0

سرنوشت خود را آزمایش کنید (گام ۲۰)

احساس خوب اتفاقات خوب
اندازه متن

سال های زیادی از عمرم در حسرت داشتن زندگی خوب گذشت.

حسرت لاغری داشتن، حسرت پول داشتن، حسرت روابط عالی داشتن، حسرت خونه خوب، ماشین خوب، شغل خوب حتی حسرت داشتن ارتباط خوب با خداوند.

در تمام آن سالها تصور می کردم کاری از دست من ساخته نیست و این شرایط حاکم بر جامعه و دنیای اطرافم باعث شده که در آن شرایط زندگی کنم و هیچ اطلاعی از قانون جذب و احساس خوب اتفاقات خوب در زندگی نداشتم.

پذیرش مسئولیت

هرگز خودم را مسئول شرایط زندگی ام نمی دانستم و برای هر جنبه از زندگی فردی را مسئول و مقصر می دانستم.

به خوبی به خاطر دارم که در آن سالها هرگز شرایطم را قبول نکردم و با اینکه نمی دانستم چطور می شود زندگی را تغییر داد ولی آنچه اون روزها در حال تجربه کردن بودم را هرگز قبول نکردم و شاید به همین دلیل به سمت تغییر کردن هدایت شدم.

هر وقت درباره زندگی گله و شکایت می کردم مادرم می گفت یه کم صبور باش و خدا رو شکر کن، خیلی ها در شرایط بدتر از تو زندگی می کنند.

همیشه در جواب مادرم می گفتم چرا به افرادی که در شرایط بهتر از من هستند نگاه نمی کنی، چرا من مثل بهتر از خودم نباشم، چرا از اینکه بدتر از خودم نیستم باید خوشحال باشم.

همیشه مرا به شکر خدا گفتن دعوت می کرد ولی من نمی پذیرفتم و عقیده داشتم که اگر زندگی من تغییر کرد و شرایط من عوض شد اونوقت این زندگی ارزش شکرگزاری را دارد والا در شرایط فعلی ارزش شکرگزاری ندارد.

خیلی دوست داشتم شرایط زندگی ام تغییر کند و این در حالی بود که در خانواده من کسی به فکر تغییر کردن نبود و همه نسبت به شرایط خود راضی و قانع بودند نه اینکه در شرایط خوبی داشتند بلکه از اینکه نسبت به شرایط خود ناراضی باشند از خداوند هراس داشتند و آن را کفر می دانستند و الته هنوز هم بر این عقیده هستند.

فقر و بدبختی را از طرف خدا می دانستند و آن را امتحان الهی برای سنجش ایمان خود می دانند.

من هرگز این مسائل را قبول نداشتم و با اینکه هر روز خودم را در معرض امتحان الهی می دیدم ولی نمی توانستم قبول کنم که زندگی در آن شرایط طبیعی و خواست خدا بوده است.

از این رو زمانی که به مسیر تغییر کردن هدایت شدم با چنان شوقی هر روز مشغول تحقیق و یادگیری شدم که الان بعد از هفت سال همچنان در حال انجام این کار هستم.

به مرور شرایط زندگی من تغییر کرد تا فرصت بیشتری برای تحقیق و مطالعه داشته باشم و مسائلی در زندگی من شکل گرفت که باعث شد درک عمیق تری نسبت به آگاهی های دریافتی پیدا کنم.

احساس خوب اتفاقات خوب

احساس خوب اتفاقات خوب

مفهوم اصلی عبارت احساس خوب اتفاقات خوب این است که احساسات ما، به ویژه احساسات مثبت، تأثیر مستقیمی بر اتفاقاتی که در زندگی‌مان رخ می‌دهد دارند.

قانون احساس خوب اتفاقات خوب بیان می‌کند که ما آنچه را که به آن فکر می‌کنیم و احساس می‌کنیم به سمت خود جذب می‌کنیم. وقتی احساس خوبی داریم، فرکانس ارتعاشی ما بالا می‌رود و به همین دلیل اتفاقات هم‌فرکانس با این احساس (یعنی اتفاقات مثبت) را به سمت خود جذب می‌کنیم.

یکی از مهمترین موضوعاتی که احساس می کنم تا ابد نیاز به درک بیشتر دارد ارتباط بین احساس خوب اتفاقات خوب در زندگی و تغییر شرایط زندگی است.

در کتابها بارها خوانده بودم که احساس خوب اتفاقات خوب را ایجاد می کند اما درک و تجربه ای از این عبارت نداشتم.

از آنجا که اتفاق خوب خاصی در زندگی من رخ نداده بود بیشتر توجه من روی بررسی اتفاقات بد بود و سعی کردم ارتباط منطقی بین احساس بد و اتفاقات بد در زندگی روزمره ام پیدا کنم.

در ابتدا تصور می کردم اتفاق بد شامل تصادف، مرگ، از دست دادن یا اتفاقی است که در بیرون از من رخ می دهد.

اما با درک بیشتر این موضوع متوجه شدم که اتفاق بد هرچیزی می تواند باشد، هر چیزی که باعث برهم خوردن آرامش من شود در دسته اتفاق بد قرار می گیرد و زمانی که من در شرایط احساسی نامناسب باشم شرایطی در زندگی من پیش می آید که اتفاق بد من ادامه دار باشد.

مثلا من در احساس بد بودم و در موقع خیلی حساس برق قطع می شد و باعث تداوم یا تشدید احساس بد در من می شد یا دقیقا زمانی که می خواستم بخوابم همسایه ما شروع به دریل کاری می کرد و باعث تشدید احساس بد در من می شد.

وقتی روی ارتباط بین احساس بد و اتفاقات بد تمرکز کردم متوجه شدم نه تنها این قانون در زندگی من بلکه در زندگی همه اطرافیانم صدق می کند.

نکته جالب اینکه من و اعضای خانواده ام با اینکه در یک خانه زندگی می کردیم اما مسائلی که در زندگی رخ می داد با اینکه برای همه ما یکسان بود اما تاثیر متفاوت در احساس ما می گذاشت.

مثلا رفتن برق باعث تشدید احساس بد در من می شد اما برادرم نسبت به این موضوع واکنشی نداشت، در مقابل پخش نشدن کارتون مورد علاقه او باعث تشدید احساس بد در برادرم می شد درحالی که این موضوع برای من اهمیتی نداشت.

تصور کردم جهان به شکل پیچیده ای هوشمند عمل می کند و مسائلی در زندگی ایجاد می کند که تاثیر یکسان بر افراد حاظر در صحنه ندارد در واقع این افراد هستند که مطابق با احساس خود با آن شرایط برخورد می کنند.

بعد از مدت ها تمرکز بر ارتباط بین احساس بد و اتفاقات بد یقین پیدا کردم که احساس در ارتباط مستقیم با اتفاقات و شرایط زندگی است.

از این رو سعی کردم بر تغییر احساس خودم تمرکز کنم تا این بار تغییر نتیجه در زندگی پیرامونم را تجربه و بررسی کنم.

تغییر قدم به قدم

در ابتدا تصور می کردم احساس خوب اتفاقات خوب با خوب کردن احساس از طریق انجام کاری مانند گوش دادن به موزیک شاد، رقصیدن، تفریح کردن یا خندیدن با صدای بلند و … انجام می شود. اما بعد از مدتی که این کارها را انجام می دادم نتیجه خاصی کسب نکردم و از آنجا که این عقیده در من شکل گرفته بود که خداوند سریع الجواب است اگر انجام تمرینی در دو سه هفته نتیجه را تغییر نمی داد مطمئن می شدم که نحوه انجام باید تغییر کند.

متوجه شدم که احساس خوب اتفاقات خوب از طریق خوب کردن احساس با استفاده از عوامل بیرونی ذکر شده تاثیری در تغییر نتیجه زندگی ندارد بنابراین به تصمیم تغییر احساس با تغییر عوامل درونی را تمرین و تجربه کنم.

اولین سوالی که در ذهن من ایجاد شد این بود که:

احساس به چه شکل در من ایجاد می شود؟

برای یافتن پاسخ این سوال تحقیق و مطالعه زیادی انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که تنها عامل تاثیرگذار بر احساس “افکار” هستند.

بعدا متوجه شدم که تاثیری که دیدن و شنیدن بر احساس ایجاد می کند نیز از طریق ایجاد افکار در ذهن من ایجاد می شود.

به عبارت دیگر زمانی که من در معرض شنیدن یا دیدن قرار می گیرم آنچه می بینم یا می شنوم ابتدا به افکار تبدیل شده و سپس بر احساس من تاثیر می گذارند.

هرگز به این صورت نیست که مشاهده شما به طور مستقیم بر احساس شما تاثیر بگذارد. به همین دلیل است که بین دیدن یا شنیدن و تغییر احساس فاصله زمانی هرچند کوتاه وجود دارد. چون پروسه تبدیل شنیده ها و دیده ها به افکار مقداری نیاز به زمان دارد.

کشف این موضوع که افکار من باعث بروز احساس می شوند سبب شد که تمام توجه و تمرکز من بر انتخاب افکار مناسب باشد.

موضوعی که عمل کردن به آن باعث تغییرات عظیم در زندگی من شد و همچنان به دنبال کسب مهارت بیشتر در کنترل و انتخاب افکار مناسب هستم.

درک این موضوع که چه افکاری مناسب و چه افکاری نامناسب هستند کار سخت و پیچیده ای نیست ولی نیاز به تمرین و تمرکز دارد.

چون سرعت مرور افکار بسیار سریع است در بسیاری از مواقع مرور صدها فکر باعث بروز احساس در ما می شود بنابراین لازم است مهارت ایجاد افکار به صورت پیوسته و دسته مانند را در خود ایجاد کنیم.

در ابتدا موضوع مهم تشخیص افکار نامناسب است که کار بسیار آسانی است اگر بر اساس توضیحات ارائه شده در فایل آموزشی عمل کنید.

تاثیر احساس خوب داشتن

افراد با احساس خوب، نسبت به زندگی دیدگاه مثبت‌تری دارند. این دیدگاه مثبت باعث می‌شود که فرصت‌ها را بهتر ببینند و از آن‌ها استفاده کنند. همچنین، این افراد معمولاً روابط بین‌فردی بهتری دارند که خود عاملی برای ایجاد اتفاقات مثبت است.

احساس خوب، انرژی مثبت ایجاد می‌کند. این انرژی مثبت، ما را به سمت اقدامات مثبت سوق می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا به اهدافمان برسیم.

وقتی احساس خوبی داریم، بیشتر به دنبال فرصت‌های جدید هستیم و آن‌ها را با آغوش باز می‌پذیریم. این امر باعث می‌شود که اتفاقات خوب بیشتری در زندگی‌مان رخ دهد.

نکات مهم

  • احساس خوب اتفاقات خوب، یک انتخاب است: ما می‌توانیم به طور آگاهانه تصمیم بگیریم که احساس خوبی داشته باشیم.
  • احساس خوب اتفاقات خوب، یک فرآیند است: ایجاد احساس خوب، یک شبه اتفاق نمی‌افتد. باید به طور مداوم روی آن کار کنیم.
  • احساس خوب اتفاقات خوب، یک چرخه است: احساس خوب، اتفاقات خوب را به دنبال دارد و اتفاقات خوب، احساس خوب را تقویت می‌کند.

به طور خلاصه، احساس خوب اتفاقات خوب، کلید اصلی جذب اتفاقات مثبت در زندگی است. با تقویت احساس خوب، می‌توانیم زندگی شادتر و موفق‌تری داشته باشیم.

توجه داشته باشید که این موضوع، ریشه در باورهای فلسفی و روانشناسی دارد و ممکن است برای همه افراد به یک شکل قابل درک نباشد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.44 از 50 رای

https://tanasobefekri.net/?p=32468
33 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار الهام رستگار
      1403/10/21 01:36
      مدت عضویت: 1462 روز
      امتیاز کاربر: 16432 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,087 کلمه

      به نام خالق احساس های پاک

      سلام خدمت استاد عزبزم ودیگر دوستانم در چله تعقیر زندگی 

      گام 20 سرنوشت خود را ازمایش کنید

      شنیدن این فایل اصل تمام شدنی نیست وهر چقدر گوش می دم سیر نمی شم از دیروز تا حالا همش می خوام بیام بنویسم هی گوشش می دم ومی دونم نوشتنن راجبش ناقص خواهد بود چقدر نوشته های قبل فایل عالی وخواندی واگاهی بخش هستند

      احساس خوب برابر با اتفاقات خوب تا حالا براب من تا این اندازه واضح وروشن نشده بودنند از وقتی اومدم تو این سایت استاد در هر فرصتی راجب احساس خوب توصیه کردن واز اهمیت داشتن احساس خوب گفتن اما اینکه چطور احساس خوب منجر به اتفاقات خوب می شه اینقد واضح درک نکرده بودم

      برای اینکه در زندگی ما اتفاقات خوب رخ بده باید احساس خوب داشته. باشبم وبرای ابنکه احساس خوب داشته باشبم بابد افکار خوبی داشته باشیم ودر واقعه افکار ارتباط مستقیم با احساس داره 

      وقتی ما افکاری مثبت داشته باشبم وبه چیزهای خوب فکر کنیم احساس خوبی در ما ایجاد می شه وفراکانس احساس خوب ما ارتعاش پیدا می کنه واتفاقات هم فرکانس خودش رو برای ما رقم می زنه 

      ما همیشه برای اینکه از اوضاع بدن خودمون با اطلاع بشیم می ریم ازمایش می دیم وضعیت بدنمون رو چکاپ می کنیم اما نمی دونیم خداوند در وجود ما یه ازمایشگاه فوق العاده دقیق قرار داده که ما توسط اون می تونیم به خوبی از حال خودمون باخبر بشیم واین ازمایشگاه احساس ماست وقتی احساس ما خوب باشه یعنی ما در شرایط خوبی هستیم ووقتی احساس خوبی نداشته باشیم یعنی شرایط خوبی نداریم و احساس ما کاملا به رز ودز لحظه است ومنبع اطلاعات احساس ما افکار ماست افکار ما تبدیل می شن به احساس 

      احساس ما تحت تاثیر افکارچند دقیقه پیش تر قرار می گیره یعنی احساس ما برای افکاری که یا هفته پیش داشتیم یا یه ماه پیش بد نمی شه اما بخاطر وجود تعداد بی شمار رشته عصبی ما این توانایی رو داریم که افکار بیست سال پیش رو به خاطر بیاریم مثلا کسی حرفی به ما زده واون لحظه احساس ما درگیر شده والان هم با یادآوریش احساس ما بد می شه

      پس نتیجه این می شه با کنترل افکار می تونیم احساس مون هم کنترل کنیم برای این کار باید افکار خوب داشته باشیم برای داشتن افکار خوب کافبه افکار بد نداشته باشبم یا افکار خوب از آینده بسازیم برای خودمون 

      ذهن ما منبع اطلاعاتش احساس ماست وداشتن احساس خوب همه اتفاقات زندگی ما رو خوب رقم می زنه وبرعکس

      من بخاطر چاق بودنم خیلی از خداوند سپاسگزارم زیرا چاقی بانی این شد تا من به این سایت هدایت بشم واین اگاهی هارا دریافت کنم 37 سال در جهالت محض زندگی کردم وهمیشه منتظر بودم تا بقیه بیان وحال منو خوب کنند منتظر بودم محیط وافراد اطرافم برای زندگی من برای احساس من برای حال من تصمیم بگیرن همیشه همه رو مقصر حال واحساسات درونی خودم می دونستم اونقدر برای تغقیر دادن اطرافیانم عصبی شدم فریاد زدم قهر کردم داد وبیداد کردم اما نه تنها اونها تعقیر نکردن بلکه اوضاع وشرایط بدتر هم می شد 

      بارها شنیده بودم برای تعقیر باید از خودم شروع کنم اما نمی دونستم چه جوری ذهنم پر بود از افکار منفی افکار محدودکننده فکار گذشته اگه کسی چیزی بهم گفته بود که ناراحت شده بودم روزی چند بار با خودم مرور می کردم وعصبی میشدم باراها اون صحنه ها و به خاطرم می آوزدم واز تکرار اون افکار حالم بد می شد با خانوادم پرخاشگری می کردم بدون اینکه اونا بدونن دلیلش چیه به ظاهر هیچ اتفاقی نیفتاده بود اما در درون من غوقا بود 

      با گوش دادن به فایل های تعقیر زندگی وشنیدن حرف های استاد راجب احساس خوب موقتا یه چیزای در درون من تعقیر می کزد اما به رفتاردز من تبدیل نمی شد انگار این اگاهی ها در من نفوذ نمی کرد با اینکه صد درصد قبولشون داشتم اما چند وقته که نمی دونم چه زمانی بوده واز کی شروع شده که این اگاهی ها به جانم نشسته وروح وذهن و وجود منو در برگرفته

      اومدم از خودم شروع کردم برای اروم شدن دخترم دست از فریاد کشیدن وداد وبیداد وغرزدن کشیدم دیگه نصیحت نکزدم برای غذا خوزدن اسرار نکزدم در عوض روی خودم کار کردم سعی کردم صبور تر باشم قضاوتش نکنم خودمو جاش بزارم بهش احترام بزارم سخت نگیرم قبلا هم اینا رو بلد بودم اما نمی تونستم به رفتار تبدیل کنم وقتی تونستم درونم رو آروم کنم وقتی تونستم افکار پوچالی گذشته رو رها کنم فکرهای خوب ایده های خوب در ذهنم بالا اومد دیدم صبرم بیشتر حوصلم بیشتر کمتر عصبانی می شم بیشتر می خندم خیلی حرف ها که قبلا برام خط قرمز وحیاتی بود الان هیچ واکنشی در برابرشون نمی دادم وبرام بی تفاوت شد کم کم دخترم هم عوض شد واونم دیگه آدم سابق نیست تازه فهمیدم چطور تعقیر من باعث تعقیز اطرافیانم می شه 

      چندین ساله با همسرم زندگی می کنم برای تعقیر دادن خیلی از رفتارهاش جنگیدم باهاش کلنجار رفتم از بس تلاش کردم اونو تعقیر بدم معنی زندگی رو درک نکردم نفهمیدم کی 18 سال از زندگی مشترکمون گذشت الان که دست از تعقیر دادن اون برداشتم وقبول کردم اونم یه آدمه ومساعل مربوط به ذهن وافکار خودش رو داره تجربه می کنه واومدم نگاهمو عوض کردم ذهنم روبرای دوست داشتنش تحت آموزش فرار دادم ومسبرش رو تعقیر دادم حالا می بینم چفدر ساده می شد این سالها از زندگی لذت برد ومن خودم وخانوادمو ازش محروم کردم الان همسرم خیلی بهم ابراز علاقه می کنه چون در طول روز کع اون سر کاره ومن خونم ففط به خوبی هاش فکر می کنم هر وقت یادش می افتم می خندم واونم بدون درخواست من بهم توجه می کنه واز علاقش می گه بدون اینکه من بخوام وبهش تذکر بدم وقهر کنم ونامه بنویسم ودعوا کنم

      حالا خوب درک می کنم افکار من خالق احساس منه واحساس من خالق اتفاقات زندگی منه

      لازم نیست خیلی تلاش کنیم افکار خوب داشته باشبم همین که فکار بد نداشته باشبم خوبه یا با رویا پردازی وتصویر سازی می تونیم افکاز خوب را ایجاد کنیم

      نمی خواد خیلی وسواس داشته باشبم برای ایجاد احساس خوب چون ما چه بخوایم چه نخوایم در طول شبانه روز در معرض دیدن وشنیدن اتفاقات مختلف هستیم همین که غالی احساس ما خوب باشه کافیه

      کنترل ورودی های ذهن خیلی مهمه با رد کردن شنیده ها ودیده ها از فیلترمی تونیم افکارمون رو کنترل کنیم

      خدای خوب ومهربانم زبانم قاصر برای سپاسگزاری من بنده توان ان را ندارم که از خالقی چون تو تشکر کنم از تو بی نهایت سپاسگزارم که چشم های من گوش های من لایق درک این اگاهی هاست از تو سپاسگزارم بخاطر چاقیم که منو به این مسیر هدایت کرد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم