حتما این ضرب المثل را شنیده اید که: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
این یک فرمول و نگرش ذهنی است که می تواند درباره لاغری به این شکل باشد: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.
شاید دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن باشد اما دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن نیست.
نظرسنجی
نگرش شما درباره این عبارت چیست: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.
تاثیر نگرش بر عملکرد
یکی از ویژگی های ذهن انسان تعمیم دادن موضوعات با یکدیگر است.
به این شکل که وقتی در ذهن شما یک نگرش به هر شکل ایجاد شود آن نگرش بر جنبه های مختلف زندگی به شکل های مختلف تاثیر می گذارد.
به این نگرش ها توجه کنید:
- آب که از سر بگذرد چه یک وجب چه صد وجب.
- دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
- هرکس بامش بیش برفش بیش.
- تا گوساله گاو شود دل مادرش آب شود.
هر کدام از این عبارت ها یک نگرش است که درباره موضوعی خاص مطرح و جا افتاده است اما وقتی وارد ذهن شود درباره جنبه های مختلف زندگی مورد استفاده قرار می گیرد.
مانند این است که ذهن از فرمول هایی که در آن ذخیره می کنیم در جنبه های مختلف زندگی استفاده می کند حتی اگر قصد ما از یادگیری یا بکارگیری آن نگرش چیز دیگری باشد.
بعنوان مثال ضرب المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر به این معنی است که هر کس پول و ثروت بیشتری داشته باشد، دردسر و گرفتاری بیشتری هم دارد. این فقط یک عبارت است که با واقعیت هیچ تناسبی ندارد.
اتفاقا می توان اثبات کرد که دقیقا خلاف این ضرب المثل در واقعیت صدق می کند که هرکس فقیرتر باشد درسرهای زندگی او بیشتر است اما چون افراد فقیر و متوسط تجربه داشتن ثروت را ندارند تصور می کنند داشتن ثروت از نداشتن آن سخت تر است.
این نگرش به سادگی در ذهن افراد وارد شده و نه تنها در موضوع موفقیت مالی افراد مانع ایجاد می کند بلکه در جنبه های مختلف زندگی مانع از رشد و گسترش می شود چون فرد تصور می کند پیشرفت کردن و بزرگ شدن دردسرساز است.
بنابراین به صورت ناخودآگاه آن را پس می زند.
به این شکل هر عبارت یا نگرش در ذهن ثبت شود به یک الگوی ذهنی تبدیل می شود که در جنبه های مختلف زندگی تاثیر می گذارد.
دیر لاغر شدن
این نگرش از کجا و به چه شکلی در ذهن ما ایجاد شده است که دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.
هرچقدر بیشتر برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف تلاش کرده و نتیجه نگرفته باشید بیشتر به این نگرش عقیده دارید که: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.
این نگرش از ایجاد احساس ناتوانی در لاغر شدن در ذهن ما ایجاد شده و هربار که در تلاش خود برای لاغری نتیجه نگیریم تقویت می شود.
این نگرش به شکل های مختلف بر ذهن ما تاثیر می گذارد که یکی از واضح ترین آنها این است که وقتی ما در استفاده از روش های مختلف برای لاغری موفقیتی کسب نمی کنیم به این نتیجه می رسیم که: من لاغر بشم حالا به هر شکل و روشی باشه دیگه برام مهم نیست.
در این شرایط لاغر شدن در ذهن ما بسیار مهمتر و ضروری تر از به چه شکل لاغر شدن یا مواجه شدن با چه عواقبی از لاغر شدن است.
به همین دلیل است که افراد زیادی در جهان هر ساله اقدام به لاغری از طریق روش های عجیب و غریب و اکثرا خطرناک می کنند که می تواند حتی منجر به مرگ آنها شود.
اما نیاز به لاغری یا شدت گرفتن احساس ناتوانی دربرابر چاقی سبب می شود که فرد تا این حد برای لاغر شدن خطرات گوناگون از جمله مرگ را بپذیرد.
درباره روش های مختلف لاغری از طریق رژیم های لاغری و سایر روشهای مرسوم در جهان برای لاغر شدن در مجموعه مستند
بررسی رژیم و روش های لاغری به شکل کامل توضیح داده شده است.
همه ما در ماه ها و حتی سال های اول چاقی برای لاغر شدن عجله داشتم. دوست داشتیم هرچه زودتر لاغر شویم.
اما هرچه سالها گذشت و تلاش ما برای لاغر شدن بی نتیجه ماند به این نتیجه رسیدیم که لاغر شدن به این راحتی هم نیست و نیاز به تلاش مستمر و اراده پولادین دارد که از عهده ما خارج است.
بنابراین توقع ما از زود لاغر شدن به تدریج تغییر پیدا کرد و به این قانع شدیم که: روشی باشه که مطمئن بشم با اون روش لاغر میشم حالا اگه چند ماه زمان ببره اشکال نداره.
اما چند ماه صبر کردن هم برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف کارساز نبود و باز هم نگرش ما به این شکل تغییر پیدا کرد که: روشی باشه که مطمئن باشم با اون روش لاغر میشم حالا هرچقدر سخت و خطرناک باشه مهم نیست.
به این ترتیب انتظار ما از لاغر شدن به تعویق افتاد و به جایی رسیدیم که قبول کردیم دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.
برای لاغری صبر کنیم یا عجله؟!
شاید با خواندن این مطلب به این موضوع فکر کنید که بالاخره تکلیف چیست؟ برای لاغر شدن باید صبر داشته باشیم یا باید عجله کنیم؟
چون در بسیاری از فایل های آموزشی درباره صبر کردن برای لاغر شدن توضیح داده شده است و افرادی که تصمیم گرفته اند از روش لاغری با ذهن برای تحقق رویای لاغری خود اقدام می کنند به آرامش داشتن و عجله نکردن در مسیر لاغری توصیه شده اند.
اما در این نوشته از عبارت دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر شدن نیست. این ممکن است در ذهن عجله کردن برای لاغر شدن را تداعی کند.
اکنون نگرش و عملکرد صحیح درباره لاغر شدن مخصوصا لاغری با ذهن چیست؟
برای لاغر شدن نباید عجله کرد این یک قانون کلیدی و بدون تغییر در مسیر لاغری با ذهن است.
عجله کردن در لاغری با ذهن به معنی استفاده از رژیم های غذایی یا برنامه های ورزشی یا هر حرکت یا اقدامی برای تسریع در روند لاغر شدن در ضمن استفاده از محتوای لاغری با ذهن است.
اما عجله نکردن به نباید منجر به پشت گوش انداختن یا بی اهمیت شماردن شود. نتیجه این عمل می شود دیر لاغر شدن که اصلا پسندیده و توصیه نمی شود.
اگر از عملکرد خود در مسیر لاغری با ذهن راضی هستید به این شکل که هر روز از محتوایی که تهیه کرده اید استفاده می کنید، تمرینات مربوطه را انجام می دهید و سعی می کنید آنچه آموخته اید را به عمل در زندگی تبدیل کنید شما در مسیر صحیح در حال حرکت به سمت تحقق رؤیای لاغری خود هستید.
در این صورت ممکن است سرعت حرکت شما از نظر کسب نتیجه با دیگران متفاوت باشد. این مانعی ندارد و کاملا طبیعی است.
چون درک و عملکرد ما انسانها با یکدیگر یکسان نیست، و از آنجا که محیط زندگی و آنچه درباره چاقی آموخته ایم با هم تفاوت دارد بنابراین زمانی که افراد به شکل صحیح در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کنند قطعا نتایج آنها متفاوت خواهد بود چون محتوای ذهنی افراد با هم تفاوت دارد.
اما اگر در مسیر حرکت خود دچار سهل انگاری یا بی تفاوتی هستید به این شکل که چند روز با اشتیاق و انگیزه برنامه خود را دنبال می کنید و چند روز رها می کنید.
اگر با تهیه دوره های آموزشی این اطمینان در شما ایجاد شده است که حتما لاغر خواهید شد بنابراین فعلا فرصت استفاده کردن ندارید و انشاالله در فرصت مناسب این دوره ها را شروع خواهید کرد.
در این صورت شما فرایند لاغر شدن را به تاخیر می اندازید و این کار اصلا پسندیده نیست.
به این شکل شما لاغر می شوید ولی مشمول عبارت دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است می شوید.
این لاغری هیچ فایده و ارزشی ندارد.
تا وقتی که از مسیر و روش صحیح لاغری اطلاع نداشتید اگر هر چقدر لاغری شما به تعویق افتاده باشد هیچ مانعی ندارد چون از روش صحیح اطلاع نداشته اید.
اما زمانی که به لطف خدای مهربان با آموزش های لاغری با ذهن و سایت تناسب فکری آشنا شده اید دیگر گمراه و بی اطلاع نیستید.
بلکه کاملا آگاه و مطلع هستید که به سمت تنها روش لاغری هدایت شده اید که می توانید با یادگیری آن نه تنها لاغر شوید و تا ابد لاغر بمانید بلکه تمام آنچه چاقی در این سالها از شما گرفته است را از طریق لاغری با ذهن از چاقی بازپس بگیرید.
بنابراین در این شرایط نباید در روند استفاده و دنبال کردن مراحل آموزشی سست یا بی تفاوت باشید.
تا زمانی که از روش صحیح آگاهی و اطلاع ندارید دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است اما زمانی که به روش لاغری با ذهن هدایت می شوید دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن نیست.
لاغر شدن باید مهمترین موضوع زندگی شما باشد.
لاغر شدن باید اولین گزینه و هدف در زندگی شما باشد.
لاغر شدن باید برای شما با ارزشترین و مهمترین تصمیم زندگی تان باشد.
لاغر شدن باید در ذهن شما ارزشمندترین نعمتی باشد که در زندگی از خداوند دریافت می کنید.
به اندازه ای که برای لاغر شدن ارزش و اهمیت قائل شوید برای رسیدن به آن و تجربه لذت و آرامش لاغری مصمم و متعهد خواهید بود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
اطلاعات محتوای این قسمت:
عنوان مطلب آموزشی: دوره ورود به سرزمین لاغرها – مقدمه (لینک مطلب)
نویسنده دیدگاه: خانم ایوا عزیز (پروفایل عمومی)
محتوای دیدگاه: ۲۸۰ کلمه (لینک دیدگاه)
امتیاز 4.50 از 48 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام به نام الله یکتا
کاملا درسته جهان به تمرکز ما چه مثلت چه منفی پاسخ خواهد داد پاسخی متناسب با تمرکز مان
عجب آرامشی داره عجب حال خوبی داره این روی خود کار کردن این اموزش دیدن و یاد گرفتن
همه چیز احساسه همه چیز پول سلامتی نشاط روابط عالی همه وهمه در هر احظه بسته به احساس ماست که از نگرش مان نشات گرفته است
سلام استاد وقت بخیر
امروز زدم روی گزینه روزانه حالم رو خوب کن،فایل آموزشی منطق ذهن چاق اومد،دیدم همچنان این باور در من به شدت قوی هست که گوشت وپروتیین حیوانی باعث میشه من خوب لاغر کنم،منم که ندارم فعلا گوشت بخرم،پس به خاطر همین هست که لاغر نمیشم،ولی استاد خدایی بیربط هم نیست،آدم گوشت میخوره کمتر ضعف میکنه،ودیر تر گشنش میشه،من حتی یک نفر رو در اطرافم پیدا نکردم که با این نظر مخالف باشه،یه نفر رو میشناسم که گیاه خواره وشکم بزرگی نسبت به بدنش داره،من اگه بتونم این پاشنه آشیل رو برطرف کنم وروی عزت نفسم هم کار کنم مطمعنم که شگفتی ساز میشم
به نام خالق یکتا
سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر
دوست عزیز دستتون درد نکنه دیدگاه جالبی نوشتید و ممنون که باعث شدید استاد همچین فایل خوبی رو برامون آماده کنند .
« دلیل اصلی موفقیت استاد : استمرار داشتن »
✓ من به خودم افتخار می کنم الان اینجام و در این مسیر درجه ۱ دارم این فایل لذت بخش رو میبینم و اینجا بودنم نشون میده حال درونیم برام مهمه و این عالیه ✓
این جمله چقدر به دلم نشست :هیچ چیز خوبی خود به خود بوجود نمیاد .
در طبیعت هم تا دلمون بخواد علف هرز و درختان بی ثمر و… وجود داره اما برای پرورش یه درخت میوه یا یه گل باید کلی ازش مراقبت کنیم و براش وقت بزاریم .
/ ذهن هر کسی مختص خودشه ، ذهن من مختص خودمه پس نباید پرش کنم از مسائل دیگران/
(چقدر خوبه که استاد برای جلوگیری از انتشار و افزایش یه فکر منفی خیلی از مسائل رو حتی با نزدیکترین فرد زندگیشون در میان نمی گذارند .)
هیچ چیزی در جهان ثابت نیست پس اگر من به هر دلیلی بیام مسیرم رو رها کنم قطعا تغییرات منفی خواهم داشت چون اون زمانی که میزارم برای آموزشهای لاغری و تغییر سبک زندگی به سمت بهتر شدن ،رو میزارم برای اخبار و افکار منفی ، درد و دل های آزاردهنده و منفی دیگران ، خوردن بیشتر ، خوابیدن بیشتر ، گیر دادن به اطرافیان و هر کاری که واقعا وقت هدر دادن است .پس شرکت کردن در یه دوره اصلا کافی نیست ، بنظر من همین دوره رو باید بعد اتمامش دوباره تکرار کنیم بعد اون دوباره و با تکرار و استمرار مثل استاد به نتیجه میرسیم .
✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم ✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم ✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم
[[[[[[[[][[[[[[[[[[[[[[[من واقعا به این نتیجه رسیدم که تاثیرات این دوره ها در زندگی گسترده ست ]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]
(حال خوب ، گنج ها ، افکار مثبت رو باید بگردی پیدا کنی ولیافکار منفی ، اخبار منفی ، هر چیز به درد نخوری خودش به سرعت گسترش پیدا میکنه )
{چقدر جالب بود این قسمت های توضیحاتتون استاد :واقعا درسته اگر من در فکر خودم نباشم ، روی خودم کار نکنم ، برای خودم وقت نزارم ، کلی کارهای الکی و بی خودی ایجاد میشه ، همینجوری انتظار اطرافیان بیشتر میشه ، فکرم درگیر افرادی میشه که اصلا هیچ اهمیت و ارزشی برای زندگیم ندارند ، دنیا و مشکلاتش دست از سرم برنمیداره و وقتم هدر میره به معنای واقعی .}
من به این باور پیدا کردم که با بودنم در این مسیر دنیا باهام همکاری میکنه و کرده ،یعنی تو این مدت خیلی حس و حالم بهتر شده ، آرامش درونیم بهتر شده ، افکارم و انرژیم مثبت شده ، دیگه اون افرادی که الکی گیر میدادن بهم بسیار کمتر شده و در کل روال زندگیم به سمت بهتر و بهتر شدن هست .
اتفاقا برای من هم این حالت رخ داده که دو روز بخاطر مهمون اومدن و یه سری کار که سرم رو شلوغ کرده نتونستم بیام سایت و مطلب گوش بدم یا بنویسم ، مخصوصا نوشتن ،یه جورایی وقتی نمی نویسم توی ذهنم نمیمونه آگاهی ها ، خلاصه نبودم ، کلا احساس سنگینی و چاقی کردم حالم بد بوده ، انرژی مثبت نداشتم ، اصلا عجیبه جلو آینه میگم انگار تغییر نکردم اما اون روزهایی که تمریناتم رو قشنگ انجام میدم ،همش بهخودم میگم آفرین نشمیل تغییر کردی ،داری به هدفت نزدیک میشی و کاملا احساس لاغرشدن رو دارم و انتظار لاغر شدن از خودم دارم ، که این انتظار لاغری بسیار بسیار مهمه ،پس با اشتیاق ادامه میدم و حالم رو خوب نگه میدارم 🙂
« استاد گرامیم سپاسگذارم »
سلام استاد عزیزم و دوستان گلم…
استاد خیلی داذم به این جمله تو فایل تون فکر میکنم.
فرمودین اینچه قانونیه که مغز و ذهن انشان گرایش به ناراحتی و افکار نادرست داذن تا شادی و افکار درست و خوب و مفید…..
این نظر منه.میدونم از فکر شمام لابد گذشته ولی میخوام بگم به نظر من باید اسمشونو بذاریم قوانین شیطانی
همون منفی باف ذهنمون..شیطان قسم خورده نذاره انسان راحت بشینه و در آرامش و آسایش زندگی کنه.به یه شکلی میخواد آرامش ما رو بهم بزنه.بخدا هر وقت این حالات بهم دست میداد فکر میکردم من یه چیزیم هست.ببخشید اینو میگما انگار مرضی داشتم که وقتی تو رویا فرو میرم بیشتر لحظات بدش رو میبینم.من خیلی خیال بافم. از بچگی بودم.قدرت تخیل بالایی دارم.پسرمم در همین سنش کپ منه.میگن این افراد خیلی باهوش و خلاقن.نوجوانی عشق نویسندگی بودم.بماند….هر وقت فرو میرم در رویاهام همیشه خودمو سرزنش میکردم.چرا هیچوقت تو رویاهات مثلا عروسی نیستی.شاد نیستی
من لذت خاصی رودر تجربه گریه و ناله در ذهنم دارم.عین بچه ای که تا میفته گریه میکنه و اونقد ادامه میده تا مامانش بیاد و بغلش کنه و خوب بشه.فکر میکردم مشکل از منه……نکنه این قانون شیطانه وجود انسانهاست.در جهان طبیعت چرا اینجوریه.دارم بهش فکر میکنم.…استاد در مورد لاغری یه جایی گفتین همیشه نظرتون اینه که لازم نیست کار خاصی بکنیم.لاغری در وجود ماست. طبیعت ماست. ذات الهی ماست فقط کافیه موانع رو برداریم. مثل آب زلال سمت مقصدش که لاغریه جاری میشه.بر اساس این قانون طبیعت اساسش بر خوبی ها و زیبایی ها و رویش چیزای خوبه.نه علف هرز….علفای هرز فقط موانع هستن.فقط کافیه علفای هرز رو هرس کنی میبینی گل های زیبا رشد میکنن.پس از اونجایی که در لاغری موانع دستکاری ذهن انسان توسط خودشه در طبیعت هم لابد علف هرز و کرم های ریشه و حتی خشکسالی و اینا دستکاری انسانهاست.طبیعت مدلش این نیست.ما یه گلی داشتیم بوته بزرگ و زیبا جلوی ایوان خونه پدریم. سالها زیبا بود تا اینکه پیر شد و سوسک و جونور زیرش جمع میشد و ماها میترسیدیم بابام خدابیامرز اونو از ریشه زد و جاش خالی بود.خاک بود. تا سالها بهار که میشد بوته های خودجوش از دونه هایی که همونجا ریخته شده بود در میومد ولی چون جون نداشتن همون فصل بودن تا بهار بعدی دوباره درمیومدن…..من دارم خیلی کنکاش میکنم.نمیتونم اینو قبول کنم.به شما ایمان دارما فقط حسارتا نباید اینجوری باشه.دنیای ما دنیای خوبیهاست. یه جای کار میلنگه که اینجوری میشه.در مورد افکار منفی وقتی صدای شیطان درمونو ضعیف و صدای خدای درونمون قوی بشه درست میشه.خدای درون یعنی جنبه مثبت درونم…. یعنی مثبت نگری رو در خودمون پرورش بدیم. داشتم فکر میکردم من چند وقت پیش یه لحظه همکارمو با کسی جلوی در در حال صحبت دیدم فوری جنبه منفی قضیه اومد تو ذهنم در خالی که طفلی بعدا داشت به یکی تعریف میمرد اصلا داستان اون نبود که من فکر میکردم.خوب این تقصیر منه که ذهنم منفیه. من بعنی من نوعی. همه به نوعی با آموزش جامعه و خانواده منفی تربیت شدیم. حالا با درحات مختلف. الان شکر خدا همسر برادر شوهر من -جاری م- تحت آموزش مادر مثبت نگرش بسیار مثبت نگر هستش.دنیا رو آب ببره اونو خواب میبره. اروم و متین و با اخلاق در عین باهوشی .خوب این خودش انتخاب کرده مثبت باشه پس افکار منفی در اون اجازه رشد پیدا نکردن یا بشدت کم هستن.شیطان در وجودش کم کاره.صداش ضعیفه.خدای رونش تسلط بیشتری بر افکارش داره.خوب پس من اساس دنیا رو بر خوبی میگیرم و سعی میکنم موانع ذهنیمو بشناسم تا دیگه با هجوم افکار منفی در رویاهام روبرو نشم. میتونه یکیش کمبود محبت بچگیام باشه که ناخواسته از والدینم سر زده و در من آسیب نهفته ای ایجاد کرده….
واسه همینه من مدتیه پسرم رو غرق در محبت کردم.
شاید نظراتم پخته نباشه ولی روش فکر میکنم
سلام به استاد عزیز ودوستان گلم
استاد عین حقیقته
من شهادت میدم اگه حتی یه روز دو روز از مسیر لیز میخورمو ناخواسته تمرکزم سمت چیز مهم دیگه ای نیره که نمیتونستم کنارش بذارمو لازم بود بهش برسم میبینم به شکل جادویی همهچیز کمرنگ میشه و من نطمینم اگه ابه این سهل انگاری ادامه میدم همه چیز جدید از ذهنم پاک میشه…من مدتیه برای کاری بسیار مهم اقدام کردم که نیاز به دارو درمانی پیدا کردم. البته بگم استاد من کاملا حرفتونو قبول دارم و دارم مدتهاست بهش فکر میکنم باگ کارم و افکارم کجاست کهاین امر مهم بصورت طبیعی برام اتفاق نمیفته و نیاز له دارو درمانی و اقدامات طولانی پزشکی پیدا کردم.بماند….چند روز پیش فقط یه روز رفتم واسه عمل جراحی و بستری هم نشدم و به خونه برگشتم .ولی چون خونه آبجی اومده بود برای نگهداری از پسرم شب مشغول صحبت شدیم و اونروز به سایت بصورت جدی مراجعه نداشتم. قشنگ احساس کردم از فردا تمایلاتم داره بیشتر میشه.بی موقع خوردن ها. بی توجه خوردن ها….حتی شب بعدش خونه مادرشوهرم بودم شاید زیاددددد نخوردم ولی موقع سیری خوردم.خیلی از این چند مدت من بعید بودم. من که مدتیه به حس زیبای سبک شدن رسیدم و یکی دو تای مانتوی قدیمی رو اتفاقی برای شب نشینی جایی تن گذاشتم خیلی قشنگ به تنم نشست درحالی که آخرین بار دکمه هاش بسته نمیشد. نا گفته نماند که اینجام یه چند روزی لیز خوردم و رفتم بعد این ماجرا عکسای قدیمی رو از گالریم با عکس جدیدم بررسی کردمکه خوب گواه تناسب نسبی من بود ولی از حرکتم خوشم نیومد. من فول داده بودم به چاقی کنونیم توجهی نکنم و فقط سرم به لذت بردن از مسیرم باشه.واقعا لذت میبرم….ولی ….ولی…
دلنوشته زیبای ایوا و شادی عزیز و صحبت های شما چشمان منو غرق در اشک کرد.استاد منم مثل ایوا وقتی گفت میترسم حسرت تموم این لحظات که میتونستم زیبا و شاد باشم ونبودم به دلم بمونه.
ب نام یکتا خالق هستی بخش
واژه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است،ب نظرم این موضوع فقط در مورد رانندگی صدق میکنه،چون در رانندگی عجله داشتن ممکن باعث تصادف شود ودر واقع پای جان انسانها در میان می باشد پس در این مورد می گیم دیر رسیدن بهتر از اصلا نرسیدن است.
ولی در بقیه موارد خیر،برای هر موفقیتی برای هر ایده آلی بابد عجله داشت وباید عجله داشته باشیم اگر بخواهیم در هر زمینه ای انسان موفقی باشیم پس باید همواره ب سمت آن حرکت کنیم.چون اگر ب موقع ب سمت آن حرکت نکنیم در واقع برای ما حسرت ب جا می آورد.
خوب مثلا در مورد چاقی اگر برای هم لاغری هم سلامتی عجله ای نداشته باشیم این دقیقا تبدیل ب حسرت می شود چون هر زمان از زندگی شرایط مخصوص ب خودرا داراست.ایا یک جوان یا فرد بزرگسال می تواند حسرت آن کارهای ک در بچگی آرزویش راداشته انجام دهد وایا یک فرد پیرو سالخورده می تواند آن لذتهای ک در جوانی باید آن را می داشته و نداشته بر گرداند؟
خیر نمی تواند مثلا ی مورد خوب همین پوشیدن لباسهای زیبا و مختلف و رنگارنگ،شرکت در مراسمات مختلف،شرکت در تفریحات مختلف،انجام دادن خیلی از کارهای مورد علاقه،رفتن ب گردش و بازار و تفریح،رفتن ب مسافرت و خیلی از کارها ک در توان یک فرد سالخورده نیست.
بله چاقی همه چیزهای من را از من گرفت خوشیهای دوران بچگی را از من گرفت در حالی که می خواستم لباسهای زیبا و کفشهای مورد علاقه ام را بپوشم،دوست داشتم خیلی همراه بقیه بچه ها باشم وبا آنها بازی کنم،چاقی نوجوانی من را ازمن گرفت چاقی حتی جوانی را از من گرفت،ب قول دوستان ک بازم در مورد لباس ک کوچکترین موارد است،حسرت اینکه با خیال راحت وبدون ناراحتی وبدون استرس در هر مجلسی شرکت کنم.واقعا بدون اینکه ترسی داشته باشم ک برام مشکلی پیش بیاد.
چاقی همه افراد را ب یک فرد افسرده،ب یک فرد با اعتمادب نفس پایین تبدیل می کند.من ب خاطر تمام رنجهای ک از چاقی کشیدم واقعا دوست دارم ک خیلی زود لاغر شوم وهم اینکه سالم و لاغر بمونم ونه اینکه لاغری بلکه هر چیزی هر مطلبی ک ب سمت مثبت باشد باید فرد برای زسیدن ب آن با سرعت حرکت کند.
خوب من تو این دوره هستم فقط ب غیر زمانی واقعا نشده بود یا اینکه واقعا شرایطم نبوده یا اینکه مدتی دو سه هفته ای نتم قطع بوده وگرنه ب طور کامل هیچوقت قطع نکردم،درسته که خوب همیشه و هرروز نتونستم مطلب بنویسم ولی اندازه گوش کردن فایل یا حتی خوندن مطالب هم قدیم و هم جدیدوفت می گذارم وهم اینکه درسته روزهای حالم خیلی گرفته ومقداری بی انگیزه می شم ولی کامل هیچ وقت قطع ارتباط نکردم.
من الان ی هفته مقداری احساس خیلی خوبی ندارم چون دختر عمویم از من کوچکتر هم بوده فوت کرده ومن ب شدت ناراحت شدم وهمش گریه ام می گیردو همش بیشتر ناراحتیم این است ک بخاطر درد شدیدی ک داشتم نتونستم تو هیچ مراسمی شرکت کنم واین ب شدت مرا آزار می دهد.درسته که از فوت دختر عمویم خیلی نارحت هستم ولی میدونم ممکن این سرنوشت او بوده است چون بر اثر یک بیماری جزئی در عرض دو سه روز فوت کردو علت فوتش هم اصلا معلوم نشد چون کالد شکافی هم کردند وگفتند هیچ مشکلی نبوده،پس من متوجه شدم ک گویا سرنوشتش چنین بوده ولی ناراحتیم این بوده ک من چرا نتونستم در مراسمات شرکت کنم واین موضوع برایم ب شدت هم دردآورو هم رنج آوراست.
ولی خوب روزهای هم تلخ وهم شیرین وجود دارد واینکه ب قول استاد ما وظیفه داریم ک حال خودمون رو حوب کنیم.من از موقعی ک وارد دوره شدم اصلا دوست ندارم اخبار را دنبال کنم مخصوصا اگر اینکه بدانم خبرهای بدو جنگ و وصحنه های ناراحت کننده نشان می دهد ولی پتاسفانه نمی توانم دیگران را ازین موضوع منع کنم چون دقیقا متوجه میشوم چ اثرات بدی بر روی آنها می گذارد.
چون ک هر چند این خبرها را دنبال می کنند بر شدت حال خرابشان می افزاید ووقتی ک آنها نگاه می کنند من هم ناچارا متوجه خبرها می شوم ولی سعی می کنم اصلا نگاه نکنم چون حالم بد می شود.خوب خیلی باورهادر من تغییر کرده ولی این باور ب شدت در من تغییر گرده ک نخوام خبرها رو دنبال کنم
دوستان گلم با آرزوی موفقیت همه شما،،،
به نام خدای خوب و مهربان دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است اگر خیلی دیر بخواهیم برسیم، ممکن است هرگز نرسیم. تو زندگی دیر رسیدن پر از حسرته، پر از این هست که شاد نبودی، زندگی نکردی، وانمود کردی خوبی ،ولی خوب نبود .همیشه از زمانی میترسم که دیگه لاغری به دردم نخوره .حسرت شلوارلی روی دلم هست من هنوز اون شلوارلی که توی سن سوم دبستان، یک بار پوشیدم رو یادمه، من الان هم حسرت شلوارلی روی دلم هست، الان هم نمیتونم شلوار لی بپوشم ،یه شلوار لی سایز بزرگ که توی مغازه بود رو چند سال پیش خریدم و الان هم که الانه هنوز مارک شلوار رو نکندم من هنوز توی دلم حسرت شلوار لی و لباسهای زیبایی که توی یک ساک بزرگ هست رو دارم. من توی این چند سال آرزوی پوشیدن خیلی از لباسها رو داشتم و هر وقت از یه لباسی خوشم میومد، اون لباس رو میخریدم، به امید اینکه یه روزی اون رو بپوشم می آوردم توی خونه ،من امید داشتم ولی الان ۴۳ سالمه دیگه دارم دیر میرسم، وقتی پیر شدم به چه دردم میخوره یک ساک پر از لباسهای قشنگ؟ وقتی ۷۰ ساله بشم تبدیل میشم به یه پیرزن چروکیده که خود به خود نمیخواد که لباسی رو که یه جوونه ۲۰ ساله میپوشه رو بپوشه ،اون موقع دیگه دیر شده، اصلاً دیگه برای یه پیرزن ۷۰ ساله چه فرقی میکنه که چی بپوشه؟ آدم توی این سن فقط دوست داره که یه چیزی بپوشه که راحت باشه ،دیگه براش مهم نیست که شلوار لی بپوشه، شاید اصلاً اذیت بشه، شاید اصلاً لباسهای پولکی دار دوست نداشته باشه، استاد من حسرت لباس رو دارم یه ساک پر از لباس دارم ولی نمیتونم بپوشم، اینجوری آدم عقدهای میشه، من حتی نتونستم لباس عروس درست حسابی انتخاب کنم، اون موقعها مثل الان نبود که همه جور لباس عروس پیدا بشه، من عروسیم توی شهرستان بود و هرچه گشتن لباس عروس سایز من پیدا نکردن من اون موقع بین ۷۷ و ۷۹ کیلو بودم و مجبور شدم یه لباس عروس کهنه که خیلی بد شکل بود رو بپوشم، وقتی به عکسهای عروسیم نگاه میکنم حسرت لباس عروس شیک رو میکشم، مگه قشنگتر از شب عروسی هم برای یک دختر وجود داره؟ حالا که یادم میاد من دبیرستان که بودم، خیلی سعی میکردم لاغر بشم ،باشگاه میرفتم ،بدون سحری روزه میگرفتم، ولی لاغر نمیشدم ،توی عروسیها من عزا میگرفتم، دخترای هم سن و سال خودم را که میدیدم حسرت میبردم که چرا اون که داره میرقصه میتونه این لباسها رو بپوشه و اعتماد به نفس داشته باشه و بیاد وسط برقصه ولی من که رقصم درجه یک بود به خاطر اینکه چاقم لباسهایی رو که پوشیده بودم دوست نداشتم می نشستم و نمیرقصیدم و بعد که میومدم خونه توی تنهایی خودم نوار میذاشتم و میرقصیدم همیشه بعد از عروسی به خودم قول میدادم که دیگه نمیذارم این اتفاق بیفته دیگه سعی میکنم لاغر بشم که هیچ وقت این حس رو تجربه نکنم ولی دوباره دوباره این داستان تکرار میشد این مورد فقط مخصوص عروسیها نبود هر سال که میخواستم برای لباس نو بخرم هم همینطور بود ، توی اتاق پرو گریه میکردم و به خودم قول میدادم که سال دیگه که برای خرید عید اومدم توی اتاق پرو خیلی لاغر باشم ولی دوباره و دوباره این داستان ادامه پیدا میکرد این داستان از ۱۰ سالگی تا الان که ۴۳ سالمه ادامه داره الان دیگه دغدغههای بیشتری دارم یک عمر دیر رسیدم الان میترسم الان دوست دارم برای ازدواج دخترم ازدواج بچههای فامیل بهترین لباسها رو بپوشم الان دیگه نمیخوام دیر برسم اگه دوباره دیر برسم چقدر زجر آوره خیلی از آدمها رو میبینم که حال دلشون خوب نیست و چقدر پریشانند یه سری خواستهها و لذتها و تجربهها سرکوب شده و زمانی که بایستی انجام میشد انجام نشده و چاقی هم همین کار را در زندگی ما کرد می میترسم از زمانی که دیگه پای رقصیدن نداشته باشم رقصیدن یکی از چیزهایی هست که من برای خوب کردن حالم ازش استفاده میکنم و خیلی دوستش دارم ولی وقتی برقصی و پاها و کمرت درد بگیره آیا روحیت خوب میشه آیا حالت خوب میشه یا داغون و عصبی میشی میترسم از روزی که حسرت این رو داشته باشم من یه عمه دارم که خودم خیلی شبیه عمهام هستم از بچگی برادر بزرگم به مادرم میگفت نذار شادی زیاد بخوره مثل عمه میشه ها بزرگ بشه پادرد میگیره و مادرم که خودش یک آدم خیلی لاغری بود که توی بچگی تپل بوده و بعد از ازدواج به خاطر سقطهایی که داشته و مشکلات و وضعیت اقتصادی بدی که داشتند لاغر شده بود میگفت عیب نداره شوهر کرد لاغر میشه و من هم که بهونه خوبی داشتم برای خوردن هی میخوردم این باور مادرم بود که بعد از ازدواج لاغر میشه ولی من شبیه عمم بودم اون رو میدیدم که روز به روز داره چاقتر میشه و همه میگفتند شادی به عمش رفته و این باور مخرب گریبان من را تا الان گرفته و الان که عمم حدود ۸۰ سالشه یه پیرزن زمین گیره که پاهاش رو عمل کردن و پروتز گذاشتن که اون هم خوب در نیومد و پروتزش خراب شد و حتی کمرش هم درد میکنه و تنگی کانال نخاع داره استاد من حتی کمرم هم درد میکنه و تنگی کانال نخاع دارم زانوهام هم درد میکنه و کپی برابر اصل عمم هستم می ترسم که دیر بشه و یه روزی در جایگاه عمم قرار بگیرم من یه روز بعد از نماز از خدا خواستم که کمکم کنه بهش گفتم که خدایا من که از خیلیها کمتر میخورم پس چرا من باید چاق باشم و اونها که خیلی چیزهای خوب میخورند باید لاغر باشند من فهمیده بودم که یک چیزی توی مغزم هست که نمیذاره لاغر بشم دقیقاً این رو یه روزی که داشتم غذا درست میکردم به زبون آوردم گفتم یه چیزی توی مغز من هست که نمیذاره لاغر شم و به طور معجزه آسایی با سایت توسط یکی از بلاگرها توی اینستا آشنا شدم اون خانم یه ویسی از شما داخل کانال تلگرامش گذاشته بود و من اینطوری شد که شما را پیدا کردم ولی جالبی این است که خود اون خانم چند وقت بعد عمل اسلیو معده کرد و الان با قبل از عملش هیچ فرقی نداره خلاصه این را میخوام بگم که من فقط از خدا خواستم و هدایتم کرد به این سایت و فقط به این امید اینجا هستم که میدونم اعمال عمهام به خودش مربوطه من هم میتونم با انتخاب این راه درست به خواستم که تناسب اندام و سلامتی روحی و جسمی هست برسم استاد من مدت زیادی هست که دوره را تهیه کردم میکردم که خیلی دارم دوره را پیگیری میکنم در حالی که الان میفهمم که هیچی از دوره درک نکرده بودم من واو به واو حرفهای شما را می نوشتم و کپی میکردم توی دفترم و در زندگی خیلی کم پیاده میکردم اونها رو .وقتی بچهها میگفتند که اشتهامون نسبت به شکلات و خوراکی روی میز صفر شده ، تعجب میکردم پس من چرا اینجوری نمیشم ؟من که هرچی میبینم میخوام بخورم؟ ولی الان میفهمم علت اون چیه. اون موقع که داشتم آموزشها را میدیدم خیاطی هم میکردم و مغازه خیاطی داشتم ذهنم ۱۰۰در صد اینجا نبود م ذهنم هزار جا بود وقتی آموزشها رو میدیدم یه گوشه ذهنم پیش الگوی فلان مشتری بود ،یه گوشه ذهنم پیش فلان مشتری بود که پولش رو نداده بود، یه گوشه ذهنم این بود که خیلی کارهام عقبه و هنوز نرسوندم چادر فلان مشتری را که قول داده بودم بدوزم، یه گوشه ذهنم پیش ناهار و شام درست کردم بود و خیلی پراکندگی ذهنی زیادی داشتم و از هفته آخر شهریور که دیسک کمر و گردنم اذیتم کرد، دیگه خیاطی نمیکنم استارت شروع دوره رو زدم و از اول شروع کردم، تازه الان میفهمم که شما چی میگید، تازه الان میفهمم که تجسم چرا برام سخت بود چون توی ذهن من پر از مشغولیات ذهنی بود. دیگه جایی برام باقی نمونده بود که برم یه گوشه دنجی پیدا کنم ،توی ذهنم و تجسم لاغری کنم دیگه چه جوری میتونستم آرامش ذهنی داشته باشم؟ من که همش بدو بدو میکردم توی زندگیم ،چه جوری باید یه مطلبی رو دقیق درک میکردم که این مطلب ذهنی بود من حتی آموزشهای شما را با دوره ۱۲ قدم با همدیگه پیگیری میکردم، من حتی اون دوره رو هم متوقف کردم و قدم پنجم را نخریدم چون اولویت اصلی من سلامتی و تناسب اندام است. من اگر تناسب اندام و سلامتی نداشته باشم چجوری میخوام موفق بشم ؟اصلاً روحیهای دارم که بخوام توی زندگیم موفق بشم ؟پس تمرکز لیزری و ۱۰۰ درصدم رو میخوام توی این دوره بزارم که خدایی نکرده دیر نشه دیگه بسه هرچی دیر شده نمیذارم دیر بشه استاد به خاطر اینکه به تناسب رسیدن من اینقدر دیر شده ،دخترم که متناسب شروع کرده به اعتراض کردن میگه مامان اینها رو ول کن، اینها به درد نمیخوره، بیا برو یه رژیم درست و حسابی بگیر، بیا برو پیادهروی کن، یه باشگاه درست و حسابی برو، استاد مگه کم رژیم گرفتم ؟مگه کم باشگاه رفتم؟ مگه کم پیاده روی رفتم؟ من از دبیرستان تا حالا چند بار رژیم گرفتم، چند بار باشگاه رفتم ،کمربند لاغری خریدم که گرمایشی بود و ویبره داشت، دستگاه دراز نشست خریدم که کمرم رو داغون کرد، حلقه لاغری خریدم که اون هم برای کمرم بد بود، خیلی کارهای دیگه کردم ،استاد اونا ما رو نمیفهمن، اونا ما رو درک نمیکنن، دختر من یک آدم بد غذایی هست که همه چیز نمیخوره و مقدارشم خیلی کمه اونا نمیفهمن که من یه آدمی هستم که همه چیز میخورم ،همه چیز دوست دارم،اونا نمیفهمن اونا ما رو درک نمیکنن ،پسرم هم که ۱۳ سالشه مثل خودمه تپله و اضافه وزن داره اون هم بهم میگه مامان اگه استادت درست میگه پس چرا چند ساله داری مینویسی ولی لاغر نمیشی ؟دیروز توی مدرسه دعوا کرده بود با چند نفر مسخرهاش کرده بودن به خاطر چاقیش استاد من میخوام دیرتر از این نشه می خوام زودتر لاغر بشم که بچهام رو هم نجات بدم اگه من لاغر بشم اون هم از من یاد میگیره و دیگه حسرتهایی که من کشیدم رو تجربه نمیکنه استاد من هم مثل ایوا چند بار ارتباطم با دوره قطع شد به این دلیل بود که همیشه خودم رو در مرحله آخری میدیدم و برای خودم ارزش و اهمیت قائل نبودم همیشه کارهای مشتریا و اعضای خانواده مهم بود و بعد اگر جان و رمقی باقی مانده بود میومدم و دوره را مینوشتم یه بار پسرم گفت مامان تو چرا دورت رو ول کردی ؟گفتم میبینی که وقت نمیکنم، گفت مگه استادت نمیگفت باید دوره رو مثل یکی از کارهای مهمت بدونی همونجور که میای به درسهای من میرسی برا دورتم وقت بزار الان احساس بدی دارم احساس یک مادری را دارم که حرفش اصلاً برای بچههاش به درد بخور نیست استمرار نداشتم که موفق بشم که بچهام از من یاد بگیره
و ناگهان چه زود دیر میشود
سلام به استاد عزیز
یلام به دوستان گلم
و سلام مخصوص من شادی دوست داشتتی که تا آخر کامنتش خوندم شاد نبود….
دقیقا انگار من هستم که دارم مینویسم. از دل من نوشتی عزیزم. حرفای دختر و پسرت حرفای همسر منه که دایم میگه پس کی قراره دوره ت نتیجه بده. سه سال شد
راست میگه بخدا.داره برام خیلی دیر میشه و چه قشنگ ریشه یابی کردی و فهمیدی مشکل کارت کجاست…اهمیت ندادن به خودمون و الویت دادن مسایل دیکه و تمرمز کمتر روی لاغری با ذهن….
ولی آیا میشه اونا روکم کنیم و بچسبیم به مطالب سایت…یه جایی استاد میگه اگه هنوز موفق نشذی پس به اندازه کافی عاشق نیستی. الکی فقط دوست داریم لاغر شیم عاشقش نیستیم. لایقش نیستیم.من لیز خوردم ولی همیشه استمرار داشتم.به اندازه ای که عمل کردم نتیجه ش رو هم دیدم.دوره ای. دوره ای تو مسیر بودم و خوب نتیجه ذهنی وجسمی گرفتم .میبینی فقط دو روز لیز میخورم و ذهنم پرت موضوعی میشه همه چی کمرنگ میشه.شیطانم از فرصت استفاده میکنه میگه ببین برای تو تاثیری نداشت. دقیفا عین رژیمات.و من از مسیر خارج میشدم ولی دنیا رو میگشتم باز برمگشتم اینجا.چون هیچ جا مثل اینجا آروم نیستم.بخودم میگم تو که این قد لاغری رو میخوای تو که میدونی مسیر درسته توکه نتیجه هم لهت اثبات شده چرا بیشتر وقت نمیذاری براش تمومش کنی این عذاب رو…باید تمرکزمون رو بیشتر کنیم شادی جان.الویت فقط خودمونیم.من امروز از دو ساعت پیش بیدارم تا فقط قبل شروع غوغای روزانه به خودم و درونم رسیدگی کنم.مراقبه کنم.فایل مراقبه استاد رو هم ببین.میخوام الویت فقط لاغری با ذهن باشه…
یکی دو تا موضوع مهم در زندگیم هست که واقعا نمیتونم اونا رو کنار بذارم.برای اونام دیر میشه.باید بهشون برسم ولی همینجا قول میدم از خواب و خوراکم میزنم و میام لاغری با ذهن رو دنبال میکنم…از ذهن ناخودآگاهت بخواه شادی جان. با خدای درونت حرف بزن.قانعش کن همراهیت کنه.صداشو بشنو.بذار کمکت کنه
به امید موفقیت هردومون….
استاد.نمیخوام مثل مامانم دیرم بشه.در جوونی خیلی چاق بود.چیزی که یادمه.خدا رحمتش کنه درگیر بیماریای مختلفی شد که بخاطر عوارض داروهاش همش خواب بود و غذا نمیخورد و براش شربت مثلا اشتها خربده بودن که یکم بخوره.لاغر شد.شاید پنجاه کیلو کم کرد ولی چه فایده.وقتی زمینگیر شده بود که حتی نمیتونست راه بره.اون لاغری به چه دردش میخوردوقتی بیماریای چاقی کار خودشوکرده بود.من نمیخوام دیر کنم.بسه هر چی دیر شده.از بچگی چاق بودم و الان 38 سالمه.میخوام تا میتونم و جون دارم لذت لاغری روببرم.منی که مثل آبجیم وقتی مریض میشه و مدتی از خوراک میفته و وزن کم میکنه خوشحال میشه با اینکه درد میکشه.این جنون لاغریه .من مجنونم.پس میخوام براش تلاش کنم….
خدایای درونم کمکم کن دیگه لیز نخورم و روی هدفم تمرکز کنم…
سلام و درود
به نظر من در تبدیل آگاهی به عمل دچار اشکال هستید
باید روی این جنبه از لاغری با ذهن بهتر عمل کنید
دوره اصلاح پرخوری و اشتها در مغز راهکار خوبی برای بهبود عمل کردن به آموزش هاست.
سلام شا ی خانم
هم نامی شما با دختر بزرگم. حسی عجبی روبه من داد احساس که تو این دیگاه خودندم رو من تجربه داشتم ارث رو بایدحیلی روش کاره بشه انقدرباید ازطرف براش دلیل مدرک جمع کنید که اون به شکلی واقعی ازذهن از بین ببرید من ابن کاره روبه شکرخدا انجام دادم
بر طرف کردن این باوره سخترین مرحله این مسیرم رو به خودش گرفت آنقدر حالم برای برطرف کردنش بد بود که دوباره احساس اینکه عمه وپدرم تازه ازدست دادم بود بقدری اشک ریختم که نفس کماوردم حتی پسر برام واب آورده گفت مامان دارای به خودت اسبیب میزنی ولی انقدر کاره کردم انقدردلیل جمع کردمکه این زمان به هیج وج این باوره اصلا فبول ندارم که چاقی روبه من ارثی هست
من به شکر خدا تو مسیر ازهرلحظه حًودمچنانکیفی روبه خودم میدم نمیدونم جطور شده این موقع شب دلم خواست بیا این گنج پناهن رو بینم وفتی نوشته شما رو دیدم انکارکسی دیگه همونمشکل من داشتم رو داشت شاید این نوشته منکمک کوچکی به شما بکنه بگردید دلیل جمع کنید ا پسرعمه بچه دختر عمه هرکسی که تو. خانواده شما هست واصلا اچاق نیست با تحلیل اون افرد ودقت تورفتارشون وثابت کردن که اگه اون همین حرف باوره کرده بودن به شکل شما فردی چاق بود ولی آنها اصلا این حرف رو فبول نداشتن بهش بها ندادن و هبج باورهای ازش تو ذهنوشون نساختن وشدن افرادی لاغر اگه شما به این افرد با نگاه تحقیقی نگاه کنید مشکلات حل میشه مهم اون نگاه شما هست که کمک کنده هست من این با وره داشتم برطرف کردم وبه شکرخدا وزن خوبی رو از دست دادم همه باورهای رو با این شکل اول شناختم وتحلیل کردم نقضی اون پیدا کردن بارها این کاره رو کردم و کم کم آن باوره رو کم رنکشون کردم
من دجار همین صحبتها شدم که اینمسیر اون چیزی نیست که باوره کردی این مسیر به تو جواب نمیده بیخودی دلتو خوش کردی ولی برامهیج اهمیتی نداشت ناراحت شدم به جای فرار پنهان شدن بیشترفایل دیدیم تحلیل کردن اموحتهای خودم به عمل در. اوردم و به شکل رفتار وعمل کرد در اوردم و شد اونی که باید میشد این زمان همون افرد بعضی زمان من تشویق میکن که چه خوب استمرا داشتی وکمکم به اون هدفت میرسی من برای شما یی مثالی رو میزنمکه شاید به کاره شما بیاد
خیاطی بلد هستید وفتی شما داشتید آموزش خیاطی رو یاد می گرفیتد اگه همون زمان فقط،الکوی کشی روبلد بودید آیا به تنهای میشد باهش لباسی دوخت به مشتری تحویل بدی یا الکو رو کشیدی روی پارچه انداختی جرات قیچی زدن روبه خودت نمیدادی اون طرح میشد یی لباس که به مشتری بدی بازم این این کاره رو انجام دادم ولی بازم برای دوخت انجام دادن این مرحله هم باید انجام بشه که بشه یی لباس خوب که به تن مشتری بشینه تازه بازم دراثر دوخت زیاددست شما ماهرت بهتری روپیدا میکنه اشتباهتی که تویی لباس داشتید رو درلباس بعدی دیگه نخواهید داشت و به شکل بهتری توهربخش که بایدکاری انجام بشه راه میافته پس برای این مسیر شما هنرمند هستید دختر دومی من عاشق این هنرهست کل لباسهای مجلسی من دو طی این ۶ سال گذشته اون برام میدوخت میدونم که چه مراحلی رو بایدطی بشه که یی الکو تبدیل بشه به یی لباس شیک خودم تا حدودی خیایط بلدهستم
این مسیر برای شما هیچ کاری نداره طبق شغل خودتون این مسیر رو جاکزینکنید به شکل عالی میتوانید کارهایی این مسیر رو تو بخش اجرایی به عمل کرد خودتون در طی زندگی تبدیل کنید من همه این مسیر رو بی کم کاست به شکل اجرای اول تو. ذهنم و بعد تو محیط منزلم وبعد تو. فضایی بزرگترم عروسی به اجرا در آوردم ومن ورنکم شد هنوز بازم خیلی کاره برای انجام دادن دارم من به اون وزنی که دوست دارم هموز نرسیدم ولی برای سال آینده کم شدن بیشتری رو تصوردارم من طی این ۱۱ ماه لباسهای که ۱۰ یا۱۱ سال بود اصلا تنم نمیشد رو راحت آسون پوشیدم طمع این پیروزی رو هم حس کردم وهم چشیدم دوست دارم شما هم با این مسیر اون سا ک بزرک لباستون رو بازکنید چلوی اینه خونتون هرجی لباس به دورنش هست روبه تن کنید جلوی آینه از پوشیدن هر کودم کلی کیف کنید اگه باوره ندارید کنچ پنهان ۶ رو نگاه کنید که نتیجه رفتار من وعمل کرد من هست رو ببن بهت ثابت میشه که میشه شده این هدیه اول ازطرف خداوند و بانویی دوعلم هست بعدازنگاه تشویق کننده استاد این ومسیر هست که به من تعلق گرفت
من سال پیش همین حال حس داشتم روزوفات حضرت زهرا (ص) این خانم رو واسطه این امر خواستم و کمک خداوند واسطه شدن این بانو چنان درمن تقویت شدن رو قوی کردهایم باوره رو تقویت بخشیده که من حتما لاغر ومتناسب خواهم شد بی هیچ شکی تردیدی که این زمان من خودم رو لاغر لحاظ ذهنم میدونم پس نتجه این افکار رو هم دارم کمک کم تو جسم تجربه میکنم
من نیمی ازاین دیگاه رو همون شب گشته نوشتم یی مقدارش روامرورز صبح چون خواستم اون به شکلی که دلچسب خودم وشما باشه برای کمک به شما هدیه بدم امید دارمکل حسرتها خودتون رو نابود کننده این بخش هم مانع هست چرا حسرت وقتی میشه که لاغربشی احتی اون ساک که انقدردوستش دارای ارزش این همه حسرت خوردن روهم نداره میشه ازش دل کندن فقط به شرطی که شما بخواید منتظر لاغر شدن رو کشید با رها کردن همون ساک بری همون لباسها روبپوشی و به خودت بگی شد آره شد
خدا پشت وپناهتون. یا حق. حق. نگه دارتون
سلام دوست عزیزم شادی خانم . ممنونم بابت این کامنت و دیدگاهی رو که به اشتراک گذاشتید تحربه خودتون رو بیان کردید . تجربه شما خیلی شبیه تحربه هست . من هم دیشب اصلا احساس خوبی نداشتم نمیدونم چرا علیرغم تلاشی که میکنم توجهی به حرف دیگران نداشته باشم اما ناخودآگاه انگار هنوز برام مهم هست . چند روز پیش یکی از بستگان به من گفت چرا اینقدر نسبت به یکماه پیش چاق شدی ؟ اون نمیدونه من در این سایت هستم اولش ناراحت نشدم اما بعدش خیلی ناراحت شدم به خودم گفتم راست میگه من نزدیک سه سال هست تو سایت هستم چرا لاعری در بدنم نمایان نمیشه و افکار منفی دیگه ای مرتب میاد اما یک درصد به مسیرم شک نکردم فقط گفتن پس چرا یه کم استارت لاعری من که زده مبشه دوباره چاق میشم هر روز هم در دوره هستم از خدا خواستم کمکم کنه چرا ؟ خیلی قشنگ جوابم رو داد و من رو با جمله دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر شدن نیست ..!!! اول فکر کردم میگه است بعد که دقت کردم دیدم میگه نیست
خیلی تعجب کردم لحظه اول به خودم گفتم اره عجله نکن بالاخره لاعر میشی اما ته ذهنم ناراحت بودم امل وقتی دوباره که متوجه شدم بجای است
کلمه نیست رو نوشته با اشتیاق شروع به خواندن مطلب کردم و دیدگاه دوستمون ایوا را گوش دادن متوجه شدم که من این دیدگاه رو یگ بار خودم خوندم همون لحظه هم خیلی برام جالب ووقشنگ بود اما مطلبی که اون موقع ذهنم رو درگیر کرد ربط دادن چاقی ایوا جان با سیگار پدرش بود و افکار منفی که سراغش می اومد انگار اصلا متوجه اصل موضوع که دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر شدن نیست نشدم . و به لطف خدا و استاد عزیزم با امکانات جدیدی که برای سایت گذاشته دوباره این مطلب رو خوندم و متوجه شدم در اوج دل نگرانی درونی و با اینکه من دوره تکرار روز ۱۷ هستم متوجه شدم البته ناگفته نماند قبلا هم متوجه شده بودم که پراکندگی ذهنم اجازه نمیده به نتیجه برسم اما باور کردن همین پراکندگی ذهن برای مت مانع بزرگی شده و انگار بهانه میارم که اره چون من پراکندگی ذهنی دارم نتیجه نمیگیرم . اما تا کی میخوام به خودن این رو بگم . خیلی جالبه من که این جمله رو نمیگفتم اما با این مطلب متوجه شدم که در ناخودآگاه ذهنم سوار شده .اگه قبلا بود و آگاهی نداشتم یا اوایل دوره بود و درک نداشتم به خودم حق میدادم اما الان دیگه نه خدای مهربان من رو به اینجا هدایت کرده توفیق این رو داده که هر روز در فضا قشنگ اینجا باشم پس معلون میشه هدفم رو جدی نگرفتم همین که حالم نسبت به قبل بهتره شده راضی شدم شاید حرف اون دوستم که به من گفت چاقتر شدی و من به شدت ناراحت شدم از طرف خدا بوده و من به این مطلب هدایت بشم و با انگیزه ای متفاوت از قبل شروع کنم .
دوست عزیزم شادی خانم فقط خواست خدا بوده که ما این مطلب رو بخونیم و تا دیر نشده با کمک خداوند و دستان خداوند اسناد عزیز با اشتیاق شروع کنیم.
زینب جان سلام،هر چه میگزره بیشتر به مطلب ایمان دارم که پراکندگی ذهنی تا حالا یه مانع بزرگ برای من بوده،امروز روز ۲۲تکراررو داشتم گوش میدادم،استاد فرمودن هیچ دوره ای رو استفاده نکنید،هرچی میخواید تو این دوره هست اول بزارید لاغر بشید بعد اعتماد به نفستون میره بالا عزت نفستون میره بالا وهر کاری بخواید میتونید انجام بدید،من قبلا هم این رو شنیده بودم ولی نمیدونم چرا واقعا گوش نمیدادم،مثل یه دانش آموزی بودم کهسر کلاس اصلا گوش نمیکنه،وهواسش هزار جا هست،بعد میگه من درسم رو نمیفهمم،در حالی گه صدای معلم رو میشنوه،منم میشنیدم صدای استادو ولی حواسم هزار جا بود ولی الان انگار میفهمم وعمل میکنم،مطمعنم که نتیجه میگیرم،
سلام دوست عزیزم خیلی خوشحالم که احساس بهتری دارید انشا اله باهم و با انگیزه و حمایت از هم ادامه خواهیم داد و به نتیجه میرسیم . قطعا میرسیم . با توکل و ایمان به خدا
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز
من اول که این فایل رو گوش دادم حس خوبی نداشتم ولی با اطمینان گوش دادن رو ادامه دادم چون هدایت خداوند برای من همیشه بهترین بوده
ما باید درک کنیم که نیاز داریم بخش درونی ذهن و روحمون رو بهش رسیدگی کنیم
ما خیلی وقتا به فکر آراستگی ظاهرمون هستیم ولی به افکار و احساسمون توجه نمیکنیم
من خیلی به خودم افتخار می کنم که حال درونیم مهمه و اینجا هستم
من وظیفه دارم به حال خودم رسیدگی کنم
من اگر خودم انتخاب نکنم که چه مطالبی رو دریافت کنم ،جهان خودش منو با چیزایی که میخواد روبه رو میکنه
من باید برای احساس و افکارم هر روز یه کاری برای خودم انجام بدم و گرنه زندگیم تباه میشه و این برای من واضحه
من کاملا این موضوع رو قبول دارم و تجربه کردم من چند ساله که دارم روی ذهنم کار میکنم و خوب اوایل که درک زیادی نداشتم ولی حس خوبم باعث میشد ادامه بدم
من از حدود ده یازده ماه گذشته که با چالش سختی تو زندگیم مواجه شدم این موضوع رو کاملا درک کردم که اگه من یه فکری برای حال دلم نکنم زندگیم تباه میشه و هر روز سعی کردم یه قدم کوچیک برای بهتر شدن حالم بردارم و یواش یواش با هدایت خداوند تونستم حس بهتری رو تجربه کنم ،الان هم که گاهی حس بد به هر دلیلی میاد سراغم سعی میکنم با ورودی های مثبت و کنترل افکارم ،حال خودم رو بهتر کنم و زمانی که به چند ماه پیش خودم فکر میکنم چقدر حالم بهتره و خدارو شکر میکنم و میدونم اگه به احساسم اهمیت نمیدادم و کاری برای خودم نمیکردم الان یه آدم افسرده و داغون بودم پس باید به خودم افتخار کنم و سپاسگزار خداوند و استاد عزیز هستم
و حتی چند روز پیش که شنیدم دو تا جوان تو اشناهامون فوت کردن حالم بد شد و احساس میکردم مثل یه معتادی هستم که دوست داره دوباره از مواد مخدر استفاده کنه ،همش مغزم خاطراتم رو برام مرور میکرد هی گفتگوی ذهنی درمورد بازمانده های اون جوان تو ذهنم میومد و دوست داشتم تو اون حال بمونم ولی من تلاش میکردم اون افکار غصه دار و آشنا رو رها کنم و اولین تصمیمی که گرفتم این بود که به مراسمشون نرم و برام مهم نبود چی بگن
دومین تصمیمم این بود که برای تسلیت بهشون زنگ نزنم چون میدونستم کنترل احساسم رو از دست میدم
و در ادامه تصمیم گرفتم با دو قلوهای خواهرم خودم رو سرگرم کنم
اصلا راجع به این مسئله از اطرافیانم سوال نکردم و راجع به مراسم و این چیزا حرف نزدم
و بعد فایل گوش دادم نوشتم و از فرصت زندگی که خداوند به من هدیه کرده سپاسگزاری کردم و تونستم یواش یواش حال خودم رو روبه راه کنم
من میدونم که باید هر لحظه مراقب افکار و احساسم باشم چون افکار منفی خیلی سریع مثل علفهای هرز گسترش پیدا میکنه ولی حال خوب و آرامش چیزی هست که خودم باید بوجود بیارم
پس من که متوجه شدم بودن تو این مسیر و دریافت آگاهی حالم رو بهتر میکنه کجا برم بهتر از اینجا !!
هر روز برای خودم برنامه دارم که فایلهای دوره ها رو استفاده کنم و بنویسم و به کارهایی برسم که دوست دارم مثل قلاب بافی کردن ،مثل انجام تمریناتم و هیچ وقت این مسیر رو رها نمیکنم چون دارم آگاهتر میشم دارم بهتر عمل میکنم و دنیا هم داره با من هماهنگ میشه گاهی چنان از نیم ساعت وقتم میتونم استفاده کنم که احساس میکنم وقت برای من برکت پیدا کرده که من تونستم کارهای مورد علاقه ام رو انجام بدم و از اینکه خودم وقتم رو برنامه ریزی میکنم که چه کارهایی رو انجام بدم حس خوبی دارم
و برای همه دوستان آرامش و لذت از دریافت آگاهی های صحیح و بودن در این مسیر رو آرزو میکنم
به نظر من باید روند لاغری را صحیح ادامه داد فارغ از نتیجه و زمان
استاد عزیز سلام
یک روز فرمودید وقتی لاغر شین هم اسمان خدا همین رنگیس
و البته در جاهای زیادی هم گفتید لاغری دنیایی متفاوته
در هر حال من تجربه هردوش رو داشتم و باید بگم نه چاقی خوبه نه لاغری فقط ارامش مهمه تو زندگی که انشاالله نصیب هممون بشه
چاقی کلا مردود بریم سراغ لاغری
اینکه تو لاغر باشی ولی حسرت خوراکیها و ترس از چاق شدن باهات باشه از چاقی هم بدتره
باید خودت رو از درون پاکسازی کنی رفتارهات رو شناسایی کنی باید جدی باشی باید به کاتالهای عصبی توجه ویژه ای کنی باید خودت رو لایق لاغری بدونی وقتی عملکردت درست از خودت راضی هستی شکمت مثل طبل بیرون نزده اصلا اهمیت داره که هنوز لاغر نباشی وقتی راحت راه میری راحت نفس میکشی چشمت دنبال خوراکیها نیست برای زندگست هدف داری پرونده چاقیت بسته شده لاغری تو دستت خوب اینها واقعا عالی ببینید فکر کنید من یک زمین دارم در بهترین جایی که دوست دارم و نقشه یک خونه زیبا و پول ساخت هم دارم یعنی لوازم محیاست خوب دارم میسازم تا با سلامتی و دل خوش برم تو خونه جدید و یک اپارتمان کوچک هم اجاره کردم و توش نشستم واقعا الان بودن تو اون اپارتمان مهمه فقط یه احمق میتونه برای اینکه هنوز خونش اماده نیست غصه بخوره
الان این چاقی در واقع همون اپارتمان ما داریم لاغری رو میسازیم حالا اگر سازنده فراموش کنه ساختن رو یا پولها رو بالا بکشه ووووواونوقت غصه داره لیز خوردن غصه داره نباید لیز بخوریم واقعا حیفه نباید از مسیر خارج شد حیفه این مسیر پر از گل و شکوفس پر از بهاره اصلا این خارج شدن لز مسیر چی مد شده این لیز خوردن چی مد شده کاش دیگه ممنوع شه تو گروه از لیز خوردن و خارج شدن از سایت حرف یاد ایت الکرسی افتادم که میگه لا اکراه فی الدین قد تبین رشد و من الغی
راه درست و نادرست کاملا مشخصه حالا هر کس میخواد از طاغوت پیروی کنی
چرا باید از طاغوت پیروی کنیم وقتی من با پرخوری به بدترین حالت جسم و روح میفتم چرا پرخوری
استاد خیلی هم مثل جادو اثر دوره نمیره من قبول ندارم من درسته که هنوز لاغر لاغر نشدم ولی هنوز هم به وزن و سایز قبل دورم نرسیدم هنوز نمیتونم یک بستنی کامل بخورم هنوز نمیتونم مثل قبل دوره بخورم هنوز هم مثل قبل نیستم که بزارم کیلو کیلو وزنم زیاد شه تا یک کوچولو متوجه میشم کمر شلوارم داره تنگ میشه سریع میچسبم به دوره و فایلها ولی قبلا همینجور چاق میشدم تا یه دکتر تغذیه پیدا کنم
استاد من اولین بار که از مسیر خارج شدم بعد فایل لیز خوردن شما بود وقتی اون رو برای خودم طبیعی کردم وگرنه اصلا سرسره ای وجود نداره که ازش لیز بخوریم من از چیزی بالا نرفتم من تو مسیر عادی زندگیم دارم قدم میزنم ایا گرسنه شدن و غذا خوردن لیز خوردن داره؟ من قبلا از مسیر خارج شده بود اونموقع که تنها لذتم خوردن بود اونزمان که گرسنگی میکشیدم و شش روز فقط اب خوردم اونزمان که مرتب در حال گرفتن اب خیار و کرفس بودم اونزمان که خودم رو بیچاره میکردم با رژیم های مختلف و در مقابل با پرخوریهای عجیب الان صبح برای بچه ها پنکیک درست کردم و خودم اصلا به صبحانه میلم نبود و میرم برای ناهار خوشمزم اگر هر ساعتی گرسنم شد و هر چیزی میلم بود میخورم مثلا پریروز هم صبحانه میلم نیومد ساعت یازده گرسنم بود یک موز و چای خوردم و کمی پشمک اصلا نتونستم ناهار بخورم دیروز هم صبحانه میلم نیومد ساعت اا گرسنم شد سعی کردم یک انتخاب سبک داشته باشم که بتونم ناهار بخورم یه قهوه خوردم اخه الان اینها چی که بخوایم ازش خارج شیم دیگه خارج نمیشیم دیگه سر نمیخوریم فقط میریم و میریم تا رویای خودمون رو در دستانمون بگیریم من قبلا صبح صبحانه میخوردم همیشه هم گرسنه بودم زیاد هم میخوردم شاید هم سیر بودم وبی صبحانه حق من از زندگی بود بعد هم تا نهار میخوردم و ناهار هم میخوردم و خلاصه تا شب میخوردم نمیدونم کی به کارهای دیگه میرسیدم نمیخوام به اون حالت برگردم اصلا برگردی وجود نداره کسی که از جهنم بره بهشت دیگه به جهنم برنمیگرده
من روز ۳۹ تکرارم و نمیدونم چرا یه هویی خسته شدم و یه هفته ای هست که کلا تمریناتم رو انجام نمیدم دیشب مهمان داشتیم و میخواستم قبل اینکه اونا بیان حتما شام بخورم چون خیلی گرسنه بودم خلاصه سریع شامم اماده کردم و ساندویج کردم تا حین کار کردن ؛ شامم هم بخورم اما اتفاقی که افتاد و دیشب تا حالا من رو خیلی به فکر فرو برده …اینه که چرا من باید اینقدر تند تند غذا میخوردم …که حتی چندین بار به خاطر بزرگ بودن لقمه در دهانم حس کردم دارم خفه میشم ….
من باید به دوره برگردم چون با یه هفته رها کردن به چه وضع زشت و و احمقانه ای غذا خوردم .و حالم از سبک غذا خوردنم به هم خورد …همه ی اینها ناشی از اینه که مطالب هنوز در ذهن من تثبیت نشده …
امروز تا گوشیم باز کردم این رو دیدم که دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن هست کلی برام زیبا بود و به دلم نشست وقتی مطلب رو خوندم فهمیدم اینم باز یه جور خود راضی کردن بود که با انجام ندادن تکالیفم خودم رو داشتم گول میزدم که نگران از دست رفتن زمان نباشم …
من دوباره به مسیر برمیگردم من قدرت این رو دارم که به موقع و با انجام صحیح تکالیفم به هدفم برسم …
خدایا شکرت
به نام خالق خوش احساس هستی❤️💚
سلام و احترام خدمت استاد بزرگوارم و دوستان عزیز🌹
بسیار از استاد روشندلم سپاسگزارم که هر بار با یک آگاهی جدید موانع ذهنی ما را به چالش میکشند و آنرا براحتی برطرف میکنند
اگر وقت و زمان مان را با خدا پُر نکنیم و همسو با او در جهت خواسته هایمان حرکت نکنیم محکوم هستیم جهت مخالف آن را تجربه کنیم چون جهان راکد و ثابت نیست و ما باید مثل جهان پیوسته در حال حرکت و رشد باشیم و یکی از قوانین بسیار مهم خداوند نظم و پیوستگی است که اگر آنرا رعایت نکنیم در بیهوده گی ها و مشکلات جهان غرق و تلف میشویم و به زبان ساده تر اگر جستجوگر خیر و خوبیها که متصل به ذات الهی است نباشیم، گرفتار شر و بدی های جهان میشویم
من از وقتی وارد این سایت بینظیر و پُر محتوا شدم بطور منظم مشغول انجام تمرینات هستم و زیاد درگیر نتیجه نیستم چون حال دلم خوب است و ذهنم را در مسیر صحیح و در جایی مشغول میکنم که باعث رشد فکریم میشود من با کسب آموزشها و آگاهی های ناب و مفید سایت تناسب فکری به آرامش و شادی درونی لذتبخشی رسیدم و تشنهٔ یادگیری شدم و شوق و ذوقم برای ادامه دادن بحدی است که از جلوی اذان صبح بلند میشوم و با عشق و اشتیاق و احساس عالی تمریناتم را انجام میدهم و بابت زنده بودنم و تمام نعمتها و فرصتهایی که خداوند به من داده است با احساس خوب شکرگزاری میکنم و چون روزم را با حس و حال خوب و آگاهی های مفید شروع میکنم تا پایان روز در شرایط و همزمانی هایی قرار میگیرم که آرامش و احساس خوبم بیشتر میشود و شب هم موقع خوابیدن با یاد آوری اتفاقات خوبی که در طول روز تجربه کردم ناخودآگاهم را بروزرسانی میکنم
من قبلاً زندگی پُر مشغله و شلوغی را تجربه میکردم همیشه وقت کم می آوردم و درگیر مسائل و مشکلات خانواده ام بودم و از زمانی که توسط استاد عزیزم به این آگاهی رسیدم که من مسئول حال و احساس هیچکس جز خودم نیستم آرام آرام شروع کردم به تغییر دادن نگرشم و وقت و زمانم را بیشتر صرف کارهای خودم و انجام تمرینات و کسب آگاهی های جدید کردم و سعی کردم با شکرگزاری از احساس خوبم مراقبت کنم و وقتم را گذاشتم برای موضوعات مورد علاقه ام که مهمترین آن تناسب اندام بود که با طی کردن دورهٔ 100 گام و 12گام لاغری با ذهن حدود15 کیلو وزن کم کردم آنهم در مدت 4ماه و در دورهٔ 12گام بود که ایدهٔ نوشتن دیدگاه در سایت به من داده شد و من با سواد کم و بلد نبودن نوشتن دیدگاه که حتی درست تایپ کردن را هم بلد نبودم و با وجود نجواهای ذهنی زیاد پا روی ترس و شک تردیدهایم گذاشتم و شروع کردم به نوشتن دیدگاه و ایدهٔ بعدی شرکت در دورهٔ زندگی با طعم خدا بود و من با استمرار و انجام تمرینات بطور منظم آرامش و شور و اشتیاقم برای ادامه دادن بیشتر شده بود و در طی این مسیر ایدهٔ شرکت در دورهٔ خدا هرگز دیر نمیکند را از جان مهربانم دریافت کردم که صفر تا صد تهیهٔ این دوره را خودش برایم انجام داد و از نظر من این دوره یک شاهکار بینظیر است و شاه کلید ارتباط صحیح با خداوند است که پُر از اطلاعات و آگاهی های نابی است که هر کدام از آنها یک زیر خاکی گرانبهاست که پُر از گنج های پنهان خداوند است که استاد توانمندم با مهارت خاص خودش به شیوایی و خیلی روان این آگاهی های کمیاب را به ما آموزش میدهند که آگاهی های ارزشمند آن کُل فضای فکر و ذهن ما را حسابی شخم میزند و باورهای کهنه و عقاید پوچ و بی اساس فکر ما را پاکسازی میکند و اکثر آگاهی های آنرا من برای اولین بار است که میشنوم که خیلی به باز شدن گره های ذهنیم کمک میکند و من همهٔ این آگاهی ها را با ادامه دادن بدست آوردم و سعی و استمرار من سبب شد که جهان مرا به سمت مدارهای بالاتر هدایت کند پس رمز موفقیت آهسته و پیوسته حرکت کردن است که باعث میشود ما به زیبایی و خیلی راحت رشد کنیم
ما با انتخاب درست و شروع به حرکت کردن به سمت خواسته ها و اهدافمان با صبر و استمرار بزرگترین خدمت را به خودمان میکنیم عجله کردن یا با فاصلهٔ زیاد و نامنظم ادامه دادن حرکت و رشد مان را دچار شوک و آفت زدگی میکند و سبب لیز خوردن و ناامیدی ما میشود و نتیجه ای حاصل نمیشود
یکی از موانع مهم ذهنی این است که ما فکر میکنیم وقت و زمان را از دست داده ایم و حرکت کردن و ادامه دادن دیگر فایده ای ندارد و این یک تفکر اشتباه و از تله های زیرپوستی شیطان است که ما را دلسرد و قدرت حرکت را از ما میگیرد بقول جان مهربانم «وقت و زمانی وجود ندارد تو هستی و قدرتت» پس فقط من هستم و قدرتم که همان شروع کردن به حرکت است وظیفهٔ من حرکت کردن و وظیفهٔ خداوند هدایت و برکت دادن به حرکت و استمرار من است وقتی میگوییم تا کی باید این مسیر را ادامه دهیم مثل این است که بگوییم تا کی باید نفس بکشیم برای زنده بودن؟!!!
وقتی با آرامش و اشتیاق در میسر درست حرکت میکنیم و در حرکتمان استمرار داریم آنگاه خالق مهربان مان همراه و هم قدم ما حرکت میکند و تا لحظهٔ آخر با عشق حمایت مان میکند و وقتی هم قدم و هم نفس خالق جان میشویم تمام مشکلات و ناراحتی ها از توی زندگی مان محو میشوند و آرامش و شادی درونی و تمام خیر و خوبیها به زیباترین شکل ممکن وارد جریان زندگیمان میشوند و ما با لذت بردن از مسیرمان با شوق و علاقهٔ بیشتری ادامه میدهیم🤗🌹💚
به نام خدا
سلام سحر عزیز
از صبح که دیدگاه عالی و فوق العاده ی شما رو خوندم، بارها و بارها اونو خوندم و لذت بردم .
به قدری آگاهی های نابی برای من داشت که از صبح پر از هیجان هستم .
به شما دوست عزیزم تبریک میگم ،منم دقیقا ترس از نوشتن داشتم و دارم در تمام این مدت طولانی نتونستم بر ترسم غلبه کنم، خیلی خوشحالم که شما موفق شدید. دلنوشته ی شما دوباره به من جرات نوشتن داد .
جمله ی فوق العاده ای که نوشتید وظیفه ی ما حرکت کردن است و وظیفه ی خداوند برکت و هدایت است دقیقا درسته عالی بود 👏👏
اگه بخوام درباره ی مطالب زیبای نوشته شما و آگاهی هائیکه کسب کردم، بنویسم شاید ساعت ها طول بکشه،فقط دوست داشتم بدونید که دلنوشته ی شما چه تاثیر به سزایی داشته و منتظر خوندن نوشته های ناب شما هستم .
از شما بسیار سپاسگزارم.🙏💐
از استاد عزیز بی نهایت سپاسگزارم که این قسمت رو در سایت قرار دادن تا ما بتونیم این نوشته های ناب رو بخونیم .🙏🌹
در پناه حق باشید .
به نام زیبای تماشایی هستی❤️💚💖
با سلام به روی ماه شما دوست مهربان و خوش احساسم🥰
از ابراز احساسات زیبای شما نسبت به دیدگاهم بسیار تشکر میکنم و خیلی خوشحالم که حرکت من در این مسیر شگفت انگیز سبب شد هم خودم رشد کنم و هم تجربه اش باعث ایجاد انگیزه در شما دوستان عزیزم شود راستش من بیشتر از اینکه به فکر نتایج در زندگیم باشم به فکر رشد آگاهی در خودم هستم و به توصیهٔ استاد فهیم و بی مثالم سعی میکنم فقط به حرکتم ادامه دهم و از مسیر لذت ببرم و ایمان دارم که نتایج به موقع وارد زندگیم میشود
و یکی از آگاهی های نابی که من در این مسیر جادویی بدست آوردم این بود که خداوند بوسیلهٔ حرکت ما رشد میکند و گسترده تر میشود و لذت میبرد از تجربه کردن خودش توسط حرکت ما برای همین به حرکت ما برکت میدهد تا ما تشویق شویم ادامه دهیم تا بتواند بیشتر خودش را توسط ما تجربه کندپس حرکت ما خیلی برای خداوند مهم و با ارزش است و روی گسترش جهان هستی تاثیر میگذارد و پاداش این تاثیرگذاری ما را جان مهربانم عاشقانه و به زیبایی میدهد و زندگیمان را گلستان میکند و شکر بزرگی و کَرمش که همیشه ما را بیش از انتظارمان سوپرایز میکند و امیدوارم شما دوست با انگیزه ام با حرکت کردن در مسیر درست فقط عشق و زیبایی های خالق مهربانم را تجربه کنی و لذت ببری از حرکت خودت و برکت خداوند را با عشق و لذت دریافت کنی🤗🌹💚
به نام خالق زیبایی ها
سلام و درود خدمت شما سحر نازنینم 🥰
از اینکه در این مسیر زیبا همراهانی مثل شما و استاد توانمندی دارم، بسیار خوشحالم و شاکر .
نوشته ی زیبای شما باعث دلگرمی دوچندان من شد ،از لطف شما سپاسگزارم
برای شما بهترین ها رو آرزو دارم
در پناه حق باشید ❤️❤️
سلام ساناز عزیزم🌹
بسیار از لطف و حسن توجه شما دوست با انگیزه ام ممنون و سپاسگزارم و خوشحالم که این آگاهی ها برایت مفید بوده است و امیدوارم در این مسیر بهترین ها را بدست بیاوری وهمیشه به زیبایی بدرخشی🤗💖
سلام و وقت بخیر به دوستان متناسبم و استاد گرامی و عزیزم
دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر شدن نیس:
در این باره نظر من برای این باور صدق میکنه
که راه درست رفتن تو یک راه به شیوه ی صحیح و پیوسته ما رو نتیجه ی دلخواهمون میرسونه بدون توجه به زمان و مکان
من بارها لیز خوردم دوره رو رها کردم به هر دلیلی
نتونستم ادامه بدم
ولی باز خدا رو شکز میکنم که بلند شدم دست خودم رو گرفتم و به راه خودم ادامه دادم
من تنها زمانی که میتونم فایل گوش بدم و بنویسم
اول صبح هستش که تمرکزم خیلی بیشتر هستش
پس من خیلی قوی هستم خیلی متعهد هستم
وقتی تصمیم میگیرم که اول صبح بیدار بشم به عشق متناسب شدن
میتونم فایل گوش بدم بنویسم پس بر قول هستم که در وقت سحر بیدار بشم
چون باید تا ساعت ۶ هم فایل گوش داده باشم هم بنویسم سعی میکنم ساعت ۴بیدار بشم که بتونم به کارام برسم
عاشق این راه هستم
تنها راه متناسب شدن فقط از طریق ذهن هستش
راهی ماندگار و ثابت
که با ادامه دادن و استمرار داشتن
به نتیجه میرسیم
من هر روز فایل گوش میدم ولی چون برای نوشتن باید تمرکز داشته باشم
شاید بعصی روزها ننویسم
ولی هر روز فایل گوش میدم و دائم ایرپاد تو گوشمه و
فایل ها رو گوش میدم
چون با گوش دادنش آرامش دادم .احساس شادی بهم میده
خیلی حالم و خوب میکنه
خدا رو شاکرم که در این وقت سحر مرا همراهی میکنه برای رسیدن به هدفم
من باید هر روز و هر روز در مسیر باشم
از دوره ها استفاده کنم بر اگاهی هام بیفزایم
چون تنها راه همینه
و راهی جز این وحود نداره
پس لاغر شدن مهمترین موضوع و هدف من در ادامه زندگیم هس
و اولین هدفم رو برای همیشه دنبال میکنم
در این مسیر به همه خواسته هات میرسی .
و اگر در تمام جنبه ها از این قوانین اطاعت کنی به همه ی خواسته هام دست پیدا میکنم
یک دوره ای هستش کامل و جامع
یک پک کامل برای زندگی
پس من عجله نمیکنم چون دارم راه درست رو میرم
در راه درست عجله کردن مفهومی نداره و نه تنها به هدفمون نمیرسونه که هیچ بلکه ما رو هم از هدفمون دور میکنه
پس با خیال راحت و آسوده به راهم ادامه میدم با آرامش
لاغری از طریق ذهن یک راهی هستش که صد در صد به هدف میرسی
اونم ماندگار و دائمی
و با ضمانت
ولی به شرط ادامه دادن و استمرار داشتن و رعایت کردن در عمل
ممنونم استادم بابت آگاهی ها عالی 👌🙏
و خداوند رو شکر میکنم که مرا هدایت کرده 🙏🙏
پس در مسیر درست زندگی به متناسب شدن به شیوه ی و روش درست ادامه میدم
با سلام و تشکر از فایل بسیار عالی وزیباتون....منم با جمله دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن رو فقط در مورد رانندگی قبول دارم ولی در سایر جنبه های دیگر زندگی قبول ندارم ومن معتقد هستم در زندگی دیر رسیدین عواقب های شدیدی داره ….من الآن در همین مسیر لاغری کاش زودتر میاومدم کاش بجای نگاه کردن به فیلم وگروهای مختلف مجازی که هیچ اثری بر روح وروان وذهنم نداشت زودتر دنبال قانون جذب وراهکار های برای رسیدن به آرامش و فیلم های انگیزشی میرفتم باز هم خدای مهربونم رو شکر میکنم که منو به این مسیر ها هدایت کرد و تونستم کمی با خویشتن برتر درون خودم آشنا بشم من هم مثل بقیه زندگی کردم و همه چیز رو به جهان هستی سپرده بودم و همیشه فکرهای منفی واسترسها ونگرانیها وحسرت و……همراهم بودند با شنیدن این فایل تون خیلی کیف کردم زیرا آنچه که من در زندگیم گذروندم گفتید ومیدونم دیر کردم ولی باز هم خیلی خیلی خوشحالم برای اینکه اگر حتی برای یک ماه هم تونستم آرامش ورهایی از تموم رنجها رو تجربه کنم غنیمته حداقل لذت از خوردن غذاها واحساس شادی و خوشی که وجودم رو در بر گرفته و اینکه اگه عمری بود به آنچه آرزویم هست برسم خدایم رو شکر میکنم که به آگاهی درونم پی بردم کاش تموم انسانها به این مسیر هدایت میشدند آنوقت جهان چقدر زیبا و دلنشین بود باشد که روزی به این نتیجه برسیم که همه لذت آرامش و امنیت و آسایش و خوشحالی رو بچشند با کمک و راهنمایی های تحول انگیز شما استاد گرامی و دعای خیر همراهتون یاحق
سلام به استاد عزیز که انقدر عالی فرشته ی راه زندگیمون شده.
همین اتفاق که بعضی وقتها از مسیر دور میشیم ،هم برای من هم رخ داده .برای من هم سوال بود که چرا تا چند روز از دوره فاصله میگیرم ،اثر معجزه آساش میره ؟
همش فکر میکردم شاید توهم زدم یا خیلی به خودم تلقین کردم تا دز دوره هستم ،لاغر میشم و ارومم؟!
ولی واقعا اگه توهم ،یا تلقین یا هرچیز دیگه ای هم بوده باشه ،درسته .چون اون موقع آرومم ،روحم آروم وخوشحاله
طوری که اصلا یاد خوردن نمیوفته ،حتی بعضی اوقات غذا رو میدیدم حالم بهم میخورد.
سلام استاد
خداراشاکرم که درتاریخ 1402/09/20 توانستم فایل به این مهمی را گوش بدهم
استاد فقط دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن به نظر من هم فقط دررانندگی صدق میکند چون عجله کردن رانندگی یعنی با پای خودم به استقبال مرگ خود و عزیرانم بروم چون میدانم این کار خطرناک است و دوباره انجام دادم
درزندگی دیررسیدن جرائم سنگینی برای ما دارد که اگر دقت کنیم خوب متوجه میشویم که گاهی جرائم آن غیر قابل برگشت است
گذر زمان و عمر – ناامیدی – افکار نامناسب – عصبانیت – لذت نبردن از زمان حال – و خیلی از چیزها
همین یک چیز مثل چاقی برتمام لذتهای زندگی ما فشار آورده است حالا درهر سنی بودیم فرقی نمیکند چون ما با حسرتهای زیادی مواجه شدیم و الان هم افکار منفی و نابسامانی داریم و حال دلمان زیاد خوب نیست و انرژی – پول – زمان را ازما میگیرد و در خیلی از مهمانیها و دورهمیها از بودن درجمع فقط به خاطر تایید نشدن از دیگران خودمان را رنج دادیم و ازآن زمان لذت نبردیم. وخداراشکر با همراهی استاد عزیز دراین مسیر هرروز این آگاهی را به ذهنمان وارد میکنیم که میتوانیم مثل افراد لاغر بشویم وزندگی خوبی داشته باشیم
یکی از دلایلی که ارتباط ما کم میشود این است که وقتی من تعهد دادم از ابتدای فایل که هرروز دراین مسیر بمانم کمی عجله کردم و فکر کردم با مقداری از کاهش وزن من فرمولها را یاد گرفتم و این دوره را رها کردم درحالی که باید تا پایان عمر دراین مسیر باشم حتی اگر به تناسب اندام عالی رسیدم چون ما باید به این درک برسیم که نیاز داریم به بخش درونی خود که قابل دیدن نیست بیشتررسیدگی کنیم تا به ظاهر خودمان مثل (روح – ذهن – افکار ) چون رسیدگی به افکار و احساس بیشتر احتیاج به مراقبت دارد و ما ازآن غافلیم و الان دراین سایت هستیم به خودمان افتخار کنیم که از طرف خداوند پذیرفته شدیم که کیفیت زندگی خود را علاوه برلاغری بهتر کنیم چون اگر ما انتخاب نکنیم جهان مارا مجبور میکند که صحنه ها و اخباری که ناخوشایند است را بشنویم و ببینیم و ذهن خود را پرکنیم از این اینها
باید خیلی مراقب افکار و ذهن خود باشیم و اگر ندانیم چگونه افکار منفی ذهن خود را آرام کنیم و به درون خودت تسلط داشته باشی کم کم زندگی خود و اطرافیان را تباه خواهیم کرد
بسیار این قانون مواظبت از چیزهای خوب دردنیا واضح است که به صورت یک قانون برای طبیعت وجود دارد .اگر وقتی گیاه و یا درختی را که مثل افکار مثبت است بکاری و مواظب نباشی علف های هرز- خار- مثل افکار منفی کم کم آنها را نابود میکنند و جالبه که سرعت گسترش چیزهای منفی مثل (علف های هرز- خار – افکار منفی ) خیلی بیشتر از چیزهای مثبت است و جالبه که ذهن انسان بیشتر به جستجوی افکار منفی میرود و آن را قبول داردپس باید خیلی مراقبت کنیم از افکار مثبت ذهن
باید بدانیم هیچ چیزی دردنیا خود به خود خوب نیست باید از چیزهای خوب مراقب کرد تا برایمان بماندتا بدین صورت هم زمانهایی درزندگی ما تغییر کند و کم کم کیفیت ذهن و زندگی ما بهتر میشود – دوستان بهتر -موقعیت عالی – آرامش و احساس خوب و کم رنگ شدن افکار منفی – سپاسگزاری بیشتر از خداوند و دوری از گله و شکایت و شناخت بیشتر خداوند و نزدیک بودن خداوند به ما را درزندگی درک میکنیم
جالبه وقتی گفتید افکار منفی درانسانها بیشتر از حیوانات است چون بیشتر با هم درارتباط هستند خیلی برایم جالب بود و اگر شیر با الاغ هم صحبت میشد بعد از مدتی نگرش شیر هم مثل الاغ میشد و الان میفهمم که چرا خداوند اینقدر برای انتخاب دوست خوب تاکید دارند چون نگرش انسان بعد از مدتی مثل دوستش میشود اگر منفی گر باشد ما هم مثل او میشویم و برعکس
ما باید یاد بگیریم همه چیز دردنیا درهر لحظه و ثانیه درحال تغییر است مثل کوه – دریا – طبیعت – افکار منفی و مثبت – نگرشها – خوبیهاو بدیها پس برای اینکه ازاین مسیر دور نشوی باید مراقب باشی و برای خودت وقت بگذاری و تا ابد درسایت بمانی چون دراین سایت آگاهیهایی کسب میکنی که درهیچ کتابی نوشته و تجربه نشده است
افکار مناسب مثل گنج است هم ابتدا باید به دنبال گنج باشی ووقتی هم گنج را پیدا کردی مواظب باشی دوباره ان گنج را با افکار منفی از دست ندهی چون وقتی شما درمورد افکار مثبت فکر میکنی دنیا تغییراتی را درتو می بیند و کاری به تو ندارد ولی وقتی بیکاری و سرگردانی دنیا شمارا به چیزی مشغول میکند که برای شما مفید نیست و احساس و حال شمارا بد میکند چون انتخاب خودت نبوده است و چون این انتخاب شخصی است و دیگران دراین مسیر با شما نیستند پس برای خودمان برنامه داشته باشیم که هرروز حال و احساس خود را با کسب افکار مثبت شاد نگه داریم
استاد من وقتی با این سایت آشنا شدم دقیقا درمحل کار فراغتی برای این کار برای من بوجود آمده است و چون از طرف خداوند هدایت شدم خدا راشکر طوری برنامه ریزی شده که من بتوانم هرروز به این سایت سر بزنم اگر درشرایط وپست قبلی بودم هرگز این اتفاق نمی افتاد چون من درآن ساعت حتی برای خانواده ام هم نمیتوانستم وقت بگذارم چه رسد به خودم و افکارم و من این را همه از لطف خداوند بزرگوار میدانم
سلام برخدایی بخشنده مهربان
که امروز دید بیشترازمسیرموهدفمرو تونگاه ایجاد کرد ازبات این ازت تشکر سپاس بی کران دارن
سلام بر استاد وهمه گم شدگان که راه براشون واضح شده
من اول فبل ازدیدن فایل صبح وفتی که توسایت آمدم با نگاه به این صفحه ودیدن ی کنج پنهان دیگه اونتشنگی که دوست داشتم بودن دورن این گنج پنهان درباره چه کسی وچه کاری که انجام داده شعله ور شد امد اول متن فبل فایل خواندم فوری رفتماول دیدگاه ابن دوست عزیر روخواندم گوشیم شارژ نداشت بخاطر همین اول گوشی زدم به شارژی تا گوشی شارژ بشه من یی دنیای عجبی رو رفتمبرگشت کردم برای این رفتن برکشتن ۱ ساعت کاملا طول کشید
اول گفتم این رفت برگست تواین دیگاه بنویسم بعد برم فایل روبینم که بفهم آیا این رفتن برکشتن طبق اونچیزی هست که من طی کردم ازدرستی این کاره همین حال هم مهر تایید میزنم
اول اون سوالی که شما پرسید جواب بدم
آیا دیر لاغر شدن بهتراز هرگز لاغرشدن هست. برای من آره هست این با غرورمیگم آره هست
من رفتمتوصحرا خودم تشنه آب دریافتم انقدرتلاش کردمکه آبی تواین صحرای خشک بی گیاه پیدا کنم ازتشنکی لبهای به هم چسبیده هرطرف نگاه گردم نه گیاهی نه آبی فقط فقط صحرا بود هیج جیزی دیده نمیشد برای راهی ازاین وضعیت به هرچیزی چنکزدم ولی نشد باره آب وگیاهن که کنارم تو نزدیکی من دیدم با اون خستکی به طرفشون رفتمتوافکار واحه پیدا کردم با اون همه خستگی به طرفشون رفتم ولی وفتی رسیدم آه ازفبلم بیرون آمد اون واحه نبود سراب بود باره این کاره برام تکرار شد به تعداد بسباز زیاد وفتی اون زمان تسلیم شد ازخدا خواستمکه راهی برام قرار بده وفتی چشم رو خوب به اطرف کردونمدوباره یی آبادی توهمون صحرا رو دیدم دلم قرص شد که ابن باره از خداوند خو خواستم حتما آبادی واقعی هست حرکت کردم به طرفش ولی بخش منفی وجودم هی گفت نه این سراب بی خودی دلت خوش نکن به خودم گفتم میرمتا زمانی که لبم از این آب تر نکردم ادامه میدم اون زمانی که رسیدم بازم هنوز اون باور نداشتم تو دلم قرص بود ولی تو ذهنم نه رفتم خودم به کنار آب رسوندم دستم دورتش فرو کردم حسابی ازاین آب خوردم سیراب شدمدریافتمکه این دیگه سراب نیست ودریافتم که آره این راه نجات من بود که من طی کردم وفتی وارد سایت شدمهم ۱۲ گام روطی کردم هم ۱۰۰ قدم که بگم این دیگه سراب نیست چون دریافتم که این واقعیت داره دلم به اطمینان رسید ودارم توهمون مسیر ازلحظه به لحظه بودن کیف میکنم برای من که راه رو می گشتمپیداش نمیکردم حالا که رسید این زمان دیر نیست که لاغربشم خودم از کل مشکلاتم نجات بدم اگه این زمان من اون کاری که سالهای زیاد در پی رقع این مشکل بودن روانجامندمدیگه واقعا برای من دیر که هیچ اصلا زماننیست که بخواهم لاغربشم
ولی برای افرادی که خداوند کمکشون کرده امدن اون با ماشین و بدون هیچ تشنکی رسیدن به همن واحه که من هستم کمی آب خوردن کمی تواین آبادی می کردن بازم میکن بیرم بینمی جای بهترایت مکان هست تا اونجا بهتر استفاده کنیم آره این جمله برای آنها اشتباه هست چون دریافتی من بااین افراد دو مسیرکاملا ازهم جدا هست چرا که منگم شده بودم کشتم پیدا نکردم ولی این افرا اصلا معنی کلمه گمشدن نه متوجه ونه درک مثل من خواهن داشت پس برای این سوال با شرایط من همون دیر لاغرشدن ازهرگز لاغر شدن بهتر هست فبول دارم اگه شریط من مثل این افرار بدو بودن هیچ شکی من این جمله رعدمیکردم ولاعرشدن زود توسن جوانی رو حتما اولین وبهترین گزینه تونگاه وافکار بود حتی چند روز پیش به پسرم گفتممامان هیج زمانی رو توجوانی سعی کن ازدست ندی که اوج شکوفای جسم ذهن درجوانی بهترین وکارامد ترین زمان حیاط هر انسان هست ولی من دوست داشتم که به این شکل باشه ولی نشد این زمان که پیدا کردم بقدری تلاش دارمکه هرزمانی هرمکانی اولین وبهترین نگاهم مسیر وتمرنهای اون توهرجای که هستم هست
برکشتم فایل دیدم متوجه شدم که چقدر خداوندکمک کرده که باشمواستمرا داشته باشم این اون نقطه هنراین مسیرهست که به من رسیده من نمیخواهم غرق هیچ چیزی بشم کاری برای خودم فقط انجام بدم من زندگی جدیدم رو دوست دارم جهان من تغییر کرده وفتی من تغییر پیدا کرد
من میخواهم روتومسیرجدیدم رشد وپیشرفت داشته باشم انکار جهانمکلا عوض شده اون چیزی که من رو دره تواین مسیر جدیدم داره کمک مکنه اون احساس هست که تواین مسیر هر روز دارم انکار اصلا هیچ زمانی من تو این فضا به این شکل نبود اون شادی که تو فبلم هرروز حس میکنم فبل شادی که داشتم انکار کم حجم توخالی بود ولی شادی این زمان کلی سنگین با حجم بسیارزیبا دردرون وجود داره من شادی با احساس عالی توزمان عالی هستم واطراف چنان تعییر بزرگی رو میبینم که تا این زمان هیچ ازاین جیزهای توافکارکه نبود تو احساس که اصلا هم زندگی عوض شده هم روش نگاهم عوض شده وهم آدمهای اطراف دیگه تونگاهم به سکل فبل نیست انکار افردی که من براشون سنگ صبور بودن دود شدن رفتن به هوا چون من دیگه گوشی برای شنیدن حرفهای آنها ندارم
شب گذشته زمان خواب فایل ۲۱ دوره خدا هرگز دیر نمیکند رو کناربالشمگذاشته بودم داستم با صدای ارام گوش میکردم چسیده به گوشمولی همسر داشت یی فیلم میدید اون تودنیای اون فیلم عرق بود من تو دنیای این فایل پس تغییر من با هرکسی که دراطراف هست هم کلی تغییر داره اززمین هست تا آسمان بعضی زمان دلم میخواهم. به همه همه کمک کنم که بیان روح وذهن وخودش ون رونجات بدن ولی نشدن که تا خود فرد نخواد این اتفاق برای اون فرد رخ نخواهد داد پس این زمان من فقط حق درام خودم رونجات بدم اگه زمانی کسی از من خواست این جهان زیبار رو دورنش هستم به آنها معرفی کنم من بهش اون راهنمای که انجام میدم فعلابه من اجازه استفاده ازاین جهان این احساس این شادی رو پیدا کردم درنتیجه من باید به بهترین شکل اون استفاده کنم که به رشد شکوفایی زندگیم کمک میکنه رو به سکل عالی انجام بدم
خدا پشت وپنا. هتون یا حق. حق نگه. دارتون