در ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم دارد. همچنین نخوردن را عامل چاق تر نشدن می دانیم.
به همین دلیل متعجب هستیم که چرا می خورم چاق میشم، اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
نکته جالب اینکه در هر دو مورد تمرکز ما بر چاقی است.
عامل لاغر شدن را پیدا کنید
افراد چاق زیادی در جهان هستند که تصور می کنند برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخورند یا از یه نوع خاص فقط بخورند و همچنین هر روز ورزش کنند تا لاغر شوند این در حالی است ک میلیارها انسان متناسب هر روز ورزش نمی کنند یا بر اساس دستور العمل های نوشته شده غذا نمی خورند.
بنابراین غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست که البته همه ما این عقیده را هم داریم چون بارها رژیم گرفتیم و به اندازه کافی ورزش هم کرده ایم اما لاغر نشدیم یا اگر هم مقداری لاغر شدیم خیلی سریعتر از زمانی که صرف لاغر کردن کردیم دوباره چاق شدیم.
پس برای لاغر شدن باید به دنبال عامل و دلیل دیگری باشیم که تا کنون بهش توجه نکردیم. به عبارتی باید عامل لاغر شدن را کشف کنیم.
چه چیزی عامل لاغر شدن است؟
سال های زیادی از عمرم را درگیر اضافه وزن و تلاش برای لاغر شدن بودم. سابقه 35 ساله من در چاقی سبب شد تا تمام جنبه های زندگی من تحت تاثیر چاقی قرار بگیرد.
در آن سال ها بارها شنیده بودم که خوردن باعث چاقی می شود و بارها از اطرافیانم شنیده بودم که هرچی می خورم چاق میشم ولی وقتی نمی خورم لاغر نمیشم.
هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم اولین راهکاری که به نظرم می رسید رژیم گرفتن بود.
- برای مدتی سعی می کردم غذای سرخ کردنی نخورم
- مقدار نان را به حداقل می رساندم
- برنج را حداکثر 8 تا 10 قاشق می خوردم
- بیشتر سعی می کردم با خوردن سالاد و سبزیجات مقداری از وزن و سایز خودم را کم کنم.
هربار که توسط دیگران به خاطر چاقی مورد نصیحت قرار می گرفتم، اولین راهکار آنها این بود که کمتر غذا بخورم و راهکار دوم هر روز یک ساعت ورزش کنم.
کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن نسخه ای است که بارها برای همه افراد چاق در جهان صادر شده است اما نتیجه ای از این نسخه تکراری به دست نیامده است.
متاسفانه متولیان لاغر شدن افراد چاق انسانهایی هستند که خودشان لاغر هستند و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارند بنابراین تنها راهکاری که به نظرشان می رسد کنترل غذا خوردن یا تعیین مقدار و نوع مواد غذایی است.
به همین دلیل است که سالهای زیادی است انواع برنامه های رژیمی برای کمک به لاغر شدن افراد چاق ایجاد شده است که ماهیت همه آنها رژیم گرفتن است اما به شکل های بی نهایت متنوع این برنامه را ارئه می کنند.
نکته اصلی و مهم این است که فرد چاق با رژیم گرفتن نمی تواند لاغر شود چون حتی اگر غذایی که برای او تعیین شده است را بخورد اما در ذهنت تمایل و علاقه به خوردن غذایی دارد که دوست دارد بخورد اما اجازه خوردن ندارد.
از آنجا که ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمی شود می تواند فرد را در معرض چاقی قرار دهد چون ذهن ما نمی فهمد که این فکری که در حال مرور کردن آن هستیم فقط یک فکر است و غذایی خورده نشده است.
چون در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی محسوب می شود وقتی به خوردن یک غذا فکر می کنید برای ذهن شما این افکار به منزله خوردن است و خوردن هم در ذهنتان برابر با چاقی است پس فرایند چاق تر شدن تنها با فکر می تواند انجام شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد چاق عقیده دارند چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
اگر به روند گذشته خود فکر کنید این موضوع برای شما واضح می شود که چگونه با قدرت ذهنتان چاق شده اید.
همه افراد چاق این تجربه را دارند که در شرایطی که برنامه غذایی آنها تغییر نکرده است چاق تر می شدند یعنی برای من به این شکل نبود که به مرور غذا خوردن من بیشتر شده یا تنوع غذایی من گسترده تر شود بلکه با همان غذایی همیشگی به همان مقدار و تنوع من به مرور چاق تر می شدم. به همین دلیل من عقیده پیدا کرده بودم که آب می خورم چاق میشم.
چه چیزی باعث چاق تر شدن من می شد؟
من که نه مقدار غذایم را بیشتر کرده بودم و نه تنوع سفره غذای خانه ما بیشتر شده بود پس چرا هر سال چاق تر می شدم؟
قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق تر شدن من می شد بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه.
تکرار تعدادی فکر برای مدت طولانی برای چاق تر شدن کافی است.
چرا غذا می خورم چاق میشم
بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که غذاها عامل چاقی آنها هستند. من هم عقیده داشتم هر چی می خورم چاق میشم در صورتی که انسانهای متناسب زیادی از همین مواد غذایی می خورند اما لاغر هستند.
همیشه برایم سوال بود:
چرا غذایی که دیگران را چاق نمی کند به راحتی مرا چاق می کند؟
چرا من هرچی می خورم چاق می شم اما دیگران هرچی می خورن لاغر هستند؟! از طرفی چرا نخوردن های من باعث لاغری من نمی شود! اما بارها از افراد متناسب شنیده بودم که بخاطر فقط دو سه روز بهم خوردن نظم غذا خوردنشان لاغر شده اند.
به این عبارت دقت کنید:
به همان سرعتی که من چاق تر می شدم افراد متناسب لاغر تر می شدند و به همان کندی که من لاغر می شدم آنها به وزن و سایز قبلی خود بر می گشتند.
واقعا چرا؟ چرا این همه تفاوت بین دو انسان باید وجود داشته باشد؟
معجزه لاغری با ذهن
به لطف خدا با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن به مرور پاسخ همه سوالات و ابهامات ذهنی ام درباره چاقی و لاغری را پیدا کردم و آن چیزی نبود جز قدرت ذهن.
تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ام بود.
دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داشت و همین عامل کافی بود تا آنها از هر غذایی که دوست دارند می خوردند و همیشه متناسب بودند اما من بارها بخاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق تر شده بودم!
شاید شما هم مثل من بارها بخاطر خوردن فلان غذا احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر یک شب شام خوردن در مهمانی احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر خوردن یک بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق تر شدن کرده باشید.
آنچه ما احساس می کنیم ارتباطی به ماده غذایی ندارد بلکه بخاطر نگرش و تعریفی است که از آن ماده غذایی در مغز ما ذخیره شده است.
توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذار است.
اطلاعات مربوط به مواد غذایی در مغز ما ذخیره شده اند.
هر بار که آن اطلاعات را مرور می کنید و به احساس چاق تر شدن می رسید در واقع تصویری مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید که چاق تر شده اید.
همانگونه که یک نقاش با نگاه کردن به یک صحنه آن را روی بوم نقاشی می کند. مغز هم با توجه کردن به آنچه در ذهن نقش می بنند به شکل دادن جسم می پردازد.
به عبارت خیلی ساده تر، اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی در ذهن ایجاد می شوند، سپس مغز آن تصاویر را به واقعیت زندگی ما تبدیل می کند.
درک تفاوت بین ذهن و فکر سبب می شود تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنیم.
رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.
به همین دلیل است که اگر ما تصمیم بگیریم تغییری در برنامه غذایی یا مقدار خوردن خود ایجاد کنیم آن تصمیم بعنوان دستوری در مغز ایجاد می شود و سپس به رفتار و عمل ما تبدیل می شود.
این تغییر که به صورت دستی توسط ما اعمال شده است تاثیری بر ذهن ما ندارد و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهن ما نمی شود به همین دلیل است که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی ما نمی شود.
نتیجه رژیم گرفتن چیست
همه ما تجربه رژیم گرفتن را داریم. خیلی وقت ها در زمانی که در رژیم هستیم اما همچنان عقیده داریم که غذا می خورم چاق میشم چون در ذهن ما دیگر مقدار غذا اهمیت ندارد بلکه عمل خوردن مهم و چاق کننده شده است.
در مدت رژیم ما خیلی از مواد غذایی که قبلا می خوردیم را دیگر نمی خوریم اما به همان اندازه که خوردن آن مواد غذایی باعث چاقی ما می شود نخوردن آنها باعث لاغری ما نمی شود.
علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی در بدن ما به محتویات ذهنی ما درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط دارد.
در ذهن همه افراد چاق خوردن یک غذا می تواند باعث چاق تر شدن آنها شود. همچنین آنها اعتقاد دارند که نخوردن یک غذا می تواند مانع چاق تر شدن آنها شود.
یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن توجه و تمرکز روی چاق شدن و نشدن است.
در این بین هیچ ردپا یا اثری از لاغری مشاهده نمی شود.
شاید به ظاهر ما برخی مواد غذایی را نمی خوریم که لاغر شویم اما در واقع هدف ما از نخوردن، چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
این موضوع را می توان با توجه کردن به دلیل نخوردن های خودمان به راحتی متوجه شویم.
اگر هربار که به هر دلیلی غذایی را نمی خوریم از خودمان سوال می کردیم چرا من این غذا را نمی خورم؟
به وضوح مشخص می شد که تقریبا در همه موارد دلیل ما برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق تر شدن بوده است نه لاغر شدن.
فکر اصلی که در پس همه نخوردن های ما وجود دارد چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
حتی شاید بارها شما تصمیم گرفته اید از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر شوید و اتفاقا به خوبی آن برنامه را اجرا کرده باشید اما به این نکته توجه کنید:
- دلیل اینکه لیستی از غذاها مجاز برای خوردن تنظیم می شود چیست؟
- دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق یا ترازو تعیین می شود چیست؟
به وضوح مشخص است که دلیل اصلی این است که خوردن غذاهای دیگر یا مقدار بیشتر از آنچه تعیین شده است باعث چاق تر شدن ما می شود.
واضح است که در برنامه های رژیمی نیز تمرکز بر روی چاق تر نشدن است.
“دقت کنید”
درست است که برنامه رژیمی تنظیم شده به منظور لاغر شدن است اما از آنجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن بسیار کمتر از غذاهای غیرمجاز است پس به این معناست که در ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن آنان است چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستند.
این طرز برخورد و تجربه هایی که ما از تلاش های خود برای لاغر شدن داریم واضح می کند که همواره تمرکز ما بر روی چاقی بوده است و به همین دلیل هیچوقت لاغر نشده ایم.
اهمیت درک تفاوت بین نگرش ما درباره چاقی و لاغری و عملکرد ما برای لاغر شدن سبب شد که تجربه خود در مسیر لاغری با ذهن را با دوستانم از طریق این فایل آموزشی به اشتراک بگذارم.
اطمینان دارم دیدن بارها این فایل آموزشی سبب تغییر در نگرش شما نسبت به موضوع چاقی و لاغری خواهد شد و نتیجه تغییر نگرش شما تغییر جسم شما خواهد بود. چه بخواهید چه نخواهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک محتوایی آموزشی چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم بعد از خواندن نوشته و تماشای ویدیوی آموزشی درک خود از آگاهی دریافت شده را به صورت شرح انشایی بنویسید و دقت کنید در نوشته خود به سوالات زیر پاسخ دهید.
- تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.
اگر به تلاش های قبلی خود فکر کنید متوجه می شوید که در ابتدا هدف شما برای شروع به رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده است اما نگرش و تفکر اصلی شما در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی تلاش برای چاق تر نشدن بوده است.
چرا که اگر غذایی را نمی خوردید به این دلیل بود که اگر می خوردید لاغر نمی شدید یا چاق میشدید.
اگر ورزش می کردید به این دلیل بود که عقیده داشتید اگر ورزش نکنید لاغر نمیشی یا چاق میشی.
به همین دلیل به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن دوباره چاق می شدیم چون دلیل و عامل چاق نشدن خود را رها کرده بودیم. با توجه به درکی که از این مطلب دارید بنویسید که:
- تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟
فکر کردن به متناسب بودن به ایجاد تصاویر جدید ذهنی لاغر شدن کمک میکند بنابراین سعی کنید تصور کنید شما در وضعیت متناسب هستید و با بودن در وضعیت متناسب به سوال زیر پاسخ دهید.
- نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.08 از 73 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
مسیر لاغری من صد گام:گام ۱۴
می خورم چاق میشوم نمی خورم لاغر نمی شوم
همیشه این در ذهنمان حک شده که خوردن مساوی است با چاقی و ارتباط مستقیم با چاقی دارد و این را گفته بودند که اگه زیاد نخوریم چاق نمی شویم
به این دلیل بود که همیشه تعجب می کردیم که چرا وقتی می خوریم چاق میشیم و وقتی می خواستیم نخوریم لاغر هم نمی شدیم چون در هر دو حالت توجهمان بر روی چاقی بود
خیلی از آدمها در این جهان هستند که فکر می کنند اگر بخواهند لاغر شوند باید کمترغذابخوریم و بیشتر فعالیت بکنند یا از یک نوع مواد غذایی استفاده کنند یا کلا از بعضی مواد غذایی اجتناب کنند و دیگه اون موادغذایی رو نخورند و هر روز ورزش بکنند تا لاغر شوند ولی اون هایی که لاغر هستند هیچوقت نه کم خوردن نه غذا را تفکیک کردند و نه ورزش کردند
و خیلی ها هستندکه در طول عمرشان یک بار هم ورزش نکردند اما همیشه لاغر و متناسب ماندند و حتی با برنامه خاصی غذا نخوردن
پس نه غذا و نه ورزش کردن نمی تواند در لاغری وچاقی دخیل باشد و برای ما این ثابت شده که بارها رژيم گرفتیم و ورزش کردیم ولی لاغرومتناسب نشدیم و اگرهم لاغر شديم اون هم به مقدار کم دوباره خیلی سریع چاق شدیم
ما برای اینکه می خواستیم لاغر شویم اولین کاری که به نظرمان می رسید رژيم گرفتن وورزش کردن بود همیشه سعی کردیم که غذایمان را تفکیک کنیم مثل
هرچیزی که سرخ کردنی بود نخوریم
همیشه نان را باید به اندازه کف دستمان استفاده می کردیم
برنج مان را از ۱۰تا۱۲قاشق شروع می کردیم و در آخر سر دیگه نمیتوانستیم استفاده کنیم
همیشه گفته بودند که بیشتر از غذایمان از سالاد و سبزیجات استفاده کنیم
هر بار صحبت از چاقی می شد می گفتند که کمترغذابخوریم و بیشتر فعالیت داشته باشیم
من یادم است که مقدار کمی غذا می خوردم حتی میگفتند که همون مقدار کم هم برات زیاد است و نباید بخورم فکر کن هر روز به اندازه یک بشقاب میوه خوری غذا بخوری اون هم برات زیاد باشه
من هم همیشه در فکرم این بود که چی بخورم، چقدر بخورم، چطور بخورم، کی بخورم، شاید زمانی های بود که من حتی یک قاشق غذا نمی خوردم و به خیال خودم با نخوردن می خواستم خودم رو لاغر کنم و همیشه ذهنم درگیر خوردن و نخوردن بود
من همیشه با کم خوردن و نخوردن چقدر جسمم روتحت فشارقرار دادم ومیخواستم ازچاقی رهاشوم یهجورایی میخواستم ازچاقی فرارکنم بعضی مواقع کمی لاغر می شدم ولی دیگه اون کم خوردن و نخوردن جواب گو نبود
خیلی از ما ها برای اینکه بتوانیم غذایمان را کنترل کنیم به دکتر تغذیه مراجعه می کردیم چون فکر می کردیم که ما بلدنیستیم و باید برایمان می گفتند که چه بخوریم، کی بخوریم، چه مقدار بخوریم، باید اون ها می گفتند و ما اجرا می کردیم
همیشه در برنامه غذایمان سالاد و سبزیجات برایمان آزاد بود حتی میوه را هم باید می گفتند که چطوری استفاده کنیم و همیشه ما را از خوردن خیلی چیزها منع می کردند و به همین خاطر بود که حرص و ولع خوردنمان بیشتر از همیشه می شد
من خودم هميشه چشمم دنبال خوردن موادغذای بود من سالاد کاهو رو اصلآ دوست نداشتم اون هم بدون سس مایونز و زیاد استفاده نمی کردم ولی بعضی مواقع با سرکه و آبلیمو مجبور بودم که کمی بخورم
بار ها شده بود که غذایی که می خوردم واحساس می کردم که زیاد از حد خوردم به خودم و دیگران می گفتم که چرا زیاد خوردم باز هم چاق میشوم کاشکی نمی خوردم و از بعضی غذا هم اجتناب می کردم و نمی خوردم چون فکرمیکردم اگه بخورم چاقتر میشوم درواقع اون غذاهایی را که دوست داشتم بخورم بهم میگفتندکه نخور چاق کننده است
من خودم وقتی غذایی را میخوردم فکر میکردم چاق میشوم ووقتی به غذایی فکر میکردم چاق کننده است نمی خوردم درهردوحالت توجه وتمرکزم برچاقی بود.به چاقی چاقترشدن فکر میکردم
من خودم هميشه درحال رژيم گرفتن بودم خیلی درخوردن مواد غذایی محدودیت داشتم واز ترس اینکه اگه بخورم چاق میشوم نمیخواستم بخورم وهمیشه چشمم دنبال موادغذایی بود وبه همین خاطر بودکه لاغر نمیشدم واگر هم می شدم مقطعی ومدت زمان کوتاهی لاغر میشدم
من همیشه به این فکر میکردم که خوردن زیاد باعث چاقی میشه واین رو باور کرده بودم وخیلی راحت چاق میشدم وباورکرده بودم که زیاد خوردن وارثی بودن، و ژنتیکی باعث چاقی من است ومن فکر میکردم من دیگه لاغر بشو نیستم ولاغر نخواهم شد وبه این خاطر بود که همیشه با رژيم گرفتن ، کم خوردن، ویا نخوردن، خودم را لاغر نگه دارم اما هیچ وقت هم موفق نشدم چون بااون همه نخوردنها نتوانستم خودم را لاغر کنم
من زمانی که این مسیر وروش زیبا را پیدا کردم که دیگه بریده بودم وهیچ راهی برایم نمانده بود که به این مسیر هدایت شدم ومتوجه خیلی چیزهاشدم که در طول عمرم اصلآ به اونها اشاره هم نشده بود
من خیلی وقتا بخاطر غذا نخوردنهایم جونی برایم نمانده بود همیشه رنگ پریده بودم ، ضعف داشتم وکم خونی شدیدی داشتم وخیلی به جسمم فشاروارد میکردم که چیزی نخورم وهمیشه درحال رژيم گرفتن ونخوردن بودم وقتی توی جمعی میرفتم همه به من میگفتن که توهم همیشه در حال رژيم گرفتن هستی بابا ول کن دیگه تو لاغر بشو نیستی می گفتند که سنت گذشته تو ژن چاقی داری و محال لاغر شوی
خیلی وقت ها به خودم میگفتم
آخه من که چیزی نمی خورم پس چرا هرروز چاقتر میشوم وهمیشه از خوردن ونوشیدن ترس داشتم
وامروزبودن دراین سایت به من ثابت شدکه من هم میتوانم لاغر ومتناسب شوم وبه اندام ایده آلم برسم ومیرسم چون در مسیر قرار گرفتم که هرروز اگاهیهاواطلاعات زیادی دریافت میکنم وآموزش میبینم تا به اون هدفی که دوست دارم برسم
ما به همون نخوردنها که فکر میکنیم در واقع همون خوردن بدون فکرهستش چون ما هر کاری که انجام دهیم وفکرکنیم که ازچاقیمان جلوگیری میکنیم بدترچاق خواهیم شد
چون ما به هر چیزی که فکر کنیم همون رو جذب خواهیم کرد وبه هرچیزی باورداشته باشیم اون رو در زندگیمان گسترش خواهیم داد چون نتیجه اصلی همون فکرمان است چون ذهنمان اصلآ نمیفهمه که ما چه میگویم فقط به احساسمان کار دارد وجواب میدهد وهرچیزی درفکروباورمان باشد اون رو در زندگیمان گسترش میدهد
من حالا دیگه اینقدر تغییر کردم که چاقی خودم را به اشتها داشتن، ژنتیکی، بیتحرکی، و…..ربط نمی دهم در واقع ما باید فکر و رفتارهایمان را اصلاح کنیم چون ایراد از فکر و رفتارهایمان است
وقتی من در این مسیرزیباقرارگرفتم چقدر صحبتها و حرفهای استاد گرامی به دلم نشست و من به آرامش رسیدم چقدر در افکار و رفتارم تغییراتی صورت گرفت چقدر احساس خوبی پیدا کردم وقتی به حرفهای استاد گوش می کنم فکر می کنم که دارند من رو می گویند
من از وقتی در این مسیرزیباقرارگرفتم دور رژيم گرفتن را یک خط قرمز رنگ کشیدم ودیگر سراغ هیچ رژیمی نرفتم حتی اگر کسی در مورد رژيم گرفتن واین رو بخور و اون رو بخور حرف بزنند اصلآ گوش نمی کنم
ما با آگاهیهایی که در این مسیر پیدا کردیم داریم هر روز لاغرتر و متناسب تر می شویم وهیچ عامل بیرونی را برای لاغرشدن وچاقیمان نمی دانیم و احتیاج به هيچ چیزی نداریم نه رژیم، نه ورزش کردن، نه قرصهای چربیسوز و…..ما خودمان جسممان و زندگی ایده آلمان را خواهیم ساخت. چون هیچ عامل بیرونی مقصر چاقیمان نیست ما خودمان مقصر هستیم و با افکارهاو رفتارهای اشتباه باعث چاقیمان میشویم
ما یاد گرفتیم که غذاهابرای انرژی رساندن نیاز بدنمان هستند واگر هرچیزی را به اندازه نیازمان استفاده کنیم برایمان ضرر ندارد که هیچ بلکه فایده هم دارد
فقط مانباید در خوردن افراط داشته باشیم اگرغذا را به اندازه نیازبدنمان استفاده کنیم همیشه سرحال خواهیم بود نباید زیادازحد بخوریم که درحال ترکیدن باشیم ونه اینقدر کم بخوریم که ضعف داشته باشیم هرچیزی به حد اعتدالش خوبه نه بیشتر نه کمتر
ماباید فکر ورفتارهایمان را در هماهنگی قرار دهیم تا به نتیجه مطلوب برسیم وقتی فکرمان درست کار کند رفتارهایمان هم در کنارش به درستی کار خواهد کرد و ما تغییر خواهیم کرد
ما باید هر چیزی را که می خوریم به اندازه نیاز بدنمان بخوریم و با عشق و علاقه بخوریم و حالا من هر چیزی را که دوست دارم به اندازه نیاز بدنم می خورم و با عشق و علاقه میخورم وهر جا احساس کردم که سیر شدم دست از خوردن برمیداریم
ما نباید از ترس اینکه چاق میشیم از بعضی غذاها صرف نظر کنیم واونها رو نخوریم که چاقتر نشیم ویا غذاها را تفکیک کنیم
نباید موقعی که مهمانی ودورهمی می رویم به خودمان بگویم که چه چیزی را بخورم يا چه چیزی را نخورم که چاق نشوم معلوم است که چاق خواهیم شد
تفاوت من با یک فرد لاغر در فکرمان است نه در عملکردمان.
پس باید فکرمان را اصلاح کنیم و تغییرش دهیم واون موقع است که تغییر خواهیم کرد و من موقعی تغییر خواهم کرد که مسیرم رو ادامه دهم و آموزش ببینیم و دنبال یادگیری باشم
من دنبال تغییرات در افکار و رفتار و نگرشم هستم و هرروز چند ساعتی در این سایت هستم و به فایل های آموزشی گوش می دهم و مطالب آموزنده رامطالعه میکنم و دیدگاه دوستان را میخونم وتمریناتم راانجام میدهم تا تغییر کنم و من این مسیر را ادامه می دهم و خواهم داد و من در کنار استادگرامی وهمراهان به آرامش درونی میرسم و من با ادامه دادن تکرارکردن و استمرار داشتن تغییرات اساسی در خودم بوجود خواهم آورد خدایا ازت ممنونم متشکرم وسپاسگزارم خدایا شکرت همیشه پایدار و سرفراز باشید