در ذهن همه ما خوردن با چاق شدن ارتباط مستقیم دارد. همچنین نخوردن را عامل چاق تر نشدن می دانیم.
به همین دلیل متعجب هستیم که چرا می خورم چاق میشم، اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
نکته جالب اینکه در هر دو مورد تمرکز ما بر چاقی است.
عامل لاغر شدن را پیدا کنید
افراد چاق زیادی در جهان هستند که تصور می کنند برای لاغر شدن باید مقدار کمتری غذا بخورند یا از یه نوع خاص فقط بخورند و همچنین هر روز ورزش کنند تا لاغر شوند این در حالی است ک میلیارها انسان متناسب هر روز ورزش نمی کنند یا بر اساس دستور العمل های نوشته شده غذا نمی خورند.
بنابراین غذا و ورزش کردن عامل لاغر شدن نیست که البته همه ما این عقیده را هم داریم چون بارها رژیم گرفتیم و به اندازه کافی ورزش هم کرده ایم اما لاغر نشدیم یا اگر هم مقداری لاغر شدیم خیلی سریعتر از زمانی که صرف لاغر کردن کردیم دوباره چاق شدیم.
پس برای لاغر شدن باید به دنبال عامل و دلیل دیگری باشیم که تا کنون بهش توجه نکردیم. به عبارتی باید عامل لاغر شدن را کشف کنیم.
چه چیزی عامل لاغر شدن است؟
سال های زیادی از عمرم را درگیر اضافه وزن و تلاش برای لاغر شدن بودم. سابقه 35 ساله من در چاقی سبب شد تا تمام جنبه های زندگی من تحت تاثیر چاقی قرار بگیرد.
در آن سال ها بارها شنیده بودم که خوردن باعث چاقی می شود و بارها از اطرافیانم شنیده بودم که هرچی می خورم چاق میشم ولی وقتی نمی خورم لاغر نمیشم.
هربار که برای لاغر شدن اقدام می کردم اولین راهکاری که به نظرم می رسید رژیم گرفتن بود.
- برای مدتی سعی می کردم غذای سرخ کردنی نخورم
- مقدار نان را به حداقل می رساندم
- برنج را حداکثر 8 تا 10 قاشق می خوردم
- بیشتر سعی می کردم با خوردن سالاد و سبزیجات مقداری از وزن و سایز خودم را کم کنم.
هربار که توسط دیگران به خاطر چاقی مورد نصیحت قرار می گرفتم، اولین راهکار آنها این بود که کمتر غذا بخورم و راهکار دوم هر روز یک ساعت ورزش کنم.
کمتر خوردن و بیشتر فعالیت کردن نسخه ای است که بارها برای همه افراد چاق در جهان صادر شده است اما نتیجه ای از این نسخه تکراری به دست نیامده است.
متاسفانه متولیان لاغر شدن افراد چاق انسانهایی هستند که خودشان لاغر هستند و هیچ درک و شناختی از چاقی ندارند بنابراین تنها راهکاری که به نظرشان می رسد کنترل غذا خوردن یا تعیین مقدار و نوع مواد غذایی است.
به همین دلیل است که سالهای زیادی است انواع برنامه های رژیمی برای کمک به لاغر شدن افراد چاق ایجاد شده است که ماهیت همه آنها رژیم گرفتن است اما به شکل های بی نهایت متنوع این برنامه را ارئه می کنند.
نکته اصلی و مهم این است که فرد چاق با رژیم گرفتن نمی تواند لاغر شود چون حتی اگر غذایی که برای او تعیین شده است را بخورد اما در ذهنت تمایل و علاقه به خوردن غذایی دارد که دوست دارد بخورد اما اجازه خوردن ندارد.
از آنجا که ذهن ما اصل را از بدل تشخیص نمی دهد بنابراین فکر کردن به غذایی که حتی خورده نمی شود می تواند فرد را در معرض چاقی قرار دهد چون ذهن ما نمی فهمد که این فکری که در حال مرور کردن آن هستیم فقط یک فکر است و غذایی خورده نشده است.
چون در ذهن افراد چاق خوردن برابر با چاقی محسوب می شود وقتی به خوردن یک غذا فکر می کنید برای ذهن شما این افکار به منزله خوردن است و خوردن هم در ذهنتان برابر با چاقی است پس فرایند چاق تر شدن تنها با فکر می تواند انجام شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد چاق عقیده دارند چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم؟!
اگر به روند گذشته خود فکر کنید این موضوع برای شما واضح می شود که چگونه با قدرت ذهنتان چاق شده اید.
همه افراد چاق این تجربه را دارند که در شرایطی که برنامه غذایی آنها تغییر نکرده است چاق تر می شدند یعنی برای من به این شکل نبود که به مرور غذا خوردن من بیشتر شده یا تنوع غذایی من گسترده تر شود بلکه با همان غذایی همیشگی به همان مقدار و تنوع من به مرور چاق تر می شدم. به همین دلیل من عقیده پیدا کرده بودم که آب می خورم چاق میشم.
چه چیزی باعث چاق تر شدن من می شد؟
من که نه مقدار غذایم را بیشتر کرده بودم و نه تنوع سفره غذای خانه ما بیشتر شده بود پس چرا هر سال چاق تر می شدم؟
قدرت ذهن و تمرکز بر چاقی و احساس ترس از چاق تر شدن و تنفر از چاقی و همه افکار مشابه باعث چاق تر شدن من می شد بدون اینکه مقدار یا تنوع غذایی من تغییر کنه.
تکرار تعدادی فکر برای مدت طولانی برای چاق تر شدن کافی است.
چرا غذا می خورم چاق میشم
بسیاری از افراد چاق عقیده دارند که غذاها عامل چاقی آنها هستند. من هم عقیده داشتم هر چی می خورم چاق میشم در صورتی که انسانهای متناسب زیادی از همین مواد غذایی می خورند اما لاغر هستند.
همیشه برایم سوال بود:
چرا غذایی که دیگران را چاق نمی کند به راحتی مرا چاق می کند؟
چرا من هرچی می خورم چاق می شم اما دیگران هرچی می خورن لاغر هستند؟! از طرفی چرا نخوردن های من باعث لاغری من نمی شود! اما بارها از افراد متناسب شنیده بودم که بخاطر فقط دو سه روز بهم خوردن نظم غذا خوردنشان لاغر شده اند.
به این عبارت دقت کنید:
به همان سرعتی که من چاق تر می شدم افراد متناسب لاغر تر می شدند و به همان کندی که من لاغر می شدم آنها به وزن و سایز قبلی خود بر می گشتند.
واقعا چرا؟ چرا این همه تفاوت بین دو انسان باید وجود داشته باشد؟
معجزه لاغری با ذهن
به لطف خدا با قرار گرفتن در مسیر لاغری با ذهن به مرور پاسخ همه سوالات و ابهامات ذهنی ام درباره چاقی و لاغری را پیدا کردم و آن چیزی نبود جز قدرت ذهن.
تنها تفاوت من با افراد متناسب در محتویات ذهنی ام بود.
دیدگاه و نگرش من درباره چاقی با افراد متناسب تفاوت داشت و همین عامل کافی بود تا آنها از هر غذایی که دوست دارند می خوردند و همیشه متناسب بودند اما من بارها بخاطر فقط چند تکه خوردن پیتزا چاق تر شده بودم!
شاید شما هم مثل من بارها بخاطر خوردن فلان غذا احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر یک شب شام خوردن در مهمانی احساس چاق تر شدن کرده اید.
- بخاطر خوردن یک بستنی یا چند برش پیتزا احساس خطر چاق تر شدن کرده باشید.
آنچه ما احساس می کنیم ارتباطی به ماده غذایی ندارد بلکه بخاطر نگرش و تعریفی است که از آن ماده غذایی در مغز ما ذخیره شده است.
توجه به این نکته بسیار مهم و تاثیرگذار است.
اطلاعات مربوط به مواد غذایی در مغز ما ذخیره شده اند.
هر بار که آن اطلاعات را مرور می کنید و به احساس چاق تر شدن می رسید در واقع تصویری مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید که چاق تر شده اید.
همانگونه که یک نقاش با نگاه کردن به یک صحنه آن را روی بوم نقاشی می کند. مغز هم با توجه کردن به آنچه در ذهن نقش می بنند به شکل دادن جسم می پردازد.
به عبارت خیلی ساده تر، اطلاعات مغزی به صورت تصاویر مجازی در ذهن ایجاد می شوند، سپس مغز آن تصاویر را به واقعیت زندگی ما تبدیل می کند.
درک تفاوت بین ذهن و فکر سبب می شود تا در مسیر لاغری با ذهن نتیجه عالی کسب کنیم.
رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.
به همین دلیل است که اگر ما تصمیم بگیریم تغییری در برنامه غذایی یا مقدار خوردن خود ایجاد کنیم آن تصمیم بعنوان دستوری در مغز ایجاد می شود و سپس به رفتار و عمل ما تبدیل می شود.
این تغییر که به صورت دستی توسط ما اعمال شده است تاثیری بر ذهن ما ندارد و باعث تغییر تصاویر مجازی ذهن ما نمی شود به همین دلیل است که رژیم گرفتن باعث لاغری همیشگی ما نمی شود.
نتیجه رژیم گرفتن چیست
همه ما تجربه رژیم گرفتن را داریم. خیلی وقت ها در زمانی که در رژیم هستیم اما همچنان عقیده داریم که غذا می خورم چاق میشم چون در ذهن ما دیگر مقدار غذا اهمیت ندارد بلکه عمل خوردن مهم و چاق کننده شده است.
در مدت رژیم ما خیلی از مواد غذایی که قبلا می خوردیم را دیگر نمی خوریم اما به همان اندازه که خوردن آن مواد غذایی باعث چاقی ما می شود نخوردن آنها باعث لاغری ما نمی شود.
علت این تفاوت در عملکرد مواد غذایی در بدن ما به محتویات ذهنی ما درباره خوردن و نخوردن غذاها ارتباط دارد.
در ذهن همه افراد چاق خوردن یک غذا می تواند باعث چاق تر شدن آنها شود. همچنین آنها اعتقاد دارند که نخوردن یک غذا می تواند مانع چاق تر شدن آنها شود.
یعنی در هر دو حالت خوردن و نخوردن توجه و تمرکز روی چاق شدن و نشدن است.
در این بین هیچ ردپا یا اثری از لاغری مشاهده نمی شود.
شاید به ظاهر ما برخی مواد غذایی را نمی خوریم که لاغر شویم اما در واقع هدف ما از نخوردن، چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
این موضوع را می توان با توجه کردن به دلیل نخوردن های خودمان به راحتی متوجه شویم.
اگر هربار که به هر دلیلی غذایی را نمی خوریم از خودمان سوال می کردیم چرا من این غذا را نمی خورم؟
به وضوح مشخص می شد که تقریبا در همه موارد دلیل ما برای نخوردن هر غذایی ترس از چاق تر شدن بوده است نه لاغر شدن.
فکر اصلی که در پس همه نخوردن های ما وجود دارد چاق تر نشدن است نه لاغر شدن.
حتی شاید بارها شما تصمیم گرفته اید از طریق اجرای فلان برنامه رژیمی لاغر شوید و اتفاقا به خوبی آن برنامه را اجرا کرده باشید اما به این نکته توجه کنید:
- دلیل اینکه لیستی از غذاها مجاز برای خوردن تنظیم می شود چیست؟
- دلیل اینکه مقدار خوردن در هر وعده غذایی با قاشق یا ترازو تعیین می شود چیست؟
به وضوح مشخص است که دلیل اصلی این است که خوردن غذاهای دیگر یا مقدار بیشتر از آنچه تعیین شده است باعث چاق تر شدن ما می شود.
واضح است که در برنامه های رژیمی نیز تمرکز بر روی چاق تر نشدن است.
“دقت کنید”
درست است که برنامه رژیمی تنظیم شده به منظور لاغر شدن است اما از آنجایی که لیست غذاهای مجاز برای خوردن بسیار کمتر از غذاهای غیرمجاز است پس به این معناست که در ذهن ما یا فرد تنظیم کننده برنامه رژیمی احتمال چاق شدن افراد بسیار بیشتر از لاغر شدن آنان است چون تنوع غذاهای چاق کننده به مراتب بیشتر از غذاهای لاغر کننده هستند.
این طرز برخورد و تجربه هایی که ما از تلاش های خود برای لاغر شدن داریم واضح می کند که همواره تمرکز ما بر روی چاقی بوده است و به همین دلیل هیچوقت لاغر نشده ایم.
اهمیت درک تفاوت بین نگرش ما درباره چاقی و لاغری و عملکرد ما برای لاغر شدن سبب شد که تجربه خود در مسیر لاغری با ذهن را با دوستانم از طریق این فایل آموزشی به اشتراک بگذارم.
اطمینان دارم دیدن بارها این فایل آموزشی سبب تغییر در نگرش شما نسبت به موضوع چاقی و لاغری خواهد شد و نتیجه تغییر نگرش شما تغییر جسم شما خواهد بود. چه بخواهید چه نخواهید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک محتوایی آموزشی چرا می خورم چاق میشم اما نمی خورم لاغر نمیشم بعد از خواندن نوشته و تماشای ویدیوی آموزشی درک خود از آگاهی دریافت شده را به صورت شرح انشایی بنویسید و دقت کنید در نوشته خود به سوالات زیر پاسخ دهید.
- تفاوت نگرش ترس از چاق تر نشدن و لاغر شدن را بنویسید.
اگر به تلاش های قبلی خود فکر کنید متوجه می شوید که در ابتدا هدف شما برای شروع به رژیم گرفتن یا ورزش کردن لاغر شدن بوده است اما نگرش و تفکر اصلی شما در هر روز از مدت رژیم یا برنامه ورزشی تلاش برای چاق تر نشدن بوده است.
چرا که اگر غذایی را نمی خوردید به این دلیل بود که اگر می خوردید لاغر نمی شدید یا چاق میشدید.
اگر ورزش می کردید به این دلیل بود که عقیده داشتید اگر ورزش نکنید لاغر نمیشی یا چاق میشی.
به همین دلیل به محض رها کردن رژیم یا ورزش نکردن دوباره چاق می شدیم چون دلیل و عامل چاق نشدن خود را رها کرده بودیم. با توجه به درکی که از این مطلب دارید بنویسید که:
- تلاش های قبلی شما برای لاغر شدن با ذوق و شوق لاغر شدن بوده است یا ترس از چاق تر نشدن یا چاق ماندن؟
فکر کردن به متناسب بودن به ایجاد تصاویر جدید ذهنی لاغر شدن کمک میکند بنابراین سعی کنید تصور کنید شما در وضعیت متناسب هستید و با بودن در وضعیت متناسب به سوال زیر پاسخ دهید.
- نگرش من درباره مواد غذایی در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره ورزش کردن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره قدرت چاقی غذاها در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- نگرش من درباره همیشه متناسب بودن در وضعیت متناسب چگونه خواهد بود.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.15 از 71 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز
گام ۱۴: می خورم چاق میشم، نمی خورم لاغر نمیشم!
همين اول فايل بگم اين فايل رو هم چندين بار گوش كردم و حالا دارم براش كامنت مينويسم
ميتونم درباره اين فايل بگم ، اگر همين يه دونه فايل رو يك فردي با اضافه وزن هر روز گوش بده و هر روز بهش فكر كنه و درباره اش يه اقدام عملي بكنه با اطلاعاتي كه ازش بدست مياره ، ميتونم به جرات بگن كل مسير تناسب فكري رو رفته….خيلي فايل پر محتوايي هست.
در لاغري با ذهن ،هم زمان هم روي ذهن كار ميكني هم روي عملكردت.
چقدررررر نكته جالبي بود براي من اينكه چه چيزهايي بخوريم لاغر بشيم و سالاد كه كالريش صفر هست موجب ميشد من انقدر سالاد ميخوردم كه معده ام منفجر ميشد بعدشم شروع ميكردم غذا ميخوردم اين وسط هم ذهنم هي ميگفت نه بابا چيزي نخوردي كه بيشترش سالاده
…بخور بابا
و من تا دم مرگ و دل درد ميرفتم
و نكته بسيار بسيار مهم بعدي يه غذايي رو ميخوري چاق ميشي همون غذا رو نخورديم شايد چاق نشديم ولي لاغر هم نشديم..
تا حالا به اين موضوع اينجوري نگاه نكرده بودم
انقدرررر براي من اين موضوع پيش اومده و انقدررررر مثل اون دوستتون رفتم جاش چيزي رو كه دوست نداشتم در حد دل درد خوردم
اي واااي من چقدر جفا كردم به خودم
چقدر خودمو گول ميزدم
چي فكر كرده بودم درباره خودم
هدف تغيير جملات نيست
هدف فكر كردن به تصميم قبل از خوردن هست
من از اين فايل فهميدم بايد هميشه به يه استپ قبل از غذا خوردن فكر كنم در حالتي كه اضافه وزن دارم . و اگر ميخوام متناسب بشم بايد به يه استپ بعدش فكر كنم.{{استاد : هيچ فرد متناسبي رو نمي بينم كه از قبل فكر كنه چي بخوره چه جوري بخوره }}
يعني چي؟
وقتي اضافه وزن دارم و يه چيزي رو ميخورم نبايد از اون چيزي كه ميخورم ترس داشته باشم يا نبايد با باورهاي قبلي اون غذا رو بخورم …چون اگر با اين نگرش ها بخورم ، انتظارم از خودم چاق تر شدن هست …همون كاري كه قبلا ميكردم …..قبلا هم ميرفتم تولد كيك ميخوردم و هي به خودم ميگفت واااي چقدر منو چاق خواهد كرد…يا برعكسش ميرفتم تولد و خودم رو توي فشار ميزاشتم و كيك نميخوردم شايد چاقتر نميشدم ولي لاغر تر هم نمشدم چون اون نگرش داشت كار خودش رو ميكرد{{{ نخوردن با فكر ، همون خوردن با فكر هست}}}…و اون نگرش در جايي ديگه مي آمد و نخوردن من رو جبران ميكرد با يه خوراكي ديگه …زرنگ نبودم كه فكر كنم چرا از كيك خوردن ميترسيدم ..بلد نبودم فكر اصلي رو درست كنم …پشت صحنه رفتارهاي خودم رو بلد نبودم تحليل كنم..علت رفتارم برام باورهاي غلط جامعه بود..
حالا اگر ميخوام متناسب بشم ، نبايد به اون نگرش هاي قبلي فكر كنم …بلكه بايد به اهداف مهم ترم فكر كنم …مثل هر آدم متناسبي كه اصلا هيچ نگرشي درباره غذاها نداره ولي براش مهمه كه متناسب باشه تا هميشه با اعتماد به نفس همه جا ظاهر بشه …يا براي يه آدم متناسب مهمه كه انرژيش بيشتر باشه تا به اهداف بزرگترش برسه ..يا يا يا يا….
خيلي فلسفه سنگيني داشت اين بخش.
خيلي وقتا ما يه چيزيا رو ميخوريم و نگرانيم كه اونو خوردم چاقتر ميشم …و خيلي بيشتر از اونا خيلي وقتا ما يه چيزي رو نميخوريم و خوشحاليم كه نخورديم و چاقتر نميشم ولي چون در هر دوش ترس وجود داره همونم ترسه نميزاره لاغر بشي…با نخوردن ممكنه چاق تر نشي ولي لاغر تر هم نميشي…
چرا من اينو نميخورم ؟
اون چرا داره كار ميكنه
اين بحث نگرش منو ياد ماه رمضون انداخت…زماني كه روزه ميگرفتيم و نميخورديم و زماني كه افطار ميكرديم در حد دل درد ميخورديم….سحر ها انقدر ميخورديم كه نگو…و اصلا نگرش درستي از بحث روزه نداشتيم…
تلاش هاي قبلي من صد درصد با ذوق و شوق لاغر شدن بوده ولي چون با ترس نميخوردم …لاغر هم ميشدم ولي لاغر نمي موندم…
اون ترس مثل يك فنري كه فشرده اش ميكني بلاخره يه جا رها ميشه و وقتي رها ميشه به جايي خيلي دورتر پرتاب ميشه
دقيقا مثل زماني كه رژيم ميگرفتم و هي ترس روي ترس ميزاشتم و بلاخره فنر رها ميشد و چاقتر از قبل ميشدم و فنر دورتر از جاي قبلي رها ميشد و من چاقتر از قبل ميشدم
از قبل تعيين نكنيد چه چيزي بايد بخورم چه چيزي نبايد بخورم انقدر به خودتون مسلط باشيد و انقدر به خودتون اطمينان داشته باشد كه هر وقت گرسنه شديد تصمصم بگيريد چه چيزي بخوريد
شما براي كدوم نياز بدنتون تعيين كرديد كه من بايد چه رفتاري داشته باشم
براي تنفس تعيين مي كنيد كه مثلا ميخواهيد بريد كوه ميگيد در فلان ارتفاع ضربان قلبم چقدر باشه؟؟؟ !!!!
خدا رو شكر كه هدايت شدم به اين آگاهي ها
استاد : سعي كنيد به خوردن فكر نكنيد
هر وقت كه قرار به خوردن بود اون و قت تصميم بگيريد
نكته طلايي:
افراد چاق خييييييلي بيشتر از افراد متناسب حواسشون هست چي بخورن چي نخورن…ولي افراد متناسب اصلا اهميت نميدن چي بخورن چي نخورن …طرز فكر افراد متناسب با طرز فكر افراد چاق از زمين تا آسمون فرق داره…
هر چقدر رفتار رو دستكاري كنيم نتيجه نميگيريم …به فكر پشت اون رفتار بايد توجه كنيم.
مثالي به ذهنم رسيد ، وقتي ميخوام برم پياده روي توي پارك يا كوه يا جنگل فقط به پياده روي فكر مي كنم ولي در مسير عرق ميريزم ..احتمالا از بالاي كوه ويو جالبي ببينم..هواي لطيفي در جنگل و پارك استشمام خواهم كرد و بعدشم هي به خودم ميبالم كه رفتم پياده روي و اعتماد به نفسم هم بيشتر ميشه
اينهمه در حاليه كه من اولش فقط يه تصميم گرفتم برم پياده روي …به هيچي ديگه فكر نكردم و لي يه عالمه نتيجه ديگه داشت برام..
فكر نكردن درباره مواد غذايي و حساس نبودن به مواد غذايي و فقط پيروي كردن از فلسفه تناسب اندام فقط به اين دليل كه متناسب به دنيا اومدم پس لياقت دارم تا ابد در تناسب اندام زندگي كنم…انقدر نتايج شگفت انگيز ديگه به همراه داره …كه نا خود آگاه حساسيت نسبت به كالري غذاها و چربي غذاها و فلام و بهمان …بي جلوه ميشه
سپاس استاد