من نزد خداوند گله و شکایت نمی کنم (قدم ۲۵)

سلام به استاد عزیزم ✨ 

۱- چقدر عادت دارید یا داشته اید درباره شرایط خود برای دیگران گله و شکایت کنید؟

من قبلا خیلی زیاد راجب شرایط جامعه و دولت و اینکه ما آدما چقدر بدبختیم صحبت می‌کردم ، وقتی اتفاق بدی برام می‌افتاد حتی بزرگتر و بدتر از اون که بود میگفتن تا بقیه تعجب کنند و با دقت بیشتری به حرفام گوش کنند تا منو درک کنند و بفهمند زندگی سخته و تقصیر من نیست بلکه تقصیر شرایط و دولت و خانواده و خدایه.

از وقتی وارد این مسیر شدم و فهمیدم گله و شکایت باعث میشه قانون توجه ،روی بدی ها عمل کنه. این کار رو کمتر کردم و هر موقع متوجه میشم دارم گله و شکایت میکنم سعی میکنم تمومش کنم . 

۲- اگر عادت داشتید از تکه کلامی خاص (خیلی خسته ام) برای شرح وضعیت خود به دیگران استفاده کنید درباره آن شرح دهید.

•  من همیشه بیحال بودم و حوصله نداشتم در طول روز بارها به دیگران میگفتم ولم کن حوصله ندارم ، حسش نیس و به مرور این شرایط واقعا برام رخ داد و من خسته بودم 
• دوران نوجوانیم به بارها خانواده‌ام میگفتم به خاطر فشار درسا عصبیم ، استرسیم ،بی دقتم، زود جوشم ،دست از سرم بردارین .در واقع اون زمان میخواستم بهم حق بدن و اون لحظه بهم کاری نداشته باشن ولی به مرور ذهنم باور کرده بود من عصبیم برای همینم وقتی یه موضوع کوچیک رخ میداد سر و صدا میکرد و کنترل رو ازم می‌گرفت و این روند چند سال ادامه پیدا کرد.تا وقتی که فهمیدم من همونیم که کودکان در آرامش خیال زندگی میکردم و هیچ اتفاقی برام مهم نبود پس الانم میتونم به اعصابم مسلط باشم و این اتفاقم افتاد 
• توی سال کنکور بارها به خودم میگفتم بدبختم چون توی ایرانم و هیچ آینده خوبی برای خودم متصور نبودم و واقعنم شرایط طوری پیش میرفت که مطمئن میشم که بدبختم به هزار و یک دلیل .وقتی که وارد این مسیر شدم فهمیدم که نیرویی خیلی بزرگتر از ایران و اقتصاد و شرایط زندگی من رو احاطه کرده و این نیرو بشدت نسبت به من مهربانه و اگر من نگاهم به این نیرو باشه طبق وعده اش اتفاقای خوبی برام می‌افته .

۳- اطرافیان شما از چه تکه کلام هایی برای شرح وضعیت خود استفاده می کنند؟

  حوصله ندارم ، بی انگیزه ام ، بد شانسم ، دستم بی نمکه 

۴- عملکرد شما درباره جلب توجه کردن چگونه است؟ نیاز به جلب توجه دیگران را از طریق گله و شکایت کردن انجام می دهید؟

 الان خیلی خیلی کمتر شده ، دیگه گله و شکایت نمیکنم که بهم توجه کنند ولی حتی چند روز پیش کارایی رو انجام میدادم که درونم متوجه بود که این کار رو که کردم برای این بود که فلانی بهم توجه کنه …

ولی دو سه روزه که این گام رو خوندم و دیگه کاریی انجام ندادم افراد بهم توجه کنند و اینجوری حالم بهتره 

درک کردم هر لحظه مورد توجه خداوندم و اون داره از افکار من برای آینده ام زمینه سازی می‌کنه پس توجه ام اومده روی خودم و خدا .نه اینکه یه کاری کنم که پدرم و مادرم و یا مدیرم بهم توجه کنند و در تفکرشون نسبت بهم تغییر ایجاد بشه 

۵- برای تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن چه تغییراتی در گفتار و عملکرد خود باید ایجاد کنید.

به نظرم مهم تر از تصمیمم توی این لحظه برای من اینه که سعی کنم توی این مسیر باقی بمونم و به آموخته هام عمل کنم و سعی کنم گله و شکایت ذهنیم رو هم کمتر کنم .

به نام خدای خوبم 

با سپاس از استاد عزیزم 

استاد من عادت ندارم زیادگله و شکایت کنم ولی چند وقت اخیر پیش یکی از همکارانم که مرتب از وضعیتش گله و شکایت می‌کرد منم عادت کرده بودم بگم منم مثل تو هستم یه ریز عادت کرده بودم از خانواده همسرم گله و شکایت کنم یا مرتب بگم همسرم من هم همینطوره ولی حالم بد میشد خیلی بد 

داداشم عادت داره مرتب گله و شکایت میکنه ولا اصلا اوضاع مالی خوبی که نداره هیچ احساس  خوبی هم نداره دوست داره دیگران براش ترحم کنن همیشه بهش میگم ولی فایده نداره 

دیگه این مطلب ها رو براش بفرستم شاید بهتر بشه 

من همیشه از گله و شکایت خیلی خوشم نیومده ولی مدتی بود که شروع کرده بودم الهی شکر در این مسر قرار گرفتم و خودم رو اصلاح میکنم دیگه سعی میکنم گله و شکایت نکنم و مال دیگران رو هم تایید نکنم 

              به نام حضرت حق

سلامی به زیبایی و خوش عطری گل های بهار به تمام عاشقان راه حق

سلام و خدا قوت به استاد گرامی

بازم یک گام عالی الهی شکرت

میدونید چیه این گام ها برام دلنشینه؟!

اینکه دقیقا مشکلی که. همون روز بهش گرفتار شدم رو توضیح میده و راه حل میده 

اصلا حکمت خدارو میبینید؟!

چقدر مهربونه که دقیقا مشغله ذهنی همون روزمو با هدایت کردنم به این گام ها حل میکنه

خدایااااا اخه تو چقدرررر مهربووووونی شکررررررت

من امروز حالم بد شده بود چون به بدنم توجه کردم و هی میگفتم میدونم نباید توجه کنم ،میدونم توجه به شرایط فعلی باعث میشه که موضوع بمونه اما خدایا چکار کنم که حتی اگه حرف نزنم توی ذهنم در گیرم ..و خدا گفت بیا برو دوباره بخون تا انگیزه بگیری و ادامه بدی،….

اصلا دختر تو مگه به خدا نسپرده بودی؟!

به نظرت دخالت کردنت درسته؟! نه اصلا درست نیست .

فکر میکنی این خواسته اجابتش کاری داره برای خدا؟! نه ! پس عزیز من همون طور که گله و شکایت نکردی از شرایط اتاقت .و راضی بودی و دیدی که الان داره چقدر قشنگ میشه و به همون خواستت رسیدی …پس اگه همون طور برای لاغری هم عمل کنی حتما بهش میرسی بهت قول میدم 

اصلا بیا یه کاری کنیم :بیا قول بدیم که با تمام وجود تلاش کنیم که دیگه به شرایط الان فکر نکنیم و ازش حرف نزنیم ،دلمون رو به خدا محکم وصل کنیم و در باره هر چیزی که می خواهیم حرف بزنیم ،بنویسیم 

این طور سرنوشت عالی برای خود رقم بزنیم

اشکالی نداره چند بار اشتباهی یا از روی ناخود آگاه گله و شکایت کردی ،مهم اینه که وقتی متوجه شدی ،از این کارِت دست بکشی ،آره هنر اینه

انسان جایز الخطاست،خدا هم بخشنده،اگه اشتباه کردی از خدا و خودت عذر خواهی کن مطمئن باش اگه به فکر جبران باشی میبخشنت

خدایا من اینجا به خودم قول دادم که همه چیزهایی رو که به تو سپردم دیگه در بارشون فکر نکنم فقط به چیز هایی که می‌خوام داشته باشم فکر کنم 

خدایا در این عمل کمکم کن

خب اینم از تمرین عملی ،پس دیگه به شرایط الانت فکر نکن و به غیر از خدا دیگه هیچ توجهی برای خودت نخواه 

توجه خداست که خوشبختت میکنه ،نه بنده خدا

پس نه کلامی که باعث جلب توجه بشه ،و نه ذهنی که آرامشتو خراب کنه و ازت بگیره 

به هیچ وجه از شرایط الانت حرف نزن!

چه بهتر که از آیندتم برای بقیه نگی و فقط برای ذهن خودت و با خودت و خدا بگی 

چون تو برای خودت و خدا داری تغییر میکنی 

                                                        والسّلام!

این الگوی گفتاری را به خاطر بسپارید:

درباره آنچه هست صحبت نکنید،‌ درباره آنچه می خواهید صحبت کنید.

• هر روز سلامت تر و زیباتر می شوم.
• هر روز متناسب تر می شوم.
• هر روز احساس شادی من بیشتر می شود.
• هر روز اوضاع زندگی من بهبود پیدا می کند.
• هر روز ذوق و شوق و امید زندگی در من افزایش پیدا می کند.
• هر روز اتفاقات عالی در زندگی را تجربه می کنم.
• هر روز انتظار یک روز عالی دیگر از زندگی را دارم.

اینم یک نکته از این بخش😊

کلی حرف دارم هنوز این گام از نظر من مهم ترین گام هست چون اگه کلی تلاش کنی اما توجهت به الانت باشه انگار هیچ کاری نکردی 

پس در دفترم و بار ها با خودم مرور میکنم و مینویسم تا یادم بمونه که با کلامم میتونم سرنوشتمو بسازم 

 الهی شکرت که آگاه شدم و حالم رو خوب کردی

 میریم سراغ تمرینات عالی این بخش یاعلی مدد:

۱- چقدر عادت دارید یا داشته اید درباره شرایط خود برای دیگران گله و شکایت کنید؟

راستش اگه حقیقت رو بگم من عادت کرده بودم هر روز بگم ،و به همه نشون بدم که خسته،بی‌حوصله،و زود عصبی میشم 

اما خدارو شکر الان خیلی بهتر شدم و روی دوستم که از من بدتر بود و کلا ناله میکرد که درس زیاده ،نمیتونم ،نمیفهمم ،و…  ددارم تاثیر میگذارم 

یک بار که بهش گفتم چه درسی داریم تا اومد ناله کنه سریع گفتم حالا بازم اسونه طوری نیست میخونیم ……و کلی حرف دیگه که بتونم جلوشو بگیرم

 و دیدم که تایید کرد بدون ناله کردن و فهمیدم اون فقط یه عادت بود برای جلب توجه 

چون هر وقت ناله میکرد منم همراهیش میکردم اما این بار این کارو نکردم و نتیجه عالیشو دیدم 

                      الهی شکرت

۲- اگر عادت داشتید از تکه کلامی خاص (خیلی خسته ام) برای شرح وضعیت خود به دیگران استفاده کنید درباره آن شرح دهید.

بله من دقیقا به این کلام عادت کرده بودم ،مثلا یکهو میبینی وسط شادی و خنده میگم وای چقدرر خسته ام و این واقعا دست خودم نبود عادت کرده بودم و الانم هنوز هست اما به امید خدا میخوام درستش کنم و دیگه عادتم نباشه و موقع خستگی به جای اینکه به بقیه بگم ،خودم کاری کنم که خستگی ازم بره بیرون ،خدایا کمکم کن

۳- اطرافیان شما از چه تکه کلام هایی برای شرح وضعیت خود استفاده می کنند؟

همین دوستم از (خسته هستم ،حوصله ندارم ،چرا این طوریم و شانس ندارم و…)کلی کلمات منفی دیگر که میخواست نشون بده که  شرایط خوبی نداره

۴- عملکرد شما درباره جلب توجه کردن چگونه است؟ نیاز به جلب توجه دیگران را از طریق گله و شکایت کردن انجام می دهید؟

بله ،بار ها در مواقع درس اینکه وقت ندارم ،نمیشه و… جلب توجه کردم ،و خیلی جاها با بزرگ کردن چیزی 

مثلا یک درد جسمی رو بزرگ جلوه دادم و یا حتی شده بار ها بدون دلیل حالم بد بوده و خودمو مثل افراد بیمار میگرفتم ،مثل اونایی که یه عالمه‌درد دارن

من عادت کرده بودم یا از چیزی در زندگیم جلوی دیگران شکایت کنم ،یا بزرگنمایی

اینم خیلی بده که دل خودتو بشکنی به خاطر شادی دل دیگران

اما الان تغییرش میدم با کمک خدای بزرگم

۵- برای تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن چه تغییراتی در گفتار و عملکرد خود باید ایجاد کنید

 باید خوب خوب حواسمو جمع کنم در مواقعی که دیگران دارند گله می‌کنند به جای اینکه همراهی کنم جلوی این اتفاق رو بگیرم و خودم هم همیشه یادم بمونه که ملاک اصلی من در زندگی توجه خداست نه بنده خدا و این رو یادم باشه که گله و شکایت یعنی ناشکری و ناشکری یعنی کفر خداوند

با کلامم سرنوشتم رو می‌سازم پس درست رفتار می‌کنم و درست حرف می‌زنم و درست فکر می‌کنم

به جای اینکه گله و شکایت کنم و کلمات تکراری رو بگم خستگی و یا هر شرایط رو خودم حل کنم بدون نیاز توجه دیگران فقط با کمک خداوند و…

یک عالمه کار دیگر که حتما انجام میدم و میدو نم که خدا برای بهتر بودن عملکردم بهم الهاماتی میکنه و کمکم میکنه الهی شکرت ،کمکم کن یاحق

خب خب خب تا این گام که فکر میکنم آخریش بود تغییرات فوق العاده‌ای کردم و برای به دست آوردن بقیه خواسته‌هام این راه رو ادامه میدم بارها قدم برمی‌دارم بدون خستگی با امید به خدا .امیدوارم هر کجا که هستید امیدتون رو به خدا از دست ندید و این راه رو ادامه بدید که آغوش خداوند و فراوانی نعماتش بر روی شما بازگردد

خدایا من این راه رو ادامه میدم و با قدرت ذهنم که تو به من عطا کردی  زندگی می‌کنم کمکم کن

من خوب میدونم که قدرت ذهن یه قدرت فوق العاده بزرگه که به راحتی میتونم باهاش سرنوشتمو بسازم

چیزی که خدا فقط به اشرف مخلوقاتش هدیه داد و فرمود بنده من ،فکر فکر فکر 

پس خدایا کمکم کن کن با همین قدرت دنیا و آخرتم را آباد کنم  الهی آمین

                                          یارَبَّ العالمٖین

الهی که زندگی‌ها چون سرشار از امید به خدا و توجه خداوند باشه

استاد ممنونم از زحماتی که برای ما کشیدید اجرتون با خدا

الهی شکرت بابت همه چی

یا حق مدد

من معمولا سعی می کنم افراد رو از وضعیت جسمی و‌روحیم مطلع کنم این کار حس خوبی بهم میده و حس می کنم بیشتر حواسشون بهم هست و یجواریی تاییدشون رو‌میگیرم

این جلسه هضمش واسم خیلی مشکل بود و درست نمیفهمیدمش .دوست داشتم ازش بگذرم و‌منتظر جلسه جدید بودم ولی هر بار برمیگشتم و قسمتی رو کم‌کم میخوندم و‌مکث میکردم تا بهش فکر کنم 

شاید پاشنه آشیل من باشه که ذهنم میخواست ازش عبور کنم .واقعا همینطور هست فکر می کنم این مرحله سخت ترین مرحله دوره هست .اینکه علاوه بر اینکه در مورد اموز شخصی و زندگی گله و شکایت زبانی نکنیم مهم تر از اون در ذهن هم گله و شکایت نکنیم . هر مرحله داره سخت تر میشه

با اینکه چند روزه دارم این جلسه رو‌مطالعه می کنم امروز به همکارم اعلام کردم اونقدر خسته ام که نمیتونم وسایلم رو‌جمع کتم . این رو در حالی گفتم که میدونستم و آگاه بودم که نباید بگم ولی انگار میل شدیدی در حد نیاز به گفتنش داشتم .انگار با گفتنش راحت میشدم .انگار نیاز به تایید و‌جلب همدردی همکارم داشتم.دقیقا یک نوع نیاز به توجه بود. بله من نتونستم جلوی خودم رو بگیرم 

اینقدر این کار در درون من نهادینه شده که با وجود آگاهی انجامش دادم 

تصمیم گرفتم اینجا در موردش بنویسم شاید ذهنم بازتر و‌پذیزانر بشه و زوایای دیگه موضوع رو هم بتونم شناسایی کنم.

من فکر میکردم فقط در ذهن مشکل هست ولی زبانی میتونم کنترل کنم .امروز فهمیدم زبانی هم کار مشکلی هست و اول باید روی ذهن کار کرد تا زبان درست بشه.

من عادت دارم همیشه اظهار خستگی و بی حوصله‌ی کنم .بارها به دیگران گفتم خسته ام بریدم کشش ندارم مریضم و از این گفتگو خیلی حس خوب گرفتم چون تونستم توجه دیگران به خودم جلب کنم.ولی واقعا معیار برای سنجش میزان اونها و درستی یا نادرستیشون ندارم. انفاقا همیشه بهم‌گفتن تو خیلی فعالی خیلی پرانرژی هستی

من الان دارم دو شیفت کار می کنم و آموزش عملی می بینم علاوه بر اون جلسات درمانم رو پیگیری می کنم پس من خسته و بریده نیستم من قدرتمندم و پرتوان و انرژی و انگیزه که این همه کار رو بتنهایی دارم انجام میدم .

فقط تمرکزم بر جنبه های منفی زندگی ‌کار هست و باعث میشه انرژی روانی کم بشه

باید در مورد چیزهایی که میخوام حرف بزنم نه شرایط موجود هرچند شرایط موجود هم بد نیست .

همه مادعادت‌داریم در مورد شرایط موجود و ناخواسته ها حرف میزنیم باید حواسمون باشه که طبق آموزه های این دوره توجه ‌تمرکزم بر خواسته ها باشه

من هر روز زیباتر و سلامت تر میشم .واقعیت هم همینطوره من هر روز دارم زیباتر و سالم تر میشم

من هر روز در کارم بهتر و بهتر میشم .واقعیت هم همینطور من دارم پیشرفت می کنم تو کارم ولی حواسم به بخش هایی از پروسه کارم هست که هنوز ایراد دارم و فکر می کنم من کامل یادش نگرفتم. در صورتیکه در حال پیشرفت هر روزه هستم و باید تمرکزم بر بهبودهام باشه .خدایا شکرت بخاطر این پیشرفت🙏🏻❤️امروز همه تشویقم کردن بخاطر کار هنری که انجام دادم ولی خودم تا الان داشتم به نواقص کار که نیاز به بهبود داره فکر میکردم و با خودم میگفتم هنوز یاد نگرفتم هنوز ایراد دارم فلان بخش باید بیشتر یاد بگیرم

متاسفانه بخش منفی ذهن اکثر ما افسار رو بدست داره و هر وقت دلش بخواد بالا میاد و‌نمیزاره نتیجه مطلوب بدست بیاد

باید تعهدم نسبت به دوره بیشتر کنم .اعتراف می کنم مدتی فقط خواننده بودم و میلی به نوشتن نداشتم به همون میزان از نتایج مطلوب دوره فاصله گرفتم و امروز دوباره تصمیم‌گرفتم متعهد باشم

درود بر استاد عزیز با این آگاهی هایی که به ما میدن و سپاسگزارم از ایشون🌺🌹❤️🙏🏻

به نام خالق ذهن ها       ،سلام استاد عزیز،منم سالهاست درگیر  گله وشکایت هستم،البته عادت به دردودل کردن با دیگرا ن ندارم ولی صحبت های دیگران رو گوش میدم وپای دردودل دیگران مینشینم،من درون خودم با خدا گله وشکایت میکنم،خیلی وقتها خسته میشم ولی راهکاری برای رهایی از از این افکار نداشتم،ممنونم از خدای مهربان که منو تو ابن مسیر قرار داد   ،واز شما که با مهربانی تجربیات خودودانش خودتون رو در اختیار ما قرار میدید،تمام تلاشم رو میکنم تا از راهکارهای شما استفاده کنم