0

چه زود دیر شد!

چه زود دیر شد
اندازه متن
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می‌کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می‌کند
ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب
وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می‌کند
سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می‌کند؟

زندگی مهمترین دارایی ماست که کمترین اهمیت و ارزش را برای آن قائل هستیم.

بسیاری از ما ارزش و اهمیتی که برای خانه، خودرو، سرمایه و … قائل هستیم را برای زندگی خود قائل نیستیم و این عامل اصلی مسائل و تجربه های ناخواسته در زندگی است.

مرگ، پایان زندگی است و زندگی تنها مسیری است که پایان آن مشخص نیست.

هر شروعی،‌پایانی دارد و می توان پایان آن را تعیین کرد اما زندگی تنها شروعی است که پایان آن مشخص نیست.

بی خبر به پایان می رسد.

در یک لحظه و بدون آمادگی دادن به پایان می رسد.

پس شایسته است توجه و اهمیت بیشتری برای مهمترین نعمت و دارایی خود قائل باشیم.

چه زود دیر شد! برای من، واقعیتی است که به لطف خدا هنوز رخ نداده است و این به همان مهلت دادن است.

من از طرف خداوند مهلت داده شده ام تا زندگی کنم.

مهمترین سپاسگزاری هر روز من باید مهلت داده شدن باشد.

به من مهلت زندگی داده شده است و چه چیزی مهمتر از این که بخاطرش از خداوند سپاسگزاری کنم.

خداوند در آیه ۳۴ سوره لقمان تأکید شده است که کسی نمی‌داند فردا چه خواهد شد و کسی نمی‌داند مرگش در چه نقطه‌ای از زمین فرا خواهد رسید.

مرگ، در ذهن بشر اتفاقی ناگوار و ناخوشایند تعریف شده است اما خداوند در سوره ص تعریف دیگری درباره مرگ دارد.

و بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را یاد کن که دارای قوّت و بصیرت بودند. (۴۵) ما آنان را با خلوص ویژه‌ای که یادآور سرای قیامت بود، خالص کردیم. (۴۶) و آنان در پیشگاه ما از برگزیدگان و نیکانند. (۴۷)

در واقع یاد مرگ بودن، راهکار مناسبی برای پرهیزگار بودن معرفی شده است.

نفس عامل اصلی ترس، نگرانی و به بیراهه کشاندن انسان است و یاد مرگ موثرترین ابزار برای کنترل و مهار نفس می باشد.

فایل آموزشی چه زود دیر شد! درباره چگونگی استفاده از یاد مرگ برای کنترل ذهن و مهار افکار منفی است که پیش نیاز رسیدن به احساس خوب و تجربه خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت است.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.96 from 119 votes

https://tanasobefekri.net/?p=39275
برچسب ها:
25 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار amirali2020110@gmail.com
      1402/07/30 10:20
      مدت عضویت: 1146 روز
      امتیاز کاربر: 9933 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 290 کلمه

      عرض سلام خدمت استاد روشن عزیز و شما دوستان عزیزم 

      چقدر زود دیر شد 

      واقعا این دکمه حالمو خوب کن حالمو خوب کرد مدتی هستش علی رغم اینکه مرتب فایل گوش می‌کنم اما افکار منفی اذیتم میکنن به طور مقطعی ازم دور میشن اما دوباره میان فایل با خرس‌ها نجگیم که بسیار عالی بود را هم مدتی زیاد گوش کردم اما بازم هم هنوز دچار اون افکار هستم دیروز این دکمه را زدم ایم فایل بسیار عالی برام اومد بالا خیلی حالم بهتر شد و هر وقت افکار میان با خودم میگم معلوم نیست تا کی زنده باشی و آرامش می گیرم هر روز از خدا به خاطر اینکه فرصتی دوباره برا زنده ماندن در این دنیا به من داد تشکر میکنم .

      درسته چه زود دیر شد چه فرصت‌هایی را که از دست دادم که میتونستم خیلی بهتر زندگی کنم بیشتر زندگی را تو حسرت بودم نا امیدی ،ناراحتی ،گله و شکایت به قول استاد تو یکی از فایلها فرمود که ما انگار خودمون دوست داریم هی ناراحت باشیم دیگران دلشون برامون بسوزه یکی از اون افراد خود من برای چه آدمهایی که نسوختم 

      چه تفریحهایی که میتونستم برم و نرفتم خیلی بیشتر میتونستم به زندگی و بچه هام برسم و نرسیدم امت دیگه گذشت من قبول کردم که خداوند هیچ دخالتی نداشته همش خودم بودم آبان هم خودم هستم پس تل خداوند فرصت زندگی بهم داده جبران کنم با یاد مرگ بودن افکار منفی را نابود کنم اما برای پیشرفت‌ها طوری زندگی کنم که قراره به اندازه حضرت نوح زندگی کنم هیچ نمیگم دیر شد خدا هرگز دیر نمی‌کند حتما همین موقع مت باید این فایل را می دیدم وقتش الآن بوده پس از همین حالا شروع میکنم و اون فرصت‌ها را سعی میکنم جبران کنم .

      تشکر فراوان از استاد عزیز .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/06/08 21:26
      مدت عضویت: 513 روز
      امتیاز کاربر: 14350 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 473 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      چقدر زود دیر شد و من چقدر دیر فهمیدم زندگی رو چقدر دیر درک کردم، اون روز هایی که میتونستم و شاد نبودم ،اون حرف های زیبای که میتونستم بزنم اما نزدم، اون همه فیلم های زیبایی که نشد ببینم ،اون همه ادم هایی که دوست داشتم ببینمشون اما نشد ببینم ،اون همه برنامه داشتم واسه اتاقم که زیباتر بشه میخواستم انجام بدم ، چقدر میتونستم شاد باشم و لذت ببرم از روز های زندگی و زنده بودنم،چقدر خودم رو دوست نداشتم ،چقدر به مامان بابام نگفتم دوستشون دارم ،چقدر دل تنگشون میشم چقدر از دوستام ناراحت شدم ،چقدر از بقیه دلگیر شدم ،چقد زود دیر شد ،

      چقدر زود دیر شد اما من مهلت یافتم،

      امروز فرصت زنده بودن رو بازهم دارم، فرصت جبران این دیر شده ها رو که باز هم بازگشتم به زندگی،امروز میخوام  شادتر زندگی کنم و فقط حس خوبی داشته باشم به خودم،از کسی دلگیر نشم و با این فکر که فردا من  دیگه نیستم شاد زندگی کنم،

      فرصت یافتم که باز ی روز دیگه ارامش داشته باشم و وانکش نشون ندم به حرف های کسی که حرف هاش دلخوام نیست، چه فرقی میکنه وقتی من نباشم حرف های اون چی باشه، 

      چقدر خوبه فرصت یافتم باز در کنار خانوادم زندگی کنم و لذتت ببرم ، حس خوبی داشته باشم و بیشتر با عزیزانم وقت بگذرونم،

      فرصت یافتم که فیلم های مورد علاقم رو ببینم ،

      فرصت یافتم که به مکان های زیبایی که خوبی دوست دارم برم و از این که مهلت یافتم و میخوام تجربه های خوبی بدست بیارم،

      فرصت داده شدم که جلران کنم تا با احساس خوبتری زندگی کنم و بتونم تمام اون کار های که دوست داشتم رو انجام بدم ،

      فرصت داده شدم که یاد بگیرم با هر کس نجنگم که خودم رو بهش بفهمونم ، با زندگیم نجنگم که همه انسانها ازم راضی باشن ،

      با این فکر که فردا ممکنه دیکه وجود نداشته باشم بهترین خودم رو زندگی کنم، لذت ببرم ،ارامش داشته باشم و با هیچ کس نجنگم دیگه هیچی چیز منو اذیت نمیکنه ،دیگه از هیچ کس ناراحت نمیشم و بدم نمیاد، من همه رو دوست دارم چون خودم رو دوست دارم، دیگه نگران اینده یا گذشتم نیستم ،دیکه واکنش نشون نمیدم در ارامشم در حال خوبم و احساس شادی میکنم ،

      من فرصت داده شدم باید تلاش کنم که بهترین خودم رو زندگی کنم با این فکر که اگر افکارم زمانی که منفی شد شاید من فردا نباشم ،پس نباید حس بدی داشته باشم،

      من دیروز یک موضوع خیلی کم اهیمت ذهنم رو درگیر کرد و تا به الان فکر کردم و به خودم قول دادم که دیگه حس بدی نداشته باشم دیکه با هیچ فردی نجنگم تا بهش ثابت کنم من خوبم ، تنها برای خودم زندگی کنم و به دنبال احساس خوب باشم،

      من فرصت داده شدم و خیلی سپاسگزارم و میخوام که امروز رو بهترین خودم باشم و از زنذگی لذت ببرم،

      باتشکرازشما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/04/04 11:44
      مدت عضویت: 346 روز
      امتیاز کاربر: 20100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 380 کلمه

      سلام استاد 

      چقدر این فایل برای همه مامفهموم داشت که واقعا زود دیر میشه و ما حسرت میخوریم که چرا این جور زندگی کردیم .

      من درمورد مرگ خیلی چیزها شنیده و دیده بودم و خیلی به مرگ فکر نمیکردم چون حالم را بد میکرد . استاد وقتی داشتید چه زود دیر میشود درمورد حس ها ، و اتفاقاتی که دراین دنیا اتفاق میافتد و آن دنیا نیست برایمان صحبت میکردید آن را دقیقا حس کردم و واقعا بدنم مومور میشد که ای وای چقدر خودخواهانه فکر میکردم و در مورد یک حرفی من بالا و پایین میشدم و فکر و ذهن خودم را درگیر حرفهای بیهوده  دیگران میکردم و همیشه میخواستم به همه ثابت کنم حق با من است واحساس خوبم را خراب و برای آخرت من هم هیچ فایده ای نداشت و شاید جزء اعمال بد من حساب میشد که دران دنیا که گفتید طول عمر را مثل فیلمی نشان میدهند و اعمال خوب ما که با احساس خوب بوده کم است و در مورد اعمال بد و با احساس بد حرفی برای گفتن نداریم و چقدر طول عمر ما با احساس خوب کم بوده وفقط خودمان با نگرش منفی آنها را برای خودمان ایجاد کردیم و اگر مصلحتی دراین کار بوده راضی نبودیم که درآن موقعیت باشیم و ناسپاسی کردیم و از خداوند گله و شکایت و می بایست سپاس گزار خداوند باشیم 

      استاد عزیز من در گام 15 زندگی با طعم خداوند هستم و چقدر از خداوند ممنوم که من را دراین مسیر فایل قرارداد تا واقعا متوجه شوم که زود ، دیر میشود امروز میخواستم در محل کارم بر سر موضوعی که همکارم زده بود پشت سرمن باهاش صحبت کنم که چرا دروغ میگه و واکنش نشان بدهم که خداراشکر با گوش دادن به این فایل حالم را خوب کردم واحساس بد من از بین رفت  گفتم بذار بگه من اهمیتی نمیدم 

      من واقعا به این موضوع که باید از طرف خداوند برگزیده شویم تا به یک آگاهیهایی برسیم و احساس خوب را درزندگی تجربه کنیم اعتقاد پیدا کردم . من با اینکه 4 فرزند دارم و شاغل هستم و نسبت به زنان خانه دار وقتم کمتر است ولی خداراشاکرم که درمحیط کار با تغییر در پستم من با این سایت آشنا شدم و به آرامش روحی و ذهنی و تناسب اندام می رسم . بازم ممنون از شما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/03/07 13:58
      مدت عضویت: 428 روز
      امتیاز کاربر: 46635 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 563 کلمه

      سلام‌بر خدایی که حان ما دردست پرتوان اون هست هر زمان که ارده کنه ما درنزدش هستیم 

      سلام برا ستاد که امید دارم درسثت وسلامت باشید وسایهتون بر سر خانواده صد بیست ساله باشه 

      اگه هرزمان ازبودن وهدف داشتن کم بزاریم اون زمان باید به خودمون بگیم که برای چی تواین دنیا هستیم 

      مرگ اکه سازنده باشه باعث بشرفت انسان میشه چون فکرادم رو ازچیزهای بیهوده میگیره اندیشه به انسان هدیه میکنه نگاه  اون پایان نباشه در دیدمن مرگ یی شروع دوباره توجهان دیگه هست با شرایط حدید اگه انجه که گفته شده باشه به همون صورت باشه که من  باور دارم 

      من یی زمانی مرگ‌رو پابان همه تلاشهای همه زحمتهای هه چیز حساب میکردم‌ونتیجه همه کارهایی که من تواین دنیا کشیدم رو اون دنیا باید جوا ب گو  باشم  یی بخش رو توانستم اصلاح کنم تا بخشهای دیگه چون باوره براین اساس هست که خدا پن نیافریده که سختی بکشم تازه حواب گویی این سختی باشم اون به من ذهن واندیشه داده اگه من درست اسنفاده کنم نتیجه اون هم دراین جهان وهم درجهان دیگه جواب گوهست اگه من از ذهنم درست استفاده نکنم همبه خودم‌اسیب زدم وهپ بایدبرای درست استفاده نکردنش جواب گو باشم چون یی بخش ازوجودم هست که بی علت افریده نشده وعضو جسم وبدن من هست افریده شوم‌که ازکل اعضای بدنم کامل درست استفاده کنم هم به خودم سود برسونم با جسم وهم یی کمکی به دیگران کرده باشم پس دراین زمان من با اشتباهاتی که داشتم خودم دچارنشکلس کردم اون زمان باید جواب گو باشم گه چرا درست استفاده 

      نکردم پس تا زمان دارم خودم ازتین همه مشکل رهاکرده وجبران اشتباهات رو توهمین جهان داشته باشم 

      پسبا یاد اوری مرگ درمن یی نیرویی که باید خودم برای اون جهان هم اماده کنم پیش میاد پس تودیدمن یزانگیزه برای انجام دادن درست وزندگی کردن به شکل اصولی کدرست هست 

      هر زمان که خداوندارده کنه همون زمان مگر خو خدا دوباره

      زمان بده چیزی که در دست من نیست رو باید در زمانش تحویل بگیرم ولی تا اون زمان من سعی درکم کردن خطاهای خودم وبرطرف کردن استباهت خودم خواهم بود خوشا به کسانی که از بدو تولد کامل درست اصولی پله به پله در رشت کردن ودرک درست از هرچیزی که درمحیط اطرافشون مبگذشته رو متوجه شدن واز روش درست هم به خودشون کمک گردن وهم  به  دیگران کمک کردن وازنعمت که خدا بهشون داده کامل استفاده کردن 

      درسته تواون جهان چیزی به اسم تجربه وجود نداره اگه اون تواین دنیا داشنه باشیم اون زمان دیگه جای افسوس وای گاش دیکه نداره چون تجربه کامل داشتیم خدایی مهربون توان هرکس رو بهتر میدونه که بهش دا ه اون خود فردهست که بفهمه وازش استفاده کنه عجله برای هر کاری رو نداشته باشیم چون این یی اشتباه هست که به همه اسیب میزنه چون باعجله کردن کلی هم زمان رو از دست میدم وهم نتیجه خوبی ازهدفهای خودمون نداریم چون باعجله باعث میشم بعضی زمان هدف خودش ازما دوتر کنه تا نزدیک کردن هدف از خودمون دور کرده یا مایوس شده ادامه ندیم ودرایند اون هدف بشه ای کاش دیگه من تواین مسیر دیگه اون با خودم همراه نمیکنم چون صدمش کشیدم حالا فقط به هدفم نظر دارم تا زمانی که خدا به من فرصت داده سعی خودم میزارم این هدف رو به نتیجه برسونم ودیگه پیش خداوند شرمنده نباشم اون زمان به خدایی مهربون خواهم گفت من خواستم تو من هدایت کردی ونلاشم کردم که اشنباهاتم رو جبران کنم 

      ونتیجه بگیرم انشالله 

      خدا پست وپناهتون یاحق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1402/03/07 11:24
      مدت عضویت: 523 روز
      امتیاز کاربر: 3875 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 290 کلمه

      سلام 

      چقدر فایل تاثیر گذاری 

      فایلی ک میگه بسه چقدر فکر چقدر خیال چقدر نگرانی چقدر ترس 

      مگه چقدر با این حسها تو نستیم حل کنیم

      همیشه دلم میخواست خونه داشته باشم و توخونهخودم زندگی کنم بدون دستورات مادرشوهر بدون دخالت دیگران همیشه دلم میخواست همیشه امیدم ب خدا بوده اما گاهی میبنم ن تو زبون میگم امیدم خداست اما تا ی اتفاقی میافنه میبینم امیدم ب همسرم هس وهمسرم پولشونداره و ناامید میشم از همه جا میبرم میرم تو لاک خودم 

      اما دیروز اومددم مثال زدم گفتم فریبا ببین دایی علی از کجا ی کجا رسید ن پدر داشت ن سرمایه اما الان خدارو شکر ببین کجاست چرا از خدات ناامید میشی 

      واقعا ارامش ماونقدر ارزشمنده ک نباید لکه داشته باشه 

      اینو منی میدونم ک ارامش نداشتن تجربه کردم  

      همزمانی رو عجیب ب ااین فایل درک گردم الان در شرایطی هستم ک دقیقا حس کردم خدا داره بهم اینها رو میگه همیشه وقتی صداش میزنم یا ی جایی میلنگم ی جوری باهام حرف میزنه ک حس میکنم مثل بچه ای هستم ک تو اعوش مادرشه 

      واقعا از کحا میدونیم ی ثانیه بعد باشم یان 

      چرا انقدر درگیز چاقی ودیگران و باشم 

      من حتی الان حسرت دارم این تمرینم عالیه ک الان فک کنم ک اگه الان انروز بمیرم حسرت چیا رو میخورم 

      حسرت لبخند شادی بیخیالی ارامش بغل کردن دخترم راحت خوابیدن حس خوب وقت گذاشتن بزا بچم برا خودم  دیدن اسمون درختها با مادرم نشستن  همسرم بخشیدن صدای بلند خندیدن 

      بازی کردن 

      سعی میکنم تا زمانی ک عمر دارم این حسرتها رو ب چشیدن اونها برسونم 

      ماها زندگی رو اونقدر سخت کردیم ک گاهی حتی نمیدونیم زندگی چیه 

      گاهی ب شدت تو دلم جای خالی حس میکنم 

      درم واجحه با دیگران میگم ببینم فلانی چقدر دنیا رو جدی گرفته ی ذره ی خودش اهمیت نمیده وفلان 

       اما دچرا در تو خودم وقتی دچارش میشم نمیگم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 38200 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 452 کلمه

      به نام خداوند جان و خرد 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      استاد اشک می ریختم وقتی از دلتنگیهاتون میگفتید ،دل ما هم تنگ شد وقتی یه لحظه فکر کردیم اگر بریم و دیگه هیچ یک از اون افراد عزیزمون و هر چیزی رو  دیگه نمیبینیم .

      چقدر خوبه که این ویدئو رو گذاشتید چون واقعا لازمه که یادی از مرگ بکنیم ، یاد کردن از مرگ باعث میشه بیشتر هوای نزدیکانمون رو داشته باشیم، الکی کسی رو ناراحت نکنیم و قدرشون رو بدونیم 

       و مهم تر اینکه الکی خودمون رو ناراحت نکنیم .

      «نمیدونم دلیلش چیه اما من همیشه احساس آرامش میکنم وقتی که به مردن فکر میکنم ، البته مردن خودم رو میگم و برام سرشار از آرامش است »

      (یاد مرگ کمک میکنه از زندگیم استفاده ی بهتری بکنم،همین بیماری که متاسفانه این روزها اکثر افراد ،یه نوع بیماری حتما دارند ، وقتی به این فکر میکنم شاید فردا نباشم ، دیگه غصه نمیخورم ، سعی میکنم از این  فرصت باقی مونده خوب استفاده کنم ،چون مهلت داده شده )

      چقدر خوبه با فکر کردن به مرگ میتونیم افکار منفیمون رو کنترل کنیم .

      عجیبه برام وقتی به این فکر میکنم که در اون دنیا حس کردن ، لمس کردن ، جسم و … وجود نداره ، همش درک .

      فهمیدم که شاکی نباشم ، گله و شکایت نکنم از زندگیم ،مبارزه نکنم با زندگی،انسانها رو از هم به خوب و بد تفکیک نکنم و بجاش بپذیرم هر شرایطی که دارم و زندگی کنم تا فرصت زندگی کردن دارم .

      در هر شرایطی که هستم اشتباهی رخ نداده ، خداوند اشتباه نمیکنه .

      من با افکار و نگرشم و فرکانسهایی که ارسال میکنم هم زمانی هایی رو رقم میزنم ، پس میپذیرم که تاثیر دارم در شرایط زندگیم .

      با یاد کردن از مرگ ، کنترل افکار منفیم در دست خودم خواهد بود .

      این جملات بسیار بسیار عالی بود :فکر نکنیم هر چیزی که دیدیم ، هر چیزی که شنیدیم ، فوری باید واکنش بدیم .اگر من فردا بمیرم ، چه اهمیتی داره حرفی که زده شده ، واقعا هیچ اهمیتی نداره ، پس باید جوری زندگی کنم که انگار فردا نیستم و اهمیت مسائل ناخوشایند رو واسه خودم کم کنم .

      خیلی مهم :{ما برای تجربه ی خوشبختی در زندگیمون نیاز داریم به آرامش ،نیاز داریم به احساس خوب،خداوند براساس احساس ما هم زمانی ها رو برای ما تو زندگیمون رقم میزنه ،پس اولین و مهمترین موضوع اینه که ما احساس خوب خودمون رو حفظ کنیم ،آرامش داشته باشیم}

      «از یاد مرگ برای حفظ آرامش و واکنش ندادن به چیزهای منفی استفاده کنیم ،برای اینکه صبور باشیم ، عجله نکنیم و با ذوق و شوقی زندگی کنیم که انگار دهها هزار سال قراره زندگی کنیم »

      ممنونم استاد گرامیم برای این ویدئوی مفید و پر از نکته های مهم ، خدا نگهدارتون .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 26882 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,139 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد  ایل بسیار آموزنده ای بود من به این فایل نیاز داشتم که جواب تمام سوالاتم بگیرم کلی سوال تو ذهنم بود که تو این فایل گرفتم 

      بعد دیروز من  وقتی از خواب بیدار شدم اومدم تو اینستا فقط صفحه اولش میبینم که ببینم امروز خدا برام چه آگاهی رو بوسیله استادم برام قرار داده  یهویی با دور از جون شما با اعلامیه تون مواجه شدم اصلا یه لحظه مغزم هنگ کرد نمیفهمیدم باید چکار کنم استاد ما همه در یک گروه هستیم یه جور ی یه خانواده هستم در قالب استاد و شاگرد  که یه جورایی هم دارین با هم زندگی می‌کنیم در قالب خواهر و برادر خیلی ناراحت شدمهزار تا سوال تو ذهنم اومد خدایا من چکار کنم تکلیف من چی میشه تکلیف این سایت چی میشه بدنم از ترس یخ کرده بود و یهویی  نگاهم افتاد به نوشته‌های پایین اعلامیه که تاریخ نداشت خیالم یکم فقط راحت شد سریع اومدم تو سایت فایلش دانلود کردم گوش دادم 

      خداروشکر کروم که شما سالم و سلامت هستی خداروشکر کردم که شما زنده هستی خداروشکر کردم که شما هستی و بازم برای ما فایل تهیه میکنید و دوره تهیه میکنید در جمع ما حضور داری جمع ما بدون استادش چه معنی داره مثل خانواده بی پدرو مادر میمونه هیچ کس نداره درسته خداوند هست ولی شما هم باید باشید ما به امید شما هر روز می‌آییم گوشیهلمونو روشن می‌کنیم وارد سایت میشم ببینیم امروز خداوندم چی برام گذاشته 

      خلاصه خیلی ترسیدم همون  موقعی که تو سایت بودم غیر اراده‌ی بود انگار میخواستم بنویسن استاد چه شوخی مسخره‌ای ولی نوشتم شوخی بدی حالم خیلی بد بود بعدش خدارو شکر خیالم راحت شد 

      فایل عالی بود به منکه یه تکون حسابی داد خیلی لذت بردم درباره مرک دنیای پس مرگ دنیای مادی اینا کلی اطلاعات کسب کردم که الان دارم نگات مهمش تو دفترم مینویسم و هم دارم تمرینشو مینویسم واقعا بی‌نظیر بود انسان باید از مرگش درس بگیره و متوجه بشه که این فرصتی که خدا بهش داده رو چطور باید سپری کنه بی‌نظیر بود و یکم ترسناک 

      من از این قسمت که شما دلتون تنگ میشه مفهموم متوجه نشدم اما من نگران میشم   زمانیکه بهشتی بشم نگران دختر کوچیکم که الان داره ۲۰ساله میشه  نگرانش میشم که بعد از این چه زندگی خواهد داشت من تازه آنقدر آموزش‌ها دیدم که وابسطه نباید باشم  الویت زندگیم باید خودم باشه من نمیتونم بجای کسی تصمیم بگیرم هر کس به تنهایی برای خدا فرکانس می‌فرسته زندگی ایندشو می‌سازه خیلی چیز دیگه که من نمیتونم برای زندگی کسی تصمیم بگیرم خداوند با هر کس بر مبنای فکرش برخورد میکنه زندگیش می‌سازه 

      چون این فایل درباره مرگ جا داره که این تجربه بگم خدایی تجربه کردم  گفته بودم بهتون که من چند ماه پیش تقریبا  سه‌ماه پیش دکتر منو جواب کرده بود یعنی که فایده نداره تو دیگه  باید بوسیله این بیماری بمیری و الان خدارو شکر زنده و سلامت هستم  

       اوایل خیلی آرزو مرگ میکردم چون نمیخواستم با درد مرگ تدریجی سختی داشته باشم  اینم بگم که چند بار فرشته مرگم احساس کردم چطور الان میگم 

      من روی تختم خوابیده بودم  خیلی عادی ریلکس همه همه آدمهایی دیگه که شب میرن بخوابن منم رفتم که بخوابم  خوابیدم خوابم برد یه خواب عمیقی هم داشتم تو خواب تو اون خواب عمیق که دلم نمیخواست حتی برگردم به پهلو دیگه بخوابم یهویی ضربان قلبم تند تند می‌زد طوریکه احساس کردم میخواد از جای خودش دربیاد  در همین حیناحساس میکردم یکی تختم داره تکون میده تختم تکون نمی‌خورد اما من خیلی تکون میخوردم اینو با چشمام میدیدم 

      بعد خیلی ترسیدم وحشت کرده بودم که فرشته مرگ اومده من باید برم   اصلا تو عمرم این حد از ترس نداشتم  خیلی صحنه وحشتناکی بود دلم نمیخواست با این ترس بمیرم من همیشه میگم خدایا میخوام هر وقت موقعه مرگم شد روی تختم بخوابم صبح بیدار نشم 

      خلاصه در همون هنگام ترس به خدا پناه بردم سریع جمله ستایش و پرستش تو را سزاست که خدای مرگ طبیعی و یهویی من هستی به ذهنم اومد من تند تند اونو میگفتم خدا شاهده که ضربان قلبم همچین آروم شد که من مفهوم آیه قرآن که می‌گفت همانا دل به یاد خدا آرام گیرد با تمام وجودم درکش کردم  طوریکه دوباره خوابم برد 

      فرداش بیدار شدم کلی سوال تو ذهنم بود آخه منکه آنقدر از مرگ نمیترسیدم من نمیخواستم بمیرم چون نگران دخترم بودم چرا من آنقدر ترس داشتم  خودم خودم دلداری می‌دادم نباید بترسی اونم مخلوق خداست اونم از طرف خدا ماموریت داره کارش اینکه کاریه خداوند بهش محول کرده داره انجام میده منتها فقط اسمش ترسناک فرشته مرگ حضرت  ازرائیل بعد خودم آروم کردم میدونستم که کار خانم فریبکار من به شیطان میگم خانم فریبکار  ولی  فکر میکردم بخاطر این این کارو انجام میده که منوبترسونه فکر نمیکردم خودش آنقدر بترسه از مرگ 

      من هنوز یاد گرفتم با یاد مرگ خودم آروم کنم در صورتیکه خیلی بینهایت درباره این شنیدم که به فکر مرگ باشید ولی نگفتن چرا و برای همین برام قابل درک نبود خیلی شنیده بودم که در مراسم تدفین شرکت کنید خیلی خوبه ولی نگفتن چرا چطور میتونم با شرکت در مراسم تدفین به یاد خدا باشم خودم گاهی فکری میکردم  ولی زیاد نه چون معمولا من در مراسمات شرکت میکنم که مجبور باشم فامیل باشه بقیه رو رو شرکت نمیکردم میگفتم طبیعی میده همه میمرن  یه روزم نوبت من میشه ولی درکی به اون صورت نداشتم امروز تازه دارم مرگ درک میکنم 

      منم زمانیکه اون اتفاق برام افتاد همین حالت دارم روحم آرام بود اینو احساس می‌کردم اما نمیدونستم چرا انقدر ضربان قلبم تند شده احساس می‌کردم الان میخواد بیاد بیرون این امر سبب میشد خیلی بترسم  ولی وقتی دعا کردم آرام شدم و امروز متوجه شدم این نفس منه که آنقدر ترسیده وحشت داره از مرگ بخاطر اینکه خیلی از مرگ بد شنیدیم حق داره طفلک خیلی چیزهای بدی شنیدم درباره مرگ موهات اگه بیرون باشه به تار موت آویزان میکنن جواب پدرو مادر بدی هی سرب داغ میریزن تو حلقت و هی میمرانتت و هی زنده می‌کنند تا روز قیامت برسه تازه اون موقع خدا بهت میگه چکاره هستی  مرگ خیلی وحشتناک جلوه دادن بمیری باید جواب و سوال پس بدی چرا این کارها رو انجام دادی و خلاصه ما رو از خدا و مرگ خیلی ترسوندن و حق داره نفس من که آنقدر بترسه  و این امر سبب میشه ومنو هم به وحشت بندازه ولی خداروشکر فرشته سهیل به موقع بدادم رسید منو آروم کرد طوریکه آرامش الهی به معنی واقعی درک کردم حس کردم احساسش کردم که چقدر خوب لذت بخش خدایاشکرت 

      من امروز این موضوع تجربه کردم من امروز بعد از ۶ الی ۷ ماه رفتم شهرستان مراسم ختم خواهر خودم دیدن که بخاطر اینکه  با همسرم بحث کرده به من توجه نکرد اصلا جواب سلامم هم نداد اولش ناراحت شدم بعد یادم افتاد که انسانها رو باید هر طوری هستند بپذیرم و انتظار نداشته باشن طوری رفتار کن که من بپسندد وقتی اینجوری فکر کردم سریع آروم شدم  و دیگه بهش فکر نکردم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 2558 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 34 کلمه

      سلام به استاد بزرگوار

      شروع مطلب وتبلیغ در کانالاصلا خوب نبود 

      عذر خواهی میکنم ولی میشد بدون وارد کردن استرس به مخاطبین مطالب عالی این فایل رو به اشتراک گذاشت.

      ببخشید من نظرم را صریحا عرض کردم😔

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/03/04 08:40
      مدت عضویت: 1675 روز
      امتیاز کاربر: 18288 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 626 کلمه

      سلام استاد عزیزم 

      امیدوارم حالتون عالی باشه هم  درین دنیا وهم دراون  دنیا .من امروز این فایل رو دیدم وقتی عکس شما رو دیدم تپش قلب گرفتم وناراحت شدم ولی مغزم داشت تجزیه تحلیل میکرد که حتما فایل جدید استاده نگران نباش برو دانلود کن ولی یه کم هم ترس داشتم که نکنه واقعیت داشته باشه تادانلود بشه زود رفتم کامنتها رو خوندم دلم اروم شد بعد سر صبحی گوش دادم 

      منم استاد مدتهاست بعد آشنایی با قانون جذب خدا هی یادم میاره که این‌قدر خودتو الکی سر همه چیز ناراحت ومضطرب نکن معلوم نیست تا کی هستی شاید فردایی ديگه برات نباشه پس از هر روز زنده بودنت لذت ببر وقت خواب هست بیشترش وقتی زیادی به اهدافم به نرسیدنهام فکر میکنم وقتی میخوابم تو خواب خدا منو یاد مرگ خودم میندازه یاحتی وقتی از نزدیکان ناراحتم بازم مرگ اونها رو یادم مینداره که اگر شايد فردا نباشن باز ازشو دلخور ی تو خواب آگاهی هایی راجع به مرگ خودم وعزیزانم داده میشه ومن تا مدتی با یاد مرگ با حال خوب زندگي میکنم ولی به محض اینکه یادم میره بازم در خواب وبیداری منو یاد مرگ میفتم. 

      در اوایل عید امسال شوهر خواهر شوهرم به طرز باور نکردنی شب خوابید وصبح بیدار نشد واین دنیا رو با تمام آرزوهایی که داشت ترک کرد زن وپسراشو دیگه ندید ديگه مادرشو خواهرشو برادراشو. هم ندید ديگه نتونست بعد تعطیلات عید با خانواده برگرده تهران سرکارش  کارهاش نصف ونیمه موند سرمایه‌گذاری هایی که برای خرید خونه کرد رو نتونست نتیجه شو ببینه حق الارث زنشو هم نتونست از مادرشوهرم وپدر شوهرم بگیره نتونس  وکیل بگیره   از حق بیمه‌ای که  پرداخت کرده بود نتونست خودش استفاده کنه به ماشین شاسی بلندی که دوس داشت بهش برسه نتونست برسه همش حرص چیزهای نداشته رو خورد همش ناراحت رفتارهای دیگران با خودش وزن وبچهاش بود همش سر جنگ داشت با ادمها دنیا  دولت از حق هایی که ازش خورده شده بود .

      ولی یک شب خوابید حتی بهار امسال وسرسبزی بهار زیبا رو هم ندید وصب بیدار نشد اگر میدونست که فردا زنده نیس وخیلی زود در 42سالگی دنیا رو ترک میکنه اینقدر حرص نمیزد اینقدر تقلای بیهوده نمیکرد. 

      از وقتی اون از دنیا رفته واقعا من شاید همون ادم قبل نیستم همش مرگ رو بیخ گوش خودم می‌بینم همش با خودم میگم کی فکرشو میکرد علیرضا اینطوری اینقدر زود بمیره وقتی میخواد حالم بد میشه همش مرگ اون یادم میاد واروم میشم بیشتر قدر شوهرم وعزیزانم رو میدونم 

      خواهر شوهرم نمیدونه چه کار کنه الان جای خالی اونو احساس میکنه اونا رابطه خوبی نداشتن همش جنگ ودعوا بود همش ارزوی مرگ اونو میکرد ولی حالا همش گریه میکنه نمیدونه چطوری دو تا بچه رو تنهایی بزرگ کنه مستاصل هست 

      پس قدر زندگی مون قدر هر نفسی که میکشیم بدونیم من تازگی ها تمرکزی فقط شکر گزاریم بابت سالم بودن وزنده بودنم هست صبحها فقط به خاطر سلامتی وزنده بودنم  سپاس میگم خدارو هدفهای ديگه ی من اگر سالم وزنده باشم تیک میخوره اگر من سال و زنده نباشم همه اهدافم نابود میشه پس اصلی ترین ومهم ترین شکر گزاری باید برای سلامتی باشه 

      از وقتي علیرضا از دنیا رفت من قدر همسرم رو بیشتر میدونم خیلی سپاسگزار همسرم هستم صفحه گوشیم هم عبارت خدایا شکرت گذاشتم همش چشمم بهش میخوره ناخودآگاه در طول روز سپاسگزار تر هستم به حالتی عجیب تازگی‌ها همسرم ازم بابت کارهایی که براش میکنم تشکرمیکنه خودم ودخترم هم اینطور شدیم به هم همش میگیم دست درد نکنه  چند روز پیش واقعا اشکم ازین که اینقدر ناسپاس بودم درومد حالت عجیبی داشتم انگار داشتم  میمردم از اینکه ناشکر بودم تا حالا قلبم داشت  وایمیستاد تا حالا اینقدر تحت تاثیر قرار نگرفته بودم .

      خدایاشکرت که زنده ام 

      خدایا شکرت که استاد زنده هست 

      خدایا شکرت که امروز تونستم این فایل رو ببینم ویاد مرگ بیفتم 

      ممنونم استاد امیداورم طول عمر بابرکت وباکیفیت داشته باشيم همگي 

      خدا نگه دار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/03/04 01:02
      مدت عضویت: 398 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 731 کلمه

      به نام خداي هدايتگرم

      سلام خدمت استاد عزيزم جناب عطار روشن

      همزماني از اين بالاتر كه من ديروز براي دوم اين فايل “ استفاده از قوانین در عمل (قسمت اول)”  رو ديدم و امروز هم اشاره شد به اون مسافرت… 

      اول صبح اومدم توي سايت شما و اين فايل رو ديدم 

      نميدونم چرا از همون اول فهميدم كه اين فايل فقط براي آگاهي دادن هست

      كامنت بچه ها رو كه خوندم ديدم خيلي ها ترسيده بودن كه خداي نكرده واقعيت باشه

      اما من همين كه چند ثانيه اين فايل داشت پخش ميشد به خودم گفتم من آماده دريافت آگاهي هاي اين فايل هستم هر چي كه هست حتما آگاهي هايي براي من داره كه خدا خواسته اول صب اينو ببينم 

      من آدمي بودم كه هميشه با شنيدن خبر مرگ حالم بد ميشد 

      هميشه اينطوري بودم كه دوست نداشتم به مرگ خودم فكر كنم

      و همينطور كه در مسير كسب آگاهي بودم هي از خدا خواستم اين واقعيت زندگي رو برام روشن كنه طوري كه اينطوري ازش فرار نكنم

      شما از اون دنيا گفتيد كه فقط ادراك هست …

      گفتيد ديگه هيچ چيزيش شبيه اين دنياي مادي نيست 

      به اينجاي فايل كه رسيدم بازم به خودم يادآور شدم كه آشنايي من با اين سايت و تحت تاثير قرار گرفتن من با فايل هاي نتايج شما هرگز بي دليل نبوده

      استاد عطار عزيز ، من هم دقيقا اين شرايطي كه از دنياي بعدي ميگيد رو در يك لول از آگاهي درك كردم 

      كاملا ديدم كه جهان قبل از اين دنيا و جهان بعد از اين دنيا يك عالم امكان هست 

      در عين حالي كه همه چيز توش امكان پذير هست ولي هيچ شكلي توش وجود نداره

      يادمه بعد از دريافت اون آگاهي مثل همين كه شما توي اين فايل گفتيد ، تا مدت ها از همه چيز اين دنيا به وجد مي آمدم

      (هنوزم سعي ميكنم اون آگاهي رو به خاطر بيارم )

      وقتي صداي گنجشك ميشنوم به خودم ميگم اون دنيا ديگه اين صداها وجود نداره 

      تا شب ميشه ميگم تنها چيزي كه اون دنيا وجود داره اين تاريكي و اين سكوته

      استاد عطار شما ميدوني دارم از چه چيزهايي حرف ميزنم 

      خيلي گسترده ست و به زبان نمي آيد

      حرف هايي كه از شما شنيدم رو من چندين ماه پيش دركش كردم توي يكي از اتصالاتم 

      اينم به خاطر اينه كه خيلي از خدا درخواست كردم اين ترس رو از من بگيره و واقعيت رو برام روشن كنه

      مثل شما كه ميگيد هميشه پاي منبر مينشستيد و ميشنيديد كه به ياد مرگ باشيد

      من هم شنيدم 

      و هيچ وقت نميتونستم اين ياد رو هميشگي كنم در زندگيم

      يادمه استاد عباس منش در يكي از فايل هاشون گفتن ، چنان زندگي كنيم كه وقتي فرشته مرگ اومد ، ما راحت بهش بگيم بريم …من هر كاري ميخواستم كردم در اين دنيا

      با شنيدن اون فايل به خدا گفتم منم دوست دارم به اين حد با فرشته مرگ راحت باشم

      در اين سفر دوستي من با مرگ ، به يك مطلبي برخوردم كه از زبان فرشته مرگ ميگفت : اگر شما بدانيد من چقدر زندگي شما را دوست دارم ديگر از من ترس نداريد. هر لحظه من به شكل هاي مختلف به شما يادآوري ميكنم كه از زندگيتون لذت ببريد ولي شما پيام اصلي من رو نمي گيريد و از من ميترسيد

      من ميخوام شما قدر لحظه لحظه زندگيتون رو بدونيد

      اين مرحله و شنيدن اين آگاهي ها كمي بيشتر از ترس هاي من رو ريخت

      تقريبا بيست روز پيش خاله عزيزم سفرش در اين دنيا به پايان رسيد

      اومدم توي سايت شما و تصادفا برخوردم به فايلي كه در اونجا توضيح داديد كه دو روز قبل مادرتون از اين دنيا هجرت كرده

      و آگاهاي هاي اون فايل هم باز من رو آروم كرد از شرايطي كه توش بودم و كلا ديگه آرام آرام شدم و به مادرم هم گفتم آروم باش شايد خاله خودش خواسته كه بره

      و امروز كه اين فايل رو ديدم در ادامه مديتيشن هايي كه از ديروز شروع كردم، براي من اين پيغام رو داشت كه شاد باشم 

      هر لحظه از زندگيم رو مثل كودك زندگي كنم

      هيچ چيز رو به خودم نگيرم

      خودم زندگي كنم و شاد باشم و هر وقت فرشته مرگ اومد بگم من هر كاري دوست داشتم در اين دنيا انجام دادم بريم

      و دست يابي به اين سطح از آگاهي فقط و فقط در سايه شاد بودن و رضايت از زندگي اتفاق مي افته

      هر وقت بتونم مثل زماني كه 7 سالم بود به زندگي نگاه كنم اون وقت ميتونم روي شانه هاي خدا بشينم …شادي محض رو تجربه كنم…و هيچ وقت حسرت هيچ چيز رو نخورم

      اينها رو ميدونم 

      ولي اينكه چقدر بهشون عمل كنم فقط از خدا مدد ميخوام

      پاينده باشيد و در نور

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 15375 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 176 کلمه

        سلام‌دوست عزیز ممنونم از کامنت آموزنده و عالی که به اشنراک گذاشتید .

        چقدر عالی درک کردید چقور آرامش شما در لحظه ای که خاله عزیزنون رو از دست دادید قابل تحسین بوده و چقدر از عرشته مرگ‌زیبا عنوان کردید چندین بار خودندم  حس کردم به  قلبم چسبید دقیقاانگار تکمیل کننده فایلی بود که دیروز استاد عزیز به اشتراک گذاشته بود .

        وقتی فرشته مرگ لومد بهش بگیم من هر کاری  دوست داشتم تو این دنیا انجام دادم بریم .

        وقتی فرشته مرگ اومد بهش بگیم من تو این دنیا هر کاری دوست داشتم انجام دادم بریم.

         این جمله  برای من خیلیییی تامل برانگیز بودو یه حالتی بهم دست داده دقیقت نمیتونم بیانش کنم آیا آرامش هست؟ آیا شوکه شدم؟ آیا مراحل ترس و حشت از مرگ برام آسون شده ؟ آیا زندگی بر ام ساده و لذت بخش شده ؟ 

        انشا اله بتونم با استمرار و همراه بودن با دوستان عزیزم با دوستی عزیزی مانند فهیمه خانم به هدف و آرامش و کلا تغییر زندگی ام در مسیر الهی موفق بشم

         باز هم از کامنت زیباتون ممنونم موفق و سربلند باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فهيمه
          1402/03/04 22:42
          مدت عضویت: 398 روز
          امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 134 کلمه

          سلام دوست عزیزم زینب جانم 

          ممنونم که وقت گذاشتی کامنت من رو خوندی

          آرزو میکنم خیر و پیشرفت به لول بالاتر از آگاهی براتون رخ بده

          ما رو خیلی از مرگ ترسوندن

          و ترس بدترین فرکانسی هست که اجازه پیشرفت به ما نمیده 

          فرقی نمیکنه در چه زمینه ای میخواهیم موفق بشیم 

          اگر ترس توی وجودمون باشه هرچی بدوییم نتیجه نمیده 

          و من وقتی اینو درک کردم ،تصمیم گرفتم این بز گترین ترس رو که ترس از مرگ هست رو بشناسمش

          و اونجا بود که با واژه فرشته مرگ آشنا شدم

          فرشته با خودش نور داره

          پس مرگ نمیتونه تاریکی باشه

          نمیتونه پایان همه چی باشه

          مرگ فقط عوض کردن وسیله نقلیه ست 

          مثل اینکه شما از شهرتون به شهر دیگه ای قصد سفر دارید

          نصف راه رو با ماشین میرید اونجا ،وسیله نقلیه رو عوض میکنید و بقیه راه رو با قطار میرید

          به همین سادگی 

          در نور باشید

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 5 از 1 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 15375 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 40 کلمه

            سلام فهیمه جان دوست عزیزم باز هم عالی نوشتید بهتدن تبریک میگم بخاطد این درک واقعا ممنونم سپاسگزارم .  تک تک جمله هاتون در مورد مرگ برام‌حیرتانگیز هستند هیچ وقت در خصوص مرگ‌به این شکل نگاه نکرده بودم‌  لطف کردید

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 5 از 1 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/03/03 20:07
      مدت عضویت: 513 روز
      امتیاز کاربر: 14350 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 223 کلمه

      باسلام خدمت شما 

      وقتی انساس میمیره و به جهان دیگه میره به این باید فکر کنیم که هر روز رو با بهترین حس خودمون زندگی کنیم و نباید چیزهایی مادی توی این دنیا باشیم ، جوری باید زندگی کنیم که از مرگ برای از بین بردن افکار منفی باشه برای از بین بردن حرف های نگران کننده فکر کردن به فردایی که دیگه قرار نیست باشیم و بایذ با ذوق وشوق زندگی کنیم و مهارت کسب کردن ،

      یک اگاهی خوبی و گاهی ذهنی خوب من که امروز یاد گرفتم این که باید هر روز چه جوری زندگی کنیم که انگار هسته آخر عمر ماست و فردا قرار دیگه توی این دنیا نباشیم پس با بهترین هست خوب توی دنیای مادی زندگی کنیم و حسرت چیزی رو توی زندگی نخوریم و با بهترین حس و ورژن خودمون تو دنیا زندگی رو بسازیم که اگر فردا مردیم نگران چیزی نباشید نگران وسیله یا موادی که توی جهان مادی هستند یا قرارداد بعد از ما چیکار کنن یا انسان هایی که پس از مرگ مو چه به سر آنها میاد نباشیم با این طرز فکر که اگر دیگه تو این دنیا قرار نباشیم ولی باید علم دانش و نه آنترو کسب کنیم باید این کار رو انجام بدیم که دوست داریم باید لذت ببریم زیرا همیشه خوب بهترین جواب برای به دست آوردن لذت است،

      باتشکر از شما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/03/03 18:08
      مدت عضویت: 578 روز
      امتیاز کاربر: 28664 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,062 کلمه

      ب نام خداوند بخشنده مهربان 

      از اینکه یک روز دیگر خداوند ب من فرصت و لیاقت زندگی و زنده بودن داده صمیمانه و خالصانه از خداوند متعال قدردانی و سپاس گزاری می کنم ازینکه دوباره توانستم ابن روز زیبا واین آفتاب زیبا را ببینم خدارووشکر می کنم.بله واقعا ودقیقا باید برای هر روز که زنده هستیم خدارو شکر کنیم.ما وقتی که درشب می خوابیم در واقع ب نوعی ب مرگ موقت وارد می شویم ووقتی بیدار می شویم دوباره زنده می شویم.

      یعنی ما هرشب درست است ک با خوابیدن آرامش میابیم ولی در واقع یک نوع مرگ راتجربه می کنیم ک ممکن است صبح بیدار‌ شویم یا اینکه مرگ دائمی را تجربه کنیم وبیدار نشویم پس لطف خداوند شامل حال ما می شود که هر روز بیدار می شویم وب ما فرصت داده می شود.

      من وقتی این ویدئو رو دیدم خیلی نگران شدم ولی فکر نکردم دور از جون برای استاد اتفاقی افتاده باشد احساس کردم خدایدنکرده خدایدنکرده یکی از نزدیکان ب رحمت الهی رفته باشد خیلی خیلی نگران شدم و خدارو هزاران هزاران مرتبه شکر که استاد سالم هستند انشالله که در کنار خانواده گرامی طول عمر باعزت داشته باشند سایه شان بالای سر خانواده وعزیزانشان باشد.

      نمیدونم چرا یهویی استاد ب ذهنشان رسید چنین مطلبی تهیه کنند ولی خیلی ناراحت کننده بود برام.خوب من از قدیم تا ب حال ب مرگ خیلی بار فکر می کردم وخیلی دوست داشتم بدونم در آن سوی دنیا چ اتفاقاتی می افتد و همیشه ذهنم درگیر بود ک این افرادی که مردند چگونه در آن دنیا زندگی می کنند و در چه وضعیتی هستند.

      من چن سال پیش یک حالت خاصی داشتم همش فکر می کردم ب مرگ مثلا دیگران،نمیدونم ناخود آگاه ب ذهنم میومد اگه فلانی بمیره چه می شود چه اتفاقی می افتد البته الان کم‌و بیش فکر می کنم ولی فکرم را منحرف می کنم. وب چیزهای دیگه هم فکر می گردم مثلا اگر کسی دربلندی بود فکر می کردم الان میفتد اگر وسیله دست کسی یا حتی دست حودم بود همش فکر می کردم اللان میفتد یعنی در ذهنم تکرار می کردم ولی دلم نمی خواست هیچ اتفاقی بیفتد ولی واقعا یک بار قابلمه غذا که کلی زحمت کشیده بودم براش ریخت و حسابی اعصابم ب هم ریخت.

      در مورد فکر کردن ب مرگ دیگران مثلا خیلی سال پیش مثلا ب مرگ یکی از بزرگان کشور فکر کرده همین طوری فکر کردم گفتم فلانی بمیرد چه اتفاقی میفتد دیری نپایید طرف فوت کرد و همین طور یکی دو نفر دیگه،من واقعا شوکه و متعجب شدم،حالا دلیلی نبود که من فکر کرده بودم آن شخص ب رحمت خدا رفته بود ولی تعجب می کردم چرا بعد فکر گردن من این اتفاق افتاده بود.نمیدونم اضطراب شدید باعث این موضوع شده نمیدونم واقعا نمیدونم چرا این افکار ب ذهنم میومد ولی اون موقع تا حالا سعی کردم دیگه ب این چیزا فکر نکنم الان خدارو شکر این افکار تقریبا محو شد در ذهنم ولی اگر گاهی فکر کنم سریع فکرم را عوض میکنم 

      من وقتی برنامه زندگی پس از زندگی آقای عباس موزون را دیدم جواب خیلی از سوالاتم گرفتم واقعا دیدم نسبت ب مرگ ب کلی تغییر کرد کلی از حقایق برایم واقعا آشکار شد.مهمانان برنامه افرادی بودند که تجربه نزدیک ب مرگ داشتند ولی خداوند فرصت دوباره ب آنها داد که ب جسم خود واین دنیا بر گردند وکلی اتفاقات عجیب و غریب تعریف کردن و چقد از زیباییها و رنگها وآرامش آنجا صحبت کردن یعضیها التماس کردن که بر نگردن ب این دنیا ولی خداوند بهشان نشان داد اگه برنگردند چ اتفاقی برای باز ماندگانشان میفتد و بعضیهاشون هم حتی با اینکه عذاب‌های سختی کشیدند می گفتند ما حقمان بوده خودمان اشتباه کردیم ولایق این سختی هستیم ولی در آخر ب آرامش رسیدن ولی اکثریتشان دوست داشتند در آنجا بمانند.و همه این افراد می گفتند: تمام کارهای که ما از بچگی تا ب الان انجام دادیم همه همه آنها ب صورت تلویزیون یا چیزی شبیه پرده سینما برای ما نمایش داده شد.

      یعنی هم متهم خودمان وهم قاضی خودمان هستیم هیچ چیزی برای انکار وجود نداشت ومن چیزی که از تجربه همه این افراد دریافت کردم این بود باید خوب باشیم خوب باشیم هر خوبی کتیم ب خودمان بر می گرده و هر بدی کنیم عواقب و دودش و آثارش ب خودمان بر می گردد.

      واینکه بی هیچ‌ منت و دلیلی ب دیگران خوبی کنیم تا اونجا که از دستمان بر می آید ب دیگران خیر برسانیم با مردم با مدارا رفتار کنیم.

      الان دیدم نسبت ب مسائل دنیا خیلی خیلی عوض شده،مثلا وقتی اطرافیانم سر مساله ای خیلی جنجال ب پا می کنند وخیلی سخت می گیرند،می گویم ما در وقت مردن هیچ چیز به همراه خود نمی بریم حتی یک نخ حتی معلوم نیس یک کفن نصیبمان شود.ما یک مستاجر داریم حدود چهار پنج سال است که با اجاره خیلی پایین نسبت ب جاهای دیگر خانه ب او اجاره دادیم.

      خواهرم خیلی از دستمان دلخور بود ک چرا بیرون نمی کنید چرا ب قیمت روز یا بیشتر نمی گیرید ولی من مادرم خواستیم پارسال خواستیم که برود ولی به بهانه بیماریش مارا مجاب کرد که بماند ما از مستاجرهای قبلیمان هم زیاد اجاره نمی گرفتیم در حالی که خانه‌مان بهترین امکانات ودر بهترین جای شهر هم قرار دارد.

      مادرم خیلی خیلی فرد معنوی هست همش می گوید باید مردم از ما راضی باشند هیچ وقت دید تجارت گرایانه ب هیچ چیز ندارد خوب این فکرش در من هم انتقال پیدا کرد میگه ما برای رضای خداوند ب یک بنده خدا لطف کنیم وهم حال خوب خودمان وهمین که یک عاقبت ب خیر ودعای خیر پشت سرمان باشد ومن هم تا اونجا که خیلی خیلی ب خودمان فشار نیاید‌ با این موضوع موافقم مادرم میگه ما وقتی خودمان دچار درد و نارحتی هستیم باید مشکل دیگران رو بهتر درک کنیم.

      ومن خودم هم میگم برام مهم نیست نمیدونم دولت یا خود مردم عامل این سختی‌ها و مشکلات هستند یا نه ولی من اصلا موافق این شیوه نیستم امیدوارم امیدوارم هرچه زودتر تمام سختی‌ها و مشکلات و گرفتاری‌های تمام مردم عزیزم ب بهترین نحو ممکن حل بشود انشالله تمام مردم در صلح و آرامش وبا حس خوب وشادی در کنارهم زندگی کنند نه با حس نفرت و انزجار.وب قول و فرموده حضرت علی (ع) که فرموده اند:چنان در دنیا زندگی وکار وتلاش کن که گویی هزاران سال زنده می مانی و چنان عبادت و بندگی خداوند را بجا بیاور وب فکر آخرت باش که گویی همین فردا خواهی مرد.

      خدایا چنان کن که سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/03/03 16:20
      مدت عضویت: 1616 روز
      امتیاز کاربر: 26841 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,351 کلمه

      سلام به تمام همراهانم در سایت تناسب فکری و سلام مخصوص به استاد که راهنمای مسیر زندگی ما در این دنیا هستند .

      خدا رو شاکرم  که من  امروز  زنده هستم و بازم مهلت زندگی کردن  در این دنیا  رو دارم .

       باید بگم همه چیز این فایل برام  تکان دهنده  هست از اون عکس  اطلاع رسانیش در اینستا با اون اعلامیه ی ….  تا متن اول فایل تا همین چند جمله ی اول فایل که  استاد دارن میگن و همینا باعث شد  که  من برنامه ی امروزم رو تغییر بدم  و به جای اینکه طبق هر روزم در این ساعت کلاس زبان برم من  اول بیام این فایل رو ببینم و لدت ببرم .

      اول  اینکه قبل از هر چیزی  باید بگم به خدا استاد بازم همزمانی بین حال و احوال من با این فایل شما بیداد میکنه استاد  من با همون چند جمله ی اول فایل اشک ریختم با اون حرفهای اول فایل صورتم خیس اشک شد حتی هق هق گریه کردم ….   به خاطر اینکه خدا از طریق کلام شما جاری شده  و داره  با من حرف میرنه و  هم به خاطر این  مسبر عالیکه داخل اون هستم که سرشار از اگاهی های خالص  هست که من  نمیدونم در ادامه چی میخوایبن بگین  چون فقط چند دقیقه اول رو گوش کردم اما میدونم دقیقا  برای حال و احوال امروز من هست و من سرتا پا مشتاقم که این حرفها رو با جان دل گوش بدم .

      چقدر زود دیر میشود ،،،،،،چقدر زود دیر میشود ،،،،چقدر زود دیر میشود ،،،،،

      همین الان با همین چند ثانیه اول فایل دلم برای  تمام   لحظات زندگیم و برای همسرم و بچه هام و روزمرگی هام  که هیچوقت نمیزارم رنگ و بوی تکراری بگیره و برای تنهایی هام و …. تنگ شد چقدر دلم برای اون صبح های زیبای  خونم که پرده ی اتاق خوابم  رو کنار میرنم و کل اتاق خوابم رو نور میگیره و من روی تخت فایل دلخواهم رو گوش میدم  تنگ شده  دلم برای اون سالن  بزرگ  خونم که صبح ها غرق در نور میشه و ازپشت پرده نور طلایی کل هال رو میگیره و روی وسیله های خونه  و قالی  ها میفته تنگ میشه دلم برای باز کردن در تراس و دیدن آسمان آبی صبح زیبای شهرم تنگ شد  دلم برای ……خدایا خدایا خدایا …..چقدر  در بعضی از اوقات من از شنیدن حرفهای بقیه اذیت میشدم اما کنترل ذهن میکردم چقدر برای بگو مگو های هر از گاه  من با بچه هام و  یا همسرم دلم  تنگ میشه وای خدایا من میخوام بیشتر قدر همه چیز رو  بدونم  کمک کن  چون دلم برای تک تک لحظاتم در این دنیا برای  همه چیز دلم تنگ میشه اخه  اون دنیا که برم  هیچ کدوم از این چیزا  دیگه نیست هیچ تضادی نیست همه چیز در اون دنیا  یک قطبی میشه یا خوب مطلق یا بد مطلق میشه 

      خدایا شکرت که وارد این مسیر شدم  من چندین سال هست که وارد این راه شدم یاد گرفتم هر لحظه رو با عشق زندگی کنم و در لحظه ی حال باشم و هر چقدر بیشتر خدا شناسی و خود شناسی کردم و  سعی کردم با خدای خودم رابطه ی بهتری داشته باشم یاد گرفتم از مرگ نترسم و فقط  به خودم بگم من به این جشن و  مهمانی  دنیا دعوت شدم پس باید به بهترین شکل از اون استفاده کنم و بزنم و برقصم و شاد باشم چون خیلی زود تمام میشود خدایا کمک کن .

      چقدر در مورد مرگ حرف زدن  ترسناک و سخته اما این ترس از سمت شیطان میاد وگرنه ترسی نیست و همین شیطان  باعث میشه من از آینده ی بچه ام و خودم بترسم در حالی که  روح ما آرام هست و این شیطان کارش همین هست اما من یاد گرفتم افکارم رو کنترل کنم من با اینکه در این مسیرم اما  بارها فکر میاد برام که چرا  شرایطم اونطوری که میخوام نیست اما به خودم گفتم  ناراحت نباش غمگین نباش غصه نخور و بارها شیطان خواسته من رو گمراه کنه که ببین تو به هیچ. جا نرسیدی اما من با تمام این سختی ها نزاشتم لیز بخورم  یه  مثال از دیروز عصر و امروز صبح خودم دارم که بد طوری افکار من رو داغون کرد ( برای همین  که میگم این فایل هم فرکانس با احوال من هست  و خدا داره از طریق استاد با من حرف میزنه )

      من یه دوست صمیمی دارم که ما از دبیرستان با هم خیلی دوست بودیم در یک سن و در یک  سال و یک ماه ازدواج کردیم و همزمان در یک سال  بچه دار شدیم و فکر کنم  چند باری هم در سایت از ایشون حرف زدم و ایشون بعد از ازدواج مهاجرت کرد به تهران و  به همراه همسرش از زیر صفر شروع به کار در تهران کردند و من شاهد بودم که اینا هیچ پشتوانه مالی  و پولی نداشتن اما چنان تلاش کردن و با هم در مسیر موفقیت گام برداشتن البته  بدون اطلاع از این دوره ها و مباحث هستند اما میبینم که ناخواسته در همین مسیر  درست هستن که الان به چنان جایگاهی رسیدن که باورم نمیشه و هر بار من با ایشون حرف میزنم از اخبار موفقیت‌های ایشون  اصلا شوکه میشم و دیروز عصر که با ایشون حرف میزدم متوجه شدم که اونها به جز چندین شرکت و خونه و ماشین که  در ایران دارن  شرکتی  دیگه در خارج از ایران تاسیس کردن به همراه   دو خونه با تمام تجهیزات و و ماشین بنز اخرین سیستم و خود دوستم  هم که خیلی راحت اقدام به  ادامه تحصیل و خوندن کارشناسی ارشد کرده و کلی خبرای جالب داد که اگر بخوام تک تک اونها رو بگم فقط وقت همه رو میگیرم اما تمام اخبار و حرفهای  اون  دیروز عصر در راستای تغییر و تحوالات اخیر اونها در زمینه کار و ثروت و اقامت و … بود  که باید بگم این زوج عزیز بسیار سلامت هستن  و رابطه ی  عاطفی خوبی و فرزندان عالی دارن و اصلا از نظر من پکیج عالی هستن ار همه چیز که اول کار   اینطور نبودن و اما الان  دارن ماه به ماه بیشتر و بیشتر موفق میشن اصلا غرق در خوشبختی و ثروت شدن از هر نظر اپنها رشد کردن و  سالی چند بار سفر خارجه و داخل ایران  دارن و  …..که اصلا تا میام یک خبر جدید از اونها رو بشنوم دوباره یه خبر موفقیت آمیز دیگه میشنوم ( یعنی در حال حرکت کردن و قدم برداشتن به سمت  موفقیت هستند ) که تا حدودی شیطان میخواد حال خوب و نعمت‌هایی که در زندگیم دارم رو کمرنگ کنه و من رو ناامید کنه و اما  من با تمام وجودم کنترل ذهن میکنم و سعی میکنم  تحسین کنم و حسادت نکنم غصه نخورم و به جاش شاد باشم  که  خدا رو شکر یه نفر  دیگه هم داره در این دنیا اینقدر خوب عالی در شأن یک انسان واقعی  زندگی میکنه و  اصلا با تمام  وجودم تلاش میکنم که خودم رو و زندگی خودم رو با هیچ کس مقابسه نکنم تا حالم بد نشه هر چند شیطان هم تلاش میکنه اما  به خودم میگم من باید سرگرم خودم و احوال خودم  و داشته هام باشم و برای بهتر شدن  خودم و زندگیم هر چند کوچک هر روز  تلاش کنم و قدم بردارم و کاری به بقیه نداشته باشم اگر هم همچین موردی بود در دوستان و نزدیکان  خوشحال بشم و تحسین کنم و الگو بشن برای رشد و پیشرفتم  که اگر اونها تونستن پس من هم میتونم و  خلاصه باید بگم من دیروز عصر برای یک ساعت در فکر و ناراحتی بودم که چرا من از این نتایج بزرگ ندارم ؟؟ اما  با کمی مرور آموزشها بدون شنیدن این فایل به خودم گفتم ناراحتی راهش نیست خوشحال باش و از  کوچکترین دارایی خودت لذت ببر از وجود عزیزانت در اطرافت لذت ببر از آرامشت  از حال خوبت از رابطه ات با خدای خودت که هر لحظه  خودت رو در کنار اون حس می‌کنی لذت ببر و شاید باور نکنید اما خودم رو جمع و جور کردم و با همسرم  از خونه  رفتم بیرون و  چند قلم وسیله برای خونه که فکر میکردم نیاز هست خریدم و اگاهانه از دیدن اونها خوشحال شدم و  خدا رو شکر کردم و ذوق کردم برای تمام این نعمتها و خریدهای عالی و برای اون اوقات قشنگی که با همسر بودم و اصلا گفتم تا زندم باید زندگی کنم و شاد باشم چرا غصه بخورم  …..تا امروز که  دیدم استاد  دارن این حرفها رو میزنن و  چنان بر روح و جان من میشینن و من رو نوازاش  میکنن  که نگو و چنان ارامشی پیدا کردم که حتی اول فایل زدم زیر گریه انگار خدا  باهام جرف میزد و میگفت فروغ تا مهلت زندگی کردن داری زندگی کن و شاد باش .

       و اما  همین امروز صبح هم چند تذکر به دخترم دادم که اون  ظاهرا خوشش نیومد و از من دلخور شد و رفت تو اتاقش و نمیدونم در مورد من چه فکر میکنه اما مطمعنم به خاطر ترس از آینده. من  اون حرفا رو به دخترم زدم بازم یادم رفت تو  لحظه ی حال باشم از وجود نازنین عزیزانم لدت ببرم اما الان با این فایل دیگه دارم خیلی بیشتر افکارم رو کنترل میکنم و میگم از کجا معلوم که من فردا باشم  ؟؟؟ اتفاقا  باید بگم با شنیدن خبری افکار نامناسب رو مرور کردم و سریع  به دخترم اون حرفها رو از روی دلسوزی برای اینده اش  زدم اما باید به خودم  بگم اصلا شاید یه روزی من نباشم پس دخترم چه میخواد بکنه کاش  من حرف نمیزدم.من باید بدونم دخترم رها شده نیست و من صاحب اون نیستم بلکه اون هم خالقی داره که هر لحظه هدایتش میکنه و من نباید  به عنوان مادر مه خودم زو صاحب بچه ام  میدونم دلسوزی بیجا بکنم که اون تازه  ناراحت هم بشه .

      من نمیدونم کی از این دنیا میرم واقعا نمیدونم کی میرم ؟؟. برای همین باید لذت ببرم از این دنیا و جهانی که داخل اون  هستم چون فقط یک بار  به این دنیا میام  و باید بدونم در اون دنیای آخرت تجربه و حس نیست همش درک هست در اون دنیا شب و روز و هوای  گرم و سرد و باران و خاک و …نیست  حتی قیافه  هم نیست همه چیر یکسان و متعادل هست در اون دنیا از این خبرها نیست پس باید از زندگی لذت ببرم .

      نباید زندگی رو سخت بگیرم نباید انسانها رو تفکیک کنم به خوب و بد نباید اتقاق های زندگیم  رو به خوب و بد  تفکیک کنیم باید زندگی کنم و همه چیز رو بپذیرم نباید شاکی باشم از وضع مالیم از جسمم از خانوادم از خونم از ماشینم از فرزندانم از اطرافیانم و …. من باید بدونم هیچ اشتباهی در کار نیست و اینها حق من هستن پس با زندگی خودم نباید جدال کنم نباید سختش کنم زندگی مجموعه ای از شرایط و  اتفاقات و برخوردها و آدمها  هست که شاید همه رو دوست نداشته باشم اما باید بدونم تمام این شرایط رو خودم جذب کردم و خودم ساختم پس باید تسلیم باشم  چون که خودم خالق زندگی خودم هستم و خودم این زندگی رو ساختم پس باید ارام تر باشم و بگم شاید فردا در این دنیا نباشم پس از همین لحظه باید لذت ببرم .با همین فکر باید به خودم  بگم مشکلات دخترم هر چه هستن برای رشد و پیشرفت اون هستن من نباید نگران بشم باید آرام باشم و از زندگی لذت ببرم .هرچند شیطان کلی افکار به من تحمیل میکنه اما من باید آگاه باشم و مراقب افکار نادرستم باشم .

      با همین فکر  باید بگم هر کس در هر شرایطی هست در جای درست خودش هست من باید از هر آنچه دارم لدت ببرم تا لذتهای بیشتر وارد زندگیم بشه .

      من میخوام از شنیدن صدای بچه هام و از شنیدن صدای همسرم لدت ببرم ( که  البته بارها در گذشته  به همسرم گفتم قشنگترین صدا در این دنیا شنیدن صدای بچه هام و خنده هاشون  هست و هر وقت دوتا بچه هام با هم کل کل کردن بازی کردن یا شوخی کردن  یا بلند بلند حرف زدن هیچ‌ وقت نگفتم یواش تر بلکه تو دلم گفتم بلند تر چون من از اون صحنه ها و شنیده ها  لذت بردم )ومن حتی باید از بیماری بچه هام لذت ببرم که چقدر قشنگ خدا کمکشون میکنه و زود خوب میشن و مشکلات از جسم اونها  رفع میشن و جسمشون بهبود پیدا میکنه پس همه چیز در اطراف من برای لذت بردن هست اگر نگاهم و توجهم رو بیارم روی نکات مثبت اطرافم .

      من  به خودم میگم   نباید به هر شرایطی واکنش بدم  باید بگذرم اگر کسی توهین کرد و بی احترامی کرد من باید نبینم  ،،نشنوم   چون اون فرد خودش اینطور هست درون خودش اینطور هست و به دل نگیرم که مخزن قلبم  رو پر از ناپاکی ها و ناخالصی ها میکنه .

       نباید  حتما حرف حرف  من باشه و یا  نباید من همیشه پیروز باشم  تا احساس خوشبختی کنم .. این چیزا هیچ اهمیتی ندارن من برای تجربه ی خوشبختی نیاز دارم به ارامش و احساس خوب و خداوند بر اساس همین ها  همزمانی ها رو رقم میرنه .پس باید من همیشه در حس خوب و ارامش باشم 

      همین امروز با دخترم یه بحثی داشتم که شاید حرفهام  پسند اون نباشه و از من دلخور بشه و حرفی بزنه  و  اما من نباید واکنش بدم اره سخته بعدش بخندم وخوش حال باشم اما حدااقلش این هست که هیچ عکس العملی نشون ندم و من در جواب حرفای اون من هم جواب ندم صدام رو بالا نبرم و بگم من نباید ارامشم از بین بره .و حال خوبم از همه چیز برام مهمتر هست.

      من از  دیروز تا امروز  خیلی افکار ناامیدانه داشتم اما باید به مرگ فکر کنم و نزارم اونها من رو ناامید کنن .

      من هر وقت افکار منفی بهم فشار میاره باید از مرگ استفاده کنم برای ارامش و احساس خوب ولی باید همزمان هدف گذاری کنم و تلاش کنم برای هدفهام طوری  که انگار ده ها هزار سال قرار در این دنیا زندگی کنم .پس امید و انگیزه و شوق من باید طوری باشه که انگار من میخوام هزاران سال زندگی کنم اما در مقابل افکار منفی باید به مرگ فکر کنم و  بگم اینها ارزش ندارن اخه یه روزی من میمیرم و دیگه انگار  ارام میشم و اون افکار نادرست  میزارن میرن .

      استاد خدا یار و نگهدارتون باشه که با خلوص نیت  هم درس زندگی و هم درس تناسب اندام رو به ما یاد میدین 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 15375 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 226 کلمه

        سلام دوست عزیز ممنونم از کامنت بسیار زیبای شما .خیلی استفاده کردم و لذت بردم‌.

        دقیقا همزمانی بین فایل ها و حال و احوال ما و اینکه خداوند از طریق استاد و به موقع جوای ما را می دهد درست است و من بارها این حالت ب ان پیش اومده و سپاشگزار خداوند مهربان بودم و این رو  از شگفتیهای این مسیر میدونم.

        من هم دقیقا چند روز پیش با پسرم که صحبت میکردم و من  چند تا نکته بهش گفتم دوست ندلشت و ناراحت شد  از اونجایی که من هم دارم سعی میکنم از افکار منفی فرار کنم و سعی دارم ذهنم رو کنترل کنم و توجه ام رو به مثبتها ببرم  وقتی خوب به رفتار و عکس العمل خودم فکر کردم گفتم کاش نمیگفتم یا اگه هم میخواستم بگم‌ با آرامش  بیشتری میگفتم که احساسم رو بد نکنه اما با لین حال بر خودم غلبه کردم و نگذاستم احساسم به اون صورت بد بشه 

         اما خب ناخودآگاه ذهنم انگار ناراحت بود که امروز با این فایل استاد و تجربه دوست عزیزی مانند شما خوشحالم و خدا رو شاکرم که چنین استاد ک دوستان عالی دارم .

        قدر این داشته ها رو باید بیشتر بدونم و از داشتنشون لذت ببرم . چون فردا دلم برا دوستان عزیزم در سایت تنگ‌میشه . دلم ررا استاد تنگ میشه . دلم برا فایل ها تنگ مبشه ووو

        موعق و سربلند باشید . ممتونم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فروغ ریاحی
          1402/03/04 14:31
          مدت عضویت: 1616 روز
          امتیاز کاربر: 26841 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 135 کلمه

          سلام زینب جان 

          چقدر خدا رو سپاسگزارم  که در این مسیر هستم  و چنین دوستان عالی در کنارم  دارم .

          از اینکه از کامنت من خوشتون اومده خوشحالم از اینکه تجربه هایی مثل هم داشتیم حس نزدیکی دارم اما من همیشه به خودم میگم نباید برای بچه هام دلسوزی بی حد کنم چون در اخر نتیجه خوب نمیشه من بچه هام رو بدون قید و شرط با عشق دوست دارم و بهشون محبت میکنم اما دیگه حق ندارم براشون خدایی کنم چیزی که بارها میخوام انجام بدم اما به خودم میگم  این کار رو نکن  و در ضمن نترس و نگران نباش چون  فرزندان من  خالق و خدایی قدرتمند دارن که هر لحظه مراقب اونها هست و من با دل آسوده تر بر نگرانی هام غلبه  میکنم و اونها رو به دست خدای قدرتمند می سپارم .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 15375 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 572 کلمه

      سلام استاد عزیز و بزرگوارم 

      من مفمولا قبل از اینکه کار اداریم رو شروع کنم یک فایل گوش میدم و بعد شروع میکنم که امروز با دیدن عکس شما و توشتن انا لله الیه راجعون وحشت کردم  دقیقا نفسم بالا نمی اومد قلبن داشت به شدت می زد انگار یک سال طول کشید تا ویدئو باز شد وقتی صداتون  رو شنیدم خیالم راحت شد اما باز شک کردم و نوشته رو خوندم فکرهای عجیب و مختلفی تو ذهنم اومد  خیلی اذیت شدم استاد، برادر خوبم، دستان خدایم

      طوری بود که نتونستم کار  کنم خواستم  مرخصی بگیرم و برگردم  خونه اما به خودم اومدم ووگفتم الان وقت عمل کردن هست دیروز جاسه سوم رسیدن به آرزوها ۱رو مشاهده کردم ک دیدگاهم رو نوشتم و وقتی خواستم اون رو به اشتراک بگذارم اشنباها کل متن حذف شد  در کامنتم قول داده بودم که گله و شکایت نکنم   اما الان با این فایل قبل از اینکه بدونم چه اتفاقی افتاده سریع در ذهنم شروع کردم گلایه به خداوند چرا ؟  خدایا چرا  چرا د چرا؟ از اعماق وجودم از خداوند گلایه کردم  کمی که آرام شدم و از زنده بودن استاد  مطمئن شدم به خودم گفتم در کامنت دیروز  دیروز تصمیم گرفتی گله و شکایت نکنی؟ حتی دیروز که کامنتم حذف شد خیلی ناراحت شدم بلز هم الان که دقت میکنم میبینم دیروز هم گلایه داشتم چرا حذف شد در ذهنم اومد چرا من نزدیک دو ساعت وقت گذاستم اما یهو کامنتم حذف شد اما گذرا بود و حواسم به گلایه ناخودآگاه ذهنم نشدم .

      استاد من در طی ۵ سال ۲۵ نفر از فامیل نزدیک  از پیر و جوان و میان سال  فوت شدن اول که با تصادف یک تازه داماد شروع شد و بعد کل فامیل که داغون شده بودن و بسیار ناراحت و همگی تحت تاثیر  این غم بودن و با این دوره فهمیدم چرا اینقدر دوباره بعد از اون نصادف و فوت اولین نفر دوباره همین اتفاق یعنی تصادف و مرگ های دیگه به همراه داشت احساس بد و تگرانی به جهان منتقل میشد و اتفاق بد پشت سر هم .من طوری بودن که   کسی زنگ میزد برا هر کاری فکر میکردم خبر مرگ‌کسی رو بهم بده نه تنها من بلکه اکثر فامیل همین حالت رو داشتن یعنی کلا زندگی این دنیا نه تنها معنی نداشت بلکه من یکی میگفتم خدایا یک دفعه همه فامیل رو با خاک یکسان کن که دیگه همه راحت بشیم و اینقدر نگران ی و ترس از مرگ خود و یا تزدیکان رو نداشته باشیم تا اینکه یک شتر قربانی کردند و تقریبا آرامش برگشت خلاصه مرتب ترس و نگرانی از مرگ که چه موقع استو کاش من قبل از عزیزانم باشم 

      من با هدایت به این سایت متوجه شدم که تمام این اتفاقات تفکر و دیگاه و نوع صحبتهای فامیل با هم بوده که این همخ اتفاقات تلخ پشت سر هم پیش می اومد .

      و با هدایت به این سایت بعد از کلی تلاش و سختی توجه ام رو از مرگ سمت  زندگی کردم  متوجه شوم توجهم اصلا به این دنیا  و لذت بردن از آن نبوده و الان دارم با کمک این سایت به زندگی برگردم و اینقدر به مرگ فکر نکنم اخه همین یاد مرگ بودن رو هم طور دیگه ای یاد گرفته بودم هیچ وقت با یاد مرگ آرام نشدم و حالت عکس داشته پس الان یاد گرفتم به یه شگل دیگه به یاد مرگ باشم و زندگی ام را تغییر دهم .

      استاد عزیر ممونم زنده ووپایدار در پناه خدا باشید .

      سایه تون مستدام

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا احمدی
      1402/03/03 11:27
      مدت عضویت: 436 روز
      امتیاز کاربر: 7615 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 403 کلمه

      به نام پروردگاری که زندگی بخشید وانسان را آفرید 

      چنان در دنیا زندگی کن که گویی تا ابد خواهی ماند وچنان برای آخرت زندگی کن گویی از قدمی تا قدم دیگر مهلت نخواهی داشت 

      از فرمایشات علی علیه السلام 

      استاد گرامی اول اینکه خیلی شو که شدم وقتی تصویر شما رو درشروع  این فایل مشاهده کردم ومیدانم این یک شوخی بود 

      انشا الله سالهای طولانی همراه آیدای عزیز وهمسرتون وبقیه فرزندانتون زندگی سراسر امید خوشبختی وموفقیت داشته باشید ولذت ببرید 

      از در آغوش گرفتن فرزندان ونوه هایتان 

      استاد عزیز انشا الله انسانهایی چون شما روشنگر وروشن فکر تعدادشان هر روز بیشتر شود 

      زیرا که جهان به انسانهایی مانند شما خیلی احتیاج دارد 

      اگر آدم های خوب عمر نوح هم داشته باشند بازهم کم است 

      استاد عزیز بسیاری از ما میدانیم که دنیا کوتاه است هر چقدر هم عمرکنیم انگار دیروز بود ه که کودک بودیم ویا انگار دیروز بوده که ازدواج کردیم اگر همه خاطراتمان را جمع کنیم انگار همین دیروز بود که گذشت 

      چه بسیار عزیزانی را که همین دیروز در زندگی ما حضور داشتند والان سالهاست که رفته اند وما هر وقت از آنها یاد میکنیم میگوییم انگار همین دیروز بود که فلانی این کار را  کرد ویا فلانی خدا بیامرز این حرف  را  زد ویا انگار همین دیروز بود که……

      .ویک حسرت بزرگ در قلب ما میگذرد با یاد آوری هرآنچه که از عمر ما گذشته ودیگر تکرار نخواهد شد 

      زندگی همین گردش ایام است وشنیدن صدای عزیزان ودیدن وبزرگ شدن  فرزندانمان وتغییر وتحولات جهان هستی است 

      گرانی وارزانی چه سودی به حال مادارد 

      اگر تاریخ را مطالعه کنیم همیشه همین بوده وهست حال کمی بالاتر ویا پایین تر 

      یا سخت تر ویا راحت تر هرچه بوده ایام گذشته است  و  زندگی در جریان است 

      آنهایی که خود را مشغول خبرها  کرده اند وآنها که فکر میکنند زرنگ هستند  وآنها که فقط خودشان را فریب میدهندواز آب گل آلود ماهی میگیرند فقط دارند عمرشان را به هدر میدهند همانها که خیلی زرنگ هستند باخود  فکر میکنند که دیگران که به خیال آنها زرنگ نیستند عمرشان به هدر رفته است 

       آنها چه میدانند زندگی یعنی چه 

      چقدر دنیا خنده دار است مثل خاله بازیهای دوران کودکی می ماند وفقط مدلش یک کم واقعی تر شده 

      خدا را شکر میکنم که در جهانی زندگی میکنم که پایانی ندارد وحتی مرگ هم نمیتواند مرا از زندگانی که خدا به من بخشیده جدایم کند 

      از دیدگاه من مرگ وجود ندارد هرچه هست زندگی است 

      البته متذکر شوم اینها برداشت وطرز فکر بنده است وقصد قظاوت زندگی کسی را نداشته ام 

      موفق وپیروز وعمری طولانی داشته باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1402/03/03 11:03
      مدت عضویت: 1321 روز
      امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 384 کلمه

      به نام خدای مهربان وبسیار بخشنده 

      سلام به همگی

      استاد جان من صبح که بیدار شدم واین فایل ودیدم چنان ترسیدم که یخ کردم ناخداگاه نشستم ووقتی یه لیوان آب خوردم یکم حالم جا اومد 

      راستش تا نصفه های ویدیو گریه کردم 

      خیلی غصه خوردم احساس کردم ازدستتون دادم وچقدر خودمو سرزنش کردم که هرروز ومصمم درکنار آموزه هاتون نبودم واقعا دلم تنگ شد 

      حتی وقتی که گفتین دیگه نیستم وآخرین ویدیومه بازم گریه کردم 

      خواهش میکنم این کارو باما نکنید وتا ابد زنده بمونید 

      من یکی تازه فهمیدم چقدر دوستتون دارم وچقدر بهتون وابسته شدم 

      تاحالا دوست خوبی مثل شما وراهنمای خوبی چون شما نداشتم 

      حتی الانم که دارم مینویسم اشک درچشمام حلقه زده وبه سختی میبینم 

      متوجه شدم که چقدر دوستتون دارم وچقدر بهتون احتیاج دارم که راهنمای زندگیم باشید 

      خدا بهتون به اندازه همه دنیا سلامتی وطول عمر بده 

      روزی که شما نباشید زندگی برای من وهمه شاگردانتون تیره وتار میشه

      از امروز هرچی بگین ویادم بدین گوش میکنم 

      قول میدم

      دیگه باکسی بحث نمیکنم 

      دیگه واکنش نشون نمیدم 

      دیگه پرخوری نمیکنم وخودمو دوست خواهم داشت 

      وهرچیزدیگه ای بگین روی چشمام میگذارم بی چون وچرا 

      وعمل میکنم بهش خواهش میکنم ترکمون نکنید 

      خیلی دردناکه وسخته روزی که شما نباشید 

      میدونم که میخوایید بهمون درس زندگی بدین اما من یکی طاقت نبودنتون ندارم 

      شما الان جزوی از خانواده من شدین 

      هرچند که حق باشماست 

      هربار که کسی بهم توهین میکنه ویا حرفی میزنه که ناراحتم میکنه فکر میکردم اگه جوابشو ندم میگن بیدست وپاست یا بیزبون

      ولی الان متوجه شدم که وقتی بمیرم دیگه چه اهمیتی داره همه اینا 

      واون احساس بد وباخودم میبرم وهمگیمونم خوب میدونیم که همه چیزای بد ومنفی حالا میخواد کار بد باشه میخواد احساس بد باشه یا فکر بد یا کلا بدی میره سمت بدی ها وخلاف خداوند که بهش میگن جهنم بهش میگن سمت شیطان 

      وهمه خوبی ها وآرامش ها سمت خداوند میره یعنی این دنیا ارزش ناراحتی واحساس بد منو نداره 

      پس از امروز جوری زندگی میکنم که لحظه مرگم حسرت هیچ چیز وهیچ کاری رو نخورم 

      چون اون دنیا دیگه نمیتونم توضیح بدم چرا این بدی هارو رودوشم میکشم 

      بلکه با سبکی وآرامش ونور برم میتونم پرواز کنم

      دراصل بدی ها منو سنگین میکنه ونمیتونم پرواز کنم وبه پرواز دربیام تا خداوبهشت ملکوت وخوبی ها وآرامش منو سبک بال ونورانی میکنه تا سبک بشم وپرواز کنم به سمت خدادبهشت ونوروجودم هم راه ونشونم بده

      ممنون استا دعزیز وگرانقدرم که هرروز برای من درس های بیشماری دارین دوستتون دارم وسایه تون مستدام برسرمن وهمه شاگران وخانواده عزیزتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/03/03 08:05
      مدت عضویت: 1675 روز
      امتیاز کاربر: 21107 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 44 کلمه

      سلام استاد عزیزم 

      من حسابی گیج شدم و خیلی نگران منظورتان از اینکه این آخرین ویدئوی شماست چیست

      چه اتفاقی افتاده چرا این حرف را می زنید

      لطفا ما را از نگرانی بیرون بیاورید دل تو دلم نیست چشمانم پر از اشک شده 

      بی صبرانه منتظر جوابتان هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5956 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 13 کلمه

        سلام و درود
        لطفا ویدیو را تماشا کنید
        این تصویر مرتبط با ویدیوی آموزشی است.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 309 کلمه

      ب نام خداوند بی همتا

      سلام استاد خداروهزار مرتبه شکر ک سالمید و زنده

      گوشی رو ک باز کردم اون عکس اعلامیه شمارو دیدم شوکه شدم بغض همه وجودمو گرفت انقد حالم خراب شد ک جرات نمی‌کردم بزن روی لینک و بازش کنم یکم حدس میزدم ک خودتون این کارو کردید اما بازهم خیلی نگران بودم لینکو ک زدم باز عکس و دیدم نگرانیم بیشتر شد اشکم میخاست بریزه 😩😓 زیرش نوشته هارو ک میخوندم گفتم ن این جملات خوده استاده اما بازهم نگران بودم تااین ک فیلم رو باز کردم دیدم خداروشکر زنده اید،☹️

      استاد راه دیگه ای نبود برای فهموندن این موضوع ک قلب مارو نکنید؟؟؟😅

      البته فک کنم تاقلبمون کنده نمیشد ب خودمون نمیومدیم

      الهی ک سالهای زیادی زنده باشید و سرشار از شادی و سلامتی🙏🙏🙏

      استاد من هم مدتیه خداروشکر ازاین فکرت میکنم وخودمو بااین فکر اروم میکنم 

      مثلا قبلا پول گیرم میومد جم میکردم برای روز مبادا دلم نمیومد خرج کنم اما الان مدام ب خودم میگم آیا تو میدونی فردا زنده ای آیا مبادایی برای تو وجود داره؟؟,, و بعد خیییییلی راحت خرج میکنم 

      اما ب نظر من این هم باید ب موقع ازش استفاده کرد ….بعضیا هستن هیچ تلاشی نمیکنن و میگن ک چی بشه ما ک دوروز دیگه می‌میریم پس تلاش کنم برای چی…

      استاد یه نکته بهش اشاره کردید ک حرف کسی برامون مهم نباشه من رو این موضوع خیلی کار میکنم اما واقعا برام مهمه وقتی یکی ازم انتقادی می‌کنه زود بهم میریزم باید چیکار کنم ک واقعا از ته قلبم برام مهم نباشه و بگذرم؟؟؟,واقعا استاد این گذشتن از حرفای بقیه یا از رفتار بدشون یا راننده های بی فرهنگ ….خیلی عالیه اما در عمل خیلی سخته ک راحت از این افراد گذشت …میشه لطفا راهنمایی کنید

      و در آخر ممنونم استاد ک باعث شدید یکم بیخیالترو ریلکستر بشیم نسبت ب مساعل و مشکلاتمون …ب خودم قول میدم هروقت ناامید شدم این کلیپ رو نگاه کنم

      خدا یارو یاورتون🙏🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/03/03 06:35
      مدت عضویت: 978 روز
      امتیاز کاربر: 35027 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 522 کلمه

      سلام خدای مهربون 

      برای فرصتی دوباره با بیدار شدنم در این دنیا بینهایت ممنون 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      چه زود دیر شد 

      استاد اول صبح از دیدن عکستون شوکه شدم و هیچ کارو شروع نکردم تا مطمعن بشم این چیه گذاشتین 

      درسته وقتی ما به مرگ فکر کنیم میتونیم از خیلی چیزها ناراحت نشیم و میتونیم خیلی کارها رو راحت انجام ندیم و خیلی حرص نزنیم و خیلی زندگی رو سخت نگیریم کمک میکنه 

      مرگ باعث میشه هر روز در لحظه زندگی کنیم و از کجا معلوم که من فردا باشم و بتونم اون کار رو انجام بدم یا نه 

      ترس از مرگ همیشه در وجود ما هست و چون اون قسمت منطق و قسمت منفی باف هست این ترسو تو دلمون میندازه 

      ما چون از خدا هستیم روحمون از خداست و از مرگ نمیترسه 

      من همیشه با خودم میگفتم من اگه بمیرم دیگه هر چی بهم بگن دبگه بر نمیگردم و رها و ازاد  و بدون قسط و قرض و وام و مستاحری زندگی میکنم ولی هیچ وقت به این دید که اون دنیا تجربه کردن و لمس کردن و لذت های دنیوی نیست حالا به حرف استاد رسیدم که گفتن خدا ما رو خلق کرده تا به وسیله این بدن از لذت های دنیوی برخوردار بشه و این امانتی است که باید به نحو احسنت تحویل بدیم 

      پس اول میپذیرم شرایط فعلیمو چون ساخته دست خودمه و برای اصلاحش تلاش میکنم ولی با ارامش و یا اگر نتونم اونو درست کنم یا دست من نباشه رهاش میکنم 

      پس نباید با زندگی مبارزه کنم 

      من باید خوب و بد رو جدا نکنم و در کنار هم بپذیرم من اگر بتونم منفی ها رو کم کنم و نگرشم تغییر بدم میتونم بر منفی ها غلبه کنم 

      تا هستم باید از کوچکترین چیزها برای لذت های بزرگ رو برا خودم ایجاد کنم و لذت هامو افزایش بدم لذت ببرم 

      از صدای پرنده صبح زود بیدارم کرد 

      از صدای بوق ماشینی که اول صبح میزنه و همه خوابن باید بگذرم 

      من فردا که نیستم اون صدای پرنده و اون صدای بوق میاد و من نیستم پس از الانم باید لذت ببرم 

      از چیزهای خوب خیلی باید لذت ببرم و چیزهای منفی رو رها کنم و واکنش نداشته باشم چون واکنش باعث میشه حال خودم بد میشه بزار فکر کنن من به قول مادرم مثل دیوارم و واکنشی نسبت به منفی هاندارم 

      وای چه حرف زیبایی برعکس چیزی که فبلا شنیدم 

      میگفتن زندگیت مثل یک فیلم برات نشون داده میشه و سر افکنده میشی از کارهای زشتت که نشون داده میشه و از فکر کردن و دیدن گناهام توسط دیگران هم خیلی حالم بد میشد ولی اینطور نیست فقط کارهای خوب رو برای احساس خوب فقط خوبیهامون رو میبینم 

      حالا یاد مرگ در ما احساس نا امیدی نمیکنه 

      ما فقط باید در مقابلدمنفی ها باید فکر کنیم که فردا نبستیم رهاس کنیم تا منفی ها بر ما غلبه نکنه 

      ولی برای موفقیت ها و خوبی ها و ارامش اشتیاق موندن و ادامه دادن رو داشته باشیم 

      یاد اون حرفی افتادن که میگفتن جوری زندگی کن که شاید فردا نباشی و جوری امید داشته باش انگار صد سال هستی 

      دقیقا استاد اینو توضیح دادن 

      خدایا برای فرصتی که امروز بهم دادی متشکرم 

      استاد هنوز بدنم داره میلرزه و نشستم مینویسم و خوشحالم از فرصتی دوباره برای همه 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم