به نام خدای مهربان
لاغری با ذهن یک روش یادگرفتنی است و برای کسب نتیجه عالی از این روش باید به اصول یادگیری و به کارگیری آموزش ها توجه داشته باشیم.
تکرار کردن، نوشتن تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و عمل کردن به آموزشها چهار اصل مهم در کسب نتیجه عالی از روش لاغری با ذهن می باشد.
تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.
نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.
خواندن نوشته های دیگران باعث به یادآوری و کشف نکاتی می شود که از توجه ما پنهان شده اند.
عمل کردن به آموزش ها باعث تغییر رفتار و واکنش های ما در زندگی روزمره و در نهایت تغییر شرایط زندگی می شود.
در مجموعه فایل های گنج پنهان، نوشته های اعضای سایت در بخش های مختلف انتخاب و بازخوانی می شود و نکات مهم و آموزشی مرتبط با آن جهت درک بهتر و گسترش نکات مهم لاغری با ذهن به اشتراک گذاشته می شود.
به این ترتیب علاوه بر تاکید بر اهمیت خواندن نوشته های اعضای سایت تناسب فکری، الگوی مناسب جهت انجام عالی تمرینات ارائه می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
اطلاعات محتوای این قسمت:
عنوان مطلب آموزشی: دوره ورود به سرزمین لاغرها – هفته هشتم – چهارشنبه (لینک مطلب)
نویسنده دیدگاه: آقا مهرداد عزیز (پروفایل عمومی)
محتوای دیدگاه: ۱۱۵۱ کلمه (لینک دیدگاه)
امتیاز 4.09 از 137 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به دوستان عزیزم و سلام خدمت استاد عطار روشن
که الگوی من در این مسیر درست و روشن و الهی هستن .
حقیقتا اسناد منتظر بودم تا یه جایی به فرصتی بشه تا من حس خودم رو از اندام جدید شما بگم باید به بچه های سایت بگم من حدودا سه هفته پیش حالا دقیق نمیدونم اما در این حدود به خونه ی استاد رفتم و از نزدیک استاد رو ملاقات کردم خداییش این همه لاغری و این همه تناسب اندام و این همه تغییر سایز برام شوکه کننده بود و بارها خواستم همونجا بگم استاد از دفعه پیش هم که دیدمتون اصلا یه چیز دیگه شدین اما نشد بگم ولی تا مدتها در ذهنم استاد رو تحسین کردم منی که شما رو از گذشته در اندام چاقتون تا الان که لاغر شدین از نزدیک دیدم خدایی این حجم از تغییر و تناسب اندام که به دست آوردین واون روحفظ کردین خیلی برام جالبه و با این ملاقات چقدر من به این راهم قویتر ادامه دادم و چقدر الگوی من که شما بودین و هستین برام قویتر شد یعنی استاد اندام حدید مبارک شما باشه ولی خدایی اون همه شکم و …. اصلا اثری از هیچ کدوم. در اندام حدید شما نبود و اصلا من حیرت زده هم بودم و هم نبودم چون میگفتم اگر در این مسیر باشیم طبیعی که به این اندام برسیم و خوشحالم و بارها به خودم گفتم که ببین برای استاد شد و استاد به رویای خودش رسید پس برای من هم میشه باید بگم فروشنده درست گفته چون مرجان عزیزم که دیدم اصلا اندام ایشون هیچ شباهتی به ماه های قبل نداشت و هر دوی شما در لاغری بسیار زیبایی قرار داشتین و حتی باید بگم الینا جان هم چقدر متناسب تر از گذشته شده شاید خودتون متوجه نشین اما لاغری با ذهن و دوره ها کار خودش رو کرده و کل خانواده ی شما رو تحت تاثیر قرار داده و تک تک شما از دفعه ی قبل بسیار بسیار. لاغر تر شدین نمیدونم دفعه ی بعد که شما رو میبینم باز چقدر تغییر کردین نمیدونم اما باید بگم استاد کاملا جز گروه لاغرها به حساب میایین واصلا هیچ شباهتی به اندام گذشته ی خودتون ندارین و چون فیلم های شما در سایت همیشه فقط از بالا تنه هست من همیشه میگفتم کاش استاد به طوری فیلم میگرفتن که اندام متناسبشون پیدا باشه تا باورهای ذهنی ما قویتر بشه و اما هیچوقت روم نشد این درخواست رو داشته باشم تا اینکه حضوری شما رو دیدم و باورم نمیشد اینقدر لاغر حتی پایین تنه ی شما این قدر جمع شده باشه که باید بگم اصلا باورکردنی نبود و همونجا در دلم شما و خانواده ی عزیز شما رو تحسین کردم اتفاقا همون موقع چندین بار به مرجان و الینا جان هم برای جسم جدیدشون تبرییک گفتم و اما من میدونستم جریان این همه تناسب اطرافیان شما چی هست ؟؟ چون شما استاد در مسیر هستین خواه ناخواه روی اطرافیان هم تاثیر میزارین چون خودم این تجربه رو دارم دقیقا من هم همسرم و دخترم و پسرم به طور واضحی از وقتی در مسیرم کلی لاغر تر شدن و الان همسرم اصلا اضافه وزن خاصی نداره خیلی کم شکم داره و دخترو پسرم که کاملا لاغر هستن و خودم هم که کلی کاهش سایز ووزن داشتم و لاغر شدم اما بازم نتیجه ی بیشتر میخوام که به دستش میارم چون دارم با تمام تمرکزم. روی خودم کار میکنم و موانع ذهنی خودم رو پیدا میکنم .
استاد هجرت شما از سرزمین چاقی به لاغری رو تبرییک میگم اندام لاغر و سالم چقدر برازنده و شایسته ی شما و ما تک تک بچه های سایت هست که با استمرار و عمل به آموزشها ما اون رو به دست میاریم من که خودم به لطف آموزشها یک قدمی هدفم هستم و خیلی با اون فاصله ندارم پس قول میدم به زودی به رویام برسم .
سلام فروغ عزیز ، وقت بخیر
ممنون از دیدگاه خوبت .. ممنون از اطلاعاتی که از وضعیت جسمانی استاد و خانواده عزیزشون دادید و کلی برامون انگیزه اس . این مسیر ، درست ترین و بهترین راهه لاغر شدنه … کمی طول می کشه اما نتیجه عالی و شگفت انگیزه …
سلام شهربانوی عزیزم
به قدرت ذهن ایمان داشته باش و پر قدرت و پر از علاقه مثل همیشه راهت رو ادامه بده .
منتظر شنیدن خبر شگفتی ساز شدنت هستم چون واقعا تو لیاقت رسیدن به اندام متناسب رو داری و اندام لاغر و متناسب حق تو و من و تمام بچه های سایت هست .
شاد و پیروز باشی دوست خوبم
سلام فروغ عزیزم ، مرسی از نظر قشنگت.. ما همه اونایی که جزء فعالان سایت هستیم حقمونه لاغر بشیم ..توانشم داریم ، لیاقتشم داریم ، فقط باید با وجود موانع باقی مانده و چرند گویی های ذهن منفی باف با انگیزه و مشتاق به راهمون ادامه بدیم …
قربانت : شهربانو
سلام خدای مهربونم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
من وقتی وارد سایت شدم یکی از توصیه های استاد این بود که اگر به اطمینان کامل رسیدیم وارد دوره بشیم چون اگر ایمان نداشته باشیم رها میکنیم و اینکه در هنگام گذروندن دوره نه کتابی بخونیم و نه راه های دیگه رو در کنار این راه امتحان کنیم و تمام تمرکزمون رو بزاریم رو دوره
من هم به این توصیه عمل کردم و به قول معروف لز شاخه ای به شاخه دیگه نپریدم و تمام تمرکرم رو گذاشتم رو دوره و به خوبی در تمام زمینه ها تغییر کردم
من یاد گرفتم درست جا پای استاد بزارم و به نتیجه برسم
من نگفتم میثاق نامه نه خجالت میکشم
من نگفتم ولش کن حالا توسایت هم ننویسم چی میشه برا خودت بنویس برو
من دقیقا مثل استاد که گوش کنم و بنویسم و در سایت بنویسم تا با خوندن دوستان خواسته من به دنیا بیشتر گفته مبشه و عملی کردن تمرینها در زندگیم رو به عنوان علائم این مسیر گذاشتم و همش افراد متناسب رو از لحاظ خوردن و رفتارهاشون زیر نظر دارم البته پسر و همسر من که متناسبن با رفتار غذایی درست همش جلو چشمم هستن ولی قبلا هم بودن و من ننیدونستم به توجه به رفتار اونا به ذهنن الگو بدم ولی از وقتی یاد گرفتم که با رفتار اونا توجه کنم و تونستم رفتار افراد متناسب رو به عنوان الگو در ذهنم قرار بدم و وفتی دقت میکنم تازه سر سفره من از اونا ناخوداگاه کمتر میخورم و این خیلی حس منو خوب میکنه
من با حس خوب و شادی و ارامش درونی از مسیر لذت میبرم و ایمان دارم که به هدفم میرسم مهم نیست کی مهم اینه که من از مسیر لذت میبرم و نتبجه خودش رقم میخوره
هر جا میرم میگن چکار کردی که به این خوبی لاغر شدی و من فقط میخندم و تو دلم خودمو تشویق میکنم و اگر در فردی میبینم که میتونا با ابن مسیر بیاد و قبول کنه و باور داشته باشه سایت رو بهش معرفی میکنم
خداوندا برای این مسیر لذت بخش که مرا هدایت کردی و برای بودن و ماندنم حمایتم میکنی بینهایت ممنونم
سلام طاهره خانوم فروغی ،
تبریک به شما برای موفقیتی که تا به حال کسب کردی و در حال افزایشه …
دیدگاه خوب شمارو خوندم و تایید کردم …
ما اگر بخواهیم حدااقل به نتایج اولیه هم برسیم باید پامونو جای پای استاد بگذاریم ..در اینصورت موفقیت حتمیست ..
من هیچ شکی در اینکه تمریناتمو طبق توصیه استاد درست انجام دادم ندارم .می دونم که در مسیر هستم و از این جاده منحرف نشدم چرا که توجهم به نشانه هاست …مثل توجه به علائم راهنمایی و رانندگی که وقتی در مسیر درست باشیم علائم جاده نشون می ده مقصد نزدیکه و نباید نگران بود باید از مسیر لذت برد و صبوری پیشه کرد …
از نشانه هایی که در این مسیر باهاش مواجه شدم و به من انگیزه داده که ادامه بدم و خوشحال باشم سبک تر شدن جسمم هست اینکه همینطور که در خیابان راه میرم با خودم افکار لاغر کننده مرور می کنم به خودم میگم ببین تو داری لاغر میشیا دیدی خانم همسایه چند روز پیش توی خیابون دیدت بهت گفت خانومه حاجاقا چکار کردی لاغر شدی پیاده روی میری ؟ گفتم جان من راستشو بگو الکی میگی می خوای خوشحالم کنی یاواقعی میگی ؟ گفت نه به خدا خیلی خوب لاغر شدی .. با خوشحالی گفتی نه والا من پیاده روی نمی رم ، ورزش خاصی نمی کنم رژیم ندارم … با تعجب پرسید تو رو خدا ؟؟ پس چکار می کنی ؟ گفتم هیچی فقط بین صبحانه تا ناهار ۴ ساعت فاصله میندازم چیزی نمی خورم مگر اینکه همسرم به اصرار چیزی تعارف کنه یه چیزایی می خورم که دست از سرم برداره …عصرونه ۴ ساعت بعد ناهار یه چیز مختصر می خورم که از فشار ذهنی رها بشم …۴ ساعت بعد از عصرانه شام به اندازه نیازم می خورم و هر شب سیر به رخت خواب برای استراحت میرم …اصلا گشنگی نمی کشم اگر بستنی یا تنقلات هوس کرده باشم می ذارم موقع عصر به اندازه ای که بهانه ارو از ذهنم بگیرم در سایز کوچیک می خورم … میوه هم سعی می کنم فقط طرف عصر بخاطر نیاز بدنم به ویتامین و املاح یه مقدارکه راضی باشم مصرف می کنم … همین ….
گفت آفرین چه روش جالب و درستی …
با خودم نشانه دیگه ای رو مرور می کنم میگم ببین باز یه اتفاق خوشحال کننده که برات پیام جالبی داره همین دیشب و امروز اتفاق افتاد .مگر نه اینکه دیشب خونه پسرت با مامانت مهمان بودی و اونا ترازوی دقیقی گوشه پذیراییشون هست مادرت رفت روی ترازو و ۶۸ کیلو بود بهت گفت تو هم بیا وزن کن خودتو ، قبول نکردی خندیدی گفتی ترازو یه مین انفجاریه و بعد یه توضیح مختصر دادی …و اونا با خنده و تعجب نگاهت کردن اما امروز ظهر کهمنزل خودت بودی و همسرت به مادر گفت حاج خانوم هیچ خودتو وزن کردی ببینی چقدری ؟ مامانت حرف غیر منتظره ای گفت که جدن انتظارشو نداشتی گفت حاجاقا من دیشب خودمو وزن کردم ۶۸ کیلو بودم خانومتم وزن کرد رفت روی ترازو ۷۰ کیلو بود … تو جا خوردی چون مادر غیر از واقعیت رو با خوشحالی به همسرت گفت …
اما کمی فکر کردی و نخواستی مادرتو جلو همسرت خجالت بدی و حرفشو تکذیب کنی فقط با خوشحالی گفتی آره من هفتادکیلو ام…. در دل به خودت گفتی مادر واقعیت رو نگفت چون تو دیشب روی ترازو نرفتی اما امروز هم چیزی نگفتی اما این اتفاق یکپیام برات داره اونم اینکه مادرت تو رو از شدت لاغری ذهنت در وزن ۷۰ کیلو داره می بینه تویی که با ۸۴ کیلو وزن وارد دوره ها شدی … چون وقتی همسرت گفت نه بابا این ۷۰ کیلو نیست بیشتره ولی مادرت گفت به خدا خانومت خیلی لاغر شده قشنگ هفتادتا بیشتر نیست فقط دو کیلو از من سنگینتره …
استاد این حرفا از مادرم برام به شدت اسباب شگفتی شد . به خودم گفتم وای خدای من این چه حرفای عجیبی بود که مادر گفت …. آخه بعد از اینکه تنها شدیم اصلا خلاف حرفایی که به همسرم گفت دیگهچیزی نگفت مثلا نگفت بابا تو چاقتر از اینی هستی که به حاجاقا گفتم …اینارو نگفت …انگار اصلا حرفاش یادش رفته ….
خلاصه استاد عزیز و خانم فروغی ببخشید سرتونو درد آوردم ولی جدیدن دارم از اطرافم بازخوردای لاغریمو می گیرم و بی نهایت خوشحال و سپاسگزارم و باز هم به نشانه ها توجه می کنم ..
یکنشانه دیگه که مثل یه تابلوی راهنمایی رانندگی درست بودن مسیرم رو گوشزد می کنه بگم و عرضم تمام .
پیراهنی که دیشب خونه پسرم پوشیدم قالب تن و برش دار بود و به تنم تقریبا آزاد ایستاده بود به خودم گفتم آره اینو اگه درزای زاپاسشو باز نکرده بودم توی تن بهم فشار می آورد … آخر شب عوضش کردم و لباس راحتتر و نرمتری تنم کردم و خوابیدم امروز صبح همون لباس قالب تن رو برداشتم تا کنم بذارم داخل کیفم چون قصد داشتیم که با مادر بعد صبحانه برگردیم خونه خودم …یکدفعه چشمم افتاد به درزای زاپاس لباس و دیدم هنوز سر جای قبلیشونن و من هنوز اونارو باز نکردم اما لباسم به تنم آزاد می ایسته …نمی دونید چقدر خوشحال شدم گفتم واقعا عجیبه که فکر می کردم چون درزاش بازشده توی تنم آزادتر و گشادتره نگو واقعیت نداره بلکه اونچیزیکه واقعیته اینه که من سرانجام در سراشیبی لاغر شدن قرار گرفتم …سربالایی چاقی تموم شده و روند لاغری من هم بالاخره شروع شده و دیگه نه تنها چاقتر نمیشم بلکه روزبروز دارم لاغرتر میشم… از این به بعد هر کی بپرسه چند کیلویی از زبان مادرم میگم هفتاد کیلو نمی گم نمی دونم …. بعدم میگم قراره بشم ۶۵ کیلو هنوز خوبه خوب لاغر نشدم …. موقع خوردن به ساعت نگاه نمی کنم به احساسم توجه می کنم که آیا مغزم آلارم گرسنگی واقعی داره میده یا پای مسایل محیطی یا مرور افکاره ؟ ببینم واقعیه یعنی شکمم داره غور غور می کنه غذا می خورم .چقدر ؟ وقتی حس سیری بیاد و راضی باشم .چه چیزی ؟ .هر چیز قابل خوردن هیچ کاری با کالری اون خوراکی ندارم دیگه همه می دونیم غذایی که سیرمون کنه با چیزای دیگه مثل شیرینی جات فرق داره و چیزی باید بخوریم که ارزش غذایی داشته باشه …و هیچوقت شیرینی و بستنی و تنقلات جای غذارو نمی گیرن … چیزایی که گاهی هوس می کنم می ذارم عصر به مقدار رضایت می خورم .. که معمولا میزان رضایتم چیز زیادی نیست .حواسم هست که زیاده روی نکنم
استاد گرامی و دوست عزیز شمارو به خدا می سپارم خواستم شادی و احساس خوبم رو با شما به اشتراک بگذارم ..
استاد عزیز سلام ،ممنون از اینکه خیلی زود دیدگاه یکساعت قبل من رو با مدال فنی تایید کردید و من از خوشحالی اشک ریختم …خیلی متشکرم ..خیلی سپاسگزارم …
استاد عزیز از شما سپاسگزارم که صبورانه در کنار شاگردانتون حضور دارید و با تذکرات و تشویقهای به موقع کمکمون می کنید زودتر به مقصد برسیم …
شاید دوستان بپرسن شما که میگی به ساعت توجه نمی کنی پس چطور از عدد ۴ در فاصله های وعده های غذایی استفاده و بیان می کنی ….
باید عرض کنم که درسته به ساعت توجه نمی کنم اما منظورم اینه برای اینکه چه وقتی غذا بخورم از نگاه به ساعت برا خوردن یا نخوردن تعیین تکلیف نمی کنم این کمک می کنه خوردنهای من از حالت شرطی شده با اعداد خارج بشه دوم اینکه بعد از اینکه سیر شدم یه نگا به ساعت می کنم … باز صبر می کنم تا دوباره پیغام مغزیه بیا چیزی بخور رو دریافت کنم باز به پیام عضو بدنم دقت می کنم اگر صدا داشته باشه اقدام به خوردن می کنم و بعد که نگاه به ساعت می کنم متوجه میشم بدن خودم هم عین ساعت کار می کنه و دقیقا ۴ ساعت از زمان خوردن قبلیم گذشته …با این روش متوجه شدم بدن من هر ۴ ساعت نیاز به انرژی داره … اما زمانی که دعوت به خوردن از مغزم اومده ولی صدایی فیزیکی از بدنم نمی شنوم باز به ساعت نگاه می کنم می بینم فقط دو ساعت از خوردن وعده قبلی گذشته و این یعنی نیاز به خوردن در حال حاضر یکخطای مغزی بیشتر نیست وبا خوردن آب بهش بی توجهی می کنم …
دیگه مثل سابق تحت تاثیر بوها ،مزه ها دیدنی ها و شنیدنی ها و از همه مهمتر مرور افکار قرار نمی گیرم نمیگم صد در صد اما تا حد قابل توجهی روی خوردنهای خودم تسلط پیدا کردم و هر دو ساعت مشغول به خوردن نمیشم …
ببخشید استاد احساس کردم این توضیح لازم بود که بگم خدمت دوستان ..
استاد من با انگیزه بالا راهم رو تامقصد نهایی ادامه می دم و سپس ادامه می دم تا همیشه که در تناسب ایده الی که خلق کردم باقی بمونم ..
بزودی جدیدترین عکس تمام قد خودم رو بدون روتوش و ترفندهای فتوشاپ روی پروفایلم قرار می دم تا لذت بیشتری از در مسیر بودن ببرم …
در پناه خداوندشاد و سلامت باشید …
سلام و درود
به لطف خدا بهترین ها در سایت تناسب فکری و مسیر لاغری با ذهن همراه من هستند و شما نمونه یکی از این بهترین ها هستید
شاد و موفق باشید و منتظر خبرهای عالی شما هستم👌
سلام و درود محظر استاد خوبم جناب عطار روشن … از اینکه بنده ارو مورد تشویق قرار دادید خیلی متشکرم من به شاگردی شما افتخار می کنم و تمام تلاشمو میکنم شاگرد خوبی براتون باشم … استاد اینروزا حال و روز خوبی دارم اگر چه تا بخواد فشار چاقی به طور کل از روی ذهن و جسمم برداشته بشه راه زیادی در پیش دارم ولی از اینکه تخریب جسمم رو پایین تر کشیدم و مغز من فرصتی پیدا کرده تا لاغرترم کنه خیلی خوشحالم همانطوری که جسم من با یک سرعت ثابت هر لحظه در حال بیرون فرستادن چربی های اضافه اس و هیچ توقفی در کارش نیست من هم باید هر روز هر بار که در موقعیت خوردن قرار می گیرم حواسم باشه که به روند کاهش تخریب ادامه بدم و کوتاه نیام …راستی استاد امروز رفتم بازار شهرری یک سرویس غذا خوری ۶ تیکه سفالی زیبا با خطوط منحنی چند رنگ خریدم فقط به این منظور که هر بار اقدام به خوردن می کنم به این خطوط رنگین که نگاه می کنم بهم یاد آوری بشه زیادی نخور اندازه بخور حواست به پیغام سیری که یه حسه باشه … این سرویس غذا خوری زیبا رو مخصوص خودم خریدم با نیت مشخص …
امروز بعد از خرید توی بازار گرسنه ام شد رفتم فست فودی سفارش ساندویچ مرغ دادم .هنوز کامل سیر نشده بودم یه صدایی گفت بسه نخور …اما من هنوز سیر نشده بودم بهش گفتم اگر قبل سیری رضایت بخش بخوام دست از خوردن بکشم خوبه بد نیس ولی ذهنم هنوز آمادگی این مدل خوردن رو نداره و مغز فکر می کنه کمبودی وجود داره که من قبل از دریافت پیغام سیری می کشم کنار اونوقت توی رها سازی ذخیره ها خسیسی می کنه انرژی ذخیره ارو آزاد نمی کنه می ترسه ..پس من باید اونقدری بخورم که سیر بشم و نترسم از این مدل خوردن …و باور کنم که با اندازه خوردن و آرامش بعدش میشه لاغر شد نیازی به ریاضت کشی نیست .
از دوستان عزیز خانم منیره و خانم فروغی خیلی متشکرم که برام پیغام گذاشتن …موفق باشید …
سلام شهربلنوی عزیز
از این همه تغییر و حس خوب وعالی که در شما به وجود اومده من هم لذت بردم و با خوندن مطلب شما حس خوبی در من شکل گرفت
امیدوارم با عشق و شادی و ارامش قلب این مسیر زیبا رو باهم سپری کنیم و همه ما به خواسته هایمان که تناسب در حد عالی و تغییر در کل زندگیمون هست برسیم
پس با هم ادامه میدیم و تکرار میکنیم و تغییر افکارمون به تغییر رفتارمون و در نهایت به تغییر جسممون تبدیل میشه
در پناه خدا باشید
سلام ..ممنون خانم فروغی عزیز …بدون شک شما یکی از بهترینهای سایت هستید … دیدگاههاتو با رغبت می خونم و استفاده می برم ..
فقط یک پیشنهاد دارم برات …در ابتدای نوشتن دیدگاههاتون قبل از اینکه جمله خاص همیشگیتو بنویسی ابتدا شماره جلسه تمرینی رو بنویس مثلا بنویس جلسه ۳۰ تکرار یا هر چیز دیگه … آخه می دونی دیدگاههات از طریق ایمیل که می آد اولش اون جمله ای که همیشه می نویسی دیده و خونده میشه بقیه اش معلوم نیست که من بدونم قراره دیدگاه کدوم جلسه تمرینی شمارو بخونم …
ممنونم از توجه شما عزیز …
شهربانو جان بهتون تبربک میگم مستمر باشید
خیلی زیبا مینویسید ماجراتون و مهمونی رفتنتون مثل یک رمان بود دوست داشتم باز هم بخونم
سلام منیره جان ،
جالب بود نوع نظرت به بعضی از دیدگاههای من که گاهی شبیه رمان و داستان میشه با جزئیات ….
اگر پدرم اجازه داده بود درسمو تموم کنم دانشگاه برم حتما یا معلم می شدم یا نویسنده و داستان نویس یا بازیگر تئاتر ..
ممنون از توجه و نظر شما دوست عزیز و موفق …
از فرصت استفاده می کنم و روز معلم رو به استاد عزیزم تبریگ میگم … بی شک استادمون در عرصه تعلیم و تربیت یکی از بهترینها ست …روزتون مبارک ….
عزیزم برای نویسنده شدن لازم نیست بری دانشگاه فقط بنویس
بخون و بنویس قلم توانایی دارید
با ارزوی بهترینها
سلام برخالق کل هستی اوکه خاق هستوما مخلوق
سلام براستادو دوستان پرتلاش
امروز بادیدن این فایل یی حسم به من میگفتم روری هم مثال استاد توام یی روزی به چسم ادم متناسب دیده میشی برای خودم این خاطره شما رو اروزکردم وخاطره شمارو دوست داستم
افرادموفق باید ادمهای باشه که هدف ومسیر وخودشون یی راستا حرگت کنن این برای من یی جمله طلایی هست که ازروز گذشته همواره دارم میگم که ملکه ذهنم بشه
برای این اقا خوشحال هستم با اینکه چندین مرتیه لیزخوردن
ولیشجاعت برگشت داشتن ولیشاید برای بعضی این امکان
دوباره تکرا نشه دارم خودم با ایشون مقایسه میکنم که اگه یی زمانی مت لیز خوردم تیا دوباره شجاعت برکشتن به مسیر رو دا رم
نمیدونم اون زمام که انشالله برای من اصلا بوجود نخواهدامد چون من دارم همه مسیر رو انچه به شما قولش دادم انجام میدم نمیدونم چرا من هرسری به شما قول میدم من باید به خودم قول بدم ولی با قول دادن به شما انکار خیالم راحت میشه که امکان نداره انجام بدم
من می خواستم دوره خدا هزکز دیر نمیکنه رو تهیه کنم برای پادردم ولی به خودم گفتم اول این دوره ام کامل تمام کنم حواسم به دورام باشه وفتی یادگیری این دورهام تمام شد اون زمان اون دوره تهبه کنم برای پادرد میخواهم تهیه کنم شاید هم زمان که دارم لاغریی یاد وسبک میشم دردپا هم خوب بشه به امید خدا دیگه چی ازاین بهتر
حلا میرسیم به کنج پنهان این فایل درست کامل انجام دادن این مسیر واستفاده ار دستوالعمل خود شما جیزی کم یا زیادنکردن به قول خودم موبه مو عین به عین انجام دادن تا نتیجه گرفت من خودم یکی دوباربه ترتیب فایل که اول باید میدیدم همه رو که دیدم بعد شروع به خوندن نظرات دیگران ونوشتن بودرو یی روزفقط بخاطرکه دوباره نوبسی نداشته باشم قبل از گوش کردن فایل رفتم وتودبگاها رو خوندم چون درست متوجه نشدم احساس کردم که باید کل سختی رو که گشیدم سال به سال بگم بقدری حال خراب شد که قبلم به شدت گرفت اصلا دوست نداشتم اون روز کار کنم حسابی خودم درگیر کردم خلاصه دلم زدم به دریا گفتم باید امروز انجامش بدوم وفتی فایل باز کردم گوش کردم تازه متو جه شدم اصلا موضوع یی چیزیدیگه بوده من اشتباه دریافت کردم موضوع رو ازاون روز هرچی شما گفتیدرو برای خودم یی قانون کامل درنظر گرفتم تویادگیری هرطوری شما بگید من همون طوری انجاممیدم
این اقا گفتن میگردمودراطرافم افرادمتناسب نگاه میکنن ودرنگاه کرن بهشون رفتاراین افردا بررسی میکنن من این قسمت برام کمی سخت ازنگاه کردن به دیگران هنگام غذا خوردن خجالت میکشم چون ابن کاررو ی بی ادبی تو فکرم حساب مبکنم توجه نکردن به دیگران شاید این یی فرمول اشتباه هست که من دارم امروز دارم فکرمبکنم شاید یی مانع حدید هست که امروز پیداش کردم چون توذهنم هست یی باوره اشتباه هست یی فرمول اشنباه چون یی مقدارادم خجالتی هستم وحساس دوست ندارم با نگاهم کسی رو اذیت کنم چون شاید بخاطر نگاه دیگران خودم بسیاراذیت شدم تودیدمن نگاه کردن به افرادمتناسب اونهارو نیز اذیت مبکنه ولی اونه که چاق نیستن شاید وحتما اذیت نمی شن
چرا تاحالا این رو درک نکرده بودم داشتم با خودم مقایسه میکردمافراد متناسب درحهت مخالف ما حرکت مبگنن با احساس مخالف من حساس اونه که حساس نیست شاید اونها توفکرشون ابن موضوع نیست من چرا داشتم فکرخودم تو ذهن افرادمتناسب جا میدادم وای جه عالی این یی درس بزرگ بودکه امروزگرفتم من دیگه حتما به افراد متناسب نگاه مبکنم خیلی خوشحال شدم یی کنح پنهان به خودمن دادید
روزی بشه که من هم حالا عید شمارو بر ای خودم داشته باشم
خدا پشت وپنهاتون یاحق حق نگه دارتون
به نام خداوند آگاهی بخش
سلام استاد گرامی
خیلی خوشحال هستم وقتی مطالب افراد موفق را میخوانم ویا میشنوم وبرای همه عزیزانی که در این دوره ها شرکت کرده اند آرزوی موفقیت دارم
من هر روز صبح قبل از اینکه به کارهای دیگر برسم اول فایلهای جدید شما را گوش میکنم وبعد به کارهایم رسیدگی میکنم ودر وقتهای بیکاری به تمرین مجدد دوره ها گوش میکنم ووقتهایی که اینترنت ندارم فایلهایی را که در گوشی ذخیره کرده ام استفاده میکنم
من هم بعضی وقتها از هدفم دور میشوم ولی بلا فاصله دوباره آموخته های ذهنم را مرور میکنم وکم نمی آورم
همه نکات لازم را مینویسم وتاکید و تکرار میکنم
بیشتر تمایل دارم مطالب جدید دنبال کنم چون بعضی وقتها ذهنم از تکرار زیاد خسته میشود
ومن برای اینکه انگیزه ام را از دست ندهم با مطالب جدید انرژی دوباره به ذهنم میدهم
استاد عزیز خیلی از شما سپاسگذارم واز خدای مهربان که مرا با روش شما آشنا کرد
موفق وپیروز باشید