آرزوی لاغری مهمترین آرزوی من در تمام سال هایی بود که چاق بودم.
به قدری چاقی در روحیه و احساس من تاثیر منفی گذاشته بود که رسیدن به هر آرزویی همراه با چاقی برای من لذت بخش نبود.
آرزوی لاغری من
به خاطر دارم زمانی که آروزی داشتن دوچرخه کوهستانی را داشتم.
مهمترین دلیل پدرم برای خریدن دوچرخه این بود که فعالیت بدنی من بیشتر شود که چاق تر نشوم.
گره خوردن آرزوی داشتن دوچرخه با چاق تر نشدن سبب شد که با اینکه به آرزوی خود رسیدم ولی احساس خوبی از سوار شدن به دوچرخه نداشته باشم.
هربار که سوار دوچرخه می شدم تصور می کردم هرکه مرا می بیند با خود می گوید طفلکی برای لاغر شدن چقدر تلاش می کند.
در این شرایط با اینکه سعی می کردم با سرعت زیاد رکاب بزنم و حسابی عرق کنم ولی هی چوقت لاغر نشدم چون در تمام آن لحظات که در حال رکاب زدن و عرق ریختن بودم تمرکز من بر چاقی بود.
چاقی لذت رسیدن به هر آرزویی را از بین برده بود و به همین دلیل به شدت دوست داشتم لاغر شوم.
تصور می کردم اگر لاغر شوم حتی اگه به هیچ آرزوی دیگری نرسم باز هم ارزشش را دارد چون رها شدن از رنج چاقی و سرزنش و نگاه تجقیرآمیز دیگران به اندازه رسیدن به همه آرزوهایم ارزشمند بود.
خیلی ها آرزوی لاغر شدن را دارند و در تمام عمر خود بارها سعی می کنند از طریق روش های مختلف به لاغری مورد نظر خود دست پیدا کنند اما تا روزی که زنده هستند به این مهم دست پیدا نمی کنند.
آرزوی لاغری داشتن
اینکه چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری را دارند به این سبب است که واقعیت وجود ما لاغری است.
به این دلیل که حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتی می باشد وقتی از این وضعیت خارج می شویم یک ناهمانگی بین وجود فعلی ما و واقعیت وجودی ما که خداوند برای ما مقدر کرده است ایجاد می شود.
از آنجایی که جسم در تلاش برای رسیدن به حالا طبیعی و پیش فرض خود می باشد آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که چاق هستند شکل می گیرد.
نکته مهم دیگر این است که بارها مشاهده کرده اید که افرادی از لاغری رنج می برند و تلاش می کنند مقداری چاق شوند.
دلیل اینکه این افراد نیز در خلق آرزوی چاقی خود ناکام می مانند این است که چاقی حالت غیرطبیعی جسم می باشد و از آنجایی که با تلاش فیزیکی نمی توان جسم را از حالت طبیعی خود خارج کرد، تلاش این افراد برای چاق شدن بی نتیجه می ماند.
اگر می بینید ما چاق شده این چون از ابتدا برای چاقی سعی و تلاش فیزیکی نکرده ایم.
ابتدا به واسطه وارد شدن آگاهی های چاق کننده به مغز ما از طریق کانال های ارتباطی تصاویر چاق در ذهن ما ایجاد شده است و سپس جسم ما برای منطبق شدن (هماهنگ شدن) با تصاویر ذهنی به سمت چاقی تغییر وضعیت داده است.
در نتیجه چاقی حالت غیرطبیعی بدن است و به این دلیل آرزوی لاغری در ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارند ایجاد می شود.
شنیدن این توضیحات باید در شما ایمان و اطمینان بیشتری برای لاغر شدن ایجاد کند.
چون بسیاری از افراد چاق تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند یا بدتر از آن فکر می کنند بدن آنها نسبت به لاغر شدن مقاومت می کند.
همین فکر اشتباه می تواند به راحتی مانع لاغر شدن شما شود.
پس بدانید و آگاه باشید که جسم شما هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن ندارد چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسم است و اتفاقا جسم شما به شدت علاقمند است که به وضعیت متناسب خود برگردد.
وقتی این آگاهی را دریافت می کنید و آن را برای خود منطقی می کنید که حق طبیعی من است که لاغر شوم و جسم من بیشتر از من دوست دارد متناسب باشد و به همین دلیل آرزوی لاغری در من ایجاد شده است افکار و هدف شما با هم موازی و همسو می شود.
تا قبل از این شما دوست داشتید لاغر شوید اما از طرفی عقیده داشتید که جسم شما در برابر لاغری مقاومت می کند یا شما توانایی لاغر شدن را ندارید یا لاغر شدن کاری سخت و رنج آور است.
در این حالت خواسته شما (لاغر شدن) با افکار و عقیده های شما همسو و همجهت نیست و در این شرایط شما هرچه تلاش کنی لاغر نخواهی شد.
اما اکنون با درک این آگاهی افکار و عقیده های شما با خواسته شما که لاغر شدن است همسو و در یک جهت قرار می گیرتد و روند متناسب شدن شما روان تر می شود.
چرا به آرزوم نمی رسم؟!
دلیل اینکه هرچه تلاش کرده موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نشده ایم فقط و فقط این است که از روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری استفاده نکرده ایم.
رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو مصرف کردن، استفاده از انواع دمنوش ها، استفاده از قرص های چربی سوز و هر عاملی که به عنوان یک وسیله، ابزار یا برنامه بیرونی بخواهد باعث لاغری شما شود نتیجه بخش نخواهد بود.
همانطور که می دانید هیچ فرد چاقی برای چاق شدن برنامه ریزی نکرده است.
بنابراین با برنامه ریزی کردن یا استفاده از برنامه هایی که دیگران برای ما تنظیم می کنند هرگز موفق به تحقق آرزوی لاغری خود نخواهیم شد.
روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری است که برای شما برنامه ریزی نمی کند که چگونه بخورید، چه چیزی بخورید، چه مقداری بخورید، چقدر فعالیت داشته باشید یا چه کاری انجام دهید و چه کاری انجام ندهید.
در روش لاغری با ذهن فقط فرمول های صحیح و لاغر کننده به شما یادآوری می شود.
فرمول هایی که در ذهن شما از قبل موجود است اما به دلیل یادگیری چاقی سالهاست که از آنها استفاده نکرده اید.
روش لاغری با ذهن به یاد شما می آورد که چه فرمول های در ذهن خود دارید و چگونه شروع به استفاده کردن از آنها کنید.
تمام مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودتان دارد.
در روش لاغری با ذهن هیچ برنامه ای به شما تحمیل نمی شود.
تک تک آموزش های من در دوره لاغری با ذهن، حکم یک راهنما و انگیزاننده ی همیشگی است برای ساختن افکار و رفتاری قدرتمند کننده که جسمی سرشار از شادی، سلامتی و تناسب اندام را برای شما به ارمغان می آورد.
آموزش هایی که راهنمای شما برای تحقق بخشیدن به رویای لاغری هستند.
روش آموزش من در دوره لاغری با ذهن سرمایه گذاری روی ساختن فرمول های لاغرکننده و تغییر عادتها است.
جسم شما به عنوان بزرگترین و با ارزش ترین سرمایه شما در زندگی است که باید مراقبت از آن را یاد بگیرید.
این مهم ترین دلیلی است که به من انگیزه داد تا از وضعیت سخت گذشته به زندگی ای سراسر آرامش و سلامتی و تناسب اندام هدایت شوم.
زمانی که از نقش افکار و رفتار و کلا ذهن خودم در اضافه وزنم آگاه شدم، به جای استفاده مکرر و بی هوده از هر روشی دیگر کار کردن روی ذهن خود را شروع کردم و افکار و رفتارهای متناسب کننده را جایگزین افکار و رفتار چاق کننده کردم.
در مدت نه چندان طولانی صاحب سلامتی و جسمی شدم که سالها در رویای من بود و من سالها خود را از داشتن این نعمتها محروم می دانستم.
برآورده کردن آرزو
شاید زیاد شنیده باشید که خداوند آرزوها را برآورده میکند یا شما را به خواسته هایتان می رساند اما این به منزله ادامه مسیر چاقی و آرزوی لاغری داشتن به امید اینکه خداوند ما را لاغر کند نیست.
باید تصمیم بگیرید و خودتان برای برآورده کردن آرزوی لاغری خود تلاش کنید. در این صورت خداوند هم حامی و هدایت کننده شما به سمت رویای لاغری خواهد بود.
اگر آرزوی لاغر شدن دارید و اشتیاق دارید مانند من و بسیاری از افراد چاقی که قبل از شما از مسیر لاغری با ذهن آرزوی لاغری خود را محقق کرده اند و شگفتی ساز شده اند در مسیر تحقق آرزوی لاغری خود حرکت کنید، باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری کنید.
این سرمایه گذاری موجب ساخته شدن ایمان و اراده ای در وجودت می شود تا هر بهانه ای که مانع لاغر شدنت شده را کنار بگذاری، از توانایی فوق العاده ای که خداوند در وجودت گذاشته استفاده کنی و جسم خود را آنگونه که دوست داری خلق کنی.
آنوقت نتایجی می آفرینی که در عرض کمتر از یک سال، همه ناکامیهای سالهای گذشتهات را جبران می کن و تمام آرزوهایت را از چاقی پس می گیرید.
زیرا به این نتیجه میرسی که هر چقدر هم تلاش گذشته شما برای تحقق آرزوی لاغری با شکست مواجه شده باشد شما می توانی لاغر شوی و این بار تصمیم گرفته ای که از روشی صحیح و متفاوت به خواسته خود برسید.
در مسیر لاغری با ذهن به این شناخت می رسی که تفاوت تو با همه افرادی که سالهاست لاغر هستند و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارند مصرف می کنند فقط در فرمول های ذهنی شماست.
شاید افراد لاغری در اطرافیان شما باشد که بارها دوست داشته اید اندام آنها را داشته باشید، یا دوستان خوش تیپ و متناسب داری که دوست داری الان جای آنها باشی، در واقع آنها را الگوی آرزوی لاغری خود می دانید. آنها به دلیل تلاش یا استعداد بیشتر، برنامه های رژیمی قوی، ورزش های سخت و مدام و یا شانس و ژنتیک صاحب این اندام نیستند، بلکه به دلیل افکار و رفتار غذایی صحیحی است که در ذهن این افراد وجود دارد.
مشابه مجموعه فرمول هایی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد در ذهن افراد چاق نیز وجود دارد.
فقط باید آنها را پیدا کرده و از آنها استفاده کنید. در این صورت چه بخواهید چه نخواهید لاغر می شوید.
استفاده از آموزشهای دوره لاغری با ذهن فرصت مناسبی است تا ذهن خود را برای تحقق آرزوی لاغری و از آن مهمتر لاغر ماندن تربیت کنید. تا تحولی عظیم در وضعیت جسم و روح و کل زندگی خود ایجاد کنید.
✍️ تمرین آموزشی 📖
جهت انجام بهتر تمرین جلسه آموزشی آرزوی لاغری ضمن نوشتن درک و برداشت خود از این محتوا به سوالات زیر به صورت شرح انشایی در بخش نظرات دیدگاه خود را بنویسید.
- نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید.
- درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها نرسیدید توضیح دهید.
- درباره آرزوهایی که در زندگی داشتید و به آنها رسیدید توضیح دهید.
- اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید.
- درباره آرزوی لاغری خود بنویسید و اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید شرح دهید.
- درک و نگرش خود از تحقق آرزوی لاغری با روش لاغری با ذهن را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.27 از 147 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام!
به قول استاد:
«بدانید و آگاه باشید که جسم شما هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن ندارد!»
راستش را بخواهید آرزو کردن از نظر من همیشه برابر بوده و برابر هست با هدف گذاری. یعنی مثلا آرزو می کنم که کاش الان فلان چیز را داشتم. بعد سریع می روم قیمت ها را بررسی میکنم، حساب کتاب میکنم، اگر ممکن بود سفارش می دهم و می خرم و اگر ممکن نبود برنامه ریزی می کنم برای اینکه در ماه های آینده یک طوری به خواسته ام برسم اما این روش همیشه هم اینقدر صفر و صد جوابگو نیست برای همین هم از وقتی روش قانون جذب را با روش هدفگذاری ادغام کرده ام معمولا نتایج بهتری می گیرم مثلا کمتر به جزییات و چجوری ها و ریز به ریز برنامه ریزی کردن می پردازم، برنامه ریزی خوب است به شرط اینکه حتی اگه راهی نیافتید بگویید خدا راهی خواهد ساخت.
چون در ذهنم آرزو کردن برابر با هدفگذاری است پس برایتان درباره ی اهدافی که نرسیدم می نویسم.
به اهدافی نرسیدم که معمولا یکی از این سه اشتباه را داشتم:
۱.هدف گذاری و برنامه ریزی داشتم اما صبر و استمرار نداشتم و برنامه ریزی را به منزله ی انجام شدن هدف در نظر می گرفتم!(تنبلی در استمرار)
۲.هدف گذاری و برنامه ریزی داشتم ولی زیادی ریز به ریز و جز به جز می خواستم کوچکترین چیزها را کنترل کنم، اصلا حق استراحت یا انعطافی برای خودم قائل نبودم، مضطرب می شدم و طبیعتا خیلی از وقت ها از ادامه ی مسیر پشیمان می شدم (کمالگرایی منفی)
۳.هدف گذاری و برنامه ریزی داشتم اما باور نداشتم به خودم و زیادی هدفم را در ذهنم بزرگ می کردم و می ترسیدم یا نا امید می شدم که ای بابا من کجا و این هدف کجا!( غیر طبیعی پنداشتن فراوانی و غیر طبیعی پنداشتن رسیدن به اهداف)
در مورد اهدافی که توانستم بهشان برسم عموما یا سه خطای اشاره شده را نداشتم یا اگر داشتم مدام با گوشزد خودم را به مسیر هدف بر میگرداندم.
انعطاف داشتم، به خودم انگیزه می دادم،مهم تر از همه آن اهداف را رسیدنی،آسان و طبیعی می پنداشتم و به این ترتیب با احساس خوب (یا حتی بدون احساس اما با اطمینان) به سمت هدف پیش می رفتم و همه چیز خود به خود درست می شد. در واقع باید بگویم هر چه که ذهنم در برابر رسیدن به هدف مقاومت کمتری داشت و رها بودم و همزمان تلاش هم داشتم، مسیر هدف آسان تر بود و توانستم که به هدفم برسم.
به نظرم مدام توجه به افراد چاق،آسان بودن چاقی از نظر من، باورهای محدود کننده مثل اینکه لاغری سخت است، ترس از چاقی،ترس از غذا ها و بعد از هر وعده غذا احساسِ بدِ چاق کننده بودن، به غذاها داشتن؛ موجب شکلگیری چاقی در من شده.
آرزو دارم لاغر شوم(بخوانید هدفم این است لاغر شوم)!
اقدمات من در این مدت:
✅از وزنم خجالت نمی کشم
✅احساس بدی به چاقی ندارم در عوض احساس خوبی به لاغری دارم
✅احساس گرسنگی و سیری ام را سعی می کنم آگاهانه پایش کنم؛ به این صورت که شش سطح برای خودم در نظر گرفتم و سعی می کنم اکثرا در سطوح ۳ یا ۴ باشم:
۱.خیلی گرسنه ام[دست و پایم از گرسنگی یخ زده مثلا ۲۰ ساعت است که غذا نخورده ام!]
۲. گرسنه ام[ چند ساعت نسبتا طولانی از آخرین باری که غذا خوردم می گذرد و الان احساس ضعف و گرسنگی در معده ام دارم مثلا ۱۲ ساعت است که غذا نخورده ام]
۳.کمی گرسنه ام[ چند ساعت نسبتا کوتاه از آخرین باری که غذا خوردم می گذرد و کمی احساس گرسنگی دارم مثلا ۴ ساعت است که غذا نخورده ام]
۴.سیر هستم[ به اندازه ی کافی همین الان غذای مورد نیازم و سلامت را صرف کردم، احساس خوبی دارم، احساس درد و سنگینی در معده ام ندارم و احساس سلامتی و نسبتا سبکی دارم]
۵.پر هستم [همین الان غذای مورد نیاز و سلامت را صرف کردم اما چند لقمه بیشتر]
۶.در معده ام کاملا احساس ناراحتی دارم[ یعنی دچار پرخوری شده ام و چندین و چند لقمه بیشتر صرف کرده ام]
✅ به حرف ها و باور های چاق کننده اهمیت نمی دهم
✅سعی می کنم خطا نکنم ولی دچار هر خطایی در مسیر رسیدن به هدفم شدم دوباره خودم را به مسیر بر میگردانم
✅بیشتر به لاغری و تناسب اندام توجه دارم
✅ به سلامتی و ورزش و خرید غذاهای سالم بیشتر اهمیت می دهم و سعی می کنم سهم متناسبی از هر غذا بردارم برای غذا ها محرومیت غذایی نذاشتم ولی سهم مناسبی بر می دارم حتی شیرینی تر و بستنی اما به این هم توجه دارم که کدام غذاست که برایم سیر کننده تر است و به مدت طولانی ترس احساس خوبی دارم.
✅ مطالب تناسب فکری را می خوانم و مرور میکنم
در پایان این نوشته، امیدوارم که همه مان به تناسب اندام و لاغری که حق طبیعی ماست برسیم.
همچنین تشکر فراوان از استاد عزیز و گرامی
ممنون و متشکرم
سلام استاد و دوستان انتخاب شده از طرف خدا در این بهشت لاغری با ذهن
من بارها از طرق مختلف مثل همه لاغر کردم مثلا چند بار دکتر تغذیه رفتم و تقریبا چهار ماه اینا طول کشید تا به یه وزن نزدیک دلخواه برسم و تقریبا شاید بیست روزی هم حفظش کردم بعد نفهمیدم چی شد دوباره چاق شدم
بعد شنیدم رژیم کتو سریعتر لاغر میکنه اینبار کتو گرفتم لب به نون و برنج و کربوهیدرات نزدم یهو تو یکماه ده کیلو لاغر میکردم و خوشحال چون اینبار سریعتر جواب میداد ولی نمیتونستم نگهش دارم زورم نمیرسید دوباره ول میکردم با سرعت برق و باد وزنم بر میگشت
یبارم گفتم بیخیال من که نمیتونم رژیم پایدار بگیرم بزار ایندفعه با ورزش زیاد لاغر کنم صبحا چهار ساعت بدمینتون بازی میکردم به صورت حرفه ای و البته کلی هم پیاده راه میرفتم تا به مکان بدمینتون بازی پارک برسم و بعدالظهرا هم باشگاه ثبت نام کردم و تقریبا سه ساعت باشگاه به کوب ورزش میکردم مربی م تعجب میکرد که من چقدر ورزش میکنم مثلا زده بود ده دقیقه تردمیل من چهل دقیقه تردمیل میرفتم زده بود. ده دقیقه دوچرخه من نیم ساعت دوچرخه و اسکی فضایی میزدم خلاصه خودمو هلاک میکردم ولی نتیجه چی شد هیچی یه مدت بدنم سفت شد ولی خوب تا ابد که نتونستم هفت هشت ساعت در روز ورزش کنم در نتیجه خسته شدم ول کردم و الان اینجا هستم
یه مدتم گفتم به روش تنبلها لاغر بشم با قرص ادیوس ،از عطاری خریدم خیلی هم گرون بود شبا بیخوابم میکرد اشتهام خود به خودی صفر شده بود عصبی شده بودم عرق میکردم خوایم نمیبرد مثل جغد شبا بیدار بودم و تو یک ماه ده کیلو لاغر کردم
ماه بعد دیدم بدنم به قرص ادیوس عادت کرده دیگه جواب نمیده هیچی دیگه ول کردم ن پولش داشتم تا ابد قرص بخرم هم از عوارضش میترسیدم شنیده بودم توش شیشه و مواد مخدر داره
یه مدت هم گفتم نه ببین ،رژیم و ورزش کنار هم جواب میده شروع کردم به کالری شماری ،ترازو گرفتم مواد غذایی رو هم وزن میکردم که چند گرم تخمه یا بستنی میخورم و تو برنامه مانکن وارد میکردم بعد برای ورزش و پیاده روی هام از قدم شمار استفاده میکردم کالری ورزش هامم محاسبه میکردم خلاصه کل روز من در حال شمردن قدم هام و کالری غذا بودم همش استرس همش نگرانی که ای وای مثلا الان ریزه خواری کردم اینو بیشتر خوردم و بعد از چند کیلو که کم میکردم دوباره خسته میشدم اینهمه فشار رو جسمم و روحم و ول میکردم وزنم بر میگشت
کلا وزن من حدود بیست سال بصورت یو یو هی بالا پایین میرفت
تا با شما آشنا شدم و الان کلا یه آدم دیگه شدم انگار تازه متوجه اشتباهاتی شدم تازه متولد شدم
الان پر از آرامش لذت زندگی بدون دغدغه بدون استرس هستم پر از نور و امیدم خدا به قلبم تابیده ،خود به خود بدون رژیم و ورزش دارم لاغر میشم اگرم یه وقتایی دوچرخه میزنم یا پیاده میرم تا مغازه همسرم دلی هستش از روی میل و علاقه و احساس اون لحظمه، نه بخاطر لاغری یا چاقی
هر چی دوست دارم میلم بکشه به اندازه نیازم ازش میخورم و جالبه میل ها م تغییر کرده تمایلاتم عوض شده
عاشق سالاد شدم عاشق تخم مرغ نیمرو شدم عاشق چای و قهوه شدم عاشق سالاد سزار شدم عاشق دورچرخه ثابت زدن درحال گوش دادن به فایلهای استاد شدم
از غذا نمیترسم از خوردن نمیترسم از رستوران و مهمونی و سفر رفتن نمیترسم من تغییر کردم ایندفعه افکارم و ذهنم تغییر کرده
هر روز یکساعت وقت میزارم میام سایت درس جدید میگیرم تمرینات رو انجام میدم نظرمو مینویسم و خود به خود لاغر میشم
من وحشتناک لاغر شدم نمیتونم بگم چقدر چون باورش برای قدیمی های سایت شاید سخت باشه
تمام لباسهام بهم گشاد شدند با چه سرعتی رو به تناسبم
از صبح که پا میشم اینکه خدا یه روز دیگه به من و عزیزانم فرصت زندگی داده تشکر میکنم شادی و ذوق درونی ها نه فقط لفظی بگم خدایا شکرت
از اجسام اطرافم هم تشکر میکنم از تختم بالشت راحتم پنجره اتاقم
من حالا قدردان هر چیزی که در زندگی دارم هستم
همین دم و بازدمم همین سلامتی که دارم وجود پسر و همسرم همین عشقی که نسبت بخدا تو وجودم روز به روز بیشتر داره میشه
همه ی تلاشم شده شاد کردن و خندوندن و امید دادن به اطرافیانم اینکار منو عمیقأ شاد میکنه
لاغر شدن یا ذهن آسانترین کار دنیاست
به شرط استمرار در تجسم شبانه بودن در این سایت و نوشتن تمرینات استاد و ایمان داشتن به لاغری و خوش شانس بودن خودمون که ما از طرف خدا در این مسیر برگزیده شدیم
و استاد عطار روشن همون عطاری هست که بجای دادن قرص لاغری بهمون راه لاغری رو نشون میده ایشون یه راهنمای برگزیده از طرف خدا هستند دقت کنید حتی فامیلیشون هم روشن هست یعنی نور روشنایی
سلام براتحقق رویاها بایدتلاش کنیم باارزوکردن هیچ وقت به هدف نزدیک نمیشیم اگرمیخوایم لاغربشیم فقط ارزو کردن نباشه بلکه طبق اون فرمول ها یی که یادگرفتیم اجرا کنیم وتغییرکنیم اونم دایم نه مقطعی اگررشته ایی علاقه داریم بایددرس بخونیموتلاش کنیم هیچ کاریی یاارزویی بدون تلاش بدست نمیاد فقط پی حسرت وای کاش نباشیم وطبق گوش دادن به این فایل پرمحتوایادگرفتم بایدتلاش کنم نه حسرت بخورم یاارزو
گام ۱۱از ۱۰۰گامآرزوی لاغری را برآورده کنید مهمترین آرزوی یک فرد چاق این است که به تناسب اندام برسد هر فرد چاقی بارها تلاش میکند از هر راهی که پیشنهاد میشود و یا خودش حس میکند این روش دیگر مرا لاغر میکند. میرود بلکه به بزرگترین و مهمترین آرزوی خود لاغر شدن دست پیدا کند چرا چون پیش فرض ذهن فرد چاق تناسب اندام است زیرا تمام انسانها متناسب خلق میشوند اما تعدادی که از تناسب خارج میشوند علل گوناگونی دارد که این علل تغییرات مهمی در فرمولهای ذهنی آن فرد بوجود میآورد و ذهن آن فرد را دچار اختلال میکند و مغز چون تحت تاثیر ذهن قرار دارد دستورات خود را در جهت فرمولهایی میدهد که ذهن آن را پردازش کرده و سبب چاق شدن فرد میگردد زمانی که فردی دچار چاقی در هر سنی میگردد تنها رهایی خود را از بند چاقی در بیرون از خود جستجو میکند چون با لاغری ذهنی آشنایی ندارد در واقع آگاه نیست حس میکند طبق تجربه دیگران تنها راههای لاغر شدن در عرق ریختن ورزش کردن رژیم گرفتن دمنوش خوردن و قرص و جراحی کردن است. وقتی که از تمام این روشها تا امید شود در واقع تسلیم شود آنگاه به یاری خدا به سایت تناسب فکری هدایت میشود و از بند رنج و شکنجه جسمی نجات پیدا میکند چرا همه افراد چاق آرزوی لاغر شدن را دارند ؟چون پیش فرض ذهنی افراد لاغری است وقتی چاق میشویم از حالت طبیعی بدن خارج میشویم جسم دوست دارد متناسب باشد و تلاش میکند به تناسب برسد چه چیز مانع متناسب شدن جسم در زمان چاقی میگردد ؟تنها موانع ذهنی هستند که مانع متناسب شدن فرد چاق میشوند این موانع از کجا بوجود میآیند ؟این موانع از آگاهی ها و اطلاعات غلط که از دوران کودکی از والدین و جامعه کسب کردیم بدست میآید چگونه این اطلاعات باعث چاقی میشوند ؟این اطلاعات اول وارد ضمیر آگاه میشوند و اگر تکرار شوند وارد ضمیر ناخودآگاه میشوند بعد از آن در شرایط مناسب آن فرمولها به کار میافتند و طبق آن فرمول در ذهن دستورات مغزی صادر میشود و تبدیل به رفتار شخص میگردد ما خودمان هیچگاه برای چاق شدن برنامه ریزی نکردیم بلکه بواسطه همین آگاهی ها و ساختن فرمولهای اشتباه چاق شدیم بدون آنکه بخواهیم به سمت چاقتر شدن رفتیم حالا نمیتوان با برنامه ریزی دیگران چه ورزش چه رژیم از بیرون لاغر شویم بلکه باید از درون خود تغییر کنیم آن هم فقط با آموزش دیدن صحیح تا بتوانیم به تناسب اندام واقعی برسیم در این مبحث استاد آموزش میدهند که آرزو کردن میتواند برای همه باشد ولی رسیدن به آرزو تلاش میخواهد رسیدن به آرزو زمان میبرد هیچ وقت نمیشه آرزو همان آن برآورده شود بلکه باید تلاش کند زحمت بکشد تا به آرزویش برسد. برای لاغر شدن و برآورده شدن آرزوی لاغری در. یک مقطع کوتاه امکان پذیر نیست. روشهای بیرون از خود نمیتواند این آرزو را برای همیشه نگه دارد بلکه از طریق تغییر فرمول ذهن میتوان با پشتکار بدون عجله به آرزوی تناسب ماندگار رسید. زمانی که وارد دورهای لاغری با ذهن میشویم متوجه میشویم این جسمی که الان داریم حاصل افکاری است که در گذشته داشتیم و اگر تناسب را میخواهیم باید افکار و عملکرد مان تغییر کند تا جسم آینده متناسب بشود البته باید این افکار پایدار هم باشد باید استمرار داشته باشیم. هر روز آگاهی از فایل ها را. بگیریم و در عمل انجام دهیم تا نتیجه جسم متناسب را ببینیم اگر یادتان باشد رژیم میگرفتیم ورزش میکردیم ولی باز هم ترس داشتیم که اگر بگذاریم کنار حتما چاق میشویم در واقع ترس از چاقی داشتیم چون جسم خود را لاغر که نه در واقع ضعیف میکردیم ولی افکار ما تغییر نکرده بود برای همین باز هم انتظار چاقی داشتیم و بعد از رها کردن دوباره چاق میشدیم دلیل واقعی تناسب فکری این است که تغییرات پایدار و ماندگار است چون سبک فکر و روش ذهنی. با استمرار ماندگار میشود پس در اینجا تفاوت روش ذهنی را با دیگر روش ها متوجه میشویم تا لاغری ماندگار را داشته باشیم با تشکر از استاد عزیزم سهیلا عطیمی
بنام خدا
فایلها از صد گام
من از دوران جوانی آرزوی یه جسم متناسب را داشتم الان در سن میان سالگی هستم و هیچ وقت به دیر شدن فکر نمیکنم چون در طول این مدت از روشهای زیادی استفاده کردم به قول استاد فقط خودم را ضعیف میکردم پوستم خراب میشد صورتم لاغرو کشیده میشد اعصابم خراب میشد و من هر روشی را انجام میدادم چند ماه بود خسته میشدم و رها میکردم و دوباره چاق میشدم و اطرافیانم هم میگفتن فلانی دوباره چاق شدی این حرف مثل یک پتک میزد تو سرم و اعصابم خراب میشد همینجوری بودم همیشه در حال رژیم و ورزش و هر روشی دیگه چون آرزوی من بود تا اینکه به لطف خدا به سایت تناسب فکری معرفی شدم و دیگه هیچ خبری از اون مسیرهای اشتباه نیست و من لاغر شدم اما شادم لاغر شدم اما موهام نریخت لاغر شدم اما زیباتر شدم و دیگه هیچ حرفی از اطرافیان نشنیدم که فلانی چاق شدی چون من دیگه چاق نشدم بلکه لاغر شدم اونم به بهترین روش یعنی لاغری با ذهن خدایا شکرت که من روز به روز دارم به تناسب اندام ایده الم میرسم .
و خدایی که در این نزدیکی ست.
استاد چقدر حرفاتون حرفای منه.منم همیشه موقع آرزو کردن از خدا میخواستم ک لاغر بشم.همیشه در حال آرزو کردن بودم،گاهی اوقات هم سعی میکردم که با رژیم و ورزش میتونستم وزن کم کنم ولی متاسفانه کوته مدت بود.آزمون و خطا هم میکردم ولی جواب نمیداد.همه ی ما چاقها گاهی تلاش کردیم برای وزن کم کردن ولی آدمای متناسب زیادی رو میشناسیم که اصلا اقدامی برای چاقی و لاغری خودشون انجام نمیدن..
رسیدن به آرزو اینجوری نیست که با ی مدت کوتاه و انجام ی سری کارها آرزوهامون محقق بشه.
.موفقیت ارتباط داره به نگرش طولانی مدت فرد..
اگر میخواهیم که لاغر بمونیم باید نگرش مون رو طولانی مدت عوض کنیم.
باید بتونیم قدمهامونو مثبت برداریم و آنقدر باید تکرار بشه تا زندگیمون ثبات پیدا کنه.
باید عملکردها رو عوض کنیم.
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم به استاد عطار روشن عزيز و بقيه اعضا
گام ۱۱: آرزوی لاغری را برآورده کنید
نكته مهم متن فايل براي من:
با استفاده از آموزش ها و توانايي خودت :
نتایجی می آفرینی که در عرض کمتر از یک سال، همه ناکامیهای سالهای گذشتهات را جبران می کن و تمام آرزوهایت را از چاقی پس می گیرید.
استاد اشاره كردن به اينكه هر سال موقع تحويل سال آرزوشون لاغري بوده…شايد خيلي از ما كه اينجا جمع شديم تجربه اي شبيه ايشون داشتيم
نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید.
نگرش منم درباره آرزو اينطوري هستش كه من هميشه فكر ميكنم اگر آرزويي در دل من هست حتما خدا و جهان هستي لياقت داشتن اون آرزو رو در من ديده كه اون آرزو رو در قلب من گذاشته….اما به همينجا ختم نميشه، اين كه من لياقت داشتن اون آرزو رو دارم بايد هميشه و هر لحظه با من باشه و هر بار دچار تزلزل نشم و هي با عوامل بيروني به اين فكر كنم كه شايد لياقتش رو ندارم…اين بخش مهم ترين بخش رسيدن به آرزوست كه اسمش هست ايمان
بزرگترين آرزويي كه داشتم .و بهش نرسيدم همين تناسب اندام بوده…پشت اين آرزوي من ، آرزوهاي ديگرم پنهان شده است يا بهتر است بگويم ، اين آرزو در ذهن من اينطوري ساخته شده كه اگر به اين برسم، اونوقت رسيدن به آرزوهاي ديگه به دلم ميچسبه
نرسيدن به اين آرزو براي من مثل چاهي شده كه انرژي من براي رسيدن به آرزوهاي ديگر را در خودش ميكشد و من بي رمق هستم
استاد توضيح دادن كه افراد دو دسته هستن يه عده كسايي كه فقط آرزو ميكنن و تلاشي براش نميكنن و دسته دوم آرزو ميكنن و براش تلاش ميكنن
من جز اون دسته بودم كه آرزو داشتم و براش تلاش هم كردم ولي تلاش من مثل دويدن روي تردميل بوده كه هر چه ميدويدم يه متر هم جلو نميرفتم …درجا ميزدم
استاد توضيح دادن همه افراد با اضافه وزن تقريبا همشون اقداماتي كردن براي لاغر شدن…اين افراد يك برتري نسبت به بقيه دارن چون اقداماتي كردن براي آرزوشون…
اما نكته مهم چرا محقق نشده؟
ميخواستن در يك دوره زماني خاص مثلا دو ماه كه رژيم ميگيرن اتفاق بيوفته
چون رسيدن به آرزو در يك دوره زماني خاص محقق نميشه
يعني فردي كه ميخواد به آرزوش برسه سبك زندگيش، تصميماتش، اقداماتش، تفاوت داره با كسايي كه فقط ميخوان به آرزوشون برسن و تلاشي براش نميكنن
مثلا كسي كه ميخواد توي كنكور قبول بشه ، ممكنه زياد درس بخونه خيلي از جاها رو نميره خيلي از مهموني ها رو نميره
چرا؟
چون آرزوش براش مهمه و رسيدن به ارزوش براش مهمه و ميدونه بايد براي آرزوش قدم برداره
نكته مهم:
كسي كه موفق هست هميشه داره اقدام ميكنه اينجوري نيس كه وقتي به هدفش ميرسه دست از تلاش برداره…اون فرد موفق سالهاست در همون شغل خاص داره تلاش ميكنه
در يك كلام لايف استايل
ممارست
سبك زندگي هميشگي
ديسيپلين
و تمام اينها فقط در سايه تغييرات كوچك ولي مستمر شدني است
من آرزوهاي زيادي داشتم كه بهشون رسيدم
مثل خونه خريدنمون در ايران
مثل مهاجرتم
مثل ادامه تحصيل
مثل ازدواج با فردي كه دوستش داشتم
در تمام اينها من به نداي قلبم اطمينان كردم نترسيدم
قدم برداشتم و در بين راه متزلزل نشدم
اطمينان ميكردم به قدمي كه بهم گفته ميشد و درباره قدم هاي بعدي سوال نمي كردم
معجزه زياد دارم توي زندگيم
معجزات ريز و درشت
من تمام اقداماتي كه براي لاغري انجام دادم در واقع براي استمرار در مسير چاقي بوده…نا آگاهانه اين كار رو كردم…از چاقي بدم مي آمده و از هر چي بدت بياد طبق قانون جهان به سرت مي ايد…لياقت خودم رو زماني ميديدم كه لاغر بشم در صورتيكه من همينجوري با لياقت به دنيا اومدم و نيازي به چيزي ديگر نيست كه اثبات كنه لياقت من رو…اتكا كردن به عوامل بيروني و نديدن قدرت آفرينش كه درون من بوده باعث شده اقدامي بزرگ در جهت چاق شدن كنم…
در حال حاضر اقدامي كه ميدونم بايد بهش عمل كنم براي لاغري ، بودن مستمر در اين سايت است…فايل ببينم …نكات طلايي فايل ها رو نت برداري كنم…چون بوضوح دارم نتايج خودم رو در اين مدت كم ميبينم
از اول شهريور شروع كردم و الان طوري شدم كه نميتونم غذا بخورم
تا غذا نميخورم حالم خوبه
ولي به محض اينكه غذا ميخورم سرم درد ميگيره حالت تهوع دارم و انقدر سنگينم كه نميدونم بايد چيكار كنم…دو روز هست اين حس رو دارم
چرا ايندفعه اينطوري شدم؟
چون ديگه از خدا خيلي كمك خواستم و بوضوح ميدونم كه اگر اين اضافه وزن رو بزارم كنار زندگي من به دو بخش قبل و بعد از اضافه وزنم تقسيم خواهد شد.
{«وَ أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (انبياء83)
فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ ۖ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَىٰ لِلْعَابِدِينَ؛(انبياء 84)
و ايوب را (به ياد آور) هنگامي كه پروردگارش را خواند بدحالي و مشكلات به من روي آورده و تو ارحم الراحميني.پس ما دعای او را مستجاب کردیم و درد و رنجش را برطرف ساختیم و اهل و فرزندانش را (که از او گرفته بودیم) با عده دیگر به مثل آنها باز به او عطا کردیم تا هم لطف و رحمتی در حق او کرده باشیم و هم اهل عبادت متذکر (لطف و احسان ما) شوند.»}
چون ميدونم آرزوهاي بعد از اضافه وزنم خيلي راحت تر وارد زندگيم ميشن
و اين لطف خداست
آرزوي لاغري در من كل ذهن من رو گرفته كل انرژي من رو گرفته
همه جا تمام افراد متناسب رو ديدم و خودم را باهاشون مقايسه كردم
تقريبا سه چهار سالي هست كه امكان نداشته بيرون برم و خانم و آقاي متناسبي رو ببينم و در سرم درباره اش يه چيزي نگم
امكان نداشته
توي رستوران ها مخصوصا رستوران هاي زنجيره اي مثل مك دونالد هميشه بررسي كردم افرادي كه اونجا هستن چقدر چاق يا لاغرن هستن
يا توي رستورانها گارسونها رو بررسي كردم و با خودم گفتم اينها هر روز در معرض كلي غذا هستن
و بيشتر مواقع آنها متناسب بودن
اقداماتي كه كردم اينها بودن، رژيم هاي زيادي گرفتم …ورزش زياد كردم…پياده روي زياد كردم
هميشه كالري هارو خوندم پشت همه محصولات غذايي
و
و
و
و
در حال حاضر با توجه اينكه دو روز هست كه دارم تغييرات رو در خودم ميبينم و نميتونم غذا بخورم و وقتي غذا ميخورم حالم بد ميشه و خوابي كه ميبينم درباره فايل هاي سايت هست…اينها به من ميگن كه راهش فقط همينه
اين روندي كه با غذا خوردن سردرد ميگيرم برام خيلي عجيبه
اينكه صبحها تا 12 ظهر گرسنه نيستم برام عجيبه
فقط 12 ظهر ميخورم كه به ذهنم بگم ببين من فست نيستما …
چون قبل از اينكه اينجا باشم رژيم فستينگ داشتم
بزرگترين و مهمترين تمرين براي من اينه كه مدام در اين سايت باشم
من اون بخش چاق ذهنم رو تعبير كردم به يك اتاق كه رنگ سياه داشته
حالا با ديدن فايل ها يواش يواش رنگ سفيد ميزنم روي اون ديوارها
هر چي بيشتر فايل بببينم قسمت هاي بيشتري از ديوارها رو رنگ سفيد ميزنم…من تند تند فايل ميبينم و نظر مينويسم…اين به اين معني نيست كه ميخوام زود اون اتاق سياه چاقي رو رنگ كنم و زود لاغر بشم …نه
اين به اين معني هست كه من حمله ميكنم به اون باورهاي چاقي كه داشتم
حمله كردن همون رنگ زدن روشونه همون فايل ديدن هاي زياد هست
و رنگ ميزنم ديوارهاي اتاق چاقي رو …و بعد از اينكه كل اتاق رو رنگ زدم حالا وايميستم تا رنگ ها خشك بشن
بعد از خشك شدن رنگها دوباره چك ميكنم كدوم بخش ديوار ها هنوز سايه رنگ سياه قبلي رو ميزنه و دوباره رنگ ميزنم …دوباره فايل ميبينم …و اصلاح ميكنمو اصلاح ميكنمو اصلاح ميكنم
هر چي بيشتر رنگ سفيد بخوره ؛سايه سياه باورهاي قبلي خيلي كمتر و كمتر خواهد شد …مثل مثال گام قبل كه در متن بود…سفيدي اين ديوارها براي من مثل نوار زمان هست كه آخرش اتاق رو اونطوري كه دوست دارم ميچينم و خدا كه مهمانم هست رو مينشونم بالاي اتاق و گل ميگيمو گل ميشنويم و لذت ميبريم از خلقت همديگه
پاينده باشيد استاد
سلام با یه دنیا آرزوی خوب برای همه
من رسیدن به آرزو را رسیدن به شرایط ایدهآل میدانم که آن ایدهآل برایم زیبا و دوست داشتنی و دلچسب باشد.
اولین آرزو من سلامتی کامل هست که سالها دنبالش هستم.بعدی داشتن فن بیان و لاغری.البته خداراشکرچیزهای زیادی در زندگی دارم که هر لحظه بابت آنها خدا را شاکرم.. همسر و فرزندان خوبی دارم.وخیلی چیزهای دیگر
من برای رسیدن به چاقی هیچ کاری انجام ندادم.
من برای لاغر شدن خیلی کار انجام دادم.رژیم ورزش پرسوجو از افراد لاغر.وبالاخره پیداکردن روش صحیح لاغری یعنی لاغری با ذهن.
من فکر میکنم روش رسیدن به آرزو با روش لاغری با ذهن همسو هست.
سلام من همیشه آرزوم لاغری بوده ولی به اشتباه با عوامل بیرونی ومحدود کردن بدن عزیزم سعی می کردم خودم را لاغر کنم وگول تبلیغات پوچ وبی محتوا را میخوردم وغا فل ازاینکه راه اصلی یرای رسیدن به آرزوم در تغییر ذهنم نهفته است با تغییر نگرش ورفتار و عملکرد من به هدفم به طور خودکار بدون هیچ اعمال فشار خواهم رسید امیدوارم با گامهای استوار وپایدار دراین راه به هدفم برسم واطرافیان خودرا نیز تحت تاثیر قرار دهم
به نام پروردگار عالم
سلام
با کلی حال خوب و اشتیاق یک گام دیگر برمیدارم
الهی به امید خودت
به نظر من آرزو یعنی میل و اشتیاق داشتن برای به دست آوردن یک خواسته
یعنی اینکه برای به دست آوردن اون آرزو اشتیاق داشته باشی و تلاش کنی
البته یادمونم نره که بعضی از آرزوها تا ابد آرزو میمونه
حالا یا چون از مسیر اشتباه رفتیم یا اینکه برای به دست آوردنش کاری انجام ندادیم
باید برای به دست آوردن خواستههامون از یک مسیر درست راه را پیش بگیریم
و در اون مسیر درست استمرار داشته باشیم و ادامه بدیم تا به خواستمون برسیم
یادمون نره که توی مسیر درست با هر سرعتی که بریم چه بخواهیم و چه نخواهیم به مقصد میرسیم
اما توی مسیر اشتباه با هر سرعتی هم که بریم به مقصد نخواهیم رسید
آرزوی لاغری داشتم شاید بهش رسیدم اما هیچ وقت برام نموند
یک آرزوی شخصی هم داشتم که هنوز بهش نرسیدم
اصلا خیلی آرزوها داشتم که بماند
و میدونم به خاطر این بهشون نرسیدم که اشتیاق و استمرار نداشتم
و شایدم داشتم اما در مسیر درست نبودم
آرزوم این بود که بتونم قرآن رو با صوت زیبا بخونم
و چون استمرار داشتم خودم تونستم که با صدای قشنگ قرآن خوندن رو یاد بگیرم
آرزو داشتم که یک میز خیلی قشنگ داشته باشم روش وسیلههای قشنگی رو بزارم
و الان دارم چون برای اینکه این وسیلهها رو کنار هم بگذارم اشتیاق داشتم
خیلی آرزوهای دیگه که بهشون رسیدم الحمدالله
الان که فکر میکنم وقتی که میگم چاق شدن رو یک آرزو در نظر بگیر تن و بدنم میلرزه فکر میکنم که خیلی آسونه به خاطر نگرشهای اشتباهیه که هنوز در ذهنم هست
اما آخه چطوری در ذهن من چاقی که یک حالت غیر طبیعی هست انقدر آسون شده؟!
به خاطر اینه که دائم بهش فکر کردم و بهش قدرت دادم و نگرشهای اشتباه رو باور کردم و براش نمونه آوردم و خلاصه برای به دست آوردنش با قدرت ذهنم حسابی استمرار نشون دادم
برای لاغری بارها رژیم گرفتم و با کارهایی طاقت فرسا که شاید هیچ نوجوانی تحمل آن همه شکنجه را نداشته باشد به خودم زجر میدادم
اما ای دل غافل که نمیدونستم دارم توی یک مسیر اشتباه گاز میدم
لاغری با قدرت ذهن دقیقاً نقطه روبروی چاقی با ذهن است
تازه لاغری حالت طبیعی بدن ماست اما چاقی حالت غیر طبیعی است
پس وقتی ما تونستیم که یک حالت غیر طبیعی رو با قدرت ذهنمون در جسم خودمون به راحتی نمایان کنیم
پس دیگه یک حالت طبیعی برای جسم رو خیلی راحتتر میتونیم با ذهن خودمون در بدن خودمون نمایان کنیم
و این کار فقط نیاز داره به تغییر افکار و نگرش و عملکرد ما و استمرار پایدار در این مسیر
فقط همین
حالا که فکر میکنم میبینم که از همون موقعی که چاقی خودش رو در جسم من نمایان کرد
من آرزوی لاغری داشتم
و با ورزش و رژیم بارها تلاش کردم
اما نموندم هیچ وقت در اون وزنی که میخواستم نتونستم بدون ورزش و زجر دادن به خودم بمونم
تا زمانی که در اون مسیر اشتباه استمرار داشتم چون انتظارم لاغری بود لاغر شدم
اما به محض رها کردن مسیر وزن من برمیگشت چون حالت عادی زندگی خودم رو چاقی دیده بودم
این خیلی واضح نشون میده که این مسیرها درست نیست چون ما نمیتونیم تا ابد با زجر زندگی کنیم که لاغر بمونیم
اما میتونیم با لذت لاغر بمونیم
چون ذهن ما کار سخت رو دوست نداره
من فهمیدم که اون مسیرها و اون همه اقدام و استمرار همه اشتباه بود
چون مسیر درست و واقعی همین مسیره
فقط نیاز داریم که در این مسیر استمرار داشته باشیم تا افکار و نگرش و عملکرد ما تغییر کنه و در نهایت جسم ما خود به خود تغییر خواهد کرد
این دقیقاً همانند همون چاقی است
یادمون باشه که اگر ذهنمون تونسته ک حالت غیر طبیعی رو نمایان کنه پس نمایان کردن یک حالت طبیعی براش خیلی راحتتره
یا حق مدد
سلام استاد روزتون بخیر.خیلی ممنونم بابت این صفحه فوق العاده .خداقوتتون بده.
چندتا نکته براخودم:
✓آرزو=انجام یکسری کارها +انجام ندادن یکسری کارها+استمرار
✓نرسیدن به آرزو=هیچ کاری نکردننرسیدن به آرزوها =بخای فقط برای مدت کوتاهی اقداماتی رو انجام بدی
✓همه تو زندگیشون برای چیزای مختلفی تلاش کردن اما در مدتی کوتاه و فشرده و بعد رها کرد ۳ماه۶ماه۱سال
✓کسی که آرزویی داره و در نهایت بهش میرسه سبک زندگیش به کل تغییر میکنه.تصمیماتش و انتخاب هاش تغییر میکنه.معمولا کارایی میکنه که بقیه نمیکنن و کارایی نمیکنه که همه انجام میدن(سبک زندگی و نگرش طولانی مدت)
✓رسیدن به آرزو اینطور نیست:در مقطع کوتاه تغییر کنی و به آرزوت برسی و بعد دوباره بخای به سبک قبلی زندگی کنی
✓تایین کردن مقدار _زمان محدود و نتیجه بزرگ=اشتباه
✓اقدامات مأثر همراه با کم کردن قدمای اشتباه
✓تغییر در افکار به صورت پایدار.تغییر تحلیل های ذهنی.تغییر رفتار.
✓دنبال تغییر مقطعی نباش که بخای مدت کوتاهی انجام بدی نتیجه بگیری و رهاش کنی.
✓فهمیدم برای هر هدفی تو زندگیم میخاستم یه مقطع کوتاهی تلاش کنم بهش برسم پروندشو ببندم بزارم کنار.درمورد لاغری با ذهنم همین نگرشو دارم و دوس دارم زودتر نتیجه بگیرم.
✓به شدت لازمه برام که صبر کردن و ادامه دادن رو یادبگیرم و تمرین کنم.
✓حاضر نیستم ادامه بدم و پروسه رو بزارم طی بشه.
✓دارم سعی میکنم اگاهانه، تصمیم گرفتن و خورد وخوراکمو کنترل کنم و این عصبیم میکنه و اشتباهه. باید مغزم دستور بده.باید مغزم تغییر کنه. مثل روزایی ک اصلا نیاز به اراده نیست.انگار اصلا یک ادم دیگم با یک عادات غذایی فوق العاده خوب و نرمال.
✓یه مرزی هست بین راحت نه گفتن به بعضی عادات و مواد غذایی (یعنی در اون لحظه برات راحته اینو نخوری یا در هر صورت بهت فشار نمیاد)و نه گفتن به میل شدید مغزت که حتی دستت رو کنترل میکنه و هدایت میکنه به اون ماده خوراکی. وقتی میشینی زیاد فکر میکنی به اینکه اینو بخورم یا نخورم.انجام بدم یا انجام ندم.اینا همه دستورایی که از مغز صادر شده.نباید با دستور مغزت بجنگی چون اخرش شکست میخوری و فکر میکنی ای بابا اراده نداشتم.خودتو میشینی سرزنش میکنی.میگی من حق انتخاب داشتم ولی انتخاب درستی نکردم.درصورتی که مغزت تصمیمشو قبل فکر کردن تو گرفته بود .(یه موقع هاییم باید بگی نیاز به موافقت ذهنم ندارم)
✓چون میخام یکشبه تغییر کنم بهم فشار میاد.مثلا چند روز اصلا میلی به شیرینی ندارم و نمیخورم ولی خوراکی دیگه ای مثلا خرما میخورم. میام اعصاب خودمو میریزم بهم که ای بابا توکه شیرینی نخوردی این خرمارم نمیخوردی خب .من میخام یدفه همه عادتهام باهم ناپدید بشن یه روزه یه هفته ای. وقتی ام یه عادت تغییر میکنه من تمرکزم رو اون عادتای دیگست .میگم هم زمان باید درست بشن.چرا این خوب شد اونا هنوز هستن.باید تمرکز کنم رو نکات مثبت و تغییرات مثبت و بهبودای خیلی خیلی خیلی کوچیک که دوسشون دارم.
✓تمرکزم باید هم روی ایجاد تغییرای مثبت توی رفتارای غذاییم باشه هم ایجاد تغیرات مثبت توی احساسم نسبت به غذا. کل تمرکزم رفته روی کنترل اعمال بیرونی و حس ناتوانی بهم دست میده.
✓ما مواد غذایی و مقدار مواد غذایی و تنوع مواد غذایی رو ربط میدیم به چاق شدن.
✓چاقی لذت رسیدن به هر آرزویی را از بین میبرد.
✓واقعیت وجودی ما لاغری است.حالت پیشفرض بدن ما تناسب اندامه و جسم همواره در تلاش برای رسیدن به حالت پیشفرض خود است.
✓ابتدا به واسطه وارد شدن آگاهی های چاق کننده به مغز ما از طریق کانال های ارتباطی تصاویر چاق در ذهن ما ایجاد شده است و سپس جسم ما برای منطبق شدن (هماهنگ شدن) با تصاویر ذهنی به سمت چاقی تغییر وضعیت داده است.
✓دوباور اشتباه که مانع میشن:بسیاری از افراد چاق تصور می کنند توانایی لاغر شدن را ندارند یا بدتر از آن فکر می کنند بدن آنها نسبت به لاغر شدن مقاومت می کند.
✓پس بدانید و آگاه باشید که جسم شما هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن ندارد چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسم است و اتفاقا جسم شما به شدت علاقمند است که به وضعیت متناسب خود برگردد.
✓وقتی این آگاهی را دریافت می کنید و آن را برای خود منطقی می کنید که حق طبیعی من است که لاغر شوم و جسم من بیشتر از من دوست دارد متناسب باشد و به همین دلیل آرزوی لاغری در من ایجاد شده است افکار و هدف شما با هم موازی و همسو می شود.
✓تفاوت تو با همه افرادی که سالهاست لاغر هستند و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارند مصرف می کنند فقط در فرمول های ذهنی شماست.
۱-فکر میکنم من یکسری کارهارو انجام میدم و سبک زندگیمو عوض میکنم و درنهایت به آرزوم میرسم.وقتی به آرزوم رسیدم دیگه لازم نیست اون سبک زندگی و تمرکز و انرژی رو ادامه بدم.فکر میکنم برای هر ارزویی مقداری مشخصی از تلاش لازمه مثلا بگیم ۱۰۰تا .وقتی ۱۰۰تا تلاش رو کردی به ارزوت میرسی و اون با تو میمونه و دیگه تلاشی نمیخاد.
۲-ارزوی لاغری داشتم و هر بار که رژیم میگرفتم یک ماه یا ۳ماه ادامه میدادم و بعد رها میکردم و نتایجی که گرفته بودم تغییر میکرد و دوباره شروع میکردم و این چرخه ادامه داشت. ولی یه روزی بعد این تجربه ها یک رژیمی رو انتخاب کردم و پذیرفتم که این سبک زندگی منه و نباید رهاش کنم.۲سال یا شایدم بیشتر من این رژیم رو ادامه دادم و در طی این مدت وضعیت لاغری من مدام بهتر شد و ادامه دار بود.هر بار که کسی منو بعد مدتی میدید میگفت لاغر تر شدی.
۳-وقتی فکر کردم به ارزوهایی که داشتم و بهشون نرسیدم همشون یه الگوی مشخص داشتن.ادامه ندادم.یادم نمیاد هیچکدوم رو حتی ۳ماه مداوم انجام داده باشم و(بعضیارو که به یک ماهم نرسید) براشون تلاش کرده باشم.راستش الان که فهمیدم ،یه شوک بزرگ بود برام.
۴-اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید؟
بعد از جواب دادن سوالای قبلی وقتی به این سوال رسیدم و خوندمش یه لبخند رو لبم نشست و الان خندم گرفته.من سالهاست که برای چاقی دارم تلاش میکنم و استمرار دارم.
هر روز به چاقی فکر کردم.راجبش مطالعه کردم.چاقی و عوامل چاق کننده رو تحلیل کردم.عادات اشتباه رو تکرار کردم.راجب چاقی صحبت کردم.
۵-برای لاغری طولانی ترین زمانی که تلاش کردم ۲سال بود. و یادمه نتیجه این تداوم این بود که من دیگه بعد از یک سال تداوم به هیچ عنوان هیچ میل و کششی نداشتم به چیپس و پفک و شیرینی و هرچیزی که نمیخوردم تو اون یکسال. به جایی رسیده بود که تعجب میکردم بقیه چطور یک بسته چیپس رو کامل میخورن. (چقدر مغز میتونه تغییر کنه)و یادمه بعد که رژیم رها کردم خیلی خیلی خیلی کم از مثلا شیرینی میخوردم و تازه دلمو میزد میگفتم چطور میخورن اینو و دیگه میلی به بیشتر خوردنش نداشتم و راضی بودم. ولی خب عادتای چاقی برگشتن و الان قضیه طوره دیگست.
۶-درباره لاغری باذهن فهمیدم که انگار یجورایی مسیر مشخصی وجود نداره. که مثلا این مواد غذایی خاص رو به فلان مقدار مصرف کن لاغر میشی. این حرکات ورزشی رو به این تعداد انجام بده لاغر میشی. لاغری باذهن رو فقط باید شروعش کنی و ادامش بدی.هر روزی که میای سراغش یه مطلبی گفته میشه که برات جدیده.باید اونو یادبگیری.یسری مطالبم تو همه فایلا به شکلای مختلف تکرار میشن.اینا اون چیزایین که باید تو عمل قدرت انجامش پیدا کنی.باید هر روز فایل گوش بدم و مطالعه کنم و چیزایی که یادمیگیرم بره تو مغز و نگرشم.توی اعمال و رفتارم نفوذ کنن.زاویه دیدم تغییر کنه.و باید همیشه ادامش بدم.یعنی ته نداره.
با درود و سلام لاغری و تناسب طبیعته بدن هست و چاقی غیر طبیعی هست و فرد چاق چون لاغر شدن سخت میدونه و افکارش با هدفش همسو نیست لاغر نمیشه و اگر افکارش را عوض کنه و فرمولهای ذهنش را از چاقی به لاغری تغییر بده در مسیر طبیعت بدنش به تناسب می رسه
و برای این مسیر باید حرکت بکنه و تلاش بکنه نه اینکه فقط آرزو بکنه و یا فقط تغییر مقطعی با دمنوش و رژیم و ورزش بخواد به آرزوش برسه
آهسته و پیوسته می توان به لاغری رسید
و از مسیر لذت ببری
یاد بگیری در راه قدم برداشتن قدمهای اشتباه را کمتر بکنی و قدمهای درست بیشتر بکنی
و بصورت مستمر در زندگی افکار پایدار تغییر پایدار داشته باشی
مثلا ترس از چاقی و تحلیلهای اشتباه فکری را کنار بزاری
و عواملی نادرست که تاثیری در چاقی نداشت را تغییر بدی
و با عوامل بیرونی نمی توانی جسمت را تغییر بدی
افکار و نگرش و عملکردت را تغییر بدی تا جسمت تغییر بدی
با سلام به نام الله یکتا برای لاغری فقط کافیست فرمول های ذهن افردا لاغر را در رابطه با لاغری پیدا کرده و جایگزین فرمول های ذهنم چاق خودمان کنیم و به نتیجه دلخواه برسیم
به نام خدا سلام دورد بر استادگرامی ودوستان هم مسیرم گام یازدهم :آرزوی لاغری رو برآورده کنید برای رسیدن به هر موفقیت آرزو باید تلاش کرد مابرای لاغر آرزو میکردیم ولی میدانستم باید برای آرزومون باید از رژیم وورزش ودمنوش وغیره استفاده کرد وبعد زمان کوتاهی به وزن فعلی باز میگشتم آرزومون بر عکس میشد. چون اون روشها اشتباه بود ما ازآن روشها درس گرفتیم وباید برای رسیدن به ارزوبه شکل پایدار افکار ونگرش وعملکرد رو تغییر بدیم وباید قدم های کوچک برداریم واز درون که تغییر میکنیم. به مرور جسممان هم تغییر میکند. ودر تمام جنبه های زندگی باید افکار ونگرش وعملکرد تغییر کند که ما به آرزوهایمان برسیم ومن خیلی خوشحالم که دراین مسیر زیبا قرار دارم ومن به زمانبندی خداوند ایمان دارم.
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری قرار داد تا با یادگیری آن به سمت لاغر شدن که آروزی همه ی ماست گام برداریم….
این گام هم شبیه بقیه مطالب عالی بود. با حرفهاتون خیلی موافقم. یادمه چند سال پیش، متن های جذابی که از دوستان یا وبلاگ نویسان میدیدم، من را به شوق می اورد و دوست داشتم شبیه آن ها بنویسم. تنها جمله ای که آن زمان مینوشتم، این بود!👈 ، عالی بود.
ولی به مرور زمان کتاب خوندم، مطالب دوستان وبلاگی رو خوندم. داخل سایت های نویسندگی میچرخیدم. کم کم منم شروع کردم به نوشتن. شاید ۸ سال از اون روزها گذشته. میدونم هنوز هم باید تلاش کنم. هنوز هم باید کتاب بخونم…. باید هر روز تکرار کنم. هنوز هم من باید بخونم و بنویسم تا به آرزوی خودم دست پیدا کنم. میدونم الان می تونم بنویسم، ولی میتونم بهتر از این هم باشم…..
آروزی لاغری هم همینه. با یک ماه تلاش یا دو ماه تلاش بدست نمیاد. باید روزها و ماهها تلاش کرد. با رژیم و دمنوش و ورزشِ، دو سه ماهه بدست نمیاد. باید رفتار غذایی ما تغییر کنه. باید سبک زندگی ماها تغییر کنه. باید رفتار متناسب ملکه ذهن ما باشه. امروز بعد غذا حس خوبی نداشتم. بعد که عملکرد چند روزه خودمو بررسی کردم، متوجه شدم، زمان کمتری رو به این سایت اختصاص دادم. به خیال اینکه همه چی خوبه، کمتر خوندم. ولی از بعد از ظهر تصمیمم بر این شد، از نظراتت دوستان رو هم به شدت قبل، استفاده کنم تا حس شبیه دیروز خوب باشه. ماها راه طولانی رو در پیش داریم. نباید خسته بشیم. نباید فکر کنیم به خودی خود همه چی مهیا میشه. بلکه تلاش می خواد. یه شبِ، چاق نشدیم که یه شبِ لاغر بشیم. رفتار غذایی غلط و تلقینات دیگران، سالها در مغز ما جا خوش کرده. ما باید حسمون خوب بشه تا رفتار درست داشته باشیم بعد روی جسممون تاثیر بزاره.
من به آرزوی خودم که متناسب شدن هست میرسم
سلام بر استاد
همه ما حتما آرزو های در زندکی داشتیم و برای رسیدن بهش رویا پردازی کردیم ولی این که اون آرزو به حقیقت بپیونده شاید در مورد همه افراد تحقق پیدا نکنه و تا پایان زندگی هیچوقت به اون آرزوها دست پیدا نکنند
من نظرم اینه که باید با آرزوهات زندگی کنی یعنی اول این که باورشون کنی حتی اگه از نظر خودت دست نیافتنی هم باشد باید با فکرش بخوابی وبا فکرش بلند بشی در اون صورت میشه باور ذهنت و وقتی که باورش کنی رسیدن بهش خیلی آسون میشه دیگه سخت نیست انسان قدرت ذهن بسیار قوی داره هر کاری میتونه با باور کردن انجام بده
مثلا در مورد لاغری آرزویی نیست که دست نیافتنی باشه ولی افراد چاق آنقدر چاقی خودشون رو بزرگ کردن که رسیدن به لاغری براشون دست نیافتنی شده چون در ذهن اونها چاقی خیلی پر رنگ و قوی هست پس این قدرت ذهن رو در جهت چاقی وچاق بودن ازش استفاده کردن در صورتی که اگر این باور قوی رو در جهت عکسش یعنی لاغری پرررنگتر کننن و باورش کننن نتیجه اش لاغری راحت و آسان هست
به نام خداوند آسمان آبی
“یا به اندازه آرزو هایت تلاش کن یا به اندازه تلاش هایت آرزو کن”
چقدر درست گفتین ، ما فقط آرزو میکنیم و حرف میزنیم اما عملی در کار نیست فقط در حد حرف بعد انتظار داریم خدا یهو ما رو برسونه به آرزومون که محقق نمیشه بعد ناامید میشیم و کار خدا رو مورد قضاوت قرار میدیم . مثلا مثال مهاجرت که گفتین برای من صدق میکنه به دوستم میگم امسال باید برم ولی حتی نمیرم تحقیق کنم که چطور باید برم فقط فکر میکنم درس و زبان مهمه درسته مهمن اما چیزای دیگری هستن که مهم هستن.
لاغر شدن هم اینگونه است همه چاق ها آرزوی لاغری دارند و ما سعی داریم با استفاده از عوامل خارجی لاغر بشیم اما فقط اوایل عمل میکنیم بعد از مدتی دوباره برمیگردیم سر پله اول هیچ چیزی از عادات ما تغییر نمیکرد چیزی در افکار ما تغییر نمیکرد ، اما یکبار به دنبال این دلیل بودیم؟ چرا برگشتیم ؟ چرا ما که باید لاغر میموندیم ؟ ما آرزو کردیم که لاغر بمونیم تلاش هم کردیم اما چرا نشد؟ چون در مسیری اشتباه در رسیدن به هدفمون حرکت کردیم معلومه که شکست میخوریم.
من با رژیم ریزش مو شدید گرفتم و حتی منزوی تر و افسرده تر از قبل شدم بسیار عصبی و پرخاشگر تر از همیشه بودم اما یک هفته بعد از اینکه رژیمم را رها کردم مادربزرگم اولین چیزی که گفت این بود “ خوب کاری کردی ، داشتی از حال میرفتی بالاخره جون به دست و پات اومد ، خیلیم آروم تر رفتار میکنی ” من با رژیم فقط به جسم و روان خودم آسیب زدم و میخواستم خودم را لاغر کنم اما این لاغری نیست ضعیف شدن است.
من نمیتوانم فقط آرزو کنم و بگم میخوام استقلال مالی داشته باشم من ابتدا باید مسیر صحیح پیدا کنم و بعد تلاش کنم و در آن مسیر حرکت کنم و برای رسیدن صبر داشته باشم ، من باید دنبال شغل مناسبی باشم که بتوانم استقلال مالی داشته باشم.
من اگر میخواهم لاغر بشم باید مسیر درست را پیدا کنم که برای آن درست تلاش کنم وگرنه تلاش در مسیر اشتباه بیهوده است و وقت تلف کردن است.
وقتی بحث چاقی پیش میومد خودم را درگیر میکردم و به آن فکر میکردم یا وقتی عادات اشتباهی را به مرور زمان تکرار کنم . یا شایعاتی را راجب چاقی میشنیدم و آن را الگو راهم قرار میدادم و به آن فکر میکردم همه باعث چاقی من میشدن.
منم یکی از بزرگترین آرزوهام لاغری بود که با رژیم و ورزش توانستم کمی از آن را محقق کنم اما در مسیری اشتباه که نتوانستم موفق شوم و بعد از ۶ماه یا کمتر برمیگشتم و همه هم به من میگفتند “آره بابا نمیتونی لاغر بشی باید همیشه رژیم داشته باشی و نه اینکه بعد از مدتی رهاش کنی یا تو ارثی چاقی معلومه نمیتونی لاغر بشی” .
یکی از بزرگترین آرزوهای درحاضر من اینه که سایز پاهام لاغر بشن و کاهش سایز شلوار بسیار زیادی داشته باشم و همه بهم میگن تو ارثی اینجوری شدی یا میگن چون کم تحرکی یا بهم میگن باید پیادهروی برم و هروز صبح با دوچرخه برم بیرون اما من معتقدم مسیر درست برای رسیدن به هدفم رژیم و تحرک نیست اینجاست!
همه مردم فکر میکنن بزرگترین اقدام برای لاغری رژیم و ورزشه ولی بنظر من چیزی که از نون شب هم برای یک فرد چاق ضروری و مهمه تناسب فکری است . در ناخودآگاه من چاقی ثبت شده چطور میشود با رژیم و ورزش لاغر بشم وقتی ریشه در فکر من دارد وقتی فکر من مشکل دارد وقتی بدون فکری از خودآگاه به شیرینی و غذا حملهور میشم ، مگه دست من مشکل داشته که همینطوری الکی و بیخود و جهت خواسته شیرینی بزاره تو دهنم؟ یا بدون فکر فقط برداشتیم و خوردیم؟!
من ایمان دارم مسیر درست اینجاست برای تحقق آرزوی لاغری(و پاهای باریک و خوشفرم) من!
حالا که مسیر درست پیدا کردم و یکسری علائم مثبت از آن میبینم پس مطمئنم درست است انتهای این مسیر هدف من است.
بزرگی هست در عالم خدا نام که دل با یاد او می گیرد آرام
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر
استاد عزیز تقریبا فک کنم ۹۰ درصد مردم اینطوری فک
میکنن البته خودمم جز اون ۹۰ درصد بودام قبلا که اره
ما فقط آرزو کنیم ،یه نذری هم بکنیم که خدایا اگه این
کار و بکنی برام ،منم این کار رو می کنم برات ،مثلا صدقه
میدم ،نمازام و سر وقت می خونم،یا روزه می گیرم،یادمه
شکلات نذر می کردیم اون موقعه ها ،وقتی آدم درکی نداره
از دنیایی اطرافش ،که کجا ایستاده ،چی کار می کنه ،بارها
سر نماز از خدا خواستم ،خدایا من نمی دونم ،منو خودت
لاغر کن،غافل از اینکه خودم داشتم خودم رو چاق می کردم
کاری از دست کسی بر نمیاد خداوند قدرت اختیار رو به
خودم داده ،گفته بخور و بنوش ولی اسراف نکن،من نوعی
که وقتی غذا می خوردم ،اصلا نمی دونستم حس سیری
چیه؟ نیاز بدن چقدره ؟خدا می خواد چطور منو لاغر کنه ؟
در مورد آرزو هایی که به اونا نرسیدایم ،مثلا من
دوست دارم ماشین خودم رو سوار بشم ،یا خیاطی رو
کامل بلد باشم ،یا مثلا لباس شویی مو عوض کنم
در حالی که هیچ کاری براشو نکردایم ،برای اینکه ماشین
خودم و سوار بشم ،یه کسب و کاری راه بندارم و درامد
داشته باشم وباپول خودم بخرم ماشین و یا خیاطی
رو باید برم یاد بگیرم ،اینقدر تمرین و تکرار کنم که
خیاط خوبی بشم ،خلاصه ما باید برای آرزوهامون
کاری انجام بدیم ،تا حالاهیچکی یه گونی پول نیفتاده
تو خونش ،ما خودمون باید پول رو بسازیم ،
مثلادوست داشتم مدرک دانشگاهی بگیرم ،من درس
خوندم تلاش کردم ،رفت و امد کردم،چند روز در هفته رو
میرفتم خوابگاه ،چند سال طول کشید که من مدرک
دانشگاهی مو بگیرم ،ما برای چاق تر شدنمون خیلی
کارا میکردیم که به ارزویی چاقیمون برسیم ،مثلا خود من
چیزی به اسم حس گرسنگی و سیری رو نمی دونستم
چیه ،همین طور بی رویه می خوردم ،بعد شدید خودم رو
سرزنش میکردم که چرا اینقدر می خوری ،جلو آینه رفتن
و از هیکلم بدم میومد ،با تکرار این حس ها مغز فک میکنه
که ما دوست داریم این حس ها رو هی بیشتر و بیشترش
میکنه.من برای ارزویی لاغریم اینکه دیگه به خودم عشق میدم
و جاهایی چاق بدنم و نوازش میکنم ،خودم و بخشیدام
به انداز غذا میل می کنم ،تا گرسنه نشم چیزی نمی خورم
و…در کنار این کارا هر روز یک گام از دوره صد گام رو طی
می کنم ،و ورودی هایی درستی به ذهنم میدم ،من سعی
می کنم غذام رو اروم بخورم تا سیر بشم کنار میکشم ودیگه
ادامه نمیدم ولی بعضی اوقات،یهو به خودم میام می بینم
دارم تند تند می خودم غذا مو بیشتر از اون حدی ام که باید
خوردام ،این یعنی چی ،یعنی این رفتار ها در من عادت
نشده من آگاهانه دارم این کارها رو میکنم که تبدیل به
عادتم بشه ،تبدیل به روتین زندگیم بشه ،اینقدر باید تکرار
بشه این رفتار ها و کارها که ناخود آگاه و اتوماتیک گرسنه
شدم چیزی بخورم ،و وقتی سیر بشم دست بکشم طوری
که من اصلا متوجه نشم و اتوماتیک باشه،انشالله به امید
اون روز،من حتما می تونم💪💪💪
با تشکر از استاد عزیز و پر تلاش ممنون از آگاهی هایی
نابتون 🤩🌷
ارزو
تا یاد م میاد ارزوی بلد خودم لاغری و خونه خریدن بوده
باور فکر
خدایا شکرت دنیامو عوض کردی
یعنی تموم اطرافیانم چن روز دارن از گرونی دیگه نمیشه طلا خرید نمیشه خونه خرید تموم شد
رو دارم میشنوم
ب این میگن فکر غلط ب این میگن نگرش اشتباه
چرا باید ما فک کنیم ک توان مالی خداوند منو دولت تعیین میکنه
چرا فک میکنیم امنیت ما از دولته
چرا فک میکنیم این ک شرایط این شد دیگه محاله من خونه بخرم دیگه محاله من ماشین داشته باشم بدبخت شدیم رف
ورفته رفته ادمهای اطرافم روز ب روز دارن نابود میشن
چن بند این دولت و فلان بهمان هستند دلار فلان شده خوب چ فرقی برای خدای من داره اگه قرار ب من خونه بده میده مگه برای خدا فرقی داره یک کیف یا ی خونه خدا مگه نعمتهاش مگه ثروت و پولش حد داره اندازه داره
میخواستم برای دخترم گوشواره بخرم هنسرم گف مگه الان میشه طلا خرید طلا میدونی چن شده
اما من گعتم خدا من این گوشواره رو میخوام دخترمو خوشحال کنم اصلا جوری پولش جور شد جوری هدایت شدم ک نگو
ما خودمو فلکه نعمت وپول رو بستیم با افکارمون با باورهامون با شکهامون بعد میگیم فلانی بهمانی بدبختی
درمورد لاغری هم همینه
چقدر ایمان دارم چقدر باور دارم چقدر متعهدم چقدر یهانه هارو کنار میزارم چقدر عمل دارم
اقا من الان میدونم ک وقتی عصبیم رد میدم چقدر متعهدم ک این قضیه رو حل کنم اره ذهن میاد بخور اروم شی هزار تا دلیل میاره تا هم میخوری ی جور دیگه کلکتو میکنه چقدر ب چیزهای ک دریافت کردم عمل میکنم
همه چیز خودمونیم مثل همین قضیه گرونی طلا دلار
در لاعری هم دلیلم چیه امروز عصبیم فلانی مقصره
امروز اینشد این مقصره
تا زمانی ک رفتار دیگران رو مقصر بدونم ن تنها پیشرفت نمیکنم اصلا جلو نمیرم
اما زمانی ک ه اره الان عصبیم الان شرایط اینه اوکی اما چ ربطی ب هدف من داره ایا اینکار مشکل منو حل میکنه این فکر این رفتار منو پیشرفت میده
من خودم درجا میزنم این مانع رو رد نمیکنم
دیدید از بعضی ادمها خسته میشیم میگیم ول کن بزار بره سرش ب سنگ بخوره
ب قول اون بازیگره من سر سنگ خورده خودمو دیدم باز اون کارو میکنم
قرار نیس فریبا ادمها عوض بشن تو باید عوض بشی
قرار نیس شرایط بادیگارد داشته باشه ونزاره کسی چیزی اتفاقی ادمی جوری بشه تو اوکی باشی تو باید قوی بشی تو ببینی و بگی اوکی می توانم وابسته ب این نیس ذهن عزیز
درسته شراریطم اینه اما من میتونم این شرایط هیچ ربطی نداره و من قدرتشو دارم گذر کنم
من دوتا انتخاب دارم ک گیر بدم ب این مسئله و دلیل ذهن رو بپذیرم وبرم کار همیشگی نتیجه و حال همیشگی تجربه کنم
یا بگم اوکی الان اینه اوکی منم اینم من میتونم بگذرم من میتونم گذر کنم قرار نیس شرایط من گل وبلبل بشه قراره من بگم چن مرده حلاجم قراره من اون ایمان رو ب خودم ب توانایی ب بی نهایت بودنم داشته باشم
چقدر پای این خواسته ها این فکر این نگرش این عمل میمونم
همه اینها واستمرار درشون باعث تغییر میشه
چاقی من از خوردن من نیس از فکر وعملکرد منه ومن میدونم ک باید تغییر کنه
میدونم کار درست چیه
هرچقدر تعهد واستمرار داشته باشی قدم های چاقی کمتر وقدمهای لاعری بیشتر وجسم تغییر خواهد کرد
گاهی جایی میرسیم ک خودمون ب خودمون اون محبت نمیکنیم اون لطف نمیکنیم
ونتیجش میشه حال خراب
ارزو کردن کافی نیس باید بری تو دلش و اقدام کنی و پای تعهدات وایسی و اون ایمان رو داشته باشی ک شرایط ادمها قدرت اینو ندارند ک من از رسیدن ب خواستم بازدارند این منم ک فلکه رو میبندم و بعد میگم نشد شرایط نزاشت ادمها نزاشتن ن خودم نزاشتم اونها قدرت غلبه ب من رو ندارند این منم قدرت رسیدن خودمو خودم از خودم گرفتم با افکار باور و عملکردم
فرار نکن از خودت از مشکلاتت
با فرار کردن تموم نمیشه
خدایا شکرت
در ابتدای فایل که داشتید در مورد داستان آرزو توضیح میدادید که این فکر آرزو چگونه در افکارمون نقش بسته تصاویر علاءالدین و غول چراغ جادو،کفش سیندرلا در جلوی چشمانم به وضوح 4k برام نقش بست و یا داستان هایی در مورد اینکه کارهایی باید انجام بدیم برای خوشنودی خدا تا دری به تخته ای بخوره و من به خواسته هام و آرزوهام برسم چون اسمش مشخصه (آرزو) و چیزی هست که محال و خارج از توان من پس باید بوسیله امداد غیبی به سرانجام برسه بخاطر همین هست هر کجا اتفاقی میوفته که ازش خوشمون میاد میگیم خوش به حالت خدا برات خواسته،چه کار خوبی کردی که خدا بهت رو کرده و این افکار باعث شد همیشه به دنبال چیزی خارج از خودمون بگردیم در صورتی که همه چیز درون خودمون هست
جمله فوق طلایی
لاغر نشدیم ضعیف شدیم،تجربه ضعیف شدن بخاطر روشهای مختلف و فکر میکردیم که لاغر شدیم
لاغری زمانی معنی پیدا میکنه که من شاد،سرحال و پر انرژی باشم و دقیقا الان با این جمله طلایی و درکی که از این مطلب برام ایجاد شد افکار دیگران برام و حتی زمانهایی که خودم رژیم میگرفتم و یا ادمهایی که در رژیم بودند روشن شد و با این مثال توضیح میدم
دیروز در مکالمه تلفنی با پدرم بهم دوباره گفت که حواسم به خودم باشه و یه چیزی بخورم تا جون بگیرم در این مورد و این نگرش پدرم در مورد قوی شدن و سرحالی من و تشویق من برای خوردن بخاطر اینکه سلامت باشم اینطور میتونم بیان کنم که پدرم از نقطه نظر خودش داره نگاه میکنه و بخاطر نگاه پدرانه و افکاری که در موضوعات مختلف برای خودش ایجاد شده در صورتی که حدود ۶ ماه هست ما همدیگه را ندیده ایم و فقط از طریق مکالمه با هم در ارتباط بودیم چطور میتونه سلامتی و قدرت جسمی مرا تشخیص بدهد و بدونه من چطور دارم زندگی میکنم؟؟؟
بسیار جای تعمق داره
فقط بر اساس اونچه نسبت به مسائل و ماهیتی که در افکار خودش ایجاد کرده
پدرم برای من بهترین ها را میخواهد
من به این نگاه احترام میگذارم
ولی ایا ایشون جسم من را دارند
و یا من جسم ایشون را
تا اونجایی که یادم هست پدرم همیشه یک بدن نرمال و متناسب داشتند و تا بحال یکبار در زندگیش رژیم نگرفته و یا ورزشی بخاطر لاغری پس چطور الان میدونه لاغری باعث بیماری و اسیب هست در صورتی که مدتی هست الان اضافه وزن پیدا کرده اند و یکسری صدمات جسمی را بابت این اضافه وزن خودشون میدوند
و یا اینکه خودم چند روز پیش با یک آدم بسیار متناسب با افکار متناسب برخورد کردم و به همسرم گفتم یک الگوی لاغری و یکدفعه بر اساس انچه در مورد افراد بسیار لاغر شنیده بودم به همسرم گفتم حواست هست چند روز دیگه از لاغری زیاد میشکنه و یک باگ دوباره در ذهنم شناسایی کردم که هنوز لاغری را عیب و آسیب رسان بیان میکنم و این میشه الگوی این ضرب المثل که با دست پس میزنی و با پا پیش میکشی
و کاملا درست میفرمایید با انجام یک سری کارها میخواهیم چیزی را بدست بیاریم در صورتی که در افکارمون هنوز قابل قبول و تایید نشده اند
گره خوردن آرزوی داشتن دوچرخه با چاق تر نشدن سبب شد که با اینکه به آرزوی خود رسیدم ولی احساس خوبی از سوار شدن به دوچرخه نداشته باشم.
این جمله هم طلایی هست
همیشه و حتی تا این لحظه و مطمئن هستم در آینده هم وجود دارد که انجام کاری و خواسته ای همیشه به کاری گره میخوره ولی آیا میتوان این همزمانی داشتن خواسته با انجام کاری را با نگاهی دید برای حال بهتر؟؟؟
همه چیز به نگرش و طرز دیده گاه بستگی دارد همیشه از ما خواسته شده کاری انجام شود تا چیزی داده شود و این درست هست ولی اون چیزی که باید سر جای خودش باشه نیست انجام کاری با حال خوب زمانی که کسب کار خودم را داشتم بخاطر اینکه اون کارم را با تموم وجودم انجام میدادم اصلا هیچ چیزی متوجه نمیشدم حتی زمان را هر کاری انجام میدادم تا بهتر باشم و مهمترین گزینه برایم این بود که اجباری در کار نبودحال دلم خوب بود
بهمون گفته شده که کار کنیم پول در بیاریم تا بتونیم زندگی را تشکیل بدهیم و بعد مدتی به آرامش برسیم
من زندگی ای را تجربه کردم که هر لحظه اش برام سراسر عشق بود و واقعا زندگی میکردم اینقدر عاشق پیشرفت و حرکت رو به جلو بودم برای کارم فعالیت میکردم (( البته از قوانین اطلاعی نداشتم ولی خیلی از قوانین را ناخوداگاه اجرا میکردم چون جزئی از وجودم هست ))که شبها ساعت ۳ یا ۴ میخوابیدم و صبح زود سات ۷تا ۸ بیدار میشدم بصورتی که به زور از خواب بیدار میشدم و وقتی که از رختخوابم بلند میشدم تا اینکه به روشویی برسم تا ابی به صورتم بزنم و سرحال بشم به درودیوار میخوردم بخاطر کمبود خواب ولی اون خواستن و انرژی در جهت خواسته اصلا مانع نمیشد و با تموم وجودم میخواستم هیچ کس بهم نمیگفت ۱۰ دقیقه بیشتر بخواب ولی بهم میگفتند یک لقمه بیشتر بخور
اون زمان بیدار شدن اول وقت برام شادی اور بود چون از تمام زمانم میتونستم استفاده کنم و خیلی افکار دیگه ولی الان صبح زود بخاطر شغلی که تمایلی بهش ندارم و بخاطر امرار معاش دارم در اون فعالیت میکنم از بیدار شدن اول وقت را ناراحت میشم
چی شد
اتفاق که یکی هست ولی چرا حال و احساس من تغییر کرده
چون یک سری دستکاری ایجاد شده عشق و لذت رفته و بجاش اجبار و تلاشی که باب میل نیست جاش را گرفته
برای خودم زندگی کنم
برای خودم لاغر بشم
برای خودم عشق کنم
زندگی را زیبا ببینم
برای رضایت خودم تلاش کنم
خدایا سپاسگذارتم که هر لحظه بیشتر مرا آگاه میکنی و مرا میافزایی
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
نگرش من اینکه برای بعضی از ارزوها باید تلاش کرد و برای بعضی نه
من فکر میکنم برای ثروت فرزند همسر خوب ارتباطات خوب مسافرتهای خوب نیاز به تلاش نیست
و برای مثلا پزشک شدن یا لاغر شدن نیاز به تلاشه
حتی برای پیشرفت یاوهنرمند شدن هم فکر میکنم نیاز بع تلاش نیست فقط باید اقدام کرد
البته برای لاغری استمرار نقش خیلی بیشتری از تلاش داره مثلا نه استمرار در مسیری نا درست بلکه در مسیری درست
ارزوهایی که به انها نرسیدم
ارزو داشتم پزشک شم
لاغر شم
ارزوهایی که به انها رسیدم خیلی زیاده حتی چیزهایی که کوچک از نظر بعضیها ولی واقعا برای من ارزو بوده
یک زمانی که دبیرستانی بودم ارزو داشتم یک تلفن همراه داشته باشم وقتی تو اتوبوس بودم تصور میکردم که موبایلم زنگ میزنه و جلوی همه اون رو از کیفم در نیارم در هر حال من جزو اولین کسانی بودم که تو اشناها و فامیل موبایل دار شد و اینکه ارزو داشتم راننده بشم بعد ارزو داشتم ماشین شاسی بلند داشته باشم ارزو داشتم
تا حتی داشتن یک کیف و کفش ست ارزوی من بود که محقق شد مثلا یکی لز دوستام یک سال عید هم شمال رفت و هم جنوب اون یک پسر و دختر داشت و من اونزمان فقط پسرم رو داشتم یک لحظه خیلی از نوع سفرش و فرزنداش خوشم اومد ۸ سال بعد من عید به همراه پسر و دخترم ویلامون تو شمال سفر کردم و سپس به جزیره لاوان در جنوب رفتم که واقعا سفری بی نظیر بود
اگر چاق شدن یک ارزو بود
خوب واقعا نمیدونم چه اقدامی براش کردم شاید اینکه بارش کردم پزیرفتم و جزء جدا نشدنی خودم دونستم
من برای رسیدن به ارزوی لاغری از اعتصاب غذا رفته تا الان که دارم اینجا مینویسم
ارزوی لاغری من با این روش انشاالله به تحقق مییوندد
باسلام خدمت همه ی دوستان
در مورد آرزو من قبل فکر میکردم که فقط باید از خدا بخوای ودیگه با نذر ودعا واینا همه چی درس بشه ولی فهمیدم که باید اول طلب کنی بعد نگرشت رو عوض کنی بعد افکارت رو جایگزین کنی وتازه تو یه دونه کاشتی باید از این دونه مواظبت کنی ومراقبت کنی تا در نتیجه با عملکرد صحیح وعادتهای درست به آرزوت برسی وتو مسیرت استمرار وشوق واشتیاق ودور از ناامیدی باشی تا به خواسته برسی تازه باید تو مسیر حالتو خوب نگه داری
من خیلی آرزوها داشتم که نرسیدم..مثل پزشک شدن
مثل اینکه آرزو داشتم ورزشکار خوبی باشم ..آرزو داشتم یه خونه خیلی بزرگتر داشتم
.کار بهتر واینکه خودم ریس خودم باشم..واریزی به کارتموزیاد کنم..لاغر باشم ..و…
وبه خیلی از از آرزوهام مثل رانندگی..دو فرزند سالم پسر ودختر ..سر کار رفتن.خونه ویلایی..و..رسیدم
فکر میکردم با تغیر بیرون میتونم چند کیلو اضافه وزنم را کاهش بدم وتمرکز کردم ونتیجه شد این که هستم ولی الان فهمیدم که لاغری اصل من است ومن به راحتی به اصلم برمیگردم…وخداوند مرا هدایت کرده وتا آخرش همراه منه ..ومنو به اصلم که سلامتی ..لاغری..تندرستی ..ثروتمندی..وخوشبختی..وآرامش هست برمیگردونه
اون هر لحظه منو هدایت میکنه ودوست دارم منم خودمو دوست دارم ومیپذیرم ..وبه هدفم میرسم وقدمهای طولانی فارق از نتیجه برمیدارم
الهی شکر
خدای مهربون
وهاب
توانا
بزرگ
یاور
کریم
به نام خدای مهربان و اجابت کننده آرزو ها 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم ✋❤🌹
گام ۱۱.آرزو لاغری را برآورده کنید 😇🙏🏻🙏🏻🙏🏻
من هم وقتی خواسته ی داشتم یادر شرایط خوبی نبودم و دوست داشتم شرایط بهتری رو تجربه کنم و چالش های زندگیم رو حل کنم از روش های مثل نذر کردن و دعا کردن و حتی فکر می کردم مشکلم رو به کسی بگم واون،برام دعا کنه و التماس دعا میکردم تا من به خواستم برسم مثلا یاد می آمد در قبول شدن در،آزمونها ی مختلفی نذر می کردم اگه قبول بشم روزه می گیرم یا هدیه ای می دم یا صدقه می دم وروش های مختلف امتحان میکردم
در مواردی، نتیجه می گرفتم که اقدامی براش کرده بودم مثل تلاش برای بیشتر خوندن درسها تا در آزمون قبول بشم اما در مواردی که خودم هیچ اقدام استمراری نداشتم وفقط یک آرزو داشتم ودر قلبم هم هیچ انتظار ی برای وقوع اون نداشتم واحساس لیاقت نداشتم وبه چطور وچگونه رسیدن خواسته فکر می کردم و ایمان به رسیدن خواسته هامونداشتم ودر نهایت به بیشتر خواسته هام نرسیدم
ولی افرادی رو می شناسم خواسته من رو داشتن و ایمان و انتظار رسیدن به اونو داشتن چون خودشونو لایق رسیدن به اون می دونستن ودر نهایت قدم هاشون و برداشتن و طعم رسیدن به آرزوهاشون چشیدن چون امید به داشتنش رو در قلب وذهنشون پرورش می دادن
یک از ویژگی های خوب افراد چاق اینه که چندین بار آنها برای رسیدن به لاغری اقداماتی داشتن اما دلیل نرسیدن به لاغری این بود یک سری کارهارو برای مدت کوتاهی انجام میدادن در صورتی که باید سبک زندگیشون در راستا خواستشون تغییر می دادن و تاآخر عمر
حالا من روش درست رسیدن به خواستمو پیدا کردم با کنترل ذهن واین روش رو سبک زندگی ام می کنم تا آخر عمر و ادامه واستمراربرای لاغری ادامه میدم و تمرکز رو از نتیجه پایانی بر می دارم وبا امید وانتظار لاغری با احساس خوب و ایمان به خدا از بودن در مسیر لذت می برم چه بخوام چه نخوام لاغر میشم این روش لاغر شدن واقعی رو برام به ارمغان میاره، نه ضعیف شدن رو
اگر آرزو لاغر شدن دارم باید با اشتیاق در مسیر لاغری با ذهن در حرکت باشم وبا تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایه گذاری روی ذهن خود برای لاغری باشم
این سرمایه گذاری موجب ساخته شدن ایمان واراده ی در وجودم میشه تا هر بهانه ای که مانع لاغری شدن رو کنار بذارم ،واز توانایی فوق العاده ای که خداوند در وجودم گذاشته استفاده کنم و جسم خودمو اون طوری که دوست دارم خلق کنم
این بار تصمیم گرفته ام از روش متفاوت به خواستم ام برسم
فهمیدم دلیل افراد لاغر فرمولهای درست ذهنی در راستای لاغری است ومن هم با داشتن همون فرمول های درست لاغر خواهم شد که در من هست رو پیدا کرده و استفاده می کنم چه بخوام چه نخوام لاغر خواهم شد
تمرین
نگرش شما درباره آرزو کردن ورسیدن به آرزو چیست شرح دهید؟
نگرشم در گذشته در باره رسیدن به آرزو رو محال می دونستم دوست داشتم به چیزی های برسم واز داشتنشون لذت ببرم ولی در من نگرشهای اشتباه بود که رسیدن به آرزو خیال و توهم است و بلند پروازی نباید کنم وافرادی که بلند پرواز بودن از طرف جامعه سبک مغز و دیونه می دونستن وشیرین عقل و کم عقل می دونستن چون رسیدن به آرزوها رو ناممکن بود ومن هم این چیزها رو باور کرده بودم و خواسته ای که باور رسیدنش رو داشتم می رسیدم چون داشتنش عادی و خارج از تصور نبود ولی رسیدن بیشتر آرزوها رو خارج از تصور م بود ورسیدن به اون ها رو ملزم به داشتن مثلا ژنتیک خاص یا شرایط خانوادگی خاص یا سرمایه خاص یا قدرت خاص و مهارت خاص واستعدادخاص، پارتی خاص پس من هیچ کدومو اون رو نداشتم ورسیدن به اون هارو غیر ممکن می دونستم ورسیدن به آرزوهایم محال بود ولی اکنون نگرشم عوض شده و فهمیدم خیلی از افراد رسیدن به آرزو هاشونو ممکن کردن و حتی بدونه داشتن عواملی بیرونی خاص، فقط باور داشتن به آرزوی که دارن میرسن
ززز زرسیدن به آرزوهام امکان پذیره
من برای رسیدن به خواسته هام در هر شرایطی که هستم باید کنترل ذهن کنم و مراقب افکار سمی باشم اونهارو متوقف کنم وبعد شروع کنم در خود احساس خوب،رو بیشتر کنم و اون از طریق توجه کردن به معجزات خداوند وبه وفاداری خداوند و زمان بندی خداوند ایمان قلبی داشته باشم اون رو در قلب و ذهنم پررنگ کنم وبا احساس لیاقت رسیدن به خواستم رو در خودم تقویت کنم و باید قدم بردارم واستمرار پایدار رو در رسیدن به خواستم داشته باشم ودر کل با خودم وخدای خودم در صلح باشم
درباره آرزوهای که داشتید وبه آنها نرسیدید توضیح دهید ؟
من آرزوی داشتم از عینک رها شوم و چند بار هم دکتر رفتم ولی نشد ومن دیگه رسیدن به اون آرزو رو محال دونستم و دوباره اقدام نکردم واشتیاق رسیدن به اون آرزو در من سرد شد
آرزو داشتم بچه اولم دختر بشه وقتی پسر شد ودر شرایط سختی بدنیا آوردم دیگه ترسیدم دوباره بچه دار شم نکنه خدا باز به من پسر بده وبرای ترس از پسر شدن (چون خانواده ما بیشتر پسر دار می شدن)این هم یک باور اشتباه بود
ومن اون موقع بشدت عاشق دختر بودم و دیگه فکر بچه دار شدن رو نکردم آرزومو فراموش کردم چون می گفتم من هر چی از خدا می خوام برعکس شو میده واین یک نگرش اشتباه بود ولی الان عاشقانه پسرمو دوست دارم و تازه فکر می کنم داشتن پسر برام بیشتر از دختر داشتن لذت داره
وخیلی آرزوهای دیگی داشتم که اقدامی و حتی تصور داشتنش در من غیر ممکن بود ومن نرسیدم
درباره آرزوهای که داشتید و بهش رسیدید شرح دهید ؟
آرزو داشتم با کسی ازدواج کنم که پاک دامن و مورد اعتماد باش ومن رو دوست داشته باشه ومن رو درک کنه ودر کنار هم احساس امنیت و آرامش کنیم واین اتفاق افتاد 🙏🏻
آرزو داشتم مادر شدن رو تجربه کنم وتجربه کردم 🙏
آرزو داشتم به راحتی و بدونه کنکور دانشگاه برم ورفتم 🙏🏻
آرزو داشتم خونه بزرگی داشته باشم وتجربه کردم 🙏🏻
آرزو داشتم همسرم شغل آزاد خودش داشته باشه وبرای خودش کار کنه و امنیت شغلی رو تجربه کنه 🙏🏻
وغیره
اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام دادهاید ؟من کار خاصی نکردم فقط اون چاقی و اتفاق افتادنش در زندگیم قبول کردم و دیدم و شنیدم و باور کردم که به راحتی چاق میشم و اصلا کار خاصی نکردم فقط انتظار رسیدن به اونو در خودم دیدم واین باور چاقی که آسون هست و سختی نداره در منشکل گرفت نا خودآگاه عادتهای درمن شکل گرفت همش با لذت بود واین باور هم بود که این رفتار من رو چاق تر می کن و تکرار آنها باعث ایجاد سبک زندگی ام در راستای چاقی شد
درباره آرزوی لاغری خود بنویسید اقداماتی که برای تحقق رویای لاغری انجام دادید را شرح دهید؟
رسیدن به آرزوی لاغری در جامعه ما بسیار سخت هست وتلاش زیادی می خواد وقتی این نگرش در من ایجاد شد که لاغری با رژیم های سخت ورزش های سخت محقق میشه وباید تا آخر عمر گرسنگی بکشی در من رسیدن به لاغری رو محال کرد ومن خودمو هرگز برای لاغری لایق نمی دونستم وانتظارم از خودم چاق بود ن واضافه شکم بود وتخت شدن شکمم غیر ممکن بود
حالا نگرشم ودرکم درست شد که لاغر شدن آسون ترین کار دنیاست ومن رسیدن به لاغری رو در ذهن و جسم انتظار دارم وبه زودی در زمان خودش معجزه خداوند رو دربدنم خواهم دید و چطور وچگونه رو به خدا سپردم وخدا خودش من رو به این سایت هدایت کرد ومن هم اقدام کردم به حضور در این مسیر و ادامه واستمرار رو در این مسیر حفظ می کنم واز خداوندم خواستار تهیه کردن دوره های سرزمین لاغری و سایر دوره ها رو برای خودم هستم
من به معجزات خداوند ایمان دارم
من به زمان بندی خداوند ایمان دارم
من به وفا داری خداوند ایمان دارم
من به پاداش دهی خداوند ایمان دارم
سپاس فراوان از استاد عزیزم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻❤❤❤
خدایا به امید تو🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏❤❤❤
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیز
آرزو کردن خیلی راحته اما اقداماتی که برای تحقق رویا ها هم میتونه راحت باشه فقط باید بخوای .
من خودم خیلی آرزو ها کردم و براشون زحمت کشید و دنبالشوگرفتم
یکی از،آرزوهای من که خیلی از،آرزوهای من با برآورده شدن این یک آرزو میتونع به واقعیت بپیونده. انشالله.
با آرزوی لاغری من به اعتماد نفس از،دست رفتم میرسم به عزت نفس به راحت حرف زدن از،خجالت کشیدن خلاص میشم من برای این آرزوی بزرگم اقدامات و تلاشهای که باید رو انجام میدم .
تشکر از،استاد عزیز، .
خداروشکر که در به رسیدن آرزوهایم هم پای من شده، بودن خدای مهربانم در کنارم برام کافیه .🌹🌹
باسلام،
استمرار و پایداری در راه رسیدن به آرزو از شرایطش هست ،و باید انقد استمرار داشته باشیم که انجام یه سری کارها برامون عادت بشه و راحت بتونیم عادتها و کارهایی که ما رو از آرزومون دور میکنه بذاریم کنار،وقتی انجام یه سری کارها برامون عادت بشه یعنی داریم تغییر میکنیم و در مسیر آرزو قرار میگیریم،و حتی نیازی نیست دیگه برای اون آرزو به خودمون زحمت بدیم چون بخواهیم و نخواهیم با تغییر رفتار و عادتها ما در همون مسیر قرار داریم،بدون تلاش!….
لاغری هم جدای از بقیه مسایل نیست وقتی ما سعی کنیم مثل لاغرها رفتار کنیم و در این تلاش استمرار داشته باشیم ،کم کم رفتارمان تبدیل به عادت میشه و ما دیگه نیازی نداریم ادای لاغرها رو دربیاوریم چون ناخودآگاه مون لاغر شده و فقط باید منتظر باشیم که این ناخودآگاه لاغر جسممون رو هم لاغر کنه،. اینجوری چون لاغری ازاز درون اتفاق میوفته پایدار می مونه.و آرزوی لاغری به واقعیت تبدیل میشه.
به نام خدای هستی بخش
برای موفق شدن و رسیدن به آرزو باید تغییر کرد و اجبار باعث تغییر نمیشه !!!! من این جمله رو از این فایل دریافت کردم که میتونم ساعت ها در موردش حرف بزنم. این جمله یعنی اینکه نمیشه دیدگاه و نگرش ما چیز دیگه باشه در مورد یک مسئله ولی چون دیگران گفتن یا در زندگی دیگران دیدیم یه سری کارهارو به اجبار برای مدتی خاص به امید تغییر کردن انجام بدیم ، مثلا ما میدونستیم که رژیم و ورزش باعث لاغریمون نمیشه ولی چون زمین و زمان میگفتن برای لاغری باید رژیم گرفت ما هم به اجبار برای مدتی خاص یه سری اعمال رو انجام میدادیم و انتظار داشتیم که جسم ما تغییر کنه برای همیشه .همه ما تجربه آرزو کردن رو داشتیم که یه چیز رو از خدا درخواست کردیم و انتظار داشتیم که کاری نکنیم یا برای مدت کوتاهی یه سری کارهارو با اجبار انجام بدیم و بعد از مدتی به روال قبلی خودمون برگردیم و اون آرزو در زندگی مون به وجود بیادحالا یا اون آرزو به وجود نمیومد یا اگرم به وجود میومد میدیدیم که اعتبار آرزومون هم به اندازه مدت زمان کوتاهی که برای رسیدن بهش تلاش کردیم . این جمله به این معنی نیست که فقط تلاش زیاد باعث به وجود اومدن آرزو در زندگیمون به مدت طولانی میشه نه رسیدن به آرزو و موفقیت نیاز به تغییر داره ، نه تنها تغییر در عملکرد بلکه در افکار و نگرش مون هم باید تغییر ایجاد بشه چون ما برای رسیدن به آرزومون باید یه مسیری رو طی کنیم که این مسیر شامل تغییر افکار و نگرش و عملکرد ماست و این دیدگاه رو نداشته باشیم که با یکی از این آیتم ها به مقدار زیاد میشه به آرزو رسید خیر هر سه تای این آیتم ها باید به طور یکسان و در راستا و همسو باهم باید حرکت کنن تا مارو به آرزومون برسوننن . همه ما تجربه تک بعدی بودن رو داشتیم مثلا در مسئله تلاش برای لاغری فقط ما سعی میکردیم که عملکرد مون رو که همون و رژیم و ورزش ودر کل فشار جسمیه رو نزدیک به 100 انجام بدیم ولی دو آیتم دیگه یعنی نگرش و افکارمون در حد صفر بودن و همون افکار و نگرش قبلی رو داشتیم خوب مسلما یک بعد مارو نمیتونه به تناسب اندام ایده آل مون برسونه وقتی دو آیتم دیگه اون تلاش مارو تخریب میکردن پس در نتیجه باید سه تا عامل هم زمان و به طور یکسان به کار گرفته بشن که ما به طور قطعی و حتمی به آرزوی خودمون برسیم . رسیدن به آرزو مستلزم تغییره که هرچه ما استمرار داشته باشیم و هرسه عامل رو رعایت کنیم و در مسیر پیش بریم پس مهارت مون بیشتر میشه و درصد خطاها پایین میاد و میزان موفقیت بیشتر میشه.دلیل نرسیدن چندساله ما به آرزوهامون به خاطر بدشانسی یا خواست خدا برامون نبوده فقط و فقط بخاطرطی نکردن مسیر اصولی رسیدن به آرزو بوده و لاغیر …..
بنام خدای زیبایی.
بازم خدا رو شاکرم که توانستم یک قدم دیگر در سرزمین لاغر ها بر دارم .این قسمت آرزو .ما فقط بلدیم آرزو کنیم ولی نمیدانیم که برای رسیدن به آرزویمان باید تلاش کنیم فکر میکنیم همین طوری بشینیم و خواسته هایمان را به خدا بگوییم آرزویمان براورده میشود ولی این امر اشتباهه ما باید یاد بگیریم که هر چی میخواهیم باید برای رسیدن به او تلاش کنیم .من خودم آرزوی لاغر شدن داشتم و دارم ولی این رو به درستی میدانم که برای رسیدن به او راه های زیادی رو امتحان کردم مثلا یه مدت به باشگاه میرفتم وقتی مدتی که به باشگاه رفتم وزنم پایین آمد درست از شانس ما کرونا اومد وباشگاه تعطیل شد ولی وزن من ثابت نموند و دوباره به وزن اولیه خودم بر گشتم و بار دیگر که خواستم لاغر شوم دمنوش سفارش دادم ولی اون دمنوش ها برای تمام عمر من نبود فقط برای چند ماهی بود تو اون مدت با استفاده از آنها و فشار زیاد توانستم باز لاغر تر شوم ولی باز با تمام شدن اون دمنوش ها دوباره به وزن اولیه برگشتمو دوباره من شکست خوردم یه مدت کلا لاغری رو بیخیال شدم چون همش با خودم میگفتم من لاغر بشو نیستم ولی باز افراد خوش اندام رو که میدیدم دوباره دلم میخواست لاغر شوم این بار رژیم رو انتخاب کردم ولی اون هم اصلا فایده نداشت از اونجا که با خودم میگفتم من دیگه لاغر نمیشم همین طور نا امید داشتم تو گوگل سرچ میکرودم لاغری چکار کنیم لاغر شیم تا اینکه منو خدا به این راه هدایت کرد والان خیلی خوشحالم که در این مسیر هستم ولی اینو میدونم که نباید این راه رو دیگه رها کنم باید انقدر بمونم تا هر چیزی که در این مسیر یاد میگیرم بشه ملکه ذهنم باید تو این مسیر ثابت قدم باشم تا به آرزوم برسم هر چند مسیر طولانی در پیش دارم ولی میمانم و خسته نمیشم .بازم از شما استاد عزیز تشکر میکنم که ما رو همراهی میکنید در مسیر رسیدن به آرزویمان لاغری😍
سلام استاد
خدارا شاکرم که درتاریخ 1402/010/2 توانستم این فایل را گوش دهم
تا الان بیشتر آرزوهای من درمورد لاغر شدن بوده الخصوص وقتی دردورهمیها من افراد متناسب با لباسهای خیلی شیک میدیدم چون من فقط باید از رنگهای تیره و چند مدل لباس استفاده میکردم چون من با انواع رژیمها وورزشها هرگز لاغر نشدم و به صورت یک آرزو برای من بود
و همیشه از طریق دعا کردن و یا جستجو از دیگران به دنبال روشی آسان و کوتاه و پایدار برای لاغری بودم که هرگز این مسیر وجود نداشت و سراب بود
افراد به دودسته تقسیم میشوند
1- افرادی که آرزوی رسیدن به هدفی را دارند ولی سعی و تلاشی نمیکنند و استمرار ندارندو آرزوی خود را فقط در ذهن دارند
2- افرادی که آرزو دارند و سعی و تلاش میکنند و از هر شکست درس میگیرند و مسیر را ادامه میدهند
ولی باید بدانیم کسانی که آرزو دارند میدانند با چند ماه و شاید یکسال به آرزویشان نرسند ولی با امید و انگیزه ادامه میدهند . موفقیت ارتباط مستقیم با نگرش و افکار طولانی دارد . ولی افراد چاق بیشتر به دنبال روشهایی هستند که مقدار محدود و زود به لاغری برسند
دلیل اینکه ما افراد چاق لاغر نمیشویم این است که باید کلا افکار – نگرش و درنهایت عملکرد ما تغییر کند باید تعهد بدهیم که درمسیر لاغری با ذهن آموزشها را به خوبی یاد بگیریم و دوما کارهایی که قبلا درمورد چاقی انجام میدادیم انجام ندهیم این دو هرکدام مثل یک پا برای انسان هستند اگر یکی از آنها درست انجام نشود و نباشد فرد با یک پا به صورت سالم و با آرامش به سرزمین لاغرها وارد نخواهد شد
پس باید 3کار انجام شود
1- تغییر افکار : به شکل پایدار این کار انجام پذیرد تا ترس از چاقی – ترس از خوردن غذا- سرزنش کردن خود – پذیرفتن مسئولیت چاقی خود – تصحیح باورهای اشتباه درذهن مثل چاقی ارثی نیست
2- تغییر نگرش : تحلیل درذهن که بعضی از کارها و خوردن بعضی از مواد غذایی باعث چاقی دربدن میشود –
3- تغییر عملکرد : در نهایت عملکرد و افکار و نگرش شما تغییر خواهد کرد
نتیجه : باید بپذیری حاصل عملکرد خودت بوده است که چاق شدی و باید با تغییر افگار – نگرش و درنهایت با صبر و بدون عجله کردن در مسیر آموزش عملکرد خود را تغییر دهید .و بدانید تغییر پایدار مقطعی نخواهد بود که با فلان رژیم ووورزشی در مدت زمان محدود لاغر شوید و برای همیشه ثابت و پایدار باشد.
افراد چاقی که با رژیمها لاغر شدند فقط سیستم ایمنی بدن خود را ضعیف کردند با رژیم ریزش مو- شل شدن پوست صورت و بدن – ناراحتی اعصاب و روان – دردهای معده شدید – انواع عوارض داروها و دمنوش ها – انجام دادند و بعد از رها کردن درمدت زمان کوتاهی دوباره به وزن سابق برمیگردند
نگرش شما درباره آرزو کردن و رسیدن به آرزوها چیست؟ شرح دهید. من هر آرزویی دیگری بخواهم شاید برآورده شود ولی لاغری چون نگرش من این بود که چاقی ارثی است هرگز برآورده نخواهد شد و تا آخر عمر چاق خواهم بود
اگر چاق شدن را یک آرزو تصور کنید به نظر شما چه اقدامات مستمری برای چاق شدن انجام داده اید.چون باور چاقی ارثی است درذهن داشتم با دیدن اطرافیان خدارا شکر میکردم که من هم بالاخره چاق میشوم و ناراحت نبودم از لاغری – پرخوری بیشتر – با لذت غذا خوردن – تشویق از اطرافیان که توهم چاق میشوی – اصلا ناراحت نبودم چون 100% مطمئن بودم که زمانی فرا خواهد رسید که من هم چاق باشم .
باعرض سلام خدمت استاد عزیز نگرش من درباره ارزو کردن این است که من باید برای رسیدن به ارزو تلاش و کوشش کنم تا به ارزو خود دست یابم و ارزو یی که در زندگی داشتم و به ان نرسیدم این است که من بتوانم برای خرید کردن هیچ مشکلی نداشته باشم و هر جا که میروم وسایل مورد نیاز خود را بتوانم تهیه کنم و دیگر ارزو من داشتن اندامی زیبا که وقتی خودم را جلوی اینه میبینم خیلی خوشحال شوم و ارزوهایی که به ان رسیدم رانندگی بود و خانه ای برای خودم که به لطف خداوند به هر دو انها رسیدم و من برای لاغر شدن خودم خیلی تلاش کردم و از هر چیزی برای خودم استفاده کردم مثل پیاده روی و رژیم های سخت و حتی داروهای شیمیایی ولی هیچ کدام از انها پایدار نبود ومن دوباره به همان وزن قبلی خودم رسیدم ولی حالا با تحقیق درمورد لاغری با ذهن رسیدم و انشاالله بتوانم در این مسیربه خوبی بمانم و به ارزوی دیرینه خود تحقق یابم
به نام خدا
وقت همگی بخیر و شادی🌹🌹🌹
سلام و درود به همراهان سایت تناسب فکری و استاد عزیزم
آرزوی لاغری خود را برآورده کنید 😊
سالیان سال هستش که آرزوی لاغری دارم و خیلی لاغری رو دوست دارم و همش هم سپردم به خدا که این آرزوی من و محقق کنه
و نمیدونستم که خودم باید آرزوی خودم رو محقق کنم
برکت از خدا و حرکت از من
ولی من نشسته بودم که خداوند منو حرکت بده
نزاره مثلا من خوراک بخورم
نزاره من اون چیزی که دلم میخاد رو بردارم و بخورم .نشسته بودم که دهنم رو قفل کنه که من دیگه نتونیم بخورم
من الان ۳۴سالمه و تا الان نشسته بودم که خداوند منو به آرزوم برسونه
و از خداوند گله مند بودم که خدا دوستم نداره خدا دوست داره که من اینجور باشم کلی نعمت آفریده که من در همین وزن باشم
استخون بندیم و اینجوری خلق کرده که درشت اندام باشم
و نمیدونستم که باید خودم به خودم حرکتی بدم
خداوند حامی من میشه در این آرزوی لاغری ولی دیگه نمیتونه که به صورت واضح و روشن دست منو بگیره یا دهنم و قفل بزنه
خداوند راه رو نشونم داده هدایتم کرده حمایتم میکنه و همیشه همرامه
و ما بقی رو سپرده به خودم که
بنده ی من ببین راه لاعر شدن اینه
روی ذهنت کار کن که میشه هدایت
عمل کن به چیزهای که در این دوره می شنوی و می بینی
تو میتونی از این طریق به آرزوی خودت برسی
بنده ی من تو طبیعیه که لاعر باشی لاغری حق توهه
چون تو لاعر به دنیا اومدی و لاعر هم از این دنیا میری
و جسم تو الان تو فشاره و منم ناراحتم که جسمت تو فشاره و داره اذیتت میکنه
چون چاقی مریضی میاره چون چاقی آدم و تنبل و ضعیف میکنه
نمیتونی راه بری
کار کردن شخصی خودت هم دیگه سختت میشه چاقی عوامل خطرناکی به دنبال داره
برای تمام اعضای بدنت خطرناکه
تو باید در آرامش و آسایش و لدت از زندگی
زندگی کنی
نه اینکه تو محدودیت باشی
سالیان سال ازم خواستی که تو رو به آرزوت برسونم .ولی چون آگاهی نداشتی نمیدونستی که کدوم راه رو بری
ازم خواستی که هدایتت کنم سر نمازهات با من صحبت کردی که به آرزوت برسونم
ولی من راه رو هم بهت نشون میدادم متوجه نمیشدی
نمیگرفتی
ولی الان چند ساله که در این دوره شرکت کردی و بلاخره هدایت شدی به این دوره ای که میخاستم
به خودت اومدی و فهمیدی من خیلی دوستت دارم منم خیلی وقته دوست داشتم تو به آرزوت برسی ولی تو نمیدونستی که مقصر خودتی
خودت نمیخاهی
از قانون باخبر نبودی که در این دنیا همه جی هس
فراوانی نعمت ثروت حال خوب اندام عالی شغل خوب
و غیره همه چی هس کافیه خودت بخواهی
و در آیه ی قرآن هم اومده که خداوند به هرکس بخواهد روزی فراوان میدهد و هر کس که بخواهد به راه زاست هدایت میکنه
اینا مفهمومش اینه که هر کس بخواهد میتونه به ثروت کافی در این دنیا و همچین به هر جیز خوبی که بخواد برسه حتی لاغری اگه خودش بخواد
و من همیشه فکر میکردم مفهوم این آیه ها تو قرآن اینه که خداوند هر که رو دوست داره بهش نعمت و ثروت میده و هر که دوست داره به راه راست هدایتش میکنه
و بقیه ی که راه به تکلیفشون نمیبرن خداوند اونا رو دوست نداره
این طرز فکر مال زمانی بود که افکارم اشتباه بود
ولی خدا رو شکر از زمانی که در حال رشد آگاهی هام هستم خداوند رو خیلی خیلی دوست دارم و عاشقشم از اینکه خیلی مهربونه و چقدر ما رو دوست داره و باهاش در صلحم و همیشه شکر نعمتش رو به جا میارم و در همه حال کنارمه و حامی و پشتیبان منه
و به خودم اومدم که ببین مریم چند ساله میخاهی لاعر بشی ولی نمیتونی خب خودت مقصری رفتارهات رو درست کن همه جی درست میشه
دیگه کی میخاهی به آرزوی خودت برسی
تو که اینقدر عاشق متناسب شدنی منتظری کی بیاد تو رو لاعر کنه
دست خودته یه کم فکر کن به خودت بیا
زمان داره میگذره و تو همچنان در آرزوی لاغری
خدا رو شکر به خودمم اومدم و خودم رو خیلی دوست دارم و برای خودم ارزش قائلم
به پیاده روی میرم به باشگاه میرم برای خودم وقت میزارم فایل می بینم مینویسم
تمرکزم روی لاغریه
به اندازه نیازم غذا میخورم
غذاهای سالم میخورم
وبه مرور زمان نتایج در من نمایان میشه
همین جور که الان دوستان بهم میگن لاعر شدی
خوشگلتر شدی پوستت سفید تر شده
و دارم نشونه هاش رو می بینم خدا رو شکر
پس با قانون های که در این جهان هس میتونیم به آرزوی خودمون برسیم
در صورت عمل کردن به قانون
در صورت ادامه دادن
در صورت نوشتن
خواندن تمرینات دوستانم
🙏🙏🤍🙏🙏
بنام خالق یکتا و بی همتا
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
صد گام لاغری باذهن
گام:۱۱- آرزوی لاغری را برآورده کنید
من در تمام زندگی ام که چاق بودم اولین و بهترین و قشنگترین آرزوی که همیشه برای خودم داشتم آرزوی لاغرشدنم بود حتی برای لاغریم نظر ونیاز می کردم
اینقدر این چاقی در من اثر منفی گذاشته بود که برای رسیدن به هر خواسته وآرزویی همراه با چاقی برایم هیچ لذتی نداشت
چاقی باعث شده بود که ما به هر آرزوی هم که برسیم لذت نبریم و به همین خاطر است که تمام کسانی که چاق هستند با شدت تمام دوست دارند که لاغر ومتناسب شوند تمام کسانی که چاق هستند اولین آرزویشان لاغرشدن است چون واقعیت وجودیمان لاغری هستش.
پیش فرض بدن هممون متناسب بودن . لاغر شدن و سلامتی و تندرستی هستش زمانی که از وضعیت نرمال خودمان خارج میشویم یک ناهماهنگی بین وجود فعلی مان و واقعیت درونیمان که خالق یکتا برایمان مقدر کرده بوجود می آید چون جسممان تلاش می کند که خودش را به حالت طبیعی که تناسب اندام است برساند. پس این آرزو ورویا و خواسته توی ذهن تمام کسانی که چاق هستند شکل میگیرد
وخیلی ها هم هستند که دوست دارند کمی توپرتر باشندو تپل شوند و همیشه در رنج هستند و نمی توانند خودشان را به آرزویشان لاغری است برسانند چون چاقی برای بدن غیر طبیعی هستش و با تلاش فیزیکی نمی توانیم بدنمان رااز حالت طبیعی خودش خارج کنیم و کسانی هم که لاغر هستند وتلاش میکنند که کمی تپل شوند و از این تلاش ها یشان هیچ نتیجه ای نمی گیرند
من از بدو تولدم چاق و تپل بودم و چاق بدنیا آمدم و يادم نمی آید که بخاطر چاقی ام تلاش فیزیکی خاصی انجام داده باشم شاید شنیده هایی در مورد چاقی. تصاویر. آگاهیهایی در ذهنم بوجود آمدن و من همونطور چاق و تپل بزرگ شدم چون اصلآ یادم نمیاد که لاغر باشم اگر هم در طول زندگیم در بعضی سنهام که یه کوچولو لاغر بودم اما اینقدر بهم میگفتن که تپلو همیشه فکرمیکردم که از دیگر دوستانم و فامیل چاق تر وتپل تر هستم.
و همیشه فکرمیکردم که توانایی لاغری را ندارم حتی همیشه میگفتم که بدنم به چاقی عادت کرده و نمی توانم لاغرشوم و اگرهم لاغر شوم دوباره خیلی سریع چاق میشوم ولی هیچ وقت به این فکر نکردم که پیش فرض جسمم لاغری هستش و جسم خودش عاشق متناسب شدن هستش و دوست دارد به وضعیت لاغری خودش برگرده و متناسب وخوش اندام باشه.
و با دریافت کردن آگاهی در این سایت برای خودم منطقی کردم که این حق طبیعی من هستش که لاغر ومتناسب باشم و این جسم من هستش که بیشتر از من دوست دارد که لاغر ومتناسب شود. بخاطر همین است که از سنین کودکی این آرزوی لاغری همیشه در ذهنم بوجود آمده است.
من همیشه آرزو داشتم که لاغر ومتناسب شوم اما هیچوقت موفق نشده بودم چون اصلا روش صحیحی را بکار نبرده بودم
و همیشه از روشهای اشتباه مثل: رژيم گرفتن. ورزش کردن. دمنوشها. قرصهای چربیسوز. دارو ها. و……که همشون عوامل بیرونی بودند مثل یک ابزار و یا یک وسیله که بخواهیم با اونها خودمان را لاغرکنیم که هیچ نتیجه خاصی نداشتند
چون ما بخاطر چاقیمان کار خاصی انجام ندادیم چون همیشه فکرمیکردیم که باید یکی باشه و به ما بگه که چکارکنیم چی بخوریم. کی بخوریم. چقدر بخوریم و همیشه برایمان برنامه ریزی کنند تا ما به آرزوی لاغریمان برسیم اما اصلآ نتوانستند ما را به آرزوی لاغریمان برسانند.
وامروز من رسیدم به یک روش عالی و فوقالعاده مثل روش لاغری باذهن که خودش به تنهایی یک روش درست و صحیح برای رسیدنم به آرزوی لاغری هستش که هیچ برنامه ریزی نداره. چطور بخورم. کی بخورم چقدر بخورم. چقدر فعالیت داشته باشم. و….
فقط در اینجا با ایجاد فرمولهای درست و صحیح می توانیم به آرزوی لاغریمان برسیم واین فرمولها در ذهنمان بودند و هستند ولی ما نمی دانستیم چون ما بخاطر اینکه خودمان را از چاقی به لاغری برسانیم از فرمولهای اشتباه استفاده کردیم
هیچ وقت فکر نکرده بودیم که فرمولهای صحیح لاغری هم در ذهنمان وجود دارد و می توانستیم از آنها هم استفاده کنیم
چون در روش لاغری باذهن ما ریشه ای کار میکنیم تا ریشه چاقی رااز بین ببریم
من تا وقتی که در فکرم تغییر بوجود نیارم نمیتوانم عملکردم رو عوض کنم و اگه بخواهم این عملکرد خودم را با زور و مبارزه عوض کنم این عملکرد مقطعی خواهد بود نه یک تغییر اساسی وپایدار .
ما اینجا هستیم که تغییرات اساسی داشته باشیم و حال دلمان خوب باشدو به آرامش برسیم واین تغییرات ما باید دائمی وهمیشگی باشه
ما همیشه فکرو ذکرمان این بودکه بعضی از غذاها چاق کننده هستندو بعضی از غذاها لاغر کننده و خیلی ها هم این رو به ما گفته بودند فقط خودمان نبودیم خیلی از ما حتی آب رو هم چاق کننده میدانستیم که اگه آب هم بخوریم چاق میشویم
وما اینجا هستیم که این نگرشها رو تغییر دهیم
وباید بدانیم که تمام غذاها برای تأمین انرژی مورد نیاز بدنمان هستند فقط باید بدانیم که چقدر میتوانیم استفاده کنیم تا چاق نشیم
ما اگر غذایمان را به اندازه نیاز بدنمان استفاده کنیم وافراط نکنیم هیچوقت چاق نخواهیم شد. اما اگر در خوردن غذا افراط داشته باشیم وبا افکارچاقیمان ترکیبش بکنیم خوب معلوم است که چاق خواهیم شد ما هیچوقت نباید زياده روی کنیم ما هر موقع که گرسنه باشیم بخوریم و وقتی حس سیری کردیم زود از سر سفره بلند شویم و دیگه به خوردن ادامه ندهيم و اگر ادامه دادیم میشه زياده روی کردن که خودش باعث چاقیمان میشود
ما هروقت خواستیم چیزی بخوریم باید بدانیم که آیا گرسنه هستیم یا نه وقتی حس گرسنگی نداشته باشیم یعنی احتیاج به خوردن نداریم و نباید چیزی بخوریم. ما هر چیزی را در حدی بخوریم که گرسنگی مان رفع بشه
من زمانی که وارد این سایت نشده بودم اصلآ سیری و گرسنگی برایم مفهومی نداشت. نه سیریم را متوجه می شدم نه گرسنگی ام را متوجه می شدم و هر چیزی دم دستم می آمد می خوردم اما الان بودن دراین مسیر زیبا یاد گرفتم که نقطه سیری و گرسنگی کجاست
ما هر چیزی را که موقع گرسنگی مان بخوریم وبه اندازه نیاز بدنمان بخوریم که گرسنگی مان رفع بشه چاق کننده نخواهد بود بلکه خیلی هم مقوی خواهد بود وسر وحالمان خواهد کرد ونگرشمان به مواد غذایی تغییرپیدا خواهدکرد
ما در لاغری باذهن یاد گرفتیم که لاغرشدن ضعیف شدن نیست ريزش مو نیست.افتادگی بدن نیست .چین وچروک شدن بدن نیست.و….
این روش لاغری باذهن با روشهای دیگر کاملآ فرق دارد در روش لاغری باذهن آرامش داریم. خوشحالیم. پوستمان زیبا شده. چهره زیبایی پیدا کردیم اصلآ حال دلمان بطور کلی تغییر کرده و خوشحال و شاد هستیم
آدم وقتی چاق هستش حالش بده. ضعف داره. افسردگی. بیحالی. کمر درد. پادرد. تنبلی و…وتوان حرکت رو از انسان می گیرد
ولی تناسب اندام بدنمان را سالم و سلامت نگه می دارد و خیلی از بیماری هایمان را از بین می برد
هنوزهم در برخی مواقع فرمولهای چاقی بالا می آیند و من هنوز در این دو سال و چند ماه است که اینجا هستم و می بینم که فرمولهای اشتباه درذهنم وجود دارد اما چون آگاهیهایی که اینجا بدست آوردم خیلی زود خودم را جمع وجور می کنم و دوباره فرمولهای صحیح را جایگزین فرمولهای اشتباه قرار
میدهم
ما در لاغری باذهن یاد گرفتیم که فرمولها وافکار درست داشته باشیم. تحلیلها و نگرش درست داشته باشیم در آخر سر عملکرد درستی داشته باشیم
احساسمان خوب باشه وآرامش داشته باشیم و بدون اینکه به خودمان زور و فشار وارد کنیم همیشه در این مسیر پایدار باشیم و آرزویمان به واقعیت تبديل شود و ما برای همیشگی و دائمی لاغر و متناسب بمانیم
یاحق
به نام خداوند دوست داشتنی ام
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات آرزوی لاغری
به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست
سلام و درود به همگی
من از وقتی در میسرم کلی ارزوهای قشنگ دارم و به همه ی اونها امیدوار هستم و مطمعنم به اونها میرسم اماتا قبلراز این مسیر ارزو داشتن رو فقط،در جهت معنویات درست میدانستم و خیلی روم نمیشد ارزوهای برای این دنیا مادی. داشته باشم و هر وقت کسی میگفت من فلان آرزوها رو دارم بهش میگفتم به فکر اخرت هم باش و یکم برای اون دنیات هم ارزو داشته باش و فقط دنبال ارزوهای مادی این دنیا نباش
و اما چون از اول فرد چاقی نبودم و خودم بسیار لاغر بودم ارزوی لاغری رو نداشتم مگر بعد از ازدواج اونم چون روندش تدریجی و کم بود و چون که اون اوایل چاقیم زیاد نبود من خیلی اذیت نبودم و از طرفی هم چون هر وقت هم میخواستم لاغر باشم با رژیم خودم رو لاغر میکردم زیاد ناراحت نبودم تا این اواخر که وزنم ثابت نبود و همش در سختی و ناراحتی برای لاغری بودم و واقعا ارزوم این بود که لاغر بشم یا حداقل هر ماه وزنم بالا نره و وزنم ثابت بمونه و بارها از خدا این ارزو رو میخواستم
هر کس در زندگیش کلی ارزوها داره و اما اون شخصی که برای رسیدن به اون آرزو تلاش میکنه قطعا به خواسته اش میرسه .
هر کس آرزوی لاغری داره باید تلاشهای درست و خوب و مسمتر برای رسیدن به هدف داشته باشه .من خودم بارها تلاش ها کردم که لاغر بشم و به ارزوم هم میرسیدم اما چه فایده که نتیجه ماندگار نبود من یادم میاد سالها برای لاغری رژیم سخت و ورزش سخت میکردم تا نتیجه مقطعی بگیرم و اما هیچ وقت مثل افرادی که آرزو کردن و اما هیچ کاری برای اون ارزو نکردن نبودم
هر فردی در هر کاری موفقیت داره دلیلش این هست که فرد برای اون کار و هدفش استمرار داشته و در افکار و سبک زندگیش تغییراتی ایجاد کرده که موفق شده .نه اینکه شش ماه به یک سبک باشه و بعدش همه چیز تغییر کنه و دوباره به سبک قبلی برگرده در این صورت اون فرد موفق نخواهد شد .
موفقیت هر فرد بستگی داره به سبک و نگرش طولانی مدت اون فرد و اون زمانی که من چاق بودم و ارزوی لاغری داشتم فکر میکردم اگر یه مدت فشرده رژیم بگیرم لاغر میشم و می تونم دوباره برگردم به سبک قبلی خوردنم و هر انچه بخوام بخورم و لاغر هم باشم اما هیچ وقت این راه برای من جواب نداد من خودم کسی بودم که بارها بیست کیاو و سی کیلو پانرده کیلو وزن کم میکردم اما خیلی راحت بعد از چند ماه دوباره بر میگشتم .چون تصورم این بود این تغییرات غدایی که ایجاد کردم برای مدتی هست و بعدش که لاغر شدم دوباره میشه مثل قبل بخورم .چرا ؟؟ چون ذهنم چاق بود و دنبال یه روش محدود بودم که اضافه وزنم رو از بین ببرم و چون انگیزه برای لاغری داشتم رژیم رو خوب هم اجرا میکردم اما بعد از مدتی واقعا خسته میشدم اما از وقتی در این مسیر لاعری با ذهن هستم هر انچه که بخوام به انداره میخورم و همیشه هم وزنم نرمال و خوب هست یعنی نگرشم و افکارم رو برای همیشه تغییر دادم چون وزن نرمال پایدار میخوام من در این راه دارم اشتباهاتم رو کم و کم تر میکنم چون موفقیت فقط انجام کارهای درست نیست بلکه باید کارهای نادرست رو هم انجام ندی و لاغری با دهن و هر موفقیتی ادغام این دو مورد با هم هست در غیر ابن صورت اشتباه های ما کارهای در ست رو خنثی میکنه .و نتیجه ی خوب به وجود نمیاد .
پس همیشه به دنبال این باش که کارهای درست رو انجام بده و همواره کار های اشتباه و رفتار اشتباه ای که اون رو میشناسی انجام نده . من باید ترس از خوردن نداشته باشم و خودم رو سرزنش نکنم پس باید افکار نادرست رو کنترل کنم تا چاق نشم و باید خوردن رو تحلیل نکنم و یه سری رفتارها رو هم انجام ندم و یا بدم تا اینکه میبینم خود به خود لاغر. میشم .
این وضعیت الانم حاصل عملکرد خودم هستم و من باید این رو بپذیرم و مسولیت جسم خودم. رو قبول کنم نمیشه افکار و نگرش عملکرد من مثل قبل باشه و یه قرص و دمنوش و … من رو لاغر کنه .
هر کس با رژیم لاعر شده چرا ترس از دوباره چاق شدن داره چون ذهنشون هنوز چاق هست و اصلا اون افراد لاعر نشدن فقط ضعیف شدن فردی که عصبی هست و ناراحت هست و موهاش میریزه این فرد لاغر نشده بلکه ضعیف شده برای تحقق ارزوی لاعری باید به صورت پایدار افکار نگرش و عملکرد ما در این حوزه تعییر کنه حتی در زمینه ی مالی هم همینطور هست به زیاد کار کردن نیست زیاد کار کردن مثل زیاد رژیم گرفتن هست و جواب نمیده بلید از درون تغییر کنی موفقیت نیاز به تغییر پایدار داره نه مقطعی چقدر ساعات کاری رو میخوای بیشتر کنی تا کی ؟؟؟ چقدر میخوای در روابط عاطفی جلوی همسرت نقش بازی کنی نمیشه باید از درون پایدار ت۵ییر کنی .
پس باید به صورت پایدار و مسمتر باید از درون سبک زندگی و نگرش شما تغییر کنه تا موفق بشی .
من دنبال تغییر پایدار هستم برای همین همیشه در مسیر هستم و فایل گوش میدم و مینوسم و به اونها عمل میکنم تا تحقق ارزوی لاعری خودم رو به صورت کامل ببینم
سلام خدمت استادودوستان متناسب منم هرعیدباخداقول قراری داشتم نظرمیکردم یکسال تموم باشگاه دربرف بارون تابستان 15کیلوکم میشدبعددوباره شروع میشدقرص چربی سوز هرراهی میشنیدم دوباره برمیگشت همیشه میدونستم اشکال ازذهن من هست همسرم ازمن بیشترمیخوردیادیگران میدیدم ولی متناسب بودن یادم میادمادرم میگفت ارثی خالم میگفت غذاهامشکل دارندژنتیک وسن سوخت وسازالاخودمون باورکرده بودیم که کاری ازدستمون برنمیادغولی ساخته بودیم انداخته بودیم گردن دیگران اگرمسئولیت قبول کرده بودیم وضعمون این نبوددیسک کمرانژیوزانودردهمه دراثربی دقتی خودمون باورای اشتباه من وقتی میخواستم وزن کم کنم مادروخالم باآرزوی لاغری رفتن امامن ادامه میدهم تاامیدهست زندگی هست وزن وهم سایزکم کردم خیلی ممنون ازاستاد🙏🏻
بنام خدا.
سلام خدمت استاد گرامی و خانواده محترم و دوستان تناسب فکری.
استاد اول بگم از دید من اصلا آرزو چیه من فکر میکنم آرزو از رویا جدا هست آرزو اونی هست که دوست داری بهش برسی اما خیلی وقتا یا کم میرسی یا اصلا نمیرسی چون فقط اون چیزی که دلت میخواد رو از خدا طلب میکنی بدون اینکه راه حل یا تلاشی برای رسیدنش بکنی شایدم یه تلاش نصف و نیمه بکنی اما وقتی دیدی به آرزوت نرسیدی رهاش میکنی و با ناامیدی میگی که من به آرزوم نمیرسم چون قسمت نبوده خواست خدا نبوده ولی رویای لاغری یعنی اون چیزی که توی ذهنت رسیدن بهش رو خیال بافی میکنی اونقدر لحظات خوب توی ذهنت میچینی ولی به جای آرزو کردن خشک و خالی و با نذر و نیاز بهش برسی بی فایده هست باید در قبال رویایی که در سر داری تلاش کنی متعهد باشی و تنها چیزی که از خدا میخوای نشان دادن راه درست هست استاد من برای این یک مثال هم دارم من خانه پدریم توی یک روستا هست ۵ دقیقه تفاوت داره با شهرستانی که خودم ازدواج کردم و توی اون محیط روستا توی هم سن و سال های برادر من ۳۰ تا بودن و به لطف خدا و تلاش های خود برادرم تنها شخصی که راهش رو از اونا جدا کرد و علاوه بر اینکه به تحصیلش ادامه داد و الان یک دبیر موفق هست اما به این قانع نیست همچنان داره کتاب میخونه تلاش میکنه بی وقفه در خال یادگیری هست در زمینه فعالیت های مالی ارزی میخاد فراتر از یک معلم یا کارمند باشه و تازه ۲۴ سال داره و خیلی پر تلاش داره زندگیش رو مدیریت میکنه و تنها چیزی که از اطرافیان و فامیل شنیدیم این هست که ما رشته درستی انتخاب نکردیم یا هزارتا بهانه های میارن که بگن آره ما هم داریم تلاش میکنیم اما قسمت نیست بعد هم میگن چیه بابا معلمی که شغل نیست ما هم میتونستیم بشیم خودمون نخواستیم اما همچنان بیکار هستن و از پدر گرامی خرجی میگیرن و برادر من به قسمت شاید ۵ درصد معتقد باشه و بقیش رو به تلاش و یادگیری خودش میدونه و همیشه به من میگه من آرزو نمیکنم چون تهش پوچی هست و رسیدن صد درصدی نداره اما این رویایی که توی سر من هست و برای رسیدنش تا زمانی که زنده هستم ادامه میدم تلاش میکنم و مطمئنم که نتیجه اون ماندن در یک شغل کارمندی نیست چون من از بچگی دارم تلاش میکنم راهمو از همه جدا کردم موفقیت هست و این مثال در لاغری خیلی زیاد صدق میکنه چرا چون آرزو کردن لاغری رو همه ی ما چاق ها از خدا خواستیم ولی در قبالش چیکار کردیم منتظر یه معجزه یا چراغ جادو بودیم که یک ماهه ۳۰ کیلو از وزنمون رو کاهش بده و هیچوقت چنین اتفاقی نیفتاد و خیلی وقتا به خودمون گفتیم من قسمت نیست لاغر بشم قراره چاق بمیرم و رو آوردیم به قرص و دمنوش روغن مالیدنی یا رژیم ها و ورزش های که وقتی یادم میاد چقدر به خودم زجر میدادم که آرزوم به حقیقت بپیونده اما سر یک ماه پشیمون میشدم و دیگه ادامه نمیدادم و صبر رو هیچوقت یاد نگرفتم اصلا دنبال دلیل چاقیم نبودم فقط میخواستم منم یک روزی مثل همه انسانهای متناسب بدون حتی یک درصد چربی اضافه قشنگترین لباس رو بپوشم ولی تلاش های که الان میکنم خیلی متفاوت تر عاقلانه تر صبورانه تر و منطقی تره و به جای آرزوی الکی و پوچ رویای لاغری که در سر دارم به واقعیت تبدیل میشه اونم با تلاش های درست و مداوم من و تنها خواهشی که از خدا میکنم این هست که منو در ادامه دادن و ماندن این راه درست حمایت کنه نه اینکه من بشینم و با نذر و نیاز و رژیم های یکم ماهه و عذاب دعا کنم که ۳۰ کیلو کم کنم و نهایتا هم لاغر نمیشم من این همه سال آرزوی لاغری را داشتم بدون برنامه ای درست اصلا چیزی به عنوان ذهن متناسب نمیدونستم ولی الان که راهم رو پیدا کردم در راه رسیدن بهش تمام تلاشم رو میکنم تا رویای لاغری من حقیقت پیدا کنه.
سلام ندا خانم
متن سما رومطالعه کردم خود من تمام مسیرهای رو که بای میرفتم رفتمهمه به بن بست رسید وزن کمگرده ولی برکست خیای لیشتری رودریافت کردم اگه اول باوره کنید که این ممسیر تنهاترین مسبرهست که به شما کمک میکنه اول قدم رو خیلی محکم برداشتید بعد روی باورهای خودتون کارکنید اونهارو اول شناسایی کنید توذهنتون کم رنگ کنید بعد روی یادگیری عالی کاری کنید نصف نیمه یادگیری کمک کننده نیست زمان بزارید چون دراینده این یادگیری درزمانهای بسیارکمک کننده میشه برای برطرف کردن مشکلات مسیر
بعد یادگرفته خودتون رو به شکلی که مال خودتون هست به رفتار وعمل کرد تبدیل کنید این کاره رو من با تماموجودم انجام دادمونتجه خوبی روهم به خودمتوزمان کمی که گذاشتمگرفتم هنوز به اون باشید بدون عجله گردن همه این مورد روباید با دفت درزمان طولانی انجام بشه که جواب بده
شرایط من خاصت هست با مشکلاتی که داشتم دردید خودم خوب جواب داده امید دارم برای شمانیز به ابن شکل وحتی خیلی بهتر حواب بده موفق سربلند باشید
خدا پشت وپنا هتون یاحق خق نگه دارتون
به نام خدای مهربان 🌼
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی سایت تناسب فکری.
گام یازدهم: آرزوی لاغری را برآورده کنید.
اینکه چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری رو دارن، به خاطر اینه که واقعیت وجودی ما لاغریه،برای اینه که حالت پیش فرض بدن ما تناسب اندام و سلامتیه،پس وقتی از این وضعیت خارج میشم یک ناهماهنگی بین وجود فعلیم و واقعیت وجودیم که خداوند برام مقدر کرده ایجاد میشه.
و از اونجایی که جسم در تلاش برای رسیدن به حالت طبیعی و پیش فرض خودشه، آرزوی لاغری توی ذهن همه افرادی که چاقن شکل میگیره.
نکته مهم اینه که افرادی هم که از لاغری رنج میبرن و تلاش میکنن کمی چاق بشن،وتوی خلق آرزوی چاقیشون ناکام میمونن اینه که چاقی حالت غیر طبیعی جسمه و از اونجایی که با تلاش فیزیکی نمیتونیم جسم رو از حالت طبیعی خودش خارج کنیم،تلاش این افراد هم برای چاق شدن بینتیجه میمونه.
منم که الان چاق شدم، از اول برای چاقی سعی و تلاش فیزیکی نکردم،اول به خاطر وارد شدن آگاهیهای چاق کننده به مغزم از طریق کانالهای ارتباطی، تصاویر چاقی توی ذهنم ایجاد شده،
اون وقت جسمم برای منطبق شدن وهماهنگ شدن با تصاویر ذهنی، به سمت چاقی تغییر وضعیت داده و چون چاقی حالت غیر طبیعی بدنه، برای همینه که آرزوی لاغری توی ذهن همه افرادی که اضافه وزن دارن ایجاد میشه.
خیلی از افراد چاق فکر میکنن که توانایی لاغر شدن رو ندارن،یا بدتر از اون فکر میکنن بدنشون نسبت به لاغر شدن مقاومت میکنه،همین فکر اشتباه میتونه به راحتی مانع لاغر شدن بشه،پس باید بدونم که جسمم هیچ مقاومتی در برابر لاغر شدن نداره،چرا که لاغر شدن حالت طبیعی و پیش فرض جسممه،و اتفاقاً جسمم به شدت علاقه داره که به وضعیت متناسب خودش برگرده.
پس الان که این آگاهی رو دریافت کردم، و اونو برای خودم منطقی کنم که این حق طبیعی منه که لاغر بشم،و جسم من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه، برای همینه که آرزوی لاغری در من ایجاد شده،اون وقت افکار و هدفم با هم موازی و همسو میشن،تا قبل از این دوست داشتم لاغر بشم،اما از طرفی عقیده ام این بود که جسمم در برابر لاغری مقاومت میکنه،یا من توانایی لاغر شدن رو ندارم،یا لاغر شدن کار سخت و رنجآوریه،و توی این حالت خواسته من که لاغر شدن بود،با افکار و عقیدههای من همسو و هم جهت نبودن،برای همین هر چقدر تلاش میکردم لاغر نمیشدم، اما الان با درک این آگاهی،افکار و عقیدههای من با خواستم که لاغر شدنه همسو و در یک جهت قرار میگیره و روند متناسب شدنم روانتر میشه.
دلیل اینکه هر چقدر تلاش میکردم موفق به تحقق آرزوی لاغری خودم نمیشدم، فقط و فقط اینه که از روش صحیحی برای تحقق آرزوم استفاده نمیکردم،رژیم گرفتن، ورزش کردن، دارو مصرف کردن، استفاده از دمنوشها، قرصهای چربی سوز، و هر عاملی که به عنوان یک وسیله، ابزار، یا برنامه بیرونی، بخواد باعث لاغری من بشه،اینا که نتیجه بخش برام نمیشن.باید بدونم که هیچ فرد چاقی برای چاق شدنش برنامهریزی نکرده،پس با برنامهریزی کردن، یا استفاده از برنامههایی که دیگران برام تنظیم میکنن، هرگز موفق به تحقق آرزوی لاغریم نمیشم،روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغریه که برنامه ریزی نمیکنه که چطور بخورم، چه چیزی بخورم،چه مقدار بخورم،چقدر فعالیت داشته باشم،یا چه کاری انجام بدم،چه کاری انجام ندم،توی این روش فقط فرمولهای صحیح و لاغر کننده بهم یادآوری میشه. فرمولهایی که توی ذهنم از قبل بودن،اما به خاطر یادگیری چاقی، سالهاست که از اونا استفاده نکردم،این روش به یادم میاره که چه فرمولهایی توی ذهنم دارم و چطور شروع به استفاده کردن از اونا بکنم،تموم مراحل روش لاغری با ذهن درونی و ریشه در وجود خودم داره،توی روش لاغری با ذهن،هیچ برنامهای به من تحمیل نمیشه.
و تک تک این آموزشها حکم یک راهنما و انگیزاننده همیشگی برای ساختن افکار و رفتاری قدرتمند کننده است که جسمی سرشار از شادی، سلامتی و تناسب اندام رو برام به ارمغان میاره،آموزشهایی که راهنمای من برای تحقق بخشیدن به رویای لاغری هستن،این آموزشها سرمایهگذاری روی ساختن فرمولهای لاغر کننده و تغییر عادتهاست،جسم من به عنوان بزرگترین و با ارزشترین سرمایه من در زندگیه که باید مراقبت از اونو یاد بگیرم.
پس الان که از نقش افکار و رفتار و کلاً ذهن خودم در اضافه وزنم آگاه شدم،به جای استفاده مکرر و بیهوده از هر روش دیگهای،کار کردن روی ذهنم رو شروع کنم و افکار و رفتارهای متناسب کننده رو جایگزین افکار و رفتار چاق کننده کنم،اون وقت به راحتی میتونم صاحب سلامتی و جسمی بشم که سالها در رویام بود و سالها خودمو از داشتن این نعمتها محروم کرده بودم.
اگه شنیدم که خداوند آرزوها رو برآورده میکنه یا منو به خواستههام میرسونه،این نباید به منزله ادامه دادن مسیر چاقی و آرزوی لاغری داشتن، به امید اینکه خدا منو لاغر کنه نباشه،باید تصمیم بگیرم و خودم هم برای برآورده کردن آرزوی لاغریم تلاش کنم،در این صورت خدا هم حامی و هدایت کننده من به سمت رویای لاغری میشه، پس اگه آرزوی لاغر شدن دارم و اشتیاق دارم که به آرزوی خودم برسم،باید در مسیر تحقق آرزوی لاغریم حرکت کنم،باید با تصمیم قاطع و اشتیاق فراوان شروع به سرمایهگذاری روی ذهنم برای لاغری کنم،این سرمایهگذاری باعث ساخته شدن ایمان و ارادهای توی وجودم میشه تا هر بهونهای که مانع لاغر شدنم شده رو کنار بزارم،از توانایی فوق العادهای که خدا در وجودم گذاشته استفاده کنم و جسمم رو اونطوری که دوست دارم خلق کنم،اون وقت نتایجی رو خلق میکنم که همه ناکامیهای سالهای گذشتهام رو جبران میکنه و تموم آرزوهام رو از چاقی پس میگیره،چون به این نتیجه میرسم که هر چقدر هم که تلاشهای گذشتم برای تحقق لاغری با شکست مواجه شده،ولی من باز میتونم لاغر بشم،و این بار تصمیم گرفتم که از روش صحیح و متفاوت به خواستم برسم،و توی این مسیر لاغری با ذهن به این شناخت رسیدم که تفاوت من با همه افرادی که سالهاست لاغرن و به راحتی و بدون ترس از هر ماده غذایی که دوست دارن مصرف میکنن،فقط توی فرمولهای ذهنیمونه.
باید بدونم افراد لاغری که اندام متناسبی دارن،اونها به دلیل تلاش یا استعداد بیشتر، برنامههای رژیمی قویتر،ورزشهای سخت و مدام،و یا شانس و ژنتیک،صاحب این اندام نیستن،بلکه به خاطر افکار و رفتار غذایی صحیحی هست که توی ذهن این افراد وجود داره.
مشابه فرمولهایی که توی ذهن افراد متناسب وجود داره، توی ذهن افراد چاق هم وجود داره،فقط باید اونا رو پیدا کنم و از اونا استفاده کنم،در این صورت چه بخوام چه نخوام لاغر میشم.
پس استفاده از آموزشهای دوره لاغری با ذهن فرصت مناسبیه تا ذهنم رو برای تحقق آرزوی لاغری و از اون مهمتر لاغر موندن تربیت کنم،اون وقت تحول عظیمی در وضعیت جسم و روح و کل زندگیم ایجاد میشه.
خیلی از افراد در دنیا هستن که هر ساله دارن هزینههای سنگین، تلاش فوق العاده، رژیمهای سخت، عملهای خطرناک، انجام میدن برای اینکه به آرزوی لاغریشون برسن،اما هرگز موفق نمیشن.
اینها به خاطر اینه که آرزو کردن کلاً توی ذهن ما به این شکل ثبت شده که مثلاً توی یک شرایطی هستیم، از خدا میخوایم، دعا میکنیم، طلسم میبندیم، از این کارهای عجیب و غریب انجام میدیم،و فکر میکنیم که مثلاً آرزو کردن و انجام یه سری کارهای عجیب و غریب مثل دعانویسی و چله گرفتن و این چیزا باعث میشه که شرایط زندگیمون کلاً عوض بشه،مثلاً توی یه شرایطی هستیم که اوضاع مالیمون خرابه، نابسامانه، آرزو میکنیم ثروتمند بشیم،برای رسیدن به آرزومون دعا میخونیم، نذر و نیاز میکنیم، سالها نذر میکنیم که به آرزومون برسیم،اما هرگز آرزومون محقق نمیشه،چون کلاً بیس نگرش ما درباره رسیدن به آرزوها اشتباهه،ما فکر میکنیم که رسیدن به آرزو یعنی اینکه من یه خواستهای رو مشخص کنم، یه آرزویی رو تعیین کنم برای خدا،بعد دیگه خدا اگه صلاح دونست، اگه به خیر و صلاح من بود، آرزوها رو وارد زندگیم میکنه،یا منو میندازه تو آرزوم،و به این شکل یه دفعه زندگیم تغییر میکنه، هرگز این اتفاق برای هیچ کسی رخ نداده و هیچ کسی هم نمیتونه بیاد بگه که من به این شکل به آرزوم رسیدم.
مثلاً خیلیها آرزوشون اینه که پزشک بشن، از بچگی میگن که آرزوم اینه که دکتر بشم و اگر بپرسی برای رسیدن به این آرزو چیکار میکنی؟؟میگه هیچی، و برای رسیدن به این آرزو هیچ کاری انجام نمیده،اما اون فردی که رفته پزشک شده خیلی کارها رو انجام داده که خیلی از اونایی که آرزو داشتن پزشک بشن انجام ندادن،چه قبل از اینکه بخواد به مرحله کنکور برسه و کنکور بده،چه بعد از حتی قبولیش در دانشگاه و رشته پزشکیش،خیلی فعالیتهای مختلف و تلاش و تمرکز داشته،خیلی کارها رو انجام نداده که هم سن و سالهای خودش انجام میدادن،و خیلی کارها رو انجام داده که هم سن و سالهای خودش انجام ندادن،و دلیل تفاوت اینکه بعضی از افراد مثلاً به رویای پزشکی خودشون میرسن و خیلیای دیگه نمیرسن، به خاطر همینه،نه شانسه، نه تفاوت خاصی بین اونهاست.
یه عدهای فقط آرزو میکنن و فکر میکنن که آرزو کردن یعنی من یه چیزی رو میخوام و اگر خدا صلاح دونست من رو میندازه در آرزوم،در حالی که یه عده دیگه اینجوری فکر نمیکنن،اونا میخوان به یه شرایطی برسن و برای رسیدن به اون شرایط تلاش میکنن، آزمون و خطا دارن، سعی میکنن، و در نهایت به خواستهشون هم میرسن.
افراد به دو دسته تقسیم میشن،یه عده که برای رسیدن به آرزوشون یه اقداماتی انجام میدن، اقدامات مستمر.
مثلاً چند ساله داره تلاش میکنه، راههایی رو امتحان میکنه، آزمون و خطا میکنه، سعی میکنه آزمون شرکت کنه، میخواد زبانش رو تقویت کنه برای اینکه بتونه مهاجرت کنه،اما یه عده دیگه فقط آرزو میکنن،خدایا یه جوری بشه ما هم مهاجرتکنیم،اما هیچ اقدامی براش انجام نمیدن،
در مورد لاغر شدن هم دقیقاً همین تفاوت بین افراد هست،اونایی که اضافه وزن دارن و آرزوی لاغر شدن دارن به این شکل میخوان لاغر بشن که مثلاً یه مدت کوتاه، یه رژیمی رو استفاده کنن، یا یه مدت کوتاه یه باشگاهی ثبت نام کنن، یه دمنوشی بخورن، یه چیزی رو استعمال کنن، یه کاری رو برای یه مدت محدودی انجام بدن و دیگه لاغر بشن،ولی آرزوشون محقق نشده.
چرا محقق نشده؟؟چون رسیدن به آرزو به انجام یه سری کارها در مدت زمان کوتاه و فشرده هیچ وقتی انجام نمیشه،یعنی هیچ فردی نیست که در یک دوره یه ماهه، ۶ ماهه، یه ساله، پزشک بشه. آرزوش پزشکی باشه، بتونه یه ساله به رویاش برسه.
یعنی اون فردی که میخواد به آرزوش برسه در واقع سبک زندگیش، افکارش، نگرشش و تصمیماتش در زندگی تفاوت داره با اون افرادی که فقط آرزو میکنن که به خواستههاشون برسن،مثلاً اون فردی که آرزوش پزشک شدنه ممکنه ۱۰ سال این سبک درس خوندنش، سبک زندگی کردنش، جوری باشه که خیلی از جاها رو نمیره،سعی میکنه بیشتر وقتش رو مطالعه و تکرار و تمرین کنه،یه سری کارها رو انجام میده که بقیه انجام نمیدن،و چون یه سبک مداوم چند ساله رو انجام داده، خیلی راحت هم ممکنه به آرزوش برسه، اگر که ادامه بده.
اما خیلیها ممکنه همون یه سال آخر بشینن بکوب بخوان درس بخونن، نتیجه خاصی هم نمیگیرن،چون رسیدن به آرزو به این شکل نیست که من فقط یک مقطع کوتاه بخوام یه تغییری توی زندگیم ایجاد کنم و دیگه به آرزوم برسم و دوباره بخوام به سبک قبلی زندگی کنیم.
یا اونی که کسب و کار موفقی داره همیشه داره اون کارو انجام میده،این نیست که ۶ ماه، یک سال، این کارو انجام داده باشه و دیگه ترکونده باشه و دوباره رفته باشه به سبک گذشته اش.
یعنی موفقیت ارتباط مستقیمی داره به سبک زندگی و نگرش طولانی مدت فرد.
پس توی لاغر شدن هم این نیست که توی ذهنم اینجوری ترسیم کنم که یه مقطعی بیایم فشرده رژیم بگیریم،۲۰ کیلو، ۳۰ کیلو کم کنم، و دیگه خلاص میشم از این ماجرای چاقی و دوباره برم لذت ببرم به سبک قبل از لاغر شدنم.
خیلی از افراد برای لاغر شدن، تصورشون اینه که برای یه مقطعی اینا میان یه تغییری رو ایجاد میکنن،حالا این تغییر میتونه ورزش باشه، میتونه رژیم باشه، میتونه خوردن دمنوش و هر چیز خوردنی دیگهای باشه،میتونه استعمال کردنی باشه،میتونه هر چیزی باشه،که مثلاً من میام این کارو انجام میدم راحت میشم، خلاص میشم از چاقی،دیگه بعدش عشق و حاله،برای همینه که همه روشهایی که برای لاغری ارائه میشه معمولاً زمان و مقدار تعیین میکنن که مثلاً توی سه ماه ۴۰ کیلو یا ماهی ۱۰ کیلو.
برای همینه که افرادی که متولی روشهای لاغری هستن، هم از همین ترفندها استفاده میکنن،چون میدونن افراد چاق به دنبال یه روش برای زمان محدود، با یک مقدار اضافه وزن خاص هستن،
به خاطر همینه که روشهای مختلفی رو ارائه میدن که اگه ۱۰ کیلو اضافه وزن داری، این روش خوبه.اگه ۲۰ کیلو میخوای کم کنی این روش،و به این شکل وعده میدن، واون انگیزه رو در فرد چاق ایجاد میکنن که از اون محصول استفاده کنه.
پس برای محقق شدن رویای لاغریم باید کلاً سبک فکری، نگرش و عملکردم تغییر کنه،اگه میخوام که همیشه پایدار لاغربمونم.مثل اون فردی که همیشه موفقه،مثل افرادی که همیشه موفقن،دلار میره بالا موفقن، میاد پایین موفقن، رئیس جمهور هرکی میخواد باشه، دولت هرچی میخواد بشه،اینا کسب و کارشون موفقه،اینا افراد موفق پایدارن،یه کار رو به شکل خوب، برای مدت طولانی دارن انجام میدن و در این مدت طولانی، سعی کردن اشتباهاتشون رو کمتر و کمتر کنن،چون موفق شدن فقط به این شکل نیست که من هی فقط فکر کنم که چه قدم موثری باید بردارم برای موفق شدن،
همونطور که باید یاد بگیرم که چه قدمهای مفیدی رو باید بردارم،باید در کنارش هم یاد بگیرم چه قدمهای اشتباهی رو برندارم،ادغام این دوتا باعث موفقیت میشه،نه اینکه فقط تمرکزم بر روی برداشتن قدمهای موثر باشه،چون اگه قدمهای موثر بردارم در کنارش حواسم نباشه و قدمهای غیر موثر هم بردارم،اینا همدیگه رو خنثی میکنن و رشد و پیشرفتی هم صورت نمیگیره،لاغری با ذهن تنها روشیه که باعث میشه نه تنها سبک زندگیم، افکارم، نگرشم برای همیشه تغییر کنه،بلکه باعث میشه که قدمهای اشتباه کمتری رو بردارم،قدمهام به سمت چاقی کمتر میشه،در عین حال که قدمهام به سمت لاغری بیشتر میشه.
و اینقدر باید این کارو انجام بدم تا به شکل مستمر زندگیم اول از نظر افکار تغییر کنه،افکار یعنی چی؟؟یعنی اینکه به شکل پایدار دیگه ترس از خوردن نداشته باشم،دیگه نگران چاقتر شدن نباشم،اینکه چپ چپ به خودم نگاه نکنم که از خودم متنفر باشم،خودمو سرزنش نکنم،اینا همه تغییراتیه که در سطح فکر باید انجام بشه به شکل پایدار،یعنی باید مدتها دیگه هرگز خودمو سرزنش نکنم،نه اینکه خودم رو بگیرم که خودمو سرزنش نکنم،پس یه سری تغییرات در سطح فکره،مثل از غذا خوردن نترسیدن،پذیرفتن اینکه وراثت و سوخت و ساز و داروها اینا عامل چاقی نیستن،و بپذیرم که من تا الان اشتباه فکر میکردم که اینا عامل چاقی هستن،اینا همه تغییر در سطح فکره،یه سری تغییرات هم در سطح نگرش به وجود میاد،تحلیل ذهنی باید به وجود بیاد،که مثلاً خوردن پیتزا در من تبدیل نشه به فکر چاقی،چون یه سری اعمال در ذهن ما تبدیل میشه به چاقی،مثلاً میخوابیم چیزی نخوردیم خوابیدیم، بعد بلند میشیم میگیم بعد از ناهار بازم خوابم گرفت، حالا چاقتر میشم،اینا میشه تحلیلهای ذهنی،اینم باید تغییر کنه.و در نهایت یه سری عملکردها هم تغییر میکنه و اینا وقتی به شکل پایدار عوض بشه،
اونوقت دیگه آدم گذشته نخواهم بود،بعد میبینم که جسمم هم خیلی آسون خود به خود تغییر میکنه،این جسمی که الان توی آینه دارم میبینم و از خودم بدم میاد، این جسم حاصل همون افکار، نگرش و عملکردیه که به سمت چاقی بوده، نتیجهاش این جسمه،حالا من از جسمم فرار کنم که مشکلی رو حل نمیکنم،پس باید بپذیرم که این وضعیت حاصل عملکرد خودمه،شاید الان ندونم عملکردم چیه،اشکالی نداره،ولی باید بپذیرم و ازش فرار نکنم،که بعد بتونم بگم خب پس حالا که حاصل عملکرد خودمه،من میخوام عملکردم رو تغییر بدم که این جسم هم تغییر کنه،اینکه بخوام این جسم رو با یک عامل بیرونی تغییر بدم، کلاً یه فکر باطل و شکست خورده است،اینکه افکار، نگرش و عملکردم همون آدم قبلی باشه، بعد فکر کنم خوردن یه قرص بتونه منو لاغر کنه،یا افکار عملکرد و نگرشم همون آدم باشه، فکر کنم یه چند تا حرکت ورزشی، یه برنامه غذایی میتونه منو لاغر کنه،اینها یک توهم باطله،
یک خیال باطله،
افکار و نگرش و عملکردم باید تغییر کنه، به شکل پایدار،اون وقت جسمم هم تغییر میکنه.
پس برای تحقق رویای لاغری، اگه آرزوم لاغر شدنه،بدونم که برای رسیدن به آرزوم باید یک مسیری رو طی کنم تا تغییر کنم، نه اینکه مقطعی باشه،
چرا همه آدمایی که رژیم گرفتن، ورزش کردن، و لاغر شدن، ترس از دوباره چاق شدن دارن،؟؟چون چیزی توی ذهنشون عوض نشده،
اونا با فشار جسمشون یه مقدار لاغر شدن،
در حالی که لاغر نشدن ضعیف شدن،
لاغری زمانی معنی پیدا میکنه که من شاد و سرحال و پر انرژی باشم،مثل خیلی از افراد متناسب،نه اینکه تلاش کنم از یه روشی لاغر بشم، موهام بریزه، عصبی باشم، پرخاشگر باشم، منزوی باشم، صورتم آویزون بشه،این چه لاغریه، این ضعیف شدنه.
باعث فشار گذاشتن روی خودمه،پس اگه هر اتفاقی واست بیفته و حس کردم لاغر شدم، یا یکی دو سایز کم کردم،باید بدونم که در واقع ضعیف کردم خودمو،به همین دلیله که وقتی دوره ام تموم میشه،
برمیگردم به حالت قبلم،چون دوباره بدنم میاد روی حالتی که قبلاً بودم.
پس برای رسیدن به رویای لاغری و تحقق آرزوی لاغری باید بدونم که به شکل پایدار افکار، نگرش و عملکردم باید تغییر کنه، به این شکله که به خواستم میرسم،حالا هر خواستهای که باشه،اگر خواستم رسیدن به استقلال مالی باشه، باید افکار، نگرش و عملکردم در حوزه مالی تغییر کنه،اینکه تصمیم بگیرم ساعتهای بیشتری کار کنم،
مثل همون رژیم گرفتنه است، چقدر میتونم مگه کار کنم، چند ساعت بیشتر مگه میتونم کار کنم،
که اینم مثل همون رژیم گرفتنه است،
که طبق یه برنامهای عمل میکردم، ۵ ، ۶ کیلو کم میکردم، بعد میگفتم، خب اگه قراره بیشتر کم کنم باید این کارا رو هم بکنم،خب مگه تا کجا میتونستم کمش کنم،یه جایی دیگه قفل میکردم،یا اینکه بخوام ساعت کاریم رو اضافه کنم، چند سال مگه میخوام ساعت کاریم رو اضافه کنم،چقدر مگه میتونم بیشتر کار کنم، نمیتونم،پس نگرشم باید در مورد ثروت عوض بشه،اونی هم که میخواد روابطش بهتر بشه، چقدر میخواد سعی کنه که یه جوری رفتار کنه که حالا همسرش خوشش بیاد، یه روز، دو روز،بالاخره خسته میشه و برمیگرده به حالت قبلش،پس اگه بخواد روابطش تغییر کنه، باید به شکل پایدار افکار، نگرش و عملکردش در روابط تغییر کنه که ارتباطش هم تغییر کنه.
دلیل اینکه بچههای دورههای لاغری با ذهن به شکل پایدار حالشون خوب میشه،
اعتماد به نفسشون میاد بالا،
روابطشون با بقیه بهبود پیدا میکنه،
ذوق و شوق پیدا میکنن،
انگیزه پیدا میکنن،
به خیلی از خواستههایی که سالها نرسیدن انرژی پیدا میکنن که به سمتش حرکت کنن،
به خاطر همین تغییراته،
یه هفته، ۱۰ روزه نیست،اینا به شکل پایدار خیلی از نگرشها، افکار و عملکردشون تغییر میکنه و خود به خود جریان زندگیشون متحول میشه.
پس برای تحقق لاغری باید بدونم که باید به شکل پایدار و مستمر، سبک فکری، نگرش و زندگیم باید تغییر کنه،مقطعی و کوتاه و یه هفته و ۲۰ روزه و یک ماهه هم نمیشه.
سپاس بینهایت از شما استاد عزیز و مهربون.
💖💖💖🦋🌼💖
سلام
چند ساله ک آرزوی متناسب بودن رو دارم؟؟چقدر استمرار داشتم برای متناسب بودن؟؟پایدار بوده یا مقطعی؟؟حدود بیست سال هست ک دلم میخوادمتناسب باشم و مثه خود استاد سرنماز یا سرهفت سین و یا مکانهای زیارتی ک میرفتم دعا میکردم لاغر شم.هروقت توی مسیر لاغری قرار میگرفتم بعد دو یا سه ماه رژیم و ورزش وقتی ب وزن دلخواه میرسیدم کم کم و بدون کنترل کردن اوضاع به وزن قبلی برمیگشتم.همیشه مقطعی بوده،استمراری نداشتم برای پایدار بودن وزن دلخواه چون ب نظرم دوره رژیمم تموم میشده و من باید خودمو با رژیم تثبیت وزن ثابت نگه میداشتم ک متاسفانه هرگز ب این مرحله نمیرسید
و الان ک فکرشو میکنم میبینم ک یکی از ترمزهای ذهنیم همین رژیم تثبیت وزن بوده حالا باید ی فکر و باور محکم تر جایگزین این باور کنم ک عزیزم مهدیه جان تو باید ب مقصد فکر نکنی تو باید از مسیر لذت ببری تو باید یاد بگیری ک ب انداره و ب وقت گرسنگی غذا بخوری تو باید یاد بگیری ک وفور نعمت هست و مواد غذایی همیشه هست تو باید یاد بگیری ک در مسیر درست هستی،تو باید یاد بگیری ک هر روز روز تازه ایه برای یادگیری افکار جدید.الهی شکر
سلام بر استاد عزیز ودوستان همراه
رفتارمن برای لاغرشدنم شبیه به بچه های شب امتحانی بود که بانزدیک شدن امتحانات شروع به خوندن درس میکردن و پایان ترم یاقبول نمی شدن یا اگه قبول میشدن برای ترم بعدی که این درس پیش نیاز درس دیگه ای بود به مشکل بر میخوردند .
درحالیکه اونهایی که نمرات عالی میگرفتند همشون پیوسته در طول ترم با استاد پیش می رفتند و برای ترم بعدی هم بهتر عمل میکردن
من چاق هم هر سری مثل شب امتحانی عمل میکردم و یه مدت خودمو درگیر ورزش و پیاده روی ورژیم و… میکردم و بعدش که رها میکردم دوباره به حالت قبل و بدتر برمی گشتم .
لاغری با ذهن بهم کمک کرد که درونم رو واکاوی کنم و آرام وپیوسته فرمولهای جدید رو بسازم و درصفحه نمایش جسمم نتایجش رو ببینم .
من خودم بار اول تو کنکور سراسری قبول شدم چون من اگه میخاستم طی یک ماه بعد امتحان فقط برای کنکور بخونم هرگز به هدفم نمی رسیدم بلکه طی سالها آموزش وتکرار وعمل تونستم این نتیجه عالی رو بگیرم .
حالا فرق لاغری با ذهن با کنکور این هست که پیش فرض تناسب اندام در وجود ما هست و ما با باورهای اشتباه ازش دور شدیم و با واکاوی درون و ایجاد باورهای جدید میتونیم دوباره بهش نزدیک بشیم و متناسب شویم .
من همیشه یک باور اشتباهی که داشتم و درمحیط پیرامونم آموزش دیدم این که فردی که آرامش داره تو زندگیش فرد چاقی هست .
واین رو مرتب میشنیدم که فلانی زندگی خوبی داره به همین دلیل چاقه .
فرد مهربان فرد چاقیه .
و این باور که به تدریج و با نمونه های مختلف در ذهنم شکل گرفت و تکرار شد ومن در زندگی تجربه اش کردم.
ومن هم برای پاکسازی این باور مخرب همین روند رو تکرار کردم وبه تدریج و به کرات نمونه هایی رو شناسایی کنم که باور منو نقض کنه .
مثلا شوهر عمه ام فرد مهربان و خانواده دوسته اما متناسبه .
یا کلی از افراد رو دوربرم دارم که درسن جوانی موفقیت های عالی دارن و آرامش در زندگی . اما متناسبند .
پس بدون هیچگونه تلاش فیزیکی فقط با آموزش وتکرار وعمل میتونم اول درسطح فکر وبعد در سطح جسمم متناسب شوم .
لاغرشدن آسانترین و راحت ترین کار دنیاست .
درود دوستان ،،نگرش من در مورد آرزو کردن : طبق تجربه خودم که از کودکی عاشق طراحی لباس بودم همیشه و هر روز در حال طراحی بودم � نوع دفتر و مداد رنگی و کاغذ برام مهم نبود حتی در روزنامه حتی در دفترهایی که پر از نوشته بودند در کتابها هر چیزی را که پیدا میکردم در آن طراحی میکردم و هر روز و هر لحظه در غم و شادی این کار برایم لذت بخش بود همیشه دوست داشتم مسیر زندگیم در این راه باشد �احساس میکنم از بس عشق به این کار داشتم و هر روز آن را انجام میدادم مسیرم هم در این راه باز شد و تونستم وارد این حرفه بشم در صورتی که شاید شرایط بسیار سخت بود میشود گفت به آرزوی خودم رسیدم و تجربههای دیگر که به من نشان داد هر آرزویی که دارم اگر آن را دوست داشته باشم و عاشقش باشم در مسیرش قرار میگیرم در صورتی که مثبت باشم,
۲__خوب مثلاً در مورد آرزوهایی که به آنها نرسیدم �ان که به آن فکر میکنم در بعضی موارد �ساس میکنم که واقعاً نمیشد به آن آرزو برسم و تمام تلاشم رو کردم اما آگاهی و جرات و توان جسمی و روحی برای تحمل آن شرایط را نداشتم
۳__در مورد آرزوهای تحقق یافته �ساس میکنم مثبت بودن و رها کردن و لیاقت خود دانستن و انتظار آن را داشتن باعث شد به آرزویم برسم
۴__این سوال که اگر چاقی یک آرزو بود شما چه تلاشی برای آن کردید بسیار به ذهنم �ار میآورد و مرا ناراحت میکند �ید هنوز دلیلش را نمیدانم ولی اگر چاقی آرزویی بود که خود انجام دادم �شود گفت در کودکی �ینکه هیکلی بودم و بقیه از من میترسیدند خوشحال میشدم چون کودکی بودم که مورد ظلم افراد زورگو واقع میشد این چاقی بود که باعث میشد از من بترسند و مرا کمتر اذیت کنند آن موقع انگار � من محافظت میکرد و من این را دوست داشتم � بس در خانواده ما همیشه از زنان هیکلی و درشت گذشتگان تعریف میکردند همیشه دوست داشتیم درشت و هیکلی باشیم هم از این موضوع ناراحت هم آن را میخواستم �لا که فکر میکنم من این چاقی را خود همیشه میخواستم من هیچ وقت این احساسات را نسبت به لاغری نداشتم لاغری برای من همیشه یک چیز غیر ممکن و زشت ضعیف ترسو و غیره بود
۵__برای لاغری همانطور که در دیدگاههای قبلی گفتم مها ورزشها کلاً کارهای زیادی انجام دادم ولی این موضوع در حدی در من تضاد ایجاد کرده بود که ذهنم را بسیار آشفته کرد زیرا با خواندن کتاب های خودشناسی و روانشناسی فهمیده بودم � رژیم راه حل درست نیست و بدتر به من و روانم و جسمم آسیب میزند.
۶__از تمامی روشهایی که با آنها کار کردم و تقریباً همه آنها شبیه هم بودند و فقط روی �ییر نتیجه کار میکردند و اصلاً �ری به ریشه که باعث آن نتیجه میشد نداشتند �ط میگفتند که اراده داشته باش و رفتارت را تغییر بده و به ریشه رفتار و چیزی که باعث آن رفتار میشد کاری نداشتند و این موضوع همش باعث کشمکش درونی و تضاد درونی در من �شد اما در این روش احساس میکنم از همه آن روشها �ستتر و راه حل اصلی این موضوع و اصلاً مسیر درست �باشد
به نام خدای زیبایی آفرینم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام
آرزوی لاغر شدن آرزویی که سالها برای کسب اون از راههای مختلف اما اشتباه اقدام کردم ولی این آرزو برآورده نشد که نشد آرزویی که در رسیدن به اون طاقتم طاق شده بود راههای مختلف و میرفتم اما خبر نداشتم مسیر اشتباه هیچ وقت به مقصد نمی رسه در طول زندگیم آرزوهای زیادی داشتم که خدا رو شکر به تک تک اونها رسیدم با تلاش و مسیر درست تمام آرزوهام محقق شدن بجز آرزوی لاغری که به شکر خداوند الان متوجه شدم که بدلیل مسیر اشتباه بوده سالها رژیم گرفتم و ورزش های سنگین داروهای لاغری و ابزار مختلف به کار بردم و بعد کسب نتیجه یا عدد وزنی یا سایز مورد نظرم رها کردم و طی چند ماه چاقتر از قبل شدم اما الان فهمیدم که چرا به این آرزوی سالیان سالم نرسیدم و به لطف استاد عزیزم مسیر درست و پیدا کردم و نگرشم درباره رسیدن به آرزوی لاغری کاملا تغییر کرده نگرش من درباره رسیدن به آرزوها اینه که نباید منتظر معجزه بود بلکه باید برای رسیدن به اون رویا مدتها در مسیر درست تلاش کرد و قطعا بدون تلاش و استمرار در مسیر صحیح هیچ آرزویی برآورده نمیشود و برای همیشه به شکل یک حسرت و آرزو باقی میماند ما افراد چاق بارها و بارها برای رسیدن به آرزوی لاغری تلاش کرده ایم تلاشهایی طاقت فرسا که هیچ فرد متناسبی توان انجام آنها را ندارد اما چون مسیر اشتباه بوده رسیدن به مقصد مقطعی و با بازگشت مجدد چاقی همراه بوده در مسیر لاغری با ذهن که من بیشتر دوست دارم اسم این روش رو تناسب فکری بگذارم رسیدن به آرزوی لاغری حتما و قطع به یقین محقق میشود چون ما تا تلاش نکنیم ذهنمان متناسب شود جسممان متناسب نمیشود برای رسیدن به این آرزو باید صبر و حوصله به خرج داد تلاش کرد عادات اشتباه گذشته تکرار نشود نگرش و افکار و تصمیمات ما باید تغییر کند سبک زندگی ما باید سالم و مثل افراد متناسب شود در این روش نباید زمان برای ما معنایی داشته باشد اگر دنبال رسیدن به لاغری در زمان کوتاه هستیم بهتر است اصلا دنبال این روش نباشیم این روش در صورتی موفقیت به همراه دارد که دنبال مقطع زمانی خاصی نباشیم این فرمولهای صحیح که طی آموزشها یاد میگیریم باید جایگزین فرمولهای اشتباه و سبک زندگی غلط گذشته چاق ما شود در ذهنمان نباید دنبال عدد وزنی خاص یا سایز خاصی باشیم توجه به هدف نهایی ما را از اصل مطلب دور خواهد کرد من با عشق و لذت وصف نشدنی در این سفر هیجان انگیز گام به گام حرکت میکنم و نتایج خود به خودی در جسم و ذهن من به مرور زمان بوجود خواهد آمد من بسیار به این معتقد هستم که هر چیزی در زمان مخصوص خودش اتفاق می افتد فقط کافیست قدمهای اشتباه برنداریم و در مسیر کاملا درست قدمهای صحیح هم برداریم تا قدمهای ما به سمت چاقی کمتر و قدمهای ما به سمت لاغری بیشتر شود من در راه روشن تناسب فکری قدمهای پایدار زیر و برمیدارم
۱_تا گرسنگی را حس نکردم چیزی نخورم
۲_از مواد غذایی و ساعت خوردن و مقدار آن نترسم تفکیک غذایی نکنم
۳_به محض حس سیری دست از خوردن بکشم
۴_من سطل زباله نیستم که هر آشغالی و وارد بدنم کنم
۵_عجله بی عجله زمانبندی و سایز و وزن خاص وجود نداره
۶_ریزه خواری و هی برم یه چیزی بخورم کار اشتباهیه
۷_ورزش مورد علاقم و با عشق ادامه بدم
موفقیت نیاز به تغییر پایدار داره نه تغییر مقطعی، نگرش من باید به مصرف مواد خوراکی تغییر کنه عملکردم باید به مواد خوراکی تغییر کنه سبک زندگیم باید تغییر کنه و خود به خود جریان زندگیم متحول میشه با توکل به خدا با قدرت ادامه میدم الهی به امید تو
من نزدیک به ۱۳سالی میشه ک ارزوی لاغری دارم در این بین لاغرم شدم با رژیم ناصحیح به مدت هفت ماه لاغر شدم ولی باتوجه به آسیبی ک بهم زد دوباره رژیمو رها کردم و کم کم هر سال به مدت ۷سالی برگشتم به همون وزن قبلیو این یعنی روشی ک انتخاب کردم کاملا غلط بوده نزدیک به ۶ سال پیش باشگاه رفتم ولی تغییر انچنانی نداشتم پارسال رفتم باشگاه ب مدت پنج ماه سایز کم کردم ولی وزن نه ثابت موند بعد باشگاه تازه چاق ترم شدم حالا جالبش اینه با یکی از افراد کاملا لاغر در اقوام صحبت میکردم گف بعد اینکه باشگاهو ترک کردم تازه چهار کیلوام لاغرتر شدم ایشون میخواس چاق تر بشه چجوریه چرا انقد باید بین ما و افراد لاغر فاصله باشه ما خودمونو میکشیم بریم باشگاه لاغر بشیم بعدش ک ول میکنیم چاق تر میشم ولی این شخص لاغر لاغرترم میشه چه عامل مهمی بغیر از ذهن میتونه باشه کسی که میخواد لاغر شه چاق تر کسی ک میخواد چاق شه لاغرتر میشه تنها یک علت داره وقتی ک ما به لاغرتر شدن فکر میکنیم در واقع داریم به چاقی توجه میکنیم و شخص لاغرم عوض چاقی داره به لاغری فک میکنه و همون لاغری رو پروش میده در نهایت نه ما ب خواستمون میرسیم نه اون شخص پس نتیجه میگیرم که کانون توجه مهم ترین عامل ما در لاغری هستش کانون توجه شما چیه تمرکز شما رو چیهاگر لاغریه ک هرکس در این سایت خوب میدونه که ما الان در جاده لاغری با ذهن قرار داریم پس ما در حال لاغر شدن هستیم حتی اگر تغییر انچنانی نداشته باشیم بدن ما داره کار خودشو میکنه دیگه نباید لاغری رو دور از دسترس دید بلکه باید امید داشت ک در چندین ماه آینده باتوجه به انجام تمرینات لاغری با ذهن ما حتما به اون نقطه میرسیم آهسته ولی پیوسته برعکس تبلیغات لاغری هیچ عجله ای در کارنیست ما با بدنمون به صلح رسیدیم ما این کارخانه عظیم رو ک خداوند بزرگ افریده دوستش داریم بدن ما کار بلده بدن ما عاشق متناسب شدنه عاشق سرحال و سبک بال بودنه به امید لاغری دائمی لاغری بهترین حس دنیاست لاغری اسان ترین کار دنیاست من عاشق لاغریم الهی ب امید تو
سلام خدمت استاد شادی آور
سلام ب دوستان هم مسیرم
وارد گام یازده و پله ی بالاتر شدم و هر کلامو حرف استاد برام مثل یادآوری میمونه انگار این حرفهارو از قبل میدونستم و باور داشتم اما فراموش شده بودن والان دارن برام بازگو میشن ….نمیدونم استاد چرا انقد این حرفها ب دلم میشینه و کاملا حسشون میکنم واین یکی از اون رازهای جهانه ک ما هنوز بهشون پی نبردیم…
درسته این آرزو همیشه وهمیشه همراه ما بوده یادمه هروقت میخاستم لباس برای مراسم های جشن تهیه کنم بهترین پارچه هارو میخریدم زیباترینشو میخریدم تا اون لباسه خودشو نشون بده و اندام منو بپوشونه البته این طرز فکر من بود ک فکر میکردم زیر لباس زیبا اندامم مخفی میشه ….اتفاقا جواب عکس میداد وقتی واسه پرو میرفتم میدیدم این مدل روی تنم بااون مدل کاملا فرق داره درواقع مدل همون مدل بود اما روی تن من کاملا یه چیز دیگه دراومده بود
در صورتی ک یه ادم خوش اندام و متناسب ارزونترین لباس و تهیه میکرد با مدلی بسیار ساده اما نگاه همه رو بخودش جلب میکرد چون پایه ش درست بود
استاد من همیشه با انواع روشهای لاغری کاملاااااا مخالف بودم همیشهههه….ینی هروقت میخاستم اقدام کنم ب رژیم گرفتن یا ورزش سخت یک غم سنگییییین همه وجودمو میگرفت ….و نمیدونم چی بود درونم یچیزی مثل یه صدا یه هشدار نمیدونم یه الهام ک نه این روش غلطه ومدام ذهنم وروحمو قلبم باهم در تضاد بودن حتی منطقمم یچیز دیگه میگفت ….بهم میگفت اگه مثلا برنج یانون مضر هست پس چرا خدا آفریده …چرا من عاشق نونم اما برام ضرر داره خب این با قانون جهان در تضاده چون از اول ب ما گفتن ک عشق خدا ب بنده هاش از عشق مادر ب فرزندش بالاتره …اگه من مادرم ک فقط برای پسرم لذت و آرامش و خنده وشادی میخام و دلم میخاد ببینم داره بالذت زندگی میکنه و از همه چی لذت میبره …وحالا فکرشو کن عشق خدا ب ما بنده هاش بیشتراز اینه ینی خدا میخاد مارو در اووووج لذت ببینه و حض کنه…
ای کاش از همون اول زندگیمون خدارو قانون جهان و یادمون داده بودن و میگفتن تامیتونین تلاش کنین برای شاد زیستن ولذت بردن وقتی از هرچیزی ک داری لذتشو ببری از جهانت از خدای خودت لذت ببری جهانم کاری میکنه ک غرق بشی تو شادی ….
اما استاد شما کاملا درست میگید …من میدونم ک باید خودمو دوس داشته باشم اما این دوس داشتن زوری نمیشه خیلیا توی دنیای مجازی یه کلیپ سه دقه ای پر میکنن و بالبخند حرف میزننو میگن خودتو دوس داشته باش خودتو بغل کن فلان کن بهمان کن اما در واقعیت اینجوری نیست منی ک این اندام قلمبمو نمیتونم قبول کنم وقتی ذهنم این چربی های اضافه داره رنجش میده چجور برم تو آینه بخودم بگم عاشقتم…..خب نمیشه ذهن ک بچه نیس بشه گولش زد یا مثلا بخودت بگی من از خوردن نمیترسم در صورتی ک وحشت دارم وهر لقمه ک میخورم باترس میخورم…..
اما شدنیه و اون شدن و رسیدن ب این هدف چقدررررر لذت بخشه ک ذهنتو روحتو قلبتو بدنت همه باهم هم عقیده باشن ….من تازه وارد شدم وهیچ ادعایی ندارم ک بگم رسیدم ب اون نقطه اما یچیزی درونم میگه میرسی و لذتشو میبری و اونروز باقدرت میای مینویسی ک رسیدم ب پله ی آخر رسیدم ب قله واز حسم میگم….
چون ب قلبم اعتماد دارم قلبم میگه میشه عجله هم ندارم آرام آرام عین دونه ای ک میکاری و مراقبت میکنی تا رشد کنه ووقتیم ک تنه ی اون دونه رشد کرد و شد تنه ی درخت هیچی قدرت شکوندنو خراب کردنشو نداره من میخام ب اون رشد برسم رشد محکم رشد قوی ک با هییییچ بادی نلرزه….
من هروز گام ب گام پیش میرم تمرینمو مینویسم تا ذهنم باهام گام ب گام جلو بیاد و همسو بشه و اونوقت ذهن وبدنم دست در دست هم باقدرت جلو میرن ….
ب امید فتح قله
سلام استاد عطار روشن عزيز سال نو مبارك
امروز سال 1402 تحويل شد و من اين فايل رو دارم ميبينم
خيلي جالبه كه امروز درباره آرزوي موقع تحويل سال گفتيد
من امروز صبح قبل از تحويل سال نشستم اون جعبه شگفت انگيز كه توي زندگي با طعم خدا گفتيد رو آماده ميكردم و آرزوهام رو نوشتم و مثل شما لوله كردم و چسب زدم يكي يكي گذاشتم توي جعبه… و جالبه كه يكي از آرزوهامم رسيدن به تناسب اندام بود تا آخر سال 1402….. شما هم توي اين فايل ، با همين موضوع شروع كرديد…به نظرم اينا اصلا تصادفي نيست ….شما تجربيات واقعي رو بيان مي كنيد چراكه، من هم امروز همين كارو كردم و امروز نوبت ديدن اين قسمت از لاغري در صد روز بود براي من….
توي متن هم توضيح داديد كه رسيدن به آرزوي لاغري انقدر براتون مهم بود كه شيريني رسيدن به آرزوهاي ديگه رو در خودش حل كرده و اين خيلي براتون مهم بوده…..دقيقا من هم اين حس رو دارم…و همين امر، احساس شاد بودن واقعي رو از من سلب كرده و متوجه شدم بايد حتما اول به تناسب اندام برسم در اينصورت تلاشم براي اهداف ديگه ام صعودي ميشه….
يك اتفاق جالب براي من افتاد…من امروز كه شيريني تحويل سال رو خودم ، ذره اي عذاب وجدان نداشتم…و جالبه كه قبلا فكر ميكردم اگر روزي بدونم با خوردن شيريني چاق نميشم…شايد يك جعبه شيريني رو بخورم …ولي امروز واقعا اين اتفاق نيوفتاد و اصلا اون حس رو نداشتم كه بخوام يك جعبه شيريني رو بخورم…سه چهارتا شيريني خوردم ولي نكته اش اين بود كه اصلا عذاب وجدان نداشتم…طبق آمورش هاي شما اين خبر خوشي هست…و باورهاي چاقي يواش يواش دارن كم رنگ ميشن…ميدونم مسير طولاني تري در پيش دارم…ولي قلبم بهم اطمينان ميده كه اين روش درسته
خيلي خوشحال بودم امروز وقتي اين تغيير رو توي خودم ديدم
خدا خيرتون بده كه بار سنگين رو از روي ذهن من برداشتيد
اون عذاب وجدان باعث ميشد من از خودم بدم بياد
خودمو هي تحقير ميكردم
اين موضوع اعتماد به نفس من رو هي كم و كمتر ميكرد
هي خود زني ميكردم با تحقير خودم
اين خود زني باعث ميشد صد تا كلاس عزت نفس هم برم جوابي نگيرم
شما ميدوني كه عدم عزت نفس چه ريشه قوي اي داره و با ساختن عزت نفس ما به هر آرزويي كه داريم ميتونيم برسيم
واي خداي من ، از خوشحالي دارم پر درميارم وقتي اين تغييرات رو در خودم دارم ميبينم
نميدونم چه دعاي خيري براتون بكنم…اين احساس سبكي ذهني رو از شما دارم
اون تمريني كه توي زندگي با طعم خدا گفتيد كه هر طعمي رو ميبينيم هي بگيم كه چقدر دوسش داريم..من امروز كه فيلم ميديدم اون خانماي متناسبي رو كه در فيلم ميديدم هي ميگفتم خديا شكرت من چقدر اين طعم تناسب اندام رو دوست دارم
و برام جالبه كه ناخودآگاه لبخند روي لبم مياد وقتي دارم طعم هايي كه دوست دارم رو به جهان ميگم
از ديگر تغييراتم بگم كه من از وقتي كه با سايت شما آشنا شدم، بطور آگاهانه دارم بيشتر رستوران ميرم ..بيشتر برنج ميخورم …ميخوام ببينم اون ترس ها چقدر در ذهنم هنوز هست…و ميبينم شايد 10% ترس ديگه توي ذهنم هست…اونم شايد
جالبه كه قسمت هاي چاق بدنم رو كه ميبينم ازشون تشكر ميكنم كه اين همه سال با من بودن و بهشون ميگم عمري با من بوديد حالا ديگه دوست دارم بدن متناسب خودم رو كه زير شما پنهان شده ببينم
سالي پر از تناسب اندام و شادي و ثروت براي شما و بقيه عزيزان در اين سايت آرزو دارم
يا حق
آرزوی لاغری
من از وقتی که ذهنیتم عوض شد به مرور اصافه وزن پیدا کردم تو فکر تناسب اندام بودم اینطوری بود که من دوست داشتم متناسب بشم یه کارایی مثل مثلا رژیم نون و ماست یا روزه گرفتن یا پیاده روی یا حلقه زدن یا طناب زنی و … رو انجام میدادم
اما از اون طرف مامانم چون خودش اضافه وزن داره هر وقت تلاش میکردم واسه تناسب اندام با حرفی یا با مثلا پرتر کردن ظرف غذام غذا رو بهم تحمیل میکرد منم خب میخوردم چون اونجا خیلی از افکارمم همسو بودن با اضافه وزن
من یادمه خیلی کم وزنم تغییر میکرد ولی همونم تو مدت زمان مناسبی بود ولی همین برگشتن به رویه قبلی چون تغییر اساسی ای حاصل نشده بود هم در سطح افکارم هم در عملکردم هم در علاقه هام باعث میشد که من پایدار توی راهم نمونم
الان که فکر میکنم خیلی جاها دلم خواسته بود متناسب بشم ولی همیشه ته دلم بود که نمیشه
اینکه میگین یه آدم موفق اینجوری نیست که یه کار خوب رو مدام انجام میده و به نتیجه میرسه ن یه فرد با بهترر کردن عملش با دونه دونه درست کردن اشتباهاتش و انجام کارهای درست به مرور با تغییر پایه و اساس زندگیش که موجب تغییر سبک زندگی میشه موفق میشه و نتیجه میگیره
این یاد گیری و عملکرد صحیح دائمی خیلی مهمه
چون ما تو کارتون ها زیاد میبینیم که فرشته مهربونی آرزوی یک نفر رو برآورده میکنه ولی در حقیقت فرشته مهربونی در کار نیست که آرزوها رو کادو پیچ به ما بده بلکه ما با بهتر عمل کردنمون با یادگیری و عمل به یادگیری
ایمانی با عمل
معجزات رو حقیقی میکنیم
استااااااااااااادددددددد پهلوهام حجمش کم شده حس خیلی عالیییییییییییییی ای دارم گفتم شمام بدونین😍😍😍😍😍😍😍
لاغر شدن اسونترین کار دنیاست به شرط باور کردنش
خیلی ممنونم ازتون با ادامه دادن فایلهاتون رویای لاغری حالا برام ممکن شده😃😃😃
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت تو ب دلم آگاهی که من رد به دستان مهربانت هدایت میکنی
بسم الله الرحمن الرحیم سلام
مطالبی که امروز از این فایل آموزشی یاد گرفتم این بود که برای لاغر شدن فقط تغییر یک عملکرد کافی نیست . ما باید یک جریان رو تغییر بدیم . یک مسیر رو تغییر بدیم . علت شکست روشهای لاغری که فقط بر عملکرد متمرکزه اینه که اونها مسیر جریان رو تغییر نمیده برای همین تغییر عملکرد در اونها دائمی نیست .
اونها فقط می گن باید سبک زندگیتو تغییر بدی . در حالیکه فکر می کنند مثلا با یک برنامه غذایی ما سبک زندگیمون تغییر می کنه .
ما در اینجا درسته که داریم سبک زندگیمون رو تغییر میدیم و به نوعی عملکردمون شبیه افراد لاغر شده و دیگه مثل افراد چاق نیست که هر چی دم دستشون میاد میزارن دهنشون اما این تغییر عملکرد حاصل برنامه غذایی نیست ، بلکه حاصل تغییر در افکار و نگرش و عملکرد هر سه با همه .
من تا زمانیکه در فکرم تغییر ایجاد نکنم نمیتونم عملکردم رو تغییر بدم و یا اگه عملکردم رو هم به زور و مبارزه با خود تونستم تغییر بدم این تغییر عملکرد مقطعی هست نه یه تغییر پایدار .
در حالیکه ما در لاغری با ذهن به دنبال یک تغییر پایدار هستیم . برای همین در این روش لاغری باید طوری عمل کنیم که حالمون همیشه خوب باشه . چون قراره تغییرات دائمی باشه .
ما هرگز نمیتونیم با حال بد و افراط و تفریط یک روند پایدار لاغری ایجاد کنیم .
تعریفتون در مورد نگرش برام خیلی درس داشت . من فهمیدم که نگرش یعنی تغییر تحلیلهای ذهنی نسبت به موضوعات .
مثلا یکی از تحلیلهای ما اینه که همیشه به غذاها برچسب چاقی یا لاغری میزنیم . فلان غذا چاق کننده است فلان غذا لاغر کننده . و البته معمولا همه غذاها رو چاق کننده میدونیم . خب این تحلیلها غلطه و این نگرشهای ما هم باید تغییر کنه . همه غذاها برای تامین انرژی مورد نیاز بدن ما آفریده شدن . حالا فقط بدونیم چقدر از اون بخوریم که مارو چاق نکنه . خب مثلا شیره انگور .
همین چند وقت پیش دختر خاله ام می گفت شیره انگور شدیدا چاق کننده است میگفت من یه مدت میخوردم دو برابرم کرد .
خب الان میفهمم این تحلیل اشتباهه . شیره انگور هم مثل سایر مواد غذایی یه ماده است که اومده انرژی به بدن من برسونه . خب حالا اگه من در خوردنش زیاده روی کنم و مهمتر از اون با افکار چاقیم ترکیبش کنم خب منو چاق می کنه . خب ما گفتیم زیاده روی یعنی تکرار خوردن بعد از رفع نیاز جسمی . هر وقت گرسنگی برطرف شد اگه به خوردن ادامه بدیم میشه زیاده روی . حالا مثلا چیزایی شبیه به همین شیره انگور که سیر کنندگیشون مشخص نمیشه چطور بفهمیم چه مقدار بخوریم . اول اینکه اینو بدونیم هر وقت خواستیم چیزی بخوریم حتما باید گرسنه باشیم وقتی سیریم یعنی گرسنه نیستیم پس اون زمان چیزی نخوریم . خب گرسنگی جسمی رو که احساس کردیم اگه خواستیم غذا مثل برنج و نون و … بخوریم نقطه ی سیری مشخصه جاییه که دیگه غذا به دهنمون مزه نمیده ولی اگه چیزایی مثل شیره انگور یا میوه یا چیزایی کوچیک باشه چطور نقطه ی سیری رو تشخیص بدیم . به نظرم اینا رو باید در حدی بخوریم که رفع گرسنگی بشه . یعنی اولین نقطه ی سیری جاییه که گرسنگی رفع شده .
در طی این یک هفته که داشتم تمرینات تغییر عادت رو انجام میدادم متوجه شدم هم سیری و هم گرسنگی درجه داره .
ما در زمان چاقی که اصلا نه گرسنگی میفهمیدیم نه سیری همه چی همه وقت میخوردیم اما الان دارم به شناخت میرسم و اولش تونستم بفهمم نقطه ی سیری و گرسنگی کجاست و تشخیصش دادم . حالا جدیدا دارم میفهمم این نقاط مثل رنگها درجه بندی شده هستند . سیری خودش درجه داره . گرسنگی هم درجه داره .
فهمیدم مثلا گرسنگی اول از طریق حس بویایی میاد . بوی غذاها به مشامت میاد . زود نباید با اولین بویی که ازش لذت بردی بخوری . چون ذائقه و معده هنوز سیرن . بعد از مدتی ذائقه هم تغییر می کنه . مثلا دهان آب میفته . یعنی غذا میخواد که داره بزاق ترشح می کنه . اما معده هنوز سیره . جایی که معده به قار و قور افتاد یعنی اسید معده میخواد ترشح بشه . فعلا تا اینجا رو تونستم تشخیص بدم و حس می کنم اینجا زمان خوردن فرا رسیده . اما اگه به هر جهت نخوریم و بازم زمانشو عقب بندازیم به سر درد میرسیم . یعنی نشون میده رگها و اعصاب و بدن غذا میخوان . اینجا دیگه باید خورد .
حالا چقدر بخوریم و نقطه سیری کجاست . به نظرم حالا این روند بر عکسه . مثلا برای شیره انگور و اینا همین که رفع سردرد شد کافیه اما غذاهایی مثل ناهار و شام میشه روی معده یا حس ذائقه تمرکز کرد و چون معده ممکنه دیر متوجه بشه میتونیم از حس ذائقه کمک بگیریم . به نظرم اگه روی لقمه ها تمرکز کنیم بهتر بتونیم تشخیصمون رو در مورد درجات سیری و گرسنگی بالا ببریم . مثلا معمولا متخصصین تغذیه میگن ۲۰ دقیقه طول میکشه تا نقطه ی سیری در معده تشخیص داده بشه . خب مایی که تند غذا میخوریم در عرض ۵ دقیقه کلی غذا میخوریم و اگه بخوایم تا ۲۰ دقیقه منتظر بمونیم و آروم بخوریم حوصلمون سر میره کلی ریزه خواری می کنیم . من زبانم زودتر متوجه میشه نقطه ی سیری رو . تازه من الان فکر می کنم خیلی دارم آرومتر از قبل میخورم چون دارم تمرکز می کنم . یعنی ناخوداگاه دارم آرومتر از قبلم میخورم .
درجه اول نقطه ی سیری برطرف شدن گرسنگیه ولی با یکی دو لقمه معمولا این اتفاق میفته و برای خوراکیهایی مثل شیره انگور خوبه این طور بخوریم . برای ناهار و شام هم درجه دوم یعنی از روی حس ذائقه . البته بعد از یه مدت عادت می کنیم که چقدر بدنمون نیاز داره . چون مهم اینه باور کنیم که سبک غذایی من و انتخاب مواد غذایی بر حسب نیاز بدنمه نه میل به خوردن نه موقعیتهایی که باهاش روبرو میشم نه اوقاتی که فکر می کنم زمان ناهار و شامه . فقط گرسنگی و سیری جسمم . اونم با توجه به درجه گرسنگی و سیری میتونیم غذاهای دلخواه رو انتخاب کنیم .
خب پس من تحلیلم نسبت به غذاها تغییر کرده یعنی دیگه به غذاها برچسب لاغری و چاقی نمیزنم . یعنی همون شیره انگور اگر فقط موقع گرسنگی خورده بشه و به اندازه ای خورده بشه که گرسنگی رفع بشه نه تنها چاق کننده است بلکه خیلی هم مقوی و خوبه و باعث سرحال شدن انسان میشه .
پس نگرش من به این ماده غذایی تغییر پیدا کرده .
افکار من هم که همون فرمولهای ذهنی چاق هستن مثل ترس از غذا هم که داره تغییر می کنه .
عملکرد منم که دقیقا داره مطابق گرسنگی و سیری و درجه بندیهاش تغییر می کنه .
خب حالا میریم سر مساله ی بعدی .
لاغر شدن ضعیف شدن نیست اینم عالی بود واقعا این نکته خیلی خوب بود . مامان من همین عقیده رو داره . غذاتو بخور ضعیف میشیا .
خب ما در لاغری با ذهن نمیخوایم ضعیف بشیم . نمیخوایم موهامون بریزه بلکه بر عکس ما در لاعری با ذهن میخوایم یه لاغری برای خودمون ایجاد کنیم که خوشحالمون کنه که قویمون کنه . که سبکمون کنه و اتفاقا نیروی بیشتری بهمون بده . اتفاقا الان که چاقیم ضعیفیم . توان حرکت نداریم . همش دلمون میخواد بخوابیم . وقتی لاغر بشیم همش لازم نیست ۳۰ کیلو اضافه بار با خودت حمل کنی که دائما خسته باشیم . آدم چاق دائما خسته است و برای همین چاقی مریضی میاره . چون همه نیروی بدن داره صرف نگهداشتن از چربیها میشه . پس خیلی مهمه افکار و نگرشمون نسبت به چاقی و لاغری تغییر کنه که با انگیزه ی سلامتی به سمت تناسب اندام قدم برداریم .
دیگه اینو همه قبول دارن که تناسب اندام بدن رو سالم می کنه و بیماریها رو از بین میبره ولی چاقیه که بیماری میاره غم میاره افسردگی میاره تنبلی میاره و ….
ولی تناسب اندامی که ما داریم شخصیتمون رو بر اساس اون شکل میدیم روش لاغری با ذهنه که هیچ گونه فشاری به جسم نمیاره . فقط کافیه وقتی با موقعیت غذا روبرو میشی اون برات تصمیم نگیره بلکه تو انقدر عالی خودتو شناخته باشی که بدونی الان گرسنه هستی یا نه . اگه گرسنه ای بخوری و اگه سیری به راحتی به غذا نه بگی .
متاسفانه در موقعیت مصرف مواد غذایی قرار گرفتن فکر و نگرش انسان رو به سمت خوردن سوق میده . مثلا میگیم حالا عیبی نداره مامانت ناراحت میشه تو مهمونی دوستات ناراحت میشن خوش نمیگذره اگه تو نخوری و …. نباید بزاریم موقعیتها مارو تحریک به خوردن کنند . بلکه برای خودمون ارزش قائل باشیم . اگه گرسنه نیستیم نخوریم و اگه گرسنه بودیم غذاهای تنقلات رو در حد برطرف شدن گرسنگی و غذاهای اصلی رو در حد بی مزه شدن .
و نکته جالب اینه اگه در فضای تناسب فکری نباشیم ذهن ما طبق عادت چاقی میخواد بر اساس فرمولهای چاقی عمل کنه که در این زمان لازمه ضمن صلح با عادت مورد نظر و ناراحت نشدن از اون دوباره خودمون رو در فضای تناسب فکری قرار بدیم که انتخابهامون دوباره بر اساس گرسنگی و سیری باشه .
پس در مجموع برداشت من از این فایل اینه که لاغری با ذهن یک رونده که اول فرمولها و افکار درست میشن . بعد تحلیلها و نگرشها . بعد عملکرد و در همه ی این زمانها با حس خوب و آرامش و بدون زور و فشار و مهمتر از همه ی اینا پایداری این پروسه نه فقط یه روز دور روز یا یه مقطع سه ماهه و ۶ ماهه بلکه یک در یک روند پایدار انجام میشه . در نهایت آرزوی ما طی این پروسه ی پایدار به واقعیت تبدیل میشه و مهمتر از اون ما برای همیشه لاغر می مونیم .
سلام دوباره به همه دوستان عزیزم و مخصوصا استاد مهربانم.گام11:آرزوی لاغری را برآورده کنید.
بزارید اول کار یه اعترافی بکنم من تقریبا 3سال میشه که در این مسیر هستم 6ماه اول که مدام در مسیر بودم و تمریناتم رو مو به مو انجام میدادم لاغرشدم و در یک قدمی اندام دلخواهم بودم وقتی دوره رایگان رو تموم کردم و لاغرشدم یه مدت پی گیر سایت نبودم انگار کلی بهانه داشتم که تمریناتم رو دیگه انجام ندم چون خوب لاغر شده بودم و فکر میکردم این هم مقطعی هست وچه لزومی داره که من دوباره بخوام از اول شروع کنم و تمرینات رو انجام بدم و حدود یک سال هم در اون وزن موندم اما همین که یه مدتی در این مسیر نبودم به مرور افکار چاق کننده قبلیم دوباره سر از خاک بیرون آوردن و شروع کردن به جوانه زدن و تا به خودم اومدم دیدم در عرض سه ماه من بازم چاق شدم و این بار فکر میکردم خوب من که دوره رایگان رو طی کردم اون دیگه برام تکراری شده دیگه برام تاثیری نداره و به دنبال این بودم که یه جورایی دوره ثبت نامی رو تهیه کنم و به لطف خدا تونستم تهیه کنم و به طور مستمر انجامش دادم و بازم لاغرشدم ولی دوباره اون فکرها در ذهنم بود و من بهش توجه داشتم که چه لزومی داره که بازم تکرار کنی تو دیگه یاد گرفتی و از این حرفها و در سال جدید یه ماه بعدش من دوباره چاق شدم و هر چقدر از دوره ثبت نامی استفاده کردم برام فایده نداشت انگار یه چیزی کم دارم حتی مرحله اول دوره پاکسازی رو هم تهیه کردم ولی انگار هیچی ازش درک نمیکردم تا اینکه یه روز یه حسی بهم گفت بیا از به بسم الله شروع کن و من اومدم اول از دوره12گام شروع کردم و الان که خدارو شکر دوباره برگشتم به مسیر و با دیدن این فایل این موضوع برام قابل درک و منطقی شد برام که راه درست رو باید مستمر و پایدار انجام بدم و باید شخصیت و سبک زندگیم عوض بشه تا من لاغر بشم و لاغر بمونم و با این فایل فهمیدم که من قبلاً هم که حالا رژیم میگرفتم یا ورزش یا قرص هم همین کار رو انجام میدادم یعنی یه مقطعی من فشرده رژیم میگرفتم و ورزش میکردم و لاغر هم میشدم و همین که رژیم رو رها میکردم و به سبک قبل از لاغری برمیگشتم دوباره چاق میشدم و تقریبا این روند برای من 20سال طول کشید و اون موقعی هم که لاغر میشدم آرامش نداشتم سلامتی قبل رو نداشتم پوست صورتم از شدت رنج و فشارآنقدر زرد میشد که این دفعه همه بهم میگفتن چی خوردی که این جوری شدی و نگران بودن که نکنه من مریض باشم یا معتاد شده باشم بعد پرخاشگر میشدم و عصبانی کسی جرات نمیکرد بهم بگه دیگه نخور بازم چاق میشی و انگار اون حرفا و نصیحتها برای من نبودن ریزش مو داشتم نگرانی دوباره چاق شدن رو داشتم هیچ اشتیاقی نداشتم که لباس سایز کوچیک بخرم و انتظارم از خودم این بود که دوباره چاق میشم و بعد اون هم واقعا چاق میشدم اما وقتی با روش لاغری با ذهن لاغر شدم اولین کاری که کردم این بود که برای خودم مانتو سایز کوچک خریدم حتی بازم برام تنگ بود و به خودم میگفتم نترس بازم لاغرتر میشی چون روشت درسته شور و اشتیاق داشتم برای انجام دادن کارهایی که در این همه مدت چاقی نمیتونستم انجام بدم مثلاً رفتن به استخر که یکی از کارهای لذتی بخشی بود که میخواستم موقع لاغری انجام بدم یا رقصیدن یا پیدا کردن کاری با درآمد عالی یا شادی و تفریح کردن که برام خیلی لذت بخش بود و البته انجامش همدادم یه تعدادی رو.و الان به این باور و درک رسیدم که افراد موفق همیشه سبک زندگیشون و افکار و نگرششون تغییر کرده و اونها یه آدم دیگه شدن و تونستن علاوه بر اینکه روی برداشتن قدمهای موثرشون تمرکز کنن بلکه برنداشتن قدمهای اشتباه رو هم کم و کمتر کنن و این روند پیشرفت افراد موفق هست البته به صورت مستمر و پایدار. و من هم تازه وقتی دوباره وارد این مسیر شدم با خودم عهد بستم که سبک زندگی و افکار و نگرشم و حتی عملکردم هم در مورد لاغری با ذهن رو مستمر و پایدار تا آخر عمر انجام بدم که با این کار من دیگه آدم گذشته نخواهم بود و جسمم هم خود به خود چه بخوام چه نخوام متناسب میشه اینه روش درست لاغرشدن و لاغر موندن.
سلام به نام رب هدایتگر آنکه در همه حال هدایتگر ماست و مارو به این مسیر زیبا و راحت هدایت کرده چرا که خواستیم هدایت بشیم به سمت آسانی ها پس بر ما آسان کرد آسانی ها رو این خود ما هستیم که مسائل برای خودمون سخت و پیچیده و طاقت فرسا میکنیم درست مثل لاغر و متناسب شدن میشه با کنترل ورودی های ذهن با مدیریت نجوا های ذهن و مشاهده کردن آنها و پیدا کردن کدهای درست و غلط و جای گزاری کردن آنها لاغر شد متناسب شد قبلا فکر میکردم بین ذهن و جسم تفاوت هست دو چیز جدا از هم میدیدم فکر میکردم باید برای لاغری يه اجبار یه فشار از بیرون برای خودم قرار بدم سیستم پاداش و تنبیه اما وقتی نگاه کردم دیدم این طوری جواب نمیگیرم نمیشه هر وقت که خطا کردم خودم توبیخ و جریمه کنم و در عین حال هر وقت که کار درست تشویق حداقل من با این روش چیزی تا الان یادنگرفتم تنها وقتی یه عادت جدید در من ایجاد شده که دیدم چقدر میتوانه فایده برام داشته باشه و در ذهنم از اون طرف عکس اون کار دیدم این که مثلا وقتی کاری به موقع انجام دادم و چقدر احساس عالی داشتم و بارها و بارها این حس به خودم یادآور کردم و خودم تشویق به خاطر انجام اون کار و وقتی به تعویق انداختم کاری و به بهانه های مختلف چقدر شرایط برام سخت شد اما فقط نظاره کردم اون اشتباه و به اون اشتباه جوری نگاه کردم که احساس بدی نسبت بهش نداشته باشم به عنوان یک تجربه و به خودم یادآور کردم تمام اون وقت ها که کار به موقع انجام دادم و نتیجه عالی بود و کم کم دیدم چه جوری جسمم هم خواهان انجام دادن به موقع کارها بود دیدم هر وقت که اولش میخواستم تنبلی کنم ناخودآگاه رنج سهل انگاری برام زیاد میشد و از اون طرف لذت به موقع انجام دادن هم بسیار و همین طور که این اتفاقات در ذهنم رخ میداد من مشغول انجام کار میشدم . همانطور که افراد چاق نمیتوانند با فشار وارد کردن به جسم لاغر باشند افراد لاغر هم با فشار آوردن به جسم نمیتوانند چاق شوند چون جسم تنها نتیجه افکار خود ما هست و نشان دهنده افکار ما . ورودی های ما افکار مارو رقم میزنه افکارما نگرش ما رو رقم میزنه و نگرش ما رفتار مارو و رفتارهای ما عادت ها و در آخر سبک زندگیمون شکل میگیره . پس اولین قدم و تنها کاری که در ابتدای مسیر برای هر هدفی باید انجام بدم دادن ورودی درست به ذهنم تا مدیریت کنم افکارم را . پس نوشتن کامنت و خواندن کامنت ها و دیدن فایل ها باعث میشه من از دست افکارم یا نجواهای ذهن که توچاقی یا فلان چیز نخور چاق میشی یا گرسنه ای بدن چربی ذخیره میکنه یا تو نمیتوانی در کل از دست تمان نجواهای منفی امثال این رها میشم و به آرامش میرسم و کم کم جاش با نجواها و افکار لاغری این که بدن استعداد لاغری داره و طبیعت بدنم متناسب شدن و مواد غذایی چاق کننده اصلا نداریم و علت چاقی جسمم به خاطر چاقی ذهنم و فرمول ها و الگو های غلط که نشون دادم پس با برداشتن فرمول غلط بدنم اتوماتیک وار به حالت پیش فرض یا حالت کارخانه برمیگرده به همین سادگی و تنها من باید ناظر باشم بر رفتارم مشاهده کنم و به دنبال علت آن رفتارباشم ببینم چه فکرو نگرشی پشت اون وجود داره و مخالف اون نگرش پیدا کنم تا برای ذهنم لاغری طبیعی و منطقی بشه . همین طور متوجه شدم من هرچی بیشتر با تمرکز بالاتر از قبل کامنت بنویسم و بخوانم و فایل رو بیشتر گوش کنم که همه این ها تمرین روزانه من هست و بسیار از آنچه که فکر میکنم مهم تر و ضروری تر هست من راحت تر و بهتر در مسیر لاغری حرکت میکنم یعنی همه چی برمیگرده به عملکرد من هر چی بیشتر ذهنم متناسب شده باشه در جسمم هم این نتایج هویدا میشه و بیشتر میبینم و از علائم اولیه آرامشی هست که موقع غذا خوردن پیدا میکنم و نگران چاق شدنم نیستم من قبلا از خودم بدم میومد اما حالا خودم دوست دارم . به جسمم احترام میزارم و تحسین میکنم جسمم به خاطر این که انقدر متعهد نسبت به طبیعت خودش نمیشه الگو و فرمان اشتباه بدم و انتظار داشته باشم جوری دیگه عمل کنه امکان پذیر نیست تا همین جا هم به مقداری که الگو ها و فشار غلط کنار گذاشتم در واقع موانع چاقی که همون فرمول های ذهنی بودن برداشتم تا همون جا جسمم کارش به بهترین شکل ممکن انجام داده . قبلا به مدت بیشتر از یک ماه به جسمم فشار میآوردم تا لاغر بشه با این فکر که اگه الان بر فرض ۲ کیلو در هفته با یک ساعت ورزش در روز کم کردم اونم یه ورزش سبک حالا باید تعداد حرکات وتایم ورزش بیشتر کنم تا نتیجه بگیرم یا مدت کوتاهی که پرهیز داشتم و رژیم گرفتم با خودم فکر میکردم الان که بر فرض نصف بشقاب غذا میخورم الان باید برای این که لاغر تر بشم یک چهارم غذا بخورم و خیلی چیز ها نخورم در واقع داشتم نیاز بدنم رو نادیده میگرفتم و به سمتی میرفتم که اصلا هیچی نخورم به خاطر همین مسیر ادامه پیدا نکرد چون بر خلاف نیاز بدنم رفتار میخواستم کنم و از طرفی در ذهنم غذا جایگاه بالا و ویژه اس داشت و من میخواستم مهم ترین چیز ازش بگیرم درست مثل بچه ای که اسباب بازی مورد علاقش ازش میگیری و میگی نه . خوب چه انتظار بی جایی از جسمم داشتم الان مهم ترین نتیجه برای من داشتن ذهنی آرام بدور از نگرانی برای چاق تر شدن باید حواسم باشه در طی این مسیر نگرانی جدید مبنی بر این که نکنه بیش تر از نیازم نقطه سیری خوردم یا نکنه کم خوردم امروز زیادتر از قبل خوردم و…… ایجاد نکنیم . و با خیال راحت و با تمرکز تمرین هر جلسه که خیلی خیییییییلی مهم یعنی نوشتن و خواندن کامنت ها و دیدن فایل و فکر کردن به سوال مطرح شده در فایل انجام بدیم . قدم قدم باید افکار و نگرش اشتباه شناسایی کنم و اونها رو اصلاح کنم که این فرایند در این مسیر که باشم و تمرین ها رو انجام بدم ناخودآگاه اتفاق میافته . باید به یاد داشته باشم این جا مسئله زمان مطرح نیست این که یه نفر چند ساله در سایت پس باید نتیجه بهتری از منی که تازه در این مسیر هستم گرفته باشه نیست یا چرا فلانی با این که مدت عضویتش بیشتر و امثال این تغییر چندانی نکرده پس من که تازه اومدم که دیگه هیچی یا وای باید این همه مدت کارکنم تا به یه ذره نتیجه برسم اصلا به هیچ وجه این طوری نیست چون من نمی دونم اون فرد به چه نسبت متعهد بوده و گفته ها رو باور کرده ووچه باور هایی از قبل داشته و داره نتایج هر فردی به عملکرد و تعهد خودش در این مسیر برمیگرده همین بس . پس نتایج کوچیکی رو که میبینی در خودت تحسین کن و بدون این کار بسیار مهم چون به خودت نشان میدی من دارم تلاشت میبینم و انگیزه میده برای ادامه مسیر به خودت مریم بهت افتخار میکنم که گام یازدهم برداشتی با تعهد کامل و این طوری داری وقت میزاری و تمرین ها رو امروز بهتر از دیروز انجام دادی و نشانه های رب دنبال میکنی دوست دارم بهترینم در این لحظه.
در پناه رب العالمین ذهنی متناسب تر از اکنون داشته باشید . به امید خدا .
بنام الله ،رب، فرمانروا و مالک دنیا
خداوند بزرگ و بیهمتا رو برای هدایت شدن به این فایل بینهایت ارزشمند شکرگزار و سپاسگزارم
استاد عزیزم سپاسگزارم مثل همیشه عالی بود عالی
دوستان عزیز و همراهم سلام و عرض ادب
چقدر جهانی که توش زندگی میکنیم شگفت انگیز
دیروز از یک استاد عزیزی دقیقا یک فایلی در مورد رسیدن به خواسته ها گوش کردم،، ایشون در زمینه موفقیت فعال هستن، من یه مقدار متوجه منظورشون شده بودم و برای این که کامل متوجه منظورشون شم امروز وارد سایتشون شدم و هر چقدر دنبال اون فایل گشتم نتونستم پیداش کنم،، کلی گشتم چون خیلی اون فایل برام مهم بود، انگار کلید گنج برام… به خودم گفتم برو یه فایل جدید گوش کن از استاد عطارروشن( سایت تناسب فکری سایتی که همیشه من هستم و هر فرصتی پیدا شه من تو این سایتم چون مطمئنم خدا هدایتم کرده که اینجا باشم و حالم خوب شه) چون دارم به ترتیب فایلارو گوش میکنم امروز نوبت شنیدن این فایل بود، و خدا شاهد دقیقا همون موضوع اما به شیوه ای که کاملا درک کنم رو شنیدم.. استاد هزاران بار ازتون سپاسگزارم.. این فایل مثالش در مورد چاقی اما در تمام جنبه های زندگی حقیقت محضِ. همیشه موفقیت دیگران رو میدیدم و میگفتم که عادله تو الان ۳۳ سالته و داری دیر شروع میکنی ،، همه رسیدن تموم شده.. در صورتیکه من تو مسیر بودم اما داشتم درجا میزدم و نگرش و باورهای درستی نداشتم..من در مورد همین سایت بینظیر حرف میزنم خوب یادمه در اوایل ۲ یا ۳ هزارتا ودیوها دیده میشدن، ولی الان ۲۰ هزارتا و بیشتر بیننده داره .. چرا؟؟ چون همیشه استاد به فکر بهتر کردن سایتِ، همیشه آپشن های جدید و راحت به سایت اضافه میشه، همیشه جواب هر سوالی داده میشه، کامنتها خونده میشه، امتیاز داده میشه،، اینها حاصل چندین سال تلاش شبانه روزی استاد بوده و واقعا لذت میبرم.. هر موفقیتی مستلزم استمرار.. هر خواسته ای در مسیر و در طول زمان شکل میگیره و بزرگ و بزرگتر میشه.. یک استادی داشتیم ایشون پروفسور ریاضی بودن و ازشون پرسیده بودیم استاد کی درس تموم میشه و ایشون رو خدا رحمتشون کنه میگفتن مگه انتهایی داره؟؟ شما در هر مرحله پخته تر میشین، خواسته جدیدتون شکل میگیره و دریچه جدیدی از علوم مربوطه یاد گرفته خواهد شد.. من فکر میکردم که آرزو یا خواسته رو به خدا میگیم و بعدش خدا اگه صلاح دونست اون موضوع انجام میشه.. خیر، چنین چیزی نیست.. مثلا من عاشق رشته شهرسازی ام و دلم میخواد یه شهرساز شم،، اینطور نیست که اگر خدا صلاح بدونه من دکتری قبول شم و تموم… خیر تازه اول کارِ، در مسیرِ که پروردگار الهامات و نشانه هارو میفرسته،، برای یک شهرساز موفق شدن فقط داشتن دکتری که کافی نیست قطعا بهره گیری از علوم دیگه ،،، و یادگیری خیلی از دانش ها و آزمون و خطا ها کردن لازم و این کارهارو در یک مقطع چند ماهه و یک ساله یا دو ساله نمیشه انجام داد.. چون اصن خیلی چیزا در طول مسیر فهمیده میشه،، یسری نیازها در طول مسیر احساس میشه که باید برای رفع اونها تجربه داشت، من چجوری در چند ماه تجربه یک کسی که ۱۰ ساله داره تحقیق میکنه رو داشته باشم؟؟؟ این راه ابدیِ،، اصن تو این راهِ که شادی و موفقیت میسر میشه.. من تو این ۲۰ سالی که چاق بودم برای لاغر شدن حداقل ۱۰۰ بار اقدام کردم، اما چون مقطعی بودن سریع به وزن اولیه برمیگشتم، چون فکر میکردم حالا که لاغر شدم دیگه بعدش میتونم مثل گذشته باشم ، بخور و بخور…
در سایت تناسب فکری هم باشی اگر باورهای رو تغییر ندی و نگرشت مثل گذشته باشه هم نمیشه متناسب شد.
پس ابتدا باید علاقه داشته باشی، مسیر درست رسیدن به هدف رو پیدا کنی و نگرش و باورها و طرز تفکر رو باید عوض کنیم.. که اگر مسیر درست باشه با شادی با خوشحالی با لذت تمام مسیر رو دنبال میکنیم.. من که هر فرصتی پیدا کنم تو سایتم چون حالم خوبه.. ار نشانه هایی که میتونیم بفهمیم مسیر درست ،، حال خوب… چون این سایت حالمو خوب میکنه پس مسیرم درست و حتما این حال خوب آگاهی های خوبی دریافت میکنه که شادِ…
استاد بینهایت سپاسگزارم یکی از مهم ترین مساله های زندگیم حل شد… سپاسگزارم
عادله.
“به نام پروردگار بی همتا”
با سلام به همگی؛
گام یازدهم:آرزوی لاغری را بر آورده کنید؛
به لطف خدا امروز پنج شنبه ۸ دی ۱۴۰۱ توانستم گام یازدهم را بر دارم.در طول این سالها که چاق بوده ام همیشه بزرگترین آرزوی من لاغری و تناسب اندام بوده است.تلاش های زیادی برای رسیدن به این آرزو انجام داده ام مانند: گرفتن انواع رژیم،خوردن انواع دمنوش،ورزش کردن،خوردن قرص گیاهی و … که همه به صورت مقطعی اثر داشته اند و به محض ترک آنها باز چاق می شدم و در واقع همه ی آنها بی فایده بودند.با این وجود باز من همچنان در آرزوی لاغری و متناسب شدن روزگار را می گذراندم،چرا؟! پاسخ این سوال با کمی فکر کردن،راحت است چون حالت طبیعی بدن به صورت پیش فرض لاغری و تناسب است و من همیشه درگیر حالت فعلی به وجود آمده توسط باورها و نگرش های غلط خودم و حالت پیش فرض و خدادادی بدنم بوده ام و نتوانسته ام بین ذهن و جسم خودم تعادل و هماهنگی ایجاد کنم و در نتیجه هر کاری که برای کاهش وزن انجام می دادم غلط و بی نتیجه بوده است چون با این کارها تنها به جسم خودم فشار وارد می کرده ام و خود را ضعیف و ناتوان می کردم،در حالی که باید باور،نگرش و عملکردم را از چاقی تغییر میدادم و به باور و نگرش و عملکرد لاغری روی می آوردم.با آشنایی من با روش لاغری با ذهن، من خیلی خوب به این درک رسیده ام که ما باید برای تحقق هر آرزویی به خصوص لاغری، قدرت ذهن خود را دست کم نگیریم و ذهن خود را با آموزش صحیح به آن، در راستای برآورده شدن آن خواسته و آرزو قرار دهیم.البته برای برآورده شدن آرزو باید در راه تحقق و رسیدن به آن استمرار و پایداری داشته باشیم کاری که ما با روش های بیهوده و گذرا کاملا در جهت عکس آن عملی را انجام میدهیم و انتظار نتیجه ی شگرف و همیشگی داریم!!!پس به این نتیجه رسیدم که من برای رسیدن به آرزوی لاغری و تناسب اندام باید علاوه بر تغییر نگرش و باور،عملکرد و رفتارم از چاقی به لاغری حتما باید در راه و مسیر خودم استمرار و پایداری را نیز همیشه داشته باشم تا بتوانم به خواسته ی دیرینه ی خود برسم.به امید حق و تلاش و استمرار و آموزش صحیح ،انشاالله آرزویم تحقق پیدا می کند،همچنین شما تناسب فکری های عزیز.
سلام استاد عزیز
مطالب این بخش من رو یاد درسی در کتاب عربی انداخت اون جایی که که اشاره میکرد قطرات ابی که به صورت مداوم به تکه سنگی برخورد میکرد تونسته بوددر سنگ حفره ایجاد کنه
واقعا من تمام کارهای که برای لاغر شدن انجام دادم مداوم نبوده نه تنها لاغر شدن بلکه در مورد مسایل دیگر زندگی هم به همین صورت بوده بنابراین حاصلی هم جز حسرت نداشتم
بیش از بیست سال هست که ارزوی لاغری دارم چند نوبت رژیم گرفتم ولی چون حالم خیلی بد میشد مجبور به رها کردن میشدم یا ریزش مو داشتم یا فشار خونم پایین بود مدام ضعف میکردم مدتی دمنوش خوردم که فایده نداشت از پمادهای استعمالی استفاده کردم بازم سودی نداشت و تکرار این همه کار بیهوده من رو روز به روز خسته تر کرده بود
تا با این سایت و شما آشنا شدم و الان هر وقت فکر میکنم شاید این مسیر بیهوده باشد یا برای من جواب ندهد به خودم میگویم این آخرین راه است تو سالها کارهای تکراری رژیم . ورزش . و غیره را انجام دادی حالا مدتی هم به صورت مستمر این روش را انجام بده
ولی همین که این روش ذهنی من را با فکر و ذهنم سر خوردن و نخوردن و مقاومت کردن وارد جنگ نمی کند خیلی خوب است انگار یه آشتی بین من و درونم و ذهنم ایجاد شده که داریم در این مسیر با هم هماهنگ میشویم تا به یک هدف مشترک برسیم . ولی قبلا هدف من لاغری بود و هدف ذهنم برگشت من به مسیر قبلی و چه جدال عذاب اوری داشتیم
خدا را شکر میکنم بابت وجود نازنین شما استاد عزیز . وبابت هدایتم به این سایت
سلام و درود
خوشحالم احساس بهتری داری😊 و در جمع شگفتی سازان هستید
به نکته مهمی اشاره کردید و اونم رسیدن به هاهنگی و آشتی بین من و درونم و ذهنم است
این مهمترین موضوع در رهایی از چاقی و تجربه لاغری همیشگی است
امروز از ناراحتی اشک از چشام اومد و واقعا از ته ته دلم ناراحت بودم و طبق معمول پناه اوردم به این جا جایی که ارومم میکنه امید وارم میکنه ، دلمو قرص میکنه نسبت ب آینده ، خیلی ته دلم حسرت شیک پوشیدن رو دارم دوست دارم بتونم و از پسش بر بیام من مطمنم اگه به آرزو لاغریم برسم هر کار دیگه ای برام مثل اب خوردنه
دلم از خودم گرفته چرا ارزشی برای خودم قائل نمیشم
من لایق بهترینام من توانایی شو دارم
من نباید وابستگی به اطرافیانم داشته باشم
باید خودم خودمو پیدا کنم و در کنار خدا به ارامش محض برسم
خدا منو به این جا هدایت کرده من مطمنم که میتونم
خدا جون مرسی بابت این مکان قشنگ پر از آموزش های عالی
من خیلی تلاش کردم برای لاغر شدن به روش های مختلف نه این ک لاغر نشدم بلکه ولع ام به خوردن بیشتر می
شد و چاق میشدم
من به این ارزوم میرسم مطمنم که میرسم من عاشق لاغریم من لایق لاغریم من میتونمممم مطمنم میتونم
باسلام منم مثل همه آرزوی لاغری داشتم هرسال عید یکسری باشگاه رژیم دوباره برگشت وسیله ورزشی داخل خونه اونم تاثیری نداشت بارژیمهای اشتباه موهایم ریخت پوست صورتم خراب شد دوباره رژیم شروع میکردم ازاول عمرم یادم هست رژیم میگیرم یه رو فهمیدم من ازکلمه لاغر مردنی خیلی میترسم اون نمیزاره من لاغربشم بعدادیدم چون پوستم خراب شده ازاونم میترسیدم هرباربا15کیلوکاهش موفق میشدم دوباره برمیگشت دیگه ترس ازایناندارم پارسال دوباره تصمیم گرفتم لاغری باذهن شروع کنم خیلی سایزکم کردم 15کیلووزن کم کردم الانم به وزن دلخواهم نرسیدم ولی همچنان استمراردارم خطا زیا ددارم ولی به خودم میگم اشکال نداره فوقش 2سال بکشه عوضش موفق میشم تصمیم گرفتم میخوام آرزویم رابه جامع عمل برسونم سن چاقی درمن بالاس 55سال دارم سخته باورهایم زیادهست من قبول کردم خودم باعث چاق شدنم هستم عامل بیرونی وجودنداره عادت اشتباه خوردن بیموقع خوردن اضافه خوری ها همه باعث شده من چاق شوم دیگه رژیم نمیگیرم حواسم به خوردنهای اضافی هست برای مشغولیت کارهای اشتباه هست ازشما متشکرم استاد
سلام و درود
خوشحالم که با اشتیاق و استمرار در مسیر ساختن رویای خودت حرکت می کنی
دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز برای بهبود افکار و نگرش درباره موضوع لاغری و تثبیت فرمول های مغزی بسیار مفید می باشد
پیشنهاد می کنم استفاده کنید
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
من جز کسایی بودم که از سن ۱۴ سالگی تلاش کردم برای لاغری و هر بار که لاغر میشدم بعد که برنامه ی رژیمم ، ورزشم و یا دمنوشم رو وقتی کنار میگذاشتم دوباره چاق میشدم و این خیلی آزار دهنده بود ،
و نا امید کننده .
اما امروز یاد گرفتم :
موفقیت ارتباط مستقیم داره با سبک زندگی و نگرش طولانی مدت فرد
موفقیت ارتباط مستقیم داره با سبک زندگی و نگرش طولانی مدت فرد
موفقیت ارتباط مستقیم داره با سبک زندگی و نگرش طولانی مدت فرد
این جمله رو ۳بار هم توی دفترم نوشتم چون خیلی بهش باور دارم .
اگر من آرزو دارم لاغر بشم و این رویای منه که هست
باید افکارم ، نگرشم و عملکردم به شکل پایدار (طولانی مدت) تغییر کنه ،
در این حالت من دیگه اون فرد گذشته نخواهم بود .
یادگرفتم که باید اول افکارم تغییر کنه مثلا دیگه ترس از غذا نداشته باشم،دیگه نگران چاقتر شدن نباشم ، دیگه چپ چپ به خودم نگاه نکنم،هرگز هرگز خودم رو سرزنش نکنم ،بپذیرم مسئولیت چاقیم رو و اگه همه اینها به صورت پایدار تغییر کرد
بعد در مرحله ی دوم تغییرات در سطح نگرشم بوجود میاد مثلا خوردن پیتزا در ذهنم تبدیل نشه به چاقی ،
مثلا خوابیدن بعد غذا در ذهنم تبدیل نشه به چاقی ، اینها میشه تحلیل های ذهنی ، اینها باید تغییر کنه و در نهایت یک سری عملکرد ها هم تغییر میکنه .
وقتی اینها به شکل پایدار عوض بشه دیگه من اون آدم گذشته نخواهم بود .
من اینجام تا آرزوی لاغریم رو برآورده کنم
و در این راه هر تمرینی لازم باشه انجام می دهم
ان شاالله به صورت پایدار روی افکارم ، نگرشم و عملکردم کار خواهم کرد .
خسته نباشید استاد گرامی
سلام خدای مهربون
خدایا شکرت که در این مسیر به ارزوهام نزدیک شدم و تا حدی رسیدم
سلام استاد عزیز و دوستان خوبم
من همیشه از وقتی با عملی شدن باورهای اشتباهم چاق شدم ارزوی دوباره لاغری و حتی لاغر تر از گذشته رو داشتم وفتی افراد لاغر رو میدیدم بهشون حسادت میکردم چون لا خیال راحت میخوردن و هیچ استرسی برای چاقی نداشتن
منم مثل استاد فکر میکردم باید اررو کنم و صبر کنم تا اگه خدا صلاح بدونه برام براورده کنه و وفتی به ارزوم نمیرسیدم میگفتم من حتما بنده بدز نیستم و براز همین ارزش این ارزو رو ندارم
در مورد بقیه موارد و ارزوهان حز افرادی بودم که فقط ارزو میکردم و منتظر بر اورده شدن ولی در مورد چاقی همش در تلاش بودم که به ارزوم که لاغری بود برسم من اون موقع که چاق شدم نمیدونستم رژیم چیه و با مریض شدن مادرم فهمیدم ولی همش نمیتونستم اون مواد رو تهیه کنم خب یه مدت با خودم گفتم تا کی باید اینو رعایت کنم و وقتی کم خوردن و روزه گرفتن رو استفاده کردم خب تا کی میتونستم مراعات کنم من به سمت چاقی میرفتم با ترس از غذا و ترس از چاقی و استرسی که در اثر این ترس داشتم من افکارم و باورهام و عملکردم به سمت چاقی بود و تلاشم برای لاغری و ابن پایدار نبود
خوردن دمنوش ها از تلاشهای دیگم بود و استفاده از وسایل ورزشی و خوردن قرصهای لاغری همه از تلاشهای من بود و ولی همه با باورهام همسو نبود و نمیتونستم به ارزوم برسم
در این دوره باورهای درستو جایگزین باورهای اشتباه کردم و دارم بهسمت لاغری میرم
وفتی باورهام درست میشه عملکرد و رفتارم درست میشه و در نهایت جسمم تغییر کرده
من در ابن دوره غیر از تغییر جسمم دارم به تغییر افکارم در بقیه موارد زندگیم رسیدم
من در این دوره به ارامش رسیدم هر روز یک گام به سمت لاغری بر میدارم و هر روز یک گام درست برمیدارم و گامهای اشتباهم کم شده
رفتارهای اشتباهم کم شده از خوردن نمیترسم و غذا خوردن به اندازه نیازم و فقط برای ایجاد انرژی در وجودم میدونم
من میدونم برای خوشبختی باید تغییر کنم و وقتی افکار و باورهام تغییر کنه کل زندگیم تغییر میکنم
من منتظر تغییر دیگران نمیمونم تا شرایط من تغییر کنه و وقتی ارزو میکنم میدونم که بهش میرسم
خداوندا در رسیدن به ارزوهام کمکم کن و ایندفه جور دیگه ای ارزو میکنم نمیشینم و هر روز انتظار رسیدن به ارزومو داشته باشم
من از راه درست تلاش میکنم که به ارزوم برسم
و میدونم برای نتیجه پایدار باید افکار و رفتارن تغییر کنه
خداوندا در این مسیر هدایت و حمایتم کن
در پناه خدا باشید
بله درست است، که همه افراد چاق ارزوی لاغری را دارند.چون افرینش انسان بر پایه تناسب در تمام جنبه ها هست نه تنها شکل ظاهر .که در غیر این صورت با ذات پر وردگار در تضاد است .او همه چیز را حساب شده خلق کرده.
اینکه فرد متناسبی که از نظر خودش لاغرهست وشروع میکنه به خوردن وکم کم با تغییر فرمولهای ذهنیش وتبدیل شدن به یک فرد چاق ،تازه میفهمه کجا بود وبه کجا رسید و حسرت اون روزها رو میخوره ،که واقعا جایی اصلی من همون جا بود نه اینجا.مانند کسی میمونه که ارزو داره از جایی به جای دیگه بره که خوش هیچ تجربه ایی در مورد ش نداره وفقط طبق عکسها وفیلمها واخبار و……باغهای پر نعمتی بهش نشون داده شده ووقتی بعد از مدتی شرایط فراهم میشه ومیره ویه مدت هم زندگی در اونجا رو تجربه میکنه میبینه نه جای اول ، خیلی براش لذت بخش بود .همچین اشدهن سوزی هم نبود . این خودش بود که فکر وذهن مریض داشت ونمیگذاشت از زندگیش وشرایط و محیط وادمهای اطرافش لذت ببره .
هر کسی کو دور مانداز اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
اصل وذات ما انسانها متناسب بودن است چون خدا هیچ کس را نا متناسب نیافریده این مایییم که افریده ی خدا را دستکاری کردیم .وتنها راه موفق شدن تغییر فکر وذهن است هیچ راهی دیگر وجود ندارد هیچ رژیمی وجود ندارد هیچکس نمیتونه تا اخر عمرش محدود زندگی کنه خدا تمام نعمتهایش رو افریده برای لذت ما .ماهم باید با تغییر فکر ونگرش ذهن خود باور کنیم که نعمتهای خدا همیشه هست وتمام نمیشه که بخوایم یک روزه همشو تموم کنیم .خدا روشکر من چهار سال است در راه سبز تناسبفکری استاد عطار روشن زندگی میکنم ولذت میبرم
این حس ولذت را برای تمام اعضای سایت وهمه ی انهایی که ارزوی متناسب شدن رو دارند ارزو میکنم
استاد عزیزم مرسی که هستی……………..
باسلام و درود
اين فایل هم خیلی عالی بود چقدر خوشحالم و خدارو شکر میکنم که با سایت شما آشنا شدم. چقدر خوب تمام نکات مهم و حیاتی که در این مسیر قرار دارد رو برامون مطرح میکنید بعضی از این مطالب رو شاید ما هم میدونیم ولی شما تونستید این مفاهیم رو باز کنید وتشریح کنيد که این کار در درک افراد تاثیر گذار است..
این که باید ما برای رسیدن به هر هدفی همیشه در مسیر باشیم و برای رسید به آن سماجت کنیم این کلمه سماجت در یه جایی من خوندم و حس دنبال کردن هدف برام واضح تر شدکه برای رسیدن به آرزوها نه تنها باید پیگیر باشیم بلکه باید سماجت کنیم و هرچقدر هم تلاش کردیم ناامید نشیم و ادامه بدیم .
ومن تا حالا دقیقا و هميشه اين اشتباه رو میکردم که تا یه مدتی فلان رفتا و رژیم رو داشته باشم وقتی به هدف رسیدم دوباره برگردم به همون رفتار های قبل
مثل اینکه من میخواستم به یک شهر بخصوصی برسم ولی ولی میگفتم اون شهر رو دوست دارم ولی مسیرش رو خوشم نمیاد و مسیر مخالف رو میرفتم و معلومه که به شهر هدف نمیرسیدم.
من برای اینکه توی مسیر باشم سعی کردم افکار اضافه رو از ذهنم بیرون کنم تا ذهنم مجال فکر کردن و تمرین کردن مسیر. لاغری رو داشته باشه و حتی روزانه تماس تلفنهایی که با دوستان و اقوام داشتم و همیشه پیگیر بودم که چه خبر؟ ودوست داشتم بفهمم اطرافیانم چکار میکنند وتلاش میکردم از همه چیز خبر داشته باشم رو کنار گذاشتم و تمرکزم روی هدفم هست و خوشبختانه احساس آرامش زیادی رو هم دارم
با سپاس فراوان از شما استاد گرامی که با تلاش راه زندگی رو پیدا کردید و ما رو هم راهنمایی میکنید🌺🌺🌺
سلام خسته نباشید استاد عطار روشن گرامی و دوستان هم مسیر.
این گام هم مثل ده گام قبلی واقعاً لذت بخش بود و هر روز بیشتر به این باور میرسم که همه کسانی که رویای لاغر شدن دارن به این سایت هدایت نمیشن و ما چقدر خوش شانس هستیم که الان اینقدر نسبت به درون خودمون آگاه شدیم دست به نوشتن پیدا کردیم جرات میکنیم و اشتباهاتمون رو بیان میکنیم و شاید هیچکدوم از کسانی که تازه وارد سایت شدن تو این مدت ده گام وزن و سایز کم نکرده باشن اما یاد گرفتن که لاغری معجزه نیست که یک چشم برهم زدن یا یک دوره کوچیک به تناسب برسی لاغر شدن یاد گرفتنی هست با انجام تمرینات و گوش دادن به ویس ها و دیدن فایل ها و چهره خندان و پر انرژی شما در همه فایلهای تصویری به شخصه من یکی رو هر روز مشتاق تر میکنه که منظم بدون اینکه عجله کنم هر روز یک گام بردارم و اگه یک روز نتونستم انجام بدم شب قبل خواب هر جوری شده باید این گام انجام بدم بعد بخوابم انگار این حس رو دارم که فردای اون روز امتحان دارم باید بهترین نمره رو بگیرم پس با دقت گوش میدم و یادداشت برداری میکنم از نکات کلیدی چیزی که دیروز خیلی خوشحالم کرد و اشتیاقم بیشتر شد تا آخر مسیر 100 گام برم و میدونم که رویای لاغری من به حقیقت منجر میشه محکم تر شد این بود که دیروز من رفتم حمام دوش گرفتم و وقتی اومدم لباس زیرم رو بپوشم دیدم یک درجه گشاد تر شده و درجه آخر قفل لباسم راحت بسته شد این همون لباسی بود که هفته قبل با رابط بسته بودم به درجه آخر و خیلی حس خوبی بهم داد و عصرش همسرم میخواست فوتبال بیینه گفت تخمه میخرم بخوریم گفتم بخر وقتی نشستیم پای تماشا فوتبال و نگاه کردن متوجه شدم برعکس تمام این سال ها که دیوونه تخمه خوردن بودم نتونستم پا ب پای همسرم تخمه بشکنم و با ولع بخورم شاید یک مشت هم نتونسم بخورم از این پاکت پر از تخمه انگار یه چیزی درونم میگفت مزه اش رو چشیدی بسه چقدر دیگه میخوای بخوری بدون اینکه خودم بخوام کشیدم کنار همسرم با تعجب گفت تخمه هستا مورد علاقت گفتم خوردم دیگه میلی ندارم و اینکه شب سالاد ماکارونی درست کردم و داخل یه ظرف بزرگ آوردم گذاشتم تو سفره دوتا بشقاب میوه خوری هم آوردم تا همسرم کل ظرف رو جلوش نذاره و اینو بگم همسرم اندام متناسبی داره تا همسرم اومد بشقاب سوم رو بخوره اونم با ولع زیاد که چقدر خوشمزه هست و فلان من اینقدر آروم با لذت خورده بودم که متوجه نشدم هنوز نتونستم همون بشقاب اولی رو تموم کنم و استاد باور کنید خودم تونستم با ذهنم ارتباط بگیرم اخرای بشقابم بود که همش نگاهم به ظرف بزرگ سالاد بگو و انگار یه چیزی درونم میگفت بخور یکمی دیگه هنوز که سیر نشدی خودتو گول نزن یه لحظه چنگالم رو کنار گذاشتم و یه مکثی کردم حس سیری کردم و اون آخرین لقمه ته بشقابم رو دیگه نتونستم با میل بخورم خودم تعجب کرده بودم باورم نمیشد حس سیری رو فهمیدم یعنی چی اونم با وجود کم خوردن تا نیم ساعت همش تو فکر بودم همسرم میگفت چته ساکتی گفتم این چند روز همش فکر میکردم به خودم تلقین میکنم اما امشب پیغام سیری رو از مغزم گرفتم یکمی برام عجیب بود تا به یکی از فایل های اول مراجعه کردم و آروم شدم که ما با یاد گیری لاغری اونم با صبر و بدون عجله تغییرات رو اول در افکارمون بعد در رفتارمون متوجه میشیم و چقدر خوشحالم که اینقدر خوب دارم پیش میرم و دیگه توجهی به کم شدن وزن و سایز نمیکنم و این گفته شما خیلی زیباست که در همه حرفاتون به این نکته توجه دارید که ما برای چاق شدن هیچ رنجی نکشیدیم و راحت چاق شدیم باید از همون مسیر برگردیم خیلی راحت لاغر بشیم و این حرف شما که لاغر شدن آسان ترین کار دنیاست روزی به همه انهایی که برای تحقق رویای خود بی وقفه تلاش میکنن در این مسیر ثابت بشه و همچنین به خودم و لذت ببریم و خدا رو شاکر باشیم و برای شما آرزوی سلامتی دارم پیروز و مانا باشید.
سلام بر استاد گرامی و دوستان عزیزم
من چند سالی هست در مسیر هستم و با عشق موضوعات لاغری با ذهن رو دنبال میکنم چون همیشه خواسته ی من لاغری بوده و به دنبال راهی برای رسیدن به اون برای همیشه بودم و حالا که در مسیر درست هستم و راهش رو پیدا کردم میخوام تا زنده هستم در مسیر بمونم و به آسانی و با راحتی و با عشق به هدفم برسم .
من درگذشته بارها از راه رژیم و ورزش اقدام به لاغری میکردم و لاغر هم میشدم اما دوباره به محض رها کردن من چاقی رو حتی بیشتر از قبل و با سرعت بیشتری درجسمم تجربه میکردم و من فکر میکردم تنها راه لاغر شدن همیشه برای من در رژیم و ورزش بودن هست و اگر من غذای عادی و معمولی سفره رو بخورم طبیعی که چاق بشم اگر ورزش نکنم و فعالیتی نداشته باشم طبیعی که چاق بشم و فکر میکردم بدن من اینطوره و با متناسب ها فرق داره همیشه باید در رژیم و ورزش باشم. تا لاغر باشم و همین اواخر رژیمم که پنج سال پی در پی من در محدودیت همیشگی بودم باعث شده بود من فکر کنم چرا بعضیا هرچی بخوان هر خوراکی بخوان میخورن و لاغرن اما من اگر همون خوراکی رو بخورم چاق میشم و در همین افکار بودم که به این راه لاغری با ذهن هدایت شدم .
من در اوایل ازدواجم اینقدر آرام چاق شدم که خودم هم متوجه نمیشدم در مسیر چاقی هستم تا از روی لباسهام متوجه شدم که انگار من خیلی تپل تر شدم و سایزم تغییر کرده و دیگه نمیتونم لباس دلخواهم رو بپوشم اما بر عکس این اواخر رژیمم اینقدر به وزنم حساسشده بودم و هر هفته خودم رو وزن میکردم که متوجه بالا رفتن وزنم در هر ماه بودم در واقع چون من به اون اضافه وزن واکنش نشون میدادم و ذهنم هم متوجه نمیشد من بدم میاد به خاطر توجهی که به اون میکردم وناراحتی میکردم ذهنم وزن من رو بالا میبرد .در واقع داشتم چاقی بیشتر رو جذب میکردم .
من کسی هستم که در گذشته با چاقی زندگی کردم و اون چاقی رو با تمام وجودم لمس کردم و با مسایل و مشکلاتش کاملا آشنا هستم که چاقی چقدر باعث درد و رنج و ناراحتی و بی اعتماد به نفسی و بد لباسی و محدودیت وکمر درد و زانو درد و و بیماری و روابط بد و حال بد و افسردگی و چهره ی نازیبا وچهره ای مسن تر و محدودیت در خوردن وخریدن و فعالیت کردن و… در من شده بود در واقع ذهن من درگذشته روی چاق شدن برنامه ریزی شده بود و ذهن من چاق شدن رو یادگرفته بود و این اتفاق ناخواسته در من به وجود اومده بود چون من در گذشته ناخواسته پیگیر چاق شدن از اطرافیانم بودم .
من هر چقدر میخواستم در گذشته با کم خوردن خودم رو لاغر کنم فایده نداشت چون ذهنم هنوز پرازفرمولهای چاقی بود و من هر چقدر رژیم میگرفتم فایده نداشت چون ته دلم دوست داشتم مثل گذشته بخورم زیاد بخورم ازخوراکیهای دلخواهم بخورم و این جنگ و جدال بین من و ذهنم زیاد دوام نداشت و من در نهایت از خودم شکست میخوردم و به رفتارها و عادتهای چاق کننده ی قبلا برمیگشتم و من بارها این حالت و تجربه کردم و اما حالا آگاهم اگر میخوام لاغر بشم باید لاغر شدن رو یاد بگیرم و ذهن من پر از فرمول های لاغری بشه و به فشار وارد کردن به جسمم و محدودیت داشتن نیست و من از وقتی در مسیرم تونستم با همین روش کلی ریزش سایز وجسم داشته باشم پس به خودم میگم اگر من تا الان لاغری رو یادکرفتم و کلی تجربه ی لاغری دارم پس دوباره هم با در مسبر بودن میتونم لاغری بیشتری رو تجربه کنم من البته با فیلم در آوردن و به ظاهر در مسیربودن تغییر نمیکنم من باید از درون احساس تناسب کنم من باید اعمال و رفتارم و عادتهام و باورهام تغییر کنه تا جسم من هم تغییر کنه پس من دارم ذهنم رو تغییر میدم تا بدون زجر و سختی و ناراحتی لاغر بشم و من خیلی راحت وخود به خود و ناخودآگاه دارم لاغری بیشتر رو تجربه میکنم .و دیگه من مثل گذشته رفتارهای نادرست و ناهماهنگ با خواستم ندارم اگر هم دارم خیلی کمتر شدن دیگه زیاد خبری ازاون پر خوری ها و اسیر مواد غذایی بودن درمن نیست که هر وقت در گذشته من انحام میدادمرتا مدتها بعدش ناراحت میشدم که چرا اینطور رفتار کردم .چون ذهنم رو آموزش دادم و بهش گفتم رفتارهای درست و هماهنگ باعث میشن من به هدفم برسم و چه لذتهای برای من داره و من بارها به خودم گفتم به اندازه خوردن باعث رسیدن به خواسته و حال خوب و تناسب اندام و سلامتی و سبکی و آزادی و آرامش و خوشتیپی و اعتماد به نفس و روابط عالی و …. میشه و من با بودن در این مسیر به ذهنم یاد دادم اصبلا سیری و گرسنگی چی هستن و تعریفهای من از این دو پیغام تغییر کرده چقدر راحت تر. متوجه میشم کی سیر هستم و کی گرسنه و بسیار درست تر پاسخ این دو. پیغام در بدنم رو میدم و اصلا دیگه الان ذهن من طوری شده که ازپر خوری وزیادخوردن متنفر شده و اگردر زمانی ویا مکانی. به این حالت برسم از رفتار خودم بدم میاد وخودم رو تنبیه میکنم و اگر به اون اندازه نیازم بخورم خوشحالم و شادم که درست رفتار کردم و سیرم چون تعریف ها در ذهن من تغییر کرده و من دارم آموزش میبینم و من دوست دارم بازم آگاهی هام بیشتر بشه و بازم درست تر رفتار کنم و درست تر فکر کنم تا نتیجه ی رویایی خودم رو بگیرم .
من عاشق این سبک و روش هستم چون به مرور هرچقدر بیشتر بگذره من بیشتر مشتاق بودن در این مسیر میشم شاید باورتون نشه استاد ولی ازوقتی در مسیرم اینقدر با ذوق و شوق فایل گوش دادم و نوشتم که اصلا کاری به زمان فعالیتم در سایت نداشتم اما چند وقت پیش بود یه فایلی از شما گوش دادم که خواستم در نوشتم بگم از سال چند در مسیر هستم و برای یه لحظه به خودم اومدم و متوجه شدم من آبان امسال سه سالم پر میشه که در این راه هستم و بسیار شگفت زده شدم یعنی من این همه مدت هست درمسبرم و متوجه گذر زمان نشدم و اتفاقا از همون روز نجواهای منفی هم اومد سراغم که ببین بچه های شگفتی ساز با چند ماه بودن در مسیر چه نتایج بزرگی میگیرن و بعد تو بعد این همه مدت هنوز میخوای چند کیلو ناقابل کم کنی و نشده و یا اگر شده جزیی بوده و همین نجواها میخواستن من رو ازهدفم دور کنن اما من مچ منفی باف رو گرفتم و نزاشتم که لیزبخورم و ناامید بشم و بازم با حال خوب دارم ادامه میدم و اتفاقا چقدر راضیم که اومدم بازم دوره ی صد گام رو تکرار کنم چون من کلی بهتر رفتار و فکر میکنم و این دوره های استاد کاری با من کردن که من سالها آرزوی داشتن این چنین شخصیتی داشتم اما نمیشد و واقعا تلاش فیزیکی میکردم اما فایده نداشت من هی حریص تر میشدم و من هی گرسنه ترمیشدم و بقیه ی جنبه های زندگیم رو همین چاقی داشت تحت فشار میزاشت .چون ذهنم چاقی رو آموزشدیده بود و همیشه به دنبال بیشتر کردن وزن من بود و اون کاری به تصمیم های من نداشت که میخوام من لاغر کنم و اما حالا همین ذهن من داره لاغری رو بیشتر و بیشتر یادمی گیره و من رو به سمت خواستم هدایت میکنه پس من آگاهم هیچ کس با تلاشهای بیهوده مثل ورزش ورژیم و… به لاغری نمیرسه یا اگر برسه هم نمیتونه نتیجه رو برای خودش نگه داره باوجود سختی تمام راه که برای فرد داره اما نتیجه ماندگار نیست .
اما من فروغ به خودم تعهد میدم با بودن در این مسیر و تبدیل کردن اون به سبک زندگیم من لاغری زیبا و راحت برای خودم به وجود بیارم من تعهد میدم لاغری رو آموزش ببینم و ذهنم رو تغییر بدم من تعهد میدم با آموزش صحیح داشتن یه جسم لاغر برای خودم رقم بزنم .
من با رسیدن به لاغری دلخواهم زندگیم لذت بخش تر راحت تر و رویایی تر و سالم تر و دلخواه ترم میشه و من مطمعنم با بودن در مسیر هر سال از سال قبل زندگیم و جسمم زیباتر و عالی تر میشه پس نگاهم رو از همه چیز و همه کس برمیدارم و به خودم قول میدم خودم زندگی وجسمم رو اینطور که دوست دارم میسازم .
سلام به همگی دوستانم
چند روز پیش خاله همسرم اومده بود خونه ما ما هم دیگر و تقریبا یک سال ونیم بود ندیده بودیم .وقتی منو دید گفت الهام فکر میکردم بعد یه سال ونیم که تو رو میبینم انتظار داشتم چاق تر شده باشی ولی فکر میکنم لاغر تر شدی
وقتی اینو گفت واقعا برام تائید شد که همه افراد چاق همش ترس از چاق شدن دارن و انتظارشون سال به سال چاق تر شدن هست
خاله همسرم اضافه وزن داره ولی نسبت به بقیه خواهر ها متناسب تر هست مادر شوهرم هم که خیلی چاقه و توانایی راه رفتنش ضعیف شده وزیاد نمیتونه سرپا باشه
و شوهر خاله ی همسرم همیشه خاله رو از چاقی میترسونه ومیگه تو هم مثل خواهرت میشی اگر خودتو مواظبت نکنی
واقعا چاقی یک مشکل ذهنی همه گیر هست حتی افراد متناسب هم با خودشون درگیرن
دختر عمه همسرم رو دیدم رفته بودیم روستا بحث چاقی لاغری شد حرف از پیاده روی شد منم مثال زدم گفتم مگه این آرزو یا حکیمه عروستون پیاده روی میکنن که لاغرن
تا اینو گفتم گفت من خودم اضافه وزن دارم .
بااینکه کاملا متناسب بود
شاید نوشته ام با فایل همخوانی نداشته باشه ولی گفتم بنویسم و همچنین خوشحالی خودم رو ابراز کنم که من افتخار کردم به خودم که درین دوسال من روند چاقیم متوقف شده ودر سراشیبی لاغری هستم به امید خدا همین مسیر رو ادامه بدم لاغری تو مشتمه
واقعا نتیجه بزرگی هست برای من ومن خداروشکر میکنم بیایید واقعا ناشکری نکنیم
من چند نفر رو تو این چند سال ندیده بودم چند روزه دیدم چند نفر کاملا متناسب شکم در آورده بودن چند نفر چاقم چاقتر شده بودن وقتی اینارو ادم می بینه واقعا خوشحال میشه که وارد مسیر خوشبختی و لاغری شده
استاد فایلم خیلی عالی بود سال 97 این قدر آگاهی رو قشنگ درک کردین وگفتین و چقدر لاغری رو همون موقع قشنگ فهمیدین ترموستات رو هم اینجا خیلی عالی توضیح دادید واقعا رایگانها عالیه
خدا اجرتون بده بهانه برای لاغر نشدن واقعا هیچ کس نداره چه کسی که دوره داره چه نداره رایگان ها عالین من که فقط لذت میبرم.
واقعا استادی برازنده شماست .
به نام خدا
بازم صحبت از قدرت خارق العاده ذهن
یادم میاد خواهرزادم درسن فکرکنم ۱۵ یا۱۶ سالگی بدون اینکه کلاس رانندگی بره رانندگی رو یادگرفت .
اونم چطوری ؟زمانی که پدرش رانندگی میکرد وجایی میخاست بره و اون ازکودکی تا اون سن پیش پدرش میشست وناخودآگاه یاد گرفت .
وفقط سالها رومیشمرد تا سن قانونی برسع وگواهینامشو بگیره وپشت فرمون بشینه .
وزمانی که رفت گواهینامشو بگیره . مربیش گفت تو نیاز به آموزش نداری وهمه چی روبلدی .
حالا من تو سن ۲۸ سالگی تازه رفتم دنبال گواهینامه رانندگی و بعد چندین بار رد شدن به سختی گرفتم .
چون خانوادم ماشین نداشتن که من یادبگیرم .
اینقدر ذهن به شکل ناخودآگاه برنامه ریزی میشه و آموزش میبینیم .
حالا چاقی رو که ما لحظه لحظه باهاش زندگی کردیم و درمحیط پیرامونمون ناخودآگاه و خودآگاه یاد گرفتیم واستاد شدیم .
لاغرشدن هم همینطوریه . منم باید باهاش آگاهانه زندگی کنم و یادش بگیرم . یادبگیرم که درمحیط اطرافم هستند افرادی که کم تحرک هستن ونصف تحرک منو ندارن اما متناسبن . هستند افرادی که پشت میزنشینن و کاملا متناسب . هستند افرادی که ازم بزرگترن ومتناسب . هستندافرادی که بیشترازمن میخورن اما متناسب . هستند افرادی که امکانات مالی ورفاهیشون بیشترازمن هست اما متناسب .هستندافرادی که کلاشبیع پدرومادرشون هستن اما علیرغم چاقی پدرو مادر متناسبن و ….
وذهنم رو با تکرار دیدنها وشنیدن این موضوعات آموزش بدم واون را برای متناسب شدن آماده کنم .
از روزی که آموزش لاغری رو با ذهن دنبال میکنم هر روز آگاهانه شاهد هستم که چقدر باورهای مخربی در خونه ما داره تکرار میشع و خوشبختانه من همون لحظه مچ خودم رو میگیرم وبا دلیل منطقی ردش میکنم .
که ذهنم دیگه اینها رو آموزش نبینه و من یه روز مجبور نشم دوباره ترکش بدم .
بیاییم معلمان خوبی برای ذهنمان باشیم و اون رو طوری تربیت کنیم که میخایم تا باب میلمان زندگی کنیم.
سلام خدمت عزیزان
رویای لاغری
ب جرات میتونم بگم من حتی قبل از چاق شدن هم رویای لاغری داشتم ،چطور؟؟وقتی فک میکنم ک من از کی رویای لاغری در ذهنم افتاد یاد روزهایی میوفتم ک یه دختر متناسب و زیبا بودم ولی بخاطر حرفای اطرافیان و شباهت دادن من ب خونواده مادری ک همه چاق بودن ترس چاقی در دل من افتاده بود و داشتم چاقی نداشته ی جسمم رو باور میکردم بس لاغری و لاغر بودن در اینده رویای من شده بود،من جسم متناسب خودمو چاق میدیدم و همون هم ب مرور برام اتفاق افتاد وجهان منو ب تصویر کشید و من چاق و چاق تر شدم ،درست مثل مامانم مث مامان بززگم مث خاله هام دقیق همون مدلی مثل اونا چاق شدم چون من اموزش چاقی میدیدم و بدون اینکه تلاشی بکنم ب چاقی میرسیدم ، ولی بی نهایت رویای لاغری داشتم و مثل مادرم چاقی رو برای جسم خودم قابل قبول نمیدونستم، و تلاش چ تلاش برای رویای لاغری رژیم های متفاوت رو انجام میدادم و اوایل لاغر هم میشدم حتی خیلی لاغر و متناسب ولی بعد مدتی برمیگشتم ب وزن سابق و حتی بیشتر و ب مرور روش های مختلف وداروها …. کلا هر لحظه از زندگی من خلاصه میشد ب اینکه دنبال روش و وسیله وچیزی برای لاغری باشم وانصافا هم هر روشی ک پیدا میکردم با وجود سختیاش تلاشمو میکردم ،ولی ای دل غافل ک ایراد کار جای دیگه اس، ذهن من با من هماهنگ نبود ،من فشار ب جسم میاوردم و تاحدودی موفق هم میشدم ولی ذهن من چیز دیگه ای یاد گرفته بود وحتی تنظیماتش چیز دیگه ای بود، هفته قبل ب دلایلی نشد ک برای این فایل دیدگاه بنویسم و گام هامو ب جلو بردارم ولی هر وق ک وق میکردم همین فایلو باز گوش میدادم دیروز ک داشتم برای بار چندم گوش میدادم ی جایی از فایل چراغی روشن کرد تو ذهن من ک ای وای بر من ، من هر بار از هر روشی تصمیم میگرفتم ک لاغر کنم فقط ب این فکر میکردم ک مثلا الان وزن من ۸۰ کیلوعه و من ده کیلو میخوام کم کنم ،یعنی اون وزن ۸۰ رو برا خودم میدونستم ،یعنی من خودمو روی ۸۰تنظیم کرده بودم و الان تصمیم داشتم ده تاشو کمکنم حالا برای چ مدتی ؟؟؟خب اینم توی ذهنم ثبت شده بود ک مدت زیادی نمیمونی و برمیگردی ،و با هر بار وزن کم کردن وبرگشتن ب قبل این برای من باورش قوی شده بود ،وانتظار منم برگشت ب همون وزن قبل بود،
دیروز فهمیدم من هیچوق موقع لاغری خودمو برای وزن کم تنظیم نکردم ذهنمو آماده وزن کم نکردم، درسته ک راه های من برای وزن کم کردن درست نبود ووقتی خیلی اسون چاق شدم نمیتونم با زجر دادن جسم لاغر بشم ،یاد کرفتم چاقیوو بایدلاغری رو هم اموزش ببینم و تکرار کنم ویاد بگیرم ،من یادگرفتم ک منم باید مثل مامانم تو فلان وزن وسایز باید باشم و ذهنم همون هارو برام تنظیم کرده وهر چقد ک من فشار میاوردم ولاغر میشدم خیلی اسون باز برمیگشتم ب همون تنظیمات،و الان فهمیدم ک اگه بخوام ب سایز و وزنی ک میخوام برسم باید تنظیمات رو درست کنم، اینجا داخل پرانتز بگم ک من این مدت بیشتر از ی سال ک با این سایتم خب خیلی وزن و سایز کم کردم ولی از ی جایی ب بعد دیگه نتونستم و الان متوجه شدم ک گیر کارم کجاست،من سالها باور کردم ک استخوان بندیت وقتی دشته نمیتونی خیلی لاغرتر بشی و بهت نمیاد واصلا مگه استخوان اب میشه واون سایز برا استخونه و رو استخونام باید ی پره گوشت باشه و کلی از این باورها منو ناخوداگاه تنظیم کرده رو سایزی ک دیگع بیشتر از اون نتونم بیام، من حتی قبل عید سایزم پایین تر اومدن بود و لباس های سایز ۳۸برام ازاد میشد ولی اصلا متوجه نشدم ک کی دوباره لباس های ۳۸ برام فیت و کیپ و اندازم شد وهمش میگفتم خب من ک ادامه میدم من کمتوقف نیستم واصلا غیر ممکنه ذهن رواموزش بدی و باز نشه،من ک باور کردم لاغر شدن طبیعت بدن منه بس گیر کارم کجاست،گیر کارم همون ترموستات ذهنم بوده ،بله درسته من در ظاهر سایز ۳۶و حتی پایین تر روبرای خودم دوست داشتم ومیخواستم بهش برسم ولی ی اموزش هایی وباورهایی خلاف این در ذهن ناخواگاه من لونه کرده بود و ترس از لاغری زیاد و زشت شدن و اینکه استخونات درشته وفلان در من بود وهمونها تنظیمات ذهنمو سفت وسخت توی سایز ۳۸ نگه داشته بود ومنی ک خیلی اسون مثل اب خوردن چند سایز کم کرده بودم الان ماه هاس گیر ی سایز بودم ،چرا ؟؟؟چون ذهنم با اون نگرش ها و باورهایی ک داشت با من هماهنگ نبود ک سایزهای پایین ترو هم تجربه کنه،
الان متوجه شدم ک من هم توی ذهنم ی درجه بندی هایی دارم باید اول برم سراغ اون تنظیمات و درجه بندی بعدش برای ذهنم دلیل بیارم ک چرا میخوام اون سایز و وزن روداشته باشم ،وقتی من ترموستات ذهنمو روی سایز پایین تر تنظیم کنم واون رو برای ذهنم زیبا کنم وباورها ونگرش های جدید راجب سایز۳۶ ک رویای من هست رو بهش بدم جسمم هم ک طبیعتش متناسب شدن هست پس ب اسانی ومثل اب خوردن میتونه منو ب سایز دلخواهم برسونه ،من عاشق سایز ۳۶هستم چون فکر میکنم توی این سایز انتخاب لباس های زیادی دارم مخصوصا لباس های برند ک عاشقشم ،این سایزو دوست دارم چون سبک ترم چون توی این سایز ظرافت بیشتری دارم وچون سالم ترم و …………اونقد مبخوام از زیبایی های سایز۳۶ برای خودم بنویسم تا موافقت ذهنم روجلب کنم ،
من برای چاقی فرمول هایی رو یاد گرفتم وچاق شدم و الان فرمول های چاقیمو شناسایی میکنم و یاد میگیرم ک فرمول های لاغری چیا هستن و همین میشه اموزش لاغری،وتکرار کرد واستمرار داشتن هم رمز موفقیت منه، و یکی از مهمترین دلایل لاغر نشدم تنظیمات ترموستاتی ذهنم بود من باورزش با رژیم بادارو ورودی هارو میبستم و تلاش برای اب کردن مثلا چربی بدنم ،کاری ک خود جسمم ب خوبی اونو بلده اگه من تخریبش نکنم،در حالی ک من تنظیماتم ی چیز دیگه میگف ،براب مدتی میومدم پایین ولی اون وزن پایین روذهنم برای خودش نمیدونست ،درجه ی جا دیگه تنظیم بود و ذهن شروع میکرد منو برسونه ب همون درجه وسایزووزنی ک تنظیم کردم ، الان رویای تناسب خودمو دست یافتنی وجزئی از خودم میدونم دیگه تناسب رویا نیست تناسب و لاغری طبیعت منه وچاقی برای بدن من غیر طبیعی بوده،چون غیر طبیعی بوده همیشه در پی رفع اون بودم ،یهو چیزی میچسبه ب پوست مثلا ی تیکه ادامس و سعی میکنیم اونو بکنیم بندازیم دور چرا ک اون ی چیز اضافه اس طبیعی بدن نیست و ذهن درگیر رفع اونه و حالا با فرمول ها و باورهایی لاغری وتناسب روبرای جسمم طبیعی تر میکنم تا ذهنم خود ب خود و ب اسونی بدون اینکه من متوجه بشم و فشاری بیارم خودشو ب سمت تناسب ببره،
خدارو هزاران بار شکرمیکنم ک مسیر درست رو نشانم داده و باعشق وعلاقه مدتهاست در مسیر ذهنی هستم، ومتوجه شدم ک با نخوردن غذاوفشار اوردن ومحدود کردن خودم نمیتونم ب تناسب برسم ،غذا نیاز بدن منه و برای سوخت گیری من ب غذا خوردن نیاز دارم ولی مهم اینجاست ک ب حس ها وپیغام هام توجه کنم تا ب اندازه نیاز مصرف کنم اونوقته ک دیگه مشکلی برای جسمم نیست وجسمم ب خوبی خودش بلده ک از اون مقدار انرژی بگیره واشغالی هم در بدنم انباشته نمیشه ونیازی ب تلاش بیشتر من و ورزش وسختی ب جسمم نیست
خدایا سپاس
به نام خدایی که انتخابم کرد
به زمانبندی خداوند اعتماد دارم 🦋
سلام و درود دوستان پر انرژی و عاشق لاغری
آرزوی لاغری خود را به واقعیت تبدیل کنید
وای خدای من دقیقا روز دوم عید نوروز ۱۴۰۱ این فایل را جذب کردم .
یکی از خواسته های مهم افراد چاق در عید نوروز لاغری است چون هر چقدر هم در دیگر جنبه های زندگی موفق می شوند باز یه جایی ته دلشون می خواهند لاغر باشند .اما چون خواسته با عید نوزوز و البته فرمول ذهنی مخرب عید ما را چاق می کنه شروع میشه همون دوروز اول فراموشمون میشه و یک کم یک کم پرخوری و ریزه خواری می کنیم و هربار با نگرانی به امید روز ۱۴که دوباره با تلاشی و روشی اضافه وزن خود را پائین بیاوریم .
سالهای سال از نوجوانی خیلی از خواسته های من با آرزوی لاغری گره خورده بود شنا که دوست داشتم را نمی رفتم چون چاق بودم و البته اگر می خواستم کوهنوردی بروم بارها می شنیدم که چون اضافه وزن داری به زانوهات فشار میاد وبهتره نروی !..یک سری کارهای لذت بخش اجباری می شدند که به اصطلاح مرا لاغر کنند و سوخت و ساز بدنم را بالا ببرند و یک سری دیگر به انجام نمی رسیدند چون من چاق بودم!…
همه افراد چاق آرزوی لاغری دارند چون واقعیت وجودی آنها لاغری است
بدن ما به صورت طبیعی می خواهد لاغر باشد چون پیش فرض و حالت اورجینال آن لاغری است و دلیلش این هست که لاغرها بدون هیچ تلاشی لاغر هستند .
خیلی از افراد چاق فکر می کنند که توانایی لاغر شدن ندارند یا جسمشون مقاومت داره ولی با دریافت محتوای آموزشی و تجزیه تحلیل فکری این نظریه افراد چاق که مانع لاغری آنها هست رد میشود.
چاقی ما به صورت فیزیکی نبوده و ریشه آن در آموزشهای ذهنی و مغز ما هست که به صورت تصویر چاقی و انتظار چاق شدن در ذهنمون ایجاد شده است و به مرور رفتار منطبق با چاقی در ما شکل گرفته است و منطقی کردن این موضوع برای ذهن آموزش لاغری را آسان و لذت بخش می کند .
اگر تا به امروز آرزوی لاغری ما محقق نشده است به این دلیل است که روش لاغری ما غیر صحیح بوده است و ما سعی داشتیم با ابزار و برنامه های بیرونی که محدودیت و منع غذایی بودند یا فشار سنگین ورزشی بر جسم لاغر شویم والبته اگر به خاطر تغییر سبک زندگیمون به صورت مقطعی کمی هم لاغر می شدیم در نهایت نتیجه ماندگار نداشتیم و بعد از مدت کوتاهی به وزن قبلی خود و یا حتی وزنی بالاتر بر می گشتیم .
چون ترموستات ذهنی ما روی وزن مورد نظر مثلا ۶۸کیلو تنظیم شده بود دقیقا مثل آبگرمکن که اگر روی۶۰درجه تنظیم بشه هر مقدار آب ورودی سرد دریافت کنه چون تنظیم شده شعله ور میشه و آن رابه دمای ۶۰درجه می رسونه در ذهن ما هم یک وزنی به صورت استاندارد با یک تصویر ذهنی و همراه انتظارات چاقی طبق الگوهای ذهنی چاق قرار گرفته است که اگر به فرض مثال شیر ورودی آب را به آبگرمکن ببندیم یا منع غذایی داشته باشیم چیزی تغییر نمی کنه به محض ورود آب دما در ۶۰درجه قرار می گیره و ما هم بعد از مدتی چون روشها غیر صحیح و اصولی نبودند درواقع فیزیکی و بیرونی و بر خلاف اصول یادگیری و خلق موضوع بودند به وزن ثبت شده در ذهنمون می رسیدیم .
ما برای چاقی هیچ برنامه ریزی بیرونی نداشتیم هیچ زمانی هم تعیین نمی کردیم و خیلی راحت و خودبه خودی و آرام آرام چاق می شدیم طوری که متوجه چاقی خود نمی شدیم چون چاقی را یادگرفتیم و بارها تکرار و تمرین و در نهایت در چاقی استاد شدیم .
به تعداد دفعاتی که از جسم خود متنفر شدیم یا به اعداد ارقام روی ترازو و یا دورکمر و بازوی خود توجه کردیم واکنش ما به موضوع چاقی بیشتر شده اعصابمون ضعیف تر و مقابله ذهنی ما با چاقی بیشتر و هر بار خودتخریبی ما بیشتر شده است و اعتماد به نفسمون کمتر تا جائیکه چاقی را یک عامل بیرونی قدرتمند دانستیم که به ما تحمیل شده و اقتدار خود را از دست دادیم .برای ذهن ما واکنش احساسی به منظور خواسته تلقی میشه و براش فرق نمی کنه شوق دیدن عزیزمون باشه یا تنفر و کینه از شخصی هر دو نوعی توجه و خواسته و واکنش هست و آن احساس باعث گسترش موضوع در ذهن و البته زندگی ما می شود تا باز همان احساس را تجربه کنیم چون ذهن به دنبال پیشرفت هست و براش فرقی نمی کنه موضوع چی باشه !…
جسم ما بزرگترین و با ارزشترین سرمایه زندگی ماست که باید مراقبت از آن را یاد بگیریم .
تا سلامت شاد متناسب و جوان بمانیم .
اضافه وزن مشکلات و محدودیتهایی بسیاری در زندگی ایجاد می کند که باعث میشود اقدام به لاغری شخصا دشوار شود .
بنابراین نیاز به آموزش دارد باید به ذهنمون یاد بدیم ما چه وزنی را دوست داریم یعنی ترموستات آن را تغییر بدهیم و البته تصویر جسمی که دوست داریم و فقط با آموزش و تکرار و تمرین و استمرار در مسیر لاغری با ذهن میشه به آسونی لاغر شد و لاغر ماند ….
همانطور که ما برای رانندگی تصمیم گرفتیم کلاس ثبت نام کنیم و آموزش ببینیم و در سعی و تلاش بودیم که با تمرکز بیشتری یاد بگیریم و بعد که گواهینامه گرفتیم با احتیاط رانندگی می کردیم و با فکر کردن متوجه می شدیم که الآن باید دنده عوض بشه یا راهنما بزنم تا کمی مهارتمون بهتر شد و با تکرار و تمرین روزی رسید که به صورت ناخودآگاه همین که سوار ماشین میشیم بدون فکر کمربند ایمنی می بندیم و یا در مواقع لازم بدون فکر بوق می زنیم یا راهنما …به همین صورت فقط با تکرار و تمرین و یادگیری هست که به صورت ناخودآگاه ما از پکیج لاغری ذهنمون بدون فکر استفاده می کنیم روش لاغری با ذهن یک سبک فکری است که هیچ ورزش و رژیم و دمنوش و قرصی ندارد و چون لاغری حالت طبیعی جسم و حق طبیعی ما هست ریشه های قوی در ذهن ما دارد و چون سالهای زیادی از این پکیج استفاده نکردیم یادمون رفته و اما هرروز با دریافت محتوای آموزشی واقعیت را به خودمون یاد آوری می کنیم پس جای خوشحالی داره که بدونیم راه درسته و لاغری آن آسان و ماندگار چون آرزوی لاغری در ذهنمون هست و حالت طبیعی ما هست از طرفی جسم ما در تلاشه که همسو با طبیعت باشه و لاغری ایده آلش هست از طرفی الگوها در ذهن ما از قبل هستند فقط کافیه غبارگیری شوند و البته نتیجه آموزش میشه مهارت یک دودوتای ساده و منطقی .
دلیل چاقی ما عدم تعادل و توازن و هماهنگی ذهن و جسممون هست
ذهن ما چاقی را یاد گرفته است بارها ما سیر بودیم یا میلی نداشتیم به خوردن شیرینی یعنی جسم ما نمی خواسته بخوره ولی دست ما رفته سمت آجیل یا شیرینی و ما خوردیم و بعد از آن عذاب وجدان گرفتیم و خودمون را سرزنش کردیم چون ذهن ما را وادار کرده بخوریم و این جنگ و جدال باعث آسیب دیدن ما شده است .
در محتوای آموزشی لاغری ذهن ما به تعادل میرسه و با جسم ما همسو میشه یعنی کنترل ذهن و احساس خود را یاد میگیریم ذهن خود و کارایی آن را می شناسیم و آن را به خدمت می گیریم .
نقطه سیری و گرسنگی و البته پیغام آن را می شناسیم
با گفتن عبارت تآکیدی نمیشه لاغر شد حتی اگر روزی هزار بار تکرار بشه اول باید پایه و اصول آموزشی را یاد گرفت و بعد از آن عبارت به عنوان تلنگر و جملات انگیزشی استفاده کرد اگر من روزی ده هزار بار هم بگویم من راننده خوبی هستم راننده نمی شوم به قول معروف با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود باید قوانین و اصول یادگیری را بیاموزم و بعد توانمندی خودم را یادآور خودم بشوم .
تفاوت عظیم بین روش لاغری با ذهن و دیگر روشها این هست که هر گاه روشی را انتخاب می کردیم که از اضافه وزن خود بکاهیم روز اول با یک عدد کذایی روبرو می شدیم و با حالت کسلی و خستگی و البته به زور و اجبار با دانستن و تجربه اینکه مسیر سختی پیش رو داریم قدم اول را بر می داشتیم و هر چند سعی داشتیم از راه منحرف نشویم ولی جدال ذهن هرروز کار را سخت تر می کرد و تلاش می کرد ما را به سمت چاقی هدایت کند و در نهایت با یک لقمه اضافه تر از مسیر خارج شده و باز به حالت ترموستات ذهنی خود باز می گشتیم ولی در مسیر لاغری با امید و اطمینان بدون هیچ محدودیتی گام اول را بر می داریم هیچ فردی برای ما برنامه ریزی نمی کنه به آزادی و حق انتخاب می رسیم و هرروز این محتوا آگاهی هایی به ما میدهد که اشتیاق و حس توانمندی را در ما افزایش میدهد مسیری که هرروز مطمئن تر میشی به خودت و قدرت ذهنت و البته آرامش جنس تعادل و حضور هماهنگ بین بخشهای وجودی هست .
همراهی استاد عزیز خواندن دیدگاه دوستان و آلبوم شگفتی سازان بودن در جمعی که درکت می کنند و سفر به درون خود همه پاداش دریافت محتوای آموزشی هست که مسیر را لذت بخش می کند
خدایا سپاسگزارم از تمام فضل و مرمت که در حقم تمام کرده ای
خدایا عاااشقتم
سپاس از استاد پر مهر
دوستان مشتاق یادگیری همواره مانا و پایدار باشید
سلام
دیروز بود که بعد مدتها رفتم واسه خودم لباس بخرم.
چون دراین دوره که بودم تصمیم گرفتم فعلن خرید نکنم ویه مدت بگذره تغییرات رو که احساس کردم برای خودم خرید اساسی کنم .
نمیدونم شاید نمیخاستم اون لحظات سخت خرید قبلی رو تجربه کنم .
وقتی وارد هر فروشگاهی که میشدم برای خرید لباس سایز منو داشتن وچون الانا لباس رو سایز فری یزنند ومن اصلا از این سبک ها خوشم نمیومد چون دلم میخاست لباس سایز خودم رو بگیرم . وسایز خودم شد از ۴۶ به ۴۲ .
جالب اینجا بود وقتی مانتوم رو پوشیدم فروشندش بهم نگاه کرد و گفت چقد این سبک اسپرت بهت میاد وخودش چون چاق بود میگفت هر لباسی نمیتونم بپوشم . و توچون اندامت خوبه بهت میاد .
اینجا بود که نتیجه تلاشهام رو گرفتم . اون بنده خدا نمیدونست که منم روزی در وضعیت ایشون بودم وهرموقع برای خرید اقدام میکردم بهم میگفتن بارداری.
و ذوق خرید درمن میمرد . تازه بعد خرید بایستی میرفتم پیش خیاط ویک سری تغییرات به لباسهام بده تا کمتر چاقیم به چشم بیاد .
با اینکه هنوز خودم حس میکنم یه ۱۰ کیلوی دیگه کم کنم متناسب میشم ولی تو خرید دیروز واقعن لذت بردم .
وجالبتر اینجا بود که لباسی که من گرفتم چون سایزهای بزرگش فروش رفته بود و من تک سایزی که مونده بود خوشم اومد وگرفتم با قیمت نصف قیمت بازار گرفتم و خیلی لذت بخش بود .
و هرلباسی شلوار و تی شرت و … که میگرفتم یه سایز یا دوسایز کوچکتر بهم میخورد . وبعد چندین سال لذت خرید رو تجربه کردم بازم میگم بااینکه خیلی جا داره که ادامه بدم و کم کنم .
اگه من این تلاشها رو نمیکردم واوایل که بهم فشار میومد خصوصا سرزنش عزیزترین کسانت .
که اینها چیه گوش میدی ؟ خرافاتی شدی ؟ کمتر بخور و کار فیزیکی کن لاغرمیشی
پشت گوش نمیانداختم الان خدا میدونه که تو چه وضعیت احساسی بودم .
اصلا تصور کردنش برام سخته . وچه وزن بالایی رو بایستی تجربه میکردم.
به راستی که درخت چاقی را در ذهنمون کاشتیم و بهش رسیدگی کردیم و پرورشش دادیم و بزرگش کردیم .و بر درخت لاغری ما سایه انداخته بود و اون رو خشک کرده بود .
وحالا وقتش بود که دیگه درخت چاقی روبهش رسیدگی نکنیم تا در بی آبی وبی غذایی خشک شه و درخت لاغری ما رشد کنه و تنومند شه .
اول از خدای خودم تشکر میکنم که منو به این مسیر زیبا هدایت کرد و بعد تشکر میکنم از استاد عالیقدر وآموزشهای بی بدلیل شان که در چند روز باقیمانده به عید احساس خوب لاغر شدن رو بهم هدیه دادن .
با اشتیاق و استمرار فراوان این مسیر رو ادامه میدم ومطمنم که وزن ایده الم میرسم . که لاغرشدن یکی از لذت بخش ترین کار دنیاست .
سلام
خداروهزار مرتبه شکر که تونستم تا اینجا همراه شما باشم و هرروز یک قدم برای تناسب اندام و خوش اندامی پیشرفت کنم.
من هم سال های سال برای لاغری مسیرهای اشتباه زیادی رو برداشتم ولی به لطف خدای رحمان به این مسیر هدایت شدم و خوشحالم که یاد گرفتم که باید برای لاغری و متناسب شدن آموزش ببینم که خدارو شکر تا اینجا خیلی موفق بودم.
باسپاس فراوان از شما ❤❤
استاد سلام
واقعا این متنتون و فایل بی نظیر بود😃
من ۵صفحه در موردش نوشتم.
یکی از عقده هایی که من همیشه داشتم این بود که من چون مکانی مناسب ندارم واسه دویدن به این دلیله اندامم اینجوریه،
و همیشه حسرت داشتن اندام اون بازیگرای معروف هالیوود رو داشتم چون میگفتن ما الانم تو این سن کیلومترها دوو انجام میدیم ،میگفتم خوش به حالشون فقط دلیلش اینه😄
الان متوجه شدم که دلیل خوش اندامی و خوش تیپی اونها رژیم غذایی قوی،ورزش سخت و مداوم،شانس و ژنتیک ، استعداد و تلاش نیست بلکه به دلیل افکار و رفتار غذیی صحیحی است که در ذهن این افراد وجود دارد.
مشابه این مجموعه فرمولهایی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد در ذهن ما نیز وجود دارد فقط باید به کمک روش صحیح و بی نظیر تناسب اندام باذهن، آنها را پیدا کنیم و از آنها استفاده کنیم.
در روش لاغری با ذهن فقط فرمولهای صحیح و لاغر کننده به ما یادآوری میشود .
❤خدایا شکرت برای راهنماییم
و هر چیزی که بهم دادی❤
《ممنونم استاد گرامی》
سلام
گام یازدهم:آرزوی لاغری خود رابه واقعیت تبدیل کنید.
داشتن آرزوی لاغر ی باید این ذهنیت رو درما بوجود بیاره که اگر ما سال هاست با وجود تمام شکست هایی که از روش های مختلف لاغری نصیبمون شد اما هنوزم رویای متناسب شدن داریم یعنی حالت طبیعی و پیشفرض جسم ما متناسب بودنه . اگه به هر دری زدیم تا لاغر بشیم برای این بوده که درونمون ناراضیه از اضافه وزن و داره فریاد میزنه که لاغر بودن و دوست داره باید برگرده به اصل خودش .
هیچ انسانی در جهان نیست که رویای فقر و بیماری و چاقی داشته باشه . چرا چون همه ی اینها غیر طبیعیه خلاف قوانین جهانه . و ازونجا که ذات ما تمام اینهارو میدونه شبانه روز داره مارو تشویق میکنه که به این اهداف برسیم .ولی ازونجا که ما هیچ شناختی نداریم از عملکرد ذهنمون و از جهان به جای اینکه همسو بشیم سوار این موج بشیم تا مارو باخودش ببره جاییکه دوست داریم برعکس تمام توجهمون رو میزاریم برای حسرت خوردن و غصه نداشته هامون رو بخوریم و چی عایدمون میشه؟ناخواسته های بیشتر با حجم و تنوع بیشتر .
وقتی من آگاه باشم ازاین موضوع دیگه نباید با عجله و ناراحتی بجنگم برای ازبین بردن اضافه وزن یاهر مسئله دیگه ای .چون کارکرد بدنم اینو درک نمیکنه که من از چاقی بیزارم پس دوهفته ای منو خلاص کنه و تموم شه بره . اون طبق یه قاعده و قانونی کار میکنه و راه خودشو میره بایه سرعت مشخص تمام اعمال بدنمو داره انجام میده . من اگر دستم زخم بشه با دعا و نذر و نیاز نمیتونم سرعت ترمیم و بالاببرم فقط باید اعتماد کنم به جسمم و بدونم یه مراحلی باید طی بشه تادستم خوب شه . من فقط باید تخریب و بزارم کنار مانع تراشی نکنم .من اگر بتونم هدفم رو با باورهام همسو کنم اونوقته که حرکت برام آسونتر میشه .
تا قبل از آشنایی با روش ذهنی دوست داشتیم لاغربشیم اما هزارو بک باور اشتباه داشتیم مثل اینکه بدن من در برابر لاغر شدن مقاومت داره یا لاغری سخته و نمیتونم لاغر شم. اما وقتی منطقی کنم برای ذهنم که جسم من مقاومت نداره هیچ، تازه بشدت عاشق سبکی و لاغریه جسم من هوشمنده و میدونه چاقی یه ناهماهنگیه حالت غیر طبیعیه و از خداشه که برگرده به تنظیمات کارخونه !
اگر تا الان موفق نشده خودشو برگردونه به طبیعتش انقدر مانع تراشی کردیم براش انقدر بهونه ها اوردیم و تخریب کردیم که واقعا نتونسته خودشو ترمیم کنه . ما بخش قدرتمند و اصلی ماجرا که ذهن و یادگیری هست رو کاملا نادیده گرفته بودیم و فقط فشار فیزیکی به جسم میوردیم معلومه لاغر که نمیشدبم تازه چاق و چاقتر میشدیم تاجایی که به حالت تسلیم رسیدیم . تا رانندگی یاد نگیریم از راه صحیحش ، مگه میتونیم پشت فرمون ماشین بشینی که توقع داریم بدون هیچ آگاهی و آموزشی بتونیم لاغر بشیم . لاغری اصولی و ماندگار !
بارژیم ورزش و هر روش بیرونی مافقط به قول استاد شیر گاز فقط بستیم نمیزاریم ورودی داشته باشیم با کم خوردن یافعالیت شدید . اما ترموستات ذهنمون روی عدد وزنی خاصی که مطابق تصویرای ذهنی که خودمون بهش دادیم تنظیمه .هزاری هم تلاش کنیم به محض اینکه روش و رها کنیم کم کم برمیگردیم به همون وزن .تاابد مگه میشه رژیم و محدودیت ادامه داد بالاخره یه جا خسته میشیم و رها میکنیم. انگار دوباره شیر گاز و باز کردیم شعله رو که روشن کنیم باز میریم رو اون دمایی که خودمون تنظیمش کردیم .
اما وقتی موافقت ذهن و جلب کنیم و براش توضیح بدیم چه وزنی رو دوست داریم و چرا دوست داریم مگه چی میشه چه مزایایی داره رسیدن به وزن مورد علاقمون و خطرات وزن فعلی و مضرات چاقی رو هم یادآوری کنیم تازه کم کم باماراه میاد و مارو به سمت متناسب شدن هدایت میکنه .
هر روشی بخواد یه چیزی بیرون از خودمون رو به ماتحمیل کنه صدرصد به نتیجه دلخواه و ماندگار نمیرسه . مگه برای چاقی ما از کسی برنامه گرفتیم رژیم خاصی رعایت کردیم که برای لاغری اینکارو باید انجام بدیم . هر فرمولی که درذهن یه فرد لاغر هست درذهن ماهم هست فقط سالها بی استفاده مونده و خاک خورده . کافیه ذهنمون رو پاک کنیم گردگیری کنیم تا اون فرمولا خودشونو نشون بدن .
من سالهای سال هر غذایی که خوردم حتی رژیمی زهرمارم شد چون فکر میکردم که هواهم بخورم چاق میشم چون سیستم بدنیم اینجوریه ! اما تو این مسیر که قرار گرفتم انگار پرده ها از جلو چشمم برداشته شد دنیارو جور دیگه دارم نگاه میکنم همه چیز برام شفاف شده . اکثر ترسهام نابود شدن . دیگه غذا خوردن نه برام زجر اوره نه خیلی لذت آنچنانی داره به چشم یه کار خیلی طبیعی و مورد نیاز بهش نگاه میکنم . من اگر غذانخورم که میمیرم مریض میشم انرژی برای فعالیت های روزمرم ندارم . اون رو حق مسلم و طبیعی خودم میدونم دیگه .یجورایی با غذاها و مواد خوراکی به صلح رسیدم و دیگه از این مسئله گذشتم .ثانیه ای وقتمو برای فکر کردن به غذا تلف نمیکنم چون ایمان دارم رفتارم کاملا صحیح و برحسب نیاز بدنمه.این بزرگترین و ارزشمندترین دستاورد منه تو اینمدت که بااستاد و دوستان هم مسیر همراه بودم. که شاید بعضیا باورشون نشه بدون هیچ فشار و محدودیت و زجری ما بچه های لاغری باذهن یادگرفتیم سیری و گرسنگی واقعی رو تشخیص بدیم .
همینقدر نامحسوس و راحت تونستم یکی از فرمولای اشتباه ذهنمو اصلاح کنم و ازاون فرمول صحیحه که ازقبل بوده استفاده کنم .
یه زمانی فکر میکردم بدن من با کل عالم فرق داره شاید سوخت و سازم پایینه که بیشتر کالری های غذارو ذخیره میکنه و چاقم میکنه اما الان هربار کسی اینو میگه تو ذهنم یاداوری میکنم که بدن من هم تونسته چندین و چند تن غذا رو رد کنه یه فرد لاغر اندامم همین مقدار و ….. پس بدن طفلکی من کجاش ایراد داره که سال ها بهش برچسب زدم که نمیتونه نمیتونه نمیتونه …….بدن ازاین قدرتمند تر شگفت انگیز تر ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!در بدترین حالت کم کاری تیروئید بعد سالها نهایتا سه تا 7 کیلو فرد چاق میشه پس بقیه اضافه وزنمون از کجا بوده ! و باقی باورهای اشتباهم رو هم به همین شکل دارم کم کم جابه جا میکنم .
گاهی اوقات به خودم میگم اینهمه که از بدنمون ایراد میگیریم و ناتوان و مورد دار خطابش میکنیم یکبار به عملکرد فوق العادش طی اینهمه سال که شبانه روزی درخدمت ماست فکر کردیم ؟ اگه آگاهانه و بی طرف نگاه کنیم به خودمون واقعا باید ساعت ها اشک بریزیم از اینهمه ناشکری .اصلا خدایی که برای هرچیزی اندازه ای معین قرار داده و این کهکشان های باعظمتو خلق کرده و اداره میکنه ودر قرآن بارها اشاره کرده به علم بی نهایت خودش که برهرچیزی احاطه داره مگه امکان داره بنده اش رو جوری خلق کنه که ایراد داشته باشه بابقیه فرق کنه سالها اذیت شه اززندگیش نتونه لذت ببره و ناتوان باشه در یه لاغر شدن که کلی ادم الان دارنش و براشون طبیعیه . باورکنیم که افکار و عملکرد خودمون این وضع و بوجود اورده و از جایی که همه چیز دردنیا دو وجه داره همونطور که چاق شدیم لاغر هم میشیم .
کافیه رویای لاغریمون و فراموش نکنیم 🍃🍃🍃
باسپاس استاد عزیز . شما و همگی دوستان در پناه خداوند شاد و متناسب باشید 🌹
به نام خدای مهربان
وقت بخیر عزیزان
واقعا همینطوره دیگه دست دس نکنین از این اموزشها استفاده کنین ، من هم دیگه قبل از دوره واقعا نمی دونستم چیکار کنم از همه این روش ها و رژیمها خسته شده بودم و هی هم چاق تر می شدم و همش فکرم این بود که نمی خوام کار خاصی انجام بدم همه همه چی می خورن من باید یه چیز دیگه بخورم اینو بخورم اونو نخورم خلاصه به این روش هدایت شدم همیشه رژیم می گرفتیم ورزش بعد خسته می شدیم و دوباره به روش عادی زندگی و اون فرمولها بنابراین دوباره چاق می شدیم .
من واقعا نمی دونم من چرا انقدر دیر متوجه شدم که این روشها کار نمی کنه چرا وقتی ول می کنی دوباره چاق می شی .. و همه رژیمها هم می گفتن در یه ماه ده پوند اینطوری زمان و وزن و تعیین می کردن . هر روشی که در اون زمان و مقدار باشه اشتباهه مگه ما موقع چاق شدن زمان و مقدار مشخص کردیم . همونطور که چاق شدیم همونجور هم باید لاغر شیم . کار خاصی نباید بکنیم در حین زندگی روزمره باید بتونیم لاغر بشیم .خدا رو شکر که من الان خیلی وقته روی ترازو نرفتم فکر کنم کم کم داره از سرم میافته .حالا شاید آخر این دوره برم نمی دونم .ولی گاهی بهش فکر می کنم .
دیگه با این اموزشها یاد گرفتیم که چطوری لاغر بشیم و منم اصلا دس دس نکردم سریع شروع کردم این چند ساله هم که دارم ادامه می دم هنوز . این اموزشها باعث می شه ذهن و جسم در تعادل قرار بگیره و ناخوداگاه باشه واکنش هامون .چاق شدنمون با رنج و سختی نبوده و حالا باید لاغر شدنون هم به همون صورت باشه .و نباید درگیری ذهنی داشته باشه و نتیجه موندگار می شه .
سلام استاد عزیز
من امروز گام یازدهم را همراه شما برداشتم واز این بابت خیلی خوشحال وسپاسگزار خداوند هستم چون من در گام دوم بودم که شوهرم مریض شدند ویک هفته خوابیدند ویه جورایی کارهای خانه برایم زیاد شد خرید دکتر بردن
خلاصه اوضاع دیگه بهتر شده ومن خوشحالم که در آن شرایط تا ۱۲ شب بیدار میماندم با وجود خستگی نوشته فایلها را میخواندم وبعد فایل را گوش میدادم وهر شب هر چند در حد چند خط دیدگاه میگذاشتم واصلا متوجه نبودم چی تایپ میکنم
چیزی که از فایل امروز درک کردم اینه که ذهنم در تعادل با جسمم باشه یعنی ذهن دستورهای درستی به جسمم بدهد
مثلا من با یک شیرینی مواجه میشوم ذهن ناهماهنگ سریع دستور میده بخور ودستم میره سمت شیرینی وبرمیدارم میخورم بدون فکر کردن اما ذهن متناسب آموزش دیده ودرست با مواد خوراکی برخورد می کند ووقتی ذهن متناسب باشد جسم متناسب میشود
درسته من برای تحقق آرزوی لاغریم باید در این مسیر بمانم وهر روز آموزش ببینم وقتی در مسیر باشم مدام به خودم هدفم را یاد آوری میکنم ووقتی من شور واشتیاق برای هدفم داشته باشم خداوند وکائنات هر کاری میکنند تا من به هدفم برسم چون آنها بیشتر از خود من دوست دارند من خوشبخت باشم وتنها مسیر درست لاغری با ذهن است من در مسیر میمانم تا با هدایت خداوند در مسیر دوره ها قرار بگیرم
سپاس از شما استاد گرامی بابت تهیه این فایل پر از آگاهی
خدایا متشکرم دوستت دارم
سلام
انقدر با این فایل ارتباط گرفتم که حیفم اومد یبار گوش کنم، دوبار پشت هم گوش کردم و دوبارم متنشو خوندم، داستان زندگی منو تعریف میکردین، چقد اول عید با اراده زیاد تصمیم میگرفتم از همین روز اول سال درست غذا بخورم و همون شب اول با سبزی پلو ماهی همه چی و خرااااب میکردم و هیچ وقت نتونستم به تصمیمم تو این همه سال عمل کنم، کل شیرینیهایی که واسه عید میخریدم و خودم میخوردم کل این سالها داستان همین بود، خودم و میکشتم تا عید لاغر شم همینکه عید میشد کم کم بیشتر میخوردم و دو ماه نمیشد کل وزن برمیگشت، انقدر بدم میومد تا یکی میدید لاغر شدم فوری بهم میگفت تو که باز چاق میشی چقد رژیم میگیری انقدر موضوع لاغری برام مهمه که میام رو هرموضوعی برای تغییرش تو زنذگیم تمرکز کنم ذهنم میره سمت لاغری، انقدر زحمت میکشیدم با ورزش و رژیم سخت خودمو لاغر میکردم و خبر نداشتم ذهنم چاقه فرمولاش چاقه افکارم چاقه رفتارم چاقی ذهنم رو عدد بالای وزنی تنظیم شده، واسه همینه به سرعت با ول کردن رژیم برمیگشتم سرجای قبلیم، ولی بازم همیشه فکر و ذکرم لاغری بود، خدایا تو چقد دوسم داری که بالاخره چشم و گوشم باز شد و هدایتت و دیدم خدایا تو چقد دوسم داری من و با این روش آشنا کردی، مگه میشه آدم از یه روش خسته نشه؟؟ مگه میشه ادم عادت کنه به گوش دادن این همه فایل؟؟ استاد من واقعا ناراحت میشم شما میگین از فایل های رایگان استفاده کنین، این فایل ها اصلا رایگان نیستن خیلی ارزشمندن، کاش دیگه نگین رایگان بگین فایل های با ارزشی که هدیه شماست به ما، واقعا انسان درستکاری هستین که اینجوری خالصانه دانسته هاتونو در اختیار ما میزارید، من باید رویای لاغریمو تبدیل به واقعیت کنم، هرچیزی که داشتنش به ما حس خوب میده همون چیزیه که خواست خداست و این حس خوب همون خداست، لاغری حق منه جسمم هم همون کاری و میکنه که من بهش دستور میدم، بهش گفتم انقدر متناسب میشی تا خودم بگم تا همینجا کافیه، هر روز کارت متناسب کردن من باید باشه
چرا همه افراد چاق آرزوی لاغری میکنند؟ بدن ما در طبیعت خود باید متناسب و لاغر باشد که متاسفانه به دلیل عادت ها باورها و رفتارهای اشتباه ما از حالت طبیعی و نرمال خود خارج شده و به همین دلیل همواره در حال ترمیم خودش می باشد ولی چون سرعت تخریب باورها و رفتارهای ما بیشتر از سرعت ترمیم بدنمان میباشد بدن ما نمیتواند متناسب بماند .در دوران رژیم هر رژیمی ما از تخریب بدن خود دست بر می داریم و شما نمیدانید بدن من با چه سرعت بالایی خود را ترمیم میکند و چقدر سریع من را به تناسب می رساند من متناسب می شوم ولی وقتی متناسب می شوم دوباره به زندگی عادی خود بر می گردم رژیم را رها می کنم و تخریب شروع میشود و با سرعتی بیشتر از ترمیم پس من دوباره از تناسب جسمی خارج میشوم.وس رژیم راه علاج نیست من باید باورهای مخرب را رفتارهای مخرب را از بین ببرم بدن عزیزم خود را ترمیم می کند و من را متناسب خواهد کرد .من هم فهمیده بودم اشکال از این باورها و رفتارها است و بارها تصمیم گرفته بودند و رفتارهای غلط را کنار بگذارم مثلاً تند خوردن را مثلاً پرخوری را ولی موفق نمیشدم و راهش را بلد نبودم امیدوارم در این مسیر رفتارها و عادت های درست در من ایجاد شود و من به آرزوهایم برسم.
سلام وقت بخیر دوست عزیزم
برای ترک رفتارهاتون (تند خوردن و پرهوریتون) از چالش من اینو نخوردم (چالش تغییر عادت) استفاده کنید.
شاد و موفق در مسیر تناسب فکری باشید❤️❤️
سلام دوست هم مسیر
ممنون از شماامیدوارم شما هم در این مسیر زیبا شاد و موفق و پایدار باشید 💖💐💐💐
سلام استاد عزیزم ودوستان همراهم
واقعا عالی ودرست میگید استاد من سالها در آرزوی لاغری بودم میتونم بگم از زمانی که خودمو شناختم چاق بودم.
آرزوی لاغری باعث شده بود راهها مختلفی را امتحان کنم
ولی زمانی که راهی را شروع میکردم همون اول با خودم میگفتم کی تموم بشه ومن لاغر بشم وراحت بشم وهر چیزی که دوست دارم بخورم یعنی یک جورایی برگردم به عادت پرخوری
ذهن من انگار مثل یک رباط شده بود با دستور اینکه قراره منو چاق کنه ومدام دستورهایی می داد که منجر به چاقی من میشد.چون باور کرده بود که مثلا غذا زیاد منو سیر میکنه یا اینکه بدن من پر مصرفه وچه عالی شما این باور را عوض کردید به اینکه بدن ما یک بدن کم مصرفه وبا مقدار کمی غذا انرژی میگیره من که لذت میبرم از این باور جدیدم وچه عالی داره کمکم میکنه.
میدونم باید روی ذهنم دیگه کار کنم تا کی مهم نیست چون دارم لذت میبرم نمیگم چی بخورم چون ذهنم وقتی لاغری را یاد بگیره قطعا راهنمایی هایی منو میکنه که من متناسب بشم.
یک تجربه میخوام از این فایل بگم که دیروز برام اتفاق افتاد ومتوجه تغییر فرمول های ذهنی ام شدم.
من دیروز در یک برنامه صعود یک قله ۳۲۰۰ متری شرکت کرده بودم صدای دوستان همنوردم را تو مسیر میشنیدم که ابتدا میگفتند کی صبحانه بخوریم در صورتی که منم هیچی نخورده بودم واز ساعت ۳.۳۰ صبح حرکت کرده بودیم
این باور که بدن من کم مصرفه باعث شده بود با یک شکلات وآب تا ساعت ۸ صبح سیر باشم با خودم میگفتم هر زمان وقتش بشه وسرپرست اعلام کنه می خوریم مهم نیست چون من اگه سرپا گرسنه بشم با یک سیب سیر میشم
موقع نهار شد.در زمان گذشته ذهن من مدام منو توجیه میکرد که حالا که این همه کار کردی .راه رفتی خسته ای وووووودلایل زیادی که خوردن بیش از حد منو توجیه کنه
ولی این بار متوجه دستور جدیدی شدم من دوتا ساندویچ برای صبح برده بودم یکی املت ویک پنیر صبح ذهنم گفت پنیر را بخور ولذت ببر
ظهر هم ۲ تا ساندویچ داشتم یکش را مقداری از نوشابه ام خوردم دیدم داره میگم کافیه تو الان سیر شدی باید سبک باشی من دیشب که برگشتم با دوتا ساندویچ اضافه وکل خوراکی هام برگشت خونه اگه قبلا بودم حتما تو راه ویا میرسیدم خونه با هزار توجیه اونا را میخوردم ولی وقتی اومدم اون دو تا ساندویچ را به بچه هام دادم و خودم فقط یک چایی خوردم
زیبایی این قضیه این که من اصلا تصمیم خاصی نگرفتم که کی وچقدر قراره بخورم کاری که در زمان قبل انجام میدادم
ولی الان در لحظه تصمیم های عالی گرفته میشه.
خدارو شکر وبسیار بسیار استاد عزیزم سپاسگزارم برای آموزشهای بینظیرتون
به نام خداوند مهربانم
سلام استاد عزیز
به لطف خدای مهربانم و لطف شما تونستم گام یازدهم رو بردارم و همچنان در من این شور و اشتیاق زیادتر و زیادتر شده.
بله استاد شما درست میگین برای شخص خود من هم لاغر شدن همیشه یه رویا بود ! همیشه میتونستم خودم رو به وزن دلخواهم یا نزدیک کنم یا حتی به همون وزن برسونم ، اما هیچوقت نتونستم وزنم رو حفظ کمن و این بزرگترین کابوس زندگی من بود که من نمیتونم لاغری خودم رو که به سختی و عذاب بهش رسیدم حفظ کنم!
من همیشه از اینکه تحت فشار باشم برام دردناک بود !! حتی توی رژیمهای سختی هم که میگرفتم همش به این فکر میکردم چقدر وعده ناهارم سالادم زیاد باشه که بتونه کنار غذا فقط سیری کنه!! یا بارها برام دیش اومده بود که تو رژیم های سخت و وحشتناک بودم که کنارم دوستان یا خانواده ام شروع به خوردن مثلا شیرینی مورد علاقه ام میکردن که در اعصاب و روانم تاثیر می گذاشت !! همیشه خودم رو سرزنش میکردم که « ای کاش منم لاغر بودم هرچی دلم میخواست میخوردم» اما هیچوقت تا شروع این دوره ها از خودم سوال نکردم من چه فرقی دارم با اونهایی که تناسب اندام دارن؟!! چرا اونها میخورن و لاغرن؟! ولی من میخورم و چاقتر از دیروز میشم!! من تازه تو این دوره فهمیدم خون اونها رنگیتر از من نیست!! بلکه این من هستم که با آموزش اشتباه به ذهنم این شرایط رو برای خودم ایجاد کردم!!
ذهن عزیز من داره به مدت دوازده روز آموزش میبینه که بدن من هیچ فرقی با یه بدن آدمی که تناسب اندام داره نداره ! فقط باید درست فکر کنه!! ببینه کی نیاز داره!! به چشم هاش اجازه تصمیم گیری نده که به مغزش فرمان بده باید هرچیزی رو بخوره!!! بلکه این ذهنه که با کمی فکر تصمیم بگیره آیا گشنه هست یا نه؟! یاد بگیره درست غذا خوردن رو بدون اینکه ذره ای گشنگی رو حس کنه عذاب بکشه! بدون اینکه خوردن چیزی براش رویا باشه…
با سپاس از شما استاد عزیز🌸
سلام و درود
از اینکه احساس بهتری دارید و با اشتیاق ادامه میدی خوشحالم و به شما تبریک می گم
لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید
این نوشته را به اشتباه در پاسخ به دوست دیگری نوشته اید
سلام وقت همگی بخیر
به زیادی متن نگاه نکنید بخونید مطمئنم پشیمان نخواهید شد
برداشت من از این گام
ما برای این که بخواهیم لاغر شویم می بایست این لاغر شدن را به ذهن خود القا کنیم تا نتیجه اش را در جسم ببینیم و نه بالعکس کاری که رژیم انجام میدهد این است که ما با ذهن خود مبارزه میکنیم نه سازش زیرا ذهن میگه بخور اما شما جلوی اون می ایستید و میگید نه من نمیخورم
به عبارتی اراده شما در برابر ذهن شما قد علم میکند
یا اینگونه بگویم که در رژِیم هایی که توسط اشخاص دیگر طراحی شدند به ما ماهی داده اند نه ماهیگیری را
شاید بگویید خب من برای خودم رژیم تعیین میکنم اینگو اشخاص دیگری اینکار را نکرده اند
بله این هم حرفی است اما منظور من از اشخاص دیگر همه چیز و همه کس به جز ذهن ناخوداگاه شما هست
اجازه دهید منظورم رو واضح تر بیان کنم
شما با ذهن آگاه تان تصمیم میگیرید و برنامه رژیمی مینویسید(هر چند این کار به دلیل بی تجربه بودن شما از نظر پزشکی درست نیست ولی به هر حال مینویسید) حال وقت عمل کردن است طبق برنامه امروز باید 10 قاشق غذا بخورین
سوال: این 10 قاشق را بر چه اساسی انتخاب کردین یا اصلا فرض کنیم رژیم را پزشک تعیین کرده او بر چه اساسی این کار را کرده؟
شاید جواب دهید خب انتخاب 10 قاشق توسط ما غلط بوده ولی توسط پزشک بر اساس معیار ها و شاخص های خاصی هست
سوال: ان شاخاص ها بر چه اساس است؟
بله شاید تا این حد به این موضوع فکر نکرده باشین که این شاخص ها از کجا می ایند
در حقیقت بر اساس مطالعه روی افراد مختلف میزان غذایی که نیاز دارند تا به حالت سیری برسند را پزشک ثبت و با توجه به شباهت شما به الگو های موجود به شما میگویند با این مقدا شاخص توده بدنی(BMI) این مقدار غذا را مصرف کنید
سوال: تا اینجا که همه چیز منطقی است پس شکل کجاست
بله از این جا تا حتی زمانی که شما نتیجه میگرید(لاغر میشوید) همه چیز منطقی است اما این مشکل وجود دارد
که شما با اینکه لاغر میشوید چرا لاغر نمیمانید؟
چون شما هیچگاه به روند لاغر شدن خود دقت نکرده اید
بیایید روند لاغر شدن تنها بر اساس کاهش میزان غذایی مطالعه ای داشته باشیم
1- شما به پزشک مراجعه کرده و براساس مراحلی که در بالا گفتم رژیم متناسب خود را دریافت میکنید
2- زین پس ذهن خوداگاه شما (اراده شما) در مقابل ذهن ناخوداگاه شما(هوس های شما) به مبارزه برخواهد خواست و شاهد پرخاشگری در برخی افراد خواهیم ماند اما شما چرا این را تحمل میکند؟ بله درست است به امید روزی که لاغر شوید وووووو از دست این رژیم خلاص شوید اما به راستی چرا ذهن ناخوداگاه و ذهن خوداگاه با هم به مقابله می پردازند؟
زیرا ذهن ناخواگاه شما تا پیش از این عادت به خوردن بیش از اندازه غذا داشت اما اکنون یکدفعه و بدون هیچ توضیح ودلیلی(بدون هیچ اموزشی) میخواهید عادت او را به هم بزنید پس شاهد مقابله هستیم
3- خب به هر طریقی که بود شما مراحل بالا را طی و لاغر شدید
شما در این مدت چه کردید؟ بله درست است سبک زندگی که فردی دیگر برای شما طراحی کرده بود را اجرا کردید بدون انکه از اون شخص (پزشک) بپرسید چرا باید این سبک زندگی(مثلا 10 قاشق غذا خوردن در وعده ناهار) رو باید اجرا کنم
اصلا به همین دلیل هست که میخواهید پس از لاغر شدن رژیم خود را ترک کنید
چون علت سبک زندگی را نمیدانید و ان برای شما شخصی سازی نشده چون هیچکس بجز ذهن ناخود آگاه شما نمیتواند سبک زندگی کاملا شخصی سازی شده برای شما را ارائه دهد
پس تا اینجا متوجه شدیم روند رژیم این هست که سبک زندگی شما را تغییر میدهند تا نتیجه بگیرید
اما از ان جایی که اکثر رژیم ها را نمیتوان به مدت دائمی داشت پس نمیتوان سبک زندگی دائمی با توجه به ان رژیم داشت زیرا به عنوان مثال رژیمی که میگوید بستنی و چیپس و پفک حذف درواقع سبک زندگی با حذف این ها بیان میکند اما ایا شما میتوانید تا اخر عمر از این ها مصرف نکنید معلومه که نه پس متوجه شدیم این سبک زندگی ها ماندگار چیست
اما به راستی راهکار چیست
خب ما طبق الگو برداری از رژیم متوجه شدیم باید سبک زندگی ارائه بدیم
اما سبک زندگی باید شرایط زیر را داشته باشد
1-ذهن ناخوداگاه طراحی کرده باشد
2- دائمی باشد
3- دلیل ان را بدانیم تا سختی و رنج نکشیم
خب حال به نحوه چگونگی ان میپردازیم
اگر بگوییم احساسات زیر مجموعه ای از ذهن ناخوداگاه ما هستند پس برای این که سبک زندگی را ذهن ناخوداگاه ما طراحی کند میتوانیم از احساسات کمک بگیریم به این گونه که هر حسی را ابتدا درک کرده و سپس بدان پاسخ دهیم اینگونه ما به اندازه نیاز خود رفتار کردیم اینگونه ذهن خوداگاه که دستور رفتار کردن را میدهد با ذهن ناخوداگاه در یک جهت هست نه در خلاف هم
برای مثال
تا به حال به این توجه کرده اید که چه زمانی دلتان میخواهد غذا بخورید؟
اگر واقعا به این سوال پاسخ دهید دلایل متعددی را اورده اید مثل پرخوری عصبی تنش رهایی از افکار مزاحم و….. اما از بین تمام مواردی که نام بردید تنها یک مورد از احساس و ذهن ناخوداگاه شما سرچشمه گرفته و ان زمانی است که واقعا احساس گرسنگی میکنید
اصلا چند وقت است که اخساس گرسنکی نکردید تا به حال به ان فکر کرده اید؟
شما عادت کرده اید که هر از گاهی بروید سر یخچال و چیزی بخورید اما ایا از روی احساس ؟ معلوم است که خیر شما از روی عادت غلطی که دارید(رفتن سر یخچال) غذا میخورید نه برای رفع نیاز خود
اما باید چه کرد؟
قرارمان شد که شما برای پاسخ به نیاز و احساس گرسنگی تنها غذا بخورید پس باید ابتدا احساس گرسنگی و نشانه های ان را بشناسید
عادی ترین نشانه گرسنگی احساس خالی بودن معده است خب پس
خب الان که این احساس را حس کردید وقت ان است که غذا بخورید
سوال بزرگ : چقدر بخوریم؟
جواب بزرگ: بر اساس نیاز خود
بله این سخت ترین مرحله کار است شما باید به اندازه ای غذا بخورید که احساس سیری را تجربه کنید
اولین نشانه سیری این است که دیگر احساس خالی بودن معده نکنید
اما ممکن است بعضی بپرسند که خب با اولین لقمه این احساس به سراغ ما می اید
حق با شماست در این مرحله شما نیاز به تمرین و تکرار دارید زمانی که شما غذا میخورید کمی جذب در دهان و معده انجام و کمی هورمون مربوط به سیری ترشح و شما احساس سیری میکنید اما بیشترین جذب در روده باریک انجام و هورمون های سیری که از روده باریک به مغز فرستاده میشود خیلی اثر عمیق تری دارند و شما به وضوح ان را در خود میبینید و دست از خوردن میکشید
خب پس اگر ما اینگونه عمل کنیم سبک زندگی دائمی برگزیدیم که بر اساس احساسات و نیاز ما و کاملا شخصی سازی شده صورت گرفته
پس دیگر ذهن ناخوداگاه با ذهن خود اگاه درگیر نمیشود
به عنوان مثال
امروز قرمه سبزی دارین
احساس گرسنگی میکنید(درک این احساس بسیار مهم است )
شروع به خوردن غدا میکنید طی برای مثل 10 قاشق اول احساس سیری میکنید یعنی ذهن ناخود اگاه شما میگوید غذا نخور در این اراده شما که همان ذهن خود اگاه شما است هم میگوید چشم و نمیخورد
اما اگر رژیم از پزشک دریافت کرده باشین پس از خوردن چند قاشق برای مثال 10 قاشق اراده شما (ذهن خوداگاه شما ) بر اساس دستور پزشک میگوید نباید بخورم ولی چون شما برای درک احساس سیری تمرین نکرده اید یا به عبارتی سیری را برای خود خفگی با غذا تعریف کرده اید و نه رفع نیاز بدن
ذهن ناخوداگاه دلیل این دستور ذهن خود اگاه را نیمفهمد و شما دچار چالش درونی میشیود که اگر غذا نخورید دچا عدم تمرکز حواس و پرخاشگری میشوید و اگر هم غذا بخورید دچا عذاب وجدان میشوید
خب میدونم زیاد شد ولی امیدوارم لذت برده باشید
اما از ان جایی که انساس دغدغه مند است و ذهنی پرسشگر دارد
سوال پیش می اید که نتیجه چه میشود ؟
این سبک زندگی تا کجا ما را دچا تغییر وزن میکند؟
من خود حدس هایی میزنم اما ترجیح میدم فایل ها را ادامه دهم تا نظر یا فرمول اشتباهی را به شما تلقین نکنم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصود و من نوسفرم
بنام خدا 🌹
هروقت شروع میکنم به نوشتن حقیقت اینه نمیدونم ازکجا اما ازیه جایی به بعد می بینم دارم مینویسم و ادامه میدم درمورد لاغری و لاغرشدن هم همینه وقتی که خواستم شروع کنم و فقط برای خودم شروع کنم دیدم که داره ادامه پیدا می کنه. بااینکه این روزهادرگیر حواشی زیادی شدم ولی وقتی بهش فکرکردم دیدم اینها همه حاشیه است ومن تنها بخش مهم زندگی خودمم و دوباره برگشتم به خودم وتمریناتم و به خودم گفتم منی که طی این همه سال منتظرلاغری بودم وکلی رنج کشیدم و چاقی روزندگی کردم بایدبیشتربه خودم فکرکنم به زندگیم شاید باورش برای خیلیا سخته اما از وقتی مشغول انجام این برنامه هاوگوش دادن به فایل ها ی این سایت شدم من خیلی بهتر با بیماری صر ع کنار اومدم وکمتر تشنج بهم دست میده قبلاً تمام فکرم چون روی چاقی بودو همیشه به فکر حرفای اطرافیان خود م دربارهی مریضیم واینکه همیشه بیماری منو به چاقیم ربط میدادن و به خیلی چیزای دیگه مثل بچه داشتن و دکتر م فقط بهم گفته بود که تشنج باید کنترل بشه تا دوباره بچه داربشیم واینهم فقط اینه که مشکلی ندارم فقط خطربرای سلامتی من هست نه بچه اما همه ی اطرافیانم همه حتی عزیزتر ینهاشون منو مدام مواخذه میکردن بابت مریضی اما ازوقتی که دارم ادامه میدم و هیجان. دارم برای تمرین کردن فایلها و اعمال کردنش روی خودم دارم نسبت به قبل خیلی بهتر میشم از وقتی هم سایزکم کردم و اعتماد بیشتر پیداکردم بیشتر ازنظر جسمی تغییر کردم وازنظرفکری خیلی بیشتر من که همیشه به صورت ناخودآگاه تو حالت محو وتشنج بودم به قول دکتر اماحالا ازدوماه پیش که رفتم دکترفقط سه بار تشنج کردم و این فوق العادست وحتی نوشته های باور ساز روهم تمرین کردم تاحالافقط چهار برگشو خوندم اماواقعا خیلی چیزها درمن تغییر کرده چند وقت پیش داشتم کلیپ در اینستا گرام درمورد فقر میدیدم یه جایی دکتر روانشناس میگفت درمورد ازمایشی صحبت می کرد درباره ی آستانه ی تحمل وبعد. رسیدین اینجا که چرا آدم های فقیر که پولدار میشن یهو ممکنه ضرر مالی بکنند یادچار شکست بشن و گفت که فقر دکمه ی توقف نداره آدمای پولدار و موفق این دکمه رودارن طوری که وقتی بهشون فشاربیاد میدونن که میتونن شرایطشونو کنترول کنند اما یک سری آدمها میخوان ره صدساله روپیش برن اینطوری رفتار میکنن چون اون دکمه ی کنترل کردن شرایط رو ندارن چون همیشه به زورخودشونو کنترل کردن من وقتی داشتم حرفشو میشنیدم گفتم من درتمام این مدت که چاق بودم و چاق میشدم هم به همین خاطر بوده چون چاقی دکمه ی توقف نداشت خودم بلد نبودم شرایطمو کنترل کنم وقتی باغذای جدیدومزه ی جدید مواجه میشدم به خاطر فشار رژیمی که به خودم داده بودم میخواستم لاغربشم و درواقع درمورد سایرجنبه های زندگی من فقط میخواستم به زورواجبار خودمو برای لاغربشم وحالا بیشتر درک کردم که من باید برای رهاشدن ازهرشرایطی که دوست ندارم و یا خواسته ای که میخوام بهش برسم دقیقا نیازبه کنترل شرایط و همون دکمه ی کنترل دارم که اینجابهش میگیم ترموستات ذهنی و اینم دارم یاد میگیرم تنها نجات دهندهی من خودم هستم و لاغرشدن ودارم ادامه میدم نه فقط به حرف که به عمل وفکر دارم لاغری روزندگی میکنم و میخوام شرایطمو تغییربدم اینو یادگرفتم که باید مسیرم. رو وسبک زندگیمو تغیربدم ومسول زندگیم منم این دوره واین سایت واقعا ازوقتی تصمیم گرفتم که برای خودم تمرین کنم و تکرارکنم و ازحواشی دو باشم برام شکل دیگه ای شده زندگی جدید دنیای جدید چندروزیه ناخودآگاه میرم جلو آینه و خودمو میبوسم وبه خودم بامحبت نگاه میکنم امروز به خودم میگفتم انگار ازیه دنیای دیگه اومدم. خودمودوست دارم و چهر مو چیز یکه همیشه به خاطرش مسخره میشدم اماحالا خودمو دوست دارم و به خودم تعهد دادم پای خودم بمونم درسته وقتی استاد میگه وقتی کاری روتکرارکنه ذهن تاپنجاه کیلوهم پیش میره داشتم بهش فکر میکردم و به این واقعیت پی بردم واینکه ذهن همیشه به احساس واکنش کار داره و به جسمم اعتماد میکنم و ترس رو برمیدارم وشجاعت روجایگزینش میکنم .من یادگرفتم دراین مسیرزندگی کنم و تمرین کنم فایلها رو باهاشون زندگی کنم و حالادر مسیر تغییر قرارگرفتم
باتشکر از شما دوستان وازاستاد که این سایت خوب رو راه اندازی کردن خواستم حال خوب تغییردرسلامتی رویاشما شریک بشم دوستان عزیز هم مسیرم.🌹🌹🌹🙏
سلام و درود استاد و هم کلاسی های
خوش اندام و خوشگل و پرشورم🥰
همه ی افراد چاق آرزوی لاغری دارند چون حالت پیش فرض جسم و طبیعی آنها لاغری است و خود جسم ما بسیار مشتاق هست که به حالت طبیعی و اولیه خود برسه و به همین خاطر از درون وجودمون این به ما القا میشه که تو باید متناسب باشی ولی افرادی که شرایط جسم چاق خود را با یک هزار دلیل طبیعی می دانند هرگز رویاشون محقق نمیشه⁉️ .اما لاغری و تمام موهبتهاش حق الهی ماست و می خواهد رخ عیان کند.💖
آموزش لاغری با ذهن بسیار آسونه و هر گامش لذت بخشه که بسیار آرام و قدم به قدم به صورت مرحله ای بذر های لاغری و سلامت و اعتماد به نفس و شادی را در ذهن ما می کاره و فقط آبیاری می خواهند این بذرها🌱در این مسیر با هیچ عامل بیرونی رودررو نمی شویم اینکه چه بخور و چه نخور و چقدر ورزش کن و فشار اینکه شما باید تا ماه دیگر انقدر از اضافه وزنتون بکاهید و احساس بد پرخاش و حرص و ولع نداریم
همانطور که برای چاق شدن هیچ سختی نکشیدیم و همش با لذت بود برامون باید همانطوری لاغر بشیم و نشانه درستی مسیر احساس خوبه آرامش و امید .
🪶آرزوی لاغری ….فقط به دوصورت محقق میشه😍
۱)آرزوی مهم زندگیت باشه یعنی اولویت باشه و انقدر فکر کرده باشی که اگر همه چیز باشه ولی چاق باشی احساس خوشبختی نداری🤔
۲)در مسیر صحیح لاغری قرار بگیری یعنی خیالت راحت باشه و مطمئن باشی که تنها راهش هم آموزش ذهنی است.💖
آموزش ذهنی سبک زندگی ما را عوض می کنه ولی هر وقت به سبک قبل خود بر گردیم باز چاق می شویم یعنی ما سالهای بسیاری چاقی را یاد گرفتیم و همین که در انجام آموزش ذهن برای لاغری تنبلی می کنیم و بی شوق میشیم باز به صورت اتومانیک ذهن به سبکی که در آن استاد بوده عمل میکنه و دستوالعملهای چاقی به مغز صادر می کنه انگار چاقی یک درخت تنومند هست و لاغری بذری که فقط جوانه ای دارد .با توجه به اینکه عموم افراد سبک تقلیدی زندگی را پذیرفتند هر وقت که فرد چاق در مسیر استپ کند با سیل فراوانی از آموزشهای چاقی خود روبرو می شود و از ادامه مسیر لاغری جا می ماند .#تلنگر
چرا با توجه به رژیمها و روشهای قبل لاغری که اتفاقا نتیجه هم داشت !اما نتیجه لاغری ماندگار نداشتیم⁉️🤔
ما سعی داشتیم با فشار و محدودیت بیرونی جسم خود را لاغر کنیم اما این تصمیم بدون هماهنگی با ذهن انجام شده بود و در واقع ما در جنگ و جدالی درونی به سر میبردیم هر بار که ولع و حرص خوردن داشتیم باید به زور جلوی خودمون رو می گرفتیم هر بار کلی حرص می خوردیم و تقویم و روزها را می شمردیم که فقط تموم بشه که زیاد نخورده باشم و در کنارش هی وزن می کردیم و خودمون رو سایز می کردیم و هر بار این مسیر دشوار تر و ذهن ما متشنج تر می شد و اتفاقا چاقی ما هم تشدید می شد اما به هر حال ورودی به بدن کنترل شده بود و نتیجه می شد کمی لاغری اما بعد از دوره رژیم خیلی نامحسوس و گرم به گرم باز چاق می شدیم یک لقمه حالا این شیرینی چیزی نمیشه و من یادم با خودم عهد بسته بودم بعد از رهایی از رژیم هرروز خودم را وزن کنم و حسابی حواسم باشه که یهویی با چندکیلو اضافه وزن روبرو نشم و خیلی جالب بود اصلا اتفاقاتی می افتاد که نتونم سبک رژیم را پیاده کنم مثلا تردمیل کار نمی کرد ویا شرایط خرید مواد غذایی خاص رژیم جور در نمی آمد یا بیمار می شدم و بی حوصله و درواقع ذهنم می خواست من از رنج خلاص شوم و آرام بگیرم 🤔چون ذهن ما چاق بود و مسؤول هدایت ما به خواسته هامون طبق آموزشهایی که دیدیم و ترموستات ذهن ما روی هر عددی تنظیم شده بود بر می گشت به حالت خودش و با توجه به اینکه ما چاقی را خیلی خوب یاد گرفتیم از خانواده و اطرافیان و جامعه و مدرسه و غیره و سبک چندین ساله زندگی ما بوده خیلی زود لاغری فراموشمون میشه مگر اینکه انقدر تمرین و تکرار کرده باشیم که به درجه استادی برسیم.
ترموستات لاغری🍃🌸
وقتی ذهن آموزش ببینه برای لاغری فرمولهاش صحیح میشه در واقع به طور پیش فرض این فرمولها در ما وجود دارند و با یادگیری داریم تقویتشون می کنیم🌱 اونوقت به صورت خود بخودی دستورات جدید به مغز ارسال میشه و مغز هم عملکرد جدیدی در رفتار ما اعمال می کنه و اگر ما به ذهن آموزش دهیم که چه وزنی و یا چه جسمی موردنظرمون هست خیلی مشتاقانه حرکت می کنه تا به انچه براش تعیین شده برسه .😍
یک قانونی هست که جهان هر لحظه در حال گسترشه ذهن ما هم با توجه به آموزشهاش هرروز خودشو گسترش میده اگر ما چاق باشیم برای چاقی بیشتر سناریو میچینه و اگر ثروتمند باشیم برای پولسازی بیشتر بنابراین اگر آموزش لاغری ببینه ایده ها ی لاغری بیشتری در در اختیار ما قرار میده و شرایط را برای لاغری بیشتر ما مهیا می کنه . خب سالها ما نا آگاهانه آموزشهایی دیدیم از طریق چشم و گوشمون چاقی و نداری و بیماری و هر چه امروز باهاش دست و پنجه نرم می کنیم ولی حالا که به لطف خداوند متوجه شدیم باید فرمولهای ذهنمون را اصلاح کنیم با اشتیاق در این مسیر حرکت کنیم تا یک زندگی ایده آل عالی برای خودمون بسازیم .💪🏻💪🏻❤️
افراد چاقی که می خواهند لاغر شوند و لاغری را حالت طبیعی خود می دانند بسیار خوب و سریع نتیجه می گیرند اما افراد لاغری که می خواهند چاق شوند نه⁉️
🌟چاق شدن خیلی سخته خیلی! چون حالت غیر طبیعی ما هست
حالا فردی که می خواد برای پنج کیلو چاقی را یاد بگیره باید بدونه برای ذهن ۵یا ۵۰فقط عدده و فرقی براش نداره و توجه ما به هر موضوعی برای ذهن خواسته تلقی میشه و به دنبال گسترش اون موضوع هست و درواقع داره به ما لطف می کنه که ما را به خواستمون برسونه و خیلی دوستان متناسب بوده اند که چاقی را آموزش دیدند و با اضافه وزن بالایی الآن درمانده شدند که باید باز به ذهنشون آموزش لاغری با ذهن را یادآوری کنند
سلام به همگی
ما انسانهای چاق وقتی برای خرید لباس می رویم و لباس مناسب را پیدا نمی کنیم خیلی آرزو داریم که سریع لاغر بشویم و حتی در آن لحظه به فکر یک رژیم می افتیم که لاغر کنیم و بعد از مقطعی دوباره ذهن چاق ما را دوباره به سمت چاقی سوق می دهد . و چون از اطرافیانمان شنیدیم که ما لاغر نمیشیم پس دوباره به خوردن ادامه می دهیم ، افراد چاق وقتی با افراد لاغر همسفر می شویم و می بینیم که چگونه افراد لاغر با خیال راحت و با لذت همه چیز می خورند و ما باید بخوریم تا جایی که احساس خفگی کنیم و بعد ذهن سرزنش به ما می گوید چرا خوردی و ما خودمان را سرزنش می کنیم ، آرزوی افراد چاق برای رسیدن به سرزمین لاغرها ،رابا خوردن چیزی درست می دانند یعنی اگر کسی به ما بگوید با نخوردن فلان چیز ما لاغر می شویم و در گزینه دیگر بگوید با خوردن فلان چیز لاغر می شویم به طور حتم با خوردن فلان چیز را انتخاب می کنیم چون حتی برای لاغری هم با خوردن می خواهیم لاغر شویم و این برای من خیلی جالب است که ذهن چاق ، من را فقط به سوی خوردن می کشاند چون فرمول ذهن چاق فقط خوردن است تا به لذت برسد. در حالی که وقتی با سایت تناسب با ذهن آشنا شدم متوجه شدم که وقتی فرمول ذهن را عوض کنیم خودش به ما علامت سیری را میدهد و ما با خوردن لذت می بریم و لاغر می شویم ، من الان در گام یازدهم هستم و تا گام ۱۰۰ هنوز باید خیلی چیزها را یاد بگیرم انشاالله بعد از ۱۰۰ گام من هم جزء شگفت انگیزان باشم 😁😁😁😁
سلام و درود
لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید به اشتباه دیدگاه خود را در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
با تشکر
سلام روز همه پرانرژییی❤️
✅اگر رفتارها(عوامل بیرونی) رو دلیل لاغری بدونیم و بخوایم تغییر بدیم ، نمیتونیم این مسیر رو ادامه بدیم و یه جایی میبریم.
پس لاغری با رژیم ورزش و هرچیزی غیر از فکر هم نتیجه اش هم عملمون ناپایدار هست.
✅چرا نتیجه ناپایدار است؟
چون ذهن ترموستات داره که باعث میشه وضعیت بدن رو در شرایط ثابتی نگه داره.مثلا ترموستات ذهنم روی ۹۰ کیلو هست و هرکاری(عوامل بیرونی)کنم نتیجه میده اما دوباره بعد یه مدت ذهن هرکاری میکنه تا بدن رو دوباره به ترموستاتش برگردونه.
✅پس چطور باید ترموستات رو تغییرداد؟ باید ذهن رو تغییر داد و طور دیگه ای تربیت کرد.عین بچه ای که بد تربیت شده رفتارهای ناشایست میکنه تا طرز فکرش عوض نشه ممکنه جلوی ما مودب باشه اما دوباره رفتارش برمیگرده به قبل و شاید پنهانی وقتی تنهاست رفتاراشتباه کنه و جلوی ما مودب باشه.
✅نکته درمورد تغییر ترموستات:
تصمیم به تغییر ترموستات باعث تغییرش نمیشه، تصمیم به ثروتمندشدن باعث ثروتمند شدن نمیشه.تصمیم به لاغری باعث لاغری نمیشه
باید ذهن رو اموزش داد
هرجا حرف اموزش دادن یاد دادن شد دقیقا یعنی تکرار.
باید شروع کنیم به متفاوت فکر کردن تا ذهن کم کم یادبگیره متفاوت فکرکنه نظرش نسبت به غذاها عوض بشه و…
اینطوری ترموستاتش تغییر میکنه و خودبخود دستور رفتارهای متفاوتی رو میده.
✅وقتی نظر جسم و ذهن یکی نباشه من چاق میشم.
یعنی جسمم سیره اما ذهن میگه بخور.
همیشه ذهن پیروزه چون جسم از ذهن(مافوقش)دستور میگیره.
با دادن ورودی ها و اطلاعات جدید به ذهن جسم و ذهن هم نظر میشن و اشتی میکنن.و بازهم جسم از ذهن دستور میگیره اما اینبار ذهن دستورهای جدید میده.
✅یکی از کارهای ذهن اینه که گسترش بده داشته هارو بیشتر کنه.ثروت بیشتر چاقی بیشتر تناسب بیشتر به نفعمه همین الان جلوشو بگیرم.
✅در روش لاغری با ذهن با لذت لاغرمیشم در هرروش دیگه ای غیرازین با سختی کشیدن و بعدشم نتیجه ی سختی کشیدنام به سرعت هدرمیره میشم عین اول
✅چرا دوست دارم لاغربشم؟
چون باعث میشه بهتر نفس بکشم
اعتماد به نفسم میره بالاتر
ورزش های مورد علاقه مو میتونم انجام بدم کوهنوردی و…
لباس های مورد علاقمو میخرم هرچی دلم بخواد.ازادمیشم ازاددد هرکاری بخوام میکنم
بدن سبک
بدن زیباتر خیلیییی زیباتر
✅توی مسیر لاغرشدن حواسم به تغییرات نباشه و بجاش تمام تمرکزمو بذارم روی بیشتر اموزش دادن ذهنم…
نتیجه خودش دربهترین زمان اتفاق میوفته اتفاقا وقتی زودتر اتفاق میوفته که من بیشتر تمرین کنم.
سلام به استاد نازنین و دوستان گلم
امروز یه نکته که فراموش کرده بودم دوباره بهم یادآوری شد و چقد خوشحالم مسیر صدگام رو سروع کردم.به هر چی توجه کنی یا نفرت داشته باشی در زندگیت بیشتر میشه.در مورد دوست داشتنم همینه. چیزی و دوست داشته باشی کا،نات طوری میچرخن که اون چیز رو بدست میاری.خوب وقتی من نوعی که از چاقی بدم بیاد برای ذهن فرقی نداره.تفاوتش رو احساس نمیکنه.اون طوری برنامه ریزی میکنه که من هی چاق و چاق تر بشم.استاد من قبلا با این موضوع آشنا شده بودم و میدونستم ولی الان یادآوری خوبی بود .روزمرگی باعث شده بود در ذهنم کمرنگ بشه.پس حالا که ذهن ما این قدرت رو داره چرا بجای چاقی و فکر کردن دا،م بهش و بالتبع تنفر ازش به لاغری فکر نکنیم. در فایلی گفتین ما باید با چاقی آشتی کنیم و با لاغری دوست بشیم….یعنی دست از تنفر از چاقی برداریم که خودش یکی از موانع لاغریه.اول از همه باید همین جسممون رو هر طور که هست بپذیریم .عجله نداشته باشیم. آموزش ببینیم و بعد آروم آروم لاغر بشیم.میدونم شاید اولش سخت باشه. ما یه عمری از بقیه طعنه و تحقیر شنیدیم.از دوست و آشنا .در جمع.حتی از خودمون در آینه.ممکنه از گوشه گوشه بدنت بدت بیاد.از چربی های بدنت…ولی چاره ای نیست. این تنها راهه.یه قانونه.باید اول از داشته هات در دنیا لذت ببری و شکرگذار باسی تا خداوند برات نعمت های بیشتری بفرسته.این قانونه خدا و کا،ناته. بخدا خودم که اینو میگم سالها وقتی تواتاقی که آینه داشت رد میشدم چراغ اتاق رو روشن نمیکردم.همه براشون سوال بود چرا تو اتاق تاریک هستی.یا اگه قرار بود از کنارش رد شم رومو اونور میکردم. غم عالم میریخت تو دلم اگه کوه آویزون دنبه شکمم رو میدیدم.حالا که بهتر شدم ولی از همون اول که پذیرفتم مس،ول چاقیم خودم هستم.نه کم کاری تیرویید و ژنتیک خانواده مادریم.از همون موقع با خودم صحبت کردم. با بدنم صحبت کردم.حتی چاقی های بدنمم ناز کردم و بهشون قول دادم بزودی این وضعیت رو درست میکنم.و دیگه طبق میثاق نامه جانم ناخودآگاه از جلوی هر آینه ای رد میشم بخودم لبخند میزنم و از دیدن خودم لذت میبرم.استاد گلم همه اینا قدرت جادویی و شگفت انگیزه دوره شما رو نشون میده.و من اینجام. اینجا میمونم تا آخر عمرم.استاد ازتون ممنونم بابت آشتی دادن من با بدنم. خیلی برام با ارزشه.اینکه بخدا دیگه از اندامم خجالت نمبکشم یا حتی وقتی کسی راجع لهم نظری میده و قضاوت میکنه دلشکسته و افسرده نمیشم..با خودم میگم اون خبر نداره. من بزودی یکی مثل خودش میشم. زیبا و خوش اندام. اصلانم حرف رو کش نمیدم. من شاگرد خلف شمام. باعث افتخارمه روزی بتونم منم به کسی این آموزش ها رو بدم و یکی دیگه رو هم خوشحال کنم و از رنج چاقی نجاتش بدم…..ممنونم استاد عزیز. ممنونم خدایا.ممنونم
موفق و مستمر باشی دوستم
روز ۳۱ تکرار
سلام وقت همگی بخیر
خدارو شکر میکنم برای یک روز و یک هدف دیگه
منم مثل همه افراد چاق که از وضعیت بدن و جسم و زیبایشون راضی نیستن ،راضی و خوشحال نبودم و الان میفهمم که ضربه مهلکی به جسم و کودک درونم زدم
احساس چاقتر شدنم از ۱۰ سالگی کاملا مشخص شد همون موقعی که تو مدرسه منو وزن کردند و در سن ۱۰ سالگی ۵۰ کیلو بودم ،پدرم وقتی فهمید بشدت تخریبی با من برخورد کرد و فشارها و رژیم هاش بیشتر شد
هر چقدر سرزنش ها بیشتر میشد من از خودم متنفر تر میشدم ،از خودم دورتر میشدم ،آخه زمان کوتاهی هم نبود از ۱۰ سالگی تا ۲ سال پیش یعنی ۳۴ سال یا حتی تا همین الان که دارم این کامنتو مینویسم
حتما تو این ۲ سال که وارد دوره ها شدم رابطم با جسمم بهتر شده ولی خودم میدونم بصورت کاملا عمیق از بدنم راضی نیستم ،شاید اگر غر نمیزنم و شکایت نمیکنم بخاطر بودنم در آموزش هاست که دارم نقش یک عاشق رو بازی میکنم
خدارو شکر میکنم که وارد دوره های ذهنی شدم ، اول نقش عشق به خود رو بازی کردم و یواش یواش من غرق نقش خودم شدم و دارم بیشتر غرق این نقش میشم
همونجوری که دوران کودکیم آرام آرام غرق نقش نفرت از خودم شدم تزریق به تزریق
حالا با هر بار که خودمو تشویق میکنم مقداری از اون زهر تنفر از وجودم میره بیرون ،میدونم وظیفم سنگینه ،اومده بودم تو دوره ها که لاغر بشم ولی متوجه شدم که من و خودم میلیون ها کیلومتر از هم فاصله داریم
قبل از اینکه از خودم بخوام که لاغر بشه اول باید پیداش کنم ببینم وضعیت الانش چیه ،چجوریه ،جالبه من هیچ بذری در خودم نکاشته بودم ولی انتظار درخت داشتم ،مگه من بذری از لاغری در مغزم وجود داشت ؟ نداشت ولی انتظارم لاغر شدن بود
باید اول به خودم رسیدگی کنم ،انقدر غر نزنم ،شکایت نکنم ،واقعا خوبه که درون من حالش از رفتارهای من بهم نمیخوره ،منکه اعتراف میکنم ۳۰ سال فقط ناراضی بودم از خودم از جسمم از بدنم از همه چیز
در واقع من احساس تعلق به جسم و بدنم نداشتم ،دوسش نداشتم ،از بعضی از قسمت های صورتم خوشم نمیومد ،از مدل بدنم خوشم نمیومد ووو
حالا با اونهمه احساس دوری به خودم چرا انتظار داشتم بدنم عاشق من باشه ، کنار من باشه ،لذت ببره
حس نارصایتی داشتم اون حس ،انرژی نارضایتیو به جهان میفرستاد ،جهان هم میگفت چشم شکل حس نارضایتی بیشترو در زندگیت گسترش میدم ،بعد تعجب میکردم چرا همش ناراحتم و حالم خوب نیست ؟ زندگی آگاهانه یعنی همین که آگاه باشیم به خودمون و احساساتمون
از اونجاییکه پیش فرض بدن ما تناسب اندامه ،پس بدن بسمت لاغر شدن حرکت میکنه ولی ما با برنامه ریزی پیش نویس های کودکیمون راه رو بر سیستم طبیعی بدنمون بستیم ،و اینجا به قدرت باورها پی میبریم
یکی از باورهای قدرتمند در خودم این بود که من توانایی لاغر شدن بصورت طبیعیو ندارم باید خیلی رنج ببرم و تلاش کنم تا چند کیلویی کم کنم و همیشه باید در رژیم باشم تا بتونم خودمو در اون وضعیت نگه دارم ،با داشتن این باور، هر تلاش از طرف من مردود میشد و حالا در حال شناسایی و منهدم کردن اون باور هستیم
جسم ما دوست داره ما حالت نرمال و طبیعی خودمونو زندگی کنیم ولی انقدر از بچگی دستکاری شده ،در استرس چاق شدن بوده ،ترس از خوردن داشته ،در تنگناهای ورزش بوده ،بخور نخور داشته ووو از حالت نرمالش خارج شده ولی بهر حال در تمام رژیم های ما به ما کمک کرده و لاغر هم شده
این منطقیه که من لاغر باشم ،فرمول اصلی آفرینش من تناسب اندام بوده و بدن من بیشتر از من دوست داره متناسب باشه و بمن کمک میکنه ، روح من همواره رویای لاغر شدنو بمن یادآوری میکنه ولی ذهن جور دیگه ای برنامه ریزی شده ،برنامه ریزیش اینه که من باید چاق باشم ،من نمیتونم لاغر بشم ،خواست خدا بوده ووو
ولی وقتی اون کدها در من شکسته میشه ،من و رویام در مسیر هم قرار میگیریم
یه روزی من در سیاره زمین بدنیا اومدم ،در شهر وجودم یه عالمه در و دیوار و کوچه بود که هر کدوم از اون کوچه ها توسط الگوهای من نام گذاری شدن ، یکیشون شد * تو ارثی چاقی* * ژنتیکت چاقه *خواست خداست*استخونبندیت درشته * و یه عالمه کد و اسم دیگه روی تک تک دیوارهای شهر درونم زده شد
حالا من با همون چشم و عقلی که به اون شهر نگاه میکنم به خودم و جهانمم نگاه میکنم که همه چیز پر از کدهای مخرب هستند ،من با عینک (من ارثی چاق هستم ) به جهانم نگاه میکنم بنابراین هر چیزی میخورم و هر کاری که انجام میدم از زیر این فیلتر رد میشه و ده ها فیلتر و بازدارنده مخرب دیگه که در لایه های زیرین مغز من جا خوش کردن و من خبر ندارم
حالا میخوام متناسب بشم اول باید در شهر وجودم برم و تک تک اون کدهای مخربو بشکنم و دوباره کد نویسی کنم ،کدهای جدید با فرمول های لاغری ،که الان هم در حال انجام همون کارها هستیم
یکی از بدترین کارهاییکه ما به مراتب انجام میدیم اینه که مدام خودمونو چک میکنیم ببینیم یکمی لاغر شدیم ،با لباسامون ،با نگاه کردن بدنمون تو آینه ،با توجه به قسمت های چاق بدنمون و هر بار که احساس میکنیم لاغرتر نشدیم ،حالمون بشدت بد میشه و همون حال بد باعث میشه فکر کنیم داریم چاقتر هم میشیم و از داشتن اون احساس باز هم میترسیم و به خودمون میاییم میبینیم چندین ماهه تو لوپ تکراری ترس و احساس بد گیر کردیم
حالا چرا انقدر ما به چاقیمون توجه میکنیم؟ چرا به نقص هامون میپردازیم ؟ چرا از خودمون راضی نیستیم ؟
ما که اینهمه زیبایی داریم ،اینهمه نعمت و فراوانی داریم ،اینهمه نکات مثبت در شخصیتمون داریم ،در زندگیمون داریم ،ما یه عالمه داشته داریم که میتونیم بهشون توجه کنیم و حالمون باهاشون خوب باشه
ولی چرا چشم ما بینا نیست ،چرا حواس ما فقط روی همین چند کیلو اضافه وزنه ،روی نداشتن فلان ماشینه ،روی ناراحتی هامونه ؟
تمام این دیدن های نقص هامون و ندیدن داشته هامون برمیگرده به عزت نفس ما به دوران کودکی ما ،وقتیکه مثلا یه نمره خوبی تو ریاضی گرفتیم و با شادی بدو بدو اومدیم به خانواده نشون دادیم و اونها بجای قدر دانی و تشویق ما بهمون گفتن ،حالا مگه چکار کردی ،برو مثلا جغرافیتو بخون که نیفتی و ما سرخورده شدیم ،مگه چند بار دیدیم که الگوهامون از زندگیشون راضی بودن ؟ همیشه ناراضی بودن
و اون نوع تربیت در بعضی خانواده ها به کرات دیده میشد،از اونجا ذهن ما برنامه ریزی شد که فقط بدنبال منفی ها باشه ،تشویق نشه ،بیشتر تنبیه کنه ،تحقیر و سرزنش کنه ووو
حالا افرادی که چاق هم بودند که اضافه بر سازمان بهشون فشار میومد تازه باید درد چاقی ، عوارضش و تخریب هاشو هم تجربه میکردن
پس بصورت عمیق من آموزش دیدم که اولا چیز خوبی نیستم ،دوما قابل تشویق هم نیستم و یاد نگرفتم برای خودم دست بزنم
به من گفته بودن جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود ، جیک جیک ( یعنی خوشحال نباش ) و فکر زمستونت بود ( یعنی برو به چیزهای منفی فکر کن ) ،حالا من یه بدن چاقی دارم با یه عالمه افکار منفجر و بیریخت ،میخوام به خودم و نکات مثبت شخصیتیم توجه کنم
آیا من برای اینکار تربیت شدم ؟ نه نشدم چونکه ذهن من اموزش دیده که چجوری نگاه کنه ،به چیا نگاه کنه ،چقدر نگاه کنه
پس تشویقی در درون من نیست ،بجاش مقایسه کردن زیاده ، عشق به خودم و جسمم نیست ،حال خوب نیست و خیلی چیزها در درون یک فرد چاق نیست ،حالا چجوری میتونه خودشو خوب و خوش اندام ببینه ؟
نمیتونه برای همین در هر مسیری وارد میشه شکست میخوره ، اولین کاری که ما باید انجام بدیم اینه که مدام خودمونو چک نکنیم چونکه چک کردن همانا و مقایسه کردن و متر کردن بدن همان و این شروع حس های بد و وحشتناکه که ممکنه ماه ها ادامه داشته باشه که واسه خودم حتی ۱ سال طول کشید
باید یاد بگیریم که احساس تعلق کنیم به بدن خودمون ،دوسش داشته باشیم ،ازش تشکر کنیم ،باید به خودمون افتخار کنیم که در این مسیر اومدیم
من همیشه به خودم میگم ،میگم فریده مگه چند درصد از آدم ها این راهو میشناسن ؟ مگه چند درصد از اونهاییکه اومدن تو این مسیر موندن ؟ مگه چند درصدشون مثل من تمرین انجام میدن ؟ مگه چند درصدشون ۲ سال پی در پی بدون وقفه دارن تلاش میکنن ؟ مگه چند درصدشون هر جایی که باشن بلخره تلاش میکنن خودشونو برسونن به فایلها ؟
معلومه که درصد خیلی کمی هستن ،من به خیلی ها مشاوره دادم برای اومدن در این راه ،حتی خودم براشون ثبت نام کردم ،برای تک تکشون آموزش سایتو اسکرین رکورد کردم ،در واقع لقمه رو جویدم ولی اونا حاضر نشدن حتی اون لقمه رو قورت بدن ،چه اطرافیان خودم چه غریبه ها
این یعنی تفاوت من با دیگران ، اگر خودم بفهمم که متفاوتم جهان هم میفهمه که من فهمیدم ،اگر خودم متوجه نباشم که چقدر مهم هستم،افکارم مهم هستن و من خالق زندگیمم ،جهان هم براش فرقی نداره ،پس اول خودمون بدونیم چه قدرتی داریم
قدر وجود و بدن خودمونو بدونیم ،منکه بخدا از بدنم خجالت میکشم از ۱۰ سالگی انداختمش تو رژیم های سخت ،حتی تنبیه ، تو شام نخوردن ،آخه کی میتونه ۲۸ سال شام نخوره ؟ ولی آدم های چاق این کارهارو زیاد انجام دادن
اینهمه همکاری بدن ما با ما ،تشویق نیاز نداره ؟؟ عشق نیاز نداره ؟؟ دست زدن نداره ؟؟
انقدر مثل تربیت الگوهامون با خودمون رفتار نکنیم ،یکمی حس نوارش به خودمون داشته باشیم ،سالهاست خودمونو رها کردیم و فقط بهش دستور میدیم ،اینو میخواییم ،پول میخواییم ،رابطه میخواییم، خونه خوب میخواییم ،سفر میخواییم ،لاغری میخواییم وووو
چی بهش دادیم که انقدر ازش میخواییم ؟ اول پرش کنیم بعد تخلیش کنیم ،سالها که با رژیم های مزخرف و ورزش ها سنگین پدر بدنمونو در آوردیم الانم اومدیم تو دوره لاغری با ذهن با یه شلاق دیگه بهش زور میگیم ،همش خودمونو چک میکنیم ،مدام غر میزنیم ،پس چی شد ؟ چرا بسرعت لاغر نمیشیم ؟وووو
ترمز بزنیم ،اجازه بدیم نفس بکشه ،نفس بکشیم ، رها بشیم ،آرام بشیم ،کف دریای متلاطم دیده نمیشه ، با آرامش و حس خوبه که میتونیم به خواسته هامون که یکیش لاغریه ،با اضطرار و استرس ،فقط بدبیاری هارو جمع میکنیم ،حواسمون باشه در حال ارسال چه انرژی های مخربی به جهان هستیم ،بعد تعجب نکنیم که چرا نتایج منفی گرفتیم ،مسئولیت خودمونو بپذیریم
بیاییم هر روز نشانه های تغییراتمونو یاداوری کنیم ،ذهن هم مارو تو همون قسمت ها گسترش میده و کم کم نشانه ها برامون بزرگو بزرگتر میشه ،بیاییم چاقی و تمام عوارضشو برکت ببینیم ،اگر اسم خاطراتمونو عوض کنیم خدا هم به همون اسم صدا میزنه
دختر من یک هفته است توی خونه در حال استراحت کردن و ریکاوری بدنشه ،خیلی نق میزنه و شکایت میکنه ،دلش میخواد بره سر کارش ولی نمیتونه حق هم داره حوصلش سر رفته تو خونه ،منم مجبورم بخاطر اون بمونم تو خونه ،الان که بهش گفتم دخترم فلان شربتتو خوردی گفت آره اون کوفتی زهر ماریو خوردم
بهش گفتم دخترم هر اسمی روی اون دارو بذاری همون میشه تو بدنت ،اتفاقا بگو این دارو شفاست ،سلامتیه ،به سلول سازیه من کمک میکنه ، بگو این اتفاق یه برکته برای زندگی من ،مثل قدیمی ها که همیشه میگفتن خیره ،اونها باور کرده بودن یه خیری تو هر اتفاقی هست
پس نوع نگاهمونو تغییر بدیم به خودمون ،به بدنمون ،به شرایط تا نتایج عوض بشه ،کار پر تلاشیه که باید تکرار بشه ولی آروم آروم در ما شکل میگیره و اونوقت لذتشو خواهیم برد
خدارو شکر میکنم برای بدن سالم ،زیبام ،قدرتمند و خوش اندامم ،جسم من متعلقه به منه و من بهترین لذتهارو باهاش تجربه کردم و خواهم کرد ،امیدوارم که بتونم چیزهاییکه نوشتم رو باور کنم ،عمل کنم و زندگیشون کنم
هممسیر عزیزم سلام
من بارها از نوشته ها و گفته های شما الهام و انگیزه گرفتم ولی این دیدگاه شما رو از اعماق قلبم لمس کردم و فهمیدم حس کردم گمشده ای دور رو پیدا کردم من امروز صبح هنگام پیاده روی صبحگاهی داشتم فکر میکردم چند نفر مثل من اراده موندن و تغییر زندگیشون رو دارن من هم مثل شما به خیلی ها آگاهی دادم ولی آخرش راه خودشون رو رفتن منم یاد گرفتم مسئولیت زندگی دیگران رو به دوش نکشم ولی این حقیقت که شما امروز منو بهش واقف کردید برام تکان دهنده بود من چقدر نسبت به خودم بیرحم و ایده آلیست هستم من ۱۰ ماهه هر روز تمرین میکنم نتیجه دیدم ولی هیچ وقت خودمو ندیدم و از خودم قدرشناسی نکردم امروز دریچه ای بزرگ جلوی چشمم باز شد و اون که من لایق بهترین و والاترین سپاسگزاری و ارزشمندی از طرف خودم هستم
ممنون که هستید و این نظرات ارزشمند رو خستگی ناپذیر به اشتراک میزارید دوست عزیز
سلام ندای عزیز
خوشحالم براتون که در مسیر تغییر خودتون دارید تلاش میکنید
نظر من اینه که افرادیکه تصمیم گرفتن ِتغییر کنن و نپذیرفتن که باید با همون شخصیت و سرنوشت قدیمیشون به زندگیشون ادامه بدن ،خیلی خاص هستن ،خیلی قابل احترام تر هستن
اصلا رسالت ما در زندگیمون کشف گوهر درونمونه
پیدا کردن درونیات ارزشمندمونه
ولی آیا به ما گفته شد که ما لایق و ارزشمند هستیم؟
به من که گفته نشد هیچ ، تازه هر روز به من اعلام کردن که دختر یک موجود اضافه ست که باید سریع شوهرش بدن بره
و خیلی چیزای دیگه که دارم تلاش میکنم اون روزهارو فراموش کنم و از اون پوسته داغون خارج بشم و شخصیتی متناسب با هدف های جدیدم برای خودم بسازم
حالا با اون تربیتی که شدم که اصلا منی دیده نشد ،اصلا نکات مثبتی از من گفته نشد و تازه برعکس فقط نقص های من بمن گوشزد شد ،من یاد گرفتم برم بگردم دنبال ایراداتم
حالا با یه کوله بار بگراند نامفید اومدم تو دوره لاغری با ذهن به اضافه خاطرات شکست های لاغر شدن های قبلیم
میخوام دوره مو شروع کنم و ادامه بدم ،میخوام نکات مثبت خودمو ببینم ولی آیا من این کار را بلد هستم؟
معلومه که بلد نیستم ،من خیلی ساله به همه چیز قهرم ووو
پس در جاده ای قرار میگیرم که برام ناآشناست ،زمان میبره عادت کنم به اون جاده
زمان میبره تمرین میخواد که یاد بگیرم خودمو نگاه کنم ،خودمو از روی اون عکسی که در کودکی توصیفم کردن نگاه نکنم ،یه عکس جدید از خودم بگیرم و تو مغزم سیو کنم
احترام به خودم ،پذیرفتن خودم با همین سایز،با همین چهره،با همینی که الان هستم رمز موفقیت من خواهد بود
چرا ؟ چونکه قبلا بهم گفته بودن تو به اندازه کافی خوب نیستی پس برو شکل اون شخص بشو ،حالا برو شکل اون یکی شو و وقتی من از جایگاه خودم خارج شدم جای من خالی شد ،خلاء بوجود اومد و من هیچ وقت نتونستم اون خلاء رو پر کنم ،یعنی هر چیزی توی اونجا ریختم پر نشد
حالا فهمیدم من باید در جایگاه صحیح خودم باشم ،اینکه خویشتن پذیر باشم ،خودم و حسن هامو ببینم ،قابلیت هامو ببینم ،از بس ندیدم اینجوری شدم
مشکل ما نداشتن نیست ندیدنه، ما هر روز خواسته جدید داریم بدون اینکه با امروزمون کیف کرده باشیم ،فکر میکنیم اگر فلان چیزو بخرم دیگه خوشبختم
اگر الان با محدودیت هام خوشحال باشم بمن بیشتر داده میشه
اگر الان با بدن خودم لذت ببرم به هیچ عنوان سرزنشش نکنم ،تحقیرش نکنم ،مقایسش نکنم هدیه ای که بمن داده میشه لاغری
اول آشتی، بعد عشق به بدن و روحی که ترکش کرده بودیم و بعد شاهد شفا در درونمون خواهیم بود
انجام کارهای گذشته نتایج گذشته رو برامون میاره
هر کسی اگر با خودش صادق باشه میدونه چه کارهایی با خودش انجام داده ،تمام اون کارهارو به یاد بیاریم یا اصلا به یاد هم نمیخواد بیاریم چونکه داریم هر روز انجامشون میدیم ،فقط کافیه هر عمل و رفتار و حسی به خودمون داریم چند ثانیه بهش فکر کنیم
آیا من الان دارم خودمو تخریب میکنم یا ترمیم؟
سرزنش میکنم یا تشویق؟
نوازش میکنم یا تهدید؟
کدومش ؟ حالا هر روز یکمی تغییرش بدیم ،یکمی مهربانتر یکمی عشق بیشتر ،یکمی نوازش و محبت
اصلا این نوازشه کولاک میکنه ،باعث میشه به خودمون نزدیک بشیم ،اونم نه ۱ بار ۲ بار در روز ،من ریمایندر ساعتمو ساعتی ۱ بار کوک کردم ،خودمو میبوسم ،چند تا کلمه قشنگ به خودم میگم که بشه عادتم
جلوی آینه هم قرار میگیرم با خودم ارتباط عاطفی میگیرم و میگم که چقدر فریده تو جذابی اگر کسی بلد نبود تو رو دوست داشته باشه دوست داشتن بلد نبوده و کلی باهاش دوست شدم میدونم اون قسمتم درمان بشه همه چیز میره سر جای خودش
که همون قسمت باید حس لیاقت و شایستگی کنه که با این تمرینات عالی میشه و همچنین هر روز و شب نکات مثبت شخصیتی خودمو مینویسم و به خودم با نوازش و حس خوب میگم تا جای سالهاییکه بدون عشق گذروندمو خودم پر کنم
یجورایی پذیرفتن مسئولیت خودمه
مهم بودنم در کنار خودمه ،اینکه حامی خودم باشم حتی در زمانیکه بدترین کار دنیارو انجام داده باشم
اینجوری یاد میگیرم که نقص های خودمو درمان کنم و کسیو اذیت نکنم
الان بجای تخریب هیکلم میرم جلوی آینه میگم اصلا فریده من عاشق مدل بازوهاتم ،مدل پاهاتم ،دست میکشم رو بدنم ،دیگه از چاقی هام نمیترسم و فرار نمیکنم ،این منم آفریده خودمه
مگه ما بچه هامونو دور میندازیم؟ نمیندازیم ،پس بدنمونم دور نندازیم
هر روز کارهاییکه انجام میدیمو به خودمون یادآوری کنیم
آفرین که امروز فایلتو گوش کردی،آفرین که امروز کامنتتو نوشتی اصلا هیچ کس مثل تو نمیتونه کامنت بنویسه،آفرین که یه غذای خوشمزه پختی،آفرین که به دخترت لبخند زدی،آفرین که پیاده روی کردی،آفرین که تونستی یه ارزش آفرینی کنی ووووو
اینجوری درونت غنی میشه ،تازه حس شجاعت و قدرتمند خدادیت بیدار میشه ،مخصوصا ما که در مسیر آموزش هم هستیم نتایج فوق العاده خواهیم گرفت
فقط کافیه به خودمون نزدیک بشیم و انقدر به خودمون زور نگیم ،تمریناتمونو انجام بدیم بدنمون خودش هوشمنده میره بسمت لاغر شدن ،فقط کافیه تلاششو ببینیم که اون مجبور نشه با کارهای ژانگولری جلب توجه کنه ،مثل چاق کردن ما مثل بیمار کردن ما وووو
براتون موفقیت بیشترو آرزو دارم دوست عزیز
عالی بود دوستم
سلام.خدمت همه ی دوستان و استاد عزیز.گام یازدهم.آرزوی لاغری.این آرزو یکی از بزرگترین آرزوها برای افراد چاق هست.از جمله خود من که بارها تصمیم گرفته میشد اما همه ی روش هااز جمله رژیم و ورزش و دارو ودمنوش بیفایده بود.چون تنها جسمم مجبور به تحمله این سختی بود.و بعد از سالها دارم یاد میگیرم که سعی کنم به ذهنم یاد بدم.که البته نیاز به آموزش داره.ما خودمون دلمون نخواسته که چاق بشیم.اما به ذهنمون اینجوری سپردیم.بنابراین باید یاد بگیریم.آرزوی لاغری و خوش اندام شدن با تغییر فرمولهای ذهنی امکانپذیره.اینکه فکر کنی که افراد لاغر هرچی دلشون بخواد میخورن و هیچ تلاشی برای لاغری نمیکنن به ما اثبات میکنه که همه چی بستگی به ذهنشون داره همونطور که ما برای چاق شدن تصمیم به چاقی نگرفته بودیم.روش صحیح خوردن خیلی به ما کمک خواهد کرد.وقتی ذهنمون رو آماده کنیم دیگه نیازی تصمیم به لاغری نیست.چون ذهنمون خودش به طور ناخودآگاه شروع به لاغری میکنه و بدن خودش واکنش میده.به امید موفقیت دوستان.
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
روش لاغری با ذهن از این جهت تنها روش صحیح برای تحقق آرزوی لاغری است که برای شما برنامه ریزی نمی کنه که چگونه بخورید،چه چیزی بخورید،چه مقداری بخورید، چقدر فعالیت داشته باشید یا چه کارهایی انجام دهید و چه کاری انجام ندید.
در این روش لاغری با ذهن فقط فرمولهای صحیح و لاغر کننده به شما یاداوری می شودفرمولهایی که در ذهن شما از قبل موجود است اما به دلیل یادگیری چاقی سالهاست که از آنها استفاده نکردیم.
ما هم همگی از این رژیمها استفاده کردیم نتیجه می گرفتیم ولی ماندگار نبود چون فرمولهای ذهنمون عوض نمی شدن برای همین هم سبک زندگیمون بعد از رژیم ر می گشت به قبل و دوباره ما یواش یواش چاق می شدیم
لاغری یه امر طبیعی برای بدن هستش به طور طبیعی همه باید لاغر باشن ولی چون اون فرمولهای ما بر اساس باور کردن حرفها و چیزهای دیگه تغییر کردن ما اینطوری چاق شدیم و بعضی های دیگه فرمولهاشون کاملا دست نخورده باقی مونده .من قبل از دوره همیشه به این فکر می کردم یه مدت توی فکرش بودم که به سبک عادی و روزانه باید لاغر بشم دوست نداشتم دیگه رژیم بگیرم اعصابم بهم می ریخت حوصله نداشتم هر روز ورزش کنم البته ورزش و خیلی دوست دارم ولی دوست نداشتم همش ورزش کنم به خاطر لاغری می خواستم ورزشی نوعی سرگرمی باشه نه حالت جون کندن.اینم خیلی نکته جالبی بود که موقع های رژیم می پرسیدیم حالا من چقدر قراره کم کنم ؟ یعنی می دونم که موقتیه و دوباره برمی گردم به وزن گذشته یواش یواش .
یا نکته دیگه که بعضی ها که لاغر هستن دوست دارن چاق بشن یادمه من هم دوست داشتم همسرم یه ذره چاق تر بشه چون خیلی لاغر بود یکی از دوستام برای خودش رژیم چاقی گرفته بود از یه دکتر تغذیه بعد من هم یه مدت برای همسرم درست می کردم یادمه صبحها عدسی درست می کردم و یه مدت خیلی مواظب بودم بعد یادم نمیاد چی شد دیگه ولی خدا رو شکر فرمولهاش دست نخورده باقی مونده البته از ازدواجمون تا الان وزنش اضافه شده ولی نه اینکه چاق شده باشه .
و این اموزشها واقعا به همگیمون کمک می کنه که به تناسب عالی ایده ال خودمون برسیم .پیغام سیری و گرسنگی و می گیریم و بی خودی غذا نمی خوریم .هیچ محدودیتی نداریم . هر وقت بخوایم ورزش می کنیم برای حال خوب خودمون.
سلااام
من از این فایل همون چیزی رو برداشت کردم که در کل دوره دربارش حرف زده شد ، در واقع این فایل برام خلاصه ای بود از تمام چیزایی که تا حالا یاد گرفتم.
من یاد گرفتم برای لاغری باید رویایی داشت و این رویا در واقع رویا نیست بلکه بخش فراموش شده ی وجود خودمونه، ما متناسب زاده شدیم دقیقا همون طوری که توی نقاشیهای اسطوره ای بدن یک زن یامرد رو ترسیم میکنن . این چیزی نیست که در وهم ما باشه بلکه دقیقا همون چیزیه که ما باهاش زاده شدیم اما بر اثر انتخابی که داشتیم چالش چاقی رو انتخاب کردیم و باید از چاقی یه سری درس ها رو بگیریم . چاقی خیلی چیزا تا حالا به ما یاد داده ، من فکرمیکنم هر کس که درس هایی که باید از چاقی بگیره رو کامل درک کنه اونوقت میتونه متناسب بشه ، اصلا به رژیم و دارو و جراحی و کارای عجیب غریب نیست چون ما هر چقدر هم این کارارو بکنیم ولی هنوز درس چاقی رو پس نداده باشیم بازم درگیر چاقی میشیم . مثل تمام وقتایی که رژیم میگرفتیم ولی دوباره بر میگشتیم به حالت اولمون ، انگار کائنات میخواست یه جوری به ما یاد بده که تو هنوز چیزی که باید یادبگیری رو از این چالش یاد نگرفتی و همین میشد که بر میگشتیم سر خونه ی اول. دقیقا همون مثال ترموستات . گویا این ترموستات میخواد به ما بگه عدد ذهنی ما نشون دهنده ی یه سری کم و کاستی توی ذهن ماست و ما باید تغییرش بدیم اما نه با زور و فشار . درس چاقی برای من این بود که باید خودمو دوست داشته باشم و عاشق خودم بشم ، هیچ کس توی این دنیا مثل من نیست پس نیازی نیست برای خاص بودن تبدیل به کس دیگه ای بشم و رفتار دیگرانو تقلید کنم ، من دارم این درس رو یاد میگیرم و برای همینه که لاغر شدم چون این چالشو پشت سر گذاشتم و دارم هر روز برای اینکه خودم باشم و خودمو دوست داشته باشم تلاش میکنم.
نه رژیم ،نه ورزشای عرق ریزون ، نه هیچی نخوردن ، نه دمنوش و نه هیچ چیز دیگه ای نتونست این درس رو به من یاد بده . تنها روشی که خیال منو از لاغر شدن راحت کرد ، لاغری با ذهن بود ، به خاطر اینکه مطابق با قوانین موفقیت هستیه ، من فقط باهاشون هماهنگ شدم نه زوری زدم نه رنجی کشیدم.
ما باید متناسب بشیم چون به این دنیا اومدیم تا از همه ی همه ی نعمت های خدا استفاده کنیم ، لذت ببریم ، ثروتمند بشیم ، سلامت و آگاه باشیم و یه عشق کامل و بی نقص رو تجربه کنیم .
ما به خاطر این اینجاییم ، رسالت ما لذت بردنه. هر کس کار میکنه ، بچه دار میشه ، درس میخونه ، چیزی میخره یا هر فعالیت دیگه ای ، همش به خاطر اینه که لذت بیشتری رو بتونه تجربه کنه .
این راه درسته و من بهش ایمان دارم . خیلی خیلی از نظر ظاهری تغییر کردم و لاغر شدم ولی چیزی که منو از این روش مطمعن کرد وزن کم کردنم نیست ، چیزی که من دارم به خاطرش ادامه میدم تغییرات درونیه منه . چند روز پیش یه تبلبغی دیدم برای شخصیت شناسی و اینکه چطور اعتماد به نفسمونو بازیابی کنیم و روی خودمون کنترل داشته باشیم ، من وقتی این تبلیغ رو دیدم فقط لبخند زدم ، چون من الان نیازی به هیچ دوره ی آموزشی شخصیت شناسی ای ندارم چراکه این دوره برای من کامل ترین درس زندگیم بوده و هست و خواهد بود. من بدون اینکه قصدش رو داشته باشم اعتماد به نفسم زیاد شده و کارایی رو انجام میدم که ح