0

من نزد خداوند گله و شکایت نمی کنم (قدم ۲۵)

گله و شکایت
اندازه متن

همه انسانها دوست دارند در جنبه هایی از زندگی شان شرایط بهتری داشته باشند اما همواره درباره شرایط فعلی خود گله و شکایت می کنند.

تا وقتی درباره شرایط فعلی تان صحبت کنید به شرایط جدید منتقل نخواهید شد.

اخطاریه

شرایط فعلی من

عادت کرده بودم همیشه درباره مشکلات و مسائل زندگی ام با دیگران صحبت کنم. باید مطمئن می شدم توانسته ام به مخاطبم اثبات کنم که گرفتار زندگی و شرایط پیرامونم شده ام و هیچ راه چاره ای ندارم.

بعضی وقت ها افراد سعی می کردند از طریق راهنمایی کردن به من کمک کنند اما بلافاصله با دلیل و منطق به آنها اثبات می کردم که هیچ اقدامی موثر نیست و شرایط من تا ابد همین است.

بعدا متوجه شدم که چقدر نیاز داشتم دیگران برای من دلسوزی کنند. اگر فردی به من می گفت: اتفاقا چند روز قبل با فلانی صحبت می کردیم حرف تو شد و گفت که چقدر شرایط سختی داری. خوشحال می شدم که دیگران متوجه شرایط من شده اند.

به این ترتیب می خواستم مسئولیت زندگی خودم را به عهده دیگران قرار دهم. به همه می گفتم که من مقصر نیستم و تمام تلاشم را انجام دادم اما شرایط و اوضاع جوری است که چاره ای جز این ندارم.

هم در مورد وضعیت چاقی، هم شرایط مالی و هم رابطه عاطفی با همسرم برای خیلی ها گله و شکایت می کردم و رنج و ناراحتی که هر روز متحمل می شدم را شرح می دادم.

یکی از لذت بخش ترین مکالمه ها برای من این بود که فردی از من درباره مسائل و مشکلاتی که چند روز قبل برایش تعریف کرده بودم سوال می کرد.

احساس می کردم چقدر این فرد به فکر من است و چقدر انسان خوبی است.

سعی می کردم مسائل و مشکلات زندگی ام را با بزرگنمایی برای دیگران تعریف کنم و حتی اگه فرد می گفت بابا دیگه اینطوری هام که میگی نیست،‌ می گفتم: خوب حالا نیست، با این وضعی که داره پیش میره چند وقت دیگه همینی می شم که الان گفتم.

یادم میاد برای بررسی دردی که در قفسه سینه داشتم به پزشک مراجعه کردم و تشخیص داد باید برای چند وقت دارو مصرف کنم.

دو سه برگه قرص برای من تجویز کرد و هنوز قرص اول رو نخورده بودم به ده نفر گفتم که مشکل قلبی دارم و دکتر برام قرص نوشته و گفته باید تا زنده هستی بخوری والا سکته می کنی.

نمی دانم چرا این عادت در من شکل گرفته بود که علاوه بر مسائل و مشکلاتی که داشتم در مورد مسائلی که نداشتم هم با دیگران به شکلی گله و شکایت می کردم که انگار درگیر آن مشکل هستم.

گله و شکایت

تغییر عادت گله و شکایت کردن

زمانی که با موضوع قانون جذب و تغییر زندگی آشنا شدم با این آگاهی روبرو شدم که من همواره با کلام خودم در حال پیش گویی آینده زندگی ام هستم. انقدر این کار را انجام داده بودم که به محض اطلاع از این موضوع برای من قابل درک بود که دقیقا منظور نویسنده چه نوع کلامی است چون سالها از این کلام استفاده می کردم.

من قانون جذب را باور کرده بودم و مصمم بودم به تمرینات آن عمل کنم بنابراین تصمیم گرفتم گله و شکایت کردن نسبت به شرایط زندگی را متوقف کنم.

با اینکه کار سختی بود ولی تمام تلاشم را به کار گرفتم که وقتی با دیگران صحبت می کنم گله و شکایت نکنم. جالب توجه اینکه من تصمیم گرفته بودم گله و شکایت نکنم درحالی که دیگران همچین تصمیمی نداشتند و از من درباره اوضاع و شرایط سوال می کردند و خیلی وقت ها شروع به گله و شکایت می کردم که خیلی زود متوجه می شدم و صحبت را تغییر می دادم.

آنقدر این تمرین را تکرار کردم و هربار که متوجه می شدم دارم گله و شکایت می کنم موضوع را تغییر دادم که یواش یواش مهارت من در گله و شکایت نکردن بیشتر شد و به مرور دفعات کمتری به صورت ناخودآگاه خودم را در حالت گله و شکایت می دیدم.

تغییر کلام من به قدری واضح بود که همان یکی دو روز اول مادرم متوجه شد و پرسید: رضا چی شده دیگه گله و شکایت نمی کنی؟! و من گفتم دیگه نمی خوام آه و ناله کنم. و چقدر مادرم خوشحال شد و گفت: اگه اینطور بشه به یکی از آرزوهام در مورد تو رسیدم. خدا رو شکر در این امر موفق بودم و باعث شگفتی مادر و سایر اعضای خانواده شده بود که رضا دیگه آه و ناله نمی کنه.

بعد از مدتی متوجه شدم که درسته من برای دیگران گله و شکایت نمی کنم ولی خیلی وقت ها در ذهنم دارم با خودم حرف می زنم و از دست بعضی افراد یا شرایط گله و شکایت می کردم.

اصلاح این عادت ذهنی به سادگی عادت کلامی نبود و همچنان هم دارم روی کنترل گله و شکایت کردن های ذهنم کار می کنم و تمومی هم نداره.

هرچقدر بیشتر توانستم گله و شکایت کلامی و ذهنی خودم رو اصلاح کنم شرایط زندگی من تغییر پیدا کرد و انقدر تاثیر گله و شکایت نکردن در بهبود احساس و حال خوب من واضح بود که از همان روزهای اول که به لطف خدا در مسیر استفاده از قدرت ذهن برای لاغری قرار گرفتم اولین تمرین و نکته ای که به من الهام شد این بود که درباره چاقی خودت با کسی صحبت نکن.

و این یکی از مهمترین تمرینات دوره ورود به سرزمین لاغرهاست که به دلیل اهمیت آن به شکل مفصل درباره کنترل صحبت کردن های کلامی و ذهنی درباره چاقی توضیح داده شده است.

گله و شکایت

اهمیت توجه به کلام

ما باید به موضوعاتی که درباره آنها صحبت می کنیم توجه کنیم.

درباره چه چیزی صحبت می کنید؟

چه موضوعی از زندگی خود را برای دیگران شرح می دهید؟

چه تکه کلام هایی دارید که نشان دهنده وضعیت احساسی یا جسمانی شما می باشد؟

  • عده ای عادت دارند همیشه به دیگران اعلام کنند که خیلی خسته هستند.
  • برخی عادت دارند به دیگران اعلام می کنند که احساس افسردگی دارند.
  • عده ای عادت دارند همیشه به دیگران اعلام کنند که امروز خیلی عصبانی هستند.
  • برخی عادت دارند به دیگران اعلام می کنند که خیلی بی حوصله هستند.
  • برخی همیشه به دیگران اعلام می کنند خیلی احساس تنهایی می کنم.
  • برخی همیشه به دیگران اعلام می کنند ….

آنها آنقدر وضعیت خود را به شکل نامناسب به دیگران اعلام می کنند که پس از مدتی واقعا به آن شرایط مبتلا می شوند و همیشه حالت خستگی،‌ افسردگی،‌ عصبانیت، اضطراب، بی حوصلگی و … را تجربه می کنند.

بارها مشاهده کرده ام که افراد درباره جسم‌شان به دیگران اطلاع رسانی می کنند.

  • احساس می کنم به سرعت دارم پیر می شم.
  • هر روز داره به موهای سفید سرم اضافه می شه.
  • نمی دونم چرا پوستم داره ترک می خوره.
  • احساس می کنم چند روزه زشت شدم.
  • احساس می کنم قراره به بیماری گرفتار بشم.
  • احساس می کنم این روزهاست که منو اخراج کنند.
  • احساس می کنم این روزهاست که سر و صدای فلانی بلند بشه.

از آنجا که خودم در گذشته به شدت علاقمند به این عادت بودم و بعد از آشنایی با مباحث تغییر زندگی شدت اینگونه رفتارها را در اطرافیانم مشاهده کردم مدت ها درباره این موضوع تحقیق کردم که چرا افراد همواره درباره مساله یا مشکلی که وجود ندارد یا قابل مشاهده و اندازه گیری نیست به دیگران اطلاع رسانی می کنند؟!

فردی که به دیگران اعلام می کند هر روز به موهای سفید سرم اضافه می شود واقعا از طریق شمارش موهای سفید به این نتیجه نرسیده است بلکه فقط احساس خودش را بیان می کند.

یا فردی که درباره ابتلا به بیماری یا خستگی و افسردگی و … به دیگران اطلاع رسانی می کند هیچ معیار سنجش یا آزمایشی انجام نداده است و فقط احساس خود را به دیگران منتقل می کند.

به این نتیجه رسیدم که این عادت یک راه ساده برای جلب توجه کردن است.

به این شکل فرد به دیگران اعلام می کند مراقب من باشید، به من توجه کنید، من نیاز به کمک و توجه دارم.

گله و شکایت

نیاز به جلب توجه

فردی که نیازمند جلب توجه اطرافیان است به این معنی است که مسئولیت زندگی و شرایط خودش را به عهده نگرفته است و از دیگران درخواست توجه و کمک دارد.

بسیاری از مسائل و مشکلاتی که برای انسانها رخ می دهد بر اساس پیشگویی است که آنها از مدت ها قبل درباره خود به دیگران اعلام کرده اند.

افرادی که اضافه وزن دارند به خوبی این موضوع را درک و تجربه کرده اند.

چقدر درباره چاق تر شدن خود با دیگران صحبت کرده ایم؟!

چقدر درباره لاغر نشدن خود به دیگران اطلاع داده ایم.

چقدر پس از لاغر شدن درباره دوباره چاق شدن به دیگران اطلاع داده ایم.

همه افراد چاق پیشگوهای ماهری درباره آینده وضعیت جسمانی خود هستند.

هر بار که برای لاغر شدن از طریق رژیم یا ورزش اقدام می کردم از همان روز اول به همه می گفتم که می دونم که لاغر نمی شم ولی می خوام این روش رو هم امتحان کنم.

در مواردی هم که با تلاش و رنج فراوان مقداری کاهش وزن و سایز پیدا می کردم برای اینکه چند روز بعد بخاطر دوباره چاق شدن من را سرزنش نکنند خودم به همه اعلام می کردم که چه فایده این لاغری هفته بعد دوباره چاق می شم.

همیشه با اطمینان درباره دوباره چاق شدن و چاق تر شدن صحبت می کردم و همچنین همیشه با اطمینان درباره لاغر نشدن با دیگران صحبت می کردم.

در این شرایط انتظار لاغر شدن رویایی دست نیافتنی خواهد بود.

گله و شکایت

تغییر شرایط از تغییر کلام

برای تغییر شرایط زندگی خود باید از تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن شروع کنید.

در جلسات قبل درباره قدرت کلام توضیح مفصل داده شد اما در این جلسه به شکل عملی نحوه استفاده از قدرت کلام برای بهبود شرایط زندگی و تغییر عادت گله و شکایت کردن توضیح داده شده است.

هرگز از کلام خود برای شرح وضعیت نامناسب و بهم ریختگی های درونی خود استفاده نکنید.

فردی را مشاهده کردم که عادت دارد روزی ده ها بار اعلام می کند که خیلی احساس خستگی می کنم؟!

جالب اینکه بسیار آدم فعال و پرانرژی است و در طول روز کارهای زیادی را انجام می دهد اما بارها اعلام می کند که خیلی احساس خستگی می کند.

اعلام بارها این موضوع سبب می شود که نسبت به موضوعات ساده با بی حوصلگی برخورد کند و همیشه احساس کلافه بودن و گله و شکایت از زندگی دارد.

باید برنامه ذهنی خود درباره صحبت کردن با دیگران درباره شرایط تان را اصلاح کنید.

اگر حتی بی حوصله هستید نیازی نیست به دیگران اعلام کنید. آن را مانند یک راز نزد خود نگه دارید.

اگر خسته هستید نیازی نیست به دیگران درباره خسته بودنتان چیزی بگویید. این یک وضعیت شخصی و محرمانه باید باشد.

اگر موضوعی ذهن شما را درگیر کرده و احساس بی حوصلگی یا افسردگی می کنید نباید درباره وضعیت خود به دیگران اطلاع رسانی کنید. شما حق ندارید ضعف های لحظه ای و زودگذر خود را به دیگران اعلام کنید.

علاوه بر اینکه درباره شرایط خودتان نباید با دیگران صحبت کنید اگر اطرافیان شما صحبتی درباره شرایط خود با شما کردند صحبت آنها را تایید نکنید و عبارتی به کار ببرید که خلاف نظر آنها باشد.

مثلا اگر فردی به شما اعلام کرد که احساس خستگی می کند به جای تایید کردن،‌ به او پیشنهاد دهید دوش بگیرد تا سرحال شود یا از او دعوت کنید چند دقیقه بشیند و با یک استیکان چای او را به گذر از این مرحله ذهنی هدایت کنید.

هرچقدر بیشتر درباره خستگی و ناامیدی و مشکلات گله و شکایت کنید بیشتر درگیر این شرایط خواهید شد بنابراین تغییر را از کلام خود آغاز کنید تا جهان هم روی دیگر سکه را به شما نشان دهد.

هرچقدر بیشتر درباره چاقی گله و شکایت کنید، از ریخت افتاده تر خواهید شد و انتظار چاقی در ذهن شما قوی تر می شود.

این الگوی گفتاری را به خاطر بسپارید:

درباره آنچه هست صحبت نکنید،‌ درباره آنچه می خواهید صحبت کنید.

  • هر روز سلامت تر و زیباتر می شوم.
  • هر روز متناسب تر می شوم.
  • هر روز احساس شادی من بیشتر می شود.
  • هر روز اوضاع زندگی من بهبود پیدا می کند.
  • هر روز ذوق و شوق و امید زندگی در من افزایش پیدا می کند.
  • هر روز اتفاقات عالی در زندگی را تجربه می کنم.
  • هر روز انتظار یک روز عالی دیگر از زندگی را دارم.

همیشه در ذهن تان و از طریق کلام، خودتان را تشویق کنید. درباره بهبود شرایط و عالی پیش رفتن زندگی صحبت کنید.

با زندگی تان درباره شکست صحبت نکنید بلکه همیشه انتظار پیروزی و موفقیت از زندگی داشته باشید.

خداوند به انتظار شما از زندگی تان پاسخ می دهد. او بدون قضاوت کردن و در نظر گرفتن خیر و صلاح تان،‌ آنچه در ذهن و کلام شما درباره زندگی تان جاری می شود را به واقعیت تبدیل می کند.

مراقب کلام خود باشید و گله و شکایت نکنید.

اخطار

تمرین:

۱- چقدر عادت دارید یا داشته اید درباره شرایط خود برای دیگران گله و شکایت کنید؟

۲- اگر عادت داشتید از تکه کلامی خاص (خیلی خسته ام) برای شرح وضعیت خود به دیگران استفاده کنید درباره آن شرح دهید.

۳- اطرافیان شما از چه تکه کلام هایی برای شرح وضعیت خود استفاده می کنند؟

۴- عملکرد شما درباره جلب توجه کردن چگونه است؟ نیاز به جلب توجه دیگران را از طریق گله و شکایت کردن انجام می دهید؟

۵- برای تغییر کلام و عادت گله و شکایت کردن چه تغییراتی در گفتار و عملکرد خود باید ایجاد کنید.


دوره آموزشی (بیداری در آرامش) قدم بعدی برای تجربه آگاهانه زندگی با کمک خداوند در زندگی می باشد.

آرامش در بیداری

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 3.77 از 26 رای

https://tanasobefekri.net/?p=42972
برچسب ها:
20 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار fatmhadly85
      1403/02/11 15:37
      مدت عضویت: 1204 روز
      امتیاز کاربر: 5737 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 421 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️ ❤️ 🌹 

      سلام 

      زندگی با کمک خداوند: گام بیست و پنجم : من نزد خدای مهربونم گله و شکایت نمیکنم

      تمرین آموزشی ✍️✍️✍️

      من زیاد اهل گله و شکایت کردن از مشکلاتم در حظور دیگران نیستم راستش اصلاً خوشم نمیاد که مشکلات مو واسه دیگران تعریف کنم و اصلا دوست ندارم که بقیه رو در جریان زندگیم قرار بدم و همچنین از آدمایی هم که یکسره آه و ناله می‌کنند خوشم نمیاد 

      تا اونجایی هم که یادم میاد از هیچ تکه کلام خاصی برای شرح وضعیتم برای دیگران استفاده نمی‌کنم 

      اما از زبون اطرافیانم زیاد شنیدم که از تکه کلام های خاصی برای جلب توجه و مظلوم نمایی استفاده می‌کنند مثلاً یکی از این عزیزان همیشه از واژه من عصبی هستم ، خیلی زود از کوره در میرم ، دست خودم نیست استفاده می‌کنه این طوری بقیه همیشه براش ناراحتن و میگن بیچاره فلانی اصلا اعصاب نداره و همیشه براش دلسوزی میکنن 

      و یا یکی دیگه شون همیشه خونه اش نا مرتب و بی نظمه همیشه میناله که مریضم ، کمرم درد می‌کنه ، دیسکم پاره شده و یا وسایل خونه اش خیلی کهنه و قدیمی هستند و همیشه میگه همه چیز گرونه و دیگه نمیشه هیچی بخری و این طوری مظلوم نمایی می‌کنه در صورتی که وضع مالی شونم بد نیست ولی عادت کرده که این مدلی زندگی کنه بقیه هم همیشه میگن طفلکی مریضه ، توان مرتب و تمیز کردن خونه و زندگی شو نداره و یا در مورد وسایل خونه اش میگن بنده خدا راست میگه دخل و خرج شون با هم جور در نمیاد چاله چوله زیاد دارن 

      ولی من همیشه میگم این فرد به این مدل حرف زدن و زندگی کردن عادت کرده و این شرایطو پذیرفته و در واقع با این شرایط نابه سامان مشکلی نداره و این شخص مشکلاتش تمومی نداره و به قول خودش همیشه از زمین و آسمون براش مشکلات می‌باره و این شخص بدون اینکه خودش بدونه داره هر روز با کلام و احساس و اعمالش این فرکانس به جهان ارسال می‌کنه که من هر روز پذیرای انواع و اقسام مشکلات هستم و جهان به بهترین شکل داره بهش پاسخ میده

      ولی من خودم به شخصه از گله و گله گزاری خوشم نمیاد از تنبلی و بهانه تراشی هم برای بی نظمی بیزارم و سعی میکنم که همیشه خودمو همسرمو و بچه‌هام و خونه و زندگیم تمیز و مرتب و به روز باشیم 

      درسته که گرونی هست ، مشکلات هست ، موارد نا خواسته هست ولی اگه خودت بخوای و به خدا توکل کنی خداوند خودش کمکت می‌کنه 

      خدایا شکرت 

      استاد ممنون از زحمات تون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1403/02/08 16:51
      مدت عضویت: 565 روز
      امتیاز کاربر: 15200 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 571 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      ۱_من در گذشته به شدت این کار رو انجام میدادم و از تنهایی و حس عدم دوست داشتن و نداشتن اکیپ دوستانه ای که با اونا وقت بگذرونم همیشه گله و شکایت داشتم و با احساس بیسار قوی تعریف میکردم که در اون لحظه از تنهایی خودم اشک میریختم،

      برای همه میگفتم و انگار دلسوزی ادم ها رو برای خودم میخریدم از طریق این کار که همیشه تنهام و هیچ کس ندارم و هیچ دوستی برای بیرون رفتن و برای تفریح ،

      این جز گله شکایت های بسیار زیاد روزانه ی من شده بود که کم کم از دیگران هر روز در ذهنم حتی بهش فکر میکردم و هی حس تنهایی من شدید تر میشد،

      ۲_همیشه میگفتم من چقدر تنهام و این شده بود ورد زبانم و در ذهنم مثل خوره نفوذ کرده بود ،

      وای که شاید روزی صد بار در زندگی این جمله را به دیگران میگفتم و باز چقدر که در ذهنم به این حس تنهایی فکر میکردم،

      از شدت این که همیشه تنهام اخرش کم میاوردم و  از همه چی بیزار میشدم،

      ۳_ اگر بخوام در مواجه با اتفاق و شرایط بیرونی جنبه ی مثبت رو در نظر بگیرم مادرم همیشه میگه خودت باید حالت خوب و سالم باشه تا در ارامش بتونی در کنار دیگران لذت ببری و اگر حالت خوب نباشه به هرکی برسی میخوای از درد و رنج و بیماری ها بگی ،

      من همیشه برای دیدن مادر بزرگ حس خوبی دارم و دوست دارم تا هستن در کنارشون وقت بگذرونم ، 

      اما حرف ها تکه کلام و توجه ی بیشتر لحظه های زندگی مادربزرگ من شده درد و این رو میگه که چقدر کار دارم و چقدر خستم،

      و من احساس میکنم چون باور کرده همیشه برای اون کار دنیا هست و تمامی نداره حس خستگی میکند و ارامش درونی نداره،

      ۴_من در گذشته این کار رو زیاد انجام می‌دادم که از طریق گله و شکایت با دیگران صحبت کنم و احساس تنهایی خودم رو با اون‌ها در میون بگذارم،و در آخر که احساس تنهایی من شدید می‌شد از اشک و بغض خودم میفهمیدم که در اون لحظه دیگران چقدر دلسوزی برای من میکنند و شاید حتی به من قول های بدهند که بعد ها حتی یادشون نباشه،

      من این کار رو سعی کردم با اگاهی های بدست اومده از سایت و این دوسال و خورده ای انجام ندم پس در گله و شکایت های خودم برای دیگران تجدید نظر کردم و‌ سعی کردم دیگه این کار رو حتی در ذهنم هم انجام ندم و به تنهایی توجه نکنم و همش نگم من هیچ کس رو ندارم و همیشه تنها هستم،

      ۵_تغیراتی که من در عادت گله شکایت خود سعی کرد انجام بدم این بود که اول توجه نکنم به حس منفی و تنها بودن خودم و برای زندگیم برنامه ریزی کنم،

      یکی از کارای دیگه ای که من هر روز انجام میدم نوشتنم هست که در یک دفتر که اسمش رو گذاشتم فرصتی دیگر‌ هر روزم رو با خدا درباره حس خوبم و این که یک‌مهلت دیگه برای زندگی دارم پس تا میتونم بهتر زندگی کنم مینویسم،

      و من تغییر دادم اون حس تنها بودن رو با این کار ها و از زمانی که خودم رو بیشتر دوست داشتم این حس رو دیگه ندارم و من حس میکنم همیشه خدا بهم نزدیکه و به حرفهای من گوش میده پس منم نزد خداوند گله و شکایت نمیکنم و به خدای مهربونم توکل کرده ام 

      و در این مسیر زبیا در رسیدن به خواسته هام با احساس خوب صبر میکنم و ایمان دارم که میرسم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/02/08 11:05
      مدت عضویت: 285 روز
      امتیاز کاربر: 6415 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 315 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      استاد شما تنها نیستید من هم مثل شما عادت گله و شکایت کردن داشتم و دوست داشتم با وخیم جلوه دادن اوضاع توجه و دلسوزی دیگران رو جلب کنم که فهیمه بیچاره خیلی مشکل داره و سختی ها زندگی خیلی بهش فشار میارن و گاهی اوقات خودم متوجه میشدم که اوضاع اونجوری هم که دارم جلوه میدم نیست ولی دوباره با خودم میگفتم که با وجود این اوضاع مطمئنا به اونجا هم میرسم . ولی از وقتی که با سایت آشنا شدم و مخصوصا دوره زندگی با کمک خداوند رو شرکت کردم و متوجه این مسئله شدم که کلام ما چقدر اهمیت داره سعی کردم جلوی گله و شکایت کردن خودم رو بگیرم و حالا شده که گاهی اوقات افسار کار از دستم در رفته و در پاسخ دیگران شروع کردم به گله و شکایت یا خودم طبق عادت گذشته تحت شرایط خاصی سر گله و شکایت رو باز کردم ولی  همون لحظه میدونستم که دارم کار اشتباهی انجام میدم وخیلی سریع خودمو جم و جور کردم و سعی کردم ادامه ندم ولی در گذشته با آب و تاب سعی میکردم که درمورد مشکلات حرف بزنم و یا منتظر بودم  دیگران چیزی بگن یا در مورد فلان مسئله به وجود اومده در زندگیم ازم سوال بپرسن و من شروع میکردم با تمام جزئیات و البته با بزگنمایی برای دیگران تعریف کردن که زندگی با من سرناسازگاری داره و من به توجه و کمک دیگران نیاز دارم .بعضی اوقات هم میشدم که وقتی دیگران در مورد مشکلی که داشتن حرف میزدن من سعی میکردم که بگم من هم اون مشکل رو دارو وبعضا از مشکل تو جدی تر و مهم تر انگار مسابقه و رقابت بدبختی و مشکل بود و هر کسی میتونست مشکل بیشتری ارائه بده برده میشد و عنوان بدبخت ترین آدم رو بهش بدن بعد حالا با همچنین طرز فکر و عملکردی انتظار پیشرفت و تغییر زندگی رو داشتیم.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1403/02/08 07:33
      مدت عضویت: 124 روز
      امتیاز کاربر: 3725 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 212 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی ..یک اگاهی به آگاهی های قبل اضافه شد .هزاران پاداش در کارنامه ی اعمال شما بابت این آگاهی ثبت خواهد شد .انشالله ..استاد چقدر شما منو زندگی کردید ..یادم میاد چقدر برای یه درد جزئی تمارض میکردم که من یه درد خدانکرده وحشتناکی دارم .چقدر محتاج توجه دیگران بودم .چقدر پیش این واون مینالیدم در صورتیکه اصلا نالیدن نمیخواست ولی من این کارا رو بارها وبارها در زندگیم انجام دادم .ای وای سرم درد میکنه ای وای پام درد میکنه ای وای من اینو ندارم وخیلی از این ای وای ها ..بعدا که یه کم عاقل تر شدم گفتم دختر مگه تو کمبود محبت داری که اینطور رفتار میکنی..یه مقدار از گله وشکایت هام کم شد.ولی بازم دلم میخواست که جلب توجه کنم انگار با بدبخت جلوه دادن خودم مظلوم تر میشدم ..ولی الان که مطلب رو مطالعه کردم .از خدای خودم واز خودم عذرخواهی میکنم وشروع به پاکسازی این کارام میکنم ..وبه امید خدا سعی میکنم که تا جایی که میتونم گله وشکایت نکنم .یه دوست دارم که همیشه میگه من تنبلم من بی حالم و من بهش میگفتم آدم بی حال وتنبل که سر کار نمیره ..برا خانوادش وقت نمیزاره پس دیگه ازاین واژه استفاده نکن ..استاد بازم بینهایت سپاسگزارم .با تشکر در پناه خدا باشیم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم