مقصر کردن دیگران برای شرایط و اتفاقات روزمره در زندگی یکی از پرکاربردترین عادت های انسان ها می باشد.
در هر شرایط و موقعیتی باشید ساده ترین و در دسترس ترین طریقه نگرش در مغز این است که فرد یا گروه یا هر چیز دیگری را مقصر بودن خود در آن شرایط بدانید.
تغییر زندگی
اگر سال 93 به من می گفتند پس از چند سال در شرایط فعلی زندگی خواهم کرد، اصلا باور نمی کردم. آن روزها دغدغه من رها شدن از بدهکاری و اقساط بانکی بود و اگر برای من تعیین می کردند بعد از چند سال مقداری از بدهی و اقساط بانکی کم خواهد شد با کمال میل راضی بودم چراکه سالها برای پرداخت بدهی ها تلاش می کردم اما هر سال بدهکارتر می شدم.
از نظر من تغییر زندگی غیرممکن بود همانطور که هزاران بار از اطرافیان خود شنیده بودم هر انسانی سرنوشتی دارد، من پذیرفته بودم که سرنوشت من همان شرایطی است که در سال 93 داشتم و هرگز تصور نمی کردم بتوانم سرنوشتم را تغییر دهم.
زمانی که برای اولین بار فیلم راز را دیدم از شنیدن جملات آن شگفت زده شده بودم، هیچ درک یا تصوری از آنچه می شنیدم نداشتم و بیشتر از آنکه فکر کنم گفته های آنها حقیقت دارد تصور می کردم فیلم راز مانند هر فیلم دیگری روایت گر داستانی است که نویسنده و کارگردان و سایر عوامل آن را ساخته اند.
همانطور که آن فیلم را تماشا می کردم بارها به خودم می گفتم، چطور ممکنه؟ یعنی میشه؟ چطور می شه به خواسته ها رسید؟
صدها سوال در ذهنم ایجاد می شد که برای هیچ کدام پاسخی نداشتم!!
روزها گذشت و من در مسیر تغییر زندگی به حرکت لنگ لنگان خودم ادامه دادم تا به مرور شرایط زندگی من تغییر کرد و پس از چند سال امروز در شرایط کاملا متفاوت با سال ۹۳ زندگی می کنم.
تجربه شرایط جدید
همین چند هفته قبل بود که دوست داشتم به مسافرت بروم و چند روز پیش به طور شگفت انگیزی همه چیز برای سفر رفتن مهیا شد.
من به همراه چند نفر از دوستان قدیمی که سابقه دوستی ما بیش از ۲۰ سال است عازم سفر شدیم.
در کنار لذت هایی که از سفر و بودن با دوستانم تجربه کردم، توجه من به موضوع تغییر کردن بیشتر از قبل جلب شده بود.
قبل از شروع سفر، در مورد روز شروع مسافرت از من سوال کردند و من گفتم همین الان آماده ام درحالی که دوستانم باید برای مرخصی گرفتن و منظم کردن برخی از برنامه های زندگی نیاز به زمان داشتند.
این اولین تفاوت ایجاد شده میان من و دوستانم بود که من نیازی به همانگ کردن با دیگران یا اجازه گرفتن از آنها برای مرخصی گرفتن نداشتم درحالی که تا همین چند سال قبل من هم مانند آنها زندگی می کردم.
در مدت سفر بارها شاهد تماس های تلفنی از محل کارشان بودم که باید موضوعاتی را توضیح می دادند و ساعت ها ذهن آنها مشغول مسائل کاری و زندگی شان بود در حالی که هرگز تلفن همراه من برای امورات کسب و کارم زنگ نخورد و این تفاوت بزرگ دیگری میان من و دوستانم بود که فقط در طی چند سال ایجاد شده بود در حالی که من هم در گذشته مانند آنها زندگی می کردم.
هر روز که از سفر می گذشت، فکر برگشتن به خانه و شروع مجدد کارهای تکراری گذشته آنها را اذیت می کرد درحالی که هرگز این افکار در ذهن من مرور نمی شد بلکه ذوق و شوق داشتم که از انرژی سفر برای بهبود محتوای سایت استفاده کنم.
درباره موضوعاتی صحبت می کردند که مدت ها بود در زندگی من اثری از آنها نبود درحالی که من هم تا همین چند سال قبل مانند آنها زندگی می کردم.
در این چند روز که همراه دوستانم در سفر بودم، بیشتر از قبل تغییراتی که در زندگی من ایجاد شده بود برایم واضح شد. تغییراتی که تک تک آنها برای دوستانم باورنکردنی بود.
دلیل تعجب آنها این بود که از سال ها قبل مرا می شناختند و به نگرش و چگونگی زندگی من از نظر مالی، کاری و حتی روابط با همسرم اشراف کامل داشتند و اکنون وقتی این همه تغییر در تمام جنبه های زندگی من را مشاهده می کردند برایشان باورپذیر نبود که من، همان رضای چند سال قبل هستم و این درحالی بود که من همان رضا عطارروشن چند سال قبل بودم که به واسطه تغییر نگرش و باور کردن توانایی خودم برای ساختن زندگی پس از چند سال در شرایط کاملا متفاوت با گذشته خود زندگی می کنم.
وقتی درباره تغییرات خودم با آنها صحبت می کردم همان نگاهی که من چند سال قبل به فیلم راز را داشتم آنها درباره من داشتند. برای آنها باورپذیر نبود که من و شرایط زندگی ام تا این اندازه تغییر کرده باشد.
عامل اصلی تغییر زندگی
آنچه باعث تغییر من و شرایط زندگی ام شده بود چیزی نبود که در آنها یا دیگران وجود نداشته باشد، آن ها هم از ذهن و قدرت آن برخوردار بودند اما درباره قدرت ذهن و تاثیر آن در زندگی شان هیچ اطلاعی نداشتند.
اگر از آنها درباره تاثیر رئیس جمهور در زندگی شان سوال می کردی به خوبی درباره نقش رئیس جمهور در زندگی خود توضیح و تفسیر می کردند اما اگر از آنها سوال می کردی که خودت چه نقشی در زندگی ات داری؟ جواب قانع کننده ای نداشتند چون به قدرت خود در ساختن زندگی شان عقیده نداشتند.
تغییر کردن نیاز هوش، دانش، مدرک دانشگاهی، سرمایه یا هیچ چیز دیگر ندارد چون تغییر کردن از ذهن شروع می شود و هیچ عاملی قوی تر از ذهن وجود ندارد که بتواند به شما کمک کند تا زندگی خود را دگرگون کنید.
هر انسانی به قدرت ذهن مجهز شده است که می تواند از آن برای ساختن زندگی خود استفاده کند اما عدم اطلاع از قدرت و تاثیر آن سبب شده است که بسیاری از انسانها ازجمله خودم تا چند سال قبل به جای ساختن زندگی به گذران زندگی مشغول باشیم.
انسانها زمانی مشغول گذراندن زندگی می شوند که نقش دیگران را در شرایط زندگی خود بیشتر از خودشان بدانند. اگر تصور کنید دولت، اقتصاد، رئیس، همسر یا هر فرد یا شرایطی در زندگی شما تاثیر دارد از آن زمان به بعد شما مشغول گذراندن زندگی خواهید شد بدون اینکه ذوق و شوق ساختن و تجربه کردن زندگی را داشته باشید.
فردی که به قدرت و تاثیر ذهن خود در زندگی عقیده و اشراف دارد هرگز مشغول گذراندن زندگی نمی شود بلکه همیشه به فکر ساختن شرایط زندگی است. درست است که این فرد هم در نهایت زندگی می کند اما شرایط و کیفیت زندگی این دو سبک زندگی تفاوت زیادی با هم دارد.
فردی که مشغول گذراندن زندگی است معمولا از شرایط زندگی خود رضایت ندارد و احساس خوشبختی نمی کند اما فردی که عقیده دارد شرایط زندگی اش را خلق می کند و مسئولیت زندگی اش فقط بر عهده خودش است، همواره ذوق و شوق زندگی کردن و تجربه شرایط بهتر را دارد و احساس خوشبختی می کند.
تغییر کردن محدود به زمان و مکان نیست یعنی در هر شرایط سنی و در هر مکانی که باشید می توانید تصمیم بگیرید شرایط زندگی خود را تغییر دهید بنابراین تغییر کردن یک انتخاب است که فقط آنهایی که شجاعت پذیرفتن مسئولیت زندگی را دارند تصمیم به این کار می گیرند.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.55 از 66 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
با سلام منم همیشه دنبال مقصر چاقی و زندگی خودم بودم مقصر چاقیم هم خدا می دونستم می گفتم خدا من و چاق آفریده خدا خواسته من چاق بشم ومی گفتم خدا بدن من و طوری آفریده که سوخت و سازش پایینه وهر کاریم می کردم که سوخت و سازو بالا ببرم نمی شد ولی الان فهمیدم که مقصر چاقیم خودم هستم که با افکار و رفتارهای اشتباه و باورهای غلط چاق میشدم برای اوضاع زندگیم هم خدا رو مقصر می دونستم می گفتم خدا به بنده های که دوست داره مال و ثروت میده اونا بنده های خوب کرده خدا هسن ما گهنکاریم و خدا ما رو دوست نداره که به نمیده وخودم و از خدا دور میدیم می گفتم ما رو دوست نداری فقط به فکر بنده های خوبشه ولی الان فهمیدم که مقصر خودمون بودیم همیشه منتظر بودیم خدا بده ولی تلاشی نمی کردیم همیشه به همین که داشتیم قانع بودیم تلاشی برای بهتر کردن زندگیمون نمی کردیم فقط منتظر بودیم خدا از بالا برامون پول و ثروت بفرسه فکر می کردم اونای که وضع مالیشون خوبه شانس دارن و خدا کمکشون میکنه و حواشون و داره وبد همین فکرا و باورها از خدا دور و دور تر میشدم ولی الان دیگه فهمیدم خدا برای همه ی بندهاش ثروت و خال خوب و آرامش رو میخاد این خود ماهسیم که تلاشی براش نمی کنیم
باسلام خدمت شما استاد عزیز
من هم میپذیرم و خودم رو مقصر تمام حال بد و عصاب خوردی ناراحتی و زود رنج بودنم میدونم،
من سال ها با جهان بیرون احساس جدای میکردم حس خوبی از اطرافیان خودم نداشتم در کنارشون کلاقه میشدم توی هر جمعی بودم میگفتم کی ساعت ها زودتر میگذره برم خونه و تنها شم و از طرفی تنها کهبودم میخواستم همش برم بیرون گرفتار احساس سر درگمی خودم شده بودم ،
درصورتی که میدیدم دیگران مثل من این مشکلات و دغدغه ها رو ندارند و تو هر شرایطی هستن حس خوبی دارن و میگن میخندن، منم اره گاهی هم خیلی لذت میبردم میگفتم میخندیدم و بهم خوش میگذشت،
ولی شرایطی پایداری نبود همیشه مقصر این حالم هم از طرف بقیه میدونستم که دیدی با حرفش به من چسفت، گفت لاغری گفت چاغی گفت زشتی و خیلی مثال های مثل اینا ،
مثلا بابام اگر نظرشو درباره لباس من میگفت یا هرچی موضوع یا هر رابطهای که بین ما بود من بیشتر از حد حساس بودم و حتی از ناراحتی گریه میکنم ، انقدر واکنش میدادم که حال بدی پیدا میکردم و دوست نداشتم حتی بگم، من از این ناراحت میشدم که راجب من چی فکری میکنند،
قبلش نمیدونستم که قراره ادم ها و یا جهان هستی بر اساس انتخاب و اگاهی و توجه من اتفاق ها رو پیش روی من بزاره که خودم مسعول اونا هستم،
همیشه هم حس میکردم همینه دیگه زندگی ،من چیکار میکنم وقتی خدا با اون همه قدرتش کاری نمیکنه ،
تا جایی که یادمه بعد از اشناییم با سایت اولین کاری که کردم گله و شکایت و مقصر دونستن دیگران و اینا رو رها کردم البته همون اول خیلی سخت بود کنترل ذهنم ولی تا حدی تونستم روی این موضوع کار کردم که گله نکنم ، مقصر ندونم عوامل و شرایط جویی رو توی زندگی و حال خودم،
وقتی درک کردم همه چیز دست خودمه پس خودم مقصر همه ی حال خوب یا بدم هستم نه بقیه،
تصمیم گرفتم روی ذهنم و باور های خودم کار کنم توس همه ی زمینه های زندگی توی روابط توی برخوردم با دیگران حرف های بقیه،
ناراحت نشم واکنش ندم و بپذیرم که خودم خالق زندگیم هستم نه بقیه،
همون طور که مسعول افکار و زندگی بقیه نیستم،
من مسعول و مقصر همه ی اتفاق های خوب وبد زندگی خودم هستم و میپذیرم تمام اتفاقات رو با قدرت ذهنم و توجه ی خودم جذب میکنم خیلی الان حس خوبی دارم،
الان هم ممکنه گاهی از ی رفتاری یا چیزی ناراحت بشم اما خودم رو سعی میکنم بر اساس اگاهی های ذهنم کنترل کنم واکنش ندم و بقول یکی من که نمیتونم شرایط یا اون ادمی روبا اون عقیده و باور عوض کنم ولی میتونم بپذیرم نباید در اون لحظه واکنش بدم و حالم رو بد کنم،
الان دیگه هیمه چیز رو میپذیرم این که گاهی ادم عصبی میشه ناراحت میشه خشم تنفر حسرت حتی دوست داری گاهی تنها باشی،
و قبول کردم همه ی مقصر این ها خودم هستم و باید از درون خودم موضوعات رو و ناراحتیم رو حل کنم و احساس خوبی داشته باشم ،
امروزه من در بهترین شرایط خودم از نظر سلامتی عشق و روابط حتی با پدرم حس خوب و خونسردی و ارامش هستم،
ی جمله ی قشنگی خوندم میخوام برای شما هم بگم،
خوشبختی یعنی ببینی دیگران چقدر کنارت احساس آرامش میکنند،
و این به این معنیه که تو ادم ارامی هستی،
حتی من الان این رو احساس میکنم که دیگه گاهی کنار ادم های نا ارام هم خودم هستم و ارامش میدم و خودم هم ارامش خودم رو دارم،
خدایا شکرت برای این هدایت خوبم و تمام اگاهی های ذهنی و شرایطی که گاهی بد یا بیشتر خوبه من هم پذیرای لحظه های زندگیم هستم و دوست دارم در خوبی ها وشادی و حال خوب باشم و هر روز بهترین خودم باشم ناراحت نشم و با عشق به خودم و خدای مهربونم از زندگی لذت میبرم ،
با تشکر از شما
سلام خدمت استاد عزیز و مهربون و دوست داشتنی خودم و دوستان گرامی
امیدوارم که حال همگی خوب باشه
استاد دقیقا صحبتای شمارو تایید میکنم دقیقا من زمانی که برای لاغر موندن بشدت خسته مستاصل شده بودم و دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم از ته دلم تسلیم شدم و همون شب هدایت شدم به سایت.عجب شبی بود عجب شورو شعفی پیدا کردم انگار دوباره زنده شدم.
برای لاغری اومده بودم و برای لاغری به ما یاد دادید که هیچ عامل بیرون از خودمون مقصر چاقی نیست.واقعیت عجیبی بود بلدش نبودم نمیدونستم باید چطور یادش بگیرم و باید تعهد میدادم که از این به بعد هیچ عاملی جز خودم مقصر چاقی نیست با اینکه نمیدونستم چطور ولی گفتم باشه تا الان که هر چی عامل بیرونی رو مقصر چاقی دونستم نتیجه شد این رنج بی انتها بذار به خودم اجازه بدم اینو امتحان کنم ببینم چه نتیجه ای میگیرم. خیلی ترس داشتم هرزگاهی تردید میومد سراغم ولی گفتم راهی غیر این راه دیگه ندارم و از طرفی هدایت خداست بذار ادامه بدم ببینم چی میشه و کم کم با آموزش ها تمرین کردم که چطور خودم مسئولیت چافی رو بعهده بگیرم همزمان نتایج در جسمم آشکار شد و دیدم درسته بعد از خوب شدن حس و حالم هدایت شدم به آموزش های دیگه سایت در مورد تغییر زندگی و اینبار وقتی بازم شنیدم در مورد شرایط زندگی هیچ عاملی غیر از خودم مقصر نیست برام آشنا بود گفتم منکه یه بار امتحانش کروم پس اینم همینه!
این جمله شاید اولش ترسناک باشه سخت باشه درا داشته باشه قبول کردنش ولی از طرفی به ما حس تسلط بر خودمون و زندگی رو میده، حداقلش حس نا امیدی و ناکامی محض سراغمون نمیاد میتونیم به خودمون امید بدیم که درسته الان تو این شرایطم ولی خب درستش میکنم و میبینی که میتونی درستش کنی این خیلییی عالیه.
و من تو این مدت زمانی که همراه شما استاد عزیزم هستم شرایطم حس و حالم تغییر کرده و داره تغییر میکنه.و به همین دلیل درسته هرزگاهی فکر منفی حس بد میاد سراغم اما همیشه امید دارم به بهبود شرایط در واقع برعکس قبل، که انتظارم بدتر شدن اوضاع زندگیم از هر لحاظ بود اما خدارو هزاران بار شکر میکنم که این انتظار تغییر کرده و من در هر شرایطی که باشم میبینم انتظار بهبود شرایطم رو دارم. و این یعنی امید به زندگی.
اصلا لازمه داشتن امید به زندگی و شورو شوق برای ادامه زندگی اینه که بدونی همه چی دست خودمه و من میتونم شرایطم رو تغییر بدم در غیر اینصورت امید به زندگی صد در صد به صفر میرسه.
و من یکی از بزرگ ترین سپاسگذاریم از خدا آشنا شدن با شما استاد عزیزم و این مسیر زیباست.و قلبم روشنه!
استاد ممنونم ازتون بابت اینکه هستید
دوستتون دارم و برای تک تک لحظاتتون حال خوب رو آرزو دارم.
من آسمانم.چندسال پیش با پیج استاد آشنا شدم وبا استوری وپست های استاد ۲۰ کیلو کم کردم نمیدونم چی شد فقط متوجه شدم حرفای دلمو استاد تو بیوگرافی خودشون میگفتن که انگار خودم بودن.انگیزه گرفتم ولی مدتیه تو وزنم ۹۸ ثالت موندم.الان آمده ام متناسب شوم شاید دیدگاهم بیربط باشد
سلام دوست دارم زندگیم پربشه ازشادی وسلامتی وبدورازافکارمنفی وادمهای منفی و منتظراینده نباشیم چون اینده هنوزنیومده ونمیدونیم چی میشه داشتن ارامش ولدت بردن میشه یک انسان خوشبخت وقتی کتارهمسرم ودخترم هستم باشادی میشه خوشبختی باهمون درامد معمولی میشه یک زندگی شادداشت بدون غرزدن وایرادگرفتن ومقایسه نکردن زندگی اطرافیان پیگیر حرف نبودن توحاشیه نبودن وبدورازادمهای منفی باف من همیشه دیگران رومقصردیگران میدونستم ولی فهمیدم مقصرخودم هستم باکارهای اشتباه وافکاراشتباه ودرددل کردن باهرکسی
امروز صبح داشتم کتاب “ سارا قانون جذب را یاد میگیرد ” جلد یکش رو می خوندم ، و دقیقا یه قسمتی از کتاب بودم که داشت راجع به این صحبت می کرد که : وقتی شرایط بد و نادلخواهه فکر می کنیم اگه شرایط عوض بشه حال و هوای ما هم عوض می شه ، و ازاونجایی که ما نمی تونیم شرایط رو تغییر بدیم گرفتار دام می شیم ( فکر کنم منظورش این بود که مستاصل میشیم و حالمون بدتر می شه )
یا اینکه یه جای دیگه هم گفت : وقتی مسرور بودنت به کاری که دیگران انجام میدن یا نمیدن بستگی داشته باشه ، باز هم گرفتار دام میشی ، چون تو نمی تونی رفتار یا اعمال دیگران رو کنترل کنی ، اما اگه بفهمی شاد بودنت به هیچکس بستگی نداره ، به وارستگی می رسی ، به آزادی فراتر از هیجان انگیز ترین رویاهات
دقیقا چند دقیقه بعد این مطلب یه موضوعی پیش اومد که حالم رو بد کرد ، اینکه دوتا از نزدیکانم با هم جلوی من بحث کردن ، و من تا چند دقیقه درگیر افکار منفی بودم ، و این در حالی بود که من تا قبلش حالم خوب بود ، برای اینکه از اون حال و هوا بیام بیرون سعی کردم خودم رو مشغول کار کنم و افکارم رو تغییر جهت بدم ، و حالم بهتر شد ، اما اون لحظه متوجه نشدم که داشتم قبلش یه همچین مطلبی رو می خوندم در مورد اینکه حال خوبمون نباید تحت تاثیر چیزی قرار داشته باشه
ظهر که اومدم خونه با یکم حرف زدن راجع به اون موضوع بهش یکم توجه کردم و بعد دوباره بهش فکر نکردم ، تا اینکه الان اومدم تو سایت و داشتم فایل این قسمت رو که شما تازه رو سایت قرار دادید رو می شنیدم که دقیقا داشتید راجع به همین موضوع صحبت می کردید که : نباید حال خوبمون تحت تاثیر شرایط بیرون و رفتار آدم ها باشه ، چون ما نمی تونیم دیگران رو عوض کنیم ، و بعد از شنیدن حرف های شما ، تازه یاد مطلبی که صبح خوندم افتادم و یه لحظه انگار درک کردم که ، انگار خدا می خواست با اون مطالب و حرف های شما و اتفاق امروز بهم بفهمونه که من یک مساله ای دارم که باید اون رو اصلاح کنم ، و اون هم اینه که سریع تحت تاثیر شرایط و آدم ها قرار می گیرم ، و این باعث می شه که از حال خوب خارج بشم و شرایط به من غالب بشه
و چقدر این دیدگاه شما رو دوست دارم که میگید : وقتی یه مشکلی برام پیش میاد ، پیش خودم می گم ، خدا داره بهم میگه تو این زمینه مشکل داری ، حلش کن ، برطرفش کن ، و با برطرف کردنش من بیشتر میتونم حال خوب رو تجربه کنم ، و بیشتر مسلط میشم به مهارت کنترل ذهن ، بجای اینکه بگید ای بابا چقدر هی مشکل سر راهم قرار می گیره
ممنون از توضیحاتتون
سلام وقت به خیر اگه دقت کنیم وقتی انگشتمون را به سمت کسی اشاره می کنیم انگشتان دیگر جهتشون به سمت خود ماست حال آنکه ما از زیر مسئولیت کارهایی که انجام میدیم فرار می کنیم وبرای راحتی خودمون دنبال مقصر می گردیم وبعد دنبال بهبود شرایط وزندگیمون هستیم وقتی خودمون به خودمون توجه نمی کنیم ونمی خواهیم قدمی به سمت جلو برداریم چه انتظاری داریم شرایط با نگاه واه وناله وشکایت مادرست بشوند باید قبول کنیم خودمون خواسته یاناخواسته مسئولیم واین شرایط رابوجود آورده ایم حالا با باتغییراتی که از درون شروع میکنیم ادامه دهید ومنتظر نتیجه باشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز
و دوستان هم مسیر
و سپاسگزار خداوندم که تو این دوره هستم و سپاسگزاری از استاد عزیز
تو این چند روزی که دوره شروع شده انگاری یه اتفاقاتی تو درونم داره پدیدار میشه، دیگه حواسم به سمت خودم رفته ، دیگه مشغول درون خودمم، سخته ، پذیرش اینکه تمام اتفاقاتی که رخ میده و یا رخ داده فقط و فقط خودمم ، اضافه وزن دارم، متناسب نیستم، اوضاع مالی خرابه،روابط درب داغونی با فرزند وهمسر دارم فقط و فقط خودمم، گرون میشه همه چی، من بهم میریزم ومن واکنش میدم مقصر خودمم ، یواش یواش دارم به خودم حالی میکنم که فقط باید با خودم کار داشته باشم، دیشب تو یه جمعی بودم که یه خبر رو گفتن که عوارض قم به سمت تهران 15هزار تومن شده ینی از هزار خورده ای تومن شده 15000هزار تومن،اگر قبل از این دوره بود قطعا بهم میریختم و صحبت های اونا رو ادامه میدادم و کم کم تحلیل گر سیاسی هم میشدم و حسابی اعصاب خوردی بوجود می اومد پس دست خودم بود که ادامه ندم و یا با منطق اوردن به ذهنم این گرونی رو حل کنم که حالم خوب بمونه.
زندگیم باری به هر جهت هستش، تکرار عادتهای روزانه که با توجه به جامعه و اخبار و این اون بوجود اوردم و باید با ساختن توسط خودم جهت بدم بهش انطوری که دوست دارم باید خالق بودن خودم رو شکوفا کنم ، باید درون خودم رو شخم بزنم باید بفهمم خودم میتونم خالق باشم همونطوری که زندگی الانم رو خلق کردم با توجه کردن به اطراف حالا باید اگاهانه توجه کنم به خواسته هام همش در مورد خواسته هام صحبت کنم همش با بودن در زمان حال حالموخوب کنم ،
من دیگه صد در صد مطمینم که به هر چی که میخوام میرسم فقط باید حالم خوب باشه و ارامش داشته باشم.
سلام مژگان نازنیم
چقدر خوشحالم که نگاه پر از مهر و محبتی به نوشته های من داری ،، تو بی نظیری مژگان من هر وقت نوشته هات رو میخونم از ته قلبم تو رو تحسین میکنم چون در مسیر درستی هستی ای کاش این همه دوست های نازنین وعالی که در دنیای مجازی دارم در دنیای واقعی هم می داشتم . اما به هر حال برای داشتن تک تک دوستان ارزشمند و دوست داشتنی خودم در این سایت از خدا سپاسگزارم .
مژگان مهربونم با این کامنت تو من اومدم اول کامنت خودم رو خوندم که ببینم چی نوشتم و چقدر برام جالب بود چون یاد آور سفر سه سال پیش من بود و کلی ذوق کردم .
عزیزم حال دلت و جسمت خوب و خوش،باشه و متناسب و عالی باشی
و خدایی که در این نزدیکیست.
دلم میخواد فایل بعدی رو ببینم آنقدر که مشتاق یادگیری هستم.من با شنیدن چند باره ی این فایل به این آگاهی رسیدم که من مقصر اصلی حال بد خودم هستم .من اگر اتفاقی برام میفته که برام ناخوشاینده خودم خواستم،خودم بهش پر و بال دادم،خودم تجسمش کردم.ولی گاهی اوقات که حواسم هست سریع در مواقع حال بدم به خودم میگم که خدا حواسش بهم هست،میگردم دنبال علت حال خرابم میگردم و تلاش میکنم با کنترل ذهن آروم بشم.من یاد گرفتم به جای مقصر کردن دیگران،دنبال حل مشکل درون خودم بگردم.من تعهد میدم همواره برای حس خوب داشتن خودم قدم بردارم.مثلا امروز توی محل کارم وقت زیادی داشتم که بخوام الکی توی شبکه های مجازی باشم ولی ترجیحا این بود که بیام و این فایل رو دوباره گوش کنم و از آگاهی که این فایل بهم میده خودمو سرگرم کنم و تکرار مکررات بشه برام تا خودمو همه کاره ی زندگیم بدونم.من یاد گرفتم که خداوند فقط منو وارد این دنیا کرده و دیگه برام تصمیم نمیگیره و همه ی امورات زندگیم رو به خودم سپرده،حالا که من متوجه شدم بازیه این دنیا چیه باید بخوام از خدا که چیزهای دلخواهم رو بهم بده و فقط خداوند ب ای من انجامش میده،خداوند نمیگه فلان خواسته ت رو بهت نمیدم چون صلاحته اون میگم عزیزم،بنده ی قشنگم تو خواستی و منم بهت میدم بعد از به دست آوردنش اگر به حس خوب رسیدی که فبها المراد ولی اگر باهاش حال نکردی،بگو تا برات عوضش کنم.ای خدای بزرگ این حرفها خیلی بهم حس امید میده،گاهی به این فکر میکنم که شاید عمرم هم دست خودم باشه،من از خدا بخوام که عمر طولانی داشته باشم تا از این دنیا و آرزوهام نهایت لذت رو ببرم،اون قطعا بهم عمر طولانی و با کیفیت رو میده.تازگی ها که میبینم یکی گله میکنه از زندگیش از جوونی ش و از عمر تباه و بیهوده به خودم میگم،ای بنده ی خدا تو اگر بدونی که خدا مقصر نیست برای بدبختیهات، هرگز اینجوری ناشکری نمیکردی،چون منم اینجوری بودم ولی از خدا خواستم و منو به این بهشت آگاهی هدایت کرد و الان اینجا هستم و دلم میخواد فریاد بزنم که چه چیزی میخوام و خدا هم بهم میده.الهی شکر از گوش کردن به این فایل و احساس خوبی که گرفتم.ممنونم از استاد عزیز که خدا ایشون رو گذاشته اینجا تا بیاد درباره ی انتظاراتی که من به خدا عرضه میکنم حرف بزنه،دقیقا حدود ی ماهه پیش بود که به خدا گفتم خدایا کمکم کن تا بتونم آرامش به دست بیارم و خدا هم بسیار راحت و خوشگل منو به این مسیر چله تغییر هدایت کرد.الهی شکر
یا حق
به نام خدای هستی بخش
در شرایط زندگی مقصر دونستن دیگران آسون ترین و در دسترس ترین راه هستش و به گونه ای شونه خالی کردن از مسئولیت زندگیه. خیلی راحت تره که دیگران رو مقصر شرایط زندگیمون بدونیم چون اگر خودمون رو مقصر بدونیم مسئولیت همه چیز به کردن خودمون میوفته و انگشت اتهام به سمت خودمون برمیگرده و این پذیرفتنش خیلی سخته که هرچیزی تا الان در زندگیمون تجربه کردیم مقصرش خودمون بودیم یعنی خودمون خواستیم در فقر و بدبختی یا هر شرایط دیگه ای زندگی کنیم و ما همیشه در تقلا هستیم که خودمون رو مظلوم و مورد ظلم قرار گرفته جلوه بدیم نه ظالم به خود!!!!!!واین تا زمانی ادامه پیدا میکنه که به قول استاد از مقصر جلوه دادن دیگران دیگه خسته بشیم و به یه حالت استیصال و درماندگی برسیم .اونجاست دیگه به نقطه تسلیم میرسیم و از خداوند کمک میخوایم اونجاست که چشم دل ما باز میشه و حقیقت هارو میبینیم .متوجه میشیم که هیچ کس و هیچ چیز در دنیا مانع یا عامل خوشبختی ما نیست جز خودمون واین نقطه یعنی آرامش محض !!!!!!!
یعنی دست برداشتن از هر تقلای اضافی یعنی دوری از هر حسادت و چشم هم چشمی ،دوری از خشم ،دوری از غم،دلهره و…… هر چیزمنفی که باعث برهنه زدن این آرامش بشه .
به نظر من همه ما اول از هرچیزی باید تلاش کنیم به این میزان از آرامش قلبی برسیم و بقیه ش خود به خود اتفاق میوفته بدون کمترین تلاشی
به نام خدا
سلام به دوستان عزیز
انگیزه من از زندگی مفید بودن برای خودم و دیگرانه .
من میخوام با خوشبختی زندگی کنم و از داشته هام لذت ببرم .از وجود فرزندانم از امکانات و هر نعمتی که در زندگی دارم لذت ببرم.
میخوام علاوه بر آسایش و رفاه آرامش داشته باشم که فکر میکنم چیزی بالاتر از سلامتی و آرامش وجود نداره.
من میخوام رشد و پیشرفت داشته باشم و زندگیم رو تغییر بدم و احساس خوب رو در سراسر زندگیم جاری کنم.
من میخوام به خواسته ها و آرزوهام برسم و امروز فهمیدم که انتظار هر چیزی رو داشته باشی همون رو در زندگی تجربه میکنی .
درست مثل انتظار چاقی که نتیجش چاقی بیشتر برای من بود.
و من میخوام بهترین خودم رو تجربه کنم.
سالها برای شکست در هر کاری یاد گرفته بودم که به دنبال مقصر باشم تا مسئولیت کار خودم رو به عهده نگیرم .
یادم میاد زمانی که دانشگاه قبول شدم و پدرم به خاطر مسیر راه نگران بود من به راحتی پا پس کشیدم و با اینکه به درس خوندن خیلی علاقه داشتم دیپلمم رو گرفتم و خونه نشین شدم.
و امروز دیگه مقصر ادامه تحصیلم رو پدرم نمیدونم بلکه مقصر اصلی خودم بودم که تصمیم قاطع نداشتم و تلاشی برای ادامه دادن انجام ندادم .
من دیگه دنبال مقصر در زندگیم نیستم بلکه میخوام اشکالات خودم رو پیدا واصلاح کنم تا زندگیم رو تغییر بدم.
من نمیتونم کسی رو تعییر بدم ولی میتونم خودم رو اصلاح کنم و حال خوبم رو گرو رفتار اطرافیانم نمیدونم.
من لیلا مسئولیت زندگی خودم رو میپذیرم و دیگه حسرت اتفاقات گذشته و ترس آینده رو ندارم.
من از حرف دیگران ناراحت نمیشم و به دنبال اصلاح خودم هستم.
انتظار من از زندگی حال خوب و احساس خوب و خوشبختیه.
من میخوام لذت واقعی از زندگی و آرامش رو تجربه کنم .
من میخوام رشد کنم و بزرگ بشم و یاد بگیرم که نباید با هر چیز کوچکی تسلیم شد و پا پس کشید بلکه باید برای رسیدن جنگید.
بنام خدایی که من را آفرید .باسلام خدمت عزیزان ..من تعهد میدهم زین پس تمام مسئولیت زندگی خود را در موضوع احساسات وافکار.سلامتی .روابط .ومسائل مالی به عهده میگیرم .
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی
وقتی خودمون رو مقصر ناکامی های خودمون بدونیم و بگیم من این قدرت رو داشتم که این کار را با زندگی ام کنم، از اون طرف هم می تونیم قدرت داشته باشیم و زندگی خودمون رو رو به راه کنیم. بر عهده گرفتن مسئولیت کلید قدرته.
وقتی دنبال مقصر و جلاد نگردیم و خودمون رو مسئول زندگی خودمون بدونیم از “نقش قربانی” در میایم. تفکر قربانی بودن چیزی به جز ناامیدی و ناتوانی و افتادن توی منجلاب احساس بد نداره. نتیجه ای بجز جلب توجه کردن نداره. و برای جلب توجه های بعدی آه و ناله های بیشتر. تفکر قربانی بودن مثل یک سم مهلک می مونه که شروع داره و انتهایی نداره.
وقتی باور داری خالق اتفاقات زندگی خودت هستی و مشکلی که پیش آمده را بر عهده بگیری، این باور در تو تقویت می شود که واقعا خالق زندگی خودت هستی. این باعث امیدواری بیشتر، تلاش بیشتر و انتظار بیشتر از خودت می شه. باعث می شه فعالانه در زندگی خودمون نقش داشته باشیم و به دنبال تلاش و رشد باشیم.
یک اتفاقاتی در بیرون می افته که در کنترل ما نیست و یک چیزهایی در کنترل ما هست. مثل احساس ما که در کنترل ماست، مثل واکنش رفتاری ما که در کنترل ماست. اگر بر آنچه در کنترل ماست تمرکز و توجه کنیم، می توانیم با مواردی که در کنترل ما نیست برخورد بهتری داشته باشیم. البته که این چیزی که می گویم فعلا در حد حرف است و واقعا رعایت کردنش بسیار بسیار سخت است و میشه بگم پاشنه آشیل منه. همیشه اینها رو در تئوری و در شرایط خوب و صلح می دانم، ولی وقتی مسئله بین فردی ای پیش بیاد، و با فردی دچار چالشی حتی کوچک می شودم، همه این مواردی که سالها خوانده ام و کار کرده ام از ذهنم می رود و یک فرد واکنش گرا می شوم. هدف اصلی من فعلا این مسئله است که از این فراموشی سر بزنگاه نجات پیدا کنم. انقدر این مسئله کنترل احساس در من درونی بشود که در لحظات حساس که واقعا باید ازش استفاده کنم، دست خالی نباشم.
وقتی احساس کنترل داشته باشیم، احساس ناامیدی و درماندگی نخواهیم داشت و با احساس قدرت و توانمندی با مسائل روبرو می شویم.
وقتی دیگران را مقصر ندانیم، با آنها روابط سالم تری خواهیم داشت و به جای سرزنش به دنبال حل مسئله می رویم.
لازمه که ما در لحظات حساس خودآگاهی داشته باشیم و من امیدوارم در پایان این دوره ارزشمند به درجه خوبی از خودآگاهی رسیده باشیم تا دیگه واکشن گرا نباشیم و خودمون رفتارها و برخوردهای خودمون رو انتخاب، مدیریت و کنترل کنیم.
به امید خدا
سلام
من چند سالی هست به لطف خدا به این درک رسیدم که نگاهم این باشه که تو هر مساله ای که در رابطه من هست خودم رو مسوول اصلی اون مساله ببینم فکر حدودم ۱۵ سال پیش بود که داشتم سخنرانیهای مکتوب دکتر سلطانی رو در مورد تربیت فرزند می خوندم
یه جایی در مورد درک مظلوم و درک مسوول گفته بودن که آدمهایی وجود دارن که به صورت پنهانی همیشه می رن تو فاز مظلومیت به عنوان یه دفاع از خود ، همه چی رو می اندازن گردن یکی دیگه و علت حال بدشون رو “دیگری” می دونن و می رن در پوست انسان قربانی ، در عوض آدمهایی با درک مسوول تو هر موضوعی ردپای خودشون و ضعفهاشون رو می بینن و سعی در رفع اون مشکل می کنن
این موضوع باعث شد خیلی به خودم و اطرافیانم نگاه کنم و پیدا کنم اونجاهایی که منم درک مظلوم داشتم
و قدرتمندانه به خصوص در روابط نقش مسوول خودم رو پیدا کردم و خیلی قدرتمندانه جلو رفتم و موفق
در مورد چاقی هم سه چهار سال پیش با شما اشنا شدم خیلی فایل گوش کردم و واقعا درک مسوولانه ای پیدا کردم
حالا می دونم و باور دارم خودم فقط می تونم خودم رو نجات بدم و اگه تا الان توفیقم کم بوده باز می ذارم رو ضعف خودم و پررنگ نبودن هدفم که امیدوارم به زودی بتونم محکم و مقتدر جلو برم دیگه تفصیر این و اون نمی اندازم مسسول اول و اخرش و ناجی اول و اخرش خودممم
امیدوارم به زوددی بیام و اینجا بنویسم در این زمینه هم موفق شدم
در پناه خدا باشین استاد عزیز که حرفهاتون از عمق فهم و درک خودتونه و به راستی به دل می شینه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت استادعزیز وهمه دوستان گرامی
همین جا متعهد میشم که این منم با کانون توجهم افکار ونگرشم زندگیم را خلق می کنم وکسی در زندگی من نقشی ندارند
واز شما استاد عزیز یاد گرفتم که تنها لازمه زندگی وسلامتی وثروت وشادی فقط احساس خوب می باشد یا به عبارتی احساسم بد نباشد لذا سعی می کنم با توجه به این نگرش همیشه انتخابم احساس خوب باشد واگر احساسم بد شد دنبال مقصر نگردم بلکه خودم را بررسی کنم چراکه ایراد از خودمه وگرنه هیچ عاملی جز خودم در زندگیم ذره ای قدرت ندارد چرا که خدا اختیار زندگی وقدرت خلق بهم داده وجهان را مسخر من کرده است وباید نگرشم را درست کنم تا حالم بهتر شود نه اینکه دنبال عوامل بیرونی باشم وانهارا تغییر دهم بنابراین تنها هدفم وانتخابم احساس خوب می باشد
انشالله خدا کمک کند در این مسیر ثابت قدم بمانیم
استاد عزیز از لطف و مهربانی وبخشندگیت که این همه آگاهی را بدون منت در اختیار مان می گذارید بی نهایت سپاسگزارم واز خداوند منان برای شما آرزوی سلامتی و شادکامی دارم
ا
به نام خدای بی همتا
با سلام خدمت استاد عطا روشن
با سپاس از زحماتتون واقعا از شما ممنونم که امسال خودم رو شناختم خدارو شناختم
من مدتیه حالم رو خوب کردم خیلی خوب شده و الان اینجا هستم نتیجه همون حال خوبم هست دیدم استاد داره فایل جدید میزاره و با خودم گفتم حالم خوب شد خدا هم داره بیشتر برای من مطلب میفرسته
باور کنید از موقعی حالم خیلی بهتر از قبل شده کارام داره درست میشه چیزایی در زندگیم انجام میشه که باور نمیکنم داره انجام میشه و این رو نتیجه حال خوبم میدونم
از موقعی خودم رو مقصر همه زندگیم میدونم خیلی خیلی زندگیم بهتر شده فقط با خودم درگیرم دارم روی خودم کار میکنم دارم خودمرو بهتر میکنم فایل گوش میدم ،در مورد قانون جذب دارم مطالعه میکنم و حال خودم رو بهتر میکنم
الهی شکر تا الان موفق بودم خدارو شکر میکنم که در این مسیر زیبا قرار گرفتم
سلام بر همه ی کسانی که خودشون مسئولیت زندگیشون رو گردن میگیرن و دنبال مقصر بیرونی نیستند
بنظر من مقصر جلوه دادن دیگران راحتتر ین راه فرار از سلب مسئولیت اشتباه خودمونه
ده سالم بود پدرم فوت شد و مادر پیر من برایم هم مادر شد هم پدر
اونموقع من مدرسه فرزانگان تهران تیزهوشان درس میخواندم و با مریم میرزاخانی خدابیامرز هم مدرسه ای بودیم
مادر من پیر و بیسواد بود ولی مادری مهربان و شکسته بند معروفی در جنوب تهران بود با حمایتهای مادرم دانشگاه دولتی قبول شدم و بلافاصله مشغول کار شدم سه جا بعد دانشگاه سر کار میرفتم تا بتونم پول جهازم رو خودم جور کنم و باری از دوش مادر پیرم بردارم
خدا رو شکر سال ۱۳۸۱ اونقدر پول درآوردم که تونستم یه خونه بخرم بجای جهاز
من یه برادر بزرگتر از خودم هم داشتم که دائم بیپدری رو بهونه میکرد درس نخوند و همش دنبال مقصر بود که چرا ما تو خانواده ی فقیری بدنیا آمدیم و پدر نداریم و …الان هم زندگی خوبی نداره چون همش حسرت گذشته رو میخوره و دست از غر زدن بر نمی داره
ولی من با همون سن کم به فکر ساختن شرایط بهتر برای زندگیم بودم از مادرم همیشه ممنون بودم و ازش انتظار حتی جهاز هم نداشتم بهش میگفتم همین که منو حمایت کردی و فرستادی دانشگاه دولتی درس خوندم ازت ممنونم بقیه شو خودم حل میکنم
شرایط زندگیمو خودم تغییر دادم با جرات تمام عاشق پسر دایی م شدم که خیلی اهل نماز بود و این برای من ارزش داشت و باهاش ازدواج موفقی داشتم
خیلی زود مادرم رو هم از دست دادم و تنها تر از قبل شدم
ولی من تو هر برهه از زندگیم با شجاعت انتخابم همیشه خوشبختی بود
آغاز طبیعتگردی های ما با ازدواج ما شروع شد و من تقریبا بیشتر آبشار ها و طبیعت های بکر ایران رو با همسر و فرزندم رفتم دیدم و هنوزم طبیعتگردی های ما ادامه داره عکس جاهایی که رفتم تو پیج شخصی اینستام هست
و همین شادی های کوچک در زندگی حال مرا خوب میکرد و مرهمی بود برای فراق مادر و پدر
من فهمیده بودم هیچ کس جز خودم نمیتونه شرایط زندگی منو بهتر کنه
همسر من چند سالی میوه فروشی داشت و من فکر تعویض شغل به پوشاک بچگانه رو بهش پیشنهاد دادم
سالهای اول خودم مسئولیت خرید اجناس مغازه رو بعهده گرفتم و حتی تو مغازه کنار همسرم فروشندگی میکردم تا مغازه جا افتاد و مشتری های ثابت پیدا کرد
ما هم زمان میوه فروشی یه سفر بدون دغدغه نداشتیم و اصلا بهمون خوش نمیگذشت طفلک همسرم همیشه نگران خرابی های پیاز سیب زمینی و گوجه هاش بود ولی پوشاک که الانیم خرابی جنس نداره و فروش بسبت بهتری داریم
تا قبل ورودم به اینجا حال من خیلی به رفتار دیگران گره خورده بود و مدام در تلاطم بودم با یه حرفی چنان غمگین میشدم و روزها و ساعتها اون حرف ناراحت کننده رو برای خودم و دیگران تکرار و مرور میکردم و هی حالم بدتر میشد کلا بعد مادرم زودرنج تر شده بودم
ولی با ورودم به اینجا فهمیدم نباید حال من به کسی گره بخوره و من باید انرژیم رو بذارم رو تغییر خودم
و اینجوری شد که رو افکار خودم مسلط شدم اعتماد بنفس و عزت نفسم بالا رفت و دیگه رفتار دیگران نمیتونه روی من تاثیر بدی بزاره و حال من بیشتر اوقات خوبه و رو فرکانس مثبتم
من زندگی شاد و احساس خوب و آرامش رو با تسلط بر ذهنم ومدیریت احساساتم آگاهانه انتخاب کردم
و اینگونه شد که تمام هستی و کائنات از زمین و زمان بر من حال خوب سرازیر کردند و من طعم شیرین خوشبختی رو الان میچشم
حتی وقتی میام گروه لاغری تلگرام همه پیامهایی بمن میدند که حال من روز به روز خوبتر و عالی تر میشه و کلی دوست پر انرژی آگاه پیدا کردم
منم مثل استاد روشن سعی م بر اینه این ساعتهای خوش زندگیم رو گسترش بدم مثلا بکنم دو ساعت سه ساعت ….هی زیادش کنم
من آغوش پسرم و بوییدن تنش برام یه دنیا حال خوب میاره پسر من الان دومتر رو رد کرده و سایز پاهاش ۴۷ شده ماشاالله هر روز با گیتارش برام آهنگ جدید میزنه و منم چند دقیقه ای جلوش میرقصم این رقصیدن کار هر روز منه و من تو همون ده دقیقه بسیار لذت میبرم و دقیقا تو لحظه ام
دیگه نه حسرت زندگی کسی رو دارم نه نگران آینده ام و نه استرس و عصبانیت و خشم پنهانی در درون دارم
ذهنم سبک شده مخمخه ذهنی ندارم
آرامش محض و لذت بخشی دارم که هر روز دارم زندگیش میکنم و این خود خود خوشبختیه
من دیگه دنبال پول بیشتر و سرمایه بیشتر تو زندگی نیستم همه چی دارم خونه ماشین شاسی بلند ویلای شمال مغازه سلامتی همسر و پسر خوب
فقط تنها چیزی که لازم داشتم آرامش بود که بلطف آگاهی های استاد روشن الان زندگیم مملو از آرامش شده
دیگه دست از تغییر اطرافیان یا افکار پوسیده و قدیمی برداشتم و همون انرژی رو صرف حال خوب خودم میکنم
تغییرات مثبت در جسم و روح خودم
جسمم که متناسب شده روحمم دارم جلا میدم مطالعه میکنم شعر های آگاهی بخش رو میخونم
دنیای مخرب مجازی رو که جز حال خراب قبلا چیزی عایدم نمیکرد و همش دنبال جنگ و سیاست و گرونی و تورم و …بودم رو رها کردم
و ازش با فالو کردن پیجهای مولانا و شمس و عطار و خیام و دکتر قریشی و مزدافر و حسین اورا ….چیزهای خوبی یاد میگیرم
پس اون انگشت اشاره عکس فایل سه انگشت پایینی بسمت خودمان هست و ما مسئول حال خوب یا بد خودمان هستیم
هر گلی کنی به سر خود کنی
استاد دیدن آیدا کوچولو و لبخند شیرینش اولا منو وسوسه کرد یه دختر بیارم چون من پسر دارم دختر ندارم و دلم ضعف رفت حتما براش اسپند دود کنید از ترس اینکه نکنه دومی هم پسر بشه تا الان نیاوردم
دوما فهمیدم چرا شما همش خنده بر لب و چهره بشاشی دارید دیگه هر کی چنین قند عسلی تو خونه ش داشته باشه مگه میتونه از شیرین کاریهاش نخنده و خوشحال نباشه
خدا براتون حفظش کنه و تولدش هفت بهمن از الان پیشاپیش مبارک باشه
سلام به همه دوستان واستاد عزیز
من مسئیولیت همه زندگیم را ۱۰۰درصد میپذیرم
من بیرون از خود بدنبال علتهای احساس بدم نمیگردم
من پیوسته سعی میکنم احساس خودرا خوب نگه دارم
من سعی میکنم پیوسته بدنبال خوشبختی ولذت بردن اززندگی باشم
من نگران آینده نیستم وازآینده نمیترسم وحسرت گذشته را نمیخورم
من تصمیم گرفته ام به بزرگتر شدن خودم کمک کنم وپیوسته دراین مسیر با دریافت آگاهیها وکارکردن روی خودم ومهارت کنترل ذهنم پیشرفت کنم
من درچالشهای جدید این را درک کرده ام که خداوند به من جهت رفع آن به من هشدار میدهد
من میدانم که خوشبختی احساسی است که انسانهای شکرگزار پیوسته آن را تجربه می کنند پایان
بنام خدا
مقصر زندگی شما کیست
منم طبق معمول همیشه مقصر زندگی خودم را دیگران میدانستم همسرم خانواده ام شاید باورتون نشه چند دقیقه پیش داشتم با خواهرم حرف میزدم که به خاطر موضوعی خواهرم مادر را مصر میدانست منم تایید کردم و متوجه شدم اشتباه کردم ولی از این به بعد دیگه کسی را مقصر نمیدانم و خودم را مسؤل زندگی خودم بدانم و با گوش دادن به فایل ها و تمرین خالق زندگی خودم باشم من یاد گرفتم نباید با موضوعی که باعث ناراحتی من شده بجنگم باید بپذیرم و در خودم حلش کنم سعی کنم به این موضوعات فکر نکنم بتونم آنها را مدیریت کنم و کم کم زندگی خودم را تغییر میدم .
سلام به همگی
من خیلی وقته که هر موقع اتفاقی برام میوفته خودم رو مقصر میدونم ولی این جوری میگم خوب آره این اتفاق افتاد من چون نگران بودم این وارد زندگی من شد ولی خوب فلانی هم مقصره که …..
همین باعث شده موفق نشم چرا چون دارم دور میزنم یا دارم خودم رو گول میزنم و باز هم دیگران رو مقصر میدونم ولی امروز یه اتفاق نارحت کننده برام افتاد اول سعی کردم حالمو خوب کنم بعد گفتم من با نگرانیهام این و وارد زندگیم کردم ولی خدا رو شکر که من فهمیدم اینجا مشکل دارم و اگر متوجه نمیشدم خیلی بدتر میشد و تقریبا تونستم دو ساعته حالم و خوب کنم ولی هنوز هم باید این زمان کمتر بشه و اینکه دیگران در زندگی من نقشی ندارند بازیگر این زندگی من هستم و موفق هم میشوم خدایا شکرت ۲۲۰
به نام خدای بخشنده ومهربان
سلام براستادعطا روشن وهمه ودوستان هم مسیر
هدف منز ندگی بهتر کردن هست این رمز زندگی من هست برای دریافت هدفم هم پوشانی خوبی با هم داره
وفتی تودوره ورد به سرزمین بالاغرها این صحیت رو برای باره اول شنیدن کلی تعجب کردم اخه به چه شکل میشه این شرایط رو ایجادکرد ولی حال من توهمون شرایط که تصور نبود ایحاد بشه دارم زندگی می کنم وتفاوت این دومدل زندگی انقدربرام باور پزیز شده که بعضی زمان تجربه های اون همه سال ازیادم میره این بخش،رو طبیعی زندگی تصور میکنم وفتی با فردی روربر میشمکه داره توهمون شرایط سابق من که خیلی زمان نیست من تواون شرایط نیستم اون فرد رو مبینم تازه بزرگی کارم برام به شده واضح میشه ازچه شرایطی به چه شرایطی رسبدم وانقدرشور شوق عشق به مسیرم و هدفم برام پر رنک میشه که اروز میکنم بی لحظه همون شرایط ،سابق رو اصلا نداشته باشم جه برسه بشه زندگی من اصلا اصلا دیگه مایل نیستم تواون شرایط خودم بینم دنیای متقاوت ازفبل رو دارم درک لمس حس زندگی میکنم که ارزش خودم بی حدمیدونم وازخالق مهربانم که این شرایط برای من ایجاد کرد هدایت و حمایت کرد کمک بی حداندازه کرد. که من تواین یهشت زمین خودم بینم وانتظار بهشت اون دنیار رو نکشم همین زمان تو بهشتی با ارامش خودم بینم که از توجه ودرخواست وازسالهای خودم درپناه خدا عزیزم بودن روبیشترحس وارتباط با خدایی عزیزم برام زمانهای رو می سازه که ازهرتجربه اون حال دلم بی نهایت خوب هست واحساسم توزمان بیشتری توحس خوب دور مزنه زمانی هست که بخش منفی میاد قدرت نمایی کنه وازطریق اموزش های که دیدم فوری اون مهار کرده واز اون بخش خودم خارج میکنم زمان مسیرفبلی هرچی تلاش داشتمکه یی بخشی ازاینمروها رومتوقف کنم اصلا امکان نداشت چتان پشت هم بود که از حس کمی بد به حس بی نهایت بد میرسید واین زمانمقصرم خودم بودم جون بلد نبود به چه شکل کنترال کنم اون رنجیرمیداد من تحویل گرفته ادامه میدام ویی زمانی به خودم می امدم که شاید چند روز درگیراین حس بود درنتیحه گل دریافت همهی حس بد اطرافم هم اونبیشتر میکرد و تشدید این احساس متوقف نمشید تا یی مهمانی بیاد یی مسیله تازه از بیرون وارد زندگی من بشه وفضایی ذهنی منکمی تغییر کنه وبتوانم کمی خودم رو کنترال کنم واین زمان میبرد و اینحالت رو برام دوست داشتنی نبود وبه شکرخدایی عزیریزم دیگه به واون شکل نیست جون کنترال این بخش رو به مرو دارم یاد میگرم وتوبخشهای واقعا موفق بودم ولی توبخشهای هنوزاون موفقعیت نیست که طی زمان انها هم به موفقعیت میرسه چون فرمول یادگرفتم قانونش اموزش دیدم با تکرار توبخش تناسب وسلامتی وارتباط موفقعیت داشتم اون خیلی خوب طبق این قانونه اون توهرجای بلدشدمکه تو بخش ازتباط از کودم بخش تو بخش استقال مالی از کودم بخش این قانون پیروی کنم واون بخش رو با اون قانون مطابقت میدم برای دریافت هدفی دیگه توجنبه دیگه زندگی خودم این هنر این مسبر هست که ساله های زیادی درپی این هنر بودم دوست داشتم هنر زندگی خوب تو جندجنبه زندگی رو بلدش باشم وافرادی که این هنر داشتن رو تحسین میکردمکه هنر با شکوهی دادن هرحنبه زندگی انها تو حال رشت و پیشرفت هست و زندگی راحتی از نگاه من دارن ومن،اون به شکلی که تو افکار داشته باشمنمیدیدم وبه شکرخدا دانش این مسیر طی این مدت کوتاه به من رسید کاری که ۵۶ سال درپی اون بود تواین مدت با ۱۹ ماه من دوره رایگان تواین زمانم حساب نمی کنم جون اگاهی اون بخش پراکندی داشت برای من ولی دورها بهش نظم مشخصی داد و درک بهتر دارم اززمان شروع دوره دور به سرزمین لاغرها حساب میکنمکه ۲۰ فرودرین ۱۴۰۲بود برای اینمدت این همه تغیبربرای من یعنی شکفتی وصف ناشدنی شاید سالهای زیادی باید تو چندین کلاس با جندین استاد کار میکردم به اینمیزانامکانموفقیت درمن ایحادبشه اون شاید کاری که خدایی عزیزم برای من انجام داد جهش سرعتی دراموزش بود ورشت وکسترش در ذهنمدبی اندازه هست از این زشت وکسترش داره متوجه کلی افکار دست نیافتی برای من هست با تحصیلات من واین همه اکاهی درست تو سطح بالا باور پزیز نیست که به درک به این بزرگی از کارم رسیدم پس برای ذهن وتغییر اون من فبول دارم
واموزش های استاد عطار روشنکه عالتزین بخش اینمسیر هست استاد دست مریضا واقعا دست مریضا من به و شاکردی شما افتخارمیکنم این با تمام سلولهای فلبم ابراز میکنم تحصیلات اصلا کاری نیست مهم اون تحولی هست که خوداون فرد نیاز به داشتن درخودش حس کنه به اجبار هم نمیشه بایدکاملا تسلیم شده خودش رو بینه و دیگه که چاره جز،این مسیر در خودش نبینه این تحول از خدا درخواست کنه به شکلی که دیگه هیج راه چاره نیست اون زمان دیگه هیج،بهانه و هیچ مانع فبول نکنه مقصر کل بخش فبلی تو هرجنبه فرقی نداره اگه میخوادتواون جنبه رشت کنه خودشو بدونه اون زمان با فبول این مسئولیت تازه کار شروع میشه واون اغاز با ادامه دادن واستمرار داشتن نتیجه عالی رو به اون فرد میده برای من که این شکل بود من کل زندگی اگه تو هربخش اون موفقعیت واقعی رو نداشتم فبول کردم که مسیولیت با خودم بود وهست وحالا انقدرتواین مسیر تعهد دادم که به خودم ثابت کردم تو مسیر جدید اگه کل مسیر بازم تعهد بدم و اجرا کنم اون شگفتی باورنکردنی اتقاف می افته که افتاده ودراه رشت وکسترش هرروز رو خودم حس میکنم قشنگی این دوره این هست اویل نیاز به تشویق شدن بسار زیاد هست ولی ازیی زمانی خود کفایی خودش رونشون میده ودیکه به واون حد نیازبه تشویف نداریم ولی یی زمانی به بعد تشویق مخصوصی خودت میشه
باره خودم تشویق میکنمکه چه مکانی هستم چه دریافتی رو دارمجقدرتغیبرات عالی رو دارم وهی افرینهای پشت هم به خودم میگم واز این کاری لذتی بی حد رو کسب میکنم ومسیرم برام بی حد دلنشین میشه واون کیف مسیرکه استاد هی تاکید دارن اون بهش،بهای بیشتربدیم تا فقط لاغرشدن رو دارم وزنم به شکرخدا ارام ارام داره کم میشه روز گذشته خواهر منزل من بود اونتاکید که چند گیلو لاغر شدی براش،باوره سخت بود مناصلا از میران وزنی کمشده اطلاع ندارم اون تو صحبتهاش گفت وفتی که خوب لاغری شدی اون زمان میفهمی جندکیلو کمکردی بهش گفتم نه اون زمان اجازه ندارم خودم وزن کنم با نعجب گفت اخه چطورمن این شکلی رو ندیده بودم ولی برای من اصلا مهم نیست ۶۵ کلیو کمکنم۱۰ گلیو کم کنم مهم این حال خوبش هست که دارم
خدایا ازت بی نهایت تشکر دارم وسپاس گزار هستم که حال روحی امروزم عالی هست هر روز زمان این حال هوا بیشتر هست وبعضی روزها انقدردلنشین هست که اون روز برام زمانی بلند مدتی حساب میشه جون ازهرلحظه اون روز لذت پشتر هست خدایا شکرت که تواین حال هوام هستم این حال هوا قسمت همه بندگانت و تمام دوستان سایت هم بشه امین یا رب العالمین
خدا پشت و پناهتوت یا حق. حق نگه دارتون
سلام و درود بر استاد عطا روشن
قبل از هر سخنی اگر همه ما مسولیت کارها و رفتارها و شرایطی که در اون هستیم رو به عهده میگرفتیم قطعا دنیای بهتر و زیباتری داشتیم
بچه هایی که در سایت هستن معنی صحبتهای استاد رو قشنگ متوجه میشن ولی متاسفانه افرادی که به آگاهی نرسیدن سخت بتونن باور کننن
چرا اینو میگم چون یاد خاطره ای افتادم چند وقت پیش ماه صفر بود و دوستم بهم زنگ زد که بد شانسی آوردم وخیلی هم ناراحت بود که شانس ندارم و هروی اتفاق بد هست برا من میفته و خدا کنه زودتر این ماه نحس تموم بشه وقتی ازش موضوع رو سوال کردم گفت که رفتم با ماشین جایی و دزد شیشه ماشینم رو شکسته و کیف پول و مدارک منو دزدیده و من الان خیلی گرفتار شدم من بهش گفتم ببین کیفت کجا بوده گفت روی صندلی جلو گذاشتم و پیاده شدم و در ماشین قفل کردم و رفتم من بهش گفتم خب تو مقصر اصلی هستی چرا به ماه و خدا دزد بد بیراه میگی کدوم انسان عاقلی کیف پر پول و مدارک رو میزارع جلوی داشبورد و میره خیلی ناراحت شد گفت نه ربطی ندارع من شانسم بد هست خلاصه قبول نکرد و هزارتا دلیل آورد که من بد شانس هستم و خدا منو نمیبینه این خاطره نوشتم که بگم نگرش افراد تا چه حدی میتونه تو زندگی آنها دخیل باشه
یعنی دقیقا انتظار من از زندگی همونی هست که فکر من میگذره ونگرشم به اون موضوع باعث تبت شرایط خوب یا بد در زندگی میشه
یادمه از قدیم میکفتن زندگی آسون بگیری همون میشه و اگر زندگی سخت بگیری همون میشه شاید اشاره ای هم به همین موضوع بوده که به هرچی که فکر کنیم و احساس خوب یا بد داشتن زندگی مون میسازه
خوشبختی و حال خوب برای هرکسی یه مفهومی داره واینم باز بر اثاث همون نگرش افراد هست
به نظر من خوشبختی وحال خوب در لحظه لحظه زندگی نهفته است فقط بیاد بلد باشی و پیداش کنی
یه حکایت شنیده بودم در مورد مادری که دخترش داشت توی آشپزخونه ظرفهارو میشست یکدفعه یه لیوان از دست دختر به زمین میفته و میشکنه
مادر سریع میاد تو آشپزخونه و خدارو شکر میکنه دخترش ازش میپرسه چرا خدارو شکر کردی در صورتی که الان باید عصبانی بشی و بامن دعوا کنی
مادر ش میگه خدارو شکر کردم برای این که اولا دختر سالمی دارم که میتونه با دستهاش ظرف بشوره و داره نفس میکشه وبعد هم برای این که اگر برای خودت اتفاق بدی میفتاد دیگه شکستن این لیوان اصلا به چشم نمیومد. پس نگرش های افراد میتونه همین قدر ب زندگی متفاوت باشه
در حالی که ای مادر میتونست با عصبانیت و دعوا و بی عرضه بودن دخترش و پای خدارو وسط کشیدن و مقصر پیدا کردن کلا ماجرا رو تغییر بده
همه ما برای کارهای اشتباه دنبال مقصر هستیم چون میخواهیم خودمون رو تبرعه کنیم و این کار و این رفتار در چاقی هم برای ما افراد چاق صدق میکرد که بدنبال مقصر بودیم در حالی که اصلا نمیخاستیم خودمون رو تغییر بدیم و باورهامون رو پاک کنیم وازراه درست به مشکلات خودمون نکاه کنیم
ولی وقتی به آگاهی رسیدیم توانستیم به این حقیقت دست پیدا کنیم و افکار غلط رو پاک کنیم ومسولیت رو به عهده بگیریم من از زمانی که ورود به این سرزمین آگاهی کردم تو خیلی موارد تونستم خودم رو مقصر بدونم و دیدم که چقدر قشنگ تونستم اون اتفاق رو مدیریت کنم ودرستش کنم خودم حلش کردم و چقدر آگاهی داشتن تو هر زمینه ای میتونه زندگی انسان رو دگرگون کنه وبه آرامش برسه
بازهم از شما استاد گرامی بابت این مطالب ارزشمند و آگاهی دادن به ما سپاسگزارم
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم مسیرم
تغییر زندگی از جای شروع میشه که خودم تغییر کنم
عادتها وافکار وباورهایم رو باید الک کنم واکنشهای رفتاری وافکاری من در مواجه شدن با عوامل بیرونی رو که باعت حال بد من میشن رو کم کم از ذهنم وبعد در عملم ودر نهایت در عادت روزانم کنار بذارم
پس برای تجربه زندگی خوب باید در آرامش درون و شادی واحساس خوب باشم واین تنها با قبول کردن مقصر ۱۰۰درصد خودم در زندگیم هستم
اگه در روابطم با خانواده با برخورد ناجالب روبه رو میشم دنبال مقصر نشون دادن اون نباشم بلکه خودم مقصرم که از برخورد اون ناراحت شدم باید قبول کنم هر شخصی آزاد هر برخوردی داشته باشه ومن هم آزادم چه طور رفتار کنم آیا عصبانی بشم
نگران بشم، غصه بخورم نا امید بشم یا اینکه مراقب احساسم باشم و ایمان داشته باشم که من تغییر کنم اطرافیانم هم تغییر می کنن پس من انتخاب شدم تا بهتر عمل کنم تا دیگران هم بهتر بشن
پس من بهتر عمل می کنم تا جهان جای برای بهتر شدن بشه
الان که داشتم یاد داشت می کردم پسرم تماس گرفت تا احساس ناجالبش رو تجربه می کنه به من انتقال بده ومن رو ناراحت کنه ولی باعث نشدمدار من پایین بیاد ومن آرامشم رو حفظ کردم واز مدار نصیحت وآروم کردنش دست بر داشتم و گفتم هر طور صلاح کارت انجام بده و اون رو مقصر حالم نمیدونم این من هستم که حالم رو خوب یا بد می کنم من خودم ارزشمندم و لازم نیست مدام برای حال بدی اطرافیانم نگران باشم اونها هم روزی هدایت میشن به زندگی سراسر خوشبختی وبا تغییر من جهان پیرامونم هم تغییر می کنه
خدایا تنها تورا می پرستم وتنها از تو یاری می جویم هدایتم کن به راه راست راه کسانی که بهشون نعمت دادهای
سلام ممنونم از آموزش بسیار جالب وجذابی که گذاشتین به نظرم رسیدن به مرحله ای که انسان تمرکزش فقط روی ذهن خودش باشه و فقط در زمان حال و لحظه الان زندگی کنه یک مهارت فوق العاده زیبا وسختی باشه ولی فکر میکنم برای لذت بردن از زندگی تنها راه همین باشه پس راهی برای انسان باقی نمیمونه جز اینکه مسولیت زندگی رو به عهده بگیره ودر الان زندگی کنه
خدا رو شاکرم به خاطر آگاهی هایی که از این فایل به دست آوردم.🙏🌸
استادچقدر خوشبختی را ساده و زیبا معنی کردیدما گاهی یادمون میره که همین شادی های کوچک کلی حال ما رو خوب می کنند منم چند روز قبل تولد فرزندم بود و چند ساعتی کنار هم لحظات خوبی داشتیم و شاد و خندان بودیم.
منم همیشه نقش بقیه را بیشتر از خودم می دونستم
مخصوصا خدا را خیلی مقصر می دونستم که چرا وضع مالی ما اینطوره ، چرا تو این خانواده به دنیا اومدم، چرا پدر ثروتمندی نداشتم که مثل دوستانم همه جور وسایل راحتی برام فراهم باشه، بعد ازدواجم مقصر بیشتر مسائل زندگی شوهرمه که شغل پردرآمدی نداره و نمی تونه امکانات دلخواهمو فراهم کنه، گاهی هم میگم مقصر همه چی گرونیه، مقصر دولته که حقوق ما رو زیاد نمی کنه و خلاصه این که همه مقصرن به جز خودم.
الان چند مدتیه که دارم یاد می گیرم که همه چیز درون منه همه چی به خودم بستگی داره. هیچکس توان اینو نداره که شرایط منو بهتر یا بدتر کنه این منم که مسئول زندگیم هستم. البته خیلی سخته قبول این موضوع ولی باید بپذیرم که تو هر شرایطی که هستم خودم عامل اصلی به وجود اومدن اون وضعیتم.
تازمانی که حال من به دیگران ربط داشته باشه زندگیم پر از تلاطمه این خیلی عالیه باید یاد بگیرم که زندگی و حال من فقط به خودم ربط داره و از بیرون هیچکس نمی تونه حال منو خوب یا بد کنه.
این که هر اتفاقی بیرون از من میخواد یه نکته رو به من یاد بده که باید خودمو اونجا بهتر کنم باید اون جا را درست کنم و مراتب رشد وتعالی رو بگذرونم به جای صرف انرژی واسه تغییر دیگران که هیچوقتم نتیجه نمیده باید روی افکار خودم مسلط بشم تا رفتار دیگران حال منو بهم نریزه. اگه حرف و یا رفتار دیگران بتونه روی من تاثیر بزاره و حال خوبم رو بهم بریزه نشون میده که من توی اون قسمت از وجودم مشکلی هست که باید برطرف بشه اگه اینو بپذیرم که رفتار اطرافیانم انعکاسی از وجود خودمه می تونم بهتر وبهتر بشم
من همین جا اعلام می کنم که مسئولیت تمام کارهامو به عهده می گیرم و هیچکس به جز خودم نمی تونه حال منو خوب یا بد کنه
میخوام تغییر کنم و شرایطم رو عالی کنم پس باید مسئولیت اشتباهاتم رو بپذیرم و خودم تغییرش بدم.
روی ماه دختر گلتونو می بوسم الهی همیشه شاد باشه🙏😘
با سلام عرض ادب خدمت استاد گرامی که بدون هیچ چشم داشتی اموزه ها و تجربه های زیادی را برای ما ارایه میدهید
فایل خیلی زیبایی بود من از این فایل یاد گرفتم مسولیت زندگی ام را به دوش کسی نندازم فقط و فقط در همه زمینه ها خودم و افکار م مقصر هستم یادم گرفتم حال خو ب خودمو وابسته به رفتار دیگر ان نکنم قبلا خیلی وابسته بودم به رفتار دیگران به محض اینکه کسی با من بد برخورد میکرد اعصابم خورد میشه یا یه حرفی میزد چند روز من به حرفاش فکر میکردم الان دیگه یاد گرفتم خودمو تغییر بدم بیدی نباشم که با هر بادی بلرزم صبرم بیشتر شده ارامتر شدم قبلا به مشکلات بقیه هم فکر میکردم شاید گریه هم میشدم الان میفهمم چقدر کارم اشتباه بوده من نباید خودمو رو درگیر مشکلات بقیه میکردم یاد گرفتم انرژی مو بذارم برای تغییر خودم برای دوری از افکار منفی خودم سعی میکنم در طول روز ساعتهای شادی ام را بیشتر کنم .
سعی میکنم مسولیت تمام اتفاق ها رو بپذیرم و کسی رو مقصر نکنم در پناه خدا باشید
سلام استاد
ابتدا که داشتم نظرات را می خواندم نظر قبلی خودم را که در سال ۱۴۰۲ نوشته بودم خواندم و اول تعجب کردم که چطور من نظر نوشتم ووقتی به تاریخ آن نگاه کردم متوجه شدم استاد بخشی از نظرات دوستان را گلچین کردند و در سایت گذاشتند
و از ایشان ممنون و سپاسگزارم و اما نظرات جدیدم با دیدن دوباره این فایل
مقصر زندگی شما کیست ؟
اتفاقات الان ما در زندگی براساس آنچه از قبل در ذهن ما مرور شده اتفاق می افتد و در نهایت آینده ما براساس چه نگرش و چه انتظار و پیش بینی ها برای آینده در ذهن داریم برای ما رقم می خورد .
موضوع این نیست که چه موضوعی را انتخاب کنیم تا وارد زندگی ما شود موضوع آن است که انتظار ما و با چه احساسی در ذهن ما مرور می شود و در آینده ما آن احساس را تجربه می کنیم و اتفاقات مشابه و برابر در زندگی ما می افتد
وقتی انتخاب ما (شادی احساس خوب آرامش ذهنی تسلط بر افکار _مهارت مدیریت احساس خوب ) باشد جهان هستی چیزی را وارد زندگی ما می کند که نتیجه اش احساس خوب است .
استمرار در حال خوب داشتن و لذت بردن از زندگی یعنی خوشبختی و سپاسگزار خداوند بودن
فردی که هرگز حسرت گذشته را نخوره / نگران آینده نباشه / با رفتار بد دیگران واکنش نشان نده و احساس خود را بد نکند / استرس و عصبانی نداشته باشد / توجهی به شرایط و عوامل بیرونی نداشته باشه یعنی خوشبخت است
خوشبختی : به میزان آرامشی که فرد هرروز در زندگی تجربه میکنه آن فرد خوشبخته و باید بتواند مدیریت ذهن و افکار خود را بدست بگیرد تا کم کم این ساعت خوشبختی در ذهن و افکار زیاد شود و بیشترین زمان زندگی را در خوشبختی زندگی کنه
بعضی از افراد خوشبختی را در ثروت / متراژ املاک / میزان سرمایه / مسافرتهای خارجی و…می دانند در حالی که همین عوامل بیرونی باعث احساس بد آنها می شود و آنها دیگران و حتی خداوند را مقصر حال بد خود می دانند و جالبه هرروز تعداد این مقصره بیشتر میشود یک روز ( خداوند / همکاران / مدیر / همسر / رئیس جمهور / شرایط اقتصادی / تغییر نرخ دلار / تغییر قیمت طلا و….) در حالی که ما نباید عوامل بیرونی را علت احساس بد خود بدانیم بلکه باید خودم را مقصر بدانم که به آن درجه از مهارت نرسیدم که با یک تغییر در زندگی واکنش منفی نشان می دهم و خودمان را ناراحت می کنم
باید به جای اینکه دنبال مقصر باشم بدنبال چراهای در خودم باشم
چرا دیگران در کار خود موفق هستند ؟ چرا دیگران در ارتباط با دیگران موفق هستند؟ چرا دیگران در سلامتی موفق هستند؟ و….من باید نگاه خود را از روی دیگران بردارم و روی افکار و نگاه و نگرش خودم زوم کنم که کجای کار من اشکال دارد که من نتایجی مثل دیگران ندارم
اولین تغییر در زندگی و افکار من این است که دیگران را مقصر ندانم و بدانم خودم با مرور افکار اتفاقات الان را به وجود آوردم مثل چاقی که خودم مقصر بودم نه دیگران ولی با اصلاح باورها و اعتقادات در مسیر متناسب شدن هستم
در تمام جنبه های زندگی من نباید به دنبال مقصر باشم بلکه باید خودم را مقصر بدانم و بگویم ایراد از من است و کمکم به دنبال رفع این مشکلات باشم . وقتی نگرش و افکار من نسبت به خودم و دیگران تغییر کند من در تمام جنبه های زندگی موفق می شوم چون من نمی توانم دیگران را و افکار آنها را تغییر بدهم ولی به افکار واکنشهای خودم در مقابل دیگران دسترسی دارم
مثلا . وقتی کسی حرفی به من زد و من ناراحت شدم باید این تغییر نگرش را داشته باشم که او اشتباه کرده چرا من خودم را ناراحت کنم و احساسم بد شود پس خودم را مقصر نمی دانم و در تقویت افکار قوی بودن و توجه نکردن به احساس بد درآن لحظه تلاش کنم تا احساس من اگر در یک لحظه بد شد دراین احساس زیاد نمانم و برای داشتن احساس خوب به آن موضوع فکر نکنم .
نکته مهم : تا زمانی که حال من ارتباط داشته باشد به رفتار اطرافیانم من و من از آنها تاثیر بگیرم در تلاطم احساسات هستم یک روز خوشم می آید و یک روز بدم می آید
ما نمی توانیم ارتباط خود را کاملا با دیگران قطع کنیم و بگوییم حال من ارتباط به خودم داره من زود رنجم / من زود عصبانی می شوم/ من به شدت از دروغ بیزارم/ من زود از کوره در می روم/ من جنبه شوخی در جمع را ندارم ودیگران مقصر حال بد خودم بدانم چرا ؟
من به خاطر یک عامل بیرونی بهم ریختم و باید این عامل بیرونی را پیدا کنم و به خودم ثابت کنم چرا احساس من بد شده و دلیل آن چیست ؟و برای رفع دلیل خود اقدام موثری انجام دهم و اینجاست که باید خدارا شکر کنم که دارم دلیل این واکنش منفی را در خودم پیدا می کنم .
حال بد و احساس بد درما نشان می دهد که یکجای کار دارد می لنگد و یک درزی در مورد ( حسرت از گذشته خلاء_ فکر اشتباه قضاوت بیجا _ یک نگرانی بی مورد _و…) وجود دارد و ما به جای اینکه بیشترین وقت و زمان صرف مقصر جلوه دادن دیگران کنیم بهتر است این مقدار زمان و انرژی را به دنبال علت اینکه احساس ما بد شده باشیم و برای رفع این مشکل تلاش کنیم .
به اندازه ای که احساس من خوب شود من مهارت کنترل احساس و مدیریت احساس خوب را یاد گرفتم و در زندگی خوشبختم
مسائل و مشکلات در زندگی همه و همیشه وجود دارد و اگر فکر کنیم روزی به جایی می رسیم که از مشکلات رها شدیم و همه چیز گل و بلبل می شود سخت در اشتباهیم چون من در روز با کلی افراد و با افکار مختلف در ارتباطم و من نمیتوانم افکار واکنشهای افراد را تغییر بدهم که با من به خوبی رفتار کنند و حالشان هنگام برخورد با من خوب باشد شاید من زمانی با او برخورد کردم که حالت عصبانی داشته و من آن موقع درک نکردم که چطور برخورد کنم و در نتیجه با واکنش بد او احساس خوب من هم بد شده . پس من باید آنقدر روی خودم و احساسم کار کنم که حال خوب من ربطی به تغییر شرایط و احساس دیگران نداشته باشد
در هر مشکل و مسائل زندگی نباید جا بزنی و به دنبال مقصر باشیم بلکه باید فقط به دنبال پیدا کردن ایراد خودم ورفع آن ایراد در خودم باشم تا بتوانم مهارت کنترل احساسات را در خودم افزایش دهم و بابرطرف کردن ایرادات خود به آرامش و احساس خوب برسم
من هرگز نمی توانم دیگران و شرایط زندگی و افکار آنها را تغییر بدهم فقط به افکار و نگرش خودم نسبت به دیگران دسترسی دارم و با تغییر نگرشها می توانم به آرامش و احساس خوب برسم
پس نتیجه مقصر زندگی و شرایط زندگی گیست ؟ مقصر اول و آخر خودخود خودم هستم نه دیگران
استاد اول که فکر می کنی که مقصر خودت هستی کمی تو ذوق می خوره چون شیطان طوری این پازل را می چینه که تمام حقوق را به تو میده و دیگران را مقصر و وقتی گفته می شه خودت مقصری درست مثل یک مشت محکمی است که می خوره تو صورتت و از خواب غفلت بیدار میشوی و میری جلو اینه و می بینی هیچ کس متوجه این تغییر نگرش تو نیست جزء خودت و هیچ کس نمیتواند با این نگرش تغییر کند جزء خودت پس برای داشتن احساس خوب و کمک از خداوند متعال درخواست میکنیم که برای داشتن احساس خوب و ارامش به من کمک کند چون فقط باید خودم روی مهارت کنترل احساس خوب خودم کار کنم و خداوند من را ازاد و با اختیار افریده که با افکار مثبت و خوب اتفاقات خوب را برای خودم رقم بزنم و درارامش و خوشبختی زندگی کنم
. استاد ممنون از شما و ازخداوند متعال که من را به این سمت هدایت کرد تا برای تغییر شرایط زندگیم خودم را مقصر بدانم نه دیگران و برای تغییر و خوشبختی خودم و نکات مثبت در وجودم تلاش کنم تا مهارت کافی برای مدیریت احساس خوب را بدست بیاورم
خداوند گنج پنهان بود خواست آشکار شود انسان را آفرید
سلاااااام ب استاد عزیز و دوستان عزیزم
وقتی میخواستم واسه سایت بنویسم تنبلیم میومد ک بنویسم و دختر بد درونم میگفت ک دیگران در سایت نوشتن نیازی ب نوشتن ت نیس ولی من مینویسم
من ت این چندروز واقعا حال و احساس تغییر کردم اصلا ی آدم دیگ شدم شادم و خوشبختم و اینو فهمیدم ک خودم مسئول خودم هستم و هر چیزی ک برای من و توی زندگی من اتفاق میوفته درونش خودمم.در سال های قبل کم کاری خودمو گردن دیگران و خدا مینداختم.
استاد وقتی ک درمورد هدایت صحبت میکردید قبل هدایتم من مثل آدمی ک وابسته ب مواد مخدر هس فقط خدارو صدا کردم و دنبال مقصر نبودم و خدا جواب منو داد هدایت شدم ب سایت و مسیر زندگیم تغییر کرد.من خودم مسئول زندگیم و حالم هستم و من ی بار زندگی میکنم و موظفم ک زندگیمو تغییر بدم و من همیشه خودم مسئول این میدونم ک نسلی ک از مادرم ب من رسیده باید تغییر بدم و دارم رو خودم و عادتهام کار میکنم و همچنین خودم من خوشبخت ترین آدم در اطراف هستم ک زیبایی هارو میبینم و در مسیر تغییر جاده زندگیم هستم.و من فایل صوتی گوش کردم بعد تموم شدنش اون قسمتی ک آیدا اومد پیدا کردم تصویری نگاه کردم و خیلی لذت بردم از دیدن آیدای زیبا و دلم خواست ی ماچ از لپاش بکنم خدا برای شما و خانواده تون حفظش کنه
و خدایی که در این نزدیکیست.
خداروشکر میکنم که دارم آهسته و با آرامش شرایط فعلی رو تغییر میدم،از دو روز قبل که شروع کردم به استفاده از این فایلها،ی کم افکارمو تونستم جمع و جور کنم.موفق شدم که زمان بیشتری رو از تلویزیون و شبکه های مجازی فاصله بگیرم و ی کوچولو احساس بهتری پیدا کردم.من قبول دارم و ایمان دارم اگر توی چند ماهه گذشته ی کم حالم بد بود،احساس آرامش نداشتم فقط به خاطر خودم بوده،چون من داشتم انتظار روزهای پر طلاطم رو میکشیدم،من مقصر تمام اتفاقات خوب و بد زندگیم هستم،توی این مدت همش دیگران رو مقصر حال بدم میدونستم.من فکر میکردم که اگه فلانی توی زندگیم نبود یا اگر برادرم زنده بود فلان اتفاق نمیفتاد،یا فکر میکردم فلان حرف رو که فلانی بهم گفت اون آدم بدیه ولی امروز به این واقعیت پی بردم که من نباید ناراحت بشم،من نباید بذارم آدمها منو کنترل کنن،من باید بتونم خودمو کنترل کنم.من قادر نیستم آدمها رو اونجوری که دلم میخواد ادب کنم و بهشون بگم فلان رفتار رو داشته باش یا نه،من فقط روی افکار خودم سلطه دارم،من باید بتونم آرامش رو به زندگیم برگردونم.من تقصیر رو از پدر ومادرم و خواهر و برادرام و همسرم و خونوادهدی همسرم و حتی خدا که مقصر اصلیم برای اتفاقات بد زندگیم میدونستم رو بر میدارم و میذارم روی گردن خودم،درسته که احساس خم شدن کمرم رو دارم ولی اشکالی نداره،من با داشتن حس خوب و با داشتن ایمان و توکل به خدا،تلاش میکنم تا این بار رو تا چند مدت دیکه بذارمش زمین تا به آرامش درونی برسممن تا چند ماهه پیش خیلی احساس خوشبختی میکردم چون همسرم بسیار با من خوب رفتار میکرد،چون دیگران بهم احترام زیادی میذاشتن.چون خیلی از داشته هام احساس عالی داشتم و راضی بودم،دلم میخواد دوباره به روزای مر از صلح و دوستی با خودم بر گردم.الهی شکر که چشمم رو به این آگاهی باز کردی،من تنها کسی هستم که میتونم خودمو به روزای پر از صلح و دوستی با خودم برسونه،من تنها کسی هستم که پول و درآمد زیاد میتونم داشته باشم.تنها کسی هستم که باعث سلامتی جسمم هستم.ممنونم خدا جونم.الهی شکرت.خدایا شکرت که امروز آیدای عزیز رو دیدم که چقدر خوشگل و گرم و مهربون بود،خدایا وقتی این صحنه رو دیدم احساس عمیق لایق بودن رو کردم.حس کردم منم سزاوار داشتن دختری به زیبایی و قند عسل بودن آیدا هستم.از خدا میخوام که بهش عمر با عزت و طولانی بده.خدایا این دیدن برای من حس خیلی خیلی عالی از عشق به فرزند رو به همراه داشت.خدایا شکرت برای تک تک بچه های خوشگل و معصوم توی دنیا،الهی شکرت
به نام خداوند عزیز وحلیم ورحیم
سلام خدمت استاد پر انرژی وهمیشه شادابم ودیگر دوستان هم مسیرم
دیدن ایدا کوچولو چه لبخند عمیقی رو به صورتم اورد عزبزم الان خانمی شده 😍
از وقتی که یادمه وبه درک وفهمی از رندگی رسیدم هرگز اینو نمی دونستم که نقش خودم در تعیین زندگیم چقدر پر رنگه واینکه خودم مسعول خوب وبد شرایط زندیگم هستم را برای اولین بار در این سایت الهی شنیدم هیچ کس راجب نقش خودم چیزی بهم نگفته بود چون در اطرافم می دیدم همه
برای هر چیزی یه مقصری سراغ دارن برای حال بد برای وضعیت خراب کسب وکار برای نداشتن سلامتی برای نداشتن خونه برای نداشتن آرامش
این باور در من شکل گرفت که منم همیشه کسی رو مقصر شرایط زندگیم بدونم وخودم هیچ کاره باشم
بارها شنیده بودم من انسانم وخداوند منو مختار افربده وحق انتخاب دارم اما جور دیگه ای ابنو برداشت کرده بودم معنی اینو نفهمیده بودم که بله من در تمام جنبه های زندگیم وهر چیزی که مربوط به من می شه مختار به انتخاب هستم
می تونم انتخاب کنم کسی حالمو بد کنه کسی بیاد با حرفی چنان به همم بریزه که دیگه کمر راست نکنم یا انتخاب کنم یه نفر بیاد برای من تصمیم بگیره من در چه حال وروزی باشم
ابنکه ما مسعولیت حال خودمون رو در زندگی وابسته کردیم به چیزهایی بیرون از خودمون انتخاب ماست
از سن 12 سالگی به بعد جسم من از اون تناسب خودش خارج شد وروز به روز اضافه وزنم زیادتر می شد ومن هیچ وقت خودمو مقصر چاقیم نمی دونستم درسته برای خودم جلوی دیگران دلسوزی می کردم که اره باید کمتر بخورم بابد تحرکم رو زیاد کنم وانگشت رو طرف خودم می گرفتم از ته دلم می گفتم خوب تقصیر من چیه خدا اینجور برام خواسته اینم سرنوشت منه یه عده رو لاغر آفریده ویه عده مثل منم چاق افریده شده ودیگه حتما مصلحت خدا اینجور بوده وقتی مسعولیت چاقیم رو گردن خدا انداختم هرجا به محدودیتی برای چاقیم برمی خوردم دیگه یقه خدا رو می گرفتم واز اون گله وشکایت می کردم چاقی منو از خیلی از لذت ها در زندگیم محروم کرده بود که من ته دلم خدا رو مقصیر همه ی اون ناکامی ها می دونستم برای همین اگرم تلاشی برای لاغری می کردم وشکست می خوردم دیگه مطمعن می شدم این خواست خداست که می خواد من در این وضعیت بمونم
گاهی فکر می کردم وحتی اینو به بقیه هم می گفتم که خدا دلش نمی خواد من لاغر بشم تا ایمانم از دست نره چون اگه من لاغر بشم واون لباس های که دوست دارم رو بپوشم ادم بی حجاب وبی ایمانی می شم پی خدا مصلحت دونسته من همین جور چاق باشم تا همین مانتوهای گل گشاد ومشکلی ومقنعه سرم باشه وحوس گناه نکنم تا این حد من در بست خدا رو مسعول چاق بودنم می دونستم
تا اینکه برای اولین بار اینجا بود به نقش خودم و مسعولیت خودم در شکل گرفتن وضعیت تناسبم پی بردم وقتی با کلی دلیل وبرهان وسوال وجواب در آخر به این نتیجه رسیدم که خودم مقصر وضعیتم هستم ومسعولیت چاقیم رو به عهده گرفتم ودیگه دنبال مقصر نبودم در ببرون از خودم تازه به آرامش رسبدم دیگه بغض وکینه ای در دلم نبود دبگه شبا تا دیر وقت با افکار منفی سر نمی کردم وسناریو برای خودم تعریف نمی کردم واواین دستاورد من از پذبرش مسعولیتم ارامش وخواب راحتی بود که نسیبم شد من همیشه به حال کسانی قبطه می خوردم که تا سر می زارن روی متکا خوابشون می بره والان خودم دقیقا همون جور شدم اینقد اروم شدم اوایل می ترسبدم مریض شده باشم که چرا من اینقد بی خیال شدم واینقد تا اراده می کنم خوابم می بره وهمسرم می گفت خوشحال باش تو همیشه تا صبح چند بار می رفتی تو تراس ومی اومدی ببینی اتفاقی نیغتاده زلزله نیومده چیزی نشده حالا می ترسی چرا راحت می خوابی
دلیلش این بود که من دیگه یقه کسی رو نمی گرفتم اگه رفتار پر خوری رو انجام می دم دبگه دنبال گله وشکایت ومقصبر نیستم می گم خودم انتخاب کزدم خودم خوردم دیگه کاری که از خودم سر زده واینجوری همه چی در درون خودم حل می شه وچون پای کس دیگه ای در میان نیست اعصاب خرابی وگله وشکایت وخودخوری ودرگیری ندارم
ومن به این نتیجه رسیدم این به شکل یه باور ویه عادت در من تبدیل شده که همیشه برای هر کاری دنبال مقصر باشم دیگه خود به خود هر اتغاقی بیفته حتی ساده ترین اتفاقات من فوری کسی رو مقصر اون می دونم
اگه مثل همین اضافه وزنم مسعولیت احساس خوب وحال خوبم در زندگی رو به عهده بگیرم دیگه به خوشبختی واقعی می رسم
من عادت کردم برای هر چیز ساده ای غر بزنم واونو بررگ کنم ودنبال مقصر باشم اینجوری حجم زیادی از افکار منفی رو در ذهنم تلنبار می کنم ودیگه جایی برای افکار مثبت وگوشی برای شنیدن اتغاق های خوب نمی زارم هرچیز خوبی هم رخ بده از نظر من بی فایدس چون در مقایسه با اون همه حال بد وافکار منفی اونو ناچیز می دونم برای همین چیزی خوشحالم نمی کنه همیشه ناراضی هستم در ظاهر چرا ادعای خوبی وحال خوب ودارم شوهرم ودخدرم رو نصیحت می کنم اما ایمانی به حرفی که می زنم ندارم نشانه اش هم اینکه هنوز حال من بستگی به خوب رفتار کردن همسرم داره اعصاب ارام من بستگی به اخلاق خوب دخترم داره
من وقتی می تونم ادعا کنم که حتی اگه کسی بیاد بدترین حرف هارو بهم بزنه من بهم نریزم وخودم رو مسعول حال خودم بدونم وبگم مقصیر منم که اون حرف باعث شدبهم بریزم
بارها این جمله رو به همسرم گفتم که اگه می خوای من خوب باشم تو باید خوب باهام رفتار کنی اگه تو بد باشی منم بد می شم واین کاملا اشتباهه حال من نباید خوب بودنش وابسته به کسی باشه چون من اونم ادمه ونمی تونه تضمین بده همیشه حالش عالی باشه تا منم خوب باشم اگه مسعولیت حال من دست دیگران باشه پس اونا هر جور که بخوان می تونن حال منو تعقیر بدن ومن عروسک خیمه شب بازی دست اونا هستم
خیلی اتغاق می افته ظهر که دخترم از مدرسه میاد سر یه چیز خیلی الکی با هم بحثمون می شه ومن همیشه اونو مقصر می دونم می گم تو چه می دونی من چه زحمتی از صبح تا حالا کشیدم تا وفتی تو بیای خونه مرتب باشه نهار اماده باشه اتاقت تمیز باشه واونقد حرص وجوش می خورم که بدنم می لرزه حالا که دارم در آرامش بهش فکر می کنم می بینم اونی که حال منوبد می کنه خودم هستم اون بیچاره که نخواسته من این همه زحمت بکشم خودم دلم خواسته این کارها رو بکنم وحالا هم خودم دارم خودمو اذیت می کنم نقش اون این وسط هیچه واقعا چرا من بخاطر شنیدن یه حرف که از نظرمن ناسپاسی هست باید اینقد بهم بریزم که کل روزم رو به جهنم تبدیل کنم
مدتی بودشعله وسطی اجاق گازمون خراب شده بود یعنی شعله اش خیلی زیاد بود من چندین بار به همسرم گفتم درستش کن این یه بار یه بلایی سرمن میاره دقیقا همین جمله رو چندین بار تکرار کردم ووافعا هربار اون شعله رو روشن می کردم منتظر اتفافی بودم تا دبروز ظهر که غذا درست کردم وبا یه ظرف روغن گذاشته بودم گرم بشه بریزم رو برنج ودیگه کاری نداشتم تنها خونه بودم ودخترم هم هنوز نیومده بود به کل یادم رفت گاز روشنه وروغن داره داغ می شه اومده بودم بیرون از اشپز خونه
بعد چند دقیقه از بوی روغن سوخته متوجه شدم من گازو خاموش نکردم رغتم دیدم کل ظرف آتیش گرفته ویه وضع بدی بود به زور خاموشش کردم کل خونه پر دود شده بود در وپنجره هارو باز کردم هود وسبنک وهمه چی پر دود چرب شده بود همون لحطه که شعله گاز رو دیدم یاد حرف همیشگی خودم افتادم که این گاز بلا سرم میاره وشوهرم رو مقصر دونستم در حالی که این شعله اصلا اونی که من می گفت خرابه نبود در اثر بی احتیاطی خودم این اتغاق افتاد ولی من جوری شوهرم رو مقصر دونستم که انگاز اون با دست خودش اومده بود واین کار رو کرده بود حتی یه لحظه غفلت خودم رو دلیل این اتغاق ندونستم برای همین بهش پیام دادم وکلی حرف بارش کردم تو چی فلان وبهمان اونم بیچاره کلی نگران شده بود وزنگ زد که چه اتغاقی افتاده ومن گفتم تو مقصری چون دیشب ناشکری کردی چون غر زدی چون گاز ودرست نکردی چون این خونه رو گرفتی وچی وچی
واین وافعا همیشه برام عادت شده یه کسی رو مقصر بدونم
از امروز واقعا صد درصد مسعولیت حال واحوال خودم رو در هر زمینه ای را به عهده می گیرم
من مسعولیت احساسم را به عهده می گیرم
هیج چیزی خارج از من نبست وهمه چی در درون من باید حل بشه اگه برای چیزی حالم بد شد باید در وجود خودم علتش رو جویا بشم نه در اطرافم
از اینکه حوصله کردین از شما عزبران سپاسگزارم
سلام سلام
به استاد عزیز و دوستان گرامی
سپاسگزار خداوندم که تو این دوره توفیق دارم که باشم و سپاسگزارم از استاد عزیز بابت این فایل فوق العاده
هنوز گوش ندادم یا ندیدم فقط تصویر رو دیدم و متن رو خوندم
توی تصویر که عکس دو تا دست که اشاره به مقابل میکنه رو من اینطور برای خودم تصور میکنم:
تصویری که از بچگی از این اشاره انگشت دست تو ذهن ما هک شده مقصر کارهای ما نفر مقابل یا شرایط مقابل ما هستش در صورتی که اگر با دقت به تصویر نگاه کنیم سه انگشت پایینی به سمت خود ما داره اشاره میکنه و میگه تمام مقصر و سازنده زندگی الانم فقط و فقط خودمم نه کس دیگه، ینی این زندگی با هر شرایطی که هست فقط سازندش خودمم چه خوب چه بد، پس باید تمام تلاش رو کنم تا بتونم به خودم بفهمونم خالق زندگیم فقط خودم هستم نه جامعه ، نه خانواده ، نه پدر نه مادر نه مدرسه نه دانشگاه فقط درصورتی میشه به دیگران و یا خارج از خود قدرت داد که باور داشته باشم بقیه میتونن تاثیری تو زندگیم داشته باشن همین .
وقتی موفقیتی در زندگی کسب میکنم وقتی خرید پر سودی میکنم وقتی خونه خوبی میخرم به همه میگم خودمم کردم خودم تلاش کردم خودم خواستم ولی خدا نکنه یه اتفاق بد بیفته یه ضرری کنم یه خرید بدی کنم با قدرت تمام مقصر اون اتفاق رو بقیه میدونم چجوریه تو موفقیت خودم ولی تو شکست دیگرانه؟
این جای تفکر داره؟
سلام به استاد عزیزم
چقدر آگاهی های این فایل به من کمک کرد خیلیی ممنونم ازتون
چند مدتی میشد که تو موصوع سلامتی دچار مشکل شده بودم و مدام این افگار که خدایا این چه مشکلی سر راهم قرار گرفته تو سرم میپیچید
ولی مدام به خودم یاد آوری میکردم من خودم این شرایط رو بوجود آوردم
این نگاه که حتما تو این موصوع نیاز که من رو خودم کار کنم و خدا اینو برام نشونه گداشته خیلی به من امروز کمک کرد
این مسائل نشون میده که باورهای سلامتی من مشگل داره و من باید روش کار کنم
و یه موصوع مهم دیکه ای که تو این فایل بهش پرداختید این بود که من فک میکردم اوناییکه با تعییر ذهن تونستن تغییراتی تو زندگیشون ایجاد کنن
هیچ مساله نداشتن و همون اول خوب درک کردن همه چیزرو
ولی اینطور نبود
وقتی ما شروع به تغییرمیکنیم همون اول همه چی درست نمیشه
وقتی به خودم نگاه کردم دیدم من انتطارم این بود دیگه رو تو اثر نداره
تو دو سال داری رو خودت کار میکنی پس کو نتیجه
نتیجه رو درآمد، رسیدن به خواسته ها میدیدم و ۰ون اینطوری فکر میکردم اون آرامشی که باید داشته باشم رو هم نداشتم
ولی وقتی رو خودم زوم کردم دیدم دقیقا منم همینطوری
حداقلش اینه که وقتی مسئله ای پیش میاد دنبال مقصر نیستم و میگم حتما باور اشتباهی دارم
یا مثلا کسی رو میبینم که تو شرایط بد یا خوب هست میگم اون جای درستشه حتما نگرش های درستی داشته
و گرنه خدا هرگزاشتباه نمیکنه
میبینم دیگه چیزی رو به شانس ربط نمیدم
و میگم حتما باورهای درستی داشته
منی که قبلا فک میکردم نمیشه از تو خونه به درآمد رسید یا منی که بچه کوچیک دارم باید همین شرایط رو تحمل کنم حالا به فکر مستقل شدن افتادم
و دارم روی خودم کار میکنم
مدام تو این مدت ذهنم گفته چی شد پس ؟
چرا نتیجه ای نیست ؟
ولی من ناامید نشدم و دارم ادامه میدم
چون مطمئنم این مسیر نتیجه میده
مسیر اشتباه نیست من باید بیشتر رو خودم کار کنم .
خدا رو شکر میکنم هدایت شدم به این مسیر و این سایت وشما استاد عزیز که انقدرررر ساده مطالب رو بیان میکنین
سلام استاد عزیز صبح شما بخیر و شادی
استاد درمورد اینکه فکر کنیم ما خوشبخت هستیم و حسرت گذشته را نخوردید و نگران آینده نباشید خوشبخت هستی
من با داشتن شغل ومسکن -ماشین – 4 فرزند و همسری مهربان واقعا خوشبختم و از خداوند بابت این همه نعمت سپاسگزارم
استاد خیلی ممنون از شما که با این فایل که مقصر اصلی زندگی شما کیست ؟ جواب درست را به این سوال دادید خودم خودم خو.دم
و چقدر ما درکارهایمان خودمان را بی تقصیر میدانستیم و دیگران را مقصر و جالب که حرفها و کارهای خودمان را حق و دیگران را ناحق می دانستیم .
اگر قبل از اینکه با این سایت آشنا بشوم کسی بهم میگفت مقصر تمام مشکلات خودت هستی ناراحت میشدم و شاید با او برخورد میکردم ولی الان خدا راشکر به آن سطح از آگاهی رسیدم که تمام اتفاقات در زندگی را خودمان به وجود میاوریم و جذب میکنیم و به قولی برای آنها در جامعه شاهد جمع میکنیم با صحبت کردن در مورد آن موضوع با دیگران
من چند وقتی است در محیط کارم از پست مدیریتی کنار رفتم . اوایل خیلی ناراحت بودم که با سابقه 23 سال من به پست کارشناسی تنزل پیدا کردم همه را مقصر میدانستم و از همه دلخور بودم که من خیلی بیشتر از توانم در این پست کار کردم و دیگران نتوانستند پیشرفت من را ببینند و اصلا دیگر نمیخواستم به سرکار بیام چون فکر میکردم رفتار همکاران با من عوض شده ، درحالی که هرکسی به کار خودش مشغول بود و شاید چند روز صحبت میکردند و من این جور فکر میکردم و چقدر افسوس خوردم که به خاطر نظرات دیگران خودم را سرزنش میکردم . الان بعد از 6 ماه متوجه شدم که خودم مقصر بودم چون داشتم خود و خانواده ام را اذیت میکردم و خیلی از همکاران هستند که خانواده در اولویت اول انها است و کار دوم درحالی که من از صبح تا ظهر رئیس اداره عمومی بودم و 11نفر زیر دست من کار میکردند و باید جوابگوی تک تک انها باشم و چقدر خودم را اذیت میکردم و خیلی از مواقع مجبور بودم خودم جای نیرو غایب کار کنم و جایی دیده نمیشد با اینکه فرزند 3 ساله داشتم و حق شیفت فرزند پیش دبستانی در سرکار می ماندم و یا دلسوزیهای الکی برای همکاران در دوران کرونا ( مثلا به کارپردازی 40روز مرخصی دادم در حالی که 15 روز بس بود و مابقی ان از سر دلسوزی بیجا بود و خودم کارها را انجام میدادم و هیچ کس هم قدردان کار من نبود ) الان متوجه شدم که باید درمحل کار طبق قوانین رفتار کرد و همدردی بیجا موجب میشود که وظیفه بدانند الان به مدت 6 ماه است که خدا را شکر با این سایت آشنا شدم و کاری به کار همکاران ندارم راس ساعت میام و راس ساعت هم میروم و با خیال راحت با خانواده ام هستم و خدا را شکر اصلا تلفنی از محل کار به من نمیشه درحالی که قبلا من در منزل تا ساعت 11/5 شب جوابگوی کارهای مربوط به ادارات تابعه و یا برون سازمانی بودم و همیشه همسرم ازاین موضوع شاکی بود.و اصلا وقتی برای سرگرمی و بودن درکنار همسر و فرزندانم نداشتم و متاسفانه به انواع بیماریهای عصبی و استرسی و بیخوابی در شب مبتلا شده بودم الان متوجه شدم بعد از 23 سال که باید درمحیط کار با همکاران مثل یک رهگذر برخورد کنی و نباید با انها زیاد صمیمی باشی چون کاری برای تو انجام نمیدهند و اصلا نباید از زندگی خصوصی و شخصی شما مطلع باشند چون با دلسوزیهای بی مورد در جمع همکاران شمارا ناراحت میکنند و الان گاهی شده من بعضی از همکاران را به مدت 2 ماه است ندیدم و هیچ خبری از اتفاقات سازمان ندارم و چقدر خوبه که گفتند بی خبری بالاترین شادی است الان متوجه این حرف شدم و خدا را شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و روز به روز بیماریهای من کمتر میشه و ساعت بیشتری را با خانواده ام هستم . ممنون از شما استاد که این آگاهها را به ما میدهید
خدا را شکر که امروز ایدا را دیدم و از طرف من صورت ماهشون را ببوسید و انشاالله درکنار شما عمری با عزت داشته باشند
سلام برا خدایی که به من زندگی بخشید زمان دادکه برای زندگی بهتر به اگاهی خودم اضافه کنم
سلام بر اسناد وهمه عزیزان
اولین مرحله هرانسان قبول کردنکه زندگیبیکم کاست چهخوب وچه بد مسئول فقط خودمن هستم ه دچارمشکل شده مفصر خودم هست اگه زندکی شیرنی رو تجربه میکنم این خودم هستم ازلیرون هیج کس مسئول هیچ درزندگی من نیست باره همین مسئله به من به سخثه خیلی کمک گرد
چون وفتی من خودممقصر دوستم اون زمان متوانم خودم درستش کنم ولی تازمانی که هرمشکل رک به گردن هرعوامل بیرونی بنرازم اون زمان چون دیگران رو دلیل این مشکل که دارممیدونم به خودم نمیتوانم هیج کمکی کنم چون در دید من چطورمیتوان دیگران رک درست کنم تا مشکل من حل بشه
توزمینه چاقی فبل از وردبه سایت من زمین زمان رو مفصر میدوستم کمی خودم رونه کامل همه کس همه جیز رودلیل برای چاقی زیادخکدم میدونستم این مرحله قبول چون به شکل تسلیم وهدابت خداوند من به سایت وارد شدم توستم این مسیله قبول کنم چون دیگه تسلیم واقیدشدم اون زمان برای خودم با بودن توسایت ثابت شد که خودم این همه مشکل برای خودم تراشیدم حالا باید برطرفش کنم برای تغییر کردن هم اول همین کاررو بایدانجام داد اول بابد به خودمون هم وقت وهم تغییر رو فبول داشته باشیم که با تغییر ذهنم وتغییر رفتارم به خودم یی روش درست روهدیه بیدم با روش فبل که من خودم دچارمشکل کردماگه تومسیر جدید همون افکاروهمون رفتار وهمون عمل کردو داشته باشم امکان نداده که من متناسب بشم چون کل مسیر چاقی رو اوردم تومسبر لاغری چطوری امکان داره با روش چاقی من تومسیر لاغری بدون تغییر لاغر بشم هیچ امکان نداره پس من باید تغییرکنم تا بتوانم تو مسیر لاغریی ازهمه مراحل بالا به شکل مسیر لاغری استفاده کنم ونتیجه که به دست میاد صد در صد لاغریی هست نه چاقی
تعییر کردن مرحله ای هست که به من توان زیاد داده که با شور وشوق وانکیزه زیاد تومسیر باشم ادامه بدم تازه با بورن مسیرهای دیگه رو جلوی من قرا داده تا با بودن تومسیرهای دیگه بتوانم توجند مسیر حرگت کنم وتغییران رو کم کم واهسته اهسته به دست بیارم مثل زمانی که میخواستم لاغری رو به دست بیارم اون به شکل ارام ارام واهسته حرکت کرد م تومسیرموندم وجالا بعدازجند ماه کم کم دارم نتبجه دریافت میکنم تا نتیجه اخرکه لاغریی هست اون زمانی به دست میارم که ادامه بدم کم کاری نکنم همه اموختهای خودمروکامل به کاره بگیرم درنتیجه به چاقی توجه نکنم لاغری رو توحاشیه قراربدم توزمان خودش به لاغریی میرسم تواین زمینه من وفت دارم تومسیرهای دیگه هم کارکنم تا این پازل به شکل خوبی چیده بشه ومن دسناورده بهتری روبه خودم هدیه بدم اون رمان دستاردم پر ثمره است تا تویی مسیر فقط باشم تواون مسیر فقط کارکنم
خدا به همه عزیرانی که فرزندی نداره ازگل دختر شما بده خدا شمه وهمه خانواده شمارو درسحت سلامت نگه داره
خداپشت وپنا هتون یاحق حق نگه دارتون
سلام و درود به استاد عزيزم
در ادامه پيدا كردن رد پاي شما رسيدم به اين فايل در روز 28 ام حضورم در اين سايت
من پيدا كردم كه چه تغييري بايد درون خودم انجام بدم تا نعمت هايي كه ميخوام برام بياد
من متوجه بودم كه تغييرات بايد درون من اتفاق بيوفته
البته كمي هم به تغييرات همسرم نظر داشتم
كه ايشون هم بايد تغييراتي در كسب و كارش ايجاد كنه يا تغييراتي در باورهاش يا هر چيز ديگه اي
اما هميشه به خودم ميگفتم طبق چيزايي كه من ياد گرفتم ، اگر من تغيير كنم افرادي كه با من در ارتباط هستن هم تغيير خواهند كرد
و به خودم ميگفتم پس من هنوز اون تغيير بنيادي رو نكردم كه همسرم هم هنوز تغيير نكرده
و امروز كه متوجه شدم تغيير اساسي كه بايد در وجود من صورتت بگيره اينه كه من بايد شكرگذار اون چيزهايي باشم كه دارم
شكرگذاري با احساس خوب
نه فقط كلمه باشه كه ديني رو از سر خودم باز كرده باشم
بايد بفهمم اون چيزي كه دارم برام چه خوشبختي هايي آورده … و اگر نبود چي ميشد…ميتونم با اين فرمول به احساس خوب در سپاسگذاري برسم
انقدر خداي من بزرگه كه زود فراواني رو در ذهنم بزرگ ميكنه…به همين دليل داشته هام برام خيلي كوچيك ميشن
اما بايد خودمو مقايسه كنم با قبل از اين داشته ها اونوقت بزرگي اين داشته ها به چشمم مياد
من اين ترمز رو در خودم پيدا كردم و فهميدم يك مرز باريك هست بين اون باوري كه ما از فراواني در جهان در خودمون ميسازيم و اون نعمت ها و اون اندازه از فراواني كه در زندگيمون داريم
اون مرز باريك ميتونه يك سد بزرگ باشه
براي من كه شده بود و خدا روشكر امروز پيداش كردم
من انقدر ثروت توي جهان دارم ميبينم كه از خدا طلبكار شده بودم و هي بهش ميگفتم اينهمه هست چرا به من نميدي
هي ميگفتم مگه كم داري پس چرا فلان چيزو نميدي
در حالتي كه من بايد نشون ميدادم كه اگر بده چي ميشه
چطور بايد اين كارو ميكردم ؟!
با همين نعمتي كه مشابه اوني هست كه ميخوام
ايني كه دارم چقدر داره منو خوشحال ميكنه كه درخواست بيشترشو دارم
من يه قاشق آب نشون خدا ندادم …ازش توقع دارم دريا رو نشونم بده
خدا رو هزاران بار شكر كه امروز پرده برام افتاد
از خودش هدايت ميخوام هر روز مثل امروز و بيشتر از امروز بر من آشكار كنه اون نقاط تاريكي رو كه بايد تغييرش بدم
و بهم توفيق تغييرش رو بده
آخر فايل هم آيداي عزيزمون وارد صحنه شد و من براي يك لحظه ذهنم استاپ شد اصلا نميتونستم به ياد بيارم قبل از ديدن آيدا توي سرم داشت چي ميگذشت
همون يك دقيقه رو زدم قبل و دوباره ديدمش
روي ماهش رو از طرف من ببوسيد
خدانگهدار
با سلام خدمت شما،
امیدوارم که هر جایی باشین در راستای تغییر افکار خودتون باشید و در مسیر آدم بهترین بودند از طریق افکار بهتری داشتن باشیم،برای من خیلی جالب است که میدانم بعضی آدمها همیشه به دنبال مقصر زندگی خودشان هستند و در گذشته به این فکر میکنند که چرا کسی به ما نگفته راه درست چیز و مارو هدایت نکرده و به ما تجربیات خودش را یاد نداده اگر دقت کنید که هر فردی که در نوجوانی و چه در میانسالی و پیری این قابلیت تغییر را در ذهن خودش دارد اما انسانی که نمی خواهد این را بپذیرد و این تغییر خوب را برای خودش مفید بداند هرگز عوض نمی شود و در همان آن افکار خودش زندگی میکند اگر ما از گذشته ناراضی هستیم اگر خودمان را گناهکار میدونیم اگر مشکلات زندگی مان را مقصر آن دیگران هستند این ریشه در افکار ما از کودکی تا به حالا دارد و باید به این دقت کنیم که چرا نخستین میدونیم دیگران رو در صورتی که با افکار خودمان را با تغییر خودمان میتونیم زندگی رو هم درست کنیم حالی از مشکلات و افکار منفی کنیم و خودمان را مقصر چرا نمی دانیم چرا نمی گویم که من برای خودم کم گذاشتم از زندگی استفاده کافی نبردم لذت کافی نبردم آنچه که در شرایطی که برای من مهیا بود استفاده نکردم،
خیلی خوبه که احساس خوبی داشته باشیم خیلی خوبه که افکار مثبتی در رابطه با آنچه در دو رمان اتفاق میافته داشته باشیم خیلی زیباست جهان با افکار مثبت و با طعم های قشنگ خدا نگاه کنیم و خیلی خوب است که یک انسان جدید با افکاری جدید و در زندگی که خودمان آن را ساختیم و میخواهیم باشیم من باور دارم به این که این قانون جهان است که ما به هر چیز در جهان که فکر میکنیم بر اساس همان فکر و نگرش ما جهان هم به ما پاسخ می دهد این خیلی جالب است و برای من باور عمیق شده که این رو قبول دارم زیرا من خودم رو یک انسان شاد همراه با آرامش و در سلامت کامل از نظر جسمی و افکار هم می دانم خیلی خوشحالم از این تغییرات خوبه خودم خیلی سعی می کنم که از مسیر ذهنی خودم خارج شوم و از این سایت بسیار مفید دور نشوم اما گاهی وقتا همانطور که افکار آدمها تغییر میکنند یک چیز هایی پیش می آید که ذهنی من را به هم میریزد و در لحظه یک حرف خشونت آمیز یا یک عکس العمل سریع را نشان می دهم اما بعد که این تمام می شود به خودم نگاه می کنم و می گویم من که آدم جدیدی هستم و در راستای تغییر افکارم هستم دیگر نباید مثل گذشته زود از کوره در بروم و یا کسی را مقصر عصبانیت خودم را می توانم با کنترل افکارم با کنترل اعصابم به یک موضوع فکر نکنم ،
برای مقصر دانستن زندگی همیشه بهانه و دلیل وجود دارد اما اینکه خودمان را مقصر بدانیم بسیار دشوار است،زمانی که تصمیم گرفتم خودم رو تغییر بدم دیگه دنبال مقصر در زندگی نبودم و کاری نداشتم که کی مقصر در زندگی به جای این افکار خودم رو بررسی کردم و همه مشکلات از افکار آغاز میشه و نگاهمون رواز مقصر دونستن کسی رو عوض کنیم ،نگارش مون رو تغییر بدیم شرایط زندگی هم تغییر میکنه و من دیگه اون آدم سابق نیستم تا وقتی حالت خوبه من در ارتباط با اطرافیان باشه من در نوسان خواهم بود هم این من مقصر هستند که به حرفهای دیگران فکر میکنم و پروبال می دهم باید بدونیم افکار قابلیت تغییر را دارند و از شرایط استفاده درستی داشته باشیم و به دنبال مقصر در زندگی ما نباشیم با ایمان و توکل و باور به خدا و اعتماد به خدا با افکار و احساسات خوب زندگی خودمان را زیبا کنیم و در راستای اهداف بهتر شدن ذهن خودمان باشیم،
باتشکر از شما
بنام خدا
درطی مسیرزندگی دریافتم که تنها کسیکه زندگی منو میسازه خودمم. شاید چندروز پیش این اعتقاد رونداشتم. چطور منی که اینهمه نتیجه ی خوب دراین مدت از این سایت گرفتم دوباره داشتم لیز میخوردم تو مسیر زندگی این. فایل امروز خیلی به من کمک کرد دوهفته ای بود که واقعا درگیر حاشیه های زندگی شده بودم همش فکر میکردم مشکل کجاست پس .به این نتیجه هم رسیده بودم که فقط لاغرشدن کافی نیست تغییر دادن شخصیت من هم مهمه اون چیزهایی که باعث ناراحتیم میشه افتاده بودم دنبال مقصر گشتن. بااینکه ازاون زمان که شروع کردم به عمل کردن به دوره ها جسمم تغییر کرده دوباره به خاطر حرف دیگران داشتم از مسیرم منحرف میشدم اما یه صدایی در من بهم می گفت ادامه بده ودلسرد نشو با اینکه مشکل جای دیگر ی بود توفایل دوازدهم صعودو سقوط بودم تمرین میکردم می شنیدم و درک میکردم بعدیاد این افتادم که من غذای روحم روبه خودم اونطور که باید ندادم امروزبا این فایل به این نتیجه رسیدم که من هستم که مقصر زندگیمم وبه این نکته هم رسیدم که انقدر باید تکرار کنم تا جایی که بتونم درمورد خودم نظر داشته باشم و اجازه ندم دیگران درمورد م نظر بدن وبه این برسم که مقصر کسی از بیرون نیست بلکه خودم هستم و اینکه تغییر کردن نیاز به بهاداره همانطورکه خیلی چیزها درزندگی بابتشون بها پرداختم و دیگه نیازی نیست کسی رومقصر بدونم منم تا قبل از اینکه این فایل رو بشنوم تسلیم شد ه بودم به یک حس رسیده بودم دربارهی زندگی وحتی مریضی من داشتم لاغرمیشدم اما میدونستم که فقط لاغری کافی نیست جنبه های دیگه هم باید تغییرکنه وبه یک نتیجه هم رسیدم درباره ی آدمها درهر حالتی و شرایطی باشی اونا میخوان حرف بزنن پس زندگی کنم تازه این روزها دارم خدای درونمو میشناسم وجسممو وامروز با این فایل هرآنچه که لازم داشتم برای بهترشدن حالم وجود داشت ویک حس سبکی پیدا کردم وخودمو تغییر میدم در همه ی جنبه های زندگی وقتی این فایلو شنیدم حرفها به دلم نشست چیزهایی بود که تو دلم بود واین حرفا داشت بیان میشد و ازاستادسپاسگزار م واول ازهمه ازخدا که همیشه کنارم بوداماحواسم بهش نبود.پس ادامه. میدم باقدرت وباتمام وجود من با خدای درونم برای تغییر زندگی باهم هم سو میشیم و زندگی خلق میکنیم یک زندگی آگاهانه و موفق برای خودم.توجه و ورودی ذهنم همش سمت ناخواسته هابود حرف زدن درمورد مریضی ومشکلاتی این چنینی حواشی دیگه اما به یک آن دنبال این فایل گشتم تصویرش اومد و ازاونجایی که دانلودش کرده بودم شروع کردم به دیدن و ازامروز تصمیم گرفتم درمورد چیزی که دوست ندارم حرف نزنم وفکر میکنم این شروع خوبی باشه وحتما خواهدبود چون میتونم ازاین به بعد افکار خودم رو دسته بندی کنم.🌹🌹
زندگی ما براساس نگرشها افکار انتظار و باور های ک ازقبل در ذهن ما هستند شکل میگیره
میخوای بدونی ک اینده تو چجوریه
چ نگرش و چ انتظاری در مورد اینده داری چ پیش بینی میکنی اون اینده تو میشه
چ افکاری در ذهن تو مرور میشه از همون جنس جهان وارد زندگیت میکنه
خوشبختی چیه میزان ارامشی ک در زندگی تجربه میکنیم
ما باید مسائلی ک ذهن ما رو بهم میریزه رو شناسایی کنیم و حلش کنیم و بقیه رو مقصر ندونیم خودمونومقصر بدونیم و در صدد حل اون باشیم ب میزانی ک حال ما ب دیگران ربط پیدا کنه باختیم
بدنبال مقصر در بیرون خود نباشیم
تو نمیتونی بقیه رو تغییر بدی ولی میتونی خودتو تغییر بدی
ب میزانی ک حالت بده مقصر خودتی و باید اینو ی فرصت بدونی ی چراغ ک خدا داره نشون میده داره تقلب میرسونه ک فلانی اینجا ت میلنگه اینجا رو درست کن
من ۸ سال از زندگیم همه رو مقصر دونستم الا خودم
من مسیر اشتباه رفتم تغییر کردم برای دیگران تغییر کردم براساس انتظار دیگران
خودم بودن رو فراموش کردم اصلا فریبا رو ادم ندیم
من اشتباه کردم ولی خوشحالم ک خدا راه رو داره بهم نشون میده
۸ سال از بهترین روزهای زندگیم درگیر این و اون بودم این اونو میخواد این و نکنم فلانی ناراحت میشه فلانی اینو میگی
نتیجش چی شد ی فریبای گوشه گیر منزوی بدون اعتماد ب نفس و چاق و بیمار.
ولی تغییر یک انتخاب من تغییر کردن رو انتخاب کردم انتخاب کردم ک حال خودمو خوب کنم و حالم ب هیچکس مربوط نیس من نیومدم ک انتظارات بقیه رو حل کنم من اومدم ک خودم باشم خودمو زندگی کنم این بقیه هر چقدم خوب باشی باز ی چیزی پیدا میکنن این ادما از خدای خودشون شاکین چ برسه ب من
تصمیم گرفتم خودم باشم مثل ی حیون ک همیشه خودشه درگیر کسی نیس
مثل طبیعت مثل اسمون میخوام ب طبیعت خودم بازگردم میخوام کنترل کنم خودمو ذهنمو از بقیه و از اطرافم رها شم
میخوام مثل ی عنکبوت باشم و تارهای ذهنمو از نو ببافم
میخوام از میون این جماعت طلبکار خودم باشم و
خودم بودن رو دوس دام چن خودمم
همونی ک میخوای همونی ک دوس داری
سلام استاد
استاد من هر چی برای لاغری فایل گوش کردم و تمرین انجام دادم بی فایده بود چرا خیلی از شلوارهای تنگم اندارم شد ولی فقط در این حد هنوز باید حجمی از چربیها رو بعد دو سال و خورده ای با خودم حمل کنم استاد من واقعا شاگرد پر تلاشی بودم تمام فایل ها رو گوش کردم تمام نکات عمل کردم ولی هنوز وقتی عکسی از خودم میبینم باور نمیکنم که اقدر چاق باشم و تو اینه هم وقتی خودم میبینم اخساسم بهتر لطفا با نفس حقتون کمکم کنید استاد نمیتونم دوره را رها کنم یا اینکه مثل قبل رژیم بگیرم چون دیگه راهی جز اینجا وجود نداره ولی اینجا هم برای من بی نتیجه بوده استاد کمک کمک کمک
سلام دوست عزیز اگر به تمام جملات استاد دقت کنید وعمل کنید پایان این راه فقط موفقیت هست اگر دوره شرکت کرده باشی که باید یاد بگیریم اندازه نیاز بدنمون غذا بخوریم نقطه سیری خودرا پیدا کنیم ومهم تر از همه برای خودمون ارزش قایل شویم فیلم راز رو نگاه کن حتما موفق میشی نگران نباش،.دوباره دوره رو بادقت دنبال کن
ممنونم عزیزم
سلام به شما
مقصر اصلی خودمونیم بپذیر راها بهت گفته میشه
دوره ورود به ضمیر ناخوداگاه خیلی کمک کنندس واقعا طوفان بپا میکنه تو اینستاگرام ۱۰تا فایل اخر استاد فوق العاده کل سایت رو خلاصه وار گفتن خود من تغییراتم از یک فایل یک دقیقه و نیم شروع شد با اینکه تقریبا کل دوره ها رو خریدم و ۱۶۰۰روز تو این سایت ثبت نام کردم ولی کل تغییراتم از زمان شروع دوره ورود به ضمیر ناخوداگاه شروع شد.
به نام خدایی که راه رو نشونم میده / سلام به استاد عزیزم و دوستان همراه
جقدر مطلبی که نوشتین رو دوست داشتم استاد….و چقدر بهم یادآوری کرد که منم این آزادی در شغل رو خیلی دوست دارم داشته باشم…اینکه دو روزه یهو بخوام برم تا شمال از یه هفته قبل نخوام هماهنگ کنم و مرخصی رد کنم و …خیلی دوست دارم درآمدم وابسته به مکان و زمان نباشه و از خدا خواستم که هدایتم کنه به مسیری که این خواسته ها رو همراه با لذت و آرامش و پول برام فراهم کنه … متنتون مثل همیشه عالی بود، صحبت هاتون هم که شیوا و واقعیت محض
از سال 97 که در برخورد با یه تضاد بزرگ توی زندگیم، با قوانین جهان آشنا شدم، حرف منتورم که بهم گفت: مقصر همه اینها فقط خودتی مثل سیلی خورد توی گوشم … این مساله سخت ترین چیزی بود که توی قوانین دنیا باهاش آشنا شدم و باید می پذیرفتمش…اینکه هرآنچه به من گذشته زاده افکار و باورهای خودمه و این منم که رفتار بقیه رو در برابر خودم تعیین می کنم. منی که یک عمر انگشت اتهامم سمت بقیه بود که پدر و مادرم اینجور، همسرم اونجور، خانواده همسرم اونجور، بچه هام اینجور، همکارام اونجور، خدا که به قول استاد سردسته متهم ها … حالا چطور باید اینو بپذیرم که همه چیز دست خودمه و من مسئول همههههههه اتفاقات زندگیم چه خوب و چه بد هستم؟ مثل دوران دانشگاه که اگه نمره خوبی می گرفتیم می گفتیم: 18 شدم، 17 گرفتم … اما اگه کم می گرفتیم یا میفتادیم می گفتیم: 12 داد بهم، انداخت منو …. توی زندگی هم یه عمر یاد گرفته بودیم که خوبی ها و موفقیت ها رو تاج افتخارمون کنیم اما ضعف و شکست و ناکامی و خیانت و هرچی منفی رو بندازیم گردن بقیه
اعتراف می کنم هنوزم سخت ترین کار توی زندگیم که گاهی یادم میره، همینه که تمرکزم روی خودم و حال خوبم باشه، بقیه خودشون درست میشن…این منم که باید تغییر کنم … وقتی من تغییر کنم و مدارم بالاتر بره، اطرافیانم هم یا تغییر می کنن یا به راحتی از مدارم و اطرافم خارج میشن … من گاهی همین مساله که مهم ترین قانون دنیاست رو یادم میره و هی باید به خودم یادآوری کنم
ولی تو این مساله واقعا دستاوردهای خیلی بزرگی داشتم تو این سه سال … تغییراتی که توی محل کارم و همکارهام ، توی زندگی شخصی دیدم همه نتیجه کار روی خودم و تغییرات خودم بوده …مرسی استاد که یادآوری کردین که متهم ردیف اول زندگیم خودمم ….ضمنا من قربون این آیدای شیرین عسل برم که اینقده خوشگل و بانمک حرف میزنه…خدا حفظ کنه براتون
سلام استاد و دوستان گلم
وقتی وارد سایت شدم عنوان فایل دیدم خیلی برام جالب بنظیر رسید فوری رفتم متن خوندم و فایل دانلود کردم و وقتی گوشش دادم انگار یکی داشت روند زندگی من تفریح میکرد کارهایی که من همیشه کردم واسه هر مشکلی که داشتم همیشه دانبال مقصری جز خودم بودم
اگه یکسال پیش بهم میگفتن مقصر زندگیت خودتی به شدت عصبی میشدم و اون حرف شاید سر دشمنی حسادت بدونستم و دیگه ماه ها سالها با اون فرد حرف نزدمی و کینه میگرفتم ازش
ولی امروز که استاد گفتن هیچ کس هیچ عاملی جز خودمان مقصر اصلی زندگیمان نیستیم اینقدر به دلم نشست که چندین بار فایل گوش دادم واقعا خودمان مقصر هستیم
و تا وقتی دیگران مقصر میدونیم شکست خواهیم خورد و وضعیت زندگیمان تغییری نخواهد کرد چون خودمان تغییری نکردیم
من همیشه در پی این بودم دیگران تغییر بدم تا مشکلاتم حل بشه همیشه خواستم برای دیگران توضیح بدم که رفتارت با من اشتباه است درستش کن چون باعث ناراحتی من میشه ولی هیچوقت نفهمیدم من باید خودم تغییر بدم طرز فکرم عوض کنم تا زندگیم تغییر کنه
یک شب پیش که دیگه غرق در مشکلات ناراحتی بودم اینقدرحالم بد بود و خیلی عاجزانه از خدا خواستم کمکم کن و گفتم خدایا بهت توکل میکنم و مطمعنم تو بهترین ها برام میسازی و دیگه کمکی غیر از تو از هیچکس نمیخوام و دلم اروم کن
و باز فردا که شد همان مشکلات داشتم ولی دیگه دست پاه نمیزدم حلش کنم با حال بد التماس این اون یجوری که الان نمیتونم توصیفش کنم دلم اروم شده بود و یه صدایی تو ذهنم زمزمه شد که تقصیر خودته که اینجوری رفتارت میشه باهات بخاطر باورهات است و اروم بودم و یهو یکم بهتر شد اوضاعم و امروز از همان مشکلی که اصلا فک نمیکردم دیگه خوب بشه به طور عالی تغییر کرد و رفتارهایی دیدم که خودم باورم نمیشد تا همان دیروز این همه مشکل بود الان هزار درجه تغییر مثبت کرده
من امروز با گوش دادن این فایل فهمیدم من به نقطه تسلیم رسیدم و به خدا توکل کردم و فهمیدم مقصر خودمم جای اینکه دیگران تغییر بخوام بدم باید خودم تغییر بدم خودم اروم کنم رها کنم تا ذهنم اروم بشه به خدای خودم توکل کنم و از طریق ذهنم با تغییر تفکرم نگرشم انتظارم زندگیم تغییر بدم
خیلی خوشحالم از این فایل اموزنده عالی که زندگی من مث نمایشنامه جلو چشمامم اورد که همیشه خدا بندهاش شهرم خانوادم قیافم کار بابام و تمام دنیا رو مقصر میدونستم جز خودم رو و میخواستم عوامل بیرون از خانوادم تا خدا تغییر بدم تا شرایطم تغییر کنه و همین امر باعث شد سالها در زندگیم درجا بزنم و ترقی رشد پیشرفتی نداشته باشم و همیشه عصبی ناراحت افسرده باشم
و الان فهمیدم من بخاطر بی مسئولیتی خودم اینجوری شدم بخاطر اینکه جرعت نداشتم که بگم که الان من در سن ۲۸سالگی کار ندارم ازدواج نکردم چاقم و کلی مشکلات روحی جسمی مالی روابط پر تنش دارم همش مقصرش خودمم
ولی الان جلو میلیون ها دوست و استاد عزیزم اعتراف میکنم من مقصر زندگیم هستم و به طور عملی دریافتم که خودم مقصرم و یک شب،پیش به این نتیجه رسیدم و به نقطه تسلیم رسیدم و از امروز ۱۷/مهرماه تصمیم قاطع گرفتم زندگیم تغییر بدم با تغییر دادن خودم و ذهنم بدون متکی به کسی یا فردی خودم این شرایط به وجود اوردم خودمم تغییرش میدم
و اینقدر از این فایل خوشم اومده که باز میخوام برم گوشش بدم خیلی به دلم نشست و از خواب بیدارم کرد
دوستان شاد موفق پیروز باشید
سلام سلام بر استاد عزیز و دوستان خوبم من برگشتم
چه همزمانی عالی استاد من نوشته ی بالای فایل رو خودندم دقیقا منم مثل شما به یک سفر سه روزه هدایت شدم و تازه یک روزه برگشتم و واقعا دلم برای سایت و بچه ها و حال و هوای خوی اینجا تنگ شده و میخوام تلافی این چند روز نبودن رو در سایت رو دربیارم .
استاد به معنای واقعی خوشبختی رو دارم تجربه میکنم چرا چون حالم خوبه چون آرامش دارم که ممکنه خیلیها اینها رو به قول شما نداشته باشن و با وجود کلی ثروت ولی این حس زیبای ارامش،و حال خوب رو تجربه نکن واقعا خوشبختی به پول و دارایی و روابط خاصی نیست به میزان خوب بودن حال دل ماست .
من به یک روستای گردشگری در اطراف استان کرمانشاه رفتم و اونجا خیلی کوچیک بود و فقط اب و هوا و طبیعت زیبای کوهستانی و دریاچه و سبک خاص خونه و زندگیشون و … رو داشت و چیز خاصی نداشت و در اونجا من به همراه همسر و فرزندانم دوشب موندیم و اینقدر از وجود عزیزانم به همراه خودم در این مکان زیبا لدت بردم و خوشحال بودم و تفریح های ساده داشتیم و دورهمی بدون اینترنت و گوشی چون اونجا انتن نمیداد داشتم که واقعا احساس کردم یه سفر به کجا داشتم و من با این احساس،خوب غرق در لذت بودم و بارها به خودم و خدای خودم میگفتم چقدر عالی تر شد که به این جا هدایت شدم و تونستم کلی روابط زیبای دیگه رو با خانواده تجربه کردم و همین برای من ارزش داشت و اصلا کاری به حرفهای بقیه که میگفتن حالا رفتن به این مکان ارزش این همه راه پر پیچ و خم رو داشت و یا این همه هزینه رو داشت ؟؟؟و … اما من کاری به این حرفها نداشتم و حالم رو بد نکردم و فقط با حال خوب سپاسگزاری کردم و لذت بردم .
استاد منم دارم زندگی خودم رو اونطور که میخوام خلق میکنم و لذت میبرم من عاشق این سبک زندگی کردن خودم هستم و من هم دراین دو سالی که در این مسیر هستم واقعا هیچ ربطی به گذشته ی خودم ندارم و از هر لحاظ دارم سطح بالاتر و بهتری رو تجربه میکنم و لذت میبرم و اگر هر جا هم در زندگیم مشکلی داشته باشم یاد گرفتم هیچ کس رو مقصر اون مشکل ندونم و فقط خودم رو مسول بهتر زندگی کردن خودم بدونم و به دنبال این باشم که بهتر فکر کنم و رفتار کنم تا بهتر خلق کنم .
همین دیشب در جمعی بودم که کلی افراد دور هم جمع بودن و بازم به دنبال بحث لاغری بودن با روشهای رزیم و ورزش،و … و بودن کلی نگرانی و حال بد داشتن که چرا دیگه از شر چاقی رها نمیشن و ….همش در حال تحقیق و بررسی بودن که کدوم کارشناس تغدبه در شهر ما بهتره و یا کدوم راه رو استفاده کنن و یا چه مواد عدایی رو استفاده کنن و اصلا اینقدر با شنیدن این حرفها اذیت میشدم و یا د دوران وحشتناک رژیم گذشته ی خودم میفتم که سریع از اونجا در کنار اون افراد رفتم و در یه جای دیگه خودم رو مشغول کار کردم که حتی نشنوم اون افراد چی میگن چون واقعا نمیتونم اون افراد رو تغییر بدم چون در مسیر نیستن و نگاهشون رو به این مسایل تغییر بدم و وارد مسیر اصلیشون کنم پس به خاطر آرامش و موفقیت خودم از این حرفها فاصله گرفتم که منم از مسیر اصلی خارج نشم .
راستی استاد جان من در این سفر سه روزه عالی رفتار کردم و کار به جایی رسیده بود که من و دخترم یه غذا با هم سفارش میدادیم و تازه برنج ما هم اضافه میومد و همسرم داشت به این نتیجه میرسید که دو غذا باید برای هر چهار نفرمون بخرم که اینقدر اسراف نشه و من عشق میکردم که هم خودم رفتارهای بهتری دارم هم دخترم و هم همسرم و هم پسرم رفتارهای بهتری پیدا کردن و هیچ کس پرخوری نمیکنه و من در کل این سه روز سفر دریغ از خریدن حتی یک بسته پفک و چیپس و فقط یک جا دخترم یه پاکت چیپس خرید که خودش،به تنهایی نتونست بخوره و داد به من و منم در حد چند دونه خوردم همین نه که نبود زیاد و فراوان بود هم در مسیر هم در مکان سکونت ما اما من نمیخواستم و میلم نمیشد و نمیخریدم و من فقط از هوا و مناظر و بودن با افراد و قدم زدن در کوچه های اون روستا لذت میبردم برعکس گذشته که لذت در سفر برای من در خوردن زیاد خلاصه میشد این تغییرات برای من بینظیر و ارزشمند هست و من در مسیر درست بودنم رو هر روز از روز قبل بهتر متوجه میشم و خدا رو بینهایت سپاسگزارم که در این مسیر زیبا هستم و این همه افکارم و باورهام و رفتارهام تعییر کرده و خودم دارم با قدرت زندگی خودم و اندام جدید خودم رو خلق میکنم به لطف این سایت گرانقدر و به لطف داشتن این چنین استاد نمونه ای که همیشه برای من الگو بودین و هستین و دارم از این سبک زندگی کردن لدت میبرم .
سلام فروغ جان عزیزم
واقعا لذت بردم از نوشته ی بینظیرت
چقدر حالتو درک میکنم و برات از صمیم قلبم خوشحالم که تو هم مثل من به این درجه از آگاهی رسیدی و قشنگ از نوشته هات مشخصه که داری خوشبخت زندگی میکنی
چون فهمیدی از زندگی چی میخوای
درود بر روح آگاه تو 🌱
سلام استاد عزیز سلام آیدای خوشگل و مامانی و فرشته آسمانی و سلام به همگی
چقدر از دیدن این فایل لذت بردم و کلی خندیدم مخصوصا آنجایی که خدا را مقصر اصلی و اول صف مقصران توصیف کردید خیلی بامزه بود
واقعا شجاعت میخواهد که آدم با تمام آن مشکلاتی که شما داشتید تصمیم به تغییر دادن وضع زندگی تان بگیرید و شجاعانه تر از آن دنبال مقصر نباشید و خودتان را مقصر بدانید
مقصر دانستن خود و نگاه به درون و افکار و عقاید خود کردن به جای مقصر دانستن عوامل بیرونی واقعا نه تنها شجاعت می خواهد بلکه این یک صفت عالی و تحسین آمیز است که راه را برای تغییر کردن و بهتر کردن زندگی باز میکند
انسان تا وقتی خودش را مقصر نداند مسلما دنبال برطرف کردن ایراد نخواهد بود و این رویه کماکان ادامه خواهد داشت
اما وقتیکه خودمان را مقصر بدانیم و به دنبال پیدا کردن دلیل آن واقعه بگردیم و با پیدا کردن اشکال آنرا برطرف کنیم این نقطه پایان آن مشکل خواهد بود
از خواندن نوشته این فایل هم بسیار لذت بردم واقعا قدرت ذهن چقدر شگفت انگیز است و چطور در زمانی کوتاه زندگی یک شخص را ۱۸۰ درجه تغییر میدهد
این نتیجه همان شجاعت و صفت عالی دنبال مقصر نبودن است
دیدن این نتایج و تغییرات واقعا انگیزه فراوانی در ما ایجاد میکند که به قدرت ذهنمان ایمان بیاوریم و همیشه آمادگی برای آموختن و اجرای آموزشها داشته باشیم
از دیدن آیدای ناز و مامانی هم خیلی خوشحال شدم اگر بشود از او و شیرین زبانی هایش فیلم بگذارید خیلی خوب میشود
خداوند مهربان تمام فرزندانتان را برایتان حفظ کند و سایه پدر و مادر عزیز و مهربان بالای سرشان باشد