0

دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن نیست

گنج پنهان لاغری
اندازه متن

حتما این ضرب المثل را شنیده اید که: دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

این یک فرمول و نگرش ذهنی است که می تواند درباره لاغری به این شکل باشد: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.

شاید دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن باشد اما دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن نیست.

نگرش شما درباره این عبارت چیست: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.

دیر لاغر شدن

تاثیر نگرش بر عملکرد

یکی از ویژگی های ذهن انسان تعمیم دادن موضوعات با یکدیگر است.

به این شکل که وقتی در ذهن شما یک نگرش به هر شکل ایجاد شود آن نگرش بر جنبه های مختلف زندگی به شکل های مختلف تاثیر می گذارد.

به این نگرش ها توجه کنید:

  • آب که از سر بگذرد چه یک وجب چه صد وجب.
  • دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
  • هرکس بامش بیش برفش بیش.
  • تا گوساله گاو شود دل مادرش آب شود.

هر کدام از این عبارت ها یک نگرش است که درباره موضوعی خاص مطرح و جا افتاده است اما وقتی وارد ذهن شود درباره جنبه های مختلف زندگی مورد استفاده قرار می گیرد.

مانند این است که ذهن از فرمول هایی که در آن ذخیره می کنیم در جنبه های مختلف زندگی استفاده می کند حتی اگر قصد ما از یادگیری یا بکارگیری آن نگرش چیز دیگری باشد.

بعنوان مثال ضرب‌ المثل هرکه بامش بیش برفش بیشتر به این معنی است که هر کس پول و ثروت بیشتری داشته باشد، دردسر و گرفتاری بیشتری هم دارد. این فقط یک عبارت است که با واقعیت هیچ تناسبی ندارد.

اتفاقا می توان اثبات کرد که دقیقا خلاف این ضرب المثل در واقعیت صدق می کند که هرکس فقیرتر باشد درسرهای زندگی او بیشتر است اما چون افراد فقیر و متوسط تجربه داشتن ثروت را ندارند تصور می کنند داشتن ثروت از نداشتن آن سخت تر است.

این نگرش به سادگی در ذهن افراد وارد شده و نه تنها در موضوع موفقیت مالی افراد مانع ایجاد می کند بلکه در جنبه های مختلف زندگی مانع از رشد و گسترش می شود چون فرد تصور می کند پیشرفت کردن و بزرگ شدن دردسرساز است.

بنابراین به صورت ناخودآگاه آن را پس می زند.

به این شکل هر عبارت یا نگرش در ذهن ثبت شود به یک الگوی ذهنی تبدیل می شود که در جنبه های مختلف زندگی تاثیر می گذارد.

دیر لاغر شدن

این نگرش از کجا و به چه شکلی در ذهن ما ایجاد شده است که دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.

هرچقدر بیشتر برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف تلاش کرده و نتیجه نگرفته باشید بیشتر به این نگرش عقیده دارید که: دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.

این نگرش از ایجاد احساس ناتوانی در لاغر شدن در ذهن ما ایجاد شده و هربار که در تلاش خود برای لاغری نتیجه نگیریم تقویت می شود.

این نگرش به شکل های مختلف بر ذهن ما تاثیر می گذارد که یکی از واضح ترین آنها این است که وقتی ما در استفاده از روش های مختلف برای لاغری موفقیتی کسب نمی کنیم به این نتیجه می رسیم که: من لاغر بشم حالا به هر شکل و روشی باشه دیگه برام مهم نیست.

در این شرایط لاغر شدن در ذهن ما بسیار مهمتر و ضروری تر از به چه شکل لاغر شدن یا مواجه شدن با چه عواقبی از لاغر شدن است.

به همین دلیل است که افراد زیادی در جهان هر ساله اقدام به لاغری از طریق روش های عجیب و غریب و اکثرا خطرناک می کنند که می تواند حتی منجر به مرگ آنها شود.

اما نیاز به لاغری یا شدت گرفتن احساس ناتوانی دربرابر چاقی سبب می شود که فرد تا این حد برای لاغر شدن خطرات گوناگون از جمله مرگ را بپذیرد.

درباره روش های مختلف لاغری از طریق رژیم های لاغری و سایر روشهای مرسوم در جهان برای لاغر شدن در مجموعه مستند
بررسی رژیم و روش های لاغری به شکل کامل‌ توضیح داده شده است.

همه ما در ماه ها و حتی سال های اول چاقی برای لاغر شدن عجله داشتم. دوست داشتیم هرچه زودتر لاغر شویم.

اما هرچه سالها گذشت و تلاش ما برای لاغر شدن بی نتیجه ماند به این نتیجه رسیدیم که لاغر شدن به این راحتی هم نیست و نیاز به تلاش مستمر و اراده پولادین دارد که از عهده ما خارج است.

بنابراین توقع ما از زود لاغر شدن به تدریج تغییر پیدا کرد و به این قانع شدیم که: روشی باشه که مطمئن بشم با اون روش لاغر میشم حالا اگه چند ماه زمان ببره اشکال نداره.

اما چند ماه صبر کردن هم برای لاغر شدن از طریق روش های مختلف کارساز نبود و باز هم نگرش ما به این شکل تغییر پیدا کرد که:‌ روشی باشه که مطمئن باشم با اون روش لاغر میشم حالا هرچقدر سخت و خطرناک باشه مهم نیست.

به این ترتیب انتظار ما از لاغر شدن به تعویق افتاد و به جایی رسیدیم که قبول کردیم دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است.

برای لاغری صبر کنیم یا عجله؟!

شاید با خواندن این مطلب به این موضوع فکر کنید که بالاخره تکلیف چیست؟ برای لاغر شدن باید صبر داشته باشیم یا باید عجله کنیم؟

چون در بسیاری از فایل های آموزشی درباره صبر کردن برای لاغر شدن توضیح داده شده است و افرادی که تصمیم گرفته اند از روش لاغری با ذهن برای تحقق رویای لاغری خود اقدام می کنند به آرامش داشتن و عجله نکردن در مسیر لاغری توصیه شده اند.

اما در این نوشته از عبارت دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر شدن نیست. این ممکن است در ذهن عجله کردن برای لاغر شدن را تداعی کند.

اکنون نگرش و عملکرد صحیح درباره لاغر شدن مخصوصا لاغری با ذهن چیست؟

برای لاغر شدن نباید عجله کرد این یک قانون کلیدی و بدون تغییر در مسیر لاغری با ذهن است.

عجله کردن در لاغری با ذهن به معنی استفاده از رژیم های غذایی یا برنامه های ورزشی یا هر حرکت یا اقدامی برای تسریع در روند لاغر شدن در ضمن استفاده از محتوای‌ لاغری با ذهن است.

اما عجله نکردن به نباید منجر به پشت گوش انداختن یا بی اهمیت شماردن شود. نتیجه این عمل می شود دیر لاغر شدن که اصلا پسندیده و توصیه نمی شود.

اگر از عملکرد خود در مسیر لاغری با ذهن راضی هستید به این شکل که هر روز از محتوایی که تهیه کرده اید استفاده می کنید، تمرینات مربوطه را انجام می دهید و سعی می کنید آنچه آموخته اید را به عمل در زندگی تبدیل کنید شما در مسیر صحیح در حال حرکت به سمت تحقق رؤیای لاغری خود هستید.

در این صورت ممکن است سرعت حرکت شما از نظر کسب نتیجه با دیگران متفاوت باشد. این مانعی ندارد و کاملا طبیعی است.

چون درک و عملکرد ما انسانها با یکدیگر یکسان نیست، و از آنجا که محیط زندگی و آنچه درباره چاقی آموخته ایم با هم تفاوت دارد بنابراین زمانی که افراد به شکل صحیح در مسیر لاغری با ذهن حرکت می کنند قطعا نتایج آنها متفاوت خواهد بود چون محتوای‌ ذهنی افراد با هم تفاوت دارد.

اما اگر در مسیر حرکت خود دچار سهل انگاری یا بی تفاوتی هستید به این شکل که چند روز با اشتیاق و انگیزه برنامه خود را دنبال می کنید و چند روز رها می کنید.

اگر با تهیه دوره های آموزشی این اطمینان در شما ایجاد شده است که حتما لاغر خواهید شد بنابراین فعلا فرصت استفاده کردن ندارید و انشاالله در فرصت مناسب این دوره ها را شروع خواهید کرد.

در این صورت شما فرایند لاغر شدن را به تاخیر می اندازید و این کار اصلا پسندیده نیست.

به این شکل شما لاغر می شوید ولی مشمول عبارت دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است می شوید.

این لاغری هیچ فایده و ارزشی ندارد.

تا وقتی که از مسیر و روش صحیح لاغری اطلاع نداشتید اگر هر چقدر لاغری شما به تعویق افتاده باشد هیچ مانعی ندارد چون از روش صحیح اطلاع نداشته اید.

اما زمانی که به لطف خدای مهربان با آموزش های لاغری با ذهن و سایت تناسب فکری آشنا شده اید دیگر گمراه و بی اطلاع نیستید.

بلکه کاملا آگاه و مطلع هستید که به سمت تنها روش لاغری هدایت شده اید که می توانید با یادگیری آن نه تنها لاغر شوید و تا ابد لاغر بمانید بلکه تمام آنچه چاقی در این سالها از شما گرفته است را از طریق لاغری با ذهن از چاقی بازپس بگیرید.

بنابراین در این شرایط نباید در روند استفاده و دنبال کردن مراحل آموزشی سست یا بی تفاوت باشید.

تا زمانی که از روش صحیح آگاهی و اطلاع ندارید دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن است اما زمانی که به روش لاغری با ذهن هدایت می شوید دیر لاغر شدن بهتر از هرگز لاغر نشدن نیست.

لاغر شدن باید مهمترین موضوع زندگی شما باشد.

لاغر شدن باید اولین گزینه و هدف در زندگی شما باشد.

لاغر شدن باید برای شما با ارزشترین و مهمترین تصمیم زندگی تان باشد.

لاغر شدن باید در ذهن شما ارزشمندترین نعمتی باشد که در زندگی از خداوند دریافت می کنید.

به اندازه ای که برای لاغر شدن ارزش و اهمیت قائل شوید برای رسیدن به آن و تجربه لذت و آرامش لاغری مصمم و متعهد خواهید بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن


اطلاعات محتوای این قسمت:

عنوان مطلب آموزشی: دوره ورود به سرزمین لاغرها – مقدمه  (لینک مطلب)

نویسنده دیدگاه: خانم ایوا عزیز (پروفایل عمومی)

محتوای دیدگاه: ۲۸۰ کلمه (لینک دیدگاه)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.60 از 42 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42168
برچسب ها:
25 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 39825 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 598 کلمه

      به نام خالق یکتا

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      دوست عزیز دستتون درد نکنه دیدگاه جالبی نوشتید و ممنون که باعث شدید استاد همچین فایل خوبی رو برامون آماده کنند .

      « دلیل اصلی موفقیت استاد : استمرار داشتن »

      ✓ من به خودم افتخار می کنم الان اینجام و در این مسیر درجه ۱ دارم این فایل لذت بخش رو میبینم و اینجا بودنم نشون میده حال درونیم برام مهمه و این عالیه ✓

      این جمله چقدر به دلم نشست :هیچ چیز خوبی خود به خود بوجود نمیاد .

      در طبیعت هم تا دلمون بخواد علف هرز و درختان بی ثمر و… وجود داره اما برای پرورش یه درخت میوه یا یه گل باید کلی ازش مراقبت کنیم و براش وقت بزاریم .

      / ذهن هر کسی مختص خودشه ، ذهن من مختص خودمه پس نباید پرش کنم از مسائل دیگران/

      (چقدر خوبه که استاد برای جلوگیری از انتشار و افزایش یه فکر منفی خیلی از مسائل رو حتی با نزدیکترین فرد زندگیشون در میان نمی گذارند .)

      هیچ چیزی در جهان ثابت نیست پس اگر من به هر دلیلی بیام مسیرم رو رها کنم قطعا تغییرات منفی خواهم داشت چون اون زمانی که میزارم برای آموزشهای لاغری و تغییر سبک زندگی به سمت بهتر شدن ،رو میزارم برای اخبار و افکار منفی ، درد و دل های آزاردهنده و منفی دیگران ، خوردن بیشتر ، خوابیدن بیشتر ، گیر دادن به اطرافیان و هر کاری که واقعا وقت هدر دادن است .پس شرکت کردن در یه دوره اصلا کافی نیست ، بنظر من همین دوره رو باید بعد اتمامش دوباره تکرار کنیم بعد اون دوباره و با تکرار و استمرار مثل استاد به نتیجه میرسیم .

      ✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم ✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم ✓من باید هر روز برای خودم وقت بزارم

      [[[[[[[[][[[[[[[[[[[[[[[من واقعا به این نتیجه رسیدم که تاثیرات این دوره ها در زندگی گسترده ست ]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]

      (حال خوب ، گنج ها ، افکار مثبت رو باید بگردی پیدا کنی ولیافکار منفی ، اخبار منفی ، هر چیز به درد نخوری خودش به سرعت گسترش پیدا میکنه )

      {چقدر جالب بود این قسمت های توضیحاتتون استاد :واقعا درسته اگر من در فکر خودم نباشم ، روی خودم کار نکنم ، برای خودم وقت نزارم ، کلی کارهای الکی و بی خودی ایجاد میشه ، همینجوری انتظار اطرافیان بیشتر میشه ، فکرم درگیر افرادی میشه که اصلا هیچ اهمیت و ارزشی برای زندگیم ندارند ، دنیا و مشکلاتش دست از سرم برنمیداره و وقتم هدر میره به معنای واقعی .}

      من به این باور پیدا کردم که با بودنم در این مسیر دنیا باهام همکاری میکنه و کرده ،یعنی تو این مدت خیلی حس و حالم بهتر شده ، آرامش درونیم بهتر شده ، افکارم و انرژیم مثبت شده ، دیگه اون افرادی که الکی گیر میدادن بهم بسیار کمتر شده و در کل روال زندگیم به سمت بهتر و بهتر شدن هست .

      اتفاقا برای من هم این حالت رخ داده که دو روز بخاطر مهمون اومدن و یه سری کار که سرم رو شلوغ کرده نتونستم بیام سایت و مطلب گوش بدم یا بنویسم ، مخصوصا نوشتن ،یه جورایی وقتی نمی نویسم توی ذهنم نمی‌مونه آگاهی ها ، خلاصه نبودم ، کلا احساس سنگینی و چاقی کردم حالم بد بوده ، انرژی مثبت نداشتم ، اصلا عجیبه جلو آینه میگم انگار تغییر نکردم اما اون روزهایی که تمریناتم رو قشنگ انجام میدم ،همش به‌خودم میگم آفرین نشمیل تغییر کردی ،داری به هدفت نزدیک میشی و کاملا احساس لاغرشدن رو دارم و انتظار لاغر شدن از خودم دارم ، که این انتظار لاغری بسیار بسیار مهمه ،پس با اشتیاق ادامه میدم و حالم رو خوب نگه میدارم 🙂

      « استاد گرامیم سپاسگذارم » 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار s99malekan
      1402/09/24 22:15
      مدت عضویت: 1356 روز
      امتیاز کاربر: 7470 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 611 کلمه

      سلام استاد عزیزم و دوستان گلم…

      استاد خیلی داذم به این جمله تو فایل تون فکر میکنم.

      فرمودین این‌چه قانونیه که مغز و ذهن انشان گرایش به ناراحتی و افکار نادرست داذن تا شادی و افکار درست و خوب و مفید…..

      این نظر منه.‌میدونم از فکر شمام لابد گذشته ولی میخوام بگم به نظر من باید اسمشونو بذاریم قوانین شیطانی

      همون منفی باف ذهنمون..شیطان قسم خورده نذاره انسان راحت بشینه و در آرامش و آسایش زندگی کنه.به یه شکلی میخواد آرامش ما رو بهم بزنه.‌بخدا هر وقت این حالات بهم دست میداد فکر میکردم من یه چیزیم هست.‌ببخشید اینو میگما انگار مرضی داشتم که وقتی تو رویا فرو میرم بیشتر لحظات بدش رو میبینم.‌من خیلی خیال بافم. از بچگی بودم.‌قدرت تخیل بالایی دارم.‌پسرمم در همین سنش کپ منه.‌میگن این افراد خیلی باهوش و خلاقن.نوجوانی عشق نویسندگی بودم.‌بماند….هر وقت فرو میرم در رویاهام همیشه خودمو سرزنش میکردم.‌چرا هیچوقت تو رویاهات مثلا عروسی نیستی.‌شاد نیستی

      ‌من لذت خاصی رو‌در تجربه گریه و ناله در ذهنم دارم.‌عین بچه ای که تا میفته گریه میکنه و اونقد ادامه میده تا مامانش بیاد و بغلش کنه و خوب بشه.‌فکر میکردم مشکل از منه……نکنه این قانون شیطانه وجود انسانهاست.‌در جهان طبیعت چرا اینجوریه.‌دارم بهش فکر میکنم.‌…استاد در مورد لاغری یه جایی گفتین همیشه نظرتون اینه که لازم نیست کار خاصی بکنیم.لاغری در وجود ماست. طبیعت ماست. ذات الهی ماست فقط کافیه موانع رو برداریم. مثل آب زلال سمت مقصدش که لاغریه جاری میشه.‌بر اساس این قانون طبیعت اساسش بر خوبی ها و زیبایی ها و رویش چیزای خوبه.‌نه علف هرز….علفای هرز فقط موانع هستن.‌فقط کافیه علفای هرز رو هرس کنی میبینی گل های زیبا رشد میکنن.پس از اونجایی که در لاغری موانع دستکاری ذهن انسان توسط خودشه در طبیعت هم لابد علف هرز و کرم های ریشه و حتی خشکسالی و اینا دستکاری انسانهاست.‌طبیعت مدلش این نیست.‌ما یه گلی داشتیم بوته بزرگ و زیبا جلوی ایوان خونه پدریم. سالها زیبا بود تا اینکه پیر شد و سوسک و جونور زیرش جمع میشد و ماها میترسیدیم بابام خدابیامرز اونو‌ از ریشه زد و جاش خالی بود.‌خاک بود. تا سالها بهار که میشد بوته های خودجوش از دونه هایی که همونجا ریخته شده بود در میومد ولی چون جون نداشتن همون فصل بودن تا بهار بعدی دوباره درمیومدن…..من دارم خیلی کنکاش میکنم.‌نمیتونم اینو قبول کنم.‌به شما ایمان دارما فقط حسارتا نباید اینجوری باشه.‌دنیای ما دنیای خوبیهاست. یه جای کار میلنگه که اینجوری میشه.در مورد افکار منفی وقتی صدای شیطان درمونو ضعیف و صدای خدای درونمون قوی بشه درست میشه.خدای درون یعنی جنبه مثبت درونم…. یعنی مثبت نگری رو در خودمون پرورش بدیم. داشتم فکر میکردم من چند وقت پیش یه لحظه همکارمو با کسی جلوی در در حال صحبت دیدم فوری جنبه منفی قضیه اومد تو ذهنم در خالی که طفلی بعدا داشت به یکی تعریف میمرد اصلا داستان اون نبود که من فکر میکردم‌.خوب این تقصیر منه که ذهنم منفیه. من بعنی من نوعی. همه به نوعی با آموزش جامعه و خانواده منفی تربیت شدیم. حالا با درحات مختلف. الان شکر خدا همسر برادر شوهر من -جاری م- تحت آموزش مادر مثبت نگرش بسیار مثبت نگر هستش.دنیا رو آب ببره اونو خواب میبره. اروم و متین و با اخلاق در عین باهوشی .خوب این خودش انتخاب کرده مثبت باشه پس افکار منفی در اون اجازه رشد پیدا نکردن یا بشدت کم هستن.شیطان در وجودش کم کاره.‌صداش ضعیفه.خدای رونش تسلط بیشتری بر افکارش داره.خوب پس من اساس دنیا رو بر خوبی میگیرم و سعی میکنم موانع ذهنیمو بشناسم تا دیگه با هجوم افکار منفی در رویاهام روبرو نشم. میتونه یکیش کمبود محبت بچگیام باشه که ناخواسته از والدینم سر زده و در من آسیب نهفته ای ایجاد کرده….

      واسه همینه من مدتیه پسرم رو غرق در محبت کردم.

      شاید نظراتم پخته نباشه ولی روش فکر میکنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار شادی
      1402/09/22 09:45
      مدت عضویت: 1642 روز
      امتیاز کاربر: 7166 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,789 کلمه

      به نام خدای خوب و مهربان دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است اگر خیلی دیر بخواهیم برسیم، ممکن است هرگز نرسیم. تو زندگی دیر رسیدن پر از حسرته، پر از این هست که شاد نبودی، زندگی نکردی، وانمود کردی خوبی ،ولی خوب نبود .همیشه از زمانی می‌ترسم که دیگه لاغری به دردم نخوره .حسرت شلوارلی روی دلم هست من هنوز اون شلوارلی  که توی سن سوم دبستان، یک بار پوشیدم رو یادمه، من الان هم حسرت شلوارلی روی دلم هست، الان هم نمی‌تونم شلوار لی بپوشم ،یه شلوار لی سایز بزرگ که توی مغازه بود رو چند سال پیش خریدم و الان هم که الانه هنوز مارک شلوار رو نکندم من هنوز توی دلم حسرت شلوار لی و لباس‌های زیبایی که توی یک ساک بزرگ هست رو دارم. من توی این چند سال آرزوی پوشیدن خیلی از لباس‌ها رو داشتم و هر وقت از یه لباسی خوشم میومد، اون لباس رو می‌خریدم، به امید اینکه یه روزی اون رو بپوشم می آوردم توی خونه ،من امید داشتم ولی الان ۴۳ سالمه دیگه دارم دیر می‌رسم، وقتی پیر شدم به چه دردم می‌خوره یک ساک پر از لباس‌های قشنگ؟ وقتی ۷۰ ساله بشم تبدیل میشم به یه پیرزن چروکیده که خود به خود نمی‌خواد که لباسی رو که یه جوونه ۲۰ ساله می‌پوشه رو بپوشه ،اون موقع دیگه دیر شده، اصلاً دیگه برای یه پیرزن ۷۰ ساله چه فرقی می‌کنه که چی بپوشه؟ آدم توی این سن فقط دوست داره که یه چیزی بپوشه که راحت باشه ،دیگه براش مهم نیست که شلوار لی بپوشه، شاید اصلاً اذیت بشه،  شاید اصلاً لباس‌های پولکی دار دوست نداشته باشه، استاد من حسرت لباس رو دارم یه ساک پر از لباس دارم ولی نمی‌تونم بپوشم، اینجوری آدم عقده‌ای میشه، من حتی نتونستم لباس عروس درست حسابی انتخاب کنم، اون موقع‌ها مثل الان نبود که همه جور لباس عروس پیدا بشه، من عروسیم توی شهرستان بود و هرچه گشتن لباس عروس سایز من پیدا نکردن من اون موقع بین ۷۷ و ۷۹ کیلو بودم و مجبور شدم یه لباس عروس کهنه که خیلی بد شکل بود رو بپوشم، وقتی به عکس‌های عروسیم نگاه می‌کنم حسرت لباس عروس شیک رو می‌کشم، مگه قشنگ‌تر از شب عروسی هم برای یک دختر وجود داره؟ حالا که یادم میاد من دبیرستان که بودم، خیلی سعی می‌کردم لاغر بشم ،باشگاه می‌رفتم ،بدون سحری روزه می‌گرفتم، ولی لاغر نمی‌شدم ،توی عروسی‌ها من عزا می‌گرفتم، دخترای هم سن و سال خودم را که می‌دیدم حسرت می‌بردم که چرا اون که داره می‌رقصه میتونه این لباس‌ها رو بپوشه و اعتماد به نفس داشته باشه و بیاد وسط برقصه ولی من که رقصم درجه یک بود به خاطر اینکه چاقم لباس‌هایی رو که پوشیده بودم دوست نداشتم می نشستم و نمی‌رقصیدم و بعد که میومدم خونه توی تنهایی خودم نوار می‌ذاشتم و می‌رقصیدم همیشه بعد از عروسی به خودم قول می‌دادم که دیگه نمی‌ذارم این اتفاق بیفته دیگه سعی می‌کنم لاغر بشم که هیچ وقت این حس رو تجربه نکنم ولی دوباره دوباره این داستان تکرار می‌شد این مورد فقط مخصوص عروسی‌ها نبود هر سال که می‌خواستم برای لباس نو بخرم هم همینطور بود ، توی اتاق پرو گریه می‌کردم و به خودم قول می‌دادم که سال دیگه که برای خرید عید اومدم توی اتاق پرو خیلی لاغر باشم ولی دوباره و دوباره این داستان ادامه پیدا می‌کرد این داستان از ۱۰ سالگی تا الان که ۴۳ سالمه ادامه داره الان دیگه دغدغه‌های بیشتری دارم یک عمر دیر رسیدم الان می‌ترسم الان دوست دارم برای ازدواج دخترم ازدواج بچه‌های فامیل بهترین لباس‌ها رو بپوشم الان دیگه نمی‌خوام دیر برسم اگه دوباره دیر برسم چقدر زجر آوره خیلی از آدم‌ها رو می‌بینم که حال دلشون خوب نیست و چقدر پریشانند یه سری خواسته‌ها و لذت‌ها و تجربه‌ها سرکوب شده و زمانی که بایستی انجام می‌شد انجام نشده و چاقی هم همین کار را در زندگی ما کرد می می‌ترسم از زمانی که دیگه پای رقصیدن نداشته باشم رقصیدن یکی از چیزهایی هست که من برای خوب کردن حالم ازش استفاده می‌کنم و خیلی دوستش دارم ولی وقتی برقصی و پاها و کمرت درد بگیره آیا روحیت خوب میشه آیا حالت خوب میشه یا داغون و عصبی میشی  می‌ترسم از روزی که حسرت این رو داشته باشم من یه عمه دارم که خودم خیلی شبیه عمه‌ام هستم از بچگی برادر بزرگم به مادرم می‌گفت نذار شادی زیاد بخوره مثل عمه میشه ها بزرگ  بشه پادرد می‌گیره و مادرم که خودش یک آدم خیلی لاغری بود که توی بچگی تپل بوده و بعد از ازدواج به خاطر سقط‌هایی که داشته و مشکلات و وضعیت اقتصادی بدی که داشتند لاغر شده بود میگفت عیب نداره شوهر کرد لاغر میشه و من هم که بهونه خوبی داشتم برای خوردن هی می‌خوردم این باور مادرم بود که بعد از ازدواج لاغر میشه ولی من شبیه عمم بودم اون رو می‌دیدم که روز به روز داره چاق‌تر می‌شه و همه می‌گفتند شادی به عمش رفته و این باور مخرب گریبان من را تا الان گرفته و الان که عمم حدود ۸۰ سالشه یه پیرزن زمین گیره که پاهاش رو عمل کردن و پروتز گذاشتن که اون هم خوب در نیومد و پروتزش خراب شد و حتی کمرش هم درد می‌کنه و تنگی کانال نخاع داره استاد من حتی کمرم هم درد می‌کنه و تنگی کانال نخاع دارم زانوهام هم درد می‌کنه و کپی برابر اصل عمم هستم می ترسم که دیر بشه و یه روزی در جایگاه عمم قرار بگیرم من یه روز بعد از نماز از خدا خواستم که کمکم کنه بهش گفتم که خدایا من که از خیلی‌ها کمتر می‌خورم پس چرا من باید چاق باشم و اون‌ها که خیلی چیزهای خوب می‌خورند باید لاغر باشند من فهمیده بودم که یک چیزی توی مغزم هست که نمی‌ذاره لاغر بشم دقیقاً این رو یه روزی که داشتم غذا درست می‌کردم به زبون آوردم گفتم یه چیزی توی مغز من هست که نمی‌ذاره لاغر شم و به طور معجزه آسایی با سایت توسط یکی از بلاگرها توی اینستا آشنا شدم اون خانم یه ویسی از شما داخل کانال تلگرامش گذاشته بود و من اینطوری شد که شما را پیدا کردم ولی جالبی این است که خود اون خانم چند وقت بعد عمل اسلیو معده کرد و الان با قبل از عملش هیچ فرقی نداره خلاصه این را می‌خوام بگم که من فقط از خدا خواستم و هدایتم کرد به این سایت و فقط به این امید اینجا هستم که می‌دونم اعمال عمه‌ام به خودش مربوطه من هم می‌تونم با انتخاب این راه درست به خواستم که تناسب اندام و سلامتی روحی و جسمی هست برسم استاد من مدت زیادی هست که دوره را تهیه کردم می‌کردم که خیلی دارم دوره را پیگیری می‌کنم در حالی که الان می‌فهمم که هیچی از دوره درک نکرده بودم من واو به واو حرف‌های شما را می نوشتم و کپی می‌کردم توی دفترم و در زندگی خیلی کم پیاده می‌کردم اون‌ها رو .وقتی بچه‌ها می‌گفتند که اشتهامون نسبت به شکلات و خوراکی روی میز صفر شده ، تعجب می‌کردم پس من چرا اینجوری نمیشم ؟من که هرچی می‌بینم می‌خوام بخورم؟ ولی الان می‌فهمم علت اون چیه. اون موقع که داشتم آموزش‌ها را می‌دیدم خیاطی هم می‌کردم و مغازه خیاطی داشتم ذهنم ۱۰۰در صد اینجا نبود م ذهنم هزار جا بود وقتی آموزشها رو می‌دیدم یه گوشه ذهنم پیش الگوی فلان مشتری بود ،یه گوشه ذهنم پیش فلان مشتری بود که پولش رو نداده بود، یه گوشه ذهنم این بود که خیلی کارهام عقبه و هنوز نرسوندم چادر فلان مشتری را که قول داده بودم بدوزم، یه گوشه ذهنم پیش ناهار و شام درست کردم بود و خیلی پراکندگی ذهنی زیادی داشتم و از هفته آخر شهریور که دیسک کمر و گردنم اذیتم کرد، دیگه خیاطی نمی‌کنم استارت شروع دوره رو زدم و از اول شروع کردم، تازه الان می‌فهمم که شما چی میگید، تازه الان می‌فهمم که تجسم چرا برام سخت بود چون توی ذهن من پر از مشغولیات ذهنی بود. دیگه جایی برام باقی نمونده بود که برم یه گوشه دنجی پیدا کنم ،توی ذهنم و تجسم لاغری کنم دیگه چه جوری می‌تونستم آرامش ذهنی داشته باشم؟ من که همش بدو بدو می‌کردم توی زندگیم ،چه جوری باید یه مطلبی رو دقیق درک می‌کردم که این مطلب ذهنی بود من حتی آموزش‌های شما را با دوره ۱۲ قدم با همدیگه پیگیری می‌کردم، من حتی اون دوره رو هم متوقف کردم و قدم پنجم را نخریدم چون اولویت اصلی من سلامتی و تناسب اندام است. من اگر تناسب اندام و سلامتی نداشته باشم  چجوری می‌خوام موفق بشم ؟اصلاً روحیه‌ای دارم که بخوام توی زندگیم موفق بشم ؟پس تمرکز لیزری و ۱۰۰ درصدم رو می‌خوام توی این دوره بزارم که خدایی نکرده دیر نشه دیگه بسه هرچی دیر شده نمی‌ذارم دیر بشه استاد به خاطر اینکه به تناسب رسیدن من اینقدر دیر شده ،دخترم که متناسب شروع کرده به اعتراض کردن میگه مامان این‌ها رو ول کن، این‌ها به درد نمی‌خوره، بیا برو یه رژیم درست و حسابی بگیر، بیا برو پیاده‌روی کن، یه باشگاه درست و حسابی برو، استاد مگه کم رژیم گرفتم ؟مگه کم باشگاه رفتم؟ مگه کم پیاده روی رفتم؟ من از دبیرستان تا حالا چند بار رژیم گرفتم، چند بار باشگاه رفتم ،کمربند لاغری خریدم که گرمایشی بود و ویبره داشت، دستگاه دراز نشست خریدم که کمرم رو داغون کرد، حلقه لاغری خریدم که اون هم برای کمرم بد بود، خیلی کارهای دیگه کردم ،استاد اونا ما رو نمی‌فهمن، اونا ما رو درک نمی‌کنن، دختر من یک آدم بد غذایی هست که همه چیز نمی‌خوره و مقدارشم خیلی کمه اونا نمی‌فهمن که من یه آدمی هستم که همه چیز می‌خورم ،همه چیز دوست دارم،اونا نمی‌فهمن اونا ما رو درک نمی‌کنن ،پسرم هم که ۱۳ سالشه مثل خودمه تپله و اضافه وزن داره اون هم بهم میگه مامان اگه استادت درست میگه پس چرا چند ساله داری می‌نویسی ولی لاغر نمی‌شی ؟دیروز توی مدرسه دعوا کرده بود با چند نفر مسخره‌اش کرده بودن به خاطر چاقیش استاد من می‌خوام دیرتر از این نشه می خوام زودتر لاغر بشم که بچه‌ام رو هم نجات بدم اگه من لاغر بشم اون هم از من یاد می‌گیره و دیگه حسرت‌هایی که من کشیدم رو تجربه نمی‌کنه استاد من هم مثل ایوا چند بار ارتباطم با دوره قطع شد به این دلیل بود که همیشه خودم رو در مرحله آخری می‌دیدم و برای خودم ارزش و اهمیت قائل نبودم همیشه کارهای مشتریا و اعضای خانواده مهم بود و بعد اگر جان و رمقی باقی مانده بود میومدم و دوره را می‌نوشتم یه بار پسرم گفت مامان تو چرا دورت رو ول کردی ؟گفتم می‌بینی که وقت نمی‌کنم، گفت مگه استادت نمی‌گفت باید دوره رو مثل یکی از کارهای مهمت بدونی همونجور که میای به درس‌های من می‌رسی برا دورتم وقت بزار الان احساس بدی دارم احساس یک مادری را دارم که حرفش اصلاً برای بچه‌هاش به درد بخور نیست استمرار نداشتم که موفق بشم که بچه‌ام از من یاد بگیره

       و ناگهان چه زود دیر می‌شود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/09/21 07:51
      مدت عضویت: 270 روز
      امتیاز کاربر: 6610 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 954 کلمه

      به نام خالق خوش احساس هستی❤️💚

      سلام و احترام خدمت استاد بزرگوارم و دوستان عزیز🌹

      بسیار از استاد روشندلم سپاسگزارم که هر بار با یک آگاهی جدید موانع ذهنی ما را به چالش می‌کشند و آنرا براحتی برطرف میکنند

      اگر وقت و زمان مان را با خدا پُر نکنیم و همسو با او در جهت خواسته هایمان حرکت نکنیم محکوم هستیم جهت مخالف آن را تجربه کنیم چون جهان راکد و ثابت نیست و ما باید مثل جهان پیوسته در حال حرکت و رشد باشیم و یکی از قوانین بسیار مهم خداوند نظم و پیوستگی است که اگر آنرا رعایت نکنیم در بیهوده گی ها و مشکلات جهان غرق و تلف می‌شویم و به زبان ساده تر اگر جستجوگر خیر و خوبیها که متصل به ذات الهی است نباشیم، گرفتار شر و بدی های جهان میشویم

      من از وقتی وارد این سایت بینظیر و پُر محتوا شدم بطور منظم مشغول انجام تمرینات هستم و زیاد درگیر نتیجه نیستم چون حال دلم خوب است و ذهنم را در مسیر صحیح و در جایی مشغول میکنم که باعث رشد فکریم میشود من با کسب آموزش‌ها و آگاهی های ناب و مفید سایت تناسب فکری به آرامش و شادی درونی لذت‌بخشی رسیدم و تشنهٔ یادگیری شدم و شوق و ذوقم برای ادامه دادن بحدی است که از جلوی اذان صبح بلند میشوم و با عشق و اشتیاق و احساس عالی تمریناتم را انجام می‌دهم و بابت زنده بودنم و تمام نعمت‌ها و فرصت‌هایی که خداوند به من داده است با احساس خوب شکرگزاری میکنم و چون روزم را با حس و حال خوب و آگاهی های مفید شروع میکنم تا پایان روز در شرایط و همزمانی هایی قرار میگیرم که آرامش و احساس خوبم بیشتر می‌شود و شب هم موقع خوابیدن با یاد آوری اتفاقات خوبی که در طول روز تجربه کردم ناخودآگاهم را بروزرسانی میکنم

      من قبلاً زندگی پُر مشغله و شلوغی را تجربه میکردم همیشه وقت کم می آوردم و درگیر مسائل و مشکلات خانواده ام بودم و از زمانی که توسط استاد عزیزم به این آگاهی رسیدم که من مسئول حال و احساس هیچکس جز خودم نیستم آرام آرام شروع کردم به تغییر دادن نگرشم و وقت و زمانم را بیشتر صرف کارهای خودم و انجام تمرینات و کسب آگاهی های جدید کردم و سعی کردم با شکرگزاری از احساس خوبم مراقبت کنم و وقتم را گذاشتم برای موضوعات مورد علاقه ام که مهمترین آن تناسب اندام بود که با طی کردن دورهٔ 100 گام و 12گام لاغری با ذهن حدود15 کیلو وزن کم کردم آنهم در مدت 4ماه و در دورهٔ 12گام بود که ایدهٔ نوشتن دیدگاه در سایت به من داده شد و من با  سواد کم و بلد نبودن نوشتن دیدگاه که حتی درست تایپ کردن را هم بلد نبودم و با وجود نجواهای ذهنی زیاد پا روی ترس و شک تردیدهایم گذاشتم و شروع کردم به نوشتن دیدگاه و ایدهٔ بعدی شرکت در دورهٔ زندگی با طعم خدا بود و من با استمرار و انجام تمرینات بطور منظم آرامش و شور و اشتیاقم برای ادامه دادن بیشتر شده بود و در طی این مسیر ایدهٔ شرکت در دورهٔ خدا هرگز دیر نمیکند را از جان مهربانم دریافت کردم که صفر تا صد تهیهٔ این دوره را خودش برایم انجام داد و از نظر من این دوره یک شاهکار بینظیر است و شاه کلید ارتباط صحیح با خداوند است که پُر از اطلاعات و آگاهی های نابی است که هر کدام از آنها یک زیر خاکی گرانبهاست که پُر از گنج های پنهان خداوند است که استاد توانمندم با مهارت خاص خودش به شیوایی و خیلی روان این آگاهی های کمیاب را به ما آموزش می‌دهند که آگاهی های ارزشمند آن کُل فضای فکر و ذهن ما را حسابی شخم میزند و باورهای کهنه و عقاید پوچ و بی اساس فکر ما را پاکسازی می‌کند و اکثر آگاهی های آنرا من برای اولین بار است که می‌شنوم که خیلی به باز شدن گره های ذهنیم کمک می‌کند و من همهٔ این آگاهی ها را با ادامه دادن بدست آوردم و سعی و استمرار من سبب شد که جهان مرا به سمت مدارهای بالاتر هدایت کند پس رمز موفقیت آهسته و پیوسته حرکت کردن است که باعث می‌شود ما به زیبایی و خیلی راحت رشد کنیم

      ما با انتخاب درست و شروع به حرکت کردن به سمت خواسته ها و اهدافمان با صبر و استمرار بزرگترین خدمت را به خودمان میکنیم عجله کردن یا با فاصلهٔ زیاد و نامنظم ادامه دادن حرکت و رشد مان را دچار شوک و آفت زدگی می‌کند و سبب لیز خوردن و ناامیدی ما می‌شود و نتیجه ای حاصل نمیشود

      یکی از موانع مهم ذهنی این است که ما فکر می‌کنیم وقت و زمان را از دست داده ایم و حرکت کردن و ادامه دادن دیگر فایده ای ندارد و این یک تفکر اشتباه و از تله های زیرپوستی شیطان است که ما را دلسرد و قدرت حرکت را از ما می‌گیرد بقول جان مهربانم «وقت و زمانی وجود ندارد تو هستی و قدرتت» پس فقط من هستم و قدرتم که همان شروع کردن به حرکت است وظیفهٔ من حرکت کردن و وظیفهٔ خداوند هدایت و برکت دادن به حرکت و استمرار من است وقتی می‌گوییم تا کی باید این مسیر را ادامه دهیم مثل این است که بگوییم تا کی باید نفس بکشیم برای زنده بودن؟!!!

      وقتی با آرامش و اشتیاق در میسر درست حرکت می‌کنیم و در حرکتمان استمرار داریم آنگاه خالق مهربان مان همراه و هم قدم ما حرکت می‌کند و تا لحظهٔ آخر با عشق حمایت مان میکند و وقتی هم قدم و هم نفس خالق جان می‌شویم تمام مشکلات و ناراحتی ها از توی زندگی مان محو می‌شوند و آرامش و شادی درونی و تمام خیر و خوبیها به زیباترین شکل ممکن وارد جریان زندگیمان می‌شوند و ما با لذت بردن از مسیرمان با شوق و علاقهٔ بیشتری ادامه میدهیم🤗🌹💚

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 35 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم