0

گامی موثر برای لاغر شدن

چگونه لاغر شوم؟
اندازه متن

چگونه لاغر شوم؟ مهمترین سوالی بود که در 35 سال چاقی ذهن من را به خود مشغول کرده بود.

خیلی غم انگیز است وقتی نمی دانی چگونه چاق شده ای در کل زندگی به دنبال چگونه لاغر شدن باشی.

خیلی دردناک است که نخواسته باشی چاق بشی و به راحتی چاق شده باشی و بخواهی لاغر شوی و با رنج و سختی نتوانی لاغر شوی.

چقدر حسرت برانگیز است وقتی به هر دری می زنی که لاغر شوی و فایده ای ندارد اما می بینی بسیاری از انسانها خودبخود لاغر هستند.

آنها هیچ رژیم خاصی را رعایت نمی کنند، هیچ ورزش سنگینی انجام نمی دهند، نگران چاق تر شدن نیستند و حسرت برانگیزتر از همه: نسب به لاغر بودن هیچ احساس خاصی ندارند.

آن را طبیعی می دانند.

پس چگونه است که من با این همه اشتیاقی که برای لاغر شدن داشتم و آن همه تلاشی که انجام می دادم هیچوقت نمی توانستم لاغر شوم و در معدود مواردی که واقعا پشتکار داشتم و چند کیلویی کاهش وزن پیدا می کردم بعد از چند هفته دوباره به شرایط قبل بر می گشتم.

من چه می خوردم که آنها نمی خورند؟

من چقدر می خورم که آنها نمی خوردند؟

من چه گناهی مرتکب شده بودم که باید همیشه نگران چاق تر شدن باشم ولی آنها با خیالی آسوده و بدون ترس از چاق شدن زندگی می کردند.

هر بار که بخاطر چاق بودن مسخره می شدم، هر بار که از تلاش برای لاغر شدن نتیجه نمی گرفتم، هر بار که مرا نصیحت می کردند که: به فکر خودت باش، کمتر بخور، یه کم ورزش کن، مملو از خشم و شکایت به خدا می شدم و ذهنم پر می شد از این سوال های بی جواب.

چاقی زبانی است که فقط یک فرد چاق آن را می فهمد.

با هر زبانی به دیگران می گفتم سعی می کنم لاغر شوم اما نمی شود، آنها نمی فهمیدند.

به هر شکلی به دیگران نشان می دادم آدم با اراده ای هستم و تلاش می کنم که لاغر شوم اما فایده ای ندارد، آنها نمی فهمیدند.

هرچه به دیگران توضیح می دادم که شب ها شام نمی خورم، صبحانه فقط چند لقمه می خورم، بیشتر ناهار من سالاد است، نوشابه نمی خورم، فست فود نمی خورم، هرکجا باید بروم پیاده می روم و صدها کار دیگر انجام می دهم اما لاغر نمی شوم کسی حرف مرا نمی فهمید.

سال های زیادی از عمرم به این شکل گذشت و من همچنان به دنبال جواب سوالم بودم که چگونه لاغر شوم؟

به لطف خدا در سن 35 سالگی به این نتیجه رسیدم که لاغری با قدرت ذهن را تجربه کنم.

تصمیمی که برخلاف روش های قبلی هیچ منبع و راهنمایی نداشت، هیچ برنامه غذایی و ورزشی برای آن نوشته نشده بود و هیچ زمانی برای لاغر شدن با آن مشخص نشده بود.

تک و تنها قدم در مسیری گذاشتم که هیچ راهنما و خط و نشانی برای حرکت کردن نداشت.

هیچ امیدی به لاغر شدن با ذهن نداشتم اما احساس درونی من در جستجوی سوال: چگونه لاغر شوم؟ بسیار قدرت گرفته بود که می شود با ذهن لاغر شد.

به لطف خدا در این مسیر حرکت کردم و برای اولین بار در زندگی تصمیم قاطع گرفتن را تجربه کردم.

تصمیمی که همچنان بر آن متعهد هستم و در مسیر لاغری با ذهن قدم بر می دارم.

اولین موضوعی که در لاغری با ذهن درک کردم این بود که ما چاق شدن را آموخته ایم، پس برای لاغر شدن باید لاغری را بیاموزیم.

هر آموزشی از بخش های مختلفی تشکیل شده است که به مرور آنها را یاد می گیریم و در نهایت ما آن موضوع را به صورت کامل یادگرفته ود ر زندگی خود اعمال می کنیم.

ما چگونه چاقی را یاد گرفته ایم؟

گام به گام در هر مرحله از زندگی آموزش های جدیدی برای چاق تر شدن دیده ایم و سبب شده است که رفتار ما به گونه ای تغییر کند که در نهایت باعث اضافه شدن وزن و سایز ما شود.

لاغر شدن مانند چاق شدن نیاز به آموزش دارد و اگر تصمیم گرفته اید از چاقی رها شوید و روزهای خوش زندگی را در جسمی متناسب ادامه دهید باید همت کنید و لاغر شدن را یاد بگیرید.

لاغر شدن هنری است که باید آن را آموخت.

درست است که بعضی از افراد به طور خودبخودی این هنر را بلد هستند و برای آموختن آن سختی متحمل نشده اند اما فراموش نکنید که افرادی که اضافه وزن دارند نیز هنر چاق شدن را بدون هیچ رنج و سختی آموخته اند.

پس در پاسخ به سوال: چگونه لاغر شوم؟ باید به خودت تاکید کنی که من هم می توانیم لاغر شدن را یاد بگیریم و با بکارگیری آموزش های خود در زندگی متناسب شویم و برای همیشه لاغر بمانیم.

نکته جالب توجه و امیدوار کننده برای یادگیری لاغری با ذهن این است که ما لاغر شدن را به صورت خودبخودی بلد هستیم اما به خاطر یادگیری چاقی و استفاده مکرر از فرمول های چاق کننده، لاغری را فراموش کرده ایم.

ما در روش لاغری با ذهن، لاغر بودن خود را به یاد می آوریم.

لاغری حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد و این دستور خداوند است که به شکل کدهای دستوری در سلول های ما نهفته است.

مانند سرسبزی که حالت طبیعی یک درخت است.

اگر درختی می بینید که سبز و زیباست تعجب نمی کنید اما اگر درختی ببینید که زرد و پژمرده یا خشک شده است تعجب می کنید که چرا این درخت خشک شده است.

بنابراین در پاسخ دادن به سوال: چگونه لاغر شوم؟ در ذهن خود بدانید که لاغر بودن حالت طبیعی و پیش فرض جسم ما می باشد که به هر دلیل آن را تغییر داده ایم.

اما این به آن معنا نیست که ما دیگر نمی توانیم به حالت اولیه خود برگردیم.

همه افراد چاق توانایی برگشتن به حالت طبیعی و پیش فرض خود را دارند چون آنچه برای ما مقدر شده است نابود نمی شود بلکه فقط می تواند تغییر کند.

ما می توانیم شرایط جسمی خود را از حالت ایده آل خارج کنیم که بارها این کار را به طریق مختلف انجام داده ایم مثل زخمی کردن خود به طریق مختلف، اما جسم ما به سرعت فرایند ترمیم را آغاز کرده است و پس از مدت کوتاهی جای زخم به کلی از بین رفته است.

چاقی، خارج شدن جسم از حالت طبیعی و متناسب است و این برای جسم بعنوان یک ناهماهنگی تلقی می شود.

جسم ما به شدت در تلاش برای تغییر وضعیت ما از چاقی به لاغری است.

این تمایل جسم خود را بارها در هر روشی که برای لاغری در پیش گرفته اید تجربه کرده اید.

اما از آنجایی که عملکرد ما می تواند در جهت مخالف عملکرد جسم باشد، در تمام مواردی که از سعی و تلاش خود برای لاغر شدن نتیجه نگرفته ایم، قدرت عملکرد ما در چاق شدن بیشتر از قدرت جسم ما برای لاغر شدن بوده است.

نتیجه نهایی در این شرایط چاق ماندن یا چاق تر شدن است.

عملکرد ما تحت تاثیر برنامه ای است که در ذهن ایجاد می شود.

وقتی ذهن ما برای چاقی برنامه ریزی شده باشد، عملکرد ما در جهت چاق شدن خواهد بود.

در این شرایط جسم ما قدرت مقابله با عملکرد ما را ندارد.

چون سرعت ترمیم جسم به مراتب کندتر از سرعت تخریبی است که ما از طریق عملکرد خود به جسم وارد می کنیم.

بنابراین برای کاهش سرعت تخریب باید ابتدا برنامه ریزی ذهن را از چاقی به لاغری تغییر دهیم.

در این شرایط عملکرد ما بر اساس محتوای جدیدی که در ذهن ما ایجاد شده است تغییر خواهد کرد و به مرور سرعت عملکرد ما در چاق شدن کم و کمتر می شود.

در این شرایط ابتدا روند چاق تر شدن ما کند شده و سپس متوقف می شود.

در ادامه با برنامه ریزی بیشتر و بهتر ذهن، فرمول های لاغری ذهن ما بیشتر می شوند و در مقابل عملکرد ما باز هم بهتر می شود و سرعت چاق شدن ما کمتر از قبل می شود تا جایی که سرعت عملکرد چاق شدن ما کمتر از سرعت عملکرد لاغر کننده جسم ما می شود و این شروع لاغری در جسم است.

این پروسه نیاز به زمان، استمرار و عمل کردن به آموزشها دارد و برای هر فرد متفاوت خواهد بود.

درک این پروسه به ما کمک می کند تا روند لاغر شدن با ذهن را درک کنیم و در هر مرحله بدانیم در چه مسیری در حال حرکت هستیم.

من بعنوان مدرس دوره های تناسب ذهنی همواره در تلاش برای کشف رازهای متناسب شدن هستم.

رازهایی که در رفتار افراد متناسب نهفته است و با کشف و بکارگیری آنها می توان به راحتی لاغر شد و تا ابد لاغر باقی ماند.

چون فرمولی که در ذهن افراد متناسب وجود دارد که باعث آن رفتار شده است در ذهن همه افراد چاق نیز وجود دارد ولی به دلیل بی استفاده شده به خاطر ایجاد فرمول های چاق کننده، آن فرمول را گم کرده ایم و رفتار مربوط به آن فرمول را فراموش کرده ایم.

لاغری با ذهن صحیح ترین روش لاغر شدن است که ما را به پاسخ سوال: چگونه لاغر شوم؟ می رساند، چرا که همانطور که ما با یادگیری چاقی می توانیم تا آخر عمر چاق باقی بمانیم با یادگیری لاغری هم می توانیم تا آخر عمر لاغر بمانیم.

چاقی و لاغری در محتوا با هم تفاوتی ندارند، تنها اختلاف آنها در فرمول های آنهاست که در ذهن ما ذخیره شده اند و مغز ما با استفاده از این فرمولها سبب تغییر رفتارهای غذایی و واکنش ما نسبت به مواد غذایی میشود و در نهایت باعث چاق شدن یا متناسب شدن ما می شود.

بنابراین برای لاغر شدن لازم است که همواره در جستجوی فرمولهای لاغر کننده باشیم، همانطور که سالها در جستجوی فرمولهای چاق تر شدن بوده ایم.

در فایل آموزشی که برای دوستانم آماده کرده ام به تشریح و تاثیرگذاری فرمولی پرداخته ام که به شدت در چاق شدن ما نقش داشته است و به همین دلیل اگر ما بتوانیم در این فرمول چاق کننده تغییراتی ایجاد کنیم میتوانیم گام مهمی در مسیر لاغر شدن برداریم.

امیدوارم که با استفاده از این فایل صوتی توانایی تغییر رفتاری که سبب چاقی شما شده است را پیدا کرده و به مرور رفتار خود را تغییر دهید.

ضمنا توصیه می کنم بعد از خواندن هر نوشته یا استفاده از محتوای آموزشی، نگاهی به تصاویر شگفتی سازان لاغری با ذهن بیندازید تا بیشتر برای شما باورپذیر شود که لاغر شدن با قدرت ذهن میسر است و این توانایی همانگونه که در دیگر افراد چاق وجود داشته است در شما نیز وجود دارد.

مشتاقانه نظرات ارزشمند شما را پیگیری می کنم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 3.98 from 57 votes

https://tanasobefekri.net/?p=10187
برچسب ها:
189 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار آسیه رفیعی
      1399/11/20 18:29
      مدت عضویت: 1689 روز
      امتیاز کاربر: 23695 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 2,050 کلمه

      💖 بنام خدای مهربان 💖

      🌹سلام استاد خوبیها و دوستان عزیز هم مسیرم و شگفتی سازان فوق العاده 🌹

      💜گام نهم 💜فشار شکم 💜

      👏👏👏ترک این عادت زشت شما را در مسیر متناسب شدن قرار میدهد👏👏👏

      🌹🥇چگونه لاغر شوم🥇🌹
      👇👇👇
      اول باید بگم 🌹چگونه چاق شدن رو یاد گرفته ام 🌹

      من میتونم واکنشهای رفتاریم رو به صورت خود به خودی تحت کنترل داشته باشم با اموزش ذهنی فایلهای استادم نه با فشار و رنج قبلا واقعا پرسها و پاکت مواد خوراکی گاهی حتی یه بسته پفک هم در اثر قحطی زدگیهای اجباری که بیشتر خودم دخیل بودم توش و خودم🌹 مقصر🌹 صد در صدیش بودم به شدت احساس نیاز به خوراکی و خوردنی که با کانالهای دیدن و بینایی درگیرش میشدم و مرتب میگفتم نه تو نباید بخوری این مال تو نیست این نعمت رو خدا برای تو نیافریده و تو فقط باید خودتو شکنجه کنی 😂 یادم میاد روزایی که بعد از هر وعده غذایی که به شدت هم تحت کنترل خودم بود لقمه لقمه میشمردم و حتی مینوشتم که مبادا چیزی بخورم که حواسم نباشه 😄😅 و بلافاصله بعد از خوردن غذا هم تا سفره رو جمع میکردیم برای اینکه هنوز گرسنه بودم و ناخنک به باقیمانده غذاها نزنم با وجود اینکه به شدت هنوز دلم میخاست خودمو مجبور به پیاده روی تند ۱۰ دقیقه ای بعد از هر وعده غذایی میکردم تو مهمونی تو مسافرت هر جا بودم حتی تو اتاق ۱۲ متری خودمون حتی مهمون داشتیم خودمو موظف میکردم به اون پیاده روی جوری که خواهرم میگفت تو که غذایی نخوردی منم نخوردم آخه هنوز گرسنمه تو چه حالی داری چه اراده ای داری 😂 ول کن بابا حوصله داری 😅 منم میگفتم نه باید پیاده روی کنم باید اون خوردنم رو جبران کنم 😂 چون باشگاه هم میرفتم و از لحاظ امادگی جسمانی در حد عالی بودم فشارش کمتر بود و حتی تشویق دوستانم باعث میشد قوی تر بشم 😃😍 چون میگفتن ماها که پشت سرت ورزش میکنیم میفهمیم تو چقدر داری روز به روز لاغرتر میشی و من به حرفشون اعتماد پیدا میکردم و کلی ذوق میکردم 😍😊🤗 و خیلی قدرتمندتر ظاهر میشدم خب اونموقع از لحاظ شرایط جسمی فشار رو لذت بخش کرده بودم برا خودم 🤣😂 و میدونستم چون ورزش و کم خوری در کنار همه اصولی لاغر میشم و هیچ تخلفی نمیکردم یا خیلی کم بندرت و نتیجه اون همه فشار هم بازم برای خودم رضایت بخش نبود و همیشه باور داشتم من خیلی سخت لاغر میشم خیلیم آسون برمیگرده حتی با خوردن یه قاشق بیشتر انرژی که به مواد غذایی میدادم بی نهایت بود مدام هم تو باشگاه به لطف دوستان یه خوراکی ممنوع میشد ولی من دلم میخاست 😋😁🙄 بخاطر همین به محض پیدا شدن مشکلی و ناراحتی و افسردگی و یه مهمونی خاص و اصرار دیگران برای اینکه یه شب که هزار شب نمیشه 😂😅 یا سیزده بدری چیزی که همه میگفتن از اینهمه ضد حال بودن دست بردار 😅 یا امروز عید فطره فردای ماه رمضونه به بدنت شوک بده از خواب بیدار بشه امروز رو بخور فردا دیگه رژیمی از شنبه کلمه به شدت تحریک کننده که بخور الان فرصت خوبیه گند میزدم به اونهمه زحمت و فشار ره صد ساله رو یه شبه بر باد میدادم 😄😅 چنان فشار شکمی رو تجربه میکردم که نگو و نپرس حس میکردم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب 😅😊 حالا که به خوردن افتادی اینم بخور عیبی نداره 😎 تو اراده نخوردنت بالاست الان بخوری تا کلی وقت دیگه دلت نمیخاد 😅 ولی همش گول خوردنه بود 😂 حتی یه عکس تو اینستا دیدم که دوستم که بلاگر معروفی هم هست در اینستا و عمل اسلیو معده کرده و به شدت تحت کنترل معدشه 😄😂

      👈 نوشته بود مگه میشه مایه ماکارونی رو درست کرد و یه لقمه نخورد شکمو هم خودتون هستین 💪😂😂😂😂
      همین یه عکس منو برد به خاطرات دور الگوها و رفتارهای ذهنی سابقم که 🤗😊😂😁👇👇👇
      چون آشپزی با من بود و غذاهای فوق العاده خوشمزه ای میپختم و خودمو محروم میکردم چون کشیدن غذا هم با خودم بود یه رفتار غیر ارادی داشتم 😂😂😂 بسیار خنده دار و البته برام الان به شدت تعجب برانگیز برنج رو که ابکش میکردم توی کاسه روغنی و چرب بود چون معمولا روغن جامد آب میکردیم و بعد روی برنج میدادم و حتما داغ میکردم چون بعدها کلا فقط روغن مایع میخوردیم تو همون کاسه روغن برنج دم نکشیده سفت رو چندین قاشق میکشیدم و اب خورشتی که هنوز جا افتاده هم نبود روی اون میریختم و میخوردم گاهی حتی به شدت بد مزه بود و گاهی مزه ام میداد و کار به دوباره و سه باره هم میکشید و چون قبلا مینوشتم و اونموقع که نا امید شده بودم بخاطر عمل پاهام که دیگه باشگاهم نمیتونم برم و بی خیالیم بیشتر شده بود و الان یواشکیه بخور کی به کیه با این که متنفر بودم کسی ناخنک بزنه میخوردم 😂😂😂😂 ولی مگه عذاب وجدان و حس بد بعدش و توهینا و تحقیرام تمومی داشت مخصوصا که در آشپزخونه بسته بود ولی گاهی مچم گرفته میشد توسط مامانم 😆 اونوقت علاوه بر سرزنشهای خودم سرزنش مامانمم شروع میشد تصویر سازی بسته نخور از در تو نمیایی و کلی حال خراب

      و بعدش هم واقعا حس میکردم دست خودم نیس اخه من چه گناهی کردم تقاص کدوم گناه رو باید پس بدم چرا اخه من 😂 حتما من تافته جدا بافته ام 😅 من با همه فرق دارم 🙄 کفر گفتن نسبت به خدای مهربونم 😥 تنفر شدید از خودم 😭😉😎 اشک و ناله و زاری که هیچکدوم نه تنها منو لاغر نمیکردن لحظه به لحظه چاق تر و چاق ترم میکردن چون ترموستات ذهنی من داغون و خراب بود چون ترازو و عددش مدام منو شکنجه میداد 😅😂🙄 چون دائم در حال شکنجه و ترس بودم 😥 غذا دشمن بود 😅 حتی گاهی از غذا متنفر میشدم ولی باز دوباره بوی غذا گرسنگی و فشار منو تحریک میکرد و باز آش همون اش و کاسه همون کاسه 😅🙄

      وقتی عمل جراحی میکردم و ۴ تا مرد قوی هیکل بعد از لاغر شدنم که ۷۰ کیلو بودم منو جا به جا میکردن از تخت چرخ دار رو تخت محل بخش و بستری و خودم درد بسیار شدیدی داشتم چون تمام عمل های جراحیم با بیهوشی کامل بود و بی حسی نداشتم اونا با وجود سن کمم و بی بی فیس بودنم که همه بهم میگفتن سنت خیلی پایین تر از چهرت میزنه چون ۱۴ ساله بودم و وزنم ۹۰ اینجورا بود اونا به من میگفتن مادر چیکار میکنی با خودت 🤣😂 یخده رژیم بگیر وزنت رو کم کن به فکر خودت نیستی به فکر ما بیچاره ها باش کلی زور میزدن و منم دقیقا اون لحظه به مردن و مرده شور فکر میکردم و به شدت شرمنده میشدم و حال بدتر و فشار درد عمل منو میبرد رو ویبره جوری خواهرم که همراهم بود التماس میکرد بهم مسکن بزنن با وجود تحمل دردم به شدت بالا بود فقط در سکوت رو ویبره میرفتم فشار ذهنی من به شدت بالا میرفت و قابل کنترل نبود برام و اونا نمیدونستن با همون چند کلمه چه بلایی به روح و جسم من میاوردن با همون حال خراب دیگه نمیخواستم لب به هیچی بزنم خواهرم به زور کمپوت اناناسی که ازش متنفر بودم میریخت تو حلقم و مجبورم میکرد غذامو تا ته بخورم چون هر بار از تخت پایین میومدم برای راه رفتن تا حال بیهوشی دوباره میرفتم چون مدام پرستار و دکتر میگفت راه برو راه نری مرخص نمیشی منم دوتا قدم میزدم همه پرستارا برام دست میزدن و تشویقم میکردن و میگفتن تو چاقیت پفکیه جون و پر نداری لبام سفید ضعف شدید فشار خواهرم برای خوردن باید الان فقط تقویت کنی حالت خوب شد میتونی دوباره رژیم بگیری و ورزش کنی 😄😅 اوایلش مقاومت میکردم و به زور به خوردم میدادن ولی بعد با الگوهای خرابم تمام فشارها از روم برداشته میشد و خودمم بی ترس میخوردم واقعا هم بی ترس خوردنه به نفعم بود وزنم اونقدر زیاد نمیشد که قبلش خودمو گول میزدم کم بخورم لاغر میشم 🤔 واقعا الان دارم رفتارهای اونوقتام رو درک میکنم و رازش رو کشف میکنم هر چی بیشتر از غذاها میترسیدم و هر چی خودمو محرومتر میکردم ولعم بیشتر میشد و با اون همه ولع فشار شکم هایی که برام پیش میومد آخر حقارت بود برام و خیلی حالمو میگرفت😁😂

      اوایلی که کار با ذهن رو هم شروع کردم چون بلد نبودم👈 زبان لاغری 👉رو با همون فرمولهای قبلی کمی فشار شکم داشتم و خیلیم خوشحالم الان که با حس رژیمی بودن به روش ذهنی نیومدم و سعی نکردم در این روش هم رژیم با حس خوب داشته باشم و الان به رهایی که ارزوش رو داشتم همیشه رسیدم هر وقت چیزی دلم بخاد به اندازه رفع نیازم میخورم و این ته خوشبختیه 😍😍😍🤗 به ذهنم اعتماد کردم و به استاد گلم و مسیر فوق العاده کاملا باور دارم که تنها راه تناسب من همین ذهنه و تغییر الگوها که منجر به درست شدن رفتارها و عادتهام میکنه و حتی فکرشم نمیکنم که اون عادت زشت فشار شکم برگرده البته یه تجربه دیگه هم داشتم 👇💖

      پریشب خود به خودی دلم میخاست لقمه ای که در دهنم هست رو بیشتر بجوم و نگهش دارم و از طعم خوبش لذت ببرم به جای اینکه تند تند ببلعم و قورت بدم و چنان لذتی از طعم و مزه غذا میبردم که حتی دلم میخاست زمان بایسته و به این فکر میکردم 💖 حالا که زمان نمی ایسته خودت لقمه رو با تمام حواست نگه دار چون من عادت به تند خوردن غذا هم داشتم و به خاطر همین دچار فشار شکم میشدم البته خیلی جزیی الان به عنوان نمونه 👈 ۳ روزه یک دونه ساندویچ کوکو سبزی رو برای صبحانه دارم میخورم ولی هنوز تموم نشده 😂😂😂 قبلا تو رژیم دکتر میگفت باید نصف ساندویچ بخوری فقط زور و اجبار بود که نخورم هنوز چشمم دنبال ساندویچم بود و این تغییر فوق العاده رو دارم که با میل خودم بدون کنترل بیشتر از اون مقدار یا حتی خیلی کمتر میخورم 😍

      چون خودمو لایق تناسب اندام همیشگی میدونم 💖لاغری رو طبیعی میدونم و چاقی رو بدیهی و غیر طبیعی 💖 فرق بین خوردن غذا و غذا خوردن رو فهمیدم 💖 و فشار شکم هایی که دیگر هرگز برام پیش نمیاد و رفتارهای پر خطری که فقط در اثر محرومیت و محدودیت و انرژی منفی و ترسی که از خوردن داشتم برام بوجود می اومد 💖 همش میگفتم دست خودم نیس و مسئولیتی به عهده نمگرفتم که الان میدونم مقصر صد در صدی خودمم و خودمم میتونم همون بلایی که سر خودم آوردم رو با آموزش زیبا و لذت بخش کاملا از بین ببرم و در این مسیر و این روش عالی تمام جنبه های زندگی من زیر رو بشه و خیلی هم شده 💖 الان کاملا فهمیدم که چرا چاق شدم و چرا لاغر نمیشدم 💖 الان کاملا اشتیاق دارم برای تغییراتم و برای این مسیر متحول کننده و شادی بخش و نشاط آور و پر از هیجان و حال و احساس خوب به زندگی درست بر عکس قبلا که یا آرزوی مرگ داشتم یا فکر خودکشی 💖 الان در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست و رو به بهبودی 💖 سرعت ترمیمم خیلی بالا رفته و تخریبم کم شده 💖 بر علیه خودم شاهد جمع نمیکنم که من ضعیف و ناتوان و بی عرضه هستم کاملا برعکسه 💖 الان کاملا فهمیدم که من لیاقت رسیدن به تمام ارزوها و رویاهای خواستنی خودم رو دارم و باور کردم در صورتیکه قبلا حس نالایق بودنم منو کشته بود و هم اطرافیانم رو 💖 الان کاملا باور دارم هدایتم و انتخابم فقط از سمت و نیروی خدای مهربونم بوده 💖 فرشته خوشبختی نجواهاش خیلی زیاد شده و فقط سعادت منو میخاد و با هم رفیقیم شدیدا 💖 حالم خیلی خوبه اطرافم ارامش زیادی هست 💖 دیگه محاله گول روشهای افتضاح و خنده دار سابقم رو بخورم 💖

      خدایا بی نهایت دوستت دارم💜 و دوستمون داری🌹 شکرت 🌹شکرت 🌹 شکرت 💜💜💜 استاد ممنونم از گامهای فوق العاده و اموزش بی نظیرتون 🌹🌹🌹 دوستان بی نهایت قدر دان دیدگاههای فوق العاده ای که نوشتین هستم و با اشتیاق و ذوق فراوان میخونمشون و بی نهایت ممنونم از همگیتون عالی میتویسید دوستان هم سفرم 💖💖💖💖💖

      💖 رسیدن به تناسب اندام همیشگی حق مسلم و طبیعی همه ما هنرجوهاست 💖
      🌹۵۰ کیلویی شدنم آسون ترین کار دنیاست با قدرت نیروی ذهنم و درسهای فوق العاده اساتیدی که دارم در این راه 🌹
      💝💜 ما و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعیه و لایقشیم 💜💝

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار آسیه رفیعی
      1399/11/22 11:17
      مدت عضویت: 1689 روز
      امتیاز کاربر: 23695 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 3,258 کلمه

      💝 بنام خدای مهربان 💝
      🌹 سلام استاد عزیز و دوستان شگفتی ساز 🌹
      💖گام نهم 💖 فشار شکم 💖 
      امروز بعد از نماز صبح که دوباره به سایت سر زدم و دیدم دیدگاهم تایید شده ولی هیچ مدالی نگرفتم حس خیلی بدی پیدا کردم از اینکه برداشتم و شرحم از این دیدگاه درست نبوده و حس این که باید با درک عمیق تری در مورد این فایل بنویسم خواب الودگی رو از من گرفت و هر کار کردم نتونستم بخوابم از نجواهای زیاد ذهنیم 😂😁 و حس اینو داشتم که میخام به گام 👣 بعدی برم امروز ولی پاهام تو پله قبل گیر کرده و نمیتونم به گام بعد برم چون اولین بار بود از تمرینم نه مدالی گرفته بودم نه تشویق همیشگی استاد خوبم رو داشتم حتی حس کردم چرت و پرت نوشتم و باید بیشتر روی این فایل وقت بزارم 😅

       استاد عزیزم من این فایل رو خیلی گوش 👂دادم ولی چون وقت نوشتن✍ نداشتم فقط گوش👂 میدادم و نجواهای زیاد ذهنی🗯💥 داشتم چون مهمان 👩‍👩‍👧‍👧 داشتیم و اشتیاقم برای انجام تکالیفم زیاد بود فقط گوش میدادم و اون نجواها و برداشتهای اولیه رو ننوشتم شاید برای همینم دیدگاه و برداشت خوبی نسبت به این فایل ننوشتم ✍😁 ولی تا این گام 👣رو پاس نکنم🥇🏅🏆 به سراغ گام بعدی نمیتونم برم اشتیاقم🏋️‍♂️🤹‍♀️ برای انجام درست تمرینات به من این حس رو میده که حق مطلب رو ادا نکردم🤸‍♀️😐 و باید باز هم به درک بهتری از این فایل برسم🤗 پس با ذوق و اشتیاق فراوان بازم مینویسم تا حسم عالی تر بشه 😍🤗 و حس اینو دارم که نمره قبولی 🤼‍♀️🎲 نگرفتم و لبخند به لب شروع میکنم انجام این تمرین لذت بخش رو😄😉😋 و یک گام فوق العاده دیگه در جهت متناسب شدن بردارم 💪👣😍

      یکی از مشکل های منم این بود که مدیریتی روی واکنش های رفتاریم نسبت به خوراکیها و مواد غذایی نداشتم و حجم و مقدار مواد غذایی برای من تکلیف تعیین میکردن گاهی که خسته بودم از هر رژیم و ممنوعیت و محدویت از لذت بردن از خوراکیها بود و حتی نجواهای ذهنیم منو یاد مستندهای آموزشی که در ابتدای دوره آموزشی 🗝🔐🔓 هم هست انداخت که چطور بیشتر و بیشتر شدن حجم غذاها که در ابتدا به صورت اینکه افراد دلشون میخاست مقدار بیشتری از مواد غذایی رو بخورن ولی میترسیدن که دو پرس سفارش بدن و شرکت مک دونالد🍕🍟🍔 برای اینکه حس بد مشتری ها رو کمتر کنه و سود بیشتر و بهتری ببرن میزان حجم غذایی رو افزایش دادن و افراد با خیال راحت تری نسبت به حجم بالاتری در وعده غذاییشون مصرف رو بالاتر بردن و با میزان کمتری پول 💰💲💱💸 و ما بعضی از غذاها رو بیشتر دوست داریم و بعضی غذاها رو کمتر پس نیاز ما به مواد غذایی نیس میزان مصرفمون بلکه علاقه و الگوی ذهنی که رفتار رو شکل میده و عادتهای ما رو و خاطراتی که از خوردن مواد غذایی مخصوصا شیرینی 🎂🍰 و بستنی 🍧🍨 به خاطر قند و خوشمزگیشون و ترشح هرمونهای شادی بخش که برای از بین بردن خشم و نوع افسردگی و حال خرابمون رو با خوردن بیشتر از ماده غذایی لذت بخشمون فکر میکنیم باید لذت خوردن رو افزایش بدیم و بیشتر و بیشتر بخوریم تا حالمون خوب بشه 🤗 و ما مسئولیتی در قبال خوردنمون نداریم و مواد ما رو تحریک میکنن به خوردن و میزان خوردنمون به واکنش های عصبی ما تاثیر میزاره که بعدشم حس اینکه به رهایی از زندان و قفس رژیمی که برا خودم ساخته بودم و اولش موقع خوردن میگفتم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب حالا که داری میخوری به هیچی فکر نکن فقط آزاد و رها بخور 🙄 اما 😐👈 کاش به همین قضیه تموم میشد دچار فشار شکمی میشدم و حتی گاهی حس رو دل کردن داشتم چون حجم معده من با نخوردنام و کم خوریهام کوچیک شده بود اما میلی که غیر قابل کنترل بود فقط منو مجبور میکرد فعلا بخور ولی اون حس درد و فشار شکم عذاب وجدان شدید حس و حال خراب و داغونی به من میداد که هر بار هم منو به غلط کردم گفتن مینداخت 😡😠🤕 و تفاوت در رفتار منه که باعث تفاوت جسمی من و چاقی من میشه و اون توجیه هایی که برای دلایل چاقی خودم میدونستم واقعا پوچ و مسخرست مثل کم کاری تیرویید و پایین بودن متابولیسم و ارثی بودن چاقی و کم تحرکی و پرخوری های عصبی که دقیقا همش بخاطر الگوهای ذهنی منه و این عادتهای اشتباه و دیوانه وار و غیر منطقی منه که باعث افزایش وزنم میشه💣
       دقیقا همون ترموستات ذهنی 👈 رهرو آن نیست که گهی تند🏃‍♀️ و گهی خسته 🚶‍♀️رود 🤗 رهرو آن است که آهسته 💃 و پیوسته رود 💃👭

      *تفاوت در واقع در ذهن ماست و الگوهای ذهنی که منجر به عادتهای اشتباه میشه* 

      خیلی وقتا پر خوری میکنیم و میدونیم که این نیاز ما نیس و عوض شدن رفتار ما باید خود به خودی باشه و نیازی به رنج و فشار و رژیم و ورزش و اینا اصلا نیست که خودمونو باهاش یه مدت گول بزنیم و فکر کنیم این رفتارهای تحت کنترل یه برنامه غذایی بودن باعث لاغری ما بشه 🤔😲😰 خوب من فقط با تحرک بالا و ورزش یه مدت کوتاهی رو میتونم ادامه بدم و خسته نشم بعدش که از شدت خستگی استراحت میکنم و تلافی همه اون همه فعالیت رو از بین میبرم مگه چقدر طاقت دارم هی عرق بریزم بالاخره کوتاه میام و دست برمیدارم از اون همه تلاشی که مخالف با فرمانهای مغزیمه 😅😂 یا مگه چقدر میتونم اسیر برنامه غذایی باشم بالاخره کم میارم و دست خودمم نیس فرمولهای مغزی من میگه تو یه ادم پرخوری و به زور جلوی خودتو گرفتی یکم وا بده شل کن خسته شدم تا کی میخوای منو محروم کنی از این همه نعمت و ماشالله تنوع طلبم هستم 😂 هر رنگ و لعاب 🥞🍗🍳🥙🌮🍿🥗🍡🍦🍟🎂🍭🍮 و خوشمزه ای هم که منو به هوس و حسرت میندازه و خیلی سخته که هی به زور عین پطروس انگشتم رو نگه دارم تو سوراخ و مانع از نفوذ آب پشت سد بشم و انگشتم بی حس میشه و مجبور میشم دست بردارم از اونهمه فشار 😲🤔 

      ما فقط بلد نیستیم و روشهامون ضعیفه نه خود ما 😍🤗 ما خیلیم قوی و توانمند هستیم ولی از بس شکست میخوردیم در مسیر های انحرافی فکر میکردیم ما بی اراده هستیم و ناتوان در صورتی که روش ما ناتوان بوده و فکر میکردیم هر چی سخت تر باشه روش موثر تره در صورتیکه چاق بودن سخته نه لاغر شدنه 😄 هی به خودمون این باور رو پررنگ میکردیم چاق شدن مثل آب خوردنه و لاغر شدن سخت ترین کار دنیا 😲😅😠🤕😡 واقعا منم خیلی به خودم افتخار میکنم که چقدر اراده داشتم که بعد از هر وعده غذایی که دو سه لقمه هم بیشتر نخورده بودم حتما باید ۱۰ دقیقه پیاده روی تند کنم سالها حتی تو مهمونی حتی با داشتن مهمان در خانه مان که خونه بابابزرگمم بودم حتی میرفتم تو حیاط خونه و چندین نفر هم از چاقهای فامیل همراه من میشدن اما بعد از دو دقیقه چون سنگین بودن از ادامه راه منصرف میشدن و فقط منو نگاه میکردن یا خواهرم مریم بهم میگفت تو که چیزی نخوردی چه حالی داری من سبک بودم چون چیزی نخورده بودم و برای اینکه اراده خودم رو قوی کنم تا اون میلم به خوشمزگی غذا و باقیمانده به شدت وسوسه انگیز غذا هنوز چشمک میزنه به خودم اثبات کنم حق نداری بخوری با درد و مشقت و سختی پیاده روی میکردم حتی یادمه اگر خیلی وسوسه میشدم یه قاشق اضافه تر میخوردم ۱۰ دقیقه بیشتر میکردم زمان پیاده روی رو ولی اون پیاده رویه هیچ تاثیری نداشت و دقیقا اخر هفته رو باسکول ⚖باشگاه میرفتم میدیدم کم که نکردم بر عکس زیادم کردم حتی اون زمان ما تو باشگاه ترازوی دیجیتال نداشتیم و یه باسکول ⚖بود که ممکن بود خطا هم داشته باشه و من چه اعتمادی داشتم به اون عددها 🚫 و حتما وقتی زیاد میخوردم میگفتم حقته باید آبروت بره و بر علیه خودم شاهد جمع میکردم و باورمو قوی تر میکردم که تو اینقدر بدن و جسم چربی ذخیره کنی داری که حتی دو قاشقت بشه سه قاشق وزنت که کم نمیشه با همون یه قاشق تمام تلاشهات رو به هدر میدی و اضافه هم میکنی واقعا اگه کل اون قاشق قرار بود چربی بشه مگه چند گرم میشد که من یک کیلو یا بیشتر میرفت رو وزنم و جوری هم نبود که بخوام خودمو گول بزنم شاید جای دیگه پرخوری کردی چون هر شب مینوشتم در طول روز چی خوردم و چه کارا کردم تو سر رسید روزانه ام و از هیچ خطایی هم چشم پوشی نمیکردم و درسته که ۳۰ کیلو کم کردم اما تمامش درد و رنج بود در طی ۴ سال شکنجه مداوم و راضی هم نبودم اصلا از خودم هنوزم حس چاقی شدید داشتم چون از ۱۰۶ به ۷۶ رسیده بودم همه از اراده من تعریف و تمجید میکردن اما بازم ذهنم این بود که کو تا من به تناسب وزنی دلخواهم برسم و شایدم هیچوقت نرسم 🔒

      و چه روشهایی که دیگران در تبلیغاتها🔊📻💻📺📡💰 بود که اونا نتیجه های دروغین گرفته بودن و من هیچی به هیچی و احساس ضعف و تنفر 😐😥😨😖بیشتر به خودم 🥁

      و انصافا در روش ذهنی که الان دارم خیلی خیلی هم لذت میبرم و هم تغییرات شیرینم رو به چشم میبینم درمان فلجی هام بخاطر رماتیسمم و آشتی با خودم از دیدنم در آینه اونموقع خیلی وزنم پایین تر بود ولی محال بود خودمو تو آینه ببینم و به خودم لبخند بزنم فقط به تصویرم در آینه دهن کجی میکردم الان حتی اگه عجله هم داشته باشم برای انجام کاری جلوی آینه که میرم واقعا حتما دوست دارم خودمو نگاه کنم و به پهنای صورت لبخند عمیقی از سر رضایت به خودم تحویل بدم و حس و حال خوبم از دیدن خودم یا حتی دلتنگی برای خودم که در این روش کاملا طبیعیه و خودمو با همین اندام کاملا پذیرفتم و به خودم عشق💖 💗💕💝💜میدم به جای تنفر 💣👺😈 و مطمئنم که از ادامه این مسیر روز به روز و حتی لحظه به لحظه متناسب تر و عالی تر و راضی تر میشم و هیچ نوع خستگی و حال بد ندارم چون فشاری روم نیس رهایی کامل بدست میارم و تا آخر عمر مجبور نیستم خودم به صورت دستی مواظب خوردنام باشم و کنترل کنم فقط فایل های انرژی بخش و شادی اور و نشاط و حال خوبه که منو امیدوار میکنه به ادامه و اشتیاق برای تغییراتی که از شر صد ها کیلو رنج و فشار رهایی دارم خدایا واقعا شکرت برای انتخاب و هدایتم به این مسیر پر از شگفتی و فقط این روش صحیحه و باورم نسبت به توانایی هام بیشتر و بیشتر میشه و نتایج فوق العاده دارم و آرامشی بسیار عظیم 😍😍😍🤗😊

      *این تفاوت رفتار منه که باعث تفاوت جسمم شده نه دلایل مسخره چاقیم که سابقا باورش داشتم*

      منم واقعا به مردنم و صحنه ای که مرده شور منو میشوره فکر میکردم و خجالت میکشیدم که در متن قبلیم در دیدگاه این تمرینم نوشتم😅😂 و کلی هم خدا رو شکر میکردم بعد از زمان باشگاهم زمانی که ۷۰ کیلویی شده بودم پاهامو عمل کرده بودم چون نمیتونستم با عصا راه برم ۴ تا مرد که مجید دامادمون و عموم و شوهر خاله و بابام هم بودن منو تو پتو میزاشتن و برای مراجعه به نوبت دکترم یا نوبت های اول فیزیوتراپیم میبردن این طرف و اون طرف چون اوایلش که دکتر میگفت نباید راه بری و منم اصلا بلد نبودم با دوتا عصای زیر بغل راه برم چندبارم خوردم زمین و کل مردای فامیل از بردن من در پتو بی بهره نموندن و فشاری که متحمل میشدن از وزن من فقط باعث خجالتم بود و شرمندگی و هر جا که میبردن منو مسئول فیزیوتراپی میگفت این آسیه دوباره با قالیچه سلیمانش پیداش شد البته از بس پنجه هاشون درد میگرفت عموم تو جبهه یاد گرفته بود اواسط بردن من دوتا لوله اب داخل پتو میزاشت و یه برانکار صحرایی درست کرده بود برام تو این پتو شتری های سربازی که دیگه فقط مجید و عموم مجبور بودن منو بلتد کنن حتی وسط خیابان هم منو زمین گذاشته بودن تا ماشین رو جا به جا کنن وقتی پاهام تو گچ بود و همه نگام میشدن وقتی از کنارم رد میشدن که عموم با شوخی و خنده بلند گفت چیه مرده تا حالا ندیدین 😂😂😂 از بس نگاه میکردن منم به شدت خجالتی بودم و حس میکردم اگه با اون وزن سابقم بودم چه بلایی به سر اطرافیانم میاوردم تا حتی پدرشوهر خواهرمم مجبور شد کمک کنه تو بلند کردن من داخل پتو داییم که خواست سر پتو رو بگیره حواسش نبود به جای گرفتن پتو دستش خورد تو صورتم 😂 همه میخندیدن میگفتن بیا داییت انقدر عصبانی شد که یک چک خوابوند تو گوشت 😅😂 و مدتها این خاطرات خنده دار رو مرور میکردن که برای منم کلی شرمندگی داشت 😥🙄 چون من پا پرانتزی بودم بخاطر وزن بالام دکتر هر دو پای منو شکست و صاف کرد و انصافا کار دکترم خیلی عالی و تمیز هم شد ولی بعدش رماتیسم مفصلی گرفتم که از بچگی مامانم در گوشم خونده بود بابات رماتیسم داشته و رماتیسم هم بیماری ارثیه و منم با ذهن خرابم کاملا مهارت داشتم در جذب بیماریها و مرتب فلج میشدم و دیگه نمیتونستم برم باشگاه در اثر نا امیدی با فشارهای ناشی ار رژیم های جور واجور و احمقانه ام که کم تحرکی شدید هم پیدا کردم به ۱۵۰ کیلو رسیدم و از هیچ روش اشتباهی به جز عمل لاغری کوتاهی نکردم😁😂🤣 که مطمئنم اگر با روش ذهنی آشنا نشده بودم دیگه مجبور میکردم خودمو که عمل کنم اسلیو و کوفت و زهرمار 😁😁😁

      و ما همه کسانی که در این مسیریم لیاقت رسیدن به تناسب همیشگی رو داریم 😍

      و حالا موضوع اصلی این که من دچار فشار شکمی که ناشی از پرخوری زشتم بود بخاطر حسرت ها و نخوردنا و ولع هایی بود که داشتم 

      *هروقت واکنش جسمی پیش میاد یعنی یک مشکلی بوجود اومده*

      احساس خفگی کردن و درد در شکم یعنی پرخوری که من انجام میدادم فکر میکردم سیر شدن یعنی اینکه شکمم فشار بیاد و دیگه نتونم بخورم و این عادتم شده بود تا جایی که از چشمام بزنه بیرون میخوردم مخصوصا قورمه سبزی رو که بابام دوست نداشت و ما خیلی دیر به دیر میخوردیم و بابام هم برای کل فامیل تعریف میکرد اینا به جای اینکه خورشت قورمه سبزی رو بریزن رو برنج🍚 برعکسه برنج ها 🍚رو میریزن تو خورشت و این رفتار من کاملا اشتباه بود به یه بشقاب پلو هم اکتفا نمیکردم با این که رژیم سفت و سخت داشتم وقتی بابام خونه نمیومد کل خواهرا و برادرم و حتی مامانم باهامون همکاری میکرد و همه نعره زنان میخوردیم در واقع میبلعیدیم تا جایی که جا داشتیم و امکانش بود و پیغام سیری خیلی مسخره و بی معنی بود و دلی از عزا در میاوردیم که چنین فرصتی حالا حالاها پیش نمیاد اما الان وقتی قورمه سبزی داریم برام قابل کنترل شده گاهی حتی وقتی قورمه سبزی داریم میلی برای خوردنش ندارم اتفاقا دیشب قورمه سبزی داشتیم کاملا هم بر اساس نیاز بدنم خوردم و لذت بردم چون غذا به خواهرزاده ام هم میدادم و مامانم نسبت به خورشتی شدن حساسه کمی از غذای لیلا باقیمونده بود اونا رو خوردم و غذای خودم دست نخورده موند و البته کمی هم ته دیگ بود در حد نیاز بدنم خوردم و واقعا الان قورمه سبزی به دسته غذاهای بی تفاوت برام تبدیل شده ولی اواخر دوره آموزشی با اون تمرین چندش قورمه سبزی برام به غذایی که ازش بدم میاد تبدیل شده بود الان با ادامه تمرینات به صورت غذایی کاملا عادی تبدیل شده و کاملا خوشحال و راضیم 💜💝💖 و احساس قدرت ذهنی عالی و تغییر فوق العاده نسبت به تغییر رفتاریم دارم😍😍😍 من و اینهمه خوشبختی کاملا طبیعی و بدیهیه 😁🤗 و من لایق تناسب اندام همیشگی هستم 

      *من محاله دیگه با روش ذهنی به سنگینی و فشار شکم برسم*

      *با تغییر فیزیکی به پیغام سیری نمیرسم*

      برای موجه کردن دلایل پر خوری 😂و فشار شکمی زشتی 😅 که نصیبم میشد 👇👇👇

      پولشو دادم باید تا تهشو در بیارم حتی بقیم اضافشون بیاد من میخورم مخصوصا بستنی که دیگه نمیشد نگه داشت برای آینده 😁 حیفه اسراف نشه من سطل آشغال متحرکم و هر چی که میخان بریزن دور من لایق ضربه زدن به بدن خودم هستم 😁 این غذا با بقیه غذا ها فرق داره و مورد علاقه منه 😁 این فرصت دیگه پیش نمیاد چون الان عذاب وجدانت یکمی خاموشه وقت دارم بخورم 😁 لجبازی با قحطی زدگیهایی که دیگه ندارمشون 😁 بخور مفته مفت باشه کوفت باشه حتی غذاهایی که اصلا دوست ندارمشون 😁 بخور نذریه و به نیت شفا باید بخوری چون باورمون اینه که غذای نذری از بهشت اومده و حتی یه لقمه هم نباید دور ریخته بشه 😁 الان میخام بیشتر بهم تفریحم حال بده پس برای لذت و تفریح باید بیشتر بخورم 😁 

      ولی خدایی استاد یبار یه ویلا دوبلکس رفتیم تو شمال وقتی در روش ذهنی آشنا بودم و در مسیر دوره بودم خیلیم گرون و شیک بود من دلم میخاست بمونم تو ویلا و در خلوت و تنهایی بیشتر نفس بکشم آرامش ویلا رو ترجیح دادم تا بیرون رفتن خیلیم واقعا بهم حال داد فایل شما رو گذاشتم و آهنگ تو تراس ویلا مبل گذاشتم و کلی حال کردم تو تنهایی و آرامش و الان یادم اومد که بیشتر دلم میخاست از ویلا استفاده کنم البته یک بارش رو تفریح بیرونم چند بار رفته بودیم من دلم خواست تو ویلای شیکمون بمونم تنهایی و چه غروب دل انگیزی بود 😂😂😂 و هیچ خوردنی هم برای تفریحم نبود اونا با خودشون خوراکی هم بردن بیرون من میل به خوردنم نداشتم 

      واقعا احساس سنگینی و فشار شکم برام خیلی زشت و وحشتناک شده خود به خودی دیگه نیازی به سرزنش ندارم خدا رو شکر 😍😍😍 
      اوایل مسیر کمی داشتم الان به لطف آموزشهای فوق العادتون هرگز ندارم و کاملا رفتارم و عادتهام و باورام عوض شده و شاید بندرت اتفاق بیفته میدونمم در اثر چیه شاید کمی فاصله گرفتن از اموزشها که با این دوره فوق العاده ۱۰۰ روزه و روزی یک گام حتی یه بارم رخ نداده که بخوام بیش از نیازم بخورم و بی توجهی کنم به استمرار و اشتیاق و حال خوشم چون 👇👇👇

      چون من اشرف مخلوقاتم و این بدن جایگاه حضور خداست در این دنیا و از ذات حق در وجودم کشف شده 😍 چون رفتارم کلا عوض شده 😍 چون انتخاب با خودمه و زبان لاغری رو یاد گرفتم 😍 چون اینجوری رفتار کردن طبیعیه و لاغر شدنمم بدیهیه 😍 چون من الان خیلی مشتاقم برای تغییر رفتارام در شان یک انسانم حتی حیوانات هم وقتی سیرن شکار نمیکنن 😍 من اجازه نمیدم بسته بندیها و دکترهای رژیم و محرومیت و محدودیت و پرسهای غذای رستورانی تعیین کنه من چقدر بخورم 😍 واقعا الان دیگه به واکنش جسمی نمیرسم پیغام سیری و بی میل شدن نسبت به غذا رو کاملا حس میکنم و تشخیص میدم 😍 از فشار جسمی سیری رو درک نمیکنم 💝 به درک بالاتری نسبت به خودم و لیاقتهام رسیدم 💝 حالا فهمیدم که دلایل قبلی من برای چاق بودنم چقدر مسخره و خنده داره 💗 به شناخت بهتری از خدا رسیدم 💜 من اسیر غذا نیستم و وابستگی به خوردن برای لذت و تفریحم کم رنگ شده 💖 از غذاها و نعمت های خداوندم لذت میبرم اما به طور صحیح و عالی و درست و به اندازه 
      *💕 در جهانم همه چیز زیبا و نیکوست 💕*
      *💖 ۵۰ کیلویی شدنم با قدرت و نیروی ذهنم آسان ترین و لذت بخش ترین کار دنیاست 💖*
      🦋🌹 *خدایا شکرت* 🌹 شکرت 🌹 شکرت🦋 استاد خوبم ممنونم به خاطر این گام فوق العاده و عالی و رسیدن به سطح بالاتر از آگاهی 🦋 حس کرم ابریشمی دارم که با بیشتر موندن در پیله پروانه تر شده 🦋🦋🦋 و لوبیای سحرآمیز درونم بیشتر و قوی تر رشد کرده 🦄🐣💐🌹🦋🌱 جوانه لاغری که داره تبدیل به درخت 🌳 لاغری و تناسب اندام همیشگی تبدیل میشه 🌼🌻🌺🌷⚘ و سرزمین فوق العاده من گل بارونه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم