0

استفاده از قوانین در عمل (قسمت اول)

قانون جذب عملی
اندازه متن

سال 93 بود که در یک شب سرد زمستانی در حالی که مشغول گله و شکایت از اوضاع و شرایط زندگی برای یکی از دوستانم از طریق چت کردن بودم به مباحث موفقیت فردی هدایت شدم.

از آن شب تا به امروز هر روز در مسیر یادگیری و درک قوانین جهان هستی برای خلق شرایط و تغییر زندگی هستم.

درست است که پس از چندماه شرایط زندگی من شروع به تغییر کرد اما به عقیده من از همان شب اول زندگی من دگرگون شد چون من دگرگون شدم.

خیلی از علاقمندی های روزمره را ترک کردم و زمانم را صرف تحقیق و مطالعه درباره اصول موفقیت فردی و درک قوانیین کردم و هر روز شور و اشتیاق من برای درک و البته عمل کردن به آنچه می آموزم بیشتر می شد.

از نکات جالب توجه درباره خودم این است که بیشتر از آنکه مشتاق یادگیری و کشف قوانین باشم مشتاق عمل کردن به آنچه که درک کرده ام هستم.

نمی دانم این نگرش به چه شکل در من ایجاد شد اما از همان روزهای اول آشنایی با قانون جذب مشتاق عمل کردن برای تغییر زندگی بودم و این درحالی است که در این چند ساله با افراد زیادی مواجه شدم که سال هاست در حال مطالعه و یادگیری هستند اما تغییری در نگرش و عملکرد آنها ایجاد نشده است و طبیعتا سعی و تلاش آنها نتیجه خاصی نداشته است.

عقیده من به عمل کردن برای تغییر شرایط به حدی قوی است که تمام دوره های آموزشی که بعد از کسب موفقیت های مختلف آماده کردم بر مبنای عمل کردن می باشند.

به این ترتیب که هر جلسه شامل توضیحات تئوری و تمرینات عملی برای درک و به کارگیری قوانین جهان هستی می باشد و افرادی که در انجام تمرینات اشتیاق و استمرار دارند قطعا نتیجه عالی کسب می کنند.

اشتیاق من به عمل کردن سبب شد که همیشه عملکردم در شرایط زندگی روزمره را مورد بررسی قرار داده و از این طریق نقاط قوت و ضعف خودم را شناسایی می کردم و هرجا نیاز بود با تمرکز و استمرار بیشتر برای تغییر و بهبود عملکردم اقدام می کردم.

به عقیده من زمانی که شرایط زندگی تغییر می کند فرصت خوبی برای محک زدن خودمان است.

تا زمانی که در شرایط یکنواخت و تکراری روزمره قرار داریم نمی توان میزان تاثیر آگاهی در تغییر عملکرد را تشخیص داد اما زمانی که اوضاع و شرایط تغییر می کند و زندگی روزمره از حالت تکراری خارج شده و شرایط گوناگون در زندگی ایجاد می شود فرصت خوبی برای بررسی عملکرد خود بر اساس قوانین جدیدی است که به صورت آگاهانه برای یادگیری و به کارگیری آنها اقدام کرده ایم.

مسافرت رفتن به نظر من یکی از موقعیت های مناسب برای تحلیل عملکرد خود می باشد.

تنوع شرایط مسافرت به نسبت محل زندگی همیشگی سبب می شود که ما در شرایط گوناگون محیطی قرار بگیریم. این شرایط باعث بروز واکنش در ما می شوند.

واکنش های ما به محرک های بیرونی که همان شرایط هستند بر اساس فرمول های ذهنی صورت می گیرد. بنابراین فرصت خوبی است که بررسی کنیم آیا واکنش های ما نسبت به شرایط جدید بر اساس فرمول های ذهنی گذشته است یا بر اساس فرمول های ذهنی جدید.

از این رو تصمیم گرفتم در طی چند قسمت درباره تجربیات عمل کردن به قوانین توسط خودم را مورد بررسی و تحلیل قرار داده و از این طریق ضمن مرور آنچه در این سالها آموخته ام، میزان موفقیت در عملکردن به قوانین را مورد بررسی قرار دهم.

اطمینان دارم آگاهی که در این مستند آموزشی ارائه خواهد شد به من و دوستانم کمک می کند تا نگرش و عملکرد بهتری در زندگی داشته باشیم.

برای استفاده بهتر از این مجموعه آموزشی پیشنهاد می کنم در هر جلسه قوانین ذکر شده را استخراج کرده و درباره آن در بخش نظرات برداشت خود را بنویسید. به این ترتیب علاوه بر کمک به خود برای درک بهتر قوانین به دیگران کمک می کنید تا برداشت بهتر و عمیق تری از نکات آموزشی هر جلسه داشته باشند.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.39 from 46 votes

https://tanasobefekri.net/?p=30993
برچسب ها:
28 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/11/19 10:54
      مدت عضویت: 467 روز
      امتیاز کاربر: 50910 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,534 کلمه

      سلام خدایی مهربان 

      سلام براستاد وهمه دوستان 

      امروز زاد روز  مردی بزرگ وبا احساس مهربان با گذشت هست که با کلی مشکل  که خودش از به دیتا امدن تولد داشت ازبی پدری ازبی مادری  ازیتیمی ولی به جهانی چنان انرژی داد که سالهای زیادی همه درپی یافتن این انرژی بودن با افکار رفتار کردار ایشون دنیا دید  بهتری پیدا کرد چون نگاه ایشون درزمان خودش با‌کل انسانهای زمانش فرق کلی اساسی داشت زدا روز تولد استواره صبر امانت آرامش مهربانی گذشت پاک دلی حضرت محمد (ص)  رو به گل سایت تبریک‌  میگم  وفتی به زندگی پیغبرم  دقت میکنم  متوجه میشم  هیج بهانه رو زبرای درک رشت اصلا فبول نکرد ادامه  داد چهل سال تلاش کرد روی کل وجودش بی کم کاست کاره کرد وخداوند هدیه پیامبری روبهش عطا فرمود برای من داشتن این  الکویی این چنین بزرگ هیج بهانه رو نبایدهای رسیدن به هدفم رواصلا فبول کنم‌ پس به یوم این عید ودرک این مطلب به خودم میگم تو هیج بهانه رواصلا نباید فبول کنی تو هرشرایط هست مهم ترین کاره رسیدن به هدف خودت هست که جهانی بهتری رو اول به خودت و در اینده به اطراف  بدی این برای تو بهترین کاره هستی که دارای انجام‌ میدی انشالله که خداوند یاریم کرده درادامه یاری بشتری  بهر متد بشم امین 

      من قرار سفربرم امورز میخواهم اون لذتی که قرار توسفر تجربه کنم توزندگی  آمروز به شکلی دیگه تجربه کنم حالا شرایط سفررفتن‌ ندارم اون موکول میکنم به یی زمان دیگه از همین چیزی هست لذت ببرم 

      من طی این چندهفته که همسرم وزندگی داریی تحول تو بیماری مشکلاتی ناشی ازاون گذشت اول متوجه شدم همین روش جقدر تغییرا ت کل زندگی من داره میده دریافت اگه هر. پازل توسرجای خودش نباشه کل زندگیم اول ازهم پاشیده میشه بعد ر کاره اضافه میکنه حرکتی که تو حال خوب باشه نیست افکاردچار اشکال میشه و زمانی که باید توحال خوب باشه توبخش نکرانی استرس دلشوره استرس طی میشه وحتی بعصی زمان اصلا نمشه اون و توحالت خوبش نگه داشت  هرجی سعی کنی که خودت رو ارام‌ نگه دادی جون تو تنها دارای  این  کاره انجام میده اون زمان فقط،خودت میتوانی ارام‌کنی کمک به دیگران میشه کرد ولی نه به شکل کامل  چون حرف رفتار من اون زمان خیلی کمک به من کرد بسیار ارامش داشتم می دوستم که مشکل موندی نیست رفتنی اگه به امید خداوند باشه به شکل خوبش خواهد گذشت این یی تمرین برای من بود م‌ توشرایط که همه جیز آرام هست زندگی تو بخش خوبش به پیش میره من رفتار گفتارم‌کردارم چه فرقی با زمانی که مشکلی بزرگی تو زندگیم وارد میشه جطورمن برخوردارم

       یی تمرین بزرگ برای  پیدا کردن نقطه تمرکز توجه افکار هست  وفتی حالا که  به شکر خدا  وضعیت به  حالت خوبش وآرامش برکشت کرده به عمل خودم واطرافیان دقت میکنم‌ متوجه میشم هرجی بگی من ارام‌ هستم‌. نگران نیستم  ولی به وفتی تازه دریابی که دارای کل افکارت توکودم بخش نگه میداری من وفتی وضعیت همسرم رو نگاه میکردم یی اطمیان فبلی قودی داشتم ایشون حتما خوب خواند شد ولی این اطمینادردیگرتن اصلا نباید کل توبخش منفی حضورداشتن واون که بلد کارش هست جنان این کاره  ماهرانه انجام می‌داد من متوجه بودم ولی برای اطراف کاره زیادی نمتواستم انجام بدم‌ تو بغل  کردن حس خوب دادن  صحبت امیدبخش دادن قوت  فلب  دادن که نکران‌نباشن گذشت 

      اگه من‌ نیت تجربه حلات مختلف باشه چه تومنزل جه توسفر باید اول دقت کنم‌که دارام‌تواون زمان توچه بخش دارم‌ کاره میکنه فرقی نداره چه سفربا شه چه تومترل اگه همین تومنزل برگردم تفریحاتی رو انجام بدم که با انجام اون حسم توبهترین حالت باشه خودم دل‌مشغولی درمن  حس خوب ایجادگنه حال توبخش مثبت طی بشه تو نگاهم همون یی سفرهست که طی میشه تو یی این جتد روز به اقوام برای دیدن همسر امدن وهی حرف از مشکلی که به وجود امده بودم من در پی به دست اوردن حس حال خوب بودم کاری درانجام بدم‌که حالم تو بخش خوبش باشه نگاه میکرم‌تواین شرایط چه رفتار به من اون‌حس رو انتفال میده رفتم‌ تو بخش بچه وحال هوایی پر از نشاط این فرشته‌های آسمانی خودم‌با توجه بهشون توبخش خو بش نگه داشتم هرکودکی که آمد منزل من موقع رفتم من با کاغذ وتاکنون درست کردن موشک کاغذی ودرست کردن قایق کاغذی ودیدن شور شوق توچشم این فرشته وحس خوشحالی که ازگرفتن این دست ساخته من بهش دست میداد واقع احساس خوبی تواون شرایط به خودم دادم حتی به یکی گقتم‌ که بعد بیا هرچی دلش خواست براش درست کنم‌ اون گفت باشه همه گفت ابن فراد بازمی میاد من گفتم خوب بیاد چه اشکالی داره بیاد براش مدلهای دیگه  درست کنم  کودکی وفتی قایق که من درست کرده بود داشت  با خودش می یرود حتی میگفت میبرم دریا آنجا قایق تو اب دریا می‌اندازم همه بهش گفتم این کاغذی خیس میشه نمیشه تواب بندازی ولی اون خوشحال که یی قایق کاغذی تودستش هست من با  گفتم همین‌ کلمه اون  ساعت رتصور دریا و خودم  کنارش پیدا کردم یی حس  مسافرت چنددقیقه روبرای خودم‌ درست کردم حالم همین زمان هم که دارم مینویسم اون لبخند اون شادی من بازم به حس خوب دعوت میکنه می‌شد اون زمان من فقط به فکر توحه به حرف دیگران که آنها هم دجار یی بخش دیگه این بیماری بودن ولی من‌ کلا تو این بخش نبودنم اگه بودن خیلی کم توجه کردم که حسم خوب باشه نکرانی استرس به خودم. ندادم  حالم تو بخش خوبش باشه هی دنبال کننده نباشه قطع کننده باشم توجه به بخش دیگه و انتقال بدم حتی اموز صبح وگفتم‌دیی جندوفتی ازبخشدرتکرار لاغرری بیرون بیا بکه خودم چطور  رفتا میکنم ولی بازم یی فایلی باشه که اطلا عات واگاهی تویی بخش دیگه به من بده وفتی به این بخش رسیدم امدم کاره یادگیری ودریافت اگاهی این فایل برای خودم در نظر گفتم‌ که وفتی تو یی بخش دیگه  ازداین مسیراستفاده کننم‌ جطور باید رفتاردوکنم روبه من هدیه دادمن دریافتم که این مسبر دریافتش فقط تناسب نیست کسانی که آمد فقط به تناسب برسن زود خسته بشن ازاین مسبر خارج بشن چون همش یی بخش بخواهی درست کنی به مرور خسته کننده میشه ولی اگه بخو اهی کل بخشهای که تصورمیکنی دجاراشکال هست برطرف کنی هم‌ اگاهش بهت میرسه هم خودم  ازبرطرف کردنش لذت میبرم همه هواس فکرم فقط تو بخش خوردن خلاصه نمیشه توزمان  اون بخش آره ولی کل زندگیم‌که تغییرددادن فقط دیگه خوردن نخوردن کی خوردن خلاصه نمیشه جون تغییر دادن زندگیم اول تو بخش لاغری بود اون وارام آرام داره پیش میر ه خوب تو این زمان هی تکرارکنم هی همون بخش تکرارکنم باید بخش دیگه هم بررسی کنم‌ که زمانی دیگه دارم چه رفتاری رو که درست هست انجام‌ میدم یا نه خیلی شیرن هست وفتی اززمان که میگزره بهش فکرمیکنی که تواوج مشکلا توجه راهی برای شادی دورن داشتی چطور خودت تواستی با کمک کرفتن ازخداوند اول خودت  ارام‌ وتاره شاد نگه دادی کاری که دیگران نتواستن توهمون زمان درکنارت انجام بدم خوب حس عالی داره که من ابن به شکل خوب بهش رسیدم میتوایتم‌من پا به پای دیگران کلی نشان دلشوره استرس وحس بد اون زمان روطی کنم‌ این بخش اصلا به لاغری تواون زمان به شکل کم شایدارتباط داشته باشه ولی بشتر تو بحش  دیگه خلاصه میشه خوب من یاد گرفتم‌ که وجود من دارای  بخشهای زیادی هست که من دارم باهشون زندگی میکنم برطرف کردن مشکلات که وتوافکار وتوعمل کردم هست بخشهای دیگه بهش کمک میرسه و تو زمانش اون بخش رفتار گفتار عمل گردش به خودم نشون میده  وتحلیل رفتارخودم به خودم لذت میده وتو این بخش خودم خودم تشویق میکنم‌که به شکل خوب رفتا کردم درآینده  این عمل کرد رفتار بشتر بهتر به خودم‌ ثابت خواهد شد این زمان هم دارم لذت میبرم ازدرستی کارم جون من از ریشه خرابی رودارم ترمیم‌ مبکنم‌توجتد بخش دارم‌کاره روی کل وجودم انجام‌ میدم فقط لاغری نیست ابعاد وجودی من جندین بخش هست  

      اویل که واردواین سایت شدم‌ مثل هم  فقط امد که لاغر  بشم اون فوری زود تند برم یادگرفته خودم رواجرای  کنم تا اخر عمر فردی متناسب باشم  اون زمان اصلا کلمه به اسم  متناسبت. توذهنم‌ نبود اصلا  بلدش نبودم فقط لاعر بشم‌ می دوستم جیزی به اسم‌ تناسب تو ذ هنم وجود نداشت 

      تناسب یعنی به شکل مناسب درست توهر بخش زندگی کردن‌ ابن کلمه من تازه به ابن شکل منعی کردم اصلا به معنی این  کلمه آمروز رسیدم‌ من با تناسب دارم‌کل و جودم رو از مشکلاتش رهایی میدم چقدر برام  جالب شد این کلمه من شاید هزار بار تکرار کردم ولی برای من‌این منعی عمیق آمروز داد نمیدنم درست منعی کردم یا نه ولی تو ذهنم برام‌ این من  منعی خوب رو پیدا کرد وفتی من‌به تناسب برسم‌که همه مشکل وجودی خودم رو اول بشناسم آگاه اشتباه اون بخش رو پیدا کنم آگاهی درست روجاکزین کنم اون اگاهی رو تکراردکنم عمل کنم و تو دزمانی که همه دارن  اشتباه رفتا میکنم من اون فردی باشم که داره درست رفتا میکنه چقدرخوب عابی هست داست این فکرکنم ادای درست رفتارمیکنی این حس بیسار گوار هست هیچ‌نیازی نیست دیگران بگن ندرست رفتارکردی همین‌که خودت همون زمان وبودنی  متوجه هستی تودارای درست رفتارمیکنی یی خودباوری خوبی دو به اون فرد میده به من که  بسبار این حس داد  خودم باور کردم که من لایق این اعتماد وخود باوری ودرست رفتار کردن  بودم‌ ولی زمانی اون واز خودم‌ گرفتم ولی حالا با کمک ازخداوند گرفتنی و این مسبر اون به خودن برکشت دادم  

      خدا پشت وپنا ه تون یا حق حق نگه دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار طاهره فروغی
      1402/02/06 18:17
      مدت عضویت: 1017 روز
      امتیاز کاربر: 35807 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 479 کلمه

      سلام خدای مهربونم 

      خداوندا یاریم کن که فقط به تو توکل کنم و بس 

      سلام استاد عزیز و دوستان خوبم 

      ما همیشه لذت هایی که مد نظر داریم و موکول میکنیم به بعد از رسیدن به هدف ابنطور نه از زمان حالمون لذت میبریم و نه به هدفمون با لذت میرسیم 

      پس باید روی کمبود ها متمرکز نشیم 

      من لباس شاد نپوشم بزارم برای بعد لاغری 

      من مهمونی نرم بزارم وقتی خوش تیپ بشم 

      من تا نرم تو خونه خودم از مستاجری لذت نمیبرم و مدام غصه بخورم چرا من مستاجرم 

      من تا ماشین خوب و نو نداشته باشم نرم مسافرت 

      برای لذت بردن باید در لحظه زندگی کنیم و این کمبودها رو به صورت غصه های لاعلاج بدای خودمون قرار ندیم 

      من عید با ماشین پراید هاچ بک رفتم شمال و برگشتم و خیلی هم لذت بردم 

      من لباسهایی که میخواستم رو خریدم و لذت بردم از پوشیدنش 

      من تو خونه مستاجری دارم لذتی رو میبرم که میبینم خواهرم تو خونه خودش نمیبره 

      پس باید از همه امکانات برای لذت بردن استفاده کرد تا زمان نگذره و به خودم که بیام ببینم عمرم تموم شده و من همه رو گذاشتم برای بعد و بعد و بعد 

      رها کردن و سپردن به خدا خیلی باعث ارامش ما میشه 

      یادمه دوستی داشتم که میگفت همه به من وابسته ان و اگر من نباشن زندگی بچه ها و شوهرم لنگ میمونه ولی مجبور شدیم یک سفر ۱۰ روره برای دوره های اموزشی داشتیم و اون مدام زنگ میزد که چی فلان جاست و چی بخورین و میدیدم که فقط این جوش میزنه و همسر و بچه هاش فقط برای احوال پرسی بهش زنگ میزدن و خلاصه گذشت و برگشتیم روز بعد که اداره دیدمش گفت خیلی تعجب کردم که خانواده من در این مدت هر کدوم یک مسعولیت رو به عهده گرفتن و خیلی خوب و راحت زندگیشونو گذروندن و از اون موقع دیگه همکارم میگفت من اونا رو رها کردم و در کنار اونا با لذت و بدون سختی های گذشته و این که همه مسعولیت ها گردن من باشه میگذرونم 

      من چند سال اول زندگیم رو خانه دار بودم و حس استاد برای ازادی رو درک میکنم ولی بنا به شرایط مجبور شدم کارمند بشم و اون محدودیت و وقتی بخوام نرم سر کار رو موافقت ریسم رو بگیرم رو بخوبی درک میکنم 

      پس من به لطف خدا وارد سایت شدم و شروع کردم به تغییر فرمولهای ذهن و میتونم از این قدرت برای تمام جنبه های زندگیم استفاده کنم و بدون این که متوجه بشم نزدیک دوسال گذشت از اولین روزی که وارد سایت شدم و تغییر اگاهی های ذهن تغییر در زندگی من ایجاد کرد و متناسب شدم البته هنوز یک سایز دیگه دارم و ارام شدم و از درون شاد شدم و همه چیزهایی و افرادی که باعث حال بد من رودن رو رها کردم و برای خودم ارزش قاعل شدم و خلاصه یک تولد دوباره داشتم 

      خدایا برای تولد دوباره و تربیت دوباره که این دفه به روش صحیح بینهایت سپاس 

      در پناه خداباشید 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فهيمه
      1402/01/05 08:43
      مدت عضویت: 437 روز
      امتیاز کاربر: 6215 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 340 کلمه

      سلام استاد عطار روشن عزيز

      وقتي شما تمركز تون بره روي چيزي كه نيست، از اولين عواقب بدش اينه كه، از اون چيزي كه هست لذتي نخواهي برد و اميد و انگيزه رو از دست خواهيم داد

      بله 

      بله

      من كاملا اين رو درك ميكنم

      همين الان توي همين شرايط هستم 

      و نگاهم رفته روي چيزي كه ميخوامش 

      و لذت نميبرم از چيزي كه دارم

      راه كار:

      بايد لذت از زندگي رو موكول نكنيم به زمان بعد

      من هي ميگم اگر فلان اتفاق بيوفته من فلان كارهاي بزرگ رو انجام ميدم

      در صورتيكه من بايد قدم ها رو كوچيك كوچيك اينجا شروع كنم  به برداشتن…و از زمان حال لذت ببرم تا برسم به هدف اصليم

      قانون رها كردن:

      نچسبيدن به موضوعي كه هنوز رخ نداده 

      رها كردن ديگران

      بهترين تصميم اينه كه خودمون رو مجزا از ديگران ببينيم 

      اينطوري هم ما به لذت هاي زندگي بيشر ميرسيم هم به اطرافيانمون اين اجازه رو ميديدم كه مستقل تر باشن در زندگي

      جالبه كه من هم به شدت شخصيتي بودم كه كل خانواده به من وابسته بودن

      و همين حالا هم كه مهاجرت كردم كلي ذهنم درگيرشون بود

      ولي توي اين مدت كه قانون رو ياد گرفتم كم كم دارم خودم رو مجزا ميكنم از اونها

      ناخودآگاه اين وابستگي عاطفي باعث ميشه ما تمركزمون از روي خواسته مون برداشته بشه …چون هي ناراحتي اطرافيان ناراحتي من ميشه …خوشحالي اونا برام مهم ميشه و اگر خوشحال نباشن من هم خوشحال نخواهم بود

      يواش يواش ياد گرفتم كه من اگر ميخوام به اطرافيانم لطف كنم ، بايد اول خودم خوشحال باشم 

      بايد فرد موفقي باشم تا الگوي خوبي براي اونا باشم

      و اينا كمك بيشتري براي اطرافيانم هست تا اينكه نگرانشون باشم

      و در نهايت تغييراتي ذهني ما كم كم روي زندگيمون تاثير خواهد گذاشت …شرايط زندگي كه به وضوح مشخص خواهد شد كه چقدر متفاوت از ديگرانيم و شرايط ما اصلا شبيه زندگي اطرافيان و دوستان ما نخواهد بود

      شايد تغييرات اساسي تر در شخصيت اولش مشهود نباشه ولي وقتي وارد جامعه ميشيم و با هم رده هاي خودمون و دوستانمون در يك شرايط مشابه قرار ميگيريم …اونوقت خواهيم ديدم كه نرون هاي مغزي ما دستورالعمل هاي متفاوتي براي ما داره تا دوستانمون

      ممنونم به خاطر اين فايل آموزنده

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 39460 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,225 کلمه

      سلام استاد گرامی
      و هم مسیران عزیز
      یه لحظه فکر کردم بدون اینکه به دفترم نگاه کنم و مطلبی بخونم،
      هر چیزی که در این حدودا ۷۰روزی که با سایت تناسب فکری آشنا شدم رو بنویسم.
      ما هر تغییری در هر زمینه ای بخوایم ایجاد کنیم باید از ذهنمون شروع کنیم و از مغز کمک بگیریم،
      برای لاغر شدن هم باید تغییراتی در ذهن ما ایجاد بشه و ذهنیت ما بایدمتفاوت با آنچه در گذشته بوده باشد تا آرام آرام این تغییرات در رفتار و عادتهای ما بوجود بیاید و یک شخصیت جدید شویم.
      این تغییرات مانند رژیم و ورزش و…نیست که چون مستقیم روی جسم کار کند ما فوری شاهد آن باشیم،
      تغییرات ذهنی و تغییر نگرش بسیار عمیق و بلند مدت است یعنی اگر ما یاد بگیریم تناسب اندام باذهن را برای همیشه می توانیم از دست چاقی رها شویم .
      (البته رژیم و ورزش اگر هم جواب بدهد خیلی کم ،کوتاه مدت و برگشت پذیر است).
      پس فهمیدم تناسب اندام با ذهن مانند هر مهارت دیگری مثل رانندگی ،خیاطی و…
      نیاز به دوره آموزشی دارد و به مرور آن را یادخواهیم گرفت که با تکرار آن ، تجسم ذهنی و وارد کردن مطالب یادگرفته به زندگی و به عمل تبدیل کردن آن آگاهی ها،
      ملکه ی ذهنمان می شود، دیگر بدون هیچ تمرکزی روی مطالب، ناخودآگاه وارد شخصیت ما شده و انجامش میدهیم،
      مانند عکس العملی که در حین رانندگی در مواقع مختلف انجام میدهیم مثل ترمز گرفتن .
      در مثال خارک من اون روز به این درک الانم نرسیده بودم،
      متوجه شدم هر واکنشی نسبت به هر خوراکی داریم نشان دهنده ی فرمولی ست در ذهن ما.
      ۱)در لحظه ای که استاد متوجه وجود میوه خارک شدند دلیل اولیه خرید بخاطر فرمولی بود که بهش میگفت هر سال فقط تو این مدت کوتاه خارک وجود داره پس بخرش ،
      ۲)یه فرمول تو ذهنشون بود که با نگاه کردن فهمیدند که تازه ست ظاهرش و شاید جای دیگه ای پیدا نمیشه.
      ۳)بعد با لمس کردن این فمول پررنگ تر شد.
      ۴)با خوردنش بازم مطمئن تر و پررنگ .
      ۵)بعد فرمولی بود تو ذهنشون که نکنه بقیه هم بخورند و به من کم برسه زیاد بخر .
      ۶)بعد خرید با گفت و گو در موردش و خریدن و پست و…واسه فامیلشون خیلی تمرکزشون رو بیشتر کردن رو این خوردن و فرمول لذیذ بودنش رو خیلی پررنگتر کردند،.
      حالا اینکه اگه قبلا بود خیلی سریعتر تمومش میکردند ، یعنی پیشرفت در آموزشهایی که دیدند و بنظرم بقیه اش رو باید مثلا ۳عدد ۳عدد میذاشت توی پاکت فریزر و هر عصر بجای خوردن هر چیزی با چای ۳عدد ازش میخورد،
      همچنین از بقیه اعضای خونواده درخواست میکرد که در خودن خارک همکاری کنند که تا تازست تموم بشه .
      نتیجه گرفتم جای شما بودم برای سالهای آینده اصلا در مورد خارک یا هر چیزی که تا این حد مورد علاقه مه با کسی صحبت نکنم و بهش پیشنهاد ندم که بخره،چون داره رو خودم تاثیر میزاره.

      ذهن ما تصویر سازی میکند هر چیزی که در جریان زندگی ماست به صورت تصیر در ذهن ذخیره میشود،پس باید مواظب این تصاویر وارد شده باشیم،
      مثلا وقتی ما هر روز خودمون رو وزن کنیم اگه اون عدد روی ترازو،عدد مورد نظر ما نباشه
      فوری یه تصویر چاقی از خودمون در ذهن ما ایجاد میشه.
      تا جایی که امکان پذیره باید از ایجا این تصاویر چاقی جلوگیری کنیم،
      با صحبت نکردن در مورد چاقی،سایز و وزن نکردن خودمون، واکنش نشون ندادن به هر چیزی که باعث بشه تمرکزمون بره رو چاقیمون،
      خلاصه هر کاری که تو این چند سال انجام دادیم و خودمون باعث ایجاد این وضعیت جسمیمون شدیم ، انجامش ندیم.
      باید با بدنمون به صلح برسیم و بهش بگیم دوست داریم و در عین حال که عاشق جسممون هستیم بخاطر دلایلی مثلا سلامتی باید تغییراتی درش ایجاد کنیم.

      هرکسی یه سری عدت داره که میخواد عوضش کنه و این عادتها در اون فرد احساس بدی بهش میده ،
      یاد گرفتیم هر بار با ایجاد خطی مشکی و تغییر کوچکی در اون عادت ، اون رو کم رنگ کنیم تا آروم آروم از بین بره و یه عادت جدید جایگزینش بشه.
      مثلا واسه من خوردن چای عصر باشیرینی بود که هر بار سعی کردم یه مقدار از مقداری که قبلا میخوردم رو کمتر بخورم و همون لحظه ی شروع با کاردی اون رو برش میدم و یا میزارم تو یخچال واسه یه روز دیگه یا میبخشمش.یا زمانش رد موکول میکنم به شب.

      فهمیدم که ما باید تو فکر این باشیم قسمتی از مغزمون رو اختصاص بدیم به عادتهای جدید چون هر چیزی که وارد ذهنمون شده دیگه پاک نمیشه،
      فقط به مرور زمان کم رنگ و کم رنگتر میشه .

      اگه من هر روز با تنفر به جسمم نگاه کنم و هر لحظه در موردش فکر کنم ذهن من احساس تنفر رو درک نمیکنه فقط به عنوان موضوع مهم و مورد علاقه من میبیندش و از اونجایی که ذهنمون رو هر چیزی زیاد کلیک کنیم سعی در گسترشش داره ،
      میخواد این چاقی رو هم گسترش بده،
      پس نباید این کار رو بکنم .

      قدم اولیه اطمینان به مسیره
      من مطمئنم تنها راه رهایی و آزادی که هدف اصلی همه ی ماست همین تناسب اندام با ذهنه.
      قدم دوم اون احساس آرامش هستش که واقعا در من بوجود اومده از وقتی که وارد شدم دیگه اون استرس های قبلی رو ندارم که همش میگفتم چیکار کنم …
      قدم سوم با اون آرامش هر چیزی که استاد میگه رو کامل انجام بدم،
      آهسته و پیوسته ،
      حتما نتیجه خواهد داد فقط صبر صبر صبر.

      باید اون چیزهایی که یاد میگیریم وارد زندگیمون بکنیم ،
      نه اینکه فقط فایل گوش بدیم ، مطلب بخونیم و یادداشت کنیم .

      یادمون باشه لاغری هم مثل اون سفر کردن میمونه اگه بیش از حد بهش گیر بدیم که چرا جور نمیشه و خودمون رو اذیت کنیم و سمج باشیم ، رخ نمیده ،
      باید احتمال رخ دادن لاغری رو همیشه بیشتر از رخ ندادنش بدونیم و با آرامش منتظرش باشیم .
      به نجواهای ذهن منفی باف گوش ندیم،
      باید بتونیم افکارمون رو کنترل کنیم و مثبت اندیش باشیم در هر لحظه در مورد هر چیزی،
      و فکرمون رو فوری ببریم به سمتی که مفیده و
      آرامش توشه .

      ما میدونیم مسیر تناسب اندام با ذهن مسیری کاملا امن و مطمئن است مانند مسیر مشخص رفتن از شهری به شهر دیگر.
      پس با خیال راحت این مسیر رو طی میکنیم .

      باید لاغر شدن رو واسه ذهنمون راحت کنیم و هر روز بگیم ، بنویسیم و ببینیم رو مثلا کابینت خونمون که لاغر شدن آسانترین کار دنیاست.

      تفاوت ما با افراد متناسب فقط در طرز فکر ما در مورد مواد غذایی ست .
      اکه مثل اونها فکر کنیم کم کم رفتار،عدت و شخصیتمون مثل اونها میشه .

      ما میدونیم مواد غذایی برای دادن انرژی به ما لازمند و چاق کننده نیستند اگه به اندازه ی نیاز بدنمون مصرف کنیم .

      افراد لاغر در طول روز اصلا به مواد غذایی فکر نمیکنند و درگیری ذهنیشون نیست ،
      ما هم باید این جوری باشیم،
      و باید به رفتاراشون دقت کنیم.
      یه فرد لاغر خیلی کم پیش میاد در مورد لذت خوردن یه ماده غذایی چیزی بگه و با هیجان تعریف کنه،
      ما هم باید سعی کنیم اینطوری رفتار کنیم ،
      تا کمتر بگیم در مورد خوردنیا ، خودمون هم یه قدم به طرف تناسب اندام نزدیک شدیم .

      ❤ و اما یه هدیه از طرف استاد :
      همونقدر که دست به غذا بودن ما رو چاق میکنه
      به همون اندازه دست به قلم بودن ما رو لاغر
      میکنه ❤

      یادمون باشه این یه هدایت الهی بوده که ما توی این مسیر قرار گرفتیم و براش ارزش قایل باشیم و به امید خدا ادمه بدیم حتما حتما نتیجه خواهیم گرفت چون خدا ما رو انتخاب کرده و گذاشته تو مسیر تناسب اندام با ذهن .

      استاد ممنونم
      خدا یار و نگهدار همتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار ملکه عشق
      1400/12/03 18:52
      مدت عضویت: 1234 روز
      امتیاز کاربر: 10303 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,354 کلمه

      سلام و درود بر همراهان اهل معرفت 

      استفاده از قوانین در عمل …

      🍃🍃🍃🍃🍃🍃

      مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «5»سوره جمعه

       كسانى‌كه مكلّف به تورات شدند، ولى حق آن را ادا نكردند، مانند الاغى هستند كه كتاب‌هايى حمل مى‌كند، گروهى كه آيات خدا را انكار كردند، مَثَل بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى‌كند.

      🍃🍃🍃🍃🍃

      از روزی که به لطف خداوند هدایت شدم به مسیر خودشناسی و خودسازی دائم به خودم این آیه گرانبها را گوشزد کردم که دانش باید عملکرد داشته باشه وگرنه 

      همانند الاغی هستی که بار کتاب بر پشت خود بسته ای !…

      خیلی از افرادی هم هستند که اهل مطالعه هستند عاشق کتاب خوندن هستند یا سخنرانی گوش کردن ولی تغییر و تحولی در زندگیشون ایجاد نشده …مثل سالهای پیشین خودم !…

      و اما شرایط یکنواخت و تکراری زندگی نمیزاره ما متوجه بشیم چه تغییراتی کردیم یا چه تغییراتی باید در خود ایجاد کنیم ؟ 

      یه طور سنجشه برای خودمون وقتی در شرایطی قرار میگیریم که قبلا طی سالهای بسیاری تجربه می کردیم و الآن با نگرش و بینش جدیدی به اون موضوع نگاه می کنیم باعث میشه ذوق کنیم و نتیجه عالی دریافت کنیم و باورمون به خودمون و مسیر آموزشهامون قویتر بشه و در عوض وقتی در مسیر زندگی لیز می خوریم یا با چالشی روبرومیشیم اینبار هم سعی داریم نقطه ضعف را پیدا کنیم و با استمرار بیشتری این مو ضوع را اصلاح کنیم و همه اینها وقتی اتفاق می افته که بپذیریم من خود خالق زندگی خود هستم و تمام آنچه تجربه می کنم انعکاس فکر و رفتار خودم هست ✨

      مسافرت رفتن موقعیت خیلی خوبیه که عملکرد خود را زیر نظر بگیریم چون شرایط محیطی باعث بروز واکنشهایی در ما میشه که میتونیم متوجه بشیم ما هنوز از الگوهای ذهنی قدیمیمون داریم استفاده می کنیم یا جایگزین آنها الگوهای صحیح را قرار دادیم ؟!

      خیلی وقتها خواسته هایی داریم که شرایط استفاده و لذت بردن ازش مهیا نیست ما هم دقیقا همزمان با استاد خیلی دوست داشتیم مسافرت کنیم و شرایطش مهیا نمی شد اتفاقا منم خیلی گیر داده بودم و باعث شده بود همسرم و فرزندانم هم تمرکز و توجهشون بره به موضوع نبودن شرایط …

      و همون روزها این فایل کمی آرومم کرد ولی واقعا وقتی حسرت می خوری و محتاج به چیزی در بیرون میشی قشنگ جهنم را تجربه می کنی و دیگه دل و دماغ زندگی کردن نداشتم برام لذت نداشت هرچند که به خاطر تعهدم لاغری و زبان و مطالعه و شنا را ادامه می دادم ولی انگار یک کوه گذاشته بودند روی کولم و همیشه احساس خستگی شدیدی داشتم و در نهایت این احساس فشار و مقاومت بیمارم کرد و خداراشاکرم که موهبتهای فراوانی از بابتش دریافت کردم🙏

       خب بالاخره من شاگرد بودم و در طی این زمان هم باز عالی عمل کردم و جالب بود می دونستم که باید رها کنم اما یک خشم و حرصی از درون نمی گزاشت یعنی هرروز می گفتم پس چی شد ؟منتظر بودم !…و بالاخره درسشو گرفتم و آسوده شدم تا الآن هم مسافرت نرفتیم و اما چیزهای ارزشمندتر دیگری دریافت کردم 😊 ولی می دونم به اراده و طریق و زمان خداوند حتما اتفاق می افته و سپاسگزارم .از لذتهای بینظیر زندگیم و تمام رهایی و آزادی که نصیبم شده .

      تمرکز به چیزی که هم اکنون وجود نداره عواقب خطرناکی داره و باعث میشه تمام آنچه که داری برات بی اهمیت بشه ناسپاس بشی و حسرتشو بخوری و محتاج اون خواسته شدن یعنی شرک و وابستگی به غیر !…

       اما در مسیر آموزشهای ذهنی می آموزیم این تغییر تحول را در آنچه داریم ایجاد کنیم و لذت ببریم از همین امکاناتی که داریم ،یعنی قرار نیست چیزی از بیرون بیاد احساس منو خوب کنه و شُد شُد نشد نشد !..

      این موضوع بر میگرده به عزت نفس و به اقتدار…مدتی است نوشته های باورساز خودم را هرروز بررسی می کنم و اما در خلقت و آفرینشمون که خداوند از روح خود در ما دمید و همگان بر حقیقت وجودمون سجده کردند هیچ هویت ذهنی و زمینی نداشتیم هیچ والد و اسم و نام و مقام و مالی نداشتم پس اینو باید باور کنیم که تمام آنچه در زمین تجربه می کنیم نمی تواند به وجودمون چیزی بیفزایدیا کم کند 🤦‍♀️…..چون همه چیز از قبل به ما تقدیم شده (شناخت خود)

      و اما وقتی تمرکز و توجه ما به سمت داشته ها باشه و افکار مثبت و رها باشیم تمام پازلها کنار هم قرار می گیرند تا ما به شکلی عالی و وقتی که خدا می خواهد اون خواسته را تجربه کنیم و بارها برای خودم پیش اومده که پیشنهادی یا نظر و خواسته ای داشتم و همسرم موافقت کرده یا خودش پیشنهاد داده و کاملا اونوقت متوجه شدم که حکم خدا بوده …و حتی اون وقتهایی که راضی نبوده!….

      و بعد از اینکه همه چیز جور میشه اینبار منفی باف یه جور دیگه نجوا می کنه فکر خودتی و خودخواهی !…بچه ها چی میشن؟!همسرت چیکار کنه !؟…حالا مگه واجبه ؟…

      و تمام این افکار به خاطر نقش ذهنی ما در این دنیا هست و غالبا ما فراموش می کنیم کیستیم !؟…فکر می کنیم منِ ذهن هستیم و این اسارت و بند بودن به همه ما را آزار میده اینکه آزاد نیستیم و احساسمون بد میشه و تمام این نجواها فقط تو مغز ما هست که البته با تمرکز و توجه و باور به دیگران و شرایط پیرامون زندگیمون القا میشه و اما خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید….

      ✨قانون رهایی آزادی و نچسبیدن به خواسته 

      اگر قرار باشه که در لحظه حال زندگی کنیم فقط احساسمون و قلبمون برامون مهم میشه و از ثانیه های زندگیمون لذت میبریم اما بیشتر اوقات در گذشته ایم و در نقشها گیر می کنیم و بعد از آینده و انجام نشدن مسئولیتهامون ترس داریم و اما اگر از این دنیا رفته باشیم دیگه هیچی مهم نیست و کاری از دستمون بر نمیاد پس یادمون بمونه همه خدا دارند همه از هدایت و حفاظت و حمایت خداوند بهره مند هستند و بهتره مدیریت زندگیمون و اطرافیان را به خدا بسپاریم و آزادانه با عشق زندگی کنیم .

      خیلی جالبه که فرزندانمون نقش ما را نقش کل جامعه می دونند یعنی فرزندی که پدرش کارمنده در ذهنش این تداعی میشه که کار فقط باید کارمندی باشه …و فکر میکنه همه باباها کارمند هستند و این نشون میده هر فردی مسیر زندگی خودشو داره و فرزند ما هم به خواسته خودش یه روزی باید از الگوهای ذهنیش بیاد بیرون با پند و اندرزنمیشه !…و اما عملکرد نقش و تأثیر محتوای آموزشی قوانین جهان هستی در زندگی ما شبیه به این میمونه که توی منزل سه تا بخاری روشن کنی و آروم آروم دمای منزل میره بالا و روی همه چیز منزل اثر میزاره مثلا دما روی گلدان یا قالب یخ داخل پارچ آب روی میز اثر گذار هست و ما از اثرش متوجه تغییر دما میشیم محتوای ذهنی هم دیده نمی شند ولی تأثیر خودشون را در تمام جنبه های زندگی ما می گزا رند دقیقا سالهای پیش مطالعاتی از داشمندان دریافت شد که گلدانهای منزلی که هرروز در آن موسیقی شاد پخش میشه شاداب تر هستند و رشد بهتری دارند و چگونه !؟…

      و اما سئوالی ذهنم را مشغول کرد استاد چطور با افرادی که هم مسیر ذهنشون نیستند مسافرت می کنند!؟ (چون گفتند با بعضی ۲۰ساله رفاقت دارم)مگر نباید از آدمهای منفی دوری کرد !؟یعنی چقدر باید کنترل ذهن داشته باشی که دیگران روی تو اثر مخرب نداشته باشند !؟…اما مگه قانون فرکانس نمیگه هم فرکانسی ها باهم هستند !؟برای خودم هم سئواله که مثلا فرد در مسیر آموزشه ولی خانواده اش نه !اما اون جبره و اما نتخاب میتونه بهتر باشه ….شایدم خود استاد می خواد سکوی پرتاب بسازه !؟شاید هم اون افراد کارمندانی بودند که در مسیر آموزشهای ذهنی هم بودند و من قضاوت کردم !؟

      الآن خواستم این پرسشهارا پاک کنم اما نه !..،تموم این سئوالها شاید کلیده مسیر دوستی باشه که خدا جوابشو بده !؟.

      از جهت الگوبرداری برای ذهن و مسیر زندگی خودم در حال تفکرم و می خواهم در صلح و وحدت باشم .درود بر شما 💎

      می دانم که هیچ نمی دانم!… 

      اما در طلب معرفتم برای رسیدن به حق 

      خدایا شکرت عاشقتم ❤️

      درود بر استاد و تمثیلهای عالی👌

      روح پدرومادرتون قرین عشق الهی 

      دوستان هم مسیری لحظه هاتون معطر به عطرناب پروردگار 

      عشق❤️به تن واحده 🍃🌸

        

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار هانیه
      1400/07/24 19:05
      مدت عضویت: 1119 روز
      امتیاز کاربر: 12738 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 794 کلمه

      سلام استاد عزیزم

      روزی که این فایل رو گذاشتین، تا دو خط اول متن رو خوندم اینقدرررر خوشحال و ذوق زده شدم که گفتم باید حتما برای استاد بنویسم  حتی قبل اینکه ویدئو رو ببینم… اما به دلایلی نشد تا امروز … راستش اینقدررررررررررررر از خوندن هدایتتون به سایت استاد عباس منش لذت بردم و خوشحال شدم که گفتنی نیست…اینقدر تحسینتون کردم که حد نداره…چون راستش من از اونجا شما رو پیدا کرده بودم و باهاتون آشنا شدم و حس می کردم شاید مثل خیلی ها که به موفقیتی می رسن نمی گن استاد و معلم و منتورشون کی بوده، شما هم توی سایت خودتون اسمی از ایشون و آموزه هاشون نمیارین … قضاوت نکردما …اما با خودم می گفتم این باب شده و هیچکس نمی گه من فلان چیز رو از فلانی یاد گرفتم یا موارد شبیهش و گاهی حتی می گفتم: شاید هم اصل همین باشه و شاید منم بودم همین کارو می کردم…. اما اون شب با خوندن اسم استاد توی سایتتون و جریان هدایتتون، بی نهایت خوشحال شدم و تحسینتون کردم و واقعا ازتون یاد گرفتم … فهمیدم حتی اگه همین اسم آوردن از ایشون هم طی کردن تکامل داشته شما طی کردین…و حتما الان به مرحله بالاتری از عزت نفس و خودباوری و رشد دست پیدا کردین…و اینم یه نکته مثبت و قوت شماست ….کامنت هاتون توی سایت استاد هم گویای این تکامل هست و من بی نهااااااااااااایت خدا رو شاکرم که شاگرد هر دوی شما بزرگوار هستم و همین من رو مطمئن تر کرد که قدم توی مسیر درستی گذاشتم و استادی که خدا برام انتخاب کرد، بهترینه….

      درباره موضوعی که توی فایل هم گفتین واقعا لذت بردم، از اینهمه رهایی و عمل به قوانین … توجه به خواسته و نکات مثبت و نموندن تو حال بد و لذت بردن از شرایط موجوده که حال خوب مستمر، رسیدن به خواسته و شرایط بهتر رو به ارمغان میاره و چقدر از اون بعد رهایی تون لذت بردم و خواسته قلبیم بیشتر در من آشکار و شفاف تر شد که یقین پیدا کردم دوست دارم شغلی جز شغل فعلیم داشته باشم که محدود به زمان و مکان نباشه و درآمد عالی تر داشته باشم و برای سفر و استراحت و … نیاز به برنامه ریزی نداشته باشم…این خواسته چند وقته در من پررنگ شده و جالبه که به نحوی در فایلهایی که بهش برمیخورم نشونه ای ازش توش می بینم …. و چقدر بیشتر یاد گرفتم که اونجا که شما خواسته تون (سفر) رو به جهان اعلام کردین اما وقتی جور نشد حالتون رو خوب نگه داشتین و از شرایط فعلی تون لذت بردین و حتی به این فکر کردین که حالا که جور نشد فرصت دارم فلان کارها رو انجام بدم و درواقع توی اون فقدان سفرنموندین و بلافاصله برنامه جایگزین که همونجا چطور حالتون رو خوب نگه دارین پیدا کردین، جهان هم در مسیر تحقق خواسته تون عمل کرد و دست های خدا در قالب دوستتون براتون سفر خوبی رو پیشنهاد داد و بازم به دلیل خنثی کردن و خاموش کردن ذهن منفی باف درباره تنهایی مرجان بانو و بچه ها و … با دلایل درست، با رضایت کامل همسرتون هم مواجه شدین…یعنی مجموعه عواملی که مثل دومینو عمل کرد و اولین مهره رو خودتون درست چیدین که بد نکردن احساستون و توجه به خواسته تون بود .

      چقدررررررر یاد گرفتم ازتون درباره مواجهه با ترس از تنهایی خانواده و مثالی که برای ذهنتون درباره مرگ آوردین و اونجا که گفتین آیدا تصوری از “پدر” نداره و من رو یه رفیق و همبازی می دونه برام مفهومی رو تداعی کرد که ما در تجرد به دنیا میاییم و در تجرد هم از دنیا میریم و این نسبت ها همه انسانی و زمینی هستن…خدا حفظتون کنه برای عزیزانتون اما نگاهتون به این تنهایی عالی بود و اینکه ما یادمون میره خدا هست و فکر می کنیم خودمون به عزیزانمون دلسوزتر و مسلط تر از خداییم. درحالی که اون موسی رو توی نیل سالم نگه داشت بدون مادرش و جایی اون رو فرستاد که در حمایت کامل بزرگ شه یا یوسف رو در فراق پدر به چه جایگاه و منزلتی رسوند درحالی که یعقوب که این وابستگی رو داشت و یادش رفته بود که خدا فرزندش رو عزیزتر از خودش داره، به چه روزی افتاد و تا نابینایی پیش رفت…..یادمون میره که خدا مهربان تر از پدر و مادره و فقط خدای ما نیست ، یادمون میره که ما فقط کانال ورود بچه هامون به این دنیاییم و اونها هم خدا رو دارن و هدایت خدا رو دریافت می کنن … شما با بیان این حرفها باعث شدین خیلی چیزها در این خصوص که از قضا پاشنه آشیل منم هست برام تداعی و تکرار بشه و از این بابت هم بی نهایت سپاسگزار خدا و شما هستم. بی نهایت لذت بردم از این فایل و خدا رو شکر می کنم برای بودن ارزشمندتون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 25 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Afsaneh
      1400/07/21 15:16
      مدت عضویت: 1114 روز
      امتیاز کاربر: 2005 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 621 کلمه

      بنام خالق مهربان و غفوروبخشنده 

      سلام به استاد و دوستان زیبانگرش

      قوانین در عمل جمله ای که برای من موقعی بود بزرگترین ترس که تو خودم نمیدیدم عمل کنم الانم هستم اما یه کم بهتر از قبل 

      من خیلی عاشق کتاب خوندن هستم از بچگی و وقتی باقانون جذب اشنا شدم در این مورد کتاب میخوندم و خیلی شوق یادگیری دارم اما خیلی کم تو خودم میدیدم که به این همه اگاهی عمل کنم یادمه یه مدتی بخاطر اینکه این همه اطلاعات تو ذهنمه اما ازشون جرات استفاده کردن ندارم داشتم افسردگی میکردم یا اگه میخواستم انجام بدم مستمر نبود و زود جا میزدم 

      اما چون خداوند غفور و بخشنده هست بازهم بمن فرصت میداد ک در مسیر درست باشم تا به این نگرش برسم که باید تغییر کنم اگه تغییر نکنم جهان بمن رحم نمیکنه و منو له میکنه و داشتم با نشونه های واضحی که خدا بهم همش نشون میداد به درکش رسیدم باید تغییر کنم تغییر چی تغییر رهاشدن از همه وابستگیهام رها بشم حسرت نداشته هامو نخورم از داشته های الانم توجه کنم و لذت ببرم و سپاسگزارباشم 

      یه دوره از زندگیم فقط داشتم حسرت میخوردم که چرا من چیزهای ک میخوام تو زندگیم ندارم و ب خواسته هام نمیرسم و باعث میشد اعتمادبنفسم پایین بیاد باعث شد از درون حس کمبود داشته باشم از خودم و زندگیم و اطرافیانم ناراضی باشم و دیگه روز ب روز اوضاعتر بدتر میشد تااینکه خدا بهم تلنگر زد که اینجوری پیش برم خیلی بدتر هم میشه برام و باخدا حرف زدم و ازش هدایت خواستم و خداوندم بهم بصورت تکاملی قدم هامو نشون داد قدم اولم این بود که بردارم داشته هامو ببینم اما دیدن کافی نبود باید داشته های که دارم رو بنویسم وقتی نوشتم تازه فهمیدم من چقدر داشته دارم ک به راحتی فقط با نوشتنشون کلی لذت بردم و قدم بعدی سپاسگزارشون باشم قدم بعد اتفاقات خوب روزمو بنویسم دیشب برداشته بودم اتفاقات مثبت طول روزمو بنویسم اول خسته بودم ذهنم گفت اتفاق مثبتی خاصی نداشتم اما گفتم بزار بنویسم وقتی نوشتم همش میومدن مثبتهای طول روز و چقدر ذوق کردم که چه اتفاقات زیادی که مثبت بودن برام و من اگه نوشته نبودم نمیتونستم متوجهشون باشم و خیلی خوشحال شدم که تنبلی نکردم و عمل کردم و اتفاقات مثبت طول روزمو نوشتم این حس خوب باعث شد از خدا تشکرکنم و بردارم باخدا حرف بزنم اونم باحس قشنگ اونم حس سپاسگزارنه و قدم بعدی برام این بود که فایلهای استادو نگاه کنم و نت برداری کنم و کامنتهای دوستانو بخونم وباعث شد از اگاهی که بدست اوردم تو نگرشم اثر بزاره 

      و خداروشکر میکنم اینقدر مهربونه که همیشه آغوش پراز عشقش برامون بازه تا برگردیم سمتش و بخواهیم تغییر کنیم و از قوانینش در مسیرمون استفاده کنیم 

      و در مورد قانون رهایی هم باید ب صورت تکاملی بتونم بیشتر تو زندگیم اجرایش کنم اینکه میخوام و خیلی دوست دارم مستقل باشم اما وابسته خانواده ام هستم و اینکه اگه من کنارشون نباشم چه اتفاقی میفته که دارم روش کار میکنم و بخوام دیگه به هیچی نچسبم حتی خانواده ام حتی خواسته هام که هنوز تو زندگیم نیست 

      چون به این درک دارم میرسم که اگه من خدای دارم که هوامو داره خانواده ام همون خدا رو دارند ک مواظبشون 

      و اینکه حسرت نخورم برای چیزهای ک ندارم بجاش از الانم و داشته های الانم تمام استفاده رو ببرم و لذت ببرم چون هیچکسی نمیدونه فردای هست براش یا نه پس چه خوب میشه فقط همین امروز رو باتمام وجود زندگی کنیم تازه دارم به این درک میرسم و همش بخودم میگم همین امروز بهترین خودتو بزار و باتمام وجودت زندگی کن همین امروزت بفکر فرداش نباش فقط از الانت بهره مند باش 

      و خدای داریم که جلوتر از ما هست و همه جهانش درمنظم ترین جای خودشه پس نگران هیچی نباشم فقط بسپارم فردامو بخودش 

      درپناه حق

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1400/07/19 19:50
      مدت عضویت: 1656 روز
      امتیاز کاربر: 28201 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 551 کلمه

      سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم 

      اول از همه استاد من شما رو به خاطر آزادی زمانی و مکانی و مالی که  دارین تحسین میکنم و چقدر داشتن این نعمت ها ارزشمند هست و منم برای خودم همچین شرایطی رو آرزومندم که در حین اینکه آزادی زمانی و مکانی داشته باشم بتونم به آزادی مالی هم برسم و تجربه های جدیدی در زندگیم داشته باشم .

      همون اول که در دل شما خواسته ی سفر شکل گرفت و اما برای  شما جور نمیشد که سفر برین شما از قانون درست استفاده کردین که توجهتون آوردین بر چیزهایی که دارین و حالتون رو خوب کردین و از زندگی لذت بردین و نزاشتین نبودن اون خواسته حالتون رو بد کنه و بعد چون حالتون خوب بود و لذت  میبردین پس  قطعا  در مسیر درست بودین و جهان خود به خود شرایط رسیدن به اون خواسته رو برای شما مهیا کرد ه  حتی همسر شما خیلی راحت با خواسته ی  شما موافقت کرد در حالی که  ایشون شرایط سختی رو پیش رو داشتن (یاد این قانون میفتم که وقتی در مسیر درست باشی خداوند دلها رو برای شما  نرم میکند ) و اونجا که شما خودتون رو از شر افکار منفی رها کردین (که تنها گداشتن خانواده تون بود ) بازم درست به قانون عمل کردین و نزاشتین مغلوب شیطان درون بشین که به شما عذاب وجدان و حال بد بده و بازم شما  خودتون رو  مسول هیچ کس در این دنیا  ندونستین و رها و آزاد عازم سفر شدین و این بهترین تمرین عملی برای این قانون بود که شما مسول هیچ کس نیستین حتی فرزند کوچیکتون آیدا  و بعد که راهی سفر شدین  ایمان خودتون رو نشون دادین که با ایمان کامل به خدا و با این اطمینان که خدا حافظ اونها  هست  و برای اونها مشکلی پیش نمیاد  از اونها جدا شدین  و راهی سفر  شدین و بعد در ادامه ی سفر بازم شما به یاد استفاده ی درست از قانون میفتین  که چه نتایج شگفت انگیزی برای شما به وجود آورده که با هیچ فردی در اطرافتون  قابل مقایسه نیست و تمام اینها به خاطر استفاده از  قوانین ثابت خداوند و قدرت ذهن خودتون هست چون میبینید که دوستان  شما  در محدودیت زمان و مکان  هستن اما شما آزادی  مکانی و زمانی به تمام معنا  دارین که این کم چیزی نیست و خلاصه اینکه استاد این حرفهای شما بار دیگه به من یاد اوری کرد که در مسیر بمون و به آموزشها عمل کن تا نتیجه ی عالی رو  در زندگیت ببینی و بار دیگه به من یاد آوری کرد که ما خالق زندگی خودمون هستیم و بار دیگه به من یا دآوری کرد که زندگی هیچ کس از قبل نوشته شده نیست که قابل تغییر نباشه و همه ی ما قابلیت تغییر شرایط،و زندگیمون  رو داریم اونم به تنهایی فقط با قدرت  ذهن خودمون  فارغ از اینکه در چه سنی و در چه کشوری و در چه شهری هستم و چه جنسیتی و چه دینی و یا چه مدرکی دارم .

      پس باید در زندگی با ایمان و توکل حرکت کنیم و هرگز عمگین و ناراحت نباشیم و ناامید نشیم و ترس و نگرانی نداشته باشیم  تا جهان پاسخ ما رو در زمان و مکان درست به ما بدهد  خود خداوند  این وعده رو  داده است  و وعده ی خدا وند حق هست  و من مطعنم خدا هرگز دیر نمیکند .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 45 از 9 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      امتیاز کاربر: 0
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 609 کلمه

      به نام الله

      سلام به دوستان مسیر تناسب 

      ما انسانها بر حسب شرایط زندگی و عوامل بیرونی تجربیات مختلفی رو در زندگی میبینم و تجربه میکنیم که به اونها واکنش نشون میدیم اکثر انسانها سعی میکنند الگوی رفتاری ثابتی رو انتخاب کرده و از اون پیروی کنند و اون رو به عنوان یک خصیصه اخلاقی یا حتی یک استراتژی در زندگی به کار می‌گیرند ولی من شخصا افراد کمی رو میشناسم که جرات و جسارت تعییر و شکستن الگوهای فکری قدیمی رو داشتن و نوع نگرش به زندگی رو عوض کردند.

      در اکثر سالهای عمرمون اکثر ما درگیر این الگوهای ثابت هستیم و خودمون رو با برچسب های گوناگونی مثل خجالتی پر حرف زودباش عصبانی مودب مردم دار و غیره تعریف میکنیم و کل عمرمون رو درگیر این اتیکت ها هستیم و همین برچسب ها در بسیاری از موارد سد و معبری برای تغییره

      نقش هایی که در زندگی به عنوان فرزند مادر پدر خواهر معلم استاد و یا هر چیز دیگه ای که تعریف میکنیم هم‌میتونه عاملی برای ثابت موندن ما در اون الگو باشه 

      من هر وقت به زندگی پدر مادرهای اطرافیان خودم دقت نیکنم و حتی والدین خودم میبینم در تمام طول زندگی بچه ها رو محور همه فعالیتهای خودشون قرار دادن و یلی از شکست ها ناکامی و خستگی یا افسردگی خودشون رو نسبت دادن به نقش پدری یا مادری 

      مثلا حتی الان هم تعریف شده نیست که من به عنوان مادر دو فرزند تنهایی بدم سفر یا فعالیت هایی که دوست دارم انجام بدم چون جامعه و اطرافیان منو مسئول بچه هام میدونه و هر گونه اشتباهی از سمت من ملامت میشه پس هر طوری که فکر میکنیم ما در این تله های قراردادی گیر کردیم ولی اونهایی که جرات کردند چی مادر یا مدری که برای روحیه خودش ارزش قائل میشه و خودش ر پایبند خانوداه و بچه نمیبینه یه ادم بی فکر نیست برعکس کسی هست که میدونه تعییر روحیه و انرژی اون منجر به نشاط بیشتر در خانواده اش میشه مادری که ورزش میکنه در جهت تغییر قدم برمیداره کتاب میخونه و سعی میکنه الگوهای فکری جدیدی رو مایه ریزی کنه موفقتر از مادری هست که دائم در آشپزخونه مشغول پختن غذا های خوشمزه اس البته من خودم یه مادرم و مقصودم از این حرفها سلب مسئولیت نیست شاید هیجان انگیزترین بخش زندگی ما اون قسمتی که متوجه میشیم در حال تغییر هستیم مثلا در دورهمی با

      ی

       دوستان یا چت های گروهی یا بحث های خانوادگی ما راحت میتونیم تغییر در نوع نگرش خودمون رو نسبت به مسائل بسنجیم این تغییرات گامهای کوچکی در جهت خودشناسی و بهبود کیفیت زندگی ماست در حین این جمعها متوجه شدم ادمها علیرغم میزان تحصیل با مرتبه اجتماعی تمایلی به تغییر ندارن و جالب‌تر اینکه برای انجام ندان هر کاری بهانه های جورواجور دارند و خیلی وقتا مسؤلیت های زندگی رو مانعی برای رسیدن به خواسته هاشون میدونن مثلا باشگاه نمیرن چون بچه ها تنها هستن کناب نمیخونن چون بچه کوچیک لجبازی میکنه و هزاران اما و اگر دیگه 

      خودم یادمه مدتها بود دنبال تکمیل دوره ای بودم که ارزوش رو  داشتم .مهارت من در اون دوره در حد نسبی بود ولی دلم میخواست پیشرفت کنم اوایل زندگی متاهلی رو مانعی برای حضور در دوره میدیدم بعد به یمن پیشرفت تکنولوژی همه دوره ها آنلاین شد ولی باز هم بچه ها مدرسه شون و …بهانه جور میکردم ولی یه بار به خودم گفتم تا دلت بخواد بهانه هست تو که همیشه ادمهای سخت کوش رو تحسین میکنی پس چرا بهانه جور میکنی 

      البته یه عامل دیگه این بود که من پیشرفت در اون دوره رو همراه با سختی میدیدم ولی دارم یاد میگیرم اساس دنیا بر راحتی آسایش ولذت بردن هست و اگه اراده کنی زمان مناسب و متریال مناسب برای پیشرفتت جور میشه

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 48 از 10 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم