0

من به وفاداری خداوند ایمان دارم (قدم۲)

وفاداری خداوند
اندازه متن

وفاداری خداوند یکی از ویژگی هایی است که در توصیف خداوند از خود در قرآن و سایر کتاب های دینی ذکر شده است.

ایمان داشتن محدود به انجام واجبات و مستحبات نمی شود بلکه ایمان به صفات و ویژگی های خداوند است که میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص می کند.

هرچه بیشتر درباره ویژگی هایی که خداوند در وصف خود به کار برده است آگاهی پیدا کنیم، ایمان و توکل در وجود ما گسترده تر خواهد شد.

وفاداری خداوند

یکی از ویژگی هایی که خداوند در توصیف خود به آن اشاره کرده است وفا کردن به عهدی است که به آن وعده داده است.

حقیقتا خداوند به وعده خویش با شما وفا کرد. ‎‎﴿آل عمران: ١٥٢﴾‏

خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند. ‎﴿الحج: ٤٧﴾‏

خداوند هرگز در وعده اش خلاف نخواهد کرد. ﴿الروم: ٦﴾‏

سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که با ما به وعده‌ی خویش وفا کرد. ‎﴿الزمر: ٧٤﴾‏

وعده یا عهد خداوند چیست

واژۀ وعد در قرآن ۱۵۱ بار آمده است که ۹۱ بار از آن به وعدهای خدا، که در موقعیّت‌های متفاوت صادر شده، اختصاص یافته است که نشان از اهمیّت این واژه دارد.

 وعدۀ مغفرت و أجر عظیم، وعدۀ معاد و قیامت، وعدۀ بهشت و نعمت های بهشتی، وعدۀ جهنّم و عذابهای جاودانه،  وعدۀ خلافت در زمین

در وفای به عهد خداوند در برآورده کردن دعا یا آرزوها در قرآن آمده است:

بگو: اگر دعا و عبادت شما نباشد، پروردگارم هيچ اعتنايى به شما نمى‌كند

سوره فرقان آیه ۷۷

دعا، همان درخواست کردن است. آرزوها و خواسته هایی که انتظار داریم خداوند آنها را برآورده کند همان دعایی است که خداوند به آن در قرآن اشاره کرده است.

همچنین آمده است:

و چون بندگان من از تو در باره‌ى من بپرسند، همانا من [به آنها] نزديكم و دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم، پس آنها نيز دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان بياورند، باشد كه راه يابند.

سوره بقره آیه ۱۸۶

بنابراین اجابت کردن دعا توسط خداوند از وعده هایی است که در قرآن آمده است و از آنجا که خداوند نوید داده است که به وفای خود عمل می کند بنابراین ما همیشه باید به وفاداری خداوند در برآورده کردن خواسته ها و دعاهایمان ایمان داشته باشیم.

وفاداری خداوند

خواسته ها و آرزوها

هر انسانی در مدت زندگی خود به طور طبیعی به مسائل و مشکلاتی برخورد می کند که باعث شکل گیری خواسته یا آرزو در وجود او می شود.

مواجه شدن با مشکل مالی در زندگی به طور خودبخودی باعث شکل گیری خواسته ثروت در ذهن فرد می شود.

مواجه شدن با مشکل بیماری در زندگی به طور خودبخودی باعث شکل گیری خواسته سلامتی و شفا در ذهن فرد می شود.

بنابراین چه بخواهیم و بدانیم چه ندانیم و نخواهیم، خواسته ها و آرزوهای متعدد در طی زندگی کردن در وجود ما شکل می گیرد.

بنابراین نگرشی که ما را از درخواست کردن از خداوند منع کرده است نمی تواند صحیح باشد چون این عمل به شکل خودبخودی همواره در طول زندگی ما انجام خواهد شد.

در آیه ۱۸۶ سوره بقره خداوند می فرماید: دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم.

اما مشخص نکرده است که چه درخواست هایی و در چه شرایطی به این معنی که درخواست و دعا می تواند هرچیزی در هر شرایطی باشد.

مهم نیست درخواست کننده زن باشد یا مرد، مهم نیست که بزرگسال باشد یا خردسال، مهم نیست چند درخواست تا کنون از خداوند داشته است، مهم نیست در چه مکان یا خانواده ای زندگی می کند. این حق برای همه انسانها از طرق خداوند درنظر گرفته شده است که در مدت حضور خود در دنیای مادی بتوانند درخواست و دعا کنند.

هر کدام از ما در قلبمان آرزوها، خواسته ها و اهدافی داریم که بنا به شرایط و علاقه و نیاز ما برای ادامه زندگی و داشتن احساس و تجربه بهتر از زندگی کردن در وجود ما شکل گرفته اند.

بنابراین همه خواسته ها به یک اندازه از سمت خداوند ارزشمند هستند و بدون اولویت بندی از نظر ارزشمندی یا مفید بودن و نبودن پاسخ داده می شوند.

ممکن است خواسته یا نیاز فردی در زندگی دستیابی به روشی برای نجات عده ای از انسانها از شرایط بیماری باشد، ممکن است خواسته یا نیاز فردی در زندگی دستیابی به روشی برای کشتار جمع بیشتری از انسانها در یک وسیله نظامی باشد.

خواسته ها و آرزوها از نظر و معیارهای انسانی تفکیک و به خوب و بد تقسیم می شوند درحالی که از نظر خداوند هیچ تفاوتی بین آرزوهایی که در قلب انسانها شکل می گیرد وجود ندارد.

وفاداری خداوند

تحقق آرزوهای من

زمانی که به لطف خدای مهربان موضوع درخواست کردن و اجابت خواسته ها از سمت خداوند را درک کردم در سن سی و چند سالگی برای بار اول در زندگی با شور و اشتیاق درخواست کردن از خداوند را شروع کردم.

مانند فرد تشنه ای که به آب رسیده است با عجله درخواست های متعددی را به خداوند عرضه کردم و برای اولین بار در زندگی ام تحقق خواسته هایم را فقط و فقط از خداوند انتظار داشتم. چون تا قبل از این خانواده، دولت و … را مسئول برآورده کردن آرزوهایم می دانستم.

درخواست های زیادی از خداوند داشتم که برخی از آنها به این شرح بود:

  • همه بدهکاری هایم را پرداخت کنم. (هیچ راهی به نظرم نمی رسید.)
  • هیچ وام بانکی نداشته باشم. (این موضوع به نظرم محال ممکن بود)
  • همیشه در حسابم پول به اندازه کافی داشته باشم. (هیچ امیدی به تحقق این خواسته نداشتم)
  • کسب و کاری داشته باشم که محدود به مکان نباشد. (هیچ ایده ای برای این خواسته نداشتم که چطور و چگونه باید باشد)
  • آزادی زمانی و مکانی در زندگی داشته باشم. (عقیده داشتم در زمان پیری و بعد از بازنشستگی ممکن خواهد بود)
  • رابطه عالی با همسرم داشته باشم. (به نظرم محال ممکن بود چون ایشان علاقه ای به این مباحث نداشتند)
  • خریدن ماشین خارجی. (اون زمان به نظرم دست نیافتنی بود.)
  • فرزند سوم ما یک دختر زیبا باشد. (از نظر پزشکان این امکان وجود نداشت)
  • احساس آرامش و ایمان قلبی در زندگی داشته باشم. (چیزی که هیچوقت تجربه نکرده بودم)
  • برای همیشه لاغر شده و رنج چاقی پایان یابد. (به هیچ وجه نمی توانستم تصور کنم راهی برای تحقق این خواسته وجود داشته باشد)
  • خرید خانه ای بزرگتر و مجهز با تمام امکانات رفاهی نو. (هیچ پولی برای تحقق این خواسته نداشتم و آن را محال می دانستم)
  • مسافرت رفتن به کشورهای دیگه. (اون زمان به نظرم خنده دار می یومد که من عازم سفر خارجی شوم)

اینها فقط برخی از درخواست ها و آرزوهای من از خداوند در همان روزهای اول درک این مطلب در سال ۱۳۹۳ بود که می توانم به هر اندازه از خداوند درخواست کنم.

وفاداری خداوند

به لطف خدای مهربان امروز در سال ۱۴۰۲ علاوه بر همه آرزوهایی که شرح داده شد بسیاری از نعمت های که حتی من درخواست نداده بودم وارد زندگی ام شده است و در حال استفاده و تجربه کردن آنها هستم.

هر کدام از ما خواسته ها، آرزوها و اهداف متفاوتی در قلب خود داریم، آرزوهایی که دوست داریم محقق شوند.

  • شاید دوست داشته باشید بچه دار شوید یا فرزند دیگری داشته باشید.
  • شاید نیاز به شفا و سلامتی کامل‌ داشته باشید.
  • شاید دوست داشته باشید برای همیشه لاغر شوید.
  • شاید دوست دارید مشغول کار شوید و از این طریق درآمد داشته باشید.

اینکه بدانید از سمت خداوند اجازه دارید هر خواسته یا آرزویی داشته باشید تا حد زیادی از احساس گناه و شرمندگی اینکه نباید از خداوند درخواست های زیاد یا مکرر داشته باشید کاسته می شود.

اینکه اکنون می دانید که خداوند وعده داده است (دعاى دعا كننده را وقتى كه مرا بخواند پاسخ مى‌دهم) اشتیاق و انتظار برآورده شدن آرزوهایتان توسط خداوند را در قلب شما افزون و چشم انتظار کمک و یاری دیگران بودن را کاهش می دهد.

اینکه اکنون می دانید که خداوند بر وفای به عهد خود تاکید کرده است:

  • حقیقتا خداوند به وعده خویش با شما وفا کرد.
  • خداوند به هیچ وجه خلاف وعده نمی کند.
  • خداوند هرگز در وعده اش خلاف نخواهد کرد.
  • سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که با ما به وعده‌ی خویش وفا کرد.

باید امید و ایمان شما نسبت به برآورده شدن آرزوهایتان را هزاران برابر کند و از هم اکنون با احساس خوب و اشتیاق منتظر تحقق آرزوهای خود باشید.

اکنون دیگر با تمام وجود باید باور کنید که خداوند با روح شما از وفای به عهد خود سخن گفته است.

خداوند مسئول کاشتن بذر امیدواری برای تحقق آرزوها در قلب و درون شماست.

وفاداری خداوند

نومیدی از تحقق خواسته ها

با تمام توضیحاتی که درباره طبیعی بودن درخواست کردن و مجاز‌ بودن انسان برای داشتن هر گونه درخواست به هر تعدادی اما باید به این نکته توجه کنید که برآورده شدن یا تحقق آرزوها ممکن است به آن سرعت یا شکل و شمایلی که شما دوست دارید یا فکر می کنید انجام نشود.

خداوند زمان بندی و طریقه برآورده کردن مختص به خود را دارد که از ذهن و نظر انسانها پنهان است.

ممکن است تحقق وعده های الهی زمانبر باشد و با زمانبندی یا نیازمندی ما هماهنگ نباشد. اینجاست که مجال نومیدی از رحمت خداوند و سست شدن ایمان نسبت به وفاداری خداوند فراهم می شود.

در این شرایط ممکن است منفی نگر شویم و افکار متعدد در ذهن ما مرور شود که انگار خداوند به عهد خود وفادار نبوده است.

شاید من لایق و مستحق تحقق آرزوهای خود نیستم.

شاید خداوند از من راضی نیست و به همین دلیل به من توجهی ندارد.

شاید وعده الهی محقق نشود.

شاید و شاید و شایدهای متنوع در ذهن ما مرور می شود و این بهترین فرصت برای نجواهای شیطانی است که ایمان ما را سست و امید و اشتیاق ما را نابود کند.

دلیل اینکه خیلی از ما به تحقق وعده های الهی باور نداریم یا اگر داریم به راحتی این باور در ما سست و ناپایدار می شود این است که خیلی زود دست از تلاش برداشته و از دنبال کردن آرزوهایمان دلزده شده و از تحقق آرزوهای خود ناامید می شویم.

اما نکته مهم و کلیدی این است که: اگر شما اتفاقی را نمی بینید به این معنی نیست که خداوند کاری نمی کند یا اجابت درخواست شما را فراموش کرده است.

وفاداری خداوند

زمانی که من با درک این واقعیت که خداوند برای من فرصت درخواست کردن هر چیزی به هر مقداری را فراهم کرده است و با اشتیاق از او درخواست می کردم به این صورت نبود که درخواست های من با فاصله زمانی معین و بر اساس نیاز من برآورده شود.

اما آنچه سبب شد در این مسیر باقی ماده و ایمانم بر وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم ذوق و شوق تجربه نزدیکی خداوند و تجربه برآورده کردن آرزوهایم بود مخصوصا آرزوهایی که هیچ نشانه یا امیدی به برآورده شدن آن نداشتم.

زمانی که من از خداوند درخواست کردم همه بدهکاری های مرا پرداخت کند هیچ ایده یا پول یا راهی برای این کار سراغ نداشتم. البته که بدهکاران هم از طلب خود انصراف نداده بودند و پیوسته از من درخواست پرداخت طلب خود را داشتند.

بارها این فکر در ذهن من مرور می شد که چند روز گذشته است اما هیچ اتفاقی رخ نداد. شاید این طریق و این انتظار پایان خوشی نداشته باشد.

اما من تصمیم گرفته بودم در هر شرایط ایمان خود به وفاداری خداوند بر تحقق آرزوهایم را حفظ کنم.

چند ماه به همین صورت سپری شد تا ایمان من به معجزات الهی نتیجه داد و روند تسویه بدهکاری های من به شکل های مختلف شروع شد.

جالب اینکه زمان پرداخت و تسویه بدهکاری ها از زمان انتظار من برای شروع این روند کوتاه تر بود.

به این معنی که اگر من شش ماه یا هشت ماه از ایمان خود بر وفاداری خداوند محافظت کردم معجزات الهی در کمتر از شش ماه همه بدهکاری های مرا پرداخت کرد.

بدهکاری هایی که حاصل چندین سال تلاش و کوشش در کسب و کار بود در کمتر از چند ماه تسویه شد. این معجزه نیست؟!

زمان بر بودن تحقق آرزوها به این معنی نیست که خداوند ما را از یاد برده است یا بر عهد خود وفادار نیست.

وفاداری خداوند

هر بار که در ذهن تان نجوای شیطانی وعده داد که زمان زیادی سپری شده است و هیچ خبری از وفای خداوند به عهد خود نیست باید به خودتان یادآوری کنید که به هیچ وجه اینگونه نیست و خداوند وفای خود در تحقق آرزوها مرا فراموش نکرده است.

ممکن است شرایط زندگی به شکلی پیش رود که هیچ نشانه ای از تحقق آرزوها و یا حتی نزدیک بودن آن مشاهده نکنید اما این هم دلیل محکمی برای شک و تردید به وفاداری خداوند نیست و نباید باشد.

خداوند به آنچه گفته است وفادار است. تمام وعده هایش محقق می شود و آمین گفتن های ما بعد از درخواست و دعا کردن در واقع پاسخ خداوند به دعا و درخواست ماست.

برای ماندن در مسیر ایمان به وفاداری خداوند باید آنچه بر عهده دارید را به خوبی و با اشتیاق انجام دهید. هرچند ممکن است تحقق وعده غیرممکن به نظر برسد باید به کارتان با ایمان ادامه دهید و اجازه ندهید افکار و نجواهای منفی و همچنین حرف و حدیث های اطرافیان باعث تقویت شک و تردید و سست شدن ایمان شما شود.

در مسیر تحقق آرزوهایم همیشه با ایمان به مسیر خود ادامه دادم و هرآنچه به نظرم باید انجام می دادم را با ایمان به تحقق خواسته هایم انجام داده ام.

در آن زمان که انتظار تحقق پرداخت شدن بدهکاری هایم را داشتم هر روز با اشتیاق و انگیزه مضاعف در محل کارم حاظر می شدم و با اطمینان و آرامش و کلام نرم با افرادی که درخواست طلب خود را داشتند برخورد می کردم.

با اینکه هیچ پولی برای پرداخت به آنها نداشتم اما با امید و ایمان به اینکه شرایط اینگونه نخواهد بود و معجزات الهی وارد زندگی من خواهد شد با آنها صحبت می کردم.

من به انجام کار صحیح و روش درست ادامه دادم تا فصل تحقق وعده های الهی فرا رسید و من شاهد وفاداری خداوند در زندگی خودم به شکل های مختلف بودم.

پرداخت شدن بدهی ها، تسویه همه اقساط بانکی، تغییر کسب و کار، اندوخته شدن پس انداز، باردار شدن همسرم، خرید خانه با همه تجهیزات نو، خریدن ماشین اسپورتیج، افزایش چند ده برابری درآمد، رشد و گسترش جهانی کسب و کار، تجربه آرامش ذهنی و قلبی، بهبود رابطه عاطفی و از همه مهمتر هدایت به روش لاغری با ذهن و یکبار برای همیشه لاغر شدن.

اینها برخی از میوه های فصل معجزات الهی در زندگی ام است که در بهترین زمان ممکن وارد زندگی ام شد و من بهترین استفاده و لذت از این نعمت ها را تجربه کردم.

خداوند شما را سرخورده نخواهد کرد اگر بر ایمان خود پایدار باشید. در قرآن نا امیدی از رحمت خداوند امری نامطلوب و از ویژگی افراد کافر بر شمرده شده است.

وفاداری خداوند

در قرآن منشاء ناامیدی های انسان مواجهه شدن با ناخوشی‌های زندگی معرفی شده است، ناخوشی‌هایی که به واسطه افکار و عملکرد نادرست خودمان به آن دچار شده ایم اما به اشتباه کمان می کنیم خواست خداوند یا امتحان الهی بوده است و مورد غضب خداوند قرار گرفته ایم باعث نومیدی خود می شویم.

در آیه۳۶ سوره روم آمده است:

و چون مردم را رحمتى بچشانیم، به آن شاد مى‏‌شوند و چون به [سزاى‏] آنچه دستاورد گذشته آنان است، صدمه‏‌اى به ایشان برسد، بناگاه نومید مى‌‏شوند.»

نسبت به اینکه خداوند هرگز به شما صدمه ای وارد نمی کند بلکه همواره یاور و هدایت کننده شماست باید ایمان قلبی داشته باشید. ایمانی که به سادگی و به واسطه مواجه شدن با هر شرایطی در زندگی سست و از هم گسسته نشود.

همیشه به خودتان یادآوری کنید:

چه کسی جز خداوند می تواند یاری رسان من باشد؟!

باید بپذیرید و اجازه دهید این افکار و نگرش ها در اعماق وجودتان نفوذ کند:

  • من به معجزات الهی باور دارم.
  • من به وفاداری خداوند ایمان دارم.
  • من اطمینان دارم خداوند مرا مایوس نخواهد کرد.
  • من باور دارم زمان همه امور در اختیار خداوند است.
  • تحقق آرزوهایم هرچقدر که از نظر من بزرگ باشند برای خداوند هیچ چیز نیستند.
  • همه خواسته ها و آرزوهای من جز بسیار ریزی از این جهان هستند.
  • تحقق آرزوهای من در برابر عظمت و توانمندی خداوند هیچ چیز نیست.

اگر ما همواره به خداوند توکل کرده و به وفاداری خداوند ایمان داشته باشیم، او هم راهی جلوی پای ما قرار خواهد داد، حتی اگر شرایط طوری به نظر برسد که انگار هیچ راهی وجود ندارد.

  • خداوند برای هر مساله ای در زندگی من راه حلی مناسب سراغ دارد.
  • خداوند از خردمندی خود در وجود من قرار داده است تا بهترین تصمیم را برای هر مساله ای اتخاذ کنم.
  • خداوند از آرامش بی نهایت خود در وجود من قرار داده است تا در برخورد با هر مساله ای آرامش داشته باشم.

شجاعت این را داشته باشید که به خداوند توکل کنید و همه چیز را به او بسپارید.

اشتیاق این را داشته باشید که به سمت خالق خود که محلی امن و آرام است باز گردید.

دست از نگرانی، اضطراب و این فکر که آیا خواسته تان محقق می شود یا خیر بردارید.

خداوند همه انسانها و همه موجودات جهان هستی و همه ستارگان و اجسام معلق در فضا را در دستان خودش نگه داشته است.

او هرگز در تحقق وعده هایش ناکام و فراموشکار نمی شود. به وفاداری خداوند ایمان داشته باشید.

تمرین:

۱- با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.

۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

منتظر کامنت‌های شما هستیم! 💬👇

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.34 از 95 رای

موزیک بی کلام

باکس دانلود

https://tanasobefekri.net/?p=42272
92 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fatima
      ۱۴۰۲/۱۱/۲۰ ۱۵:۴۱
      مدت عضویت: 903 روز
      امتیاز کاربر: 4540 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,037 کلمه

      به نام ربّ هدایتگرم

      استاد عزیزم سلام، هم دوره ای های عزیزم سلام

      سپاسگزار خداوندی هستم که به من این لطف رو داشت که این مطلب رو بخونم و در این بخش کامنت بگذارم. 

      ۱)استاد جان چقدر زیبا به این مطلب اشاره کردید.یادمه قبلا از خداوند نشانه میخواستم و آیه ای با این مصمون از قرآن باز کردنم آمد، “و چه کسی وفادارتر از خداوند به عهد خود است؟  ”  و اون موقع به شدت قلب من رو محکم کرد و بهم احساس اطمینان داد اون موقع. وقتی این مطلب رو خوندم و دیدم که شما هم به زیبایی به این مطلب اشاره کردید.منم وقتایی که مقاونت دارم درباره خواسته ای، به خودم میگم خودش گفته ادعونی استجب لکم، اصلا نگفته حق دلری چی بخوای و جی نخوای! هرچی میخوای رو بخواه تازه پشت بندش گفته استجب! یعنی تو هرچی میخوای من بهت میدم. هرچی که تو بخوای.و بله استاد! حتی اگر هیچ ایده ای برای چیزی نداریم هم درخواست کنیم… چون اون گفته استجب لکم و تازه گفته من به حرفایی که میزنم سفت و سخت عمل میکنم، من پای حرفم هستم. پس فقط کافیه من بخوام! و اون استجابت میکنه! چطور؟ نمیدونم! کی؟ نمیدونم! چقدر خوشگل گفتید استاد! خواسته هاتون رو بهتون داد،با فاصله زمانی بودن ولی وقتی وارد زندگیتون شدن شما ازشون لذت بردید. این یعنی اینطور نیست که ما فکر کنیم الانه الان میخوام واگر الان ندی دیگه به چه درد من میخوره! نه! هر موقع بهت داده بشه تو لذتش رو میبری. یعنی در زمان درست بهت داده میشه. و من عاااااشق این حرفتون شدم؛ گفتید: وقتی تو چیزی نمیبینی به این معنی نیست که کاری صورت نمیگیره! نه! کارا داره انجام میشه. یه جمله قشنگی میگفتن استاد دیگری… ایمان به غیب میطلبه…. ایمان به چیزی که هنوز نمیبینیش!من به خودم میگم…. فاطمه ایمانت رو حفظ کن! کارا داره انجام میشه، درسته تو نمیبینی ولی داره انجام میشه و من فقط باید با ایمان به مسیرم ادامه بدم. البته من همیشه از همون نوقعی که تصمیم میگیرم نشانه ها رو میبینم. و همیشه میگم خدا منو bless کرد، یعنی این نشانه داره بهم میگه تو متبرک شدی، ادامه بده. 

      ۲)از وقتی با این مباحث آشنا شدم، درخواست میکردم، هر اونچه که بخواهم ولی گاهی من خودم زو لایق اوک چیزهایی که میخواستم نمیدیدم! یعنی باور نداشتم که برای من اتفاق بیفته! یه جوری برای من خیلی بزرگ بودن انگار! نمیپذیرفتشون ذهنم. ولی الان که این مطلب رو خوندم باز بیشتر به من کمک کرد! اینکه باباجون تو هرجی میخوای بخواه، وقتی بت میگه هرچی میخوای بخواه یعنی هرچی که بخوای رو میتونی داشته باشی. اصلا موردی نداره. و این رو من باید باور کنم و قبول کنم که لایق خواسته هام هستم. و فکر کنم از این به بعد راحت تر درخواست کنم، و بگم: به من چه! خدا خودش کفته هرجی میخوای بخواه و تازه قولم داده که حتما بهم میده. 

      و اگر با همین اطمینان “رها”ش کنم،حتما دریافتش میکنم. 

      ۳)درمورد خودم،من درباره روابط درخواستی داشتم و واقعا فراتر از انتظار و خیلی زودتر از تایمی که من فکر میکردم نتیجه داد! من گفته بودم اصلامیخوام برا خودم پروژه بردارم! ۱۰روز درباره فلان اتفاق در برخورد با فلان شخص تصویر سازی میکنم، و این کارو انجام دادم. اولاش مقاومت داظتم تو تصویر کردن اونچه که میخوام ولی بعش ذهنم تصاویر رو پذیرفت، هنوز ۱۰ روز نشده بود که هدایت شدم برم دیدنش و رفتار و برخوردی رو دیدم که خیلی واو بود! اصلا واااو! اینکه انقدر زود و به ۱۰ روز نکشیده من دیدم! 

      برای خود من خیلی پیش اومده، که چیزی رو خواستم و واقعا خیلی بهترش رو بهم داد خدا. در واقع فراترش رو. 

      ۴)راستش من اینطور بهش نگاه نکرده بودم. یعنی از تعبیر زیبای وفادار بودن خداوند…. ولی هربار که به خواسته ای رسیدم و اونقدر نرم و لطیف وارد زندگیم شد که من اصلا متوجهش نشدم که این همون خواسته من بوده؛ صدایی از درون بهم میگه، بم میگه: حواست هست وین همون خواسته ات بود ها… و من اون لحظه متوجه میشم که بله! این همون خواسته ای که من پرتش کردم به سمت جهان و پاسخش رو الان تونستم بگیرم.و من عاشق این لحظاتیم که بهم یادآوری میکنه که دارم خواسته ام رو زندگی میکنم. 

      ۵)بارها وبارها و بارها شده که من یک خواسته ای رو گفتن و رهاش کردم. یعنی گفتمش و دیگه اصلا یادم رفتش و دیگه وقت نکردم که به شدن یا نشدنش فکر کنم! اون خواسته هه رخ داد! وقتایی هم که من یه خواسته ای رو میگم و بعد میگم خب این که نمیشه؛ یا سخته یا فلانه و بعد دیگ به این دلایل رهاش میکردم! و این بازم میشد! و زمان هایی که من یه درخواستی رو دادم و به هر دلیلی اصن ب شدن یا نشدنش فکر نکردم باز هم شده و رخ داده. من متوجه شدم که در این موارد من وقتی خواسته ام رو مطرح کردم به هر دلیلی که بوده، دیگه درگیرش نشدم و رهاش کردم و پشت بندش کلی نگرانی و فکر نداشتم! اینا رخ میدادن! چون وعده خدا اجابته و زمانی که من درگیر افکار نشم دریافت میکنم! ولی زمانی که درگیر شدن و نشدن و افکار بشم من خودم رو از دریافت محروم میکنم خداوند که به هر حال داده.

      مثلا من یه لباسی سفارش دادم، بعد گفتم چقد دوست دارم اشانتیون بگیرم. و گفتم این فروشگاه کارش مکانیزه اس، تو خونه نیستن که طرف برام اشانتیون بزاره. و دیگ بش فکر نکردم. گفتم نمیشه و دیگ بش فکر نکردم. وقتی شلوارم رسید، توی کارتونش یه شیرینی آبنباتی کوجولو بود😂🤌🏻به همین سادگی! اون صدا گفت این همون اشانتیونیه که میخواستی و من فهمیدم که اصلا تو کاری نداشته باش شرایط چطوره، تو فقط لطفا بخواه و به چطور و چی و… ـ فکر نکن. اون اصلا با تو نیست. و اگر نمیتونی مطمئن باشی به اجابت یه لطفی بکن و درباره اش دیگ کلاااااا فکر نکن.بگی نمیشه و ولش کنی انگار یه فکر فرستادی پسش! ولی اگر کلی درباره شدن و نشدنش کلنجار بری انگار صدتا مقاومت فرستادی پسش! پس ح اقل اگ بتونم بگم و دیگ به چیزی فکر نکنیم هم خوبه. ولی با خواندن نوشته های این قسمت، باید این باور رو در خودمون تقویت کنیم که  بابا خودش گفته بخواه، هرجی میخوای، من قول میدم بهت بدم، وهیشکی اندازه من پای قولاش نیست، هر قولی بدم عمل میکنم. 

      من عاشقتونم❤

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 20 از 4 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 918 کلمه

      بنام همان الله که رب قدرتمند مالک مطلق جهان و بی نیاز و واحد یکتا و غنی ثروتمند و بینهایت مهربان بخشنده هست،

      بنام رب همیشه زنده و حاضر و شنوا و دانا و وفادار و متعهد به ما،

      بنام عاشقو معشوق ما،

      بنام خیرخواه مطلق ما،

      بنام عاشق پیشرفت آزادی و لذت ما،

      و درود و شرافت رب یکتا و عزت ابرو و عمر طولانی آسانی راحتی هدایت و حقانیت و رحمت برکت نعمت ثروت سلامتی سعادت لذت عشق محبت مهربانی و آگاهی رشد و پیشرفت و تعهد و یقین نظم علم و ایمان و باور رضایت و خشنودی هماهنگی نور صداقت هدایت بخشش آرامش آسایش معرفت صداقت محبت خداوند و آنچه خیرو برکت و نیکوست هر لحظه جاری به زندگی شما استادی که مثل خداوند خواهان پیشرفت ما لذت و آزادی ما هستید،

      درود بر ذات شما استاد عالیقدر محترم و بی نظیر،هر چه دعای خیر هست روانه به قلب بزرگ و زندگی پر از سعادت و برکت شما،

      استاد آنقدر زیبا از قلبتون می‌نویسید که بر قلب ما هم با گواهی صد در صد حق مینشیند،

      نمی‌دونم اشک چشمانم را پاک کنم از عظمت خداوند و مهربانیش ،یا از خداوندم عذر خواهی کنم بخاطر اینکه گاهی فراموشش میکنم و کم باورش دارم،و افسوس زمانهایی که یادم می‌ره چقدر دوستمون داره،

      یا در حیرانی و تجب بمانم از میزان عشقی که بهمون داره و نمیتونم وصفش کنم،

      یا ازخدایی که نمی‌دونم چطوری و صف کنم و از کدوم صفات عالیش بنویسم،

      ممن از دقیق ببودن و عشق و وفاداری و متعهد بودن و نظم خداوندم چی بگم 

      بهتر بگم از زمانی که مارا خلق کرده اینهمه زمین و زمان برامون در نظر گرفته با ما فقطعاشقی کرده و عشق آموخته و عشق به ما نشون داده چه عشقی داره به ما الله اکبر. لا اله الا الله.سبحان الله .الحمدالله .

      ندارم نمیدونم کلمات چی بیارم برای اینهمه ….

      خدایا خداوندا دست مارا تا آخرین لحظه در دستانت نگه دار مارا در اغوش عشق خودت مثل همیشه حفظ کن 

      به ما بینایی عشق قلبی بزرگ شنوایی دانایی بده که تورا بفهمیم هر لحظه باورت بیشتر کنیم خدایا مارا به کمالی برسان که لایق بندگی تو به نحو احسنت باشیم تو از ما خندان خشنود و راضی باشی ای عاشقو معشوق، 

      ای بی نظیر بی همتای یکتا ای غنی ای زیبا،

      استاد چقدر زیبا چقدر با دلیل منطق سند و از قلبتون به ما یادآوری کردید خدا وفادار خدا قدرتمند خدا خلف وعده نمیکنه خدا متعهد خدا عاشق ما خدا خواهان ما در همه چیز پیشرفت کنیم 

      لاغری که یکیش حتی در تمام زمینه ها کمال برای ما میخواهد این نور این رب این قادر مطلق،

      از خداوند ممنونم داره بهم یاد میده و با آوری می‌کنه از طریق بنده خوبی و بینظیری چون شما از شما هم ممنونیم استاد تا بی نهایت بار هر لحظه واقعا بدون وصف و گنجاندن این عظمت و مقدار تشکر و قدر دانی از خدا و شما در کلمات،

      با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.بدون شک‌خداوندم عاشق ماست و ما فقط به اندازه باور و عشقی که بهش،داشته باشیم میفهمیم چقدر بزرگ و وفادار و متعهد به ماست.

      ۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      تنها اورا واقعا می‌پرستیم و تنها از یاری واقعا باید بخواهیم و بله خداوندم دارای عظمت و قدرتیست که با بشکن زدن برایمان حاضر کرده از قبل همه خواسته های مارا از قبل هم می‌دونه ،ما فقط مدام باید باور خود را بزرگ کنیم ایمانمان را افزایش دهیم تا نعمتهایشرا ببینیم درک کنیم و دریافت کنیم،

      ۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

      دیپلم گرفتن یکی از اقوام برایمان معجزه بود کسی که ترک تحصیل کرده بود برگشت و در آخرین دقایق ثبت نام کرد و اصلا معجزه وار درسهاشو‌ هر کدومو با یک معجزه پایمردی اصلا ما مونده بودیم این چه تعبیری بود چطوری ازکجا به کجا رفت الله اکبر کسی که فکر میکردیم تموم شده دنیا براش،

      یا ترک سیگار یک اقوام‌دیگمون گفتیم نمیتونه دیگه آلوده شده بهش اونم یک معجزه ای بود،

      یا استاد اصلا خیلی مثال تو ذهنم میاداصلا  نمیدونم‌کدومو بگم…

      ۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.بله ازدواج خودم اصلا فکر نمی‌کردم چنین آدم فردی یا فرشته ای بر روی زمین وجود داره 

      اصالت پاکدامنی غیرت شرف حمایت بخشندگی معرفت ثروت سلامتی زیبایی خداوند فکر کنم حضرت یوسف ع را به من داد اونم از نوع اسمانی وپاکش الهی شکر چی بگم از معجزات دیگه زندگیم …

      یا نجات و یا شفای مادربزرگم از یک مریضی سخت برگشت ناپذیر خودمون هم موندیم …ماشاالله الان ۹۰ سالش شده.

      ۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      استاد یکسری مسائل فقط می‌خوام بگم عجله میخولستم‌کنم اما بعدشفهکبدم هنوز لیاقت و دزمسو اونموقع نداشتم چقدر خوب که نشدن برام و بعدا الان که بهشون رسیدم چنان قدر دانم و شمر گزار. و حالم خوب میگم این منم چقدر خوب شدم ببخشید نمینویسم کمی شخصی هستن ،

      و در کل استاد شما بطنظیر خدا رو دارید در زندگی ما یادآوری و پررنگ میکنید باور مارا دارید افزایش می‌دهد الهی هزار برابرشو خداوند در زندگی خودتون جاری کنه از این قلب صادق و بزرگ چی بگم به خدا ،

      خداوندا ممنونم استاد ممنونم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۹ ۱۶:۳۴
      مدت عضویت: 1006 روز
      امتیاز کاربر: 24496 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 369 کلمه

      وفاداری خداوند همیشه هست این من هستم که همیشه عجله دارم چون بهم یاد داده بودند که چطور و چگونه

      اینکه خوب چون خدا را نمیتونی فیزیکی ببینی و انسان نیست چطور میخواهد برات کاری انجام بدهد

      ایمان داشتن هم برام معنی شده بود که فقط به نماز،روزه،امامان و انجام مراسم مذهبی ختم میشد و اگر واقف بودم به این مسائل من ایمان داشتم

      ایمان داشتن یعنی اینکه من به این جسمی که بسیار بی نظیر برای من هست باور داشته باشم که انچه هست بهترین خودش هست نیازی نیست کاری اضافه برای سلامتی ام،لاغری و تناسب اندامم انجام دهم بلکه نیاز هست یک سری کارها را انجام ندهم

      ایمان داشتن یعنی قبول کنم من برای تجربه ای شگفت انگیز در این جهان هستم و دارم تمام این زیبایی ها را تجربه میکنم

      ایمان داشتن یعنی باور کنم هر انچه که بخواهم برایم انجام میشود 

      – نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      بله کاملا میدونم.بخاطر اینکه دارم بر روی باورهام کار میکنم،اینکه چقدر من ارزشمندم به اندازه ای که خودم لایق میدونم اینکه بدون قضاوت کردن خودم در اینکه ایا حقم هست یا نه این را بدانم که من لایق و ارزشمندم چون در این دنیا هستم و دارم زندگی میکنم، پس لایق زندگی کردن هستم که الان هستم.برای درخواست هایم از خدایم تا زمانی که دید اطرافیان و نگاه انسانی بودم خوب مثلما خودم را محدود میکردم و به خودم نهیب میزدم که زیاده روی کردی مگر من کی هستم که درخواست دارم میکنم از خداوندی که فقط پاسخ کسانی را میدهد که معصوم هستند و معصوم از نظر من فقط امامان بودند و چون از بدو تولد ما گناهکار بودیم!!!!!چراااااااا؟؟؟؟؟بخاطر اینکه در این جهان اومدیم که تاوان گناهان انجام نداده را بدیم!!!!

      چه گناهانی ؟؟؟؟

      گناهان گذشتگانم و یا گناهانی که هنوز انجام ندادم 

      پس کسی که پیشانی اش برچسب گناهکار زده شده چطور خودش را لایق میدونه؟؟؟چطور میتونه ارزشمند باشه؟؟؟.چطور میتونه درخواست بده؟؟؟

      ولی امروز من اینجا هستم پس خودم را دریافته ام خدایم را شناخته ام به وفای خداوندم ایمان دارم چون خواسته ام و الان وفای خداوند برایم متجلی شده واین کلام زیبا

      هیچ کسی را تغییر نخواهیم داد مگر اینکه خود بخواهد

      من خواسته ام که الان اینجا هستم

      ۱۴۰۲.۱۱.۱۹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ابراهیمی
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۹ ۱۲:۰۸
      مدت عضویت: 1398 روز
      امتیاز کاربر: 1220 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,009 کلمه

       با سلام خدمت خدای عزیزم استاد مهربانم و دوستان پرنلاشم 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به معجزات الهی ایمان دارم 

      به جرات میگم تا به حال به وفاداری خداوند اینگونه فکر نکرده بودم یا بهتره بگم اصلا فکر نکروه بودم و همیشه اجابت دعا رو از طرف خداوند به گونه ای در ذهنم ترسیم کرده بودند که خیلی کارها باید انجام بدی تا خدا صدات رو بشنوه و دعای انسان های با ایمان البته ایمانی که شکل و شمایل خاص خکدش رو داشت و اگر انجام نمیدادی بی ایمان بودی اگه نماز نمیخوندی اگه روزه نمیگرفتی اگه قرآن را به اشتباه میخوندی اگه به جای یک روز روزه نگرفتن ۶۰ روز روزه نمیگرفتی خب دیگه انسان بی ایمان یا بهتره بگم کافری می بودی ای وای و ای وای که با این افکار چقدر هر روز از خدا وحشت کرده و ازش دور مبشدم !!!!!یادم یک بار به ۶ر دلیلی عمدا روزه نگرفته بودم هر کاری گزدم دلیلی گه هز نظر اون ها قانع کننده باسه و سوال میکردم و دلیل می آوردم وووووخلاصه به من گفته شد ۶۰ روز رو باید به جای یک روز نگرفتن روزه بگیرم ک من از ترسم شروع کردم تا جایی که از پا در اومدم نه اعصاب نه اخلاق نه ایمان دیگه حتی به خدا هم ایمان نداشتم بهش گفتم ازت خواهش میکنم من رو بکش من نمیتونم به دستوراتت عمل کنم از یه طرف دیگه نمیتونم بیخیال باشم راحتم کن چقدر لذت میبرس که من عذاب میکشم چقدر کیف میکنی که من دارم تاوان  اون یک روز  رو پس میدم و این شد که ۳ سال پشت سر هم تو ایم کرونا  روزه نگرفتم و خکدم رو آماده جهنم رفتن کردم عمق فاجعه و تبعاتش رو خودتون حدس بزنید !!!! 

      من به معجزات الهی بلور دارم 

      در این حالت روحی و روانی  در هر زمینه ای هز زندگی ام بودم  که به این سایت هدایت شدم‌ ناگفته نماند هر سب موقع خواب فقط میگفتم خدا سرچ میکردم خدا و چشمانم رو روی هم میزاشتم خواب که نداشتم منفی باف هم نا صبح زمزمه میکرد اما اما میخوام این رو بگم همون خدا فقط نوشتن خدا یک درخواست به زبان ساده خودم حتی نمیدونستم که اون کلمه خدا درخواست من هست اون کلمه خدا سرشار از ناگفتنی های من میتونه باشه به همین راحتی چیزی گه تو ذهنم هم نمیگنجید به من هدیه داد و راهنمایی ام کرد 

      خوایی که تا الان هم تاوقبل از این نوشته هم اون ته قلبم میترسم ازش درخواست کنم میترسم بهش بگم راحتی و شادی میخوام  چون به من گفتن باید عذاب بکشی باید گریه کنی اصلا خوشحال بودن بلافاصله پشت سرش غم و ناراحتی هست ! میترسم بهش بگم پول میخوام پول میخوام تا از نعمتهایی که تو به انسان ها  هدیه دادی بخرم و از اون ها لذت ببرم . هنوز ته دلم میترسم بهش بگم خدایا خوشبختی از میخوام در تمام زمینه های زندگی ام  .

      در گام اول با اون تمرین بینظیر که ندای خداوند رو پاسخ بده که از دیروز دارم انجامش میدم بیشتر متوجه شدم که من اصلا خوشحال نیستم اصلا شاد نیستم شکرگزاری میکنم خیلی راضی هستم که در این سایت هستم هر روز هستم ولو اینکه اکثر اوقات نمیتونم دیدگاهم رو به اشتراک بزارم اما همون کم بودن ذوق و شوق من هست که اجازه نمیده دیرگاه بنویسم هنوز ناخودآگاه ذهنم درست نشده ترس داره شجاعت این رو نداشته بی پروا از خدایم درخواست کنم 

      نمیدونم به چه زبونی بگم که این دوره معجزه ست همین گام ها از مقدمه و گام اول و الان هم دوم  برا من معجزه ست من هنوز درک نکردم ایمان داشتن به معجزات الهی و همچنین به وفاداری خداوند اگه درک کرده بودم ته ذهنم ترس از گفتن‌درخواست هام نداشتم من باید ادامه بدم تا این آگاهی ها در روح و روانم و درونم نفوذ کنند 

      باید به گونه ای به  وفاداری  خداوند ایمان بیارم و اون رو درک کنم که وقتی از خداوند درخواست کنم پول میخوام به من روزی بده تا بدهی ام رو بدن تا خرج زندگی ام رو بدم اون ته ذهنم به گرفتن پول از برادرم از همکارم از مادرم فکر نکنم با این آگاهی فهمیدم که من هنوز شجاعت این رو نداشتم که به طور کامل از خودش درخواست کنم امادبه لطف خودش سعی خودم رو میکنم که این جمله الهی رو درک کنم و بارها به خودم بگم‌

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم 

      من به وفای به عهد خداوند ایمان دارم 

      من از خدای مهربانم خواسته بودم که بچه های بزرگم رو در سال اول  کنکور روانه دانشگاه کنه و َشغلی تضمینی  براشون رقم بزنه که بحمداله هر دوی اون ها دانشگاه فرهنگیان قبول شده و شعلشون تضمینی بود این یک نمونه از وفای به عهد خدای عزیزم در زندگی ام بود و نمونه های زیادی یقین دارم هست که من الان تو ذهنم نمیاد و عادی شده فراموش شده 

      فرزند کوچکم موقع به دنیا اومدن مشکل داشت و پزشگان میگفتن معلوم نیست چطکر میشه   ممکنه چشمام آسیب ببینه و هزهران احتمال بد دیگه    که باز از خدا خواستم بچه ام رو سالم تو بغلم بزاره که به لطف خودش بچه ام صحیح و سالم اومد تو بغلم .

      شغلی که الان دهرم فقط خواست خدا و درخواست خودم از خدا بود شفای پسر برادرم که بدجوری تصادف گرده بود که باز عقط معجزه الهی بود عمری دوباره و نو گرفت 

      همسرم با چند نفر از همکارانش شراکتی یه درمانگاه راه انداخته بودند و قرار بود کمک خرجی بشه و وووو بعد از چند ماه به همسرم گفتن‌چون تو پولی ندادی نمیتونی ادامه بدی و تمام زحمتات هم بجای سهم بدهی های که الان درمانگاه داره چقدر ناراحت ووشکست خورده وووووو نمیدونستم چه حکمتی تو کار خداست به هر دری میزدیم برای روزی بیشتر انجام‌نمیشد و هنوز هم نشده اما اون درمانگاه  بعد از گذشت یک سال و نیم کلا جمع شد و فهمیدم که چقدر خدای مهربون به موقع همسرم رو بیرون کرد و الن از خودش میخوام این دفعه دیگه درخواست کردنم فقط و فقط از خودش هست حس دیگه ای داره ازش درخواست دارم یه کاری پر از رزق و روزی و آبرومند سر راه همسرم قرار بده .الهی امین 

      یقین دارم میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اسما غضبان
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۸ ۱۵:۳۱
      مدت عضویت: 1889 روز
      امتیاز کاربر: 13698 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 977 کلمه

      بنام خداوند هستی بخش.

      وفای خداوند به عهد چیزی که همیشه بهش شک داشتم از  زمانی که تونستم یه ذره بزرگترشم و خب . همیشه نسبت به خداکینه به دل داشتم .واز بنده‌ هاش به  اندازه ی موهای سرم . دقیقا من همیشه وقتی میگفتن که خدا یه چیز بهتر برات سراغ داره بیشتراز اینکه حالم خوب بشه از این. حرف نیشخند میزدم به این کلمه .من توجلسه ی اول درباره ی استعدادهای که خدادرمن دیده .نوشتم .اما خب باز هم نتونستم درست هضمش کنم .درسته که من نوشتم و همه ی اونها رو بهشون که نگاه میکردم در خودم می دیدم . اما موندم و گفتم جلسه ی دوم رومیرم .وانجام میدم .جلسه ی دوم که همین جلسه هست روتاحالا سه یا چهار بار خواندم  .ولی به خودم مدام گفتم که من بهاشو پر داخت نکردم و گفتم هر چیزی رو که تونستم درک کنم میام ومینویسم . درمورد وفای خداوند به عهد  همیشه تو خیلی از ایه ها خداوند درباره ی وفاکردنش به عهد گفته .اماواقعا چقدر من بهش ایمان دارم . اگه بگم که دارم ک واقعا من نمیتونم تاییدش کنم که دارم چون این همه سال من آدمی بودم باکلی افکار اشتباه درمورد خدا درسته گفتن . باباور داشتن خیلی فرق داره . در زبان شاید بگم .همین جا توهمین جلسه هم بیام بنویسم که من باور کردم در صورتی که باورنکردم .وفقط درسطح فکره هیچ وقت باکلام تنها نمیشه یه باور چندساله روتغییرداد .امامن دیروز که خیلی بابت این که چطور زندگی باکمک خداوند روشروع کنم .و ادامه بدم باخودم درگیر بودم واقعیتش .همش به خودم میگفتم که چطور ممکنه که من با کمک خداوند زندگیمو بسازم .مگه میشه و یه چیزی هم که برام مخفی بوده یااینکه من خواستم نادیده بگیرم ومیترسیدم که توهمه ی فایل‌هایی که مربوط میشه به ارتباط با خداوند این بوده که من . وقتی خواستم شروع کنم ترسیدم از این که . خدا بهم ضربه بزنه . درسته .مثل فکری که در باره ی آدمهایی که اطرافمون هستن داریم . مثلا باهاش دوست میشم بعد یهو  از پشت خنجر میخورم ومن همیشه به خاطر این ترس هیچ وقت نتونستم ادامه بدم دوره‌ی زندگی باطعم خدا رو ودوره ی زندگی بااراده ی خداوندرویعنی حتی اگرم خوندم نتونستم عمل کنم ونخواستم چون ترسیدم وزمانی هم که بافایل این جلسه روبرو شدم خیلی بیشتر به ضعف ایمان خودم پی بردم درسته هنوز اثرات اون کلمه واون جمله‌ی که جسم من ازروح خداپرشده رو تونستم درک کنم و حالموخوب کنم و عاشق این جمله بشم اما بازم درسطح فکربوده نه باور وله خاطر همین هم هست که انجام اونها میترسیدم همیشه میترسیدم که بیشتراز اینکه به دست بیارم ازدست بدم چون برام اینطوری تعریف شده بود.و خداوفای به عهدروهیچ وقت به طور ریشه دار نتونستم باور کنم و اونو محال می‌دیدم چیزایی از خداخواسته بودم اما بهش نرسیده بودم وحتی اگر هم می‌رسیدم رسیدن بهش برام لذت بخش نبود و دلیل هم این بود که من عجله داشتم و این مزه ی رسیدن بهش روبرام کمرنگ میکرد . اما حالا بااین فایل کم کم درکم یه ذره بهترشدن .من الان چند جا وفای به عهد خداوندرو دیدم .دررسیدن به خواسته ی اطرافیان . من دوست مادرم سالها از خدابچه میخواست واز سن دقیق نمی‌دونم چندسالگی ازدواج کرده بود اما درسن نزدیک به پنجاه سالگی فکر کنم . خدا اونوصاحب بچه کرد .واونا بچه دار شدن .وخواهرمن هم درست بعداز شش سال ازدواج بچه دار شد و من بعداز هفده سال برای رسیدن به سلامتی تلاش کردن در عرض دوسال تونستم به سلامتی برسم . واینکه من جایی رفته بودم برای زیارت خانمی منودید وبامن صحبت میکرد و ازاونجای که منو میدید که ناراحتم .درمورد وعده ووفای خداوند برام تعریف میکرد . می‌گفت که من شوهرم زمان انقلاب تبعیدشده بود و بعدازاون به زندان افتاده بود از زمان شاه .وتوضیح میدادمیگفت که من از خداخواستم و منتظر موندم ودقیقا چندروزبعدش حتی ساعت روهم می‌گفت که ساعت پنج صبح اززندان آزاد شده بود وتبرعه شده بود . و کسی هم بود که در بین کسانی که می‌شناختیم  ویکه دوست از هم مدرسه های خواهرم به خاطر مشکل دیابت به کمارفته بود وبعداز دوماه  یابیشتر بهوش اومد وشخص دیگه ای روهم  که بعداز یک سال بیهوش بودن به هوش اومدودرسلامت کامل به سر می‌برد و ازدواج کرده و خونواده تشکیل داده واون دخترخانم هم همین طور رحمت خداوند .وفای به عهد خدانزدیکه من تاحالا داشتم درمورد خودم فکر میکردم که من چه چیزی رومیتونیم بگم که خدابه عهدش برای من وفاکرده خب من تحت نظر بهترین دکترهای قرار گرفتم چیزی که اصلا انتظارش رونداشتم واینکه من به مسیری هدایت شدم که بدون درد وفشار عصبی دارم لاغرمیشم چیزی که هیچ کس باورش نمیشه و اینکه من باکسی ازدواج کردم که منوباهمه ی خوبی هاوبدی هام پذیرفته . وچیزی بودن که ازخداخواستم و قبل از ازدواج هم مادرم به علت مشکلی توبیمارستان بستری شد وقطع امید کردن ازاون وخودمن هم تسلیم شدم وطی سه روز در بیمارستان بود .وناامید بودم اماباز هم خدابه عهدش وفاکرد ومن روز پنجم مدرسه رفته بودم و مادرم خونه بود و خواهر بزرگم رفته بودپیشش وازاون مراقبت میکرد .حالا که دارم می‌نویسم دارم درکش میکنم .انگار یه خاصیتی داره این فایلها چون استاد تومقدمه گفتن که بهاش نوشتن دیدگاه سایته انگار حرفاوکلمات راضی نمیشن توبرگه بیان وحتما باید توی بخش نظرات بیان واین همون خاصیت هست که بهش میگن زندگی با کمک خداوند شاید معنیش اینه الان دارم می‌نویسم دارم درک میکنم .که خدابه عهدش وفاکرده اما من ندیدم یاشایدهم نخواستم ببینم . این برام جالبه که توی دفتر نتونستم دیدگاهم بنویسم اما بخش نظرات خیلی شاید اول سخت بود اما هرچقدر می‌نوشتم راحت تر میومدن تصاویر واتفاقاتی که توذهنم ذخیره شده بودن . باتشکر از استاد عزیز به خاطر این فایل‌هایی که من رومدیون میکنن وباعث میشن که نتونم تودفترم بنویسم مگرتو بخش نظرات سایت .واین چیزی هست که خداداره و اون هم تعهد .ومن دارم پیدامیکنم .تعهدبه انجام دادن وظایفم. دربرابر خودم .وبهاپرداخت کردن اون هم بانوشتن .🌹♥️🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 12 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Susan behrad
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۸ ۱۵:۰۳
      مدت عضویت: 1710 روز
      امتیاز کاربر: 7955 سطح ۵: هنرجوی متوسطه

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,171 کلمه

      بنام خالق یکتا و بی همتا 

      سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن 

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم (قدم ۲)

      وفاداری خداوند یکی از ویژگی‌های است که در توصیف خداوند از خود در قرآن و سایر کتاب‌های دینی ذکر شده 

      هر چقدر زیادتر در مورد ویژگی‌های که خداوند در وصف خودش به کار برده آگاهی و اطلاعات پیدا کنیم ایمان و اعتماد و توکل در وجودمان بیشتر وگسترده تر خواهد شد 

      خداوند به عهد خودش وفادار است و ما را با جسم و ذهن آفریده است و روح خودش را در ما دمیده و ما را وارد این دنیای مادی کرده است وبخاطر پیشرفتهایمان همین ها کافی ولازم هستند. وما اگر بتوانیم روح وجسممان وذهنمان را در هماهنگی قرار دهیم برای رسیدن به هر خواسته وآرزویی کافی است حالا می خواهد زن باشد یا مرد باشد. بزرگ یا کوچک. سیاه یا سفید. کوتاه یا بلند. ما هر طوری باشیم خداوند درخواست و آرزویمان را اجابت خواهد کرد چون خدا به عهد خودش وفادار است .

      ما را همیشه از خداوند ترسانده بودند یادم می آید قبلآها خیلی از خدا می ترسیدم 

      من از ۸.۹ سالگی شروع به نماز خواندن وروزه گرفتن کرده بودم همیشه فکرمیکردم که اگه نماز نخوانم خدا بد جوری تنبیه ام میکند همیشه می‌گفتند که دختر باید سنگین باشه نخنده. نا محروم نباید صدایش را بشنوه. نباید موهایش بیرون باشه. اگه موهایش را نا محروم ببینه در اون دنیا ازتار موهایش آویزان خواهند کرد 

      وای چه روزگار سختی ودشواری بود برای من که خیلی درد آور وهمراه با رنج بود و به این خاطر بود که دوست نداشتم که دختر باشم همیشه دوست داشتم که پسر بدنیا می آمدم 

      من هیچ وقت از سر شوق و اشتیاق نماز نمی خواندم بلکه ازسر ترس واهمه نماز می خواندم و روزه می گرفتم 

      من همیشه قرآن را هم می خواندم و چندین مرتبه ختم می کردم خیلی وقتا معنی اش را هم با عربی اش می خواندم ولی به خودم می گفتم که اگه معنی اش را بخوانم قبول نیست وخدا قبول نمی کند و دوباره به صورت عربی می خواندم و اصلآ چیزی متوجه نمی شدم 

      من اینقدر نماز می خواندم نمازهایم نیم ساعت طول می‌کشید سجده هایم را طولانی انجام می دادم و در سجده برای خودمان و دیگران دعا می کردم چون فکر می کردم فقط موقع خواندن نماز و در حالت سجده دعا قبول می شود همه اینها از سر ترس و نگرانی بود. نه از سر شوق و اشتیاق وامروز می فهمم که با اینکه همیشه نماز می خواندم اما هیچگاه آرامش و احساس خوبی پیدا نکرده بودم چون همیشه استرس واضطراب داشتم .

      من فقط در مواقع که اذان می گفتند صبح وظهر وشب به صورت نماز خواندن با خدا راز و نیاز می کردم و بعد از اون همه چیز فراموش می شد 

      انگار فقط باید در سه نوبت صبح و عصر وشب در فکر صحبت با خدا بودیم 

      خداوند را طوری برایمان شناسانده بودند که همیشه باید می ترسیدیم و با ترسمان باهاش در ارتباط بودیم 

      اما چند سالی است که من خدایی که برایم شناسانده بودند را دو دستی تقدیمشان کردم .

      و خدای زیبای را در وجودم پیدا کردم وبا تمام وجودم می پرستمش خدایی که همیشه با عشق در وجودم لبریز بود و من خبر نداشتم 

      من وقتی خدای خودم را شناختم یک آرامش و یک حس خوبی در خودم احساس کردم که حتی توصیفش نمی توانم بکنم حالا دیگر در هر لحظه. ثانیه. دقیقه با خدای خودم در حال راز و نیاز کردن هستم چون خداوند نا محدود است و تمام زیبایی ها و فراوانی ها در همه جنبه های زندگیمان خودش را نشان می دهد 

      من خودم چند سال است که خدای وجودم را شناخته ام و در این چند سال معنی زندگی را دارم می فهمم ودر این چند سال به اون آرامشی که رسیدم قابل قیاس با زندگی قبلیم نیست و از زندگی کردن دارم لذت میبرم 

      ایمان به خداوند به این معنی است ما چقدر ویژگی‌ها و صفات خدا را باور کنیم و به میزان و مقدار باورهایمان و عملکردهایمان و میزان انتظارمان از خداوند تغییر می‌کند و اون حس وآرامش هم بستگی به میزان باورمان به خداوند هستش 

      من قبلا خودم رو لایق نمی دانستم که به خواسته وآرزوهایم برسم و نمی توانستم که خودم را به خدا نزدیک بدانم چون فکر می کردم که انسان خطا کاری هستم و همیشه به خودم می گفتم که من به اون اندازه ایمان ندارم من که نماز شب نمی خوانم من که کار خاصی انجام نمی دهم پس چطور می توانم به خدا نزدیک باشم و یا چطور خدا خواسته وآرزوهایم را برآورده کند 

      و امروز مطالبی که در مورد وفاداری خداوند به وعده اش را خواندم واقعا لذت بردم و حالا می دانم که خداوند وفادار است وعده خداوند اجابت کردن خواسته وآرزوهایمان است بدون هیچ قضاوتی .

      وقتی خداوند اینگونه به ما نزدیک است و خواسته وآرزوهایمان را اجابت می کند حس امنیت و آرامش قلبی در ما بوجود می آورد که ما خدای داریم که به مقداری که ما تغییرات در خودمان بوجود آوریم خداوند هم به ما پاسخ خواهد داد 

      من این پاسخ خدا را با هدايت شدنم از سوی خودش به این سایت دریافت کردم 

      من وقتی از چاقی خودم خسته شده بودم 

      خودم را تسلیم خداوند کردم و خودم را به دستان قدرتمندخداوند سپردم و توانستم به این مسیر زیباهدایت شوم و امروز باورم اینقدر قوی شده و ایمان و اعتقادم به خداوند بیشتر از قبل شده قبلا هرچیزی بود از ترس بود ولی حالا از شوق و اشتیاق و ذوق فراوانی که دارم 

      خداوند خیلی دوست داشت و دارد که من رو به آرزوهایم برساند و من آرزوهایم را تجربه کنم چون خداوند خودش گفته که بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را وهمیشه به وفادار بودن وعده هایش صحبت کرده 

      وقتی ما اینچنین خداوند قدرتمندی در زندگیمان داریم چرا بايد نگران باشیم 

      ما باید سپاسگزار خداوندمهربان باشیم 

      ما اگر در مدت زمان زندگیمان به بعضی از آرزوهایمان نرسیدیم مشکل از خودمان بوده و ما خودمان را لایق رسیدن به اون آرزو نمی دانستیم 

      همه چیز برمیگرده به داشتن باور 

      من همیشه وقتی به حرفهای اساتید وبزرگان گوش می دادم همه اونها تاکید داشتند که باید باورهایمان رااصلاح کنیم وباورهایمان را قوی کنیم اگر در هر موضوعی چه منفی وچه مثبت در هر زمینه ای باورمان بیشتر باشد اون موضوع گسترده تر می شود 

      ما باید باورمان به خدا را قوی‌تر کنیم و ما باید در هر شرایطی فقط خدا را باور کنیم و از او یاری بطلبیم ونباید در میان خدا و خودیمان واسطه‌ای قرار دهیم خدا برایمان همه چیز هست و بس 

      خدایا تو یارو یاور من هستی 

      هیچگاه مرا به خودم وا مگذار همیشه و در همه حال پيشم و در کنارم باش 

      تا تو را دارم نه غم دارم. نه غصه همیشه شادم و خوشحال. 

      خدایا خودت تمام کسانی که برایم خير و برکت می رسانند سر راهم قرار بده ومرااز هدایت شدگان وبنده راستین خودت قرار بده امین یا رب العالمین 

      استادعزیزم شما همان هستی که برای زندگیم خیرو برکت آوردی 

      خداوند شمارو سرراهم قرار داد نه فقط لاغر شوم بلکه در تمام جنبه های زندگیم به موفقیت وحس عالی و فوق‌العاده ای برسم ازتون ممنونم خدا حفظتان کند من همیشه شکر گذار خداوندمهربان هستم خدایا شکرت 

      خدایا همه ما را به خواسته وآرزوهایمان برسان امین 

      خدایا شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار shahla mahmoudi
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۸ ۱۱:۲۰
      مدت عضویت: 2292 روز
      امتیاز کاربر: 47507 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 468 کلمه

      سلام و درود به شما استاد ارزشمند و همه شما دوستان خوبم

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      با خواندن این نوشته های زیبا و دلگرم کننده چقدر حالم بهتر شد 

      استاد عزیز وقتی مثالهایی از زندگی شخصی خودتان در رابطه با ایمان داشتن به وفاداری خداوند که آرزوهایتان را برآورده می‌کند خیلی این نگرش قابل لمس است

      اینکه خواسته هایتان را از خداوند بخواهید و اطمینان داشته باشید که برآورده می‌شود شاید در زمان و یا حالتی که ما می‌خواهیم نباشد اما اجابت می‌شود

      چه بسیار زیبا از سوره های قرآن مجید مثال آوردید که دیگر جایی برای شک و تردید نمی ماند

      ما باید فقط و فقط آمال و آرزوهایمان را از خداوند مهربانمان بخواهیم نه هیچکس دیگر

      در اینجا اگر اجازه بدهید یک نوشته ای از کتاب کلمات مکنونه که صحبت های خداوند با انسانهاست را برایتان بنویسم 

      ای پسران ارض

      گر مرا خواهی جز مرا مخواه و اگر اراده جمالم داری چشم از عالمیان بردار زیرا که اراده من و غیر من چون آب و آتش در یک دل و قلب نگنجد

      من یک کارت قشنگ تهیه کرده ام و روی آن این عبارات را می نویسم 

      من به معجزات خداوند ایمان دارم

      من به وفاداری خداوند ایمان دارم

      در گام‌های بعدی این دوره زیبا و ارزشمند جملات مشابه را به لیست بالا در کارتم اضافه میکنم 

      یکی از آرزوهایی را که با دلی دردمند و با چشمان پراز اشک از خداوند مهربانم درخواست کردم و او هم اجابت کرد را برایتان می‌گویم

      ۴۰ سال پیش وقتی پسرم ۴ سالش بود یک ماشین در خیابان او را زیر گرفت

      بلافاصله او را به بیمارستان رساندیم دکترها او را معاینه کردند و به او سرم وصل کردند و گفتند وقتی سرم تمام شد میتوانید او را به خانه ببرید هیچ طوری نشده

      اما آنها متوجه نشده بودند که این بچه در اثر تصادف دچار خونریزی داخلی شده است

      یک جراح هندی که شب قبل از مسافرت به هند برگشته بود پسرم را معاینه کرد و دستور داد که اطاق عمل را فوری آماده کنند 

      او متوجه خونریزی داخلی فرزندم شده بود

      من و همسرم پشت در اطاق عمل منتظر نتیجه عمل بودیم

      من با دلی پر از درد به خدایم گفتم ای خدای من لطفا پسرم را از من نگیر من او را از تو میخواهم

      عمل جراحی به اتمام رسید و جراح بیرون آمده و به ما طحال پسرم را نشان داد که بقدری صدمه دیده بود که قابل ترمیم نبوده و مجبور به درآوردن آن شده بود

      بعد از چند روز ماندن در بیمارستان او را برای استراحت بیشتر به خانه بردیم

      من خدا را هزاران بار شکر کردم که آن جراح انروز در بیمارستان حضور داشت که متوجه خونریزی داخلی شده بود وگرنه ما طبق درخواست دکتر دیگر پسرم را به خانه می بردیم و او را از دست می‌دادیم 

      من زندگی پسرم را از خدای مهربانم آرزو کردم و او بلافاصله اجابت کرد

      خدایا ممنونم که همیشه و در همه حال مراقب من و خانواده ام هستی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۸ ۱۰:۱۱
      مدت عضویت: 2242 روز
      امتیاز کاربر: 136648 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,296 کلمه

      سه شنبه ششم فوریه بیست بیست و چهار:سپاسگزار خداوندی خستم که به وعده هایش همواره عمل میکند.

      سلام و درود به دوستان مسیر رشد و تغییر

      و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند ، همانا من به آنها نزدیکم و دعای دعاگننده را وقتیکه من را بخواند پاسخ میدهم . پس آنها نیز دعوت مرا اجابت کنند و بمن ایمان بیاورند، باشد که راه یابند.

      در اینجا خداوند وعده داده و قول داده که دعای دعا کننده را پاسخ میدهد. یعنی به قولش وفا میکند.

      اومدم برای خودم مثال زدم که پدر و مادر عزیزترین افراد زندگی هر فردی هستند و وقتی بچه بودیم و والدین مان بهمون قول می دادند که مثلا فلان اگر درس بخوانی برایت دوچرخه می‌خرم. ما باور میکردیم و از اون موقع خودمان را صاحب دوچرخه میدانیتیم و یقین و ایمان داشتیم که اونها برایمان میخرند.

      بعد گفتم که ما که بنده های خداوند هستیم و مخلوق اون هستیم و خداوند ما را بیشتر از پدر و مادرمان دوست دارد و عزیز تر می داند اگر اون قول بدهد قطعا و صد در صد بهش عمل میکند همونجور که قوانین جاذبه هزاران سال قبل و بعد بدون تغییر بوده است بقیه قوانین جهان هستی هم بدون تغییر بوده و خواهد بود و قطعا خداوند پاسخ دعای من را میدهدبارها قولی که‌ والدینم بهم داده بودند را فراموش میکردند ولی آیا اصلا مگر خداوند فراموش میکند مگر میشود که پاداش و جزای اعمال من هر چند کوچک را بهم ندهد

      سوال از خودم پرسیدم که خداوند نگفته که دعا و درخواست چه کسانی را پاسخ میدهم.زن باشی یا مرد؟ زیبا یا زشت؟ چه دینی داشته باشی؟ سیاه پوست یا سفید پوست؟ ایرانی یا آفریقایی؟ پیر یا جوان؟ چه تحصیلاتی داشته باشی؟ چه شغلی داشته باشی؟ در کدام کشور و شهر یا روستا زندگی بکنی؟ هزار سال قبل تر یا هزار سال بعد زندگی بکنی؟ چاق باشی یا لاغر؟ فقیر یا ثروتمند؟ سالم یا بیمار؟ نشسته یا ایستاده و یا در حال حرکت؟ روی هوا یا توی غار زیر زمین؟ حتی نگفته که موقع دعا به آسمان نگاه بکن؟ حتی نگفته شب قدر باشد یا هنگام طلوع آفتاب؟ روز باشد یا شب؟ سر سجاده باشی یا در حال رانندگی؟

      حتی خدا مشخص نکرده که این دعای تو آیا برای بشریت مفید هست یا مضر هست؟ آیا این دعای تو به خودت و یا دیگران آسیب میزند یا خیر؟ حتی خدا نگفته که چند بار دعا میتوانی بکنی و با چه فاصله زمانی میتوانی دعا بکنی!یعنی تمام خواسته های ما برای خداوند ارزشمند هستند و فرقی بین آب و غذا و اکسیژن و ثروت نیست! خواسته ، خواسته است و برای خدا تفاوتی ندارد پس چرا من خودم بین آنها فرق میگذارم و میگویم که خداوند اکسیژن را به میران مورد نیاز بمن میدهد ولی ثروت را نمیدهد؟

      خداوند این حق را به تمام انسان‌ها داده است و در تمام مدت حضورشان در این دنیا از این حق برخوردارند

      اگر یکی بگوید که من هیچ وقت خواسته و آرزویی نداشتم ولی در هر حال وقتی با شرایط ناخوشایند مواجه میشود ناخودآگاه خواسته ای در ذهنش ایجاد میشود یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بدانیم و چه ندانیم در هر حالتی که باشیم ما درخواست‌هایمان را به جهان ارسال میکنیم

      زمانبندی خداوند برمبنای نیاز و خواسته ما نیست و اون قوانین خودش را دارد و هر وقت که ما احساس لیاقت داشته باشیم و ترمز ذهنی نداشته باشیم، اون خواسته براحتی وارد زندگی مان میشود

      اگر یکبار خداوند به قولش عمل کرده است باز هم انجام میدهد همانجوری که من به پلن خداوند اعتماد کردم و ابتدا برای تناسب اندامم اقدام کردم

      مثلا اگر اون‌موقع که من چاق بودم فقط دنبال این بودم که یکجا لم بدهم، اگر به ثروت میرسیدم حوصله ام سر میرفت و چون باورهایم درست نبود و شخصیتم را زیربنایی نساخته بودم ، اونچه که داشتم را هم براحتی بعد از مدت کوتاهی از دست میدادمدقیقا تمام افرادی که در قرعه کشی پول زیادی برنده میشوند بعد از کمتر از دوسال به وضع قبلی و یا بدتر برمیگردند چون زندگی شان در تمام ابعاد تغییر نکرده است! پس من به پلن خداوند ایمان دارم

      مهم‌ترین پاشنه اشیل من که تونستم توی این فایل پیدایش کنم این بود که من باور نداشته ام که میتوانم تعداد زیادی درخواست داشته باشم اون هم پشت سر هم و با فاصله زمانی کوتاه! حتی وقتی مثلا در یک روز چندین اتفاق خیلی باحال و رویایی برایم رخ میدهد دقیقا فردایش از نظر احساسی پایین می ایم و اتفاقا این را طبیعی میدانستم

      خیلی نشستم با خودم فکر کردم و اتفاقات زندگیم را تحلیل کردم و جملات این جلسه را بارها خواندم.اینکه من میتوانم به هر تعداد خواسته داشته باشم و فاصله زمانی آنها اصلا مهم نیست برایم پذیرفتنی نبود.توی ذهنم جستجو کردم راجع به مطالبی که از استاد شنیده بودم تا ذهن منطقی ام را قانع کنم

      یادم افتاد که وقتی استاد داستان مسافرت شان را در فایلهای «خدا نزدیک هست» بیان کردند و من چون (فکر میکردم که ) با بحث هدایت الهی آشنا هستم در چند تا اتفاق اول خیلی برایم طبیعی بود که دستان خداوند به استاد کمک کنند ولی هر چقدر این موضوع مسافرت استاد جلوتر میرفت به خودم میگفتم دیگه این یک مورد امکان به وقوع پیوستنش ضعیف هست! 

      از همه جالب‌تر اینکه وقتی استاد داستان پنچرگیری و رسیدن به شهر بروجرد و پیگیری افراد اونجا را برای رفع مشکل ایشان بیان میکردند من هر لحظه منتظر بودم که ماجرا به خیر و خوشی تمام بشود و آخرش که استاد داستان کمبود بنزین را بیان کردند که با هدایت خداوند با همان مقدار کم بنزین به حرکت ادامه دادند تا به مقصد رسیدند اصلا برایم باور پذیر نبود و میگفتم امکان ندارد که بعد از اینهمه لطف خداوند باز هم یکبار دیگر خداوند به استاد لطف کند ! 

      مگر برای یک نفر چند بار امکان دارد که پشت سر هم اتفاقات خارق العاده رخ بدهد ولی شد و این اتفاق رخ داد و هر بار که اون فایلها را گوش میدهم به خودم میگویم ببین چند بار برای استاد شد!

       ولی بعد خودم و کنترل ذهنم را با استاد مقایسه میکردم و میگفتم نه فرکانس ایشان خیلی بالاتر هست تو هم باید مداومت داشته باشی تا به اون درجه برسی که چندین درخواستت پذیرفته بشود.

      اتفاقا دو تا مسافرتی که به کالیفرنیا و هاوایی داشتم را مرور میکردم که هر لحظه و هر ساعت خداوند برایمان برنامه ریزی میکرد به جاهای فوق العاده دیدنی و زیبا ! 

      چون هر شب اتفاقات زیبایی که برایم در طول روز رخ داده را مینوسم و شکرگزاری میکنم ، بعضی شبها نوشتن اون اتفاقات زیبا خیلی زمان بر بود و مجبور بودم بالای ده دقیقه پیام صوتی برای خودم ضبط کنم چون نمیتوانستم همه آن موارد را بنویسم.

      یاداوری اون خاطرات خیلی بهم بیشتر کمک کرد چون تا حالا به اون خاطرات از این زاویه نگاه نکرده بودم

      جالب اینجاست که ابتدای سال بیست بیست و سه درخواست‌هایی که داشتم را نوشته بودم و گفته بودم که امسال خانه می‌خرم و سال بعد بچه دار میشویم یعنی با خودم اینجوری فکر میکردم که درخواست‌های بزرگ و پشت سر هم نباید داشته باشم!اومدم ریشه یابی کردم توی اتفاقات زندگیم که چرا من اینجوری فکر میکردم و یاد موارد زیر افتادم

      از زمانی که یادم هست هیچوقت از خداوند چیزهای بزرگ نخواستم و همیشه دعا میکردم و میگفتم خدایا خودت صلاح من را بهتر میدانی و همونی که صلاح من هست را بهم بده!

      اینکه توی بچگی وقتی زیاد میخندیدم بهمون میگفتند که زیاد نخندید آخر هر خنده گریه است! حالا دلیل این جمله جی بود را نمیدانم و الان وقتی خیلی شاد هستم یک ندایی بهم میگوید بسه دیگر کافیست

      از بچگی بهمون میگفتند که زیاد سوال نپرس زیاد درخواست نکن توی مهمانی میوه کمتر بردار و یا اول اون شکلاتی که برداشته ای را بخور و بعد دومی را بردار و … یعنی برای ما حد و حدود قرار میدادند و البته توی خانواده ما، من گوش میدادم ولی برادرم اصلا به این حرف‌ها گوش نمیکرد.

       بهم میگفتند سعی بکن توی چشم نباشی بنابراین من دنبال ثروت بودم ولی از طرفی میگفتم پول داشته باشم توی چشم دیگران هستم و این را دوست نداشتم.حتی میگفتم که خداوند انسان‌ها را با ثروت آزمایش میکند و همه هم از اون آزمایش شکست میخورند پس بهتره که من ثروتمند نباشم تا در آزمایش الهی شرمنده و شکست خورده نشوم

      حتی با همین طرز تفکر وقتی همسرم میگفت ماشین دوم را هم بخریم من میگفتم که ما که رفت و امدمان زیاد نیست و براحتی هماهنگ میکنیم هر جا بخواهیم برویم و بنابراین نیازی به خرید ماشین دوم نداریمحتی بهم میگفتند که مثلا لباسهای خوبت را در مدرسه نپوش چون بقیه میبینند و دلشان میخواهد و ممکن هست پدرشان پول نداشته باشد که برایشان بخردالبته این حرف‌ها را هم بمن میزدند و هم به برادرم و من گوش میدادم ( چون دنبال تایید والدینم بودم ) ولی اون هیچ وقت گوش نمیداد و کار خودش را میکرد ( دنبال تایید والدینم نبود) یعنی اشکال از والدینم نبود اونها بهترین تلاش شان را میکردند برای اینکه با دانش و اطلاعات اون موقع شان ما را تربیت کنند و من خودم مسوول بودم و چون دنبال تایید اونها بودم گوش میدادم و میپذیرفتم و برای خودم قاعده و قانون درست میکردم و تپی همون خانواده برادرم چنین رفتاری نداشت و نتایجش با من کاملا متفاوت هست

      یکی دیگر از دلایلی که پیدا مردم باور کمبود بود انگار که از نعمتهای خداوند کم میشود اگر من زیاد بخواهم

      یکی از دلایلی که پیدا کردم این بود که خودم را لایق داشتن موارد زیادی نمی دانستم و احساس گناه و شرمندگی داشتم وقتی زیاد درخواست میکردم انگار خداوند برای برآورده کردن خواسته های من به زحمت می افتد و من نمیخواستم به خداوند زحمت بدهمحتی تمرین جلسه قبل که باید ده تا خواسته مینوشتیم با اینکه استاد هم تاکید کرده بود که وقتی به خواسته هایت رسیدی باز هم میتوانی به لیست اضافه کنی ولی من بارها لیستم را چک کردم و دوباره خواسته هایم را جمع بندی کردم و یا ترکیب کردم که دقیقا ده مورد بشود ( این را همین الان یادم اومد)

      اومدم بارها و بارها این جملات زیر را برای خودم نوشتم و خواندم و تکرار کردم « خداوند به من مهرداد  اجازه داده که هر خواسته و آرزویی به هر تعداد و به مقدار زیاد و بصورت مکرر و پیوسته داشته باشم و خداوند خودش گفته دعا بکن من برآورده میکنم نگفته سالی یک ارزو بکن و یا کمتر بخواه»

      نکته بعدی این جمله بود « برای ماندن در مسیر ایمان به وقاداری خداوند باید آنچه بر عهده دارید را بخوبی و با اشتیاق انجام بدهید » و «هر آنچه به نظرت باید انجام بدهی را با ایمان به تحقق خواسته هایت انجام بده» یعنی من الان ببینم که با توجه به شرایطی که همین الان و همین لحظه دارم چیکار میتوانم بکنم نه اینکه صبر کنم تا فلان مهارت را کسب کنم و یا فلان جا مهاجرت بکنم پ یا فلان درآمد را داشته باشم و بعد در جهت رسیدن به خواسته ام اقدامی انجام بدهم

      من به درخواست‌هایی رسیدم که خودم را لایق رسیدن به آن میدانستم مثلا من سه سالی توی سایت عضو بودم و حتی دوره را هم خریده بودم ولی انرا اصلا شروع نمیکردم چون باور نمیکردم که میتوانم لاغر بشوم اون هم فقط با فایل گوش کردن و بدون رژیم و ورزش!و بعد که رفتم کلاس ایس اسکیتینگ و توانستم با وزن بالا روی یخ سر بخورم به خودم گفتم حالا که توانستم اینکار را انجام بدهم لاغری را هم امتحان میکنم و خداراشکر در مسیر شگفتی ساز شدن هستم

      دقیقا رسیدن به خواسته لاغری برای ذهن خودم محال بود و حتی به کسی هم نگفتم چون میدانسنم که اونها هم باور نمیکننددقیقا من به خواسته هایی رسیدم که اونها برایم بدیهی بود و احساس لیاقت رسیدن به آنها را داشتم و خواسته هایی که خودم را لایق رسیدن به آنها نمیدانم برایم در حد ارزو هست.

      خداوند خیلی فراتر از انتظارم عمل کرده همین خرید خانه و ماشین و پیدا کردن کار و الان هم پیدا کردن کار بعدی با حقوق بالاتر در کمتر از چهار ماه اینها همه نشانه این هست که خداوند فراتر از انتظار من عمل کرده استایمان دارم که تنها با مداومت و استمرار در این مسیر قطعا به خواسته هایم میرسم

      در کامنتهای دوستان گنج های عالی نهفته بود کلی از خواندن مثالهایی از وفاداری خداوند لذت بردم

      «ایمان به صفات و ویژگی های خداوند است که میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص میکند» من این مورد  را متوجه نشدم و نتوانستم دلیلی هم برای ذهنم پیدا کنم و که چرا ایمان به صفات خداوند میزان توکل و انتظار ما از خداوند را مشخص میکند.سوالم را اینجا مینویسم تا در جلسات اینده به جواب آن هدایت بشوم

      این قسمت از کامنتم را نوشتم ‌‌ در سوال بودم، و هرچی فکر میکردم به جواب منطقی نمیرسیدم تا اینکه به ذهنم رسید خداوند را نمیبینیم و فقط میتوانیم از طریق ویژگی هایش اون را بشناسیم مثل نور ! که هر چقدر علم بیشتر پیشرفت میکند باز هم متوجه خاصیت و ویژگی هایی در نور میشوند که تئوری های قبلی را نقض میکند اول فکر میکردند موج مستقیم حرکت میکند بعد متوجه خاصیت موجی نور شدند و الان هم میگویند نور از امواج الکترومغناطیس درست شده که در حقیقت میدانهای عمود بر هم الکتریکی و مغناطیسی هستند و ما از طریق ویژگی های نور پی به خاصیت وجودی اون میبریم

      شروع کردم کامنتها را خواندن تا در کامنت دوست هم مسیرم سر کار خانم فروغ ریاحی دقیقا جواب سوال من بود

       «…. خداوند مگر انسان هست که بخواد اذیت کنه، مگر بخیل هست که بخواد چیزی را از من بگیره…»

      متوجه شدم که من در لایه های زیرین ذهنم ، خداوند را مثل یک انسان میدیدم و ویژگی انسانی بهش میدادم ولی حالا که میدانم انسان نیست از طریق ویژگی ها و صفاتی که خودش را توصیف کرده است میشناسم، و هر چقدر او را بهتر بشناسم بهتر میتوانم ازش انتظار داشته باشم و انتظار داشتن از خداوند یعنی به او توکل کردن

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۷ ۱۷:۴۷
      مدت عضویت: 2271 روز
      امتیاز کاربر: 40789 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,504 کلمه

      بنام خدای مهربان 

      و با عرض سلام مجدد و خدا قوت به بندگان ناب الهی 

      ۴- مثال هایی از وفادار بودن خداوند در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کرده و شرح دهید.

      من چون صفت وفاداری خدا رو تازه دارم درک میکنم شاید به طور خوب بهش دقت نکردم و این سوال خیلی منو به فکر فرو برد 

      یاد روضه مداحی افتادم که میگفت فرد عربی بچشو میاره تو صحن و میگه تا اینو شفا بدی من برم شکلات بخرم و بیام و بینهات به وفای خدا در اجابت دعا اعتقاد داشت و برگشت و بچه اش شفا گرفته بود ولی خودش مدتها دخیل و متوسل بود و اونقدر به وفای به عهد خدا مطمئن نبود و براش خیلی عجیب بود اعتقاد اون فرد عرب ساده  و خودش که اینهمه ادعای فضل داشت 

      بابام تا قبل از تولد خواهر چهارمم بیکار بود و اونموقع سونوگرافی نبود وقتی چهارمی هم دختر شد گفت دختر برکته و خدا هر کی رو دوست داره بهش ۴ تا دختر میده با وجود نیش و کنایه های اطرافیان و انگار در بهشت باز میشه تو خونش دقیقا پا قدم خواهرم برای هممون فراتر از انتظار بود و خدا به عهد خود وفا کرد در برابر شکرگزاری بابام و اینکه قدر شناس بود 

      با شکرگزاری روزانه و وجود کرونا فرد خیری برای ما پیدا شد که ماهانه به پدرم کمک میکرد از طریق حساب عمو به بابام و عموم کمک میکرد و خیلی ناشناس کمک کرد و هر چقدر پدرم سعی کرد بفهمه کیه خودشو معرفی نکرد و کلی دعاگوش بودیم و هستیم و از جایی که فکرشم نمیکردیم روزی رساند و کمک خرجی چون بابام بیمار بود و حقوق بازنشستگی فقط داشتیم 

      مسافرتهای شمالی که رفتم و دامادمون ما رو برد و خیلی ویلاهای عالی برامون میگرفت و فراتر از انتظارمون بود و رفاه زیاد من حتی خوابشم نمیدیدم که شمال برم و چندین بار منو برده با خاطرات بی نهایت شاد 

      دو بار مشهد رفتم که آرزوم بود و هر چی دعا میکردم امام رضا نمیطلبید ولی به فاصله کوتاه رفتم و دوتا از دامادمون ما رو بردن و خیلی فراتر از انتظارم بود وفای به عهد خدای مهربونم که بالاخره سرشار از لذت زیارت و سیاحت و تفریح شدم از طریقی که فکرشم نمیکردم جور شد و خیلی خوشحال بودم 

      من فقط از خدا خواستم یه راه آسون نشونم بده برای لاغری و انصافا بطور معجزه آسایی خدا منو با سرزمینی آشنا کرد فراتر از انتظارم جایی که سراسر شگفتی و معجزه است و خدا راهی رو جلوی پای من و دوستان ارزشمندم قرار داده که سراسر لذته و آرامش محضه و این معجزه برای همه ما فراتر از انتظارمون بود تغییر همه جانبه در همه چی واقعا نمیدونم چطوری شکر این نعمت رو به جا بیارم

       و همین دوره به ظاهر رایگان فوق العاده که خیلی خیلی به موقع برای هممون دعوتنامه فرستاده شد و هر کس اهلش بود فهمید و نا اهل در این مسیر وجود نداره و خیلی بالاتر از انتظار ماست و شگفتی هایی که در انتظار همه ماست و روزیهایی که بالقوه هستن و بالفعل در میان خدا رو هزاران هزار شکر و ممنونم تا بینهایت که سعادت دنیوی و اخروی بیشمار داره استاد نازنینمون خیلی خیلی گلید و درود و رحمت بر پدر و مادرتون و خیر و برکت دنیوی هم نصیبتان بیشمار انفاقتون هزاران برابر منعکس میشه تو زندگیتون که پاداش آموزشهای ارزشمندتون هست و ایمان دارم خدا از طرف همه ما برای شما جبران میکنه فراتر از اون چیزی که انتظارش هست 

      ۵- مثال هایی در زندگی خود پیدا کنید که بعد از دریافت آگاهی های این قسمت برای شما واضح شده است که چرا به خواسته خود رسیدید درحالی که از نظر خود و دیگران محال بود و چرا به برخی آرزوها نرسیدید که رسیدن به آن تقریبا در دسترس بود.

      انصافا زندگی من سراسر مثال هست که الان داره برام واضح میشه و یه پیام سالها پیش دریافت کردم که خدایا به من لطفی کن که درهای خیر و برکتی که به نفع من هست رو ناخواسته نبندم و درهایی که به نفعم نیس با زور و اصرار نگشایم 

      هر جا به خواسته هام رسیدم بدون تقلای خاصی همه بخاطر ادامه دادن با صبر و احساس خوب بوده 

      و هر جا نرسیدمم انصافا بخاطر ادامه ندادن بوده و شک و تردید خودم در اثر وسوسه های شیطانی و نا امیدی و صد در صد عجله سم مهلک و ترس و غم و افسردگی 

      مثلا از نظر معلمام محال بود من دانش آموز رشته انسانی  درس هندسه رو با سوابق تحصلیم بتونم یه هفته ای بخاطر کمبود واحد درسهای دبیرستانم برای دیپلم چون از ورزش معاف بودم و ۹۶ واحد درسی باید پاس میشد ولی تونستم با کمک خواهر معلمم نمره ۲۰ حقم بود که بگیرم ولی اونا حتی برگه منو نگاه نکرده بودن و با ارفاق ۱۰ داده بودن که بتونم برم پیش دانشگاهی و اعتراض کردمم جوابی ندادن ولی خدا به عهد خودش وفا کرده بود و پاداش درس خوندنم رو داده بود هیچکس باور نکرد و بهم خندیدن ولی من چکنویس جوابهام رو آوردم خونه و با کتاب مطابقت دادم همه رو درست نوشته بودم  

      همین قدرت انرژی درمانی مهندس رو هیچکس باور نمیکرد ولی من فقط هدیه و لطف فراتر از انتظارم از سمت خدا میدونستم و هیچ دکتری قبول نمیکنه و محال میدونه و باهاش دشمن میشن و حتی معاینه هم نمیکنن اگر بفهمن به چنین نیروهایی عظیم باور داری توورو خرافاتی میدونن برای خدا کاری نداره که قدرتشو در وجود یکی که خودشو باور کرده فعال کنه حتی خانواده خودشم محال میدونستن همچین انرژی تو وجودشه و هر کس هم اعتقاد داشت نتیجه میگرفت

       و خیلیا میومدن که نه تنها خوب نمیشدن درگیر انرژی منفی هم میشدن زن یکی از پیرمردهایی که سکته کرده بود و شفای کامل گرفته بود که به ما شیرینی داد و  هر روزم باهاش میومد تو ماشین بود پیاده نمیشد و تو محل انرژی درمانی نمیومد و براش مسخره و باور نکردنی بود

      و حتی برادر خودم که ما رو میبرد و چشماش ضعیفه و بخاطرش از سربازی معاف شد نیم نمره هم چشماش تغییر کرد در عین بی اعتقادی ولی دیگه نیومد داخل که انرژی بگیره تو ماشین مینشست و منو مسخره میکرد که انقدر خوشحالم و صد در صد توهم زدم 

       و اینا با وجود اینکه در محل بودن ولی به خودشون حتی قدرت باور کردن انرژی شفا بخش الهی از طریق دستان دیگری رو نمیدادن

      منم گاهی مثلا به تیروییدم درمان نشد به استرسی که دارم و درمان نشد فکر میکنم و افسوس میخورم چون‌روز اول کاملا انرژی رو در قسمت گلوم حس کردم و حتی قلقلک شد و خلط پشت حلقی همیشگی چندین چند ساله ام دقیقا تو همون روز کاملا درمان شد  ولی روزهای بعد این تمرکز رو نداشتم و برام شفاف شد که اینجا با وجود اعتقاد شدید دچار ترس شدم و بی ایمانی به وفای به عهد خدا برای شفا و قرص لوو تیروکسینمم نمیخوردم که واقعا خسته شدم ازش 

      و چقدر فایلهای آرام بخش استاد عباس منش هم بهم کمک کرد برای فایلهای آرامش در پرتو آگاهی برای درمان بیماریها از بس باورهای غلط در ما ریشه دار شدن 

      ولی الان خیلی خیلی عمیقانه تر و در سطحی بالاتر بهش فکر میکنم 

      در بدن ما همه چیز برای شفا بخشی هست و سلولها خودشونو ترمیم میکنن ولی در اثر اعتماد به حرف دکترها سالیان سال درگیر بیماری هستیم و مخصوصا بیماری روماتیسم من که در طب شیمیایی درمانی نداره و فقط سیستم ایمنی بدنم رو ضعیف میکنن که به خودش حمله نکنه 

      در صورتیکه من قبلا هم داروهای دکترم رو میخوردم و هر چند وقت یبار فلج میشدم و مجبور بودم حتی برای تا دسشویی رفتن هم با دوتا عصای زیر بغل خودمو بکشونم یا حتی اوایل با ویلچیر رفتم دکتر 

      دقیقا از سال ۹۶ که تولد من در این سرزمین خوشبختیه تا الان حتی یه روز هم فلج نشدم و با پاهای خودم راه رفتم بدون کمک عصا و همش در اثر آگاهیه نوره که بر من مبارکه  و هر چقدر هم که باقی مونده از بیماریهام با کار کردن و شناخت صفات خدا و تغییر و تحول باورهام با درسهای شیرین استادم برام قابل درمان و شفاست و هیچی نیس 

      واقعا از روزی که شروع کردم دوباره صبحها زودتر بیدار میشم و صبحانه رو آماده میکنم و قدرت عجیبی در من دوباره بیدار شده و حس درد در من کمتر مخصوصا این چند وقت که بی حوصله و ناراحت بودم دستهام شبها تو خواب خواب میرفت دکتر رماتیسمم بهم گفت ممکنه عصب دستت  آسیب دیده باشه و ورزش داد گاهی حوصله داشتم انجام میدادم یکم تاثیر داشت ولی الان اصلا دیگه خواب نرفته از روزی که این دوره رو شروع کردم 

      راحت تر راه میرم حس رضایت مامانمو از من بیشتر میبینم و تغییراتم شروع شده و خیلی خوشحالم و خدا رو هزاران بار شکر

      من سمت خودم رو درست میکنم و بقیه اش  دستم در دستان خدای وفا کننده به عهد 

      استاد گرامی خیلی خیلی ممنونم بخاطر آگاهیها و آموزشهای نابتون و خدا خیر کثیر نصیبتون کنه 

      خدا جونم هزاران بار شکرت 

      آسیه جونم بهت تبریک میگم و افتخار میکنم که در راه شناخت و لذت بردنی و لایق بهترینها از سمت خدای بخشنده مهربان 

      دوستان ارزشمند هم مسیرم متشکرم و برای تک تکتون آرزوی موفقیت دارم 

      در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست خدا یار و نگهدار 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      ۱۴۰۲/۱۱/۱۷ ۱۵:۴۰
      مدت عضویت: 2271 روز
      امتیاز کاربر: 40789 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      نویسنده عالی (بیش از ۵۰ دیدگاه)
      نویسنده ممتاز (بیش از ۱۰۰ دیدگاه)
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,663 کلمه

      بنام خدای بخشنده مهربان 

      با سلام و درود و خدا قوت خدمت استاد نازنینم و دوستان عزیز هم مسیرم 

      گام دوم من به وفاداری خدا ایمان دارم 

      تمرین:وفا داری خدا تضمینی و صد در صد است 

      ۱- با توجه به آگاهی که از مطالعه این نوشته دریافت کردید دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید.

      من از روزی که این نوشته در سایت قرار گرفت بارها و بارها خوندمش و سراسر این درس جدید و آگاهی پر از شور و نشاط و اشتیاق برای تحقق وفاداری خدا بود در من و فرصت نوشتن دست نمیداد دیروزم خواهرم اومد چون اصلا تمرکز نداشتم 

      و بیشتر سعی کردم تفکر کنم و همه دیدگاههای ارزشمند دوستان رو میخوندم و لذت میبردم چون هر بار اومدم بنویسم دیدگاه جدید قشنگی بود که منو به خودش مشغول میکرد و لذت فراوان بردم 

      چه صفت قشنگی و شیرینی  از خدا که ازش غافل بود و صفت وفا در خدا یعنی بالاترین حد وفاداری چون صفات خداوندی در حد انسانها نیس خیلی خیلی بالاتر و کسی وفاداره که عاشقه و خدا عاشق ترینه نسبت به بنده هاش 

      و بنده هاشم عاشقشن ولی فراموشش میکنن و گاهی با گله و شکایت و فراموشی وفاداری به عهدهای خدا در قرآنی که از بچگی تو خونه همه ما مسلمونا و در دسترسمون هست غفلت میکنیم

      من بارها ختم قرآن انجام دادم و وسط ختم به ناگاه چشمم به معانی قرآن میخورد و پر از اشتیاق میشدم که بیشتر بفهمم 

      ولی گاهی از درک حتی کلمات ساده هم عاجز و ناتوان میشدم و اینجور که استاد عزیز تجزیه و تحلیل میکنن و یادمون میدن خیلی بهتر درک میکنم و میفهممش و اندیشه چند روزه من نتایج بسیاری برام داره و ابهامات زیادی برام روشن میشه 

      و خیلی خیلی منو به وجد میاره و انتظار تحقق تمام ارزوهام ریز و درشت رو از خدا دارم 

      عجله کردن و شک و تردید در تحقق آرزوهام همیشه سد محکم بوده برای من خدا همیشه هوای منو داشته و خودم مقصرم در رسیدن به آرزوهام 

      خدای مهربونم کاری نداره که من دعام خوبه یا بد به هر چی توجه میکنم اجابت میکنه و هیچ شرط خاصی هم نزاشته در معرفی خودش و شیرین ترین آیه شناخت خداست  

      فقط در بعضی جاها مثل شرایط انفاق و چیزهای مبهم شرایط رو واضح و آشکار گفته در صورتیکه خیلیا سختش میکنن و خودشونو از خدا هم بالاتر و سخت گیر تر قرار میدن در صورتیکه اصلا اینجوری نیس و خدا خیلی ساده و خیلی سخاوتمندانه در الگوی قرآنی آیه ۱۸۶ سوره بقره به پیامبر فرموده  به بندگانم بگو من نزدیکم و دعای هر دعا کننده ای رو اجابت میکنم 

      کاری به مرد و زن و کوچیک و بزرگ و سیاه و سفید و نژاد برتر و پست تر و گناهکار و مومن و اینا نداشته و گروهی رو برتر ندانسته 

      ولی خب کسی که این صفت وفای به عهد خدا رو ایمان نداره دستشو جلوی هر کسی دراز میکنه 

      حتی مثلا حضرت یوسف در اثر یه لحظه غفلت به بنده خدا سفارش کرد که به پادشاه مصر بگه و سفارششو بکنه فهمید و توبه کرد بجای خدا از بنده خدا درخواست کرده و مدت در زندان ماندنش بیشتر شد و این انسانها هستند که فراموش میکنن سالیان سال 

      ولی خدا هرگز فراموش نمیکنه و درست با خواب به یادش آورد خدای بخشنده و زمان اجابت در دستان خداست و رد خور نداره و صد در صد تضمینیه و وقتی که درسشو یاد بگیریم در جا درست میشه 

      منم بارها شده حاجت خیلی مهم داشتم که خودمو به آب و آتش زدم و هر کار کردم بهش نرسیدم و هر دعای مجرب و استغاثه ای میدیدم بهش چنگ میزدم ولی راهی براش پیدا نمیشد و از جایی که فکرشو نمیکردم اون آرزو به طرز معجزه واری وارد زندگیم شد 

      مثلا ما ۴ خواهر بودیم که داداش نداشتیم و تمام دوستام از برادرهای خوبشون تعریف میکردن و بالاخره فرزند پنجم ما به طور معجزه اوری پسر شد و اصلا رابطه خوبی با برادر خودم نداشتم و منو دوست نداشت و بهم میگفت بد و هر چی محبت بهش میکردم انگار نه انگار 

      تا اینکه خواهر سومم ازدواج کرد و شوهر خواهرم واقعا کارهایی در حق من کرد که برادر خودم برام نکرده و حق برادری رو برای من تمام کرده و همیشه مدیونشم و برادری نصیب من شده که همیشه حسرت داشتنش رو داشتم 

       و بارها روزی من در آیه و فرمول و من یتق الله در  آیه ۲ و ۳ سوره طلاق اومده از جایی که فکرشو نمیکردم و بارها این وفاداری خدا در این عهد برام معجزه وار جور شده 

      از این مثالها خیلی زیاد دارم 

      ۲- نگرش شما درباره درخواست کردن از خداوند چه بوده است؟ آیا خود را لایق درخواست کردن و برآورده شدن خواسته هایتان می دانید؟ در اینباره شرح دهید.

      نگرش من درباره دعاهام بسیار اشتباه بوده و خیلی شرایط برای قبولی دعاهام قبول داشتم 

      احساس گناه و شرم در برابر زیاده خواهی که خدا مگه بیکاره فقط به حرفای من گوش کنه اینهمه بنده خوب داره منو چه به این حرفا که خدا بهم نگاه کنه یعنی خدا وقت نداره که حرام من کنه 

      چون من بنده ناسپاسیم سراسر تقصیر و گناه 

      نمیتونم خدا رو از خودم راضی کنم و مشکلات زیادی وجود داره برای من کو تا خدا گناهای منو ببخشه که در دعای کمیل دیدم امام علی میفرماید خدایا گناهان منو ببخش که باعث حبس شدن دعاهام میشه 

      بخشیدن خدا خیلی سخته و من نا امید ترین بودم که نا امیدی نشانه کافران هست چقدر باید اشک تمساح بریزم و در چه روزهایی باید زجه بزنم تا خدا دلش به رحم بیاد 

      وسط یعالمه بنده خوب شاید خدا نیم نظری به من انداخت 

      از برنامه آفتاب شرقی شبکه یک تلوزیون شنیده بودم خدا همه دعاها رو اجابت میکنن ولی خیلیاش که اجابت نمیشه میفته برای اون دنیا جوری که میگی کاش هیچ دعاییم در دنیا براورده نشده بود و همشون چراغ و نور میشن در این دنیا 

      ولی خیلی وقتا کم میاوردم با وجود اینکه خیلی سعی میکردم صبر با تحمل داشته باشم نه صبر با احساس خوب و صد در صد نا امید میشدم و رها میکردم 

      چیزی رو به زور از خدا نخام شاید به صلاحم نیس و صد در صد بعد از بدست اوردنش از دستش میدادم انگار که خدا میخاد بهم نشون بده ببین من اگه بهت نمیدادم به صلاحت نبود و انتقام ازم میگیره همون مربی باشگاهم که بارها در نوشته هام نوشتمش که خدا انگار حسوده و نمیخاد من غیر از خودش رو دوست داشته باشم که مربیم تصادف کرد خودمم فلج شدم و دیگه نتونستم برم باشگاه 

      بارها شنیدم از زبان کسی دعا کن که با اون زبان دعا نکرده باشی فلسفه التماس دعا و جمعی دیگر برای تو بخوان تا خدا دلش به رحم بیاد 

      خدا صدای بنده ایی که دوست داره بشنوه بیشتر باید خدا خدا کنه ولی صدای کسی که خدا روست نداره بشنوه رو زود حاجتشو میده میگه برو که صدات رو نشنوم  گاهی امید در دلم میومدو شور و شوق که خدا صدای منو دوست داره 

       ولی سریع شیطان میگفت این چه جور دوست داشتنینه خدا یعنی نمیبینه من اینهمه تو فشارم هی صداش کنم و خدا لذت ببره اصلا پناه بر خدا نخاستم ولش کن عطاشو به لقاش بخشیدم  و خسته میشدم و نا امید گاهی هم فکر میکردم شایدم مثل همیشه به صلاحم نیس و شک و تردید که شیطان به دلم مینداخت و دیگه ادامه نمیدادم به دعا 

      یا شایدم زیادی وابسته شدم به آرزوم باید رهاش کنم قانون رهایی که بارهام جواب داده 

      سالیان سال از دعا کردن دست برداشتم و حتی به صورت قهر بودم با دعا و میگفتم اصلا خدا نه صدامو میشنوه و نه دعا تاثیر داره و من اصلا لایق نیستم و بی ارزشم برای خدا 

      ولی حالا که دارم با تفکر و عمیق شدن در آیات و فهم و درک بیشتر کار میکنم میفهمم چقدر در گمراهی و تاریکی بودم 

      خدا به من نزدیکه و در فایل خلق آرزوها تصویری اون نزدیکی رو از شما استاد عزیز درک کردم تازه کمی حسش کردم و تمام تنم مور مور شد و پر از حس عالی که قادر به گفتنش نیستم بی نهایت متشکرم استاد نازنین ولی بازم بنده فراموشکاری هستم خیلی جاها موقع عمل کردن یادم میره ولی خوبه که سریع میفهمم و متوقف میشم نه مثل گذشته که غرق میشدم و خیلی خیلی تغییر کردم 

      و فهمیدم هر دعایی کنم پاسخ میده و گاهی باید صبر با احساس خوب ادامه بدم تا نتیجه بگیرم مثل بارها و بارها که راه نشانم داده که حتی نفهمیدمش و الان دارم میفهمم با درک و الهام و رفع ابهامات و اصلاح باورهای اشتباه خودم و دوستان ارزشمندم 

      ۳- مواردی که در زندگی خود یا اطرافیانتان رخ داده است و خداوند فراتر از انتظار بندگان عمل کرده و مسائل یا خواسته ها را برآورده کرده است را بنویسید.

      در زندگی من خیلی خیلی زیادن موارد و همین مثال برادر که فراتر از انتظارم خدا بهم برادری داد از جایی که فکرشو نمیکردم 

      دوستم همش میگفت دوقلو میخام و در شرایط طبیعی هم باردار نمیشد و آی وی اف کرد و سه قلو باردار شد فراتر از انتظارش ولی یکی از قل ها رو تشخیص به سقط دادن و بی نهایت ناراحت بود ولی واقعا الان شرایطش همش گله و شکایته و گاهی فکر میکنه شاید عذاب خدا برای سقط قل سوم باشه و اکثرا ناراضیه و زندگی سختی داره 

      خیلیا همین کار رو میکنن و بلاگر هستن در اینستا که همین آی وی اف رو هم سه بار انجام دادن و نمیگیره و سعی میکنن نا امید نشن ولی خدا میدونه و نمیخام قضاوتشون کنم 

      خواهرم و من و بچه هاش دوره شکرگزاری طلایی شروع کردیم و خیلی خیلی معجزه میبینیم فراتر از انتظارمون اما ادامه دادن گاهی سخت میشه و فراموش و دقیقا وفاداری خدا رو میبینیم که هر آنکه شکر گزار باشد به وفور نعمت مبتلایش میکنیم اتفاق میفته و هر آنکه ناسپاسی کند هر آنچه دارد از او گرفته میشود و خدا رو شکر ناسپاس نمیشیم ولی به اون طور جدی دنبال نمیکنیم نوشتن رو و توجه به خوبیها کمتر میشه به صورت خواه یا ناخواه و نشانه برای شروع دوباره و همون فایل مدیر کارخانه

      خیلی زیادن این موارد و افکارم و خیلی طولانی میشه پس فقط چند نمونه نوشتم 

      بی نهایت متشکرم از این گام دوم ادامه تمرین در قسمت بعدی کارمو سریع انجام بدم و بیام با عرض معذرت 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید.
      ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم