0

کشف تازه درباره روش های لاغری

روش های لاغری
اندازه متن

در دنیای چاق ها هیچ چیز جذاب تر از این خبر نیست که کشف تازه ای درباره روش های لاغری منتشر شود.

فقط کافی است شخص یا شرکتی ادعا کند که روش جدیدی برای لاغری کشف کرده است که می تواند دنیای افراد چاق را متحول کند.

این بار سایت تناسب فکری بعنوان مرجع روش لاغری با ذهن در جهان این خبر را برای علاقمندان به لاغری منتشر می کند که کشف تازه ای درباره روش های لاغری انجام داده است که می تواند به بهبود روند لاغری افراد در جهان کمک کند.

احتمالا شما هم مثل من در گذشته اقدامات زیادی برای لاغر شدن انجام داده اید و قطعا از تلاش های خود نتیجه گرفته اید اما نتوانسته اید مقداری که لاغر شده اید را حفظ کنید و دوباره به حالت قبل و شاید هم چاق تر برگشته اید.

در فایل های زیادی درباره روش های که برای لاغری استفاده کرده ایم و تفاوت آن با روش لاغری با ذهن توضیح داده شده است اما کشف تازه ای که درباره روش های لاغری برای اولین بار در سایت تناسب فکری ارائه شده است درباره شباهت همه روش های لاغری که در گذشته استفاده کرده اید با روش لاغری با ذهن است.

برای واضح تر شدن نگرش خود درباره شباهت روش های قبلی با روش لاغری با ذهن ابتدا به سوال نظرسنجی این بخش پاسخ دهید.

تفاوت روش لاغری با ذهن با سایر روش ها

از مهمترین تفاوت های روش لاغری با ذهن می تواند به این موارد اشاره کرد:

  • در روش لاغری با ذهن محدودیت غذایی وجود ندارد
  • در این روش زمان مناسب برای غذا خوردن ارائه نمی شود.
  • در این روش مقدار مناسب برای خوردن ارائه نمی شود.
  • در روش لاغری با ذهن هیچ توصیه ای برای ورزش کردن یا فعالیت خاص برای لاغر شدن ارائه نمی شود.
  • در این روش هر فردی به سبک و علاقه خود می تواند لاغر شود.
  • لاغری در روش لاغری با ذهن می تواند همیشگی و بدون بازگشت باشد.

اینها برخی از مهمترین تفاوت های این روش با سایر روش هایی است که طی سالیان قبل برای لاغری استفاده کرده ایم که در فایل های آموزشی قبلی به شکل های مختلف درباره آنها صحبت شده است.

اما در این جلسه آموزشی درباره شباهت همه روش های لاغری با روش لاغری با ذهن توضیح داده می شود که قطعا برای استفاده کنندگان آگاهی فراوان به همراه خواهد داشت و قطعا در مسیر حرکت آنها به سمت لاغری همیشگی تاثیرگذار خواهد بود.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.58 از 65 رای

https://tanasobefekri.net/?p=41872
23 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار نرگس عبداللهی
      1403/03/07 12:29
      مدت عضویت: 191 روز
      امتیاز کاربر: 4415 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 59 کلمه

      استاد عزیز ممنونم بابت فایل خوبی که در اختیار مون گذاشتیم  حرفاتون صحیح هست در مورد این که اگر رژیمی رو فردی به ما میداد و برای ما تععین میکرد چی بخوریم وچقدر بخوریم با خیال راحت می‌خوردیم و ترسی نداشتیم که چاق میشیم و همین نشون دهنده این بود که اون آدم برای ذهن ما دستور العمل میداده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1402/11/12 14:58
      مدت عضویت: 309 روز
      امتیاز کاربر: 6570 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 157 کلمه

      سلام استاد ..امروز این فایلو گوش کردم ..چقدر زیبا سخن گفتید ..استاد من خیلی فکر کردم .به دوران مجردی.دیدم من وقتی از مدرسه میومدم مادرم اشکنه درست میکرد مینشستم وبا چند تا نون میخوردم ولذت تمام میبردم .وقتی مادرم نون می پخت آخر سر یه نونای تپل مپلی درست میکرد وپدرم روغن حیووانی میوردن وما روی این نونا میمالیدیم وبا لذت تمام مثل اینکه هفت رنگ پلو میخوردیم وبه این فکر کردم چرا من با وجود این همه مواد غذایی چرا بسیار متناسب وخوش تیپ بودم.والان که شاید یک چهارم اون مواد غذایی که میخورم واضافه وزن دارم ..انواع رژیما رو گرفتم ۱۰کیلو کم میکردم دوباره برمیگشت وزمان مجردی این طور نبود اصلا به چاقی فکر نمیکردم چاق شدن بی معنا بود . چون ذهنم به چاق شدن فکر نمیکرد ..وشما چقدر درست فرمودید که این رژیمایی که من میگرفتم همشون به نوغی ذهن منو آروم میکردن که میتونستم کم کنم.ممنون بابت آگاهی که به ما دادید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 88 کلمه

      دوباره سلام مجدد و به نام خداوند مهربان عزیز 

       و درود و  رحمت خداوند استاد گرامی و ارجمند: 

      پیرو نوشته مفصل قبلیم ،

      من در کل متوجه شدم بله روشهای قبلی جزئی از روش لاغری با ذهن هستن و 

       لاغری با ذهن به ما ماهیگیری یاد میده نمیاد چند دانه ماهی به ما بدهد تا همیشه وابسته اسیر و ترسو و موقتی باشیم نه تنها  در تناسب اندام بلکه در همه زمینه ها با آموزش و رعایت اصول ذهنی 

      ممنونم از خدا وند مهربان و استاد گرامی و همراهان خوب لاغری با ذهن

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 578 کلمه

      به نام خداوند همیشه حاضر و همیشه خواهان پیشرفت ما،

      و درود و رحمت و برکت و سلامتی و شادی خدا هر لحظه جاری به زندگی شما استاد ارجمند و گرامی ،

      استاد و همراهان خوبم :

      مدام دارم فکر میکنم ،

      که تو ذهنم چه تعریفی  پیدا کنم برای لاغری با ذهن که در یک جمله اصل مطلبشو و  تعریف واقعیشو برسونم از برداشتی که ازش کرم و واقعیتشو بگم که:

      معنیش این نیست که هماهنگی با واقعیت بیرونی ما نداره یک رویای خالی یک تصویر ذهنی بی اساس نه ذهن ما اینطور نیست ذهن ما اول اون واقعیت و میلینه و دستور صادر می‌کنه همان قدرت خداست در وجود ما ،

      که هر تلاشی با مغز و جیم انجام دهیم حتی اشتباه یا جزئی اول اون باید ل خواد انوزشببینه باور کنه و راضی بشه و تا در د میای بیرون خلق کنه ،

      و ما بعد آنچه در ذهن میبینم  با آنچه که با چشم فیزیکی در دنیای بیرون فیزیکی میبینیم تداخلی  ندارد،

      مثال :من تو ذهنم موبایلمو ساختم کامپیوتر تلویزیون ماشین حساب رادیو رو دیدم و

      اول در ذهنم ساختمش تصورش کردم حتی هواپبما رو ساختم دوربین های شبکه اجتماعی رو ساختم اونور دنیا رو دارم میبینم در خون لحظه که 

      حالا تو دنیای واقعیت با چشم فیزیکی دارم باپرشون میکنم و  میبینمش پس اول تو ذهن من بوده 

      ذ هم من اول واقعی هست و واقعیتشو میبینن بعد از درون من من جاری میشه به بیرون فیزیکی روبروی چشمهای ما میاد و باورش میکنیم ،

      چرا چرا چرا برعکس به ما گفتن 

      که ذهن الکی یک فقط یک آرزو یک آرزو یک تصویر پوچ و بی اساس وذهن  قدرت اصلی نیست ؟؟؟

      در صورتیکه من بتونم جاریش کنم در واقعیت بیرون فیزیکی مثل هزاران مثال که زدم و هست اون ذهن من قدرت اصلی باور اصلی خالق اصلی من هست،

      چرا نمیام فکر کنم آنچه که درون ذهن من هست الان شده همون واقعیت بیرون فیزیمی که میبینمش و باورش میکنم؟؟؟

      ذهن من در راس من همون چوب جادویی خلق من 

      همون فرمانده کل جهان من همان فرمانروای اصلی که 

      و بعد رادیوی گیرنده من همان مغزم از اون امواج را م میگیره می‌شنوه و دستور میده به بدن و جسم و فیزیمی و مادیش میکنن  تا من ببینم و باورش کنم ،

      لاغری با ذهن چیست ؟؟؟از نظر من همون مربی اصلی و کار بلدی که میاد بهت ماهیگیری رو‌یاد میده کل و ریشه و اصل را یادت میده تا بتوانی و بدونی که در هر شرایطی چطوری همان اموزش کلی و اصلی را درست اجرای کنی تا برای خودت  تا آخر عمرت عزتمندانه و راحت و با قدرت ماهی بگیری !!!

      نه اینکه فقط ماهی دستت بده چند دانه برای چند ماهی و جزئی و گذرا اونم با ترس و لرز و کم و بی مقدار بعد رهات کنه 

      که دوباره تو متزلزل پر از وحشت و ترس و پر از رنج و افسرده پر از حسبد برگردی محتاج چند دانه گرفتن ماهی باشی ،

      ذهن اینکارو می‌کنه میگه در کار نا امیدی نیار قوی باش اعتماد کن به قدرت خدا و  تسلیم وایسا صبوری کن و باورت را قوی کن به من اطمینان کن حس خوب داشته باش بدون که کار من دقیق طبق نقشه خدا درست 

      منم تا آخر تورا تضمین میکنم اگر دستت از دست من رها نشود 

      امیدوارم تونسته باشم مفهومی که برداشت کردم را درست رسانده باشم 

      شکر پروردگار و ممنون از استاد بی نظیر بابت هر فایل که عالی‌تر از قبل واقعا و جای حرف نداره و فقط پیشرونده میشه آدم در این راه و مسیرهای موفقیت دیگر ممنونم از استاد بازم 

      و ممنونم از همراهان که وقت گذاشتن و خوندن

      \"🙏\"/
      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه امینی
      1402/09/20 13:57
      مدت عضویت: 356 روز
      امتیاز کاربر: 3405 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 296 کلمه

      سلام وعرض ادب خدمت استاد گرامی من از رژیم دکتر کرمانی دوباره استفاده کردم دفعه اول 15 کیلو ولی به قول شما ازاد نبود وفقط یک دستور ولی بادوم 7 کیلو بود ولی نوع غذا ازاد با مقدار معین بود به قول شما پیتزا وهمبرگر بستنی وهمه چیز بود ولی اندازه مشخص وبا این رژیم لاغر ی هم بود  در کل من خیلی اندازه ها که داده بود را عمل نمی کردم چون نمس توانستم بخورم  واعصابم خورد میشد وادامه ندادم وپیش خودم گفتم این رژیم یک عیبی داره با این هم تنوع غذایی چطور من بازم هم لاغر میشم وباور کنید دیگه لاغر نشدم چون ذهنم درگیر شده بود وقبول نکرده بودم دفعه اول خیلی در فکر نبودم مادر داری بچه داری فقط عمل می کردم تا لاغر شوم کمر دردم خوب بشه فقط همین وتابهتر شدم دیگه ادامه ندادم چون قبول نکرده بودم در حقیقت ذهنم با من یاری نمی کرد وبا من درگیر بود امروز با شنیدن این ویس شما که همه ی رزیم ها یک نوع لاغری با ذهن هست متوجه شدم چرا من نتوانستم اون ها را بپذیرم واقعا حرف های شمارا باید طلا کرد وبه دیواره زد من با چند ماه گوش کردن فایل های شما به راحتی 10 گیلو وزن کم کردم ووقتی یک عمل جراحی برام پیش امد وذهنم جایی دیگری مشغول شد ومراقبت های بعد از عمل وزنم استپ کرد ویکی دو کیلو اضافه شدم بعضی وقتها فکر می کردم من حالا دوباره اضافه میشم چون خوابیدم یا باید بیشتر غذا بخورم در صورتی که همان روش قبل را انجام می دادم با این فکر بود که اضافه شدم واقعا ذهن اگر مشکل داشته باشه همه چیز خراب میشه من خیلی خوشحال هستم همراه شما هستم انشاالله همیشه لبی خندان ودلی شاد داشته باشید از شما سپاسگزارم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ابراهیمی
      1402/09/13 20:48
      مدت عضویت: 1019 روز
      امتیاز کاربر: 15630 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 708 کلمه

      سلام و درود فراوان 

      در تمام روش های لاغری که استفاده کردم و متاسفانه میشه گفت تمام آنها  به جز عمل جراحی رو بکار بردم یلد گرفتم که تمام مواد غذایی به جز کاهو سبزی و هویچ چاق کننده ست و از تمام مواد غذایی وحشت داشتم و تماما خودم رو مقصر میدونستم که چرا من نمیتونم جلوی خوردنم رو بگیرم برای من زشته و در شخصیت من نبست که آدم ۰ شکم پرست باشم ‌وقتی که عمیق تر فکر کردم و افراد متناسبی رو میدیدم که سه چهار برابر من میخورند و لاغرن اون وقت از خدا گلایه میکردم که چرا من باید اینطکر باشم ووووخلاصه اینکه خدا رو شاهد میگیرم تمام ۲۴ ساعت حتی  ساعت هایی هم که خواب بودم تو فکر این بودم چی بخورم چی نخورم چی چاق کننده ست چی لاغر کننده ستَ مسافرت ها و عروسب و مهمانی ها و دور همی ها و حتی جلسات ادادی هم شده بود زهر مار و عذاب چون در جلسات اداری یک کیک با چای خوردم چون طبق برنامه رژیمم نبود اعصابم بهم میخورد  صبح که از خواب بیدار میشدم تمام ذهنم درگیر بود یادم هست دو سال بستنی نخوردم یه وقتایی از بس دلم خواست مثل بچه ها گریه میگردم‌ .اسناد عزیز از بس زجر کشیدم حتی یادآوری یک لحظه اون رژیم ها و اون دوران سخت نفسم رو بند میاره .. اما دو نکته بسیار ارزشمند در این فایل متوچه شدم یکی اینکه من دارم عجله میکنم و دوم اینکه تماما توجه ام به جسمم هست نه ذهنم .

      من در این مدت تدس داشتم به روش های قبلی فکر کنم به هیچ وجه دوست نداشتم دوباره تو ذهنم بیارم و هر وقت استاد تمرینی در اینخصکص میداد انجام نمیداوم همون اوایل فقط انجام دادم  حتی با این فایل هم که استاد فرمودند تجربه های خودتون رو بنویسید ازش گذشتم تا اینکه به لطف خدا به خواندن کامنت دوست عزیزمون طاهره فروغی هدایت شدم تجربه ایشون باعث شد که من هم تا حدودی تجربه های تلخ خودم رو بنویسم 

      متوجه شدم نتایجی که کسب کردم انگار برام عادی و پیش پا افتاده شدن غافل از اینکه طی این مسیر این نتایج کسب شده 

       در ناخودآگاه ذهنم باز خودم رو دارم سرزنش میکردم چرا درست فایل ها و تمرینات رو انجام نمیدی که زودتر نتیجه در جسم ات نمایان بشه در واقع من میگفتم که منتظر نتیجه نیستم  و مسیر برام مهم هستش اما در واقع به نتایج به دست آمده در مسیر توجهی نداشتم  من از زمانی که وارد این مسیر شدم اصلا از این ناراحتی وونگرانی و ترس از غذا و محدودیت وووووخبری نیست چقدر آرام میخوابم چقدر اعتماد به نفسم بالا  رفته و چقدر صبور تر و مهربانتر شدم و هزاران تغییرات عالی دیگر من دیگه اصلا فکر نمیکنم چی بخورم چی نخورم راحت  وبدون دغدغه غذا از هر نوعی دوستط دارم‌م میخورم .اصلا ولعی ندارم ریزه خوادی ندارم واقعا نعمت بالاتر از این ؟!!! 

      همین دو سه روز پیش یگی از همکاران من رو تحریک میکرد چرا نمیری بوتاکس معده انجام بدی من این یکماه انجام دادم ۸ کیلو کم کردم دیگه پرخوری و ریزه خواری نداری ایمقدر گفت و گفت وگفت تادجایی که خواست من را خودش ببره  دکتر  و به قول خودش تو ۲۰ دقیقه انجامش میده بدون هیچ عوارضی . اسناد ناگفته نماند کم کم داشتم تحریک میشدم  و بهش فکر کنم خب دو سه ساعت مجبور بودم تو اون مکان بمونم و رودروابسی هم داشتم که اینقدر باهاش مخالفت کنم اخه ازم بزرگتر بود و چندین بار حرف رو عوض کردم اخر موعق نشدم لحظه شماری میکردم فرار کنم بالاخره از هم جدا شدیم و من   به خودم گفتم زینب داری چکار میکنی مگه به مسیرت شک داری که تحریک شدی مگه تو این مسبر یک درصد اذیت شدی که داری به این روش مسخره فکر میکنی ؟  خلاصه کلی به نتایج عالی که در این روش و در این مسیر به دست آوردم فکر کردم علی الخصوص به نزدیک شدن و آشنی کردن با خودم و خدای خودم که قابل بیان نبست ارزشمند بوده یه معجزه واقعی . در صورتی که با روش های قبلی تنفر از خودم و دوری از خدای عزیز و دوست داشتنی ام .

      خدایا قربونت برم که من رو دکست داشتی و به این‌مسیر هدایت کردی 

      استاد عزیز و بزرگوار از این فتیل  عتلی سپاسگزارم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/09/08 10:29
      مدت عضویت: 1216 روز
      امتیاز کاربر: 38232 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 935 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خدایا برای هدایتم به مسیر درست بی نهایت سپاس 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم

      از زمانی که شروع به چاق شدن کردم تنها روشی که برای لاغر شدن بود کم خوردن و تحرک بالا بود 

      من وقتی مادرم بیماری قلبی گرفت دکتر براش برنامه رژیمی نوشت و همیشه دنبال این برنامه بودم که بر اساس اون عمل کنم و لاغر بشم 

      همیشه در همه روشها این طور بود و تازه بعد لاغری داستان چطور بعد برنامه لاغر بمونم  

      وقتی به مهمونی میرفتم و یا مسافرت میرفتم و برنامم به هم میخورد دیگه حالم بد میشد و یا مواد اولیه رژیم رو نمیتونستم تهیه کنم نخوردن و روزه گرفتن رو انتخاب میکردم چون فکر میکردم تمام غذاها چاق کننده است و غافل که دوستام هم از همین غذاها میخورد ن پس چرا لاغر بودن

      بیشتر مواقع از ترس چاق شدن و چاقتر شدن در حال نخوردن بودم بهم میگفتن تحرکت کمه ببین تا وقتی بچه تر بودی و از در ودیوار بالا میرفتی لاغر شدی و از وقتی بزرگ شدی و فعالیت نداری چاق شدی 

      وقتی بزرگ تر شدم و ازدواج کردم و باز چاقتر شدم از دمنوش ها هم استفاده کردم و مشاور بهم زنگ میزد و با یک ترحم با من صحبت میکرد و از خصوصیاتم میپرسید که احساس خوبی بهم دست میداد که اون منو درک میکنه و پس این روش خوبه و حتی برای یبوستم هم دارو میداد و من اگر باسختی 3ماه دمنوش هارو میخوردم و وقتی تموم میشد میموندم چکار کنم و حالا که فکر میکنم مشاور دمنوش ها روی با همدردیش یک نوع ذهنم روتحت تاثیر قرار میداد و به من اطمینان موفقیت در این روش رو میدادن 

      ولی در لاغری باذهن من نه برنامه غذایی دریافت کردم و نه بهم دستور داده شد که چی بخورم و چی نخورم 

      در این روش اول از ریشه شروع میشه و از باورهای من شروع میشه و باورهای اشتباه رو شناسایی میکنیم و بعد باورهای درست رو جایگزین میکنم و این اصلاح باور به اصلاح رفتار منجر میشه ودر نهایت به تغییر جسم من منجر میشه 

      تغییر باورها خود به خود تغییر عملکرده

      مثلا قبلا اگر تا انتها غذا میخوردم الان خود به خود بیشتر از نیازم و مثل قبل در حد خفگی نمیخورم 

      در این روش دستور خاصی نداریم داریم فرمولها رو صحیح میکنیم و بعد به راحتی لاغر میشیم 

      فقط باورت در مورد کاری که انجام میده زندگی منو شکل میده 

      حالا فکر کنم غذا چاق کننده است پس منو چاق میکنه 

      ولی اگر باور کنم که غذا فقط برای رفغ نیاز منه و اصلا قدرت چاق کنندگی نداره پس هم میخورم و در نهایت لاغر هم میشم 

      جالبه که استاد میگن روشهای قبلی هم یک نوع لاغری با ذهن بوده 

      چون اولا وقتی من یک برنامه رو دنبال میکنم نسبت به مواد غذایی دیگه که نمیخورم فکرم ازاد میشه واصلا دیگه بهش فکر نمیکنم چون نمیخورم

      دوم حتی اگر اون چیزهای در برنامه حتی اگر فکرم نسبت بهش چاق کننده باشه ولی چون در برنامه هست و دکتر گفته پس نسبت به اونا افکار منفی ندارم چون به اون برنامه اعتماد میکنم پس بازم ذهنم تغییر میکنه به واسطه برنامه

      مثلا من هر چیز رو چاق کننده میدونستم حتی اب رو ولی وقتی میگفتن در روز 8لیوان اب بخور همون چند روز که میخوردم با نیت لاغری و بدون ترس میخوردم

      من از خوردن غذاهای سرخ کردنی میترسیدم که چاق کننده است ولی الان بعد از این مدت از هر نوع غذای سرخ کردنی میخورم و نمی ترسم و اگر بگم اصلا فکری ندارم نسبت به اون دروغ نگفتم و الان دیگه وقتی گرسنه ام میخورم با لذت و وقتی نیاز ندارم نمیخورم 

      من قبلا اصلا پیتزا شب نمیخوردم ولی الان چون گرسنه بودم و شب ساعت 11بدون ترس اندازه نیازم خوردم و بدون این که حالم بد بشه و عذاب وجدان نمیگیرم و اینا فقط به خاطر تغییر باورها ی منه که دیگه ترس از غذا و خوردن ندارم 

      موقع خوردن دیگه اصلا فکری در ذهنم مرور نمیشه 

      در روشهای قبلی چرا ماندگار نیست چون خسته میشیم و رها میکنیم و تازه اگر هم تا اخر ادامه بدیم اون روش رو نمیتونیم تا اخر عمر انجام بدیم 

      به میزانی که ما به اون روش باور کنیم به همون میزان نتیجه میگیریم و به اون روش اطمینان کنیم و به اندازه ای که تغییر ذهنیت داشته باشیم به همون اندازه لاغر میشیم 

      ولی در لاغری با ذهن به صورت کلی با تمام قوانین اشنا میشیم 

      اگر به لاغری به ذهن اطمینان کنیم و خودمون رو بسپاریم به این روش خیلی راحت باور و عملکردمون و در نهایت جسممون تغییر میکنه 

      ضریب افکار در مورد خوردن میتونه مارو لاغر ترو یا چاق تر کنه 

      لقمه همون یک لقمه است ولی اگر چه اندازه برای اون قدرت در چاق کنندگی قاعل بشم میتونه منو به همون میزان چاق کنه 

      وقتی 100گرم میخورم ولی 300گرم اضافه میکنم این ضریب رو نشون میده 

      من فقط در این مسیرم و تمام تمرکزم رو گذاشتم روی این مسیر 

      من در این روش غیر لاغری با تمام قوانین دنیا و جهان اشنا شدم و به ارامش در زندگی و خوردن رسیدم و به شادی درونی رسیدم 

      در این روش هر روز لاغر تر میشم بر خلاف دوره های قبلی که با رهایی چاق تر میشدم 

      من در این مسیر اصلا هیچ چیز در زندگیم منع نیست و از همه چیز به اندازه نیازم میخورم وناخود اگاه نمیتونم بخورم وبا تمرینات وسوسه های تشویق به خوردنم خیلی خیلی کم شده 

      در این روش صادقانه کارمیکنیم و واکنش هام نسبت به تغییر باورهام تغییر کرده 

      من راحت و بدون سختی وزن کم میکنم 

      در لاغری با ذهن کار از ریشه داره اصلاح میشه و وقتی ریشه درست بشه درخت زندگی من محصول لاغری و شادی و ارامش و حال خوب میده 

      خداوندا بی نهایت سپاس که مرا به این مسیر درست هدایت کردی و در این مسیر همچنان هدایتم کردی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار منیره.ف
        1402/09/17 21:47
        مدت عضویت: 1887 روز
        امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 49 کلمه

        سلام خانم فروغی جان یک سوال داشتم شما بسیار زببا لاغر شدید و واقعا باعث مسرت انشاالله همیشه سلامت و موفق باشید

        میخواستم بپرسم در حین لاغر شدن دچار اویزون شدن بدن یا شل شدن نمیدونم چه طوری بیان کنم امیدوارم متوجه صحبتهای من شده باشید نشده اید 

        ممنون از پاسختون

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار طاهره فروغی
          1402/09/18 02:26
          مدت عضویت: 1216 روز
          امتیاز کاربر: 38232 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 83 کلمه

          سلام منیره جان 

          من دچار اضافه شدن شل شدن عضلات نشدم چون ارام ارام در این روش لاغر میشیم بدنمون فرصت پیدا میکنه پوست و چربی رو باهم کم کنه من هیچ ورزشی هم نکردم دوره پیاده روی رو تهیه کردم ولی هنوز موفق به استفاده نشدم 

          راستش میخوام به خودم ثابت کنم که ابن دفه مثل افراد لاغر مثل شوهرم که پیاده روی نمیکنه و لاغره منم لاغر میشم و لاغر میمونم

          انشاله شما هم به سلامتی و زیبایی برسید و بمانید 

          در پناه خدا باشید 

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
            آواتار منیره.ف
            1402/09/18 15:48
            مدت عضویت: 1887 روز
            امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
            محتوای دیدگاه: 6 کلمه

            ممنون طاهره جان خیلی لطف کردید

            برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
            امتیاز: 0 از 0 رأی
            افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار maryam1398rahimi
      1402/09/02 05:33
      مدت عضویت: 1728 روز
      امتیاز کاربر: 13074 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 546 کلمه

      سلام بر دوستان متناسبم و استاد بزرگوار و عزیز

      موضوع این قسمت از نوشته تفاوت روش های لاغری با ذهن با سایر  روش ها :

      بله رزیم های که ما میگیریم دقیقا گوشه ای از روش های لاغری با ذهن هستش 

      تو رزیم ها چند وعده بهت غذا میان وعده هس که با خیال راحت میخوری و هیچ ترسی هم نداری که چاقت کنه 

      چون برای بدنت نیازه اشکال نداره بخوری 

      مثلا تو رزیمی که من چند وقت قبل گرفتم صبحونه

      املت بود 

      ۲تا تخم مرغ بود با رب گوجه و یه تکه نون 

      خوشحال بودم میگفتم دوتا تخم مرغ هستش 

      چه خوبه در حالی که من در حالت عادی یک تخم مرغ هم نمیتونم بخورم چون ترس دارم 

      چون زرده تخم مرع خیلی چربه و آدم و چاق میکنه 

      و ظهر هم همین طور 

      یعنی اینا روی ذهن کار می‌شده 

      و ذهن هم آروم بوده و با خیال راحت هر چه رو مصرف میکرده 

      باورمون این بوده که این رزیم و یه استاد معروف برامون نوشتن

      خب میدونن برای بدنمون نیازه 

      خب در حالی که بعصی مواقع هم نیاز بدنمون نیس 

      و ما چون برام نوشتن می‌خوردیم 

      و چاق هم که نمی شدیم هیج تازه ۲کیلو از وزنم هم کم کردم توی این یه ماهی که طبق برنامه غذا می‌خوردم 

      لاغری با ذهن کلا متفاوت تر و کامل تر و جامع تر از روش های هس که تو عمرم دیدم و شنیدم 

      این دوره ها جزئ خیلی کوچیکی از دور ه های لاغری با ذهن هستش 

      در رزیم گرفتن حالت خیلی خوبه احساست خوبه 

      چون با خیال راحت ورزش میکنی با خیال راحت میخوری استرس چاقی نداری و تمرکز از روی چاقی برداشتی و مدام به لاعر شدن فکر میکنی و وزن هم کم میکنی از مهم ترش همین قسمته 

      ولی چون بعد از مدتی رها میکنی این برنامه رو 

      ذهنت رو به حال خودش رها میکنی 

      و ذهن دوباره به اون حالت قبل برمیگرده 

      و کارهای همیشگیش رو انجام میده 

      پس باورت اینه که رزیم فایده نداره و دوباره وزنت برمیگرده 

      پس بعد از رها کردنش وزنت برمیگرده و شاید هم بیشتر از قبل وزن زیاد کنی 

      چون خسته شدی از این سبک زندگی کردن از محدودیت 

      لاغری با ذهن یک دوره متفاوت با بقیه روش ها هس 

      که اگه وزن هم کم نکنی میتونی بمونی چون حالت خوبه چون حست خوبه چون بدون استرس غذا میخوری 

      روی همه ی جنبه های زندگیت تاثیر میزاره 

      اگه که هر روز فایل گوش بدیم و بنویسیم 

      و تمریناتش رو انجام بدیم و عملیش کنیم 

      تنها دوره ای هستش که اگه رهاش کنی بعد از مدتی باز برمیگردی 

      این دوره های مثل خونه ی مامانو بابات میمونه 

      دیدین وقتی میرین خونه ی باباها و مامان هااگه صد تا چی هم بارتون کنن اگه حرفی بحثی بشه 

      باز برمیگردی همونجا

      خونه ی مادر بوی عشق میاد بوی صفا میاد بوی زندگی میاد بوی محبت بوی ……

      این دوره ها هم مثل خونه ی مامان ها میمونه

      خونه ی مامان خیلی خوبه خیلی خوش میگذره 

      راحتی آرامش داری حالت خوبه 

      من از سال ۹۴ بود فکر کنم با این دوره ها بودم از سالی که استاد وارد دوره شدن من اومدم تو دوره ها 

      اون موقع ها تو تلگرام بود 

      و بارها رها کردم ولی باز اومدم 

      بارها لیز خوردم بارها زمین خوردم ولی منصرف نشدم که نه دیگه این دوره ه ها چیه ولش کن 

      تنها جیزی که باعث میشه باز برگردم اون حس خوبیه که از این دوره ها دارمه

      چون با ورودش حست خوب میشه آروم میشی مهربون میشی کلی عوض میشی اگه این فایل ها رو گوش کنی و تمریناتش رو عملی کنی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1402/09/01 13:16
      مدت عضویت: 467 روز
      امتیاز کاربر: 2310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 353 کلمه

      سلام بر همه دوستان واستاد عزیز

      من درسال ۱۳۸۴ با یک دوره ایی آشنا شدم به نام oA که خوب شباهتهای عجیبی با دوره لاغری باذهن داشت وحالا که استاد فرمودند وبدرستی اشاره کردند که همه روشها یه جور درگیری ذهنی داره وگوشه ایی از لاغری با ذهن است اگرچه روشهای  نادرست به یکباره یادم افتاد که  مثلا در این دوره ما موظف بودیم  درجلسات حضوری دورهم باشیم وازتجربیاتمان درمورد خوردن صحبت کنیم وکلا خوردن رو زیر سوال میبردیم واز اولویتهای زندگی آن راحذف میکردیم وخلاصه چالشی بود ذهنی وحتی من طی ۹ ماه اگرچه با زجرومحدودیت ومکافات ۱۵ کیلو کم کردم ولی بهر حال تجربه جالبی بود  واینکه محدودیت وحشتناکی درمورد مصرف شکر وآردسفید داشت یعنی هر آنچه خوراکی که در جهان موجود بود که شکر یا آردسفید داشت کلا ممنوع بود واگر شما مثلا بعداز۵ ماه یکبار دچار خوردن آن مواد میشدی دچار لغزش شده بودی وحضور  تودردوره خودبخود صفر میشد خلاصه که حکایتی بود مثلا فقط نان جو مجاز بودیم بخوریم من حتی  نان جو به پیتزافروشی هم برده بودم 😆😆ولی بهر حال حالا که خوب فکر میکنم تجمعاتمان حالت ذهنی داشت ومن حالا میفهمم که چون باورداشتم نان وشیرینی مراچاق میکند۱۵کیلو لاغر شدم وحتی دربقیه موارد خوراکی کماکان پرخوری میکردم

      ولی بهر حال بقول استادچون ازروند عادی زندگی خارج بود بهرحال یکجایی خسته شدم و براحتی در کمتر از ۳ ماه وزنم به سرجایش برگشت من درآستانه ۵۰ سالگی حدودا ۱۸ سال چاق بودم وبالای ۱۰ بار وزن کم کردم ولی هم اکنون میتوانم بگویم که دوره ایی بمانند لاغری باذهن جناب عطار روشن درجهان بیهمتاست به لطف خدا ۳۰ ماه است که با این دوره آشنا شدم ودراین مسیر هستم پس از ۳ماه رفتار پرخوریهای وحشتناکم که ۱۸ سال با من بود رفع شد وپس از ۶ ماه بدنم تغییر کرد ومهمتراینکه  متناسب ماند اگرچه به تناسب ایده آل ورویایی ام هنوزنرسیده ام ولی عجله ایی نیست آرام ومستمر ادامه خواهم داد ولذت خواهم برد ازاین مسیر رویایی 

      خدایا توراسپاس که مرا به اینجا هدایت کردی 

      واستاد بینظیر جناب عطار روشن که با روش ابداعی خود گامی بزرگ در جهان درجهت تناسب فکری وذهنی برداشته اند 

      سایه شان مستدام باد 

      اکبر ملکوتی اصفهان 

      ۴۹ ساله 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/08/29 20:47
      مدت عضویت: 666 روز
      امتیاز کاربر: 52326 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 915 کلمه

      سلام. بر استاد وهمه دوستان هم مسیر. 

      وفتی من‌کل رژیم‌های خودم  رو  روی میز  میزارم‌که بینم‌ چرا تو هیچ‌. کودم اون موفقیت.طولانی مدت.رو نداشتم 

      اول تو بعضی که کمی موفق بودم اول اعتماد که  دارم روش درست رو پیدا کردم ولی وفتی. اویل تا ۳ ماه انکار کلی اعتماد به برنام داشتم ازماه دوم آخرش  ۳ ماه انکار دیگه کل  اعتمادم ازاون برنامه کم وکم شده دیگه انکار دارم  خودم‌ گول میزنم اون برنامه رو تو دیدم دارم اجرا میکنم‌ ولی یواشکی داشتم‌ مخفی  خوری  میکنم‌. انکارداشتم رژیم رو برای دیگران می گرفتم  ولی خودم‌ دلم با این برنامه دیگه نبود  چون دیگران از برنامه خود خبر دارن برای رضایت انها دارم برنامه رو اجرا میکنم واین ارام ارم به صورت که دیگه ازکنترال من خارج شده کل برنامه به هم خورده ومن به برنامه همیشگی  خودم برکشت  میکردم   

      وزن کشی من آنقدر عجبی بود ماه اول ۴ کلیو کم می‌شد. 

      ماه دومه بازم ۳ کلیو کم میکردم. 

       ماه سوم.۲ کلیو  

      ماه سوم مشکل شروع می‌شد 

      ماه  چهارم  ۴ کلیو زیادشدن 

      هفته دوم ماه  چهارم ۲ کلیو برکشت 

      هفته سوم ازماه چهارم ۱ کلیو کم شدن واخر ماه ۴ کلیو برکشت به وزن فبلی  واین رفت برکشت کم نشدن وزن گاهی حتی به ۳۰۰ گرم هم رضایت میدادم که کم بشه ولی بالاتر نره  واین‌کاره بعضی زمان با خود ازار میدادم حدود  ۶ ماه هم میشید ولی خودم خبر داشتم‌که  دارم خودم بی خودی اذیت میکنم  وتسلیم شده 

      چند  ماه دارم به صورت رفت برکشت استپ برگشت به عفب بودم هیچ  پشرفتی  در کم‌ کردن  نیود چند روز پیش تو یی دفتر داشتم دنبال یی شمار میگشتم چشم افتاد به دفترچه خودم فکرکنم‌مال دوسال پیش بود وزن کشی‌های من‌کم زیادشدن وزنم بقدری  ازنگاه کردن به این وزن کشی واین اضافه  وکم شدن داشتم 

      وفتی دقت کردم‌من مثل یی چرخه معیوب درجرخش بودم نه پیش رفت که وزنم‌که بعد از سه ماه کم‌کردم رو دارم برکشت  میکنم با مقاومت من کمی برکشت  به عقب و ذهنم‌ ابن فشارهای من رو هی خنثی می‌کرد من بافشاراوردن دوباره کمی ازوزن برگشتی خودم رو دوباره کم میکردم بعداز  ۶ ماه دیگه تسلیم شده خسته از این فشار ی که تو جسم وذهنم بود بقدری دچارناراحتی بودم که امروز برای هرثانیه این مسیر ازخدا تشکرکنم کم است نه دیگه هیچ ترسی نه هیچ‌وزنی کشی نه هیچ رژیمی ونه هیچ نگرانی ونه هیچ استرس که خونه نیستم وای برنامه به هم میخوره. اگه مهمان بیاد چطوررعایت کنم مبخوام بیرون برم چکارکنم چطور رعایت کنم اگه وسایلی که بهم دستور میدادن نمیشد تهیه کنم دچار ناراحتی که برنامه خراب شد این مواد که گفته شده تو  منزل ندارم حتی مثلا یی بخش از. برنامه رو نداشتم‌ خودم رو دچار نارحتی میکردم چقدر برام‌سخت بود که دارم‌ با ابن‌کاره برنامه رو دچار مشکل کردم و تو ذهنم  بارها. بخاطر درست انجام ندان محکوم کردم که این بخش خستکی بیشتری رو بهر روح ورجسم ورذهنم رواردمیشد وفتی رها میکردم‌ انکار همه این سه بخش رو رها از هر آنچه داشتم به حالت غذا ب بوده ازاد. شده تو ذهنم  تازه  یی  نفس  عمیقی کشیده که دیگه تمام شد راحت شدم دفتر تراز ورها کرده برکشت به حالت فبل و کلی اول  افسوس ناراحتی  ولی آرام ارم  اون  برطرف شده  تا یی برنامه دیگه که  شاید اعتماد بیشتری رو از اون  روش  به  من  برسه شاید اون برنامه  اولی توذهنم اول فبول می‌افتاد ولی با فشاری که ازطرف ذهنم به من واردمیشد دیگه اون اعتماد ازبین رفته ومن دیگه خودم رو فقط داشتم به حالت که انکار دارم خودم خودم رو گول  میزنم  که تو برنامه هستم ولی دیگه نبود 

      یی باره تویی مرکزی رفتم اون آقا ادعا کرده که مربی تیم فوتبال هست  مسئول  برنامه تغذیه  این  افراد هست 

      وفتی برنامه اش  رو  داشتم انجام‌. میدادم بارم همین. حالت که دارم درست دارم انجام‌ میدم ولی اوسط اون ذهنم‌ شروعد کرد به بازی که ابن آقا برای افراد ورزشکاران برنامش جواب گوهست توکه ورزشکارنیستی دارای بی خودت تو این برنامه قراردادی وبازم بعداز۳ ماه همو ن آش وهمون کاسه بود اینقدرداین  چرخه معیوب ادامه داشت که از یه یا آوری امروزبه خودم‌ میگم من  تو این مسیر دارم‌ آگاهی دانشی رو یاد میگیرم که که همه مسیرهای که طی سال‌های  داشتم با برنامه آنها خودم رو تا ۳ ماه ازاضافه وزن کمی خلاص میکردم آمروز من به مرکز اون مسیر وبه سرچشمه رسیدم آب ازسرجشمه میخورم 

      من آمد آمد  رسیدم به اون چشمه زلال که آب رهای که ته دشت پشت اون‌کوهای بلندی که من ازش آب خوردم هیچی ازاین سرچشمه  دورنش نیست  درآب داشتن هم شکل بودن نه در طمع ونه در خواص آب که از سرچشمه میچشم نه زلالی این سرچشمه نداشت  کلی. با مواد دیگه  مخلوط شده بود ولی امر وز  من با سرچشمه داشتن نگاهم  رو تغییر دادم  ودانستم  من در معدن آگاهی درست  قرار دارم‌ چه نیاز به آگاهی ناخالص برنامه دیگه که به آگاهی درستم‌ اسبیب  بزنه و خدایی نکرده برگشت کنم به  اون همه خستگی ناراحتی غذایی  ازعمل کردم مشکل دارم‌که چقدرمن  کم بود به وجود اورد

       که من دراین زمان ازهمه اونها خلاص شدم آرام ارم دارم به خودم اون حس خوب رو داد و فهمیدم که چه مسیر زیبایی رو خداوند به  من داده چرا اون مسیر که دورنش هستم وکلی کیف لذت رو با خودم همراه کردم بر کشت کنم یی رژیم رو همراه این  مسیر  زلال  برام که آب  سر چشمه خودم رو با خاک و گل آب رو از اون زلای بیرون آورده وخودم رو دچارمشکل کنم من به خودم وبه روح وجسم وذهنم قول دوباره اشتباه رو نمیدیم که تازه داران از کلی  مشکل رهاشدن میکنم 

      خدا  پشت وپنا هتون. یا حق. حق. نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/08/29 17:29
      مدت عضویت: 1908 روز
      امتیاز کاربر: 6383 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 450 کلمه

      سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

      راست میگی استاد من مدتیه یه سبک تغذیه برای خودم در نظر گرفتم اونم هم برای لاغری بوده هم بعضی چالش هایی که تو بدنم داشتم به راحتی رفع شده ولی چون ذهنم پر از فرمولهای چاقیه و تمام تلاشش هم میکنه منو برگردونه عادتهای قبلی خیلی یویویی عمل میکنم حالا بماند،اینو میخوام بگم وقتی من تو این روش شیرینی نمیخورم هفته ای ۴ روز برنج نمیخورم فلان چیز و نمیخورم خب معلومه دیگه ترسی هم وجود نداره چون نمیخورمشون ، قشنگ یادمه یبار خونه مامانم مهمان داشتیم من طبق سبک جدیدم عالی عمل کردم یعنی تو کل اون روز فقط شام خوردم اونم بیشتر گوشت و چند قاشقم برنج، ساعت ۹ و نیم یکم انگور و سیب خوردم ولی چون نباید از ۷،۸ شب به بعد چیزی نمیخوردم عذاب وجدان و احساس استرس شدید گرفتم که هیچی خرابش کردم امروزو، حالا میگم تو کل شبانه روز فقط همون قدر شام و خورده بودم دیگه هیچی نخورده بودما ولی حالا چند سال قبل یه رژیم انلاین گرفته بودم که قبل خواب باید یه میوه یا یه لیوان شیر و خرما میخوردیم بعنوان میان وعده قبل از خواب ، تازه ۱۲ شب که میخواستم بخوابم این میانوعده رو میخوردم اونم با خیااااال راحت ، لاغرم میشدم، یا یه رژیمی گرفته بودم از همین متخصص تغذیه شهرمون صبحانه ،میانوعده، سیب قبل ناهار ، ناهار ۷،۸ قاشق برنج و خورشت و سوپ هرچی دوست داشتی همراش میتونستی بخوری باز میانوعده بعد شام یعنی کلا در حال خوردن بودم جالبه لاغم میشدم چون با خیال راحت میخوردم ولی تو سبک تغذیه جدیدم یک دهم اینم نمیخورم ولی اگه یه سیب یا یه ملاقه آش اضافی بخورم از شدت ترس فک کنم هیچی اون روز کم نمیکنم که هیچ اضافه هم میکنم، در واقع همشون رو ذهن ما کار میکنن خیلی جالب بود این فایل

      خود من وقتی خیلی چیزا رو نمیخورم خیالم راحته و دیگه ترسی ندارم ولی فکر میکردم من دیگه ترسی ازون غذا یا خوراکی ندارم ولی وقتی میخوردم میفهمیدم که چقدر ازش میترسم و برام چاق کنندست

      یکی از آرزوهامه که دیگه از غذاها نترسم و با لذت چیزیو که دوست دارمو بخورم

      امروز داشتم به این فکر میکردم چرا همسرم یه دیس برنج و میخوره و یک گرم اضافه نمیکنه ولی من ۵ تا قاشق برنجم اگه بشه ۸ تا چاق میشم ،اون اصلا هیچ حس چاق کنندگی به هیچ غذایی نداره ولی من برعکس بقول استاد اگه ۲،۳ تا قاشق برنج بیشتر بخوری هیچ اتفاقی نمیفته ولی من انقدر تو ذهنم به همون ۲ قاشق میچسبم و حس و حالم بد میشه که همون منو چاق میکنه.

      چقدر لذت بخشه رهایی بخدا هیچی خوردن غذا با لذت نمیشه،امیدوارم هممون به زودی تجربش کنیم

      ممنون از شما استاد عزیزم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1402/08/28 21:38
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 122 کلمه

      سلام استاد من عملکردم خیلی برام مهمه خیلی بیشتر از لاغری

      نحوه برخوردم با مواد غذایی و اصلاح اون در واقع چیزی که من رو تو این گروه نگه داشته

      ولی گاهی خیلی نا امید میشم

      مثلا امروز موقع شام سیر بودم و برخورد درست این بود که من نخورم و شام هم نخوردم

      البته بماند که موقع سرو شام چند قاشق خوردم ولی درگیری ذهنی زیادی برای خودم داشتم

      نمیتونستم بشینم بخورم و بگم غذا چاق نمیکنه درسته غذا چاق نمیکنه ولی غذا فرد گرسنه رو چاق نمیکنه ولی فرد سیر رو که از روی هوس میخوره چاق میکنه 

      حالا یک بار و یک شب مهم نیست ولی من چون خیلی عملکردم برام مهم واقعا وقتی رفتار اشتباهی دارم احساس میکنم لاغری برای من همیشگی نخواهد بود

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/08/28 18:52
      مدت عضویت: 536 روز
      امتیاز کاربر: 6985 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 656 کلمه

      به نام خدای مهربان  

      سلام به استاد عزیزم و دوستان  

      وقتی تیتر این فایل رو دیدم گفتم استاد یه تفاوت بین لاغری  با ذهن و دیگر روش ها پیدا کرده وقتی متن رو خوندم دیدم استاد گفتن شباهت این روش با روش های دیگه گفتم یعنی چی میتونه باشه این شباهت 

      وقتی فایل رو گوش کردم دیدم چقدر ریز بینانه استاد به قضایا نگاه میکنن و از چه زاویه ای بررسی میکنن 

      راست میگید استاد همه روش ها ذهنی هست و بستگی داره ما چقدر باور کنیم اون راهی  رو که داریم میریم 

      وقتی برای اولین بار از یه دوستی شنیدم که با کالری شماری میتونم لاغر شم و اومدم خونه و سرچ کردم درمورد این موضوع واقعا ذوق و شوق داشتم انگار که کشف جدیدی کرده باشم خوشحال بودم که بعد از این کالری مواد غذایی رو یاد میگیرم و میدونم چقدر بخورم دیگه اطرافیان رو به مرور داشتم دیوانه میکردم آنقدر که کالری هر چیزی رو بررسی میکردم 

      اوایل انقدر خوب پیش میرفتم و به اندازه مورد نیاز بدنم کالری دریافت میکردم و نسبت به هیچ ماده عذایی ترسی نداشتم خیالم راحت بود که کالریشو میدونم و از همشون میتونم بخورم ولی فقط اگه یه ماده پر کالری خوردم باید تو اون یکی وعده ها رعایت کنم اون مدتی که طبق رژیم بودم توجه ام از رو چاقی برداشته میشد 

      انتظار لاغری در من شکل می‌گرفت افکاری که تو سرم بود افکار امید بخش بود انگیزه بهم میدادولی این کار مثل این میموند که من فقط دارم ظاهر رو درست میکنم ریشه ای موضوع رو حل نکردم آره درسته همین روش ها با ذهنم کار داشت ولی خیلی سطحی تر  

      یا مثلا ورزش میکردم و دقیقا با این اسم که من میخام بخاطر حال خوبم ورزش کنم ولی خودم میدونستم ته ذهنم از این ورزش کردن انتظار لاغر شدن هم داشتم وقتی ورزش میکردم اگر تپش قلب نمیگرفتم عرق نمی‌ریختم میگفتم چه فایده ورزش خوبی نکردم و خوب این باور در ما هست که اگر ورزش کنیم لاغر میشیم و این جهانم که ماشین اثبات باورهامون به ماست پس همینو بهم ثابت می‌کرد اما چون افکار چاقی در من قدرتمند تر بودن نتیجه این میشد که ورزش رو بعد از مدتی کنار میزاشتم 

      خواهرم با کم خوری تونست وزنش رو کم کنه من فکر میکردم برمیگرده ولی خواهر من به این باور رسیده بود من به این وزن برسم ثابت تو همین وزن میمونم و الان چند ساله تو اون وزن مونده دوست داره چند کیلو کم کنه ولی میگه باید ورزش سنگین کنم و چون هیچ وقت براش پیش نمیاد که ورزش سنگین کنه نمیتونه اون ۴ کیلو رو کم کنه خودش فک‌میکنه بخاطر رژیمی که گرفت وزنش کم شد ولی در واقع نگرشش تغییر کرد و این کار هم ذهنی بود 

      یادمه اولیت باری که رژیم اینترنی گرفتم آنقدر به حرف اون خانوم باور کردم و برام تاثیر داشته به همه معرفی میکردن اما دوره دوم و سوم دیگه اون تاثیر رو نداشت چون میدیدم رژیم همون رژیم و این باور در من شکل گرفت که اینا یه رژیم نوشتن به همه میدن و برنامه من باید تغییر می‌کرد نا بتونم وزن کم کنم و این ذهنیت ک کم کردن اون تیکه آخر سخته رو داشتم و همین باعث نشد ادامه ندم یا مثلا این ذهنیت که تا وقتی که رژیم رو ادامه بدم لاعر میمونم باعث شد با ترک اون رژیم به وزن حتی بیشتر از قبل خودم برگردم  

      ولی تو این روش با این ذهنیت که من قرار رفتارهای و عادت هام درست بشه و از همه چیز میتونم اندازه نیاز بدنم بخورم و این کار رو با درک کردن سیری و  گرسنگی انجام میشه بهم حس خوبی میده و میدونم میتونم تا آخر عمر این روش رو انجام بدم چون که محدودیتی وجود نداره  

      یه جمله هم تو متن یکی از قسمت های دوره صد گام خوندم که  استادنوشته بودن لاغری از جسم شروع نمیشه از ذهن شروع میشه بعد تغییرات در ذهن شکل میگیره  

      شاید منم وزن خاصی این مدت کم نکرده باشم ولی وقتی حس خوبم رو موقع غذا خوردن میبینم دوست داشتن خودم رو با همین اندام میبینم بیشتر مطمئن میشم این مسیر  همون مسیر درست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mrmr19791357@gmail.com
      1402/08/24 20:35
      مدت عضویت: 816 روز
      امتیاز کاربر: 33244 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,006 کلمه

      ب نام خداوند بخشنده مهربان 

      از وقتی ک خودم رو شناختم یعنی ب سنی رسیدم ک متوجه شدم چاق هستم،دوران کودکیم بود.هرکی من و خانواده ام رو می دید می گفت:عیب نداره هروقت بزگ شد لاغر میشه،یعنی منظورشون این بود ک رژیم می گیره ولاغر میشه و الان نمیتونه رژیم بگیره،دیگه ازون موقع تا اللان هر شخصی‌ من یا ی فرد چاق رو ببینه فقط میگن باید رژیم بگیری و تحرک بیشتر داشته باشی و همش مارو از غذاها ترسوندند،ترس ترس ترس همش ترس همش مارو ترسوندند حتی از آب خوردن،افراد عادی همه پزشکان هرشخصی رو ببینیم مارو از غذاهای مختلف ترسوندند.

      خوب منم خیلی باورم شده بود ک خیلی غذاها چاق کننده هستند من باورم شده بود،ک برای لاغرشدن باید فقط مواد پروتئین و سبزیجات باید مصرف کنم خوب ب فرض هم این طور باشه تا کی میشه این غذاها رو خورد و بقیه چیزها رو نخورد مگه ی هفته یا یک ماه هست؟هیچ کس هیچ شخص واقعا نمیتونه برای همیشه ی رژیم خاص رو دنبال کنه و ب همین خاطر هست گ وزن بالاوپایین میشه.

      اگر وزن هم پایین بیاد فقط تا زمان رژیم پایین می آید و بعدهم مشکل ثبات وزن است،وزن کم کردن یی مقوله ونگهداری آن ی مقوله دیگر،وای من ک هر وقت ب دیگران می گفتم بابا من همیشه دارم رژیم می گیرم دیگه چی کار کنم هر کار می کنم نمیشه،بهم میگن نه،ب خاطر اینکه تو اداااااامه نمیدی بخاطر همین چاقی اراده نداری بخاطر همین چاقی تو ب فکر خودت نیستی بخاطر همین چاقی.

      واقعا این حرفها و تفکرات مغز آدم رو سوراخ میکنه،خوب بخاطر همین حرفها من ترس عجیبی هم از مواد چربی وهم از مواد قندی نشاسته ای پیدا کردم.

      چون تمام رژیم‌ها ک ب من می دادن حتما حتما تاکید داشتند غذاها باید اب‌ پز باشد هر جا می رفتیم می گفتند باید سالاد حتما خالی بلشه چون سس چاق می کنه ومن اون موقع خیلی از خوردن سالاد الویه می ترسیدم چون داخلش سس مایونز داشت از روغن و سرخ کرده می ترسیدم چون می گفتند چاق می کنه‌

      ولی الان نمی ترسم ن از روغن ن سس مایونز از پیتزا ک ب هیچ عنوان نمی ترسم،استاد در‌ مورد تخم مرغ گفته بودن،چون من هیچ جا در مورد چاق کننده بودن تخم مرغ نشنیده بودم ب هیچ وجه از این نمی ترسیدم چون برعکس هرجا سرچ می کردم نوشته بود یکی از مواد لاغر کننده خوردن تخم مرغ هست بنابر این با خیال راحت هم می خوردم والبته همون عسلی هم دوست دارم.

      اتفاقا دیروز صبحانه داشتم تخم مرغ می پختم پدرم بهم گفت نباید زیاد تخم مرغ بخوری چون چربی داره وبرات خوب،نیست.من گفتم پس ب نظر شما چی بخورم مربا یا عسل والبته پنیر داشتیم چون بسیار شور بود واون مدل ک باب طبع من بود نبود ومن دوست نداشتم بخورم بعد بهم گفت ارده بخور من گفتم ارده کجا بود و ب لاکی عسل ک روش نوشته بود ارده کنجد وخالی شده بود وما داخلش عسل ریخته بودیم اشاره کرد.

      گفتم متوجه نشدی اون داخلش عسل هست بعد دیگه ادامه ندادم ک چرا فکر می کنید ارده برام خوب هست چون اگه ب چربی باشه چربی ارده بسیار بالاتر از تخم مرغ میتونه باشه،بعد بهشون گفتم دلیل لاغری شما چیه اول گفت نه من لاغر نیستم بعد گفت چون من سنم بالا میره لاغر میشم وهم اینکه تحرک دارم گفتم خوب باشه.

      گفتم دلیل اینکه بعضی‌ها لاغر هستند چیه؟اومد ی کتاب آورد آورد گفت ب این دلیل باون دلیل و برای لاغر شدن باید این غذا واون غذا رو نخوری ودر آخر اسم تخم مرغ رو هم آورده بود ک باید خوردن این موارد خیلی محدود شود من دیگه چیزی نگفتم.

      خواهرم فکر کنم ی س چهار کیلویی دقیقا نمیدونم چقدچون ی من نمیگه،وزنش بالا رفته دیدم دو روزه صبحانه نمی خوره،بهش گفتم چرا صبحانه نمی خوری ؟ میگه می خواهم لاغریشم،بهش گفتم جدا برای لاغری صبحانه نمی خوری بعد بهش گفتم ایا نخوردن صبحانه باعث لاغری میشه؟یعد بهش گفتم اگه نتیجه گرفتی حتما نتایجت رو در اختیار من بگذار!ی مدت گفت می خوام برم پیاده روی.

      من فکر کردم همین طوری می خواد بره بعد متوجه شدم برای لاغری می خواد بره،فقط کلا فکر کنم سه بار هم بیشتر نتونست بره اونم حدود دو ماه پیش.بهش گفتم دیدی خواستی بری پیاده روی نتونستی ادامه بدی گفت خوب من وقت ندارم که،میرم مدرسه کی میتونم برم پیاده روی گفتم همون دیگه ،پس مسائلی پیش میاد ک آدم مجبور میشه اون رو رها کنه.

      ومن هم دقیقا بخاطر همین اصلا سمت باشگاه نرفتم فقط فقط بچه بودم ی چن بار رفتم فقط همون شد.چون همیشه استرس شدید داشتم نسبت ب اینکه اگر برام ی اتفاقی بیفته ک من نتونم ورزش کنم ممکنه ب شدت چاق بشم چون ار افراد می شنیدم گ هرکی بره ورزش ول کنه چاق میشه ومن ازین موضوع ب شدت می ترسیدم گفتم چ کاریه اگه قراره دوباره چاق بشم اصلا نمیرم چون میدونم ک اصلا نمیتونم ادامه بدهم.

      اره دیگه ب خواهرم گفتم ب نیت لاغری نرو ب نیت سلامتی و روحیه برو و نو چون ب نیت لاغری رفتی ول کردی گفت ن من عمدا ک ول نکردم وقت نداشتم و بعدش من خودم کلی راه می رم چ نیازی جدا برم گفتم خوب اره تو کلی راه میری همون حسابه دیگه.گفت ن اخه اونا ک ب نیت پیاده روی نمی رم 

      گفتم توو بقیه ب نیت سلامتی و روحیه می روید یا برای لاغری؟گفت ب نیت هر دو تا می ریم گفتم نه اگه ب نیت روحیه میری برو اشکال نداره ولی ب نیت لاغری نرو گفت چه فرقی میکنه هیچ اشکالی نداره.

      من منظورم این بود که او چون ب نیت لاغری رفته بود ولش گرد ولی اگر ب نیت روحیه باشه پس برای کسی فرق نمی کنه ک چه زمانی بره یا نره ولی من سعی در قانع کردنش نداشتم ولی ب نظرم مقداری قانع شد ولی مادرم با تمام حرفهای من موافق هست و حرفهای من رو تایید کرده،من ب مادرم گفتم خوب ماهم فایل ورزش و پیاده روی موثر هم داریم وگفتم این طور نیست ک حق نداریم ورزش یا پیاده روی کنیم ولی شرایطی دارد و مادرم گفت آره این حرفها درست هست.

      دوستان گلم شاد باشید…

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 6196 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 105 کلمه

        سلام و درود
        بهتره درباره آنچه یاد می گیری یا از سایت تناسب فکری دریافت میکنی با کسی صحبت نکنی
        چون طبیعی است وقتی به دیگران آگاهی بدی در مقابل باید آگاهی از طرف اونها دریافت کنی
        هر انسانی بر آگاهی خودش تاکید داره بنابراین همیشه این احتمال هست که آگاهی دیگران بر مبنای رژیم و ورزش و … بر آگاهی شما بر مبنای ذهن غلبه کنه چون روش های مرسوم لاغری بسیار ریشه دار و گسترده هستند ولی لاغری با ذهن فقط برای افراد خاص و هدایت شدگانه
        بنابراین بهتره که آگاهی خودت رو در معرض گفتگو و تبادل نظر قرار ندهید.
        موفق باشید
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 10 از 2 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
          آواتار mrmr19791357@gmail.com
          1402/08/24 23:39
          مدت عضویت: 816 روز
          امتیاز کاربر: 33244 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
          محتوای دیدگاه: 47 کلمه

          سلام استاد خیلی ممنونم ازینکه وقت گذاشتید و نوشتم رو خوندید باشه چشب استاد عزیز،خوب اخه بعضی اوقات ازم می پرسند یعنی خواهرم می پرسه ک فلان غذا یا خوراکی چاق می کنه یا لاغر می‌ کنه ومن نمیدونم واقعا چه جوابی بهشون بدم در این موارد

          برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
          امتیاز: 0 از 0 رأی
          افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا پوراشرف
      1402/08/24 18:00
      مدت عضویت: 653 روز
      امتیاز کاربر: 3270 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 756 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      استاد من کاملا با حرفاتون موافقم من زمانی که ولع هام تغییر کرد بازم یه جاهایی رو حس میکردم درست نیست  اینکه ما غذاها رو نخوریم با اینکه دلمون بر نداره بخوریم خیلی فرق میکنه من وقتی به غذاها هیچ حسی نداشتم حتی ذهنم سعی می‌کرد ردشون کنه احساس می‌کردم تو این لحظه ها هر چی نخورم لاغرتر میشم و این خیلی خوبه اما یه جاهایی حسم میگفت روند اشتباهه ولی خودمو قانع میکردم حتی امروزم با خودم درمورد این موضوع کلنجار میرفتم و از اینکه وقتی گرسنه ام میشه نگران میشدم و هر علاقه ای که به غذا ها داشتم رو کنار گذاشتم احساس میکنم زوری بوده  من از اینکه اون مسیر رو تجربه کردم ناراحت نیستم اتفاقا برام تجربه خوبی شد و درس خوبی بهم داد که از این به بعد در روند تغذیه ام خیلی راحت تر باشم و با خودم رو راست باشم و این در نظرم نباشه که هر چی کمار بخورم لاغرتر میشم  و به قول شما که درمورد میزان تنفس  و ضربان قلب که هنگام ورزش درما شکل میگیره گفتین بیشتر درکش کردم من الان نتایج خوبی گرفتم اما با خودم میگفتم خب میخوای بیشتر نتیحه بگیری بیشتر نباید بخوری اما از یه طرف این توی ذهنم وول می‌خورد که چرا فلان دوستم خیلی خیلی غذا میخوره ولی لاغره و غذا روش اثری نداره   برام خیلی سوال شد و حس کردم من دارم یه جایی رو اشتباه میرم تصمیم دارم از این به بعد خیلی راحت تر و دلباز تر غذاها رو انتخاب کنم و بخورم و ترسهام رو بشناسم چون همونطور که توی فایل گفتین لایف استایل یعنی هر جوریم بود تو هر موقعیتی بازم همون لایف استایل رو داشته باشم نه اینکه زور بزنم که در اون شرایط بمونم و لاغریم رو در گرو کمتر خوردنم بدونم 

      وقتی درمورد رژیم های مختلف گفتین به این فکر کردم که یه بار تصمیم گرفتم تا یه سال لایف استایل رژیم ماست داشته باشم چون یکی از دوستام میگفت برادرش با این ترفند لاغر شده البته باشگاهم رفته ولی من گفتم خب همون رژیم ماست رو انجام بدم ببینم چی میشه ولی خب بعد یه مدت کوتاه دلمو زد و ول کردم چون اونجا برام خیلی چاقیم پررنگ نبود راحت تر رژیم و ورزش رو رها میکردم  

      لاغری با ذهن روندیه که هر بار مرورش میکنی بهتر عمق ذهنت رو کشف میکنی و بهتر مچ فرمول‌های اشتباه رو میگیری و لاغر تر میشی بدون اینکه رژیم بگیری یا ورزش کنی یا دارویی چیزی بخوری این خیلی عالیه

      من وقتی برام نوتیف فایل جدید اومد با عنوان کشف روش جدید لاغری  خیلی تعجب کردم و کنجکاو شدم که یعنی استاد یه راهکار جدید پیدا کرده؟؟ و وقتی فایل رو گوش کردم متوجه شدم اشتباه ما افراد چاق چیه 

      ما همیشه دنبال یه راه حلیم

      چجوری لاغر بشم؟

      یا روش جدیدی از لاغری به وجود اومده؟

      در صورتیکه لاغری توی وجودمون هست و ما چون توانایی لاغری رو در خودمون نمیبینیم لاغر نمیشیم و به دنبال این هستیم که یکی دیگه بیاد به ما یه روش رو یاد بده

      یه تایمی من به فایلهاتون با این نگاه گوش میدادم که شما به من یاد بدین و من هر چقدر تو این روش ماندگار باشم لاغریم ماندگار تره  اما حس میکنم این یه جورایی درست نیست    اینکه من فایلهاتون رو گوش بدم و اون رو توی زندگیم لمس کنم و یه جاهایی با آزمون و خطا پیش برم و ذره ذره لایف استایلی که میخوام داشته باشم رو توی زندگیم شکل بدم رفتار درست تریه 

      توی روش اولم جواب گرفتم با اینکه خیلی زود جواب داد ولی نتیجه پایدار نشد چون وقتی رها کردم دیگه لاغری ادامه دار نشد درسته چاق نشدم ولی لاغرتر نشدم

      احساس میکنم هر چی بیشتر هول و ولای لاغری رو دارم و هدفم اینه ک به جای اینکه زندگیم تغییر کنه  گام های لاغری رو بردارم تا زودتر لاغر بشم و اینا   نتیجه عمیق و پایدار نمیگیرم 

      من دارم لاغر میشم ولی این تسلط روی ذهنم و تغییر مراقبه متمرکزم از روی چاقی به روی لاغری حالا حالا ها کار دارم   برام یه نشونه اومد که دوره رایگان رو از اول دوباره شروع کنم با اینکه ذهن منطقیم داره باهام مخالفت میکنه که چ کاریه ادامه اشو برو دیگه و این حرفا ولی میخوام به اون صدا جواب مثبت بدم و ببینم مرور دوباره گام های قبلیم چه درهایی از آگاهی رو ب روم باز میکنه

      استاد ازتون خیلی ممنونم بابت فایلهای ارزشمندتون واقعا هر فایل جواب مهمی داره به هر سوال که راه رو آسونتر و بهتر میکنه 

      خدایا ازت ممنونم که من رو به این فضا هدایت کردی و راهنمای زندگیمی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار منیره.ف
      1402/08/24 17:35
      مدت عضویت: 1887 روز
      امتیاز کاربر: 13831 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 222 کلمه

      وای استاد دقیقا من هم رفتم ورزش فقط به خاطر تقویت عضله هام و حسم خوب بود نتایج خوبی هم گرفتم ولی کم کم حرفهای مربی من رو از مسیر منحرف کرد همین سفارش به خوردن اوتمیل برای صبحانه و اینکه میگفت دو ساعت قبل و بعد ورزش هیچی نخورین و اصرار بر خوردن اب زیاد یهو به خودم اومدم دیدم دوباره دارم درگیر خوردن و نخوردن میشدم و تو مدت کمی من چاق شدم

      اولش فکر کردم به خاطر ورزش من چاق شدم

      دقیقا استاد من یه روشی بود که هر روز سیب زمینی ابپز بخورم خوب من هر روز سیب زمین اب پز میخوردم و لاغر هم میشدم من مرتب داشتم خرید میکردم و مواد غذایی میخریدم 

      وای استاد چه قدر این فایل عجیب بود 

      مثلا من تو رژیمم مرغ سیب زمینی اب پز اب هویج شیر نون پنیر ووووووو ولی اگر یک قاشق قورمه سبزی میخوردم فکر میکردم چاقم میکنه و چاقم هم میکرد 

      ضریب افکار در خوردن که هر فردی رو چاق میکنه

      مثلا دوست من خام گیاه خواری گرفته بود یک عالمه اجیل و ارده و خرما میخورد ولی لاغر هم میشدن روزی چند تا انبه موز خربزه سالاد 

      نمیدونم چرا این روزها مرتب به این موضوع برمیخورم که همه چی به ذهن بستگی داره باید از مرز منطق عبور کرد باید تو دنیای رویا قدم برداشت غذا قدرت چاق کردن تو رو نداره

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مهين
      1402/08/24 15:30
      مدت عضویت: 659 روز
      امتیاز کاربر: 6025 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 493 کلمه

      سلام خدمت دوستان وهمراهان گرامي

      من يه تجربه باشگاهي دارم وبرام خيلي جالب بود مطمئنم كساني هم بخونند متوجه اين ذهن چاق شونده ميشوند

      من خواهرم وشوهر خواهرم هردو باشگاه دارند وفعاليت زيادي در زمينه ورزش دارند زن وشوهر هم تحصيلات تربيت بدني دارند وهم تجربه باشگاه داري

      من كه كمي چاق شده بودم از تناسب خودم اومده بودم بيرون به اصرار اين زن وشوهر منو وادار كردند كه بايد هم رژيم بگيري وهم ورزش زير نظر خودمون اين اضافه وزنت از بين ببري

      اقا يه ليست بلند وبالاي به ما دادند

      من ليست ديدم

      شاخام در اومد گفتم من به خدا انقدر غذا نميخورم الان من اين همه بخورم دوبرابر الان ميشم

      خلاصه اينا اصرار داشتن تو فقط گوش بده

      من رفتم طبق ليستي كه به من دادند خريد كرديم اورديم

       روزي شش وعده ميخورديم

      ورزش ميكرديم من در عرض چهار ماه ده كيلو اضافه داشتم تمومشد وخوشحال خندون  مرتب ميگفتن ورزش كن شش وعده بخور اصلا چاق نميشي منم خيلي خوشحال بودم به تناسب واقعي رسيدم اقا يدفعه كرونا شد باشگاه تعطيل واسترس زياد بود وهمه براي زنده بودن ميجنگيدن ماهم به كل از فضاي ورزش رژيم اومديم بيرون وبعد شش ماه پانزده كيلو اضافه كرديم هم چنان با اين اضافه اومديم جلو

      درست كه ده كيلو كم كردن ولي خيلي تجربه بدي بود

      انقدر ورزش ميكردم انقدر وزنه ميزدم انقدر منو دور باشگاه ميدويدم وانقدر دراز ونشست ميزدم نگم براتون دركل خيلي زجر اور بود

      ًاز همه بدتر فيله مرغ يا تن ماهي بعد تمرين خوردن زجر اور بود

      اقاي روشن هرچي بود به سختي گذشت چهار ماه به من انگار يه سال گذشت از همه بدتر قرص هاي ويتامين يه عالمه ميخورديم

      اگه من مثل خودشون ادامه ميدادم شايد دوباره چاق نميشدم

      ولي زندگي به اون ترتيب خيلي سخته

      همين الان خواهرم وشوهرش همون سبك دارند زندگي ميكنند هميشه تناسب دارند

      ولي به چه قيمتي

      اينم از تجربه رژيم وباشگاه من

      من خيلي خوشحالم كه با سايت تناسب فكري اشنا شدم واينم يه اتفاق قشنگي بود

      ميدونيد اقاي روشن مدتي هست تو سايت هستم وتغييرات جسمي پيدا نكردم

      ولي خيلي از عادات غذايي تغيير كرده

      ولع به خوردن خيلي كمشده

      واز همه مهمتر كيفيت زندگيم خيلي بهتر شده

      زندگي با اراده خداوند شروع كردم وسه ماهي درگيرش بود واقعا با من

      چه كرد من زيرو شدم وخيلي خوشحالم طرز تفكر من خيلي تغيير كرد ونگاهم به زندگي تغيير كرد ومن مانع هاي خيلي.زيادي داشتم

      يكي يكي مانع هاي ذهنمو دارم شناسايي ميكنم واقعا من خودمو توي جنگلي ميبينم كوه ريزش كرده كلي تنه درخت سنك وگه لاي جلوي من هست ويكي يكي من بايد پاكسازي كنم وجاده براي خودم هموار كنم تا بتونم به راحتي قدم بردارم

      جسمم تغييرات خوبي بكنه خودم لذت ببرم

      موانع ذهن من خيلي تنومند شدن ولي انقدر شما خوب توضيح ميدهيد من ميتونم شناسايي بكنم وفكر خوب جايگزين بكنم

      الان قدم ٥٤ هستم برام خيلي لذت بخشه

      ذهنمو دارم اماده ميكنم كه محصولات خريدم 

      با يه ذهن اماده قدم جديدتري رو بردارم

      من به جرات قسم ميخورم اين سايت تناسب فكري يكي از بهترين اگاهي وناب ترين اطلاعت به ادم ميده وبه كل سبك زندگي ادم دگرگون ميكنه

      اميدوارم اقاي روشن هميشه پايدار باشي

      وهميشه خوش بدرخشي

      ممنون كه هستي

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      محتوای دیدگاه: 81 کلمه

      سلام و وقت بخیر .استاد کاملا حق باشماست ،الان که فکر میکنم و دقیق میشم واقعا توی هر رژیم وقتی طرف مقابل که با ما با قاطعیت صحبت می‌کرد و ما شروع میکردیم به رژیم تا اونجاش که به دلخواه ما بود ،ماهم به رژیم پایبند بو دیم و اذیت نمی‌شدیم و ایشون و برنامه هاشون رو باور میکردیم .

      همین که دچار چالش می‌شدیم و برنامه برامون سخت می‌شد، ما به این نتیجه می‌رسیدیم که این رو من جواب نمیده .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم