0

من به وفاداری خداوند ایمان دارم (قدم۲)

وفاداری خداوند
اندازه متن

وفاداری خداوند یکی از ویژگی هایی است که در توصیف خداوند از خود در قرآن و سایر کتاب های دینی ذکر شده است.

ایمان داشتن محدود به انجام واجبات و مستحبات نمی شود بلکه ایمان به صفات و ویژگی های خداوند است که میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص می کند.

هرچه بیشتر درباره ویژگی هایی که خداوند در وصف خود به کار برده است آگاهی پیدا کنیم، ایمان و توکل در وجود ما گسترده تر خواهد شد.

اخطاریه

وفاداری خداوند

یکی از ویژگی هایی که خداوند در توصیف خود به آن اشاره کرده است وفا کردن به عهدی است که به آن وعده داده است.

حقیقتا خداوند به وعده خویش با شما وفا کرد. ‎‎﴿آل عمران: ١٥٢﴾‏

خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند. ‎﴿الحج: ٤٧﴾‏

خداوند هرگز در وعده اش خلاف نخواهد کرد. ﴿الروم: ٦﴾‏

سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که با ما به وعده‌ی خویش وفا کرد. ‎﴿الزمر: ٧٤﴾‏

وعده یا عهد خداوند چیست

واژۀ وعد در قرآن ۱۵۱ بار آمده است که ۹۱ بار از آن به وعدهای خدا، که در موقعیّت‌های متفاوت صادر شده، اختصاص یافته است که نشان از اهمیّت این واژه دارد.

 وعدۀ مغفرت و أجر عظیم، وعدۀ معاد و قیامت، وعدۀ بهشت و نعمت های بهشتی، وعدۀ جهنّم و عذابهای جاودانه،  وعدۀ خلافت در زمین

در وفای به عهد خداوند در برآورده کردن دعا یا آرزوها در قرآن آمده است:

بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‌كند

سوره فرقان آیه ۷۷

دعا، همان درخواست کردن است. آرزوها و خواسته هایی که انتظار داریم خداوند آنها را برآورده کند همان دعایی است که خداوند به آن در قرآن اشاره کرده است.

همچنین آمده است:

و چون بندگان من از تو در باره‌ى من بپرسند، همانا من [به آنها] نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند.

سوره بقره آیه ۱۸۶

بنابراین اجابت کردن دعا توسط خداوند از وعده هایی است که در قرآن آمده است و از آنجا که خداوند نوید داده است که به وفای خود عمل می کند بنابراین ما همیشه باید به وفاداری خداوند در برآورده کردن خواسته ها و دعاهایمان ایمان داشته باشیم.

وفاداری خداوند

خواسته ها و آرزوها

هر انسانی در مدت زندگی خود به طور طبیعی به مسائل و مشکلاتی برخورد می کند که باعث شکل گیری خواسته یا آرزو در وجود او می شود.

مواجه شدن با مشکل مالی در زندگی به طور خودبخودی باعث شکل گیری خواسته ثروت در ذهن فرد می شود.

مواجه شدن با مشکل بیماری در زندگی به طور خودبخودی باعث شکل گیری خواسته سلامتی و شفا در ذهن فرد می شود.

بنابراین چه بخواهیم و بدانیم چه ندانیم و نخواهیم، خواسته ها و آرزوهای متعدد در طی زندگی کردن در وجود ما شکل می گیرد.

بنابراین نگرشی که ما را از درخواست کردن از خداوند منع کرده است نمی تواند صحیح باشد چون این عمل به شکل خودبخودی همواره در طول زندگی ما انجام خواهد شد.

در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند می فرماید: دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم.

اما مشخص نکرده است که چه درخواست هایی و در چه شرایطی به این معنی که درخواست و دعا می تواند هرچیزی در هر شرایطی باشد.

مهم نیست درخواست کننده زن باشد یا مرد، مهم نیست که بزرگسال باشد یا خردسال، مهم نیست چند درخواست تا کنون از خداوند داشته است، مهم نیست در چه مکان یا خانواده ای زندگی می کند. این حق برای همه انسانها از طرق خداوند درنظر گرفته شده است که در مدت حضور خود در دنیای مادی بتوانند درخواست و دعا کنند.

هر کدام از ما در قلبمان آرزوها، خواسته ها و اهدافی داریم که بنا به شرایط و علاقه و نیاز ما برای ادامه زندگی و داشتن احساس و تجربه بهتر از زندگی کردن در وجود ما شکل گرفته اند.

بنابراین همه خواسته ها به یک اندازه از سمت خداوند ارزشمند هستند و بدون اولویت بندی از نظر ارزشمندی یا مفید بودن و نبودن پاسخ داده می شوند.

ممکن است خواسته یا نیاز فردی در زندگی دستیابی به روشی برای نجات عده ای از انسانها از شرایط بیماری باشد، ممکن است خواسته یا نیاز فردی در زندگی دستیابی به روشی برای کشتار جمع بیشتری از انسانها در یک وسیله نظامی باشد.

خواسته ها و آرزوها از نظر و معیارهای انسانی تفکیک و به خوب و بد تقسیم می شوند درحالی که از نظر خداوند هیچ تفاوتی بین آرزوهایی که در قلب انسانها شکل می گیرد وجود ندارد.

وفاداری خداوند

تحقق آرزوهای من

زمانی که به لطف خدای مهربان موضوع درخواست کردن و اجابت خواسته ها از سمت خداوند را درک کردم در سن سی و چند سالگی برای بار اول در زندگی با شور و اشتیاق درخواست کردن از خداوند را شروع کردم.

مانند فرد تشنه ای که به آب رسیده است با عجله درخواست های متعددی را به خداوند عرضه کردم و برای اولین بار در زندگی ام تحقق خواسته هایم را فقط و فقط از خداوند انتظار داشتم. چون تا قبل از این خانواده، دولت و … را مسئول برآورده کردن آرزوهایم می دانستم.

درخواست های زیادی از خداوند داشتم که برخی از آنها به این شرح بود:

  • همه بدهکاری هایم را پرداخت کنم. (هیچ راهی به نظرم نمی رسید.)
  • هیچ وام بانکی نداشته باشم. (این موضوع به نظرم محال ممکن بود)
  • همیشه در حسابم پول به اندازه کافی داشته باشم. (هیچ امیدی به تحقق این خواسته نداشتم)
  • کسب و کاری داشته باشم که محدود به مکان نباشد. (هیچ ایده ای برای این خواسته نداشتم که چطور و چگونه باید باشد)
  • آزادی زمانی و مکانی در زندگی داشته باشم. (عقیده داشتم در زمان پیری و بعد از بازنشستگی ممکن خواهد بود)
  • رابطه عالی با همسرم داشته باشم. (به نظرم محال ممکن بود چون ایشان علاقه ای به این مباحث نداشتند)
  • خریدن ماشین خارجی. (اون زمان به نظرم دست نیافتنی بود.)
  • فرزند سوم ما یک دختر زیبا باشد. (از نظر پزشکان این امکان وجود نداشت)
  • احساس آرامش و ایمان قلبی در زندگی داشته باشم. (چیزی که هیچوقت تجربه نکرده بودم)
  • برای همیشه لاغر شده و رنج چاقی پایان یابد. (به هیچ وجه نمی توانستم تصور کنم راهی برای تحقق این خواسته وجود داشته باشد)
  • خرید خانه ای بزرگتر و مجهز با تمام امکانات رفاهی نو. (هیچ پولی برای تحقق این خواسته نداشتم و آن را محال می دانستم)
  • مسافرت رفتن به کشورهای دیگه. (اون زمان به نظرم خنده دار می یومد که من عازم سفر خارجی شوم)

اینها فقط برخی از درخواست ها و آرزوهای من از خداوند در همان روزهای اول درک این مطلب در سال ۱۳۹۳ بود که می توانم به هر اندازه از خداوند درخواست کنم.

وفاداری خداوند

به لطف خدای مهربان امروز در سال ۱۴۰۲ علاوه بر همه آرزوهایی که شرح داده شد بسیاری از نعمت های که حتی من درخواست نداده بودم وارد زندگی ام شده است و در حال استفاده و تجربه کردن آنها هستم.

هر کدام از ما خواسته ها، آرزوها و اهداف متفاوتی در قلب خود داریم، آرزوهایی که دوست داریم محقق شوند.

  • شاید دوست داشته باشید بچه دار شوید یا فرزند دیگری داشته باشید.
  • شاید نیاز به شفا و سلامتی کامل‌ داشته باشید.
  • شاید دوست داشته باشید برای همیشه لاغر شوید.
  • شاید دوست دارید مشغول کار شوید و از این طریق درآمد داشته باشید.

اینکه بدانید از سمت خداوند اجازه دارید هر خواسته یا آرزویی داشته باشید تا حد زیادی از احساس گناه و شرمندگی اینکه نباید از خداوند درخواست های زیاد یا مکرر داشته باشید کاسته می شود.

اینکه اکنون می دانید که خداوند وعده داده است (دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم) اشتیاق و انتظار برآورده شدن آرزوهایتان توسط خداوند را در قلب شما افزون و چشم انتظار کمک و یاری دیگران بودن را کاهش می دهد.

اینکه اکنون می دانید که خداوند بر وفای به عهد خود تاکید کرده است:

  • حقیقتا خداوند به وعده خویش با شما وفا کرد.
  • خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند.
  • خداوند هرگز در وعده اش خلاف نخواهد کرد.
  • سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که با ما به وعده‌ی خویش وفا کرد.

باید امید و ایمان شما نسبت به برآورده شدن آرزوهایتان را هزاران برابر کند و از هم اکنون با احساس خوب و اشتیاق منتظر تحقق آرزوهای خود باشید.

اکنون دیگر با تمام وجود باید باور کنید که خداوند با روح شما از وفای به عهد خود سخن گفته است.

خداوند مسئول کاشتن بذر امیدواری برای تحقق آرزوها در قلب و درون شماست.

وفاداری خداوند

نومیدی از تحقق خواسته ها

با تمام توضیحاتی که درباره طبیعی بودن درخواست کردن و مجاز‌ بودن انسان برای داشتن هر گونه درخواست به هر تعدادی اما باید به این نکته توجه کنید که برآورده شدن یا تحقق آرزوها ممکن است به آن سرعت یا شکل و شمایلی که شما دوست دارید یا فکر می کنید انجام نشود.

خداوند زمان بندی و طریقه برآورده کردن مختص به خود را دارد که از ذهن و نظر انسانها پنهان است.

ممکن است تحقق وعده های الهی زمانبر باشد و با زمانبندی یا نیازمندی ما هماهنگ نباشد. اینجاست که مجال نومیدی از رحمت خداوند و سست شدن ایمان نسبت به وفاداری خداوند فراهم می شود.

در این شرایط ممکن است منفی نگر شویم و افکار متعدد در ذهن ما مرور شود که انگار خداوند به عهد خود وفادار نبوده است.

شاید من لایق و مستحق تحقق آرزوهای خود نیستم.

شاید خداوند از من راضی نیست و به همین دلیل به من توجهی ندارد.

شاید وعده الهی محقق نشود.

شاید و شاید و شایدهای متنوع در ذهن ما مرور می شود و این بهترین فرصت برای نجواهای شیطانی است که ایمان ما را سست و امید و اشتیاق ما را نابود کند.

دلیل اینکه خیلی از ما به تحقق وعده های الهی باور نداریم یا اگر داریم به راحتی این باور در ما سست و ناپایدار می شود این است که خیلی زود دست از تلاش برداشته و از دنبال کردن آرزوهایمان دلزده شده و از تحقق آرزوهای خود ناامید می شویم.

اما نکته مهم و کلیدی این است که: اگر شما اتفاقی را نمی بینید به این معنی نیست که خداوند کاری نمی کند یا اجابت درخواست شما را فراموش کرده است.

وفاداری خداوند

زمانی که من با درک این واقعیت که خداوند برای من فرصت درخواست کردن هر چیزی به هر مقداری را فراهم کرده است و با اشتیاق از او درخواست می کردم به این صورت نبود که درخواست های من با فاصله زمانی معین و بر اساس نیاز من برآورده شود.

اما آنچه سبب شد در این مسیر باقی ماده و ایمانم بر وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم ذوق و شوق تجربه نزدیکی خداوند و تجربه برآورده کردن آرزوهایم بود مخصوصا آرزوهایی که هیچ نشانه یا امیدی به برآورده شدن آن نداشتم.

زمانی که من از خداوند درخواست کردم همه بدهکاری های مرا پرداخت کند هیچ ایده یا پول یا راهی برای این کار سراغ نداشتم. البته که بدهکاران هم از طلب خود انصراف نداده بودند و پیوسته از من درخواست پرداخت طلب خود را داشتند.

بارها این فکر در ذهن من مرور می شد که چند روز گذشته است اما هیچ اتفاقی رخ نداد. شاید این طریق و این انتظار پایان خوشی نداشته باشد.

اما من تصمیم گرفته بودم در هر شرایط ایمان خود به وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم.

چند ماه به همین صورت سپری شد تا ایمان من به معجزات الهی نتیجه داد و روند تسویه بدهکاری های من به شکل های مختلف شروع شد.

جالب اینکه زمان پرداخت و تسویه بدهکاری ها از زمان انتظار من برای شروع این روند کوتاه تر بود.

به این معنی که اگر من شش ماه یا هشت ماه از ایمان خود بر وفاداری خداوند محافظت کردم معجزات الهی در کمتر از شش ماه همه بدهکاری های مرا پرداخت کرد.

بدهکاری هایی که حاصل چندین سال تلاش و کوشش در کسب و کار بود در کمتر از چند ماه تسویه شد. این معجزه نیست؟!

زمان بر بودن تحقق آرزوها به این معنی نیست که خداوند ما را از یاد برده است یا بر عهد خود وفادار نیست.

وفاداری خداوند

هر بار که در ذهن تان نجوای شیطانی وعده داد که زمان زیادی سپری شده است و هیچ خبری از وفای خداوند به عهد خود نیست باید به خودتان یادآوری کنید که به هیچ وجه اینگونه نیست و خداوند وفای خود در تحقق آرزوها مرا فراموش نکرده است.

ممکن است شرایط زندگی به شکلی پیش رود که هیچ نشانه ای از تحقق آرزوها و یا حتی نزدیک بودن آن مشاهده نکنید اما این هم دلیل محکمی برای شک و تردید به وفاداری خداوند نیست و نباید باشد.

خداوند به آنچه گفته است وفادار است. تمام وعده هایش محقق می شود و آمین گفتن های ما بعد از درخواست و دعا کردن در واقع پاسخ خداوند به دعا و درخواست ماست.

برای ماندن در مسیر ایمان به وفاداری خداوند باید آنچه بر عهده دارید را به خوبی و با اشتیاق انجام دهید. هرچند ممکن است تحقق وعده غیرممکن به نظر برسد باید به کارتان با ایمان ادامه دهید و اجازه ندهید افکار و نجواهای منفی و همچنین حرف و حدیث های اطرافیان باعث تقویت شک و تردید و سست شدن ایمان شما شود.

در مسیر تحقق آرزوهایم همیشه با ایمان به مسیر خود ادامه دادم و هرآنچه به نظرم باید انجام می دادم را با ایمان به تحقق خواسته هایم انجام داده ام.

در آن زمان که انتظار تحقق پرداخت شدن بدهکاری هایم را داشتم هر روز با اشتیاق و انگیزه مضاعف در محل کارم حاظر می شدم و با اطمینان و آرامش و کلام نرم با افرادی که درخواست طلب خود را داشتند برخورد می کردم.

با اینکه هیچ پولی برای پرداخت به آنها نداشتم اما با امید و ایمان به اینکه شرایط اینگونه نخواهد بود و معجزات الهی وارد زندگی من خواهد شد با آنها صحبت می کردم.

من به انجام کار صحیح و روش درست ادامه دادم تا فصل تحقق وعده های الهی فرا رسید و من شاهد وفاداری خداوند در زندگی خودم به شکل های مختلف بودم.

پرداخت شدن بدهی ها، تسویه همه اقساط بانکی، تغییر کسب و کار، اندوخته شدن پس انداز، باردار شدن همسرم، خرید خانه با همه تجهیزات نو، خریدن ماشین اسپورتیج، افزایش چند ده برابری درآمد، رشد و گسترش جهانی کسب و کار، تجربه آرامش ذهنی و قلبی، بهبود رابطه عاطفی و از همه مهمتر هدایت به روش لاغری با ذهن و یکبار برای همیشه لاغر شدن.

اینها برخی از میوه های فصل معجزات الهی در زندگی ام است که در بهترین زمان ممکن وارد زندگی ام شد و من بهترین استفاده و لذت از این نعمت ها را تجربه کردم.

خداوند شما را سرخورده نخواهد کرد اگر بر ایمان خود پایدار باشید. در قرآن نا امیدی از رحمت خداوند امری نامطلوب و از ویژگی افراد کافر بر شمرده شده است.

وفاداری خداوند

در قرآن منشاء ناامیدی های انسان مواجهه شدن با ناخوشی‌های زندگی معرفی شده است، ناخوشی‌هایی که به واسطه افکار و عملکرد نادرست خودمان به آن دچار شده ایم اما به اشتباه کمان می کنیم خواست خداوند یا امتحان الهی بوده است و مورد غضب خداوند قرار گرفته ایم باعث نومیدی خود می شویم.

در آیه36 سوره روم آمده است:

و چون مردم را رحمتى بچشانیم، به آن شاد مى‏‌شوند و چون به [سزاى‏] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه‏‌اى به ایشان برسد، بناگاه نومید مى‌‏شوند.»

نسبت به اینکه خداوند هرگز به شما صدمه ای وارد نمی کند بلکه همواره یاور و هدایت کننده شماست باید ایمان قلبی داشته باشید. ایمانی که به سادگی و به واسطه مواجه شدن با هر شرایطی در زندگی سست و از هم گسسته نشود.

همیشه به خودتان یادآوری کنید:

چه کسی جز خداوند می تواند یاری رسان من باشد؟!

باید بپذیرید و اجازه دهید این افکار و نگرش ها در اعماق وجودتان نفوذ کند:

  • من به معجزات الهی باور دارم.
  • من به وفاداری خداوند ایمان دارم.
  • من اطمینان دارم خداوند مرا مایوس نخواهد کرد.
  • من باور دارم زمان همه امور در اختیار خداوند است.
  • تحقق آرزوهایم هرچقدر که از نظر من بزرگ باشند برای خداوند هیچ چیز نیستند.
  • همه خواسته ها و آرزوهای من جز بسیار ریزی از این جهان هستند.
  • تحقق آرزوهای من در برابر عظمت و توانمندی خداوند هیچ چیز نیست.

اگر ما همواره به خداوند توکل کرده و به وفاداری خداوند ایمان داشته باشیم، او هم راهی جلوی پای ما قرار خواهد داد، حتی اگر شرایط طوری به نظر برسد که انگار هیچ راهی وجود ندارد.

  • خداوند برای هر مساله ای در زندگی من راه حلی مناسب سراغ دارد.
  • خداوند از خردمندی خود در وجود من قرار داده است تا بهترین تصمیم را برای هر مساله ای اتخاذ کنم.
  • خداوند از آرامش بی نهایت خود در وجود من قرار داده است تا در برخورد با هر مساله ای آرامش داشته باشم.

شجاعت این را داشته باشید که به خداوند توکل کنید و همه چیز را به او بسپارید.

اشتیاق این را داشته باشید که به سمت خالق خود که محلی امن و آرام است باز گردید.

دست از نگرانی، اضطراب و این فکر که آیا خواسته تان محقق می شود یا خیر بردارید.

خداوند همه انسانها و همه موجودات جهان هستی و همه ستارگان و اجسام معلق در فضا را در دستان خودش نگه داشته است.

او هرگز در تحقق وعده هایش ناکام و فراموشکار نمی شود. به وفاداری خداوند ایمان داشته باشید.

اخطار

تمرین:

۱- با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.

۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.39 از 77 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42272
80 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهره
      1403/08/21 07:48
      مدت عضویت: 500 روز
      امتیاز کاربر: 10070 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 491 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      خدای معجزه گر ووفادارم 

      من هم فکر میکردم مقدار ایمان داشتن به خداوند به انجام واجبات و مستحبات مربوط میشه وهرگز به ایمان و اطمینان وباور قلبی به وفادار بودن خداوند نداشتم 

      صفات خداوند رو بیان میکردم ولی ته دلم آرامش قلبی نداشتم وباور نکرده بودم وقتی میگم خداوند اجابت کننده دعاهاست ولی بعدش زود منطق منفی بافم میگفت کو اجابت میکنه چند سال ازش خواستی چقدر دعا کردی ولی چرا اجابت نشد ومن رو نامید میکرد  و الان میدونم که اجابت شدن خواسته هام به مقدار باور اطمینان وایمان و انتظار من نسبت به صفات خداوند بستگی داره 

      پس خودم مقصر بودم که به آرزوهام نمیرسیدم با نگرش خانم منفی بافم زود خواستم رو در ذهنم خط میزدم ورسیدن به اون رو غیر ممکن میدونستم 

      الان مطمئن هستم من هم شرایط مالی عالی وهیشگی رو تجربه میکنم 

      من خونه بزرگ با تمام امکانات رفاهی و جدید و هوشمند رو تجربه میکنم 

      من خرید مغازه ای بزرگ تر رو تجربه میکنم 

      من داشتن ماشین برای خودم رو تجربه میکنم وخودم میبرم 

      من ارث پدریم رو هم تمام کمال به راحت ترین وپر سودترین روش با صلح آرامش بدستم می رسه 

      زمین که پدر شوهرم سالها پیش خریده و مشکل داره به دستش می رسه این مسله حل میشه و تبدیل به مغازه میشه رو تجربه میکنیم ومن و همسرم به آرامش رسیده واز سالها حرف حدیثها وبحثها خلاص میشم 

      من تجربه می کنم دیدن تمام اطرافم رو به راحتی وبدون عینک رو 

      من تناسب ایده عالم رو تجربه میکنم 

      کسب وکار همسرم و پسرم روز به روز به پیشرفتهای فراتر از انتظارم می رسه 

      من هم رسالتم رو از طرف خداوند الهام میشه وبه موفقیتهای سر شار میرسم 

      شرایط مالی ما متحول میشه و تمام بدهی ها مون تسویه میشه وما به شکل باور نکردنی وارد سراشیبی کسب وتجربه پول های فراوان میشیم 

      حالا خودم رو لایق رسیدن به تمام خواسته هام میدونم من هم دوست دارم و مطمئن هستم تمام فراوانی ها رو در زندگیم تجربه کنم فراوانی سلامتی در تمام سلولهای بدنم وروحم و سلامتی در وجود پسرم و همسرم رو تجربه کنم 

      فراوانی پول

      ونعمتهای خداوند رو در زندگیم به شکل ملموس  لمس کنم وبا دیدنشان و استفاده کردنشون لذت بیشتری ببرم 

      خداوندا برای تمام اتفاقات خوب در زندگیم از تو سپاس گذار هستم 

      یکی از دوستانم که اکنون از نظر کسب وکار همسرش به طرز عالی تغییر پیدا کرده وبه مسیری هدایت شده که داره از نظر در آمد شرایط خیلی خوبی رو تجربه میکنه 

      یکی از دوستانم هم در زندگیش خیلی تغییر مالی عالی داشته و فراتر از انتظار بوده ودر حال تجربه فراوانی در زندگیش هستش 

      خواهرم هم به راحتی خونه بهتری رو اجاره کرد که هرگز فکر نمی کرد بتونه این جنین خونه ای رو اجاره کنه 

      خودم بودن در این سایت یک معجزه خداوند میدونم 

      و لاغر شدن با ذهن برای من هم معجزه هستش 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم 

      من باید اطمینان وایمان وتوکلم  در ذهنم قوی کنم 

      باید قدرت رو به ایمان  خودم و خدا  بدم 

      من می تونم تمام خواسته هام برسم وتجربه کنم 

      سپاس فراوان از استاد عزیزم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 4755 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 291 کلمه

      سلام به همگی من خیلی جاها از خداوند حاجت خواستم خیلی راحت اتفاق افتاده و خیلی جاها نه با این نگرش که اینجا پیدا کردم فهمیدم مشکل از خدا که  نیست مشکل از من و ایمانمه مثلا من یه دفعه می‌خواستیم بریم مسافرت آماده بودیم برای رفتن ولی از نظر مالی یه خورده ته دلم خالی بود یه هو گفتم خدا نمی رسونیا!!یک ساعت بعد از بانک زنگ زدن گفتن شما ده سال پیش اینجا حساب باز کردید پولتون شده فلان خیلی بود تو اون موقع من فهمیدم اگه اینقدر راحت و خودمونی از خدا بخواهیم خدا خیلی راحت یعنی در عرض یک ساعت میرسونه ولی مثلا ما خونمون طبقه ی چهارم بود همسایه پایینی اذیت می‌کرد من دیگه نمیتونستم تحمل کنم شروع کردم به خوندن یه ایه از قرآن  یعنی طوری بود که تسبیح دستم بود حتی بیرون از خونه اما ایمان داشتم که شدنیه دو ماه بعد به صورت معجزه وار ما خونمون رو عوض کردیم هم اومدیم طبقه ی اول هم دو خواب هم پول اضافه آوردیم قسط بانک مسکن و تسویه کردیم ولی اونجا من میگفتم حتما برای جابه جایی خونه باید یه کاری بکنم یه ایه ای بخونم و به خودم سخت میگرفتم چون فکر نمیکردم اگه همین جوری خودمونی به خدا بگم جا به جا بشیم  خواستم بگم من به اون ایه واقعا ایمان داشتم ولی بعد از اون هر وقت میخواستم بگم شیطون هزار تا بهونه میورد نمیدونم با خوندن این مطلب فهمیدم ایمانم به خدا کم شده ولی اشکال نداره خدا خودش خواسته که ما به اینجا هدایت بشیم پس با ایمان میگم من به وفاداری خدا ایمان دارم خدایا ایمان دارم  و اینکه خیلی خودمونی و راحت به خدا میگم خدا من میخوام به تناسب اندام برسم خودبه خود متشکرم از همگی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا رضایی
      1403/07/09 11:02
      مدت عضویت: 53 روز
      امتیاز کاربر: 225 سطح ۱: کاربر مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 380 کلمه

      بنام خالق زیبایی ها 

      سلام‌ و‌درود 

      خداوند  وفادار  به عهد خود هست .

      زمان هایی بوده من نا امید شدم دلسرد شدم ولی همیشه یک‌ ندای‌ درونی قلبی  داشتم  که میگفت میشه میشه  صبور باش متوکل باش  .

      در اوایل  چیزی از خدا نمیدانستم  و باورهای اشتباه داشتم  درخواست هام با ترس بود   با  باج دادن  ب زیارتگاه ها مثلا من انقدر پول میدم یا فلان کار میکنم تو  به خدا بگو  برام این کار رو انجام  بده . اگه فلان خواستم بشه من  مثلا هزار  صلوات میگم  و خلاصه  کلا فکر میکردم برای هر درخواستی  باید  با خدا  قول و‌قراری  بزارم و راستش  بیشترشون‌بر اورده نمیشد من چون خودمو ادم لایق نمی دیدم .

      ولی در تاریک ترین لحظه زندگیم از صمیم قلب از خدا خواستم  خودشو ب من نشون بده بگه چی هست چطوریه ؟ من باید چیکار کنم ؟

      و این  خواستم اجابت شد نه یک‌باره ولی ارام ارام  مرا به مسیر درست هدایت کرد  احساس گناه رو از من دور‌کرد  من باعشق  در خواست میکردم  و مطمئن بود هیچ قدرتی  بالاتر از خدا نیست . 

      مثال  :

      در خواست  مهاجرتم 

      دو سال بود این در خواست داشتم  تا کار پاسپورتم انجام  شد  ولی وقتی وقت سفارت شد کرونا اومد  دو سال که رد شد  مسائلی پیش‌اومد ک‌درخواست مهاجرتم لغو شد  نارحت شدم ولی همیشه  ندای قلبیم‌میگف میشه  نا امید نباشه و به طور باور‌نکردنی درست در زمان مناسب  من ویزامو گرفتم ۶ ماه زمان داشتم ولی مشکلاتی داشتم خلاصه  من دقیقا دو‌روز  ازینکه وقت ویزام‌تموم بشه کارام حل شد و من خارج شدم  .الان بیاد میارم  چقدر  استرس وحال بد داشتم ولی ی چیزی از ته قلبم منو به ارامش دعوت میکرد  همش توی ذهنم بود میشه میشه  

      و این بزرگترین  و‌مهم ترین اتفاق زندگیم بود که خدا برام رقم زد  خدا خواسته ای در قلبم گذاشته  رو اجابت کرد با وجود هزاران تضاد ها نمیشه ها  ،در های بسته  ،ولی خدا معجزه کرد و این باعث شد  من در خواست هامو  با عشق و امیدواری  بیشتر از خداوند طلب کنم  و‌ 

      واقعا هم اجابت خواست هامو می بینم  ،

      مثل قبولی امتحانم  که واقعا احساس میکردم هیچی نمیدونم  وای خدا  میگف ارام باش از عهده ش بر میای  و قبول شدم و‌میدونم اون کار ،

      یک درصدش با من بود بقیه کار خدای من بود  

      و هزاران مثال دیگه که باعث شد  ایمانم توکلم‌بیشتر بشه 🤍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/07/05 17:46
      مدت عضویت: 751 روز
      امتیاز کاربر: 17255 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 561 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز

      قبلاً‌ها خیلی درباره این موضوع فکر می‌کردم که چرا انقدر طول می‌کشه که من به خواسته‌هام برسم مگه خدا صدا و حرف‌ها و احساس منو نمی‌فهمه،

      چرا باید انقدر طول بکشه و به جایی برسه که من دچار شک و تردید برام امیدی بشم،

      همیشه فکر می‌کردم که اگر خواسته‌ای از خدا دارم باید بعد از یک مدت خیلی کم به اون خواسته برسم و اون موقع خداوند نشون میده که به من و خواسته‌هام اهمیت میده و من رو نده خودش می‌دونه،

      اما در اشتباه بودم و ناآگاهانه زندگی می‌کردم و نمی‌دونستم خدا بیش از حد مهربان است و به عهد خودش وفا می‌کند و این ربطی به من یا طولانی بودن زمان رسیدن به خواستم ندارد ،

      جهان هستی باید در مسیر همزمانی‌های قرار بگیرد که من هدایت شوم و سر راه خواستم قرار بگیرم اون موقع بود که فهمیدم اید صبور بود و توکل کرد و هرگز خداوند خواسته ما را فراموش نمی‌کنه،

      شاید خودم گاهی وقتا یادم می‌رفت اما زندگی عادی خودم را می‌کردم ولی در جهان هستی که زی عوض نمی‌شد من پیام و فرکانسم را فرستاده بودم پس قطعاً دریافتش می‌کنم،

      زمان‌های زیادی طول کشید که این آگاهی را به دست بیارم که من هم لایق زندگی زیبا با بهترین نعمت‌ها هستم و بر اساس درخواست‌های خودم از خداوند دوست دارم که از زندگی لذت ببرم پس نمی‌ترسم و راحت با خدای خودم حرف بزنم و درخواست می‌کنم،آری من خودم رو لایق نعمت‌های خوب خداوند می‌دانم زیرا بنده خوبی هستم و دوست دارم همیشه در آرامش زندگی کنم و لطف و رحمت خداوند را تجربه کنم و همیشه همسو با اراده خداوند زندگی کنم،

      با این باور و این آگاهی که طی مدت‌ها به دست آوردم تونستم راحت‌تر بپذیرم که می‌تونم خیلی ساده درخواست خودم را از خداوند داشته باشم و اهمیتی نداره کوچیک یا بزرگ بودن خواسته من فقط باید بخواهم تا با اراده خدا اتفاق بیفته،

      قطعاً که خداوند به عهد خود وفا می‌کند مثلاً امروز که من اومدم خونه مامان بزرگم و درباره این فایل و سوالاتی که برام پیش اومده بود با عمه عزیزم صحبت  مشورت کردم و از مثال‌های در زندگی اون که خداوند به عهد خودش وفا می‌کند شنیدم بیشتر ایمان آوردم مثلاً به دست آوردن واسته مامانم توی یک سال گذشته که دوستاش همیشه طلا داشته باشه و بهش رسید شاید یک سال طول کشید اما بالاخره به مرور زمان و همزمانی‌ها خاسته ی مامانم انجام شد،

      به نظر من گاهی خداوند به انسان‌ها فرصتی میده که دوباره طا یا اشتباه نکنند مثلاً در رسیدن به خواسته‌هایی که خیلی راحت و در دسترس هستند ممکنه یک اتفاقی پیش بیاد که خداوند فرصت میده به ما برای خطر نکردن و برعکس شاید برای بعضی‌ها سخت باشه که چه جوری می‌خوای به این خواسته مهمی یا بزرگی دست پیدا کنی سخته باید سال‌ها تلاش کنی باید جون بکنی و مقدار زیادی هزینه کنی یا مثلاً خیلی براشون سخت و قابل درکه،

      اما از نظر خداوند راحته و برای خداوند هیچ چیز سخت و دشوار نیست و اگر ز او درخواستی رو با احساس خوب داشته باشیم مطمئن هستم که بهش دست پیدا می‌کنیم هر چقدر هم که بزرگ باشه برای خدا کاری نداره اون فقط به عهد خودش وفا می‌کنه،

      من هم به وفای عهد خداوند ایمان دارم و همیشه در زندگیم تجربه کردم  درخواست کردم نعمت‌هایی رو که از طرف خداوند به دست آوردم سپاسگزارم و برای زندگی خوبم ارزش قائل هستم و ‌نهایت شکر می‌کنم،

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم نیکروان
      1403/07/01 01:19
      مدت عضویت: 115 روز
      امتیاز کاربر: 3570 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 37 کلمه

      سلام من به معجزه خداایمان دارم به وفارداری خداایمان دارم چون میدونم هروقت صلاح بدونه اون خواسته وحوایج قلبیموبراورده میکنه نمیزاره ناامیدبشم بازم میخوام منوازگزنددشمنان حفظ کنه نزاره موفق بشن به اونااونقدرخوشبختی بده دست ازدشمنی وحسادت بردارن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1403/06/27 06:57
      مدت عضویت: 636 روز
      امتیاز کاربر: 9360 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 275 کلمه

      به نام خدای هدایتگرم 

      سلامی گرم خدمت استاد عزیزم

      وفادای خداوند

      چقدر به وفاداری خداوند ایمان دارم ؟ در جواب به این سوال باید بگم به تازه گی دارم ایمان رو در قلبم گسترش میدم.

      در سرم ایمان بود

      ولی در قلبم نبوده که نتایجی حاصل نشده .

      خداوند وفادار بوده که من یه عالمه نتیجه شگفت انگیز دارم 

      ولی چرا خودم از نتایجم راضی نیستم ،چون ایمانی به خدا نداشتم در قلبم 

      اگر ایمانی بود باید شادی ای هم می آمد بعد از نتایج شگفت انگیز

      ولی در نبود ایمان قلبی من وظیفه خدا میدونستم نتایج رو …تازه شاکی هم بودم چرا کم داده

      با اینکه دیگران نتایج من رو خیلی بزرگ میدونن

      جدیدا که دارم کتاب ۲۸ سپاسگذاری رو دوباره کار میکنم، و با نگاهی جدید به اطرافم دارم تمرینات رو حل میکنم، متوجه شدم من هنوز نتونستم در قلبم به خدا ایمان داشتم .

      حالا که تمرینات کتاب رو دارم انجام میدم نگاهم به زندگی کمی تغییر کرده

      وقتی برای هر چیزی شکرگذاری کردم 

      وقتی برای کسی شکرگذاری کردم

      وقتی برای اشتباهاتم شکرگذاری کردم .

      وقتی برای موهبت های هر روزا در زندگیم شکر گذاری کردم 

      و خیلی چیزای دیگه 

      با تمرینات کتاب قلبم باز شده و حالا میتونم رد پای وفاداری خداوند رو در زندگیم ببینم .

      در فایل قبلی معجزات زندگیم رو گفتم 

      الانم یه عالمه باورم بیشتر شده به وفاداری خداوند 

      سپاسگذاری باعث شده ،پرده کنار بره و الماس درونم رو کشف کنم .

      و اون چیزی نیس غیر از سپاسگذاری

      وقتی برای چیزهایی که نداری ولی آرزوته، به خدا ایمان داری به وفاداری ایمان داری و حست رو خوب نگه میداری با سپاسگذاری 

      بدون شک اونچه برای موسی اتفاق می افتاد که قبل از معجزه ای براش سپاسگذاری می‌کرد

      برای منم اتفاق میوفته 

      وفاداری خداوند دوباره و دوباره و دوباره برای من ثابت میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/06/04 19:13
      مدت عضویت: 173 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 590 کلمه

      به نام خدای مهربان.

      من به وفاداری خداوند در تحقق ارزوهایم ایمان دارم.

      سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان.

      تمرین:۱,من فهمیدم که خداوند تمام درخواست های مرا چه خوب و چه بد اجابت میکند. خداوند وعده داده که درخواست های مرا برآورده میکند و چه کسی وفادارتر از خداوند برای وفا به عهد خود.من فهمیدم که در رسیدن به خواسته هایم فقط باید ایمان خودم را حفظ کنم و عجله نکنم خداوند خلف وعده نمیکند و حفظ ایمان مهمترین چیز در زندگی و در راه رسیدن به خواسته هایم هست. به زمانبندی خداوند اعتماد کنم. حقیقتا با نوشتن این قسمت در دفترم حتی مثالهایی که شخصی بودند برای اقای عژار روشن ولی وارد دفترم کردم تا بگویم خدایی او خدای منم هست و اگه به ایشون انها را داده به منم میده، ایمانم خیلی خیلی قویتر نسبت به قبل شد و با خدای خودم رفیق تر شدم و حالا حس اینو دارم که خواسته ها و ارزوهایم انگار کف دست من هستند آماده و حاضر خیلی عالی بود خداجونم سپاس برای هدایتم به این مسیر از شما استاد عزیز بابت گذاشتن این اگاهی ها نیز سپاسگزارم. هر روز ایمانم بیشتر و بیشتر میشود.

      ۲,اگه بخوام به این مورد نمره بدم شاید در گذشته خودمو پنج دیگه فوقش ده درصد لایق درخواست کردن و براوردن شدن ارزوهایم توسط خدا میدانستم الان اگه بگم شصت هفتاد حتی تا نود جا داره ولی هنوز به صد نرسیده با خواندن و نوشتن این مطلب واقعا توقعم از خودم در درخواست کردن و توقعم از خداوند در وفاداری به عهد خویش و اجابت کردن آرزوهایم بالاتر رفته و ایمانم نیز قویتر شده است خدایا شکرت.

      ۳,اهان همین چند وقت پیش صاحبخانه بابت پول پیش فشار زیادی به ما می آورد و من اینطور بودم که نهایتا باید برم گوشواره هایم را بفروشم ولی دوست ندارم اما خدای مهربونم از طریق دستی دیگر پول پیش را وارد زندگی ما کرد و فراتر از انتظار من عمل کرد خدایا شکرت. یا رفته بودیم برای خرید نوروز قم البته خواهرمینا را برده بودیم خرید ولی خب بازار و خریدش و ما پولی در حساب نداشتیم و معلوم نبود حقوق ما را کی بریزن امروز یا فردا همه رفته بودند خرید و منو همسرم اگر بگم نا امیدانه دروغ نگفتم در ماشین نشسته بودیم و خب با قیافه ناراحت من کمی خودمو مشغول فیلم دیدن در یوتیوب کردم تا از حس بد در بیام و در دلم گفتم خدایا خودت کاری بکن همه مشغول خریدن منم دلم میخواد خرید کنم و شاید بگم کمتر از نیم ساعت اس ام اس واریز بیست و سه میلیون حقوق به حسابمون آمد و انجا بود که هزاران بار خدا را شکر کردیم و با لب خندان به خرید پرداخت کردیم و خدا فراتر از انتظار ما عمل کرد خدایا شکرت.

      ۴,من از کودکی ارزوی داشتن دوچرخه داشتم ولی پدر و مادرم به علت دختر بودنم مرا از این نعمت مرحوم کردند ولی همسرم بعد از ازدواج برایم خرید و وعده خدا حق بود. من همسری دلم میخواست که مهربون و خونگرم باشد و خداوند گفت هرچی تو بخوای همون میشه و همسر عالی را وارد زندگی ام کرد‌. و ……

      ۵,واقعا برای قسمت اول همین دوچرخه چون ایمان داشتم بالاخره به دستش می آورم. ولی من دوست داشتم امسال خانه خود را عوض کنیم ولی نشد چون ته دلم یه جورایی میگفتم سعید راضی به اثاث کشی نمیشه و ایمانم به جای خدا به سعید بود و چشمم به او بود نه بخدا حالا از خدا میخوام سال بعد دیگه خودش سعید راضی کنه برای رفتن به خانه بزرگتر.

      خدایا شکرت..

      نمیدونم بابت این آگاهی ها چجوری ازتون تشکر کنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/06/02 16:22
      مدت عضویت: 191 روز
      امتیاز کاربر: 4380 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 224 کلمه

      بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا بارها و بارها این جمله رو شنیدم و واقعا از ته دلم باورش کردم چون در طول زندگی خود هر زمانی که از ته دلم با تمام وجودم از خدا درخاستی کردم بهش رسیدم بنابر خاسته های اون زمان مثلا اگر هنگام بیماری بوده یا داشتن ثروت  ازدواج فرزند همه این درخواست هارو با ته دل خاستم وبهش رسیدم خب خاسته هایی هم بوده که هنوز بهش دست پیدا نکردم ولی چون بیشتر به اراده خودم وبا توجه به دیدگاه خودم بهش عمل کردم و حضور خداوند رو در اون کار کم‌رنگ‌کزدم بهش نرسیدم 

      مثلا همین لاغری رو شاید با طرز فکر خودم بهش پرداخته و هیچوقت به دید آرزو بهش نگاه نکرده بودم خودم رو مسول رسیدن به لاغری میدونستم که باید با روش های موجود بهش برسم برام اتفاق نیفتاده ولی وقتی مدتی پیش بلاتکلیف و سرگردان از خداوند خاستم که راهی برایم نشان بده به سمت سایت لاغری با ذهن هدایت شدم و همین باعث شد که باورم بیشتر بشه به این راه و ایمان بیاورم که درست راه رو برایم انتخاب کرد وحتما به نتیجه ای که میخام میرسم زیرا این بار با اراده خداوند شروع کردم من هربار سرخود کاری رو انجام دادم به نتیجه نرسیدم ورشکست خوردم و الان فهمیدم که باید فقط با اراده و توکل عمیق به خدا به آرزوهام برسم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم حیدری
      1403/04/29 15:27
      مدت عضویت: 1384 روز
      امتیاز کاربر: 14888 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 259 کلمه

      بنام خدا 

      سلام 

      با خواندن این متن امیدم چند صد برابر شد و امیدوار شدم که اگر من به وعده ام وفا کنم خداوند نیز به وعده اش وفا می‌کند و همه ی آرزوهای من تحقق پیدا می‌کنند خدا فقط برای ما انسانها خیرو خوبی داره و هر وضعیتی که الان داریم در زندگی و از راضی نیستیم فقط باعثش خودمان بودیم اول به خودم میگم اگر الان دستم خالیه اگر وام بدهکارم اگر خونه کوچک دارم اگر نیاز به تندرستی بیشتر دارم اگر در آمدم کفاف نمیده اگر ماشین مدل پایین دارم اگر رابطه خوبی با همسرم ندارم فقط وفقط خودم مقصرم و می پذیرم و اگر الان اینجام چون متوجه شدم و پذیرم خدا مرا اینجا فرا خواند که بیا و بخوان من برای شما چی میخوام بهترینها را میخوام هر چی تو میخواهی را من بیشترش را برات میخوام پس اعتماد کن و پیمان ببند که به آنچه در این نوشته ها هست عمل منم پیمان به عهدم وفا میکنم برای شماهایی که به عیدتان وفا کنید این کل ماجرایی هست که من فهمیدم از این نوشته های با ارزش و برای همین به معجزات الهی ایمان دارم چون چند وقته بسیار آرام شدم آرامش تو زندگی من حدود ۴۰ درصد بهتر شده البته کار آسانی نیست ولی توانستم و ایمان دارم که این آرامش به صد میرسه و من ادامه خواهم داد تا مثل استاد روشن شرایطی برام مثل گرد باد برام پیش بیاد و همه ی مشکلات منو با خودش ببره و به جاش خواسته های من جای گزین بشه امین .

      تشکر فراوان از استاد عزیز 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1403/04/18 13:00
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7548 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 937 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به وفای به عهد الهی باور دارم 

      ايمان وباور نسبت به خدا یعنی باور وایمان به صفات ویژگی های الهی که خداوند در قرآن آورده است 

      مثل ايمان به مهربانی خداوند، ایمان به عشق الهی نسبت به بندگان ،

      ايمان به حافظ بودن خداوند ايمان به وفادار بودن خداوند 

      من به وفای الهی ایمان دارم من ایمان دارم که خداوند خواسته های مرا فراموش نمی‌کند اگر من خواسته های خودم را فراموش نکنم خداوند در قرآن به وفاداری خود اذعان داشته است واین ما هستیم که با تاخیر در انجام خواسته ها ناامید می‌شویم وخواسته خود را رها می‌کنیم 

      من به وفای الهی ايمان دارم وتمام تلاشم رو میکنم که به اهداف خودم برسم من سعی میکنم سهم خودم از رسیدن به خواسته را انجام دهم وباقی کار را به خدا واگذار کنم چون خدا خودش به وفاداری خود قسم خورده 

      من در مسیر آرزوهایم حرکت میکنم وعجله نمیکنم خداوند با زمانبندی من کار نمی‌کند من باید با حال خوب اهدافم را دنبال کنم ودنبال نتیجه فوری نباشم من باید به خداوند ایمان بیاورم  به وفادار ی خداوند ودست از تلاش وکوشش برندارم خداوند مطمئنن در زمان درست به وعده اش عمل می‌کند .

      باید تمام شرایط فراهم باشد تا خواسته ام محقق شود من باید سهم خودم را تمام وکمال انجام دهم من باید عمل گرا باسم تا خداوند به تعهد  خود عمل کند تعهد باید دو طرفه باشد اول منم بعد خدا 

      اول من باید تلاش کنم اول من باید حالم را خوب کنم اول من باید اقدام کنم اول من باید امیدوار باشم اول من باید استمرار داشته باشم اول من باید از زندکی لذت ببرم وبعد خداوند به وفای خود عمل می کند ودر بهترین زمان خودش منو به خواسته ام می‌رساند

      هیچ وقت دیر نمیشه . به نظرم من فکر میکنم دیگه برای بچه دار شدن دیره اینو شیطان میگه ولی دیر نیس 

      من میگم برای کار داشتن دیر شده ولی دیر نیس یا خیلی ها فکر میکنن الان چهل پنجاه سالشون شده دیگه دیر هست ازدواج کنن ولی دیر نیس 

      برای هیچ چیز دیر نیست برای لاغری دیر نیس هرکس در بهترین زمان به خواسته اش میرسه ومهم نیس کی میرسه  مهم اینه که میرسه این به این معنی نیست که در رسیدن به اهداف تنبلی کنیم نه منظورم اینه که تلاش کنیم استمرار داشته باشیم دنبال کنیم اهداف مون رو نا امید نشیم بالاخره می‌رسیم دیر شد هم اشکال نداره این مسیره که لذت بخشه خدا به عهدش وفا میکنه اگر تو به عهدت وفا کنی .

      در مسیره که لذت هست در رسیدن لذتی نیس لذتش لحظه ای هس زود لذت‌ رسید  خاموش میشه 

      من خیلی وقت بود دوست داشتم یه خردکن داشته باشم همش ته ذهنم بود من عاشق خردکن وغذا درست کردن با اون بودم میکس کردن مواد با همو خیلی دوس داشتم پارسال به همسرم گفتم ولی نخرید منم فکر میکردم خیلی گرونه در حالیکه گرون نبود .پیگیرش نشدم ولی خدا پیگیرش بود 

      تااینکه خواهرم یه ماه پیش گفت من خریدم خیلی ارزون از دیجی کالا وخیلی راضی بود از کار کردن باهاش لذت میبرد و خیلی راحت کرده بود کار آشپزی رو براش 

      من رفتم سرچ کردم تحقیق کردم نسبت به قیمتش خوب بود همه راضی بودن منم بیصبرانه منتظر بودم که پول دستم بیاد بخرم همون ماه پول دستم اومد ومن اولین خرید اینترنتی مو انجام دادم تقریبا ده روز طول کشید من همش عجله داشتن همش به خواهرم میگفتم هنوز نرسیده همش میترسیدم سالم به دستم نرسه همش کد رهگیری پستو دنبال میکردم که تا کجا رسیده بسته ام ولی بالاخره رسید وسالم هم رسید وخیلی هم خوب بود وهمون روز باهاش قارچ وگوجه وپیاز خرد کردم .

      من ب آرزوم رسیدم خدا به عهدش وفا کرد خدا در زمانبندی خودش این خواسته ام رو به من رسوند 

      من با خرد کن درین چند هفته کوفته مرغ کتلت مرغ کوکو سبزی وآش درس کردم وخیلی عالی شد ولی دیکه اون خوشحالی وهیجانم رفته وبه همین زودی خاموش شد اون لذت‌ه دوسش دارم ها ولی دیگه برام عادی شد دیگه ازون بهتر وبزرگترش رو میخوام .

      می‌بینید تو همه خواسته ها همینطوریه مسیر خیلی لذت بخشه هیجان داره تو مقصد اون هیجانه نیس 

      پس از زندگی کردن لذت ببریم وشاد باشیم وآرام باشیم اهدافمون رو فراموش نکنیم رها نکنیم 

      بالاخره خدا به عهدش وفا خواهد کرد خداوند وفادارتر از ما به ماست واقعا خدا وفادارترین در جهان هستی هست وفادارتر از هر موجودی .

      من به خردکن فکر نمیکردم ناراحت نبودم از نداشتنش ولی همش تو قلبم بود همش اون لذت درس کردن کوکو کتلت کوفته با خرد کن  که من عاشق این غذاها هستم ته قلبم بود وبالاخره بهش رسیدم خداروشکر 

      وحتی خدا بعد تقریبا ده ماه  شرایط به مسافرت رفتن ودیدار خانواده رو فراهم کرد و به امید خدا یک سفر عالی وسرشار از سلامتی عشق برکت وپول وفراوانی واحساسات عالی وخوب وانرژی های مثبت رو خواهیم داشت .

      من چند وقته قلبم گرفته بود احساس دلتنگی داشتم به یه مسافرت احتیاج داشتم تا ذهنم رفرش بشه وهوایی تازه کنه احساس خوبی نداشتم ته قلبم دلتنگ بود نمیتونستم شاد درونی داشته باشم نمیتونستم با عشق کارام رو دنبال کنم خداروشکر چند روز پیش به خدا گفتم خودت مهیا کن یک سفر رو که دلم دوباره باز بشه وبرگردم به حال خوب وبا عشق فایلها واهداف وزندگی رو دنبال کنم وخداروشکر خداوند زود به عهدش وفا کرد وخداوند در بهترین زمان این سفر رو مهیا کرد

      به امید خدا چهارشنبه راهی تبریز میشم و ایمان دارم که خداوند بهترین ها را برای من رقم میزنه وبه ما خیلی خوش میگذره و کارهامون به بهترین شکل انجام خواهد شد وهمه اعضای خانواده با مهربانی وحال خوب از ما استقبال خواهند کرد به امید خدا

      ان شاءالله بعد سفر یا حین سفر دوره رو ادامه میدم 

      ممنونم خدای مهربان وفادار به عهد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا آقچه لو
      1403/04/07 18:08
      مدت عضویت: 173 روز
      امتیاز کاربر: 5650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 190 کلمه

      به نام خداوند جان و دل 

      سلام خدمت شما بزرگوار و همه عزیزان 

      دیدگاه من درمورد این مطلب این هست که خداوند به درخواست های ما پاسخ میدهد او وعده داده که مرا بخوانید تا اجابت کنم درخواست من باید قلبی و از ته دل باشه و با ارسال درست فرکانس و صبر منتظر اجابت خواسته هایش باشم حتی محال ترین خواسته ها هم برای ما برای خداوند چیزی نیست و به راحتی آن را اجابت میکند.

      من خودم را لایق درخواست از خداوند می‌دانستم و همیشه از خداوند درخواست های زیادی میکنم و همیشه از او طلب یاری میکنم و خودم را لایق میدانم اما گاهی با حس بد جلوی اجابت خواسته‌هایم را میگیرم

      سوالات بعدی را فعلا حضور ذهن ندارم و وقتی یادم آمد کامنت میگذارم ولی مثلا بارها چندین بار خداوند طبق وعده خودش منو برده به اجرا اما بخاطر ذهنیت اینکه من خانوم هستم و اینا سپاهی اجازه نمیدن اجرا کنم واقعا اجرا نکردم یا برای خرید یکسری چیزها واقعا پولش از وحی به من رسید. و اصلا فکر نمی‌کردم پولش بهم برسه یا شوهرم راضی شه بخره ولی در کمال ناباوری همش انجام شد و وعده خدا حق است.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهدی ملکی
      1403/04/03 11:22
      مدت عضویت: 304 روز
      امتیاز کاربر: 2340 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 292 کلمه

      به نام خداوند حامی وهدایت گر

      سلام خدمت استاد بزرگوار ودوستان عزیزگرامی

      زندگی باکمک خداوند قدم ۲

      ۱؛ آگاهی که ازمطالعه این نوشته برداشت کردم خداوند فوق العاده وعالی ترین حامی واسپانسروهدایتگر ما هستش اسپانسری که بدون یک ریال مبلغ حاضراست شب روز نگهبان ما باشد وکارهای مارو به دقیق ترین شکل ممکن انجام دهد که فراترازمنطق ما هستش آیا این خداوند رانباید پرستش کرد؟عاشق معشوق بودن رو درک واحساس کردم اوهمیشه عاشق ماهستش …

      فقط بایدعاشق خدا بودو عاشقی کرد چطور؟

      نگاه مان ازنگاه خداوند باشد

      هرلحضه با اوباشیم چون خداوند با ما هستش

      ودرلحضه لحضه زندگیمون خدارا فراموش نکنیم

      صفات وویژگیهای خداوندرو درخود ببینیم وعمل کنیم وببینیم خداوند ازما چی خواسته طبق قرآن 

      ارحم ترحم ؛رحم کن تادیگران رحم کننن 

      گذشت کردن درکارها مهم است 

      صبرکردن درکارها مهم هستش

      برای پیشرفت خودکمک کردن به نیازمند مهم هستش یعنی دستی ازدستان خدا بودن 

      قدمهای کوچک تغییری بسیاربزرگ

      همه چیزرو با خدا بسنجیم وعمل کنیم وووووووووو 

      سئوال ۲؛ نگرش من درمورد درخواست کردن من لایق بهترینها هستم 

      عالی ترین زندگی ازنظرپوشیدن.خوردن.صحبت کردن. گوش دادن. دیدن. عبادت وتشکر وسپاسگزاری کردن ازخداوند وووولیاقت دریافت کردن وباور کردن خواسته ها باورررررررباوررررررباورررررر

      سئوال ۳ ؛فراترازانتظار. همین آگاهی های ناب ودراین سایت بودن ودرآرامش زندگی کردن وووووو

      سوال۴؛وفاداربودن خداوند؛خداوند هرگز خلف وعده نمیکند فقط ما باید دقت وصبر کنیم مثالها انقدر زیادهستن که شبانه روزی بنویسم تمامی نداره یه مثال من یبارسرکاربودم گفتم خدایا تو مگه دروجود من نیستی گفت بله گفتم من بدون اینکه به همسرم بگم می خوام امشب شام کباب بخورم ومن نمیخرم باید همسرم بخره بدون اینکه اطلاع داشته باشه به عهدت وفا کن سبحان الله همینجور شد این موضوع برای چندسال پیش است خداوندهرگز خلف وعده نمیکندسپاسسسسسسسسسسسسسسسسسگزارم

      سوال۵؛رسیدن به خواسته ها ونرسیدن؟!

      استاد درک من ازاین مباحث اینکه هرجا ازخدا خواستم رسیدم . هرکجا روخودم حساب کردم نرسیدم با این حال که خواسته من نزدیک بود تمام خدایا سپاسگزارم استاد عزیزم سپاسگزارم…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طناز .ه
      1403/03/11 23:54
      مدت عضویت: 313 روز
      امتیاز کاربر: 1825 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 310 کلمه

      به نام خدای وفادار 

      با سلام خدمت استاد عزیزم 

      ۱ با برداشتم از  این نوشته ها به وفاداری خداوند ایمان دارم وقتی به خدا ایمانم قوی باشد دیگه نباید مضطرب و نگران باشم وقتی خداوند در قرآن گفته حتما وفا می‌کند چه دیر یا زود انجام می‌دهد شاید اول یه سری چیزارو در زندگی بندگانش سخت کند بعد به آرزویش برساند تا ایمان ما قوی‌تر بشه

      ۲ من قبلا درخواست های زیادی داشتم الهی طکر به همه رسیدم شاید به بعضی ها نرسیدم  بل خودم گفتم شاید لیاقت ندارم ولی اینطور نیست بندگان خداوند لایق بهترینها هستن من در اون موردها ایمانم قوی نبوده اگر خودم را لایق می‌دانستم حتما به آرزویم می‌رسیدم الان دیگه خودم رو لایق بهترینها میدانم و می‌دانم خداوند آرزوهایم رو برآورده می‌کند ایمان دارم

      ۳ من همیشه فکر میکردم هیچوقت نمیتونم در امتحان استخدامی قبول بسم چون شرکت کننده زیاده ولی به لطف خداوند قبول شدم یا فکر نمیکردم ماشین شاسی بلند بخرم ولی جور شد و خریدیم من یه آرزو برای یکی از اعضای خانواده ام داشتم که خیلی سخت بود به نظرم چون اون فرد اصلا به حرف کسی گوش نمیکرد ولی خداوند اون آرزوی من رو برآورده کرد و من همیشه شکرش میکنم 

      من در زندگی به آروزهای زیادی رسیدم وا با خواندن این نوشته متوجه شدم خداوند من رو خیلی دوست داشته که من رو به آرزویم رسانده و مثلا به آرزویی نرسیدم قشنگ یادمه چقدر گریه کردم الان میفهمم خدا چقدر من رو دوست داشته خواسته من رو از چشم و نظر دور کنه که اون رو به من نداده و خواسته یه کسی رو وارد زندگی من کنه که من هر روز و هر لحظه میگم خدایا یعنی چقدر من رو دوست داشتی که برعکس آرزویم برای من این رو دادی هر روز که به اون خواسته نگاه میکنم شکرش میکنم 

      خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم 

      سپاسگزارم سپاسگزارم بابات همه داده هایت و نداده هایت  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار جمال
      1403/03/05 17:08
      مدت عضویت: 578 روز
      امتیاز کاربر: 5180 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,046 کلمه

      سلام وسلام استاد 

      سپاسگذارم که هستیم ودارم آگاهی های ناب رو نوش جان میکنیم تشکر از بودنتان سپاسگذارم 

      سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم 

      برگردیم به گذشته ها و کودکیمسئله نیاز و درخواست هنوز شکل نگرفته بودچون ما با منبع یکی بودیمو هر چیزی که می‌خواستیم ، بلافاصله در آن زمان نوزادی برای ما مهیا می‌شدآرام آرام بزرگتر شدیمو تنوع را در پیرامونِ خود دیدیمو ذهن ما هر چیزی که اطراف خود می‌دیدهرچی چیزی که در دست بقیه می‌دید ، را می‌خواستاما باور اطرافیان و پدر و مادر مانع شده بود وما را محدود کرده بوداز آن طرف چون به مرور زمان و در طی این سالیان از آن منبع خود دور شده بودیم ، آرام آرام منبع احساس خوب خود را عناصر بیرونی انتخاب کرده بودیمو از آن زندگی کودکی و نوزادیِ خود که با منبع خود سرخوش بودیم ، دور شده بودیمآنقدر و آنقدر و آنقدر از آن منبع دور شده بودیم که واقعاً پذیرفته بودیم تنها چیزی که احساس ما را خوب می‌کند تنها چیزی که برای ما قانون شده است این است که به آن چیزی که می‌خواهیم برسیم.اما چیزی که قبل از رسیدن به خواسته ای اولویت دارد رسیدن به خود واقعی استو در واقع علت اینکه ، مسیر سخت می شوداین است که در مورد جنبه‌های زندگی خود کمتر در توافق با منبع خویش مشارکت داریممثلاً در زمینه ثروتبرای اینکه ما در توافق با ثروت‌ها و فراوانی‌ها باشیمخود را درگیرِ‌ دیدن زیبایی‌ها یا دیدن الگوهای ثروتمند قرار نمی‌ دهیم و بالعکس درگیرِ منابعِ محدود و جایگاهی که هستیم ، می شویم و مسیر را سخت و دشوار می پنداریم.ایمانِ فعالِ خود را نشان دهیمتا مسیر ، سهل و آسان شودنگرانی ها و غم ها و نااُمیدی ها و کینه ها و نفرت ها را از خود بزداییم تا زیباییِ مسیر و لذتِ از مسیر را ببینیم.

      رسیدن به خواسته و مقصد مهم نیستتجاربی که در طول مسیررقص‌هایی که در طول مسیربگو بخندهایی که در طولِ مسیراحساسِ آرامش و نگران نشدن‌هایی که در طول مسیراحساس یقین و ایمان‌هایی که در طول مسیرادامه دادن‌هایی که در طول مسیر اتفاق می‌افتداز خواسته و مقصد مهمترندولی اگر ما خواسته و مقصد را مهمتر از این‌ روییدادهایِ مسیر بدانیممسیر را برخود سخت می‌کنیمو فقط احساس خوب را رسیدن به آن خواسته می‌دانیمدر صورتی که طول مسیر ، صدها برابر زیبایی و کیفیتش بالاتر از خود خواسته است.آن چه که مسیر را سخت کرده است ، وابسته شدن به خواسته است ، من لقمه غذا را می خورم و به اینکه ، کی به مقصد برسد ، به من مربوط نیست ، اما می دانم که هم به مقصد می رسد و هم مفید است و نیازِ سلولهایم را برآورده می کند ، و من تنها از لقمه های بعدی ام لذت می برم ، کاری ندارم مقصدش کلیه ام است یا کبد یا قلب یا ماهیچه ، من درگیرِ مسیر و با شاداب خوردن غذایم می شوم ، ما خواسته داریم ، و در مواجهه با ناخواسته ها آن را پیدا می کنیم و می دانیم میرسیم ، اما درگیرش نمی شویم ، چون بیشترِ مواقعِ ما طولِ مسیر است ، قدرِ این طولِ مسیر را باید بدانم ، واِلا خواسته ، محفوظ است ، عجله ای برایش نیست ، چون خوشبختی در مسیر است ، نه در آن خواسته ، اگر خوشبختیِ مسیر را طی کنی ، در زمانِ در دست داشتنِ آن خواسته ، آن خوشبختی به قوتِ خودش با تو هست ، اما اگر خوشبختیِ مسیر را طی نکنی و رسیدن به خواسته را عاملِ خوشبختی بدانی ، روزها و شب ها و مسیر را لحظاتِ سخت و طاقت فرسا احساس می کنی

      اگر ما صبور باشیماز تکامل ، استفاده کنیمخود را با دیگران مقایسه نمی کنیمکه معیارِ پیشرفتِ خود را مقایسه با آنان بدانیموقتی که معیارِ پیشرفتِ خود را مقایسه یِ امروزت با گذشته هایت باشد ، متوجه خواهی شد که در حالِ پیشرفت هستی و اگر وقایعِ مثبت و اتفاقاتِ مثبتِ دیروز و گذشته ها را بیشتر ببینی ، هم از مسیرِ الآن استفاده بُرده ای و هم از تکامُل راضی می شوی

      و بیشترین چیزی که رسیدن به خواسته ، برایت سخت می شود ، این است که بیشتر درگیرِ مقایسه یِ خود با دیگران می شوی ، و اگر باور کنیم همه ی ما در هرجایی و در هر شرایطی و در هر اوضاعی که هستیم ، به یک اندازه به منابع و خداوند دسترسی داریم ، آن وقت به کوچکترین دارایی هایِ فعلیِ خود ، واکنشِ مثبت نشان می دهیم ، هر لحظه سلولهایِ جسمِ ما ، هزاران و ده ها هزار خواسته و واکنش را در ما برآورده می کند ، هر لحظه تنفُس هایِ ما در حُکم یک خواسته و پشت سرهم و بی وقفه بر ما اجابت می شوند ، هستی و کیهان هیچ لحظه ای دست از اجابتِ خواسته هایمان بر نداشته است ، اما در زمان و مکان و موقعیتِ خودش ، ارائه می دهد ، چون این برآورده کردن به نفعِ جهانش است ، و تنها وظیفه یِ ما در هرجا و مکان و وضعیتی که هستیم این است که : وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِیَعۡبُدُونِ : یعنی شکر گذار و دیدن همین اقلام و دارایی های کنونی باشیم که خود روزی خواسته بودند ، یعنی ما هماهنگیِ خود را حفظ کنیم ، خواسته ها هستند ، اگر نبودند ، به ذهنت خطور نمی کردند ، آنها هستن به هر میزان و هر اندازه ، اما ما نیز باید باشیم ، چون خواسته بدون ما نمی آید ، ما باید مسیر را با این هماهنگی ، بر خود آسان کنیم ، ما باید با خود صُلح را برقرار کنیم و این مسیر است که مکتبِ ماست.

      هر آن چیزی که اکنون در دست ماستروزی خواسته‌های قبلی ما بوده استپس باید به آنها احترام گذاشتچون این ها ، گُلچین و شیره یِ بهترین خواسته و بهترین تفکرهای گذشته ما بوده‌اند ،اگر محترم بشماریم ، خود را محترم شمرده ایمسختی وقتی پیش می آیدکه ما از قابِ خود بیرون می آییمو می خواهیم خود را با تایید از جانبِ دیگران ، راضی کنیمهر جا که نظرِ دیگران را از زندگی و ذهن خود حذف کنیمو فقط برای این دیگران احترام قائل شویمهم از دارایی هایِ کنونیِ خود لذت می بریمهم از اکنون و مسیرِ خود.اگر سخت بگیریمزندگی نیز سخت می گیردو این هُنر استکه آسان بگیریمتا زندگی و کائنات نیز آسان گیرند.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه رفیعی
      1403/03/04 08:21
      مدت عضویت: 259 روز
      امتیاز کاربر: 235 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 322 کلمه

      سلام به استاد عزیز و همراهان. درباره سپردن خود به خدا من دقیقا یکسال پیش با کلی کلنجار تونستم این کار رو بکنم . چون همیشه فکر میکردم اگه تسلیم باشم ، یا اگه بخوام خودسپاری کنم، خدا یه بلایی سر زندگی من میاره و بیشتر هم فکر میکردم عزیزانم رو از دست میدم طبق شعر هرکه در این بزم مقرب تر است. همیشه با تمام قلبم میخواستم مقرب باشم اما از مقرب بودن میترسیدم تا بالاخره تونستم خودم رو قانع کنم با این منطق که من تنهایی بلاهای بیشتری سرم میاد!

      و اما کدهایی که توی این نوشته داره واسم باز میشه اینه که فرقی نداره خواسته ها به علاوه من به شکلی هستم که خداوند حتما اجابتم می‌کنه چون همیشه از نظر قدرت خدا ، وفای به عهد خدا اوکی بودم همیشه سمت خدا رو قبول داشتم اما خودم رو نه همیشه میگم حتما من مشکلی دارم حتما من به اندازه ای که باید خودم رو آماده دریافت نکردم حتما من کم کاری کردم و خب این خودش از عدم لیاقت میاد و خود این باور سد شده. فراتر از انتظار عمل کردن خدا مثلا من فکر میکردم ممکنه چند سال طول بکشه تا بچه دار بشم اما در عرض ۶ ماه درمان خدا یه پسر کاکل به سر بهم هدیه داد 🙂 یا مثلاً دو هفته پیش که خونه پدر شوهرم بودیم همش میگفتم من ده ساله مشهد نرفتم ، با این اوضاع دیگه هم نمیشه برم یه جمکران هم دیگه نمیتونم برم ولی به شکل معجزه واری در حد کیفیت خیلی خوبی قراره عازم مشهد بشه 🙂 مثال زیاد دارم. 

      و دلیل نرسیدن به بعضی خواسته هام هم همین شک هاییه که دارم . شک نه نسبت به قدرت خدا ، نسبت به اینکه آیا خدا برای من این کار رو انجام میده ؟ آیا من در حدی که بخوام به این خواسته م برسم خوب روی ذهنم کار کردم ؟ باورهامو درست کردم ؟ فکر کنم این خودش مانعه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام
      1403/03/03 11:29
      مدت عضویت: 807 روز
      امتیاز کاربر: 17906 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,059 کلمه

      به نام خدا 

      سلام به همگیی🌹

      گام دوم : من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      جالبه من زیاد به این جمله اطمینان نداشتم .یعنی وعده پاداش عظیم و مغفرت و اجابت خواسته و… برای همه مردم که درست نیس،برای افراد خاصی که ایمان آورده باشند و خداوندم قبول کرده باشه درسته !

      اما با خوندن آیاتی از قرآن که در مورد وعده های خداوند بود بیشتر به این جملات فکر کردم به این نتیجه رسیدم که وقتی خداوند راجب وعده ها صحبت میکنه یعنی قوانین ثابت که اتفاق می‌افتند.

      و یه مورد دیگه ام که پیدا کردم که ذهنم گولم زده بود و منو به فکر فرو برد 

      این بود که من مطمئنم که دنیای بعد از مرگی وجود داره، قیامت وجود داره ،میخوام بگم که وعده خدا رو در این مورد باور کردم ولی وعده خدا رو در مورد فضل نسبت به مردم و اجابت خواسته ها و پاداش های عظیم باور نکرده بودم!!

      جالبه نه ؟؟ خب اون خدایی که داره میگه قیامت هست و همه ما قبول داریم ،همون خدا داره میگه من هیچ وقت خلف وعده نمیکنم :

      • میگه من نسبت به بنده ها دارای فضل هستم
      • میگه کسی رو که به من توکل کنه کفایتش میکنم
      • میگه کسی که ایمان بیاره و عمل نیک انجام بده (فرقی هم ندارد چی باشه) من خدا بهش پاداش میدم
      • میگه بر سپاسگزارن رو میفزایم و به زودی بهشون جزا میدم.

      اینا یکسری از قوانینی بود که توی قرآن به صراحت راجبشون صحبت شده .

      خب حالا منه انسان چیکار میکردم؟؟ به خاطر ترس بیش از حدی که از خدا داشتم ،باور کرده بودم که قیامتی هست که به کوچک ترین اعمال انسان رسیدگی میشه ولی باور نکرده بودم همون خدا طبق وعده خودش پاداش کوچیک ترین کار من رو هم میده !!!

      خب باشه طبق آیاتی که در قرآن هست (البته کامل مطمئن نیستم)انسان باید از نیروی برتر جهان بترسه

      ولی نه درحدی که وعده های خوبی که خدا بهمون داده رو فراموش کنیم؛نه در حدی که دیگه روی آمرزش خداوند حساب نمیکنیم ؛دقیقا خلاف چیزی که قرآن گفته که رحمت خداوند بر غضب اون سبقت گرفته و میگیره

      ۲-نگرش من راجب درخواست کردن :

      چیزی که خداوند گفته :من به درخواست های بنده ها (چه خوب چه بد) پاسخ میدم 

      اینم خیلی ها و حتی خود من باور نمیکردیم ،همش فکر میکردیم مگه ما کی هستیم ؟چی هستیم ؟برا خدا چیکار کردیم؟؟

      اصلا خودم رو لایق اینکه خدا دعام‌ رود مستجاب کنه نمی دونستم.و اینکه اگه بین درخواستم و رخ دادنش فاصله می افتاد ،من دیگه ناامید بودم که نمیشه و خدا هم برام کاری نمیکنه و حتما من لایق نیستم و ….

      ولی خدا توی این آیه راجب زمان صحبت نکرده ،گفته

      درخواست بنده هام رو هرگاه که من رو بخوانند پاسخ میدم .ولی راجب پارامتر زمان صحبت نکرده که چقدر طول می‌کشه که جواب بدم …ولی هممون باید باور داشته باشیم که خدا سریع الجواب ترینه و خودش توی قرآن گفته

      اما از زمانی که به لطف خدا وارد این مسیر شدم و دارم حرکت میکنم ،آرام آرام دارم خواسته هام رو تجربه میکنم و وقتی تغییرات شروع شده پس اگر من ادامه بدم می‌تونه بزرگ تر و بهتر بشه….

      ۳-فراتر پاسخ دادن خداوند :

      من زمانی که برای کنکور می‌خوندم و حتی سالی که پشت کنکور موندم هدفم رشته پزشکی بود ،روزای زیادی خودم رو اذیت میکردم تا به رشته پزشکی برسم و فکرم این بود چون دانش آموز خوبی هستم اگه نرسم دیگه بدرد نمیخوره ،اما خواسته قلبیم از خداوند این بود که من رو کمک کنه موفق بشم؛اما الان چند سالی از اون زمان میگذره و من پزشکی قبول نشدم و وارد رشته آموزش ابتدایی در دانشگاه فرهنگیان شدم الان وقتی وارد مدرسه میشم و شور و نشاط بچه ها رو می بینم انگار زندگی برام رنگ تازگی میگیره ،الان وقتی ریاضی و علوم رو به بچه ها درس میدم و اونا یاد میگیرن و ازم تشکر میکنن که چقدر ساده و روان براشون توضیح دادم و بهم تاکید می‌کنن که خیلی دوستت داریم و معلم خیلی خوبی میشی، من چقدر حالم خوب میشه !😍 من این نکته رو به یاد میارم که خدا علاقه و میل درونی من رو بیشتر و بهتر از خودم می‌شناخت،تازه الان که از جو رقابتی کنکور خارج شدم متوجه شدم که من به رشته های پزشکی و پیرا اصلا علاقه ندارم ولی اون زمان خیلی اصرار داشتم.اما الان متوجه ام که چقدر لذت فهماندن و تدریس کردن برام زیاده. چقدر از اینکه با بچه ها زمانم رو میگذرونم خوشحالم و انرژیم با بچه ها می‌ره بالا.

      این یه نمونه از مثالای زندگیم بود که موقع نوشتن یادم اومد.

      ۴-خدا وفاداره :

       چیزی که اینجا یادم اومد این بود خدا همیشه به عهدی که بهمون داده عمل کرده و اون این بود که توی قرآن گفته ما رزق بنده ها رو می‌رسونیم‌.و تک تک ماهایی که اینجا هستیم تا الان از نعمت های خداوند استفاده کردیم پس خدا به وعده ای که بهمون داده عمل کرده ،

      یا مثلاً وعده ای که در مورد مرگ به آدما داده که هر جانداری چشنده مرگ هست و الانم ما داریم توی دنیا این رو می بینم هر روز یکسری جانداران و موجودات می میرن و یکسری موجودات هم وارد این دنیای خاکی میشن.

      یا مثلاً وعده ای که راجب انسان ها داده که هر کسی مثل خودش گیرش میاد یا همون ضرب المثل معروف «کبوتر با کبوتر باز با باز »برای من اجرا شد 

      زمانی که وارد خوابگاه شدم ،در اتاقی قرار گرفتم هر کدوممون افکار و عقاید خاص خودمون رو داشتیم و از افکارمون کوتاه نمیومدیم و حتی اسم اتاق رو هم گذاشته بودیم «ناهمفاز ها» و چالش ها بین ماها وجود داشت 

      اما به مرور خیلی راحت ما از هم جدا شدیم و هر کدوممون وارد اتاقی شدیم و من هم الان در اتاقی در خوابگاه زندگی میکنم که احساس آرامش دارم چون بقیه هم اتاقی هامم افراد آروم و شبیه به خودم هستن 

      فعلا همینا یادم اومد و نوشتم و قطعا که توی زندگی هممون وعده های خدا در قرآن عمل شده ولی خب ما حواسمون نیس 

      ۵-چرا به خواسته ها رسیدم ؟

      چون فکر غالبم این بود که می رسم ، هم خودم در اون سطح و لول خوب و کافی هستم و هم خدایی دارم که می‌تونه کارا رو برام انجام بده و بشه اونی که می‌خوام 

      و به اونایی هم که نرسیدم به خاطر احساس ناکافی بودن بوده و یا اینکه خدا برای من نمی‌خواد و این داستانا…

      خدایا ممنون بابت این آگاهی ها 

      ممنون که آقای عطار روشن رو در مسیرم قرار دادی و من اطلاعات خوبی از ایشون یاد گرفتم 

      خدایا شکرت 🧡

      اینم بهای استفاده از گام دوم🌱🌱

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 37912 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,272 کلمه

      با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      واقعا همین طور من که اینجوری هستم  کلی آرزو دارم دعا میکنم پراکنده آرزوهام تکرار میکنم  میدونم که خدا میتونه برآورده کنه اما اطمینان به خدا ندارم و شک و تردید دارم آیا خدا آرزو منو برآورده میکنه پس چرا انقدر طول میکشه و این شرک ورزیدن به خداست 

      من همین الان نگاهم با نگاه خداوند جایگزین میکنم بنده خوب من به من ایمان داشته باش من بارها در قرآن اشاره کردم که من دعای دعا کننده را اجابت میکنم پس چرا به من ایمان نداری صبر کن من دارم برای تو بهترین همزما نیها رو در نظر میگیرم تا تو به بهترین ساده‌ترین لذت بخش ترین شکل ممکن خواسته تو تجربه کنه خدایا شکرت 

      واقعا خداوند ۱۵۱ بار در قرآن گفته به من که من به عهد خود وفا میکنم عهد خداوند به من چی بوده که من درخواست کنم هر چیزی که دوست دارم در زندگی داشته باشم فکر میکنم اون چیز باعث آرامش لذت من میشه و رو من هدیه میکنه اونوقت من به این خدا بزرگ و مهربان و دوست داشتنی ایمان ندارم به ظاهر دارم ولی شک و تردید دارم آیا من به آرزو میرسم آیا من فلان آرزوم تجربه میکنم نکنه من بمیرم آرزو به دل بمونم این نشون میده من به خد ا ایمان ندارم 

      و من میخوام با تکرار این دوره ایمانم به خدا قوی‌تر کنم خدایا کمکم کن 

      بله به ما گفتن نباید خواسته زیاد داشته باشی بد خوب نیست انسان باید قانع باشه خداروشکر شوهرت میره سر کار یه لقمه نون در میاره براتون میاره با خیال راحت می‌خورید و خداروشکر نمی‌کنید 

      و من درک کردم که من تقریبا هر لحظه در حال ارسال درخواست هستم الان یکم حالم خوب نبود سریع قرصم خوردم گفتم خدایا من شفا الهی میخوام میخو ام این سرگیجه کلا از زندگی من بره بیرون منو فراموش کنه 

      میرم خیابون یه مثلا مرغ بریان میبینم میگم خدایا من دوست دارم اینو تجربه کنم چه بوی خوبی داره مثلا میگم درخواست دیگه یا میگم کاش یکی کمکم کرد ظرفا رو می‌شست یا میگم کاش همسرم پول می‌داد فلان چیز میخریدم 

      استاد دیروز رفتم بازار دو تا گلدون حسن یوسف خریدم که هر گلدان چند مدل داشت و خیلی لدت بردم خداروشکر کردم گفتم من عاشق حسن یوسف شدم این گل هم انواع مختلف داره خدایا شکرت 

      درخواست دیگه یهویی ایجاد میشه رفتم بازار قصد خرید گل نداشتم دیرم خیلی شیفته اون گل شدم همسرم اولش غر می‌زد بعدا خریدم گفت چه اشکالی داره وقتی با ۶۰ تومن آنقدر خوشحال میشی خوب بخر قبلا غر می‌زد میگفت چرا پولتو حیف میکنم بابت این چیزا میدی منم تازه میخرم قبلا نمیخریدم 

      من هم برای اولین بار درخواست می‌دادم همین طور بودم انگار همین یکبار میتونم از خدا درخواست کنم کلی آرزو تعیین کردم برای خودم تنها و یه مقدار هم برای خانواده‌ام خواستم 

      ولی دیگه ورک کردم خداوند در وجودم دارم هر وقت بخوام درخواست میدم الانم درک کردم خداوند همیشه به خواستهای من پاسخ و ایمانم قوی‌تر شده دیگه شک و تردید کم کم از بین میره من آرزوهام تجربه میکنم 

      منم کلی آرزو دارم سلامتی کل جسمم میخوام 

      تناسب اندام ایدهالم میخوام دیگه باور دارم میتونم تجربه اش کنم 

      حال خوب احساس خوب آرامش الهی میخوام 

      یه شغل میخوام ازش درآمد کسب کنم 

      میخوام روابط خوبی با اطرافیانم داشته باشم 

      میخوام در دنیای آرزوهام زندگی کنم و خیلی آرزو دیگه 

      منم اینو درک کردم که برآورده شدن خواسته من حتما توسط خداوند انجام میشه اما یه زمانی نیاز داره و من باید اون زمان ایمانم به خدا از دست ندم ادامه بدم و تجربه اش میکنم خدایا شکرت 

      من وقتی منفی نگر میشم میگم ای بابا ۴ سال در این سایتم هنوز اولین خواستم تجربه نکردم خودم میدونم علتش اینکه من به خدا ایمان ندارم و شک دارم وگرنه مسیرم درسته همه چیز درسته فقط ایمان منه که سست شده خدایا منو ببخش 

      و هر وقت منفی نگر شدم فورا نگاه خداوند جایگزین نگاه خداوند میکنم اینجوری خیالم راحتر میشه اطمینان به خدا بیشتر خدایا شکرت 

      منم عقیده دارم جز خداوند کسی نمیتونه به من کمک کنه و میدونم اگر منفی نگر میشه بخاطر افکاری بدی در سر دارم که باعث عجله کردن من میشه 

      من برداشتم از موضوع درخواست کردن اینکه من اومدم تو این دنیا که درخواست کنم پاسخ دریافت کنم  من و خداوند آفریده تا بوسیله من تجربه کردن لمس کنه پس من طبیعی هر چیزی ببینم خوشم بیاد درخواستش و به خداوند بدم یا هر چیزی نیاز دارم درخواستش به خداوند بدم باید اینجوری باشه وگرنه من باید چکار کنم  

      خود من وقتی عضو سایت شدم انتظار داشتم شفا الهی تجربه کنم اما خداوند خیلی فراتر از انتظار من عمل کرده و من در خیلی از جنبه‌ای زندگیم مخصوصا ذهنی تغییرات عظیم و باور نکردنی تجربه کردم خدایا شکرت 

      در زندگی اطرافیانم خیلی نمیدونم ولی حتما که اینجوری بوده خداوند فراتر از انتظارش عمل کرده مثلا پدرم یکی از باهاشون فروخت تا یه خونه شهرستان بسازه یه سویت ۵۰ متری اما حتما یه ایدهای دریافت کرده یا کسی بهش پیشنهادی داده که خوبه یه اتاق طبقه اول بزنی که انباری باشه براتون تو که داری میسازی دو طبقه اش کن  درست که فقط طبقه بلا رو ساخته و نشسته ولی حتما ایدهای بوده این تصمیم گرفته پس خداوند خیلی فراتر از انتطار پدرم رفتار کرده 

      یا خواهرم اونم یه خونه در شهرستان ساخت اون تصمیم داشت قسمت بالایی باغ درخت‌هایی ببره توتستان  بوده خونه بسازه بقیه باغ دست نخورده باقی بمونه و ایشون هم حتما ایدهای دریافت کرده که وسط باغ خونه ساخته دور تا دور اون باغ و سرسبز و زیبا پس خداوند برای خواهرم فراتر از انتطارش رفتار کرده 

      ایشون یک طبقه ساخته اما طوری اقدام کرده که هر زمان دوست داشته باشه بتونه طبقه دوم و سوم هم بزنه پس اینها همش فراتر از انتطار بوده 

      به نظر من خداوند در تمام مراحل زندگی ما فراتر از انتطار ما خیلی عمل میکنه ما متوجه نمیشیم و الان تازه درک کردم خدایا شکرت برای همیشه که برای من هم فراتر از انتطار عمل کردی و خواهی کرد خدایا شکرت 

      من به آرزوهام نرسیدم چون ایمان دارم تنها دلیلش ایمان نداشتن به خداوند و شک و تردید داشتن به خدا بوده که آیا خداوند این آرزو منو برآورده میکنه یا نه 

      من در یک قدمی خونه محمد شهر کرج بودم رفتیم خونه رو دیدیم پسندیدم قرار شد بخریم و یهو دوره مت تموم شد من گفتم عه حالا که دوره من تموم شد پس دیگه ما نمیتونیم این خونه رو بخریم و دیگه هر کس اومد خونه رو ببینه می‌پسندید  ولی پول نداشت یا یه دلیلی داشت که نخرید 

      و واقعا از نظر دیگران محال ممکن بود آخه چحوری شما سک ریال هم پس انداز ندارین حالا گیرم خونه رو خریدین هزینه‌اش چکار میکنید خداوند به عهد خود وفا کرده بود از قبل برای من اما من باورش نکرده بود م اینجوری شده که آرزو اون خونه برای من باقی ماند خونه‌ای بود عالی پنجره پی وی سی حال بزرگ پذیرایی بزرگ کابیت ام دی اف  تو محمد شهر کرج ۱۰۵ متری  من ایمانم سست شد طبعا هیچی به من داده نمیشه بایدم اینجوری باشه 

      یا قبلا گفتم به من یه ایده داده شد که برو در خیابان ۷ تیر کرج خونه های ۳ اتاق خوابه ۱۲۰ متری ببین من نون هیچ پولی نداشتم اون زمان سه و نیم میلیارد خیلی پول بود الانشم برای من هست رفتیم با همسرم که خونه رو ببینیم قرار شد شنبه بریم صاحب خونه یا مستعجر باشه 

      همسرم براش و حتی برای خودم دخترم امری محال ممکن بود که چطور با هیچی میخوای خونه بخری من وانمود کردم با املاکی گفتم قرار پولی بدستم برسه میخوام با خواهرم خونه بخریم به من گفتن برو بگرد پیدا کن همسرم من حتما دخترم شرایط منو داشتن که من قلبم میلرزید برای دروغی که گفته بودم و باور نکردیم نشد بریم ببینیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نادیا همتی
      1403/02/30 14:35
      مدت عضویت: 192 روز
      امتیاز کاربر: 3485 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 188 کلمه

      با سلام

      درست است استاد عزیز خداوند پای بندبه عهد خودش است و ماباید به این موضوع باور قلبی داشته باشم

      درخواست ما از خداوند فرقی نداد کوچک یا بزرگ باشد فقط مهم این است که باور داشته باشیم خداوند اجابت میکند خواسته هایمان رادیر یازود و هرچه خواسته هایمان بیشتر باشد این یعنی ایمان به خداوند و بی انتها بودنش .

      همین دیشب از خداوند خواستم هدایتم کند برای یک شغل عالی با درامد عالی که دقیقا صبح خواهرم تماس گرفتم پیشنهاد کاری رو بهمداد دقیقا این یک معجزه بود

      یا مواقع بسیاری بوده که از خداوند خواسته ام شرایط را برایم درست کند و خداوند حل کرده است

      بیمار شدم و از خداوند خواستم خودش شفایم دهد و درحد چند روز حالم خیلی بهتر شد

      بارها آگاهی های نابی رو نسیبم کرده

      از وقتی روی خودم روی ذهنم روی باور هام دارم کار میکنم خیلی حالم بهتره و این وفای به عهد پروردگار من است

      همیشه میخاستم مادرم رو که ۱۰ سال بود ندیده بودم و دوباره ببینم و به لطف پروردگارم این خواستم برآورده شد

      هدایت خواستم برای لاغری و به این سایت عالی هدایت شدم

      هدایت شدم برای شغل

      هدایت شدم برای آگاهی های ناب

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 1383 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 778 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز جناب عطاروشن

      من از این مبحث زیبا متوجه شدم که :

      خداوند همیشه به تمام بندگانش متعهد و وفاداره…. همونطور که چندین جای قرآن مجید وعده قیامت،وعده بهشت و وعده جهنم و حتی وعده رزق و روزی و وعده آشکار شدن حقیقت….هر وقت با خدا حرف زدم و ازش جواب خواستم… هر چیزی که میگه میشه… همیشه به بنده اش راست میگه و وعده هایی که قرآن میدم عمل میکنه…..هیچوقت نشده وعده ای بده و اتفاق نیوفته…خدای ما از اون خداهاست که باهاش بودن و افتخار این رو داشتن که بنده اش بودن یعنی تمام زندگی…. خدایی که با تمام عظمتش در کنار بنده اش میمونه و ناامیدش نمیکنه… چندین جای قرآن خدا گفته که

      خدا میگه موجود باش بی درنگ موجود می‌شود… خدا شکست ناپذیر است یا به هر چیزی تواناست…. خدا پناه همه ماست و چطور میشه که بهش وفادار نبود و بهش ایمان نداشت وقتی که ذره ذره وجودمون معجزه همین خداست

      ***************************

      من همیشه وقتی دعا میکردم فکر میکردم که خدا صلاح من میدونه که تو این شرایط باشم… خدا دلش نمیخواد به من کمک کنه… من آدم بدی بودم حتما یا خدا من رو فراموش نکرده… یا چه دعا کنم و یا نکنم خدا از صلاح بدونه اون انجامش میده و من رو به خواستم میرسونه… یا از اول فکر میکردم که خدا تو یه ساعت و ثانیه فقط بهم کمک میکنه… زمان الهی زمان خاصی هست که من باید منتظرش باشم…. و فکر میکردم اگر من به خودم سخت میگرفتم و بیشتر سعی می‌کردم به خدا نزدیک بشم… بیشتر نماز میخوندم یا بیشتر دعا میخوندم خدا بهم بیشتر کمک می‌کرد و زودتر به آرزوهام می‌رسیدم چون خدا یه بنده سر به راه حرف گوش کن دوست داره، خیلی مواقع فکر میکردم که خدا من رو فراموش کرده و صدای من به خدا نمیرسه

      ***************************

      من تو زندگی ام معجزات زیادی رو دیدم…… من وقتی متولد شدم تمام عضلات بندم گرفته بوده خدا راه درمان رو به پدر و مادرم نشون میده و….. من الان مثل تمام آدمها میتونم راه برم و قدم بزنم و فعالیت کنم….. چیزی که همه نگران بودن که اصلا اتفاق نیوفته

      وقتی میخواستم دانشگاه قبول بشم خدا کمکم مرد ذر شهر خودم و رشته مورد علاقه ام قبول بشم… هیچکس فکرش هم نمی‌کرد من قبول بشم

      دوستی دارم که قصد ازدواج داشت و نمیتونست با هیچ مردی اعتماد کنه… به کمک خدا الان ازدواج کرده و همین آدم در شرایطی که هیچ کس فکر نمیکرد باردار بشه باردار شد و یه پسر یه ساله داره

      هیچوقت فکر نمیکردم یکی بیاد بهم بگهغذا بخور و لاغر شو… هر چی میخوای بخور و لاغر شو و وزنی که الان کم کردم بدون هیچ محدودیتی تونستم کمش کنم….هیچوقت فمر نمیکردم بتونم لاغر بشم… میدونم خیلی مونده که لاغر بشم ولی میدونم با کمک خدا میشه که بشه…. میدونم خدا همیشه در کنارمه و نمیذاره ناامید بشم و برگردن روی رژیم‌های سخت بی فایده

      🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

      این خدا از اون خداهاست که نمیذاره زندگی ما روی زمین بمونه و…. خدا وفادارترین هست…

      یه بار با خدا داشتم حرف میزدم قرآن باز کردم و سوالی پرسیدم تو اون صفحه اومد که

      خدا این وعده را داده است؛ و خدا از وعده اش تخلف نمی کند، ولی بیشتر مردم معرفت و شناخت [نسبت به وفای قطعی خدا در مورد وعده اش] ندارند.

      اون لحظه با تمام ناامیدی به خودم گفتم که مگه میشه…. اصلا امکان نداره عصر یکی‌از اقوام زنگ زد و گفت که مشکل حل شده و ما برای تعیین تکلیف اموال باید بریم….اون لحظه که قرآن باز کردم فکر نمیکردم که خدا راست میگه و امکانش وجود داره که بشه

      🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞🐞

      خیلی مواقع کسانی رو دوست داشتم و آرزو داشتم که در کنارم باشن و من در کنارشون باشم و همسرم باشن و این اتفاق دور از دسترس نبود و همه چیز به یه چشم بر هم زدن تموم شد بعدااااا فهمیدم نه من آدم اون آدم بودم و نه اون آدم من… فهمیدم که اگر ازدواجی سر می‌گرفت باز جدایی اتفاق میوفتاد….. خدا جلوی شکست بزرگتر رو به موقع گرفت

      زمانی که میخواستم دانشگاه قبول بشم میخواستم حقوق بخونم با اینکه خیلی تلاش کردم حتی برای انتخاب رشته قبول نشدم و الان میدونم که وکالت کار من نبوده… من وکیل خوبی نمی‌شدم یا خودم تو زندان می فتادم اونقدر که زبون درازی میکردم یا تو پرونده شکست میخوردم از بس که از عصبانی میشدم و……

      همیشه دلم میخواست معلم بشم وقتی دانشگاه قبول شدم به خودم وعده این ر میدادم که استاد دانشگاه یا دبیر ادبیات میشم… وقتی درسم تموم شد دیگه دلم نخواست درسم رو ادامه بدم… دیگه دلم نخواست که استاد بشم الان که فکر میکنم من ظرفیت روانی معلم و استاد شدن رو ندارم. نمیتونم کاری رو بکنم که نه واقعا دوستش دارم و نه واقعا توانایی انجامش دارم و……

      🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

      خدایاشکرت 🙏🌺❤️🐞

      🙏😍🙏😍🙏😍🙏😍

      خدایاشکرت 🙏🌺❤️🪼

      🙏😍🙏😍🙏😍🙏😍

      خدایا شکرت 🙏🌺❤️🐝

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/06 17:13
      مدت عضویت: 413 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 537 کلمه

      سلام استاد عزیزم بار سوم که مطلب این قدم رو به علاوه نظر قبلی خودم میخونم . 

      امدم پاسخ یکی دیگه از تمرینات رو بدم 

      ●- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      چیزی که من بهش رسیدم در حالی که نه خودم نه خانوادم نه فامیل نه دوست نه آشنا فکرشو می‌کرد ازدواجم بود . بخاطر اینکه سنم کم بود . و از نظر مالی و خانوادگی اصلا شرایط مناسبی نداشتم . تازه من  با اون کسی که خودم انتخاب کرده بودم و اون زمان عاشقش بودم ازدواج کردم در حالی که شرایط خانوادگی و مالی اونم اصلا مناسب نبود . 

      من با این آگاهی یادم میاد که چقدر برای ازدواج من مشتاق و پیگیر بودم چقدر به خداوند درخواست داده بودم . اصلا یادم نمیره که چقدر خوشحال بودم . و خداوند هم به وعده خودش عمل کرد . همونطور که در قرآن نوشته زنان مؤمن برای مردان مؤمن و زنان بی ایمان برای مردان بی ایمان . واقعا ما در اون سال ها که کنارهم بودیم مثل هم بودیم ‌‌‌ . و انگار برای هم ساخته شده بودیم . طوری که تا چند سال بهش میگفتم تو مرد رویاهامی . 

      و اما هدفی که من در یک قدمی اون بودم ولی نشد که نشد گواهینامه ام بود . من علاقه شدیدی به رانندگی دارم و تقریبا یک سال پیش تصمیم گرفتم اقدام کنم . همه چیز خوب پیش می‌رفت و من برای اولین بار در امتحان آیین نامه قبول شدم ‌ . اما نوبت امتحان شهر که شد من ۴ بار رفتم و قبول نشدم که نشدم و کلا بیخیال شدم تا شرایطم که بهتر شد باز اقدام کنم . 

      دلایل ریز و درشت زیاد هست برای این اتفاق ولی از مهم ترینش بنظرم این بود که من واقعا خواستار گواهینامه نبودم یعنی همین که رانندگی یادگرفته بودم راضی بودم همینکه آیین نامه قبول شدم راضی بودم .و بنظرم حس غرور بمن دست داده بود ‌.که همینجوری هم کارم راه میافته و من بلدم . و از بعد دیگه کنار افسر که میشستم استرس میگرفتم . و هول میشدم . اصن بدم میومد ازین امتحان شهر . 

      ولی پیش مربی راحت تر بودم . خودم تنها که بودم تو ماشین خیلی خیلی راحت بودم . 

      به هر حال میدونم که انقدر که خواستار ازدواج بودم خواستار گواهینامه نبودم . برای همین هم فعلا نگرفتمش . 

      وقتی بهم میگن که باز برو امتحان بده میگم آخه چ فایده داره وقتی ماشین ندارم.  گواهینامه به چه دردم میخوره . 

      ولی میدونم این مشکلم در آینده درست میشه چون درسته که گواهینامه الان برام مهم نیست ولی وقتی صاحب ماشین شدم . دیگه برام ضروری میشه .

      من میدونم که بدون ماشین هم میشه گواهینامه گرفت و قبول شد و این رابطه که من تو ذهنم درست کردم فقط ساخته ذهن منه . اما من بدون ماشین هیچ انگیزه ای برای اقدام ندارم مخصوصا که ۴ بار هم رفتم و رد شدم کلا ذهنیتم خراب شده . و اینکه من نیاز به تمرین دارم و بهترین گزینه داشتن ی ماشین که همیشه در اختیارم باشه . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 34 کلمه

        سلام و درود
        اتفاقا گواهینامه بدون ماشین گرفتن باعث افزایش احساس لیاقت میشه و انتظارت برای ماشین دادن رو افزایش میده و همین باعث سهولت در خلق خواسته ات میشه.
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار زهرا کریمی
          1403/02/08 12:33
          مدت عضویت: 413 روز
          امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 127 کلمه

          سلام استاد عزیزم خیلی ممنونم ازتون

          استاد مشکل من اینه که از افسر خیلی میترسم 

          وگرنه پیش مربی عملکردم خوبه و از من راضی بود . 

          همیشه . فکر می‌کنم اگه انقدر تمرین کنم که مسلط بشم دیگه بشینم کنار افسر اینقدر کند عمل نمیکنم . 

          و اینکه من الان با ماشین پدرم گاهی تمرین میکنم ولی چون خودش پیشم میشینه حس خوبی ندارم چون میخواد هی بگه چیکار کنم چیکار نکنم مثل مربی . البته حق داره ولی خوب اگه ماشین خودم باشه دیگه این مشکلات رو ندارم و راحت ترم . 

          و اینکه خیلی جالبه من تا قبل اینکه برای اولین بار امتحان شهر بدم فکر میکردم خیلی خونسرد هستم استرس نمیگیرم . و خوب بلدم و مسلطم . ولی بعد فهمیدم دقیقا برعکس اونچیزی که فکر می‌کنم هستم . 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا کریمی
      1403/02/04 17:33
      مدت عضویت: 413 روز
      امتیاز کاربر: 2205 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 683 کلمه

      سلام استاد عزیزم امدم برای تمرین قدم ۲ 

      ●برداشت من ازین آگاهی 

      من هیچوقت نباید از درخواست کردن از خدایم خسته بشم یا نا امید بشم . من میتونم هر روز هر چقدر که تونستم و دلم خواست به خداوند درخواست عرضه کنم هرچند که تکراری باشه هرچند که یه مدتی خواسته ام رو گفته باشم ولی جوابی نگرفته باشم ‌. من اینو یادگرفتم که زندگی من با درخواست های من از جهان میتونی بزرگ و بزرگتر بشه . استاد عزیزم من واقعا آدمی بودم که والله نه از پدر مادرم ن از همسرم نه از خدا از هیچکس و هیچ درخواستی نداشتم . یعنی همیشه تلاش میکردم که از کسی چیزی نخواهم حالا به هزار و یک دلیل پوچ . ذهن من اینجوری بود واقعا پن حتی از خدا هم درخواست هایی بشدت محدود داشتم . من واقعا همچین آدم محدودی بودم . اما الان بیاین دفتر منو بخونید خسته میشد از بس که من آدم سمج و پیگیر و پرو و طلبکاری شدم نسبت به خدا به جهان و اطرافیانم.  یعنی دارم تلاش می‌کنم که این رفتار رو توی خودم تقویت کنم . و زمانی میفهمم که تلاش های من مفید بوده که نتیجه رو ببینم . مثلا حساب بانکیم از قبل بیشتر باشه خرج هام از قبل بیشتر باشه ‌. اما من یاد گرفتم که هرچقدرم که نتیجه گرفتم باز دست از طلب برندارم . من یادگرفتم انسان جاه طلبی باشم ‌ نه به معنای بدجنس که از کسی سواستفاده کنم به معنی اینکه همیشه یک درجه بهتر را از خداوند بخواهم . و ازین کار دست نکشم . استاد عزیزم من یادگرفتم برای دیدن نتیجه تلاش های ذهنی ام هی روزشماری نکنم و اصلا نادیده بگیرم و فقط هر روز درخواست بدم . چونکه من یقین دارم خداوند پاسخ میده . استاد من توی این مدت که دارم روی خودم بیشتر کارمی کنم پاسخ هایی رو از خداوند دریافت کردم که توی بچگی خواسته بودم . شاید خنده دار یا بی ارزش بنظر بیاد ولی برای من پر از درک و مفهوم .

      استاد من هر روز تو دفترم کلی چیز می‌نویسم.  شکر گذاری . توجه به نکات مثبت . خواسته ها ‌ اهداف و…..

      بعد من ی خواهر زاده دارم که ۷ سالشه و درسش خیلی خوب معلمش تو دفترش ی عالمه ستاره چسبونده . بعد این خواهر زاده من کلا از من الگو برداری میکنه . دیگه خیلی بهم دقت میکنه و تقریبا همه جا بامن هستش . و وقتی دید که من همیشه مشغول نوشتن هستم و چقدر قشنگ می‌نویسم خوشش آمد و دفتر منو برداشت و هر صفحه رو ی ستاره چسبوند . 

      بعضی وقتا هم میگه برام بخون ببینم چی نوشتی . براش میخونم و اونم میره برا خودش از همین چیزا مینویسه . 

      حالا نکته اینجاست من چند روز پیش فهمیدم وقتی کلاس اول دبستان بودم خیلی دوستداشتم معلمم به من ستاره بده اما چون دیکته هام خیلی کم ۲۰ میشد بنابراین ستاره ای هم دریافت نمیکردم . ولی همیشه تو دلم موند البته هیچوقت هم نرفتم خودم بخرم و بچسبونم . اما الان بعد ۲۰ سال به خواسته ام رسیدم و این برام ی نشونه قشنگ و بزرگ بود که خدا بهم گفت زهرا ممکنه تو خواسته هات رو فراموش کنی ولی من هرگز هرگز فراموش نمیکنم و به موقعش پاسخ میدم . 

      آخه من دیگه چیبگم به این خدایی که اینجوری دهن منو بسته با معجزاتش با غافلگیری هاش با حق بودنش . معلومه که من دیگه اون آدم سابق نمیشم . من هر روز کلی خواسته های ریز و درشت و تکراری و جدید به خداوند عرضه میکنم 

      استاد عزیزم دیشب که داشتم متن این قدم ۲ مطالعه میکردم چندین بار از اوج احساسات نزدیک بود گریه کنم . اون جایی که آیه ۱۶۸ بقره رو خوندم . واقعا بینظیر بود برام هرچند که من مدت هاست بیش از یک سال این آیه رو از زبان استاد عباسمنش شنیدم ولی هرچی بیشتر میگذره درکم بالاتر میره . 

      حتی من فکر میکنم که بازهم دارم کم کاری میکنم توی درخواست دادن و هنوزم جا داره خیلی خیلی .

      بینهایت از شما سپاسگزارم استاد . راستی من  عاشق اون کلوچه های خرمایی هستم که امروز استوری کردین طعمش بینظیر نوش جونتون . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1403/01/31 03:13
      مدت عضویت: 524 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 612 کلمه

      به نام هدایتگرم

      سلام به هممون

      سلام بر استاد عطار روشن عزیزم

      این کامنت رو دارم بعد از چند روز از مطالعه ی دوباره ی این بخش مینویسم. 

      بزرگترین تاثیری که خوندن وین بخش بر من گذاشت این بود که الان من راحت تر درخواست میکنم از خدا! چون خدا قضاوت نمیکنه خواسته منو! 

      قبلا وقتی میگفتم خدایا من دوست دارم شوهرم یه مرد ثروتمند باشه که ماشین فلان و فلان داشته باشه، فکر میومد،هاااا؟ که چی؟ خودت ثروتمند شو براچی میخوای شوهرت ثروتمند باشه! چیکار اون داری! بابا جان خو من دوســـــــــــــــت دارم شوهرم ثروتمند باشه! والا بخدا! و از وقتی فهمیدم خدا کاری نداره خواسته تو چیه خیلی راحت تر و بدون عذاب وجدان این خواسته ام رو میگم. چون الان میدونم خدا اصلا خواسته های منو قضاوت نمیکنه! من دارم از سمت خدا فکر میکنم. 

      برا خیلی خواسته های دیگه ام هم اینطور  بود. ولی خدا رو شکر الان من راحت ترم تو درخواست کردنم. 

      موقعایی که هی دچار عجله میشم، هی میگم جیشد چیشد پ اون مرد مورد نظر من کو؟ ماشینم کو؟ اون موققعیت کو؟ این تیکه از متن میاد:(شاید تو نبینی جیزی فعلا، ولی به این معنی نیست که خدا کاری نمیکنه…اون داره کاراشو میکنه) پســـــــــــــر! این واقعا تا حد زیادی آرومم میکنه. 

      مشکلی که تو درخواست کردن از خدا داشتم این بود که خودم درخواست های خودم رو قضاوت میکردم! ولی الان میتونم بهتر این افکار رو نادیده بگیرم.و اینکه  خواسته هایی که یه گوشه چشمی ازشون دیدم،انگار ایمانم به برآورده شدنشون بیشتره، دور نمیبینمشون، انتظارم برای رخ دادنشون بیشتره. خیلی جالبه. انگار برای خودم قابل باورتره دریافتشون. 

      من به خیلی از خواسته هام رسیدم ولی چیزی که خیلی برام remarkable هست آشنایی من با یه مرد جوان بود. در زمان و مکان مناسب وقتی که من مقاومت میکردم که اونجا نرم… و بعد اون شد باب آشنایی و ایجاد یک رابطه که خیلی خوب بود. 

      تمام سلسله اتفاقاتی ک باعث پس دادن ابلاغ کاریم شد واو! این عالی بود. 

      آشنایی ام با یک مرد جوان مهربان و خودساخته که به شدت باورهام رو تقویت کرد که آره من لایق همچین رابطه ای هستم. 

      نتونستم به تمرین ۵ ام جواب بدم، چون با توجه به این قسمت و محتوا درست متوجه اش نشدم.

      ولی به نظر خودم، با توجه به محتوای این قسمت، خدا به وعده اش عمل میکنه و میده همیشه! زمانی ک من مانع نشم. اینو یه مدته ک متوجه شدم. موقعی ک یه درخواستی میفرستم و دیگ درباره اش فکر، نمیکنم احتنال رخ دادنش خیلی بیشتره! بزارید واضح تر بگم، شما یه درخواست به خدا عرضه میکنی، اونم که بی بروبرگشت میده، یه موقعایی هست که تو میگی اووووو این که نمیشه! و ولش میکنی! ولش میکنیا!!! یعنی دیگ درباره اش اصن فکر نمیکنی! 

      حالا حالت دوم اینه که تو درخواستتو میگی بعد مدام افکار منفی داری و داری کلنجار میری درباره اون خواسته! 

      برای من زمانی که تو حالت اول بودم، احتمال دریافت خواسته ام خیلی بیشتر بود! چون انگار من یه بار گفتم اوکی نمیشع! من یه منفی دادم در مقابل هزاران مثبت خدا و بعد رفتم. و من خواسته ام رو میگیرم یه منفی در مقابل هزاران مثبت. 

      اما اگر مدام فکر کنم و بالا پایینش کنم و کلنجار برم من دارم هزاران منفی میفرستم و احتمال دریافتم میاد پایین. برا همین خیلی موقعا ک میبینم دارم فکری میشم میگم ببین اگ نمیتونی مثبت باشی درباره اش، نمیخواد مدام با افکار منفی ات بجنگی و توجیه کنیشون! فقط لطف کن محل نده به افکار! سعی کن فکر نکنی. 

      میدونید قضیه همونه… خدا که حتمنی میده! ما باید بگیریم.

      موقعایی ام که من بخاطر گرفتن نتایج کوچیک کم کم دریافت نتایج برام قابل باورتر میشه،خواسته هام رو راحت تر دریافت میکنم. خودم رو لایق تر میدونم برای یه پله بالاتر. مُحِق تر برای داشتنش. 

      اینم از کامنت این بخش. 

      خدایاشکرت. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سرباز امام زمانم
      1403/01/29 16:03
      مدت عضویت: 222 روز
      امتیاز کاربر: 4460 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,001 کلمه

                        به نام خالق وفادارم

      سلام خدمت تمام هم مسیری های گلم و استاد گرامی

           وقالَ رَّبَکُم اُدعونی اَستَجِب لَکُم

      و پروردگارتان گفت مرا بخوانید تا (دعای شمارا)اجابت کنم

      من کلی مدرک دارم که ثابت کنه واقعا این حرف ها درسته  اما اگه بخوام همشو بگم کلیییی طول میکشه  

      امروز با خوندن این گام کلی حدیث و سخن یادم اومد که همشو از لطف خدا میبینم برای این که میخواست بهم ثابت کنه که :بابا زینت من اینم درست فکر کن فقط به یک حدیث از هزاران دلیل ومدرکم اشاره میکنم که میدونم اگه اهل تفکر باشی باهمین یک حدیث کل مطلبو میگیری واونم یک حدیث از امام علی (ع)که برای فرزندشون مینوشتن بود:…نزد خداوند بلند مرتبه جایگاهی است که جز با دعا نمیتوان به آن رسید .اگر بنده دعا نکند‌ و از خداوند نخواهد ،چیزی به دست نخواهد اورد، پس بخواه تابه تو عطا شود و این را بدان هر دری که پیوسته کوبیده شود ، بالاخره به روی انسان باز خواهد شد

      این تنها یک حدیث بود که این گام را به اثبات رسانید باور کن خدا خییییلیییی بزرگ و مهربون وبخشنده و وفاداره خیلی خیلی خیلی …

       حالا بعضی وقت ها بد میخوایم اما خدا بازم میده بعد ما یقه خدا رو میگیریم که خدایا چرااا خداهم میگه چی چرا خب تو خواستی گفته بودم خوب نیس ولی خواستی منم دادم 

      منظورم این نیس که بگی خب پس دیگه نمیخوام اگه نشد ولش من حتما صلاح نیست .نهههه منظورم اینه که درست بخوایم هم برای بقیه هم برای خودمون چون بعضی وقت ها میگیم چرا اجابت نشد بعد که بر میگردیم میبینیم خواستمون بر خلاف دستور خدا بوده یا اگه نبوده طرز استفاده ازش درست نبوده که خدا نداده البته خدا میده این ماهستیم که با طرز فکرمون اشتباه عمل میکنیم وگرنه لاغری که خوبه چرا میگیم حتما صلاح نبوده وبرام خوب نیس در صورتی کن این همه ادم لاغر باایمان هست پس لاغری بد نیست یامثلا ماشین وخونه وصد ها مثال دیگه وقتی خواستت درسته پس باید پافشاری کنی چون خدا میخواد ببینه چند تنه حریفی اره ایمانتم نباید از دست بدی چون شاید خدا طبق زمانبندی تو پیش نره یا زود در یا دیرتر اما اگر پافشاری کنی بالاخره میده بعضی وقت هاهم دلش میخواد بیش تر ثواب کنی برای همین دیر میده که اجرت بیشتر بشه یا دوست داره بیشتر باهاش حرف بزنی میفرماید اگه من بهت بدهم تو میری یکم بیشتر باهام حرف بزن بنده من

      خدا خیلی دوستمون داره عاشقمونه تمام نعمت هاشو گذاشته جلومون گفته تو بخواه منم بدم چقدر میخوای عزیزم میدم تو بگو بامن حرف بزن ازمن بخواه نه کس دیگری

      مبادا ناامید بشی ها خدا خودش فرموده که کافر اونیه که از بخشش من ناامید باشه و دچار شک و تردید که نکنه نده ،اگه نده چی با این حرف ها خودمونو از خدا دور نکنیم که خیلی عاشقمونه ماهم ازش با عشق بخوایم وبا اطمینان کامل که حتما جور میشه زندگی کنیم یه بیت زیبا هست که زمزمه کردنش حالمو خوب میکنه وامید وعشقمو به خدا بیشتر واونم اینه که  :تاخدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟

      برداشت من از این گام در چند جمله ودیدگاه جانمیشه تازه این خلاصه بود

      من برداشت زندگی رو کردم وخدا یعنی زندگی .   خدایا کمکم من که برداشتمو زندگی کنم الهی امین

            و این بود اندکی از درکم

      تمرین دوم:اگر الان هم مثل گذشته فکر میکردم خودم را لایق نمی‌دیدم هنوزم کمی مقاومت میکنه منفی بافه اما میدونم نفسای اخرشه  

      من فکر میکردم باید این قدر خوب باشی کی خدا دوستت داشته باشه وحاجتت رو بده 

      طوری شده بود که اگر گناهی میکردم حتی اگه خدا منو بخشیده بود من خودم ول من نبودم ومیگفتم چیه خراب میکنی بعد انتظار داری خدا دوستت داشته باشه ؟اصلا حقته لیاقت نداری… خیلی خودمو اذیت میکردم والان فهمیدم این کارم گناه بود چون ناامید بودم ازش

      اما من الان دیگه خودمو لایق میدونم چون خدا بیشتر میدونه ودید اون بهتره

      تمرین سه:خب میتونم خودمو بگم که دوست داشتم قرائت قرانم خوب بشه اما هرگز فکر نمیکردم روزی رتبه بیارم این ینی فراتر از باورم وخواستم

       دوست داشتم تغییر کنم اما خدا بهتر تغییرم داد علاوه بر جسم ،روح وذهنمو درست تغییر داد الهی بی کران شکرت یا امروز که امتحان داشتم وکلی استرس، ۱۲درس بود خونده بدم اما چون زمان کم بود وسوالات شبیه هم، منم استرس داشتم گفتم خدایا من به وفاداری تو ایمان دارم کمکم کن ای کاش مدرسه به خاطر هوا تعطیل بشه با دبیر نیاد. اما بعد گفتم من بهت ایمان دارم کمکم کن خلاصه دبیر اومد ولی امتحان نگرفت وافتاد برای جلسه بعد که میشه هفته بعد حالا به دلایلی

      این ینی فراتر از خواسته من ومن رفتم وازم پرسید هم مرور شد هم یه ۲۰گرفتم

         تمرین ۴:خدا فرمود بخواه من میدم. منم خواستم وداد مثلا بهش گفتم چشمام  رو خوب کن عوضش منم………… اون به عهدش وفاکرد بارها وفا کرد اما من زدم زیرش اما باز بخشیده این بار ازش میخوام  کمکم کنه منم عمل کنم

      خیلی وقت ها نذر مردم واونم جواب داده…… خلاصه گفتم پشت و پناهم باش وقربونش برم پشت و پناهمه ورفیق تنهاییام الهی شکر

      تمرین ۵:خب طبق درکی که کردم الان میفهمم خیلی جاها افرادی بودن که بهم میگفتن نمیتونی ومن اشک ریختمو صبر کردم وبارها گفتم الله مع صابرین  وکفی بالله وکیلا ……شد در همان لحظاتی که دیگه داشتم ناامید میشدم  و من واقعا معنی توکل رو درک کردم توکل ینی بریده باشی از همه چی و همه کس ناامید باشی جز خدا با همون ناامیدی توکل کنی اونوقت میبینی ولمس میکنی معجزه رو 

      مثل هدایتم به این سایت که واقعا بریده بودم وخدارو التماس کردم وتوکل وشد هدایتم بحمد الله

      وخیلی وقت ها فکر میکردم میشه اما تا یکی گف تو نمیتونی گذاشتم کنار درصورتی که میتونستم  این برای این بود که اصلا امید زیادی نداشتم و از خدا نخواستم والان میخوام دوباره شروع منم ان شاالله

      پس پیش به سوی چیزی که از بچگی دنبالش بودم 

      یارَّب زندگیامون رو باخودت انس بده

      یارَّب عاشقت باشم وعاشقانه ازت بخوام

      یارَّب ماهمه یک چیز میخوایم تو ،تغییرمان بده

        حلالم کنید اگه سرتون رو به درد اوردم
      زندگیتون به زیبایی گلهای بهاری یاحق مدد<

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار یاسمن
      1403/01/28 14:09
      مدت عضویت: 1004 روز
      امتیاز کاربر: 13658 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 291 کلمه

      به نام خدای وفادار به عهد

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم کافیه ازش بخوایم تا اجابت کند.منم در گذشته فکر میکردم که باید قناعت کنم و در حد گلیم خودم پایم را دراز کنم حتی در مورد خواسته های درونی و آرزوهام.ولی خدارو شکر الان به این اگاهی رسیده ام که نعمات خداوند اینقدر فراوانند که برا همه هست در هر میزان که بخواهیم فقط کافیه که با احساس خوب طلب کنیم و باور داشته باشیم که وعده ی خداوند حق است.واقعا خداوند بارها و بارها در زندگی بزرگیش رو به من ثابت کرده و تنهام نگذاشته چه در بحث کار چه شرایط تحصیل و چه موقعیت زندگی،ولی من آرزوهای رنگین زیادی برای خودم و بچه هایم دارم.دوست دارم در این چند سالی که از عمرم باقی مونده طعم واقعی لذت و ارامش را بچشم،زیبایی های دنیا را ببینم و خدا را با نعماتش بیشتر و بیشتر بشناسم،راحت تر زندگی کنم،اینقدر پول داشته باشم تا به هر کی که نیاز داشت بدون اینکه دست و دلم بلرزد ببخشم و راه گشای دیگران باشم.من خودم را لایق رسیدن به خواسته هایم میدانم.خیلی از مواقع در زندگیم خداوند فراتر از خواسته هایم ظاهر شده که ما اون رو به حساب شانس گذاشتیم ولی یک معجزه بوده مثلاً خونه ای که پدر و مادرم میخواستند و نوع جور شدن پولش یا معاف شدن همسرم از سربازی یا انتقالی من به تهران در حالی که رسمی آزمایشی بودم و در آزمایشی هیچ سازمانی قانونی حق جابجایی کارمند رو نداره ولی هیچکس ندیده بود و متوجه نشده بود که آزمایشی هستم و امضا کرده بودن واین فقط یک معجزه بود.خدایا شکرت من همیشه ته دلم به تو و بزرگیت و معجزه هایت ایمان داشته ام مرا ببخش اگه گاهی ناامید شدم یا کم اوردم.عاشقتم خدای خوبم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار محسن فروغی
      1403/01/27 19:51
      مدت عضویت: 308 روز
      امتیاز کاربر: 144485 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 251 کلمه

      با سلام و درود 

      من خودم از ان ادم های هستم که معجزات خداوند را توی زندگیم رخ داد من سال 98 با مبحث قانون جذب اشنا شدم و روی خودم کار کردم باورهای غلطم را اصلاح کردم و در حال اصلاح کردن هستم از وقتی که روی خودم کار کردم به شکل معجزه اسایی پول زیادی از جای که فکرش را نمی کردم وارد زندگیم شد و یک شبه کل زندگیم تغییر کرد ماشین خریدم خونه ام را ساختم کسب و کارم چندین برابر رشد کرد یک کسب و کار دیگه ای راه انداختم خلاصه یک شبه ره صد ساله را رفتم کل بدهی های بانکیم را تسویه کردم خلاصه فقط کافیه باورهاتون را اصلاح بکنید کافیه الگوهای پیدا کنید که خلاف باورهای اشتباه شما را دارند و برای ذهنتون منطقی کنید وقتی باورهاتون را اصلا ح کردید که نشونه اش احساس خوبه نعمت از بی نهایت طریق از جای که عقل جن هم نمی رسه وارد زندگیتون میشه اولین قدم برای اصلاح باورها اینه که ورودی هاتون را کنترل بکنید از اخبار و ادم های منفی دوری بکنید و یواش یواش و تکاملی باورهاتون شکل می گیره و ان وقته که نعمت و ثروت از بی نهایت طریق وارد زندگیتون میشه و این مسیر ادامه داره و تازه شروع راهه و هر چقدر به خواستتون برسید ایمانتون قویتر میشه و خواستتون بزرگتر و بعد من هدایت شدم به سایت تناسب فکری و الان کلی تغییر کردم باورهای اشتباهم را اصلاح کردم و الان دارم خود به خود متناستر می شوم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1402/12/27 17:12
      مدت عضویت: 1693 روز
      امتیاز کاربر: 11726 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 312 کلمه

      به نام خدا 

      وفاداری خداوند 

      خیلی از محتوای استاد لذت بردم چون دقیقا به سوالاتی از من پاسخ دادند که همیشه در ذهنم بود .

      خداوند وعده داده که شما بندگاه هر چیزی را با هر موقعیتی را از من بخواهید به شما می دهم.

      اجیب دعوه داعی اذا دعان)

      و در جایی دیگر گفته(لا یخلف الله المیعاد) خدا وعده خلافی نمی کند .

      این یعنی من هر چی بخوام بهم داده می شود زمانی که ایمان و باور داشته باشم که خداوند به من می دهد و ناامید نشوم.استاد ممنونم بابت این آگاهی ها.

      نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید

      من برای عملم باید می رفتم تهران از شهرستان خودم با بهترین بیمارستان و پزشک هماهنگ کردم ولیییییییییی

      خدای من خودش پزشک معالجم را که بهترین فرد و فوق تخصص بود را برایم انتخاب کرد و در مکانی کاملا خصوصی با کمترین هزینه ی ممکن.

      اگر بخوام یک مثال هز وفاداری خداوند بزنم 

      این هست که من همیشه از خدام می خواستم که در خانه سرایداری یک مدرسه باشم و آنجا را تجربه کنم و الان دقیقا اونجا هستم.

      مثال از اینکه من یک آرزو داشتم و دیگران ان را محال ممکن می دیدند:

      من هر روز به دانشگاه برای ادامه تحصیل می رفتم و ارزو داشتم که دبیر عربی بشم همه بخصوص پدر شوهرم این را محال می دونست و می گفت که همه دوستات بازنشست شدن تو چرا اینقدر جون می کنی.

      ولی وفاداری خدای مهربانم مهر سکوت و حیرت را بر زبان دیگران قرار داد .

      من در رشته عربی پذیرفته شدم سر کار رفتم و الان مستقل مستقلم.

      کی فکرشو می کرد دقیقا زمان استخدامی آیین نامه ها عوض شد شرایط سن عوض شد و دستان خدا دست به دست هم دادند تا من به آرزوم برسم .

      خدایا ممنونم که امروز به من توفیق دادی این فایل را گوش بدم مرسی ممنونتم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا
      1402/12/27 12:16
      مدت عضویت: 761 روز
      امتیاز کاربر: 21420 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 311 کلمه

      سلام 

      قبلااینطوری ف کمیکردم ک باید از خدا کم خواست واین خوبه باید مادیات نخواست زمانی ک ازدواج کردم ک امدم ک ب مشکل برخوردم هی میگفتم خدایا منک از تو خونه ماشین و فلان نخواستم اون دنیا میام شکایت ک من بنده خوبی بودم کم خواستم نخواستم اهل مادیات نبودم اما تو ی عشق تو زندگی  ب من ندادی 

      همیشه خواسته هامو قورت میدادم همیشه با حسرت از کنار خواسته هام میگدشتم 

      در زندگی زناشویی هی میگفتم زن حق نداره پول بخواد پول خرج کنه یا زیاد خرج کنه برای کاری ک تو خونه خودم انجام میدادم ارزشی قائل نبودم فک میکردم زنی خوبه ک کم خرج کنه کم بخواد 

      خدا ی جور برام نشون داد ک فریبا این نعمت توهستش تو نمیخوایش تو استفاده نمیکنی خدا مقصر کوته بینی تو نیس هی همسرم قدر نشناسی کرد هی تا من فهمیدم من از چیزی ک خدا بهم میده استفا ده نمیکنم برای چی برای راضی کردن دیگران بر ای اینک بهترین باشم از نظر دیگر ان اما هیچکس منو تایید نکرد بیشتر سرکوب شدم طرد شدم وهزاران هزاران تحقیر دیگر 

      من فهمیدم ک خودم بر نمیدارم خودم اون نعمت رو استفاده نمیکنم و هی نجوای ذهنی اومد تو زیاد پول خرج میکنی صدای شوهرت درمیاد شوهرت فلان میشه بهمان میشه اما من در برابرش گفتم من هم ب اندازه همسرم تلاش میگنم اون بیرون ومن تو خونه ک این تعیین کننده ارزش هیچ کدوم یا برتری هیچ کدوم ما ب هم نیس من انتخاب کردم هرچی میخوام خدا منو ب سمتش هدایت میکنه رو بگیرم 

      ما از خدا درخواستی داریم و اون خواسته همون جلو چشممون هس اما ما با افکار وباورهامون انتخاب میکنیم برش داریم یا ن عمل کنیم یا ن 

      مثل این خدا  کلید رو میز اره روی میز و این من هستم ک انتخاب میکنم اون کلید رو بردارم در باز کنم یا هیچ کاری نکنم همونجا بمونم همه چیز از ماست ک برماست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مرجان
      1402/11/28 22:23
      مدت عضویت: 438 روز
      امتیاز کاربر: 1025 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 194 کلمه

      هوالرزاق

      وفاداری خداوند

      ایمان داشتن محدود به‌ انجام‌ واجبات‌ ومستحبات‌ نمیشود‌بلکه‌ ایمان‌ به‌ صفات‌ خداوند‌و‌ویژگی‌ های‌ خداوند‌است‌ که‌ میزان‌ توکل‌ وانتظار‌ماازخداوندرامشخص‌ میکند.

      این ماهستیم که نسبت به خداوندوفادارنیستیم وناامیدیم وگرنه خدانسبت به ماوفاداراست.مابایدازخدانعمت بخواهیم تابه مابده.برای خدافرقی نداره چه اندازه ای بخواهیم امانبایدازخداوندناامیدبشیم وفقط ازخداانتطارداشته باشیم.

      من طی این دوره هامتوجه شدم چون تم مذهبی درخانواده ومدارس وتلویزیون زیادبود واونها دین رودرست آموزش ندادند.پس ما فکرکردیم هرچی قانع تربهترودوست داشتنی ترواین شده که درخواست هاازخداوندکم وکمترشد.

      هیچ وقت حضرت سلیمان مثال زده نشدکه ایشون ازخداوندهردم درخواست نعمت وثروت میکردند.امابه لطف خدا تقریبا ۳سال پیش متوجه شدم قانع بودن اصلا خوب نیست وبایدبخواهی تابهت داده بشه

      وقتی میخواستیم خونه بخریم هیچ وقت تصورهم نمیکردیم که تومحله عالی خونه بهمون بدن

      بعد۸ماه گشتن بهترین خونه روخریدم وصاحبخونه میخواست بره گرجستان وپول لازم بودوباتخفیف عالی خونه روبه مافروخت.

      اینکه خدانسبت به ماوفاداره

      شوهرمن سال ۸۶ده تاسکه خریدبرای پی انداز

      ویه زمین بیرون شهرمون.مامسافرت بودیم که برادرشوهرم زنگ زدکه زمین گروه شده بفروش وبیا یه خونه شریکی بخر

      اصلا باورم نمیشدواینطورماصاحب خونه شدیم وخداوفاداریشوبه من ثابت کرد

      چرابه خواسته هام رسیدم؟

      چون خداوندنسبت به بنده هاش وفاداره ووقتی فقط ازخداانتظارداشته باشی همه نشدهاشدمیشه

      چرابه آرزوهام نرسیدم بااینکه دردسترس بود؟

      چون خودم رولایق نمیدونستم وفقط میخواستم خودم همه چیزروحل کنم .

      تشکراستادازمتنهای عالی ودرجه یکتون

      یاعلی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/11/28 19:10
      مدت عضویت: 1216 روز
      امتیاز کاربر: 38232 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,552 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خدایا شکر برای بودنم و ادامه دادنم در این مسیر درست 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      من عقب موندم ولی ادامه میدم و ادامه میدم تا به کمال برسم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      هر چی من به صفات خداوند بیشتر باور داشته باشم توکل و انتظارم از خداوند بیشتر میشه 

      خداوند در قران فرمود که خلف وعده نمیکند 

      خداوند فرمود که تو دعا کن من استجابت میکنم 

      دعا چیه ؟به من گفته بودن دعا رو باید از کتابها باید بخونم و در مواقع مهم مثل شب احیاو دهوالارض و خیلی از مناسبت ها باید با التماس وگریه از خدا بخوام شاید اون دلش به من رحم بیاد و دعای منو قبول کنه تازه اگر من بنده گنهکار رو قبول کنه و لایق داشتن این چیزها بدونه 

      ولی واقعا دعا چیه ؟دعا اون خواسته قلبی منه و اون ارزوی منه که در قلبم از خدا میخوام و خداوند واقعا به این خواسته من وفادار هست 

      ما وقتی مشکلی داریم خواسته یا ناخواسته رفع این مشکل رو از خدا میخوایم و این یک دعاست و خداوند پاسخ میده 

      فرق نمیکنه که دعا کننده زن باشه یا مرد بچه باشه یا بزرگ و اون دعا خوب باشه یا بد به نفع دیگران باشه و یا به ضرر کل مردم جهان و                   یا قبلا این فرد درخواستی داشته یا نه این چیزی هست که خیلی به من میگفتن بزار خدا اون خواسته قبلیتو براورده کنه بعد دوباره بخواه این زیاده خواهی و خدا میگه چه بنده ناشکری تازه بهش درخواستشو دادم ولی بازم میخواد و این باور دست و پای منو بسته بود و در دلم دو دلی ایجاد کرده بود از طرفی میگفتن خدا عظیمه این خواسته های ما برای اون چیزی نیست ولی از طرفی منو منع میکردن که بیشتر بخوام و تازه اگر بیشتر میخواستم عذاب وجدان میگرفتم 

      ولی خداوند همه خواسته های مارو بدون ارزش گزاری و در نظر گرفتن مفید و غیر مفید بودنش براورده میکنه 

      این معیار های انسانی است که این خواسته هارو به خوب و بد مشخص میکنه ولی خداوند تفاوتی بین خواسته های افراد قاعل نیست 

      من همیشه با خودم میگفتم چرا خداوند جلوی این همه ظلم رو نمیگیره وافراد ظالم چرا خواسته هاشون اجابت میشه و الان فهمیدم این ظالم و مظلوم بودن معیار من انسان هست و خداوند فرقی بین بنده هاش نمیزاره و دعای همه انسانها رو مستجاب میکنه 

      چون خودش وعده داده که من به درخواست شما وفادارم

      خداوند رو به بنده هاش جبهه نمیگیره و اونا رو با معیارهای انسانی من نمیسنجه 

      من در گذشته همش افکار منفی داشتم و درخواست هام با خدا هم از راه گریه و التماس و دعاهای گوناگون بود ولی اتفاقات بد زندگیم خوب نمیشد و به قول خودم دعای من برای بهتر شدن زندگیم مستجاب نمیشد ولی خداوند در این دوران هم به من وفادار بود چون افکار منفی و حرکات منفی و حالات منفی داشتم و اون با این همه منفی اتفاقات منفی رو برام رقم میزد و به من ودرخواستهای قلبی من وفاداربود

      از وقتی در دوره هستم مخصوصا اوایل که حالم خیلی بد بود وبه دوره های زندگی با طعم خدا اومدم و مخزنم رو از منفی ها پاک تر کردم و افکارم رو سامان دادم زندگیم پر از ارامش و اتفاقات خوب و انچه دوست دارم شده 

      تحقق رویای من چگونه است 

      من در 45سالگی در اوچ مشکلات مالی و روحی و جسمی به این دوره راه پیدا کردم و انسان تشنه ای بودم که در کویر بدبختی ها سر درگم بودم و همش دنبال سرابها بودم ولی در نهایت به چشمه زلال هدایت رسیدم طوری که نمیدونستم چطور از این اب بخورم تا سیراب شم و در این دوره تمام خواسته هایی که داشتم رو از ریز و درشت و از ممکن و غیر ممکن رو نوشتم 

      ارامش 

      ثروت 

      خونه و ماشین 

      شادی درونی 

      سلامتی و 

      تناسب 

      و خیلی خواسته های دیگه 

      من به خیلی از ارزوهام رسیدم و دوست دارم بقیه اونا رو هم تجربه کنم 

      ما از سمت خدا اجازه داریم هر در خواستی داشته باشیم 

      ولی من همیشه منع میشدم که همه خواسته هامو یکجا بگم چقد پر توقعی 

      طمع رو نباید دوچندان کنی که صاحب کردم رو پشیمان کنی 

      و من در خواسته هام نباید طمع میکردم تا خداوند همون یکی دو در خواستمو اول پاسخ میداد وبعد نوبت بعدی 

      ولی حالا میخونم که من اجازه دارم هر در خواستی رو از خدا داشته باشم انگار بالهای بسته ام باز شد و ازاد شدم و میتونم ازادانه و راحت با خدای خودم هر چه بخوام بگم و به من پاسخ داده میشه 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      نومیدی از تحقق خواسته ها 

      خواسته ها به اون شکلی که ما تصور میکنیم پاسخ داده نمیشه و گاهی بعضی از خواسته ها زمان بیشتری میبره 

      یادمه همیشه بابام شوخی میکرد و میگفت خدایا پول میخوام الان دو کیسه پول بفرست و میخندید 

      ما انسانها دوست داریم که خواسته هامون زود پاسخ داده بشه و اگر یه مدت طول بکشه از پاسخ ناامید میشیم 

      خداوند برای پاسخ به خواسته های ما زمانبندی مخصوص خودش رو داره که از چشم ما پنهانه

      ولی وقتی این زمان از نظر ما طولانی میشه خب من خودم رو لایق این پاسخ نمیدونم خب من اخه بنده بد خدا هستم و خداوند منو لایق نمیدونه اخه من که مثل افراد مومن و پاک نیستم پس خداوند خواسته منو پاسخ نمیده من گاهی اوقات که این عجله که از خصلت های من انسانه به سراقم میومد با خودم میگفتن خب اون خداست و نمیخواد خواسته تو رو بده تو مگه زورت به خدا میرسه و ناامید میشدم ولی یک خصوصیت خوب من این بود که بازم نا امید نمیشدم و باز فردا صبح به روشی که یاد گرفته بودم دعا میکردم و هر روز کارم این بود که شب ناامید میشدم و روز دوباره شروع میکردم و چون راه درستی یاد نداشتم و از عبادت هام هم چیزی نمیفهمیدم و حالم خوب نمیشد و راه دیگه ای هم نمیدیدم اخر شب با خدا فارسی صحبت میکردم و خودم رو تخلیه میکردم که چرا امروز هم گذشت و تو حاجت منو ندادی و غیره

      نکته مهم اگرمن اتفاقی رو نمیبینم دلیل بر این نیست که خدا کاری نمیکنه بلکه این از چشمان من پنهانه و خداوند به پاسخ میده حالا ممکنه از نظر من زمینی زمان ببره 

      زمانی بود که من از لحاظ مالی اوضاع خوبی نداشتم به هر دری میزدم تا بتونم کاری دست وپا کنم سنم 30سال شده بود و همه میگفتن که دیگه از کار اداره برای من پیدا بشه از سنم گذشته رفتم گل سازی و رفتم ساخت برگهای درختان و نشد ورفتم حتی پله های خونه های مردم رو جارو کردم و و کلی به این درو اون در میزدم و در کمال نا باور ی خداوند در پنهان برای من درست میکرد و من نمیدیدم و از خدا گله مند بودم که چرا اوضاع منو میبینه و پاسخی به خواسته من نمیده ولی خداوند فردی از اشنا ها رو مدیر این اداره ای که الان هستم کرد و اون فرد منو به کار فرا خواند در کمال ناباوری و در سنی که برای من کار نبود من شدم کارمند و الان 19سال هست که در این شغلم و خداوند رو شاکرم و از خدا برای قضاوت نادرستم معذرت میخوام 

      از وقتی که وارد این سایت شدم و یاد گرفتم در کارهام به خدا توکل کنم وادامه بدم و به صفات خداوند ایمان داشته باشم زندگی بهتر ی دارم و از لحاظ مالی خیلی بهتر شدم زندگی بهتری دار م

      من که شوهرم در اون زمان 4000تومان کار میکرد و در خانواده ما من از همه سطح مالی پایین تری داشتم الان اصلا باور نمیکنم که بتونم 5500میلون تومن اجاره خونه بدم البته از خدا خواستم به خودم خونه بده و منتظر هم زمانی هاش برای این کارم و میدونم وایمان دارم که بهش میرسم و تازه کلی هم قسط دارم و غیر ازاین هم هر چی دوست دارم میتونم بخرم تلویزیون جدید و لب تاپی که الان دارم در اون دوره رو مینوسیم و کلی چیز های دیگه 

      اگر این پاسخ به خواسته های من نیست پس چیه 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      من اگر در ایمانم پایدار باشم خداوند مرا سرخورده و نا امید نمیکنه و خداند خلف وعده نمیکنه

      زندگی نا خوش من و زندگی خوش من به واسطه افکار نادرست و یادرست من هست 

      ولی در طول زندگیم مادرم همه ناخوشی های منو یک امتحان الهی میدونست و به من میگفت سعی کن با صبر  در این امتحان پیروز بشی و من هم که بالاخره صبرم لبریز می شدم عذاب وجدان داشتم که بازم از یک امتحان دیگه شکست خورده بیرون اومدم و همیشه سعی میکردم در امتحانات پیروز بیرون بیام ولی در اکثر اوقات نمیشد و ناامید تر از گذشته بودم ولی همیشه یک امید ضعیفی منو به ادامه راه دعوت میکرد و من همیشه به خدا میگفتم من ناامید نمیشم من بازم خواسته دارم ولی غافل از این که این همه اتفاقات به دلیل افکار نادرست من بود و این افکار من بود که خواسته های منو شکل میداد 

      در نهایت چه کسی غیر ازخدا میتونه یاری رسان من باشه؟

      این خداونده که برای مساعل و مشکلاتم میتونه بهترین تصمیم رو بگیره و از دانش خود در من به ودیعه گذاشته تا بتونم در مقابل مساعل تصمیم بگیرم و از ارامشش در روحم گذاشته تا در مقابل مساعل بتونم با ارامش برخورد کنم 

      خدایا من با توکل به تو میخوام تمام اظطراب ها و نگرانی هایم را کنار بگذارم و ارامش تو را دریافت کنم 

      خدایا مرا در اغوش پر مهرت قرار بده و میدانم تنها جای امن من این اغوش پر مهر است 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/11/25 00:15
      مدت عضویت: 1386 روز
      امتیاز کاربر: 15602 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,186 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم

      همیشه تعریفی که از ایمان به خداوند داریم این بوده که واجباتی مثل نماز یا روزه یا دعا رو انجام بدیم کسی که واجبات رو انجام می ده نمونه یه آدم با ایمانه 

      ولی ایمان واقعی شناخت ویژگی های خداوند وصغات خداوند است وایمان به واقعی بودن این صفات 

      وفاداری خداوند به وعده های که در قرآن به ما داده یکی از ویژگی های خداوند است که باید بهش ایمان داشته باشیم خداوند دعای دعا کننده را می شنود اجابت می کند وقتی این باور در ما شکل بگیره دیگه با خیال راحت همیشه خواسته خودمون رو از خداوند طلب می کنیم وجلو کس دیگری گردن خم نمی کنیم خداوند به ما اجازه داده هر درخواستی از او داشته باشیم فرقی نمی کند آرزو وخواسته ما چه چیزی باشد ما زن باشیم یا مرد اون خواسته به نفع کسی باشد یا ضرر کسی در واقعه خداوند این امکان رو برای ما فراهم کرده بدون محدودیت زمان ومکان وین وسال فارغ از هر کم کاستی از اون بخوایم واون هم اجابت کنه شاید حتی از گفتن بعضی خواسته ها بترسیم واونو خیلی غیر قابل برآورده شدن بدونیم اما خواسته ما برای خداوند خیلی. ناچیره حتی عظیم ترین خواسته های ما. که تصورش برامون ممکن نیست برای خداوند ناچیره اون که زمام تمام عموم به دستشه اونکه تمام عالم اجسام معلق در فضا در کف دستشه چطور خواسته ما براش چیری به حساب میاد

      خیلی از ماها وقتی بخاطر طرز فکر وعملکرد خودمون نا کام می شیم وبا شکست مواجه می شیم این شکست رو امتحان خداوند وغضب خداوند برای تنبیه خودمون می دونیم برای همین این ناکامی و بدبیاری رو حق خودمون می دونیم واز دعا وآرزو درخواستی پیش خدا ناامید می شیم ودیگه چیزی از خدا نمی خوایم واین ناامید خودش حربه‌ی شیطانه برای ایجاد فاصله بین خدا وبنده خودش

      خداوند هرگز برای بنده هاش بدی رو نمی خواد. هرگز ضرری آسیبی به بنده هاش نمی زنه هرچی از طرف خدا به ما می رسه خیر وخوبی اگه بدی هست از جانب خود ماست اگر خواسته هامون رو با ایمان قوی اطمینان کامل به وفاداری خداوند به خودش بسپاریم دیگه نباید ناامید بشبم  ممکنه زمان بر باشه ممکنه طول بکشه ولی هرگز شکی در وعده خداوند نیست اون وفادارترین وفاداران به عهده هرگز خلف وعده نمی کنه باید منتظر بمونیم با شوف وذوق اگه ناامیدی اومد سراغمون که طبیعی هم هست باید خیلی زود ازش گذر کنیم وفقط با ایمان ادامه بدیم 

      وقتی خداوند از روح خودش در کالبد ما دمیده صفات خودش رو در وجود ما نهادینه کرده از هر صفتی به ما داده صفت مهربانی کریم بودن رحیم بودن از خردمندی خودش به ما داده تا درک کنیم ودر موقعیت های مهم در بزنگاه های مهم زندگی بهترین تصمیمات رو بگیریم وهوشبار باشیم واز الهاماتش استفاده کنیم 

      تحقق آرزوها توسط خداوند طبق تصور ما نیست متلا ازش پول بخوایم ویه گونی پول سر راهمون بزاره نحوه تحقق خواسته ها جز اسرار خداونده وما از درک اون عاجز هستیم ما فقط باید ایمانم ن رو حفظ کنیم و ره ای شک به دلمون راه ندیم ودر هر موقعیتی که هستیم با اشتیاق ادامه بدیم پشتمون به خدا گرم باشه 

      سالها پیش پدرم از خداوند خواست به اون فرزند پسری بده با وجود اینکه مادر من سنی ازش گذشته بود و دکتر بهشون گفته بودن یاعسه شدن ودیگه نمی تونن بچه دار بشن اما در کمال ناباوری همون روز که دکتر این حرفها رو بهشون زدن متوجه شدن بازدار هستن وتنها برادر من به دنیا آوردن 

      به تازگی همسر من برای خریدن ماشین خیلی تلاش کرد تا با ثبت نام یه ماشین پژو پارس براش دراومد ولی همیشه می گفت توی تصوراتم یه ماشین دنا پلاس هست وانو دلم می خواد داشته باشیم من با اینکه می گفتم ایمانم قوی ولی توی دلم این خواسته اونو مسخره می کزدم می گفتم همین پزو هم نقد نخریدی ثبت نامی بوده از کجا می تونی دنا پلاس بخری ولی الان از برج 9که ماشین به اسمش دراومده تا الان که برج 11 است شرایط اونقد تعقیب کرده که داره برای ماشین فونیکس اف ایکس ثبت نام می کنه حتی از دنا پلاس هم قیمتی تر

      چندین سال خونه عمه ام مستعجر بودیم من به شدت از شرایط خونه ناراضی بودم ومدام غر می زدم بدون اینکه شرایط خونه گرفتم جدید رو داشته باشم ناگهانی آزمون خواستن بلند شیم همسرم خیلی ناراحت شد خیلی نگران بود می گفت رهن خونه ها خیلی بالاست من حداقل چندماه وقت لازم دارم پول رهن جور کنم این سالها چون اونا فامیل بودن از ما نخواستن به پول پیش اضافه کنیم برا همین هیچی پول پیش نداشتیم هرجا می رفتیم خونه می دیدیم ته شهر وبدتزین خونه ها از اینی هم که توش بدیم بدتر بود اما من هر روز سر نماز با ایمان کامل دعای خونه دار شدن رو می خودمم واز خدا یه خونه خوب تو دل شهر می خواستم به 15 روز نکشبد توی آگهی دیوار یه خونه پیدا کردم هیچ عکسی از خونه نگذاشته بودن هرچی به همسرم می گفتم بریم ببینیم یا به شماره ای که گذاشته زنگ بزنیم قبول نمی کزد می گفت این آگهی ها الکیه الان میری می بینی یه خونه داغونه چند روزی اسرار کزدم تا قبول کزد در عین ناباوری تا با بنگاهی حرف زد بنگاهی فامیل از آی در اومد فامیل نزدیک همون روز گفت بیاین ببرم خونه رو نشونتون بدم خونه تو دل بازار بود خیلی خیلی شرایط عالی با همون امکانات انتظارات من اونقد ذوق کرده بودم که همون جا گفتیم ما همین رو می خوایم وقتی مقدار رهن رو گفت ما ده میلیون کم داشتیم ولی من باز ناامید نشدیم همسرم گفت فراموشش کن همین مقدار از برادرام قرض گرفتم وقتی ازخونه اومدیم بیرون متوجه شدم صاحب خونه پسر دایی یکی از دوستان خودمه چون بنگاهی کلید رو برد داد به اونا منم به دوستم زنگ زدم اونم با پسر داییش که صاحب خونه بود حرف زده بود شرایط مار. گفته بود قبول کرده بود همون مقدار رو داریم بدیم بقیه پول رو ماه دیگه پرداخت کنیم وقتی همسرم فرداش کلید خونه رو داد دستم سجده شکر کزوم همه آشناها دوستانمون باور نمی کزدن ما تو مدت کوتاه خونه به این عالی تو همچین جایی با این مقدار رهن گرفته باشیم 

      خداوند همیشه به موقعه امداد غیبی خودش رو به کمک ما می فرسته و درهای قفل شده زندگی ما رو باز می کنه 

      ما بنا به شرایطمون در طول زندگی همواره خواسته هایی از خداوند داریم مریض می شیم برای سلامتی دعا می کنیم بی پول می شیم برای پول دعا می کنیم گرفتار دادگاه ومشکلات قصایی می شیم برای خلاصی دعا می کنیم در واقعه انسان چه بخواد چه نخواد همواره در حال نیازه وجز خداوند هم کسی قادر نیست نیاز مارو برآورده کنه خداوند همیشه حواسش به ما هست ونمی زاره توی سختی بمونیم همیشه یه راهی برامون باز می کنه تا از سختی هامون کنه این ماهستیم که باید این ونشانه هارو دنبال کنیم بدونیم همواره تحت حمایت خداوندیم واوست که اگر بخواد هر ناممکنی ممکن می شه واگر نخواد برگ خشکی از درخت نمی افته 🌷

      من به وفاداری خداوند در عهدی که باهاش بستم و وعده ای که ئه‌م داده آسمان دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1402/11/24 11:59
      مدت عضویت: 1469 روز
      امتیاز کاربر: 19305 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,170 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      خداوند از خودش در قرآن به وفاداری یاد کرده 

      و در سوره حج و خیلی جاهای دیگه قرآن گفته که هرگز خدا در وعده خودش تخلف نخواهد کرد 

      و ایمان یعنی من بدونم و باور داشتم باشه که خداوند وفاداره،خداوند پاسخ دهنده هست،خداوند هدایت کننده هست،خداوند گسترش دهنده هست و اگه درخواستی داشته باشیم پاسخ میده و کارش رو بدون کوچکترین نقصی انجام میده فقط کافیه ما بهش اعتماد کنیم و اعتماد یعنی از ته قلبمون مطمئن باشیم که میشه و مشتاقانه و با احساس خوب زندگی کنیم طوری که انگار خواسته مون داره  خلق میشه مثل وقتی که دلمون میخواد کابینت های نو داشته باشیم و کابینت کار تو خونه مونه و داره کابینه‌اش رو نصب میکنه و ما می‌بینیم که مراحل کار داره انجام میشه و اگه یکماه هم طول بکشه خلاصه تموم میشه و میتونیم ازش استفاده کنیم پس مشتاقانه ظرفا رو میخوریم و آماده چیدن میکنیم ،ظرفای کهنه و اضافه رو میریزیم دور و ظرفای نو می‌خریم و آماده هستیم تا کار تموم بشه و ما ازش استفاده کنیم و بالاخره آماده میشه و ما استفاده می‌کنیم چند روز میگذره و ذوق و شوق ما برای کابینهای جدید فروکش میکنه و بعد تو ذهنمون یه خواسته دیگه شکل میگیره 

      باید برامون منطقی بشه که ساز کار جهان و خدا و انسان ها اینطوریه ؛

      برای ما مسائل و مشکلاتی پیش میاد که در ما خواسته شکل میگیره و وقتی ما با ایمان و توکل به خدا در مسیر هدایت خداوند برای تجربه خواسته هامون قرار می‌گیریم داریم همسو با خداوند جهان رو گسترش میدیم و این بسیار بسیار مقدسه 

      و اینجا اصلا مهم نیست که انسان ها مد هستند یا زن ،چند سالشونه، تحصیلاتشان چیه ،کجا زندگی میکنن،تنها چیزی که مهم هست اینه خواسته داشته باشیم و حرکت کنیم و خلق کنیم و جهان گسترش پیدا کنه و خداوند قدرت خودش رو تجربه کنه و اگه خواسته نداشته باشیم مثل قبلا خودم بازم تاثیر گذار هستیم ولی اینبار برای دیگران ،ما در همزمانیهایی قرار می‌گیریم که دیگران خواسته هاشون رو تجربه کنن و ما احساس پوچی میکنیم کاری که سالها انجام دادم هیچ خواسته ای نداشتم چون فکر میکردم اینجوری پیش خدا عزیزترم و یا اصلا خودم رو لایق رسیدن به خواسته هام نمیدونستم به هزار و یک دلیل که تو ذهنم ذخیره کرده بودم سالها همین اطلاعات نزاشت من قدم از قدم بردارم و فقط و فقط خودم رو موظف دونستم به همسر ،بچها،پدر و مادر،… 

      کمک کنم تا حالشون بهتر بشه و یا راحت‌تر زندگی کنن ولی خودم هیچ وقت از خودم حس رضایت نداشتم و هیچ کاری هم برای خودم انجام نمی‌دادم!!!

      یادمه که چند سال پیش یه مربی ورزشی داشتم که زن مستقلی بود و البته فعال هم دنبال علاقه مندی های خودش بود و هم برای خانواده اش موثر ،منم همیشه دلم میخواست اینطوری باشم ولی اون موقع این موضوع برام محال بود ،من که نمیتونم !

      ولی الان که دارم فکر میکنم من یه خانوم مستقل و فعال هستم هم کارهایی رو که خودم دوست دارم انجام میدم و هم برای بچهام موثر هستم و این میشه دقیقا همین پروسه من یه خواسته ای رو به جهان ارسال کرده بودم و بعد از چند سال همزمانی های خداوند طوری رقم خورد که الان من دارم طبق خواسته خودم زندگی میکنم ولی یادم رفته 

      پس الان هم که با مسائلی روب و هستم خواسته در من شکل گرفته و باید مطمئن باشم که اونا رو هم تجربه کنم فقط کافیه با ایمان به اینکه خداوند منو به سمت اون خواسته هام ،هم هدایت میکنه از راهی که من نمیدونم،زمانی که من نمیدونم ولی خواهد رسید چون هست و من تجربه میکنم 

      پارسال که دچار چالش بزرگی شدم دلم میخواست خونه ام رو عوض کنم تا کمی از خاطرات گذشته دور بشم دوست داشتم یه خونه بزرگتر سه خوابه اجاره کنم و اصلا هم به چطورش فکر نمیکردم و خداوند همزمانی هایی رو رقم زد و منو به سمتش هدایت کرد هفت برابر پولی که داشتم به دستم برسه و من یه خونه سه خوابه آفتابگیر نزدیک خونه مادرم رهن کنم و جالبه که صاحب خونه ده سال بود که خونه رو خریده بود ولی اجاره نداده بود و خونه خالی بود حالا چطور بود که تصمیم گرفته بود خونه اش رو رهن کامل بده من نمیدونم ولی خدا میدونه !!

      الان یادمه که من دوست داشتم خونه ام سر کوچه باشه و دو نبش و آفتابگیر و با همسایه های خوب و دقیقا همینطور شد پس همین خدایی که معجزه کرد و من خواسته ام رو تجربه کردم بارم به عهدش وفا میکنه و من بازم هم میتونم خواسته هام رو تجربه کنم بارها و بارها 

      خواهر من حدود ده سال بچه دار نمیشد و دوست داشت یه بچه داشته باشه و الان چهار تا بچه خوشگل داره و داره خواسته اش رو تجربه میکنه 

      مادرم پارسال میخواست یه آپارتمان ۱۱۰یا ۱۲۰متری بخره و تونست ۱۵۰متری بخره و الان داره تجربه اش میکنه 

      چند سال پیش من دلم یه کتونی سفید میخواست که در عرض مدت کوتاهی سه تا کتونی سفید مارک رو تجربه کردم 

      و دخترم که دوست اتاق جداگانه و میز توالت آبی داشته باشه که الان داره تجربه میکنه 

      و پسرم که دوست استوک مارک و چند تا کتونی و لباس‌های مورد نظرش رو داشته باسه که داره 

      من چند سال پیش دوست داشتم یه موبایل اندروید داشته باشم ولی زیاد بهش فکر نمیکردم و از موبایلی که داشتم خوب استفاده می‌کردم و حالم هم باهاش خوب بود و یادمه که برادر همسرم که خارج از کشور هست برام یه گوشی آیفون سون پلاس فرستاده  خیلی فراتر از خواسته من بود 

      وقتی فکر کردم دیدم خیلی چیزایی رو که دوست داشتم خداوند به من داده و من تجربه کردم ولی همیشه به چیزایی فکر میکردم که ندارم و دوست دارم داشته باشم 

      حتی یادمه که وقتی میخواستم ازدواج کنم طبق شنیده هام میگفتم که فقط برای من عشق تو زندگی مهمه و مسائل مالی اصلا مهم نیست حتی من میتونم از نقطه صفر زندگیم رو شروع کنم و دقیقا در شرایطی قرار گرفتم و با کسی ازدواج کردم که عشق و توجه فراوانی به من داشت ولی ما از نقطه زیر صفر با مبلغ بالایی بدهی شروع به زندگی کردیم و با اینکه پیشرفت هایی تو زندگیمون داشتیم ولی همیشه مشکل مالی داشتیم ولی یه زندگی عاشقانه داشتیم که شاید تصورش برای دیگران سخت باشه ،همسرم می‌گفت که وقتی از روابطمون برای همکاراش میگه باور نمیکنن و فکر میکردن که دروغ میگه !

      با انجام این تمرین حس خوبی پیدا کردم ،با خودم یادآوری کردم که خداوند پاسخ منو میده همونطوری که تا الان داده و منو به سمت تجربه خواسته هام هدایت کرده و من باید مطمئن باشم که خداوند داره کارها رو درست میکنه که من در زمان درستش خواسته هام رو تجربه کنم 

      من باید مشتاقانه و امیدوارانه زندگی کنم و کسب آگاهی ها رو و تکرار و تمرین رو ادامه بدم و حال خوبم رو حفظ کنم تا خواسته هام رو تجربه کنم و دوباره خواسته های بیشتری رو به خداوند بدم 

      من احساس میکنم که در مسیر هدایت خداوند دارم پیش میرم و تنها چیزی که در مقابل دارم تجربه خواسته هام هست 

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم 

      خدای وفادارم بینهایت سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 420 سطح ۱: کاربر مبتدی
      محتوای دیدگاه: 141 کلمه

      با سلام و احترام

      وفاداری خداوند ناشی از وجود یک سیستم بدون خطاست. سیستمی که ورودی آن باورهای بندگان است. حال چنانچه باورها و خواسته های ما هم جهت باشند، ما به همان میزان به خواسته های خود می رسیم و لیکن چنانچه باورها و خواسته های ما هم جهت نباشند، با عرض معذرت ما به همان مییزان از خواسته های خود دور می شویم. مثلا اگر “خواسته مان” ثروت زیاد است و  “باورمان” این است که ثروتمند شدن بسیار سخت و به عوامل مختلفی بستگی دارد، در جنگ بین این دو، این “باورمان” است که همواره پیروز این میدان است. 

      من با آموزه های استاد، تلاش می کنم که خواسته هایم با باورهایم تطبیق کامل داشته باشند و از آنجا که حداوند هیچ گاه خلف وعده (قانون)نمی کند، من همواره و به صورت صد در صدی به خواسته هایم خواهم رسید. انشاالله. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 3231 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 395 کلمه

      به نام خدای مهربان

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همرام 

      من به وفادری خداوند ایمان دارم

      من بخاط مهاجرت کردن اجدادم به عراق بخاتر امام حسین و ماندگار شدن انها در ان کشور در کربلا به دنیا آمدم مادرم در ۱۴ سالگی مادرش مریض می شه و اصفهانی بوده پدر بزرگم مادربزرگم و دوتا دخترا رو می بره اصفهان پیش مادرش و بر میگرده عراق و در مدتی که مادر بزرگم درمان می شده مادرم از اصفهان و آب هوای اونجا خیلی خوشش میاد چون عراق خیلی گرم و زندگی سخت بود و مادرش زیر عمل میمره و بعد مجبور میشن برگردن عراق و بعد که من یکم بزرگتر شدم همیشه از ایران و زیبایی اصفهان برام تعریف می کرد و من ندیده عاشق ایران شده بودم و خیلی دوست داشم وطنم را ببینم وقتی ۹ سالم شد سال ۱۳۵۰ بود ایران و عراق باهم اخلاف پیدا کردن و عراق ایران را تهدید کرد که اگر قبول نکنه ایرانیهایی که توی عراق هستند بیرون می کنه و شاه گفته بوده که بیرون کنه برای ما خیلی سخت بود ولی از دست شاه ناراحت نشدم چون نباید تسلیم دشمن می شد 

      توی راه امدن خیلی سختی کشیدیم ۴ ماه توی راه بودیم ما را بردن جیرفت توی چادر پیش سربازاها اونها غذا درست می کردن و بهمون جیره میدادن از مال دنیا هیچی نداشتیم عراقیها چون میدوستن باید بیایم ایران همه زنگیمونو موفت خریدن یا دزدیدن ولی ما خدا را داشتیم در همه سختیها خدا بود 

      ولی عوضش من ایران را دیدم پدرم اونجا نجار بودو همه ابزار کارش توی عراق موند و توی اصفهان هچی نداشت و پول هم نداشت که بخره و شاگرد هم دوست نداشت بشه زود مریض شد و سل گرفت و مرد ولی خدا بود توی اصفهان ما رو بردن زینبه وتوی یه صالون بزرگ که هر خانواده یک زیر انداز کوچک باید می اندختیم و هم انجا می خابیدیم هم غذا می خوردیم و وقتی می خوابیدیم پامونو لگد می کردن و خواب راحت نداشتیم و بعد از چند ماه تونستیم اتاق اجاره کنیم و از اونجاه بریم شاه هم هیچ کاری نکرد و فکر خوش گذونی خودش بود ولی خدا کمکمون کرد و هیچ وقت گرسنه نموندیم نه گدایی کردیم و دستمونو جو بندش دراز کردیم خودش به موقش میرسوند برامون من در بچه گی خدا را شناختم و هر وقت خاسته ایی داشته باشم فقد از خدا می خام بی منت میده 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Setila Rezaie
      1402/11/21 06:21
      مدت عضویت: 1904 روز
      امتیاز کاربر: 4369 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 740 کلمه

      سلام به استاد عزیزم همه اعضای بی نظیر سایت

      داشتم به این فکر میکردم که چرا آدم همش به خواسته هاش فکرمیکنه کلا به چیزایی که الان نداره اما به کلی از داشته هاش که یه روزی همینا خواستش بودن فکرنمیکنه،منظورم خودمم، واقعا خیلی وقتا سختمه که سپاسگزاری کنم از خداوند برای داشته هام با اینکه میدونم اینایی که الان دارم یه زمانی با همه وجودم از خدا میخواستمشون و خداوند با سخاوتش بهم داده اما انگار برام خیلی عادی و بدیهی شده واین عادی شدن و سپاسگزار نبودن آدمو به سمت ناسپاسی و ناشکری و یجورایی طلبکار بودن از خداوند میبره که ای خدا تو که کاری برای من نکردی چرا این خواستمو بهم نمیدی پس چرا طول کشید .همش توحس بد میبره آدمو. الان دقیقا توی این شرایطم هرروز به خدا میگم من خونه جدید میخوام من کسبو کار پول ساز میخوام من اینو میخوام اونو میخوام با حس نشدن ،یه حسی که خدا وفا دارنیست اونقدرام در صورتیکه تا چند روز قبل یه امید میومد توی قلبم که نگران نباش میشه اما این نجوایی که میگه نمیشه دلمو سرد میکنه امیدو ازم میگیره که ببین نشد پس کی بابا این خداتم اونقدرام خدایی نمیکنه اما من میخوام این نجوارو خاموش کنم با یادآوری کارایی که خدا قبلا برای من انجام داده به راحتی.

      برمیگردم خیلی قبلتر زمانی که من ترک تحصیل کردم از مدرسه و سرکار میرفتم چون شرایط مالی خوبی نداشتن خوانوادم اما چند سال بعدش خیلی پشیمون شدم که چرا این کارو کردم چرا پدرو مادرم به راحتی با این کارم موافقت کردن همش حس عقب موندن رو داشتم از بقیه همکلاسیام انگار که من هیچی نمیشم چون درس نخوندم واین رویا و خواسته رو داشتم که منم میخوام ادامه تحصیل بدم اما خانواده میگفتن دیگه دیر شده تو خیلی وقته درس نخوندی همه چی یادت رفته اصلا چه فایده داره و کاملا مخالف ،برعکس بقیه پدرو مادرها ،اما من توی دلم همیشه این بود که کاشکی درسمو ادامه میدادم(پنجم ابتدایی من ترک تحصیل کردم) توی ایران این اتفاق نیافتاد  تا اینکه سال 2015 با یه اتفاقی مرزهای اروپا باز شد خیلی از آدما مهاجرت میکردن سمت اروپا و من تو تلویزیون میدیدم این اتفاق رو  با خودم میگفتم کاشکی منم مثل این آدما مهاجرت میکردم ،خوشبحالشون   و این حرفا  وبهش فکرمیکردم تجسم میکردم با اینکه اصلا از قانون جهان خبری نداشتم، که بعد یکی دوهفته شرایط جوری رقم خورد که من هم مهاجرت کردم به آلمان و چون که سن زیر هجده سال داشتم از نظر قانون آلمان من باید به مدرسه میرفتم و این اتفاق برام افتاد که من توی این کشور رفتم مدرسه و خواستم محقق شد الآنم که بهش فکر میکنم شوق وجودمو میگیره که چطور هدایت شدم  از جایی که واقعا به عقلم هم نمیرسید. و خیلی دیگه از اتفاقای بزرگو کوچیک توی زندگیم که میدونم وفاداری خدا بوده ،من خواستمو فرستادم ‌اونم اجابتم کرد اما نه در زمانی که من خییییلللیییی دلم میخواست به خواستم برسم بلکه زمانی رقم خورد که بهترین موقع ش بود و من واقعا ازش استفاده کردم اینجاس که خدا میگه شما نمیدانیدو خدا میداند و خدا اعلم است. 

      مهاجرت خواهرم که شرایطش خاص بود و فقط یک بار ویزا میتونست بگیره برای اروپا   ،ویزای سی روزه ،واگر توی اون سی روز نمی اومد دیگه بهش ویزا داده نمیشد ،توی اون سی روز مشکلاتی پیش اومد که نمیتونست از ایران خارج بشه و فقط یک روز از ویزاش مونده بود که من دیگه نا امید شدم از اومدنش اما دقیقا روز آخر تمام کارهاش انجام شد و اون هم مهاجرت کرد .

      من متحیر بودم اما خواهرم میگفت که من ایمان داشتم که مهاجرت میکنم و دقیقا لحظه آخر این اتفاق افتاد.  

      نمیدونم ولی حتما خیری در کار بوده که حتما روز آخر همه کارها انجام بشه چون ما هیچی نمیدونیم اونه که میدونه ما خواستمونو میگیم اما زمان و مکان رخ دادنش با اونه و باید اعتماد کرد واقعا .

      درمورد لایق بودن برای خواسته هام ،احساس میکنم توی وضعیت مالی خیلی مشکل دارم بخاطر نحوه بزرگ شدنم که همه چی کمه پول نیست این نیست اون نیست نداریم نمیشه ،که واقعا سد بزرگی ساخته شده برای رسیدن به وضعیت مالی خوب ،تلاشم اینه که روش کار کنم اما نمیدونم چجوری ،من آدمی هستم که به کم قانع نیستم اما هرچی که تلاش میکنم و هر چی که از خدا درخواست میکنم اون نتیجه مورد نظرمو نمیگیرم  .امید که توی این دوره بتونم حتی یه ذره هم شده این سد رو سست کنم.

      تشکر از شما استاد خوبیها🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatima
      1402/11/20 15:41
      مدت عضویت: 524 روز
      امتیاز کاربر: 3630 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,037 کلمه

      به نام ربّ هدایتگرم

      استاد عزیزم سلام، هم دوره ای های عزیزم سلام

      سپاسگزار خداوندی هستم که به من این لطف رو داشت که این مطلب رو بخونم و در این بخش کامنت بگذارم. 

      ۱)استاد جان چقدر زیبا به این مطلب اشاره کردید.یادمه قبلا از خداوند نشانه میخواستم و آیه ای با این مصمون از قرآن باز کردنم آمد، “و چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خود است؟  ”  و اون موقع به شدت قلب من رو محکم کرد و بهم احساس اطمینان داد اون موقع. وقتی این مطلب رو خوندم و دیدم که شما هم به زیبایی به این مطلب اشاره کردید.منم وقتایی که مقاونت دارم درباره خواسته ای، به خودم میگم خودش گفته ادعونی استجب لکم، اصلا نگفته حق دلری چی بخوای و جی نخوای! هرچی میخوای رو بخواه تازه پشت بندش گفته استجب! یعنی تو هرچی میخوای من بهت میدم. هرچی که تو بخوای.و بله استاد! حتی اگر هیچ ایده ای برای چیزی نداریم هم درخواست کنیم… چون اون گفته استجب لکم و تازه گفته من به حرفایی که میزنم سفت و سخت عمل میکنم، من پای حرفم هستم. پس فقط کافیه من بخوام! و اون استجابت میکنه! چطور؟ نمیدونم! کی؟ نمیدونم! چقدر خوشگل گفتید استاد! خواسته هاتون رو بهتون داد،با فاصله زمانی بودن ولی وقتی وارد زندگیتون شدن شما ازشون لذت بردید. این یعنی اینطور نیست که ما فکر کنیم الانه الان میخوام واگر الان ندی دیگه به چه درد من میخوره! نه! هر موقع بهت داده بشه تو لذتش رو میبری. یعنی در زمان درست بهت داده میشه. و من عاااااشق این حرفتون شدم؛ گفتید: وقتی تو چیزی نمیبینی به این معنی نیست که کاری صورت نمیگیره! نه! کارا داره انجام میشه. یه جمله قشنگی میگفتن استاد دیگری… ایمان به غیب میطلبه…. ایمان به چیزی که هنوز نمیبینیش!من به خودم میگم…. فاطمه ایمانت رو حفظ کن! کارا داره انجام میشه، درسته تو نمیبینی ولی داره انجام میشه و من فقط باید با ایمان به مسیرم ادامه بدم. البته من همیشه از همون نوقعی که تصمیم میگیرم نشانه ها رو میبینم. و همیشه میگم خدا منو bless کرد، یعنی این نشانه داره بهم میگه تو متبرک شدی، ادامه بده. 

      ۲)از وقتی با این مباحث آشنا شدم، درخواست میکردم، هر اونچه که بخواهم ولی گاهی من خودم زو لایق اوک چیزهایی که میخواستم نمیدیدم! یعنی باور نداشتم که برای من اتفاق بیفته! یه جوری برای من خیلی بزرگ بودن انگار! نمیپذیرفتشون ذهنم. ولی الان که این مطلب رو خوندم باز بیشتر به من کمک کرد! اینکه باباجون تو هرجی میخوای بخواه، وقتی بت میگه هرچی میخوای بخواه یعنی هرچی که بخوای رو میتونی داشته باشی. اصلا موردی نداره. و این رو من باید باور کنم و قبول کنم که لایق خواسته هام هستم. و فکر کنم از این به بعد راحت تر درخواست کنم، و بگم: به من چه! خدا خودش کفته هرجی میخوای بخواه و تازه قولم داده که حتما بهم میده. 

      و اگر با همین اطمینان “رها”ش کنم،حتما دریافتش میکنم. 

      ۳)درمورد خودم،من درباره روابط درخواستی داشتم و واقعا فراتر از انتظار و خیلی زودتر از تایمی که من فکر میکردم نتیجه داد! من گفته بودم اصلامیخوام برا خودم پروژه بردارم! ۱۰روز درباره فلان اتفاق در برخورد با فلان شخص تصویر سازی میکنم، و این کارو انجام دادم. اولاش مقاومت داظتم تو تصویر کردن اونچه که میخوام ولی بعش ذهنم تصاویر رو پذیرفت، هنوز ۱۰ روز نشده بود که هدایت شدم برم دیدنش و رفتار و برخوردی رو دیدم که خیلی واو بود! اصلا واااو! اینکه انقدر زود و به ۱۰ روز نکشیده من دیدم! 

      برای خود من خیلی پیش اومده، که چیزی رو خواستم و واقعا خیلی بهترش رو بهم داد خدا. در واقع فراترش رو. 

      ۴)راستش من اینطور بهش نگاه نکرده بودم. یعنی از تعبیر زیبای وفادار بودن خداوند…. ولی هربار که به خواسته ای رسیدم و اونقدر نرم و لطیف وارد زندگیم شد که من اصلا متوجهش نشدم که این همون خواسته من بوده؛ صدایی از درون بهم میگه، بم میگه: حواست هست وین همون خواسته ات بود ها… و من اون لحظه متوجه میشم که بله! این همون خواسته ای که من پرتش کردم به سمت جهان و پاسخش رو الان تونستم بگیرم.و من عاشق این لحظاتیم که بهم یادآوری میکنه که دارم خواسته ام رو زندگی میکنم. 

      ۵)بارها وبارها و بارها شده که من یک خواسته ای رو گفتن و رهاش کردم. یعنی گفتمش و دیگه اصلا یادم رفتش و دیگه وقت نکردم که به شدن یا نشدنش فکر کنم! اون خواسته هه رخ داد! وقتایی هم که من یه خواسته ای رو میگم و بعد میگم خب این که نمیشه؛ یا سخته یا فلانه و بعد دیگ به این دلایل رهاش میکردم! و این بازم میشد! و زمان هایی که من یه درخواستی رو دادم و به هر دلیلی اصن ب شدن یا نشدنش فکر نکردم باز هم شده و رخ داده. من متوجه شدم که در این موارد من وقتی خواسته ام رو مطرح کردم به هر دلیلی که بوده، دیگه درگیرش نشدم و رهاش کردم و پشت بندش کلی نگرانی و فکر نداشتم! اینا رخ میدادن! چون وعده خدا اجابته و زمانی که من درگیر افکار نشم دریافت میکنم! ولی زمانی که درگیر شدن و نشدن و افکار بشم من خودم رو از دریافت محروم میکنم خداوند که به هر حال داده.

      مثلا من یه لباسی سفارش دادم، بعد گفتم چقد دوست دارم اشانتیون بگیرم. و گفتم این فروشگاه کارش مکانیزه اس، تو خونه نیستن که طرف برام اشانتیون بزاره. و دیگ بش فکر نکردم. گفتم نمیشه و دیگ بش فکر نکردم. وقتی شلوارم رسید، توی کارتونش یه شیرینی آبنباتی کوجولو بود😂🤌🏻به همین سادگی! اون صدا گفت این همون اشانتیونیه که میخواستی و من فهمیدم که اصلا تو کاری نداشته باش شرایط چطوره، تو فقط لطفا بخواه و به چطور و چی و… ـ فکر نکن. اون اصلا با تو نیست. و اگر نمیتونی مطمئن باشی به اجابت یه لطفی بکن و درباره اش دیگ کلاااااا فکر نکن.بگی نمیشه و ولش کنی انگار یه فکر فرستادی پسش! ولی اگر کلی درباره شدن و نشدنش کلنجار بری انگار صدتا مقاومت فرستادی پسش! پس ح اقل اگ بتونم بگم و دیگ به چیزی فکر نکنیم هم خوبه. ولی با خواندن نوشته های این قسمت، باید این باور رو در خودمون تقویت کنیم که  بابا خودش گفته بخواه، هرجی میخوای، من قول میدم بهت بدم، وهیشکی اندازه من پای قولاش نیست، هر قولی بدم عمل میکنم. 

      من عاشقتونم❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 918 کلمه

      بنام همان الله که رب قدرتمند مالک مطلق جهان و بی نیاز و واحد یکتا و غنی ثروتمند و بینهایت مهربان بخشنده هست،

      بنام رب همیشه زنده و حاضر و شنوا و دانا و وفادار و متعهد به ما،

      بنام عاشقو معشوق ما،

      بنام خیرخواه مطلق ما،

      بنام عاشق پیشرفت آزادی و لذت ما،

      و درود و شرافت رب یکتا و عزت ابرو و عمر طولانی آسانی راحتی هدایت و حقانیت و رحمت برکت نعمت ثروت سلامتی سعادت لذت عشق محبت مهربانی و آگاهی رشد و پیشرفت و تعهد و یقین نظم علم و ایمان و باور رضایت و خشنودی هماهنگی نور صداقت هدایت بخشش آرامش آسایش معرفت صداقت محبت خداوند و آنچه خیرو برکت و نیکوست هر لحظه جاری به زندگی شما استادی که مثل خداوند خواهان پیشرفت ما لذت و آزادی ما هستید،

      درود بر ذات شما استاد عالیقدر محترم و بی نظیر،هر چه دعای خیر هست روانه به قلب بزرگ و زندگی پر از سعادت و برکت شما،

      استاد آنقدر زیبا از قلبتون می‌نویسید که بر قلب ما هم با گواهی صد در صد حق مینشیند،

      نمی‌دونم اشک چشمانم را پاک کنم از عظمت خداوند و مهربانیش ،یا از خداوندم عذر خواهی کنم بخاطر اینکه گاهی فراموشش میکنم و کم باورش دارم،و افسوس زمانهایی که یادم می‌ره چقدر دوستمون داره،

      یا در حیرانی و تجب بمانم از میزان عشقی که بهمون داره و نمیتونم وصفش کنم،

      یا ازخدایی که نمی‌دونم چطوری و صف کنم و از کدوم صفات عالیش بنویسم،

      ممن از دقیق ببودن و عشق و وفاداری و متعهد بودن و نظم خداوندم چی بگم 

      بهتر بگم از زمانی که مارا خلق کرده اینهمه زمین و زمان برامون در نظر گرفته با ما فقطعاشقی کرده و عشق آموخته و عشق به ما نشون داده چه عشقی داره به ما الله اکبر. لا اله الا الله.سبحان الله .الحمدالله .

      ندارم نمیدونم کلمات چی بیارم برای اینهمه ….

      خدایا خداوندا دست مارا تا آخرین لحظه در دستانت نگه دار مارا در اغوش عشق خودت مثل همیشه حفظ کن 

      به ما بینایی عشق قلبی بزرگ شنوایی دانایی بده که تورا بفهمیم هر لحظه باورت بیشتر کنیم خدایا مارا به کمالی برسان که لایق بندگی تو به نحو احسنت باشیم تو از ما خندان خشنود و راضی باشی ای عاشقو معشوق، 

      ای بی نظیر بی همتای یکتا ای غنی ای زیبا،

      استاد چقدر زیبا چقدر با دلیل منطق سند و از قلبتون به ما یادآوری کردید خدا وفادار خدا قدرتمند خدا خلف وعده نمیکنه خدا متعهد خدا عاشق ما خدا خواهان ما در همه چیز پیشرفت کنیم 

      لاغری که یکیش حتی در تمام زمینه ها کمال برای ما میخواهد این نور این رب این قادر مطلق،

      از خداوند ممنونم داره بهم یاد میده و با آوری می‌کنه از طریق بنده خوبی و بینظیری چون شما از شما هم ممنونیم استاد تا بی نهایت بار هر لحظه واقعا بدون وصف و گنجاندن این عظمت و مقدار تشکر و قدر دانی از خدا و شما در کلمات،

      با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.بدون شک‌خداوندم عاشق ماست و ما فقط به اندازه باور و عشقی که بهش،داشته باشیم میفهمیم چقدر بزرگ و وفادار و متعهد به ماست.

      ۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      تنها اورا واقعا می‌پرستیم و تنها از یاری واقعا باید بخواهیم و بله خداوندم دارای عظمت و قدرتیست که با بشکن زدن برایمان حاضر کرده از قبل همه خواسته های مارا از قبل هم می‌دونه ،ما فقط مدام باید باور خود را بزرگ کنیم ایمانمان را افزایش دهیم تا نعمتهایشرا ببینیم درک کنیم و دریافت کنیم،

      ۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

      دیپلم گرفتن یکی از اقوام برایمان معجزه بود کسی که ترک تحصیل کرده بود برگشت و در آخرین دقایق ثبت نام کرد و اصلا معجزه وار درسهاشو‌ هر کدومو با یک معجزه پایمردی اصلا ما مونده بودیم این چه تعبیری بود چطوری ازکجا به کجا رفت الله اکبر کسی که فکر میکردیم تموم شده دنیا براش،

      یا ترک سیگار یک اقوام‌دیگمون گفتیم نمیتونه دیگه آلوده شده بهش اونم یک معجزه ای بود،

      یا استاد اصلا خیلی مثال تو ذهنم میاداصلا  نمیدونم‌کدومو بگم…

      ۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.بله ازدواج خودم اصلا فکر نمی‌کردم چنین آدم فردی یا فرشته ای بر روی زمین وجود داره 

      اصالت پاکدامنی غیرت شرف حمایت بخشندگی معرفت ثروت سلامتی زیبایی خداوند فکر کنم حضرت یوسف ع را به من داد اونم از نوع اسمانی وپاکش الهی شکر چی بگم از معجزات دیگه زندگیم …

      یا نجات و یا شفای مادربزرگم از یک مریضی سخت برگشت ناپذیر خودمون هم موندیم …ماشاالله الان ۹۰ سالش شده.

      ۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      استاد یکسری مسائل فقط می‌خوام بگم عجله میخولستم‌کنم اما بعدشفهکبدم هنوز لیاقت و دزمسو اونموقع نداشتم چقدر خوب که نشدن برام و بعدا الان که بهشون رسیدم چنان قدر دانم و شمر گزار. و حالم خوب میگم این منم چقدر خوب شدم ببخشید نمینویسم کمی شخصی هستن ،

      و در کل استاد شما بطنظیر خدا رو دارید در زندگی ما یادآوری و پررنگ میکنید باور مارا دارید افزایش می‌دهد الهی هزار برابرشو خداوند در زندگی خودتون جاری کنه از این قلب صادق و بزرگ چی بگم به خدا ،

      خداوندا ممنونم استاد ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/11/19 16:34
      مدت عضویت: 627 روز
      امتیاز کاربر: 23126 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 369 کلمه

      وفاداری خداوند همیشه هست این من هستم که همیشه عجله دارم چون بهم یاد داده بودند که چطور و چگونه

      اینکه خوب چون خدا را نمیتونی فیزیکی ببینی و انسان نیست چطور میخواهد برات کاری انجام بدهد

      ایمان داشتن هم برام معنی شده بود که فقط به نماز،روزه،امامان و انجام مراسم مذهبی ختم میشد و اگر واقف بودم به این مسائل من ایمان داشتم

      ایمان داشتن یعنی اینکه من به این جسمی که بسیار بی نظیر برای من هست باور داشته باشم که انچه هست بهترین خودش هست نیازی نیست کاری اضافه برای سلامتی ام،لاغری و تناسب اندامم انجام دهم بلکه نیاز هست یک سری کارها را انجام ندهم

      ایمان داشتن یعنی قبول کنم من برای تجربه ای شگفت انگیز در این جهان هستم و دارم تمام این زیبایی ها را تجربه میکنم

      ایمان داشتن یعنی باور کنم هر انچه که بخواهم برایم انجام میشود 

      – نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      بله کاملا میدونم.بخاطر اینکه دارم بر روی باورهام کار میکنم،اینکه چقدر من ارزشمندم به اندازه ای که خودم لایق میدونم اینکه بدون قضاوت کردن خودم در اینکه ایا حقم هست یا نه این را بدانم که من لایق و ارزشمندم چون در این دنیا هستم و دارم زندگی میکنم، پس لایق زندگی کردن هستم که الان هستم.برای درخواست هایم از خدایم تا زمانی که دید اطرافیان و نگاه انسانی بودم خوب مثلما خودم را محدود میکردم و به خودم نهیب میزدم که زیاده روی کردی مگر من کی هستم که درخواست دارم میکنم از خداوندی که فقط پاسخ کسانی را میدهد که معصوم هستند و معصوم از نظر من فقط امامان بودند و چون از بدو تولد ما گناهکار بودیم!!!!!چراااااااا؟؟؟؟؟بخاطر اینکه در این جهان اومدیم که تاوان گناهان انجام نداده را بدیم!!!!

      چه گناهانی ؟؟؟؟

      گناهان گذشتگانم و یا گناهانی که هنوز انجام ندادم 

      پس کسی که پیشانی اش برچسب گناهکار زده شده چطور خودش را لایق میدونه؟؟؟چطور میتونه ارزشمند باشه؟؟؟.چطور میتونه درخواست بده؟؟؟

      ولی امروز من اینجا هستم پس خودم را دریافته ام خدایم را شناخته ام به وفای خداوندم ایمان دارم چون خواسته ام و الان وفای خداوند برایم متجلی شده واین کلام زیبا

      هیچ کسی را تغییر نخواهیم داد مگر اینکه خود بخواهد

      من خواسته ام که الان اینجا هستم

      1402.11.19

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ابراهیمی
      1402/11/19 12:08
      مدت عضویت: 1019 روز
      امتیاز کاربر: 15630 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,009 کلمه

       با سلام خدمت خدای عزیزم استاد مهربانم و دوستان پرنلاشم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      به جرات میگم تا به حال به وفاداری خداوند اینگونه فکر نکرده بودم یا بهتره بگم اصلا فکر نکروه بودم و همیشه اجابت دعا رو از طرف خداوند به گونه ای در ذهنم ترسیم کرده بودند که خیلی کارها باید انجام بدی تا خدا صدات رو بشنوه و دعای انسان های با ایمان البته ایمانی که شکل و شمایل خاص خکدش رو داشت و اگر انجام نمیدادی بی ایمان بودی اگه نماز نمیخوندی اگه روزه نمیگرفتی اگه قرآن را به اشتباه میخوندی اگه به جای یک روز روزه نگرفتن ۶۰ روز روزه نمیگرفتی خب دیگه انسان بی ایمان یا بهتره بگم کافری می بودی ای وای و ای وای که با این افکار چقدر هر روز از خدا وحشت کرده و ازش دور مبشدم !!!!!یادم یک بار به ۶ر دلیلی عمدا روزه نگرفته بودم هر کاری گزدم دلیلی گه هز نظر اون ها قانع کننده باسه و سوال میکردم و دلیل می آوردم وووووخلاصه به من گفته شد ۶۰ روز رو باید به جای یک روز نگرفتن روزه بگیرم ک من از ترسم شروع کردم تا جایی که از پا در اومدم نه اعصاب نه اخلاق نه ایمان دیگه حتی به خدا هم ایمان نداشتم بهش گفتم ازت خواهش میکنم من رو بکش من نمیتونم به دستوراتت عمل کنم از یه طرف دیگه نمیتونم بیخیال باشم راحتم کن چقدر لذت میبرس که من عذاب میکشم چقدر کیف میکنی که من دارم تاوان  اون یک روز  رو پس میدم و این شد که ۳ سال پشت سر هم تو ایم کرونا  روزه نگرفتم و خکدم رو آماده جهنم رفتن کردم عمق فاجعه و تبعاتش رو خودتون حدس بزنید !!!! 

      من به معجزات الهی بلور دارم 

      در این حالت روحی و روانی  در هر زمینه ای هز زندگی ام بودم  که به این سایت هدایت شدم‌ ناگفته نماند هر سب موقع خواب فقط میگفتم خدا سرچ میکردم خدا و چشمانم رو روی هم میزاشتم خواب که نداشتم منفی باف هم نا صبح زمزمه میکرد اما اما میخوام این رو بگم همون خدا فقط نوشتن خدا یک درخواست به زبان ساده خودم حتی نمیدونستم که اون کلمه خدا درخواست من هست اون کلمه خدا سرشار از ناگفتنی های من میتونه باشه به همین راحتی چیزی گه تو ذهنم هم نمیگنجید به من هدیه داد و راهنمایی ام کرد 

      خوایی که تا الان هم تاوقبل از این نوشته هم اون ته قلبم میترسم ازش درخواست کنم میترسم بهش بگم راحتی و شادی میخوام  چون به من گفتن باید عذاب بکشی باید گریه کنی اصلا خوشحال بودن بلافاصله پشت سرش غم و ناراحتی هست ! میترسم بهش بگم پول میخوام پول میخوام تا از نعمتهایی که تو به انسان ها  هدیه دادی بخرم و از اون ها لذت ببرم . هنوز ته دلم میترسم بهش بگم خدایا خوشبختی از میخوام در تمام زمینه های زندگی ام  .

      در گام اول با اون تمرین بینظیر که ندای خداوند رو پاسخ بده که از دیروز دارم انجامش میدم بیشتر متوجه شدم که من اصلا خوشحال نیستم اصلا شاد نیستم شکرگزاری میکنم خیلی راضی هستم که در این سایت هستم هر روز هستم ولو اینکه اکثر اوقات نمیتونم دیدگاهم رو به اشتراک بزارم اما همون کم بودن ذوق و شوق من هست که اجازه نمیده دیرگاه بنویسم هنوز ناخودآگاه ذهنم درست نشده ترس داره شجاعت این رو نداشته بی پروا از خدایم درخواست کنم 

      نمیدونم به چه زبونی بگم که این دوره معجزه ست همین گام ها از مقدمه و گام اول و الان هم دوم  برا من معجزه ست من هنوز درک نکردم ایمان داشتن به معجزات الهی و همچنین به وفاداری خداوند اگه درک کرده بودم ته ذهنم ترس از گفتن‌درخواست هام نداشتم من باید ادامه بدم تا این آگاهی ها در روح و روانم و درونم نفوذ کنند 

      باید به گونه ای به  وفاداری  خداوند ایمان بیارم و اون رو درک کنم که وقتی از خداوند درخواست کنم پول میخوام به من روزی بده تا بدهی ام رو بدن تا خرج زندگی ام رو بدم اون ته ذهنم به گرفتن پول از برادرم از همکارم از مادرم فکر نکنم با این آگاهی فهمیدم که من هنوز شجاعت این رو نداشتم که به طور کامل از خودش درخواست کنم امادبه لطف خودش سعی خودم رو میکنم که این جمله الهی رو درک کنم و بارها به خودم بگم‌

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به وفای به عهد خداوند ایمان دارم 

      من از خدای مهربانم خواسته بودم که بچه های بزرگم رو در سال اول  کنکور روانه دانشگاه کنه و َشغلی تضمینی  براشون رقم بزنه که بحمداله هر دوی اون ها دانشگاه فرهنگیان قبول شده و شعلشون تضمینی بود این یک نمونه از وفای به عهد خدای عزیزم در زندگی ام بود و نمونه های زیادی یقین دارم هست که من الان تو ذهنم نمیاد و عادی شده فراموش شده 

      فرزند کوچکم موقع به دنیا اومدن مشکل داشت و پزشگان میگفتن معلوم نیست چطکر میشه   ممکنه چشمام آسیب ببینه و هزهران احتمال بد دیگه    که باز از خدا خواستم بچه ام رو سالم تو بغلم بزاره که به لطف خودش بچه ام صحیح و سالم اومد تو بغلم .

      شغلی که الان دهرم فقط خواست خدا و درخواست خودم از خدا بود شفای پسر برادرم که بدجوری تصادف گرده بود که باز عقط معجزه الهی بود عمری دوباره و نو گرفت 

      همسرم با چند نفر از همکارانش شراکتی یه درمانگاه راه انداخته بودند و قرار بود کمک خرجی بشه و وووو بعد از چند ماه به همسرم گفتن‌چون تو پولی ندادی نمیتونی ادامه بدی و تمام زحمتات هم بجای سهم بدهی های که الان درمانگاه داره چقدر ناراحت ووشکست خورده وووووو نمیدونستم چه حکمتی تو کار خداست به هر دری میزدیم برای روزی بیشتر انجام‌نمیشد و هنوز هم نشده اما اون درمانگاه  بعد از گذشت یک سال و نیم کلا جمع شد و فهمیدم که چقدر خدای مهربون به موقع همسرم رو بیرون کرد و الن از خودش میخوام این دفعه دیگه درخواست کردنم فقط و فقط از خودش هست حس دیگه ای داره ازش درخواست دارم یه کاری پر از رزق و روزی و آبرومند سر راه همسرم قرار بده .الهی امین 

      یقین دارم میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      1402/11/18 15:31
      مدت عضویت: 1510 روز
      امتیاز کاربر: 6989 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 977 کلمه

      بنام خداوند هستی بخش.

      وفای خداوند به عهد چیزی که همیشه بهش شک داشتم از  زمانی که تونستم یه ذره بزرگترشم و خب . همیشه نسبت به خداکینه به دل داشتم .واز بنده‌ هاش به  اندازه ی موهای سرم . دقیقا من همیشه وقتی میگفتن که خدا یه چیز بهتر برات سراغ داره بیشتراز اینکه حالم خوب بشه از این. حرف نیشخند میزدم به این کلمه .من توجلسه ی اول درباره ی استعدادهای که خدادرمن دیده .نوشتم .اما خب باز هم نتونستم درست هضمش کنم .درسته که من نوشتم و همه ی اونها رو بهشون که نگاه میکردم در خودم می دیدم . اما موندم و گفتم جلسه ی دوم رومیرم .وانجام میدم .جلسه ی دوم که همین جلسه هست روتاحالا سه یا چهار بار خواندم  .ولی به خودم مدام گفتم که من بهاشو پر داخت نکردم و گفتم هر چیزی رو که تونستم درک کنم میام ومینویسم . درمورد وفای خداوند به عهد  همیشه تو خیلی از ایه ها خداوند درباره ی وفاکردنش به عهد گفته .اماواقعا چقدر من بهش ایمان دارم . اگه بگم که دارم ک واقعا من نمیتونم تاییدش کنم که دارم چون این همه سال من آدمی بودم باکلی افکار اشتباه درمورد خدا درسته گفتن . باباور داشتن خیلی فرق داره . در زبان شاید بگم .همین جا توهمین جلسه هم بیام بنویسم که من باور کردم در صورتی که باورنکردم .وفقط درسطح فکره هیچ وقت باکلام تنها نمیشه یه باور چندساله روتغییرداد .امامن دیروز که خیلی بابت این که چطور زندگی باکمک خداوند روشروع کنم .و ادامه بدم باخودم درگیر بودم واقعیتش .همش به خودم میگفتم که چطور ممکنه که من با کمک خداوند زندگیمو بسازم .مگه میشه و یه چیزی هم که برام مخفی بوده یااینکه من خواستم نادیده بگیرم ومیترسیدم که توهمه ی فایل‌هایی که مربوط میشه به ارتباط با خداوند این بوده که من . وقتی خواستم شروع کنم ترسیدم از این که . خدا بهم ضربه بزنه . درسته .مثل فکری که در باره ی آدمهایی که اطرافمون هستن داریم . مثلا باهاش دوست میشم بعد یهو  از پشت خنجر میخورم ومن همیشه به خاطر این ترس هیچ وقت نتونستم ادامه بدم دوره‌ی زندگی باطعم خدا رو ودوره ی زندگی بااراده ی خداوندرویعنی حتی اگرم خوندم نتونستم عمل کنم ونخواستم چون ترسیدم وزمانی هم که بافایل این جلسه روبرو شدم خیلی بیشتر به ضعف ایمان خودم پی بردم درسته هنوز اثرات اون کلمه واون جمله‌ی که جسم من ازروح خداپرشده رو تونستم درک کنم و حالموخوب کنم و عاشق این جمله بشم اما بازم درسطح فکربوده نه باور وله خاطر همین هم هست که انجام اونها میترسیدم همیشه میترسیدم که بیشتراز اینکه به دست بیارم ازدست بدم چون برام اینطوری تعریف شده بود.و خداوفای به عهدروهیچ وقت به طور ریشه دار نتونستم باور کنم و اونو محال می‌دیدم چیزایی از خداخواسته بودم اما بهش نرسیده بودم وحتی اگر هم می‌رسیدم رسیدن بهش برام لذت بخش نبود و دلیل هم این بود که من عجله داشتم و این مزه ی رسیدن بهش روبرام کمرنگ میکرد . اما حالا بااین فایل کم کم درکم یه ذره بهترشدن .من الان چند جا وفای به عهد خداوندرو دیدم .دررسیدن به خواسته ی اطرافیان . من دوست مادرم سالها از خدابچه میخواست واز سن دقیق نمی‌دونم چندسالگی ازدواج کرده بود اما درسن نزدیک به پنجاه سالگی فکر کنم . خدا اونوصاحب بچه کرد .واونا بچه دار شدن .وخواهرمن هم درست بعداز شش سال ازدواج بچه دار شد و من بعداز هفده سال برای رسیدن به سلامتی تلاش کردن در عرض دوسال تونستم به سلامتی برسم . واینکه من جایی رفته بودم برای زیارت خانمی منودید وبامن صحبت میکرد و ازاونجای که منو میدید که ناراحتم .درمورد وعده ووفای خداوند برام تعریف میکرد . می‌گفت که من شوهرم زمان انقلاب تبعیدشده بود و بعدازاون به زندان افتاده بود از زمان شاه .وتوضیح میدادمیگفت که من از خداخواستم و منتظر موندم ودقیقا چندروزبعدش حتی ساعت روهم می‌گفت که ساعت پنج صبح اززندان آزاد شده بود وتبرعه شده بود . و کسی هم بود که در بین کسانی که می‌شناختیم  ویکه دوست از هم مدرسه های خواهرم به خاطر مشکل دیابت به کمارفته بود وبعداز دوماه  یابیشتر بهوش اومد وشخص دیگه ای روهم  که بعداز یک سال بیهوش بودن به هوش اومدودرسلامت کامل به سر می‌برد و ازدواج کرده و خونواده تشکیل داده واون دخترخانم هم همین طور رحمت خداوند .وفای به عهد خدانزدیکه من تاحالا داشتم درمورد خودم فکر میکردم که من چه چیزی رومیتونیم بگم که خدابه عهدش برای من وفاکرده خب من تحت نظر بهترین دکترهای قرار گرفتم چیزی که اصلا انتظارش رونداشتم واینکه من به مسیری هدایت شدم که بدون درد وفشار عصبی دارم لاغرمیشم چیزی که هیچ کس باورش نمیشه و اینکه من باکسی ازدواج کردم که منوباهمه ی خوبی هاوبدی هام پذیرفته . وچیزی بودن که ازخداخواستم و قبل از ازدواج هم مادرم به علت مشکلی توبیمارستان بستری شد وقطع امید کردن ازاون وخودمن هم تسلیم شدم وطی سه روز در بیمارستان بود .وناامید بودم اماباز هم خدابه عهدش وفاکرد ومن روز پنجم مدرسه رفته بودم و مادرم خونه بود و خواهر بزرگم رفته بودپیشش وازاون مراقبت میکرد .حالا که دارم می‌نویسم دارم درکش میکنم .انگار یه خاصیتی داره این فایلها چون استاد تومقدمه گفتن که بهاش نوشتن دیدگاه سایته انگار حرفاوکلمات راضی نمیشن توبرگه بیان وحتما باید توی بخش نظرات بیان واین همون خاصیت هست که بهش میگن زندگی با کمک خداوند شاید معنیش اینه الان دارم می‌نویسم دارم درک میکنم .که خدابه عهدش وفاکرده اما من ندیدم یاشایدهم نخواستم ببینم . این برام جالبه که توی دفتر نتونستم دیدگاهم بنویسم اما بخش نظرات خیلی شاید اول سخت بود اما هرچقدر می‌نوشتم راحت تر میومدن تصاویر واتفاقاتی که توذهنم ذخیره شده بودن . باتشکر از استاد عزیز به خاطر این فایل‌هایی که من رومدیون میکنن وباعث میشن که نتونم تودفترم بنویسم مگرتو بخش نظرات سایت .واین چیزی هست که خداداره و اون هم تعهد .ومن دارم پیدامیکنم .تعهدبه انجام دادن وظایفم. دربرابر خودم .وبهاپرداخت کردن اون هم بانوشتن .🌹♥️🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      1402/11/18 15:03
      مدت عضویت: 1331 روز
      امتیاز کاربر: 7060 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,171 کلمه

      بنام خالق یکتا و بی همتا 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم (قدم ۲)

      وفاداری خداوند یکی از ویژگی‌های است که در توصیف خداوند از خود در قرآن و سایر کتاب‌های دینی ذکر شده 

      هر چقدر زیادتر در مورد ویژگی‌های که خداوند در وصف خودش به کار برده آگاهی و اطلاعات پیدا کنیم ایمان و اعتماد و توکل در وجودمان بیشتر وگسترده تر خواهد شد 

      خداوند به عهد خودش وفادار است و ما را با جسم و ذهن آفریده است و روح خودش را در ما دمیده و ما را وارد این دنیای مادی کرده است وبخاطر پیشرفتهایمان همین ها کافی ولازم هستند. وما اگر بتوانیم روح وجسممان وذهنمان را در هماهنگی قرار دهیم برای رسیدن به هر خواسته وآرزویی کافی است حالا می خواهد زن باشد یا مرد باشد. بزرگ یا کوچک. سیاه یا سفید. کوتاه یا بلند. ما هر طوری باشیم خداوند درخواست و آرزویمان را اجابت خواهد کرد چون خدا به عهد خودش وفادار است .

      ما را همیشه از خداوند ترسانده بودند یادم می آید قبلآها خیلی از خدا می ترسیدم 

      من از ۸.۹ سالگی شروع به نماز خواندن وروزه گرفتن کرده بودم همیشه فکرمیکردم که اگه نماز نخوانم خدا بد جوری تنبیه ام میکند همیشه می‌گفتند که دختر باید سنگین باشه نخنده. نا محروم نباید صدایش را بشنوه. نباید موهایش بیرون باشه. اگه موهایش را نا محروم ببینه در اون دنیا ازتار موهایش آویزان خواهند کرد 

      وای چه روزگار سختی ودشواری بود برای من که خیلی درد آور وهمراه با رنج بود و به این خاطر بود که دوست نداشتم که دختر باشم همیشه دوست داشتم که پسر بدنیا می آمدم 

      من هیچ وقت از سر شوق و اشتیاق نماز نمی خواندم بلکه ازسر ترس واهمه نماز می خواندم و روزه می گرفتم 

      من همیشه قرآن را هم می خواندم و چندین مرتبه ختم می کردم خیلی وقتا معنی اش را هم با عربی اش می خواندم ولی به خودم می گفتم که اگه معنی اش را بخوانم قبول نیست وخدا قبول نمی کند و دوباره به صورت عربی می خواندم و اصلآ چیزی متوجه نمی شدم 

      من اینقدر نماز می خواندم نمازهایم نیم ساعت طول می‌کشید سجده هایم را طولانی انجام می دادم و در سجده برای خودمان و دیگران دعا می کردم چون فکر می کردم فقط موقع خواندن نماز و در حالت سجده دعا قبول می شود همه اینها از سر ترس و نگرانی بود. نه از سر شوق و اشتیاق وامروز می فهمم که با اینکه همیشه نماز می خواندم اما هیچگاه آرامش و احساس خوبی پیدا نکرده بودم چون همیشه استرس واضطراب داشتم .

      من فقط در مواقع که اذان می گفتند صبح وظهر وشب به صورت نماز خواندن با خدا راز و نیاز می کردم و بعد از اون همه چیز فراموش می شد 

      انگار فقط باید در سه نوبت صبح و عصر وشب در فکر صحبت با خدا بودیم 

      خداوند را طوری برایمان شناسانده بودند که همیشه باید می ترسیدیم و با ترسمان باهاش در ارتباط بودیم 

      اما چند سالی است که من خدایی که برایم شناسانده بودند را دو دستی تقدیمشان کردم .

      و خدای زیبای را در وجودم پیدا کردم وبا تمام وجودم می پرستمش خدایی که همیشه با عشق در وجودم لبریز بود و من خبر نداشتم 

      من وقتی خدای خودم را شناختم یک آرامش و یک حس خوبی در خودم احساس کردم که حتی توصیفش نمی توانم بکنم حالا دیگر در هر لحظه. ثانیه. دقیقه با خدای خودم در حال راز و نیاز کردن هستم چون خداوند نا محدود است و تمام زیبایی ها و فراوانی ها در همه جنبه های زندگیمان خودش را نشان می دهد 

      من خودم چند سال است که خدای وجودم را شناخته ام و در این چند سال معنی زندگی را دارم می فهمم ودر این چند سال به اون آرامشی که رسیدم قابل قیاس با زندگی قبلیم نیست و از زندگی کردن دارم لذت میبرم 

      ایمان به خداوند به این معنی است ما چقدر ویژگی‌ها و صفات خدا را باور کنیم و به میزان و مقدار باورهایمان و عملکردهایمان و میزان انتظارمان از خداوند تغییر می‌کند و اون حس وآرامش هم بستگی به میزان باورمان به خداوند هستش 

      من قبلا خودم رو لایق نمی دانستم که به خواسته وآرزوهایم برسم و نمی توانستم که خودم را به خدا نزدیک بدانم چون فکر می کردم که انسان خطا کاری هستم و همیشه به خودم می گفتم که من به اون اندازه ایمان ندارم من که نماز شب نمی خوانم من که کار خاصی انجام نمی دهم پس چطور می توانم به خدا نزدیک باشم و یا چطور خدا خواسته وآرزوهایم را برآورده کند 

      و امروز مطالبی که در مورد وفاداری خداوند به وعده اش را خواندم واقعا لذت بردم و حالا می دانم که خداوند وفادار است وعده خداوند اجابت کردن خواسته وآرزوهایمان است بدون هیچ قضاوتی .

      وقتی خداوند اینگونه به ما نزدیک است و خواسته وآرزوهایمان را اجابت می کند حس امنیت و آرامش قلبی در ما بوجود می آورد که ما خدای داریم که به مقداری که ما تغییرات در خودمان بوجود آوریم خداوند هم به ما پاسخ خواهد داد 

      من این پاسخ خدا را با هدايت شدنم از سوی خودش به این سایت دریافت کردم 

      من وقتی از چاقی خودم خسته شده بودم 

      خودم را تسلیم خداوند کردم و خودم را به دستان قدرتمندخداوند سپردم و توانستم به این مسیر زیباهدایت شوم و امروز باورم اینقدر قوی شده و ایمان و اعتقادم به خداوند بیشتر از قبل شده قبلا هرچیزی بود از ترس بود ولی حالا از شوق و اشتیاق و ذوق فراوانی که دارم 

      خداوند خیلی دوست داشت و دارد که من رو به آرزوهایم برساند و من آرزوهایم را تجربه کنم چون خداوند خودش گفته که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را وهمیشه به وفادار بودن وعده هایش صحبت کرده 

      وقتی ما اینچنین خداوند قدرتمندی در زندگیمان داریم چرا بايد نگران باشیم 

      ما باید سپاسگزار خداوندمهربان باشیم 

      ما اگر در مدت زمان زندگیمان به بعضی از آرزوهایمان نرسیدیم مشکل از خودمان بوده و ما خودمان را لایق رسیدن به اون آرزو نمی دانستیم 

      همه چیز برمیگرده به داشتن باور 

      من همیشه وقتی به حرفهای اساتید وبزرگان گوش می دادم همه اونها تاکید داشتند که باید باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان را قوی کنیم اگر در هر موضوعی چه منفی وچه مثبت در هر زمینه ای باورمان بیشتر باشد اون موضوع گسترده تر می شود 

      ما باید باورمان به خدا را قوی‌تر کنیم و ما باید در هر شرایطی فقط خدا را باور کنیم و از او یاری بطلبیم ونباید در میان خدا و خودیمان واسطه‌ای قرار دهیم خدا برایمان همه چیز هست و بس 

      خدایا تو یارو یاور من هستی 

      هیچگاه مرا به خودم وا مگذار همیشه و در همه حال پيشم و در کنارم باش 

      تا تو را دارم نه غم دارم. نه غصه همیشه شادم و خوشحال. 

      خدایا خودت تمام کسانی که برایم خير و برکت می رسانند سر راهم قرار بده ومرااز هدایت شدگان وبنده راستین خودت قرار بده امین یا رب العالمین 

      استادعزیزم شما همان هستی که برای زندگیم خیرو برکت آوردی 

      خداوند شمارو سرراهم قرار داد نه فقط لاغر شوم بلکه در تمام جنبه های زندگیم به موفقیت وحس عالی و فوق‌العاده ای برسم ازتون ممنونم خدا حفظتان کند من همیشه شکر گذار خداوندمهربان هستم خدایا شکرت 

      خدایا همه ما را به خواسته وآرزوهایمان برسان امین 

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      1402/11/18 11:20
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 28842 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 468 کلمه

      سلام و درود به شما استاد ارزشمند و همه شما دوستان خوبم

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      با خواندن این نوشته های زیبا و دلگرم کننده چقدر حالم بهتر شد 

      استاد عزیز وقتی مثالهایی از زندگی شخصی خودتان در رابطه با ایمان داشتن به وفاداری خداوند که آرزوهایتان را برآورده می‌کند خیلی این نگرش قابل لمس است

      اینکه خواسته هایتان را از خداوند بخواهید و اطمینان داشته باشید که برآورده می‌شود شاید در زمان و یا حالتی که ما می‌خواهیم نباشد اما اجابت می‌شود

      چه بسیار زیبا از سوره های قرآن مجید مثال آوردید که دیگر جایی برای شک و تردید نمی ماند

      ما باید فقط و فقط آمال و آرزوهایمان را از خداوند مهربانمان بخواهیم نه هیچکس دیگر

      در اینجا اگر اجازه بدهید یک نوشته ای از کتاب کلمات مکنونه که صحبت های خداوند با انسانهاست را برایتان بنویسم 

      ای پسران ارض

      گر مرا خواهی جز مرا مخواه و اگر اراده جمالم داری چشم از عالمیان بردار زیرا که اراده من و غیر من چون آب و آتش در یک دل و قلب نگنجد

      من یک کارت قشنگ تهیه کرده ام و روی آن این عبارات را می نویسم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      در گام‌های بعدی این دوره زیبا و ارزشمند جملات مشابه را به لیست بالا در کارتم اضافه میکنم 

      یکی از آرزوهایی را که با دلی دردمند و با چشمان پراز اشک از خداوند مهربانم درخواست کردم و او هم اجابت کرد را برایتان می‌گویم

      ۴۰ سال پیش وقتی پسرم ۴ سالش بود یک ماشین در خیابان او را زیر گرفت

      بلافاصله او را به بیمارستان رساندیم دکترها او را معاینه کردند و به او سرم وصل کردند و گفتند وقتی سرم تمام شد میتوانید او را به خانه ببرید هیچ طوری نشده

      اما آنها متوجه نشده بودند که این بچه در اثر تصادف دچار خونریزی داخلی شده است

      یک جراح هندی که شب قبل از مسافرت به هند برگشته بود پسرم را معاینه کرد و دستور داد که اطاق عمل را فوری آماده کنند 

      او متوجه خونریزی داخلی فرزندم شده بود

      من و همسرم پشت در اطاق عمل منتظر نتیجه عمل بودیم

      من با دلی پر از درد به خدایم گفتم ای خدای من لطفا پسرم را از من نگیر من او را از تو میخواهم

      عمل جراحی به اتمام رسید و جراح بیرون آمده و به ما طحال پسرم را نشان داد که بقدری صدمه دیده بود که قابل ترمیم نبوده و مجبور به درآوردن آن شده بود

      بعد از چند روز ماندن در بیمارستان او را برای استراحت بیشتر به خانه بردیم

      من خدا را هزاران بار شکر کردم که آن جراح انروز در بیمارستان حضور داشت که متوجه خونریزی داخلی شده بود وگرنه ما طبق درخواست دکتر دیگر پسرم را به خانه می بردیم و او را از دست می‌دادیم 

      من زندگی پسرم را از خدای مهربانم آرزو کردم و او بلافاصله اجابت کرد

      خدایا ممنونم که همیشه و در همه حال مراقب من و خانواده ام هستی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1402/11/18 10:11
      مدت عضویت: 1863 روز
      امتیاز کاربر: 23758 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,296 کلمه

      سه شنبه ششم فوریه بیست بیست و چهار:سپاسگزار خداوندی خستم که به وعده هایش همواره عمل میکند.

      سلام و درود به دوستان مسیر رشد و تغییر

      و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند ، همانا من به آنها نزدیکم و دعای دعاگننده را وقتیکه من را بخواند پاسخ میدهم . پس آنها نیز دعوت مرا اجابت کنند و بمن ایمان بیاورند، باشد که راه یابند.

      در اینجا خداوند وعده داده و قول داده که دعای دعا کننده را پاسخ میدهد. یعنی به قولش وفا میکند.

      اومدم برای خودم مثال زدم که پدر و مادر عزیزترین افراد زندگی هر فردی هستند و وقتی بچه بودیم و والدین مان بهمون قول می دادند که مثلا فلان اگر درس بخوانی برایت دوچرخه می‌خرم. ما باور میکردیم و از اون موقع خودمان را صاحب دوچرخه میدانیتیم و یقین و ایمان داشتیم که اونها برایمان میخرند.

      بعد گفتم که ما که بنده های خداوند هستیم و مخلوق اون هستیم و خداوند ما را بیشتر از پدر و مادرمان دوست دارد و عزیز تر می داند اگر اون قول بدهد قطعا و صد در صد بهش عمل میکند همونجور که قوانین جاذبه هزاران سال قبل و بعد بدون تغییر بوده است بقیه قوانین جهان هستی هم بدون تغییر بوده و خواهد بود و قطعا خداوند پاسخ دعای من را میدهدبارها قولی که‌ والدینم بهم داده بودند را فراموش میکردند ولی آیا اصلا مگر خداوند فراموش میکند مگر میشود که پاداش و جزای اعمال من هر چند کوچک را بهم ندهد

      سوال از خودم پرسیدم که خداوند نگفته که دعا و درخواست چه کسانی را پاسخ میدهم.زن باشی یا مرد؟ زیبا یا زشت؟ چه دینی داشته باشی؟ سیاه پوست یا سفید پوست؟ ایرانی یا آفریقایی؟ پیر یا جوان؟ چه تحصیلاتی داشته باشی؟ چه شغلی داشته باشی؟ در کدام کشور و شهر یا روستا زندگی بکنی؟ هزار سال قبل تر یا هزار سال بعد زندگی بکنی؟ چاق باشی یا لاغر؟ فقیر یا ثروتمند؟ سالم یا بیمار؟ نشسته یا ایستاده و یا در حال حرکت؟ روی هوا یا توی غار زیر زمین؟ حتی نگفته که موقع دعا به آسمان نگاه بکن؟ حتی نگفته شب قدر باشد یا هنگام طلوع آفتاب؟ روز باشد یا شب؟ سر سجاده باشی یا در حال رانندگی؟

      حتی خدا مشخص نکرده که این دعای تو آیا برای بشریت مفید هست یا مضر هست؟ آیا این دعای تو به خودت و یا دیگران آسیب میزند یا خیر؟ حتی خدا نگفته که چند بار دعا میتوانی بکنی و با چه فاصله زمانی میتوانی دعا بکنی!یعنی تمام خواسته های ما برای خداوند ارزشمند هستند و فرقی بین آب و غذا و اکسیژن و ثروت نیست! خواسته ، خواسته است و برای خدا تفاوتی ندارد پس چرا من خودم بین آنها فرق میگذارم و میگویم که خداوند اکسیژن را به میران مورد نیاز بمن میدهد ولی ثروت را نمیدهد؟

      خداوند این حق را به تمام انسان‌ها داده است و در تمام مدت حضورشان در این دنیا از این حق برخوردارند

      اگر یکی بگوید که من هیچ وقت خواسته و آرزویی نداشتم ولی در هر حال وقتی با شرایط ناخوشایند مواجه میشود ناخودآگاه خواسته ای در ذهنش ایجاد میشود یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم در هر حالتی که باشیم ما درخواست‌هایمان را به جهان ارسال میکنیم

      زمانبندی خداوند برمبنای نیاز و خواسته ما نیست و اون قوانین خودش را دارد و هر وقت که ما احساس لیاقت داشته باشیم و ترمز ذهنی نداشته باشیم، اون خواسته براحتی وارد زندگی مان میشود

      اگر یکبار خداوند به قولش عمل کرده است باز هم انجام میدهد همانجوری که من به پلن خداوند اعتماد کردم و ابتدا برای تناسب اندامم اقدام کردم

      مثلا اگر اون‌موقع که من چاق بودم فقط دنبال این بودم که یکجا لم بدهم، اگر به ثروت میرسیدم حوصله ام سر میرفت و چون باورهایم درست نبود و شخصیتم را زیربنایی نساخته بودم ، اونچه که داشتم را هم براحتی بعد از مدت کوتاهی از دست میدادمدقیقا تمام افرادی که در قرعه کشی پول زیادی برنده میشوند بعد از کمتر از دوسال به وضع قبلی و یا بدتر برمیگردند چون زندگی شان در تمام ابعاد تغییر نکرده است! پس من به پلن خداوند ایمان دارم

      مهم‌ترین پاشنه اشیل من که تونستم توی این فایل پیدایش کنم این بود که من باور نداشته ام که میتوانم تعداد زیادی درخواست داشته باشم اون هم پشت سر هم و با فاصله زمانی کوتاه! حتی وقتی مثلا در یک روز چندین اتفاق خیلی باحال و رویایی برایم رخ میدهد دقیقا فردایش از نظر احساسی پایین می ایم و اتفاقا این را طبیعی میدانستم

      خیلی نشستم با خودم فکر کردم و اتفاقات زندگیم را تحلیل کردم و جملات این جلسه را بارها خواندم.اینکه من میتوانم به هر تعداد خواسته داشته باشم و فاصله زمانی آنها اصلا مهم نیست برایم پذیرفتنی نبود.توی ذهنم جستجو کردم راجع به مطالبی که از استاد شنیده بودم تا ذهن منطقی ام را قانع کنم

      یادم افتاد که وقتی استاد داستان مسافرت شان را در فایلهای «خدا نزدیک هست» بیان کردند و من چون (فکر میکردم که ) با بحث هدایت الهی آشنا هستم در چند تا اتفاق اول خیلی برایم طبیعی بود که دستان خداوند به استاد کمک کنند ولی هر چقدر این موضوع مسافرت استاد جلوتر میرفت به خودم میگفتم دیگه این یک مورد امکان به وقوع پیوستنش ضعیف هست! 

      از همه جالب‌تر اینکه وقتی استاد داستان پنچرگیری و رسیدن به شهر بروجرد و پیگیری افراد اونجا را برای رفع مشکل ایشان بیان میکردند من هر لحظه منتظر بودم که ماجرا به خیر و خوشی تمام بشود و آخرش که استاد داستان کمبود بنزین را بیان کردند که با هدایت خداوند با همان مقدار کم بنزین به حرکت ادامه دادند تا به مقصد رسیدند اصلا برایم باور پذیر نبود و میگفتم امکان ندارد که بعد از اینهمه لطف خداوند باز هم یکبار دیگر خداوند به استاد لطف کند ! 

      مگر برای یک نفر چند بار امکان دارد که پشت سر هم اتفاقات خارق العاده رخ بدهد ولی شد و این اتفاق رخ داد و هر بار که اون فایلها را گوش میدهم به خودم میگویم ببین چند بار برای استاد شد!

       ولی بعد خودم و کنترل ذهنم را با استاد مقایسه میکردم و میگفتم نه فرکانس ایشان خیلی بالاتر هست تو هم باید مداومت داشته باشی تا به اون درجه برسی که چندین درخواستت پذیرفته بشود.

      اتفاقا دو تا مسافرتی که به کالیفرنیا و هاوایی داشتم را مرور میکردم که هر لحظه و هر ساعت خداوند برایمان برنامه ریزی میکرد به جاهای فوق العاده دیدنی و زیبا ! 

      چون هر شب اتفاقات زیبایی که برایم در طول روز رخ داده را مینوسم و شکرگزاری میکنم ، بعضی شبها نوشتن اون اتفاقات زیبا خیلی زمان بر بود و مجبور بودم بالای ده دقیقه پیام صوتی برای خودم ضبط کنم چون نمیتوانستم همه آن موارد را بنویسم.

      یاداوری اون خاطرات خیلی بهم بیشتر کمک کرد چون تا حالا به اون خاطرات از این زاویه نگاه نکرده بودم

      جالب اینجاست که ابتدای سال بیست بیست و سه درخواست‌هایی که داشتم را نوشته بودم و گفته بودم که امسال خانه می‌خرم و سال بعد بچه دار میشویم یعنی با خودم اینجوری فکر میکردم که درخواست‌های بزرگ و پشت سر هم نباید داشته باشم!اومدم ریشه یابی کردم توی اتفاقات زندگیم که چرا من اینجوری فکر میکردم و یاد موارد زیر افتادم

      از زمانی که یادم هست هیچوقت از خداوند چیزهای بزرگ نخواستم و همیشه دعا میکردم و میگفتم خدایا خودت صلاح من را بهتر میدانی و همونی که صلاح من هست را بهم بده!

      اینکه توی بچگی وقتی زیاد میخندیدم بهمون میگفتند که زیاد نخندید آخر هر خنده گریه است! حالا دلیل این جمله جی بود را نمیدانم و الان وقتی خیلی شاد هستم یک ندایی بهم میگوید بسه دیگر کافیست

      از بچگی بهمون میگفتند که زیاد سوال نپرس زیاد درخواست نکن توی مهمانی میوه کمتر بردار و یا اول اون شکلاتی که برداشته ای را بخور و بعد دومی را بردار و … یعنی برای ما حد و حدود قرار میدادند و البته توی خانواده ما، من گوش میدادم ولی برادرم اصلا به این حرف‌ها گوش نمیکرد.

       بهم میگفتند سعی بکن توی چشم نباشی بنابراین من دنبال ثروت بودم ولی از طرفی میگفتم پول داشته باشم توی چشم دیگران هستم و این را دوست نداشتم.حتی میگفتم که خداوند انسان‌ها را با ثروت آزمایش میکند و همه هم از اون آزمایش شکست میخورند پس بهتره که من ثروتمند نباشم تا در آزمایش الهی شرمنده و شکست خورده نشوم

      حتی با همین طرز تفکر وقتی همسرم میگفت ماشین دوم را هم بخریم من میگفتم که ما که رفت و امدمان زیاد نیست و براحتی هماهنگ میکنیم هر جا بخواهیم برویم و بنابراین نیازی به خرید ماشین دوم نداریمحتی بهم میگفتند که مثلا لباسهای خوبت را در مدرسه نپوش چون بقیه میبینند و دلشان میخواهد و ممکن هست پدرشان پول نداشته باشد که برایشان بخردالبته این حرف‌ها را هم بمن میزدند و هم به برادرم و من گوش میدادم ( چون دنبال تایید والدینم بودم ) ولی اون هیچ وقت گوش نمیداد و کار خودش را میکرد ( دنبال تایید والدینم نبود) یعنی اشکال از والدینم نبود اونها بهترین تلاش شان را میکردند برای اینکه با دانش و اطلاعات اون موقع شان ما را تربیت کنند و من خودم مسوول بودم و چون دنبال تایید اونها بودم گوش میدادم و میپذیرفتم و برای خودم قاعده و قانون درست میکردم و تپی همون خانواده برادرم چنین رفتاری نداشت و نتایجش با من کاملا متفاوت هست

      یکی دیگر از دلایلی که پیدا مردم باور کمبود بود انگار که از نعمتهای خداوند کم میشود اگر من زیاد بخواهم

      یکی از دلایلی که پیدا کردم این بود که خودم را لایق داشتن موارد زیادی نمی دانستم و احساس گناه و شرمندگی داشتم وقتی زیاد درخواست میکردم انگار خداوند برای برآورده کردن خواسته های من به زحمت می افتد و من نمیخواستم به خداوند زحمت بدهمحتی تمرین جلسه قبل که باید ده تا خواسته مینوشتیم با اینکه استاد هم تاکید کرده بود که وقتی به خواسته هایت رسیدی باز هم میتوانی به لیست اضافه کنی ولی من بارها لیستم را چک کردم و دوباره خواسته هایم را جمع بندی کردم و یا ترکیب کردم که دقیقا ده مورد بشود ( این را همین الان یادم اومد)

      اومدم بارها و بارها این جملات زیر را برای خودم نوشتم و خواندم و تکرار کردم « خداوند به من مهرداد  اجازه داده که هر خواسته و آرزویی به هر تعداد و به مقدار زیاد و بصورت مکرر و پیوسته داشته باشم و خداوند خودش گفته دعا بکن من برآورده میکنم نگفته سالی یک ارزو بکن و یا کمتر بخواه»

      نکته بعدی این جمله بود « برای ماندن در مسیر ایمان به وقاداری خداوند باید آنچه بر عهده دارید را بخوبی و با اشتیاق انجام بدهید » و «هر آنچه به نظرت باید انجام بدهی را با ایمان به تحقق خواسته هایت انجام بده» یعنی من الان ببینم که با توجه به شرایطی که همین الان و همین لحظه دارم چیکار میتوانم بکنم نه اینکه صبر کنم تا فلان مهارت را کسب کنم و یا فلان جا مهاجرت بکنم پ یا فلان درآمد را داشته باشم و بعد در جهت رسیدن به خواسته ام اقدامی انجام بدهم

      من به درخواست‌هایی رسیدم که خودم را لایق رسیدن به آن میدانستم مثلا من سه سالی توی سایت عضو بودم و حتی دوره را هم خریده بودم ولی انرا اصلا شروع نمیکردم چون باور نمیکردم که میتوانم لاغر بشوم اون هم فقط با فایل گوش کردن و بدون رژیم و ورزش!و بعد که رفتم کلاس ایس اسکیتینگ و توانستم با وزن بالا روی یخ سر بخورم به خودم گفتم حالا که توانستم اینکار را انجام بدهم لاغری را هم امتحان میکنم و خداراشکر در مسیر شگفتی ساز شدن هستم

      دقیقا رسیدن به خواسته لاغری برای ذهن خودم محال بود و حتی به کسی هم نگفتم چون میدانسنم که اونها هم باور نمیکننددقیقا من به خواسته هایی رسیدم که اونها برایم بدیهی بود و احساس لیاقت رسیدن به آنها را داشتم و خواسته هایی که خودم را لایق رسیدن به آنها نمیدانم برایم در حد ارزو هست.

      خداوند خیلی فراتر از انتظارم عمل کرده همین خرید خانه و ماشین و پیدا کردن کار و الان هم پیدا کردن کار بعدی با حقوق بالاتر در کمتر از چهار ماه اینها همه نشانه این هست که خداوند فراتر از انتظار من عمل کرده استایمان دارم که تنها با مداومت و استمرار در این مسیر قطعا به خواسته هایم میرسم

      در کامنتهای دوستان گنج های عالی نهفته بود کلی از خواندن مثالهایی از وفاداری خداوند لذت بردم

      «ایمان به صفات و ویژگی های خداوند است که میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص میکند» من این مورد  را متوجه نشدم و نتوانستم دلیلی هم برای ذهنم پیدا کنم و که چرا ایمان به صفات خداوند میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص میکند.سوالم را اینجا مینویسم تا در جلسات اینده به جواب آن هدایت بشوم

      این قسمت از کامنتم را نوشتم ‌‌ در سوال بودم، و هرچی فکر میکردم به جواب منطقی نمیرسیدم تا اینکه به ذهنم رسید خداوند را نمیبینیم و فقط میتوانیم از طریق ویژگی هایش اون را بشناسیم مثل نور ! که هر چقدر علم بیشتر پیشرفت میکند باز هم متوجه خاصیت و ویژگی هایی در نور میشوند که تئوری های قبلی را نقض میکند اول فکر میکردند موج مستقیم حرکت میکند بعد متوجه خاصیت موجی نور شدند و الان هم میگویند نور از امواج الکترومغناطیس درست شده که در حقیقت میدانهای عمود بر هم الکتریکی و مغناطیسی هستند و ما از طریق ویژگی های نور پی به خاصیت وجودی اون میبریم

      شروع کردم کامنتها را خواندن تا در کامنت دوست هم مسیرم سر کار خانم فروغ ریاحی دقیقا جواب سوال من بود

       «…. خداوند مگر انسان هست که بخواد اذیت کنه، مگر بخیل هست که بخواد چیزی را از من بگیره…»

      متوجه شدم که من در لایه های زیرین ذهنم ، خداوند را مثل یک انسان میدیدم و ویژگی انسانی بهش میدادم ولی حالا که میدانم انسان نیست از طریق ویژگی ها و صفاتی که خودش را توصیف کرده است میشناسم، و هر چقدر او را بهتر بشناسم بهتر میتوانم ازش انتظار داشته باشم و انتظار داشتن از خداوند یعنی به او توکل کردن

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/17 17:47
      مدت عضویت: 1892 روز
      امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,504 کلمه

      بنام خدای مهربان 

      و با عرض سلام مجدد و خدا قوت به بندگان ناب الهی 

      ۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.

      من چون صفت وفاداری خدا رو تازه دارم درک میکنم شاید به طور خوب بهش دقت نکردم و این سوال خیلی منو به فکر فرو برد 

      یاد روضه مداحی افتادم که میگفت فرد عربی بچشو میاره تو صحن و میگه تا اینو شفا بدی من برم شکلات بخرم و بیام و بینهات به وفای خدا در اجابت دعا اعتقاد داشت و برگشت و بچه اش شفا گرفته بود ولی خودش مدتها دخیل و متوسل بود و اونقدر به وفای به عهد خدا مطمئن نبود و براش خیلی عجیب بود اعتقاد اون فرد عرب ساده  و خودش که اینهمه ادعای فضل داشت 

      بابام تا قبل از تولد خواهر چهارمم بیکار بود و اونموقع سونوگرافی نبود وقتی چهارمی هم دختر شد گفت دختر برکته و خدا هر کی رو دوست داره بهش ۴ تا دختر میده با وجود نیش و کنایه های اطرافیان و انگار در بهشت باز میشه تو خونش دقیقا پا قدم خواهرم برای هممون فراتر از انتظار بود و خدا به عهد خود وفا کرد در برابر شکرگزاری بابام و اینکه قدر شناس بود 

      با شکرگزاری روزانه و وجود کرونا فرد خیری برای ما پیدا شد که ماهانه به پدرم کمک میکرد از طریق حساب عمو به بابام و عموم کمک میکرد و خیلی ناشناس کمک کرد و هر چقدر پدرم سعی کرد بفهمه کیه خودشو معرفی نکرد و کلی دعاگوش بودیم و هستیم و از جایی که فکرشم نمیکردیم روزی رساند و کمک خرجی چون بابام بیمار بود و حقوق بازنشستگی فقط داشتیم 

      مسافرتهای شمالی که رفتم و دامادمون ما رو برد و خیلی ویلاهای عالی برامون میگرفت و فراتر از انتظارمون بود و رفاه زیاد من حتی خوابشم نمیدیدم که شمال برم و چندین بار منو برده با خاطرات بی نهایت شاد 

      دو بار مشهد رفتم که آرزوم بود و هر چی دعا میکردم امام رضا نمیطلبید ولی به فاصله کوتاه رفتم و دوتا از دامادمون ما رو بردن و خیلی فراتر از انتظارم بود وفای به عهد خدای مهربونم که بالاخره سرشار از لذت زیارت و سیاحت و تفریح شدم از طریقی که فکرشم نمیکردم جور شد و خیلی خوشحال بودم 

      من فقط از خدا خواستم یه راه آسون نشونم بده برای لاغری و انصافا بطور معجزه آسایی خدا منو با سرزمینی آشنا کرد فراتر از انتظارم جایی که سراسر شگفتی و معجزه است و خدا راهی رو جلوی پای من و دوستان ارزشمندم قرار داده که سراسر لذته و آرامش محضه و این معجزه برای همه ما فراتر از انتظارمون بود تغییر همه جانبه در همه چی واقعا نمیدونم چطوری شکر این نعمت رو به جا بیارم

       و همین دوره به ظاهر رایگان فوق العاده که خیلی خیلی به موقع برای هممون دعوتنامه فرستاده شد و هر کس اهلش بود فهمید و نا اهل در این مسیر وجود نداره و خیلی بالاتر از انتظار ماست و شگفتی هایی که در انتظار همه ماست و روزیهایی که بالقوه هستن و بالفعل در میان خدا رو هزاران هزار شکر و ممنونم تا بینهایت که سعادت دنیوی و اخروی بیشمار داره استاد نازنینمون خیلی خیلی گلید و درود و رحمت بر پدر و مادرتون و خیر و برکت دنیوی هم نصیبتان بیشمار انفاقتون هزاران برابر منعکس میشه تو زندگیتون که پاداش آموزشهای ارزشمندتون هست و ایمان دارم خدا از طرف همه ما برای شما جبران میکنه فراتر از اون چیزی که انتظارش هست 

      ۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      انصافا زندگی من سراسر مثال هست که الان داره برام واضح میشه و یه پیام سالها پیش دریافت کردم که خدایا به من لطفی کن که درهای خیر و برکتی که به نفع من هست رو ناخواسته نبندم و درهایی که به نفعم نیس با زور و اصرار نگشایم 

      هر جا به خواسته هام رسیدم بدون تقلای خاصی همه بخاطر ادامه دادن با صبر و احساس خوب بوده 

      و هر جا نرسیدمم انصافا بخاطر ادامه ندادن بوده و شک و تردید خودم در اثر وسوسه های شیطانی و نا امیدی و صد در صد عجله سم مهلک و ترس و غم و افسردگی 

      مثلا از نظر معلمام محال بود من دانش آموز رشته انسانی  درس هندسه رو با سوابق تحصلیم بتونم یه هفته ای بخاطر کمبود واحد درسهای دبیرستانم برای دیپلم چون از ورزش معاف بودم و ۹۶ واحد درسی باید پاس میشد ولی تونستم با کمک خواهر معلمم نمره ۲۰ حقم بود که بگیرم ولی اونا حتی برگه منو نگاه نکرده بودن و با ارفاق ۱۰ داده بودن که بتونم برم پیش دانشگاهی و اعتراض کردمم جوابی ندادن ولی خدا به عهد خودش وفا کرده بود و پاداش درس خوندنم رو داده بود هیچکس باور نکرد و بهم خندیدن ولی من چکنویس جوابهام رو آوردم خونه و با کتاب مطابقت دادم همه رو درست نوشته بودم  

      همین قدرت انرژی درمانی مهندس رو هیچکس باور نمیکرد ولی من فقط هدیه و لطف فراتر از انتظارم از سمت خدا میدونستم و هیچ دکتری قبول نمیکنه و محال میدونه و باهاش دشمن میشن و حتی معاینه هم نمیکنن اگر بفهمن به چنین نیروهایی عظیم باور داری توورو خرافاتی میدونن برای خدا کاری نداره که قدرتشو در وجود یکی که خودشو باور کرده فعال کنه حتی خانواده خودشم محال میدونستن همچین انرژی تو وجودشه و هر کس هم اعتقاد داشت نتیجه میگرفت

       و خیلیا میومدن که نه تنها خوب نمیشدن درگیر انرژی منفی هم میشدن زن یکی از پیرمردهایی که سکته کرده بود و شفای کامل گرفته بود که به ما شیرینی داد و  هر روزم باهاش میومد تو ماشین بود پیاده نمیشد و تو محل انرژی درمانی نمیومد و براش مسخره و باور نکردنی بود

      و حتی برادر خودم که ما رو میبرد و چشماش ضعیفه و بخاطرش از سربازی معاف شد نیم نمره هم چشماش تغییر کرد در عین بی اعتقادی ولی دیگه نیومد داخل که انرژی بگیره تو ماشین مینشست و منو مسخره میکرد که انقدر خوشحالم و صد در صد توهم زدم 

       و اینا با وجود اینکه در محل بودن ولی به خودشون حتی قدرت باور کردن انرژی شفا بخش الهی از طریق دستان دیگری رو نمیدادن

      منم گاهی مثلا به تیروییدم درمان نشد به استرسی که دارم و درمان نشد فکر میکنم و افسوس میخورم چون‌روز اول کاملا انرژی رو در قسمت گلوم حس کردم و حتی قلقلک شد و خلط پشت حلقی همیشگی چندین چند ساله ام دقیقا تو همون روز کاملا درمان شد  ولی روزهای بعد این تمرکز رو نداشتم و برام شفاف شد که اینجا با وجود اعتقاد شدید دچار ترس شدم و بی ایمانی به وفای به عهد خدا برای شفا و قرص لوو تیروکسینمم نمیخوردم که واقعا خسته شدم ازش 

      و چقدر فایلهای آرام بخش استاد عباس منش هم بهم کمک کرد برای فایلهای آرامش در پرتو آگاهی برای درمان بیماریها از بس باورهای غلط در ما ریشه دار شدن 

      ولی الان خیلی خیلی عمیقانه تر و در سطحی بالاتر بهش فکر میکنم 

      در بدن ما همه چیز برای شفا بخشی هست و سلولها خودشونو ترمیم میکنن ولی در اثر اعتماد به حرف دکترها سالیان سال درگیر بیماری هستیم و مخصوصا بیماری روماتیسم من که در طب شیمیایی درمانی نداره و فقط سیستم ایمنی بدنم رو ضعیف میکنن که به خودش حمله نکنه 

      در صورتیکه من قبلا هم داروهای دکترم رو میخوردم و هر چند وقت یبار فلج میشدم و مجبور بودم حتی برای تا دسشویی رفتن هم با دوتا عصای زیر بغل خودمو بکشونم یا حتی اوایل با ویلچیر رفتم دکتر 

      دقیقا از سال ۹۶ که تولد من در این سرزمین خوشبختیه تا الان حتی یه روز هم فلج نشدم و با پاهای خودم راه رفتم بدون کمک عصا و همش در اثر آگاهیه نوره که بر من مبارکه  و هر چقدر هم که باقی مونده از بیماریهام با کار کردن و شناخت صفات خدا و تغییر و تحول باورهام با درسهای شیرین استادم برام قابل درمان و شفاست و هیچی نیس 

      واقعا از روزی که شروع کردم دوباره صبحها زودتر بیدار میشم و صبحانه رو آماده میکنم و قدرت عجیبی در من دوباره بیدار شده و حس درد در من کمتر مخصوصا این چند وقت که بی حوصله و ناراحت بودم دستهام شبها تو خواب خواب میرفت دکتر رماتیسمم بهم گفت ممکنه عصب دستت  آسیب دیده باشه و ورزش داد گاهی حوصله داشتم انجام میدادم یکم تاثیر داشت ولی الان اصلا دیگه خواب نرفته از روزی که این دوره رو شروع کردم 

      راحت تر راه میرم حس رضایت مامانمو از من بیشتر میبینم و تغییراتم شروع شده و خیلی خوشحالم و خدا رو هزاران بار شکر

      من سمت خودم رو درست میکنم و بقیه اش  دستم در دستان خدای وفا کننده به عهد 

      استاد گرامی خیلی خیلی ممنونم بخاطر آگاهیها و آموزشهای نابتون و خدا خیر کثیر نصیبتون کنه 

      خدا جونم هزاران بار شکرت 

      آسیه جونم بهت تبریک میگم و افتخار میکنم که در راه شناخت و لذت بردنی و لایق بهترینها از سمت خدای بخشنده مهربان 

      دوستان ارزشمند هم مسیرم متشکرم و برای تک تکتون آرزوی موفقیت دارم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست خدا یار و نگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1402/11/17 15:40
      مدت عضویت: 1892 روز
      امتیاز کاربر: 33811 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,663 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان 

      با سلام و درود و خدا قوت خدمت استاد نازنینم و دوستان عزیز هم مسیرم 

      گام دوم من به وفاداری خدا ایمان دارم 

      تمرین:وفا داری خدا تضمینی و صد در صد است 

      ۱- با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

      من از روزی که این نوشته در سایت قرار گرفت بارها و بارها خوندمش و سراسر این درس جدید و آگاهی پر از شور و نشاط و اشتیاق برای تحقق وفاداری خدا بود در من و فرصت نوشتن دست نمیداد دیروزم خواهرم اومد چون اصلا تمرکز نداشتم 

      و بیشتر سعی کردم تفکر کنم و همه دیدگاههای ارزشمند دوستان رو میخوندم و لذت میبردم چون هر بار اومدم بنویسم دیدگاه جدید قشنگی بود که منو به خودش مشغول میکرد و لذت فراوان بردم 

      چه صفت قشنگی و شیرینی  از خدا که ازش غافل بود و صفت وفا در خدا یعنی بالاترین حد وفاداری چون صفات خداوندی در حد انسانها نیس خیلی خیلی بالاتر و کسی وفاداره که عاشقه و خدا عاشق ترینه نسبت به بنده هاش 

      و بنده هاشم عاشقشن ولی فراموشش میکنن و گاهی با گله و شکایت و فراموشی وفاداری به عهدهای خدا در قرآنی که از بچگی تو خونه همه ما مسلمونا و در دسترسمون هست غفلت میکنیم

      من بارها ختم قرآن انجام دادم و وسط ختم به ناگاه چشمم به معانی قرآن میخورد و پر از اشتیاق میشدم که بیشتر بفهمم 

      ولی گاهی از درک حتی کلمات ساده هم عاجز و ناتوان میشدم و اینجور که استاد عزیز تجزیه و تحلیل میکنن و یادمون میدن خیلی بهتر درک میکنم و میفهممش و اندیشه چند روزه من نتایج بسیاری برام داره و ابهامات زیادی برام روشن میشه 

      و خیلی خیلی منو به وجد میاره و انتظار تحقق تمام ارزوهام ریز و درشت رو از خدا دارم 

      عجله کردن و شک و تردید در تحقق آرزوهام همیشه سد محکم بوده برای من خدا همیشه هوای منو داشته و خودم مقصرم در رسیدن به آرزوهام 

      خدای مهربونم کاری نداره که من دعام خوبه یا بد به هر چی توجه میکنم اجابت میکنه و هیچ شرط خاصی هم نزاشته در معرفی خودش و شیرین ترین آیه شناخت خداست  

      فقط در بعضی جاها مثل شرایط انفاق و چیزهای مبهم شرایط رو واضح و آشکار گفته در صورتیکه خیلیا سختش میکنن و خودشونو از خدا هم بالاتر و سخت گیر تر قرار میدن در صورتیکه اصلا اینجوری نیس و خدا خیلی ساده و خیلی سخاوتمندانه در الگوی قرآنی آیه ۱۸۶ سوره بقره به پیامبر فرموده  به بندگانم بگو من نزدیکم و دعای هر دعا کننده ای رو اجابت میکنم 

      کاری به مرد و زن و کوچیک و بزرگ و سیاه و سفید و نژاد برتر و پست تر و گناهکار و مومن و اینا نداشته و گروهی رو برتر ندانسته 

      ولی خب کسی که این صفت وفای به عهد خدا رو ایمان نداره دستشو جلوی هر کسی دراز میکنه 

      حتی مثلا حضرت یوسف در اثر یه لحظه غفلت به بنده خدا سفارش کرد که به پادشاه مصر بگه و سفارششو بکنه فهمید و توبه کرد بجای خدا از بنده خدا درخواست کرده و مدت در زندان ماندنش بیشتر شد و این انسانها هستند که فراموش میکنن سالیان سال 

      ولی خدا هرگز فراموش نمیکنه و درست با خواب به یادش آورد خدای بخشنده و زمان اجابت در دستان خداست و رد خور نداره و صد در صد تضمینیه و وقتی که درسشو یاد بگیریم در جا درست میشه 

      منم بارها شده حاجت خیلی مهم داشتم که خودمو به آب و آتش زدم و هر کار کردم بهش نرسیدم و هر دعای مجرب و استغاثه ای میدیدم بهش چنگ میزدم ولی راهی براش پیدا نمیشد و از جایی که فکرشو نمیکردم اون آرزو به طرز معجزه واری وارد زندگیم شد 

      مثلا ما ۴ خواهر بودیم که داداش نداشتیم و تمام دوستام از برادرهای خوبشون تعریف میکردن و بالاخره فرزند پنجم ما به طور معجزه اوری پسر شد و اصلا رابطه خوبی با برادر خودم نداشتم و منو دوست نداشت و بهم میگفت بد و هر چی محبت بهش میکردم انگار نه انگار 

      تا اینکه خواهر سومم ازدواج کرد و شوهر خواهرم واقعا کارهایی در حق من کرد که برادر خودم برام نکرده و حق برادری رو برای من تمام کرده و همیشه مدیونشم و برادری نصیب من شده که همیشه حسرت داشتنش رو داشتم 

       و بارها روزی من در آیه و فرمول و من یتق الله در  آیه ۲ و ۳ سوره طلاق اومده از جایی که فکرشو نمیکردم و بارها این وفاداری خدا در این عهد برام معجزه وار جور شده 

      از این مثالها خیلی زیاد دارم 

      ۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      نگرش من درباره دعاهام بسیار اشتباه بوده و خیلی شرایط برای قبولی دعاهام قبول داشتم 

      احساس گناه و شرم در برابر زیاده خواهی که خدا مگه بیکاره فقط به حرفای من گوش کنه اینهمه بنده خوب داره منو چه به این حرفا که خدا بهم نگاه کنه یعنی خدا وقت نداره که حرام من کنه 

      چون من بنده ناسپاسیم سراسر تقصیر و گناه 

      نمیتونم خدا رو از خودم راضی کنم و مشکلات زیادی وجود داره برای من کو تا خدا گناهای منو ببخشه که در دعای کمیل دیدم امام علی میفرماید خدایا گناهان منو ببخش که باعث حبس شدن دعاهام میشه 

      بخشیدن خدا خیلی سخته و من نا امید ترین بودم که نا امیدی نشانه کافران هست چقدر باید اشک تمساح بریزم و در چه روزهایی باید زجه بزنم تا خدا دلش به رحم بیاد 

      وسط یعالمه بنده خوب شاید خدا نیم نظری به من انداخت 

      از برنامه آفتاب شرقی شبکه یک تلوزیون شنیده بودم خدا همه دعاها رو اجابت میکنن ولی خیلیاش که اجابت نمیشه میفته برای اون دنیا جوری که میگی کاش هیچ دعاییم در دنیا براورده نشده بود و همشون چراغ و نور میشن در این دنیا 

      ولی خیلی وقتا کم میاوردم با وجود اینکه خیلی سعی میکردم صبر با تحمل داشته باشم نه صبر با احساس خوب و صد در صد نا امید میشدم و رها میکردم 

      چیزی رو به زور از خدا نخام شاید به صلاحم نیس و صد در صد بعد از بدست اوردنش از دستش میدادم انگار که خدا میخاد بهم نشون بده ببین من اگه بهت نمیدادم به صلاحت نبود و انتقام ازم میگیره همون مربی باشگاهم که بارها در نوشته هام نوشتمش که خدا انگار حسوده و نمیخاد من غیر از خودش رو دوست داشته باشم که مربیم تصادف کرد خودمم فلج شدم و دیگه نتونستم برم باشگاه 

      بارها شنیدم از زبان کسی دعا کن که با اون زبان دعا نکرده باشی فلسفه التماس دعا و جمعی دیگر برای تو بخوان تا خدا دلش به رحم بیاد 

      خدا صدای بنده ایی که دوست داره بشنوه بیشتر باید خدا خدا کنه ولی صدای کسی که خدا روست نداره بشنوه رو زود حاجتشو میده میگه برو که صدات رو نشنوم  گاهی امید در دلم میومدو شور و شوق که خدا صدای منو دوست داره 

       ولی سریع شیطان میگفت این چه جور دوست داشتنینه خدا یعنی نمیبینه من اینهمه تو فشارم هی صداش کنم و خدا لذت ببره اصلا پناه بر خدا نخاستم ولش کن عطاشو به لقاش بخشیدم  و خسته میشدم و نا امید گاهی هم فکر میکردم شایدم مثل همیشه به صلاحم نیس و شک و تردید که شیطان به دلم مینداخت و دیگه ادامه نمیدادم به دعا 

      یا شایدم زیادی وابسته شدم به آرزوم باید رهاش کنم قانون رهایی که بارهام جواب داده 

      سالیان سال از دعا کردن دست برداشتم و حتی به صورت قهر بودم با دعا و میگفتم اصلا خدا نه صدامو میشنوه و نه دعا تاثیر داره و من اصلا لایق نیستم و بی ارزشم برای خدا 

      ولی حالا که دارم با تفکر و عمیق شدن در آیات و فهم و درک بیشتر کار میکنم میفهمم چقدر در گمراهی و تاریکی بودم 

      خدا به من نزدیکه و در فایل خلق آرزوها تصویری اون نزدیکی رو از شما استاد عزیز درک کردم تازه کمی حسش کردم و تمام تنم مور مور شد و پر از حس عالی که قادر به گفتنش نیستم بی نهایت متشکرم استاد نازنین ولی بازم بنده فراموشکاری هستم خیلی جاها موقع عمل کردن یادم میره ولی خوبه که سریع میفهمم و متوقف میشم نه مثل گذشته که غرق میشدم و خیلی خیلی تغییر کردم 

      و فهمیدم هر دعایی کنم پاسخ میده و گاهی باید صبر با احساس خوب ادامه بدم تا نتیجه بگیرم مثل بارها و بارها که راه نشانم داده که حتی نفهمیدمش و الان دارم میفهمم با درک و الهام و رفع ابهامات و اصلاح باورهای اشتباه خودم و دوستان ارزشمندم 

      ۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

      در زندگی من خیلی خیلی زیادن موارد و همین مثال برادر که فراتر از انتظارم خدا بهم برادری داد از جایی که فکرشو نمیکردم 

      دوستم همش میگفت دوقلو میخام و در شرایط طبیعی هم باردار نمیشد و آی وی اف کرد و سه قلو باردار شد فراتر از انتظارش ولی یکی از قل ها رو تشخیص به سقط دادن و بی نهایت ناراحت بود ولی واقعا الان شرایطش همش گله و شکایته و گاهی فکر میکنه شاید عذاب خدا برای سقط قل سوم باشه و اکثرا ناراضیه و زندگی سختی داره 

      خیلیا همین کار رو میکنن و بلاگر هستن در اینستا که همین آی وی اف رو هم سه بار انجام دادن و نمیگیره و سعی میکنن نا امید نشن ولی خدا میدونه و نمیخام قضاوتشون کنم 

      خواهرم و من و بچه هاش دوره شکرگزاری طلایی شروع کردیم و خیلی خیلی معجزه میبینیم فراتر از انتظارمون اما ادامه دادن گاهی سخت میشه و فراموش و دقیقا وفاداری خدا رو میبینیم که هر آنکه شکر گزار باشد به وفور نعمت مبتلایش میکنیم اتفاق میفته و هر آنکه ناسپاسی کند هر آنچه دارد از او گرفته میشود و خدا رو شکر ناسپاس نمیشیم ولی به اون طور جدی دنبال نمیکنیم نوشتن رو و توجه به خوبیها کمتر میشه به صورت خواه یا ناخواه و نشانه برای شروع دوباره و همون فایل مدیر کارخانه

      خیلی زیادن این موارد و افکارم و خیلی طولانی میشه پس فقط چند نمونه نوشتم 

      بی نهایت متشکرم از این گام دوم ادامه تمرین در قسمت بعدی کارمو سریع انجام بدم و بیام با عرض معذرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/11/17 14:10
      مدت عضویت: 388 روز
      امتیاز کاربر: 12065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 664 کلمه

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم. تنها قدرت کائنات تو کتابش گفته “من به عهدم وفادارم” اونم نه یکبار بلکه چندین بار برای باور کردن بشر چندین بار تاکید کرده من به عهدم پایبندم و اگه یکبار هم گفته بود اگه ایمان ضعیفی نداشتیم باید باور می کردیم چون این جمله از طرف قدرتمندترین خالق هستی و صاحب افرینش بیان شده. 

      اگه باور نداریم یا باورمون ضعیف هست مشکل از بی ایمانی ماست وگرنه خداوند همه چیز رو بر بشر تمام کرده تمام نعمت ها رو کامل و جامع در اختیار بشر قرار داده و هر کس به میزان ایمان و باورش میتونه از اونها بهره مند بشه.

      خداوند همیشه حی و حاضر و اماده است برای اجابت ولی ما بهش ایمان نداریم و خواسته هامون رو از نیروهای زمینی میخوایم یعنی شرک. و به همین دلیله که بسیاری از اروزهای بشر هرگر دست نیافتنی نمیشن.

      ما هرگز مثل پیامبران از خداوند نخواستیم که مثلا بهترین ملک روی زمین که تا بحال به کسی نداده رو به ما بده چون ایمانمون نسبت به قدرت خداوند ضعیفه و طبق گنجایش باور و ذهن خودمون خواسته های کوچیک داریم از خداوند که به دستیابی به همون هم باور قوی نداریم. 

      در مورد خود من که الان دارم در این مورد مینویسم واقعا در باورم نمیگنجه که خداوند بهترین ملک زمین رو به من بده پس ببینید پیامبران چه ایمان و اعتقاد راسخی داشتن و چه درخواستهایی از خداوند میکردند چون ذات خداوند رو شناخته بودن و بر اساس ذات او ازش درخواست میکردن.

      خداوند به من و شما هم میتونه باندازه پیامبران پاسخ بده به شرطی که به همون اندازه ایمان داشته باشیم بهش. پس باید روی باورمون کار کنیم و مطمئنم بعد از دستیابی به آرزوهای کوچک کم کم باورمون نسبت به خداوند قوی تر میشه و اون زندگی که توی رویامون هست و خداوند برامون خواسته رو میتونیم بهش برسیم با کمک خداوند که از خردش و روحش در درون تک تک ما قرار داده.

      به هر رویایی که نرسیدیم مقصر خودمون هستیم. در مورد چاقی که تبدیل به یکی از سخت ترین چالش های زندگی من شده چون هنوز نتونستم رهاش کنم وکمی باور لاغری واسم هنوز سخته خیلی کند و اهسته دارم نتایج سطحی میگیرم و همین روند کند باعث شده کمی دلسرد بشم و گهگاه احساس ناتوانی از رسیدن به خواسته لاغری میاد سراغم. و اینکه چندین بار قبلا تلاش کردم و نشد کمی شکستن این باور سخت تر شده. ولی با کمک خداوند همه چیز شدنی هست.

      خداوند طبق زمانبندی یا طبق نیاز ما برنامه اش رو هماهنگ نمیکنه. بلکه این ما هستیم که باید مطابق با برنامه الهی او پیش بریم.هر خواسته ای که با حس خوب همراه نباشه رسیدن بهش مشکل و گاهی ناممکن میشه. چون اگه باور داشته باشیم به رسیدن به خواسته مون قطعا حسمون هم خوب خواهد بود.

      یادمه موقع ازمون استخدامی همه میگفتن قبول نمیشی چون فقط یه نفر میخواستن ولی من امیدم به خدا بود چون با حس خوب همه چیز رو دنبال میکردم و ته دلم امیدوار بودم میگفتم این نشد بلاخره خدا یه جای دیگه واسم جور میکنه.چون درخواستم رو خیلی واضح به خدا اعلام کرده بودم.

      در مورد خانه فقط بصورت کلی خواستمش و هیچ وقت برنامه ریزی واسش نداشتم.فقط دوست داشتم یه خونه بخرم که مال خودم باشه و هی جابجا نشم بعد هم که جای ثابت پیدا کردم دیگه دنبالش نبودم.یعنی همه تلاشم رو نکردم پس انداز نداشتم با اینکه پول زیادی دستم میومد حاضر نبودم بخاطرش تو خرج و زحمت بیوفتم همش میگفتم باید یه پول قلمبه دستم بیاد که خونه بخرم و اینکه با حقوق و کم خرج کردن دستم بسته بشه واسه خرید خونه دوست ندارم.و تمرکز نداشتم برای رسیدن بهش. حالا دوست دارم یه خونه تو ترکیه یا استرالیا بخرم که باید خواسته م رو خیلی قوی به خدا اعلام کنم که کائنات مطمئن باشه این خواسته قطعی منه و تلاشم رو بکنم برای رسیدن بهش باید کارهایی که از سمت من لازمه برای رسیدن به درخواستم رو با حس خوب انجام بدم تا خداوند برنامه اش رو برای رسیدن به خواستم بچینه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 54155 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,051 کلمه

      به نام خالق یکتا

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      ۱_ 

      واقعا استاد نوشته هاتون باعث آرامش قلب و افزایش ایمان مون نسبت به خداوند میشه .بسیار لذت بخش بود ،یه لحظه با خودم گفتم چقدر خوبه اینگونه خداوند رو معرفی کردن ، اکثر افراد جامعه بسیار متفاوت و نادرست خداوند رو به ما معرفی کردند ،با اینکه حس من به خداوند همیشه مثبت بوده ولی بهتر شد ،خوشحالم از اینکه این آگاهی ها رو کسب کردم و خداوند رو با این همه عظمت و لطف و مهربانی به دخترم معرفی می کنم .

      ۲_  [استاد توی یکی از فایل ها نوع بیانتون در مورد دعا کردن متفاوت بود  و درک حرفهاتون بییار سخت بود ، اگر اشتباه نکنم در فایل های گنج پنهان بود و من که همیشه باور قلبی داشتم به دعا کردن ،یه جورایی تغییر کرده بودم ،اما یه فهمی که اون روز به من رسید از اون فایل این بود که اگر اشک میریزم موقع دعا کردن یا درخواست اشک شوق باشه ، حس تشکر باشه ، در ذهنم مرور بشه آن همه چیزی که خداوند بهم داده و با امیدواری بگم که بیشترش کنه ،نه اینکه گریه کنم و فقط مشکلات و سختی های زندگی در ذهنم مرور بشه ،اگر در این زمینه وقت کردید راهنماییم کنید ، چون مطمئنا شما خودتون تفاوت صحبتهاتون در متن امروز رو با اون فایلی که من میگم میدونید ، سپاسگذارم .]من خودم رو لایق درخواست کردن از خداوند می دانم و از وقتی در این مسیر هستم خیلی بیشتر احساس ارزشمندی میکنم و لیاقت بهترین نعمت ها رو دارم ،پس آرزوشون میکنم .

      ۳_«در زندگی دیده ام که بسیاری از درخواست ها پاسخ داده شده ،یکی از درخواست ها از طرف پدرم بود ، همیشه میدیدم که وقتی نماز میخوند میگفت خدایا هیچ وقت برادرم رو زمین گیر نکن ، عموی من تومور مغزی داشت ولی هرگز زمین گیر نشد حدودا ۱۱سال بود که سکته کرده بود باز کار هم میکرد و خیلی مهم بود که دعای پدرم براورده شد یه بستری ۲روزه در بیمارستان داشت و عازم بهشت شد ،از اون زمان همیشه میگفتم دعایی که از ته دل بکنیم حتما خدا برآورده ش میکنه .»

      در مورد خودم باید بگم اگر خودم رو لایق یه زندگی بهتر نمیدیدم ،خودم رو لایق بودن با کسی که ارزش زندگی کردن داشته باشه نمیدیدم ،هنوز هم در ازدواج اولم مونده بودم ،ولی چون به یه زندگی خیلی بهتر فکر میکردم ، به یه خونه که در اون آرامش احساس بشه ، کنار کسی که خودخواه نباشه و رضایت از زندگی مشترک رو دوطرفه ببینه ،بهش رسیدم .

      (موفقیت هایی در زندگیم داشتم که همشون پاسخ خداوند به درخواست من بوده ،قبولیم در دانشگاه و خوندن رشته ی تربیت بدنی ، موفقیت هام در زمینه های ورزشی ،کسب مقام های اول ،دوم و سوم های زیادی در مسابقات ، در ۴رشته کارت مربیگری گرفتن و پیشرفت داشتن ، مربیگری کردن به مدت ۱۰سال ،تدریس در دانشگاه حدودا ۸سال،همه اینها باعث میشد سالهای زیادی از زندگیم احساس توانمندی بکنم و حالم خوب باشه  .)

      (یه بار ۹سال پیش از یه کوچه رد شدم ، با خودم گفتم خدایا چقدر خوبه آدم خونش اینجا باشه ، وسط شهر ، به هر جایی دسترسی داری و کلی مزایا …الان ۸ساله من تو همون کوچه زندگی میکنم :))

      / یادمه خیلی وقتها در قرعه کشی بانکها یه مبلغی برنده میشدم ،کار خاصی نمیکردم ، پولی هم که داشتم تو بانک ، اون زمان بانک کشاورزی بود ،خیلی کم بود ،اما فقط امید داشتم و با خودم میگفتم من خوش شانسم ./

      در ۸سال اخیر هم، اتفاقی، ۲بار پولی از طریقی وارد زندگیم شده که بسیار شگفت زده شدم و فراتر از انتظار بوده واقعا ،بسیار خوشحالم کرد خداوند ،ولی در استفاده ش چون خودم تصمیم نگرفتم و سپردم به همسرم ،یه جورایی از بین رفت ، اما مهم اینه که خواسته برای وارد شدن پول به زندگیم برآورده شد و اگر نمیشد احتمال داشت پول بیشتری از دست میدادیم برای سرمایه گذاری در یه کاری ،پس خدایا شکرت …

      ۴_  وفاداری خداوند در بسیاری از لحظات زندگیم مشخص است .همیشه خدا بهم لطف کرده ، من نسبت به شخصی بسیار بدبین بودم اصلا از دیدنش ، از اسمش از هر چیزی که بهش ربط داشت حالم بد میشد ،یه بار در شب های قدر ،هر شب دعا میکردم که خدایا اگر اون فرد گناهکار نیست یا خلاصه اینجوری بهتره و به صلاحه ، حس من ، دید من رو نسبت به اون فرد تغییر بده ،این شد که واقعا عوض شدم،الان خیلی راحت باهاش در ارتباطم و اصلا اذیت نمیشم و خداوند اون نفرت رو از درونم پاک کرد و درخواستم رو پاسخ داد .

      {خیلی وقتها شده در دوران مریضی نزدیکانم دعا کردم و از ته دل براشون شفا خواستم و خدای مهربانم به درخواستم پاسخ مثبت داده .}

      ۵_  بعضی مواقع برای داشتن یه چیزی خیلی تلاش کردم ولی نرسیدم چون مسیرم اشتباه بوده ، مثلا همین لاغرشدن ،چون قبلا تنها تلاش جسمی بود ، نتیجه نمیداد ،اتفاقا چند وقت بود خیلی به عمل معده فکر می کردم و میگفتم جالبه آدم خیلی سریع لاغر میشه اما خدا بهم نشون داد نگرشم اشتباهه ،بعد ۱۰سال یکی از شاگردهای باشگاهم اومد سر راهم و کلی بد گفت در مورد عمل ، گفت که اول ۳۰کیلو کم کرد در طی ۲یا ۳سال ،بعد آروم آروم دوباره شروع شد چاقیش و الان در دو سال اخیر کل وزنش برگشته ،بهم بیشتر اثبات شد که تنها راه لاغری ،لاغری با ذهنه .

      به نظر من رسیدن من به بعضی خواسته هام خیلی به ایمان  قلبی من به خداوند در اون مورد ربط داره ، هر چه راحتتر درخواست کردم و باورم بیشتر بوده که خداوند اجابت میکنه ، پاسخ رو دریافت کردم و بهش رسیدم ،اما در مواردی که به نفعم نبوده یا یه جورایی خودم از درخواستم ترسیدم و عمیق دعا نکردم ، پاسخی نداده خداوند ،مثل وام گرفتن ،تقریبا ۲سال پیش ما برای یه کاری درخواست وام دادیم ، اصلا عجیب بود هر کاری میکردیم جور نمیشد ، یه مشکلی ایجاد میشد و قشنگ حس میکردیم خداوند دوست نداره اون وام در اون زمان که افکار ما صحیح نیست بدست بیاد و در آخر بعد چند ماه بیخیالش شدیم و خیلی به آرامش رسیدیم چون واقعا اذیت میشدیم با این جریاناتش ،اصلا زندگیمون رو تقسیم کرده بودیم به دو بخش ، قبل گرفتن وام و جریاناتش و بعد اون :))

      خلاصه خدایا شکرت برای نعمت هات.

      «استاد گرامیم سپاسگذارم »

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1402/11/17 00:15
      مدت عضویت: 1389 روز
      امتیاز کاربر: 6312 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 939 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند:  گام سوم : وفادار بودن خداوند 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من ایمان دارم که خداوند به وعده خود عمل میکند فقط من باید در میسر باشم صبر و تحمل داشته باشم ، شکر گزار و از زندگیم راضی باشیم و در سمت رسیدن به اهدافم در حرکت باشم 

      قبلاً فکر می‌کردم که اگه خواسته و یا آرزویی دارم باید با حالت گریه و زاری و التماس از خداوند طلب کنم و اگر خداوند خودش صلاح بدونه خواسته و آرزوی منو برآورده می‌کنه و اگرم صلاح ندونه خب دیگه من نباید اعتراضی داشته باشم چون حتماً حکمت خداوند در این بوده که من به اون خواسته و آرزوم نرسم و همچنین بسیار شنیده بودم که ما چون گناه کار هستیم  پس خودمون صلاحیت نداریم که مستقیم و بدون واسطه چیزی رو از خداوند بخواییم و باید امامان و پیامبران و معصومین را واسطه قرار بدیم تا به احترام اونا خداوند خواسته مونو برآورده کنه و خداوند هرچه دیرتر خواسته کسی و برآورده کنه یعنی اون شخص و بیشتر دوست داره و در نزد خداوند عزیزتره و خداوند برای اینکه صدای اون شخص و بیشتر بشنوه دیرتر جواب میده تا اون شخص بیشتر در خونه خدارو بزنه و بیشتر خداوند و صدا بزنه  و بسیار شنیده بودم که انسان باید در زندگی به کم قانع باشه پس فکر میکردم که اصلاً کار درستی نیست که آدم زیاده خواه باشه و انسانی خوب و محترمه که به کم قانع و راضی باشه به خاطر همین هیچ وقت به خودم اجازه نمی‌دادم که از خداوند چیزهای زیادی بخوام چون یاد گرفته بودم که تو این دنیا هرکسی بیشتر سختی بکشه و در شرایط سخت تری  زندگی کنه خداوند بیشتر دوسش داره و در عوض اون دنیا جایگاه اش میشه بهشت و هر کس در این دنیا در شرایط بهتری باشه و در ناز و نعمت زندگی کنه خداوند چون دوسش نداره در این دنیا به حال خودش رهاش کرده و اون دنیا جایگاه اش میشه دوزخ و آتش جهنم 

      ولی در این مسیر یاد گرفتم که اگه من میخوام از زندگی و زنده بودنم لذت ببرم باید شاد باشم و برای شاد بودن باید از طعم نعمت های خوب خداوند در این دنیا بچشم و هر چه از نعمت های بیشتری برخوردار شوم خوشحالم تر و شکر گزارتر میشم و در صف دریافت معجزات الهی بیشتری قرار میگیرم و بسیار ، بسیار خوشحالم که خداوند از من بیشتر میخواهد که من در این دنیا شاد باشم و  به همه خواسته ها و آرزوهام برسم و ایمان دارم که خداوند به عهد و پیمانش وفاداره ، اصلا پادشاه و صاحب تموم این دنیا خداست و خواسته های من دربرابر دارایی خداوند هیچ و ناچیزه و اگه من یک قدم به سمت خواسته ام بر دارم خداوند صدها قدم برای من بر می داره 

       چیزهایی که من در این مسیر میخونم و می‌شنوم برای ذهنم خیلی تازگی داره و جایگزین کردن این آموزش ها و  پذیرش اونا  یکمی براش سخته انگار ذهنم نمی‌خواد آموزشهای قبلی شو به راحتی رها کنه  درست مثل آموزشهای جدید لاغری که پذیرش شون برای ذهنم سخته مثل ژنتیکی و ارثی  نبودن چاقی همین یک فرمول کلی برای من زمان برد تا ذهنم بلاخره با کلی دلیل و منطق و نمونه های بسیار زیاد در بین دوستان و آشنایان و اقوام پذیرفت و این فرمول در ذهنم شکسته شد که چاقی ارثی نیست 

      به  خاطر همین چندین بارمطالب جدید و میخونم و  فایل ها روگوش میدم و در ذهنم تجزیه و تحلیل شون میکنم و چقدر این آموزشهای جدید به جان و دلم میشینه و این خدایی که تازه دارم باهاش آشنا میشمو بیشتر  از اون خدای قبلی دوست دارم 

      احساس میکنم اون خدای قبلی رو که بهم معرفی کرده بودن خیلی ازم دور بود و فقط جای اون در ذهنم تو آسمونا اون دور دستا بود و من از روی ترس و وحشت دوست داشتم و از روی ترس نماز می‌خوندم و روزه می‌گرفتم و به خاطر ترس از عذاب دوزخ سعی میکردم که بنده خوبی باشم

      ولی خدایی که تازه دارم می‌شناسمش بهم خیلی نزدیکه اصلا تو قلبمه همیشه در دسترسه اصلا بعضی مواقع دستمو میزارم روی قلبم و باهاش حرف میزنم و حس میکنم که اونم باهام حرف میزنم و جواب مو میده حس میکنم که بی قید و بند عاشقمه و میخواد که من شاد و خوشبخت باشم و میخواد که من تا زمانی که من مهمان و مسافر این دنیا هستم باید مثل مهمان و مسافر بهم خوش بگذره و من عاشق این خدا هستم و عاشقانه میپرستمش به خاطر خودش نه از روی ترس 

      الان دیگه خجالت نمی‌کشم که خواسته و آرزوهای زیادی داشته باشم

       خودمو لایق برخوردار بودن ازتمام نعمت های خوب الهی می‌دونم و ایمان دارم که خداوند همه این امکانات و آفریده تا من لذت بیشتری از مدت زمان زنده بودنم در این دنیا ببرم 

      پس مستقیم و بدون واسطه با خدای خودم راز و نیاز میکنم و خواسته و آرزوهام و فقط و فقط از خودش میخوام و هیچ امیدی به احدی غیر خودش ندارم و تنها توکل و امیدم به خداست

      من ایمان دارم که خداوند هوامو داره و خودش مسیر و در جهت هموار کردن خواسته های من صاف و هموار میکنه

      خدا خودش گفته ای بنده من تو بخواه تا من اجابت کنم پس دیگه من چه غصه ای دارم 

      وقتی خداوند خودش در قرآن گفته که به عهد و پیمان خود پایند باشید پس صد در صد خودش به عهد و پیمانش وفادارترینه 

      من امیدم به خداست و ایمان دارم که خداوند امیدمو نام امید نمیکنه

      خدایا ممنونم که منو در مسیر درک این آگاهی های ناب قرار دادی 

      پس خودت در این مسیر کمکم کن 

      ممنون استاد از زحمات بیدریغ تون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار نرگس خندان ( ۵۲ ساله)
      1402/11/16 22:33
      مدت عضویت: 1739 روز
      امتیاز کاربر: 21230 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,710 کلمه

      به نام خدای وفا دار

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوب معنوی

      قدم دوم : وفا داری خداوند

      من سالهاست که قرآن میخوندم قبلا مدام کلاس قرآن میرفتم تا بتونم قرآن را به شکل تلفظ صحیح عربی بخونم چون زیاد تو جلسات مذهبی شنیده بودم اگه میخای بری بهشت باید حتما قرآن را عربی با تلفظ درست خوب بلد باشی ، منم کلاسهای مختلف قرآن را شرکت کردم و هر جا ختم قرآن بود میرفتم که هم ثواب ببرم هم تو خوندن خیلی خوب بشم در حدی بود که قرآن را مثل کتاب فارسی براحتی و خیلی آسون با تلفظ صحیح میخوندم ولی هیچ وقت به معنی فارسی توجه نمی‌کردم ، بعد از اینکه با قانون جذب آشنا شدم و خدا را به شکل دیگه ای جدای از مذهب شناختم دوباره شروع کردم به قرآن خوندن چون از خوندنش خیلی لذت می‌بردم و تا حدودی معنی اصلی کلمات عربی را می‌فهمیدم و به معنی فارسی هم توجه میکردم ، دیدم خداوند خیلی از وفا داری و وفای به عهد صحبت کرده اما درکش نمی‌کردم وقتی مطلب قدم دو را چندبار خوندم و فکر کردم دیدم خیلی جاها تو زندگیم خدا واقعا به عهدش وفا کرده و من حالا فقط باید این وفاداری را باور کنم 

      من باید باور کنم که خدا تمام آرزوهای منو به محض اینکه درخواست کردم برآورده کرده ، پس چرا من به یه سری از آرزوهام نرسیده بودم ، چون باور نداشتم ، چون از بچگی شنیده بودم نباید زیاد از خدا چیزهای مادی بخای ، نباید اینقدر طمع کار باشی و دنبال مال دنیا باشی ، نباید دنیا پرست باشی ، خدا خوشش نمیاد  به فکر آخرتت باش ، ساده زندگی کن و هر چی داری بیشتر به دیگران ببخش ، من از این خدا فقط چیزهای کوچیک و ساده برای گذران زندگی درخواست میکردم و می ترسیدم بیشتر بخام حتی می ترسیدم آرزوی بزرگ داشته باشم چون فکر میکردم از خدا دور میشم و عاقبتم به جهنم ختم میشه ( خدایا شکرت بابت این آگاهیها ) الان میتونم براحتی درخواست‌های زیادی از خدا داشته باشم .

      ( من به وفاداری خدا ایمان دارم  )

      خداوند وعده داده من دعای درخواست کننده را اجابت میکنم ، نگفته چه دعایی ، نگفته چه شخصی با چه ویژگی‌هایی ، نگفته درخواست کوچیک یا بزرگ ، یا اگه زن باشه یا مرد باشه  برای خدا فرقی نمیکنه ما چه درخواستی داشته باشیم یا تو چه شرایطی هستیم ، اون پاسخ میده و حتما اجابت می‌کنه ، خودش وعده داده ، ویژگی خداوند ( وفای به عهد ) پس من باور میکنم ، چون همه‌ی خواسته ها و آرزوهای ما برای خداوند ارزشمنده و در یک سطح هستن حتی برای خدا مهم نیست درخواست‌های ما مفیده یا مضر ، انسانها را نجات میده یا اونها را می‌کشه ، خدا فقط پاسخ میده .

      وقتی که دچار مشکلی میشیم دوست داریم زود برطرف بشه پس درخواست میکنم که زودتر از اون شرایط خلاص بشیم مثلاً اگه بیماریم دوست داریم به سلامتی برسیم یا اگه بدهکاریم میخایم پول داشته باشیم و بدهی را زود پرداخت کنیم و یا حتی اگه بخایم یه چیز بهتر داشته باشیم مثل ماشین بهتر یا خونه بهتر یا اندام لاغر و غیره ، کلا ما همیشه در حال درخواست کردن هستیم چه آگاهانه چه ناآگاهانه ، خدا هم همیشه پاسخ میده ولی ما باور نداشتیم ، اما حالا باور دارم که میتونم بدون احساس گناه و شرمندگی ، هزاران درخواست از خدا داشته باشم و چون اجابت می‌کنه پس من با اشتیاق منتظر دریافت هستم و هر روزم را به شوق اینکه آرزوم برآورده شده را شروع میکنم و با شادی و احساس خوب زندگی میکنم چون خداوند مسئول کاشتن بذر امیدواری در قلبهای ماست

      ( من به وفاداری خدا ایمان دارم  )

      نومیدی از تحقق خواسته ها

      ما حق داریم هر خواسته ای از خدا داشته باشیم ، خداوند هم همه را اجابت می‌کنه ولی زمان بندی خدا با زمان بندی ما انسانها فرق داره یا شکل برآورده کردن آروزها به اون مدلی که ما میخایم نیست ، چون خدا عجله ای کار نمیکنه ، خدا که انسان نیست ، یک سیستم که با قوانین مخصوص خودش کار می‌کنه ، تو این موقع ذهن منفی باف ما مشغول میشه و ما را نگران و ناامید می‌کنه که خدا آرزوی منو برآورده نکرده ، هواسش به من نیست یا اینکه من بنده ی گناهکاری هستم و خدا به من توجهی نداره ، یا اینکه من لیاقتشو ندارم ، بعد دلسرد و ناامید میشیم و دیگه شوق و اشتیاقی نداریم و ایمانمونو از دست می‌دیم و میگیم خدا به وعده ش عمل نکرد ، دست از تلاش برمی‌داریم و از دنبال کردن آرزومون دلزده و ناامید میشیم ، در این حالت باید هم چنان ایمان داشته باشیم ، توکل کنیم ، ناامید نشیم اگه ما چیزی نمی‌بینیم دلیل بر این نیست که خدا کاری انجام نداده ، مثل بذری که توی خاکه و ما نمی‌بینیم اون زیر چه اتفاقی میوفته ولی بعد از مدتی میبینیم که سبز شده و از خاک بیرون اومده ، باید وفا داری خدا را باور کنیم و با اشتیاق منتظر برآوردن آرزومون باشیم باید این فاصله زمانی را با صبر و امید سپری کنیم و مطمئن باشیم که حتما برای ما خیره و خداوند میخاد چیزی فراتر از انتظار مون بهمون بده نباید به وعده ی خدا شک کنیم چون هیچ غیر ممکنی برای خدا وجود نداره ، ما باید سهم خودمونو انجام بدیم ، انگیزه داشته باشیم و کارهای لازم را برای رسیدن به خواسته هامون انجام بدیم ، نباید از رحمت خدا ناامید بشیم و در زمره ی کافران قرار بگیریم ، خداوند همیشه یاری رسان ماست و همیشه هدایت و حمایت مون می‌کنه ، ناامیدی فقط فقط کار شیطانه .

      (( من به معجزات الهی ایمان دارم _____ من به وفاداری خداوند ایمان دارم _____ من به خدا توکل میکنم ____ خداوند به من امنیت و آرامش میده ))

      سوال

      ۱_نگرش شما درباره درخواست کردن چه بوده آیا خود را لایق درخواست کردن از خداوند میدانستید ؟

      من در گذشته نگاه انسانی به خدا داشتم و سعی میکردم با عبادتهای مختلف اونو از خودم راضی کنم تا شاید یکی از خواسته های منو برآورده کنه  و چون خودم را انسان گناهکاری میدونستم به دلیل خوب انجام ندادن واجبات و مستحبات ، خودمو لایق درخواست کردن از خداوند نمی‌دونستم و چون می‌ترسیدم که دنیاپرست بشم و برم جهنم پس سعی میکردم درخواست‌های خیلی کم و کوچیکی از خدا داشته باشم و بیشتر چیزهایی که دارم را ببخشم ، اما حالا نگرشم تغییر کرده چون فهمیدم که خدا انسان نیست و سیتمیه که کارش اجابت کردن درخواسته و براش هم هیچ فرقی نداره که درخواست چیه یا کیه ، پس بهش اعتماد میکنم و بینهایت درخواست میکنم چون اون بینهایته و وفاداره .

      ( من به وفا داری خدا ایمان دارم )

      ۲_مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده که خداوند فراتر از انتظار عمل کرده که مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است ؟

      من یه مبلغ بزرگی به مادرم بدهکار بودم ، تصمیم گرفتم زود این بدهی را بدم تنها فکری که داشتم سرویس طلامو بفروشم ، برای من بدهی دادن مهمتر از طلا داشتن بود ، گفتم خدایا میسپارم به تو میخام طلای من به مبلغی فروش بره که هم بدهیمو بدم هم دو سه تومن هم پول برام بمونه وقتی رفتیم طلافروشی و طلای منو قیمت کرد از مبلغی که شنیدم تعجب کردم باورم نمیشد که قیمتش اینقدر بالا باشه من تونستم با اون قیمت هم بدهیمو بدم هم یه سرویس کوچیکتر بردارم هم دقیقا حدود ۳ تومن پول برام باقی موند و من تا دو سه روز همه ش خدا را شکر میکردم و میگفتم خدایا تو فراتر از انتظار من عمل کردی 

      ۳_ مثالهایی از وفا دار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید و بنویسید ؟

      من خونه مو فروخته بودم و یک ملک نیمه کاره خریده بودم و باید خونه را تحویل میدادیم و میخاستیم یکسال بریم اجاره نشینی ، من اصلا دنبال خونه نگشتم و سپردم به خدا ، گفتم خونه باید با پای خودش بیاد همون مدلی که دوست دارم و تو همین محله که نزدیک باشگاهم باشه ، اینو صبح به خدا گفتم و رفتم باشگاه ظهر که اومدم املاکی سر خیابونمون زنگ زد و گفت همین حالا یک خونه سر کوچه میخاد خالی کنه صاحبش یکساعت پیش اومد گفت براش مستاجر پیدا کنیم من بعد از باشگاه رفتم خونه را دیدم همون مدلی که میخاستم و سر کوچه اصلی با ویو پارک و نور بسیار زیاد ، عصر هم قردادشو نوشتیم و چند روز بعدش هم اسباب کشی کردم خیلی ساده و راحت و این اتفاق فقط کار خدا بود که با این سرعت برای من خونه پیدا کرد ، من که دنبال خونه هم نرفتم ، این مثال ایمان منو به وفا داری خداوند  محکم‌تر می‌کنه

       ( من به وفا داری خداوند ایمان دارم )

      ۴_مثالهایی پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهیهای این قسمت برای شما واضح شد که چرا به خواسته ی خود رسیدید در حالیکه از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به آرزوهایی نرسیدید که رسیدن به تقریبا در دسترس بود ؟

      لاغری با ذهن واقعا از نظر خودم و دیگران محال بود ، خیلی چیزها را قبول داشتم که میشد با ذهن انجام داد و بهش رسید ولی لاغر شدن با ذهن را غیر ممکن میدونستم چون تجربه های گذشته ام نشان میداد که برای لاغر شدن نباید خورد ، خوردن خیلی چیزها ممنوعه و اگه میخای لاغر بشی باید تا آخر عمرت حالت رژیم داشته باشی و ورزش سخت انجام بدی ، میگفتم مگه میشه فکر کرد و لاغر شد  ولی همیشه میگفتم بلاخره علم پیشرفت می‌کنه و یه دارو یا دستگاهی اختراع میشه که منو براحتی با خوردن لاغر کنه و هیچ وقت ناامید نشدم ، از اونجا هم که خدا اشتیاق منو دید هدایتم کرد به سایت تناسب فکری ، من سه ساله که ساکن این سرزمین هستم و نتیجه ی خیلی خوبی گرفتم ، لاغری شدن با خوردن به راحتی و آسونی  ، اما در مورد خواسته های که ساده تر بودن و بهشون نرسیدم دیدم من در مورد اونا نتونستم اعتماد کنم به خدا ، شدیداً احساس نیاز داشتم و بهشون چسبیده بودم و خیلی عجله میکردم و میخاستم تو زمان خاصی بهشون برسم ، حال و احساسم خوب نبود ، اضطراب و استرس داشتم ، رها نبودم برای همین بهشون نرسیدم ، خداوند راه رسیدن به خواسته ها را همیشه در آرامش بهمون میگه  ( خدایا شکرت بابت این آگاهی )

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maryam
      1402/11/16 21:04
      مدت عضویت: 1890 روز
      امتیاز کاربر: 1710 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,057 کلمه

      به نام خداوند دل های پاک 

      که نامش بود در دلت تابناک 

      به نام کسی که تو را آفرید 

      سر آغاز عشقست و نور امید

      سلام عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و دوستان همراه عزیز در این مسیر پر پر از معجزه و شگفتی 

      ۱. با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

      من از دریافت این آگاهی خیلی خوشحالم چون یکسری ابهامات ذهنی که از زمان کودکی تا به امروز داشتم رو حل کرد 

      چون همیشه با خودم فکر می کردم چرا خدا جوابمو نمیده یا هر چی ازش بعضی چیزا رو می خوام انگار صدامو نمی شنوه ! 

      با خوندن این مطالب متوجه شدم هیچ کدوم این حرفایی که از بچه گی باور کرده بودم درست نیست 

      خدای من به عهد خودش وفا می کنه و 

         (من به وفاداری خداوند ایمان دارم)

      خدا همیشه به ما نزدیکه و هیچ چیزی نمی تونه باعث دوری ما از خدا بشه 

      برای خدا فرقی نمی کنه که خواسته و آرزوی ما منفی باشه یا مثبت 

      به نفع ما باشه یا ضرر ما 

      منطقی باشه یا غیر منطقی

      درست باشه یا غلط 

      خوب باشه یا بد 

      مرد باشیم یا زن 

      بچه باشیم یا بزرگسال

      بزرگ باشه یا کوچک 

      کم باشه یا زیاد 

      تعداد خواسته ها و آرزوهامون محدودیتی نداره 

      برای خدا فرقی نمی کنه ما ازش یه آپارتمان ۵۰ متری تو منطقه پایین شهر یک شهر کوچک بخوایم یا یه قصر چند هزار متری تو منطقه بالاشهر یک شهر بزرگ ! 

      ولی برای پله اول باید سعی کنیم خواسته مون برای خودمون منطقی و دست یافتنی باشه و زیاد دور از ذهن و دست نیافتنی نباشه 

      از مطالب این جلسه اینطور برداشت کردم که هر چقدر بیشتر و بزرگتر از خدا بخوایم برد کردیم و خدا برای ما هیچ گونه تعداد آرزو و محدودیت خاصی نگذاشته 

      درک کردم که خدا به اندازه ی تمام انسانها نعمت روی زمین گذاشته و هیچ انسانی بعدا نمی تونه از خدا گله و شکایت کنه که چرا از نعمتها محروم بوده چون خودش نخواسته 

      خدا گفته خواسته ی انسانها رو اجابت می کنه و اگر کسی از خدا چیزی بخواد بهش میده ولی اگر انسانی از خدا نخواد خدا رهاش می کنه و اینجا خود اون شخص ضرر کرده که از خدا خواسته ای نداشته وگرنه خدا بین بنده هاش هیچ گونه فرقی نگذاشته 

      حتی خواسته های نادرست و ناپسند رو اجابت می کنه یعنی اگر آرزوی شخصی یک اسلحه باشه که بتونه باهاش مردم زیادی رو قتل و عام کنه خدا اجابت می کنه !  

      گاهی اوقات هنوز زمان براورده شدن یک آرزو یا خواسته نرسیده و خدا بهتر می دونه که چه زمانی اون آرزو به شما داده بشه براتون بهتره اما برخی اگر کمی زمان رسیدن به خواسته یا آرزوشون به تعویق بیفته از رحمت خداوند نا امید میشن و شیطان بهشون غلبه می کنه و انواع فکرهای نا امید کننده بهشون نفوذ می کنه 

      خداوند هیچوقت به بنده هاش صدمه ای نمیزنه ولی اکثر افراد وقتی دارن به سزای اعمال خودشون می رسند فکر می کنن عذاب الهی بهشون نازل شده ! 

      خداوند همیشه یار و یاور و حامی بنده هاشه و اگر آسیبی بهشون میرسه از اعمال خودشونه نه عذاب الهی که از سمت خدا بهشون رسیده باشه 

      باید چند تا نکته رو همیشه با خودمون تکرار کنیم و به خودمون یادآوری کنیم 

      *چه کسی میتونه به جز خدا به من کم کنه ؟

      *من به معجزات الهی ایمان دارم.

      *من به وفاداری خدا ایمان دارم.

      *من مطمئنم که خدا منو نا امید نمی کنه.

      *من به زمان بندی خدا برای رسیدن به خواسته هام ایمان دارم.

      *خواسته های من هر چقدر از نظر من بزرگ باشند برای خدا بسیار ناچیزند.

      *تمام آرزوهای من جزء بسیار کوچکی از این جهان هستند.

      *تحقق آرزوهای من در برابر بزرگی و عظمت و توانایی خدا خیلی ناچیزند. 

      *اگر ما همیشه به خدا توکل کنیم و به وفاداری خدا ایمان قلبی داشته باشیم خدا تمام غیر ممکن ها رو برای ما ممکن می کنه و همیشه راهی جلوی پای ما قرار میده که مشکلمون خیلی راحت حل بشه. 

      *خدا همیشه برای هر مسئله در زندگی ما راه حل مناسب داره.

      *خدا از عقل و آگاهی خودش در وجود من قرار داده تا بتونم بهترین تصمیم رو برای حل مسائل زندگی بگیرم.

      *خدا از آرامش بی نهایت خودش در وجود من قرار داده تا در برخورد با مسائل و مشکلات زندگی آرامش داشته باشم.

      *شجاعت توکل به خدا رو در تمام مسیر زندگی داشته باشید و همه چی رو به خودش بسپارید.

      *نگرانی و اضطراب این رو نداشته باشید که به آرزوهاتون می رسید یا نه 

      همیشه یادتون باشه تا خدا نخواد برگ از درخت نمیفته خدا همه موجودات هستی رو تحت کنترل خودش داره و به عهدش وفا می کنه پس

      به وفاداری خداوند ایمان داشته باشید.

      خدا هرگز خلاف وعده ای که داده عمل نمی کنه

      ۲. نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است ؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید ؟ در اینباره شرح دهید.

       من خیلی راجع به خدا افکار اشتباهی داشتم و در یک خانواده و محیط فوق العاده مذهبی در شهر قم به دنیا آمدم که همش ما رو از خشم و غضب خدا می ترسوندن و مادربزرگم همیشه می گفت اگه یک تار موهات رو نا محرم ببینه تو جهنم از همون یه تار مو آویزونت می کنن 

      یا می گفت وقتی می خوای با مرد نا محرم حرف بزنی باید صداتو کلفت کنی و دو تا آلوچه بندازی گوشه لپت که صدات نازک نباشه !

      با خودم فکر می کردم صدام بالا نمیره چون اون زمان نگاهم به خداوند فرق داشت و فکر می کردم خدا بیشتر توی آسمون هاست و از همونجا همه ی ما رو زیر نظر داره ! 

      و وقتی دعایی می کردم که مستجاب نمیشد به خودم می گفتم حتماً من گناهکارم که خدا دعام رو مستجاب نمی کنه پس باید دست به دامن ۱۴ معصوم و واسطه های بی گناه با آبرو بشم که وساطت منو پیش خدا بکنن چون فکر می کردم چون من گناهکارم دعام بالا نمیره ولی اونا پیش خدا آبرو دارن و وقتی از خدا بخوان خدا روشون رو زمین نمیندازه !

      تازه فکر می کردم اونا خودشونم به خاطر آبرویی که پیش خدا دارن به عنوان پاداش قدرت اینو دارن که حاجت بنده های خدا رو بدن دارن مخصوصاً اونایی که نسبت بهشون ارادت بیشتری دارن !

      ولی حالا فهمیدم که چقدر تفکرم نسبت به خدا و چهارده معصوم و پیامبرا اشتباه بوده حالا فهمیدم که اگر من توبه کنم خدا منو می بخشه و نیازی به واسطه نیست 

      حالا دیگه می دونم برای حرف زدن با خدا نیازی نیست زمان و مکان خاصی باشه مثلاً من قبلاً فکر می کردم اگه می خوام دعام حتماً بالا بره و اجابت بشه باید روز عرفه و شبای قدر با همه ی نیرو و توانم زار بزنم تا اول خدا منو ببخشه و از گناهایی که در طول سال کردم پاک بشم 

      بلکه بعد خدا صدای منو بشنوه و دعای من توسط ملائکه مهر و امضا بشه و خدا رو یک کارفرما می دیدم که اون نامه هایی که ملائکه امضا کردن رو یکی یکی می بینه و اگر تا اون زمان پاک مونده باشیم و گناه جدیدی نکرده بودیم که اون امضای ملائکه خط بخوره خدا هم تایید می کنه و تاریخ میزنه که حاجت این بنده رو در فلان تاریخ بدید البته اگر خودش با گناهاش باعث خط زدنش نشه ! 

      همیشه نا امید بودم و خودم رو به خاطر کوچکترین اشتباهاتم سرزنش می کردم و می گفتم بفرما تو اون روز دوباره حواست نبود داشتی یه ترانه ی قدیمی اونور آبی رو زمزمه می کردی بعد توقع داری دعات خط نخوره و خدا جوابتو بده ؟

      تو دیگه چه رویی داری ! دیروز نماز صبحت قضا شد باز توقع داری خدا ببخشدت ؟

      تو اصلاً فهمیدی نماز ظهرت رو چطوری خوندی ؟ یا همش حواست به همه جا بود الا نمازت ؟ اصلاً نمازت بالا نرفته بدبخت خورده به کمرت ! یا به قول مامانم نماز تو قبول نیست فقط داری عین کلاغ نوک به زمین می زنی ! 

      به خودم می گفتم خودت فهمیدی چی خوندی که توقع داری خدا فهمیده باشه ؟

       چند تا جمله رو حفظ کردی بلغور کردی چهارتا دولا راست شدی و نوک به زمین زدی خیال کردی شق القمر کردی ! 

      بشین تا خدا حاجتتو بده 

      بعداً که بزرگتر شدم همش می رفتم به مجالس روضه که یک خانم سخنران استاد دانشگاه بود که توی دانشگاه درس الهیات تدریس می کرد و از حرفاش خیلی خوشم اومد 

      گفت خدا به بنده هاش از مادر مهربانتره ولی اگه حاجتی داشتید و خدا بهتون نداد چند حالت داره 

      یا صداتونو خیلی دوست داره و می خواد بیشتر صداتونو بشنوه برای همین می ترسه حاجتتون رو بده که دیگه باهاش حرف نزنید اتفاقاً حاجت بنده ای گناهکارشو میگه زود بدید که این بره فقط دهنش بسته بشه نمی خوام صداشو بشنوم !!!

      یا اینکه شما یه حاجتی دارید که به صلاحتون نیست و برآورده شدنش به ضررتون تموم میشه 

      یا خدا می خواد به جاش چندین برابرشو اون دنیا بهتون بده و …

      ۳. مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید. 

      من زمانی که مجرد بودم هرگز فکر نمی کردم همسری به این خوبی نصیبم بشه و چون اکثر مردهای فامیل و اطرافیان خودم رو دیده بودم تفکر خوبی راجع به ازدواج نداشتم ولی همش دعا می کردم همسر من با همه مردهایی که توی زندگیم دیدم فرق داشته باشه 

      حامی من باشه ، دوستم داشته باشه و تمام کمبودهایی که توی زندگیم داشتم رو جبران کنه 

      واقعاً همسری که خدا به من داد شد الگوی تمام مردهای فامیل طوری که تمام زنهای فامیل دوست داشتن همسرشون مثل همسر من باشه و مرتب از گوشه و کنار به گوشمون می رسید 

      زمانی که ما ازدواج کردیم همسرم ۱۹ سالش بود اما به لحاظ عقلی خیلی بیشتر از سنش نشان میداد و به هیچ کس اجازه دخالت در زندگیمون رو نمی داد 

      و همیشه خودش در زندگی تصمیم گیرنده بود و حرف اول و آخر رو خودش میزد 

      همسر من کاملاً خودساخته بود و از بچه گی روی پای خودش ایستاده بود و کار کرده بود ، من از خدا خواسته بودم همسرم دوستم داشته باشه اما عشق و احترام بین من و همسرم در بین دوستان و فامیل و اطرافیانمون مثال زدنی شد 

      همیشه مثل کوه پشتم بود و به هیچ کس اجازه نمیداد بهم زور بگه 

      همیشه از خودش گذشت تا من و فرزندانم در رفاه و آسایش کامل باشیم 

      هر چی که توی کودکی برام حسرت بود برام فراهم کرد 

      و تا به امروز که ۱۸ سال از زندگی مشترکمون می گذره هیچ وقت قهر و دعوامون به بیش از یک روز نکشیده و هیچ وقت دعوامون به بیرون از خونه کشیده نشدو …

      قبلاً برای رشته ام که طراحی و دوخت بود گفتم من فقط از خدا خواستم که کمکم کنه توی درسام موفق بشم و خودم رو ثابت کنم اما خدا کاری کرد که نه تنها توی کاپشن دوزی توی کل کشور اول شدم بلکه باعث افتخار بابام و مدرسه و حتی استانمون شدم

      زمانی که کرونا شیوع پیدا کرد مغازه و کسب و کار همسر من مدتها کاملاً تعطیل شد چون همسرم مغازه استریو ظروف کرایه داره و کارش کلاً مربوط به جشنها و مراسمات و کلاً تجمعات بود که دیگه برگزاری کل مراسمات تعطیل شده بود و همسر من در طول این مدت خیلی به مشکل برخورد و تمام چک ها و قسط هاش و اجاره مغازه و انبار و … روی هم جمع شده بود و نمی تونست پرداخت کنه 

      در اون زمان من و دو دختر بزرگترم شروع کردیم به شکر گزاری به این نیت که همسرم بتونه اجاره های عقب افتاده و قسط و چکهاش رو پاس کنه و از خدا خواستم کمک کنه که همسرم دیگه بابت این قسط و چکها حرص و جوش نخوره اما خدا برای ما فراتر از اینها رو رقم زد و با اینکه کاسبی کاملاً خوابیده بوچند تا قرارداد پر سود بست و به طرز معجزه آسایی از کسانی که خیلی وقت بود پول طلب داشت و حتی با زور هم نتوانسته بود طلبش رو زنده کنه خودشون پول رو با سود این مدت واریز کرده بودند و از همسرم معذرت خواهی کرده بودن حلالیت طلبیده بودندو این امر باعث شد نه تنها همسرم تمام طلب های عقب افتاده رو بده بلکه کلی وسیله گرون که لازم داشتیم مثل یخچال ساید بای ساید و ماشین لباسشویی بوش و تلویزیون بزرگتر و بهتر با میزش و چندین لوازم برقی عالی دیگه هم به صورت نقد خریدیم

      بعد از اون دوباره یک دوره دیگه شکرگزاری انجام دادم و کلی طلا خریدم طلاهایی که در اون زمان واقعاً مثل معجزه بود 

      بعد از اونم دوباره طلاها رو فروختیم و در یکی از روستاهای نزدیک شهرمون یک زمین ۱۷۹ متری خریدیم و ساختیم و زیباتر و بهتر از تصورم شد 

      ۴. مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید

      مثالهایی که در جواب سوال قبل و گام قبلی زدم همه نشانه وفاداری خدا بود 

      موارد دیگه ای هم هست مثل اینکه من از بچه گی صدای خوبی داشتم و حتی می تونستم صدای بعضی از خواننده های زن رو تقلید کنم و مثل خودشون بخونم و تا زمانی که راهنمایی بودم بابام هی ازم می خواست جلوی فامیل بخونم که استعدادمو نشونشون بده و گاهی بچه ها زنگهای تفریح یا بیکاری دورم جمع می شدن و من براشون ترانه های درخواستی اجرا می کردم

      ولی از اینکار احساس گناه می کردم و عذاب وجدان داشتم و فکر می کردم عقوبت سنگینی در انتظارمه و هر چند وقت یکبار توبه می کردم و به خودم و خدا قول می دادم دیگه ترانه های اونور آبی گوش ندم و نخونم اما بعد مدتی گاهی دوستام هی اصرار می کردند و خودمم دوست داشتم به خاطر صدام مورد تحسین و توجه قرار بگیرم 

      و چون خیلی تنها بودم و راه دیگه ای برای جلب توجه بلد نبودم این کارو می کردم که دوستان بیشتری پیدا کنم 

      تا اینکه یک روز که مثل همیشه داشتم برای بچه ها می خوندم دبیر دینی و قرآنمون که اصلیت پدرش آمریکایی بود و مادرش ایرانی بود و همه شون مسیحی بودند و این خانم ما مسلمان شده بود و کل خانواده تردش کرده بودند 

      و به تنهایی به ایران اومده بود و زن یک جانباز ۷۰ درصد شده بو و کل داستان زندگیش رو برای ما تعریف کرده بود صدای من رو شنید و من رو برد توی اتاق مشاور مدرسه و باهام بیش از یک ساعت حرف زد و ازم خواست اینبار توبه واقعی کنم و دیگه توبه ام رو نشکنم 

      من هم قبول کردم و طبق گفته هایدبیرمون که خیلی دوستش داشتم توبه کردم و با خدا معامله کردم و از اون به بعد فقط قرآن و تواشیح و سرود و ترانه های مجاز می خوندم و من اون زمان از خدا خواستم کمکم کنه 

      و خدا واقعاً کمکم کرد و با اینکه بعضی وقتا خیلی اذیت می شدم و به خاطرش توسط بابام تنبیه می شدم ولی بازم همه تلاشم رو کردم که قولم رو و توبه ام رو نشکنم و خدا خیلی در این راه کمکم کرد 

      همه علاقه ام به خواندن رو گذاشتم روی سرود و تواشیح و قرآن بعد از اونم توی سرود و تواشیح و قرآن‌ مقام‌ آوردم 

      توی دبیرستان سرودمون توی جشنواره اول شده بود ولی فقط به خاطر آهنگش که لایت ترکی داشت دوم شدیم 

      بعداز اون خودم شدم مربی سرود و می رفتم توی مدرسه خواهرم که ۷ سال از خودم کوچکتر بود باهاشون برای جشنواره سرود تمرین می کردم که چند بار مقام آوردن و سال سوم دبیرستان اول شدند و بردنشون مشهد 

      تمام این موفقیت ها به خاطر وفاداری خدا بود من در تمام این سالها جز خدا یار و یاوری نداشتم و جز خدا از کسی چیزی در این باره نخواستم و همیشه خدا بود که کمکم می کرد.

      ۵. مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید در حالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریباً در دسترس بود. 

      سرتاسر زندگی من پر از این مثالهاست در هر مرحله از زندگیم فقط وقتی از خدا می خواستم کمکم کنه 

      خدا بهم کمک می کرد و اون کار به بهترین شکل انجام می شد 

      و خودم فکر می کنم برای بعضی از آرزوهام که بهش نرسیدم حتماً هنوز زمان رسیدن من به اون آرزو نرسیده 

      یا اونطوری که باید باور نداشتم که رسیدن به این خواسته ممکنه 

      شاید رسیدن به اون خواسته رو خیلی غیر ممکن می دونستم مثلاً من برای تناسب اندام و لاغری از همون سنین نوجوانی تا به امروز دعا کردم ولی هیچ وقت جوابی نگرفتم و علتش رو نمی دونم اما امیدوارم که در ادامه شما استاد عزیز راهنماییم کنید

      یا چندین حاجت خیلی مهم دیگه هم داشتم که بی نهایت براش دعا کردم اما جوابی نگرفتم 

      همیشه با خودم فکر می کردم شاید به خیر و صلاحم نبوده ولی الان که مطالب شما رو خوندم که گفتید حتی اگه آرزو به ضررتون باشه هم برآورده میشه فهمیدم علت این نمی تونه باشه 

      شاید من آرزوی خودم رو خیلی دست نیافتنی می دیدم و نعوذبالله قدرت خدا رو در حد آرزوی خودم بزرگ نمی دیدم ! 

      بارها فکر کردم و از خودم و خدا علتش رو پرسیدم ولی هنوز نتونستم جوابی برای این سوالا پیدا کنم 

      می دونم شناختم از خدا هنوز کافی و درست نیست ولی افرادی رو دیدم که راجع به لاغری مدتها مثل من تلاش می کردن اما نتیجه نمی گرفتن و به قول خودشون بدون اینکه کار خیلی خاصی بکنن یکدفعه متوجه شدن دارن لاغر میشن و من اینو میذارم به حساب خدا

      چون هر چی فکر کردم براش دلیل منطقی دیگه ای پیدا نکردم چون خود اون فردم نمی دونست داره چه اتفاقی براش میفته که هی داره لاغرتر میشه !

      آخه این شخصی که میگم حتی از مسائل ذهنی هم هیچ اطلاعاتی نداره وقتی بقیه ازش می پرسیدن که برای لاغری چکار کردی می گفت هیچی نه غذام کمتر شده و نه تحرکم بیشتر شده ! 

      هیچ کاری نمی کنم قبلاً خیلی تلاش می کردم تا یکم وزن کم کنم الان بدون اینکه کاری کنم همه میگن چقدر جمع و جور شدی ! فکر کنم شانس بهم رو کرده ! 

      اول فکر می کردم حتماً قبلاً خیلی به لاغری چسبیده بوده و علت لاغر نشدنش همین بوده ولی از حرفاش فهمیدم خودشم الان عجله داره فلان لباس مال فلان مراسم اندازه اش بشه !

       آخه مگه میشه تفکر یک آدم یه دفعه خود به خود عوض بشه ؟ که بگم افکارشو تغییر داده هنوزم نظرش بود که سس و نوشابه و برنج و … چاق می کنه ولی می خورد و می گفت نمی تونم جلوی خودمو بگیرم !

      خیلی دلم می خواد بیشتر بفهمم علت این چیزا رو متوجه بشم امیدوارم در ادامه جواب سوالاتمو بگیرم.

      با آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه شما عزیزان خدا نگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 546 سطح ۲: کاربر متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,323 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

      تمرین اول:

      توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

      من از فایل امروز چند نکته ی خیلی مهم برداشت کردم 

      ۱_ همیشه توی زندگی هر انسانی یه مشکلاتی به وجود میاد حالا به هر دلیلی که اون فرد حل شدن اون مشکل یا رسیدن به آسایش یا رسیدن به هرچیزی براش میشه آرزو یا خواسته حالا انسان ها برای رسیدن به خواستشون به ۳ دسته تقسیم میشن :

      دسته ی اول : خیلی عجولن و تا میبینن این روش زود جواب نمیده میرن سراغ روش دیگه ای

      دسته ی دوم : همیشه دو دلن و بلا تکلیف نمیدونن و شک دارن که آیا این روش جواب میده یانه

      و دسته ی آخر: حاضرن برای رسیدن به خواستشون دست به هرکاری بزنن و استمرار کافی رو دارن و از خدا میخوان این خیلی مهمه من توی دیدگاه قبلیم مفصل راجب از خدا خواستن توضیح دادم ولی الانم یه توضیح کوچیک میدم ، خدا انتظار داره تو از خودش بخوای مثلا یک فردی ۲۰ میلیون تومان به یک نفر بدهکاره و به هر دری میزنه تا پول جور کنه اما نمیدونه که پشت همه ی اون درهای بسته یه دری هست که همیشه به روت بازه و هر وقت که بخوای میتونی واردشی و مشکلاتت رو با صاحب  اون در درمیون بزاری و مشکلاتت رو حل کنی! اون فرد میره دستشو جلوی بنده ی خدا دراز میکنه ! خدا میگه چرا تا وقتی که من هستم به بنده ی من رو میندازی و من و از یاد میبری!؟ اگر خدا بعضی از خواسته های شما رو اجابت نمیکنه حتما درست نخواستید وگرنه خدا براش کاری نداره که چیزی که شما ازش خواستید رو بهتون بده خدا اون قصری که یک نفر توی ۵ سال میسازه رو توی ۵ ثانیه بهت میده فقط کافیه بخوای هر آدمی توی این دنیا یه سهمی داره که اون حقشه حالا یکی داره حقش و میگیره و شکرگزاره و خوشبخته یکی فقط داره نفرین ناله میکنه و بدبخته و میزاره حقش پایمال شه! خدا یه سفره ی عظیم پهن کرده از غذاهای رنگارنگ و خوش رنگ و بو و میگه بیاین هرچی میخواید بردارید اونجوری هم نیست که تموم شه و به یکی نرسه خدا جلوی تورو نگرفته که از غذاهای اون سفره نخوری و لذت نبری این خودتی که جلوی خودت و گرفتی 

      ۲_ من باید چه باورهایی نسبت به خداوند داشته باشم؟

      ۱_من به معجزات الهی باور دارم.

      ۲_من به وفاداری خداوند ایمان دارم.

      ۳_من اطمینان دارم خداوند مرا مایوس نخواهد کرد.

      ۴_من باور دارم زمان همه امور در اختیار خداوند است.

      ۵_تحقق آرزوهایم هرچقدر که از نظر من بزرگ باشند برای خداوند هیچ چیز نیستند.

      ۶_همه خواسته ها و آرزوهای من جز بسیار ریزی از این جهان هستند.

      ۷_تحقق آرزوهای من در برابر عظمت و توانمندی خداوند هیچ چیز نیست.

      ۳_ آیا خدا همیشه به من وفادار هست؟

      بله ، این ما انسان ها هستیم که گاهی اوقات خدا رو از یاد میبریم و به بنده ی خدا پناه میاریم و زمانی که از بنده ی خدا بدی میبینیم به خدا شکایت میکنیم! خدا میگه بیا پیش خودم کدوم بنده ی من بهتر از من میتونه به تو کمک کنه؟ جواب این سئوال واضحه خدا قدرت متلقه هیچ انسان و حیوان و …. از او بالاتر نیست! هیچ کس نیست و نخواهد بود درسته که انسان اشرف مخلوقاته ولی خالق این مخلوق یگانه خداییست که همیشه یار و نگهدار اوست خدا همیشه به ما انسان ها وفاداره چه توی خوشی ها چه توی ناخوشی ها خدا اینطوری هم نیست که بگه چون تو با فلان بنده ی من دعوا کردی من کمکت نمیکنم یا چون تو به من پشت کردی دیگه کمکت نمیکنم من قهرم ، برو پیش همون بنده ی من ببینم به کجا میرسی نه! این خلق و خو ی انسانیه خدا انقدر بخشنده است که حتی در مُخَیره ماهم نمیگنجه و درکش برای ما انسان ها خیلی سخته

      تمرین دوم:

       نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      من فکر میکنم من لایق رسیدن به تمام آرزوهام هستم اگر یک نفر توی دنیاهم بتونه موفق بشه پس منم میتونم اگر خود شما استاد تونستید موفق بشید و به خواسته هاتون برسید منم میتونم اگر بیلگیدس تونسته پول ترین فرد جهان بشه منم میتونم از عدالت خدا به دوره که یک استعداد رو به یک بنده بده ولی به یکی دیگه نده! خدا همه ی استعداد هارو توی وجود همه انسان ها گذاشته حالا یکی استعدادش رو کشف کرده یکی نکرده پیشنهاد میکنم کتاب نیمه ی تاریک وجود از خانم دبی فورد رو تهیه کنید و مطالعه کنید چون اینطوری حتی با رفتاهای منفی خودتون هم کنار میاید و خودتون رو به راحتی میپذیرید من زمانی که این کتاب رو مطالعه میکردم تونستم به خودم رجوع کنم و ببینم خودم چی هستم؟ بشینید فکر کنید و این چندتا سئوال رو از خودتون بپرسید :  آیا من هیچ نقصی ندارم؟ خیر هیچ انسانی بی نقص نیست . آیا من اجازه ی قضاوت دیگران رو دارم؟ خیر تنها قاضی خداست و فقط اجازه ی قضاوت با خداست . آیا من اجازه ی توهین به دیگران رو دارم؟ خیر چون من هر بدی ای به دیگران بکنم به خودم بر میگرده و به ضرر خودمه من وقتی این کتاب رو خوندم آگاهی خیلی بالایی کسب کردم راجب خودم

      و اینکه من باور دارم که هر لحظه دارم پیشرفت میکنم و در راه رسیدن به خواسته هام هستم و به زودی زود به تمام آرزوهام میرسم.

      تمرین سوم :

      مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید

      ۱_ من توی دیدگاه قبلیم گفتم که ما یخچالمون خراب شده بود و خیلی نیاز به یخچال داشتیم مادرم سالیان سال آرزوی یخچال ساید بای ساید رو داشت ولی شرایطش رو نداشتیم و توی اوج کرونا به برادر و خواهراش گفت که میخوایم یخچال ساید بای ساید بخریم خب اونا باور نمیکردن و مسخره میکردن و شوخی میکردن و اصلا باورشون نمیشد و مادرم بهشون گفت بشینید ببینید توی همین اوضاع من یخچال ساید بای ساید میخرم و ما همینطور شکرگزاری میکردیم و بالاخره یخچال ساید بای ساید دوو با بزرگترین فضا رو خریدیم و حتی خودمون هم باورمون نمیشد که تونستیم همچین یخچالی بخریم 

      تمرین چهارم

      مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.

      مثال های خیلی زیادی راجب وفاداری خداوند توی زندگیم دارم که دلم نمیخواد خیلی مسئله رو باز کنم ولی دوتا مثال میزنم

      ۱_ زمانی که مادرم امیدی به لاغری نداشت و از خداوند درخواست مسیری بهتر کرد و خداوند این مسیر رو رو به رو ی ما قرار داد

      ۲_ زمانی که بعد از رفتن دوستهام امیدی به پیدا کردن دوست جدیدی داخل مدرسه نداشتم و یه مدت تنها بودم

      تمرین پنجم ( آخر )

      مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      من درحال حاضر فقط یک مثال یادم میاد ولی فکر کنم کافی باشه:

      مادربزرگم که طبقه ی اول خونمون زندگی میکرد (الان فوت کردن) مخالف بود که ما خونه رو عوض کنیم و همیشه میگفت: من با رخت سفید اومدم توی این خونه با کفن سفیدم از این خونه بیرون میرم و روی حرفش پافشاری میکرد هرچقدر هم بقیه اصرار میکردن قبول نمیکرد ! و ما زمانی که با شکرگزاری آشنا شده بودیم و شکرگزاری میکردیم نظر مادربزرگم عوض شد تا جایی که خودش میرفت و دنبال خونه میگشت! ولی متاسفانه بنا به دلایلی خونه مون رو عوض نکردیم ما شکرگزاری رو بعد از اینکه فهمیدیم قراره خونه عوض بشه خیلی دیگه مثل قبل با دل و جون انجام نمیدادیم و به همین دلیل خرید خونه لغو شد!

      امیدوارم که یه روزی تمام مردم کره ی زمین آگاه بشن و بتونن زندگی خوبی داشته باشن با آرزوی موفقیت برای شما دوستان عزیزم خدانگهدار

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار arezooo.drp
      1402/11/16 19:10
      مدت عضویت: 1477 روز
      امتیاز کاربر: 43718 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,067 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی

      ایمان داشتن به صفات و ویژگی های خداوند میزان توکل و انتظار ما را از خداوند شکل می‌دهد نه نماز و روزه گرفتن ها و ترس هایمان که همین انجام واجبات و مستحبات خودش ترس ایجاد می‌کند که بالاخره خدا از من راضی شد یا نه و این خود یک مانع بزرگ برای تحقق خواسته های ماست.

      خداوند به عهد خود وفادار است و به خاطر همین زمانی که ما را وارد این دنیای مادی کرد یه کارت عابر بانک نداد دستمون که بگه برات لازم میشه نه کاملا مجهز به روح و جسم و ذهن وارو این دنیای مادی شدیم یعنی برای پیشرفت همین ها لازم هستند و می‌توانیم مجهز به همین سه مورد به همه چیز برسیم برای این انرژی قدرتمند درخواست کننده چه زن باشد چه مرد چه قد کوتاه باشد چه قد بلند چه سیاه چه سفید هر جوری باشی خداوند درخواست ما را اجابت می‌کند زیرا خداوند به عهد خود وفادار است.

      من قبل از اینکه خداوند را به این شکل بشناسم برای درخواست کردن ساعت مشخص یا روز مشخص تعیین میکردم بعد اول باید پاکیزه باشیم و وضو بگیریم بعد نماز بخونیم و آخر نماز بین دو تا صلوات درخواست رو از خداوند بخواهیم آخرش هم می‌گفتیم آمین ولی بعد از نماز اون ایمان نبود چون شروع میکردم به نذر کردن که دعا برآورده بشود نه خبری از آرامش بود نه ایمان در واقع من از ویژگی ها و صفات خداوند فقط این رو یاد گرفته بودم که از خدا باید ترسید!!! زیرا اگر از ما ناراحت شود دعای ما را برآورده نمی‌کند و در طول زندگی به جای شور و اشتیاق و لذت از زندگی باید ترس از خدایی را داشته باشیم که بالاخره از ما راضی شد یانه بلکه لطف اون هم شامل حال ما بشه و یک نسیم خوشبختی به زندگی مابوزد، من قبلا شب ها از ترس جهنم و بهشت حتی خواب درستی هم نداشتم و در استرس بودم و دائم در حال نماز و روزه و قرآن خواندن بودم و هیچ گونه آرامشی نداشتم و دائم در حال ذکر گفتن بودم و وقتی تصور من از خدا این چنین بود این انرژی در زندگی من معلوم بود که دیگه به شکلی در میومد هر چیزی رو که میخواستم باید زحمت میکشیدم تا بدست بیارم آخرش هم لذتی نداشت انگار خسته میشدم و از خواسته دلزده میشدم از بس در اون زحمت بود حتی در بدست آوردن خواسته ترس از دست دادنش رو داشتم که مبادا خدا از من راضی نیست و اون رو از من میگیره ولی بعد از شناخت خداوند به شکلی متفاوت از قبل آرامشی در وجودم شکل گرفت که تا مدت ها من فقط داشتم گریه میکردم که چرا خدا رو اینطور به ما معرفی کردند و زمان برد تا تونستم بپذیرم جور دیگر هم می‌شود زندگی کرد و خدا را شناخت که حتی این شناخت خدا هم باز هم می‌توان جور دیگر باشد زیرا خداوند محدودیتی ندارد و شاید ده سال دیگر نسلی دیگر خدا را جور دیگر بشناسند از ویژگی های خداوند نامحدود بودن است و این زیبایی و فراوانی در همه‌ی جنبه های زندگی را نشان می‌دهد که فکر میکنی آخر خط زندگیت هستی ولی در واقع شروع یک انقلاب بزرگ در زندگیمان هست و این یعنی ادامه دادن با ایمان به این انرژی برتر…

      من معجزات زندگی رو در زندگی خودم و دیگران دیدم وقتی دیدم که برادرم و زن برادر به آخر خط رسیدند ولی خدا در زندگی اونها معجزه کرد و بچه وارد زندگی‌شان کرد و شروع یک زندگی جدید بود و یک فصل جدید در زندگی آنها شروع شد.

      من پدرم دچار سانحه شد و آتش سوزی در محل کارشان ایجاد شد همه فرار کردند ولی پدر موند تا آتیش رو خاموش کنه و این کار انجام شد ولی خودش در یه گودال افتاد و یهو با اینکه همه فرار کردند ولی یه نفر برگشت و پدرم رو نجات داد واگر فقط یه دقیقه این کار رو انجام نمی‌داد معلوم نبود چی میشد و زنده بودن پدرم مثل یک معجزه بود.

      وفاداری به خداوند در زندگی یعنی من به این انرژی قدرتمند که نمیبینم فقط حس میکنم و صدایی خاموشی که با من صحبت می‌کند وقبلا من میگفتم حس ششم ولی الان متوجه شدم این صدای خدای مهربانی که تا الان در آسمان ها دنبالش میگشتم ولی در وجودم جریان داشت همیشه به من میگه چکار کنم و من الان بهتر این صدا رو درک میکنم که گاهی هم وقتی آرامش نداشته باشم این صدا رو نمیشنوم، من خواستم برم مسافرت شهر دیگر و داشتم وسایل رو جمع میکردم که خواستم خارج بشم یهویی یه صدایی گفت شناسنامه ها رو نبردی و من گفتم واقعا و رفتم شناسنامه ها رو برداشتم و گفتم خدایا مرسی که هوای من رو داری.

      من درس خون بودم و پشت کنکوری بوده ام و همه اطرافیان من رو مسخره میکردن که نمیتونی دانشگاه دولتی قبول بشی بیخیال شو چقدر درس میخونی ولی واقعا ایمان داشتم که قبول میشم و وفاداری به عهد خداوند در وجود من بود و درس خوندم و اعلام نتایج من با رتبه عالی در دانشگاه دولتی قبول شدم و باعث تعجب همه شد.

      من ورزشکار بودم حرفه ای و از لحاظ جسمانی قوی و سالم هستم و انتظار همه از من بود که تا ازدواج کنم بچه دار بشم ولی من در این مورد انگار خدا رو گم کرده بودم از این دکتر به اون دکتر از این عطاری به اون عطاری ولی نتیجه نمی‌داد واین همه بچه در اطراف من است ولی من نمی‌توانم باور کنم که خدا هم میتونه به من بدهد و من از این مورد ضربه خوردم که به وفاداری خداوند ایمان نداشتم.

      من به وفاداری خداوند برای اینکه شوهر کار عالی داشته باشی ایمان داشتم و اجراشده است همچنین به ماشین خوب و خرید خونه درربهترین منطقه و شاغل شدن خودم و مسیر پولسازی در زمینه شغلی که دوست دارم رو ایجاد کردم زیرا خداوند در خلق این موقعیت ها به خودم خیلی نزدیک میبینم و در زندگیم خلق شد و الان متوجه شده ام که من ایمان به خدا در خلق بچه در زندگی نداشتم و ایمان به خدا در خلق ماشین شخصی برای خودم نداشتم و ایمان به خدا در خلق شغل پولساز به خودم نداشتم یعنی خودم را لایق دریافت این نعمت ها نمی‌دانم والله برای خداوند ایجاد یک درخت با یک جنگل که تفاوتی ندارد بارش نعمت الهی همیشگی است مشکل از ظرف وجودی من است.

      من به وفاداری این انرژی برتر ایمان دارم.

      من به معجزات الهی در زندگیم باور دارم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/11/16 17:40
      مدت عضویت: 816 روز
      امتیاز کاربر: 33244 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 800 کلمه

      ب نام پروردگار عشق 

      خدای من همان پروردگاری ک در تمام زندگی مرا حمایت و هدایت کرده است.من شاید برای خواسته هایم کمتر ب خداوند توجه کردم ولی خداوند توجهش رو از من دور نکرده شاید من خودم رو لایق نمیدونم ولی خداوند مرا لایق میدونه شاید من خودم رو لایق ندونستم ولی خداوند مرا لایق دانسته.من خودم رو بی ارزش دونستم ولی خداوند ب من ارزش داده من خودم رو خطاکار دونستم ولی خداوند مرا خطاکار نمیدونه من خودم رو گناهکار دونستم ولی خدا مرا گناهکار نمیدونه.

      من فکر میکنم خدا ب من وفادار نیست ولی خداوند وفادار ترین وفا کنندگان است من فکر می کنم مجرم هستم ولی خداوند مرا مجرم نمیدونه من نا امید شدم ولی خدا امیدش رو از من دور نکرده من شدیدا غمگین شدم ولی خداوند مرا غمگین نمی کند.من شاید اعتمادم را ب خدا از دست دادم ولی خدا اعتمادش رو از من دور نمی کنه شابد اون جور ک باید من خدارو دوست نداشتم ولی خداوند من رو دوست داشته و دارد خداوند عاشق بندگانش است خداوند عاشق من است ومن الان میگم ک من خداوندگار خودم رو دوست میدارم من عاشق خداوند خودم هستم.

      من عشق زمینی ندارم پس خداوند عشق اسمانیم رو دوست میدارم من باید عاشق خداوند خودم باشم چون خداوند خیلی منو دوست داره.چون هر عشق زمینی ممکنه روزی از بین بره ولی تنها عشقی ک از اول تا ابد وجود دارد عشق خداوند ب بندگانش است خداوند بی حدو حسر بندگانش رو دوست می دارد.پس من پیش از پیش باید ب خداوندگار خودم اعتماد داشته باشم پس من لایق خواسته هایم هستم من حتما ب ارزوهایم می‌رسم چون خداوند وفادار است چون خواسته من در برابر قدرت خداوند بسیار بسیار ناچیز است چون خداوند برایش کاری ندارد ک خواسته های مرا برآورده کند.

      مثلا در مورد خواهرم،با اینکه هم دچار بیماری بود وهم اینکه در زندگی مشکلات خیلی زیادی رو پشت سر گذاشت از زندگیش متارکه کرد‌ولی او بسیار معلم موفق و وظیفه شناسی است الان نزدیک بازنشستگیش است.خوب سختی‌های خیلی زیادی رو پشت سر گذاشته ولی ب نظرم الاان در کارش خیلی موفق است خیلی سفرهای داخلی رفته سقر سوریه رفتع سفر مکه رفته یک بار سفر کربلا‌ پیاده روی اربعین رفته ی خونه از خودش داره خوب دلش خیل می خواست ک ماشین داشته باشه و خواست بخره ولی چون گواهی نامه نداره واقعا چن ساله همش دو‌ب شک ماشین بخره با نه ومن خودمم همین من دوست دارم فلان ماشین مورد علاقه ام داشته باشم ولی فکر کنم خیلی از رانندگی کردن بترسم دقیقا میدونم خواهرم هم خیلی می ترسه بخاطر همین در این مورد هنوز اقدام نکرده.

      من خودم در حالی ک شدیدا ب یک ماشین نیاز دارم ولی نمیدونم مشکل رانندگیش رو چکار کنم، انشالله ک خدای من خداوند خوب هم همه چی رو با هم‌ فراهم میکنه از نظر مالی هم‌ خواهرم وضعش خوبه یعنی نیازمند ب دیگران نیست حساب بانکیش هم مقدار قابل توجهی هست خیلی از هزینه های ساختمان مارو اول خواهرم پرداخت می کنه کلا خیل برای خونه ما هزینه می کنه و نکته قابل توجه اینه که تمام این چیزا‌ ب حمایت مثلا خانواده ام نبوده وهمه وهمه رو با زحمت خودش بدست آورده واین چیزها برای من چیزی فراتر از انتظار بوده ک خداوند ب زندگیش وارد کرده.

      ولی اون چیزی ک تو حساب من هست با کمک پدرم بوده ومن تونستم اون رو زیادش کنم ولی با اینکه زحمت و تلاش خودم نبود ولی چیزی فراتر از انتظارم است.من خیلی خوشحال هستم من الان خیلی خوشحال هستم چون تقریبا بده کاری خاصی پدر مادرم ندارند ب غیر مقداری بانکی ک تموم میشه وازینکه خودم هیچ بده کاری ندارم ب کسی خیلی خوشحال هستم ازینکه قسط بانکی خودم ندارم خیلی خوشحال هستم.سالهای قبل بخاطز وام‌های مکرر و قرضهایی ک پدر مادرم می گرفتند خیلی خیلی نگران بودم ولی الان اون  نگرانی‌ها رو ندارم.درسته ک تا الان ب بعضی خواسته هام نرسیدم‌ ولی زندگیم مطمعنم خیلی از افراد دیگر بهتر است و خوب خیلی خواسته ها از خداوند دارم ولی مهمترین مهمترین خواسته ام تناسب اندام و رسیدن ب وزن ایده و آل و سلامتی است ک میدونم خداوندگار عشقم یکی یکی منو ب خواسته هام می‌ رسونه.امسال تابستون ی جلسه بانگی بین فامیلمون باز کرده بودیم اصلا قرار نبود من عضو شوم من نمی خواستم شرکت کنم ولی توفیق اجباری شد و اسم منو نوشتند ولی با کمال تعجب و ناباوری دومین جلسه اسم من وام افتاد من همین جوری ب ذهنم آوردم اگه قراره برم ی جای برای درمان،اسمم بیفته البته من همین جوری ب ذهنم اوردم ک برم تهران ولی با کمال ناباوری این وام بیست میلیونی اسمم افتاد اینقدر ذوق ژده شده بودم ک حد نداشت.

      داشتم از خوشحالی و تعجب شاخ در می‌آوردم واقعا این مورد برام معجزه بود ک بدون اینکه من خیلی از خداوند درخواست کنم چیزی خیلی فراتراز انتظارم بوده.

      امضاء خداوند پای تک تک آرزوهاتون باشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/11/16 17:27
      مدت عضویت: 470 روز
      امتیاز کاربر: 8365 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 475 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      واقعا استاد درست میگن که ایمان داشتن به خداوندفقط نماز خواندن و روزه گرفتن وانجام واجبات دینی نیست ایمان داشتن یعنی اینکه ما به همه صفاتی که خداوند در مورد خودش در قرآن آورده ایمان داشته باشیم و به معنای واقعی کلمه هرکدوم از این صفات رو درک کنیم .وقتی خداوند بارها در قرآن به وفاداری خودش اشاره کرده و در مسائل مختلف تاکید کرده که به عهد خودش وفا می‌کنه آیا ما کسی سراغ داریم که بیشتر از خداوند سر حرفش بمونه و به اون چیزی که گفته عمل کنه؟نه نداریم خداوند مقتدر مطلق، برای آفریدن ما و این جهان هدف داشته و همه چیز رو طبق قانون خودش اداره می‌کنه .خداوند دروغگو نیست که وعده الکی بده و سر قول و حرفش نمونه چون خودش رو اینجوری به ما شناسونده .پس. با این اوصاف وقتی ما بدونیم که وفادار مطلق راستگوی مطلق طرف حساب ماست چقدر دلمون قرص میشه چقدر با اطمینان میتونیم ازش درخواست کنیم و مطمین باشیم به اجابت کردنش .قبل از این به طور ناخودآگاه فک میکردیم که خدا براساس مصلحت به درخواست های ما جواب میده و ما حق نداریم که زیاد از خداوند درخواست داشته باشیم چون خداوند فقط به خواسته بنده های خوبش جواب میده ما که بنده خوبی نبودیم و کار خوب انجام ندادیم پس خدا به خواسته ما توجهی نداره یا اصلا خجالت می‌کشیدم که خواسته داشته باشیم  در واقع با این دیدگاه مون عادل بودن خداوند رو زیر سوال میبریم خداوند به بنده خوب و بدش توجه داره ما همیشه فک میکردیم که آدم بد رو خدا ول میکنه به حال خودش ولی این دیدگاه مون هم اشتباه بوده انسان بد هم بدون یاری و کمک خداوند نمیتونه کاری از پیش ببره و قدرتی از خودش نداره چون این جهان و قوانینش در دستان خداوند و تا خدا نخواد برگی از درخت نمیوفته پس خداوند براساس اینکه انسان چه راهی برای خودش در نظر گرفته به خواسته هاش پاسخ میده و خودش تفکیک نمیکنه که این درخواست خوبه یا اون یکی بد هیچ جبر و اجباری در کار نیست خداوند رحمان و رحیم یعنی هم مهربان و هم بخشنده و در عین حال عادل و در عین حال دقیق و حسابگر . پس خواسته ما چه خوب باشه چه بد توسط خداوند پاسخ داده میشه بدون توجه به عاقبت کارمون اینجاست که آدم بد و خوب از هم جدا میشن من در گذشته فک میکردم که آدم های که راه نادرست رو انتخاب میکنن دیگه خداوند کاری به کارشون نداره ولی الان متوجه شدم که ما انسان ها چه خوب چه بد از خودمون هیچ قدرتی نداریم و بدون خداوند هیچیم پس آدم بد هم با کمک خداوند زندگی شو پیش میبرند ، فقط خدا این موهبت رو به ما داده که قدرت انتخاب داریم که کدوم وری باشیم راه راست و درست یا کج و نادرست.انتخاب با ماست ……….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/11/16 17:02
      مدت عضویت: 530 روز
      امتیاز کاربر: 12562 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 965 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      استاد چقدر زیبا برامون در مورد وفاداری خداوند توضیح دادید من ۳ بار این متن رو خوندم و میخوام بازم مطالعه اش کنم هر بار میخونم انگار اولین باره دارم میخونمش در عین حال که به ساده ترین و سلیس ترین شکل ممکن نوشتید اما چقدر پرمغزه چقد عمیقن این مطالب.

      این نکته خیلیی عالی بود که ایمان به خدا ربطی به انجام واجبات و مستحبات نداره در واقع ایمان به خدا به این معناست که ما چقدر ویژگی ها و صفات خداوند رو باور داریم و متعاقبا به میزان باورمون عملکرد ما و میزان انتظارمون از خداوند تغییر میکنه میزان آرامشون هم بستگی به میزان باور ما به صفات و ویژگی های خداوند هست.

      استاد منِ سابق اصلا خودم رو لایق برآورده شدن خواسته هام از جانب خدا و نزدیک بودن به خدا نمیدونستم و فکر میکردم برای درخواست کردن از خدا خیلییی باید خواهش و التماس کنم خیلییی باید گریه کنم خیلیی باید نماز بخونم متوسل بشم به ائمه و ذکرهای خاصی به تعداد خاصی بخونم‌تاااا شاید خدا دلش به رحم بیاد و خواسته منو اجابت کنه ولی در عین حال ته دلم اصلا قرص نبود که خواسته ام اجابت بشه و خدا رو کلا دور میدیدم حس میکردم یه جورایی رها شدم تو زندگی فقط اون شخصی که خانوادگی اوضاع و شرایطش بهتره کلا شرایط امنی تو زندگی داره و محکوم به پذیرش شرایط زندگیم هستم.

      برای همین اکثرا تو حال خوب نبودم احساس امنیت و آرامش نداشتم اما الان طرز فکرم خیلییی بهبود پیدا کرده خیلیی امیدوارترم و میدونم که خداوند همواره پاسخ میده منتها میزان دریافت پاسخ از جانب من میزان اعتماد و اطمینان و باور من به خداوند هست به هر میزانی که باورم تقویت بشه میزان دریافتی من از جانب خدا بیشتر میشه.

      خیلیی از تعریفی که در مورد وفاداری خداوند به وعده اش لذت بردم درک جدیدی پیدا کردم اینکه خداوند همواره وفادار هست و یکی از وعده هایی که خداوند داده اینه که خواسته های مارو صرف نظر از هررر چیزی همواره بدون قضاوت پاسخ میده این نگاه چقدررر برامون نگرش جدید و بکری هست استاد چقدر امیدوار کننده اس. آدم احساس امنیت پیدا میکنه متوجه میشیم که همه چیز به ما بستگی داره به میزانی که ما تغییر کنیم میزان دریافت پاسخ از جانب ما هم تغییر میکنه و این عااالیه

      استاد بارزترین و پررنگ ترین دریافت پاسخ خدا برای من هدایت شدنم به سایت شما هست من وقتی که تسلیم خدا شدم و از تقلای جسمی و فکری دست برداشتم و خدارو صاحب راه حل های بیشمار دونستم هدایت شدم یعنی اوضاعم طوری بود که هدایت شدم به این باور که بابااا خدااایا تو صاحب هزاران راه حل هستی برای هر شخصی متناسب با اون فرد راه حل داری و گفتم آقاجان من نمیدونم ولی میخوام لاغر شم و لاغر بمونم من زندگی رو با این چربی ها نمیخوام این زندگی با این حجم ترس از چاقی و این جسم با این شکل برای من لذت بخش نیست فقط میدونم تو با این قدرتت برای من راه حلی داری که بتونم بپذیرمش چون آخرین بار راه حلی رو میخواستم پیش ببرم که بشدددت برام سخت بود و نمیتونستم بپذیرمش گفتم خدایا تو قطعا میتونی یه راه حل آسون بهم نشون بدی و الا این زندگی برای من ادامه دادنش با این شرایط سخته میخوام لذت ببرم از زندگی اما اینجوری نمیتونم پس دیگ این من و این تو!

      و استااد به راااحت ترین شکل همون شب هدایت شدم و جالبش اینه که من صدایی رو شنیدم که گفت گوش کن مگه نگفتی هدایتم کن همینه که الان خواهرت بهت گفت و شنیدی همینه و من بلافاصله اومدم تو گوگل سرچ کردم و از اون روز من مستمر دارم اموزش هارو دنبال میکنم و فراتر از خواسته ام رو دریافت کردم یعنی خدا گف نه فقط لاغری بلکه یادته قبلنااا فلان خواسته و فلان خواسته و….. ازم میخواستی همه رو باهم از این طریق بدست بیار

      \"🥲\"/

      همیشه این جریان هدایت برای من معجزه اس و یادآوریش برام به شددددت لذت بخشه و ایمانم رو تقویت میکنه

      \"🧡\"/

      البته در سال های گذشته من با توجه به شرایطم قبول خودم در کنکور کارشناسی رو هم پاسخ خدا میدونم چون شرایط خوندنم خیلی سخت بود و همواره از خدا میخواستم کمکم کنه تمرکزم بالا بره و به تایم و تلاشم برکت بده و نتیجه عااالی شد و قطعا موارد دیگه ای هم هست اما از وقتی تصمیم قطعی برای تغییر خودم گرفتم و میخواستم تغییرم از مسیری باشه که بشدت برام دلپذیر و لذت بخش باشه خدا منو به این سایت هدایت کرد و من هر روز رو دارم لذت میبرم استاد شما شخصی هستید که خیلیییی از آموزش هاتون لذت میبرم خیلییی پذیرش آموزش ها از شما برام راحته خیلییی با شیوه آموزشی تون با روش آموزشی تون اوکی هستم همیییشه به خواهرام‌میگم خدا به دلپذیرترین شیوه هدایتم کرد هم لاغری که از راه آسون میخواستمو نشونم داد و هم اینکه شدیدااا میخواستم از لحاظ شخصیتی و فکری تغییر کنم باز هم همینجا بهم داد یعنی گف نه تنها لاغری بلکه تغییر تو همه جنبه های زندگیت که ازم میخواستی رو بهت میدم یعنی خدا تغییر شخصیت و نگرشم به زندگی رو از مسیر مهم ترین خواسته ام یعنی لاغری قرار داد فکرشو بکنید کی میتونست اییینقدر هوشمندانه به درخواستم پاسخ بده این معجزه رو همیشه ستایش و سپاس میگم خدا همواره فراتر از انتظارمون به ما پاسخ میده

      \"🧡\"/
      \"🧡\"/
      \"🧡\"/
      \"💕\"/
      \"💛\"/

      خدارو شکر که در این زمان من در این سایت هستم و دارم از برکات این آموزش ها استفاده میکنم.

      راااستی من بلاخره تونستم با غلبه بر ترسم به خواسته قلبیم عمل کنم و موهامو کوتاه کنم😊

      \"🌹\"/
      \"🌹\"/

      استاد خداقوت بهتون میگم امیدوارم همیشه سایه تون مستدام باشه

      \"🙏🏻\"/
      \"🌹\"/

      همیشه ازتون سپاسگذارم که بلافاصله به ایده ها و الهاماتتون عمل میکنید اینو بدونید ایده هایی که به شما الهام میشه مسیر هدایت هزاران نفر دیگه هست

      \"🙏🏻\"/

      هیچ وقت خسته نشید همیشه باشید همیشه بمونید

      \"🌹\"/
      \"🌹\"/

      دوستتون دارم

      \"💕\"/
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسمان ابری
      1402/11/16 16:59
      مدت عضویت: 539 روز
      امتیاز کاربر: 10570 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 390 کلمه

      به نام خدای مهربان

      سلام 

      ابتدا که به وفاداری خداوند شروع به فکر کردن ، کردم یکم حالم بد شد تمام ارزوها وخواسته هایی که براورده نشده بود به ذهنم امد قلبم سراسر درد شد.

      همه ی روزهای سخت  وتنهایی یادم امد وبا یک حالت طلبکارانه به خدا گفتم وفای به عهد؟؟!!

      اصلا تو روزهای سخت تو کجا بودی؟؟

      هیچ مطلبی برای نوشتن توی این صفحه یادم نمی امد تا اینکه یکدفعه لحظاتی که باردار بودم و همش نگران اینده وخرج ومخارج فرزندم  بودم یادم امد .توی همون زمان خواب دیدم که دخترم در بغلم است وندایی به من میگه هر که دندان داد نان هم میدهد.صبح که از خواب پاشدم توی دلم انگار  که یه بذر امیدی کاشته بودند ودلم شاد وارام شده بود.

      ودقیقا همان شد که بهم نوید داده شده بودند.همه چیز ارام وراحت جور شد بدون اینکه براش ذره ای اذیت بشوم حتی چند ماه بعد  از تولد دخترم هم توانستیم خانه ای را بخریم که هیچ وقت فکر نمیکردم بتوانیم به این زودی ها بخریم.

      به اطرافم باز  خوب نگاه کردم و کم کم همه ی ان چیزهایی که الان در زندگی ام دارم و روزی برای من فقط یک ارزو بود دیدم و به یاد اوردم.واقعا من چرا همه ی اینها رایادم رفته بود؟

      چون دعاهایم ارام ودروقت ومکان  مناسب خودش اجابت شده بود یا اینکه نعمتهایی که الان دارم وروزی برایم ارزو بود عادی شده بود؟!

      جالبتر انکه هرچی بیشتر فکر کردم بیشتر به وفاداری خداوند وبی وفایی خودم پی بردم.

      یاد وقتهایی افتادم که با گریه وزاری  از خدا چیزی را میخواستم ونمیشد.حالا یا چون زمانش نرسیده بود یا برای من مناسب نبود ولی من اصرار به اجابتش داشتم وبه خدا قول میدادم  که اگر این کار را بکنید مثلا فلان کار را میکنم یا نمیکنم وهزاران قول دیگر.

      وجالبترش اینه که الان که خداوند به عهدش وفا کرده وخواسته ام را اجابت کرده ، من نه تنها نتوانسته ام نصف ان قول ها را هم عملی کنم بلکه طلبکار هم هستم که چرا اجابت کردی….

      واقعا خداوند  بی نهایت مهربان و وفادار است.

      خدای خوبم بابت همه ی انچه که دادی وندادی سپاسگزارت هستم .

      پروردگارا  خوشحالم که میتوانم بی نهایت خواسته وارزو از تو داشته باشم وتو هم وعده ی تحقق انها را به من داده ای .ومیدانم انچه را که به صلاح من باشد را دربهترین  زمان ومکان وسریعترین زمان ممکن برایم محقق میکنی ویا  ان را با گزینه ای بهتر جایگزین میکنی.

      یاحق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Darya_sy
      1402/11/16 13:12
      مدت عضویت: 1771 روز
      امتیاز کاربر: 1815 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 358 کلمه

      به نام خدای معجزه گر

      سلام به استاد عزیز خالق این دوره ی شگفت انگیز و دوستانی که در این مسیر هستن 

      خدای مهربونم خیلی دوستت دارم که من رو در این مسیر قرار دادی تا زندگی بهتر داشته باشم و آگاه تر بشم تا معجزه هاتو در زندگیم باور کنم و ببینم 

      همیشه به ما گفته بودن که اگر میخوای خدا دعا هاتو قبول کنه باید پاک باشی ، نباید گناه داشته باشی، باید حتما مسلمون واقعی باشی، باید حتما نماز بخونی و هزار تا حرف دیگه در صورتی که امروز آگاه شدم و فهمیدم خداوند بسیار مهربان تر و باوفا تر این حرف هاست

      خداوند اینقدر بزرگ هست که فقط ما بخواهیم ازش و ناامید نشویم کافیست و در زمانبندی درستش آرزو هامونو محقق میکنه و زندگی مونو دگرگون.

      در ذهنم همیشه این جدل بود که من کدوم آرزو مو از خدا بخوام هی تو ذهنم میگفتم خب من هم دوست دارم لاغر بشم برای همیشه و هم دوست دارم پول دار بشم هم دوست دارم هم دوست دارم ماشین داشته باشم خب کدوم شو اول بخوام و گیج میشدم و آخر سر هم میگفتم من اینقدر بدبختم که آرزو و خواسته هام یکی و دوتا نیست که خدا کدوم شو برآورده کنه آخه 

      ولی غافل از اینکه خداوند اینقدر بزرگ و بخشنده هست که این خواسته در مقابل خلق جهان هستی چیزی نیست 

      همیشه به مسائل هوا و فضا و کهکشان ها علاقه داشتم و دارم و وقتی درمورد شون مطالعه میکنم و میبینم واقعا ما در این جهان بزرگ اندازه ی یک مورچه هم نیستیم پس ببین خداوند چقدر توانا و بزرگه که این همت کهکشان خلق کرده و همیشه تو ذهنم این هست که از آگاهی های در جهان ما فقط الف و ب شو میدونیم پس اگر ما از چیزی خبر نداریم دلیل بر اینکه وجود نداره نیست و خداوند خیلی آگاهی ش نسبت با بیشتره پس اگر ما نمیتونیم درک کنیم که چجوری همه آرزو های ما رو برآورده میکنه دلیل بر اینکه نمیتونه نیست فقط ذهن ما نمیتونه چجوری شو درک کنه پس بهتر این هست که فقط اعتماد کنیم و به وفاداری خداوند و توانا بودت او باور داشته باشیم و شاهد معجزات در زندگی باشیم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 184 کلمه

      سلام وعرض ادب خدمت استاد ارجمند ودوستان همراه

      با شناخت خداوند ومطالعه در قرآن وآگاهی از صفات ویژه ی خداوند منطقا باید یقین کنیم که قطعا به خواسته هایمان خواهیم رسید .ولی این فکر واحساس مثبت خیلی زود دستخوش فراموشی وبازگشت شک میشود بارها دیده ام زمانی که افراد وشرایط بیرونی را در رسیدن به خواسته ام موثر دانستم اتفاقی نیفتاده وهر گاه غیر ممکن ترین آرزو ها را بی واسطه از او خواسته ام بالاخره جواب گرفته ام ولی باز شک میکنم  استاد ، این جمله عالی بود که وقتی نتیجه نمیبینیم تصور نکنیم که خدا در حال بی توجهی به ماست بلکه باور کنیم درحال پاسخگویی است فقط برای آشکار شدن اقدام معنوی به مادی پروسه ی زمان غیر قابل حذف است وصبر لازمه ی رسیدن به خواسته هاست.

      قطعا هیچ آغوشی گرم تر وتوانمند تر از آغوش خدا برای پناه بردن در سختی وراحتی برایمان وجود ندارد

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم وصبور میمانم تا وقتش برسد

      از مطالعه زندگی با کمک خداوند واقعا لذت میبرم ومشتاق مطالب بعدی هستم

      از خداوند برای هدایت به این آگاهی ها سپاسگزارم واز شما استادمعنوی ام خالصانه ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/11/16 11:56
      مدت عضویت: 1913 روز
      امتیاز کاربر: 7548 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 549 کلمه

      به نام خدای وفادار به عهد 

      خدایا شکرت بابت این آگاهی های ارزشمند 

      بله من هم به وفای به عهد الهی ايمان دارم. من ایمان دارم که خداوند هیچ گاه خلف وعده نمی‌کند وبه وعده های خویش همواره عمل می‌کند .

       خداوند رو به پدر ومادری تشبیه میکنم که وقتی فرزندان از آنها درخواستی می‌کنند پدر ومادر دیر یا زود بسته به شرایط زندگی شان به وعده های خود عمل می‌کنند ودرخواست های  بچه هاشون رو اجابت میکنن دیریا زود داره ولی سوخت وسوز نداره اونها هیچ وقت خواسته های فرزندانشون یادشون نمیره فراموش نمیکنن حتی خیلی از خواسته ها ونیازهایی که بچه ها دارن ولی درخواست هم نمیکنن اونها میدونن و اون نیازها رو هم به راحتی برای بچه هاشون انجام میدن پدر ومادر همیشه فکر فرزندانشون هستن وهمیشه سعی میکنن بهترین هارو برای فرزندانشون فراهم  کنن حالا که پدر مادرها اینقدر به عهد خود وفادارن یعنی خدا نمیتونه اینطور باشه پدر مادر که از خدا هستن خدا اونها رو آفریده یعنی خدا ازاونها کمتره نعوذبالله نه خدا خیلی خیلی بزرگتر از بندگانش هست خدا خیلی وفادارتراز پدر مادر وحتی از ما به خودمون هست .ما وفادار به عهد خودمون نیستیم ما زود نامید میشیم وهمه چیز رو رها میکنیم ما عجله میکنیم ودرخواست های خودمون رو فراموش می‌کنیم ما اسیر نجواهای شیطانی میشیم و ادامه نمیدیم ما خیلی عجول  وناسپاس هستیم ولی خدا اینطور نیس .

      ما وقتی نشانه ای برای رسیدن به اهداف در مسیر  نمیبینم فکر میکنیم خدا مارو فراموش کرده در حالی که خدا به وقتش خواسته مارو انجام میده اون با زمان بندی ما کار نمیکنه اون زمانبندی خودش رو داره ما باید ایمانمان رو درین شرایط حفظ کنیم وادامه بدیم رسیدن به  هدف در گرو رها نکردن هست خداون هیچ گاه خلف وعده نمیکنه ما هستیم که خلفدوعده میکنیم. 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      استاد گفتن وقتی به ویژگی‌های  وصفات خداوند در قرآن فکر کنید وبه اونها باور داشته باشید ایمانتان واعتمادتون به خدا بیشتر وبیشتر میشه و به وعده های خداوند ایمان میاورید 

      من از خداوند دختری زیبا وسالم میخواستم وخداوند به عهد خویش وفا کرد. 

      من از خداوند همسری مهربان وخوش اخلاق ومتعهد واهل کار وفعالیت میخواستم وخداوند به عهد خودش وفا کرد.

      من از خداوند شرکت در دوره کامپيوتر رو میخواستم وخداوند به شکل معجزه گونه هدایت کرد من اصلا کاری براش نکردم خدا خودش اجابت کرد من فقط اون خواسته رو در قلبم نگه داشتم وخداوند با توجه به زمانبندی خودش برای من این کارو انجام داد شاید چندسال طول کشید ولی من اصلا براش تقلا نکردم توقلبم بود ولی عجله ای نداشتم امسال به طرز خداگونه من به کلاس تقریبا رایگان اون هدایت شدم و امتحان اون رو دادم وخوب هم از پسش برومدم وخیلی اعتماد به نفسم بالاتر رفت .درحالی که لپ تاپ هم هنوز ندارم ولی درخواستشو به خداوند داده ام. 

      من از خداوند گوشی باکیفیت میخواستم وخداوند به عهد خود وفا کرد 

      من از خداوند برای مرغهام غذا درخواست کردم وخداوند وفا کردبه عهدخودش 

      من لز خداوند تخم مرغ محلی خواستم ومرغهایم به طرز شگفت انگیزی از بهار تا الان تخم میزارن واصلا تخم مرغ بیرون نخریدیم 

      من از خداوند برای  دخترم اتاق خواستم البته خودش هم میخواست والان داره تمام شرایطش مهیا میشه وبه امید خداوند رنگ کاری اون جمعه به بهترین شکل انجام میشه. 

      من از خداوند کلاس‌ها  خودشناسی وخداشناسی میخواستم وخداوند به عهد خود وفا کرد ومن از سال 97 درین کلاسها حضوردارم. 

      خداروشکرت  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1402/11/16 11:17
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 146 کلمه

      همیشه لز خداوند درخواستهای مکرری داشتم اما جدیدا کمی کوتاهی میکنم این دوره برای من واقعا یک نیاز است

      من هم به توفی خودم رو لایق براورده شون دعاهایم نمیبینم متاسفانه و شاید هم انقدر اون حاجتم رو بزرگ میبینم که فکر میکنم حتی خدا هم نمیتونه و یا اینکه فکر میکنم خدا نمیخواد ولی الان که متذکر شدید خدا خودش گفت من به درخواست شماپاسخ میدهم خیلی خوشحال شدم البته قبل هم بارها و بارها شنیده بدم و خیلی از خواسته هام بر همین مبنا براورده شدند

      بارها و بارها حمایت خداوند را در زندگیم از بزرگترین مسایل تا کوچکترین و ریزترین و جزئی ترین نکات دیده ام مثل تمیز کردن خونه قبل رسیدن یک مهمان سرزده تا خریدن یک ملک

      هر جا یک خواسته را برای خودم حل کردم بهش رسیدم و هر گاه یک خواسته را سخت کردم رسیدن بهش برام به امری محال تبدیل شد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/11/16 07:59
      مدت عضویت: 1854 روز
      امتیاز کاربر: 34346 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,139 کلمه

      سلام دلم بدطوری پیش این فایلها گیر کرده و هر چقدر خوابم بیاد اما دوست دارم اول بنویسم بعد بخوابم .

      من عاشق این مسیرم که برای تناسب واردش شدم اما الان به چه چیزهایی که اگاهی پیدا نکردم مثلا توحید 

      من خیلی دوست دارم انسان توحیدی تری  باشم و دارم تلاش خودم رو  میکنم و حتی در جزی تربن مسایل  زندگیم میگم فقط،باید به خدا قدرت داد و از هیچ چیز نمیترسم یعنی با یاد خدا دلم اروم میگیره و هر سختی رو پشت سر میزارم هر چیزی که بقیه رو نگران میکنه مثل بالا رفتن طلا و دلار و وضعیت مملکت و یا گرانی و یا بیماری و یا آینده ی زندگی من رو نمیتونه اصلا نگران کنه یا  برای همبشه نگران کنه شاید در حد یه لحظه های کوتاه اما دوباره به خودم میام و ادامه نمیدم  برای مثال :

       خب من هم  یه مادرم  مثل خیلی از مادرهایی که در این  سایت هستند و من در  کنار تمام مسایل زندگی که دارم بعضی روزها خیلی   نگران بچه هام میشم مثلا اگر مریض یشن خوب عدا نخورن  یا استراحت کافی نداشته باشن یا بیرون برن و کمی  دیر کنن یا درس زیادی داشته باشن و یا نگران آینده ی اونها میشم و … اما از وقتی در مسیرم دوست ندارم برای اونها خدایی کنم و بی حد نگران اونها بشم یا به،زور اونها رو بخوام سلامت و موفق و شاد کنم برای همین  خیلی از چیزها و نگرانی ها  رو رها کردم و گفتم درسته دوستشون دارم و بچه هام هستند اما من  مالک اونها  نیستم خدا مالک اونها هست و من فقط یه وسیله برای ورود اونها به این دنیا بودم  و  مطمعنم خدا کمکشون  میکنه .و سریع خودم رو از نگرانی برای اونها  نجات میدم نه که اسون باشه ولی باید بتونم در لحظه حال زندگی کنم و تمام تلاشم رو میکنم فعلا لذت ببرم .

      من خیلی ارزوها دارم برای خودم برای  زندگیم و خیلی وقت هست که در این مسیر هستم دیگه تقلا نمیکنم و ناآرام نیستم  چون  خدا رو در زندگیم وکیل کردم تا اون با اگاهی و علم  بینظیرش دنبال مسایل و مشکلات  من بره و پرونده ی من رو در دست بگیره و اقدام کنه   و به بهتربن شکل اونها رو برام  حل کنه و من کیف کنم اما باید یادم باشه اگر از خدا خدایی میخوام باید من بنده هم بندگی کنم .

      من میدونم خدا دوست داره من تمام ارزوهام رو تجربه کنم اون خودش گفته من به شما نزدیکم اون خودش گفته بخوان مرا تا اجابت کنم شما رو اون خودش گفته من به عهد خودم وفادارم اون خودش گفته من زمین و اسمان رو مسخر شما کردم پس وقتی همچین قدرتی در زندگیم دارم دیگه نگران نیستم .

      معجزات زیادی در زندگیم داشتم اخرینش خوب شدن پسرم از بیماری  بود که همه رو نگران و ناراحت کرده بود و همچنین خودم رو اما من ته دلم میگفتم خدا برای من فقط خیر و خوبی میخواد خدا مگه انسان که بخواد اذیت کنه مگه بخیل که بخواد چیزی رو از من  بگیره و اینقدر صفات خداوند رو  در دلم مرور میکردم و اگاهی هام رو مرور میکردم و همه جوره در تضاد با خداوند بود که بخواد پسرم ذره ای زجر بیشتر بکشه یا صدمه ی جدی ببینه و اینقدر در دلم به خداوند مطمعن بودم که اون هست و هر لحظه داره من رو نگاه میکنه و من رو رها نکرده و هر چیزی برای من پیش میاد به خیر من هست و من باید تسلیم باشم و صبور باشم و اینقدر به خدایی خدا  و بزرگیش و قدرتش باور داشتم که پسرم مثل معجزه دوباره سالم و سلامت در آعوشم قرار گرفت و من بعد از این ماجرا  عظمت و بزرگی و نزدیکی و قدرت و علم خداوند و هر چیزی که بگی از خداوند رو بیشتر درک کردم و لمس کردم و  انگار امیدوارتر شدم و شادتر و مطمعن تر شدم که خدای من  هم خدایی بزرگ هست خدای من صدای من رو میشنوه خدای من هر لحطه همراه من هست خدای من ،من رو دوست داره  خدای من هم توانا هست و واقعا خداوند رو برای این معجزه هزاران بار سپاسگزارم چون خود پزشکان هم گفتن پسرت معجزه وار  دوباره  سالم و سلامت در کنار تو هست و من فقط،اشک شوق میرختیم چون میدونستم این نتیجه ی ایمان واقعی به خداوند داشتن هست  .

      و یک بار دیگه معجزه برام زمانی رخ داد که من در شرایط بد روحی و جسمی بود و به خاطر حرفهای پزشکان با تمام تلاشهای شدیدم برای لاغری  که اخر رژیم و ورزش سنگین بودم ولی هر ماه  کلی وزن اصافه میکردم واقعا دلشکسته و ناراحت بودم و تسلیم بودم و گفتم کاری دیگه  از دستم برنمیاد و خدا خودش کمک کرد و یه شب هدایتی به این راه اومدم و زندگی من زیر و رو شد و من یک فرد دیگه شدم با دنیای دیگه انگار که تازه متولد شده بودم و من در این مسیر نه تنها وزنم ثابت نشد بلکه خیلی لاعرتر شدم و کلی جنبه ها در زندگیم تغییر کرد که تمام اونها رو مدیون این مسیر هستم .

      من خیلی از این معجزات در  زندگیم هست اما من دو تای اخر رو گفتم تا برای خودم قابل لمس تر باشه .

      من سپاسگزار خداوندم هستم .

      من مطعنم اگر هر ارزویی دارم که هنوز بعد از سالها به اون نرسیدم مشکل از خودم هست که خودم رو لایق نمیدونم  و رابطه ی من  با خدا در اون زمینه مشکل داره که اون نعمت وارد زندگیم نشده  .

      من باید بیشتر خدا رو باور کنم و بدانم اون برای من همه جیز میشود به قول ملاصدرا غذا میشود گرسنگان  را پدر و مادر میشود یتیمان رو و …..پس خدا هست و بوده و خواهد بود اما این ایمان من  هست که مشکل داره  و هنوز اون نعمت رو دریافت نکردم .

      خدایا من رو از گمراهی نجات بده خدایا با نور خودت تمام وجودم رو روشن کن خدایا آگاهم کن تا فرد دانا تری باشم خدایا دستم رو کشیدم پس بگیرش،و رهام نکن و میدونم تو هیچ وقت من رو رها نمیکنی من خودم دستم رو از تو جدا میکنم و غفلت و کوتاهی میکنم اما تو اینقدر مهربان هستی و برام مهربان  باش که اگر دوباره بعد از هر غفلتی اومدم به سمتت بازم با آعوش باز پذیرای من باش هیج جای دنیا برای من مثل آعوش گرم تو خوب نیست هیچ جا با هیچ وسیله ای و شخصی ارامش نمیگیرم مگر در کنار تو باشم و به یاد تو باشم و عجیب بعضی از بنده هات بوی ناب تو رو برای من میدن و به صورت معجزه وار وارد زندگی من میشن و من میدونم اینم کار خودت هست و خوشحالترینم که همچین خدایی دارم .

      به خودم و خدای خودم میبالم به راه عالیم و استادان بی نظیرم در این راه می بالم میدانم استاد عطارروشن گرامی هم دقیقا معجزه ی خداوند در زندگی من بود و هست و خواهد بود 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار smanhahmady32
      1402/11/16 06:58
      مدت عضویت: 1491 روز
      امتیاز کاربر: 10662 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 356 کلمه

      بنام خدا 

      سلام به استاد عزیزم و همه همراهان 

      اول خداوند رو سپاسگزارم به خاطر اینکه من رو به این سایت هدایت کرد و زندگی من دگرگون شد بعد از استاد عزیزم قدردانم که این آگاهی های خوب و عالی رو در اختیار ما قرار داد که بتونیم ازش در زندگی مون استفاده کنیم و خدا رو بهتر بشناسیم 

      به واسطه خانواده ای که دارم و همیشه و همیشه صحبت شون درباره خدا جوری بوده که یه ترس رو برایم به وجود اوردن و همیشه از خدا ترسیدم ولی از دو سال پیش که با این مباحث آشنا شدم دیدم نه خدا اونجور که خانواده م گفتن ترس نداره و خیلی مهربونه روز به روز با صفات خدا بیشتر آشنا شدم به عظمت ش و بزرگی ش پی بردم .

      این روزا چقدر آرومم چقدر خوشحالم دیگه انگار هیچ نگرانی ندارم ترس از آینده ندارم چون خدایی دارم که به وعده ای که داده وفاداره و دیگه صد در صد مطمعنم به تمام خواسته هام میرسم ایمان کامل بهش دارم و امید دارم چون خدایی وجود داره فراتر از خواسته های من .

      الان که دارم مینوسیم مشکلات زیاد دارم که هیچ راه حلی براشون ندارم ولی از اون طرف خدایی دارم که برای تک تک مشکلات من راه حلی داره و قطعا مثل همیشه یار و یاورم هست و کمکم میکنه .

      فقط یه سوال برام چند وقته پیش اومده به واسطه شغلی که دارم و ارباب رجوع زیاد هست هر کسی میاد از گرونی و بالا رفتن دلار و زندگی سخت در تهران و سال دیگه خیلی اوضاع بد میشه و از این حرفا ولی من اصلا باهاشون صحبت نمیکنم ولی میشنوم حرفاشون رو و یهو یه نگرانی برام به وجود میاد بعد یاد معجزات خداوند میفتم و وفاداری خداوند به ما ولی دوباره این حرفا ادامه داره واقعا نمیدونم باید چکار کنم اصلا دوس ندارم حرفاشون رو گوش بدم گفتم اگر شما استاد عزیزم و همراهان درباره این مساله جوابی دارین بهم کمک کنید ممنونم 

      سپاسگزارم از مطالب ارزنده ای که در اختیار ما قرار دادین تا با فکر کردن بهش رد پای خدا رو داخل زندگی ببینیم و باور کنیم که خدا هست و خدا هست و خدا هست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 18100 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,035 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      وقت بخیر عزیزان 

      من امروز را با همین جمله ای که جلسه پیش داشتیم شروع کردم که من به معجزات الهی ایمان دارم و واقعا هم همینطوره چون به وضوح دیده ام .

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم .ایمان داشتن محدود به انجام واجبات و مستحبات نمیزشه بلکه ایمان به صفات و ویژگی های خداونده که میزان توکل و انتظار مت را از خداوند مشخص می کند .هر چه بیشتر درباره ویژگی هایی که خداوند در وصف خود به کار برده آگاهی پیدا کنیم ایمان و توکل در وجود ما گسترده تر خواهد شد .

      یکی از ویژگیهای که خداوند در توصیف خود به آن اشاره کردن وفا کردن به عهدی است که به آن وعد داده .

      خداوند به وعده خوبش با شما وفا کرد . خدا به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند .

      سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که به ما به وعده خویش وفا کرد .

      شکل های مختلف وعدههای خدا در قرآن .وعده مغفرت ،واجد عظیم . وعده معاد و قیامت و وعده بهشت و نعمت های بهشتی وعده جهنم و عذابهای جاودانه و وعده خلافت در زمین .

      دعا همان در خواست کردنه ،ارزوها و خواسته هایی که انتظار داریم خداوند آنها را براوردن کند همان دعایی است که خدا در قرآن اشاره کرده .

      و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند همانا به آنها نزدیکم و دعای دعا کننده را وقتی که مرا بخواند پاسخ می دهم .سپس آنها این دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند باشد که راه یابند .

      بنابراین اجآبت کردن دعا توسط خدا از وعده هایی است که در قرآن آمده و از آنجا که خداوند نوید داده که به وفای خدا عمل کی کند بنابراین ما همیشه باید به وفاداری خداوند در برآورده کردن خواسته ها و دعاهایمان ایمان  داشته باشیم .

      توی این دوره های قبلی یادمه یه جمله ای گفتین که من همیشه مد نظرمه . که در هر جای از زندگی که مشکل و مسیله ای داریم یعنی اینکه در اون مورد ایمانمون به خدا کمه و .

      مواجه شدن با مشکل سبب شکل گیری خواسته یا ارزو می شه .مثلا مواجه شدن با بیماری خود به خود باعث شکل گیری خواسته سلامتی و شفا در ذهن فرد می شود .

      بنابراین نگرشی که ما را از درخواست کردن از خدا منع کردن نمی تواند صحیح باشد .دعا ها را پاسخ می ده ولی مشخص نکردن چه خواسته هایی و در چه شرایطی مهم نیست مرد و زن بزرگ و کوچیک .این حق برای همه انسانها از طریق خداوند در نظر گرفته شده .همه خواسته ها به یک اندازه از سمت خدا ارزشمند هستن و بدون الویت بندی از نظر ارزشمندی یا مفید بودن یا نبودن پاسخ داده میشن .

      خواسته ها و ارزوها از نظر معیارهای انسانی تفکیک و به خوب و بد تقسیم می شوند .خداوند مسیول کاشتن بذر امیدواری برای تحقق ارزوها در قلب شماست .

      براورده شدن یا تحقق ارزوها ممکن است به آن سرعت و یا شکل که شما دوست دارید یا فکر می کنید انجام نشود .خداوند زمان بندی و طریقه براوردن کردن مختص به خود دارد که از ذهن و نظر انسانها پنهان است .ممکن است تحقق وعده ها زمان بر باشد و با زمان بندی ما هماهنگ نباشد که نومیدی بوجود میاد که باعث سست شدن ایمان نسبت به وفاداری خداوند فراهم می شود .شاید من لایق و مستحق تحقق ارزوهای خود نیستم .شاید خدا از من راضی نیست .و خیلی زود دست از تلاش برداشته و از دنبال کردن آرزوهایمان دلزدن شدن و ناامید می شویم .اما نکته مهم و کلیدی این است که اگر شما انفاقی را نمی بینی. به این معنی نیست که خداوند کاری نمی کند یا اجابت و در خواست شما را فراموش کردن .زمان بر بودن تحقق ارزوها به این معنی نیست که خدا ما را از یاد بردن .باید به خودتان یاداوری کنید که به هیچ وجه اینگونه نیست و خداوند وفای خود در تحقق ارزوها مرا فراموش نگرده خداوند به آنچه گفته وفادار است .تمام وعده هایش محقق می شود .برای ماندن در مسیر ایمان به وفاداری خداوند باید آنچه بر عهده دارید را به خوبی و با اشتیاق انجام دهید . ما طرف خودمون و خدا هم طرف خودش ..هر چند ممکن است تحقق وعده غیر ممکن به نظر برسد باید کارتان با ایمان ادامه دهید و اجازه ندهید فکرهای منفی باعث سست شدن ایمانمون شود .

      خداوند شما را سرخورده نخواهد کرد اگر با ایمان خود پایدار باشید . در قرآن ناامیدی از رحمت خداوند امری نامطلوب و از ویژگی های افراد کافره .

      من به معجزات الهی باور دارم . من خیلی معجزه می بینم .من به وفاداری خداوند ایمان دارم .من اطمینان دارم خداوند مرا مایوس نخواهد کرد .اگر ما همواره به خداوند توکل کردن و به وفاداری خداوند ایمان داشته باشیم .او هم راهی جلوی پای ما قرار خواهد داد حتی اگر شرایط طوری به نظر برسد که انگار هیچ راهی وجود ندارد .خداوند برای هر مسیله ای در زندگی ما راه حل مناسبی سراغ دارد که ما نمی دونیم ما اصلا به ذهنمون هم نمی رسه .سبحان الله .خدا قشنگ می چینه از راههایی که اصلا به فکر ما هم نمی رسه پس یعنی فقط باید درخواست کنیم چطور وچگونش و نباید کار داشته باشیم اون کار خداست .شجاعت این را داشته باشید که به خداوند توکل کنید و همه چیز را به او بسپارید .دست از نگرانی ،اظطراب و این فکر کن ایا خواسته آنان محقق می شود یا خیر بردارید.خداوند هرگز در تحقق وعده هایش ناکام و فراموشکار نمی شود .به وفاداری خداوند ایمان داشته باشید .

      حالا یه مثال بزنم هفته پیش من از خواب بیدار شده بودم گلوم کیپ کیپ شده بود اصلا مریض نبودم ولی اینطوری انقدر آب نمک قرقره کردم خودم تو ایینه می دیدم که لازم 

      ورم کرده بود و بعد چایی و اینها خوردم و همینطور با خدا حرف می زدم و می گفتم این که برات کاری نداره و از این چیزها تا ظهر که نگاه کردم دیدم انگار نه انگار خوب خوب شده بودم این یه معجزه خیلی سریع اتفاق افتاد چون معمولا این پروسه چند روز طول می کشه ولی چند ساعته این اتفاق افتاد حالا این یه نمونه یه روزه بود و. خیلی خیلی چیزهای دیگه من باید یه روز بنشینم و این معجزه ها را بنویسم و کتابش کنم به امید خدا .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 37912 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,474 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من نمیدونستم که وفاداری ویژگی خداوند از بچگی خیلی زیاد درباره وفای به عهد شنیدم فیلم دیدم خیلی در زندگی سعی کردم اگر قولی میدم حتما بهش عمل کنم  و خیلی در قرآن دیرم که خداوند به وفا به عهد اشاره کرده الان که شما نمونه هاشو گفتین دیدم که من بسیار اونها رو دیدم خوندم ولی گفتم من هیچ درکی از قرآن نداشتم  در صورتیکه دوبار معنی اونو کلا خوندم خیلی نفهمیدم 

      اینکه این جمله رو که خوندم خیلی ایمانم به خداوند بیشتر شد کنید داده خداوند به عهد خود وفا می‌کند باید به وفای خداوند در برآورده کردن خواسته ها و دعاهایتان ایمان داشته باشید 

      من میدونستم یعنییاد گرفتم که وقتی من درخواست کنم بلافاصله خدا وند اون رو اجابت میکنه فقط زمانی نیاز هست تا اون آرزو یا درخواست من بدستم برسه و راستش خیلی ایمان به خدادند نداشتم یا بهتر بگم ندارم که خداوند خواسته های مرا اجابت میکنه یا برآورده میکنه چون چند سال که خواسته ای دارم هنوز بهش نرسیدم اما الان که گفتید خدا ند وعده کرده که به عهد خود وفا میکنه و دعا و درخواست منو اجابت میکنه داره ایمانم به خداوند بیشتر میشه دلم قرص تر میشه که نه تو اشتباه فکر میکردی تو دعا کن تو درخواست بده خداوند وعده داده که به عهد خودش وفا میکنه خواستهای مرا اجابت میکنه و بدستم میرسونه من اونو تجربه و زندگیش میکنم 

      خیلی زیاد میگم خدایا شکرت الکی نیست مثل اون آقاهه ای که نون میزنه تو آب میخوره میگه خدایا شکرت نیست واقعا از اعماق وجودم میگم ولی من اشتباه رفتار میکردم از خداوند انتطار نداشتم که درخواست من اجابت کنه با اینکه میدونستم مطمئن بودم که من درخواست کنم همون لحظه خداوند تاییدش میکنه خیلی هم شنیده بودم که وقتی دعا می‌کنید باور کنید که اون خواسته شما پشت در و درو بروش باز کنید ولی من درکش نکردم  

      من میدونستم که دلیل مشکلاتی که دارم ایمان نداشتن به خداست چون بارها بارها بارها از استاد عزیزم شنیده بودم ولی نمیدونستم چکار کنم که به خدا باور داشته باشم دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند تهیه کردم دوره زندگی با طعم خدا رو پاس کردم درکم بهتر شد خیلی از چند سال پیشم بهتر شدم نظرم نسبت به خدای خودم تغییر کرده ولی خوب این خیلی کم هنوز اون حدی که باید بشناسم بهش ایمان داشته باشم باورش کنم 

      که خداوند هست همیشه با منه همیشه منو هدایت و حمایت میکنه همیشه مراقب منه اینارو خیلی گفتم اما الان متوجه شدم که هنوز خداوندم درک نکردم چون الان که این جمله رو شنیدم متوجه شدم من دعا میکنم من خیلی درخواست میدم من میدونم که وقتی درخواستی بدم بلافاصله خداوند تاییدش میکنه مهر و امضاش میکنه می‌فرسته تا مراحل طی کنه بدست من برسه اینجاست که دیگه اطمینان نداشتن من به خدا شروع میشه 

      شدم مثل اون کشاورزی که بذر میذاره علفهای هرز میبینه موقع فروش میگه اگر بنکدار میدون بذاره من اونها رو بفروشم پولی هم وارد زندگیم میشه منم دقیقا زمانی که باید به خدا اطمینان داشته باشم که خداوند وعده کرده که به عهد خودش وفا میکنه تو دعا کن تو درخواست بده ایمان داشته باش تجربش میکنی همون طور که همه اون عزیزانی ایمان به خدا داشتن و خداروشکر نعمت در زندگیشون دیدن خداروشکر  

      من الان درک کردم چرا من به خواسته‌ هام نرسیدم چرا نمیرسم واقعا ایمان نداشتم چقدر تحقیق کردم که ایمان داشتن به خدا یعنی چی و…وخداروشکر میکنم اان درک کردم 

      اینم خیلی تجربه کردم‌ که وقتی به مسائل و مشکلی برخورد می‌کنیم خود به خود دعا می‌کنیم یا خود به خود درخواست میدیم وقتی به یه مشکلی برمی‌خوریم یا به شرایطی در زندگی برخورد می‌کنیم سریع دعا می‌کنیم یا درخواست میدیم 

      بله وقتی مثلا ما به مشکل مالی برخورد می‌کنیم  خود به خود درخواست پول بیشتر میدیم همیشه وقتی در خیابون هستیم  یه ماشینیبه سرعت به ما نزدیک میشه سریع به خدا توکل می‌کنیم میگیم خدا خودت بخیر بگذرون یهو میبینی ماشینه میایسته یا از پشتت رد میشه خلاصه به ما نمیخوره 

      یا وقتی شرایط زندگی کسی رو می‌بینیم میگیم خدایا خودت براشون بساز 

      منم خیلی شنیدم که عه این خونه رو داری دیگه زشته آنقدر خونه بزرگتر میخوای یا چند تا خونه میخوای باید همینو که داری خدا رو شکر کنی کلاتو بندازی هوا چون آنقدر انسانهای بدبخت و بیچاره هستن که یه سقفی بالا سر خودشون ندارن تو چادر زندگی میکنه و…در واقع به ما گفتن که نباید خواسته زیاد داشته باشیم اما به لطف خدای مهربانم عضو سایت شدم متوجه شدم خداوند گفته من انسان‌هایی که درخواست زیاد میکنن دوست داره 

      منم زیاد درخواست دارم ولی خجالت میکشم از خدا که اطمینان بهش نداشتم که منو به خواستم میرسونه در بعصی از جنبه‌های زندگیم بهش ایمان داشتم ها باورش کردم ولی بعصی جاها مثل درخواست بهبود شرایط مالی نداشتم 

      و من از شما استاد عزیزم ممنون سپاسگزارم که این دوره رو تهیه کردید بخدا قسم میخورم باور نمی‌کنید که من چند وقت قبل فکر کنم آخرین فایل خدا هرگز دیر نمی‌کند بود که شما اشاره کردید که اگر در زندگی مشکل دارید برای اینکه خدا رو باور ندارید که میتونه اون کمبود برای شما پر کنه اولین فایلم گفته شد من به اطمینان رسیدم که تمام مشکلات من برای عدم شناخت خدا وند همون جا درخواست دادم خدایا من چطور میتونم تو رو بهتر بشناسم باورت کنم ایمان بهت داشته باشم که آنقدر مشکل نداشته باشم 

      چند وقت تو این فکر بودم میگفتم دوباره از دوره زندگی با طعم خدا شروع کنم بعد گفتم ای کاش استاد یه دوره‌ای بسازن که فقط درباره خدا صحبت کنن که من بتونم بهتر بشناسم حاضر بودم تهیه اش کنم اینم گفتم که اگر قرار تهیه کنم طوری باشه که منم بتونم استفاده کنم که هدایت شدم به این دوره 

      منم خواسته های بسیاری دارم اینکه میخوام سلامتی و تناسب اندام ایدهالم تجربه کنم 

      من میخوام پولدار بودن ثروتمند بودن میلیادر بودن تجربه و زندگی کنم 

      من میخوام شاد زیستن رو زندگی کنم 

      من میخوام خداوندم بهتر بشناسم درکش کنم باورش کنم بهش واقعا ایمان بیارم 

      من میخوام شفا رو در زندگیم تجربه کنم شفایی که بدون خوردن قرص دارو باشه شفا الهی تجربه کنم 

      من میخوام  زندگی بهتر رو تجربه کنم میخوام لدت بردن از زندگی رو تجربه کنم میخوام شرایط بهتر رو تجربه کنم از این شرایط خارج بشم من آرزوهای بسیاری دیگه هم دارم 

      من اینو متوجه شدم که خداوند براش فرقی نمیکنه که من چه خواسته و آرزویی دارم آیا این خواسته به نفع منه یا به ضرر من  بد یا خوبه تفاوتی نمیکنه این از نظر ما انسانها به این شکل تفکیک شده از نطر خداوند هیچ فرقی نمیکنه که تو چه آرزویی داری اون طبق احساسی که براش میفرستی به تو پاسخ میده فرقی نمیکنه احساس الانت خوبه یا بد خدا خوب و بد نمیشناسه احساس منو میشه در هر صورت به من پاسخ میده  من اینم یاد گرفته بودم ولی من این قسمت پاسخ دادن خداوند که مشکل داشتم باور نداشتم پاسخ بده خدایا ممنو ببخش که من از تو انتطار پاسخ دادن نداشتم 

      من خیلی شنیدم که خدا گفته مگه بیماری تو چقدر بزرگه که نمیتونی در من ببینی که پن تو رو شفا میدم من اینو باور کردم شفا هم گرفتم ولی خیلی درکش نکردم در صورتی که خیلی شنیدم که من توانایی انجام هر کاری دارم من قادر مطلق هستم من بر هر کاری توانا هستم پس چرا تو در من نمیبینی که من بتونم مشکل تو رو حل کنم  اینا رو خوب یاد گرفتم اما خوب درک نکردم الان دارم درکش میکنم 

      منم وقتی اولین بار شنیدم که گفتید آرزوهاتو نو بنویسید کلی آرزو برای خودم نوشتم اما این دفعه خیلی ننوشتم گفتم بذار اینا رو تجربه کردم بعدا درخواست‌های بیشتری میکنم تازه دارم درک کردن خدا رو یاد میگیرم که خداوند هر رویایی که تو در سر داری میخوای بهش برسی خداوند هزاران هزار برابر اونو برای تو در نطر گرفته خدا ند وفای به عهد میکنه وعده داده که من درخواست درخواست کننده رو اجابت میکنم تازه داره نو ر ایمان در من ایجاد میشه من دارم کم کم خدای پاسخ دهنده رو باور میکنم من این تغییر بزرگم مدیون شما استاد عزیزم هستم بینهایت به توان هزار سپاسگزارم 

      منم تازه درک کردم درخواست کردن پاسخ دادن خداوند وعده خداوند که خداوند هر درخواستی من داشته باشم اجابت میکنه پاسخ میده تصمیم گرفتم یکبار دیگه با شور و اشتیاق برآورده شدن خواستههام با شور اشتیاقی که خداوند به وعده خود وفا میکنه درخواست بدم یک بار دیگه درخواستهام بنویسم 

      من خدایا شکرت میکنم که تو رو دارم میشناسم و این دفعه با تمام دفعات قبلی فرق داره درخواست زیاد دادم اما الان شوق و اشتیاق فراوانی در من ایجاد شده مطمئنم که من درخواست کنم تو اجابت میکنی پاسخ میدی پس یکبار دیگه خواستم میگم 

      خدایا من میخوام سلامتی کل جسمم و تناسب اندام ایدهالم که وزن ۵۰ کیلو سایز ۳۶ قد ۱۶۵ هست تجربه و زندگی کنم امین من مطمئنم که تو درخواست منو تایید و اجابت کردی و من بزودی اونو تجربه و زندگی میکنم خدایا شکرت خدایا ممنونم خدایا سپاسگزارم 

      خدایا من میخوام پولدار شدن ثروتمند شدن میلیادر شدن در زندگیم تجربه و زندگی کنم تا بتونم بهتر و راحتر زندگی کنم از زندگیم نهایت لذت ببرم سپاسگزار خداوندم باشم خدایا من مطمئنم که تو این خواسته منو تایید واجبات کردی من هر روز منتطر پاسخ تو هستم که این خواستم زندگی کنم خدایا شکرت خدایا ممنون و سپاسگزارم 

      خدایا من میدونم که هر خواسته دیگه هم داشته باشم تو تایید و اجابت میکنی اما میخوام این دوخواسته که خیلی مهم هستند برام تجربه و زندگی کنم بعدا دوباره درخواست میدم خدایا شکرت 

      من خداروشکر میکنم که شما استاد عزیزم هم به خواستهای خودتون رسیدید هم فراتر از اونو تجربه کردید حق شما شما لایق بهترینها هستید 

      اینم بگم منم برآورده شدن خواسته‌ام حق خودم میدونم و خودم خیلی لایق و شایسته خواسته هام میدونم 

      من هیچ وقت هر چند که خیلی نیازمند هم بودم اما هیچ وقت از کسی انتظار نداشتم که کسی به من کمک کند تا نیازم رو برطرف کنم بجز همسرم و فرزندانم اونم از فرزندانم از لحاظ مالی نه از اینکه در امور خانه به من کمک کنن من قبلا هم گفتم هیچ وقت حتی به پدرو مادرم نگفتم من چی کم دارم هر وقت گفتن به دروغ قسم خوردم که دارم نگرفتم مگر اینکه خودشون میدیدن اونوقت به بهانه این قند کوپنی این روغن کوپنی سهم خودته آوردم قبول میکردم 

      بله می‌پذیرم که ممکن است تحقق آرزوهای ما زمان‌بر باشد اما خداوند وعده کرده که ممکن است در چند ساعت چند روز یا چند هفته یا ماه آرزوی ما تحقق یافته شود من میخوام که خداوند آرزوهای مرا در طی چند ساعت یا چند روز تحقق بخشد و اینم قبول دارم که ممکن منفی نگر ما افکاری در دهن ما ایجاد کنه اما پن یاد گرفتم دیگه باور کردم که خداوند هر آرزویی که من دارم خداوند هزاران هزار برابر دوست داره من تجربش کنم اینم باور کردم که خداوند وعده داده به وفای به عهد خود ش عمل میکنه پس من ایمانم و اطمینان به خداوند بیشتر شده مطمئنم که آرزوهای من برآورده میشه  

      مشکل من اینکه من اینم یاد گرفتم که اگر چیزی نمیبینم دلیل بر این نیست که خدا آرزو منو فراموش کرده من میدونم که در این زمان که از تایید شدن آرزو تا بدست من رسیدن خدا داره همزمانیهایی رو برای من درست میکنه تا راحتر و زودتر آرزوم بدستم برسه 

      منم وقتی از خداوند خواستم که به منو پولدار ثروتمند میلیادر کنه هیچ فکری هیچ راهی هیچ ایدهای براش ندارم که چطور میتونم پولدار بشم اما دیگه مطمئنم که خداوند خودش میونه باید چطور منو پولدار کنه چون قدرت دست خداوند توپ انداختم تو زمین خدا من درخواست کردم ایمانم دارم که خداوند آرزو منو برآورده میکنه الان من فقط منتظر تحقق آرزوهایم میشینم بقیه اش با خود خداست خودش میدونه چکار کنه که من با صدای بلند فریاد بزنم کی فکرشو می‌کرد که یه روزی من پولدار بشم خدایا من منتطر اون روزم 

      بله ناخوشی ها بواسطه اعمال خودمان است خداوند در قرآن فرموده که هر آنچه از طرف من به شما رسد خیر و خوبیست پس هر اتفاق خوب هر چیز خوش آیند هر چیز خوب که وارد زندگی ما میشه از طرف خدا ند است و 

      فرموده هر چه بدی رسد همه از آن توست پس هر اتفاق بدی که در زندگی تجربه می‌کنیم از جانب خود ماست که فکر بد داشتیم فرکانس بد فرستادیم اتفاق بد تجربه کردیم  پس این از طرف خداوند نیست امتحان الهی هم نیست خواست خداوندم نیست خدا ما رو دوست نداره  اینا هم نیست فقط خودمون هستیم باعث شرایط و اتفاقات بد در زندگیمون میشیم 

      خداوند برای هر مسئله ای در زندگی من راه حلی سراغ دارد خداوند خودش گفته که من از زیر سنگم شده برای تو کار پیدا میکنم پس میدانم مطمئنم ایمان دارم که خداوند قادر و تواناست برهر کاری  خودش گفته من میتونم هر مشکلی حل کنم پس شک و تردید نداریم دیگه

      من یه دوره‌ای از زندگیم چقدر تلاش میکردم که خونم بفروشم از جاریم جدا بشم برم یه جای دیگه زندگی کنم من تا تهران هم برای خونم آگهی دادم اما نشد که نشد یه روز همسایه ما که مستجر جاریم بود اومد گفت خونتو میخوام امشب خونه رو به او فروختم دقیقا فردا شب خونه جدید خریدم  این فراتر از انتظار من بود 

      اینکه من دختر اولم در سن دوسالگی بیمار شدید طوریکه در ماه سه بار بردم دکتر فایده نداشت خوب نشد یه روز یکی به همسرم گفت ببر فلان دکتر تهران نزدیک تهران کلیک صادقیه من بردم اون زمان ۲۹ سال پیش ایشون یه دکتر پیری بودن اما با یه نسخه دخترم شفا پیدا کرد چند روزه که آمپول زد سریع خوب شد 

      اینکه دختر من رشته گرافیک انتخاب کرد غافل از اینکه اصلا نقاشی و طراحی بلد نیست و کلی مشکل ایجاد شد هر جا میرفتم با در بسته مواجه میشدم میگفتن نمیشه سایت بسته شده منم پول نداشتم دوربین و لب تاپ بخرم ناچار تصمیم گرفتم تغییر رشته بده در همین حین فردی پیدا شد درستکه فامیل بود ولی پیدا شد کار دختر منو درست کرد که از آموزش پرورش زنگ زدن گفتن فلانی میاد ثبت نامش کنید بخدا طوری که میدیم ناظم اینا تو کف این مونده بودن چون قبلش چقدر رفتم پیش اونها التماس کردم قبول نکردن 

      اینکه خودم بیماری گرفتم که دکتر جوابم کرد اما فراتر از انتژارم نتیجه دیدم الان سالم و سلامت خوشحال در خدمت شما هستم منظورم اینکه اون بیماری کلا در من ریشه کن شد طوریکه دکتر گفت برو خوش باش هر طوری که میخوای زندگی کن از نظر علم پزشکی من یه جورایی مرده بودم اما از نظر علم خدا شفا هم هست من الان زنده هستم خدایا شکرت 

      اینکه پدرم از روی درخت افتاد بماند مشکلاتش عمل کردنش متوجه شدن فقط ۶ درصد کلیه ایشون کار میکنه الان ۴ الی ۵ سال میگذره به لطف خدای مهربانم زنده هستند و هیچ کس امیدی نداشت همه منتظر بودن بهشتی بشه این فراتر از انتظار ما بود دکتر هم باورش نمیشد میگفت معجزه شده باور نداشتن کسی با ۶ درصد کلیه زنده بمونه 

      من هنوز خیلی وفادار بودن خدا رو درک نکردم بتونم مثال بزنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1402/11/15 21:57
      مدت عضویت: 449 روز
      امتیاز کاربر: 5525 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 880 کلمه

      بنام خالق بیهمتا ووفادار به وعدهاش

      سلام خدمت استاد عزیزوتمام دوستاندر این سفر معنوی

      خداوند وفادارم را بینهایت سپاسگزارم که بابت این دوره بینطیر که یک نمونه وفاداری خداوند به شکل  واضح وسریع به خواسته من بود خدایا سپاس ،سپاس،سپاس

      استاد عزیز ممنونم بابت این سخنان وآگاهی های ناب که در اختیار ما قرار میدهی چقد روحیه و شوق به زندگی در ما زیاد میشود وآرام میگیریم از این همه اضطراب ونگرانی روزمره وقتی این آگاهی ها را دریافت میکنم وخیالمان راحت میشود که یک نیروی بسیار قوی وجود داره که بیشتر از خودمون برای ما بهترینا را میخواد وبی قید وشرط مارا دوست داره وبه خواسته های ما بدون هیچ شرطی جواب میده اگر ما فقط وفقط باورش کنیم که وجود داره وهمراه وهدایتگر ماست من تا قبل از اینکه با این مباحث آشنا شوم فکر میکردم اگه انسان یه خانواده خوب وهمسر وبچه های خوب ویه خونه وماشین داشته باشه کافیه و باید قانع باشه ومثلا دوتا ماشین یا خونه داشتن اصرافه وخجالتی میکشیدم که از خدا بیشتر بخوام وفکر میکردم مگه من چکار کردم که خداوند بخواد بهم پاداش بزرگی بده وخواسته های بزرگترم را بهم بده  واجباتی که بهم گفته بودن انجام میدادم ولی همش شک داشتم که مورد قبول خداوند بودن یا نه وهمه زندگیم را در نگرانی به سر میبردم

       چون بزرگی خودم وخدای خودم را نشناخته بودم وهر روز که بیشتروبیشتر از این مطالب استفاده میکنم بزرگی خداوند  را بیشتر متوجه میشوم وخواسته های به ظاهر بزرگم که فقط در ذهن محدود من بزرگن  در برابر خداوند خیلی کوچیک وناچیزن وبراورده شدنشان توسط بزرگترین قدرتی که کل کیهان را خلق کرده کاری نداره، خدا شکرررت

      نمونه های از وفاداری خداوند بیشتر از انتظارم

      من مدتی به شدت مریص بودم طوری که اصلا توی خونه نمیتونستم ونفسم تنگ میشد وحدود هشت روز فقط توی حیاط خونمون پتو انداخته بودم در حدی که فک میکردم میمیرم چون هر چه دکتر میرفتم خوب نمیشدم حتی یه ذره ومن درخواستها وبه قولی وصیت نامه هم نوشته بودم  برا اطرافیانم ولی خداوند وفا دار به صورت معجزه بدون اینکه دکتر جدیدتری برم وداروی مصرف کنم سلامتیمو بهم داد ومن بابت اون بینهایت سپاسگزار خداوندم

      ما بعد ازدواجم حدود هفت سال با یک بچه توی خونه پدر شوهرم زندگی میکردیم ویه روز که دیگه خسته شده بودیم از خداوند خواستیم که راهی جلو پامون بذاره وشوهرم هم تازه رفته بود سر کار وکمی پس انداز کرده بودیم ووسیله هامون را خریدیم برای خونه بزرگتر ورفتیم مستاجری  وخدارو شکر ما فقط دوسال مستاجر بودیم سال سوم در حالی که به خدا قسم فقط ۷۰۰ هزار تومان پس انداز داشتیم چون حقوق همسرم صرف کرایه وخرج وخوراک میشد ونمیتونستیم زیاد پس انداز کنیم اون روز برغروب بود ومن وهمسرم برای درست کردن کولر خونه رفتیم پشت بوم وغروب زیبای بود ومن تا همسرم کولر را تعمیر کرد گوشهای نشسته بودم وزیبای غروب راتماشا میکردم وبا خدا حرف زدم از ته دل ازش خواستم که خودمون صاحب خونه بشیم به خداوندی خدا قسم الان که مینویسم گریم گرفت نمیدونم همون روز بود یا دو روز بعد مادر شوهرم زنگ زد وگفت میخوایم خونمون که کلنگیه خراب کنیم واگه شما هم دوست دارید بیاید تا باهم چهار طبقه بسازیم ونگران پول هم نباشید یه وام گرفتم وبه شما هم میدم وشما میتونید هر ماه که حقوق گرفتید پولو به ما برگردانید خداروشکر ما تو همون سال کمتر از پنج ماه صاحب خونه شدیم این در حالی بود که من اصلا فکرشو نمیکردم که با ۷۰۰ هزار بشه صاحب خونه شد خدایا بینهایت شکرت

      سر کار رفتن همسرم هم برام معجزه بودگفتم‌که ما توی یه اتاق از پدر شوهرم بودیم وهمسرم همهر چه آزمون استخدامی میداد یا قبول نمیشد یا اگه قبول میشد میگفتن قبل از آزمون کارمند گرفتن وآزمون سوری بوده وهمسرم هم نا امید بود ومیگفت دیگه استخدامی شرکت نمیکنم یه روز که دیگه خسته شده بودم توی حیاط زیر درخت نشسته بودم وبا خدا حرف میزدم واز خداوند کمک گرفتم اون روز کاملا احساس کردم که به خدا وصل شدم برای لحظه ای وامیدی در دلم زنده شد مدتی نگذشت که استخدامی جدید اومد وهمسرم مقاومت میکرد ومن گفتم تو را خدا ایدفعه به خاطر من شرکت کن وقرار شد برای آزمون بریم مرکز استان که گفتم من هم باهات میام وبیرون منتظرت میمونم تا تو آزمون بدی با سختی قبول کرد ودر بین مسیر یه نفرکه میخواست آزمون بده را هم سوار کرد وهمش در بین مسیر براش از ناامیدی واینکه فایده نداره این آزمونا حرف میزد ومن توی دلم همش میگفتم این چه حرفیه این دفعه فرق داره انگار یه نفر وعده حتمی بودن را بهم داده بود خلاصه آزمون راشرکت کردوبه صورت معجزه وار نفر اول کل استان شد وخداروشکر رفت سر کار واین برای من در اون زمان که زندگیمون خیلی سخت بود یه معجزهوبیشتر از حد انتظارم بود خدایا شکرت از این نمونه ها در زندگیم زیاد هست خدارو شکر وامیدوارم بااین آگاهی ها یی که هر روز درک میکنم بیشتر وبیشتر شاهد اینچنین مواردی در زندگیم باشم،سپاس بی پایان ای خدای مهربانم

      استادممنونم که ما را آگاه میکنید که به اتفاقات زندگیمون برگردیم وحضور خداوند را بیشتر وبهتر درک کنیم وسپاسگزارش باشیم وبفهمیم که خداکند همیشه بوده وهست وخواهد بود فقط باید کمی بیشتر به زندگیمون دقت کنیم ورد پای خداوند را لحظه به لحظهای زندگیمون ببینیم ،خدایا شکرررررت

      برای شما استاد عزیز وتمام دوستان وخودم از خداوند درخواست سعادت در دنیا وآخرت را دارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/11/15 21:51
      مدت عضویت: 500 روز
      امتیاز کاربر: 10070 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 981 کلمه

      به نام خداوند قسم خورده به عهد وفاش ❤🙏

      سلام به استاد عزیزم و دوستان همراهم ✋😍

                     من به وفا داری خداوند ایمان دارم👌🥰

      من هم در زمان ها ومکان های خاص از خداوند در خواستی داشتم ودر زمان خودش اجابت کرده ولی متاسفانه در موارد بسیاری به خواستم نرسیدم چون زمانش،ونحو رسیدنش وخود به خدا می گفتم و عجله داشتم وبه شدت بهش می چسبیدم وقتی بهش نمی رسیدم سر خورده نامید بودم ومی گفتم خدا چرا مشکل منوحل نمی کنه چرا این همه سال منتظر شدم   خواستم نشد که نشد چرا راحت به خواسته ام نمی رسم 

      وخیلی شنیده بودم خداوند اجابت کننده دعا است پیش خودم می گفتم چرا به منهم نمی ده واز اون ور هم شنیده بودم هیچ دعای بی جواب نمونه دعاهای که در این دنیا اجابت نمیشه خدابهترشو در آخرت جبران می کنه کمی جلو احساس بدم می گرفت پیش خودم می گفتم پس اگه به خواستم نرسم پیش خدا عزیز تر هستم واجر وپاداش اون خاصه رو در آخرت که جاویدان هست بهم میده امید در قلبم بود که دعاهای من بی پاسخ نمونده ولی چون ما انسان مادی هستیم ودر دنیا دوست داریم به خواسته هایمان برسیم پس بیشتر از نرسیدن خواسته ناراحت میشم وزندگی کردن برامون سخت میشه پس بیشتر دوست داریم خدا زود خواسته ما رو بر آورده کنه وقتی این اتفاق نمی افته فکر می کنیم دیگه به خواسته نمی رسیم ورها می کنیم برای من بارها اتفاق افتاده چیزی رو خواستم ولی به خاطر عجله ای که براش داشتم نرسیدم به کل قید خواستم و زدم نورها کردم 

      ولی اکنون دیگه به وفاداری خداوند ایمان دارم وهر خواسته ای که داشته باشم به خدا میگم و  رسیدن به اون وزمانشو به خودش می سپارم و امیدوارم خواسته من رو در زمان و مکان خودش در بهترین شرایط اجابت می کنه من دیگه نگرش اشتباه نسبت به خدا ندارم و ایمان و باور دارم همان طور که هروز خواسته های مثل خوردن ،نفس کشیدن، و سلامتی و تمام مایحتاج  زندگی رو به اندازه احساس لیاقت خودم به من  داده وهرروز رزق وروزی فوق العاده ای رو برام در نظر گرفته پس خواسته های بزرگ من هم برای خداوند کاری نداره وایجا ایمان من هست که چقدر در من استمرار با احساس خوب در رسیدن به خواسته رو پدید میاره، هر چقدر ایمان من به وفاداری خداوند واجابت کردن خواسته ام زیاد باشه شور وشوق من رو در ادامه دادن در مسیر رسیدن به خواستهایم رو ایجاد می کنه وبادیدن شرایط بد زندگی امیدمو از دست نمی دم 

      نگرش قبلا من درباره خواسته ام این بود که من به سختی به خواستم میرسم وهرچی میخوام یا نمیرسم یا برعکس شو دریافت می کنم ونگرشم این بود که اگه خدا خواسته ای رو نمی ده به صلاحم نیست ودر آخرت اجرش و به من میده ولی دلیل نرسیدن من به خواسته هام فقط احساس بد خودم من بوده چون مدارم پایین تر از اون خواسته بوده چون سپاس گذار لحظه هام نبودم چون احساس لیاقت درونی نداشتم می گفتم فلان چیز می خوام ولی افکاری  در ذهنم میومد چه جوری مگه میشه بااین درآمد فلان چیز و داشته باشی وهمین یک فکر باعث نرسیدن من به خواستم میشه باور کمبود باور تو لایق نیستی تو توانا نیستی تو مهارتها رو نداری ودر آمد نداری وغیره این افکار انسانی در صورتی که برای خدا کاری نداره رساندن منو به خواستم 

      و حالا نگرشم به خداوند این هست که هر آنچه که در دنیا باشه، نباشه رو اگه من بخوام برام به ارمغان میاره، مثل لاغری با ذهن کی فکرشو می کرد با درست فکر کردن به خالقت ونحو خلق کردنت  ونگرش درست نسبت به مواد غذایی لاغر میشی اصلا قبلا چنین راه و روشی نبود استاد خواست پس خداوند براش پدید آورد و ماهم خواستار لاغری از راه آسون بودیم خدا ما رو هم هدایت کرد وحالا باورم به خداوند ومعجزاتش خیلی بیشتر از قبل شده و ایمان دارم به وفاداری صداقتش در کلام که در قرآن آمده که اون به من نزدیک و دعا دعا کننده رو میشنو واجابت می کنه چه کسی از خداوند راستگوتر وبا وفا دار تر است چون قوانین خداوند غیر تغییر است که یکی از این قوانین اجابت دعا کننده به در گاهش است و قانون دیگر این  که تکاملمو طی کنم تا به خواستم برسم من فکر می کنم برای رسیدن تکامل باید هروز احساسم رو خوب نگه دارم وشکر گزار در لحظه باشم واعتمادم به خدارو تقویت کنم و ترس و غم به دلم راه ندم انتظارم از خدا رسیدن به خواستم باشه نه عجله کنم چون عجله باعث نامیدی میشه و در آخر رها کردن خواسته 

      من دوستانی دارم که به راحتی به خواست یشان رسیدن وهروز اتفاقات خوب رو تجربه می کنن دلیلش به نظرم باورهای درستشونه که مثلا فلان چیز می خوان حرکت می کنن وخیلی زود وارد زندگیشون میشه چون خیلی قلب بزرگی دارن اولا اصلا خسیس نیستن امید به آینده بهتر دارن اعتقاد دارن لایق بهترین ها هستن راحت پولشون خرج میکنن وراحت هم پول می سازنن من خیلی تحسین شون میکنم و دوست دارم من هم راحت به خواستههام برسم بدون احساس نیاز شدیدباید رو احساس لیاقت کار کنم و خودمو لایق رسیدن به خواسته بدونم وهر گز به راه رسیدن خواسته توجه نکنم بسپرم به خدا

       ،جای که راه نیست خداراه رو باز می کنه 🙏😍

      در زمانهای بود که از نظر دیگران رسیدن به بعضی ازخواسته هام سخت بود ومی گفتم رها کن ولی چون خودم احساس لیاقت رسیدن به اون داشتم به اون خواسته رسیدم به نظر من نگرش دیگران نسبت به خودم ملاک نیست این نگرش خودم نسبت به خودم مهم اگر احساس لیاقت چیزی رو داشته باشم وبه خداوند ایمان و اعتماد کنم و استمرار برای رسیدن به خواستم داشته باشم به راحتی به خواسته هام می رسم ودر کل باید این پرسه رسیدن به خواسته بااحساس خوب و شور وشوق ا دامه داشته باشه 

      با سپاس فراوان از استاد عزیز 🙏❤

      به امید خداوند بخشنده ومهربان🙏🙏🙏❤❤❤❤❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/11/15 14:18
      مدت عضویت: 536 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 777 کلمه

      به نام خدا 

      خدایی که وفادار به عهدش هست  

      من به وفاداری خدا ایمان دارم 

      وقتی این جمله رو خوندم با خودم گفتم زینب چقدر واقعا این جمله رو قبول داری 

      چقدر تو خواسته هایی که داری ایمان داری خدا به عهدش که برآورده کردن آرزوهاتو پایبنده

      خودم فهمیدم با خودم چند چندمهمش زبونی این حرفآیا قلبی هم ایمان دارم !استاد یه تشکر باید ازتون بکنم وقتی دیدم این دوره متنی هست گفتم یعنی تاثیر میزاره 

      ولی وقتی دیدم بهاش نوشتن دیدگاه هست 

      گفتم حالا یه همچین دوره با ارزشی وقتی بهاش اینه باید سعی کنم چندین بار متن رو بخونم تا بتونم بهتر درک کنم تا بهتر بنویسم نمیدونید این کار چقدر داره به من کمک میکنه آنقدر دیروز این متن رو خوندم تا آخر روز تمام ذهنم درگیر این موضوع بود

       همش داشتم تو زندگیم دنبال وقتایی میگشتم که وفاداری خدا رو ببینم  

      وقتی در مورد این صفت خدا صحبت کردید ک اینقدر قشنگ برامون بازش کردید یه جورایی یه آرامشی در من ایجاد شد که خواسته ات رو خدا فراموش نکرده اگر تو چیزی نمیبینی به این معنی نیست که خدا کاری نمیکنه این نوع نگاه برای من پر از حس خوب و آرامش بود یه جورایی ته دلم رو قرص کرد.

      ما بدهکاریم و همش ذهن من درگیر بود که چطور این بدهی رو پرداخت کنیم یه وقتایی نجوا می‌اومد که پس خدا هم که این خواسته ات رو نشنید اجابت نکرد حتما تو آنقدر گنه کاری که صدات به خدا نمیرسه  

      ولی حالا وقتی فهمیدم خدا درخواست منو فراموش نمیکنه اگر من جیزی نمیبینم به این معنی نیست که خدا کاری نمیکنه 

      خدا در زمان مناسب اون خواسته رو بهم میده  

      شاید با چیزیکه من در نطر دارم یا راهی که من در نطر دارم متفاوت باشه خدا روش منحصر به فرد خودش رو داره همه اینا آرامش تو دلت ایجاد میکنه هر چند که بازم افکار منفی میاد 

      ولی یه قسمت این متن خیلی به من چسبید وقتی گفتید خدا خلف وعده نمیکنه و آیات قرآن رو آوردید گفتم درسته خدا خلف وعده نمیکنه ولی منم که ایمانم سست میشه چیکار‌کنم ؟

      و به نطرم جوابم تو این پاراگراف بود  

      اما آنچه سبب شد در این مسیر باقی ماده و ایمانم بر وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم ذوق و شوق تجربه نزدیکی خداوند و تجربه برآورده کردن آرزوهایم بود مخصوصا آرزوهایی که هیچ نشانه یا امیدی به برآورده شدن آن نداشتم. 

      باید ایمان داشته باشم با رسیدن به خواسته به خدا نزدیک میشم و تجربه برآورده کردن ارزوهایی که الان هیچ نشانه ای ازشون نیست این ماجرا رو جذاب میکنه و نمیزاره دست از این مسیربردارم 

      من ایمان دارم خدا قدرتمند و از راهی که فکرشو نمیکنم بهم آرزوها رو میده ولی بعصی وقتا ذهن میگفت از کجا آخه چطوری ؟

      و من میگم با خودم تو مسیر باقی بمونیم تا ببینیم از کجا تا ببینیم خدا چه برنامه ای چیده انگار ذهنم هم دوست داره ببینه خدا چیکار میکنه  

      ولی همیشه به خاطر دیر شدن آرزوها ناامید میشدم نه از اینکه خدا نمیتونه

      از اینکه شاید من لایق نیستم 

      که اونم خدا رو شکر آنقدر استاد خوب توضیح دادن که خدا فراموش نکرده حالا هر وقت نجوا ذهن بیاد میگم من نمیدونم خدا داره چیکار میکنه خدا داره آماده میکنه منم باید طرف خودم رو انجام بدم و خودم رو آماده معجزه خدا بکنم . 

      استاد من قبلا آنقدر شنیده بودم که کم بخواه دیگه خدا همه چی رو با هم نمیده که اصلا میترسیدم از خدا زیاد بخوامنگرشم این بود که الان خدا فک میکنه من خیلی به این دنیا چسبیدم و جام میشه جهنم فک میکردم زیاد بخوام از خدا دور میشم غافل از اینکه من بادرخواست هام بزرگ تر میشم رشد میکنم  

      ولی خدا خودش در قرآن وعده داده که اجابت میکنه درخواست هر کسی خدارا بخواندخدا هم که خلف وعده نمیکنه توصیح شما که خدا مشخص نکرده چه آرزوهایی یا چه کسایی خیلی خوب بود 

      همه آرزوها برای خدا ارزشمند هستندقیقا مطلب قدم قبلی که خدا هزار برابر برای شما بزرگتر میخاد هر چی که میخای 

      و حالا متوجه شدم خیلی ها که خواسته هاشون از معیار ما انسان ها درست نیست چرا انقدر کمک میشن چون برای خدا آرزوهای ما فرقی نداره اون در زمان مناسب و به روش خودش آرزوهای ما رو برآورده میکنه  

      پس کار ما چیه؟

      کار‌ما اینه ایمانمان رو به وفاداری خدا حفظ کنیم و در آرامش باشیم چون خدا وعده خودش رو فراموش نمیکنه خداوند شما رو سرخورده نخواهد کرد اگر  بر ایمان خود پایدار باشید 

      این جملاتی که تو این مقاله خوندم فقط یه نوشته معمولی نیست اینم معجزه است توی زندگی من  

      مدتی به فکر کسب درآمد بودمروی مهارت های مختلف سرمایه گذاری کردم روی باورهام داشتم کار میکردم اما خبری از نتیحه نبودخیلی وقتا ناامید میشدم از اینکه من به این خواسته نمیرسم حتما من یه ایرادی دارم ولی از وقتی این متن رو خوندم مدام به خودم میگم خدا خواسته منو فراموش نکرده من باید ایمانم رو حفظ کنم نمیدونم چه ایده ای قرار اجرا کنم یا از چه راهی 

      ولی تمام تلاشم رو میکنم در این مسیر باقی بمونم و انتطار برآورده شدن خواسته رو فقط ازخداوند درخواست میکنم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/11/15 13:02
      مدت عضویت: 584 روز
      امتیاز کاربر: 15622 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,003 کلمه

      سلام استاد 

      بازم ممنون ازخداوند و شما که من را دراین مسیر همراهی میکنید که هرروز به آگاهیهای من اضافه شودو با شناخت صحیح از پروردگار خود به آرزوهای خودم برسم 

      وفاداری خداوند 

      خداوند دروعده ای که به بندگانش داده است خلف وعده نمیکند و این را بارها درقران آورده است و به بندگانش با مثالهای مختلف گوشزد کرده است و بارها درقرآن آمده است که من به بندگانم از رگ گردن نزدیکترم فقط باید بندگان من را بخوانند یعنی دعا و درخواستی داشته باشند تا برآورده کنم دعای انها را و فقط با ایمان و توکل به خداوند است که این کار شدنی است چون نباید به خداوند شک و تردید داشته باشیم چون خداوند قادر و علیم و توانا است و از عهده ی همه ی  کارها برمی آید .

      استاد من یادم است که پدر خدابیامرزم همیشه میگفت شما ازخداوند زیاد بخواهید چون خیلی بزرگ است و برای خداوند کاری ندارد و بدون منت کاربرای بنده هایش انجام میدهد .و مگفتند از خداوند زیاد مال بخواهید و به خداوند بگو مالم بده به این 3 شرط 1- خودم و نسلم از این ثروت استفاده خوب ببریم 2- دران دنیا به خاطر این مال مواخذه نشوم 3- بتوانم ازاین مال درراه کمک به خلق خدا استفاده کنم  یادم میایداول دبیرستان بودم بهشون گفتم بابا اگه به خدا بگیم پول زیاد میخواهیم زشته . گفت چطور برای چی میخواهی من گفتم میخواهم بگم خدا به ما ماشین بده ما هم برویم مشهد چون هنوز مشهد نرفته بودم پدرم گفت نه زشت نیست خوب اینجور هم میشه دعا کرد خدایا من میخواهم بیام مشهد خودت وسیله اش را جور کن حالا ماشین هم نخریدیم اشکالی نداره  ومن بارها این را به خداوند گفتم چند روز بعد من خواب آقا را دیدم که فرمودند شما امسال به زیارت من می آیید و من به فاصله ی 15 روز دوبار به مشهد رفتم و این یکی از معجزات زندگی من بود و من همیشه از پدر خدا بیامرزم یاد می کنم چون فرد مومن – خدا دوست – مردم دار – و امانتدار بسیار خوبی بودند و هنوز هم هرکجا میروم و میگویم فرزند فلانی هستم همه با نام نیک و خدا بیامرزی از او یاد میکنند و از خداوند شکرگزارم برای داشتن چنین پدر ومادری و پدرو مادر خوب داشتن هم یکی از نعمتهای خداوند است 

      من دوست دارم خانه ای بزرگ داشته باشم تا فرزندانم به راحتی اتاق داشته و با مهربانی درآن زندگی کنیم 

      من دوست دارم انشاالله دراسفند من درامتحان کارشناسی رسمی دادگستری قبول  شوم و به آرزویم که کسب و کاری داشته باشم که محدود به زمان و مکان نباشد بدست بیاورم از شما استاد عزیز ایده گرفتم 

      من دوست دارم درمحل کارم به آرامش ذهنی و روحی برسم 

      من دوست دارم باغی بزرگ و سرسبز داشته باشم تا خودم درآن کشاورزی کنم و محصولات زیادی داشته باشم 

      من دوست دارم چندین سفر به کشورهای خارجی داشته باشم 

      من دوست دارم ماشین دنا پلاس داشته باشم و….

      شاید برآورد شدن این آرزوها من زمانبر باشد ولی من با ایمان به خداوند و با ذوق و شوق برای برآورده شدن آرزوها و وفای به عهد خداوند صبر میکنم تا موقع آن برسدو من به آرزوهایم برسم .آرزوهای من هرچقدر که از نظر من بزرگ باشند برای خداوند هیچ چیز نیستند.من اطمینان دارم خداوند مرا مایوس نخواهد کردوخداوند از خردمندی خود در وجود من قرار داده است تا بهترین تصمیم را برای هر مساله ای اتخاذ کنم همیشه به خودم میگویم  چه کسی جز خداوند می تواند یاری رسان من باشد؟!

        اما نکته مهم و کلیدی این است که: اگر شما اتفاقی را نمی بینید به این معنی نیست که خداوند کاری نمی کند یا اجابت درخواست شما را فراموش کرده است.

      نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      خدارا هزار مرتبه شکر که نگرش من به خداوند درمورد درخواست همیشه خوب بوده است و اگر درخواستی هم برآورده نشده همیشه میگفتم صلاح من این نیست و ناسپاسی نمیکردم  که الان یاد گرفتم باید بیشتر و بهتر درخواست بدهم چون درخواستهای دربرابر خداوندهیچ چیز نیست مثل قطره ای دربرابر دریاست  مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید

      استاد موارد که درزندگی همه قطعا”زیاد بوده است ولی من درمورد یکی از آشنایان که به بیماری سرطان خون مبتلاشده است و خدا راشکر خداوند او را شفاء داده است را میگویم . و یا خرید زمین تجاری برای خودم اصلا باورم نمیشد که من بتوانم با آن مقدار پول زمین تجاری دونبش بخرم و….

      مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید. دعاهایی که از خداوند کردیم و خدارا شکر آنها براورده شدند و این نشان میدهد که خداوند به وعده یخودش وفادار است و ما اشرف مخلوقات هستیم 

      مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      آرامش داشتن درمحیط کار برای آرزوی داشتن پستی خوب و بدون استرس و بیشتر با خانواده و بچه ها باشم که خدارا شکر الان بعد از یکسال متوجه شدم که تغییر پست به صلاح من بود و علاوبر متناسب شدن و بهبودی بیماریها چقدر درارامش ذهنی و روحی من مفید بود درحالی که قبلا اصلا باور نمیکردم که با تغییر پست حال من خوب باشدو ناراحت بودم که چرا این اتفاق برای من افتاده است و مگر من چه کار خطایی مرتکب شدم که باید تنزل پست بگیرم و اگر این اتفاق نمیافتاد اصلا من فرصت وارد شدن به این مسیر را نداشتم  .و من الان به معجزات وفاداری خداوند ایمان دارم و خداوند پست  و درآمد بهتری را برای من درنظر گرفته است .  از شما استاد عزیز ممنونم که دراین مسیر راهنمای ما هستید و با این تمرینات ذهن ما را برای رسیدن به آرزوهای بهتر و بالاتر آماده میکنید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1402/11/15 09:45
      مدت عضویت: 1897 روز
      امتیاز کاربر: 6948 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 614 کلمه

      به نام خدایی که وفادار به عهد خویش است

      خدای مهربانی که نگفته هم از نیازها و آرزوهای ما خبرداره ولی صدامونو دوست داره و از ما میخواد همیشه اونو صدا کنیم و ازش بخوایم اونم زیاد، هرچیزی که در تصورمون نمی گنجه اگه خدا رو باور داشته باشیم حتما محقق شدن اون خواسته رو می بینیم.

      خدا گفته *ادعونی استجب لکم* مرا بخوانید تا اجابتتون کنم. حالا اگه ما خودمون این کلام خدا رو باور نکنیم و توی زمانی که انتظارمونه خواسته مون اجابت نشه و زمانش نرسیده باشه ناامید از رحمت خدا بشیم مقصرش فقط خودمونیم وگرنه خداوند همیشه به عهد خویش وفادار است.

      در طی سال های زندگیم سختی های زیادی داشتم وقتی تو سن ۱۴ سالگی پدرمو از دست دادم احساس نا امیدی زیادی کردم حس بی پناهی می کردم همیشه فکر می کردم چرا خدا اینقد زود پدرمو آسمانی کرد.گیج و سردرگم بودم باورم نمیشد این خدا مهربون باشه!

      ولی زندگی ما با داشتن یه مادر مهربون که هم نقش پدر و هم نقش مادر را برامون داشت ادامه پیدا کرد تونستم درسم بخونم و با حمایت مادر و خواهرم به دانشگاه راه پیدا کنم و شاغل بشم و… خدا تو این سالها هیچوقت ما رو تنها نذاشت و همیشه تو هر موقعیتی صداش کردم پاسخ گرفتم.

      خرید خونه تو سال هایی که من و همسرم واقعا پول و سرمایه کافی نداشتیم و با وام و یه مقدار پس انداز یه خونه خوب تو اون شرایط تونستیم بخریم.و از کسی هم پول قرض نکردیم فقط با همدلی تونستیم پول خرید یه ماشین رو هم جور کنیم و اونوقت من گفتم چقد دلم میخواد ماشین صفر بخریم و بعد از چند سال به این خواسته هم رسیدیم.

      آرزوهایی که ما تو دلمون داریم اگه باورشون کنیم و اگه خداوند رو صدا کنیم حتما در زندگیمون می بینیمشون

      این بستگی به ظرف وجودی خودمون داره پس برای هر خواسته ای من باید ظرف وجودی دریافتش رو در خودم پرورش بدم و اونقد باورش داشته باشم که باهاش زندگی کنم و حالم خوش باشه اونوقت ایمان دارم که خداوند اونو به موقع وارد زندگیم می کنه.

      من قبل از آشنایی با قوانین جذب همیشه باورم این بود که هر چی خدا صلاح بدونه شاید من نباید پولدار بشم. صلاح خداوند اینه که ماشینم مدل بالا نباشه، خواست خدا اینه که مثلا تو این شرایط باشم و…

      ولی از وقتی بااستاد آشنا شدم دیدم که خداوند براش فرقی نداره که چه کسی ازش درخواست می کنه و چه شرایطی داره فقط باید بلد باشه چه جوری از خدا بخواد

      من اولین بار برای لاغری از طریق یوتیوپ با استاد عطار روشن اشنا شدم اون زمان حرفای ایشون برام خنده دار بود وارد کانال تلگرام شدم و دنبال کردم و دوره را خریدم و خدا رو شکر چند سال پیش به تناسب اندام دلخواهم رسیدم تصویر لاغریمو برای استاد فرستادم از اون سال تا الان تناسب اندامم سر جاشه و تازه از اون موقع خیلی متناسب تر هم شدم و با شادی به زندگیم ادامه میدم 

      من اون دوره را با جون و دل قبول کردم و باورش داشتم و تناسبی را که از خدا خواستم بهم داده شد.خدایا شکرت

      وضعیت سلامتیم هم کاملاعالیه اونموقع مرتب برای چک کردن کلسترول و  تری گلیسیرید آزمایش می دادم ولی الان چند ساله که قرصی نمی خورم و حالم عالیه.🙏😇

      خدا رو شاکرم که منو به این بخش هدایت کرده ایمان دارم که قراره کلی اتفاقات خوب تو این دوره برام رخ بده

      من خواسته های زیادی از خدا دارم و می دونم که خدا شرایطی بهتر از اونچه خودم در نظر دارم بهم میده

      پس کار من دعا کردن و خواستن و ایمان و باور داشتنشونه و کار خدا برآورده کردن اون خواسته هاست

      خدا به عهد خودش وفا می کنه فقط من باید خودمو آماده دریافت هدیه های زیبای خدا بکنم🙏😍

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار sheyleen
      1402/11/14 21:48
      مدت عضویت: 1902 روز
      امتیاز کاربر: 2084 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 251 کلمه

      سلام و ممنون از استاد عزیز که این دوره جدید را برای ما تدارک دیدید و پنجره جدیدی بر روی ما باز کردید من همیشه در زندگی یاد گرفتم که هرکاری از دست من بنده بر نمیاد که مشکلم حل بشه برای خداوندم حل اون مشکل کاری نداره وهمیشه سپردم به خود خداوند یکی از مشکلات اصلی من سلامتی بود که واقعا مدتی بود باهاش درگیر بودم و یک روز در خلوت خودم با خدای درونم صحبت کردم گفتم من که کاری نمیتونم بکنم و همیشه راضی به رضای تو هستم اگر از این بیماری قرار زودتر خوب بشم خودت کمکم کن چون واقعا خسته و درمانده شده بودم که رفتم پیش دکتر خانواده وبهش کفتم اگر من را به متخصص ارجاء ندهی تو باعث مرگ من هستی واز طرفی در اینجا برای دیدن متخصص شاید ۱ سال وقت لازم باشه ویک دفعه دکترم گفت بزار من به دکتر متخصص زنگ میزنم شاید تو تعطیلات ژانویه باشه وبهت وقت بده البته اگر خوش شانس باشی وتا من برسم منزل دکترم تماس گرفت واز متخصص برام وقت ملاقات گرفت و من رفتم پیشش و سلامتی را به دست اوردم و واقعا از خداوند ممنون هستم واین چیز را معجزه  زندگی ام میدانم که عمر دوباره به من داد که الان هم باز بتونم در این دو ه شرکت کنم روحم را یزرگ کنم انتظار را از دیگران بردارم و خود خداوند متصل بشم واز خودش طلب کنم چرا که هیچ کاری برایش سخت نیست .ولی من بنده گاهی متوجه نشانه ها نمیشم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 24 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار محمدرضا
      1402/11/14 19:20
      مدت عضویت: 647 روز
      امتیاز کاربر: 3120 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 415 کلمه

      سلام و خدا قوت به استاد عطار روشن عزیز و همه دوستان

      ممنونم از زحمتهای عاشقانه تون انشالله که سایه تون همیشه مستدام باشه

      من وفای به عهد خداوند رو کاملا باور دارم ولی فقط چیزی که گاهی اوقات در من شک ایجاد میکنه اینه که آیا من سهم خودم رو دارم انجام میدم یا نه و اگه انجام میدم آیا درست انجام میدم یا نه؟

      گاهی اوقات یه جوابهایی میاد توی ذهنم که تو لازم نیست کاری بکنی فقط کافیه انسان باشی و انسانیت رو رعایت کنی و احساست رو خوب نگه داری اونوقت خداوند خودش هدایتت میکنه به سمت خواسته هات حالا نمیدونم این هدایت اینطوریه که مثلا من اگه یک رابطه عاطفی سالم میخوام آیا همین که آدم درست و خوبی باشم کافیه یا لازمه کار دیگه ای هم انجام بدم؟

      در مورد سوال ۲ و درخواست کردن از خداوند من باورم اینه که درخواست کردن اگه احساس نیازمندی توش باشه هیچوقت بهش نمیرسیم و باید بتونیم با احساس بی نیازی اون درخواست رو از خدا داشته باشیم و چون من هنوز به این حد از توانایی نرسیدم که با حس بی نیازی از خدا درخواست کنم فقط یک گوشه چشمی به خواسته هام دارم و هر روز بابت آنچه که دارم از خدا سپاسگزاری میکنم تا بتونم با حس بی نیازی ارتعاش بفرستم 

      در مورد جواب سوال ۳ من در کامنت قبلیم نوشتم که خدا چه معجزاتی که بیش از حد تصور من بود رو توی زندگیم رقم زد

      در مورد سوال چهار و مثالهایی که از وفاداری خداوند میتونم بزنم اینه که هیچگاه و در هیچ شرایطی من رو تنها نمیزاره و هر موقع که یک مسئله ای برام پیش میاد به راحتترین و ساده ترین شکل ممکن برام حل میکنه به طوری که کاملا متوجه میشم خدا این راه حل رو جلوی من گذاشت

      در مورد سوال ۵ و اینکه چرا به خواسته هام رسیدم تنها دلیلش ادامه دادن و پا پس نکشیدن بود و اینکه امیدوار بودم که اگه من نتونم خدا میتونه و کمکم میکنه و الان هم دارم با همین امید و ایمان و پشت کار یک جریان مستمر ورود پول توی زندگیم برقرار میکنم و علت پشتکارم توی این جریان هم فقط امیدی هست که به لطف و هدایتگری و حمایت خداوند دارم و خودم رو به خدا سپرده ام که هر جور خودش میدونه من رو هدایت و حمایت کنه

      امیدوارم همه ما به تمام آرزوهای مثبت و خوبی که داریم برسیم تا هم خودمون عالی زندگی کنیم و هم کمک کنیم دیگران مخصوصا نزدیکانمون عالی زندگی کنن، آمین یا رب العالمین🙏🌹❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/11/14 15:37
      مدت عضویت: 751 روز
      امتیاز کاربر: 17255 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 465 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      با خوندن این نوشته‌های زیبا من دریافت کردم که خداوند بر وعده‌های خودش وفادار هست 

      و این ما انسان‌ها هستیم که گاهی صبر و تحمل کمی در برابر خواسته خودمان داریم و از خدا میخواهیم که سریع به خواسته ما جواب بده،

      بله درسته خداوند سریع الجواب است و به عهد خودش وفا می‌کند من هم به این اینان و باور دارم ،

      و اما نگرش من همیشه درباره درخواست‌هایم که از خداوند داشتم این بوده که همیشه بهشون با سریع‌ترین طرز ممکن دست پیدا کنم و خودم هم در راه رسیدن به زیاد تلاشی نمیکردم 

      اما خداوند گفته که از شما حرکت و از من برکت من باید خودم رو لایق خواسته‌هام بدونم و با احساس خوب تلاش کنم تا با افکاری درست و ایمان به وفاداری خداوند رو باور داشته باشم و در راه رسیدن به ارزو هام صبر و تلاش کنم،

      مثلاً یکی از مواردی که در زندگی من رخ داده سلامتی بوده که همیشه از خداوند می‌خواستم و الان به اون رسیدم و بابتش سپاسگزارم،

      زمان‌هایی که مریضی و بیماری رو تجربه می‌کردم همیشه در ذهنم از خداوند خواستار سلامتی کامل خودم بودم و پس از چند ماه یا هفته به خوبی سلامتی خودم را کامل دریافت کردم،

      اما در صورتی که دیگران این باور را نداشتند که من با قدرت ذهنم و ایمان داشتند به اراده خداوند می‌تونم خودم رو با افکاری زیبا خوب کنم و سلامتیم رو از خداوند بخواهم،

      پس این یکی از مثال‌های وفاداری خداوند در زندگی من است،

      به طور مثال یکی دیگر از وفاداری‌های خداوند این هست که ما را بدون قید و شرط دوست داره و نیاز نیست کاری انجام بدیم تا خداوند ما را بیشتر دوست داشته باشه فقط کافیه شکرگزار و سپاسگزار باشیم و از نعمت‌های خودمون در زندگی راضی باشیم تا به وفادار بودن خداوند پی ببریم،

      من بعد از دریافت این آگاهی و خواندن این قسمت از وفاداری خدا فهمیدم که چقدر به خواسته‌های زیادی از خودم دست پیدا کردم که مهمترین اونها سلامتی بوده است،

      همیشه من دوست داشتم که هنر موسیقی را یاد بگیرم و تنبک نوازی کنم و ساز خودم رو داشته باشم و به این خواسته زیبای خودم رسیدم پس خداوند وفادار است،

      یا یکی دیگر از وفای به عهد خداوند در زندگی من آرامش داشتن و شادی در همه شرایط بوده و تونستم با کسب این آگاهی که ذهن خودم رو در مسیر درستی هدایت کنم ،

      از افکار شیطانی کمتری در ذهنم اطاعت کنم و بیشتر با اراده خداوند همسو باشم تا زندگی رو  با کیفیت‌تر آرامش بیشتر و رسیدن به آرزوهای خودم تجربه کنم،

      من به وفای عهد خداوند ایمان دارم و از او انتظار اجابت خواسته‌های خودم رو دارم،

      من در احساس خوب و رضایت از تمام نعمت‌های خوب زندگیم میخواهم که به تمام خواسته‌های خوبم در این مسیر برسم و هر روز به بهترین خودم باشم،

      و من به خداوند توکل کرده ام

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 30 از 6 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 0
        محتوای دیدگاه: 299 کلمه

        با سلام خدمت شما استاد بزرگوار و دوستان گرامی امروز هم تونستم به یاری خداوند مهربونم به اینجا بیام واین فایل رو بخونم ودر من تأثیر گذاشت واقعا من هم هر موقع آرزویی از خداوند درخواست میکردم منتظر جواب سریع بودم و بعد هم ناامید میشدم الان با تفکری که در گزینه‌های خداوند وفا دار هست داشتم به این نتیجه رسیدم که هر چه که برام مفید و لازم باشه خودش درست می‌کنه من هم مثل بقیه خواسته‌هایی داشتم وبه جملات که خداوند وفا داره وخلف وعده نمیکنه و وعده خدا حق هست سطحی از کنارشون رد شدم هرگز به عمق این جملات فکر نکردم ولی امروز برام یه چیزهایی روشن شد و نوری به روحم تابید و احساس میکنم به خدای مهربونم نزدیکتر شدم ومطالب یکی از دیدگاه شما عزیزان برام جالب بود ودر عمق جانم نشست واون اینه…..خداوند وفا داره وخلف وعده نمیکنه چون خداوند یک موجود انسانی نیست یک ماهیت سیستمی نظام مند و قانون منده…..بخاطر نظم و قوانینش هست که از هیچ وعده‌ای خلاف نمیکند چون قانون یعنی یه چیزی که پایا و همیشگی و بی قید و شرطه….اما واکه ندارم …..وخداوند نظام گسترانندگی داره ….من هم صادقانه از خداوند میخوام که منو به حقیقت ذات الهیش بیشتر آشنا کنه تادر عمق وجودم حس کنم وظرف درون وجودم را رشد بده تا بیشتر درک کنم تا بیشتر بفهمم جدا از برآورده شدن حاجات آرامشی که با نزدیکی به خدا رو حس میکنم رو در وجودم بیشتر بکنه امیدوارم که این نزدیکی به خدا رو نصیب همه همسیران و مردمان سرزمینم ایران وجهانیان بشه که واقعا خیلی لذت بخش هست …خدایا بابت فرصت طلایی حضور من در این دوره ی شگفت انگیز را سپاسگزارم و از شما استاد بزرگوار که آگاهی های عمیق و ارزشمندتون رو  در اختیار مون میزارید بی‌نهایت سپاسگزارم خدا همراه همیشگی شما.‌…

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 6 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 24 کلمه

          سلام و درود
          لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید
          به اشتباه دیدگاه خود را در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
          با تشکر

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/11/14 10:09
      مدت عضویت: 765 روز
      امتیاز کاربر: 73179 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 936 کلمه

      به نام خدای نور و عشق… بی نهایت ِ مهربانی که هرگز دیر نمی کند و همیشه فراتر از انتظار ما عمل میکنه ❤️

      تقدیم درود و احترام خدمت استاد عزیزم و هم کیهانی های هم مسیر نازنین ❤️

      خدایا بابت فرصت طلایی حضورم در این دوره ی شگفت انگیز سپاسگزارم

      خدایا بابت آگاهی های عمیق ، ارزشمند و نویی که در این دوره می آموزم سپاسگزارم 

      خدایا بابت وجود پرنور استاد عزیزم پیغمبر اعجاز زندگی ام، که در تاریک ترین بازه زندگیم تابید و قلب و روحم رو روشن کرد، سپاسگزارم. 🙏🌟

      ☆گام دوم: خداوند وفادار است☆

      بله که خداوند وفاداره…بله که خداوند خلف وعده نمیکنه….بله که وعده ی خداوند حقه…

      ما این جمله ها رو چنین هزار مرتبه در طول عمرمون شنیدیم؟! 

      واقعا بیاید با خودمون صادق باشیم…

      چند مرتبه به عمق هر کدام از این جمله ها فکر کردیم؟ 

      اصلا فکر کردیم؟ 

      من که به شخصه هربار شنیدم، سطحی از کنارش گذشتم یا شعارگونه تکرارش کردم بدون اینکه متوجه اصل مطلب باشم. 

      اما امروز با اونچه در این گام خوندم، خیلی چیزا برام روشن شد…

      نور عظیمی به روحم تابید و وجودم رو روشن تر کرد… با هر گام از این دوره و فایل های دیگه ی استاد، به خدا، به اصل وجودم، به حقیقت نزدیک تر و نزدیک تر میشم…

      ☆و امروز با تمام جان درک کردم : 

      بله که خداوند وفاداره و خلف وعده نمیکنه….چون خداوند یک موجود انسانی نیست. یک ماهیت سیستمی، نظاممند، و قانونمنده….بخاطر نظم و قوانین ش هست که از هیچ وعده ای خلاف نمیکنه. چون قانون یعنی یه چیزی که پایا و همیشگی و بی قید و شرطه…اما و اگر نداره….و اگر حتی یکبار تردید و نشدن در روالش بیفته، حتی اگر یک استثنا داشته باشه، دیگه نمیشه بهش گفت قانون! 

      و چون ذات خداوند، چیستی خداوند، نظم و قانونه، هر خلافی، با این چیستی در تضاد میشه. از طرفی اجابت و براورده شدن خواسته و دعای ما، وعده خداونده. پس خدا هم که خلف وعده نمیکنه، در نتیجه: تمام خواسته ها و دعاهای ما رو می پذیره و براورده میکنه. و نکته طلایی اینکه: 

      -🌟خداوند نظام گسترانندگی داره…خداوند ما رو از اونچه ما خودمون رو،  لایق تر میدونه..پس: 

      نه تنها خواسته های ما رو می پذیره و برآورده میکنه، بلکه هزاران برابرش از  چیزی که خواستیم براورده میکنه. بی قید و شرط براورده میکنه. برای خدا کوچیک یا بزرگ بودن آرزوی ما هیچ تفاوتی نداره…این ذهن بشره که همه چیز رو کلاسه میکنه. 

      کوچیک و بزرگ ، محال یا ساده، دور دست یا نزدیک بودن خواسته ها و آرزوها، همه معیارهای انسانیه. و این خدا نیست که معیار های انسانی برای موضوعات دنیایی از جمله آرزوهای ما ، داره..این ما هستیم که در ذهن مون آرزوهامون رو کلاسه میکنیم. اگه قراره خدا هم مثل ما کلاسه کنه، که دیگه خدا نیست! بشره! پس دیگه چه فرقی با من انسان داره؟! 

      همونطور که کلاسه کردن آرزوها کار خداوند نیست و کار ذهن بشره، فراموشی هم کار خدا نیست و کار ذهن بشره…

      اتفاقا چون من انسان موضوعی رو فراموش میکنم، با همین زاویه به خدا نگاه میکنم و فکر مبکنم خدا آرزو و خواسته ی منو نمی بینه. 

      از طرفی چون اتفاقی رو نمی بینم، ممکنه ذهنم به این سمت بره که خداوند کاری نمیکنه! یا نمیخواد این ارزو رو براورده کنه….

      تا پیش از دوره ها شرکت کنم تفکرم این بود که خدا صلاح نمیدونه! یا من  ظرفیت درونیش رو ندارم! 

      بعدتر که با قوانین آشنا شدم و وارد دوره های استادم شدم مخصوصا دوره ی خدا هرگز دیر نمیکند،  فهمیدم قوانین چقدر با اونچه تفکر من بوده متفاوته. و خدا رو شکر که به حقیقت دارم میرسم. و حالا ایمان دارم من در مدار اون خواسته نبودم. مسئولیتش پای منه ربطی به خدا نداره. 

      مگه خدا بشره که سلیقه و خواست و مصلحتی برای بنده هاش داشته باشه؟! مگه خدا چرتکه داره؟! 

      پس: 

      ★☆اگر اتفاقی به چشم نمی بینم، به این معنی نیست که خداوند کاری نمیکنه! یا براورده کردن خواسته منو فراموش کرده….

      و اما….

      بریم سراغ قسمت بسیاااار هیجان انگیز ماجرا….🤩

      من چند سال پیش -حدودا 4-5 سال پیش- یه خواسته ای داشتم و چقدر در دلم شعله ور بود این خواستن! 

      با تمااااام وجود میخواستمش

      اما…

      ذهنم محال و دور دست میدیدش….

      یه مدت بهش فکر میکردم اما خب در مدارش نبودم دیگه. 

      ذهنم شلوغ و آلوده بود… 

      همهمه ای از باورهای نادرست، و اعتماد به نفس بسیاااار کم، در ذهنم بیداد میکرد که به صورت استرس خودش رو نشون میداد…طبیعتا اینطوری از خواسته دورتر و دورتر میشدم. 

      نهایتا ازش گذشتم… نمیگم فراموشش کردم چون همیشه این سالها یه گوشه ی ذهنم آلارم میداد و هراز گاهی یاداوریم میکرد : ببین منو! من اینجام ! من هستم! 

      این دوره که شروع شد، دقیقا فردای روزی جلسه ی مقدمه رو که گوش دادم، یک ماجرای قشنگی  پیش آمد که نه یک گام، به جرات میگم هزار گام منو سمت همین خواسته که یه روزی ذهنم محال و دوردست میدیدش، به جلو برد.. 

      و بعد از جلسه ی گام اول ، باز یک جهش بزرگ دیگه سمت این آرزو برداشته شد… خدا برداشت… 

      من تا به الان خدای بشری رو شناخته بودم، ولی حالا که دارم خدای واقعی رو میشناسم، ایمان دارم کار، کار خداست..

      تا به الانم مشغول کار و قوانینش بوده…

      من برای رسیدن به این ارزو باید بزرگ میشدم.. 

      باید از درون رشد میکردم و می بالیدم.

      باید ظرف درون و وجودم رشد پیدا میکرد…

      باید تعالی پیدا میکردم…

      پس ای بسا همین که سمت دوره های استادم امدم، کار خدا بوده برای مقدمات براورده شدن اون خواسته…😍

      و اینطور که مسیر داره منو می بره جلو، ای بسا تا پایان این دوره به این خواسته برسم 😍

      و چون در گام مقدمه و گام اول دو جهش عالی داشتم سمت این خواسته، منتظر و مطمانم که با گام دوم نیز و بزودی یک اتفاق خیلی خوب دیگه برام میفته. ایمان دارم. ❤️😍

      خدایا سپاسگزارم 

      استاد عزیزم سپاسگزارم 

      الهی همیشه راهتون روشن و نور امید در قلب تون رقصان و تابان 🌟🙏

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار Reza
        1402/11/20 01:04
        مدت عضویت: 627 روز
        امتیاز کاربر: 23126 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 282 کلمه

        سلام به شما دوست هم فرکانس

        چقدر این قسمت متن شما با ارزش و تلنگری به من بود

        یه مدت بهش فکر میکردم اما خب در مدارش نبودم دیگه 

        ذهنم شلوغ و آلوده بود… 

        همهمه ای از باورهای نادرست، و اعتماد به نفس بسیاااار کم، در ذهنم بیداد میکرد که به صورت استرس خودش رو نشون میداد…طبیعتا اینطوری از خواسته دورتر و دورتر میشدم

        همیشه عجله دارمخواسته ای دارم و پافشاری میکنم که همین حالا میخواهمشرط و شروط میزارم و میگم اگر این بشه ایمان میارم،این یکبار انجام بشه 

        ولی به این حرفها نیست افکار من نادرسته، من در فرکانس خواسته ام نیستم،این خودم هستم که دارم جلوی خواسته خودم را میگیرم،وگرنه خدا گفته من اشرف مخلوقاتم به من قدرت خودش را داده قدرتی که بگویم بشود و انجام بشهپس چرا از خدا میرنجیم ؟؟؟چرا ناراحت میشیم؟؟؟چرا همه چیز را از بین میبریم؟؟؟

        چون بَلَد نیستیم که چیکار کنیماشتباه آموزش دیدیم

        دیشب یک باور را پیدا کردم که چطور روم تاثیر میزارهچطور احساساتم را درگیر میکنه و در موردش نوشتم با خودم حرف زدم و با خودم گفتم‌ باید بیشتر روی این باور کار کنم و با ایجاد باور جدید در راستای خواسته ام اون باور قبلی را خنثی و باور جدید را تاثیر گذار کنم و اتفاقی که افتاد امروز در شرایطی شبیه به دیروز همان عکس العمل البته به شدت کمتر برام اتفاق افتاد و کاملا برام‌ روشن شد که همه چیز از باورهای خودم هست این من خودم هستم که باید از بین خودم و خدایم کنار بروم خدا همیشه هست و همیشه به خواسته های من جامه عمل پوشانده حتی زمانهایی هم که ازش به اصرار هم خواستم برایم انجام داده ولی برام‌بی تاثیر بوده چون در فرکانسش نبودم خدا به وفای خودش عمل میکند بخاطر اینکه الان در این مسیر هستم   

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار السا فرزانه
          1402/11/20 12:06
          مدت عضویت: 765 روز
          امتیاز کاربر: 73179 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 186 کلمه

          درود هم کیهانی، 

          سپاسگزارم از لطف شما. و مرسی از وقتی که برای خوندن و پاسخ دادن به دیدگاهم گذاشتید. 

          تبریک میگم بابت پیشرفت و پیدا کردن باور منفی تون. 

          نکته اینه که تا هنگامی که ما ایمان نیاریم، اونچه که ایده آل مون هست اتفاق نمیفته. و ایمان داشتنن یعنی عجله نداشتن! 

          خوشبختانه خودتون درک عمیقی دارید و یک باور و جمله ی طلایی نوشته اید :

          این ما هستیم که سر راه خدا ایستاده ایم!  و باید از سر راهش کنار بریم. با ایمان کامل و راسخ. با شادی و سپاسگزاری و لذت بردن از هر لحظه زندگی مون. با این اطمینان که وقتی من در هر روز، فکر غالبم مثبت باشه، توجه به داشته ها و سپاسگزاری باشه، بخاطر هدفهمند و قانونمند بودن جهان هستی، فقط یک نتیجه خواهیم دید: 

          عالی ترین همزمانی های ممکن 

          بهتون تبریک میگم، همایون باد درون نگری شما، و ارتباطی درست و صحیحی که با خود برتر و خرد برتر تون دارید. 

          ایمان داشته باشید نور بیشتر در انتظار کسی هست که با خودش در صلحه، به فکر ارتقا و تعالی افکار و باورهاشه. 

          مهر و نور بر شما جاری و امید در قلب تون مواج. 🙏

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/11/14 10:03
      مدت عضویت: 666 روز
      امتیاز کاربر: 52321 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,163 کلمه

      سلام بر عشقم سلام بر هستی بخش بی همتا چطوری حالت خوب خدای عزیزم درجه حالی هستی چطور زمان برای توعزیزم می گزره چقدر از من بنده راضی هستی چقدر در من توانایی تغییر خوب رو دیدی که تو مسیر های قرار میدی که دلنشین آرامش بخش شیرین هست خدایا برای هربخش ازخودم که درمن قراردادی برای هر کم‌ کاستی که درخودم امرورز یافتم هم وهمه  روعاشقاته دوست دارم چون خودم‌ رو مسئول این نقاب بیرونی خودم میدونم خدایا برای من که درکنارت بودن شهد گوارایی هست که میخواهم ازش بچشم خدایا عاشق خودت دریاب  دوست دارم  کمک تو راه هست  عهد وفایی تو خودت هیچ زمانی ازمن دریغ نکردی همه زمان  بود به عهد وفا پایبند بودی خدایا برای هرآنچه که در وجود بخشیدی همه سالم بی کم‌کاست بود ولی من  خودم لایق اوم ندوستم وکم کم بعضی بخشهای رو با مشکل دیدم همه بخش مشکل دارم رو هم ازامروز عاشقانه دوست دارم جون خودت اون درست تحویل من دادی من این درخودم ایجادکردم برای بودن دراین مسیر و شیرنی که هروز. با بودن به من میرسه تشکروسپاس بی کران 

      سلام براستاد مسبر عشق و شادی درون وهمه دلباختگان خداوند و دریافت کمک از خودش واقعا که زیباست گوار باشه  دریافتی ازخداوند 

      اول چقدرشاد  خوشحال هستم که اتنخاب شدنم برای این دریافت کمک ازخود مهربانش چقدر شاد سپاسگزارم برای هم زمانی من با این دوره برای بودن وادامه دادنم‌ واستمرار داشتن  باید بسیار تشکر کنم ازخالقم که این حمایت برام‌ من انجام داد دلسرد نشدم ادامه دادم که به درجات بالاتری رشد کنم پیشرفت بهتری روبه خودم‌ بدم من آمروز داشتم تمرین مسبر خدا هرگز دیر نمیکند رو انجام‌میدادم تمرین ۳۵ که خودواقعی بدون نقاب خودم رو پیدا کردم این تمرین درست هم زمان شد با این نوشته بارور سازی مسیرم که به دست آوردن من مهر  تایید زد که هم درست هست وخداوند به عهدش وفادار هست من شاهد این وفا هستم بی هیچ شکی انشالله که کل دوستان این مهرتایید رو تکرارکنن  به درستی که خداوند عهد وفا رو داده خودش تو زمانش که درست هست اون بهش عمل میکنه 

      من ابن فایل با ارزش  بخش  ۳۵ رو  دو رزو  بود که  با شرایط خونه ما که تو این چندهفته داشتم نشد گوش بدم  یا تا ۱۰ دقیقه گوش دادم شب گذشته ساعت ۴ از خواب بیدار  شدم خوابم  نبرد گفتم‌ تو سکوت شب این فایل با آرامش گوش بدم وای که جقدر دانش دورنش نهفته بود 

       کلی اول با حس خوب بهش گوش کردم  کلی ایدها والهامات هم زمان با گوش کردن به من‌ داده شده کلی طریقه برآوردن خواسته برام روشن کرد وفای به عهد رو برام‌ تایید کرد من این خواسته رو حدود ۶ ماه پیش ازخودش در خواست داشتم  حتی به شکل که خودم اون فبول. داستم ولی ایده والهمات خداوتد د با من کلی فرق اساسی داشت و تازه متوجه شدم واون خواسته من با شرایط،من‌هیچ هم خونی نداشت و شایداصلا فابل احرا   نبود ولی  این ایده واین طریق هم اسون هست وهم کارامددتر وهم با شرایط من خیلی جور هست  من برای بهبود وضعیت مالی خودم  درخواست پروش گل وکیاه رو داشتم ودلم  پروش این گیاهان می خواست کلی هزینه امکانت رو طلب می‌کرد  ولی این ایده که نیمه شب به من داده شد نه پول زیادی میخواهدونه کاره بیرون ازخانه ونه حرکت خواستی با همون امکانت من با ایده خوب که داستم وانجام می دادم خیلی جوربود حتی طریقه عملی  شدن رو به من‌کجا میشه از این کاره من استفاده کن م‌که بهتر نتیجه بده نشون داد  پس کلی مسبرم ادامه دادم به کارم‌ رسیدم آمروز با این فایل هم راه نشونم داد وهم طریقه انجامش پس وفایی به عهد انجام شد اگه روز اول که درخواست دادم همه به من میداد اصلا درخودم هیچ توانی برای انجام‌ نمی دیدم اصلا خودم لایق این دریافت نمیدیدم پس زمان مکان رو تو هر کاری باید فقط فقط به خودش واگذار کنم 

      من برای آنچه که بودم انجام دادم طی این همه سال ازکلی خواستن به شکل‌های مختلف گذشتم  ودرخواست کردن  رو زیاده خواهی دونستم وداشتم بیش ازنیاز رو کناه یافتم از معدن  ثروت مال و قدرت فقط یی جیزه کم رو خواستم حتی برای داشتن وضعیت مالی  داشتن این وضعیت رو هم تونگاه کناه دریافتم‌ هیج زمانی به خودم اجازه درخواست زیاد ازدخداوند جهان کستر ندادم پس همیشه به  دیگران وابسته بودم برای پول حتی یی زمان ارثیه پدر به من رسید اون به همسرم دادم که به شکل اون کسترش بدم ولی نشد به یی شیوه  اون از دست دادم  و حالا هم که درخواست داه بودم به امکانتی که همسرم داشت تکه کردم اون درخواست دادم  جوابی که خداوند وبه درخواست مالی داد با این روش خداوند اصلا هیچ نیازی به امکانت همسرم نیست فقط خودم‌  هستم هنری که داشتم وبه شکلی دیگه و تو ابن مسیر اون شکوفا شده که حتی فرزندانم و خودم از داشتن  این هنر اطلاعی  نداشتم من‌تو مسیر لاغریی یی زمانی شروع کردم به نقاشی کشیدن به شکل عجب وقریب خودم‌ گفت این جی من میکشم تمرین کردم هی کشیدم حتی تودفتر نوه ام‌کشیدم دختر یی روز وفتی نقاشی من دید کلی تعجب کرد که مامان تو فبلا  اصلا نقاشی نکشیده اون به این شکل من‌ گفتم مگه چیزی  متوجه میشی اون گفت که خیلی خوشکل هست  بازم دخترم‌کوچکم که از هنر  سر رشته داره طراحی نقاشی هنرهایی دیگه داره از این‌ نقاشی من‌ لذت برد ولی منیی دوماه  ماه هست که این نقاشی کشیدم کنار گذاشته بودم طراحی جدید نداشتم شب فبل همین هنر وطریقه درآمدی زدایی اون وبه چه شکل اون به درآمد تبدیل کنم همه یی جا برام امد تعجب کردم که جطور مثل ریسمان داره هی میاد پشت هم چطور بکشم جطوراون پروش بدم وروی جی انجام بدم وجطور اون به در امد تبدیل کنم حتی آمروز ازخودش خواستم برای من آسان‌ ترین راه رو ایجادکنه که نیازنباسه من دنبال این کاره برم حتی اون کسی که باید ازمن خرید کنه روخودش  برام انجام بده  چون به عهد خدادپوند ایمان دارم میدنم به شکل عالی برام انجام‌ میشه چون ایده مال من نبود مال خداوند بوده من‌کاره با کاغد وتا زدن شگل داراردن به  روش ژاپنی بلدهستم حتی برای اون به من روش به پول تبدیل کردن داد  دوتا ایده ودو تا طریقه کسب درآمد حالا منو صبر میکنم ادامه میدم کاره یی که باید بخش انجام بشه آرام آرام انجام میدم تا بینم بیقه کاره رو خداوند  به چه شکل برام انجام‌ میدهد

      خدا وفا به عهد رو حتما برای هر بنده تو زمانی  که خودش برای اون فرد در نظر داره انجام‌دمیده که بهترین زمان تو نگاه من هست چون میدونه اون فرد جه زمانی شرایطی که داره می‌توان اون کاره رو به سرانجام‌ برسون درست سر وفت براش امکان انجام وطریقه انجام رو به شکل الهامات می فرسته یی بسته هدیه نفیس با کادو پیچ شده مخصوص همون فرد نه هیچ کسی دیگه بسه به اون فرد ودرخواست اون دریافت صورت می گیره  من صبر میکنم وبخش که به من مربوط میشه فقط انجام‌ میدم بیقه کاره خداوند عزیزم هست من تواون بخش اصلا دخالت نمی کنم 

      خدا مشت وپنا. هتون یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 38 از 8 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 679 کلمه

      بانام خدای مهربانم که همیشه در قلبم خود نمایی می‌کند و وجودش مایه دل گرمی منو زندگی من است .

      سلام به استاد عزیزم 

      بهای ای فایل رو پرداخت میکنم 

      من به خدای عزیزم چند  سالی هست که ایمان آوردم. 

      به وفادار بودن خداوند مهربان ایمان دارم. 

      من خیلی پستی و بلندی داشتم تو زندگیم خیلی خیلی 

      آنقدری که خودم رو تنهایی تنها میدیدم 

      وجودم پر نفرتی بود که قابل وصف نیست 

      وجودم پر اشک و آه بود و به اجبار حفظ ظاهر میکردم 

      وجودم پر از نفرت از خودم که آدمی بی کس و کارمو هیچ ایمانی ندارم 

      دلم محبتی میخواست از،طرف آدمها و انسان‌ها دل ناز ک شده بودم و هستم 

      شادی برای من بی معنا بود 

      خنده برام بی معنی شده بود 

      تو اوج همه این گرفتاریها عزیزم و جیگر گوشه ای رو از،دست دادم که اونجا به آخر خط رسیدم به زمین و زمان قهر کردم وجود خدا و زمین رو منکر بودم 

      سالها بدون ایمان به خدا روزهام شب کردم با هزار گرفتاری با کسی حرف نمیزدم 

      روزهای سختی پشت سر گذاشتم سن زیادی نداشتم مدام با خودم میگفتم اگه خدای بود میدید که من با این سن چرا باید این عذاب ها رو داشته باشم من رو آورده که عذاب بده خب خدا ببین که دارم عذاب میکشم دل خنک بشه .هر روز،اینو میگفتم هر روز سالها اینو میگفتم 

      اقوامی داریم که وقتی منو دید سر مزار پسرم گفت خدا خیلی دوست داره سال بعد با یه دختر میایی پیش پسرت .

      با خودم گفتم دلت خوشههاااا خدا کجا بود خدا منو آورده که عذابم بده و بهم بخند 

      نمیدونم کجا بود که بریدم واقعا ادامه دادن سخت بود من اهل نماز و روز این حرفها نیستم 

      یه روز نشستم و گفتم خدای که میگن مهربونه و هیچ وقت تنها نمیزاره کجاست .چرا من حسش نمیکنم .

      دلم خیلی شکسته بود به خودکشی فکر میکردم یادمدمیاد یه دفتری داشتم که با گریه و ناله اینهای که میگفتم می‌نوشتم داد میزدمو می‌نوشتم 

      خوابم برده بود 

      فردا با حال خوبی بیدار شدم و حال عجیبی داشتم فکر میکردم سبک شدم 

      از اون موقع شروع کردم به نوشتن .

      مخاطب خاص داشت نوشته هام اون خدا بود منتی همیشه نوشته هام خوب نبود شکایت و نفرت بود (.با حرفای استاد تازه میفهمم من تنفر و نفرت رو روی کاغذ می‌آوردم و بیرون می‌ریختم ) نوشته هام یک هفته شد و بدون اینکه بدونم باردار بودم من فرزندی نمیخواستم چون خودم رو هم اضافه میدیدم .

      وقتی خدا بهم دختری دادو هی نوشته هام آروم آروم آروم از نفرت تبدیل شد به عشق خدا و وجودشو احساس کردم تو زندگیم .آشتی کردم به تمام وجود ایمان دارم که هست کنارم هدیه ای دریافت کردم که خودش بدون اینکه بخوام بهم داد.دراصر خدا خودش رو عشقش رو تمام خودم رو بهم هدیه داد .الان به وجودش با تمام جون و دل اعتقاد دارم و ایمان قلبی دارم .

      ازاین معجزات تو زندگی من زیاد بود که تمامش به خاطر ایمان قلبی که به خدای خودم دارم .

      خدارو صدا بزنید خدارو صدا بزنید تا بیاد تو قلبتون تو وجودتون ..

      استاد گفتید ماشین ،،.یکی از خواسته های من چند ماه پیش از،خدا این بود .من به دلیلی تصادفی که عزیزم رو از دست داده بودم هیچ وقت دیگه رانندگی نمیکردم و ترس داشتم .سالها رانندگی نکردم تا دو ماه پیش که خسته شدم که دختر رو با تاکسی و اسنپ به کلاسهاش می‌میرسوندم وهمیشه با تاخیر و هزینه زیاد .واقعیت خسته شدم و گفتم خدای من کاری کن ترسم بریز خسته شدم  به همین سادگی کلام گفتم خدا ماشینشم ندارم نمیدونم از،کجا فقط خودت برسون .

      الان دوماهی میشه هم ماشین دارم شکر خدا هم ترسی از،رانندگی ندارم .

      من از شهر کرج هستم وورودم به این سایت هم درخواستی دیگر از،خدای خودم هست که بتونم به تناسب اندام و آرامش درونی برسم و ایمان دارم که این هم یه خاطر به یاد ماندنی خوب میشه برام 

      و هیچ وقت به هدایتی که خدا میکنه هیچ شکی ندارم .

      امیدوارم همه عزیزان هم به این ایمان قلبی دست پیدا کنند و شاهد معجزه الهی باشند 

      ممنون از استاد عزیز که انقدر قشنگ نوشتن و بهترین هزینه ای که تا به الان پرداخت کردم همین یاد آوری روزگار تلخم بود که شیرین شد با وجود خدا تشکر از،زحمات شما استاد روشن عزیز.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم