0

مثل خـــــدا رفتار کنیم

آرزوی لاغری
اندازه متن

نمی‌توانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی‌ تان جستجو نمایید!

مهمترین موضوعی که در زندگی همه ما وجود دارد، شناخت خداوند و ارتباط با خداوند است. و تمام سعی ما در زندگی داشتن احساس بهتر از بندگی خداست.

یکی از مهمترین راهکارهای ارتبا با خداوند شناخت صفات خداوند است، صفاتی که خصوصیات و ویژگی های خداوند را مشخص میکند و انسانی که میخواهد در مسیر صحیح ارتباط با خدا قرار گیرد باید بتواند مثل خدا رفتار کند.

به لطف خدای مهربان روزی از روزهای خدا در مسیری قرار گرفتم که زندگی من را دستخوش تغییرات بی شماری کرد، مسیری که قدم به قدم با شادی و آرامش و آگاهی بیشتر همراه بود.

نکته بسیار مهمی که در زندگی من تغییرات زیادی ایجاد کرد تغییر نگاه به زندگی کردن بود، از زمانی که یاد گرفتم چگونه در زندگی روزمره با مسائلی که برایم رخ میدهد برخورد کنم به مرور تغییرات زیادی در زندگی من رخ داد و امروز میخوام درباره این موضوع بسیار مهم برای شما دوستان خوبم توضیج بدهم.

استفاده و بکار گیری این تکنیک فوق العاده میتواند شما را در مسیر تغییر زندگی بسیار توانمند کند، مسلما این تکنیک نیاز به تمرین و تکرار دارد و یک روز نمی توان در بکارگیری آن به درجه استادی رسید، اما به شما اطمینان می دهم اگر بیاموزید بر اساس توضیحات این فایل آموزشی عمل کنید به وضوح تغییرات زیادی را در زندگی خود مشاهده میکنید. به طوری که زندگی الان شما هیچ شباهتی با زندگی که در انتظار شماست نخواهد داشت.

طریقه برخورد ما با مسائل در زندگی تاثیر زیادی در شکل گیری لحظات آینده زندگی ما دارد، تاثیری که از مسائل زندگی در افکار و احساس ما ایجاد میشود شکل دهنده آینده ماست و ما میتوانیم با یادگیری چگونگی برخورد با مسائل زندگی تاثیر فوق العاده ای در شکل گیری آینده خود داشته باشیم.

شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که اعتقاد دارند سرنوشت آدمها در زندگی مشخص شده و راهی برای گریز یا تغییر آن نیست اما با تماشای این فایل توضیحی فوق العاده برای شما روشن خواهد شد که چنانچه بخواهید زندگی خود را تغییر دهید، مطمئنا قادر به انجام آن خواهید بود.

کاری که من با زندگی خودم انجام دادم و به لطف خدا در این چند ساله به دوستان زیادی که از دوره خدا هرگز دیر نمیکند استفاده کردند روش ساختن سرنوشت خود را آموزش دادم و نتایج عالی در زندگی خود کسب کردند.

به شما دوست خوبم پیشنهاد میکنم با دقت و به دفعات از این فایل فوق العاده استفاده کنید. هر بار که حرفهای گفته شده در این فایل را میشنوید برداشت شما از آن متفاوت و کامل از مرتبه قبل خواهد بود.

منتظر نظرات ارزشمند شما دوستان و همراهان خوبم هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.52 from 66 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11287
برچسب ها:
69 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/04/17 16:57
      مدت عضویت: 464 روز
      امتیاز کاربر: 50625 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 694 کلمه

      سلام بر خدایی که به من قدرت تغییر داره اون شجاعت رو به من ببخش تا به خودم‌ثابت که من تغییر رو انجام داده 

      سلام بر اقای عطارروشن 

      وفتی یی فکرتوذهن ادم حرغه اولش رو میزنه باید اون رو به شعله تبدیل کنیم این ماهستیم به اون جرغه اهمییت بدیم 

      اگه بهش اهمیت نیدی امکان داره دیگه دوباره تکرار نشه 

      من هم تا سال ۱۱ شال پیش کلیاجساس خوبی داشتم‌ولی طی این ۱۱ سال گذشته همه رو به مرور ازدست دادم چون چاقی پم شدتش بیشرشد وپام هم مشکلش شدت کرفت ورفت امد رو ازمن گرفت حتی دیگه اجازه ندادکه تا سر کوچه که دومین خونه هیستبم رو ازمن‌گرفت دیگه هرانجه که رژیم وکاریکه کان داشت که خودم‌رو نجات بدم اره خدا جوری رفنارنکردکه من بتوانم که یقه شو  بکیرم چون  اره شاید فبل از شروع مسیر بارها ابن کار رو اگه چه به زبان نمیاوردم‌

      ولی ته ذهنم  ویواشکی اون ته ذهنم این کاره رو داشتم انجام‌میدادم وفتی این رو مرومیکردم میگفتم‌داری کفر میگی توخودت رو اصلاح کن شاید اون حرف هم از ترس خدا بود ولی وفتی که دیگه دنبال راهکارمی گشتم بازم اون کسی که به من کمک کرد خداوند بود چون اون خدادایی که تا اون زمان به حالت  نگاه نکردم اون رو خالق ومن فقط مخلق  حساب میکردم 

      تودید خودم‌حتی به خودم تجزبه شکل کرفتن   رو هم به خودم نمیداد من حتی هزچند وفت نامه ای برای خدا نوشتم انگار به خودم اجازه اون ارتباط رو به شکل دیگه دادم 

      وتومسبرزندگی با ارده خداوند بازم من با خداوند شک  رو توذهنم بوجودام یه همین شکل رفتارکردم وفتی اون شک به یقبن تبدیل شد وتازه شروع تغییر رو به خودم  داد

       تصمیم‌اول رو باید بگیرم تا این تغییر رو بوجود بیارم 

      اونم‌تناسب اندام بود که با بودن وتصمیم‌گرفتن به امید  خداواند دارم کامهای کوچک وبا ارامش دارم طی میکنم 

      باید خیلی کار روی خودم کنم تا اون مرحله به مرحله رو به بهترشدن باشم 

      من مبازرهرروز رو تعطیل کردم 

      من‌وفتی دلم شادی خواست اون برای خودم به جود اوردم 

      من طی این زمان با بعضی افراد که احساس یاس وناامیدی باهوشون وفتی هستم‌رو کم کردم‌چون باید من با افرادی که رفتار خوب واحساس خوب دارن باشن درمن‌نیز تاثیر داره 

      من‌برای خودم که خودم‌دوست داشتن رو به اجباربه دست نیاوردم اون با ارامش بدست اوردم وامروزکه دارم این متن رو مینویسم دارم یی نکرش دیگه پیدا میکنم من بدون دلیل شاد هسم بی دلیل دیگران رو دوست دارم‌محبتم‌نسبت به فززندانم  فرو به بیشتر شدن هست طی این دوهفته تعدادبوسیدن پسر ۱۸ سالم زیادترشده دختررو بوسیدم‌کاری که چندین سال هست باید  تولد یا جیری ریگه پیش بیاد تا اونهاروبه بوسم  ببچون‌من اول خودم‌رو دوست نداستم‌چه انتظاری داشتم که فرزندانم.رو د بیشتردوست  داشته باشم 

      کلی ازکینه هایخودم رو به کل کنارگذاشتم جون اون سختی ومشکلات یی درس بزرک به من داد اونعمت بود که من رو  به پلهای دیگه زندگی راهنمایی کرداگه اون مشکلات رو نداشتم هم اکنون مثل کسانی که اصلا ازاین مسیر وهرانجه ریبایی که تویی این مسیر رو نمی چشن چوم انها اصلا خبرندارن همچین مسبری وحود داره پس جایزه اون سختی داستن زندگی خو دم اتومات کنم که رابطه خودم رو با خداوند قلبی وازته ذهنم با ارامش دارم من اون مشکلات که توچشم باعث به هم ریختن زندگی خودم میدونستم حالا که تواین مسبرهست ازداشتن اون مشکلات که به من رشت وبزرک شدن رو هدیه داد اون سختی باعث شد که خداوند جواب اون همه سختی رو به این شکل داد 

      من اون همه سختی ورنج رو دارم‌برای رو به رشتم به سمت بهترشدن دارم نگاه میکنم‌

      اره وفتی که ادم‌تغییر تو نکرش داشته باشه زاویه دیدش کلی تغییر کرده همه مشکلاتی رو که تا اون زمان براش سختی داشته یی پله سعود درنظر میگیره چون من اگه اون چاقی ومسکلات پام رو نداشتم شاید درحال حاضر درشرایطی خیلی متفاوت ازامروززندگی میکردم‌ولی دیگه این احساس های عالی رو به هیح وج تجربه نمی کرد روحم این تجربه حس نمی کرد

      من‌برای تغییر باید کلی رو نکرش افکارم‌توجه صحبتم‌کار کنم‌که اوتغییر درزندگی رو به شکلی خوبی هم حس کنم‌وهم انجام بدم به امید اون زمان به شکرخدا این مسبر رو نیز با اگاهی که درونش بود به اخر رسوندم‌ولی بازم‌اون تگرارمیکنم‌ 

      توذهنم‌جای خودش بازکنه با تکررکردن‌همه مطالب مرحله به مرحله ولابه به لابه دربافت بهتری رو به من میده 

      خدا پشت وپنا هتون یا خق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/11/17 22:24
      مدت عضویت: 1619 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,629 کلمه

      جلسه ۸۱ تکرار 

      مثل خدا رفتار کنیم 

      سلام وقت همگی بخیر و شادی باشه ،خوشحالم برای یک آموزش دیگه 

      و باز هم رسیدیم به بحث  خدا و شناخت بیشترش و چقدر جالبه که این مدت که بیشتر توجهم روی شناخت خداست به مسیرهایی هدایت میشم که در مورد همین موضوع میشنوم و میخونم 

      موضوعی که قبلا هیچ شناخت واضح و صحیحی ازش نداشتم و پر بودم از تضاد و ترس که بر اساس همون عقایدی که داشتم ،تصمیم گیری و انتخاب میکردم و راهی که اساسش بر اشتباه باشه ،نتایج خوبی هم در بر نخواهد داشت 

      شنیدن آگاهی های جدید بهم کمک میکنه که از باورهای قدیمم دست بکشم و بیام بسمت اطلاعاتی که به نفع زندگیم باشه ،اتفاقا قبل از شروع این فایل داشتم لایوی از استادیو نگاه میکردم که داشت در مورد خدا میگفت و دیدم چقدر مرتبطه فایل امروزه 

      اینکه توجه ما بر هر آنچه باشد به همون مسیرها هدایت میشیم همینه ،من تمرکزمو گذاشتم روی این جنس و مدل ،جهان هم منو بیشتر در مسیر قرار میده و فرقی نمیکنه این توجه بر خواسته باشه یا ناخواسته 

      تمامی مواردی که استاد در این فایل گفتن در منم وجود داشت ،یک سردرگمی بزرگی که نمیدونستم کی هستم ،برای چی به این دنیا اومدم و مدام در حال تایید گرفتن از دیگران بودم و هر بار اسیر رنجش های تکراری در برخورد با اطرافیانم ،روزگار خوبیو سپری نمیکردم 

      شخصیت درونی رنجور و ناتوانی در خودم احساس میکردم ولی همیشه تلاش میکردم از بیرون خودمو قوی و قدرتمند نشون بدم ولی خودم میفهمیدم که از خودم راضی نبودم و خلاء های زیادیو تجربه میکردم 

      خبر نداشتم که اون چیزی که در بیرون ، در آدم ها و در وسایل  و ابزارهای بیرونی ،به دنبالش بودم ،اونجا نمیشد پیداش کرد ،چیزهایی در درونم کم بود ،من خودمو با تمام خصوصیاتم گم کرده بودم و تصور میکردم با چنگ انداختن به مسائل بیرونی میتونم نتایج دلخواهمو بگیرم ولی نشد که نشد 

      از همه انتظار محبت و احترام داشتم ،چرا ؟ چون بخش محترم درونیم تخریب شده بود و فکر میکردم باید از بیرون به من احترام زیادی تزریق بشه تا شاید وجود تشنه م سیراب بشه ولی نمیشد و رنجش ها بیشتر شکل میگرفت

      بارها شنیده بودم که سرنوشتت اینه ،چاره ای نداری باید تحمل کنی ،من باور کرده بودم که همگی ما به این دنیا اومدیم که چند سالی زندگی کنیم ،حالا عده ای در سختی باید زندگی کنن چون خواست خدا بوده و عده ای که عزیز کرده های خداوندن در ناز و نعمت کیف کنن و همیشه این سئوال برام پیش میومد که آخه چرا من تو اون دسته از آدم های خوشبخت به دنیا نیومدم ؟ هم چاقم ،هم بدشانسم ،هم تو این خانواده به دنیا اومدم ،هم به اندازه کافی خوشگل نیستم هم با لیاقت و کافی نیستم و هزاران برچسب منفی که سالها به خودم میزدم و دوست داشتم خودمو بدحالتر نشون بدم و همیشه سوار بر اسب منه قربانی میتازوندم و لذت میبردم از توجهات اطرافیانم

      و این اعتیاد خانمان سوز قربانی و مظلوم بودن ،سالها زندگی منو نابود کرده بود بدون اینکه خودم متوجه بشم که دارم از کجا ضربه میخورم 

      در تمام اون سالها در حال ارسال پیام* من بدشانس و بدبخت هستم * به جهان بودم و نتیجه هم میشد گرایش به ظالم های بیشتر و اونجا بود که غر و شکایت ها شروع میشد و حالا اون وسط کی مقصر اصلی بود؟

      اول که میگفتم پدر و مادرم ،بعد که متوجه شدم پدری در کار نیست که بتونم تقصیرهارو بریزم سرش ، مادر هم که اصلا تو باغ نبود ،با خودم گفتم ،خدا بهترین گزینه است که نمیتونه هیچ وقت اعتراضی کنه ،پس مقصر همه بدبیاری های من خداست 

      و اون رفتارها در من نفرتی از پدر ،مادر وووو  و  خداوند بوجود آورده بود که من دلم میخواد خوب زندگی کنم یا لاغر باشم ولی خدا نمیخواد ،اصلا این خدا که برای من کاری نمیکنه ،خدا مال یه عده خاصه ،چرا اینهارو میگفتم ؟ چون بارها شنیده بودم  و میتونستم بی مسئولیت بشم و مسیر عصبیش در مغزم حاضر و آماده بود و من هر بار به تکرار استفاده ش میکردم 

      و طبق انجام یه سری کارهای پر تکرار نا خوب ،مسیر زندگیم بسمت ناآرامی و تشویش حرکت میکرد و هیچ وقت آرامش درونی و بیرونی نداشتم ،شخصیت پرخاشگری شده بودم که گاهی برون ریزی های بدی داشتم چونکه دنیا و همه رو مقصر مدل زندگیم میدونستم الی خودم 

      تضادهای زیادی توی زندگیم بود ولی انگار بیدار نمیشدم با اینکه از سالهای پیش هم در دوره های مختلف روانشناسی بودم ولی انگار سوار بر اسب تندرویی بودم که فقط میتازوندم بدون اینکه مکثی کنم یا آگاه باشم و در دنیای خواب سنگینی به سر میبردم ،جالبه تو اون دنیای خواب آلود خودم نقش آدم های آگاه و مترقی رو هم خوب بازی میکردم 

      نمیگم هنوز هم بیدار شدم ولی دارم متوجه میشم که بیشتر اوقات هنوز هم خواب هستم و دلم میخواد بیشتر بتونم در آگاهی باشم ، از خداوند کمک خواستم و هر روز کمک میخوام که منو بیاره تو مسیر شناخت خودش و دلم میخواد دستمو بگیره مثل بچه ای که دنبال والدینش میگرده و گم شده ،میخوام بیام در دایره مداری خودش 

      حالا متوجه شدم من میتونم اونجوری که دلم میخواد زندگیمو بسازم ،البته تا الان فقط این مطلبو دانستم تا به عمل تبدیل بشه مهمه ،شاید هر از گاهی که به یاد میارم ،کمی توجهمو میبرم روی داشته ها و حال خوب ،اینکه بتونم درونیش کنم کار مهمیه 

      وقتی باورهات در مورد خدا درست بشه دیگه نیازی نیست نقش و فیلم بازی کنی خودبخود میری تو مسیر هدایت های خاص ،رزق های بی حساب ،حمایت های الهی ،اول باید باور کنیم‌ که خدایی هست البته که نه اون خدای کذایی سابق

      چقدر  خوشحالم که با موضوع دوست داشتن و عشق ورزی با خودم آشنا شدم ،قبلا که هیچ اطلاعی نداشتم و خودی در کار نبود ،خودمو یک موجود بی خاصیت به درد نخور میدیدم که به درد هیچی نمیخوره ،دیگه دوست داشتنش که هیچ

      ولی خدارو شکر به طریق های مختلف هدایت شدم به مسیر خود شناسی و عشق ورزی و الان دارم یاد میگیرم‌ که در کنار خودم حالم خوب باشه و لذت ببرم و از الان خودم راضی باشم‌ نه از اونیکه شاید در آینده بخوام بشم 

      به قول یه استادی که میگه هر  کاری که میکنید ببنید خداوند پایینشو امضاء میکنه یا نه ،یعنی کارهایو انجام بدیم که به صفت های خدا نزدیک باشه که یکی از اون کارها ،دوست داشتن و پذیرفتن خودمونه 

      که دوست داشتن خود یعنی کارهایی برای این خود ارزشمند انجام بدیم و یه کارهاییکه به ضرر این خوده انجام ندیم ،منم دلم میخواد یک عادتی که سالهاست دارم، دیگه انجامش ندم و دوست دارم احترام بیشتری به خودم بذارم و با خودم حرف های قشنگتری بزنم که هر چقدر گفتگوهای خودم با خودم جدیدتر باشه صدای منفی درونم کمرنگتر میشه 

      دوست دارم سپاسگذاری در من درونی تر و خالص تر بشه ،دلم میخواد شادی وجودم گسترده تر بشه ،دوست دارم خودخوری های درونیمو کمتر کنم که چرا فلانی با من بد صحبت کرد،چرا اونا منو دعوت نکردن و چرا های زیادی که گاهی درگیرشون میشم 

      زیبا زندگی کردن طبیعیه ،متناسب بودن طبیعیه ،شاد و آزاد زندگی کردن طبیعیه ،خوشحال و سلامت بودن طبیعیه ،ثروتمند و رها بودن طبیعیه و اگر قبول کنیم و بپذیریم میتونیم تجربشون کنیم 

      آخ آخ از رنجش هام که دیگه نگم سالها با من چه کردن و چقدر انرژی های خشم و نفرتو با خودم حمل کردم ،تازه انتظار داشتم پر از شادی و شعف باشم مگه جایی در وجودم خالی بود که جا داشته باشم برای عشق و لذت 

      ۳ روزه پیش شروع کارگاه کلاسی بود که برای رنجش هام شرکت کرده بود و تو همین ۲ جلسه انقدر خشم و نفرت و بغز از من تخلیه شده که احساس سبکی میکنم ،آخه من چجوری تونستم رنجش از یک شخصو ۳۷ سال با خودم حمل کنم و در ظاهر هم بخشیده بودمشون ولی در حقیقت یک آتشفشان خفته ای بود که هر لحظه احتمال فوران کردن داشت 

      و من حامل اون حجم خشم بودم ،۸ صفحه رنجش نوشتم ،که باید دونه دونه شونو با تکنیک هایی که یاد میگیریم از ذهنم پاک کنم و خودمو آزاد کنم از اونهمه قل و زنجیری که سالها درشون زندانی بودم ،همین ۲ روز یه حجم سنگینی از قلب و وجودم برداشته شده و سبک تر شدم ،میدونم بعد از رها کردن تمام اون انرژی های آلوده درونم ،آزادتر خواهم شد 

      وجودم از اذیت و آزارهای ۳۵ ساله رها میشه ،درد های جسمیم تسکین پیدا میکنه و تمام اون انرژی های کثیف به انرژی های تمیز و خدایگونه تبدیل میشه 

      راه بخشیدن افراد اینه که درک کنیم که اونهاییکه مارو آزار و اذیتی کردن خودشون هم درد کشیده بودن و از روی خشم ها و کمبودهای گذشته خودشون مارو ناراحت کردن ،باید ببخشیمشون تا آزاد بشیم ،باید نگاهمونو بهشون تغییر بدیم تا رنج نبریم و بدونیم که اونها هم به کمک نیاز داشتن و ناآگاهانه اون عملو انجام دادن ،آدم ها بد نیستن ،آگاه نیستن و شاید یه جاهایی خود ما هم دیگرانو ناراحت کردیم و باعث رنجششون شدیم ،اینجوری دیگه حواسمون جمع میشه که به دیگران هم احترام بذاریم و اینها باعث آرامش ما میشه و اون حس خشم درون مارو کمرنگ میکنه 

      چقدر خوشحالم و میبینم که خود خداوند چجوری داره قدم به قدم هدایتم‌ میکنه ،میدونه کجاهای وجودم نیاز به ترمیم داره ،چه چیزهایی نیاز به تعمیر داره و کجاها باید تعویض بشه و تعمیرگاه خداوند عجب قدرتمندانه میفرستت جایی که باید بری

      انقدر نرم منو فرستاد تو مسیرهای خود شناسی و هر جایی هر چیزی نیاز داشته باشم منو با دوره ای آشنا میکنه یا شخصیو در مسیرم‌ میذاره که کمکم میکنه ،سپردن و از خدا کمک خواستن همینجوریه ،راحت و آسون و بی سر وصدا ،دستتو میذاره تو خواستت 

      البته باید اتفاقات کوچیک و بزرگ خودمونو ببینیم و تحسین کنیم‌ تا به راه های بالاتر هدایت بشیم 

      مثل خدا رفتار کنیم 

      صبح که از خواب بیدار میشیم اول به خدا سلام کنیم 

      هر کسی باهات برخورد کرد ،، مثل خدا رفتار کن،،

      مثل خدا رفتار کن 

      مثل خدا رفتار کن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 15 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم