نمیتوانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی تان جستجو نمایید!
سالهای زیادی از زندگیم را با مشکلات و مسائل مختلفی سپری کردم، سال های زیادی از عمرم را با ذهنی مملو از افکار و باورهای محدود کننده سپری کردم.
اما به لطف خدای مهربان در مسیری قرار گرفتم که زندگی من را دستخوش تغییرات بی شماری کرد، مسیری که قدم به قدم با شادی و آرامش و آگاهی بیشتر همراه بود و معنی زندگی کردن را برای من واضح کرد.
تغییر کردن، یکی از بنیادیترین و ضروریترین جنبههای زندگی کردن است. این جمله عمیق، به خوبی اهمیت تحول و دگرگونی را در مسیر رشد و تکامل انسان نشان میدهد.
چرا زندگی کردن مقدس است؟
تغییر، نشانه حیات است، موجودات زنده برای بقا و تکامل، ناگزیر به تغییر هستند. تغییر نکردن به معنای ایستایی و مرگ تدریجی است.
تغییر، فرصتی برای رشد است، هر تغییری، فرصتی برای یادگیری، تجربه و رشد شخصی است. با تغییر، میتوانیم از محدودیتهای خود فراتر رفته و به پتانسیلهای نهفته خود دست یابیم.
تغییر، کلید موفقیت است، جهان پیرامون ما دائماً در حال تغییر است و برای موفقیت در این جهان، باید خودمان نیز تغییر کنیم.
تغییر، به ما معنا میدهد، تلاش برای تغییر و بهبود خود، به زندگی کردن ما معنا و هدف میدهد.

موانع زندگی کردن
آنچه مانع تجربه زندگی کردن انسان در جهان مادی می شود فقط محتوای ذهن او و نگرشی است که درباره زندگی کردن دارد. از آنجا که نگرش های ما درباره زندگی کردن به شکل الگوها از طریق گذشتگان در ذهن ما ایجاد شده است بنابراین طبیعی است که زندگی ما شباهت زیادی به والدین خودمان دارد.
برای تجربه زندگی کردن در دنیای مادی باید آنچه بعنوان الگو و نگرش ها در ذهن خود ذخیره کرده ایم را رها کنیم و سعی کنیم افکار و نگرش های منطبق با خواسته ها و علاقمندی هایمان را در ذهن خویش ایجاد کنیم.
به این صورت می توانیم متفاوت از آنچه تا کنون بوده ایم زندگی کردن را تجربه کنیم.
✅ ترس از ناشناختهها:
بسیاری از افراد از تغییر میترسند، زیرا نمیدانند نتیجه آن چه خواهد بود. برای غلبه بر این ترس، میتوان با برنامهریزی دقیق و قدمهای کوچک، به سمت تغییر حرکت کرد.
✅ عادتها:
عادتها، الگوهای رفتاری هستند که به مرور زمان در ما شکل میگیرند. برای داشتن تجربه متفاوت از زندگی کردن باید عادت های خود را تغییر دهیم.
برای تغییر عادتها، باید اراده قوی، پشتکار و از همه مهمتر استمرار داشته باشیم.
✅ محیط اطراف:
محیط اطراف ما، تأثیر زیادی بر رفتار و افکار ما دارد. برای ایجاد تغییر پایدار و خلق شرایط متفاوت برای زندگی کردن، باید محیط خود را نیز تغییر دهیم.
✅ نداشتن انگیزه کافی:
بدون انگیزه، تغییر کردن بسیار دشوار است. برای ایجاد انگیزه، میتوان اهداف مشخصی را برای زندگی کردن تعیین کرد و از مزایای رسیدن به آن اهداف و تاثیری که بر زندگی ما می گذارند آگاه شد.
چگونه تغییر می کنیم؟
- خودشناسی: شناخت نقاط قوت و ضعف، باورها و ارزشها، اولین قدم برای تغییر است.
- هدفگذاری روشن: اهداف مشخص و قابل اندازهگیری، انگیزه ما را برای تغییر افزایش میدهند.
- برنامهریزی دقیق: با برنامهریزی دقیق، میتوانیم قدم به قدم به سمت اهداف خود حرکت کنیم.
- پشتکار و صبر: تغییر، فرآیندی تدریجی است و نیاز به صبر و پشتکار دارد.
- حمایت اطرافیان: حمایت خانواده و دوستان، میتواند در مسیر تغییر بسیار مؤثر باشد.
در نهایت، تغییر کردن یک انتخاب است. انتخابی که میتواند زندگی ما را متحول کند. با داشتن اراده قوی، برنامهریزی مناسب و حمایت اطرافیان، میتوانیم به هر تغییری که میخواهیم دست پیدا کنیم.
مهارت زندگی کردن
نکته بسیار مهمی که در زندگی من تغییرات زیادی ایجاد کرد تغییر نگاه به زندگی کردن بود، از زمانی که یاد گرفتم چگونه در زندگی روزمره با مسائلی که برایم رخ میدهد برخورد کنم به مرور تغییرات زیادی در زندگی من رخ داد و امروز میخوام درباره این موضوع بسیار مهم برای شما دوستان خوبم توضیج بدهم.
استفاده و بکار گیری این تکنیک فوق العاده میتواند شما را در مسیر تغییر زندگی بسیار توانمند کند، مسلما این تکنیک نیاز به تمرین و تکرار دارد و یک روز نمی توان در بکارگیری آن به درجه استادی رسید، اما به شما اطمینان می دهم اگر بیاموزید بر اساس توضیحات این فایل آموزشی عمل کنید به وضوح تغییرات زیادی را در زندگی خود مشاهده میکنید. به طوری که زندگی الان شما هیچ شباهتی با زندگی که در انتظار شماست نخواهد داشت.
طریقه برخورد ما با مسائل در زندگی تاثیر زیادی در شکل گیری لحظات آینده زندگی ما دارد، تاثیری که از مسائل زندگی در افکار و احساس ما ایجاد میشود شکل دهنده آینده ماست و ما میتوانیم با یادگیری چگونگی برخورد با مسائل زندگی تاثیر فوق العاده ای در شکل گیری آینده خود داشته باشیم.
شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که اعتقاد دارند سرنوشت آدمها در زندگی مشخص شده و راهی برای گریز یا تغییر آن نیست اما با تماشای این فایل توضیحی فوق العاده برای شما روشن خواهد شد که چنانچه بخواهید زندگی خود را تغییر دهید، مطمئنا قادر به انجام آن خواهید بود.
کاری که من با زندگی خودم انجام دادم و به لطف خدا در این چند ساله به دوستان زیادی که از دوره خدا هرگز دیر نمیکند استفاده کردند روش ساختن سرنوشت خود را آموزش دادم و نتایج عالی در زندگی خود کسب کردند.
به شما دوست خوبم پیشنهاد میکنم با دقت و به دفعات از این فایل فوق العاده استفاده کنید. هر بار که حرفهای گفته شده در این فایل را میشنوید برداشت شما از آن متفاوت و کامل از مرتبه قبل خواهد بود.
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.51 از 78 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!


نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم خوب زندگی کردن و خلق کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
از زندگی لذت ببریم
واقعا استاد چرا ما انسانها اینجوری هستیم چرا تو اتفاقها میمونیم منکه اینجوری هستم میگم حقم نبود من لایق این برخورد نبودم من مگه چکار کرده بودم که این رفتار با من داشتن مگه من خواهرسون نبودم مگه من دخترشون نبودم منکه بی ادبی بهشون نکردم
اینا باعث میشه من نگاهم به زندگی تغییر کنه اینا باعث میشه من نتونم از این لحظه زندگی از الانم لذت ببرم باعث میشن دیکه زندگی برای من معنا یی نداشته باشه باعث میشه من خودم از اونها دور کنم و باعث میشه من گاهی این موضوع یادم بیاد و بهش فکر کنم اعصابم خورد کنم و دیکه حوصله زندگی کردن نداشته باشم
ولی اگر من یاد بگیرم امروز زندگی کنم امروز یه روز جدید من میخوام امروزم زندگی کنم میخوام از الانم از لحظه حالم لذت ببرم دیگه به اون حرفها فکر نمیکنم
طوریکه اون طرف حرفش و زد رفت شاید هم الان تو این دنیا نباشه زندگیش تموم شده باشه اما من اشتباهی که مرتکب میشم اینکه میگم چرا و چند تا چرا پشت سر هم برای من ایجاد میشه آخرشم میگم خوب منو دوست نداشته دیکه
و لی من دارم یاد میگیرم تو اتفاقات نمونم در اتفاقات گیر نکنم به اتفاقات توجه نکنم به الانم فکر کنم از الانم لذت ببرم میخوام غذا درست کنم با شوق و ذوق با عشق غذا درست کنم
من خیلی سعی کردم در لحظه حال زندگی کنم اما همش یادم میره تو در ذهن من نهادینه نشده که ذهنم به عادتم تبدیلش کنه
ولی ناامید نمیشم ادامه میدم تمرینم ادامه میدم تا بالاخره به عادت من تبدیل بشه
تنها راهی که میتونم زندگی کنم با آرامش همین باید آگاهیها رو عمل کنم باید یاد بگیرم هر چیزی که امروز در این فایل یاد گرفتم در طول روز زندگیش کنم
من در این فایل یاد گرفتم در لحظه حال زندگی کنم لحظه حال یعنی چی یعنی توجه کردن به اون کاری که میخوای انجام بدی
و چقدر بد و زشت که درباره موضوعاتی که دوست نداریم صحبت کنیم هم زشته از این جهت که پشت سر دیگری حرف زدیم هم زشته چوم داریم به خداوند میگیم من از این اتفاق خیلی خوشم اومده خیلی لذت بردم لطفا در زندگی من بیشتر اتفاق بیافته
و خداو ند هم من هر درخواستی کنم اجابت میکنه پاسخ میده در نتیجه اتفاقات بد در شکلهای مختلف وارد زندگی من میشه
ممکن یهو سرم درد بگیره ممکن یه چیزی خراب بشه ممکن بخورم زمین پاهام درد بگیره و….
و اینکه من خدارو شکر میکنم که هر کسی هر رفتاری با من داره من جواب نمیدم فقط به حرفش گوش میدم نگاهش میکنم
و بعدا پیام خونه اگر غریبه باشه بگم چرا اینو نگفتم اون اینو گفت منم باید اینو میگفتم یا من باید حسابشو برسم پررو میشه خدارو شکر اینجوری فکر نمیکنم حتی اگر غریبه باشه
و خدایا به من کمک کن تا من یادم نره در ذهنم این آگاهی نهادینه بشه که امروز باید زندگی کنم از لحظه لحظه اون لذت ببرم سپاسگزار خداوندم باشم در مورد هر چیزی که دوست ندارم وارد زندگیم بشه صحبت نکنم و گسترش ندم و تقاضا نکنم
خدایا تو را سپاس برای تک تک این کلمات که زندگی منو میسازه و خدایا سپاس برای وجود استادم که برای ما در نظر گرفتی و به او حرفاتو میزنی و استادم اون حرفها رو برای ما بیان کنه بینهایت سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم بهتر زندگی کردن و خلق کردن و تغییر کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
استاد من فکر میکردم در این قسمت مشکل ندارم یعنی نگاهم به زندگی نگاه خوبی
ولی شما امروز اشاره کردید که نمیشه همیشه اتفاقات خوب در زندگی ما رخ بده ما یه خانم فریبکار هم داریم که همیشه آتیش بیار معرکه هست
من پنج شنبه گذشته میخ استیم بریم شهرستان همسرم از صبح که بیدار شد عصبانی بود و عجله داشت که زودتر بره شهرستان گفتم حالا رسیدی الان شهرستان کجا میخوای بری باید در مسجد باز بشه که تو بری پس صبر کن
خلاصه اون عصبانی بود کل روز منو تلخ کرد چون تا میرفت یادم بره یه موضوع دیگه میومد وسط یه سری هم در اون باره غر میزد من مونده بودم که من چه فکری داشتم در اون همزمانی قرار گرفته بودم
خلاصه نه تنها اون روز بلکه فردای اون روزم تاثیر گذاشت
و اشکال من اینکه نگاهم نتونستم به خوبی در زندگی اصلاح کنم البته خیلی اصلاح کردم ولی هنوز تموم نشده
منم این نگاه دارن مثلا پنج شنبه بعد امروز شنبه است سالگرد داماد عموی منه پارسال در چنین روزی پدر من یه رفتاری با من داشت
که براتون تعریف کردم که الکی گفت کلید نیوردم و اینا الان یکسال داره میگذره من گاهی بادم میاد و سعی میکنم بهش فکر نکنم ولی اولش ناراحت میشم
وقتی در حسینیه بودم گفتن هفته بعد سالگرد فلانی یهو یه تغییر احساسی عجیبی تجربه کردم ناراحت شدم یادم افتاد به اون اتفاق و خانم فریبکار آتیش بیار معرکه میگفت آهان دیدی بابات پارسال اون کارو کرد امسال بچه هاش هم یاد گرفتن دست به یکی کردن تو رو پیچوندن
من یاد گرفته بودم که نباید در اتفاقات بمونم گیر کنم ولی یکم گیر کردم و سریع یادم افتاد گفتم ولش کن فورا به انگشهای دستم توجه کردم میگفتن من به خدا ایمان دارم
و حال خودم خوب کردم با اینکه پدر من بهشتی شدن با اینکه یکسال گذشته ولی گیر کردن هست
من امروز یاد گرفتم امروز زندگی کنم امروز یه روز جدید خداوند توجهی به دیروز من نداره
من یاد گرفتم وقتی میخوام گیر کنم به یک موًولی و خانم فریبکار میاد وسط هیزم میریزه تو این آتیش شدتشو زیاد میکنه من ناراحت میشم
نگاهم تغییر بدم به اون موضوع توجه نکنم دربارش فکر نکنم بیام به یه موضوع دیکه فکر کنم مثلا به گلهای قالی نگاه کنم هواسم پرت کنم به اینکه چطور این فرش بافته شده فکر کنم هواسم پرت کنم
امروزم یاد گرفتم وقتی اتفاقی میافته که باعث ناراحت شدن من میشه بهترین راه اینکه دربارش حرف نزنم و بهش فکر نکنم چون باعث رشد اون موضوع میشم
امروز یاد گرفتم وقتی من درباره یه موضوعی که باعث ناراحتیم شده فکر کنم حرف بزنم خداوند فکر میکنه من از این موضوع خیلی خوشم میاد و حرف زدن من درباره این موضوع یه جور درخواست دادن من دارم به خدای خودم میگم که خدایا من از این موضوع خیلی خوشم میاد لطفا از اون در زندگی من زیاد اتفاق بیافته
و خداوند هم پاسخ احساس من میده اون افزایش میده قانون سیستم خداوند به این شکل و برای همه یکسان
و واینکه باید از طبیعت و از زندگی بچه ها از زندگی افراد متناسب و افراد موفق درس بگیریم مثال پیدا کنیم برای حل مسئله خودمون
من هنوز این موضوع خوب درک نکردم کلی گاهی هم میتونم مثال پیدا کنم
بعد اینکه یاد بگیرم در مشکلات مسائل نمونم ازش عبور کنم بزرگ بشم که باعث رشد و پیشرفت من میشه
من الان چند دقیقه قبل این فایل گوش دادم بعدش تمرین نوشتم این بهترین راه که هم من فایل گوش کنم هم تمرین بنویسم
و اگر با تمرکز فایل گوش ندیدم نمیتونیم بعدش تمرین بنویسم چون این اتفاق بارها و بارها برای من رخ داده اعصابم خورد بوده اومدم فایل گوش کنم از اون موضوع رها بشم گوش دادم اونجا متوجه میشدم ولی بعدش انگار همه چیز یادم میرفت نمیتونستم تمرین بنویسم
و خدارو شکر میکنم این فایل با آرامش گوش دادم میخواستم اولین کاری که بعد از بیدار شدنم انجام دادم فایل گوش کردن تمرین نوشتن باشه چون میخواستم اول صبحی آگاهیهای مناسب به ذهنم بدم
استاد این فایل خیلی دوست دارم و تصمیم گرفتم در پوشه فایلهای طلایی خودم قرار بدم
منم یه پوشه درست کردم در گوشی خودم بعنوان فایلهای طلایی و هر فایلی که دوست داشته باشم البته درک بهتری از اون دارم در اون پوشه قرار بدم البته اینم بگم این دوره هر فایلی خودش یک کلید موفقیت بینهایت سپاسگزارم برای تهیه این دوره ارزشمند و بینهایت سپاسگزارم برای تک تک کلماتی که به من آموختید تا من هم بتونم تغییر کنم بینهایت سپاسگزارم
نشان های دریافت شده
و خدایی که در این نزدیکیست.
زندگی را باید زندگی کرد،این جمله به ظاهر ساده ست ولی وقتی میرم به درونش متوجه میشم خیلی حرفها درونش وجود داره،این جمله یعنی اینکه باید هر اتفاق به ظاهر بد میفته خیلی راحت و با آرامش کنار گذاشته بشه و از خدا بخوایم که دلمون رو آروم کنه.منم گاهی این افکار مزاحم رو ایستم که شب عروسیم فلان اتفاق افتاد،فلان مراسم اون اتفاق بد افتاد،یا همسرم فلان حرفو زد و جیگر منو خون کرد و حسابی با خودم در حال مرور خاطرات و حرفهای گذشته بودم.خیلی نشخوار ذهنیم زیاد بود،همش دلم میخواست غرق گذشته بشم نه اینکه اتفاقات خوبش رو یادآوری کنم،دلم میخواست حرفها و اتفاقات تلخش رو مرور کنم،واقعا نمیدونم چرا اینجوری بودم؟؟همیشه هم در حال شکایت از زندگیم بود و از خدا میخواستم توی سن ۴۰ سالگی بمیرم و بعد خوشحال بودم از این افکارم و توی حرفها با اطرافیانم احساس غرور میکردم که افسردگی دادم،خیلی داغون بودم و فاز آدم بدبختها رو داشتم و جالب هم بود که هر روز توی بدبختی و افسردگی بیشتری داشتم دست و ما میزدم،هر کی از بدیهای زندگی متاهلی میگفت منم کنارش حرف برای گفتن داشتم.ازدواج و متاهل شدن رو راهی برای بسته شدن آرزوهام میدونستم و مدام همسرمو مقصر اتفاقات بد زندگیم میدونستم.خدایا شکرت که روزهای تلخ و احمقانه ی زندگیم تموم شد و هدایت شدم به مسیری که منو تشویق میکنه به زندگی و طول عمر بیشت،مدام به خودم میگم من تازه ۴۰ سالمه،من هنوز زندگی نکردم،من کلی کار دارم برای انجام دادن،قبلا اگر آدمهای سالمند بالای ۸۰ یا ۹۰ سالو میدیدم فکر میکردم که چجوریه اینا از رندگی سیر نشدن و بدنشون سالمه؟؟ولی الان متوجه شدم که همش به این بستگی داره که اونا با عشق دارن زندگی میکنن،اونا از خدا طول همر خواستن و خدا هم بهشون داده،پس منم میتونم عمر بلند و مفیدی داشته باشم.میخوام مابقی عمرمو زندگی کنم و درگیر خاله زنک بازیها نباشم.میخوام توی لحظه زندگی کنم.میخوام هر روزم با احساس خوب بگذره.میخوام خونه ی تمیز و قشنگم رو با عشق نظافت کنم و توی محل کارم با عشق کار کنم.میخوام زندگی کنم.مگه زندگی کردن چیه؟؟همین افکار خوبه،همین درگیری های روزمره ست،همین بالا و پایین شدنهاست پس باید همواره به چیزهای خوبی که هر روز دارم باهاشون میگذرونم دل ببندم تا زندگیم قشنگ تر و با حال خوب تر بگذره.الهی شکر.دلم نمیخواد اون روزای مریض و افسره م برگرده و حتی مرورشون کنم،من دارم یاد میگیرم با رفتن و آمدن به محل کارم در کنار همسرم با عشق نگاه کنم.لبخند بزنم و کارمو عالی انجام بدم تا روی خوش بیشتری از زندگی ببینم.الهی شکر.
یا حق