0

با خرس های چاقی مبارزه نکنید

اندازه متن

بسیاری از افراد چاق سالهاست در حال مبارزه با چاقی هستند اما هرگز موفق به شکست آن نشده اند.

چاقی نتیجه افکار، تصاویر ذهنی و عملکرد فرد است که باورهای چاقی را تشکیل می دهند. درحالی که افراد برای لاغر شدن ورزش می کنند و رژیم می گیرند.

باورهای چاقی چیست

تعریف ساده باورهای چاقی، انتظار چاقی است.

انتظاری که در شما برای چاق شدن یا چاق تر شدن ایجاد می شود همان باورهای چاقی هستند که به مرور در ذهن نفوذ کرده و گسترش پیدا می کنند.

باورهای چاقی در اثر شنیدن درباره چگونه چاق شدن یا دیدن نمونه هایی که درباره چاق شدن خود صحبت می کنند در ذهن ما ایجاد شده و به مرور بر اثر تکرار شدن رشد و گسترش پیدا کرده و فرمول های چاقی ذهن را تشکیل می دهند.

البته در برخی موارد باورهای چاقی از طریق علاقمند شدن به چاق شدن در ذهن ایجاد می شوند به این صورت که فرد به دلایل متعدد مانند مسخره شدن بخاطر لاغر بودن یا ضعیف بودن و … دوست دارد چاق شود تا در نگاه دیگران قوی و توانمند به نظر برسد.

نکته حائز اهمیت اینکه باور های چاقی به بی نهایت شکل می تواند در ذهن افراد ایجاد شود اما نتیجه شکل گیری آنها در همه انسانها باعث شکل انتظار چاقی می شود. یعنی فرد دوست دارد چاق شود یا می ترسد که نکند چاق شود.

دوست داشتن چاق شدن یا ترسیدن برای اینکه نکنه چاق شوید هر دو یک معنی و مفهوم برای ذهن دارد و آن انتظار چاقی است.

نقش باورهای چاقی در شرایط جسمی

باورهای چاقی به دو صورت بر وضعیت جسمی ما تاثیر می گذارند:

۱- باعث چاق شدن و چاق تر شدن می شوند.

زمانی که فرمول های چاقی ذهن به شکل های مختلف در ذهن ایجاد می شوند به مرور انتظار چاق شدن در افراد شکل می گیرد و فرد منتظر است که چاق شود یا می ترسد که نکند چاق شود.

۲- مانع لاغر شدن می شود.

افراد زیادی در سراسر دنیا سالانه تلاش بسیار زیادی برای لاغر شدن انجام می دهند و همچنین هزینه های سنگین برای لاغر شدن پرداخت می کنند اما موفق به لاغر شدن نمی شوند که دلیل اصلی آن باورهای چاقی موجود در ذهن آنهاست.

مهم نیست برای لاغر شدن از چه روشی استفاده می کنید یا چه مقدار هزینه پرداخت کرده اید اگر باورهای چاقی ذهن شما تغییر نکند هزگر لاغر نخواهید شد.

از این رو بسیار مهم است که قبل از هر اقدامی برای لاغر شدن روش چگونه اصلاح کردن باورهای چاقی را بیاموزید.

زمانی که موفق به اصلاح باورهای چاقی ذهن خود شوید حتی اگر هیچ اقدام فیزیکی برای لاغر شدن انجام ندهید خودبخود لاغر می شوید چون شرایط جسمی شما دقیقا مطابق با باورهای ذهنی شما درباره چاقی یا لاغری است.

تغییر فرمول های چاقی ذهن

به شکل عموم افراد تصور می کنند برای ایجاد تغییر در رفتار یا گفتار افراد باید با آنها برخورد کرد.

این برخورد کردن به شکل های مختلف در خانواده، جامعه و سیستم قضایی اعمال می شود.

همه ما تجربه برخود تند والدین زمانی که مرتکب رفتاری که از نظر آنها اشتباه بوده است را داریم. همچنین خودمان در برخورد با رفتار فرزندان خود واکنش های مختلفی داده ایم که نتیجه این باور عمومی برخورد کردن برای ایجاد تغییر است.

آنچه مسلم است برخورد کردن و واکنش دادن نسبت به رفتار دیگران منجر به ایجاد اصلاح یا بهبود شخصیت فرد نخواهد شد بلکه باعث تحریک فرد برای پافشاری بر رفتار اشتباه خود خواهد شد.

برای ایجاد تغییر همواره باید از آموزش به جای برخورد و واکنش استفاده کرد. آموزش دادن باعث جایگزین شدن فرمول های صحیح به جای فرمول های اشتباه در ذهن و در نتیجه اصلاح باورهای فرد خواهد شد.

در مورد چاقی هم دقیقا همین شرایط باید مدنظر قرار گرفته شود و به جای مبارزه با باورهای چاقی باید سعی کنیم از طریق آموزش دیدن باورهای لاغری را در ذهن خود ایجاد کنیم. بنابراین هرگز سعی نکنید با باورهای چاقی خود مبارزه کنید.

فرمول های چاقی ذهن با توجه به منبع ایجاد کننده خود در لحظات خاص از زندگی روزمره فعال می شوند و در باقی موارد خاموش و غیرفعال هستند بنابراین برای اصلاح این باورها نباید در زمانی که فعال و بیدار شده اند اقدام کرد چون نتیجه نهایی صد در صد شکست خواهد بود و نه تنها منجر به اصلاح باورهای چاقی نمی شود بلکه آنها را قوی تر می کند.

مبارزه با باورهای چاقی دقیقا مانند مبارزه کردن با خرس هاست. اگر می خواهید از شر خرس ها خلاص شوید باید در زمانی که در خواب زمستانی یا در حال استراحت عمیق هستند به سراغ آنها بروید. هرگز نباید با خرسی که از خواب بیدار شده است یا در حال جستجو برای غذاست مبارزه کنید چون حتما شکست خواهید خورد.

باورهای چاقی ذهن مانند خرس ها هستند. آنها همیشه بیدار و در جستجوی غذا نیستند بلکه فقط لحظاتی در روز را صرف جستجو برای غذا می کنند و در باقی لحظات در حال استراحت هستند. برای اصلاح و تغییر باورهای چاقی باید در زمان خاموشی به سراغ آنها برویم و سعی کنیم از طریق یادگیری لاغری با ذهن باورهای لاغر کننده را در ذهن خود ایجاد کنیم.

به این شکل بدون تحمل سختی یا خطر صدمه دیدن بر اثر مبارزه با باورهای چاقی می توانیم در کمال آرامش لاغر شدن و تا ابد لاغر بمانیم.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.35 از 79 رای

https://tanasobefekri.net/?p=41398
برچسب ها:
19 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فهیمه حیاتی
      1403/01/29 10:16
      مدت عضویت: 286 روز
      امتیاز کاربر: 6460 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 369 کلمه

      به نام خدای هستی بخش

      چه مثال خوب و ملموسی برای باورهای چاقیه که اونو به خرس تشبیه کردین باورهای چاقی ما مانند خرس هستن که وقتی بیدار و فعال میشن دیگه توانایی رویارویی با اونهارو نداریم و قطعا در مقابله با اونها شکست میخوریم و تقلا برای مبارزه و کنترل اونها باعث خستگی نا امیدی و یاس ما میشه ما باید اینو بپذیریم که در زمان بیداری فرمول ها جنگیدن باهاشون بی فایده ست و برای غلبه بر اونها باید زمانی که غیرفعال هستن و قدرتی ندارن روی باور و نگرش مون کار کنیم که به مرور زمان اصلا بیدار نشن . همان طوری که وقتی فردی کار اشتباهی انجام میده با اون برخورد میکنیم باعث ایجاد تنش و تکرار اون کار میشیم و اکثر روانشناسان میگین وقتی فرزندتون داره کار اشتباهی انجام میده سعی کنید اون لحظه واکنشی بهش نشون ندین و در فرصت مناسب با آموزش دادن و صحبت کردن  به مرور زمان رفتار درست رو جایگزین کنید. پس زمانی که خرس های چاقی به ما حمله میکنن اولین کاری که باید بکنیم اینکه ازشون نترسیم و سعی نکنیم مقابلشون بایستیم چون کار بیهوده ایه همه ما تجربه اینو داشتیم که یه زمان هایی از روز مثلا وقتی فکر خوردن به سراغ مون میاد هرکاری میکنیم که به اون فکر عمل نکنیم و چیزی نخوریم چون قبلا به خودمون قول دادیم که فلان چیز رو نخوریم ولی فکر ول کن قضیه نبوده و  هرچه ما بیشتر تلاش میکردیم که اون فکر رو سرکوب کنیم و بهش عمل نکنیم اینقدر توی ذهن ما تکرار شده که به یک صدای بلند تبدیل شده که اصلا دیگه متوجه هیچ چیز نشدیم و دچار ناآرامی شدیم و تا زمانی که اون کارو انجام ندایم آروم و قرار نداشتیم و بعد از انجام اون هم دچار پشیمونی و خود سرزنشی شدیم دقیقا این همون لحظه ایه که خرس ها بیدار شدن و هرچی ما تقلا میکنیم و به سمت ش هجوم میبریم اون بیشتر عصبانی میشه و به سمت ما حمله میکنه تا در نهایت مارو شکست میده و برما مغلوب میشه پس درست ترین کار اینکه که ما با آرامش و در فرصت مناسب روی خودمون کار بکنیم که دیگه اون خرس ها بیدار نشن و نیازی به مقابله نباشه .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار عطا
      1402/07/20 12:57
      مدت عضویت: 501 روز
      امتیاز کاربر: 11065 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,048 کلمه

      سلام و درود 

      چقدر این تصویر ، به خوبی نقشه چاقی رو برامون واضح میکرد .

      دقیقا من در این مدت خیلی سعی می کردم که این موانع رو برطرف کنم . 

      مثلا علتهای چاقی نوشته شده پرخوری ، خواب زیاد ، ژنتیک .

      دقیقا من هر سه ی این عوامل رو برداشتم . 

      چطور ؟ 

      برای پرخوری که با خودم به صلح رسیدم که پرخوری باعث چاقی نمیشه بلکه خودش واکنشه که در اثر فرمولهای چاقی دیگه خلق شده .

      پس ریشه اون رو پیدا می کردم 

      و  در اکثر موارد به عزت نفسم مربوط میشد .

      یعنی هر جایی که من کم میاوردم پرخوری میکردم . پس تا میتونستم  در لحظاتی که خرسهای چاقی خواب بودند عزت نفسم رو بالا میبردم . 

      به خودم اصلا برچسب پرخوری نمیزدم که خرس چاقی بیدار بشه . 

      به خودم اصلا برچسب چاقی نمیزدم که خرس چاقی بیدار بشه . 

      به دیگران قدرت نمیدادم که خرس چاقی رو بیدار کنم 

      به رفتارهام حتی برچسب بد نمیزدم که هی خودمو سرزنش کنم .

      برعکس رفتارهای خودم رو تحلیل میکردم و احساسی که اون رفتار رو خلق کرده بود پیدا می کردم 

      و اون احساس هم ناشی از یک فکر و باور بود .

      من باورهای چاقیم رو شناسایی کردم و همچنان هم در حال شناسایی هستم . 

      بازم میگم بیشتر باورهام به خاطر کمبود عزت نفس بود . 

      ولی الان خیلی اعتماد به نفس و عزت نفسم رو بالا آوردم و خودم رو تحت هر شرایطی تایید می کنم 

      و واقعا هم کار بدی ازم سر نمیزنه .

      چون در چالش من اینو نخوردم یاد گرفتم با رفتارهام به صلح برسم و بیشتر به جنبه دلخواه توجه کنم و آروم اروم واکنشهای بهتر رو جایگزین کنم . 

      در ضمن عشق به غذا همچنان در وجود من هست و  با خیال راحت و بدون ترس از غذا خوردن یکی از انگیزه های اصلی من برای کاهش وزن بود . 

      من فکر میکنم الان ۸۰ شده باشم شایدم کمتر در عکسی که در پروفایلم گذاشتم کاملا مشهود و معلومه . 

      عکس سمت چپ مربوط به  اردوی پارساله . و عکس سمت راست اردوی امسال . 

      دقیقا تغییر کاملا مشهوده  . 

      چون نگرش من در این ۹ ماه به زندگی به خدا به خودم به اطرافیانم به مواد غذایی به رفتارهام تغییر کرده و جسم من هم تغییر کرده . 

      داشتم از عشق به غذا می گفتم . 

      یکی از تفاوتهای  یک فرد چاق و یک فرد لاغر  احساس اونها به غذاست . 

      انسان لاغر غذایی رو که دوست داره خوردنشم دوست داره و تمام 

      ولی انسان چاق غذا رو دوست داره خوردنشم دوست داره اما احساس بعدش اینه چون غذایی که دوست داشتم خوردم اولا اینکه زیاد خوردم دوما اینکه چاقم می کنه . 

      یعنی  باورهای  اضافه  بعدش میاره .

      این باورهای اضافه است که در جسم میشه اضافه وزن .

      شخص لاغر باور اضافه نسبت به غذا نداره . دوست داره میخوره و تمام 

      همین . 

      خب این  باور در جسم میشه عشق میشه سلامتی میشه رهایی میشه لاغری . 

      فلسفه نداره در موردش . 

      من خیلی سعی کردم فلسفه بافی بعد از خوردنم نداشته باشم . 

      شاید جالب باشه ولی وقتی در نوشته های شما عمیق شدم دیدم تفاوت چاقی شما و بنده  استاد گرامی در  عادت نقشه های ذهنی قبل و بعد از غذاست . 

      شما بیشتر نقشه های ذهنیتون قبل از غذا بود . 

      ولی من نقشه ی ذهنی قبل از غذا ندارم . 

      اما بعد از غذا نقشه ذهنی دارم . 

      چرا خوردی 

      حالا که خوردی چاق میشی 

      چرا انقدر زیاد خوردی 

      خاک توسرت 

      خیلی ببخشید 

      الاغ آشغال عوضی آخه چه خبرته و  چنین افکاری . 

      سرزنش و تحقیر بیشترین آسیب رو به من زد چون عزت نفسم رو قورت میداد و شدیدا ازم انرژی خواری می کرد . و برای رهایی از این باورها من دوباره به خوردن روی می اوردم تا اروم بشم و این چرخه سالها تکرار میشد . 

      این عامل اصلی چاقی در من بود و هیچ وقت نمیزاشت من از غذایی که میخورم لذت ببرم یا سیر بشم  و دقیقا تفاوت چاقی شما و بنده همینه . 

      برای همین من خودم تشخیص دادم از طریق الگوهای ذهن خودم لاغر بشم و خوشبختانه موفق هم بودم . 

      سرزنش ممنوع  تحت هر شرایطی حق سرزنش کردن خودم رو نمیدم و به ذهنم ایست میدم . 

      و به جاش اول خودمو تایید و تحسین می کنم تحت هر عملی و بعد در زمانیکه اون حالت خوابیده علت اون رفتار رو پیدا می کنم و باوری که اون رو خلق کرده . 

      و الان مدتهاست که خیلییییی کم شده رفتار پرخوریم . چون دیگه باور ندارم پرخوری من و چاق می کرد . این باور رو برداشتم و پرخوری به همین راحتی رفت . 

      من الان از خوردنهام راضی هستم و اصلا هم نه اینکه جلوی خودمو بگیرم فقط به عشق خود غذا پرخوری رو کنار گذاشتم چون نمیخوام حس لذتم از غذا بره .

      میخوام اونقدری بخورم که بهم کیف میده و بعدش خرسهای سرزنش فعال نشن . 

      سرزنش  و تحقیر بعد از خوردن بزرگترین باور چاقی من بود و من تونستم به لطف خدا و اگاهیهایی که هم سایت دریافت میکردم وهم از ذهن خلاق خودم به کاهش وزنی آسان سلامت و بی نظیر برسم . 

      بله من دقیقا با خرس چاقیم و پرخوریم که هر دو واکنش به فرمولهای ذهنیم بودم به صلح رسیدم  و با عشق به غذا خودمو لاغر کردم .

      چون من حقمه که از غذایی که میخورم  و هر قدر که دوست دارم بخورم لذت ببرم 

      و وقتی چاق باشم نمیتونم این لذت رو تجربه کنم . 

      اما وقتی لاغرم خیلی راحت این لذت رو تجربه می کنم . 

      چون نقشه قبلی برای غذا در سرم نیست نقشه ی بعدی رو هم پاک می کنم . به نظر خودم که خیلی هم خوب و راحت  لاغر  شدم . ترس از چاقی هم که دیگه ندارم . در نتیجه دو تا لقمه که از گلوم میخواد بره پایین رو ببخشید عذر میخوام زهر مار نمی کنم نوش جان می کنم . 

      نوش جان کردن غذا عادت لاغرهاست اما زهر مار کردن غذا عادت چاقهاست . 

      خدارو شکر  زور باورهای لاغریم خدارو شکر خیلی بیشتره و مهمتر از همه اینکه این مسیر برای من ادامه داره . 

      نه دمنوشه نه رژیمه نه کم خوریه نه محدودیته نه سرزنشه نه محروم کردن خودم از غذاهاست نه قضاوت رفتاره نه هیچی سختی دیگه فقط عشق و راحتی و لذته و همین حس رو تا اخر عمرم دارم به امید خدا و همیشه هم لاغر می مونم . 

      چون لاغر موندن از لاغر شدن هم خیلیییی راحتتره . 

      چون لاغر شدن هنوز چاقی جزمی همراهته هی خودشو رو می کنه و لاغر موندن جسم لاغر رو به همراه داره و این جسم لاغر به انسان انگیزه لاغر موندن میده . 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1402/07/08 19:47
      مدت عضویت: 1669 روز
      امتیاز کاربر: 28681 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,168 کلمه

      به نام خدای مهربانم که هر لحظه هادی و حامی من هست 

      سلام و درود 

      من شاد و  پرانرژی دنبال تغییر کردن هستم (همینجا بگم خیلی زود دوباره خودم رو از اون حال بد روحی جمع و جور کردم و  مدتها هست دوباره با  قلبی سرشار از عشق و شادی در این مسیر عالی دارم قدم برمیدارم )

      چقدر در گذشته  برای کم کردن وزنم به من پیشنهاد کم خوری و فعالیت بیشتر میدادن و من هم چون این دو راه رو قبول دااشتم،با زور و فشار و ناراجتی و سختی این دو کار رو به هر طریقی بود انجام میدادم و نتیجه هم میگرفتم اما چه فایده که ماندگار نیود و دقیقا من هم در اون ایام گذشته  که خیلی رژیم داشتم  گاهی اوقات که میرفتم خونه مادرم یا تفریح به خارج از خونه میرفتم متتطر بودم تا یه هله هوله و خوراکی دلخواه به خاطر بیرون اومدم و .. بخورم تا بگم بازم امشب خراب شد پس دیگه بزار هر چه میخوام بخورم و بعد هم این خطا رو گردن خونه مادرم و یا بیرون اومدن ها با بقیه مینداختم و میگفتممن نباید بیرون بیام و از این حرفها و بارها میگفتم خب  از فردا دوباره شروع میکنم .

      ما ادم ها کلی باور نادرست داریم اما اونها به ما کاری ندارن تا در زمان مقرر اونها اجرا میشن و باعث نتیجه ای مطابق با باورهای ما در زندگیمون میشن من  یه،سری نگرشها داشتم که باعث میشد از،یه،سری چیزها بترسم و نتیجه هم برای من ناخوشایند میشد 

      من در گدشته از رفتن به مهمانی ها میترسیدم 

      از شام معمولی غدای خونه  خوردن در شب میترسیدیم 

      از خوردن یه سری خوراکی ها میترسیدم 

      از رفتن به تفریح ها و رستوران ها و ….میترسیدم و دقیقا در اون ایام هم چاق میشدم 

      اما از وقتی در مسیر هستم یاد گرفتم به این ترسها غلبه کنم و من نتیجه ی عالی برای خودم رقم زدم اتفاقا باید بگم  مدتی بود در من فرمول خوردن مساوی هست با چاقی قوی شده بود اما کلی روی خودم کار کردم و دیگه  این فرمول کمرنگ شد و  دوباره کم جون شد اما بازم در مسیر باید باشم .

      من الان تمایل به رفتار خاصی که ازارم بده ندارم و از ۶یچ رفتارم  ترسی هم ندارم و مطمعنم با این روند بازم  لاغرتر  میشم .

      من مدتها هست با نگرش درست و با عشق غدا میخورم و مطمعنم این غدا که میخورم تبدیل به انرژی  لازم برای زنده ماندن در جسم من میشه .

      باورهای نادرست در مورد چاقی مثل خرسهای چاقی هستن که من با خرسهای چاقی در زمانهای بیداری نباید بجنگم زمانی که اونها خواب هستند باید اونها رو از بین ببرم پس اگر کمی غدا میخوری و در اون شرایط میترسی هر جقدر با خودت حرف بزنی فایده نداره چون باورهای نادرست مثل خرسهاس چاقی داره روی جسم شما اثر میزاره من باید زمانی که در ارامش هستم و با اون مساله روبه رو نشدم روی خودم کار کنم .

      من باید اینقدر روی خودم کار کنم که در شرایط سخت به خوبی رفتار کنم .

      من برای مثال یه عادت داشتم و هنوزم دارم بعضی اوقات داخل یه جمع خاصی که قرار میگرفتم میخواستم به هر دلیلی یه حرفی بزنم که شاید از نطر خیلیها ادم بهتری و خونگرمی  به نظر برسم ویا اینکه میخواستم حرف بزنم که بگم من هم هستم  حالا خیلی وقتها حرفهای من ارزش شنیدن نداشت اما  خب میگفتم  و بعد خودم پشیمون میشدم و میگفتم بازم بیخودی حرف زدی بازم رفتی داخل این جمع و خواستی خودی نشون بدی خواستی بگی من ادم خوبی هسنم من ادم خونگرمی هستم و … ناراحت میشدم و خودم رو سرزنش میکردم و بعدها در حالت ارامش اومدم روی برگه برای خودم نوشتم علت این رفتارم چی هست و با صداقت کامل جوابها رو نوشتم و بعد چون تمام جوابها برام منطقی نبود  با خودم حرف زدم که تو خیلی با ارزش هستی  و نیاز به تایید هیچ کس نداری مهم نیست بقبه در مورد تو چی میگن و یا تو رو چطور ادمی حساب میکنن پس خودت باش راحت باش هر جا نیاز بود حرف بزن هر جا نیاز نبود حرف نزن 

      و کم کم فرمولهای جدید در ذهن من نشستن و من بهتر برخورد میکنم .

      پس باید در مواقع اروم روی خودمون کار کنیم تا در مواقع  حساس که از اون ترس داریم  نتیجه ی عالی بگیریم .

      من هم دقیقا مثل شما استاد در گذشته  از مسافرت وحشت داشتم و هر وقت هم سفر  میرفتم کلی چاقتر میشدم و همیشه میگفتم مسافرت جای رژیم نیست و وقتی برگشتم حتما رژیم میگرم و یادم میاد در اون مدت سفر وحشتناک میخوردم  چون پولش رو دادم چون میخوام خوش بگدره چون مجانی هست چون سلف سرویس چون یه،شبه و ….خلاصه تا تهش رو میخوردم اما الان دیگه برام فرقی نداره در سفرم یا خونم یا مهمانی من به اندازه نیازم در زمان گرسنگی غدا میخورم و دیگه اون تمایل به خوردن رو ندارم اتفاقا در اخرین سفر هم که همین دو هفته پیش،بود بچه ها برای برگشت کلی خرید چیبس و پفک کردن و من خواستم بترسم اما نه  خیلی راحت بودم و از هرکدوم که خوشم اومد انتخاب کردم و مقداری  خوردم و چقدر راحت با یه مقدار کم از هر کدوم دلم زد و دیگه نخواستم و حس بدی هم از خوردن خودم  نداشتم 

      من به ۷اطر استمرار در مسیرم  خرسهای چاقی در این مسیر  برام زیاد نیستن و اگر جایی بیدار شدن نباید بترسم بلکه باید ولشون کنم و وقتی خوابیدن من باید این راه رو اینقدر. ادامه بدم تا اون خرسها دیگه بیدار نشن .

      من خرس ترسناکی چند وقت پیش در وجودم بیدار شده بود   که  اگر غدا بخورم چاق میشم و من تنها کاری که کردم اومدم در این مسیر و با عشق هر روز فایل گوش دادم و الان بعد از مدت کمی دوباره به ارامش رسیدم و دیگه اونها رو نیست و چقدر ارامشم بهتر شده و اما خیلی وقتها شده یه چیزی میخورم همون لحظه نجوای منفی دارم که الان چاق میشم  و من با خودم صحبت میکنم که نه اون تبدیل به انرژی میشه و …اما دیگه در اون لحظه که خرس های چاقی بیدار هستند این حرفها فایده نداره اون اثر خودش رو میزاره و من با حرف زدن با خودم فقط اون خرسها رو عصبانی تر میکنم همون لحظه حرفی نزن فقط رها کن تا خرس بخوابه و بعد در ارامش فایلها رو دنبال کنید .

      من بارهادر گذشته 

       تصمیم میگرفتم چیبس و پفک نخورم 

      من بارها تصمیم میگرفتم در مهمانی ها و دورهمی ها نخورم 

      من بارها تصمیم می گرفتم در سفرها نخورم 

      من بارها تصمیم میگرفتم در رستورانها و فست فودیها کمتر بخورم .

      من بارها تصمیم میگرفتم وقتی شیرینی دیدم نخوردم 

      من بارها تصمیم گرفتم وقتی رفتن خونه مادرم هر چی بود روی گاز طبق عادت نخورم 

      من بارها تصمیم گرفتم در طول روز  ریزه خواری نکنم 

      من بارها تصمیم میگرفتم در  دور خوردن با ماشین اخر شب نباید چیزی بخورم و …

      اما هیچ وقت نتونستم در ایام رژیم در این دوران که گفتم  خوب برخورد کنم و همیشه خرسهای درونم رو عصبانی میکردم اما از وقتی در مسیرم خود به خود خیلی راحت عادتهای من گمرنگ شدن یا ناپدیدشدن یا اگر هستن بسیار کم و ناچیز هستن 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 7 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار صالحه
      1402/07/08 14:38
      مدت عضویت: 481 روز
      امتیاز کاربر: 36461 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 786 کلمه

      سلام بر استاد وهمه دوستان شگفتی سازه این میسر 

      امروزصبح توذهنم برای باورهای اشتباهم‌کلی ایده طرح داشتم که چرا چطورازبین نمیرن فقط توجه  من باهشون به یی شکل دیگه میشه  هرباور  خودم  رویی  وسیله خونه حساب کردم که وفتی خرید انجام  بشه منزل بیاد شهرداری ذهنم اجازه  بیرون گذاشتنش ازخانه وزنم رو نمیده می‌توان توانایی تو پشت بام زیر راه پله ی جای که جلوی چشم نباشه که آخرش استفاده کنم قرار بدم‌ اگه ساخت سازه دارم‌اجازه ریختن زباله  بازسازی رو داره که بیرون خونم‌قرار بدم وچون اون جزو ذهنم نیست اون حضور جسم هست مثل آب کردم‌ودفع وتبدیل چربی به اکسیژن این اجازه رو صادر میکنه ولی هیچ باوریم رو بیرن نمیشه انداخت یی جای که اون نبینم باید قرارش بدم‌تویی جای ذهنم‌که هیچ کاری تواون قسمت ندارم خیلی با خودم داشتم‌  تو این قسمت کاره  میکردم  که برخود به این فایل  تازه متوجه شدم  آنها شکل خرس هستن که وفتی بیدار مشن مبازره باهشون هیچ ثمری که نداره روح روان من رو دچاراسیب میکنه خیلی  مثال خوبی بود  من  اوایل که  دورهام‌ شروع  کردم  خیلی مواظبت کردم‌که دچار لغزش وآزمایش لیز خوردن نشم تا به امروز به شکر خدا خوب هم پیش رفتنم ولی بععضی زمان این بیدار شدن رو درک کردم‌وفتی که میخوام جای برم‌اول فبل ازرفتن با خودم حسابی کار میکنم که تواون مکان که قرا میگیرم جطوررفتار کنم سه هفته پیش که ما به مشهد رفیتم من حدود ۵ روز کارم این بودم که با خودم مرور کنم که اگه اونجا بودم حواسم به رفتار باشه جای با خانواده‌ام رفتم چطر رفتارکنم که طبق مسیر تناسب پیش برم سعی خودم رو بزارم که ازمسافرت لذت ببرم از خوردن به نگاه تفریح استفاده نکنم وفتی دخترم با همسرش صحبت داشت متوجه شدم که اون همه حواسش رفتن به شاندیز  ورخوردن غذا تو اون محیط هست به  خودم‌ گفتم  فرق  افکار من داماد خیلی زیاد هست وفتی توشاندیز  من طبق افکاروعمل کرد خودم رفتار کردم وسعی کردم اول محیط بیشتر لذت ببرم تا اینکه خرسی رو که خفته بیدار کنم اون خرس رو فبل ازمسافرت بهش دارویی خواب  اورددادم که تومسافرت اصلا وفت بیدار شدن نداشته‌  باشه باهش کاره کردم که توحالت خواب بمونه وبه شکر خدا هم موفق رفتار وعمل کردم این آخر هفته ما یی عروسی درپیش داریم من ازهفته پیش دارم روی خودم کاره میکنم که فقط تواون محیط قرارگرفتم حواسم به چه مورد باشه که بعدازامدن دچار نگرانی واسترس نشم که چرا درست رفتار وعمل کرد یی چند وفتی هست که من یی موضوع من رو اذیت میکرد قرارگرفتن درجمع خانواده همسرم واگه آنه سوالی ازم  پرسیدن چطور  حواب بدم که خیلی  درگیر  سوال جواب  نشم  چون یی خانوده همسرم هرزمان که من بین ازمن سوال دارن که چرا عمل معده روانجام نمیدی که زود  سریع ازچاقی خلاص بشی هرزمان که فرار تویی مجلسی باشم که این خانوده دراون هستن من دارم ازخوبی این مسیرم ازدرکی که تواین مسیر پیدا کردم‌واز درستی اون توذهنم دارم براشون صحبت میکنم وامروزمتوجه شدم این یی باوره هست که هی داره برای من تکرارمیشه امروز به خودم‌گفتم اصلا به این خانوده توجه نکنید اگه سولی از تو دکردن‌ درحدد خیلی  کوتاه بهشون جواب میدی سعی خودت رو میزاری که کنارشون قرارنگیری که این خرس باوره روبیدارنکنی چون اون زمان که خرسی باورت بیدارشه  ازدست من کاری ساخته نیست شاید ازحد مجازبیشتر صحبت کنم این شده یی مشکل من که به این شکل میخوام اون خفته نگه دارم 

      فقط خوردن نیست که من رو اذیت میکنه این برخورد رو برای وخودم‌ذهنم خرس  خفته درنظر گرفتم که بدونم وفتی آخر هفته رو چطور بدون  نگرانی و استرس  روز خوبی  تبدیل کنم که ابن تکرار توذهنم باره من رو دچار ناراحتی گرده که چرا من باید این مسیر رو به این خانوده توضیح بدم چرا چون اونها روقانع کنم که درباره من دچار اشتباه هستم من به فکر خودم هستم‌ که متناسب بشم 

      ۱ز دید انها ادم بافکری باشم که مشکلش رو خودش رفع کرده این فکروصحبت رو بعضی زمان خیلی  زود  فوری کنترل میکنم‌ولی بعضی زمان وفتی به خودم میام متوجه میشم کلی زمان هست که داررم باخودم این افکارم مرو وهم صحبت دارم ازامروز آین خرس رو توحالت خواب هم تو خونه و هم در برخورد  این خانوده.  نگه خواهم داشتم‌ روی این باوره کارباید  کنم‌  چون  تا امروز  این رفتار وفکر کردن وحرف زدن رو به چشم باوره نمیدیم این شد یی باره تازه که پیداش کردم هرروز که میگم انکار دارم خوب رفتار نمیکنم و چر ا باروهای  ذهنم رو رپیدا نمیکنم یی. موضوع.پیش میادکه یی باوره  جدید  رو پیداش میکنم ازپیدا کردن  باورهای خودم خیلی ر لذت میبرم هرباوره که با پررپخوری هم درارتباط باشه از  امروز همون خرس خفته هستن که من‌نبایدبیداشون کنم فبلا تواون زمینه کارکنم که اون به شکل خواب باقی بمونه 

      خدا پشت. و پنا. همون. یا حق حق. نگه. دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/07/08 08:15
      مدت عضویت: 580 روز
      امتیاز کاربر: 62034 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 868 کلمه

      به نام خدای مهره چین و بی نهایت ❣️

      خدای نور های همیشه جاری و برکت های بی پایان ❣️

      درود و احترام خدمت استاد عزیز و بی نظیرم و دوستان شگفتی ساز 🌷

      استاد عزیز سپاسگزارم بابت این فایل فوق العاده که مثل همیشه، دیدگاهی و دریچه ای نو و تازه به سمت زیبایی ها و شگفتی های زندگی برامون باز کرد. 

      راستش من با دیدن این فایل متوجه شدم، در درون من، جنگلی بزرگ وجود داره پر از خرس های خفته و بیدار که در موقعیت های بسیاری ، به من حمله میکنن و به وجود من چنگ میندازن … :)) 

      و من همیشه در تکاپوی مبارزه با خرس ها، درست در وقت بیداری شون بودم! 

      پس علت گرهی که درون من باز نمیشد همین بود. 

      امروز یک روز الهی و بزرگ برای من هست که خداوندی که به شکل تمام آرزوهای ما درمیاد، با کلام استاد یگانه ی بی نظیرم، نور آگاهی رو بر قلب من تابید و ذهن و ضمیر من رو روشن کرد. 

      پس علت اینکه در شرایط اضطرار که باید آرامش و تسلطم رو حفظ میکردم و علیرغم تلاش های بسیار، نمی تونستم، و همیشه علت رو در ضعف خودم میدونستم، خرس های بیدار وجود من بودند که من شیوه ی صحیح برخورد و هندل کردن رو باهاشون بلد نبودم..

      اتفاقا من همیشه سر بزنگاه، درست وقت بیداری خرس ها، تمام توان و نیروم رو در خودم جمع می کردم و در برابرشون جبهه می گرفتم. و وقتی پیروز نمی شدم و چنگ میخوردم ازشون، بطور کاملا ناخوداگاهی خودم رو سرزنش میکردم که ببین! اینهمه دوره و تمرین، اینهمه فایل و تلاش و چی و چی، الان که وقتش بود کنترل کنی، مدیریت کنی، مسلط رفتار کنی ، همه چیز از دستت در رفت. و طبیعتا بعد از هر خود سرزنشی، احساس حقارت، بی کفایتی، عدم توانمندی، عدم لیاقت، و در نهایت، احساس سرخوردگی و گناه پیش میاد. 

      هرچند که بعد از گذر از اون مرحله و شرایط باز سرپا می شدم، و شروع میکردم، اما همین چرخه ی تکرار شونده بخش زیادی از انرژی و توان و ظرفیت روحی منو مثل یک سیاهچاله در خودش میکشید. غافل از اینکه راه حل مساله چقدر ساده و بی دردسره….: 

      روبروشدن با باورهای نادرست، و ایجاد باورهای درست در زمان آرامش، در زمانی که با شرایط فعال شدن این باورها و افکار روبرو نیستیم. 

      همینقدر ساده یار در خانه و ما گرد جهان می گشتیم…. :)) 

      قشنگی و نقطه ی قوتی که در روش استاد عزیز ما هست، اینه که در عین حال که تمرکزشون بر لاغری صحیح با ذهن و تفکر تناسبی  هست، اما آموزش هاشون، در تمام جنبه های زندگی و فکری، براحتی قابل اجرا و عمومیت دادن هستن، که من این هوشمندی و آگاهی و درایت رو در کار هیچ استاد دیگری ندیدم. معمولا هر کسی بر یک جنبه و حوزه تمرکز میکنه. و راهکارهاش و اموزش هاش قابل تعمیم دادن نیست. 

      همین نیم ساعتی ک من این فایل رو داشتم گوش میدادم، چندین مورد نوشتم، از خرس های خواب و حتی بیداری  که در درونم داشتم و نمی دونستم شیوه صحیح هندل کردن و رام کردن این خرس ها چی هست. و در نهایت به مغلوب شدن خودم انجامیده. و امروز به لطف خداوند و جهان هستی، به لطف استاد عزیزم، یک قطعه ی بزرگ از پازل ذهن و کنترل و تسطلم بر اوضاع و شرایط رو پیدا کردم، و وقتشه که از همین امروز که در رویارویی با هیچ کدام از اون شرایط نیستم، اولویت بندی کنم، و روی موضوعات مختلف آهسته و پیوسته و با طمانینه، کار کنم. و خرس ها رو روانه ی جنگل دیگری کنم :)) 

      حین گوش دادن به این فایل، من خرس هام رو دسته بندی کردم: 

      -هنوز یکی دو خرس کوچولو در زمینه ی چاقی دارم که فهمیدم کجا خوابیدن :)) 

      -در زمینه باورهای مالی و شغلی، خرس های بسیار زیاد و تنومندی داشتم

      -همچنین در حوزه روابط و باورهای مربوط به روابط مخصوصا ما که خانم هستیم در جامعه ی  سنت گرامون خرس های زیادی در درون ما لونه کردن و باعث آشفتگی و نگرانی و هزار و یک مساله درون ما شدن. که لازمه ما خانمها به این بخش وجودمون بسیار عمیق نگر باشیم. 

      -در حوزه ی احساس لیاقتمندی و کفایت، خرس های خیلی خیلی بزرگی دارم که اتفاقا خوابشون سبکه و خیلی سریع با اشاره ای بیدار میشن :)) 

      و خب الان که وضوح این مساله برام اتفاق افتاده، خیلی راحت تر می تونم این مسائل رو برطرف کنم. و درست تر و منطقی تر ببینمشون. و چه موفقیتی، چه آگاهی، چه اتفاقی خوش تر از رویارویی با درون، با دنیای بی انتهایی که تمام قدرت ها درونش هست اما به دلیل عدم اگاهی و روشنی کافی، نمیتونیم بهش مسلط باشیم تا بتونه قابلیت هاش رو نشون بده. 

      فقط خدا میدونه هر کدام از ما، تا به الان، در چند موقعیت و چه شرایطی از خرس های بیدارمون، شکست خوردیم و به سر و صورت مون چنگ و زخم وارد شده…! و چقدر الان قدر این نور و اگاهی که بر ذهن ما تابیده رو می دونیم و راه رو پیدا کردیم. 

      امروز شنبه هشتم مهرماه چهارصد و دو، برای من، یک روز بزرگ و به یاد ماندنی هست، چرا که مسیری تازه و زیبا از نور و آگاهی بر من تابیده شده که مطمانا در موفقیت های پیش روی من، تاثیر بسزایی داره. 

      خدایا سپاسگزارم ❣️

      استاد عزیزم سپاسگزارم 🌷

      عشق و نور جاریست…🌞

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم