بسیاری از افراد چاق سالهاست در تلاش برای لاغر شدن هستند اما چون نمی دانند با قدرت ذهن باید لاغر شوند تلاش می کنند تا با قدرت فکر لاغر شوند.
تفاوت قدرت ذهن با قدرت فکر
افکار به آنچه در لحظه در مغزمان مرور می شود گفته می شود. افکار بر اساس شنیده ها و دیده های ما در لحظه ایجاد می شوند.
افکار در وجود ما به دو دسته تقسیم می شوند:
۱- افکار اولیه
۲- افکار ثانویه
افکار اولیه چیست
هر زمان در معرض اطلاعات و آگاهی از طریق شنیدن یا دیدن قرار بگیریم بلافاصله یک فکر جدید در ما ایجاد می شود.
تصور کنید در خیابان در حال قدم زدن هستید که در یک لحظه اتفاقی رخ می دهد. با دیدن این اتفاق در همان لحظه یک یا تعدای فکر در شما ایجاد می شود. این افکار که در لحظه در واکنش به محرک های بیرونی در ما ایجاد می شوند افکار اولیه هستند.
افکار ثانویه چیست
افکار ثانویه در واقع همان افکار اولیه هستند که مدتی بعد از لجظه وقوع توسط خودمان بازبینی و مورد دوباره مرور شدن قرار می گیرند.
تصور کنید صحنه ای را در خیابان دیده اید و همان لحظه افکار در شما ایجاد شده اند. از آن محل دور می شوید و متناسب با محرک های اطراف شما در مکان های بعدی افکار جدید در شما ایجاد می شود.
چند ساعت بعد به خانه بر می گردید و درباره آنچه در خیابان مشاهده کرده اید برای دیگران صحبت می کنید یا حتی ممکن است در ذهنتان شروع به مرور کردن آن اتفاق کنید.
در این صورت افکار اولیه به واسطه تکرار و مرور شدن توسط شما افکار ثانویه را ایجاد می کنند.
افکار ثانویه در صورت تکرار شدن قابلیت تبدیل شدن به نگرش یا ثبت در ذهن ناخودگاه و شکل گیری باور یا انتظار در ما را دارند.
بنابراین باید در انتخاب افکار برای مرور کردن در ذهن خود حساسیت داشته باشیم چون مرور افکار به راحتی تبدیل به نگرش و باورهای ما می شوند.
لاغری با قدرت فکر چگونه است
در تمام سال های چاقی به خاطر رنج و ناراحتی که از چاق بودن داشتم در جستجوی روشی برای لاغر شدن بودم. به همین دلیل خیلی نسبت به اطلاعات و آگاهی که از طریق اطرافیان، رسانه ها و به شکل های مختلف درباره روش های لاغری ارائه می شد مشتاق بودم.
زمانی که از شنیدن صحبت های دیگران درباره فلان روش لاغری و نتایجی که کسب کرده اند به وجد می آمدم تصمیم می گرفتم که من هم از این روش برای لاغر شدن استفاده کنم.
این تصمیم گیری برای لاغر شدن فقط در سطح فکر من ایجاد شده می شد.
با اشتیاق و تصمیم قاطع خودم را آماده می کردم تا با اجرای دقیق روشی لاغری که درباره ان شنیده بودم خودم را از شر چاقی خلاص کنم.
روزهای اول را با اشتیاق و انگیزه شروع می کردم و با دقت مواد غذایی را بر اساس وزن یا مقداری که مشخص شده بود جدا می کردم و در زمان های معین می خوردم و خوشحال بودم که با اراده عالی دارم پیش میرم.
با گذشت چند روز از شروع برنامه رژیمی انجام مراحل برای من سخت می شد و انگار اون حوصله و ذوق و شوق اولیه را ندارم به این دلیل که هر روز باید به شکلی که طبیعی رفتار و عملکرد من نبود رفتار می کرد و این نیاز به صرف انرژی زیاد توسط مغز دارد به همین دلیل تمایل من برای ادامه دادن کم و کمتر می شد تا بعد از چند روز استفاده از آن برنامه رژیم لاغری را رها می کردم.
با توجه به توضیحات ابتدایی این بخش واضح است که افکار اولیه درباره لاغر شدن از طریق در معرض شنیدن توضیحات دیگران در من ایجاد شده اند و با قکر کردن به اینکه من با این روش می توانم لاغر شوم افکار ثانویه را ایجاد کرده و دست به اقدام می زدم.
اما با گذشت روزهای اول افکار جدید درباره اینکه انجام این روش سخت است، با اینکه من دوست داشتم از فلان غذا می خوردم اما نمی توانستم، یا دوست داشتم بیشتر می خوردم اما اجازه نداشتم و …. در من مرور می شد و همین افکار با مرور شدن فکر ثانویه رژیم نگرفتن و رها کردن را ایجاد می کردند و پس از چند روز من از رژیم خارج می شدم.
تمام تصمیمات من برای لاغر شدن از طریق هر روشی که قبلا انجام دادم تصمیم به لاغر شدن بر اساس قدرت فکر بوده است و به همین دلیل نتیجه مطلوب کسب نمی کردم.
لاغری با قدرت ذهن
در ابتدای آشنایی با روش لاغری با قدرت ذهن درک و برداشت من از این روش مانند روش های قبلی بود و در عین حالی که تصور می کردم در حال یادگیری لاغری با ذهن هستم اما عملا در حال تلاش برای لاغری با فکر بودم.
بارها شده درباره لاغری با قدرت ذهن از طریق مختلف محتوایی را مطالعه یا شنیده ام اما هرآنچه گفته می شد درک سطحی از لاغری با فکر بود نه لاغری با قدرت ذهن.
برای درک بهتر این موضوع به نمونه هایی از لاغری با فکر اشاره می کنم.
1- استفاده از عبارت های تاکیدی برای لاغر شدن نمونه لاغری با فکر است.
2- استفاده از تخیل و رویاپردازی برای لاغر شدن شکلی از لاغری با فکر است.
3- گوش دادن به موسیقی یا هر صدایی به قصد تغییر در قسمت هایی از مغز برای لاغر شدن، لاغری با فکر است.
4- سعی در آرام غذا خوردن و جویدن هر لقمه برای مدت زمان مشخص لاغری با فکر است.
و نکته جالب توجه این است که شما از طریق لاغری با فکر به نتیجه مطلوب که لاغری همیشگی است دست پیدا نمی کنید.
شاید بهتر باشد درباره تفاوت بین فکر و ذهن بیشتر بدانیم تا بهتر به تفاوت عملکرد این دو بخش از وجودمان آگاهی داشته باشیم.
فکر (افکار) چیست؟
فکر در جسم و توسط مغز ایجاد و مدیریت می شود.
افکار نقطه شروع و پایان دارند.
شما می توانید در این لحظه که من از شما می خواهم به مسواک زدن فکر کنید، درباره مسواک زدن در مغز خود فکر کنید و چگونگی انجام آن را مرور کنید.
افکار در بیشتر مواقع شخصی نیستند یعنی مربوط به شما نمی شوند و شما درباره موضوع یا فردی دیگر در حال فکر کردن هستید.
معمولا افکار شامل بیشتر از خود شما هستند. به این معنی که شما به هنگام فکر کردن دارید به شخص یا اشخاص دیگری فکر می کنید.
ممکن است به خودتان و شخص دیگری فکر کنید.
حتی ممکن است به خودتان و وسیله یا موضوعی فکر کنید.
شاید هم درباره فرد دیگر یا موضوعی درباره او فکر کنید.
به هر حال افکار شامل فقط شخص شما نمی شوند.
حتی اگر در مواقعی در حال فکر کردن درباره خود باشید این فکر به خواست شما ایجاد نشده است بلکه به وسیله فرد یا موضوعی بیرون از شما ایجاد شده است و باعث شده که شما به خودتان فکر کنید.
ذهن چیست؟
ذهن در جسم نیست.
ذهن عضوی از بدن نیست که بتوان آن را لمس کرد یا از طریق عکس برداری آن را مشخص کرد.
ذهن محدوده ای کاملا شخصی است.
ذهن شما فقط برای شماست و هیچ موضوعی غیر از شما قادر به وارد شدن به آن نیست.
ذهن شما مجموعه ای از عقیده هایی است که شما درباره خودتان دارید.
آنچه در ذهن ذخیره می شود کاملا شخصی، مخفی و محرمانه هستند.
انتظاری که شما از خودتان دارید در ذهن شما ثبت شده است.
آنچه در زندگی در حال تجربه کردن هستید نتیجه انتظاری است که شما از خودتان و از زندگی دارید به همین دلیل ذهن مرکز فرماندهی شرایط و موقعیت های زندگی شماست.
تفاوت ذهن و فکر چیست؟
تفاوت این دو بخش وجودمان را با ذکر مثالی توضیح می دهم.
به زمانی که متناسب بودید فکر کنید.
اگر از کودکی چاق بوده اید به زمانی که وضعیت جسمی بهتری داشتید فکر کنید.
در آن زمان انتظار شما از خودتان برای چاق تر شدن به شدت انتظار امروز شما برای چاق تر شدن نبوده است.
انتظاری که شما از خودتان دارید نتیجه اطلاعاتی است که در ذهن خود ذخیره کرده اید.
اگر شما بارها برای لاغر شدن از طریق مختلف اقدام کرده باشید و نتیجه نگرفته اید به خوبی می توانید الان دلیل لاغر نشدن خود را درک کنید.
تمام تلاش شما برای لاغر شدن در محدوده لاغری با فکر صورت می گرفته است و از آنجایی که فکر دسترسی به ذهن ندارد هرچه شما در سطح فکر خود برای لاغر شدن تلاش کنید نتیجه ای حاصل نخواهد شد.
شاید نتوان راهکار دقیقی برای تغییر محتوای ذخیره شده در ذهن ارائه کرد اما طبق تجربه ای که در این چندساله کسب کرده ام به نظر من بهترین راهکار تغییر محتوای ذهن بودن در فضای جدید است.
حضور شما در سایت تناسب فکری و استفاده از دوره های آموزشی لاغری با قدرت ذهن، انجام تمرینات، خواندن نوشته های دیگران و بودن به هر طریق در این سایت سبب می شود که شما در فضای لاغری قرار بگیرید.
تماشای تصاویر نتایج لاغری با ذهن افراد در آلبوم شگفتی سازان که قبل از شما از طریق یادگیری لاغری با قدرت ذهن رویای لاغری خود را محقق کرده اند در شما انگیزه و اشتیاق لاغر شدن ایجاد می کند.
در تمام لحظاتی که شما مشغول گشت و گذار در سایت تناسب فکری هستید ذهن خود را مشغول لاغری کرده اید و در حال قوی تر کردن قدرت ذهن خود برای لاغر شدن هستید.
حضور در فضای لاغری به میزان مناسب که برای هر فرد متفاوت و مختص به خودش است سبب می شود که انتظار شما از خودتان برای لاغر شدن با قدرت ذهن تان تغییر کند.
این تازه شروع تغییر جسم خواهد بود.
یعنی تغییر جسم بعد از شکل گیری قدرت ذهن برای لاغر شدن صورت خواهد گرفت.
به این مثال توجه کنید.
فردی که مدت هاست اضافه وزن دارد و روش های مختلفی را برای لاغر شدن استفاده کرده است و نتیجه مطلوب کسب نکرده بعد از تحمل رنج و سختی فراوان به طریقی به سمت این سایت هدایت شده است.
با حضور در سایت تناسب فکری نور امیدی به قلبش تابیده می شود.
احساس می کند بعد از سال ها تلاش بی ثمر برای یافتن روش صحیح لاغر شدن گمشده خود را یافته است.
با اشتیاق و علاقه شروع به استفاده از محتوای آموزشی می کند و هر روز زمانی را صرف دیدن، نوشتن و خواندن نوشته های دیگران می کند.
بسیار خوشحال است و احساس بسیار خوبی در او شکل گرفته است و اشتیاق و انگیزه زیادی برای لاغر شدن پیدا کرده است.
در این شرایط به نظر شما انتظار این فرد از خودش چیست؟
صد در صد چاقی است.
او انتظارش از خودش چاقی است اما اشتیاق و انگیزه زیادی برای لاغر شدن دارد.
اما همچنان انتظارش از خودش چاقی است چون قدرت ذهن او به خاطر فرمول های چاقی تمایل به چاق تر کردن جسم دارد.
روزها می گذرد و هر روز فایل می بیند، می نویسد و می خواند و دیدگاه تازه ای نسبت به موضوع چاقی و لاغری پیدا می کند.
اما انتظار این فرد از خودش همچنان چاقی است.
به مرور متوجه می شود که دیدگاه های او درباره دلایل چاق بودنش اشتباه بوده است و هرچه بیشتر تمرینات را دنبال می کند به عقیده های اشتباه بیشتری درباره چاق بودنش پی می برد اما انتظار این فرد همچنان از خودش چاقی است.
مدت ها در این مسیر ادامه می دهد و تغییرات بسیار خوبی در احساس او ایجاد می شود.
احساس خوب و مشغول بودن به مطالب لاغری با قدرت ذهن سبب می شود که به مرور تغییراتی در رفتار و واکنش های غذایی او ایجاد شود بدون اینکه سختی خاصی متحمل شود.
تمایل او به خوردن تا حدودی تغییر کرده است و آن میل و هیجان قبلی برای خوردن را ندارد.
در این شرایط که بسیار خوشحال کننده است اما باز هم انتظار آن فرد از خودش چاقی است.
روزها می گذرد و آن فرد ممکن است مقداری از هیچان شروع آشنایی با سایت تناسب فکری را از دست بدهد و برایش عادی می شود اما همچنان ادامه می دهد.
ممکن است برخی روزها احساس خوبی نداشته باشد و حتی ناامید شود اما دوباره به سمت این سایت هدایت می شود و مسیر را ادامه می دهد.
در این شرایط نیز هنوز انتظار آن فرد از خودش چاقی است اما آن انتظار به قدرت قبل نیست و تا حدودی سست شده است.
در این مرحله عده ای که به این سایت هدایت شده اند توانایی ادامه دادن ندارند و انتظار چاقی گرچه مقداری سست شده بود اما همچنان در آنها وجود دارد و سبب ناامیدی آنها می شود و بعد از مدتی حضور در این مسیر دیگر ادامه نمی دهند و پس از چند روز انتظار آنها از خودشان برای چاق تر شدن دوباره به حالت قبل بر می گردد.
در واقع قدرت ذهن آنها برای لاغر شدن به قدری تغییر نکرده است که بر قدرت ذهن شان برای چاق شدن غلبه کند و به همین دلیل روش لاغری با قدرت ذهن را رها می کنند.
اما عده ای که ادامه می دهند از این پس به شکل سریعتری تغییر انتظار از خودشان برای لاغر شدن را تجربه می کنند.
و به مرور که انتظار آنها از خودشان لاغری می شود تغییرات جسمی را در خود مشاهده می کنند.
لازم به ذکر است این پروسه ممکن است برای افراد طی دو تا سه هفته رخ دهد اما هیچ معیار مشخصی ندارد و کاملا بستگی به اشتیاق و احساس خوب فرد استفاده کننده دارد.
بررسی انتظار لاغری داشتن
این کار بسیار ساده است.
با توجه به گفتگویی که با خود درباره چاقی یا لاغری دارید به وضوح می توانید میزان تغییر انتظار خودتان را بررسی کنید.
وقتی انتظار شما از خودتان چاقی باشد، صدایی درون شما همواره شما را از چاق تر شدن می ترساند، از نتیجه نگرفتن، از شکست خوردن، از لاغر نشدن، از بی فایده بودن و به هزار شکل مختلف سعی در مایوس کردن شما دارد.
به مرور که انتظار شما از خودتان تغییر می کند گفتگوی درونی شما نیز تغییر می کند.
این تغییر به این شکل است که در ابتدا لابه لای حرف های ناامید کننده بخش منفی، صدایی ضعیف به شما امید می دهد، انگیزه می دهد و شما را تشویق می کند که ادامه دهید.
هرچه بیشتر ادامه دهید این صدا بلندتر و واضح تر می شود و به مرور صدای بخش منفی کم و کم تر می شود.
این تنها طریق بررسی میزان تغییر انتظار شما از خودتان برای لاغری شدن یا چاق شدن است.
درک تفاوت بین فکر و ذهن به شما کمک می کند تا به شکل بهتری احساس خود را مدیریت کنید.
بعد از این شما قادر خواهید بود احساس خود را ردیابی کنید که مربوط به کدام بخش است.
بخش منفی که گزارش گر انتظار چاق شدن شماست یا بخش مثبت که گزارش گر انتظار لاغری شماست.
محتوای این فایل آموزشی به شما کمک می کند تا به شکل بهتری تفاوت این دو بخش مهم را درک کنید و با هوشیاری بالاتری در مسیر خلق رویای لاغری خود قدم بردارد.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای درک بهتر لاغری با ذهن باید بارها محتوای آموزشی را ببینید و درباره آنچه گفته شده بیاندیشید تا آگاهی در شما نفوذ کرده و به شکل نگرش و اعمال و در نهایت به شکل انتظار لاغر شدن در شما نمایان شود.
بعد از خواندن نوشته این جلسه و دیدن ویدیوی تصویری درک و برداشت خود را از مطالب ارائه شده بنویسید و سعی کنید به سوالات زیر در شرح خود از محتوای آموزشی استفاده کنید.
- تفاوت فکر و ذهن چیست؟ با مثال از زندگی روزمره خود شرح دهید.
- در روش هایی که قبلا برای لاغری استفاده کرده اید به چه مقدار انتظار لاغر شدن در شما ایجاد شده است؟
- به نظر شما در سال هایی که اضافه وزن دارید میزان انتظار از چاقی در شما بیشتر بوده یا انتظار لاغری؟
- در چه زمان هایی یا به واسطه انجام چه کارهایی انتظار لاغر شدن در شما ایجاد شده است؟
- تغییر ذهن برای لاغر شدن را شرح دهید به چه صورت انجام می شود.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.41 از 68 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام تفاوت فکروذهن :ماوقتی فکرمیکنیم بامغز انجام میشود ذهن مغز نیست حتی سیردرگذشت بامغز انجام میشه جاهایی حرفی میشودیاصحبتی یه حس درونی یا انتظاری میبینی اون میشه ذهن نگرش درموردخودمون باذهن انجام میشه مغزماطبق ورورودی یاهمون اطلاعات واردمغز شده ودرمااحساس بوجودمیاره توسط مغز انجام میشه زمانی صحنه ایی یااحساس صورت بگیره تومغز دخیره میشه ماتوذهن درواقع اطلاعاتی ازدیگران ذخیره کنیم اون مغز هست مرکزاطلاعات هست پس ذهن فقط درموردما عمل میکنه طبق نگرش مثل اینکه میگیم فلانی خوش شانسه درموردلاغری زمانی مااستمرارداریم تودیدن وخوندن فایل اون تودهن ذخیره ولاغری انجام میشه ونگرش درما بصورت فیزیکی انجام میشه باانجام این تکنیک ها خیلی تغییرها درما صورت گرفته ولی شاید جسم تغییرنکرده اول نگرش بایدتغییرکند بعدجسم تغییرمیکنه مابایدبتونیم تشخیص بدیم این تفاوت ها درسطح فکرومغز ونبایدبرا لاغری زمان تععین کردبایدچشم ازجسم برداریم وانتظارلاغری نداشته باشیم نوع گفتگوذهنی ماتغییرمیکنه ولی افکاردرون ماباید بپریزه لاغری رو
فکر سطحی تر هست و ریشه ای نداره اما محتویات ذهن همون افکار ما هستن که به صورت مداوم در معرض اونها قرار گرفتیم و ریشه ی قوی دارن فکر مثل دانه ای هست که آبیاری نشده اما ذهن مثل دانه ای هست که آبیاری شده و درخت تنومندی شده فکر رو به راحتی بدون هیچ زحمتی میشه تغییر داد اما ذهن رو برای تغییرش باید هر روز کار کنی روش. ما برای از بین بردن یک درخت تنومند مثل چاقی که برای من ۱۵ سال داره باید هر روز چند تیشه به ریشه اش بزنم تا بتوانم اون رو قطع کنم و بعدش باید یکی یکی ریشه ها رو از خاک دربیارم و این زمان بر هست .
در روش های قبلی لاغری من به میزان تلاشم انتظار داشتم وقتی از تلاش برای لاغریردست بر میداشتم خب از نظر باور های من طبیعی بود که چاق بشم یعنی من انتظاری که از خودم داشتم چاقی بود . در صورتیکه حالت طبیعی بدن تناسب اندام هست و ما باید بدونیم که نیازی نیست برای تناسب اندام تلاش خاصی بکنیم .
در ۱۵ سال تلاش حدودا دو سالش رو برای لاغری تلاش کردم و اون دوسال انتظار لاغری داشتم اما ۱۳ سال سال باقی مانده را هر لحظه به چاقی فکر کردم ازش ترسیدم و انتظار چاقی داشتم باور من چاقی بود منتطر چاق شدن بودم . پس چاقی با تلاشی بسیار بیشتر و بزرگتر برنده شده بود .
فکر میکردم وقتی گرسنگی بکشم لاغر خواهم شد اگر تکه ی نان بزرگتری بردارم چاق خواهم شد فقط به زور رژیم و ورزش است که میتوانم متناسب باشم اما غافل از اینکه هیچ چیزی اونطور نیست که به نظر میرسه همیشه پشت پرده یه چیزایی هست . مردم همیشه فقط ظاهر قضیه رو میبینند و هیچ کس تمایلی به دیدن حقیقت نداره .
تغییر ذهن برای لاغری یعنی من نیازی نیست برای لاغری جون بکنم در مسیر لاغری باور های غلط رو شجاعانه و بدون تعصب کنار میزارم و برای دریافت حقیقت ذهنم را باز میگذارم و از روز اول انتظار ندارم که فوق العاده رفتار کنم، نه! تغییرات ماندگار به مرور اتفاق می افتن تحت هر شرایطی توی مسیر میمونم . و با قرار گرفتن توی فضای لاغری ذهنم رو اموزش میدم و اون هم کم کم تغییر میکنه و رفتار های منو تغییر میده و به مرور هی بهتر و بهتر میشه . یادم باشه این یک روند ارام ارام هست پس به هیچ وجه عجله نکنم . و صبورانه ادامه بدم
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به همه دوستان خوبم
این فایل برای من خیلی آموزنده و جالب بود چندین بار گوش دادم من همیشه با خودم میگفتم که ذهنم همش درگیر دیگرانه جای خالی برای خودم نیست که بتونم کارهام رو سر و سامون بدم اما بعد گوش دادن به این فایل متوجه شدم که هر چیزی که مربوط به دیگران هست در فکر ماست و فقط اون افکاری که در ما حسی بوجود بیاره وارد ذهن میشه مثلا تمسخر دیگران در مورد ظاهرمون یا افکار و منطقهای که در مورد چاقی و هر کار دیگه ای شنیدیم وارد ذهن ما میشه و ذهن فقط مختص هر فردی هست و خداوند این ذهن رو طوری آفریده که دیگران در اون جایی ندارن مثلا من یکی از افکارم این بود که من هر کاری رو شروع کنم نهایت میتونم یک یا دو ماه انجام بدم بعد اون دلسرد میشم و اراده قبلی خودم رو از دست میدم و این فکر اون قدر تکرار شده که وارد ذهنم شده و هر کاری که میخوام شروع کنم اولین چیزی که به ذهنم میاد خدا کنه بتونم تا آخرش انجام بدم و نیمه کاره ولش نکنم
من در مورد لاغری با روشهای مختلف هم همین عقیده و نظر رو داشتم به همین دلیل دنبال روشهایی بودم که در مدت زمان کوتاهی منو به نتیجه دلخواهم برسونه و در همین مدت که روش لاغری رو در پیش گرفته بودم مدام فکرهایی مثل اینکه تو چرا خودت رو عذاب میدی این روش رو رها کنی دوباره چاق میشی پس من یا وجود اینکه روش لاغری مثل رژیم یا ورزش رو دنبال میکردم انتظار لاغری از خودم رو نداشتم
در مورد لاغری با ذهن هم همین طور هست من با خوردن مثلا کمی بالاتر از حد سیری نگران چاقتر شدن همین مثل دیشب که پیتزا میخوردم کامل حس سیری رو داشتم اما بنا به عادت قبل یه تیکه دیگه از پیتزا رو خوردم مدام در طول شب فکرم درگیر این بود که چرا خوردم اما یه حسی بهم گفت که برو فایل گوش بده بعد از گوش دادن فایل فکر و ذهنم کمی آروم شد پس من نیاز دارم که زمان بیشتری در مسیر لاغری با ذهن باشم تا انتظارم از خودم لاغری باشه نه چاقی
چاقی در من به دلیل اینکه مدتهای طولانی هی تکرار شده مثل زبان مادری هست و اصلا نگران نیستم که فراموشم بشه اما لاغری مثل یاد گرفتن زبان دیگه هست مثلاً مربیان زبان میگن زبان انگلیسی یه زبان فرار هست و اگه یه مدت رها کنی فراموش میشه پس چطور برای اون افرادی که زبان مادریشان انگلیسی هست این زبان فرار نیست پس این به ذهن ما برمیگرده و برای اینکه انتظارمون از خودمون فراموش نکردن باشه باید مدام اونقدر تکرار کنیم تا ملکه ذهنمون بشه و این مسیر اگر استمرار داشته باشم سریعتر به نتیجه میرسه پس من با تمام قدرت ادامه میدم تا به نتیجه دلخواهم برسم
باسلام خدمت استاد عزیزم و همراهان عزیز
گام 16از 100گام
تفاوت فکر و ذهن چیست
فکر اطلاعاتی است که ما از محیط اطراف دریافت میکنیم و به آن واکنش نشان میدهیم اما ذهن فقط مختص به اطلاعاتی است که در باره خود من است و هیچ وقت نمیشود در ذهن به دیگری پرداخت
مثلا من در فکرم دوست دارم لاغر شوم برای همین تحقیق در باره روشهای مختلف میکنم تا بهترین و سریع ترینرروش را انتخاب کنم این موارد فکرهایی است که در مغز من شکل گرفته و بر اثر تکرار این اطلاعات و جمع آوری آنها از محیط اطراف افکار من از مرحله اولیه وارد مرحله ثانویه میشود بعد از آن وارد ذهن من میگردد و در اینجاست که ذهن این افکار را باور کرده است حالا ذهن بر اثر این باورها دستورات و فرمولها را میسازد و مغز را تحت تاثیر قرار میدهد که این باورها را اجرا کند حالا من هی رژیم میگیرم ورزش میکنم اما همچنان انتظارم از خودم چاقی است زمانی من میتوانم باور کنم که لاغر میشوم این است که انتظارم از خودم لاغر شدن باشد یعنی من در ذهن خودم که فقط مختص به خود من است این باور را ایجاد کنم که مسیر من درست است و من فقط از طریق لاغری با ذهن به تناسب اندام میرسیم
باید درک کنیم که فکر و ذهن با هم متفاوت هستند هیچ وقت فکر به تنهایی نمیتواند باعث تغییر شود بلکه با تکرار زیاد فکر و راهیابی آن به ذهن میتواند باعث تغییر گردد
وقتی اصل عمل ذهن را بشناسیم میتوانیم به تغییرات خودمون پی ببریم چطوری به این مسأله میرسیم با بدست آوردن آگاهی درست و تکرار این آگاهی ها از فایل ها
فکر در باره همه چی است که از راه کانالها مثل بینایی. شنیداری و بویایی است که میتواند احساس را برانگیخته کند و در مغز ثبت شود و تبدیل به خاطره گردد اما ذهن فقط نگرشی است که در باره خودمان است و انتظاری است که خودمان از خود داریم
زمانی باور و نگرش در ذهن فعال میشود که این باور بر اثر تکرار فکر وارد ذهن میشود و انتظار بر اثر آن باور شکل میگیرد و همان اتفاق در زندگی ظاهر میشود
در واقع فکر مثل حرف میماند ولی ذهن مثل ایمان است و ایمان میتواند انتظار را بوجود بیاورد و تمام گفتگو های ذهنی را میتواند کمرنگ کند چون انتظار از ایمان بوجود میآید
وقتی برای لاغر شدن به مسیر تناسب فکری پا میگذاریم با گوش دادن به فایلها تغییراتی در فکر ما ایجاد میشود اما همچنان انتظار ما چاقی است اما به مرور زمان با تکرار زیاد اطلاعات جدید انتظار ما هم تغییر میکند تا زمانی که باور کنیم ایمان بیاوریم و این ذهن است که باور را قبول میکند و انتظار را تغییر میدهد و لاغر میشویم
پس تفاوت فکر و ذهن و درک آن میتواند به لاغری و تناسب اندام و با در هر جنبه دیگر از زندگی به ما کمک کند تا به اهداف خود برسیم
ما در ذهن خود آنقدر فرمول چاقی زیاد داریم که انتظارمون از خودمان چاقی است. زمانی این تغییر برای لاغر شدن انجام میشود که فکر ما تغییر کند اطلاعات درست بدست بیاوریم و تکرار این اطلاعات و ورودش به ذهن میتواند باور ایجاد کند و نگرش ما انتظار ما تغییر کند و لاغر شدن باشد مرز بین فکر و ذهن فکر کاری و تغییری بوجود نمی آورد ولی ذهن قادر است انتظار و تغییر را رقم بزند و نتایج را تغییر دهد
با تشکر از آکاهی استاد عزیزم
بزرگی هست در عالم خدا نام که دل با یاد او می گیرد آرام
تفاوت بین فکر و ذهن :فکر از ورودی هایی که ما
به ذهنمون می دیم ،میاد ذهن با تکرار زیاد اون فکر
ها در ذهن ما جایی می گیرین،مثلا من دیشب مهمون
داشتم،و کلی ظرف جمع شده بود ،دخترم کلاس اول
تکالیفش مونده بوده منم همش ظرف هایی تمییز
رو اوردم استفاده کردم ،که نخوام ظرف بشورم ،پیش
خودم گفتم تکالیفم بچم مهم تره ،خلاصه بگم مهمونا
رفتن ،من موندم و کلی ظرف کثیف ،منم خیلی خسته
بودم گرفتم خوابیدم ،صبح زود بلند شدم ،کارای دخترم
رو انجام دادم بردمش گذاشتمش مدرسه و برگشتم
خونه ،از ساعت ۸ تا نزدیک ۱۱ من درگیر آشپز خونه
بودم ظرف تمیزشستم خشک کردم ،گذاشتم سرجاش
تو این تایم من همش با خودم میگفتم ، وای خسته
شدم ،چقدر باید ظرف بشورم ،شکر گزاریام رو ننوشتم
مدیتیشنم رو نکردم ،یه دفعه اومدم به خودم خیلی
اعصابم خرابه ،به خودم گفتم چته چرا اینقدر غر میزنی
برو خدا رو شکر کن ،برا این همه ظرفی که داری خیلی
ها ارزوشونه که اینو داشته باشن،برو خدارو شکر کن
سالمی و خودت کارایی خودت رو میکنی ،و وقتی کارام
تموم شد شکر گزاریم در این باره بود که خدایا شکرت
بابت این همه توانایی ،من توی فکرم وقتی آشپز خونه
رو اینقدر به هم ریخته دیدم حالم بد بود داشتم غر میزدم
ولی بعدش اومدم و با شکر گزاری که در ذهن من جایی
گرفته که شکر گزار باشم حال خودم رو خوب کنم .
در روش هایی قبلی همون روزهایی که درست و
اصولی از برنامه رژیمی استفاده میکردم انتظار
داشتم لاغر بشم وقتی دیگه از انجام دادنش
خسته میشدم و نمی تونستم ادامه بدم انتظار
لاغری به چاقی تبدیل می شد،
در سالهایی که چاق بودام انتظار چاق بودن
در من زیاد بود که چاق تر شدم ،
من الان به نظر خودم من انتظار لاغری از خودم
دارم من اصلا از درون حس چاقی ندارم ،و انتظار
چاقی در من متوقف شده و لی انتظار لاغری در من
هم خیلی کنده ولی حسم در کل خوبه ،
ما باید برای تغییر ذهنمون اونو در معرض اطلاعات
لاغری با ذهن بزاریم و اروم اروم تغییر کنه و ذهنیت
ما عوض بشه ،و نوع دیدگاه ما هم با تمرین
و تکرار عوض میشه نه یه آهنگ که بزاریم تو گوشمون
و سکوت کنیم اون چطوری می خواد دیدگاه ما رو به
اون مسئله عوض کنه اصلا نمیشه و اشتباه هستش
در این مسیر،با تشکر از استاد عزیرم .
سلام استاد و دوستان گرامی
استاد من برعکس واقعا از خودم انتظارم هر روز لاغر شدنه
هر روز هم یه تغییر کوچک در جسمم این انتظار رو در واقعیت بهم نشون میده و ثابت میکنه
مثلا روزهای اول کم کم متوجه شدم بعد چند روز دکمه شلوارم راحت بسته شد
بعد کم کم بعد چند روز دیگه دیدم موقع دستشویی راحتتر دستم به خودم میرسه و خودمو میشورم
دوباره بعد چند روز دیدم چقدر راحت تو حموم از زمین پا شدم
بعد یه مدت یه لباسی که اصلا تنم نمیرفت رو امتحان کردم با خوشحالی دیدم تنم شد
بعد دیدم گونه هام تو آینه نمایان شد و خوشگلتر شدم و صورتم ازون گردی زیاد درومد
موقع اومدن از پله ها بالا چون خونه مون آسانسور نداره دیدم چقدر راحت بالا اومدم و به هن هن نیفتادم
چند تا عکس گرفتم و تو عکسها دیدم چقدر لاغر شدم
خلاصه خیلی ازین مثالها منو به قطعیت رسوند که روز به روز دارم لاغر تر میشم
و چون رفتارم در مواجهه با غذا و کنترل هیجانات و غیره دیگه دست ذهن ناخودآگاهمه و میبینم که حرص و ولع ندارم خیلی رو خوردنم کنترل دارم منو به این نتیجه تو ذهنم رسونده که ببین مژگان تو هر روز خود بخود داری لاغر میشی
مثلا همین امروز که جمعه فکر کنم ۱۲ مهرماه ۱۴۰۳ باشه با همسرم صبح رفتیم روستای سرهه و جاتون خالی خیلی راحت بدون فکر کردن به کالری و مقدار و اندازه و ….با لذت تمام باهم بربری داغ و پنیر برای صبحونه خوردم
به میزانی که میلم کشید و حس کردم سیر شدم
من فکر کنم سالها بود با اینکه عاشق نون بربری بودم لب بهش نزده بودم مثل یک حسرت برام شده بود از بس هر دکتری برای رژیم رفته بودم بهم گفته بود یه وقت نخوریا فقط نون سنگک یا ازین نون جو خشکا ،خدایا من چه عذابی اینهمه سال کشیدم آخرشم لاغر نشدم الان بربری م رو هم میخورم لاغرم میشم با لذت بدون حسرت بدون رنج عذاب وجدان
لامصب چه حس خوبیه این حس
استاد من با توجه به سایزی که کم کردم و لباسهام به احتمال خیلی زیاد چیزی حدود ۷ کیلو در این یکماه از حضورم در سایت وزن کم کردم و با قدرت و ذوق و شوق و با لذت دارم تو این بهشت رویایی قدم بر میدارم
با تشکر از استاد روشن عزیز
سلام من تفاوت وذهن ومغزرونمیدونستم طبق گفته استاددراین فایل متوجه شدم ذخیره اطلاعات درمغزمیباشه درواقع پردازش درمغز هست ذهن شخصی هست مختص ماهست وما بهش اطلاعات میدیم احساس مادرمغز ذخیره میشه درذهن ما اطلاعاتی نداریم همش درمغز ذخیره شده اطلاعات چاقی درمغزذخیره شده نگرش های مربوط به زندگی درذهن میباشد وقتی نگرش درمورد خودمون تغییرکنه توذهن ذخیره وجسم شروع میکنه به لاغری وقتی مطمعن شدیم تغییرات ایجادشده باعث لاغری میشه وازذهن شروع میشود ذهن مانامحدوداصل وبدل رونمیتونه تشخیص بده
بنام خدا
گام ۱۶ از صد گام
هر فکری که در طول روز و یا گذشته در مغز ما است و ما آنرا مرور میکنیم و گاهی موقع رانندگی حواسمون جایی دیگه است موقع کار کردن و یا نماز خواندن تمرکز نداریم و حواسمون سر جا خودش نیست این فکر هست و فکر در مغز دخیره شده ولی من خودم میگفتم که این کار ذهنم هست و الان با دیدن این فایل متوجه شدم که ذهن شخصی هست نمیتونه به کسی دیگه فکر کنه فقط مختص خودم هست وهیچ کس نمیتونه بفهمه در ذهن من و یا دیگری چه میگذره لاغری با ذهن هم همینطوره هر وقت فرمول ذهنی تغییر کنه نگرش هم تغییر میکنه و ما دیگه اون آدم قبلی نخواهیم بود رفتار ما نسبت به خیلی از چیزها تغییر میکنه و انتظار ما از خومان لاغری خواهد شد و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم لاغر میشویم چون فرمول های ذهنی ما تغییر کردن و جسم ما حرکت خود را به سمت لاغری شروع میکنه .
تشکر از استاد عزیز
به نام خداي هدايتگرم
سلامي گرم خدمت استاد عطار روشن عزيز
گام ۱۶: با ذهن می شود لاغر شد اما با فکر نه!
افکار در بیشتر مواقع شخصی نیستند یعنی مربوط به شما نمی شوند و شما درباره موضوع یا فردی دیگر در حال فکر کردن هستید….چطوري ميتونم از اين كار جلوگيري كنم؟؟
با خوندن بقيه متن متوجه شدم بايد خودم رو در معرض اطلاعاتي كه ميخوام و بيشتر به اهدافم مربوط ميشه قرار بدم
اين بخش متن براي من خيلي قابل اهميت بود به نظرم چيزيه كه بايد مثل يك مپ هر روز خودمون رو باهاش بسنجيم…قبلش بايد بلد باشيم به خودمون و احساساتمون گوش بديم…بايد بتونيم ترس هارو ساكت كنيم …بايد باورهاي قبلي برامون بي اعتبار شده باشن
خود من الان كه تا اينجاي صد گام اومد ترسم از كالري ها ريخته…ترسم از مواد غذايي ريخته …ترسم از كرب و هيدرات ريخته..اينا يعني انتظار تناسب اندارم داره در من شكل ميگيره
هنوز انتظار چاقي در من هست كه هنوز كاهش وزن ندارم …ولي قدرت اون باورها خيلي خيلي كم شده ولي هنوز هستن
صداي ضعيفي كه بهم ميگه اين مسير درسته تقريبا داره بلند تر ميشه مخصوصا از وقتي دوره ورود به تصوير ذهني رو دارم كار ميكنم و اين خبر خوبيه براي من …مخصوصا كه خواب هام رنگ باورهاي تناسب اندام هستن.
براي خودم هدف تعيين نكردم كه تا كي اگر به تناسب اندامم برسم خوشحال ميشم ..چون دارم سعي ميكنم به اين باور برسم كه همين كه دارم ياد ميگيرم تناسب اندارم چه جوريه خودش خوشحاليه …همين كه ديگه صداي بدنم ميشه مربي من و من رو به تناسب اندام ميرسونه خودش خوشحاليه ..همين كه ديگه برده رژيم هاي ديگه نيستم خودش خوشحاليه…
اينكه من سالهاست دارم فكر ميكنم برنج باعث چاقي ميشه يه فكر هست كه به مرحله ثانويه رسيده و از اونجا كه من انتظار داشتم از برنج ، الان نگرش از ذهنم رد شده و از اون هم رد شده الان در ذهن من جا داره …كه همونطور كه در متن گفته شد ، فكر ها از طريق افراد در سر من ايجاد ميشن و من انقدر اونو تكرار كردم كه رفته توي ضمير نا خود آگاهم…
چطور بفهمم كه رفته توي ضمير نا خودآگاهم؟
اينطوري كه اول بفهمم ضمير ناخود آگاه و ذهنم هست كه فرمانده زندگي و رفتار هاي من هستن…چيزي كه در گام 14 گفتيد …رفتارهای ما توسط مغز برنامه ریزی می شود اما مغز تحت تاثیر ذهن است.
بارها شده به خودم گفتم رفتم رستوران فقط جوجه كباب با سالاد سفارش ميدم و برنج سفارش نميدم ….ولي رفتم رستوران و برنج و جوجه سفارش دادم…. چون در ضمير نا خودآگاهم يه عالمه اطلاعات دارم درباره برنج و انتظار دارم از برنج و چاقي و ذهنم نميدونه كه من اونو دوست ندارم((ذهن اصلا دوست دارم دوست ندارم رو نميدونه ..همونطور كه استاد گفتن ، ذهن ما نامحدود هست هر چيزي رو ميتونه قبول كنه اصل و بدل رو تشخيص نميده…هر چيز غير ممكني را ذهن ميپذيره و به واقعيت زندگي ما تبديلش ميكنه))…چون از اون اطلاعات زياد دارم …ذهن ميگه حتما دوسش داره كه انقدر اطلاعات ازش جمع كرده پس بزار خوشحالش كنم و دستور بدم برنج سفارش بده…
{{استاد اينجا اگر اشتباه كردن تصحيح كنيد لطفا}}
در روش هاي قبلي انتظار لاغري در من ايجاد نشده…فقط انتظار چاقي رو هي بزرگتر كردم
با توجه به اطلاعاتم تا الان ، انتظارم از چاقي بيشتر بوده…چون هي غير مستقيم با حساس شدن به مواد غذايي تصوير سازي كردم چاق تر شدن رو
اول اينكه تمام كارهايي كه تا حالا ميكردم براي تناسب اندارم رو بايد استوپ كنم
اين بزرگترين قدم براي ايجاد انتظار لاغري هست
چون هيچ فرد متناسبي نه مثل من فكر ميكنه نه مثل من عمل ميكنه …چيزي كه در گام قبلي گفتيد در لاغري با ذهن ما هم قراره روي فكر كار كنيم هم روي عمل.چيزي كه در زژيم ها فقط روي عمل كار ميكنن…فقط نتيجه رو دستكاري ميكنن…ولي بايد اين خانه از ريشه بازسازي بشه
زماني كه ما اطلاعات مفيدي درباره لاغري با ذهن به مغزمون بديم و استمرار داشته باشم در اين اطلاعات و هر روز خودمون رو بيشتر در معرض اين اطلاعات قرار بديم ، آروم آروم انتظار ما از چاقي تبديل ميشه به لاغري
بعد از اينكه يه مدتي مستمر بوديم در اين مسير ، گفتگوهاي دروني در ما تغيير ميكنه…يواش يواش لبخند لاغري مياد روي لبمون…يواش يواش به كسايي كه مثل قبل خودمون فكر ميكنن در دلمون ميخنديم…اونجايي كه غذا زياد اومد و نخورديم ، يواش يواش هم گفتگوهاي دروني مثبت بلند تر ميشن هم ما انگيزمون بيشتر ميشه و تمام اينها هي داره اطلاعات رو از حالت ثانويه فراتر ميبره و ديگه انتظار چاقي در ذهن من شكل ميگيره…و بعد از يه مدتي شاهد خواهم بود كه ، مثل دوست متناسبم شايد راحت 16 ساعت هيچي نخورم و من كه با تعجب ازش سوال ميكردم مگه مييييييشه ..يعني گرسنه نشدي …ميگه نه انقدر مشغول بودم كه اصلا يادم نبود غذا بخورم…
جايي جسم شروع ميكنه به تغيير كه انتظار من از خودم لاغري هست
چطوري اون انتظارها شكل ميگيره؟
در معرض اطلاعات لاغري با فكر قرار بگيرم
تمريني كه براي خودم ايجاد كردم اينه كه در بخش متن لينك هايي كه گذاشته شده رو هم برم ببينم چون اون مكمل اين فايل هست
.
با تشكر استاد
سلام استاد خسته نباشید.
واقعا چقدر خوب و با حال هست که نگرش ذهن این باشد که من روز به روز لاغر تر میشوم.
من دریافت کردم که ما باید افکار لاغری را که توسط اطلاعات بیرونی به مغز ما می رسد رابه طور مستمر تکرار کنیم تا تبدیل شود به نگرش مغز ما.البتهافکارلاغری باید همراه عادت های غذایی درست باشد تا به صورت عملی هم انجام شود آن وقت است که نگرش زیبای لاغری صورت میگیرد.واین خیلی لذت بخش است.
من موقع گرسنگی فکر میکنم بدن من به غذا نیاز دارد بهترین را که دوست دارم انتخاب میکنم و به آرامی وبا لذت میخورم وقتی از غذا لذت میبرم بدنم پیغام سیری برایم ارسال می کند نجواهای فریبنده را خاموش می کنم و دست از خوردن میکشم و حالا از پرخوری نکردن لذت می برم.این باعث میشود که ذهن من انتظار لاغری از من داشته باشد و نگرش لاغری ذهن من شکل میگیرد.
در زمان های چافی انتظار چاقی بسیار زیاد است چون همه افکار چاقی و عادت های غذایی غلط تکرار می شود و همه تمرکز روی اضافه وزن هست.
در روشهای قبل ذهن من نگرش لاغری را قبول نکرده بود و من از نظر روانی چون غذای خودم را کنترل میکردم انتظار کاذب لاغری در خودم ایجاد کرده بودم وقتی رژیم تمام شد انتظار لاغری هم رفت و دوباره مسیر را برگشتم.
به امید روزی که تمام مغز ما پر شود از افکار مثبت و عادت های ما در همه جوانب صحیح باشد.
سلام من تازه فهمیدم لاغری باذهن امکان پذیر نه بافکر فکر چیه دو نوع هست اولیه وثانویه اولیه که همان اطلاعات واگاهییهای است که وارد مغز میشو د پس از پردازش تبدیل به ثانویه میشود واگه تثبیت بشه میشود باور ولی ذهن فقط مختص ذات درون انسان است پس ما بایدمواظب اگاهیهایی که وارد مغزمان میشود باشیم این افکار سطحی لاغر نمیشویم
به نام پروردگار جهانیان
سلام
خدا را شاکرم که دوباره بین شما دوستان عزیز هستم
من امروز فهمیدم که با فکر لاغر نمیشیم بلکه با ذهن لاغر میشیم
چون که افکار عمومی هست و با تحریک از عاملهای بیرونی به وجود میاد و فکرهای ما خیلی هستند خیلی مرور میشن اصلاً فقط مختص ما نیست
اما ذهن کاملاً یک جای محرمانه که فقط خودمون و خدا به اون راه داریم هست
توی ذهنمون هر کارم کنیم کس دیگهای نمیتونه وارد بشه چون اونجا کاملاً مختص به خودته
و ما باید تغییر رو در ذهن خودمون به وجود بیاریم نه در سطح فکر
و همه این روشهای لاغری فقط تغییر رو در سطح افکار ما به وجود میارند
و اتفاقا انتظارمون رو که چاقی هست رو پررنگتر میکنند چون بیشتر یقین پیدا میکنیم که اگر کاری نکنیم چاق میشیم و باید حتماً یه رنجی به خودمون بدیم تا لاغر بشیم
ما دو نوع افکار داریم ۱ افکار اولیه ۲ افکار ثانویه
افکار اولیه که از طریق شنیدن و دیدن به وجود میان وقتی زیاد تکرار میشن به مرور به افکار ثانویه تبدیل میشن
و دیگه هی مرور میشن
پس باید مثل یک معلم سختگیر بالای سر افکارمون وایسیم که هر فکری به افکار ثانویه ما تبدیل نشه که ما رو عذاب بده
ما باید اینقدر این مسیرو ادامه بدیم تا تغییراتمون انتظار ما رو در ذهن ما تغییر بده نه در فکر
درسته که اول توی سطح فکرمون این تغییرات به وجود میاد اما این تغییرات وقتی به فکر ثانویه تبدیل میشن و هی مرور میشن کم کم به ذهن ما راه پیدا میکنند چون احساس ما رو تغییر میدن و این احساس میتونه روی انتظار ما اثر بگذارد
ما هر چیز که الان هستیم چیزیه که قبلاً از خودمون انتظار داشتیم
و در آینده هم همون فردی میشیم که الان انتظارش رو داریم
حالا تفاوت ذهن و فکر چیه؟!
ما توی فکرمون میتونیم به هر چیزی فکر کنیم مثلاً با دیدن آلبوم شگفتی سازان اطلاعاتی که از این سایت به دست آوردیم فکر میکنیم که میتونیم از این سایت لاغر بشیم
این در سطح فکر ماست
اما با دیدن یک فرد لاغر یهو توی ذهنت به این فکر میکنه که خوش به حالش
این خوش به حالش یعنی اینکه توی ذهنت به خودت میگی چاقی و برای همین با دیدن اون حسرت میخوریم
این انتظار ماست که توی ذهن ماست
تا این انتظار تغییر نکنه ما لاغر نمیشیم
مهم اینه که انتظاری که توی ذهنت از خودت داری تغییر کنی اون وقت دیگه خود به خودی تغییر میکنی
توی روشهایی که ما قبلاً برای لاغر شدن استفاده میکردیم انتظار لاغر شدن در سطح افکار ما بود نه در ذهن ما چون توی همون سطح افکارمون به این نتیجه رسیده بودیم که میتونیم با این روش لاغر بشیم
اما به محض رها کردن اون مسیر چون توی ذهنمون انتظار خودمون از زندگی عادیمون چاق شدن بود خیلی راحت وزن اضافه میکردیم بعد از رها کردن مسیر
به نظر من در تمام این سالهایی که اضافه وزن داشتم انتظار چاق شدن از خودم بیشتر بوده چون برای خودم طبیعی میدونستم که اگر تحرک نکنم و به هر مقداری که دلم میخواد غذا بخورم طبیعیه چاق بشم و چون این تعریف رو در ذهن خودم داشتم خیلی راحت چاقتر میشدم
در چه زمان هایی یا به واسطه انجام چه کارهایی انتظار لاغر شدن در شما ایجاد شده است
اگر کاری انجام میدادم که در سطح افکارم این باور رو به وجود میآورد که اون کار باعث لاغری میشه انتظارم از خودم لاغر شدن بود
مثلاً اگه در روز یکم پیادهروی میکردم یا کمتر میخوردم انتظارم میشد لاغر شدن گر یک رژیم یا ورزشی رو میگرفتم انتظارم از خودم لاغر شدن بود
به طور کلی زمانی انتظارم از خودم لاغر شدن بود که کاری انجام دادم و رنجی کشیدم
تغییر ذهن برای لاغر شدن را شرح دهید به چه صورت انجام می شود
جوابی که به این تمرینات دادم به من ثابت کرد که هر انتظاری که توی ذهنم داشتم همون انتظار به واقعیت جسم من تبدیل شد
و حالا اگه میخوام ذهنم تغییر کنه و نگرشم از خودم تغییر کنه
باید ذهنم رو در اون فضایی که دوست دارم بشم قرار بدم
مثلاً توی همین سایت باشم
و این مسیر را ادامه بدم
تا کم کم این انتظار در من به وجود بیاد و من رو خود به خود لاغر کنه
از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید
بهترین تمرینی که انقدر روی خودمون کار کنیم و بفهمیم که انتظارمون در مسیر چیه ه دیگه کامل به این موضوع پی ببریم که همه چیز در ذهن ما صورت میگیرد
و این رو درک کنیم که زمانی لاغر میشیم که در ذهنمون به این نتیجه برسیم که انتظار ما لاغر شدن هست و باید لاغر بشیم
استاد ممنونم بابت این فایل عالی باعث شد که با خودم روراست باشم تا ببینم که توی ذهنم منطقم درباره خودم چیه
الحمدلله که باز هم آگاه تر شدم
حق نگهدارتون
به نام خدا سلام بر استاد گرامی ودوستان هم مسیرم باذهن می شود لاغر شد اما با فکر نه بسیاری از افرادسالهاست در تلاش برای لاغر شدن هستند. اما چون نمیدانند باقدرت ذهن لاغر شوند تلاش میکنند تابا قدرت فکر لاغر شوندتفاوت قدرت ذهن باقدرت فکرافکار باانچه که در مغزما مرور می شود گفته میشود. افکار براساس شنیده ها ودیدهای مادر لحظه ایجاد میشوندافکار دروجود ما به دو دسته تقسیم میشوند1_افکار اولیه 2_افکار ثانویه افکار اولیه هر زمان در معرض اطلاعات وآگاهی از طریق شیندن یا دیدن قرار بگیریم بلافاصله یک فکر جدید در ما ایجاد میشودتصور کنید شما در خیابان در حال قدم زدن هستید که در یک لحظه اتفاقی روخ میدهد بادیدن این اتفاق در همان لحظه یک یا تعداد فکردرشما ایجاد میشود این افکار که دریک لحظه در واکنش به محرک های بیرونی در ما ایجاد میشود افکاراولیه هستند. افکار ثانویه در واقع همان افکار اولیه هستندکه مدتی بعد ازلحظه وقوع توسط خودمان باز بینی ودوباره مرور شدن قرار میگیرند دراین صورت افکار اولیه به واسطه تکرار ومرورشدن توسط شمأ افکار ثانویه. را ایجاد میکنند افکار ثانویه در صورت تکرار شدن قابلیت تبدیل شدن به نگرش ثبت درذهن ناخودآگاه شکل گیری باوریاانتظاردرما دارد. بنابرین باید در انتخاب افکار بری مرورکردن در ذهن خودحساسیت داشته باشیم چون مرور افکار به راحتی تبدیل به نگرش وباورهای ما میشوند.لاغر باقدرت فکر چگونه است تمام سالها که از چاقی به خاطررنج وناراحتی که از چاق بودن داشتم روشهای برای لاغر شدن به همین دلیل خیلی نسبت به اطلاعات وآگاهی که از طریق اطرافیان رسانه هابه شکل های مختلف درباره روش های لاغری ارائه می شد مشتاق بودم. درباره روشهای که از شنیدن صحبت های دیگران که روش های لاغری نتایج کسب کرده تصمیم میگرفتم که من ازاین روش برای لاغر شدن استفاده کنم این تصمیم برای لاغری فقط در سطح فکر بو وبا اشتیاق ازاین روش لاغری که شنیده بودم تا خودم از شر چاقی خلاص کنم روز هااول با اشتیاق انگیزه شروع میکردم. بادقت واز موادغذایی کم میخوردم خوشحال بودم وبا اراده عالی پیش می رفتم. وبا گذشت یک ماه برای من این روش سخت بود دوست داشتم ازاون غذا بخورم اما نمیتوانستم وزیاد بخورم اجازه نداشتم ودرمن مرور میشد همین افکار با مرور شدن فکر ثانویه رژیم نگرفتن ورها کردن را ایجاد میکرد بعد از رژیم خارج میشدم روش هاکه من انجام دادهام تصمیم به لاغر شدن براساس قدرت فکر بوده است به همین دلیل نتیجه کسب نمیکردم لاغری باقدرت ذهن در ابتدای آشنای با روش لاغری با قدرت ذهن درک و برداشت من از این روشهای قبلی بود تصور میکردم در حال یاد گیری لاغری باذهن هستم اما عملادرحال تلاش برای لاغری با فکر بودم. بارها شده دوباره لاغری باقدرت ذهن از طریق محتوایی را مطالعه شنیده اما هر آنچه گفته شده درک سطحی از لاغری با فکر بود نه لاغری باقدرت ذهن برای درک این موضوع به نمونه های از لاغری با فکر اشاره میکنم 1_ استفاده از عبارتهای تاکیدی برای لاغرشدن لاغری با فکر هست 2_استفاده از رویا پردازی برای لاغر شدن شکلی از لاغری با فکر هست 3_.گوش دادن به موسیقی باهر صدایی قصد تغییر قسمت های از مغز برای لاغر شدن لاغری با فکرذهن چیست ذهن اعضای از بدن نیست که بتوان آن را لمس کردیااز طریق عکس برداری آن را مشخص کرد ذهن محدوده ای کاملا شخصی هست ذهن فقط برای شماست وهیچ موضوعی از شما قادر به وارد شدن به آن نیست ذهن شما مجموعه از عقيد هایی هست که شما درباره خودتان دارید آنچه در ذهن ذخیره میشود کاملا شخصی و محرمانه هست انتظاری از خودتان دارید در ذهن شما ثبت میشودانچه درزندگی در حال تجربه هستید نتیجه انتظار است شما از خودتان چه انتظاری اززندگی دارید واگر دراین مسیر بمانیم بااستمرار داشتن وعجله نکردن به مرور نگرش ما درست میشود. متناسب میمانیم وباید افکار نگرش جدید جایگزین میشود. وما.به موفقیت میرسم ممنونم استاد گرامی بابت آگاهی ناب تون.
به نام خدا
خداوند را شاکرم که من را در مسیر لاغری با ذهن قرار داد تا با یادگیری آن به سمت متناسب شدن حرکت کنم….
یادمه زمانی که افزایش وزن داشتم، انتظارم از خودم چاق تر شدن بیشتر بود. هیچ وقت به لاغری دائم فکر نمیکردم. ولی حالا و الان که به سمت لاغری گام برمیدارم انتظارم از خودم لاغری هست. روز اولی که اومدم، خودمو متناسب دیدم. برای همینه که زود نتیجه گرفتم. لباسهام توی تنم گشاد شدن و به شدت سایز کم کردم. هر دو سه روز کلی تغییر می کنم. همین ۲۶ ۲۷ روز هر کسی منو میبینه، میگه چقد لاغر شدی. باشگاه میری!؟ وقتی میگم لاغری با ذهن کسی باور نمی کنه. بارها لینک رو ارسال کردم، ولی هیچ کسی نمی خواد بپذیره. به نظرم هنوز زمانش نرسیده که نزدیکانم، به این سایت بیان. من همیشه گوش شنوایی دارم. به حرفهای بقیه اعتماد می کنم و همیشه امتحان می کنم. هر بار میگم شاید من اشتباه می کنم….
البوم شگفتی سازان و عکس شما و دوستان رو میبینم واقعا لذت میبرم. همیشه به دوستانی که خیلی زود نتیجه گرفتن نگاه می کنم. دوستانی که در دو ماه تغییر کردن، توجه منو جلب می کنن. بارها به خودم می گفتم، تو هم می تونی. و الان هم همین طور شده. نتیجه خوبی در ۲۶ ۲۷ روز گرفتم. لاغری با ذهن خیلی خوبه. تحت فشار نیستی. هر بار با رژیم ها هفته ها تحت فشار نخوردن بودم. دیر یا زود زود چند کیلو کم میکردم. ولی به مرور خسته میشدم چون من با فکرم تصمیم گرفته بودم. حس ترس و برگشت مجدد رو داشتم. برای همین بود که بعد چند ماه دوباره برمیگشتم به حالت سابق و اضافه کردن مجدد. ولی لاغری با ذهن باعث میشه تمام ترس از خوردن هات از بین بره. حس خوب به خودت داشته باشی. در طول روز افکار خوبی رو مرور می کنیم. نگرش درستی پیدا کردم.آگاهی های جدیدی رو وارد می کنی. رفتار درست غذایی پیدا می کنی. به نظر من مهمترین موضوع اینه که آرامش باید داشت. مطمئن باشیم که گام درستی برداشتیم. انتطارمون از خودمون تناسب اندام باید باشه. شبیه بقیه دوستان که نتیجه گرفتن، ماها هم نتیجه میگیریم. خدا رو شکر این چند وقت چاق نشدم و بلکه نتیجه خوب هم گرفتم. ما هر روز مطالب مثبتی میخونیم و مطالب منفی که چند سال پیش ذخیره کردیم رو کم رنگ می کنیم. فقط میتونم بگم خیلی خوشحالم اینجا هستم
سلام بر استاد
من به این باور رسیدم که بین ذهن و فکر تفاوت زیادی هست
باور های ما همه در ذهن شکل میگیره
این درحالی هست که بیشتر تصمیمات ی که میگیریم و خاطرات گذشته و یادآوری اونها ومربوط به فکر میشه
وقتی رژیم میگرفتم فکر میکردم که حتما لاغر میشم پس در انتظار لاغر شدن بودم در حالی که ذهنم باور های چاق کننده داشت واجازه نمیداد تا لاغربشم و مقاومت میکرد این مسله باعث شده بود تا ذهن بر فکرم پیروز بشه خوشبختانه با ورود به سرزمین لاغری دارم ذهنم و جسمم وفکرم رو در مسیر لاغری یکسو میکنم ومطمعنم به نتیجه میرسم چون تو راه صحیح قدم گذاشتم من باور کردم که متناسب میشم ودر انتظار لاغری روزهای خودم رو سپری میکنم و تمرینات رو هم در جهت رسیدن به هدفم انجام میدم
خدای را سپاس برای هدایت شدن در این راه شگفت انگیز ومطمعن
باسلام. خدمت استاد عزیز
و دوستان مشتاق متناسب شدن
و خیلی خوشحالم که هروز اگاهی های فوق العاده ای را یاد میگیرم و باعث میشه در مورد اونها فکر کنم،بپذیرم و در زندگیم ازشون استفاده کنم.
مطلب این فایل خیلی اموزنده و در عین حال نیاز ب فکر و توجه و دقت داشت تا بتونم درکش کنم .
وقتی که به توضیحات و مثال هاتون گوش میکردم مثال های عینی برام رخ میداد و اتفاق هایی ک برای خودمم هم رخ داده بود یادم می افتاد .البت خداروشکر الان خیلی بهتر شدم و بخش کمتری از اون افکارو در ذهنم دارم و این مطالب منو ب یاد گذشته می انداخت و تجارب قبلیم ک من در اون لحظه ها زندگی کرده بودم و نمیدونستم.
درست مث گفته های شما یادم افتاد ک من هم قبلا یکی از دلایلی که دوست نداشتم در جمع ها شرکت کنم این بود ک دیدیگاه و نگاه و طرز فکر دیگران خیلی برام مهم بود و اعتماد به نفس نداشتم و انتظارم از خودم در ذهنم فقط و فقط چاقی بود.
حتی وقتایی ک رژیم میگرفتم یا ورزش های سنگین و بیش از حد توانم انجام میدادم تو ذهنم ب جای خودم درگیر افکار دیگران بود ک من خودم تو ذهنم میساختمشون و انرژیمو کم میکردم و حالمم بد میشد و ناامید.
البته من با برنامه های رژیمی هیچ وقت نتونستم کنار بیام و نمیتونستن بپذیرمشون و همیشه ته قلبم میدونستم که ی جای کار مشکل داره ک این روش روش درستی نیست و من نمیتونستم زیر بار حرف زوردکترا و دیگران برم و نهایت دو سه روز از برنامه استفاده میکردم و نمیتونستمم وزن زیادی کم کنم ب جز وقتایی که خودم رژیم میگرفتم یا شام و اینا نمیخوردم و برام منطقی تر بود ک کس دیگه ای برای من تصمیم نمیگیره .ولی خب اخرش قبول نداشتم.
من نزدیک دور و نزدیک درگیر این مسیر هستم و کاملا قبولش دارم و دقیقا مث حرف خودتون در یکی از فایل هاتون اصلا دیگ اگر بخوامم نمیتونم روش های دیگه رو بپذیرم یا حتی امتحان کنم چون ب نظرم فقط این روش درست و منطقیه و فقط این روش هست که جواب میده .
خب من سخت قبول کردم این دوره رو و با اینک به عینه شگفتی سازی مادرم رو دیدم ولی خب یک سال زمان برد تا بپذیرم و استارت بزنم ولی وقتی استارت زدم خودمم هم شگفتی ساز شدم و با همه فرازونشیب هایی ک داشتماول اخر به این دوره بر میگشتم و دوباره استارت میزدم وبعد از این تایم ها بلاخره تغیرات به ذهن و انتظارات من از خودم رسیده و دارم از مزحله تناسب از طریق فکر وارد تناسب از طریق ذهن میشم و از ریشه انتظاراتمو درست میکنم .
و این حس
اعتماد ب نفس
تناسب اندام
روش صحیح
و….
همه و همه دست به دست هم دادن و من دارم قوی تر در این مسیر گام برمیدارم و میدونم که میتونم بهترین ها رو رقم بزنم .
باتشکر از شما و آگاهی های زیباتون .
بنام خداوندمهربان و پروردگارعالمیان
سلام به استادگرامی ومهربانم وهمراهان وهم مسیرهای گرامی آموزش لاغری باذهن
مسیر لاغری من صد گام:گام ۱۶ =باذهن میشود لاغر شد اما با فکر نه
بیشتر آدمهایی که چاق هستند در طول مدت عمرشان سعی و کوشش می کنند تا لاغر شوند ولی چون نمی دانند با قدرت ذهن باید لاغر بشن تلاش می کنند که با قدرت فکر لاغر شوند
فکرهای که در همان لحظه در مغزمان مرور می شه واون چیزی که می شنویم و می بينيم در همان لحظه بوجود می آیند.
فکرها در وجودمان به دو دسته تقسیم می شوند
۱. فکر اولیه.
۲. فکر ثانویه.
۱. افکار اولیه چیست؟
هر وقت ما در موقعیت اطلاعات و آگاهیهایی که می شنویم يا می بینیم قرار بگیریم همان لحظه یک فکر جدید در ما بوجود می آید
۲. افکار ثانویه چیست؟
افکار ثانویه همان فکرهای اولیه هستش که مدتی بعد از لحظه وقوع توسط خودمان بازبینی درباره اون اتفاق دوباره در حال مرور شدن قرارمیگیرد
افکار ثانویه قابل تبدیل شدن به منش يا تثبیت شدن در ذهن ناخودآگاه و صورت پذیری باور يا انتظار در ما هستند
ما باید به فکر کردنهایمان و مرور کردنهایمان حساس باشیم چون مرور کردن اون فکرها خیلی راحت واسون تبدیل به دیدگاه و باورهایمان می شود
من از بدو تولدم چاق بودم واز همون کودکی خیلی عذاب کشیدم و همیشه دنبال روشهایی بودم که بتوانم خودم رو لاغر کنم و به این خاطر بود که همیشه از اطلاعات و آگاهیهایی که از اطرافیان و یا رسانه ها به صورتهای مختلفی در مورد روشهای لاغری گفته می شد با شوق واشتیاق دنبال کنم و اون روشها رو دنبال میکردم
و موقعی که حرفهای بعضی رو می شنیدم که از یک روش لاغری نتيجه خوبی بدست آورده بودند خیلی خوشحال می شدم و با اشتیاق تصمیم می گرفتم که من هم از اون روش برای لاغریم استفاده کنم
وحالا متوجه می شوم که این تصمیم همیشه برای اینکه لاغرشوم فقط در سطح فکرم بوجود می آمد
همیشه با ذوق و شوق و با تصمیم قطعی آماده می شدم که دقیق اون روش لاغری که در موردش می شنیدم اجرایش کنم تا به اون اندام دلخواهم که دوست داشتم برسم و از شر چاقی که همیشه گریبانگیرم شده بود و دست از سرم برنمی داشت خلاص شوم.
من از وقتی که يادم می آید همیشه در حال رژيم گرفتن وورزش کردن بودم و دیگر از شنیدن اسم رژيم حالم بد می شد ولی هیچ چارهای به جز گرفتن رژيم نداشتم و در این اواخر باز خیلی وقتها با شوقواشتیاق و انگیزه اقدام میکردم و طبق برنامه غذایی که بهم داده بودند و مشخص کرده بودند انجام می دادم ولی بعد از مدتی چون همیشه رژيم گرفتن برایم سخت بود کم کم ذوق و اشتیاق خودم را از دست می دادم و برنامه رژیمی لاغری را رها می کردم چون هیچوقت به صورت طبیعی رفتار و عملکرد من نبود
اینجا افکار ثانویه بود که در من بوجود آمده بود و بخاطر شنیدن حرفهای دیگران شروع به این روش لاغری کرده بودم
چون فکر می کردم که این روشی که من انجام می دهم سخته آخه من دوست داشتم اون غذایی که دوست دارم رو بخورم اما نمی توانستم و یا اینکه می خواستم کمی بیشتر بخورم اما اجازه اش را نداشتم و…….در من مرور می شد و این فکرها با مرور شدنشان افکار ثانویه رژيم نگرفتن و رها کردن را بوجود می آورد و بعدش رژيم را رها می کردم
هممون قبلا تصمیم برای لاغریمان از هر روشی که انجام دادیم بر پایه قدرت فکرمان بود و به این خاطر بود که نتیجه خوبی هم به دست نیاوردیم
حالا نمونه های که با فکر می خواستیم لاغر شویم .
۱= وقتی که با عبارتهای تاکیدی برای اینکه لاغرشویم استفاده می کردیم لاغری با فکر بود
۲= رویا پردازی و تخیل برای لاغرشدنمان شکلی از لاغری با فکر است
۳= وقتی به موسیقی یا هر صدایی که بخواهیم به آن گوش کنیم و لاغر شویم لاغری با فکر است.
۴= شمارش جویدن لقمه ها و آرام غذا خوردنها برای مدت زمان مشخص لاغر شدن با فکر است
حالا خیلی برایمان آشکار شده که هیچگاه از روش لاغری با فکر به نتیجه خوبی که لاغری دائمی و همیشگی باشه دست پیدا نخواهیم کرد
حالا بودن دراینجا فرق لاغری با فکر و لاغری باذهن را می فهمیم و درک می کنیم
هممون با رژیمهای گوناگون در حال لاغری با فکر بودیم و این سبب شده بود که نتیجه ای هم بدست نیاوریم ولی حالا با لاغری باذهن و آموزشها راحت و آسون داریم به نتیجه خوبی می رسیم.
حالا می خواهیم تفاوت فکر و جسممان را بدانیم
فکر در جسم به واسطه مغز انسان بوجود آمده و مدیریت می شود
ذهن در جسم وجود ندارد ذهن دیدگاه و انتظاری هستش که خودمان نسبت به خودمان داریم ما وقتی به اندازه اون چیزی که باور داشته باشیم در ذهنمان است
ما با گوش کردن به فایلهای آموزشی و انجام دادن تمرینات در مورد چاقیمان همه اینها در سطح فکر و مغزمان هستش تمام این اطلاعات و آگاهیها در مغزمان نفوذ می کند و آرام آرام دیدگاه و انتظارمان از لاغری در ذهنمان صورت میگیرد و وقتی که برایمان قابل پذیرش باشه که می توانیم لاغر شویم این دیدگاه در ذهنمان بوجود آمده و بعد از اون جسممان هم لاغر خواهد شد
ذهن یک چیز درونی هستش و ما تنها می توانیم درباره خودمان از ذهنمان استفاده کنیم و ذهن تنها مال خودمان هستش و در باره خودمان آگاهیهایی را جمع می کند من هر دیدگاهی که در باره خودم داشته باشم این کار ذهن هستش برای مثال اگه بعضی مواقع بشنوم که کسی موفق شده کارهای زیادی انجام داده و من به اون غبطه بخورم و بگویم که من از این شانسها ندارم این کار ذهن هستش
وحالا اگر دیدگاه من در مورد خودم لاغر شدن باشه این راه بهتر و عالی تر نتیجه می دهد
من از همون اول که با این روش عالی آشنا شدم کاملآ مطمئن بودم که نتیجه خوبی می گیرم و ایمان داشتم. وخیلی راحت واسون دارم به نتیجه می رسم و اون ایمان و اعتمادی که برای نتیجه گرفتن ایجاد شود کار ذهنمان است.
من همیشه ترس از اینکه چاق شوم خیلی داشتم و همیشه در حال رژيم گرفتن وورزش کردن و پیاده روی کردن بودم و می ترسیدم که رهایشان کنم چون می دانستم که با رها کردن رژيم و ورزش دوباره چاق خواهم شد.
وحالا بودن دراین سایت همه افکارم تغییر کردند و انتظار من همیشه از خودم لاغری هستش و هر روز دارم لاغرتر می شوم
چون من لیاقت لاغرشدن را دارم
چون من لیاقت دارم که متناسب ولاغر شوم.
من خیلی راحت واسون هر روز دارم لاغرتر می شوم.
من عاشق لاغرشدن و متناسب شدن هستم.
طبیعت بدنم لاغری است
وقتی من در این مسیرزیباقرارگرفتم و انتظار لاغری دارم اگر من لاغر نشوم پس کی میخواد لاغر بشه
طبیعت جسم من لاغری و متناسب شدن هستش
من لیاقت پوشیدن لباسهای زیبا و اندامی دارم
من جسم عالی وزیبایی دارم.
من هر روز در این مسیر لاغری باذهن می مانم و خواهم ماندتابه اندام دلخواهم برسم و هر روز یک قدم برای ایجاد حال خوب. سلامتی و تندرستی و آرامش و زیبایی ولاغری برمیدارم ان شاءالله
به امید تنها خالق یکتا و بی همتا
یاحق. حق نگهدارتان
سلام
واقعامطلبی سنگین در عین حال ترسناک و در عین حال شگفت انگیز بود واقعا ادم بیشتر میفهمه ک خودش ک همه کاره هس
میفهمه خودش وانچه در درونش هس جسمشو میسازه
انتطار چاقی درمن زمانی ک رزیم میگرفتم اصلا خیلی بالا بود همش در احساس حسرت افسوس غصه بودم همش انتظارم از خودم چاقی بود الان بعد سه چهار سال خیلی انتطارم فرق کرده خیلی اصلا برام مسخره میاد میگن بارداری و فلان باعث چاقیته
گفت و گوهای ذهن من خیلی فرق کرده شاید ب قول استاد اوتقدر های انتطار لاغری نداشته باشم ک هر روز دارم روز ب روز لاغرتر میشم اما اینو میفهمم ک زمانی کی عادتی رو گفتم تغییرش میدم تکرار میکنم انتظار من از خودم چاقیه
اما بعضی اوقات ک مطابق اون چیزی ک تعیین کردم عمل میکنم انتطارم لاعریه زمانی ک در سایتم فوق العاده انتطارم لاغریه زمانی ک مینویسم فوق العاده احساس شدن میکنم
و اگاهی از این موضوع سبب شد ب فکر برم و هم خوشحال شم از اینک خیلی گفتگوهای ذهنم فرق کرده و هم بفهمم گیر کارم اینک ک من سر هر اشتباهی انتطارم از خودم چاقیه
باعث شد بفهمم ک از این ب بعد اون فکرهایی ک دوس ندارم تجربه شون کنم رو مرور نکنم و وسواس داشته باشم نسبت ب این موضوع
و قدرت خلق رو واقعا حس کردم ک من میتونم با مدیریت ذهنم جسمم و وجودمو بسازم اونجوری ک دوس دارم
دیدی ادم ی خونه ای رو میسازه اونجوری ک دوس داره چقدر خوشحاله چقدر ب اون تیکه ها نگا میکنه لدت میبره
من دارم خودمو دوباره میسازم دوباره تربیت میکنم
و این برام خیلی ارزش داره
اما تو این راه سستی هایی دارم مثل تعهد ب عملهام
اما دارم مدیریت میکنم ک ب دیگران توحه نکنم درگیر دیگران بودن انرژی رو از من میگیره ک جونی برام نمیمونه و درمقابل نجوای ذهنی میگم ول کن بزار خفه بشه
اینک مواظب انرژی الهی درونمون باشه بزرگترین کمکی میتونم تو این راه ب خودم بکنم شاید دلیل اینک من نشانه جسمی نداشتم همین ی عامل بوده اونقدر درگیر این و اونم زندگی وفلان ک اگاهی در اون لحظه ها ک باید اگاه ماجرا باشم کم و کم میشه و فقط دلم میخواد ک رها باشم اون لحظه و خوردن رو انتخاب میکنم یعنی خسته میشم از ذهنم و میخورم
فک کنم ذهنم در اون لحظه ها حس میکنه من هوای خودمو ندارم
مثل داروییک باید بخوری و حس میکنی جونت بند اونه دراون موقع ها حس میکنی بقای تو ب همین خوردنه هس و زمانیک انجامش نمیدم انگار احساس خطر میکنم
اونقدر این فایل شگفت انگیز بود ک من یجوریم حتی نمیتونم بنویسم و این نشون میده باید گوش بدم تا ی کدهایی برام باز بشه
به نام خدای مهربان
باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم
گام۱۶ با ذهن میشود لاغر شد اما با فکر نه
استاد برای آگاهی های این فایل سپاس گذارم خیلی عالی و کمک کننده هستش من مانع اصلی لاغر نشدنم رو پیدا کردم همون ذهنم بود و نگرش اشتباه چاقی در من باعث لاغر نشدنم شده بود با فهم و درک بهتر از قبل درباره تفاوت فکر و ذهن در من باعث شد که خیلی بهتر از قبل متوجه شدم چطور چاق شدم وچرا دراین سالها قدمی برای لاغری بر نداشتم چون در ذهنم درباره خودم انتظارم چاق شدن بود وقتی داشتم چاق تر میشدم انتظارم این بود که من هرگز لاغر نمیشم چون من نمی تونم رژیم بگیرم چون چربی من سفته وشل نیست که بشه با رژیم لاغر کنم الان مانع لاغر نشدن رو فهمیدم بله من با ذهنم که فقط در باره خودم وشخصیتی و باورهای که نسبت به خودم دارم باعث چاق شدن در خودم شدم وبا فکر کردن فرق داره
چاق شدن من اولش با دیدن و شنیدن ها و منطقی شدن اون در دوران کودکی تا زمان زایمان در فکرم گاهی مرور میشد وبا دیدن دیگران که بعد از ازدواج چاق شدن در من قوی تر شد بله فکر اولیه در من شکل گرفته وبا دیدن دوباره و شنیدن های مکرر و تکرار در مغزم اونه رو تبدیل به افکار ثانویه کردم واین افکار هم می تونه درباره دیگران باشه وهم می تونه درباره خودم باشه ولی بیشتر درباره پیرامون بیرونی من ودیگران هست و بعدش که من هم باورم شد که این موضوع راسته ودر مغزم تایید کردم واین چاقی زمانی در من شکل گرفت که در ذهنم نسبت به خودم انتظارم چاقی شکمی شد جوری باورم شده بود که زمان زایمان از دکتر خواسته بودم من به روش طبیعی پسرم رو بدنیا بیارم چون سزارین برای من مساوی بود با چاقی شکمی و عوارض ناجالب ولی دکترخودم گفت تو نمی تونی باید سزارین بشی و دکتر بیمارستان هم تایید کرده خطر ناک که طبیعی بدنیا بیاری وترس از چاقی شکمی در من انقدر زیاد بود که حاضر بودم طبیعی بدنیا بیارم وچون نشد تصمیم گرفتن سزارین بشم من نگرشم از خودم بعد از عمل چاقی شکمی بود و بعدش چاقی شکمی در من باقی ماند ولی خوب خیلی ناچیز بود ولی با ذهنم انقدر انتظارم از خودم چاقی بود که بعد ها شکمم بزرگ تر شد من با ذهنم که درباره خودم بود انتظارم ونگرشم درباره ی خودم چاقی بود پس از آن چاقی خلق کردم وبرای خودم ثابت شد وجزی از طبیعت بدنم می دونستم و همیشه نگرشم این بود که من نمی تونم لاغر بشم ودر من چاقی عادی شد واین جا بود که روند چاقی در من سرعت گرفت و زمانی که از خداوند کمک و یاری طلب کردم به این سایت شگفت انگیز هدایت شدم
استاد عزیزم حالافرق لاغری بافکر و لاغری با ذهن رو فهمیده و درک کردم
همه دوستان قبلا با انواع رژیم ها ورزشهای در حال لاغری با فکر بودن و همین باعث شده بود نتیجه نگیریم ولی الان بالاغری با ذهن به آسونی لاغر میشویم
بله واقعا استاد درست فرمودید.ذهن یک چیز درونی وفقط درباره خودشخص اطلاعات جمع می کنه وبه خودش کمک می کنه ولی فکر درباره خود ودیگران واتفاقات پیرامون ما هستش که از طریق مغز ایجاد ومرور میشه به نظر من فکر بیشتر درباره گذشته وآینده هستش ولی ذهن در باره حال هستش خودم وقتی به گذشته وآینده فکر می کنم کلا توجه من میره رو دیگران و خاطرات که در مغزم ذخیره کردم ولی در زمان حال تمام نگرشم روی خودم هست مثلا من در حال تغییر کردن شخصیتم هستم من در مسیر لاغری هستم.امروز فایلم رو گوش دادم توجهام بیشتر روی خودم هست نه دیگران و زمانی که در سایت هستم توجه من بیشتر روی پیشرفت شخصی خودم معطوف میشه و همین بودن در سایت در من باعث میشه اطلاعات نگرشهای درست رو در مغزم ذخیره کنم وبا مرور و ادامه دادن همین افکار در ذهنم نسبت به خودم نگرش ام از چاقی رها شده وبه سمت لاغری هستش
خدارو شکر دیگر نگرش چاق تر شدن ندارم واگه گاهی هم نجوای چاقی شنیده میشه زود به طور آگاهانه رد می کنم ومی دونم در من نگرش لاغر شدنم شکل گرفته واز خودم انتظارم لاغری هستش ولی باز هم خیلی جا داره تا به نگرشی قوی تر تبدیل بشه
من با دیدن افراد متناسب پی میبرم به نگرش درستشون نسبت به خودشون رو ودر من احساس تحسین کردن انها نا خودگاه ایجاد میشه واین یک نگرش درست در من ایجاد می کنه که منهم می تونم لاغر بشم فقط با داشتن انتظار لاغری از خودم
من باید در باره سلامتی هم نگرشم این باشه که من سلامتی در وجودم هست تا زمان مرگم در شادی و سلامت کامل خواهم بود وزندگی رو تجربه خواهم کرد
نگرشم وانتظارم از زندگی پر از فراوانی ونعمت هستش چون من لایق زندگی با رفاه وثروت فراوان هستم
نگرشم نسبت به خودم دریافت هرچه بیشتر درک عشق وفراونی وثروت معنویت در زندگیم هستم و خواهم بود ومن بهترین خودم هستم ولایق بهترینها
من روز به روز در حال متناسب شدن هستم
من روز به روز در حال رشد وپیشرفت شخصی هستم
من روز به روز اتفاقات خوب رو تجربه می کنم
من روز به روز سالم تر و زیباتر و جوان تر میشم
من روز به روز نگرشم نسبت به خودم مثبت تر شده واز این که در مسیر درست هستم به از خدای خودم بی نهایت سپاس گذارم
خدایا به امید تو🙏🏻
سپاس فراوان از استادعزیزم
با سلام ودرود خدمت استاد عزیز وهمراهانگرامی
چه موضوع جالبی رو استاد در این مطلب به مااموزش دادن در این فایل ما عملکرد ذهن رو بیشتر شناختیم وبه مرور انتظارم از خودم تغییر میکنه ….
خیلی از فرمولها در ذهنم تغییر کرده وسست شده …
تفاوت ذهن وفکر رو متوجه شدم …ذهن فکر میکنم که همون ناخودآگاه هم باشه ..چیزایی که از کودکی در من ذخیره شده واون نگرشهایی که در زمان کودکی وبعد از ا ون در اجتماع من خودم برداشت کردم ..یا از محیط وجامعه گرفتم
..به نظر من اینطوریه حالا شاید هم درست نباشه
ولی ما با فکر وخوداگاه نمیتونیم لاغر بشیم ..چون اونا سطح رو تغییر میده به عمق نمیره …باورها رو عوض نمیکنه …نگرش رو عوض نمیکنه …یه روزه ویه شبه نمیشه ……وقتی در ناخودآگاه ذخیره میشه منجر به رفتار میشه …ناخودآگاه اون باور میره وکار خودش رو انجام میده وکسی نمیتونه جلوی این قضیه رو بگیره
ودر فیزیک دیده میشه ….
مثل دانستن هست که به باور تبدیل نشده ..دانستن مهم نیست ..مهم نگرش وباور های اصولی هست که کار انجام میده …
من تو این مسیر میمانم وانتظار از خودم لاغری شده
الان تازه دارم متوجه گفتگوهای درونیم میشه ..مثلا میگه وای دیشب تخمه خوردی وشیرینی ..تو دیگه لاغر نمیشی که …
ولز من این گفتگو رو میشناسم وتغیرش میدم ..میگم بابا همکار من تخمه میخوره شیرینی هم میخوره …چرا بهش فکر نمیکنه که چاقی میکنه …
چرا من باید این نگاه رو داشته باشم ..آره من هنوز انتظارم از خودم چاقی هست وباید بیشتر کار کنم …یاد بگیرم ..وراحت تر بپذیرم …وبالاخره میشه
خدا رو شکر
خدا رو شکر
با نام خدای مهربانم
سلام استاد عزیز
این فایل بحثی هست که مدام خودم و فکرم دنبالش بودم عالیه
اول این که استاد فرمودن که باید ببینیم کدوم از فرمولهای ذهنمون عوض و صحیح شده .
۱ من به این اگاه شدم که هيچ چاقی ارثی نیست
۲ آدم به هيچ کس نمیره که چاق یا لاغر بشه
۳ادما با خوردن غذا با دهنشون چاق نمیشن
۴ادما با ورزش سنگین لاغر میشن اما چون فرمول ذهنشون هنوز،چاقه پس دوباره برمیگرده به وزن قبلی و شاید هم بیشتر
۵ لاغری آسانترین کار دنیاست .
۶ لاغری با ذهن استمرار و تمرین و گوش و چشم به دست میاد.
چه جالب گفتن استاد ذهن مغز نیست .
ذهن فقط مال خودمون
ذهن فقط درمورد خودمون نظر میده
مغز احساسات مارو ثبت میکنه .
یه نمونه از ذهن .
وقتی پرخوری میکنیم این ذهن که میاد میگه آهان باز،خوردی خوردی داری چاق میشی برنج خوردی باز چند قاشق خوردی خب حالا که بیشتر از پنج تا خوردی چاق شدی این ذهن ذهن که فقط مال خودمون و فقط درمورد خودمون میگه چون مال خودمونه و درون خودمون .
روزی که شنیدم ذهن چقدر میتونه کارها رو باور کنه و به این باور رسیدم که لاغری هم برای ذهن من کاری نداره
من انتظار لاغر شدن دارم چون دیگه هیچ ترسی،از،غذا ندارم و حرف هیچ کس دیگه مهم نیست من دیگه حتی سراغ هیچ ورزشی نرفتم هیچ رژیمی نرفتم چون باور دارم که فقط همین راه راه درستیه و و فقط با ذهن میتونم لاغر بشم و امروز وارد سر زمین لاغر ها شدم و خیلی خوشحالم و میخوام از،شنبه شروع کنم .
خدارو شاکرم بابته این راهی که منو هدایت کرد و تشکر از،استاد عزیز. 🌹🌹
با سلام
تفاوت فکر و ذهن:
وقتی رفتیم کلاس اول دبستان هیچ سوادی در فارسی و ریاضی نداشتیم و معلم مدام به ما تمرین میداد ،مشق میداد،و ما با استفاده از فکرمون و گاهی به سختی اون مطالب رو یاد می گرفتیم و تمرین میکردیم.
تا دو سه سال تحت تمرین زیادی بودیم هم برای فارسی هم ریاضی و برای اینا بیشتر از فکرمون استفاده میکردیم مخصوصا برای مطالب جدید، و آنقدر این مطالب برای ما تمرین و تکرار شد که در مغزمون نهادینه شد و بجایی رسید که دیگه همون مطالبی رو که به سختی و تحول فشار یاد می گرفتیم،با یه نگاه انداختن درک کردیم
تا چسممون به نوشته میوفته ،درک خود کلمه و معنی اون برامون سختی ندارم و فهمش یه چیز عادی و طبیعی شده.
خواندن و نوشتن آنقدر زیااااد برای ما تکرار شده،که یادمون میره برای یادگیریش تلاش کردیم ،فکر میکنیم از همون ابتدا توی ما وجود داشته،
و همه اینها بخاطر ذهن هست ،خوندن و نوشتن ملکه ذهن ما شده ،کاری که اصلا بابت انجام احتیاج به فکر کردم نداریم .
چون یه زمانی از سطح فکر ما خارج شده و رسیده به اعماق رهنمون و جزیی از ما شده!
لاغری با ذهن هم همین حالت رو داره ،با تکرار و تمرین در مورد لاغری اون رو ملکه ذهن می کنیم و از سطح فکر میبریمش به اعماق ذهنمون،
ما الان دیگه نمیتونیم نخونیم و حساب کتاب نکنیم چون تمام اطلاعات مربوط بهش همه توی ذهنمون هست!
وقتی لاغری هم با تکرار و تمرین ملکه ذهنمون بشه،دیگه نمیتونیم لاغر نباشیم!
لاغری با روش های دیگه در سطح فکر بوده!
وقتی رژیم میگرفتم فکر میکردم که لاغر میشم امید داشتم که لاغر بشم،اما در لاغری با ذهن به لاغری فکر نمیکنم مسایل مربوط به لاغری رو در فکرم کندوکاو میکنم و با مداومت میفرستمشون به ذهنم
من زمانی که بدنم شروع کرد به اضافه وزن ،انتظار این رو داشتم یه جایی این اضافه وزن متوقف بشه،و نگران این بودم که نکنه هیچ وقت تموم نشه و یک سره وزن اضافه کنم .و چون شنیده بودم از شیر گرفتن بچه باعث چاقی میشه اضافه وزنم رو یه چیز طبیعی میدونستم و هم بابت دوران لاغری افسوس میخوردم هم دیگه امیدی به برگشت وزنم نداشتم.
تغییر ذهن برای لاغر شدن هم مثه یادگیری خواندن و نوشتن هست و فقط با تکرار و تمرین و اینکه خودمون رو در معرض مسایل مربوط به لاغری قرار بدیم،
یه تغییر کوچولویی که من تواین چند روز انجام تمرینات کردم و برای خودم جالبه رو براتون مینویسم:
قبلا به اندام و بدن زنان دیگه توجهی نمیکردم یعنی برام مهم نبود اگه یه فرد چاق میدیدم که سنش بالا بود برام یه چیز طبیعی بود،اما تو این چند وقت که ذهنم مرتب درگیر لاغری هست ،افراد لاغر برام مهم شدن نه این که بگردم توی جمع تا یه لاغر ببینم ،وقتی یه خانوم لاغر میاد میاد جلوی چشمم زیبایی اندام و ظرافتش ناخودآگاه باعث میشه توی ذهنم تحسینش کنم.حتی خانومای فامیل که زیاد می بینمشون و قبلا توجهی به اندام لاغرشون نداشتم رو, حالا ناخودآگاه لاغریشون برام خودنمایی می کنه!
و دلیلش هم فقط اینه که به لاغری زیاد فکر میکنم و امیدوارم با تکرار بیشتر از مرحله فکر عبور کنه و به ذهنم برسه!
بنظر من آنقدر باید در مورد لاغری فکر کنیم که حتی دیگه ملکه ذهنمون هم نباشه،و برام به امر طبیعی و عادی بشه درست مثه کلمه هایی که فقط با دیدنشون قابل درک هستن برای ما بدون این که به معنی اونها فکر کنیم.
بنام خدای زیبایی
بازم خدا رو شاکرم که مرا در این مسیر قرار داد
من از این فایل آموختم که ذهن ما با فکر ما متفاوت هست یعنی ما شاید در طول روز خیلی فکر ها میکنیم گه اصلا ربطی نداره در ذهنمان باشد مثلا اگر خاطراتی از گذشته داریم در ذهنمان نیست اون در مغز ماست من کاملا فهمیدم که ما قبلا که چاق بودیم در ذهنمان چاقی رو داشتیم و اگر قصد لاغر شدن داشتیم فقط فکر میکردیم که لاغر میشویم که این باعث میشد که لاغر نشویم ولی آموختم که ما وقتی از خودمان انتظار لاغر شدن داریم و به این باور رسیدیم که لاغر میشویم در ذهنمان ثبت میشود که همین ثبت در ذهن باعث لاغری ما میشود وقتی ذهن چیزی رو بپذیره اون کاملا رخ میدهد حالا هر چی میخواهد باشد چه لاغری چه چیزهای دیگه پس ما از خودم انتظار لاغر شدن دارم چون کلا همه رفتارهام نگرش هام به مواد غذایی تغییر کرده پس در ذهن من ثبت شده لاغر میشوم و همین باعث لاغری من میشود .باز هم از شما استاد عزیز ممنون که در یک گام دیگر ما را همراهی کردین😍
به نام الله یکتا ،
و درود و رحمت و برکت و سلامتی هر لحظه جاری به زندگی شما که دست نور کمک و هدایت خداوندید و ممنونم از خدا و شما واقعا استاد گرامی و ارجمند،
استاد در جواب سئوال و پیرو آموزش فوقالعادتون:
• تفاوت فکر و ذهن چیست؟ با مثال از زندگی روزمره خود شرح دهید.
فکر مربوط به ورودی اطراف ما در لحظه به ما میباشد و از مرور گذشته و اتفاقات الان میتواند رخ دهد،
فکر میتواند فقط مربوط به ما نباشد و با مرور در زمانهای مختلف به رفتار ما تبدیل شود و یا حتی به باور و در ذهن ما برود ،
فکر اولیه و ثانویه داریم و فکر کاملا جسمی توضیح در مورد فکر اولیه در رابطه به دیدن و گرفتن موضوعی اتفاقی مطلبی در لحظه حال و ثانویه مرور اون اتفاقات و مطالبهاست،
و اما ذهن :کاملا شخصی و نادیدنی هست اصل و بدل را تشخیص نمیده و کاملا خالصانه و صادقانه چکیده درون ماست ، ذهن انتظار و تصویر و نگرشو باور ماست شرایط واقعی بیرونی ما رو رقم میزند و انتظاری که ما داریم از خودمون یا نتایج از اتفاقی و فرمانروای فکر و مغز و رفتار و انتظارات ما از خودمون و باورهای ماست،
ذهن در کل فرمانرواست و وباور واقعی و خالصانه درونی ماست،سرش نمیره کلاه.
مثال من :فکر من در مورد رژیم و لاغری این بود که سخت ورزش کنم سخت رژیم بگیرم لاغری آسان نیست حتما روش عجیبی باید باش اما ته ذهنمم همیشه دوست داشتم آسان باش برام یکروزی اما آخرش فکر میکردم و رفتار میکردم اما بازگشت هزار برابر روبه بدی و نتیجه هیچی،چون انتظارم و اراده ضعیف بود توقع نداشتم،
اما حالت در مورد درسم همیشه انتظارم از خودم فردی باهوش و همیشه در این کار خودمو قدرتمند و ادامه دهنده میبینم.نتبجه عالی همیشه داشتم و گرفتم.
سلام استاد
خداراشاکرم که درتاریخ 1402/10/12 توانستم این فایل را گوش بدهم
افکار درذهن ما دودسته هستند .
1- افکار اولیه : درمعرض هراطلاعات و آگاهی که قرار بگیریم بلافاصله یک فکر جدید درما شکل میگیرد
2- افکار ثانویه : افکار اولیه ما درزمان وقوع دوباره توسط مغز ما بازبینی و مرور میشود
تفاوت فکر و جسم درچیست .
فکر : درجسم و توسط مغز انسان ایجاد و مدیریت میشود
ذهن : درجسم ما نیست و نگرش و انتظاری است که ما خودمان نسبت به خودمان داریم یعنی به اندازه ای که چیزی را باور داشته باشیم درذهن ماست
ما درمورد چاقی وقتی که فایل ها را گوش میدهیم و تمرینات را انجام میدهیم تمام اینها درسطح فکر و مغز ما است چون این آگاهی در مغز ما نفوذ میکند و کم کم نگرش و انتظار ما از لاغر شدن درذهن ما شکل میگیرد و وقتی این باوررا پذیرفتیم که ما هم میتوانیم لاغر شویم این نگرش درذهن ما ایجاد میشود و بعد از طریق جسم لاغرشدن درما به نمایش درمیآید .
ما هرنوع نگرشی را فقط درمورد خودمان داشته باشیم درسطح ذهن است و اصلا ما نمیتوانیم با ذهن نگرش و انتظاری را برای دیگران درذهن داشته باشیم هرچیزی که مربوط به دیگران باشد درمغز ما مروز و تکرار میشود چیزهای مربوط به گذشته درمغز ما است و درمغز ما تصویر سازی میشود خوشحالی – ناراحتی و یا هراحساسی دیگر که مربوط به خودت باشد درذهن شما ذخیره میشود مثلا نگرشی که ما افراد درمورد شانس داشتن داریم این در ذهن ما شکل میگیرد پس اگر لاغر شدن درمغز شما شکل بگیرد و نگرش شما درذهنت چاقی باشد هیچ وقت لاغر نخواهی شد و اگر نگرش من درذهنم این باشد که من هم میتوانم لاغر بشوم و دراین مسیر استمرار داشته باشم من کم کم لاغر خواهم شد چون با اطمینان این باور را درذهن پذیرفتم چون نگرش این افراد درمورد خودشان تغییر کرده است که میتوانند لاغر شوند و وقتی شما نگرش خودتان را تغییر دادید که من میتوانم لاغر شوم این تغییرات حداقل پروسه زمانی بین 2 تا 3 ماه طول میکشد تا لاغری درجسم شما نمایش داده شود چون وقتی نگرش شما ازچاقی به لاغری تغییر کند گفتگوهای ذهنی شما درمورد چاقی کاملا تغییر پیدا میکندو نگرش و رفتار شما کم کم نسبت به خوردن مواد غذایی تغییر میکند پس بعد از دیدن تغییرات در خودمان باید این انتظار و نگرش که من هم لاغر خواهم شد را درذهن خودمان تقویت کنیم و هرچه این باور قوی تر باشد سرعت لاغری دربدن ما افزایش پیدا میکند اگر بعد از چند ماه دیدیم که تغییری درلاغری ما بوجود نیامده باید بدانیم که درذهن ما هنوز انتظار چاقی وجود دارد و این انتظار نمیگذارد که ما لاغر شویم پس باید سعی و تلاش کنیم که انتظار چاقی درذهنمان را به انتظار لاغری درذهن تغییر دهیم تا کم کم لاغری دربدن ما خودش را نمایش دهد وقتی که حال درون ما شاد و خوب باشد نگرش ما به سمت لاغری است ولی وقتی حال درون ما هنوز گرفته باشد و مرتب درذهن که آیا من هم لاغر میشوم را تکرار کنیم و هنوز از چاقی خود عصبانی باشیم ما هرگز لاغر نمیشویم پس بدون هیچگونه ناراحتی این باور و نگرش که من فقط از طریق این سایت لاغر میشوم ولا غیر را درذهن خود هرروز تقویت کنیم و دراین مسیر استمرار داشته باشیم تا روز به روز لاغرتر شویم و حس و حال خودمان خوب و بهتر شود .
افرادی که عقیده دارند من روز به روز چاق و یا لاغر تر میشوم این نگرش درسطح ذهن انهاست و این کلمه ریشه درذهن افراد دارد چون ذهن یک چیز نامحدود است و خوشبختانه و یا بدبختانه اصل و بدل را ازهم تشخیص نمیدهد ووقتی من با خودم تکرار میکنم من هرروز چاق تر میشوم گفتن این کلمات درذهن باعث چاق تر شدن فرد میشود و سرعت چاقی دربدن من سرعت میگیرد و لاغر ی دربدن من سرعت کمتری پیدا میکند پس ما باید این نگرش که من با گوش دادن به این فایلها و با بودن دراین مسیر روز به روز لاغرتر خواهم شد را درذهن تقویت کنیم و سرعت لاغری را دربدنمان زیادتر کنیم و با خوشحالی و حس خوب دراین مسیر باشیم که همین حس خوب داشتن بسیار باعث ایجاد انگیزه درما میشود
به نام خدا سلام به همگی تفاوت لاغری با ذهن و لاغری با فکر چیه ؟تفاوت هست بین دانستن و فهمیدن
من قبلا میدونستم پیشه با دهن لاغر کرد در حد یه فکر بود تبدیل به یه نگرش نشده بود البته شاید هنوزم نشده باشه ولی با تکرار من و ادامه دادن تو این مسیر حتما تبدیل به نگرشم میشه
به مرور که انتظار شما از خودتان تغییر می کند گفتگوی درونی شما نیز تغییر می کند.
این تغییر به این شکل است که در ابتدا لابه لای حرف های ناامید کننده بخش منفی، صدایی ضعیف به شما امید می دهد، انگیزه می دهد و شما را تشویق می کند که ادامه دهید.هرچه بیشتر ادامه دهید این صدا بلندتر و واضح تر می شود و به مرور صدای بخش منفی کم و کم تر می شود.این تنها طریق بررسی میزان تغییر انتظار شما از خودتان برای لاغری شدن یا چاق شدن است
همیشه فکر میکردم باید کارهای خاصی برای تغییر باور انجام بدمولی همین توجه از اصل مسیر دور میکرد من بائو ورودی خوب بدم و تکرار داشته باشم تو دادن این ورودیها و آرام آرام انتطار من و گفتگو های درونی من تغییر میکنه و وفتی اینا تغییرکرده نتایج هم تغییرمیکنه
قبلا میدیدم وقتی میخام این کارو کنم بازم گفتگو ها شروع میشد که مگه میشه آخه فقط با ذهن لاعرشد باید یه کاری کنی یا مثلا مدام به خودم میگفتم وای فلان غذا رو خوردی بدبخت شدی چاق میشی ولی الان دارم میبینم خیلی آرام این گفتگو ها تغیییر داره میکنه و سرزنش کردن های خودم کمتر شده نسبت به بعصی غذاها عکس العمل منفی ام خدا روشکر کمتر شده
به نام خداوند قدرتمندم
سلام خدمت استاد ارجمند و دوستان همگام
حل تمرینات با ذهن میشود لاغر شد اما با فکر نه
سلام و درود
لطفا در نوشتن دیدگاه دقت کنید به اشتباه دیدگاه خود را در پاسخ به دوست دیگری ثبت کرده اید
با تشکر
تفاوت فکر و ذهن رو طبق توضیحاتتون خودآگاه و ناخودآگاه درک می کنم…فکر چیزیه که در طول روز به صورت یک پروسه ی مستمر در پس ذهنم در جریانه وبا توجه به دیده ها و شنیده هام باز تولید میشه.
ذهن اما اون حسیه که در من نهادینه شده و دسترسی بهش کمی سخت تر از فکره چون عمیقتره و در جایی شکل گرفته که رسیدن بهش احتیاج به خودآگاهی و تمرکز و حس درست داره. مثلا اگر در طول روز به موضوع بی پولی فکر کنم فکرهای زیادی از پس فکرم می گذره که مرتبط با پول داشتن ؛پول درآوردن یا سختی های این مسیره…ذهن ولی حس و پیش فرضیه که نسبت به احساس بی پولی بعضا بهم غلبه میکنه..نگرانی ای که از نداشتنش میاد.
در مثال چاقی و لاغری الان که فکر می کنم می بینم خیلی اوقات جلوی آینه دارم به خودم میگم چاق یا لاغر شده م…دقیقا هر روز…هر روز! و الان که ویدیوتون رو دیدم می فهمم اصلا خنده داره هر روز بخوام فکر کنم امروز چاق شدم دیروز لاغرتر بودم…ذهنم داره کم کم آماده میشه برای حسی که توضیح دادید چون انتظارم هر روز بهتر شدنه ولی هنوز نرسیدم بهش..صرفا درکش میکنم..فکر می کنم احساس غمی که از پوشیدن لباس و تنکیش بهم دست میده از ذهنه و بخوام مثال بزنم اکر به غذایی فکر کنم که چاق کننده س در اونصورت اون فکره!ولی فکر ذهن رو درگیر میکنه..به لحاظ احساسی.
من در واقع روشهای خیلی خیلی زیادی رو برای لاغری امتحان کردم… همیشه مسلما با هیجان اولیه ..بعد از مدتی نتیجه گرفته م..کمی بعدتر ازون استایل غذا خوردن خسته شده م و بعد باز انتظارم چاقتر شدن بوده. هرچقد بیشتر ادامه دادم رژیمی رو بیشتر انتظار لاغر شدن داشته م ولی به همون اندازه هر وقت نشده ادامه بدم به همون اندازه ویا چندبرابر بیشتر انتظار چاقی داشتم..شاید به همین دلیل بارها به همون رژیم برگشته م چون فکر کرده م تنها راه نجاتم همونه…در واقعیت ولی بارها کند شده روند لاغریم (احتمالا چون انتظارم از لاغری کمتر شده) و نهایتا کنار گذاشته م اون روش رو ورفتم سراغ روش جدید!
در سالهایی که گذشته انتظار چاقیم مسلما بیشتر بوده…چون هر سال چاقتر از سال قبلش شده م…چون فقط به چاقی و وحشتم ار چاقی فکر کرده م. این وحشت عجیب!
همونطور که خودتون بارها گفتید هر بار چاق شده م تصمیم به رژیم غذایی و ورزش گرفته م…هر بار موفق شده م ورزش سنگین تر و غذای کمتر بخورم لاغر شدم ولی مسلما هر بار خسته شده م و رها کرده ام و در بهترین حالت به وزن قبلی برگشته ام یا چاقتر شده م. این اولین باره که از ماده ی غذایی نمی ترسم.. اولین باره به این فکر میکنم فقط وقتی گشنه هستم غذا بخورم.. اولین باره فکر میکنم به مقداری که محتاجم بخورم و اون احساس ولع بسیار کمتر شده!
تغییر ذهن فکر می کنم بخشی از همین پروسه س… اینکه طرز فکر کردن آدم عوض میشه ..به دنبالش الگو و رفتار آدم عوض میشه.. و به دنبال اون تغییر یه حسی شروع میکنه به خودنمایی که فکر میکنم ذهنه..یه احساس خوب ازینکه کاری که دارم می کنم داره نتیجه میده..مسیر ساده ای نیست چون تغییرات بنیادین لازمه ولی فکر میکنم چون تغییرات فقط در سطح فیزیکی نیست ذهن می پذیره که این یک بار برای همیشه س. احساس خیلی خوبیه..یه جور حس ضمانته.
تمرینی که می تونم بهش فکر کنم؛ در طول روز تا جایی که میشه ببینم چه چیزهایی ذهنی و چه چیزهایی فکرین..اونها رو کاغذ بنویسم و نسبت بهشون آگاهی بیارم. در نهایت تغییر در احساسه که تغییر اصلی رو ایجاد میکنه.پس دقت در حس درونی می تونه تمرین امروزم باشه.
نکات مهم این جلسه؛
جایی که حس درونی برانگیخته میشه ذهنه…ذهن به فکر کردن احتیاج نداره..نگرش به خود در ذهن اتفاق میفته
نگرش درباره ی خودمون در ذهنه
تغییر انتظار تغییر احساس به چاقی
اهمیت اصلی در احساس نسبت به خودمونه
به نام خدای مهربان که هر لحظه هادی و حامی من هست .
من رویای متناسب شدن دارم و خدا رو شکر بازم فرصت این رو دارم که در مسیر لاغری با ذهن حرکتکنم (.خدایا شکرت برای تمام این آگاهی ها )
من زمانی که وارد این سایت شدم برای لاغری وارد شدم اما من با مسایل ذهن و قدرت ذهن و این جور چیزها آشنا شدم که من رو بسیار در تمام جنبه های زندگی هوشیار کرد و در زمینه ی لاغری هم کلی اگاهی پیدا کردم که چطور باید به لاغری برسم .
من باید تفاوت بین فکر و ذهن و مغز رو بدونم در حالی که خیلی ها فکر و عقل و مغز و ذهن رو یکی میدونن اما ما باید بدونیم که ذهن همان مغز نیست و این دو از هم جدا هستند
هر جا که من دنبال فکر کردن هستم اون مغز هست اما هر جا دارم به تعریفی در مورد خودم و بقبه ی چیزهای اطرافم فکر میکنیم اون ذهن هست .
ذهن یک چیز درونی هست و ما فقط در مورد خودمون از ذهن استفاده میکنیم پس ذهن فقط مال من هست و درمورد من اطلاعات جمع میکند من هر نگرشی که در مورد خودم دارم این کار ذهن هست برای مثال اگر می شنوی فلانی به موفقیت های زیادی رسیده و تو بگی خوش به حالش من که از این شانس ها ندارم این کار ذهن هست .
اگر دراین راه من نگرشم درمورد خودم لاغری بشه این راه عالی و خیلی خوب نتیجه میده .
اوایل حرکت در این مسیر که فقط،فایل می بینی و گوش میدی هنوز تعییرات در سطح فکر هست اما کم کم که استمرار داشتی میفهمی که تو هیچ مانعی برای لاغر شدن نداری و در جسمت نتیجه رو می بینی اما اگاه باش اونجا هست که در ذهن تغییر کردی و تازه باید منتظر نتیجه های عالی تر هم باشی .پس اوایل راه شاید نتایج جسمی نداشته باشید اما عجله نکنید ادامه بدید تا کم کم فرمولهای ذهنی شما تغییر کند و انتظار شما هم تغییر می کند .
من خودم زمانی که با این راه اشنا شدم خیلی اطمینان داشتم که نتیجه میگیریم و به این راه ایمان داشتم و چقدر راحت هم نتیجه گرفتم اون ایمانی که برای نتیجه به وجود میاد اون کار ذهن هست . انتظار شما از خودت چی هست ؟؟
من مدتها هست در این میسر هستم و دارم روی خودم کار میکنم و انتظارم از خودم تغییر کرده و مطمعنم هر جا برم میتونم خوش پوش ظاهر بشم میتونم با اعتماد. به نفس ظاهر بشم و نگرانی من از ظاهر شدن در جمع و حرف مردم و … خیلی کم شده .
من یادم میاد در گذشته فکر میکردم ماه به ماه دارم چاقتر میشم و دقیقا همین اتفاق هم برای من می افتاد چرا ؟؟ چون پزشکان بارها به من گفته بودن تو با این دارو ها چاق تر میشی و منی که تا قبلش داشتم وزن کم میکردم یه دفعه انتظارم از خودم تعییر کرد چون که دیگه من قرص میخورم پس باید چاقتر بشم و چقدر ذهن من قدرت داره و دقیقا از وقتی این حرف رو چند پزشک. با هم به من گفتن انگار نه انگار که من تا دیروز داشتم لاعر تر میشدم رروند جسمی من به طور عجیبی تغییر کرد در حالی که من همون فرد قبلی بودم با همون سعی وو تلاش در لاغری یعنی هنچنان اخر رژیم و ورزش بودم حتی ورزشم رو هم سخت تر کردم و رژیمم رو هم محدود تر کردم اما فایده نداشت ذهن من داشت با قدرت خودش من رو چاق میکرد و هر وقت من میرفتم روی ترازو و متوجه می شدم مقداری وزن اضافه کردم و دقیقا با همین تفکر که دارم ماه به ماه چاقتر میشم چند ماهی درگیر بودم و بسیار ناراحت و خسته بودم که با این راه اشنا شدم و متوجه شدم چرا من چاق تر میشدم . من در اون شرایط میگفتم خدایا یعنی تا چند کیلو میخوام هر ماه چاقتر بشم یادم میاد از وزن ۵۹ کیلو که با رژیم شدید به دستش اورده بودم تا وزن ۷۴ کیلو خیلی راحت چاق شدم و همش میگفتم خدایا. یعنی تا کی این روند ادامه داره ؟؟ اما زمانی که وارد این دوره ها شدم خیلی راجت حرف پزشکان رو کنار گذاشتم و رد کردم و دیگه کاری به خوردن قرص هام نداشتم و خیلی عالی لاغر شدم و هنوزم لاغر هستم و مطمعنم نگرش من و ذهن من تغییر کرده که این اتفاق در وجود من افتاده .
من در گدشته چقدر ترس از چاقی بیشتر و اظطراب چاقی داشتم چقدر ترس از کنار گذاشتن رژیم و ورزش داشتم چون میگفتم با وجود این دو اینقدر چاق هستم پس اگر اینها رو کنار بزارم دیگه چقدر چاق می شم ؟؟ اما با این دوره ها تمام این افکار من تغییر کرد و من انتطارم از خودم لاعری شد و و من لاغر هم شدم انتظار درونی من لاعر تر شدن هست .
من لیاقت تناسب اندام زیبا رو دارم
حق من لاغری جسمی است
من خیلی راحت هر ماه لاغر تر و زیباتر میشم .
من به لاغری ایده الم بسیار نزدیک هستم .
من لاغر نشم کی لاغر بشه .
من انتظارم از جسمم این هست که روز به روز زیبا اندام تر بشم .
جسم من همواره برای لاغری تلاش میکند
من عدای سالم به اندازه ی کافی وارد جسمم میکنم تا همیشه سالم و شاداب و پر انرژی و لاغر باشم
من لیاقت پوشیدن بهترین لباسها رو دارم
من لیاقت یک جسم زیبا و تراشیده رو دارم
گام۱۶
استاد این فایلتون خیلی چیزها رو برام روشن کرد و احساس کردم روی درک بیشتر من تاثیر گذاشته
من یه مدتی رو با سایتتون سپری کردم و وزن کم کردم اما زود رها کردم و متوقف شدم
این بار اومدم و با خودم گفتم خوبه دیگه باز دوباره از سر بگیر و وزنت رو کم کن اما اححساس میکنم باورهای غلطی پشت این رفتار منه
۱. اولین باور غلطم این بود که فکر میکردم وقتی با سایت شما همراه بشم لاغر میشم و اگه غیر این باشه لاغر نمیشم(از این منظر میگم که خودم رو وابسته بدونم)
۲.دومین باور غلطم این بود که فکر میکردم وقتی به فایلها گوش بدم و ازشون استفاده کنم باید خیلی کم بخورم و هر مطلبی نشون دهنده کمتر خوردن باشه درصورتیکه شما همیشه گفته بودین به اندازه نیاز بدنتون مصرف کنید و به خودتون سخت نگیرید و کالری شماری نکنید اما من هنوز ترس ناخودآگاه داشتم
۳. سومین باور غلطی که داشتم این بود که این روش هم سخت خواهد بود و همون فرمولهای کهنه ذهن من رو تحت فشار قرار میداد
۴.چهارمین باور غلطم چی بخورم بود یعنی مدام از چند ساعت قبل غذا با خودم کلنجار میرفتم که این وعده رد چی بخورم
این موارد رو نوشتم تا مکتوب داشته باشم و بتونم بیام بخونم و مرور کنم چون نمیخوام گول بخورم
با این فایلتون آگاهتر شدم به کارکرد ذهنم و حالا میفهمم که سعی داشتم با فکر لاغر بشم ن با ذهن!
فکر ایده ها و نظرات هستند
ذهن نگرش ها و انتظارات و عقاید هستند
بارها درمورد لاغری فکر میکنیم ولی نگرش ما چاق بودنه
و با موندن توی این روند بیشتر و بیشتر به سمتش کشیده میشیم
حالا تو این لحظات ما هر رژیم و ورزش خاصی رو هم دنبال کنیم بعد یه مدت رهاش میکنیم چون نگرش ما چاقیه و حالت عادی زندگیمون به این سمت سوقمون میده و از بدنمون انتظار چاقتر شدن رو داریم
خیلی عجیبه بعضیا هر چی میخورن یا کم تحرکن بازم چاق نمیشن ولی بعضیا به قول خودشون هوا ام میخورن چاق میشن
همه اینا همون ذهنه و تاثیرش به عملکرد بدنه نگرش آدم میتونه زندگیش رو زیر و رو کنه
مثلا من هر چی بیشتر درمورد عملکرد ذهن و بدنم یاد میگیرم متناسبتر میشم
هر چی بیشتر میفهمم داستان از چه قراره و ریشه این حالت بدنم از کجا نشات گرفته بهتر میتونم تغییرش بدم سایت شما به من اون ریشه رو نشون میده و من با حرف هاتون و تحلیل و بررسی خودم و ایده ها و نظرات دوستانم توی این سایت نگاهم رو بازتر میکنم و با کشف دنیای جدید قدمی برای بهتر شدن زندگیم برمیدارم
دیگه به خودم سخت نمیگیرم به بدنم اعتماد میکنم و با جریان گام های مسیر لاغری من پیش میرم
سعی میکنم روز به روز این مسیر رو برای خودم راحت تر کنم و ذهنم رو با این مسیر همسو کنم
سلام سارا جان
نمیدونی چقدر کیف کردم نظر و دیدگاه صادقانه تو خوندم
بدون ترس حرف تو زدی
بدون ترس و قضاوت گفتی اشتباه کردی و دوباره برگشتی شروع کردی
این قدرت تورو میرسونه خوردی زمین و دوباره پاشدی
چقدر این بلند شدن دوباره ت برام لذت بخش بود
دمت گرم رفیق قشنگم پر قدرت یا هم ادامه میدیم
ماها خداییش خیلی قدرتمندیم که اینجا انتخاب شدند ی خداوندیم
سلام به استاد عزیز و همه دوستان گرامی
گام 16:با ذهن می توان لاغر شد ولی با فکر نه!
برداشت من از گفته های امروز استاد این بود که فکر و ذهن با هم تفاوت دارند، فکر درواقع در برخورد با اتفاقات و افراد بیرونی در لحظه در ما ایجاد می شه ولی ذهن به طورکلی نگرش مارو درمورد خودمون شامل میشه ، اینکه در زمینه های مختلف چه چیزی درمورد خودمون در ذهن ما مرور میشه ، مثلا شوهرم بدون اینکه مهارت خاصی در کارهای کامپیتوتری داده باشه می تونست کافی نت مون رو اداره کنه ولی وقتی من به اون نگا میکردم میگفتم من اصلا نمیتونم مثل اون باشم و از پسش برنمیام این نگرش من درمورد خودم رو داشت نشون میداد که من نمیتونم تو کاری که زیاد توش مهارت ندارم موفق بشم و این رو اونموقع متوجه نبودم وبا گوش دادن فایل این گام ذهنم به سمت این موضوع درمورد خودم رفت که نگرش من در مورد خودم موفق نشدن بود و همش توی ذهنم مرور میشد و هرقت شوهرم میگفت توهم میتونی یه ترسی به سراغم میومد که من نمیتونم درواقع نگرش من در مورد خودم باعث ترسم میشد و منو از حرکت به سمت جلو منصرف میکرد ولی خداروشکر با اصرارهای شوهرم که توهم مثل من میتونی و قرار دادن من تو عمل انجام شده تونستم به طرز قابل توجهی تغییر کنم و الان من به جای شوهرم کافی نت رو اداره میکنم و کلا نگرشم در مورد خودم در این زمینه تغییر کرده و روز به روز دارم پیشرفت میکنم و تغییرات خودم رو احساس میکنم .نگرش من در مورد چاقی هم فرقی با این موضوع نداره چون دیدگاه و نگرش من در ذهنم نسبت به خودم چاقی بیشتر و بیشتره به همین دلیل هر وقت که کسی که متناسب بود رو میدیدم میگفتم این با من فرق میکنه من اصلا نمیتونم مثل اون لاغر و متناسب باشم . پس من باید سعی کنم نگرشم رو درمورد خودم تغییر بدم تغییر نگرش یعنی تغییر ذهن . وقتی نگرش من درمورد خودم تغییر کنه مطمئناً جسم منم تغییر میکنه همان طوری که نگرش من در مورد انجام دادن کارهای کامپیوتری تغییر کرد و تونستم تغییر کنم پس در این مورد هم میشه .با رژیم گرفتن و ورزش کردن نمیشه لاغر شد چون این ها لاغری با فکره ، برای لاغری شدن دائمی و همیشگی باید لاغری باذهن رو انجام بدیم چون با رژیم و ورزش ذهن و درنتیجه نگرش ما در مورد خودمون تغییر نمیکنه ولی در لاغری با ذهن ما ذهنمون رو تغییر میدیم پس نگرش و توقع ما از خودمون هم تغییر میکنه و ازچاقی به لاغری تبدیل میشه .
به امید روزهای خوب برای همه
به نام خدای مهربان🌼
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی سایت تناسب فکری🪴
گام ۱۶ : با ذهن میشود لاغر شد اما با فکر نه،
بسیاری از افراد چاق سالهاست برای لاغر شدن تلاش میکنن،و چون نمیدونن که با قدرت ذهن باید لاغر بشن،تلاش میکنن تا با قدرت فکرشون لاغر بشن،
تفاوت قدرت ذهن با قدرت فکر،
افکار به اونچه که در لحظه در مغزم مرور میشه گفته میشه،افکار بر اساس شنیدهها و دیدههای من در لحظه ایجاد میشن،افکار در وجود من به دو دسته تقسیم میشن،افکار اولیه،افکار ثانویه،افکار اولیه چیه؟؟
زمانی که در معرض اطلاعات و آگاهی از طریق شنیدن یا دیدن قرار بگیرم، بلافاصله یک فکر جدید در من ایجاد میشه،مثلاً توی خیابون در حال قدم زدنم که در یک لحظه اتفاقی رخ میده،با دیدن این اتفاق توی همون لحظه یک یا تعدادی فکر در من ایجاد میشه،این افکار که در لحظه در واکنش به محرکهای بیرونی در من ایجاد میشن، افکار اولیه هستن،
افکار ثانویه چیه؟؟افکار ثانویه در واقع همون افکار اولیه هستن که مدتی بعد از لحظه وقوع، توسط خودم بازبینی و مورد دوباره مرور شدن قرار میگیرن،مثلاً صحنهای رو در خیابون دیدم و همون لحظه افکار در من ایجاد شدن،از اون محل دور میشم و متناسب با محرکهای اطرافم در مکانهای دیگه افکار جدید در من ایجاد میشن،چند ساعت بعد که به خونه میام و درباره اونچه که در خیابون مشاهده کردم، برای دیگران صحبت میکنم، یا حتی ممکنه در ذهنم شروع به مرور کردن اون اتفاقات کنم،در این صورت افکار اولیه به خاطر تکرار و مرور شدن توسط من افکار ثانویه رو ایجاد میکنن،افکار ثانویه در صورت تکرار شدن، قابلیت تبدیل شدن به نگرش، یا ثبت در ذهن ناخودآگاه و شکلگیری باور یا انتظار در ما رو دارن،
پس باید در انتخاب افکار برای مرور کردن در ذهنم حساسیت داشته باشم،چون مرور افکار به راحتی تبدیل به نگرش و باورهای من میشن.
خیلی از افراد چاق هستن که به خاطر اشتیاق فراوان برای لاغری،به دنبال روشهای لاغری و جمع کردن اطلاعات و آگاهی از طریق اطرافیان و رسانههای مختلف میرن تا روشی رو پیدا کنن برای لاغر شدن،و وقتی هم که از دیگران در مورد روشهایی میشنون که نتایجی رو از استفاده از اون روش به دست آوردن،اونا هم تصمیم میگیرن که اون روش رو انجام بدن،این تصمیم گیری برای لاغر شدن، فقط در سطح فکر اونها ایجاد میشه،و با اشتیاق فراوان خودشون رو آماده میکنن، تا با اجرای دقیق اون روش لاغری که درباره اون شنیده بودن، خودشون رو از شر چاقی خلاص کنن،روزای اول رو با اشتیاق و انگیزه شروع میکنن، و با دقت مواد غذایی رو بر اساس وزن و اون مقداری که مشخص شده، و در زمانهای معین میخورن و خوشحالن که دارن با اراده عالی پیش میرن،ولی وقتی که چند روز از شروع برنامه رژیمی اونا میگذره،مراحل براشون سخت میشه و انگار دیگه حوصله و ذوق و شوق اولیه رو ندارن،چون هر روز رو باید به شکلی که طبیعیِ رفتار و عملکرد اونها نبود رفتار میکردن،که نیاز به صرف انرژی زیاد توسط مغز داشت،و تمایل اونا برای ادامه دادن مسیر کمتر میشد و بعد از چند روز هم رژیم رو رها میکردن،
پس افکار اولیه که درباره لاغر شدن از طریق شنیدن توضیحات دیگران در اونا ایجاد شده بود،
و با فکر کردن به اینکه اونا با این روش میتونن لاغر بشن، افکار ثانویه رو ایجاد کردن و دست به اقدام زدن،اما با گذشت روزای اول،افکار جدید دیگهای درباره اینکه انجام این روش سخته،دوست داشتن از مواد غذایی دیگه بخورن اما نمیتونستن،یا دوست داشتن بیشتر بخورن اما اجازه ندارن،این افکار در اونها مرور میشه و همین افکار با مرور شدن، فکر ثانویه که رژیم نگرفتن و رها کردن بود، رو ایجاد میکنه و پس از چند روز اونا از رژیم خارج میشن.
پس باید بدونم که تمام تصمیمات من برای لاغر شدن از طریق هر روشی که قبلاً انجام دادم،تصمیم به لاغر شدن بر اساس قدرت فکر بوده،برای همین بوده که نتیجه نمیگرفتم.
نمونههایی از لاغری با فکر،
استفاده از عبارتهای تاکیدی برای لاغر شدن،استفاده از تخیل و رویاپردازی برای لاغر شدن،گوش دادن به موسیقی یا هر صدایی که به قصد تغییر در قسمتهایی از مغز هست، برای لاغر شدن ،سعی در آروم غذا خوردن و جویدن هر لقمه برای مدت زمان مشخص،اینها همه لاغری با فکره و من نمیتونم از طریق لاغری با فکر، به نتیجه مطلوب که لاغری همیشگی هست دست پیدا کنم.
فکر چیست؟؟فکر در جسم و توسط مغز ایجاد و مدیریت میشه،افکار نقطه شروع و پایان دارن،مثلاً اگه کسی از من بخواد که به مسواک زدن فکر کنم،اونوقت میتونم درباره مسواک زدن در مغز خودم فکر کنم و چگونگی انجام اونو مرور کنم،افکار در بیشتر مواقع شخصی نیستن،
یعنی مربوط به من نمیشن و من درباره موضوع یا فرد دیگهای در حال فکر هستم.
معمولاً افکار شامل بیشتر از خودِ من هستن،به این معنی که من به هنگام فکر کردن دارم به شخص یا اشخاص دیگهای فکر میکنم،ممکنه به خودم و شخص دیگهای فکر کنم،حتی ممکنه به خودم و وسیله یا موضوعی فکر کنم،شاید هم درباره فرد دیگه یا موضوعی درباره اون فکر کنم،به هر حال افکار، شامل فقط شخصِ من نیستن.
حتی اگه در مواقعی در حال فکر کردن درباره خودم باشم،این فکر به خواست من ایجاد نشده،بلکه به وسیله فرد یا موضوعی بیرون از من ایجاد شده و باعث شده که من به خودم فکر کنم.
ذهن چیست؟؟ذهن در جسم نیست،ذهن عضوی از بدن نیست که بتونم اونو لمس کنم، یا از طریق عکسبرداری اونو مشخص کنم،ذهن محدودهای کاملاً شخصیه،ذهن من برای منه و هیچ موضوعی غیر از من قادر به وارد شدن به اون نیست،
ذهن من مجموعهای از عقیدههاییه که من درباره خودم دارم.
اونچه در ذهن ذخیره میشه کاملاً شخصی، مخفی و محرمانه هستن،
انتظاری که من از خودم دارم در ذهن من ثبت شده،اونچه در زندگی در حال تجربه کردن هستم نتیجه انتظاریه که من از خودم و از زندگی دارم،برای همینه که ذهن مرکز فرماندهی شرایط و موقعیتهای زندگی ماست.
تفاوت ذهن و فکر چیست؟؟برای درک این تفاوت میتونیم با مثال به این موضوع برسیم،به زمانی که متناسب بودم فکر کنم،اگه از کودکی چاق بودم، به زمانی که وضعیت جسمی بهتری داشتم فکر کنم، در اون زمان انتظار من از خودم برای چاقتر شدن به شدتِ انتظار امروز من برای چاقتر شدن نبود،انتظاری که من از خودم دارم نتیجه اطلاعاتیه که در ذهنم ذخیره کردم،اگه من بارها برای لاغر شدن از طریق مختلف اقدام کرده باشم و نتیجه نگرفتم به خوبی میتونم الان دلیل لاغر نشدنم رو درک کنم،تموم تلاش من برای لاغر شدن در محدوده لاغری با فکر صورت میگرفته و از اونجایی که فکر دسترسی به ذهن نداره، هر چقدر که من در سطح فکر خودم برای لاغر شدن تلاش کنم، نتیجهای حاصل نمیشه.
شاید نتونیم راهکار دقیقی برای تغییر محتوای ذخیره شده در ذهن ارائه بدیم، اما بهترین راهکار تغییر محتوای ذهن، بودن در فضای جدید، حضور در سایت تناسب فکری و استفاده از دورههای آموزشی لاغری با ذهن، انجام تمرینات، خوندن نوشتههای دیگران، و بودن به هر طریقی در این سایت، باعث میشه که من در فضای لاغری قرار بگیرم،
تماشا کردن تصاویر نتایج لاغری با ذهن افرادی که قبل از من از طریق یادگیری لاغری با قدرت ذهن رویای لاغریشون رو محقق کردن، در من انگیزه و اشتیاق لاغر شدن ایجاد میکنه،در تموم لحظاتی که مشغول گشت و گذار در سایت تناسب فکری هستم، ذهنم رو مشغول لاغری میکنم و در حال قویتر کردن قدرت ذهنم هستم،
برای لاغر شدن از حضور در فضای لاغری، به میزان مناسب که برای هر فرد متفاوت و مختص به خودشه، باعث میشه که انتظارم از خودم برای لاغر شدن با قدرت ذهنم تغییر کنه،این تازه شروع تغییر جسم خواهد بود،
یعنی تغییر جسم بعد از شکلگیری قدرت ذهن برای لاغر شدن صورت خواهد گرفت.
با بررسی انتظار لاغری داشتن، با توجه به گفتگویی که با خودم درباره چاقی یا لاغری دارم، به وضوح میتونم میزان تغییر انتظارم رو بررسی کنم،وقتی که انتظارم از خودم چاقی باشه صدایی درونم همواره منو از چاقتر شدن میترسونه،از نتیجه نگرفتن،از شکست خوردن از لاغر نشدن،از بیفایده بودن،و به هزار شکل مختلف سعی در مایوس کردن من داره،به مرور که انتظار من از خودم تغییر میکنه،گفتگوی ذهنی من هم تغییر میکنه،این تغییر به این شکله که در ابتدا لابلای حرفهای ناامید کننده بخش منفی صدایی ضعیف به من امید میده، انگیزه میده و منو تشویق میکنه که ادامه بدم.
هر چقدر که بیشتر ادامه بدم، این صدا بلندتر و واضحتر میشه و به مرور صدای بخش منفی کم و کمتر میشه،این تنها طریق بررسی میزان تغییر انتظارم از خودم برای لاغر شدن یا چاق شدنه،
درک تفاوت بین فکر و ذهن بهم کمک میکنه تا به شکل بهتری احساسم رو مدیریت کنم،بعد از این میتونم احساسم رو ردیابی کنم که مربوط به کدوم بخشه،بخش منفی که گزارشگر انتظار چاق شدن منه،یا بخش مثبت که گزارشگر انتظار لاغری منه.
در مسیر لاغری با ذهن، باید سعی کنم که به وسیله این آگاهیها اصل و اساس عملکرد ذهنم رو بشناسم،
چطور میتونم بشناسم؟؟با بارها گوش دادن به این فایلها، فکر کردن به اون چیزی که گفته میشه، وقتی آگاهی در من نفوذ کرد، تغییراتی رو در نگرشم و انتظارم از خودم ایجاد میکنه و باید با کمک این آگاهیها خودم رو محک بزنم و خودم رو بررسی کنم و ببینم که چه مقدار از فرمولهای ذهنم درباره چاقی تغییر کرده به لاغری،کجای مسیر هستم؟؟چطور ادامه بدم؟؟و یا به چه شکلی ادامه بدم؟؟
تفاوت ذهن و فکر چیه؟؟خیلیها ذهن و فکر و عقل و مغز رو یکی میدونن و همه اینا رو مغز میدونن و میگین من فکر کردم،باید اینو بدونم که من دارم با مغزم فکر میکنم،هر چیزی که در مغز من تحلیل میشه، جابجا میشه، من دارم در مغزم باهاش فکر میکنم،
ولی ذهن، مغز نیست،
چطور میتونم تفاوتش رو متوجه بشم که کجا از ذهنم دارم استفاده میکنم، کجا از مغزم؟؟وقتی که میخوام در گذشته سیر کنم، خب بلافاصله من از مغزم دارم استفاده میکنم و فکر میکنم که چی شد؟چرا اینجوری شد؟چرا فلانی این حرفو زد؟حالا یا خاطرات خوب، یا خاطرات بد.و اینجا من از مغزم دارم استفاده میکنم و فکر میکنم،ولی اونجاهایی که یه حرفی میشه، یه صحنهای رو میبینم، یه صحبتی رو میشنوم و یه حس درونی در من ایجاد میشه و تصمیمی درباره خودم میگیرم و یا انتظاری رو در خودم میبینم، یا مطمئنم که برای من اینجوریه،اون ذهنه.
ذهن نیاز به فکر کردن نداره،و در واقع نگرش من درباره خودم، معمولاً با ذهن انجام میشه نه با فکر،
مثلاً میام درباره مسائل مختلف فکر میکنم که چرا اینجوریه؟چون فکر از مغز شروع میشه،یعنی در مغز انجام میشه،مغز هم ورودیهاش رو از بیرون میگیره،مثلاً من یک زمانی بهش اطلاعات میدم با دیدن،یه مسافرتی رفتم، یه صحنههایی رو میبینم، یه حرفهایی رو میشنوم، اینا وارد مغزم میشه،اون دیدهها و شنیدههایی که در من احساس به وجود میاره در مغز من، در خاطره من ذخیره میشه،وگرنه من در طول روز خیلی حرفها رو میشنوم که اصلاً به خاطرم نمیمونه،یا خیلی از صحنهها رو هم میبینم که در خاطرم نمیمونه،صحنههایی فقط در خاطر من ثبت میشه،در مغز من ثبت میشه که در من تغییرات احساسی ایجاد کنه،مثلاً خوشحال بشم، ناراحت بشم، هیجانی بشم،اونا ذخیره میشن،هر چیزی که به احساس من ربط پیدا کنه ذخیره میشه،ولی اینها همه در سطح مغز من صورت میگیره،
ذهن اینجوری نیست،ذهن یک چیز درونیه، و فقط درباره خودم میتونه عمل کنه،حتی توی ذهنم، نمیتونم به یه نفر دیگه فکر کنم،خیلیها به اشتباه میگن، نه من از فلانی چیزای بدی توی ذهنم دارم،نه شما توی ذهنت نداری، شما در مغزت ذخیره کردی،شما در ذهنت نمیتونی درباره دیگران چیزی ذخیره کنی، ذهن فقط مال خودته، درباره خودت اطلاع جمع میکنه و به خودت کمک میکنه،بنابراین ذهن من فقط درباره خودم میتونه عمل کنه،اون جاهایی که نگرشم نسبت به خودم هست، اون ذهنمه.
مثلاً دارم میشنوم که یه نفر داره صحبت میکنه درباره اینکه یه اتفاق خوب براش افتاده، یه سود خوبی کرده، یه معامله خوبی کرده، سود خوبی گیرش اومده، همون لحظه در ذهنم احساس میکنم، در ذهنم به خودم میگم، خوش به حالش، ما که از این شانسا نداریم،اون ذهنه،
یعنی اون نگرشی که من درباره خودم دارم در جنبههای مختلف زندگی، اون از ذهن بر میاد،چون فقط درباره منه،فقط نگرش من درباره خودم در ذهنم ذخیره است،یعنی اون چیزی که من از خودم انتظار دارم در ذهنمه.
و در مورد لاغری، وقتی که نگرشم درباره خودم لاغر شدن بشه کار به ذهن رسیده و شروع میشه دیگه،تا وقتی که من مثلاً اوایلی که با این مسیر آشنا شدم، شروع میکنم به فایل گوش دادن، متن خوندن، ویدیو دیدن، اینا همه در سطح فکر من داره هی مرور میشه،تا کی؟؟تا وقتی که استمرار دارم در دیدن و شنیدن و خوندن و تمرین کردن،یواش یواش انتظارم از خودم برای لاغر شدن تغییر میکنه.
یعنی اگه مثلاً فکر میکردم که من یه آدم بدشانسم، ژنتیکم چاقیه، سوخت و سازم پایینه، به هزار و یک دلیل طبیعیه که من چاق باشم،وقتی در این مسیر قرار میگیرم، یواش یواش متوجه میشم که نه، منم میتونم لاغر بشم،از اونجا به بعد تازه ذهن من داره تغییر میکنه،نگرشم درباره خودم که منم میتونم لاغر بشم .
و اون وقته که باید ادامه بدم،تازه اون وقت باید ادامه بدم تا این نگرش در من به شکل فیزیکی نشون داده بشه،
خیلی از کسایی که در دوره لاغری با ذهن هستن ،بعد از گذشتن چند هفته کلی تغییرات احساسی و رفتاری در اونها شکل میگیره، حالشون بهتر میشه، خیلی از مسائل و مشکلات و بیماریهاشون حل میشه، روابطشون با دیگران بهتر میشه، شادترن ،خیلی از واکنشهای غذایشون تغییر میکنه،اما هنوز جسمشون تغییر آنچنانینمیکنه،دلیلش اینه که این افراد در حال ذخیره کردن فرمولهای لاغری در ذهنشون هستن،همه اینها خیلی خوبه،اما هنوز نگرش اون افراد نسبت به خودشون تغییر آنچنانی نکرده که جسم تغییر نکرده،از زمانی که نگرشم درباره خودم که میتونم لاغر بشم تغییر کنه،خیلی زمان نمیبره تا جسمم شروع کنه به تغییر کردن،شاید بین دو تا سه ماه از زمانی که واقعاً من باور کنم،یعنی انتظارم از خودم لاغری باشه زمان میبره تا روند لاغریم شروع بشه،
پس اون ایمانی که در من به وجود میاد نسبت به خودم که میتونم لاغر بشم اون ذهنه، نه حرف.
پس خیلی مهمه که در خودم این تفاوت رو بتونم تشخیص بدم که آیا این تغییراتی که در من ایجاد شده در سطح فکر منه،یا انتظارم از خودم رو تغییر داده، اینو خودم باید بتونم بررسی کنم،انتظار وقتی تغییر کنه، احساس هم تغییر میکنه.
مثلاً شاید چند ماه بشه که فایلها رو گوش کنم، ویدیوها رو ببینم، تمرین انجام بدم، اما هنوز حالم گرفته است به خاطر چاقی، دپرسم،تمرینات رو هم انجام میدم، حالم هم هی خوب میشه، وقتی که دارم این فایلها رو گوش میدم،ولی بیشتر اوقات روز بازم به خاطر چاقی حالم بده، بازم نگرانم که نکنه برم فلان جا این حرف رو بزنن،نکنه برم توی اون مهمونی فلانی اونجا باشه، اون حرف رو بهم بزنه،یعنی دارم فایلها رو گوش میدم اما توی سطح فکرم همیشه دارم پیشبینی میکنم که چه حرفهایی قراره بهم زده بشه،در چه موقعیتهایی قرار بگیرم، اونجا بهم بگن چاقم،نکنه اون موقع که پچ پچ میکردن در مورد من حرف میزدن،اینها نشون میده که هنوز انتظارم از خودم لاغری نیست،وقتی که انتظارم از خودم لاغری باشه، دیگه این افکار اهمیتی برام ندارن و خیلی کمرنگ میشه توی ذهنم.
اینکه مثلاً این گفتگوی درونی من هی میره به سمت اینکه تحقیر میشم، سرزنش میشم، مسخرهام میکنن،اینا چی میگن،اینا دیگه خیلی کمرنگ میشه،چون انتظار من تغییر کرده،به محض اینکه انتظار من درباره خودم تغییر کنه،نوع گفتگوی ذهنی من هم تغییر میکنه.
اگه گفتگوی ذهنی من با خودم هنوز روی چاقیه، ترس از چاقیه، نگرانی از چاقیه، نگرانی از سرزنش شدن، نگرانی از حرف مردمه،یعنی انتظار من از خودم هنوز چاقیه،اصلاً نباید نگران بشم و فکر کنم که لاغر نمیشم،فقط باید بیشتر کار کنم،اینجوری نیست که ظرف دو سه هفته که روی خودم کار میکنم، انتظارم از خودم لاغری بشه،بستگی به نحوه خودم داره،بستگی به نحوه عملکردم داره،
بستگی به این داره که در درونم انتظار خودم از خودم چی باشه،که اینو فقط خودم میتونم تشخیصش بدم.
خیلی از افراد چاق درباره خودشون هزاران بار اینو گفتن که من روز به روز دارم چاقتر میشم،این فقط یک جمله نیست،این فقط یک کلام نیست،این انتظار ما از خودمون بوده،یعنی انتظار ما از خودمون این بوده که من روز به روز دارم چاقتر میشم،اگر ما این عبارت رو به کار بردیم که من روز به روز دارم چاقتر میشم،این فقط یک جمله نیست،این ریشه در ذهن ماست،یعنی انتظار ما از خودمون اینه که روز به روز چاقتر میشم.
باید اینو بدونم که ذهن ما نامحدوده،هر چیزی رو میتونه قبول کنه،و یک ویژگی هم که داره اینه که اصل رو از بدل تشخیص نمیده،یعنی میتونم یه چیزی که اصلاً غیر ممکن باشه رو در ذهن بپذیرم،و ذهن میتونه قبول کنه،یه چیزی که اصلاً نمیشه به وجود بیاد رو ذهن میتونه قبول کنه،مثل افرادی که قبول کردن روز به روز دارن چاقتر میشن،یا مثل افرادی که قبول کردن روز به روز دارن لاغرتر میشن،اما در واقعیتِ جسم ما همچین اتفاقی نمیفته.
ولی ذهن میتونه اینو قبول کنه،مثلاً در مورد چاقها میتونیم ما در ذهنمون این تصویر رو بسازیم که روز به روز داریم چاقتر میشیم،اما واقعیت این نیست که جسم من روز به روز چاق تر میشه،این عقیده ماست،و این انتظار رو از خودمون داریم و به خاطر این انتظار به چاقتر شدنمون سرعت میبخشیم،
و اصلاً اینجوری نیست که ما روز به روز چاقتر بشیم،اونی هم که لاغره به قول خودش داره لاغر میشه، اینجوری نیست که روز به روز لاغر میشه،ولی داشتن این فکر، داشتن این انتظار از خودمون برمیگرده به اون فرمولهایی که در ذهنمون درباره چاقی داریم،اینقدر این فرمولها قوی و پررنگ میشه که ما انتظارمون از خودمون روز به روز چاقتر شدنه،در حالی که واقعیت این نیست،اما چون که ذهن نمیتونه اصل رو از بدل تشخیص بده، اینو میپذیره،و وقتی انتظارت از خودت این باشه که من روز به روز چاقتر میشم، روند رو بیشتر میکنی، نگرانیت بیشتر میشه، همیشه نگرانی درباره چاقیت، و روند چاقی مستمر ادامه پیدا میکنه،ولی اینجوری نیست که روز به روز باشه.
ما به اندازهای که در پروسه چاقی بودیم، در مسیر چاقی بودیم، اینقدر فرمول چاقی در ذهن ما ایجاد شده که ما به نگرشی درباره خودمون رسیدیم که ما روز به روز چاقتر میشیم،اون دوست عزیزی که الان داره لاغر میشه از لاغریش رنج میبره، اون داره تلاش میکنه برای چاق شدن و موفق نمیشه،به این نگرش درونی رسیده که من روز به روز دارم لاغرتر میشم،در حالی که واقعیت جسمیش این نیست،اما خودش در ذهنش این تصویر رو به وجود آورده و این تصویر ذهنی و این انتظاری که از خودش داره باعث میشه که هر روز نگرانتر و مضطربتر بشه،منتظر باشه،منتظره که هی لاغرتر و لاغرتر بشه،از قبل منتظره،و این در مورد افراد چاق هم صدق میکنه که خیلی از افراد چاق، انتظارشون از خودشون اینه که روز به روز دارن چاقتر میشن،اما وقتی وارد دوره لاغری با ذهن میشن، و اتفاقاً هم خوب دارن نتیجه میگیرن، نمیتونن به این راحتی بپذیرن که من روز به روز دارم لاغرتر میشم،داستان چیه؟؟چرا در چاقی ما راحت میپذیریم که من روز به روز دارم چاقتر میشم،ولی در لاغری نمیتونیم اینو بپذیریم که من روز به روز دارم لاغرتر میشم،تفاوت در چیه؟؟
تفاوت در اینه که ما یه مدت طولانی در پروسه چاقی بودیم، قشنگ فرمولها ذخیره شده،به اصطلاح در ذهن ما تصاویر ایجاد شده و این نگرش درونی در ما به وجود اومده که ما هر روز در حال چاقتر شدنیم،اما شاید هنوز به اون شکل ما در پروسه لاغری به مقدار کافی ادامه ندادیم، به مقدار کافی استمرار نداشتیم،نفوذ نکرده این آگاهیها در ما که بخواد این نگرش در ما ایجاد بشه که من روز به روز لاغرتر میشم،این تفاوت بین فکر و ذهنه،
و باید شما بتونید اینو تشخیص بدید،این مرز بین فکر و ذهن رو که شما کجا فکر میکنید دارید لاغر میشید،و کجا انتظارت از خودت لاغریه؟؟اونجاهایی که انتظارت از خودت لاغریه شما جسمت داره تغییر میکنه و وقتی فکر میکنی من لاغر میشم،من در حال لاغر شدنم،من دیگه لاغر میشم،اگه در حد فکره،اینا خوبه که به شما اشتیاق بده که ادامه بدید،اما جایی شروع میکنه به تغییر و روندش قابل ملاحظه و مشاهده میشه که انتظار درونی شما از خودتون لاغر شدن باشه.
اینو اگه بتونید خوب درک کنید و تشخیص بدید خیلی دیگه راحت میتونید خودتون رو محک بزنید که انتظارت از خودت چیه،فکرت درباره خودت چیه،
همیشه نتایج بر اساس انتظار شما از خودتونه،نه فکرِ شما درباره خودتون.
استاد عزیزم سپاسگزارم🙏🙏🦋🌺💖
به نام خدایی که در این نزدیکیست…❤️❤️❤️
سلام 🙋
مسیر لاغری من: گام 16 : با ذهن می شود لاغر شد اما با فکر نه !🌹
تمرین آموزشی ✍️✍️✍️
تفاوت فکر و ذهن : افکار به آنچه در لحظه در مغزمان مرور می شود گفته میشود.
افکار دو دسته هستند: افکار اولیه و افکار ثانویه
افکار براساس شنیده ها و دیده های ما در لحظه ایجاد میشوند به عنوان مثال داریم از خیابون رد میشیم یهو یه ماشین عروس میبینیم همون لحظه افکاری در ما ایجاد میشه و سیمای مغز مون تکون میخوره اون لحظه شاید یاد عروسی خودمون یا نزدیکان مون بیوفتیم و در مورد اون فکر کنیم از اون مکان دور میشیم و چند ساعت بعد به خونه بر میگردیم و درباره آنچه در خیابان دیدیم با دیگران صحبت میکنیم و یا حتی ممکنه در ذهن مون شروع به مرور اون اتفاق کنیم
در این صورت افکار اولیه در مغز مون به وسیله تکرار و مرور شدن تبدیل به افکار ثانویه میشه و افکار ثانویه در صورت تکرار شدن قابلیت تبدیل شدن به نگرش یا ثبت در ذهن ناخودآگاه و شکل گیری باور و انتظار در ما رو دارن . بنابراین باید در انتخاب افکار برای مرور کردن در ذهن مون حساس باشیم چون مرور افکار به راحتی تبدیل به نگرش و باورها مون میشن خب حالا ما چطور با ذهن مون چاق شدیم و با فکر مون لاغر نشدیم شاید در ظاهر معنی هر دو یکی باشه ولی کلی با هم فرق دارند ما افراد چاق معمولاً در خانواده های چاق متولد شدیم رشد کردیم و تحت آموزش چاقی بزرگ شدیم مثلاً زیاد شنیدیم که چاقی مون بخاطر ارثی و ژنتیکی ، ازدواج، بارداری ، زایمان ، میل و اشتهای زیاد ، بالا رفتن سن …..در موردش فکر کردیم با همدیگه صحبت کردیم تایید کردیم الگو دیدیم و پذیرفتیم و باور کردیم خب اول فقط یک فکر بوده اما چون بارها و بارها این فکر و با خودمون مرور کردیم در ذهن مون تبدیل به نگرش و باور شده و زمانی که به سن ازدواج رسیدیم و ازدواج کردیم جرقه این باور در ذهن مون زده شد و مغز مون دستورات لازم برای به واقعیت تبدیل کردن این باور در زمان خودش در زندگی مون و صادر کره و ما از طریق ذهن مون چاق شدیم .و انتظار از چاقی و داشتن اضافه وزن در ما به وجود امد.
حالا چطور با فکر لاغر نشدیم و چاق تر شدیم ؟ من زمانی که چاق شدم و اصلا نمیدونم که چی شد و چطور چاق شدم البته اون زمان نمیدونستم الان تا حدودی فهمیدم که جریان چی بوده چون از چاقی متنفر بودم به دنبال راهکار برای خلاصی از اضافه وزن بودم و از روشهای مختلف استفاده میکردم در اون زمان میخواستم با فکر لاغر بشم و چون در اون روشها هیچ تلاشی برای تغییر باورها انجام نمیشد پس در نتیجه انتظار من از خودم همچنان چاقی بود چون مثلاً باور من این بود که چاقی من ارثیه بنابراین انتظار من این نبود که من لاغر بشم و تا ابد لاغر بمونم اگرم در مدت زمان استفاده از اون روش لاغر میشدم چون اون روش و قبول داشتم لاغر میشدم نه انکه توانایی خودمو باور داشته باشم و انتظار داشتم که اون روش منو لاغر کنه در نتیجه در زمان استفاده ، اون روش منو لاغر میکرد و به محض رها کردن یا تموم شدن مدت زمان استفاده انتظار منم از لاغری به پایان میرسید و دوباره انتظار خودم از باور چاق بودن ارثی شروع به فعالیت میکرد و دستورات چاقی از مغزم صادر میشد و ذهنیت چاقم کار خودش و میکرد و من چاق و چاقتر میشدم پس با ذهن باید لاغر شد نه با فکر
در تمام مدت زمانی که من داشتم از روشهای مختلف نادرست برای لاغر شدن استفاده میکردم داشتم با فکر لاغر میشدم نه با ذهن . ولی از زمانی که دارم در مسیر لاغری با ذهن حرکت میکنم کلی از افکار و باورها و عقاید نادرستم اصلاح شدن و تغییرات زیادی در من به وجود آمده و هر روز این تغییرات بیشتر میشن مثلاً قبلاً حتما باید طبق عادت وعده های اصلی غذایی رو میخوردم حتی اگه سیر بودم ولی الان نه بارها پیش اومده که فقط یک وعده غذایی خوردم البته در طول دروز چندتا میوه یا تنقلات خوردم و دیگه کاملا سیر بودم و شب موقع خواب یادم افتاده که مثلاً ناهار و شام نخوردم و خودم شگفت زده شدم و لبخند روی لبم نشسته در صورتیکه قبلاً مخصوصا اگه مهمونی بودم و یکی از وعده های غذایی شون یکمی دیر میشد مدام به ساعت نگاه میکردم و کلی با خودم گفت و گوی درونی داشتم و در ذهنم به صاحب خونه نهیب میزدم که چه قدر بی فکرند و به مهمون اهمیت نمیدن و این کار اونا رو یه جور بی احترامی به مهمون میدونستم و الان به اون روزای خودم خندم میگیره که من چه قدر در برابر گرسنگی کم طاقت و بی صبر بودم . یه چیز دیگه که همین الان یادم اومد قبلاً وقتکه فعالیتم زیاد بود و خسته میشدم بعد از تموم شدن کارام سریع واسه خودم چای دم میکردم و مینشستم با کلی چیزهای شیرین میخوردم و میگفتم آخی خستگیم در شد چون زیاد شنیده بودم که چای خستگی رو در میاره و ما افراد چاق هم که مدام به دنبال بهانه برای خوردن هستیم و از این مثالها به نفع خودمون استفاده میکنیم ولی الان وقتی که مشغول انجام کارهام میشم بعدش که کارام تموم میشه یک لیوان آب سرد میخورم و بعد خدارو شکر میکنم که تن و بدنم سالمه و میتونم فعالیت داشته باشم و بعد استراحت میکنم تا خستگیم رفع بشه .خدایا شکرت بخاطر هدایتم به این مسیر زیبا . چقدر باورهای نادرست هنوز در ذهنم دارم که با هر گامی که در این مسیر بر میدارم یکی یکی آشکار می شوند مثل همین باور چای باعث رفع خستگی میشه شاید درست باشه ولی مشکل اینجاست که ما افراد چاق چون ذهنیت چاق داریم فقط از خود چای برای رفع خستگی استفاده نمیکنیم میایم اونو با چیزای دیگه ( کیک ، شیرینی ، شکلات ، کلوچه ،حلوا …) ترکیب میکنیم تا لذت بیشتری ببریم اصلا بیشتر مواقع به بهانه چای میخواییم اون چیزای شیرین و بخوریم در صورتیکه من بارها دیدم که دخترم کاملا متناسبه یا اصلا چای دوست نداره یا اگرم به اصرار بقیه بخوره فقط یه نصفه لیوان اونم اگه شکلات مورد علاقه اش باشه میخوره و اگه نباشه خالی بدون قند میخوره حتی اگه خسته باشه .من خودمم الان بالای یک ساله که چای مو با قند نمیخورم اصلا نمیدونم چی شد که خود به خود این عادت قند خوردنم رفع شد و منی که عاشق چای خوردن با چیزهای شیرین بودم الان در طول شبانه روز شاید فقط یکی ، دو لیوان چای خالی بخورم شاید بعضی از روزا اصلا نخورم و برامم مهم نیست که بخورم یا نخورم الان علاقه ام بیشتر سمت آب خوردن رفته و با یک لیوان آب سرد حالم خوب میشه و سرحال میشم .👏👏👏👏
ممنون از زحمات بیدریغ شما استاد بزرگوار.🙏🙏🙏
به نام خداوند مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همگام
تفاوت ذهن و فکر ؟
چقدر این گام برایم جذاب بود چقدر به لایه های درونی ذهنم پی بردم چقدر متوجه اشتباهات گذشته شدم زمانهایی که فکر میکردم در جهت لاغری هستم و با تحت فشار گذاشتن جسمم قصد رسیدن به نتیجه آن هم در زمان کوتاه و مشخصی را داشتم و هر بار که از این مسیر میرفتم و با شکست مواجه میشدم چقدر حس سرخوردگی و افسردگی در من شدت میگرفت در تمام آن لحظات من انتظار لاغری داشتم اما چیزی که نصیبم میشد چاقی بیشتر و حال بد بود دیشب اتفاق عجیبی برایم افتاد چند روزی بود که مدام احساسی به من میگفت حادثه ای میخواهد اتفاق بیفتد و مدام دلشوره داشتم انگار خودم داشتم فرکانس حادثه بد را میفرستادم نمیدانم این حرفم درست است یا نه من در حال انجام کارهای منزل بودم که یکباره کباب پزم آتش گرفت و بسیار وحشتناک شعله کشید طوری که از خاموش کردنش عاجز شدم آتش زبانه میزد و هر چقدر تلاش کردم نتوانستم خاموشش کنم و هراسان برای آوردن کمک به بیرون رفتم که آنجا بود که وجود خداوند و توسل به اهل بیت پیامبر(ص)را با تمام وجودم حس کردم آتش لهیب میزد و وقتی من دیدم دیگر کاری از من برنمیاد و همینطور داره آتیش به جاهای دیگه هم سرایت میکنه با تمام وجودم خداوند و امام حسین (ع)و حضرت زهرا(س)را به کمک طلبیدم و در عرض چند ثانیه آتشی که مدام داشت شعله میگرفت یکباره خاموش شد و از همه جالبتر بعد از خاموش شدن آتیش نگاه کردم دیدم تمام وسایلی که توی اون آتیش قرار گرفته بودن کوچکترین صدمه ای ندیدن و هیچی نسوخته شکه ام هنوزم شکه ام از لطف پروردگارم آتیش در صورت و بدن من بالا و پایین میشد ولی خال به من نیفتاد وسایلم در آتش میسوخت ولی هیچ کدام انگار در آتش نبودن احساس میکنم آن آتش را خدا گلستان کرد نمیدانم چه درسی باید میگرفتم از این اتفاق از دیشب ذهنم درگیر است میگم ذهنم نمیگم فکرم چون بارها و بارها از زاویه های مختلف بررسی کردم این موضوع رو تا نکته و درسش و بفهمم تو ذهنم هکش کردم تا یادم نره دیشب میتونستم جلوی چشم سه قلوهام بسوزم و فاتحه ولی خداوند رحمانم دوباره فرصت زیستن بهم داد الهی بمیرم بچه هام اینقدر ترسیده بودن که حد نداشت خدایا ممنونم ازت از دیشب نمیدونم چطور شکرگذاری کنم هنوزم شکه ام نمیدونم چه درسی در این اتفاق هست اما میدونم هیچ کار خداوند بی دلیل نیست شاید از همین نکته بشه برای تفاوت فکر و ذهن کمک گرفت من به حادثه بد فکر کردم و ذهنم اون و ساخت شاید اگر اینقدر توی این چند روز ترس و فکر آتش و حادثه رو نداشتم ذهنم هم نمیساختش
حتی همون روز داشتم با خودم فکر میکردم که چقدر این گاز ما محل قرارگیری اش خطرناکه ممکنه لوله گاز در اثر گرمای گاز آتش بگیره و اون روز از اون شعله گاز بخاطر همین فکرم استفاده نکردم با مرور این افکار من متوجه شدم چقدر ذهن قویه و با مرور افکار چه منفی چه مثبت فرکانسهایی و به سمت خودمون جذب یا دفع میکنیم پس تصمیم دارم از حالا فقط افکار خوب و مثبت داشته باشم و اون افکار رو در ذهنم نهادینه کنم تا اونها جز واقعی زندگیم بشن قطعا تناسب اندام هم جز چیزهایی است که در ذهنم براش تلاش میکنم که حتی با مرور افکار هم ذهنم و به سمت متناسب شدن سوق بدم من فعلا اول راهم و با عشق ادامه میدم الهی به امید تو
با سلام خدمت استاد صبح شما بخیر و شادی
ستاد چقدر قشنگ با این فایل تفاوت بین فکر و ذهن را برای ما تفکیک کردید دست مریزاد
فکر (افکار) چیست؟
فکر در جسم و توسط مغز ایجاد و مدیریت می شودونقطه شروع و پایان دارند.
– استفاده از عبارت های تاکیدی برای لاغر شدن نمونه لاغری با فکر است.
2- استفاده از تخیل و رویاپردازی برای لاغر شدن شکلی از لاغری با فکر است.
3- گوش دادن به موسیقی یا هر صدایی به قصد تغییر در قسمت هایی از مغز برای لاغر شدن، لاغری با فکر است.
4- سعی در آرام غذا خوردن و جویدن هر لقمه برای مدت زمان مشخص لاغری با فکر است.
و نکته جالب توجه این است که شما از طریق لاغری با فکر به نتیجه مطلوب که لاغری همیشگی است دست پیدا نمی کنید.
افکار ذهن چیست؟
ذهن در جسم نیست.
ذهن عضوی از بدن نیست که بتوان آن را لمس کرد یا از طریق عکس برداری آن را مشخص کرد.
ذهن محدوده ای کاملا شخصی است.
ذهن شما فقط برای شماست و هیچ موضوعی غیر از شما قادر به وارد شدن به آن نیست.
ذهن شما مجموعه ای از عقیده هایی است که شما درباره خودتان دارید.
آنچه در ذهن ذخیره می شود کاملا شخصی، مخفی و محرمانه هستند.
انتظاری که شما از خودتان دارید در ذهن شما ثبت شده است.
استاد دست مریزاد من با گوش دادن به این فایل جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم مثلا همیشه من بعد از خوردن غذا خودم را سرزنش میکردم که چرا یادم رفت هنگام غذا خوردن آرام و شمرده بخورم و فقط به ان توجه کردم که به اندازه و با لذت بخورم و یا درمورد کلمات تاکیدی که لاغر شدن آسانترین کار دنیاست یادم میره آن را زیاد بگم و الان متوجه شدم و یا تخیل و آرزو برای لاغر شدن سریع که اینها برای لاغر شدن من فایده ای نداشته چون با فکر است . و یا درمورد ذهن که شخصی و محرمانه است و کسی نمیتواند ان را تغییر بدهد و اینکه ما از خودمان انتظار داریم که هرروز لاغرتر بشویم مربوط به ذهن است نه فکر ما
و یا ذهن اصل و بدل را تشخیص نمیده خیلی برام جالب بود .و در این فایل من متوجه شدم تفاوت بین فکرو ذهن خیلی است درحالیکه ما همیشه آن را یکی میدانستیم فکر مربوط به مغر انسان است و ذهن مربوط به نگرش انسان نسبت به موضوعی که درمورد ان فکر میکنیم
واقعا از شما استاد عزیز ممنونم که اینقدر لایه های ذهنی را شفاف بررسی کرده و دقیقا در این فایل به خیلی از سوالات ما پاسخ دادید .
درک تفاوت بین فکر و ذهن به شما کمک می کند تا به شکل بهتری احساس خود را مدیریت کنید.
بعد از این شما قادر خواهید بود احساس خود را ردیابی کنید که مربوط به کدام بخش است.
بخش منفی که گزارش گر انتظار چاق شدن شماست یا بخش مثبت که گزارش گر انتظار لاغری شماست.
به نام خداوند هدايتگرم
سلام به استاد عزيزم
اين فايل رو بايد هر روز گوش بدم انقدر كه دست ميزاره روي لايه هاي پنهان ذهن من
با توجه به گفتگویی که با خود درباره چاقی یا لاغری دارید به وضوح می توانید میزان تغییر انتظار خودتان را بررسی کنید.
با خط بالا و گفتگوهاي دروني موافقم
از چند روز پيش كه توي يكي از تمرين ها گفتم كه به اين درك رسيدم كه بايد همين بدنم رو دوست داشته باشم و به ذهنم رسيد من كه خريد لباس ها رو هي موكول ميكنم به بعد از لاغري ، حالا برم براي خودم لباس بخرم به نشانه اينكه همين بدنم رو دوست دارم
اين كار رو كردم با اينكه در اتاق پرو متوجه شدم مهمان ناخوانده بيشتر جا بازكرده در بدنم
از اين اتفاق ناراحت نشدم بلكه جدي تر شدم
دوتا لباس براي خودم خريدم و جلوي آينه اتاق پرو به بدنم گفتم تو با من همكاري كن من قول ميدم بهترين ها رو برات بخرم و اگر الان بيشتر برات خريد نميكنم براي اينه كه ميدونم در ماههاي آينده انقدر عالي تر از ايني كه هستي ميشي كه من كلي برات خريد خواهم كرد
اين يك تغيير بود براي من
دفعه هاي قبل من حالم بد ميشد و نفرت از چاقي رو در اتاق پرو حس ميكردم
اما الان حس انتظار رو در خودم ديدم
جدي تر شدم و به خودم گفتم بايد عميق تر خودم رو دوست داشته باشم
بايد تمرينات رو قوي تر انجام بدم
توي چهار پنج روز گذشته توي سايت اومدم و تمريناتم رو خوندم
ديدم كجاها چيزايي نوشتم كه بهش عمل نكردم و شروع كردم به عمل كردنش
و نتيجه اين شد كه من قبلا فستينگ (روزه) زياد ميگرفتم
كه در طول دو سال گذشته اصلا نتونسته بودم مدت دار انجامش بدم
يادمه اوايل كه با فستينگ آشنا شده بودم با دوست متناسبم درباره اش حرف زدم و براش توضيح دادم كه فستينگ چقدر براي بدن و سلامتي مفيد
و ديدم دوست متناسبم در جواب من گفت “ اوووو پس من هر روز بدون اينكه خودم بدونم فست هستم”
بعد از اينكه تمرينات هفته هاي گذشته رو خوندم ديدم يه جايي نوشته بودم من دوست متناسبم رو ميارم توي ذهنم و تمام كارهايي كه اون انجام ميده رو الگو برداري ميكنم
و الان كه دوست داشتم فستينگ رو انجام بدم و نميتونستم ، از اون حرف دوستم كمك گرفتم
و گفتم ايندفعه فستينگ مترادف ميشه با رفتار يك فرد متناسب كه من ميشناسمش
شنيده بودم كه شما مثال زديد از اينكه با چشم تمرين انجام ميديد و ميبينيد يك فرد لاغر چند تا قند با چاييش ميخوره و يك فرد با مهمان ناخوانده چقدر قند ميخوره
اين نوع نگاه فرق داره با اون زمان كه شما در رژيمي قند رو كم ميكرديد چون شيده بوديد قند باعث مهمان ناخوانده ميشه
و اين فستينگ ايندفعه من با فستينگ هاي دفعه قبلم فرق داره
من با الگو برداري از دوست متناسبم كه شب شام كه ميخوره تا 1 عصر فردا ديگه چيزي نميخوره
و من كه براش فست رو توضيح دادم گفت من كه هر روز تا 1 عصر چيزي نميخورم
و ذهن من در همون اولين روز مقاومتش شكست و من كه دو سال بود دوست داشتم دوباره به فست برگردم به راحتي دوباره دارم فست ميگيرم و بسيار خوشحالم از اينكه تونستم ايندفعه با آموزش هاي جديد ، كار رو حرفه اي شروع كنم ..كه نتايجش هم بسيار شگفت انگيز تر از قبل خواهد بود به اميد خدا
درباره فستينگ ايندفعه ام يك توضيحي بدم كه شما و خوانندگان متوجه باشن كه اين از روي اين نيست كه من رد كردم لاغري با ذهن رو
فستينگ براي من مثل ماهي لجن خوار هست درون آكواريوم
فستينگ هم همونقدر بدن من رو تميز ميكنه
امروز اولين وعده اي كه براي باز كردن فست براي خودم آماده كردم املتي بود كه توش سيب زميني داشت
اگر با باورهاي دو سال قبلم بودم ميگفتم كه نه سيب زميني براي متناسب شدن مفيد نيست و نميخوردم
امروز تا اودم سيب زميني خورد كنم، صدايي از توي سرم گفت اينهمه 16 ساعت هيچي نخوردي الان ميخواهي سيب زميني بخوري كه چي !!
من همون موقع متوجه شدم اين نشات گرفته از باورهاي قبلي من هست و گفتم چه ربطي داره …هيچ ماده غذايي نيست كه من رو متناسب كنه و برعكس …اين نحوه رفتار من با مواد غذايي هست كه تعيين كننده تغييرات در من هست….
استاد يه نكته از شما سوال ميكنم درباره عبارات تاكيدي
مگه ما نميگيم ورودي هاي ذهني ما هستن كه شرايط زندگي ما رو رقم ميزنن
اگر ما عبارت تاكيدي براي لاغري بگيم يه ورودي مناسب داريم وارد ذهنمون ميكنيم كه نتيجه اش ميشه لاغري
سوال :
اگر اين روند رو براي يك مدت طولاني ادامه بديم ، آيا ميتونيم بگيم ذهن ما اين روند رو ميپذيره و فرمول هاي ذهني جديد شكل ميگيره و انتظار متناسب بودن رو براي ما هميشگي ميكنه؟ به قول شما عبارات تاكيدي ميشه نفوذ كنه در ذهن ما ؟
من فكر ميكنم فردي كه مثلا شش ماه با عبارات تاكيدي خودش رو متناسب نگه داشته ، گفتگوهاي ذهنيش هم بر اساس متناسب شدن شكل ميگيره و فرمول هاي متناسب بودن ايجاد شدن در مغزش
سوال بعدي اينكه چطور ذهن رو اونطوري كه ميخواهيم شكل بديم ؟
من ميدونم كه يكيش اينه در اين سايت باشم و مطالب رو دنبال كنم
شكرگذاري رو ميدونم
لذت بردن از اون چيزي رو كه دارم رو ميدونم
طعم هاي شبيهش رو پيدا كنم در اطرافم و هي بگم اين طعمو دوست دارم رو ميدونم
ممنونم از شما
سلام و درود
جواب سوالات شما موضوعات دوره های آموزشی است
بهتره از دوره های آموزشی لاغری با ذهن استفاده کنید که اصول برنامه ریزی ذهن برای لاغری رو به شکل عملی تجربه کنید.
درود بر شما استاد عزيزم
حتما شركت خواهم كرد
ممنونم
سلام به خدای مهربونم ک منو تو یکی از بهترین مسیرها مسیر تناسب فکری قرار داد 😍😍
سلام به استاد عزیزم
قبل از اینکه شما توضیح بین ذهن و فکر را بدین من قبلا این حرف رو از دهن ی استاد ک استاد لاغری نیست شنیده بودم و با توضیح عالی شما در مورد موضوع بی نظیر لاغری موضوع برام شفاف تر شد
بله دقیقا همینه تا به کسی حرف از لاغری با ذهن میزنم همه میگن یعنی چی یعنی همش بگم من لاغر میشم ،میشم ،مسخره میکنن و این واقعیت محض میدونن ک همش کلک و دروغ
ولی اینو فقط ما لاغرهایی ک تو مسیر لاغری هستیم میدونیم که اصلا بحث خیلی فرق میکنه
یعنی مثل صندوقچه با ارزش میمونه که توشو باژ نکنی و وارد بحث نشی دل ندی به کار نمیفهمی
چه اتفاق شگفت انگیزی انتظارتو میکشه و لاغری چقدر آسونهههه و امثال مثل من چقدر این راه رو برامون سختش میکنیم
و تنها کسی مستحق و لاااایق لاغری با ذهن که به خودش زحمت بده و فایل هارو تکرار باور و لاغری رو در خودش پرورش بده
و این موضوع رو از فکری سطحی به عمیق ترین نقطه های ذهنش ببره
اصلا بیاد مثل شما بررسی کنه ببینه داستان چی بود چیشده ک به این نقطه رسیده
حالا شما اومدین یه لقمه حاضر آماده کردین کار امثال منو راحت کردین
الهی خدا به روزیتون برکت بده و درهای بیشمار موفقیت بیشتری رو براتون باز کنه
الان ک فایل هارو خیلی پشت سرهم دنبال نمیکنم و سرعتم کم شده احساس میکنم به تکرار فایل ها نیاز پیدا کردم ایشالا بعد اتمام این دوره از اول گوش میدم تا لاغری بیشتر در جسمم نفوز پیدا کنه
البته ک بدن ما خودش بلده چطور لاغر شه فقط ما توسط باورهایی ک جامعه به ما تحمیل کرده گرفتار شده و ما فقط الان وظیفه داریم که این رو به یادش بیاریم و بهش اعتماد داشته باشیم
شاید قبل از اینکه این مطلب رو بنویسم واقعا چیزی ب ذهنم نمیومد ولی همینکه شروع ب نوشتن کردم کلمات همینطور پشت سر هم اومد و قسمتی از اموزش های شما برام مرور شد
و احساساتم ب جریان بیشتر افتاد و همینه ک شما میگی وقتی تو مسیر لاغری هستیم شکوفا شدن احساسات به سلول های ما آموزش لاغری رو میدن و بدن خود ب خود در مسیر لاغری قرار میگیره
از اون مثالی ک در مورد یکی از دانشجوها زدین خیلی لذت بردم و این نشونه اینه ک چقدر لاغری راحته و کسی ک تو این مسیر باشه چقدر راحت مثل آب خوردن لاغر میشه
از خدا میخوام اراده منو تو این مسیر زیبا و شگفت انگیز بیشتر از قبل کنه ،چرا ک من عاشق لاغریم و وقتی ی قسمت از بدنم لاغر میشه مثل دست هام
بهشون بوسه میزنم و احساساتم رو به جریان میندازم😍
شعار همیشگی ما لاغری آسان ترین کار دنیاست😍
لاغری بهترین حس دنیاست😍
سلام استاد عزیز
ممنونم از مطالب مفیدتون
خیلی سنگین بود اما عالی بود
متوجه شدم که فکر با ذهن جداست
افکار مربوط به مغز انسان هستش و مغز یه قسمت فیزیکی هست و محدود است
اما ذهن رو نمیشه دید و نامحدود است
فکر میشه در مورد دیگران باشه ولی ذهن مختص خودمون است
برای درک بهتر خودم مثال میزنم
وقتی من یه باور اشتباه رو دارم مثلا باور اشتباهم این بود که میگفتم اگه حامله بشم حتما خیلی
چاق میشم،
اونقدر مطمئن بودم و دائما بهش فکر میکردم که وارد ذهنم شده بود و انتظار من از خودم چاقی بود پس ذهنم به مغزم دستور داده بود که جسمم رو به باورم تبدیل کنه ،
و سلولهای بدنم در راستای این باور کار میکردند و ۲۵کیلو اضافه کردم.
در مورد لاغر شدنمون به وسیله لاغری با ذهن باید بگم استاد فرمودند که فقط ادامه دادن و استمرار کمک میکنه ،
چون از اول کار ما با دیدن،شنیدن,خوندن،نوشتن مطالب به مرور آگاهی های جدیدی وارد مغزمون میشه ،
ولی فعلا انتظار ما از خودمون چاقی هستش،
هر روز ادامه میدیم و آگاهی هامون اضافه میشه و آگاهی های قبلی یعنی باورهای اشتباهمون کمرنگ میشن و دورشون رو خط زدیم ، کم کم و به مرور زمان چون تغییرات رفتاری در ما ایجاد میشه و اون ترس از مواد غذایی و اشتیاق بیش از حد به خوردن و … از بین میره ، انتظار ما از خودمون هم لاغر شدن خواهد شد،این یعنی آگاهی ها وارد ذهنمون شده ،و مطالب رو با ذهن درک کردیم،
پس لاغر میشیم.
استاد عزیز امیدوارم هرگز خسته نباشید از ادامه دادن در این مسیر با ارزش
بنام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
تفاوت ذهن و فکر
اینکه استاد فرمودن هر فکری یا برنامه ای ما در زندگی داریم همش میگفتیم بر می گرده به مغز یعنی کار مغزه تمام کارها را مغز ما انجام میده فرمان میده ذخیره میکنه فراموش میکنه من خودم به شخصه اینو فکر میکردم و هرگز کاری به ذهن و فکر نداشتم اما اینجا یاد گرفتم که اگر من در مورد مسواک زدن فکر کنم تمام مراحل انجام مسواک زدن را مرور میکنم و یا همزمان در مورد چندین نفر میتونم فکر کنم این کار فکر اما ذهن شخصیه فقط مختص خودمان هست و هیچ کسی قدرت دسترسی به اطلاعات ذهنی ما را ندارد مثلا من اگه یه فردی را ببینم که یه ماشین خوب داره تو دلم میگم خوش به حالش کاش منم ماشین ایطوری داشتم و چون در موضوع در مورد خودم بوده این کار ذهنه در مورد لاغری با ذهن هم همین طوره تا زمانی که من در فکرم از خودم انتظار چاقی دارم در جسم علائم لاغری شروع نمیشه حتی اگر دیگر اخلاق و رفتاری ما تغییر کرده باشد اما در جسم تغییری حاصل نمی شه اما اگر باور کنیم میتوانیم لاغر شویم و هر،روز در مسیر باشیم و یا گاهی لیز بخوریم اما ادامه دهیم در هر شرایطی ادامه بدیم به مویی برسیم اما دوباره برگردیم ذهن باورش میشه که میشه از این طریق لاغر شد و تغییرات در جسم سرعت بیشتری دارد و لاغر میشویم .
و در پایان من خودم گاهی کم هیجان شدم ،بی میل شدم اما نذاشتم آن یه ذره نور محو شود و دوباره ادامه دادم و ادامه دادم و خدا را شکر خوب نتیجه دادم و ادامه خواهم داد .
سلام
برداشتی که من از این فایل به دست آوردم وآنچه درعمل خودم متوجه شدم اینه که مثلا من جمله ای رو از شخصی میشنوم مثلا کم تحرکی باعث چاقی میشه و من اگه این موضوع رو بارها بشنوم و باورش کنم باعث میشع که ذهنم به مغزم دستور بده که این دستور رو با کنترل برسیستم بدن عملی کن تا این شخص باورش درست از آب دربیاد و بدنم بعد مدتی چاق میشه .
ولی اگر بشنوم بچه فلانی اومده تو کنکور رتبه تک رقمی آورده ومن فکرکنم آخه چطور تونسته. این فکر درسطح مغز انجام میشه . چون بهم ارتباط نداره .
ولی خوب اگه با شنیدن این جمله بارها بارها تغییر احساسی در من شکل بگیره دیگه یه جورایی به منم مربوط شده و در سطح ذهنم هم رسوخ میکنه و در سبک زندگیم تاثیر میزاره.
حالا یادگیری این موضوع چه کمکی به من در روند متناسب شدن میکنه ؟
من باید یاد بگیرم متوجه ورودی های ذهنم باشم و اینکه چه چیزی رو دارم در طول روز مرور میکنم . و اگه موضوع خوبیه مرورش کنم واگر بده اون فکر رو متوقف کنم .
مثلا زایمان یا سزارین باعث چاقی شکم میشه ومن این رو زمانیکه مجرد باشم بشنوم . الان در سطح فکره و اگه بارها مرورش کنم و بترسم که اگه زایمان بکنم چاق میشم در سطح ذهن میره چون درمن تغییر احساسی به وجود آورده .
وزمانی که زایمان کنم ذهنم به مغزم دستور میده این رو اجرا کن . و مغزم با دستور به سلولهای مربوطه تمام تلاشش رو میکنه تا باورمن رو اثبات کنه .
یا لاغر شدن کار سختی هست و من بارها بارها این رو میشنوم یا نه خودم با روش فیزیکی مثل رژیم و ورزش به این نتیجه میرسم که لاغر شدن سخت هست .و درمن تغییر احساسی نامیدی به وجود میاره و این عبارت میره تو ذهنم .
و بازم ذهنم به مغزم دستور میده این باور رو اثبات کن . ومغزم به سلولهای مرتبط تمام تلاشش رو میکنه تا باورمن رو اثبات کنه . ومنم لاغرشدن برام سخت میشه .
ومنم در روند لاغری متوجه میشم چرا من به سختی در طی چندین ماه یک کوچولو وزن کم کردم اما بعضی دوستان به راحتی وزن کم میکنن.
غافل از اینکه این فرمول داره انجام میشه .
چون لاغری با ذهن اصلا کارفیزیکی نداره وراحته بدون عرق کردن وفشار جسمی است ولی من در ذهنم باورم اینه لاغرشدن کارسختیه ولی لاغری با ذهن خیلی روش بی دردسری هست پس چون در ذهنم چون فرمول خراب هست هرقدر هم این روش مثل آب خوردن راحت باشه ولی ذهن دستوری به مغز میده که روال لاغری این فرد رو به کندی انجام بده تا باورش اثبات بشه که لاغری کارسختیه .
حالا که اینها رو یادگرفتم مسولیتم سنگین تر شد که مسول چاق شدنم تمام وکمال برعهده منه . چون مراقب ورودی ذهنم نبودم .
اگه روال لاغرشدنم به کندی پیش بره یا با سرعت زیاد بازم مسولش خودم هستم .
پس تمام تلاشم رو بکنم تا مراقب ورودی ذهنم باشم و اگه ورودی نادرست وارد ذهنم شد بهش پروبال ندم تا در سطح فکر متوقف بشه و به مسیر ذهنم راه پیدا نکنه که کار رو برام سخت میکنه .
خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی.
تشکر از استاد عزیز با آموزشهای بی بدلیلش.
دوستان اگه استنباطم جایی ایراد داشت بهم بگین مسیر درست رو یاد بگیرم؟
سلام دوست عزیز 🙂
امیدوارم حالتون عالی باشه ,
خیلی خوب توضیح داده بودید،
استفاده کردم،
موفق باشید .
سلام به استاد گلم و همه دوستانی که اینجان.من امروز تو بیمارستان بودم به عنوان همراه.تو محوطه بیمارستان بودم . هر کسی رو که می دیدم خوش لباس و خوش هیکل.به خودم می گفتم تو هم این این روزا با اندام باربی لباسهای قشنگ تر از این میپوشی لباس کفش شلوار هی به خودم می گفتم البته تو ذهنم می گفتم به زودی زود منم کلی لباس خوشگل میموشم با اندام زیبام.واین قبل از گوش دادن به این فایل استاد الان که گوش کردم متوجه شدم هر روز تو دلم می گفتم منم دارم روز به روز لاغر میشم و به وزن م که۵۰کیلو میرسم.استاد اگه درست لطفا تایید واسه درست نیست راهنمایی کنید ممنون که تو مسیر مشام.مسیری که خدا هدایتن کرده.با اینکه ۲ماه ولی ولی حالم رفتارم و باورم خیلی عالی شده .
نشان های دریافت شده
سلام دوست عزیز نیازی به تایید استاد در خودتون نداشته باشید . استاد نه کسی رو تایید و نه تکذیب می کنند .
تاییدیه رو از خودتون بگیرید . اگه حالتون خوبه یعنی مسیرتون درسته محتویات صحیح داره در ذهنتون کار می کنه
اگه حالتون بده یعنی در مسیر ذهنی نادلخواه هستید بهتون چراغ میده محتویات ذهنتون رو تغییر بدید .
شما همین الان عالیترینید .
خدا شمارو تایید کرده .
همین که اینجا هدایت شدید یعنی داره بهتون شناخت بیشتر و بیشتر میده برای ادامه .
پس خیالتون راحت ادامه بدید و لذت ببرید و حال کنید . هر وقتم حالتون بد شد اصلا نگران نباشید خدایی دارید که خودش ذهنتون رو تغییر میده .
موفق باشید دوست عزیز .
شما حتی از اون دختران متناسب زیبا متناسبتر و زیباترید چون خدا به شما توانایی درک تناسب رو داره میده .
اون پرسنل زیبا و خوش اندام درکی از اندام متناسبشون ندارن ولی شما دارید به درک بالایی میرسید . پس هیچ وقت خودتون رو با کسی مقایسه نکنید . شما همواره بهترین هستید . همانگونه که آنها همواره بهترین هستند و همانطور که همه ی ما همواره بهترینیم . نیازی به رقابت نیست . همه ی ما همین حالا کاملترینیم . همه ی خوبیها و زیباییها و حال خوب همین حالا جاریست و چه زیبا که ما اون رو بفهمیم و درک کنیم .
خدایا شکرت
سلام فاطمه سادات عزیز ممنون از اینکه دیدگاهمو خوندی و بابت راهنماییت ممنونم.خداروشکر که در مسیر سبز زندگی هستم.
نشان های دریافت شده
پاینده باشی دوست مهربونم . به به عجب جمله ای گفتید .ان شاء الله هممون در مسیر سبز زندگی همواره مانا و جاوید باشیم .
به نام پروردگار هدایتگر
سلام من طاهره هستم و دیروز با هدایتی که از خداوند خواستم به این سایت هدایت شدم به طور جدی!!! من قبلا این سایت رو هرزگاهی چک میکردم اما نه به صورت جدی و راستش حالم زیاد باهاش خوب نبود، و فکر میکردم خودم همه ی این مطالب رو میدونم و تنها باید عمل کنم، ولی این فایل بمب بمب بهم نشون داد که هیچی نمیدونم🤣😅 و انتظار من از خودم چاقیه، انگار من قراره چاق بشم و راه نجاتم برای متناسب شدن و چاق نشدن تنها یاری گرفتن از اگاهی هاست ولی ته ذهنم همیشه میدونستم که اگه حواسم رو جمع نکنم یا خیلی به تغذیه ام توجه نکنم مسلما به راحتی چاق میشم، اگه اون روز طبق برنامه ی غذایی ام که با توجه به اطلاعاتم درست هست رفتار میکردم حالم خوب بود و اگر نه ناراحت و غمگین بودم و انتظار افزایش وزن را داشتم و دارم متاسفانه، اصلا همین دو شب پیش به خاطره خوب رعایت نکردن خوابم نبرد و تمام شب احساس بد داشتم، همه ی اینها نشان میده که من باور ندارم میتونم به راحتی لاغر بشوم و فقط یک سری اطلاعات جمع کردم و میخواهم با رژیم گرفتن و تغییر عادتها لاغر بشوم و با هر موقعیت جدید دوباره مثل قبل برخورد میکنم هرچند که الان احساسم به خودم خیلی بهتر شده و لاغرتر شدم ولی راه سختی رو برای رسیدن به اینجا پیمودم، من میدانم که اگر باورهای من تغییر کند و ذهن من بپذیرد که لاغر شدن اسانترین کار دنیاست ان وقت خیلی سریع لاغر میشوم، در واقع من الان با تغییر عملکرد و به سختی و نه با تغییر باور و به راحتی وزن کم کردم برای همین تا احساس میکنم خارج از برنامه خوردم حالم بد میشه و احساسم بد، حالا سوال بعدی این است چکار کنم تا باورهایم عوض شود و در پی اون عملکردم تغییر کند تا براحتی متناسب شوم؟ لطفا راهنناییم کنید؟
سلام دوست عزیز
پیشنهاد اول: تهیه دوره ورود به سرزمین لاغرها از بخش محصولات و استفاده با شور و اشتیاق از مطالب آموزشی
پیشنهاد دوم: استفاده از فایل های آموزشی در مسیر لاغری من
تفاوت فکر وذهن در چیست ؟؟؟
فکر ویا افکار تماما در مغز انسان تشکیل میشود ومربوط به ۶۰ هزار رشته عصبی میباشد یعنی انسان در روز میتواند به ۶۰ هزار مورد فکر کند واین افکار ناشی از خاطراتی است که در مغز ذخیره شده خاطراتی مانند دیده ها وشنیده ها میباشد و وقتی فکر به انسان رو میآورد ناشی از به یاد آوردن این خاطرات میباشد فکر فقط به خود شخص مربوط نمیشود بلکه به اشخاص ویا اشیا ویا روابط با دیگران است این افکار نقطه شروع وپایان دارند وجهشی عمل میکنند یعنی شما دارید به یک موضوع ویا یک شخص فکر میکنید ولی در آن واحد آن فکر را رها میکنید وبه سمت موضوع ویا شخص دیگر فکر میکنید این افکار تماما در سطح مغز تشکیل میشود واکثرا ثبات ندارند
ذهن چیست ؟؟؟
ذهن عضوی از بدن نیست که بشود آن را دید ویا از آن عکسی تهیه کرد ذهن محدوییت ندارد ذهن میتواند جهانی باشد که بطور خدادادی در درون ما نهاده شده باشد ویا فرایندی باشد که میتواند از خواسته های درونی ما شکل گرفته باشد ذهن در واقع یک قدرت خدادادی است که برای پیش برد اهداف شخصی شخص در درون فرد نهاده شده است این قدرت مانند یک غلام حلقه به گوش فرمان بردار است منطق ندارد وقدرت تشخیص خوب وبد را هم ندارد طالب شادی وراحتی است وکارش گسترش آن است ذهن در هیچ کجای بدن وجود ندارد نه در مغز است نه در قلب بلکه در تمام بدن جاری است
ذهن چگونه میتواند عمل کند ؟؟؟
ذهن با احساس انسان کار میکند هر چیزی که مخصوص به خود شخص باشد واز آن موضوع شخصی احساسی چه بد وچه خوب چون برای ذهن فرق نمبکند دست بدهد ذهن همان احساس را به صورت باور ودر نهایت انتظار در انسان جاری میسازد وحالا این دیگر بستگی به خود شخص دارد که باورش وانتظارش از خودش به چه شکل داده شده آیا مقبت داده شده یعنی در راستای هدفش بوده ویا نه به شکل منفی داده شده واز هدفش دورش کرده
گفتیم که ذهن قدرت تشخیص ندارد و و بد و خوب را نمیداند فقط احساس را میشناسد وآن را گسترش میدهد ود زندگی میشود نتایج آن را به وضوح دید ولی فکر این قدرت را ندارد یعنی نمیتوان نتایج آن را دید چون فقط در مغز تشکیل میشود وقدرتی برای نمایش آن فکر به بیرون از جسم نیست مگر در باره اش فقط صحبت کرد زمانی میشود نتیجه آن فکر را دید که از سطح فکر به ذهن رسوخ کند و آن هم در ذهن پالایش میشود وبعد پردازش میشود آن گاه آن فکر اگر در باره سخص دیگر باشد نمیتواند به ذهن راه پیدا کند وفقط در باره خود شخص عمل میکند
مثالی در این رابطه بزنید
مثلا من در باره خواهرم مشکل رفتاری و اخلاقی داشته باشم واز رفتار ایشون ناراحت بشم آنگاه در سطح فکر به رفتارش با خودم فکر میکنم ولی کاری برای رفتار بدش نمیتوانم انجام دهم همش در فکر من است ومن با او میجنگم ودعوا مبکنم واین افکار در اثر تکرار وارد ذهن من میشود اینجا ذهن من آن را پالایش وپردازش میکند واجازه نمیدهد من بتوانم تصمیمی در باره خواهرم بگیرم تنها میتوانم در باره رفتار خودم تصمیم بگیرم حالا یا میرم با ایشون دعوا میکنم یا قطع رابطه میکنم ویا آشتی میکنم ابن دیگر مربوط به باورها وانتظاراتی است که از خودم دارم و کدام گزینه را بپذیرم وبعد ذهن من این باور را در من تقویت وگسترش میدهد
در رابطه با لاغری ذهن وانتظار لاغری وچاقی توضیح دهید ؟؟؟
در رابطه با لاغری ذهن
اول فکر لاغری در سطح مغز ایجاد میشود وفرد به لاغر شدن فکر میکند وحتی از خدا درخواست راهنمایی میکند چون بارها رژیم قرص و دمنوش واتواع راهها را امتحان کرده است ولی چون همه آن راهها در سطح فکر بود قدرتی برای لاغر شدن همیشگی نداشته است ومقطعی با انواع روشهای بیرون از خود سعی کرده لاغر شود برای همین شکستهای زیادی در پی خود داشته است وبا هدایت از سمت خداوند را روش لاغری با ذهن آشنا شده و کم کم با گوش دادن به فایل ها و و انجام تمرینات سعی کرده با ذهن خود و قدرت خود آشنا بشه ولی چون باز تمام این تلاش ها در سطح فکر فرد بوده وانتظارش از خودش هنوز چاقی است که در معرض دیدش هست لاغر نشده اگر این تمرینات را تکرار کند واستمرار داشته باشد این فکر به ذهن اش رسوخ پیدا کند وباور وانتظارش از خودش لاغر شدن باشد صد در صد با قدرت ذهن اش به سمت لاغری پیشرفت میکند چون ذهن قدرت گسترش را دارد وآن را بسط میدهد ولی تمام این پروسه منوط به باور ذهنی است وانتظار لاغر شدن از خود وایمان به مسیر درست ومنتظر برای نتیجه سریع گرفتن نباید باشد چون سرعت ترمیم بدن هر شخص با دیگری متفاوت است در نتیجه وقتی تمام این نکات رعایت شود این فرد صد در صد به لاغری با قدرت ذهن میرسد فقط کافی است باور کند وانتظارش از خودش لاغری باشد
من هم از وقتی که این مسیر را باور کردم وایمان آوردم که ابن راه درست لاغری است سعی در انجام هرچه بهتر تمرینات کردم واستمرار خوبی هم دارم چون باور کردم با قدرت ذهن میتوان لاغر شد ولاغر ماند والان بعد یک سال نتایج فیزیکی آن را در جسمم هم مشاهده میکنم
با تشکر از استاد عزیزم
احسنت عالی بود
ممنونم عزیزم 🙏🙏🙏🙏
عزیزم واقعا واضح و پرمعنا بود مرسی گلم
درواقع وقتی یک پدیده ای اتفاق میافته وتکرار میشود یعنی درزمانها ومکانها وشرایط متفاوت اون پدیده تکرار میگردد ومایک تحلیل یکسانی راجع ب اون موضوع پیدا میکنیم کم کم باور میکنیم که همیشه بهمان ترتیب اتفاق خواهنداقتاد وحالت دیگری وجودندارد این باور ویقین اعتقادما میگردد واعتقاد وقتی بوجودآمد دیگر نمیگذارد جوردیگری ب ان نگاه کنیم ویا تحلیل کنیم وانتظاردیگری نسبت ب ان نخواخیم داشت
خدمت استاد گرامی جناب عطارروشن سلام عرض میکنم مطلب ارزنده ای رو مطرح کردید ومن یک برداشتی دارم که با شما چک میکنم اینطور که من متوجه شدم منظور شما از فکر همون اندیشیدن وتجزیه تحلیل است که انسان دربرخورد با هرپدیده ای دارد وروی هرمسئله ای تفکر میکند وبرای خودش ان مسیله را تجزیه وتحلیل میکند ولی ذهن که شما میفرمایید همان باور وعقیده ای است که انسان نسبت ب ان مسایل برای خودش پیدا میکندیعنی از تکرار مواجهه انسان با یک پدیده یا مسئله یک اعتقادی برای ما پیدا میشود که ب ان ایمان پیدا میکنیم وبرای ما یقین میشود اون باورقلبی ویقین وایمان درذهن اتفاق میافتد وباعث میشه ما گفتارورفتارمون رو براساس اون باور تنظیم کنیم وهرچقدر یقینی ترباشد رفتاردقزقتر وناخودآگاه تر صورت میگیرد مثلا وقتی ما دائم چاقتراز قبل میشویم دیگر باورمیکنیم که مسیرمون درجهت چاقیست یقین پیدا میکنیم وبراون اساس رفتار میکنیم ونتیجه همان چاق شدن مدام وتکرار وتکرار…ممنون میشم نظرتون رو بفرمایید ایا من درست متوحه شدم ؟
سلام دوست عزیز
با نوشته شما موافقم
سلام استاد…. من برای دومین بار فایل رو نگاه کردم.. و چون گفته بودم که قبلا بیشتر فایل هارو نگاه کردم اما بدون خوندن و نوشتن دیدگاه بود، تصمیم جدی گرفتم دوباره شروع کنم گام به گام پیش برم و هر فایل رو بادقت و تمرکز بیشتری نگاه کنم و ازشون استفاده کنم. الان قبل ازاینکه دیدگاه بزارم، داشتم دیدگاه دوستان رو میخوندم و مرور میکردم که متوجه دیدگاه خودم شدم. یادم اومد اولین دیدگاهی بود که در سایت گزاشتم. حتی جواب شمارو استاد، الان دیدم و ممنونم از لطفتون و پاسخگوییتون… اما دلم خواست دوباره طبق تغییراتی که از اون موقع تاالان داشتم دوباره دیدگاه بزارم و حال خوبمو باهمراهان شگفتی سازم، به اشتراک بزارم… من از خودم انتظارم فراتر از قبل شده. انتظاری که هیچ وقت بدست نیاورده بودم. و نداشتم. منم چون از بچگی ینی از نوزادی تپل و چاق بودم هیچ تصوری از لاغری و تناسب اندامم ندارم. حتی زمانی که بعداززایمانم شروع کردم بارژیم به وزن کم کردن، بااینکه از 115کیلو خودمو رسوندم به 73کیلو،اما باز هم متناسب نبودم و جسم من بااین همه تغییر، هنوز چاق بود و قسمتهای اصلی ازبدنم که تمام هدفم برای اب کردن اون قسمتها بود، اب نشد. کمتر شده بود ولی کامل ازبین نرفته بود… جالبه که همه هم میگفتن تو لاغرم بشی بازم اون قسمتهات چاق میمونه و لاغر نمیشه. چون ارثیه و به خاله رفتی وکلی حرف دیگه… منم که باورم شده بود، دقیقا همین اتفاق افتاد… اما الان از سه ماه قبل که من شروع کردم به تغییر، چون تفکر و نگرش ذهنم و انتظارم ازخودم داره روز به روز بیشتر میشه، و حتم دارم که من جسمم همزمان همه جاش باهم تغییر میکنه، دقیقا به نتیجه ی دلخواهم دارم نزدیک میشم و دقبقا همون قسمت های چاق که منو عذاب میداد و نظر همه این بودکه اب نمیشه، داره خیلی قشنگ تغییر میکنه و اتفاقا نظر همه جلب شده روی همون قسمتها و میگن چقدر کوچیک شده و تغییر کرده. و هدف من اب کردن کامل چربی های اضافی بدنم هست..تا به تناسب اندامم برسم. خداروشکر که هرروز دارم پیشرفت میکنم.چه انتظارم از جسمم و چه انتظارم از زندگیم بیشتر و بیشتر شده . همه چی داره به سوی رشد و سعادت و بهترین شدن پیش میره.. و ممنونم از شما استاد بخاطر این همه مطالب مفیدوارزشمندتون که هرروز خداوند از زبان و کلام شما روزی ما هدایت شدگان میکنه… عمرتون بابرکت.. یاعلی
سلام استاد گرانقدر ، من مدت چند ماه که عضو این سایت هستم با دیدن این فایل در خودم یک تغییر احساس کردم ولی نمیدونم این تغییر در فکرم یا در ذهنم ،احساس کردم یک نیرویی در وجودم منو بطرف لاغری میکشونه یک حسی که تمایل داره لاغر بشه آخه من تا قبل از ازدواجم متناسب بودم من هر روز خودم رو تو فضای سایت قرار میدم به بودن تو این فضا نیاز شدیدی احساس میکنم با دیدن و گوش دادن به هر فایل یک انقلابی درونم ایجاد میشه فکرم همه شده لاغری ،تنها به تناسب اندامم فکر میکنم هر بار که وقت خالی پیدا میکنم اشتیاق دارم یک مطلب جدید رو یاد بگیرم و پهنای ذهنم رو گسترش بدم و به درک عمیق تری برسم میخوام لاغری با ذهن رو با پوست و استخوانم و با تمام وجودم با تمامی سلولهای بدنم درک کنم نمیدونم آیا در کم درسته یا خیر ،استاد عزیزم لطفا راهنمایی کنید ممنونم
سلام دوست عزیز
برداشت من اینه که در این پروسه احساس خوبی دارید
پس حتما در مسیر درست هستید
ممنونم استاد گرامی ،این احساس خوب رو بخاطر زحمات شما دارم همیشه براتون دعا میکنم و شما رو استاد مهربانی ها خطاب میکنم زنده باشید
منم همین حس عالی رو دارم دقیقا مث شما همش هیجان زده ام که وقت زیاد باش و منم یه فایل جدید ببینم💖💖
من قبلا شنیده بودم کم خوردن باعث ضعیف شدن بدن وریزش مو میشه،، برای همین فکر مدام درمسیر چاقی قرارگرفتم
این جملات رو تا حالا نشنیده بودم،، چقدر خوب بود،، چه واقعیت جالبی، دقیقا برام بارها پیش اومده وقتی اگاهانه تصمیم میگرفتم وغذا خوردنم رو کنترل میکردم، یه فضولی پیدا میشد که این احساس خوب رو به بد عوض کرد مثلا میگفت وای چقدر چاق شدی خب نخور، وناگهان دیدم دیگه نمیتونم ادامه بدم ورفتارهای غلطم دوباره تکرار میشد، علی رغم اینکه میدونستم اشتباه میکنم!
سلام استاد گرامی و ارجمند.. امیدوارم هرجا هستین شاد و سالم و سلامت باشین… من دوسه سال پیش با کانال شما و فایل های شما اشنا شدم و یه دوره رایگان لاغری با ذهن رو انجام دادم. تا قبل از اون با خیلی روش و رژیم های مختلف وقرص لاغری وزن کم میکردم، اخرین لاغری من 40کیلو بود بعد از زایمانم. که از 115کیلو خودمو رسوندم به 73کیلو.به مدت 9ماه… .اما به مرور برگشت کرد و دوباره چاق شدم. تااینکه با فایل شما اشنا شدم و یه دوره رایگان از لاغری باذهن رو انجام دادم. تاقبل از تماشای دوره رایگان لاغری همسایه مامانم هروقت منو میدید میگفت چاق شدی ها.. اما بعد یه دوره استفاده از فایل، منو دید گف لاغرشدی ها.رژیم داری؟ گفتم نه. … برام جالب بود و شیرین، چون من هیچ کار خاصی نکرده بودم اما متوجه تغییر در خوردنم شده بودم که همون باعث یه تغییر خیلی جزعی درمن شده بود… خلاصه که از اون زمان دوسه سال گذشت و من ازاون موقع چاق تر شدم تااینکه یه روز تصمیم گرفتم به مدت یه هفته سالم خور بشم.. از قبل خیلی تشنه ی سالم خوری بودم و همیشه منتظر بودم فرصتی پیش بیاد و اراده ام بیاد که بتونم سالم خور شم…چون مدت ها قبل به مدت چهل روز سالم خور شدم اما توی مسیر خیلی اذیت میشدم و توجه به غذاهای مورد علاقم و خوراکی ها داشتم و همش چشم انتظار بودم که زود چهل روز تموم بشه و بتونم راحت فست فود بخورم. چون بشدت اهل فست فودو تنقلاتم. خلاصه یه روز همسرم از فایل خلق کردن ارزوها باقدرت ذهن برای من تعریف کرد وبرام خیلی شیرین اومد و مصمم شدم که استارت تغییر رو درزندگیم بزنم. شروع کردم به تماشای فایل زندگی باطعم خدا.. البته دوسه سال پیش چن قسمت ازفایل های زندگی باطعم خدارو نگا کردم اما بصورت شنیداری و بقیش رو حوصله نکردم نگاه کنم. حتی تمرینم نداشتم تااینکه دوباره بعد از دوسه سال تصمیم جدی گرفتم و شروع کردم به نگاه کردن و تمرین که خیلی جالب و شگفت انگیز بعد از دیدن دوتا فایل و تمرین، یه پاداشی همسرم دریافت کرد که مارو خیلی خوشحال کرد. همین برامون شد انگیزه بیشتر، و یقین داشتم این تازه شروع تغییر زندگیمونه و حالا حالا ادامه داره…. بااستارت دوره زندگی باطعم خدا، من سالم خوری رو هم استارت زدم و فقط یه هفته تصمیم داشتم انجام بدم. اما خداروشکر الان 47روز از اون روز میگزره و من در مسیر سالم خوری با ذهن هستم و هرروز شاهد تغییرات جسمی و روحی هستم.و اینقدر الان برام از دوره ی قبلی راحت تر و شیرین تر هست که هنوز توی مسیرم وتاجایی ادامه میدم که به ایده ال شدنم برسم ..چون با قدرت ذهنم دارم مسیرمو طی میکنم…. حتی برای شروع سالم خوری خودمو وزن نکردم و همسرم مخالفت کرد باوزن کردنم.. و گفت فقط توجهت به مسیر و هدفت باشه و خودتو درگیر وزن و سایز نکن.الان هرکس ازمن سوال میکنه چن کیلو شدی؟ نمیدونم وزنم چقده و اصلا وزنم برام مهم نیست. مهم جسممه که داره روز به روز تغییر میکنه و ایده ال ترو متناسب تر میشه.امروز بعد از 47روز خودمو سایز کردم و لباس هایی که به اندازه یه وجب بیشتر دکمه ها به هم نمیرسید، راحت اندازم شد اما مسیر من هنوز ادامه داره تا صدصد به متناسب شدنم برسم…. استاد بعد از دیدن این فایل تفاوت فکر باذهن، برام اینقدر جالب بود که من امروز این فایل رو نگاه کردم اما توی این 47روز سالم خوری، این حرف رو به همسرم میگفتم که هرروزم با دیروزم متفاوته. انگار امروز از ذیروز لاغر تر شدم و هرروز جسمم داره تغییر میکنه و متناسب تر میشه.. بدون اگاهی قبلی، من انتظار متناسب شدن رو در خودم ایجاد کردم و تونستم موفق باشم توی این مسیر…. خیلی خوشحالم که توی مسیر لاغری باذهن هستم.. شاید مدل خوردن و تغذیه ی من با شمااستاد و دوستان فرق کنه اما مسیر اصلی و هدفمون یکیه… مسیر با قدرت ذهن و هدفمون متناسب شدن و ایده ال شدن هست…. براتون استاد بهترین هارو ارزودارم…. عمرتون بابرکت….. یاعلی
سلام دوست عزیز
از اینکه در جمع شگفتی سازان هستید خوشحالم و خدا رو شکر میکنم که احساس بهتری دارید
منتظر خبرهای عالی شما هستیم
سلام به همه دوستان عزیز 💥💥💥💥💥💥
من امروز در هفته اول تکرار هستم راستش تا چند روز قبل حس کردم کمی از اشتیاقم برای دوره کم شده این هفته باید فایلها مرور بشه و استاد گفتن که نکات طلایی لاغری رو هم گوش کنید اصولا ما ادمها برای هر چیزی که بهاش رو میدیم ارزش قائل هستیم و وقتی چیزی به صورت رایگان در اختیار ما قرار میگیره ارزش اون رو درک نمیکنیم
فایل اول محشر بود انگار دروازه جدیدی به سوی من باز شد وکلی از ابهاماتی که در ذهنم داشتم رفع شد در واقع کلی از اشتباهاتی که مرتکب شدم
من دقیقا از اون دسته ادمهایی بودم که نمیخوردم ولی لاغر نمیشدم همیشه وقتی حجم غذای خودم رو با بقیه مقایسه میکردم حرص میخوردم اخه این چه شانسیه من دارم
من بشقابم رو کوچکتر کرده بودم سهم نانم کمتر بود دسر و چیزای خوشمزه رو حذف کردم اما چراااااا
برای اینکه من میترررررررسیدم من از خدردن همه جیز میترسیدم نمیخوردم چون مینرسیدم چاقتر نشم سالم خوری میکردم چون میترسیدم چاقتر نشم خودم رو با ماست و سالاد سیر میکردم چون میترسیدم میوه میخوردم چون میترسیدم برلی هر مهمانی که دعوت میشدم ترس داشتم حتی برای دورهمی های عصرانه ناهار نمیخوردم چون میترسیدم ترس ترس ترس خوردن و نخوردنم از روی ترس بود
استاد داستان اون هنرجوی رو تعریف کردن که قهوه و شیرینی نخورد و به جاش کلی از چیزای دیگه رو حایگزین کرد الان که نگاه میکنم من تمام مدت در حال همین کار بودم من همیشه غذام با بقیه فرق داشت بعضی وقتا به جبران نخوردن چیزای مورد علاقه ام حرصم رو سر جیزای دیگه خالی میکردماز دیشب انگار کشف مهمی کردم واقعا ممنونم که این مسئله رو روشن کردید واقعا با ارزش بود اصلا از حل این مسئله در ذهنم هیجان زده شدم حس میکنم بار بزرگی از دوشم برگشته شده حالا میخوام از چیزایی که ددست دارم بخورم اونم بدون ترس فرق من ادمهای متناسب در اینه که اونا نگران چی خوردن و چه وقت خوردن نیستن من دایم به این مسئله فکر میکردم کی ناهار بخورم برای شام چه میز کم کالری بخورم کی میوه بخورم که سیر نگه داره منو و همه زندگیم تحت تاثیر برنامه غذایی تنظیم شده بود وقای برلی شام چیزی غیر رژیمی داشتیم من عزادار بودم که حالا چه کنم دایم در حال محروم کردن خودم بودم و هر جیزی که به دهنم میذاشتم انگار قرار بود تبدیل به کوهی از چربی در بدنم بشه اخ که جه عذاب کشنده ای بود
هنوز اول راهم ولی امیدوارم باز هم با یادگیری نکات جدید شگفت زده یشم انگار لايه لايه در حال کشف خودم هستم این که چه دیدگاهی به خودم و غذا داشتم اینکه چه ترس عمیقی در وجودم رخنه کرده بود من وقتی فایلهای رایگان رو گوش کردم یه حایی شنیدم استاد گفتن که ادمهای چاق مدام نگران غذا خوردن هستن اونموقع نفهمیدم من گفتم درسته من نگرانم ولی نگران نخوردن حالا میبینم اشتباه میکردم من دائما نگران غذا خوردنم بودم کی بخورم جی بخورم چقدر بخورم بیشترش سالاد باشه جرب نباشه پر حجم و کم کالری باشه که سیرم کنه اگه گرسنه ام بشه من ازحجم غذا م کم میکردم و دائم نگران گرسنگی بعد از اون بودم حالا جی بخورم که چاقتر نشم و…….
خوشحالم و امیدوار
منتظرم گره های بیشتری از ذهنم باز بشه نوشتن این حرفها مثل عقده گشایی بود انگار راحت شدم انگار همه این سالها با خودم تعارف داشتم حالا انگار اعتراف وردم به جرمم😃😃احساس راحتی دارم اون موقع که میگفتممن مسئول چاقی خودنهستم انقدر حس مسئولیت درمن پر رنگ نبود انگار یه شعار بود ولی الان حالم خیلی بهتره 🌸🌸🌸🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌹☘☘🌿🌿🌻🌻🌻🌼🌼🌼
سلام خانم ندای عزیزم! خوشحالم اینجا هستین دوباره من عکس شما رو در شگفتی سازان دیدم ویستون که خیلی عالی بود وتاثیر گذار تکه ی اخرش که گفتین زندگی بسیار زیباست رو خیلی دوست دارم. خوشحالم برگشتین. .یک کلیپی در کانال دیدم تو مغازه تون بودین تکون نخورده بودین. کاش دوباره عکس جدید از خودتون بزارید ممنون
به نام خدای الهام بخش
با سلام خدمت همه ی دوستان واستاد عزیزم
چند روزی بود حسم بهم می گفت این فایل رو دوباره گوش کن ولی من پشت گوش می نداختم. یک بار که متن استاد رو خونده بودم خیلی لذت بردم پراز آگاهی بود فایلم دوبار گوش داده بودم همون روزی که تو سایت اومد
ولی به نظرم اصلا کافی نبود.خیلی فایل مهمی بود .امروزفردا می کردم که حتما گوش بدم بالاخره امروز گوش دادم چندین بار واقعا فایل با ارزش ومهم واگاهی بخش هست. ممنون استاد آفرین به شما!به دوستان توصیه می کنم حتما بارها گوش کنن ومتن استاد را هم بخونن .این فایل در حد دوره پیشرفته هست واقعا به خاطر رایگان بودن این فایلها رو کم ارزش حساب نکنید. فایلهای رایگان واقعا خودشون دوره کامل هست. هرکس تو دوره باشه قشنگ میفهمه حرف منو. حتی بعضی مطالب فایلهای رایگان تو دوره ها نیست واقعا با ارزش وگرانبها هست این آگاهی ها . ومی خوام درکم رو از فایل بنویسم امیدوارم درست باشه نوشته ام .
هراطلاعاتی که مربوط به سطح باشه وگذرا باشه واحساس رو درگیر نکنه اون فکر هست ولی اون اطلاعاتی که عمق داشته باشه، پایدار باشه، احساس رو درگیر کنه ورسوب ایجاد کنه ذهن هست
فکر عمومی هست ولی ذهن شخصی وخصوصی ومحرمانه هست. من هیچ وقت از محتویات ذهن اطرافیان خبر ندارم. ولی فکر افراد قابل پیش بینی ومشخص هست. فکر عینی وقابل مشاهده وملموس هست ولی ذهن ذاتی وغیر قابل مشاهده وناملموس .فکر سایه هست ذهن آفتاب. فکرموج هست ولی ذهن دریا .ذهن انعکاس درون هست فکر انعکاس بیرون .فکر کوچک ومحدوده، ذهن بزرگ و نامحدود .فکر قابل تغییر نیست ولی ذهن تغییر میکنه
. فکر حاشیه هست ذهن متنه. فکر ظاهر هست ذهن باطن .فکر آشکاروهویدا هست ذهن پنهان ومخفی. فکر جز هست ذهن کل. فکر آدم رو پایین میبره، ذهن آدمو بالا میبره.
خلاصه هرکس با توجه به محتویات ذهن که شخصی هست انتظار لاغری رو در درونش ایجاد میکنه .محتویات ذهن هر کسی با دیگری فرق داره بعضی ها محتویات ذهنشون خیلی وضعش خراب نیست زودتر نتیجه می گیرن وزودتر انتظار لاغری رو در درونشون به وجود میارن. ولی کسانی که محتویات ذهنشون
خیلی اطلاعات ناصحیح وارد شده وبه اصطلاح وضع ذهنشون خراب هست باید ادامه بدن باید بیشتر کار کنن باید ذهنشون را پاکسازی کنن زمان زیادی لازم دارند تا انتظار لاغری در وجودشون رخنه کنه ونتایج عالی بگیرند .استاد واقعا با ظرافت تمام مراحل لاغری واحساسات شرکت کننده هارو مرحله به مرحله عالی بیان کردن من واقعا مرحله به مرحله ی اون روبه عینه تجربه کردم وخدارو شکر در جاده انتظار لاغری وشروع تغییرات جسمی هستم .وبا قدرت به سفر لاغری خود ادامه می دهم. دوست عزیزم
لاغری منتظر ماست بیا تابرویم -دوره واستاد مهیاست بیا تا برویم 💪💪😀😊
عالی توضیح دادید دوست عزیزم ممنون
سلام به استاد گرامی ودوستان عزیز 🍀
در واقع تا قبل از گوش دادن به این فایل اطلاعی از جدا بودن ونحوه کارکرد فکر وذهن نداشتم وهمه رو یکی میدونستم استاد درست میفرمایند که فکر یه موضوع شخصی نیست ومن در طول روز به هزاران موضوع فکر میکنم در رابطه با خودم ودیگران که البته بیشتر در مورد دیگران هستش که مثلا چی گفتن چی میگن وضعیت زندگیشون سلامتیشون وهزاران فکر دیگه در باره گذشته وآینده ی خودم که معلوم نیست
ولی ذهن فقط وفقط یه حریم شخصی که به جز خودم و موضوعات مربوط به خودم چیز دیگه ای در اون جا نداره واین قضیه این موضوع رو بیش از بیش روشن میکنه که شخص خودم چقدر اهمیت دارم وچقدر بایدبرای خودم ارژش قائل باشم وخودم رو دوست داشته باشم میخوام با ذکر این مثال که استدلال من هستش اون رو واضح کنم که فکر به سالن پذیرایی یه خونه میمونه که همه افراد خانواده ومهمونا در اونجا امد وشد دارن ولی ذهن به اتاق شخصی ام وبه طور اختصاصی تر به کمد اتاقم میمونه که به جز خودم کسی حق دست زدن به اون کمد رو نداره وفقط وسایل شخصی ودلخواه من در اون هست ومختص منه
ذهن حضور فیزیکی نداره وجایگاهش در روح هستش ولی فکر درمغز، وبرای هر فکر جدیدی یک راه جدید در مغز باز میشه پس فکر ممکنه گذرا باشه وهر چی در ذهن جا بگیره ماندگار میشه چون مستقیما با احساس ما در گیره واگر من در رابطه با موضوع لاغری خودم اینودر ذهنم جا بدم که لاغری در بدن من شکل میگیره واین موضوع قطعی هست وانتظارهمیشگیم لاغر شدن باشه حتما لاغر میشم وقتی در ذهنم این باشه که من لاغر نمیشم ولاغری برای دیگران، من از این شانسها ندارم اتفاق نمیفته حالا که من تونستم ۹۰ درصد رفتارها وباورهای اشتباه خودم رو تغییر بدم انتطارم از خودم فقط لاغری هستش
سلام شب بخیر استاد.من متوجه شدم که بافکر کردن وعبارت تاکیدی گفتن به تناسب اندام وارزوهامون نمیرسیم ما فقط باتوجه واحساسات زندگی خودمون رومیسازیم ماهر لحظه احساسی که داریم باتوجه به کانون توجه خودمون فرکانسی به جهان هستی میدین وجهان از اون طرف شرایط وانسان ها و اتفاقاتی رابه ما میده برابر با احساس وکانون توجه خودمون .مثلا اگر ما عبارت تاکیدی بنویسیم که نان وبرنج برای من مفید است وموجب چاقی من نمیشود ولی سر میز غذا تمام توجه من روی کالری برنج وحجم غذا باشه واحساس نگرانی ودلهره چاقی داشته باشم جهان هستی اون عبارات تاکیدی وفکر مارادرک نمیکنه اون احساس وتوجه چاقی مارو میبینه و ماهر روز چاق وچاق تر میشیم
با سلام این فایل اینقدر نکته داره که من این چند روز چندین بارگوشش دادم و هر بار برداشتم از گفته های استاد بهتر وبهتر شد توی این مدت مرتب نظرات دوستان را خوندم و خیلی اطلاعات مفیدی به دست آوردم اطلاعاتی که قبل از این فایل به نحو اشتباهی توی ذهنم جا گرفته بود و من فکر می کردم که اطلاعاتم خیلی کامله. یادمه با دوستم یه مدت فایل سپاسگزاری گوش می دادم و برای خودم درحد ۱۵ تا ۲۰ جمله نوشته بودم و هر صبح اونا را تکرار می کردم و انتظارم این بود اون جملات حالمو خوش کنند ولی هیچ تغییری در احساسم به وجود نیاوردند و در حد تکرار جملات باقی موندن جملاتی که فقط در موردشون فکر می کردم وجزء باورام نبودن یا شاید درمسیر درک ودریافت اونا نبودم.
اما اینکه تفاوت فکر کردن به لاغری و باور کردن لاغری چیه و چطوری میشه فهمید که لاغری جزء باور ما شده یا هنوز در سطح فکر ما باقی مونده؟؟
وقتی دوره را شروع کردم هر روز میثاق نامه راتکرار می کردم و فکر می کردم که چقدر دارم روی باورام کار می کنم در حالی که با خوندن اون باز هم انتظاراتم از خودم خیلی تغییر نکرده بود. بیشترتوی فکرم بودن و هنوز خیلی از اون حرفها را که می گفتم را باور نداشتم و احساس خوبی از خوندن اونا در عمق وجودم پیدا نمی شد.کم کم روزها که می گذشت و میثاق نامه را می خوندم و جملاتش را تکرار می کردم احساسم خیلی بهتر شده بود به خودم لبخند می زدم ته ته دلم یه جورایی نور امیدی چشمک میزد و حسم می گفت که دارم تغییر می کنم چون باورم داشت تغییر می کرد و واقعا دیدم بقیه هم کم کم بهم این حرفو می زنن از اینجا دیگه این که منم می تونم لاغر بشم یه جورایی جزء باورام شد و دیگه فقط از خودم انتظار لاغر شدن را داشتم دیگه حسم نسبت به غذاها بد نبود دیگه ترس واسترس نداشتم بعد از خوردن غذا حالم بد نبود با خوردن بستنی و شکلات و… خودمو سرزنش نمی کردم یادم نیست توی این مدت به خودم گفته باشم چرا این همه زیاده روی کردی یا خودمو سرزنش کنم حسم می گفت فقط به اندازه نیازم دارم می خورم خلاصه اینکه از وقتی باور کردم که می تونم دوباره لاغر بشم، وزن کم کنم، سایزم تغییر کنه لذت می برم و مطمئنم که همین باور زیبا به زودی منو به سایز دلخواهم می رسونه. در صورتی که قبلا فقط خودمو سرزنش می کردم و می گفتم وقتی وزن بره بالا دیگه محاله بیاد پایین یا همیشه می گفتم من خیلی راحت چاق میشم ولی خیلی سخت وزن کم می کنم و شاید یکی از دلایل این که تغییرات من دیر شروع شد همین باور اشتباه بود که بالاخره تونستم بشناسمش و خدا راشکر تا حدود زیادی روی این باور دارم کار می کنم و احساسم خیلی عالیه و حتما به ایده آلم می رسم.
ب نام نامی الله 💫💗💫💗💫💗💫💗
سلام استاد گرامی💗💗💗
تفاوت فکر و ذهن چیست؟
ذهن اون احساسی هست ک از درون میاد وبا تمام وجود تحت هر شرایطی باورش داری ک این کار یا هر چیزدیگه ای شدنی هست، وبدون شک و تردید انجامش میدی .ولی فکر اون افکاری ک درباره همه چیز و هر شخص بهش فکر میکنی و همزمان چند جور نظریه باهم تو مغزت با هم جنگ دارن و روانت رو بهم می ریزن.
ذهن یعنی انتظار داشتن قوی،بدون هیچ نگرانی،
ذهن یعنی احساس امنیت،
ذهن یعنی آرامش درونی،
ذهنی یعنی استوار ومحکم بودن در انجام هر چیزی ،
ذهن یعنی باور و ایمان قوی،
ذهن یعنی با تمام تک تک سلول های بدنت ایمان داری ک میشه و هیچ شخصی یا مانعی نمیتونه ایمان رو ضعیف کنه چون انتظارت از خودت ۱۰۰٪هست ک میشه،
فکر گفتگویی هست ک از وردی ها میاد
ودر مغزت باهم درگیرن هم زمان چندین فکر چندین برنامه ریزی، با شک و تردید مرتب میگه حالا این راه رو برو شاید بشه شاید نشه،
تو را سر دوراهی قرار میده نا امیدت میکنه،ایمانت رو ضعیف میکنه،
چون ک آدمی داره بار شکست زود نا امید میشه هر چند برای یک ساعت.
من از زمانی ک یاد دارم چاق بودم.شاید ی زمانی متناسب هم بودم ولی در سن خودم چاق بودم یادم هست ک همیشه از دوران دبستان مرتب با دوستام از چاقی حرف میزدیم ک من اصلا دوست ندارم چاق بشم وهر روز لباس هام برام تنگ میشه یعنی یک روز نبود درباره چاقی حرف نزنیم ولی الان میفهمم ک نتیجه چاقی الانم این انتظاری بوده ک از خودم داشتم و هیچ موقع فکر نمی کردم بتونم راحت لاغر بشم، و نتیجه شد چاقی،
الان ک ب شکر خدا ب این مکان هدایت شدم و آگاهی های من بالا رفته بیشتر و بیشتر انتظارم از خودم لاغری هست چون ک استمرار دارم خواهم داشت . من انتظارم از خودم لاغری هست و چون ذهن من اصل را بدل تشخیص نمیده من مرتب عکس های متناسب ها رو میبینم دربارشون حرف میزنم.ب رفتار های اخلاقی و غذایی شون توجه میکنم مرتب تصویر سازی میکنم و……هر روز اول صبح ب خودم امیدوار تر میشم ک دارم لاغرتر میشم و هر روز هر چند کوچک ولی نشانه هایی از لاغری در جسمم میبینم. ولی ذوق میکنم و اون احساس درونی را دارم ک من هم میتونم متناسب و زیبا و جذاب باشم.
ممنون استاد بابت این آگاهی عالی💗💫💗💫💗💫💗💫💗💫💗💫💗💫
ضمن عرض ادب واحترام ،باتشکر. از. شما استاد عزیز با مطرح کردن این فایل در. واقع به این حقیقت واقف می شویم که عمدتا ذهن ما همان فطرت الهی است که در. درون ماست وبا اگاهی این حقیقت ،اساس ان با خیر. وراستی ودرستی است یعنی هرچیز نامطلوبی قابل پذیرش نیست برای ان وخواسته ان درست بودنه مثال وقتی ما افکار. منفی و مایوس کننده واشتباه همراه با یکسریرفتارهای اشتباه در. پی ان تفکرات داریم ذهن ما یا فطرت ما کمرنگتر. عمل می کند وهمواره به نوعی عقب نشینی می کنه ولی وقتی ما این قوت ونیرو را باه ذهنمون بدیم با باورها وانتظاراتمون از. ذهن وبا شناخت مسلما در. مسیر. درست قدم برمیداریم . طبق تجربه سالهای عمرم هرزمان که در. زندگیم من به نجوای ذهنم که به من جرات وجسارت می داد. تا قدم درمسیر باورهایم بگذارم فارغ از. نجواهای بیرون وافکارم چیزی مثل معجزه برایم رخ میداد چون یقین داشتم موفقیت دران کار. حق منه واین اتفاق می افتاد. مانند. این زمان که به قدرت خدای درونم وذهنم نه با افکارم یقین دارم که لاغری حق مسلم من است وبا رهنمودهای شما استاد. عزیزم وباور. وانتظارم تغییرات رفتاری عالی در من پدید. امده که خداوند. را شاکر. وسپاسگزارم واین حال خوب مسلما زائده فطرت وذهن من است که به باورهای لاغری با ذهنم ویا هر چیز دیگر. خوب ومطلوب ، جامه عمل می پوشاند .
با عرض سلام و وقت بخیر
فایل بسیار عالی بود ممنون استاد خیلی وقت بود که فکر من در گیر این قضیه بود که با وجود این که رفتار من نسبت به مواد غذایی خیلی تغییر کرده و احساسم خیلی بهتر شده و آرامش بیشتری دارم رفتارم با اطرافیانم خیلی تغییر کرده ولی از نظر جسمی هنوز تغییر زیادی نکردم و حالا فهمیدم که مشگل از کجاست فکر من با ذهنم درگیره ذهنم با وجود این که به این روش اطمینان داره ولی شک داره که من بتونم لاغر بشم برای این مرتب خودم رو در آیینه چک می کنم از اون طرف میگه اگه لاغرتر شدی معلومه که میتونی متناسب بشی و از طرف دیگه فکرم میگه اگه ذهنیتت نسبت به خودت عوض بشه که میتونی لاغر بشی، لاغر میشی و داخل درون خودم احساس می کنم کشمکشه برای همین با وجودی که از خوردنم راضی هستم ولی باز شک می کنم و فکرم میگه هنوز بهتر می تونی عمل کنی و این نشون میده که ذهنیتم نسبت به لاغریم هنوز کاملا تغییر نکرده و هنوز باید روش کار کنم و با گوش دادن به این فایل خیالم راحت شد که ازمسیر خارج نشدم چون جلوی آیینه احساس خیلی بهتری به خودم دارم و بعضی اوقات احساس می کنم لاغرتر شدم و با نکاتی که شما گفتید من بیشتر راه رو طی کردم و هدف نزدیکه .
حالا که تفاوت فکر و ذهن رو فهمیدم متوجه شدم چرا پدرم فکر می کنه هیچ وقت استعداد چاقی نداشته چون ذهنیتش اینه هیچ وقت چاق نمیشه ولی مادرم با وجود این که خیلی کم غذا میخورد ولی چاق بود چون ذهنش می گفت تو لاغر نمی شی برای همین هیچ وقت لاغر نمیشدو این باور هم در من خیلی قویه و انتظار من از خودم چاقی بوده ولی خوشبختانه انتظار من از خودم در حال حاضر اینه که من چاقتر نمی شم و میدونم با تمرین و تکرار این باور و انتظار باز هم تغییر می کنه و من باورم لاغر شدن و متناسب موندن برای همیشه میشه
سلام استاد
توضیح تفاوت فکر و ذهن برایم خیلی جدید بود و باید باز هم فایل رو ببینم و در موردش فکر کنم. ممنون از توضیح خوبتون و ممنونم از دوستانی که توصیف خوبی از گفته های شما نوشتند. منتظر راهکارهایی برای تغییر دادن ذهن در دوره دستیابی به رویاها با ذهن هستم.
سپاسگزارم
سلام استاد این فایل برای من باز نمیشه ؛ میشه راهنماییم کنید
سلام دوست عزیز
از مرورگر فایرفاکس استفاده کنید به راحتی پخش و دانلود میشه
سلام استاد عزیز
فایل خیلی جالبی بود من فک مکردم من که غذا م کم شده رفتارم تغییر کرده و اکثر باورهام ازبین رفته خب چرا من لاغر نشدم زیاد باتوجه ب گفته های شما من هنوز م نگران اینم اگه رفتم ایران هنوز بلغر نشدم یا فلانی میاد بعد مدتها منو میبینه من هنوز لاغر نشدم درسته نجوا هاش کمتر شده نصبت ب قبل ولی هنوزم است. مشکل کار اینه ک هنوز انتطار م هنوز زیاد تغییر نکرده. ولی خدارشکر خیلی از انتطار ات م خوب شده و ذهنم بهتر شده پس من تاحالا فقط فکر مکردم و انتطار م هنوز چاقی بوده خیلی صادقانه. میدونم وباور دارم وقتی تا به اینجا رسیدم متونم ذهنمم ب صورت صدرصد درست روی مدار لاغری بگذارم.
با سلام وعرض ادب خدمت استاد پرانرژی وچراغ راه جاده تناسب فکری💐❤️
قبل از هر چیز خدارا شاکرم که در این مسیر معنوی شما هرلحظه با من هستید وبه موقع ابهامات مسیر را برایم روشن میسازید .متشکرم استاد عزیز🙏🏻🙏🏻💐👌🏻
دقیقا من تقریبا دو هفته ایی بود با این که هرروز بلاخره ازطریقی فرضا تلگرام واستوری های اینستا و.. در مسیرم ولی در دوره تکرار گام اول لاغری با ذهن هستم ودر این مقوله با اشتیاق اولیه ( فرضا فایل رو گوش میدم ولی نظراتم را به روز در تالار ارئه نمیدم ) پیش نمیرم وبا خودم زمزمه میکنم من که هرروز تکالیفمو انجام دادم وبه قول استاد خودمو تو اینه چک نکردمو وروی ترازو هم که نرفتمو فرض بر این گرفتم که در کلاس دیگری ثبت نام کردم یعنی توجهم را از علت گوش دادنم به فایل ها ومیثاق نامه صرفا جهت لاغری برداشتم ولی چرا باز فکر های چاقی از ذهنم پاک نمیشه وکاهی اوقات فکر کردن به این که لاغر بشم وبه هدفم برسم یک بغض تو گلو میشه برام با اینکه دیگر مثل گذشته به غذام انرژی منفی نمیدم وحرف از چاقی نمیزنم و… اینا ابهامات وتردیدم شده بود وژولیده درونم هم زمزمه میکرد باز هم اون طوری که فکر میکردی لاغر شدن آسان نیست وبا شعار چیزی درست نمیشه و…
که خداراشکر امروز با این فایل من جواب سوالم را گرفتم بایستی انتظارم از خودم عوض کنم وتا حالا روی مغزم کار کردم بایستی ذهنمو آماده ومنتظر لاغری کنم وشمعک امید را در دل ذهنم که روشن شده را شعله ور سازم وصبوری کنم وادامه دهم ، چرا که با رسیدن به این نقطه فکری( ذهن ناخوداگاه) لاغریم را ترسیم میکند وبعد در قالب جسمم به شگفتی آن را به نمایش میگذارد👌🏻❤️👏💃💃💃💃💃💃
دقیقا تمام تصمیماتی که در زندگی نشات گرفته از ذهنم بوده ومن انتظاری غیر از آن از خودم نداشتم به منصه ظهور رسیدند مثل : قبولی در کنکور ویا قبولی در امتحان وکالت ویا مهارت رانندگی وشناکردن و…. گواه این موضوع ومهر تاییدی به آموخته های فایل امروزم است وبس👏👏👌🏻💃💃
سلام براستاد عزیزم ودوستان متناسبم
استاد وقتی تو لایو تاکید کردید این فایل را ببینیم من کنجکاو شدم گفتم حتما مطلب مهمی است فایل را دوبار گوش دادم مانند همیشه پرارزش وعالی بود
استاد من همیشه ذهن را از فکر جدا میدونم واحساس میکنم که ذهن خیلی فراتر از جسم ویا حتی روح ماست البته این نظر منه جایی نخوندم یا نشنیدم این احساس خودمه حس میکنم ذهن مانند یک نوار نورانی ویا گاهی یک چاه تاریک است که من در میان آن هستم وخیلی بزرگتر از روح وجسم من است من هر وقت یک حسی که خوب باشه در درون ام احساس میکنم دقیقا این نوار برای من نورانی میشه واگر حس ام بد باشه انگار ته یک چاه تاریکم نمیدونم توانستم منظورم را برسانم یانه
روزی که با تناسب فکری دوره شما آشنا شدم بیشتر به این احساس خودم پی بردم وتفاوت فکر و ذهن را بیشتر درک کردم وقتی هدفی را دنبال مبکنیم اولش به صورت یک فکر در سر ما پدیدار میشه حالا اگر آگاهانه این هدف را دنبال کنیم آن هم با پشتکار و جدیت ومستمر ادامه دهیم صد در صد به هدف امون میرسیم ولی ممکنه یک جرقه یهو در ذهن ما بطور ناخود آگاه در رابطه با هدفی که ازپیش حتی بهش فکر هم نکرده بودیم بزنه وآن هدف با فکر کردن درباره اش و پیش رفتن به بهتر شدنش وهمسو با ذهن کردنش انجام شود خیلی میتواند موفقیت زیادی به دنبالش داشته باشد برای خود من بارها در زندگی پیش آمده مثلا ی زمانی من پیش یک خانم فلیپینی در خانه اش تو ایران کلاس ورزش مبرفتم قبل آن اصلا هیچ وقت به فکر تشکیل کلاس ورزش نبودم وقتی پیش این خانم رفتم وکلاس را شروع کردم یهو ی جرقه ایی در ذهن من زده شد که چرا یک خارجی تو مملکت من بیاد ویک کلاس ورزش توی خونه اش بزنه وماهی ده هزارتومن درآمد داشته (سال ۶۰ ده هزارتومن خیلی ارزش داشت ) باشه ولی من که یک ایرانی هستم تو مملکت خودم این درآمد را نداشته باشم استاد همین فکر باعث شد که من ورزش را به جدیت دنبال کنم سه ماه پس از آن در خانه خودم کلاس زدم و سال ۶۴ با جدیت تمام برای اولین بار مجوز تاسیس اولین باشگاه بانوان در غرب تهران را گرفتم و حدود ۲۵ سال باشگاه دار ومربی ومدرس بودم البته اینها نتایج همان جرقه احساس در ذهن من بود که این جسارت شهامت را به من داد وتوانستم گسترشش بدهم حالا در رابطه با لاغری هم به همین شکل است من دوست نداشتم باور کنم غیر ورزش و رژیم میشود لاغر شد وچاقی من نیز از همان فکر بود که من باور داشتم ورزش ورژیم غذایی تنها راه لاغری است وقتی با شما آشنا شدم فهمیدم که فکر وباورهای اشتباه زیادی در این مورد دارم وبخاطر اطلاعات غلط که از جوانی وارد ذهن من شده باعث چاقی من بعد از کنار گذاشتن ورزش شده حالا با تمرین کردن وهم سو کردن افکار جدید واطلاعات جدید از مغز ام به این نوار نورانی که ذهن منو تشکیل داده راه جدیدی را در ذهن ام گسترش میدم خدا را شکر که تا الان خیلی موفق بودم ومطمعنم با اطلاعات مستمر وجدید موفق تر هم میشوم ممنونم استاد از زحمات شما
سلام و صبح بخیر خدمت شما استاد عزیز که این راه رسیدن به تناسب اندام را برای ما هر روز با موضوع جدید آسون تر و راحت تر می کنید که ما به سلامتی لاغری ثروت خدا شناسی وووووو برسیم من این فایل را چند بار گوش کردم وتا الان نظرات دوستانم را خواندم واقعا همه عالی و با ذهن بیدار خودشان نظر دادن ومن از دیشب به کلی دیدگاهم عوض شده وبه این نتیجه رسیدم که من آسون روز به روز لاغرتر و زیباتر متناسب تر جوانتر و آرامتر هستم و سپاسگزارم که با شما آشنا شدم و در ذهنم همه چیز را کوچک و آسون و قابل رسیدن بهش برای خودم می دانم و همه چیز درون من هست باید کلیدش را روشن کنم و از دیشب با این فایل عالی این کلید جدید را من خودم پیدا کردم که روز به روز به آسانی به لاغری دست پیدا میکنیم چرا که همه دوستان من در این دوران کرونا دغدغه چاقی اضافه وزن و تو خانه ماندن را دارم و من خوشحالم که در این مسیر هستم بدون ترس ازچاقی در مسیر لاغری
بنام ویاد خدا ،وعرض سلام و ارادت خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم .
خیلی عالی استاد عزیز گفته های شما در هر لحظه وهر زمان ،به ما آگاهیهای جدید و روشنگری میبخشد ،واز این بابت خدا را سپاسگزارم بابت اینهمه هدایت ، من امروز بعد از شروع به گوش دادن ودیدن این فایل خود به خود از درون شروع کردم به بازیابی و جستجو،وانگار هماهنگ با گفته ها ،ذهنم شروع کرد به هم زبانی، ویک لحظه متوجه شدم که این گفته ی استاد که باید ادامه بدهیم تا دلیلهای چاقی درماروز به روز نهادینه بشود وبه لاغری تبدیل شود ،به این نتیجه رسیدم که ما در تمام جنبه های زندگیمان تحت تاثیر آموزه ها و باورها و تقلیداز دیگران در زندگیمان بوده ایم ،واینکه نه فقط در چاق شدنمان دلیل و علت را به چیزهایی خارج از خودمان میداده ایم ،ومن خودم به عنوان یک زن ،در تمام موارد زندگیم همه ی رفتارها وبرنامه هایم ،هیچ کدام انتخاب وخواسته ی خودم نبوده ،بلکه از ابتدا ما آموزش دیده ایم به همه کس ،وهمه چیزدر طول عمرمان وهر کسی به تعداد روزهای عمرش وفرهنگ زندگیش بیشتر ویا کمتر تسلیم شده و پذیرای الگو های زندگی دیگران بوده ایم وبه نحوی برده و بنده ی دیگران بوده ایم ،که از همان بدو تولدشروع به این کار شده ،ومن خودم احساس میکنم وپی برده ام که تمام اعمال ورفتار و سیستم حاکم درزندگیم هم، برنامه وخواسته های دیگران بوده و هست. از خوردن ،پوشیدن ،سخن گفتن ،کجابری،کجا نری،باکی بری، باکی نری،وتمام هویت وشخصیتمان ،دستخوش محیط خانواده ،اشخاص و افراد وتابع جامعه بوده ،و حالا میفهمیم که در یک موردش که چاقی میباشد باید چکار کنیم که باب میل وخواسته ی خودمان باشدوخودمان مسولیت آنرا بپذیریم ،ولی ذهن برای خودش اولویت را اجرا میکند ،ومن خودم درست هست که با دیدگاهی برای لاغر شدن وارد دوره شدم ،ولی تمام وجودم ودر تمام جنبه های زندگیم شروع شده به تکاپو و خودسازی وهر چه میخواهم خودم را به سمت لاغری هدایت کنم ،ذهنم خیلی باهوش تر از آن هست که اصل و فرع را تشخیص ندهد ومانند آبی که واردریگزاری بشود ذره ذره ی وجودم تشنه و وابسته ی این آگاهیها شده و خودش داره با اولویت های مهم وحیاتی تر در زندگیم برنامه ریزی میکند ومن ایمان دارم که حالا که کار را به خدا سپرده ام اولویت ها وبه قول استاد عزیز دانه به دانه چرخ دنده ها از زیربنا شروع کرده به تنظیم و منظم شدن واداره ی این کار را به خدا سپرده ام ،وبا آغوش باز در حال پذیرفتن این نظم و قانون در این مسیر بزرگ هستم وخیلی با طمانینه و صبر ولذت وشکیبایی بیشتر نظاره گر این مسیر فوق العاده هستم و هرگز خودم را با هیچ کدام از هنر جوهای عزیز دیگر ،مقایسه نمیکنم چون تازه من در اهدافی که در زندگی داشته ام درست است با عجله ویا فشارهایی،درمسیر ،باز به نتیجه رسیده ام ولی نتیجه همراه با صبر وشیرینی و شکیبایی یک حس زیبا وجاودانه ای دارد و تنها و تنها کلید گشایش، تداوم راه ،و اشتیاق و همراهی با بزرگان با تجربه ی اهل علم وعمل هست، که تمام موانع و سنگ ها و باورهای سفت شده وسد شده در مسیر چشمه جوشان علم و معرفت درونیمان را روز به روز بیشتر و بهتر متزلزل میکند ،تا اینکه یکباره سختی مسیر کنار میرود ،و آب چشمه ی هستی و خوشبختی و کامیابی در وجودمان ،جوشان وسرازیر میشود ،پس باید باایمان ادامه دهیم تا خودسازی انجام شود و شخصیت حقیقی وواقعیمان خودش را عرضه کند ،ان شاالله.
سلام استاد عزيزم اين فايلتون هم مثل بقيه فايلها بينظير بود چقدر ريز بينانه و دقيق فرق بين فكر و ذهن را توضيح دادين
استاد من در اين مدتى كه با شما و اين دوره همراه هستم خيلى از رفتارها و عادتهاى غذايى ام اصلاح شده ديگر استرس چاقى ندارم با خيال راحت غذا ميخورم تغييرات جسمى ام هم نسبتا خوب بوده و من راضى هستم ولى من مشكلى كه دارم هنوز وقتى ميخواهم عكس بياندازم حس خوبى ندارم همش ميترسم تو عكس چاق بيفتم وبه كسى كه ميخواهد برايم عكس بگيرد ميگويم يه جورى بنداز كه لاغر بيفتم و واقعا هم در عكسهايم چاق ميفتم در صورتى كه خودم را در ايينه ميبينم اندامم خوب است من فكر ميكنم براى همين روند تغيير جسمى من ارام است استاد از شما ممنون ميشوم مرا راهنمايى كنيد با تشكر از زحمات بي دريغ شما
به نام خدای مهربان
سلام استاد!خداقوت !همیشه در ذهنم شور وشوق وتعهد وعلاقه تون رو برای لاغری تحسین کردم. چقدر پشتکار واراده ی آهنینی دارید آفرین به شما. موفقیت شانسی نیست پشت هر انسان موفقی پشتکار وعشق فراوان نهفته هست که خیلی ها ندارن. استاد شبانه روزی روی خودشون روسایت روی فایلها روی کامنتها روی دوره های مختلف وقت صرف میکنن با علاقه وعشق .ما هم باید استادرا الگوی خودمون قرار بدیم وبرای هدفمهامون همینطور وقت صرف کنیم.
این فایل خیلی عالی بود به نظرمن این فایل کامل وجامع بود برای فرایند رشد وموفقیت در هر زمینه ای از زندگی مون. این فایل روند لاغری با ذهن رو قشنگ توضیح دادن وما می تونیم با گوش دادن این فایل انتظارات بیجایی که از خودمون برای لاغری داریم رو رها کنیم وببینیم تا کجای راه لاغری اومدیم والان دقیقا کجا هستیم.من خودم رو در اول جاده انتظار لاغری وشروع آرام آرام تغییرات جسمی می بینم و اگر می خوام نتیجه ام ادامه پیدا کنه راهم رو ادامه بدم وتوقف بیجا نکنم.توجه توجه! دوستان توقف در مسیر لاغری با ذهن ممنوع است لطفا به حرکت خود ادامه بدهید.لاغری منتظر شماست. 😍😍😍😍😍
سلام استادوقت بخیر
مثل بقیه فایلهاعالی وبینظیربودهمیشه میگم دیگه استادقراره چی بگه وهربارگفته های شما جدیدودلنشین هست باشنیدن این فایل اینطورمتوجه شدم که اول بایدافکارمغزمون راتغییربدیم بعدازاون احساساتمون تغییرمیکنه وکمکم رفتارهای ماتغییرمیکنندواین یعنی اینکه ذهن ماوانتظارمون ازخودمون درحال تغییرکردنه چونکه قبلاخودمادوست نداشتم وارزش واحترام کمتری برای خودم قائل بودم وهمش خودماازبقیه کمترمیدیدم واضافه غذای بچه هامومیخوردم یامیگفتم حیفه دوربریزم وحتی درحال ترکیدن هم میخوردم ولی بااین تغییرات چون انتظارم ازخودم تغییرکرده این اجازه رابه خودم نمیدم که بیشترازنیازم یابدون اینکه گرسنه بشم غذابخورم یاالکی هله هوله بخورم وجالبتراینکه قبلاازبس شنیده بودم چاقی عصبی هست وقتی ازچیزی ناراحت میشدم بیشترمیخوردم ولی الان کاملابرعکس بی اشتهامیشم وازکارای دیگه مثل دوش گرفتن ورقصیدن لذت میبرم نه ازخوردن هرچیزی که دم دستم هست وخداراهزاران مرتبه شکرمژکنم چقدرعالی وبدون هیچ زحمتی تغییرات عالی داشتم ممنونم ازشما استادگرامی
سلام استاد عطار روشن و دوستانم،،
این فایل هم بینظیر بود مثل بقیه آگاهی ها،،هر زمان استاد لایو میذارن یا فایل جدید به سایت یا به دوره ها اضافه میکنن خوشحال میشم و مطمئنم قراره گره کور ذهنی دیگه ای در من باز بشه که با باز شدن این گره ها ،طلسم های ذهنی ما باز میشه وباعث میشه ذهن من رها تر و آزادتر ،بذرهای جدیدی بکاره و آب و نور بهشون با آگاهی های جدید برسونه و اونوقت انتظارات من آرام آرام تغییر میکنه،،وقتی یاد ۱سال پیش خودم میفتم حالم دگرگون میشه ،چقدر عوض شدم،چقدر نجواهای ذهنیم تغییر کردن،دیگه دعواهای درونی ندارم،البته در رابطه با تناسب اندام ندارم در مورد های دیگه به وفور دارم،،، ،اون جنگ تبدیل شده به آرامش و چه لذت بخشه،احساس میکنم بعد از یه مدت طولانی که در امواج سهمگین اقیانوس نا آرامی گیر کرده بودم الان به نزدیک ساحل رسیدم و آب اون اقیانوس بقدری آرام وزیبا شده و من دراز کشیدم روی آب و دارم از نور گرم خورشید و آرامش آب لذت میبرم ،وقتی دریا آرام باشه میشه به وضوح محتویات توی آب رو دید،،یادمه وقتی دوره هارو شروع کردم با اینکه از چند سال قبل در حال گذروندن کنترل ذهن بودم و با اینکه اصل واساس لاغری با ذهنو تا حدودی بلد بودم ولی وقتی شروع کردم به یادگیری ،کلی سئوال برام پیش میومد،با گوش دادن های مکرر ،با آزمون و خطاهای زیاد،با پرسش هاییکه در ذهنم بوجود میومد و با خوندن های مداوم نوشته های دوستانم ،اون سئوال ها دونه دونه در ذهن من جواب داده میشد ،هر سئوال ،هر آگاهی که به درون من وارد میشد باعث میشد یک باور اشتباه در من ناتوان بشه،با ناتوانی باورهای قدیم،فرمول های جدید در من کاشته میشد ،با تمرین وتکرار اون فرمول ها بزرگ وبزرگتر میشدن،،ارام آرام متوجه شدم ،التهاب های درونیم کم و کمتر میشد،پرسش ها کمتر میشدن،من آرامتر میشدم،رفتارهام جدیدتر میشدن،ترس هام کمتر میشد،ولع هام رفته رفته محو میشدن،،،وقت غذا وقت غذا بود و من نه ترسی داشتم نه سئوالی،که حالا چی بخورم؟چی نخورم؟اگر بخورم چاق میشم؟چقدر بخورم؟ انقدر این اتفاقات نرم نرم رخ میداد که من متوجه نمیشدم ،من از استادم یاد گرفتم فقط در مسیر باشم و چشم بردارم از جسمم،،یاد گرفتم که مدام در آینه سایزمو چک نکنم،نترسم وخیلی چیزای دیگه که باعث شد ،انتظار من از خودم آرام ارام از چاقی بسمت لاغری نقل مکان کنه وهنوزم ادامه داره ،بعد از یه مدتی شاید ۸ ماه، نمیدونم، خودمم متوجه نشدم،حالم از التهاب چاقی به آرامش و تناسب رسید ،انگار بیشتر اون صداهای ترسناک از من بیرون رفتن و یک سکوت قشنگ در ذهن من بوجود اومد ،قبلا صداها مرتب منو میترسوندن،از چاقیم میگفتن از زشت بودن بدنم، از خوردن شیرینی منو میترسوندن ،از خوردن هر نوع خوراکی ،اون نجواها صداشون بلندتر میشد و الان خبری ازشون نیست ،انگار یه شخص فهیمی در من هست که همه چیزو مدیریت میکنه ،،،،،حالا متوجه میشم من در حال انتقال انتظار چاقی به لاغری هستم و حتما انتظارات من از خودم خیلی تغییر کرده که هم جسم من لاغرتر شده هم ترس هام کمتر شده و درونم دیگه بابت چاقی ترسی نداره،،،یادمه استاد یه فایلیو چند ماه پیش توی سایت گذاشتن که مضمونش در مورد ساختن نقشه ذهنی تناسب اندام بود ،وقتی اون فایلو گوش کردم و متوجه شدم منم تو اون مسیر هستم و نقشه ذهنیم در حال ساخته شدنه و من با هر سرعتی در اینجا باشم در انتها میرسم به تناسب اندام واین باورو انقدر در ذهنم گفتم و منطقیش کردم و ازش حس خوب گرفتم که باعث شد ترس های من،شک های باقیمانده ته نشین ذهن قدیم من، خشک و نابود بشن ،،هر چند میدونم هنوزم باورهای قدیمی در من هست و باید با تمرینات ،شناسایی شون کنم ،،،من بدنیا اومدم تپل بودم،،تو بچگی که با الفاظ تپل خپل صدام میزدن و با بزرگتر شدنم چاقی منهم بیشتر شد،من کاملا پذیرفته بودم که بدن چاقی دارم ومحکومم به چاقتر شدن و هیچ کاریشم نمیشه کرد،من باور کرده بودم چاقی من ارثیه،ژنتیکه،خدادادیه ووووو اول اطرافیانم این بذرو در من کاشتند و منهم قبول کردم وخودم آب و نورش دادم و در انتها انتظار من از خودم شد چاقی اونم برای همیشه ،۴۰ سال این شکلی پذیرفتم وزندگی کردم ،راه های مختلفی برای لاغر شدن به مراتب رفتم،لاغر شدم ولی مجدد برگشتم به چاقی سابق و این جریان مثل یویو تکرار میشد،،وارد دوره ها که شدم تمام اون باورها دونه دونه زیر سئوال میرفتن،،با شکستن اون باورها ،انتظارات من از خودم تغییر میکرد ،،ما از جهان چیزیو میگیریم که خودمون به خودمون میدیم،، جهان آینه اثبات باورهای ما به ماست ،،سالها ارتعاش ناراحت کننده،ترس،شکست،قربانی بودن،زشت بودن،چاق بودن،احساس بی ارزشی ،خودکم بینی ووووو فرستادم ،انتظار داشتم آدم پرقدرت،متناسب،با اعتمادبنفس و توانمندی باشم؟درونم چیز دیگه ای بود ، بیرونم دوست داشتم خاص باشم ولی نشد،،۸سال پیش زمانیکه دوره های روان درمانی وشخصیت شناسیو در کنار استاد قدرتمندی میگذروندم و مرتب بهمون میگفت ،اول باید درونتونو بسازید بعد بیرونتون ساخته میشه،متوجه نمیشدم منظورش چیه،،تو فرکانس پذیرشش نبودم،به خودم میگفتم فریده تو که آدم شاد و شنگولی هستی ،پس چیمو باید درست کنم؟متوجه نمیشدم ،سالها گذشت تا حرف های اون استادو بفهمم ،،حالا اینجا هستم که اول درون خودمو واکاوی کنم،هر چیزی در من خراب کار میکنه سرچشمه ش درون و اعماق ناخوداگاه منه ،اونجا برنامه ریزی جدید بشه ،بیرونمم درست میشه و من مطمئنم در مسیر صحیحش هستم
سلام فریده خانم بسیار زیبا نوشتی.
خیلی خوشحالم بابت اینکه داری نتیجه ی کشت و کار لذت بخش بذر لاغری و عزت نفس و .. رو میبینی و تاییدشون میکنی و اراده میکنی برای اینکه بذرهات رو که الان درختچه شدن رو تقویت کنی و بذرهای بهتری رو بکاری.. خیلی خوشحالم و تحسینت میکنم که تونستی انتظارات مثبت در وجودت پرورش بدی. همون انتظاراتی که منجر میشه امید اشتیاق شور و شوق و عشق در وجود آدم بیدار بشه و احساس خوبی رو در ادامه دادن مسیر و حرکت کردن ایجاد کنه. آفرین به شما که الگوی خوبی شدی برای تغییر کردن. موفقیتت رو تحسین میکنم. امیدوارم که روز به روز اتفاقات عالی تری برات بیفته در این مسیر الهی و زیبا و مقدس.
سلام آقای محمد صادق
ممنونم از وقتی که برای خوندن کامنت من گذاشتید ،متشکرم از تشویقتون 🙏
بنظر من ما افرادی هستیم که به خودمون و کیفیت زندگیمون اهمیت قائل شدیم و حتما حتما به خواسته هامون خواهیم رسید بدلیل اینکه هدفمون مشخصه ،مسیرمون صحیحه و تکرار وتمرین وعمل هم خواهیم داشت ،برای شما هم آرزوی رسیدن به تمام خواسته هاتونو دارم ،موفق باشید
فریده خانم،
نوشته هاتون حتی نسبت به دو سه ماه پیش هم تغییر کرده!!! یعنی خب قبلاً هم خوب بود، ولی الان خیلی بیشتر آگاهی دهنده شده صحبتهای شما.
نمونۀ عینی توضیحاتی که در متن نوشته شدۀ آقای عطارروشن برای این فایل ارائه شده رو در صحبتهای شما میشه یافت. با خوندن نوشتۀ شما درک بهتری از فایل و متن آقای عطارروشن پیدا کردم.
ممنونم الناز عزیز از وقتی که برای خوندن نظر من گذاشتی ،اگر در این مسیر مداومت داشته باشیم و با انگیزه ادامه بدیم قطعا نوع نگاه ما به بدنمون و درونیاتمون تغییر میکنه ،متاسفانه اشتباهی که من انجام میدادم قبلا این بود که من میخواستم پیشرفت کنم ولی دلم نمیخواست تغییر کنم ، الان که خدارو شکر در مسیر صحیحش قرار گرفتم ارام آرام دارم متوجه میشم که در من چه میگذرد ،ساختن درون منجر به ساخت محکم بیرون میشه ،پس قویتر در این جاده زیبا خواهم موند
در مسیر موفقیت باشید دوست همراهم 🌷
سلام به آقا رضای عطار روشن دوست فوق العاده ام
اول از همه تبریک میگم به خاطر طراحی فوق العاده ی سایت.. چقدر کامنت های سایت بهتر شده و چقدر سایت بهبود داشته و به خاطر این موضوع بهت تبریک میگم. آفرین.
چیزی که من در این فایل درک کردم این هست که تغییر فکر با تغییر ذهن متفاوت هست. یعنی فکر و ذهن با هم یکی نیستند. بنابراین یک نتیجه ی پایدار نیازمند تغییر ذهن هست و نتیجه ناپایدار یعنی تغییر فکر.
بارها شنیدم که گفته میشه افکارتون رو تغییر بدید تا زندگیتون تغییر کنه. پس در واقع منظورشون این بوده «ذهنتون» رو تغییر بدید تا زندگیتون تغییر کنه.
حالا کلمات مهم نیستن، اونچه که پس کلمه هست مهمه که ویژگی فکر این هست که در مورد دیگران هست یا تصمیم های لحظه ای هست که شروع پایان داره و یا یک عاملی بیرون از ما مثل دیگران فکری رو در ما ایجاد کرده که در مورد خودمونه یا یک تصمیم گیری هست اما ذهن اولا در جسم ما نیست. یعنی مغز ما ذهن ما نیست. ذهن ما حاوی یک انتظاری هست در مورد موضوعات مختلف زندگیمون.و ذهنمون در مورد خودمون هست کاملا و ذهن ما در مورد دیگران نیست. یعنی ذهن ما نمیتونه در مورد دیگران فکر کنه و اون مغز ماست فکر ماست ذهن ما نیست. و محتویات ذهن ما قابل دسترسی برای هیچ کسی نیست و کاملا محرمانه و خصوصی هست. مثلا وقتی ما در مورد موفقیت یک فردی خبری رو میشنویم و این واکنش در ما ایجاد میشه که دمش گرم یا خدا بده شانس این ذهن ماست. موقعی که یک خبری رو میشنویم که دلار رفت بالا انتظارمون اینه که بدبخت تر میشیم (ترس و نگرانی و دلشوره) یا انتظارمون این هست که برای من فرقی نداره من پیشرفت میکنم.. (امید و اطمینان و خوشحالی) این ذهن ماست. در مورد لاغری هم اگر فردی این انتظار درش ایجاد میشه که من لاغر میشم یعنی ذهنش تغییر کرده و اگر این انتظار در اون هست که داره چاق تر میشه یعنی هنوز روی ذهن باید کار کنه و ادامه بده تا تغییر کنه.
این موضوع انتظار نکته کلیدی هست که من از این فایل آموختم که من باید جوری روی خودم کار کنم که انتظارم تغییر کنه. یعنی گفتگوی درونی ای که در وجود من ترس ایجاد میکنه، غم ایجاد میکنه، ناراحتی ایجاد میکنه ناامیدی ایجاد میکنه کمرنگ تر بشه و گفتگوی که درونم امید بهم میده شادی بهم میده اطمینان بهم میده عشق بهم میده تقویت بشه و این یعنی من دارم روی ذهنم کار میکنم.
من بیشتر روی فکرم کار کرده ام تا روی ذهنم. امیدوارم بتونم با استفاده از این آگاهی ذهنیتم رو بهبود بدم. ممنونم بابت این فضای فوق العاده ای که برای تغییر ذهن فراهم کردی رضا عزیز. هر روز به سمت شرایط فوق العاده تر هدایت بشی. نکاتی که میگی واقعا بی نظیره.
خیلی فایل جالبی بود سه یا چهار بار از صبح گوش دادم و کلی درگیر این اگاهی بودم و همش از خودم میپرسم لاغری رو دارم با فکر انجام میدم یا با ذهنم ؟
تفاوت فکر و ذهن :
نگرش من در مورد مسایل خودم با ذهن انجام میشه ولی درمورد مسایل دیگران و بقیه با فکر انجام میشه .
ذهن یه چیز درونی هست و فقط درمورد خودم هست واصلا در مورد کسی نمیتونم با ذهنم مطلبی ذخیره کنم یا از ذهنم استفاده کنم فقط در مورد خودم هست و به خودم کمک میکنه و کلا نگرش من به خودم ذهنم هست مثلا :
من که نمیتونم لاعر بشم خوش به حال فلانی که لاغر هست یعنی در ذهنم ثبت شده که من قدرت و توان لاغر شدن ندارم و نمیتونم لاغر بشم ولی من الان خودم به شخصه هرجا آدم لاغری میبینم میگم به به چقدر زیبا ا ول تحسین و تشویقش میکنم و بعد میگم منم چقدر الان شبیه به متناسبها رفتار میکنم و فکر میکنم و جقدر جسمم شبیه متناسبها شده و خدا رو شکر میکنم برای اندام خودم و اصلا نگران و ناراحت و افسرده نمیشم در واقع فکر میکنم الان تناسب دلخواهم رو دارم
پس ا گر نگرش من به خودم تغییر کنه که میتونم لاغر بشم اون وقت هست که لاغر میشم
و این تغییر نگرش اگه اتفاق بیفته عالیه و اون موقع هست که در جسم هم نتیجه رو میبینیم
پس اگر تعییر رفتار و وتغییر افکار اتفاق بیفته ولی تغییر نگرش اتفاق نیفته نمیشه لاغر شد ولی اگر نگرش و انتطارم تغییر کنه در کنار افکار و رفتارم نتیجه حتمی و عالی اتفاق میفته که بازم همون همسو بودن افکار و باورها هست که باید در هماهنگی کامل باشن ذهن و فکر تا با هم نتیجه ی عالی رو رقم بزنیم
پس خیلی مهم که این تفاوت رو تشخیص بدهم من انتطارم از خودم چیه و اگر انتطارم خوب باشه احساسم هم خوب هست و دیگه نگران چاقی و حرف بقیه و خوردنم نیستم که چی میخورم چقدر خوردم و یا چرا فلان عدا را و یا چرا در این ساعت خوردم اینجور موقعها که نگران خوردنم و …. نیستم ، انتطارم از خودم لاعری هست و نوع گفت و گوی ذهنی من تغییر میکنه و دیگه من نگران چاقی و غدا ها و حرف بقیه نیستم که چرا به من نگفتن لاغری انگار لاعر نیستم
درون من چیه ؟انتطارم از خودم چیه ؟؟
واقعا چیه .؟؟
مثال :من چند روز پیش سالگر ازدواجم بود و یه لباسی رو که تقریبا یه سال پیش خریده بودم و خیلی جذب بود خواستم بپوشم و همش میگفتم الان پوشیدم خیلی گشاده و …. و موقع پوشیدن خوب بود به تنم واز کمر هم یه مقدار آزاد شده بود ولی هنوز شکمم یه مقدار پیدا بود ولی خدا شاهده اصلا نه غصه خوردم و نه نگران شدم و نه حالم بد شد چون گفتم من که دارم درست جلو میرم و هر چیزی رو یاد گرفتم عمل میکنم حالا تاحد زیادی هر چند که خطا هم دارم و فایل های استاد رو هم که مرتب گوش میدم و مینویسم یعنی استمرار هم دارم و اشتیاق و تعهد رو م که دارم و دارم کامنتای بچها رو هم میخونم پس چیزی نمیمونه برای غصه خوردن و ناراحتی اصلا حالم که بد نشد هیچ خیلی هم خوشحال و راضی بودم و شروع به عکس گرفتن در کنار همسرم و فرزندانم کردم و گفتم حتما احتیاج به زمان هست و عجله نباید بکنم و تازه به گذشته ی خودم که رژیم داشتم یه لحظه فکر کردم که هیچی نمیخوردم و همین طور چاق میشدم ولی حالا هرچیزی که بخوام در حد نیاز میخورم و چاق که نشدم هیچ یه مقدار هم لاغرتر شدم و خیلی کمش مونده که اونم با صبر و شکیبایی از خودم دور میکنم اینجا بود که فهمیدم انتظارم از خودم لاغری هست چون حسم خوب بودو گول منفی باف رو نخوردم و نگرشم این بود که من همچنان لاغرتر هم میشم اگر شده در ماه ۳۰ گرم ولی من دارم لاغر میشم حرکتم آهسته هست ولی داره جلو مییره
ذهن ما نامحدود هست و هر چیزی رو میتونه قبول کنه و اصل رو از بدل تشخیص نمیده و و من اگر عقیده داشته باشم که با هر غذا خوردنی چاق میشم به چاقی خودم سرعت میدم که زودتر چاق بشم و گرنه همچین چیزی که واقعی نیست و گرنه من میترکیدم
طرز نگاه و نگرش من باید تغییر کنه که من روز به روز لاغر تر میشم حالا به حرف نیست باید به این نگرش برسیم
من باید ببینم انتطارم از خودم چیه ؟دارم به سمت لاغری حرکت میکنم یا به سمت چاقی حرکت میکنم و اگر انتطارم خوب باشه احساسم و حالم هم خوب هست و اگر بد باشه احساس و حالم بد میشه
من فرمولها ی ذهنیم و تصویر ذهنیم باید تغییر کنه و بعد نگرشم تغییر کنه که من دارم روز به روز لاغرتر میشم
فقط با فکر نیست که من دارم لاغر میشم باید انتظارم از خودم لاغری باشه
سلام خدمت تمامی دوستان و استاد خوشکلمون آرزو همراز هستم..اولتر از همه به به استاد چه سلیقه ای دارید پیراهنتون چقدر به تنونت نشسته چه خوشرنگ ..اثلا استاد من که شما رو میبینم مشتاق لاغری میشم اشتیاقم میشه صدبرابر روحیه میگیرم با خودم رویا پردازی میکنم که وقتی منم لاغرشدم مثل استادم قشنگ و خوشتیپ میشم میشم عین عروسکها …و موضوع اثلی بله استاد منم تا زمانی که با شما و دوره شما آشنا نشده بودم همیشه میگفتم همیش گفتگوی درونیم با خودم این بود که دختر داری روز به روز چاقتر میشی با خودم و به دیگران میگفتم من اگه آبم بخورم چاق میشم ولی الان دیگه نه الان هرروز با خودم فقط همین گفتگو رو دارم که بابا دختر دمت گرم هر روز داری بهتر میشی هرروز قشنگتر میشی توداری به رویات میرسی سعی کن که از مسیرت منصرف نشی و منم انتظارم از خودم لاغرشدن هست و بس گرچه روزهایی هم دلسرد میشم ولی دوباره برمیگردم و قسم خود را بجا میاورم که یا میمیرم یا لاغر میشم.😁😀😁😀
سلام استاد خیلی خوشحالم که با شما اشنا شدم من حدودا یک ماهه که عضو سایت شما شدم من به این نتیجه رسیدم که شما فرستاده ای از جانب پروردگار هستید و به روش شما برای لاغری ایمان کامل دارم من هنوز موفق نشدم فایلها رو تهیه کنم اما هر روز فایلهای رایگان رو گوش میدم و مقاله ها رو میخونم و نظرات دوستان رو دنبال میکنم اما امروز داشتم مطلبی که با ذهن میشه لاغر شد نه با فکر رو خوندم کمی گیج شدم میشه لطفا برام بیشتر توضیح بدین چون من دارم کارایی رو انجام میدم که شما گفته بودین فکره پس شک کردم که ایا حالا که من نتونستم
دوره ها رو تهیه کنم نمیتونم با این کارها ی فکری
لاغر بشم .
با سلام
من در حال خوندن زبان خارجه و در كنارش آمادگي براي كنكور هستم كه نياز به وقت زيادي داره و تمرين دقيقا از زمانيكه با اين سايت اشنا شدم فهميدم تنها راه لاغري من همين روش هست و از طرفي اولين دغدغه ذهني من چاقي هست و از طرفي همش نگران عقب افتادن از درسهام
امروز از اين فايل فهميدم كه لاغري من در سطح فكر هست كه اينقدر من رو روزها درگير ميكنه و به فكر وادار ميكنه و نميتونم روي كارهاي ديگه ام تمركز كنم
الان چيزي كه متوجه شدم هر چه با ارامش بيشتري و از طرفي استمرار داشتن اين راه رو ادامه بدم اين تبديل به فورمول ذهني بشه ديگه جاي نگراني نيست و ميتونم بعدش به جنبه هاي ديگه هم رسيدگي كنم اين اضطراب كه كدوم در اولويته همش باعث شده اين شاخه اون شاخه بشم و دوباره كه روي فايل ها بر ميگردم رسيدم سر خط و از طرفي نگران ميشم كه خيلي درگير فايل ها ميشم از تمركز روي خوندنم كم ميشه و كنكور عقب ميمونم
اميدوارم كه درست نتيجه گيري كرده باشم
سلام استاد عزیز
خدا قوت
ممنونم از فایل بسیار بسیار عالی شما.
احساس می کنم این فایل نیاز امروز من بود.مخصوصا قسمتی که توضیح دادید که ما بر اساس آنچه که در ذهنمون هست چاق یا لاغر میشیم.با توجه به انتظاری که از خودمون در ذهن داریم.الان می فهمم که من وقتی نون یا برنج رو ترک می کردم و یا ورزش رو شروع می کردم به قصد لاغری چرا لاغر می شدم و وقتی که شروع می کردم به خوردن دوباره اونها یا ورزش رو قطع می کردم چرا دوباره بدتر از قبل چاق می شدم.
اون چیزی که در ذهن من بود همیشه این بود که خوردن نون و برنج و تنقلات و یا ورزش نکردن باعث میشه من روز به روز چاق تر بشم و وقتی قطع می کردم مصرف کربوهیدراتها رو با توجه به اونچه که در ذهنم نهادینه شده بود من شروع به کاهش وزن می کردم.
درست مثل ریاست جمهوری ترامپ و بایدن
هیچ چیزی عوض نشده،کشور از تحریم خارج نشده ولی چون انتظارات تورمی کاهش پیدا می کنه در نتیجه کاهش قیمت دلار و خودرو و مسکن رو می بینیم.
من یادمه حدود سال 84 که دانشگاه رو تموم کردم و به خونه برگشتم مامانم گفت حالا خونه نشین میشی و روز ب روز چاق تر می شی و دقیقا همین اتفاق برام افتاد چرا که از کودکی توی ذهن من لود زمستونها که مدرسه میرم لاغر میشم و تابستونها چون توی خونه هستم چاق میشم.
دیروز همسرم با گروه کوهنوردی رفته بودند کوه و من توی ذهنم دائم می چرخید که الان اونجا من رو با خانمهای دیگه مقایسه می کنه و دقیقا وقتی برگشت اولین چیزی که گفت همین مسئله بود که خیلی چاق هستی و همه خانمهای اون گروه اندامهای متناسبی داشتند.
من مطمئنم اگر این مسئله در ذهن من حل بشه مطمئنا و قطعا نتایج عالی می گیرم.
با سلام خدمت استاد گرامی ،دقیقا الان منظور جملات شما رو کاملا می فهمم .تازه متوجه میشم چرا باید خودم رو دوست داشته باشم ،حس شادی کاملا درونیست وربطی به چیزهای دیگه نداره و همین طور باورهای لاغر کننده وهر چیز دیگه ای رو ذهن چطور باید قبول کنه.موفق باشید
سلام استاد عزیز مطلب لاغری باذهن همیشگیه اما لاغری بافکر همیشگی نیست رو خوندم خواستم بگم برنامه ایی ک الان درحال اموزشش هستیم رو اسمش تناسب فکریه ،این حرف با برنامه اموزشیمون تناقض نداره؟
سلام دوست عزیز
عنوان تناسب فکری به این دلیل انتخاب شد که شامل آموزش در زمینه های محتلف باشه
ولی برای موضوع لاغر شدن از عبارت لاغری با ذهن استفاده شده همچنین برای خلق رویاها از عبارت رسیدن به آرزوها با قدرت ذهن استفاده شده.
ضمنا چنانچه متن رو مطالعه کرده باشید هدف من تشخیص تفاوت بین این طریقه عملکرد می باشد که دوستانی که از این مسیر برای لاغری اقدام می کنند متوجه باشند در چه شرایطی هستند.
فقط موضوع اسم نیست
بلکه عملکرد اقراد در مسیر لاغری با ذهن می باشد.
از اینکه همراه من هستید خوشحالم
ب نام خداوند بخشنده و مهربان 🌹🌹سلام استاد گرامی 🌹🌹🌹🌹
استاد من هنوز فایل رو باز نکردم .شما بیظیرید من ب شما و این دوره ایمان دارم ک دقیق ترین ودرست ترین مسیر هستش شما ناجی ما هستید،ب خوبی ایمان آوردم ک خداوند من را در اینمسیر قرار داده و خودش داره حمایت هواداران میکنه،دیشب موقعی ک میخواستم بخابم همش درحال برسی کردن نشانه هایی ک خداوند رو بهم نشون بده بودم با خودم می گفتم ببین تو نفس میکشی ولی نمیکنی چطوری داری نفس میکشی و باور داری ک تنفس و اکسیژن وجود داره،تک تک سلول های بدنم وجود داره ولی تو نمی بینی، تو ذهنت رو نمی بینی ولی باور داری ک میتونی ذهنت رو تغییر بدی پس اینا همش نشان از بودن خداوند وب همین گونه مثال های زیادی برای خودم زدم الان ک چشمانم را باز کردم گوشیم را روشن کردم و پیام شما رو دیدم و شروع ب خاندن کردم و چقدر عالی چقدر بی نظیر خداوند جواب سوالم را داد .اشک از چشمانم سرازیر شده خدایا شکرت خدایا فقط تو را می پرستم واز تو یاری می جویم.
سلام جناب آقای عطار روشن عزیز
بهتون واقعا تبریک میگم که خیلی عالی قانون رو درک کردید و خیلی عالی تدریس میکنید تو کامنت قبلیمم گفتم از طریق سایت استاد عباسمنش به سایت عالی شما هدایت شدم و اوایل راه خوب نتیجه گرفتم و فایلهاتونو گوش میکردم و نت برداری میکردم از طرفی هم به دلایل مشکل مالی و دغدغه موفقیت در کسب و کار و باورهای ثروت ساز داشتم فایلهای استاد عباسمنش هم گوش میکردم بعد دیدم نمیتونم هردو موضوع رو باهم تمرکز کنم از فایلهای شما فاصله گرفتم و روی باورهای ثروت سازم کار میکردم درآمدم بیشتر شد حالا یجوری شده که خداروشکر تعداد سفارشهام خیلی خیلی بیشتر از قبل شده و اصلا وقت نمیکنم فایلهای لاغری شما رو گوش کنم و نت برداری کنم از طرفی هم میخوام همزمان روی باورهای ثروت ساز کارکنم که درآمدم بیشتر بشه و هم میخوام لاغر هم بشم حالا ازتون میخوام آیا امکانش هست منو راهنمایی کنید آیا میشه روی دوتا خواسته افزایش درآمد و ثروت و خواسته لاغرشدن باهم تمرکز کرد ؟ چطور میتونم این دوتاتمرکز رو باهم انجام بدم درصورتی که علاوه برتعداد زیاد سفارشهام شبانه روز بیدارم کار میزنم ازطرفی خانه دار هم هستم باید به کارهای منزل و فرزندان کوچکم رسیدگی کنم میشه راهنماییم کنید چطور میتونم همزمان با تمرکز روی باورسازی افزایش ثروت لاغر هم بشم چون واقعا اصلا وقتی برای نت برداری و … ندارم میترسم روی لاغری تمرکز کنم درآمدم کم بشه و روی سفارشهام تمرکز میکنم از لاغری فاصله میگیرم 😓😢😢
سوال دیگه که خیلی خیلی ذهن منو بهم ریخت و نتونستم براش جواب قانع کننده ای بدم و ذهنمو ساکت کنم این هست که شما خودتون از دانش آموخته های آقای عباسمنش هستید و خیلی عالی قانون رو درک کردید و تو لاغری با ذهن تجربه کسب کردید کلا لاغر شدن رو با ذهن آموزش میدید درحالی که آقای عباسمنش تصمیم به گیاه خوار شدن گرفتن یعنی یه رژیم غذایی خاص گرفتن شما میگید باید همه چیز بخورید و نترسید و ذهنی لاغر بشید و دیدم تو پیجتون همه جور غذا و گوشتها رو میخورید و هرروزم لاغرتر میشید ولی
حالا چرا آقای عباسمنش با ذهن لاغر نمیشن و تصمیم به حذف کلی از غذاها کردن وقتی تصمیم ایشون رو دیدم ازطرفی حرفای شما و نوع غذاهاتونو دیدم کلا گیج شدم که مگه نمیگید رژیم جواب نمیده ولی آقای عباسمنش دقیقا رژیم گرفتن منی که فایلهای هردوی شمارو گوش میکنم واقعا سردرگم شدم میشه دراین مورد توضیحی بدید؟
سلام دوست عزیز
از اینکه همراه من هستید خوشحالم
در مورد تمرکز روی لاغری و ثروت شما در سایت تناسب فکری هر دو موضوع رو داری می بینی
اگه ترس داری که سفارشها یا درآمدت کم بشه شما ثروت رو داری با فکر می سازی
وقتی ثروت سازی ذهنی بشه دغدغه ای وجود نخواهد داشت.
در مورد تصمیم آقای عباسمنش من اطلاع ندارم که چرا این تصمیم رو گرفتند ولی شما باید طریقی که به شما احساس بهتری میده رو انتخاب کنید
موفق باشید