0

گامی موثر برای لاغر شدن

چگونه لاغر شوم؟
اندازه متن

چگونه لاغر شوم؟ مهمترین سوالی بود که در 35 سال چاقی ذهن من را به خود مشغول کرده بود.

خیلی غم انگیز است وقتی نمی دانی چگونه چاق شده ای در کل زندگی به دنبال چگونه لاغر شدن باشی.

خیلی دردناک است که نخواسته باشی چاق بشی و به راحتی چاق شده باشی و بخواهی لاغر شوی و با رنج و سختی نتوانی لاغر شوی.

چقدر حسرت برانگیز است وقتی به هر دری می زنی که لاغر شوی و فایده ای ندارد اما می بینی بسیاری از انسانها خودبخود لاغر هستند.

آنها هیچ رژیم خاصی را رعایت نمی کنند، هیچ ورزش سنگینی انجام نمی دهند، نگران چاق تر شدن نیستند و حسرت برانگیزتر از همه: نسب به لاغر بودن هیچ احساس خاصی ندارند.

آن را طبیعی می دانند.

پس چگونه است که من با این همه اشتیاقی که برای لاغر شدن داشتم و آن همه تلاشی که انجام می دادم هیچوقت نمی توانستم لاغر شوم و در معدود مواردی که واقعا پشتکار داشتم و چند کیلویی کاهش وزن پیدا می کردم بعد از چند هفته دوباره به شرایط قبل بر می گشتم.

من چه می خوردم که آنها نمی خورند؟

من چقدر می خورم که آنها نمی خوردند؟

من چه گناهی مرتکب شده بودم که باید همیشه نگران چاق تر شدن باشم ولی آنها با خیالی آسوده و بدون ترس از چاق شدن زندگی می کردند.

هر بار که بخاطر چاق بودن مسخره می شدم، هر بار که از تلاش برای لاغر شدن نتیجه نمی گرفتم، هر بار که مرا نصیحت می کردند که: به فکر خودت باش، کمتر بخور، یه کم ورزش کن، مملو از خشم و شکایت به خدا می شدم و ذهنم پر می شد از این سوال های بی جواب.

چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را می فهمد.

با هر زبانی به دیگران می گفتم سعی می کنم لاغر شوم اما نمی شود، آنها نمی فهمیدند.

به هر شکلی به دیگران نشان می دادم آدم با اراده ای هستم و تلاش می کنم که لاغر شوم اما فایده ای ندارد، آنها نمی فهمیدند.

هرچه به دیگران توضیح می دادم که شب ها شام نمی خورم، صبحانه فقط چند لقمه می خورم، بیشتر ناهار من سالاد است، نوشابه نمی خورم، فست فود نمی خورم، هرکجا باید بروم پیاده می روم و صدها کار دیگر انجام می دهم اما لاغر نمی شوم کسی حرف مرا نمی فهمید.

سال های زیادی از عمرم به این شکل گذشت و من همچنان به دنبال جواب سوالم بودم که چگونه لاغر شوم؟

به لطف خدا در سن 35 سالگی به این نتیجه رسیدم که لاغری با قدرت ذهن را تجربه کنم.

تصمیمی که برخلاف روش های قبلی هیچ منبع و راهنمایی نداشت، هیچ برنامه غذایی و ورزشی برای آن نوشته نشده بود و هیچ زمانی برای لاغر شدن با آن مشخص نشده بود.

تک و تنها قدم در مسیری گذاشتم که هیچ راهنما و خط و نشانی برای حرکت کردن نداشت.

هیچ امیدی به لاغر شدن با ذهن نداشتم اما احساس درونی من در جستجوی سوال: چگونه لاغر شوم؟ بسیار قدرت گرفته بود که می شود با ذهن لاغر شد.

به لطف خدا در این مسیر حرکت کردم و برای اولین بار در زندگی تصمیم قاطع گرفتن را تجربه کردم.

تصمیمی که همچنان بر آن متعهد هستم و در مسیر لاغری با ذهن قدم بر می دارم.

اولین موضوعی که در لاغری با ذهن درک کردم این بود که ما چاق شدن را آموخته ایم، پس برای لاغر شدن باید لاغری را بیاموزیم.

هر آموزشی از بخش های مختلفی تشکیل شده است که به مرور آنها را یاد می گیریم و در نهایت ما آن موضوع را به صورت کامل یادگرفته ود ر زندگی خود اعمال می کنیم.

ما چگونه چاقی را یاد گرفته ایم؟

گام به گام در هر مرحله از زندگی آموزش های جدیدی برای چاق تر شدن دیده ایم و سبب شده است که رفتار ما به گونه ای تغییر کند که در نهایت باعث اضافه شدن وزن و سایز ما شود.

لاغر شدن مانند چاق شدن نیاز به آموزش دارد و اگر تصمیم گرفته اید از چاقی رها شوید و روزهای خوش زندگی را در جسمی متناسب ادامه دهید باید همت کنید و لاغر شدن را یاد بگیرید.

لاغر شدن هنری است که باید آن را آموخت.

درست است که بعضی از افراد به طور خودبخودی این هنر را بلد هستند و برای آموختن آن سختی متحمل نشده اند اما فراموش نکنید که افرادی که اضافه وزن دارند نیز هنر چاق شدن را بدون هیچ رنج و سختی آموخته اند.

پس در پاسخ به سوال: چگونه لاغر شوم؟ باید به خودت تاکید کنی که من هم می توانیم لاغر شدن را یاد بگیریم و با بکارگیری آموزش های خود در زندگی متناسب شویم و برای همیشه لاغر بمانیم.

نکته جالب توجه و امیدوار کننده برای یادگیری لاغری با ذهن این است که ما لاغر شدن را به صورت خودبخودی بلد هستیم اما به خاطر یادگیری چاقی و استفاده مکرر از فرمول های چاق کننده، لاغری را فراموش کرده ایم.

ما در روش لاغری با ذهن، لاغر بودن خود را به یاد می آوریم.

لاغری حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد و این دستور خداوند است که به شکل کدهای دستوری در سلول های ما نهفته است.

مانند سرسبزی که حالت طبیعی یک درخت است.

اگر درختی می بینید که سبز و زیباست تعجب نمی کنید اما اگر درختی ببینید که زرد و پژمرده یا خشک شده است تعجب می کنید که چرا این درخت خشک شده است.

بنابراین در پاسخ دادن به سوال: چگونه لاغر شوم؟ در ذهن خود بدانید که لاغر بودن حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد که به هر دلیل آن را تغییر داده ایم.

اما این به آن معنا نیست که ما دیگر نمی توانیم به حالت اولیه خود برگردیم.

همه افراد چاق توانایی برگشتن به حالت طبیعی و پیش فرض خود را دارند چون آنچه برای ما مقدر شده است نابود نمی شود بلکه فقط می تواند تغییر کند.

ما می توانیم شرایط جسمی خود را از حالت ایده آل خارج کنیم که بارها این کار را به طریق مختلف انجام داده ایم مثل زخمی کردن خود به طریق مختلف، اما جسم ما به سرعت فرایند ترمیم را آغاز کرده است و پس از مدت کوتاهی جای زخم به کلی از بین رفته است.

چاقی، خارج شدن جسم از حالت طبیعی و متناسب است و این برای جسم بعنوان یک ناهماهنگی تلقی می شود.

جسم ما به شدت در تلاش برای تغییر وضعیت ما از چاقی به لاغری است.

این تمایل جسم خود را بارها در هر روشی که برای لاغری در پیش گرفته اید تجربه کرده اید.

اما از آنجایی که عملکرد ما می تواند در جهت مخالف عملکرد جسم باشد، در تمام مواردی که از سعی و تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه نگرفته ایم، قدرت عملکرد ما در چاق شدن بیشتر از قدرت جسم ما برای لاغر شدن بوده است.

نتیجه نهایی در این شرایط چاق ماندن یا چاق تر شدن است.

عملکرد ما تحت تاثیر برنامه ای است که در ذهن ایجاد می شود.

وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، عملکرد ما در جهت چاق شدن خواهد بود.

در این شرایط جسم ما قدرت مقابله با عملکرد ما را ندارد.

چون سرعت ترمیم جسم به مراتب کندتر از سرعت تخریبی است که ما از طریق عملکرد خود به جسم وارد می کنیم.

بنابراین برای کاهش سرعت تخریب باید ابتدا برنامه ریزی ذهن را از چاقی به لاغری تغییر دهیم.

در این شرایط عملکرد ما بر اساس محتوای جدیدی که در ذهن ما ایجاد شده است تغییر خواهد کرد و به مرور سرعت عملکرد ما در چاق شدن کم و کمتر می شود.

در این شرایط ابتدا روند چاق تر شدن ما کند شده و سپس متوقف می شود.

در ادامه با برنامه ریزی بیشتر و بهتر ذهن، فرمول های لاغری ذهن ما بیشتر می شوند و در مقابل عملکرد ما باز هم بهتر می شود و سرعت چاق شدن ما کمتر از قبل می شود تا جایی که سرعت عملکرد چاق شدن ما کمتر از سرعت عملکرد لاغر کننده جسم ما می شود و این شروع لاغری در جسم است.

این پروسه نیاز به زمان، استمرار و عمل کردن به آموزشها دارد و برای هر فرد متفاوت خواهد بود.

درک این پروسه به ما کمک می کند تا روند لاغر شدن با ذهن را درک کنیم و در هر مرحله بدانیم در چه مسیری در حال حرکت هستیم.

من بعنوان مدرس دوره های تناسب ذهنی همواره در تلاش برای کشف رازهای متناسب شدن هستم.

رازهایی که در رفتار افراد متناسب نهفته است و با کشف و بکارگیری آنها می توان به راحتی لاغر شد و تا ابد لاغر باقی ماند.

چون فرمولی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد که باعث آن رفتار شده است در ذهن همه افراد چاق نیز وجود دارد ولی به دلیل بی استفاده شده به خاطر ایجاد فرمول های چاق کننده، آن فرمول را گم کرده ایم و رفتار مربوط به آن فرمول را فراموش کرده ایم.

لاغری با ذهن صحیح ترین روش لاغر شدن است که ما را به پاسخ سوال: چگونه لاغر شوم؟ می رساند، چرا که همانطور که ما با یادگیری چاقی می توانیم تا آخر عمر چاق باقی بمانیم با یادگیری لاغری هم می توانیم تا آخر عمر لاغر بمانیم.

چاقی و لاغری در محتوا با هم تفاوتی ندارند، تنها اختلاف آنها در فرمول های آنهاست که در ذهن ما ذخیره شده اند و مغز ما با استفاده از این فرمولها سبب تغییر رفتارهای غذایی و واکنش ما نسبت به مواد غذایی میشود و در نهایت باعث چاق شدن یا متناسب شدن ما می شود.

بنابراین برای لاغر شدن لازم است که همواره در جستجوی فرمولهای لاغر کننده باشیم، همانطور که سالها در جستجوی فرمولهای چاق تر شدن بوده ایم.

در فایل آموزشی که برای دوستانم آماده کرده ام به تشریح و تاثیرگذاری فرمولی پرداخته ام که به شدت در چاق شدن ما نقش داشته است و به همین دلیل اگر ما بتوانیم در این فرمول چاق کننده تغییراتی ایجاد کنیم میتوانیم گام مهمی در مسیر لاغر شدن برداریم.

امیدوارم که با استفاده از این فایل صوتی توانایی تغییر رفتاری که سبب چاقی شما شده است را پیدا کرده و به مرور رفتار خود را تغییر دهید.

ضمنا توصیه می کنم بعد از خواندن هر نوشته یا استفاده از محتوای آموزشی، نگاهی به تصاویر شگفتی سازان لاغری با ذهن بیندازید تا بیشتر برای شما باورپذیر شود که لاغر شدن با قدرت ذهن میسر است و این توانایی همانگونه که در دیگر افراد چاق وجود داشته است در شما نیز وجود دارد.

مشتاقانه نظرات ارزشمند شما را پیگیری می کنم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.98 from 57 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10187
برچسب ها:
189 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار faridehhasani5455
      1398/12/25 15:12
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 158 کلمه

      سلام
      روز ۲۳ تکرار
      منم خوشحالم که با شروع دوره یه عالمه اطلاعات وآگاهی ناب از عادت های تناسب ، چطور خوردن،کی خوردن،کی تموم کردن وخیلی چیزای دیگه داریم یاد میگیریم
      هر چند که همیشه طبق عادت غذای زیادی نمیخوردم ولی الان دیگه هوشیارانه همون حجم میخورم ،یه روزایی بدنم بیشتر میطلبه بعضی روزا کمتر ،این تشخیصو سپردم به خودش ومن بهش اعتماد دارم، با خوردن ۶یا ۷قاشق سیر میشم ،جالبه رژیم قبلیم که ۶قاشق برنج میتونستم مصرف کنم ،خیلی بهم فشار میومد وهی غر میزدم که غذام کمه و واقعا سیر نمیشدم وبه حالت لرزش بدن وبدی میز غذارو ترک میکردم ولی الان که تعداد قاشق هارو نمیشمرم ولی میبینم یه حجم کم غذا توی پیش دستی میوه خوری کوچیک کشیدم وبمحض سیری تمومش میکنم ولی چونه آخرش آب میخورم یکمی شکمم ورم میکنه ،بخاطر نفخ شکمی که دارم زیاد فرق سیری یا نفخو تشخیص نمیدم وبمحض ورم معده غذارو تموم میکنم
      احساس خوبیه که بعد از غذا سبک باشی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1399/12/17 00:17
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 505 کلمه

      گام نهم

      سلام دوستان واستاد عزیز

      یه فرق بزرگی که من در کودکی با بقیه هم سن وسالهام داشتم‌ این بود که من مدام به دنبال خوردن بودم‌ و ولع خاصی داشتم ولی اونها اونجوری نبودن،من خوراکی های خودمو تند تند میخوردم و میرفتم جلوی خواهرم مینشستم و ادای بچه های مظلومو در میوردم که خوهرم مجبور بشه از خوراکی خودش بمن بده،بیشتر اوقات به غذاهای سرخ شده فکر میکردم و دلم‌ ضعف میرفت واسشون،از ۱۰ سالگی هم که شام خوردن برام ممنوع شد ولعم بیشتر شد،دیگه دست به یواشکی خوری میزدم ،میدونستم اگر بقیه ببینن دعوام میکنن،یادمه خونه اقوام که میرفتیم نهار که میخوردیم وهمه میرفتن برای استراحت ،من یواشکی میرفتم سراغ غذاهای روی گاز ،چقدرهم‌استرس داشتم‌،گاهی هم مچمو میگرفتن‌

      که خیلی خجالت میکشیدم،این مدل خوردن تا ۱۸ سالگی من ادامه داشت ،تا اینکه رفتم باشگاه و ایروبیک ثبت نام‌ کردم،

      چونکه پدرم اجازه نمیداد باشگاه برم به محض ازدواجم اول ورزشو شروع کردم و از اون به بعد دیگه واقعا خسته شده بودم از وضعیتم ،خودم رژیم هامو قویتر ادامه دادم و به مراتب از متخصصین رژیم درمانی کمک میگرفتم،دیگه نمیتونستم‌ پر خوری کنم ،میترسیدم ،اون زمان ها خیلی هم زود لاغر میشدم‌،ولی همیشه تو رژیم بودم‌ ،،چند سالی از رژیم‌هام گذشت و دوباره خسته شدم،رهاش کردم ،دوباره پرخوری ها تا حدود کمی شروع شده بود ،چاقیم برگشت و ترس های منهم بیشتر شد ،وقتی مهمونی میرفتم مقدار خوردنم بیشتر میشد و اتفاقا تو اون تایم‌ مدام مهمونی بازی داشتیم،رستوران میرفتم بیشتر از نیاز بدنم میخوردم،عاشق سلف سرویس بودم و از خوراکی های متنوع زیادی استفاده میکردم،و مدام به خودم میگفتم اینهمه پول دادم حداکثر استفاده رو ببرم،،و این جریان رژیم و رها کردنش سالها منو سرگرم خودش کرده بود

      ،یعنی من چندین ماه در رژیم سخت بودم،چند ماه رها میکردم یکمی پرخوری عصبی داشتم و مجدد به حال قبلی برمیگشتم

      همش تو‌ اضطراب بودم تا اینکه به یاری خداوند وخواست خودم‌ با این سایت آشنا شدم و تمام اون سردرگمی ها تمام شد،۱۳ ماهه که در آرامش غذا میخورم ،مقدار غذام زیاد نیست ،معده م عادت کرده به حجم کم غذا ،وقتی هم سیر بشم دیگه ادامه نمیدم‌،گاهی هم پیش اومده که ۲قاشق اضافه خوردم‌

      در فکر من خوراکی های قدرت زیادی داشتند که من‌نمیتونستم‌خودمو کنترل کنم‌،خدارو شکر الان به خوراکی ها به چشم کمبود و نبودشون نگاه نمیکنم،میدونم هر وقت گرسنه باشم‌ غذا هست که استفاده کنم واین نوع تفکر بمن کمک کرده،،،قبلا مدام‌ میترسیدم‌ و به خودم میگفتم ،امروزو تا میتونی بیشتر بخور چونکه باید بری تو رژیم‌ دوباره ولی الان محدودیتی در کار نیست ،هر زمان گرسنه باشم غذا میخورم ،

      از این به بعد هم حواسمو جمع میکنم که رفتاریو انجام ندم که باعث تخریب بدنم باشه

      اگر بتونیم زبان برقراری ارتباط هر چیزیو یاد بگیریم میتونیم راحتر زندگی کنیم ،ما فکر کردیم که با یادگیری زبان مادری میتونیم با کل جهان رابطه صحیح بگیریم و مدتیه فهمیدم که اگر زبان ارتباط برقرار کردن لاغریو بلد بودم الان بدن متناسبی داشتم،خدارو شکر الان تو مسیر تغییر وپیشرفت هستم و مطمئنم به زودی به خواستم خواهم رسید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/07/22 00:58
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 949 کلمه

      روز ۲۳ تکرار 

      سلام‌ وقت بخیر 

      امروز صبح با فایل صبحگاهی و میثاق نامه شروع شد ولی امروز نتونستم کامنتمو  صبح بنویسم‌ ،فقط ۱ بار فایلهارو گوش کردم  

      شب هم مهمان داشتیم‌ و الان که مهمان ها رفتن میخوام تمرینات امروزو انجام بدم ،هر چند دوست ندارم تمریناتم انقدر دیر بشه با این حال الان باید مجدد فایل گوش کنم و کامنتمو بنویسم

      فایل گامی موثر برای لاغر شدن 

      تمام تجربیاتیو که استاد در مورد چاقی خودشون  نوشتن ، برای منهم پیش اومده بود و سالها غمگین و ناراحت بدنبال راه حلی بودم که دلیل چاقی خودمو بدونم ولی دریغ از یک راه حل درست 

      به هر طرف میرفتم صحبت از پرخوری بود ،ژنتیکم مثلا مشکل داشت ،ارثی چاق بودم‌،بدنم درشت بود، خواست خدا بوده ووو ولی درون من آرام و قرار نداشت ،انگار میدونست یجایی در من خراب کار میکنه که فراتر از خوردنه ،اگر مسئله من در خوردنم بود چرا اون زمان هاییکه در رژیم بودم هم خیلی لاغر نمیشدم و مدام تو کم و زیاد کردن وزنم بودم ،چرا دیگه یه مدتی بود که حتی با نخوردن های طولانی هم لاغر نمیشدم ؟

      انگار دیگه‌ عمیقا باور کرده بودم که من لاغر بشو نیستم ،یجورایی احساس میکنم حتی همین الان هم ذهنم دوست داره بمن ثابت کنه که من نمیتونم لاغر بشم حتی با داشتن نتایج عالی ،ولی من ریشه دردمو فهمیدم کجاست ، هر چقدر هم‌ که منفی درونم دوست نداشته باشه ، من کار خودمو انجام میدم 

      بدن من با بدن یک شخص متناسب هیچ فرقی نداشته ،بیس وجود ما سلامتیه پس چرا بیمار میشیم ؟ بیس بدن ما تناسبه اندامه ،پس چرا چاق میشیم ؟ بیس جهان هستی بر فراوانی و گسترشه ،پس چرا فقر و کمبود هست ؟ بیس جهان هستی بر عشقه ،پس چرا کینه و نفرت هست ؟

      وجود ما بر پایه عشق و سلامتی و ثروت آفریده شد ،جهان به تسخیر ما در آمد ،پس چرا ما در رنج و چاقی زندگی میکنیم ؟

      بخاطر محتویات ذهن ناخوداگاهمونه ، ما یک رابط بزرگ با جهان و خدا داریم‌ بنام ذهن ناخوداگاه ، که درون ناخوداگاه ما پر شده از اطلاعات ناصحیح ،چاقی ،فقر ،بیماری ،حالا این رابط اعظم ما هر آنچه که به جهان میبره ،پیام ناخوبی هاست

      مثلا من بصورت خوداگاه دلم میخواد لاغر باشم ولی درون ناخوداگاهم پر شده از تعریف های چاق کننده ،چرا ؟ چونکه لاغری برای من خطرناک تعریف شده و ذهن اجازه نمیده خطر به من‌ نزدیک بشه و پیام‌ های چاق کننده به جهان میفرسته و جواب  جها‌ن هم طبق همون داده هاست 

      پس برای لاغر شدن باید داده های ناخوداگاه رو تغییر بدیم‌ تا پیام هاییکه به جهان میفرسته یواش یواش تغییر کنه 

      سالها به اشتباه گیر داده بودیم به جسم و خبر نداشتیم مشکل در ذهنه و جسمو تحت فشارهای نخوردن قرار میدادیم و الان در حال تغییر دادن ذهن هستیم‌

      من واقعا خودمو توانمند میدونم در بیشتر کارهام ولی در ورزش کردن و رژیم گرفتن دیگه مرز استادی رو هم‌ گذرونده بودم‌ ،منیکه تونستم از ۱۰ سالگیم تا ۳۸ سالگی نان استاپ در رژیم‌ های متنوع باشم‌ یعنی یه شخصیت خاص دارم که تونسته ۲۸ سال از عمرشو در نخوردن بگذرونه 

      اگر الان به من بگن میتونی رژیم بگیری با اطمینان  میگم نه نمیتونم ولی اون‌ زمان میتونستم ،از ۸ سال پیش دیگه نتونستم تحمل کنم ،خسته شدم و زدم بر طبل بی عاری ،مگه میشه من تمام‌ عمرمو در رژیم باشم ولی باز هم لاغر لاغر نباشم ،همیشه ۱۰ یا ۱۵ کیلو اضافه داشتم و پایین تر نمیومدم

      پس من آدم شجاعی بودم که تونستم اونقدر تداوم داشته باشم و برای هدفم قدم بردارم و از یک کار لذت بخش چشم‌ پوشی کنم 

      من انقدر ورزش های متنوع و زیاد انجام میدادم که آسیب کمر و زانو گرفتم‌،خار پاشنه گرفتم ،همیشه در حال ورزش کردن بودم و وسواس تحرک داشتن گرفته بودم 

      اونهمه تلاش نشان از توانایی من بوده حالا بگذریم که راهم اشتباه بوده ، تو روش لاغری با ذهن هم واقعا  دارم تلاش خودمو میکنم ،کاملا متعهدانه به راهم ادامه میدم و از خودم راضی هستم  

      قبلا که مدام در رژیم بودم وقتیکه مدت رژیمم تموم میشد و من برای مدت کوتاهی آزاد میشدم و میتونستم هر چقدر دلم میخواد غذا بخورم ،ولع سیری ناپذیری داشتم و میخواستم تمام کمبودهای نخوردنمو در همون مدت کوتاه جبران کنم

      پس تا میتونستم تو اون مدت زیاده روی میکردم و با شروع مجدد رژیم ،نخوردن ها ، کمبودها و محدودیت ها باز هم ادامه داشت و این لوپ تکرار همیشگی و دائمی بود

      پس خوردن از روی ولع و ترس کمبود غذا در افراد چاق به مراتب وجود داشت ،در منهم بود ، یعنی وقتیکه رژیم نبودم تا دلم‌ میخواست زیاده روی میکردم به امید اینکه مجدد برم تو رژیم‌، محدود خواهم شد ،پس تا میتونم راحت بخورم 

      پس اون حالت های ترس ،نخوردن، استرس  خوردن و زیادی خوردن در من بود و یه حس متوجه نبودن یا خودمو به نفهمیدن زدن باعث میشد که در خوردن زیاده روی کنم‌ و فشار شکم داشته باشم و مدتها برام‌ رسیدن مرز سیر شدن ناراحت کننده بود 

      الان‌ هم‌ گاهی پیش میاد که کمی فشار شکمو حس کنم ولی هر دفعه دارم در این مورد بهتر عمل میکنم و میخوام‌ بیشتر مراقب رفتارهام باشم و اگر رفتار خوبی نداشتم حتما خودمو دعوا میکنم 

      نباید اجازه بدیم‌ خوراکی ها برامون حد و مرز خوردنو تعیین کنن ،مثلا امروز دخترم که اومد منزلمون شیرینی خامه ای خریده بود منم یه دونه رولت خوردم هر چند دلم میخواست باز هم بیشتر بخورم ولی میدونستم انجام اون کار باعث ترمیمم نمیشه پس ترجیح دادم  همون ۱ دونه رولت بخورم ،میدونستم میخوام شام بخورم و باید جا برای شام هم بذارم 

      باید بتونیم درد پرخوری و عشق به زیاد خوردنو در خودمون درمان کنیم تا بتونیم بدن سلامتر و متناسبتریو  داشته باشیم‌ که اونم توجه به خوردنمون باشه و اجازه ندیم رفتار نامناسب داشته باشیم‌

      خدارو شکر میکنم برای تکرار آگاهی ها  

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 13 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/01/03 02:07
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      محتوای دیدگاه: 28 کلمه

      ممنونم سلیمه عزیز
      منم برای دوستانم و شما ارزوی سلامتی و تناسب اندام دارم ،خدارو شکر که در مسیر صحیح هستیم و حتما حتما به مقصدمون خواهیم رسید 🌹

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم