0

با خرس های چاقی مبارزه نکنید

اندازه متن

بسیاری از افراد چاق سالهاست در حال مبارزه با چاقی هستند اما هرگز موفق به شکست آن نشده اند.

چاقی نتیجه افکار، تصاویر ذهنی و عملکرد فرد است که باورهای چاقی را تشکیل می دهند. درحالی که افراد برای لاغر شدن ورزش می کنند و رژیم می گیرند.

باورهای چاقی چیست

تعریف ساده باورهای چاقی، انتظار چاقی است.

انتظاری که در شما برای چاق شدن یا چاق تر شدن ایجاد می شود همان باورهای چاقی هستند که به مرور در ذهن نفوذ کرده و گسترش پیدا می کنند.

باورهای چاقی در اثر شنیدن درباره چگونه چاق شدن یا دیدن نمونه هایی که درباره چاق شدن خود صحبت می کنند در ذهن ما ایجاد شده و به مرور بر اثر تکرار شدن رشد و گسترش پیدا کرده و فرمول های چاقی ذهن را تشکیل می دهند.

البته در برخی موارد باورهای چاقی از طریق علاقمند شدن به چاق شدن در ذهن ایجاد می شوند به این صورت که فرد به دلایل متعدد مانند مسخره شدن بخاطر لاغر بودن یا ضعیف بودن و … دوست دارد چاق شود تا در نگاه دیگران قوی و توانمند به نظر برسد.

نکته حائز اهمیت اینکه باور های چاقی به بی نهایت شکل می تواند در ذهن افراد ایجاد شود اما نتیجه شکل گیری آنها در همه انسانها باعث شکل انتظار چاقی می شود. یعنی فرد دوست دارد چاق شود یا می ترسد که نکند چاق شود.

دوست داشتن چاق شدن یا ترسیدن برای اینکه نکنه چاق شوید هر دو یک معنی و مفهوم برای ذهن دارد و آن انتظار چاقی است.

نقش باورهای چاقی در شرایط جسمی

باورهای چاقی به دو صورت بر وضعیت جسمی ما تاثیر می گذارند:

۱- باعث چاق شدن و چاق تر شدن می شوند.

زمانی که فرمول های چاقی ذهن به شکل های مختلف در ذهن ایجاد می شوند به مرور انتظار چاق شدن در افراد شکل می گیرد و فرد منتظر است که چاق شود یا می ترسد که نکند چاق شود.

۲- مانع لاغر شدن می شود.

افراد زیادی در سراسر دنیا سالانه تلاش بسیار زیادی برای لاغر شدن انجام می دهند و همچنین هزینه های سنگین برای لاغر شدن پرداخت می کنند اما موفق به لاغر شدن نمی شوند که دلیل اصلی آن باورهای چاقی موجود در ذهن آنهاست.

مهم نیست برای لاغر شدن از چه روشی استفاده می کنید یا چه مقدار هزینه پرداخت کرده اید اگر باورهای چاقی ذهن شما تغییر نکند هزگر لاغر نخواهید شد.

از این رو بسیار مهم است که قبل از هر اقدامی برای لاغر شدن روش چگونه اصلاح کردن باورهای چاقی را بیاموزید.

زمانی که موفق به اصلاح باورهای چاقی ذهن خود شوید حتی اگر هیچ اقدام فیزیکی برای لاغر شدن انجام ندهید خودبخود لاغر می شوید چون شرایط جسمی شما دقیقا مطابق با باورهای ذهنی شما درباره چاقی یا لاغری است.

تغییر فرمول های چاقی ذهن

به شکل عموم افراد تصور می کنند برای ایجاد تغییر در رفتار یا گفتار افراد باید با آنها برخورد کرد.

این برخورد کردن به شکل های مختلف در خانواده، جامعه و سیستم قضایی اعمال می شود.

همه ما تجربه برخود تند والدین زمانی که مرتکب رفتاری که از نظر آنها اشتباه بوده است را داریم. همچنین خودمان در برخورد با رفتار فرزندان خود واکنش های مختلفی داده ایم که نتیجه این باور عمومی برخورد کردن برای ایجاد تغییر است.

آنچه مسلم است برخورد کردن و واکنش دادن نسبت به رفتار دیگران منجر به ایجاد اصلاح یا بهبود شخصیت فرد نخواهد شد بلکه باعث تحریک فرد برای پافشاری بر رفتار اشتباه خود خواهد شد.

برای ایجاد تغییر همواره باید از آموزش به جای برخورد و واکنش استفاده کرد. آموزش دادن باعث جایگزین شدن فرمول های صحیح به جای فرمول های اشتباه در ذهن و در نتیجه اصلاح باورهای فرد خواهد شد.

در مورد چاقی هم دقیقا همین شرایط باید مدنظر قرار گرفته شود و به جای مبارزه با باورهای چاقی باید سعی کنیم از طریق آموزش دیدن باورهای لاغری را در ذهن خود ایجاد کنیم. بنابراین هرگز سعی نکنید با باورهای چاقی خود مبارزه کنید.

فرمول های چاقی ذهن با توجه به منبع ایجاد کننده خود در لحظات خاص از زندگی روزمره فعال می شوند و در باقی موارد خاموش و غیرفعال هستند بنابراین برای اصلاح این باورها نباید در زمانی که فعال و بیدار شده اند اقدام کرد چون نتیجه نهایی صد در صد شکست خواهد بود و نه تنها منجر به اصلاح باورهای چاقی نمی شود بلکه آنها را قوی تر می کند.

مبارزه با باورهای چاقی دقیقا مانند مبارزه کردن با خرس هاست. اگر می خواهید از شر خرس ها خلاص شوید باید در زمانی که در خواب زمستانی یا در حال استراحت عمیق هستند به سراغ آنها بروید. هرگز نباید با خرسی که از خواب بیدار شده است یا در حال جستجو برای غذاست مبارزه کنید چون حتما شکست خواهید خورد.

باورهای چاقی ذهن مانند خرس ها هستند. آنها همیشه بیدار و در جستجوی غذا نیستند بلکه فقط لحظاتی در روز را صرف جستجو برای غذا می کنند و در باقی لحظات در حال استراحت هستند. برای اصلاح و تغییر باورهای چاقی باید در زمان خاموشی به سراغ آنها برویم و سعی کنیم از طریق یادگیری لاغری با ذهن باورهای لاغر کننده را در ذهن خود ایجاد کنیم.

به این شکل بدون تحمل سختی یا خطر صدمه دیدن بر اثر مبارزه با باورهای چاقی می توانیم در کمال آرامش لاغر شدن و تا ابد لاغر بمانیم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.35 از 79 رای

https://tanasobefekri.net/?p=41398
برچسب ها:
19 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار جمال
      1402/07/15 20:46
      مدت عضویت: 394 روز
      امتیاز کاربر: 4755 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 2,012 کلمه

      سلام استاد گرانقدرم 

      سپاسگذارم هستی وبودنت مایه تسلی روح من وبقیه دوستانم هستی سپاسگذارم 

      سپاسگذارم 

      منتن زیبای دوست عزیزم علی ابودر دایی که ارزش خواندن روزی یک بار را دارد را کپی میکنم ولذت ببریم از خواندن وخواندنی….

      خدایا شکرت 

      وقتی که شما از لحاظ مالی و اقتصادی و ذهنی رشد کرده باشید ، چه بخواهید چه نخواهیدکمکِ شما به دیگران ، فوران و جاری می‌شودو کمک داده می‌شودهیچ چیزی ارزشمندتر از احساس خوب نیستو وقتی از ناحیه یِ احساس خوب خودکفا می‌شوی نمی‌توانی که نبخشینمی‌توانی که کمک نکنیچون این به شکل یک عادت و یک خصلت در می‌آیدولی این نوع ارزشمندی خود راآن کمک کردن به دیگران ، نمی‌دانیبلکه خود به خود احساس ارزشمندیاز قبل در تو نهادینه شده استولی زمانی که هنوز این نوع احساس ارزشمندیدر تو شکل نگرفته استو می‌خواهی با کمک کردن و احساس مسئولیتدر قبال دیگران ، احساس ارزشمندی را در خود شکل دهی مسیر سخت‌تر می‌شودو ممکن است در دام مسئولیت‌های سنگین قرار بگیریو از پا در بیایی

      ارزش واقعی در این است که هر کس بیشتر احساس خوب را در خود ماندگار کندبیشتر ، از جهان هستی استفاده کرده استبیشتر ، زندگی را زندگی کرده استچون با پیدا کردن همین احساس خوب استکه ما می‌توانیم بهتر با روح که سرچشمه هر خوبیو نیکی و خوشبختی و دارایی ست ،ارتباط برقرار کنیماحساس خوب یک زمین حاصل خیز استکه مدام می‌تواند به تو میوه دهدحتی اگر برای یک لحظه باشد.من گنجینه‌ها را در درون خود دارمو نیازی به اثبات کردن خود ندارمدر جهان تثبیت شده‌امنیازی به تحسین و تمجید کسی ندارمچون جهان به شکل‌های مختلفیهر لحظه در حال تمجید و تحسین من استدستانی که در خود می‌بینمو از هر لحاظ به من کمک می‌کنندچشمان و گوش هایی که در خود می‌بینمدستگاه‌هایی که در بدن خود می‌بینمبدون اینکه من به آنها دخالتی داشته باشمهر لحظه به من کمک می‌کنندهر لحظه در حال رهبری و تمجید و تحسین من هستند چرا باید خود را آغشته کنم به اینکه وابسته به تحسین و تمجیدِ دیگری باشمدیگری هم همین دستاوردها را در درون خود داردتمام این اعمالی که من انجام می‌دهم و تو انجام می‌دهی به واسطه یِ همان انرژی بی‌نهایت استو یقیناً ارزشمند هستی که خودش را در درون خود تو قرار داده استارزشمندی یک حِس استیک احساس است که باید به آن مداومت ببخشیاگر کمک کردن ما به دیگران از ناحیه نیاز باشدپس تقریباً ما همچنان تشنه می‌مانیمو هم نیازمندتر می‌شویماگر کمک کردن به دیگران از ناحیه فراوانی و مازاد باشد پس یقیناً بر فراوانی و داراییِ ما افزوده می‌شودچون وقتی که از ناحیه نیاز به کسی کمک می‌کنیمیعنی من این کمک را انجام می‌دهمتا خداوند بیشتر به من دهدتو یک منبع بیرونی را واسطه قرار می‌دهیو این شِرک استوقتی که از این ناحیه به دیگران کمک می‌کنیمکه جهان سراسر فراوانی استو هر آن دارایی که در دست من استهمچو تنفس استهمچو یک بازدم استو می دانم دوباره جایگزینش را قرار می‌دهدهمچنان فراوانی به سمت تو سرازیر می‌شودو این نوع شکل ارزش‌مندی ، یک احساس استکه باید در خود ایجد کنی

      تقریبا کیفیت رابطه و ارتباطاتی که با خود داریمکیفیت رابطه یِ ما و ارتباطات ما را با دیگران مشخص می‌کندوقتی که رابطه خوبی با خود داشته باشیمیعنی به آن ارزش درونی خود پی برده‌ایمو این باعث می‌شود که همان کیفیت رابطه و ارتباطاتی که با خود داریم ، با دیگران نیز برقرار شودتا وقتی که ارزش خود را منوط بر شرایط و اتفاقات و برخوردهای بیرونی بدانیماین نشان می‌دهد که هنوز رابطه یِ خوبی با اصلو منبع درونی خود برقرار نکرده‌ایماین به این معنا نیست که ما به هیچ عنوان به کسی کمکی نکنیماین به این معناست که وقتی که ما خوب به خود کمک کرده باشیمو خیلی خوب رابطه یِ خوب را با خود برقرار کرده باشیمهم احساسِ ارزشمندی در ما حفظ می شودو هم ، هر نوع نگاه و برخوردی که با دیگران داشته باشیمبرای آنها سازنده و ارزشمند می‌شود

      نخواهیم وابسته به این باشیم که ارزش خود را ، ارزشمند شدن برای دیگران بدانیم ، راهی را پیدا کنیم که ، بدون هیچ واسطه‌ای ، بدون هیچ نیرویِ بیرونی ای ، بدون هیچ نگاه بیرونی ای ، احساس ارزشمندی و لیاقت داشته باشیم ، راهش کنترل احساسات است ، تمرکز برنکات مثبت است ، آموزش دادن و تعلیمِ افکار و اندیشه ها به سمت هر آن چیزی که در ما هیجان و احساسِ خوب ایجاد می کند ، است ، راهش این است که در هر کاری که هستی ، حتی اگر دستانت در کار است ، پاهایت در کار است ، جسمت در کار است ، تلاش کنی و بتوانی ذهن خود را به سمت چیزی که می‌خواهی و چیزی که احساست را خوب می‌کند ، هدایت کنی ، این نوع مکتب و این نوع تخصص ، نیاز به هیچ سواد و کلاسی ندارد ، همه می‌توانند آن را انجام دهند ، این تخصص و این مهارت ، بالاترین مسئولیتی است که می‌توانیم انجام دهیم ، مهارتِ هدایت افکار به سمت هر آن چیزی که به ما احساس خوبی می‌شود ، مهارت و هدایت افکار به سمت خواسته‌ها استهمه یِ اتفاقات ، دلیلِ باورها و فرکانس هایِ مخفیِ ماستخیلی وقت ها ما باور کردیمکه اگر کمک کنیمبه ما کمک می‌شوداگر دستی بگیریمدست ما گرفته می‌شودو اینگونه ذهن را شرطی کرده ایمو باور کرده ایم که واقعا این قانون استو اگر کمکی نکنیمکمکی نمی‌شودو همین هم می شوددر صورتی که اگر همین الاناین باور را تغییر دهیم که :جهان و کائنات کاری ندارند ، جز اینکه تنها برای من سعادت ، سلامتی ، خوشبختی ، فراوانی انباشته می‌کنندو همینطور در زندگی روزمره خود این فراوانی را در همه چیز را می‌بینیمدرک خواهیم کرد که بدون هیچ دستاوردی ارزشمندیم.

      اینکه منتظر باشم تا این ویلا ، تا این ماشین ، تا این مقام را کسب کنم و این تشنگی و اَتَش رفع شود ، بعد احساس ارزشمندی کنم ، را بهتر است جایگزین این قضیه کنم که با باورها و بدنبالِ آن ، هماهنگ کردنِ خودم با منبع ، احساس ارزشمندی کنم ، و سیراب باشم ، تا این احساس ارزشمندی ، مدیر و رهبری شود که مرا آرام آرام به سمت آن زیبایی‌ها هدایت کند ، و با آنها مشغول شوم ، بدون اینکه نیاز داشته باشم ، و نا آگاهانه و ناخواسته اینگونه بر جهان و دیگران ، تاثیرگذار باشم

      اصلاً هدف این نیست که ما بخواهیم ثابت کنیم که بدون دخالت هیچ دستاورد بیرونی ما ارزشمند باشیم ، باز هم ، همه چیز بر میگردد به باور ، اگر باور می‌کنی بدون هیچ دستاوردی ، ارزشمند هستی ، همچنان بر ارزش تو افزوده می‌شود ، اگر باور کنی که باید دستاوردی به وجود بیاید و داشته باشی ، بعد احساس ارزشمندی کنی ، باید مدام در حال سختی کشیدن ، سختی فکر کردن و سخت زندگی کردن باشی ، ارزشمند بودن یک احساس است ، یک باور است ، وقتی به باورهات ، اعتماد کنی ، خصوصا باورهای مملو از احساس خوب ، ارزش و عیار و قیمتت را بهتر درک می کنی ، ارزشمند بودن یک عشق است ، این احساس با تکیه بر منبع درون شکل می‌گیرد ، پس ابتدا از درون باید شکل بگیرد ، وقتی که درست شکل بگیرد ، نقطه یِ جذب ما هر آن چیزی که درست است ، را به ما نزدیک می کند ،

      شما به خود نگاه کنیداکنون دستان شما می‌نویسدچه چیزی و چه عاملی باعث حرکت این دستان می‌شود؟ انرژی و یک نیرویی که وجود داردولی تو آن نیرو را نمی‌بینینگاه می‌کنید و چشمان شما این صفحه را می‌بیندچه عاملی ، چه انرژی باعث می‌شود که ببینید ؟یقیناً نیرو و انرژی است که شما آن را نمی‌بینیداما به صورت ۱۰۰ درصد وجود داردشما پلک می‌زنیدقدم برمی‌داریدو صدها عمل دیگر با این جسم انجام می‌دهیدو می بینید که دروغ نیستو بدون هیچ شک و شبهه و تردیدی ، می پذیریمکه یک نیرو و یک انرژی ای هستکه این اعمال را انجام می‌دهداین نشان می‌دهد که چه ارزشی و چه عظمتی در درون ما نهفته است که بصورت خودکار و اتوماتیک وار ، ما را رهبری می کنداگر به همین دستور این وقایع را درک کنیمو سپاسگزار باشیماگر به همین دستور این ارزش‌ها را ببینیمو درک کنیم ، احساس ما خوب می‌شودنتیجه‌ای که از این احساس خوب ایجاد می‌شودباورهای خوب استو به یاد می آوریم که ، به هر صورت و به هر شکلیبرای جهان ارزشمند هستیمارزشمند بوده‌ایمو همیشه ارزشمند خواهیم مانداین شِرک است که من بخواهم به دیگری کمک کنمتا طرف مقابل احساسش خوب شودوقتی که طرف مقابل نخواهد برای احساسش و خوب کردن آن تلاشی کنداین شِرک است که اینگونه با کمک کردن ،بخواهم آن را مبنایِ احساسِ خوب خود بدانماین یعنی قدرت دادن به نیروهای بیرونیاین یعنی وابستگیکه بخواهم یک عمل بیرونی انجام بدهمبعد احساسم خوب شودما یک روح ناوابسته داشتیمیک روحی که جریانش فقط شادی ، نشاط ، دارایی و خوشبختی ستیک روحی است که به چیزی وابسته نیستودائم سلامت استو من قرار نیست که بخواهم شادابی خود را با وابستگی به چیزی بیرون از خود ، افزایش دهماین یعنی دور شدن از اصلدور شدن از روحو هر چقدر که ما از روح و از اصل دور شویمنگرانی‌ها غم‌ها و بیماری‌ها بیشتر می‌شودالان ، منابعی که بخواهد ارزش‌های ما را بدزددباورهای ما را بدزددتمرکز ما را بدزدددر اطراف ما زیاد استمنابعی که در تلویزیون و فیلم ها وجود داردمنابعی که در شبکه‌های اجتماعی وجود داردمنابعی که در گوگل وجود داردو اگر حواسمان به کانونِ توجه مان نباشداحساس خوبمان ، کمتر می‌شودچون مدام باورهای مختلفی را بر ما القا می‌کننداگر تنها دنبال چیزهایی که می‌خواهیم و دوست داریمو به ما احساس خوبی می‌دهد ، باشیماز تمام طول روز و از تمام زندگی خود به نحو احستدر حال استفاده کردن هستیماینگونه همیشه احساس ارزشمندی در ما حفظ می‌شود

      بهترین دوست و یارِ هر لحظه یِ ما ، مهم‌ترین دوست و یار هر لحظه یِ ما ، فقط احساسات ما است ، و هیچ دستگاهی ، هیچ نیرویی ، هیچ قدرتی ، جز خود ما نمی‌تواند کنترل آن را بر دست بگیرد و راهش را بَلَد باشد ، یعنی ما هم می‌توانیم زخم باشیم ، هم می‌توانیم مرهم باشیم ، هم می‌توانیم خودِ بیماری باشیم ، هم می‌توانیم آن طبیبِ ارزشمند باشیم ، و واقعاً تا وقتی که در دست گرفتن این احساس خوب و این احساسات را یاد نگیریم هیچ عملی در بیرون ، آن احساس ارزشمندی را که می خواهیم و مدِّ نظرمان است ، در ما ایجاد نمی‌ شود

      من در دوران نوجوانی که بودم ، مادرم از دست رفتو نگرانی‌ها و غم و غصه‌ها و بی تابی هاباعثِ ارزشمندشدنِ من ، نشداحساسات بد مناحساس تنهایی مناحساسات بی‌کس بودن منبه من کمکی نکردو باعث ارزشمند شدن من نشدتا اینکه آرام آرام به این آگاهی رسیدمکه فقط کنترل احساسات من است که می‌تواند مرا ارزشمند کندتا اینکه به این آگاهی رسیدم که او روحی بودکه به سرچشمه یِ اصلی خود بازگشتو من باید به مسیر خودم ادامه دهمبه ایجاد احساسات خوب و باورهای خوب در خودمادامه دهم و بدانم که هیچ رویدادی نباید وجود داشته باشد که بخواهد مرا از مسیر اصلی دور گرداندمگر اینکه من کنترل احساسات خودم را به تغییرات و شرایط بیرونی واگذار کنمیعنی هیچ عمل بیرونی و هیچ رویداد بیرونی نتوانست حال مرا خوب کندهیچ عمل و هیچ رویداد بیرونی نتوانست مرا ارزشمند کند هیچ دستاورد بیرونی نتوانست مرا بهتر کندو هیچ چیزی جز اینکه با نگرش‌های مثبت حال خوب را به خود برگردانم برای من ارزشمند نبود.

      قرار نیست من دل کسی را به دست بیاورمتا خداوند از من راضی باشداگر باور کنم که باید دل او را به دست بیاورمتا خداوند از من راضی باشددرست باور کرده ایدو به شیوه‌های مختلفی تقلا می‌کنی تا دل او را به دست بیاوری چون اینگونه باور کرده ایاما اگر من و عمل من باعث عصبانیت و نگرانی و غمگین شدن او بوده استاین تنها ضعف و ناهماهنگی خودِ او بوده است کهاعمال من باعث عصبانیت و نگرانی او بوده استو من مسئول آن نیستمبلکه تنها او خود باید بتواند مدارِ خوب را در خود ایجاد کندممکن است اعمالی از ما سر بزندکه خدشه‌ای بر احساسِ خوب ما وارد نکنداما برای دیگران موجب احساس منفی شوداما ما مسئول آن احساس منفی دیگران نیستیمتنها خودش مسبب آن احساس منفی بوده‌ استکه نتوانسته‌ هماهنگی را در خود ایجاد کندو در یک کلام ما مسئول احساس خوب یا بد دیگران نیستیمما تنها مسئولیم که احساس خوب را در خود به مرحله یِ پایداری برسانیم .

      سپاسگذارم لذت بردید..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زهرا
      1402/07/15 18:33
      مدت عضویت: 400 روز
      امتیاز کاربر: 24940 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 393 کلمه

      سلام استاد 

      خدا راشکر که توانستم این فایل را گوش بدهم در تاریخ ۱۴۰۲/۷/۱۵

      چقدر این تشبیه خرسهای چاقی برای باورهای چاقی زیبا بود چون خرسهای قطبی در طول زندگی و خواب زمستانی بسیار آرام هستند و در صورتی که کاری به میل و خواسته آنها نباشد عصبانی می‌شوند و صدای وحشتناک از خود در می آورند و هرکس در این زمان با آنها روبرو شود شکست خواهد خورد.

      دقیقا باورهای چاقی ما هم همینطوره وقتی که باور چاقی تمایل به خوردن چیزی را در ذهن ما فعال کنه دیگه هیچ کس قادر نیست آن فکر را از سر ما بیرون کنه حتی اگر خود را مشغول چیز دیگه کنیم باز هم فکر ما هنوز درگیر است که برم بخورم و جالبه تا حدی که فکر می کنیم اگر کسی نبیند ما آن غذا را خوردیم بهتره ، و چقدر این شک کردن برای خوردن و نخوردن ما را اذیت می کنه اگر آن غذا را بخوریم خود را سرزنش میکنیم که چرا آن را خوردم و اراده نداشتم ، اگر نخورم باز میگم حالا میخوردم یکبار که طوری نمیشه بازهم نجوای ذهنی زیاد دارم 

      پس به قول استاد وقتی که افکار ذهن چاق ،مثل خرسی خشمگین بیدار شد بهتر است که با آن نجنگیم و به آرامی و مثل حیوانات و افرادی که درمقابل دشمن و ترس خودشان را استتار می‌کنند خودمان را استتار کنیم چون عامل شکست در هر مرحله ای ترس است ،و بدون هیچگونه استرس و ترس از چاق شدن آن غذا را بخوریم ، چون انسان در هنگام ترس نمی‌داند که دقیقا چه واکنشی از خود نشان می‌دهد حتی اگر این مرحله را فرضی برای خود در نظر بگیرد در واقعیت با ترس چیز دیگری رقم خواهد خورد 

      من امروز یاد گرفتم وقتی در مورد خوردن غذایی ذهن چاق فرمان داد بخور ، سعی کنیم که با آن مقاومت نکنیم و به مقدار مورد نیاز بخوریم تا خرس چاقی ما بخوابد و دست از سر ما بردارد و بعد در مورد آن چیز فکر کنیم که آیا این برخورد خوب یا نه و در آن لحظه نخواسته باشیم حرف خود را کرسی بنشانیم و بایدبگوییم من از طریق سایت تناسب ذهنی یاد گرفتم این حرفها ، نجوای ذهنی است و باید به آنها کم محلی کرد واز آنها عبور کنیم تا کمترین ضربه را بخوریم و استاد از شما ممنون که یکی دیگر از اشتباهات و باورهای ذهنی را به من یاددادید .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 3 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار زینب
      1402/07/09 23:40
      مدت عضویت: 351 روز
      امتیاز کاربر: 5450 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 415 کلمه

      به نام خدای هدایتگر سلام به استاد عزیزم چند روزی میشد خیلی جدی دنبال این بودم رو باورهای چاقی کار کنم و اطمینان قلبی بهم میگفت اگر رو این زمینه کار کنی ایمانت قوی تر میشه به قوانین و میتونی نتایج خوبی بگیریایده ای براش نداشتم ولی از همون جاییکه بودم با همون آگاهی‌ها شروع کردم و ایمان داشتم خدا راه رو نشانم خواهد دادو دیشب هدایت شدم به این سایت با اینکه ۱۱۸ روز پیش عضو شدم ولی در مدار نبودم و الان زمان مناسبش هستاین چند روز خیلی فکر میکردم که این باورهای لاغری رو کی باید به خودم بگم و رو خودم کار کنم و به این نتیجه رسیده بودم مثلا هروقت سر سفره بودم دیدم دارم پرخوری میکنم مدام با خودم بگم غذا منو چاق نمیکنه  این غذا ها و نعمت های خدا در بدن من تبدیل به نور و عشق میشن و خلاصه میدیدم اصلا من تو مواجه شدن با عذا یادم نمیاد پرخوری میکنم تموم میشه یهو میگم ای دل غافل چرا من باز این جملات رو به خودم نگفتم و سرزنش کردن های خودم و عذاب وجدان شروع می‌شد ولی خدای مهربان از زبان شما استاد عزیزم بهم گفت کی زمان مناسب ساختن این باورهای قدرتمند کننده هستمن باید قبل از مواجه شدن با عذا این باورها رو بسازم همیشه وقتی این جمله رو می‌شنیدم که تو رو خودت کار کن اتفاقات خود به خود میافته شرایط و آدم ها و موقعیت ها و ایده های مناسب بهت گفته میشه نمیتونستم خوب درکش کنم حالا یه کوچولو فهمیدم که ماجرا چیه من رو خودم زمانی که این هخرس ها خوابن کار میکنم برای خودم منطقی میکنم که غذا باعث چاقی من نمیشه اصلا من تند تند بخورم کجای دنیا رو میخام بگیرم چه کار بهتر از لذت بردن از مزه ی غذا عشق کردن با نعمت های خدا و وقتی من رو خودم کار میکنم اصلا اون خرس ها بیدار نمیشن که کار‌من جنگیدن و اذیت شدن باشه من باورهای خوب می‌سازم آنقدر بزرگ میشن که جلوی باورهای قبلیم رو میگیرن و استاد چقدر این موضوع تو جنبه های دیگه زندگی ام میتونه کمکم کنه مثلا تو موضوع غیبت کردن بارها شده به خودم گفتم تو برخورد با فلان نفر دیگه غیبت نمیکنمولی تا تو اون م قعیت قرار میگیرم نمیتونم و مدام خودمو سرزنش میکنم که مگه قرار نبود این کارو نکنی ولی فایده نداره خرس ها خیلی قوی آن و انگار من دست خالی رفتم به جنگ و امروز خیلییی خوشحالم به اون الهامی که خداوند بهم گفت به این سایت سربزنم گوش کردم استاد شما بی نظیرید آنقدر که ساده توضیح میدیدممنونم ازتون در پناه خدای مهربون

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم