0

از زندگی کردن لذت ببرید

تغییر زندگی
اندازه متن

نمی‌توانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی‌ تان جستجو نمایید!

 

سالهای زیادی از زندگیم را با مشکلات و مسائل مختلفی سپری کردم، 33 سال از 37 سال عمرم را با ذهنی مملو از افکار و باورهای محدود کننده سپری کردم.

اما به لطف خدای مهربان روزی از روزهای خدا در مسیری قرار گرفتم که زندگی من را دستخوش تغییرات بی شماری کرد، مسیری که قدم به قدم با شادی و آرامش و آگاهی بیشتر همراه بود.

نکته بسیار مهمی که در زندگی من تغییرات زیادی ایجاد کرد تغییر نگاه به زندگی کردن بود، از زمانی که یاد گرفتم چگونه در زندگی روزمره با مسائلی که برایم رخ میدهد برخورد کنم به مرور تغییرات زیادی در زندگی من رخ داد و امروز میخوام درباره این موضوع بسیار مهم برای شما دوستان خوبم توضیج بدهم.

استفاده و بکار گیری این تکنیک فوق العاده میتواند شما را در مسیر تغییر زندگی بسیار توانمند کند، مسلما این تکنیک نیاز به تمرین و تکرار دارد و یک روز نمی توان در بکارگیری آن به درجه استادی رسید، اما به شما اطمینان می دهم اگر بیاموزید بر اساس توضیحات این فایل آموزشی عمل کنید به وضوح تغییرات زیادی را در زندگی خود مشاهده میکنید. به طوری که زندگی الان شما هیچ شباهتی با زندگی که در انتظار شماست نخواهد داشت.

طریقه برخورد ما با مسائل در زندگی تاثیر زیادی در شکل گیری لحظات آینده زندگی ما دارد، تاثیری که از مسائل زندگی در افکار و احساس ما ایجاد میشود شکل دهنده آینده ماست و ما میتوانیم با یادگیری چگونگی برخورد با مسائل زندگی تاثیر فوق العاده ای در شکل گیری آینده خود داشته باشیم.

شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که اعتقاد دارند سرنوشت آدمها در زندگی مشخص شده و راهی برای گریز یا تغییر آن نیست اما با تماشای این فایل توضیحی فوق العاده برای شما روشن خواهد شد که چنانچه بخواهید زندگی خود را تغییر دهید، مطمئنا قادر به انجام آن خواهید بود.

کاری که من با زندگی خودم انجام دادم و به لطف خدا در این چند ساله به دوستان زیادی که از دوره خدا هرگز دیر نمیکند استفاده کردند روش ساختن سرنوشت خود را آموزش دادم و نتایج عالی در زندگی خود کسب کردند.

به شما دوست خوبم پیشنهاد میکنم با دقت و به دفعات از این فایل فوق العاده استفاده کنید. هر بار که حرفهای گفته شده در این فایل را میشنوید برداشت شما از آن متفاوت و کامل از مرتبه قبل خواهد بود.

 

منتظر نظرات ارزشمند شما دوستان و همراهان خوبم هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.22 from 18 votes

https://tanasobefekri.net/?p=11255
برچسب ها:
68 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار سحر
      1402/04/31 01:34
      مدت عضویت: 327 روز
      امتیاز کاربر: 7287 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 353 کلمه

      سلام خدمت استاد عزیزو دوستان گرامی 

      این فایل برای من بسیااار جالب بود از این نظر جالب که من در حال گذروندن دوره زندگی با طعم خدا هستم و رسیدم به جلسه ۴ این دوره،استاد در این جلسه با یک مثال بسیااار ملموس توضیح میدن که برای رسیدن به خواسته ها باید قدر و ارزش اصل زنده بودن و زندگی رو بدونیم و از زندگی لذت ببریم تا رسیدن به خواسته هامون موضوعیت پیدا کنه ودلیلشو بسیااار شیوا بیان میکنن من بعد از دیدن و شنیدن چندین مرتبه جلسه ۴ مدام تو دلم میگفتم خدایا چجوری قدر اصل زندگی و زنده بودن رو باید بدونیم البته استاد تو جلسه ۴ فرمودن تو جلسات بعدی براتون توضیح میدم ولی من میخواستم بیشتر فکرم رو درگیر این جلسه کنم و درست متوجه اش بشم بعدا برم سراغ جلسات بعدی،و جالبه که به فاصله ۲روز من این فایل رو با هدایت خدا دیدم و با چه مثال بجا و زیبایی از طبیعت استاد توضیح دادن که در واقع در زندگی ما نباید درگیر فرع بشیم بحث و جدل و غر زدن و گلایه کردن و غیبت،کینه داشتن و حسادت و حسرت و پشیمانی و سرزنش کردن خودمون یا دیگران،قضاوت کردن خودمون یا دیگران،نصیحت کردن،وابسته بودن به شرایط،به اشخاص و به محیط و…همگی حاشیه هستن و تمرکز مارو از اصل زندگی خودمون دور میکنن یه هو به خودمون میایم میبینیم چقد با خودمون با اصل وجودمون غریبه شدیم و باید مراقب ورودی های ذهنمون باشیم هر چیزی رو نخونیم هر چیزی رو نشنویم هر چیزی رو نبینیم و سخن لغو نگیم و زمان و انرژی مون رو صرف هر چیزی نکنیم و اینجاست که به خودارزشی هم میرسیم و حالمون بهتر میشه ما حالِ خوبمون رو برای روزهای سخت میخوایم یه وقتایی هست انسان بیشتر از همیشه به آرامش نیاز داره تا بتونه دوباره کنترل اوضاع و خودش رو بدست بیاره و اگر ما تمرکزمون رو اصل نباشه اصلا نمیتونیم از همچین شرایطی به خوبی و به درستی عبور کنیم و لازمه این مهم درگیر نشدن با هر چیزی غیر از خودمون و اصل زنده بودنمون و زندگی خودمونه.

      استاد بخاطر به اشتراک گذاشتن ایت آگاهی ازتون سپاسگذارم 🙏🏻

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/10/09 00:44
      مدت عضویت: 1041 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 678 کلمه

      سلام
      الان ک ب خودم نگاه میکنم میبینم خیلی فرق کردم عالی نشدم ولی خیلی بهترم
      روزی نبود من ک چشمامو بازکنم فکرم دیروز رو ب یادمدنیاره حتی اگه نیمه شب بیدار میشدم ی لحظه مثلا بچرخم اینور باز اون افکار میومد تو ذهنم ساعتهای زیادی رومن بیخواب بودم از فرط عصبانیت از اینک مادرشوهرم یا کلا خانواده شوهرم اینجوری بامن رفتار کردیااین حرفها رو زدن
      کل هفته ها و ماهها درگیر حرفهاشون بودم
      یادم میاد در دوران بارداری سه روز تپش قلب داشتم از رفتار یکی از اقوام
      همیشه تحت تاثیر بودم
      مامانم میگف ول کن مریض میشی ی جوری شده بودم کلا خانواده مامانم میگفتن بخدا فریبا مریض میشی ول کن بگو بخند
      اما گوش شنوایی نداشتم
      اما الان خیلی از رفتارهام تغییر پیدا کردن
      همیشه با همسرم سر این اون دعوا میکردیم
      الانم میخوام تغییر کنم و لذت ببرم از زندگیم وکل زندگیم نشه حرف دیگران
      الان خیلی از رفتارهای همسرم ندید میگیرم
      میگم ب جهنم
      چیکار میشه کرد واقعا باید نبینی اونقدرک عادت کنی
      ن اینک هی بگی موضوع رو کش بدی برا خودت وهرروز داغت تازه کنی
      چی میشه ن اونها عوض میشن با حرف تو با ناراحتیهای تو
      ن پس
      ول کن
      رها کن
      بزار بگن اونها نظر شونو میگن منک نباید اونی ک اونها میخوان باشم من خودمم من فریبام میخوام زندگی کنم
      همش گله و شکایات ناراحتی افسوس
      اینک نمیشه
      خیلی خوشحالم خیلی
      گذشتن و رها کردن احترام ب خودم هس من چن سال خواستم با قهر کردن ب همسرم یاد بدم ک بعضی رفتارها رو برام انجام بده یا بعضی ها رو ن
      ولی اون یک ادمه حق انتخاب داره
      منم ادمم میدونم من خیلی چیزها رو دلم میخواد ولی با ناراحتی و غصه خوردن گریه کردن اون عوض میشه ن پس ول کن
      مثلا من دوس دارم همسرم روز تولدم یا سالگردمو یا تولد دخترم تبریک بگه یاکادو کوچک بگیره ولی اون همیشه مقاومت میکنه ۸ سال خواهش کردم ناراحت شدم ک من دوس دارم بهم تبریک بگی ولی اون این کارها رو مسخره بازی میدونه خب من جز اینک اون روزها رو از خودم میگیرم کاره دیگه ای میکنم ن
      پس باید خودت برا خودت ارزش قائل باشی روحتو ب خاطر این چیزها درگیر نکنی ک چی
      من ۹ سال از بهترین روزهای
      زندگیم درگیر بودم
      اما از وقتی وارد سایت شدم خیلی فرق کردم خیلی
      و این سایت برای من مقدسه
      من خودم خواستم تغییر کنم از خدای خودم خواستم خدا هدایتم کرد و من این راه رو ادامه میدم چن از اینجابهتر سراغ ندارم
      وقتی مینویسم اروم میشم
      انگار رهامیکنم قوی میشم
      این تغییرات از لاغری برام عزیزتر بدن من گردن دردم دست دردم ک بیش از یسال بود دستم دردمیکرد دکتر رفتم و فلان گفتن از اعصابه من از اون روز ک دکتر گف برو فکرتو اروم کن رفتم یک کتاب گرفتم کل راه پیاده اومدم با خودم حرف زدم حال اون روز یادمه ک چقدر داغون بودم چقدر تنها بودم بغض کرده بودم من کتاب خریدم گفتم میخونم
      بعدش از اینستا چن تا پیج روانشناسی و اینها پیدا کردم رفته رفته تغییر کردم ولی ن انقدر ک رفتارم تغییر کنه
      چندین مدت طول کشیدتا اینک من ی مدت تابستان صبح زود بیدار میشدم قران میخوندم و جملات تاکیدی و و کتاب میخوندم مینوشتم
      بعدش هدایت شدم ب این سایت و از اون موقع تغییر رفتارهای من شروع شد
      و من تا ب امروز خیلی از رفتارهام تغییر کرده و امیدوار ب زندگی شدم قبلا فقط یک جسم زنده بودم
      یک مرده
      اما الان عاشق زندگیم
      عاشق دخترم خودم همسرم
      و دوس دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم
      خدایا شکرت ک من تو این دنیا فهمیدم ک باید چیکارکنم
      شکرت
      گذشته رو خاک کنیم تا زندگی کنیم
      من خودم ن کامل ولی دارم روش کار میکنم
      چن خودم میخوام میدونم ک موفق میشم
      من خیلی روزها میشه از طرز حرف زدن فامیلام ناراحت میشم هی حرص میخورم
      و همینجا ب خودم تعهد میدم ک تغییر کنم و این فایل چن روز یکبار تکرار کنم و عمل کنم تا رفتار م بشه
      مرسی استاد شما خیلی بزرگوارید
      گاهی حس میکنم خوابم انقدر دنیام عوض شده
      من از خدا ممنونم ک انسانهایی مثل شمارو سر راهم قرار داد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Fatemeh.tw59
      1400/10/07 08:54
      مدت عضویت: 1631 روز
      امتیاز کاربر: 7166 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 474 کلمه

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      موضوع: طریقه نگاه کردن به زندگی

      بعضی وقتا در زندگی به مشکلات و موانع برخورد می کند انسانها در برخورد با موانع دو دست میشود دسته اول خودشون رو می بازند و توانایی حل مسئله را ندارند این افراد زندگی سختی رو میگذرونم ولی دسته دوم وقتی مسئله و مشکل در زندگی به وجود می آید سعی میکنند مشکل را برطرف کنم و به خدا توکل می کنم و میگم که اگر مشکلی به وجود میاد راه حلی هم وجود دارد و صبر می کند و کم کم شروع می کنم به برطرف کردن مشکل از کلمه صبر استفاده کردم این کلمه با کلمه تحمل خیلی فرق می کند کلمه تحمل بار منفی دارد یعنی اینکه ما با زجر و احساس منفی در موقعیت هستیم ولی کلمه صبر یعنی اینکه ما فعلا در این شرایط مشکلی داریم ولی امیدوار هستیم و احساس خوب داریم و ایمان و اطمینان داریم این مشکل حل می شود و تا جایی که دست ما است برای برطرف کردن مشکل �دام می‌کنیم و همیشه به مسائل و مشکلات جوری نگاه می کنیم که امید به بهتر شدن اوضاع در دیدگاه ما وجود دارد در زندگی وقتی � مشکلی برمی‌خوریم باید کنترل افکارمان را در دست بگیریم و این خیلی مهم است وقتی یک مسئله به وجود می آید که ما را ناراحت میکند مثلاً کسی به ما حرفی زده و احساس ما را بد کرده ما نباید در موردش حرف بزنیم و حتی بهش فکر کنیم چون فرکانس مثبت منفی میفرستی و به جهان هستی میگیم که ما از این نوع احساس می خواهیم و جهان هستی هم دوباره از همون دست مشکلات برای ما به وجود میاره که احساسمون منفی باشه پس در این شرایط چه کار باید بکنیم باید به طور آگاهانه و عمدی کارهایی را بکنیم احساس خوب به ما بده و افکاری را مرور کنیم احساس خوبی درمان به وجود بیاید مثلا اگر کسی حرفی به ما زده و ما را ناراحت کرده نباید در ذهن خودمون با اون بجنگیم باید بگیم که اگر فلانی حرفی زده و در زندگی من نظری داده اصلا مهم نیست چون او فکر میکنه که حرفش درست است اون در موقعیت من نیست که بدون من در زندگیم چه کار می کنم پس نظر و حرف اون مهم نیست چون من در زندگی خودم سعی می کنم بهترین خودم باشم حرف دیگران اصلا مهم نیست چون درست نیست پس در هر موقعیتی � قرار می‌گیرم سعی می کنم کار درست را انجام دهم و اینکه دیگران چه برداشتی از کارهای من دارند مهم نیست چون ها جای من نیستند و هر کسی با توجه به دیدگاه ها و باورهای خودش در زندگی حرف می زند و ممکن است دیدگاه هایش در زندگی اشتباه باشد هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من نشان دهنده همین موضوع است موفق و موید باشید

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار zohre.taheri.345
      1400/07/26 22:25
      مدت عضویت: 1579 روز
      امتیاز کاربر: 985 سطح ۲: کاربر متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 886 کلمه

      به نام خدای مهربان..

      سلام بر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم…

      فکر میکنم بزرگترین اتفاق خوبی که در این دوره برای من افتاد تغییر نگرشم به زندگی بود تغییر نگرشم به خودم به آدم های دیگه به جهان هستی و حتی تغییر نگرشم به خداوند متعال…اگر چه بزرگترین مشکل زمان ما فراموشیه ولی از اون بدتر و سخت تر خودفراموشیه…اینکه آدم خودشا فراموش کنه یادش بره کیه و مسئولیتش چیه؟ حضور در این دوره منو به خودم بازگشت داد یادم اومد کی هستم و برای چی اومدم به این دنیا….من بنده ی خدا هستم اشرف مخلوقات جانشین خدا در زمین، اومدم به این دنیا تا مثل خود خدا خالق باشم و زندگی ام را اون طور که دوست دارم خلق کنم. من چقدر بزرگم و چقدر کوچک شده بودم در لا به لای مسائل و مشکلات زندگی که چه بسا خودم برای خودم مشکلش کرده بودم و در واقع مشکل نبودن بلکه وسیله ای بودن تا مرا به خودم واقعی ام بازگشت بدن ولی من فقط به دید یک مشکل بهشون نگاه میکردم و بسختی می رنجیدم و دیگران را می رنجوندم و به همه بدبین می شدم حتی به خدای مهربون خودم…همه را مقصر می دونستم به جز خودم و چقدر دنیام تنگ، سخت،رنج آور و غیرقابل تحمل می شد.با خودم فکر می کردم خدا منو آورده توی این دنیا تا رنج و زجر بکشم بنابراین همیشه دلخور بودم شاکی بودم عصبی بودم از همه طلبکار بودم و این تفکر اشتباه مثل پیله منو در هم پیچیده بود و هر چه تلاش می‌کردم نمی تونستم ازش رها بشم بلکه بیشتر درگیر می شدم و ناامید

      در صورتی که مشکلات تلنگری هستن از طرف خدای مهربون تا ما به خود بیایم به قدرت درونمون پی ببریم و توانایی مون را برای حل اون مشکل باور کنیم مشکل را حل کنیم و اون یاقوت درون مون را پیدا کنیم و با ایمان به توانایی و قدرت درون خودمون در مسیر صحیح قرار بگیریم و مسیر رسیدن به آرزوهامون را ادامه بدیم…مشکلی که در زندگی مون پیش میاد که کاملا هم طبیعیه باید باعث رشد ما بشه باید تلاش کنیم حلش کنیم و اگر نتونستیم ذهنمون را روش متمرکز نکنیم ذهن مون را درگیر نکنیم همش بهش فکر نکنیم اعصاب مون را با تکرار اون اتفاق خرد نکنیم و همچنین اعصاب اطرافیان مون را…بگذریم و از لحظه هامون لذت ببریم درواقع در لحظه زندگی کنیم. این متاسفانه شرایطی بود که من قبلا داشتم. چند سال پیش یک روز یک همکاری به من گفت دیروز تو نبودی که فلانی پشت سرت اینطور گفت و همه خندیدن…سالها ذهن من درگیر این ماجرا بود و دائم بهش فکر میکردم حرص می خوردم توی دلم بهش بد و بیراه می گفتم و آرامشم را از دست داده بودم، دائم با خودم غر می زدم که مگر من چه مشکلی با فلانی داشتم که این رفتار را داشته؟ خلاصه چند سال این موضوع روی اعصابم بود و در تمام این سالها اون با خیال راحت و بدون هیچ دغدغه‌ای به زندگی معمولی خودش مشغول بود و شاید اصلا اسم من هم از ذهنش رفته بود ولی من همچنان خودم را زجر میدادم و حرص می خوردم..البته این فقط یک مورد بود که ذکر کردم خیلی مسائل و موضوعات دیگه بود که منو عصبی و نگران می کرد درواقع میشه گفت هر مسئله ی کوچیکی ذهن و دل و قلب و فکر منو درگیر می کرد و….تا اینکه به این دوره عالی هدایت شدم و در مسیر تغییر قرار گرفتم،از وقتی فایل ها و صحبت های استاد را بارها و بارها هر فایلی را تکرار کردم و گوش دادم به آرامش عجیبی رسیدم و این آرامش به من فرصتی داد تا به اعمال و رفتار گذشته م فکر کنم،وقتی یادم می اومد که هر مسئله ی کوچیکی منو چقدر بهم می ریخت اعصابم را خرد میکرد و منم اعصاب بقیه را، دلم برای خودم می سوخت از اینکه عمر عزیز و گرانمایه را سر موضوعات بی ارزش هدر دادم اینکه تو مشکلات من همه چیز و همه کس مقصر بودند حتی خدا، ولی نقش خودم را فراموش می کردم، خیلی از اونها اصلا مشکل نبودن ارزش وقت صرف کردن و فکر کردن و اعصاب خرد کردن را نداشتند و شاید این مشکلات سر راه من قرار می گرفتند تا من را به موقعیت بهتری هدایت کنن ولی من همیشه ذهنم را روشون متمرکز میکردم و همونجا درجا می زدم و به قول معروف «وقتی دری بسته میشه فقط به اون در بسته خیره نشیم بلکه دنبال درهای دیگه بگردیم و راه دیگه ای پیدا کنیم که مشکل را حل کنیم. یعنی اینقدر خودمون و روح مون را بزرگ کنیم که توی مشکل نمونیم ازش رد بشیم یا حلش کنیم.آموزش های استاد به من یاد داد که به جای عصبانیت و نگرانی به دنبال راه حلی باشم یا اگر حل شدنی نیست دیگه روش متمرکز نشم بلکه ازش بگذرم و فکر و ذهنم را آزاد کنم …مشکلات بوجود میان تا ما را به مدارهای بالاتر پرتاب کنن فقط باید صبور باشیم و استمرار داشته باشیم خودمون را زیاد درگیرش نکنیم فکر کنیم که چه راهی برای گذر یا عبور از این مشکل هست با حفظ آرامش و صبوری براحتی مشکل را تبدیل کنیم به یک فرصت برای ارتقاء خودمون…خدا را شکر می کنم بخاطر هدایتم به سمت این مسیر عالی و از استاد عزیز عطار روشن بخاطر آگاهی های عالی و بی نظیرشون بینهایت سپاسگزارم.موفق باشین..

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Vafraze12
      1400/03/16 00:13
      مدت عضویت: 1491 روز
      امتیاز کاربر: 10776 سطح ۴: هنرجوی مبتدی
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 436 کلمه

      با سلام 

      من با گوش دادن این فایل خیلی چیزها ی جدیدی یاد گرفتم اینکه در حال زندگی کنم اینکه همیشه انسان شاد باشد یا پولدار امکان نداره زندگی بدون فراز و نشیب اصلا وجود نداره انسان با برخورد به موانع پیشرفت می کند وقتی موانه را رد کنیم زندگیمان تغییر می کندباید استمرار داشته باشیم ما انسانها ذاتا عجول هستیم و با نگاه به زندگی ور زمان حال از عجله کردن دوری کنیم چرا وقتی یک مسئله به وجود می آید تمام روزمان یا هفته مان را درگیر می کنیم به این دلیل که ما در آن اتفاق توقف می کنیم ما باید از طبیعت بیاموزیم که در هر حالتی که باشد به کار خود ادامه می دهد اما زمانی حادثه منی در بیت الله رخ داد آسمان یا زمین را خداوند بخاطر خانه اش متوقف نکرد  من طبیعت را الگوی خود قرار می دهم اولین چیزی که در یک رخ داد بد باید رعایت کنیم تا وارد زندگی ما نشود حرف نزدن در مورد آن مستله است هر اتفاقی که در گذشته رخ دادخ دیگه بهش توجه نکنیم چرا موج منفی همواره با ماست متوقف نمی شه فقط ما نباید بهش توجه کنیم این حرف استاد خیلی منوتغییر داد که ما هرچه قدر مدار مثبت خودمان را بالا ببریم مدار منغی هم آبدیت می شودبزارید تجربه امروز که هم زمان با صحبتهای استاد کسب کردم را برایتان تعریف کنم من چند روز هست که دارم خانه تکانی اساسی می کنم امروز بیشترین فعالیت را داشتم خیلللللی خسته شدم همسرم بعضی مواقع به عمد وقتی صدایش می کنم یا سوالی می کنم اصلا جواب نمی دهد و این منو تا حد وحشتناکی عصبانی می کنه طوری که دلم می خواهد جیغ بکشم امروز در اوج خستگی بودم یک سوال ازش کردم ولی جوابی نداد داشتم منفجر می شدم با عصبانیت در را کوبیدم و با دخترم خیلی تند رفتار کردم با جیغ گفتم من توی خونه آدمم داذم حرف می زنم چرا جواب نمی دی رفتم گوشیمو برداشتم و هنزفری را به گوشم کردم و کارامو ادامه دادم باور کنید حرفی که می زنم عین حقیقته من همین فایل را گوش دادم و از درون آروم آروم شدم توی دلم گفتم خوب من چند لحظه پیش عصبامی شدم الان مه گذشت بیخیال.

      رفتم پیش دختر و همسرم انگار من که حسم خوب شد آنها هم ۱۸۰ درجه عوض شدن اصلا انگار نه انگار وایییی خدای من خیلی ممنونم قبلا ساعتها و حتی روزها و یکبار یک ماه طول می کشید تا اوضاع برمی گشت به روال عادی خیییلی خوشحالم ممنونم استاد خیلی ممنونم از خدای مهربانم ممنونم که منو در این مسیر شگفت انگیز قرار داد سپاسگذارم

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 8 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فروغ ریاحی
      1399/11/13 00:35
      مدت عضویت: 1652 روز
      امتیاز کاربر: 28111 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 1,326 کلمه

      من میتونم زندگی خودم رو تغییر بدم همان طور که استادعزیز تونسته من هم میتونم هم در جسمم تغییر کنم و هم در بقیه ی جنبه های زندگیم تغییر کنم .(اما به شرط عمل کردن به حرفهای استاد )

      در طول روز فراز و نشیبهای زندگی هست و همیشه نمیشه ما شادو پر از خنده و ثروتمند باشیم و اگر همه چیز در سطح عالی باشه بشر پیشرفت نمیکرد و همیشه پیشرفت بشر از اینجا شروع شده که با برخورد به موانع پیشرفت میکرده بعضی از افراد با برخورد به موانع همه رو مقصر میکنن و بد و بیراه میگن ولی افرادی هستن که وقتی به موانع بر میخورن به خدا توکل دارن و امیدوارن مانع رو هم به خوبی و راحتی رد میکنن.
      ما باید با حرفهای استاد زندگی کنیم و تبدیل به عمل کنیم تا یواش یواش زندگیمون تغییر کنه و ما نباید عجله کنیم و نباید با یه فایل گوش دادن ما منتظر نتایج باشیم ما باید استمرار داشته باشیم و عمل کنیم تا کلی نتیجه بگیریم .
      در زندگی ما یه مشکلاتی پیش میاد که مقصر ما نیستیم هر چند که خودمون هستیم اما اگر از این قانون آگاهی نداشته باشیم میگیم ما مقصرش نیستیم مثلا یه اختلاف نظری بین من و همسرم هست دیگه تا شب من حالم بد هست حوصله بچم رو ندارم و یا ناجور رانندگی میکنم چرا ؟چون در اتفاقهای بد میمونم و برای ما ایستگاه میشن و گاهی ماه ها در یه حرف میمونیم و میگیم چرا فلانی اون حرف رو زد و ممکنه ما بارها یه اتفاق یا یه صحنه رو یا یه جمله رو مرور کنیم و اما اینطور لذت زندگی رو نمیبریم ما باید در لحظه ی حال زندگی کنیم .
      ما هر چقدر هم سعی کنیم خوب و عالی باشیم و لی شیطان در درون من یه جایی و بخشی رو داره که هر چقدر من خودم رو قویتر کنم اونم خودش رو قویتر میکنه پس شیطان هست .
      و اون افرادی که به نظر من و تو خوشبخت و خوب هستن اونها به مسایلی که ما گیر میدیم گیر نمیدن و همین باعث اختلافها میشه و ما وقتی مشکلی برامون پیش میاد میگیم چرا اینطور شد ما شانس نداریم و بزرگش میکنیم و گسترش میدیم .اماباید نگاهمون به زندگی گذرا باشه هر چقدر سیستم زندگیمون رو نزدیگ کنیم به سیستم طبیعت خیلی بهتر زندگی میکنیم .
      نگاه کنید هر چقدر تو بلا سر طبیعت بیاری اما طبیعت دوباره کارش رو شروع میکنه یعنی روند اصلاح شدن و ترمیم همیشه در وجود طبیعت هست و این در کل سیستم جهان هست و خیلی وقتا یه اتفاقی میفته و کل ادمها درگیر میشن و بحث میکنن و اما خداوند هیچ وقت نشده با اتفاقی در دنیا خدا در کارش اختلالی ایجاد کنه و یه روند طبیعی رو متو قف نمی کنه مثلا طلوع و غروب خورشید رو متو قف نمیکنه و یا دیرتر انجام نمیشن نه خیلی عادی مثل هر روز انجام میشن .
      اما انسانها با کوچکترین اتفاقی زندگیشون متوقف میشه باید زندگی رو زندگی کرد باید بتونیم از اتفاقهای بد بگذریم سخته اما بگذر .
      بارها شده کسی یه حرفی زده و ما تا مدتها بهش فکر میکنیم کاش بهش این رو میگفتم و این حرف رو میزدم و زندگیمون رو خراب میکنیم هر روز یه روز جدید هست و باید از زندگی لذت ببریم و هر چیزی قبلا بوده تموم شده و اولین پارامتر این هست که در موردش حرف نزنیم این خیلی مهم هست و یه بار یه اتفاقی میفته و من بارها به اطرافیان میگم و بازگو میکنم و یا یه صحنه ی بد میبینم میام برای بقیه تعریف میکنم و اینطور ذهن احساس ناامنی میکنه که در جهانی زندگی میکنم که همش اتفاقهای بد هست و این جهان جای خوبی نیست و برای ما مشکلاتی پیش میاد پس لحظه های فعلی رو به خاطر اتفاقهایی که قبلا اتفاق افتاده خراب نکنید و گرنه فقط اعصاب خورد و ناامیدی و پریشانی و افسردگی وبیماری … نصیبت میشه و یا اگر قبلا هر گناهی کردی که خیلی هم سنگین بوده تو مرورش نکن چون هیچ تاثیری در زندگی الانت نداره ولی اگر مرورش کنی زندگیت رو به خاطر گذشته ات خراب میکنی پس نگاهت به زندگی صحیح باشه و بر اساس همین لحظه باشه پس باید حالم خوب باشه و احساسم خوب باشه برای لذت بردن از زندگی تا جایی که میتونی از این لحظه لذت ببرید الان رو به سبک الان زندگی کنید و از حرف زدن درمورد موضوعاتی که دوست ندارید جدا پرهیز کنید و حرف نزنید.
      استاد من هم قبلا نگاهم به زندگی یه طور دیگه بود . همسرم بسیار با شخصیت و عالی هستن و هیچ وقت در این چند سال زندگی مشترک نارضایتی از هم نداشتیم و لی خوب به هر حال اختلاف سلیقه و نظرها هستن و حالا گاهی هم یه مشکلات کوچیک بوده که قبلا اذیت میشدم یا خوشم نمیومد از یه حرفی و ناراحت میشدم و زندگی رو برای خودم زجرآور و سخت میکردم ولی حالا دیگه اصلا اون نگاه رو ندارم همین جمعه خواستیم بریم بیرون و اون یه حرفی زد که البته خودم هم بی تقصیر نبودم و من کمی میخواستم دلخور بشم ولی دوباره گفتم آخه چرا باید ناراحت بشم انگار یه کسی بود درونم که میگفت اهمیت نده حالا گفته مگه چی شده تو خودت رو ناراحت نکن من کنار تو هستم و ادامه ندادم و رفتیم باغ اونجا هم به روی خودم نیاوردم و چنان در طبیعت غرق شدم و لذت بردم و چندین بار به تنهایی و با عشق با خودم قدم زدم که اصلا همه چیز رو فراموش کرده بودم و در نهایت هم که دوباره حرفش یادم اومد و ادامه ندادن خودم یادم اومد احساس کردم چه رفتار ی داشتم آفرین چقدر سنگین و بزرگانه و باوقار بوده و در شان من این رفتار بیشتر بوده تا قبلا که بحث و جدل میکردم یه جورایی انگار با خودم در صلح هستم و انگار هیچ چیز نمیتونه من رو ناراحت کنه و اذیت کنه و یا بترسونه چون خدا رو چنان در خودم و در اطراف خودم پیدا کردم و دلگرمم به وجودش که هر کس هر چی بگه من اهمیت نمیدم و نمیترسم و ناراحت نمیشم و خوشحالم که روز جمعه رو برای خودم خراب نکردم و بلعکس رفتیم باغ و کلی اونجا هم خوش گدشت و روز خوبی رو خلق کردم و از هر لحظه ی زندگیم دارم لدت میبرم و این لدت بردن فقط به خاطر ارامش،و ایمان و توکل بهتری هست که تونستم پیدا کنم.
      این احساس لذت و شادی رو که همیشه در زندگیم دارم واقعا درونی هست و هر چیزی حتی یه چیز کوچیک خیلی سریع من رو خوشحال میکنه ولی شاید خیلیها یا به اون اهمیت ندن و یا اصلا توجه نکن و یا خیلی ها بهتر از اون رو داشته باشن ولی حالشون خوب نباشه اما من چون دید و نگاهم به زندگی عوض شده از هر چیز کوچیک و بزرگ خوشحالم راضیم و لذت میبرم و سپاسگزارم از نفس کشیدنم از سرپا بودنم و کار کردنم در خانه و درست کردن غدا برای بچهام و همسرم از خوردکن بر قی زیر دستم از ماشین ظرفشورم از لباسهام که به روز و رنگ شاد هستن از اندامم از چهر ه ام از صورتم از خانوادم از هر چیزی که در اطرافم و وجودم هست حتی از هوا از گنجشکهای لبه پنجره ی آشپز خونم از خیلی چیزا که الان نمیتونم به زبون بیارم و این همه حال خوب رو مدیون شما استاد عزیز و دورهای خوبتون و این راه عالی و اگاهی های عالیتون هستم .

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 10 از 2 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار Laleh
      1399/10/27 20:39
      مدت عضویت: 1367 روز
      امتیاز کاربر: 18417 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 419 کلمه

      فایل “از زندگى کردن لذت ببرید. “:

      ما خیلی چیزها را در زندگی داریم که میتونیم ازش لذت ببریم. خیلی کارهای ساده که شاید اینقدر ساده هستند که ما یادمون میرود انها را انجام دهیم مثل شنا کردن ، کتاب خواندن ، نامه نوشتن به خدا یا فرشته درونیمان ، دعا کردن ، تمرکز کردن ، تنها در خانه ماندن ، چرت زدن ، دوش گرفتن ، در اغوش گرفتن فرزندمان ، عکس گرفتن ، مرخصی گرفتن ، تنها غذا خوردن در بیرون یا داخل خانه ، دیدن زیبایی خودمان ، رقصیدن ، روی چمن دراز کشیدن ، دیدن ابرهای در حال حرکت در حین رانندگی ، سپاسگزاری روزانه ، حرف زدن با ادمهای مثبت ، خواندن نظرات دیگران در سایت تناسب ذهنی ، داشتن رفتارهای محبت امیز ، گذراندن وقت بیشتری با خانواده ، پول خرج کردن برای خودمان ، تلاش برای یادگیری فرمولهای لاغری و غیره.

      تجربه لذت بخش امروزمن حدود سه ساعت پیش :

      من ساعت 5 تا 6:30 صبح در حال انجام تمرینهای تناسب ذهنی بودم ،زمانیکه همه خواب بودند و خانه در ارامش کامل بود. بعد چون از شب قبل رضایت همسر و پسرم را گرفته بودم، انها را بیدار کردم تا به سمت پارک نزدیک خانه برای صرف صبحانه برویم. من چای درست کردم در فلاسک ریختم. کره ، عسل ،پنیر ، مغزیجات را در نایلونی گذاشتم. کارد صبحانه ، بشقاب و لیوان یکبار مصرف برداشتم. نانها را که داغ کرده بودم به اضافه خرما در نایلون دیگری گذاشتم تا همسر و پسرم لباس گرم بپوشند، ماشین را روشن کردم. هوا 8 درجه سانتيگراد بود و هوا کاملا روشن نشده بود. همسرم زیر انداز را روی الا چیق گذاشت و من و پسرم همه مواد صبحانه را روی سفره ای که در نیمکت زیر الاچیق بود چیدیم و با یاد خدا صبحانه را میل کردیم. چمن ها را شب قبل زده بودند ، کل فضای پارک بوی چمن و تر و تازگی میامد. من صبحانه خیلی کمی خوردم ولي همان هم طعم خدا میداد. پسرم چون میخواست بیشتر صبحانه بخورد زیر الاچیق تنها گذاشتمش و به اتفاق همسرم در پارک که تقريبا کسی غیر از ما انجا نبود، قدم زديم. ما راجع به زیبایی خدواند که این پارک و فضای سبز و درختان را در اختیار ما گذاشته بود ،با هم حرف زدیم و از خداوند از صمیم قلب تشکر کردیم. زندگی خیلی زیبا و لذت بخش است اگر به قول استاد دیدگاه خود را عوض کنيم و عینک زیبایی و تغییر رابر چشم بزنیم. ☺☺☺☺☺☺☺

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 4 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم