چگونه لاغر شوم؟ مهمترین سوالی بود که در 35 سال چاقی ذهن من را به خود مشغول کرده بود.
خیلی غم انگیز است وقتی نمی دانی چگونه چاق شده ای در کل زندگی به دنبال چگونه لاغر شدن باشی.
خیلی دردناک است که نخواسته باشی چاق بشی و به راحتی چاق شده باشی و بخواهی لاغر شوی و با رنج و سختی نتوانی لاغر شوی.
چقدر حسرت برانگیز است وقتی به هر دری می زنی که لاغر شوی و فایده ای ندارد اما می بینی بسیاری از انسانها خودبخود لاغر هستند.
آنها هیچ رژیم خاصی را رعایت نمی کنند، هیچ ورزش سنگینی انجام نمی دهند، نگران چاق تر شدن نیستند و حسرت برانگیزتر از همه: نسب به لاغر بودن هیچ احساس خاصی ندارند.
آن را طبیعی می دانند.
پس چگونه است که من با این همه اشتیاقی که برای لاغر شدن داشتم و آن همه تلاشی که انجام می دادم هیچوقت نمی توانستم لاغر شوم و در معدود مواردی که واقعا پشتکار داشتم و چند کیلویی کاهش وزن پیدا می کردم بعد از چند هفته دوباره به شرایط قبل بر می گشتم.
من چه می خوردم که آنها نمی خورند؟
من چقدر می خورم که آنها نمی خوردند؟
من چه گناهی مرتکب شده بودم که باید همیشه نگران چاق تر شدن باشم ولی آنها با خیالی آسوده و بدون ترس از چاق شدن زندگی می کردند.
هر بار که بخاطر چاق بودن مسخره می شدم، هر بار که از تلاش برای لاغر شدن نتیجه نمی گرفتم، هر بار که مرا نصیحت می کردند که: به فکر خودت باش، کمتر بخور، یه کم ورزش کن، مملو از خشم و شکایت به خدا می شدم و ذهنم پر می شد از این سوال های بی جواب.
چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را می فهمد.
با هر زبانی به دیگران می گفتم سعی می کنم لاغر شوم اما نمی شود، آنها نمی فهمیدند.
به هر شکلی به دیگران نشان می دادم آدم با اراده ای هستم و تلاش می کنم که لاغر شوم اما فایده ای ندارد، آنها نمی فهمیدند.
هرچه به دیگران توضیح می دادم که شب ها شام نمی خورم، صبحانه فقط چند لقمه می خورم، بیشتر ناهار من سالاد است، نوشابه نمی خورم، فست فود نمی خورم، هرکجا باید بروم پیاده می روم و صدها کار دیگر انجام می دهم اما لاغر نمی شوم کسی حرف مرا نمی فهمید.
سال های زیادی از عمرم به این شکل گذشت و من همچنان به دنبال جواب سوالم بودم که چگونه لاغر شوم؟
به لطف خدا در سن 35 سالگی به این نتیجه رسیدم که لاغری با قدرت ذهن را تجربه کنم.
تصمیمی که برخلاف روش های قبلی هیچ منبع و راهنمایی نداشت، هیچ برنامه غذایی و ورزشی برای آن نوشته نشده بود و هیچ زمانی برای لاغر شدن با آن مشخص نشده بود.
تک و تنها قدم در مسیری گذاشتم که هیچ راهنما و خط و نشانی برای حرکت کردن نداشت.
هیچ امیدی به لاغر شدن با ذهن نداشتم اما احساس درونی من در جستجوی سوال: چگونه لاغر شوم؟ بسیار قدرت گرفته بود که می شود با ذهن لاغر شد.
به لطف خدا در این مسیر حرکت کردم و برای اولین بار در زندگی تصمیم قاطع گرفتن را تجربه کردم.
تصمیمی که همچنان بر آن متعهد هستم و در مسیر لاغری با ذهن قدم بر می دارم.
اولین موضوعی که در لاغری با ذهن درک کردم این بود که ما چاق شدن را آموخته ایم، پس برای لاغر شدن باید لاغری را بیاموزیم.
هر آموزشی از بخش های مختلفی تشکیل شده است که به مرور آنها را یاد می گیریم و در نهایت ما آن موضوع را به صورت کامل یادگرفته ود ر زندگی خود اعمال می کنیم.
ما چگونه چاقی را یاد گرفته ایم؟
گام به گام در هر مرحله از زندگی آموزش های جدیدی برای چاق تر شدن دیده ایم و سبب شده است که رفتار ما به گونه ای تغییر کند که در نهایت باعث اضافه شدن وزن و سایز ما شود.
لاغر شدن مانند چاق شدن نیاز به آموزش دارد و اگر تصمیم گرفته اید از چاقی رها شوید و روزهای خوش زندگی را در جسمی متناسب ادامه دهید باید همت کنید و لاغر شدن را یاد بگیرید.
لاغر شدن هنری است که باید آن را آموخت.
درست است که بعضی از افراد به طور خودبخودی این هنر را بلد هستند و برای آموختن آن سختی متحمل نشده اند اما فراموش نکنید که افرادی که اضافه وزن دارند نیز هنر چاق شدن را بدون هیچ رنج و سختی آموخته اند.
پس در پاسخ به سوال: چگونه لاغر شوم؟ باید به خودت تاکید کنی که من هم می توانیم لاغر شدن را یاد بگیریم و با بکارگیری آموزش های خود در زندگی متناسب شویم و برای همیشه لاغر بمانیم.
نکته جالب توجه و امیدوار کننده برای یادگیری لاغری با ذهن این است که ما لاغر شدن را به صورت خودبخودی بلد هستیم اما به خاطر یادگیری چاقی و استفاده مکرر از فرمول های چاق کننده، لاغری را فراموش کرده ایم.
ما در روش لاغری با ذهن، لاغر بودن خود را به یاد می آوریم.
لاغری حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد و این دستور خداوند است که به شکل کدهای دستوری در سلول های ما نهفته است.
مانند سرسبزی که حالت طبیعی یک درخت است.
اگر درختی می بینید که سبز و زیباست تعجب نمی کنید اما اگر درختی ببینید که زرد و پژمرده یا خشک شده است تعجب می کنید که چرا این درخت خشک شده است.
بنابراین در پاسخ دادن به سوال: چگونه لاغر شوم؟ در ذهن خود بدانید که لاغر بودن حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد که به هر دلیل آن را تغییر داده ایم.
اما این به آن معنا نیست که ما دیگر نمی توانیم به حالت اولیه خود برگردیم.
همه افراد چاق توانایی برگشتن به حالت طبیعی و پیش فرض خود را دارند چون آنچه برای ما مقدر شده است نابود نمی شود بلکه فقط می تواند تغییر کند.
ما می توانیم شرایط جسمی خود را از حالت ایده آل خارج کنیم که بارها این کار را به طریق مختلف انجام داده ایم مثل زخمی کردن خود به طریق مختلف، اما جسم ما به سرعت فرایند ترمیم را آغاز کرده است و پس از مدت کوتاهی جای زخم به کلی از بین رفته است.
چاقی، خارج شدن جسم از حالت طبیعی و متناسب است و این برای جسم بعنوان یک ناهماهنگی تلقی می شود.
جسم ما به شدت در تلاش برای تغییر وضعیت ما از چاقی به لاغری است.
این تمایل جسم خود را بارها در هر روشی که برای لاغری در پیش گرفته اید تجربه کرده اید.
اما از آنجایی که عملکرد ما می تواند در جهت مخالف عملکرد جسم باشد، در تمام مواردی که از سعی و تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه نگرفته ایم، قدرت عملکرد ما در چاق شدن بیشتر از قدرت جسم ما برای لاغر شدن بوده است.
نتیجه نهایی در این شرایط چاق ماندن یا چاق تر شدن است.
عملکرد ما تحت تاثیر برنامه ای است که در ذهن ایجاد می شود.
وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، عملکرد ما در جهت چاق شدن خواهد بود.
در این شرایط جسم ما قدرت مقابله با عملکرد ما را ندارد.
چون سرعت ترمیم جسم به مراتب کندتر از سرعت تخریبی است که ما از طریق عملکرد خود به جسم وارد می کنیم.
بنابراین برای کاهش سرعت تخریب باید ابتدا برنامه ریزی ذهن را از چاقی به لاغری تغییر دهیم.
در این شرایط عملکرد ما بر اساس محتوای جدیدی که در ذهن ما ایجاد شده است تغییر خواهد کرد و به مرور سرعت عملکرد ما در چاق شدن کم و کمتر می شود.
در این شرایط ابتدا روند چاق تر شدن ما کند شده و سپس متوقف می شود.
در ادامه با برنامه ریزی بیشتر و بهتر ذهن، فرمول های لاغری ذهن ما بیشتر می شوند و در مقابل عملکرد ما باز هم بهتر می شود و سرعت چاق شدن ما کمتر از قبل می شود تا جایی که سرعت عملکرد چاق شدن ما کمتر از سرعت عملکرد لاغر کننده جسم ما می شود و این شروع لاغری در جسم است.
این پروسه نیاز به زمان، استمرار و عمل کردن به آموزشها دارد و برای هر فرد متفاوت خواهد بود.
درک این پروسه به ما کمک می کند تا روند لاغر شدن با ذهن را درک کنیم و در هر مرحله بدانیم در چه مسیری در حال حرکت هستیم.
من بعنوان مدرس دوره های تناسب ذهنی همواره در تلاش برای کشف رازهای متناسب شدن هستم.
رازهایی که در رفتار افراد متناسب نهفته است و با کشف و بکارگیری آنها می توان به راحتی لاغر شد و تا ابد لاغر باقی ماند.
چون فرمولی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد که باعث آن رفتار شده است در ذهن همه افراد چاق نیز وجود دارد ولی به دلیل بی استفاده شده به خاطر ایجاد فرمول های چاق کننده، آن فرمول را گم کرده ایم و رفتار مربوط به آن فرمول را فراموش کرده ایم.
لاغری با ذهن صحیح ترین روش لاغر شدن است که ما را به پاسخ سوال: چگونه لاغر شوم؟ می رساند، چرا که همانطور که ما با یادگیری چاقی می توانیم تا آخر عمر چاق باقی بمانیم با یادگیری لاغری هم می توانیم تا آخر عمر لاغر بمانیم.
چاقی و لاغری در محتوا با هم تفاوتی ندارند، تنها اختلاف آنها در فرمول های آنهاست که در ذهن ما ذخیره شده اند و مغز ما با استفاده از این فرمولها سبب تغییر رفتارهای غذایی و واکنش ما نسبت به مواد غذایی میشود و در نهایت باعث چاق شدن یا متناسب شدن ما می شود.
بنابراین برای لاغر شدن لازم است که همواره در جستجوی فرمولهای لاغر کننده باشیم، همانطور که سالها در جستجوی فرمولهای چاق تر شدن بوده ایم.
در فایل آموزشی که برای دوستانم آماده کرده ام به تشریح و تاثیرگذاری فرمولی پرداخته ام که به شدت در چاق شدن ما نقش داشته است و به همین دلیل اگر ما بتوانیم در این فرمول چاق کننده تغییراتی ایجاد کنیم میتوانیم گام مهمی در مسیر لاغر شدن برداریم.
امیدوارم که با استفاده از این فایل صوتی توانایی تغییر رفتاری که سبب چاقی شما شده است را پیدا کرده و به مرور رفتار خود را تغییر دهید.
ضمنا توصیه می کنم بعد از خواندن هر نوشته یا استفاده از محتوای آموزشی، نگاهی به تصاویر شگفتی سازان لاغری با ذهن بیندازید تا بیشتر برای شما باورپذیر شود که لاغر شدن با قدرت ذهن میسر است و این توانایی همانگونه که در دیگر افراد چاق وجود داشته است در شما نیز وجود دارد.
مشتاقانه نظرات ارزشمند شما را پیگیری می کنم
همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.00 از 63 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
سلام استاد عزیز
چقدر مشکلات چاق ها باهم نزدیک هست همه ما حرف دلمون یکی هست دیدگاه های اشتباه در گذشته صدمه فراوانی بهمون زد ه چقدر فرمول خوردن در گذشته آسیب زننده بوده وما فقط به فکر خوردن ولذت بردن از خوراکی ها بودیم
طبق فرمایش شما چرا باید برای ما تعیین میکردن که چقدر بخوریم حتما این ساعت باید بخوریم حتی اگر گرسنه نیستیم بازهم بزور مصرف کنیم اون غذارو این برازنده یه انسان آگاه نیست انسانی که اشرف مخلوقات هست
.ولی متاسفانه ذهن و رفتار اشتباهی مارو به کجاها برد بقول معروف به ناکحا آباد من در دوره لاغری با ذهن یاد گرفتم فقط در هنگام گرسنگی غذا بخورم و اندازه نیاز بدنم غذا بخورم
چقدر حالم خوبه روحم. روانم وجسمم آرامش داره و صد البته این روش خوردن در به تناسب رسیدم نقش مهمی هم خواهد داشت
ذهن آگاه بدن تندرست به انسان هدیه میده
از شما استاد گرانقدر سپاسگزارم برای این فایلهای ارزشمندی که در اختیار ما قرار میدهید خداوند به شما نعمت و تندرستی بده
بادرود به دوستان عزیز و استاد گرامی….. این فایل واقعا منو خیلی به فکر فرو برد……
اولا که چقدر فرمولهای ذهنیمون به هم شباهت داره…. و این باعث دلگرمی من برای ادامه راه میشه…… این بسیار عالیه وقتی میبینی این همه همراه خوب داری … همراهانی که میفهمن چی میگی ،واقعا احساس تو درک میکنن…. نمیخوای کلی براشون توضیح بدی که من برای لاغر شدن جه سختیایی کشیدم…. اونایی که متناسبن اصلا باورشون نمیشه … شاید همون موقع بهت چیزی نگن ولی توی دلشون بهت میخندن…
در مورد این فایل باید بگم درسته که ماها خیلی اذیت شدیم ولی اینکه داریم با بهترین روش به خواسته قلبیمون میرسیم جای شکر گذاری فراوان داره…. واقعا این نعمتیه که هیچکدوم قبلا باورش نداشتیم. …
شاید خودم قبل از شروع این روش بهش خندیده باشم یا تعجب کرده باشم که مگه میشه تو دنیایی که ما همه چیز رو به رفتارهای عملی ربط میدیم یهویی ذهن بیاد و این کوه رو از روی دوشمون برداره….. ولی وقتی شروع میکنی میفهمیش و بهش ایمان میاری….
ما داریم کم کم فرمولامون رو جابجا میکنیم و به نظرم رهه صد ساله رو یک شبه طی میکنیم…
شاید گمان کنید که دارم اغراق میکنم ولی وقتی به خودم نگاه میکنن که چقدر با شوق و لذت دارم ادامه میدم و نه تنها دارم متناسب میشم چقدر در کنارش دارم آرامش میگیرم……
الان ایام امتحانات بچه هاست… من این موقع ها کلی با پسرم سر درس خوندن کل مینداختم و بهش فشار می آووردم جوری که شوهرم میگفت تو به درساش کار نداشته باش ،بیشتر داری بچه رو از درس زده میکنی ولی امسال دقیقا برعکس شده…. پسرم مشتاقه که با من درساشو بخونه … دیشب میگفت مامان چقدر جدیدا با تو بهم خوش میگذره… باورتون نمیشه چقدر از شنیدنش خوشحال شدم و من این موهبت رو نادیده نمیگیرم …من درک کردم که این روشیه که با یه تیر صد ها نشون میزنی..….
خدایا به خاطر این نعمت تورا سپاس….
با سلام
اعتراف میکنم امروز و دیروز در خوردن زیاده روی کردم،و ازون بدتر عذاب وجدان هم داشتم چون احساس سبکی نمیکردم!
حالا نسبت به قبلا کمتر بود اما باز هم احساس پشیمانی از خوردن رو داشتم،
واقعا چرا ما انسانها ،اشرف مخلوقات ،در رابطه با خوردن آنقدر چالش داریم.؟
فرق ما با دیگر جانوران روی زمین در قدرت سخنگویی و اختیار ماست.
اما انگار گاهی اوقات لازمه از اختیارمان استفاده نکنیم و بدنمون رو بسپریم دست غریزه مون و مثه تمام جانوران روی زمین رفتار کنیم، اگر مانند حیوانات فقط بر اساس غریزه و به هدف زنده موندن و کسب انرژی غذا بخوریم همیشه سالم می مونیم .
خیلی رفتارها رو باید از طبیعت یاد بگیریم ،
بنظر من آداب غذا خوردنمون باید انسانی باشه ،و رفتارمان و نگاهمون به غذا مثه حیوانات باشه،حبوانات اکثر اوقاتشون بیکارن و مثه ما انسانها وقتشون با کلاس رفتن و موبایل و شغل و مهمونی پر نشده ،اما بیکاریشون باعث نمیشه روی بیارن به پرخوری،اما ما انسانها به محض این که بیکار میشیم میریم سر یخچال که با خوردن خودمون رو از بیکاری در بیاریم!
اما حیوانات کل روز رو بیکارن و پرسه میزنن اما بیشتر از غریزه شون چیزی نمیخورن!
خوب گفتین آقای عطار روشن ما با احساساتمون غذا میخوریم متاسفانه،با احساس غم ،خشم ،خوشحالی،
اما با این شیوه فقط به خودمون آسیب میزنیم.
امروز و دیروز پرخوری کردم و الان تا حدی از خودم عصبانیم و حتما یه اسم زننده برای این پرخوری هام پیدا میکنم ، تا اینطوری خودم رو تنبیه کرده باشم.
به نام خداي هدايتگرم
سلام خدمت استاد عزيزم
چرا يك فرد متناسب بعد از غذا خوردن احساس سنگيني نداره ولي فرد با اضافه وزن بعد از غذا خوردن احساس انفجار ميكنه
چون فرد با اضافه وزن فكر ميكنه سير شدن بايد مساوي باشه با فشار اومدن به معده
نكته بسيار مهمي بود كه اصلا نبايد برامون مهم باشه كه در چه رستوران گروني هستيم يا در چه مجلسي هستيم
بايد غذا رو به عنوان چيزي ببينيم كه نياز بدنمون رو قراره رفع كنه
اين ديدگاه كه فرد با اضافه وزن فكر ميكنه چون پول داده بايد تا حدي كه ميتونه بخوره
و بسيار نكته طلايي بود كه چرا فرد با اضافه وزن از نفس كشيدن زياد لذت نبره
چرا ميخواد از حس منفجر شدن معده لذت ببره
توي بيشتر هتل ها استخر و جكوزي و جيم هست…چرا من نبايد خودمو عادت بدم به جاي پر خوري در هتل از امكانات تفريحي ورزشي هتل استفاده كنم
عناويني كه ميتونه كمك كننده باشه و فرد با اضافه وزن ميتونه براي خودش تنبيه هايي لفظي در نظر بگيره
براي هر فردي متفاوته اين عناوين
من وقتي پرخوري كنم به خودم ميگم هيچ وقت ديدي يه فرد ثروتمند اينطوري مثل قحطي زده ها بخوره
من روش خودم رو بگم كه چطوري جلوي پر خوري رو ميگيرم
من به خودم ميگم اگر سه تا بشقابم بخوري همين حس رو داره اينطوري نيست كه از بشقاب دوم به بعد طعم غذا عوض بشه
به فرض دارم قرمه سبزي ميخورم ، هر چندتا بشقاب بخورم همون قرمه سبزيه ديگه …از بشقاب دوم كه طعمش چلو گوشت نميشه …طعمش زرشك پلو كه نميشه
نه همه اش همون قرمه سبزيه …كه تازه از وسطاي غذا ديگه اون خوشمزه گي اول رو هم نداره…چون اولش خيلي گرسنه بودم و طعم غذا برام خيلي جادويي بود
يك تكنيك ديگه كه انجام ميدم ، از خودم سوال ميكنم چندين هزار بار تا حالا توي زندگيت اين غذا رو خوردي …ذهنم عدد ثابتي براش پيدا نميكنه و ميگه بي نهايت دفعه تا حالا اين غذا رو خوردي
من ميگم خوب ، چيزي فرق كرده تا حالا ؟
حس متفاوت عالي اي داري كه اگر كمتر ميخوردي اون حس رو از دست ميدادي و الان دچار افسوس شده بودي!!
ذهنم ميگه نه ، حتي حس بد اضافه وزن رو هم دارم
ميگم پس همينجا دست از غذا بكش كه دو تا دليل به اين بزرگي داري براي ادامه ندادن خوردن
خيلي وقتا يادم ميمونه از اين روش استفاده ميكنم مثل همين امروز كه 6_7 تا دونه پفك خوردم و از خودم سوال كردم ، “ چند تا پاكت پفك رو ميتوني الان بخوري”؟
ذهنم گفت يه پاكت كامل
پرسيدم حس بعدش چطوره برات؟
گفت احساس پشيموني
گفتم آيا مي ارزه؟
جواب نشنيدم
و در پاكت پفك رو بستم و به خودم گفتم دو تا پاكت پفك هم بخوري همين صدارو ميده كه خوردن 6-7 تاش، برات اون صدا (حس)رو داشته
من هم با شما موافقم كه اين تنبيه هاي ذهني يا مثل من حرف زدن با خودم بسيار راه رو براي ما كوتاه تر ميكنه
ياد اون درس شما مي افتم كه ميگفتيد ما با لذت چاق شديم و بايد با لذت هم لاغر بشيم
من با ذهنم مثل بچه حرف ميزنم تا هم چنان كه داره از خوردن لذت ميبره لجبازي هم نكنه و تصميم بگيره خوردن رو در زمان صحيح استاپ كنه
در اين سايت ياد گرفتم كه ذهن بي نهايته و اگر بتونيم باهاش همراه بشيم، كوه رو برامون جابه جا ميكنه
ممنونم ازتون استاد عزيز
سلام فهیمه عزیزم
خیلی لذت بردم چ نکات عالی فرمودید
از کفتگوی ذهنی و سوال جواب هایی ک واقعا منطقی ذهن رو قانع میکنه. و گفتن مثال هایی ک غذا همون طعم رو میده قورمه سبزی ک دگ زرشک پلو نمیشه یا چلو گوشت ک نمیشه !!
و مثال پفک دقیقا منم همین حس رو داشتم موقع خوردنش چقدرر پشیمون میشدم. الان قشنگ برام چقدر خوب نشست ب قلبم و ذهنم و برام جالب شد. حتی فکر کردن ب همین سوال جواب هم انکاری دگ دلم نمیخواد بخورم..
خیلی عااالی و روان توضیح دادین😍👏🏻👏🏻👏🏻ممنونم دوست گرامی
سلام
از اول ب دنبال لاغر شدن بودم همیشه میگفتم چرا خدا منو چاق خلق کرده بعدش ب خودم میگفتم خدامنو بیشتر دوس داشته ک میخواسته ورزش کنم رژیم باشم تا سلامت باشم
اما الان ک نگاه میکنم میبینم رژیم و ورزش بیشتر منو مریض کردن روحمو مریض کردن
مدام درگیر خودم بودم
میگفتم خدا این همه اطراف من همسنهای من لاغرن چرا من چاقم
همیشه چاق شدنم از پدر مادرم نمیدونستماز خودم خدا میدونستم میگفتم تنبلم میخورم خب همه میخوردن چرا من نخورم
اما نمیدونستم ک من چاق شدن رو یاد گرفتم همونطوری ک خواندن و نوشتن رو یاد گرفتم همونطور ک راه رفتن رویاد گرفتم
آشپزی دستورهای مختلف
پس لاغری ذهن میتونم یاد بگیرم و لاغر بشم
من چاق شدم چن فرمولهای چاقی تکرارکردم واونقدر اونها شدن حاکم ذهن
من الانم میتونم با تکرار فرمولهای لاغری لاغری رو جایگرین کنم
لاغری حالت طبیعی وپیش فرض جسم ما میباشد
و این دستور خداوند است ک ب شکل کدهای دستوری در سلولهای ما نهفته است
همیشه لاغری بهترین حالت ی انسان میدونستم
چن اون زمان خیلی زیباتر خیلی لباس بهش میاد
اما هیچ قت خودم نمیدونستم تصور کنم ک با ذهنم لاغر شوم
اما الان میدونم من با قدرت ذهنم میتونم لاغر شم
لاعر بمونم
همیشه ن ولی اکثر اوقات غذا ک میخوردم شکمم درد میکرد
الانم اینطوریه ولی کمتر شده
و بهترم میشه چن من انسان و طبیعت انسان لاغریه
من عاشق لاغری ام
من لایق لاغری ام
و امروز ب خودم میگم فریبا جانم ب جسم خودت احترام بزار تو خیلی قوی هستی پس چرا ب خاطر غذا ب جسم خودت احترام نزاری تو میخوری برای احساس خوب
چرا یجوری رفتار میکنی ک احساست بد میشه
اون غذا هس میتونی فردا بخوری اصلا نخوری چی میشه
ریشه این رفتار فقط و فقط از حرص ولع میاد ک از بس خودمو تو قحطی گذاشتم اینطوری رفتار میکنم و با دادن فرصت ب خودم این رفتار اصلاح میکنم
من با ذهنم لاغر میشم همونطور ک استاد با ذهنشان لاغر شدن پس من میتونم
به نام خدایی که راه رو نشونم میده
سلام به استاد عزیز و دوستان همراه
اواین باری که من این حرف ها رو ازتون شنیدم به قدری بهم حال خوب و انرژی داد که به دوستم که ار طریق ایشون با شما آشما شدم پیام دادم و گفتم : ببین فقط چی می گن؟ من بی اراده و ناتوان نبودم توی رژیم و کاهش وزن… شنیدن این حرفها واقعا منقلبم کرده بود…آدمی که اونقدررر برای رفع چاقیش تلاش میکنه و با اینکه هی برمیگشت خونه اولش، بازم سراغ یه راه دیگه می رفت ناتوان نیست…توانمنده، با اراده ست. حالا اگه اون اراده و انرژی رو تو این مسیر خرج کنم، مگه میشه نتیجه نگیرم؟ من چیزی برای لاغری یاد نگرفته بودم و در عوض کلی آموزش برای چاقی دیدم، الان کافیه کفه های ترازو رو جابجا کنیم…یعنی باید برای لاغری آموزش ببینم و اونوقت بدون دردسر لاغر میشم..درست مثل چاق شدن
یکی از کارهایی که باید یاد بگیرم تا کی غذا خوردنمه … یعنی نباید بذارم تا حالم بد بشه از خوردن و فشار شکمی پیدا کنم و بعد دست بکشم…یعنی منتظر یه واکنش جسمی و فیزیکی از سوی بدن می مونم…بدن هم وقتی واکنش نشون میده که یه مشکلی در بدن وجود بیاد…درد، تب، بیماری نشون از یه ویروس، ضربه یا هر مشکلیه دیگه…هربار که غذا بخورم و بدن یه واکنشی مثل دل درد، حس خفگی و تهوع و … نشون بده، یعنی یه مشکلی در بدنم به وچود اومده که بدن داره واکنش نشون میده…پس نباید به این حالت برسیم…بهترین چیز همونه که شما توی فایل ها گفتین توی دوره، خوردن رو با واکنش بدن شروع کنیم و وقتی اون واکنش تموم و رفع شد دست بکشیم از خوردن…یعنی برای توقف در خوردن منتظر واکنش بدن نباشیم، فقط برای شروع خوردن گوش به زنگ واکنش گرسنگی باشیم…این فرمول واقعا عالیه و عالی جواب میده
گاهی ما فقط برای رفع گرسنگی نیست که می خوریم، برای لذت بردن از دور همی، برای چشم کسی رو درآوردن، برای تلافی کردن و … شده که بخوریم. خدا رو هزار مرتبه شکر که من واقعا دیگه خیلی وقته اینطور نیستم و فقط به نیاز بدنم توجه می کنم و به شدت ایمان دارم بدن من هوشمنده و نیازش رو در قالب هوس به من می فهمونه…نمونه ش : من امروز یکم گلو درد دارم و ناخودآگاه هر بار سرما می خورم و گلوم اینجوری میشه فقط میلم به مایعات گرم، آب مرغ و سوپ رقیق هست و واقعا امروز که داشتم دقت می کردم با خودم گفتم: چقدرررر بدنم هوشمنده که الان اینها برام مناسبه که گلوم نرم بشه…سالهاست همینجورم اما تا حالا بهش فکر نکرده بودم و البته چون خیلی وقت بود که سرما نخورده بودم یادم رفته بود..امروز دیدم اصلا دلم پل و خورش و این غذاها رو نمی خواد و این سوپ و آب مرغ خوردن اصصصلا از سر اجبار و زور نبود…انتخاب من و درواقع انتخاب بدنم بود و این آگاه شدن خیلییی لذت بخشه استاد…اینکه هرچیزی رو بسته به نیاز بدنم می خورم و کسی بهم دیکته نکرده چی باید بخورم عالیه
چقدر نوشته تون زیبا و کاربردی بود،
«فقط به نشانه گرسنگی توجه کنیم ،و همین که گرسنگی رفع شد دست از غذا بکشیم».
و اینکه بدنمون واقعا هوشمند! بله کار خدا حرف نداره.!
فکر کنم دفعه ۵یا ۶ ام که این فایل میشنوم و واقعا درک بهتری از آگاهی هاش میگیرم .حالا داستان اینه که من همون هنرجوام که هی استاد میگه حتی اگه ۲ساله در دوره هستی و نتیجه نگرفتی بازم ادامه بده بالاخره هدایت برات کامل میشه و نتیجه میگیری از وقتی لایوهای صبحگاهی استاد میزارن برای مرور عجیب دوباره شوق تکراردرست درمن روشن شد. قبلا هم فایل گوش میدادم ولی شاید هفته ایی ۲/۳بار اونم نه واسه الاغری واسه اینکه حال بدم از چاقی قابل تحمل شه برام،مشکل اینجا بود که من لاغری خیلی دور از خودم میدیدم یا اصلا حق خودم نمیدیدم گاهی هم حتی تو ذهنم میمود که هرکس باید ی کمبودو مشکل لاینخلی تو زندگی داشته باشه ،واسه توهم اینه وهمچنان ترازو و کالری شمار به دست کالری میشمردم و میخوردم و حتی بدون اینکه بفهمم خیلی هم چاقتر شده بودم تو این دوران چون ترازو وزن کشی گذاشته بودم کنار مثلا تو این مورد طبق گفته های دوره عمل کردم و دقیقا ناغافل طبق رفتارهای حریصانه گذشته عمل میکردم و همش هم معده درد و دل درد داشتم دکتر گفت سندروم روده تحریک پذیر گرفتی بر اثر استرس چون دقیقا همون عصبهایی که در مغز هست در معده و روده هم هست و با این پیامها نشان از استرس شدید میده کهچند ماهی دارو مصرف میکنم و بهتر هم نشدم تا اینکه تو یکی از این لایوها ی چیزی واسه من روشن شد که نکنه این واکنش عصبی مغز من در برابر این همه استرس چی بخورم کی بخورمه که الان جسمیت پیدا کرده و داره اینجوری خودشو نشون میده برای آخرین بار کالری شماری و شمردن لقمه و غذامو گذاشتم کنار و گفتم اعتماد کن به بدنی که تا اینجا باهات همراهی کرده خواستی بری رفته خواستی بخندی خندیده خواستی یادبگیری یادگرفته پس بزار کمتر دردبکشه حتی اگه تا آخر عمرتم چاق موندی مهم نیست فایل گوش میدی آروم میشی تا بمیری و تموم شه این دردها شاید از آخرین دیدگاهی که نوشتم هم یکی دوسالی میگذره یادم نیست اصلا ٫تا اینکه توی یک ماه گذشته حال بدنیم بهتر شد دل دردها سردردها(لازمه بگم من از استرس مایع گوشمم تکون خورده و خیلی وقته سرگیجه وضعیتی دارم )که توی ماه گذشته خیلی کمتر مسکن مصرف کردم و ی آرامشی دارم انگاری قراره هیچ اتفاقی بدی نیفته برعکس قبلا که همش منتظر خبر بد بودم خلاصه چند روزه علاوه بر بهبود اوضاع روحی و جسمی من دارم متناسب شدنو تو خودم میبینم خیییییییلی عجیب خیییییلی درست و متناسب لباسام دیگه توتنم بد نیست ،شبا چون لباسام فشار میاره دیگه مجبور نیستم بگردم لباس آزادتر پیداکنم که بتونم بخوابم جالبه بگم ی دوست دارم تازگی ها بعد از ۲سال رژیم و وزش ۲۰ کیلو کم کرده دقیقا میگه به خاطره اینکه لباسای جدید سایز ایکس اسمالمو بپوشم به هر بهانه ایی میرم از خونه بیرون ومن چقدر حسرت کشیدم که خوش به حالش من میترسم لباسامو بپوشم ببینم تنگ شده برای همین ترجیح میدم هیچ جا نرم هیچکسم نبینم چون اصلا کافیه البته کافی بودی مهمونی دعوت شیم اینقدر استرس جی بپوشم و وای چطوری بخورم اه چقدر زشتم چقدر بدلباسم چقدر موهام بده کاش ی ذره قدم بلند تر بود منو اذیت میکرد که معده ام شروع میکرد به ورم جوری که دقیقا هیچ کدوم از لباسا برام راحت نبود و انگار ی گاو خورده بودم و خلاصه درد ،درد،درد آخر سرم اونجا هیچی نمیخوردم و درد میکشیدم و بعد میومدم خونه تلافی میکردم و یاد جمله استاد میفتادم که ما سر سفره خودمون چاق شدیم .خلاصه که چاقی برای من ثمره جایزه دادن بیخودی غذا برای آسون تر کردن زندگیم بود استمرار و اصرار بر مرحم کردن غذا رو زخمام داشتم میخوردم و دردمیکشیدم دردم میکشیدم میخوردم که کمتر دردبکشم غافل از اینکه داروهم دوزش زیاد شه از دیگه درمان نمیکنه و میکشه اصلا ی جمله معروف هست نمیدونم از کیه که میگه هر غذایی دواست هر دوایی هم غذاست خب چرا ی آدم عاقل بخواد دستی دستی خودشو بکشه زیاده روی ،زیاده رویه دیگه قرص جسم میکشه غذا زیاد روح مگه نه اینکه چه روزهایی از جوانی و شادابی چاقها تو حسرت و افسردگی و تنهایی و حتی خودم بارها در آرزوی مرگ لقمه زدم و گریه کردم گذشته دیگه مردن چطوریه دیگه آدمهای چاق هرروز با ملامت ها،تمسخرها پورخندها و حتی تعریفای الکی هزاربار میمیرند این بار ذهنی چاقی عجب سنگینه امیدوارم هرکی این بار حمل میکنه سریعتر بزارتش زمین و ءسوده زندگی کنه .آمین🙏🏻
به نام خدای مهربان
وقت بخیر عزیزان
این فایل صبحگاهی امروز واقعا خیلی عالی بود . اگه از اول ما یاد گرفته بودیم خودمون و دوست داشته باشیم الان دیگه همه چی عالی بود . واقعا الان نمی دونم دیگه بیشتر عمرمون رفته تازه آدم بخواد این چیزها و یاد بگیره ولی خوب به قول معروف ماهی و هر وقت از آب بگیری تازه است .
اینها همه ریشهای قوی دارن دیگه در ذهنمون یادم میاد اون موقع ها که من بچه بودم جایی می رفتیم یکی هم از خودش یه ذره خوب می کفت و اعتماد داشت به خودش به هیکلش همه می گفتن وای چه از خود راضی …. به جای اینکه یادمون می دادن و خودشون یاد می گرفتن . هیچ وقت اصلا کسی از مون پرسید تو خوشحالی شادی ؟
حالا بماند دیگه این چیزها . ولی آدم با دوست داشتن خودش ، با شاد بودن خودش می تونه دیگران و دوست داشته باشه و شادشون کنه و انرژی بده بهشون .
این فایل امروزم خیلی پر محتوا بود تفاوت بین افراد چاق و لاغر فقط در الگوی ذهنیشونه که مغز بر اساس اون فرمان و صادر می کنه .
ما همیشه فکر می کردیم باید سنگین بشیم و بعد بفهمیم سیر شدیم این همیشه در من بود مخصوصا وقتی می رفتیم رستوران که لباس آدم لباس راحتی نبود میامدم خونه باید سریع لباسم و عوض می کردم . یعنی سیر شدن برابر بودن با فشار شکم و احساس سنگینی تازه بعدش هم باید یه چیزی می خوردیم اینها رو بشوره ببره پایین .
الان خیلی وقته که من دیگه احساس سنگینی نکردم خدا رو شکر و راحتم هر جا می رم غذا می خورم یه موقع ها هم که به نظر خودم پرخوری می کنم ولی این حالت نشدم سنگینی و فشار و اینها .
چند وقت پیش برام خیلی جالب بود که مزه غذا به دهنم عوض شد و من دیگه ادامه ندادم و اولین بار بود که اینو تجربه کردم .
مغز فرمون می ده دیگه . امروز خودم تنهام خونه صبح ساعت ۹:۳۰ اینطورته صبحونه خوردم و بینش یه بیسکویت کوچیک خوردم و الان هم که دارم تمرین می نویسم ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهره و من چند بار سعی کردم تمرین بنویسم ولی نمی دونم چرا نمی شد تا الان که اجازه داد وارد دیدگاه شدم خدا رو شکر .و الان هم که کسی نیست من صبر می کنم تا ببینم کی گرسنم می شه .
خدا بیامرزه پدرم که همیشه یه لقمه ته بشقابش می موند مامانم هی می گفت گناه داره این یه ذره رو بخور حیفه می گفت اخه نمی تونم و ما اون موقع نمی فهمیدیم که یعنی چی نمی تونم . چند وقت پیش داشتیم پیاده روی می گردیم بعضی وقتها بوی غذا میاد از خونه ها من هنوز اینو می گم چه بویی .بوی فلان چیزه . خیلی هم سعی می کنم توجه نکنم . ولی همسرم هیچ وقت من نشنیدم بگه وای چه بویی ولی چند روز پیش گفت منم خیلی تعجب کردم گفتم تا حالا نمی گفتی .
باید سعی کنیم سیر شدنمون هم طبیعی باشه مثل بقیه چیزهامون اونم اتوماتیک بشه . و قبل از اینکه به نقطه فشار برسیم دست بکشیم . و بعد برای خوب عمل کردنمون خودمون و تشویق کنیم و برای پر خوری کردن خودمون و تنبیه کنیم و کم کم یاد می گیرم نیازمون چقدره و اون وقته که دیگه آرامش و حس می کنیم .
سلام برهمه دوستان
هرموضوعی که واکنش عصبی درآنها ایجاد کنه بیشتر میخوره
وقتی احساس خشم ، نگرانی ، حال خوش و یا غم وناراحتی رو تجربه میکنم نسبت به افراد متناسب بیشتر میخورم .
علت این فرمول ها چیست ؟ وقتی علت مشخص بشه خودبه خود رفع میشه .
استمرار وتلاش ما برای متناسب شدن نشان از توانایی بالای ماداره .
درروشهای دیگه متناسب شدن سختی بود ورزش بود وحال بد ولی دراین روش باحال خوب مسیر روزمره خودمان را طی میکنیم و حتی فکرهم نمیکنیم که برای تناسب کاری میکنیم درحالی که خودبه خود فرمولهای ما درحال اصلاح است و آرامش داریم وحالمان خوبه حتی خیلی خیلی کم در بحث ها و گفتگوها شرکت میکنم یا فقط تماشا میکنم یا درصورتی که بتونم اونجا رو ترک میکنم .اینها همه اش خودبه خوده .من درونی من دلش هر چیزی رو قبول نمیکنه .
اضافه وزنم اینقدر به روح وروانم فشار وارد میکرد که اکثر مواقع حالم پریشون وبد بود .
هروقت بدن واکنش نشون میده یک مشکلی وجود داره پس وقتی پرخوری میکنیم وفشار شکم میگیرم یا تپش میگیرم یعنی یک اشکال وجود داره .
یک فرد چاق باید یک حالت جسمی رو تجربه کنند ولی متناسب به هیچ وجه با حالت جسمی تجربه نمیکنه چون این اشتباهه اون خودبه خود نقطه سیری رو درک میکنه اصلا نباید برات مهم باشه که چه ماده ایی رو مصرف میکنی در چه رستورانی هستی …فقط به اندازه نیاز بدن بخوری .
خداروشکر خیلی کم پرخوری میکنم به اندازه میخورم به هرلقمه که بیشتر میخورم ترس از اضافه خوردنم بیشتر وبیشتر میشه دیگه ادامه نمیدهم .برای همون بیشتر قربون صدقه خودم میره . جذابیت مواد غذایی روز به روزدرنظرم کمتر میشه .
ازاینکه وقتی سیرم انواع شیرینی ها رو ببینه نمیخوره کیف میکنم قبلا میگفتم نهه چاق میشم الان میگم نه میل ندارم بعد اگر میلم کشید میخورم .
چقدر لذت داره خوردن شیرینی که با میل وهوس میخوریم ولی قبلا به خاطر تعارف دیگران یا اینکه تموم نشه میخوردم ولی الان برام مهم نیست خوب تموم شه .
یکی از همکارام دیابت داره دیروز میگفت دکترش گفته برنجت رو خیلی کم کن میگفت هرکار میکنم نمیشه باید برنج باشه تا سیر بشم .
هرکس براش نسخه میپیچیده یکی میان وعده بخور یکی سالاد بخور یکی …. منم ساعت ۱۰ ساندویج ام رو میخوردم یکی گفت وااا چرااا الان ؟ صبحانه رو صبح زود باید بخوری .
من فقط لبخند زدم .
جالب بود همه برای بدن ماکه مختص ماست نظر میدادن .بدون مشارکت فکر میکردم آخه کی برامون تعیین کرده ساعت دقیق صبحانه وناهارمون چه موقع اس .
من که میلم نیست چرا صبح بخورم چون موقع صبحانه اس .یا خوشحال بودم که حتی از موقع رژیم کمتر میخورم ولی سیر سیرم حتی به قول همکارام میان وعده نمیخورم .آخه کی گفته باید روزی ۵وعده ومیان وعده بخوریم .ببخشید مگه انسان نیستیم که مرتب باید دهانمان درحال خوردن باشه .
خداروشکر میکنم خودم برای خودم تعیین میکنم که کی بخورم چقدر بخورم .صبحانه رو یک بار ۸یکبار ۱۰ .شام خیلی وقتها ساعت ۱۰ یا دوست ندارم نمیخورم .دیگه نمیگم وااای آخر شبه نباید بخورم .
حتی حیوانات هم اینقدر پرخور نیستند بارها در برنامه های حیات وحش میشنویم که میگوید یک شیر یا پلنگ تا یک هفته شکار نمیکند .یا بعضی مارها تا یک ماه شکاری که خوردند دیگه سیر هستند .
پس چرا همه ی فکر وذکرانسانهای چاق خوردنه .انگار درفضای ذهن آنها پراز هوای مسمومه چاقیس که جزء تصاویر خوردن چیزی نیست .
با سلام خدمت استاد گرامی وهمگی دوستان عزیزم
من دیروز متوجه نکته مهمی شدم که لذت خوردن باید بگذارم کنار
خیلی جالب بود که متوجه شدم هیچ حیوانی برای لذت بردن نمیخوره
مثلا تفریحی نمیرن شبا یه آهویی دور هم بزنن
یا تفریحی برن ذرت مزاع وبخورن وجشن بگیرن
یعنی شعور حیوان میرسه به زیاد نخوردن به آسیب نزدن به خودش
من متوجه شدم خودمو تاحالا تنبیه نمیکردم درمواقع پرخوری
میگفتم آخی حالا اشکال نداره وبعدا درست رفتار میکنم وحتی وقتی به اندازه هم میخوردم نمیگفتم دمت گرم آفرین وایول به رفتار قشنگت یعنی تنبیه وتشویقی نبود
این روش به نظرم خیلی جواب میده
درمورد منکه اینطور
از این به بعد هر زمان پرخوری کنم القاب بدی به خودم میدم
میگم حیوانی مگه حتی حیواناتم اینجوری نمیخورن
یا میگم مگه آزار داری خجالت بکش از رفتار
یا آدم باش مثل آدم رفتار کن
وقتایی هم که به اندازه میخورم
میگم به خودم
آفرین چقدر عالی چه احساس خوبی دارم چقدر سبکی کیف میده چقدر جذاب ودرست رفتار کردی
عالی تو ایول داری
قراره بترکونی وبشی همون جذابی که واقعا لیاقتشو داری
حتما به اندام دلخواهت میرسی اینجوری پیش بری مانکن شدنت حتمیه آفرین به تو دختر باکلاس جذاب وفوق العاده
چقدر حس خوبی داره تشویق
الانکه دارم بهش حتی فکر میکنم
وقتی تصور میکنم که مثل یه بازی باهر رفتار وحرکت درست میرم جلوتر تا مرحله های بازی طی بشن وهی جایزه هی برنده شدن وهی نزدیک تر شدن به خط پایان ومرحله نهایی بازی احساس قدرت وشگفتی میکنم
یه جوری حس ازرشمندی میکنم بازی واقعی که هم هیجان داره هم نتیجش همین جا میبینم هم منو میسازه وزندگیمو سرشار از معنی میکنه
واینکه از همه مهم تر منو انسان بهتر وارزشمند تری میکنه خودت خیلی شگفت انگیزه
فشار شکم که هیچ لذت وتفریح در خوردنم کار زشت وناپسندیه
وشعور انسان اینو نمیپزیره
سلام وقت بخیر.
امروز وقتی داشتم به این فایل گوش میکردم با خودم فکر کردم وقتی ما لاغری را یاد داریم ولی اونو فراموش کردیم مثل این میمونه که من مدت زیادی رانندگی نکرده باشم یا شنا شاید اوایل برام سخت باشه ونیاز به توجه داشته باشم ولی بالاخره به راحتی اون کارها را انجام میدم.
ولی خداوند تو وجودمون متناسب شدن را گذاشته خیلی جای خوشحالی داره که من با تکرار این اصول درست یادم میاد که چجوری باید باشم.
تمام این روشهایی که باهاشون چاق شدم نشات گرفته از باورهای نادرستی است که از جهان پیرامونم گرفتم واینقدر به اینا توجه کردم که رفتارم براساس اونا شده.
همین چند روز پیش نهار مهمون داشتیم پسرم غذاشو خورد ومقدار غذا توی ظرف باقی مونده بود .مهمونمون پسرم را صدا زد وگفت بیا غذا را تو قاشق کرده بود وگفت دهنتو باز کن این عزیزم اصراف است باید غذاتو تا انتها بخوری .نباید تو بشقاب غذایی بمونه جالبه ایشون خودش اضافه وزن داره وبیشتر عمرش را مثل قبلت من دنبال رژیم بوده .
یاد خودم افتادم یاد باورهای اشتباهی که داشتم واونا رو هم به بچه هام منتقل میکردم ولی اوضاع تو خونه ما فرق کرده بود
پسرم به من نگاه کرد ازش پرسیدم عزیزم سیر شدی پسرم گفت آره مامان گفتم برو عزیزم .سعی کن کمتر برای خودت غذا بکشی .نمیخواد بزور بخوری غذا به اندازه نیازت بخور
داشتیم میدیم که چجوری من چاق شدن را یاد گرفته بودم.
خوب مبحث دیگه این بود که فشاری که به جسمم بعد از خوردن غذا می اومد حتی نمیتونستم سفره را جمع کنم
میگفتم بعد از غذا چرا خوابم میگیره
الان که سبک بلند میشم وجسم احساس خفگی نداره همه یکارهامو میکنم واز خواب هم خبری نیست .
البته زمانی شده که با اشتباه رفتار میکنم ولی خدا رو شکر تعداد اون خیلی کم شده .با خودم میگم اینقدر فایلها را تکرار میکنم تا یادم بیاد لاغر شدن وماندن را.
سپاسگزارم از توضیحات عالیتون استاد عزیز
روز ۲۳ تکرار
سلام وقت بخیر
امروز صبح با فایل صبحگاهی و میثاق نامه شروع شد ولی امروز نتونستم کامنتمو صبح بنویسم ،فقط ۱ بار فایلهارو گوش کردم
شب هم مهمان داشتیم و الان که مهمان ها رفتن میخوام تمرینات امروزو انجام بدم ،هر چند دوست ندارم تمریناتم انقدر دیر بشه با این حال الان باید مجدد فایل گوش کنم و کامنتمو بنویسم
فایل گامی موثر برای لاغر شدن
تمام تجربیاتیو که استاد در مورد چاقی خودشون نوشتن ، برای منهم پیش اومده بود و سالها غمگین و ناراحت بدنبال راه حلی بودم که دلیل چاقی خودمو بدونم ولی دریغ از یک راه حل درست
به هر طرف میرفتم صحبت از پرخوری بود ،ژنتیکم مثلا مشکل داشت ،ارثی چاق بودم،بدنم درشت بود، خواست خدا بوده ووو ولی درون من آرام و قرار نداشت ،انگار میدونست یجایی در من خراب کار میکنه که فراتر از خوردنه ،اگر مسئله من در خوردنم بود چرا اون زمان هاییکه در رژیم بودم هم خیلی لاغر نمیشدم و مدام تو کم و زیاد کردن وزنم بودم ،چرا دیگه یه مدتی بود که حتی با نخوردن های طولانی هم لاغر نمیشدم ؟
انگار دیگه عمیقا باور کرده بودم که من لاغر بشو نیستم ،یجورایی احساس میکنم حتی همین الان هم ذهنم دوست داره بمن ثابت کنه که من نمیتونم لاغر بشم حتی با داشتن نتایج عالی ،ولی من ریشه دردمو فهمیدم کجاست ، هر چقدر هم که منفی درونم دوست نداشته باشه ، من کار خودمو انجام میدم
بدن من با بدن یک شخص متناسب هیچ فرقی نداشته ،بیس وجود ما سلامتیه پس چرا بیمار میشیم ؟ بیس بدن ما تناسبه اندامه ،پس چرا چاق میشیم ؟ بیس جهان هستی بر فراوانی و گسترشه ،پس چرا فقر و کمبود هست ؟ بیس جهان هستی بر عشقه ،پس چرا کینه و نفرت هست ؟
وجود ما بر پایه عشق و سلامتی و ثروت آفریده شد ،جهان به تسخیر ما در آمد ،پس چرا ما در رنج و چاقی زندگی میکنیم ؟
بخاطر محتویات ذهن ناخوداگاهمونه ، ما یک رابط بزرگ با جهان و خدا داریم بنام ذهن ناخوداگاه ، که درون ناخوداگاه ما پر شده از اطلاعات ناصحیح ،چاقی ،فقر ،بیماری ،حالا این رابط اعظم ما هر آنچه که به جهان میبره ،پیام ناخوبی هاست
مثلا من بصورت خوداگاه دلم میخواد لاغر باشم ولی درون ناخوداگاهم پر شده از تعریف های چاق کننده ،چرا ؟ چونکه لاغری برای من خطرناک تعریف شده و ذهن اجازه نمیده خطر به من نزدیک بشه و پیام های چاق کننده به جهان میفرسته و جواب جهان هم طبق همون داده هاست
پس برای لاغر شدن باید داده های ناخوداگاه رو تغییر بدیم تا پیام هاییکه به جهان میفرسته یواش یواش تغییر کنه
سالها به اشتباه گیر داده بودیم به جسم و خبر نداشتیم مشکل در ذهنه و جسمو تحت فشارهای نخوردن قرار میدادیم و الان در حال تغییر دادن ذهن هستیم
من واقعا خودمو توانمند میدونم در بیشتر کارهام ولی در ورزش کردن و رژیم گرفتن دیگه مرز استادی رو هم گذرونده بودم ،منیکه تونستم از ۱۰ سالگیم تا ۳۸ سالگی نان استاپ در رژیم های متنوع باشم یعنی یه شخصیت خاص دارم که تونسته ۲۸ سال از عمرشو در نخوردن بگذرونه
اگر الان به من بگن میتونی رژیم بگیری با اطمینان میگم نه نمیتونم ولی اون زمان میتونستم ،از ۸ سال پیش دیگه نتونستم تحمل کنم ،خسته شدم و زدم بر طبل بی عاری ،مگه میشه من تمام عمرمو در رژیم باشم ولی باز هم لاغر لاغر نباشم ،همیشه ۱۰ یا ۱۵ کیلو اضافه داشتم و پایین تر نمیومدم
پس من آدم شجاعی بودم که تونستم اونقدر تداوم داشته باشم و برای هدفم قدم بردارم و از یک کار لذت بخش چشم پوشی کنم
من انقدر ورزش های متنوع و زیاد انجام میدادم که آسیب کمر و زانو گرفتم،خار پاشنه گرفتم ،همیشه در حال ورزش کردن بودم و وسواس تحرک داشتن گرفته بودم
اونهمه تلاش نشان از توانایی من بوده حالا بگذریم که راهم اشتباه بوده ، تو روش لاغری با ذهن هم واقعا دارم تلاش خودمو میکنم ،کاملا متعهدانه به راهم ادامه میدم و از خودم راضی هستم
قبلا که مدام در رژیم بودم وقتیکه مدت رژیمم تموم میشد و من برای مدت کوتاهی آزاد میشدم و میتونستم هر چقدر دلم میخواد غذا بخورم ،ولع سیری ناپذیری داشتم و میخواستم تمام کمبودهای نخوردنمو در همون مدت کوتاه جبران کنم
پس تا میتونستم تو اون مدت زیاده روی میکردم و با شروع مجدد رژیم ،نخوردن ها ، کمبودها و محدودیت ها باز هم ادامه داشت و این لوپ تکرار همیشگی و دائمی بود
پس خوردن از روی ولع و ترس کمبود غذا در افراد چاق به مراتب وجود داشت ،در منهم بود ، یعنی وقتیکه رژیم نبودم تا دلم میخواست زیاده روی میکردم به امید اینکه مجدد برم تو رژیم، محدود خواهم شد ،پس تا میتونم راحت بخورم
پس اون حالت های ترس ،نخوردن، استرس خوردن و زیادی خوردن در من بود و یه حس متوجه نبودن یا خودمو به نفهمیدن زدن باعث میشد که در خوردن زیاده روی کنم و فشار شکم داشته باشم و مدتها برام رسیدن مرز سیر شدن ناراحت کننده بود
الان هم گاهی پیش میاد که کمی فشار شکمو حس کنم ولی هر دفعه دارم در این مورد بهتر عمل میکنم و میخوام بیشتر مراقب رفتارهام باشم و اگر رفتار خوبی نداشتم حتما خودمو دعوا میکنم
نباید اجازه بدیم خوراکی ها برامون حد و مرز خوردنو تعیین کنن ،مثلا امروز دخترم که اومد منزلمون شیرینی خامه ای خریده بود منم یه دونه رولت خوردم هر چند دلم میخواست باز هم بیشتر بخورم ولی میدونستم انجام اون کار باعث ترمیمم نمیشه پس ترجیح دادم همون ۱ دونه رولت بخورم ،میدونستم میخوام شام بخورم و باید جا برای شام هم بذارم
باید بتونیم درد پرخوری و عشق به زیاد خوردنو در خودمون درمان کنیم تا بتونیم بدن سلامتر و متناسبتریو داشته باشیم که اونم توجه به خوردنمون باشه و اجازه ندیم رفتار نامناسب داشته باشیم
خدارو شکر میکنم برای تکرار آگاهی ها
چقدر این فایل عالی بود و چقدر من در اینجای دوره نیاز به شنیدنش داشتم عادت بدی که دیفالت ذهن ما شده متاسفانه سیستم پیش فرض ذهن من روی این تنظیم شده که به اون حد نهایت برسم یعنی اگر دقیق حواسم به خوردن خودم نباشه باز خیلی راحت میرم سمت سیستم پیش فرض چون ما از خوردن غذا لذت می بریم خودم خیلی دقیق شدم به این داستان که سریع دستم می رم لقمه رو برداره و بده بالا که هی مچ خودم رو می گیرم
لذت خوردن یا اتمام سهم غذای در بشقاب همه اینها باعث میشه تند تند لقمه در دهان بگذاریم که پیام سیری را اصلا نشنویم.
سلام استاد گرامی و دوستان عزیز
پرخوری نکردن ما را در رسیدن به هدف متناسب شدن کمک میکند
اما مشکل ما این بود که متوجه نبودیم که پرخوری کرده ایم تا اینکه از فشار شکم به این موضوع پی میبردیم که دیگر خیلی دیر شده بود
مشکل ما این بود که یاد نگرفته بودیم چطور علامت سیری را شناسایی کنیم و با اجرا کردن آن دست از خوردن بکشیم تا دچار پرخوری نشویم
اما الان با بودن در این دوره عالی به همراه یادگیری موارد زیادی که ما را در رسیدن به هدفمان همیاری میکند نشانه سیری را هم آموزش دیده ایم
من یادمه زمانی که برای اولین بار علامت سیری را درک کردم چقدر خوشحال و هیجان زده شده بودم
با عمل کردن به این پیام و دست کشیدن از خوردن چقدر احساس توانمندی و رضایت از خودم کردم
احساس سبکی کردم احساس لیاقت اشرف مخلوقات بودن را کردم و این چه احساس عالی و ارزشمندی بود
از اینکه من اختیار خوردنم را بعهده دارم نه مواد غذایی به من احساس در کنترل بودن میدهد
واقعا باعث تاسف است که ما که اشرف مخلوقات هستیم خودمان را در مقابل مواد غذایی ضعیف ببینیم و کنترل را به مواد غذایی بدهیم
ما با به دست گرفتن کنترل در خوردنمان نه تنها به هدفمان که تناسب اندام است میرسیم بلکه احساس ارزشمندی و لیاقت و توانمندی و اعتماد به نفس میکنیم و این خیلی احساس توصیف ناپدیر و شگفت انگیزی میباشد
سلام
من وقتی وارد مسیر تناسب فکری شدم اتفاقای خیلی عجیبی برام افتاد ، جدای از رفتارای صحیحی که ایجاد شدن یه سری رفتارای جدید از خودم نشون میدم که برای خودم خیلی عجیبن و حتی فکرشم نمیکردم یه روز اینطوری رفتار کنم. مثلا من همیشه عاشق گوشت بودم و خب خیلی برام عادی بود که بخورم ولی از همون ماه اولی که با سایت آشنا شده بودم و شاید دو سه تا ویدیو بیشتر ندیده بودم یه احساسی درونم به وجود اومد که انگار دیگه از گوشت خوردن لذت نمی بردم. به عسل که یکی از دوستای متناسبمه و همیشه به زور توی دهنش گوشت میبره و اکثر اوقات گوشتای غذا رو جدا میکنه ، میگفتم منم مثل تو شدم و نمیدونم چرا دیگه خوشم نمیاد گوشت بخورم. هر چی بیشتر از دوره میگذشت من سعی میکردم احساسم رو سرکوب کنم و همش میگفتم نه بابا خود خدا گفته از گوشت حیوونا میتونیم استفاده کنیم و سعی میکردم خودمو قانع کنم که گوشت خوردن کار بدی نیست البته الانم همین فکرو دارم و نمیگم که نباید گوشت بخوریم ولی واقعا از گوشت خوردن احساس خوبی ندارم . الان دیگه اینجوریم که هر وقت میخورم از ترس این هست که پروتئین به بدنم نرسه و این ترس هم اشتباهه ، ولی خب واقعا لذت نمیبرم.
خیلی برای خودمم عجیبه چون من هیچ وقت جزء دسته ای نبودم که بگم نباید حیوونا رو کشت یا خونشون رو ریخت ولی کم و بیش همچین افرادی رو میدیدم که یه شبه تصمیم میگرفتن دیگه گوشت نخورن و گیاه خوار بشن و گاهی وقت ها هم میدیدم افرادی برای لاغری خام گیاه خوار میشن اما من خودم رو توی هیچ کدوم از دسته ها نمیبینم . الان که یاد گرفتم به احساسم توجه کنم میبینم احساسم بهم میگه گوشت نخور .همین دیشب ما کباب درست کردیم و دقیقا از همون کبابای چنجه ای بود که من تو بچگی کلی ازشون میخوردم و تازه بال و کتف مرغ هم داشتیم ، من اولش یه دونه بال برداشتم ولی چند تا گاز که ازش خوردم حالت تهوع بهم دست داد و داشتم بالا میوردم . بعدم تصمیم گرفتم نون و گوجه کبابی بخورم و خیلی هم بهم چسبید و همش خدا خدا میکردم کسی نفهمه که من کباب نمیخورم و خداروشکر هیچ کس به من نگاه نکرد برای اولین بار ! چون همیشه همه به من کلی چیز تعارف میکنن و حواسشون هست که من کلی غذا بخورم ولی دیشب خیلی عجیب هیچ کس به من توجه نمیکرد.
وقتی به مامانم میگم دوست ندارم گوشت بخورم میگه خود استاد عطار روشن هم گوشت میخورن . من مبینم تو استوریاشون ، تو چرا آخه گوشت نمیخوری؟ آخه مامانم فکر میکنه من به خاطر دوره گوشت نمیخورم و جزئی از برنامه ی لاغریمه ولی وقتی میبینه شما که استاد من هستید گوشت میخورید بهم میگه تو چرا نمیخوری؟ ولی من تحت تاثیر هیچ چیز و هیچ کسی نیستم ، حداقل خودم که اینو میدونم . من فقط الان دلم نمیخواد گوشت حیوونا رو بخورم یا از فراورده هاشون استفاده کنم. وقتی بهش فکر میکنم که خون حیوون ها رو میریزن و ما داریم یه موجود مرده میخوریم حالم بد میشه ، یا اینکه میبینم تموم گاوهایی که توی دامدارین افسرده هستن و با کلی هورمون و دارو زنده نگهشون میدارن و از بچه هاشون جداشون میکنن و توی یه فضای کوچیک چند متری همشونو نگه میدارن دلم نمیخواد شیر بخورم. البته این کاملا نظر شخصیه منه و میدونم که کاملا دارم احساسی برخورد میکنم ولی خب این تجربه ی جدید و عجیب من بوده تا الان.
/////
درمورد چیزی هم که توی فایل گفتید خیلی برام واضحه این که تا پیغام گرسنگی رو دریافت کردم یه چیزی بخورم و زمانی که پیام سیری رو دریافت کردم دست بکشم . شاید چندین ماهه که من فشار شکم رو تجربه نکردم . شده که بیشتر از حد نیازم بخورم ولی به هیچ عنوان نمیتونم مثل قبل کلی پرخوری کنم شاید بتونم یکی دو قاشق بیشتر از حد نیازم بخورم و بعدش دیگه دست میکشم . من عادت کردم که دیگه چاق نباشم . اونا رفتارای قبلیه من بودن و نتیجشون شده بود عذاب وجدان و پرخوری و گناه و تنفر ولی من الان یه آدم جدید شدم با کلی رفتار متناسب کننده.
امروز یک شگفتی ساز دیگه رو دیدم که استاد توی تلگرام و اینستاگرام عکسشون رو گذاشته بودن و ایشون نوشته بودن یک قدم دیگه تا ایده آل شدن فاصله دارن . منم الان دقیقا همینطورم . انقدر به بدنم حس خوب دارم و ازش خوشم میاد که برای خودمم دور از ذهن بود اینقدر عاشق خودم بشم. هر بار که خودمو توی آینه میبینم لذت میبرم و دیگه خبری از نگاه چپ چپ به یه سری اندام های بیچارم نیست که میخواستم با همون نگاهم نابودشون کنم.
////
و یه چیز دیگه ای که گفتید و خیلی خیلی درست بود این بود که ما انسانیم و نباید در یه سری از رفتار هامون کمتر از حیوون ها عمل کنیم. مثلا ما هیچ وقت نمیبینم وقتی یه شیری سیره با دیدن یه آهو تحریک بشه و بره شکارش کنه. من بار ها توی مستندا دیدم که شیرا وقتی سیر شدن شکارشون رو رها میکنن و اصلا دیگه کاری باهاش ندارن و میزارن بقیش رو لاشخور ها یا حیوونای دیگه بخورن اما آدما با دیدن یه کیک توی قفسه های فروشگاه ، با شنیدن صدا : شام حاضره ، با بوییدن یه غذا وقتی دارن توی خیابون راه میرن ، تحریک به خوردن میشن و این زشته که ما بر اساس محرک های بیرونی چیزی وارد بدنمون کنیم ، اونم در صورتی که ما اختیار داریم و میتونیم تشخیص بدیم رفتار صحیح چیه؟
تا حالا توی ادیان مختلفی از پرخوری به عنوان گناه نام بردن ولی ما حاضریم برای اینکه گناه نبریم و نعمت خدا رو دور نریزیم مرتکب یه گناه دیگه بشیم. در واقع داریم گناه رو با گناه میپوشونیم و این کاری نیست که یه موجود الهی انجام بده.
ازین به بعد تنها احساسم رو ملاک قرار میدم و تا آخر عمرم توی این مسیر باقی میمونم.
خدایا شکرت
ممنونم استاد عطا روشن
سلام وقت بخیر
فشار شکم
حس خیلی بدی که سالهای سال برام آشنا بودم و به لطف استاد اونو تو وجودم شناسایی کردم
من در بچگی متناسب بودم ولی همینطور که بزرگتر میشدم به خاطر پر خوری بعد از صرف غذا دچار فشار شکم میشدم یه بار که سر سفره نشسته بودم کنار کشیدم داییم بهم گفت چرا ادامه نمیدی بخور من گفتم که دلم درد میکنه واون به مزاح گفت اگه بیشتر بخوری خوب میشی بیا بخور ومن ادامه دادم نه تنها بهتر نشدم بلکه حالم بدتر شد تقریبا در ۹۰ در صد مواردبعد از غذا دچار دل دردمیشدم و علتش رو تند خوردن غذا میدونستم وهر بار که سعی میکردم غذا رو آهسته بخورم باز هم دل درد به سراغم می اومد وفکر میکردم که معده وروده هام دچار مشکل هستن با شرکت در دوره واصلاح رفتارهای اشتباه در مورد خوردن این حس خیلی کم به سراغم میاد وفهمیدم که نه معدم مشکل داره ونه روده ام بلکه این همون فشاری که به خاطر پرخوری به شکمم وارد میشه
از اونجایی که اصلاح رفتار اشتباه به زمان واستمرار نیاز داره تونستم تا حدود زیادی این رفتار رواصلاح کنم وباعث تخریب بیشتر بدنم نشم
شاید در مقام یک انسان درست نباشه ما رفتار حیوانات رو الگوی خودمون قرار بدیم ولی چون خدای بزرگ تمام کارهاش بدون عیب ونقصِ حس سیری رو بطور قریضی وپیش فرض در حیوانات قرار داده چون اگر حیوانی دچار اضافه وزن مفرط بشه بدلیل نبود شعور وآگاهی محکوم به فناست چون نمیتونه که رژیم بگیره ویا رفتارش رو اصلاح کنه
مثلا یک حیوان درنده بعد از شکار به اندازه نیاز مصرف میکنه وبقیه غذاش رو برای وعده بعد نمیزاره ویا اینکه با خودش فکر نمیکنه که من خیلی تلاش کردم برای بدست اوردن این غذاچرا بقیه ش رو بزارم که دیگر حیوانات بخورن
ولی ما انسانها بواسطه درک وفهم وشعور ذاتی که در اختیارمون قرار گرفته باید بتونیم درست رو از غلط تشخیص بدیم وبه این آگاهی برسیم که چه وقت بخوریم وکی دست از خوردن بکشیم درست مثل رفتاری که در انسانهای متناسب وجود داره چون اونها فرمولهای ذهنشون دستکاری نشده
ولی ما ادمهای چاق متاسفانه به خاطر آموزشهای غلط فرمولها به اشتباه دستخوش تغییر شدن تا ما رو به این وضعیت در بیارن
متاسفانه قبلا اگر در مراسم عروسی ویاتولد شرکت میکردم تا اونجایی که میتونستم غذا ،میوه ،وشیرینی میخوردم وبا خودم میگفتم که میخوام کلی کادو بدم و غذاهای رو ی میز سهم منه باید همشو بخورم ولی حالا این رفتار نادرستم رو دیگه تکرار نمیکنم چون تنها کسی که ضرر میکنه خودم هستم
از دیگر رفتار های اشتباه خوردن مونده غذای بچم بود که حیف میدونستم ولی حالا خیلی وقته که این کار رو انجام ندادم واز این بابت خیلی خوشحالم
در تفریحات آخر هفته ویا در مسافرت بصورت افراطی میخوردم با این فکر که دیگه گیرم نمیاد
رفتار بعدی خوردن بیش از حد خوراکیهایی بود که یه مقدار دیر به دیر مصرف میشن مثلاخشکبار شیرینی جات وخوراکیهای به صورت سوغات ویا نذر اورده میشه وفکر میکردم چون نذره هر چه بخوری ثواب وچاق نمیشی در حال حاضر با مرور این افکار واقعا خندم میگیره البته خنده ای از روی تاسف
خداوند رو شاکرم که من رو اینقدر لایق دونست که در این مسیر قرار داد که این اطلاعات ارزشمند رو بدست بیارم وبتونم اون همه ولع وحرص برای خوردن رو از خودم دور کنم واین شاید مزد توانمندی وشایستگی من باشه چون برای کاهش وزن سالهای سال تلاش کردم اگر چه در مسیر غلط ولی در هر حال من تلاش زیادی کردم
به نام خداوند بخشنده مهربان
روز ۱۰۷: روز بیست و سوم تکرار، یکشنبه ۱۴۰۰/۵/۱۰
سلام
در ذهن فرد غیر متناسب فرمول های چاقی بصورت دستی وارد شده است و در نتیجه رفتار انها با مواد غذایی با افراد متناسب متفاوت است و عملادر برابر مواد غذایی ناتوان عمل می کنند و نوع غذا سبب واکنش شخص چاق به مواد غذایی می شود.
برای رهایی از این مشکلات باید همانطور که چاقی را یاد گرفتیم باید لاغری را هم یاد بگیریم. و مسیر یادگیری لاغری آسان تر است چون فرمولهای آن بصورت پیش فرض در ذهن ما وجود دارد و فقط آنها را فراموش کرده ایم و باید
من لیاقت متناسب شدن را دارم و به لطف خدای مهربان و تلاش خودم به آن می رسم.
یکی از تفاوتهای افراد متناسب با افراد چاق ، زمان دست کشیدن از خوردن است. فرد چاق با فشار شکمی یا احساس خفگی دست از خوردن غذا بر میدارد درحالیکه پایان غذا خوردن در فرد متناسب دریافت احساس سیری است.
بدن به هنگام بروز مشکل ، شروع به واکنش می کند.
ما باید بتوانیم واکنش خودمان به مواد غذایی را مدیریت کنیم. در واقع ذهن چاق سبب می شود ما مسئولیتی در قبال خوردن خود نداشته باشیم و غذاها کنترل خوردن ما را بدست بگیرد.
تفاوت رفتاری فرد چاق و متناسب به علت تفاوت باورهای ذهنی آنهاست. و تنها راه تغییر رفتاری اصلاح باورهای ذهنی است. تا موفق شویم از رفتارهای واکنشی رها شویم.
جسم واقعی تک تک انسانها متناسب است و بدن ما دائما در حال تلاش برای از بین بردن چاقی است ولی چون سرعت رفتارهای چاق کننده ما تحت تاثیر ذهن چاق که سبب چاقی و تخریب بدن ما می شود بیشتر است، در نهایت چاق و چاق تر می شدیم.
یکی از رفتارهای غلط چاق کننده عدم تشخیص پیغام سیری در هنگام خوردن است. واکنش جسم ما به هنگام بروز مشکل انجام می شود. مثلا احساس درد پس از وارد شدن ضربه و …
و در هنگام گرسنگی احساس ضعف و سر و صدای شکم ایجاد می شود. در ذهن چاق سیر شدن به معنی واکنش بدن و ایجاد تفاوت جسمی است در حالی که فرد متناسب پیغام سیری را قبل از واکنش بدن می فهمد. سیر شدن به معنی ایجاد واکنش جسمی نیست و باید قبل از بروز فشار جسمی و خفگی دست از خوردن بکشیم. غذا نعمتی برای رفع نیاز جسمی و ایجاد انرژی بدن است و نباید نگاه ابزاری به آن داشته باشیم. اگر هر روز مقدار خوردن خود را مطابق نیاز بدن تنظیم کنیم و فشار جسمی با خوردن بر خود تحمیل نکنیم سرعت تخریب بدن خود را کاهش داده و متناسب می شویم.
باید به یاد آوریم که ما اشرف مخلوقات هستیم و باید رفتارمان با مواد غذایی در شان ما باشد. نباید انقدر خود را ناتوان فرض کنیم که مسئولیت خوردن خود را بر عهده نگیریم.
باید برای رفتار درست در قبال مواد غذایی بخود جایزه بدهیم. و اگر رفتار واکنشی به مواد غذایی داشتیم و در شان خود رفتار نکردیم و به بسته بندی و تبلیغات و نوع غذا واکنش نشان دادیم و غیر مسئولانه عمل کردیم خود را سرزنش کنیم. و سعی کنیم هر بار بهتر و درست تر رفتار کنیم.
من تحت تاثیر میثاق نامه هر روز سعی در اصلاح رفتار خود دارم و دیروز هر آنچه خوردم را نوشتم و دیدم در چند مورد با وجود گرسنه نبودن اقدام به خوردن کرده ام. هر روز یک فرصت جدید برای بهتر شدن است امروز هم همین کار را تکرار می کنم و در نهایت روزی که همه رفتارهای غذایی ام درست بود حتما به خودم پاداش خواهم داد.یکی از عوامل که سبب رفتار غلط غذایی من می شود این باور اطرافیانم است که حضور فیزیکی در کنارشان کافی نیست و همراهی با آنها در خوردن یعنی پایه بودن، عشق ، صمیمیت و …. اگر بتوانم این باور را اصلاح کنم یا رفتار جایگزینی بجای خوردن برای مفاهیم احساسی ذهن انها تعریف کنم رفتارهای غذایی خودم بشدت اصلاح می شود. دیروز تا ساعتها انرژی من صرف رفع سوء تفاهم شد که چرا برای خوردن همراه نشدم و همراهی نکردن در خوردن بی توجهی و بی اعتنایی و قهر تفسیر شده بود. مسلما من قادر هستم بر این مانع هم غلبه کنم.
من برای رسیدن به تناسب اندام تصمیم قاطع خود را گرفته ام و رسیدن به تناسب اندام مهمترین تصمیم زندگی من است و در این راه همه سختی ها و موانع را با اشتیاق می پذیرم و هر روز سعی می کنم بر موانع این مسیر غلبه کنم.
خدا رو شکر که هر روز از هر لحاظ بهتر و بهتر می شوم.
به نام خداوند جان و خرد ❤ سلام و درود…
این داستان:رفتار نامناسب
خداااا هزار مرتبه شکر که هر آگاهی که در اختیارم میزاری ،الگو مناسبش رو هم سر راهم قرار میدی😍تا این فایل رو گوش کردم،ساعت ناهاری که داشتیم غذا میخوردیم متوجه رفتار غذایی خودم با همکارم شدم…من غذامو تا آخر خوردم با این که وسطش سیر شده بودم ولی همکارم به محض اینکه احساس سیری کرد ،دست از غذا خوردن کشید و غذاشو کنار گذاشت…از اون روز به بعد چقدررررر تو فکر رفتم…ولی بازم خدارو شکر که الان فهمیدم و دارم رفتارم رو مناسب میکنم و به خودم قول دادم که رفتار صحیح غذایی داشته باشم…همین امروز موقع صبحانه تا دیدم سیر شدم سریع به خودم تلنگر زدم که نه با این کار احساس لیاقت خودت رو پایین میاری…(و جمله ای که برای تنبیه خودم انتخاب کردم اینه که سنا تو داری با این کار احساس لیاقت خودت رو پایین میاری و احساس لیاقت تو تمام جنبه های زندگی تاثیر میذاره،تو فقط غذا بیشتر میخوری ولی تو تمام جنبه های زندگی پایین میای)…و خلاصه دست از خوردن کشیدم و حتی بعدش که داشتم چایی میخوردم ،بیسکویت برداشتم بخورم ولی یه لحظه از خودم پرسیدم که آیا گشنه ای؟دیدم نه گشنه نیستم اصلا و کنار گذاشتمش و به خودم قول دادم که متعهد بمونم و احساس لیاقت خودم رو بالا و بالا تر ببرم و به سمت موفقیت حرکت کنم💪💪💪💪💪💪
خدااااااااااااااااااااایا شکرت که با وجود مشغله کاری زیاد بازم برای خودم وقت میزارم و راهم رو ادامه میدم🌟🌟🌟🌟🌟🌟
من موفق ترین شگفتی ساز میشوم،چون لاغری آسان ترین کار دنیا هستش 😍
جمعه
۱۴۰۰/۳/۷
با سلام به استاد عزیز ودوستان گرامی،
پرخوری که مبحث امروز در مورد آن است ،واژه ای بسیار زشت ونامتناسبیست که همگی ما که دچار اضافه وزن هستیم به خوبی با آن آشنا هستیم یکی از عادتهای دیرینه است که در ذهن ما نهادینه شده است،از کودکی آموختیم که هرچه بیشتر بخوریم سلامت تر وقوی تر می شویم وتمام لذات زندگی انگار در پرخوری نصیب ما شده است ، در اینجا می بینم که بچه ها از بچگی اجازه پرخوری ندارند ودر مدرسه وبخصوص از مهدکودک این عادتهای سالم خوری پایه گذاری می شود، مثلا دوستی دارم آلمانی است ودوتا فرزند تقریبا ۶و ۳ ساله داره ومن هیچوقت ندیدم که دوستم زمانی که بچه ها به مهدکودک می روند هیچگونه موادغذایی اضافه براشون در کیفشان بذارن ویاحتی میوه ویا بیسکویت ،ویامی بینید در مدرسه موقع ناهار مثلا فقط یک فلفل دلمه می خورند ویا بجای میوه یکدانه هویج ویا اگر صبحانه یک تکه نان تست با آووکادو بخورند نه کره مربا ویا پنیر ! تنها یکنوع ماده غذایی حق دارند بخورند وتا روز بعد اجازه ندارند نان بخورند ،وبه محض اینکه مادر احساس کند که کمی بچه مثلا شکمش بزرگ شده فورا در برنامه غذایی تجدید نظر می کنند ،اینجا مادرها به هیچ وجه از چیپس ویا پفک ویا از این قبیل تنقلات برای سرگرمی بچه ها استفاده نمیکنند، ودر یخچال دوستم فقط مواد غذایی مختصری که بیشتر شامل سبزیجات می باشد موجود است وکلا خوردن غذا در درجه صفر اهمیت قرار دارد وبا اینکه از نظر مالی در سطح بسیار بالایی هستند ولی اینگونه رفتار می کنند ودر بیشتر خانواده هاشون وکلا فرهنگشون به همین ترتیب است واکثرا نان وبرنج جایگاهی در غذا خوردنشون ندارد.
من اوایل که این رفتارهارا می دیدم خیلی تعجب می کردم وبا خودم می گفتم اینها چقدر خسیسند وبد زندگی می کنند ،خوب این بچه ها گناه دارند وگاهی من براشون تنقلاتی می خریدم ومی بردم ولی می دیدم که باز بچه ها اجازه داشتند خیلی مختصر از آنها بخورند
ویا اینکه زمانهایی که مجبور بودم با قطار از شهری به شهر دیگر بروم ،می دیدم که پسری نوجوان تخم مرغی پخته از کیفش در آورده وبا دوستش که حرف میزند بدون اینکه تعارف کند ،البته اضافه کنم که اینجا تعارف کردن کار زیاد خوبی نیست واصلا در مرام وفرهنگشون نیست که به کسی چیزی را تعارف کنند ، وبعد آن پسر نوجوان آن تخم مرغ آب پز را خیلی آرام درحالیکه با دوستش حرف می زد می خورد وهمین !
وبخاطر همین است که در اینجا چه جوانها وچه بچه ها وچه افراد مسن کاملا متناسبند واندام بسیار زیبایی دارند، اوایل خیلی تو ذوقم می خورد ،هنگامیکه این رفتارهارا می دیدم چون صدوهشتاد درجه با سیستم بزرگ شدنمون وهمچنین بچه داریم ن فرق می کرد همیشه برام سوال بود که اینها چگونه می توانند اینجور رفتار کنند ؟! ولی از زمانیکه بخصوص با این دوره آشنا شدم وپی به فرمولها وعادتهای اشتباه رفتاری گذشته مان بردم، فهمیدم که چقدر اینها از ما جلوترند ودرست رفتار می کنند ، چقدر به هوای پاک وسالم وغذا سالم واصولا سالم خوری توجه زیادی دارند .بد نیست یک خاطره ای را برایتان اینجا بگویم ،من امتحان رانندگی داشتم وهمه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه وقتی زمان امتحان به پایان رسید ومن خوشحال که دیگه تموم شد قبول شدم افسر ممتحن به من گفت متاسفانه شما رد شدید ، من هاج وواج نگاه کردم وگفتم به چه دلیل ، خوب گوش کنید ببینید به من چی گفت، گفت چون شما زمانیکه در فلان خیابان خواستی دنده عوض کنی کمی بیشتر از حد معمول به ماشین گاز دادی ومن با تعجب گفتم خوب؟ گفت شما با اینکارتون به محیط زیست صدمه وارد کردید ، باور کنید هنگ کرده بودم ،اصلا باورم نمی شد که اینها تا این حد حفظ محیط زیست براشون اهمیت داشته باشد.
بهر حال از موضوع خارج نشم، منظور م از گفتن این مطالب این بود که بطور کلی چقدر در اذهان همگی ما رفتارها وافکار اشتباهی در مقایسه با اینها وجود دارد ،واصلا این است که با بی توجهی کردن هامون در کل سیستم زندگیمون ، که پرخوری یکی از آن رفتارهای ناصحیح با خودمان می باشد در اصل به خودمون در درجه اول بی احترامی کردیم وقوانین صحیح آفرینش را نادیده گرفتیم ، واز طبیعت خود فاصله گرفتیم ،من خیلی خوشحالم که در این مسیر الهی هستم ، وازاینکه طبق آموزشهای استاد گرانقدر از این فلاکت ناهنجاری ذهنی آزاد شدم خدارا شکر می کنم ، وسعی کرده ام این اعتیاد به پرخوری نه تنها در منزل بلکه در تمام گردهماییهای مختلف را در خودم اصلاح کنم وبه مواد غذایی همچون آب واکسیژن که نیاز بدن است ،نگاه کنم ، البته نمیگویم صد در صد ولی تمام سعی وکوشش را می کنم که با قدرت ذهنم فرمولها وباورهای صحیح را جایگزین کنم، ورفتاری طبیعی در حدنیازم در برخوردبا غذاها داشته باشم وبه موضوعات مهمتری توجه کنم ولذتهای زندگی را از موضوعات فراوان مثل کتاب خواندن ،پیاده روی ، گوش دادن به فایلها ،انجام تمارین ذهنی ،مدیتیشن ،دوچرخه سواری وغیره معطوف کنم که پرخوری یکی از بی اهمیت ترین موضوع زندگی من باشد به لطف خدای مهربان
سلام فریده عزیز
از اینکه با مثال های عالی از زندگی اطرافت به درک بهتر و ایجاد اشتیاق در ذهن ما برای بهبود عملکردمون کمک می کنید از شما سپاسگزارم
با سلام به استاد عزیزم،ضمن تشکر از محبت ولطف شما ،باور کنید از زمانیکه در این دوره شگفت انگیز وارد شدم ، توجه ام خیلی بیشتر به پیرامون اطرافم معطوف شده واین نوع تغییر افکار ونگرش را من مرهون آموزشهای بی نظیر ودلسوزانه شما می دانم ، ونمی دانید لحظه ای نیست که در حال تمرین وممارست نباشم وشور واشتیاقم به زندگی واین دوره روز به روز رو به افزایش است وخیلی خوشحال میشوم که کمک کوچکی در رساندن دوستانم به هدفشون وهدفمون کرده باشم .در هر صورت من از شما سپاسگزارم که اینهمه انگیزه زندگی کردن به ما داده اید.
در پناه خداوند باشید همیشه
همراه شما فریده
سلام به استاد و دوستاي گلم
گام نهم
١)حس فرصت طلبي در موقعيتهاي مختلف مكاني و زماني و اقدام به خوردن بدون نياز طبيعي بدن
٢)تعريف غلط حس سيري با حس خفگي در افراد چاق
در اين گام ما به بررسي يكي از مهمترين و معروفترين دلايل چاقي و اضافه وزن ميپردازيم
كه با انجام مراحل زير مسير لاغري رو فوقالعاده موفق و سريع طي خواهيم كرد:
•حذف فرمولهاي غلط
•وارد كردن فرمولهاي صحيح
•آگاهي و نظارت بر ذهن
•تمرين
•تكرار
من برداشتم از اين گام فرمول زير هست در يك جمله:
“مادامي كه گرسنه نيستيد نخوريد،قبل از سيري از غذا دست بكشيد”
دو بخش هست
بخش اول:تا گرسنه نشدي نخور
بخش دوم:قبل سيري از غذا دست بكش
روزي ده بار اين رو براي ذهنم تكرار و تمرين و تمرين و تمرين كنم.
تحليل اين گام:
قسمت اول صحبتهاي استاد در مورد اين بود كه ما در موقعيتهاي مختلف بدون توجه به حس فوقالعاده مهم ((گرسنگي)) به دلايل مختلفميخوريم.
يعني با رعايت نكردن همين قسمت اول ما چاق شديم و تمام.
عزيزم چرا ميخوري اخه به هر دليلي غير گرسنگي؟
يعني هر دليلي ميخواد باشه كه باشه
انگار كه از كنار يه چاله پر از گل و كثيفي داري رد ميشي دوستت ميگه پاتو بكن توش ازش رد شو
خب محاله من پامو كنم توي كثيفي غير ممكنه مگه اينكه حالم سرجاش نباشه يا چشمم نبينه مگه ممكنه ما خودمونو بندازيم تو گل و كثيفي؟😑
خوردن بدون حس نياز به گرسنگي بايد همينقدر براي من غير ممكن و غير عادي و غير قابل هضم باشه.
اگر من بتونم با تمرين و تكرار روزانه ي فرمولهاي صحيح به ذهنم آگاهيش رو تصحيح كنم ديگه هيچوقت بدون حس نياز به گرسنگي بمنحس خوردن دست نميده.
خوردن بدون حس نياز در شرايط و موقعيتهاي متفاوت با نامهاي متفاوتي وجود داره
مثل عبارت “پرخوري عصبي”
پرخوري عصبي همين زير شاخه ي قسمت اول هست
زماني كه ما بدون حس واقعي گرسنگي به سمت غذا ميريم.
من اعتراف ميكنم كه پرخوري عصبي دارم.
٩٠٪ موارد بدون اينكه واقعا گرسنه بشم ميخورم
اصلا من نميزارم كه گرسنه بشم همش در حال خوردنم
جالب اينه من اصلا هيچ چيزي كه بهش برچسب بد زده ميشه (كه كلا باور تباهي است و ما غذاي بد نداريم)نميخورم ولي ميخورم حالاشده يه هويج يا يه خيار!
ولي به مراتب زياد طول روز آشپزخونه ميرم و يك چيزي كوچيكي ميخورم و با اين كارم چرخه ي طبيعي بدنم رو دچار اختلال و بالطبعاضافه وزن ميكنم.
خوردن بدون حس گرسنگي اينطوره:
داخل بدن من يك چرخه ي اتوماتيك و فوق العاده هوشمند و از پيش طراحي شده هست.
اين بدن فوق حرفه اي در زمان احساس نياز به انرژي بمن زنگ گرسنگي رو ميده و من غذا ميخورم و در زمان سيري زنگ سيري ميده ومن تمام ميكنم.
درهاي ورودي غذا كه بسته شد داخل بدنم شروع به سوخت و ساز و صرف انرژي براي تمام فعاليتهاي حياتي دروني و بيروني من ميشه.
از اين زنگ گرسنگي تا زنگ گرسنگي واقعي ديگه ممكنه ٣ ياعت باشه
ممكنه ٦ ساعت باشه يا ممكنه كمتر يا بيشتر باشه.
اين زنگ واقعي گرسنگي در افراد مختلف و بسته به ميزان فعاليت و نياز بدن متفاوت هست.
اگر من در هر زمان كه زنگ گرسنگي حقيقي زده شد غذا بخورم هر غذايي كه دلم ميخواد هر غذايي كه گفتن بي نهايت بده و چربه وشيرينه و …. و به محض حس سيري از خوردن دست بكشم امكان نداره چاق بشم.
ده ها مثال در اطرافم دارم از كسايي كه اينطور غذاهاي فست فود و شيريني خامه اي و چرب و …مصرف ميكنن و بي نهايت متناسب ولاغرن.
اما من توي قسمت اول مشكل دارم 😔🙁
من احساسي به سمت غذا ميرم
من اصلا حس گرسنگيم فقط يك يا دوبار در روز مياد سراغم .
اما من به غذا دلبستگي عاطفي ايجاد كردم و در هر بهانه اي چيزهاي كوچيك ميخورم
دلتنگ ميشم سيب ميخورم
نگران ميشم شيريني ميخورم
حوصلم سر ميره چيزاي ترش ميخورم
خودم هم ميدونم گرسنه نيستم اما خيلي به سمت يخچال ميرم.
من از زماني كه با دوره لاغري با ذهن آشنا شدم با دادن عشق و توجه زياد به خودم و ذهنم وابستگي عاطفيم به غذا كمتر و به مراتبدفعات پناهم به غذا كمتر شده كه خودش خيلي قدم خوب و مهميه.
موقعيتهايي كه نا آگاهانه بر حسب عادت به سمت غذا ميرفتم رو شناسايي و سعي كردم عوضشون كنم تا ذهنم فكر نكنه تو اون موقعيتهابايد هميشه من غذا بخورم
•مثلا به محض ورود به خونه
•نشستن تو ماشين و سفارش غذا
•ورود به آشپزخونه
•ديدن كسي كه وارد ميشه همراه با غذا
•ديدن تنوع غذايي زياد روي ميز
ديدن يك ساعت تعيين شده از قبل مثلا ٩ صبح صبحونه بايد باشه!
و…
سعي كردم الگوي خوردنم رو تو اين موقعيتها كه خوردن تو اونها براي من عادت شده بود رو عوض كنم.
مثلا اگه به محض رسيدن به خونه ميخواستم بخورم لباسامو عوض ميكنم اتاقمو مرتب ميكنم و …
به محض وارد شدن به آشپزخونه حس خوردن داشتم حالا وارد ميشم و از خودم ميپرسم اگه واقعا گرسنه اي ميخوريم؟
نهايتا يه ليوان آب ميخورم و بيرون ميام
يا ساعت خوردن هميشه ساعت ٢ براي ناهار رو موكول ميكنم زماني كه گرسنگيم واقعي بشه نه اينكه صرفا به دليل عدد ٢ من غذا بخورم.
استاد عزيز
من قبلا همينطور لاغر شدم كه بدون حس گرسنگيم نخوردم.
ميدونم و با تمام سلولهام بهش ايمان دارم كه اگر بتونم اين رو اصلاح كنم بالاي ٨٠٪ مشكل من حل ميشه چون يكبار ٨ سال پيش اينكارو كردم و باور كنيد در عرض يه ماه ده كيلو بدون سختي خودبخود كم كردم.
چرا اما نتونستم اون وزنو حفظ كنم؟
من ٨ سال پيش داشتم از ايران ميرفتم و خيلي خوشحال و هيجان زده بودم
اولين بار توي زندگيم برام واقعا اهميت داشت كه هر چيزي نخورم چون واقعا ميخواستم اونجا كه رسيدم هيكلم فوقالعاده عالي باشه!
و اينطور هم شد و من نزديك ١٥ كيلو در عرض دو ماه كم كردم.
اما چون انگيزه ي لاغريم كه مهاجرت بود بعد از رسيدن به اونجا كاملا از بين رفت دليل لاغري هم كاملا از بين رفت.
اين ميشه يه تجربه ي بزرگ كه انگيزه هامون رو براي رسيدن به هر هدفي درست انتخاب كنيم.
مثلا من خيلي ميشنوم :
ميخوام لاغر بشم بخاطر شوهرم
ميخوام لاغر شم بخاطر رو كم كني از فلاني
ميخوام لاغر شم واسه فلان مراسم
تمام اين انگيزه ها موقتي هستن و وقتي عامل و دليل لاغري بگذره ما دوباره چاق خواهيم شد.
مثل من كه مهاجرت كردم رسيدم در عرض ٣ ماه كم كم خوردم و خوردم و چاق شدم.
پس اول انگيزه ي صحيح تعبين كنم واسه لاغريم و جواب واضح و منطقي بدم كه چرا ميخوام لاغر بشم؟
دليلم چيه؟
انگيزم چيه؟
همون ليستي كه توي گامهاي قبل تهيه كرديم
همه ي موارد مطرح شده توي ليست مربوط به درونمون بود پس قرار نيست مثل مهاجرت رفع بشه.
چون همون اول دليل و انگيزه ي درست براي لاغري انتخاب كردم اين وزن كم هم بشه هيچوقت بر نميگرده و محاله برگرده.
حالا اينكه من بتونم نخورم زماني كه گرسنه نيستم
گفتنش آسونه اما وقتي به عمل مياد توي سرم غوغا ميشه
كلي نجوا
كلي صدا
كلي حرف
كلي بهونه
بخور كم ميخوري
اخه اين كه فقط يدونه خرماست عيب نداره
تو كاريت نباشه بخور ته دلتو بگيره اين چاقت نميكنه
تو كه زياد نميخوري فقط به ذره س
يك كوچولو مزه كن تا چشمت نمونه!
و از اين قبيل حرفهاي بي منطق و پوچ توي سرم ميچرخه.
گفتنه نه به تمام اين صداها و نخوردن مستلزم يك سري تمريناهاي قبليه.
از اون لحظه اي كه فكر خوردن توي مغزت شكل ميگيره و تو ميدوني اون حس كاذب گرسنگيه تا زماني كه خوردن صورت ميگيره يكسلسله مراحلي هست كه هر مرحله آگاهي لازم و تمرين لازم رو نياز داره تا دست به دست هم بدن و خوردن كاذب صورت نگيره.
–>فكر خوردن توي ذهنت شكل ميگيره–>ريشه يابي اينكه چرا ميخواي بخوري–>آيا گرسنگيه؟–>خير–>پس چيه؟ اين پس چيه وجوابش خيلي خيلي خيلي مهمه–>استرسه—> اين ريشه بايد خشك بشه چون بايد ذهنم براي هميشه ياد بگيره در مواقع استرس زا غذاخوردن راه حل آرامش نيست نيست نيست
بايد به دنبال راه ديگه اي براي جايگزين كردن عادت خوردن در زمان استرس باشم
به عنوان مثال هر زمان دچار استرس شدم چشمامو ٥ دقيقه ببندم و عميق نفس بكشم و به هيچ چيزي فكر نكنم.
فرض كنيم فكر خوردن توي سرت شكل گرفت و تو اين كارو نكردي و اين سوالارو نپرسيدي و در حال رفتن به سمت غذايي
هر قدم يك تامل و يك تلنگر به اينكه آيا واقعا گرسنهاي؟
فرض كنيم به غذا رسيدي و خودت هم ميدوني كه بي دليل گرسنگي به سمت غذا رفتي
سعي ميكنم يك ليوان آب بخورم و آروم شم و به اتاقم برگردم.
اين پروسه خسته كنندس و انرژي زيادي براي توقف ميخواد اما من به دفعات زيادي موفق به كنترلش بودم و مطمئن هستم به افزايشآرامش درونم و عشق به خودم و حس بيشتر حضور اين عادت به كلي ترك خواهد شد.
ميدونم اينها هنوز در وجودم قوي نيست
اما ميدونم هر چه بيشتر روشون كار كنم اين عادت وابستگي عاطفي من به غذا ناپديد خواهد شد.
قسمت دوم اين گام در مورد خوردن در زمان بعد سيري هست.
من به شخص اين قسمت رو اكثر موارد بخوبي رعايت ميكنم.
اما بوده كه بيشتر از خس سيريم همچنان ادامه دادم و اين ادامه حال جسمي و روحي منو داغون كرده
متاسفانه حس پر شدن اونقدر روحا منو داغون ميكنه كه براي جبران حالت افتضاح به بار اومده من باز هم غذا ميخورم
توي قسمت اول گفتم كه من به غذا وابستگي عاطفي دارم و براي هر موردي كه ناراحتم كنه غذا ميخورم.
نميدونم چرا برادرم كه لاغره ناراحت كه ميشه اصلا كلا ديگه غذا نميخوره و بايد التماسش كني كه بخوره😐
اين تفاوت ذهن هاي ماست
پس من غذا زياد هم بخورم ناراحت بشم بازم غذا ميخورم كه حالم بهتر شه 🤦🏼♀️
يعني قوز بالا قوز
يعني يه افتضاح روي افتضاح بار ميارم كه خودمم نميدونم چطور از توش در بيام 🤢
خداروشكر اين حالت افتضاح خوردن از روي خوردن رو مدت زياديست انجام ندادم
در يك بازه ي تنهاييم و جدا شدن از كسي كه دوست داشتم اين موضوع فوقالعاده شدت گرفت و من رابطه ي فوقالعاده ناسالمي با غذاپيدا كردم و تمام اضافه وزن من در اون بازه شكل گرفت 😭😩
خداروشكر كه اين عادتم رو مدت زياديست ترك كردم و فكر ميكنم دليلش كنارم بودن خونواده م هستش.
از طرفي با آموزشهاي فعليم و آگاهي هاي صحيحي كه به ذهنم ميدم اگر در آينده به موقعيت مشابه اي وارد شدم رفتارم رو تكرارنخواهم كرد.
من اين روزها در حال تلاش براي بالا بردن درجه ي ايمانم هستم.
ايمان ضعيف من و رابطه ي محدودم با خالق زيبايي ها من رو وابسته به دلبستگي هاي فاني و كوچيكي مثل غذا كرده.
من بارها سالهاي قبل وقتي به اخر خط ميرسيدم و از چاقي خسته ميشدم به مامانم زنگ ميزدم و ساعتها گريه ميكردم و هق هق ميزدم كهمامان من ميدونم دردم چيه
دردم توي سرمه
اما به كي بگم كسي نميفهمه حرفمو ؟
كجا دنبال يه روانشناس بگردم كه حرف منو بفهمه؟
اخر هم نميتونستم كسي رو گير بيارم به خدا پناه ميبردم
و از روز بعدش نماز ميخوندم
اولش ارومم ميكرد اما حرف زدن با خدا به زبون ديگه منو ارضا نميكرد و باز به غذا پناه ميبردم
حالا ميبينم كه من نحوه ي ارتباطم با خدام اشتباه بوده
من تصويرم از خدام
انتظارم از خدام
و تمام احساسم به خدام نامعلوم و غير واقعي و غير منطقي بوده.
خيلي دوست دارم تعريف كنم از نو خدارو
خودم اونجور كه ميخوام تعريفش كنم نه اون تعريفي كه برام كردن
اگه من بتونم خداي حقيقي رو پيدا كنم و حسش كنم و باهاش وارد رابطه بشم از تمام دنيا بي نياز ميشم.
بايد به خود حقيقيش وصل شد و تمام.
براي تمرين قسمت دوم اين شايد كمك كننده باشه
فرض كنيد هر بار كه غذا ميخوريد يه لباس مجلسي تنتون هست و قراره بعد غذا بلند شيد برقصيد.
خوب تجسم و تصور كنيد اين رو
من اين تمرين رو خيلي مفيد ميدونم
هميشه براي غذا خوردن لباسهاي شيك و تميز بپوشيد و
فكر كنيد توي مهموني هستيد
ببينيد پوسيدن لباس دو سايز بزرگتر از خودتون موقع غذا خوردن تو خونه واسه اينكه راحت باشيد كار درستي نيست چون شماناخوداگاه اين حسو به خودتون ميديد كه راحتم و لباسم بزرگه و جا دارم خيلي بخورم
من تصوير سازي ميكنم كه يك لباس زيبا تنم كردم و در حالي كه خودم رو توي اندام عالي و متناسب تجسم ميكنم (لاغري رو هر لحظهبايد مزه و حس كرد و تجسم و تصوير سازي كرد) غذارو بيشتر از حد سيريم نميخورم چون بعدش لباسم اذيتم ميكنه و نميتونم از مراسملذت كافي ببرم.
دقيقا همينطور فرض ميكنم و خيلي آروم و با لذت غذامو ميخورم و به خودم قول ميدم اگه باز گشنه شدم باز خواهم خورد
به خودم ميگم ببين عزيزم باز بهت غذا ميدم هيچ كمبود و قحطي در كار نيست
رژيمم نگرفتم خيالت راحت باشه از همه چي بهت خواهم داد
اونوقت خيلي راحت و با خوشحالي از خوردن دست ميكشم.
يعني ببينيد بايد با ذهن با زبون خوش راه بياييم والا از سر جنگ و فشار و نفرت از خود هيچ چيزي اصلاح نخواهد شد.
اين بود توضيحات من براي گام نهم كه گام فوقالعاده با ارزشي بود.
پيش به سوي تمرين و تكرار و اجرا.
دوستدار همگي
الهام ♥️
الی ناز عزیز بسیار زیبا تحلیل کردی وخیلی مطالبو عالی دسته بندی کردی ،من که خیلی هم لذت بردم وهم استفاده کردم، وبسیار تحسین برانگیزه که در ابتدا ی دوره به موضوعات مختلف وسودمندی اشاره کردی، بهر حال مطمئنم که با این اراده در این مسیر موفق خواهی شد
همراه شما
فریده
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
چقدر نکات مفیدی رو بیان فرمودید استاد!
با یک نگاه به کودکان همه متوجه می شویم که خداوند ما را با باورهای درستی آفریده و خود ما آن باورها رو تخریب کردیم. به کودکان نگاه کنید. اندازه ای می خورند که نیاز دارند. می خورند تا سیر شوند. کاری ندارند ته بشقاب غذایی می ماند یا نه. کاری ندارند این غذا برای یک نفر است یا چند توامن برای آن هزینه شده. کاری به حساب و کتاب و شمارش کالری ندارند. هر چه دوست دارند می خورند…. کم کم والدین مثلا خیرخواه وارد صحنه می شوند: بچه خوب غذایش را تا آخر می خورد! اگر غذایت را تمام کنی فلان جایزه را می گیری! اگر ته مانده غذا را دور بریزیم گناه کرده ایم! نخوردن تمام غذا اسراف است!!! اگر می خواهی بزرگ شوی باید همه این خوراکی ها را بخوری!!! و ….
مادران دلسوزتر که حریف ذهن درست کودکان خود نمی شوند بشقاب کودک را بر میدارند و خودشان ته مانده غذای آنها را می خورند حتی اگر سیر شده باشند!!! که مبادا اسراف شود!!! که مبادا…!! هر آنچه در کودکی در ذهن مادر رفته حالا در ادامه زندگی عملیاتی تر می شود!!!! و مادر بیچاره روز به روز چاق تر می شود!!!
گاهی فکر می کنم از وقتی مادر شدم کمی وزنم اضافه شد.
از وقتی باورهای نادرست این چنینی را دور انداختم احساس بهتری دارم. به کودکانم آموخته ام که “هر اندازه که تو را سیر می کند غذا بخور. هر وقت گرسنه نبودی چیزی نخور! مهم نیست که الان سفره پهن شده و غذا گرم است. بعدا برایت دوباره غذا می آورم.” و چقدر احساس رضایت دارم وقتی ته مانده غذای فرزندانم را از سفره برمی دارم خوشحالم چون بدنم را این غذای اضافی پر نکرده ام. چون کودکم را مجبور نکرده ام غذای اضافی بخورد.
برای همه شما اندامی متناسب و بدنی سالم را آرزو می کنم.
بنام خدا❤️
فشارشکم :درطی تمام مسیر زندگی ازبچگی تابه زمانیکه رشدکردم وبزرگ شدم کلمه ی سیر ی ومیل نداشتن به غذابرام تعریف نشده بودوهمه چیزروطبیعی وعادی می دیدم ومیدونستم درطی تمام مدت من برای سیرشدن دنبال اون احساس فیزیکی بودم به دنبال اون احساس که باورکنم که سیرشدم وبرام داشتن اون احساس طبیعی بودازاونجایی که تمام فعالیت های. درونی بدن اتوماتیک وطبیعی شکل میگیرن خب طبیعتاً احساس گرسنگی وغذاخوردن طبیعی هست امااینکه چرابعدازخوردن بهم فشار میاد این طبیعی نیست چون غذاخوردن یعنی رفع نیازبدن وتامین انرژی بدن همون طور که ازنفس کشیدن بهم فشار بیادطبیعی نیست فشار اومدن به من ازطریق خوردن غذاهم طبیعی نیست . غذاخوردن برای بدن بایدمثل تمام فعالیتهای زندگیم باشه پس اگه نیست طبیعی نیست . طبق قانون طبیعی بدن . طبیعت بدن این هست که به اندازهی نیازبخورم طوری که اون احساس گرسنگی ازبین بره وبه جسمم به خاطر گرسنگی فشارنیادوطوری هم غذابخورم که به خاطرزیادخوردن بهم فشار نیادیعنی درواقع تعادل در بدن واین نشون میده که ذهن وجسم حتما بایددرتعادل باشند فشارشکم وسنگینی به خاطر درک نکردن من هست اینکه چقدربخورم وبه چه اندازه چون درذهن من تعریف درستی نداره درذهن من تعریف خوردن این بود .:که هرچقدر غذابیشترباشه یعنی میشه بهترسیرشدواگرغذاکم بودحتمابایدیک مقداربیشتردروعده ی بعدجبران کردمثلاوقتی برنج کم بود مادرم بهم میگفت که نون بخورتاسیرشی درواقع هرچه بیشتر میخوردم بیشترسیرمیشدم وهمیشه باورم این بود که رسیدن به سیری بایدهمراه بافشارشکم ودردوسنگینی باشه وبعدازاون تکمیل کنند ش خوابه وزمانیکه به این سایت هدایت شدم فهمیدم که سیری ذهنی وپیغام به صورت درونی و کاملا اتومات وبدون احساس بددریافت میشه حتی گرسنگی هم به همین شکل امامن ازقبل چیز دیگه ای یادگرفته بودم .چاقی من به خاطر طبیعی دونستن چیزی بود که طبیعی نبودفشارشکم ودردازغذاخوردن وطبیعی دونستن چاقی درحالیکه وقتی جسمم رومی بینم میگم این طبیعی نیست چون غذاخوردن من طبیعی نیست چون غذاخوردن من ازحالت طبیعی خارج میشه من غذامیخورم واون احساس گرسنگی برطرف میشه واون احساس نیازجسمی برطرف میشه اما مشکلی که هست اون حس نیازذهنی برای بیشترخوردن باعث میشه که من با باتوجه به آگاه بودن خودم ازنداشتن نیازبه غذا دوباره به غذاخوردن ادامه بدم و تابه حدی بخورم که اون احساس فیزیکی رودوباره تجربه میکنم دوباره بعدازگذشت زمان کوتاهی دروعده ی دیگری شروع به خوردن دوباره حس فیزیکی ناشی اززیاده روی کردن درخیلی ازمواقع خودم میدونم که سیرم امااگاهانه برمیدار م ومیخورم واین نشون دهنده ی این هست که مشکل ازجسم من نیست بلکه ازذهن من هست من برای لاغرشدن نیازنیست به جسمم لاغرشدن رویادبدم چون جسم من خودبه خودلاغرشدن وترمیم کردن خودشوبلده وتنهاجاییکه نیازبه تعلیم و اموزشوتربیت داره ذهنه درطی تمام روشهای قبل من فقط به جسمم داشتم یادمیدادم که لاغربشم وخب اون. هم به من توانایی خودشو درلاغرشدن به من. نشون میداد اماتنهاموضوع این بود که جسم من نیازبه هماهنگی با ذهن داشت تاهمه چیز به صورت طبیعی شکل بگیره به خاطر همین هم کسانیکه بارژیم وورزش به صورت تهاجمی لاغرمیشن دچارشل شدن پوست وافتادگی پوست وکلی عوار ض میشن چون ذهن هیچ برنامه ریزی برای آن نکرده وهمه ی اون ازطریق فشاربه جسم صورت گرفته وجسم هم کارخودشوانحام داده امابرای ذهن طبیعی نیست و بعدازمدتی دوباره به وزن قبلی یاشایدبیشترازاون برمیگرده وچاق میشن .فشارشکم وسنگینی به خاطر رفتاری هست که سالها یادگرفتم که طبیعیه درصورتیکه کاملابدیهی بودومن تمرین میکنم که از طبیعی بودن چاقی بیام بیرون وبه طبیعت واقعی و خدادادی خودم لاغری هست برسم 🌹به امیدالله مهربان نمازروزتون قبول درگاه حق یاعلی 🙏🙏
با سلام خدمت دوستان عزیز
فشار شکم ،کلمه آشنا برا منی ک همیشه با این حس دست از غذا خوردن میکشیدم و چیزی ب نام حس سیری در من وجود نداشت، مخصوصا ک اگه در رستوران و یا مهمونی و دورهمی باشه انگاری ک از قحطی اومده باشم و دوست داشتم ک از همه ی مواد خوراکی تا سر حد خفگی استفاده کنم و لذت دیگه ای از مهمونی نمیبردم چون تمام مدت فکرمب این بود ک از همه چی خورده باشم ، و اگه این حس درد و فشار شکم نبود توقفی هم نبود ، خیلی وقتا ی محیط خوب و باصفا میرفتیم و چون کلا خونوادگی (ب غیر از بابام )خودمونو به طور ارثی چاق و پرخور میدونستیم اول از مواد غذایی شروع میکردیم و مسلما هممون تا حد خفگی میخوردیم و بعد اونقد سنگین میشدیم ک حس گشت وگذار نداشتیم و مهمولا همون ی تیکه جایی ک اطراق کردیم میموندیم چون نای حرکت و لذت بردن از اطرافمونو نداشتیم ؛
همیشه برام سوال بود چرا بابام خیلی راحت میتونه از گوشت و مرغ و چیزای خوشمزه غذاش بگذره و بگه سیر شدم ،ما چون با خونواده بابام بیرون و گردش میرفتیم اونارو میدیم ک میام وعده یا اصلا نمیخورن و راحت میگفتن میل مدارن و یا خیلی کم میخوردن و همیشه وقت عصرونه ک میشد ما پیش قدم ک چیزی برا عصرونه بخوریم و اونا لب نمیزدن و میگفتن ک دوست دارن شام بخورن و اگه الان عصرونه بخورن دیگه شام نمیتونن بخورن و خیلی راحت میتونستن انتخاب کنن ولی ما هر دو رو میخوردیم ،الان میفهمم ک اونا طبق پیش فرض بدنشون عمل میکردن احساس هارو درک میکردم و بهشون پاسخ میدادن ن مثل من ک اگه همچین حسی هم داشتم اونقد بی اعتنا میشدم و میگفتم ن هنوز جا دارم و ادامه میدادم تا ی درد بیزونی و فشار شکمی باعث توقفم بشه ؛ الان ک ب رفتارام فکر میکنم و ب یادشون میارم میبینم ک کاملا غیر انسانی برخورد میکردم وقتی هتلی وحایی اسکان داشتیم ک سلف سرویس بود از تمام خوراکیا و مواد غذایی ک بود استفاده میکردم ، الان ک مدتیه وارد سایت شدم و این فایلو چن ماه قبل گوش دادم ب امروزم ک نگا میکنم میبینم ک چقد تغییر پیدا کردم کاملا حس گرسنگی و سیری رو تشخیص میدم و ادامه نمیدم و چقد حس راحتی و سبکی دارم و چقد لذت میبرم از این حس ؛لذتی ک با هیچ غذایی اضافه ای نمیتونم عوضش کنم ، رفتار انسانی ب ادم اعتماد بنفس میده و کلا حس با وقاری دست میده اینکه خیلی راحت و بدون ولع ب اندازه نیازت بخوری ومابقی برات مهم نباشع ک چقد تنوع هست و یا چ مقدار از غذات باقی مونده ، ذهن من فقط کمبود ها رو اموخته بود چاقیو اینکه الان نخوری ممکنه بعدا پیدا نشه بعد وجود نداشته باشه ولی الان ک مطمئنش کردم ک هر وقت بخواد هست اونم خوب هماهنگ شده و خیلی قشنگ حس هارو ب من انتقال میده ؛ قبلنا برام خیلی غریب بود اینکه دوستم با نصف میوه اش سیر بشه و دیگه نتونه بخوره و بگه جا ندارم در حالی ک من میوه رو آب میدونسم و اصلا غذا حسابش نمیکردم ک بخوام باهاش حس سیری بکنم ،ولی الان خودم با ی نصفه بیسکوییت و یا حتی خیلی پیش اومده این مدت ک با نصف و یا یک سوم یه میوه مثل سیب حس کامل سیر شدگی بهم دست داده و ادامه ندادم برا خوردن و این چقد تجربه ی لذت بخشیه ؛ اغلب اوقات ک این رفتارهازو در خودم میبینم برای خودم توی دفترم یاداشت میکنم و خیلی برام لذت بخش میشه خودمو تشویق میکنم و تبریک میگم ک مثلا من الان نصف کلوچمو خوردم و لذت بردم و نصف دیگشو حس سیری کردم و نخوردم و از نخوردنش لذت بردم افرین ب خودم ک همچین رفتار خوبی رو داشتم 🥰و این تشویقا منو مشتاق تر میکنه چون الان میدونم ک اختیار با منه ن دست بسته بندی مواد و مقدار مواد و یا تنوع مواد ،الان مدتهاست ک چیزی ب نام اینکه این ماده ب این اندازه بسته بندی شده بس این برای وعده ی نفره برای من مفهمونی نداره چون میگم هیچکس غیر از خودم مقدار نیاز بدنمو نمیدونه در حالی ک قبلا ی بسته چیپسوبا ماست موسیر باز میکردم خیلی راحت تا خورده های اخرشو میخوردم 😅😅😅 ولی الان هم اگه میلی داشته باشم سراغ خوراکی میرم ولی بعد خوردن چنتا دونه سیر میشم و تماااام ،حالا بقیشو نگه میدارم برا وعده بعدی یا خانواده میخورن و خودم دیگه مدام چشمم دنبالش نیس ک خوراکیم موند و حیف میشه و کی بخورمش و دیگه هیچ تصمیمی برای بعدش نمیگیرم وچقد این احساس آرامش میده بهم،اویل ک این فایلو گوش دادم یکم پرخوری داشتم گاهی ک از حدم خارج میشد ب خودم نهیب میزدم ک این رفتارت انسانیه یا حیواانی و این خیلی بهم کمک کرد از خودم شرمنده میشدم ب فکر میرفتم و مدتی ک اینو ب خودم تذکر دادم خیلی تغییرات رو احساس کردم 🥰
بنام خداوند بخشنده و مهربان سلام وخدا قوت خدمت همه ی دوستان همراه و استاد عزیز .گام نهم چقدر حس خوبیه اونجایی ک استاد نوشته اند ک فرمول های متناسب شدن در ذهن افراد چاق هم وجود داره ولی ب خاطر استفاده نکردن از اون فرمولا ما یادمون رفته کافیه با تمرین کردن و استمرار داشتن در فرمول های متناسب شدن، تا ملکه ذهن ما بشن و دم دست باشن همیشه و ما در مسیر متناسب شدن حرکت کنیم متاسفانه اینجانب در تشخیص سیری هنوز مشکل دارم یعنی ی فرمولی هست تو ذهنم ک سبزیجات، ک کم کالری هستند می تونید خیلی بخورید یا خیار کالری منفی داره هر چقدر بخوری اشکال نداره اینا رو زیاد میخورم و اون حالت فشار بهم دست داده چند بار بعد با خودم حرف زدم ک چرا این کار رو میکنی متاسفانه ما فک میکنیم غذا یا آب زیاد استفاده کردن اسرافه ،ب نظرم همین پر خوری ام ی نوع اسرافه ما داریم ب جسممون ضربه میزنیم
خدایا رو شکر ک امسال عید خیلی راحت بودم از لحاظ روانی ب خاطر استفاده کردن از آجیل و مهمانی رفتن ک خدا رو شکر کاملا بگم دروغ گفتم ولی تا جای ک تونستم رعایت کردم و پر خوری نکردم ان شاالله همگی در این راه موفق باشید .
سلام به استاد و دوستان عزیز
من قبل از آشنایی با این روش، مدیریتی روی خوردنم نداشتم، مدام دستم به خوردن بود، خوشحال بودم میخوردم، ناراحت بودم میخوردم، سرم درد میکرد میخوردم، خوابم نمیبرد میخوردم، هر وقت با دوستانم تفریح میرفتیم اول از همه به فکر این بودیم که چی ببریم بخوریم، چی ببریم که بیشتر بهمون خوش بگذره و… کلا فکر و ذکرم خوردن بود، اصلا خوردن واسم تفریح شده بود، غذاهای مورد علاقه ام رو که تا حد خفگی میخوردم و با فشار شکم متوجه میشدم که سیر شدم، و کلی رفتارهای اشتباه دیگه😔
اما بعد از آشنایی با این روش:
یاد گرفتم که ترس از خوردن نداشته باشم چون خوردن من رو چاق نمیکنه، بلکه چگونگی مصرف غذاست که باعث چاقی من میشه.
یاد گرفتم به رفتارهای غذایی ام بیشتر توجه کنم.
یاد گرفتم برای خوردن نقشه نکشم و مواد غذایی رو دور خودم جمع نکنم.
یاد گرفتم تا گرسنه نشدم غذا مصرف نکنم.
یاد گرفتم که به اندازه نیازم غذا مصرف کنم.
یاد گرفتم که به بسته بندی شرکت ها توجه نکنم و اجازه ندم که شرکتها حد و مرز خوردن واسه من تعیین کنند.
یاد گرفتم به خاطر نذر بودن و متبرک بودن، مازاد بر نیازم مصرف نکنم.
یاد گرفتم به تنوع غذاهای سفره توجه نکنم و از غذایی که دوست دارم به اندازه نیازم مصرف کنم.
یاد گرفتم در جواب تعارف های دیگران، راحت بگم میل ندارم.
یاد گرفتم در تفریح ها، به جای خوردن از طبیعت لذت ببرم😊.
دوست عزیز با سپاس از به اشتراک گذاشتن دیدگاهتان، به نکات ظریف و کلیدی اشاره کردید. بسیار عالی.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی🌹
گامی موثر در مسیر متناسب شدن
باید به عرضتون برسوم که متاسفانه من تا دو سال پیش این عادت غذایی مسخره رو داشتم و همش فکر خوردن بودم چون همیشه مادرم غذای من رو می کشید و همیشه هم بشقابم پر بود منم تا ته غذامو می خوردم که مبادا زیاد بیاد تا مرحله ای پیش میرفتم که سیر بشم نه در اون حدی که دل درد بگیرم نه اصلا ولی بازم رفتار غذاییم اصلا درست نبود😔از طرفی هم همچنان من خودم انتخاب کننده غذاهام نبودم بلکه دیگران این مسئولیت رو پذیرفته بودن و من فقط مصرف کننده بودم 😔
اما از زمانی که با سایت تناسب فکری آشنا شدم و این فایل رو گوش دادم خیلی روی نحوه غذا خوردن من تاثیر گذار بود وقتی حرفای استاد در مورد اینکه مردن ما هم باعث زحمت و دردسر مردم میشه رو شنیدم خیلی متاثر شدم 😔😔😔 با خودم گفتم آیا من به دنیا اومدم که با زحمت زندگی کنم و هیچ لذتی از دنیا نبرم و بعدشم که مُردم باز هم برای اطرافیانم زحمت درست کنم که بخواهند من رو توی قبر بگذارند😔 تازه این که تنها نیست بحث مُردن که شد من اصلا خبر نداشتم وقتی یک نفر فوت کنه اگه مثلا ۳۰ کیلو باشه وقتی جمود شد سنگین میشه و وزنش خیلی میره بالا 😔😔
حالا من که همینجوری هم تپل هستم وای از اون روز 😔برای همین حسابی پی به رفتار اشتباه غذایی خودم بردم وبا 💪شروع به اصلاح اون رفتار اشتباه کردم و خدا رو شکر تا الان خیلی خوب پیش رفتم و به اندازه نیازم میخورم و این حال خوبم رو مدیون استاد عزیزم هستم که منو آگاه کردند.
درمورد این تمرینی که استاد فرمودند راسیتش ما قبلا توی باغ گاو و گوساله و بزغاله داشتیم توی این گاو و گوساله ها یه نژاد ایرانی داشتیم و یه نژاد دیگه هم داشتیم که بهش میگفتن نژاد اسرائیلی که نسبت به اون نژاد ایرانیه خیلی زیاد غذا میخورد تا اون حد که همیشه درحال خوردن بود وقتی این فایل رو گوش دادم و استاد فرمودن اگه توی غذا خوردن زیاده روی کردیم و یه نسبت به خودمون بدهیم که تنبیه بشویم و پی به اشتباه خودمون ببریم برای همین یاد اون گاوه افتادم و گفتم اگه روزی زیاده روی کردم به خودم لقب اون گاو اسرائیلیه بدهم که مدام میخوره و اگه رعایت کردم به خودم لقب طاوس زیبا به همراه 🏅 بدهم این تمرین خیلی عالی بود و باعث شد حسابی مواظب خوردن خودم باشم تا غذا ها رو میدیم یاد تمرینه استاد میافتادم اولین کاری که کردم خودم اومدم و مقدار غذای مورد نیازم توی بشقاب میریختم و به اندازه میخوردم گاهی هم که مامانم زیاد برام میکشید فورا کمش میکردم تا به اندازه نیازم برسه اگه هم نمیشدغذارو کم کنم فقط تا حد نیازم مصرف میکردم و بقیه اش رو دست نمیزدم.هنوزم وقتی مامانم میگه خب بچه ها غذاتون بخورید میگیم مامان مرسی سیرم شدیم ما که گاو اسرائیلی نیستیم 😂😂خیلی باحاله این تمرین روی بقیه اعضای خانواده هم تاثیر گذاشته و انجام میدهند😊😊
خب روزای اول یکم کم و زیاد میشد ولی بعدش حسابی راه افتادم که تا الان خدارو شکر کلی مدال🏅🏅🏅 خوشکل دارم وحسابی از این حال خوبم ذوق میکنم .
پیشنهاد میکنم حتما تمرین استاد رو انجام بدهید واقعاااا برای من فوق العاده بود و حسابی نتیجه گرفتم😊الان نسبت به اون روزی که اولین بار این فایل رو گوش کردم خیلی احساس سبک وزنی میکنم و خیلی راحت تمام کارهام رو با لذت انجام میدهم🥰🥰
استاد واقعااااا ممنونم🙏🙏🙏🙏
باسلام ودرود
اینقدر از این سایت لذت میبرم که دلم میخواهد کسی بامن کاری نداشته باشه من تمام وقتموتوی این سایت باشم باتوجه به اینکه مادرشاغلی هستم که وقتم خیلی پره ولی بازم برنامه ریزی میکنم که بتونم بیشتر فایل های استاد رو گوش کنم درکنار اینها فایل زندگی با طعم خدا رو هم گوش میدم .این عیدنوروز اصلا فیلم های تلویزیون برام مهم نیست فقط دلم میخواهد ازاین چشمه اطلاعات سخاوتمندانه حض وبهره ببرم .
حرف استاد صحیح و درسته .ماهمگی آدمهای با اراده آهنین هستیم .
خانواده من همه متناسب هستند موقع رژیم برایشان ناهار و شام های خوشمزه میپختم وخودم یا سوپ چربیسوز 😷🤢که هنوزم حالم بد میشه ازیادآوریش ، میخوردم یا سالاد با ۶قاشق برنج که خیالم راحت نمیشد وزن میکردم که بیشتر نشه یا میوه خواری یا فست های طولانی (ازشدت گرسنگی خوابم نمیبرد )بعدازآن هم پیاده رویی طولانی اونم با بچه کوچیک 🤕 بچه روسوارکالسکه میکردم با خودم میبردم که هم خیالم راحت باشه هم به خیال خودم بیشترچربی بسوزم .الحق حسابی کم کردم حتی ۶۹کیلو شدم .ولی تناسبم متعادل نبود شکم و باسن حسابی آب شده بود ولی بالاتنه ام نه .باهم هماهنگ نبود .که بهم گفتند باید پیاده رویی رو رها کنی و باشگاه بری که متعادل بشی .هنوز که هنوزه شوهرم میگه با اراده ایی که تو داری هر هدفی میتونی برسی .
متاسفانه به خاطر ورزش زیاد دیسک کمرم چندماه خونه نشینم کرد دیگه اینقدر درد داشتم که دیگه کاهش وزن برام معنا نداشت .دوسال طول کشید تا با استراحت و فیزیوتراپی وطب سنتی یکم بهترشدم ولی وزنم دوباره ۸۰شد😭توی این مدت که کمرم درد میکرد بیکارننشستم برای ارشد شرکت کردم وقبول شدم و بدون هیچ افتادن ومشروطی با معدل عالی ارشد رو تموم کردم .الانم عاشقانه میخواهم به آرزوی ۱۵ساله ام که تناسب اندام هست برسم هیچ عجله ایی ندارم چون اینجا اذیت نمیشم 🥰بلکه کیف میکنم تیپ وتناسب دوستان رو میبینم.
من با زیاد خوردن مشکلی ندارم .خیلی کم یادم میاد که زیاد خورده باشم یا غذای ناسالم یا توی یخچال مونده باشه رو خورده باشم .ولی بازم دارم روی خودم کارمیکنم ، توی این چند روز صدای گرسنگی شکمم رو میشنوم و بعد به دنبال رفع گرسنگیم میرم .با لذت و آرامش میخورم و استرس قبلا رو ندارم .از یک نون وپنیر ساده هم لذت میبرم درصورتی که قبلا مرتب به چاق شدن وکالری غذام فکرمیکردم .ممنون از شما استادعزیز توصیه شما رو برای باورهای دیگه زندگیم تعمیم میدم .واقعا صحبت های شما من رو به فکر وامیداره .سعی میکنم هی نگم کمرم یا سرم درد میکنه یا چون مامانم این مشکلات رو داشته منم دارم .البته من توی گام های اول هستم با کمک خدای مهربانم و فایلهای شما بنده ی خوبش حتما پیشرفتهای خوبی کسب میکنم .
بنام حق❤
👣 گام 9️⃣ گامی موثر برای لاغر شدن
📛 🙅♀️ترک این عادت زشت ما را در مسیر متناسب شدن قرار می دهد، کدام عادت زشت⁉️🤔⬇️
نقطه سیری و سیر شدن = یه واکنش جسمی
مشکل افراد چاق اینه که مدیریتی روی خوردن و واکنش هاشون روی مواد غذایی ندارند
یعنی همیشه این مواد غذایی بودند که برای من تعیین میکردند که من چه مقدار باید مصرف کنم، هر نوع غذایی را بیشتر دوست داشتم مقدار زیادتر مصرف میکردم
در حقیقت مدیریت خوردن من بر عهده مواد غذایی بوده و در واقع من مسئولیتی برای خوردن خودم بر عهده نداشتم و این مسئولیت رو مواد غذایی دارند
هر ماده غذایی به یه شکلی ما را به خوردن تحریک میکنه و در کنارش واکنش های روحی ما هم خیلی تاثیرگذار هستند
افرادی که فکر میکنند ناراحتی آنها،افسردگی آنها،موضوعاتی که براشون پیش میاد خستگی ناشی از کار و…یه واکنش عصبی را در ما ایجاد میکنه و روی خوردن ما تاثیر میگذاره
خیلی وقتها در این شرایط و موقعیت ها زیاد میخوردم و اسمش رو هم میگذاشتم پرخوری عصبی دارم🙄
❓
چرا گاهی سیر هستیم ولی بازم میخوریم⁉️
چرا افراد چاق باید اینقدر و به اندازه ای بخورند که از فشار جسمی شون یا فشار شکم متوجه سیری شون بشوند⁉️
چرا ما نمی تونین به صورت ذهنی متوجه بشیم که چقدر خوردیم و آیا این مقدار که خوردیم کافی هست یا نه⁉️
چرا یه فرد متناسب در انبوه ایی از غذاها در مواجه با هر نوع غذایی قرار بگیره زیاده روی نمیکنه⁉️
چه اختلافی بین من و اونا هست که من از فشار شکمی باید متوجه بشم که سیر شدم ولی اونا خیلی راحت این موضوع رو درک میکنند و میتونند به اندازه بخورند⁉️
چرا افراد چاق هیچوقت نمیتونند از جمله میل ندارم استفاده کنند⁉️
این همه اختلاف بین افراد متناسب و افراد چاق در چیه⁉️🤔
قبلا این سوالات رو از خودم یا دیگران میپرسیدم اما جواب صحیحی بهشون نمیدادم یا دریافت نمیکردم همیشه عوامل یا بهتره بگم بهانه هایی مثل اشتهای زیاد، سوخت و ساز پایین، پرخوری عصبی،ارث و ژنتیک،نوع هورمون بدن،بیماری،مصرف بعضی داروها،محیط و شرایط زندگی و… می اوردم و خیلی دلایل دیگه رو برای توجیه اضافه وزنم می اوردم
اما
✅ تفاوت فرمول های ذهنی افراد متناسب و افراد چاق باعث میشه که در موقعیت های مختلف واکنش های غذایی متفاوتی نشان دهند
و این تفاوت در رفتار هست که باعث تفاوت در جسم ما می شود نه این عوامل و بهانه ها
✅ تفاوت در ذهن ماست،در الگوهایی هست که ما خودمون به ذهن مون دادیم، براش تعریف و ذخیره کردیم، که ما میخوایم به چه شکلی رفتار کنیم و مغز ما با استفاده از این فرمول های ذهنی به بدن واکنش و دستور میدهد که چجوری باید رفتار کند
وقتی به رفتارهای بدنی خودمون توجه کنیم به این موضوع می رسیم که ما هر وقت واکنش جسمی داریم معمولا مواقعی هست که بدن دچار مشکل شده،مثلا مواقعی که درد رو احساس میکنیم که ضربه ای به بدن مون وارد شده باشه و بدن مون واکنش نشون میدهد و وقتی بیمار هستین مثلا سرما خوردیم ممکنه دچار گلودرد و سرفه بشیم در واقع بدن مون نسبت به اون بیماری یا ویروس یه واکنشی نشان میده
بدن زمانی واکنش نشون میده که حتما یه مشکلی وجود داره که بدن به صورت جسمی واکنشی نشان میده
واکنش بدن ⏪ همواره در برابر مشکلات است
گاهی وقتی غذا میخوردم، فشار شکم، احساس خفگی و تنگی نفس،تغییر ضربان قلب، گاهی دل درد و نفخ و حالت تهوع داشتم اینا نشونه هایی بود که من دارم اشتباه رفتار میکنم و دارم به جسمم ضربه میزنم و جسمم داره واکنش نشون میده اما من توجه ایی نمیکردم و فکر میکردم درسته چون فکر میکردم سیر شدن یعنی فشار شکم و سنگینی، چون فکر میکردم اون نقطه سیری هست و اون حدی هست که من سیر شدم، من اصلا پیغام سیری رو نمیدونستم چیه و چه موقع هست
✅ در ذهن یه فرد چاق سیر شدن برابر با یه واکنش جسمی است و این فوق العاده خطرناکه
📛 هر فرد چاقی که غذا میخوره حتما باید یه تفاوت جسمی رو احساس کنه که متوجه بشه آره من سیر شدم یعنی یه حالتت فشار شکم و سنگینی رو باید تجربه کنه که متوجه سیری خودش بشه اما یه فرد متناسب به هیچ وجه به این حالت نمیرسند و اونها خیلی راحت میگن میل نداریم، حتی یه قاشق دیگه هم نمیتونیم بخوریم،اونها به اندازه نیاز بدن شون میخورند و اصلا بعدش احساس سنگینی ندارند
🟣 فعالیت غذا خوردن مثل دیگر فعالیت اعضای بدن مثل پلو زدن،نفس کشیدن،ضربان قلب و… هست وقتی ما پلک میزنیم خسته نمیشیم و بهمون فشار نمیاد چون بطور اتوماتیک داره انجام میشه ولی چرا از خوردن بهمون فشار میاد؟ چون اشتباها تصور میکنیم که سیر شدن یعنی یه تغییر فیزیکی در بدن ما شکل بگیرد یعنی حتما باید به یه نقطه ای فشار بیاد تا ما متوجه بشی سیر شدیم
✴ نکات مهم
1️⃣ اگه ما به حدی غذا بخوریم که اون فشار به ما تحمیل نشه یعنی قبل از اینکه اون فشار بهمون تحمیل بشه ما از خوردن دست بکشیم اصلا دیگه نباید برامون مهم باشه که چه نوع ماده غذایی رو دارین مصرف میکنیم، در چه رستورانی و مهمانی هستیم به عوامل محیطی و بیرونی توجه ایی نکنیم
2️⃣ باید تعریف مون، دیدمون رو نسبت به مواد غذایی و خوردن عوض کنیم، غذا را باید به عنوان یه مادا،یه وسیله،یه موضوعی که نیاز بدن ما را تامین میکنه معنا و مفهوم داشته باشه نه اینکه به معنای لذت بردن
ما خیلی وقتها از غذا برای عناوین مختلف استفاده میکنیم میخوریم برای جبران کردن،لذت بردن،ضربه زدن،اسراف و گناه نکردن،ناراحتی،ضربه زدن به دیگران،تفریح و سرگرمی،سود کردن، نذری بودن و….
اگه بتونیم این مسئله رو برطرف و مدیریت کنیم خودبخود لاغر میشیم
❓ چرا تا بحال علیرغم تلاش های زیادم موفق نشدم⁉️🤔
بخاطر این روش های مختلفی که به کار میبردم اشتباه بوده
اگه تا حالا موفق نشدم دلیل بر عدم توانایی من نیست بلکه بخاطر اینکه من بلد نبودم
من چقدر آدم توانمندی بودم که بارها و بارها از روش های مختلف اقدام کردم مثل ورزش و پیاده روی، انواع رژیم های دکتر تغذیه و خام خواری،گیاه خواری،کالری شماری،دستگاه و کمربند و انواع قرص و ژل و آمپول لاغری، امبیدینگ و طب سوزنی و طب سنتی و قهوه لاغری،انواع دمنوش های لاغری و… و مداوم تکرار می کردم و استمرار داشتم از دوران ابتدایی تا به این سن ۳۵ سالگی که رسیدم همیشه در تلاش و تقلا برای لاغرشدن از روش ها و سبک های مختلف بودم اما هیچوقت نتیجه دلخواهم رو نگرفتم، چون روش ها اشتباه بوده و مشکل از من یا توانایی من نبوده
اما تبلیغات اون روش ها طوری طراحی شده و افراد بسیار لاغر و متناسب رو نشون میدادند که از همین روش ها به این اندام و نتیجه رسیدند و وقتی من اون نتیجه رو نمیگرفتم فکر میکردم مشکل و ایراد از منه، من خوب عمل نکردم، من ضعیف و بی اراده هستم، توانایی من کافی نیست درصورتیکه وقتی یه فردی اضافه وزن داره و بارها از انواع روش های مختلف برای لاغری اقدام کرده آدم ضعیفی نیست بلکه آدم توانمندی هست چون آدم ضعیف آدمی هست که یه کاری رو یکبار یا نهایت دوبار انجام میده و وقتی شکست میخوره و موفق نمیشه دیگه ولش میکنه و انجام نمیده اما افرادی که روش های مختلف و هر بار سخت تر و ترکیبی از چند روش رو انجام دادند برای لاغری و تناسب اندام بخاطر اینکه روش هاشون اشتباه بوده نتیجه نگرفتند
✅ اگه ما ۱۰ درصد اون توانایی همت،تلاش زحمت و استمراری که در روش های مختلف قبلی به کار بردیم را در روش لاغری ذهنی به کار ببریم 💯 درصد نتیجه میگیریم
✴ نتیجه گیری:
✅ تفاوت در افکار انسان های چاق و انسان های متناسب است
✅ یه فرد متناسب به حجم غذا و میزان غذایی که براش صرف میشه،به بسته بندی و زرق و برق اونها،به تنوعی که در سلف سرویس ها هست، به نذری یا رایگان بودن غذاها، رستوران و.. توجه ایی نمیکنن و اهمیتی نمی دهند و فقط به میزانی مصرف میکنند که بدنشون نیاز داره اما یه فرد چاق همیشه دیگران براش تصمیم میگیرند که چقدر باید بخوره
✅ اجازه ندیم دیگران حتی مشاوران تغذیه و غذاها برای ما حد و مرز و میزان خوردن رو تعیین کنند
✅ اجازه ندیم بسته بندی شرکتها برای ما حد و مرز و میزان خوردن را مشخص کنند
✅ به هیچ وجه به خودمون اجازه ندیم که بدن مون به واکنش بعد از خوردن برسه مثل فشار شکم و سنگینی
در طبیعت و حیوانات پرخوری وجود نداره ولی ما که انسانیم چرا باید به این صورت عمل کنیم و رفتار زشت و پرخوری انجام بدیم
این فرمول باید در ذهنمون داشته باشیم که رفتار ما باید انسانی باشه و در شان یک انسان در خوردن باید رفتار کنیم
ما باید این رفتارمون رو در مورد مواد غذایی تغییر بدیم و رفتار صحیح و درستی داشته باشیم و از زندگی صحیح بیشتر لذت ببریم
تمرین 👣9️⃣
🟢 از امروز توجه کنیم به رفتارمون در خوردن مواد غذایی و احساسی که بعد از خوردن بدست می آوریم که رفتارمون رو تنظیم کنیم و رفتار صحیحی از خودمون بروز بدهیم
به واکنش های بدن مون بعد از اتمام غذا توجه کنیم اگه بعدش احساس فشار شکم،سنگینی ،درد،تنگی نفس و یه واکنش جسمی داشتیم بدونیم که اشتباه رفتار کردیم و یه رفتار غیر انسانی انجام دادیم و از سیستم و تکنیک تشویق و تنبیه استفاده کنیم یعنی
برای رفتار اشتباه و بدمون ⏪ خودمون رو سرزنش و تنبیه کنیم
برای رفتار صحیح و درستمون ⏪ خودمون تشویق کنیم
تا انگیزه بگیریم برای بهتر شدن و سعی کنیم در دفعات بعد بهتر عمل کنیم….
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای تمامی دوستان🧠💪🫀
با سپاس از به اشتراک گذاشتن دیدگاه ارزشمندتان، آرزوی موفقیت در هدفهایتان را آرزومندم.
ممنون از نگاه زیبا و پر مهرتون دوست و همراه عزیز🙏🌹
ان شاءالله همه مون روزی جزو یکی از شگفتی سازان بشیم و عکس مون توی آلبوم شگفتی سازان قرار بدیم…
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان عزیز🫀💪🧠
باسلام وسپاس از شما
استاد این سرزنش وتنبیه ذهن….درحکم عذاب وجدان بعد از غذا خوردن نیست؟
سلام دوست عزیز
این تمرین برای اینه که به مرور رفتار ما اصلاح بشه
اگه قرار باشه مثل عذاب وجدان بعد از خوردن مدت ها تکرار بشه، نتیجه مانند عذاب وجدان بعد از غذا خوردن میشه.
این تمرین مانند تلنگری است که باید باعث تغییر رفتار شود
اگر نخوایم تغییر کنیم هیچ تلنگری کارساز نخواهد بود
پس قدم اول اینه که ما تصمیم بگیریم تغییر کنیم
نشان های دریافت شده
بنام ایزد دانا. گام نهم. چگونه لاغر شوم؟ خیلی سخت است به خودت بیای وببینی سالهاست چاق هستی وتو اصلا نفهمیدی چطور این همه چربی در قسمت های مختلف بدنت انبار کردی. به راحتی وبدون زحمت چاق شدی وحالا با هر زحمت ورنجی نمی توانی لاغر شوی 😥
همه این سالها حسرت اینو خوردیم که چرا ما چاق هستیم وهیچ جوره قابل کنترل نیست وکسی هم درکمان نمی کند فقط وقتایی که بافرددچاق دبگری صحبت می کنیم می گوید می فهمم چه می گویی😔
فقط چاق ها حرفو هم درک می کنن وقتی به یه فرد متناسب می گویی واقعا دست خودم نیست همش دوست دارم یه چیزی بخورم یا به زور از سر سفره کنده می شم اصلا درک نمی کنه ومی گه مگه می شه خوب نخور یعنی چی دست خودم نیست این حرفو بارها همسرم بهم گفته واقعا یه بار جدی فکر نکردم چرا.؟ چرا اون که یه فرد متاسب به راحتی سیر می شه وازسر سفره پا می شه ولی من نه 😥
هرچی باقیمانده رو سفره هست باید بخورم انگار فردا قراره قحطی بیاد😥
الان فهمیدم علت متانسب بودن همسرم چیه روزهاست عادت های غذایش رو تحت نظر دارم. اون بخاطر ژنتیک وارث واین جور حرف ها متناسب نیست اون بخاطر رفتارهاش که براش عادت شده متناسبه. بله علت رفتاری است که در من واو یکی نیست. اون همیشه فکرش پی غذا نیست اصلا به غذا فکر نمی کنه تا گشنه نباشه چیزی نمی خوره تا سیرمی شه دست از غذا می کشه. حتی اگه یه روز خیلی گشنه باشه ودوسه بار غذا بکشه هرگز عذاب وجدان نمی گیره که الان این غذا قراره چه بلای سر من بیاره. برعکس منکه همیشه خدا فکرم پی غذا بوده. از وقتی از خواب بیدار شدم به غذا فکر کردم تا وقتی خوابیدم. به غذاها اونقدر قدرت دادم که با انرژی منفی وارد بدنم شدن وهمون برنامه رو روم پیاده کردن که ازشون انتظار داشتم چاققققققی😥😔
واقعا خیلی دلم به حال عمری که به بطالت وافکار بی هوده گذشته می سوزه. تا این سن در جنگ با سرنوشتی بودم که مقصرش رو هر کسی می دونستم جز خودم. هر بار که فایل جدیدتری می شنوم قصه لاغری با ذهن برام جذاب تر وشیرین تر می شه. وتمام وجودم رو پر از امید می کنه. متناسب بودن حق طبیعی وخدادای منه وچون پیش فرض ذهنمه به راحتی می تونم بهش برسم واصلا لازم نیست به اندازه سالهایی که خوردم وچاق شدم زحمت بکشم تا لاغر بشم کافیه مدرک قبولی دوره شناسایی فرمول های لاغری رو بگیرم تا جسمم به شکل قبلش وطبیعت خودش برگرده فقط در این راه که به شدت لیزه وپر از موانعه باید بسیار هوشیار باشم وففط ده درصد از تلاش واراده ای که در رژیم های قبلی(که گاهی بیست کیلو هم باهمون روش اشتباه کم می کردم واین نشان از اراده وتوانایی منه) را که داشتم به کار ببرم وموانع رو از سر راه بردارم با صبوری واستمرار
یکی از این موانع در یافت پیغام سیری است (که من هنوز موفق به درک کامل آن نشدم) وقتی ما خوردن خودمون رو مدیریت نمی کنیم اضافه خوردن شروع می شه تا حدی که سنگین وبعدشم فشارشکم شروع می شه واگه غذایی باشه که بیشتر دوست داریم دیگه بدتر واین یک رفتار زشت غذایی است نه فقط برای چاق ها بلکه برای تمام انسان ها. چون انسان هایی پر خور به حد خفگی واقعا قصی القلب هم می شن تمام احساس خشم ونیاز وهمه چیز خودشون رو سر غذا خالی می کنن ویه جورهایی دیگه احساسی براشون نمی مونه. ماباید مرتب به خودمون گوشزد کنیم که ما انسانیم وجسم ما عمانتی است در دست ما وجایگاه روح خداست نباید اینقدر زلیل وبرده غذا باشبم. ولع خوردن یک احساس زودگذر است یک شادی موقت وتناسب اندام یک آرزوی و رویای شبرین که قدم به قدم به آن نزدیک می شیم حیف نیست یک شادی ابدی فدای یک حس زودگذر شود.
ما باید غذامون رو مدیریت کنیم. اگه گفتیم همین مقدار غذا سهم بدن ماست و واقعا باهاش سیر می شیم دیگه دله دزدی وناخنک واین چیزا نباشه. مثل موارد دیگه که برای حفظ سلامتی وهزار چیز دیگه زندگیمون رو برنامه ریزی ومدیریت می کنیم خوردنمون هم مدیریت کنیم خدایا چرا ایقدر ما این خوردن رو برای خودمون لاینحل کردیم ما می تونیم واقعا می شه. چرا همش گناه رو می اندازیم
گردن اراده. گردن کلمه نمی تونم. نمی شه……. می شه ومی شه اگه فقط خودمون بخوایم شرمنده خیلی طولانی شد ممنونم استاد واقعا حرف هاتون خیلی به من آرامش می ده خدا خیرتون بده زبانم قاصر است از گفتن دقیقا همین جا برای من اتفاق افتاده ونمی دونم چطور ازتون تشکر کنم 🌹🌹🌹🌹🌹
چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را می فهمد
چقدر از نوشته شما دوست عزیز لذت بردم و قصه چاقی شما شبیه قصه من هست، تقریبا ۱۲ سال ازدواج کردم و همسرم لاغر و متناسب هست، واقعا تمام حرف هایی که زدید رو درک میکنم
این بار لطف خدا شامل حال مون شده، ما که از روش های غلط و اشتباه بارها بارها کاهش وزن تا ۲۰ و ۲۵ کیلو داشتیم، پس با روش درست و صحیح حتما میتونیم به آرزوی همیشگی که داشتیم و داریم برسیم💪
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀🧠💪
سلام
گام نهم: چگونه لاغر شوم ؟سوالی که چند سال ذهنم رو درگیر کرده بود و نمیدونستم که باید خوردن رو مدیریت کنم و نباید بزارم موادغذایی برام تعیین کنه که من چقدر بخورم .
من علاقه عجیبی به نون دارم و با غذا و بین غذا و هر موقع که احساس گرسنگی میکردم فقط نون میخوردم هر جا نونوایی جدید باز میشد یا تعریفی میشنیدم سریع به اونجا میرفتم . هر هفته یک نوع نون میخریدم سنگگ بربری تافتون لواش . بچهها هم عادت کرده بودن مثل خودم نون میخوردن یک باور اشتباه در ذهنم بود که باید همراه غذا نون بخورم تا سیر بشم و وقتی سر سفره مینشستم و غذا میخوردم واقعا نمیفهمیدم چه موقع سیر میشم تا زمانی که به شکمم فشار میومد و هر وقت تصمیم میگرفتم کمتر بخورم تا به خودم میومدم اینقدر خورده بودم که در حال خفگی بودم و هیچوقت طاقت گرسنگی رو نداشتم همه جا به فکر غذا بودم توی خونه یا میهمانی یا سفر یا گشت و گذار.
ولی الان به لطف خدا یاد گرفتم که غذا فقط برای نیاز بدن و انرژی گرفتن هست و همیشه موادغذایی هست و نباید با پرخوری اونا رو ذخیره کنیم . من خودم رو لایق تناسب اندام و زیبایی و شادی میبینم.
بابت تغییراتی که داشتید بهتون تبریک میگم🌹
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
سلام و درود 🌺
ما چاقها مديريتي روي رفتارهاي غذاييمون نداريم يعني اين مواد غذايي هستن كه براي ما تعيين ميكنه كه ما چقدر بايد مصرف كنيم بعضي غذاها رو كه دوست داريم زياد ميخوريم و غذاهاي كه خيلللي دوست داريم رو در حد خفگي ميخوريم 🌺ما چقدر خودمون رو در مقابل مواد غذايي كوچيك كرديم و چه ارزش و بهايي به مواد غذايي داديم كه اين ماده براي ما كه انسان و اشرف مخلوقات هستيم تعيين يمكنه كه چه رفتار غذايي داشته باشيم. تفاوت رفتارهاي غذايي افراد متناسب با ما به دليل تفاوتي هست كه در فرمولهاي ذهني ما وجود داره كه ما چاقها در موقعيت هاي متفاوت رفتارهاي متفاوتي با افراد متناسب داريم. خودمون در ذهنمون الگوهايي رو ذخيره ميكنيم و مغز طبق الگوهاي ذهني كه داريم به جسم دستور خوردن ميده. اگر فرمولها پيدا بشه و تغيير پيدا كنه رفتارهامون هم تغيير ميكنه. ما ضعيف و بي اراده نيستيم بلكه فقط بلد نيستيم متناسب بشيم ما بارها و بارها رژيم هاي سخت گرفتيم و ورزش هاي طاقت فرسا انجام داديم و اگر ده درصد اون تلاشها رو در روش عالي ذهني بياريم صد در صد موفق ميشيم 💪💪💪
خداروشكر كه من اين فرصت رو به خودم دادم كه متناسب بشم و زندگي شاد و آرومي رو تجربه كنم و لذت ببرم ،من لايق تناسب اندام و شادي و آرامش و زيبايي هستم 🥰🥰🥰
تفاوت افكار افراد چاق با افراد متناسب ؛چرا ما نميتونيم به صورت ذهني متوجه سيري بشيم و حتما بايد واكنش رو در بدنمون (سنگيني ،خفگي)ببينيم ولي فرد متناسب در مواجه با انواع مواد غذايي زياده روي نميكنه و به اندازه ميخوره و در جسمش احساس سبكي ميكنه ؛بدن ما زماني واكنش نشون ميده كه دچار مشگل شده باشه مثل وقتي ضربه اي به بدنمون وارد ميشه و احساس درد ميكنيم ،هر وقت ما غذا ميخوريم و واكنش سنگيني و خفگي و درد معده در بدنمون ايجاد ميشه يعني ما به بدنمون ضربه زديم ،آسيب زديم و چقدر خطرناكه و ما فكر ميكنيم اين يعني سيري 😲😲😲ولي افراد متناسب وقتي غذا ميخورن احساس سنگيني ندارند چون غذا خوردنشون مثل نفس كشيدن براشون اتوماتيك انجام ميشه يعني به مقدار نياز بدنشون 👌👌
ما بايد سعي كنيم قبل از اينكه فشار به بدنمون تحميل بشه دست از خوردن برداريم ،ما اگر غذا رو به عنوان يك ماده براي نياز جسم ببينيم نه به عنوان تفريح و سرگرمي و شادي بخشي و لذت ،ميتونيم به اندازه بخوريم 👌در ذهن من احساس سنگيني هر روز زشت تر و زننده تر ميشه و سبكي مقدس تر و مايه آرامش بيشتر ميشه 👌😍من ديگه حاضر نيستم احساس سبكي و سرزندگي بعد از سير شدن ذهني رو با احساس سنگيني و واكنش در بدنم عوض كنم 😍من انسانم اشرف مخلوقات من با ارزش و محترم هستم فرشته ها به من سجده ميكنند پس بايد رفتاري انساني و در شان انسان داشته باشم و اجازه ندم كه شركتها و بسته بندي غذاها و تاجرهاي مواد غذايي براي من تعيين كنند كه چقدر و چه موقع بخورم ،خودم تصميم ميگيرم كه چه چيزي و چقدر و چه موقع بخورم 👏👏👏
بسیار عالی دوست عزیز👏
متاسفانه ما افراد چاق، رفتارهای اشتباه و زشت داریم که به صورت عادت برامون در اومده
همیشه میخوردیم چون لذت میبردیم
میخوردیم چون پولش دادیم و حیفه
میخوردیم چون توی سفر هستیم
میخوردیم چون مهمانی و صاحبخونه بدش میاد
میخوردیم چون مهمان اومد و اگه خودمون نخوریم زشته میگن خسیسه
میخوردیم چون نذری هست
میخوردیم چون بارداریم و بجای دونفر باید بخوریم
میخوردیم چون موقع شیردهی باید حسابی تقویت بشی
میخوردیم چون واسمون تفریح و سرگرمی شده
میخوردیم چون اسراف و گناه میشه
میخوردیم چون قوی بشیم
میخوردیم چون ناراحتیم
میخوردیم چون خوشحالیم
میخوردیم چون موقع بیماری و کرونا باید حسابی سیستم ایمنی بدن بره بالا
و…
یعنی همیشه فکر و توجه مون به خوردن بوده، دیدگاه مون نسبت به مواد غذایی و خوردن با یه فرد متناسب فرق داشته درنتیجه اندام و جسممون هم فرق داره
درسته الان هنوز چاق هستم و یه سری رفتارهای و عادت های اشتباه و زشت غذایی ام مثل پرخوری و… ترک نکردم یا درک کامل سیری رو هنوز گاهی به موقع دریافت نمیکنم، اما هیچ عجله ای ندارم چون اول راه و مسیر هستم و حالا میدونم چرا چاق هستم و چجوری میتونم لاغر بشم….
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀🧠💪
گام نهم
سلام دوستان واستاد عزیز
یه فرق بزرگی که من در کودکی با بقیه هم سن وسالهام داشتم این بود که من مدام به دنبال خوردن بودم و ولع خاصی داشتم ولی اونها اونجوری نبودن،من خوراکی های خودمو تند تند میخوردم و میرفتم جلوی خواهرم مینشستم و ادای بچه های مظلومو در میوردم که خوهرم مجبور بشه از خوراکی خودش بمن بده،بیشتر اوقات به غذاهای سرخ شده فکر میکردم و دلم ضعف میرفت واسشون،از ۱۰ سالگی هم که شام خوردن برام ممنوع شد ولعم بیشتر شد،دیگه دست به یواشکی خوری میزدم ،میدونستم اگر بقیه ببینن دعوام میکنن،یادمه خونه اقوام که میرفتیم نهار که میخوردیم وهمه میرفتن برای استراحت ،من یواشکی میرفتم سراغ غذاهای روی گاز ،چقدرهماسترس داشتم،گاهی هم مچمو میگرفتن
که خیلی خجالت میکشیدم،این مدل خوردن تا ۱۸ سالگی من ادامه داشت ،تا اینکه رفتم باشگاه و ایروبیک ثبت نام کردم،
چونکه پدرم اجازه نمیداد باشگاه برم به محض ازدواجم اول ورزشو شروع کردم و از اون به بعد دیگه واقعا خسته شده بودم از وضعیتم ،خودم رژیم هامو قویتر ادامه دادم و به مراتب از متخصصین رژیم درمانی کمک میگرفتم،دیگه نمیتونستم پر خوری کنم ،میترسیدم ،اون زمان ها خیلی هم زود لاغر میشدم،ولی همیشه تو رژیم بودم ،،چند سالی از رژیمهام گذشت و دوباره خسته شدم،رهاش کردم ،دوباره پرخوری ها تا حدود کمی شروع شده بود ،چاقیم برگشت و ترس های منهم بیشتر شد ،وقتی مهمونی میرفتم مقدار خوردنم بیشتر میشد و اتفاقا تو اون تایم مدام مهمونی بازی داشتیم،رستوران میرفتم بیشتر از نیاز بدنم میخوردم،عاشق سلف سرویس بودم و از خوراکی های متنوع زیادی استفاده میکردم،و مدام به خودم میگفتم اینهمه پول دادم حداکثر استفاده رو ببرم،،و این جریان رژیم و رها کردنش سالها منو سرگرم خودش کرده بود
،یعنی من چندین ماه در رژیم سخت بودم،چند ماه رها میکردم یکمی پرخوری عصبی داشتم و مجدد به حال قبلی برمیگشتم
همش تو اضطراب بودم تا اینکه به یاری خداوند وخواست خودم با این سایت آشنا شدم و تمام اون سردرگمی ها تمام شد،۱۳ ماهه که در آرامش غذا میخورم ،مقدار غذام زیاد نیست ،معده م عادت کرده به حجم کم غذا ،وقتی هم سیر بشم دیگه ادامه نمیدم،گاهی هم پیش اومده که ۲قاشق اضافه خوردم
در فکر من خوراکی های قدرت زیادی داشتند که مننمیتونستمخودمو کنترل کنم،خدارو شکر الان به خوراکی ها به چشم کمبود و نبودشون نگاه نمیکنم،میدونم هر وقت گرسنه باشم غذا هست که استفاده کنم واین نوع تفکر بمن کمک کرده،،،قبلا مدام میترسیدم و به خودم میگفتم ،امروزو تا میتونی بیشتر بخور چونکه باید بری تو رژیم دوباره ولی الان محدودیتی در کار نیست ،هر زمان گرسنه باشم غذا میخورم ،
از این به بعد هم حواسمو جمع میکنم که رفتاریو انجام ندم که باعث تخریب بدنم باشه
اگر بتونیم زبان برقراری ارتباط هر چیزیو یاد بگیریم میتونیم راحتر زندگی کنیم ،ما فکر کردیم که با یادگیری زبان مادری میتونیم با کل جهان رابطه صحیح بگیریم و مدتیه فهمیدم که اگر زبان ارتباط برقرار کردن لاغریو بلد بودم الان بدن متناسبی داشتم،خدارو شکر الان تو مسیر تغییر وپیشرفت هستم و مطمئنم به زودی به خواستم خواهم رسید
بسیار عالییییی دوست عزیز👏👏👏
کاملا حرف هاتون قبول دارم چون خودم هم از همون دوران ابتدایی در رژیم بودم، و رژیم فقط حرص و ولع خوردن منو بیشتر میکرد، همش به دنبال راه فرار یا تقلب، روز آزاد رژیم، یا تمام شدنش بودم، همیشه انتظار اینو میکشیدم که کی میشه تمام بشه تا بعدش بتونم هر چی دلم میخواد رو بخورم، وقتی همین اواخر یکی از عمه هام بهم گفت ما باید دائم الرژیم باشیم انگار یه شکی بهم وارد شد با اینکه از بچگی تا حالا همش در حال رژیم گرفتن و ول کردن بودم، اما نمیتونستم اینو بپذیرم که تا آخر عمرم باید در حال رژیم باشم…
بهتون تبریک میگم بابت تغییرات تون و استمرار تون در این مسیر طلائی…
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
ممنونم سلیمه عزیز
منم برای دوستانم و شما ارزوی سلامتی و تناسب اندام دارم ،خدارو شکر که در مسیر صحیح هستیم و حتما حتما به مقصدمون خواهیم رسید 🌹
به نام خدایی که در این نزدیکیست
گام نهم. فشار شکم.من قبل از آشنایی با بااین مسیر اصلأ هیچ مدیریتی روی غذا خوردنم نداشتم ، مخصوصا واسه بستنی که اصلا از خود بیخود میشدم . یادمه اون موقع وقتی بستنی داشتیم من راحت میتونستم دو،سه تا پیاله پر ،پر ، پشت سر هم دیگه بخورم . تازه بازم فکر می کردم که هیچی نخوردم حتی اگه این بستنی نزدیک وعده اصلی غذایی یا بعد از اون بود.ولی همین دیروز بستنی داشتیم و من اصلاً میلم نکشید که بخورم ،و هر چی بچههام اصرار کردن، گفتم میل ندارم و این برای خودم خیلی جالب بود ،بچه هام میگفتن . مامان شما که عاشق بستنی بودین ، گفتم مامان دیگه نیستم ، ومن تونستم روی بستنی مدیریت داشته باشم در صورتیکه قبلاً این کار واسم غیر ممکن بود واین بخاطر اینه که من قبلاً لاغری رو بلد نبودم اون جوری رفتار میکردم ولی الان به لطف خداوند و راهنمایی استاد دارم کم کم یاد میگیرم و دارم بهتر عمل میکنم ، همسر من خیلی متناسب و خوش اندامه اون همیشه روی مواد غذایی به خوبی مدیریت داره ، همیشه به اندازه نیاز بدنش غذا میخوره و ، وقتی که گرسنش میشه اصلأ هیجان زده نمیشه حتی اگه صبح ساعت هفت صبحانه خورده باشه و ساعت سه از سر کار بیاد خونه مثلاً من بگم یه نیم ساعت دیگه غذا آماده میشه ، بدون ناراحتی و نگرانی خودشو مشغول یه کاری میکنه تا غذا آماده بشه ، موقع غذا خوردن هم اصلا عجله نمیکنه و خیلی با آرامش غذاشو میخوره ، حالا امان از ما چاق ها خدا نکنه که یه کوچولو گرسنمون بشه خودمو میگم دیگه انگار دنیا به آخر رسیده و دیگه وقتی به غذا میرسیم مثل قعطی زده ها رفتار میکنیم و بعد شم عذاب وجدان که چرا این قدر خوردیم خب معلومه که بعدش چاق میشویم جالب اینه که همه رو مقصر میدونیم جز رفتارهای نادرست خودمونو، قبل از دوره من همیشه آرزو داشتم که حتی واسه یه بارم که شده من زودتر از همسرم دست از غذا خوردن بکشم ، چون اون موقع من همیشه از همسرم و بچه هام دیرتر سیر میشدم تازه بعدشم میرفتم توی آشپزخونه به بهانه جا به جا کردن غذاها باز کلی هم ته دیگ اونجا میخوردم، و باخودم میگفتم آخیش حالا سیر شدم .خب با این رفتارهای نادرسته من دیگه کی مقصر چاقیه منه جز خودم من اون موقع هیچی از فرمول های ذهنی نمیدونستم واصلا نمیدونستم که چاقی و لاغری آموزش دیدنیه ، حالا معنی تفاوت رفتارهای خودمو همسرمو میفهمم ولی الان دیگه میلم به مواد غذایی خیلی کم شده ،شاید در حد یه پیش دستی غذا واسم کافی باشه ، دیگه در حد خفگی و فشار شکمی غذا میخورم . تازه به آرزومم رسیدم الان نزدیکه شش ماه که دیگه همیشه من زودتر از همسرم سیر میشم وبعد از هر وعده غذایی که این اتفاق برام میوفته یه لبخند دلنشین روی لبم میشینه، این فشار شکمی که استاد می فرمایند رو من خیلی خوب درک میکنم چون بارها واسه من اتفاق افتاده وبا حرفای استاد برام خیلی خوب روشن شد که یکی از علتهای اضافه وزنم چی بوده پس الان وظیفه من به عنوان یه شاگرد متعهد اینه که این رفتار نادرستم رو اصلاح کنم و دیگه تکرارش نکنم و اگه اتفاق افتاد حتما واسه خودم یه تنبیه درنظر بگیرم و چقدر خوبه که انسان با حالت سبکی دست از غذا خوردن بکشه .چون من این حالت رو هم تجربه کردم و چقدر این تجربه شیرین و دلنشینه اصلأ ادم احساس با کلاس بودن میکنه نه با اون وضع سنگینی و فشار شکمی که دیگه نمی تونی از کنار سفره تکون بخوری آخه حیف نیست جسم عزیز مون که این طوری باهاش برخورد میکنیم بابا من اشرف مخلوقات خدا هستم و به خاطر عقل و شعور داشتنم باید یه فرقی با دیگر موجودات خداوند داشته باشم ، در صورتیکه حیوانات با اینکه عقل و منطق ندارن ولی فقط زمانی که گرسنه هستن به فکر شکار کردن و غذا خوردن میوفتن و وقتی که سیر شدن باقی غذا رو رها میکنن ، پس چطور میشود منی که انسانم و جانشین خداوند روی زمین هستم وخداوند از روح خودش درون دمیده ، وخداوند تمام حرکات بدن من مثل نفس کشیدن، پلک زدن ، ضربان 💓 قلب ، کار کبد ، کلیه ها ….. همه و همه چیز در بدن رو به صورت اتوماتیک قرار داده ومن اصلأ نمیفهمم که از صبح که از خواب بیدار میشم تا 🌃شب که میخوابم توی بدنم چه اتفاقاتی میوفته وحالا خداوند یه غذا خوردن رو به عهدهی من گذاشته اونم واسه اینکه آزاد باشم توی انتخاب، مواد غذایی. خودم انتخاب کنم که چی بخورم ، چه طور بخورم و چی نخورم و بیشتر لذت ببرم ، چون دوستم داره ، بیا و ببین که با خودم وجسمم و روح 👻 ورانم چه کارهایی که نمیکنم ، بعد همه رو مقصر میدونیم جز خودمو . توی این گام من بازم چیزای جدید و تازه یاد گرفتم ، فهمیدم که فشار شکم . بعد غذا خوردن یه واکنش بدن که من بهش هیچ توجهی نداشتم در واقع فکر میکردم که سیر شدن یعنی رسیدن به همین نقطه .در صورتیکه که وقتی بدن یه واکنش نشون میده یعنی یه مشکلی تو بدن هست مثلاً من خودم چند وقت پیش که واسه برف بازی رفته بودیم جنگل پام بد جوری پیچ خورد ومن تا خونه بیهوش بودم وپام بدجوری میسوخت در واقع بدنم داشت هوشدار میداد که یه اتفاقی واسم افتاده و وقتی رسیدیم خونه رفتم دکتر عکس گرفتم و متاسفانه پام شکسته بود و تا دو هفته پام توی کچ بود وهنوزم درد میکنه پس فشار شکمی هم یه جور هوشدار و واکنش یعنی بدن داره حرف میزنه ،میگه بس دیگه داری می ترکی ،پس از این به بعد دیگه حواسمو جمع میکنم دیگه ، حواسم به گرسنگی و سیریم هست . البته من الان نزدیک به شش ماه که توی این مسیر زیبا هدایت شدم و اصلا در حد خفگی و فشار شکمی غذا نخوردم ورفتارای غذاییم خیلی تغییر کرده ولی بازم بیشتر تلاش میکنم که بهتر بشم به رفتارهای افراد متناسب خیلی دقت میکنم و سعی میکنم که منم مثل اونا عمل کنم . همون جور که اونا اصلأ به بسته بندی و رنگارنگ بودن اونا براشون مهم نیست و توی مهمونی و رستوران و هتل 🏨 برعکس ما چاقها همه تمرکزشون روی خوردن نیست و اونا با رفتار صحیح غذایی که دارن اگه با انبوه مواد غذایی هم که روبه رو بشن اصلأ هیجان زده نمیشن وخیلی راحت و با آرامش به اندازه نیاز بدنشون غذا میخورن وقتی که سیر شدن دست از غذا میکشن و بیشتر سعی میکنن از اون مکانی که توش هستن لذت ببرن یا اونا موقعی که عصبانی هستن اصلا به غذا فکر نمکنن اونا بیشتر تندتند پلک میزن حداقل همسر من که این طوریه من دیدم که همین واکنشو از خودش نشون میده و کلا اشتهاش موقع عصبانیت کور میشه امان ازاین فرمول های نادرست که توی ذهن ما افراد چاق وجود داره وما اصلا نمی فهمیم که چی میشه که این اتفاق واسه جسم بیچاره مون میوفته. ومن از این فرمول ها بیزارم ودارم تلاش میکنم که این فرمول های نادرست چاقی رو تبدیل به فرمول های درست لاغری کنم ،از این به بعد بیشتر حواسم به خودم و رفتار ام هست من در حظور خداوند متعال و استاد و دوستانم تعهد دادم. که یا میمیرم یا لاغر میشوم .وتا این اتفاق واسم نیوفته دست بردار نیستم حالا هر چقدر طول بکشه زمانش مهم نیست مهم این که وقتی درست عمل کنم بالاخره چه بخوام وچه نخوام متناسب میشم من هرروز که وارد سایت میشم اول آلبوم شگفتی سازانو نگاه میکنم وبا دیدن اونا کلی حالم خوب میشه وبا انرژی بیشتری تمریناتمو شروع میکنم با اینکه سه تا بچه دارم ومشغله ام خیلی زیاده ولی خودمو موظف میدونم که در قبال زحمات استاد منم تلاشمو واسه متناسب شدنم داشته باشم با تشکر.
دوست عزیزم از متن شما بسیار لذت بردم
و کاملا شما رو درک میکنم چون همسر منم لاغر و متناسب هست و دقیقا حرف هاتون میفهمم
و بهتون تبریک میگم بابت تغییرات تون و ۶ ماه استمرار و تمرین و آموزش در این مسیر طلائی…👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان همراهم🌹
گام نهم🌹
من خیلی توانمند هستم چون ندانسته زیاد تلاش می کردم برای پایین آوردن وزنم شبها که خلوت بود میرفتم پیاده روی همون نزدیکه خونمون ولی چون روشم اشتباه بود لاغر نمی شدم🌹
من وقتی چاق شدم زیاد می خوردم هر تفریحی که میرفتم باید چیپس وپفک و تخمه با خودم میبردم که گرسنه نشم پارک میرفتم می خوردم سینما میرفتم می خوردم یا مهمانی میرفتم باید توی مهمانی زیاد می خوردم که ضرر نکنم و دلی از عزا در بیارم بعد که پشیمون می شدم و عزاب وجدان می گرفتم رژیم می گرفتم ولی خیلی زود خسته می شدم و چون حریث می شدم و ناامید بیشتر می خوردم وقتی میدیدم دوستام بیشتر از من می خورن و چاق نمی شن بیشتر نارحت می شدم🌹
گاهی اوقات دوستان و اطرافیان مون رو می دیدیم که به اندازه ما و شاید بیشتر میخورن و چاق نمیشن، می دیدیم و میگفتیم چرا❓🤔 ولی خودم به شخصا هیچوقت به دنبال چرایی و دلیل اصلی اش نرفتم تا زمانی که با سایت آشنا شدم و جواب تمام سوال های این همه سال های ذهنم رو گرفتم…
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
سلام ،فایل امروزفشار شکم، 28 سال از بهترین روزهای عمرم با چاقی گذشت فرصت های زیادی رو در زندگی از دست دادم چاقی باعث شد همیشه و در همه جا با خوردن حالم رو خوب کنم اگر خوشحال بودم می خوردم اگر ناراحت بودم غذا می خوردم فرمولهای چاقی رو هر روز تکرار میکردم و همیشه از جسم خودم شاکی بودم بیچاره جسم من ،چه فشارهایی رو تحمل کرد و هنوز داره تحمل میکنه ،از وقتی خداوند من رو به این مسیر هدایت کرد فهمیدم جسم من بازتاب رفتارهای من هست که هرروز تکرار میشه به جایی تو زندگی رسیدم که فرمولهای لاغری رو فراموش کردم غافل از اینکه تناسب اندام یکی از طبیعی ترین نعمت هایی بود که خداوند بمن هدیه کرد و من با دست خودم به این حال و روز تبدیلش کردم ولی الان دارم روی ذهنم کار میکنم و در مسیر لاغری قرار گرفتم و با اشتیاق و استمرار و با عمل کردن به فرمولهای ذهنی در این مسیر گام برداشتم و حس میکنم از نو متولد شدم نگرش من به موادغذایی تغییر کرده و از خوردن لذت می برم ولی در گذشته از فشار شکم می فهمیدم سیر شدم ولی الان در حدی غذا می خورم که احساس خوبی دارم دیگه حالم از خوردن بد نمیشه مواد غذایی فقط برای رفع نیاز روزانه من هستند من تصمیم میگیرم کی و چقدر غذا بخورم نوع غذا و حجم آن برای من تعیین کننده نیستند تلاش میکنم غذایی رو که دوست دارم بیشتر نخورم و غذایی که دوست ندارم کمتر نخورم به اندازه نیاز بدنم و یک مطلبی که فهمیدم نیاز بدن هر شخص فرق میکنه اگر کسی با مقدار بیشتری نسبت به من سیر می شود دلیلی نداره من هم همانقدر غذا بخورم هر انسانی نیاز بدنش با انسان دیگر فرق میکنه من انسان توانمندی هستم و به قول استاد افراد چاق انسانهای با اراده ای هستند و فقط فرمولهای لاغری رو از یاد بردیم و.با آموزشهای مناسب دوباره متناسب می شویم ولی باید در این راه صبور بود،ترس از موادغذایی در من کم شده ،هر وقت میخوام پرخوری کنم یاد حال بدی که بعد از خوردن زیاد بهم دست میده می افتم دست از غذا بر میدارم و وقتی سیر هستم و از روی عادت گذشته میخوام چیزی بخورم از خودم می پرسم چرا میخوای غذا بخوری آیا گرسنه هستی ولی بعضی وقتها طبق عادت گذشته عمل میکنم و میدونم که حالا حالا ها باید روی خودم کار کنم تا خود بخوری واکنشم به خوردن عوض بشه ، خیلی حس خوبی دارم خداوند رو شاکرم که منو هدایت کرد و از استاد عزیزم ممنونم که با جون و دل هر آنچه را که با زحمت به دست آوردن با عشق در اختیار ما قرار میدهند،
درسته ما فرمول های لاغری رو کاملا فراموش کردیم، گذاشتیم داخل یه صندوقچه قدیمی یه کنار و گوشه ای و ازش استفاده نمیکنیم و اونو بلا استفاده کردیم
و تفاوت افراد چاق با افراد متناسب در همین هست اینکه از کدوم زبان بیشتر استفاده کنند و اونو فعال کنند افراد چاق ⏪ فرمول های چاقی شون اکتیو و افراد متناسب ⏪ فرمول های لاغری شون اکتیو هست
ان شاءالله ما هم با آموزش و تکرار و تمرین، لاغری را از قسمت غیر فعال (passive) به قسمت فعال (active) تبدیل میکنیم…
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
نشان های دریافت شده
سلام گام نهم .
خیلی خوشحالم بابت شنیدن این فایل .
گوش دادن این فایل دقیقا بعد از گام قبلی خیلی برای من به جا بود .
چون در گام قبل من یک ریشه ی بزرگ از چاقی رو در ذهنم پیدا کردم که حالا در این گام دارم اون ریشه رو تجزیه و تحلیل میکنم .
دقیقا مثل دانشمندی که چیزی پیدا کرده و حالا اون رو زیر میکروسکوپ گذاشته و داره بررسیش میکنه و این فایل دقیقا برای من حکم همون میکروسکوپ رو داره که شما دارید بهمون یاداوری میکنید که این ریشه چطور در رفتار بیرونی ما خودش رو نشون میده و چطور میشه هدایتش کرد .
تمام رفتارهای ما در بیرون ریشه ای در درون ما دارند که وقتی اون ریشه رو پیدا کنیم و اون رو حل کنیم اون رفتار رو در بیرون شاهد نخواهیم بود .
استاد خیلی جالبه واقعا . برای من که خیلی جذابه این کار .
خب ریشه ی قبلی علت اینکه من چرا انقدر خوردن رو دوست دارم هست و چرا نمیتونم به رفتارهای خودم خاتمه بدم و موضوع این فایل هم دقیقا مربوط به رفتار بود .
استاد ما خیلی وقتها دوست داریم متناسب رفتار کنیم و واقعا از رفتار پرخوری در رنج هستیم . اما اشاره ی خوبی در این فایل به یک ریشه ی دیگه شده بود و اونم این که ما قدرت رو دست مواد غذایی دادیم
شاید امروز برای اولین بار بود که من به درک جدیدی از این جمله رسیدم و این درست بعد از پیدا کردن ریشه ی ضخیم در تمرین قبلی بود .
قدرت دست غذا دادن یعنی چی ؟ یعنی اینکه من به غذا اجازه میدم در من واکنش ایجاد کنه . یعنی من غذا رو برتر از خودم میدونم . یعنی خدای من شده مواد غذایی و من اختیار و اراده و واکنش و عشق و علاقم رو دادم دست مواد بی جانی که دارن منو مدیریت می کنند .
و ذهن من هم در این وسط دقیقا ارتعاشات منو به خودم برمیگردونه و میبینه من این کنش رو به او دادم او هم دقیقا همون واکنش رو به من نشون میده . یعنی من کنش ارزش به مواد غذایی رو ارتعاش دادم ذهن من هم دقیقا همین بازتاب رو به من نشون داده و توجهات و افکار و گعتار و رفتار و عادات منو در این جهت سوق داده . یعنی ذهن من به خواسته ی من کمک کرده و بلافاصله منو اجابت کرده .
به به چقدر شیرینه و من چقدر شادم . استاد من به راحتی میتونم با تغییر این فرمول رفتار خودم رو به سمت عالیتر شدن سوق بدم . استاد من به راحتی میتونم با تغییر این فرمول لاغر بشم .
این فرمول خیلی خوب بود این که من بت مواد غذایی رو در ذهنم بشکنم و خودم رو به جای این بت در مرکز وجودم بنشانم .
من ارزشم بیشتر ازمواد غذاییه .
کسی که به مواد غذایی وابسته است و عشق می ورزه در حقیقت خودشو دوست نداره .
استاد من یادمه شاگرد زرنگ کلاس تناسب بودم . هنوزم به خودم و ذهنم ایمان دارم و هنوزم میدونم میتونم به راحتی کاهش وزن داشته باشم تازه چه بسا خیلی بهتر از قبل .
چون من الان خیلی عمیقتر از قبل شدم و با خیلی چیزا آشنا شدم و تونستم تا حدود زیادی مدیریت رو به دست بگیرم . تنها مساله ای که همیشه ذهنمو می آزرد همین فرمولهای ریز مربوط به خوردن بود و بزرگترینش همین وصل شدن به لذت ابدی در هنگام خوردن بود .
برای من این ریشه خیلی عمیق بود و البته خیلی راحت میشه جایگزینش کرد .
مدیریت ذهن برای من آسونه . .چون اولا پی بردم که ذهن من نیست که باعث چاقیمه خودم مسئول چاقیم هستم و بذرهایی رو در ذهنم کاشتم که اون بذرها هی رشد میکنه و من هرچقدر سرشاخه ها رو میزنم ولی باز رشد میکنه و باید ذهن رو واکاوی کرد تا به ریشه رسید .
من رفتارم رو به راحتی کنترل میکنم . چون به فرمایش شما پیشفرض بدن ما تناسب هست . ما لاغر شدن رو بلدیم منتها اونقدر چاقی رو تکرار کردیم که یادمون رفت که بابا ما اصل وجودمون متناسبه .
ما فقط باید به یاد بیاریم و از این فرمولها استفاده کنیم تا بتونیم رفتارمون رو هدایت کنیم سمت رفتار متناسب .
استاد احساس سبکی دارم .
واقعا تغییر رو در همین چندگام در خودم حس میکنم . من یه مرحله تغییر داشتم اونم در گام قبل .
من انسان بی اراده ای نیستم . ما هیچ کدوم بد نیستیم فقط نسبت به ریشه ها آگاه نیستیم . به محض اینکه آگاه بشیم اون ریشه دیگه از خاک ذهنمون بیرون میاد و آب تناسب ما رو به سمت خودش نمیبره .
خدایا سپاسگزارم .
استاد چقدر این فایل برای من به جا بود چون دقیقا بهترین زمانی بود که بعد از گام قبل اومد و جایگزین شد . من این قدم یادم می مونه و تاثیر عالی اون در ذهنم برنامه ای میشه که رفتارهای منو به سمت تناسب جهت میده .
خدایا سپاسگزارم .
استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم .
بسیار عالییییییییی بود فاطمه سادات جان
من اکثر دیدگاه های شما رو توی هر صفحه میخونم و دنبال میکنم، حتی مربوط به سال ۹۷، و کاملا مشخصه چقدر رشد و تغییر کردید و بهتون تبریک میگم، افرادی پیشکسوت مثل شما برامون الگو و نمونه هستید و سرشار از انرژی🙏🙏🙏❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان🫀💪🧠
باسلام خدمت خانم سادا ت عزیز ،😍من ازخوندن نظرات شماواقعالذت میبرم وازاونهاچیزهای زیادی یادمیگیرم هم شماوهم خانم سلیمه ی عزیزواقعاافتخارمیکنم خوشحالم که باکسایی هم صحبت میشم ونظراتشونومیخونم که اونهاهم مثل منن وخیلی خوشحالم که درکنارشماهستم وازشماکه اینقدرعالی مطلب رودرک مبکنین وبه اشتراک میذارین که ماهم لذت ببریم ممنونم . وازاستادکه باعث شدن مادرکنارهم باشیم بسیارسپاسگزار م ومشتاقانه نظرات شماودوستان رودنبال میکنم ازشماسپاسگزارم وارخداوندبزرگی که همه ی مارودریک مسیرقراردادبی نهایت سپاسگزارم 🙏😍🙏❤️❤️
قربان شما .اسما هستم❤️❤️
باسلام :گام ۹ گام موثر برای لاغرشن
💍این جملتون درباره چاق شدن بسیار پر محتوا وبا معنی است که گفتید : نکته جالب وامیدوار کننده اینه که ما لاغرشدن را به خودی خود بلد بودیم اما بعلت یادگرفتن چاقی واستفاده مکرر از فرمولهای چاق کننده متاسفانه لاغری رافراموش گردیم ولی ما در روش لاغری با ذهن لاغربودنمان را بیاد اوردیم .
افرادی که اضافه وزن دارند خودشون چاقی رونمی خواستن واصلا نفهمیدن که چه وقت چاقی واضافه وزن به سراغشون اومده وباسعی وتلاش بسیار راههای گوناگون همراه باسختی ورنج رابرای رسیدن به لاغری امتحان کردند که همه بی راهه بود وانها از نتیجه ان راهها اطلاعی نداشتند وحاصل همه تلاشها بی نتیجه بودوبجز حسرت خوردن برزحمتهایی که با تحمل عذاب ان روشها وراه کارها متحمل شدن که نمی خواهند چاق باشند وچرا جزچاق شدن چیز دیگری برایشان بجا نگذاشت .
بامقایسه خودمان بالاغرها حسرت خوردن بر لاغرهارابرایمان بیشتر می شود که انها بدون سختی وفعالیت خاصی ورژیم و ورزش متناسبند واصلا به چاق شدن فکر نمی کنند ولاغر بودن برایشان یک امر طبیعی است نه غیرمنقول ولی من که با زجر وسختی وبا اشتیاق فراوان از روشهای سخت وزجر اور ومحدود کننده ومحروم کننده از خوردن وغذا استفاده کردم فقط برای مدت کمی وزن کم کردم ولی دوباره به حالت اولیه برگشتم .
مگر متناسبها چکار می کنند وچه می خورن وچگونه عمل می کنند ودر ذهنشان چیست که لاغرند ولی من از انها خبر ندارم .
وقتی لاغرهارا میبینم وانهاراباخودم مقایسه می کنم سوالات زیادی مثل سوالات بالا در ذهنم مرتب تکرار وموجب ناراحتیم می شود.
بعداز استفاده از روشهای بسیار بی نتیجه برای متناسب شدن وقتی با سایت شما اشنا شدم ومطالعه کردم متوجه تنها واسانترین وراحت ترین راه لاغر شدن یعنی تناسب به وسیله ذهن شدم .متوجه شدم علت چاقی ما جسم فیزیکی یا بدن نیست بلکه همه عادتها ورفتارهای غذاییاست که درذهن ذخیره شده .ما چاقی را با اموزشهای رفتارهای غلط یادگرفته ایم مثل خواندن ونوشتن . اموزشهای غلط کم کم وبا گذشت زمان درما اثر کرده وانها را یاد گرفتیم . پرخوری وزیاد خوری وریزخواری وبی رویه خوردن و………….. همه اینها اموزش موثر در رفتارهای غذایی وتغییر باورها ی ورودی ذهن ما ودر نتیجه تغییر جسم ما به شکل چاقی می باشد.
لاغر شدن نیز مانند چاق شدن نیاز به اموزش دارد که باید با اراده وهمت وتوانمندی ما در اموختن ، این هنر عالی را یادبگیریم وبه ان عمل کنیم واستمرار در اموخته ها داشته باشیم .🌻لاغری حالت طبیعی واولیه ما بوده .خوشبختانه افراد چاق توانمندند که به حالت اولیه یا طبیعی خود یعنی لاغری برگردند. وقتی لاغرشدن را یاد بگیریم دیگر نگرانی برای چاق شدن وجود ندارد چون لاغری رااموزش دیده ایم .
همینطور که گفتیم تناسب اندام یک حالت طبیعی بدن است وبه وسیله اموزش هاو باورهای غلط و استفاده از الگوهای غلط ذهنی وتکرار انها باعث ورود این فرمول غلط به ذهن ما و بروز امر غیر طبیعی که چاق شدنمان هست شده است وجسم را ازحالت طبیعی تناسب به صورت غیر طبیعی چاقی تبدیل کرده و این عمل ناصحیح ناهماهنگی درتناسب را ببار اورده.چون هرچیزی به اصلش بر میگردد جسم هم درحال تلاش برای تغییر وضعیت بدن به حالت اولیه است .ممکن است سوال کنیم چرا متناسب نمی شوم جواب اینکه زیرا عملکردجسم از ذهن فرمان میگیردوذهن با فرمولها وباورها والگوهای غلط رفتاری برنامه ریزی شده پس عملکرد جسم درجهت چاقی است واز انجا که ذهن به دنبال راحتی واسانی است درنتیجه چاق شدن که راحت تر واسانتر است رامی پذیرد . چاقی خارج شدن جسم از حالت طبیعی است .
تفاوت لاغرها با چاق ها در فرمولهای غلط ذخیره شده در ذهن است . بعضی از فرمولهای غلط چاق ها عبارتند از:
——– تحریک ذهن با مزه و بو ورنگ غذا
بهانه بهم ریختگی روحی برای خوردن
داشتن اوقات فراغت زیاد
بهانه ورود طعم های بد
سفر وتفریح و دورهمی
در دسترس بودن غذا
غذا رابخش عمده واصلی زندگی می دانند
چاقی امری غیر طبیعی است
جشن وشادی
زیاد کردن وعده های غذایی
ناامیدی دربه تناسب رسیدن
پرخوری
ترس از خوردن دارن
ریز خواری
نخوردن به اندازاه
خوردن بعد از سیری
مصرف نا مشخص غذا
از روی لذت غذا خوردن نه برای سیری خوردن
و…….………………….
که اینها در جمع درمفهوم عدم کنترل ومدیریت غذا خلاصه میشود.
———– واما تفاوت متناسبها با چاقها:
خوردن برایشان تفریح نیست
با کلمه میل ندارم مانوس هستند
با کلمه اضافه غذا حیفه یا گناه داره اشنا نیستند
هیچ چیزو هیچ کس انها را برای خوردن ترغیب نمی کند
حد خوردنشان تعیین شده است
ریز خواری ندارند
پرخوری ندارند
بعد از سیر شدن دیگه نمی خورند
قبل ازسیر شدن دست از خوردن بر می دارند
مرزسیر شدن برایشان در ذهنشان تعریف شده
منتظر واکنش فیزیکی شکم ودرد شکم برای سیر شدن نمی شوند
در هرشرایطی حتی یک قاشق اضافه نمی خورند
طعم ورنگ وبوی غذا موجب ازدیاد خوردنشان نمی شود
غذا خوردنشان برپایه گرسنه شدنشان است نه لذت خوردن
درهنگام تحریکات عصبی چیزی نمی خورند
لاغری برایشان امری طبیعی است
از خوردن نمی ترسند
درواقع همه این توضیحات در مفهوم داشتن کنترل ومدیریت خلاصه می شود.نوع عادات عذایی و میزان رسیدن به سیری وجه تمایز لاغرها وچاق هاست .
باید توجه کنیم باور های غلط ذهنیمان است که ما را تشویق به خوردن می کند.اگر علاوه بر تلاشهای زیاد وتحمل فشاروسختی جسم وروح لاغر نشدیم بیعرضگی مانیست بلکه عدم اطلاع داشتن از راه صحیح لاغرشدن بوده . همه اضافه وزن دارها توانمندی خودرا در تلاشهای پی درپی واراده در برطرف کردن چاقی خود نشان داده اند اما مسیر رابلد نبودن واشتباه می رفتند واراده وقدرت زیادی درمسیر لاغر شدن نشان دادند.نخوردن وفشارهای جسمی وروحی مثل رژیم و ورزش و…….. راه چاره لاغر شدن نبوده بلکه راه درست به اندازه نیاز بدن خوردن راه صحیح بوده که همان مدیریت وکنترل خوردن هست و باید با روشهای درست به ذهن اموزش داده می شده🏵 .
اگر فرمولهای ذهنی تغییر کند خود بخود جسم هم درتبعیت از ذهن تغییر می کند.
برطرف شدن گرسنگی برای لاغرها به معنی سیر شدن است وخوردن غذارابرای رفع گرسنگی انجام می دهند نه لذت وتفریح. فکر می کنیم سیری یعنی فشار به شکم تاحد ترکیدن وخفه شدن که دیگر نتوانیم تکان بخوریم .وقتی رفتار درست غذایی رادرذهن ذخیره کرده باشیم غذا برایمان جهت رفع نیاز گرسنگی دربدنمان است .با توجه به این جمله غذا خوردن برایمان راحت تر می شود وهمینطور علت نیاز بدن به خوردن غذا مشخص می شود وبه این دید به غذا نگاه می کنیم
نتیجه مدیریت وکنترل نکردن خوردن فشار بر شکم وواکنش درد وسفتی شکم حتی درحد خفگی است . مسئله مهم کنترل ومدیریت خوردن وواکنش های غذایی دربدن است اگر اینکاررانکنیم وتوجه به میزان خوردن وپیداکردن اضافه وزن نداشته باشیم ان وقت است که خوردن وغذا ما را کنترل میکند وما نمی توانیم جلو خوردنمان را بگیریم وبه این ترتیب به غذا اجازه تحریک خود را با طعم وعطر وبویش میدهیم .
برای توجه درکنترل خوردن میتوان اگر به اندازه خوردیم خودمان را تحسین وتشویق کنیم ولی اگر بیش از اندازه وبی توجه خوردیم برای خودمان تنبیه های لفظی ونهیب به خود راتعیین کنیم. هروقت زیاد خوردیم به خود دعوا کنیم بگوییم خیلی کارزشتی کردی زیاد خوردی دیگه تکرار نشه کارت انسانی نبود سلامتیت برات مهم نیست سختیهایی که کشیدی برا لاغری یادت رفته چرا برا خودت احترام قائل نشدی جسمت رو دوست نداری این نهیبها وتذکرات در ذهن ذخیره میشه وباعث تصحیح عادات رفتاری ما. واگر هم به اندازه خوردیم از خودمان تشکر وقدر دانی کنیم بگوییم من لایق تناسبم لاغری حق من است لاغری اسانترین کار دنیاست متشکرم که به اندازه خوردی تولایق بهترینی
مابا دستکاری فرمولهای ذهنیمان تناسب بدنمان را بهم ریختیم.باید نگاه ودیدمان رانسبت به غذا عوض کنیم ومثل قبل نخوریم ورفتارمان رادرست کنیم تا ذهن صحیح اموزش ببیند وکم کم به سمت رفتار وباورهای درست عادت کند وان را یاد بگیرد واندام تغییر کند .باید به خودمان بگوییم رفتار جدید برایم بسیار خوشایند است ومن شبیه اطرافیانم متناسب عمل می کنم وخیلی خوشحالم چون می دانم که می توانم وموفق می شوم .
خدایا بابت همه نعمتهایت شکر .از شما استاد گرامی هم بسیار سپاس گزارم .⚘
💝 بنام خدای مهربان 💝
🌹 سلام استاد عزیز و دوستان شگفتی ساز 🌹
💖گام نهم 💖 فشار شکم 💖
امروز بعد از نماز صبح که دوباره به سایت سر زدم و دیدم دیدگاهم تایید شده ولی هیچ مدالی نگرفتم حس خیلی بدی پیدا کردم از اینکه برداشتم و شرحم از این دیدگاه درست نبوده و حس این که باید با درک عمیق تری در مورد این فایل بنویسم خواب الودگی رو از من گرفت و هر کار کردم نتونستم بخوابم از نجواهای زیاد ذهنیم 😂😁 و حس اینو داشتم که میخام به گام 👣 بعدی برم امروز ولی پاهام تو پله قبل گیر کرده و نمیتونم به گام بعد برم چون اولین بار بود از تمرینم نه مدالی گرفته بودم نه تشویق همیشگی استاد خوبم رو داشتم حتی حس کردم چرت و پرت نوشتم و باید بیشتر روی این فایل وقت بزارم 😅
استاد عزیزم من این فایل رو خیلی گوش 👂دادم ولی چون وقت نوشتن✍ نداشتم فقط گوش👂 میدادم و نجواهای زیاد ذهنی🗯💥 داشتم چون مهمان 👩👩👧👧 داشتیم و اشتیاقم برای انجام تکالیفم زیاد بود فقط گوش میدادم و اون نجواها و برداشتهای اولیه رو ننوشتم شاید برای همینم دیدگاه و برداشت خوبی نسبت به این فایل ننوشتم ✍😁 ولی تا این گام 👣رو پاس نکنم🥇🏅🏆 به سراغ گام بعدی نمیتونم برم اشتیاقم🏋️♂️🤹♀️ برای انجام درست تمرینات به من این حس رو میده که حق مطلب رو ادا نکردم🤸♀️😐 و باید باز هم به درک بهتری از این فایل برسم🤗 پس با ذوق و اشتیاق فراوان بازم مینویسم تا حسم عالی تر بشه 😍🤗 و حس اینو دارم که نمره قبولی 🤼♀️🎲 نگرفتم و لبخند به لب شروع میکنم انجام این تمرین لذت بخش رو😄😉😋 و یک گام فوق العاده دیگه در جهت متناسب شدن بردارم 💪👣😍
یکی از مشکل های منم این بود که مدیریتی روی واکنش های رفتاریم نسبت به خوراکیها و مواد غذایی نداشتم و حجم و مقدار مواد غذایی برای من تکلیف تعیین میکردن گاهی که خسته بودم از هر رژیم و ممنوعیت و محدویت از لذت بردن از خوراکیها بود و حتی نجواهای ذهنیم منو یاد مستندهای آموزشی که در ابتدای دوره آموزشی 🗝🔐🔓 هم هست انداخت که چطور بیشتر و بیشتر شدن حجم غذاها که در ابتدا به صورت اینکه افراد دلشون میخاست مقدار بیشتری از مواد غذایی رو بخورن ولی میترسیدن که دو پرس سفارش بدن و شرکت مک دونالد🍕🍟🍔 برای اینکه حس بد مشتری ها رو کمتر کنه و سود بیشتر و بهتری ببرن میزان حجم غذایی رو افزایش دادن و افراد با خیال راحت تری نسبت به حجم بالاتری در وعده غذاییشون مصرف رو بالاتر بردن و با میزان کمتری پول 💰💲💱💸 و ما بعضی از غذاها رو بیشتر دوست داریم و بعضی غذاها رو کمتر پس نیاز ما به مواد غذایی نیس میزان مصرفمون بلکه علاقه و الگوی ذهنی که رفتار رو شکل میده و عادتهای ما رو و خاطراتی که از خوردن مواد غذایی مخصوصا شیرینی 🎂🍰 و بستنی 🍧🍨 به خاطر قند و خوشمزگیشون و ترشح هرمونهای شادی بخش که برای از بین بردن خشم و نوع افسردگی و حال خرابمون رو با خوردن بیشتر از ماده غذایی لذت بخشمون فکر میکنیم باید لذت خوردن رو افزایش بدیم و بیشتر و بیشتر بخوریم تا حالمون خوب بشه 🤗 و ما مسئولیتی در قبال خوردنمون نداریم و مواد ما رو تحریک میکنن به خوردن و میزان خوردنمون به واکنش های عصبی ما تاثیر میزاره که بعدشم حس اینکه به رهایی از زندان و قفس رژیمی که برا خودم ساخته بودم و اولش موقع خوردن میگفتم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب حالا که داری میخوری به هیچی فکر نکن فقط آزاد و رها بخور 🙄 اما 😐👈 کاش به همین قضیه تموم میشد دچار فشار شکمی میشدم و حتی گاهی حس رو دل کردن داشتم چون حجم معده من با نخوردنام و کم خوریهام کوچیک شده بود اما میلی که غیر قابل کنترل بود فقط منو مجبور میکرد فعلا بخور ولی اون حس درد و فشار شکم عذاب وجدان شدید حس و حال خراب و داغونی به من میداد که هر بار هم منو به غلط کردم گفتن مینداخت 😡😠🤕 و تفاوت در رفتار منه که باعث تفاوت جسمی من و چاقی من میشه و اون توجیه هایی که برای دلایل چاقی خودم میدونستم واقعا پوچ و مسخرست مثل کم کاری تیرویید و پایین بودن متابولیسم و ارثی بودن چاقی و کم تحرکی و پرخوری های عصبی که دقیقا همش بخاطر الگوهای ذهنی منه و این عادتهای اشتباه و دیوانه وار و غیر منطقی منه که باعث افزایش وزنم میشه💣
دقیقا همون ترموستات ذهنی 👈 رهرو آن نیست که گهی تند🏃♀️ و گهی خسته 🚶♀️رود 🤗 رهرو آن است که آهسته 💃 و پیوسته رود 💃👭
*تفاوت در واقع در ذهن ماست و الگوهای ذهنی که منجر به عادتهای اشتباه میشه*
خیلی وقتا پر خوری میکنیم و میدونیم که این نیاز ما نیس و عوض شدن رفتار ما باید خود به خودی باشه و نیازی به رنج و فشار و رژیم و ورزش و اینا اصلا نیست که خودمونو باهاش یه مدت گول بزنیم و فکر کنیم این رفتارهای تحت کنترل یه برنامه غذایی بودن باعث لاغری ما بشه 🤔😲😰 خوب من فقط با تحرک بالا و ورزش یه مدت کوتاهی رو میتونم ادامه بدم و خسته نشم بعدش که از شدت خستگی استراحت میکنم و تلافی همه اون همه فعالیت رو از بین میبرم مگه چقدر طاقت دارم هی عرق بریزم بالاخره کوتاه میام و دست برمیدارم از اون همه تلاشی که مخالف با فرمانهای مغزیمه 😅😂 یا مگه چقدر میتونم اسیر برنامه غذایی باشم بالاخره کم میارم و دست خودمم نیس فرمولهای مغزی من میگه تو یه ادم پرخوری و به زور جلوی خودتو گرفتی یکم وا بده شل کن خسته شدم تا کی میخوای منو محروم کنی از این همه نعمت و ماشالله تنوع طلبم هستم 😂 هر رنگ و لعاب 🥞🍗🍳🥙🌮🍿🥗🍡🍦🍟🎂🍭🍮 و خوشمزه ای هم که منو به هوس و حسرت میندازه و خیلی سخته که هی به زور عین پطروس انگشتم رو نگه دارم تو سوراخ و مانع از نفوذ آب پشت سد بشم و انگشتم بی حس میشه و مجبور میشم دست بردارم از اونهمه فشار 😲🤔
ما فقط بلد نیستیم و روشهامون ضعیفه نه خود ما 😍🤗 ما خیلیم قوی و توانمند هستیم ولی از بس شکست میخوردیم در مسیر های انحرافی فکر میکردیم ما بی اراده هستیم و ناتوان در صورتی که روش ما ناتوان بوده و فکر میکردیم هر چی سخت تر باشه روش موثر تره در صورتیکه چاق بودن سخته نه لاغر شدنه 😄 هی به خودمون این باور رو پررنگ میکردیم چاق شدن مثل آب خوردنه و لاغر شدن سخت ترین کار دنیا 😲😅😠🤕😡 واقعا منم خیلی به خودم افتخار میکنم که چقدر اراده داشتم که بعد از هر وعده غذایی که دو سه لقمه هم بیشتر نخورده بودم حتما باید ۱۰ دقیقه پیاده روی تند کنم سالها حتی تو مهمونی حتی با داشتن مهمان در خانه مان که خونه بابابزرگمم بودم حتی میرفتم تو حیاط خونه و چندین نفر هم از چاقهای فامیل همراه من میشدن اما بعد از دو دقیقه چون سنگین بودن از ادامه راه منصرف میشدن و فقط منو نگاه میکردن یا خواهرم مریم بهم میگفت تو که چیزی نخوردی چه حالی داری من سبک بودم چون چیزی نخورده بودم و برای اینکه اراده خودم رو قوی کنم تا اون میلم به خوشمزگی غذا و باقیمانده به شدت وسوسه انگیز غذا هنوز چشمک میزنه به خودم اثبات کنم حق نداری بخوری با درد و مشقت و سختی پیاده روی میکردم حتی یادمه اگر خیلی وسوسه میشدم یه قاشق اضافه تر میخوردم ۱۰ دقیقه بیشتر میکردم زمان پیاده روی رو ولی اون پیاده رویه هیچ تاثیری نداشت و دقیقا اخر هفته رو باسکول ⚖باشگاه میرفتم میدیدم کم که نکردم بر عکس زیادم کردم حتی اون زمان ما تو باشگاه ترازوی دیجیتال نداشتیم و یه باسکول ⚖بود که ممکن بود خطا هم داشته باشه و من چه اعتمادی داشتم به اون عددها 🚫 و حتما وقتی زیاد میخوردم میگفتم حقته باید آبروت بره و بر علیه خودم شاهد جمع میکردم و باورمو قوی تر میکردم که تو اینقدر بدن و جسم چربی ذخیره کنی داری که حتی دو قاشقت بشه سه قاشق وزنت که کم نمیشه با همون یه قاشق تمام تلاشهات رو به هدر میدی و اضافه هم میکنی واقعا اگه کل اون قاشق قرار بود چربی بشه مگه چند گرم میشد که من یک کیلو یا بیشتر میرفت رو وزنم و جوری هم نبود که بخوام خودمو گول بزنم شاید جای دیگه پرخوری کردی چون هر شب مینوشتم در طول روز چی خوردم و چه کارا کردم تو سر رسید روزانه ام و از هیچ خطایی هم چشم پوشی نمیکردم و درسته که ۳۰ کیلو کم کردم اما تمامش درد و رنج بود در طی ۴ سال شکنجه مداوم و راضی هم نبودم اصلا از خودم هنوزم حس چاقی شدید داشتم چون از ۱۰۶ به ۷۶ رسیده بودم همه از اراده من تعریف و تمجید میکردن اما بازم ذهنم این بود که کو تا من به تناسب وزنی دلخواهم برسم و شایدم هیچوقت نرسم 🔒
و چه روشهایی که دیگران در تبلیغاتها🔊📻💻📺📡💰 بود که اونا نتیجه های دروغین گرفته بودن و من هیچی به هیچی و احساس ضعف و تنفر 😐😥😨😖بیشتر به خودم 🥁
و انصافا در روش ذهنی که الان دارم خیلی خیلی هم لذت میبرم و هم تغییرات شیرینم رو به چشم میبینم درمان فلجی هام بخاطر رماتیسمم و آشتی با خودم از دیدنم در آینه اونموقع خیلی وزنم پایین تر بود ولی محال بود خودمو تو آینه ببینم و به خودم لبخند بزنم فقط به تصویرم در آینه دهن کجی میکردم الان حتی اگه عجله هم داشته باشم برای انجام کاری جلوی آینه که میرم واقعا حتما دوست دارم خودمو نگاه کنم و به پهنای صورت لبخند عمیقی از سر رضایت به خودم تحویل بدم و حس و حال خوبم از دیدن خودم یا حتی دلتنگی برای خودم که در این روش کاملا طبیعیه و خودمو با همین اندام کاملا پذیرفتم و به خودم عشق💖 💗💕💝💜میدم به جای تنفر 💣👺😈 و مطمئنم که از ادامه این مسیر روز به روز و حتی لحظه به لحظه متناسب تر و عالی تر و راضی تر میشم و هیچ نوع خستگی و حال بد ندارم چون فشاری روم نیس رهایی کامل بدست میارم و تا آخر عمر مجبور نیستم خودم به صورت دستی مواظب خوردنام باشم و کنترل کنم فقط فایل های انرژی بخش و شادی اور و نشاط و حال خوبه که منو امیدوار میکنه به ادامه و اشتیاق برای تغییراتی که از شر صد ها کیلو رنج و فشار رهایی دارم خدایا واقعا شکرت برای انتخاب و هدایتم به این مسیر پر از شگفتی و فقط این روش صحیحه و باورم نسبت به توانایی هام بیشتر و بیشتر میشه و نتایج فوق العاده دارم و آرامشی بسیار عظیم 😍😍😍🤗😊
*این تفاوت رفتار منه که باعث تفاوت جسمم شده نه دلایل مسخره چاقیم که سابقا باورش داشتم*
منم واقعا به مردنم و صحنه ای که مرده شور منو میشوره فکر میکردم و خجالت میکشیدم که در متن قبلیم در دیدگاه این تمرینم نوشتم😅😂 و کلی هم خدا رو شکر میکردم بعد از زمان باشگاهم زمانی که ۷۰ کیلویی شده بودم پاهامو عمل کرده بودم چون نمیتونستم با عصا راه برم ۴ تا مرد که مجید دامادمون و عموم و شوهر خاله و بابام هم بودن منو تو پتو میزاشتن و برای مراجعه به نوبت دکترم یا نوبت های اول فیزیوتراپیم میبردن این طرف و اون طرف چون اوایلش که دکتر میگفت نباید راه بری و منم اصلا بلد نبودم با دوتا عصای زیر بغل راه برم چندبارم خوردم زمین و کل مردای فامیل از بردن من در پتو بی بهره نموندن و فشاری که متحمل میشدن از وزن من فقط باعث خجالتم بود و شرمندگی و هر جا که میبردن منو مسئول فیزیوتراپی میگفت این آسیه دوباره با قالیچه سلیمانش پیداش شد البته از بس پنجه هاشون درد میگرفت عموم تو جبهه یاد گرفته بود اواسط بردن من دوتا لوله اب داخل پتو میزاشت و یه برانکار صحرایی درست کرده بود برام تو این پتو شتری های سربازی که دیگه فقط مجید و عموم مجبور بودن منو بلتد کنن حتی وسط خیابان هم منو زمین گذاشته بودن تا ماشین رو جا به جا کنن وقتی پاهام تو گچ بود و همه نگام میشدن وقتی از کنارم رد میشدن که عموم با شوخی و خنده بلند گفت چیه مرده تا حالا ندیدین 😂😂😂 از بس نگاه میکردن منم به شدت خجالتی بودم و حس میکردم اگه با اون وزن سابقم بودم چه بلایی به سر اطرافیانم میاوردم تا حتی پدرشوهر خواهرمم مجبور شد کمک کنه تو بلند کردن من داخل پتو داییم که خواست سر پتو رو بگیره حواسش نبود به جای گرفتن پتو دستش خورد تو صورتم 😂 همه میخندیدن میگفتن بیا داییت انقدر عصبانی شد که یک چک خوابوند تو گوشت 😅😂 و مدتها این خاطرات خنده دار رو مرور میکردن که برای منم کلی شرمندگی داشت 😥🙄 چون من پا پرانتزی بودم بخاطر وزن بالام دکتر هر دو پای منو شکست و صاف کرد و انصافا کار دکترم خیلی عالی و تمیز هم شد ولی بعدش رماتیسم مفصلی گرفتم که از بچگی مامانم در گوشم خونده بود بابات رماتیسم داشته و رماتیسم هم بیماری ارثیه و منم با ذهن خرابم کاملا مهارت داشتم در جذب بیماریها و مرتب فلج میشدم و دیگه نمیتونستم برم باشگاه در اثر نا امیدی با فشارهای ناشی ار رژیم های جور واجور و احمقانه ام که کم تحرکی شدید هم پیدا کردم به ۱۵۰ کیلو رسیدم و از هیچ روش اشتباهی به جز عمل لاغری کوتاهی نکردم😁😂🤣 که مطمئنم اگر با روش ذهنی آشنا نشده بودم دیگه مجبور میکردم خودمو که عمل کنم اسلیو و کوفت و زهرمار 😁😁😁
و ما همه کسانی که در این مسیریم لیاقت رسیدن به تناسب همیشگی رو داریم 😍
و حالا موضوع اصلی این که من دچار فشار شکمی که ناشی از پرخوری زشتم بود بخاطر حسرت ها و نخوردنا و ولع هایی بود که داشتم
*هروقت واکنش جسمی پیش میاد یعنی یک مشکلی بوجود اومده*
احساس خفگی کردن و درد در شکم یعنی پرخوری که من انجام میدادم فکر میکردم سیر شدن یعنی اینکه شکمم فشار بیاد و دیگه نتونم بخورم و این عادتم شده بود تا جایی که از چشمام بزنه بیرون میخوردم مخصوصا قورمه سبزی رو که بابام دوست نداشت و ما خیلی دیر به دیر میخوردیم و بابام هم برای کل فامیل تعریف میکرد اینا به جای اینکه خورشت قورمه سبزی رو بریزن رو برنج🍚 برعکسه برنج ها 🍚رو میریزن تو خورشت و این رفتار من کاملا اشتباه بود به یه بشقاب پلو هم اکتفا نمیکردم با این که رژیم سفت و سخت داشتم وقتی بابام خونه نمیومد کل خواهرا و برادرم و حتی مامانم باهامون همکاری میکرد و همه نعره زنان میخوردیم در واقع میبلعیدیم تا جایی که جا داشتیم و امکانش بود و پیغام سیری خیلی مسخره و بی معنی بود و دلی از عزا در میاوردیم که چنین فرصتی حالا حالاها پیش نمیاد اما الان وقتی قورمه سبزی داریم برام قابل کنترل شده گاهی حتی وقتی قورمه سبزی داریم میلی برای خوردنش ندارم اتفاقا دیشب قورمه سبزی داشتیم کاملا هم بر اساس نیاز بدنم خوردم و لذت بردم چون غذا به خواهرزاده ام هم میدادم و مامانم نسبت به خورشتی شدن حساسه کمی از غذای لیلا باقیمونده بود اونا رو خوردم و غذای خودم دست نخورده موند و البته کمی هم ته دیگ بود در حد نیاز بدنم خوردم و واقعا الان قورمه سبزی به دسته غذاهای بی تفاوت برام تبدیل شده ولی اواخر دوره آموزشی با اون تمرین چندش قورمه سبزی برام به غذایی که ازش بدم میاد تبدیل شده بود الان با ادامه تمرینات به صورت غذایی کاملا عادی تبدیل شده و کاملا خوشحال و راضیم 💜💝💖 و احساس قدرت ذهنی عالی و تغییر فوق العاده نسبت به تغییر رفتاریم دارم😍😍😍 من و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعی و بدیهیه 😁🤗 و من لایق تناسب اندام همیشگی هستم
*من محاله دیگه با روش ذهنی به سنگینی و فشار شکم برسم*
*با تغییر فیزیکی به پیغام سیری نمیرسم*
برای موجه کردن دلایل پر خوری 😂و فشار شکمی زشتی 😅 که نصیبم میشد 👇👇👇
پولشو دادم باید تا تهشو در بیارم حتی بقیم اضافشون بیاد من میخورم مخصوصا بستنی که دیگه نمیشد نگه داشت برای آینده 😁 حیفه اسراف نشه من سطل آشغال متحرکم و هر چی که میخان بریزن دور من لایق ضربه زدن به بدن خودم هستم 😁 این غذا با بقیه غذا ها فرق داره و مورد علاقه منه 😁 این فرصت دیگه پیش نمیاد چون الان عذاب وجدانت یکمی خاموشه وقت دارم بخورم 😁 لجبازی با قحطی زدگیهایی که دیگه ندارمشون 😁 بخور مفته مفت باشه کوفت باشه حتی غذاهایی که اصلا دوست ندارمشون 😁 بخور نذریه و به نیت شفا باید بخوری چون باورمون اینه که غذای نذری از بهشت اومده و حتی یه لقمه هم نباید دور ریخته بشه 😁 الان میخام بیشتر بهم تفریحم حال بده پس برای لذت و تفریح باید بیشتر بخورم 😁
ولی خدایی استاد یبار یه ویلا دوبلکس رفتیم تو شمال وقتی در روش ذهنی آشنا بودم و در مسیر دوره بودم خیلیم گرون و شیک بود من دلم میخاست بمونم تو ویلا و در خلوت و تنهایی بیشتر نفس بکشم آرامش ویلا رو ترجیح دادم تا بیرون رفتن خیلیم واقعا بهم حال داد فایل شما رو گذاشتم و آهنگ تو تراس ویلا مبل گذاشتم و کلی حال کردم تو تنهایی و آرامش و الان یادم اومد که بیشتر دلم میخاست از ویلا استفاده کنم البته یک بارش رو تفریح بیرونم چند بار رفته بودیم من دلم خواست تو ویلای شیکمون بمونم تنهایی و چه غروب دل انگیزی بود 😂😂😂 و هیچ خوردنی هم برای تفریحم نبود اونا با خودشون خوراکی هم بردن بیرون من میل به خوردنم نداشتم
واقعا احساس سنگینی و فشار شکم برام خیلی زشت و وحشتناک شده خود به خودی دیگه نیازی به سرزنش ندارم خدا رو شکر 😍😍😍
اوایل مسیر کمی داشتم الان به لطف آموزشهای فوق العادتون هرگز ندارم و کاملا رفتارم و عادتهام و باورام عوض شده و شاید بندرت اتفاق بیفته میدونمم در اثر چیه شاید کمی فاصله گرفتن از اموزشها که با این دوره فوق العاده ۱۰۰ روزه و روزی یک گام حتی یه بارم رخ نداده که بخوام بیش از نیازم بخورم و بی توجهی کنم به استمرار و اشتیاق و حال خوشم چون 👇👇👇
چون من اشرف مخلوقاتم و این بدن جایگاه حضور خداست در این دنیا و از ذات حق در وجودم کشف شده 😍 چون رفتارم کلا عوض شده 😍 چون انتخاب با خودمه و زبان لاغری رو یاد گرفتم 😍 چون اینجوری رفتار کردن طبیعیه و لاغر شدنمم بدیهیه 😍 چون من الان خیلی مشتاقم برای تغییر رفتارام در شان یک انسانم حتی حیوانات هم وقتی سیرن شکار نمیکنن 😍 من اجازه نمیدم بسته بندیها و دکترهای رژیم و محرومیت و محدودیت و پرسهای غذای رستورانی تعیین کنه من چقدر بخورم 😍 واقعا الان دیگه به واکنش جسمی نمیرسم پیغام سیری و بی میل شدن نسبت به غذا رو کاملا حس میکنم و تشخیص میدم 😍 از فشار جسمی سیری رو درک نمیکنم 💝 به درک بالاتری نسبت به خودم و لیاقتهام رسیدم 💝 حالا فهمیدم که دلایل قبلی من برای چاق بودنم چقدر مسخره و خنده داره 💗 به شناخت بهتری از خدا رسیدم 💜 من اسیر غذا نیستم و وابستگی به خوردن برای لذت و تفریحم کم رنگ شده 💖 از غذاها و نعمت های خداوندم لذت میبرم اما به طور صحیح و عالی و درست و به اندازه
*💕 در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست 💕*
*💖 ۵۰ کیلویی شدنم با قدرت و نیروی ذهنم آسان ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست 💖*
🦋🌹 *خدایا شکرت* 🌹 شکرت 🌹 شکرت🦋 استاد خوبم ممنونم به خاطر این گام فوق العاده و عالی و رسیدن به سطح بالاتر از آگاهی 🦋 حس کرم ابریشمی دارم که با بیشتر موندن در پیله پروانه تر شده 🦋🦋🦋 و لوبیای سحرآمیز درونم بیشتر و قوی تر رشد کرده 🦄🐣💐🌹🦋🌱 جوانه لاغری که داره تبدیل به درخت 🌳 لاغری و تناسب اندام همیشگی تبدیل میشه 🌼🌻🌺🌷⚘ و سرزمین فوق العاده من گل بارونه
نشان های دریافت شده
مثل همیشه گل کاشتی آسیه جونم . 😙😙
💖 بنام خدای مهربان 💖
🌹سلام استاد خوبیها و دوستان عزیز هم مسیرم و شگفتی سازان فوق العاده 🌹
💜گام نهم 💜فشار شکم 💜
👏👏👏ترک این عادت زشت شما را در مسیر متناسب شدن قرار میدهد👏👏👏
🌹🥇چگونه لاغر شوم🥇🌹
👇👇👇
اول باید بگم 🌹چگونه چاق شدن رو یاد گرفته ام 🌹
من میتونم واکنشهای رفتاریم رو به صورت خود به خودی تحت کنترل داشته باشم با اموزش ذهنی فایلهای استادم نه با فشار و رنج قبلا واقعا پرسها و پاکت مواد خوراکی گاهی حتی یه بسته پفک هم در اثر قحطی زدگیهای اجباری که بیشتر خودم دخیل بودم توش و خودم🌹 مقصر🌹 صد در صدیش بودم به شدت احساس نیاز به خوراکی و خوردنی که با کانالهای دیدن و بینایی درگیرش میشدم و مرتب میگفتم نه تو نباید بخوری این مال تو نیست این نعمت رو خدا برای تو نیافریده و تو فقط باید خودتو شکنجه کنی 😂 یادم میاد روزایی که بعد از هر وعده غذایی که به شدت هم تحت کنترل خودم بود لقمه لقمه میشمردم و حتی مینوشتم که مبادا چیزی بخورم که حواسم نباشه 😄😅 و بلافاصله بعد از خوردن غذا هم تا سفره رو جمع میکردیم برای اینکه هنوز گرسنه بودم و ناخنک به باقیمانده غذاها نزنم با وجود اینکه به شدت هنوز دلم میخاست خودمو مجبور به پیاده روی تند ۱۰ دقیقه ای بعد از هر وعده غذایی میکردم تو مهمونی تو مسافرت هر جا بودم حتی تو اتاق ۱۲ متری خودمون حتی مهمون داشتیم خودمو موظف میکردم به اون پیاده روی جوری که خواهرم میگفت تو که غذایی نخوردی منم نخوردم آخه هنوز گرسنمه تو چه حالی داری چه اراده ای داری 😂 ول کن بابا حوصله داری 😅 منم میگفتم نه باید پیاده روی کنم باید اون خوردنم رو جبران کنم 😂 چون باشگاه هم میرفتم و از لحاظ امادگی جسمانی در حد عالی بودم فشارش کمتر بود و حتی تشویق دوستانم باعث میشد قوی تر بشم 😃😍 چون میگفتن ماها که پشت سرت ورزش میکنیم میفهمیم تو چقدر داری روز به روز لاغرتر میشی و من به حرفشون اعتماد پیدا میکردم و کلی ذوق میکردم 😍😊🤗 و خیلی قدرتمندتر ظاهر میشدم خب اونموقع از لحاظ شرایط جسمی فشار رو لذت بخش کرده بودم برا خودم 🤣😂 و میدونستم چون ورزش و کم خوری در کنار همه اصولی لاغر میشم و هیچ تخلفی نمیکردم یا خیلی کم بندرت و نتیجه اون همه فشار هم بازم برای خودم رضایت بخش نبود و همیشه باور داشتم من خیلی سخت لاغر میشم خیلیم آسون برمیگرده حتی با خوردن یه قاشق بیشتر انرژی که به مواد غذایی میدادم بی نهایت بود مدام هم تو باشگاه به لطف دوستان یه خوراکی ممنوع میشد ولی من دلم میخاست 😋😁🙄 بخاطر همین به محض پیدا شدن مشکلی و ناراحتی و افسردگی و یه مهمونی خاص و اصرار دیگران برای اینکه یه شب که هزار شب نمیشه 😂😅 یا سیزده بدری چیزی که همه میگفتن از اینهمه ضد حال بودن دست بردار 😅 یا امروز عید فطره فردای ماه رمضونه به بدنت شوک بده از خواب بیدار بشه امروز رو بخور فردا دیگه رژیمی از شنبه کلمه به شدت تحریک کننده که بخور الان فرصت خوبیه گند میزدم به اونهمه زحمت و فشار ره صد ساله رو یه شبه بر باد میدادم 😄😅 چنان فشار شکمی رو تجربه میکردم که نگو و نپرس حس میکردم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب 😅😊 حالا که به خوردن افتادی اینم بخور عیبی نداره 😎 تو اراده نخوردنت بالاست الان بخوری تا کلی وقت دیگه دلت نمیخاد 😅 ولی همش گول خوردنه بود 😂 حتی یه عکس تو اینستا دیدم که دوستم که بلاگر معروفی هم هست در اینستا و عمل اسلیو معده کرده و به شدت تحت کنترل معدشه 😄😂
👈 نوشته بود مگه میشه مایه ماکارونی رو درست کرد و یه لقمه نخورد شکمو هم خودتون هستین 💪😂😂😂😂
همین یه عکس منو برد به خاطرات دور الگوها و رفتارهای ذهنی سابقم که 🤗😊😂😁👇👇👇
چون آشپزی با من بود و غذاهای فوق العاده خوشمزه ای میپختم و خودمو محروم میکردم چون کشیدن غذا هم با خودم بود یه رفتار غیر ارادی داشتم 😂😂😂 بسیار خنده دار و البته برام الان به شدت تعجب برانگیز برنج رو که ابکش میکردم توی کاسه روغنی و چرب بود چون معمولا روغن جامد آب میکردیم و بعد روی برنج میدادم و حتما داغ میکردم چون بعدها کلا فقط روغن مایع میخوردیم تو همون کاسه روغن برنج دم نکشیده سفت رو چندین قاشق میکشیدم و اب خورشتی که هنوز جا افتاده هم نبود روی اون میریختم و میخوردم گاهی حتی به شدت بد مزه بود و گاهی مزه ام میداد و کار به دوباره و سه باره هم میکشید و چون قبلا مینوشتم و اونموقع که نا امید شده بودم بخاطر عمل پاهام که دیگه باشگاهم نمیتونم برم و بی خیالیم بیشتر شده بود و الان یواشکیه بخور کی به کیه با این که متنفر بودم کسی ناخنک بزنه میخوردم 😂😂😂😂 ولی مگه عذاب وجدان و حس بد بعدش و توهینا و تحقیرام تمومی داشت مخصوصا که در آشپزخونه بسته بود ولی گاهی مچم گرفته میشد توسط مامانم 😆 اونوقت علاوه بر سرزنشهای خودم سرزنش مامانمم شروع میشد تصویر سازی بسته نخور از در تو نمیایی و کلی حال خراب
و بعدش هم واقعا حس میکردم دست خودم نیس اخه من چه گناهی کردم تقاص کدوم گناه رو باید پس بدم چرا اخه من 😂 حتما من تافته جدا بافته ام 😅 من با همه فرق دارم 🙄 کفر گفتن نسبت به خدای مهربونم 😥 تنفر شدید از خودم 😭😉😎 اشک و ناله و زاری که هیچکدوم نه تنها منو لاغر نمیکردن لحظه به لحظه چاق تر و چاق ترم میکردن چون ترموستات ذهنی من داغون و خراب بود چون ترازو و عددش مدام منو شکنجه میداد 😅😂🙄 چون دائم در حال شکنجه و ترس بودم 😥 غذا دشمن بود 😅 حتی گاهی از غذا متنفر میشدم ولی باز دوباره بوی غذا گرسنگی و فشار منو تحریک میکرد و باز آش همون اش و کاسه همون کاسه 😅🙄
وقتی عمل جراحی میکردم و ۴ تا مرد قوی هیکل بعد از لاغر شدنم که ۷۰ کیلو بودم منو جا به جا میکردن از تخت چرخ دار رو تخت محل بخش و بستری و خودم درد بسیار شدیدی داشتم چون تمام عمل های جراحیم با بیهوشی کامل بود و بی حسی نداشتم اونا با وجود سن کمم و بی بی فیس بودنم که همه بهم میگفتن سنت خیلی پایین تر از چهرت میزنه چون ۱۴ ساله بودم و وزنم ۹۰ اینجورا بود اونا به من میگفتن مادر چیکار میکنی با خودت 🤣😂 یخده رژیم بگیر وزنت رو کم کن به فکر خودت نیستی به فکر ما بیچاره ها باش کلی زور میزدن و منم دقیقا اون لحظه به مردن و مرده شور فکر میکردم و به شدت شرمنده میشدم و حال بدتر و فشار درد عمل منو میبرد رو ویبره جوری خواهرم که همراهم بود التماس میکرد بهم مسکن بزنن با وجود تحمل دردم به شدت بالا بود فقط در سکوت رو ویبره میرفتم فشار ذهنی من به شدت بالا میرفت و قابل کنترل نبود برام و اونا نمیدونستن با همون چند کلمه چه بلایی به روح و جسم من میاوردن با همون حال خراب دیگه نمیخواستم لب به هیچی بزنم خواهرم به زور کمپوت اناناسی که ازش متنفر بودم میریخت تو حلقم و مجبورم میکرد غذامو تا ته بخورم چون هر بار از تخت پایین میومدم برای راه رفتن تا حال بیهوشی دوباره میرفتم چون مدام پرستار و دکتر میگفت راه برو راه نری مرخص نمیشی منم دوتا قدم میزدم همه پرستارا برام دست میزدن و تشویقم میکردن و میگفتن تو چاقیت پفکیه جون و پر نداری لبام سفید ضعف شدید فشار خواهرم برای خوردن باید الان فقط تقویت کنی حالت خوب شد میتونی دوباره رژیم بگیری و ورزش کنی 😄😅 اوایلش مقاومت میکردم و به زور به خوردم میدادن ولی بعد با الگوهای خرابم تمام فشارها از روم برداشته میشد و خودمم بی ترس میخوردم واقعا هم بی ترس خوردنه به نفعم بود وزنم اونقدر زیاد نمیشد که قبلش خودمو گول میزدم کم بخورم لاغر میشم 🤔 واقعا الان دارم رفتارهای اونوقتام رو درک میکنم و رازش رو کشف میکنم هر چی بیشتر از غذاها میترسیدم و هر چی خودمو محرومتر میکردم ولعم بیشتر میشد و با اون همه ولع فشار شکم هایی که برام پیش میومد آخر حقارت بود برام و خیلی حالمو میگرفت😁😂
اوایلی که کار با ذهن رو هم شروع کردم چون بلد نبودم👈 زبان لاغری 👉رو با همون فرمولهای قبلی کمی فشار شکم داشتم و خیلیم خوشحالم الان که با حس رژیمی بودن به روش ذهنی نیومدم و سعی نکردم در این روش هم رژیم با حس خوب داشته باشم و الان به رهایی که ارزوش رو داشتم همیشه رسیدم هر وقت چیزی دلم بخاد به اندازه رفع نیازم میخورم و این ته خوشبختیه 😍😍😍🤗 به ذهنم اعتماد کردم و به استاد گلم و مسیر فوق العاده کاملا باور دارم که تنها راه تناسب من همین ذهنه و تغییر الگوها که منجر به درست شدن رفتارها و عادتهام میکنه و حتی فکرشم نمیکنم که اون عادت زشت فشار شکم برگرده البته یه تجربه دیگه هم داشتم 👇💖
پریشب خود به خودی دلم میخاست لقمه ای که در دهنم هست رو بیشتر بجوم و نگهش دارم و از طعم خوبش لذت ببرم به جای اینکه تند تند ببلعم و قورت بدم و چنان لذتی از طعم و مزه غذا میبردم که حتی دلم میخاست زمان بایسته و به این فکر میکردم 💖 حالا که زمان نمی ایسته خودت لقمه رو با تمام حواست نگه دار چون من عادت به تند خوردن غذا هم داشتم و به خاطر همین دچار فشار شکم میشدم البته خیلی جزیی الان به عنوان نمونه 👈 ۳ روزه یک دونه ساندویچ کوکو سبزی رو برای صبحانه دارم میخورم ولی هنوز تموم نشده 😂😂😂 قبلا تو رژیم دکتر میگفت باید نصف ساندویچ بخوری فقط زور و اجبار بود که نخورم هنوز چشمم دنبال ساندویچم بود و این تغییر فوق العاده رو دارم که با میل خودم بدون کنترل بیشتر از اون مقدار یا حتی خیلی کمتر میخورم 😍
چون خودمو لایق تناسب اندام همیشگی میدونم 💖لاغری رو طبیعی میدونم و چاقی رو بدیهی و غیر طبیعی 💖 فرق بین خوردن غذا و غذا خوردن رو فهمیدم 💖 و فشار شکم هایی که دیگر هرگز برام پیش نمیاد و رفتارهای پر خطری که فقط در اثر محرومیت و محدودیت و انرژی منفی و ترسی که از خوردن داشتم برام بوجود می اومد 💖 همش میگفتم دست خودم نیس و مسئولیتی به عهده نمگرفتم که الان میدونم مقصر صد در صدی خودمم و خودمم میتونم همون بلایی که سر خودم آوردم رو با آموزش زیبا و لذت بخش کاملا از بین ببرم و در این مسیر و این روش عالی تمام جنبه های زندگی من زیر رو بشه و خیلی هم شده 💖 الان کاملا فهمیدم که چرا چاق شدم و چرا لاغر نمیشدم 💖 الان کاملا اشتیاق دارم برای تغییراتم و برای این مسیر متحول کننده و شادی بخش و نشاط آور و پر از هیجان و حال و احساس خوب به زندگی درست بر عکس قبلا که یا آرزوی مرگ داشتم یا فکر خودکشی 💖 الان در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و رو به بهبودی 💖 سرعت ترمیمم خیلی بالا رفته و تخریبم کم شده 💖 بر علیه خودم شاهد جمع نمیکنم که من ضعیف و ناتوان و بی عرضه هستم کاملا برعکسه 💖 الان کاملا فهمیدم که من لیاقت رسیدن به تمام ارزوها و رویاهای خواستنی خودم رو دارم و باور کردم در صورتیکه قبلا حس نالایق بودنم منو کشته بود و هم اطرافیانم رو 💖 الان کاملا باور دارم هدایتم و انتخابم فقط از سمت و نیروی خدای مهربونم بوده 💖 فرشته خوشبختی نجواهاش خیلی زیاد شده و فقط سعادت منو میخاد و با هم رفیقیم شدیدا 💖 حالم خیلی خوبه اطرافم ارامش زیادی هست 💖 دیگه محاله گول روشهای افتضاح و خنده دار سابقم رو بخورم 💖
خدایا بی نهایت دوستت دارم💜 و دوستمون داری🌹 شکرت 🌹شکرت 🌹 شکرت 💜💜💜 استاد ممنونم از گامهای فوق العاده و اموزش بی نظیرتون 🌹🌹🌹 دوستان بی نهایت قدر دان دیدگاههای فوق العاده ای که نوشتین هستم و با اشتیاق و ذوق فراوان میخونمشون و بی نهایت ممنونم از همگیتون عالی میتویسید دوستان هم سفرم 💖💖💖💖💖
💖 رسیدن به تناسب اندام همیشگی حق مسلم و طبیعی همه ما هنرجوهاست 💖
🌹۵۰ کیلویی شدنم آسون ترین کار دنیاست با قدرت نیروی ذهنم و درسهای فوق العاده اساتیدی که دارم در این راه 🌹
💝💜 ما و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعیه و لایقشیم 💜💝
سلام .گام نهم:گامی موثر برای لاغر شدن.
واقعا حسرت انگیز است که آدم به نکته ای برسد که فکر کند برای اینکه بتواند زیبا اندام باشد باید از خوردن کناره بگیرد و همیشه به دنبال رژیم های مختلف با ورزش کردن همراه با عرق کردن باشد در صورتی که اشخاصی هستند که بدون هیچ برنامه غذایی همچنان متناسب هستندو از خوردن لذت می برندچند وقت پیش (قبل از آشنایی با این دوره )یک مشتری عروس داشتم که لباسش را آورد که براش اندازه کنم و تغییراتی به آن بدهم و متوجه شدم که این لباس را برای سال آیند بعنی ۱۲ ماه بعد لازمش دارد گفتم خیلی زود آوردی اگر تو این یکسال اضافه کردی باز باید دوباره روش کار کنیم چون از تجربهای که از دیگر عروس ها دارم زمانی لباسشون را می آورن که فرصت چاق شدن نداشته باشند و این عروس خانم گفت نگران نباش من اصلا چاق نمی شوم مطمعن هستم .و من گفتم خیلی خوشبختی !!!رازت چیست؟!خندید و گفت هیچی همیشه همیجوری بودم .و گفتم من حسودیم می شه ،خندید و گفت تو که خوبی ،چرا ناراحتی ،گفتم خیلی برای نگه داشتنش این فرم زحمت می کشم اصلا ساده نیست .می ترسم اگر رژیم و ورزش را رها کنم چی بشه.و این ثابت می کند ذهنم چاق بوده که اینچنین نگرشی داشتم.امروز با گوش دادن به فایل نهم به گذشته فکر کردم تا ببینم در این زمینه مطلبی دارم که اتفاقا داشتم و متوجه شدم که من همیشه خوردن های خود را در واکنشهای خود نسبت به مواد غذایی می توانستم کنترل و مدیریت کنم مثلا همکاری داشتم که تعریف می کرد که وقتی اشپزی می کند تا ظهر بیشتر گوشت داخل قابلمه را می خورداین حرفش خیلی برام عجیب بود و هیچ وقت انرا درک نکردم چون من نکته ای مقابل او بودم بعنی من غذا را موقعی مزه می کنم که رو سفره آماده خوردن است و همیشه عالی بوده حتی نمک غذا ،مطلب دیگه:چند تا همکار بودیم بر نامه گذاشته بودیم که هر هفته برای ناهار خانوادگی دور هم باشیم و یک عادتی که من داشتم و هنوز هم دارم موقع غذا خوردن رفتار بقیه را در مقابل غذا خوردن زیر نظر می گرفتم !!!نمی دانم چه نیرویی باعث این افکار من می شد ؟خلاصه چهار تا همکار بودیم با خانواده و بچه ها جمعیتی می شدیم .تو این چهار نفر یکی بود که هر وقت از نزدیکی خوراکیها که رو میز چیده شده بود مثل میوه آجیل کوکی شکلات و تنقلات یک ناخونک می زد و یک خوراکی می گذاشت دهنش و می خورد بعنی اگر ده بار رد می شد ده نا خوراکی می خورد یعنی خود به خودی این عمل انجام می شه بدون اینکه کنترل یا مدیریتی داشته باشد.و من در دلم می گفتم الکی نیست که چاق است یکسره بدون اینکه متوجه باشد راه می ره و می خورد وبعد غذا هم که از همه نوع فراوان می خورد و از طرفی نا راحت بود که چاق است .می خوام بگم که من بر عکس همیشه خوردنم را کنترل و مدیریت داشتم و برای همین هیچ وقت درکی از چاقی مثل بقیه ندارم اما مقدار اضافی که داشتم !!!به نتیجه می رسم که ترس از خوردن مانع رسیدن به وزن ایده الم بوده و همانطور که استاد می فرمایند ما می توانیم لاغر شدن را بیاموزیم و فراموش نکنیم که لاغر شدن هم یک هنر است و برای بدست آوردن این هنر باید تکنیک های صیحیح را بکار ببریم و بارها جسم من ثابت کرده که می تواند متناسب باشد فقط بلد نبوده و نمی دانسته که مشکل در ذهن است و حالا که یاد گرفتم ودر حال آموزش هستم می فهم که لاغر شدن آسانترین کار دیناست و زیبایی اندام حق طبیعی من است و من لیاقت زیبایی اندام را دارم مخصوصا که هیچ وقت برام اتفاق نیفتاده که سیر باشم و غذا بخورم که احساس سنگینی و یا دل درد داشته باشم و هیچ وقت استرس و ناراحتی باعث تحریک خوردن در من نشده و هیچ تجربهای در ابن زمینه ندارم هدف من از لاغری با ذهن که به تناسب دلخواهم برسم و آن را برای همیشه داشته باشم. خدا را شکر که با آگاهی های استاد راه را بلد شدمو خیلی ساده و آسان به مقصد می رسم .تشکر از همه
😍😍😍به نام خالق یکتا😍😍😍
🌹🌹🌹سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همراه🌹🌹🌹
گام نهم : فشار شکم 😨😨😨
من این فایل رو بارها گوش دادم و چون این فایل برام خیلی مهم بود تصمیم گرفتم نکات مهم فایل رو مو به مو یادداشت کنم
⚀ مهمترین موضوع این فایل اینه که ما بتونیم خوردن خودمون رو کنترل کنیم و واکنش های غذاییمون رو مدیریت کنیم چون ما افرادی که اضافه وزن داریم مدیریتی روی واکنش های خودمون به مواد غذایی نداریم و این مواد غذایی هستن که برامون تصمیم می گیرن و خوردنمون رو کنترل می کنن و واکنشهای غذاییمون رو مدیریت می کنن و در واقع ما مسئولیتی رو در مورد خوردن خودمون به عهده نداریم و این مواد غذایی هستند این مسئولیت رو به عهده دارن ! 😶😶😶 و هر ماده غذایی به شکلی ما رو تحریک می کنه به خوردن 😒
به عنوان مثال : من هر وقت خوراکی رو می بینم که قبلاً خوردم و ازش خاطره خوبی دارم تحریک میشم که بخورمش ولی از بعضی غذاها یا خوراکیها خاطره ی بدی دارم و هر وقت می بینمشون یا اسمش میاد تهوع می گیرم 🤢🤢🤢 و اصلاً حاضر نیستم بخورم
⚁ در کنار این مسئله واکنش های روحی ما هم دخیل هستند یعنی مثلاً افرادی که فکر می کنن ناراحتیشون سبب پر خوریشون میشه وقتی ناراحتن بیشتر می خورن یا افرادی که افسردگی رو علت پرخوری می دونن وقتی افسرده میشن بیشتر می خورن یا حتی وقتی عصبی هستن بازم روی خوردنشون تاثیر میذاره
همه ما تا الان فهمیدیم که این ذهن ماست که رفتارهای ما رو کنترل می کنه و باورهایی که توی ذهنمون وجود داره هم ما رو تشویق می کنه به بیشتر خوردن 😑😑😑
من فرمولهای غلط خودم رو شناسایی کردم 🙂🙂🙂
من وقتی ناراحتم می خورم چون در ذهن من فرمول خوردن = خوشحالی
هر وقت افسرده ام هم می خورم چون در ذهن من خوردن = شادی و نشاط
من حتی وقتی بی حوصله ام می خوام حوصله ام رو با خوردن سر جاش بیارم یعنی خوردن = تفریح و سر گرمی
وقتی عصبانی هستم می خورم که عصبانیتیم فروکش کنه
چون در ذهنم خوردن = آرامش
وقتی می خوایم بریم تفریح بازم به این فکرم که چی بخوریم که بیشتر خوش بگذره 😐😐😐 پس در ذهن من خوردن = خوش گذرانی
⚂ فردی که بارها برای لاغری اقدام کرده و موفق نشده ادم ضعیفی نیست بلکه خیلی توانمنده فردی که تنها یکبار از یکی از روشهای لاغری استفاده کرده و شکست خورده و دیگه حاضر به هیچگونه اقدامی نشده ناتوانه من بارها و بارها از روشهای مختلف و سخت و طاقت فرسا برای لاغر شدن استفاده کردم و شکست خوردم اما هر بار قدرتمند تر از بار قبل یک روش دیگر رو امتحان کردم و تمام سالهای عمرم به رژیم های مختلف و ورزش و دارو و دمنوش و … گذشت پس خیلی خیلی توانمندم 💪💪💪
⚃ اگر ۱۰ درصد از اون توانایی که در روشهای دیگر انجام دادیم در این دوره به کار بگیریم ۱۰۰ درصد نتیجه می گیریم البته با این تفاوت که در اون روشها ما هر روز خسته تر و نا امید تر از روز قبل بودیم و سختی مسیری که برای لاغری طی می کردیم هر دوز فشار بیشتری به ما وارد می کرد و فکر اینکه اگر یکروز بخواهیم پرخوری کنیم تمام زحمت این مدت بر باد رفته و محرومیتها و محدودیت ها آزارمون میداد و بعد از رهایی از رژیم تمام وزنی که از دست داده بودیم دوباره به راحتی باز می گشت عذابمون رو صد چندان می کرد اما در روش ذهنی ما یکبار برای همیشه با گوش دادن صدای آرام بخش و حرفهای دلنشین استاد لاغری رو یاد می گیریم و از مسیر لاغری لذت می بریم و نکات بسیار مهمی رو راجع به خودمون و اطرافمون متوجه میشیم و لاغری برامون میشه راحت ترین هدف و با ورود به سرزمین لاغرها وارد میشیم به دوره ی موفق ترینها در کل مراحل زندگی 😍😍😍 چی از این بهتر ؟ چی از این قشنگتر ؟ ما فقط برای لاغری وارد این دوره شدیم ولی تمام زندگیمون به بهترین شکل ممکن تغییر می کنه 😍😍😍 و ما راه و روش رسیدن به تمتم آرزوهامون رو آموزش می بینیم و بعد از لاغری بدون بازگشت به اهداف بزرگتر می رسیم و این یعنی اوج لذت و آرامش
⚄ باید سعی کنیم تفاوت افکار افراد متناسب با افراد چاق رو پیدا کنیم من در این چند وقت خیلی به لاغرها توجه کردم و متوجه نکات بسیار مهمی شدم
افراد لاغر وقتی ناراحتن اشتهاشون کور میشه و با غذا نمی خورن یا خیلی کمتر از مواقع دیگه می خورن !
افراد متناسب وقتی عصبانی هستند راه گلوشون بسته میشه و چیزی از گلوشون پایین نمیره !
افراد متناسب وقتی خوشحالن و هیجان دارن به تنها چیزی که فکر نمی کنن خوردنه !
افراد متناسب وقتی میرن مسافرت یا تفریح بیشتر حواسشون به منظره اطراف و عکس و لذت بردن از پیاده روی در هوای آزاد و عکس و … و زیاد به غذا خوردن توجه نمی کنند !
افراد متناسب غذا رو ابزاری برای شادی و لذت و تفریح نمی دانند و براشون فرقی نمی کنه که چه غذایی مصرف می کنن و در کدام رستوران هستند و با غذا خوردن به بدن خودشون ضربه نمی زنند و فقط زمانی که گرسنه هستند به مقدار نیاز بدنشون غذا می خورند و به محض بر طرف شدن گرسنگی دست از غذا می کشند در واقع نقطه سیری در بدن افراد متناسب فقط برطرف شدن نیاز گرسنگی هست و تا جایی می خورند که دیگر گرسنه نباشند ولی در افراد چاق نقطه ی سیری یعنی واکنش فیزیکی بدن ! یا به صورت فشار شکم یا احساس بند آمدن نفس 😵😵😵 یعنی تا جایی می خورند که به سختی بتونن نفس بکشن !
افراد متناسب با رفتارهای غذایی درست وقتی غذا می خورند و سیر هستند و خوراکی مورد علاقه شان مثل شیرینی رو بهشون تعارف کنند بر نمی دارند و خیلی راحت اون خوراکی رو رد می کنند با حتی دیدم یک فرد متناسب در مواجهه با یک خوراکی که مدتها به دنبالش بود آن خوراکی رو برداشت و نگه داشت برای فردا که گرسنه بود خورد ولی اگر فرد چاق در حد خفگی خورده باشد و با چنین خوراکی مواجه شود به جای یکی چند تا می خورد تا بیشتر خفه بشه 😰😰😰
⚅ اختلاف افراد چاق با افراد متناسب با رفتار صحیح چیه ؟ چرا افراد چاق متوجه سیری خودشون نمیشن و از فشار شکم متوجه سیری میشن بدن ما زمانی واکنش نشون میده که به مشکلی دچار بشه و ما همیشه با غذا خوردنمون با فشار شکمی که گرفتیم به جسممون صدمه زدیم اما متوجه نشدیم 😢😢😢 افراد چاق منتظر واکنش جسمی هستند که سیری رو حس کنند یعنی واکنش جسمی مثل فشار شکم رو نقطه ی سیری می دونند و حتماً باید واکنش فیزیکی رو حس کنند تا متوجه سیری بشند
⚅⚀ از این به بعد غذا باید برامون رفع یک نیاز باشه و اصلاً نباید به این فکر کنیم که چه ماده غذایی رو داریم مصرف می کنیم و در چه رستورانی هستیم
⚅⚁ اگر بتونیم همین یک مورد رو رعایت کنیم خود به خود لاغر میشیم از این تکنیک استفاده کنیم که برای خودمون تشویق و تنبیه در نظر بگیریم باید خودمون رو سرزنش کنیم و به خودمون نهیب بزنیم مگر ما انسان نیستیم ؟ چرا رفتار زشتمون رو تغییر نمیدیم ؟ تا کی می خوایم به این رفتار ادامه بدیم برای فشار شکم یک سری القاب و الفاظ تایین کنیم برای رفتار خوب خودتو تشویق کن برای رفتار زشت خوتو سرزنش کن اجازه نده غذا ها برات حد مصرفت رو تایین کنن چه کسی تایین کرده نیاز بدن ما چه مقدار غذاست ؟ اجازه ندیم بسته بندی غذا ها برامون مقدار رو تایین کنه رفتارمون انسانی باشه از این به بعد به رفتار خودمون بعد غذا توجه کنیم و اگر فشار شکم گرفتیم بدونیم رفتار غیر انسانی نشون دادیم و خودمون رو سرزنش کنیم و برای خودمون تنبیه در نظر بگیریم تا دفعه بعد بیشتر حواسمون رو جمع کنیم که رفتارمون درست باشه و وقتی دیدیم که درست رفتار کردیم خودمون رو تشویق کنیم تا بیشتر تلاش کنیم💝💝💝
نشان های دریافت شده
عالی بود مریم جون گل کاشتی مثل همیشه
سلام سلام. گام نهم. وقتی آدم بتونه پیام سیری و به موقع دریافت کنه خیلی حس خوبیه. و همین طور سبک بودن حس خیلی خوبی داره. وقتی از پای سفره پاشیم و کاملا احساس خوبی داشته باشیم و سنگین نباشیم./ من موقع ناراحتی اشتهام زیاد نمیشه اتفاقا برعکس، اشتهام کور میشه و از گلوم پایین نمیره./ الان به شکر استاد عزیز و آموزش های عالیشون، الان دیگه بعد از غذا خوردن احساس سنگینی ندارم و حسم خیلی خوبه. و حتی پیام سری و بهتر از قبل دریافت میکنم. حتی تحمل خوردن یه قاشق دیگه بعد از سیری و ندارم./ شده موقع غذا، یکم در حد یه قاشق یه چیزی بمونه و مامانم میگه بخورین تموم شه بره😂 ولی هیچ کدوممون برا همون یه ذره جا نداریم و همونو میزاریم برا بعدا./ و برای احساس فشار من دو مدل داشتم، یکی وقتی که از اینکه لاغر نمیشم عصبانی میشدم و میگفتم حالا که لاغر نمیشم برم بخورم. میرفتم از دستی، انگار که با خودم دعوا داشتم میرفتم به زووور یه عالم چیزمیز میخوردم و با اینکه حالم بد میشد بازم میخوردم. و مدل دیگشم بخاطر مشکل معده، معدم تحت فشار خیلی زیاد قرار میگیره و بسیار ورم میکنه و سفت میشه. احساس میکنم معدم اومده رو دنده هام و انقدر بزرگ میشد که به کمرم فشار میورد. و میگفتم الاناس که منفجر بشه😂 دکتر زیاد رفتم و پرهیض از بعضی غذاها چاره کارشه، البته برا من وقتی استرس دارم و ناراحتم و وقتی کم میخوابم بازم همینجوری میشه.
حالا جدا از اینا، اینکه خیلی از چیزارو نمیتوتم بخورم ناراحتم میکنه😔 میخورم گاهی اوغات ولی دیگه انگار دارم با دستای خودم گور خودمو میکنم.☠ مامانم میگه بخور ولی به شکمت نگو😂😅 مثلا مامانم میگه ماکارونی درست کنم؟ منم با اینکه دوست دارم یکم فکر میکنم و میگم نه باز دلم درد میگیره.🤦♀️ و حتی گشنمه و میرم ببینم چی داریم ولی همه چیزایی که داریم باعث دل درد من میشه و نمیتونم بخورم، دیگه عصابم خورد میشه میگم پس من چی بخورم 🤦♀️اگه میشد یه راه حلی براش پیدا کنم که بتونم بدون نگرانی که خدایا بازم معدم درد میگیره و ورم میکنه یا نه غذا بخورم خیلی خوب میشد.🥺 به مامانم میگم اونایی که مشکل معده ندارن و راحت همه چیز میخورن چه حسی دارن؟😢
تغییرات رفتاری و دریافت زود هنگام پیام سیری رو بهتون تبریک میگم👏👏👏👏
یه نظر شخصی دارم در مورد مصرف بعضی غذاها که توی این مدت به این نتیجه رسیدم، ممکنه معده ما به بعضی غذاها حساس باشه و یا ما به بعضی غذاها در کلا آلرژی و حساسیت داشته باشیم، اما میزان توجه ما و قدرت دادن ما به این موضوع باعث تشدید این جریان میشه، یه جورایی ما از بس که از قبل بهشون فکر و توجه میکنیم، همونو دریافت میکنیم که منتظرش هستیم یعنی همون قانون جذب
من به شخصا عاشق آش هستم حالا هر مدل آشی، مخصوصا آش دوغ شمال، ولی هر وقت آش میخوردم چون دوست داشتم زیاده روی و پرخوری میکردم، اینقدر میخوردم که شکمم در میگربت یعنی در حد خفگی، و بیش تر از حد نیاز بدنم میخوردم، و همیشه هم از قبلش و نخورده،میگفتم میدونم بعدش معده ام درد میگیره و همیشه انتظار اینو هم داشتم که درد میگیره و همیشه هم این اتفاق می افتاد، اما این سری آخر وقتی مامانم آش درست کرد، اولش گفتم ببین چقدر زیاده و تمام نمیشه و بخاطر اینکه هل نکنی و نترسی که تمام میشه اولش یه ظرفی برای خودم جدا گرفتم و گفتم ببین این ظرف آش واسه تو هست غروب،شب،فردا هر وقت دوباره خواستی میتونی ازش بخوری و الان به اندازه نیاز بدنت بخور نه در حد خفگی، و همینکارو انجام دادم، و اصلا قبل خوردن و بعدش به این فکر نکردم که بعدش قرار معده درد و دچار نفخ بشم، به اندازه نیاز بدنم خوردم و بعدش احساس سبکی داشتم و اصلا هم معده ام درد نگرفت و نفخ نکردم….. میخوام بگم گاهی ما خودمون به بعضی چیزها زیادی توجه و دقت میکنیم و یا اون اتفاق رو طبیعی میدونم مثل همین چاقی مون
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان 🫀💪🧠
سلام به دوستان گلم واستاد گرامی گام۹چرا چاقها رو غذا خوردن مدیریت ندارن اول اینکه خوب بلد نبودییم که باید مدیریت داشته باشیم عادت کرده بودیم هر چی گیریمون اومد ببلعیم اصلا نمیدونستیم مدیریت چی هست برای خوردن غدآ در واقع مسولیتی در برابر غذا خوردن نداشتیم هر وقت حوصله مون سر میرفت عصبانی میشدیم خوشحال میشدیم و…میخوردیم اخه ی همچین شخصی فکر مدیریتم نمیکنه ولی ولی از امروز سعی میکنم که حواسم به پیغام گرسنگی وسیری باشه وانتخاب کنم غذا بعد اینکه تفاوت ما با متناسبها چیه یعنی باید بگم که زمبن تا اسمون با هم تفاوت داریم اونا اتوماتیک وار غذا میخورن وزندگی میکنن پیغامها رو دریافت میکنن اما ما چی انقد میخوردیم که نگو اصلا حواسمون به خورون که نبود صمن از امروز تصمیم گرفتم که موقع غذا خوردن حواسم به پیغامها باشه ومن یک انسان عاقل وبالغ هستم وهر چیزی رو نمیخورم برای خودم ارزش قائلم وسعی میکنم به حد نیازم مصرف کنم وتصمیم گرفتم اگه ی روزی خای نکرده پر خوری کردم با خودم حرف بزنم وبگم که عزیزم این رفتار الانت اشتباهه چرا اینکار و کردی مگه نمیدونی باید به پیغامهات توجه کنی مثلا شنسل که دوست دارم میدونی که هر وقت بخوای میتونی شنسل درست کنی وبخوری پس چرا حول میزنی یکم موقع درست کردن میخوری داغ داغ درسته قورت میدی تازه بعدشم میای سر سفره میشینی از انسانیت بدوره وخودم سرزنش وتنبیه میکنم ودر غبالش وقتی غذا مو به حد نیاز خوردمم خودمو تشویق میکنم ومیکم افرین به تو تو فوق العاده ای تو تونستی امروز به حد نیاز غذا بخوری ووقتی رفتم بیرون ی کادو کوچیک چیزی که لازم داشتم میخرم وبه خودم هدیه میدم بعدهم بسته بندی مواد غذایی واقعا تاثیر گذارن چون من هر وقت ی فروشگاه میرم از ترسم قسمت خوراکیها نمیرم چون اگه رفتم حتما چند تاشونو انتخاب میکنم وخودمو قانع میکنم که حالا همیشه که نمیخوری اشکال نداره وهمشو یکجا میخوردم چند تا کیک بیسکویت پفک چیپس و…ولی الان یاد گرفتم که من ارزشمندم من اشرف مخلوقاتم و ی همچین کسی اشغال خوری نمیکنه وممنونم هر چقد تشکر کنم کمه ایشالا که خدا عوضشو بهتون بده که این دوره رو برای امسال من تهیه کردین خیلی خوشحالم که با شما دوستان خوبم واستاد ارجمندم صحبت میکنم باغث افتخار منه که دوستان به این خوبی پیدا کردم شاد باشید استاد این حرفاتونو حر وقت گوش میدم همون ان هم اینها رو برای شما میخوام ی دنیا ممنون
موفق باشی دوست عزیزم
حرفتون درسته که بسته بندی مواد غذایی تاثیر گذار هستند، چون اصلا قصد و هدف تولید کننده های اونها اینه که بسته بندی های جذاب و گیرا و چشمگیری درست کنند تا افراد چاقی مثل ما گول ظاهر جذاب اونا رو بخوریم و تهیه کنیم و بخوریم، اما نکته اینجاست که مگه جز اینه که هدف تولیدکنندگان فروش و سود بیشتر هست، پس چرا ما باید مثل یه بچه کوچیک رفتار کنیم و گول بخوریم و…. بنظرم من نرفتن توی قسمت خوراکی ها نمیتونه راه حل اساسی باشه، با پاک کردن صورت مسئله، مشکل برطرف نمیشه، بلکه باید علت ها ریشه یابی و شناسایی و کشف بشه و سعی در برطرف کردنشون کرد، باید رفت توی دل آتیش
یعنی نظر شخصی من اینه و من یکی دوست دارم با آموزش و یادگیری و تکرار و تمرین، به حدی برسم، به جایی برسم، که یه فروشگاه که هیچی، وقتی توی یه قصر پر از غذا و خوراکی برم، یکجایی پر از سلف سرویس های رایگان، توی یه استخر پر از شکلات و کیک و شیرینی و کاکائو بتونم روی رفتارم کنترل و مدیریت داشته باشم، رفتاری در شان و درخور یه انسان داشته باشم، فقط به اندازه نیاز بدنم مصرف کنم نه مثل قحطی زده و اسیر خوردن و شکم…..
ان شاءالله با طی کردن در این مسیر طلایی کم کم بهش میرسم💪
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان 🫀💪🧠
سلام وقت بخیر
خدمت استاد عطارروشن گرامی
من بارها و بارها بعد از غذا خوردن فشار شکم و احساس خیلی بد زیاد خوری را داشتم و این را هم میگفتم نباید خودم را سرزنش کنم اما با گوش دادن این فایل اموختم گاهی تنبح کردن لازم هست
سلام دوست عزیز
توجه داشته باشید تنبیه که منجر به تغییر رفتار و اصلاح بشه مدنظر باشه نه اینکه هر بار تنبیه کنیم و دوباره تکرار کنیم
در این حالا تنبیه خود عامل تکرار کردن میشه
عالی، کاملا درسته استاد عزیز
تنبیه کردن بدون اصلاح و تغییر رفتار میشه خودش یه عادت و کاملا بی فایده است و درست مثل معذرت خواهی کردنی میمونه که دوباره همون رفتار رو تکرار میکنی و یعنی معذرت خواهی بدون جبران…
با آرزوی تناسب افکار و اندام برای شما و تمامی دوستان 🫀💪🧠
به نام خدای راهگشا.
با توجه به گامها و تمرینهای قبلی میدانم که تناسب اندام حالت طبیعی بدن من است. اما به دلیل آموزشهاي اشتباه در طول زندگی، فرمولهای چاق کننده را در ذهنم ایجاد کردم و با استفاده مکرر از آنها، بدنم را از حالت طبیعی خارج کردم و در حالت غیر طبیعی چاقی قرار گرفتم. این موضوع برای جسم من یک ناهماهنگی است و جسم همواره به دنبال رفع مشکلات و برگشتن به حالت طبیعی خودش است. یعنی بدن من در تلاش برای تغییر وضعیت از چاقی به تناسب اندام است. پس چرا لاغر نمیشوم؟ به این دلیل که عملکرد من تحت تأثیر برنامه ذهنم است و ذهن من هم برای چاقی برنامهریزی شده، یعنی عملکرد من در جهت چاقی است. و چون قدرت و سرعت تخریب جسمم (از طریق عملکرد در جهت چاقی) بیشتر از سرعت ترمیم جسمم است، نتیجه نهایی چاقی من است. بنابراین برای رسیدن به تناسب اندام، باید با کاهش سرعت عملکرد در جهت چاقی، سرعت تخریب جسم را کم کنم و برای کاهش سرعت عملکرد چاقی هم باید فرمولهای ذهنی چاقکننده را شناسايي و اصلاح کنم. هرچه فرمولهای چاقکننده بیشتری را شناسایی و اصلاح کنم، سرعت تخریب جسمم کمتر و کمتر و سپس متوقف میشود و بدین ترتیب بدنم قادر به ترمیم و حرکت از چاقی به لاغری و تناسب اندام خواهد بود. باید دقت کنم که این پروسه نیاز به زمان و استمرار دارد.
بزرگترین تفاوت افراد متناسب و چاق در رفتارهای غذایی و واکنش نسبت به مواد غذايي میباشد. افراد متناسب مواد غذایی را انتخاب و نحوه خوردن خود را کنترل میکنند ولی در افراد چاق، مواد غذايي کنترل خوردن را در دست دارند. بارها برای من اتفاق افتاده که کاملا سیر هستم و احساس سنگینی میکنم و اصلا تمایلی به خوردن ندارم ولی با دیدن غذا خوردن همسرم، یا حتی دیدن بستهبندی یک ماده غذایی و یا استشمام بوی خوراکی، شروع به خوردن آن ماده غذایی کردم. در صورتیکه افراد لاغر با بو یا دیدن غذا اصلا تحریک نمیشوند. من ناراحتی خودم را با خوردن آرام میکنم ولی یک فرد متناسب مثلا با مطالعه یا صحبت کردن آرام میشود. من عصبانیتم را با خوردن آرام میکنم ولی یک فرد متناسب با قدم زدن یا گوش دادن به موسیقی آرام میشود. من خستگی و بیخوابی را با خوردن رفع میکنم ولی یک فرد متناسب با خوابیدن و استراحت کردن. من در سرما با نوشیدنی و غذای گرم، خودم را گرم میکنم ولی یک فرد متناسب با لباس بیشتر و پتو گرم میشود.
واقعا چرا غذا و خوردن تا این اندازه روی من کنترل دارد. حالات روحی و حتی احساس سرما و گرما، خستگی و بیخوابی را در من کنترل میکند. احساس میکنم برده و بنده غذا هستم! و چه حقارتی بالاتر از این که به جای اشرف مخلوقات خدا، بنده غذا باشم!
با شنیدن این فایل با خودم خیلی صحبت کردم. از خودم پرسیدم چرا بیشتر از نیاز بدنت غذا میخوری وقتی باعث درد شکم و رنج تو میشود و حتی لذت غذا رو هم از بین میبرد. اضافه خوردن و احساس ترکیدن چه نفعی برایت دارد! چرا فکر میکنی باید بیشتر از نیازت بخوری. مگر قرار است قحطی شود یا مدتی دسترسی به غذا نداشته باشی. یا قرار است مثلا پیتزا از کره زمین محو شود و این آخرین پیتزای عمرت باشد. مگر نمیتوانی هفته بعد و یا حتی فردا دوباره ماکارانی و قرمهسبزی بپزی و بخوری. واقعا چرا با خودت اینطور رفتار میکنی؟!!!
دو روز است مرتب این فایل را گوش میدهم و فکر ميکنم. با خودم گفتم حق با استاد است به سختیهایی که برای لاغر شدن تحمل کردی فکر کن، به رژیمهای غذابآور و ورزشهای وحشتناک فکر کن. تو واقعا آدم توانمندی هستی و میتوانی خوردن خودت را کنترل کنی. از خودم پرسیدم به اندازه خوردن سختتر است یا رژیمهایی که گرفتی؟ به اندازه غذا خوردن سختتر است یا اینکه یکسری از غذاها رو اصلا نخوری؟ بعد براساس حرف استاد در رابطه با تشویق و سرزنش خودمان در برابر رفتار غذایی، برای خودم یک جدول دو هفتهای درست کردم که ستونهای آن شامل سه وعده غذا و سه میان وعده و ردیفهای جدول هم روزهای هفته است. و برای هربار به اندازه خوردن به خودم ستاره میدهم و برای هربار غیر انسانی خوردن ضربدر. من سه میان وعده هم در جدول قرار دادم برای اینکه بارها پیش آمده که به اندازه غذا خوردم ولی مدتی بعد از غذا ذهنم من را وسوسه کرده و چون غذا زیاد نخوردم، در مصرف تنقلات زیاده روی کردم. بنابراین با قرار دادن ستون میان وعده در جدول میخواهم جلوی این فریبکاری ذهنم را هم بگیرم. امروز روز اول جدول بود و توانستم با موفقیت ۶ ستاره کسب کنم. به خودم افتخار میکنم که شروع قدرتمندی داشتم. ایمان دارم که با لطف خدا و به کمک استاد گرامی و آموزشهاي ارزشمند ایشان، گام به گام فرمولهای ذهنی چاقکننده را مهار و سرعت تخریب جسمم را صفر میکنم و بعد با آرامش و شادی شاهد ترمیم جسمم و لاغری و رسیدن به اندام متناسب و ایدهآلم خواهم بود.
«بنام خدا» گام نهم:درتمام عمرم این احساس رو خوب درک کردم و باهاش زندگی کردم به اندازه ای که من بزرگشدم وسن گرفتم این احساس بزرگ شده اختلاف من بابک فردمتناسب درعادتیه که من دارم و اون نداره دراحساسیه که من تجربه میکنم واون تجربه نمیکنه مثل همین حس سیری وسبکی بعدازغذاکه اون اونودرک میکنه امامن درک نمیکنم اون به صدای درونش گوش میده که کافیه جسمش سیرشده چشماش گوشهاش وبینیش سیرشده درواقع بابوی غذاوتصویرغذاتحریک نمیشه هیچ وقت. وکاملاسیره امامن برعکس عمل میکنم😔 بااینکه بدنم آلارم سیری روا سال کرده ویاحتی ارسال هم نکرده ول خودم میدونم کافیه حتی اگر هم امامیدونم کافیه ونبایداینطوررفتارکنم امابازم ادامه میدم وتاخفگی وفشارشکم میرسونم خودم ازغذا ولی یک فردمتناسب به این شکل نیست من غذاروبخش عمده واصلی زندگیم میدونم بهش به عنوان زندگیم نگاه میکنم که خیلی بزرگه اماافرادمتناسب غذاخوردن لابلای زندگیشونه وبراش اون اندازه ای که تو ذهن من نقش داره ومهمه وترسناکه نیست من بخش اصلی زندگیمو برای غذاوتفریحوشکلای مختلف از استفاده کردن غذامیزارم در حالیکه یه فردمتناسب به این شکل نیس درسته لاغری اونها طبیعیه چون غذاخوردن توذهن اونها طبیعیه زمان گرسنگی غذاخوردن طبیعیه امابرای من اینطور نبوده فرق بین منوفردمتناسب تواینه که اون سیرمبشه امامن توسیری غذامیخوردم وبعدبه خفگی میرسم امااون گرسنه میشه وبعدسیرمیشه اون وقتی گرسنه میشه غذامیخوره امامن وقتی سیرمیشم غذامیخوردم اون به راحتی میتونه بگه که من میل ندارم وسیرم کافیه امامن بلد نیستم که بگم میل ندارم وهربارهم گفتم به خاطر ترس ازچاقترشدن بوده به خاطر ترس از شنیدن سرزنش هاونصیحت هابوده که میگفتم اماعمالابلدنبودم که بگم چون هیچ وقت معنی میل ندارم وسیرم رورودرک نکردم هیچوقت درک نکردم و اصلا معناشودرک نکردم اون احساس رو نداشتم بلکه همیشه میخواستم چیزی بخورم میخوردم چون حیف بودمیخوردم چون از خیلی وقت بود نخورده بودم چون خاطر ه های زیادی روا زمان زنده بودن مادربزرگم وجمع شدن ودورهمی هابرام داشت میخوردم ومبخوردم اماهیچ وقت نگفتم سیرم لذت این کلمه رو احساس نکردم درسته لاغری با ذهن یه هنره هماهنگ شدن با درون برای داشتن جسم زیبابرای داشتن افکار خوب و مثبت الان که فکرمیکنم بهش بیست و چهار سال از عمرم رو فقط خوردم و هیچ وقت نگفتم سیرم چون یادنگرفتم که بگم سیرم ومتاسف شدم برای خودم وقتی بهش فکرمیکنم توتمام زندگیم یک بارهم به درونم پاسخ مثبت ندادم وبارهایی که درفشارقرارمیگرفتم بهش جواب میدادم درسته رژیم گرفتن ورزش کردن ربطی به چاقی و لاغری نداره این ذهنه که بایدیادبگیره لاغرشدنویادبگیره چطوررفتارکنه من چاق شدم چون عادت کردم به این رفتارها اضافه خوردن های متعدد وبی دلیل وبادلیل وبرای لذت وتفریح غذاخوردن هیچ وقت برای اینکه گرسنمه غذانخوردم بلکه طبق عادت غذاخوردم چاقی من عادتیه ارثی نیست فشار شکم من ارثی نیست بلکه به خاطرتکرارمکرراته واعتیادبه این احساس هست الان دیگه برام مبهم نیست که چراچاقم وهمهری شک هام نسبت به چاقی ازبین رفته و یقین پیداکردم مقصر اصلی اضافه وزنم خودمم چاقی من انعکاس باورهامه انعکاس ترس هام ازغذاس از موانعی که تو ذهنم چیدم فشار شکم و چاقی هردوباهمن واینهاواکنش جسم به ذهنه همونطورواکنش احساس هست که بعدبه جسم منتقل میشه چاقی من راحت بودبه خاطر این رفتارها ی من ولی حالا عادی نیست و طبیعی نیس غذاخوردن بایدبخش کوچیکه وعادی زندگی باشه و همین بخش کوچیک میتونه نقش بسیار مهمی توجنبه های زندگی داشته باشه و اینهم یادگرفتم اینکه من سالهای اساس چاقی واحساس چاقی افکار چاقی رفتارچاقی روانجام دادم که حالادراین وضعیتم وحالاکه میخوام لاغربشم باید عمل کنم به احساس وافکارم درجهت لاغری وله زندگیم جهت بدم مزیت بزرگی که داشت زندگی باچاقی این بود که من میتونم دوباره از نوزندگیموبسازم وازغذاترس نداشته باشم وشخصیتموبسازم وبامطالب این سایت آشنا بشم تازه دارم خودموبهترمیشناسم وازاین به و بعدقبل از اینکه احساس فیزیکی درجسمم به خاطر خوردن غذادرمن به وجود بیاد ازخوردن دست میکشم وله این مسیر ادامه میدم چون هیچ چیزی وهیچ کسی مهمترازمن و سلامتی من نیست لاغری روباتماوجودم میخوام که تجربه کنم اوایل نیازشدیدبه لاغری داشتم ولی حالا هم تجربه هم هنره هم زندگیه پس قدم برمیدارم برای زندگی کردن خواستههام وزندگیشون میکنم نه به عنوان خیال ورویابلکه به عنوان واقعیت زندگیم😍😎
یکی از مشکلات ما چاقها این هست مدیریتی در خوردن مواد غذایی نداریم و مواد غذایی هستن که خوردن ما رو مدیریت میکنن و ما یه چیزها یی رو دوست داریم بیشتر میخوریم و به چیزاهایی رو دوست نداریم کمتر میخوریم .مثلا من قبلا خودم بارها میگفتم اهل شیرینی و دسر نیستم بیشتر دوست دارم غدا های خوشمزه رو بخورم و اینقدر میخوردم تا شکم درد و حالت تهوع میگرفتم و من بارها داشتم حتی عذر میخوام بالا میوردم فقط به خاطر اینکه من این غدا رو دوست دارم با این دید شروع میکردم به خوردن و اینقدر میخوردم تا حالم بد میشد و باید چایی با لیمو امانی میخوردم و یا چند ساعتی صبر میکردم تا سنگینی من بعد از غدا از بین بره و اگر فست فود بودکه دیگه واویلا بی حد و اندازه میخوردم و حالا میفهمم غذا ها من رو مدیریت میکردن و نه من غذاها رو مدیریت کنم.
حالا واکنشهای روحی هم خیلی در خوردن چاقها تاثیر داره مثل خستگی و عصبی و یا ناراحتی و ….باعث خوردن این افراد میشه و منم میتونم بگم وقتی خوشحالم و هیجان زده هستم دوست دارم بخورم و حالا خیلی بهانه های دیگه هم داشتم برای خوردن که خودم نمیدونستم و فکر میکردم اشتهام زیاده و نمیشه کاری کرد مثلا من لدت بردن و تفریح کردن و خوش گدشتن با افراد و دورهمی و رفتن به طبیعت و فضا سبز و مهمانی رفتن و سفر ر فتن و … رو همیشه در خوردن زیاد میدانستم.بماند کلی بهانه ی جور واجور دیگه هم داشتم همیشه مثلا بخور دیگه گیرت نمیاد بخور فقط یه امشبه بخور پولش رو دادی بخور اصراف نشه بخور برای بدنت مفید بخور باعثقوی شدن بدن میشه و هزارتا دلیل دیگه که داشتم و اما هیچ وقت ایکها ر علت چاقی نمیدونستم .
تفاوت ما با متناسبها این هست که فرمولهای ذهنی ما با هم متفاوت هست و همین تفاوت رفتارها را به وجود میاره و خیلیها فکر میکنن نه ژنتیک و ارت و اشتها و … باعث این کار میشه اما ذهن ما مثل یه نوار خالی هست که با چاقی اگر پر شده باشه به ما دستور میده چطور رفتار کنیم
مثلا ممکنه سیر باشیم اما دستور خوردن صادر بشه و منم قبلا همیشه میگفتم بدن من و متناسبها خیلی با هم فرق داره و من هر کاری میکنم نمیتونم لاعر بشم و لاعر بمانم و این تقصیر غدا خور دنم و یا فعالیتم و یا قرصهایی که میخورم و یا اشتهایی که دارم هست و اما حالا میدونم فقط تفاوت در فرمولهای ذهنی ما هست که باعث میشه رفتارهای متفاوتی رو داشته باشیم و در نهایت جسم متفاوت از هم داریم ما چاقیم و اونها متناسب هستن .
پس اگر فرمولها تغییر کنه خود به خود رفتارها هم تغییر میکنه و به ورزش،و محدودیت نیست چون انسانینم و عقل داریم اما بارها گفتیم نه ما ناتوانم و نه ضعیفیم در صورتی که کسی برای لاغری بارها اقدام کرده و شکست خورده ضعیف نیست اون شحاع هست چون که بارها رژیم گرفته و روشهای مختلف رو رفته اما نتیحه نگرفته این فرد توانمند هست فقط راهش رو غلط رفته منم سالها با تعهد در باشگاه و رژیم سخت بودم حتی در دوران شیردهی ام واقعا برای من سخت بود حتی فرزند شیر خوارم رو مبزاشتم و باشگاه میرفتم خیلی سخت بود اما انجامش میدادم در حالی که نتیجه هیچ وقت ماندگار نبود و فقط برای مقطعی بود و لی من کوتاه نمیومدم و دوباره ورزش سنگینتر و رژیم سختتر رو میگرفتم حالا که نگاه میکنم میبینم چقدر تعهد و استمرار داشتم و حالا اگر کمی از اون تعهد رو بیارم داخل این روش همه چیز فوق العاده میشه و داره هم میشه و فوق العاده میشه چون من خیلی توانایی دارم من بارها در زمانهای مختلف وزن کم کردم اونم در در حد ۲۰ و یا ۳۵ کیلو ولی هیچ وقت برام نمونده و همیشه فکر میکردم چقدر ناتوانم در لاعری ولی حالا به خوبی متوجه میشم که راهم اشتباه بوده و
وراهم ناتوان بوده که نمیتونسته من رو برای همیشه لاعر نگه داره نه من و همین یه نتیجه که از راه تناسب فکری به دست اوردم مانع بزرگی رو از سر راه من برای لاغری برداشت و من خودم رو بسیار قدرتمند و توانا در رسیدن به هدفم میدونم و با این روش هر چقدر من جلوتر میریم نتایج بهتری دریافت میکنم و آرامشم و روحیه ام و رفتارهام عالیتر میشن و حرص و ولع خوردنم کمتر میشه .
و من همیشه به خودم میگم با این روش خیلی به راحتی میتونم نتیحه بگیریم خیلی راحت و ساده بدون هیچ تلاش خاصی و یا هیچ سختی من دارم نتیجه میگیرم و غذا خوردن من مثل سایر فعالیتهای جسم من هست برای زنده بودن من هست نه برای چاق شدن من و اصلا طبیعی نیست که من چاق باشم و نیاز بدن من به غدا هست که باعث میشه من غدا بخورم و عدا برای انسان مثل سوخت ماشین برای حرکت ماشین هست و غدا برای من به عنوان یه ماده برای رفع نیاز جسم من هست نه هیچ چیز دیگه . .
من همیشه به دنبال تفاوت افکار چاقها و لاغرها هستم و من میدونم همین افکار چاقی تونسته من رو از حالت طبیعی خارج کنه و به من ضربه بزنه و چاقی صدها برابر جسم به روحیه ی ما فشار میاره و اگر من لاغر بشم دنیایی رو تجربه میکنم که فوق العاده هست احساس سبکی و سلامتی و ارامش و .. رو تجربه میکنیم همین الان من با این سایزو وزنم که عالیه ولی دوست دارم عالیتر بشه کلی تجربه ی خرید لباسهای رنگ شاد و به روز و زیبا رو دارم که خیلی لدت میبرم
و هم تجربه ی آزادی در خرید کردن و سبک پوشیدنم و در فعالیتهام و حتی در نوع کفش پوشیدنم و خیلی چیزای دیگه رو دارم و اینکه خودم انتخاب میکنم چه مقدار غذا در چه زمانی بخورم خیلی این تجربه رو دوست دارم و لذت میبرم و کلی تجربه های عالی دیگه مثلا سایز من نزدیک سایز دخترم شده و خیلی وقتها هم اون از من لباس میپوشه و هم من از اون لباس میپوشم و این برای من یه حس بینطیر ی هست و خوشحالم که تجربه اش میکنم و اما هنوزم باید جمع و جور بشم و سایزم کمتر بشه و من با عمل کردن به اموزشها به سایز و وزن دلخواهم میرسم .
چرا افرادی که اضافه وزن دارن باید اینقدر بخورن که از فشار جسمی متوجه بشن که سیر هستن مثلا اینقدر میخوردیم که شکم ما درد بگیره و یا در گلوی ما انگار تا اخرش غذا بود و دل درد پیدا میکردیم و معده درد پیدا میکردیم و در کل چرا به زور غذا رو وارد دهان خودمون میکردیم چرا ؟و تازه بعدش هم به دنبال خوردن چیزی بودیم که بخوریم و اوضاع ما رو سبک کنه .
پس چه اختلافی بین ما و متناسبها هست که اونها به راحتی سیر میشن و دست میکشن و اما ما از فشار شکمی متوجه میشیم .
ما کی درد رو در بدنمون احساس میکنیم ؟زمانی که بدن ما ضربه ای بخوره و یا زمانی که سرما بخوریم ممکنه آبریزش و گلو درد داشته باشیم یعنی هر وقت بدن ما واکنش میده بدن یه مشکلی داره حتی شاید فردی که گرسنه باشه بدنش واکنش نشون بده مثل سر و صدا و پیچش شکم و که متناسبها اینطور هستن و بعد غدا میخورن پس اگر هروقت ما مشکلی دربدن داشتیم مثل ضربان قلب بالابره و یا فشار شکم باشه باید بدونیم اشتباه رفتار کردیم در چاقها سیری یعنی واکنش بدن و این خیلی خطر ناکه و یه فرد چاق وقتی غذا میخوره باید یه واکنش جسمی رو درک کنه که بگه سیر شده اما یه فرد متناسب به هیچ وجه اینطور نیست و مثل سایر اعما ل بدنش هست مثل نفس کشیدن و مثل ضربان قلیش وپلک زدن و … خوردنش هم اتوماتیک هست.
ما اشتباها فکر میکنیم سیری یعنی فشار آوردن به یه قسمتی از بدن و لی اگر ما به اندازه ای بخوریم که به بدنمون فشار نیاد و یا اینکه بدون اینکه نگاه کنیم چه غدایی هست و یا در چه مکانی هستیم بخوریم اون وقت رفتار درستی داشته ایم .غذا به عنوان یه ماده هست که نیاز بدن رو تامین میکنه و به این دید و مفهوم باید به غدا نگاه کنیم من الان با همین دید تونستم ترس از خوردن رو برای خودم بسیار کم کنم هر وقت گرسنه بودم با خیال راحت و با توجه بر نیاز بدنم به مقداری که اون نیازم برطرف بشه دارم میخورم و حسم عالیه پس بسیار این دید ارزشمند هست و جز فرمولهای ذهنی هست که باید در ذهن چاقها تغییر کنه مثلا عذا خوردن ما رو چاق میکنه چون من قبلا خودم همچین فکری رو داشتم .
ما قبلا از غذا به بهانه های مختلف استفاده میکردیم و چاقها همیشه با همین افکار غدا میخوردن که بخورم چون پول غذا رو دادم چون لذت ببرم چون .. اینها به ما ضربه میزنه و حالا اگر داخل یه هتل بریم چرا فکر می کنیم چون پولش رو دادیم باید خیلی بخورم؟ چرا بیشتر تنفس نمیکنیم چرا بیشتر نمیخوابیم یا حمام نمیکنیم چرا از خوردن خیلی استفاده ی اشتباه میکنیم مثلا چون اسراف نشه چون دور نریزیم چون دیگه گیر نمیاد چون یه امشب هست چون پولش رو دادیم و یا برای تفریح کردن و بر ای لذت بردن و برای سود کردن و برای ضررر کردن ما باید غذا بخوریم و این نگاه کردن برای ما مشکل به وحود میاره و همش تمرکز ما روی خودن هست و فکر میکنیم چون زیاد پول دادیم باید زیاد بخورنم که بهشون ضرر بزنیم و این چه دیدگاهی هست که ما چاقها داریم؟ .
و هر وقت زیاد غدا خوردین به خودتون یه عناوینی بدین که دیگه تکرار نشه و این یه جور تنبیه هست و سرزنش نیست که دیگه تکرار نشه چون چندین سال هست که ذهن داره پرخوری میکنه و ما رو چاق کرده پس اگر از یه حدی بیشتر خوردیم باید خودمون رو سرزنش کنیم .
کدوم حیوان رو دیدین که پرخوری کنه درنده ترین حیوانات هم وقتی سیرن به کسی حمله نمیکنن شاید برای دفاع از خودشون باشه ولی برای خوردن نیست اما چرا من هر چی بود باید بخورم هر چی سفره رنگینتر من هم بیشتر میخوردم چرا ؟برای این عادت زشت پرخوری باید خودت رو تنبیه کنی و بلعکس اگر به اندازه خوردی باید خودت رو تشویق کنی و انگیزه بگیری برای خوردن اما رفتار ما باید انسانی باشه و در شان یه انسان رفتار کنیم و اجازه ندین غذاها برای شما حد و مرز خوردن انتخاب کنن و بسته بندی کارخانه ها برای شما حد و مرز تعیین کنن و مثلا یه پیترا یه نفره به این مقدار هست و یا یه نوشابه به اندازه یه قوطی ۲۰۰ سی سی هست و لی یه متتاسب اصلا به این اندازه اا توحه نداره و به سلف سرویس توجه نداره و هر چقدر میتونه میخوره و من بارها با متناسب به فست فودی رفتم و من با چنان حرص ولعی میخوردم و هر چه بیشتر سفارش میدادیم من بیشتر میخوردم اما اون متناسب میگفت من فلان چیز رو به تنهایی نمیخورم یکی برای دو نفر اندازه هست و یا من همه ی این خوراکی رو نمیخورم چون زیاده و من تعجب میکردم چرا چطور نمیخوره و حالا میبینم که ذهن چقدر اسیر فرمولهای چاق کننده بود و تا میتونستم مبخوردم وحتی یادم این اواخر به جای
پیتزا یه نفره در خواست پیتزاهای سایز بزرگ برای خودم به تنهایی میکردم و بعدش هم هر چه میموند از بچها و همسرم خودم میخور د م ولی حالا به هیچ وجه اینطور نیستم و دیگه نمیتونم مثل گذشته بخورم و خودم با این رفتارم ذوق میکنم و اصلا برام مهم نیست الان چه اندامی دارم و کی به اندام دلخواهم میرسم چون شخصیت من در حال تغییر هست و بسیار این برای من ارزشمند هست و من شبیه خیلی از متناسبهای حمع و اطرافم دارم رفتار میکنم و بی نهایت خوشحالم و میدونم چه بخوام چه نخوام من لاعر میشم و از زندگی جدیدم با شخصیت جدیدم دارم بینهایت لدت میبرم و همیشه حواسم به خوردنم هست که بعد از غدا دچار سنگینی و درد معده و شکم نشم و فقط برای رفع نیاز جسمم بخورم واگر هم اتفاق افتاد حالا یه وقتایی میدونم تاثیر همون فرمولهای چاقی گدشته هست و باید برطرفش کنم .
(شرح عالی بر اساس محتوا، استفاده از مثال برای درک بهتر، توجه به تغییرات)
.
سلام سلام
استاد دمتون گرم واقعا
آخه چي بگم اصلا
اين فايل نميدونيد چقد حال خوب بهم دادن خداروشكر بِه هدايتم گوش دادم همون صبح زود گوشش دادم
واقعا عين قانون داريم اين دوره رو جلو ميريم و هر روز فايل هاي هي داره جذاب تر ميشه و آگاهي بخش تر. خدارو واقعا سپاسگزارم
از شما هم بسيار سپاسگزارم كه انقد سخاوتمندانه آگاهي هارو در اختيار كساني كه گلچين شده و هدايت شدن بِه سمت سايتتون قرار ميديد.
🟠گام نهم ٩٩١١٩
گاهي موثر براي لاغر شدن ؛ واقعا عنوانش برازنده اين فايله
من خودمو خوب ميشناسم ديگه ، من اگه همين فايل رو درست و عالي عمل كنم مطمعنم ، يعني هيچ شكي ندارم كه متناسب ميشم.
چقد دوس داشتم كه گفتيد ما بي اراده و ضعيف نيستيم اتفاقا
ما توانمنديم كه بارها رفتيم دنبال روش هاي لاغري و انجام هم داديم
اون آدمي ضعيفه كه براي هدفش كاري نميكنه
اون سرزنش ها و حس ناتواني كه من مدام با خودم داشتم رو از بين برد.
اينم حس خوبي بهم داد كه من اگه ١٠ ٪ از توانايي روش هاي قبلي رو اينجا خرج كنم ، ١٠٠٪ موفق ميشم 💪
دقيقا رفتارهاي متفاوت ما نسبت بِه يك فرد متناسب باعث الان ماست…
من با همه وجودم اينو حس كردم كه اضافه وزن صد برابر فشار جسم بِه ذهن و روان آدم فشار مياره 😞😤
ديروز روز سوم تمرين گام شش بودم ، من گرسنگي رو تشخيص ميدم و ميرفتم سراغ خوردن ولي صبحانه خوب بِه نسبت خوب بودم براي قطع خوردن بعد سيري اما هر سه روز بعد ناهار تا شب هي خوردن و خوردن و حس بد سنگيني و خفگي و عصبي شدن و سرزنش، ديشب كه اون اتفاق افتاد واقعا حس ناتواني كردم و حس بدي داشتم از اينكه چرا من اينطوريم ، چرا درست نميشم ، خيلي حالم خراب شد.
امروز صبح با حس و حال خوب و هدايت خدا همون اول صبح وقتي فايل رو گوش دادم و نوشتم انقد كيف كردم . از اينكه دقيقا رفتار من بود و تو اين فايل خيلي اميد گرفتم بِه اينكه ميتونم
استاد تونستم ، نميدونيد شب كه ميخاستم بخوابم چقد هيجان زده شدم ، چقد از فك كردن بِه امروز و احساساتي كه تجربه كردم و حس سبكي خودم رو تشويق كردم، صبحانه دقيقا موقع گرسنگي و علايم بدن خوردم ، سير شدم ، نون كه برداشته بودمم موند نخوردم و پاشدم از سر ميز ، قبل هر وقت هم طبق حرف دوستمون بِه خودم گفتم رها رها با لذت بخور و بدون ترس و استرس خوردم و ناهار هم همينطور ساعت سه بود بِه اندازه خوردم و نجواهام كن برو بازم بخور ضعيف بود و مدام گفتم نه سيرم بازم گرسنه شدي حتما غذا ميخوريم ، هر شب انقد پر از ريزه خواري كه سراغ شام نميرم ، ولي امشب ، خداي من ، گرسنگي شروع داشت ميشد ، خوشحال شدم و با حس خوب يه شام فوري و لذيذ درست كردم و بازم بِه اندازه خودم و غرق شادي هستم از اين حس خوب و انقد حالم با خودم خوب بود نه حس استرس و ترس از خوردن هام بود نه حس بد نسبت بِه اندامم و حس كردم قدم موثري براي لاغري برداشتم . الهي شكرت
خدارو بي نهايت براي حس سبكي كه چقد حس خوبيه سپاسگزارم و چقد با تمركز و حال خوب امروز بِه كارام رسيدم .
واي واي انقد اون روز رو و روزهارو دلم ميخاد تجربه كنم كه گفتيد وقتي متناسب ميشي نميدوني چه جهاني در پيش رو داري😍😍😍😍
خداي من رويام ميدونم رويا نميمونه و واقعيت ميشه و من اون روزارو ميبينم ، خدايا شكرت.
💛 همه ما صلاحيت و لياقت متناسب شدن رو داريم 💚 من صلاحيت و لياقت متناسب شدن رو دارم ☺️💪
مثال هاتونو خيلي درس داشتم و بِه وجودم نشست ، اينكه چرا چاق ها بايد از پري ، سيري رو متوجه بشن ولي افراد متناسب ذهني متوجه ميشن
افراد متناسب خوردن مثل نفس كشيدن پاسخ بِه نيازشونه و بعد جواب بِه نياز و بر طرف شدن زياده روي نميكنن، مگه براي نفس كشيدن زياده روي ميكنن!
در مورد حيوانات گفتيد ، ياد ديروز افتادم استخون هاي جوجه كه خورده بوديم بردم براي سگ همسايه ، نميدونيد چقد با بوش داشت خودشو بالا و پايين ميكرد تا بهش بدم
يكي يكي بهش دادم و انقد با استعادة ذوق ميخورد و بعد چندتا خوردن ، باز دادم بهش ديدم اصلا ديگه اهميت نداد و بردش يه گوشه گذاشت و ديگه هم نيومد سراغ بقيه اش كه درخواست كنه ، يعني سير شد ديگه رفت سراغ بقيه زندگيش با اينكه بازم بود …
واي مثال هتل منو ياد پارسال انداخت يه سفر تو يه هتل ٥ ستاره لاكچري ، يادم مياد از خودم خجالت ميكشم 🥴 از ساعت ٧ صبح تا آخر شب انواع خوراكي ها بود، صبحانه بسيار مفصل ، ميان وعده هاي كنار استخر كه خودش غذا بود ، ناهار بي نهايت مفصل و سلف ، شيريني و دسر بعد ناهار ، ايستگاه بستني كنار استخر ، عصرونه و باز شام سلف و مفصل ، من هر روز خفگي رو رد ميكردم 🤨😤 دخترم يه ساله بود خيلي بازي ميكرد و بعد آب بازي حسابي گرسنه ميومد اون چيزي كه دوس داشت رو انتخاب ميكرد و ميخورد و تا سير ميشد ديگه هيچي نميخورد و هرچقد غذاش ميموند ، هرچقد اونجا رنگ لعاب داشت براش اصلا مهم نبود ، همينطور افرادي رو ميديدم اكثرا هم اروپايي بودن تو اون همه غذاي رنگي چند تيكه ميوه و يه تيكه غذا كوچيك شامشون بود ، همش سوال ميپرسيدم چه طور ميتونن ببين اين همه رنگ و تنوع كم بخورن؟ بِه دونه انتخاب كنن ؟ يا هميشه بعد رفتن رستوران هاي سلف سرويس انقد حس بد خفگي ميگيرم كه بِه خودم گفتم ديگه نميرم سلف سرويس، در واقع صورت مساله رو پاك كردنه، دقيقا چرا وقتي هتل رستوران ميريم فقط بِه غذا خوردن فشار مياريم ، چرا بيشتر نفس نميكشيم چرا بيشتر از نياز حموم و توالت نميريم چرا بيشتر رو تخت هاي جذابشون نميخوابيم ، چرا فقط ميخوريم ؟!
چرا مهموني ميريم بِه وقتي سه نوع غذا هست بايد از همه بِه اندازه يك وعده كامل بخوريم اولي بكشم بخورم بعدي و بعدي يعني سه وعده ميخورم تو يه وعده تازه دسر و ماست و سالاد هم همراهش
واقعا چرا بِه اندازه نياز بدنم بِه اين قسمت نياز پاسخ نميدم؟
اينو بايد بفهمم غذا خوردن پاسخ بِه نياز بدنمه
تمام . مثل نفس كشيدن ، مثل ساير نيازها ، اينو بايد بفهمم توي هتلي توي مهموني توي رستوران يا توي خونه هيچ فرقي نداره تو بايد بِه اندازه نياز بدنت بخوري ، و غذا پاسخ بِه نياز گرسنگيه نه پاسخ با هيجان و دوستي و شادي و لذت و ناراحتي…
🔴پرخوري آسيب زدن بِه جسمه، دوست نداشتن خودمه ، بي ارزشي براي خودمه، بي اخترامي بِه خودمه…
🟣پر خوري رفتار انساني و در شأن انسان نيست ، رفتار ما بايد انساني باشه.
چقد قشنگ گفتيد جرا بايد بسته بندي ها براي ما اندازه تعيين كنن
رستوران ها اندازه غذا رو تعيين كنن ، چرا بايد همه اون اندازه رو بخوريم !؟
خوب سير شدي نخور ديگه ، چرا فك ميكني پول دادي بايد بِه خودت آسيب بزني 😔
من همه تلاشم رو ميكنم رفتار انساني و درست رو با خودم انجام بدم❤️
استاد اين فايلي كه من هر روز بايد گوشش بدم تا برام نهادينه بشه ☺️
در پناه الله مهربان شاد و ثروتمند و متناسب باشيد 💛
(شرح رفتار بر اساس محتوا، زیبا نویسی، شرح تمرین به شکل داستان)
نوشتن به سبک داستان باعث تاثیر فوق العاده بر ذهن می شود
.
سلام ب همگی..وقتتون بخیر و خوشی
پراز انگیزه و انرژی بریم سراغ یکی دیگ از گام های اساسی و ناب با کلی اطلاعات و فرمول جدید ک آدم و بد ب فکرفرو میبره…
گام نهم:چگونه لاغر شوم🙄🤔😬🤭
افراد مختلفی هستند ک دلشان می خواهد در کمترین زمان ممکن لاغر شوند و ب وزن ایده آل خودشون دست پیدا کنند
دقت کنید لطفا(کمترین زمان ممکن)
یکی از نقاط مشترک افراد مبتلا ب چاقی؛امتحان کردن انواع و اقسام رژیم هاست..رژیم های ک گاهی درآن موفق میشدیم.و گاهی شکست میخوردیم…
برای من گاهی نبود همیشگی بود البت ک دوراز جون آلان😂😂
من همیشه دنبال رژیم های یک شبه..یک هفته ای.نهایتا یک ماهه بودم😬😬😐اینکه مسیرم اشتباه بوده بماند اینکه یهویی میخاستم بعدازین همه سال ۱ماهه باربی بشم و کجای دلم بزارم😂😂چقدر ک فکرام سطحی بوده وبی نتیجه…
همیشه از خودم میپرسیدم ک من و خواهرم از ی پدرو مادریم خدایا چرا ساحل (ابجیم)مثل عدد1هست چرا من شکل عدد ۵
خوراکمون یکی..خوابمون یکی..بچمون یکی..دوتاییمون عمل کردیم بچه دنیا اوردنی این مثال و زدم برای اینکه شکم بارداری میمونه و بزرگ هست همیشه میگفتن بهم …ی ✊ مشت باوراشتباه قدیمیآ و جدیدآ…بعد بی تحرکیمون یکی.قد یکی ..اماااااااا اون متناسب من چاق😐😐
همیشه اون نگران تراز منم بود میگفت اجی کمتر بخور..تحرک داشته باش و حرفای همیشه همه وخودم
ک دنبال این بودم چطور لاغرشوم؟؟
چگونه لاغر شوم؟🤔 باسیب زمینی گلابی
چگونه لاغر شوم؟🤔 با بادام
چگونه لاغر شوم؟🤔 باعدس
چگونه لاغر شوم ؟🤔با شاهدانه
چگونه لاغر شوم ؟🤔بالیمو.☹️.با ماست چکیده☹️..با تخم مرغ☹️😤
و خیلییییییییی دیگ ازین با هاااا😐😐
هرچی خواستم..هر کاری کردم نشد ک نشدو ک نمیشه اصلا و ابداآ باین روش ها و رژیم ها وورزش هااا
و برای هزارمین باررر ب این باور درست ..صحیح..ناب..رسیدم ک تنها تنها تنها روش روش چگونه لاغر شوم؟🤔
(یکبار برای همیشه)
لاغری با قدرت ذهن💃💃💃🌷🌷🌷🌷
خدایا شکرت ک تواین مسیرم🙏♥️
ما چگونه چاقی رو یاد گرفتیم؟؟؟🤔🙄😬🤭
چآقی خارج شدن جسم از حالت طبیعی و متناسب است 😊(دوبار خوانده شود برای درک بهتر)🙏
یعنی چی ؟؟«یعنی اینکه جسم..و روح ما از اول و اعظم متناسب بوده..بقول استاد عزیزم پیش فرض ما بوده)مثل ی گوشی موبایل ک پیش فرض آهنگش همیشه ی اهنگ..پیش فرض پیامکش ی رینگوتن هست ..پس زمینه اش ی عکس از ذخیره گوشی خودشه
ولی وقتی دست ما میاد مااهنگی ک دوست داریم میزاریم اهنگ زنگ..گاهی زنگ پیامک شو عوض میکنیم و همچنین پس زمینه شو طبق سلیقمون تعویض میکنیم ..جسم ما هم پیش فرضش متناسب بود ک براثر ی سری افکارو رفتار ما پیش فرض و از حالت خودکار ب حالت دستی تغییر دادیم..😊😊
حالا باید خودمون رو یاد بگیریم ریست کنیم چطوری؟؟؟
با آموزش با یادگیری .با تمرین و تکرار
🌷🌷🌷🌷
عملکرد ما تحت تاثیر برنامه ای است ک در ذهن ایجاد میشود
وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد عملکرد ما در جهت چاق شدن خواهد بود.دراین شرایط جسم قدرت مقابله با ذهن را ندارد.چون ذهن چاق برنامه ریزی شده ولی جسم فشار لاغری روش هست…بنابراین برای کاهش عصبانیت و فشار روحی یا بهتر بگم تخریب باید اول برنامه ریزی رااز چاقی ب لاغری تغییر بدیم.دراین شرایطه ک ذهن و جسم همسو میشن و کم کم چاق شدن کم و کمتر میشه تاجایی ک ب مسیر خودش لاغری برگرده..این کار باید با تکرار و استمرار باشه چون ما لاغری و بلدیم فقط فراموشش کردیم..
مثل فردی ک براثر تصادف حافظه اش رو از دست داده و چیزی رو بیاد نمیاره..
اطرافیان ب او یاد میدن براش تکرار میکنن عکس .آلبوم نشونش میدن ک ب مرور زمان چیزهایی رو بیاد بیاره
لذت نوشتن انقدر خوب است انقدر غرق افکار و حس خوب میشم ک نمیدونم چقدر نوشتم..چقدر حرف زدم
انشاالله ک خستتون نکرده باشم با حرفام🙏🙏
تو دیدگاه قبلی گفتم ب پیغام سیری نزدیک شدم ولی تواین دوروز مطمینم ک قشنگ دریافت میکنم و نمیتونم بیشتراز اندازه نیاز بدنم مواد غذایی استفاده کنم و با حس خوب و خوشحالی از سفره جدا میشم
اولش گفتم شاید از ذوق و شوق دوست دارم ب زور ب خودم تحمیلش کنم
ولی اینطور نبود
واقعا احساسش کردم…تو دیدگاهای بعدی میگم بهتون ک مطمینم تحمیل نکردم ..الان بگم دیدگاه خیییلییی طولانی میشه
با امید موفقیت همگی و دوستان همسیرمن
🤩🤩🌷🌷
البته این دومین دیدگاه من هست با درک بهتر..تکرار گوش دادن فایل
(شرح رفتار بر اساس محتوا)
.
سلام به استاد معجز ها. و به دوستان هم مسیرم آنچه از گام نهم دریافت کردم گام قبلی یاد گرفتیم که همان جور که چاقی یاد گرفتیم باید برای لاغرشدن وتا ابد لاغر ماندن لاغری رو هم یاد بگیریم و تنها راه صحیح لاغری یادگیری لاغری است و الان میخام یه گام دیگر برداریم و یکی از عوامل بسیار تاثیر گذار در نحوه خوردن افراد متناسب وچاق رو بررسی کنیم ما افراد چاق مدیریتی روی خوردن خودمان نداریم و همیشه مواد غذایی هستن که مارو کنترل میکنن و به هر شکلی مارو تحریک میکنن به خوردن ناراحت باشیم افسرده باشیم خسته باشیم خوشحال باشیم خبر خوشی بهمون رسیده باشه با دوستامون بریم تو شهر تفریحی جایی واسه همه چی از خوردن استفاده میکنیم درصورتی که افراد متناسب با رفتار غذایی صحیح از خوردن مواد غذایی فقط برای گرسنگی ورفع نیاز بدن استفاده میکنن وقتی ما تشنه میشیم با یک لیوان آب نیازمون به تشنگی رفع می کنیم و افراد متناسب هم هرچیزی در حد نیازشون استفاده میکنن ولی ما افراد چاق نگرشمون فرق داره میگیم امشب عروسی است پول میخام بدم اندازه پولم بخورم از این غذا همه شب نیست برای اینکه جبران کنم بخورم برای قوی شدن بخورم که این باور از کودکی مادر هامون تو باور هامون ثبت کردن غذا بخور زیاد تا قوی بشی سالم بمونی مریض نشی تپل قشنگ بشی…فلان رستوران رفتیم بعد عمری بخوریم که دیگه از این شبها نمیاد .دیدی فلانی اومد چقدر خورد باید بخورم تا جبران شه و خلاصه هر توجیهی میاریم واسه خوردن بیشتر خودمان در حالی که یک فرد متناسب غذا خوردن مث آب خوردن میدونه و درحد رفع نیاز میخوره ما افراد چاق سیری برامون این جوری تعریف شده با خفگی سنگینی درد شکم یعنی وقتی به این نقطه رسیدیم که انگار جسمونن سنگین تر از قبل شده احساس خفگی کردیم میگیم سیر شدیم و این خودش یکی فرمول ها اشتباه در ذهن افراد چاق است که در ذهن فرد متناسب سیری مساوی با رفع نیاز بدن همین واینم تفاوت خوردن یک فرد متناسب با فرد چاق است که در نهایت باعث تفاوت در جسم آنها میشه و فرد چاق باید حتما یک فشار در جسمش ببینه تا بفهمه سیر شده ولی فرد متناسب سیری براش مث بقیه اعمال بدنش است مث رفع تشنگیش است مث پلک زدنش نفس کشیدنش وعادی است براش باید غذا خوردن برات مساوی باشه با رفع نیاز بدنت و خودت مواد غذایی خوردن خودت کنترل کنی نه مواد غذایی. تورو کنترل کنه و تحریکت کنه به خوردن در هر شرایطی ما انسان هستیم خداوند به ما عقل داده تفکر داده قدرت آزادی داده ذهن داده که خودمون با اختیار آزاد و باعقل زندگی کنیم پس بیاییم از این به بعد خوردنمون درحد رفع نیاز بدن باشه یعنی شما قبل درد تو شکم خفگی دست بکشید از خوردن من که قبلا همین جور بودم ولی در همین دوره مسیر لاغری من با تمرین یک هفته ای که استاد دادن و منم هنوز دارم انجام میدم خیلی خیلی رفتارهام نسبت به خوردن عوض شده و احساس قدرت میکنم و میلم به غذا خیلی کم شده و تا گرسنه ام نشه واقعا نمیخورم و کلا توجه ام از غذا برداشته شده ما در حال یادگیری لاغری هستیم پس بی توجه از این نکات طلایی رد نشیم پس اینم یک فرمول اشتباه در ذهن افراد چاق است که باید تغییر کنه و جاش به فرمول صحیح خوردن در حد نیاز بده و یاد بگیریم از خوردن فقط واسه گرسنگی استفاده کنیم نه واسه بقیه حالت ها روحی خودمان حتی حیوانات که عقل ندارن و روی غریزه زندگی میکنن پرخوردی ندارن ودرحد نیاز میخورن پس بیاییم رفتارها اشتبامون با رفتارها صحیح جایگزین کنیم و داریم رفتارها اشتباه شناسایی میکنیم وجاش رفتار صحیح آموزش میبینیم تا بهش عمل نکنیم و زندگی نکنیم به نتیجه نمیرسیم پس بیاییم از امروز موقع خوردن اگه از حد مورد نیاز گذشتیم که به صورت خفگی شکم درد رسید خودمون تنبی کنیم و به یاد بیاریم ما انسانیم اشرف مخلوقات الگویی واسه نسل ها خودمان واطرفیانمان الگویی واسه بقیه باید خودمون سرزنش کنیم تا دیگه تکرار نکنیم و وقتهایی که در حد نیاز مصرف میکنیم خودمون تشویق کنیم بگیم آره همینه این زندگی صحیح این رفتار درست ما انسانیم ما باید خودمان به خودمان احترام بزاریم الان شاید بگین چه ربطی به احترام داره وقتی خودت اینقدر با اهمیت بدونی که واسه ضربه زدن به دیگران واسه جبران واسه اینکه پولش دادم حیف میشه رفتم عروسی یه شبه به خودمون فشار نیاریم بدنمون اذیت نکنیم و خودمان اینقدر کوچیک ندونیم که اختیارمون بدیم دست مواد غذایی این یعنی احترام به خودمون به جسمون و حالمون در اون صورت خوبه من از وقتی تمرین شروع کردم تمرین یک هفته ای رو خیلی حالم خوبه احساس آزادی قدرت سبکی کلا حس حالم خوبه پس بیاییم باهم الگوها اشتباهمون جلوش بگیریم وجاش الگو های صحیح رو انجام بدیم کم کم ما هم استاد میشیم در انجام دادن رفتارها صحیح پس نمیخواد یه شبه خودت اصلاح کنی آروم آروم همچی تغییر میکنه اول ذهن بعد نگرش بعد جسم
(شرح بر اساس محتوا، ذکر مثال برای درک بهتر، زیبا نویسی)
.
سلام سلام 😍 😍 بریم یک روز فوق العاده برای خودمون بسازیم.. 💃🏻💃🏻
چگونه لاغر شوم؟ چگونه چاق تر شوم؟
👈🏻 جواب سوال اول خوب همیشه برای من این بوده که باید عرق بریزی، گشنگی بکشی، ورزش کنی و…
و برای اینکه چگونه لاغر بمانم؟، هیچ وقت جوابی نداشتم 😶😐
اما چگونه چاق تر شوم؟، انگار خیلی برای من واضح و مشخص بوده که چیکار باید بکنم و مثل راهی بود که خیلی عالی بلدش هستم مثل کف دست ✋🏻
لاغر شدن برای من ساختن بود و چاق تر شدن خراب تر کردن و من خراب کردن رو خیلی عالی بلد بودم 🤦🏻♀️اما ساختن 🏗️ رو نه….
تماشای افرادی که همیشه متناسب بودند و دیدن اینکه آنها هم غذا میخورند برای من خیلی عجیب بود 😯😲… خوب در آن زمان، غذا بمبی ساعتی بود که تا وارد بدنم میشد فعال میشد و باعث چاقی من میشد.. و من لاغری را مساوی با همیشه گرسنه بودن میدانستم و دیدن اینکه لاغرها خیلی راحت غذا میخورند برای من عجیب بود 😂.
🌹🌹🌹
حسرت برانگیزتر از همه: نسبت به لاغر بودن هیچ احساس خاصی ندارند.
دقیقا 😐😐… وقتی مهمانی بود و آنها میگفتند چی بپوشیم؟ میگفتم سایز شما هر لباسی بخواهید که هست، راحت برو خرید کن من باید کلی بگردم آخر سر هم هیچ چیز خوبی پیدا نمیکنم.. بعد که میدیدم نسبت به این نعمت فوق العاده ای که دارند عکس العمل خاصی ندارند حرص میخوردم. 😅😅
میگفتم بابا من آرزومه مثل اینها باشم، جای تو بودم اصلا نمیخوابیدم از خوشحالی، همش خرید میکردم، پز هیکلم رو میدادم و….
ولی آنها عین خیالشون هم نبود همونقدر که ما نسبت به نفس کشیدن بی خیال هستیم…
چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را میفهمد. واقعا جمله ی درستی است…
هربار که از سر ناراحتی چاقی سعی میکردم با ادا درآوردن و مسخره کردن خودم برای خندادن دیگران، در جمع دیده شوم، احساس سرخوردگی میکردم و از درون میشکستم.. همیشه دوست داشتم دختری متناسب و با رفتاری خیلی سنگین و موقر باشم از این تصویر خیلی خوشم می آید و همیشه آن را مرور میکنم و دوست دارم که آن شکلی باشم..
چاقی، فقط جسم ما را تحت تاثیر قرار نداده روی اعتماد به نفس و روحیه ی ما هم تاثیر گذاشته…
احساس نیاز به دیگران داشتن، چون فکر میکنی کسی تو را دوست ندارد و نظرات تو برای کسی اهمیت ندارد و….
رنج چاقی بیشتر از جسم، روی روح و روان اثر دارد و مستقیم و غیر مستقیم زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهد..
من خیلی دوست داشتم که زود جسمم لاغر بشه ولی وقتی فکر می کنم که اگر جسم متناسب من آن رنج های روحی چاقی را با خود حمل کند چه فایده ای دارد؟؟؟
من عاشق متناسب شدن هستم 😊 اما متناسب شدنی که شخصیت من هم تغییر کند.. احتیاجی به دیگران برای پر کردن اوقاتم و یا حرف زدن با آنها نداشتم (ویژگی که ندارم ولی عاشق این هستم که کسبش کنم)… اعتماد به نفسم و عزت نفسم افزایش پیدا کند و شاد باشم و لبخند به لب داشته باشم و… این لاغر شدن خواسته ی من و هدف من است 😊😊
اهمیت تصمیم قاطع گرفتن :
شاید بتوان تصمیم قاطع را مساوی متعهد بودن قرار داد.. این بار برای رسیدن به هدفی متعهد میشوم که بیشتر از هر هدفی در رسیدن به آن شکست خورده ام..(البته الان میدانم که من شکست نخورده ام😊 و این روش های من بوده که شکست خورده اند.)
✅چاقی یاد گرفتنی است نه ارثی
✅لاغری یاد گرفتنی است نه شانسی
چون که چاقی با روح ما سازگاری ندارد، در طی آموزش چاقی ویژگی هایی که دوستشان نداشتیم به ما اضافه شده است و نشانه ی بودن در مسیر لاغری و حرکت به سمت هدف این است که آن ویژگی های نامطلوب کمرنگ تر میشوند و احساس ما بهتر میشود.
✔️لاغر شدن هنری است که باید آموخت….
لاغر شدن باید سبب فیلتر شدن افکار و باورهای من بشود.. لاغر شدن باید باعث نزدیک شدن من به خداوند متعال بشود… لاغر شدن باید برای من آرامش به همراه بیاورد.. برای همین است که یک هنر محسوب میشود چون تمام جنبه های زندگی را تغییر میدهد…
لاغری، پیش فرض جسم برای زندگی؛
تماشای طبیعت، حيوانات، درختان، گیاهان و… که همه در نظم و تناسب خارقالعاده و همیشگی قرار دارند باعث میشود که اطمینان کنم که من هم به عنوان جزئی از این طبیعت باید همیشه در تناسب باشم.. تناسب فکری، تناسب جسمی…
به جز طبیعت، در جسم خودم هم به وضوح میبینم که تلاش برای بهتر شدن دارد و در این کار هم استمرار دارد حتی اگر زخمی برای بهبودی نباشد، برای بهتر کردن پوستم تلاش میکند و من نتیجه را میبینم که بدون اینکه من درخواستی کنم، جسم من برای بهتر شدن تلاش میکند.. پس حتما برای تناسب که حالت اصلیش است هم تلاش میکند اما من مانع میشوم من باید سرعت تخریب را صفر کنم تا جسم من به حالت خدادادی ش برگردد😍😍
فایل صوتی فشار شکم:🎧🎶👊🏻
💎اولين نکته ی مهم فایل مدیریت واکنش های ما نسبت به مواد غذایی است..
تجربه ی من: احساس میکنم چند روز هست که این ویژگی در من تقویت شده.. چون که چند بار پیش اومده که خیلی گرسنه بودم بعد قبل از اینکه غذام رو بخورم، سعی کردم اول آرامشی در ذهنم ایجاد کنم و هیجانی نشم و به لطف خدا ❤️ خیلی عالی عمل کردم و راضی بودم و به مقدار نیازم خوردم.. و این کار باعث شد که دیگه پرخوری نکردم.. 😍
تجربه ی بعدی میزان یک وعده بود، مثلا من انتخاب میکنم که چه قدر بخورم نه بسته بندی مواد غذایی.. 💃🏻💃🏻
واکنش های روحی :
قبلا هر ناراحتی برای من = خوردن… بدون فکر غذا دهنم میذاشتم تا از رنج فکر کردن به موضوعی که ناراحتم کرده خلاص بشم بعد با فشار و درد شکم متوجه میشدم که خیلی زیاده روی کردم بعد درمان برای درد معده شروع میشد 😂😂. کلا درگیر بودم.
خوشحال بودن یا استرس داشتن هم باعث پرخوری در من میشد و میخواستم که با خوردن غذا این وقفه ها و لحظات استرس زا رو یجوری بگذرونم…
خستگی هم بهانه ای برای زیاد خوردن بود مثل وقت هایی که از مدرسه یا دانشگاه برمیگشتم و بعد از رسیدن و جز اولین کارهام این بود که بپرسم ناهار چی داریم؟؟
تنها مدتی که سرکار میرفتم این حالت رو نداشتم و بعدش به غذا فکر نمیکردم چون انقدر روحم خسته میشد که فقط میخواستم استراحت کنم..
در باقی مسائل میرسیدم خونه باید یک چیزی میخوردم..
تازه وقتی با دوستام بیرون میرفتم و چیزی میخوردیم هم هنگام رسیدن به خانه باید چیزی میخوردم و این سنتِ تا میرسم خونه باید چیزی بخورم را زنده نگه دارم. 😅😅🤦🏻♀️
تفاوت افراد متناسب با من:
خوب در میان دوستام میدیدم که هیچ کدوم عادت های منو ندارن ولی هیچ وقتی به ذهنم نرسید که عادت های خودم رو شبیه اونا کنم 🤔 اون موقع راه لاغری فقط رژیم بود و بس. 😂 😂
سپاس🌹🌹: سایت تناسب فکری برای من مثل خانه ی پدری میمونه از بس که آرامش دارم وقتی میام در سایت.. معمولا میگن اعتماد کردن در فضای مجازی سخته ولی من با جون و دل به تناسب فکری و آموزش های استاد، اعتماد دارم.. اتفاقا حین جستجو هام به یک سایت برخورد کردم که درباره مثبت اندیشی و.. بود اما اصلا آرامش نداشتم و از فضای سایت خوشم نیومد و خارج شدم. استاده به خاطر این فضای دوستانه و سرشار از اعتماد ازتون ممنونم 🌸 🙏🏻 🌹🌹
تغییر امروز من 😍😍:
امروز من فهمیدم که چه قدر تغییرات داشتم… از اینکه دیگه در بند رژیم نیستم، راحت زندگی میکنم، راحت غذامو به اندازه ی نیازم میخورم. یک احساس راحتی و آزادی فوق العاده دارم . خیلی این احساس رهایی رو دوست دارم.. و اینکه خودم انتخاب میکنم که من چه قدر باید بخورم نه مواد غذایی..
❤️❤️✔️
درود بر شما دوست عزيز
خيلي لذت بردم از خوندن نوشته هاتون ، خيلي جذاب بود و دوس داشتم ادامه بدم خوندن رو ، اين حس خوب سبكي و حال خوب اين مسير سبز گواراي وجودتون، قطعا تو اين مسير بِه همراه دستاورد تناسب اندام همه اون عزت نفس و اعتمادبنفس و خودباوري و آرامش روان مون برميگرده و علاوه بر حس زيباي و منحصربفرد متناسب بودن ، حس دوست داشتن و اشرف مخلوقات بودن رو با همه وجود حس ميكنيم .
اشاره كرديد بِه فايل فشار شكم! منظورتون همين فايل بود ؟
موفق و متناسب باشيد❤️
سلام دوست عزیز ممنونم از اینکه نظر منو خواندید و خوشحالم که لذت بردید .. بله فایل مربوط به همین گام بوده و من اسمش رو نوشتم .. خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم که در کنار هم هستیم و ادامه میدیم..
سلام و درود …گام نهم
من فکر می کردم هر چقدر غذامو با لذت بیشتری بخورم چاق نمیشم و تا اونجایی که می شد بو می کردم و می چشیدم و نگاهش می کردم …و کلا من اشتباه گرفتم برای رهایی از ترس که کم خوردم و یا زیاد خوردم مشغول این بازی شده بودم و هر بار بزاق دهانم بیشتر ترشح می شد و میدیم مقدار غذایی من کم نشده ؟
اما وقتی به غذا به حس و حالت نیاز نگاه می کنی انگار رفتی یه مغازه که یک شی رو بخری و هر چقدر رنگین باشند و زیاد باشند تو به اندازه نیازت می خری و بعد فقط احساس خوبی داری به نظرم لذت فراتر از حس خوبه مثل بخشش و یا محبت و یا عشق و اما عادتها که یک موردش نگاه کردن به ساعته و فکر می کنی عه دیر شد نخوردی و یا وقتی میزبان می گه نخوری ناراحت میشم یا نکنه دوست نداری و منم که باید قدرت نه گفتن داشته باشم خدا رو شکر از این مسیر هدایتم واینکه این اگاهی ها در جنبه های دیگر زندگی هم کاربرد دارند و یک جور خودشناسی و خودسازیست در مسیر کمال .
طلب خیر برای استاد جان 🙏
من مسئوليت چاقي خودم رو بعهده ميگيرم و ميدونم كه با پر خوريه كه چاق شدم بنابراين بايد فرمولهاي ذهنيمو تغير بدم به سمت لاغري و خوردنم رو كنترل كنم و پرخوري نكنم من ادم با اراده اي هستم و الان هم ميتونم اراده كنم و پر خوري نكنم شايد اين كلمه درست نباشه كه ميگم ولي بايد بگم كه عبرت بشه برام من 🥴🥴🥴ميتونم اشغال خوري نكنم و اگر اراده خودم رو قوي تر كنم و استمرار داشته باشم حتماً به اون وزن مورد نظر خودم ميرسم و متناسب ميشم من تصميم گرفتم كه دو كيلو دو كيلو وزن خودمو كم كنم كه راه ساده تر بشه برام و ذهنم اين تصميم رو راحت تر قبول كنه 👌👌👌👌من معتقدم كه لياقت لاغري رو دارم كه به اين دوره هدايت شدم ببين خدا چقدر منو دوست داره كه اين مسير رو به من نشون داده كه بتونم به اون حس متناسب شدن دست پيدا كنم خدايا ممنونم ازت نميدونم با چه زبوني و چطور شكر گذار تو باشم 🙏🙏🙏🙏
من يك انسانم و بايد رفتارم با بقيه موجودات فرق داشته باشه اگر بتونم اين جمله رو خوب درك كنم ميتونم ذهنم رو به اون سمتي كه دوست دارم هدايت كنم پس تمام اين مشكلات از بي توجهي خودمه نسبت جسم و ذهنم الان كه به اين دوره هدايت شدم بايد با تمام وجودم سعي كنم تا توجه بيشتري بكنم به ورودي هاي ذهنم و اميدم به پشتيباني خداونده كه ميدونم هيچ زمان من رو رها نميكنه 🌹🌹🌹🌹
سلام
میخوام نکات طلایی که از این فایل یاد گرفتم رو مرور کنم
۱-لاغر شدن طبیعت و ذات ما است و و در ذهن ما به عنوان پیش زمینه وجود داره و فقط باید اون رو یاد آوری کنیم
۲-لاغر شدن و چاق شدن در اصل یکی هستند فقط فرمولهای متفاوت دارن
۳-جسم ما هم توانایی چاق شدن رو داره و هم توانایی لاغر شدن رو
۴-ذهن ما چاقی رو یاد گرفته لاغری رو هم میتونه یاد بگیره
۵-فرمولهای اشتباه منجر به رفتارهای چاق کننده میشه و در نهایت جسم به عنوان نمایشگر چاقی رو نمایش میده
۶-ما میتونیم با مهندسی معکوس روند تخریب جسم رو کند کنیم و به روند ترمیم خودکار کمک کنیم مثلا همین که احساس سیری رو دریافت کردیم از غذا خوردن دست بکشیم و با احساس خوب و سبک از سر سفره بلند بشیم و منتظر واکنش جسمی به صورت احساس سنگینی و فشار شکم نباشیم
۷-غذاها رو مسئول چاقی یا لاغری ندونیم مسئولیت مقدار خوردن از این غذاها رو خودمون به عهده بگیریم
۸-الگو گرفتن از رفتار افراد متناسب با رفتار غذایی صحیح قسمتی از آموزشهای لاغری با ذهن هست
۹-برای اینکه رفتار درست و احساس خوب بعد از سیری و دست کشیدن از غذا رو در خودمون تقویت کنیم هر باری که با حس خوب و سبکی و قبل از واکنش جسمی از سر سفره بلند شدیم خودمون رو تشویق کنیم و هر بار که با وجود دریافت حس سیری به خوردن ادامه دادیم خودمون رو از نظر ذهنی با به کار بردن لقب زشت تنبیه کنیم
۱۰-ما حتی اگه به رفتار حیوانات وحشی هم نگاه کنیم میبینیم که اونا فقط در موقع گرسنگی شکار میکنن و بارها دیدیم که یه ببر و یه آهو همزمان دارن در کنار هم آب میخورن و ببر کاری ب آهو نداره چون گرسنه نیست ما که خودمون رو انسان با عقل و شعور بالاتر از حیوانات میدونیم چرا وقتی گرس نیستیم هم میخوریم ؟ رعایت همین نکته مهم در روند کاهش وزن به ما بسیار کمک میکنه
۱۱-لاغری با ذهن از پذیرش خودمون و دوست داشتن خودمون شروع میشه و همین مساله احساس خوبی رو در ما ایجاد میکنه و اعتماد به نفس ما رو تقویت میکنه و حرف و نظر بقیه رو کمرنگ میکنه در نظرمون و نیاز به تایید کمتر میشه چون در زمانهایی که ما احساس سبکی و کاهش سایز در جسممون رو داریم و کسی به ما نمیگه که انگار کمی لاغر شدی ،باید به حس خودمون اطمینان کنیم و ادامه بدیم وقتی که خوب لاغر شدیم که گفتن دیگران فایده ای نداره کاملا واضحه
۱۲-لاغری با ذهن بدون زحمت و رنج و عرق کردن و محدودیت هست برای همین روز به روز اشتیاقت برای ادامه دادن بیشتر میشه و مخصوصا الان که در این دوره فایلها دسته بندی و گام به گام شده من مشتاقترم که ببینم روز بعد چه مطلبی رو قراره آموزش ببینم یا تکرار کنم
بسیارسپاسگزارم از وقتی که میذارین 🙏🙏🙏
و در زمانهایی که ما احساس سبکی و کاهش سایز در جسممون رو داریم و کسی به ما نمیگه که انگار کمی لاغر شدی ،باید به حس خودمون اطمینان کنیم و ادامه بدیم وقتی که خوب لاغر شدیم که گفتن دیگران فایده ای نداره کاملا واضحه
من از این جمله ی شما خیلی لذت بردم . نظر دیگران که نه ولی برای من مهم بود که مادرم بهم بگه تغییر کردی و میبینم که به همه میگه جز من ، در صورتی که من کاملا احساس میکنم تغییر کردم . جمله ی شما یک نهیب به من بود که به خودم بیام ..تا از این که چشمم به دهن این و اون باشه رها بشم و روی خودم تمرکز کنم و اگر تغییری احساس میکنم اینجا بگم یا خودم رو تشویق کنم و ادامه بدم.
ذهن ما مثل نوار خالیه…و ما خودمون پرش میکنیم…اینکه چی پرش میکنیم دست خودمونه…
خیلی سخته بخای برای کسی کاری انجام بدی ولی واقعا از پس برنیایی
یا ی وقتایی بخای کاری و انجام بدی و طرف نخاد…خودش و بزه ب کری و کوری..
میگن کسی ک خوابه رو میشه بیدار کرد
ولی کسی ک خودشو زده ب خواب و نمیشه بیدار کرد
حکایت .حکایت چاق و لاغری ماست..
نخاستیم چاق بشیم ولی چاق شدیم..میخاییم لاغر بشیم و نمیشیم…
لاغرشدن مثل چاق شدن نیاز ب آموزش داره..لاغر شدن هنره ک باید آموختش…
برای هزارمین بار ب من ثابت شد ک تنها و موثرترین ..راه و روش لاغری فقط لاغری با ذهن هست
هر چی بیشتر میریم جلوتر ..بهتر و بیشتر باورم قوی تر میشه..ک راه راه درسته..و حرف نداره .بی نظیره..خدارو صدهزار مرتبه شکر ک تواین مسیر سبز و روشن ..و پرازامید و ارامش هستم…
چگونه لاغرشویم؟؟من باید ب این باور برسم ک رسیدم میتونم لاغرشدن رو یاد بگیرم.و بابکارگیری آموزش های ک یادمیگیرم متناسب بشم..
بنابراین اول باید برنامه ریزی ذهنمو از چاقی ب لاغری تغییر بدم..باین کار ب مرور سرعت عملکردمن در چاق شدن کم کمتر میشه ونا جایی ک متوقف یشه.
چاقی لاغری تنها تفاوتشون توی فرمول هاست ک توی ذهن ما ذخیره شده..پس برای لاغری باید دنبال فرمول های لاغری باشم…
ی نمونه ازین تفاوتهای ذهن فرد چاق و ذهن فرد ی متناسب موقع سیر شدنشون هست
ک فرد چاق تااون فشار و خفگی و حس نکنه..تا فشار ب جسمسش نیاددپیغام سیری و دریافت نمیکنه
ولی ذهن فرد متناسب اینطور نیست ..چون هیچ فشاری روی جسمش حس نمیکنه ..حالت خفگی و حالت تهوعی نداره..خیلی راحت ب اندازع نیاز بدنش مواد غذایی استفاده میکنه و راحت بلند میشه از سر سفره…
سیرشدن فرد چاق برابر با واکنش ب جسم
سیر شدن فرد متناسب برابر با نیاز بدن
غذا یک ماده ی ک نیاز بدن هست..ن اینکه از روی حرص..لذت بردن..گرون خریدم…حیفع..پولشو دادم..گیرم نمیاد ازش استفادع کنم.اگ این دیدمون روی
غذاا خوردن کنترل کنیم چ بخواهیم چ نخواهیم لاغر میشیم..
ما باید این سنگینی غذا..این فشار و خفگی بعداز غذا انقدر برامون زشت و زننده باشع ک دیگ نخایم ..همه ی کارامون و رفتارمون رو ب پرخوری ربط بدیم
من از امروز سعی میکنم ک تا وقتی که گرسنه ام نشده و یک واکنشی دریافت نکردم غذا نخورم .چون بیشنر حس های ضعف برای فذا خوردن ذهنیه وواقعا نیاز بدن نیست...و سعی کنم قبل از اون فشار و خفگی دست از غذا بکشم..ک برای ذهنم عادی بشه و دیگه ب شکل اتوماتیک رفع بشه نیاز بدنم..واگ انقدری شد ک فشار روی جسمم اومد براثر پرخوری و بیوجهی ب خودم القابی رو نسبت بدم ک خجالت بکشم ازین کارم…و اگ خوب پیش رفتم خودمو تشویق کنم..و بااشتیاق بهتراون بعمل برسانم…تاجایی ک طبیعی و عالی بشه
سلام فرمول ذهنی من خورده خوری خیلی رفتارزشتی وقت غذاکه میشه خیلی کم میخورم دراین موقع نمیتونم بفهمم سیرهستم یاگرسنه این خطرناکه چون غذاپرکالری خوردم هم غذا یه مدتی مخصوصاوقتی دوستی میادخونمون یاخودم میرم جایی فقطخورده خوریاگربرطرف کنم میتدونم که میتونم بعدش به خودم نهیب میزنم دارم سعی میکنم کناربزارم وقتی نگاه میکنن میگن شماغذاکم میخوریدچراچاق میشی اینم یه فرمول دیگران توسرمون میندازن دارم روش کار میکنم به سمت متناسب شدن حرکت میکنم
ما باید خوردن و واکنشهای ما به مواد غذایی رو مدیریت کنیم و همیشه مواطب باشیم ما مواد غدایی رو کنترل و مدیریت کنیم نه اونها ما رو کنترل کنن که بسیار احساس قدرت و توانایی رو با این کار پیدا خواهیم کرد مثلا با نخوردن یه قاشق غدا از هروعده میتونه خیلی احساس قدرت و انتخاب و توانایی در خوردن پیدا کنیم .
در چاقها مواد غذایی هستن که اونها رو مدیریت میکنن یعنی اونها رو تحریک میکنن به خوردن .
که بعضیها فکر میکنن واکنشهای روحی اونها باعث خوردن اونها میشن مثلا خستگی و عصبی بودن و هیجانی شدن و …باعث پرخوری افراد میشه .
چاقها در موقعیتهای مختلف و اکنش ذهنی متفاوتی رو در مقابل خوردن به نسبت متناسبها ارایه میدهند که خیلی از چاق ها فکر میکنن به خاطر مشکل ژنتیک یا ارث یا … هست اما به این خاطر الگوهایی و فرمولهایی هستن که خودمون به ذهن دادیم و همینها باعث میشه ما رفتار غذایی اشتباهی داشته باشیم .
ما باید این فرمولها رو شناسایی و کشف کنیم و به جای اونها فرمولهای صحیح رو جایگزین کنیم .
ما انسان هستیم عقل داریم و اراده داریم و یه فردی که بارها برای لاغری اقدام کرده خیلی قوی هست
افرادی که بارها برای لاغری اقدام کرده ولی نتیجه نگرفته بسیار آدم توانمندی هست فقط راهش غلط بوده.
چقدر ما قبلا با استمرار رژیم میگرفتیم و ورزش میکردیم چقدر ما ورزش رو سنگینتر میکردیم چقدر از دکتر تغدیه در خواست رژیم سختتر میکردیم نتیجه میداد ولی مقطعی و چقدر من قبلا استمرار داشتم و این نشان ار توانایی من بوده
و حالا اگر من همون توانایی رو وارد این مسیر کنم بی نهایت موفق میشم حتی در حد ده درصد رو وارد دورها کنم خیلی عالی نتیجه میگیریم .
ما قبلا چون شکست میخوردیم فکر میکردیم ما مشکل داریم و خوب عمل نکردیم در حالی که راه های ما غلط بوده .
ولی با این روش هر چقدر من جلوتر میروم من مشتاقترم و حالم بهتر میشه و خودم رو بیشتر میپدیرم و حالم بهتر شده و همینا باعث شده که من بپذیرم این روش صحیح هست و در این روش خیلی به راحتی من نتیجه میگیریم داخل خونه ی خودت با گوش دادن به فایل ها و نوشتن و خوندن اونها و عمل کردن ما نتیجه میگیریم اینقدر راحت هست نه ورزش خاصی نه رژیم خاصی داره
و خدا رو شکر که من به این راه هدایت شدم و نتیجه گرفتم .
یکی از موضوعاتی که خیلی تاثیر گذار هست اینه که من چاقی رو نپذیریم و در چاقی نمونم
تمام دوستانی که اضافه وزن دارن باید به سمت تناسب حرکت کنن و این طعم لدید تناسب رو بچشن و تمام مزیتهای اون رو درک کنن مثل سلامتی و سبکی و ازادی و ….
و هر کس اقدا م کرده مطمعن باشه لایق لاغر شدن هست .
چرا ما از فشار شکمی باید بفهمیم که سیر هستیم ؟ و در حد خفگی غدا میخوریم ؟طوری که لقمه های اخر رو به زور وارد جسممون کردیم
ولی متتاسببها اصلا همچین رفتاری ندارن البته منطور ما با اون متناسبهایی هست که رفتار صحیح غذاایی دارن
چه اختلافی بین ما و اونها هست که اونها به راحتی احساس سیری رو درک میکنن ولی ما به سختی و با فشار شکمی میفهمیم .؟
بدن ما هر وقت دچار عارضه ای بشه واکنش نشون میده مثلا سرما بخوریم آبریزش و گلو درد داریم یا وقتی چیزی به بدن ما برخورد کنه درد در بدن ما به وجود میاد .
پس هر وقت در بدن ما یه حالتی به وجود میاد مثلا خفه شدن ضربان قلب بالا رفتن و به نفس نفس افتادن همه ی اینها واکنش جسم چاقها هست برای سیر شدن و چاقها با این حالت متوجه سیر شدن میشن ولی متناسبها به هیچ وجه به این حالت نمیرسن و برای او نها مثل پلک زدن و نفس کشیدن بدنش هست و اتوماتیک انجام میشه ولی برای عدا خوردن چاقها به یه فشاری میرسین و بعد متو جه سیری میشین و اصلا نباید ما به این تو جه کنیم که چون در فلان رستورانم و یا در فلان هتلم و مهمانی هستم و یا پولش رو دادم من باید تا اخرش رو بخورم و این غلط هست و این چه دیدگاه غلطی هست که ما داریم و کلا ما از غداها به بهانه های مختلف استفاده میکنیم مثلا برای سود کردن میخوریم برای قوی شدن عدا میخوریم برای صربه زدن به کسی عدا میخوریم چرا ؟؟
ما باید اینقدر این حس پرخوری رو زشت و زننده بدونیم که ما اصلا به این حالت نرسیم و اگر به این حالت رسیدیم باید خودمون رو سرزنش و تنبیه کنیم و بگیم به خودمون چرا این کار رو کردیم ؟باید برای پرخوری خودت حدی قرار بدی که اگر از اون بیشتر شد خودت رو نهیب بزن به خودت بگو داخل طبیعت حتی درنده ترین حیوانات و قتی سیر باشن دیگه غذا نمیخورن و اگر سیر باشن به کسی حمله نمیکنن مگر به خاطر دفاع از خودشون باشه چرا من اینطورم چرا هر چی عدا بمونه من باید بخورم؟ چرا هر چی غدا در اطراف من هست من میخورم ؟.
من باید این حالت سنگینی رو از خودم دور کنم .
و هر وقت به اندازه خوردم و زیاده روی نکردم باید خودم رو تشویق کنم .
رفتار ما باید انسانی باشه و در شان یه انسان رفتار کنیم .
اجازه ندید غذاها برای شما حد و مرز مصرف تعیین کنن و اجازه نده شرکتها و کارخونه ها برای شما تعیین کنن چه مقدار بخورین چرا یه فرد متناسب کاری به حد و مرزی که رستورانها و کارخونه ها انتخاب میکنن اهمیت نمیده و به اندازه نیازش میخوره و لی چاقها میزارن بقیه براشون حد و مرز تعیین کنن و این خیلی زشت هست
ما باید از زندگی صحیح لدت ببریم و رفتار صحیح داشته باشیم .
ما باید به واکنش بدنمون بعد از غدا توجه کنیم اگر سنگین بودیم و فشار شکمی داشتیم باید حواسمون باسه برطرفش کنیم هیچ دارویی نداره فقط خودمون باید برطرفش کنیم
من هر روز باید بهتر باشم و به سمت متناسب شدن حرکت کنم .
گامی موثر برای لاغر شدن:اموزش لاغری و جایگزین کردن فرمول های لاغری با فرمول های چاق کننده .
من هم همیشه با خودم فکر میکردم که تفاوت من با ادم های متناسب چیه و همیشه مطمون بودم که چیزی فراتر از خوردن یا نخوردنه.
بله تفاوت ما در فرمول های ذهنی ما هست که از بدو تولد با تکرار و تکرار در ما ریشه محکمی زده و باعث شده که در موقعیتهای متفاوت واکنش های غذایی متفاوتی داشته باشیم .
پس باید لاغری را همانگونه که چاقی رو اموزش دیدیم اموزش ببینیم تا بتوانیم رفتار متفاوتی داشته باشیم.
ما همیشه از بچگی خوردن را لذت و تفریح دونستیم و این باور در ما تقویت شد تا جایی که همه چیز را تا حد خفگی میخوردیم و هیچ وقت احساس گرسنگی رو درک نکردیم در صورتی که وقتی ما گرسنه میشیم بدن ما واکنشی حالت صروصدای شکم پیدا میکنیم و ما باید غذا را برای رفع این واکنش بخوریم همانگونه که وقتی دکتر میرویم و جایی از بدنمون درد میکنه داروی تجویز میکنه و ما برای خوب شدن یا کاهش درد اون رواستفاده میکنیم.
خداروشکر میکنم که از وقتی در دوره ذهنی شرکت کردم تونستم احساس گرسنگی رو درک کنم و به اندازه ای که فشار شکم نداشته باشم غذا استفاده کنم.
وچقدر لذت بخشه که ما غذا رو برای رفع این واکنش بخوریم .
و خودمو تشویق میکنم به خاطر تمام لحظه هایی که با احترام با خودم رفتار کردم .
و از خودم معذرت میخام بابت وقتهایی که به بدنم بی احترامی کردم و اشغالهارو به اون اضافه کردم.
دقیقا یک بار یک مستند دیدم که شیر وقتی طعمه خودش رو شکار کرد شروع به خوردن کرد و بعد از مدتی دست از طعمه کشید و از طعمه دور شد در صورتی که برای شکار طعمه خیلی زحمت کشید ولی اصلا تا حد خفگی نخورد و به این فکر نکرد که شاید دیگه اصلا شکاری نباشه و بعد که دور شد بقیه امدن و ته مانده هارو خوردن.و من چقدر رفتار این شیر رو تحسین کردم و به خودم گفتم ببین تو انسانی و باید به بدنت احترام بزاری .
خدایااا سپاسگزارم که در این مسیر زیبا هستم.
فرمول های ذهنی چاقی :پیغام سیری =خوردن در حد خفگی،دورهمی گرفتن=خوردن غذاهای رنگین،عصبی بودن =خوردن،شادی کردن=خوردن و لذت بردن،
فرمول های متناسب کننده:پیغام سیری =به اندازه نیاز خوردن،دورهمی گرفتن=لذت بردن درکنار هم بودن واز نخوردن ها لذت بردن.
خوردن به اندازه نیاز=تناسب اندام و سالم بودن.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام
نمیدونید دلم میخواد با شتابی هزاران نکات در مورد این فایل که درک کردم رو بنویسم
هر بار ذهنم بافرمان های چاقی که بهم میده میخوادمنون خاص تر تحت تاثیر قرار بده
اینکه مثلا میگه مریم این پیتزا با پیتزاهای دیگه بد جوری فرق میکنه
مریم به داد خودت برس و خوب بخور و کیف کن
مریم حال کن با این پیتزا
مریم بزار سلول های بدنت از لذت یک عالمه پرخوری از پیتزا سر مست بشن
اگه بخوام بگم ذهنم در مورد غذاهای که من واقعا همت میکنم ذهنی خودم کنترل کنم و به اندازه بخورم چیا بهم میگه همه میخوان واقعا پرخوری کنند
ولی برای خودم این نکته رو داره که ذهنم با فرمول های چاقی چقدر چقدر قدرتمنده و من طبق آموزش های قبلی این دوره بهش یادآوری میکنم که تو قوی هستی و ما هیچ جنگی با هم نداریم
من در حال یادگیری جدیدی هستم به اسم لاغری به اسم تناسب
در مورد همین غذای مورد علاقه که گفتم سال ها پیش با دوست بسیار متناسب گفتگو داشتم که بهم میگفت چقدر از پیتزا متنفره
وقتی اینو گفت من داشتم شاخ درمیاوردم
بهم گفت که از بخار داغ و چندش آور پیتزا حالش بد میشه در حدی که نمیتونه دیدن پیتزارو تحمل کنه
این در حالی بود که این خانم یه شوهر پرخور و چاق داشت و برام تعریف کرد که زمان آشناییشون وقتی شوهر این خانم ایشونو به یه رستوران میبره و دعوت به پیتزا میکنه چقدر با سختی سعی میکنه طوری که شوهرش که در اون زمان میخواستن تازه با هم آشنا بشن یه موقع ناراحت نشه ، بگه اگه اشکالی نداره میشه یه چیز دیگه بخوریم من اصلا پیتزا دوست ندارم و شوهر این خانم هم خیلی تعجب میکنه و منو رو تغییر میدن
این رفتار از یه آدم متناسب و یه آدم چاق به من میفهمونه ذهن من تحت تاثیر عوامل بیرونی میخواد خودشو از احساسی که با خوردن برطرف نمیشه پر کنه
این احساس اسمش لذته
من میدونم هیچ وقت با پرخوری از احساس لذت سرشار نمیشم
هیچ اعتیادی با مصرف هر چند نا محدود نمیتونه لذت انسانو برطرف کنه
من تجربه اش کردم
همیشه این سوالو داشتم که این غذا خوردنو که نمیشه ترک کرد چطور باید درستش کنم و همینه که امروز شما میگید متناسب شدن یه آموزشه و ما به عنوان انسان بلد نبودیم که متناسب بشیم
دلم میخواد همینطور از همتی که شما برای ساختن قطعات پازل تناسب فکری- جسمی داشتین همنطور تشکر کنم
من خیلی دنبال این آموزش بودم ولی فکر میکردم مثل یک دکمه یه چیزی یدفه ای باید در من تغییر کنه در صورتی که متناسب شدن واقعا اونقدر جنبه های مختلف داره که باید همینطور بررسی بشه و فرمول ها شناسایی بشه تا این آموزش به یه تکامل و ایستایی برسه
اصلا یه جمله و یه کلمه و یدفه ای نیست
یادمه یه بار از بس نمیدونستم با پرخوریم چیکار کنم و اونقدر همه متعجب از پرخوری من بودند که باورشون نمیشد و منم به خاطر لطف خدا و قدم که نسبتا بلنده اونقدر چاق دیده نمیشدم که بقیه احساس خطر زیادی بکنند ، از مامانم پرسیدم مامان چطور منو از شیر گرفتی؟
دیگه فکر میکردم با این رفتار به دنیا اومدم و میخواستم قبول کنم که من روانی غذا خوردنم
مامانم گفت راستش یادم نمیاد ولی یادمه خوب میخوردی
من با همین جمله میخواستم تسلیم بشم ولی به لطف خدا دنبال مسیر درست گشتم
حالا که فکر میکنم میبینم بچه ها همشون در زمان شیرخوارگی خوب شیر میخورن چون گرسنه میشن این رفتار هم بین رفتار انسان و حیوان مشترکه بچه های پستانداران که شیرخوارن تا زمانی معین شیر میخورن به جز کسایی که تسلیم گریه های بجه میشن و این زمان رو طولانی تر میکنند والبته خیلی تعدادشون کمه ولی هستند
خیلی خنده داره ولی من شنیدم که تو فامیلمون از کسایی که نسل های قبلی من بودند بعضی ها تا 7 سالگی شیر خوردند
یه بار از یکی از این خانوما پرسیدم چرا آخه به بچه به این بزرگی تا این سن شیر دادین گفت چون دلم براش میسوخت
این باور خودش باعث یک اسارت شدید شده بود
این به من این آموزش رو میده که چنان چه من دلم به حال خودم که میخواد بهم بگه ببین چقدر باید محرومیت بکشی؟ بسوزه من این اعتیاد و این اسارت رو کش میدم و میتونه این اسارت تا آخر عمر منو دنبال خودش بکشونه
همه ی ما آدما رفتارهایی رو در زمان هایی سخت ترک کردیم و رفتارهایی رو در زمان هایی ،حتی به سختی ادامه دادیم
من یادمه اصلا دوست نداشتم هر روز درس بخونم ولی خوندم و امروز مدارک مختلف تحصیلی دارم
یعنی اگه پدر و مادرم با دلسوزی بیجا بهم میگفتند آخه گناه داره نمیخواد اذیت بشه و درس بخونه من امروز بیسواد بودم یا کم سواد
من اونقدر تحت تاثیر رفتار اشتباه پرخوری بودم که اگه باورهامو بگم تعجب می کنید
یکی از باورهامو چند روز پیش بهش رسیدم
خیلی سردم بود و دوست داشتم گرم بشم
بی هوا رفتم سریخچال که یه چیزی بخورم
یعنی من از خوردن میخواستم استفاده کنم تا گرم بشم
همون موقع متوجهشدم و چیزی نخورم و شروع کردم به فکر کردن
به نتیجه خیلی جالبی رسیدم
من داشتم خودمو با حیوانات در این قضیه یکسان میدیدم
اینکه حیوان ها در زمستان به خاطر چربی های ذخیره شده در بدنشون در برابر هوای سرد میتونن بیشتر مقاومت کنند
خیلی خنده داره نه؟
ولی من این باورو در خودم دیدم
بعد درستش کردم
گفتم مریم اگه خدا میخواست من مثل اون حیوونا زندگی کنم حتما منو همونجور هدایت می کرد ولی حالا ببین به لطف عقل و اراده و خرد و قدرت خلق ما انسان ها برای خودمون لباس های بسیار گرم درست کردیم
من برای گرم شدن باید یا لباس بیشتر بپوشم یا دمای محیطمو بیشتر کنم
و نیاز نیست چربی اضافه بدنمو افزایش بدم
البته گرم کردن بدن توسط خوردن یکی از الگوهای چاقی در تربیت من بوده
اینکه تو سرما حتما چای بخوریم، سوپ بخوریم، آش بخوریم و بخوریم و بخوریم و بخوریم تا گرم بشیم یا بخوریم تا خنک بشیم
من نمیگم نباید میخوردم ولی تاکیید در تربیت من همیشه رفع کردن هر مسئله ای با یه چیزی خوردن بوده
امروز وقتی تو این فایل و آموزش ارزشمند میشنوم که باید به عنوان یک انسان در شان یک انسان رفتار غذایی داشته باشم میبینم باید همچنان برای اینکه با حیوان در این زمینه متفاوت باشم تمرین کنم حتی به قوله شما حیوان وقتی غذاشو میخوره دیگه شکار نمیکنه دیگه دنبال غذا نمیره
امروز باید به مهمانی برم ولی قبلش خودمو توجیح کنم که من برای بخور بخور به مهمونی نمیرم من برای معاشرت میرم
اینقدر این مرز رفتارهای درست و نادرست باریکه که باید تمرین ها ی ذهنی زیادی رو انجام بدم تا الگو بشه برام
باور اشتباه دیگه ای که منو هر بار به تله میندازه باور زمان قبل از قائدگی هست که بهم گفتند و آموزش دادند که قبل از این زمان هرمونها چنان تغییری میکنه که آدم اشتهاش زیاد میشه
خب خانم های متناسب زیادی رو دیدم که اونها هم همین زمان رو سپری می کنند ولی چاق نمی شن
چون پرخوری این زمان برای اونها با پرخوری زمان قبل از قائدگی برای یک خانم چاق زمین تا آسمون فرق میکنه
یه خانم متناسب هر چند در اون زمان بیشتر بخوره اصلا دچار درد شکم یا حالت گیجی و تهوع از پرخوری نمیشه ولی همین فرمول برای یه خانم چاق میتونهه غوغایی بکنه از پرخوری که من شخصا تجربه اش کردم
حالا میدونم که هر چقدر هم هرمونی بخواد بالا و پایین بشه من شخصا دلیل علمی خاصی ازش ندیدم و فقط شنیدم و باورش کردم، آخرش من سیستم بدنی دارم که پیغام سیری رو بهم میده ولی من با این فرمول چاق کننده توجیح میارم براش
من این فرمولو دارم در خودم درست میکنم
که چه ربطی داره اینطوری که عدالت خدا یکسان نیست اگه من بخوام به یه پرخوری بدون مهار کردن برسم
در مورد سیستم فرمولی یک انسان چاق که تصمیم خوردنش بر اساس سیری واقعیش نیست و عوامل بیرونی در اون دخیل هستند میخوام خاطره ای رو تعریف کنم
اولین سفر خارجی من به کشور رومانی و پایتخت اون به اسم بخارست به میزبانی موسسه ای بود که همسرم رو دعوت کرده بودند و اقامت مارو در یک هتل 5 ستاره ترتیب داده بودند بود.
من با یه رژمی اندام نسبتا متناسبی پیدا کرده بودم
ولی دریای درست و حسابی نبود وگرنه من شناگر فوق العاده ای بودم
صبحانه ی هتل رو اگر براتون تعریف کنم که من خودمو چطور داشتم باهاش میکشتم باورتون نمیشه
یه قسمتی بود که یه نفر انواع و اقسام املت ها رو درست می کرد
یه نفر بود یه قسمت که انواع و اقسام آب میوه ها رو تازه تازه میگرفت و شما همون موقع میخوردین
شیرینی های تازه و داغ
انواع پنیرها
انواع سوپ ها
ببینید این منوی صبحانه ی این هتل ته نداشت اگه بخوام بگم
حالا چرا من اینقدر این صبحانه به جای شهر بازی بخارست و موزه های بخارست و سالن هایی که رفتم خوب یادمه چون من به خوردن اعتیاد داشتم و دارم
همه وقتی میخواستن املتشونو سفارش بدن میگفتند مثلا این دوقلم تو املت من باشه ولی من هر ماده ی غذایی که اون سرآشپز ازم میپرسید که بریزم تو املت رو رد نمی کردم و قاطع می گفتم همشو میخوام
حالا رفتار همسفری های متناسب ما چطور بود
بله
یه خانم هم سن من که فرانسوی بود خیلی شیک هر 4 روز صبحانه یه کاسه بر میداشت وبدون اینکه حتما جور خاصی به خوراکی های دیگه نگاه کنه و مثل من براشون برنامه ریزی کنه بخواد خودشو بکشه از اون خوراکی تو ظرفش میریخت و با یه فنجون قهوه میومد سر میز
یعنی بشقاب منو اون و هیکل منو اون قشنگ فرمولامونو نشون میداد
من در اون سفر حدود 10 کیلو اضافه کردم در عرض 21 روز و اون خانم که چند ماه بعد مهمان ما در ایران بود هیکلش تکون نخورده بود
اون اصلا حواسش به غذا و خوراکی نبود
فقط میخواست صبحانشو بخوره بره سره کارش
ولی هدف من کاملا برعکس اون بود
فقط میخواستم بخورم و کارم فقط خوردن بود
خیلی تو زندگیم از این تجربیات اعتیاد گونه دارم خیلی همه ی چاق ها از این تجربیات دارند و خیلی خوشحالم حالا که صدای فرشته ی درونم رو که میخواد بهم کمک کنه و بس کردن خوردن غذا یا هر خوراکی دیگه رو بهم میگه مهم میبینم و سعی میکنم و همیشه سعی میکنم به این پیغام عمل کنم و دست از خوردن بکشم
چون همونطور که قبلا گفتم همیشه فکر میکردم این ندای الهی فقط تو سر منه و از قضا داره بیخود میگه ولی در طی اون مصاحبه با سه نفر انسان متناسب با رفتار های متناسب متوجه شدم اونا هم همین ندا و زمزمه رو دریافت می کنند ولی عمل کردن به اون پیغام براشون طبیعیه
منم اونقدر باید تمرین کنم و همیشه با دوره در ارتباط باشم تا واسه منم طبیعی بشه
خیلی هم مرز باریکی داره خیلی
مثلا یک معتاد به سیگار یا الکل یا مواد مخدر میدونه با چی طرفه ولی یک انسان معتاد به غذا و چاق هر بار در طول روز باید خودشو مدریریت کنه تا بتونه خودشو مهار کنه
خدا همیشه با صدای بلند و احساس قوی کمکون کنه
استاد عزیزم مثل همیشه ممنونم
سلام خانم ابطهی عزیز
چقدر از نوشته شما لذت بردم زیبا حقیقی عادتهایی ک همگی تجربه کردیم
من همیشه اعتیاد ب دسر داشتم وزمانیکه مسافرت یا مهمانی میرفتم ب جای غذاها چشمم روی میز دسرها بود
وناخوداگاه ب طرف اونها میرفتم ومقداری برای خودم برمیداشتم وزمانیکه همه مشغول غذا خوردن بودند من با خجالت مشغول دسر خوردن میشدم ک گاهی بچه ها وهمسرمیخندیدن میگفتند شما اگه غذا بخوری بهتره تا دسر ب خاطر همینه ک تپل مبشی
من دچار عذاب وجدان میشدم اما ب خوردن ادامه میدادم وتمام توجه م ب این بود ک بگم بی تفاوتم اما درونم غوغایی ب پا میشد حتی گاهی اوقات مزه متوجه نمی شدم ولی ادامه میداد م
وانگار تو ی سرازیری قرار گرفتم وترمز ندارم
اما الان مبتونم ترمز کنم وبا توجه وتمرکز
بهتر انتخاب کنم میل داشتم مصرف کنم ب اندازه نیازم
باید بارها وبارها تمرین کنیم تا جای الگوهای گذشته را بگیره وملکه بشه
ازتون بی نهایت سپاسگذارم دوست عزیز
با سلام وقت همگی بخیر 💖
این فایل بسیار عالی بود واقعا خود من مدیریتی رو خوراکیها نداشتم واونها من رو کنترل میکردن در صورتی که همیشه خودم رو سرزنش میکردم که چرا باید چیزی رو بخری و اینقدربخوری که باعث اضافه وزنت بشه خوب وقتی نمیتونی جلوی خوردنت رو بگیری لااقل از خرید اون ماده که خیلی بهش علاقه داری صرف نظر کن که حالا همین کار انجام میدم یعنی خرید آگاهانه
یه مثال دیگه اینکه در مواقع عصبانیت که برای هر انسانی پیش میاد به جای اینکه رفتارم رو کنترل کنم رفتاری بدتر انجام میدادم واون اینکه شروع میکردم به خوردن وتا زمانی که فشار شکم بهم وارد میشد دست بردار نبودم وبه خیال اینکه خوردن آرامم میکنه ادامه میدادم ومدام عرق نعنا داخل یخچال داشتم چون بعد از پر خوری وفشار ودرد شکم برای نجات از اون درد لازم بود که مصرف کنم ولی مدتهاست که عرق نعنایی خریداری نکردم ،فرمولهای اشتباه رو خودمون وارد مغزمون کردیم از طریق آموزشهای غلط اطرافیان وتبلیغات رسانه ها
در این دوره به این موضوع پی بردم که من بسیار انسان توانمندی هستم چون بارها مبادرت به انجام روشهای زیادی برای خلاصی از اضافه وزن میکردم درسته روشها اشتباه بودن ولی در کل تلاشم رو انجام میدادم شاید اون موقع فکر میکردم که درست اون روش رو انجام ندادم ولی حالا به توانمندی خودم پی بردم وبا نگاه کردن به رفتار انسانهای متناسبی که رفتار غذایی درستی دارن فرمولهای غلط ذهنم رو پیدا میکنم و خیلی به موقع دست از خوردن بر میدارم وجالبتر اینکه گاهی اوقات که رفتار آدمهای پرخور رو میبینم رفتارشون رو خجالت اور میدونم که چرا اینقدر میخورن که انگار آخرین خوراکی عمرشونه ویه رفتار خوب دیگه ای که در من شکل گرفته اینکه وقتی غذای بشقابم اضافه میاد نمیگم حیفه دور ریخته بشه وتا آخرش رو نمیخورم واگر هم غذایی در بیرون بخورم چون پولش رو دادم تا آخر نمیخورم ولی از این به بعد این موضوع رو یاد آوری میکنم غذا فقط وفقط برای رفع نیاز بدنه مثل نفس کشیدن مثل حمام کردن وخیلی از نیازهای ضروری بدن واگر زیاده روی کردم خودم رو تنبیه میکنم وجاهایی که رفتار درستی داشتم خودم رو تشویق میکنم که برای ذهنم انگیزه بشه وسعی میکنم همیشه در شان یک انسان رفتار کنم بدور از رفتارهای زشت که همون پرخوری هستش باید پر خوری رو در ذهنم یک عمل بسیار نا زیبا وزشت بدونم 🌷😍🌷😍🌷😍
وقت شما بخیر عزیزان
من واقعا به این دوره و این روش اطمینان دارم خیلی اصلا نمی دونم از اول چه جوری بدون تحقیق و بدون اینکه شنیده باشم این احساس و داشتم خدا رو شکر من کلا خیلی به چیزی شک نمی کنم مثل بقیه آدمها که هر کاری می خوان بکنن و هر چی می خوان بخرن باید یه عالمه تحقیق کنن
ما که همیشه از رژیم و برنامه های مختلف استفاده کردیم و نتیجه نداده به خاطر این بوده که این روشها درست نبوده مثلا خالم هر وقت منو می بینه پرسیده و من براشون اکانت هم درست کردم که برن توی سایت و حتی توی اینستا همینطور باز دیروز به من می گفتن که هر روز ۵ مایل راه می رن و خیلی لاغر شدن من گفتم حالا اگه یه روز نتونین راه برین چی گفتن نه دیگه هر روز راه می رم دیگه حوصله ندارم با کسی بحث کنم هر کی بگه دو دوتا می شه ۵ تا می گم اره درست می گی!
خلاصه توی این دوره از اول من اصلا احساس سختی و رنج نداشتم هر روز مجبور نبودم به خودم فشار بیارم و ورزش کنم غذا نخورم هیچ وقت احساس گرسنگی نکردم فقط هر روز فایلها و تمرینات و انجام می دم دیگه چه روشی انقدر اسونه که گرسنگی نکشی دایمی باشه در عین لذت بردن از زندگی لاغر هم بشی؟
من خیلی وقته که احساس سنگینی و فشار نکردم بعضی وقتا ممکنه زیاد هم بخورم ولی این احساس و نکردم پس فکر کنم درست عمل کردم قبلا مخصوصا اگه غذای بیرون می خوردم همیشه باد می کردم یادمه فورا میامدم خونه باید لباسم و عوض می کردم یا دگمه شلوارم و باز می کردم حالا به نظر خودم خیلی هم نمی خوردم اون موقع ولی حالا می فهمم که خیلی می خوردم که بدنم واکنش نشون می داد
پس وقتی زیاده روی کردم باید خودم و سرزنش کنم و تنبیه و بگم دفعه دیگه خوب رفتار می کنم
و همینطور اگه خوب رفتار کردم باید خودمو تشویق کنم
با سلام خدمت استاد عزیز ومهربان وهمه دوستان گلم
استاد وقتی فایلتونو گوش کردم یاد خاطره ای از بچگیم افتادم یادمه که یک فامیلی داشتیم که بسیار متناسب بود این خانم یک پسر بچه ۸ ساله داشت که اونم بسیار متناسب بود این بچه عاشق فقط چند تا خوراکی بود که یکیش شکلات صبحانه بود یادمه رفته بودیم خونشون واون پسر بچه با اینکه مقدار زیادی شکلات صبحانه درون سفره بود اما برای اینکه از هر روز بیشتر بخوره تند تند ومقدار زیادی رو داخل نون میگذاشت وبا شیطنت میخورد من وبچه های دیگه متوجه شدیم وزدیم زیر خنده تا اینکه مادرش متوجه شد اولش بهش گفت مثل آدم بخور چرا اینجوری میخوری بعدش که دید اون پسر بچه دست از رفتارش نمیکشه چنان دعواش کرد وگفت که بلند شو برو که تو لیاقت خوردن شکلات نداری وبا تشر وبا دعوای بدی بلندش کرد وبعدشم گفت مثل حیوون میخوره انگار از قحطی فرار کرده یه روز درمیون شکلات میخوره اما شما رو دیده داره بد رفتار میکنه یادمه اجازه نداد بهش اون روز بخوره ما اونجا سر سفره خیلی ناراحت شدیم ولی الان متوجه میشم که این تنبیه چقدر براش خوب بود والان که پسر بزرگی شده بسیار متناسب الان تازه میفهمم که پرخوری واقعا کار انسان نیست ودر شان انسان نیست وحتی حیواناتم اینجوری نمیخورن البته معمولا گاو مثال میزنن برای کسی که پرخوری میکنه بیچاره گاو که اونم فقط به اندازه نیازش میخوره وفقط مدل خوردنش شبیه پرخوریه از این به بعد منم خودم تبیه میکنم اگه پرخوری کنم تا بدنم بفهمه باید درشان انسانیت من رفتار کنه ومثل حیوان نباشه یه چیز دیگه هم که من شنیده بودم نمیدونم چقدر صحت داره یا نه میگن در دین مسیحیت پرخوری وشکم بارگی از گناهان کبیره ست که نابخشودنیه امید وارم درشان ومقام انسان رفتار کنیم ورستگار بشیم
دوست عزیز این خاطره ی شما منو یاد خاطرات پرخوری بچگیم انداخت . که چقدر برای جلب توجه پرخوری می کردم و میخواستم بگم ببینید منو چقدر متفاوتم چون میدیدم که اینجوری بیشتر بهم توجه میشه
یک بار پدرم که تو خونه ی ما همیشه از هممون متناسب تر بودن منو موقع غذا خوردن بد جوری دعوا کردند
ولی از اونجایی که ما بیشتر با مادرمون بودیم و مامانم هم با پرخوری من مشکلی نداشتند اون رفتارا برام بیشتر الگو شد
حتی اگه بیشتر از نیازمون غذا داشتیم مامانم میگفتند که باید تا ته غذاتو بخوری و خلاصه برای اینکه غذا به اصطلاح حروم نشه ما بیشتر پرخور میشدیم مخصوصا من
الان هم هستند آدمای زیادی که برای جلب توجه یا ثبت رتبه پرخوری خودشونو با این جلب توجه به کشتن میدن
بازم ممنون
قبل از شرکت در دوره خیلی خوردنم حساب وکتاب نداشت مخصوصا موقع تماشای تلویزیون و فیلم وسریال انگار باید حتما چیزی می خوردم وهمیشه مقدارزیادی تخمه و چیپس وپفک و… اطرافم بود تازه بعد از خوردن اینا که حسابی احساس سنگینی می کردم یه چای هم روش می خوردم که به قول خودم بشوره ببره😖 و بعدش تازه دچارعذاب وجدان می شدم که حالا این چه کاری بود که کردم و کاش نمی خوردم و… اما خدا رو شکر از وقتی با لاغری با ذهن آشنا شدم خوردنم خیلی با مدیریت همراه شده الان موقع تماشای تلویزیون یا مطالعه یه هرکار دیگه از انجام همون کار لذت می برم و موقعی که گرسنه باشم با لذت می خورم و تا الان سعی کردم به اندازه ای بخورم که دچار فشار شکم نشم البته یه چند باری پیش اومده که یه کوچولو هم بیشتر از نیازم خوردم ولی سریع به خودم تذکر دادم و به خودم تعهد دادم که دیگه تکرار نمی کنم من تموم مسئولیت اشتباه خوردنم را پذیرفتم و این جمله را هر روز در میثاق نامه تکرار می کنم که من خوردن را لذت و تفریح نمی دانم پس باید بهتر وبیشتر دقت کنم که برای حال خوش چند لحظه وسوسه خوردن به سراغم نیاد و هدف متناسب شدنم را همیشه مدنظر قرار بدم تا عادت زشت پرخوری را تکرار نکنم.
فایل “ترک این عادت زشت شما را در مسیر متناسب شدن قرار میدهد. “:
مسیولیت یعنی ضمانت وتعهد. من الان مسیولیت چاقی خودم را برعهده گرفتم. بنابراين ، من الان متعهد به انجام لاغریم هستم، پس مسیولیت انجام ان را پذیرفته ام. من الان صد در صد مسیولیت بهبود روش زندگيم و به انضباط دراوردن رفتار و اعمال خودم را در روش تناسب ذهنی پذیرفته ام. من الان صميمانه و با دوستی با خودم و لاغری هر روز در حال رشد هستم و به قوای خودم کمک میکنم تا لاغر و خوش اندام باشم. من هر روز دارم اگاهتر میشوم و احساس بهتری نسبت به قبل دارم. من با تصمیم قاطع هر روز برای انجام تمرینها وقت خاصی اختصاص میدهم. من از اینکه به تفكر میپردازم و لاغر میشوم خیلی خوشحالم. افراد متناسب رفتار مناسبی در مواجه با مواد غذایی انجام میدهند. اين افراد تحت تنش ها یا درگیرهای دیگررفتار متفاوتی از خود نشان نمیدهند.
بهتر است ما تمركز خود را از روی فقط غذا خوردن و پر خوری برداریم. خوشبختانه ترک عادتهای غذایی غلط ، اسان بوده و وقت زیادی از ما نمیگیرد. این تغییر رفتار براي ما باعث ميشود که ما زندگی سالمتر و اندامی متناسب تر داشته باشیم. میتونم شبها کمتر غذا بخورم تا رویاها ی شیرین ببینم.ما میتونیم اهسته تر غذا بخوریم. موقع غذا خوردن تلویزیون نبینیم چون ممکن است متوجه نشانه های سیر شدنمان نشویم. 😀
بهتون تبریک میگم لاله خانم بابت تغییرات رفتاری و جسمی تون👏👏👏👏👏🌹🌹🌹🌹
من در حال حاضر به اندازه نیازم میخورم اما نمیدانم چرا گاهی ناخود آگاه بیشتر از نیازم میخورم البته نه به حد پرخوری مثلا چند قاشق اضافه با اینکه میدانم این چند قاشق در بدنم تبدیل به آشغال میشود ولی باز نمیتوانم نخورم واین مورد در ماه چند بار تکرار میشود ولی سعی میکنم عذاب وجدان نگیرم واحساس ام بد نشود سیر شدن خود را در حد همان یک پیش دستی غذا میدانم بعد آن میگویم من سیرم ونیاز ندارم اما گاهی وسوسه میشوم وچند قاشق اضافه میخورم نمیخوام با ذهن ام جنگ کنم ولی سعی میکنم این مورد را در ذهن ام حل کنم و به آن مقدار اضافه بهایی ندهم ولی با خودم تکرار میکنم این ی چیز عادیه گاهی پیش میاید ممکنه یک آدم متناسب هم گاهی کمی اضافه بخوره پس مهم نیست ولی بیشتر به رفتارت دقت کن که این دفعات زیاد نشود
استاد نمیدانم آیا این تحلیل در ذهن من برای این رفتارم درست هست یا نه لطفا جواب این سوال را بدهید ممنونم
سلام دوست عزیز
سوالات مربوط به آموزش های لاغری در بخش تمرینات دوره ها پاسخ داده می شود