0

گامی موثر برای لاغر شدن

چگونه لاغر شوم؟
اندازه متن

چگونه لاغر شوم؟ مهمترین سوالی بود که در 35 سال چاقی ذهن من را به خود مشغول کرده بود.

خیلی غم انگیز است وقتی نمی دانی چگونه چاق شده ای در کل زندگی به دنبال چگونه لاغر شدن باشی.

خیلی دردناک است که نخواسته باشی چاق بشی و به راحتی چاق شده باشی و بخواهی لاغر شوی و با رنج و سختی نتوانی لاغر شوی.

چقدر حسرت برانگیز است وقتی به هر دری می زنی که لاغر شوی و فایده ای ندارد اما می بینی بسیاری از انسانها خودبخود لاغر هستند.

آنها هیچ رژیم خاصی را رعایت نمی کنند، هیچ ورزش سنگینی انجام نمی دهند، نگران چاق تر شدن نیستند و حسرت برانگیزتر از همه: نسب به لاغر بودن هیچ احساس خاصی ندارند.

آن را طبیعی می دانند.

پس چگونه است که من با این همه اشتیاقی که برای لاغر شدن داشتم و آن همه تلاشی که انجام می دادم هیچوقت نمی توانستم لاغر شوم و در معدود مواردی که واقعا پشتکار داشتم و چند کیلویی کاهش وزن پیدا می کردم بعد از چند هفته دوباره به شرایط قبل بر می گشتم.

من چه می خوردم که آنها نمی خورند؟

من چقدر می خورم که آنها نمی خوردند؟

من چه گناهی مرتکب شده بودم که باید همیشه نگران چاق تر شدن باشم ولی آنها با خیالی آسوده و بدون ترس از چاق شدن زندگی می کردند.

هر بار که بخاطر چاق بودن مسخره می شدم، هر بار که از تلاش برای لاغر شدن نتیجه نمی گرفتم، هر بار که مرا نصیحت می کردند که: به فکر خودت باش، کمتر بخور، یه کم ورزش کن، مملو از خشم و شکایت به خدا می شدم و ذهنم پر می شد از این سوال های بی جواب.

چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را می فهمد.

با هر زبانی به دیگران می گفتم سعی می کنم لاغر شوم اما نمی شود، آنها نمی فهمیدند.

به هر شکلی به دیگران نشان می دادم آدم با اراده ای هستم و تلاش می کنم که لاغر شوم اما فایده ای ندارد، آنها نمی فهمیدند.

هرچه به دیگران توضیح می دادم که شب ها شام نمی خورم، صبحانه فقط چند لقمه می خورم، بیشتر ناهار من سالاد است، نوشابه نمی خورم، فست فود نمی خورم، هرکجا باید بروم پیاده می روم و صدها کار دیگر انجام می دهم اما لاغر نمی شوم کسی حرف مرا نمی فهمید.

سال های زیادی از عمرم به این شکل گذشت و من همچنان به دنبال جواب سوالم بودم که چگونه لاغر شوم؟

به لطف خدا در سن 35 سالگی به این نتیجه رسیدم که لاغری با قدرت ذهن را تجربه کنم.

تصمیمی که برخلاف روش های قبلی هیچ منبع و راهنمایی نداشت، هیچ برنامه غذایی و ورزشی برای آن نوشته نشده بود و هیچ زمانی برای لاغر شدن با آن مشخص نشده بود.

تک و تنها قدم در مسیری گذاشتم که هیچ راهنما و خط و نشانی برای حرکت کردن نداشت.

هیچ امیدی به لاغر شدن با ذهن نداشتم اما احساس درونی من در جستجوی سوال: چگونه لاغر شوم؟ بسیار قدرت گرفته بود که می شود با ذهن لاغر شد.

به لطف خدا در این مسیر حرکت کردم و برای اولین بار در زندگی تصمیم قاطع گرفتن را تجربه کردم.

تصمیمی که همچنان بر آن متعهد هستم و در مسیر لاغری با ذهن قدم بر می دارم.

اولین موضوعی که در لاغری با ذهن درک کردم این بود که ما چاق شدن را آموخته ایم، پس برای لاغر شدن باید لاغری را بیاموزیم.

هر آموزشی از بخش های مختلفی تشکیل شده است که به مرور آنها را یاد می گیریم و در نهایت ما آن موضوع را به صورت کامل یادگرفته ود ر زندگی خود اعمال می کنیم.

ما چگونه چاقی را یاد گرفته ایم؟

گام به گام در هر مرحله از زندگی آموزش های جدیدی برای چاق تر شدن دیده ایم و سبب شده است که رفتار ما به گونه ای تغییر کند که در نهایت باعث اضافه شدن وزن و سایز ما شود.

لاغر شدن مانند چاق شدن نیاز به آموزش دارد و اگر تصمیم گرفته اید از چاقی رها شوید و روزهای خوش زندگی را در جسمی متناسب ادامه دهید باید همت کنید و لاغر شدن را یاد بگیرید.

لاغر شدن هنری است که باید آن را آموخت.

درست است که بعضی از افراد به طور خودبخودی این هنر را بلد هستند و برای آموختن آن سختی متحمل نشده اند اما فراموش نکنید که افرادی که اضافه وزن دارند نیز هنر چاق شدن را بدون هیچ رنج و سختی آموخته اند.

پس در پاسخ به سوال: چگونه لاغر شوم؟ باید به خودت تاکید کنی که من هم می توانیم لاغر شدن را یاد بگیریم و با بکارگیری آموزش های خود در زندگی متناسب شویم و برای همیشه لاغر بمانیم.

نکته جالب توجه و امیدوار کننده برای یادگیری لاغری با ذهن این است که ما لاغر شدن را به صورت خودبخودی بلد هستیم اما به خاطر یادگیری چاقی و استفاده مکرر از فرمول های چاق کننده، لاغری را فراموش کرده ایم.

ما در روش لاغری با ذهن، لاغر بودن خود را به یاد می آوریم.

لاغری حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد و این دستور خداوند است که به شکل کدهای دستوری در سلول های ما نهفته است.

مانند سرسبزی که حالت طبیعی یک درخت است.

اگر درختی می بینید که سبز و زیباست تعجب نمی کنید اما اگر درختی ببینید که زرد و پژمرده یا خشک شده است تعجب می کنید که چرا این درخت خشک شده است.

بنابراین در پاسخ دادن به سوال: چگونه لاغر شوم؟ در ذهن خود بدانید که لاغر بودن حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد که به هر دلیل آن را تغییر داده ایم.

اما این به آن معنا نیست که ما دیگر نمی توانیم به حالت اولیه خود برگردیم.

همه افراد چاق توانایی برگشتن به حالت طبیعی و پیش فرض خود را دارند چون آنچه برای ما مقدر شده است نابود نمی شود بلکه فقط می تواند تغییر کند.

ما می توانیم شرایط جسمی خود را از حالت ایده آل خارج کنیم که بارها این کار را به طریق مختلف انجام داده ایم مثل زخمی کردن خود به طریق مختلف، اما جسم ما به سرعت فرایند ترمیم را آغاز کرده است و پس از مدت کوتاهی جای زخم به کلی از بین رفته است.

چاقی، خارج شدن جسم از حالت طبیعی و متناسب است و این برای جسم بعنوان یک ناهماهنگی تلقی می شود.

جسم ما به شدت در تلاش برای تغییر وضعیت ما از چاقی به لاغری است.

این تمایل جسم خود را بارها در هر روشی که برای لاغری در پیش گرفته اید تجربه کرده اید.

اما از آنجایی که عملکرد ما می تواند در جهت مخالف عملکرد جسم باشد، در تمام مواردی که از سعی و تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه نگرفته ایم، قدرت عملکرد ما در چاق شدن بیشتر از قدرت جسم ما برای لاغر شدن بوده است.

نتیجه نهایی در این شرایط چاق ماندن یا چاق تر شدن است.

عملکرد ما تحت تاثیر برنامه ای است که در ذهن ایجاد می شود.

وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، عملکرد ما در جهت چاق شدن خواهد بود.

در این شرایط جسم ما قدرت مقابله با عملکرد ما را ندارد.

چون سرعت ترمیم جسم به مراتب کندتر از سرعت تخریبی است که ما از طریق عملکرد خود به جسم وارد می کنیم.

بنابراین برای کاهش سرعت تخریب باید ابتدا برنامه ریزی ذهن را از چاقی به لاغری تغییر دهیم.

در این شرایط عملکرد ما بر اساس محتوای جدیدی که در ذهن ما ایجاد شده است تغییر خواهد کرد و به مرور سرعت عملکرد ما در چاق شدن کم و کمتر می شود.

در این شرایط ابتدا روند چاق تر شدن ما کند شده و سپس متوقف می شود.

در ادامه با برنامه ریزی بیشتر و بهتر ذهن، فرمول های لاغری ذهن ما بیشتر می شوند و در مقابل عملکرد ما باز هم بهتر می شود و سرعت چاق شدن ما کمتر از قبل می شود تا جایی که سرعت عملکرد چاق شدن ما کمتر از سرعت عملکرد لاغر کننده جسم ما می شود و این شروع لاغری در جسم است.

این پروسه نیاز به زمان، استمرار و عمل کردن به آموزشها دارد و برای هر فرد متفاوت خواهد بود.

درک این پروسه به ما کمک می کند تا روند لاغر شدن با ذهن را درک کنیم و در هر مرحله بدانیم در چه مسیری در حال حرکت هستیم.

من بعنوان مدرس دوره های تناسب ذهنی همواره در تلاش برای کشف رازهای متناسب شدن هستم.

رازهایی که در رفتار افراد متناسب نهفته است و با کشف و بکارگیری آنها می توان به راحتی لاغر شد و تا ابد لاغر باقی ماند.

چون فرمولی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد که باعث آن رفتار شده است در ذهن همه افراد چاق نیز وجود دارد ولی به دلیل بی استفاده شده به خاطر ایجاد فرمول های چاق کننده، آن فرمول را گم کرده ایم و رفتار مربوط به آن فرمول را فراموش کرده ایم.

لاغری با ذهن صحیح ترین روش لاغر شدن است که ما را به پاسخ سوال: چگونه لاغر شوم؟ می رساند، چرا که همانطور که ما با یادگیری چاقی می توانیم تا آخر عمر چاق باقی بمانیم با یادگیری لاغری هم می توانیم تا آخر عمر لاغر بمانیم.

چاقی و لاغری در محتوا با هم تفاوتی ندارند، تنها اختلاف آنها در فرمول های آنهاست که در ذهن ما ذخیره شده اند و مغز ما با استفاده از این فرمولها سبب تغییر رفتارهای غذایی و واکنش ما نسبت به مواد غذایی میشود و در نهایت باعث چاق شدن یا متناسب شدن ما می شود.

بنابراین برای لاغر شدن لازم است که همواره در جستجوی فرمولهای لاغر کننده باشیم، همانطور که سالها در جستجوی فرمولهای چاق تر شدن بوده ایم.

در فایل آموزشی که برای دوستانم آماده کرده ام به تشریح و تاثیرگذاری فرمولی پرداخته ام که به شدت در چاق شدن ما نقش داشته است و به همین دلیل اگر ما بتوانیم در این فرمول چاق کننده تغییراتی ایجاد کنیم میتوانیم گام مهمی در مسیر لاغر شدن برداریم.

امیدوارم که با استفاده از این فایل صوتی توانایی تغییر رفتاری که سبب چاقی شما شده است را پیدا کرده و به مرور رفتار خود را تغییر دهید.

ضمنا توصیه می کنم بعد از خواندن هر نوشته یا استفاده از محتوای آموزشی، نگاهی به تصاویر شگفتی سازان لاغری با ذهن بیندازید تا بیشتر برای شما باورپذیر شود که لاغر شدن با قدرت ذهن میسر است و این توانایی همانگونه که در دیگر افراد چاق وجود داشته است در شما نیز وجود دارد.

مشتاقانه نظرات ارزشمند شما را پیگیری می کنم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.98 from 57 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10187
برچسب ها:
189 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار mv.abtahi
      1399/10/08 19:48
      مدت عضویت: 1634 روز
      امتیاز کاربر: 2887 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,806 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان
      سلام
      نمیدونید دلم میخواد با شتابی هزاران نکات در مورد این فایل که درک کردم رو بنویسم
      هر بار ذهنم بافرمان های چاقی که بهم میده میخوادمنون خاص تر تحت تاثیر قرار بده
      اینکه مثلا میگه مریم این پیتزا با پیتزاهای دیگه بد جوری فرق میکنه
      مریم به داد خودت برس و خوب بخور و کیف کن
      مریم حال کن با این پیتزا
      مریم بزار سلول های بدنت از لذت یک عالمه پرخوری از پیتزا سر مست بشن

      اگه بخوام بگم ذهنم در مورد غذاهای که من واقعا همت میکنم ذهنی خودم کنترل کنم و به اندازه بخورم چیا بهم میگه همه میخوان واقعا پرخوری کنند
      ولی برای خودم این نکته رو داره که ذهنم با فرمول های چاقی چقدر چقدر قدرتمنده و من طبق آموزش های قبلی این دوره بهش یادآوری میکنم که تو قوی هستی و ما هیچ جنگی با هم نداریم
      من در حال یادگیری جدیدی هستم به اسم لاغری به اسم تناسب
      در مورد همین غذای مورد علاقه که گفتم سال ها پیش با دوست بسیار متناسب گفتگو داشتم که بهم میگفت چقدر از پیتزا متنفره
      وقتی اینو گفت من داشتم شاخ درمیاوردم
      بهم گفت که از بخار داغ و چندش آور پیتزا حالش بد میشه در حدی که نمیتونه دیدن پیتزارو تحمل کنه
      این در حالی بود که این خانم یه شوهر پرخور و چاق داشت و برام تعریف کرد که زمان آشناییشون وقتی شوهر این خانم ایشونو به یه رستوران میبره و دعوت به پیتزا میکنه چقدر با سختی سعی میکنه طوری که شوهرش که در اون زمان میخواستن تازه با هم آشنا بشن یه موقع ناراحت نشه ، بگه اگه اشکالی نداره میشه یه چیز دیگه بخوریم من اصلا پیتزا دوست ندارم و شوهر این خانم هم خیلی تعجب میکنه و منو رو تغییر میدن
      این رفتار از یه آدم متناسب و یه آدم چاق به من میفهمونه ذهن من تحت تاثیر عوامل بیرونی میخواد خودشو از احساسی که با خوردن برطرف نمیشه پر کنه
      این احساس اسمش لذته
      من میدونم هیچ وقت با پرخوری از احساس لذت سرشار نمیشم
      هیچ اعتیادی با مصرف هر چند نا محدود نمیتونه لذت انسانو برطرف کنه
      من تجربه اش کردم
      همیشه این سوالو داشتم که این غذا خوردنو که نمیشه ترک کرد چطور باید درستش کنم و همینه که امروز شما میگید متناسب شدن یه آموزشه و ما به عنوان انسان بلد نبودیم که متناسب بشیم
      دلم میخواد همینطور از همتی که شما برای ساختن قطعات پازل تناسب فکری- جسمی داشتین همنطور تشکر کنم
      من خیلی دنبال این آموزش بودم ولی فکر میکردم مثل یک دکمه یه چیزی یدفه ای باید در من تغییر کنه در صورتی که متناسب شدن واقعا اونقدر جنبه های مختلف داره که باید همینطور بررسی بشه و فرمول ها شناسایی بشه تا این آموزش به یه تکامل و ایستایی برسه
      اصلا یه جمله و یه کلمه و یدفه ای نیست

      یادمه یه بار از بس نمیدونستم با پرخوریم چیکار کنم و اونقدر همه متعجب از پرخوری من بودند که باورشون نمیشد و منم به خاطر لطف خدا و قدم که نسبتا بلنده اونقدر چاق دیده نمیشدم که بقیه احساس خطر زیادی بکنند ، از مامانم پرسیدم مامان چطور منو از شیر گرفتی؟
      دیگه فکر میکردم با این رفتار به دنیا اومدم و میخواستم قبول کنم که من روانی غذا خوردنم
      مامانم گفت راستش یادم نمیاد ولی یادمه خوب میخوردی
      من با همین جمله میخواستم تسلیم بشم ولی به لطف خدا دنبال مسیر درست گشتم
      حالا که فکر میکنم میبینم بچه ها همشون در زمان شیرخوارگی خوب شیر میخورن چون گرسنه میشن این رفتار هم بین رفتار انسان و حیوان مشترکه بچه های پستانداران که شیرخوارن تا زمانی معین شیر میخورن به جز کسایی که تسلیم گریه های بجه میشن و این زمان رو طولانی تر میکنند والبته خیلی تعدادشون کمه ولی هستند
      خیلی خنده داره ولی من شنیدم که تو فامیلمون از کسایی که نسل های قبلی من بودند بعضی ها تا 7 سالگی شیر خوردند
      یه بار از یکی از این خانوما پرسیدم چرا آخه به بچه به این بزرگی تا این سن شیر دادین گفت چون دلم براش میسوخت
      این باور خودش باعث یک اسارت شدید شده بود
      این به من این آموزش رو میده که چنان چه من دلم به حال خودم که میخواد بهم بگه ببین چقدر باید محرومیت بکشی؟ بسوزه من این اعتیاد و این اسارت رو کش میدم و میتونه این اسارت تا آخر عمر منو دنبال خودش بکشونه
      همه ی ما آدما رفتارهایی رو در زمان هایی سخت ترک کردیم و رفتارهایی رو در زمان هایی ،حتی به سختی ادامه دادیم
      من یادمه اصلا دوست نداشتم هر روز درس بخونم ولی خوندم و امروز مدارک مختلف تحصیلی دارم
      یعنی اگه پدر و مادرم با دلسوزی بیجا بهم میگفتند آخه گناه داره نمیخواد اذیت بشه و درس بخونه من امروز بیسواد بودم یا کم سواد

      من اونقدر تحت تاثیر رفتار اشتباه پرخوری بودم که اگه باورهامو بگم تعجب می کنید
      یکی از باورهامو چند روز پیش بهش رسیدم
      خیلی سردم بود و دوست داشتم گرم بشم
      بی هوا رفتم سریخچال که یه چیزی بخورم
      یعنی من از خوردن میخواستم استفاده کنم تا گرم بشم
      همون موقع متوجهشدم و چیزی نخورم و شروع کردم به فکر کردن
      به نتیجه خیلی جالبی رسیدم
      من داشتم خودمو با حیوانات در این قضیه یکسان میدیدم
      اینکه حیوان ها در زمستان به خاطر چربی های ذخیره شده در بدنشون در برابر هوای سرد میتونن بیشتر مقاومت کنند
      خیلی خنده داره نه؟
      ولی من این باورو در خودم دیدم
      بعد درستش کردم
      گفتم مریم اگه خدا میخواست من مثل اون حیوونا زندگی کنم حتما منو همونجور هدایت می کرد ولی حالا ببین به لطف عقل و اراده و خرد و قدرت خلق ما انسان ها برای خودمون لباس های بسیار گرم درست کردیم
      من برای گرم شدن باید یا لباس بیشتر بپوشم یا دمای محیطمو بیشتر کنم
      و نیاز نیست چربی اضافه بدنمو افزایش بدم
      البته گرم کردن بدن توسط خوردن یکی از الگوهای چاقی در تربیت من بوده
      اینکه تو سرما حتما چای بخوریم، سوپ بخوریم، آش بخوریم و بخوریم و بخوریم و بخوریم تا گرم بشیم یا بخوریم تا خنک بشیم
      من نمیگم نباید میخوردم ولی تاکیید در تربیت من همیشه رفع کردن هر مسئله ای با یه چیزی خوردن بوده

      امروز وقتی تو این فایل و آموزش ارزشمند میشنوم که باید به عنوان یک انسان در شان یک انسان رفتار غذایی داشته باشم میبینم باید همچنان برای اینکه با حیوان در این زمینه متفاوت باشم تمرین کنم حتی به قوله شما حیوان وقتی غذاشو میخوره دیگه شکار نمیکنه دیگه دنبال غذا نمیره
      امروز باید به مهمانی برم ولی قبلش خودمو توجیح کنم که من برای بخور بخور به مهمونی نمیرم من برای معاشرت میرم

      اینقدر این مرز رفتارهای درست و نادرست باریکه که باید تمرین ها ی ذهنی زیادی رو انجام بدم تا الگو بشه برام

      باور اشتباه دیگه ای که منو هر بار به تله میندازه باور زمان قبل از قائدگی هست که بهم گفتند و آموزش دادند که قبل از این زمان هرمونها چنان تغییری میکنه که آدم اشتهاش زیاد میشه
      خب خانم های متناسب زیادی رو دیدم که اونها هم همین زمان رو سپری می کنند ولی چاق نمی شن
      چون پرخوری این زمان برای اونها با پرخوری زمان قبل از قائدگی برای یک خانم چاق زمین تا آسمون فرق میکنه
      یه خانم متناسب هر چند در اون زمان بیشتر بخوره اصلا دچار درد شکم یا حالت گیجی و تهوع از پرخوری نمیشه ولی همین فرمول برای یه خانم چاق میتونهه غوغایی بکنه از پرخوری که من شخصا تجربه اش کردم
      حالا میدونم که هر چقدر هم هرمونی بخواد بالا و پایین بشه من شخصا دلیل علمی خاصی ازش ندیدم و فقط شنیدم و باورش کردم، آخرش من سیستم بدنی دارم که پیغام سیری رو بهم میده ولی من با این فرمول چاق کننده توجیح میارم براش
      من این فرمولو دارم در خودم درست میکنم
      که چه ربطی داره اینطوری که عدالت خدا یکسان نیست اگه من بخوام به یه پرخوری بدون مهار کردن برسم

      در مورد سیستم فرمولی یک انسان چاق که تصمیم خوردنش بر اساس سیری واقعیش نیست و عوامل بیرونی در اون دخیل هستند میخوام خاطره ای رو تعریف کنم
      اولین سفر خارجی من به کشور رومانی و پایتخت اون به اسم بخارست به میزبانی موسسه ای بود که همسرم رو دعوت کرده بودند و اقامت مارو در یک هتل 5 ستاره ترتیب داده بودند بود.
      من با یه رژمی اندام نسبتا متناسبی پیدا کرده بودم
      ولی دریای درست و حسابی نبود وگرنه من شناگر فوق العاده ای بودم
      صبحانه ی هتل رو اگر براتون تعریف کنم که من خودمو چطور داشتم باهاش میکشتم باورتون نمیشه
      یه قسمتی بود که یه نفر انواع و اقسام املت ها رو درست می کرد
      یه نفر بود یه قسمت که انواع و اقسام آب میوه ها رو تازه تازه میگرفت و شما همون موقع میخوردین
      شیرینی های تازه و داغ
      انواع پنیرها
      انواع سوپ ها
      ببینید این منوی صبحانه ی این هتل ته نداشت اگه بخوام بگم
      حالا چرا من اینقدر این صبحانه به جای شهر بازی بخارست و موزه های بخارست و سالن هایی که رفتم خوب یادمه چون من به خوردن اعتیاد داشتم و دارم
      همه وقتی میخواستن املتشونو سفارش بدن میگفتند مثلا این دوقلم تو املت من باشه ولی من هر ماده ی غذایی که اون سرآشپز ازم میپرسید که بریزم تو املت رو رد نمی کردم و قاطع می گفتم همشو میخوام
      حالا رفتار همسفری های متناسب ما چطور بود
      بله
      یه خانم هم سن من که فرانسوی بود خیلی شیک هر 4 روز صبحانه یه کاسه بر میداشت وبدون اینکه حتما جور خاصی به خوراکی های دیگه نگاه کنه و مثل من براشون برنامه ریزی کنه بخواد خودشو بکشه از اون خوراکی تو ظرفش میریخت و با یه فنجون قهوه میومد سر میز
      یعنی بشقاب منو اون و هیکل منو اون قشنگ فرمولامونو نشون میداد
      من در اون سفر حدود 10 کیلو اضافه کردم در عرض 21 روز و اون خانم که چند ماه بعد مهمان ما در ایران بود هیکلش تکون نخورده بود
      اون اصلا حواسش به غذا و خوراکی نبود
      فقط میخواست صبحانشو بخوره بره سره کارش
      ولی هدف من کاملا برعکس اون بود
      فقط میخواستم بخورم و کارم فقط خوردن بود
      خیلی تو زندگیم از این تجربیات اعتیاد گونه دارم خیلی همه ی چاق ها از این تجربیات دارند و خیلی خوشحالم حالا که صدای فرشته ی درونم رو که میخواد بهم کمک کنه و بس کردن خوردن غذا یا هر خوراکی دیگه رو بهم میگه مهم میبینم و سعی میکنم و همیشه سعی میکنم به این پیغام عمل کنم و دست از خوردن بکشم
      چون همونطور که قبلا گفتم همیشه فکر میکردم این ندای الهی فقط تو سر منه و از قضا داره بیخود میگه ولی در طی اون مصاحبه با سه نفر انسان متناسب با رفتار های متناسب متوجه شدم اونا هم همین ندا و زمزمه رو دریافت می کنند ولی عمل کردن به اون پیغام براشون طبیعیه
      منم اونقدر باید تمرین کنم و همیشه با دوره در ارتباط باشم تا واسه منم طبیعی بشه
      خیلی هم مرز باریکی داره خیلی
      مثلا یک معتاد به سیگار یا الکل یا مواد مخدر میدونه با چی طرفه ولی یک انسان معتاد به غذا و چاق هر بار در طول روز باید خودشو مدریریت کنه تا بتونه خودشو مهار کنه
      خدا همیشه با صدای بلند و احساس قوی کمکون کنه
      استاد عزیزم مثل همیشه ممنونم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار mv.abtahi
      1399/10/08 19:57
      مدت عضویت: 1634 روز
      امتیاز کاربر: 2887 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 130 کلمه

      دوست عزیز این خاطره ی شما منو یاد خاطرات پرخوری بچگیم انداخت . که چقدر برای جلب توجه پرخوری می کردم و میخواستم بگم ببینید منو چقدر متفاوتم چون میدیدم که اینجوری بیشتر بهم توجه میشه
      یک بار پدرم که تو خونه ی ما همیشه از هممون متناسب تر بودن منو موقع غذا خوردن بد جوری دعوا کردند
      ولی از اونجایی که ما بیشتر با مادرمون بودیم و مامانم هم با پرخوری من مشکلی نداشتند اون رفتارا برام بیشتر الگو شد
      حتی اگه بیشتر از نیازمون غذا داشتیم مامانم میگفتند که باید تا ته غذاتو بخوری و خلاصه برای اینکه غذا به اصطلاح حروم نشه ما بیشتر پرخور میشدیم مخصوصا من
      الان هم هستند آدمای زیادی که برای جلب توجه یا ثبت رتبه پرخوری خودشونو با این جلب توجه به کشتن میدن
      بازم ممنون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم