35 سال از زندگی ام با چاقی گذشت. سال هایی که باید صرف لذت بردن از زندگی و شکوفا کردن استعدادهایم می شد صرف شکوفا شدن استعداد چاقی در من شد.
من در این سالها چاقی را بعنوان سبک زندگی خود انتخاب کرده بودم در حالی که خودم نمی دانستم.
انتخاب سبک زندگی و تاثیر آن
افراد زیادی را در نزدیکان و اطراف خود می شناسید که همیشه متناسب هستند. آنها برای متناسب بودن کار خاصی انجام نمی دهند و برنامه غذایی یا ورزشی خاصی را دنبال نمی کنند اما همیشه متناسب هستند. آنها سبک زندگی لاغری را برای خود انتخاب کرده اند.
همانگونه که لاغرها یک شب و یک هفته و ماه و سال نیست که لاغر هستند بلکه سالهاست لاغر هستند چاقی هم یک شبه اتفاق نمی افتد، یک هفته ای و یک ماهه و یک ساله هم رخ نمی دهد.
چاقی یک سبک زندگی است که مدت ها توسط افراد به اجرا گذاشته می شود تا بالاخره به نتیجه می رسد.
سبک زندگی شامل چگونه فکر کردن، چگونه انتظار داشتن و چگونه عمل کردن است.
چگونه فکر کردن
اولین مرحله از شکل گیری سبک زندگی مربوط به چگونه فکر کردن است.
همه انسانها در بدو تولید هیچ سبک زندگی ندارند چون قادر به فکر کردن نیستند اما به مرور که بزرگتر می شوند اینبار نمی توانند بدون فکر کردن و انتخاب سبک زندگی به زندگی خود ادامه دهند.
علت این است که افکار و نگرش اطرافیان درباره موضوعات مختلف در زندگی به صورت ناخودآگاه وارد مغز ما می شود و وقتی افکار وارد مغز شوند نمی توانید به آنها فکر نکرده یا آنها را مرور نکنید.
وارد شدن افکار می تواند به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.
در دوران کودکی همه افکار به صورت ناخودآگاه و بدون اینکه آنها را انتخاب کنیم وارد مغز ما می شوند.
در دوران بزرگسالی برخی از افکار را به صورت آگاهانه انتخاب می کنیم. اینکه شما به موضوعی علاقمند شوید و پیگیر اخبار و اطلاعات درباره آن موضوع باشید درحال انتخاب آگاهانه افکار هستید. اما در همین شرایط هم بخش عظیمی از افکار به صورت ناآگاهانه وارد مغز ما می شوند به این دلیل که نسبت به این موضوع آگاهی نداریم.
مرور افکار بعد از وارد شدن آنها به صورت خودبخودی انجام می شود و سبک زندگی ما را تشکیل می دهند.
چگونه انتظار داشتن
وقتی افکار به شکل مکرر در ذهن مرور می شوند باعث ایجاد نگرش درباره موضوعات مختلف زندگی می شوند.
تصور کنید در دوران کودکی بارها از خانواده و اطرافیان شنیده باشید که: چاقی ارثی است.
این عبارت یک فکر است و بدون اینکه شما دخالتی در انتخاب آن داشته باشید وارد مغز شما می شود.
به دلیل تکرار شدن این عبارت توسط اطرافیان به مرور این فکر در مغز شما هم تکرار می شود. و تکرار این فکر سبب می شود نگرش چاقی ارثی است در شما ایجاد شود.
پس از شکل گیری نگرش درباره زندگی نوبت به ایجاد انتظار از زندگ است.
ایجاد انتظار هم مانند ایجاد نگرش به صورت خودبخودی و بدون دخالت ما انجام می شود.
زمانی که به واسطه تکرار فکر: چاقی ارثی است. نگرش شما درباره وضعیت جسمی و سلامتی از حالت پیش فرض که سلامتی و تناسب اندام است به چاق شدن به خاطر ارثی بودن تغییر می کند.
مرحله بعد از تغییر نگرش ایجاد انتظار است.
از این پس شما انتظار چاق شدن را دارید قبل از اینکه هرگونه نشانه چاقی در جسم خودتان مشاهده کنید.
چگونه عمل کردن
اعمال ما در زندگی پیرو انتظاراتی است که از زندگی داریم.
وقتی شما انتظار چاق شدن داشته باشید به صورت خودبخودی اعمال و واکنش های شما در زندگی روزمره در مورد خوردن تغییر خواهد کرد.
به آرامی علاقمندی های شما برای خوردن مواد غذایی تغییر می کند.
بیشتر از قبل تمایل به خوردن مواد غذایی مخصوصا مواد غذایی جدید پیدا می کنید.
به مرور که رفتار غذایی شما تغییر می کند ادغام رفتارهای جدید با افکاری که از قبل از طریق شنیده ها و صحبت های اطرافیان به صورت ناخودآگاه در ذهن خود ذخیره کرده اید مانند: چاقی ارثی است، خوردن باعث چاقی می شه، کم تحرکی باعث چاقی می شه و صدها فرمول ذهنی دیگر به راحتی شما بدون اینکه متوجه شوید چه اتفاقی رخ داده است چاق می شوید.
فرایندی که توضیح داده شد روند شکل گیری سبک زندگی چاق شوند در افراد است.
هر وقت روزهای چاقی فکر می کنم از این موضوع گیج و مبهوت می شوم که:
چرا همه افراد چاق زمان زیادی را به سبک زندگی چاق شونده سپری می کنند و پس از چاق شدن تا آخر عمر زندگی خود را صرف لاغر شدن می کنند؟!
به نظر من خلاصه زندگی افراد چاق به این صورت است:
داشتم زندگی می کردم که یه هو چاق شدم.
بعد از اون تا آخر عمر برای لاغر شدن تلاش کردم.
این خلاصه داستان زندگی یک فرد چاق است.
داستان چاقی من
داستان چاقی من به این شکل بود که من مشغول زندگی کردن و لذت بردن از آن بودم که یک روز مادرم صبح زود مرا آماده کرد و به زور با خودش به مدرسه برد.
دبستان مولوی قدم گاه من برای ورود به عرصه دانش آموزشی بود.
اولین بار که هم کلاسی ام مرا هل داد و گفت: “برو اون ورتر، من جام نیست بشینم.” این سوال در ذهن من ایجاد شد که چرا من باید برم اون ورتر که اون بتونه بشینه!!!
وقتی خانم معلم وارد کلاس شد و خوش و بش های اولیه رو انجام داد از روی لیست اسامی یکی یکی اسم بچه ها را می خواند و بچه ها بلند می شدند و می گفتند حاظر و دوباره می نشستند.
وقتی اسم من خوانده شد و من بلند شدم، گل از گل معلم شکفت. با ذوق و شوق گفت عزیزززززم چقدر توپولی.
قبلا هم این عبارت مهربانانه را از زبان دیگران شنیده بودم اما آن روز از شنیدن آن احساس خوبی نداشتم چون برای اولین بار به تفاوت خودم با دیگران پی بردم.
از آن روز مسائل و مشکلات من با چاقی شروع شد. مسخره کردن بچه ها و مشکل بودن انجام حرکات ورزش صبحگاهی و دویدن در زنگ ورزش با بچه ها از اولین نشانه های مشکلات چاقی برای من بود.
هرچه بزرگتر شدم، چاق تر می شدم و مشکلات من با چاقی بیشتر شد و این در حالی بود که اصلا نمی دانستم چرا دارم چاق تر می شوم. تصور من این بود که مانند قد کشیدن، چاق تر شدن هم طبیعی است اما ظاهرا اینگونه نبود.
به مرور افراد بیشتری مرا بخاطر چاق بودنم مورد توجه قرار دادند و انواع حرف ها را در قالب مسخره کردن، نصیحت کردن، دلسوزی و پیشنهاد دادن از طرف دیگران می شنیدم.
در این مرحله بود که به فکر لاغر شدن افتادم و تصمیم گرفتم به نصیحت دیگران گوش داده و برای لاغر شدن اقدام کنم.
- اولین اقدام من برای لاغر شدن حذف کردن شام خوردن بود.
چندین هفته من به همراه خانواده شام نمی خوردم اما هیچ تغییری در وزن من ایجاد نمی شد.
از آنجا که مادرم از سال ها قبل تر از من به فکر لاغر شدن بود یک ترازوی بزرگ برای وزن کردن تهیه کرده بود.
از نکات جالب توجه ترازو این بود که تا وزن 180 کیلو را نشان می داد و برای افراد سنگین وزن تهیه شده بود. و من هر بار که روی ترازو می رفتم خوشحال می شدم که چقدر با رقم آخر ترازو فاصله دارم.
نمی دانستم که در تمام آن سال ها در حال رویاپردازی برای رسیدن به وزن 180 کیلوگرم بودم.
الان که درباره عملکرد ذهن اطلاعات بیشتری دارم دلیل لاغر نشدن با اینکه شام خوردن را حذف کرده بودم متوجه شدم.
من شام را به همراه خانواده نمی خوردم اما در عوض قبل از شام و بعد از شام خوراکی های بیشتری می خوردم به این بهانه که من شام نخوردم.
- دومین قدم من استفاده از ورزش کردن در کنار شام نخوردن بود.
می خواستم با این ترفند انرژی بیشتری مصرف کنم. مدت ها با دوچرخه مسیر مدرسه تا خانه را با دنده سنگین رکاب می زدم که حسابی عرق کنم و زودتر لاغر شوم اما نه تنها لاغر نشدم بلکه زانو درد هم به مشکلات چاقی در دوران راهنمایی اضافه شد.
- سومین قدم من استفاده از داروهای گیاهی بود.
داروهای گیاهی واقعا بدمزه را به منظور لاغر شدن از عطاری تهیه کردم. تصورم این بود که اگر خوراکی های تلخ بخورم باعث لاغری من خواهد شد. افشرده لیمو را دو برابر میزانی که روی آن درج شده بود به یک لیوان آب اضافه می کردم که تلخی بیشتری داشته باشد و تصور می کردم به این طریق سریعتر لاغر خواهم شد.
هرچه بیشتر چاق می شدم در تلاش هایم برای لاغر شدن بیشتر عجله داشتم و سعی می کردم با اعمال فشار یا محدودیت بیشتر سرعت لاغر شدنم را افزایش دهم اما غافل از این بودم که لاغر شدن یک سبک زندگی است و نمی توان با تلاش بیشتر آن را تغییر داد.
افزایش سرعت لاغر شدن
همه افراد چاق وقتی تصمیم می گیرند لاغر شوند دوست دارند روش یا طریقی را در پیش بگیرند که خیلی زود لاغر شوند.
البته گول خوردن برای سریع لاغر شدن توسط تبلیغات رسانه ای و رنج و ناراحتی چاقی مزید بر علت می شود تا افراد چاق به دنبال سریع تر کردن روند لاغری شدنشان باشند.
اینکه شما بخواهید سریع تر لاغر شوید مانند این است که بخواهید ۵ سال از عمر خود را زودتر سپری کنید.
به همان اندازه که سپری کردن ۵ سال از زندگی در ۳ سال غیرممکن است، افزایش سرعت روند لاغر شدن هم غیرممکن است.
شاید شما بتوانید با اعمال فشار بیشتر از طریق ورزش های سنگین یا محدودیت های غذایی شدید مقدار بیشتری وزن یا سایز در مدت زمان مشخص کم کنید، اما از آنجا که نمی توانید به این روند تحت فشار بودن ادامه دهید بعد از مدتی دچار اختلال عصبی شده و ناچار به رها کردن روش لاغری خود می شوید.
بعد از رها کردن برنامه لاغری طی چند روز رفتار شما مطابق گذشته خواهد شد و طی یک یا دو هفته تمام آنچه با سختی و رنج کم کرده بودید به راحتی به شما اضافه می شود.
توقف روند لاغر شدن
در مشاوره های خود با افراد زیادی که اراده آهنین در اعمال فشار و محدودیت سخت داشته اند با این موضوع مواجه شدم که روند کاهش وزن و سایز آنها پس از مدتی متوقف می شود.
از آنجا که در ذهن همه افراد چاق برای لاغری بیشتر باید محدودیت و فشار را بیشتر کرد از جایی به بعد دیگر آن فرد نمی تواند فشار بیشتری به جسم یا محدودیت بیشتری بر غذاهای مصرفی از نظر مقدار و نوع وارد کند بنابراین انتظار دارند که با این شرایط طبیعی است که روند لاغر شدن آنها متوقف شود.
نکته جالب توجه در مورد این افراد این بود که با اینکه مدت ها بود این افراد تحت فشار شدید ورزش و رژیم غذایی بودند اما از روند لاغری خود رضایت نداشتند.
با شرح این موارد و توجه به تلاش قبلی خود برای لاغر شدن به این نتیجه می رسیم که لاغر شدن ارتباطی به میزان فشار و محدودیت ندارد بلکه ارتباط مستقیم به فرمول های ذهنی افراد و سبک زندگی آنها دارد.
انتخاب سبک زندگی چاق یا لاغر شونده
وقتی ذهن ما مملو از فرمول های چاق کننده باشد، سخت ترین روش های لاغری برای مدت محدودی تاثیرگذار خواهند بود چرا که در نهایت قدرت ذهن ما قوی تر از از قدرت بیرونی است.
برای آگاهی از قدرت ذهن می توانید به رفتار افراد متناسبی توجه کنید که در عین حالی که رفتار غذایی آنها از نظر ما چاق کننده است اما سال هاست در تناسب اندام کامل هستند.
در سال هایی که چاق بودم همیشه از دیدن نحوه خوردن افراد متناسب حسرت می خوردم و همیشه آرزو می کردم من هم بتوانم مثل آنها به راحتی از هر غذایی که دوست دارم به هر اندازه ای بخورم.
دوستان متناسبی داشتم که با هم شرط بندی می کردند هر کدام ساندویچ و نوشابه بیشتری بخورد برنده است و فرد مقابل باید هزینه ساندویچ و نوشابه های او را پرداخت کند.
هربار که به من پیشنهاد می دادند در این شرط بندی شرکت کنم، وحشت سرتاپای وجود مرا فرا می گرفت و هرچقدر که آنها اصرار می کردند و مرا تمسخر می کردند که بخاطر ترس از شکست با آنها مسابقه نمی دهم باعث نمی شد که جرات پیدا کرده و در مسابقه خوردن ساندویچ و نوشابه شرکت کنم.
آنها نمی دانستند ترس من از باختن و پرداخت هزینه نبود بلکه بخاطر ترس و وحشت از چاق تر شدن بود.
من به حدی از خوردن ساندویچ و نوشابه ترس داشتم که حتی اگر در جلوی ساندویچی رد می شدم احساس می کردم چاق تر شدم بنابراین هرگز نمی توانستم مانند آنها ساندویچ و نوشابه بخورم.
در تمام دوران چاقی به تفاوت زندگی خودم و افراد متناسب توجه می کردم و در تعجب بودم که چرا آنها چاق نمی شوند و سالهاست بدون هرگونه تحمل رنج و سختی لاغر هستند در حالی که من به راحتی چاق می شوم و با هر رنج و بدبختی لاغر نمی شوم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن قرار گرفتم و با تلاش و استمرار موفق به کسب نتیجه عالی از روش ذهنی برای لاغر شدم به مرور پاسخ سوال سالهای چاقی برای من واضح شد.
سبک زندگی افراد متناسب
نکته جالب توجه درباره سبک زندگی افراد متناسب یا لاغر اینکه اگر این عبارت را به هر زبانی در گوگل جستجو کنید با بی نهایت تصویر و مطلب درباره سبک زندگی افراد متناسب مواجه خواهید شد که همه سبک زندگی افراد متناسب را شامل تغذیه برخی مواد، استفاده از برنامه رژیمی خاص، ورزش کردن و داشتن زمان بندی برای زندگی معرفی میکنند.
تصویری که برای این قسمت از متن قرار داده شده است (تصویر بالا) یکی از هزاران تصویری است که در جستجوی عبارت سبک زندگی برای لاغری نمایش داده شده است.
دقت کنید از چه پارامترهایی در این تصویر استفاده شده است:
- دفترچه یادداشت به معنی داشتن برنامه برای لاغر بودن
- قرار دادن تصویر تعدای از میوه ها به معنی خوردن مواد غذایی سالم و طبیعی برای لاغر بودن
- کفش ورزشی، دمبل، طناب و بطری آب به معنی داشتن پیاده روی و برنامه ورزشی برای لاغر بودن
- ساعت هم به معنای داشتن برنامه زمانبندی شده برای رسیدگی به همه امور لازم برای لاغر بودم
این درحالی است که اگر شما از فرد متناسبی درباره رمز و راز متناسب بودن یا برنامه ای که در زندگی برای متناسب بودن دارد سوال کنید قطعا پاسخ مشخص و واضحی دریافت نخواهید کرد چون هیچ فرد متناسبی برای متناسب بودن برنامه مشخصی ندارد اما در سراسر جهان هرجا صحبت از لاغری شود بلافاصله رژیم غذایی داشتن، ورزش کردن و رعایت برخی عوامل دیگر را تنها راه حل متناسب بودن معرفی می کنند.
در تحقیقات گسترده درباره سبک زندگی افراد متناسب متوجه شدم در زندگی آنها دو موضوع بسیار تاثیرگذار است.
۱- افکار: شامل ممجموعه نگرش آنها درباره مواد غذایی، چاق و لاغر شدن و نگرش آنها درباره شرایط جسمی شان است.
۲- رفتار: مجموعه واکنش آنها به مواد غذایی، نحوه و مقدار غذا خوردن، علایق و سلیقه آنها در انتخاب مواد غذایی است.
این دو بخش در افراد چاق نیز وجود دارد و سبک زندگی آنها و شرایط جسمی شان را تعیین می کند.
همه افراد متناسب از نظر افکار در وضعیت عالی هستند، آنها هیچ نگرشی درباره چاقی، ترس از مواد غذایی و چاق شدن ندارند.
اما نکته جالب توجه اینکه افراد متناسب در مورد رفتارهایشان به دو گروه تقسیم می شوند:
- گروهی که رفتار غذایی مناسب و در حد نیاز دارند
- گروهی که رفتار غذایی مشابه افراد چاق دارند.
در حقیقت سبک زندگی افراد متناسب با یکدیگر تفاوت دارد. اما چگونه است که هر دو گروه متناسب هستند؟
با این تقسیم بندی اثبات می شود که دلیل متناسب ماندن هر دو گروه قدرت ذهن آنهاست که عاری از هرگونه فرمول چاق کننده است.
سبک زندگی افراد چاق
جستجو درباره سبک زندگی افراد چاق هم دقیقا مانند سبک زندگی افراد لاغر می باشد. همه تصاویر و محتوای ارائه شده در بستر اینترنت تاکید دارند که نوع غذایی که افراد مصرف می کنند، کم تحرکی، ژنتیک و چند عامل محدود دیگر را عامل چاقی افراد معرفی می کنند.
در تصویری که برای سبک زندگی افراد چاق انتخاب شده است ژنتیک، فست فود، تیروئید و کم تحرکی را عامل چاقی افراد معرفی کرده است. این درحالی است که بسیاری از افراد متناسب هم به اندازه افراد چاق فست فود مصرف می کنند، برخی از آنها تیروئید دارند و تحرک خاصی ندارند اما همیشه متناسب هستند.
بسیاری از افرادی که اکنون چاق هستند در گذشته نه چندان دور کاملا متناسب بوده اند. آنها افکاری عاری از هرگونه فرمول های چاقی داشته اند اما رفتار غذایی آنها شباهت زیادی به رفتار افراد چاق داشته است.
در مقطعی از زندگی به دلایل مختلف افکار آنها دستخوش تغییر شده است و اولین فرمول های چاق کننده در ذهن آنها ایجاد شده است. به این دلیل که از قبل رفتار نامناسب داشته اند، ایجاد حتی یک فرمول چاق کننده مانند “آدم بعد از ازدواج چاق می شه” برای چاق شدن آنها کافی است. چون به واسطه همین یک فرمول سبک زندگی آنها به آرامی تغییر می کند.
همه افراد چاق نیز مانند همه افراد لاغر در ابتدا از نظر افکار و رفتار چاق کننده مانند یکدیگر هستند. در حقیقت همه افراد چاق از یک سبک زندگی مشترک استفاده می کنند.
اما به مرور که چاق تر می شوند عده ای از آنها برای لاغر شدن دست به دامن رژیم های غذایی می شوند و آنقدر تحت رژیم های مختلف زندگی می کنند تا به مرور خوردن آنها از یک فرد متناسب نیز کمتر می شود اما از آنجایی که افکار آنها همچنان مملو از افکار چاق کننده است آنها هرگز به رویای لاغری خود دست پیدا نمی کنند.
در این مثال نیز قدرت افکار در تعیین شرایط جسمی و سبک زندگی افراد چاق کاملا واضح است.
بنابراین اگر قصد لاغر شدن دارید باید تمام تمرکز و توان خود را برای تغییر فرمول های چاق کننده ذهن خود به کار بگیرید. در این صورت شما موفق به تغییر سبک زندگی چاق شونده خود به لاغر شونده خواهید شد.
اعمال فشار مؤثر نیست
از تمرکز بر اعمال فشار یا ایجاد محدودیت غذایی خودداری کنید چون در نهایت هیچگونه نتیجه ای نخواهید گرفت.
در گفتگو با یکی از دوستانم او درباره روش ابداعی خود برای لاغر شدن توضیح می داد.
او می گفت هر روز چندین ساعت ورزش می کنم و برای بالا رفتن سوخت و ساز بدنم حتی کولر را خاموش می کنم.
او از عملکرد خود خیلی راضی بود چون در مقایسه با یک ساعتی که قبلا ورزش می کرده است مقدار بسیار بیشتری عرق می کرد.
او عرق کردن بیشتر را اتفاقی خوش آیند و موثر برای لاغر شدن خودش می دانست.
هر فردی که حتی یک فایل درباره لاغری با ذهن از سایت تناسب فکری گوش داده باشد به وضوح نتیجه این طریق عملکرد برای لاغر شدن را می داند و لازم به شرح نتیجه آن نیست.
اگر می خواهید برای همیشه لاغر بمانید، باید لاغری با ذهن را بعنوان سبک زندگی لاغری خود انتخاب کنید.
فردی که سال هاست متناسب است، سبک زندگی متناسب بودن را برای زندگی انتخاب کرده است. او تصمیم نگرفته است برای مدتی به روش متناسب بودن زندگی کند.
بسیاری از افراد چاق می خواهند از روشی استفاده کنند که در طی مدت کوتاهی آنها را لاغر کنند. آنها انتظار دارند لاغر شوند درحالی که نمی خواهند افکار و رفتار خود را تغییر دهند.
این افراد تصور می کنند جسم آنها هیچ ارتباطی به آنها ندارد و خودبخود چاق شده است بنابراین اگر به طریقی بتوانند جسم خود را لاغر کنند برای باقی عمر در حالت متناسب زندگی خواهند کرد.
اکنون که به لطف خدا چند سال است در مسیر لاغری با ذهن هستم بیشتر از قبل از نگرش افراد چاق درباره لاغر شدن تعجب می کنم.
بسیاری از پزشکان مطرح، ورزشکاران حرفه ای، افراد مشهور و … به گونه ای درباره لاغر شدن صحبت می کنند که موجب تعجب و بیشتر اوقات خنده من می شود.
البته اطمینان دارم همه افرادی که به سایت تناسب فکری هدایت شده اند و تعدادی از محتوای آموزشی درباره لاغری با ذهن را گوش داده اند با نظر من هم عقیده هستند.
من و همه افرادی که عضو سرزمین لاغرها هستند، چیزهایی درباره لاغری می دانیم که بزرگ ترین شرکت های داروسازی، پزشکان، روان شناسان، مربیان ورزشی و …. نمی دانند.
لاغری با ذهن را جدی بگیرید و آن را بعنوان سبک زندگی لاغری خود انتخاب کنید تا نه تنها برای همیشه لاغر بمانید بلکه با تغییر فرمول های ذهن خود تمام جنبه های زندگی خود را تغییر دهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
همانطور که در توضیات نوشتاری شرح داده شد سبک زندگی شامل افکار، انتظار و رفتار است و برای تغییر سبک زندگی چاقی به سبک زندگی لاغری باید این سه مورد را تغییر داد.
تفییر سبک زندگی با تغییر افکار شروع می شود و در لاغری با ذهن به این موضوع به شکل ویژه اهمیت داده شده است.
زمانی که شما در حال خواندن نوشته های آموزشی هستید، زمانی که صرف تماشای ویدیوی آموزشی میکنید، زمان هایی که مشغول فکر کردن به آنچه گفته شده است یا انجام تمرینات هستید و همچنین زمانی که مشغول خواندن نوشته های دیگران هستید در حال وارد کردن افکار هسمو با سبک زندگی لاغری در ذهن خود هستید.
تداوم در این کار به سادگی باعث تغییر سبک زندگی شما خواهد شد. فقط کافی است به مدت کافی مشغول این کار شوید و این مدت برای هر فرد بستگی به محتوای ذهنی اش دارد و قابل محاسبه و پیش بینی کردن نیست.
تا وقتی به تناسب اندام ایده آل خود نرسیده اید به این مفهوم است که باید در این مسیر ادامه دهید. میزان تناسب اندامش ما تعیین کننده سطح تغییر سبک زندگی شما می باشد.
برای انجام عالی تمرینات این جلسه ابتدا محتوای نوشتاری را مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده به شکل انشایی در بخش نظرات این جلسه پاسخ دهید.
- نگرش شما درباره تاثیر سبک زندگی بر شرایط جسمی چیست؟
- ارتباط سبک زندگی با لاغر نشدن با روش های مختلف را بنویسید؟
- به نظر شما سبک زندگی شما چقدر شبیه افراد چاق اطراف شماست؟ شرح دهید.
- تاثیر قدرت ذهن در سبک زندگی افراد را با توجه به توضیحات متن و ویدو شرح دهید؟
- تغییراتی که بعد از آشنایی با سایت تناسب فکری در سبک زندگی تان ایجاد شده است را بنویسید؟
- به نظر شما لاغری با ذهن چگونه به شما کمک میکند سبک زندگی تان را تغییر دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.59 از 41 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام بر متناسبین زیبا و جذاب و خوش اندام .
لاعری سبک زندگیه .
از پریروز که فایل ۸ مبانی لاعری رو دیدم و دیروز هم دوفایل از اینستای شمارو دیدم خیلی حالم خوب شده . عملکردم راضی کننده بود .
احساس میکنم استخوانهای شانه هام دارن بیرون می زنند .
جالبش برای من اینه آموزشهای شما خیلی عالی داره روی جسم من خودشو نشون میده .
میدونید حس می کنم خوب درک کردم .
به خودم فشار نمیارم . چون من ادمی هستم که اصلا نمیتونم فشار رو تحمل کنم . البته الان که فکر می کنم فشار تنبلی رو خیلی تحمل کردم فشار پرخوری رو خیلی تحمل کردم . فشار نرسیدن به آرزوها رو خیلی تحمل کردم .
راستی قراره بعد از ایام فاطمیه ازدواج کنم . با همون آقایی که یه مدت باهاش بودم . دوباره اومد سراغم و بهش گفتم اگه واقعا منو میخوای ما که این همه مدت با هم بودیم بیا با هم ازدواج کنیم .اگه هم نمیخوای برای همیشه برو . راستی گفته بودم با یه آقای دکتری آشنا شده بودم . از همون اول به دلم نمیچسبید . حرفاش رو دوست نداشتم خیلی مهربون بود . خیلی مودب و خوش برخورد بود خیلی هم دوسم داشت ولی اصلا به دلم نمی نشست . همش دنبال یه بهانه میگشتم باهاش به هم بزنم . به محض اینکه این درخواست رو به کائنات دادم اجابت شد . همون روز فهمیدم یه دروغ کوچولو بهم گفته . همون دروغ رو بزرگش کردم و کلا باهاش قطع رابطه کردم . بلاکش کردم از همه جا . اما رد تماسها و پیامهاش می اومد تا دوهفته فقط درخواست بخشش میکرد ولی جوابشو نمیدادم . حتی بارها بهش گفته بودم ما به درد هم نمیخوریم ولی متوجه نمیشد تا اینکه این دروغ رو ازش دیدم و ترکش کردم . در حالیکه همون پسر که ما بارها با هم مشاجره داشتیم اما ته دلم دوسش دارم . از اینکه باهاش حرف میزن احساس لذت میکنم . حتی از اینکه گولشو بخورم ناراحت نمیشم . یه جورایی حسشو دوست دارم . عشق ورزیدنش رو دوست دارم . مهربونیاش رو دوست دارم . نامهربونیاش رو دوست دارم . همه جوره دوسش دارم . مدت زیادی هست که با همیم و یه جورایی حس میکنم مرد زندگیم همینه . نمیتونم به مرد دیگه ای فکر کنم اونم همین عقیده رو داره . برای همین از پیشنهادم استقبال کرد و گفت بساط خواستگاری رو جور میکنم . به مامانم میگم زنگ بزنه به خانوادت و از این رسم و رسومات الکی .
یادمه یه زمانی آرزو داشتم بیاد خواستگاریم ولی غرورم بهم اجازه نمیداد بهش چیزی بگم و اونم قدم پیش نمیزاشت . مدتها با هم دوست بودیم تا اینکه وقتی بهش گفتم اگه منو میخوای و حرفات واقعیه بیا خواستگاریم تا کی رابطه ی پنهانی و ترس و لرز . اونم خیلی راحت قبول کرد انگار همیشه میترسید پا پیش بزاره . خلاصه که مقدمات امر خیر داره درست میشه کرونا هم که هست و خیلی تشریفاتی مراسم برگزار نمیشه . به گمانم زود ازدواج کنیم . البته ما چند ساله که با هم هستیم و روی هم خوب شناخت داریم و شاید به خاطر همینه تو ذهنم ازدواج کردن خیلی راحته .
اوا چی میخواستم بگم به اینجارسیدم در مورد سبک زندگی لاغری بود .
بله ما خیلی وقتها رژیم میگرفتیم تا از لاغری همیشگی فرار کنیم و بیشتر دنیای چاقی رو برای خودمون اثبات کنیم . ولی الان بدون زور و اجبار خیلی راحت لاغر شدن رو در خودم حس میکنم .
میدونید من دارم با فرمانده صحبت میکنم و با هم مشورت می کنیم تا دستوراتشو تغییر بدیم .
من دیروز خیلی کم امر به خوردن داشتم . اونم به این دلیله که ته کار احساس می کنم هنوز به مصرف مواد غذایی نیازمندم . این نیاز به مصرف مواد غذایی نمیزاره کاملا امر به خوردن رو نادیده بگیرم .
امر به خوردن خیلی داره متوقف میشه .
یه فرمول دیگه هم که هست دیدن غذاست . دیدن غذا همیشه برای من مساوی خوردن بوده .
چه سیر باشم چه گرسنه هر غذایی رو میبینم سیع فرمان خوردن صادر میشه .
فعلا نمیدونم در مقابل این فرمول چه راهکاری پیاده کنم . فعلا که بهترین کار این رو میدونم که چشمم رو از روش بردارم نگاهش نکنم که تحریک نشم یعنی فرمول ذهنی خوردن با دیدن غذا در من شروع به اجرا میکنه . اولم میاد توی فکرم بعد میاد تو دستم بعد برمیدارم و میخورم . پس چشمامو بر میدارم که اتفاقات بعدی نیفته . کنترل ورودیها فعلا دارم انجام میدم . ولی بیشتر دوست دارم کنترل ذهن انجام بدم . یعنی فکر میکنم کسی که کنترل ذهن داره قویتر از کسیه که کنترل ورودیها داره .
چون کسی که کنترل ذهن داره حتی اگه در معرض غذا هم قرار بگیره ذهنش فرمان به خوردن نمیده .
اما کنترل ذهن چجوریه ؟
چطور میشه ذهن رو کنترل کرد که وقتی غذا رو دید نخوره و نخوردن رو انتخاب کنه .
به نظرم اگر من لذت خوردن رو در خودم کم کنم و در عوض لذت نخوردن رو زیا کنم ذهن منم لذت نخوردن رو بیشتر اعمال میکنه . یادمه با دوستام رفته بودیم دانشگاه . اونا خیلی لاغر بودن ما از صبح تا بعد از ظهر پیش هم بودیم . من بارها و بارها امر خوردن در ذهنم اومد اما اونها اصلا انگار نه انگار . بهشون میگفتم بچه ها شما گرسنه نیستید میگفتن مگه ساعت چنده میگفتم ساعت ۴ شده چرا چیزی نمیخورید . میگفتن ول کن میریم خونه یه چیزی میخوریم و اصلا یادشون میرفت و دوباره به ادامه ی کار مشغول میشدن من تا میرسیدم خونه تکرار گفتگوهای ذهنیم بر اینکه وای دارم میمیرم این همه مدت نخوردم حالا چیکار کنم الان ضعف میکنم بهم خیلی فشار اومده و کلیییییییی حرف دیگه می اومد تو ذهنم در حالیکه دوستام حتی یه بارم که من از بیرون بهشون گفتم بچه ها بریم یه چیزی بخوریم یادشون اومد ساعت ۴ شده که اونم اصلا انگار نه انگار خیلی راحت گفتن میریم خونه و اصلا توی ماشین حتی یکبارم نگفتن وای این همه مدته ما هیچ چی نخوردیم .
واقعا اونها سبک نگرششون با من فرق داشت . من اگه بخوام سبک زندگیم مثل اونها بشه لازمه سبک نگرشم مثل اونها بشه .
آدمای چاق بازم میگن اونا میخورن ولی لاعرن . بابا اونا حتی به خوردن فکر نمیکنند . از نخوردن زجر نمیکشن . ما از نخوردن زجر میکشیم . اونا خیلی وقتها از خوردن زجر میکشن . حوصله ندارن بخورن . خیلی غذاها رو دوست ندارند بخورن . یادمه یه بار تو دانشگاه کشک و بادمجون خریدیم . خدا میدونه این دوستای من چجوری میخوردن من چجوری میخوردم . تازه من پیازم گرفته بودم که بیشتر لذت ببرم و برای اینکه جلوشون خجالت نکشم گفتم میخوام غذا خوردن رو بهتون یاد بدم . گفتم شماها بلد نیستید غذا بخورید که . خلاصه لقمه های بزرگ گرفتم غذا فراوون گذاشتم لای نون . گازهای بزرگ میزدم و بعدشم پیاز میخوردم و به به و چه چه میکردم ولی اونا لقمه ها اندازه ی دو بند انگشت . همونم گازهای ریز . اصلا من این همه تفاوت در ذهنم نمیگنجید .
چرا من انقدر دوست دارم و با هیجان میخورم ولی اونا هیچ هیجانی برای خوردن نداشتن . حرصم میگرفت ازشون بهشون میگفتم مثل آدم غذا بخورید آخه این لقمه ها چیه شماها برمیدارید . خلاصه کلی با هم می خندیدیم ولی من نمیفهمیدم همه ی اون صحنه ها سبک زندگی و بهتره بگم سبک ذهنیت منو و اونارو به نمایش میزاشت .
من از خوردن غذا لذت میبردم و اونا از نخوردنش
من رفتار خودمو میپسندیدم و انتخابش کرده بودم و اونا رفتار خودشون رو دوست داشتن .
اونا نمیتونستن مثل من عمل کنند چون ذهنیت منو نداشتن و منم نمیتونستم مثل اونها عمل کنم چون ذهنیت اونها رو نداشتم .
خلاصه سبک زندگی ما با هم خیلی فرق داشت و من وقتی الان فکر میکنم میبینم شاید من به طور کامل مثل اونا نشم ولی سعی میکنم کم کم از خود چاقم فاصله بگیرم . چون چاقی دیگه به من لذت نمیده . من از رفتار خودم در رنجم . چرا باید من بدتر از حیوون غذا بخورم . من انسانم . وقتی به اونا میگفتم شوخی مکردم و میگفتم شما مثل آدم غذا نمیخورید . ادم باید اینجوری غذا بخوره و لقمه های بزرگ رو میزاشتم دهنم و بعد همه میخندیدیم الان که فکر می کنم میبینم اتفاقا اونا آدم بودن این من بودم که مثل آدم رفتار نمیکردم و میخواستم عمل و سبک زندگی چاق خودم رو به اونها هم یاد بدن . جالب بود بهشونم میگفتم یه بار دوبار فایده نداره شما باید با من زندگی کنید تا سر دوماه چاقتون کنم . چقدرم افتخار میکردم . ولی الان واقعا دیگه این سبک زندگی رو نمیپسندم .
من دارم سبک زندگی جدیدم رو انتخاب می کنم . زندگی که دیگه برداشتن لقمه های بزرگ در اون افتخار و لذت نیست .
زندگی که دیگه خوردن در اون اولویت اول زندگی نیست .
زندگی که چند ساعت گرسنه بودن در اون مساوی ضعف و سردرد و حال بد نیست .
من میخوام زندگی رو انتخاب کنم که برای همیشه باشه نه فقط رژیم چند روزه و موقتی .
پس باید سبک زندگی جدید رو تمرین کنم و هر روز یه قدم از مسیر چاقی برگردم . لزومی نیست سختش کنم . لاغر شدن خیلی راحته . چون تا حدود زیادی درکش کردم فقط باید تکرارش کنم . اگه حرفام تکراری میشه ببخشید ولی من چاقی رو بارها تکرار کردم تا بهش عادت کردم پس باید لاغری رو هم بارها تکرار کنم .
امروز برداشتن لقمه های کوچیک رو تمرین میکنم . یاد دوستام افتادم . البته میدونم شاید ذهن چاق من اولش برداشتن لقمه های کوچیک رو مسخره بازی بدونه ولی من بهش میگم من فقط میخوام یه سبک جدیدی از زندگی رو خلق کنم . کاری به تو ندارم . میخوام وقتم رو صرف ساختن سبک زندگی لاغری کنم . پذیرشش هم خودش قدم بزرگیه . چون اولش مقاومت میکنم . ولی با کمک ذهنم میتونیم با هم حرکت کنیم . اون بهم یاداوری کنه و منم حرفشو در راستای لاغری گوش بدم . همونجوری که ذهنم داره چاقیشو ترک می کنه منم باید ترک کنم . اصلا من باید ترک کنم که اونم ترک کنه . من یه چیزی فهمیدم شاید نیروی خوداگاه ضعیفتر باشه اما قدرت انتخاب داره اما نیروی ناخوداگاه قدرت انتخاب نداره هر چی من بهش دیکته کنم اون اجرا می کنه بعد به من دستور میده که من ناخوداگاه اجرا کنم . یعنی خودش اجرا میکنه .
فهمیدم اختیار دست منه . فرمون دست منه حتی اگه دستور از طرف ذهن صادر میشه ولی اون کارهایی که به من لذت بده رو دستور میده .
مثلا من از دیدن غذا لذت میبرم که اونم میگه بخور . وقتی حس لذت رو از دیدن جدا کنم دیگه دیدن یه سساندویچ همبرگر با دیدن یه گل یه تابلو فرش درخت خونه و … برام فرق نداره .
لزومی نداره من هرچیزی که میبینم بخورم .
امروز این فرمولها رو سعی میکنم اجرا کنم .
یکی اینکه لقمه های بزرگ بر ندارم . یکی اینکه با دیدن غذا هیچ لذتی به خودم ندم و نگاهمو برگردونمم خوبه چون لذته قطع میشه .
خیلی ریز و دقیقه . ولی باور میکنید این چند وقته خونه ی ما پر از غذا شده حالا میفهمم من به تنهایی چقدر میخوردم 😖😖😖😖
الان همه جارو باز میکنم پر از خوراکیه . کابینتها بیسکوییت و انجیر خشک . روی اوپن شیره انگور و شربت . توی یخچال غذاهایی که نخوردم و نون و میوه . سیب زمینی پیازمون که همیشه زود زود تموم میشد الان نگاه میکنم چرا اینا تموم نمیشن . بابا من فقط تنهایی خوردنم یکم کم شده چرا انقدر غذا تو خونه است .
من هر وقت میرفتم سر یخچال به زور یه چیزی برای خوردن پیدا میکردم ولی الان این همه چیز هست .
خراب شدن غذاها یه الگوی دیگه است که در ذهن منه الان میگم به من چه . خب خراب بشن . چیکارشون کنم .
دارم نیازمو بهشون کم میکنم . البته دوست دارم درونمم واقعا تغییر کنه . البته واقعا میخواما ولی ته دلم هنوز میگم این همه غذا حیف میشه . همین یه جمله منو ترغیب میکنه که برم بخورمشون ولی بعدش تغییرش میدم میگم نه . من حیفم حال خوب من حیفه که با خوردن این غذاها بد میشه . من از نخوردنشون بیشتر لذت میبرم .
البته بازم میگم من هنوز عادت نکردم فقط دارم تمرین میکنم . عادات من هنوز همون قبلیها هستن اما اینارو هم دارم تمرین میکنم . هنوز زورشون به اونا نمیچربه ولی وقتی من بخوام و انتخاب کنم ذهنمم با من همکاری میکنه و زورمون رو میزاریم روی عادات جدید تا اونا رو همراه با لذت کنیم تا بیشتر تکرارشون کنیم .
خلاصه برای تغییر سبک زندگی فعلا اینا به ذهنم میرسه .
و اینکه واقعا هر لحظه باید لاعری رو بخوام تا به من داده بشه . نخوام در مسیرش حرکت نمیکنم ولی اگه بخوامش ذهن منم کمکم می کنه تا در مسیرش قدمهای کوچک اما مستمر بردارم . به قول و فرمایش شما قدم های کوچک اما مستمر .
فعلا خدانگهدار