در قسمت قبل درباره واکنش خداوند به انسان ها بر اساس ویژگی های قدرت اراده اش توضیح داده شد. در این قسمت درباره موضوع مهم و تاثیرگذار تاثیر همسو شدن با قدرت اراده خداوند در زندگی دنیا و آخرت توضیح داده می شود.
زندگی قبل و پس از مرگ تفاوتی ندارد
سال های زیادی از عمرم با ترس از مرگ و دنیای پس از مرگ سپری شد.
اینکه در شب اول قبر چه اتفاقاتی منتظر من است، چه نکاتی را باید در این شب خاص به یاد داشته باشم.
ترس از اینکه مبادا جواب سوالاتی که در شب اول قبر از من پرسیده می شود را به خاطر نیاورم سبب شده بود که آن سوالاتی که شنیده بودم در آن شب از من سوال می شود را روی برگه نوشته و بارها آنها را بخوانم تا خوب خوب حفظم شود.
در ذهن همه ما سوالات زیادی درباره مرگ و دنیای پس از مرگ وجود دارد که همه ناشی از اطلاعاتی است که از طریق شنیدن صحبت ها و تعالیم دیگران در ذهن ما ذخیره شده است.
بسیاری از عملکردهای ما در قالب واجبات و مستحبات برای کسب امتیازات لازم جهت رفتن به بهشت در زندگی پس از مرگ است.
بسیاری از ما زندگی دنیا را وقت آن می کنیم تا آنچه تصور می کنیم برای زندگی پس از مرگ لازم است را جمع آوری کرده و با خیال راحت عازم سفر آخرت شویم. این درحالی است که ترس از مرگ و دنیای پس از آن سرتاپای ما را فرا گرفته است.
یافتن پاسخ قانع کننده برای رهایی از ترس های مرگ و دنیای پس از آن از خواسته های قلبی من بود و به لطف با درک این موضوع که “من اهل اینجا نیستم” به پاسخ همه شک و تردیدها درباره موضوع ترس از مرگ و دنیای پس از آن رسیدم.
به این سوالات جواب دهید:
1- شما متولد چه تاریخی هستید؟
2- از لحظه تولد خود چیزی به خاطر می آورید؟
3- قبل از تولد شما کجا بوده اید؟
4- تاریخ تولد من 1359/08/01 می باشد، سال 1300 من کجا بوده ام؟
درک پاسخی که به این پرسش ها می دهید باعث درک تاثیر قدرت اراده خداوند در ترتیب مراحل زندگی تان می شود.
به ما گفته شده که جسمی دارای نام هستیم که از ترکیب اعضای مختلف با عملکردهای گوناگون تشکیل شده ایم.
هویت ما در ابتدا نام و نام خانوادگی است که به واسطه والدین خود به ما نسبت داده شده است.
پس از آن هویت خود را بر اساس موفقیت ها و دارایی هایی که کسب کرده ایم می شناسیم.
گرچه هر انسان دارای هویت مختص به خودش است اما سرنوشت همه انسانها به این شکل رقم می خورد که جسم آنها به مرور پیر و فرسوده شده و در نهایت می میرد و هویت او که شامل نام، مدارک علمی، دارایی و … است در این دنیا بی نام و نشان باقی می مانند.
شناسنامه و مدارکی که در مدت زندگی خود کسب کرده است توسط دیگر انسان ها از بین برده می شوند و دارایی و اموال او بین خود تقسیم می کنند.
این داستان زندگی انسان بعنوان یک جسم مادی با هویت مادی است.
امروز که این نوشته را می نویسم فقط 5 ماه از سفر مادرم به دنیای ابدی می گذرد. شناسنامه، کارت های تشخیص هویت و … همه مهر باطل شد خورده اند و آنچه مادرم در بیش از 60 سال زندگی در دنیا صاحب شده بود بین دیگران تقسیم شد.
5 ماه نبودن به نسبت 765 ماه بودن بسیار ناچیز است اما همین 5 ماه برای پاک کردن هویت او کافی است.
اگر نگاه ما به زندگی اینچنین باشد بسیار بی ارزش و فانی است اما از آنجا که قدرت اراده خداوند از بین نمی رود و کار بیهوده و پوچ انجام نمی دهد پس زندگی آن چیزی نیست که درباره آن به ما گفته شده است.
نقش قدرت اراده خداوند در زندگی ما
به ما گفته شده است که خداوند خالق ماست. حتی ما قبول کرده ایم که او سرنوشت ما را رقم می زند. حتی پذیرفته ایم که برای رضایت او و خشنودی اش باید کارهایی در دنیا انجام دهیم.
بنابراین همه ما عقیده داریم خداوند خالق ماست.
حتما با من هم عقیده اید که قبل از تولد من و شما، خداوند حضور داشته است چون والدین ما را خلق کرده است و پس از مرگ آنها نیز حضور دارد چون فرزندان، نوه ها و ادامه نسل بشر را خلق خواهد کرد.
این نگرش درباره خداوند با نگرش ما درباره زندگی، مرگ و دنیای پس از آن تناقض دارد.
خداوند در قرآن می فرماید: نه زاده شده است و نه می زاید.
همچنین می فرماید: زمانی که انسان را خلق کردیم و نام ها را به او آموخیم از فرشته ها خواستیم تا به او سجده کنند ولی شیطان سرباز زد و سجده نکرد و تکبر ورزید و او از رانده شدگان است.
شما چیزی از این داستان در قبل از تولد خود به خاطر دارید؟!
آیا مشاهده کردید فرشتگان بر شما سجده کردند و شیطان سجده نکرد؟!
من در این باره چیزی به خاطر ندارم.
بنابراین قبل از تولد هر انسان این نمایشنامه تکرار نشده است.
من به این نتیجه رسیدم که داستان خلقت انسان و سجده کردن فرشته ها و اطاعت نکردن شیطان یک بار رخ داده است و از این رو سن روح همه ما که همان خداوند است با هم برابر است.
یعنی سن روح من، شما، والدین ما، پیامبران و حتی حضرت آدم با هم برابر است.
آنچه باعث تمایز بین ما می شود، سن جسم و هویت ماست.
من به اسم رضا عطارروشن و در تاریخ 1359/080/1 به دنیا آمدم، شما در به اسم خودتان و در تاریخ مشخص و دیگر انسانها به همین شکل و تفاوتی بین انسان ها از نظر ماهیت آنها وجود ندارد.
هرچه تفاوت وجود دارد مربوط به دنیای مادی و قراردادهای فیمابین انسان هاست.
اینکه خداوند در قرآن می فرماید: از خدایی و به سوی خدا می روید تایید کننده این ماجراست.
خداوند اشاره نکرده است شما از والدین خود هستید، شما مسلمان یا مسیحی یا … هستید و به سوی خدا باز می گردید.
باز می گردید به این معنی است که قبلا هم اینجا بودید.
من به این درک رسیدم که دنیای پس از مرگ جایی است که ما قبل از تولد هم آنجا بوده ایم و برای ما ناآشنا و غریبه نیست به همین دلیل خداوند می فرماید به باز می گردید.
اگر ما قبلا آنجا نبودیم حتما خداوند می فرمود شما از زمین هستید و به سوی خدا می آیید.
با درک این موضوعات من به یقین رسیدم که حضور من در دنیای مادی در واقع سفری کوتاه از دنیای ابدی بوده است و مجددا به آن دنیا باز می گردم.
هیچ انسانی به خاطر ندارد که در هنگام تولد ترسیده باشد، یا احساس غربت کرده باشد.
این آرامش خیال و احساس امنیت به این دلیل است که در بدو تولد وجود ما از همه داستان مطلع است.
وجود ما (روح) می داند که از کجا نشات گرفته و چرا به این سفر آمده و دنیای مادی را جدا از دنیای قبل و بعد از آن نمی داند بنابراین هیچ ترس و نگرانی وجود ندارد.
همه ما از نیروی اراده خداوند به وجود آمده ایم و این نیرو هویت واقعی ماست و هیچ ارتباطی بین هویت اصلی ما و هویت ساختگی و دنیای ما وجود ندارد.
به همین دلیل است که مشاهده میکنم انسان ها با سن های مختلف از دنیا می روند، چون برای نیروی اراده خداوند سن، جنسیت، موقعیت و … اهمیتی ندارد. اینها هویت ساختگی است که بشر برای تفاوت قائل شدن بین انسانها ایجاد کرده است.
برای رسیدن به هر آروزیی و تجربه خالق بودن در دنیای مادی لازم است ابتدا این باور را در خود ایجاد کنیم که ما و خدا یکی هستیم.
من، شما، دیگران یکی هستیم چون همه ما از نیروی اراده خداوند که منبع و منشاء همه موجودات است سرچشمه گرفته ایم.
زمانی که به این هماهنگی با نیروی اراده خداوند دست پیدا کنید، چیزی در دنیای مادی نمی تواند مانع رسیدن شما به آرزوهایتان شود.
این طریق نگرش به زندگی و یکپارچگی با نیروی اراده خداوند به نظر من مفهوم واقعی “توحید عملی” است.
دنیای مادی همان دنیای ابدی است
هم اکنون به وجود خودتان توجه کنید.
شما بخشی از انرژی اراده خداوند در قالب جسمی هستید که نام و نشانی دارد.
شما با جسم خود بعنوان هویتتان در محلی (خانه و …) ساکن هستید.
محل شما دارای هویتی است و نام و نشانی دارد و هویت خود را از محلی بزرگتر که شهر شما می باشد کسب می کند.
شهر شما نام و نشانی دارد که هویت خود را از استانی که محدوده شهر شما و چند شهر دیگر را شامل می شود کسب کرده است.
استان شما نام و نشانی دارد که هویت خود را از کشوری که استان شما و چند استان دیگر را شامل می شود کسب کرده است.
کشور شما نام و نشانی دارد که هویت خود را از قاره ای که در آن قرار گرفته است کسب می کند.
قاره شما هویت خود را از کره زمین کسب کرده است.
کره زمین هویت خود را از کهکشانی که در آن قرار داد و آن کهکشان هویتش را از منابع دیگر که نمی دانم کسب کرده است.
هرچه ادامه دهید، هویت شما پایانی ندارد و این نشان از بی نهایت بودن شما دارد.
ما در دنیای بی انتها که هرگز پایانی ندارد قرار داریم.
اکنون این به این عبارت توجه کنید:
اگر زندگی بی پایان است، پس این زندگی نیست.
به اندازه ای که این عبارت را درک کنید اطمینان پیدا می کنید که زندگی شما محدود به حضور شما در دنیای مادی نمی شود و به اندازه ای که این موضوع را باور کنید، ترس و نگرانی شما از مرگ و دنیای پس از آن کم رنگ و بی اثر خواهد شد.
با درک این موضوع به این نتیجه می رسیم که زندگی بر مبنای جسم و همه موفقیت ها و دارایی هایش که در هاله ای از ابهام شروع می شود و در لحظه به پایان می رسد اصل و اساس زندگی نیست.
سعی ما برای درک واقعیت زندگی می تواند تغییر اساسی در جهت بهبود کیفیت زندگی ما ایجاد کند. این تغییر، تحولی درونی و فوق العاده است که ترس از مرگ و دنیای پس از آن را از بین می برد و باعث گسترش آرامش در وجود ما می شود.
تصور کنید زندگی بدون داشتن ترس از مرگ یا احساس مرگ یا پذیرش مرگ، لذت بخش و رویایی است.
در گذشته بارها با خودم فکر می کردم چقدر خوب بود اگر زندگی “مرگ” نداشت و بارها به دیگران هم می گفتم: ای کاش هیچوقت نمی مردیم.
امروز عقیده دارم “مرگ” وجود ندارد و من هرگز نمی میرم.
البته که این عقیده به همچنان به صورت یقین در من ایجاد نشده است اما نگاه و عقیده من نسبت به مرگ با آنچه قبلا تصور می کردم کاملا تفاوت دارد.
برای رها شدن از ترس از مرگ باید از طریق همسو شدن با قدرت اراده خداوند به بی نهایت بودن و ابدی بودن خود پی ببرید.
در حالی که ما در دنیایی محدود به آغاز و پایان زندگی می کنیم اما قدرت اراده خداوند همواره نامحدود باقی می ماند، زیرا او ابدی است.
هرچیزی که ابدی نباشد مظهر زندگی نیست. هرچیزی که توسط بشر ساخته شده است مظهر زندگی نیست چون ابدی نیست.
آنچه در فرای همه ساخته های بشر، ابدی است، روح خلاق و سرشار از عشق اراده خداوند است که باعث خلق همه آن ساخته ها می شود. پس آن ساخته ابدی نیست اما روح انسانی که آن را می سازد و تجربه اش می کند و تاثیری در دنیای مادی می گذارد و قدرتش را از طریق خلق کردن تجربه می کند، ابدی است.
ترس از دنیای ابدی
همه ما دارای جسم فیزیکی هستیم که قرار است بمیرد و به این موضوع اطمینان داریم، با این حال نمی توانیم چنین رویدادی را درباره خودمان تصور کنیم. بنابراین به گونه ای رفتار می کنیم که گویی قرار نیست هرگز چنین اتفاقی برای ما رخ دهد.
ظاهرا با خودمان می گوئیم: درست است که همه می میرند اما من استثناء هستم و نمی میرم.
این ویژگی و طرز نگرش ما در عبارت زیر به خوبی بیان شده است:
مرگ ما برایمان تصور نشدنی است بنابراین خیلی ساده آن را انکار می کنیم و به دلیل وحشتی که از مرگ داریم به گونه ای به زندگی ادامه می دهیم که گویی قرار نیست بمیریم.
زیگموند فروید عصبشناس شهیر و برجسته اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی
زندگی ابدی یا فانی
به طور کلی دو دیدگاه درباره زندگی وجود دارد که از ابتدای نوشته درباره نوع ابدی آن توضیح داده شد اما تصور عموم انسانها درباره زندگی زندگی فانی است.
انسانها تصور می کنند با یک جسم فیزیکی در این دنیا متولد می شوند. مدتی حضور دارند و زندگی می کنند و در نهایت می میرند و از بین می روند. و برای همیشه مرده باقی می مانند.
چنین دیدگاهی باعث ایجاد ترس و وحشت درباره مرگ می شود.
واکنش انسان ها به مرگ اطرافیانشان واضح می کند که طریق نگاه و نگرش آنها به زندگی از نوع فانی است.
هرچه فرد بیشتر باورکرده باشید فردی که مرده است، از بین رفته، نابود شده و فرصت با او بودن تمام شده است، زمان بیشتری در غم و اندوه از دست دادن افراد باقی می ماند.
انسان های زیادی بر اثر مرگ افراد تا آخر عمر در غم و اندوه از دست دادن او باقی می مانند و به معنای واقعی زندگی را تجربه نمی کنند.
تا زمانی که به دیدگاه زندگی ابدی روی نیاورید کاملا طبیعی است که از مرگ بترسید و در مواجه شدن با مرگ دیگران شوکه شده و دچار واکنش های احساسی بلندمدت شوید.
به اندازه ای که بپذیرید شما، نشات گرفته از روح الهی هستید که در به واسطه قرار گرفتن در جسمتان که نشات گرفته از همان نیروی اراده خداوند است وارد این دنیای مادی شدید و پس از مرگ، روح شما از حضور در جسم مادی خارج شده و به منشاء اصلی خود ملحق می شود و جسم شما از طریق مختلف به انرژی شکل دهنده خود ملحق می شود، می توانید با آرامش بیشتری زندگی کنید.
اکنون کدام یک از این دو نگرش را برای زندگی انتخاب می کنید؟
“نگرش زندگی فانی” یا “نگرش زندگی ابدی”
کدام یک از این دو دیدگاه آرامش بیشتری به شما می بخشد؟
کدام یک ترس و اضطراب در شما ایجاد می کند؟
کدام نگرش باعث می شود با خدای خود رابطه دوستانه ای داشته باشید؟
کدام نگرش باعث ایجاد احساس پیوستگی با خداوند در شما می شود؟
بدیهی است که داشتن نگرش زندگی ابدی باعث تجربه های متفاوت در زندگی دنیوی شما می شود.
- با این نگرش احساس نامحدود بودن خواهید کرد.
- احساس می کنید همواره با خداوند در ارتباط هستید و او از شما دور نشده و نخواهد شد.
- احساس آرامش و امنیت را در شما ایجاد می کند.
- خداوند را در هرلحظه و مکان از زندگی خود احساس می کنید.
- اطمینان پیدا می کنید که هرگز از خداوند نمی توانید جدا شوید.
- احساس آرامش می کنید که برای پذیرفته شدن توسط خداوند نیاز به انجام اجباری اعمال خاص ندارید.
- اکنون می توانید به این نگرش پوچ که خداوند شما را طرد کرده است بخندید.
خداوند همیشه با شما در ارتباط است حتی اگر به او اعتقاد نداشته باشید.
حتی فردی که صراحتا اعلام می کند به خداوند اعتقاد ندارد گاهی اوقات حضورش را درک می کند.
در آن لحظات خاص که احساس ناتوانی و ناامیدی می کند و در آن لحظه مقدس که موانه رفع می گردند، به حضور نیرویی در زندگی اش آگاهی دارد اما نامی برای صدا کردن او ندارد.
در گفتگو با افرادی که عقیده داشتند خداوند وجود ندارد و به هیچ دین و مذهبی عقیده نداشتند به وضوح مشاهده کردم که آنها به وجود نیرویی که در زندگی آنها نقش ایفا می کند و در موارد زیادی به آنها کمک کرده است بدون آنکه بتوانند چگونگی آن را بیان کنند اعتقاد دارند اما از آنجا که با کلمه و تعریف “خداوند” که توسط دیگران شنیده اند مشکل دارند اعلام می کنند ما به خدا اعتقاد نداریم.
در واقعیت این افراد به خداوند اعتقاد دارند اما به تعریف و توصیفی که درباره خداوند شنیده اند عقیده ندارند.
می خواهید در چه حالتی از ابدیت زندگی کنید؟
دو انتخاب دارید:
- زندگی فانی
- زندگی ابدی
جالب توجه است که هر کدام را انتخاب کنید، تفاوتی ندارد چون شما در نهایت به صورت ناخودآگاه با ابدیت یا قدرت اراده خداوند در ارتباط هستید اما انتخاب آگاهانه زندگی ابدی این فرصت را برای شما فراهم می آورد تا در حالتی سرشار از آرامش و صلح با خود و دیگران زندگی در دنیای مادی را تجربه کنید.
در قسمت بعدی درباره داشتن نگرش زندگی ابدی و ارتباط با قدرت اراده خداوند توضیح داده می شود.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.65 از 20 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
به نام خدای مهربان
با سپاس از استاد عزیزم
همین که ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم کافی است وقتی دوباره پیش خداوند برمیگردیم پس چرا بترسیم مگر جایی از اون امنتر وجود دارد مگر جایی بهتر از هست که پناه ببریم خدایا ممنونم من قبلا از مرگ ترسیدم وقتی میشنیدم کسی مرده برام سخت بود الان هم سخته ولی با خودم فکر کردم که زندگی همه ما ابدی است و همه ما از خداییم یه کم آرامش پیدا کردم
ممنون از شما استاد عزیز
به نام الله مهربانم
سلام به همگی
شهادت پنجمین امام معصوم محمد باقر (علیه السلام) را به همه تسلیت میگویم🥀🥀
سریع میرم سر اصل مطلب چون چندین بار نوشتمو با اشتباه همشونو پاک کردم😥😁
خیلی از ماها مرگ رو به چشم نابود شدن میبینیم
در صورتی که اصلاً اینطور نیست و مرگ یعنی هم زندگی
دقیقاً یعنی همون زندگی ! زندگی واقعی ما از مرگ آغاز میشود!
شاید حرفم برای شما جالب باشه اما واقعیت است
من از او هستم و به او باز میگردم
این تماماً خلاصه زندگی ماست!
زندگی ما همانند سفری است که ما را از خانه به خانه میبرد
ما را از محل زندگی واقعی خودمان دوباره به همان جا برمیگرداند فقط در بین راه باید حواسمان به نشانهها باشد تا راه خانه را درست برویم
متاسفانه خیلیها هستند که این نشانهها رو به اشتباه میروند و مسیر زندگی خود را تغییر میدهند
مرگ نابودی نیست ، مرگ زندگیست
اما فرد مومن باید طول عمر زیادی بخواد تا بتونه نشانهها رو بیشتر ببینه و آذوقه خودش را برای اون زندگی عالی و بینظیر بیشتر کنه تا لذتش بیشتر باشه
این بدان معنی نیست که در این دنیا زندگی نکنی و فقط به فکر آن آخرت باشی
چون انگار ناشکری کردید چون دنیا هم یک نعمت است که باید از آن استفاده کنی
پس به قول شاعر:
اندازه نگهدار که اندازه نکوست هم لایق دشمن است و هم لایق دوست!
به اندازهاش لذت ببر و اندازش غصه بخور هر چیزی اندازهای داره
از این دنیا با این عظمت و گستردگی لذت ببر و کنارش آذوقه لذت بیشتر را در جهانی که بزرگتر، عظیمتر و زیباتر است که با مرگ آغاز میشود را فراهم کن
بله مرگ جهانی رو به روی تو میگشاید که رنگهایش با تو سخن میگویند
آن جهان ویژگیهایی دارد که حتی فکرشم نمیتوانیم بکنیم
جای واقعی ما و خانه ابدی ما آنجاست
پس به این دنیا خیلی دل نبند هم مسیری!
فکر نکن که بعد از مرگ دیگر نابود شدیم
بعد از مرگ تازه زنده شدیم
بله حقیقت این است
من از بهشت آمدم و انشاالله با عمل درستم درست دیدن نشانههای خداوند به همان جای قبلی خودم یعنی بهشت برمیگردم
حتی شاید بالاتر از بهشت
من دوباره به خدای خودم ملحق میشوم
اگر از نشانهها درست استفاده کنم
که به امید خدا من میتوانم
والسلام!
ممنونم استاد واقعاً مطالب زیبایی بودند
زندگیاتون سرشار از آگاهی
و عاقبتتون رسیدن به جایگاه اصلی یعنی فراتر از بهشت انشاالله
یا حق مدد👋🏻
سلاااام و درود بر تو ای فرمانروا کیهان
سلام ب استاد عزیز و دوستانم
گر مرگ رسد چرا هراسم ؟
کان راه ب توست میشناسم
این مرگ نه باغ و بوستان است
کو راه سرای دوستان است
تا چند کنم ز مرگ فریاد
چون مرگ از اوست مرگ من باد
گر بنگرم آنچنان که رایست
این مرگ نه مرگ،نقل جایست
از خوردگهی ب خوابگاهی
وز خوابگهی ب بزم شاهی
خوابی که بزم توست راهش
گردن نکشم ز خوابگاهش
چون شوق تو هست خانه خیزم
خوش خُسبَم و شادمانه خیزم…)نظامی
ترس از مرگ،بیماری،تنهایی،دیگران،تاریکی،
صدای بلند،موجودات و و و و
شرک پشت شرک،بی ایمانی،قدرت را ب غیر دادن،رفاقت با شیطان ،
بیماری بعد بیماری،بیکاری بعد بیکاری،درمانده گی پشت سرهم،رابطه داغان،پراز ترس و اظطراب و دلهره،باورها و بینش های قدیمی پوسیده،ترس از خدا ،
در ناآگاهی غوطه ور بودن و غلت زدن،که خداوند فرشته ای را در دامنم نهاد و گفت مال توست . و من با همه کمبود های مادی و معنوی مادر نام گرفتم.و کودکم را با رنج های درونی و بیرونی در ناآگاهی مطلق بزرگ کردم و کلمه هدایت را بارها از خدا خواستم و فریاد میکشیدم که خودت گفتی که هر کس را بخواهم هدایت میکنم و نخواهم مورد هدایت من نیست..پس من از هدایت نشده ها هستم..تو نمیخواهی)
جالب حتی این را هم در ناآگاهی از خدا میخواستم..امااااااخواستم..
من ب ریشه های سست و بی پایه و اساس و پوچ هر چی میشنیدم و میدیدم چنگ میزدم که راه نجاتی را بیابم.
در جریان رفت و آمدم پیش دعانویس و گفتن مثلا سرنوشتم…اظطراب و ترس هایم
شدیدتر و حالم ب دکتر و بیمارستان کشید.
من شدم یک آدمی که حتی یک لقمه غذا نمیتونست بخور و فشار خون پایین..بیمار و عصبی،که پوستم تغییر رنگ داده بود..سیاه و رنجور …
در این زمان خدا وارد شد و ب وسیله یکی از آشناهای دور ..وارد کلاسهای حضوری عرفان شدم..ودر اولین جلسه ب عنایات خودش با مباحث شرک آشنا شدم .در همان جلسه اول آموختم دعانویسی و فال و ستاره شناسی و هر چه که تو را ب غیر خدا وصل کند ..شرک مطلق است..و شریک دادن خدا از بزرگترین گناهان نزد خداست اما او توبه پذیراست و بخشنده مهربان است.
و کم کم با معنی درک انا الله و انا الیه راجعون ) داشتم تازه میآموختم که تنها فرزندم ب بیماری لاعلاج (نظر دکتر و جواب پاتولوژی)))))من تازه داشتم معنی آرامش و
میچشیدم که سایه مرگ دوباره نمایان شد .
اما نمیدانم خداوند چه قدرتی در من نهاد که ب درسها و کلاسها ایمان داشته باشم و فرزندم را ب خالقش بسپارم و پرسه درمان
در خانه ،کنار استادها،و خودم و خود فرزندم که با مباحث کلاس آشنا شده بود انجام شد.
و حضور تنها شافی و درمانگر حضرت خدا)
پسر ۱۳ ساله من چون باور و بینشهای قفل شده نداشت بدون خوردن حتی یک استامینوفن ب حکم و معجزه خدا درمان گرفت و مشکل در استخوان بود..شروع ب استخوان سازی کرد و من معجزه ای که عیسی ب دستور خدا انجام میداد و دیدم..
و الله و اکبر از این خدا…سجده شکر)
من معنی فشار قبر را فهمیدم
نه اینکه قبر تنگ و تاریک میشود..
فشار قبر یعنی ناآگاهی من ب مرگ ..باور نکردن من ب مرگم..سبب میشود بخواهم
دوباره وارد جسمم شوم و جسم را بلند کنم این تقلا و فشاری که ب جسمم میآورم را می گویند)
نه سوال و جوابی هست نه چوب و کتک..
فقط حسرت..که این حسرت از آتش سوزناکتر…خداوند نور هادی را میفرستد و آنکه آگاه ست نور را دنبال میکند و ب زندگی بعدی میرود.. و کسی که در ترس و ناآگاهیست و ب خیال خودش زنده است و
در کنار عزیزانش زندگی میکند..و هیچگاه نور را دریافت نمیکند و و و و
ما از خودش هستیم و ب سوی خودش بازمیگردیم و چه لذتی داره وصل شدن ب خودش و در آخر(خداااااا)شدن.
خدایا تو ب موقع دستم را در دستان قدرتمندت گرفتی و من را از گمراهی نجات دادی..زندگی ابدیست و ادامه دارد.
اصلا مرگی وجود ندارد..اسمها را ما تعیین
میکنیم میتونستیم ب جای مرگ بگویم زندگی بعدی)
خدایااز تو درخواست خرد .هدایت دارم.
درخواست درک معنی انالله و …..
همانطور نظامی ب درکش رسید و سرود
(این مرگ نه مرگ نقل جاریست)
من ب دستان خدا خیره شدم،معجزه کرد.
با سلام به نام الله یکتا
با دورود فراوان به استاد عزیز
زندگی قبل و پس از مرگ تفاوتی ندارد
زندگی همه ما ابدیست چون وجود ما از خالقی ابدی که خداوند است نشات گرفته و روح خداوند درون ماست پس زندگی قبل و پس ازمرگ هر گز جدا از هم نیست
مرگی وجود ندارد فقط روح ما که برای مدتی در کالبد جسم رفته بود جسم خود را ترک کرده و باز می گردد به جهان ابدی که همیشه درآن وجود داشته بنابراین هیچ ترس و نگرانی وجود ندارد.
برای رسیدن به هر آروزیی و تجربه خالق بودن در دنیای مادی لازم است ابتدا این باور را در خود ایجاد کنیم که ما و خدا یکی هستیم.
این نگرش یعنی همان توحید عملی
دنیای مادی همان دنیای ابدی است.
باسلام خدمت شما استاد عزیز ،
برای منم دنیای ابدی اون گذینه ای است که انتخاب کردم و دوست دارم در این دنیا باشم که ابدی هستم،
مدت ها فکر میکردم دنیا پس از مرگ به بهشت و جهنم تقسیم شده و انسان های خوب بهشت میروند و انسان های بد به جهنم ،
اما همین فکر منو به این آگاهی رسوند که همین دنیا برای انسان های که انتخاب میکنند خوب رفتار کنند درست زندگی کنند و مثبت باشند بهشت هست،
،
پس منم با خوندن این نوشته های باور ساز فهمیدم که اره درست فکر میکردم ،
و جهان بر اساس همونی که ما بهش توجه کنیم بهمون جواب میده ،
و در اصل بهشت و جهنم واقعی این دنیا هست و دنیای که انسان ها بر اساس افکار خودشون در بهشت هستند یا جهنم ،
اسن انتخاب خودشان است
به نظر من دنیای پس مرگ یعنی فقط درک احساس ،و زمانی که در این دنیا هستیم تجربه ی رفتارمون رو میبینیم ،
اما در دنیای پس از مرگ انسان روح خودش رو بر اساس آگاهی که داشته بزرگ و کامل کرده ،
پس فقط درک و احساس در اون جهان وجود داره،
و من انتخاب میکنم همین لحظه که در ذهن خودم در دنیای ابدی باشم که حس خوب بر اساس قدرت اراده ی خداوند دارم و دوست دارم در عشق مهربانی رشد و گسترش ذهنم هدفمند زندگی کنم و در مسیر زسیدن به خواسته های خودم در دنیای ابدی که پر از نعمت ها و طعم های خوب و بینهایت خدای مهربونم هست، بهترین هارو تجربه کنم،
و من در اسن لحظه و در این سن هیچ ترس یا نگرانی از مرگ ندارم چون دوست دارم همیشه هر روز جوری زندگی کنم که انگار اخرین روز عمرم هست ،
پس بیشتر بخندم بیشتر شاد باشم و بسیار خوب رفتار کنم و در احساس خوب داشته باشم،
و از این نترسم که وای اگر فردا شد و من نبودم چیکار میشه،
پس در این لحظه با توجه به خوبی ها و زیبایی ها با توکل به خدای عزیزم زندگی خوبی رو برای خودم با ذهنی اگاه خلق میکنم ،
و هر روز دوست دارم که بهترین خودوم باشم،
باتشکرازشما
سلام استاد
خداراشاکرم که درتاریخ 1402/08/29 این فایل را خواندم و خیلی به آگاهیهای من اضافه شد
زندگی قبل و پس از مرگ تفاوتی ندارد
ما شنیده ایم از والدین – روحانیت – جامعه و مدرسه که زندگی قبل و بعد ازمرگ خیلی باهم تفاوت دارد . درزندگی قبل ازمرگ تا میتوانی کارهای خوب وثواب دار انجام بده که با کوله باری از کارهای نیک به ان دنیا بروی چون درآن دنیا حتی ذره ای از کارهای بدو خوب شما از دید خداوند پنهان نمی ماند و چقدر از قدرت و جبار بودن خداوند برای شکنجه و عذاب ما گفتند و همیشه این خداوند مهربان را به فردی که فقط کارش این است که تقاص بندگانی که دیگران را اذیت میکند را دراین دنیا و دردنیای آخرت بدهد و چقدر با این گونه افکار انسانها را گول زدند که اگر کسی شمارا اذیت کرد و نتوانستی حقت را بگیری آن را به خدا واگذار کن خودش حسابش را میرسد و چقدر از شب اول قبر و فشار شب اول قبر برای ما گفتند که چنان فشاری برما وارد میشود که تمام استخوانهای ما خرد خواهد شد و یا موقع جان کندن خیلی درد وحشتناکی دارد که حتی پیامبران و اولیاء هم از جان کندن می ترسیدن و جالبه درماه رمضان امسال در برنامه زندگی پس از زندگی تمام افرادیکه به نوعی مرگ را تجربه کرده بودند همگی گفتند ما اصلا نفهمیدیم که مردیم و جالب است هرکس که صحبت میکرد از یک تونل نورانی صحبت میکرد که با سرعت زیاد و بدون اراده به سمت بالا میرفتند .
اگر نگاه ما به زندگی اینچنین باشد بسیار بی ارزش و فانی است اما از آنجا که قدرت اراده خداوند از بین نمی رود و کار بیهوده و پوچ انجام نمی دهد پس زندگی آن چیزی نیست که درباره آن به ما گفته شده است و کاملا متفاوت است
نقش قدرت اراده خداوند در زندگی ما
چون خداوند همیشه فرمودند که انسان اشرف مخلوقات است و من از روح خودم درانسانها دمیدم و به قول استاد درقرآن نگفتند که از زمین و یا جایی دیگر امده ایم و اصلا به مسلمان و مسیحی بودن ما اشاره نشده است پس ما قبلا هم درآن دنیا بودیم و زیاد برای ما غریبه نیست و فقط امده ایم دراین دنیا تجربه ی جدیدی داشته باشیم تا بعدها اگر افراد را در طبقاتی از بهشت قراردادند ملاکی داشته باشند و به تجربه ثابت شده باشد که چقدر به دستورات عمل کردیم ووقتی ما یاد بگیریم که ما از منبعی به وجود امدیم و دوباره درآن دنیا به آن منبع برمیگردیم خیلی ازمرگ ترسی نخواهیم داشت و با وحشت ازمرگ سخن نمیگوییم و زندگی را پوچ نمیدانیم زمانی که به این هماهنگی با نیروی اراده خداوند دست پیدا کند، چیزی در دنیای مادی نمی تواند مانع رسیدن ما به آرزوهایمان شود چون ما خود را از خدا میدانیم و خداوند هرگز برای بندگانش بدی نمیخواهد .
و چقدر انسانها دراین دنیا هستند که اصلا به مرگ فکر نمیکنند چون هربار که به مرگ فکر میکنند دچار ترس ووحشت میشوند و آن را برای خودشان انکار میکنند و میگویند ما هنوز جوانیم و زیاد ارزو داریم و هنوز نوبت ما نیست و بارها شده که فکر کردیم چه فایده این همه دراین دنیا زحمت کشیدیم و با مردن ما همهی اموال ما بین وارث تقسیم و بعد از مدتی کاملا فراموش شدم و بارها شنیده ایم که حرف خیلی بهتر از انسان است که می ماند و سینه به سینه نقل میشود ولی انسان بعد ازمرگ پوچ و نابود میشود و الان دراین فایل دانستم که این طور نیست ما 2 نوع زندگی داریم که باید انتخاب کنیم زندگی ابدی و یا زندگی فانی
جالب توجه است که هر کدام را انتخاب کنید، تفاوتی ندارد چون شما در نهایت به صورت ناخودآگاه با ابدیت یا قدرت اراده خداوند در ارتباط هستید اما انتخاب آگاهانه زندگی ابدی این فرصت را برای شما فراهم می آورد تا در حالتی سرشار از آرامش و صلح با خود و دیگران زندگی در دنیای مادی را تجربه کنید.
استاد من دراین سایت وارد شده بودم که متناسب شوم ولی چقدر از عدم شناخت خداوند غافل بودم و خدارا شکر میکنم که قبل ازمردن من را به این سایت هدایت کرد تا شناخت من نسبت به خداوند و چگونه زندگی کردن بیشتر شود و بدانم که خداوند از آفریده شدن من هدفی داشته و من با مردن پوچ و نابود نمیشوم و چقدر خوشحال شدم که دانستم پدر من که 10سال است فوت کردند هنوز هم به قولی زنده هستند و ما میتوانیم به راحتی با ایشان صحبت کنیم من بارها دیدم افرادیکه به خواب فرزندانشان آمدند و اتفاقاتی که قرار است درآینده بیفتد را خبر دادند پس این نشان میدهد افراد با مردن پوچ و نابود نمیشوند و آنهایی که فوت کردند در دنیایی دیگر دارند زندگی میکنند تا روزی که به اذن خداوند همه ی انسانها باهم محشور شوند وروز رستاخیز اتفاق بیفتد .
سلام بر خداوند مهربان
سلام براستاد وهمراهان
چرا ازمرگ میترسیم چون توفکرو نظر خودمان مرگ رو مساوی با ازبین رفتن از دید خارج شدن ارتباط با اون فرد مرده نداشتن اون به دنیای دیگه رفته من اونجا رو نمی شناسیم تا زمانی ما هم به پیش اون افرد نریم نمتوانیم باهاشون ارتباط داشته باشیم خلاصه مرگ نشانه برزگ جدایی ازعزیزان هست در دید همه وفتی ما به این نگاه به مرگ نظرداشت باشیم هم زمان تلاش داریم که از ایمان خودمون مواظبت کنیم دچار لغزش نشده توشه آخرتی رو برای خودمون پربار نگه داریم نا دراون دنیادچارمشکل نباشیم
من به این روش وفکر اعتقاد دارم پس خودم هم دچار اون ترس هستم چون تا امروز به مرگی به این شکل نگاه نداشتم
برگشت به اون چهان رو به این شکل ندیدم شاید زاویه دیدم تواین بخش رو هم بایدتغییر بدم اون باورهایخود م رو با تغییرش دچار چه افکارو نکرش میشم مهم اون نگرش وافکار هست
درجهت ابن مسیر رو اگه بررسی کنیم وفتی به جنبه ابدی زندگی فکر میکنیم دلگرم شده که ما نمیریم تا ابد هستیم وفقط ون جسم تجربه کننده این دنیا هست که ازبین رفته روح درهمسو بودن درکنار خداوند آمده است
امروزرخترم ازمن یی سوال کرده پسر خاله همسر ۴ روزی هست که به رحمت خدا رفته امروز دخترم یی سوال ازمن پرسید که له این واقعیت که توذهنم کمتجربه فکر کرده بودم رسیدم بهش گفتم مرگ یی حقیقت جوی از زندگی ماست
انکار شدنی نیست به خودم گفتم آیا توکه مسلمان هستی وصیت نامه داری که بعداز مرگت فرزندانتان بهش عمل کنن
به خودم گفتم من حرف زیا ی رو برای آنها ندارم که بزنم اگه کاره خودم درست باشه دیگه نگرانی وصیت نامه نیستم چکار کردم که اون توشی باشه که باید همراهیم باشه اگه من مرگم هم ابدی هست به پیشگاه خداوند برگشت دارم خود خداونده که ازهم روحیات وافکار خبر داره چه نیاز به پرونده هست که من سعی درپرباری اون داشته باشم اگه کارهایی که به روحم ومرو افکار خوب تو جنبه قویتری که مثبت هست باشم چون تو اون بخش کلی کاره خوب مفید باید انجام بشه که با ارده خداوند همسو بشم چون همه این کاره ریشه در خوب فکرکردن وخوب عمل کر ن وحتی نیت کردن درباره دیگران وبخشی بی چون چرا هست بی دعای بی غذاب بعد از بخشش هم نباید فکرکنیم پس ما با همسو شدن با ارده خداوند کارهایی که روح پاک ما دچار نگرانی و آسیب کنه انجام نمیدیمکه به این همسو شدن رسیدیم درنتیجه گناهی که نکردیم دنبال کارهای خوب بریم اون زمان روحمون هم در اسایش هست
انشالله بشه که این همسو شدن رو انجام بدم چون کلی کاری روی وجود خودم باید انجام بدم که این همسو شدن صورت بگیره
ترس ازمرگ رو با این همسو شدن کم رنک میشه کاری توش منیت نیست هرآنچه اشتباه وخواست تواین بخش رو خ
میده چون تو بخش منفی وجودمون هستیم روی همه امور دنیای ما که فانی هست اثر گذاشته حتی تودید ما اون مرگ روبه شکل فانی واز بین رفتن نشون میده چون کل افکار و مرور تو بخش منفی وضعیف هستیم درنتیجه اون بخش ارده شخصی همراهش هست احتمال زیاد با گناه همراه هست
وچون زندگی بعد از مرگ رو تو دید ما با ار ه شخصی به فانی بودن واز بین رفتن میبینه
خدا پشت و پنا هتون یا حق حق نگه دار تون
باسلام خدمت شما
من هم به این باور دارم که انسان هایی که در دنیا از مرگ میترسند و در دنیای مادی فقط دوستت دارن زندگی داشته باشند که وابستگی به وسایل هاشون دارن از عظمت و ابدیت روح خودشون اگاهی ندارند، زندگی با اراده خداوند زیبا تر است از زندگی با اراده ی شخصی و همیشه قدرت انرژی و اراده خداوند بوده که مارو در سختی و مشکلات حمایت کرده و باعث شده با اگاهی در سختی توکل کنیم و به مسیر ادامه بدیم این مسیر و دانش و آگاهی رو،
چرازمانی که یکی میمیره ما انقد گریه و زجه میزنیم و ناراحتیم و از خدا میخوایم که اون فرد به جهان مادی باز گرده که با اون بیشتر زندگی کنیم و وقت بگذرانیم در صورتی که اون در جهان مادی دیگه جسمش وجود ندارد این دلیل نمیشه که روح هم نابود شده و وجود نداره،
با این حال وقتی خیلی از ما میگیم که در خواب یا رویای خود اون فرد رو میبینیم که کنار ما بوده با ما حرف میزده و در خواب ما حضور داشته پس چرا باور نداریم که روحش ابدی هست و زنده هست اما در جایی که قدرت دیدن اونو ما نداریم و همانند خدا فقط احساسش میکنیم و میتونه به خواب ما بیاد،
منم همیشه به این خیلی باور نداشتم زمانی که این اگاهی زو نداشتم باور داشتم که اگر انسان میمیرد دیگه هیچ جایی نیست، تا اینکه با خوندن این فایل منم تصمیم گرفتم همانند خداوند و با اراده ی خداوند زندگی کنم در لحظه ی حال سپری کنم و ترسی از مرگ نداشته باشم زیرا با مرگ ابدیت من تمام نمیشود،
من به این باور رسیدم و انتخاب کردم در مسیر زندگی با خدا ارامش بیشتری دارم راحت تر هستم شادی درونی دارم و قدرت ذهنم رو بالا میبرم در این مسیر و این رشد و گسترش فکری خودم به حرف ها و افکار دیگران توجه نکنم و همیشه همسو با اراده خداوند بهترین خودم رو زنذگی کنم ،
دریا هرگز تمام نمیشود و منبع عظیمی از اب است و خداوند همانند این نیرونی عظیم و منبع عظیم تمام نشدنی است اما شما فکر کنید یک لیوان ابی هستید که از اب دریا یعنی روح خداوند در شما هست زمانی که میمیرید به دریا یا همان منبع روح خداوند برمیگردد پس چرا از مرگ دیگران ناراحت هستید و یا تا ماه ها سال ها برای اون و غم از دست دادنش گریه میکنیم اون که به منبع و روح اصلی و ابدی خودش برگشته و شما فقط جسم مادی رو فقط نمیبینیم اما همیشه ما خداوند رو احساس میکنیم پس روح ما هم حس میشه و زندگی ابدیت از نظر من بهتره ،
منم تصمیم گرفتم برای داشتن زندگی بهتر و جذب خواسته هام و ارزو های خوبم با احساس خوب همسو با اراده خداوند زندگی کنم خوش باشم لذت ببرم و با ارامش فکری و سبک ذهنی مخصوص خودم پیش برم و مراقب افکارم باشم تا اتفاق های خوبی رو داشته تجربه کنم ،
باتشکر از شما
سلام
دنیا واخرت
چندین بار شنیدم ک خیلیها اطرافم منواز خدا ترسوندن از آخرت
من کسی نبودم ک کار بدی کنم
اما همیشه ب شباود قبر فکر میکردم معلمهام همیشه میترسوندن ک باید ترتیب امام هارو بلدباشد اون دنیا ازتون سوال میکنن
باید ب ترتیب بگیر
همیشه و همیشه خدار دردرونم حس کردم
حتی در اطرافم کسایی بودن ک مذهبی بودن ولی وقتی کسی میمرد هی در ناامیدی احساس میکردن
حتی خودم میگفتم حیف بچه هاش چی زنش چی مادر ش چی
همیشه فک میکردم با مرگ یک نفر بقیه اعضای خانوادش بدبخت میشن
کسایی میشناسم ک با مرگ بچشون خودشونم مردن
یا زنهایی ک با مرگ همسرشان تنهان و همه ب چشم ی انسان بدبخت میبیننش
منم جدا شدن از همه اینها سخته واقعاسختا
همش با تولد بچم ترس داشتم ترس از دس دادن
همیشه همسرم میگه من تا سن فلان زندم
همیشه از حرفش ترسیدم
از نبود مادرم پدرم
مرگ پایان میدونستم
پایان همه چی
ی نفر میشناختم ک مامانش فوت کرد و این شروع کرد کارهای تازه انجام دادن مثلا ورزش کردن دورهمی تشکیل دادن مسافرت رفتن داشت جایگزین میکرد تا اسیر نجواها نشه
لباس سیاه نپوشید
و خیلی چیز های دیگه
ولی من پدرمو دیدم ک بامرگ مادرش ک یک سال ونیم میگذره کنار نیومده
عذاب وجدان داشت
ک چرا خیلی کاری براش نکرده
کارهایی ک شاید زنده بود براش انجام نمیداد و الان میره سر قبرش انجام میده گل میگیره میره گریه میکنه
ولی اروم نمیشه
چرا چن فک میکنه مامانش مرده
ماها نعمتهایی تو زندگیم داریم ک تا هستن شکرگزارشون نیستیم اما تا از دستشون میدیم افسوس میخوریم
مرگ ب ما بد تعریف کردن همیشه دعام این بوده قبل عزیزانم بمیرم
تا مرگشونو نبینم
چرا چن مرگ برابر با نابودی میدیدم
اما من از دنیایی ب این جهان قدم گذاشتم درقالب جسم
و یک روز برمیگردم ب اصل خودم
من اینو پذیرفتم ک هستم وخواهم بود
من نابودشدنی نیستم من از خدام
و بخدابرمیگردم
اومدم زندگی کنم اما ب من یاد داده بودن ک اومدم فقط اعمال جمع کنم ببرم اون دنیا زندگی کنم بهشت اونجاست
و اینطوری شده و ک این همه اعتقادات اومده پایین چرا چن دارن میگن زندگی نکنید
من سعی میکنم بهشت اینجام داشته باشم قطعاب اصل خودم ک برگردم هم بهشتو خواهم داشت
عرض سلام. اینجا همه چیز فراهمه. من برا ی متناسب شدن
عضو گروه شدم ولی اصلاه هدف اصلی را کلان فراموش کردم
و اینجا در هر سطری قدم میزنم تمام روحم. آرا مش می گیرد
. و اصلان جز زیبایی چیزی نمیبینم.
من هم خیلی از مرگ میترسیدم وهنور هم میترسم.
خوب بشتر زمان نوجوانی وحشت داشتم. ولی چون اهل کتاب و قرآن بودم
خیلی تونستم با هر آیه. که با افکارم جور بود
خودم را متقاید کنم که خداوند مهربان ما را بیهود نیافریده
وقتی در سوره مبارکه بقره خواندم که خداوند به فرشته ها فرمودن
میخواهم کسی را بوجود بیاورم و شما باید بر اوسجده کنید
فرشته ها گفتند ایا میخواهی کسی را بیاوری که خونریزی کند
اگر تو بخواهی ما برتو سجده می کنیم. خداوند میفرماید من چیزی را میدانم که شما نمیدانید
و وقتی خداوند انسان را آفرید خوب چون شیطان اورا گول زد خداوند
به انسان فرمود برو به زمین یک مدت معینی و
خداوند برای تنبیه کردن انسان را به زمین فرستاد
من اینجای قران خیلی برام سخت هست یکی اینکه خداوند بخودش احسنت گفت برای بوجود آوردن انسان. و انسان خیلی زود گول خورد و خداوند انسان را به زمین حبوط داد وگرنه خداوند انسان را برای خودش خلق کرده واز روح خودش در ما دمیدو انسان ناسپاس
و. این برای من مایه ارامش هست. وقتی کسی مثل خدایی را داره که هر لحظه همراه ماست. مهربان ررئوف بزرگ. قادر دانا حکیم عادل من فدای عدالتش که چقدر حتی در کوچکترین موضوع عدالت داره وخداوند جسم ما را همچون لباس زیبایی برای روح ما قرار داده و موقع مرگ به آرامی این روح و جسم را از هم جدا می کند طوری که هیچ متوجه نشیویم.
وقتی خودش در میفرماید هرکس بقدر زره ی خوبی کند ده برابر میبیند پاداشش را وهرکس به اندازه ی بدی کند همان انداز میبیند
عاشق دعای جوشن کبیر هستم که در وصف خداوند آمده
یا عماد من لا عمادله. یا دلیله مت لا دلیله له. یا ذخره من لا ذخره له یا سنده مت لا سنده له یا قیاس من لا قیاس له
ممنونم استاد عزیزم موفق باشی و پایدار
با سلام
من هم وقتی بچه بودم و حتی تا همین سال پیش خیلی از مرگ وحشت داشتم همیشه با خودم فکر می کردم قرار است چه اتفاقی بیفتد!!
آنقدر از شب اول قبر برامون گفته بودن که همه ی وجودم پر ترس و استرس بود. عذاب های رنگارنگ و جورواجور خدا منو وحشت زده می کرد این که باید شب اول قبر کلی سوال جواب بشی و به قول استاد می ترسیدم که جواب این سوالات رابلد نباشم.
از بچگی می دیدم وقتی یکی از نزدیکان می میره چقدر براش گریه و زاری می کنن و اشک می ریزند و گاهی می گفتن بیچاره هیچ ثمره ای از زندگیش نبرد و هر چی بود گذاشت و رفت. جوری حرف می زدن که با خودم می گفتم تلاش های زندگی چقدر بیهوده است وقتی اخرش هیچی به هیچی…
بزرگتر که شدم درک بهتری پیدا کردم توی قرآن مطالبی در مورد جهان آخرت می خوندم و به نوعی به زندگی در جریان اون دنیا آگاه تر شدم به نظرم خلقت خداوند بی عیب و نقصه و امکان نداره که زندگی انسان با مرگ خاتمه پیدا کنه.
خداوند بی نهایت است و ما هم روح خدایی داریم و زندگی مان با مرگ پایان نمی یابد بلکه وارد مرحله جدیدی از زندگی مان می شویم.مرحله ای که خیلی نسبت به آن شناخت نداریم ولی مرحله زیباتری است چون درک بالاتری می خواهد تا نلشناخته های ان را بفهمیم.
خداوند در قرآن می فرماید” انا لله و انا الیه راجعون” ما از خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم
ای کاش معنی همین یک جمله را می توانستیم به خوبی درک کنیم.
نگرش ما به زندگی اگر فانی باشد باعث نا امیدی در وجود ما می شود و احساس پوچی و بیهودگی می کنیم ولی وقتی به زندگی ابدی ایمان داشته باشیم زندگی هدفمندی را طی خواهیم کرد چون می دانیم نتیجه تمام کارهایمان به خودمان برمیگردد،آسایش و آرامش بهتری به دست خواهیم اورد ودرنهایت می توانیم در حالتی سرشار از آرامش و صلح با خود و دیگران زندگی در دنیای مادی را تجربه کنیم و از بودنمان لذت ببریم و بدانیم که با مرگ قرار نیست فانی و نیست شویم.
به نام خدا
وقت بخیر عزیزان
من هم این چیزها رو خیلی شنیده بودم و خوب موقع هم که آدم بچه تره خیلی ترسناکه هی می گفتن شب اول قبر اینجور اونجور فلانی پول داده یکی نماز براش بخونه نماز قضاهاشو …نمی دونم مردم چه جوری فکر می کردن از این چیزها خیلی زیاد بود.و ما هم عقیده مون اینه این دنیا فلانیه و ما باید تلاش کنیم که کارهایی کنیم که توشه اخرتمون باشه و همه هم از مرگ می ترسن کسی نیست که نترسه .
هر انسانی دارای هویت مختص خودش است اما سرنوشت همه آدمها به این شکله که جسمشون به مرور پیر وفرسوده می شه و در نهایت میمیرن و اون هویتشان در این دنیا باقی می مونه .
من هم باورم اینه همیشه شنیدیم که خداوند سرنوشت ما رو از قبل رقم زده .این مسله هم فقط یکبار اتفاق افتاده همون زمان آدم و حوا که همه فرشته ها سجاده کردن به غیر از شیطان .این هم باور کردم که ما هممون از نظر سن روح همسن هستیم اون سن مادی در این دنیا که با هم فرق می کنیم .و خداوند هم که همیشه حضور داشته قبل از ما بعد ما …
و همه ما از خدا آمده ایم و به خدا باز می گردیم طبق آیه قرآن . خداوند اشاره نکرده که شما از والدین خود آمده اید مسلمان هستین مسیحیت…پس یعنی ما از همونجایی که اومدیم به همونجا هم برمی گردیم زمان قبل از تولد و بعد از مرگ یه جا بودیم فقط اومدیم به این دنیا یه سری چیزهایی و تجربه کنیم.
چیزی در دنیای مادی نمی تونه مانع رسیدن به آرزوهاتون بشه.
اینجا یاد گرفتیم که ما بخشی از انرژی اراده خداوند در قالب جسمی هستیم که نام و نشان دارد و محل زندگی و شهر …. نشون می ده که ما در دنیای بی انتها که هرگز پایانی ندارد قرار داریم.
زندگی شما محدود به حضور شما در دنیای مادی نمی شود . و این رو بارها شنیده ایم و خوندیم که ما نمی میریم فقط از این دنیا به دنیای دیگه ای می ریم و زندگی دیگه ای رو تجربه می کنیم.
زندگی ابدی یا فانی
همیشه ما شنیده بودیم که می گن این زندگی فانیه زندگی آخرت باید آدم این کار و کنه اینجور اونجور تا آخرتشو بسازه همیشه هم می گن عاقبت بخیر باشی.
می دونیم روح از بدن جدا می شه و جسم به یه صورت دیگه ای زندگی و تجربه می کنه ادامه داره دیگه ما هیچ وقت از بین نمی ریم فقط از این دنیا به یه دنیای دیگه می ریم که از اونجا اومدیم دنیای قبل از تولد .
حالا اتفاقا چند سال پیش بود که یه خانواده یکی از عزیزانشون که خیلی بچه بود از دست داده بودن و اونروز فوت شیرینی آورده بودن و پخش می کردن لباس مشکی هم نپوشیده بودن برخلاف ما که همه وقتی یکی می میره دیگه ما وای لباس سیاه تا یکسال ابرو ها نباید برداریم و مردها ریش نباید بزنن ما یه همچین عقایدی توی خونمون رسم بود یعنی من وقتی پدرم فوت کرده بود من اصلا حق هیچ کاری نداشتم خواهرم هم آرایش می کرد هم ابروشو ورداشته بود ولی من این چیزها تونم ریشه دار بود خیلی خواهرم بعد از چهلم عروسی هم رفت عروسی فامیل بود که مصادف شد با فوت پدر من نگه داشتم بعد از چهلم که وای اینها همه رسم و رسمهای بی خودیه بابا یکی میمیره یکی دنیا میاد یکی می خواد عروسی کنه ….
خلاصه من تا چهلم نه ابرو نه هیچی چون همیشه شنیده بودم مامانم می گفت وای فلانی ابروشو ورداشته بود فلانی موهاشو رنگ کرده بود فلانی مشکی نپوشیده بود این نمی دونم چه رسم و رسمهایی که ما داریم و سر قبر و توی خونه باید حتما فریاد بزنیم اه و ناله گریه و زاری هر کی هم صداش بلندتر باشه می گن اینه دیگه خیلی عزادارن اگه کسی گریه نکنه وی گن وای انگار نه انگار
سلام و درود به شما استاد عزیز و گرانقدر و دوستان همراهم
من کاملا با این عقاید شما موافق هستم و خودم هم این عقیده را دارم که ما از دنیای ابدی برای تجربه زندگی مادی آمده ایم و نهایتا به همان دنیای معنوی بر می گردیم
من هیچوقت از مرگ ترس نداشتم و از بچگی با این باور بزرگ شدم که ما مراحل مختلف زندگی را تجربه میکنیم
ما قبل از فرم گرفتن در رحم مادر در دنیای معنوی بودیم و بعد در رحم مادر نطفه ما بسته شد و ۹ ماه آن زندگی را داریم و بدن ما در آنجا برای زندگی در دنیای بعد از تولد فرم گرفته و رشد میکند
ما به هیچکدام از اعضای بدنمان در رحم مادر نیاز نداریم بلکه بعد از تولد از وجود آنها استفاده میکنیم
ما مدتی در این دنیا زندگی میکنیم و بعد وارد مرحله بعدی زندگی مان یعنی مرگ جسم و آزاد شدن روحمان که بر گشتن به سمت خالق مان است و در آنجا پیشرفت کرده و نهایتا به خداوند می پیوندیم
ما بدنمان در رحم مادر رشد میکند تا با ورود به این دنیا از آنها استفاده کنیم همانطور ما این موقعیت را در این دنیا داریم که ابزاری برای پیشرفت و رشدمان در آن دنیا به دست آوریم
این ابزار همان به دست آوردن صفات الهی می باشد
با وارد شدن به مرحله معنوی و ادامه دادن زندگی ابدی تمام ناملایمات و مشکلات و بیماری هایی که در این دنیا داشتیم را همین جا باقی می گذاریم
ما در دنیای بعد از مرگ تنها شادی و آرامش و خوشی را تجربه میکنیم چون تمام آن ناملایمات متعلق به این جهان مادی است و در این جهان هم باقی می ماند
دوست دارم در اینجا یکی از دعاهای دینم را که برای مرحومین می خوانیم به اشتراک بگذارم
الها معبودا
از توام و بتو آمدم قلبم را بنور معرفتت منیر فرما توئی مقتدری که قدرت عالم و امم از اقتدارت باز نداشت
از یک اشراق از نیر کرمت دریاهای کرم ظاهر و از یک تجلی از نیر جودت عالم وجود موجود
ای پروردگار آنچه لایق ایامت نیست اخذ نما و آنچه قابل است عطا فرما
توئی آن بخشنده که بخششت محدود به حدود نه
عباد توئیم ترا میجوئیم و از تو میطلبیم توئی فضال و توئی بخشنده
یک دعا به زبان عربی از حضرت بهاالله در مورد مرگ که ترجمه فارسی آن چنین است
تو قلمرو منی و قلمرو من نابود نمی شود پس چگونه از نابودی خود هراسناکی؟ تو نور منی و نور من خاموش نمی شود چرا از خاموشی خود نگرانی؟ و تو شکوه منی و شکوه من محو و زائل نمی شود و تو پیراهن منی و پیراهن من کهنه و فرسوده نمی شود
ما وقتیکه عزیزی را از دست میدهیم داد و فغان و بی تابی نمی کنیم بلکه با خواندن دعا های زیادی که برای درگذشتگان داریم که به زبانهای زیادی هم ترجمه شده است برای ارتقاء روح آن عزیز تلاوت کرده و خودمان را آرام میکنیم و میدانیم که او در مکانی توصیف ناپذیر در شادی و آرامش بی اندازه است