در ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم دارد. همچنین نخوردن را عامل چاق تر نشدن می دانیم.
به همین دلیل متعجب هستیم که چرا می خورم چاق میشم، اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
نکته جالب اینکه در هر دو مورد تمرکز ما بر چاقی است.
عامل لاغر شدن را پیدا کنید
افراد چاق زیادی در جهان هستند که تصور می کنند برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخورند یا از یه نوع خاص فقط بخورند و همچنین هر روز ورزش کنند تا لاغر شوند این در حالی است ک میلیارها انسان متناسب هر روز ورزش نمی کنند یا بر اساس دستور العمل های نوشته شده غذا نمی خورند.
بنابراین غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست که البته همه ما این عقیده را هم داریم چون بارها رژیم گرفتیم و به اندازه کافی ورزش هم کرده ایم اما لاغر نشدیم یا اگر هم مقداری لاغر شدیم خیلی سریعتر از زمانی که صرف لاغر کردن کردیم دوباره چاق شدیم.
پس برای لاغر شدن باید به دنبال عامل و دلیل دیگری باشیم که تا کنون بهش توجه نکردیم. به عبارتی باید عامل لاغر شدن را کشف کنیم.
چه چیزی عامل لاغر شدن است؟
سال های زیادی از عمرم را درگیر اضافه وزن و تلاش برای لاغر شدن بودم. سابقه 35 ساله من در چاقی سبب شد تا تمام جنبه های زندگی من تحت تاثیر چاقی قرار بگیرد.
در آن سال ها بارها شنیده بودم که خوردن باعث چاقی می شود و بارها از اطرافیانم شنیده بودم که هرچی می خورم چاق میشم ولی وقتی نمی خورم لاغر نمیشم.
هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم اولین راهکاری که به نظرم می رسید رژیم گرفتن بود.
- برای مدتی سعی می کردم غذای سرخ کردنی نخورم
- مقدار نان را به حداقل می رساندم
- برنج را حداکثر 8 تا 10 قاشق می خوردم
- بیشتر سعی می کردم با خوردن سالاد و سبزیجات مقداری از وزن و سایز خودم را کم کنم.
هربار که توسط دیگران به خاطر چاقی مورد نصیحت قرار می گرفتم، اولین راهکار آنها این بود که کمتر غذا بخورم و راهکار دوم هر روز یک ساعت ورزش کنم.
کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن نسخه ای است که بارها برای همه افراد چاق در جهان صادر شده است اما نتیجه ای از این نسخه تکراری به دست نیامده است.
متاسفانه متولیان لاغر شدن افراد چاق انسانهایی هستند که خودشان لاغر هستند و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارند بنابراین تنها راهکاری که به نظرشان می رسد کنترل غذا خوردن یا تعیین مقدار و نوع مواد غذایی است.
به همین دلیل است که سالهای زیادی است انواع برنامه های رژیمی برای کمک به لاغر شدن افراد چاق ایجاد شده است که ماهیت همه آنها رژیم گرفتن است اما به شکل های بی نهایت متنوع این برنامه را ارئه می کنند.
نکته اصلی و مهم این است که فرد چاق با رژیم گرفتن نمی تواند لاغر شود چون حتی اگر غذایی که برای او تعیین شده است را بخورد اما در ذهنت تمایل و علاقه به خوردن غذایی دارد که دوست دارد بخورد اما اجازه خوردن ندارد.
از آنجا که ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمی شود می تواند فرد را در معرض چاقی قرار دهد چون ذهن ما نمی فهمد که این فکری که در حال مرور کردن آن هستیم فقط یک فکر است و غذایی خورده نشده است.
چون در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی محسوب می شود وقتی به خوردن یک غذا فکر می کنید برای ذهن شما این افکار به منزله خوردن است و خوردن هم در ذهنتان برابر با چاقی است پس فرایند چاق تر شدن تنها با فکر می تواند انجام شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد چاق عقیده دارند چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
اگر به روند گذشته خود فکر کنید این موضوع برای شما واضح می شود که چگونه با قدرت ذهنتان چاق شده اید.
همه افراد چاق این تجربه را دارند که در شرایطی که برنامه غذایی آنها تغییر نکرده است چاق تر می شدند یعنی برای من به این شکل نبود که به مرور غذا خوردن من بیشتر شده یا تنوع غذایی من گسترده تر شود بلکه با همان غذایی همیشگی به همان مقدار و تنوع من به مرور چاق تر می شدم. به همین دلیل من عقیده پیدا کرده بودم که آب می خورم چاق میشم.
چه چیزی باعث چاق تر شدن من می شد؟
من که نه مقدار غذایم را بیشتر کرده بودم و نه تنوع سفره غذای خانه ما بیشتر شده بود پس چرا هر سال چاق تر می شدم؟
قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق تر شدن من می شد بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه.
تکرار تعدادی فکر برای مدت طولانی برای چاق تر شدن کافی است.
چرا غذا می خورم چاق میشم
بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که غذاها عامل چاقی آنها هستند. من هم عقیده داشتم هر چی می خورم چاق میشم در صورتی که انسانهای متناسب زیادی از همین مواد غذایی می خورند اما لاغر هستند.
همیشه برایم سوال بود:
چرا غذایی که دیگران را چاق نمی کند به راحتی مرا چاق می کند؟
چرا من هرچی می خورم چاق می شم اما دیگران هرچی می خورن لاغر هستند؟! از طرفی چرا نخوردن های من باعث لاغری من نمی شود! اما بارها از افراد متناسب شنیده بودم که بخاطر فقط دو سه روز بهم خوردن نظم غذا خوردنشان لاغر شده اند.
به این عبارت دقت کنید:
به همان سرعتی که من چاق تر می شدم افراد متناسب لاغر تر می شدند و به همان کندی که من لاغر می شدم آنها به وزن و سایز قبلی خود بر می گشتند.
واقعا چرا؟ چرا این همه تفاوت بین دو انسان باید وجود داشته باشد؟
معجزه لاغری با ذهن
به لطف خدا با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن به مرور پاسخ همه سوالات و ابهامات ذهنی ام درباره چاقی و لاغری را پیدا کردم و آن چیزی نبود جز قدرت ذهن.
تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ام بود.
دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داشت و همین عامل کافی بود تا آنها از هر غذایی که دوست دارند می خوردند و همیشه متناسب بودند اما من بارها بخاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق تر شده بودم!
شاید شما هم مثل من بارها بخاطر خوردن فلان غذا احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر یک شب شام خوردن در مهمانی احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر خوردن یک بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق تر شدن کرده باشید.
آنچه ما احساس می کنیم ارتباطی به ماده غذایی ندارد بلکه بخاطر نگرش و تعریفی است که از آن ماده غذایی در مغز ما ذخیره شده است.
توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذار است.
اطلاعات مربوط به مواد غذایی در مغز ما ذخیره شده اند.
هر بار که آن اطلاعات را مرور می کنید و به احساس چاق تر شدن می رسید در واقع تصویری مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید که چاق تر شده اید.
همانگونه که یک نقاش با نگاه کردن به یک صحنه آن را روی بوم نقاشی می کند. مغز هم با توجه کردن به آنچه در ذهن نقش می بنند به شکل دادن جسم می پردازد.
به عبارت خیلی ساده تر، اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی در ذهن ایجاد می شوند، سپس مغز آن تصاویر را به واقعیت زندگی ما تبدیل می کند.
درک تفاوت بین ذهن و فکر سبب می شود تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنیم.
رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.
به همین دلیل است که اگر ما تصمیم بگیریم تغییری در برنامه غذایی یا مقدار خوردن خود ایجاد کنیم آن تصمیم بعنوان دستوری در مغز ایجاد می شود و سپس به رفتار و عمل ما تبدیل می شود.
این تغییر که به صورت دستی توسط ما اعمال شده است تاثیری بر ذهن ما ندارد و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهن ما نمی شود به همین دلیل است که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی ما نمی شود.
نتیجه رژیم گرفتن چیست
همه ما تجربه رژیم گرفتن را داریم. خیلی وقت ها در زمانی که در رژیم هستیم اما همچنان عقیده داریم که غذا می خورم چاق میشم چون در ذهن ما دیگر مقدار غذا اهمیت ندارد بلکه عمل خوردن مهم و چاق کننده شده است.
در مدت رژیم ما خیلی از مواد غذایی که قبلا می خوردیم را دیگر نمی خوریم اما به همان اندازه که خوردن آن مواد غذایی باعث چاقی ما می شود نخوردن آنها باعث لاغری ما نمی شود.
علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی در بدن ما به محتویات ذهنی ما درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط دارد.
در ذهن همه افراد چاق خوردن یک غذا می تواند باعث چاق تر شدن آنها شود. همچنین آنها اعتقاد دارند که نخوردن یک غذا می تواند مانع چاق تر شدن آنها شود.
یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن توجه و تمرکز روی چاق شدن و نشدن است.
در این بین هیچ ردپا یا اثری از لاغری مشاهده نمی شود.
شاید به ظاهر ما برخی مواد غذایی را نمی خوریم که لاغر شویم اما در واقع هدف ما از نخوردن، چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
این موضوع را می توان با توجه کردن به دلیل نخوردن های خودمان به راحتی متوجه شویم.
اگر هربار که به هر دلیلی غذایی را نمی خوریم از خودمان سوال می کردیم چرا من این غذا را نمی خورم؟
به وضوح مشخص می شد که تقریبا در همه موارد دلیل ما برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق تر شدن بوده است نه لاغر شدن.
فکر اصلی که در پس همه نخوردن های ما وجود دارد چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
حتی شاید بارها شما تصمیم گرفته اید از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر شوید و اتفاقا به خوبی آن برنامه را اجرا کرده باشید اما به این نکته توجه کنید:
- دلیل اینکه لیستی از غذاها مجاز برای خوردن تنظیم می شود چیست؟
- دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق یا ترازو تعیین می شود چیست؟
به وضوح مشخص است که دلیل اصلی این است که خوردن غذاهای دیگر یا مقدار بیشتر از آنچه تعیین شده است باعث چاق تر شدن ما می شود.
واضح است که در برنامه های رژیمی نیز تمرکز بر روی چاق تر نشدن است.
“دقت کنید”
درست است که برنامه رژیمی تنظیم شده به منظور لاغر شدن است اما از آنجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن بسیار کمتر از غذاهای غیرمجاز است پس به این معناست که در ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن آنان است چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستند.
این طرز برخورد و تجربه هایی که ما از تلاش های خود برای لاغر شدن داریم واضح می کند که همواره تمرکز ما بر روی چاقی بوده است و به همین دلیل هیچوقت لاغر نشده ایم.
اهمیت درک تفاوت بین نگرش ما درباره چاقی و لاغری و عملکرد ما برای لاغر شدن سبب شد که تجربه خود در مسیر لاغری با ذهن را با دوستانم از طریق این فایل آموزشی به اشتراک بگذارم.
اطمینان دارم دیدن بارها این فایل آموزشی سبب تغییر در نگرش شما نسبت به موضوع چاقی و لاغری خواهد شد و نتیجه تغییر نگرش شما تغییر جسم شما خواهد بود. چه بخواهید چه نخواهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک محتوایی آموزشی چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم بعد از خواندن نوشته و تماشای ویدیوی آموزشی درک خود از آگاهی دریافت شده را به صورت شرح انشایی بنویسید و دقت کنید در نوشته خود به سوالات زیر پاسخ دهید.
- تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.
اگر به تلاش های قبلی خود فکر کنید متوجه می شوید که در ابتدا هدف شما برای شروع به رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده است اما نگرش و تفکر اصلی شما در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی تلاش برای چاق تر نشدن بوده است.
چرا که اگر غذایی را نمی خوردید به این دلیل بود که اگر می خوردید لاغر نمی شدید یا چاق میشدید.
اگر ورزش می کردید به این دلیل بود که عقیده داشتید اگر ورزش نکنید لاغر نمیشی یا چاق میشی.
به همین دلیل به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن دوباره چاق می شدیم چون دلیل و عامل چاق نشدن خود را رها کرده بودیم. با توجه به درکی که از این مطلب دارید بنویسید که:
- تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟
فکر کردن به متناسب بودن به ایجاد تصاویر جدید ذهنی لاغر شدن کمک میکند بنابراین سعی کنید تصور کنید شما در وضعیت متناسب هستید و با بودن در وضعیت متناسب به سوال زیر پاسخ دهید.
- نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 71 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
چی بخوریم چی نخوریم ؟خبلی درمورد خوردن در ذهن ما حرف هست و ما رو در گیر کرده .
نگرش ما باید در مورد خوردن تغییر کنه و به یه ثباتی برسه .
خوردن واقعا چه نقشی در وضعیت جسم ما داره ؟
منم همیشه با کنترل خوردن میخواستم لاعر بشم و به دنبال هیچ راه و روش دیگه نبودم پس هر جوری بود خوردن رو کم میکردم شام نمیخوردم یا سرخ کردنی نمیخورم و یا شیرینی و … نمیخوردم و یا این اواخر که رژیم داشتم از دکتر تغدیه اونجا به من گفته میشد چه چیزهایی ممنوع هست چه چیزهایی ازاد هست مثلا سالاد و سبزی آزاد بود وه منم خیلی وقت ها تلافی رزیم رو با خوردن سالاد در میوردم و وقتی من رژیم رو کنار میزاشتم اون همه زیاده روی در خوردن سالاد رو با چیزهای دیگه جبران میکردم چون دیگه به هردلیلی رژیم نبودم و انگیزه برای خوردن سالاد نداشتم و حرص و ولعم تو خیلی از چیزا که محدود بود رو با خوردن زیاد در مواقع غیر رزیم جبران میکردم خود من بارها دوران بارداریم یه فرصت بود تا تلافی رزیم و نخوردن هام رو در بیارم و تازه کلی هم فرمولهای دیگه داشتم که به جای دو نفر بخور و زیاد بخورم که واقعا زیاده روی میکردم در خوردن .
و همینا باعث میشد من در مدت کوتاهی چاقتر میشدم و همین ها فرمولهای ذهنی من رو خراب میکنه چون اسم سالاد ازاد بود و کالری هم نداشت و منم زیاد میخوردم در واقع به همون حس خفگی که میگفتیم سیری در دوران رزیم با سالاد میرسیدیم بعدا که رزیم نبودم به همین صورت دلم میخواست زیاد بخورم تا به سیری و همون خفگی برسیم و بگم سیرم اما این دفعه با مواد غذایی دیگه که تمام دوران رزیم از اونها محروم بودیم و حرص و ولعشون رو پیدا میکنیم اما دیگه در مواقعی که رزیم نیستم با مواد عذایی دیگه میخوام این پیعام رو یا این حس رو بگریم که در اون مواقع هم احساس سیری ما که مثل الا نبوده با حس خفگی و شکم درد و … اینا بوده و همین باعث میشد ما در زمان کوتاهی چاقتر بشیم
من باید نگرشم به خوردن بهتر بشه و کار این دورها همین هست .
من قبلا که رزیم بودم بارها میگفتم که این غدا رو بخورم خیلی چاق میشم یا این موقع بخورم خیلی چاق میشم . و وقتی میخوردم همش عداب وجدان و سرزنش داشتم بعد از خوردنش و یا خیلی وقتها فلان عدا رو نخوردم که چاقتر نشم پس چه نخورم یا بخورم دلیلیش این بوده که چاق نشم و اگر یه چیزی نخوردم خوشحال بودم که نخوردم و میگفتم پس چاقتر نمیشم . منم قبلا که رزیم بودم اینطور بودم که تفکیک میکردم چی بخورم یا چی نخورم اگر این رو خوردم چاق میشم و یا بهتر این رو نخورم که چاقتر نشم والان که در این مسیرم خیلی فکرم عوص شده و اون ترسم خیلی کمتر شده و چون استمرار دارم در این مسیر اگاهی ها رو مرتب مرور میکنم با حال خوبی عدا میخورم و معمولا هم این افکار من خیلی کمتر سراع من میان ولی بعصی وقتها ادم هایی در اطراف من هستن و اونها هنوز به دنبال رزیم و لاعری و ورزش هستن و اینقدر با وسواس و دقت میخورن که من واقعا تعجب میکنم که منم اینطور بودم و باورم نمیشه و اونجا هست که تفاوت خودم با بقیه رو میبینم که جقدر راحت میخورم ولدت میبرم بدون استرس و همچنان هم دارم متناسبتر میشم اما اون افراد روز به روز چاقتر و محدودتر در خوردن میشن و اونجا هست که به این روش بیشتر ایمان میارم .
و این افراد نمیخورن که چاق نشن و نمیگن نمیخورم که لاعر بشم نه میگن نمیخورم که چاق نشن به نطر من استاد داخل یه فایلی گفتن که هم توجه کردن داریم و هم توجه نکردن داریم اما این افراد در هر دو مرود دارن به چاقی توجه میکنن هم اون موقع که عدا ی خاصی رو خوردن و ترسیدن همش میگن ما خوردیم الان چاق میشیم وای کاش نمیخوردم این فرد داره به چاقی توجه میکته اونجا هم که نمیخوره از ترس اینکه چاقتر نشه بازم داره به چاقی توجه میکنه که نخورم وگرنه وزنم اینقدر میره بالا و من چاقتر میشم و …در صورتی که باید توجه و تمرکز ما بر لاغری باشه که به اون برسیم و اون رو در جسممون نمایان کنیم گفتیم که ما به هر چیزی تو جه کنیم همون رو وارد زندگی خودمون میکنیم میخواد خوشمون بیاد میخواد خوشمون نیاد اگه دوستش نداریم توجه نکنیم .
و این جا موصوع تغییر جملات نیست که بگیم خوب جمله ام رو تغییر میدم و دیگع این حرف رو نمیزنم که چاق نشم نه موصوع اینجا نگرش ما هست و هدف ما این هست از سطح بالاتر به این موصوع نگاه کنیم و اصلا تمرکز ما بر جملات نیست و ذهن ناخوداگاه با جملات ما کاری ندارد به احساس ما که ترس و نگرانی از چاق شدن داریم و نگرش و انتطار ما از خودمون کار داره و اگر من نخورم که چاقتر نشم و یا خوردم که چاق میشم در هر دو حالت من انتطارم این هست که من چاق میشم و من باید نخورم که چاق نشم و این انتطار و احساس و نگرش ما و یا همین فرمولهای دهنی به همین راحتی تغییر پیدا نمیکنه مگر استمرار داشته باشیم و در این مسیر باشیم که نگرش و انتطار ما تغییر پیدا کرده باشه
یه مثال برای تغییر نگرشم :
من کنار همین افراد رزیم دار که باشم و درمورد چاقی و لاعری که حرف میزنن و همش به دنبال حذف یه سری چیزها مثل نون و برنج و شیرینی هستن و برعکس میگن باید پروتیین و ..بخوری من به خدا خندم میگیره و اصلا دوست دارم فریاد بزنم که این راهش نیست منم اینکار رو کردم ولی الان برعکس شده هر چی میخوام حتی چیزهایی که چندین سال جرات نکردم بخورم رو به راحتی میخورم مثل کره و مربا و تخم مرع سرخ شده داخل روعن و کیک و شیرینی و … شام دلخواهم نه اون چیزهای رژیمی و بد مزه و …. خیلی هم متناسبتر م شدم و دوست دارم بهشون بگم همه چیز بخورین اما بعصی افکار رو وانتطارها و فرمولها رو حذف کنید از ذهنتون نه غداها رو و اصلا اینقدر این حرفهایی که میزنن برام خنده دار و غیر پذیرفتنی هست که از جمع جدا میشم اگه شرایط باشه میرم دور ی میزنم تا حرفشون تموم بشه و برمیگردم چون از من قبول نمیکنن هم حرفی نمیرنم .
پس تغییر نگرش نسبت به موصوع لاعری این هست که فقط ب باید در این راه با استمرار باشیم .
من خودم اون وقتا خیلی از چیزا رو نمیخوردم ولی لاعرتر نمیشدم که هیچ چاقتر هم میشدم و بارها شده بود در حین ورزش و رزیم من وزنم بالاتر میرفت و همیشه با نگرانی و با ترس به همه میگفتم که ای کاش دیگه در این وزن بمونم و چاقتر نشم ولی هی هر ماه چند کیلو اصافه میکردم و دوباره هی میترسیدم و میگفتم هر چیزی رو که باید نخورم که نمیخورم پس کاش چاقتر نشم به همه میگفتم چیکار کنم وزنم نره بالا چه ورزشی بکنم که چاقتر نشم و تمام توجه و تمرکزم این بود که من نمیتو نم لاعر بشم پس حداقل چاقتر نشم ولی چون انرژی میدادم فکر و با احساس که همون فرکانس چاقی میدادم و ارتعاش چاقی میدادم و چاقی رو دریافت میکردم و جهان کاری نداره که من چاقی رو دوست دارم یا ندارم جواب توجه و تمرکز من رو به چاقی برام میفرستاد با چاقی بیشتری که من دریافت میکردم .
پس تغییر نگرش من هست که نتیجه رو رقم میزنه .
پس عداها مقصر چاقی ما نیستن افکار ما مقصر هستن و ما رو چاق یا لاعر میکنن.
و ما یاد گرفتیم کاری با عدای مورد نیاز خودمون نداشته باشیم و اون که نیاز بدن ما هست و تمام حرف ما با اون اصافه خوردنها هست و باید اونها رو تغییر بدیم .
ما باید هم ذهن و هم عملکرد رو تغییر بدیم و نباید فقط روی عملکرد کار کنیم پس اول ذهن رو تغییر میدیم و بعد عملکرد تغییر میکنه .
وقتی نگرش من این باشه نخوردم که چاقتر نشم و خوشحال باشم که نخوردم بپرس از خودت چرا نخوردی ؟؟؟همون چرا هست که نتیجه رو رقم میزنه برای شما در واقع ما باید ببینم در لایهای زیری دهن ما در اعماق دهن ما چه فکری هست نه اینکه بر زبان ما چی میاد خیلی وقتعا هست که افکار ما با گفتار ما همسو نیست و همون افکار ما نتیجه رو رقم میزنه مثلا :من در گفتار میگم من لاعر میشم و لی در سطح افکار صدایی میشنوم که شتر در خواب بیند پنبه دانه
پس همین همسو نبودن باعث میشه ما نتیجه رو چاقی ببینم .
.
به فکرهای پشت عمل خودتون توجه کنید
که اگر میری مهمانی و نمیخوری و از شب فکر میکنی چطور رفتار کنی و چی بخوری و چی نخوری ببین چرا این فکر رو کردی و این تصمیم رو گرفتی ؟؟؟ همیشه باید علت رفتار رو تعییر بدهی و کاری به رفتار نداشته باشین .
پس نتیجه میگریم تمام این نخوردنها و چطور خوردنها و چی رو چطور بخورم ابپز بخورم و یا سرخ شده و یا چند برش از چی بخورم و یا شب بخورم یا طهر بخورم و یا کالری شماری کردن و محاسبه کردنها و برچسب زدن به عداها و تفکیک اونها از هم همه ی اینها توجه به چاقی هست و ما رو به چاقی بیشتر سوق میده باید این خوردن اینقدر برای ما بدیهی و ساده و بدون فکر و استرس و ترس و نگرانی باشه و یه فعالیت مثل سایر فعالیتهای جسمم ما باشه مثل نفس کشیدن و پلک زدن که ما لاعر بشیم و باید اتوماتیک در ما انجام بشه مثل تمام متناسبها که هر چی بخوان در هر زمانی میخورن و اصلا کاری به این افکار و نگرانیها ندارن ما گرفتار افکار شدیم .
چاقها همیشه با وسواس و دقت عدا انتخاب میکنن و میخورن اما نتیچه چافی بیشتر هست و اما لاعرها بیخیال میخورن و متناسبتر هم میشن پس تفاوت در افکار ما هست نه در عمل ما اصلا ما از خیلی متناسبها کمتر میخوریم اما چرا چاقیم چون فکرهای پشت رفتار ما علط هست که باید اون رو درست کنیم که جرا نمیخوریم ؟؟؟همون باید تعییر کنه و درست بشه و من با دوره و استمرار و گوش دادن تمام فرمولهای دهنی رو باید تعییر بدهم .
و اصلا کاری به مواد غذایی ندارم و باید نگرشم تغییر کنه .
و من هنوز اطرافیان رو میبینم که لاعری رو با نخوردن و بدو بدو کردن و محدودیت داشتن میبینن و من اصلا همچین نگرشی که ندارم هیچ خندم هم میگیره و به یاد اون وقتهای خودم میفتم که چه زجر و سختی میکشیدم و نتیجه با حالای خودم از زمین تا اسمان فرق داشت .
به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست .
من رویای تغییر کردن دارم
بیشترین موضوع در ذهن افراد چاق این هست که چطور بخورم چی رو بخورم یا نخورم به چه اندازه بخورم یعنی اونها کلی در مورد خوردن و نخوردن حرف و حدیت دارن که ذهن اونها رو خیلی درگیر کرده
ما باید فکر کنیم خوردن چه نقشی در وضعیت جسمانی ما داره ؟؟؟
من خودم سالها از،طریق نخوردن میخواستم لاغر بشم یعنی واقعا کم میخوردم و اون اوایل چقدر این راه جواب میداد و خوب لاغر میشدم اما واقعا تحت فشار بودم تا اینکه برای اخرین بار که خیلی چاق شدم تصمیم گرفتم زیر نظر کارشناس تغذیه لاغر بشم و دیگه اون برای من مشخص میکرد که چی بخورم به چه اندازه بخورم تا لاغر بشم و خوب هم لاغر میشدم و یادم میاد طبق رژیم کارشناس خوردن سالاد و سبزی ازاد بود اما من همیشه از اون چیزی که منع بودم حرص و ولع داشتم و زیاد خوشم نمی اومد سالاد بخورم اونم بدون سس با ترشی مگر از روی مجبوری که گرسنه بودم و نمیشد غدا بخورم سالاد میخوردم و یه وقتهایی هم که علاوه بر نیاز بدنم میخوردم چون میگفتم خب سالاد که کالری نداره و یا میگفتم چون کالریش صفر هست بزار هر چقدر میخوام بخورم و اما درسته آزاد بود اما بعد از کنار گذاشتن رژیمم این کار میشد یک رفتار نادرست در وجود من که همراه من می ماند و من همین رفتار رو در غذاهای دیگه هم اجرا میکردم و اونها باعث چاقی من میشد ن .
من بارها شده بود در گذشته وقتی غدایی رو میخوردم به خودم و بقیه میگفتم من الان چاق میشم چرا خوردم ؟؟؟ کاش نمیخوردم و خیلی وقتها هم غدایی رو نمیخوردم که چاقتر نشم یعنی در هر دو حالت توجه و تمرکز ما بر روی چاقی هست من خودم یادم میاد در اواخر که بسیار رژیم میگرفتم و به،شدت محدودیت داشتم خیلی از چیزها رو از روی ترس چاقی نمیخوردم اما لاغر نمیشدم و اما خواهر متناسبم به راحتی به اندازه نیاز میخورد و لاغرر هم میشد و همیشه فکر میکردم چرا اینطور هست ؟؟ چه فرقی بین ما هست ؟؟ چون من همیشه باور داشتم خوردن زیاد باعث چاقی میشه و نخوردن زیاد باعث لاغری میشه اما دیگه این باورم زیر سوال رفته بود و فکرم درگیر بود و همیشه اطرافیانم میگفتن چون تو فلان مشکل رو داری و قرص میخوری برای این هست اما خودم ته دلم میگفتم مگر یه قرص چطور باعث چاقی من میشه من که کم میخورم غدایی نمیخورم که چاق بشم یعنی به شدت دنبال علت اصلی بودم که با این راه اشنا شدم و متوجه شدم چقدر باورهای ما و توجه ما در چاقی و لاغری ما تاثیر دارند .
من اینقدر هیچ چیز نمیخوردم که چاق بشم که همه من رو مسخره میکردن و میگفتن تا کی میخوای نخوری بلخره خسته میشی و رها میکنی اما تا جایی که در توانم بود نمیخوردم و اما چاقتر هم میشدم و همیشه میترسیدم و میگفتم من اینقدر نمیخورم اینقدر چاقم پس اگر بخورم چقدر چاق میشم ؟؟ و بیشتر از خوردن مواد عذایی میترسیدم .و از ورزش نکردن هم می ترسیدم .
من خیلی وقتها خیلی عداها رو نمیخوردم که چاقتر نشم و اما در نهایت هم چاقتر میشدم .
من از وقتی در میسر هستم خیلی راحت میگم من به اون اندام ایده ال خواهم رسید چون در مسیر لاعری هستم و دارم هر روز اون رو بیشتر یاد میگیرم و می بینم که ذهن من به سمت تناسب حرکت کرده و من رو بیشتر به هدفم نزدیک کرده .
.
نخوردن با فکر همون خوردن بدون فکر هست یعنی من هر کاری انجام بدم و ته فکرم برای جلوگیری از چاقی باشه من چاقی بیشتر رو جذب میکنم پس مهم حرف و عمل نیست نتیجه ی اصلی رو اون فکر اصلی من یا همون فکر نگهبان رقم میزنه .
من واقعا نگرشم در مورد چاقی تعییر کرده و هیچ وقت چاقی خودم رو گردن اشتها و قرص و ژنتیک و .. نمیدازم اگر هر اندازه چاقم چون هنوز همون اندازه افکار و رفتارهای من ایراد دارن و غلط هستند .
من یادم میاد خیلی بیشتر از خوردنهام نمیخوردم اما لاغر نمیشدم چون نمیخوردم که چاق نشم و تمرکز من روی چاقی بود .
من خودم در گذشته این نگرش رو داشتم که لاغر شدن از طریق ورزش،و رژیم هست و هر وقت این کارها رو نمیکردم به شدت حس چاقی داشتم اما چون این اواخر به خاطر پزشکان باورهای من خراب شده بودند و دیگه نتیجه ام نه تنها اندازه تلاشهام نبود بلکه اصلا داشتم چاقتر هم میشدم و من به شدت دنبال علت دیگه ای در وجودم بودم و همیشه میگفتم من که ته رژیم و ورزش هستم پس چرا هر روز چاقتر میشم کجای کارم ایراد داره ؟؟ و چون خیلی اماده ی دریافت این جواب سوالها بودم و کلی سوال در ذهنم داشتم زمانی که وارد این سایت شدم تمام حرف های استاد رو از اعماق وجودم درست میدانستم و قبول داشتم و تک تک حرف های استاد برام اگاهی دهنده بودن و دقیقا انگار استاد داشتن از مشکلات من حرف میزدن و واقعا به دل من این حرفا نشستن .
پس از وقتی این فایلها رو گوش دادم و در این راه هستم دور رژیم و ورزش رو خط کشیدم و فقط،از طریق این اگاهی ها دارم متناسب تر میشم .و عمدا سمت ورزش نمیرم تا به خودم ثابت بشه من خودم بدون هیچ عامل بیرونی میتونم لاغر بشم و نیاز،به هیچ چیز ندارم .من قدرت خلق جسم و زندگی ایده الم رو دارم .
من عاشق این دوره ها و این روش هستم که ازادی کامل در خوردن و زمان خوردن و همه چیز رو داریم اما اگر جایی حرف از نخوردن هست منظور اونجاهایی هست که ما داریم اضافه بر نیاز غدا وارد جسممان میکنیم اونها رو نباید خورد چون باعث چاقی ما همون ها هستند من خودم دیروز دو وعده کله پاچه با دل راحت خوردم و عشق کردم و چون برای رفع نیاز جسمم بود با خیال راحت خوردم اما اگر زمانی اضافه بر نیاز بخورم اونجا از خودم راضی نیستم پس دیگه تفکیک غذایی و زمان رو برای خوردن کاری ندارم من به بیشتر از نیاز خوردن خودم کار دارم و هرگز هیچ وقت در هیچ زمان و مکانی من اون رو نمیپسندم ..
فقط اعمال ما یا افکار ما درست بشه فایده نداره ما باید هر دو رو با هم درست کنیم تا به هدف برسیم و اگر افکار ما درست بشه خود به خود رفتار ما هم تغییر میکنه و ما تبدیل به یک فرد دیگه میشیم.
من هر وقت میخوام خوراکی رو نخورم باید بپرسم چرا نمیخورم ؟؟ و اون جواب من رو لاغر میکنه نه عمل نخوردن من ،
من در تمام طول روز سعی میکنم غدا بخورم چون گرسنه هستم و غدا نخورم چون سیر هستم و ب این تغییر افکار تا به حالا موفق بودم اما بازم یه جاهایی هست که خطا دارم و باید هنوزم افکارم رو درست میکردم .
من باید همیشه چیزی رو که دوست دارم با عشق بخورم در این حالت خیلی راحت تر در مسیر می مانم تا اینکه چیزی رو بخورم که باید طبق دستور و برگه بخورم با این کار حالم بد میشه و بیشتر از نیاز میخورم و اصلا درست نیست من از قبل برای بدنم تصمیم بگیرم که از چه عدایی به چه مقداری بخورم اصلا به خوردن فکر نکنید بزارید هر وقت قرار به خوردن بود تصمیم بگیرید چه میخواهید بخورید از قبل به خوردن فکر نکنید به فکر اصلی من باید توجه کنم نه به عملم نگاه کنم .
اگر من از ترس چاقی یه سری غداها رو نمیخورم من چاقتر میشم اگر من دارم برای فلان روز مهمانی از قبل برنامه ریزی میکنم که چه نخورم یا بخورم که چاق نشم من چاقتر میشم .
هر چقدر رفتار رو تغییر بدم فایده نداره باید علت رفتار رو تعییر بدم تا نتیجه بگیرم .
مقدار خوردن و زمان خوردن از کجا میاد ؟؟ همش از توجه به چاقی میاد و اشتباه هست هیچ فرد لاعری از این افکار نداره اون فرد هر چیزی دوست داشته باشه راحت میخورره اما این ما هستیم که گرفتار افکار هستیم و گرنه رفتار ما هیچ فرقی با افراد متناسب نداره .
من خودم در حال حاضر شاید خیلی وقتها رفتارم از خواهر لاغرم یا دختر لاعرم بهتر هست اما از اونها لاغرتر نیستم پس این نشون میده هنوزم در افکارم باید تغییر کنم و جای کار دارم پس تفاوت من با یک فرد لاغر در افکار ما هست نه در اعمال ما وگرنه اعمال ما که با هم خیلی فرق ندارند من باید فکر نگهبان رو درست کنم و به اون افکار اصلی باید توجه کنم و اون رو تغییر بدم و تعییر اون با دنبال اموزشها امکان پذیر هست .
من از وقتی در این مسیر هستم متوجه تغییر افکار و رفتار خودم با خیلی از چاق ها شدم و هستم و دوست دارم به چاق ها بگم بابا داستان این نیست و چاقی ربطی به نخوردن نداره به توجه به چاقی نیست من باید تمرکزم رو از چک کردن خودم در اینه و چک کردن خودم در لباسها بردارم .
من به دنبال تعییر افکارم و نگرشم هستم پس هر وقت وقت ازاد داشتم باید بیام داخل سایت و روی خودم و افکارم کار کنم تا تغییر کنم .
من هر جا فایلی باشه کاری ندارم فایل رایگان هست یا ثبت نامی هر چه دروجود من تغیبر کرده رو مینویسم تا نوشته هام ردپایی برای خودم و بقبه باشن .