نحوه استفاده از قوانین طلایی زندگی

با سلام خدمت استاد گرامی وهمگی دوستان عزیزم

استاد دقیقا من این موضوع به چشمم دیدم وتجربش کردم 

زمانی که خیلی شاکی از وضعیت خودم بودم با پسری ازدواج کردم که معتقد بودم دنیای منو گلستان میکنه 

خب اوایلش عالی بود اما با ورودمون به زندگی مشترک کم کم شرایط مثل قبل شد تا حدی که گلایه مند زندگیم شدم خیلی ناراحت ودلسرد بودن ومدام به خودم ناسزا میگفتم که این چه شوهری بود کردی با اونهمه خواستگار پولدار وخانواده دار و…البته به خودش چیزی نمیگفتم وخودم خوشحال وراضی ودلگرم نشون میدادم رفتارش شده بود مثل اون افرادی که دوست نداشتم 

ومن خیلی غصه میخوردم 

به خودم گفتم پا گذاشتم روخانوادم وبا این پسر ازدواج کردم دیگه راه برگشتی نیست حالا هم باید پا بگذارم روخودمو درستش کنم اون موقع ها نمیدونستم چطور 

ولی خداییش تلاشمو کردم شده بود مثل رژیم گرفتنه 

تلاش میکردم ولی اوضاع بدتر میشد 

کار به جایی رسیده بود که با اینکه همو خیلی دوست داشتیم ولی داشتیم ازهم متنفر میشدیم 

خونه شده بود شکنجه گاه من واون 

اون دوست نداشت بیاد خونه وبیشتر سرکار میموند ومنم دوست نداشتم بیاد خونه ومنو با این حال خرابم ببینه 

مثل رعدوبرق شده بودیم بهم میرسیدیم جرقه میزدیم وبوم همه چی میرفت روهوا

چند باری توی خیابون به من پیشنهاد دوستی شد 

چقدر جنتلمن ومهربون به نظر میرسیدن اما بعداز رد کردنشون رو کردم به خداوگفتم خدایا نجاتم بده 

من مال این حرفا نیستم پول که ندارم اعصاب که ندارم رابطه امم که شکرآب ولی یه قلب دارم که صاف نگذار اونم ازم بگیره شیطان خیلی مستعصلم 

دقیقا همون موقع با سایت شما آشنا شدم وسط این بلبشوی زندگی ودقیقا همین فایل های نکات طلایی نجاتم داد 

خیلی چیزا یاد گرفتم یاد گرفتم اونم مثل من انسان وپراز اشتباه 

فهمیدم که اونم تاحالا ازدواج نکرده از کجا باید بدونه خیلی چیزا رو از کجا بدونه حرف دل منو از کجا بدونه چی میخوام ازش 

یاد گرفتم قدردان زحماتش باشم قدردان خوبیاش 

یادگرفتم برای هرچیزی نباید عصبانی شد قهر کرد به جاش یکم دور شم مثلا برم یه اتاق دیگه وکمی فکر کنم خودمو بگذارم جاش شاید من اشتباه فهمیدم شاید منظوری نداشت شاید خسته بود شاید وقتش نبود این حرفها

یاد گرفتم خوشحالی من به وسایل مدروز خونم نیست به لباسای مارکم نیست به حتی غذاها وخوراکیا وتفریحاتم نیست یادگرفتم میشه با یدونه لبو داغ کنار همسرم احساس یه ملکه رو داشت وخندید وخوش بود 

یاد گرفتم هیچی ازش نخوام سرکوفت نزم وآرامشش باشم 

اگه کسی بهم اینارو هزاران بار میگفت میگفتم امل وهیچی حالیش نیست نباید به مرد جماعت رو داد 

اما از بین آموزشای شما یاد گرفتم که چطور وچی برای زندکی من خوبه 

الان که مینویسم همسرم مثل پروانه دورم میچرخه قبل اینکه به چیزی احتیاج پیدا کنم بهم یادآوری میکنه اصلا نمیگه گرون نخر وارزون بخر میگه بهترینشو بخر 

برات بهترین هارو میخوام 

بارها بهم میگه عاشقتم بهت افتخار میکنم خداروشکر مثل بقیه خانوما نیستی 

قبلا به همه چیزم گیر میداد نخور نپوش اینجور رفتار نکن اینجور رفتار بکن 

اما الان میگه بیشتر بخور عزیزم مریض نشی 

لباسات چقدربهت میان 

چقدر شیطون وپرانرژی 

چقدر موهات خوشگلن درصورتی که قبلا اصلا از موهام خوشش نمیومد 

جالبه ها حال دلم خوب شده اینهمه براش دوست داشتنی شدم محترم شدم خواستنی شدم 

الان که مینویسم تازه متوجه میشم که چقدر عوض شدم هیچ کار خاصی انجام نمیدم فقط حال دلمو خوب کردم خودش به اندازه میلیون ها خرج روی خودم به چشم همسرم میاد

چقدر خانم میشناسم که هرسال کلی پول میدن دماغشون عمل میکنن بدنشوت عمل میکنن 

موهاشون صاف میکنن فر میکنن خودشون به هزار رنگ ولعاب درمیارن آخرشم یه زندگی دارن میدون جنگ 

نمیگم رسیدگی بده نه اصلا منم هرچه قدربتونم به خودم میرسم اصلا باید هرروز خوشگل تر وجذاب تر شد اما نه برای همسرم برای دل خودم برای اینکه خودم خوشم بیاد کیفشو ببرم 

جالبه که بقیه حسرت زیبایی منو میخورن بارها بهم خانواده شوهرم گفتن چقدر ناخن هات خوبن چه موهای قشنگی داری چه مژه هایی چه چهره ای چه قدبلندی یعنی وقتاییم که نمیگن زل میزنن حواسشون نیست ومن خندم میگیره اونایی هم که دوست وآشنان هم که مرتب میگن چقدر خوشگل تر شدی 

درصورتی که من کارخاصی نکردم حتی ۳ سال رنگم نکردم موهامو ولی تناسب اندامم وشادابیم چنان جذابم کرده که همه فکر میکنن من چه کارایی میکنم 

خیلی خوشحالم استاد خیلی مدیونتونم خیلی سپاسگزار وشاکر خداوندم درسته که تا اندام ایده آلم بازم راه دارم اما واقعا زندگی من از این رو به اون رو شد وحالا دارم سطح خودمو ازاینم بیشتر ارتقا میدم ودلم میخواد برسم به جایی که اندام ایده آلمو داشته باشم وکلی ثروت وزندگیم هی از اینم بهتر بشه