0

گنج پنهان (قسمت سوم)

اندازه متن

به نام خدای مهربان

لاغری با ذهن یک روش یادگرفتنی است و برای کسب نتیجه عالی از این روش باید به اصول یادگیری و به کارگیری آموزش ها توجه داشته باشیم.

تکرار کردن، نوشتن تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و عمل کردن به آموزشها چهار اصل مهم در کسب نتیجه عالی از روش لاغری با ذهن می باشد.

تکرار کردن محتوایی آموزشی باعث بهبود درک و نفوذ آگاهی در ذهن ناخودآگاه می شود.

نوشتن تمرینات باعث گسترش آگاهی در ذهن و منطبق شدن با شرایط فردی استفاده کننده می شود.

خواندن نوشته های دیگران باعث به یادآوری و کشف نکاتی می شود که از توجه ما پنهان شده اند.

عمل کردن به آموزش ها باعث تغییر رفتار و واکنش های ما در زندگی روزمره و در نهایت تغییر شرایط زندگی می شود.

در مجموعه فایل های گنج پنهان، نوشته های اعضای سایت در بخش های مختلف انتخاب و بازخوانی می شود و نکات مهم و آموزشی مرتبط با آن جهت درک بهتر و گسترش نکات مهم لاغری با ذهن به اشتراک گذاشته می شود.

به این ترتیب علاوه بر تاکید بر اهمیت خواندن نوشته های اعضای سایت تناسب فکری، الگوی مناسب جهت انجام عالی تمرینات ارائه می شود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن


اطلاعات محتوای این قسمت:

عنوان مطلب آموزشی: رهایی از افکار منفی (قسمت دوم)  (لینک مطلب)

نویسنده دیدگاه: خانم زینب عزیز (پروفایل عمومی)

محتوای دیدگاه: ۱۲۷۱ کلمه (لینک دیدگاه)

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.07 from 138 votes

https://tanasobefekri.net/?p=38675
برچسب ها:
16 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 22167 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 728 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      اینکه وقتی بقول مامانا میری خونه شوهر برای منم طبیعی بود مشکلات و سختی ها با اینکه من همسرم پسر دایی منه ما از بچگی یه جورایی با هم بزرگ شده بودیم مشکلات زیاد تا جاییکه وقتی خواهر بزرگ همسرم فوت کرد دختر بزرگ من در هیچ مراسمش که شرکت نکرد هیچ تازه گفت من نمیبخشمش ما با دل شاد میرفتیم خونشون هردو ما یعنی من و دخترم با چشم گریان برمیگشتیم بگذریم چقدر من کتک خوردم بخاطر اش نخورده و دهن سوخته 

      منم یادم میاد اون روزا دیدم که یه دوستی داشتم برادرش چون دختری که دوست داشت بهشتی شده بود نمیتونست از این حالت خودش بیاره بیرون تا سالهای سال مشکی می‌پوشید 

      من خودم خیلی ترس داشتم از اینکه عزیزانم حالا هر کدامشون بهشتی بشن اما از وقتی که دوره خدا هرگز دیر نکنه رو پاس کردم خیلی آرام‌تر شدم کاملا موضوع مرگ چرا می‌میریم  کی باید بمیریم  خیلی چیزهای مرتبت با این موصوع کاملا درک کردم  گفتم چند وقت پیش درشهرستان ما یه دختر ۹ ساله بهشتی شد من ناراحت شدم گریه کردم ولی تو احساس بد زیاد نموندم چون خیلی چیزا رو میدونستم و همونها باعث آرامش من میشد و دیگه از دست خدا ناراحت نبودم که آخه این پدرو مادر همین یه بچه رو داشتن یا چرا بچه ۹ ساله  پیرمرد ۹۰ ساله سرحال و سر زنده ست بچه ۹ ساله باید بهشتی بشه واین آگاهی‌ها خیلی خیلی خیلی زیاد باعث آرامش من میشد وگرنه من خیلی زیاد گریه میکردم تا چند وقت هم حالم بد بود 

      میخواستم توصیه کنم که این دوست عزیز مون هم این دوره رو هم تهیه کنن خیلی بهشون کمک میکنه تا همرسون به آرامش برسن و بعد اینکه من یه جاهایی همسرم خیلی ناراحت 

      گفتم چند روز پیش اومد خونه یه موضوعی شنیده بود درباره نابسامانی کشور حالش  خیلی بد بود من بهش نگفتم که این آگاهی‌ها رو کسب کردم در حد سه چهار جمله بهش گفتم بخدا اگر بگم آبی شد روی آتیش باور نمی‌کنید از این رو به اون رو شد چشمانش باز شد بخدا سلول‌های تنش زنده شدن من احساس کردم و اونجا خیلی شما استاد عالیقدر و گرامیم دعا کردم چون اگر قبلنا من بود منم بدتر از اون میشدم غضه دار که اگر اینجوری بشه چکار کنم ا نجوری بشه چکار کنم و خداروشکر میکنم که‌این آگاهی‌ها رو کسب کردم بخدا یه جایی بدادم میرسه حالم خوب میکنه باورم نمیشه 

      امروز رفتم دکتر برای گوشم خیلی استرس داشتم میترسیدم از وقتی زیاد بیمار میشم از دکتر رفتن هم میترسم و رفتم تا نوبتم بشه از اگاهیها ااستفاده کردم کلی خودم آرام کردم بعد با آرامش رفتم تو مطب همه این تغییراتم  و همه این آگاهی‌ها رو همه این واکنش‌های نسبتا به مسائل مدیون شما استاد عزیز و گرانقدرم هستم بینهایت به توان هزار ممنون و متشکرو سپاسگزارم 

      میخواستم بهشون بگم که خیلی زیاد دارن روی افکار منفی گذشته شون توجه میکنن اگر یکم به رفتارهای خواهر شوهر و …توجه نکنن به چیزهای خوب توجه کنن حالشون خیلی بهتر میشه ناراحت شدم از اینکه آنقدر غرق در افکارشون هستند 

      همه ما این روزگار داشتیم حالا به شکل‌های مختلف اگر الان بگم نه نباید به شرایطی که دارید فکر نکنید خیلی بی انصافی کردم چون خودم خیلی از اونها رو تجربه کردم

      و به نظر من توجه افکار منفی نداشته باش آنقدر نشین بگو خواهرشوهر اینو گفت صدای جیزی و لیز قلبم شنیدم فایده نداره فقط حال خودتو بدتر کردی بهترین کار اینکه توجه نکنی به حرفشونو بقول معروف از این گوش بگیری از اون گوش در کنی نشنیده بگیری بگو بابا اینکه عادت داره غر بزنه و ایراد بگیره منکه از خودم مطمئنم میدونم کارم به بهترین شکل ممکن انجام دادم پس مهم نیست چی میگه خداروشکر همسرم منو درک میکنه منو دوستم داره و خودتو آروم کن نگو هنوز نتونستم از ناراحتی بیرون بیام  

      من برای شما دوست عزیزم بهترینها و رو آرزو دارم آرزو دارم اون حد از شادی لذت امیدواری که انتظارش داری تجربه کنی لذت ببری سپاسگزاری کنی 

      من در حدی نیستم بگم شما چکار کنید اما چون خودم نتیجه گرفتم حالم بهتر شده میگم فایل خیمه خود را جابجا کنید گوش کنید بی‌نظیر خیلی کمکتون میکنه آرامش تجربه کنید از حس بد به حال خوب برسید به امید روزی نچندان دور که بیایید بگید که من تغییر کردم از تغییراتتون  برامون صحبت کنید 

      به فکرهایی که دوست ندارید فکر نکید  دربارشون صحبت نکنید حتی با خودتون حالتون خودبه خود خوب میشه 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39190 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 893 کلمه

      به نام خدا 

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      مجموعه ی گنج پنهان قسمت سوم 

      مطلب هم مسیر گرامی خانم زینب عزیز رو خوندم ،بسیار قشنگ نوشته‌ بودید.خیلی از لحظاتی که اذیت شدید در زندگی مشترک برای بسیاری از ما پیش اومده اما به یه نوع دیگه .هر کسی افکار منفیش و نجواهای ذهنیش به نوعی باعث آزار و اذیتش شده ، مثلا من در ازدواج اولم مشکل از اطرافیان همسرم نبود خودش یعنی همسرم مشکلات روحی و روانی داشت و این بسیار بسیار دردناک تره .

      ولی در هر صورت مهم اینه الان شکر خدا اون دوران تموم شده 

      و الان جایی هستیم در مسیری هستیم که منبع آرامش است واسه ما ، پس باید نهایت استفاده رو از این موقعیت عالی که برامون پیش اومده ببریم و کاری کنیم که خداوند رو شاد کنیم با شاد بودن خودمون ،خدا ما رو هدایت کرده به سایت تناسب فکری و ما هم ازش تشکر میکنیم با حال خوبمون ، شکرگذاریمون رو نشون میدیم .

      دوست خوبم تنها خودت میتونی خودت رو رها کنی از این افکار منفی . بهش فکر کن ببین چه کاری ،چه چیزی حس و حالت رو خوب میکنه ، مثلا آهنگهای مورد علاقه ت دم دست باشند ، هر وقت افکار منفی اومدن فوری بگو نه نمیزارم دیگه باعث تخریبم بشید و به موسیقی زیبات گوش بده ،چشمانت رو ببند و ازش لذت ببر ،یا اینکه از فایلهای استاد چند تا رو انتخاب کن و فوری بهشون مراجعه بکن ،یا قدم زدن و پیاده روی …هر کسی خودش میدونه که چجوری میتونه حالش رو خوب کنه .

      «روش تغییر زندگی»

      استاد چقدر جالب بود برام این معامله ای که با خداوند داشتید ، ان شاالله بهترین ها نصیبتون میشه .

      (مخزن ذهنمون از هر چیزی پر بشه ، هر روز به داراییش اضافه میکنه و جهان موظف که مطابق موجودی مخزن ما اتفاقات رو رقم بزنه .خروجی مخزن ما در جهان پیرامونمون تاثیر مستقیمی داره .)

      افکار مشابه اونی که در مخزنمون داریم پرش میکنه .

      الان متوجه میشم که جریان چیه !واقعا خیلی ها رو میبینیم که پشت سر هم بد بیاری میارن .

      بسیار مهم :«تغییر در زندگی من تنها و تنها از طریق تغییر در محتویات مخزن ذهن من امکان پذیره .با کاهش ورود افکار منفی به ذهنم و عدم اضافه کردن افکار منفی ،با آگاه بودن و توجه به اهداف خودم ،بیشتر از ۳دقیقه اجازه ندم فکر منفی در ذهنم باشه »

      اون کسی که میخواد من رو عصبانی کنه ، میخواد مخزن من رو از افکار منفی پر کنه ،میخواد من رو در طبقه ی پایینتری از خودش در جهان هستی قرار بده .با عصبانی شدن حقم در جهان ضایع میشه ،با پر شدن مخزنم از افکار منفی ،روحم سنگین میشه و نمیتونه به طبقات بالاتر برسه .

      اول صبح در باغ بهشت الهی قدم میزنم 🙂در پناه رحمت خداوند ، با افکار مثبت قدم برمیدارم.خدا کمک میکنه به بهترین شکل به زندگیم ادامه میدم ، در سلامتی کامل و در آرامش خواهم بود .به افکار خوب متمرکز میشم .یادم باشه شب رو با آرامش و داشتن افکار مثبت بخوابم و صبحم رو با بهترین دید و فکر شروع کنم .به این ترتیب مخزنم پر میشه از افکار خوب و مثبت و هر بار به طبقه ی بالاتری خواهم رفت و باز هم بالاتر …

      Part_03_1استاد توصیه تون به خونه ای مستقل برای فردی که میخواد ازدواج کنه ۱۰۰درصد درست و منطقیه ،امیدوارم که خانواده ها هم در این زمینه درکشون بالاتر بشه .شکر خدا مامانم و خانواده همسرم  با زندگی مستقل همیشه موافق بودند.

      «چقدر عجیب هست اینکه فوت شدن هیچ نظمی نداره ،سن و سال و زمان اهمیتی نداره ،در هر جایی باشیم اگر وقتش برسه ، رخ خواهد داد .باید از نگاه خداوند ببینیم .ما نباید تا حد زیادی خودمون رو درگیر فوت کسی کنیم ، نباید کاسه ی داغتر از آش بشیم .»

      در واقع افکار منفی اونقدر قدرتمند هم نیستند .ما عادت کردیم دیگران رو مقصر زندگی و شرایط خودمون بدونیم .خیلی وقتها شرایط بدتر نشده و این ماییم که حساس تر و زودرنج تر شدیم .

      مرور افکار منفی اشتباهه ،باید خودمون رو مسئول بدونیم .اگر میخوایم از شر افکار منفی رها بشیم ،نباید به این فکر کنیم که چطور ببخشمشون ، چیکار باید میکردم ، چجوری اون زمان برمیگرده ، سن جوانی و لذتهام رو از دست دادم و…

      باید به این فکر کنم من میخوام از شر افکار منفی خلاص بشم پس وقتم رو تلف نمیکنم که ببخشم دیگران رو و فقط در فکر اینم که خودم رو رها کنم .خداوند به ما حق نمیده که حالمون بد باشه .

      خداوند ، کائنات ،جهان هستی ، قدرت لایتناهی و هر اسمی که بزاریم ، فقط احساس ما رو دریافت میکنه .نتیجه ی زندگیم رو براساس احساسی که دارم ادامه میده .

      چقدر این جمله مهم بود : حتی زمانم رو از دست ندم که بگم نمیبخشم یا میبخشمش یا چجوری ببخشم ،اون زمان حتی کوتاه فکر بهش هم اشتباهه.

      /این جمله خیلی برام سنگینه :خدا نمیفهمه که چرا حال من بده / !

      خدا سن من رو نمیفهمه .همون جوری که بچه ی سه ماهه میمیره .خدا نمیگه که چون فلانی تک فرزنده فوت نمیکنه .پس باید حالمون رو خوب نگه داریم .خداوند در حال گسترش جهان .

      هر چقدر دلایل بیشتری بیارم واسه حال بد داشتن ، تنها خودم رو ذلیل تر میکنم ، ضعیف تر میکنم و حال بد رو گسترش میدم .پس باید مواظب باشم …

      بسیار جالب بود مطالب امروز ،و خیلی برام عجیب بود ،یعنی درکم از خداوند یه جور دیگه بود .ممنونم استاد گرامی .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 10320 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 57 کلمه

        سلام خدمت دوست عزیز و هم مسیرم . از دیدگاه شما خیلی لذت بردم و ممنونم که دیدگاه من رو خوندید و نظر خودتون را به اشتراک گذاشتید خیای انگیزه به من داد خیلی خوشحالم که خداوند مهربان من رو به مسیری هدایت کرده تا با دوستان خوبی مانن شما آشنا بشم . باز هم ممنونم .

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          امتیاز کاربر: 39190 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 23 کلمه

          خواهش میکنم عزیزم 🙂

          منم خیلی خوشحالم از اینکه با شما آشنا شدم ،

           منتظر بهترین اتفاقات در زندگیتون هستم …

          در پناه خداوند باشید .

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/01/25 10:51
      مدت عضویت: 1006 روز
      امتیاز کاربر: 35547 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 511 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا برای هدایتم به این مسیر بینهایت سپاس 

      میدونم که صدای قلبم رو برای کمک شنیدی و مرا هدایت کردی 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      سختی ها در زندگی همه هست  و همه ما مشکلات تفاوت فرهنگی رو در اویل زندگیمون تجربه کردیم 

      یکی کمتر و یکی بیشتر ولی این مشکلات نباید مانعی برای رسیدن به خواسته هایت باشد 

      دوست عزیزم من تو رو درک میکنم با وجود این که مادر شوهرم فامیلمون بود ولی منو نمیخواست و من با سطح مالی پایینی که داشتم  طبقه بالا جا نمیداد و کلی سختی و مشکلات کشیدم تا روزی که رفتم سر کار و به مقدار از مشکلات مالیم کمتر شد ولی صحبت های اونا و وصیت کردن که من در تشعیع جنازشون نباشم و تا یک سال پامو توخونه اونا نذارم بود ولی گذشت همه اینا چه با خوبی و چه بدی گذشت 

      زمان و زمونه منتظر من نموند که خودمو پیدا کنم گذشت 

      و من وقتی خودم رو یافتم یک انسان افسردا و داغون بودم که همه اینا رو پشت سر گذاشتم ولی همه رو از زمانی که در سایتم و اموزشهای جدید گرفتم رها کردم تا خودم ارام بشم 

      من نه خودم رو علاف مرور گذشته کردم و نه علاف بخشیدن رها کردم و الان دیگه به هیچی غیر از شادی و ارامش و تناسب خودم فکر نمیکنم 

      الانم مشکلات مالی و حرفها هست ولی من دیگه اونا رو در اولویت قرار نمیدم 

      من اواویتم تناسب و شادی و ارامشه 

      من اولویتم خودم هستم 

      پس چرا با توجه به حرفهایی که تمومی نداره همین زمان باقی مونده رو تلف کنم 

      مادرم همیشه سعی کرد طوری عمل کنه که حرفهای زن داییم و داییم تموم بسه ولی هر چی لطف کرد حرفهای اونا هم بیشتر شد 

      پس من درس گرفتم و رها کردم بزار هر چی میخوان بگن بزار بگن طاهره دیونه شده و اصلا از هیچی ناراحت نمیشه بزار به قول مامانم بگن طاهره مثل دیواره و اصلا مثل قبل عکس العمل انجام نمیده 

      ولی من خودم ارامم من خودم شادم و من متناسبم 

      در مورد مرگ اطرافیان خواهرم دختر ۲۱ سالشو در دریا از دست داد و تا ۵ سال نتونست خودشو پیدا کنه و افسرده رود الانم هروقت میره سر خاک دخترش حالش بد میشه 

      اون نمیتونه با خودش کنار بیاد که این بدنیا اومدن و رفتن جزو کارهای خداست فقط اون میدونه که زمانش کی هست و چرا هست 

      من یادمه که هر کس در جای خوب فوت میکرد میگفتن نگاه فلان روز و فلان جای خوب فوت کرده پس انسان خوبی بوده و فلانی که جای بیموقع فوت کرده این اعمالش بد بوده 

      ما همه چیز رو از طرف خدا قضاوت میکنیم و از طرف خدا حکم میدیم 

      مگه ما چی میدونیم از کسی که اینطور محکش میزنیم 

      پس باید اراده خودمون رو در زندگی با اراده خدا جایگزین کنیم و مانند خدا مهربان و عاشق و زیبا و گسترش دهنده  مهربانی ها و خوبی ها و افکار مثبت باشیم تا در زندگیمون خوبی و ارامش و اتفافات خوب گسترش بیابه و ما از باقی مونده عمرمون لذت ببریم 

      خداوندا شکرت برای هدایتم به سمت  ارامش و شادی ها و رسیدن به تو 

      خداوندت بینهایت سپاس برای دریافت اگاهی های جدید و ناب 

      در پناه خدا باشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 10320 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 92 کلمه

        سلام دوست خوبم طاهره خانم بسیار بسیار ممنونم که تجربه خودت رو به اشتراک گذاشتی خیلی کمکم کرد بخصوص اون قسمت که گفتید بزار هر چی میخوان بگن دور از جون  طاهره دیونه شده و از هیچی ناراحت نمیشه و به قکل مامان عزیزتون  طاهره مثل دیواره و اصلا عکس العمل نشون نمیده خیلی تاثیرگذار بود من هم میخوام دیونه بشم  و منبعد ناراحت نشم من هم میخوام دیوار بشم و هیچ عکس العملی نشون ندم .میخوام خودم رو به معنای واقعی و با عمل کردن رها کنم. بسیار ممنونم موفق باشید

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار فرشته مهربانF.s
          1402/03/17 07:31
          مدت عضویت: 1349 روز
          امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          همیاری
          محتوای دیدگاه: 495 کلمه

          با سلام خدمت شما  دوست عزیزم ،زینب خانم گل

          میگن اگه دیگران مسخره یا قضاوت کنی خداوند نمیراند تا به حالش دچارت کند بعد

          امروز یه حسی منو به این صفحه کشاند

          شاید اون روزی که برای اولین بار این فایل رو دیدم نتوانستم به طور کامل احساسات عمیق و دردناک شمارا درک کنم اما امروز با تمام وجودم درکش کردم و جوابی رو برای خودم پیدا کردم امیدوارم مفید فایده شما هم باشد

          یه دوست روانشناس دارم که مشاوره های خیلی خوبی میده

          میگه درسته که زندگی خودمون وما باید مسئولیت همه چیزشو قبول کنیم

          اما گاهی وقتا اونقدر دراعماق حال بد رفتیم که نمیتونیم بیاییم ازش بیرون واون زمان که نیاز به کمک بقیه داریم

          مثل باتلاق که تا وقتی کمی درگل ولای جنگل گیر کنی با سختی بیرون میای اما وقتی تا کمر داخل باتلاق گیر کردی تلاشت به ضررت تموم میشه وبقیه فقط میتونن نجاتت بدن

          وقتی تا کمر درافکار منفی آدمهای سمی مشکلات احساسات بد ونگرانی ها گیر کردی فقط  یه دست یه چهره خندان یه فرشته نجات میتونه کمکت کنه

          حالا میگم چطور

          وقتی  شخصی میمیره دودسته رفتار وجود داره

          یکی اینکه زار بزنی وگریه کنی وخودت وتخلیه روحی کنی 

          ورهاش کنی اون شخص رو وخودتو تخلیه احساسی کنی 

          ویکیم گریه نکنی وبگی نمرده وسرکوبش کنی  احساساتتو ورهاش نکنی 

          وعذاب بکشی بابتش 

          مشکلات ومسایل ما هم همینن

          وقتی مشکل حلشون میکنیم اما اونجا به احساسات ما لطمه میخوره که یا نمیتونیم حلش کنیم یا حلش میکنیم اما اونقدر اطرافیان اذیتمون میکنن که با اینکه حل شده عصبانی وخسته از بقیه هستیم

          مثلا عصبانی هستین از فامیل شوهرتون ولی نمیتونی سرشون داد بزنی بهشون بگی چقدر آدمهای مزخرفین 

          تازه اگرم داد بزنی اوضاع بدتر میکنی وتنش وبیشتر 

          ومقصرم میشی وهی باهات بدتر میشن

          ولی اینجا احساس بدتو سرکوب کردی 

          واین ضعیفت میکنه به مرور 

          پس باید خودتو تخلیه کنی از این فشار 

          مثلا نمیتونی داد بزنی سرشون

          اما میتونی بری یه جای دور از مردم 

          وداد بزنی فریاد بکشی تا تخلیه شی 

          مثل حضرت علی که هر روز سرشون میکردن داخل چاه وداد میزدن ناراحتی هاشون وخودشون تخلیه میکردن 

          وآرام برمیگشتن خونه 

          اگه جایی نداری یه بالشت بردار ووقتی کسی نبود بگذار روی صورتت ومحکم داخلش داد بزن 

          اونقدر این کارو کن تا عصبانیتت خالی بشه

          تا خشمت از بقیه فروکش کنه

          وقتی خشمتو رها کنی 

          یعنی احساستو رها کردی 

          ودیگه سرکوبش نکردی 

          انگار عذاداری کردی وتمام ورهاشده اون مرده

          اصلا برای همینه که میگن وقتی عزیزی فوت شد اونقدر گریه کنید تا خالی بشید

          چون شما احتیاج دارید از نظر روحی که خالی بشین اونکه رفته وحالش خوبه

          شما عصبانید که چراترکتون کرده 

          چراتنهاتون گذاشته

          چرا نیست

          پس عصبانیتتون با گریه خالی کنید 

          این حقتون 

          اما بعد که خالی شدین رهاش کنید

          دیگه خوب زندگی کنید

          به قول استاد ما آدم آهنی یا سیب زمینی که نیستیم 

          ناراحت میشیم عصبانی میشیم 

          اما عصبانی ماندن وناراحت ماندن کار درستی نیست 

          باشه یه ساعت دوساعت نصف روز یه روز 

          ولی دیگه بسه 

          باید اونقدر خودمون خالی کنیم تا فردا که خورشید دراومد ودوباره روح به بدنمون برگشت احساس زندگی ونویی کنیم

          وشروع دوباره

          از خدای منان آرامش براتون میخوام زینب خانم گل

          این حرفها رو شاید بیشتراز شما خودم بهش نیاز داشتم

          اما برای شما نوشتم تا یک بار برای همیشه شاید بتونید خودتون رها کنید وشاد ورها زندگی کنید 

          با آرزوی بهترین ها براتون

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            امتیاز کاربر: 10320 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            همیاری
            محتوای دیدگاه: 488 کلمه

            سلام دوست عزیزم ممنونم از اینکه پاسخ به اسن زیبایی برام فرسنادید خواست خدا بود که شما امروز این صفحه رو باز کنید مدتی هست که اصلا حوصله نمیکنم کامنت بزارم  هر چقدر میخوام تمرکز کنم انگار توانش رو ندارم حتی توان خواندن کامنتهای دوستان را هم نداشتم. عجیب خیلی دوست داشتم با یکی از دوستانم در سایت ارتباط بگیرم اما چون دیدگاهی رو نمیزاشتم دیگه انتظار پاسحی رو هم نداشتم دقیقا چیزی که دوست داشتم شد فکرش رو نمیکردم یه دوستی مانند شما پاسخ‌دیدگاه قبلی رو بده خیلی خوشحال شدم و دوباه شما باعث شدید شروع به نوشتن کنم .

            پاسخ شما کاملا متناسب با حالات روحی الان من هست انگار دقیق از تو دلم خبر داری 

            فرشته عزیزم من یه مدت کوتاهی آروم شده بودم  و روند لاغری ام بعد از دوسال شروع شد لباس هام گشاد شده بود مقعنه کارم رو تنگ کردم خیلی ذوق زده بودم و گفتم به زود به استاد اطلاع میدم اما نمیدونم چطور و جرا  دوباره چاق شدم مقعنه رو گشاد کردم مانتو چسبان شد عجیب هنوز علتش رو پیدا نکردم آیا همین افکار منفی دوباره احساسم رو بد کرد آیا یه فرمول ذهنی چاق کننده فعال شدخلاصه مزید بر علت شد دوباره اذیت بشم نمیدونم شاید هم بهانه باشه آیا بی پولی و فشار مالی باعث شده  خیلی دوست دارم زندگی ام رو تغییر بدم از این حواشی بزنم بیرون اوضاع مالی ام کمی بهتر بشه خیلی عجیبه همین الان که دارم مینویسم فکر میکنم همین بی پولی خیلی عصبی و کم حوصله ام کرده دنبال علت این احساس بد هستم بلکه خودم رو نجات بدم از سایت دور نشدم هر روز دارم گوش میدم تنها امیدم به این سایت هست که به خدا نزدیک بشم و به آرزوهام برسم هر چند بعضی روزها هم اصلا نمیتونم گوش بدم اما الان فهمیدم جرا تا حالا شگفتی ساز نشدم  یه درون نا آرام و پر تلاطم دارم تمرکزم کم هست و به غیر ازهمسر و بچه هام هیچ یک از اطرافیانم رو دوست ندارم ببینم .

            تنها تفاوتی که این سری داشتم سعی کردم به حرف استاد عملکنم و گله و شکایت نکنم و چون در درونم گله و شکایت نکردم حس میکنم رفتاراشون داره فراموش میشه اما به محض دیدنشون تپش قلب  میگیرم . چون تو این چند سال فقط هر چقدر من و شوهرم کار کردیم برا اون ها بود و خودمون جا موندیم و اخر سر ما بی عرضه بودیم . اما خب فقط و فقط خودم آدم مقصره و لاغیر . 

            فرشته عزیزم دعام کنم تا در این راه موفق بشم و زندگی ام رو از نو بسازم چه هز نظر آرامش روحی و روانی و مالی. 

            باز هم ممنونم که پاسخ کمامت قبلی ام رو دادید خ است خدا بود تا با پاسخ شما دوباره هم آرامتر بشم و هم شروع به نوستن کنم .

            فرشته جونم این روش بالش رو خیلی انجام دادم اما فایده چندانی  برام نداشت اساسی باید رها بشن باید فراموش بشن کمرنگ بشن.

            دوست عزیزم بسبار ممنونم 

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
              آواتار فرشته مهربانF.s
              1402/04/06 15:38
              مدت عضویت: 1349 روز
              امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
              همیاری
              محتوای دیدگاه: 414 کلمه

              سلام دوست عزیز ومهربانم ،زینب خانم گل ،منم مثل شما هی میام اینجا سرمیزنم ومیرم ویه جورایی منم بعد کلی لاغر کردن دوباره چاق شدم وتازه متوجه شدم چرا

              من افسردگی گرفتم وهمین باعث شده که به زور خودمو وادار میکنم به ساده ترین کارها وبقیه هم اصلا درک نمیکنن حالت روحی آدمو ،به صلاح دید دوست عزیزم رفتم پیش یکی از همکارانشون ،الان دوجلسه رفتم ومیتونم بگم که تازه دارم میفهمم که چقدر به کمک حرفه ای احتیاج داشتم ،این سایت فوق العادست اما وقتی پای افسردگی وناراحتی های روحی بدتر میاد وسط به نظرم کاری نمیتونه برامون بکنه

              میگم چرا

              چون اینجا باید خودت به خودت کمک کنی تلاش کنی مصمم باشی وبرای خواسته هات بجنگی

              یادبگیری عمل کنی

              وواقعا هم موثر چون منم لاغر کردم وچنان زندگیم زیرورو شد که هنوزم معتقدم معجزه است

              اما دوست خوبم تازه از وقتی رفتم پیش مشاور فهمیدم که چقدر افسردگی بدومخرب واصلا نمیگذاره کاری کنی کمکی به خودت کنی وزندگی عادی داشته باشی

              یعنی امروز به هدایت خداوند اومدم اینجا وپاسختون دیدم ویه حسی بهم گفت که این حرف ها رو بزنم شاید راه نجات شما هم باشه

              اینو بگم که منم معتقد بودم پول روانشناس ندارم خیلی گرون جلسه ای ۴۰۰ تومن 

              ولی بعد دیدم کلی پول خوراکی میدم لباس وسایل خونه یه مهمون میاد برام خودمو میکشم 

              وخلاصه پول همه چی دارم جز برای خودم

              از وقتی الویتم شده نجات خودم از این افسردگی وباتلاق حال بد 

              پولشم جور شده

              اینم بگم که یه حرفه ای پیدا کنید وبه خاطر قیمت پایین روانشناسان بیسواد رو انتخاب نکنید

              وقتی حالتون خوب بشه تازه متوجه میشید که چقدر میتونید به خودتون کمک کنید وچقدر پولدارشید موفق شید پیشرفت کنید متناسب شید وخلاصه به همه خواسته هاتون برسید 

              اینو من باوردارم که من وشما زنان بسیار قوی وتوانمندی هستیم چرا که سختی ومصیبتی که تحمل کردیم خیلی از آدمها شاید درطول عمرشونم نصفشو تجربه نکنن

              ولی ما قوی بودیم وچون مدت طولانی قوی بودیم احسای ضعف میکنیم وخسته شدیم 

              روانشناس خستگی روحی مارو درمیکنه

              وکمکمون میکنه که دوباره سرپاشیم واین بار قویتر از قبل حرکت کنیم

              دوست خوبم زینب خانم 

              اگه احساس تنهایی کردی به من ایمیل بزن من مشتاقانه باهات صحبت میکنم وخواستار دوستی باهاتون هستم 

              چون احساس میکنم دقیقا مثل خودمی 

              ودلم میخواد اونقدر به هم کمک کنیم که نه تنها اینجا از شگفتی سازان باشیم بلکه دردنیا هم جزو شگفتی سازان باشیم 

              وبهترین زندگی رو داشته باشیم چون حقمون 

              میگن سختی ودردی که آدمو نکشه حتما قویترش میکنه

              راستشو بخوای اگه این صحت داشته باشه من فکر میکنم ما از فولادم قوی تریم فقط هنوز خود واقعیمون کشف نکردیم

              درپناه خدای مهربان باشی بانو دوستدار شما فرشته مهربان

              برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
              امتیاز: 0 از 0 رأی
              افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار لیلا سنگونی
      1402/01/24 10:21
      مدت عضویت: 1234 روز
      امتیاز کاربر: 11046 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 438 کلمه

      به نام خدایی که بلده چطوره خدایی کنه ومن فقط باید بندگی رو بیاموزم 

      سلام استاد بی نظیرم خداقوت و دست مریضاد به این همه درک وفهم و دانش 

      سلام به تک تک دوستانم در این سایت بی نظیر 

      من با کلام شما کاملا موافق هستم استاد که همه ی ما به نحوی درگیر این مساعل بودیم یا کم وبیش هستیم .به نظر من همین مساعل و اختلافات و سلیقه هاست که به زندگی دنیایی معنا میده ما فقط کافیه بازی دنیارو یاد بگیریم واز تمام این مساعل در جهت رشد خودمون استفاده کنیم .

      من هم زمانی خیلی از این مساعل رنج میبردم ولی یه جایی به لطف خداهدایت شدم و به قول شما استاد گرانقدرم فکر خدا رو خوندم 

      من تمام مسعولیت چاقی و شرایط زندگیمو پذیرفتم و اینو برای خودم منطقیش کردم که خودم خالق زندگیم هستم به این دلیل و این دلیل ……

      وقتی این مسعولیت رو بپذیری اینحاس که هدایت وکمک های خداوندرو دربافت میکنی 

      من تمام انسان ها رو یک اینه میبینم وقتی من میرم جلوی اینه و مثلا یه موردی رو توی صورت ویالباس خودم میبینم ایا باید اینهرو  بشکنم ؟یااز اینه ایراد بگیرم و ازش دلخور بشم که چرا منو اینطوری نشون میدی 

      یا میرم و مسعله ی خودم رو برطرف میکنم ؟کدوم راه عقلانی تره ومنو به هدفم میرسونه ؟

      حالا به نظرمن ادم ها مثل اینه هستن که اومدن ضعف ها ی درونی مارو بهمون نشون بدن و البته توانایی ها و اون ارزش های  درونی مارو .

      هر کی ازمون تعریف میکنه داره یاداوری میکنه به ما که ببین خدا چه موهبتی رو بهت داده خوشحال باش و سپاسگزار.

      واگر کسی هم ازمون ایراد میگیره  ویا عمل زشتی رو نسبت به ما انجام میده مثل غیبت وحسادت وانتقاد و…بازهم خوشحال باش وسپاسگزار که خداوند از طریق اوبنده ایراد وضعف تورو بهت گفته وقطعا تو هم در درونت اون عمل زشت رو داری وباید برطرفش کنی  که اگر تو اون ضعف و فکر منفی درونی خودت رو ازبین ببری پله های رشد. و ترقی رو طی خواهی کرد

      من با خودم فکر میکنم اگر کسی منو به زمین نمیزد محال بود بلند شدن رو یاد بگیرم پس ازاون کسی که منو زمین زده تشکر هم میکنم وتمرکزم روازروش برمیدارم ومیزارم روی خودم که خب حالا چطور باید بلند شم  

      من اینطور عمل کردم و بی نهایت نتایج عالی گرفتم به طوری که شاید ۹۰درصد مشکلات قبلی رو ندارم وهرروز روابطم عالی وعالیتر میشه به لطف خدا 

      و سعی میکنم وتمام تلاشم رو میکنم که همیشه به خودم یاداوری کنم که انسانهارو همچون اینه ببینم 

      امیدوارم این تجربه ی من برای دوستان شحاعم مثمر ثمر باشه 

      بازهم ازتون متشکرم استاد برای این همه اگاهی های نابی که در اختیارمون میزارین 

      ارزوی بهترین هارو براتون دارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 10320 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 60 کلمه

        با سلام خدمت دوست عزیرم لیلا خانم .بسیار بسیار ممنونم که تجربه عالی خودتون رو به اشتراک گذاشتید واقعا عالی بود تا الان از این زاویه و نگاه به موضوع نگاه نکرده بود خیلی عالی بود از خدای مهربان تشکر میکنم که این تجربه عالی شما رو در اختیارم قرار داد . باز هم ممنونم دوست خوبم.موفق باشید انشا اله.

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار لیلا سنگونی
          1402/01/30 21:49
          مدت عضویت: 1234 روز
          امتیاز کاربر: 11046 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
          محتوای دیدگاه: 38 کلمه

          سلام زینب جان دوست زیبا و ارزشمندم 

          خوشحالم که پیامم براتون مفید بوده وممنونم که احساستون رو برام نوشتین کلی لذت بردم عزیرم 

          انشالله به زودی عکستون  رو در البوم شگفتی ثبت کنید  

          باارزوی بهترین ها واسه تو یه بهترین 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فرشته مهربانF.s
      1402/01/24 00:05
      مدت عضویت: 1349 روز
      امتیاز کاربر: 7576 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 665 کلمه

      به نام خدای مهربان سلام

      استاد جان فکر کنم شما قدرت های ماورا دارین فکر منو خوندین امشب وچقدر این فایل وصف حال من بود

      وبسیار ازتون ممنونم وسپاسگزارم 

      چقدر درست گفتین خداونددلیل ناراحتی وحال بدمارو نمیفهمه یعنی دلیلی نداره لزومی نداره بفهمه 

      مگه خدا بیکاره 

      نمیگم ناتوانه 

      ولی اداره دنیا مگه کم کاریه 

      بعد اینهمه آدم بیادتک تک بشینه وقت بگذاره دلیل حال بدشون بشکافه بد بیاد انتقام مارو بگیره از آدمای بد اوووووه میدونید چقدر وقت میخواد انرژی میخواد اینهمه میلیارد آدم 

      حالااصن میگیم ایناهم براش مساله ای نیست 

      مگه عدل خداونده که انتقام بگیره 

      یکی به من بد میکنه یه عمر اذیتم میکنه 

      خدابیاد بزنه پس کلش اصن 

      شما چه میدونی چه ظلمی به اون شده 

      که همچین آدم بیخودی تبدیل شده

      دوست عزیزم خانم ابراهیمی عزیز

      فکرنکن فقط کوهی ازمشکلیوبیعدالتی  درحقت شده

      من دوسال پیش برای استاد هم گفتم 

      چقدرخانواده خودم وهمسرم اذیتم کردن 

      وچقدر مشکلات عجیب وغریب داشتم باهمه

      ولی از دوسال پیش که استاد گفتن رهاشون کن 

      ومسئول زندگی خودت باش وهیچکس ومسئول بدبختی هات نباش 

      زندگیم از منفی ۱۰۰ اومده شده ۴۰ 

      یعنی یه جوری بعد دوسال خانوادم وخانواده همسرم رابطشون با من اکی شده خودمم باورم نمیشه 

      یعنی نمیگم صددرصد هنوزم دارم مسائلی 

      ولی من اونقدر خودمو مستقل وجدا کردم که هیچیمو به کسی نمیگم 

      یعنی نون نداشته باشم بخورم 

      پدرومادرامون نمیفهمن 

      اینجور بگم که سختی میکشم اما بقیه وسط زندگیم دیگه نیستن ۹۰ درصد مواقع 

      اون ده درصدم بهشون با خواهش ودرنهایت اقتدار میگم دخالت نکنن

      واینا همشون نتیجه حال خوب منه که برای خودم ایجاد کردم 

      وانعکاسشو دررفتار بقیه میبینم

      یعنی دوست عزیزم میدونم خیلی سخته برات باورش

      ولی فقط کافیه دوره زندگی باطعم خدارو هم گوش کنی وعمل کنی وبسپاری به خودش 

      وبیخیال انتقام بخشش وتلافی باشی

      رهاشون کن

      دوست عزیزم تو باارزش ترین موجود جهانی 

      وارزش تو اونقدره که قطره اشکت جهانی رو میسوزونه 

      پس خوب به خودت بیا وبدون که حتی دنیا هم ارزش اشکتو نداره

      به خودت بگو من مهمترین چیزاز همه میگیرم اونم توجه خودمو ازشون میگیرم 

      ازامروزدیگه به حرفاشون به رفتاراشون توجه نکن

      ورهاشون کن 

      به خودت بگو لیاقت ندارن که حتی توجه کنم بهشون 

      اولا که تا جای ممکن دوری کن وسعی کن با خودت حرف بزنیوحالتو خوب کنی 

      لباس خوب بپوش به خودت برس 

      بیرون برو هوابخور

      تفریح کن 

      ومدام به خودت بگو من خیلی خوشگلم من فوق العاده ترینم 

      من زیبا ترینم 

      ومدام بابت داشته هات شکرکن 

      مدام با حس خوب 

      اگه بچه داری بابت رفتارهایی که دوست داری ازشون شکر کن 

      اگه همسرتو دوست داری یاد اتفاقا خوب دونفرتون بیوفت وشکر کن 

      اگه پولی داری شکر کن 

      وخلاصه هرچی داری بهش بناز وشکر کن وحالتو خول کن 

      بیخیال لاغری شو 

      فقط ادامه بده هر روز حالتو خوب کن 

      برو طبیعت از هوای خوب بهار لذت ببر 

      خدا این هوارو این طبیعتو فقط به خاطر وجود تو نو وتازه کرده 

      پس لذتشو ببر

      اگه همه آدمهای دنیا هم ارزش تو رو درک نکنن بگو مهم نیست وشاد زندگی کن 

      آهنگ های شاد مدام تو خونه پخش کن برقص وشادی کن 

      کسی که رفته اونقدر جاش خوبه که خنده داره به خاطرش ناراحت باشی وبدتر که به خاطر از دست دادنش غصه دارو ناامید 

      دوست عزیزم زینب خانوم گل

      اینکه آدم عزیزی رو از دست بده وناراحت بشه کاملا طبیعیه ولی اینکه ناراحت بمونه وغم وناامیدی درروحش لانه کنه این بزرگترین گناه کبیرست 

      وخداوند نمیبخشه این گناهو

      اگه انسان مومنی هستی باید بدونی که خداوند صلاح دونسته یه روز هرکدوم مارو بیاره روی این زمین وصلاحم دونسته که ببرتمون یک روز دیگه

      دراصل عمر ما برای خداوند به اندازه دوروز طول میکشه روز آمدن وروز رفتن

      پس شیطان لعنت کن ودرسرزمین رویایی خواستنی موردعلاقه خودت زندگی کن 

      دررویای خودت همه آدمها روخوب وهمون جور که دوست داری ببین 

      وبا خوبیا وخوشی های مورد علاقت زندگی کن

      من همیشه به همسرم میگم چی کار داری دولت چیکار میکنه فامیل چقدر بدن 

      رهاشون کن برای خودت زندگی کن 

      درسزمین خوشبختی ها شادی ها

      اولا که تنها نیستی 

      چون به محض اینکه حالتو خوب کنی خدابرات چندین برابر جبران میکنه بعدشم استاد به این خوبی داری 

      خدابرامون راهنمای راهشون قرار داده 

      همیشه کنارموننوخدابرامون حفظشون کنه 

      که هر سوالی وهرمساله ای رو حتی درذهنمون ایجاد میشه یه فایل پاسخ میارن 

      دوست عزیزم خانم ابراهیمی گل 

      لبخند وشادی روز افزونتو ببینم 

      واونقدر سرشار از حس خوب بشی که لبریز شی از حس خوب وبیای فایل درست کنی وبا ذوق بهمون بگی من حالم عالیه پاهام رو ابراش وبال درآوردم 

      ودارم تو بهشت خودم عاشقانه وشاعرانه ودربهترین حالت خودم زندگی میکنم

      دوست دار تو 

      فرشته مهربان

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سهیلا عظیمی ویشته
      1402/01/23 19:13
      مدت عضویت: 1703 روز
      امتیاز کاربر: 15108 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,416 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوست عزیز زینب خانم 

      چقدر این فایل ارزشمند بود استاد چه نکات مهمی در بر داشت و چقدر من را وادار به تفکر کرد   دوست عزیزم زینب جان از این که این همه آزار و اذیت در زندگی داشتی متاسف شدم اما از آن بیشتر برای رها نشدن شما از بند این تفکر منفی متاسفتر شدم  بفول استاد عزیز شما باید به فکر خودتون و وقت با ارزش اتون باشید و خودتون را از این افکار منفی نجات بدین  وگرنع این مسایل بیشتر در زندگی شما تکرار میشه چون جهان هیتی فقط به احساس شما کار داره نه به علت احساس شما و این حس بد را برای شما بیشتر گسترش میده  البته استاد عزیزم اینو بگم که همه ما تو زندگی امون مسایل مشابه این موارد داشتیم اما از وقتی که منم وارد سایت شدم زندگی و افکارم خیلی تغییر کرد  وهمیشه با خودم میگم کاش زودتر وارد سایت شده بودم. اینجا لازمه که  سرگذشت خودمو برای شما و دوستان تعریف کنم  هرچند که دوست ندارم خاطرات گذشته خودمو بازگو کنم اما بخاطر زینب خانم میخوام بگم تا بدونه  که تنها ایشون ضربه تو زندگیش نخوردند خیلی از ما ها از خودی و غریبه ها ضربه خوردبم اما برای چی چون باید این تجربه ها را به عنوان باد گرفتن درس پاس میکردیم. تا در موارد مشابه تجربه بدتری نداشته باشیم  زینب جان وقتی شما مدام در افکار منفی خودتون را زندانی میکنید و رها نمیکنید دیوارهای این زندان هر روز کلفت تر و قطور تر میشود و بیشتر در آن زندان محبوس میمانید اما چطور میتوانید نجات پیدا کنید این که خودتان را قربانی ندانید وبرای خودتان دلسوزی نکنید بلکه این مسایل پیش آمده را فقط درس بدانید و سعی کنید متوجه بشوید چرا هنوز در آن مانده اید شاید شما  باید یاد بگیرید اعتماد به نفس اتان را بیشتر کنید شاید شما باید یاد بگیرید عزت نفستان بیشتر شود شاید شما باید یاد بگیرید مستقل عمل کنید و یا رسالتان را پیدا کنید بجای این که بنشنید فکر کنید که کی اک بامن چه کرد و چه گفت وخود خوری کنید آنها را بزارید تو یک صندوق و یک قفل محکم هم بزنید روی در صندوق و بزارید ش در تاریک ترین جای ذهنی اتون و رها ش کنید هر وقت هم که خواست دوباره یادتون بیافته سریع فکرتون را مشغول کار دیگه و از اون بهتر فایل های آموزشی کنید و هروز به خودتون بگین من چقدر احساس خوبی دارم. اینها تجربه خودم بود 

      قصه من از اونجا شروع شد که در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم وارد خانواده ایی شدم که از فامیل های پدرم بودند اما سطح خانوادگی آنها از نظر فرهنگ کلا با ما زمین تا آسمون فرق داشت  واقعا همسر من تافته جدا بافته از آنان بود چون بیشتر عمرش را بیرون از آن خانواده گذارنده بود  وسطح فرهنگی اش فرق داشت من و همسرم ۱۲ سال اختلاف سن داشتیم ایشون نه بادرس خواندن من کار داشت نه با کار کردن من موردی داشت اما خانواده ایشون  کار و درس را برای زن عیب میدونسند وخلاصه من با همچین افرادی سر کار داشتم  فکر کنید من در سن ۱۷ سالگی اورپا دیده بودم  در بهترین مدرسه آن زمان قدیمی ها میشناسند مدرسه هدف درس خوانده بودم حالا وارد خانوده ایی شده بودم که از هر نظر کوتاه غکر بودند  بشدت فناتیک  بودند خلاصه  سرتان درد نیارم و این ازدواج من به دو دلیل صورت  گرفت دلیل اول آن انقلاب  بود چون پدرم میترسید من وارد دار دسته ایی بشم خواست سریع ازدواج کنم چون کله ام بوی قرمه سبزی میداد و دلیل دوم آشتی دو فامیل که ۵۰ سال قهر بودند خلاصه این وسط من را قربانی خودشون کردند سالها فکر من این بود و به پدرم غر میزدم تو منو حیف کردی مگه نمیخواستی منو بفرستی خارج البته مادرم این وسط نزاشت برم چون دلشوره ایی بود  خانواده همسرم از همه چی من ایراد میگرفتند از لباس گرفته تا ادامه تحصیل دانشگاه  اما من خودمو نباختم بازم هم پیشرفت کردم تا این که در سن ۲۴ سالگی زیرزمین خونه آنها را ساختم وتبدیل به باشگاه ورزشی کردم البته فکر نکنید به همین راحتی آنها گذاشتند تا من این کار را انجام دهم خیر کلی بدبختی سرم آوردند اما چون پدرشوهرم هوامو داشت تونستم با کلی کلنجار رفتن باشگاه را دابر کنم و مجوز اولین باشگاه بانوان را در سال ۶۷ بگبرم  پدر شوهرم بنگاه ملکی داشت و این خونه اشون جای خوبی در آیت الله کاشانی بود بنده خدا میابد این ملک را به نام خانمش میکنه تا بعد از آن خانمش مشکلی نداشته باشه اما از آنجا که متاسفانه خواهر شوهر های حسودی داشتم به جان مادر میافتند که ملک بفروش سهم ما را بده  سر قفلی زیر زمین به نام من بود هر روز خدا شاهده چند بار ما با این خانواده مشکل داشتیم نمیخوام بگم چه بلاهایی که حتی فکرش را هم نمیتوانید بکنید سر ما در میاوردند  که ما از آنجا بریم تا ملک را بفروشند  چند بار بهشون پیشنهاد دادم بیاین این ملک  بزرگه بکوبیم خودمون بسازیم تا همه به سهمشون چند برابر بیشتر برسند اما با این که وضع مالی اشون خوب بود حاضر نشدن همکاری کنند  خلاصه در سال ۸۶ من خارج از کشور بودم وقتی برگشتم دیدم ملک را فروختند البته اینو بگم بلاهای این خانواده ۵ سال دادگاه رفتن بود چون سرقفلی داشتم نمیتوانسند این ملک را بدون اجازه بفروشند   وکیل ام گفت از مالک که مادر همسرم بود شکایت کنیم گغتم نه با مالک جدید قرداد مینویسم سه ماه دنبال مالک جدید گشتم خودش را نشون نداد بعد از سه ماه پنج شنبه ۱۳ دی سال ۸۶ باشگاه را همسرم ساعت ۱۱ شب تعطیل کرد چون بعد از ظهر ها ایشون میرفت مجوز مردانه را هم سالها بود که گرفته بودم ایشون تعطیل کرد تومد خونه  شنبه  صبح ساعت ۶ خدمتکار باشگاه زنگ زد خانم عظیمی اومدم باشگاه شیشه ها شکسته قفلها عوض  شده تابلو نیست من برای چند دقیفه واقعا  شوک  شدم به وکیلم زنگ زدم گفت حتما تصرف کردند پلیس و آگاهی را بردیم قفلها را شکندون رفتیم پایین  اگه شما ی پونز دبددین ما هم دیدیم کل باشگاه ۳۰۰ متر فضای دستگاه و ۲۰۰ متر فضای کار آیروبک و دفتر داشت باور کنید استاد تا آینه ها های باشگاه را بردند حتی کتری و فوری چون میخواستند بگن ما ملک را تخلیه شده خریدیم ۱۱ سال با این مالک جدید که هم شر خر بود هم از ما بهترون بود درگیر دادگاه بودم ۱۱ سال هر روز این پله ها را فتم بالا اومدم پایین کلی حکم به نفع من صادر شد اما چه فایده چون کارشناسها را میخریدن دوباره روز از نو روزی از نو  چون من در تمام اون سالها حالم بد بود احساسم بد بود مخصوصا که فهمیدیم همه اون جریان ها نقشه های خواهر شوهر ها و پسراشو ن بوده چون همان مالک جدبد همه را تعریف کرد برامون و گفت اونا چه جوری اون نقشع دزدی را طرح کردند اینقدر حالم بد بود که دیگه نتونستم کار کنم  میرفتم باشگاه دیگران برای خودم کار میکرد م همش با خودم میگفتم چرا من چرا ابن بلا سر من اومد چرا ۱۶ سال از بهترین سالهای عمرم تو دادگاهها حرام شد اگر ورزش نبود حالم بدتر میشد اما همین احساس بد باعث شد که بیشتر تو این گرداب بمونم وقتی فهمیدم که باید رهاش کنم تا تمام بشه  رهاش کردم و خلاص شدم همه را فراموش کردم و از برده بودن افکار خودم نجات دادم مطالعه ام در باره جهان هستی بیشتر کردم اما درک اش برام سخت بود تا این که بخواست خدا به سایت تناسب فکری رسیدم انگاز خدا خواست چون در بدترین شرایط روحی و جسمی بودم ۲۰ کیلو اضافه وزن و کلی افسردگی  اللان ۴ ساله که همسفر دوستان عزیزم هستم کلی دگرگونی با راهنمایی های استاد عزیزم داشتم  استاد عزیز واقعا به خودم افتخار میکنم که شاگرد شما هستم چون با این که خودم در رشته تربیت بدنی استاد با مدارک مهم مدرسی بودم وکلی مربی تحویل جامعه ورزشی دادم اما با افتخار میگم شاگرد شما هستم چون راهنمایی های شما زندگی منو عوص کرد  زینب جان احساس ات راخوب کن به خودت برس و همیشه خوشحال باش نگران وزن ات نباش منم به توصیه استاد ادامه دادم بعد از سه سال شروع به لاغر شدن کردم الان خدا را شکر خیلی از خودم راضیم امیدوارم سریع به حالت خوب  برگردی و از زندگیت لذت ببری عمر خیلی کوتاهه فکرت و وفتت را به چیزهای بیهوده نده عزیزم  و اینجا برای سلامتی استاد و خانواده عزیزشون دعا و سپاسگذاری میکنم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 10320 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 55 کلمه

        با سلام خدمت دوست عزیز و مهربانم سهیلا جان .

        دوست خوبم از دیدگاه زیبا و عاای شما بی نهایت سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که خواهر گلم‌ تجربه زندگی اش را به خاطر من به اشتراک گذاشتند 

        سهیلا جان از تجربه شما خیلی درس گرفتم و به من آرامش و انگیزه خیلیی زیادی داشت

        واقعا ممنونم

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار سهیلا عظیمی ویشته
          1402/02/01 19:35
          مدت عضویت: 1703 روز
          امتیاز کاربر: 15108 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
          محتوای دیدگاه: 37 کلمه

          سلام زینب جون انشالله به زودی تمام افکار منفی را از خودت دور میکنید عزیزم و بیشتر فکر خودرا به دوره ها بدین تا نتایح خوب یکی یکی انشالله در زندگی اتون پدیدار بشه موفق باشی عزیزم 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم