در ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم دارد. همچنین نخوردن را عامل چاق تر نشدن می دانیم.
به همین دلیل متعجب هستیم که چرا می خورم چاق میشم، اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
نکته جالب اینکه در هر دو مورد تمرکز ما بر چاقی است.
عامل لاغر شدن را پیدا کنید
افراد چاق زیادی در جهان هستند که تصور می کنند برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخورند یا از یه نوع خاص فقط بخورند و همچنین هر روز ورزش کنند تا لاغر شوند این در حالی است ک میلیارها انسان متناسب هر روز ورزش نمی کنند یا بر اساس دستور العمل های نوشته شده غذا نمی خورند.
بنابراین غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست که البته همه ما این عقیده را هم داریم چون بارها رژیم گرفتیم و به اندازه کافی ورزش هم کرده ایم اما لاغر نشدیم یا اگر هم مقداری لاغر شدیم خیلی سریعتر از زمانی که صرف لاغر کردن کردیم دوباره چاق شدیم.
پس برای لاغر شدن باید به دنبال عامل و دلیل دیگری باشیم که تا کنون بهش توجه نکردیم. به عبارتی باید عامل لاغر شدن را کشف کنیم.
چه چیزی عامل لاغر شدن است؟
سال های زیادی از عمرم را درگیر اضافه وزن و تلاش برای لاغر شدن بودم. سابقه 35 ساله من در چاقی سبب شد تا تمام جنبه های زندگی من تحت تاثیر چاقی قرار بگیرد.
در آن سال ها بارها شنیده بودم که خوردن باعث چاقی می شود و بارها از اطرافیانم شنیده بودم که هرچی می خورم چاق میشم ولی وقتی نمی خورم لاغر نمیشم.
هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم اولین راهکاری که به نظرم می رسید رژیم گرفتن بود.
- برای مدتی سعی می کردم غذای سرخ کردنی نخورم
- مقدار نان را به حداقل می رساندم
- برنج را حداکثر 8 تا 10 قاشق می خوردم
- بیشتر سعی می کردم با خوردن سالاد و سبزیجات مقداری از وزن و سایز خودم را کم کنم.
هربار که توسط دیگران به خاطر چاقی مورد نصیحت قرار می گرفتم، اولین راهکار آنها این بود که کمتر غذا بخورم و راهکار دوم هر روز یک ساعت ورزش کنم.
کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن نسخه ای است که بارها برای همه افراد چاق در جهان صادر شده است اما نتیجه ای از این نسخه تکراری به دست نیامده است.
متاسفانه متولیان لاغر شدن افراد چاق انسانهایی هستند که خودشان لاغر هستند و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارند بنابراین تنها راهکاری که به نظرشان می رسد کنترل غذا خوردن یا تعیین مقدار و نوع مواد غذایی است.
به همین دلیل است که سالهای زیادی است انواع برنامه های رژیمی برای کمک به لاغر شدن افراد چاق ایجاد شده است که ماهیت همه آنها رژیم گرفتن است اما به شکل های بی نهایت متنوع این برنامه را ارئه می کنند.
نکته اصلی و مهم این است که فرد چاق با رژیم گرفتن نمی تواند لاغر شود چون حتی اگر غذایی که برای او تعیین شده است را بخورد اما در ذهنت تمایل و علاقه به خوردن غذایی دارد که دوست دارد بخورد اما اجازه خوردن ندارد.
از آنجا که ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمی شود می تواند فرد را در معرض چاقی قرار دهد چون ذهن ما نمی فهمد که این فکری که در حال مرور کردن آن هستیم فقط یک فکر است و غذایی خورده نشده است.
چون در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی محسوب می شود وقتی به خوردن یک غذا فکر می کنید برای ذهن شما این افکار به منزله خوردن است و خوردن هم در ذهنتان برابر با چاقی است پس فرایند چاق تر شدن تنها با فکر می تواند انجام شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد چاق عقیده دارند چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
اگر به روند گذشته خود فکر کنید این موضوع برای شما واضح می شود که چگونه با قدرت ذهنتان چاق شده اید.
همه افراد چاق این تجربه را دارند که در شرایطی که برنامه غذایی آنها تغییر نکرده است چاق تر می شدند یعنی برای من به این شکل نبود که به مرور غذا خوردن من بیشتر شده یا تنوع غذایی من گسترده تر شود بلکه با همان غذایی همیشگی به همان مقدار و تنوع من به مرور چاق تر می شدم. به همین دلیل من عقیده پیدا کرده بودم که آب می خورم چاق میشم.
چه چیزی باعث چاق تر شدن من می شد؟
من که نه مقدار غذایم را بیشتر کرده بودم و نه تنوع سفره غذای خانه ما بیشتر شده بود پس چرا هر سال چاق تر می شدم؟
قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق تر شدن من می شد بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه.
تکرار تعدادی فکر برای مدت طولانی برای چاق تر شدن کافی است.
چرا غذا می خورم چاق میشم
بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که غذاها عامل چاقی آنها هستند. من هم عقیده داشتم هر چی می خورم چاق میشم در صورتی که انسانهای متناسب زیادی از همین مواد غذایی می خورند اما لاغر هستند.
همیشه برایم سوال بود:
چرا غذایی که دیگران را چاق نمی کند به راحتی مرا چاق می کند؟
چرا من هرچی می خورم چاق می شم اما دیگران هرچی می خورن لاغر هستند؟! از طرفی چرا نخوردن های من باعث لاغری من نمی شود! اما بارها از افراد متناسب شنیده بودم که بخاطر فقط دو سه روز بهم خوردن نظم غذا خوردنشان لاغر شده اند.
به این عبارت دقت کنید:
به همان سرعتی که من چاق تر می شدم افراد متناسب لاغر تر می شدند و به همان کندی که من لاغر می شدم آنها به وزن و سایز قبلی خود بر می گشتند.
واقعا چرا؟ چرا این همه تفاوت بین دو انسان باید وجود داشته باشد؟
معجزه لاغری با ذهن
به لطف خدا با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن به مرور پاسخ همه سوالات و ابهامات ذهنی ام درباره چاقی و لاغری را پیدا کردم و آن چیزی نبود جز قدرت ذهن.
تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ام بود.
دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داشت و همین عامل کافی بود تا آنها از هر غذایی که دوست دارند می خوردند و همیشه متناسب بودند اما من بارها بخاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق تر شده بودم!
شاید شما هم مثل من بارها بخاطر خوردن فلان غذا احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر یک شب شام خوردن در مهمانی احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر خوردن یک بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق تر شدن کرده باشید.
آنچه ما احساس می کنیم ارتباطی به ماده غذایی ندارد بلکه بخاطر نگرش و تعریفی است که از آن ماده غذایی در مغز ما ذخیره شده است.
توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذار است.
اطلاعات مربوط به مواد غذایی در مغز ما ذخیره شده اند.
هر بار که آن اطلاعات را مرور می کنید و به احساس چاق تر شدن می رسید در واقع تصویری مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید که چاق تر شده اید.
همانگونه که یک نقاش با نگاه کردن به یک صحنه آن را روی بوم نقاشی می کند. مغز هم با توجه کردن به آنچه در ذهن نقش می بنند به شکل دادن جسم می پردازد.
به عبارت خیلی ساده تر، اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی در ذهن ایجاد می شوند، سپس مغز آن تصاویر را به واقعیت زندگی ما تبدیل می کند.
درک تفاوت بین ذهن و فکر سبب می شود تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنیم.
رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.
به همین دلیل است که اگر ما تصمیم بگیریم تغییری در برنامه غذایی یا مقدار خوردن خود ایجاد کنیم آن تصمیم بعنوان دستوری در مغز ایجاد می شود و سپس به رفتار و عمل ما تبدیل می شود.
این تغییر که به صورت دستی توسط ما اعمال شده است تاثیری بر ذهن ما ندارد و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهن ما نمی شود به همین دلیل است که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی ما نمی شود.
نتیجه رژیم گرفتن چیست
همه ما تجربه رژیم گرفتن را داریم. خیلی وقت ها در زمانی که در رژیم هستیم اما همچنان عقیده داریم که غذا می خورم چاق میشم چون در ذهن ما دیگر مقدار غذا اهمیت ندارد بلکه عمل خوردن مهم و چاق کننده شده است.
در مدت رژیم ما خیلی از مواد غذایی که قبلا می خوردیم را دیگر نمی خوریم اما به همان اندازه که خوردن آن مواد غذایی باعث چاقی ما می شود نخوردن آنها باعث لاغری ما نمی شود.
علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی در بدن ما به محتویات ذهنی ما درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط دارد.
در ذهن همه افراد چاق خوردن یک غذا می تواند باعث چاق تر شدن آنها شود. همچنین آنها اعتقاد دارند که نخوردن یک غذا می تواند مانع چاق تر شدن آنها شود.
یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن توجه و تمرکز روی چاق شدن و نشدن است.
در این بین هیچ ردپا یا اثری از لاغری مشاهده نمی شود.
شاید به ظاهر ما برخی مواد غذایی را نمی خوریم که لاغر شویم اما در واقع هدف ما از نخوردن، چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
این موضوع را می توان با توجه کردن به دلیل نخوردن های خودمان به راحتی متوجه شویم.
اگر هربار که به هر دلیلی غذایی را نمی خوریم از خودمان سوال می کردیم چرا من این غذا را نمی خورم؟
به وضوح مشخص می شد که تقریبا در همه موارد دلیل ما برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق تر شدن بوده است نه لاغر شدن.
فکر اصلی که در پس همه نخوردن های ما وجود دارد چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
حتی شاید بارها شما تصمیم گرفته اید از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر شوید و اتفاقا به خوبی آن برنامه را اجرا کرده باشید اما به این نکته توجه کنید:
- دلیل اینکه لیستی از غذاها مجاز برای خوردن تنظیم می شود چیست؟
- دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق یا ترازو تعیین می شود چیست؟
به وضوح مشخص است که دلیل اصلی این است که خوردن غذاهای دیگر یا مقدار بیشتر از آنچه تعیین شده است باعث چاق تر شدن ما می شود.
واضح است که در برنامه های رژیمی نیز تمرکز بر روی چاق تر نشدن است.
“دقت کنید”
درست است که برنامه رژیمی تنظیم شده به منظور لاغر شدن است اما از آنجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن بسیار کمتر از غذاهای غیرمجاز است پس به این معناست که در ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن آنان است چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستند.
این طرز برخورد و تجربه هایی که ما از تلاش های خود برای لاغر شدن داریم واضح می کند که همواره تمرکز ما بر روی چاقی بوده است و به همین دلیل هیچوقت لاغر نشده ایم.
اهمیت درک تفاوت بین نگرش ما درباره چاقی و لاغری و عملکرد ما برای لاغر شدن سبب شد که تجربه خود در مسیر لاغری با ذهن را با دوستانم از طریق این فایل آموزشی به اشتراک بگذارم.
اطمینان دارم دیدن بارها این فایل آموزشی سبب تغییر در نگرش شما نسبت به موضوع چاقی و لاغری خواهد شد و نتیجه تغییر نگرش شما تغییر جسم شما خواهد بود. چه بخواهید چه نخواهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک محتوایی آموزشی چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم بعد از خواندن نوشته و تماشای ویدیوی آموزشی درک خود از آگاهی دریافت شده را به صورت شرح انشایی بنویسید و دقت کنید در نوشته خود به سوالات زیر پاسخ دهید.
- تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.
اگر به تلاش های قبلی خود فکر کنید متوجه می شوید که در ابتدا هدف شما برای شروع به رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده است اما نگرش و تفکر اصلی شما در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی تلاش برای چاق تر نشدن بوده است.
چرا که اگر غذایی را نمی خوردید به این دلیل بود که اگر می خوردید لاغر نمی شدید یا چاق میشدید.
اگر ورزش می کردید به این دلیل بود که عقیده داشتید اگر ورزش نکنید لاغر نمیشی یا چاق میشی.
به همین دلیل به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن دوباره چاق می شدیم چون دلیل و عامل چاق نشدن خود را رها کرده بودیم. با توجه به درکی که از این مطلب دارید بنویسید که:
- تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟
فکر کردن به متناسب بودن به ایجاد تصاویر جدید ذهنی لاغر شدن کمک میکند بنابراین سعی کنید تصور کنید شما در وضعیت متناسب هستید و با بودن در وضعیت متناسب به سوال زیر پاسخ دهید.
- نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 71 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد عطارروشن و دوستان.این فایل هم عالیه و پر از آگاهی،به دلیل چاق بودنم برای تقریبا تمام سالهای عمرم دارای تجربه های بیشماری از رژیم ها و ورزش ها ووووو هستم که اصلا برام خوشایند نبوده و حتی بهشونم فکر میکنم حالم بد میشه و من بیشتر ترجیح میدم به شرایط الانم توجه کنم و لذت تغییراتمو ببرم ولی وقتی فایلی گذاشته میشه ناخوداگاه اون خاطرات یاداوری میشن.در طول اون پرسه ها مجبورن تن به عادت هایی به اجبار داده بودم،که خوراکی هارو دسته بندی کرده بودیم در کم کالری پرکالری ،واقعا چه بساطی داشتم هر روز باید وزن میکردم سانت میزدم و اطرافیانم مسخره م میکردن ولی من همچنان در مسیر تلاش خودم بودم،هر راه و مسیری که بهم پیشنهاد میشدو قبول میکردم و چندین ماه انجامش میدادم ،خسته میشدم و مجدد میرفتم سراغ روش دیگه ای و این چرخه معیوب ادامه داشت،حاله که بد بود،بدنه که چاق وزشت،روحیه که خراب،احساسات که درب و داغون ،اعتماد بنفس وعزت نفس که نداشتم ولی همچنان امیدوار که شاید راهی پیدا شود ،از ۱۰سالگی در رژیم های سخت بدستور پدرم بودم،حذف کردن شام برای من تنبیه سختی بود که منو وادار به یواشکی خوردن کرده بود و زمانیکه اون عملو انجام میدادم هم میترسیدم لو نرم هم از خودم بدم میومد،احساس میکردم بدرد هیچ کاری نمیخورم،و من پر بودم از احساس شکست و ناکامی،رژیم و دارو و درمانی نبود که انجام نداده باشم وجواب ها مقطعی بود و برگشت من به چاقی حتمی بود
جالبه بیشتر افراد چاق تجربه های شبیه به هم دارن .مثلا سالاد خوردن یکی از عادت های همه ما بوده که خاطره خوبی هم ازش نداریم،منکه بشخصه متنفر شده بودم از هر نوع سالادی،انگار توی معده م خالی و یخ بود هر چقدر بیشتر سالاد میخوردم بیشتر گرسنه میشدم ولی جزء باورام شده بود که سالاد کمک میکنه کمتر غذا بخوری .جالبه هیچ وقت ولع من برای خوردن خوراکی های مورد علاقم کم نشد،حجم معده م کوچیک شده بود بر اثر کم خوردن ولی فکرم آزاد نشده بود،مرتب به غذا فکر میکردم ،همیشه غمگین بودم ،احساس کمبود در مقابل افراد متناسب داشتم،اصلا امیدی به بهبودی شرایطم نداشتم و فقط زندگیو ادامه میدادم،یادمه مدتها عادت به خوردن خرما داشتم بجای قند،وقتاییکه رژیم داشتم و نمیتونستم خوراکی بخورم بجاش یدفعه یه پیش دستی پر خرما میخوردم که گرسنگیمو کمتر احساس کنم ولی تو تمام اون سالهای وحشتناک نتونستم به اون وضعیت عادت کنم و هر لحظه منتظر بودم دوران رژیمم تمام بشه که بتونم عقده های نخوردن هارو خالی کنم هر چند به محض اتمام رژیم، ترسهای من بیشتر میشد.تا قبل از شرکت تو دوره لاغری با ذهن انقدر با خودم وبا دیگران در مورد چاقیم صحبت کرده بودم ..خیلی سر در گم بودم ،هیچ چاره ای پیدا نمیکردم ،عصبی بودم،زودرنج شده بودم .همه رو مقصر میدونستم،روزگار خوبی نداشتم .مرتب بدنبال دکتر و دمنوش و راهکار و ورزش بودم،از بیشتر غذاها میترسیدم و باور کرده بودم چاق کننده هستند،اگر نمیخوردم ناراحت میشدم که چرا نخوردم و کل روزو بهش فکر میکردم که من چه فرقی با بقیه دارم،اگر میخوردم عذاب وجدان میگرفتم و مجبور بودم تا چند روز تاوانشو پس بدم ،یعنی خوردن و نخوردنم بدلیل ترس از چاقتر نشدنم بود و اون صدای منفور منفی بافم که همیشه توی گوشم بود و هنوزم گاهی هست که مرتب منو میترسوند از چاقی بیشتر،جالبه من خیلی وقت بود صدای منفی بافم کمرنگتر شده بود ولی یه مدتی بود که ذهن من درگیر مسايلی بود متوجه شدم داره ترکش هاش به مسيله لاغریمم میخوره،دیروز که تو کلاسم بودم انقدر منفی بافم اذیتم میکرد و مرتب بهم گوشزد میکرد که چاق شدم وقتی خودمو تو آینه نگاه میکردم احساس میکردم بدنم برگشته به چاقی قدیمم ،انقدر حالمو بد کرده بود که ترجیح دادم کمتر خودمو نگاه کنم،متوجه شدم هنوزم منفی باف در کمین هست با اینکه من هر روز فایل گوش میدم و در مسیر هستم،این فایلو ۲بار گوش کردم و متوجه شدم که صدای نجواها کمتر شدن و امروز بهشون گفتم که من در حال ساختن نقشه های جدید ذهنی لاغر کننده هستم .جالبه هر روز که استاد فایل جدیدی میذارن و من فکر میکردم ،ما که دوره پیشرفته رو هم گذروندیم و دیگه چیزی نمیمونه واسه یادگیری و جالبه یدفعه یه فایل و آگاهی این جنسی میاد و کل محتویات ذهنی منو دگرگون میکنه،هر چند ذهنم دلش میخوادکه به من فشار بیاره که فریده تو که بلدی همه چیزو، و دوست نداره من به آگاهی های جدید گوش کنم ،،،دقیقا ما هر لحظه در حال ارسال پیام هایی به جهان هستیم،من میگم این جهان به ما گیرنده هایی وصل کرده که این گیرنده ها دقیقا با احساسات ما کار میکنن ،اینکه استاد اصرار میکنن ما باید به چرایی کارامون فکر کنیم نشون دهنده اینه که ما در حال ارسال چه چیزی به جهان هستیم،مثلا چند روزه که اون صدای منفور منو میترسوند از چاقتر شدن و من واقعا احساس میکردم چاقتر شدم اونم بی دلیل،در طی این چند روز من مدام به ترس هام فکر کردم و تصویر خود چاقمو میدیدم ،انقدر حالم بد میشد ،،و من در حال فرستادن انرژی های چاقی بودم و کاملا توجهم روی چاقتر نشدن بود و متوجه شدم هنوزم فرمول های ریزی در اعماق درون من قایم شدن که باید پیداشون کنم،وقتی من هیچ کار اشتباهی انجام ندادم ولی اون احساسات بدو تجربه میکنم یعنی یه ویروسی در من داره اجرا میشه،من حدس میزنم بخاطر اتفاقی بوده که اخیرا برام رخ داد،،،،من چند روزی کسالت داشتم و اشتهای غذاییم کم شده بود ذهنم مرتب میگفت انگار لاغر شدی چونکه اشتهات کم شده و دقیقا بعد از بهبودی ذهنم مرتب میگفت حالا که حالت خوب شده دوبله تپل میشی و حس میکردم بدنم ورم کرده بود البته اینم بگم که من این مدت مدام تو فرکانس های ناخوبی بودم و ترس های زیادی در من بالا اومده بود و حس میکنم منفی بافمم سوءاستفاده کرده از حال اون روزهام و گیرنده های من داشتن پیغام نادرستی میفرستاده ،این قانون در همه قسمت های زندگیمون کار میکنه وقتی من در پس ناخوداگام یه عالمه احساس بی ارزشی دارم هر کاری انجام میدم بر اساس اون باورهای عمقی منه،مثلا من برای تایید خودم به همه باج میدم چونکه نمیتونم ورژن خوبی که دیگران میپسندنو ارایه بدم پس کارهایو انجام میدم که مورد دلخواه خودم نباشه ولی دیگران تاییدم کنن ،یعنی دیگران مهم تر از من هستن ،ریشه این حس وباور داره به جهان اعلام میکنه که من مهم نیستم ،چرایی رفتارهای من نشون دهنده اینه که من خودمو چی میبینم؟من خودمو کی میبینم؟هر چقدر برای خودم ارزش قایل باشم جهان آینه اثبات اون باورهاست به من ،باید ببینیم در ریشه وجودمون چی کاشتیم.اگر کاریو انجام میدیم دلیلش چیه؟ دلیلش ترسهای ماست ؟آیا اون محبتیو که به عشقمون میکنیم بخاطر ترس از تنها نشدنمونه؟یا ترس از رها نکردنمونه؟یا بخاطر حال و هوای خودمونه؟ چونکه من حالم خوب میشه وقتی به عشقم محبت میکنم،من لذت میبرم وقتی غذای خوشمزه ای براش درست میکنم ووووو دلیل کارهامون نشان دهنده درونیات ماست،،،باید خودمو ،ذهنمو واکاوی کنم ببینم چرا هر چند وقت یبار منو بهم میریزه؟چی در اون اعماق وجود من روشن میشه ؟ بلخره سالها من شنیده بودم که من با همه فرق دارم ،من بدن نامتعادلی دارم،من تا ابد چاقم،من ارثی چاقم وووووووو از تمام خوراکی ها ترس دارم،باور به لاغر شدن ندارم،یه عمر استرس داشتم بلخره بدنم به اون مواد شیمایی ها که در مواقع ترس در بدن من تولید میشده اعتیاد پیدا کرده و الان دارم حرف های ناآشنایی میشنوم که به ضرر ذهن قدیممه معلومه اجازه نمیده به راحتی وارد وجود من بشن و با هر ترفندی منو به در و دیوار میکوبه..با گوش دادن و تعمق کردن در مورد آگاهی های جدید ،در من بذرهای جدید کاشته میشه ،که اون بذرها ،حرف های جدیدی برای گفتن دارن و باید از این بذرها محافظت کرد ،مراقبشون بود ،بهشون مرتب سر زد تا اینکه بزرگ بشن و در آینده نزدیک بتونیم از زیبایی هاشون بهره مند بشیم،پس درس این فایل ،،چرایی انجام هر عملی که از خودمون بپرسیم چرا این خوراکیو نخوردم؟چرا این خوراکیو خوردم؟چرا به خوردن این خوراکی فکر کردم؟ و در کل یک چرایی بزرگ قبل از انجام تمام کارهامون از خودمون بپرسیم و با خودمون صداقت بیرحمانه داشته باشیم که بتونیم به جواب های صحیح برسیم
سلام استاد
شما تو خاطراتتون تعریف کردید که تا ۶ماه نتیجه لاغری خاصی ندیدید و بعد از ۱۵ ماه متناسب تر شده بودید هر چند با گذر زمان تناسب بیشتری بدست آوردید
در واقع این توقعات ذهن من بوده حالا درست یا اشتباهش موردیه که این چند وقت زیاد اذیتم کرده و منم فقط با گوش دادن و بودن در مسیر صداشو کمرنگتر کردم
تبریک میگم به آقای نویدی نیا که تغییر و پیشرفت در زندگیو خیلی زود و به موقع شروع کردند و برای این دید عالی تون که تونستید هم به ایمان قوی برسید و هم جسم وتناسب جدیدی برای خودتون خلق کنید
چند وقتیه منفی بافم مرتب بهم میگفت انگار داری چاق میشی ،آخه الان ۱۴ ماهه تو دوره ای،مرتب فایل گوش میدی،کامنت میخونی،پس چرا رو سایز ۴۲ موندی و پایینتر نمیری ،ببین استادتم سر ۱۵ ماه به نتایج بزرگی رسیده بوده ،پس تو چرا در جا میزنی ووووو و همینطور اون میگفت و منم با روش هایی که یاد گرفتم از اون جملات منفی میگذشتم ولی حال درونم خوب نبود انگار دوباره میترسید و الان با خوندن کامنت شما انرژی و قدرت بیشتری گرفتم که منم به نتیجه مورد دلخواهم خواهم رسید
ممنونم ازتون و موفق باشید
ممنونم دوست عزیزم از خوندن کامنت من و انرژی مثبتت ⚘
کامنت های شما هم بینظیره و لذت میبرم از خوندن اینهمه آگاهی از دوستان پرقدرتم
من نظرم اینه که ما آدم های متفاوتی هستیم چونکه در موقعیت متفاوتی هستیم،افکار متفاوتی داریم،عملکردهای متفاوتی داریم پس نتایجونم متفاوت خواهد بود ،من در اطرافیان خودم اینهمه استمرار ندیدم اینهمه انگیزه برای تغییر کردن ندیدم ،پس ما یه فرقی با آدم های عادی داریم
موفقیت حق الهی ماست اگر باورش کنیم
اگر قدرت خدای درونمونو بپذیریم
منم برای شما آرامش ،سلامتی وتناسب اندام آرزومندم دوست همراهم🌷