مهمترین موضوع در تغییر شرایط زندگی نوع نگرش یا باور افراد است. هر نگرش یا باوری نسبت به هر جنبه از زندگی داشته باشید همان شرایط را تجربه خواهید کرد.
نگرش شما درباره هر موضوع تعیین کننده میزان تلاش، انگیزه و اشتیاق شما برای کسب نتیجه عالی خواهد بود.
تاثیر نگرش در کسب نتیجه
برای اینکه از این دوره آموزشی نتیجه عالی کسب کنید باید نگرش شما درباره گفته ها و تمریناتی که انجام می دهید مثبت و امیدبخش باشد.
امیدبخش از این نظر که اطمینان داشته باشید با شنیدن آگاهی های این دوره و انجام تمرینات آن قطعا نتایج عالی کسب خواهید کرد.
افرادی که از آموزش های مختلف استفاده می کنند به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند:
گروه اول: افرادی که اطمینان صد در صد به تاثیرگذاری محتوای آموزشی ندارند و با این نگرش که حالا استفاده می کنم و اگه نتیجه داد با اطمینان بیشتر مراحل را دنبال می کنم.
گروه دوم: افرادی هستند که قبل از کسب هر نتیجه ای اطمینان صد در صد دارند که با استفاده از این آگاهی ها نتایج عالی کسب می کنند.
تفاوت این دو گروه در نوع انتظار آنهاست که باعث تغییر در نتیجه آنها می شود.
انتظاری که بر مبنای نتیجه شکل بگیرد به راحتی با تغییر نتیجه از بین خواهد رفت اما انتظاری که قبل از کسب هر نتیجه ای فقط بر مبنای اطمینان به مسیری که قدم در آن می گذاریم ایجاد شود هرگز وابسته به نتیجه نخواهد بود و به راحتی فرد از مسیر خود منحرف نخواهد شد.
بنابراین برای کسب نتیجه عالی و فراتر از انتظار مهم است که قبل از کسب هر نتیجه ای میزان اطمینان و باور خود نسبت به کسب نتیجه عالی را در ذهن خود افزایش دهید.
مراقبت از بذرهای تغییر کردن
آگاهی که از طریق تماشای ویدیوهای آموزشی وارد ذهن شما می شود مانند بذرهایی است که در دل خاک کاشته می شود. به مرور با ادامه دادن بذرهای تازه کاشته شده جوانه زده و سر از خاک بیرون می آورند.
در تمام مراحل کاشتن بذرها و رشد و نمو نهال تازه روئیده شده مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنها به عهده شما می باشد.
اگر می خواهید نتیجه عالی از کشت و کار تازه ای که در بستر ذهن خود آغاز کرده اید کسب کنید نباید درباره آنچه در جلسات آموزشی مطرح می شود با دیگران صحبت کنید.
از آنجا که شنیدن آگاهی ها به سرعت باعث ایجاد احساس خوب و روشن شدن ضمیر ناخوداگاه ما می شود خیلی علاقه داریم تا دیگران را به شنیدن و استفاده از این محتوا دعوت کنیم. یا هرگاه مشاهده کنیم افرادی در شرایط احساسی نامناسب هستند تمایل داریم از طریق صحبت درباره آنچه شنیده ایم به دیگران کمک کنیم تا احساس بهتری داشته باشند.
این کار به منزله نابود کردن بذرها و جوانه های تازه روئیده در بستر ذهن خودتان است.
هر انسانی با توجه به آنچه در طی زندگی روزمره مورد توجه قرار می دهد دچار سطی از احساس می شود که می تواند از احساس افسردگی شدید تا شادی و سرزندگی متغییر باشد.
از آنجا که برای ایجاد احساس نیاز است مدت ها بر ورودی ها و افکار مشابه تمرکز کنیم بنابراین صحبت هایی که با افراد به منظور بهبود شرایط احساسی آنها انجام می دهید هیچ تاثیری بر تغییر شرایط احساسی آنها نخواهد داشت.
از آنجا که شرایط احساسی که شما درباره آن صحبت می کنید با آنچه خود فرد تجربه می کند بسیار متفاوت است بیشتر از آنکه موجب آرامش و ایجاد احساس خوب در او شود باعث ایجاد احساس عصبانیت می شود و فرد برای مقابله با افکاری که درباره انها صحبت می کنید با شما مخالفت می کند و سعی میکند به شما اثبات کند که اشتباه می کنید.
بنابراین به جای اینکه به فکر دیگران باشید از خودتان مراقبت کند تا نهال های تازه روییده در بستر ذهن شما به رشد خود ادامه داده و از نتایج عالی کشت و کار خود بهره مند شوید.
ساده بودن تغییر کردن
یکی از مهمترین موانع تغییر زندگی افراد این است که عموم مردم عقیده دارند تغییر کردن بسیار سخت و غیرممکن است.
البته این نگرش بیشتر از هر موضوعی درباره بهبود شرایط زندگی از نظر مالی صدق می کند.
اگر از من، شما یا هر فرد دیگری سوال کنند فردی که به بیماری سختی مبتلا شده است آیا ممکن است شفا پیدا کند احتمالا پاسخ همه ما مثبت خواهد بود چون در ذهن ما این نگرش وجود دارد که اگر خدا بخواهد معجزه رخ می دهد و ممکن است فردی که در شرایط سخت بیماری است شفا پیدا کند.
اما اگر از همه ما سوال شود که فردی که در شرایط مالی سخت زندگی می کنند ممکن است بتواند ثروتمند شود احتمالا اکثر ما پاسخ منفی خواهیم داد چون برای تغییر شرایط مالی تقریبا هیچ احتمالی برای خود یا دیگران قائل نیستیم حتی در این مورد برای خدا هم امتیازی قائل نیستیم که شاید معجزه رخ بدهد و فرد ثروتمند شود.
بنابراین برای بهبود شرایط زندگی خود خیلی مهم است که ابتدا باور کنید تغییر کردن بسیار ساده و امکانپذیر است.
برای باورپذیر کردن این نگرش در ذهن خود باید مثال های زیاد از طبیعت پیرامون خود پیدا کنید که جهان هستی به سادگی در وسعت بسیار زیاد شرایط محیطی ما را تغییر می دهد.
تصور کنید با بارش باران چه ابعادی از تغییر در طبیعت اطراف ما رخ می دهد؟
با ورزش چند دقیقه باد شدید چه حجمی از مواد در طبیعت جابجا می شود؟
با چند دقیقه تابش نور خورشید چه تغییری در دمای هوای یا گرمای اجسام ایجاد میشود؟
بی نهایت مثال مشابه باید پیدا کنید که همه نمایانگر ایجاد تغییر گسترده به واسطه عملی ساده است.
البته منظور از عمل ساده این نیست که هیچ اتفاقی رخ نداده یا وزش باد یا بارش باران بی اهمیت است بلکه به این معنی است که جهان به طریقی ساده و بدون نیاز به کمک انسان ها تغییرات گسترده ای در جهان پیرامون ما ایجاد می کند.
ما در دوره زندگی با طعم خدا می خواهیم از این ویژگی خاص جهان هستی استفاده کنیم و زندگی خودمون رو به شکل عالی دگرگون کنیم.
بنابراین پذیرش ساده بودن تغییر کردن گام مهمی در بهبود شرایط زندگی در جنبه های مختلف است.
انتخاب مسیر صحیح تغییر کردن
یکی دیگر از موضوعات مهم برای تغییر کردن انتخاب مسیر صحیح است. شاید راه و روش های مختلفی برای ایجاد تغییر در شرایط زندگی وجود داشته باشد که هر کدام طریق انجام متفاوت دارد. اما روشی که در دوره زندگی با طعم خدا در پیش خواهیم گرفت با تمام روش های تغییر مرسوم در دنیای پیرامون شما تفاوت دارد.
در این دوره آمورشی قصد تغییر زندگی بر مبنای اصول و قوانین زیربنایی خلقت جهان هستی است. قوانینی که توسط خداوند وضع شده است و تحت تاثیر هیچ تصمیم یا اقدام انسانی در دنیای مادی قرار نمی گیرد.
استفاده از مسیر الهی تغییر زندگی هیچ تاثیری از افزایش یا کاهش نرخ دلار نمی پذیرد و همواره به بهترین شکل ممکن عمل میکند.
مسیر الهی تغییر بی نهایت گسترده است و جا برای همه انسان ها دارد. بنابراین در این مسیر اصلا نیاز نیست نگران مکان یا سهمیه خود باشید. به هر اندازه بخواهید برای شما از قبل مهیا شده است و اگر آنچه را شما بخواهید همه انسان های جهان بخواهند باز هم بدون اینکه خداوند دچار کمبود یا نقصان شود خواسته همه انسان ها را برآورده می کند.
بنابراین به تنها چیزی که در مسیر الهی تغییر زندگی نیاز دارید، آرامش داشتن است. آرامش داشته باشید و با خیال آسوده و اطمینان قلبی در این مسیر قدم بردارید و به آنچه گفته می شود گوش جان بسپارید و با عشق عمل کنید و نتیجه عالی بگیرید.
تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا
زندگی با طعم خدا دعوتی از سوی خداوند برای افرادی است که رؤیای تغییر کردن دارند. آنان که در هر شرایطی که هستند امید دارند شرایط بهتری را تجربه کنند.
آنان که با تمام قهر و آشتی هایی که با خداوند داشته اند اما همیشه امید دارند خداوند درهای رحمت را به روی آنها گشوده و آنان را به زندگی در دنیای دیگری که سرشار از نعمت های الهی است دعوت کند.
باید باور کنیم که این تمرینات زندگی ما رو تغییر میده، اصل باور کردنشه، و قبل از اینکه به باور تبدیل بشه باید خیلی کارهای دیگه انجام داده باشیم، اگر می خواییم یه کاریو انجام بدیم باید قبلش یه عالمه کار دیگه رو انجام داده باشیم.
یعنی چی؟ یعنی اگر بخواییم به جایگاه فهم و درک بالاتر برسیم قبلش باید از پله های اول شروع کرده باشیم، آزمون و خطا کرده باشیم، یه عالمه چالشو در خودمون حل کرده باشیم تا به درجات بالاتری برسیم.
مثلا اگر سطح درکم از دوره های لاغری با ذهن بیشتر شده بخاطر اون شروعیه که ۲ سال پیش استارت زدم و در این ۲ سال بالا و پایین ها شدم و در اون فراز و نشیب ها من ساخته شدم.
اگر گاهی به سختی خوردم و راه به جایی نداشتم، کلافه شدم و از تمام عوامل بیرونی دست کشیدم به این دلیل بود که به درون خودم ورود کنم که در درون من همه پاسخها وجود دارد.
اگر به چالشی برخورد کردیم، اگر حالمون بد شد، اگر ناامید شدیم، اگر برامون سئوالاتی پیش اومد، همگی اونها مارو قدرتمندتر کرد، قدرت و شجاعت درون ما رو بیدار کرد، درس صبر به ما داد، درس باورها رو برامون ملموس تر کرد، به ما ماهیگیری یاد داد که حالا می تونیم با قدرت روی پای خودمون و آگاهی هامون بایستیم و از خودمون و باورهای جدیدمون دفاع کنیم.
پیمودن تمام اون راه ها برای ساختن و شکل دادن باورهای جدید ما بوده، اگر ما هنوز هم از دریچه پنجره دیدگاه های قبلیمون به جهان و اتفاقاتش نگاه میکردیم که الان می باید در همون جایگاه و شرایط قبلی بودیم اگر تغییر کردیم یعنی نگاهمون تغییر کرده.
پس این راه و مسیر ذهنیو برای بهبود کیفیت زندگیمون تو همه جنبه هاش استفاده کنیم که فقط و فقط از این طریق میشه به خواسته ها رسید.
اینکه در این مسیر دیگران رو مجبور نکنیم که همراه ما باشن هم بسیار مهمه چونکه اوایل پیوستن به این مسیر، ما دوست داریم اطرافیان یا دوستان ما هم با ما همراه بشن و مدام از آگاهی های جدیدمون می خواییم به اونها هم انتقال بدیم که البته نیت ما خیره ولی در بیشتر مواقع با فیدبک خوبی روبرو نخواهیم شد اونم بدلیل اینه که اون افراد اصلا در مدار شنیدن این مطالب نیستند و اتفاقا مارو آدم های خیال پرداز تصور میکنن.
برای خودم پیش اومد که افرادی رو با خودم به اجبار همراه کردم و هیچ کدوم از اون ها با من نموندن و تازه بمن گفتن تو توهم زدی و سرتو کردی زیر برف و واقعیت جهانو نمیبینی.
هنوز هم که گاهی متنی فایلی برای اطرافیانم میفرستم بی توجه هستن، مثلا من از اوضاع و شرایط ناراحت کننده یکی از نزدیکانم خبر دارم و براش ناراحت شدم و یک متن آگاهی دهنده براش فرستادم.
اولا که بعد از چند روز دید و هیچ عکس العملی نشون نداد اصلا فکر نکنم اون متنو خونده بود، پس زور الکی نزنیم برای آگاه کردن دیگران، اونیکه وقت بیداریش باشه از یه طریقی بیدار میشه.
نتایجی که ما در این مسیر خواهیم گرفت گویای مسیر درست ما خواهند بود، زمانیکه نتایج خوب داشته باشیم افراد به سمت ما خواهند اومد و از راهی که رفتیم خواهند پرسید.
چیزی که قبلا شنیدیم این بوده که زندگی جبره ،زندگی سخته ،برای داشتن حال و هوای خوب و خوشبختی باید سخت تلاش کنی ،رنج ببری ،پوستت کنده بشه تا بتونی شاید یه ذره روی خوش ببینی
و حالا داریم یاد میگیریم که پایه و اساس جهان هستی بر ساده گیه بر زیباییه ،خیر و برکته ، حالا ما موندیم و اونهمه اطلاعات اشتباه که باید بتونیم آروم آروم ازشون دل بکنیم و از اون سرزمین به سرزمین جدیدی حجرت کنیم
سرزمینی که قوانین داره که هر کسی از قانون هاش استفاده کنه میتونه رشد کنه و هر کسی قوانینشو نشناسه مجبوره تا آخر عمر بردگی کنه و زجر بکشه
و ما حجرت کردیم از سرزمین جهل به سرزمین آگاهی و داریم یاد میگیریم که قربانی کنیم هر آنچه را که قبلا آموختیم ،جالبه برای ما یادگیری یک آموزش جدید سخت نیست ،دل کندن از اون همه یادگیری های قبلی سخته و واقعا اگر میخواییم بصورت ریشه ای تغییر کنیم باید تمام رفتارهای گذشته خودمونو فراموش کنیم
خدارو شکر که به مسیر درست هدایت شدیم که در مسیر درست با هر سرعتی بریم حتما به مقصد خواهیم رسید، در مسیر صحیح که باشیم به موقع می خریم به موقع می فروشیم، یعنی همیشه در بهترین زمان در بهترین و مناسب ترین مکان ها خواهیم بود.
وظیفه ما در این راه باور کردن و رفع موانعه، چطورش کار خداست.
ما بهتره روی افکار و رفتارهای خودمون کار کنیم خدا وظیفه خودشو بلده.
اگر زیاد به چگونگی اش فکر میکنیم بخاطر عادت های مخرب سال هاییه که ما تصور کردیم وظیفه ما چطور رسیدنه و وظیفه خودمون که خواستن خواسته هامون بود رو یادمون رفت ،یعنی ما حتی جرات گفتن خواسته هامونو نداشتیم چونکه به چگونه رسیدنش فکر میکردیم و چونکه راهی براش پیدا نمی کردیم ناامید می شدیم.
شروع آموزش های من از ۲۰ سال پیش با خوندن یک کتاب شروع شد. چند سالی رها کردم و مجدد سال ۱۳۸۷ در دوره کوتاهی شرکت کردم و مجدد رها کردم.
نزدیک به ۲ ساله که در دوره های استاد هستم، دوره مقدماتی، پاکسازی، پیشرفته، روانشناس لاغری خود باشید،۳ دوره از خلق آرزوها و خدا هرگز دیر نمی کند که هنوز بصورت جدی شروعش نکردم.
و راضی هستم از انتخابم اینکه خواستم تغییر کنم و هدایت شدم به دوره های استاد.
من همچنین ۱ بار دوره ۱۰۰ گامو گذروندم و تقریبا ۹۰ درصد فایلهای رایگان سایتو دیدم و خوندم همچنین در دوره زندگی با اراده خداوند هم مشارکت دارم.
در کل خوشحالم از اینکه صاحب اینهمه آگاهی شدم و مصصم می خوام که همه دانسته هامو به عمل تبدیل کنم نه فقط دانسته باشمشون یا بتونم خوب بنویسم یا برای کسی توضیحش بدم میخوام جزء سلول های وجودم بشن.
دلیل بودن من در دوره های ذهنی که فقط در این سایت نیستم همزمان در چندتا دوره دیگه هم دارم فعالیت میکنم، اینه که میخوام دنیای دیگه ایو تجربه کنم. الان دیگه مطمئن شدم که در درون من چیزی از خودم وجود نداره که متعلق به من باشه.
ذره ذره وجود من مال دیگرانه، من یه جاهایی رفتارهای پدرمو دارم، جاهایی رفتار مادرم، عموهام، مادر بزرگم، پدر بزرگم، معلم ها وووو مخصوصا منیکه از بچگی در خانواده شلوغی بزرگ شدم و پدرم علاقه شدیدی داشت که ۱۰ ماه از سال رو پدر، مادر، برادرها و اقوامشو در منزل ما نگه داره بنابراین خونه همیشه شلوغی داشتیم، پس آموزش پذیری منهم از افراد بیشتریه.
میخوام خودی از خودم بسازم که شکل هیچ کدوم از اونها نباشه ،وقتی از بیشتر ابعاد وجودم راضی نیستم یعنی من خود حقیقیم نیستم من مجبور شدم به خاطر اطرافیانم لباس های اجتماعی به تن کنم.
تربیتی که شدم مورد دلخواهم نیست، می خوام با ارزش های جدیدم زندگی کنم، می خوام زیبایی برام تعریف جدید بشه، می خوام باورهای پول سازیمو تغییر بدم، می خوام نظرم در مورد روابط تغییر کنه، می خوام تمام اون افکار پوسیده نسل های قبلیمو که بمن رسیده بکنم از درونم، می خوام پوست اندازی کنم .
می خوام خود قبلیمو بذارم همون جایی که بود و با خودم نیارمش به این دنیای جدیدم، باید نوع نگاهمو به همه چیز، به خدا، به جهان، به آدم ها، به عشق، به پول، به روابط و به خودم مهم ترینش به خودم عوض کنم.
هر رفتاری که تا الان با خودم داشتم کپی شده اطرافیانم بود که اصلا دوسشون ندارم برای همین قیام کردم و در مسیر قربانی کردن تمام اون وابستگی های سابقم هستم، باید بشکنم تمام اون بت هایی که برام ساخته بودن و منهم چشم بسته فقط گفته بودم چشم، چرا ؟ چونکه بمن فهمونده بودن که دختر باید حرف گوش کن باشه باید تو سری خور باشه.
حالا دیگه نمی خوام اون فریده سابق باشم، میخوام اون لباس رنج و بدبیاری ها رو در بیارم و بیام تو مسیر عشق، نور، لذت، پول، زیبایی و هر آنچه که خودم دلم میخواد.
الان میدونم که حس قربانی بودنی که ۴۵ سال با خودم حمل کردم و ازش توجه دریافت میکردم برام حکم طناب دار و داره که منو همیشه در موقعیت های ضعیف قرار میده و میخوام اولین لباس ضعف خودمو برای همیشه از تنم در بیارم.
سالهاست دارم تلاش میکنم که خود قبلیمو خاموش کنم، هرچند صدای اون خیلی بلنده ولی من تلاش خودمو می کنم که هر چقدر تمرین کنم بهتر و بهتر خواهم شد.
باید از اون پنجره ای که سالها ازش جهانو نگاه کردم، پولو نگاه کردم، عشقو نگاه کردم، خودمو نگاه کردم، دیگه نگاه نکنم، اگر نگاه کنم یعنی دارم نقش تغییرو بازی میکنم، هر چند اولش با نقش بازی کردن شروع شد و داره جدی میشه که اگر جدی بشه نتایج گویای جدی شدن منه.
می خوام محکم و قوی و توانمند پای خودم وایسم، حامی خودم بشم، خودمو دوست داشته باشم و به خودم بگم که اگر اطرافیانت نتونستن تورو دوست داشته باشن اونها دوست داشتن بلد نبودند وگرنه تو دوست داشتنی بودی و هستی.
میخوام های زیادی دارم که خدا رو شکر در حال تمرین کردن هستم و میدونم بزودی منه قدیمم کمرنگ میشه و شخصیت جدید مقتدر متفاوتی از من زایش میشه.
یعنی باید زایش بشه، وقتی من دارم متفاوت فکر میکنم، جوری فکر میکنم که ۸ میلیارد انسان دیگه فکر نمیکنن، پس جوابی که از جهان دریافت می کنم جوابیه که به ۸ میلیارد انسان نمیده.
اگر خودمو متفاوت ببینم متفاوت جواب می گیرم.
اولین قدم اینه که نوع زاویه نگاهم تغییر کنه که خود همین تمرین برای من ۸ سال زمان برده، از همون استارت اولی که ۸ سال پیش در زندگی من خورده شد و من با موضوع ذهن آشنا شدم .
منم دوست دارم آرامشی از جنس دیگه ایو تجربه کنم، عزت نفسم بیشتر بشه، احساس ارزشمندیم بیشتر بشه، اعتماد به نفسم بالاتر بره، سلامت تر باشم، ثروتمندتر باشم، روابط عالی داشته باشم، میخوام هر جای جهان دلم خواست زندگی کنم، سفر کنم و لذت ببرم، حالم خوب باشه، من دوست دارم تمام ذرات اجزاء هستی در خدمت من باشن.
و سپاسگذار خداوند هستم که من خواستم و هدایت شدم به مسیرهای صحیح و ریشه ای.
(نوشته فریده حسنی عزیز در بخش نظرات)
✍️ تمرین آموزشی 📖
برای انجام عالی تمرین جلسه دوم دوره آموزشی زندگی با طعم خدا توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.
- تجربه خود از استفاده محتوای سایت تناسب فکری را بنویسید تا هم برای خودتان تکرار شود و هم در قلب دیگران ایجاد اشتیاق و انگیزه برای تغییر کردن ایجاد کنید.
- محتوای آموزشی را چند بار تکرار کنید و برای درک بهتر حتما مرتبه اول به صورت تصویری تماشا کنید و برای تکرار می توانید از فایل صوتی استفاده کنید.
- هدف خود از شرکت در دوره زندگی با طعم خدا را شرح دهید. می خواهید چه شرایطی را تجربه کنید؟!
- شرایطی که دوست دارید در زندگی خود به واسطه استفاده از محتوای آموزشی تجربه کنید را شرح دهید.
- از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.17 از 219 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
استاد عزیزم این یادداشت رو میزارم تا به دوستانی که تازه با شما آشنا شدن بگم که کلامتون چقدر در زندگی من معجزه کرد من دوره لاغری با ذهن رو تهیه کردم و به طرز شگفت آوری الان در مسیر لاغری هستم
دوستتون دارم
جلسه اول:
از خدا چي ميخواهي ؟؟؟؟
خواسته هاتو به خدا بگو
١-من با تجارتي كه راه انداختم و مسيرهايي كه به روم باز شده و آدم هايي كه باهاشون آشتا شدم بسيار بسيار پولدار شدم . صاحب شهرت بسيار زياد و انقدر ثروتمند و قدرتمند هستم كه براي خانواده ام هرچي كه بخوان بخرم و كلي امكانات در اختيارشون بزارم . خانواده ام رو به نقاط مختلف دنيا براي تفريح ميفرستم و هميشه براشون بهترين هارو فراهم ميكنم من موسس و صاحب يه برند مشهور جهاني شدم كه ساليانه ميليون ها دلار از اون طريق كسب درآمد دارم .
٢- با يه مرد قد بلند بسيار جا افتاده هيكلي، سفيد و بور با چشم هاي رنگي تا قبل از ١٦ خرداد ٩٩ آشنا ميشم
اين مرد يك سرمايه گزار قدرتمند و بسيار از لحاظ مالي قوي هست با موهاي جو گندمي سني بين ٤٠ تا ٤٥ سال از نژادي كه دوست دارم و هميشه دوست داشتم
اين مرد از من خواستگاري ميكنه و عاشق من ميشه و ميخواد كه تا اخر عمر كنار من بمونه و بهم وفادار باشه
اين مرد منو در همه جنبه هاي زندكيم حمايت ميكنه و عاشقانه دوستم داره و حاضره براي بودن با من جون بده . يه مرد واقعي و دنيا ديده كه حالا فقط دنبال كسي ميكرده تو زندگيش كه بهش آرامش بده و اون زن منم
٣- يه عروسي بسيار ساده به همراه جمعي از دوستان و آشنايان برگزار ميكنيم و من به خونه جديدم نقل مكان ميكنم خونه جديدم رو مطابق سليقه دلخواهم ديزاين ميكنم
يه اتاق فقط مخصوص حاضر شدن براي بيرون رفتنه. يا شركت در جلسات و مهماني ها . يه آرايشگر اختصاصي كه هميشه براي درست كردن موهام مياد و گاها مانيكور و پديكور كردن دستها و پاهام يه طراح لباس دارم كه براي مراسمات خاص همچنين لباس هاي اداري ام مختص من لباس طراحي و دوخت ميكنه . انقدر وضع مالي خوبي دارم كه از هر برندي هرچي دلم بخواد به هر قيمتي خريد ميكنم البته من طراحي هاي فندي رو ترجيح ميدم هميشه. بدون توجه به قيمت ها هرچيزي كه نياز داشته باشم سفارش ميدم. فقط يك اتاق بسيار بزرگ توي خونمون به لباس هاي منو و هنسرم اختصاص داره.
طبقه پايين خانه ام كنار استخر اتاق ماساژ هست كه در هفته سه بار يه خانم تايلندي مياد و بهم ماساژ ميده شبها كنار استخر با همسرم ميشينيم و منظره رو تماشا ميكنيم و گپ ميزنيم
يه آشپز هميشه تو خونه هست كه برامون آشپزي ميكنه هميشه غذاهاي سالم و مقوي ميخوريم و تغذيه مون بسيار خوبه نا گفته نماند كه من اخر هفته براي همسرم آشپزي ميكنم و با عشق اين كارو انجام ميدم.
كنار استخر يه باشگاه خانگي داريم كه در هفته سه روز تمرين بدنسازي ميكنم و هر روز يك ساعت تمرين هوازي و يه مربي اختصاصي بدنسازي براي منو همسرم برنامه تمريني ميده ، من بسيار خوش اندام و در وزن دلخواهم به سر ميبرم يعني ٥٤ كيلوگرم.
در هفته هم دو جلسه مربي رقص باله به خونمون مياد و من باهاش تمرين باله ميكنم
البته در هفته دو جلسه هم مربي پيانو مياد خونمون
من در حال يادگيري پيانو هستم چيزي كه هميشه آرزوشو داشتم
بهترين خدمات پوستي و زيبايي رو از بهترين دكترها ميگيرم و هميشه سرحال و شاد و سالم و جوون هستم.
ته باغ خونمون يه آتليه مجسمه سازي براي خودم دارم كه گاهي كه حس ميكنم به خلوتم نياز دارم ساعتها اونجا مشغول به مجسمه سازي و گاها طراحي و خلق ايده هاي جديد ميشم و زمان ميگذرونم .
يه ماشين شاسي بلند مشكي برند رنج روور دارم كه تا سوپر ماركت داخل شهر گاهي ميرم اخه من عاشق گشت زدن تو ماركت هاي بزرگ و خريد خونه هستم .
يه نقطه ي بسيار خوش آب و هوا از فيليپين يه ويلاي بسيار بسيار زيبا داريم كه هر موقع از آب و هواي شهرمون خسته بشيم با هواپيماي اختصاصي مون به اونجا ميريم و چند روزي رو اونجا سپري ميكنيم .
٤- يه هلي كوپتر اختصاصي دارم كه وقتهايي كه شهر خيلي ترافيك باشه و نخوام كه ماشين استفاده كنم يا قبل از جلسات مهم كاري كه دارم با اون جابجا ميشم و خودمو ميبينم در حالي كه هلي كوپتر روي باند ساختمان مركزي كمپاني من فرود مياد از شدت باد موهام پرواز ميكنه ?
همه آماده حضور من در جلسه در ساختمات مركزي منتظر هستند . من صاحب و مدير موفق اين غول بزرگ جهاني هستم. و نا گفته نماند كه مشاور طرح هاي مالي من همسر عزيزم هستش .
٥- وقتم بسيار آزاده و براي وقت گذروني با خانواده ام و همسرم هميشه زمان كافي دارم. در كمال سلامت و شادي هستم خودمو ميبينم كه شدت احساس خوشبختي در پوست خود نميگنجم.
من عاشق شغلم هستم و با عشق مجموعه ام رو اداره ميكنم .
٦- يه كشتي اختصاصي در يكي از ليمانهاي اطراف داريم كه گاهي يك هفته بي وقفه به سفر دريايي ميريم و روزها روي عرشه آفتاب ميگيريم و شبها ماهي تازه صيد شده ميخوريم و موزيك گوش ميديم و در آرامش دريا ماه رو نگاه ميكنيم .
٧- تو زندگيم به لطف خدا و بخاطر تغيير باورهام و جايگزيني باور فراراني به جاي باور قحطي و اينكه به عظمت خدا پي بردم و سعي كردم با زياد خواستن از خدا بهش نشون بدم كه چقدر به قدرتش ايمان دارم به هرچي كه خواستم رسيدم حتي بيشتر از حد تصور و انتظارمو خداوند بهم داده. من يه موتور دارم موتوري كه هميشه آرزوشو داشتم ، يه دوچرخه ، كفش پاتيناژ حرفه اي و هرچيزي كه دلم خواسته تاحالا براي خودم تهيه كردم . و از همه مهمتر خداوند تو زندگي مردي رو بهم داده كه هميشه آرزوشو داشتم اين مرد يعتي همسرم يه فرشته ي بدون بال روي زمينه كه نميدونم خدا در جواب كدوم كار خوبم اين مرد رو به من هديه داد.
٨- خلاصه كه از خدا بابت تشكر از اينهمه نعمتي كه بهم داده ميخوام به حوان هايي كه دنبال ايجاد حرفه و كار خودشون هستن وام بلاعوض بدم تا بتونن زندگيشون رو تغيير بدن و برن دنبال چيزي كه ميخوان اميدوارم لايق تاسيس يه موسسه خيره باشم .
استاد جان يه سري به يادداشت هاي دوستان عزيز زدم و اونهارو هم خوندم
نميدونم چرا انقدر بين طرز كلام من و خواسته هاي من با ساير دوستان تفاوت هست . اما من از خواسته هام تصوير بسيار بسيار روشن و واضحي دارم مثل تيري كه دقيقا به هدف اصابت ميكنه منم دقيقا ميدونم از كاتالوگ دنيا چي ميخوام
من حتي رنگ چرم صندلي و دوخت صندلي هاي هراپيماي اختصاصي ام رو ميبينم و جوري اين تصاوير واضح جلوي چشممه كه انگار صاحبشونم و برام اتفاق افتاده و تمام جملاتم را به زمان گذشته يا حال نوشتم انگار كه دارم الان اينهمه خواسته رو .
به هرحال برلم جالب بود حس كردم شايد خيلي مادي گرايانه نوشتم نميدونم دليل تفاوتش با نوشته ي دوستان چي بود ولي حس كردم همه كلي گفتن پول و سلامتي و …
فقط يكي از دوستان رنگ ٢٠٦ رو هم نوشته بود سفيد
فكر كنم فكر ايشون به من خيلي نزديك باشه ?