غذا میگیره . کم کم احساس سیری بر ما حاکم میشه .خودتون حس می کنید . همون ذهنی که میگه بخور بخور سیر میشه .
چرا ما وقتی با شیطان همراه می کنیم خوردنمون رو دائما حس ولع و پرخوری داریم چون ذهن رو سیر نکردیم . ذهن از خوردن حس خدا میخواد حس آرامش حس امنیت حس رهایی حس لذت حس سیر شدن حس شادی و …
باور کنید شما با این حس خوب غذا خوردنتون رو همراه کنید و پروسه خوردن رو به یک امر مقدس تبدیل کنید خودتون خواهید دید همون ذهنی که میکوبه برای خوردن سیر میشه .
شما از غذا سیر میشید . شما دیگه گرسنه غذا نیستید . ذهن خاموش میشه چون از خدا پر شده . چون از انرژی پر شده .
بله خوردن یک فرایند بسیار مقدسه و ما این فرایند مقدس رو تبدیل کردیم به جهنم و حس های دوری از خداوند توقع داریم بدنمون انرژی بگیره ؟
وقتی بدن به انرژی غذا نرسه اجازه عبور نمیده هس ذخیره می کنه برای روز مبادا تا بتونه خدا رو از این انرژی های حبس شده پیدا کنه .
بدن میره در فاز دخیره انرژی چون ما بهش انرژی الهی ندادیم .
ما غذا رو تبدیل به چاقی کردیم .
پس خودمونم میتونیم غذا رو تبدیل به تناسب کنیم با تغییر برخورد با مواد غذایی .
وقتی غذا با نور الهی خورده بشه و بعدش هم سپاسگزاری بشه حالا اون غذا حاوی انرژی و فرکانس بالاست در شما تبدیل میشه به شادی به حس رضایت و سپاسگذاری .
یعنی هم خوردن و هم نخوردن در شما با انرژی الهی همراه میشه .
مدتی لازمه آگاهانه انجام بشه اما بعد به این شیوه عادت می کنیم .
ما مسئول چاق کردن و یا لاغر کردن خودمون هستیم . پس اینجوری خیلی راحت میتونیم انرژیهای تناسب اندام و سلامتی رو در خودمون زنده کنیم .
غذایی که میخوریم در بدن ما تبدیل به تناسب اندام و سلامتی میشه .
نکته دیگه اینکه به حجم غذا توجهی نکنید به هضم غذا توجه کنید .
ما بدن بسیار قوی داریم درست مثل چرخ گوشت . هر انچه واردش بشه چه یک لقمه چه هزار لقمه همه رو تجزیه می کنه همه رو چرخ می کنه . دائما در حال تجزیه غذاهاست مقدار نیازش رو بر میداره و مقدار غیر نیاز رو دور میریزه
دستگاه گوارش بسیار دستگاه حیاتی در بدن ماست .
بعد از صرف غذا از مری معده روده ها گردش خون و دستگاه چربی سوزی بدن تشکر کنیم که همه باهم غذا رو به انرژی تبدیل می کنند تا چرخ بدن بچرخه .
ذخیره چربی قبل از چربی سوزی هست . غذاها به ملکولهای کوچک تجزیه شده وارد سلولهای چربی میشن و در صف تبدیل انرژی قرار میگیرند .
سلولها برای چربی سوزی وارد دستگاه چربی سوزی میشن . سلولهای چربی محل چربی سوزی در بدن ماست نه محل ذخیره انرژی . ما وقتی با بدنمون در صلح باشیم او نیازی به ذخیره نداره و به راحتی هم ملکولها رو میسوزونه و به سه عنصر اب دی اکسید کربن و اکسیژن تبدیل میکنه . اکسیژن و نصف اب به مصرف اندامها میرسه و آب و دی اکسید کربن از خروجیها دفع میشن . دیدید وقتی یه کارخونه داره کار می کنه دود از بالا سرش خارج میشه تنفس ما دقیقا نشانه ی کار کردن دستگاههای بدنه که از هزاران کارخونه تشکیل شده و سوخت چربی از طریق دفع دی اکسید کربن به ما نشون میده چربی سوزی هر لحظه در حال انجامه . البته چون ما نیاز به انرزی داریم سوخت بدن از طریق دم نیز انجام میشه اکسیژن وارد میشه ودی اکشید کربن خارج میشه .
دی اکسید کربن حاصل سوخت چربیها و مواد زائدیست که از طریق چربی سوزی و گردش خون دفع میشن .
میبینید وقتی به این پروسه فکر کنید آیا جایی برای اندیشیدن به چاقی می مونه .
چاقی یعنی حدود بودن ذهن . وقتی با اندیشه ها ذهن رو آزاد کنیم ذهن به اساس خلقت پی میبره و بازم به این باور میرسه
هر عذایی بخورم در بدن من تبدیل به انرژی و تناسب اندام و سلامتی و سایر احساسات مثبت میشه و مواد زائد به راحتی از بدن من دفع میشن .
خب من این نگرش رو انتخای کردم و بهش توجه می کنم . چیزی که بهش دائما فکر کنیم تبدیل به عملکرد میشه . پس من مدارم میشه تفکر در تناسب اندام و عمل به تناسب اندام در نتیجه جسمم هم میشه متناسب .
حالا اگه این روند رو تکرار کنیم عادات ما به مرور تغییر می کنه .
جن گاهی همه ی این روند رو بارها مینوشتم تا در ذهنم ثبت بشه اینجوری ببینم
سلام و درود
نکته بعدی اینه که شما با عادتهای قبلی خودتون جنگ می کنید وقتی به خودتون میایین و احساس پرخوری کردید از همونجا شروع کنید . آگاهانه خوردن یا نخوردن رو از همونجا شروع کنید انرژی الهی دادن به خودتون رو از همونجا شروع کنید گذشته گذشته . اگه حالمون رو درگیر گذشته کنیم از حالمون هم نمیتونیم انرژی الهی استخراج کنیم .
پس هر وقت یهو به خودتون میایین ونزارید حس های منفی بهتون غالب بشن از همونجا دوباره بلند بشید مثل بچه ای که بارها زمین میخوره اما در اون زمین موندنه نمی مونه دوباره بلند میشه و به بازی و شادیش ادامه میده .
جایی که شما یهو به خودتون میایین و میبینید خدا با غذاتون نبوده از همونجا شروع کنید حتی اگه خیلی خورده باشید توجه به هضم غذا کنید . از خدا قدر دانی کنید تا احساس رضایته خودشو نشون بده .
فراموشی رو ببخشید .
فعل خودتون رو با بخشش همراه کنید .
فراموشی از خدا رو با فراموشی شیطان جایگزین کنید .
نه با عذاب وجدان .
بخشش باعث میشه ما ححس های شیطانی رو فراموش کنیم و دوباره به خدا برگردیم . خدا یعنی آرامش عشق لذت رضایت سپاسگزاری .
در این لحظه فعل درست بخششه .
خودتون رو ببخشید و گناهتون رو فراموش کنید .
این فرمول رو جایگزین کنید .
دومین فرمول قضاوت نکردن رفتاره . در اون لحظه شما فکرتون جای دیگه بود و از غذا انرژی الهی نگرفت در حقیقت هنوز غذایی نخورده پس با انرژی الهی ذهنتون رو سیر کنید تا به آرامش برسید .
پس به جای قضاوت ناعادلانه رفتار به ذهنتون انرژی برسونید تا از همون نقطه دوباره برگرده سمت مسیر .
احساس گناه رو فراموش کنید . سرزنش رو فراموش کنید .
به جای احساس گناه به خدا توجه کنید تا ذهنتون از خدا تغذیه بشه تا احساس گناهتون بره .
به جای سرزنش خودتون رو تایید کنید و بگید من هر کاری هم انجام بدم خدا براون غلبه می کنه .
به هضم غذا توجه کنید .
به کار خدا توجه کنید .
دوباره بلند بشید و حرکت کنید .
با زمین خوردنه که راه رفتن رو یاد میگیرید .
پس بهش به چشم درس نگاه کنید و ازش درسشو بیرون بکشید .
در همه ی تضادها برای ما آگاهی نهفته است . پس این فراموشی به نفع شما عمل می کنه و شما رو سرشار از آگاهی می کنه .
با بدنتون رفتارتون افکارتون احساستون همه در صلح باشید . دوسش داشته باشید شما لایق احساسات متعالی هستید حیفه با احساس گناه خودتون رو از خدا دور کنید چون اینکار باز دلتنگتون می کنه . زود به سمت خدا برگردید و وجودتون رو لبریز از خدا کنید .
در مورد توجه به حرف و سخن دیگران اینکه تا میتونید برای خودتون زندگی کنید . کنترل ورودی . با افرادی که انرژیتون رو منفی می کنند نشست و برخاست نکنید . هیچ اتفاقی نمیفته . غیر مستقیم ازشون جدا بشید . البته جهان خودش این کارو می کنه .
با افرادی هم که نمیشه کنترل ورودی کرد و نمیشه رابطه تون رو باهاشون قطع کنید از وجه خوبی بهشون نگاه کنید تا میتونید خوبیهاشون رو ببینید اخلاق خوبشون رو کارهای خوبشون رو . هی بدیهاشون رو مرور نکنید که ذهنتون منفی بشه .
باور کنید ما میتونیم این کارو کنیم و هر لحظه شادی رو برای خودمون خلق کنیم
و بازم میگم از زمین خوردن خجالت نکشید زمین خوردن بخشی از پروسه ی آموزشه که ما کلی از آموزشهامون در اون زمانها اتفاق میفته .
فکر میکنم به تمام سوالهاتون پاسخ دادم .
اینا در حد خودم بود وگرنه که قطعا وجود بالای شما بیش از این لایق و سزاواره و قطعا ذهن شما با نیروی الهیتون اندیشه های ناب تری بهتون هدیه میده . چون خدای وجود شما بهتر شمارو میشناسه و میدونه چطور به آرامش برسوندتون
در هر حال فقط به عنوان برادر کوچکتر جسارت کردم و درس پس دادم خدمت شما اساتید محترم .
با سلام خدمت آقا عطای عزیز
نوشتهٔ زیبای شما پُر بود از آگاهی های نابی که مختصِ یک ذهنیت پاک و خود ساخته است بسیار ممنونم و خیلی استفاده کردم و محو نگرشِ زیبای شما شدم.
صحبتهای شما کاملاً صحیح و درست است ایمان داشتن به ما کمک میکند که رشد کنیم و دیدمان بازتر و پُر بارتر شود اما کنترل کردن ما را محدود و مسدود میکند یعنی من باید مرتب حواسم به این باشد که حرفی یا چیزی که بار منفی دارد وارد ذهن من نشود که ذهنم با نُشخوارِ آن احساسمو بد کند و حالِ خوبمو ازم بگیرد اما وقتی روی ذهنم کار کنم و سطح آگاهی و ایمانم را بالا ببرم در موقع مواجه شدن با نا خواسته ها و افکار منفی با نگرانی آنها را کنترل و سرکوب نمیکنم که قدرتمند شوند و توی ذهنم جا خوش کنند بلکه نگاهم را نسبت به آنها تغییر میدهم و با خودم میگم این فکر هم از طرف خداونده و میخواد یه چیزی رو به من یاد آوری کنه و درسشو میگیرم و رهاش میکنم تا از ذهنم خارج بشه و این تغییر نگرش باعث رشد ما میشود.
ضرب المثل خوبی را عنوان کردید حرف شما درسته اکثر مردم دید و نگرش شون سطحی و ظاهریه و همین طرز تفکر ما رو میکشونه به سمت قضاوت و حسادت و ناخواسته های دیگه و به قول شما عزت نفسمون رو میخوره اینکه شما بوسیلهٔ ایمان به خداوند و قدرت سپاسگزاری به این زیبایی نگاه و فرکانستون رو تغییر دادید واقعاً قابل تحسینه شما قبل از اینکه جسمتان را به تناسب برسانید فکرتان را متناسب کردید و با شما هم عقیده هستم که پیروزی به تناسب اندام نیست پیروزی در تناسب فکری است (چقدر این نام برازندهٔ این سایت پُر محتواست) و به قول استاد آگاهم به جای ماهی خوردن ماهیگیری را یاد بگیرید.
چقدر از این نگاه صحیح شما لذت بردم که در فرکانس پایین انرژی خداوند به شکل شیطان میشه و در فرکانس بالا شبیه فرشته میشه دقیقاً همینه خداوند هم در نیمهٔ تاریک وجود ما و هم در نیمهٔ روشن وجود ما جریان داره و این نیروی قدرتمند در همه جا و در همه چیز جاری میشه و خیلی حساسه به مرکز توجهِ فکر ما برای همین به هر چیزی که با احساسمون بهش توجه میکنیم بوسیلهٔ این انرژی قدرتمند اونو جذب زندگیمون میکنیم.
لاغری یک خواسته است اما تناسب ذهنی نیاز به تغییر نگرش داره که شما در این زمینه عالی عمل کردید به جای اینکه جسمتون رو متناسب کنید ذهنتون رو متناسب کردید و ذهن شما نه تنها جسم شما را متناسب کرده بلکه درتمام زمینه ها داره زندگیه شما رو به تناسب میرسونه و این یعنی ایمان آگاهانه که واقعاً لایقش هستید و نوش جانتان باشد.
خیلی از نوشتهٔ پُر بار شما لذت بردم و دیدم بازتر شد و ممنونم که تجربهٔ آگاهی های خودتون رو با من به اشتراک گذاشتید و نگران متن طولانی هم نباشید بقول استاد عزیزم همهٔ ما باید در گسترش آگاهی سهیم باشیم.
از جان مهربانم عاشقانه سپاسگزارم که مرا درمسیر دریافت این آگاهی های ناب قرار داد و ایمان دارم خالق مهربانم به پاس ایمان قوی و نگرش پُر از آگاهی تان عالی ترین جایگاه را در جهان هستی به شما عطا میکند.
امیدوارم همیشه عالی و درخشان باشید👌🤗
سلام و درود برشمای بزرگوار .
به به . چقدر عالی نوشتید . متن شما هم پر از آگاهی بود . خیلی لذت بردم از نوشته سرشار از آرامشتون. ممنونم ازتون
خدارو شکر میکنم که با شما دوستان عزیز هم مسیرم کرد تا در کنار شما اساتید بزرگوار کسب فیض کنم
معتقدم همین که در جمع شما حضور دارم و میتونیم انقدر راحت و محترمانه و آزادانه با هم صحبت کنیم و از عقاید هم بگیم و از وجود شما عزیزان بهره ببرم در جایگاه بلند و رفیع هستم .
خدارو شاکرم که با هدایتم به این سایت منو به اون جایگاه رفیع رسانده و چه جایی بالاتر از حضور در کنار خداوند .
قطعا که شما عزیزان همه دستان خداوند هستید و حضور در کنار شما عزیزان برای من والاترین افتخار است .
در پرتو آگاهی های حق پرنور باشید .
با سلام خدمت آقا عطا
بسیار از لطف و محبت شما سپاسگزارم و من هم افتخار میکنم که هم مسیر انسانهایی با ایمان و روشنفکر چون شما هستم
در پناه حق باشید🤗
اقا عطا سلام در مورد پدرم درست فرمودید اون خودش انتخاب کرد که از پیشمون بره وگرنه سالها بیماری رو داشت ولی استوار بود دیگه دلیلی برای موندن نداشت و میخواست بره و ماها هم به خدا سپرد
در مورد خوردن درست فرمودید بارها شده سیرم ولی نگاهم به غذاست اقا عطا من با چند قاشق سیر میشم ولی ذهنم گرسنس ذهنم به دنبال لذت بیشتره که باید بتونم کنترلش کنم
در مورد اینکه تو تمرینات صد گامفرمودید عدد وزنی براتون مهم نیست دقیقا من ۷۱ کیلو بودم و اصلا احساس سبکی و لاغری نداشتم و تو دوره اوایل ۱۰۰ بودم و مثل قاصدکی رها شده در باد سبک بودم
باز هم ممنون از پاسخهای عالیتون
سلام و درود . شما نباید گرسنگی ذهن رو کنترل کنید . چون هنوز سیر نشدید ؛ چشم دلتون میدوه دنبال غذا . اگه سیر شده بودید دیگه حتی فکر غذا هم تو فکرتون نمیومد .
گرسنگی ذهنی رو خودمون ایحاد کردیم چطور با حس محدودیت و ترس و سرزنش
تا ذهنتون رو سیر نکنید این حالت برطرف نمیشه .
ذهنتون رو سیر کنید . وقتی سیر بشید بعدش خودتون واکنشهاتون رو خواهید دید .
وقتی در ذهنتون حس محدودیت وجود داشته باشه ؛ در نتیجه اجازه سیر شدن به خودتون نمیدید . برای همین چشمتون باز دنبال غذاست . همش ولع دارید .
گرسنه اید . باور کنید سیر نکردید خودتون رو . فکر می کنید جسمتون سیر شده ولی نشده باور کنید اگه سیر شده باشه دیگه توی فکرتونم نمیاد . چون نمیتونید دیگه بخورید .
باور کنید اسمش زیاده روی نیست . اسمش نقطه ی سیریه .
البته به روش استاد نیستا . چون من از روش استاد برای پیدا کردن نقطه سیری استفاده نکردم .
شاید استاد این روش رو تایید نکنند .
این چیزیه که من برداشت کردم .
در حقیقت چیزی که شما تصور می کنید زیاده رویه ، زیاده روی و پرخوری نیست . نیاز بدنتونه که شما برطرفش نمی کنید هی بیشتر و بیشتر میشه تا شما بالاخره برید و برطرفش کنید .
وقتی این نیازتون رو بپذیرید و همیشه سیرش کنید ؛ باور کنید اونقدر از درون پر میشید که خودتون شاهد خواهید بود واکنشتون چه خواهد بود .
فکر غذا از ذهن میره . اصلا شاید باورتون نشه
خودتون خواهید دید . شاید اولهاش نشه . حتی شاید بیشترم بشه چون میترسه موقتی باشه . ولی شما که ادامه بدید ذهنتونم مثل جسمتون به سیری میرسه . به آرامش میرسه .
البته ذهن به خود اون غذا نیاز نداره به حس اون غذا نیاز داره .
اگه در کل با احساسات مثبت زندگی کنید گرسنگی ذهنی کمتر پیش میاد .
تایید کردن خودتون در هر شرایطی فوق العاده عالی جواب میده .
اما در مورد غذای فیزیکی هم که گفتم میتونید چند وقت امتحانش کنید ببینید چه تاثیری داره .
روی من که خوب جواب داد . ذهنم خیلی خوب از غذا سیر میشه .
فکر غذا دائم تو سرم دور نمیزنه . خیالم راحته به آرامش رسیدم .
سلام اقای عطا عزیز
بسیار از خواندن جوابها و راهنمایی شما به خانم منیره ف دوست عزیزم و راهکارهای صحیح شما دراین مسیر لذت بردم چقدر عالی و درست و با درک بالا جواب دادید و چقدر خوشحالم که شما دقیقا به این درک عالی رسیدین که بدون خرید دوره به وزن ایده ال خودتان برسید و کاهش وزن داشته باشید و این نیز یکی دیگر از شگفتیهای این دوره است که افرادی هستند که با تغییرات فرمولهای ذهنی از طریق فایلهای رایگان نیز میتوانند به نتیجه دلخواه برسند و شگفت انگیز شوند و این نشانه ی سخاوت و بخشش استاد عزیز میباشد که به این کار به افراد چاق کمک کنند تا متناسب شوند بدون پرداخت هزینه و تبلیغات . چقدر از تغییر افکار شما نسبت به خداوند و نعمتهای آن لذت بردم من هرگز ازاین دریچه به غذا خوردن و نعمتها نگاه نکرده بودم این نشان میدهد که چقدر شما با دقت و شورو اشتیاق تمام کلمات استاد را با ذهنتان درک کردید و با تغییر نگرش چاقی به لاغری تمام فرمولهای ذهنی خود را تغییر دادید.من هم خدارا شکر با شرکت دردوره های رایگان مقداری کاهش وزن داشتم و با خرید دوره بهتر شدچون فکر میکردم چاقی درمن استپ شده ، من هم این مشکلات را هنگام خوردن بعضی از غذاها داشتم و با خواندن نظرات شما به درک بسیارصحیحی رسیدم که باید واقعا درهنگام خوردن نگرش خود را نسبت به حجم غذا به هضم غذا و نیاز بدنم تغییر بدهم ودر موقع خوردن هر غذایی که وارد بدن ما میشود باید در ذهن ناخودآگاه خود تکرار کنیم
من هرچی میخورم خوبه و نیاز بدنم است
من به مغز و ذهنم دستور میدهم هرچه را میخورم به سلامتی و تندرستی تبدیل کند نه چاقی
چون دقیقا ما به هرچه فکر کنیم به آن میرسیم چه بخواهیم و چه نخواهیم پس با فکر کردن به تناسب اندام و شادی و احساس خوب به ان خواهیم رسیدو فکر چاقی را از ذهنمان بیرون کنیم .
و با تشبیه تنفس به کارخانه سوخت انرژی دربدن بسیار لذت بردم و یا تشبیه انرژی به انرژی خوار و انرژی بخش واقعا احساس لذت و شادی کردم که دوستانی دارم که دراین مسیر به این درک بالا رسیدند که میتوانند مثل استاد به سوالات و نظرات دوستان جواب بدهند چون وقتی یکی از دوستان به عنوان همیار جواب میدهد قطعا با اطمینان بیشتری دراین مسیر میمانیم که بله دوستان ما از این مسیر نتیجه ایده ال خود را گرفتند مسیر مشکلی ندارد و راه صحیح لاغری همین مسیر لاغری با ذهن است وتا درذهن ما فرمولهای لاغری فعال شوند و فرمولهای چاقی کم رنگ باید دراین مسیر بمانیم مثل دوستانی که نتیجه ی عالی گرفتند و شگفت انگیز شدند من همیشه نوشته های شمارا دوست دارم چون خیلی روان و با حس خوبی نوشته میشود هرچه طولانی باشد اصلا احساس خستگی نمیکنیم و به قولی به دل مینشیند و این نشان میدهدکه شما دقیقا درمدار لاغری با ذهن قرار دارید . بازم از شما ممنون که با این همه دقت و حوصله و پاسخهای بسیار زیبا جواب دوستان هم مسیر خودتان را میدهید و هم احساس خودتان و دوستان هم مسیر را شاد میکنید . اجرکم الله
سلام .
ممنونم از نظر لطف شما .
کاملا درست میفرمایید ما به هر آنچه بیندیشیم آن را جذب می کنیم .
در حقیقت وقتی به چیزی مدام فکر کنیم حال و هوای ما در مسیر آن فکر میشود . این احساس و فکر که در مجموع امواج الکترومغناطیس هستن فضایی را در اطراف ما ایجاد می کنند که این فضا مختص خود ماست و از جنس همین فضا از بیرون هم جذب ما میشود .
ما اگر با همین تغییرات کوچک فضای تناسب اندام راحت و آسان را در درون و بیرون خود ایجاد کنیم حالا هرچه از بیرون وارد این فضا شود تبدیل به تناسب میشود .
همانطور که وقتی میدان الکترومغناطیس دورن و اطراف ما چاقی بود و حتی آب و هوا را هم تبدیل به چاقی میکردیم وقتی این حال و هوا به تناسب تبدیل شود حتی چربیها و قندها و نشاسته ها تبدیل به تناسب میشود . در این فضا مصرف میشوند
این فضا درست مثل یخ و یا آب جوش است .
هر چه وارد یخ شود یخ میزند و هر چه وارد آب جوش شود پخته میشود .
اصلا فرقی ندارد چه چیزی وارد این فضا میشود خاصیت الکترومغناطیس وجود ما که از ذهن و قلب ما ساطع میشود آن را تبدیل می کند .
حالا ما میخواهیم ارتعاش چاقی این فضا را تغییر دهیم فقط کافیست افکار خود را تغییر دهیم . البته استاد در فایلی خیلی زیبا افکار را به دو دسته خوداگاه و ناخوداگاه تقسیم کردند و چون ما در بیشتر زمانها در حال ناخوداگاه یا همان عادتها هستیم و شاید دقیقا ندانیم اکنون دقیقا چه فکری در سر من جریان دارد بنابراین بهتر است تمرکز را روی احساس بگذاریم تا احساس چاقی را یواش یواش از خود دور کنیم .
هرچه به ما حس چاقی میدهد آن را از خود دور کنیم و به آن توجه نکنیم فقط به حفظ فضا و حس و حال لاغری و تناسب توجه کنیم تا تناسب در ما تبدیل به عادت شود و افگکار ناخوداگاه ما کم کم تغییر کند .
ممنون که منو تشویق به نوشتن می کنید . راستش منم دوست دارم بنویسم چون وقتی مینویسم زمانهای بیشتری ذهنم مشغول به الگوهای تناسب میشود و ما میدانیم ناخوداگاهِ ما با همین نیروی خوداگاه تغییر می کند و به نوعی منِ خوداگاه راننده ی ماشینِ منِ ناخوداگاه است و قادر است جهت عادات خود را تغییر بدهد .
بازم قدر دان شما هستم که با این کامنت قشنگ بهم انرژی مثبت ارسال کردید .
سلام برخدایی مهربان ودوست داشتنی خودم
سلام بر استاد وهمه دوستان
اگه موانع ذهنی هودم اصلاح کنم خودبه خود لاغر میشم
چرا وچه دلیل من لاغر نشدم جون دائم توفکر چطور وچگونه
بود همیسه تمرکز روی این بخش خلاثهمیشد درحقیقت مغزم رو دیوانه میکردمونمیزاستم کارش روبکنه برای خودم جایتعجب بود هست که هم برایچاقزوهپبرایلاغرسدن چون تومغزقدرتمندهست که اینه کاره رو انجام میده ولی من خودم اون به ابن شکل شناسایی نداشتم به اندازه چندین کامیون یا شاید بیشتر ولی توش اطلاع اشتباه درباره چاقی ولاغری پر گررم هی رژیم میگیرم که لاغر بشم پس تکلیف این همه اطلاع اشتباه چی میشه چرا فبول دارمکه من فابل گوش برم لاغر میشم اره با مدرک ودلیل اره لاغر میشم چون برای من شد مگه من چه کاری رو به کارهای فبلی اضافه کردم مگه من جزو دیدن نگاه گردن بهفایلهای وتحلیل یلدگیری روداستم هیچ ورزشی هیچ رژیمی وهیچ شک تروید به خودم راه ندادم چون شگ تردید باعث چاقی میسه چون اون نمیزاره که لاغر بشیم چون من ترس نداشتم کم کم اون ترس هم بهش اضافه میشه شنیدن تر دیدکه نکنه چاق بشم
وفتی تودورهام هستم اصلا درهنگام مصرف غذا دیگه هیچ توجه به نوع وانداره وحتی مواد تشکیلی دهنده سرخ شده ته دیگ ساعت مقدار خلاصه هر جیزی که من رو توچاقی کم میکرد رو به کناری گذاشتمپس وفتی اون دیوانگی که به مغزم میدادم رو برطرف گردماون ارام راحت اسوده با مواد غذایی
برخورددارم چوم ارامش دارام فکرم هم بهتر کاره میکنه
وبدنمجواب این ارامش رو میده ومن لاغر میشم دوست داشتن با اهمیت داشتنکلی فرق داره
چون برای اهمیت داره چون لاغر شدن ازمهم ترین کارهای زندگی من هست حتی برام انقدره ارزش داره که حتی پول دادمکه گوشبم رو تازه ونو کنم که اردوره ام عقب نمونم حتی هدخترم گفتم بین خرید جارو برقی ریو یی وسیله که کارم رو توخونه داری خیلی راحت میکنه رو با سایت مقایسه کردم به دخترمگفتمبینخریداون جارو برقی که دچارمشکل شده وکارم باهاش سخت شده وتناسب فکری بدون تردیدباقوت فلب فقط فقط تناسب فکری چون نظافت خونه برام مهم هست ولی تناسب فکری در درجه اول این اهمیت قرار داره
من روزگذشته گوشی تازه خرید دخترم اون ریست کرده بود برای من وفتی پیامامد که این گوشی اعتباره نداده دخترم خیلی استرس ونگرانی گرفت که نکنه خریده اشتباهی کرده ولی من برغلاف گذشته بقدری اسون راحت به دخترم میگفتم به خودت استرس نده ارام ودوباره انجام بده نگران نباش درست میشه ولی اون داشت باعجله ونگرانی درعمل کردمغز داشت اختلال ایجاد میکرد ولی من کاملا در خونسردی داشتم اون ارام میکردم برای من عحول که این مشکل ۹ ماه فبلا اتفاق می افتادم هجوم افکار متفی وچطور وجکونه این مشکل برطرف کنم زمان ازخودم میگرفتم ومعزم رو دچار اختلال میکردم وراهکاردرست به خودم نمیدادم ولی امروز خودم ارم بودم اصلا نگرانی نداشتم داشتم دخترم روهم ارام میگرد که درست فکر کاره کنه وبعداز ظهر با شرکت تماس گرفت اون گفتم مشکل نیست تا یی هفته اینده درست میشه ودخترم به من گفت که شرکت جی گفته بهش گفتم استرس داشتن افکار رو خراب میکنه راهکارخوب از ما می گیره با این کاره ما مغز خودمون رو دراین شکل دیوانه کرده از عمل گردش دور میکنیماون دچار اختلال میکنم ولی درارامش هم راهکار به خودمون میدیم وهم درست فکرمینیم درنتیجه بهتر مشکل حل میکنیم
خدا پشت و پنا هتون یاحق خق نگه دارتون
به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست .
چقدر این عبارت مغزت رو دیوانه نکن در این فایل که بارها استاد به زبان اوردن برای من تلنگر خوبی بود و به دلم نشست و چقدر استاد قشنگتر گفتن که هرگز با اما و اگر و چطور اون مغزت رو دیوانه نکن (چون من خودم چند وقت پیش که در شرایط زیاد جالب روحی نبودم با غدانخوردن طولانی مدت وزن زیادی کم کردم و برای همین یکم باورهای خوبم دوباره اسیب دیدن و یکم منفی بافم فعال شده که اگر میخوای لاعر بشی باید عدا نخوری و الان مدتی هست که اون قضیه برطرف شده و خدا رو شکر دوباره حال روحیم خوب شده و غدا خوردنم در شرایط عادی مثل قبل از این ماجرا شده یکم اما دیگه یکم حس ترس و نگرانی برم داشته و هرچیزی میخورم حس چاقی بهم دست میده و همش میگم الان چاق میشم و همش میگم چطور با این عذا خوردن الانم باید لاغر بشم نه انتظارم از خودم یکم تعییر کرده و همش میگم اگر چاق بشم چی و ….. و فکر میکنم به شدت نیاز دارم اساسی از اول روی دوره ها کار کنم چون فرمول نخوردن مساوی هست با لاغری و خوردن مساوی هست با چاقی در ذهنم دوباره جان گرفته چون خودم همین یکی دو ماه پیش به صورت ناخواسته تجربه ایی از این فرمول داشتم )و بعد اینکه . واقعا مثال استاد برام خوب بود که میگفت دیدی وقتی جایی از بدن ما زخم میشه ما نمیگیم حالا چطور خوب بشه یا اینکه نمیگم چطور باید چی کنم که لاغر بشم نه خود من بارها جایی از بدنم اسیب دیده و اما خیلی راحت بدون نگرانی اون اسیب جسمی خوب شده اما همینجا بازم باید اعتراف کنم منکه در همین دوماه پیش که درگیر یه قضیه ی خاصی بودم و از شدت درگیری فکری و بدو بدوها و یکم استرس و ناراحتی اصلا من غدا نمیخوردم و خیلی لاغر شده بودم و خودم متوجه نبودم تا اینکه بعد از کلی زمان که خدا رو شکر قضیه برطرف شد همه که من رو میدیدن میگفتن چقدر لاغر شدی و …و بعد خودم از روی لباسها متوجه میشدم بله چقدر لباسهام برام گشاد شدن و انگشترم ازاد شده و … اما اینقدر گفتم امکان نداره در این وزن بمانم اخه چطور وزنم اینقدر پایین بمونه در حالی که خوردنم دوباره عادی شده بود و مثل گذشته میخوردم اینقدر گفتم امکان نداره من در اون لاغری بمونم که مغزم رو به قول استاد دیوانه کردم و فکر کنم دوباره شدم همون سایز و وزن قبلی البته دقیق نمیدونم اما از روی لباسها میگم و هنوزم که هنوزه خیلی وقتها میگم با این خوردن چطور لاغر بشم نه نمیشه باورهای خوبم که تمام این مدت روی اونها کار کرده بودم یکم حس میکنم دچار افت شدن و من باید با شروع مجدد فایلهای دوره این افتها رو از بین ببرم خصوصا که افراد نزدیک و سطح بالا که در اطرافم هستن همه دارن با ورزش و رژیم وزنهای عالی کم میکنن و من بارها میگم نه چرا تو هیچ کاری که نمیکنی و تازه بیشتر از قبل هم میخوری پس حتما وزنت دوباره برمیگرده اما دوباره با خودم حرف میزنم مگه حالا دخترم و همسرم و یا فلانی که متناسب هست ایا کار خاصی انجلم میده که لاغر هست ؟؟
اگر نه پس تو هم با همین غدا خوردن میتونی به راحتی لاغر بشی
پس همینجا میخوام به بچه های سایت و استاد بگم من هم که سالها هست در میسرم چون مدتی هست که یکم به نسبت گدشته کمتر میام داخل سایت و یه شرایط خاص داشتم سریع این افکار منفی به سمت من حمله کردن و میخوان ارامش ذهنی من رو بگیرن و میخوان بارها بگن تو نمیتونی بدون هیچ ورزش و رژیمی لاغر بشی اما من با اموزشهایی که دیدم تا جایی که در توانم باشه با ذهن نجواگرم حرف میزنم و لاغری رو حق خودم میدونم .
خصوصا در این دو سه روز تعطیلی در سفر کوتاهی بودم که خیلی خوب و عالی رفتار میکردم اما نمیدونم ذهن منفی بافم بازم چی شده بود تا دیشب برای شام رفتیم فست فودی میگفت تو با این سبک خوردن که شام فست فود بخوری چاق میشی در حالی که گرسنه بودم و به اندازه نیازم چندین برش پیتزا خوردم و من سریع جوابش رو دادم مگر غذاها قدرت دارن ؟ نه ،،مگر لاغرها شام پیتزا نمیخورن ؟؟ بله،،، مگه فشار شکمی داری ؟؟ نه ….حسابی ذهنم میخواد بگه چطوری میخوای لاغر بشی و داره مغزم رو دیوانه میکنه من با این فایل اگاه شدم و به خودم اومدم و بهش گقتم تو الکی تلاش نکن من رو چاق کنی و خلاصه مدتی هست با خودم کلنجار میرم .
اما حس میکنم نیاز دارم روی دوره های لاعری با زمان بیشتری کار کنم اونها رو گوش بدم تا به چگونه ها فکر نکنم
من دوست صمیمی خودم که خیلی هم لاغر هست همیشه در حال رژیم و ورزش هست و هر وقت ایشون رو میبینم در حال تلاش سخت برای لاعری هست و با زجر هم کلی نتیجه ی لاغری در جسمش داره و من برای یه لحظه میگم چطور من میخوام لاغر بشم بدون هیچ کاری ؟؟ من هم باید ورزش کنم یا رژیم بگیرم که مثل ایشون کلی وزن کم کنم اما دوباره به خودم میگم چرا بازم افکار اشتباه در مغزت داری ؟؟ اگاه باش راه تو راه همه ی مردم نیست راه تو یک راه اسان و جدا از خیلی ها هست که شبیه دوستم و خیلی از افراد نیست و بارها به خودم میگم اگر راست میگی روی خودت و ذهنت کار کن یا برو پول برای خرید بقیه ی دوره ها ی استاد تهییه کن تا نتیجه رو راحت به دست بیاری .
لاغری حق من هست ،،عذا خوردن برای تامین انرژی جسم من باید باشه و من خیلی راحت بدون هیچ کاری به لاغری میرسم .
سلام فروغ عزیزم
خداروشکر مسئله تون حل شده وبه شرایط عادی زندگی برگشتین.
در مورد تجربه شما من هم تجربه مشابه دیگری دارم چند سال قبل اوایل آشنایی من با قانون من مدتی دچار مسئله عاطفی شدم وتمام توجهم به مسئله پیش روم بود ومن در مدت یکی دو ماه که درگیر آن مسئله بودم به چاقی یا لاغری فکر وتوجه نمیکردم چون تمام توجه وتمرکز من روی اون مسئله بود وتمام فضای ذهنم رو درگیر کرده بود
من درآن مدت کوتاه خیلی لاغر شدم البته تا جایی که یادم میاد کمتر هم میخوردم نه خیلی کم
چون فقط توجهم رو از چاقی برداشته بودم بدنم خودبخود در مسیر لاغری بود ومن خودبخود لاغر شدم
شما هم چون توجهتون رو از چاقی لاغری ناخودآگاه برداشتین لاغر شدین نه اینکه کم خورده باشین البته شاید کم خوردن هم بوده ولی بیشترش عدم توجه به چاقی بودنتون بوده
بعد رفع اون مسئله باز هم تمام توجه من به چاقی لاغری شد ومن باز هم به وزن قبل برگشتم.
پس همه چیز توجه وتمرکزه شما هم مسئله تون خداروشکر حل شده ودوباره مغزتان به مهمترین مسئله ش که سالها درگیر اون بوده برگشته وشما احساس میکنید دارید چاق میشید
امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم
در پناه خدا شاد وسلامت باشی
باسلام خدمت شما استاد عزیز ،
من هم به ذهنم و قدرتش باور دارم و میدونم بر اساس قدرت ذهنی خوبی که دارم میتونم به خواسته هام با احساس خوب برسم،
وقتی قبلا یک خواسته ای داشتم و بهش فکر میکردم حس خوبی نداشتم همش شک داشتم که ایا منم بدست میارم و به خواستم میرسم ،
مدت ها با این باور زندگی کردم که باید حتما از بیرون یک کسی بیاد منو شاد کنه خوشحالم کنه و احساس خوبی بهم بده ،
ونمیدونستم که همه چیز با ذهنم و با معز خودمه اول باید اگاهی و دانش لازمش رو بدست بیارم تغییر کنم تا بتونم باور هام رو نسبت به خواسته ها و احساسم عوض کنم،
مهمونی که میرفتم ساکت و گوشه نشین بودم و فقط نگاه میکردم و حرف نمیزدم ،
یا در بیشتر مواقع از رفتار بقیه ناراحت میشدم و بعد همش در ذهنم مرور میکردم و از اون فرد حس بدی داشتم ،
اما با تغییر باور هام و دیدگاهم به همه چیز با تغییر خودم و رفتار خودم و تمرین و خواستن این که ادم بهتری از خودم بشم من دیگه یادم نیست که در چیزی شک داشته باشم،
وقتی میام توی سایت با احساس خوب میام و با اشتیاق دوست دارم که گوش بدم فایل های خوب رو و شاید حتی چندین بار من گوش میدم و تمرین هامو با حس خوب مینویسم ،
با بهترین حال خودم در جمع حاضر میشم و اگر چیزی اذیتم کنه سعی میکنم بحث نکنم هم کلام نشم و احساس خوب خودم رو حفظ کنم ،
ایمان داشتن یعنی اطمینان و من با اطمینان به ذهن خودم و قدرت افکارم میدونم که برای خواسته های خوبم برای رسیدن به اونا از موانع ذهنیم میگذرم و با حس خوب دوست دارم که در این مسیر با حس خوب پیشرفت کنم و به همه ی خواسته هام برسم،
من امروز تصمیم گرفتم که با قدرت ذهنم انتخاب کنم بهترین باشم و خیلی درگیر عوامل بیرونی نباشم و سعی کنم بیشتر حال خودم رو اهمیت بدم بهش ،
اهمیت بدم به رفتار خودم اهمیت بدم به احساس خوب خودم به سلامتی خودم ذهنم و افکار خودم و اهمیت بدم به باپر های داشته های خودم و اهمیت بدم به مسیر ذهنم و همه چیز های که دوست دارم در زندگی تجربه کنم و با قدرت ذهنم بهش برسم،
و من امروز هم دوست دارم باز هم بهترین باشم و شک و تردید نداشته باشم همیشه با اطمینان به قدرت افکارم همیشه ارزوهای خوبم رو ببینم و اهمیت بدم به هدف هام،
باتشکرازشما
سلام استاد صبح شما بخیر
خدایا شکرت در تاریخ ۱۴۰۲/۶/۲۵ توانستم این گام چرا به آرزوهایم نمی رسم را گوش بدهم
استاد واقعا به موضوع خیلی مهمی اشاره نمودید ما خیلی آرزو می کنیم و بعد خودمان باکلمه های چطور و چگونه این آرزو برآورده بشه مثل ( من که الان پول ندارم ، از کجا این همه پول میاد، چطور من لاغر میشم ، من که اصلا ورزش نمی کنم ، سختی نمی کشم ،لاغری در من استپ شده ، مگه میشه من فکر میکنم چاق تر شدم ، اوایل خیلی خوب لاغر شدم ، آرزوی های من خیلی زمان بر است، الان اگر آرزوی من برآورده بشه اول خودم و دیگران تعجب می کنند ، میگن از کجا آورده ، گنج پیدا کرده ، خودم با این افکار دیواری بین آرزوهایم و ذهنم برای برآورده شدن می کشم و نمی دانیم که چطور خود ما باعث شدیم آرزویمان برآورده نشود و کم کم اشتیاق و امید را در خودمان از بین می بریم . و چقدر ذهن خود را درگیر این کلمات کردم که من هرگز طبق مثل استاد از ذهنم برای لاغری استفاده نکردم و خوب تمرینات را انجام ندادم که الان که ۵ ماه است دراین مسیر هستم خیلی من لاغر نشدم چون همیشه گوشه ذهن من پرخوری ، و توجه به شکم و دیگر اندامم هنوز هست و آنها را مانع لاغری می دانم در حالیکه که من ۱۰۰درصد اطمینان دارم که فقط با این روش من می توانم لاغر بشوم وهیچ روش دیگری را قبول ندارم فقط به خودم میگم تا من ۱۰۰ گام را تمام نکنم و تمام موانع را بررسی نکنم لاغر نمی شوم وشاید این اولین مانع است که انشاالله به زودی و با اشتیاق این گامها راطی خواهم کرد ، من همیشه باحال خوب دوست دارم این فایلها را گوش بدهم و تمرینات و نظرات دوستان را بخوانم خیلی سعی می کنم در آرامش کامل انجام بدهم ولی بازم با ۴ فرزند و کارمند بودن وقت کم می آورم ولی همیشه حتما یک فایل را دریک روز تمام می کنم و نظراتم را می نویسم و حداقل متوجه شدم برای برآورده شدن آرزوهایم دیگه اما واگر وچرا و چگونه نیاورم وبه زندگیم را با اراده خداوند جلو ببرم و بگویم از من حرکت و از خدا برکت وقتی من سعی و تلاش کنم و با اشتیاق این کاررا ادامه بدهم و در این مسیر باشم حتما نتیجه می گیرم ، به امید روزی که تمام آرزوهای من و بخصوص لاغری من تحقق پیدا کند . انشاالله ۹👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏