0

من به تغییرات الهی در زندگی ام ایمان دارم (قدم ۱۴)

اندازه متن

بسیاری از انسانها به دنبال یادگیری چگونه تغییر دادن زندگی شان هستند اما زمانی که تغییرات الهی وارد زندگی شان می شود در برابر آن مقاومت می کنند.

تغییرات الهی پاسخ خداوند به خواسته های شماست اما ممکن است به دلیل واضح نبودن پذیرش آن برای شما سخت باشد.

اخطاریه

تغییر کردن

تغییر کردن لازمه حیات است. همه مخلوقات خداوند در هر لحظه در حال تغییر کردن هستند.

شاید تغییر برخی مخلوقات مانند کوه در مقایسه با سرعت گذر عمر ما به قدری کند باشد که اگر سالها از یک کوه چشم برندارید هم شاید نتوانید شاهد تغییراتی که در کوه رخ داده است شوید.

اما صد سال یا دویست سال بعد این کوه به نسبت قبل تغییراتی داشته است که قابل ملاحظه کردن است.

همه چیز در هر لحظه در حال تغییر است با این تفاوت که تغییر در برخی مخلوقات کند و در برخی دیگر تند صورت می گیرد.

به تغییرات خود در طی یک شبانه روز فکر کنید. آیا می توانید آنها را شمارش کنید؟!

قطعا نمی توانید.

وجود شما در طی یک شبانه روز بارها تغییر می کند. این تغییر شامل تغییر فیزیکی در جسم و همچنین تغییر متافیزیکی در احساس شما می باشد.

ممکن است چند دقیقه قبل از نظر احساسی پریشان بوده باشید اما در این لحظه که در حال مطالعه این کلمات هستید وضعیت احساسی شما تغییر کرده است.

ممکن است در خیابان در حال رانندگی باشید که با بی احتیاطی راننده دیگری مواجه شوید و بلافاصله از حالت آرامش به حالت خشم و عصبانیت تغییر وضعیت می دهید.

حالت های بیشماری برای تغییر در طی یک شبانه روز می توان عنوان کرد که هر انسانی برخی از آنها را در طی شبانه روز تجربه می کند.

برآورده شدن آرزوها نیز نوعی تغییر است.

شاید خواسته شما داشتن ماشین باشد درحالی که اکنون ماشین ندارید. اینکه ماشین بخواهد وارد زندگی شما شود نیاز به ایجاد تغییر در جنبه های مختلف است تا خواسته شما محقق شود.

مهم نیست تحقق آرزوی شما چقدر زمان نیاز داشته باشد، اگر خواسته شما در یک دقیقه برآورده شود به خاطر ایجاد تغییر در جنبه های مختلف زندگی است و اگر سالها تحقق رویای شما زمان نیاز داشته باشد باز هم باید تغییر در جنبه های مختلف زندگی ایجاد شود تا آرزوی شما برآورده شود.

بنابراین پذیرش تغییر برای تحقق آرزوهایتان موضوع بسیار مهمی است که متاسفانه به دلیل عدم آگاهی از این موضوع بسیاری از افراد با اینکه به شدت نیاز به تحقق آرزوهایشان دارند اما به این دلیل که در برابر تغییر کردن مقاومت می کنند هرگز خواسته هایشان برآورده نمی شود.

حتی می توان به این شکل موضوع را مطرح کرد که در بسیاری از موارد آرزوهای شما تا پشت درب خانه تان می آیند اما به دلیل مقاومت شما در برابر تغییرات وارد خانه شما نمی شوند.

تغییرات الهی

مقاومت در برابر تغییر کردن

مقاومت در برابر تغییر کردن دقیقا مانند این است که درب و پنجره های خانه خود را محکم بسته باشید و وسایل خانه را پشت درب ها تلمبار کرده باشید و متعجب باشید چرا نور یا هوا از درب و پنجره وارد خانه تان نمی شود.

برای تحقق آرزوهایتان باید مقاومت خود در برابر تغییر کردن را تا حد ممکن کاهش دهید. در غیراینصورت خداوند نیز اجباری برای تحقق آرزوهای شما ندارد.

موضوع تغییر کردن در قرآن به وضوح مطرح شده است:

خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.

سوره رعد آیه ۱۱

واضح است که خداوند اجباری به تغییر شرایط بندگان ندارد مگر اینکه بنده ای آگاهانه بخواهد که شرایط زندگی اش را تغییر دهد آن وقت است که مورد هدایت و رحمت الهی قرار می گیرد.

 او هر كسي را بخواهد هدايت مي كند و هر كسي را بخواهد گمراه.

سوره نحل آیه ۹۳

هرکس را بخواهد به این معنی نیست که خداوند انتخاب می کند چه کسی هدایت شود و چه کسی گمراه شود بلکه به این معنی است که هر انسانی که بخواهد هدایت شود یا بخواهد گمراه شود خداوند درخواست او را اجابت می کند.

آن كس را كه خدا هدايت كند هدايت يافته «واقعي» اوست و آن ها را كه گمراه سازد زيانكاران آنهايند.

سوره اعراف آیه ۱۷۸

و در نهایت نتیجه هدایت خداوند در این آیه مشخص شده است که آن کس که هدایت شود به سعادت می رسد و آن کس که به سمت گمراهی رهنمود شود زیانکار خواهد بود.

بنابراین برای تحقق آرزوهایتان باید ابتدا متعهد شوید که آمادگی تغییر کردن را دارید و سپس از خداوند درخواست هدایت کنید و در نهایت به آنچه هدایت می شوید عمل کنید. در این صورت است که تغییرات الهی در زندگی شما جاری و رؤیاهای شما به واقعیت تبدیل می شود.

تغییرات الهی

تغییرات الهی

باید پذیرای تغییرات الهی باشید. این شجاعت می خواهد که بسیاری از انسانها فاقد آن هستند.

زمانی که با قانون جذب و قدرت ذهن و نقش خداوند در تغییر شرایط زندگی ام مواجه شدم علاوه بر اینکه ایمان آوردم که خداوند مرا با فصل جدیدی از زندگی روبرو خواهد کرد، مشتاق روبرو شدن و پذیرش تغییرات الهی در زندگی ام بودم.

در پیشگاه خداوند متعهد شدم که نمی خواهم زندگی راکدی داشته باشم.

در پیشگاه خداوند متعهد شدم که عادت های قدیمی را رها کرده و عادت های جدید را در خودم ایجاد کنم.

در پیشگاه خداوند متعهد شدم که آماده روبرو شدن با تغییرات الهی هستم که لازمه تحقق آرزوهایم است.

به خداوند ایمان داشتم که درهای جدیدی از فرصت های شغلی، روابط عالی و هر آنچه برای خوشبختی در دنیا و آخرت به آن نیاز دارم را به روی من باز خواهد کرد.

اکنون نوبت شماست که آماده پذیرش تغییرات الهی در زندگی تان باشید.

قضا و قدر عبارت آشنایی است که در ذهن همه ما وجود دارد و آن را شرایطی که خداوند می خواهد در زندگی ما رخ دهد می دانیم درحالی که قضا و قدر برای اجبار کردن ما به پذیرش شرایط سخت یا نابسمانی در زندگی نیست بلکه برای وادار کردن ما برای حرکت به سمت جلو و تجربه رشد و گسترش در زندگی است.

این تعهد نیاز به شجاعت دارد و فقط عده محدودی از انسانها در مدت حیات خود موفق به تجربه شجاعت پذیرش تغییرات الهی در زندگی شان می شوند.

اگر در این لحظه در حال دریافت این آگاهی ها هستید از نگاه خداوند واجد شرایط پذیرش تغییرات الهی در زندگی تان هستید. فقط کافی است به خداوند اطمینان کنید و همه شجاعت وجودتان را در یک نقطه متمرکز کنید و متعهد شوید آماده پذیرش تغییرات الهی در زندگی تان هستید.

وقتی که اطمینان حاصل کردید که شجاعت قدم گذاشتن در مسیر تغییر زندگی و تحقق آرزوهایتان را دارید، با انتخاب گزینه متعهد هستم در بخش تعهدنامه، ادامه آگاهی های این نوشته را دریافت کنید.

تعهدنامه

انتخاب گزینه (متعهد هستم) به منزله امضای توافق نامه عمل کردن به تغییرات الهی در زندگی تان است.

تغییرات الهی

شناسایی تغییرات الهی

تغییرات الهی به بی نهایت شکل در زندگی مان رخ می دهند.

نکته جالب توجه اینکه تنوع بی نهایت تغییرات الهی فقط به دو شکل وارد زندگی ما می شوند.

۱- تغییراتی که همسو و همجهت با تحقق آرزوهایمان است.

۲- تغییراتی که بر خلاف تحقق آرزوهایمان می باشد.

تغییرات الهی همسو

برخی مواقع در مسیر تحقق آرزوهایتان تغییراتی در زندگی شما رخ می دهد که اطمینان دارید در جهت بهبود شرایط و نزدیک تر شدن شما به تحقق آرزویتان است.

  • ممکن است خواسته شما ارتقاء شغلی باشد و متوجه شوید که یکی از همکاران شما به هر دلیلی تصمیم به ترک شغل خود گرفته است و آرزوی ارتقاء شغلی شما سریعتر و آسانتر از آنچه تصور می کردید برایتان رخ می دهد و به راحتی جایگاه شما در محل کارتان ارتقاء پیدا می کند.
  • ممکن است خواسته شما داشتن ماشین بهتر باشد و یکی از نزدیکان شما که اتفاقا ماشین مورد علاقه شما را دارد به یکباره تصمیم به مهاجرت می گیرد و ماشین خود را با شرایط عالی به شما واگذار می کند.
  • ممکن است خواسته شما همراه شدن با گروهی از دوستان برای رفتن به سفر سیاحتی یا زیارتی به خارج از کشور باشد درحالی که شما برای دریافت گذرنامه اقدام نکرده اید و به نظر می رسد که نتوانید در مدت زمان باقیمانده گذرنامه دریافت کنید اما شرایط به گونه ای پیش می رود که گذرنامه شما دقیقا چند ساعت قبل از حرکت کاروان به دستتان می رسد.

اینها نمونه هایی از تغییرات الهی همسو با خواسته هاست که به بی نهایت شکل در زندگی انسانها رخ می دهد.

تغییرات الهی ناهمسو

برخی مواقع شما خواسته ای دارید و انتظار دارید که روند حرکت زندگی تان به شکلی تغییر کند که نشانه های تحقق آرزویتان را مشاهده کنید اما با شرایطی کاملا مخالف با آنچه انتظار دارید مواجه می شوید.

  • ممکن است پس از مدت ها کار کردن در محل کارتان انتظار ترفیع شغلی داشته باشید و همه شرایط نشان از رخ دادن این شرایط در روزهای آینده باشد اما به یک باره همه چیز زیر و رو می شود و نه تنها ترفیع شغلی نمی گیرید بلکه شرایط فعلی تان دستخوش تغییراتی نامناسب می شود.
  • ممکن است خواسته شما دریافت سود غیرمنتظره از فعالیت تجاری تان باشد اما شرایط به یک باره چنان تغییر می کند که نه تنها سود نمی کنید بلکه بخشی از سرمایه خود را از دست می دهید.
  • ممکن است بعد از مدت ها که در حال تجربه رابطه ای عاطفی و عالی هستید و شرایط به نحوی پیش می رود که انتظار شما رسمی شدن رابطه و برگزاری مراسمات معمول باشد اما به یک باره شرایطی پیش می آید که همه چیز به هم می ریزد و قصر آرزوهایتان به یک باره فرو می ریزد و در غم و اندوه فرو می روید.

موارد مشابه زیادی می توانید در زندگی خود و اطرافیانتان پیدا کنید که در حالی که همه چیز خوب پیش می رفت و پیش بینی ها به سرانجام رسیدن ماجرا بوده است اما به یک باره تغییرات الهی ناهمسو با خواسته فرد وارد زندگی اش می شود و همه چیز بهم می ریزد.

تغییرات الهی

پذیرش تغییرات الهی

نکته بسیار مهم که معمولا مورد توجه قرار نمی گیرد این است که ما اگر با تغییرات الهی همسو مواجه شویم خوشحال می شویم و خدا رو شکر می کنیم که هوای ما را داشته است و شرایط را به نفع ما رقم زده است. اما اگر با تغییرات الهی ناهمسو با خواسته مان روبرو شویم به شدت بهم می ریزیم و شروع به گله و شکایت می کنیم و از زندگی کردن ناامید می شویم.

تصور می کنیم که انسان بدشانسی هستیم یا خداوند با ما سر ناسازگاری دارد که وقتی دید همه چیز دارد بر وفق مراد ما پیش می رود همه چیز را بهم ریخت و رویای ما را نابود کرده است.

واقعیت این است که خیلی از موضوعاتی که با آنها می جنگیم و خیلی از چیزهایی که گمان می کنیم باعث زمین خوردن ما شده اند،‌ در واقع تغییرات الهی هستند که هدفشان این است ما را وارد فصل جدیدی از زندگی مان کنند.

تغییرات الهی که شما را از شرای امن تان بیرون می کند قطعا در جهت شکوفایی توانایی ها و استعدادهایی است که تاکنون از آنها بهره نبرده اید.

مطمئن باشید این تغییرات به ظاهر سختگیرانه و مایوس کننده سریع ترین راه ممکن برای هدایت شما به سمت خواسته هایی است که از قبل به خداوند عرضه کرده اید.

خیلی مواقع است که ما خواسته هایی به خداوند عرضه می کنیم اما سالها از آن درخواست می گذرد ولی همچنان ما به مکان و شرایط قبلی خود چسبیده ایم درحالی که لازمه تحقق خواسته ما حرکت کردن و رها کردن موقعیت قبلی است اما ترس ها مانع حرکت کردن ما می شوند.

اینجاست که خداوند از طریق تغییرات الهی به ظاهر غیرهمسو با آسایش و راحتی ما شرایط امن ما را برهم می زند تا برای بقای خود و رسیدن به شرایط بهتر حرکت کرده و تلاش کنیم.

تغییرات الهی ناهمسو ما را مجبور می کنند که توانایی هایمان را گسترش دهیم.

ما را وادار می کنند که از قدرت ایمان نهفته در وجودمان استفاده کنیم و به خداوند پناه ببریم.

قطعا از این شرایط خوشمان نمی آید و حتما احساس ناراحتی می کنیم اما همواره باید به خاطر داشته باشیم که خداوند هرگز ما را رها نکرده و نمی کند و در هر شرایطی حامی و هدایت کننده ماست.

تغییرات الهی

واکنش در برابر تغییرات الهی

خداوند همانطور که می تواند به طرز شگفت انگیزی درها را باز کند به همان طریق هم می تواند درها را ببندد.

هیچ باز یا بسته شدن دری اتفاقی نیست.

باید تمام تغییرات الهی در زندگی خود را هدایتی از سوی پروردگار در جهت رشد و پیشرفت زندگی تان بدانید.

خداوند همواره شما را در تک تک مراحل زندگی تان هدایت می کند اگر به این موضوع باور و اطمینان داشته باشید.

در اینصورت است که اگر در جریان زندگی با مسائل دنیایی روبرو شوید می توانید در عین حالی که ناراحت می شوید اما احساس خود را کنترل کرده و در مدت کوتاهی شرایط احساسی خود را مطلوب کنید.

  • ممکن است دوستی در حقتان بدی کرده باشد.
  • شاید با شکست عاطفی روبرو شده باشید.
  • ممکن است عزیزی را از دست داده باشید.
  • ممکن است در شرایط کسب و کارتان با مساله ناامید کننده ای روبرو شوید.

در همه شرایط مشابه در زندگی، انتخاب با شماست:

می توانید از این تغییرات الهی استقبال کنید تا خداوند هم با این تغییرات شما را بالاتر ببرد.

همچنین می توانید به شدت در برابر این تغییرات مقاومت کنید و مدت ها در ناراحتی و حسرت و ناامیدی به سر ببرید که منجر به رکود و رخوت در زندگی خواهد شد.

مواردی که بعنوان تغییرات ناهمسو در این نوشته شرح داده شد به وضوح در قرآن کریم آمده است:

و قطعاً شما را به چیزی از [قبیلِ‌] ترس و گرسنگی، و کاهشی در اموال و جانها و محصولات می‌آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را

کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدا هستیم، و به سوی او باز می‌گردیم.» 

 بر ایشان درودها و رحمتی از پروردگارشان [باد] و راه‌یافتگان [هم‌] خود ایشانند. (۱۵۷)

(سوره بقره آیه ۱۵۵ تا ۱۵۷)

آنچه واضح است تغییرات ناهمسو در زندگی همه ما رخ خواهد داد اما این تغییرات برای نابودی یا ایجاد مشکل برای ما نیستند بلکه خداوند وعده داده است که انسانهایی که در برابر تغییرات الهی صبر پیشه می کنند و ایمان خود را حفظ می کنند درود و رحمت خداوند در زندگی آنان جاری خواهد شد.

تغییرات الهی را پذیرا باشید. از دیدگاه منفی با تغییرات روبرو نشوید.

همه تغییرات بد نیستند. ممکن است در ظاهر منفی به نظر برسند اما یادتان باشد اگر خداوند برای تغییرات هدفی نداشت، هرگز هیچ تغییری بوجود نمی آمد.

تغییرات الهی

تجربه تغییرات ناهمسو

سال ۹۵ بعد از دو سال که در مسیر تغییر شرایط زندگی قدم گذاشته بودم شرایط کسب و کار مغازه من خیلی بهتر از قبل شده بود. فروش مغازه من بیشتر از قبل شده بود و مشتری های بیشتری به من مراجعه می کردند و به لطف خدا پس از چند سال اوضاع مغازه سروسامان گرفته بود.

در همان شرایط در نزدیکی مغازه من فردی مغازه مشابه من تاسیس کرد و از آنجا که سالها در صنف ام دی اف فعالیت کرده بود طی چند ماه توانست با فروش اجناس با سود خیلی کم شهرت زیادی برای خود ایجاد کند.

بارها مشتری ها به من می گفتند که اجناس را فلانی ارزانتر از شما می فروشد و از من توقع داشتند که قیمت اجناس را پایین بیاورم که عملا امکانپذیر نبود و در طی دو سه ماه خیلی از مشتری های من به سمت مغازه تازه تاسیس رفتند و دوباره شرایط بدتر از قبل شد.

نابسامانی ایجاد شده در شرایط کسب و کارم را تغییرات الهی برای وارد کردن من به جنبه جدیدی از زندگی ام در نظر گرفتم و با ایمان به این موضوع که خداوند در حال هدایت من بر اساس برنامه الهی است تصمیم گرفتم شغل ابزار و یراق را جمع آوری کنم و مشغول آموزش لاغری با ذهن شوم.

البته طی چند ماه گذشته فعالیت خود در تلگرام برای آموزش لاغری با ذهن به صورت رایگان را شروع کرده بودم و به تازگی مبلغ ناچیزی از فروش دوره های لاغری با ذهن کسب کرده بودم که در مقابل درآمد مغازه به حساب نمی آمد.

اما متوجه شدم که ماندن در شغل ابزار و یراق با شرایطی که ایجاد شده است نمی تواند مرا به خواسته هایم برساند بنابراین با تغییرات الهی که در کسب و کارم ایجاد شده بود خودم را همسو کردم و طی یک ماه مغازه را جمع کردم و با تمرکز صد در صد مشغول آموزش لاغری با ذهن در تلگرام شدم.

تقریبا یک سال و نیم با تمرکز بالا مشغول آموزش و گسترش لاغری با ذهن بودم و به لطف خدا شرایط از همه نظر عالی شده بود.

درآمد من از فروش دوره ها در تلگرام چندین برابر فروش مغازه ابزار و یراق شده بود و لذتی که از آموزش لاغری با ذهن و مشاهده نتایج و احساس عالی شرکت کننده ها کسب می کردم قابل مقایسه با کار ابزار و یراق نبود.

در شرایطی که همه چی عالی پیش می رفت ایده ای در ذهنم مرور شد که باید برای رشد و گسترش لاغری با ذهن سایت آموزشی تاسیس کنم و محتوای‌ لاغری با ذهن را در سایت منتشر کنم.

همزمان با کار کردن در تلگرام به مرور مراحل تاسیس سایت تناسب فکری را طی کردم و نسخه اولیه سایت تناسب فکری در دسترس عموم قرار گرفت که در نیمه های سال ۹۷ تلگرام در ایران فیلتر شد.

تغییرات الهی

تصور کنید گروهی که هر روز بیش از هزار پیام از طرف اعضا در آن منتشر می شد به یک باره خاموش شد و هیچ پیامی رد و بدل نمی شد.

شرایط به ظاهر ترسناک و ناامید کننده بود. البته که ابراز یاس و ناامیدی افرادی که کسب و کار آن ها در تلگرام بود ترس و استرس من را افزایش داده بود.

اما این بار هم تصمیم گرفتم به این موضوع به عنوان تغییرات الهی در جهت رشد و پیشرفت خودم نگاه کنم و تصمیم گرفتم با احساس خوب و ایمان به اینکه خداوند اگر دری را به روی من بسته است قطعا برای این است که مرا وادار به رشد و پیشرفت کند مشغول کار کردن روی سایت تناسب فکری شدم.

طولی نکشید که محتوای‌ های صوتی را به سایت تناسب فکری منتقل کردم اما متوجه شدم که کار کردن روی سایت با تلگرام متفاوت است و برای رشد و گسترش سایت نیاز است تا محتوا به صورت تصویری ارائه شود.

من در شرایطی قرار گرفته بودم که مجبور بودم محتوای‌ آموزشی را به صورت تصویری ضبط کنم درحالی که کار بسیار سختی بود.

از طرفی وسایل و امکانات ظبط تصویری را نداشتم و در این باره هیچ اطلاعاتی نداشتم و مهمتر از آن اعتماد به نفس لازم برای صحبت کردن جلوی دوربین را نداشتم و از این نظر خودم را در چالشی بزرگ می دیدم.

اما ایمان و توکل به اینکه خداوند همواره همراه من است باعث شد که قدم به قدم حرکت کنم و به مرور صدها فایل تصویری به سایت تناسب فکری اضافه شد.

اکنون که به گذشته نگاه میکنم اطمینان دارم اگر آن مغازه در نزدیکی من تاسیس نشده بود و شرایط کاری من به همان شکل عالی پیش می رفت هرگز برای تغییر شغل و آموزش لاغری با ذهن اقدام نمی کردم.

اگر تلگرام فیلتر نمی شد با توجه به درآمد عالی و شور و هیجانی که در گروه های آموزشی ایجاد شده بود هرگز برای تاسیس سایت تناسب فکری اقدام نمی کردم.

تغییرات الهی

جالب توجه اینکه دو سال بعد از تاسیس سایت که شرایط هم از نظر درآمد حاصل از فروش دوره های لاغری با ذهن و هم از نظر تعداد و کیفیت شرکت کنندگان عالی تر از قبل شده بود یک روز صبح که از خواب بیدار شدم متوجه شدم که سایت تناسب فکری با آدرس tanasobefekri.com به دلیل نامعلوم فیلتر شده است.

سایتی که چند سال برای رشد و گسترش آن زحمت کشیده بودم و رتبه اول موتورهای جستجو بود به یک باره از دسترس خارج شده بود.

چند روز پیگیر رفع مشکل و در دسترس قرار دادن مجدد سایت شدم اما فایده ای نداشت و تلاش من نتیجه نداد و مشخص نشد به چه دلیل و از طرف چه ارگانی سایت تناسب فکری فیلتر شده است.

دوباره همه چیز از دست رفته بود ولی این را هم تغییرات الهی در روند رشد و گسترش زندگی ام دانستم با اینکه هیچ دلیل و منطقی برای چرا رخ دادن آن نداشتم.

آدرس جدید ایجاد کردم و دوباره سایت تناسب فکری با آدرس جدید tanasobefekri.net در دسترس علاقمندان به لاغری با ذهن قرار گرفت.

اعتبار آدرس قبلی از دست رفته بود و برای اینکه آدرس جدید مجددا توسط موتورهای جستجو مورد توجه قرار بگیرد نیاز بود تا فعالیت گسترده تری در سایت ایجاد کنم به همین دلیل تصمیم گرفتم خیلی از فایل های تصویری که قبلا ضبط و ارائه شده بود را مجددا ضبط کنم که این تغییر باعث بهبود کیفیت محتوای‌ آموزشی شد.

آگاهی ارائه شده در جلسات آموزشی بهبود پیدا کرد چون تجربه و دانش من در زمینه لاغری با ذهن بیشتر از قبل شده بود و همچنین ویدیوها با کیفیت بالاتر ضبط شد و برای هر جلسه محتوای‌ نوشتاری با کیفیت ارائه شد.

نتیجه اینکه فیلتر شدن سایت قبلی باعث شد تا انگیزه و اشتیاق من برای وارد شدن به مرحله جدید از زندگی بیشتر شود و به لطف خدا بعد از گذشت چند سال از وقوع آن تغییرات الهی سایت تناسب فکری در شرایط بهتر از قبل در حال فعالیت در زمینه آموزش و گسترش لاغری با ذهن می باشد.

تغییرات الهی

هدف خداوند از ایجاد تغییر

خداوند تغییر را بوجود می آورد تا شما را وارد بعد جدیدی از زندگیتان کند.

ممکن است سال ها در شرایطی ایده‌آل زندگی کنید اما ناگهان می بینید آشوبی در زندگی تان به پا می شود.

شاید فکر می کنید که تا ده سال یا بیست سال آینده در همین شغل فعلیتان خواهید بود اما به دلایلی افرادی که حامی شما بوده اند دیگر شما را حمایت نمی کنند و مجبور می شوید کار خود را رها کنید.

ظاهر امر این است که آن شرایط و نعمتی را که تا دیروز از آن بهره مند بودید را دیگر در اختیار ندارید. به نظر می رسد از امروز به بعد هر روز از زندگی تان چون نبردی دشوار سپری خواهد شد. حتی ممکن است با خود فکر کنید چه اتفاقی افتاده است؟!

خداوند است که تغییرات الهی خود را وارد زندگی تان کرده است.

در این شرایط منفی نگر شدن و گله و شکایت کردن کار ساده ای است:

  • خدایا چرا با من این کار رو کردی؟!
  • چرا این اتفاق افتاد؟
  • تازه داشت زندگی من سروسامان می گرفت که این طوفان در زندگی من ایجاد شد.
  • نگرش های منفی به سرعت در ذهن تان ساخته می شوند و امید و انگیزه شما برای زندگی کردن را هدف قرار می دهند.

اما نگرش بهتر این است که راضی باشید و بدانید که خداوند کنترل همه چیز را در دست دارد.

اگر با آغوش باز از تغییرات الهی در زندگی تان استقبال کنید شرایطی که فکر می کردید شما را نابود خواهد کرد باعث رشد و گسترش شما خواهد شد.

به محض اینکه تغییرات الهی در زندگی تان را بپذیرید و سپاسگزار خداوند باشید و خود و زندگی تان را جزئی از وجود او بدانید جریانات نامرئی در جهان مادی برای بر وفق مراد کردن بسیاری از جریانات در زندگی تان شروع خواهد شد.

طولی نمی کشد که متوجه می شوید شرایط بهتر از قبل شده است و درهای جدیدی به روی شما باز شده است که شما را به مرحله جدیدی از زندگی تان هدایت می کنند.

تغییرات الهی

ممکن است درگیر رابطه ای باشید و در اعماق وجودتان بدانید که آن شخص مناسب شما نیست.

می دانید که این فرد باعث می شود که شما از رسیدن به خود بهترتان باز بمانید. اما با خودتان می گویید که اگر تغییری ایجاد کنم تنها خواهم شد.

ترس از تنهایی سبب می شود که شما قایقتان را تکان ندهید و در همان مرداب زندگی باقی بمانید.

برای همین است که گاهی خداوند قایق های زندگی افراد را واژگون می کند. این واژگونی برای نابود کردن انسانها نیست بلکه برای مجبور کردن آنها رها کردن قایق و حرکت کردن در مسیر زندگی شان است.

خدا ممکن است بارها در طول زندگی ما را مجبور کند که محل امن خود را ترک کنیم. این اقدام خداوند برای آزار یا تیره و تار کردن زندگی مان نیست بلکه خداوند به وسیله تغییرات الهی که در زندگی های ما ایجاد می کند ما را به سمت کشف توانایی هایمان هل می دهد.

شاید این تجربه را داشته باشید که دوستی به شما خیانت می کند و از زندگی تان خارج می شود.

حتی ممکن است خداوند این اجازه را به افرادی بدهد که در حق شما بدی کنند. شاید به ظاهر غیرمنصفانه باشد اما خداوند به این شکل شما را وادار می کند به سمت جلو حرکت کنید.

اگر خداوند آن درها را به روی شما نمی بست هرگز به سمت جلو برای تجربه رشد و گسترش حرکت نمی کردید.

شاید اگر در آن شغل باقی می ماندید یا همچنان با همان افراد دوست بودید سی سال در همان شغل و شرایط باقی می ماندید اما به لطف تغییرات الهی اکنون شما در شرایط متفاوت و بسیار بهتر از گذشته خود هستید.

اگر خداوند برنامه بهتری برای آینده زندگی تان در نظر نداشت هرگز شرایط زندگی شما را دگرگون نمی کرد.

تغییرات الهی

تداخل نگرش انسانی و الهی

روزی که به استخدام یک شرکت دولتی درآمدم تصور می کردم که تا سی سال دیگر در همان کار و شرایط خواهم بود. همه خوشحال بودند که خدا رو شکر رضا استخدام شده و از حقوق ثابت و بیمه برخوردار شده است.

اما آن کار و شرایط چیزی نبود که موجب رضایت من از زندگی شود. درست است که آگاهی امروز را نداشتم و خودم را اسیر شرایط جامعه و زندگی می دیدم اما می دانستم که آن شرایط چیزی نیست که مرا خوشحال کند.

سالها گذشت و من هر روز تمام توانم را در شغلم به کار می گرفتم اما روز به روز شرایط کاری برای من سخت و سخت تر شد.

کارشکنی ها و مخالفت ها از سمت افرادی که روزی حامی من بودند بالا گرفت و تغییرات الهی مانند طوفانی در شرایط شغلی و خانوادگی من وزیدن گرفت و اوضاع به قدری سخت شد که بعد از هشت سال دریک لحظه احساس کردم برای اولین بار به خداوند ایمان و توکل پیدا کرده ام و فردای آن روز از شغل رسمی خود استعفا دادم.

اگر آن تغییرات الهی در شرایط کسب و کار من ایجاد نشده بود هم اکنون باید بیست سال از حضور من در آن شرایط می گذشت و معلوم نبود در چه شرایطی زندگی می کردم.

درست است که در آن روزها نسبت به برخی همکارانم احساس خشم و نفرت داشتم چون آنها را مقصر برهم زدن آرامش و شرایط شغلی خودم می دانستم اما به محض اینکه از کار خودم استعفاء دادم و شاگرد نجار شدم با اینکه شرایط کاری بسیار سخت شده بود اما احساس آزادی روحی سبب شد که همیشه از تصمیم خودم راضی باشم و همیشه در قلبم از همه آن افراد که باعث شکل گیری طوفان در اوضاع شغلی من شدند سپاسگزارم.

با تغییرات الهی نجنگید بلکه آن را در آغوش بگیرید، به این شکل در سرنوشتی که خداوند برایتان در نظر گرفته است قدم خواهید گذاشت.

اخطار

تمرین:

۱- نگرش شما درباره تغییر کردن چیست؟ تغییر کردن سخت است یا آسان؟!

۲- مثال های از زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن را به سادگی پذیرفته اید و عواقب خوبی داشته است.

۳- مثال هایی در زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن برایتان سخت بوده و عواقب نامناسب داشته است.

۴- برای تغییرات همسو و ناهمسو الهی در زندگی تان مثال بزنید و شرح دهید که پذیرش شما در برابر این تغییرات و نتیجه آن ها چگونه بوده است؟!

۵- مثال هایی از زندگی خود شرح دهید که در معرض تغییرات ناهمسو قرار گرفته اید و در آن زمان پذیرش آن تغییرات سخت و دشوار بود اما بعد از مدتی از قرار گرفتن در آن شرایط بسیار راضی و خشنود بوده اید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.72 from 32 votes

https://tanasobefekri.net/?p=42676
برچسب ها:
28 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار arezooo.drp
      1403/01/28 16:16
      مدت عضویت: 1269 روز
      امتیاز کاربر: 33208 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,892 کلمه

      به نام انرژی برتر جهان هستی خداوند مهربان

      تغییر کردن لازمه حیات است با تغییر کردن است که همه چیز به سمت بهتر شدن پیش می‌رود و همیشه تغییر کردن باعث ایجاد کیفیت بهتر و کارایی بالاتر می‌شود.

      از تغییر کردن سبک زندگیمان از گذشته تا الان که چقدر تغییر کردن در همین وسایل حمل و نقل که در قدیم چقدر مسافرت کردن سخت بود ولی الان با ماشین یا هواپیما چقدر مسافرت کردن لذت بخش تر شده است.

      حتی تغییر کردن در پوشش و نوع لباس پوشیدن ها که چقدر پوشش عوض شده و داره به سمت بهتر شدن پیش می‌رود و چقدر انواع برندها وارد عرصه شده و هزاران نفر وارد بازار کار شدند و چقدر کیفیت و رنگ لباس ها بهتر شده است.

      حتی کنترلی شدن تلویزون ها و کولرها و پنکه ها و لامپ ها چقدر کار رو برای ما آسان‌تر کردن این نشان می‌دهد که تغییر کردن خوب است و مشخصا برای تغییر کردن همیشه با چالش هایی روبرو هستیم و در دوره ورود به سرزمین لاغرها استاد گفتند که باید برای خودت لاغر شوی نه دیگران یعنی اگر در مسیر لاغری با چالشی روبرو شدی لیز نخوری چون بحث تغییر شخصی خودم و دوست دارم از خودم نسخه بهتر ارائه دهم پس چون لاغری را برای خودم می‌خواهم پس چالش ها رو قبول میکنم و ادامه می‌دهم و نتیجه تغییر هم که چقدر برای ما عالی بوده است.

      یک درخت ثابت است و حرکتی ندارد و در طول یکسال میبینم که چقدر تغییر در اون ایجاد میشه از سرسبزی برگ درختان در فصل بهار تا کمرنگ شدن و کمی بی‌حال شدن برگ ها در تابستان و سپس زرد شدن برگ ها و افتادن برگ های ضعیف تر و ادامه داشتن این روند در زمستان و سپس از نو متولد شدن و شکوفه دادن در فصل بهار یعنی یک درخت که ثابت داره اینقدر تغییر میکنه و به سمت بهتر شدن پیش میره،حتی سنگ ها هم دچار تغییر کردن می‌شوند از حالت فرسایش گرفته تا دگرگون شدن و تحت فشار قرار گرفتن و دوباره سنگی با کیفیت تر ایجاد شدن پیش میروند یعنی کوچک ترین جز تا بزرگترین اجزای خداوند دائم در حال تغییر هستند ،حتی وجود ما هم همیشه در حال تغییر و تکثیر و تولید مثل سلولی و از نو متولد شدن، هر ماه یک پوست جدید و ۶ ماه یکبار یک قلب جدید و دائم به سمت سالم تر شدن و بهتر شدن داریم پیش می‌رویم وقتی این همه تغییر در اطراف ما و در وجود ما داره انجام می‌شود چطور خودمون رو در یک حصار زندانی میدانم و چشم هایمان را به روی تغییر بسته ایم و گوش هایمان را در برابر این همه تغییر بسته ایم و نمیخوایم نه صدای تغییرات را بشنویم و نه تغییرات را ببینم و خودمان را اسیر واژه ای به نام سرنوشت از قبل تعیین شده می‌کنیم و به غل و زنجیر به پاهایمان می‌بندیم که حرکت نکنیم و خیلی راحت بگویم که خدا برای من نخواسته و این دیگه سرنوشت من و در جای خود حتی کمتر از همان درخت در جای خود به اسم سرنوشت ثابت بمانیم و نماز و روزه بگیرم و بخوانیم و نذر کنیم تا شاید خداوند زندگیمان را عوض کند و سالها این کار رو ادامه می‌دهیم و خبری از نتیجه نیست چون خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه اون قوم از خودشون یه حرکتی بزنن، 

      ما برای تجربه وارد این دنیای مادی شده ایم از قبل پیش خداوند بودیم و خداوند در همه حال از ما راضی است و حالا که فرصت زندگی کردن و تجربه کردن در این دنیای مادی به ما داده است باید حرکت کنیم حتی به اشتباه هم یک تجربه برای ما می‌شود که بهتر شویم پس حرکت کنیم حتی به اشتباه چون نتایج بهتر وارو می‌شود و تغییر کردن یعنی خارج شدن از حالت قبلی و وارد شدن به حالت جدید و خلق یک تجربه جدید و بهتر کردن و رشد و تعالی خودمان در مسیر زندگیمان هستیم و از خودمان نسخه بهتر ارائه می‌دهیم پس حرکت کنیم و تغییر کنیم و از تغییر کردن نترسیم.

      من لیسانس ام رو در شهر خودم گرفته ام و شرایط خوب بود و شاگرد درس خونی بودم و برای ارشد اولویت اول رو شهر خودم و اولویت دوم رو یک شهری که ۱۰۰۰ کیلومتر از شهر خودمون دور بود انتخاب کردم بعد از اعلام نتایج من دقیقا همان رشته در شهر دور انتخاب شده ام چه آشوبی به پا شد خودم هم خیلی ترسیدم چون تجربه زندگی مستقل در شهر دیگه رو نداشتم و ترسیده بودم و همه مخالف بودند ولی من با اینکه میترسیدم ته دلم دوست داشتم که در این رشته ادامه تحصیل بدهم تا دو روز بعد از اعلام نتایج حرفی نمیزدم و ساکت موندم با اینکه همه مخالفت می‌کردند ولی بعد از گذشت چند روز به پدرم گفتم همراه من بیا به این شهر که برای ارشد ثبت نام کنم پدرم اولش مخالفت کرد ولی بعدش گفت اشکال نداره همراهت میام ولی اگه خوب نبود با هم برمیگردیم من وارد یک فصل جدید از زندگیم شده ام من وارد شهر جدید برای ارشد شده ام ثبت نام کردم و پدرم به طرز عجیبی راضی شد و گفت مردم این شهر آدم های خوبی هستند و موفق باشی و همه وسایل رو برای من خرید و من رو گذاشت خوابگاه و برگشت شهر خودمون و من موندم و خوابگاه و یک شهر جدید و روز اول ترسیدم احساس دلتنگی کرده ام ولی با خودم گفتم باید بزرگ بشم خودم خواستم و می مانم و ادامه می‌دهم روز اول سخت بود و روز دوم هم سخت بود ولی چون خودم قبول کرده ام، چالش ها رو قبول کرده ام و واقعا من در طول دو سالی که مستقل زندگی کرده ام با انواع فرهنگ ها و مردم های مختلف کشورم و گویش های مختلف آشنا شده ام، صبورتر شده بودم و احساس قدرتی عالی در وجودم داشتم خودم به تنهایی خرید میرفتم و حتی بعضی اوقات تنهایی کافه و رستوران میرفتم خیلی با اعتماد به نفس شده بوده ام و دیگه از حالت خجالتی در اومده بوده ام و توانایی صحبت کردن در جمع خوابگاهی ها و دانشجو ها رو پیدا کرده بوده ام و بهم مسئولیت می‌دادند چه در خوابگاه چه در دانشگاه و خیلی و خیلی آرزوی با کیفیت تری نسبت به چند سال قبل شده بوده ام و این تغییر که نا همسو با جریان زندگیم بود که من انتظار صد در صد داشتم که ارشد در شهر خودم قبول میشم ولی در شهر دیگه قبول شده ام ولی چقدر تغییرات عالی رو به همراه برای من داشت.

      من انگار از اون موقع آماده تغییر شده بوده ام هر جا در کار یا تحصیل یا حتی ازدواج کردن ام مخالفتی ایجاد میشد داد و بیداد نمیکردم و همیشه میگفتم تعییر خوبه و ادامه میدادم حتی بعد از فارغ التحصیلی و حرکت مخالف زدن که نمیخواستم با رشته تحصیلی سر کار بروم و ۱۸۰ درجه تغییر کردم و رفتم دنبال علاقه ام و چقدر این تغییر برای من برکت داشت و الان هم در رشته خودم موفق هستم و هم مکمل آن به زبان انگلیسی دارم مسلط میشوم و چند ماه قبل شوهرم گفت یک نفر آشنا و نیرو برای شرکت پتروشیمی نفت و گاز می‌خواهد اگه میتونی برو مصاحبه بده و من واقعا علاقه داشتم که در این شرکت که خصوصی بود و وابسته به پتروشیمی بود استخدام شوم مصاحبه دادم و اونجایی که هم رشته تحصیلی می‌خورد و هم زبان انگلیسی خوب بود و هم کار با کامپیوترم خوب بود قبول شده ام و قرار بود که از فردا شروع به کار کنم ولی من انگار آماده این تغییر نبودم وقتی طرف بهم گفت که شاید مجبور بشی بری سر چاه های نفت من یه لحظه ترسیدم و متوقف شده ام و فردا اعلام کروم که من نمیتونم بیام سرکار و کار فرما تعجب کرد که همه از خداشون بیان سر همچین کاری ولی تو خودت تا رد میکنی و نمیای و من گفتم نه نمیام شاید این تغییر به ضرر من شد ولی من میدونم که من هنوز آماده ای اون تغییر نشده ام من باید باز هم روی خودم کار کنم روی ترس هایم، روی مقاومت هایی که دارم تا بتوانم بهتر شوم و برای تحقق آرزوهایم باید مقاومت ها خودم را تا حد ممکن کاهش بدهم مقاومت ها همان بهانه ها و ترس هایی است که مانع محقق شدن خواسته هایمان می‌شوند و اگر کمتر شوند جریان خواسته در زندگیمان بوجود می آید.

      من زمانی میخواستم لاغر شوم و حرکت هم میکردم یعنی آماده ی تغییر بوده ام یعتی خارج شدن از حالت چاق و وارد شدن به حالت لاغر ولی مقاومت ها و ترس ها و بهانه ها که چاقی تو ارثی، باید تحرک داشته باشی تا لاغر شوی و غذایت رو باید کم کنی، باید سوخت و سازت رو بالا ببری این همه بهانه ها داشتم ولی،میخواستم لاغر هم بشوم خوب چطور خواسته لاغری وارد خانه وجودی من بشود وقتی خانه وجودی ام را پر کرده ام از این بهانه ها و ترس ها معلوم که دیگه جایی برای لاغری نیست و خواسته لاغری من در این بهانه و مقاومت ها خفه می‌شود و اصلا جوانه ای نمی‌زند و خبری از درخت لاغری در وجود من نبود اگر هم بود خیلی کوتاه زیرا دوباره توسط همان علف های هرز جوانه لاغری من خورده میشد، بعد از ورود من به سرزمین لاغرها، خواسته من لاغری بود و کم کم بعد از ورود به دوره بهانه ها و ترس ها و مقاومت ها یکی یکی بی اعتبار شدند و کمرنگ شوند و جوانه لاغری در خانه وجودم که الان تمیز تر شده بود شروع شد تغییر لاغری در وجود من شروع شده بود من در،خودم احساس لاغری میکردم حتی خبری در جسمم نبود ولی تغییر شروع شده بود و در مسیر استمرار داشتم و بعد انتظار لاغری در من ایجاد شد و تمایلات من عوض شدو لاغری در جسم من خودش رو نشون داد و خواسته لاغری من در جسمم ایجاد شد و من توانستم تغییر کنم و از حالت چاق وارد حالت لاغر شوم و چقدر این تغییر شیرین و لذت بخش است وقتی تغییر در جنبه لاغری و سلامتی برای من ایجاد شد شروع کرده ام به تغییر دادن خودم، چون باور کرده بوده ام میتوانم تغییر کنم پس وقتی تغییر شروع شود این تغییر در تمام جوانب زندگی میتونه خودش رو نشون بده جون منبع تغییرات یکسان و حالت های تغییر مختلف و باید برای تغییر به منبع تغییر متصل شویم و انتظار تغییر را در خودمان ایجاد کنیم و شروع کنیم.

      من باور کرده ام که خداوند در زندگی من تغییرات عالی ایجاد می‌کند و به لطف خداوند این تغییرات در زندگی من شروع شده و تا بینهایت هم ادامه دارد به شرط اینکه من هم جهت با این تغییرات در خودم تغییراتی ایجاد کنم و بهتر و بهتر شوم.

      من به خداوندم ایمان دارم هزاران درصد ایمان دارم که درهای جدیدی از فرصت های شغلی و روابط عالی و پول و ثروت فراوان و سلامتی و حال خوب و انرژی بالا و خانه جدید و ماشین جدید و بچه های جدید و احساس عالی و هر آنچه برای خوشبختی و سعادت در این دنیا و آخرت به آن نیاز دارم را به روی من باز خواهد کرد.

      اکنون نوبت من است من آرزو شاهکار خلقت خداوند آماده پذیرش تغییرات الهی هستم و متعهد هستم که در این مسیر استمرار داشته باشم و به آنچه خداوند برای تغییر زندگیم هدایت و به من الهام می‌کند عمل میکنم.

      من به تغییرات الهی در زندگیم ایمان دارم. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Mehrdad Zabihi
      1403/01/28 09:06
      مدت عضویت: 1656 روز
      امتیاز کاربر: 20628 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,726 کلمه

      دوشنبه پانزدهم اپریل بیست یست و چهار

      سپاسگزار خداوندی هستم که همواره من را در جهت خواسته هایم حمایت و هدایت میکند

      سلام و درود به دوستان و همراهان مسیر رشد و تغییر

      قدم چهاردهم دوره زندگی با کمک خداوند  من به تغییرات الهی در زندگیم ام ایمان دارم

      تغییرات الهی پاسخ خداوند به خواسته های ما هست

      همه چیز در جهان تغییر میکند و براورده شدن ارزوهایمان نیاز به تغییر در جنبه های مختلف زتدگی مان دارد اگر جنبه های مختلف زندگی مان تغییر نکند اون ارزو وارد زندگی مان نمیشود

      پس اگر میخواهم که ارزویی وارد زندگیم بشود  بایستی پذیرش این تغییرات را داشته باشماین مورد کاملا برایم منطقی هست مثلا اگر بخواهم بچه دار بشوم این انتظار را باید داشته باشم که برا اون وقت بگذارم و جنس تفریحاتم تغییر خواهد کرد. اگر کسی بخواهد لذت رانندگی با ماشین خودش را تجربه کند ابتدا باید رانندگی را یاد بگیرد

      من ادم در مواردی که تمایل به تغییر نداشتم بشدت مقاومت داشتماز تغییر موقعیت مبلمان و تلویزیون گرفته تا یادگیری زبان

      در بعضی موارد خودم تمایل به تغییر داشتم و با جان و دل و با انگیزه مضاعف خودم پیش قدم میشدم برای تغییر کردن و در مواردی که مجبور بودم با احساس ناخوشایند با تغییر مواجه میشدم

      وقتی به تغییراتی که خودم خواستم و انجام دادم نگاه میکنم میبینم که هیچ سختی را در طی مسیر احساس نکردم

      مثلا من قصد داشتم استقلال فکری داشته باشم و تصمیم گرفتم که تهران دانشگاه قبول بشوم و تا روزی بیشتر از هیجده ساعت درس میخواندم و با عشق هم اینکارو میکردم قبل از اینکه اون تصمیم را بگیرم اصلا درس نمیخواندم و با اینکه کتاب جلوی من باز بود ولی هیچ چیزی نمیخواندم و حواسم مدام پرت میشد

      وقتی که دوازده سال پیش تصمیم گرفتم برای رشد شخصی ام اقدام کنم و اموزش ببینم، ساعتهای زیادی بجای مهمانی رفتن و فوتبال دیدن صرف یادگیری و انجام تمریناتم میکردم و صد البته هیچ گله و شکایتی نداشتم

      وقتیکه تصمیم به مهاجرت گرفتیم، با اینکه از زبان خواندن خوشم نمی امد ولی ساعتهت تا دیروقت بیدار می ماندم و تمرین میکردم

      وقتیکه مهاجرت کردم توی هوای اینجا لباس میپوشیدم و پیاده روی میکردم تا بدنم به اب و هوای اینجا عادت بکند

      وقتیکه بعنوان کارگر تعمیرات مشغول بکار شدم، بلد نبودم با ابزار کار کنم ولی تلاش کردم و مایوس نشدم و یاد گرفتم

      و از همه جدیدتر هم اینکه تصمیم گرفتم شرکتم را بعد از چهار ماه تغییر بدهم و در شرکت جدید با وجود کار بیشتر بهیچوجه گله نمیکنم

      در رابطه با تغییرات همسو و ناهمسو مثال میزنم

      به تازگی درخواستهایی که در ابتدای پارسال نوشته بودم را پیدا کردم نوشته بودم که میخواهم درامد بالا برود و در خانه خودم ساکن باشم و از طرفی هم بصورت منطقی بهیچوجه نمیتوانستم بپذیرم که برای پوزیشن من حقوق بالاتری ارایه بدهند و اصلا هزینه های زندگی بالاتر از درامد من بود و وام هم نمیتوانستم بگیرم. هر چقدر سالها همسرم بهم میگفت که بهتره خانه بخریم من بواسطه هزینه های جانبی ان مخالفت میکردم

      مدتها در شرکتی مشغول بکار بودم و با همکارانم ارتباط خوبی داشتم و بارها از شرکتهای رقیب دعوت به کار شده بودم با حقوق کمی بالاتر ولی میگفتم نه من اینجا راحت هستم و میخواهم سالها اینجا بمانم از طرفی مدام در ذهنم این بود که من میخواهم کار خودم را شروع کنم تا درامدم بالا برود چون هزینه های زندگیم بیشتر از درامدم بود ولی حاضر نبودم که شرکتم را تغییر بدهم

      اتفاقی که افتاد این بود که بمن گفتند که به شما احتیاج نداریم و یک ماه بعد هم صاحبخانه بما گفت که باید بلند بشوید چون میخواهد که خانه را بفروشد! و اجاره همان خانه ای که در ان ساکن بودم هفتاد درصد افزایش یافته بود و من درامدی نداشتم تمام اینها تغییرات ناخواسته بود

      و کمی بعد با خوب نگه داشتن احساسمون و توجه به زیبایی ها پول پیش خانه جور شد و من خیلی هدایتی رفتم مصاحبه کاری، و با پوزیشن بهتر و حقوق بالاتر استخدام شدمو همان هفته اول نامه از شرکت گرفتم و واجد شرایط دریافت وام شدم و در کمتر از یکماه قرار داد خانه را بستم و اسباب کشی کردم به منزل خودمونو هر روز که بیدار میشوم و یا میخوابم از اینکه در خانه خودم هستم لذت میبرم و سپاسگزار خداوند هستم

      مسوول مستقیم من در ان شرکت یک فرد ایرانی بسیار مهربان بود که همه توی شرکت ازش حساب میبردند و هر جا که من درخواستی داشتم و من را معطل میکردند کافی بود به ایشان بگویم و سریع با یک نامه و یا تلفن ایشان، کارم را در شرکت راه می انداختند. حتی در جلسات بارها و بارها من را در مقابل کارفرما حمایت میکردند

      بهم میگفت تو اینجا رییس خودتی هر موقع دوست داشتی بیا و هر موقع دوست داشتی برو و هر وقت دوست داشتی از خانه کار بکن و اگر خواستی مرخصی بگیری فقط بمن بگو، من سریع تاییدش میکنم

      پس از مدتی احساس کردم که اونجا ناحیه امن من شده است و چون قانون را میدانستم متوجه شدم که من تماما روی اون مسوول ایرانی حساب میکنم و این یعنی شرک! چون بارها طعم تلخ شرک را چشیده بودم اصلا دوست نداشتم که دوباره انرا تجربه کنم

      از طرفی طی برخوردهایی که با مدیر عامل شرکت داشتم متوجه شدم که اون شرکت جای ماندن من نیست، و جو دوستانه و مناسبی هم بین همکاران نبود

      دقیقا یادم هست که توی همون ماه اول به ذهنم گفته شد که مهرداد تو لیاقتت بیشتر از اینجاست و این شرکت جای تو نیست

      من هم ادمی نبودم که تغییر کنم ولی میدانستم که این دقیقا الهام خداوند هست و هرچی شرایطم را بررسی میکردم و میدیدم که هر کسی ارزو دارد که چنین کاری داشته باشد و درسته که محیطش دوستانه نیست ولی کارم راحت بود!

      یکدفعه یک شرکتی با من تماس گرفت و اینبار انگار من حرف نمیزدم و خدا بهم میگفت که چی بگویم، بدون امادگی قبلی رفتم مصاحبه چون قصد نداشتم که شرکتم را تغیبر بدهم و شرایط جوری شد و جوابهایی دادم که خودشان پیگیر وضعیت من شدند و بهم افر دادند و مدیر بخش چند بار خودش بمن تماس گرفت که مشکلت چی هست که درخواست ما را قبول نمیکنی!!

      و من هنوز شک داشتم که پیش اون همکار ایرانی ام بمانم و یا شرکت جدیدی بروم و با چالش روبرو بشوم

      حتی شرکت حقوق من را افزایش داد و بیشتر از حد انتظارم حقوقم را بالا برد

      شرکت جدید بین المللی و بسیار بزرگتر بود و میترسیدم که نکند که اونجا نتوانم رشد کنم

      در زمان تصمیم گیری با خبر شدم که شرکت جدید یکی از شرکتهای رقیب را خریداری کرده است و باز نجوا امد که ببین دقیقا قراره بخشی که میخواهی بروی بزرگتر بشود. و این یعنی تو رقیبهای بیشتری برای کارت داری! ولی همون موقع گفتم من به توانایی هایم ایمان دارم و اتفاقا افراد بیشتر بهتر هم هست چون من بیشتر میتوانم خودم را نشان بدهم و اگر برای رشدم تلاش نکنم در هر جا که باشم براحتی سقوط میکنم

      مدتها فکر کردم و مشورت کردم و بارها از خداوند نشانه خواستم در نهایتاینبار تصمیم گرفتم قبل از اینکه جهان من را وادار به تغییر بکند و خودم اگاهانه و داوطلبانه تغییر کنم و البته گرفتن این تصمیم اصلا راحت نبود

      کار را سپردم به خداوند و در نهایت تصمیم گرفتم که چالش جدید را بپذیرماینبار اگاهانه بپذیرم و خودم را مسوول خلق زندگی و شرایطم بدانم

      و توی شرکت جدید همان هفته اول چهار تا پروژه بهم دادند و همونجور که در کامنت قبلی نوشتم ساعتهای زیادی از روز کار میکردم تا یکی از پروژه ها را تحویل بدهم و حتی مهمترین مناسبت زندگیم را به تاخیر انداختم چون خودم مسوولانه انتخاب کرده بودم که تغییر کنم

      بله از کار بیکار شدن و همزمان صاحبخانه درخواست کند که برو بیرون و … اتفاقات ناهمسو بود و همون اوایل هم با احساسات ناخوشایند زیادی همراه بود مثلا احساس بی ارزشی میکردم که چرا باید چنین اتفاقی رخ بده ولی با کنترل ذهن و انجام تمریناتی که در دوره لاغری با ذهن یاد گرفته بودم مدت بیشتری در احساس خوب می ماندم و خداوند از جایی که فکرش را هم نمیکردم برایم کار پیدا کرد و واجد دریافت وام شدم و بعد هم خانه خریدم

      در رابطه با خانه ام میخواستم اضافه کنم که:من شبها که ابری در اسمان نباشد دوست دارم بروم و به ماه و ستاره ها نگاه کنم در خانه های قبلی همیشه الودگی نوری داشتیم و من نمیتوانستم براحتی از بالکن خانه اسمان زیبای شب را نگاه کنم و ستاره ها را بشمارم و همیشه به همسرم میگفتم دوست دارم خانه ام جوری باشد که شبها بتوانم بدون اذیت شدن ستاره ها را ببینمالان در این خانه جدید خداراشکر الوگی نوری بسیار کمتر هست و براحتی میتوانم ستاره ها را ببینم و از هر طرف خانه براحتی میتوانم بدون مزاحمت ستاره ها را ببینم

      در این خانه نورگیری وجود دارد که برایم سوال بود که چرا با این زاویه و جهت قرار گرفته است و به تازگی متوجه شده ام که معماری خانه جوری ساخته شده است که در زمانیکه ماه بصورت قرص کامل در می اید، ماه براحتی از طریق نورگیر خانه برای زمانهای زیادی  قابل مشاهده هست و ما از دیدن این صحنه های زیبا لذت میبریم و از این بابت بسیار خداوند را شکر میکنیم

      تمام این تجربیات پاسخی به خواسته های من بوده است. همین قضیه نورگیر خانه را من بعد از شش ماه متوجه شدم که دقیقا پاسخ خداوند به خواسته من بوده است

      نتیجه گیری من این هست که تغییر اجتناب ناپذیر هست و تغییرات در زندگی مان رخ میده چون ما یکسری خواسته داریم و برای رسیدن به ان خواسته ها باید جنبه های زندگی مان تغییر کند

      خداوند به وعده اش وفادار هست و چون ما درخواست کرده ایم شرایطی را فراهم میکند تا ما بسمت خواسته مان حرکت کنیم

      حالا دو تا انتخاب داریم تغییر نکنیم تا جهان ما را مجبور به تغییر کند و یا اگاهانه و مسوولانه خودمان بسمت اهداف مان حرکت کنیم

      تجربه بمن نشان داده است که اگر خودم تغییر کنم کنترل ذهن و باقی ماندن در احساس خوب بسیار بسیار راحتتر هست و خیلی راحتتر الهامات خداوند را دریافت میکنم

      اتفاقا چند روز پیش با خودم خلوت کردم و به این نتیجه رسیدم که من برای اینکه دوست دارم شخصیتم رشد کند تمایل دارم که پدر بشوم و بچه دار شدن را یک راهی برای رشد شخصیتم و شناختن توانایی های بالقوه ام میدانم و البته به خودم گفتم تنها راه رشد شخصیت بچه دار شدن نیست و از هزاران طریق دیگر هم میتوانم شخصیتم را رشد بدهم بنابراین به پلن خداوند ایمان دارم  

      منتظر خبرهای عالی من باشید

      شاد و رو به رشد باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        آواتار الهام خضرلو
        1403/01/29 20:04
        مدت عضویت: 1706 روز
        امتیاز کاربر: 18838 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
        همیاری
        محتوای دیدگاه: 160 کلمه

        سلام آقای مهرداد عزیز 

        دوست گرامی 

        عاشقانه کامنتهای شمارو می‌خوانم واز خوندن اونها نهایت لذت رو میبرم ازینکه با آرامش وبدون عجله قسمت‌های زندگی با کمک خدا رو ادامه میدین منم ارامش میگیرم و عجله نمیکنم خیلی کامنتتون رو دوس داشتم وجایی که نوشتین ماه رو از نورگیر خانه ی رویایی تون می‌بینید لذت بردم وتحسینتون کردم ازین که عاشقانه ستاره هارو نگاه می‌کنید واز چیزهای به ظاهر کوچک لذت می‌برید تحسینتون میکنم 

        به نظرم شما پدری عالی برای فرزند زیباتون خواهید شد وفرزندتون به شما افتخار خواهد کرد

        ازین که تصمیم گرفتین دوازده سال پیش روی تغییر ذهن تون کار کنید خوشحال شدم وتعجب کردم شما دوازده سال متعهدانه درین دوازده سال روی خودتون کار کردین وحالا اینجایین ومن خوشحالم که در سایتی هستم که شما حضور دارید .

        آرزوی بهترین ها رو براتون دارم .

        خداوند حافظ شما باشد هر جای دنیای زیبا که هستین .

        و من ایمان دارم پیروزی نزدیک است به شرط اینکه مثل شما متعهدانه وبا آرامش وعمیق وعاشقان  ادامه دهیم. 

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 5 از 1 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار مریم رمضاني
      1403/01/13 13:50
      مدت عضویت: 1261 روز
      امتیاز کاربر: 21930 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,001 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز 

      من به تغییرات الهی در زندگی ام ایمان دارم 

      همه مخلوقات خداوند در هر لحظه در حال تغییر کردن هستند و ما هم همیشه در حال تغییر کردن هستیم چه از نظر فیزیکی و چه از نظر احساسی 

      برآورده شدن خواسته های ما هم نوعی تغییر هست و نیاز به یه زمانی داره 

      مهم نیست تحقق خواسته هامون چقدر زمان بخواد یک دقیقه یا چند سال 

      باید در جنبه های مختلف زندگی مون تغییر ایجاد بشه تا خواسته هامون تجلی پیدا کنه 

      پس مهمه که بپذیریم تغییر برای تحقق خواسته هامون موضوع بسیار مهمی هست 

      ما در برابر تغییر کردن مقاومت میکنیم و بعد تعجب میکنیم چرا خواسته هامون محقق نمیشن 

      برای تحقق خواسته هامون باید مقاومت خودمون در برابر تغییر کردن رو تا حد امکان کاهش بدیم 

      خداوند ما رو به هیچ کاری اجبار نمیکنه ،مگر خودمون آگاهانه بخوایم تغییر کنیم اونوقته که ما رو هدایت و حمایت میکنه 

      من به تغییرات الهی در زندگی ام ایمان دارم 

      من متعهد میشوم که آمادگی تغییر کردن را دارم، خدای مهربانم منو به سمت تجربه دلخواهم همراه با شادی و آرامش و جس رضایت هدایت میکنه و من به هر الهامی که خداوند به من میگه عمل میکنم و تغییرات الهی در زندگی ام جاری و رویاهام تبدیل به واقعیت میشن 

      قضا و قدر شرایطی هست که خداوند در مسیر ما قرار میده تا به سمت جلو و تجربه رشد و گسترش در زندگی مون حرکت کنیم و مطمئنا این شرایط هم یک نوع همزمانی با ذهنیت خودمون داره چون خداوند به ما اختیار داده و ما رو مجبور به هیچ کاری نمیکنه 

      من از نظر خداوند واجد شرایط پذیرش تغییرات الهی در زندگی ام هستم 

      من با اطمینان و ایمان به خداوند متعهد میشم به آنچه خداوند برای تغییر زندگی ام هدایتم می‌کند عمل کنم 

      تغییرات به دو شکل هستند :

      ۱_تغیرات الهی همسو 

      در مسیر تحقق خواسته هامون نشانه هایی رخ میده که اطمینان داریم در جهت بهبود شرایط و نزدیک تر شدنمون به تحقق ارزوهامون هست 

      دقیقا مثل زمانی که من به دنبال راهی به جز راه هایی که رفته بودم ،میگشتم و خداوند همسو با خواسته من منو به سایت تناسب فکری هدایت کرد و بعد از گذشت مدتی پولش رو هم برام جور کرد و من تونستم وارد سرزمین لاغری بشم و ادامه بدم 

      ۲_ تغییرات الهی ناهمسو 

      بعضی اوقات خواسته ای داریم و انتظارمون دیدن نشانه هاست ولی شرایط کاملا مخالف آن چیزی که فکر می‌کنیم پیش میره 

      من دوست داشتم با آرامش و تمرکز بتونم در مسیر خواسته هام پیش برم ،من دوست داشتم زندگی دلخواهم رو تجربه کنم و مواجه شدم با تغییرات الهی ناهمسو 

      از دست دادن عزیزم ،کاملا بهم ریختم ،این چیزی نبود که من میخواستم ولی هیچ وقت گله و شکایتی نکردم و پذیرفتم ،من میدونستم که خداوند به انسان اختیار داده پس دیگه جای اعتراضی نبود 

      ولی متوجه دلیلش نمی‌شدم و فقط از خداوند کمک خواستم تا کمکم کنه آرامشم رو بدست بیارم 

      من از شرایط امن زندگیم خارج شدم به شکلی سخت ولی الان متوجه شدم این سریع ترین مسیر برای هدایت من به سمت خواسته هام بود که از خداوند درخواست کرده بودم 

      خداوند وادارم کرد که از قدرت ایمان نهفته در وجودم استفاده کنم و به خودش پناه ببرم

       من وابستگی شدید به کسی داشتم که دیگه نبود ،من همیشه منتظر کسی بودم که دیگه نبود ،من حال خوبم رو به حال کسی گره زده بودم که دیگه نبود ،من تمام خواسته هام از زندگی رو از کسی انتظار داشتم که دیگه نبود 

      همه چیز به یکباره فرو ریخت و تنها میتونستم به خداوند پناه ببرم 

      خودم بودم و خداوند 

      حالا باید حال خوبم رو خودم با هدایت های خداوند بدست می‌آوردم 

      من در اون شرایط ،افسرده و غمگین بودم ولی خداوند رو حامی و هدایت کننده خودم حس میکردم و تنها امیدم به خداوند بود و بس 

      الهامات خداوند از همون لحظه اول که من شرایط رو پذیرفتم در من شروع شد ،پیشنهاد خوندن کتابی رو میداد ،پیشنهاد دیدن مستندی رو میداد ،پیشنهاد پیاده روی با فایلا،پیشنهاد مشاوره با استاد 

      گفتگوهای درونی با من داشت که امیدم رو بیشتر می‌کرد و تمرکزم رو می‌آورد روی خودم و خداوند ،من هم دونه دونه انجامشون میدادم و پیش میرفتم یواش یواش حالم کمی بهتر شد 

      به هدایت خداوند از کلام استاد عزیز دوره ی اصلاح پرخوری در مغز رو تهیه کردم و شروع کردم چقدر به من کمک کرد بتونم اطلاعات مغزیم رو بهتر کنم و به روزتر کنم و افکارم رو کنترل کنم ،به ظاهر برای لاغری بود ولی در واقع به من کمک کرد افکاری رو مرور کنم ،کارهایی رو انجام بدم که احساس رضایت بیشتری از خودم داشته باشم و خلاصه که من قدم به قدم پیش رفتم تا الان با یه احساس کاملا متفاوت اینجا هستم و نتایجش در شرایط زندگیم هم خودش رو نشون داده و من تونستم کار مورد علاقه ام رو انجام بدم و درآمدی کسب کنم کاری که تا چند سال پیش و روزهای ناآگاهی من ،کاری غیر ممکن بود برام 

      اگر خداکند برای تغییرات هدفی نداشت هرگز هیچ تغییری بوجود نمی آورد 

      خداوند تغیرات رو بوجود میاره تا من مرحله ی جدیدی از زندگیم رو تجربه کنم 

      اگر خداوند برنامه بهتری برای آینده زندگی من در نظر نداشت هرگز شرایط زندگی منو دگرگون نمیکرد 

      تغییر کردن برای انسان سخته همیشه دوست داریم توی همون زندگی آشنای خودمون بمونیم هر چند دجار سختی و مشکلات زیادی باشیم 

      ما دوست نداریم به مرحله ی نا آشنای زندگی پا بزاریم چون میترسیم ،چون نمیدونیم چی میشه 

      ولی خداوند منو با شرایط سختی روبرو کرد که من با پذیرشش وارد مرحله دیگه ای از زندگیم شدم جایی که بتونم رشد و پیشرفت کنم و خودم بدون اینکه منتطر کسی باشم با توکل به خداوند،زندگیم رو خلق و تجربه کنم و الان از حرکتم در این مسیر احساس رضایت درونی دارم و خوشحالم که میتونم از این فرصتی که برای زندگی در اختیار دارم بهتر استفاده کنم و با احساس خوب از خلق زندگی دلخواهم به خداوند بپیوندم و بهشت رو تجربه کنم 

      من شجاعت پذیرش تغییرات الهی رو دارم چون خداوند رو حامی و هدایت کننده خودم در هر لحظه میبینم 

      استاد عزیز بینهایت سپاسگزارم از اینکه آگاهی های ناب خدایی رو در اختیار ما قرار میدیم 

      خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم که همیشه منو هدایت و حمایت میکنی 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آزیتا
      1403/01/09 14:39
      مدت عضویت: 1689 روز
      امتیاز کاربر: 6648 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 831 کلمه

      با یاد و نام خدای مهربان

      درود وسلام خدمت استاد و دوستان همراه

      ۳بار این نوشته را مطالعه کردم ولی هنوزم هضم مطالبش برام سنگینه  با خودم در مورد تغییر کردن خیلی فکر کردم و این که واقعا تغییر کردن بخش مهمی را در طول زندگی ما ایفا می کنه و خوب به خودمون برمی گرده که چه طوری اونو بپذیریم.

      در دنیایی که ما زندگی می کنیم تغییرات بسیار زیادی در حال انجام گرفتن هست. بعضی تغییرات به راحتی با چشم قابل دیدن هست مثل غنچه گلی که می شکفد،ابری که تبدیل به بارون میشه،آبی که بخار میشه و به آسمون میره .

       بعضی تغییرات را ما نمی بینیم مثل دانه ای در زیر خاک که دارد مراحل رشدش را طی می کند تا از زیر خاک بیرون بیاید وتا از دل خاک بیرون نیاید متوجه تغییراتی که در حال انجام بود نمیشیم.کوهی که سال ها حس می کنیم سرجاشه و تغییر نمی کنه در حالی که اونم در حال فرسایش و جابجایی هست.

      تغییر جسم خودمون، تغییر فصل ها، زرد شدن برگ درختان، رسیدن محصولات درختان ، بزرگ شدن بچه هامون،چاق و لاغر شدن آدمای اطرافمون و تغییراتی که در طبیعت  مرتب در حال رخ دادنه.

      نگرش ها و باورهامون هم از بچگی تا الان کلی تغییر کرده.

      ۱- نگرش شما درباره تغییر کردن چیست؟ تغییر کردن سخت است یا آسان؟!

      به نظرم بعضی تغییرات سخت و بعضیا آسون هستن.

      مثلا برای خود من اوایل ازدواج که مجبور شدم شهر و محل زندگیمو به خاطر شغل همسرم تغییر بدم و از خانواده دور بشم سخت بود در حالی که همسرم خیلی راحت با اون شرایط کنار اومد

      ولی تغییر خونه ، عوض کردن ماشین، تغییر رنگ مو،مدل آرایش و تغییرات این مدلی برام راحت و آسون بودن.

      ۲- مثال های از زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن را به سادگی پذیرفته اید و عواقب خوبی داشته است.

      من برای لاغر شدن همیشه دنبال رژیم و ورزش بودم ولی وقتی با سبک استادعطار روشن آشنا شدم این تغییر را پذیرفتم و تونستم تو این راه موفق بشم و لاغر بشم.

      تغییر مدرسه محل تدریسم اوایل برام سخت بود ولی  به خاطر هماهنگی با تایم بچه هام این تغییر وجابجایی مدرسه را پذیرفتم و همکاران و دانش آموزان خوبی هم تو این سال ها داشتم.

      ۳- مثال هایی در زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن برایتان سخت بوده و عواقب نامناسب داشته است.

      چند سالی به خاطر ادامه تحصیل مجبور شدم معاونت مدرسه بگیرم و این تغییر رو دوست نداشتم واقعا خسته کننده بود برام و به روحیه ام نمی خورد و به نظرم اون سال ها خیلی زود عصبی می شدم وزیاد حوصله نداشتم.

      ۴- برای تغییرات همسو و ناهمسو الهی در زندگی تان مثال بزنید و شرح دهید که پذیرش شما در برابر این تغییرات و نتیجه آن ها چگونه بوده است؟!

      همسرم با این که سابقه کاریش کامل نشده بود ناگهان تصمیم گرفت تقاضای بازنشستگی کنه اون موقع من خیلی از این تصمیم راضی نبودم ولی اتفاقا تصمیمش بهم کمک کرد که فرزند دومم را با خیال راحت به دنیا بیارم و چون خودم شاغل بودم بدون اینکه مجبور بشم اونو مهد کودک ببرم پیش همسرم میذاشتم و دیگه استرس اینکه زود به زود تو مهد کودک بیمار بشه رو نداشتم.

      وقتی همسرم تصمیم گرفت ماشینشو بفروشه من راضی نبودم و فکر می کردم ممکنه نتونه ماشین بهتری بخره در حالی که تونستیم ماشین صفر بخریم.

      وقتی می خواستم ادامه تحصیل بدم اولش برام کمی سخت بود ولی توکل کردم به خدا وشرکت کردم و قبول شدم و تونستم باش کنار بیام و اتفاقات خوبی برام رقم خورد و تونستم ارتقا شغلی بگیرم و حقوقم بیشتر شد.

      همسرم ضامن وام دوستش شد که ایشون فقط چند قسط پرداخت کردن و تموم اون اقساط رو با جریمه ما مجبورشدیم پرداخت کنیم مجبور شدم ابن اشتباه ایشونو بپذیرم  ولی این تغییرناهمسو باعث شد دیگه هیچوقت همسرم ضامن کسی نشه.

      ۵- مثال هایی از زندگی خود شرح دهید که در معرض تغییرات ناهمسو قرار گرفته اید و در آن زمان پذیرش آن تغییرات سخت و دشوار بود اما بعد از مدتی از قرار گرفتن در آن شرایط بسیار راضی و خشنود بوده اید.

      زمانی که کرونا اومد اوایل تدریس به صورت مجازی برام سخت بود مرتب در حال تهیه کلیپ و اینجور کارها بودم و واقعا وقت زندگیم گرفته میشد ولی بعدش دیدم نرفتن به مدرسه تو اون شرایط باعث حفظ سلامتی خودم و خانواده م میشه و بیشتر کنار بچه هام هستم و راحت باهاش کنار اومدم.

      الان و بعد از چند بار مطالعه و تفکر در مورد تغییر کردن می دونم که خدا میخواد منو وارد فصل جدیدی از زندگیم بکنه و این به میزان آمادگی من بستگی داره.

      پس در پیشگاه خداوند متعهد میشم  که آماده روبرو شدن با تغییرات الهی هستم که لازمه تحقق آرزوهایم است. و همانطور که استاد فرمودن خدا ممکن است بارها در طول زندگی من را مجبور کند که محل امن خود را ترک کنم. این اقدام خداوند برای آزار یا تیره و تار کردن زندگی مان نیست بلکه خداوند به وسیله تغییرات الهی که در زندگی های ما ایجاد می کند ما را به سمت کشف توانایی هایمان هل می دهد.

      خدایا به امید خودت🙏🌸

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Reza
      1402/12/28 17:10
      مدت عضویت: 420 روز
      امتیاز کاربر: 17846 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,022 کلمه

      ۴روز هست این قسمت را خوندم و تا حالا ۲ یا ۳ بار اومدم تا برداشت و تجربه ام را بنویسم اونچه که از درونم تراوش میکنه ولی هر بار نصفه رها کردم چون با ذات الهی ام همگام نبود 

      انگار یک جورایی میخواستم رفع تکلیف کنم که بهای این قسمت را با یک نوشته پرداخت کنم

       ولی باز هم دلم راضی نمیشد رفتم قسمت بعدی حتی برای اون قسمت هم نتونستم کاری انجام بدهم 

      با خودم کلنجار میرفتم 

      چرا ؟؟؟؟

      ولی چیزی برام واضح نمیشدالان باز گفتم‌ یکبار دیگه می خونم تا درک کنم 

      حتی اگه بازم متوجه نشدم اینقدر انجام میدهم 

      اینقدر میخونم 

      و با خودم حرف میزنم تا درکش کنم 

      و الان شروع کردم و همین اول کار این جملات و همزمانی شروع مجدد جلسه اول زندگی با اراده خداوند و هدایتم به پاسخ سوال اون دوره و تجربه ام از تغییرات  

      بسیاری از انسانها به دنبال یادگیری چگونه تغییر دادن زندگی شان هستند اما زمانی که تغییرات الهی وارد زندگی شان می شود در برابر آن مقاومت می کنند.

      تغییرات الهی پاسخ خداوند به خواسته های شماست اما ممکن است به دلیل واضح نبودن پذیرش آن برای شما سخت باشد. 

      سوال: اگر قدرت اراده خداوند همه چیز را تعیین می کند، چرا بیشتر آنچه که دوست داریم داشته باشیم را نداریم؟

      حدود یکسال پیش در شرکتی کار میکردم که پر از تجربه بود برام و معنای دیگری از زندگی و تجربهایی که میتوان از یک موقعیت کسب کرد را بدست آوردم.

      حدود ۶ ماه هست که از اون شرکت و اون سبک کار خارج شده ام و در شرکت و کاری که چند سال قبل مشغول بودم مجدد فعالیت دارم.

      موقعی که از شرکت میخواستم به کار جدید بروم چند ماهی بود که درخواستم بود که به کار قبلیم برگردم بهم دوباره پیشنهاد کار داده بشه چون آزادی عمل بیشتری داشتم حقوق بیشتری راحتی بیشتر و آزادی وقت بیشتر و کلی مزایا که در موقعیت فعلی ای که در آن بودم نداشتم

       ولی درسش را گرفته بودم که چگونه باید از زندگیم‌ لذت ببرم و تجربه کنم و طبق آموزشهام و تمریناتی که انجام‌ میدادم‌ شرایطی که میخواستم را درخواست میدادم و خوب مسلما بهش رسیدم.

      تا اینجای کار بسیار خوشحال بودم و کلی احساس شعف و رضایت که توانستم و طبق آموزش هام به خواسته ام رسیدم 

      و اینجا اعلام می کنم که واقعا طبق خواسته ام بود ولی خواسته ای که طبق باورهام برنامه ریزی شده بود خواسته ای که میتوانستم متفاوت دریافتش کنم 

      اما چگونه؟

      الان بعد از گذشت ۶ ماه مجدد به کار قبلیم در همان شرکت باز به تضادهای زیادی برخوردم و خواسته ای مجدد در من نمایان شد 

      که من شرایط دیگه ای میخوام و دوست دارم شیوه ای دیگه را داشته باشم و زندگی کنم 

      که در این بین کلی باور در من مشخص شد و همین طور جواب این سوالم که 

      چرا الان در این موقعیت هستم ولی دیگه باب میلم نیست و یه جورایی داره برام آزار دهنده میشه 

        این هم کار خداست و اراده خدا برای من 

      اول به این سوالم و جوابش هدایت شدم که طبق یک باور با اینکه از اول میدانستم درخواستم چی بوده ولی طبق این فکر که بزار از اینجا از این موقعیت خلاص بشم با اینکه در درونم میدونستم که موقعیتی که میخوام را قبلا تجربه کرده ام و شرایطش را میدونم و حتی میدونم که اصلا باهاش سازگار نیستم ولی برای خلاص شدن و رهایی از این موقعیت فعلی بزار ازش فرار کنم و اینکه صورت مسئله را داشتم پاک میکردم به جای اینکه حلش کنم 

      در ظاهر با کلی آگاهی و اموزش بازم داشتم خودم را گول میزدم و در نهانم این بود که لایقش نیستم به این راحتی به اون مرحله که میخوام باشم برسم 

      خوب یک مراحلی هست و در این مراحل سختی هایی هم باید کشید

      الان میدونم که باید تکاملم را طی کنم ولی دلیل بر سختی کشیدن نیست بلکه دنیا بر آسونی هست

       الان هم دارم درخواست اونچه واقعا میخواهم را میدهم که با خواسته هام و اونچه باهاش ارتباط برقرار میکنم میدهم 

      ولی یک باور نادرست که خدا ازت ناراحت میشه چه خبرت هست تازه برات این شرایط را درست کرده

      جواب اطرافیانت را میخوای چی بدی

       همه را که با هم نمیتونی داشته باشی 

      و از این قبیل افکار

      ولی هدایت های خداوند و الهاماتش خیلی قویتر از اینها جواب همه این بخش سرکوب کننده را داد 

      که اگر قرار بود در جایگاهی که میخواهی باشی هدایتت نمیکردیم که این تضاد درونت پررنگ بشه و قلبت روشن که درکش کنی 

      چی میخواهی 

      تو میتوانی هر لحظه هر چی را بخواهی 

      و ما برایت فراهم‌ میکنیم

       و مدام‌ این جمله و این آیه قران در ذهنم مرور میشد 

      که آیا ما دلها را برات نرم نکردیم 

      و باز این آیه شگفت انگیز خداوند که

      ایا خدا برایت کافی نیست

      و همزمان کلی یاداوری خاطرات و تجربیاتی که خداوند در جاهای مختلف چطور دلها را برایم نرم کرده و برایم همه چیز را محیا کرده

      و مثالهایی از زندگیم که همین الان هم باز خاطره ای را برایم پررنگ کرد که چگونه برایم خواسته ام و درخواستم را براورده کرد

      اینکه سال ۱۳۹۰ یک شب تا ساعت ۱۱ شب درب مغازه ام بودم و بخاطر این تا اون ساعت مونده بودم که بتونم درامد بیشتری کسب کنم برای چک فردام و تا اون لحظه هنوز ۲۰۰ هزار تومان کم داشتم ساعت ۱۱ شب از کجا و از کی بگیرم تا چکم برگشت نخوره و یکی از دوستان قدیمی ام را خدا فرستاد و من با ایمان و قوت قلب ازش درخواست قرض کردم و خیلی راحت قبول کرد بدون اینکه خودم احساس عذاب وجدان و ناراحتی داشته باشم و این کار خدا بود

      و الان هم در موقعیت جدید و تضادی که به قول معروف از چاله فرار کردم و در چاه گیر افتاده ام

      و باز داشتم شرایطی را تصوری میکردم بر طبق گذشته ای که تجربه کرده بودم 

      ولی الان وقت تغییر کردن اساسی و بنیادین هست 

      وقت توجه به درونم و اونچه میخواهم 

      نه آنچه که فعلا مرهمی بر زخم باشد تا ببینیم چی میشود یا اینکه امروز را سپری کنم تا فردا 

      درمانی که بنیادین باشد نه اینکه هر بار برگردم به اول خط

       بلکه از هر کجا بسوی متعالی شدن

      و الان‌نفس راحتی میکشم که از سر تکلیف که باید متنی بنویسم که رفع حاجت کرده باشم نیست بلکه با عشق و قلم خدا هست چون قلم خدا نگارش شده و من خوندم پس باید قلم خدا نگارش شود و دوستان دیگر بخوانند

      خداوندا شکرت 

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      ۱۴۰۲.۱۲.۲۸ 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 18 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهره
      1402/12/26 13:02
      مدت عضویت: 292 روز
      امتیاز کاربر: 8200 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,038 کلمه

      به نام خداوند مهربان🙏🏻🙏🏻🙏🏻 

      باسلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراهم 🙋‍♀️❤🥰

      گام ۱۴ تغییرات الهی 🤔

      واقعا تغییر کردن لازمه زندگی هست مثل غذا خوردن و نفس کشیدن زندگی در جهان نیست که بدونه تغییر باشه شاید ما متوجه نیستیم

       هروز بدن فیزیکی من در حال تغییر و سلولهای نو میسازه ولی من متوجه نیستم ولی این تغییر در رشد کودکان واضح تر هست هروز احساس روحی ما در حال تغییر هست روزی هست فرکانس انسان به شدت بالا رفته به خاطر کنترل ذهن مون هست و روزی میشه که فرکانسمون پایین چون مراقب ورودهامون نبودیم وذهن ما پر شد از افکار منفی  ما هروز در حال تغییر کردن هستیم این لازمه زندگی هست اگر هروز بک نوع لباس ویا یک نو غذا بخوریم تکراری شده وحالمون بد میشه و نمی تونیم تحمل کنیم پی دنبال تنوع رنگها ولباس ها هستیم ویا دنبال غذاهای متنوع هستیم تا بتونیم لذت ببریم و تغییر کره زمین هم این نو به ما نشون میده که با وجود فصلها تنوع ایجاد می کنه وباعت رشد وپیشرفت انسانها میشه با تغییر آب و هوا به ما نشون میده که نباید ساکن بود باید دنبال تغییر باشیم تغییر لازمه  زندگی هست اینها تغییراتی هست که ما پذیرفته ایم و راحت باهاشون کنار میایم وباتغییر هر فصل شرایط زندگیمون با اون آب و هوا وفق میدیم ولی در باره تغییراتی که مختص خودمون وشخصیتمون هست به سختی کنار میایم وبرای خارج نشدن از دایر امن مون در برابر تغییرات مقاومت می کنیم 

      من خودم در برابر تغییرات خیلی مقاومت نشون می دم واز خداوند خواهان کمک و یاری هستم تا به من شجاعت تغییر کردن رو بده چون اون بی نهایت راه داره برای تغییر کردن من 

      همون طور که من رو هدایت کرده برای دریافت این آگاهی ها پس هدایتم می کنه تا شجاعت رو در تغییر دادن تمام ابعاد زندگیم تجربه کنم 

      من به تغییرات الهی ایمان دارم 

      من چندروز بود به واسطه نوروز در حال تمییز کردن خونه بودم اولش خیلی برام سخت بود و امروز و فردا می کردم چون باید از دایره امنم خارج میشدم وبرای خودم کلی کار انجام بدم چون من تنها بدون کمک همسرم مجبورم خونه تکانی کنم برام اولش سخت بود ولی با خودم گفتم من همیشه تنها تونستم انجام بدم والان ام برام راحته کاری نداره کم کم شروع می کنم وقتی کار خونه رو انجام می دادم نا خودآگاه نجواهای منفی در ذهنم مرور شد چقدر خونه احتیاج به تعمیرداره تمام توجه من رفت رو ناجالبی های خونم و شرایط شو نداشتم که وسایل جدید بخرم بیشتر ذهن منفی بافم حالم رو بد کرد ولی خدارو شکر دوباره به احساس خوبم رسیدم وخودم باید این احساس ناجالبم رو تغییر می دادم چون هیچ کسی در اون لحظه نمی تونه حالم رو تغییر بده و خودم خواستم تغییر کنم وتوجم بردم رو داشته هام و دوباره به احساس لیاقت توجه کردم گفتم تو در حال تغییر عظیمی هست اونم ساخت شخصیت عالی خودت و باورهای درست پس ناراحت نباش تو بهترین خودت هستی اگر الان شرایط خوبی نداری اینها به دلیل نگرش های اشتباه خودت در گذشته بوده واکنون در حال تغییر عظیمی هستی واین تغییرات نگرشی تو باعث میشه در تمام ابعاد تغییر کنی وخداهم کمک می کنه تا بتونی درباره تغییرات همسون وغیر همسون بهتر برخورده کرده و تصمیم بهتری بگیری 

      خداوندا من نمی دونم چطور خودت کمکم می کنی ایمان دارم که بهبود در من ایجاد میشه که برابر تغییرات مقاومت نکنم وپذیرای تغییر در زندگیم باشم و حتی مهم این که خودم تغییرات رو ایجاد کنم و ترس رو کنار بذارم باز انتظارم از خودم بهبود شرایطم هست وبا آغوش باز تغییرات الیهم را پذیرا هستم چون هرچی از طرف خداوند باشه فقط خیر و خوبی هست 

      تمرین 

      نگرش شما درباره تغییر کردن چیست ؟تغییر کردن سخت است یا آسان ؟

      من قبلا هم وقتی در زندگی دیگران شاهد تغییراتی بودم خیلی تعجب می کردم چطور توانسته مثلا فلان چیز بخره یا فلان تغییر در پوشش ایجاد کنه زباد به خود تغییر توجه نمی کردم توجهام روی مقاومت های خودم در برابر تغییر دیگران بود و قبول کردن اون تغییر برام سخت بود به جای تحسین در ذهنم تخریب هم می کردم مثلا خجالت نمی کشه فلان پوشش داره یا فلان وسایل می خره که به رخ دیگران بکشه و خودش رو بالا بگیره ولی همه این ها به خاطر این در ذهنم مرور می شد که من در برابر تغییر کردن در هر ابعادی مقاومت داشتم وترسو بودم وبه حرف مردم توجه می کردم ومغز دنبال راحت طلبی بوده ودر برابر هر تغییری دلیل تراشی می کردم 

      ولی نگرشم بهتر شده وهر تغییر در پیرامونم میبینم حالا چه جالب باشه ناجالب پذیراش هستم  و فهمیدم که باید تغییر در زندگی باش تا رشدی ایجاد بشه در ساکن بودن راکدی ایجاد می کنه وبه مرور باعث ازدست دادنهای زیادی میشه باعث پس رفت میشه نه،پیشرفت حالا باید هر تغییر در زندگی دیگران ودر پیرامونم رو میبینم تحسین کنم و توجه من رو خیریت هر تغییر ناهمسون وهمسون باشه باید در فکر تغییر کردن خودم باشم ترس رو در درونم به شجاعت تبدیل کنم واین کم کم در حال رخ دادن هست 

      ودر برابر تغییرات ناهمسون زندگیم صبور باشم ودست از گله و شکایت بردارم و پذیرای تغییر کردن باشم وایمانم به خدا باشه 

      من تعهد می دم در هر شرایطی پذیرای تغییرات الهی هستم چون باعث رشد من خواهد شد واکنون این نگرش من شده نترس حرکت کن و ادامه بده با امید و انتظار بهبود زندگیت و مهمتر از آن بهبود احساساتت وایمان داشته باش سالهای را که ملخ ها خوردهاند خداوند باز می گرداند 

      تغییر کردن برای کسی که مغزش به تنبلی عادت گرده باشه وترسو باشه و عزت نفسش پایین باشه سخته وبرای کسی که رو خودش کار کرده باشه مغزش رو به چالش کشیده ودر حال ایجاد عادتهای درست و نو هست شجاعت درش ایجاد شده و عزت نفسش ساخته واز آگاهی به خوبی عمل می کنه وبه کل نگرش درستی در مورد تغییر داره اون رو لازمه پیشرفتش می دونه پس حرکت کردن برای تغییر کردن برای این نو نگرش راحته پس سخت بود یا راحت بودن تغییر بسته به نگرش هر فردی داره فعلا من با تغییر کردن برام سخته ولی ایمان دارم به زودی راحت تر از قبل میشه 

      ۱ مثالهای بزنید در زندگیتان که تغییر کردن رو به راحتی پذیرفتید و عواقب خوبی داشته ؟

      ادامه تحصیل کردن رو خودم خواستم اولش برام کمی سخت بود ولی با مقاومت کردن ادامه دادم و بعدش خیلی برام راحت تر شد  و بهترین اتفاقات برام رقم خورد و فهمیدم توانایی خوبی دارم وبا نمرات عالی پشت سر گذاشتم 

      همین روزه گرفتن برای خیلی ها خیلی سخته و نمی خوان از لذت زیاد خوردن دست بکشن به صورت ۱۱ماه می خوان همون طور اون عادتها و تکرار کنن ولی خوشحالم که هر سال به مراتب وقتی آگاهی های من بیشتر شد عمل روزه گرفتن برام راحت تر شده ودرکم از فلسفه روزه به کل تغییر کرده فهمیدم این کار در من باعث میشه که مغزم رو تربیت بدم تا از دایره امنش خارج شدهوعادتهای تکراری رها شده و  عادتهای ۱۱ماه من رو کنار بگذاره وبرای سلامت ذهنم و روحم و تغییر شخصی روزه می گیرم برای تمرین کردن که تغییر کردن راحت وآسون واز پسش برمیام وقتی آگاهی های درست دریافت کنم که تمام تغییرات برای خودم خوبه مثل عمل روزه گرفتن 

      تغییر کردم به کل نسبت به سالهای دیگه ،من قبلنااسفند ماه خیلی عجله می کردم و استرس داشتم زود لباس و پوشاک وخواراک عید بخرم و باور کمبود داشتم تند تند کارم و انجام میدادم که باید تا لحظه سال تحویل هم چیز آماده باشه خدارو شکرچندسال تغییر کردم با آرامش کارم و انجام می دم نگرشم عوض شده قبلا فکر می کردم عید یک زمان محدویت برای احساس خوب باید از این فرصت استفاده کنم برای لذت بردن وفکر می کردم لذت بردن خریدن خوردنی ها متنوع فقط در عید ایجاد میشه ولباس های نو داشتن همه چیز رو به یک مراسم خاص پیوند زده بودم و تلاش می کردم تا شرایط خونه طوری باشه تا از عید لذت بیشتری ببرمواصلا از زیبایی های دیگه عید غافل بودم حالا اصلا هروزم و عید می دونم و اون حرص ولع لذت بردن از عید که بعد از تحویل سال در من فروکش می کرد رو ندارم دیکه شاد بودن واحساس خوب داشتن رو به زمان خاص نمیدم در هر لحظه حالم باید شاد باشه و احساسم باید در هر لحظه خوب باشه وبا گذشتم تغییر کردم و هنوز نه خودم چیزی خریدم نه پسرم نه همسرم وایمانم به فراوانی هست که با آرامش هر وقت بخوام می تونم بخرم در من بیشتر شده چقدر حس خوبی دارم  دیگه برام مهم نیست این حواشی ها ،حال خودم از درون چقدر خوبه که دیگران چقدر دنبال فلان آرایش کردن ورنگ کردن هستن که عید بهتر به درخشن خندم می گیره که من چقدر حالم از درون خوبه چقدر حسم از درون خوبه که دنبال زیبای از بیرون نیستم تا به دیگران نشون بدم من چقدر خوشکل وبا کلاسم وامسال تغییر کردم حالا می فهم احساس لیاقت یعنی هر چه دوست داری داشته باشی در وجود هست فقط خودت رو همون طور که هستی دوست داشته باش ودنبال نگرشهای درست در تغییر خودت باش نه تغییر ظاهری تو همین طوری زیبا خلق شدی احتیاج به دستکاری برای زیبای نیست خداوندا این خودش یک تغییر بزرگی هست  خدارو شکر 

      در مورد نگرش لاغری هم بسیار تغییر کردم و خداوند رو شاکرم 

      مثالهای بزنید که تغییر کردن سخت بود و عواقب خوبی براتون نداشته ؟

      وقتی کرونا در جهان ایجاد شد خیلی ها تغییرات خوبی داشتن ولی من از این تغییر به نفعم استفاده نکردم ودر ترس بودم و عزیزانی رو هم از دست دادم وباعث شد هدفم رو ادامه ندم و رها کردم چون با تغییر جهان همسو نشدم واز این تغییر به نفع ام استفاده نکردم

      برای استقلال مالیم هیچ کار نکردم و اتفاقات پیش میومد ولی من مقاومت کردم وکمال گرایی من وترسم و نداشتن مهارت خاص باعث شد این خواسته فقط تبدیل به آرزو در من بشه 

      برای تغییرات همسون وناهمسون الهی مثالهای بزنید وپذیرش شما ونتایج شما عواقبش چطور بوده ؟

      درباره تغییرات همسون  در زندگی خوب خیلی خوشحال شده واز خداوند سپاس گذار بودم مثل خریدن ماشین به راحت ترین شکل ایجاد شد ویا داشتن خونه وغیره که به نفع ام میدیم ایجاد شد خیلی شاکر بودم  

      ولی درباره تغییراتی که به نفع نبوده ناراحت شده ام وگاهی نا امید میشدم مثلا الان کمی نسبت به سالهای قبل کار همسرم رونق نداره واین شرایط برامون قابل قبول نیست ومن و خودش اعتقاد داره باید تغییر بده و اون هم دیدن دوره ای جدید برای شغلش لازمه وباید دست از عادتهای قبلش برداره وعادتهای درستی رو جایگزین کنه وحرکت کنه برای همسو شدن با تغییرات روز ومن هم این تغییر نا همسون الهی رو پذیرا هستم و ایمان دارم این شرایط ایجاد شده به نفع ما خواهد شد 

      مثال بزنید که در شرایط نا همسون الهی قرار گرفته اید وباعث شد که در شرایط سختی قرار گرفته و بعدش باعث خوشحالی شما شده؟ما در گذشته به حرف یکی از بستگانمون که مارو معرفی کرد به شغلی که هم خونه در اختیارمون گذاشته وهم کار با بیمه برامون در نظر می گیره وما هم خوشحال شدیم قبول کرده رو اعتماد به شخص مورد نظر و خونه اجاره ای که در اون زندگی می کردیم بابهترین شرایط داشت رو خالی کرده وهمسرم از کار قبلی که بود آمد بیرون ودر شغل جدید و خونه جدید که رایگان در اختیارمان گذاشته بودن شروع کردیم به زندگی ولی من احساس خوبی نداشتم چون اون شخصی که معرف ما بود گاهی اوقات با همسرم طوری رفتار می کرد باعث میشد من و همسرم حس خوبی نسبت بهش نداشته باشیم ومی خواست با وجود ما به اهداف نادرست خودش رو انجام بده وقتی این رو فهمیدم همش به همسرم می گفتم بیا از این شغل استعفا بده ولی ما دیگه نه پول اجاره خونه داشتیم ونه شغل ودر نهایت اتفاقاتی افتاد وخود شخص اخراج شدوهمسرم از اون شغل استعفا داد و شرایط بقدری برامون سخت شد که مجبور شدیم به خوبه پدر شوهرم رفته ودر شرایط خوبی نبودیم وبعد از یک سال  شوهرم مغازه زد و بعد ۳سال به خونه خودمون رفتیم و همه این سختی ها برام درس بزرگی بود که هیچ وقت به جز خدا ازهیچ شخصی توقع نداشته باشم وفقط از خداوند کمک بخوام وتسلیم محض او شوم وبا تغییرات الهی همسو شده و صبر کنم

      استاد سپاس فراوان برای این آگاهی ها 🥰🙏🏻🙏🏻🙏🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/12/26 01:10
      مدت عضویت: 328 روز
      امتیاز کاربر: 4650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 973 کلمه

      به نام خدای مهربان  

      وقتی به این جلسه رسیدم نمیتونستم ارتباط بگیرم برای خودم سوال شده بود بارها متن رو میخوندم ولی نمیتونستم درکم رو بنویسم فهمیدم فعلا وقت دیدگاه نوشتن نبود  

      ولی خدا زوشکر که بهای این دوره نوشتن دیدگاه چون خودم رو متعهد کردم حتی شده یه جمله رو درک‌کنم  

      بنابراین باید بارها میخوندم متن رو 

      همون بند اول ذهنم قفل می‌کرد و چون ذهنم درگیر درک همون بند اول میشد باقی متن رو با تمرکز نمیخوندم و در تعجب بودم که چرا با اینکه چند بار متن رو میخونم ولی نمیتونم درک کنم  

      از خداوند هدایت خواستم و پیامی گذاشتم و استاد راهنمایی کردن که تغییراتی الهی , تغییراتی در رابطه با خواسته شما و اینکه پیشنهاد خوندن دوباره متن رو داده بودن  

      با خودم گفتم باید با دقت بیشتری بخونم.  

      بند های اول رو چندین بار با دقت مطالعه کردم و یهو انگار پرده از جلو چشمم برداشته شد انگار اون قفل ذهنی شکست و تونستم تمرکزم رو روی ادامه متن بزارم  

      من مدت ها دنبال تغییربودم تغییر تووخیلی از جنبه های زندگیم اما مقاومت میکردم نسبت به تغییرات الهی  

      تغییرات الهی چیه ؟پاسخ خدا به خواسته های من پس هر جا  متن صحبت از تغییر الهی میشد این تو ذهنم می‌اومد که پاسخ خدا به خواسته های من  

      اما این تغییرات خیلی وقتا واضح نیست و بخاطر همین پذیرشش سخت  

      ما خونمون مغازه داره و من انباری کرده بودم تقریبا یک ماه قبل از شروع دوره زندگی با کمک خدا این ایده به ذهنم اومد مغازه و بار کنیم و با همین چیزی گه داریم شروع کنیم ایده این بود تخمه فروشی بزنیم چون همسرم این کاررو دوست داشت 

      اولش همه چی خوب پیش رفت با آقایی آشنا شدیم که بو دادن تخمه رو به همسرم به صورت  رایگان یاد داددستگاهیی رو با قیمت مناسب پیدا کردیم و خریداری کردیم همینطور ایده های خوب می‌اومد اما بعد از یه جایی کارها خوب پیش نرفت دستگاه اونجور که می‌خواستیم کار نکرد و به پیشنهاد اون آقا ما دستگاه بهتر خواستیم دزست کنیم ولی ما هیچ تجربه ای نداشتیم و مشگلی برای اون آقا پیش اومد و نیومد  

      همسرم با کسی دیگه دستگاه رو درست کزد ولی خوب از آب در نیومد  

      همین حین  برای کندن فاضلاب به محله ما اومدن و شرایط جوری شد که هزینه خیلی زیادی برای آن کار پرداخت کردیم  

      این نجوا تو سرم می‌پیچید که خدا منو دوست نداره شرایط که داشت خوب پیش می‌رفت من که داشتم انتطار چیزای خوب میکشیدم چرا پس ؟ 

      نجواها تو سرم خیلی زیاد شده بودهمسرم خودش رو سرزنش می‌کرد که چرا کلی پول برای ساخت دستگاه جدید دادمو نتیجه دلخواه حاصل نشد  

      ولی فقط یه جمله من رو آروم می‌کرد که حتما خیری تو این اتفاق هست  

      تا اینکه به آگاهی های این فایل هدایت شدم  

      تحقق آرزوی ما که داشتن کسب و کار خودمون هست نیازمند یه تغییراتی هست 

      تغییر توافگارو نگرش و باورهام تغییر تو کانون توچه ام تغییر تو عادت هامتغییر تو زاویه دیدم به هر اتفاقی  

      و من نباید جلوی این تغییرات مقاومت کنم  

      اگر آگاهانه تغییرکنم اونوقت که مورد هدایت و حمایت خدا قرار میگیرم  

      پس برای قدم اول باید و متعهد به تغییرباشم درخواست هدایت از خدا بکنم و به اون چه هدایت میشم عمل کنم  

      باید پذیرای تغییرات الهی (پاسخ خداوند به خواسته هام)باشم و این  نیازمند شجاعت  

      این تغییرات الهی میتونه به‌صورت همسو یا ناهمسو باشه 

      در نهایت هر دو به نفع من هست  

      باورهایی که تو این جلسه گفته شد باعث شد نگرش ام نسبت به تغییرات ناهمسوتغییر کنه اون حس خیلی بدی که نسبت بهشون داشتم رو تغییر داد  

      ما خواسته مون رشد مالی بود ولی شرایط اون طور که ما فک میکردم  پیش نرفت اینجا بود گله و شکایت شروع شد  

      اولش که تغییرات همسو بود خوشحال بودیم تشکر و قدردانی ولی تا تغییرات ناهمسو شد نارحتی و گلایه و تا این اتفاقات میافنه اولی گزینه که تو ذهن هی تکرار میشه  اینه که خدا تو رو دوست نداره تو خوب نیستی وگرنه این اتفاقات نمی‌افتاد 

      اما آگاهی های این جلسه به تکون محکمی به این نگرش داد 

      واقعیت این است که خیلی از موضوعاتی که با آنها می جنگیم و خیلی از چیزهایی که گمان می کنیم باعث زمین خوردن ما شده اند،‌ در واقع تغییرات الهی هستند که هدفشان این است ما را وارد فصل جدیدی از زندگی مان کنند.تغییرات الهی که شما را از شرای امن تان بیرون می کند قطعا در جهت شکوفایی توانایی ها و استعدادهایی است که تاکنون از آنها بهره نبرده اید.و این جمله به نطرم میتونه یی از بهترین باورها نسبت به تغییرات الهی ناهمسو باشه  

      مطمئن باشید این تغییرات به ظاهر سختگیرانه و مایوس کننده سریع ترین راه ممکن برای هدایت شما به سمت خواسته هایی است که از قبل به خداوند عرضه کرده اید. 

      این تغییرات ناهمسو برای شکوفایی استعداد های من و سریع ترین راه ممکن برای رسیدن به خواسته ام بود  

      و میخاد من رو وارد فصل جدیدی ز زندگیم بکنهحتی مرور یکبار این افکار بهم خیلی احساس  خوبی داد حالا وقتی بشه نگرشم میدونم که فق معجزه است که وارد زندگیم میشه 

      خدا قصد نداره با این تغییرات منو عذاب بده بلکه قصدش حرکت من رو به جلو بلکه هدفش رشد منه هدفش بهبود من 

      خدا هرگز منو رها نکرده و نمی‌کند و همواره یار و یاور من هست 

      چه کسی بهتر از خدا می‌تواند مرا یاری کند؟ 

      اینگه تا تغییرات ناهمسو پیش میاد این ذهنیت میاد سراغم که خدا دوستم نداره درست نیست اتفاقا همه اینا از عشق زیادی خدا به من هست اون هیچ وقت رها نمیکنه منوو این سریع ترین راه بوداونومیخاد من رشد کتم من به توانایی هایی تو وجودم پی ببرم که اگر این تغییرنبود نمیبردم 

      نگرش دزست اینه که خداوند کنترل همه چیزرو به دست داره نیاز به نگرانی من نیست  

      اگر از این تغییرات استقبال کنم باعث رشد و گسترش من میشن 

      همه تغییرات بد نیستند. ممکن است در ظاهر منفی به نظر برسند اما یادتان باشد اگر خداوند برای تغییرات هدفی نداشت، هرگز هیچ تغییری بوجود نمی آمد.  

      خداکند برای همه ای این تغییرات هدفی داره  

      و اونم رشد و شکوفایی منو حرکت رو به جلومن  

      به امید خدا در آینده با دریافت این آگاهی به امید خدا میام و از رشد هایی که با این تغییرات حاصل شد مینویسم اینجا

      استاد من نمیدونم چطور تشکر کنم از شما بی نهایت سپاسگزارم که این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میزارید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/12/24 15:40
      مدت عضویت: 1178 روز
      امتیاز کاربر: 5757 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,620 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم

      گام 14 از دوره زندگی با کمک خداوند 

        

        من به تعقیرات الهی در زندگیم ایمان دارم

      تعقیرات الهی پاسخ خداوند به خواسته های شماست اما ممکن است به دلیل واضح نبودن پذیرش آن برای شما سخت باشد

      تعقیر کردن لازمه حیات است وهمه مخلوقات در هر لحظه در حال تعقیر کردن هستند بعضی تعقیر تند وبعضی دیگر کند صورت می گیرد 

      تعقیرات تند مثل تعقیر وضعیت جسم یا تعقیر حالت برخورد واحساس در مواجه با محیط اطراف

      تعقیر کند مثل تعقیرات که در طبیعت رخ می ده متل کوه ها یا درخت ها

      ♦️برآورده شدن آرزوها نوعی تعقیر است ♦️

      برای اینکه خواسته ای وارد زندگی ما شود لازم است

      در جنبه های مختلف زندگی تعقیرات ایجاد کنیم

      پذیرش تعقیر برای تحقق آرزوها موضوع بسیار مهمی است که به علت عدم آگاهی ومقاومت نشان دادن در برابر آن مانع تحقق آرزوهایمان می شویم

      🌷به دلیل مقاومت در برابر تعقیرات آرزوهای شما درست در خانه می آیند ولی وارد خانه نمی شوند

      اگر می خواهید به اهداف وآرزوهای خود برسید باید تامی توانید مقاومت کردن در برابر تعقیرات الهی را کم کنید وگرنه خداوند برای رساندن شما به آنچه دوست دارید اجباری ندارد

      در قرآن کریم هم به موضوع تعقیر اشاره شده

      خداوند فرمودند سرنوشت هیچ قومی تعقیر نمی کند مگر آنکه آنهاخود تعقیر کنند

      وهمچنین اشاره شده خداوند هر کس را که بخواهد هدایت می کند وهرکس را بخواهد گمراه

      اما این بدان معنی نیست که خداوند انسان را هدایت یا گمراه می کند بلکه به این معنی است که هرکس بخواهد هدایت شود یا بخواهد گمراه شود خداوند او را به خواسته اش می رساند ودر اینجا باز موضوع خالق زندگی خود بودن روشن است واینکه تن دادن به تعقیرات الهی باعث هدایت می شود 

      اگر بخواهید خواسته های شما اجابت شود باید در ابتدا تعهد دهید که آمادگی تعقیر کزدن را دارید وبعد از خداوند در خواست هدایت کنید وبه آنچه هدایت می شوید عمل کنید

      قضا وقدر چیست: قضا وقدر اجبار برای پذیرش شرایط سخت ونابه سامان نیست بلکه برای وارد کردن ما برای حرکت به سمت جلو وتجربه رشد وگسترش در زندگی است

      باید پذیرای تعقیرات الهی باشید 

      باید مشتاق روبه رو شدن با تعقیرات الهی باشبد

      شناسایی تعقیرات الهی:

      تعقیرات الهی با اینکه بی شماره هستند اما همه انها

      به دونوع در زندگی ما رخ می دهند 

      1_تعقیرات همسو 

      2_تعقیرات ناهمسو

      1_تعقیرات همسو در جهت تحقق خواسته ما صورت می گیرد وما اطمینان داریم باعث بهبود شرایط ما شده ومارا در مسیر رسیدن به خواسته هایمان کمک می کند وباعث خوشحالی ما می شود

      مثال=گاهی پیش میاد برای رسیدن به محل برگزاری آزمونی که خیلی برات مهمه دیر می رسی وهمون موقع متوجه می شی آزمون با تاخیر شروع شده 

      2_تعقیرات ناهمسو وقتی رخ می دهند که ما خواسته ای داریم انتطار داریم روند حرکت زندگیمان به شکلی تعقیر کند که نشانه های تحقق ارزوهایمان

      را مشاهده کنیم اما با شرایطی کاملا مخالف آنچه انتظار داشتیم مواجه می شویم وباعث ناراحتی ما می شود

      ما در مواجه شدن با تعقیرات همسو که نتیجه آن برای ما واضح وروشن است احساس خوشحالی می کنیم وخدا را بابت اینکه هوایش به ما بوده شکر می کنیم اما در مواجه با تعقیرات ناهمسو ناراحت می شویم وشروع می کنیم به گله شکایت واحساس نا امیدی می کنیم که خداوند نمی خواهد مارا به خواسته ای که داریم برساند 

      خیلی از موضوعاتی که با آنها می جنگیم وگمان می کنیم باعث شکست ما شده اند در واقع تعقیرات الهی هستند که هدفشان این است که ما را وارد فصل جدیدی از زندگی کنند

      شاید رخ دادن این تعقیرات در زندگی باعث ناراحتی وناامیدی ما شوند اما این تعقیرات سریع ترین راه برای هدایت به سمت خواسته های است که قبلا به خدا عرضه کردیم 

      اگر خداوند برای تحقق خواسته ما با وارد کردن تعقیرات ما را از نقطه امن وآسایش خود خارج می کند هدفش این است که مااز ایمانی  که به خدا داریم استفاده کنیم توانایی خود را گسترش دهیم 

      اگر به این موضوع اطمینان داشته باشیم که خداوند همیشه با ماست ودر تک تک مراحل زندگی ما را هدایت می کند دیگربخاطر مساعل دنیوی که ممکن است باعث ناراحتی ما شوند احساسمان بد نمی شود ومی توانیم احساسات خود را کنترل کنیم آن وقت است که در مدت کوتاهی شرایط احساسی مطلوبی را تجربه می کنیم

      در همه ی شرایط زندگی انتخاب با ماست 

      ما می توانیم از تعقیرات الهی استقبال کنیم وآنها را بپذیریم وان وقت خداوند زندگی ما را بالا می برد 

      یا اینکه در مقابل آنها مقاومت کنیم مدتها ناراحتی و

      حسرت بکشیم که باعث رکود رخوت در زندگیمان می شود

      در قرآن کریم هم خداوند در مورد تعقیرات ناهمسو اینگونه اشاره کرده اندکه انسان هارا به گرسنگی وکاهش در اموال وجان عزیزان ومحصولات آزمایش می کنیم هر کس صبر پیشه کند درود ورحمت الهی در زندگیش جاری می شود

      تعقیرات ناهمسو الهی در زندگی همه ما رخ می دهد این تعقیرات برای نابودی ما ایجاد نمی شود نباید با دید منفی به این تعقیرات نگاه کنیم اگر در مقابل آنها صبوری کنیم حتما خداوند رحمت خودش را در زندگی ما جاری می کند 

      اگر خداوند از ایجاد تعقیرات در زندگی ما هدفی نداشته باشد هرگز آنها را وارد زندگی ما نمی کند

      اگر با آغوش باز از این تعقیرات استقبال کنیم چیزی که فکر می کردیم باعث نابودی ما می شود باعث رشد وگسترش در زندگی ما می شود 

      باید در مقابل تعقیرات الهی سپاسگزار باشیم خودمان را جزعی از وجود خداوند بدانیم که این تعقیرات را ایجاد کرده در این صورت است که جزعیات نامرعی در جهان مادی برای بر وقف مراد کردن بسیاری از جریانات در زندگی ما شروع خواهد شد طولی نمی کشد که می فهمیم داریم شرایط بهتری را از قبل تجربه می کنیم ودرهای جدیدی به روی ما باز می شود وما وارد مرحله تازه ای از زندگی می شویم

      اگر بخاطر ترس از غرق شدن قایق زندگی سخت وکسل کننده نابسامان را چسبیده ای خداوند قایق را سوراخ می کند نه برای نابودی ما بلکه برای رها شدن وحرکت در مسیر تازه ونوجهت زندگی بهتر

      تمرین=

      1_نگرش شما راجب تعقیر کزدن چیست؟ آیا تعقیر کزدن سخت است یا آسان؟ 

      به نظر من تعقیر کردن لازمه واگه نباشه زندگی راکد وکسالت بار می شه اما نوع نگاه ما باعث سختی یا آسانی اون می شه اگه این تعقیر کردن رو با دید منفی ببینیم ونپذیریم سخته واگه در مقابلش صبر کنیم وحکمتش رو بفهمیم اسانه

      2_متال های از زندگی خود شرح دهید که تعقیرات را به سادگی پذیرفتید وعاقبت آن خوب بوده

      ما چند سال پیش به یه شهر دیگه نقل مکان کردیم 

      خانواده همسرم ساکن اون شهر هستند در ابتدا هم برای همسرم وهم من خیلی هیجان داشت وبا میل ورغبت رفتیم اما شرایط آب وهوایی وفرهنگ اونجا برای همسرم قابل تحمل نبودبا اینکه نزدیک خانوادش بود نمی تونست خودش رو وقف بده ولی من نه هیچ گله شکایتی نکردم می دونستم زمان می بره تا با شرایط جدید سازگار بشم با اینکه سخت بود ولی صبر کزدم در مدت چند هفته به همه چیز عادت کردم وتازه علاقمند هم شدم بهترین خاطرات رو با خانواه همسرم رقم زدم باهم به تفریح وگردش رفتیم بازار آدمای جدید همه چی برام خوشایند بود اما همسرم نه حتی با ما بیرون نمی اومد مدام تو خونه بود از کارش از همه چی ناراصی بود مدام با همه دعوا داشت وواقعا به حالت افسرده در اومد ومجبور شد 6ماه نکشیده بر زده شهرخودمون اما من دخترم بخاطر مدرسه دخترم باید می موندیم وصاحب خونه هم تا موعد مقرر خونه رو تحویل نمی گرفت همسرم نزدیک سه ماه تنها شبا تو مغازه می خوابید در شخت ترین شرایط وخیلی سختی تحمل کرد واین بخاطر مقاومت در برابر تعقیر جابجایی بود

      3_مثال هایی در زندگی خود شرح دهید که تعقیر برایتان سخت بوده عواقب آن نابسامان بوده

      وقتی دخترم در سن زیر 8 سال علاعم بلوغش شروع شد من این تعقیر رو که ناهمسو بود با خواسته من که همیشه دلم می خواست دخترم قد بلند باشه وبلوغ زودرس رو باعث قدکوتاهی می دونستم نتونستم به راحتی بپذیرم خیلی خیلی برام سخت بود به شدت در مقابلش مقاومت کزدم دخترم رو بردم دکتر غددی که خیلی تشخیصش خوب نبود ومدت یک سال براش امپول زد که علاعم بلوغ متوقف بشه اما همون آمپول ها که علاعم بلوغ رو متوقف کرد رشد قدش هم متوقف کرد ودیگه خوب قد نکشید 

      برای تمرین4 و5 هم باید بگم

      تعقیرات همسو در زندگیم خیلی تجربه کردم بارها هوس غذایی کزدم که وسایلش تو خونه نبوده تهیه کنم وچند ساعت بعد یا حتی همون لحظه همسایه برام از اون غذا آورده یا یه نذری به دستم رسیده که همون غذای مورد علاقم بوده  یا آینکه خیلی وقتا

      لباسی خواستم یا وسبله ای لازم داشتم وهمون روز یا روز بعدش همسرم بهم هدیه داده وخیلی موارد دیگه 

      تعقیرات ناهمسو هم خیلی داشتم مثل فوت مادرم که درست وقتی بود که به شدت بهش نیاز داشتیم وبعد از اون ازدواج مجدد پدرم 

      من همیشه به پدرم حق می دادم ازدواج کنه چون خیلی در مدت 7سالی که مادرم مریض بود براش زحمت کشید واز هیچی برای درمانش دریغ نکزد ویک روز که شناسنامه نامادری رو نگاه کردم دیدم تاریخ تو لد اون با تاریخ فوت مادرم یک روزه هر دو در تاریخ 14 شهریور بود 

      این باعث شد به حکمت کار خدا پی ببرم متوجه شدم نامادری هرگز از همسر قبلیش بچه دار نشده وخیلی بچه های ما رو دوست داره اونقد که از بچه های خواهرم نگهداری می کنه ودوسشون داره شاید هرگز نفهمن مادر بزرگشون نیست 

      پیمانه عمر مادر من پر شده بود وباید پیش خدا برمی گشت اما یه زن دیگه تجربه مادری کردن وداشتن خانواده رو چشید ومن با صبر کزدن واحترام خیلی زیادی که برای پدرم وایشون غاعل شدم تونستم به حکمت کار خدا وتعقیراتش در زندگی ما پی ببرم

      من پذیرای تعقیرات الهی هستم 

      من تعهد می دهم که نمی خواهم زندگیم راکد باشد ودر پیشگاه خداوند متعهد می شوم که عادت های قدیمی را رها کرده وعادت های جدید رادر خودم ایجاد کنم 

      در پیشگاه الهی متعهد می شوم که آماده روبه رو شدن با تعقیرات الهی هستم که لازمه تحقق آرزوهایم هستند 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سکینه
      1402/12/24 09:28
      مدت عضویت: 242 روز
      امتیاز کاربر: 4250 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 629 کلمه

      بنام خداوند قدرتمند

      سلام خدمت استاد مهربون وتمام دوستان گلم

      قبل از همه از خداوندم بینهایت سپاسگزارم بابت حضورم در این جمع صمیمی

      من به تغییرات الهی در زندگیم ایمان دارم

      به نظر من تغییر کردن فقط بستگی به آگاه بودن شخص از تغییرات دارد اگر انسان آگاهی داشته باشی تغییرات را به راحتی میپذیری واز وجودشان در زندگی لذت میبری چه همسو وچه غیر همسو با خواسته ولیعدم آگاهی از وجود تغییرات ممکنه انسان را به بیراهه بکشن واز خواسته ها دور شویم

      نمونهای از تغیری که من اونو نپذیرفتم ،من توسن پایین دورانی‌که ابتدایی بودم مامانمو از دست دادم واین تعییر برام سخت بود چون آگاهی نداشتم ومدتیکسال با خودم درگیر بودم چون مامانم از بیمارستان مستقیم بردن بهشت زهرا ومن مامانمو ندیدم که فوت شده وهمش با خودم فکر میکردم شاید مامانم نبوده که مرده واینو فقط توی دل خودم میگفتم وبهوکسی نمیگفتم چون نمیخواستم که منو متقاعد کنن که مامانت بوده وبا این خیال تا یک سال انتظار داشتم که مامانم بر گرده وتصور درستی از مردن نداشتم خلاصه تا یک سال در خلوت خودم فقط زجر میکشیدم که باعث شد سر درد میگرن در همان سنهای پایین بگیرم ویه دختر غمگین وگریان باشم که الان هم اون شادی کودکانه را در درونم ازبین بردم وهنوز هم تا حدودی غمگین وافسرده هستم بابت نداشتن مادر بااینکه بزرگ شدم احساس کمبود دارم که البته به لطف خداوند واستاد عزیزم خیلی بهتر شدم نسبت به قبلم ،خدا رو شکر 

      نمونه ای از تغییری که من اونو پذیرفتم،بعد دوسال که پدرم فقط ۳۲ سال داشت البته بگم که تو شهرستان مامعمولا در سن های پایین ازدواج میکنن ،وما کوچیک بودیم وبابام واقعا جوان وتنها بود ومیگفت من اصلا زن نمیگیرم میترسم که با بچه هام بد رفتاری بکنه وآجیهام اصلا راضی نبودن واجازه نمیدادن ولی من راصی بودم وبه بابام میگفتم زن بگیره که ما هم راحت باشیم واز مدرسه بر میگردیم غذای گرمی بخوریم نه اینکه تازه بشینیم برای خودمون غذا درست کنیم وخیای مشکلات وخلاصه بابامو راضی کردم ازدواج بکنه وخواهرام چون نتونستن با این تغییر یعنی داشتن نامادری کنار بیان در سن پاین تصمیم گرفتن ازدواج کنن چون تحمل نداشتنومتاسفانه ازدواج خوبی هم نداشتن ولی من با این تغییر کنار اوندم وهمان روز اول قبول کردم که این خانم نا مادری هست واحتمال اینکه رفتار بدی با من داشته باشه وجود داره پس من نباید زیاد ازش انتظار داشته باشم الامن که فکر میکنم نمیدانم با این سن کمم چطور تونستم کنار بیام با اینکه از قوانین هم چیزی نمیدونستم وخدا شاهده رفتار این نامادری از روز اول تا به الان با‌من برعکس خواهرام رفتاری مادرانه بوده ومن احساسن نمیکنم نامادری هست وایشون هم همش از من تعریف میکنه ومنو عین دخترش دوست داره وبا اینکه دیگران از بعضی رفتاراش ناراحت میشن ولی من چون پذیرفتم برام خیلی راحت بود وهست خداروشکر

      تغیر همسو باخواسته من درهمین روزا من یک هفته پیش فرشامو دادم قالیشویی وفکر کردم تا دوروز دیگه که فرشام بیان منم بقیه  تمیز کاریهام روانجام بدم وهمون روز اول میخواستم آشپزخانه بشورم پام سر خورد ومصدوم شدم نتونستم کارامو انجام بدم احتیاج به استراحت چند روزه داشتم وهمش فکر میکردم فرشام بیان ومن خونه را تمیز نکردم ونگران بودم که از قالیشویی زنگ زدن وگفتن دستگاهمون خراب شده واشکال نداره چند روز فرشاتونو دیر بیاریم من خیلی خوشحال شدم وخداروشکر کردمکه تا اون روز منم پام خوب میشه وکارامو انجام میدم  من به هم زمانی وتغیرات خداوند در زندگیم ایمان دارم خدایا شکررررت که همه چیزو به بهترین شکل اداره میکنی ،من با این نوشته زیبااستاد وبه یاد آوردن خاطراتم بیشتر مصمم شدم که تغییرات به ظاهر بد را بپذیرم که من بزرگ میکنن وبه خواسته هام نزدیکتر وباعث آرامش من  میشوند،تغیرات همسو که همه پذیرا هستند وهنر اینه که من بتونم تغیرات غیر همسو را بپذیرم خدایا شکرت بابت این استاد وآگاهیهای نابش

      موفق وسربلند در دنیا وآخرت باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 34 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سحر
      1402/12/24 02:27
      مدت عضویت: 322 روز
      امتیاز کاربر: 7067 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,355 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیز و مهربونم و دوستان گرامی 

      استاد واقعا از این جلسه لذت بردم چقد عااالی بود و چقدر به موقع بود برام این جلسه چقدر باورهای قوی داره که اگر اونها رو در خودمون ایجاد کنیم خدا میدونه چقدر در زندگیمون پیشرفت میکنیم.

      من شخصی بودم تقریبا تا همین ی مدت کوتاه پیش که بشدت از تغییر کردن وحشت داشتم و هر گونه مواجه شدن با تغییرات و موقعیت جدید باعث استرس شدید من میشد و چون حسم بد میشد از پذیرش اون موقعیت خودداری میکردم.اما بعد از اینکه ذهنم یه جورایی تغییر کرد انگار فهمیدم این استرس و اضطراب دیگه کارساز نیست تا کی قراره اینجوری با ترس و رکود پیش برم. که تا با توجه به ندای قلبم در مورد یکی از تغییرات و اعلام آمادگی کردم که تغییر رو با آغوش باز بپذیرم شما اومدید اعلام کردید این دوره رو قراره ارائه بدید!!

      من با مطالعه جلسات این دوره وقتی به این جلسه رسیدم استاد به طرز عجیبی نسبت به این آگاهی ها پذیرش داشتم استاد باور کنید من ساااالهاااا بود که بخاطر این استرس و اضطراب ناشی از مواجهه با تغییرات نمیدونستم چه کنم راه حلی نداشتم براش که چطور تغییرات رو بپذیرم و در عین حال که قراره از منطقه امن خودم خارج بشم بتونم حالمو خوب نگه دارم و احساساتم رو مدیریت کنم، که شما در این جلسه یه منطقی یه آگاهی رو به ما میدید که ما میتونیم با پذیرش این منطق و آگاهی و تبدیل اون به نگرش خودمون؛ بتونیم به راحتی تغییرات رو بپذیریم و حالمون رو خوب نگه داریم.. استاد من قبلا هر چقدر در مورد پذیرش تغییرات مطلب میخوندم مشاوره میرفتم چون نمیتونستم به یه نتیجه درستی برسم که در مواجهه با تغییرات کنار نکشم و حالم بد نشه، هی بدتر میشدم ناامیدتر میشدم و حس میکردم یه آدم بی اراده ترسو هستم و حسم نسبت به خودم خیلییی بد میشد اما خدادو هزاران بار شکر میکنم که الان این منطق رو در مورد تغییرات فهمیدم و میتونم با تغییر نگرشم به درستی و به آسانی این مراحل رو در زندگیم به خیرو خوشی رد کنم‌ الان با این نگرش فکر میکنم میتونم به  تغییرات این نگاه رو داشته باشم چون هدف خدا از تغییرات اینه که ما توانایی خودمون رو رشدو گسترش بدیم و میخواد مارو وارد فصل جدیدی از زندگیمون کنه و در عین حال خداوند در تک تک لحظات همراه ماست و کنترل همه چیز رو همیشه در دست داره، پس تغییرات آسونه!

      _زمانی که من برای لاغر شدن از همه جا ناامید شدم و از خداوند خواستم که به یک روش آسون منو هدایت کنه برای لاغری  خدا منو با سایت شما آشنا کرد من به محض شنیدن هدایت خدا وارد سایت شدم و آموزش رو شروع کردم بدون حتی یک روز وقفه تا به الان؛ اما اولش یکم ترس و نجوای ذهنی میومد سراغم چون قرار بود ورزش به قصد لاغری و رژیم رو بذاریم‌کنار خب خیلی ترس داشت اما هر بار این نجواها و ترس ها میومد به خودم یادآوری میکردم که من اگر اینجا نباشم پس چیکار کنم؟ نه میتونم برگردم به شیوه سابق چون فقط خستگی بود و حس بد و نه میتونم دست رو دست بذارم و از طرفی این هدایت خداونده که باید به پاس احترام به هدایت خدا ادامه بدم و خدارو شکر در برابر این تغییر خیلییی پذیرا بودم و نتایج عالی هم گرفتم و هم دارم‌میگیرم! 

      _استاد من بدون علاقه وارد رشته تحصیلیم شدم و علی رغم اینکه همیشه در دانشگاه شاگرد اول بودم اما به فکرمم رسید که انصراف بدم منتها ترس بشدت مانع من شد.همیشه نسبت به افرادی که در رشته مورد علاقه شون مشغول به تحصیل بودن حسرت میخوردم. بعدها که به واسطه رشته تحصیلیم وارد حرفه ام شدم بشدت از لحاظ روحی اذیت بودم دلم نمیخواست تو این فضا باشم. منتها ترس مانع کنار کشیدن میشد و هر بار من از علایقم و خود واقعیم دورتر میشدم و سطح استرس من در این حرفه خیلییی بالا بود و عواقب بدی هم از لحاظ روحی و جسمی برام داشت. تا اینکه پارسال دقیقا همین موقع بود که در حال پیاده روی توی حیاط بودم و از صمیم قلبم از خدا خواستم ازت خواهش میکنم یه کاری کن که سال بعد من تو این کارم نباشم و حال خوب این کارو بذارم کنار.گفتم نمیدونم چطوری و کی اما اینکارو برام بکن و بعدش منو هدایت کن به مسیری که بهش علاقه دارم.

      استاد گذشت تا اینکه امسال حس کردم دیگ‌نمیتونم تحمل کنم اما هر بار که به ترک کارم فکر میکردم استرس شدید همیشگی میومد سراغم و نابودم میکرد و من بازم پشیمون میشدم و از منطقه امن خودم جرات نداشتم‌خارج شم. تا اینکه خرداد ماه با سایت شما آشنا شدم و کم کم شخصیتم و ذهنم تغییر کرد تا اینکه حدود دو ماه قبل به واسطه یکی از پرونده هام حس کردم من دیگه اصلا نمیتونم تحمل کنم گفتم بسه دیگه تحمل این شرایط دیگه بسه. ذهنم اماده شده بود تا اینکه حس کردم دیگه مقاومت قبل رو ندارم حس کردم یه صدایی درونم میشنوم که سحر این حرفه رو بذار کنار اولش گفتم پس بعدش چیکار کنم گفت ایمان به غیب…منم تسلیم شدم انگار یه چند ساعت به این موضوع فکر کردم و گفتم چشم میذارم کنار.سوال بعدی گفتم خب حالا چیکار کنم چجوری بذارم کنار؟ گفت فعلا پرونده جدید نگیر و همون پرونده هایی که جریانی هستن رو پیگیری کن تا مختومه بشم.گفتم خدایا من نمیدونم ولی تجربه من بهم نشون داده که این پرونده ها زمان برن اما لطفا خودت اونا رو زودتر از موعدی که من فکر میکنم زمان میبره تموم کن برام. و الان دارم‌حس میکنم یه جورایی خیلییی ملایم یه چیزایی پیش میاد برخلاف منطق خودم که نشون میده قراره این پرونده ها زودتر تموم شن. و استاد الان هررر بار که میرم دادگاه برای پیگیری میگم خدایا هزاران بار شکرت که بهم گفتی دیگه تمومش کن هر روز که میگذره دارم به درستی تصمیمم و اقدامم ایمان میارم. نمیدونم قراره بعدش چیکار کنم اما با این آگاهی هایی که دارم هر روز دریافت میکنم ایمانم داره قوی تر میشه که هدایت میشم و تنها نیستم.و مطمئنم که بهترین زمان برای این اقدام بود و یه مدت پیش که داشتم به این‌پروسه هدایتم فکر میکردم یادم اومد دقیقا من پارسال همین موقع ها بود که از خدا خواسته بودم کمکم کنه که اینکارو کنار بذارم و الان داره اتفاق میوفته. اگر من همون سحر قبلی بودم تحت هیچ شرایطی نمیتونستم این تغییر رو بپذیرم اما خدا هدایتم کرد به سایت شما برای خواسته لاغری من اما خدا همه جوره منو هدایت کرده بود نه فقط لاغری بلکه تغییر جنبه های مختلف زندگی فراتر از انتظار.

      واقعا خدارو شکر میکنم استاد بابت این آگاهی ناب من واقعا عاااشق این جلسه شدم اصلا هر جلسه زیبایی و لذت خاص خودشو داره اما این جلسه هم مثل جلسه قبل یه جور دیگه داره شخصیت مارو قوی میکنه به طوری که نیاز به هیچ مشاوره و صرف هزینه و زمان و انرژی نداشته باشیم من قبلا چقدررر هزینه کرده بودم برای مشاوره رفتن که فقط همین یه موردو حداقل بتونم حل کنم دقیقا یادمه چندین سال پیش برای استرس و اضطراب شدیدم در مواجهه با تغییرات هم‌مشاوره میرفتم هم روانپزشک همزمان دارو استفاده میکردم جلسات مشاوره روانشناسی میرفتم اما نتیجه نداد و از یه جایی به بعد گفتم اون چیزی که دنبالشم اینا نمیتونن بهم بگن و دیگ نرفتم تا اینکه امروز میبینم خدای من هررر چیزی که من سالها پیش برای حل کردنش پناه اورده بودم به مشاوره و برام علامت سوال بودن و عاجز از راه به جایی بردن؛ اما با جلسات این دوره یکی یکی داره پاسخ داده میشه! واقعا خدارو شکر میکنم این سعادتیه که خداوند نصیب من کرده استاد که باید قدرشو بدونم.

      استاد بینهایت ازتون سپاسگذارم بابت زمانی که برای ارائه این آگاهی ها میذارید اما باور کنید زمانی که میشینم این مطالب رو میخونم لذت بخش ترین لحظات و ثانیه هارو سپری میکنم اووونقدر خدارو شکر میکنم میگم سحر ببین چه نعمت بزرگی دارم که به دور از همه چی و همه کس برای خودم نشستم دارم با لذت مطالعه میکنم انگار توی دنیایی میرم که مال خودمه و دارم فقط خوش میگذرونم!

      واقعا خدارو شکر 

      استاد ممنونم خدابهتون سلامتی بده خداقوت بهتون میگم

      خیلییی دوستتون دارم🙏🏻🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب ندرلو
      1402/12/23 23:32
      مدت عضویت: 328 روز
      امتیاز کاربر: 4650 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 134 کلمه

      به نام خدا تغییر مقدس ترین هدف زندگی  

      خیلی وقتا دلمون تغییر میخاد اما نسبت به تغییرات الهی که در جواب درخواست هامون داده شده مقاومت میکنیم اما چون واضح نیست پذیرشش برامون سخته  

      برآورده شدن آرزوها ها نوعی از تغییر است 

      من یه سری آرزو ها دارم و اگر تغییری انجام نشه اون خواسته وارد زندگیم نمیشه باید یه سری تغییر ها تو جنبه های محتلف زندگی ایجاد بشه تا اون خواسته وارد زندگیم بشه  

      استاد من چند بار خوندم این مطلب رو ولی نتونستم یه تعریف از تغییرات الهی برای خودم بدم میخواستم کامنت بنویسم ولی حس کردم خیلی این جلسه رو درک نکردم و نیاز دارم بیشتر بدونم  

      تغییرات الهی آیا همون اتفاقاتی که ما توش دخالتی نداریم ؟اینکه برای تحقق خواسته باید تغییر کنیم یعنی چی ؟منطور همون تغییرات باور هاست ؟ممنون میشم این مورد رو برامون توضیح بدید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      مشاهده پاسخ ها
        امتیاز کاربر: 5961 سطح ۳: کاربر پیشرفته
        محتوای دیدگاه: 33 کلمه

        سلام و درود
        مسائلی که در جریان زندگی پیش میاد و یه جورایی ربط داره به خواسته ما
        متن رو مجددا بخونید توضیح داده شده
        مخصوصا قسمت اتفاقات همسو و ناهمسو
        منتظر خبرهای عالی شما هستم👌

        برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
        امتیاز: 0 از 0 رأی
        افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار الهام خضرلو
      1402/12/23 23:15
      مدت عضویت: 1706 روز
      امتیاز کاربر: 18838 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 914 کلمه

      به نام خدای مهربان 

      من به تغییرات الهی در زندگیم ایمان دارم 

      به نظر من تغییر کردن برای همه خیلی سخته چون ما به شرایط زندگی که داریم عادت کردیم و دوست داریم در نقطه ی راحتی خودمون بمونیم استاد در دوره ها ی لاغری گفتن که مغز انسان خیلی کم مصرفه و خیلی تنبله  ودوست نداره انرژی زیادی مصرف کنه برای همین زیاد با ما همکاری نمیکنه برای ايجاد تغییرات مثلا برای یادگیری یه مهارت 

      مثال میزنم من سه ساله روزه نگرفتم چون ذهنیتم عوض شده بود وروزه رو قبول نداشتم امسال حس خوبی به روزه پیدا کردم از یک هفته قبل که من تصمیم گرفته بودم‌ روزه بگیرم هی به مغزم فشار میومد هی تحت فشار عصبی بود کارهای خونه رو انجام نداده بودم همش میگفت چطور میخوای هم کار خونه کنی هم روزه  منم حالت‌های عصبی گرفته بودم ولی با خودم گفتم این یه چالش جدید هست برای من بعد سه سال من میخوام روزه بگیرم که به خودم ثابت کنم منم میتونم روزه بگیرم میخوام از نقطه‌ی راحتی خودم بیام بیرون میخوام کمی به خودم فشار بیارم میخوام فشارگرسنگی رو تحمل کنم میخوام با این کار به خودم ثابت کنم که من همون الهام سال‌های قبلیم که تو تابستون شانزده ساعت با یه بچه شیرخوار روزه گرفتم من همونم من میتونم. اصلا میخوام برای سلامتیم روزه بگیرم دوست دارم چربی خون وکبد چربم نرمال بشه دوست دارم ببینم بعد روزه داری ازمایشات چی رو نشون میده من برای اینکه مغزم رو راضی کنم رفتم از فواید روزه داری تو گوگل سرچ کردم فیلم دیدم دیدم که چقدر روزه داری برای بدن مفید هست بزار همه بگن برای لاغری میگیری منفی بافم هم میگفت میخوای لاغر بشی برای همین منم بهش گفتم آدم با بیست وچند روز مگه لاغر میشه مگه من سی  روزه چاق شدم سی روزه لاغر بشم این یه تمرین خودسازی برای منه تصمیم قاطع گرفتم من عاشق ماه رمضان بودم قبلا از سحرهاش از دعای سحرش خاطره ها داشتم خیلی حس معنوی خوبی داشتم ماه رمضان اینو یه تمرین خودسازی برای خودم امسال تعیین کردم دوست داشتم به خودم ثابت کنم که میتونم دوست داشتم تغییر ایجاد کنم در یه ماه در زندگیم در خوردنم نه به خاطر دین مذهب نه به خاطر خدا به خاطر خود خودم دوست داشتم خودکنترلی رو عمل کنم خداروشکر تونستم دو روزه به راحتی روزه گرفتم دیروز سختم بود کمی کارهای خونه رو هم میکردم ولی تسلیم نشدم مغزم رو قانع کردم راضی کردم من همزمان با روزه دادی چهار پنج ساعت کار کردم یا حتی شش ساعت قبلا من ماه رمضان همش می‌خوابیدم یا حرکتی نمیکردم تا انرژی مصرف نکنم مبادا انرژیم کم بشه ونتونم روزه بگیرم ولی امسال خداروشکر تونستم دو روزه موفق شدم روزه بگیرم وحس خوبی دارم حس معنوی وآرامش خوبی دارم 

      یا مثلا چند ماه پيش من هدایت شدم به کلاس کامپیوتر در مرکز فنی حرفه ای راه خیلی دور بود وسرپایینی سربالایی زیاد داشت خودشم پاییز بود پاییز اینجا سرد بود من با اینکه عاشق آموزش بودم ولی همش مغزم منو تحت فشار میزاشت نرم بهانه می‌تراشید می‌گفت پات تازه خوب شده زانوت بازم درد میکنه هوا سرده سینوزیت داری سرت بازم درد میکنه دخترت رو کی میفرسته مدرسه نرو کامپیوتر هم که نداری یاد نمیگیری نمیخواد بری لپ تاپ بگیر بعد برو ولی من تصمیم قاطع گرفتم وذهنم رو با خودم همراه کردم کفتم من عاشق کامپیوترم هر سختی هم داشته باشه می‌پذیرم همش دو ماهه راحته میرم میام پیاده روی هم میکنم براي هواخوری هم خوبه منی که همش تو خونه هستم من دوماه با عشق رفتم خسته شدم سختم بود ولی تغییر رو پذیرفتم ورفتم ویاد هم گرفتم واعتماد به نفسم هم بیشتر شد وامتحان هم دادم وقبول هم شدم مدرکم رو هم قراره بگیرم خداروشکر تونستم تغییرکنم واز نقطه ی راحتی خودم بیرون بیام 

      من در مورد تغییرات الهی در زندگیم خیلی مثال دارم وشاید خیلی وقتها برای من دردناک بوده ولی به نفع من تمام شده 

      مثلا من چندتا دوست داشتم همش به من زنگ میزدن واز مشکلاتشون به من میگفتن یا کلا در زندگیم دخالت یا سرکشی میکردن کیا حتی حسادت میکردن با اینکه قانون رو میدونستم ولی بازم باهاشون حرف میزدم چون همش اونها زنگ میزدن ومن رو دربایستی داشتم برندارم تا اینکه خداوند خودش اونها رو از زندکی من خارج کرد اونها به من بی‌مهری کردن ومنو به گریه انداختن و جواب خوبی منو با بی‌وفایی دادن ومن دیگه با اونها قطع رابطه کردم  خداوند منو دوست داشت که منو به این شکل ازونها جدا کرد تا من بیشتر آسیب نبینم من خودم باید این رابطه ها رو کات میکردم ونکردم و خداوند خودش با ایجاد این شرایط منو مجبور کرد که با اونها ارتباط نداشته باشم .

      در مورد فرزند دوم داشتن من بااینکه خیلی دلم میخواد ولی دوست ندارم از منطقه راحتی خودم بیرون بیام چون به شرایط تک فرزندی عادت کردم وبرام سخته دوباره دچار چالش بچه داری بشم از اول اون مراحل رو تکرار کنم ولی دیگه دوست دارم تغییر کنم واز دایره راحتی خودم بیام بیرون و اقدام کنم و به خودم ثابت کنم که من میتونم از پسش برمیام من نمیخوام راحت طلب‌ باشم دوست دارم برای خودم چالش بزارم حرکت کنم شجاع باشم برای خودم هدف داشته باشم تا رشد کنم آدم با حرکت کردن وحل مسائل زندگی رشد میکنه بچه دار شدن منو رشد میده بازم بزرگتر میشم قراره خیلی چیزها یاد بگیرم قراره همه چیز تغییر کنه واین خوبه آب یه جا بمونه میگنده باید جاری باشم باید حرکت کنم 

      من الهام عاشق تغییر کردنم من از تغییرات الهی استقبال میکنم من به سوی تغییر حرکت میکنم  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار fatmhadly85
      1402/12/23 17:34
      مدت عضویت: 1182 روز
      امتیاز کاربر: 5402 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,040 کلمه

      به نام خدایی که در این نزدیکیست ❤️❤️❤️

      سلام

      زندگی با کمک خداوند: گام چهاردهم : من به تغییرات الهی در زندگی ام ایمان دارم

       تمرین آموزشی ✍️

      تغییر کردن نه سخته ، نه آسون تغییر کردن نیاز به شجاعت داره یعنی باید مسولیت تغییر کردن و بپذیری و همچنین شجاعت پذیرش این مسئولیت و داشته باشی 

      من عاشق تغییرات هستم مخصوصا تغییرات جسمم برای لاغر شدن ، لاغر شدن با قدرت ذهن 

      اصلا من وارد این مسیر شدم که لاغر بشم ولی در این مسیر به آگاهی های ارزشمند زیادی دست پیدا کردم که هر کدومشون برام حکم طلا رو دارن و کلا در این مسیر تغییرات زیادی در من به وجود آمد که وقتی بهشون فکر میکنم خودم از این همه تغییرات شوکه میشم مثلا

      قبلاً پوستم خیلی جوش میزد و من از این موضوع خیلی ناراحت بودم ولی از زمانی که وارد این مسیر شدم پوستم خیلی خوب شده شاید به ندرت پیش بیاد که در سال یکی دوبار رو صورتم یه جوش خیلی کوچیک بزنه اونم در حد سر سوزن که اونم خودش خیلی زود از بین می‌ره و پاک میشه در صورتیکه قبلاً این جوش ها خیلی سمج بودند و اصلا از بین نمیرفتن و یکی از دغدغه های زندگی من درگیر بودن با همین جوش ها بود مخصوصا نزدیک عید ولی الان در این مسیر این مشکل من خود به خود حل شده و من اصلا نفهمیدم که این مشکل چه طوری از بین رفت یه به خودم اومدم دیدم که پوستم خیلی خوب شده و دیگه جوش نمیزنه در حالیکه قبلا برای این مشکل خیلی دکتر رفته بودم و از راهکارها و ترفندهای زیادی برای از بین رفتن اونا استفاده  استفاده کرده بودم ولی هیچ کدوم تاثیر که  نداشت هیچ انگار هر روز بدتر میشد ولی در این مسیر این مشکل من برطرف شد بدون اینکه من کاری برای پوستم انجام داده باشم اصلا من حواسم به پوستم نبود ولی یه روز که در آینه نگاه کردم متوجه تغییرات صورتم شدم واین فقط کار خداست 

      در مورد تغییرات همسو و نا همسوی الهی

       من در زندگیم مثال های زیادی دارم که در جاهای مختلف در دیدگاه هایی که نوشتم در مورد شون نوشتم  مثال تغییرات ما همسوی الهی

      مثل ثبت نام پسرم  در مدرسه شاهد که من خیلی دوست داشتم و تلاش بسیار زیادی هم کردم که بتونم ثبت نامش کنم ولی با مخالفت معاون آموزش پرورش شهرمون پسر من ثبت نام نشد و من اون زمان خیلی ناراحت شدم حتی به خداوند گله و شکایت کردم ولی یک ماه بعد بچه های اون مدرسه در یک روز طوفانی که اردو جنگل رفته بودند حادثه ناگواری براشون پیش اومد و دانش آموزان زیادی بر اثر افتادن درخت جان شونو از دست دادن و مصدوم شدن و با شنیدن این خبر من از خداوند تشکر کردم و خوشحال شدم که بچه من اون مدرسه ثبت نام نشد و اون اتفاق بد و ناگوار برای من و خانواده ام نیوفتاد 

      مثال تغییرات هم سوی الهی

      مثل موضوع ازدواج خودم اون زمان همه با تصمیم من در مورد انتخاب من به شدت مخالف بودن و اصلا با من همراه نبودن و مدام تو دل مو خالی میکردند ولی من از خداوند کمک خواستم و به خودش توکل کردم و خداوند چون از دلم خبر داشت کمکم کرد و الان همین همسرم که اون زمان همه باهاش مخالف بودن کوچیک و بزرگ عاشقش هستند یعنی همونایی که اون زمان از من و انتخاب من ناراحت بودن خداوند جوری بین اونا و همسرم مهر و محبت ایجاد کرد که که الان همه شون به انتخاب من تبریک میگن و این فقط کار خداوند عزیزمه 

      مثل فرزند سومم که من از خداوند خواستم پسر باشه و خداوند این خواسته منو اجابت کرد و پسرمو به من بخشید 

      مثال های زیادی در زندگیم اتفاق افتاده که چند مورد شو نوشتم 

      به  قول شاعر  خدا گر ز حکمت ببند دری        ز رحمت گشاید در دیگری 

      در واقع به این معنی است که وقتی که کاری رو انجام مدی در عین ناباوری میبینی که به سرانجام نرسیده و تو موفق و پیروز نشدی در این موقعیت صد در صد ناراحت و نام امید میشی ولی چه بسا که خداوند موقعیت بهتری برات در نظر گرفته و خودت خبر نداری و مسیر دیگری رو پیش روت قرار میده تا به وسیله اون تو به خواسته و هدفت برسی 

      ولی من تا حالا این طوری به قضیه نگاه نکرده بودم درسته که همه مون این ضرب المثل و زیاد شنیدیم ولی مهم اینه که خیلی ها مون درکش نکرده بودیم مثلاً در این حد بهمون توضیح داده بودن که  وقتی اوضاع بر وفق مراد مون نبود میگفتن صلاح و مصلحت خداوند برات این بوده خب من خودم وقتی اتفاق بدی برام می افتاد و با این ضرب المثل دلداریم میدادند تایید میکردم ولی ته دلم آروم نبودم و از خداوند ناراحت بودم و ازش گله داشتم که چرا خداوند صلاح منو در قرار دادن من در رنج و سختی دونسته 

      ولی از دریافت آگاهی های این قسمت لذت بردم به عمق جانم نشست استاد داریم تا استاد توضیح دادن داریم تا توضیح دادن 

      من این آگاهی ها رو با جان و دل میپذیرمو با دریافت این آگاهی ها ممعنی این بیت شعر رو درک کردم یعنی خداوند هیچ دشمنی با من نداره اون فقط میخواد کمکم کنه تا من به خواسته ها و آرزوهام برسم 

      اگه من یه لیست خواسته و آرزو تهیه کردم و به خدا سفارش دادم و گفتم که با چطور و چگونه اش کاری ندارم و فقط از خدا خواستم که اونا رو به دستم برسونه خب دیگه پس من باید توکلم به خودش باشه  صبور باشم مدام تو کار خدا دخالت نکنم خداوند خودش از همه چیز خبر داره حتما باید برای محقق شدن یه سری از خواسته ها یه تغییراتی در زندگی من رخ بده و من باید یاد بگیرم که این تغییرات به نفع منه و سعی  کنم  اونا رو بپذیرم و در اون شرایط زیاد گله و شکایت نکنم و آرامش خودمو حفظ کنم و مدام در مورد اون اتفاق ناخواسته با دیگران صحبت نکنم و من تازه  می فهمم که چرا زمانی که در شرایط نا مساعد زندگی قرار می‌گرفتم این قدر بی تابی میکردم و آرامش نداشتم و نصیحت دیگران آرومم نمی‌کرد و ته دلم خدارو مقصر میدونستم و همیشه ازش گله داشتم و درونم آشوب بود چون آگاه نبودم 

      خدایا همواره در کنارم باش و کمکم کن 

      ممنون استاد از زحمات تون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39270 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 978 کلمه

      به نام خالق مهربانم

      سلام استاد عزیز و دوستان هم مسیر 

      قدم ۱۴ :

      ✓ من به تغییرات الهی زندگی ام ایمان دارم ✓

      بسیار بسیار لذت بردم از مطالب امروز و کلی تغییرات در زندگی اطرافیانم اومد جلو چشمام که دقیقا حرف های استاد رو تایید می کرد ، آدم با خوندن این مطالب خیلی حس خوبی پیدا میکنه به نسبت خداوند .

      ۱_در گذشته تغییر کردن و ایجاد تغییر در زندگی برایم بسیار سخت بود ، اما از وقتی در این مسیر هستم خیلی بهتر شدم .یه بار استاد گفتن تغییر دادن شرایط زندگی باعث میشه مغز رشد کنه ، به کار بیوفته و آدم جوانتر میشه با تغییرات ،مثلا محل رفت و آمد ، تغییر رفتار غذایی ، رفتن به سفر و …

      یه چیز جالب بگم براتون :من ۱۵سال پیش پدرم فوت کردند و مامانم اون زمان ۴۵سال سن داشت ،الان حدودا ۶۰سال سن داره و یه مدتی بود چون هم برادر بزرگم از شهرمون رفت هم خانواده خواهرم از ایران رفتند مامانم خیلی احساس تنهایی میکرد و من همیشه سعی میکردم در مورد آگاهی های بی نظیر استاد براش صحبت کنم ، افکار مثبت ، اینکه تغییر چقدر خوبه و باعث رشد فکری و مغزی میشه ، احتمال اینکه آلزایمرز بگیریم خیلی کمتر خواهد ، در این فاصله یه دفعه یه مورد ازدواج برای مامانم پیش اومد و برعکس گذشته که همش میگفت هیچ وقت ازدواج نمی کنم ،گفت بهش فکر می کنم ، الان ۱ماه و نیم هست که ازدواج کرده و شکر خدا راضی ست .امروز با خودم گفتم مامانم یه خواسته هایی داشت در زندگیش که خداوند این تغییرات رو سر راهش قرار داد تا به خواسته ش برسه و مقابله نکرد با تغییرات الهی ، پذیرفت تغییرات الهی رو، چون ایمان داره بهش ،خیلی برام جالب بود وقتی تغییرات این مدت در زندگیمون رو به توضیحات امروز ربط میدادم .

      در کل ازدواج مادرم تغییر بسیار بزرگی بود در زندگی من سخت بود برام 

      ،ولی پذیرفتم،

      یعنی واقعا احساس کردم لازمه براش این تغییر ،

       نیاز به همدم داشت و مطمئن بودم اگر من میگفتم نه ازدواج نمی کرد چون بسیار با من صمیمی ست ،

      ولی خواستم خودخواه نباشم و راهنمایی درستی بکنم ،

      اون زندگی که براش بهتره رو انتخاب کنه .

      ۲_من در ازدواج اولم تغییر شرایط و طلاق گرفتن رو بسیار سخت میدیدم ولی یه دفعه که کل ماجرا رو برای خانواده م تعریف کردم ، اونها راه رو برام آسون کردند و تغییر برام راحت شد و زندگی م از این رو به اون رو شد ، قبلا از عدم آرامش رنج میبردم و با ازدواج مجدد آرامش یافتم،کلا از تفاوت شخصیتی این دو فرد در تعجب بودم ،آرامش درونی پیدا کردم خدا رو شکر ،این پذیرفتن تغییر کردن زندگیم عواقب بسیار خوبی داشت .

      ۳_  فوت پدرم تغییری در زندگی ما ایجاد کرد که بسیار سخت بود چون ۳نفر دانشجو بودیم و یکی از برادرهام سرباز بود و اون یکی که از همه بزرگتر بود تازه ازدواج کرده بود و حتی تو شهر خودمون نبود .یکدفعه از اون همه بیخیالی و مصرف کننده بودن همه باید یه فکری میکردیم چون پدرم خیلی جوان بود ما خیالمون راحت بود که خودش به فکر هزینه و خرج و مخارج همه هست ولی خیلی ناگهانی سکته کرد .

      ۴_من در ازدواج اولم انتظار بهترین زندگی رو داشتم و فوق العاده رویا و آرزو در درونم بود و فکر می کردم اون شخص همه شون رو داره ، از دور بسیار مورد ایده الی بود ،ولی وقتی زندگی مشترک رو شروع کردم شوکه شدم از این همه بدختی و مصیبت که رو سرم ریخته ،اینها تغییرات  ناهمسو الهی در زندگیم بود ،ولی ناامید نشدم و خدایم را صدا میزدم که به دادم برسه ، چون خودم رو لایق زندگی بسیار متفاوتی میدیدم ،خداوند نجاتم داد و به مسیر بسیار خوبی هدایت شدم ، ایمانم به خداوند بیشتر شد ،من پخته شدم در اون زندگی ، قدر زندگی رو بیشتر دونستم وقتی جدا شدم و همیشه خدا رو شکر میکردم ،چون خیلی ها در شرایط من بودند و سالها بود یا تحمل می کردند یا طرف بخاطر اذیت کردن طلاقش نمی داد ولی من قضیه ی خارج رفتن  کمک بسیار بزرگی بود برای جدایی من ،الان در ازدواج دومم که ۸ سال هست با هم هستیم راحت با هر بادی نمی لرزم ، کلا اگر ایرادی هم داشته همسرم هم خیلی کوچک بوده هم من بسیار ناچیز می بینمش ،چون عیب های بسیار بزرگی دیدم .تغییر همسو الهی در زندگیم این تغییر نگرشم در مورد خداوند بود چون ایمانم افزایش یافت خداوند فرد با ایمان واقعی را سر راهم قرار داد .یه تغییر الهی همسو با خواسته هام ، آشناییم با سایت تناسب فکری بود که تغییرات فوق العاده خوبی در وجودم ایجاد کرده و چرخ زندگی م رو روونتر کرده .

      ۵_ تغییرات ناهمسو:در همون شهری که دانشجو بودم یکی دو بار پیش اومد که شغلی پیدا کنم اما می ترسیدم از یه چیزهایی ،از اینکه مشکلات بزرگتری برام پیش بیاد ، اون زمان برام سخت بود که چرا یه محیط کاری مناسب گیر نمیاد و کارفرما در کمال بی ادبی میگه باید یکم صمیمی تر باشیم ،اما مدت ها بعد بسیار خداوند رو شکر کردم بخاطر اینکه اون زمان نرفتم سر کار در جاهایی که می خواستن ازم سواستفاده کنند ،اگر اونجا مشغول کار می شدم احتمال داشت همونجا ازدواج کنم و دور باشم از خانواده م ،خیلی هم خوشحالم که تو شهر خودم نزدیک خانواده م ازدواج کردم چون همیشه بهشون نیاز داشتم .

      اون زمان که در استخدامی آموزش و پرورش  تعداد بسیار زیادی رو استخدام کردند من فقط یه ترم مونده بود تموم بشم و خیلی حسرت می خوردم چون سالهای بعدش فقط یه نفر رو می خواستن ، اینها رو تغییرات ناهمسو میبینم اما الان بسیار خوشحالم که در بیرون شاغل نیستم ،دلایل زیادی دارم برای این حرفم ، یکیش تربیت دخترم،جایی نبردنش ، تنها نبودنش و …

      خدای عزیزم سپاسگذارم برای این آرامش ، سلامتی ،تناسب اندام ،حال خوب و وقت ایجاد شده برای نوشتنم .

      خوشحالم :))

      « استاد گرامیم سپاسگذارم »

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/12/22 14:53
      مدت عضویت: 543 روز
      امتیاز کاربر: 14910 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 750 کلمه

      باسلام خدمت شما استاد عزیز 

      به نظر من هم تغییراتی که به خواست خودش شروع می‌کند که در زندگی داشته باشد مهم‌تر است تغییراتی که است که جهان هستی پیش روی ما می‌گذارد یعنی من خودم می‌خواهم که تغییر کنم و این بهتر است این است که اتفاق خاصی بیفتد تا حتماً مسیر زندگی من را عوض کند،

      وقتی انسان از شرایط زندگی خودش ناراضی باشد و دوست داشته باشد که در آرامش زندگی کند اما آگاهی و درک لازم رو ندارد تصمیم می‌گیرد که مسیر خودش را عوض کند یعنی تغییر کند،

      اما برای من تغییر کردن خودم شروع می‌شود من خودم را باید تغییر دهم تا زندگی من هم تغییر کند آدم‌های اطراف من و حتی اتفاق‌هایی که وارد زندگی من می‌شود تغییر می‌کند،

      پس تغییر کردن اگر از خودمان شروع شود آسان است ولی اگر دنبال مقصر باشیم که دیگران را عوض کنیم یا شرایط زندگی را با سختی و تقلا تغییر دهیم بله سخت است اما من تجربه راحتی و آسان از تغییر کردن داشتم و برای من تغییر کردنی که از خودم شروع شود بسیار آسان و دوست داشتنی بوده است،

      مثلاً دیگه یادم نمیاد که درباره انسانی گله و شکایت داشته باشم و یا انتظاری از کسی داشته باشم که برای احساس خوب من حتماً کار خاصی انجام بده و من این تغییر خودم رو خیلی دوست دارم و احساس خوبی دارم،و عواقب خوبی هم به همراه داشته چون دیگه از آدم‌ها دلخور و ناراحت نمی‌شم و مسیر زندگی خودم رو پیش رو دارم،مثلاً من دوست داشتم در گذشته همیشه انسان‌ها یا دوستانم به من توجه کنند مرا با خودشان به بیرون ببرند یا همیشه با من وقت بگذرونند و همیشه دیگران رو در تنها بودن خودم مقصر می‌تونستم و آخر هم تنها بودن خودم بیشتر می‌شد زیرا همیشه به این توجه می‌کردم که تقصیر دیگران است که من تنها هستم،

      اما از زمانی که افکار خوبی رو دریافت کردم و ذهنیت خودم را درباره انسان‌ها و زندگی خودم تغییر دادم با تغییرات باورهای من دیگه احساس تنهایی نمی‌کنم و حال خوبی دارم و یکی از عواقب خوبش این بوده که برای خودم ارزش قائلم و خودم رو سعی می‌کنم همیشه دوست داشته باشم،

      مهیا تغییراتی که برای ما سخت بوده و عواقب نامناسبی داشته مثلاً این بوده که در زندگی خودمان دچار بیماری یا عدم سلامتی‌ بشیم و دوست داشته باشیم که هرچه زودتر سلامتی و حالت خوب خودمان را به دست بیاریم و این تغییرات سخت و نامناسب است که بدن ما در حالت خوبی قرار ندارد من تجربه کردم و می‌دونم،وقتی حال خوبی نداریم قطعاً آرامش هم نخواهیم داشت و این دو مکمل هم هستند یعنی سلامتی و آرامش زمانی که جسم انسان در سلامتی و در بهترین حالت خوب خودش باشد درد و رنجی نداشته باشد ذهن او هم آزاد و راحت فکر می‌کند،و آرامش خاطر به همراه دارد پس این دوتا از هم جدا ناشدنی هستند،

      من تغییرات همسو با خداوند را در زندگی خودم اینگونه می‌دانم که اگر با احساس خوبی خواسته‌هایمان را بیان کنیم و یا در ذهنمان بهش فکر کنیم می‌شود همسو با اراده خداوند،که به زندگی ما وارد می‌شوند و احساس خوب بیشتری را در ما می‌دهد اما تغییرات ناهمسو در زندگی ممکن است همان قانون جذب باشد که بر اثر ناآگاهی ذهنمان و داشتن احساس بد شرایط بد و نامناسبی را بیشتر به خود جذب کنیم و از تغییرات زندگیمان ناراضی باشیم،

      من در زندگی خودم گاهی اوقات در معرض تغییرات ناهمسو قرار می‌گرفتم و سعی می‌کردم که قبول کنم شرایط خودم را اما چون که برایم سخت بوده نمی‌تونستم بپذیرم ولی در آن شرایط بعضی از اتفاقاتی که برای انسان رخ می‌دهد که بسیار راضی و خوشنود می‌شویم مثلاً ممکن است یک خواسته‌ای داشته باشیم که مدت‌ها برای رسیدن به آن تلاش کردیم ولی بهش رسیدیم و خوشحال شدیم ، 

      مثلاً ممکنه از یک روز عادی از خواب بیدار بشیم و حالمان خوب نباشد اما دوست داریم که حال خوبی را تجربه کنیم این یک تغییر ساده است در جسم ما اما ما برای سلامتی و حال خوب خودمان خیلی اهمیت قائل هستیم و هر کاری می‌کنیم که در اون شرایط نامناسب نباشیم پس یم می‌گیریم که از لحظه‌های خودمون به نفع لذت ببریم و افکار با کیفیتی داشته باشیم ،

      پس خداوند حتی اگر که ما خسته بشیم و یا فراموش کنیم  به عهد خودش وفا می‌کنه و حال ما را بر اساس فرکانس ما تغییر می‌دهد و هیچ تغییری لذت بخش‌تر از این نیست و من امروز سعی می‌کنم از حال خوب خودم لذت ببرم و من راضی هستم از تمام تغییراتم و من به تغییرات الهی در زندگی خودم ایمان دارم،

      باتشکرازشما 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 22282 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,304 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      من هم الان نمیدونم چند سال فکر میکنم ۲۰ سال باشه که بدنبال تغییرات زندگی ام هستم از اون زمان که با استاد مرتضی احمدی منش آشنا شدم یعنی سمینارهای ایشان را گوش دادم بدنبال تغییر الهی زندگیم بودم و نمی‌دانستم که تغییرات الهی پاسخ خدادند به خواستهای من است وگرنه حتما زودتر می‌پذیرفتم 

      خیلی جالبه که همه چیز در لحظه در حال تغییر است من اینو یکم درک کردم در شهرستان ما یه رودخانه وجود داره که یک طرف آن کوه و طرف دیگر آن باغهای  همشهریان قرار دارد بلای رودخانه یه آبشار است که دو قسمت شده مثل پله شده و در همهن قسمت که پله شده یه گودال عمیق ایجاد شده که همه میرن اونجا شنا که نمیتونن کنن عرضش کم ولی تنی به آب میزنن تا خنک بشن و این گودال بر اثر همین تغییرات الهی بوجود آمده سالیان سال آب به این سنگ خورده تا تبدیل به گودال بزرگی شده که مردها میتوانن وارد آن شوند از زندگیشون لذت ببرن 

      و اما هر چیزی در هر لحظه در حال تغییر است هنوز خیلی این جمله رو درک نکردم ولی یک کوچولو درک کردم که تغییرات خودم رو مشاهده میکنم وقتی از خواب بیدار شدم سردم نبود بدنم حالت طبعی داشت یهو یی بدنم تغییر کرد وقتی من صورتم شستم بدنم سرد شد لباس پوشیدم ولی بازم سردتر شد من بیشتر یخ کردم و لباس گرمتری پوشیدم 

      و اینم یکم درک کردم دیروز هوای بیار عالی بود یهویی که شب شد یه رعد و برق زده شد بارون تندی اومد شاید ۱۰ دقیقه کمتر قطع شد هوا دوباره خوب شد سوز هم نمیومد این تغییرات درک میکنم ولی هنوز در هر لحظه تغییر کردن درک نکردم 

      من سه بار این متن خوندم اما الان بار چهارم تازه آین جمله رو دیدم خوندم به تغییرات خود در طی یک شبانه روز فکر کنید 

      من قبلا به این نتیجه رسیده بودم که بیام افکار روزانه ام بنویسم برای بهبود افکارم ولی نتونستم در هر لحظه ذهنم پر از افکار بود کدام باید می‌نوشتم بعد دیگه کارهای عید شروع کردم نتونستم خیلی وقت نمیشد گفتم بعدا حتما انجامش میدم مثل تمرین ۳۸ پرخوری 

      دیروز یکم توجه داشتم به تغییراتم ناخداگاه چون این متن خونده بودم دست و پا شکسته نمی‌نوشتم اما هواسم یکم بود 

      که دیروز بیشتر میخواستم بگم خسته‌ام یعنی یکبار گفتم و میخواستم برای افراد دیگه هم بگم اما نگفتم چون یاد گرفتم درباره احساسم نباید صحبت کنم میخواستم بگم که خسته‌ام جون ندارم بخدا دو تا کابیت  بیشتر تمیز نکردم انگار جونم یهویی تموم شد به یک سیصد هم نداشتم بخورم دیگه جون کار کردن نداشتم گفتم یکم استراحت کنم بعد شروع بکار کنم خلاصه با این فکر فقط دونا کشو دیگه هم تونستم مرتب کنم همین دیگه آنقدر بدنم خسته بود حتی جون نداشتم از جای خودم بلند بشم یه چای برای خودم بریزم بیخیال خوردنش شدم  تازه یکبار گفتم دوبار در ذهنم با خودم گفتم هر بار هم نصفه می‌ماند چون یادم می‌افتاد که نباید بگم خسته ام جون ندارم بیحالم اینا میشه توجه کردن خداوند هم به پاسخ احساس منو میده 

      اینو درک میکنم چون زمانی که می‌خواستیم پراید بخریم کلی زمان طول کشید تا ما تونستیم بخریم نمیدونم چند ماه ولی خیلی طول کشید  همسرم از همون اولی که شاید دو سه ملیون در کارتش پول داشت تصمیم گرفت پراید بگیره هی کار کرد هی عشق و علاقم بیشتر شد اصلا به ما پول نمی‌داد هی پول بیشتر و بیشتر می‌شد تا شد ۲۰ ملیون تومن و مسائلی پیش می‌آمد برای خودش که مجبور میشد از اون پول استفاده کند تا جایی که چند بار ۲۰ تومن جمع کرد و همش خرج کرد ولی نا امید نشد دوباره جمع کرد این دفعه شد ۴۰ تومن اون زمان میشد یه پراید خوب بخری که همسرم خرید و بعد از طرف شغلش هم تغییراتی ایجاد میشد همسرم شعله شیشه بر و بار بر شیشه هم هست و نشکن کارم هست شیشه‌ای ایستگاه اتوبوس‌ها نشکن هستند و و قتی هوا سرد و گرم بشن خودکشی میکنن اطلاح شیشه بر هاست خود به خود بدون هیچی شیشه یهو خورد میشه میریزه زمین و این اتفاق بارها می‌افتاد همسرم میرفت درست می‌کرد 

      و اتفاقاتی می‌افتاد که طرف تصمیم می‌گرفت حمام شیشه ای درست و کنه این نوع حمام‌ها جوری هستند با بخار آب شیشه کاملا مات میشن  چیزی پیدا نیست خلاصه اتفاقاتی رخ می‌داد تا همسرم کارش بیشتر بشه درآمدش بیشتر بشه چون عقیده داشت باید کارش بیشتر بشه که درآمدش بیشتر بشه اما الان میگه میخوام کار کمتری انجام بده پول بیشتری دریافت کنم 

      استاد من می‌پذیرم برای تحقق آرزوهایم تغییراتی باید انجام شود تا من به خواسته‌ایم برسم اما از خداوند درخواست دارم که خودش گفته سریع الحساب هستم  میتونه همزمانیها رو تغییرات یه جوری بچینه که من به خواسته‌ام برسم و خودش گفته من اجابت میکنم دعای دعا کننده را به شرط اینکه به من ایمان داشته باشن و من ایمان دارم چون ۵۲ سال از عمرم نشد به خواسته‌ام برسم میخوام در مدت فرصت گرفته‌ام به تمان آرزوهام برسم و زندگیشون کنم الهی آمین

      استاد من موصوع مقاومت کردن هنوز درک نکردم نمیدونم چطور من وسایل پشت در چیدم تا نعمت وارد زندگیم نشه وقتی درک کردم تند تند وسایل از پشت در برمیدارم که یهویی نعمتهایی که پشت در اومدن بیان داخل خونه من منم با عشق ازشون استقبال کنم بهشون خوش آمد بگم خوشحال بشم و خداروشکر کنم 

      من برای تحقق ارزوهایمومتعهد میشوم که آماده تغیر کردن هستم و از خداوند متعال خواستارم که مرا هدایت کند و می‌خواهم که به من کمک کند تا من به تغییراتن عمل کنم 0خدایا شکرت 

      من پذیرا ی تغییرات الهی هستم و من از خداوند درخواست دارم که من در زندگیم خیلی سختی‌ها کشیدم و زجرها بردم میخوام که تغییرات من با راحتی همراه باشد سختی‌هایی نباشه که من سختی زیادی بکشم میخوام راحتی باشه من با ذوق و شوق با آرامش تغییراتی تجربه کنم  بخدا دیگه جون درد و سختی کشیدن ندارم الهی آمین

      خدا جونم من عاشق اینم که وارد فصل جدیدی از زندگیم بشم من مشتاق روبه رو شدن و پذیرش تغییراتدالهی در زندگیم هستم 

      من در پیشگاه خداوند متعهد میشوم که آماده روبه رو شدن بوپذیرش تغییرات الهی ام در زندگی هستم 

      من در پیشگاه خداوند متعهد میشوم نمیخوام زندگی راکدی داشته باشم 

      من در پیشگاه خداوند متعهد میشوم عدتهای قدیمی رها کنم و عادت‌های جدیدی در خودم ایجاد کنم 

      من به خداوند ایمان دارم که درهای جدیدی از فرصت‌های شغلی روابط عالی و هر آنچه من برای خوشبختی در دنیا و آخرت به آن نیاز دارن رو به روی من باز خواهد کرد 

      .

      من الان درک کردم قضا وقدر کردم که برای واردات کردن ما به سمت جلو نمیدونم چون خیلی سختی کشیدم اونجوری گفتم  خدایا قضا و قدری در زندگی من ایجاد کن منو به سمت جلو ببر که من خیلی سختی نکشم سریع ازش رد بشم 

      میدونید استاد من خیلی شنیدم فقط از شما برای ناخوشایندی زندگی هم باید شکر کنم تو کتم نمی‌رفت نمیتونستم برای دردی که دارم متحمل میشم برای زجری که میکشم سپاسگزاری کنم اما ناخدا گاه این کارو میکردم یاد گرفته بودم که ذهن اصل و از بدل تشخیص نمیده من هم الکی میگفتم خدایا شکرت که دردم کمتر شده خدایا شکرت حالم امروز بهتر شده و اینا رو خیلی تکرار میکردم خدایی هم طوری میشد که شرایطتم از روز قبلش بهتر میشد تا کلا بیماری از بدنم خارج شد من شفا الهی تجربه کردم خدایا شکرت 

      من با اطمینان و ایمان بخدا وند متعهد میشوم به آنچه خداوندم برای تغییر زندگی ام هدایتم می‌کند عمل کنم 

      تغییرات الهی همسو 

      چند روز پیش دخترم درباره یه مدل سوهان کنجدی صحبت کرد که فلانی خریده بود خوردم خوشمزه بود منم گفتم عه فکر کنم طعم خوبی داشته باشه بجای کنجد شادونه سویا بادام داره فردای اون روز شب برای من چند تا تکه از اونو آورد همون لحظه خوردم لذت بردم گفتم اگر قطعاتش کوچیکتر باشه بهتر شکستنش سخته  

      بعد یه روز من در مترو نشسته بودم منتظر دخترم از دانشگاه بیاد گفتم بهتر فایل گوش بدم دیدم هنذفری نیوردم یهویی چشمم افتاد به تنها غرفه ای که اونجا بود لوازم جانبی موبایل داشت بزرگ نوشته بود هنذفری منم اون زمان پول همراهم بود بماند اینکه هنذفری خوبی نداد اما من به آرزوم رسیدم تونستم فایلهایی اونجا گوش بدم 

      تغییرات الهی ناهمسو 

      من یه خونه ای داشتم با جاریم شریک بودم خیلی سختم بود خلاصه تصمیم گرفتم خونه رو بفروشم چقدر تلاش کردم به کلی املاک مسکن خونه رو سپردم در محل‌های مختلف کلی روزنامه های مختلف هر هفته ثبت میکردم اما دریغ از یک مشتری یعنی این مشکل نمیدونم چند سال ولی خیلی طول کشید اولش اصلا کسی نمیومد خونه رو ببینه بعدش میدیدن پسندشون  نبود سخته تو یه حیاط ۴ تا خانواده زندگی کردن 

      من برای فروش این خونه هم این مشکل دارم کسی نمیخره خونمونو 

      من چقدر تلاش کردم کابینت این خونه رو تعویض کنم ام دی اف کنم اما شرایطش پیش نیومد یا میخواستم خونه رو یه رنگ بزنم بازم نشد میخواستم ماشین لباسشویی درست کنم بازم نشد میخواستم یه یخچال فریزر بگیرم نشد 

      من اینو تجربه کردم من تقریبا ۸۰ در اداره آب و فاضلاب  مشغول گذراندن کارورزی بودم که جای خیلی خوبی داشتم رئیس عالی داشتم منو درک می‌کرد میگفت شما ساعت ۱۲ برو نمون تا ساعت ۲ بچه خسته شده خلاصه همه چیز عالی بود بعد یهو همه چیز تغییر کرد رئیسم میگفت یه خانمی نیاز دارن برای بخش مالی منم رشته‌ام حسابداری بود بهترین بود برای م ن گفت برو با رئیس صحبت کن این کارو بگیر استخدام بشو من رفتم هر کاری کردم نشد بعدش متوجه شدم رئیس بخش حسابداری خواهر خانم خودش آورده بود اونجا استخدام کرده بود و من بازم کارورز موندم 

      در زندگی اطرافیانمم مشاهده کردم همه چیز داشت بشکل عالی پیش می‌رفت مادرم اینها تهران زندگی میکردن مادرم و خواهر کوچکم از کرج متنفر هستند طوری که میگفتن بمیرم اما کرج نرم زندگی کنم خواهرهای من هم اسرار داشتن بیاین کرج و‌…خلاصه اونها مجبور شدن بیان کرج الانم به سختی زندگی میکنن چون دوست ندارن بعد همش در حال غر زدن نفرین کردن هستند مادرم یه باغ خیلی بزرگ ۸۰۰ متری داد در کرج یه جای نه خیلی خوب خونه خرید که هیچ چیز نداشت نه آب نه برق و…فقط یک چهار دیواری بود بهشون تحویل دادن هر چقدر هم شکایت اینا فایده نداشت فقط روابط متشنج تر می‌کرد 

      خدایا من میخوام این نگرش در خودم ایجاد کنم

      که تمام تغییرات الهی در زندگی خودم را هدایتی از سوی تو پروردگار م در جهت رشد و پیشرفت زندگیم میدانم خدایا شکرت برای محبتهایی که به من داری 

      من سعی میکنم از تغییرات ناهمسو استقبال کنم چون هنوز درک نکردم بابت اتفاقات بد زندگیم سپاسگزاری کنم چون سختم هست باید با این سختی روبه رو بشم ازش بگذرم من از اون سختی بالاتر هستم میتونم به راحتی اونو حل کنم ازش بگیرم بزرگتر بشم و من توانایی اونو دارم چون من از سخت‌ترین مسائل زندگیم گذشتم اونو حل کردم ردش کردم بزرگتر شدم

      وقتی به این دید نگاه میکنم که خداوند تغییرات الهی را برای رشد و پیشرفت من انجام می‌دهد برای اینکه من وارد مرحله بعدی زندگیم شوم بعد جدیدی تجربه کنم برای اینکه من از زندگی تکراری رها شوم وارد مرحله بعدی زندگیم بشم نگاه میکنم خیلی خوشحال میشم امیدوار میشم ذوق و شوق در من ایجاد میشه مطمئنم که به این روش عمل کنم آینده بهتر ی رو تجربه خواهم کرد با مسائل بظاهر منفی خیلی راحتر برخورد میکنم خیلی سریع می‌پذیرم چون مطمئنم که من دارم وارد مرحله جدیدی از زندگیم میشم این تغییرات برای نابودی من نیست و هر چه از خدا رسد همه خیرو خوبیست حتی اتفاقی که بظاهر بد هستند اونها هم اتفاق می‌افتند تا من شرایط امن خودم خارج بشم مرحله بعدی زندگیم تجربه کنم 

      واقعا درک میکنم زمانیکه بیمار بودم همین اتفاق افتاد من اون شرایط رد کردم الان وارد مرحله جدیدی از زندگیم شدم چون انسان سپاسگزاری شدم هر وقت یادم میافته به یک مراحل از بیماری خدارواز اعماق وجودم شکر میکنم که الان سلامت هستم مثلا بدنم خودش عمل هضم و دفع تخلیه روده رو به راحتی انجام میده و نیازی ندارم که قرص بخورم تا این مراحل انجام شود و این تغییر بسیار بسیار بسیار بزرگی برای من چه بسا اطرافیان من هنوز این مشکل دارن که هیچی شدیدتر هم شده با افکاری که در دهنشون دارن عناب ملین میخورن میگه برای بدن من فایده نداره کار نمیکنه فقط کالری به بدنم اضافه میکنه من کالری بیشتری مصرف میکنم 

      من چند سالی هست که ماشین لباسشویی خراب پارسال دادم درست کنه اما آقاهه سر ما رو کلاه گذاشت و خدابتر تحویل ما داد تایمراون کار می‌کرد تایمر الان کار نمیکنه 

      خلاصه هر وقت یادم می‌افتاد ناراحت میشدم مخصوصا الان که نزدیک عید ماشین لباسشویی خیلی بکارم میاد با دست لباس میشورم در واقع با پا میشورم چون لگد میکنم لباسها رو  و الان سعی میکنم نگاهم عوض کنم بگم این تغییر الهی خداوند این همه انجام داده تا از خانه امنیت خارج بشی تا وارد بعد جدیدی از زندگیت باشی تا مرحله بعد زندگیت تجربه کنی پس غر نمیزنم گله و شکایت نمیکنم میکنم خداوند کنترل همه چیز را در دست دارد 

      من اینو می‌پذیرم اگر فردی وارد زندگی من نمیشد حالا سر منو کلاه نمیزاشت و در حق من بدی نمی‌کرد که واقعا حق من نبود من الان داناتر و بزرگتر نمی‌شدم نیوز همون خاتم ساده لوح باقی میموندم این اتفاقات باعث شد من حرکت کنم به سمت جلو اتفاقات زندگی کنم بگذرونم بزرگ بشم

      اگر تغییر کردن ایمان داشته باشیم که این تغییرات الهی هستند که بظاهر منفی هستند برای رشد و پیشرفت ما هستند برای نابودی ما که نیامدن تغییر کردن بسیار هم آسان لدت بخش شادی آور گوارا است اما اگر فکر کنیم این تغییرات الهی برای نابودی من است اومدن تا منو از بین ببرن پس بخدا ایمان نداریم طبعا زندگی سخت و طاقت فرسایی خواهیم داشت جوری که مشکلات پشت مشکلات تجربه می‌کنیم 

      مثل تغییر کردن در ماشین لباسشویی نمی‌دانستم نپذیرفتم برام خیلی سخت بود تا اینکه هر دفعه تلوزیون میبینم میگم کاش بجای اون ماشین درست کرده بودیم 

      و اینکه بیماری من فکر میکردم سخته ولی بخ خوشی تموم شد 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اکبر
      1402/12/22 14:26
      مدت عضویت: 259 روز
      امتیاز کاربر: 1145 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 158 کلمه

      سلام به همه همراهان و هم مسیران وهمفکران 

      باید اعتراف کنم بسیار آدم تغییر ناپذیری بودم وراستش کلا ازتغییر یک ترس مخفی داشتم وبیزاربودم اگرچه درسالیان دور تغییرات شخصیتی ودیدگاهی ناخودآگاه پیدا کردم وبسیار موردپسندوحتی تعجب  اطرافیانم قرار گرفت والبته برای خودم هم خوب خوشایند ومطبوع بود ولی کلا باتغییر زاویه داشتم ولی به مرور وبا لطف خدا وباکمک استاد عطارروشن وسایت ودوره های ایشان آموختم که میبایست تغییر کرد وتغییر مهمترین موضوع حیات است وتغییر بقول یک عالمی اسم اعظم خداونداست 

      خوب هم اکنون ودرهمین شرایط هم ودراین مسیر سه ساله بارها چالشهای همسو ومخصوصا ناهمسو اتفاق می افتد وامسال عجیب وغریب با تغییرات ماهمسو وحتی ترسناک روبه رو شدم وکماکان نیز ادامه دارد تغییراتی که حتی بعدازپیشرفت ها وترقی های عالی بیکباره ظاهر شدند اما من آموخته ام که نباید بترسم و به تغییرات الهی درزندگی ام ایمان داشته باشم ودرحال واحساس خوب باقی بمانم ومنتظر دریافت پاداشهای الهی بمانم وبدانم که همواره وهمیشه پیوسته با من است. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Maahsaaa
      1402/12/22 14:15
      مدت عضویت: 180 روز
      امتیاز کاربر: 7625 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      محتوای دیدگاه: 835 کلمه

      تغییر کردن همیشه خوبه حتی اگه به طاهر همه چیز بد باشه.تمام جهان در حال تغییر کردنه حتی کوهها که به طاهر ثابت هستن بدن ما که مدام سلول های جدید میسازه و هر چند مدت اعضا بدن کاملا نو وجدید میشن حتی سلول های عصبی که دوستمون گفتن قابل ترمیم نیستن اونهاذهم مدام در خال تغییر و ترمیم هستن اما با سرعت مناسب و کندتر 

      همیشه تغییرات رو دوست داشتم از اینکه هر چند مدت خونه جدید برم ماشین جدید بخرم محیط های جدید برم همه اینها واسم لذت بحس بوده و حال و‌هوای روحیم رو تغییر میده 

      الان که در این سایت هستم لذت بخش ترین تغییر ،تغییراتی هست که در روحیه ام میبینم دیگه مثل قبل با هر موضوعی بهم نمیربرم صبر و‌تحملم بیشتر شده نظر آدم ها کمتر واسم مهمه انگار که ایمانم کمی قویتر شده ولی هنوز در ابتدای راه هستم و با اون چیزی که مد نظرم هست هنوز خیلی فاصله دارم .

      من سالهاست قصد مهاجرت دارم و میدونم که جزو طرح الهی زندگیم هست ولی چون حاضر به تغییر نبودم تا الان این اتفاق نیفتاده

      سال هاست که از شرایط موجود به شدت ناراضی هستم و هر سال بدتر و بدتر شده ولی بخاطر ترس از تغییر و رها کردن شغلم صرفا بخاطر جنبه مالی قضیه هنوز در شغلم باقی موندم

      ولی اینبار تصمیم جدی گرفتم و علیرغم تردیدها ‌ترس هام و‌توصیه های اطرافیان درخواست بازنشستگی دادم و چند ماهی طول میکشه تا نهایی بشه

      تو این مدت بطرز شگفت انگیزی بدون برنامه ریزی قبلی میزان زیادی به حقوقم اضافه شد که برداشت خودم اینه که خدا همسو با خواسته من داره کمک میکنه برای ایجاد تغییر چون حقوق بازنشستگی میانگین دو سال اآخر میشه و اگه این افزایش حقوق نداشتم خیلی به مشکل مالی برمیخوردم و همین باعث شد مصمم تر تصمیمم رو پیگیری کنم.

      چند ماهی هست میخوام ماشینم تعویض کنم و‌خارجی بخرم هرچه تقلا کردم برای وام کم بهره از شرکت همه عوامل دست به دست هم داد که این وام جور نشه نهایتش عصبانی شدم و‌ انصراف دادم از وام و تصمیم‌کرفتم ماشین ایرانی بخرم با پولی که موجود دارم.

      فکر می کنم این هم همسو با تغییراتم بود هرچند خوشایند نبود برای من ‌خیلی جنگ اعصاب داشتم ولی اگه وام رو‌میکرفتم توان پرداختش رو نداشتم در صورت بازنشستگی و‌ آرامشم بهم میریخت.اینهم لطف خدا بود که آدم های بدی سر راهم قرار داد که مانع بشن از گرفتن وام .خدایا شکرت به خاطر حکمتت به خاطر اینکه بیشتر از خودم هوامو‌داری و من این جور مواقع چقدددر اعتمادم بهت بیشتر میشه و با خیال راحت و امیدواری بهت تکیه می کنم.خدایا شکرت

      هنوزم‌گاهی تردید میاد سراغم که شغل با این درآمد بالا داری که همه حسرتش رو میخورم بعدها پشیمون میشی تو این اوضاع اقتصادی و باید رو بزنی که برگردی 

      ولی من دنبال تغییر هستم تغییر شرایط زندگی

      سال ها پیش می بایست شغلم رو رها میکردم ولی جلوی ضرر از هر کجا بگیری منفعت هست

      الان که فکرش رو می‌کنم اکه همون‌موقع که بهم الهام شد شغلم رو ترک کنم به ندای درونم گوش میکردم خیلی از مشکلات فعلی رو نداشتم .

      من یاد گرفتم تو‌دل هر انفاق بدی یه رشد و تغییر هست اکه هر سال شرایطم بدتر می‌شد چون خدا میخواست منو هل بده به شرایط جدید با ارامش بیشتر ولی من به سختی به شرایط فعلی چسبیده بودم و شهامت رها کردنش رو نداشتم و هر روز اوضاع بدتر می‌شد تا حالیکه دیگه قابل تحمل نبود و دچار بیماری شدم و مجبور شدم مرخصی طولانی برم و همین بیماری باعث جابجایی من شد که خیلی در آرامشم و درمانم موثر بود .خدایا شکرت

      من‌وضعیت مالیم رو به خدا سپردم تو دورانی که مرخصی بدون حقوق بودم مثل همیشه زندگی کردم و هیچ فشار مالی تجربه نکردم.حتی مسافرت خارج رفتم در حالیکه در مدت کارم سفر خارجی نداشتم

      تو ‌اون‌دوران فهمیدم و درک کردم که رزقم ربطی به شغلم نداره و خدا بود که تمام این سال ها رزق منو‌میداد باندازه ایمانم لیاقتم و باورم 

      الان با خیال راحت بازنشسته میشم و‌مهاجرت می کنم چون‌میدونم رزقم دست خداست و از قبل تعیین شده مقدارش باندازه توقع و لیاقت من.خدایا شکرت

      نگرش من در مورد تغییرات همسو و ناهمسو در نوشته هام پیداست 

      اتفاقات خیلی بدی مخالف با خواسته من واسم افتاده و تا سال ها منو غمگین و ناامید و ناراضی کرده ولی تهش میبینم باعث‌تغییراتی در زندگی و سبک زندگی من شده که بدون اون انفاقات به ظاهر بد و ناامید کننده هرگز بهشون نمیرسیدم.

      هرچند خیلی عذاب اور و سخت بود ولی باعث استقلال و رشد بیشتر من شد.

      شاید اون اتفاقات هم برای ها دادن من به سمت مهاجرت و آماده سازی من با تمرین زندگی در غربت بود 

      در کل تغییرات همیشه خوبه مثل تغییر فصل ها که الان در آستانه زیباترین فصل سال هستیم ولی زمستان هم زیباست و بخصوص برای ما مناطق کرمسیر خیلی لذتبخش تر هست.

      حتی تغییرات به ظاهرجزیی میتونه روحیه آدم رو تغییر بده مثلا خیلی از خانوم ها نه بخاطر زیبایی بلکه بخاطر تغییر روحیه موهاشون‌کوتاه یا رنگ می کنن یا تغییراتی در چهره شون میدن 

      هر نوع تغییری حرکت توش هست و همین حرکت باعث نشاط و البته رشد میشه.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار rastegar.moradzadah
      1402/12/22 08:00
      مدت عضویت: 1178 روز
      امتیاز کاربر: 5757 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,185 کلمه

      بنام خداوند بخشنده ومهربان 

      سلام خدمت استاد عزیز ودوستان هم مسیرم

      من وقتی نوشته این گام رو مطالعه کردم خیلی تعقیرات در زندگیم برام تداعی شد که الان متوجه می شوم برخورد من با خیلی از آنها خوب نبوده وخیلی سخت باهاشون برخورد کردم وبعد از گذر زمان حکمت آنها را فهمیدم 

      تعقیرات الهی برای برآورده شدن آرزوهای من توسط خداوند در زندگیم ایجاد می شود اما من متوجه نمی شوم غافلم از اینکه این تعقیر در راستای برآورده شدن همون خواسته ای هست که روزی از خدا طلب کردم

      من سالها پیش وقتی مادرم در شرایط جسمی خیلی وحشتناکی بود با تعقیرات ناهمسویی از جانب خداوند مواجه شدم مادرم خیلی مریض بود ومن در شهر دیگری زندگی می کردم چند سال بود ازدواج کرده بودم اما بچه دار نشدم در سال چند ماهش را پیش مادرم می رفتم وتمام وقت ازش مراقبت می کردم دوتا خواهر کوچکترم وبرادرم که اول راهنمایی بود وپدرم و مادربزرگم که با ما زندگی می کرد همه رو رسیدگی می کردم داعم مهمان می آمد وخونه شلوغ بود مادرم هم شبا تا صبح نمی خوابید وقتی برای شیمی درمانی می بردیمش بیمارستان باید مسافت نزدیک سه ساعت رو با ماشین می رفتیم برای همین صبح ها هنوز هوا تاریک بود حرکت می کردیم وایام زمستان خیلی سرد بود ماشین هم نداشتیم واین کار رو سخت تر می کرد من تمام حواسم فقط به این اوضاع خونه پدرم بود از همسرم کاملا غافل شده بودم اونم خیلی نگران مادرم بود ولی گاهی کم می‌آورد وگله شکایت می کرد از طرف اونم در سختی بودم چون باید طوری رفتار می کردم خانوادم متوجه نشن اون راضی نیست من کنارشون

      باشم از لحاظ روحی وجسمی خیلی اذیت بودم هر بار که به بخش شیمی درمانی میرفتم دیدن مریض ها که شاید مادرم با اون حالش خیلی از بقیه بهتر بود عذابم می داد اگه پولی توی کیفم بودبی اختیار می دادم به اونایی که می اومدن برای دارو التماس می کزدن نداشتن بدن ومن فقط می رفتم داخل سرویس بهداشتی ها وگریه می کزدم با هق هق وتاب نمی آوردم در یکی از همین شب ها بود که وقتی خواستم برم بخوابم به مادرم شبخیر گفتم دیدم اون تازه متکاش رو درست کرد که بشینه گفتم چرا دراز نمی کشی گفت تو برو بخواب من شبا اصلا نمی خوابم می شینم تا صبح چون خیلی درد می کشم خوابم نمی بره من اومدم تو اتاق ویه قرص مسکن دادم بهش وخودم دراز کشیدم با خودم گفتم

      من الان خوابم می بره از شدت خستگی هم تا دراز بکشم می خوابم ولی اون چی چطور تحمل می کنه وتا صبح تو تاریکی می شینه تا ما اذیت نشیم واقعا

      قلبم داشت از درد می ترکید اونقدر گریه کردم که فکر کنم همه خانواده فهمیده بودن ولی به روم نمی آوردن توی همون حال بد از خدا خواستم کمکم کنه گفتم خدایا من واقعا دلیلی برای ادامه زندگی ندارم نمی تونم تاب بیارم دیدن این حال مادرم این وصعیت برام قابل تحمل نیست خودت یه امیدی به زندگیم بده بتونم دوم بیارم نمی دونم چرا بجای دعا برای شفای مادرم این دعا رو کردم خودمم هنوز دلیلش رو نمی دونم فقط خواستم یه انگیزه برای زندگی بهم بده 

      چند وقت بعد بدون اینکه حتی فکرشو بکنم در کمال ناباوری متوجه شدم باردار هستم همون موقع هم مادرم رو برده بودم بیمارستان وقبل اومدن دکتر رفتم آزمایش دادم اونقدر درگیر کارهای مادرم شدم یادم رفته بود رفتم یه طبقه بالاتر آزمایشگاه وآزمایش دادم وقتی رفته بود واحد خون مادرم رو از بانک خون بگیرم برگشتم دیدم عمه ام که همراهم اومده بود کنار ماد رمه وبهم گفتن که بارداری وعمه رفته بود جواب رو گرفته بود با اینکه خیلی منتظر این روز بودم ولی در برابر این تعقیر اصلا نمی تونستم دوم بیارم حالم بد شد اومدم تو حیاط بیمارستان اونقدر فریادکشبدم وگریه کردم که همه دورم جمع شدن واقعا گفتم نمی خوام این بچه رو حالا باید چکار کنم الان چطور می تونم به مادرم رسیدگی کنم چکار بایدبکنم با وجود بچه مگه می شه کاری بکنم واقعا تحملش برام خیلی سخت بود تا چند روز حالم بود وقتی همسرم زنگ زد وبهم تبریک گفت گفت هدیه یه سفر حج برات در نطر دارم هیچ وقت یادم نمی ره چه برخورد بدی داشتم باهاش وزدم توی ذوقش وگفتم می خوام بچه رو سقط کنم وبه کسی نگی اماماد رم متوجه شده بود برا ی اینکه من این کار رو نکنم خیلی باهام صحبت کزد خیلی ابراز خوشحالی کرد وحال خودشو خوب نشون داد در این مدت چون من مدام خونه بابام بودم همشون بهم وابسته شدن بودن برای انجام همه کارها بهم تکیه کرده بودن نمی تونستم همون جورر هاشون کنم ولی مجبور شدم برگردم شهرخودم

      چون اگه می خواستم بچه رو نگه دارم نمی تونستم اون همه کار انجام بدم و داعم در رفت وآمد باشم علاوه بر اون اشعه دستگاهای رادیوتراپی وپرتو درمانی خطرناک بود برام چون همیشه همراه مادرم داخل اتاق می رفتم موقع انجام این کارها

      من برگشتم ولی دل کندن برام مثل جون کندن بود هم برای اونا هم من اونجا بود اوج تن دادن به تعقیر الهی واون همه سختی داشت برام ولی من غافل بودم که این سختی برای رسیدن به خواسته ای بود که اون شب از خدا طلب کرده بودم تا سالها نفهمیدم یادم رفته بود چی از خدا خواستم باردار شدن من همون انگیزه برای ادامه زندگی وترک اون شرایط سخت بود در مدت نه ماه با رداریم مادرم خیلی حالش خوب بود هر روز به شوق دیدن بچه من سر می کزد ومدام حالمو می پرسید تلفی یکی از خواهرام غذا درست کزدن یاد گرفته بود واشپز خوبی شده بود داداشم هم خودش به درس هاش مسلط شده بود وخلاصه همه تونسته بودن با نبودن من کنار بیان وروی پای خودشون بایستن واون یکی خواهرم همراه بابام مادرم رو می برد بیمارستان وبا کارهای درمانش وچگونگی اونا آشنا شده بود وکمکمش می کزد

      من  این تجربه رو تو زندگیم لمس کردم که خداوند برای رسوندن من به خواسته ام که با تسلیم محض واوج نیاز ازش طلب کرده بودم مجبور بود تعقیر بزرگی در زندگیم ایجادکته ومن طعم مادر شدن رو بچشم من اونقدر سرگزم دخترم شدم وکارهای مادرانه که دیگه توجهم از مریصی مادرم کم شد بازم نگرانش بودم بازم بخاطر مریضیش ناراحت بودم ولی الان به آخر خط نمی رسیدم چون دخترم بود ومجبور بودم بخاطر اون دوم بیارم وکنار بیام 

      نه سال از فوت مادرم می گذره ومن هنوزم وقتی به اون ایام فکز می کنم فقط به یه نتیجه می رسم خداوند اون شب به وضوح خواسته منو برآورده کرده وصدامو شنید ولی من حتی نمی خواستم قبول کنم این تعقیر در جواب صدای خودمه 

      من تو زندگیم موفقیت چندانی کسب نکزدم ولی سراسر زندگیم نشانه معجزه خداونده تعقیرات همسو وناهمسو زیاد داشتم توی عمرم حالا که بهشون فکر می کنم واز دور بهشون نگاه می کنم همه وهمه سراسر خیر وخوبی بوده حتی در اوج ناشکری ناسپاسی من ومبارزه وجنگ با اونها 

      ببخشیددر دیدگاهم خیلی به نکات فنی نپرداختم وقصه زندگیم بود اما لازم دیدم این قسمت از استان زندگیم رو بنویسم که برای خودمم یادآوری بشه خدا وند چقدر حواسش به ماو. خواسته هامون هست حتی اگه خودمون فراموش کنیم اون فراموش نمی کنه آری خدا نزدیک ومهربان ودوست داشتنی ست

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار تینا.عالی
      1402/12/21 17:22
      مدت عضویت: 132 روز
      امتیاز کاربر: 11918 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,290 کلمه

      بنام خداوند مهربانم و همیشه حاضر و حامی و عاشق پیشرفت ما ،

      و درود پاکدخداوند و روانه شدن هر چه هیرو کمال هست به هر لحظه زندگی شما استاد گرامی جاری،

      (در ا بتدا خدمتتون عرض کنم:

      در حین خواندن متن مدام صدای خداوند مهربان از درون در گوشم نجوا و زمزمه میشه مثل:

      فقط تسلیم من باش 

      فقط عظمت منو باور کن 

      شجاع باش 

      اعتماد کن،

      ناامید نشو گول منفی ها اصلا نخوری همش سراب،

      حق منم حقیقت فقط منم،

      من راست گفتم من هدایت فرستادم من مراقب توام من خواهان توام،

      به من خالق کلم ب ه من فقط ایمان بیار از من فقط بخواه ،

      من بهت عزت میدم عمر میدم سلامتی میدم بدون منت به راحتیو احترامو عشق،

       من تماما عاشق توام و خیر مطلقم برای تو،

      دستتو از دستم خارج نکن در تمام لحظه هات حتی موقع خواندن و یادگیری هات و انجام کارهای روزانه ات مدام با من باش و منو خالصانه دوست باش و ستایش کن،

      فقط از من لذت ببر و مرا تحسین کن که چنین جهانیو و تو رو و بقیه را این چنین زیبا آفریدم ،

       از تمام خلقم شگفت زده باش ز بلا ببین و تحسین کن و لذت ببر شادی کن،

      به من فقط تکیه کن تکیه گاه امن تو فقط منم،

      من تورا فقط خالصانه دوست دارم،

      در همه افریده هایم محبت مرا نسبت به خودت فقط ببین،

      با عزت و بی منت و با احترام و با شناخت کامل از تو این منم که فقط حرف و نجوای درون تورا می‌شنوم درک میکنم اسرارت را میدانم ،

      صدام کن به من بگو که چه زیبای بی نهایتی هستم و آفریدم و با احترام بگو مدام :

      ای تنهاترین تناقض در جهان ای متحرک ثابت در لحظه ای در همه زمانها و قبل زمان،ای همیشه بیدارم ای همیشه زنده ام ای ابدی بی پایانم،

      ای دقیقترین و ای منظمترین،

      بگو مدام :سبحان الله بگو الحمدالله بگو استغفرالله بگو لا اله الا الله بگو الله اکبر بگو رب العالمینم 

      بگو مالک کل جهانم بگو با من یکی هستی در من و کل جهان در تو و تو باز هم درمن و با من یکی،

       بگو فقط بنده منی و فقط عزت از من میخواهی، 

      و تغییرات لازمه در حین برنامه و  نظم از قبل داشتن و بی تغییری در همه چیز ولی باز حرکت و تغییر به طرف من مدام تا بینهایت و تماما خیر هست تا چیزی نگنده و 

      نترس قرار نیست با تغییرات چیزی بدی اتفاق بیفته یا چیزی رو از دست بدی،فقط شاهد و راضی و شاد و با ایمان به من باش،

      همه چیز مدام سفید میشه نور میشه دوباره از اول و دوباره از اول و دوباره تولد و دوباره تولد به خیر به شادی به نیکی ،)

      (من مثل همیشه از خداوندم ممنونم و از استاد گرامی،

      چند روز پیش عصر بهم‌ ریختم شروع به گریه و خواستن تک‌تک چیزهام به خدا و با صدای بلند شروع کردم،

      بعدش به چند لحظه همان تغییرات ناگهانی لحظه ای که فرمودید نرسید که جوابها بهم داده شدن:

      خداوند فرمودن:چرا فکر میکنی جوابها رو نمیدونی چرا فکر میکنی معجزه خیلی سخته پیچیده و دور؟ نه همه آسون حاضر در تو و اسانو نزدیکن،و …. تمام هدایت و جوابها ادامه دارن تا الآنم که می‌نویسم هدایت هر لحظه اش،

      آنقدر حق واقعی بودن و هستن که من واقعا قدرتمند تر شدنمو محکمتر شدنمو حس میکنم یک تغییر درونی بزرگ از سوی خدا با تک تک جوابهایی که بهم داد کوبوند در تمام دلو وجودو روحم انگار نسخه امو واضح پیچید گذاشت کف دستم خداوند بزرگ آنقدر باورش آسان بود کجا بودم من تا حالا ؟،

      الان از آن موقع هر موقع راه میرم هر کاری دارم میکنم امکان نداره دستمو مشت نگیرم نا خودآگاه دستهای اون تو دستامه از چشم اون میبینم همه چیو نگاهش از تو قلبمو به جهان بیرونم میبینم و حس میکنم،یا صدای ستایش مداوم در درونمو حین انجام کارها نشنومم سکوت برقرار بشه انگار سریع میگن یادت نره دوباره شروع به تکرار ستایش خدا در ذهنم دوباره روشن میشه،

      طوری دلتنگ و بی طاقت میشم و مشتاق و عاشق خداوندم شدم که اگر خدا نباش کنترلی روی خودم ندارم روحم از تنمم برای خدا بره از همه چیز گواراتره،

      خدایا انتخابم تویی تا آخرین نفس فقط خودت در قلبم حاکم باش الهی امین).

      تمرینات:

      ۱– نگرش شما درباره تغییر کردن چیست؟ تغییر کردن سخت است یا آسان؟!

      تغییر کردن سخت هست یا آسان:دیدگاه ما هر طور باش و ایمان و اعتمادمان به خدا بیشتر و قویتر ،همون قدرم تماما همه چی را خیر باید ببینیم و میبینیم و آسانتر میشه،

      نگرشم:تغییر کردن زیباست باعث میشه همه چیز متنوع و خسته کننده نباشه و مثل یک مرداب نگنده امیدواری و رشد و شادی و حرکتو پیشرفت مداوم میاره مثل جمله معروف این نیز بگذرد یا صبح میشه فردا،باز میشه درها، و اگر بسته هم که بشه یک تغییر زیبای مناسب شرایط دیگه ای هست و عالی باید دید که اونم خیر،

      همین تغییرات ما به لاغری خودش چقدر رشد برای ما در همه زمینه ها آورده تغییرات اخلاقی من چقدر کردم خدایا شکرت رها کردنو حتی رها کردن غذاها رو یاد گرفتم ،و بخشیدن و رها کردن افراد رو.

      ۲- مثال های از زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن را به سادگی پذیرفته اید و عواقب خوبی داشته است.

      من تغییرات را شاید خیلی کم آسونتر از سخت پذیرفتم ولی راحت و آسون نبوده برام ،هر چقدر فکر میکنم من کشتی زیاد گرفتم با تغییرات زندگیم اما ختم به خیر شدن الحمدالله بعدش چقدر غور میزدم و میترسیدم.

      آهان ولی تازگی تو همین مدت که اومدم داخل سایت تناسب فکری میگم به خودم حتما باید این اتفاق نیفتاد الان هم نیفتاد یا دیرتر بیفته مثل مهاجرتمون پذیرفتنش به آسانی به تازگی و یا قبلا چاقیمو پذیرفتم و الان تغییر لاغریمو پذیرفتم آسان والله شگفت انگیز.

      ۳- مثال هایی در زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن برایتان سخت بوده و عواقب نامناسب داشته است.

      به خدا تو همین جریان تغییر عادت چاقیم در کم خوردن یا نخوردن مواد سمی مثل فست فود ها و  نوشابه ها اولا باید بگم به باور من بستگی داره اینا بد هستن یا خوب !

      ولی!!!!!!!!! یک چیزهایی خوب ذاتا بد هستن مثل مثلا حیوان وحشی مار من نمیتونم بگم دیدمو عوض میکنم و به مارها نزدیک میشم میرم نازشون کنم و نیشم نمی‌زنند،خوب ذات مار نیش زدن من چیو تغییر بدم هر چقدرم دیدگاهمو تغییر بدم نمیشه،(مگر خدا بخواد میشم نزنن)

      حالا فست فود شیرینی و نوشابه حکم مریضی کبدیو  برای من دارن، سختم هست هنوز برام ترکشون اما به لطف الله آرام‌آرام دارم با سایت تناسب فکری و لاغری با ذهن پیش میرم و حالم عالی شده و تغییر رفتارم و عادتم‌ خیلیییی بهتر.

      ۴- برای تغییرات همسو و ناهمسو الهی در زندگی تان مثال بزنید و شرح دهید که پذیرش شما در برابر این تغییرات و نتیجه آن ها چگونه بوده است؟!

      تغییرات همسو ازدواجم‌و خرید خانه و ماشینمان و مهاجرتمان و شغلم ،

      تغییرات ناهمسو در هر کدام از موارد بالا ترمز میفتاد و تغییراتی ایجاد میشد اصلا یک چیز دیگه بود هر کدوم یک چیز دیگه شد مخصوصا شغلم.

      ۵- مثال هایی از زندگی خود شرح دهید که در معرض تغییرات ناهمسو قرار گرفته اید و در آن زمان پذیرش آن تغییرات سخت و دشوار بود اما بعد از مدتی از قرار گرفتن در آن شرایط بسیار راضی و خشنود بوده اید.

      فوت پدرم 

      ازدواج مجدد مادرم 

      و شرایط زندگی جدید در سن ۱۵ سالگی سختم بود این تغییرات هر کدام آوار بودن انگار رو سرم ،

      اما به جرات قسم میخورم خدا قدرتشو بهم داد تا وایسم براشون،و طوری شد که الان به تازگی پدر دومم (ناپدریم)تیرماه امسال عمرشون را دادن به شما،من فقط یادشون میفتم صلوات و رحمت بخاطره بزرگیهایی که کردن در زندگیم براشون میفرستم،الانم میگم 

      بابا مسعود نازنینم عزیزم الهی اونجا به عشق خداوند و رضایت خداوند سریعتر از نور و گواراتر از آب رسیده باشی و در بهشت آنقدر راختو خندانم شاد باشی و خداوند کاهش مدام بر تو باش که بگی چقدر زیباست زندگی در اینجا خداوند مدام رحمتت کند پدر خوبم ،

      و برای پدر خودمو همینو می‌خوام و تمام عزیزان روحشون شاد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 9 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار سارا آبکار
      1402/12/21 13:46
      مدت عضویت: 102 روز
      امتیاز کاربر: 3310 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 240 کلمه

      باسلام خدمت استاد گرامی ..به نظر من تغییر کردن به شرط پذیرفتن تغییر وایمان به خدایی که همیشه مهربان بوده وهوای بندگان خودش را دارد آسان میشود ..من نیز دچار این تغییر شده ام .و همچنان بی ایمان ..اسفند ماه بود که کار فرما تصمیم گرفت داروخانه ای که من آنجا کار میکردم را بفروشد و فروخت ..ماه آخر سال که همه شور واشتیاق عید را داشتن برای من جز گریه و پوچی چیز دیگری نداشت .من غافل از اینکه همه را روزی دهنده میدیدم جز خدای مهربان را .روز وشب گریه میکردم .خیلی سخت بود ..ولی الان که فکرش را میکنم چقدر برایم مزایا داشته که من غافل بودم ..و این تغییرات را حس نمیکردم و زوم کردم بودم روی سختیها ..و یکی دیگر از وقایع زندگیم که خدا هوای مرا داشت وتغییری اساسی در زندگیم گذاشت این بود که من دنبال خانه بودم یک خانه با تمام امکانات و مورد پسند پیدا کردم .ولی جور نشد اینقدر حالم بد شده بود که حساب نداشت .دائم گله وشکایت از خدا داشتم ..تا اینکه بعد از مدتی فهمیدم دلیل اینکه خدا نمیخواست که در خواست من اجابت شود چه بود .آن خانه مشکل اساسی از نظر حقوقی داشت که اگر من آن خانه را میخریدم هم پولم هم خانه ام هردو از دست میرفت .خدایاااااااتو چه لطفی در حق من کردی و من ناراضی بودم…..شکر حق را آن دعا مردود شد……من ضرر میپنداشتم آن سود شد …موفق باشید یا حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بنت الهدی
      1402/12/21 12:23
      مدت عضویت: 1126 روز
      امتیاز کاربر: 6120 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 307 کلمه

      به نام خدای محول الحول والاحوال که حال انسانها را دگرگون میکند تا به احسن الحال برساند، و ای کاش ما بپذیریم که همه تحولات و تغییراتی که خداوند در زندگی ما پیش می آورد، تماما خیر و در جهت رشد و تعالی ماست که از خدایی به این بزرگی و مهربانی، انتظاری و گمانی جز این نیست که بنده اش را به سمت تمام خوبیها هدایت کند الخیر فی ما وقع 

      عبارت معروفیست که مومنین در پیشامدها میگویند «یقینا کله خیر» مخصوصا وقتی اتفاقاتی رخ می‌دهد که به ظاهر منفی و ناخوشایند و ناهمسو با خواسته ها و آسایش ما هستند ، ولی اگر به خدا اعتماد داشته باشیم ،ما هم میگوییم یقینا کله خیر و در آینده هم خواهیم دید که این اتفاق ظاهرا منفی چه خیرات و‌برکاتی برای ما خواهد داشت. 

      تغییر کردن سخت است ولی سختی ای که همراه با آن و پس از آن شیرینی و آسانی است بقول قران ان مع العسر یسرا

      تصمیم گرفتن برای لاغرشدن و قدم در مسیر لاغری گذاشتن، یکی از تغییرات زندگی هر انسان چاق است که من با این تغییر به یم احساس فوق العاده و یک اعتماد به نفس عالی رسیدم

      از تغییرات ناهمسو در زندگی من این بود که مجبور شدیم خانه ویلایی خود را بفروشیم و برای اولین بار در آپارتمان زندگی کنیم و این برایم بسیار سخت بود، ولی بعدا شرایط بسیار عالی در اپارتمان داشتیم و بسیار راضی بودیم….

      باید از خداوند بخواهیم که ایمانی به ما بدهد که یقین کنیم آنچه خداوند برای ما رقم میزند اعم از تغییرات همسو و خوشایند ما و تغییرات ناهمسو و ناخوشایند ما همگی برای رشد و بزرگتر شدن و قویتر شدن ماست و ما را به سمت دریایی از نعمتها و لذتها و خوبیها سوق میدهد و باید این فرصتها را قدر بدانیم و با شکرگزاری، نعمات بیشتری را بسوی خود جلب کنیم که لئن شکرتم لأزیدنکم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار بنت الهدی
      1402/12/21 11:24
      مدت عضویت: 1126 روز
      امتیاز کاربر: 6120 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 341 کلمه

      به نام سلام

      سلام به استاد عزیز و اهالی سایت تناسب فکری و علاقمندان به تغییر و رشد و پیشرفت

      بزرگی گفته: عجیب است که عده ای همان کارهای همیشگی را انجام میدهند و نتیجه ای متفاوت را انتظار دارند

      معنا و مفهوم  این جمله آن  است که اگر دوست دارید زندگی شما تغییر کند و نتایج بهتری از عملکرد خود بگیرید و به خواسته های خود دست یابید، باید تغییر کنید،باید عادتهای شما تغییر کند، چاره ای جز تغییر ندارید حداقل در برخی جنبه های زندگی خود، وگرنه با این عادتها و روتین سبک زندگی که الان دارید، بهتر از این نصیب شما نمیشود و باز هم همین آش و همین کاسه

      خلاصه اینکه تا ما تغییر نکنیم، هیچ چیز تغییر نمیکند، حتی در تعامل با اطرافیان نیز اگر‌ رفتار کسی ما را ناراحت و اذیت میکند، باید خودمان را تغییر دهیم نه اینکه به دنبال تغییر آن فرد باشیم، ما نمیتوانیم دیگران را تغییر دهیم ، ولی میتوانیم خودمان را تغییر دهیم و اگر خودمان را تغییر دهیم، آن وقت است که دیگران نیز تغییر میکنند و دیگر موجب ناراحتی ما نمیشوند.دقیقا مثل جدول سودوکو 

      باید توجه داشته باشیم که مغز ما درمقابل تغییر مقاومت میکند، زیرا مغز میخواهد در هر حالتی برای بقای ما، کمترین انرژی را مصرف کند و ما را در منطقه امن خود نگهدارد به همین جهت تمایل دارد ما را ثابت و بدون تغییر بمانیم  و به ما القا میکند که همین وضعیت خوب است و نیازی به تغییر نیست و به عبارتی شدیدا مقاومت میکند در مقابل تغییر، لذاست که برای غلبه بر این مقاومت مغز و پیروزشدن در این مبارزه، باید بر ترسها غلبه کنیم و از منطقه امن و راحت خود خارج شویم و شجاعت تغییر کردن را داشته باشیم و باید بدانیم که هر تغییرکردنی با سختی ها و زحمتهایی همراه است ولی نتایج شیرینی دارد، سختی تغییر کردن را بپذیریم و با تلاش و استمرار و امید و انگیزه در مسیر تغییرات الهی حرکت کنیم تا به آرزوهایمان برسیم….و خداوند کمک کننده است و باید بر او توکل کرد، والله المستعان و‌علیه التکلان  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهیمه حیاتی
      1402/12/21 11:06
      مدت عضویت: 263 روز
      امتیاز کاربر: 8610 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 465 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      چقدر زیبا دیدگاه ما با بودن در این سایت تغییر میکنه . شاید در گذشته اگر اتفاقات به ظاهر بد در زندگی ما رخ میداد سریع ذهن منفی باف ما خودش رو نشون میداد و دست به گله و شکایت برمیداشتیم که چرا من ؟؟؟؟؟ ولی الان که این آگاهی رو دریافت کردیم که برای پیشرفت باید تغییر کنیم و این تغییرات ممکن همسو یا ناهمسو با خواسته مون باشه بهتر میتونیم  در تنگناهای زندگی سریع از اون حال بد بیرون بیایم و منتظر تحول بعد از اون اتفاق باشیم .چقدر حس خوبیه که در اتفاقات خلاف میل مون بتونیم آرامش خودمون رو حفظ کنیم و با ایمان و حال خوب منتظر دریافت جایزه و پاداش بعد از اون اتفاق باشیم شاید باور اینکه در پس همه تغییرات زندگی خیرو نیکی هست اولش سخت باشه ولی به مرور زمان راحت تر میتونیم این مسئله رو مدیریت کنیم که ذهن مون بتونه بر جنبه مثبت و تحول بعد از اون اتفاق تمرکز کنه .

      من در برهه اتفاقات ناهمسو زندگی هستم مغازه ای که سه سال براش زحمت کشیدم و برای پیشرفت ش کم نزاشتم تازگیا متوجه شدم که نه تنها نسبت به گذشته پیشرفت نداشته بلکه پس رفت بدی هم داشته و این ماه با وجود گذشت بیست روز نتونستم کرایه مغازه رو جور کنم و دیشب به طور اتفاقی اوضاع مالی امسال رو با اوضاع مالی پارسال دقیقا اسفند ماه مقایسه کردم پارسال دقیقا در این زمان از سال دغدغه ای برای مغازه نداشتم و برای خرید عید به شهر دیگه ای رفتم و اصلا چند روز قبل از عید مغازه رو بسته بودم ولی امسال دقیقا در همون زمان دغدغه کرایه مغازه رو و مشکلات مالی رو دارم که نکنه بخوام کرایه مغازه رو از جیب بدم و خرجی به خرج هام اضافه بشه و اصلا به خرید کردن و رفتن به بازار فک نمیکنم فکر کردن به این مسئله و مقایسه موقعیت الان با پارسال خودم باعث شد برم تو فکر که چرا به جای اینکه نسبت به پارسال اوضاعم بهتره بشه بهتر نشده که هیچ ثابت هم نمونده بلکه بدتر شده ،جالب اینجاست که با مرور این افکار زیاد حالم بد نشد و تنوستم زود از اون فکرو خیال که الان میفهمم لازم بود بیرون بیام و به لطف آگاهی های این مدت دوره زندگی با کمک خداوند با خودم مرور کنم که من به برنامه الهی برای خودم ایمان دارم .با گوش دادن فایل امروز متوجه شدم که این هم تغییر ناهمسو زندگی منه شاید در نظر اول خیلی اوضاع نابسامانی باشه ولی این گفته استاد توی ذهنم مرور میشه که بدون تغییر کردن پیشرفت حاصل نمیشه گاهی خداوند قایق امن زندگی ما رو واژگون میکنه تا به فکر پیشرفت و بیرون اومدن از حالت سکون و درجا زدن باشیم شاید لازمه این شرایط تغییر کنه !!!!!!!!!!!!!!!

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/12/21 11:00
      مدت عضویت: 458 روز
      امتیاز کاربر: 50035 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,438 کلمه

      سلام برخالق. عزیزم. سلام بر عشق بی‌همتای من. سلام بر بردارم من وکلی سلام که نثارت باشه ای خدایی عزیزم 

      سلام بر استاد اقای رضا. عطار. روشن. آمروز دریافت تواسم‌ شما یی رازی هست. که امروز بهش رسید شما رضا  هستید که نشانه ازراضی بودن هست عطار هستید که عطر ببخشید به زندگی دیگران. وروشن هستید که اون نور روشنایی خاموش شده زندگی دیگران رو به درخشش تبدیل کنید اینه همه وهمه برای من‌. بی هیچ شک اتفاق افتاد  کل نام فامیلی شما تواین مدت به زندکی من همه اون به شکلی عالی وارد زندکی من شد 

      من اول راضی شدم که کاری دیگه ازدست برنمیاد خودم تسلیم شد دیدم راضی شدم‌که  هرجی کار خودم انجام دادم هیچ ثمرنداشت هیج مشکلی ازمن هل نکرد وزنی ازجسم  خارج نشد اگه شد برکشت خیلی بیشتریداشت 

      وفتی ازخدایی خودم خواستم توافکار داشتم برای چاقی خودم هدایت رو طلب میکردم

       وفتی آمد تو بخش لاغری شروع کردم ازهدایت خداوند بهر ببرم حتی بخشهای که برای خداشناسی بود  رو یی مقاومت بخصوصی رو داشتم که وارد نشم یی لجبازی خواستی دروجود بود دوست نداشتم تواین بخش وارد بشم توافکار خدایی که من اون پرستش میکنم بی نقص ترین خدایی جهان هست. هیچ مشکلی بین من اون نیست پس نیاز به نگاه دیگه به خدای  خودم‌ نداشتم 

      تویی بخش که نیازبه تغییر بود برای لاغری یی لحظه به خودم‌گفتم خوب تااینجا که آمدی اگه میخوای  توبخش لاغری تغییر ایحادکنی بیا ازیی بخش این مسیر که به نام تغییر درزندگی هست استفاده کن حتی یادم هست چندباره هم فایلهای زندگی با طعم خدا رودیدم اصلا به هیج عنوان وارد نشدم اگه شدم خیلی سریع خارج شدم 

      یا متوجه نشدم  که درباره چه چیزی صحبت داره میکنه چون من یی مشکلی که داشتم توبخش گوش کردن بود باره فرزندانم‌با من صحبت داشتن من حرکت لبهای وانها رو میدیدم ولی انکارصدای رو نمشیندم‌  اگه میشنیدم چیزی متوجه نمیشدم حتی وفتی حرف بچه تمام‌می‌شد با یی سوال صدای بچه ها  در می‌آمد گه این همه  زمان توفقط نگاه‌کردی اصلا گوش نکردی درست بود واقعا درست بوداون زمان من فقط حرکت لب رو میدیم کلی واقعا اصلا گوشی برای شنیدن نداشتم ولی باید جای قرار میگرفتم‌که ازاین بخش بد اندازه سالهای که ازخودم‌گرفتم باید اطلاعات کسب  میکردم  وفتی مدت ۳ ماه پرکاری توبخش رایگان داشتم واقعا من تواون بخش از۲۴ ساعت شاید ۵ ساعت استراحت داشتم از نیمه شبم هم استفاده میکردم تحلیل کردن باره فایلی رو تکراررمیکردم بعضی فایل ها رو تا ۱۰ بار  اون با دقت توصیف  نشدنی گوش میکردم هی عفب جلو کرده که کوچکترین بخش روهم ازدست ندم تازه هند زفری میزاشتم که وتوسکوت شب گوش کنم تا برای کسی مزاحمت ایجاد نکنم تواین زمان‌که گوشم رو داشتم  تغییر دورنش ایحاد میکردم موفق شدم ازگوشی هیج زمان آمده دریافت نبود به گوشی که داره این صدای آرام بخش وردهای روبرام زمزمه میکنه رو فبول کنم‌ دل بهش  ببندم وتاره شروع کنم‌ از این بخش تغییر  پیدا کرده  استفاده کنم  برای رهای جسم از کل چربی وزن اضافه من‌ اولین  تغییر خوب رو تو این بخش درخودم ایجادکردم اول وردی اطلاعات  رو ترمیم‌کردم 

      با تغییرتواین بخش تازه داشتم آرام ارم به فهم مطالب میرسیدم

       این کاره باعث شد من برم تو بخش تغییر زندگی برای لاغر شدن اون مکان من یی اطلاعات رودریافت کردم کمک کننده بود  بازم بعداز کار تو این بخش وهم زمان دوره ورد به سرزمین لاغرهای اطلاعات خوبی به من میداد کلی تمرین داشت که این تغییر روبرام‌تواین بخش اسونترکنه  تواون بخش طریقه تغییر تو زندگیم رو داشتم امورزش میدیم  اون وسطهای اون بخش  خدایی عزیزم انکار دید که نه این اون صالحه فبلی نیست واقعا آمده برای رهایی آمده که خودش ازاد کنه پس به لبهای شما اجازه گفتن رو به من داد  که تویی فایلی من به مسیر دیگه راهنمایی کنید  تواون فایل شما زندگی با اراده خدا رو معرفی کردید من همون روز به اون بخش وارد شدم اویل اسون بود راحت داشتم‌به پیش میرفتم‌اون‌مقاومت هم‌ نبود بازم به یی مانع بزرگ رسیدم اون زمانی تواون نوشت  گفته شده بود دستم بلند کنم به خدای خودم‌ بدم به یی باره کل اون مسبر  تونگاه دورشدن ازخدای خودم آمد یادم  هست دیدگاه نوشتم‌ تا اینجا که ازخودم سوال کردم  شایدازشما سوال گردم شاید ازخدای خودم سوال کردم نمیدونم سوالم این بود خوب من دستم بلندترین کردم  که به خدای خودم‌ بدم  آیا اون خدای که قرار دستم بهش بدم  آیا خدا هست نکنه شیطان باشه دستم  بگیره تواین سن سال من ازخدای خودم دور کنه ومن بی ایمان ازدنیا برم یی ترسی تو این بخش گل وجود من کرفت  از اون دیگاه نصفه خارج شدم یی روز کاملا درگیر بودم هی داشتم تحلیل  میکردم مسبرم رو هی داشتم توذهنم عفب جلو میکرم پازلهای اشتباه رو توذهنم داشتم جابجا می‌کردم  هی هرپازل که درست سرجای خودش نبود داشت  من‌ منصرف میکرد هی تو ذهنم‌ میجرخوندم  هی با پازل بغلی جابجا می‌کردم  بازم جا نمیشد با پازل بدی اون عوض  بدل  میکردم که این پازل اشتباه رو پیدا کنم  رسیدم به هدایت این‌  نقطه شروع رو اول بیسارقویی دیدم جون ازخودش خواسته بودم پس اگه فبول کردم‌ که خدایی عزیزم من به این‌ مسبر  هدایت کرده وداره حمایت میکنه پست اون شک مال خدایی عزیزم نیست این مال بخش منفی همون شیطان دورنم هست که اجازه تغییر به این بزرگی تو ذهنم رونیخواد بده 

      چون با تغییر دیدم تواین بخش من‌کل زندگی دگرگون خواهدشد این تغیبر برای من مثل بر کشتن ازصحرای بی آب بودکه اون دشتی پراز گل بلبل میدیدم  آره دشتی پر ازنعمت داشتم حال به یی باره اون صحرا بی آب هیج نشانه حیات نمیدم اگه بودم دیگه برای من‌ نبود  با دلی قویی وبا شجاعتی بی مثال اون ازخودم برکشتم‌. برای اون تغییر نهای وبزرک زندگیم رو رقم بزنم‌

      من آمد. خدایی خودم رو تغیر بدم بارم‌نمیشه دارم این جمله به آین  راحتی مینویسم حتی از  گفتنش فبلا به شدت ترس داشتم به شدت وحشت داشتن من‌کلی ترس هم تواین مسبر  به همراه داشت م ولی به شکرخدا تو دوره خدا هرکز دیر  نمیکند تویی تمرین برای پذیرش  خصوصیت چنان قوی بودم‌که اولین فبول  خصوصیات وترسهای بود  من‌ترسهای خودم رو  بغل کردم ازخدایی خودم بسبارکمک گرفتم که این کاره روانجام بدم  به‌سمت فشارش دادم اون به جسم چسبانم ازش رها شدم آمروز دارم به ابن‌ قوت فلب ی اون مینویسم من آمدم خدای که تواین همه توذهنم ساخته بودن رو تغیبر بدم 

      خدایا تشکر وسپاس که به من این شناخت ازخودت روهدیه کردی. اشک امان ازمن‌گرفته میدنم‌که این‌گریه نیست این شادی دورن ار شناخت خالقم هست من‌ تواین مسیر نهایت آروز میدیم که فقط لاغربشم تواون بخش کلی زمان گذاشتم حتی شما من تشویق کردی یی فایل مال من شد اون کنج پناهن من تو این مسبر . خدایی عزیزم بود  اول برای اون مهم بود ولی حالا میدونم‌جیزی که تواین‌مسبر  دریافت کردم هیج جیز هیج‌ کسی قادر با مقایسه اون نیست من‌کل جهان رو  دریافت کردم من‌ تغییردادم  گوشم رو نگاهم رو زندگی رو حرف رو افکار رو عمل کرد رو تغیبر  رو کل وجودم رو تغییرخوب دادم این زمان من اون صالحه با نگاه یی زن با سن بالا نیستم  افکارم به شکل جوانی که تازه میخواد کاری روشروع کنه شده من به خدای خودم‌ رسیدم خدابا این رسیدم رو به همه  بنده که دلشون این رسیدم روزطلب داره عطر طعم این رسیدن رو به همه برسون 

      خونه خلوت هست دارن با نگاهی که احساس رضایتی دورنش موج میزنه این دیدگاه رومینویسن من‌کلی وفت هست منتطر این فایل بودم شما تواون اویل گفتید که تواین فایل یی نکته هست که بابد با درکش برسم انشالله 

      که به شکل که خدایی دوست داشت رسیده باشم انشالله 

      تغییر تونگاه باید عمیق وکستره باشه با تغییرتویی بخش نمیشه آدم اون دست آورد رو به شکل کامل دریافت کنه 

      من کل بخشهای وجود رو به مرو دورنش تغیبرایجادکردم خیلی کاره داره ولی با این زمان کم‌ من‌خودم رو موفق پیدا کردم که توبخش دریافت کمک خداوند قرارکرفتم 

      وحال تازه خدایی عزیزم دریافت رو توصف برام‌جیده  من‌نگاهم رو از هر چیزه چز خدای برداشتم فقط به خودش انداختم خدایا این دیر رسیدن رو ازمن فبو ل کردی که درست ترین رسیدن هست 

      خدایا پشت پناه همه هستی بودی خواهی بود فقط اگه هرانسانی این‌ تعییر رو برای خودش درخواست بده که من بیسار ردرخواست دادم‌ که ازخودت.به  شناخت درست برسم ولی امسال چون دیگه رضایت  دادم‌ که  گاری از خودم ساخته نیست به شکل واقعی اون  تغییر  رواول توبخش لاغری رارسال کردم‌ و. در ادامه تومن رولایق دید ارزشمنددیدی توانایی عزی می‌دیدی  من‌بودنم که این دوبخش رو درخودم‌به هیج وعنوان به شکل خوب نمیدیدم  جون من این دوبخش رو درخودم به شکل  واقعی نمیدیدم اون تغییر کلی دادم  ته عمق وجودم درخواست رو فرستادم‌ شجاعت اقدام خودت  من دادی بی نهایت تشکروسپاس بیکران 

      برای پیدا کردن خدایی عزیزم اول ازخودش شکروسپاس دارم درادامه از استاد آقای رضا  عطارروشن که زندگی من  رو در گرگون کرد  بی نهایت ممنون هستم 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/12/21 09:26
      مدت عضویت: 377 روز
      امتیاز کاربر: 21950 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,259 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی

      بسیاری از انسانها زمانی که تغییرات الهی وارد زندگیشان میشود دربرابر آن مقاومت میکنند . تغییرات الهی پاسخ خداوند به خواسته های شماست اما ممکن است به دلیل واضح نبودن آن برای شما سخت و دشوار باشد 

      تغییر کردن : کوچکترین قسمت تشکیل دهنده هرموجود زنده سلول است که درهرلحظه و ساعت درحال تغییر است مثل تمام سلولهای پوست بدن و خیلی از این سلولها مثل سلولهای اعصاب از بدو تولد تا لحظه مرگ تغییر نمی کنند و در صورت صدمه دیدن قابل ترمیم نخواهد بود بعضی از این تغییرات تند و بعضی کند خواهند بود 

      مقاومت دربرابر تغییرات : برای تحقق آرزوهایمان باید مقاومت خود را برای تغییر کردن کم کنیم درغیر اینصورت تحقق آرزوهایمان امکان ندارد چون خداوند هم درقرآن فرموده است : سرنوشت هیچ بنده ای را تغییر نخواهم داد مگر آن آنها خود تغییر کنند 

      تغییرات الهی : ما باید ابتدا برای تغییرات الهی شجاعت داشته باشیم تا آن اتفاق برای ما بیفتد و باید متعهد باشیم که آماده روبرو شدن با تغییرات الهی هستیم و به این تغییرات الهی ایمان داریم که خداوند خودش میداند درچه زمان و موقعی تغییرات درزندگی ما رخ دهد و از تغییرات دچار یاس و ناامیدی نشویم که خداوند مارا دوست ندارد . قضاو قدر کلمه ای است که درذهن همهی مردم وجود دارد و میدانیم که این کلمات برای اجبار کردن ما برای پذیرش شرایط سخت و یا نابسامان زندگی نیست بلکه برای وارد کردن ما برای حرکت به سمت جلو و تجربه و رشد و گسترش زندگی ما افراد است 

      شناسایی تغییرات الهی : تغییرات الهی 2 نوع هستند 

      1- تغییراتی که همسو و همصحبت با تحقق آرزوهایمان هستند و بنام تغییرات همسو هستند

      2- تغییراتی که برخلاف تحقق آرزوهایمان است بنام تغییرات ناهمسو نام دارند 

      تغییرات الهی همسو : تغییرات که احساس مارا شاد میکندو خدارا بیشتر به خود نزدیک میبینیم مثل ارتقاء شغلی – که دقیقا این اتفاق برای من افتاد که بعد از برگشتن از مرخصی زایمان یکی از همکاران خود را بازخرید کرد و من به جای او رفتم و به مدت 3 سال مدیریت واحدی را قبول کردم .

      تغییرات ناهمسو : ولی نمیدانم چرا بعد از تغییر مدیریت جدید ورق برگشت که فردی که خود را بازخرید کرده بود درخواست برگشت داد و چون نتوانست طبق قانون برگردد من را مقصر جلوه دادند و مدیریت جدید با روابطی که با مدیران قبلی داشتند یک آن من را برکنار کرد درحالی که دراین قضیه واقعا من بی تقصیر بودم و کارها را به بهترین نحو انجام میدادم و این تغییر به شدت من راناراحت کرد و من از خداوند و همکاران و مدیر گله مند بودم و تا یکسال این ناراحتی ادامه داشت ولی  الان متوجه میشوم که خداوند برای من تغییرات بهتری را درنظر داشتند چون من باید به این سایت هدایت میشدم و درمحیط کار با 4 فرزند به ارامش جسمی و روحی میرسیدم و این کار امکانپذیر نبود مگر با جابه جایی من و چقدر خداوند دانا و توانا است برای هرکاری و با تغییرات ناهمسو ما مجبور میشویم که برای تغییرات بهتر از استعداد و توانایی خود استفاده کنیم و با این کار قدرت ایمان ما به خداوند هم بهتر میشود و به خداوند ایمان میآوریم چون کسی دراین مورد دیگر نمیتواند به من کمک کند تا از این شرایط بیرون بیایم 

      واکنش دربرابر تغییرات الهی : خداوند به راحتی میتواند درها رابه روی بازکند و یا ببندد ما باید تمام تغییرات الهی را درجهت رشد و پیشرفت زندگیمان بدانیم ما نباید از دیدگاه منفی به تغییرات شغلی درمحیط کار نگاه کنیم چون همه تغییرات الهی بد نیستند حتی اگر ظاهر منفی داشته باشند چون خداوند برای هر تغییر درزندگی افراد قطعا هدفی دارد و اگر هدف نداشت هرگز ان تغییرات را بوجود نمیآورد مثل تغییر درپست اداره برای من که از رییس یک واحد رسیدم به کارشناس مسئول به خدا قسم با اینکه پست من تنزل پیدا کرد بعد از یکماه تغییراتی در حقوقها ایجاد شد که حقوق من از قبلی بیشتر شد و حتی اضاف کار من هم بیشتر و چقدر ذهن و خستگی فیزیکی من هم بهتر شد و دلیلی شد برای هدایت من به این سایت و بهبود انواع بیماریها درمن که الان که فکر میکنم اگر من درهمان پست بودم به مراتب بیماریهای من بدتر شده بود و چقد رخداوند قادر و تواناست برای انجام هرکاری و خدایا شکرت بابت این تغییر به موقع 

      هدف خداوند ازایجاد تغییر : خداوند این تغییرات الهی را درزندگی افراد بوجود میآورد تا بعد جدیدی را وارد زندگی ما کند چون فقط او قادر ایت این تغییرات را درزندگی ما بوجود بیاورد و  درشرایط منفی گله و شکایات کردن آسان است مثلا بگوییم که چرا خداوند با من این کاررا کرد ؟ مگر من چه کاری کرده بودم ؟ ولی بهترین نگرش درمورد خداوند این است که از به وجود امدن شرایط جدید راضی و خشنود باشیم و خدارا سپاسگزار باشیم و بدانیم که کنترل همهی چیزهای دراین عالم به دست خداوند متعال است اگر با آغوش باز از تغیرات زندگیتان استقبال کنید شرایطی که فکر میکنیم مارا نابود کرده است باعث رشد و ترقی و گسترش درزندگی ما خواهد شد فقط باید دراین مسیر شکرگزار خداوند باشیم و با ایمان به خداوند که خداوند خودش قادر به هرکاری است و میداند که الان چه تغییراتی درزندگی ما به نفع و صلاح ما است و اوضاع را کم کم به نفع ما تغییر میدهد چون گاهی از مواقع ما از ترس از مواجهه شدن با تغییرات آن را انجام نمیدهیم و دربدترین شرایط هم چون عادت کردیم حاظر نیستیم تغییراتی را انجام دهیم تا اوضاع ما بهتر شود و خداوند با ایجاد این تغییرات مارا از مرداب ترس و ناامیدی بیرون میکشد تا با کشف استعدادها و باورهای و توانایی های خودمان اوضاع را به نفع خودمان تغییر بدهیم و باعث بهتر شدن شرایط روحی و جسمی ما میشود و بعد از گذشتن مدتی متوجه میشویم اگر خودمان میخواستیم شرایط را تغییر بدهیم هرگز این کاررا نمیکردیم خدارا شکر خداوند این تغییرات را برای من بوجود اورد 

      ۱- نگرش شما درباره تغییر کردن چیست؟ تغییر کردن سخت است یا آسان؟!

      تغییرکردن برای ذهن بسیار سخت است چون عادت کرده است به کارهای تکراری و تمایلی ندارد به تغییرات و باید دقیقا درشرایط یک دفعه ای تغییر کند 

      ۲- مثال های از زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن را به سادگی پذیرفته اید و عواقب خوبی داشته است. من تغییر شغل را برای خودم یک تغییر خوب میدانم و عواقب بسیار خوبی برای من داشت 

      ۳- مثال هایی در زندگی خود شرح دهید که تغییر کردن برایتان سخت بوده و عواقب نامناسب داشته است. هماهنگ نبودن با دستوراتی که مدیران میخواستند درمحیط کار با مدیر بودن برای آنها انجام شود نه طبق قوانین و مقررات و عواقب زدن حکم شهرستان برای من چون گوش ندادم و رفتن به شهرستان دور با داشتن فرزند کوچک ولی خدارا شکر زیاد طولانی نبود چون بلافاصله خودش از پست مدیریت برداشته شد 

      برای تغییرات همسو و ناهمسو الهی در زندگی تان مثال بزنید و شرح دهید که پذیرش شما در برابر این تغییرات و نتیجه آن ها چگونه بوده است؟!

      من با داشتن 3 فرزند تغییراتی برای ادامه تحصیل برای من فراهم شد و خداراشکر که نتیجه آن خوب بود و مدرک کارشناسی ارشد را گرفتم و ارتقاء پیدا کردم 

      و برای تغییرات ناهمسو بعضی از مواقع برای خریدن چیزی زیاد اصرار کردم و بعد از تغییرات راضی نبودم 

      ۵- مثال هایی از زندگی خود شرح دهید که در معرض تغییرات ناهمسو قرار گرفته اید و در آن زمان پذیرش آن تغییرات سخت و دشوار بود اما بعد از مدتی از قرار گرفتن در آن شرایط بسیار راضی و خشنود بوده اید.

      مثل درس خواندن – گرفتن گواهینامه – یادگیری خیاطی – قالیبافی و….

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم