مرسوم است که روز تولد انسان ها توسط خود فرد یا توسط دیگران برای فرد جشن گرفته می شود. در روز تولد به تعداد سال هایی که از زندگی فرد گذشته است شمع روشن می کنند و با فوت کردن آنها توسط فرد آغاز سال جدید زندگی را جشن می گیرند.
تاریخ تولد جسم یک روز مشخص است همانگونه که تاریخ وفات جسم ثابت و مشخص است اما تولد دیگری نیز وجود دارد که تاریخ مشخصی ندارد و فاصله تکرار آن یک سال نمی باشد بلکه می تواند هر ماه یا هر روز و یا حتی چند باز در روز رخ دهد و آن تولد دوباره با قدرت ذهن است.
در مثال مشابه چاقی نیز مانند تولد دوباره با قدرت ذهن می باشد و فردی که در مسیر چاقی با ذهن قرار می گیرد می تواند هر ماه یا هر هفته و یا حتی هر روز با وزن و سایز بیشتر در وجود خود مواجه شود.
وضعیت فعلی ما نتیجه بارها تولد چاقی در وجود ماست که سبب شده بعد از چند سال دچار اضافه وزن و سایز شویم.
لاغری با ذهن نیز تولد دوباره با قدرت ذهن می باشد و تاریخ مشخص و از قبل تعیین شده ندارد بلکه به میزان درک و نفوذ آگاهی در ذهن استفاده کننده و بالارفتن مهارت او در عمل به آنچه آموخته است می تواند زمان تولد دوباره لاغری جسم متفاوت باشد.
شاید از نظر عموم افراد تاریخ تولد بسیار مهم باشد و برپایی جشن و ابراز عشق و محبت کردن به فرد را ضروری می دانند اما آنچه مسلم است برای آگاه شدن از آنکه هستیم و آنچه می خواهیم و توانایی که در وجود ما نهفته است لازم است که در مدت حیات خود همواره به دنبال تولد دوباره با قدرت ذهن باشیم.
روز تولد ما باید اولین تولد از سلسله تولدهایی باشد که به صورت آگاهانه در مدت حیات در دنیای مادی در وجود ما شکل خواهد گرفت. شاید مرسوم باشد که روز تولد را جشن می گیرند اما آنچه باعث ایجاد احساس خوشبختی و درک و لذت از زندگی می شود قطعا نیاز به بارها تولد دوباره با قدرت ذهن دارد.
تولد شما مبارک 🌹❤️
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.20 از 61 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام به استاد عزیز
امروز روز شماست.تولدتون بر ما هزاران بار مبارک استاد نازنین من.خداوند رحمت کنه مادرتون رو.ممنونیم ازش بابت بدنیا اوردن شما و زحمتی که براتون کشیدن تا یه روز بیاین و فرشته نجات یه عالمه ادم چاق راه گم کرده باشین. من مطم،نم اونقد ادمی که برای پدر و مادر شما طلب امرزش میکن جایگاه اونا تو بهشته و اونا در آرامشن….
دارم جمله تونواز صبح با خودم تکرار میکنم…درگیر نتیجه نباش فقط به کسب آگاهی ادامه بده نتیجه لاغری خودش اتفاق میفته…راه حلی که بفکرم رسید این بود که تا برام جابیفته هر موقع فکرم رفت سمت نتیجه و اینکه حالا ببین چطور شدی یا وقتی از کنار اینه رد میشم و میبینم که انگار یکمی جمعو جور شدم و میخوام جسم خودمو تجزیه تحلیل کنم سریع فکرمو منحرف کنم…شاید درست نباشه اینوبگم ولی تو قضیه فوت مامانم همینکاروکردم که حدود نه ماه پیش بود. من چون بابام که ده سال پیش فوت شد خیلی جسمی بهم ریختم و ناراحتی معده عصبی گرفتم و دو سه سال درگیر دوا درمون بودم تصمیم گرفتم ایندفعه همچین حسی روتجربه نکنم آخه فایده ای نداره من خودمو داغون کنم مگه اونا زنده میشن.خیلی سعی میکنم بهش فکر نکنم و به حال و زندگی و پسر وهمسر و الانم فکر کنم .موفق هم بودم تا حدودی….حتی تصمیم گرفتم کمتر جلوی آینه برم. این با اون قبلنا که بدم میومد توآینه خودمو ببینم فرق داره ها
.از خودم وجسمم متنفر نیستم.اتفاقا احساس لاغری زیادی دارم.شاید یکی دو کیلو باشه ولی از اونجایی که لاغری و چاقی در ذهنه من احساس میکنم چندین کیلو لاغر شدم. سبکم. حالم خوبه.احساس عالی دارم.بخدا چشم باز میکنم صبحها گفتگوی ذهنی کن شروع میشه.ایمان دارم راهم درسته ولی میدونین دیدن خودم تو اینه ذهن مقایسه گر و تحلیل گر منو فعال میکنه.شیطان منفی باف رو از خواب بیدار میکنه.چیه تو ابرایی.فکر میکنی لاغر شدی.من که چیز زیاااادی نمیبینم.دهنشم واسم کج میکنه. شاید یک کیلو .حالا کو تا سی کیلو .میگه ها. من میشنوم. گرچه دیگه حناش پیش من رنگی نداره.لق لق زبونش دیگه منو از صراط مستقیم نمیتونه منحرف کنه ولی میگم بیا و بهونه دستش نده.اصلا چه کاریه. هر دم دمه اینه ای. ماشالا اتاق خوابا اینه دارن.هال آینه داره.انگار در ودیوار همه دست بدست هم دادن شکم پهلوی منو نشون بدن و دهن کثیف شیطان رو باز کنن. من که میدونم میدونم مطمینم از این راه لاغرمیشم دیگه فقط صبر میخواد و استمرار در مسیر.همین..واسه اینه که میگم کمتر جلو اینه برم یا اصلا نرم…
کسی دیگهم اگه ایده ای خاصی داره بهم بگه …استاد عزیز و برادر بزرگوارم عطای شگفت انگیز اگه راه حلی بهتون کمک کرده به ما هم بگین. ممنون میشیم
سلام بر برادر شگفت انگیزم عطا
تبریک میگم بهت. من دارم میبینم شما بزودی متناسب ایده ال میشی.تصاویر ذهنیتو دارم میبینم.عشق به لاغریتو دارم میببنم. لیاقتت برای رسیدن به تناسب به من ثابت شده.تو لاغر نشی کی بشه….
متن تو بخون .چند کلمه چاقی داره و سه برابرش کلمه لاغری.اصلا دیگه نمیتونی از چاقی بنویسی. تو ذهنت کمرنگ شده. دیگه برات وجودنداره.یه جا گفته بودی همین که خدا هدایت کرد به این مسیر یعنی تموم
دیگه لاغر شذی فقط باید بمونی و ادامه بدی تا ببینی. من دارم میبینم عطا. ادامه بده. همینجور با عشق با حس لاغریت زندگیکن .لذت ببر ازش. بزودی به رویای همیشگیت میرسی و اووووووووووو قراره به کجاها برسی….
تولد دوبارت و شخصیت جدیدیت مبارک.
مطمینم دیگه آدم قبل نمیشی
همه ما
من هم در مسیرم.کمی پشت سرت.عطر دل انگیر لاغری رو شنیدم و حس کردم. ولی هنوز فقط در حد ذهنه. هر جای جایی در مسیر با قلم زیبای نوشتاریت برای من نشانه بذار تا از مسیر منحرف نشم.چقددددددددددددددد عالیه همه چیز