🧠 ذهن ما مثل یک برنامهنویس خستگیناپذیره!
همهی ما در ذهنمون الگوهایی داریم که حاصل هزاران بار فکر کردن و تکرار شدن هستند.
همین تکرارها باعث میشن رفتارهایی در ما شکل بگیره که خودمون هم فکر میکنیم «ذات ما» هستن.
👨👩👧👦 مثلاً چرا خیلی از رفتارامون شبیه پدر یا مادرمونه؟ چون از بچگی تحت تأثیرشون بودیم و ذهنمون ازشون فرمول ساخته.
بعد از اون، معلمها، مربیان و افرادی که آموزههای اجباری به ما منتقل کردن، این فرمولسازی رو ادامه دادن…
و ما بدون اینکه خودمون انتخاب کرده باشیم، یاد گرفتیم چطور واکنش نشون بدیم!
🌈 ذهن هر کس دنیای خاص خودش رو داره!
دو برادر رو تصور کن که در یک خونه بزرگ شدن، یک مدرسه رفتن و حتی دوستان مشترک داشتن…
اما آخرش یکیشون موفقه، دیگری نه! چرا؟
چون ذهن هر کدوم، برداشت متفاوتی از محیط داشته. 🎭
و این یعنی:
«زندگی ما به آنچه در ذهنمون باور کردیم بستگی داره، نه فقط شرایط اطرافمون.»
🚬 سیگار، عصبانیت یا افسردگی؟ فقط یه تکراره!
🔁 بارها شده شنیدیم کسی بگه:
«من آدم عصبیای هستم»، یا «من نمیتونم سیگار رو ترک کنم»، یا «من ذاتاً بدشانسام!»
اما واقعیت اینه که اینا فقط رفتارهای تکراری هستن، نه شخصیت اصلی اون فرد.
یک نخ سیگار… هزار بار تکرار میشه = اعتیاد
یک بار عصبانیت… هزار بار تکرار میشه = باور عصبی بودن
🌀 زندگی ما، مجموعهای از رفتارهای اعتیادگونه ذهنیه
✅ افسردگی، ناامیدی، بدشانسی، اضطراب و… همهشون فرمولهایی هستن که بارها و بارها در ذهنمون تکرار شدن.
وقتی بفهمیم اینا از قبل نوشته نشده و فقط نتیجهی تکرارند، اونوقته که حس قدرت در ما زنده میشه!
🚀 تغییر فرمول = تغییر زندگی
کافیه فرمولهایی که دوست داریم در زندگیمون اجرا بشه رو بسازیم، و بارها و بارها تکرارشون کنیم.
فرمولهایی مثل:
- من لایق لاغر شدنم 💃
 - من میتونم با ذهنم زندگیمو تغییر بدم 🧠
 - من پر از آرامش و اطمینانم 🌿
 
و بعدش، با عمل کردن روزمره بر اساس این فرمولها، اونها رو به واقعیت ذهن و زندگیمون تبدیل کنیم.
🔥 قدرت ذهن محدود به لاغری نیست… همهجا باهاته!
همونطور که ذهن میتونه تغییرات جسمی ایجاد کنه (مثل کاهش وزن)، میتونه شرایط مالی، روابط، احساسات و روحیهت رو هم دگرگون کنه.
اثراتش مثل گرمای آفتاب همهجا رو روشن میکنه ☀️
و این دقیقاً چیزیه که هنرجوهای دوره “ورود به سرزمین لاغرها” تجربه میکنن:
تغییر فرمول ذهن = تغییر جسم = تغییر زندگی 🎯
🎥 این مستند آموزشی، یه روایت شخصیه از من…
داستان واقعیِ من، از تغییر شرایط با فرمولسازیهای ذهنیه.
چیزی که خودم با تمام وجود تجربه کردم و حالا میخوام با شما به اشتراک بذارم.
📝 پیشنهاد مهم برای همراهی بهتر با این آموزشها:
در پایان هر جلسه:
- فرمولهای ذهنی گفتهشده رو یادداشت کن
 - درباره برداشتت از اونها، در بخش نظرات بنویس
 
به این ترتیب، هم خودت بهتر میفهمی، هم به بقیه برای فهم عمیقتر کمک میکنی. 🤝🌱
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.64 از 42 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
				
			                
			                    
            
        

نشان های دریافت شده
به نام یگانه قدرت مطلق هستی.
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان. این فایل عالی بود و باید چندین بار دیگر مرور کنم تا خوب بفهمم. اما چندتا نکته ای که یاد گرفتم اینکه لاغری هم یک مسیر که باید تا رسیدن بهش از جایی که هستیم لذت ببریم و وابسته نتیجه نباشیم. اگر وابسته لاغری باشیم درنهایت از چاقی خودمون حسابی متنفر میشویم همانگونه که تاقبل از آشنایی با این سایت متنفر بودیم. راستش استاد عزیز الان که فکر میکنم یادم افتاد من چندوقتی هست هی میخوام لباس بخرم اما میگم نه بزار دوره ورود به سرزمین لاغرها را بخرم بعد لاغر شدم بخرم خخخخ لذت نمیبرم از مسیرم و این باگ ذهنی ام را کاملا الان شناسایی کردمو به زودی میرم لباس بخرم تا از چیزی که دارم لذت ببرم.
درضمن استاد فهمیدم باید جوری به لاغری و لاغرشدن نگاه کنم که ازش لذت ببرم مثلا گاهی دچار عجله میشم و میگم کاش زودتر لاغر بشم و حسمو بد میکنه ولی خیلی زود میزنم کنار یعنی از این فایل هم فهمیدم نباید به افکار منفی شاخ و برگ بدم و ذهنمو کنترل کنم. یادم باشه من باوجود چاقی ام ارزشمندم، من باید از چاقی خودم لذت ببرم از لاغری هم لذت ببرم. درمسیر یادگیری موسیقی دارم کلی لذت میبرم کلی دوست خوب دارم هرجا که اجرا میریم از ذوق خوابم نمیبره و خیلی خوشحالم باید در مسیر لاغری با ذهن هم همینطور باشه هرجا به قوانین لاغری عمل کردم از ذوق خوابم نبره که یک قدم به هدفم نزدیکتر شدم مثلا اگر سبر بودم و غذا نخوردم کلی خودمو تشویق کنم که یک قدم به هدفم نزدیک شدم دوم عصبانی بودمو غذا نخوردم خودمو تشویق کنم که یک قدم به لاغری نزدیک شدم موقع خوردن تمرکزم رو خوردن بود نه جای دیگه خودمو تشویق کنم که یک قدم به هدفم نزدیک شدم.من توی موسیقی وقتی صداشناسی را یاد میگیرم میگم ایول یک قدم به هدف والای خودت نزدیک شدی. وقتی نفس گیری را یاد گرفتم گفتم افرین یک قدم دیگه به هدف والای خودت نزدیک شدی. وقتی چبزای دیگه را یاد گرفتم همچنین عجله ای برای استاد شدن ندارم چون میدونم که هر قدمی که برمیدارم منو داره به حرفه ای شدن در موسیقی و نابغه موسیقی بودن تبدیل میکنه. لاغری باذهن هم همینطوره هر قدم درست و لذت بردن از مسیر داره منو به تناسب اندامم نزدیکتر میکنه پس حرص نزنم طمع و عجله نداشته باشم و از هر چیز جدیدی که یادگرفتم نهایت استفاده را بکنم و لذت ببرم و خودمو تشویق کنم.
با تشکر از شما بابت این فایل عالی و سپاس خداوندی را که مرا به این سایت زیبا هدایت و راهنمایی کرد.
نشان های دریافت شده
سلام هر کسی به روش خودش اینجا کامنت میذاره برای من سایت تناسب فکری شده یه محل امن که از افکار و احساساتم بنویسم
من از طریق حالمو بهتر کن اومدم این صفحه.
راستش یه مدته دوباره داشتم از تناسب فکری استفاده میکردم و ویسهای استاد رو گوش میدادم اصلا آروم شده بودم میگفتم لاغری چیه لاغری که کاری نداره من باید ذهنیتم را درست کنم
تا اینکه دیشب وسوسه شدم رفتم رو ترازو و خیلی حالم بد شد…
و به جبران حال بدم چکار کردم ؟ پرخوری…
برای من که یه نهال خیلیییی ظریف و ضعیف توی ذهنم داره شکل میگیره هر رفتار غلطی مثل سیل و طوفان است
الان خیلی حالم بد بود که اومدم توی سایت و آروم شدم
این جمله که استاد گفتن خیلی عالیه:
بدشانس بودن، ناامید بودن، افسرده بودن، عصبی بودن، هواس پرت بودن و …. فقط یک فکر هستند که هزاران بار در ذهن فرد تکرار شده است و در نتیجه فرد تصور می کند فردی بدشانس، ناامید، افسرده یا … است.
من همش میگم من چاقم من بی اراده ام من ضعیفم…
نشان های دریافت شده
سلام و درود بر استاد عطا روشن
هر نوزادی که متولد میشه به مرور زمان تحت تاثیر آگاهی های والدین و افراد نزدیک قرار میگیره و به مرور تمام رفتارها و باورها و نگرشهای این بچه میشه مثل افراد درجه یک خودش بطور مثال زبان مادری مثلا اون بچه ای که در ژاپن بدنیا بیاد حتما زبان ژاپنی یاد رو خیلی راحت یاد میگیره یا هرکجای دنیا که باشه طبق آداب و رسوم همون منطقه بزرگ میشه وهمه ما هم همین شرایط رو داشتیم و هیچوقت حق انتخاب در مورد آموخته های که بلد شدیم رو نداشتیم ولی تنها افرادی کمی هستن که با تغییر کردن و نگرش های جدیدی میتونن باورهای جدیدی رو ایجاد کننن و در نتیجه زندکی جدیدی رو تجربه کننن
فقط زمانی این تغییرات وعملکزد مادرست انجام میشه که این شرایط فعلی رو دوست داشته باشیم و باهاش در جنگ نباشیم ودر جهت اصلاح زندکی تغییرش بدیم و با حال خوب واحساس خوب بتونیم تغییر کنیم
روزی که حال بد دارم هیچ چیزی زیبا نیست و همه چی از نظر من بیهوده هست ولی روزی که احساس خوب دارم حتی عادی ترین عادتهای روزانه برام جدید و پر از زیبایی هست
تنها امید داشتن و باور کردن خدا و خودم میتونه بهم کمک کنه که به اهدافی که پیش رو دارم میرسم
وهمه این صفات خوب رو با وارد شدن به دنیای جدید لاغری پیدا کردم که از شرایط فعلی خودم لذت ببرم وروتین زندکی رو ادامه بدم وسعی برای تغییر دادن وزندکی جدید هم داشته باشم و باور کردن و ایمان قلبی به کاری که دارم میکنم ورضایت داشتن از خودم هست که نتیجه کار عالی رقم میخوره
از این فایل هم لذت بردم و از استاد عزیز سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
بهدنام خداوند مهربان
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراهم
ذهن ما پر است از فکر های مختلف که توسط پدرو مادر ،معلمان ،رسانه ها انباشته شده است .
هر کدوم از این افکار رو باور کنیم و قبول داشته باشیم به رفتار ما تبدیل میشه و فرمول ذهنی محکمی شکل می گیره در ضمیر ناخودآگاه ما .
اینکه هر کدوم از ما چه فکری رو باور کنیم باعث اختلاف انسان ها حتی خواهر و برادرها میشه .
می بینیم چقدر با خواهر و برادرامون تفاوت داریم.
زندگی ما رو همین باورها و رفتارها تشکیل میده .
اگه من فکر می کنم پرخوری دارم اینو باورش کردم و به انجامش عادت کردم از بس تکرارش کردم و فرمول ذهنیشو ساختم و الان شده رفتارم که خودشو در جسمم نشون داده .
ولی من چی میگم ،میگم این سرنوشت منه و اونو قبول می کنم .
این باعث میشه تلاشی برای رفع اون نکنم.
چطوری باید اونو رفع کنم .
اینکه باور داشته باشم اصلا سرنوشتی در کار نیست و من خودم زندگیمو ساختم ،حالا با باور اشتباه بوده ،الان می تونم با باور درست و فرمول جدید تغییرش بدم .
برای تقویت فرمول جدیدی که دوست دارم توی زندگیم بدم باید در زندگی اجراش کنم .
عمل به آنچه آموختم مهم ترین قسمت کار محسوب میشه .
باید بدونم با توجه بر نداشته ها و تمرکز روی اون به شکل حسرت خوردن یا ناراحتی هیچ سودی نمی برم و در کارم پیش رفتی نمی کنم .
برای تغییر در زندگی و باورهای ذهنی باید زمان بیشتری رو در نظر بگیرین چون باید اول افکار جدید رو به ذهن بدیم و بعدبه رفتار ما بر اثرعادت شکل پیدا کنه و بعدش در جسم ما نمایان بشه .
جهان هستی کاری به کلام من نداره و توجهی نداره من دوست دارم یا ندارم ،فقط براساس احساس من کار انجام میده .
جهان منو به خواسته ای میرسونه که حس و حالم خوب باشه .
اول باید در هر شرایطی حسم رو خوب کنم و حالا که مسیر درست رو هم پیدا کردم اونو به زمان و جهان بسپارم و مطمئن باشم بزودی جهان منو به خواسته ام می رسونه .
بابد بدونم که در این سایت حتما نتیجه می گیرم مثل تمام دوستانی که نتیجه گرفتن .
افکاری که در سر می پرورونیم تبدیل به احساس ما میشن ،پس باید همیشه حسم رو خوب نگه دارم .
افکار پریشون درباره ی خواسته ام منو از هدف دور می کنه .
افکار اشتباه درباره ی چاقی ممکنه بعضی وقتها جسمانی باشه مثل پادرد و کمر درد که حالمون رو بد می کنه .
یا افکار مثلا هر کی پچ پچ کنه داره درباره ی من حرف می زنه .
بیشتر افکار ناراحت کننده ی ما درباره ی چاقی پوچ هست و اصلا اینطوری نیست .
باید در زندگی مراقب تمام افکارمون باشیم ،افکاری رو که حسمون رو بد می کنه ادامه ندیم .
حتی اگه به لاغری فکر کنی حسرت بخوری و حالت بد بشه ،بازم نتیجه ی عکس میگیری .
فقط و فقط حالت باید خوب باشه .
باید بدونیم به خواستمون طوری نگاه کنیم که احتمال وقوعش زیاد باشه .
اگه به لاغری فکر کردی و احتمالش برات زیاد بود تو موفق میشی .
حالا از کجا بفهمم احتمالش رو زیاد می دونم از روی حسم .
اگه به لاغری فکر کردم و حالم خوب بود و حس لذت داشتم پس من احتمال رخ دادنش رو زیاد می بینم و به دنبالش خواسته ی من حتمی هست .
خدایا شکرت .
استار ممنونم فایل امروز فوقالعاده بود 🙏🌺
در پناه خدا باشید
نشان های دریافت شده
به نام الله توانا
سلامی به زیبایی آفتاب به تمام پرتوهای نور الهی
سلام به استاد عزیز امیدوارم که هرجا هستید سالم باشید🌹
الهی شکر که امروزم یک گام دیگه برداشتمو امروز دارم عمل میکنم به تمام قوانین که یاد گرفتم الهی بیکران شکرت کمکم کن که به تمامشون به درستی عمل کنم
خوب بی مقدمه بریم سراغ یه عالمه نکته قشنگ که توی این گام بود و من میخوام اینجا بنویسمشون که هر وقت دیدگاهمو خوندم تمام اون قوانین یادم بیاد البته علاوه بر اینجا توی دفترمم یادداشتشون میکنم تا هر وقت حالم بد شد برم سراغشون، هر وقت حوصلم سر رفت، هر وقت نیاز داشتم به خوندنشون ،سریع میرم سر وقتشون، بریم که دوباره مرورشون کنیم ؟!پس یا علی مدد😊
خیلی از ماها فکر میکنیم که نمیدونم خدا زندگی ما رو از قبل نوشته، زندگی ما تعیین شده و ما دیگه کاری نداریم ،ما فقط نقش این رو داریم که توی این سختیهایی که خدا برامون نوشته صبر کنیم، البته منم به این حرف اعتقاد دارم اما میتونیم از یک دید درست تر بهش نگاه کنیم ما میگیم خدا به هیچکس ظلم نمیکنه درسته؟! پس چرا از یه طرفی هم میگیم که زندگی ما رو خدا نوشته و هرچی بدی هست و اینا رو باید تحمل کرد چون خدا خواسته و..🥺
مگه خدا نفرموده که هرچی خوبی هست از طرف ما به شماست و هرچی بدی هست خودت برای خودت ساختی مگه این نیست؟! پس دیگه این چه حرفیه که خدا برای ما بدی مینویسه. خدا شاید یه گوشهای از زندگیت، یه جایی، یه سختی ریز به زندگیت بده اما این تویی که با قدرت ذهنت اونو خیلی بزرگ میکنی و میتونی همون سختی رو با قدرت ذهنت خیلی ریز کنی ،برداشت بد نکن منظور من این نیست که خدا یه سختی بالاخره میده نه خدا بعضی وقتها میخواد بهت نشون بده که یه جای کارت میلنگه برای همین شاید یه جایی از زندگیتو با واقعیت که خودت ساختی روبرو کنه میخواد بهت نشون بده که بفهمی چه فرمولی توی ذهنت هست چه نگرشی داری از اون اتفاق پس عزیز من درست فکر کن درست عمل کن
زندگی از قبل تعیین نشده بلکه بر اثر تکرار چند فرمول ساده ذهنی شکل گرفته
باید فرمولها رو زندگی کنیم چون قبلیها همین طوری قدرت گرفتن انقدر مرور کردی که شرایط الان تو ساختی پس اگه چیزی میخوای باید از همین الان باهاش زندگی کنی تا به دستش بیاری🙂
حالا یه نکته دیگه :همونطور که تغییر فرمولهای ذهنی در تغییر شرایط زندگی تاثیر میذاره در شرایط جسمی هم تاثیر میذاره چون فرمولهای ذهنی در تمام جنبههای زندگی تاثیر میگذارد،😍
پس تو هر فرمولی رو تغییر بدی میتونی بقیه شرایط زندگیتو هم با همون یه دونه فرمول بسازی حالا چه عالی میشه که ما داریم هر روز یه عالمه فرمول درست یاد میگیریم، حالا برای اینکه به اون شرایط قشنگ برسی باید بهش فکر کنی این فکر نباید باعث بشه که ناامید بشی یا حسرت بخوری یا هر چیز دیگهای ،این فکرت باید تو رو بلند کنه، قدرت بده بهت، احساس کنی خیلی بهش نزدیکی
مهم نیست در چه شرایطی هستی ،مهم اینه که میخوای به یک شرایط جدید برسی یک جسم جدید برای خودت بسازی این کار نیاز به زمان داره نیاز به یک پروسه ذهنی و جسمی داره 😎
اگه با فکر کردن به لاغر شدن طوری که حالت بد بشه یا با فکر کردن به چاقی حالت بد بشه خودت داری مانع میشی با توجه به احساس بدت مانع میشی هر توجهی که در تو احساس بد ایجاد کنه مثل این میمونه که سیستم دنیا رو متمرکز کردی روی اون چیزی که نمیخوای چون دنیا به تمرکزت توجه میکنه، به اون چیزی که توجه میکنی و در تو احساس ایجاد میکنه ،واکنش می دهد😔
جهان کاری به کار کلام زبانی تو نداره،به کلام دلت و روحت کار داره پس تغییر بده خودتو فکر نکن معجزه رخ میده با این کلمات. نه! قدرت پیش تو، در دستان توئه ،این راه یه دفترچه راهنماست که بهت بگه چطوری بهتر و با کیفیتتر تلاش کنی و موفق بشی😍
واحد ارتباط من با دنیا احساسمه ،حالا نه احساس لحظهای، احساس غالب همون احساسه که همیشه داری در طول روز چه احساسی داری جهان به همون احساست واکنش میده دنیا جواب اونو میده
تو تمایل پیدا میکنی به لاغری حالا بخش مهم که جهان تو رو به خواستت برسونه اینه که نباید فکر کردن به لاغر شدن باعث بشه که به احساس بد برسی حالت بد بشه که چرا نمیشه چرا اینجوریه و …
در هر وضعی که هستی باید جوری به زندگیت نگاه کنی که اول به احساس بهتری برسی آرامش و حال خوب و …اومدی اینجا پس یعنی میخوای قدرت خودتو بیشتر کنی، پس به جای استرس اینکه چرا نمیشه رو داشته باشی، آروم و شاد باش که هدایت شدی خدا را شکر کن که داری قدرت خودت رو بالا میبری و امید و امید و امیدت بیشتر میشه
درسته که پروسه سفر و لاغری یکیه اما زمانش متفاوته اما به نظر من اینکه تو بیای یه راه چندین ساله رو برای خودت کوتاه در نظر بگیری سریعتر به خواستهات میرسی نه اینکه بگی خوب دیگه من دو ماه به خودم وقت دادم اگه نشد پس دیگه نمیشه نه عزیز من راه ۴ ساله رو نمیشه در عرض چند ماه تموم کرد اونم ۲ ماه ولی میشه توی ۶ ماه طی کرد
منظورم اینه که انتظاراتو از خودت ببر بالا اما اگه نشد امیدتو از دست نده بگو من زمان بیشتری داشتم اما گفتم که اشکالی نداره زودترم بشه فهمیدی چی میگم
به خودت بگو من میتونم توی دو ماه به خواستم برسم حتماً توی اون دو ماه نمیشه اما شاید توی چهار ماه که اون اتفاق رو تجربه کنیم چون انتظارت زودتر از ۶ ماه بود چون انتظار بالایی از خودت داشتی
خب خب ما گفتیم که فکر کردن به چاقی و لاغری نباید حالمونو بد کنه😊
و حالا برعکسش ما اگه به چاقی و لاغری فکر کنیم و حالمون خوب بشه میتونه به روند بهبود شرایط خودمون و روند ساختن یک زندگی عالی کمکمون کنه😍
اگه با فکر کردن به چاقی و لاغری به حال بد برسی به خواستت نمیرسی که هیچ حالت هم بد میمونه
با توجه نکردن به چیزی که در زندگی خودت نداری میتونی به خودت حال خوب انرژی و … بدی که حرکت کنی و از چیزی که داری لذت ببری 😍
اصلاً به همون چیزهایی هم که توجه میکنیم بیشترشون توهم و الکیه بیشتر مشکلی که ما با چاقی در ذهنمون داریم واقعی نیست وقتی هزاران بار فکر اشتباه رو مرور میکنی از اونجایی که ذهن ما اصل رو از بدل تشخیص نمیده اون چیزی که براش مرور میکنی فکر میکنه که واقعیه
افکار خیلی راحت تبدیل میشن به احساس و اون فردی موفقه که بفهمه چه افکاری داری چه احساسی براش به وجود میاره وقتی به این مهارت برسی خودت تشخیص میدی میگی آره اینو ادامه بدم میشه این احساس پس ادامه نمیدم میدونم فکر نکردن به چاقی سخته اما من میتونم با فکر کردن به لاغری اونم نه اینکه بهم حس بد بده و حسرت بخورم نه !فکر کنم الان لاغرم حال خودمو خوب کنم میدونم سخته ولی انجامش میدم امیدم به خداست خودم سعی میکنم لاغر ببینم اگه به چاقی و لاغری فکر کنی و حالت رو بد کنن این افکار نمیذارن تو بهش برسی تو رو نگه میدارن اگه سعی کنی منطقی فکر کنی میبینی که بیشتر دلایل هم توهم بودند مثلاً من چاق شدم از چشم همسرم میافتم
خیلیاشون توهم هستند اما از بس تکرارشون کردیم فکر کردیم واقعی هستند
در مسیر لاغر شدن به اون چیزی که میخوای بهش برسی جوری نگاه کن که برات دست یافتنی باشه نه اینکه یه طوری نگاه کنی که اصلاً نمیشه بهش دادنش نه ناامید بشی از رخ دادنش گه میخوای امیدت به زندگی زیاد بشو و غیره جوری فکر کن که احتمال رخ دادنش خیلی بیشتر از رخ ندادنش باشه
این موضوع رو همه جا به کار ببر
همیشه به موضوعات اینطور نگاه کن که احتمال اینکه عالی پیش بره و عالی بشه و دقیقاً عین خواستت باشه بیشتر باشه تا نشدن و نرسیدن به خواسته اصلیت
چطوری میتونی بفهمی که احتمال رخ دادنش بیشتره در ذهنت
خوب خیلی راحته دیگه از روی احساست، از روی آرامشت در اون لحظه که داری فکر میکنی، از ذوق و شوق تو به زندگی کردن
استاد خیلی قشنگ گفتین که بچهها همیشه دنبال حس خوب هستند واقعاً که به زندگی بچهها نگاه کنیم میبینیم که اصلاً توی ذهنشون نبودن و نشدن نیست به جای اینکه غم بخورن از اینکه شما نبودید فراموشتون کردن و داشت بچگی خودش و بازیهای خودش رو میکرد بدون اینکه غصه بخوره
ای کاش ما هم توی زندگیمون بعضی از رفتارها رو از بچهها یاد بگیریم که مهارت ندگی کردن و استفاده از قدرت ذهن و میشه توی عملکرد اونها دید تا یه جایی.
الهی که همیشه لبخند روی لباتون باشه🤲🏻😊
استاد ممنونم به خاطر زحماتی که واسه ما کشیدین اجرتون با خدا🤲🏻
الهی بیکران شکرت چطور میتونم لطفت رو جبران کنم جز اینکه بگویم سپاس گذارم🤲🏻
کمکم کن قدردان نعمات بیکرانت باشم🤲🏻
یا حق مدد👋🏻
نشان های دریافت شده
سلام به انرزی سلام برعشق همیشه جوشان
سلام بر استاد وهمه دوستان
سفردورن
من تا این زمان مسافر رده روش جاقی بودم کلی دست اودرمداشتم دست یافته های مناویل کلی حس خوب شادی حال خوب بود ولی با شدت چاقی ازاین سفر بازمبه ی شکل دیگه لذت بردم خوردنوروتواینمسافرت بهش اُافه کردم وهمزمان هرمکان تواینمسافرت اول تو ذهنم بعدتو نگاهم وبعد تودستم وبعد درمعدهام ازاین دست آورده نگه داریکردم هی به مرور چون حجم نگه دارای توهربخش بیشاز نیاز شد این دست آورد توجسم نگه داری شد شد چرباهای زیاد درکل بدنموپخش شد که خمه سلولهای چه داخای وچه بیرونی ازایندست آورده چیزی بهش برسه اونها بی نسیب نباشن تواین زمان ازاینمسافرت اون لذت اول دیگه نداستم به فکررفتمکخ بیاد تواینمسافرت یی کاری کن که زود سرعت خمه این باره اَافه روازخودت بگیری هرچی سریعتربهتر رهای مشکل دار شروع شد وتازه به جای کم سدن وزن تومسافرت جاقی بازم ریدم این سنگینی بازم بیشار شد اول گفتممن که رژیمگرفتمکه وزن سفرم روکمکممجرا برکشت تازه انکارسایه ام هم بزرگتر شد وهمجسم هم برکتر شد ترس بهش اضافه شد هی کنارجاده توقف میکردمکه بارم دو کسب کنمولی با برکست وبیشتر اربه خود مانکار. من نبارم. پنبه بود آب بهش میرسید اون حجمش بزرکتر میشد تا کوچکترین تواین زمان پام هم دیگه توان کشش این باره دودیگه داست اون داشت توان خودش روازدست میدا وشد این مشکل
حالا دارم یی سالی هست عازم سفر به لاغری هستم این سفر اول تونگاه فقط لاغرشدن بود راهی ازچاق مشکل جون حجم مشکل به شکل امروز تو نظرم نبود ولی دریافت که منبرای راهی رفتن به این سفر فقط نباید به خوردن نخوردن چطور خوردن کجا بدن جاق هست اون جا رو لاغر کنم اصلا فکرکنمجون وهمین قکرکردن یی مانع بزرک هست برای درجارزدن وتوقف کردن ادامه ندادن یا بودن دلسرد شدن و دیگه ادامه ندادن من عازم سفر بهتری شدم رفتم توبخش کسب آگاهی لذت بردن از دیارفت آگاهی گه جطور اصلا مشکل تو جسم ایجاد شده من درحقیقت بی سوادراه چاقی خودم بودم
من چاقی رودداشتم ولی سواد که جطور اون به دست اوردم نداشتم
خوب آمد گفتم توبی سواد مسیرکه توش بودی هستی اگه میخواهی تو مسیر خلافش راه با بی سوادی مسبر رفته که نمیشه مسبرخلاف روطی کنی
اول سواد تواین بخش کسب کن که چطوراصلا فردی نامتناسب شدی اون زمان خلافش به کاره ببر وفتی هنوز اصلا سوادخواندن نوشتن جاقی روبلد نیستی جطور متضاد اون به کاره ببری تازه حست بایدخوب باشه تو ااین مسیرسوادکه داشتم کاریی نبود یی زبان دیگه بود که باید ازاول آمورش میدم چه حال منوتوبخش رایگان لاغری باره ایندجمله به کاربردم ولی درک این جمله رو تازه داره تو ذهنم به شکل تصویری نشست میکنه .الفبای این زبانتازه رو اموزش دیدم تمرین وتکرار کردن که این زبان جدید تودذهنم نشست کنه که تو مسافرتم اگه جای با اون خواستم صحبت کنم به مشکل برنخورم شروع کردن این زبان جدید روبه شکل عملی تورزندگیم اجرایی کردم که بشه زبان اصلی زندگیم من باید اول این زبان رو توخونه خودم اجرایی میکردمانجام دادم با کوله بارم عازم سفر توبیرون ازمنرلم هم شدم وگارم با زبان جدیدومسبرتازه همسود شد این مسافرت زمان می خواهد گه باهش به مقصد برسممسافرتی عالی دارمطی میکنم تو مسیرم که دارم سفر انجام میدم بعضی زمان وهواسم نیست پا میخوره به وسایل سفرفبلی که دیگه ودوست ندارم وباو اون وسایل طی مسیرکنم بایدهواسمجمع وکنمانهاررو ازخونه وجودیم بیرون کنم بهشون توجه نکنم راهاشو کنم کنارجاده لاغری اصلا جا بزرام مثل عجله وکه تومسیربرکشت جاگذاشتم اینتوجه به باره اضاقه ازخودم وبیگرم من این زمان سریعترحرکت میکنم جون ترمز کشیدم گاز میدام رو انجام. نمیدم تو اینمسافرت چه نیازبه وسایل خراب ازکاره افتاده مشکل داره من هیج نیازی به مروورفتار گفتارکردار مسافرتی فبلی ندارم جون ا یل تواون سفر خوشحال بودمحالم خوب بود ولی زمان زیادی وطی سالهی زیادی توحال خس خوبش نبودم تومسافرت جدیدم اول حسن رو بایدخوب نگه دارمکه مسبر برامگورا دل نشین باشه وازمسارتف که خادند قسمت کرده کامل استفاده کنم سفرفبای خدادند بود ولی این مسی پنخودمبا خداوند دارمهمسو میکمماون زمان توافکارخدادند رو درآسمان دوراز خودم حس می کردم ولی این سفر خداوند اصلا دروجود هستم کمک من هست در وجودمهست پس این سفر هم پر فایده پرارزش هست تا سفرفبلی که شاید وکاری زمان به خداوند اون توجه امروز رونداشتم خدادند رو بعضی زمان نمیدیم تو افکارم خودم ومنیت خودم رو بزرگی جلوه میدادم ولی تو این سفر اول باید این دو بخش رو هم ازخودم بگیرم اون کنار جاده جا بزرام با عجله توجه به چاقی پب خش بدنمکه هنوز لاغر نشد به اومنیت وارده شخصی تا حالا ۴ بحش مشکل داره کنار جاده گذاشتمکه بارم سبک راحت باشه بتوانم تا اخر سفر تا رسیدن به هدف که تناسب هست آسوده راحت طی مسیر کنم آروز دارم آخر این سفر که تناسب هست برسم دریافت کنم که چه سفر رویای رو طی کردم حال بسیار عالی هست من عازم سفردهستم توراه هستم اگه بعضی زمان دیدگاه می نویسم اون زیاد دوست دارمهمه ازحال حسم توسفر اطلاع داشته باشن آنها هم بیا تواین سفر با هم باشیمکه لذت بشتری روبا هم ببریم جون هم سفر سفر رو دلنشیتر میکنه حس بهتری به دادم میدم زمان و سفرکوتاتر میشه ولی اگهکسی همنباشه من خود اون لذت به خودم میدم و سفر تنهایی هم لذت خواص خودش رو داره
خدا پشت وپنا هتون یا حق. حق نگه دارتون
سلام استاد
خدارا شاکرم که درتاریخ ۱۴۰۲/۰۸/۸ توانستم این فایل راگوش بدهم
استاد درمورد لاغر شدن چون جسم باید به شرایط جدید برسد نیاز به زمان دارد و ما نباید با فکر کردن به چاقی و لاغری حال و احساس خود را بد کنیم چون باعث میشود مانع برای لاغری ایجاد کنیم . و هرگز شما لاغر نخوئاهید شد چون جهان کاری به جملات تاکیدی شما درمورد لاغری ندارد بلکه با احساس غالب شما جواب میدهد نه احساس لحظه ای .
شما باید به این اطمینان برسید که با بودن دراین سایت به تناسب اندام خواهد رسید و عجله نکنیدچون هرروز در این سایت قوی تر خواهید شدو فرمولهای چاقی پاک خواهد شد و فرمولهای لاغری جایگزین خواهد شد .
وقتی ذهن منفی باف حال شما را درمورد چاقی بد میکند باید بتوانی آن را کنترل کنی که احساس شما را بد نکند و به او بگویی . من هم لاغر میشوم . من هم مثل هزاران نفری که دراین سایت هستند و خیلی ها شگفت انگیز شدند من هم لاغر خواهم شد . من باید فقط هرروز دراین سایت باشم و اطلاعات جدیدی را درمورد لاغری یاد بگیرم
وقتی که درمورد چیزی که درزندگی تو وجود ندارد احساس خود را نسبت به چیزهایی که الان وجود دارد بد نکن . چون پذیرش شرایط فعلی که درآن زندگی میکنی خیلی مهم است چون ذهن ما اصل و بدل را ازهم تشخیص نمیده و چون توسط افکار ما احساسات ما خلق میشوند باید خیلی مواظب این شرایط روحی خودمان باشیم
درمورد چاقی خودتان زیاد اغراق نکنید شاید فردی با ۲ یا ۳ کیلو اضافه وزن زندگی را برخود و دیگر اطرافیان سخت کند و افرادی هستند که با ۵۰کیلو اضافه وزن دارند زندگی میکند .
چگونگی خلق زندگی با افکار شما است پس باید طوری زندگی کنیم که امیدوار باشیم و برای انجام آن کار ذوق و شوق داشته باشیم و احساس ما خوب باشد
در جنبه های مختلف زندگی با انتخاب افکار مناسب احساس امیداواری ایجاد کنیم و طوری فکر کنیم که احتمال اتفاق افتادن آن موضوع خیلی بیشتر از نیافتادن آن باشد . و اگر با فکر کردن به آن حس شما بد میشود باید این حس را تغییر دهید و ذهن خود را کنترل کنید و به رویدادهای خوب زندگی و مثبت اندیشی فکر کنید .
نشان های دریافت شده
به نام خداوند بخشنده و هدایتگر
سلام به همه دوستان عزیز
اگر به خواسته یا چیزی که نداریم خیلی توجه کنیم طوری که احساس حسرت و ناامیدی داشته باشیم به اون خواسته نخواهیم رسید و خودمون مانع اصلی رسیدن به اون خواسته مون هستیم چون دنیا به واکنشهای ما جواب میده و جهان اصلی به کلام کاری نداره بلکه به احساساتمون جواب میده و حتی احساسات کوتاه مدت هم کاری نداره بلکه به احساساتی که دائمی و غالب هست توجه میکنه
اگر دائماً در حال نگرانی استرس و ناامیدی و حسرت هستیم جهان کاری میکنه که همون احساسات رو تجربه کنیم پس باید مهارت اینکه احساس آرامش بیشتری داشته باشیم رو کسب کنیم برای این کار از به داشته ها و نعمتهایی الانمون احساس خوبی داشته باشیم
مثلاً من از خدا خواستم که بتونم به راحتی یکی از دورههای سایت تناسب فکری را تهیه کنم اوایل همش فکر میکردم که آخه چطور میشه من این دوره رو تهیه کنم؟ حالا میگم که من این خواسته رو از خدا دارم ولی میام از دورههای رایگان و هدایایی که استاد در اختیارم قرار داده استفاده میکنم و از این مطالب لذت میبرم و احساسم رو خوب نگه میدارم من حرکتم رو شروع کردم چیزهایی که دارم لذت میبرم م مطمئنما به خواسته ام میرسم
این نکته خیلی مهمه که خیلی از احساساتمون یک توهم هست مثلاً به خاطر پول و ثروتی که ندارم یا چاقیم مورد احترام نیستم این یک توهمه، باید در نظر داشته باشم که افکار خیلی راحت به احساس تبدیل میشه و باید مهارت این رو که هر فکر چه احساسی در من به وجود میآورد بدست بیارم فکر کردن به نداشتهها اگر خیلی پیشرفتهتر بشه باعث میشه از داشتههایی که الان داریم و خیلی هم دوستشون داریم متنفر بشیم
در مسیر رسیدن به خواستهها باید جوری فکر کنیم که رسیدن به اون امیدوارتر بشیم و حالمون بهتر بشه و اینکه رسیدن به اون خیلی راحته و احتمال رسیدن خواسته در ذهنمون باید بیشتر از احتمال نرسیدن به اون باشه
همونطور که افزایش و کاهش دما دیده نمیشه اما بر روی همه اجسامی که در اطراف اون قرار داره تاثیر میذاره افکار هم همینطور هست و بر روی همه جنبههای زندگی تاثیر میگذارد پس همیشه به گذران زندگی جوری فکر کنیم و نگاه کنیم که همه چیز بر وفق مراد است یعنی اگر احساسمون به زندگی خوب و عالی باشه و با ذوق و شوق به زندگی ادامه بدیم یعنی افکارمون عالی و خوبه
سلام خدای مهربونم
سلام استاد عزیزم و دوستان خوبم
ما وقتی به یه هدف میخوایم برسیم و مدام بهش فکر میکنیم بهش نمیرسیم
بهترین کار اینه که اول شرایط فعلیمونو بپذیریم و سعی کنیم لذت هامون رو نزاریم برا بعد از رسیدن به هدفمون
فکر کردن بیش از اندازه به هدف مانع بزرگی برای رسیدن به هدف است
وقتی بیش از اندازه به لاغری یا چاقی فکر کنی
فکر کردن به لاغری باعث میشه که ما که جز تکاملیم و این زمان میبره تا به لاغری برسیم حالمون رو بد میکنه
اگر به چاقی هم فکر کنیم باعث میشه حالمون بد بشه و حال رد و احساس بد در ما باعث دریافت اتفاقات بد میشه چون جهان هستی حرف ما رو نمیفهمه فقط احساس ما و منبع توجه ما رو میفهه و بر اساس اون اتفاقات زندگی ما رو رفم میزنه
ما باید احساس غالب رو در نظر بگیریم نه احساسات لحظه ای و زود گذر
پس من شرایط فعلی خودم رو میپذیرم و باید در نظر بگیرم زمان رسیدن به خواسته هامون بستگی به نوع هدف متفاوته مثلا روند لاغری و طولانی تره و روند رسیدن به مسافرت دلخواهمون کوتاه تره
پس باید برای رسیدن به هر هدفی صبور باشیم
افکار من خالق احساس منه
من قبلا همش فکرم درگیر چاقی و فقر و نداری و خیلی مساعل دیگه بود و این فکر کردن مثلا برای رفع مشکلم بود ولی عواقبش اتفاقات بد و بدتر برام بود و هر روز این اتفاقات بیشتر بود
و هیچ رهکاری هم به ذهنم نمیرسید و فقط احساس بدی نسبت به خودم و دنیا و خدا در من ایجاد میشد و این روند تکرار و تکرار میشد و اتفاقات رو برام رقم میزد
از وقتی در دوره هستم با به وجود اومدن حال خوب در من افکار منفیم خیلی کم شده و به تبع تکرار نشدن این افکار منفی باعث کمتر شدن اتفاقات بد شده و اتفاقاتی برام افتاده که اگر سالیان سال تلاش بی وقفه انجام میدادم بهش نمیرسیدم
پس من میتونم با افکارم زندگیمو خلق کنم
من میتونم جوری فکر کنم که امکان اتفاقش نباشه
من میتونم جوری فکر کنم که امکان اتفاقش رو باور کنم
من میخوام مورد دوم رو انتخاب کنم و کردم
پس میخوام به امکان لاغری
امکان ثروت
امکان شادب و ارامش درونی
امکان اتفاقات خوب رو در افکارم قرار بدم و ایمان دارم بهش میرسم و این فکر در من ارامش ایجاد مبکنه و حال درونیم رو خوب میکنه تازه عالی میکنه
پس میخوام افکار غالبم روی افکار مثبت تنظیم کنم تا اتفاقات برام مثبت باشه
خداوندا یاریم کن تا افکار و باورهام رو اصلاح کنم تا زندگی متفاوتی رو تجربه کنم و از باقی مانده عمرم لذت ببرم
در پناه خدا باشید
سلام و درود
من قسمت اول این فایل رو پیدا نکردم بنابراین از قسمت دوم شروع کردم گوش کردن ….
من از این فایل یه این قانون رو متوجه شدم ( البته نمیدونم درسته یا نه اما این برداشت من هست) اینکه محتاج شدن و وابسته شدن به یک خواسته باعث میشه هر لحظه اون خواسته دست نیافتنی تر بشه ! مثلا در مورد خودم و مهمترین خواسته ام که همین لاغری هست ، خوب که فکر کردم یعنی به حرفای استاد که فکر کردم متوجه شدم من یه جورایی داشتم از خودم و زندگیم لاغری رو گدایی میکردم ! درسته ؛ گفتم گدایی چون فقط داشتم با فکر کردن به چاقیم و دست نیافتنی بودن لاغریم تمام حس های بد و منفی رو تجربه میکردم و در نتیجه دست از تلاش برداشته بودم ! لاغری برای من یه حسرتِ دست نیافتنی شده بود ، یه چیز رویایی و دور که فکر کردن بهش تنها و تنها حالم رو بد میکرد جالبه آدم وقتی به رویاش فکر میکنه باید حالش خوب بشه اما از اونجایی که من محتاج لاغری شده بودم و اونو دور میدیم فقط حالم بد میشد و هر روز بیشتر قبول میکردم که من چاقم و راه دیگه ایی نداره و هرگز لاغر نمیشم خصوصا که همیشه با بلاهایی که سر جسمم میاوردم و مدتی متناسب میشدم و دوباره همون آش و همون کاسه میشد و در نهایت متهم کردن خودم به بی عرضگی این داستان دِرام تموم میشد …..
یادمه هر وقت یه آدم لاغر و متناسب رو میدیدم حسرت میخوردم و فکر میکردم چرا آخه ، من چه کاری کردم که باید لایق تحمل این رنج باشم و برای بدست آوردن چیزی که حق خودم میدونستم همش باید تلاش کنم و سختی بکشم در صورتی که اون متناسبه و هیچ تلاشیم واسش نکرده ! با دیدن افراد لاغر حالم بد ؛ میشد واقعا حالم بد میشد و فکر میکردم خدا اونها رو بیشتر دوست داره که این نعمت رو به اونها داده ، اونها نگران خوردن نیستن هرچی بخوان راحت میخورن ، عذاب وجدان ندارن، حتی به توجه نکردنِ اونها به خوراکی ها حسودی میکردم ! حتی دیگه دوست نداشتم آدم متناسب ببینم ! حتی با دیدن لباس های رنگی که برای متناسب ها بود حالم بد میشد ، گاهی آرزو میکردم یه مریضی چیزی بگیرم و لاغر شم ! یعنی تا این حد ! چون حالم واقعا بد میشد و من نمیدونستم که این ناشی از توجه بیش از حد منِ به چاقیه که تبدیل شده به گدایی و محتاج بودن لاغری!
بله من اینجور بودم !
هر روز و هر شبم با این افکار میگذشت و بدتر از اون خودمو سرزنش میکردم و دائما در حال گله جلوی بقیه بودم و همه این کارها داشت توجه منو به چاقی بیشتر میکرد و منو تبدیل به یه آدم محتاج به لا غری میکرد ! هر روز با بیشتر فکر کردن حال بدم قوی تر میشد و من تبدیل شدم به آدمی که حتی از خدا هم شاکیه !
اما چقدر تو این فایل و قضیه سفری که استاد گفتن با زبان ساده و راحتی این فکر و فرمول غلط رو برا من واضح بازگو کردن و تشریح کردن ! مشتاقانه منتظرم بقیه فایل های این قسمت رو گوش بدم اما از اونجایی هر روز فقط یه فایل رو گوش میدم تا بتونم خوب بهش فکر کنم و لازم شد مجددگوشش بدم باید صبر کنم براش …
و اما حالا من با فکر کردن به لاغری حالم خوب میشه و ذوق میکنم چون اونو نزدیک خودم میبینم چون من قبلا متناسب بودم حتی بعد از چاقی چندیدن بار با رژیم ها ( درسته غلط بودن) اما متناسب شدم پس چطور من این همه توانمندی رو زیر سوال بردم و خودمو ناتوان دیدم در مقابل خواسته ام …
حالا وقتی یه فرد لاغر رو میبینم خوب نگاش میکنم و با خودم میگم این که چیزی نیست این همه آدم متناسب تو دنیا هست منم میتونم مثل اونا بشم منم به زودی اینجوری میشم مثل ایشون متناسب و لاغر با خودم میگم خدا بین آفریده هاش فرق نمیزاره ، این من بودم که با روش های غلط این بلا رو سر خودم آوردم پس دوباه درستش میکنم خود خدا این راه رو پیش روم گذاشته چون منو دوست داشته ، چون صدام رو تو این سالها شنیده ، و حالا راه درست رو نشونم داده ، حالا میشینم هر روز و هر شب بارها و بارها تصویر شگفتی سازها رو میبینم وبا خودم میگم این همه آدم با مشکلات متفاوت و شرایط سخت تونستن پس منم میتونم و از دیدن اونها ذوق میاد تو دلم ، حالا مرتب لباس های متناسب و رنگا و رنگ رو میبینم و لذت میبرم و واسه خریدشون لحظه شماری میکنم چون دیگه دور از دسترس نیست برام …
منم میخوام از همه نعمت های خدا لذت ببرم پس خودمو دیگه محروم نمیکنم اول تو این شرایط که هستم خودمو قبول میکنم تا حالم بد نباشه تا دنیا هم واسم بد نیاره …
خوب که دقت میکنم میبینم بیشتر افکاری که باعث کناره گیری من از اجتماع میشد به خاطر چاقی ؛ همش توّهم ذهن من بود درسته یه سری محدودیت ها بود اما یه سری هم فقط زاده افکار مزخرف و منفی خودم بود …
خوب که دقت میکنم وقتی میرم بیرون کسی منو جور خاصی نگاه نمیکنه بیشتر آدمها حتی بی تفاوت از کنارم رد میشن یا وقتی در شرایطی قرار میگیرم که با کسی صحبت کنم اونا به بَدن و فُرم هیکل من نگاه نمیکنن و بی تفاوت به شکل و جسم من خیلیم با احترام باهام حرف میزنن در صورتی که من قبلا فکر میکردم بقیه فقط با تحقیر یا ترحم نگاهم میکنن ..
این ها همه و همه باعث شد من فکر کنم و فکر کنم و چقدر در ها تو ذهنم داره باز میشه ..
آقای عطار روشن از خدا میخوام همینطور که درهای تازه ایی به روی ما باز میکنید ، خداوند درهای روزی و موفقیت و شادی و سلامتی رو به روی خودتون و خانواده تون باز کنه …
اگر کمی مطالبم جَسته و گُریخته است عذر میخوام دارم تو سر و صدا و بالا و پایین پریدن سه تا بچه بازیگوش مینویسم که دائما هم واسه کاری صدام میکنن و کُلا رشته کلام از دستم میره😂
ولی اونقدر ذوقِ نوشتن داشتم نتونستم تا شب که بچه ها خوابن صبر کنم ! بهر حال شرمنده
یاعلی