0

زندگی با طعم خدا (جلسه اول)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

مهمترین موضوع در تغییر شرایط زندگی نوع نگرش یا باور افراد است. هر نگرش یا باوری نسبت به هر جنبه از زندگی داشته باشید همان شرایط را تجربه خواهید کرد.

نگرش شما درباره هر موضوع تعیین کننده میزان تلاش، انگیزه و اشتیاق شما برای کسب نتیجه عالی خواهد بود.

تاثیر نگرش در کسب نتیجه

برای اینکه از این دوره آموزشی نتیجه عالی کسب کنید باید نگرش شما درباره گفته ها و تمریناتی که انجام می دهید مثبت و امیدبخش باشد.

امیدبخش از این نظر که اطمینان داشته باشید با شنیدن آگاهی های این دوره و انجام تمرینات آن قطعا نتایج عالی کسب خواهید کرد.

افرادی که از آموزش های مختلف استفاده می کنند به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: افرادی که اطمینان صد در صد به تاثیرگذاری محتوای آموزشی ندارند و با این نگرش که حالا استفاده می کنم و اگه نتیجه داد با اطمینان بیشتر مراحل را دنبال می کنم.

گروه دوم: افرادی هستند که قبل از کسب هر نتیجه ای اطمینان صد در صد دارند که با استفاده از این آگاهی ها نتایج عالی کسب می کنند.

تفاوت این دو گروه در نوع انتظار آنهاست که باعث تغییر در نتیجه آنها می شود.

انتظاری که بر مبنای نتیجه شکل بگیرد به راحتی با تغییر نتیجه از بین خواهد رفت اما انتظاری که قبل از کسب هر نتیجه ای فقط بر مبنای اطمینان به مسیری که قدم در آن می گذاریم ایجاد شود هرگز وابسته به نتیجه نخواهد بود و به راحتی فرد از مسیر خود منحرف نخواهد شد.

بنابراین برای کسب نتیجه عالی و فراتر از انتظار مهم است که قبل از کسب هر نتیجه ای میزان اطمینان و باور خود نسبت به کسب نتیجه عالی را در ذهن خود افزایش دهید.

مراقبت از بذرهای تغییر کردن

آگاهی که از طریق تماشای ویدیوهای آموزشی وارد ذهن شما می شود مانند بذرهایی است که در دل خاک کاشته می شود. به مرور با ادامه دادن بذرهای تازه کاشته شده جوانه زده و سر از خاک بیرون می آورند.

در تمام مراحل کاشتن بذرها و رشد و نمو نهال تازه روئیده شده مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنها به عهده شما می باشد.

اگر می خواهید نتیجه عالی از کشت و کار تازه ای که در بستر ذهن خود آغاز کرده اید کسب کنید نباید درباره آنچه در جلسات آموزشی مطرح می شود با دیگران صحبت کنید.

از آنجا که شنیدن آگاهی ها به سرعت باعث ایجاد احساس خوب و روشن شدن ضمیر ناخوداگاه ما می شود خیلی علاقه داریم تا دیگران را به شنیدن و استفاده از این محتوا دعوت کنیم. یا هرگاه مشاهده کنیم افرادی در شرایط احساسی نامناسب هستند تمایل داریم از طریق صحبت درباره آنچه شنیده ایم به دیگران کمک کنیم تا احساس بهتری داشته باشند.

این کار به منزله نابود کردن بذرها و جوانه های تازه روئیده در بستر ذهن خودتان است.

هر انسانی با توجه به آنچه در طی زندگی روزمره مورد توجه قرار می دهد دچار سطی از احساس می شود که می تواند از احساس افسردگی شدید تا شادی و سرزندگی متغییر باشد.

از آنجا که برای ایجاد احساس نیاز است مدت ها بر ورودی ها و افکار مشابه تمرکز کنیم بنابراین صحبت هایی که با افراد به منظور بهبود شرایط احساسی آنها انجام می دهید هیچ تاثیری بر تغییر شرایط احساسی آنها نخواهد داشت.

از آنجا که شرایط احساسی که شما درباره آن صحبت می کنید با آنچه خود فرد تجربه می کند بسیار متفاوت است بیشتر از آنکه موجب آرامش و ایجاد احساس خوب در او شود باعث ایجاد احساس عصبانیت می شود و فرد برای مقابله با افکاری که درباره انها صحبت می کنید با شما مخالفت می کند و سعی میکند به شما اثبات کند که اشتباه می کنید.

بنابراین به جای اینکه به فکر دیگران باشید از خودتان مراقبت کند تا نهال های تازه روییده در بستر ذهن شما به رشد خود ادامه داده و از نتایج عالی کشت و کار خود بهره مند شوید.

ساده بودن تغییر کردن

یکی از مهمترین موانع تغییر زندگی افراد این است که عموم مردم عقیده دارند تغییر کردن بسیار سخت و غیرممکن است.

البته این نگرش بیشتر از هر موضوعی درباره بهبود شرایط زندگی از نظر مالی صدق می کند.

اگر از من، شما یا هر فرد دیگری سوال کنند فردی که به بیماری سختی مبتلا شده است آیا ممکن است شفا پیدا کند احتمالا پاسخ همه ما مثبت خواهد بود چون در ذهن ما این نگرش وجود دارد که اگر خدا بخواهد معجزه رخ می دهد و ممکن است فردی که در شرایط سخت بیماری است شفا پیدا کند.

اما اگر از همه ما سوال شود که فردی که در شرایط مالی سخت زندگی می کنند ممکن است بتواند ثروتمند شود احتمالا اکثر ما پاسخ منفی خواهیم داد چون برای تغییر شرایط مالی تقریبا هیچ احتمالی برای خود یا دیگران قائل نیستیم حتی در این مورد برای خدا هم امتیازی قائل نیستیم که شاید معجزه رخ بدهد و فرد ثروتمند شود.

بنابراین برای بهبود شرایط زندگی خود خیلی مهم است که ابتدا باور کنید تغییر کردن بسیار ساده و امکانپذیر است.

برای باورپذیر کردن این نگرش در ذهن خود باید مثال های زیاد از طبیعت پیرامون خود پیدا کنید که جهان هستی به سادگی در وسعت بسیار زیاد شرایط محیطی ما را تغییر می دهد.

تصور کنید با بارش باران چه ابعادی از تغییر در طبیعت اطراف ما رخ می دهد؟

با ورزش چند دقیقه باد شدید چه حجمی از مواد در طبیعت جابجا می شود؟

با چند دقیقه تابش نور خورشید چه تغییری در دمای هوای یا گرمای اجسام ایجاد میشود؟

بی نهایت مثال مشابه باید پیدا کنید که همه نمایانگر ایجاد تغییر گسترده به واسطه عملی ساده است.

البته منظور از عمل ساده این نیست که هیچ اتفاقی رخ نداده یا وزش باد یا بارش باران بی اهمیت است بلکه به این معنی است که جهان به طریقی ساده و بدون نیاز به کمک انسان ها تغییرات گسترده ای در جهان پیرامون ما ایجاد می کند.

ما در دوره زندگی با طعم خدا می خواهیم از این ویژگی خاص جهان هستی استفاده کنیم و زندگی خودمون رو به شکل عالی دگرگون کنیم.

بنابراین پذیرش ساده بودن تغییر کردن گام مهمی در بهبود شرایط زندگی در جنبه های مختلف است.

انتخاب مسیر صحیح تغییر کردن

یکی دیگر از موضوعات مهم برای تغییر کردن انتخاب مسیر صحیح است. شاید راه و روش های مختلفی برای ایجاد تغییر در شرایط زندگی وجود داشته باشد که هر کدام طریق انجام متفاوت دارد. اما روشی که در دوره زندگی با طعم خدا در پیش خواهیم گرفت با تمام روش های تغییر مرسوم در دنیای پیرامون شما تفاوت دارد.

در این دوره آمورشی قصد تغییر زندگی بر مبنای اصول و قوانین زیربنایی خلقت جهان هستی است. قوانینی که توسط خداوند وضع شده است و تحت تاثیر هیچ تصمیم یا اقدام انسانی در دنیای مادی قرار نمی گیرد.

استفاده از مسیر الهی تغییر زندگی هیچ تاثیری از افزایش یا کاهش نرخ دلار نمی پذیرد و همواره به بهترین شکل ممکن عمل میکند.

مسیر الهی تغییر بی نهایت گسترده است و جا برای همه انسان ها دارد. بنابراین در این مسیر اصلا نیاز نیست نگران مکان یا سهمیه خود باشید. به هر اندازه بخواهید برای شما از قبل مهیا شده است و اگر آنچه را شما بخواهید همه انسان های جهان بخواهند باز هم بدون اینکه خداوند دچار کمبود یا نقصان شود خواسته همه انسان ها را برآورده می کند.

بنابراین به تنها چیزی که در مسیر الهی تغییر زندگی نیاز دارید، آرامش داشتن است. آرامش داشته باشید و با خیال آسوده و اطمینان قلبی در این مسیر قدم بردارید و به آنچه گفته می شود گوش جان بسپارید و با عشق عمل کنید و نتیجه عالی بگیرید.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

زندگی با طعم خدا دعوتی از سوی خداوند برای افرادی است که رؤیای تغییر کردن دارند. آنان که در هر شرایطی که هستند امید دارند شرایط بهتری را تجربه کنند.

آنان که با تمام قهر و آشتی هایی که با خداوند داشته اند اما همیشه امید دارند خداوند درهای رحمت را به روی آنها گشوده و آنان را به زندگی در دنیای دیگری که سرشار از نعمت های الهی است دعوت کند.

باید باور کنیم که این تمرینات زندگی ما رو تغییر میده، اصل باور کردنشه، و قبل از اینکه به باور تبدیل بشه باید خیلی کارهای  دیگه انجام داده باشیم، اگر می خواییم یه‌ کاریو  انجام بدیم باید قبلش یه عالمه کار دیگه رو انجام داده باشیم.

یعنی چی؟ یعنی اگر بخواییم به جایگاه فهم و درک بالاتر برسیم قبلش باید از پله های اول شروع کرده باشیم، آزمون و خطا کرده باشیم، یه عالمه چالشو در خودمون حل کرده باشیم تا به درجات بالاتری برسیم. 

مثلا اگر سطح درکم از دوره های لاغری با ذهن بیشتر شده بخاطر اون شروعیه که ۲ سال پیش استارت زدم و در این ۲ سال بالا و پایین ها شدم و در اون فراز و نشیب ها من ساخته شدم.

اگر گاهی به سختی خوردم و راه به جایی نداشتم، کلافه شدم و از تمام عوامل بیرونی دست کشیدم‌ به این دلیل بود که به درون خودم ورود کنم که در درون من همه پاسخها وجود دارد.

اگر به چالشی برخورد کردیم، اگر حالمون بد شد، اگر ناامید شدیم، اگر برامون سئوالاتی پیش اومد، همگی اونها مارو قدرتمندتر کرد، قدرت و شجاعت درون ما رو بیدار کرد، درس صبر به ما داد، درس باورها رو برامون ملموس تر کرد، به ما ماهیگیری یاد داد که حالا می تونیم با قدرت روی پای خودمون و آگاهی هامون بایستیم و از خودمون و باورهای جدیدمون دفاع کنیم. 

پیمودن تمام اون راه ها برای ساختن و شکل دادن باورهای جدید ما بوده، اگر ما هنوز هم از دریچه پنجره دیدگاه های قبلیمون به جهان و اتفاقاتش نگاه میکردیم  که الان می باید در همون جایگاه و شرایط قبلی بودیم اگر تغییر کردیم یعنی نگاهمون تغییر کرده. 

پس این راه و مسیر ذهنیو برای بهبود کیفیت زندگیمون تو همه جنبه هاش استفاده کنیم که فقط و فقط از این طریق میشه به خواسته ها رسید.

اینکه در این مسیر دیگران رو مجبور نکنیم که همراه ما باشن هم‌ بسیار مهمه چونکه اوایل پیوستن به این مسیر، ما دوست داریم‌ اطرافیان یا دوستان ما هم با ما همراه بشن و مدام از آگاهی های جدیدمون می خواییم به اونها هم انتقال بدیم که البته نیت ما خیره ولی در بیشتر مواقع با فیدبک خوبی روبرو نخواهیم شد اونم بدلیل اینه که اون افراد اصلا در مدار شنیدن این مطالب نیستند و اتفاقا مارو آدم های خیال پرداز تصور میکنن.

برای خودم پیش اومد که افرادی رو با خودم به اجبار همراه کردم و هیچ کدوم از اون ها با من نموندن و تازه بمن گفتن تو توهم زدی و سرتو کردی زیر برف و واقعیت جهانو نمیبینی.

هنوز هم که گاهی متنی فایلی برای اطرافیانم میفرستم بی توجه هستن، مثلا من از اوضاع و شرایط ناراحت کننده یکی از نزدیکانم خبر دارم و براش ناراحت شدم و یک متن آگاهی دهنده براش فرستادم.

اولا که بعد از چند روز دید و هیچ عکس العملی نشون نداد اصلا فکر نکنم اون متنو خونده بود، پس زور الکی نزنیم برای آگاه کردن دیگران، اونیکه وقت بیداریش باشه از یه طریقی بیدار میشه.

نتایجی که ما در این مسیر خواهیم گرفت گویای مسیر درست ما خواهند بود، زمانیکه نتایج خوب داشته باشیم افراد به سمت ما خواهند اومد و از راهی که رفتیم خواهند پرسید. 

چیزی که قبلا شنیدیم این بوده که زندگی جبره ،زندگی سخته ،برای داشتن‌ حال و هوای خوب و خوشبختی باید سخت تلاش کنی ،رنج ببری ،پوستت کنده بشه تا بتونی شاید یه ذره روی خوش ببینی 

و حالا داریم یاد میگیریم که پایه و اساس جهان هستی بر ساده گیه بر زیباییه ،خیر و برکته ، حالا ما موندیم و اونهمه اطلاعات اشتباه که باید بتونیم آروم آروم ازشون دل بکنیم و از اون سرزمین به سرزمین جدیدی حجرت کنیم 

سرزمینی که قوانین داره که هر کسی از قانون هاش استفاده کنه میتونه رشد کنه و هر کسی قوانینشو نشناسه مجبوره تا آخر عمر بردگی کنه و زجر بکشه 

و ما حجرت کردیم‌ از سرزمین جهل به سرزمین آگاهی و داریم یاد میگیریم‌ که قربانی کنیم هر آنچه را که قبلا آموختیم ،جالبه برای ما یادگیری یک آموزش جدید سخت نیست ،دل کندن از اون همه یادگیری های قبلی سخته و واقعا اگر میخواییم بصورت ریشه ای تغییر کنیم باید تمام رفتارهای گذشته خودمونو فراموش کنیم 

خدارو شکر که به مسیر درست هدایت شدیم که در مسیر درست با هر سرعتی بریم حتما به مقصد خواهیم رسید، در مسیر صحیح که باشیم به موقع می خریم به موقع می فروشیم‌، یعنی همیشه در بهترین زمان در بهترین و مناسب ترین‌ مکان ها خواهیم بود.  

وظیفه ما در این راه باور کردن و رفع موانعه، چطورش کار خداست.

ما بهتره روی افکار و رفتارهای خودمون کار کنیم خدا وظیفه خودشو بلده.

اگر زیاد به چگونگی اش فکر میکنیم بخاطر عادت های مخرب سال هاییه که ما تصور کردیم وظیفه ما چطور رسیدنه و وظیفه خودمون که خواستن خواسته هامون بود رو یادمون رفت ،یعنی ما حتی جرات گفتن خواسته هامونو نداشتیم چونکه به چگونه رسیدنش فکر میکردیم و چونکه راهی براش پیدا نمی کردیم ناامید می شدیم.

شروع آموزش های من از ۲۰ سال پیش با خوندن یک کتاب شروع شد. چند سالی رها کردم و مجدد سال ۱۳۸۷ در دوره کوتاهی شرکت کردم و مجدد رها کردم.

نزدیک به ۲ ساله که در دوره های استاد هستم، دوره مقدماتی، پاکسازی، پیشرفته، روانشناس لاغری خود باشید،۳ دوره از خلق آرزوها و خدا هرگز دیر نمی کند که هنوز بصورت جدی شروعش نکردم.

و راضی هستم از انتخابم اینکه خواستم تغییر کنم و هدایت شدم به دوره های استاد.

من همچنین ۱ بار دوره ۱۰۰ گامو گذروندم و تقریبا ۹۰ درصد فایلهای رایگان سایتو دیدم و خوندم همچنین در دوره زندگی با اراده خداوند هم مشارکت دارم.

در کل خوشحالم از اینکه صاحب اینهمه آگاهی شدم و مصصم می خوام که همه دانسته هامو به عمل تبدیل کنم نه فقط دانسته باشمشون یا بتونم خوب بنویسم یا برای کسی توضیحش بدم میخوام جزء سلول های وجودم بشن.

دلیل بودن من در دوره های ذهنی که فقط در این سایت نیستم همزمان در چندتا دوره دیگه هم دارم فعالیت میکنم، اینه که میخوام دنیای دیگه ایو تجربه کنم. الان دیگه مطمئن شدم که در درون من چیزی از خودم وجود نداره که متعلق به من باشه.

ذره ذره وجود من مال دیگرانه، من یه جاهایی رفتارهای پدرمو دارم، جاهایی رفتار مادرم، عموهام، مادر بزرگم، پدر بزرگم، معلم ها وووو مخصوصا منیکه از بچگی در خانواده شلوغی بزرگ شدم و پدرم علاقه شدیدی داشت که ۱۰ ماه از سال رو پدر، مادر، برادرها و اقوامشو در منزل ما نگه داره بنابراین خونه همیشه شلوغی داشتیم، پس آموزش پذیری منهم از افراد بیشتریه. 

میخوام خودی از خودم بسازم که شکل هیچ کدوم از اونها نباشه ،وقتی از بیشتر ابعاد وجودم راضی نیستم یعنی من خود حقیقیم نیستم من مجبور شدم به خاطر اطرافیانم لباس های اجتماعی به تن کنم. 

تربیتی که شدم مورد دلخواهم نیست، می خوام با ارزش های جدیدم زندگی کنم، می خوام زیبایی برام تعریف جدید بشه، می خوام باورهای پول سازیمو تغییر بدم، می خوام نظرم در مورد روابط تغییر کنه، می خوام تمام اون افکار پوسیده نسل های قبلیمو که بمن رسیده بکنم از درونم، می خوام پوست اندازی کنم .

می خوام خود قبلیمو بذارم همون جایی که بود و با خودم نیارمش به این دنیای جدیدم، باید نوع نگاهمو به همه چیز، به خدا، به جهان، به آدم ها، به عشق، به پول، به روابط و به خودم مهم ترینش به خودم عوض کنم.

هر رفتاری که تا الان با خودم داشتم‌ کپی شده اطرافیانم بود که اصلا دوسشون ندارم برای همین قیام کردم و در مسیر قربانی کردن تمام اون وابستگی های سابقم هستم، باید بشکنم تمام اون بت هایی که برام ساخته بودن و منهم چشم بسته فقط گفته بودم چشم، چرا ؟ چونکه بمن فهمونده بودن که دختر باید حرف گوش کن باشه باید تو سری خور باشه. 

حالا دیگه نمی خوام اون فریده سابق باشم، میخوام اون لباس رنج و بدبیاری ها رو در بیارم و بیام تو مسیر عشق، نور، لذت، پول، زیبایی و هر آنچه که خودم دلم میخواد.

الان میدونم که حس قربانی بودنی که ۴۵ سال با خودم حمل کردم و ازش توجه دریافت میکردم برام حکم طناب دار و داره که منو همیشه در موقعیت های ضعیف قرار میده و میخوام اولین لباس ضعف  خودمو برای همیشه از تنم در بیارم.

سالهاست دارم تلاش میکنم که خود قبلیمو خاموش کنم، هرچند صدای اون خیلی بلنده ولی من تلاش خودمو می کنم که هر چقدر تمرین کنم بهتر و بهتر خواهم شد.

باید از اون پنجره ای که سالها ازش جهانو نگاه کردم، پولو نگاه کردم، عشقو نگاه کردم، خودمو  نگاه کردم، دیگه نگاه نکنم، اگر نگاه کنم یعنی دارم نقش تغییرو بازی میکنم، هر چند اولش با نقش بازی کردن شروع شد و داره جدی میشه که اگر جدی بشه نتایج گویای جدی شدن منه.

می خوام محکم و قوی و توانمند پای خودم وایسم، حامی خودم بشم، خودمو دوست داشته باشم و به خودم بگم که اگر اطرافیانت نتونستن تورو دوست داشته باشن اونها دوست داشتن بلد نبودند وگرنه تو دوست داشتنی بودی و هستی.

میخوام های زیادی دارم که خدا رو شکر در حال تمرین کردن هستم و میدونم بزودی منه قدیمم کمرنگ میشه و شخصیت جدید مقتدر متفاوتی از من زایش میشه.

یعنی باید زایش بشه، وقتی من دارم متفاوت فکر میکنم، جوری فکر میکنم که ۸ میلیارد انسان دیگه فکر نمیکنن، پس جوابی که از جهان دریافت می کنم جوابیه  که به ۸ میلیارد انسان نمیده.

اگر خودمو متفاوت ببینم متفاوت جواب می گیرم.

اولین قدم اینه که نوع زاویه نگاهم تغییر کنه که خود همین تمرین برای من ۸ سال زمان برده، از همون استارت اولی که ۸ سال پیش در زندگی من خورده شد و من با موضوع ذهن آشنا شدم .

منم دوست دارم آرامشی از جنس دیگه ایو تجربه کنم، عزت نفسم بیشتر بشه، احساس ارزشمندیم بیشتر بشه، اعتماد به نفسم بالاتر بره، سلامت تر باشم، ثروتمندتر باشم، روابط عالی داشته باشم، میخوام هر جای جهان دلم خواست زندگی کنم، سفر کنم و لذت ببرم، حالم خوب باشه، من دوست دارم تمام ذرات اجزاء هستی در خدمت من باشن.

و سپاسگذار خداوند هستم که من خواستم و هدایت شدم به مسیرهای صحیح و ریشه ای.

(نوشته فریده حسنی عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه دوم دوره آموزشی زندگی با طعم خدا توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • تجربه خود از استفاده محتوای سایت تناسب فکری را بنویسید تا هم برای خودتان تکرار شود و هم در قلب دیگران ایجاد اشتیاق و انگیزه برای تغییر کردن ایجاد کنید.
  • محتوای آموزشی را چند بار تکرار کنید و برای درک بهتر حتما مرتبه اول به صورت تصویری تماشا کنید و برای تکرار می توانید از فایل صوتی استفاده کنید.
  • هدف خود از شرکت در دوره زندگی با طعم خدا را شرح دهید. می خواهید چه شرایطی را تجربه کنید؟!
  • شرایطی که دوست دارید در زندگی خود به واسطه استفاده از محتوای آموزشی تجربه کنید را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

امتیاز 4.17 از 219 رای

https://tanasobefekri.net/?p=12168
534 نظر توسط کاربران ثبت شده است.
اندازه متن بخش نوشتن دیدگاه:

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار فاطمه
      1401/09/15 21:25
      مدت عضویت: 782 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,229 کلمه

      به نام خدای عشق

      سلام به همه عزیزان

      من از شرکت کننده‌های دوره ورود به سرزمین لاغرها هستم. من قبل از دوره یک آدم دیگه بودم، و الان یک آدم دیگه‌ام. هرچی از حال خوبم، آرامشم، شادی درونم بگم کم گفتم. 

      هرچی از این دوره عالی بگم کم گفتم. واقعا عالیه، فوق‌العادست. 

      انقدر تغییر کردم که در واقع دوباره متولد شده‌ام. انگار از یک پیله دراومدم و پروانه شدم. از پوسته سخت خودم، از جایی که خودم و زندانی کرده بودم، از نادانی دراومدم و متولد شدم.

      خدای زیبایم من و به اینجا هدایت کرد. به دوره زندگی با طعم خدا. داستان پشتش چی بود؟ 

      حدود دوهفته بود که حالم بدون دلیل مشخصی خراب شده بود. مثل روزهایی که آدم بدون هیچ دلیلی حال و حوصله نداره اما ادامه دار شده بود و نگرانم کرد. تمام اون حس‌های خوب، آرامش فکری،  شادی، دوست داشتن خودم، کم شدن میلم به غذا، لذت بردن از زندگی، ارتباط با خدا و حس کردن او از بین رفته بود. انگار تمااااام چیزهایی که بدست اورده بودم دود شده بود رفته بود هوا. 

      نمیدونستم چرا اینطور شدم، اتفافی نیوفتاده بود. اما دوباره برگشته بودم به فاطمه قبلی، داشتم دیوانه میشدم. اصلا نمیخواستم به خود گذشتم برگردم. من عاشق الان خودم بودم. 

      یک چیز که خیلی من و ناراحت کرده بود این بود که وقتی شکرگزاری میکردم حالم خوب نمیشد نمیدونم چرا. و اون حس عالی ارتباط با خدا و از دست داده بودم. انگار درِ ارتباطم با خدا بسته شده بود. زندگی مثل قبل شده بود. بی‌معنی، فقط و فقط مادی بدون هیچ چیز الهی. 

      من خدارو تجربه کرده بودم و میدانستم که چقدر فوق العادس. 

      دیگه نمیدونستم چیکار کنم تا اون حال خوب با خدا و دوباره بدست بیارم. خدام‌ و گم کرده بودم. به آخر خط رسیدم. همینجوری که نشسته بودم تو دلم گفتم خدایا من دوست دارم مثل قبل تو رو احساس کنم، چقدر معجزات و الهاماتت قشنگ بود، چقدر احساس زنده بودن میکردم، چقدر احساس الهی بودن میکردم دیگه نمیدونم چیکار کنم.

      فردای اون روز وقتی فوق‌العاده کسل بودم و نمیتونستم از تخت پاشم پست جدید فردی و دیدم که عاشق خداست و اسم خداش‌ و گذاشته جا‌ن‌جانان، تا ویدیو شروع شد و اون فرد شروع به صخبت کردن کرد یکدفعه دیدم عه!!! داره با من حرف میزنه!، خدا داره با من حرف میزنه.

       بهم گفت: مدتیه که از اصل خودت دور شدی، چقد دلم تنگ شده برای اون روزهایی که بیشتر مراقب خودت بودی، بیشتر حواست به اصل خودت بود.

      این خدا بود که در قالب انسان در اومد و با من حرف زد. این اولین بار بود که خدا رو در قالب انسان دیدم و متوجه شدم که خداست. قبلا هم حتما دیدم اما متوجه نمیشدم. 

      به خدا گفتم: منم دلم برات تنگ شده. خدایا من گمت کرده بودم نمیتونستم پیدات کنم اما تو خودت اومدی خودت و بهم نشون دادی،گفتی دلت برام تنگ شده، دل منم برات تنگ شده بود. 

      خدا وقتی دید من دنبالش میگردم اما نمیتونم پیداش کنم خودش و بهم نشون داد و گفت من اینجام من اینجام، من همیشه پیشت هستم.

      بعد از اون یکدفعه انرژی گرفتم و اون کسل بودنم از بین رفت. پاشدم رفتم پارک، پارک مثل بهشت بود. برگ‌های پاییزی همه جا ریخته بود، جمعشون نکرده بودن تا مردم از برگ‌های نارنجی و قرمز و زرد لذت ببرند. هر جا و نگاه میکردم همه داشتن از همدیگه عکس پاییزی میگرفتند. و خوشحال بودند و میخندیدند. اردک‌های خیلی خوشگل و دیدم که داخل رودخانه بودند و مردم روی پل واستاده بودند و بهشون غذا میدادند. هوا خیلی خنک و سرد و دلچسب بود. 

      وقتی داشتم از پارک میرفتم بیرون چشم به یکی از تابلوهای داخل پارک افتاد که نوشته بود: اگر بهار را در خود تکرار کنید، بهشت همین جاست. 

      واقعا هم همینطور بود. من از زندگی لذت میبردم و بهشت همین زیبایی‌هایی بود که دیدم. همین طبیعت، درختان، سبزه‌ها، برگ‌ها، انسان‌های خوشحال و خندان، اردک‌ها، گربه‌ها، کلاغ‌ها، حال خوب خودم، شادی خودم، شادی اطرافیانم. 

      بعد از این‌ها یاد دوره‌های استاد افتادم که درباره خدا بود.  اسمش و نمیدونستم و نمیدونستم درباره چیه ولی سریع رفتم تو سایت و پیداش کردم. زندگی با طعم خدا. همین بود. چون دیگه نمیخوام زندگی بدون خدا و تجربه کنم. میدونم که خدا همیشه هست چون خدا در درونمه، اما میخواستم همیشه احساسش کنم این چیزیه که میخواستم. 

      فردا صبحش بعد از اینکه تمریناتم و انجام داده بودم خوابیده بودم و مامانم اومد من و بیدار کرد و گفت: فاطمه بیداری؟ برف اومده! 

      من با تعجب سریع چشمامو باز کردم گفت برف! گفت آره.

      سریع از جام پاشدم و دویدم سمت پنجره. فقط زیبایی بود میدیدم. همه جا سفید بود و برف با شدت خیلی زیادی از آسمون میریخت. خیلی صحنه زیبایی بود. اصلا نمیتونستم ازش چشم بردارم. همه‌جا از سفیدی برق میزد. پنجره و باز کردم و بوی خنک برف به صورتم خورد، دستم و بردم بیرون و دونه‌های برف رو دستم ریخت. 

      همونجا کلی از خدا تشکر کردم برای این همه زیبایی. چون من عاشق برفم. و میدونم که این برف و خدا برای من اورد. چون میدونست که من عاشق معجزاتشم. قبلا هم برام بارون اورده بود. 

      اولین برف سال در پاییز. 

      بعدش رفتم بیرون و برف بازی کردم. عصرشم با دوستم برف بازی کردیم. و امروز هم رفتم کوه و مردم و دیدم که با تیوب از تپه‌ میومدن پایین و کِیف میکردن. یک آدم برفی کوچولوهم درست کردم. 

      از این نعمت زیبای خدا نهایت لذت بردم. زندگی یعنی همین، یعنی لذت بردن از نعمت‌های خدا. 

      یاد جمله‌ی یک انیمیشن افتادم که میگفت:

      -اگه به زمین برگردی میخوای چیکار کنی؟ قراره چطور زندگی خودت و بگذرونی؟ 

      -مطمعن نیستم. ولی میدونم… که همه‌ی دقیقه‌هاش و زندگی میکنم. 

      چیزهایی که میخوام:

      • من میخوام به خدای قشنگم بیشتر نزدیک بشم و بیشتر احساسش کنم.
      • من میخوام حس فوق‌العاده بهتری در موقع شکرگزاری از خدای زیبام داشته بتشم.
      • من میخوام که خودم و بیش‌تر دوست داشته باشم. خیلی بیشتر از چیزی که الان دارم.
      • من میخوام آرامش بیشتری داشته باشم و بتونم آرامش ذهنی و روحی خودم و بیشتر حفظ کنم.
      • من میخوام بتونم بیشتر ذهنم و کنترل کنم تا افکار خوب داشته باشم و افکار منفی بر من غلبه نکنند.
      • من میخوام بیشتر ندای فرشته درونم و بشنوم و احساسش کنم چون خیلی کمکم میکنه.
      • من میخوام همیشه حالم خوب باشه و قلبم شاد باشه.
      • من میخوام به توانایی برسم که افکار، انرژی، حرفا‌ها و چیزهای منفی بر من اثر نزاره. و در من باور ایجاد نکنه. و به حال خوب خودم ادامه بدم و ناثیری از اطراف نگیرم.
      • من میخوام بیشتر به خودم احترام بگذارم و بیشتر حواسم به روح و جسمم باشه تا همیشه پاک بمونه.
      • من میخوام انگلیسی و خیلی راحت یاد بگیرم و خیلی مسلط بشم. و مثل یک native حرف بزنم.
      • من میخوام IELTS 9 بگیرم.
      • من میخوام شغلی که مورد علاقمه و از انجام دادنش لذت میبرم و پیدا کنم.
      • من میخوام استقلال مالی داشته باشم.
      • من میخوام شغلی داشته باشم بدون محدودیت زمانی و مکانی.
      • من میخوام دیگران باهام خوش برخورد و مهربان باشند.
      • من میخوام همیشه خوش برخورد و خوش رفتار باشم.
      • من میخوام زندگی شاد پر از لذت، و پر از وقت خالی برای خودم داشته باشم.
      • من میخوام بهترین و زیباترین لباس‌ها با کیفیت عالی بخرم.
      • من میخوام در بهترین رستوران‌ها  غذای با کیفیت بخورم.
      • من میخوام دوره‌های دیگه‌ی استاد و بخرم.
      • من میخوام دور‌ه‌های استاد دیگه‌ای و هم بخرم.
      • من میخوام سلامتی داشته باشم و معدم و سیستم گوارشم خوب بشه.
      • من میخوام تنهایی به یک کشور خوب مهاجرت کنم.
      • من میخوام خونه‌ی فوق‌العاده زیبا در بالای برج داشته باشم.
      • من میخوام ماشین فوق‌العاده زیبا از جدیدترین مدل و از بهترین برندها داشته باشم.
      • من میخوام در جنبه‌های مختلف زندگی باورهای اشتاهم و بشناسم و باورهای جدید جایگزین کنم.
      • من میخوام متناسب بشم و زیبا بشم. 

      خدایا صد هزار مرتبه شکرت

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی مشاهده امتیاز دهندگان
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1401/10/03 15:45
      مدت عضویت: 782 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 53 کلمه

      سلام استاد عزیز بسیار ممنونم 😇

      این نکته‌ای که گفتید واقعا نکته مهمی بود که نمیدونستم. متوجه شدم که خیلی از حس‌های بدم به خاطر تکرار کردن افکار منفی بود. 

      در این مدت سعی میکردم تا حواسم به این موضوع باشه و اگر داشتم جهنم میساختم به خودم یاداوری میکردم که اینکار و نکنم. 

      خیلی ممنون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1401/09/12 20:27
      مدت عضویت: 782 روز
      امتیاز کاربر: 27077 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 31 کلمه

      سلام به شما دوست عزیز

      ای جانم که انقدر قشنگ و دوست داشتنی مینویسید. با ذوق کردن شما منم ذوق میکنم و میخندم. 

      شاد بودم، دلم شادتر شد. در واقع قلبم اکلیلی شد.

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم