آرزوی لاغری مهمترین آرزوی من در تمام سال هایی بود که چاق بودم.
به قدری چاقی در روحیه و احساس من تاثیر منفی گذاشته بود که رسیدن به هر آرزویی همراه با چاقی برای من لذت بخش نبود.
آرزوی لاغری من
به خاطر دارم زمانی که آروزی داشتن دوچرخه کوهستانی را داشتم.
مهمترین دلیل پدرم برای خریدن دوچرخه این بود که فعالیت بدنی من بیشتر شود که چاق تر نشوم.
گره خوردن آرزوی داشتن دوچرخه با چاق تر نشدن سبب شد که با اینکه به آرزوی خود رسیدم ولی احساس خوبی از سوار شدن به دوچرخه نداشته باشم.
هربار که سوار دوچرخه می شدم تصور می کردم هرکه مرا می بیند با خود می گوید طفلکی برای لاغر شدن چقدر تلاش می کند.
در این شرایط با اینکه سعی می کردم با سرعت زیاد رکاب بزنم و حسابی عرق کنم ولی هی چوقت لاغر نشدم چون در تمام آن لحظات که در حال رکاب زدن و عرق ریختن بودم تمرکز من بر چاقی بود.
چاقی لذت رسیدن به هر آرزویی را از بین برده بود و به همین دلیل به شدت دوست داشتم لاغر شوم.
تصور می کردم اگر لاغر شوم حتی اگه به هیچ آرزوی دیگری نرسم باز هم ارزشش را دارد چون رها شدن از رنج چاقی و سرزنش و نگاه تجقیرآمیز دیگران به اندازه رسیدن به همه آرزوهایم ارزشمند بود.
خیلی ها آرزوی لاغر شدن را دارند و در تمام عمر خود بارها سعی می کنند از طریق روش های مختلف به لاغری مورد نظر خود دست پیدا کنند اما تا روزی که زنده هستند به این مهم دست پیدا نمی کنند.
آرزوی لاغری داشتن
اینکه چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری را دارند به این سبب است که واقعیت وجود ما لاغری است.
به این دلیل که حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتی می باشد وقتی از این وضعیت خارج می شویم یک ناهمانگی بین وجود فعلی ما و واقعیت وجودی ما که خداوند برای ما مقدر کرده است ایجاد می شود.
از آنجایی که جسم در تلاش برای رسیدن به حالا طبیعی و پیش فرض خود می باشد آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که چاق هستند شکل می گیرد.
نکته مهم دیگر این است که بارها مشاهده کرده اید که افرادی از لاغری رنج می برند و تلاش می کنند مقداری چاق شوند.
دلیل اینکه این افراد نیز در خلق آرزوی چاقی خود ناکام می مانند این است که چاقی حالت غیرطبیعی جسم می باشد و از آنجایی که با تلاش فیزیکی نمی توان جسم را از حالت طبیعی خود خارج کرد، تلاش این افراد برای چاق شدن بی نتیجه می ماند.
اگر می بینید ما چاق شده این چون از ابتدا برای چاقی سعی و تلاش فیزیکی نکرده ایم.
ابتدا به واسطه وارد شدن آگاهی های چاق کننده به مغز ما از طریق کانال های ارتباطی تصاویر چاق در ذهن ما ایجاد شده است و سپس جسم ما برای منطبق شدن (هماهنگ شدن) با تصاویر ذهنی به سمت چاقی تغییر وضعیت داده است.
در نتیجه چاقی حالت غیرطبیعی بدن است و به این دلیل آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند ایجاد می شود.
شنیدن این توضیحات باید در شما ایمان و اطمینان بیشتری برای لاغر شدن ایجاد کند.
چون بسیاری از افراد چاق تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند یا بدتر از آن فکر می کنند بدن آنها نسبت به لاغر شدن مقاومت می کند.
همین فکر اشتباه می تواند به راحتی مانع لاغر شدن شما شود.
پس بدانید و آگاه باشید که جسم شما هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن ندارد چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسم است و اتفاقا جسم شما به شدت علاقمند است که به وضعیت متناسب خود برگردد.
وقتی این آگاهی را دریافت می کنید و آن را برای خود منطقی می کنید که حق طبیعی من است که لاغر شوم و جسم من بیشتر از من دوست دارد متناسب باشد و به همین دلیل آرزوی لاغری در من ایجاد شده است افکار و هدف شما با هم موازی و همسو می شود.
تا قبل از این شما دوست داشتید لاغر شوید اما از طرفی عقیده داشتید که جسم شما در برابر لاغری مقاومت می کند یا شما توانایی لاغر شدن را ندارید یا لاغر شدن کاری سخت و رنج آور است.
در این حالت خواسته شما (لاغر شدن) با افکار و عقیده های شما همسو و همجهت نیست و در این شرایط شما هرچه تلاش کنی لاغر نخواهی شد.
اما اکنون با درک این آگاهی افکار و عقیده های شما با خواسته شما که لاغر شدن است همسو و در یک جهت قرار می گیرتد و روند متناسب شدن شما روان تر می شود.
چرا به آرزوم نمی رسم؟!
دلیل اینکه هرچه تلاش کرده موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نشده ایم فقط و فقط این است که از روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری استفاده نکرده ایم.
رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو مصرف کردن، استفاده از انواع دمنوش ها، استفاده از قرص های چربی سوز و هر عاملی که به عنوان یک وسیله، ابزار یا برنامه بیرونی بخواهد باعث لاغری شما شود نتیجه بخش نخواهد بود.
همانطور که می دانید هیچ فرد چاقی برای چاق شدن برنامه ریزی نکرده است.
بنابراین با برنامه ریزی کردن یا استفاده از برنامه هایی که دیگران برای ما تنظیم می کنند هرگز موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نخواهیم شد.
روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری است که برای شما برنامه ریزی نمی کند که چگونه بخورید، چه چیزی بخورید، چه مقداری بخورید، چقدر فعالیت داشته باشید یا چه کاری انجام دهید و چه کاری انجام ندهید.
در روش لاغری با ذهن فقط فرمول های صحیح و لاغر کننده به شما یادآوری می شود.
فرمول هایی که در ذهن شما از قبل موجود است اما به دلیل یادگیری چاقی سالهاست که از آنها استفاده نکرده اید.
روش لاغری با ذهن به یاد شما می آورد که چه فرمول های در ذهن خود دارید و چگونه شروع به استفاده کردن از آنها کنید.
تمام مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودتان دارد.
در روش لاغری با ذهن هیچ برنامه ای به شما تحمیل نمی شود.
تک تک آموزش های من در دوره لاغری با ذهن، حکم یک راهنما و انگیزاننده ی همیشگی است برای ساختن افکار و رفتاری قدرتمند کننده که جسمی سرشار از شادی، سلامتی و تناسب اندام را برای شما به ارمغان می آورد.
آموزش هایی که راهنمای شما برای تحقق بخشیدن به رویای لاغری هستند.
روش آموزش من در دوره لاغری با ذهن سرمایه گذاری روی ساختن فرمول های لاغرکننده و تغییر عادتها است.
جسم شما به عنوان بزرگترین و با ارزش ترین سرمایه شما در زندگی است که باید مراقبت از آن را یاد بگیرید.
این مهم ترین دلیلی است که به من انگیزه داد تا از وضعیت سخت گذشته به زندگی ای سراسر آرامش و سلامتی و تناسب اندام هدایت شوم.
زمانی که از نقش افکار و رفتار و کلا ذهن خودم در اضافه وزنم آگاه شدم، به جای استفاده مکرر و بی هوده از هر روشی دیگر کار کردن روی ذهن خود را شروع کردم و افکار و رفتارهای متناسب کننده را جایگزین افکار و رفتار چاق کننده کردم.
در مدت نه چندان طولانی صاحب سلامتی و جسمی شدم که سالها در رویای من بود و من سالها خود را از داشتن این نعمتها محروم می دانستم.
برآورده کردن آرزو
شاید زیاد شنیده باشید که خداوند آرزوها را برآورده میکند یا شما را به خواسته هایتان می رساند اما این به منزله ادامه مسیر چاقی و آرزوی لاغری داشتن به امید اینکه خداوند ما را لاغر کند نیست.
باید تصمیم بگیرید و خودتان برای برآورده کردن آرزوی لاغری خود تلاش کنید. در این صورت خداوند هم حامی و هدایت کننده شما به سمت رویای لاغری خواهد بود.
اگر آرزوی لاغر شدن دارید و اشتیاق دارید مانند من و بسیاری از افراد چاقی که قبل از شما از مسیر لاغری با ذهن آرزوی لاغری خود را محقق کرده اند و شگفتی ساز شده اند در مسیر تحقق آرزوی لاغری خود حرکت کنید، باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری کنید.
این سرمایه گذاری موجب ساخته شدن ایمان و اراده ای در وجودت می شود تا هر بهانه ای که مانع لاغر شدنت شده را کنار بگذاری، از توانایی فوق العاده ای که خداوند در وجودت گذاشته استفاده کنی و جسم خود را آنگونه که دوست داری خلق کنی.
آنوقت نتایجی می آفرینی که در عرض کمتر از یک سال، همه ناکامیهای سالهای گذشتهات را جبران می کن و تمام آرزوهایت را از چاقی پس می گیرید.
زیرا به این نتیجه میرسی که هر چقدر هم تلاش گذشته شما برای تحقق آرزوی لاغری با شکست مواجه شده باشد شما می توانی لاغر شوی و این بار تصمیم گرفته ای که از روشی صحیح و متفاوت به خواسته خود برسید.
در مسیر لاغری با ذهن به این شناخت می رسی که تفاوت تو با همه افرادی که سالهاست لاغر هستند و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارند مصرف می کنند فقط در فرمول های ذهنی شماست.
شاید افراد لاغری در اطرافیان شما باشد که بارها دوست داشته اید اندام آنها را داشته باشید، یا دوستان خوش تیپ و متناسب داری که دوست داری الان جای آنها باشی، در واقع آنها را الگوی آرزوی لاغری خود می دانید. آنها به دلیل تلاش یا استعداد بیشتر، برنامه های رژیمی قوی، ورزش های سخت و مدام و یا شانس و ژنتیک صاحب این اندام نیستند، بلکه به دلیل افکار و رفتار غذایی صحیحی است که در ذهن این افراد وجود دارد.
مشابه مجموعه فرمول هایی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد در ذهن افراد چاق نیز وجود دارد.
فقط باید آنها را پیدا کرده و از آنها استفاده کنید. در این صورت چه بخواهید چه نخواهید لاغر می شوید.
استفاده از آموزشهای دوره لاغری با ذهن فرصت مناسبی است تا ذهن خود را برای تحقق آرزوی لاغری و از آن مهمتر لاغر ماندن تربیت کنید. تا تحولی عظیم در وضعیت جسم و روح و کل زندگی خود ایجاد کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
جهت انجام بهتر تمرین جلسه آموزشی آرزوی لاغری ضمن نوشتن درک و برداشت خود از این محتوا به سوالات زیر به صورت شرح انشایی در بخش نظرات دیدگاه خود را بنویسید.
- نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید.
- درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها نرسیدید توضیح دهید.
- درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها رسیدید توضیح دهید.
- اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید.
- درباره آرزوی لاغری خود بنویسید و اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید شرح دهید.
- درک و نگرش خود از تحقق آرزوی لاغری با روش لاغری با ذهن را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.28 از 149 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام یازدهم
سلام دوستان و استاد عزیز وقتتون بخیر
یکی از اضطراب های همیشگی منهم ایام عید بود که مصرف تخمه ،آجیل وشیرینی و مهمونی بیشتر از قبل بود ،در کل وقتی حرف از مسافرت و تفریح و گردش بود من پر از استرس چاقتر شدن میشدم ، و یجورایی بیشتر ولع داشتم مخصوصا اگر شلوغ و دورهم بودیم که دیگه بیشتر و زمان هاییکه تو رژیم بودم و نمیتونستم با دیگران همکاری کنم نجواهام خیلی اذیتم میکرد و احساس میکردم فرق بزرگی بین من و دیگران هست و مدام نقشه میکشیدم که بذار رژیمم تموم شه تلافی میکنم و این جنگ دائمی در طول عمر من تکرار میشد
اصلا دوست ندارم به اون دوران و سختی هاش مجدد فکر کنم میدونم که روح آفرینندگی درونم به همون سمت خواهد رفت ،تمام اون نخوردن ها،رژیم ها،احساس بی ارزشی ها،بی اعتماد بنفسی ها،حال بد ،ترس ها ،غم ها ،سرزنش ها،تخریب ها ،ناامیدی ها،زشت بودن ها ووووو منو بسمت حال بد ،دوست داشتنی نبودن و نالایقی هدایت میکرد ،بخاطر داشتن اون احساسات مخرب ،نمیتونستم در جنبه های دیگه زندگیمم رشد خاصی داشته باشم ،در مسائل مالی ،عاطفی و بقیه جوانب ،وقتی احساس دوست نداشتنی بودن داشتم و حق خودم نمیدونستم که بتونم وارد رابطه خوبی بشم و تو فکر خودم باور داشتم که منو کسی انتخاب نمیکنه ،چرا باید منو انتخاب میکردن ،منیکه پر بودم از احساس ترس وتنفر ،،پروانه ها همیشه روی گلها میشینن، من خودمو گل نمیدیدم ،وقتی هم گاهی کسی بهم محبت میکرد فکر میکردم داره کار اشتباهی انجام میده،با داشتن اونهمه ارتعاشات منفی به جهان انتظار زندگی لاگچری خاص وعالی نباید میداشتم ولی مدام غر میزدم که این چه زندگیه ،چرا خدا منو آفرید، دقیقا همون زمان هاییکه من داشتم گله وشکایت میکردم،مدام خودمو بررسی میکردم،رژیم بودم،گرسنه بودم،در حال فکر کردن به خوراکی بودم،در حال انجام ورزش های اجباری بودم و داشتم تو دلم به زمین و زمان بد وبیراه میگفتم از وضعیتم ،در حال پیام ،من عاشق چاقی بیشتر هستم ،به جهان بودم ،و فرمان مجدد به بدنم که بیشتر وبیشتر چاق شو
همیشه به خواهر بزرگم میگفتن ۴۵ کیلویی،خواهرم موقع زایمانش که احساس میکرد خیلی چاق شده تازه ۵۰ کیلو شده بود،یادمه هر کاری میکرد که ۵کیلو چاق بشه،همیشه در حال خوردن شیرینی ،لعاب برنج وووو بود ،ولی از ۱۵ سال پیش انقدر در جمع ما چاقها وافراد چاق بود که اونم دیگه میترسید چاق بشه و مرتب ورزش میکرد و مراقب بود ،چاقترین زمانی که دیدمش و خیلی ترسیده بود ۷۴ کیلو شده بود که من زمانیکه ۷۴ کیلو میشوم خیلی خوشحال بودم ،ولی خواهرم هیچ وقت وزنش از ۶۵ کیلو بالاتر نیومد هر چند خودش میگه مراقبت هم میکنم ،رژیم نمیگیره ولی پرخور هم نیست،خودش باور داره بخاطر سس مایونزه که توپر میشه ،،،
خوشحالم که در حال یادگیری زبان لاغری هستم ،همونطور که زبان چاقی رو یاد گرفتم و شاگرد زرنگی هم بودم ،میخوام در تناسب اندام هم قوی عمل کنم ،میخوام ذهنیت های جدید بسازم ،هر چند در حال ساختش هستم ولی باید استمرار داشته باشم تا بشینه در ذهن ناخوداگاهم ،،مثل زمانیکه فرمول های چاقی نشست توی ناخوداگاهم و من براحتی چاق شدم،وقتی باوری ساخته میشه حتما خودشو به ما ثابت میکنه ،در حال حاضر که نقشه های ذهنیمون در حال جابجاییه بزودی این باورهای جدید خودشونو به ما اثبات میکنن و ما خودبخود لاغرتر خواهیم شد
روز ۳۱ تکرار
سلام وقت همگی بخیر
خدارو شکر میکنم برای یک روز و یک هدف دیگه
منم مثل همه افراد چاق که از وضعیت بدن و جسم و زیبایشون راضی نیستن ،راضی و خوشحال نبودم و الان میفهمم که ضربه مهلکی به جسم و کودک درونم زدم
احساس چاقتر شدنم از ۱۰ سالگی کاملا مشخص شد همون موقعی که تو مدرسه منو وزن کردند و در سن ۱۰ سالگی ۵۰ کیلو بودم ،پدرم وقتی فهمید بشدت تخریبی با من برخورد کرد و فشارها و رژیم هاش بیشتر شد
هر چقدر سرزنش ها بیشتر میشد من از خودم متنفر تر میشدم ،از خودم دورتر میشدم ،آخه زمان کوتاهی هم نبود از ۱۰ سالگی تا ۲ سال پیش یعنی ۳۴ سال یا حتی تا همین الان که دارم این کامنتو مینویسم
حتما تو این ۲ سال که وارد دوره ها شدم رابطم با جسمم بهتر شده ولی خودم میدونم بصورت کاملا عمیق از بدنم راضی نیستم ،شاید اگر غر نمیزنم و شکایت نمیکنم بخاطر بودنم در آموزش هاست که دارم نقش یک عاشق رو بازی میکنم
خدارو شکر میکنم که وارد دوره های ذهنی شدم ، اول نقش عشق به خود رو بازی کردم و یواش یواش من غرق نقش خودم شدم و دارم بیشتر غرق این نقش میشم
همونجوری که دوران کودکیم آرام آرام غرق نقش نفرت از خودم شدم تزریق به تزریق
حالا با هر بار که خودمو تشویق میکنم مقداری از اون زهر تنفر از وجودم میره بیرون ،میدونم وظیفم سنگینه ،اومده بودم تو دوره ها که لاغر بشم ولی متوجه شدم که من و خودم میلیون ها کیلومتر از هم فاصله داریم
قبل از اینکه از خودم بخوام که لاغر بشه اول باید پیداش کنم ببینم وضعیت الانش چیه ،چجوریه ،جالبه من هیچ بذری در خودم نکاشته بودم ولی انتظار درخت داشتم ،مگه من بذری از لاغری در مغزم وجود داشت ؟ نداشت ولی انتظارم لاغر شدن بود
باید اول به خودم رسیدگی کنم ،انقدر غر نزنم ،شکایت نکنم ،واقعا خوبه که درون من حالش از رفتارهای من بهم نمیخوره ،منکه اعتراف میکنم ۳۰ سال فقط ناراضی بودم از خودم از جسمم از بدنم از همه چیز
در واقع من احساس تعلق به جسم و بدنم نداشتم ،دوسش نداشتم ،از بعضی از قسمت های صورتم خوشم نمیومد ،از مدل بدنم خوشم نمیومد ووو
حالا با اونهمه احساس دوری به خودم چرا انتظار داشتم بدنم عاشق من باشه ، کنار من باشه ،لذت ببره
حس نارصایتی داشتم اون حس ،انرژی نارضایتیو به جهان میفرستاد ،جهان هم میگفت چشم شکل حس نارضایتی بیشترو در زندگیت گسترش میدم ،بعد تعجب میکردم چرا همش ناراحتم و حالم خوب نیست ؟ زندگی آگاهانه یعنی همین که آگاه باشیم به خودمون و احساساتمون
از اونجاییکه پیش فرض بدن ما تناسب اندامه ،پس بدن بسمت لاغر شدن حرکت میکنه ولی ما با برنامه ریزی پیش نویس های کودکیمون راه رو بر سیستم طبیعی بدنمون بستیم ،و اینجا به قدرت باورها پی میبریم
یکی از باورهای قدرتمند در خودم این بود که من توانایی لاغر شدن بصورت طبیعیو ندارم باید خیلی رنج ببرم و تلاش کنم تا چند کیلویی کم کنم و همیشه باید در رژیم باشم تا بتونم خودمو در اون وضعیت نگه دارم ،با داشتن این باور، هر تلاش از طرف من مردود میشد و حالا در حال شناسایی و منهدم کردن اون باور هستیم
جسم ما دوست داره ما حالت نرمال و طبیعی خودمونو زندگی کنیم ولی انقدر از بچگی دستکاری شده ،در استرس چاق شدن بوده ،ترس از خوردن داشته ،در تنگناهای ورزش بوده ،بخور نخور داشته ووو از حالت نرمالش خارج شده ولی بهر حال در تمام رژیم های ما به ما کمک کرده و لاغر هم شده
این منطقیه که من لاغر باشم ،فرمول اصلی آفرینش من تناسب اندام بوده و بدن من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه و بمن کمک میکنه ، روح من همواره رویای لاغر شدنو بمن یادآوری میکنه ولی ذهن جور دیگه ای برنامه ریزی شده ،برنامه ریزیش اینه که من باید چاق باشم ،من نمیتونم لاغر بشم ،خواست خدا بوده ووو
ولی وقتی اون کدها در من شکسته میشه ،من و رویام در مسیر هم قرار میگیریم
یه روزی من در سیاره زمین بدنیا اومدم ،در شهر وجودم یه عالمه در و دیوار و کوچه بود که هر کدوم از اون کوچه ها توسط الگوهای من نام گذاری شدن ، یکیشون شد * تو ارثی چاقی* * ژنتیکت چاقه *خواست خداست*استخونبندیت درشته * و یه عالمه کد و اسم دیگه روی تک تک دیوارهای شهر درونم زده شد
حالا من با همون چشم و عقلی که به اون شهر نگاه میکنم به خودم و جهانمم نگاه میکنم که همه چیز پر از کدهای مخرب هستند ،من با عینک (من ارثی چاق هستم ) به جهانم نگاه میکنم بنابراین هر چیزی میخورم و هر کاری که انجام میدم از زیر این فیلتر رد میشه و ده ها فیلتر و بازدارنده مخرب دیگه که در لایه های زیرین مغز من جا خوش کردن و من خبر ندارم
حالا میخوام متناسب بشم اول باید در شهر وجودم برم و تک تک اون کدهای مخربو بشکنم و دوباره کد نویسی کنم ،کدهای جدید با فرمول های لاغری ،که الان هم در حال انجام همون کارها هستیم
یکی از بدترین کارهاییکه ما به مراتب انجام میدیم اینه که مدام خودمونو چک میکنیم ببینیم یکمی لاغر شدیم ،با لباسامون ،با نگاه کردن بدنمون تو آینه ،با توجه به قسمت های چاق بدنمون و هر بار که احساس میکنیم لاغرتر نشدیم ،حالمون بشدت بد میشه و همون حال بد باعث میشه فکر کنیم داریم چاقتر هم میشیم و از داشتن اون احساس باز هم میترسیم و به خودمون میاییم میبینیم چندین ماهه تو لوپ تکراری ترس و احساس بد گیر کردیم
حالا چرا انقدر ما به چاقیمون توجه میکنیم؟ چرا به نقص هامون میپردازیم ؟ چرا از خودمون راضی نیستیم ؟
ما که اینهمه زیبایی داریم ،اینهمه نعمت و فراوانی داریم ،اینهمه نکات مثبت در شخصیتمون داریم ،در زندگیمون داریم ،ما یه عالمه داشته داریم که میتونیم بهشون توجه کنیم و حالمون باهاشون خوب باشه
ولی چرا چشم ما بینا نیست ،چرا حواس ما فقط روی همین چند کیلو اضافه وزنه ،روی نداشتن فلان ماشینه ،روی ناراحتی هامونه ؟
تمام این دیدن های نقص هامون و ندیدن داشته هامون برمیگرده به عزت نفس ما به دوران کودکی ما ،وقتیکه مثلا یه نمره خوبی تو ریاضی گرفتیم و با شادی بدو بدو اومدیم به خانواده نشون دادیم و اونها بجای قدر دانی و تشویق ما بهمون گفتن ،حالا مگه چکار کردی ،برو مثلا جغرافیتو بخون که نیفتی و ما سرخورده شدیم ،مگه چند بار دیدیم که الگوهامون از زندگیشون راضی بودن ؟ همیشه ناراضی بودن
و اون نوع تربیت در بعضی خانواده ها به کرات دیده میشد،از اونجا ذهن ما برنامه ریزی شد که فقط بدنبال منفی ها باشه ،تشویق نشه ،بیشتر تنبیه کنه ،تحقیر و سرزنش کنه ووو
حالا افرادی که چاق هم بودند که اضافه بر سازمان بهشون فشار میومد تازه باید درد چاقی ، عوارضش و تخریب هاشو هم تجربه میکردن
پس بصورت عمیق من آموزش دیدم که اولا چیز خوبی نیستم ،دوما قابل تشویق هم نیستم و یاد نگرفتم برای خودم دست بزنم
به من گفته بودن جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود ، جیک جیک ( یعنی خوشحال نباش ) و فکر زمستونت بود ( یعنی برو به چیزهای منفی فکر کن ) ،حالا من یه بدن چاقی دارم با یه عالمه افکار منفجر و بیریخت ،میخوام به خودم و نکات مثبت شخصیتیم توجه کنم
آیا من برای اینکار تربیت شدم ؟ نه نشدم چونکه ذهن من اموزش دیده که چجوری نگاه کنه ،به چیا نگاه کنه ،چقدر نگاه کنه
پس تشویقی در درون من نیست ،بجاش مقایسه کردن زیاده ، عشق به خودم و جسمم نیست ،حال خوب نیست و خیلی چیزها در درون یک فرد چاق نیست ،حالا چجوری میتونه خودشو خوب و خوش اندام ببینه ؟
نمیتونه برای همین در هر مسیری وارد میشه شکست میخوره ، اولین کاری که ما باید انجام بدیم اینه که مدام خودمونو چک نکنیم چونکه چک کردن همانا و مقایسه کردن و متر کردن بدن همان و این شروع حس های بد و وحشتناکه که ممکنه ماه ها ادامه داشته باشه که واسه خودم حتی ۱ سال طول کشید
باید یاد بگیریم که احساس تعلق کنیم به بدن خودمون ،دوسش داشته باشیم ،ازش تشکر کنیم ،باید به خودمون افتخار کنیم که در این مسیر اومدیم
من همیشه به خودم میگم ،میگم فریده مگه چند درصد از آدم ها این راهو میشناسن ؟ مگه چند درصد از اونهاییکه اومدن تو این مسیر موندن ؟ مگه چند درصدشون مثل من تمرین انجام میدن ؟ مگه چند درصدشون ۲ سال پی در پی بدون وقفه دارن تلاش میکنن ؟ مگه چند درصدشون هر جایی که باشن بلخره تلاش میکنن خودشونو برسونن به فایلها ؟
معلومه که درصد خیلی کمی هستن ،من به خیلی ها مشاوره دادم برای اومدن در این راه ،حتی خودم براشون ثبت نام کردم ،برای تک تکشون آموزش سایتو اسکرین رکورد کردم ،در واقع لقمه رو جویدم ولی اونا حاضر نشدن حتی اون لقمه رو قورت بدن ،چه اطرافیان خودم چه غریبه ها
این یعنی تفاوت من با دیگران ، اگر خودم بفهمم که متفاوتم جهان هم میفهمه که من فهمیدم ،اگر خودم متوجه نباشم که چقدر مهم هستم،افکارم مهم هستن و من خالق زندگیمم ،جهان هم براش فرقی نداره ،پس اول خودمون بدونیم چه قدرتی داریم
قدر وجود و بدن خودمونو بدونیم ،منکه بخدا از بدنم خجالت میکشم از ۱۰ سالگی انداختمش تو رژیم های سخت ،حتی تنبیه ، تو شام نخوردن ،آخه کی میتونه ۲۸ سال شام نخوره ؟ ولی آدم های چاق این کارهارو زیاد انجام دادن
اینهمه همکاری بدن ما با ما ،تشویق نیاز نداره ؟؟ عشق نیاز نداره ؟؟ دست زدن نداره ؟؟
انقدر مثل تربیت الگوهامون با خودمون رفتار نکنیم ،یکمی حس نوارش به خودمون داشته باشیم ،سالهاست خودمونو رها کردیم و فقط بهش دستور میدیم ،اینو میخواییم ،پول میخواییم ،رابطه میخواییم، خونه خوب میخواییم ،سفر میخواییم ،لاغری میخواییم وووو
چی بهش دادیم که انقدر ازش میخواییم ؟ اول پرش کنیم بعد تخلیش کنیم ،سالها که با رژیم های مزخرف و ورزش ها سنگین پدر بدنمونو در آوردیم الانم اومدیم تو دوره لاغری با ذهن با یه شلاق دیگه بهش زور میگیم ،همش خودمونو چک میکنیم ،مدام غر میزنیم ،پس چی شد ؟ چرا بسرعت لاغر نمیشیم ؟وووو
ترمز بزنیم ،اجازه بدیم نفس بکشه ،نفس بکشیم ، رها بشیم ،آرام بشیم ،کف دریای متلاطم دیده نمیشه ، با آرامش و حس خوبه که میتونیم به خواسته هامون که یکیش لاغریه ،با اضطرار و استرس ،فقط بدبیاری هارو جمع میکنیم ،حواسمون باشه در حال ارسال چه انرژی های مخربی به جهان هستیم ،بعد تعجب نکنیم که چرا نتایج منفی گرفتیم ،مسئولیت خودمونو بپذیریم
بیاییم هر روز نشانه های تغییراتمونو یاداوری کنیم ،ذهن هم مارو تو همون قسمت ها گسترش میده و کم کم نشانه ها برامون بزرگو بزرگتر میشه ،بیاییم چاقی و تمام عوارضشو برکت ببینیم ،اگر اسم خاطراتمونو عوض کنیم خدا هم به همون اسم صدا میزنه
دختر من یک هفته است توی خونه در حال استراحت کردن و ریکاوری بدنشه ،خیلی نق میزنه و شکایت میکنه ،دلش میخواد بره سر کارش ولی نمیتونه حق هم داره حوصلش سر رفته تو خونه ،منم مجبورم بخاطر اون بمونم تو خونه ،الان که بهش گفتم دخترم فلان شربتتو خوردی گفت آره اون کوفتی زهر ماریو خوردم
بهش گفتم دخترم هر اسمی روی اون دارو بذاری همون میشه تو بدنت ،اتفاقا بگو این دارو شفاست ،سلامتیه ،به سلول سازیه من کمک میکنه ، بگو این اتفاق یه برکته برای زندگی من ،مثل قدیمی ها که همیشه میگفتن خیره ،اونها باور کرده بودن یه خیری تو هر اتفاقی هست
پس نوع نگاهمونو تغییر بدیم به خودمون ،به بدنمون ،به شرایط تا نتایج عوض بشه ،کار پر تلاشیه که باید تکرار بشه ولی آروم آروم در ما شکل میگیره و اونوقت لذتشو خواهیم برد
خدارو شکر میکنم برای بدن سالم ،زیبام ،قدرتمند و خوش اندامم ،جسم من متعلقه به منه و من بهترین لذتهارو باهاش تجربه کردم و خواهم کرد ،امیدوارم که بتونم چیزهاییکه نوشتم رو باور کنم ،عمل کنم و زندگیشون کنم
سلام ندای عزیز
خوشحالم براتون که در مسیر تغییر خودتون دارید تلاش میکنید
نظر من اینه که افرادیکه تصمیم گرفتن ِتغییر کنن و نپذیرفتن که باید با همون شخصیت و سرنوشت قدیمیشون به زندگیشون ادامه بدن ،خیلی خاص هستن ،خیلی قابل احترام تر هستن
اصلا رسالت ما در زندگیمون کشف گوهر درونمونه
پیدا کردن درونیات ارزشمندمونه
ولی آیا به ما گفته شد که ما لایق و ارزشمند هستیم؟
به من که گفته نشد هیچ ، تازه هر روز به من اعلام کردن که دختر یک موجود اضافه ست که باید سریع شوهرش بدن بره
و خیلی چیزای دیگه که دارم تلاش میکنم اون روزهارو فراموش کنم و از اون پوسته داغون خارج بشم و شخصیتی متناسب با هدف های جدیدم برای خودم بسازم
حالا با اون تربیتی که شدم که اصلا منی دیده نشد ،اصلا نکات مثبتی از من گفته نشد و تازه برعکس فقط نقص های من بمن گوشزد شد ،من یاد گرفتم برم بگردم دنبال ایراداتم
حالا با یه کوله بار بگراند نامفید اومدم تو دوره لاغری با ذهن به اضافه خاطرات شکست های لاغر شدن های قبلیم
میخوام دوره مو شروع کنم و ادامه بدم ،میخوام نکات مثبت خودمو ببینم ولی آیا من این کار را بلد هستم؟
معلومه که بلد نیستم ،من خیلی ساله به همه چیز قهرم ووو
پس در جاده ای قرار میگیرم که برام ناآشناست ،زمان میبره عادت کنم به اون جاده
زمان میبره تمرین میخواد که یاد بگیرم خودمو نگاه کنم ،خودمو از روی اون عکسی که در کودکی توصیفم کردن نگاه نکنم ،یه عکس جدید از خودم بگیرم و تو مغزم سیو کنم
احترام به خودم ،پذیرفتن خودم با همین سایز،با همین چهره،با همینی که الان هستم رمز موفقیت من خواهد بود
چرا ؟ چونکه قبلا بهم گفته بودن تو به اندازه کافی خوب نیستی پس برو شکل اون شخص بشو ،حالا برو شکل اون یکی شو و وقتی من از جایگاه خودم خارج شدم جای من خالی شد ،خلاء بوجود اومد و من هیچ وقت نتونستم اون خلاء رو پر کنم ،یعنی هر چیزی توی اونجا ریختم پر نشد
حالا فهمیدم من باید در جایگاه صحیح خودم باشم ،اینکه خویشتن پذیر باشم ،خودم و حسن هامو ببینم ،قابلیت هامو ببینم ،از بس ندیدم اینجوری شدم
مشکل ما نداشتن نیست ندیدنه، ما هر روز خواسته جدید داریم بدون اینکه با امروزمون کیف کرده باشیم ،فکر میکنیم اگر فلان چیزو بخرم دیگه خوشبختم
اگر الان با محدودیت هام خوشحال باشم بمن بیشتر داده میشه
اگر الان با بدن خودم لذت ببرم به هیچ عنوان سرزنشش نکنم ،تحقیرش نکنم ،مقایسش نکنم هدیه ای که بمن داده میشه لاغری
اول آشتی، بعد عشق به بدن و روحی که ترکش کرده بودیم و بعد شاهد شفا در درونمون خواهیم بود
انجام کارهای گذشته نتایج گذشته رو برامون میاره
هر کسی اگر با خودش صادق باشه میدونه چه کارهایی با خودش انجام داده ،تمام اون کارهارو به یاد بیاریم یا اصلا به یاد هم نمیخواد بیاریم چونکه داریم هر روز انجامشون میدیم ،فقط کافیه هر عمل و رفتار و حسی به خودمون داریم چند ثانیه بهش فکر کنیم
آیا من الان دارم خودمو تخریب میکنم یا ترمیم؟
سرزنش میکنم یا تشویق؟
نوازش میکنم یا تهدید؟
کدومش ؟ حالا هر روز یکمی تغییرش بدیم ،یکمی مهربانتر یکمی عشق بیشتر ،یکمی نوازش و محبت
اصلا این نوازشه کولاک میکنه ،باعث میشه به خودمون نزدیک بشیم ،اونم نه ۱ بار ۲ بار در روز ،من ریمایندر ساعتمو ساعتی ۱ بار کوک کردم ،خودمو میبوسم ،چند تا کلمه قشنگ به خودم میگم که بشه عادتم
جلوی آینه هم قرار میگیرم با خودم ارتباط عاطفی میگیرم و میگم که چقدر فریده تو جذابی اگر کسی بلد نبود تو رو دوست داشته باشه دوست داشتن بلد نبوده و کلی باهاش دوست شدم میدونم اون قسمتم درمان بشه همه چیز میره سر جای خودش
که همون قسمت باید حس لیاقت و شایستگی کنه که با این تمرینات عالی میشه و همچنین هر روز و شب نکات مثبت شخصیتی خودمو مینویسم و به خودم با نوازش و حس خوب میگم تا جای سالهاییکه بدون عشق گذروندمو خودم پر کنم
یجورایی پذیرفتن مسئولیت خودمه
مهم بودنم در کنار خودمه ،اینکه حامی خودم باشم حتی در زمانیکه بدترین کار دنیارو انجام داده باشم
اینجوری یاد میگیرم که نقص های خودمو درمان کنم و کسیو اذیت نکنم
الان بجای تخریب هیکلم میرم جلوی آینه میگم اصلا فریده من عاشق مدل بازوهاتم ،مدل پاهاتم ،دست میکشم رو بدنم ،دیگه از چاقی هام نمیترسم و فرار نمیکنم ،این منم آفریده خودمه
مگه ما بچه هامونو دور میندازیم؟ نمیندازیم ،پس بدنمونم دور نندازیم
هر روز کارهاییکه انجام میدیمو به خودمون یادآوری کنیم
آفرین که امروز فایلتو گوش کردی،آفرین که امروز کامنتتو نوشتی اصلا هیچ کس مثل تو نمیتونه کامنت بنویسه،آفرین که یه غذای خوشمزه پختی،آفرین که به دخترت لبخند زدی،آفرین که پیاده روی کردی،آفرین که تونستی یه ارزش آفرینی کنی ووووو
اینجوری درونت غنی میشه ،تازه حس شجاعت و قدرتمند خدادیت بیدار میشه ،مخصوصا ما که در مسیر آموزش هم هستیم نتایج فوق العاده خواهیم گرفت
فقط کافیه به خودمون نزدیک بشیم و انقدر به خودمون زور نگیم ،تمریناتمونو انجام بدیم بدنمون خودش هوشمنده میره بسمت لاغر شدن ،فقط کافیه تلاششو ببینیم که اون مجبور نشه با کارهای ژانگولری جلب توجه کنه ،مثل چاق کردن ما مثل بیمار کردن ما وووو
براتون موفقیت بیشترو آرزو دارم دوست عزیز
سلام خانم پونه شگفتی ساز قدرتمند ،تبریک میگم بهتون و خوشحالم براتون ،روش لاغری با ذهن بهترین روش برای لاغر شدنه آسانه که تو تمام جنبه های زندگی رشد خواهی داشت ،آموزشا عالیه،استاد بینظیره ،تمرینا کامله ،سایت به روز شده و کلی مطالب آموزنده هست که بتونی خودتو ارتقاء بدی
براتون بهترین های خدارو میخوام همونطور که در بهترین ها هستید ⚘⚘