0

زندگی با طعم خدا (جلسه اول)

زندگی با طعم خدا
اندازه متن

مهمترین موضوع در تغییر شرایط زندگی نوع نگرش یا باور افراد است. هر نگرش یا باوری نسبت به هر جنبه از زندگی داشته باشید همان شرایط را تجربه خواهید کرد.

نگرش شما درباره هر موضوع تعیین کننده میزان تلاش، انگیزه و اشتیاق شما برای کسب نتیجه عالی خواهد بود.

تاثیر نگرش در کسب نتیجه

برای اینکه از این دوره آموزشی نتیجه عالی کسب کنید باید نگرش شما درباره گفته ها و تمریناتی که انجام می دهید مثبت و امیدبخش باشد.

امیدبخش از این نظر که اطمینان داشته باشید با شنیدن آگاهی های این دوره و انجام تمرینات آن قطعا نتایج عالی کسب خواهید کرد.

افرادی که از آموزش های مختلف استفاده می کنند به طور کلی به دو گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: افرادی که اطمینان صد در صد به تاثیرگذاری محتوای آموزشی ندارند و با این نگرش که حالا استفاده می کنم و اگه نتیجه داد با اطمینان بیشتر مراحل را دنبال می کنم.

گروه دوم: افرادی هستند که قبل از کسب هر نتیجه ای اطمینان صد در صد دارند که با استفاده از این آگاهی ها نتایج عالی کسب می کنند.

تفاوت این دو گروه در نوع انتظار آنهاست که باعث تغییر در نتیجه آنها می شود.

انتظاری که بر مبنای نتیجه شکل بگیرد به راحتی با تغییر نتیجه از بین خواهد رفت اما انتظاری که قبل از کسب هر نتیجه ای فقط بر مبنای اطمینان به مسیری که قدم در آن می گذاریم ایجاد شود هرگز وابسته به نتیجه نخواهد بود و به راحتی فرد از مسیر خود منحرف نخواهد شد.

بنابراین برای کسب نتیجه عالی و فراتر از انتظار مهم است که قبل از کسب هر نتیجه ای میزان اطمینان و باور خود نسبت به کسب نتیجه عالی را در ذهن خود افزایش دهید.

مراقبت از بذرهای تغییر کردن

آگاهی که از طریق تماشای ویدیوهای آموزشی وارد ذهن شما می شود مانند بذرهایی است که در دل خاک کاشته می شود. به مرور با ادامه دادن بذرهای تازه کاشته شده جوانه زده و سر از خاک بیرون می آورند.

در تمام مراحل کاشتن بذرها و رشد و نمو نهال تازه روئیده شده مسئولیت مراقبت و نگهداری از آنها به عهده شما می باشد.

اگر می خواهید نتیجه عالی از کشت و کار تازه ای که در بستر ذهن خود آغاز کرده اید کسب کنید نباید درباره آنچه در جلسات آموزشی مطرح می شود با دیگران صحبت کنید.

از آنجا که شنیدن آگاهی ها به سرعت باعث ایجاد احساس خوب و روشن شدن ضمیر ناخوداگاه ما می شود خیلی علاقه داریم تا دیگران را به شنیدن و استفاده از این محتوا دعوت کنیم. یا هرگاه مشاهده کنیم افرادی در شرایط احساسی نامناسب هستند تمایل داریم از طریق صحبت درباره آنچه شنیده ایم به دیگران کمک کنیم تا احساس بهتری داشته باشند.

این کار به منزله نابود کردن بذرها و جوانه های تازه روئیده در بستر ذهن خودتان است.

هر انسانی با توجه به آنچه در طی زندگی روزمره مورد توجه قرار می دهد دچار سطی از احساس می شود که می تواند از احساس افسردگی شدید تا شادی و سرزندگی متغییر باشد.

از آنجا که برای ایجاد احساس نیاز است مدت ها بر ورودی ها و افکار مشابه تمرکز کنیم بنابراین صحبت هایی که با افراد به منظور بهبود شرایط احساسی آنها انجام می دهید هیچ تاثیری بر تغییر شرایط احساسی آنها نخواهد داشت.

از آنجا که شرایط احساسی که شما درباره آن صحبت می کنید با آنچه خود فرد تجربه می کند بسیار متفاوت است بیشتر از آنکه موجب آرامش و ایجاد احساس خوب در او شود باعث ایجاد احساس عصبانیت می شود و فرد برای مقابله با افکاری که درباره انها صحبت می کنید با شما مخالفت می کند و سعی میکند به شما اثبات کند که اشتباه می کنید.

بنابراین به جای اینکه به فکر دیگران باشید از خودتان مراقبت کند تا نهال های تازه روییده در بستر ذهن شما به رشد خود ادامه داده و از نتایج عالی کشت و کار خود بهره مند شوید.

ساده بودن تغییر کردن

یکی از مهمترین موانع تغییر زندگی افراد این است که عموم مردم عقیده دارند تغییر کردن بسیار سخت و غیرممکن است.

البته این نگرش بیشتر از هر موضوعی درباره بهبود شرایط زندگی از نظر مالی صدق می کند.

اگر از من، شما یا هر فرد دیگری سوال کنند فردی که به بیماری سختی مبتلا شده است آیا ممکن است شفا پیدا کند احتمالا پاسخ همه ما مثبت خواهد بود چون در ذهن ما این نگرش وجود دارد که اگر خدا بخواهد معجزه رخ می دهد و ممکن است فردی که در شرایط سخت بیماری است شفا پیدا کند.

اما اگر از همه ما سوال شود که فردی که در شرایط مالی سخت زندگی می کنند ممکن است بتواند ثروتمند شود احتمالا اکثر ما پاسخ منفی خواهیم داد چون برای تغییر شرایط مالی تقریبا هیچ احتمالی برای خود یا دیگران قائل نیستیم حتی در این مورد برای خدا هم امتیازی قائل نیستیم که شاید معجزه رخ بدهد و فرد ثروتمند شود.

بنابراین برای بهبود شرایط زندگی خود خیلی مهم است که ابتدا باور کنید تغییر کردن بسیار ساده و امکانپذیر است.

برای باورپذیر کردن این نگرش در ذهن خود باید مثال های زیاد از طبیعت پیرامون خود پیدا کنید که جهان هستی به سادگی در وسعت بسیار زیاد شرایط محیطی ما را تغییر می دهد.

تصور کنید با بارش باران چه ابعادی از تغییر در طبیعت اطراف ما رخ می دهد؟

با ورزش چند دقیقه باد شدید چه حجمی از مواد در طبیعت جابجا می شود؟

با چند دقیقه تابش نور خورشید چه تغییری در دمای هوای یا گرمای اجسام ایجاد میشود؟

بی نهایت مثال مشابه باید پیدا کنید که همه نمایانگر ایجاد تغییر گسترده به واسطه عملی ساده است.

البته منظور از عمل ساده این نیست که هیچ اتفاقی رخ نداده یا وزش باد یا بارش باران بی اهمیت است بلکه به این معنی است که جهان به طریقی ساده و بدون نیاز به کمک انسان ها تغییرات گسترده ای در جهان پیرامون ما ایجاد می کند.

ما در دوره زندگی با طعم خدا می خواهیم از این ویژگی خاص جهان هستی استفاده کنیم و زندگی خودمون رو به شکل عالی دگرگون کنیم.

بنابراین پذیرش ساده بودن تغییر کردن گام مهمی در بهبود شرایط زندگی در جنبه های مختلف است.

انتخاب مسیر صحیح تغییر کردن

یکی دیگر از موضوعات مهم برای تغییر کردن انتخاب مسیر صحیح است. شاید راه و روش های مختلفی برای ایجاد تغییر در شرایط زندگی وجود داشته باشد که هر کدام طریق انجام متفاوت دارد. اما روشی که در دوره زندگی با طعم خدا در پیش خواهیم گرفت با تمام روش های تغییر مرسوم در دنیای پیرامون شما تفاوت دارد.

در این دوره آمورشی قصد تغییر زندگی بر مبنای اصول و قوانین زیربنایی خلقت جهان هستی است. قوانینی که توسط خداوند وضع شده است و تحت تاثیر هیچ تصمیم یا اقدام انسانی در دنیای مادی قرار نمی گیرد.

استفاده از مسیر الهی تغییر زندگی هیچ تاثیری از افزایش یا کاهش نرخ دلار نمی پذیرد و همواره به بهترین شکل ممکن عمل میکند.

مسیر الهی تغییر بی نهایت گسترده است و جا برای همه انسان ها دارد. بنابراین در این مسیر اصلا نیاز نیست نگران مکان یا سهمیه خود باشید. به هر اندازه بخواهید برای شما از قبل مهیا شده است و اگر آنچه را شما بخواهید همه انسان های جهان بخواهند باز هم بدون اینکه خداوند دچار کمبود یا نقصان شود خواسته همه انسان ها را برآورده می کند.

بنابراین به تنها چیزی که در مسیر الهی تغییر زندگی نیاز دارید، آرامش داشتن است. آرامش داشته باشید و با خیال آسوده و اطمینان قلبی در این مسیر قدم بردارید و به آنچه گفته می شود گوش جان بسپارید و با عشق عمل کنید و نتیجه عالی بگیرید.

تجربه هنرجوی زندگی با طعم خدا

زندگی با طعم خدا دعوتی از سوی خداوند برای افرادی است که رؤیای تغییر کردن دارند. آنان که در هر شرایطی که هستند امید دارند شرایط بهتری را تجربه کنند.

آنان که با تمام قهر و آشتی هایی که با خداوند داشته اند اما همیشه امید دارند خداوند درهای رحمت را به روی آنها گشوده و آنان را به زندگی در دنیای دیگری که سرشار از نعمت های الهی است دعوت کند.

باید باور کنیم که این تمرینات زندگی ما رو تغییر میده، اصل باور کردنشه، و قبل از اینکه به باور تبدیل بشه باید خیلی کارهای  دیگه انجام داده باشیم، اگر می خواییم یه‌ کاریو  انجام بدیم باید قبلش یه عالمه کار دیگه رو انجام داده باشیم.

یعنی چی؟ یعنی اگر بخواییم به جایگاه فهم و درک بالاتر برسیم قبلش باید از پله های اول شروع کرده باشیم، آزمون و خطا کرده باشیم، یه عالمه چالشو در خودمون حل کرده باشیم تا به درجات بالاتری برسیم. 

مثلا اگر سطح درکم از دوره های لاغری با ذهن بیشتر شده بخاطر اون شروعیه که ۲ سال پیش استارت زدم و در این ۲ سال بالا و پایین ها شدم و در اون فراز و نشیب ها من ساخته شدم.

اگر گاهی به سختی خوردم و راه به جایی نداشتم، کلافه شدم و از تمام عوامل بیرونی دست کشیدم‌ به این دلیل بود که به درون خودم ورود کنم که در درون من همه پاسخها وجود دارد.

اگر به چالشی برخورد کردیم، اگر حالمون بد شد، اگر ناامید شدیم، اگر برامون سئوالاتی پیش اومد، همگی اونها مارو قدرتمندتر کرد، قدرت و شجاعت درون ما رو بیدار کرد، درس صبر به ما داد، درس باورها رو برامون ملموس تر کرد، به ما ماهیگیری یاد داد که حالا می تونیم با قدرت روی پای خودمون و آگاهی هامون بایستیم و از خودمون و باورهای جدیدمون دفاع کنیم. 

پیمودن تمام اون راه ها برای ساختن و شکل دادن باورهای جدید ما بوده، اگر ما هنوز هم از دریچه پنجره دیدگاه های قبلیمون به جهان و اتفاقاتش نگاه میکردیم  که الان می باید در همون جایگاه و شرایط قبلی بودیم اگر تغییر کردیم یعنی نگاهمون تغییر کرده. 

پس این راه و مسیر ذهنیو برای بهبود کیفیت زندگیمون تو همه جنبه هاش استفاده کنیم که فقط و فقط از این طریق میشه به خواسته ها رسید.

اینکه در این مسیر دیگران رو مجبور نکنیم که همراه ما باشن هم‌ بسیار مهمه چونکه اوایل پیوستن به این مسیر، ما دوست داریم‌ اطرافیان یا دوستان ما هم با ما همراه بشن و مدام از آگاهی های جدیدمون می خواییم به اونها هم انتقال بدیم که البته نیت ما خیره ولی در بیشتر مواقع با فیدبک خوبی روبرو نخواهیم شد اونم بدلیل اینه که اون افراد اصلا در مدار شنیدن این مطالب نیستند و اتفاقا مارو آدم های خیال پرداز تصور میکنن.

برای خودم پیش اومد که افرادی رو با خودم به اجبار همراه کردم و هیچ کدوم از اون ها با من نموندن و تازه بمن گفتن تو توهم زدی و سرتو کردی زیر برف و واقعیت جهانو نمیبینی.

هنوز هم که گاهی متنی فایلی برای اطرافیانم میفرستم بی توجه هستن، مثلا من از اوضاع و شرایط ناراحت کننده یکی از نزدیکانم خبر دارم و براش ناراحت شدم و یک متن آگاهی دهنده براش فرستادم.

اولا که بعد از چند روز دید و هیچ عکس العملی نشون نداد اصلا فکر نکنم اون متنو خونده بود، پس زور الکی نزنیم برای آگاه کردن دیگران، اونیکه وقت بیداریش باشه از یه طریقی بیدار میشه.

نتایجی که ما در این مسیر خواهیم گرفت گویای مسیر درست ما خواهند بود، زمانیکه نتایج خوب داشته باشیم افراد به سمت ما خواهند اومد و از راهی که رفتیم خواهند پرسید. 

چیزی که قبلا شنیدیم این بوده که زندگی جبره ،زندگی سخته ،برای داشتن‌ حال و هوای خوب و خوشبختی باید سخت تلاش کنی ،رنج ببری ،پوستت کنده بشه تا بتونی شاید یه ذره روی خوش ببینی 

و حالا داریم یاد میگیریم که پایه و اساس جهان هستی بر ساده گیه بر زیباییه ،خیر و برکته ، حالا ما موندیم و اونهمه اطلاعات اشتباه که باید بتونیم آروم آروم ازشون دل بکنیم و از اون سرزمین به سرزمین جدیدی حجرت کنیم 

سرزمینی که قوانین داره که هر کسی از قانون هاش استفاده کنه میتونه رشد کنه و هر کسی قوانینشو نشناسه مجبوره تا آخر عمر بردگی کنه و زجر بکشه 

و ما حجرت کردیم‌ از سرزمین جهل به سرزمین آگاهی و داریم یاد میگیریم‌ که قربانی کنیم هر آنچه را که قبلا آموختیم ،جالبه برای ما یادگیری یک آموزش جدید سخت نیست ،دل کندن از اون همه یادگیری های قبلی سخته و واقعا اگر میخواییم بصورت ریشه ای تغییر کنیم باید تمام رفتارهای گذشته خودمونو فراموش کنیم 

خدارو شکر که به مسیر درست هدایت شدیم که در مسیر درست با هر سرعتی بریم حتما به مقصد خواهیم رسید، در مسیر صحیح که باشیم به موقع می خریم به موقع می فروشیم‌، یعنی همیشه در بهترین زمان در بهترین و مناسب ترین‌ مکان ها خواهیم بود.  

وظیفه ما در این راه باور کردن و رفع موانعه، چطورش کار خداست.

ما بهتره روی افکار و رفتارهای خودمون کار کنیم خدا وظیفه خودشو بلده.

اگر زیاد به چگونگی اش فکر میکنیم بخاطر عادت های مخرب سال هاییه که ما تصور کردیم وظیفه ما چطور رسیدنه و وظیفه خودمون که خواستن خواسته هامون بود رو یادمون رفت ،یعنی ما حتی جرات گفتن خواسته هامونو نداشتیم چونکه به چگونه رسیدنش فکر میکردیم و چونکه راهی براش پیدا نمی کردیم ناامید می شدیم.

شروع آموزش های من از ۲۰ سال پیش با خوندن یک کتاب شروع شد. چند سالی رها کردم و مجدد سال ۱۳۸۷ در دوره کوتاهی شرکت کردم و مجدد رها کردم.

نزدیک به ۲ ساله که در دوره های استاد هستم، دوره مقدماتی، پاکسازی، پیشرفته، روانشناس لاغری خود باشید،۳ دوره از خلق آرزوها و خدا هرگز دیر نمی کند که هنوز بصورت جدی شروعش نکردم.

و راضی هستم از انتخابم اینکه خواستم تغییر کنم و هدایت شدم به دوره های استاد.

من همچنین ۱ بار دوره ۱۰۰ گامو گذروندم و تقریبا ۹۰ درصد فایلهای رایگان سایتو دیدم و خوندم همچنین در دوره زندگی با اراده خداوند هم مشارکت دارم.

در کل خوشحالم از اینکه صاحب اینهمه آگاهی شدم و مصصم می خوام که همه دانسته هامو به عمل تبدیل کنم نه فقط دانسته باشمشون یا بتونم خوب بنویسم یا برای کسی توضیحش بدم میخوام جزء سلول های وجودم بشن.

دلیل بودن من در دوره های ذهنی که فقط در این سایت نیستم همزمان در چندتا دوره دیگه هم دارم فعالیت میکنم، اینه که میخوام دنیای دیگه ایو تجربه کنم. الان دیگه مطمئن شدم که در درون من چیزی از خودم وجود نداره که متعلق به من باشه.

ذره ذره وجود من مال دیگرانه، من یه جاهایی رفتارهای پدرمو دارم، جاهایی رفتار مادرم، عموهام، مادر بزرگم، پدر بزرگم، معلم ها وووو مخصوصا منیکه از بچگی در خانواده شلوغی بزرگ شدم و پدرم علاقه شدیدی داشت که ۱۰ ماه از سال رو پدر، مادر، برادرها و اقوامشو در منزل ما نگه داره بنابراین خونه همیشه شلوغی داشتیم، پس آموزش پذیری منهم از افراد بیشتریه. 

میخوام خودی از خودم بسازم که شکل هیچ کدوم از اونها نباشه ،وقتی از بیشتر ابعاد وجودم راضی نیستم یعنی من خود حقیقیم نیستم من مجبور شدم به خاطر اطرافیانم لباس های اجتماعی به تن کنم. 

تربیتی که شدم مورد دلخواهم نیست، می خوام با ارزش های جدیدم زندگی کنم، می خوام زیبایی برام تعریف جدید بشه، می خوام باورهای پول سازیمو تغییر بدم، می خوام نظرم در مورد روابط تغییر کنه، می خوام تمام اون افکار پوسیده نسل های قبلیمو که بمن رسیده بکنم از درونم، می خوام پوست اندازی کنم .

می خوام خود قبلیمو بذارم همون جایی که بود و با خودم نیارمش به این دنیای جدیدم، باید نوع نگاهمو به همه چیز، به خدا، به جهان، به آدم ها، به عشق، به پول، به روابط و به خودم مهم ترینش به خودم عوض کنم.

هر رفتاری که تا الان با خودم داشتم‌ کپی شده اطرافیانم بود که اصلا دوسشون ندارم برای همین قیام کردم و در مسیر قربانی کردن تمام اون وابستگی های سابقم هستم، باید بشکنم تمام اون بت هایی که برام ساخته بودن و منهم چشم بسته فقط گفته بودم چشم، چرا ؟ چونکه بمن فهمونده بودن که دختر باید حرف گوش کن باشه باید تو سری خور باشه. 

حالا دیگه نمی خوام اون فریده سابق باشم، میخوام اون لباس رنج و بدبیاری ها رو در بیارم و بیام تو مسیر عشق، نور، لذت، پول، زیبایی و هر آنچه که خودم دلم میخواد.

الان میدونم که حس قربانی بودنی که ۴۵ سال با خودم حمل کردم و ازش توجه دریافت میکردم برام حکم طناب دار و داره که منو همیشه در موقعیت های ضعیف قرار میده و میخوام اولین لباس ضعف  خودمو برای همیشه از تنم در بیارم.

سالهاست دارم تلاش میکنم که خود قبلیمو خاموش کنم، هرچند صدای اون خیلی بلنده ولی من تلاش خودمو می کنم که هر چقدر تمرین کنم بهتر و بهتر خواهم شد.

باید از اون پنجره ای که سالها ازش جهانو نگاه کردم، پولو نگاه کردم، عشقو نگاه کردم، خودمو  نگاه کردم، دیگه نگاه نکنم، اگر نگاه کنم یعنی دارم نقش تغییرو بازی میکنم، هر چند اولش با نقش بازی کردن شروع شد و داره جدی میشه که اگر جدی بشه نتایج گویای جدی شدن منه.

می خوام محکم و قوی و توانمند پای خودم وایسم، حامی خودم بشم، خودمو دوست داشته باشم و به خودم بگم که اگر اطرافیانت نتونستن تورو دوست داشته باشن اونها دوست داشتن بلد نبودند وگرنه تو دوست داشتنی بودی و هستی.

میخوام های زیادی دارم که خدا رو شکر در حال تمرین کردن هستم و میدونم بزودی منه قدیمم کمرنگ میشه و شخصیت جدید مقتدر متفاوتی از من زایش میشه.

یعنی باید زایش بشه، وقتی من دارم متفاوت فکر میکنم، جوری فکر میکنم که ۸ میلیارد انسان دیگه فکر نمیکنن، پس جوابی که از جهان دریافت می کنم جوابیه  که به ۸ میلیارد انسان نمیده.

اگر خودمو متفاوت ببینم متفاوت جواب می گیرم.

اولین قدم اینه که نوع زاویه نگاهم تغییر کنه که خود همین تمرین برای من ۸ سال زمان برده، از همون استارت اولی که ۸ سال پیش در زندگی من خورده شد و من با موضوع ذهن آشنا شدم .

منم دوست دارم آرامشی از جنس دیگه ایو تجربه کنم، عزت نفسم بیشتر بشه، احساس ارزشمندیم بیشتر بشه، اعتماد به نفسم بالاتر بره، سلامت تر باشم، ثروتمندتر باشم، روابط عالی داشته باشم، میخوام هر جای جهان دلم خواست زندگی کنم، سفر کنم و لذت ببرم، حالم خوب باشه، من دوست دارم تمام ذرات اجزاء هستی در خدمت من باشن.

و سپاسگذار خداوند هستم که من خواستم و هدایت شدم به مسیرهای صحیح و ریشه ای.

(نوشته فریده حسنی عزیز در بخش نظرات)

✍️ تمرین آموزشی 📖

برای انجام عالی تمرین جلسه دوم دوره آموزشی زندگی با طعم خدا توصیه می شود ابتدا توضیحات نوشتاری آموزشی را با دقت مطالعه کنید، سپس ویدیوی آموزشی را با تمرکز تماشا کنید و بعد از آن به سوالات مطرح شده در بخش نظرات به صورت شرح انشایی پاسخ دهید.

  • تجربه خود از استفاده محتوای سایت تناسب فکری را بنویسید تا هم برای خودتان تکرار شود و هم در قلب دیگران ایجاد اشتیاق و انگیزه برای تغییر کردن ایجاد کنید.
  • محتوای آموزشی را چند بار تکرار کنید و برای درک بهتر حتما مرتبه اول به صورت تصویری تماشا کنید و برای تکرار می توانید از فایل صوتی استفاده کنید.
  • هدف خود از شرکت در دوره زندگی با طعم خدا را شرح دهید. می خواهید چه شرایطی را تجربه کنید؟!
  • شرایطی که دوست دارید در زندگی خود به واسطه استفاده از محتوای آموزشی تجربه کنید را شرح دهید.
  • از محتوای ویدیوی آموزشی برای خود تمرین ایجاد کرده و در بخش نظرات تمرینی که باید انجام دهید را بنویسید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.13 from 185 votes

https://tanasobefekri.net/?p=12168
برچسب ها:
512 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار السا فرزانه
      1402/01/18 23:46
      مدت عضویت: 558 روز
      امتیاز کاربر: 59264 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      محتوای دیدگاه: 1,490 کلمه

      به نام دوست داشتنی ترین و مهربان ترین خدای بی نهایتی که تا به امروز شناختم 🌹 

      و سوگند به قلم و آنچه می نویسد…🌹

      درود و احترام خدمت استاد عزیز و دوستان هم مسیر در این دوره 💮

      *اجازه میخوام در ابتدا از تجربه م از شرکت در دوره ها بطور خلاصه بگم…اما چرا خلاصه…؟! چون انقدر این ثمره ها زیاده ک از حوصله شاید خارج باشه! 

      دوستان عزیزم، من به مدت شانزده سال در مسیر رشد فردی بودم و بسیار مشتاق آموختن و  رشد کردن. بسیار کتاب خوندم، دوره و کلاس  تا دلتون بخواد شرکت کردم، مشاوره و تراپی رفتم، انواع تکنیک ها و مدیتیشن ها رو اجرا کردم، و…. نمیگم بی تاثیر بود، ولی تاثیرشون در حد مسکن بود که درد رو ساکت میکنه ولی درمان نمیکنه، موقتا به من احساس ارامش میداد که دارم برای زندگیم و افکارم و رشد وتعالیم تلاش میکنم. ولی تمام اون تلاش ها هیچ چیزی از درون من تغییر ندادن،  و چون درون من جنگ و گریز خودش رو داشت، تلاش هام  نیز ثمره ای نداشت. ضمن اینکه من هنوز قدرت رویاروی با خود واقعیم و پذیرش خودم رو نداشتم. تا اینکه در سال 96 در 34 سالگی که نقطه عطف تلاش ها و رشد فردی م بود، به طرز معجزه آسایی از طریق سایت استاد عباس منش با استاد عزیزم پیغمبر اعجاز زندگیم استاد عطار روشن آشنا شدم و دوره مقدماتی لاغری رو شرکت کردم. 

      دوره به ظاهر دوره ی لاغری بود. و من بهای یک دوره رو پرداخت کرده بودم، اما تمام جنبه های زندگیم همزمان شروع به رشد و شکوفایی کرد: قدرت و جسارت روبرو شدن با السای واقعی رو پیدا کردم، دست از کمالگرایی برداشتم و پذیرفتم السا هم مثل هر انسان دیگری، که اقتضای طبیعتشه هم گناه مرتکب شده هم خطا و هم راه اشتباه رفته که اگر نرفته بود معصوم بود، و این محاله! پس السا رو با وجود تمام کاستی هاش در آغوش کشیدمش و عاشق ترش از قبل شدم، و بخشیدمش. بابت اشتباهتش بهش افتخار  کردم و هر صبح مقابل آینه و پس از اجرای میثاق نامه بهش گفتم: آفرین که اشتباه کردی چون اشتباه کردن یعنی سکون نداشتن. یعنی رفتن! یعنی حرکت و تلاش به سمت تعالی. 

      شرایط شغلی و مالیم بهتر و بهتر میشد ، آدمهای بهتری سر راهم قرار میگرفتن. لاغر شدم، زیباتر شدم ، کم کم حس کردم دارم  از انزوا بیرون میام (بخاطر ش,ایط اون سالها به شدت منزوی شده بودم و روح زندگی در وجود سرزنده ی من مرده بود). 

      قدم به قدم، پیش رفتم و هر بار پرده ای از راز و حقیقت جلوی چشمان دل من برداشته میشد. 

      میخوام برای اثبات حرفهام و اثبات اینکه هرکس دل به این دوره ها بده  بیش از اونچه فکر میکنه نتیجه میبینه، بخشی از زندگیم رو برای اولین بار تعریف کنم: 

      من اون سالها در یک زندگی مشترک بودم که یک رابطه ی بی نهایت مسموم بود. همسری که بد بین بود، سلطه گر بود، لجباز بود، بد دهن بود، و….دست بزن داشت…

      من قبل از ازدواجم به آن شرلی معروف بودم بین دوستام. انقدر که سرزنده بودم و پرانرژی. اما بعد از ازدواجم تبدیل به یک آدم ارام ، کم حرف و گوشه گیر شده بودم که همه دوستان و بستگانم میگفتن چرا انقدر السا تغییر کرده انگار روح زندگی در وجودش نیست؟! و انگار که نه! قطعا! قطعا روح زندگی در من مرده بود. 

      یک روز پدرم با عصبانیت  در ابتدا و بعد با گریه گفت : 

      تو چی کم داری ، دکترا گرفتی استاد دانشگاه شدی که عین یه  آدم بدبخت تو سری خور موندی تو این زندگی تا هر ستمی که دلش بخواد به تو کنه؟ فرزند هم که نداری، پای چی، پای کی داری می سوزی و تباه میشی؟! چرا جدا نمیشی؟ چته؟!  (تازه اون موقع هنوز خانواده م نمیدونستت دست بزن داره و روی من دست بلند میکنه) 

      و من …

      چم بود؟! هیچی! روحم به  زندانی مرده ای تبدیل شده بود که توان و قدرتی براش نمونده بود! 

      لابلای تمام این سختی ها، در تلاش و تکاپوی پیشرفت فردی بودم. روح مرده ی من هنوز تشنگی تعالی رو حس میکرد….معجزه ی خدا بود، که راه نجات من در آشنایی با استاد عطارروشن قرار گرفت. 

      وقتی دوره مقدماتی رو شرکت کردم، وقتی در دوره کم کم باورهام به سمت نو شدن پیش رفت، وقتی لاغر شدم، وقتی قدرت رویارویی با خود واقعیم رو پیدا کردم، روحم نم نمک به سمت تازه شدن پیش رفت. دوباره داشتم زنده میشدم. داشتم خودم رو باور میکردم. به خودم حق زندگی با ارامش دادم. قدرت پیدا کردم تا از اون انتخاب اشتباه بتونم بیرون بیام. 

      و اولین جوانه ی امید در من وقتی شکفته شد که آرزو کردم جدا شم.. . اونقدری خودم رو دوست داشته بودم که بخوام و بتونم به جدایی فکر کنم و در لیست آرزوهام بنویسمش! 

      دوره مقدماتی تمام شد… پازل شخصیت خرد شده ی من زیر دست سنگین و زبان تند و بدبینی مردی که تمام من رو در هم شکسته بود، و روحم رو به اسارت گرفته بود، داشت کم کم جون می گرفت. 

      یک شب تمام جسارت و قدرتم رو یکجا جمع کردم و گفتم:

      من میخوام از این زندگی برای همیشه برم….

      عصبانی شد… فریاد زد…توهین کرد….ناسزا گفت….و ناگهان دست بی رحمش چنان بر صورتم قندون رو کوبید که قندون توی صورتم شکست….خون مثل فواره ای خروشان تمام صورت و گردنم رو فرا گرفت…قطره های درشت خون از صورتم روی زمین می چکید…

      ساعت 10 و نیم شب بود و من همون وقت شب با اون صورت خونین ، اونقدر قدرتمند شده بودم که خودم رو نجات بدم.و شبانه با حداقل وسایل شخصی ومدارک شناساییم از خونه بیرون رفتم…و فردا صبح برای گرفتن مجوز پزشکی قانونی اقدام کردم….

      شاید حدود یک ماه بعد بود، دوره زندگی با طعم خدا داشت کم کم شروع میشد…

      امید تازه ای در من جان گرفت. 

      پاییز 97 بود… 

      پا به پای دوره پیش رفتم…

      جلسه ها را هزاران بار گوش میدادم. 

      نور امید قلبم شده بود دوره زندگی با طعم خدا….

      در بدترین روزهای عمرم، خداوند پیغمبری سر راه زندگیم گذاشت تا با اعجاز سخنان و آگاهی هاش، به زندگی تاریکم نور بپاشه. 

      و من بزرگترین ثمره ی زندگیم رو از دوره طعم خدا گرفتم. به طرز غیرقابل باوری بدون اینکه کار به شکایت و دادگاه برسه، همسر سابق من به طلاق توافقی رضایت داد و من رها شدم… آزاد شدم… و قدم به قدم زندگی جدیدم رو با همین فایل ها و دوره ها، در همین سایت، ساختم… اونجوری که دلم میخواست و هنوز در مسیرم ..هنود به ساختن دارم ادامه میدم… و هربار داستان زندگیم رو تعریف میکنم اشک شوق میریزم که چه ساده، زندگی به اون سختی ، اونجوری که ایده الم بود تمام شد و فصل جدیدی از زندگیم آغاز شد….

      دوستان عزیزم عذرخواهم اگر تلخی  بخش هایی از زندگیم باعث ناراحتی تون شد اما یک تجربه رو خواهرانه بهتون میگم که مهمترین رازی بود که در این جلسه استاد به ما یاد دادن اهمیت باور: 

      تا وقتی باورهای درست نداشته باشیم ، تمام تلاش های جسمی ما بی فایده ست. 

      سالها من در زندگی سابقم دست و پا زدم و تلاش کردم. خرد شدم، شکستم، باز تلاش کردم. چرا نتیجه نمیگرفتم؟ 

      چون باورهای درستم از بین رفته بود. چون باور کرده بودم ضعیف و توسری خورم. چون باور کرده بودم خدا این زندگی رو برای من صلاح دونسته تا از دل سختی هاش رشد کنم و صبور بشم! 

      باورهاتون رو درست کنین. تصفیه کنین. ایمان داشته باشین که صفر تا صد حرفهای استاد معجزه ست.

       باور کنین خدای جدید رو. باور کنین خدایی که فقط برای بنده هاش خیر و ارامش و اسونی میخواد. 

      نیازی به شکستن، خرد شدن، عذاب کشیدن  نیست برای رشد کردن. فقط باید خدای جدید رو باور کرد. همین 🌺

      یک راز دیگه که استاد در این جلسه گفتن این بود که: 

      مهم جوانه زدن و شروع فرایند تغییره، وقتی جوانه بزنی دیگه تا بی نهایت میری. 

      و اینجا، محل تضمینی جوانه زدن ماست، اگر دل به این آگاهی ها بدیم و اون طور که شایسته است جلسات رو پشت سر بگذاریم. 

      راستش من همونطور که نوشتم یکبار در دوره شرکت کردم و چه نقطه عطف بزرگی در زندگیم حاصل شد. 

      این بار صرفا برای تقویت حال خوبم، برای ماندن در مسیر، برای رسیدن به آگاهی های عمیق تر ، شناخت عمیق تر خدای بی نهایتم، و صمیمی تر شدن رابطه م با خداوند ، دوره رو شروع کردم و بسیار بسیار شکرگزار خدا هستم که این فرصت رو به من داد تا  دوباره نگاهم رو بازبینی کنم. 

      ایمان و اطمینان عجیبی دارم که بی نهایت خیر و برکت و اتفاق خوب از این دوره برای من هست که منتظر من هستن. فقط باید سطح اگاهی هام رو به اندازه شون ارتقا بدم که بی شک از طریق این دوره و دیگر دوره هایی که الان شرکت کردم ( مرور مجدد و از ابتدای ورود به سرزمین لاغرها، دست یابی به آرزوها، و پاکسازی که از فردا شروع میکنم) ، این ارتقا امکان پذیره. 

      سپاس از استاد عزیز بابت تمام آگاهی هاو زحمات شون برای دوره ها ، سایت و دیدگاههای ما 💮🌸

      و دوستانی که حوصله میکنن دیدگاهم رو میخونن. 💮🌸

      ببخشید که نوشته ام انقدر طولانی شد، قرار نبود انقدر طولانی شه ولی وقتی شروع به نوشتن کردم، بی اختیار کلمات بر دست و زبانم جاری میشدن.🌷

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 19 از 4 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار السا فرزانه
      1402/01/24 19:45
      مدت عضویت: 558 روز
      امتیاز کاربر: 59264 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      همیاری
      محتوای دیدگاه: 688 کلمه

      دوست نازنین، هم مسیر و خوش انرژی من 

      خانم فهیمه عزیز 

      در ابتدا میخوام از لطف و محبت همیشگی شما تشکر کنم که همیشه به من پاسخ های پر محبتی میدید و وقت میگذارید برای خوندن و پاسخ نوشتن 💮

      و بسیار خوشحالم که  در این آکادمی ، در این خونه ی گرم مجازی، دوستانی عزیز چون شما دارم 

      بله من از طریق سایت استاد عباس منش با استاد عزیزم آشنا شدم اما بعد از آشنایی با ایشون، واقعیتش دیگه سراغ هیچ سایت و استاد دیگه ای نرفتم. و تمرکز و توجهم رو فقط گذاشتم بر دوره های استاد ، اولین دوره ای که شرکت کردم هنوز سایت نبود و ما در تلگرام دور هم جمع بودیم. خدا روشکر که این عشق الهی الان گسترش پیدا کرده و ما با اینهمه دوره هاد متفاوت و دوستان عزیز در سایت دور هم جمع شدیم. 

      فهیمه جان من یک اصل خیلی مهم که از استاد اموختم و در تمام جنبه های زندگیم برای باورسازی ازش استفاده میکنم این هست که : (نقل به مضمون) : 

      “ما افراد بسیار توانمندی هستیم، و اگر تا کنون نتایج دلخواهمون رو نگرفتیم بخاطر این بوده که مسیرمون صحیح نبوده، چون: هر مسیری تا امروز رفتیم سعی داشته بیرون رو سامان بده، در حالیکه هر مساله ای در زندگی باهاش مواجهیم بدون شک ریشه در درون و باورها و فضای حاکم بر ذهن ما داره.”

      حتی من این قبیل جمله ها رو زیاد میشنونم جدیدنا که: 

      همه چیز از درون اغاز میشه. درون رو باید زنگار گرفت. و این چنین شعارهایی. 

      اما چرا میگم شعار، چون تا وقتی راه نشون داده نشه، ریشه یابی نشه ، باورها و موانع مشکل سازمون پیدا نشه، درون تصفیه نمیشه. و من فقط در روش استاد خودمون دارم یاد میگیرم چطور درون باید پاکسازی بشه. من در هیچ دوره ای ندیدم چگونگی پاکسازی درون رو یاد بدن، شایدم هستن من ندیدم.

      اما همونطور شما اشاره کردی، یکی از نقطه های قوت دوره های استاد ما اینه که ایشون نگاهشون به درونه، و به ما هم این قدرت و جسارت رو میدن با درون مون روبرو شیم، خودمون رو بشناسیم، و بپذیریم، و به ارامش واقعی برسیم. 

      من همیشه درباره ایشون میگم، ما برای هزینه دوره ها هزینه یک دوره رو می پردازیم (مثلا ورود به سرزمین لاغرها) اما در واقع چندین دوره رو کاور میکنیم، چون اصول و رازهای چند بعد از موفقیت زندگیمون رو یاد میگیریم. من در همین دوره ورود به سرزمین لاغرها، هم لاغر شدم ، هم شرایط شغلی و مالیم جهش 3 برابری پیدا کرد، هم عزت نفس و اعتماد به نفسم افزایش پیدا کزد، هم مشکل تونل کارپ که در دستم داشتم برطرف شد، و هزار و یک تغییر مثبت و شگفت دیگه! تازه علاوه بر این حتی برای خانواده م هم کلی اتفاقهای عالی افتاد با اینکه فقط من دوره شرکت کردم و اصلا باهاشون دراین مورد صحبت نکردم، ولی انقدر تغییرات اساسی  و انرژیم مثبت بود حتی روی اطرافیانم هم چنین تاثیری گذاشت 🤩

      من بهترین و طلایی ترین و بی نظیرترین نوروز رو در چهل سال

      عمرم داشتم بخاطر شاگردی استاد. و همش تو اون دور و برای تولدم به مادر میگفتم: من با استاد به بعثت رسیدم ، مثل پیامبر که در چهل سالگی در غار حرا به بعثت رسید ، من در چهل سالگی در سایت تناسب فکری به بعثت رسیدم 😀

      من واقعا از وقتی با استاد اشنا شدم و دوره شرکت کزدم یه السای خیلی دوست داشتنی برای خودم هستم 🤩

      مخصوصا در 6 ماه اخیر جهش و عمق گزفتن آگاهی در من ناگهان شکوفا یی جدیدی پیدا کرد. 

      من همیشه و هر روز و هر لحظه صدای استاد رو میشنوم ، هر فایلی گوش میدم، هر نکته ای یاد میگیرم، در هر اتفاق خوب زندگیم، در هر رفتار و واکنش صحیحی، خدا رو بابت اینکه شاگرد استاد شدم شکرگزارم. من یکی از حوزه های کاریم تربیت معلم هست، و  دانشجوهای زیادی در این سالها که تدریس کردم ، معلم های نمونه وموفقی شدن، اما بی نهایت پر افتخارم که خودم در نقش و جایگاه شاگرد استاد عطارروشن -پیدا کردم-. من به معنای واقعی کلمه ، خودم رو پیدا کردم. همینجا. در همین دوره ها… 

      من صدای خدا رو از کلام استاد می شنوم. 

      شاد باشی و در مسیر بهترین ها دوست قشنگم. 

      خوشحالم از بودنت. 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم