بذار از خودم بگم…
من کسی بودم که بیشتر از ۳۵ سال با چاقی زندگی کردم. صبح با اضافهوزن بیدار میشدم، شب با خستگی و حسرت از اندام ایدهآل میخوابیدم. مثل خیلیها، همیشه دنبال بهترین روش لاغری بودم.
هر روشی که کسی باهاش لاغر شده بود، برای من حکم معجزه داشت! فقط کافی بود یکی بگه “فلانی ۴۰ کیلو کم کرده” و من همون روز میرفتم دنبالش! 😅
یه خبر ساده، یه شوق بزرگ 🎯
از نظر من، بهترین روش لاغری همیشه همون روشی بود که یکی دیگه باهاش کلی وزن کم کرده بود! 😄

تا یکی میگفت “با این روش ۲۰ کیلو لاغر شدم”، چشمهام برق میزد و با کلی هیجان میگفتم: “همینه! این دیگه جواب میده!”
انگار موفقیت اونها، برای من میشد چراغ سبز شروعِ یه تلاش جدید. 🚦💪
یادمه یه روز شنیدم پسرداییم امیر که همیشه از من چاقتر بود، یهویی لاغر شده!
همه فامیل ازش حرف میزدن. از همون لحظه یه چیزی تو دلم تکون خورد! یه جور حسادت انگیزهساز! 😁
وقتی شنیدم امیر حسابی لاغر شده، واقعاً جا خوردم 😳 چون آخرین باری که دیده بودمش از خود من هم چاقتر بود!
حالا تصور کن همه با هیجان از لاغریاش میگفتن و هر کی منو میدید میپرسید:
“تو چرا مثل امیر لاغر نمیشی؟ همون کاری رو بکن که اون کرده!” 😅
کمکم حسادت هم قاطی تعجبم شد… چون همه داشتن از امیر تعریف میکردن و من حس میکردم زیر ذرهبینم! 🔍💭
با امیر تماس گرفتم. صداش هم تغییر کرده بود! گفت رژیم دکتر گرفته، سه جلسه در هفته هم کلاس کاراته میره. خلاصه، لاغر لاغر شده بود. از همون لحظه یه چیزی تو دلم تکون خورد! یه جور حسادت انگیزهساز! 😁 با خودم گفتم این بهترین روش لاغریه.
ازش خواستم رژیمشو برام بفرسته. وقتی به دستم رسید، دیدم مثل همه رژیمهاست؛ صبح نون و پنیر، ظهر مرغ، شب سوپ… فقط یه نکته داشت: هفتهای یه بار پیتزا و یه بار ساندویچ مجاز بود! 🤨
ولی چون اون لاغر شده بود، منم با انگیزه شروع کردم.

مثل همیشه: شروع خوب، پایان همیشگی 💔
مثل همیشه، با یک شروع قدرتمند از روز شنبه رفتم سراغ برنامه لاغری! 💪🍽
هفته اول عالی بود؛ وعدههام رو دقیق میخوردم، سه روز هم با انرژی رفتم پیادهروی 🚶♀️ و حس میکردم اینبار دیگه موفق میشم!
اما هفته دوم، ورق برگشت… 📉
یه روز وسط ظهر، صدای مامان بلند شد که:
«من دیگه نمیتونم هر روز غذای رژیمی درست کنم، از همین غذای سفره کمتر بخور!» 🍲😐
منم که ته دلم اصلاً علاقهای به رژیم نداشتم، گفتم باشه، همینم خوبه… فقط کمتر میخورم 😅
ورزش رو ادامه دادم، ولی یه هفته بعد از پیادهروی هم خسته شدم و تصمیم گرفتم فقط “کمتر خوردن” رو ادامه بدم.
و خب، دو سه روز بعد کلاً یادم رفت اصلاً برنامهای داشتم 😬🤦♀️
همه چی برگشت سر جای اولش…
در همین حین، خبر لاغر شدن امیر مثل یه ویروس بین فامیل پخش شده بود 😄
همه میگفتن: «تو هم مثل امیر رژیم بگیر، اون که نتیجه گرفت! حتما بهترین روش لاغری برای تو هم همینه»
منم هر بار تلاش میکردم توجیه کنم که:
«خب اون زیر نظر دکتر بوده… من که نمیتونم برم دکتر، معلومه نتیجه نمیگیرم!» 😐
چند ماه گذشت تا اینکه شنیدم قراره امیر با خانوادهش برای تعطیلات نوروز بیاد دزفول! 😳
وای که اون لحظه چقدر دلم میخواست اصلاً نیاد… نمیخواستم باهاش روبهرو بشم در حالی که اون لاغر شده و من همچنان تو همون وضعیت موندهم!
یه اتفاق عجیب در عید 😯
چند ماه بعد، امیر به دزفول اومد.
با کلی دلهره منتظر دیدنش بودم… اما وقتی بالاخره روبهروش قرار گرفتم، یه لحظه خشکم زد! 😳
خبری از یه آدم لاغر و خوشهیکل نبود! همون امیر همیشگی، با همون چهرهی آشنا و چاق، جلوم ایستاده بود! 😅
اولین کاری که کردم این بود که یه نفس راحت کشیدم 😌
آخیش… حداقل الان میتونم با خیال راحت توی مهمونیها ظاهر بشم و کسی نگه: «ببین امیر لاغر شده، تو چرا هنوز چاقی؟» 🙄
با تعجب ازش پرسیدم: «پس چی شد؟ همه میگفتن خیلی لاغر شدی، خودت میگفتی بهترین روش لاغریه، حتی صدات هم فرق کرده بود!» 🤔
امیر خندید و گفت:
«راست میگفتن، چند ماه زیر نظر یه دکتر رژیم بودم، کلی وزن کم کردم. ورزش رزمی هم میرفتم، حسابی سرحال بودم، فقط دو سه کیلو مونده بود تا برسم به وزن نرمال…» 💪🥗🥋
اما بعدش گفت که با پدرش رفته بودن یه سفر کاری خارج از کشور.
اونجا، تنوع غذایی هتل و تغییر سبک زندگی باعث شده بود چند کیلویی اضافه کنه و همین یه ذره برگشت وزن، کل انگیزهشو از دست داده! 😩
خودش میگفت این بهترین رژیمی بود که تا حالا داشته. نه گرسنگی میکشیده، نه اذیت میشده، تازه از ورزشهاش هم کلی کیف میکرد… اما خب، آخرش با بهترین روش لاغری هم برگشت به همون روال قبلی 😬

بهترین روش لاغری برای من: وقتی با ذهنم لاغر شدم 🧠✨
چند سال بعد، یه راه جدید رو کشف کردم: لاغری با ذهن!
نه رژیم سفت و سختی در کار بود، نه زور زدن، نه کالری شمردن و نه حسرت خوردن برای غذایی که بقیه داشتن و من نه!
فقط با تغییر نگرشم نسبت به غذا، بدنم، خودم… آرومآروم همهچی شروع به تغییر کرد. ✨
انگار بار سالها اضافهوزن و افکار منفی از روی شونههام برداشته شده بود.
احساس آرامش داشتم، بدون دعوا با ترازو، بدون استرس از مهمونی رفتن، بدون قایمکردن شکمم موقع عکس گرفتن 😄
حالا وقتی کسی ازم میپرسه واقعاً چه کاری کردی که اینقدر متحول شدی، با لبخند میگم:
**من بهترین روش لاغری رو انتخاب کردم… روشی که از ذهن شروع میشه، نه از رژیم.**🧠💫
بهترین روش لاغری یعنی روشی که بتونی تا آخر عمر باهاش زندگی کنی، بدون اینکه احساس محرومیت یا محدودیت داشته باشی.
اینبار من الگوی لاغری امیر شدم
وقتی من شروع به لاغر شدن کردم و وزنم پایین اومد، امیر اصلاً واکنشی نشون نداد.
دو سال بعد، یه سفر کاری من رو به تهران برد. و وقتی امیر منو دید، چشماش از تعجب گرد شد! 😳
چون نهتنها هنوز لاغر بودم، بلکه سبکتر، شادتر و راضیتر از همیشه شده بودم.
با تردید پرسید: «واقعاً هنوز لاغر موندی؟ چیکار کردی؟»
لبخند زدم و گفتم:
«من از بهترین روش لاغری استفاده کردم… روشی که از ذهن شروع میشه، نه از بشقاب غذا! 🧠🍽️»
البته مثل خیلیهای دیگه، اونم اولش باور نکرد که چطور میشه فقط با تغییر ذهن و نگرش، بدون رژیم و سختی، لاغر شد.
تقریباً دو سال بعد، یه روز تماس گرفت و گفت:
«من دیگه خسته شدم… میخوام این بار یه روش متفاوت رو امتحان کنم. همون روش تو رو…»
دورهی ورود به سرزمین لاغرها رو تهیه کرد و با اشتیاق شروع کرد به دیدن آموزشها. 📚✨
بعضی وقتها تلفنی درباره تمرینها و تغییراتی که توی ذهن و جسمش حس میکرد باهام صحبت میکرد.
۸ ماه گذشت… و حالا امیر یه آدم دیگه شده بود. باانگیزه، پرانرژی و متعهد.
اونم به جمع شگفتیسازهای لاغری با ذهن پیوست 💫🌟
چرا؟ چون بالاخره با چشم خودش دید که بهترین روش لاغری، روشی هست که تغییر رو از درون شروع کنه.
برخی از شگفتی سازان لاغری با ذهن
✨ وقتی امیر با بهترین روش لاغری یعنی روش ذهنی تونست شگفتیساز بشه، مثل یه جرقه توی ذهن اطرافیانم روشن شد 💡
اونهایی که قبلاً لاغر شدن منو باور نمیکردن، با دیدن تغییرات امیر دیگه شک نداشتن که این روش واقعیه!
یکییکی شروع کردن… با تردید، با سوالهای زیاد… ولی رفتن تو دل مسیر و به لطف خدا، اونا هم ✨نتیجههای فوقالعادهای گرفتن✨





🎯 بهترین روش لاغری برای شما، همونیـه که باهاش حال خوبی داری!
الان که به لطف خدا چند ساله با استفاده از آموزشهای لاغری با ذهن نهتنها خودم به تناسب اندام رسیدم، بلکه هزاران نفر هم با این روش سبک شدن و نتایج فوقالعاده گرفتن، با اطمینان کامل میگم:
✅ بهترین روش لاغری برای شما، روشی نیست که فقط دیگران باهاش نتیجه گرفتن؛
بلکه اونیه که شما بتونی به راحتی باهاش ارتباط بگیری، توی زندگیت جا بدی، و از مسیرش لذت ببری 💫
💡 لاغری با ذهن یه مسیر قوی و در عین حال لطیفه؛ تو رو مجبور نمیکنه به چیزی که دوست نداری!
برعکس، بهت یاد میده چطور با احترام به خودت، به بدنت، و به نیازهات، کمکم به تناسب برسی.
- مجبور نیستی غذاهایی که دوست داری رو کنار بذاری
- کسی نمیگه چه ساعتی، چقدر، یا چی بخوری
- نیازی نیست هفتهای چند ساعت باشگاه بری
- از شمارش کالری خبری نیست
- حتی مجبور نیستی چیزی رو حذف کنی یا به جای اون چیز دیگهای بخوری
🌱 لاغری با ذهن یعنی یاد بگیری چطور در عین اینکه مثل قبل زندگی میکنی، تغییرات بزرگی رو در خودت تجربه کنی.
و شاید برای تو هم، این دقیقاً همون راهی باشه که سالها دنبالش بودی…
همون بهترین روش لاغری که منتظر بودی یه روزی بتونی باهاش به تناسب اندام دلخواه دست پیدا کنی.
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام تمرین این جلسه، با حوصله به سوالات زیر فکر کن و جوابهات رو بنویس. این تمرین کمک میکنه آگاهانهتر وارد مسیر لاغری با ذهن بشی و با استفاده از بهترین روش لاغری تغییرات عمیقتری رو تجربه کنی. 🌱
۱- برداشت شخصیت از «روش لاغری با ذهن» چیه؟
به نظرت این روش چطور میتونه باعث بشه وزنت متعادل بشه؟ 💡
۲- تا حالا چه روشهایی برای لاغری امتحان کردی؟
شباهتها و تفاوتهایی که بین اون روشها و لاغری با ذهن میبینی رو بنویس ✨
۳- در فایل تصویری گفته شد تجسم چاقی، عامل مهمیه در چاقتر شدن ما.
برداشت تو از این موضوع چیه؟ چطور ممکنه ما با تجسم، خودمون رو چاقتر کنیم؟ 🤔
۴- به گذشتهت نگاه کن…
فکر میکنی تا حالا چطور (ناخودآگاه یا خودآگاه) در حال تجسم چاقی بودی؟
۵- برای نتیجه گرفتن از «بهترین روش لاغری»، نیاز به تمرکز و تعهد داری.
در مورد تصمیمی که گرفتی تا روی این روش تمرکز کنی و بقیه روشها رو کنار بذاری، به صورت انشایی برامون بنویس ✍️
و در آخر…
با عشق و توجه به خودت این تمرین رو انجام بده. چون تغییر از درون ما شروع میشه 💖
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
📻 رادیو لاغری
امتیاز 4.33 از 145 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!



تمرینات گام ۱۳
۱. برداشت شخصیم از روش لاغری با ذهن
من کمکم دارم میفهمم لاغری با ذهن یعنی برگردم به درونم، به جایی که همهچیز شروع میشه. یعنی قبل از اینکه رژیم بگیرم یا چیزی رو از خودم منع کنم، اول بفهمم چرا میخورم، از چی فرار میکنم، یا دنبال چیام. این روش برای من یعنی پیدا کردن رابطهی واقعیم با غذا و بدنم.من حس میکنم ذهن من همیشه بدنم رو هدایت کرده، حتی زمانی که فکر میکردم ارادهم ضعیفه. حالا دارم یاد میگیرم اگه ذهنم رو با احساس خوب و تصویر درست از خودم پر کنم، بدنم خودش مسیر درست رو پیدا میکنه. انگار ذهنم نقشهی بدنم رو طراحی میکنه و بدنم فقط ازش پیروی میکنه.برای همین، لاغری با ذهن یعنی من به جای جنگیدن با بدنم، باهاش همجهت میشم. یعنی از درون سبک میشم، نه از بیرون. حس میکنم این روش قراره منو از «مبارزه با چاقی» به «دوستی با خودم» برسونه، و این یعنی تعادل طبیعی وزنم.
۲. روشهایی که قبلاً امتحان کردم و تفاوتش با لاغری ذهنی
من روشهای زیادی امتحان کردم؛ از رژیمهای سخت گرفته تا ورزشهای فشرده، دارو و کالریشماری. همیشه چند روز اول هیجان داشتم ولی بعد خسته و دلگیر میشدم. چون حس میکردم دارم خودمو محدود میکنم، نه اینکه به خودم عشق بدم. همیشه یه بخشی از من مقاومت میکرد.اما لاغری با ذهن فرق داره؛ اینجا خبری از اجبار نیست. بهجاش آرامشه، شنیدن صدای درونه. این روش منو وادار نمیکنه چیزی رو حذف کنم، بلکه کمکم میکنه بفهمم چرا اصلاً سراغش میرم. وقتی از درون دلیل خوردنم رو پیدا میکنم، خودبهخود اون نیاز در من فروکش میکنه.تفاوت بزرگش همینه: رژیمها فقط سطح رو تغییر میدن، ولی لاغری ذهنی ریشه رو. اینجا قرار نیست “نخورم”، قرارِ “بفهمم”. همین فهم باعث میشه سبکتر شم، بدون زور. حس میکنم دارم برای اولینبار با خودم هماهنگ میشم، نه علیه خودم.
۳. برداشت من از تجسم چاقی
وقتی فکرش رو میکنم، میبینم ذهن من همیشه تصویر چاقی رو حمل کرده. شاید حتی وقتی رژیم داشتم، باز هم خودمو در حال چاقتر شدن تصور میکردم. یعنی میترسیدم از غذا، اما در ذهنم تصویر یه بدن چاق رو نگه میداشتم. حالا میفهمم ذهن تفاوت بین ترس و توجه رو نمیفهمه، هرچی بیشتر به چاقی فکر کنم، همونو جذب میکنم.تجسم چاقی یعنی وقتی جلوی آینه خودمو با نارضایتی نگاه میکنم، در واقع اون تصویر رو توی ناخودآگاهم ثبت میکنم. یعنی دارم ناخودآگاه به ذهنم میگم “من همینم”. و ذهنم همون رو باور میکنه و نگه میداره.اما حالا دارم یاد میگیرم آگاهانه تصویر جدیدی بسازم. تصویر بدن سبک، هماهنگ، سالم و شاد. تصویر زنی که با آرامش غذا میخوره، با عشق لباس میپوشه و با خودش در صلحه. این تجسم، داره ذهنم رو بازنویسی میکنه، و من دارم هر روز به اون نسخه نزدیکتر میشم.
۴. چطور در گذشته ناخودآگاه تجسم چاقی داشتم
وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم تقریباً همیشه از چاق شدن میترسیدم. هر بار که غذای چرب یا شیرینی میدیدم، ته ذهنم میگفتم “اگه بخورم چاق میشم”. همین جملهی ساده یعنی تجسم چاقی. یعنی قبل از اینکه حتی غذا وارد بدنم بشه، تصویر چاقی وارد ذهنم شده بود.لباس پوشیدنهام هم همیشه با ترس همراه بود. جلوی آینه نمیخواستم خودمو ببینم، چون از تصویرم ناراضی بودم. ولی همین نگاهِ همراه با نفرت، ذهنم رو با چاقی برنامهریزی کرده بود. هر بار که از بدنم ایراد گرفتم، در واقع داشتم تجسم چاقی میکردم.الان تازه دارم یاد میگیرم چطور تجسمم رو تغییر بدم. هر روز وقتی خودمو در آینه میبینم، حتی اگه هنوز کاملاً به وزن ایدهآلم نرسیدم، با مهربونی نگاه میکنم و میگم “بدنم در مسیرشه”. این جمله، تجسم جدید منه. دارم از تجسم ترس، به تجسم عشق حرکت میکنم.
۵. تصمیمم برای تمرکز روی بهترین روش لاغری
من تصمیم گرفتم دیگه روشهای سخت و بیرونی رو کنار بذارم. خسته شدم از اینکه مدام خودمو کنترل کنم و احساس گناه داشته باشم. حالا فقط میخوام به خودم گوش بدم. به بدنم اعتماد کنم. میدونم که بهترین روش لاغری همینه که از درون شروع میشه، نه از محدودیت و زور.میخوام تمرکزم رو بذارم روی احساس خوب، روی شنیدن صدای بدنم. هر بار که حالم بد شد یا وسوسه شدم، به جای سرزنش، با خودم حرف میزنم. یادم میندازم که ذهنم در حال یادگیری جدیده و لازمه صبور باشم.این بار نمیخوام عجله کنم. چون فهمیدم لاغری واقعی، نتیجهی صلح درونیه، نه گرسنگی. من دارم با آگاهی جدیدم، بدنم رو دوباره میسازم. با عشق، با حضور، با ایمان. و این یعنی من در مسیر بهترین روش لاغریام.
گام ۱۳
همیشه وقتی به مسیر لاغری فکر میکنم، یه حس عجیب درونم بیدار میشه؛ حس رهایی، حس اینکه بالاخره میتونم با بدنم دوست باشم بدون اینکه زور بزنم یا خودمو سرزنش کنم. تا وقتی ذهنم پر از ترس و شک بود، هیچ چیز جلو نمیرفت.
لاغری واقعی از ذهن شروع میشه، نه از غذا یا ورزش سخت. همین جمله باعث شد دوباره به خودم نگاه کنم و فکر کنم: «خب، من الان واقعاً چی میخوام؟ چی منو از مسیرم دور میکنه؟»
یکی از نکات مهمی که حس کردم اینه که ترس از شکست، همیشه بزرگترین مانع بوده. چقدر بارها تصمیم گرفتم رژیم بگیرم، بعد یه هفته ول کردم و حس گناه بهم دست داد!
چون ذهن ما عادت کرده با ترس و ناامیدی واکنش نشون بده. وقتی میخوام تغییر کنم، باید اول با ترسم روبهرو بشم و بهش بگم: «میدونم هستی، اما من حق دارم مسیر خودمو برم، حق دارم وزنم رو بدون فشار و شکنجه کم کنم.» همین لحظه، حس میکنم یه انرژی سبک توی سینهم جریان پیدا میکنه.
نکتهی بعدی که به شدت توی ذهنم نشست، اهمیت تصویر ذهنی بدن و وزن مطلوبه. هر وقت بدنمو با احترام نگاه میکنم، حتی وقتی وزنم بیشتر از چیزی که میخوامه، یه حس خوب پیدا میکنم و ذهنم آمادهی پذیرش تغییر میشه. فهمیدم چقدر ذهن میتونه مسیر واقعی بدنمو شکل بده. من شروع کردم هر روز چند دقیقه تجسم کنم: بدنم سبک، سالم، و پرانرژیه، بدون اینکه احساس محرومیت کنم. حس آزادی میکنم و انگار هر سلولم نفس تازهای میکشه.
یک چیز دیگه که همیشه تو ذهنم گیر کرده بود، احساس نیاز به کنترل مطلق روی غذا بود. کنترل مطلق نه تنها جواب نمیده، بلکه ذهن و بدن رو خسته و سرخورده میکنه. حالا وقتی با خودم میگم: «من به بدنم گوش میکنم و به نیازهاش احترام میذارم»، یه حس قدرت پیدا میکنم.
انگار دیگه غذا دشمن نیست، بلکه یه دوستیه که بهم انرژی میده. این خیلی فرق میکنه با گذشته که غذا دشمن بود و من باهاش جنگ داشتم.
تمرکز روی لذت و احساس خوب، کلید تغییر واقعیه. من همیشه فکر میکردم باید سخت بگیرم تا نتیجه بگیرم، ولی واقعیت اینه که وقتی مسیر با حس خوب همراه باشه، تغییرات طبیعی و پایدار رخ میده. من شروع کردم هر کاری که مرتبط با بدن و ذهنمه با حس خوب انجام بدم، حتی تمرینهای کوچک، حتی نگاه کردن به غذا با احترام.
حس میکنم این باعث میشه ذهنم همکاری کنه، نه مقاومت.
یکی از بهترین نکات یادگیری از شکستها به جای سرزنش خود بود. هر بار که عادتی شکسته شد، یا یه وعده بیشتر خوردم، یاد گرفتم به جای سرزنش، با مهربانی بگم: «خب، این تجربهست، میفهمم، الان دوباره میتونم انتخاب کنم.» حس میکنم این تغییر درونی، وزنم رو بدون فشار کم میکنه، چون ذهنم دیگه به گناه و استرس مشغول نیست.
همچنین مقاله اشاره کرد که استمرار در مسیر، مهمتر از سرعته. من قبلاً عجله داشتم، میخواستم سریع لاغر بشم، اما الان فهمیدم که هر قدم کوچک، هر تغییر مثبت ذهنی، مثل یک پازله که آرام آرام شکل بدن و ذهنم رو میسازه. این نگاه به من آرامش میده و باعث میشه در طولانیمدت با انرژی و انگیزه ادامه بدم.
یکی از بخشهای قشنگ این قسمت، داستانها و مثالهای واقعی بودن که نشون میدادن تغییر ذهنی چقدر میتونه واقعی و پایدار باشه. وقتی داستان کسی رو میخونم که بدون رژیم سخت و ورزش اجباری، وزنش رو تغییر داده، حس میکنم خودم هم میتونم.
این حس امید، نیرویی ایجاد میکنه که حتی در لحظات شک و تردید هم مسیرمو ادامه بدم.
همه اینها بهم یادآوری کردن که لاغری، فقط درباره ظاهر نیست. درباره رابطهم با خودمه، با غذا، با بدنم، و در نهایت با ذهنم. وقتی ذهنم آرام و هماهنگ باشه، بدنم هم همراه میشه. من دارم یاد میگیرم که این مسیر یه سفره، نه یه مسابقه. و هر لحظهی مسیر، خودش بخشی از نتیجه است.
یکی از چالشهای همیشگی من، مقایسه با دیگرانه. مسیر هر کسی منحصر به فرده. من وقتی یاد میگیرم مسیر خودمو با خود دیروز مقایسه کنم، نه با دیگران، حس آزادی پیدا میکنم. این حس آزادی، بار سنگین فشار و اضطراب رو از دوش ذهنم برمیداره و اجازه میده تغییرات طبیعی رخ بده.
حس میکنم دارم ارتباط عمیقتر با بدن و ذهنم برقرار میکنم. هر تصمیم، هر انتخاب، حتی کوچک، یک گام در مسیره. من دارم یاد میگیرم که به جای جنگیدن، همکاری کنم. به جای سرزنش، قدردانی کنم. به جای عجله، صبر کنم و به مسیر اعتماد داشته باشم. اینطوری، وزن و سلامتی واقعی و پایدار، خودش میآد و من حتی متوجهش نمیشم که چطور.
حس میکنم هر بار که به مسیر لاغری ذهنی فکر میکنم، یه دریچهی تازه باز میشه. انگار همه چیز از ذهن شروع میشه و وقتی ذهنم با جسمم هماهنگ باشه، بدنم خودش به سمت سبکتر شدن حرکت میکنه، بدون اینکه من به زور بخوام. تمرکز روی حس خوب و ارتباط صادقانه با بدن، از هر رژیم یا تمرین سختی موثرتره.
قبلاً همیشه فکر میکردم باید همه چیزو کنترل کنم. هر لقمه غذا، هر حرکت بدن، همه باید دقیقاً طبق برنامه باشه. اما وقتی ذهنم رو باز کردم و به خودش اجازه دادم انتخابهای طبیعی و خودآگاه داشته باشه، دیدم چقدر آرامش و اعتماد بیشتری پیدا کردم. حتی وقتی گاهی انتخابها به نظر بیرونی اشتباه میاد، اما درونم میفهمه که این هم بخشی از یادگیریه و مسیرمو نمیبنده، بلکه کمک میکنه.
یکی از چیزهای جالبی که این گام تاکید میکنه، قدرت تصویرسازی ذهنیه. وقتی من خودمو تجسم میکنم که سبک، شاداب و پرانرژی هستم، حتی قبل از هر تغییری در وزن، حس میکنم بدنم داره همکاری میکنه. هر سلولم انگار در جریان این تصویر زندگی میکنه و خودش رو با این حالت هماهنگ میکنه. این بخش برام خیلی انگیزهبخش بود، چون فهمیدم ذهنم چقدر میتونه مسیر تغییر واقعی بدنمو شکل بده.
یه بخش دیگه که خیلی به قلبم نشست، تجربهی مهربانی با خوده. قبلاً هر بار یه عادت غذایی شکسته میشد یا وزن کم نمیشد، خودمو سرزنش میکردم و گاهی حتی حس ناامیدی میکردم. اما این گام بهم یادآوری کرد که این شکستها نه نقطه پایان، که فرصتی برای یادگیری و رشد هستن. وقتی با مهربانی به خودم نگاه میکنم و میگم: «میفهمم، این تجربهست، حالا دوباره میتونم انتخاب کنم»، حس قدرت و کنترل پیدا میکنم بدون اینکه انرژیم هدر بره.
همچنین نکتهای که خیلی به چشمم خورد، اهمیت صبر و استمرار در مسیره. من همیشه عجله داشتم، میخواستم سریع به نتیجه برسم و وقتی این اتفاق نمیافتاد، ناامید میشدم. اما حالا با مرور فایل، فهمیدم مسیر تغییر واقعی آرام و پیوسته است. هر قدم کوچک، هر تغییر مثبت ذهنی، مثل قطعهای از پازل هست که بدن و ذهنم رو شکل میده. وقتی اینو قبول میکنم، حس میکنم بار سنگین فشار از دوش ذهنم برداشته میشه و میتونم با اعتماد ادامه بدم.
یه نکتهی مهم دیگه، توجه به لذت و تجربهی حس خوب هنگام غذا خوردنه. قبلاً همیشه احساس گناه داشتم، هر لقمه غذا باعث اضطراب میشد، یا میخواستم خودمو محروم کنم. اما متوجه شدم که میتونم با آگاهی و احترام به بدنم غذا بخورم و ازش لذت ببرم، حس کردم یه بار بزرگ از روی دوشم برداشته شد. غذا دیگه دشمن نیست، بلکه دوستیه که انرژی و زندگی بهم میده. همین تغییر ساده اما عمیق باعث میشه ذهنم همکاری کنه و بدنم طبیعیتر وزن کم کنه.
این گام همچنین برای من یادگیری از تجربهها و شکستها بدون سرزنش را تاکید میکرد. این برای من خیلی مهم بود، چون همیشه وقتی یه تصمیم اشتباه میگرفتم یا عادتی شکسته میشد، خودمو سرزنش میکردم و انرژی منفی ایجاد میشد. حالا با نگاه مهربانانه و پذیرش، میتونم دوباره مسیرم رو بسازم و یاد بگیرم. این حس مهربانی و همدلی با خودم، وزنم رو بدون فشار کم میکنه و مسیر تغییر رو طبیعی و پایدار میکنه.
یکی از بخشهای جذاب برای من، آگاهی از باورهای محدودکننده و آزاد شدن از اونهاست. خیلی از ما باورهایی داریم که جلوی تغییر واقعی رو میگیرن: «من نمیتونم»، «همیشه شکست میخورم»، «غذا دشمن منه». وقتی این باورها رو شناسایی میکنم و با مهربانی و آگاهی اصلاح میکنم، حس میکنم یه نیروی تازه و قدرتمند توی ذهنم جاری میشه. این تغییر باور باعث میشه بدنم هم همکاری کنه و تغییر واقعی شروع بشه.
همچنین مقاله به تمرکز روی مسیر و تجربه لحظهای اشاره داشت. من قبلاً همیشه فکر میکردم باید وزن هدفم رو سریع ببینم و وقتی این اتفاق نمیافتاد، ناامید میشدم. اما حالا دارم یاد میگیرم که مسیر خودش ارزشمنده، هر تصمیم آگاهانه، هر قدم کوچک، هر انتخابی که با حس خوب انجام میشه، خودش نتیجه است. وقتی اینو باور میکنم، حس قدرت و اعتماد پیدا میکنم و ذهنم با من همکاری میکنه.
یکی از جنبههای جالب برای من، مقایسه نکردن با دیگرانه. فایل یادآوری میکنه که مسیر هر کسی منحصر به فرده و من وقتی مسیر خودمو با خود دیروز مقایسه میکنم، نه با دیگران، حس آزادی پیدا میکنم. این آزادی ذهنی باعث میشه تمرکز روی مسیر خودم باشه، انرژیم به جای نگرانی، به رشد و تغییر اختصاص پیدا کنه.
یه نکته دیگه که تاثیر زیادی روی من داشت، قدرت تصویر ذهنی و تجسم موفقیته. وقتی خودمو تجسم میکنم که سبک، شاداب و پرانرژی هستم، حتی قبل از هر تغییری در وزن، حس میکنم بدنم با این تصویر هماهنگ میشه. این تصویرسازی ذهنی مثل یه نیروی محرک عمل میکنه و منو به مسیر پایدار هدایت میکنه.
در نهایت، حس میکنم مسیر لاغری ذهنی، درباره رابطهی عمیق با خودم، بدنم و ذهنمه. هر انتخاب کوچک، هر تجربهی آگاهانه، هر لحظهی مهربانی با خودم، بخشی از تغییر واقعی و پایداره. وقتی ذهنم آرام، شاد و هماهنگ باشه، بدنم هم خودش رو با این جریان هماهنگ میکنه و وزن و سلامت واقعی بدون فشار و اجبار حاصل میشه.
گاهی فکر میکنم مسیر لاغری واقعی، چیزی فراتر از وزن و عدد روی ترازوست. واقعاً، وقتی ذهنم آرام باشه و با بدنم هماهنگ بشم، حس میکنم سبکترم حتی قبل از اینکه وزن کم کنم. این مسیر، مسیر هماهنگی و شناخت درونیه؛ مسیر مبارزه و اجبار نیست. این فهم باعث شد دوباره به خودم نگاه کنم و با خودم بگم: «میتونم با بدنم دوست باشم، بدون جنگ و مقاومت.»
یه چیزی که واقعاً درک کردم، اینه که لاغری ذهنی درباره اعتماد و پذیرش هم هست. من باید اول به بدنم اعتماد کنم، به اینکه خودش میدونه چه نیازهایی داره، و به ذهنم که میتونه مسیر درست رو هدایت کنه. وقتی این اعتماد شکل گرفت، حس رهایی پیدا میکنم و دیگه نیازی به فشار دادن خودم نیست.
نکتهی دیگه که خیلی برام جذاب بود، توجه به انرژی و احساسم تو مسیره. قبلاً همه چیزو با منطق و زور پیش میبردم: رژیم، شمارش کالری، ورزش سخت. اما حالا یاد گرفتم که اگر احساس خوب و شادی همراه این مسیر باشه، همه چیز طبیعیتر و پایدارتر میشه. وقتی یه حرکت ساده مثل قدم زدن یا درست کردن یه وعده غذا با آرامش و لذت انجام میشه، ذهنم همکاری میکنه و بدنم آماده تغییر میشه.
یکی از بخشهای الهامبخش فایل، قدرت کوچکترین انتخابهاست. هر تصمیم آگاهانه، حتی کوچک، مثل یه نشونهی مثبت به ذهنه که مسیر تغییر رو باز نگه میداره. مثلاً وقتی تصمیم میگیرم کمی بیشتر به بدنم گوش کنم، یا یه وعده غذایی رو با آرامش بخورم، حس میکنم هر سلولم داره همکاری میکنه و این انرژی جمع میشه تا تغییر واقعی ایجاد بشه.
لاغری واقعی، بر اساس آزادیه نه محدودیت. تا وقتی ذهنم حس کنه که محدود شده و مجبور به کاریه، مقاومت ایجاد میکنه و نتیجه دیر یا اصلاً نمیآد. اما وقتی با خودم میگم: «من حق دارم انتخاب کنم، حق دارم سبکتر و شادابتر باشم»، حس سبکبالی و آزادی پیدا میکنم که انرژی ذهن و بدنم رو به سمت تغییر طبیعی هدایت میکنه.
همچنین فایل روی تجربه کردن بدون ترس از قضاوت یا شکست تأکید داشت. من قبلاً هر بار یه لغزش داشتم، خودمو سرزنش میکردم و انرژی منفی جمع میشد. اما وقتی یاد گرفتم تجربهها رو مثل درس ببینم و با مهربانی برخورد کنم، حس میکنم مسیرم روشنتر و بدون فشار شده. هر گامی که برمیدارم، حتی اگه کامل نباشه، ارزشمنده چون ذهن و بدنم دارن یاد میگیرن و هماهنگ میشن.
یه چیزی که این بار بیشتر تو ذهنم نشست، قدرت تجسم و تصویر ذهنیه. وقتی خودمو تجسم میکنم که سبک، شاداب و سرشار از انرژی هستم، حتی قبل از هر تغییر واقعی در بدن، حس میکنم یه نیروی داخلی مسیرمو هدایت میکنه. این تصویرسازی ذهنی یه جور تمرین روزانهست که ذهنم رو آمادهی پذیرش تغییر میکنه و بدنم هم بدون فشار واکنش نشون میده.
همچنین، فایل به من یادآوری کرد که توجه به کل وجودم — ذهن، بدن، احساس — ضروریه. فقط تغییر رژیم یا ورزش کافی نیست؛ وقتی ذهنم آرام، احساسم مثبت و بدنم با این جریان هماهنگه، همه چیز با هم پیش میره. این هماهنگی، مسیر طبیعی و لذتبخش تغییر وزن و سبک زندگی رو شکل میده و من احساس قدرت و آرامش میکنم.
یکی دیگه از درکهای جدیدم اینه که مسیر شخصی هر کسی منحصر به فرده و باید به خودم وفادار باشم. مقایسه با دیگران فقط اضطراب ایجاد میکنه و ذهنم رو گیج میکنه. وقتی مسیر خودمو با خود دیروزم مقایسه میکنم، حتی کوچکترین پیشرفتها برام معنیدار میشن و حس میکنم مسیرم واقعی و قابل اعتماد شده.
یک نکتهی نهایی که درک کردم، اهمیت تمرکز روی لحظهی حال و تجربهی مسیره. من قبلاً دائم نگران نتیجه بودم، که وزن کم بشه یا نشه. اما وقتی روی حس خوب الان تمرکز میکنم، هر قدم، هر انتخاب، هر تغییر کوچک خودش نتیجه است و ذهنم همکاری میکنه. حتی وقتی به ظاهر چیزی تغییر نکرده، حس رشد و پیشرفت درونم واضح و واقعیه.
الان میفهمم که هیچ چیز بیرونی قرار نیست منو نجات بده.نه رژیم، نه عدد ترازو، نه حتی تأیید بقیه.نجات واقعی همیشه درونم بوده، در همون نقطهای که بالاخره با بدنم آشتی کردم.من یاد گرفتم که لاغری، مسیرِ دوست داشتن خودمه،نه جنگیدن با اشتها، نه ترس از غذا.فقط آرام گرفتن در باوری که من هماکنون متناسبم،و هر لحظه، ذهن و بدنم دارن با عشق من هماهنگتر میشن.
بنام پرودگار جهانیان 💗
سلام به استاد عطار روشن عزیز و همراهان ❤️🔥
امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه😊
لاغری با ذهن
طبق تجربه من لاغری با ذهن بهترین و راحت ترین و زیبا ترین و ساده ترین و فوقالعاده ترین و درست ترین راه لاغری هست🤩
چی از این بهتر
خب امروز باز یاد گذشته خودم افتادم روزهایی که همش در جنگ با خودم و چاقی بودم روزهایی ک چیزی جز رنج و عذاب نبود 🫤
روزایی ک فکر و ذکر چاقی تمام وجودم رو گرفته بود
من هر لحظه در ترس و تنهایی و شکنجه و عذاب وجدان بودم 😵💫🤯
یا آوری اون روزا یکم برام سخته اما خوبه که بدونم از کجا ب کجا رسیدم و به خداوند و به راهی ک جلوم گذاشت و به خودم و استمرار م و تلاشم و تواناییم افتخار کنم 👏👏👏
من در گذشته خیلی از چاقی رنج کشیدم خیلی حرف شنیدم خیلی ناامید و ناشکر بودم خیلی در حسرت یک زندگی معمولی و یک بدن معمولی بودم
چاقی من از روزی شروع شد و من به کلمه چاق توجه کردم ک شنیدم گفتن تو شبیه مادرت هستی و مثل اون در آینده چاق میشی ناگهان تصویری چاق از خودم دیدم ☠️و کم کم ترسیدم و توجه ب رفتارهای مادرم منو هر روز بیشتر شبیه اون میکرد
شنیدم ک با ازدواج کردن اشخاص چاق میشن نمونه هایی هم دیدم و باور کردم 😩
و زمانیکه ازدواج کردم خیلی سریع رفتارهای من عوض شد اصلا متوجه نمیشدم اما همش در فکر خوردن و حتی یواشکی هم غذا میخوردم بخاطر ازدواج و دوری از خانواده همش تنها تو خونه بودم و دیگه تحرکم هم کم شد و باز شنیدم کم تحرکی باعث چاقی میشه حلقه ورزشی خریدم رفتم کلاس ورزشی انواع رژیم و داروهای طب سنتی برای لاغری خوردم دکتر تغذیه پیاده روی ورزش باشگاه کم خوری پروتئین خوری رژیم کتو ژنیک
رژیم های من در آوردی خلاصه هر کسی هر کاری برای لاغری میکرد منم انجام میدادم
خسته 😩 و گیج و بیچاره
میگفتم مگه میشه خداوند راهی برای لاغری آسون نذاشته باشه چرا باید چاق بشیم کاش همه بدن ها همیشه لاغر بود از زمین و زمان گله مند 👿
غافل از اینکه من خودم با افکار خودم با رفتار و عادتهای خودم و با رفتن ب بیراهه این زندگی رو بوجود آورده بودم
از خداوند کمک خواستم و اونم راه رو نشونم داد با یه سرچ ساده توی گوگل و دیدن شگفتی سازان منم قدم در این راه درست گذاشتم 🙏👌
اما لاغری با ذهن تمام نگرش منو به چاقی و لاغری عوض کرد من هر روز مشتاقانه با تمام تمرکز تمرینات و فایلها رو انجام میدادم و اتفاقی برام افتاد باور نکردنی بود 🤩
اول از همه اون صداهای ذهن منفی باف کمرنگ شد و ساکت شد همون صدایی ک میگفت بخور نخور عذاب وجدان میداد میترساند و سرزنش میکرد و باز میگفت بخور حیفه و فلان
کامل خاموش شد و من آرامش ذهنی رو پیدا کردم و راحت شدم 😇
بعد حس بویایی و چشایی من تغییر کرد ک دیگه اصلا متوجه بوی غذا نمیشدم یعنی برام مهم نبود
کم کم عادتهام عوض شد خیلی بیشتر آب میخورم وقتی سیرم نمیتونم چیزی بخورم خیلی حالم بهتر شد شکرگزار تر شدم بخاطر آرامش ذهنی کلی از کارهای عقب مانده رو انجام دادم 🤩
اعتماد بنفس بهم برگشت دیگه برای حضو در مهمانی و جشن ترس نداشتم ک چی بپوشم و چی نپوشم و چی بخورم و نخورم 🤩
علایقم ب مواد عذایی عوض شد
ترس از غذا ها و ترس از چاقی کلا محو شد و کم کم جسمم شروع ب تغییر کرد 😊
و من از اون عاطفه ی اوز اول کلی فاصله گرفتم کلی از خریدهای غیر ضروری من بخاطر غذا و لباس کم شد
هرگز در این مدت از روشهای دیگه استفاده نکردم چون میدونم اونا همه اشتباه و پوچ هستن و هرچی تبلیغ دیدم ب راحتی و با ایمان رد کردم رفت
چندین بار بقیه بهم گفتن خیلی لاغر شدی چقدر خوب شدی و من لبخند لاغری رو تجربه کردم ک خیلی شیرین بود 😋
ولی چون فکر کردم ک من دیگه یادگرفتم و نیاز نیست تمرین کنم و جسمم خیلی خوب پیش رفت و درگیر مسائلی شدم کلا سایت رو کنار گذاشتم
اما بعد از یه مدت دوباره افکار و رفتار و عادت من داشت ب سمت چاقی حرکت میکرد ک من باز برگشتم ب مسیر و باید ادامه بدم 🫣
من اینستا و زمان های اضافه رو جمع کردم و در سایت فعالیت میکنم اینجوری هم حالم بهتره هم آرامش دارم
هم ب رویای لاغری میرسم 😍
در آخر از خداوند متعال و استاد عطار روشن بینهایت سپاسگزارم 🫡
نشان های دریافت شده
به نام خدا
از نظر من روش لاغری با ذهن مثل یه مسیر زیبا میمونه که سرتاسر مسیر طبیعت زیبا و شگفت انگیزی وجود داره که اجازه خستگی به من نمیده همراه با قدم زدن در این مسیر ، استشمام هوای تازه و پاک بدون هیچ آلودگی باعث میشه ،انرژی و انگیزه من برای پیمودن مسیر دوچندان بشه ، زیبایی و راحتی مسیر منو خسته نمیکنه و باعث نمیشه آرزوی رسیدن به ته مسیر رو داشته باشم .
در این روش هیچ خبری از محدودیت و فشار جسمی نیست و من میتونم از سفره خانواده استفاده کنم ، توی مهمونیها مجبور نیستم خودم رو با سالاد سرگرم کنم و به دیگران بگم من رژیم دارم و نگران نگاه دیگران و قضاوتشون باشم .
روش لاغری با ذهن باعث تغییر نگرش و افکار من در مورد غذاها میشه ، در این روش باورهای اشتباهی رو که سالها دلایل چاقی خودم میدونستم رو شناسایی میکنم و افکار و باورهای صحیح و لاغر کننده رو برای ذهنم تعریف میکنم و آزاد و بدون هیچ فشاری خودم در وقت نیاز و به اندازه نیاز و با رضایت از هر غذایی میخورم ، فارغ از چرب بودن ، شیرین بودن و پرکالری بودنشون .
چیزی که در این روش به من کمک میکنه که لاغر بشم همون تغییر افکار چاقی به لاغری و بعد از اون تغییر نگرشم و در آخر تغییر رفتاری که آگاهانه و بدون هیچ فشار و اجباری انجام میشه ، یعنی رفتار من خود به خود به رفتارهای صحیح تبدیل میشه و قبلا هم گفته شد که رفتارهای صحیح غذایی حتما منجر به لاغری میشه چون این یک قانونه که اگه کسی به اندازه نیاز میخوره حتما متناسب میشه و نباید نگران چاقی باشه.
من چند مورد رژیم ، دمنوش ، قرص و ورزش برای لاغری استفاده کردم که هیچ شباهتی بین اونها و روش لاغری با ذهن نیست چون در این روش هیچ فشاری بر جسم وارد نمیشه ، کسی برای من برنامه غذایی نمینویسه و هیچ محدودیت در خوردنم ندارم و تغییر از ذهن و محتویات ذهنی من شروع میشه نه از بشقاب و حجم غذای من ، بدن من تصمیم میگیره که چه موقع و چه چیزی و چه مقدار نیاز داره و مصرف میکنه .
وقتی من با ترس از غذاها مواجه میشم ، از بدن چاق خودم تنفر دارم ، همیشه به دنبال رژیم و قرص و دمنوش هستم ، دوست ندارم در جمع حاضر بشم و در صورت رفتن در جمع با افراد چاق هم صحبت شده و درباره چاقی و رژیم و سختی لاغر شدن صحبت میکنم هر لحظه خودم رو چاق تصور میکنم چون تمام توجه من به چاقیه ، نگران چاق تر شدن هستم و به هر چیز توجه کنم اون رو دعوت میکنم که بیشتر از قبل وارد زندگی من بشه و به این صورت چاقی خودم رو بیشتر میکنم.
من به روش لاغری با ذهن ایمان دارم و مطمئنم که منو به تناسب دائمی و پایدار میرسونه و برای این هدف ، من خودم رو ملزم میدونم که با قدم های کوچک ولی مستمر هر روز در مسیر بمونم ، من باید با دقت و توجه به فایلها گوش کنم و تمرینات رو انجام بدم و در کنار انجام تمرینات ، به آموزشها عمل کنم چون عمل کردن ، مهمترین بخشه و بدون عملکرد صحیح نباید انتظار نتیجه داشت .
من بدون عجله ، قضاوت و مقایسه خودم با دیگران هر روز در مسیر میمونم و فقط خودم رو با گذشته خودم مقایسه میکنم و توجه دارم که تغییرات درونی و آرامش روحی مهمتر از تغییرات جسمیه ، ولی ایمان دارم که تغییرات درونی منجر به تغییر جسمی هستن.
نشان های دریافت شده
۱- برداشت شخصیت از «روش لاغری با ذهن» چیه؟به نظرت این روش چطور میتونه باعث بشه وزنت متعادل بشه؟
این روش روشی که تمام جنبه های انسانی در نظر میگیره و آخر کار میبینی که تو نه تنها لاغر شدی بلکه کاملا از تمام جنبه های زندگی شخصی و اجتماعی هم تغییر و رشد کردی.
این روش با دادن آگاهی و شناخت ما از ذهن و جسم مون باعث میشه ما مختارانه و از سر آگاهی انتخاب کنیم و همین انتخاب های آگاهانه در طولانی مدت باعث ایجاد رفتارهای صحیح در ما و لاغری میشه.
۲- تا حالا چه روشهایی برای لاغری امتحان کردی؟شباهتها و تفاوتهایی که بین اون روشها و لاغری با ذهن میبینی رو بنویس.
رژیم دارو قرص
هیچ شباهتی به هم ندارن.
تفاوت هم که زیاد دارن در اون یک نسخه برای همه پیچیده میشد ولی در این مسیر هر کس راه خودشو داره برای طی کردن مثلا راه من حتی با راهی که مادرم میره متفاوته.
در اون هیچ توجهی به احساس و شرایط روحی و ذهنی ما نمیشد در این اولین چیزی که بهبود پیدا میکنه احساس و عاطفه ماست.
در اون فقط یک تقلید کورکورانه از سر اجبار و ترس بود در این یک انتخاب آگاهانه از سر عشق و احترام و با شناخت کامل از خودته.
– در فایل تصویری گفته شد تجسم چاقی، عامل مهمیه در چاقتر شدن ما.برداشت تو از این موضوع چیه؟ چطور ممکنه ما با تجسم، خودمون رو چاقتر کنیم؟
ما با باورهایی که از خانواده آوردیم و مرور و تکرار اونا داریم چاقی تجسم می کنیم ما با هر بار که می ترسیم عذاب وجدان می گیریم و خودمون سرزنش می کنیم داریم چاقی تجسم می کنیم ما با هر بار که داریم دنبال روش لاغری و معجون لاغری می گردیم داریم چاقی تجسم می کنیم و تجسم چاقی فکر چاقی در ذهنمون مرور میکنه و فکر چاقی انتظار چاقی در ما ایجاد می کنه و در نهایت رفتار چاق کننده از ما سر میزنه و البته این چرخه به صورت معکوس هم اتفاق میافته.
به گذشتهت نگاه کن…فکر میکنی تا حالا چطور (ناخودآگاه یا خودآگاه) در حال تجسم چاقی بودی؟
ناخودآگاه که بنظرم همون باورهایی که از کودکی به القا شده مثل چاقی ارثی یا ازدواج کنی چاق میشه و غیره
خودآگاه هم اون رژیم و ورزش و قرص ها و روش هایی بوده که دنبال شون بودیم برای لاغر شدن
برای نتیجه گرفتن از «بهترین روش لاغری»، نیاز به تمرکز و تعهد داری.در مورد تصمیمی که گرفتی تا روی این روش تمرکز کنی و بقیه روشها رو کنار بذاری، به صورت انشایی برامون بنویس.
اولین کاری که من کردم این بوده که به این باور رسیدم تنها راه رهایی و درست ترین و کاملا ترین راه همین مسیره چون تمام جنبه های انسانی شامل میشه.
و بعد خودمو ملزم میدونم که با وجود تمام مشکلات و خستگی ها و ناامیدی هایی که تو مسیر هست ادامه بدم و رها نکنم
و سوم اینکه هیچ عجله ای ندارم و دیگه برام مهم نیست که یک گام چند روزه تموم میکنم فقط این مهمه که تمرکزم رو درک و فهمیدن و عمل کردن باشه همین.
و یکی از جذابیت این روش برای من اینه که هر کسی مسیر خودشو داره و بنظرم یکی از دلایل اینکه کسی نمی تونه بگه به دیگران که چیکار کرده اینه که هرکس با شناخت خودش از ذهن و جسم ش پیش میره و راه هیچ کس به درد دیگری نمی خوره این خیلی جذاب برای من.
خدایا شکرت برای آگاهی 💜 🩷 ❤️
نشان های دریافت شده
و خدایی که در این نزدیکیست
۱- برداشت شخصیت از «روش لاغری با ذهن» چیه؟به نظرت این روش چطور میتونه باعث بشه وزنت متعادل بشه؟ من اینجوری متوجه شدم که لاغری و یا حتی چاقی از راه مرور و تکرار آموزشهای ذهنی هست اگه بخوام با مثال توضیح بدم که برای خودم درکش راحتتر باشه باید بگم مثه حل کردن مسایل ریاضی هست که معلم توی کلاس یک مسئله جدید رو یاد میده و چند تا تمرین برایش همون لحظه میاره و توضیح میده و شاگردها رو توجیه میکنه و آموزش میده که برای حل کردنش از چه راهکاری کمک بگیریم راحت تره و بعد در آخر ساعت به شاگردانش چند تا نمونه مسئله میده و بچه ها هم جلسه بعدی با علم به آموزشهای معلمشون اونا رو حل میکنن و میارن که اگر اون معلم کارشون خوب بلد باشه و خیلی اون مسئله رو بشکافه و ملی توضیح بده و با چند جلسه تکرار و تمرین بچه های کلاس خیلی راحت و شاید چشم بسته بتونن وقتی کسی شبیه همون مسئله رو میپرسه جوابش رو بدن و اون مسئله رو حل کنم.این دقیقا چاقی و لاغری برای ماست.منی که سالها توی خانواده م فقط چاقی دیدم و بهم یاد دادن که چاقی ارثیه چاقی توی ذات ماست و … پس خیلی راحت تر از اون شاگردانی کلاس درسهای چاقیو یاد گرفتم و کم کم باورم شد که من حقمه چاق باشم پس راهکارهای چاق شدن رو یاد گرفتم و چاقی شروع شد.و الان توی چهل سالگی متوجه شدم برجای کار میلنگه و این روش زندگی کردن غلطه و باید راهی باشد که بشه لاغر شدن و لاغر موندن و بعد هم با کمک خداوند به اینجا هدایت شدم.
۲- تا حالا چه روشهایی برای لاغری امتحان کردی؟شباهتها و تفاوتهایی که بین اون روشها و لاغری با ذهن میبینی رو بنویس. صادقانه بخوام بگم هیچ شباهتی با هم ندارند ولی تفاوتهاشون زمین تا آسمون هست.در روشهای گذشته مثه رژیم و ورزش و دمنوش و … فقط جسم تحت فشار بود و به ظاهر وزن کم میشد و خیلی به سختی این اتفاق میفتاد همون وزن کم کرده منظوره و خیلی هم سریع برمیگشت یعنی به محض اینکه از مسیر رژیم و … دو سه روز فاصله میگرفتی عادتهای قبلی که در ذهن داشتی برمیگشت سرجایش و تکرار میشد اما در روش لاغری با ذهن اینطوریه که ما با جسممون کار نداریم و حتی تلاش میکنیم که بیشتر از گذشته بهش احترام بذاریم و دوستش داشته باشیم.هر خوراکی به دد نخور رو وارد جسممون نکنیم.به صدای درونمون گوش کنیم و هر وقت احساس نیاز کرد بهش گوش بدیم و هذچر ویو که خواست به اندازه یک نیازش بهش بدیم.مثه دیروز که من صبحانه نخورده بودم چون اصلا میل نداشتم و توی محل کار سابقم که رفته بودم برای یک سری کارهای تکمیلی پایان کار حدود یکساعت بعد از ورودم به اونجا متوجه شدم که شکمم غار و غور میکنه و خیلی راحت اندازه یک لقمه نان خوردم خیلی راحت نیازم برطرف شد و وقتی چند ساعت بهش فکر کردم دیدم من اصلا اذیت نشدم و خیلی راحت و بدون اینکه بهش فکر کنم نیازم و برطرف کردم این در حالیه که در گذشته وقتی یک کوچولو احساس گرسنگی میکردم احساس میکردم که دارم از معده درد میمیرم و از گرسنگی تلف می شم و باید صبحانه یا مفصل بخورم وگرنه تا شب حالم بده ولی دیروز من اصلا احساس درد و ناراحتی نکردم و وقتی هم ظهر اومدم خونه یه مقدار کمی غذا کرم کردم که حتی اونم کامل نخوردم و زود سیر شدم.فک کنم با این مثال تونسته باشم که تفاوت این دو روش رو بیان کرده باشم.
۳- در فایل تصویری گفته شد تجسم چاقی، عامل مهمیه در چاقتر شدن ما.برداشت تو از این موضوع چیه؟ چطور ممکنه ما با تجسم، خودمون رو چاقتر کنیم؟ ما آدمهایی که چاقیو تجربه کردم هر لحظه در حال تصویر سازی خودمون در چاقی هستیم یعنی اینکه وقتی خوراکی و یا مواد غذایی رو میبینم حتی اگر از سر نیاز و گرسنگی بخواهیم بخوریم هم به این توجه میکنیم که وای من الان اینو بخورم چاقتر میشم و با همین علم و آگاهی اقدام به خوردن میکنیم.و این یعنی تصویرسازی و تجسم چاقی یعنی در هر شرایطی که باشیم اولین چیز که در رهنمون عنوان میشه چاقی هست در حالی که یک فرد متناسب خیلی راحت و بدون فکر کردن برای رفع نیازش اون ماده غذایی رو میخوره و فقط به رفع نیازش فکر میکنه ولا غیر
۴- به گذشتهت نگاه کن…فکر میکنی تا حالا چطور (ناخودآگاه یا خودآگاه) در حال تجسم چاقی بودی؟ منم از وقتی چاقیو در خودم دیدم و بعدش اقدام به لاغر شدن های متناوب و متفاوت کردم اینجوری بودم که مراقب کالریه مصرفیم باشم.شب برنج نخورم.شبرینی جان کمتری بخورم.میوه قند داره نباید خورد پس کلا میوه رو تا حدود زیادی از سبد غذاییم کم کردم.من باید مراقب بدنم باشم و اگه لباسی بهم تنگ شد بهم آلارم چاقی نشون داده میشه.من در مراقبت کامل خودم هستم.برای اینکه چاق نشم باید در طول سال اقدام به انجام ورزش و رژیم باشم و … خیلی راحت و بدون هیچ آگاهی همش داشتم به چاقی و چاقتر شدن خودم فکر میکردم و نتیجه شد هم همیشه چاق شدن بود.
۵- برای نتیجه گرفتن از «بهترین روش لاغری»، نیاز به تمرکز و تعهد داری.در مورد تصمیمی که گرفتی تا روی این روش تمرکز کنی و بقیه روشها رو کنار بذاری، به صورت انشایی برامون بنویس.من طی این چند جلسه های آموزشی که داشتم تا الان یعنی از شروع فایلهای صدگان خیلی تغییرات غذایی خوبی داشتم تا به الان یعنی اصلا بدون اینکه آزار جسمی و ذهنی دیده باشم و در کمال آرامش نوع غذا خوردنم تغییر کرده و هر روز هم متوجه یک تغییر رفتاری جدید در خودم شدم مثلاً نکته امروز این بود که من وقتی گرسنه شدم برای صبحانه رفتم که مثه همیشه نون و پنیر و یا مربا و … بخورم دیدم من اصلا در حال حاضر هیچ میل و علاقه ای به صبحانه های تکراری ندارم و چون خوراکی مورد علاقه مو پیدا نکردم پس بیخیال صبحانه شدم و ترجیح دادم یک لقمه نان با چای و دو تا آبنبات کوچولو با خورم و تا الان که حدود دو ساعت گذشته نیازی به خوردن پیدا نکردم.من وقتی این تغییرات و در خودم میبینم متوجه میشم که مسیر درست هست و میشه موفق شد پس به خودم قول میدم تا آخر این صد گام جلو برم و ادامه بدم.الهی شکر