نمیتوانید هدفی مقدس تر از تغییر کردن را در زندگی تان جستجو نمایید!
سالهای زیادی از زندگیم را با مشکلات و مسائل مختلفی سپری کردم، سال های زیادی از عمرم را با ذهنی مملو از افکار و باورهای محدود کننده سپری کردم.
اما به لطف خدای مهربان در مسیری قرار گرفتم که زندگی من را دستخوش تغییرات بی شماری کرد، مسیری که قدم به قدم با شادی و آرامش و آگاهی بیشتر همراه بود و معنی زندگی کردن را برای من واضح کرد.
تغییر کردن، یکی از بنیادیترین و ضروریترین جنبههای زندگی کردن است. این جمله عمیق، به خوبی اهمیت تحول و دگرگونی را در مسیر رشد و تکامل انسان نشان میدهد.
چرا زندگی کردن مقدس است؟
تغییر، نشانه حیات است، موجودات زنده برای بقا و تکامل، ناگزیر به تغییر هستند. تغییر نکردن به معنای ایستایی و مرگ تدریجی است.
تغییر، فرصتی برای رشد است، هر تغییری، فرصتی برای یادگیری، تجربه و رشد شخصی است. با تغییر، میتوانیم از محدودیتهای خود فراتر رفته و به پتانسیلهای نهفته خود دست یابیم.
تغییر، کلید موفقیت است، جهان پیرامون ما دائماً در حال تغییر است و برای موفقیت در این جهان، باید خودمان نیز تغییر کنیم.
تغییر، به ما معنا میدهد، تلاش برای تغییر و بهبود خود، به زندگی کردن ما معنا و هدف میدهد.

موانع زندگی کردن
آنچه مانع تجربه زندگی کردن انسان در جهان مادی می شود فقط محتوای ذهن او و نگرشی است که درباره زندگی کردن دارد. از آنجا که نگرش های ما درباره زندگی کردن به شکل الگوها از طریق گذشتگان در ذهن ما ایجاد شده است بنابراین طبیعی است که زندگی ما شباهت زیادی به والدین خودمان دارد.
برای تجربه زندگی کردن در دنیای مادی باید آنچه بعنوان الگو و نگرش ها در ذهن خود ذخیره کرده ایم را رها کنیم و سعی کنیم افکار و نگرش های منطبق با خواسته ها و علاقمندی هایمان را در ذهن خویش ایجاد کنیم.
به این صورت می توانیم متفاوت از آنچه تا کنون بوده ایم زندگی کردن را تجربه کنیم.
✅ ترس از ناشناختهها:
بسیاری از افراد از تغییر میترسند، زیرا نمیدانند نتیجه آن چه خواهد بود. برای غلبه بر این ترس، میتوان با برنامهریزی دقیق و قدمهای کوچک، به سمت تغییر حرکت کرد.
✅ عادتها:
عادتها، الگوهای رفتاری هستند که به مرور زمان در ما شکل میگیرند. برای داشتن تجربه متفاوت از زندگی کردن باید عادت های خود را تغییر دهیم.
برای تغییر عادتها، باید اراده قوی، پشتکار و از همه مهمتر استمرار داشته باشیم.
✅ محیط اطراف:
محیط اطراف ما، تأثیر زیادی بر رفتار و افکار ما دارد. برای ایجاد تغییر پایدار و خلق شرایط متفاوت برای زندگی کردن، باید محیط خود را نیز تغییر دهیم.
✅ نداشتن انگیزه کافی:
بدون انگیزه، تغییر کردن بسیار دشوار است. برای ایجاد انگیزه، میتوان اهداف مشخصی را برای زندگی کردن تعیین کرد و از مزایای رسیدن به آن اهداف و تاثیری که بر زندگی ما می گذارند آگاه شد.
چگونه تغییر می کنیم؟
- خودشناسی: شناخت نقاط قوت و ضعف، باورها و ارزشها، اولین قدم برای تغییر است.
- هدفگذاری روشن: اهداف مشخص و قابل اندازهگیری، انگیزه ما را برای تغییر افزایش میدهند.
- برنامهریزی دقیق: با برنامهریزی دقیق، میتوانیم قدم به قدم به سمت اهداف خود حرکت کنیم.
- پشتکار و صبر: تغییر، فرآیندی تدریجی است و نیاز به صبر و پشتکار دارد.
- حمایت اطرافیان: حمایت خانواده و دوستان، میتواند در مسیر تغییر بسیار مؤثر باشد.
در نهایت، تغییر کردن یک انتخاب است. انتخابی که میتواند زندگی ما را متحول کند. با داشتن اراده قوی، برنامهریزی مناسب و حمایت اطرافیان، میتوانیم به هر تغییری که میخواهیم دست پیدا کنیم.
مهارت زندگی کردن
نکته بسیار مهمی که در زندگی من تغییرات زیادی ایجاد کرد تغییر نگاه به زندگی کردن بود، از زمانی که یاد گرفتم چگونه در زندگی روزمره با مسائلی که برایم رخ میدهد برخورد کنم به مرور تغییرات زیادی در زندگی من رخ داد و امروز میخوام درباره این موضوع بسیار مهم برای شما دوستان خوبم توضیج بدهم.
استفاده و بکار گیری این تکنیک فوق العاده میتواند شما را در مسیر تغییر زندگی بسیار توانمند کند، مسلما این تکنیک نیاز به تمرین و تکرار دارد و یک روز نمی توان در بکارگیری آن به درجه استادی رسید، اما به شما اطمینان می دهم اگر بیاموزید بر اساس توضیحات این فایل آموزشی عمل کنید به وضوح تغییرات زیادی را در زندگی خود مشاهده میکنید. به طوری که زندگی الان شما هیچ شباهتی با زندگی که در انتظار شماست نخواهد داشت.
طریقه برخورد ما با مسائل در زندگی تاثیر زیادی در شکل گیری لحظات آینده زندگی ما دارد، تاثیری که از مسائل زندگی در افکار و احساس ما ایجاد میشود شکل دهنده آینده ماست و ما میتوانیم با یادگیری چگونگی برخورد با مسائل زندگی تاثیر فوق العاده ای در شکل گیری آینده خود داشته باشیم.
شاید شما هم از آن دسته افرادی باشید که اعتقاد دارند سرنوشت آدمها در زندگی مشخص شده و راهی برای گریز یا تغییر آن نیست اما با تماشای این فایل توضیحی فوق العاده برای شما روشن خواهد شد که چنانچه بخواهید زندگی خود را تغییر دهید، مطمئنا قادر به انجام آن خواهید بود.
کاری که من با زندگی خودم انجام دادم و به لطف خدا در این چند ساله به دوستان زیادی که از دوره خدا هرگز دیر نمیکند استفاده کردند روش ساختن سرنوشت خود را آموزش دادم و نتایج عالی در زندگی خود کسب کردند.
به شما دوست خوبم پیشنهاد میکنم با دقت و به دفعات از این فایل فوق العاده استفاده کنید. هر بار که حرفهای گفته شده در این فایل را میشنوید برداشت شما از آن متفاوت و کامل از مرتبه قبل خواهد بود.
منتظر کامنتهای شما هستیم! 💬👇
همراه همشگی شما: رضا عطارروشن
امتیاز 4.59 از 75 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
نشان های دریافت شده
من فرزانه ابوالحسنی هستم هدفم خوب زندگی کردن و خلق کردن
سلام خدای مهربون
با عرض سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم
از زندگی لذت ببریم
واقعا استاد چرا ما انسانها اینجوری هستیم چرا تو اتفاقها میمونیم منکه اینجوری هستم میگم حقم نبود من لایق این برخورد نبودم من مگه چکار کرده بودم که این رفتار با من داشتن مگه من خواهرسون نبودم مگه من دخترشون نبودم منکه بی ادبی بهشون نکردم
اینا باعث میشه من نگاهم به زندگی تغییر کنه اینا باعث میشه من نتونم از این لحظه زندگی از الانم لذت ببرم باعث میشن دیکه زندگی برای من معنا یی نداشته باشه باعث میشه من خودم از اونها دور کنم و باعث میشه من گاهی این موضوع یادم بیاد و بهش فکر کنم اعصابم خورد کنم و دیکه حوصله زندگی کردن نداشته باشم
ولی اگر من یاد بگیرم امروز زندگی کنم امروز یه روز جدید من میخوام امروزم زندگی کنم میخوام از الانم از لحظه حالم لذت ببرم دیگه به اون حرفها فکر نمیکنم
طوریکه اون طرف حرفش و زد رفت شاید هم الان تو این دنیا نباشه زندگیش تموم شده باشه اما من اشتباهی که مرتکب میشم اینکه میگم چرا و چند تا چرا پشت سر هم برای من ایجاد میشه آخرشم میگم خوب منو دوست نداشته دیکه
و لی من دارم یاد میگیرم تو اتفاقات نمونم در اتفاقات گیر نکنم به اتفاقات توجه نکنم به الانم فکر کنم از الانم لذت ببرم میخوام غذا درست کنم با شوق و ذوق با عشق غذا درست کنم
من خیلی سعی کردم در لحظه حال زندگی کنم اما همش یادم میره تو در ذهن من نهادینه نشده که ذهنم به عادتم تبدیلش کنه
ولی ناامید نمیشم ادامه میدم تمرینم ادامه میدم تا بالاخره به عادت من تبدیل بشه
تنها راهی که میتونم زندگی کنم با آرامش همین باید آگاهیها رو عمل کنم باید یاد بگیرم هر چیزی که امروز در این فایل یاد گرفتم در طول روز زندگیش کنم
من در این فایل یاد گرفتم در لحظه حال زندگی کنم لحظه حال یعنی چی یعنی توجه کردن به اون کاری که میخوای انجام بدی
و چقدر بد و زشت که درباره موضوعاتی که دوست نداریم صحبت کنیم هم زشته از این جهت که پشت سر دیگری حرف زدیم هم زشته چوم داریم به خداوند میگیم من از این اتفاق خیلی خوشم اومده خیلی لذت بردم لطفا در زندگی من بیشتر اتفاق بیافته
و خداو ند هم من هر درخواستی کنم اجابت میکنه پاسخ میده در نتیجه اتفاقات بد در شکلهای مختلف وارد زندگی من میشه
ممکن یهو سرم درد بگیره ممکن یه چیزی خراب بشه ممکن بخورم زمین پاهام درد بگیره و….
و اینکه من خدارو شکر میکنم که هر کسی هر رفتاری با من داره من جواب نمیدم فقط به حرفش گوش میدم نگاهش میکنم
و بعدا پیام خونه اگر غریبه باشه بگم چرا اینو نگفتم اون اینو گفت منم باید اینو میگفتم یا من باید حسابشو برسم پررو میشه خدارو شکر اینجوری فکر نمیکنم حتی اگر غریبه باشه
و خدایا به من کمک کن تا من یادم نره در ذهنم این آگاهی نهادینه بشه که امروز باید زندگی کنم از لحظه لحظه اون لذت ببرم سپاسگزار خداوندم باشم در مورد هر چیزی که دوست ندارم وارد زندگیم بشه صحبت نکنم و گسترش ندم و تقاضا نکنم
خدایا تو را سپاس برای تک تک این کلمات که زندگی منو میسازه و خدایا سپاس برای وجود استادم که برای ما در نظر گرفتی و به او حرفاتو میزنی و استادم اون حرفها رو برای ما بیان کنه بینهایت سپاسگزارم
و خدایی که در این نزدیکیست.
زندگی را باید زندگی کرد،این جمله به ظاهر ساده ست ولی وقتی میرم به درونش متوجه میشم خیلی حرفها درونش وجود داره،این جمله یعنی اینکه باید هر اتفاق به ظاهر بد میفته خیلی راحت و با آرامش کنار گذاشته بشه و از خدا بخوایم که دلمون رو آروم کنه.منم گاهی این افکار مزاحم رو ایستم که شب عروسیم فلان اتفاق افتاد،فلان مراسم اون اتفاق بد افتاد،یا همسرم فلان حرفو زد و جیگر منو خون کرد و حسابی با خودم در حال مرور خاطرات و حرفهای گذشته بودم.خیلی نشخوار ذهنیم زیاد بود،همش دلم میخواست غرق گذشته بشم نه اینکه اتفاقات خوبش رو یادآوری کنم،دلم میخواست حرفها و اتفاقات تلخش رو مرور کنم،واقعا نمیدونم چرا اینجوری بودم؟؟همیشه هم در حال شکایت از زندگیم بود و از خدا میخواستم توی سن ۴۰ سالگی بمیرم و بعد خوشحال بودم از این افکارم و توی حرفها با اطرافیانم احساس غرور میکردم که افسردگی دادم،خیلی داغون بودم و فاز آدم بدبختها رو داشتم و جالب هم بود که هر روز توی بدبختی و افسردگی بیشتری داشتم دست و ما میزدم،هر کی از بدیهای زندگی متاهلی میگفت منم کنارش حرف برای گفتن داشتم.ازدواج و متاهل شدن رو راهی برای بسته شدن آرزوهام میدونستم و مدام همسرمو مقصر اتفاقات بد زندگیم میدونستم.خدایا شکرت که روزهای تلخ و احمقانه ی زندگیم تموم شد و هدایت شدم به مسیری که منو تشویق میکنه به زندگی و طول عمر بیشت،مدام به خودم میگم من تازه ۴۰ سالمه،من هنوز زندگی نکردم،من کلی کار دارم برای انجام دادن،قبلا اگر آدمهای سالمند بالای ۸۰ یا ۹۰ سالو میدیدم فکر میکردم که چجوریه اینا از رندگی سیر نشدن و بدنشون سالمه؟؟ولی الان متوجه شدم که همش به این بستگی داره که اونا با عشق دارن زندگی میکنن،اونا از خدا طول همر خواستن و خدا هم بهشون داده،پس منم میتونم عمر بلند و مفیدی داشته باشم.میخوام مابقی عمرمو زندگی کنم و درگیر خاله زنک بازیها نباشم.میخوام توی لحظه زندگی کنم.میخوام هر روزم با احساس خوب بگذره.میخوام خونه ی تمیز و قشنگم رو با عشق نظافت کنم و توی محل کارم با عشق کار کنم.میخوام زندگی کنم.مگه زندگی کردن چیه؟؟همین افکار خوبه،همین درگیری های روزمره ست،همین بالا و پایین شدنهاست پس باید همواره به چیزهای خوبی که هر روز دارم باهاشون میگذرونم دل ببندم تا زندگیم قشنگ تر و با حال خوب تر بگذره.الهی شکر.دلم نمیخواد اون روزای مریض و افسره م برگرده و حتی مرورشون کنم،من دارم یاد میگیرم با رفتن و آمدن به محل کارم در کنار همسرم با عشق نگاه کنم.لبخند بزنم و کارمو عالی انجام بدم تا روی خوش بیشتری از زندگی ببینم.الهی شکر.
یا حق
سلامی به لطافت وطراوت صبح بارانی تهران خدمت شما استاد گرامی
صبحتون بخیر
خداروبسیار شاکرم که بارون رحمتش به سرمون بارید ودوباره تهران نفس تازه کشید
استاد جان واقعا پاشنه آشیل من همین جاست یکی از نقاط ضعف منم همین خوب که فکر میکنم میبینم چقدر افکار راجب این دارم که فلان روز فلان همسایه فضولم چه حرفی زد ومنو ناراحت کرد
فلان فامیل عوضی فلان حرف زد وحرص منو درآورد حتی فلانی منو تحقیر کرد جوابش ندادم حیف شد یا اینا بماند وقتی مثلا پدرت باهات بد تا کنه وبا زبونش بهت فلان حرف بزنه از بقیه چه انتظاری داری
استاد جان من مدت ها بود چند سال با جاریم جنگیدم اما میدونید چی فهمیدم که درسته که آدم خیلی خوبی نیست اما مسببش خواهر شوهرم بود که مرتب حرفهای بدی از طرف اون راجب من میزد وبه گوشم میرسوند وبرعکس
تازه فهمیدم که این حرف شما چقدر به کار میاد اون نظر اون من اینجور فکر نمیکنم
چقدر آدم راحت میکنه برفرض که از من خوشش نیاد نظر اون منکه از خودم خوشم میاد
واینکه گیر نکنم در حرفها ونظرات بقیه
ازش بگذرم
چقدر قشنگ ودرست گفتین که مثل طبیعت باشیم
از مشکلات بگذریم از اتفاقات حادثه ها ودرست بعداز حادثه واتفاقات ومساله شروع به ترمیم کنیم
شروع به خوب کردن ودرست کردن وبرامون ذره ای ناراحت کننده نباشه
وکمک کننده ترین کار اینکه راجب مشکلات ومسائل حرف نزنیم اصلا مطرحش نکنیم گوش نکنیم به مسائل بقیه زیاد پیش آدمها نریم الان شرایط جوری شده که متاسفانه ۹۹ درصد آدمها سمی شدن
مدام غر میزنن
دیر به دیر ببینمشون وراحت زندگی کنیم واینقدر کوتاه پیششون باشیم که وقت نکنن حرفهای بیخود بزنن
یعنی خودمون شده بزنیم به سر درد به بیاعصابی به کار داشتن وفرار کنیم
اگه میتونیم کنار هم آروم باشیم وخوش بگذرونیم بسمالله
اگه نمیتونیم نمونیم من یه دوست روانشناس دارم
بارها بهم گفته تو پتانسیل مشاورت از منم قوی تره
اما من هر بار میگم بهش که اصلا من حوصله دردودل بقیه رو ندارم
من فقط دوست دارم یه عالم دوست مثبت امیدوار موفق داشته باشم
از اون دوست ها که میبینیشون میگی به به مثل آب گوارا دلچسبند مثل چای داغ وقندپهلو شیرین ودلگرم کننده هستن
مثل زندگی هستن
واقعا زندگی نعمت بزرگی قدرش نمیدونیم
هر روز که تغییر میکنم تازه متوجه زنده بودنم شدم تازه مفهوم زندگی کردن دریافتم چقدر عالیه که اینجام
باخودم عهد میبندم که یک هفته دیگه هم روز بیام اینجا فایل گوش بدم درس بگیرم با تمام وجودم عمل کنم تا تغییرات بیشتر ببینم
من به نظرم تغییرات کوچیک خیلی عالی هستن چون نشاندهنده وخبرآورنده از تغییر بزرگ میدن
من وقتی میبینم هنوز هیچی نشده رفتار اطرافیانم باهام بهتر شده رفتار خودم باخودم بهتر شده از نظر سلامتی بهتر شدم دیگه کمرم درد نمیگیره انرژیم بالاتر رفته روزمو بهتر شروع میکنم امروز هم به صورتم آب زدم هم عطر زدم به خودم هم دندونام نخ کشیدم وبا آب شستم خودش کلی تو روحیه ام اثر گذاشت اصلا هدف مند شدم هر روز فایل گوش میدم تمرین میکنم تکرار میکنم میخونم مینویسم وکارامم میکنم
حتی کارای خونه رو هم بهتر انجام میدم وراحت تر به تمیزی خودم وخونه بیشتر اهمیت میدم یک هفته بود که حمام نرفته بودم ودیروز حمام رفتم خیلی هم عالی بود خوشحالم که اینطور دوباره سرزنده تر شدم وهر روز این سرزندگی بیشتر وبیشتر میشه
خدایا شکرت
با درود فراوان و خدا قوت به استاد بزرگوارم
ما در طول زندگیمون فراز و نشیب زیاد داریم و اگه تصور کنیم زندگی فقط شادی و داشتن ثروت هست و همیشه یکنواخت باشه این نوع زندگی اصلا وجود نداره چون همین وجود موانع هست که باعث پیشرفت ما میشن.
اگر وقتی با چالشی روبرو میشیم سعی و تلاشمون برای رفع اون موانع باشه می تونه باعث پیشرفت ما بشه و اگه فقط فرکانس بد بفرستیم و انرژی منفی رو پرورش بدیم باعث شکست ما تو زندگی میشه.
مهمترین پارامتر تغییر کردن استمرار و مداومت داشتن هست و این که باید حرف را به عمل تبدیل کنیم و در سطح حرف باقی نمونیم مهم اینه اون حرفی که میخوایم روی ما تاثیر داشته باشه را واقعا زندگی کنیم.
گاهی یه مسئله کوچیک زندگی ما را تحت شعاع خودش قرار میده اما چرا اینجوری میشه؟؟
چون اتفاقات بد برای ما مثل یک ایستگاه هستن که روی اون ایستگاه معطل می مونیم.و مدت ها یک فکر را مرور می کنیم یک اتفاق یک حادثه یا… رو مرتب مرور می کنیم و هر بار کلی انرژی منفی را در وجودمون پرورش میدیم و هر بار انگار اون اتفاق همون لخظه برامون رخ داده هر چه بیشتر بهش توجه کنیم بیشتر بهش پرو بال میدیم.
اگر یاد بگیریم در زمان حال زندگی کنیم تعادل بهتری در زندگیمون به وجود میادنباید خیلی به مسائل اتفاق افتاده گیر بدیم اینجوری اون اتفاق تو زندگیمون بزرگ میشه باید یاد بگیریم زندگی رو ادامه بدیم و تو اون اتفاق نمونیم و بگذریم.
باید یاد بگیریم زندگی را زندگی کنیم
باید یاد بگیریم از هر اتفاقی که میفته بگذریم چون اینجوری خودمون راحت تر زندگی می کنیم.
باید هر روز هر چی در زندگی پیش میاد به اندازه خودش بهش توجه کنیم و در حد همون چند لحظه تمومش کنیم و زندگی را ادامه بدیم برای عبور از هر اتفاقی باید
خیلی در موردش حرف نزنیم،چون عملا داریم به کائنات میگیم ما از این اتفاق باز هم می خواهیم.
نگاه به زندگی باید گذرا باشه و رو اتفاقات خیلی نمونیم.
اتفاقات گذشته هر چی بوده،هر خطایی که در گذشته کردیم باید ازش بگذریم و مرورش نکنیم،این هنر ماست که چه جوری به زندگیمون نگاه می کنیم.
از لحظه ی حال زندگی باید لذت برد
منم قبلا اینجور بودم و یه اتفاقی که شاید حتی چند سال قبل برام افتاده بود را اینقد در موردش فکر می کردم وصحبت می کردم که واقعا لحظه حال را از دست می دادم و همش تو اون اتفاق سیر و سفر می کردم و حتی خیلی مواقع خودمو سرزنش می کردم که چرا اون موقع این جوابو ندادم یا اینکارو نکردم ولی چند سالی که با قوانین رها سازی آشنا شدم دیدم این رها کردن قبل از همه باعث آرامش خودم شده و دیگه واقعا برام مهم نیست سعیم بر گذر از اون مسائل پیش پا افتاده است.
این فایل رو قبلا هم گوش داده بودم اما درک الانم با اون موقع خیلی متفاوته اون موقع می گفتم مگه میشه حتما استاد تو شرایطش قرار نگرفته چطور میشه از هر حرفی گذشت کرد ولی الان می بینم هیچ موضوعی ارزش یک لحظه ناراحتی منو نداره.
خدایا برای این آگاهی ها شکرت🙏🌸
با سلام خدمت استاد عطار روشن و تمام دوستان عزیزی که هدفشان ساختن شخصیت مورد علاقه شان و رفتار زیباست.
تا قبل از اینکه وارد سامانه تناسب فکری شوم فکر می کردم فکر کردن در مورد مشکلات و یا رفتار نا مناسب دیگران و واکنش نشان دادن یعنی زرنگی و دانایی.
اما از وقتی در این مسیر قرار گرفته ام به مسایل پیرامون مانند یک نمونه آزمایشی نگاه می کنم و زمانی که حالم بد می شود سریعا فایل های آموزشی را گوش می دهم و سعی می کنم حال بدم را خودم خوب کنم اگرچه گاهی یادم می رود و آن را بیان می کنم برای افرادی اما به خودم میام و از تکرار بیشتر جلوگیری می کنم. همیشه دنبال فرصت مناسب برای یادگیری و تکرار و آموزش هستم.
بنام آنکه جان را فکرت آموخت.با درود فراوان خدمت استاد عزیز ودیگر همراهان.تغییرکردن برای رشدو خودسازی لذت بخش ترین اتفاقی هست که ممکنه برای هرکسی رخ بده .چند روز پیش مهمان داشتم ومهمان عزیزم به من گفت شما تیپ مادرتو داری انگار بدنت ورم داره مثل مادرت .یک آن حس کردم که بله درست میگن و کمی نگران وناراحت شدم ولی همون لحظه به یاد حرف استاد افتادم که فرمودن ما باید نگرشمون رو درمورد لاغر شدن تغییر بدیم وبا خودم گفتم که این نظر اشتباست چرا من در زمان مجردی ویا دوسال بعد از ازدواج هم متناسب بودم ودر ذهنم این نظرورد کردم و گفتم این یک نوع کارماهای اجدادی هست و من باید قطعش کنم .یعنی چه که ساختار بدنی من شبیه مادرم هست واینکه من از اول اینطوری نبودم .وخیلی در رفتارم فکر کردم که چه چیزی باعث اضافه وزن من شده وتنها چیزی که نظرمو جلب کرده ریزه خواری بیش از اندازه ی من بود .برای همین روزی یک درصد نه بیشتر خودم را تغییر دادم و نتیجه اش رو دارم به وضوح میبینم.وقدمهایم را کوچیک بر میدارم ولی مستمر.و میدانم که انرژی وتداوم رمز موفقیت است .واینکه به جای اینکه مثل قبلنا بشینم نشخوار فکری کنم ودر ذهنم بگم فلانی بهم چی گفته و چجوری میتونستم جواب بدم و خداروشکر همیشه سکوت میکردم وعرضه ی جواب دادن هم نداشتم و وقتی که بر میگشتیم خونه نه یک روز نه یک ماه بلکه سالها هم در موردش صحبت میکردم🤣چرا؟؟الان میگم چقدر وقتم رو تلف کردم ولی الان صبحها فایل گوش میدم و بعد هم کالیگرافی که هنر مورد علاقه ام بود را یاد میگیرم.و یه درسی که از رفتار همسر جانم آموختم این بود که اگر امروز با هم بحث میکردیم فوری فراموش میکرد و چند ساعت بعد انگار نه انگار ما با هم دعوا کردیم .ولی من کشش میدادم .خداروشکر دارم تمرین میکنم که منم زود فراموش کنم وادامه ندم [کاری رو که بهای اون از دست دادن لحظات خوش زندگیم هست ]..شرمنده که طولانی شد.با تشکر.
سلام استادعزیز و همراهان دوست داشتنی
فایل مفید ساده و شسته رفته و پرازآگاهی را گوش دادم البته برای چندمین مرتبه در۳ سال گذشته وهربار لذت بردم و درکی نو دریافت کردم واقعا و بگفته خوداستاد این فایلهای تغییر زندگی بگونه ایست که باید خوب گوش داد ودرک کرد وحتما بعداز مدتی دوباره باید مرور وتکرار کرد چون بنوعی فرار هستند وما فراموش میکنیم مخصوصا نکات کلیدی واخلاقیش را
نکته ایی مهمتر وحیاتی تر از درحال زندگی کردن واحساس خوب داشتن وجود ندارد اگرچه گاهی واقعا مشکل است اما از نان شب واجبتر است
یا اینکه بهر حال باید پذیرفت درطول زندگی همواره چالش وجود دارد برنده کسی است که نوع مواجه شدن درست با مسائل را بداند وبا توکل وامید واحساس خوب با آنها برخورد کند
ونکته حیاتی دیگر نماندن در حال بدو بقیه روز وعمر را خراب نکردن فقط بخاطر چند دقیقه تنش چه بحق چه به ناحق
و گذشت یکطرفه بی قضاوت از هر نوعی مانند خداوند بی چشمداشت وتوقع وقضاوت
واینکه هر که هرکه چه کردو هرچه گفت مهم نیست
یعنی فقط این سه آیتم را که استاد بسیار ساده وخودمانی دراین فایل بیان میکنند کسی سرلوحه خودقرار دهد برای یک عمر زندگی سرشارازشوق وعشق و خوشبختی واقعی کافیست
ودرانتها تاکید ایشان بر عمل کردن وبکار بستن در طول زندگی روزمره و دیدن وگرفتن نتایج زود بشرط عمل کردن
من خودم بارها در خود دیده ام که بهنگام گوش دادن فایلهایا نهایت یکی دوساعت حالم خوبه و سرشار از عشق هستم
اما بمحض مواجه شدن با حرفی یا چالشی یا قرار گرفتن درجمعهای خارج از فرکانسم اصلا یادم رفته که باید چگونه عمل میکردم و میشم همان آدم گذشته ولی خوب خداروشکر زود متوجه میشوم وبا یک پاکسازی سریع به فضای زندگی ام بر میگردم بهر ما هنوز نوپاییم چه در بحث تناسب وچه درتغییر میبابست حالاحالاها روی خودمان وباورهایمان کار کنیم تا خوب وزیربنایی تغییر کنیم وبه نتیجه وخواسته هایمان برسیم به لطف خدای مهربان ورحیم
با سلام خدمت استاد گرامی و همه عزیزانی که در گروه هستند
مثل همیشه صحبتهای ساده ودر عین حال با ارزشی که هر کلمه اش میتواند زندگی خیلی از انسانها را تغییر مثبت بدهد
استاد گرامی من کاملا با صحبتهای شما موافق هستم چرا که خود من هم خیلی وقتها در گیر مساعل کم ارزشی میشدم که باعث میشد قدر زندگی را ندانم ولی الان به یاری خداوند تغییرات مثبت زیادی در زندگی ام رخ داده که اصلا نمیتوانم امروزم را باگذشته مقایسه کنم
من انسان غمگین وافسرده ای شده بودم که دلم برای همه میسوخت ودوست داشتم مشکلات همه را به تنهایی حل کنم غافل از اینکه خودم را کاملا فراموش کرده بودم از طرف اعضای خانواده ام مورد انتقاد قرار میگرفتم وهمه معترض بودند که چرا به خودت توجه نمیکنی
شده بودم کاسه داغ تر ازآش برای همه در حالی که زندگی خودم را فراموش کرده بودم مشکلات یکی پس از دیگری گریبان مرا میگرفت ومن دلیل آنها را نمی دانستم بچه هایم میگفتند که انقدر غصه مردم را نخور همه دارند زندگی خودشان را میکنند اما من باور نداشتم وبا خود میاندیشیدم که آنها نمیدانند که من چقدر دلسوز هستم وچقدر دلم میخواهد به دیگران کمک کنم و لین مسیر غلط مرا به سوی تنها تر شدن غمگینتر شدن ووو خیلی از ناراحتی های دیگر سوق میداد
اخبار زیاد گدش میکردم و همه خبر ها مرا غمگین وعصبی میکرد ومن دلیلش را نمیدانستم
تا اینکه با مطالعه کتابهای صوتی برای اولین با زنگ درونم به صدا در آمد ورفته رفته آگاهی هایم تغییر کرد وبلاخره با آشنایی با مسیر لاغری با ذهن این مسیر برایم روشن تر شد ومن علاوه بر یاد گیری تناسب جسمی ابتدا تناسب فکری ام منظم شد ودر واقع تناسب فکری باعث تناسب جسمی من هم شد واکنون بعداز دوسال آشنایی ام با این مسیر سبز بسیار راحت وبسیار آگاه تر از قبل زندگی میکنم وقدر لحظه لحظه زندگی ام را میدانم با اینکه خللی در مهربانی من ایجاد نشده ولی امروز آگاهانه کمک میکنم وعاقلانه رفتار میکنم نه اینکه صرفا از روی احساس
واز خدلند مهربان بسیار سپاسگذارم که تمام بندگانش را به بهترین شکل ودر بهترین زمان هدایت میکند وهمیشه همراه ماست
به نام خدا
سلام بر دوستان هم مسیر و همراه
فکر میکنم همه ما به گوش دادن این فایل نیاز داشتیم چون افکار منفی که باعث شده هر روز ما رو خراب کنه و مثل خوره به زندگی ما بچسبه در زندگی همه وجود داره .
خود من هر روز صبحی که با پسرم بگو مگویی دارم اون روزم دیگه تا شب حال بدی دارم و به خودم میگم امروزم دیگه خراب شد مگر اینکه اتفاقی بیفته که اون حال منو تحت تاثیر قرار بده تا از اون حال بیرون بیام.
همیشه از یاداوری اتفاقی که پانزده سال قبل برام افتاده حالم دگرگون میشه و حتی گریه میکنم .
دوست ندارم توی اون حال بمونم و آدم کینه ای هم نیستم و مقصر اون اتفاق رو هم بخشیدم ولی نمیدونم چرا نمیتونم اون رو فراموش کنم.
ولی امروز یاد گرفتم که توی اون حال نمونم و بگذرم .
یاد گرفتم که دربارش حرف نزنم نه با خودم نه با دیگری.
من خودم به شخصه آدمی هستم که به زندگی دیگران کاری ندارم و سعی میکنم وقتی توی جمعی قرار میگیرم هر حرفی رو تفسیر نکنم و به خودم نگیرم کاری که خیلی توی زندگی اطرافیانم میبینم که هر چیز کوچکی رو بزرگ میکنن و از کاه کوه میسازن و زندگی رو به کام خودشون و بقیه تلخ میکنن .
امروز یاد گرفتم که توی گذشته نمونم و به آینده با ترس نگاه نکنم خلاصه از لحظه ای که در اون هستم لذت ببرم و اونو زندگی کنم.
یاد گرفتم از هر حرفی زود ناراحت نشم و اگر ناراحت شدم زندگی کنم و توی اون حال بد نمونم چون به هر چیزی توجه کنم انگار درباره اون حرف زدم و اون رو دوست دارم و ذهن ناخوداگاهم فکر میکنه من از این دسته اتفاقات و صحبتها خوشحالم و اون رو توی زندگیم گسترش میده .
احساس بد یا خوب من فرکانسیه به جهان هستی و جهان هم اون فرکانس رو به من برمیگردونه.
احساس و افکار امروز من فردای من رو رقم میزنه پس من باید با زندگی کردن در حال و لذت از زندگی فردای زیبا با اتفاقات خوب رو برای خودم بسازم.
سلام خدمت استاد عزیزو دوستان گرامی
این فایل برای من بسیااار جالب بود از این نظر جالب که من در حال گذروندن دوره زندگی با طعم خدا هستم و رسیدم به جلسه ۴ این دوره،استاد در این جلسه با یک مثال بسیااار ملموس توضیح میدن که برای رسیدن به خواسته ها باید قدر و ارزش اصل زنده بودن و زندگی رو بدونیم و از زندگی لذت ببریم تا رسیدن به خواسته هامون موضوعیت پیدا کنه ودلیلشو بسیااار شیوا بیان میکنن من بعد از دیدن و شنیدن چندین مرتبه جلسه ۴ مدام تو دلم میگفتم خدایا چجوری قدر اصل زندگی و زنده بودن رو باید بدونیم البته استاد تو جلسه ۴ فرمودن تو جلسات بعدی براتون توضیح میدم ولی من میخواستم بیشتر فکرم رو درگیر این جلسه کنم و درست متوجه اش بشم بعدا برم سراغ جلسات بعدی،و جالبه که به فاصله ۲روز من این فایل رو با هدایت خدا دیدم و با چه مثال بجا و زیبایی از طبیعت استاد توضیح دادن که در واقع در زندگی ما نباید درگیر فرع بشیم بحث و جدل و غر زدن و گلایه کردن و غیبت،کینه داشتن و حسادت و حسرت و پشیمانی و سرزنش کردن خودمون یا دیگران،قضاوت کردن خودمون یا دیگران،نصیحت کردن،وابسته بودن به شرایط،به اشخاص و به محیط و…همگی حاشیه هستن و تمرکز مارو از اصل زندگی خودمون دور میکنن یه هو به خودمون میایم میبینیم چقد با خودمون با اصل وجودمون غریبه شدیم و باید مراقب ورودی های ذهنمون باشیم هر چیزی رو نخونیم هر چیزی رو نشنویم هر چیزی رو نبینیم و سخن لغو نگیم و زمان و انرژی مون رو صرف هر چیزی نکنیم و اینجاست که به خودارزشی هم میرسیم و حالمون بهتر میشه ما حالِ خوبمون رو برای روزهای سخت میخوایم یه وقتایی هست انسان بیشتر از همیشه به آرامش نیاز داره تا بتونه دوباره کنترل اوضاع و خودش رو بدست بیاره و اگر ما تمرکزمون رو اصل نباشه اصلا نمیتونیم از همچین شرایطی به خوبی و به درستی عبور کنیم و لازمه این مهم درگیر نشدن با هر چیزی غیر از خودمون و اصل زنده بودنمون و زندگی خودمونه.
استاد بخاطر به اشتراک گذاشتن ایت آگاهی ازتون سپاسگذارم 🙏🏻
سلام
الان ک ب خودم نگاه میکنم میبینم خیلی فرق کردم عالی نشدم ولی خیلی بهترم
روزی نبود من ک چشمامو بازکنم فکرم دیروز رو ب یادمدنیاره حتی اگه نیمه شب بیدار میشدم ی لحظه مثلا بچرخم اینور باز اون افکار میومد تو ذهنم ساعتهای زیادی رومن بیخواب بودم از فرط عصبانیت از اینک مادرشوهرم یا کلا خانواده شوهرم اینجوری بامن رفتار کردیااین حرفها رو زدن
کل هفته ها و ماهها درگیر حرفهاشون بودم
یادم میاد در دوران بارداری سه روز تپش قلب داشتم از رفتار یکی از اقوام
همیشه تحت تاثیر بودم
مامانم میگف ول کن مریض میشی ی جوری شده بودم کلا خانواده مامانم میگفتن بخدا فریبا مریض میشی ول کن بگو بخند
اما گوش شنوایی نداشتم
اما الان خیلی از رفتارهام تغییر پیدا کردن
همیشه با همسرم سر این اون دعوا میکردیم
الانم میخوام تغییر کنم و لذت ببرم از زندگیم وکل زندگیم نشه حرف دیگران
الان خیلی از رفتارهای همسرم ندید میگیرم
میگم ب جهنم
چیکار میشه کرد واقعا باید نبینی اونقدرک عادت کنی
ن اینک هی بگی موضوع رو کش بدی برا خودت وهرروز داغت تازه کنی
چی میشه ن اونها عوض میشن با حرف تو با ناراحتیهای تو
ن پس
ول کن
رها کن
بزار بگن اونها نظر شونو میگن منک نباید اونی ک اونها میخوان باشم من خودمم من فریبام میخوام زندگی کنم
همش گله و شکایات ناراحتی افسوس
اینک نمیشه
خیلی خوشحالم خیلی
گذشتن و رها کردن احترام ب خودم هس من چن سال خواستم با قهر کردن ب همسرم یاد بدم ک بعضی رفتارها رو برام انجام بده یا بعضی ها رو ن
ولی اون یک ادمه حق انتخاب داره
منم ادمم میدونم من خیلی چیزها رو دلم میخواد ولی با ناراحتی و غصه خوردن گریه کردن اون عوض میشه ن پس ول کن
مثلا من دوس دارم همسرم روز تولدم یا سالگردمو یا تولد دخترم تبریک بگه یاکادو کوچک بگیره ولی اون همیشه مقاومت میکنه ۸ سال خواهش کردم ناراحت شدم ک من دوس دارم بهم تبریک بگی ولی اون این کارها رو مسخره بازی میدونه خب من جز اینک اون روزها رو از خودم میگیرم کاره دیگه ای میکنم ن
پس باید خودت برا خودت ارزش قائل باشی روحتو ب خاطر این چیزها درگیر نکنی ک چی
من ۹ سال از بهترین روزهای
زندگیم درگیر بودم
اما از وقتی وارد سایت شدم خیلی فرق کردم خیلی
و این سایت برای من مقدسه
من خودم خواستم تغییر کنم از خدای خودم خواستم خدا هدایتم کرد و من این راه رو ادامه میدم چن از اینجابهتر سراغ ندارم
وقتی مینویسم اروم میشم
انگار رهامیکنم قوی میشم
این تغییرات از لاغری برام عزیزتر بدن من گردن دردم دست دردم ک بیش از یسال بود دستم دردمیکرد دکتر رفتم و فلان گفتن از اعصابه من از اون روز ک دکتر گف برو فکرتو اروم کن رفتم یک کتاب گرفتم کل راه پیاده اومدم با خودم حرف زدم حال اون روز یادمه ک چقدر داغون بودم چقدر تنها بودم بغض کرده بودم من کتاب خریدم گفتم میخونم
بعدش از اینستا چن تا پیج روانشناسی و اینها پیدا کردم رفته رفته تغییر کردم ولی ن انقدر ک رفتارم تغییر کنه
چندین مدت طول کشیدتا اینک من ی مدت تابستان صبح زود بیدار میشدم قران میخوندم و جملات تاکیدی و و کتاب میخوندم مینوشتم
بعدش هدایت شدم ب این سایت و از اون موقع تغییر رفتارهای من شروع شد
و من تا ب امروز خیلی از رفتارهام تغییر کرده و امیدوار ب زندگی شدم قبلا فقط یک جسم زنده بودم
یک مرده
اما الان عاشق زندگیم
عاشق دخترم خودم همسرم
و دوس دارم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم
خدایا شکرت ک من تو این دنیا فهمیدم ک باید چیکارکنم
شکرت
گذشته رو خاک کنیم تا زندگی کنیم
من خودم ن کامل ولی دارم روش کار میکنم
چن خودم میخوام میدونم ک موفق میشم
من خیلی روزها میشه از طرز حرف زدن فامیلام ناراحت میشم هی حرص میخورم
و همینجا ب خودم تعهد میدم ک تغییر کنم و این فایل چن روز یکبار تکرار کنم و عمل کنم تا رفتار م بشه
مرسی استاد شما خیلی بزرگوارید
گاهی حس میکنم خوابم انقدر دنیام عوض شده
من از خدا ممنونم ک انسانهایی مثل شمارو سر راهم قرار داد
به نام خداوند بخشنده مهربان
موضوع: طریقه نگاه کردن به زندگی
بعضی وقتا در زندگی به مشکلات و موانع برخورد می کند انسانها در برخورد با موانع دو دست میشود دسته اول خودشون رو می بازند و توانایی حل مسئله را ندارند این افراد زندگی سختی رو میگذرونم ولی دسته دوم وقتی مسئله و مشکل در زندگی به وجود می آید سعی میکنند مشکل را برطرف کنم و به خدا توکل می کنم و میگم که اگر مشکلی به وجود میاد راه حلی هم وجود دارد و صبر می کند و کم کم شروع می کنم به برطرف کردن مشکل از کلمه صبر استفاده کردم این کلمه با کلمه تحمل خیلی فرق می کند کلمه تحمل بار منفی دارد یعنی اینکه ما با زجر و احساس منفی در موقعیت هستیم ولی کلمه صبر یعنی اینکه ما فعلا در این شرایط مشکلی داریم ولی امیدوار هستیم و احساس خوب داریم و ایمان و اطمینان داریم این مشکل حل می شود و تا جایی که دست ما است برای برطرف کردن مشکل �دام میکنیم و همیشه به مسائل و مشکلات جوری نگاه می کنیم که امید به بهتر شدن اوضاع در دیدگاه ما وجود دارد در زندگی وقتی � مشکلی برمیخوریم باید کنترل افکارمان را در دست بگیریم و این خیلی مهم است وقتی یک مسئله به وجود می آید که ما را ناراحت میکند مثلاً کسی به ما حرفی زده و احساس ما را بد کرده ما نباید در موردش حرف بزنیم و حتی بهش فکر کنیم چون فرکانس مثبت منفی میفرستی و به جهان هستی میگیم که ما از این نوع احساس می خواهیم و جهان هستی هم دوباره از همون دست مشکلات برای ما به وجود میاره که احساسمون منفی باشه پس در این شرایط چه کار باید بکنیم باید به طور آگاهانه و عمدی کارهایی را بکنیم احساس خوب به ما بده و افکاری را مرور کنیم احساس خوبی درمان به وجود بیاید مثلا اگر کسی حرفی به ما زده و ما را ناراحت کرده نباید در ذهن خودمون با اون بجنگیم باید بگیم که اگر فلانی حرفی زده و در زندگی من نظری داده اصلا مهم نیست چون او فکر میکنه که حرفش درست است اون در موقعیت من نیست که بدون من در زندگیم چه کار می کنم پس نظر و حرف اون مهم نیست چون من در زندگی خودم سعی می کنم بهترین خودم باشم حرف دیگران اصلا مهم نیست چون درست نیست پس در هر موقعیتی � قرار میگیرم سعی می کنم کار درست را انجام دهم و اینکه دیگران چه برداشتی از کارهای من دارند مهم نیست چون ها جای من نیستند و هر کسی با توجه به دیدگاه ها و باورهای خودش در زندگی حرف می زند و ممکن است دیدگاه هایش در زندگی اشتباه باشد هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من نشان دهنده همین موضوع است موفق و موید باشید
به نام خدای مهربان..
سلام بر استاد عزیز عطار روشن و دوستان شگفتی سازم…
فکر میکنم بزرگترین اتفاق خوبی که در این دوره برای من افتاد تغییر نگرشم به زندگی بود تغییر نگرشم به خودم به آدم های دیگه به جهان هستی و حتی تغییر نگرشم به خداوند متعال…اگر چه بزرگترین مشکل زمان ما فراموشیه ولی از اون بدتر و سخت تر خودفراموشیه…اینکه آدم خودشا فراموش کنه یادش بره کیه و مسئولیتش چیه؟ حضور در این دوره منو به خودم بازگشت داد یادم اومد کی هستم و برای چی اومدم به این دنیا….من بنده ی خدا هستم اشرف مخلوقات جانشین خدا در زمین، اومدم به این دنیا تا مثل خود خدا خالق باشم و زندگی ام را اون طور که دوست دارم خلق کنم. من چقدر بزرگم و چقدر کوچک شده بودم در لا به لای مسائل و مشکلات زندگی که چه بسا خودم برای خودم مشکلش کرده بودم و در واقع مشکل نبودن بلکه وسیله ای بودن تا مرا به خودم واقعی ام بازگشت بدن ولی من فقط به دید یک مشکل بهشون نگاه میکردم و بسختی می رنجیدم و دیگران را می رنجوندم و به همه بدبین می شدم حتی به خدای مهربون خودم…همه را مقصر می دونستم به جز خودم و چقدر دنیام تنگ، سخت،رنج آور و غیرقابل تحمل می شد.با خودم فکر می کردم خدا منو آورده توی این دنیا تا رنج و زجر بکشم بنابراین همیشه دلخور بودم شاکی بودم عصبی بودم از همه طلبکار بودم و این تفکر اشتباه مثل پیله منو در هم پیچیده بود و هر چه تلاش میکردم نمی تونستم ازش رها بشم بلکه بیشتر درگیر می شدم و ناامید
در صورتی که مشکلات تلنگری هستن از طرف خدای مهربون تا ما به خود بیایم به قدرت درونمون پی ببریم و توانایی مون را برای حل اون مشکل باور کنیم مشکل را حل کنیم و اون یاقوت درون مون را پیدا کنیم و با ایمان به توانایی و قدرت درون خودمون در مسیر صحیح قرار بگیریم و مسیر رسیدن به آرزوهامون را ادامه بدیم…مشکلی که در زندگی مون پیش میاد که کاملا هم طبیعیه باید باعث رشد ما بشه باید تلاش کنیم حلش کنیم و اگر نتونستیم ذهنمون را روش متمرکز نکنیم ذهن مون را درگیر نکنیم همش بهش فکر نکنیم اعصاب مون را با تکرار اون اتفاق خرد نکنیم و همچنین اعصاب اطرافیان مون را…بگذریم و از لحظه هامون لذت ببریم درواقع در لحظه زندگی کنیم. این متاسفانه شرایطی بود که من قبلا داشتم. چند سال پیش یک روز یک همکاری به من گفت دیروز تو نبودی که فلانی پشت سرت اینطور گفت و همه خندیدن…سالها ذهن من درگیر این ماجرا بود و دائم بهش فکر میکردم حرص می خوردم توی دلم بهش بد و بیراه می گفتم و آرامشم را از دست داده بودم، دائم با خودم غر می زدم که مگر من چه مشکلی با فلانی داشتم که این رفتار را داشته؟ خلاصه چند سال این موضوع روی اعصابم بود و در تمام این سالها اون با خیال راحت و بدون هیچ دغدغهای به زندگی معمولی خودش مشغول بود و شاید اصلا اسم من هم از ذهنش رفته بود ولی من همچنان خودم را زجر میدادم و حرص می خوردم..البته این فقط یک مورد بود که ذکر کردم خیلی مسائل و موضوعات دیگه بود که منو عصبی و نگران می کرد درواقع میشه گفت هر مسئله ی کوچیکی ذهن و دل و قلب و فکر منو درگیر می کرد و….تا اینکه به این دوره عالی هدایت شدم و در مسیر تغییر قرار گرفتم،از وقتی فایل ها و صحبت های استاد را بارها و بارها هر فایلی را تکرار کردم و گوش دادم به آرامش عجیبی رسیدم و این آرامش به من فرصتی داد تا به اعمال و رفتار گذشته م فکر کنم،وقتی یادم می اومد که هر مسئله ی کوچیکی منو چقدر بهم می ریخت اعصابم را خرد میکرد و منم اعصاب بقیه را، دلم برای خودم می سوخت از اینکه عمر عزیز و گرانمایه را سر موضوعات بی ارزش هدر دادم اینکه تو مشکلات من همه چیز و همه کس مقصر بودند حتی خدا، ولی نقش خودم را فراموش می کردم، خیلی از اونها اصلا مشکل نبودن ارزش وقت صرف کردن و فکر کردن و اعصاب خرد کردن را نداشتند و شاید این مشکلات سر راه من قرار می گرفتند تا من را به موقعیت بهتری هدایت کنن ولی من همیشه ذهنم را روشون متمرکز میکردم و همونجا درجا می زدم و به قول معروف «وقتی دری بسته میشه فقط به اون در بسته خیره نشیم بلکه دنبال درهای دیگه بگردیم و راه دیگه ای پیدا کنیم که مشکل را حل کنیم. یعنی اینقدر خودمون و روح مون را بزرگ کنیم که توی مشکل نمونیم ازش رد بشیم یا حلش کنیم.آموزش های استاد به من یاد داد که به جای عصبانیت و نگرانی به دنبال راه حلی باشم یا اگر حل شدنی نیست دیگه روش متمرکز نشم بلکه ازش بگذرم و فکر و ذهنم را آزاد کنم …مشکلات بوجود میان تا ما را به مدارهای بالاتر پرتاب کنن فقط باید صبور باشیم و استمرار داشته باشیم خودمون را زیاد درگیرش نکنیم فکر کنیم که چه راهی برای گذر یا عبور از این مشکل هست با حفظ آرامش و صبوری براحتی مشکل را تبدیل کنیم به یک فرصت برای ارتقاء خودمون…خدا را شکر می کنم بخاطر هدایتم به سمت این مسیر عالی و از استاد عزیز عطار روشن بخاطر آگاهی های عالی و بی نظیرشون بینهایت سپاسگزارم.موفق باشین..
با سلام
من با گوش دادن این فایل خیلی چیزها ی جدیدی یاد گرفتم اینکه در حال زندگی کنم اینکه همیشه انسان شاد باشد یا پولدار امکان نداره زندگی بدون فراز و نشیب اصلا وجود نداره انسان با برخورد به موانع پیشرفت می کند وقتی موانه را رد کنیم زندگیمان تغییر می کندباید استمرار داشته باشیم ما انسانها ذاتا عجول هستیم و با نگاه به زندگی ور زمان حال از عجله کردن دوری کنیم چرا وقتی یک مسئله به وجود می آید تمام روزمان یا هفته مان را درگیر می کنیم به این دلیل که ما در آن اتفاق توقف می کنیم ما باید از طبیعت بیاموزیم که در هر حالتی که باشد به کار خود ادامه می دهد اما زمانی حادثه منی در بیت الله رخ داد آسمان یا زمین را خداوند بخاطر خانه اش متوقف نکرد من طبیعت را الگوی خود قرار می دهم اولین چیزی که در یک رخ داد بد باید رعایت کنیم تا وارد زندگی ما نشود حرف نزدن در مورد آن مستله است هر اتفاقی که در گذشته رخ دادخ دیگه بهش توجه نکنیم چرا موج منفی همواره با ماست متوقف نمی شه فقط ما نباید بهش توجه کنیم این حرف استاد خیلی منوتغییر داد که ما هرچه قدر مدار مثبت خودمان را بالا ببریم مدار منغی هم آبدیت می شودبزارید تجربه امروز که هم زمان با صحبتهای استاد کسب کردم را برایتان تعریف کنم من چند روز هست که دارم خانه تکانی اساسی می کنم امروز بیشترین فعالیت را داشتم خیلللللی خسته شدم همسرم بعضی مواقع به عمد وقتی صدایش می کنم یا سوالی می کنم اصلا جواب نمی دهد و این منو تا حد وحشتناکی عصبانی می کنه طوری که دلم می خواهد جیغ بکشم امروز در اوج خستگی بودم یک سوال ازش کردم ولی جوابی نداد داشتم منفجر می شدم با عصبانیت در را کوبیدم و با دخترم خیلی تند رفتار کردم با جیغ گفتم من توی خونه آدمم داذم حرف می زنم چرا جواب نمی دی رفتم گوشیمو برداشتم و هنزفری را به گوشم کردم و کارامو ادامه دادم باور کنید حرفی که می زنم عین حقیقته من همین فایل را گوش دادم و از درون آروم آروم شدم توی دلم گفتم خوب من چند لحظه پیش عصبامی شدم الان مه گذشت بیخیال.
رفتم پیش دختر و همسرم انگار من که حسم خوب شد آنها هم ۱۸۰ درجه عوض شدن اصلا انگار نه انگار وایییی خدای من خیلی ممنونم قبلا ساعتها و حتی روزها و یکبار یک ماه طول می کشید تا اوضاع برمی گشت به روال عادی خیییلی خوشحالم ممنونم استاد خیلی ممنونم از خدای مهربانم ممنونم که منو در این مسیر شگفت انگیز قرار داد سپاسگذارم
من میتونم زندگی خودم رو تغییر بدم همان طور که استادعزیز تونسته من هم میتونم هم در جسمم تغییر کنم و هم در بقیه ی جنبه های زندگیم تغییر کنم .(اما به شرط عمل کردن به حرفهای استاد )
در طول روز فراز و نشیبهای زندگی هست و همیشه نمیشه ما شادو پر از خنده و ثروتمند باشیم و اگر همه چیز در سطح عالی باشه بشر پیشرفت نمیکرد و همیشه پیشرفت بشر از اینجا شروع شده که با برخورد به موانع پیشرفت میکرده بعضی از افراد با برخورد به موانع همه رو مقصر میکنن و بد و بیراه میگن ولی افرادی هستن که وقتی به موانع بر میخورن به خدا توکل دارن و امیدوارن مانع رو هم به خوبی و راحتی رد میکنن.
ما باید با حرفهای استاد زندگی کنیم و تبدیل به عمل کنیم تا یواش یواش زندگیمون تغییر کنه و ما نباید عجله کنیم و نباید با یه فایل گوش دادن ما منتظر نتایج باشیم ما باید استمرار داشته باشیم و عمل کنیم تا کلی نتیجه بگیریم .
در زندگی ما یه مشکلاتی پیش میاد که مقصر ما نیستیم هر چند که خودمون هستیم اما اگر از این قانون آگاهی نداشته باشیم میگیم ما مقصرش نیستیم مثلا یه اختلاف نظری بین من و همسرم هست دیگه تا شب من حالم بد هست حوصله بچم رو ندارم و یا ناجور رانندگی میکنم چرا ؟چون در اتفاقهای بد میمونم و برای ما ایستگاه میشن و گاهی ماه ها در یه حرف میمونیم و میگیم چرا فلانی اون حرف رو زد و ممکنه ما بارها یه اتفاق یا یه صحنه رو یا یه جمله رو مرور کنیم و اما اینطور لذت زندگی رو نمیبریم ما باید در لحظه ی حال زندگی کنیم .
ما هر چقدر هم سعی کنیم خوب و عالی باشیم و لی شیطان در درون من یه جایی و بخشی رو داره که هر چقدر من خودم رو قویتر کنم اونم خودش رو قویتر میکنه پس شیطان هست .
و اون افرادی که به نظر من و تو خوشبخت و خوب هستن اونها به مسایلی که ما گیر میدیم گیر نمیدن و همین باعث اختلافها میشه و ما وقتی مشکلی برامون پیش میاد میگیم چرا اینطور شد ما شانس نداریم و بزرگش میکنیم و گسترش میدیم .اماباید نگاهمون به زندگی گذرا باشه هر چقدر سیستم زندگیمون رو نزدیگ کنیم به سیستم طبیعت خیلی بهتر زندگی میکنیم .
نگاه کنید هر چقدر تو بلا سر طبیعت بیاری اما طبیعت دوباره کارش رو شروع میکنه یعنی روند اصلاح شدن و ترمیم همیشه در وجود طبیعت هست و این در کل سیستم جهان هست و خیلی وقتا یه اتفاقی میفته و کل ادمها درگیر میشن و بحث میکنن و اما خداوند هیچ وقت نشده با اتفاقی در دنیا خدا در کارش اختلالی ایجاد کنه و یه روند طبیعی رو متو قف نمی کنه مثلا طلوع و غروب خورشید رو متو قف نمیکنه و یا دیرتر انجام نمیشن نه خیلی عادی مثل هر روز انجام میشن .
اما انسانها با کوچکترین اتفاقی زندگیشون متوقف میشه باید زندگی رو زندگی کرد باید بتونیم از اتفاقهای بد بگذریم سخته اما بگذر .
بارها شده کسی یه حرفی زده و ما تا مدتها بهش فکر میکنیم کاش بهش این رو میگفتم و این حرف رو میزدم و زندگیمون رو خراب میکنیم هر روز یه روز جدید هست و باید از زندگی لذت ببریم و هر چیزی قبلا بوده تموم شده و اولین پارامتر این هست که در موردش حرف نزنیم این خیلی مهم هست و یه بار یه اتفاقی میفته و من بارها به اطرافیان میگم و بازگو میکنم و یا یه صحنه ی بد میبینم میام برای بقیه تعریف میکنم و اینطور ذهن احساس ناامنی میکنه که در جهانی زندگی میکنم که همش اتفاقهای بد هست و این جهان جای خوبی نیست و برای ما مشکلاتی پیش میاد پس لحظه های فعلی رو به خاطر اتفاقهایی که قبلا اتفاق افتاده خراب نکنید و گرنه فقط اعصاب خورد و ناامیدی و پریشانی و افسردگی وبیماری … نصیبت میشه و یا اگر قبلا هر گناهی کردی که خیلی هم سنگین بوده تو مرورش نکن چون هیچ تاثیری در زندگی الانت نداره ولی اگر مرورش کنی زندگیت رو به خاطر گذشته ات خراب میکنی پس نگاهت به زندگی صحیح باشه و بر اساس همین لحظه باشه پس باید حالم خوب باشه و احساسم خوب باشه برای لذت بردن از زندگی تا جایی که میتونی از این لحظه لذت ببرید الان رو به سبک الان زندگی کنید و از حرف زدن درمورد موضوعاتی که دوست ندارید جدا پرهیز کنید و حرف نزنید.
استاد من هم قبلا نگاهم به زندگی یه طور دیگه بود . همسرم بسیار با شخصیت و عالی هستن و هیچ وقت در این چند سال زندگی مشترک نارضایتی از هم نداشتیم و لی خوب به هر حال اختلاف سلیقه و نظرها هستن و حالا گاهی هم یه مشکلات کوچیک بوده که قبلا اذیت میشدم یا خوشم نمیومد از یه حرفی و ناراحت میشدم و زندگی رو برای خودم زجرآور و سخت میکردم ولی حالا دیگه اصلا اون نگاه رو ندارم همین جمعه خواستیم بریم بیرون و اون یه حرفی زد که البته خودم هم بی تقصیر نبودم و من کمی میخواستم دلخور بشم ولی دوباره گفتم آخه چرا باید ناراحت بشم انگار یه کسی بود درونم که میگفت اهمیت نده حالا گفته مگه چی شده تو خودت رو ناراحت نکن من کنار تو هستم و ادامه ندادم و رفتیم باغ اونجا هم به روی خودم نیاوردم و چنان در طبیعت غرق شدم و لذت بردم و چندین بار به تنهایی و با عشق با خودم قدم زدم که اصلا همه چیز رو فراموش کرده بودم و در نهایت هم که دوباره حرفش یادم اومد و ادامه ندادن خودم یادم اومد احساس کردم چه رفتار ی داشتم آفرین چقدر سنگین و بزرگانه و باوقار بوده و در شان من این رفتار بیشتر بوده تا قبلا که بحث و جدل میکردم یه جورایی انگار با خودم در صلح هستم و انگار هیچ چیز نمیتونه من رو ناراحت کنه و اذیت کنه و یا بترسونه چون خدا رو چنان در خودم و در اطراف خودم پیدا کردم و دلگرمم به وجودش که هر کس هر چی بگه من اهمیت نمیدم و نمیترسم و ناراحت نمیشم و خوشحالم که روز جمعه رو برای خودم خراب نکردم و بلعکس رفتیم باغ و کلی اونجا هم خوش گدشت و روز خوبی رو خلق کردم و از هر لحظه ی زندگیم دارم لدت میبرم و این لدت بردن فقط به خاطر ارامش،و ایمان و توکل بهتری هست که تونستم پیدا کنم.
این احساس لذت و شادی رو که همیشه در زندگیم دارم واقعا درونی هست و هر چیزی حتی یه چیز کوچیک خیلی سریع من رو خوشحال میکنه ولی شاید خیلیها یا به اون اهمیت ندن و یا اصلا توجه نکن و یا خیلی ها بهتر از اون رو داشته باشن ولی حالشون خوب نباشه اما من چون دید و نگاهم به زندگی عوض شده از هر چیز کوچیک و بزرگ خوشحالم راضیم و لذت میبرم و سپاسگزارم از نفس کشیدنم از سرپا بودنم و کار کردنم در خانه و درست کردن غدا برای بچهام و همسرم از خوردکن بر قی زیر دستم از ماشین ظرفشورم از لباسهام که به روز و رنگ شاد هستن از اندامم از چهر ه ام از صورتم از خانوادم از هر چیزی که در اطرافم و وجودم هست حتی از هوا از گنجشکهای لبه پنجره ی آشپز خونم از خیلی چیزا که الان نمیتونم به زبون بیارم و این همه حال خوب رو مدیون شما استاد عزیز و دورهای خوبتون و این راه عالی و اگاهی های عالیتون هستم .
فایل “از زندگى کردن لذت ببرید. “:
ما خیلی چیزها را در زندگی داریم که میتونیم ازش لذت ببریم. خیلی کارهای ساده که شاید اینقدر ساده هستند که ما یادمون میرود انها را انجام دهیم مثل شنا کردن ، کتاب خواندن ، نامه نوشتن به خدا یا فرشته درونیمان ، دعا کردن ، تمرکز کردن ، تنها در خانه ماندن ، چرت زدن ، دوش گرفتن ، در اغوش گرفتن فرزندمان ، عکس گرفتن ، مرخصی گرفتن ، تنها غذا خوردن در بیرون یا داخل خانه ، دیدن زیبایی خودمان ، رقصیدن ، روی چمن دراز کشیدن ، دیدن ابرهای در حال حرکت در حین رانندگی ، سپاسگزاری روزانه ، حرف زدن با ادمهای مثبت ، خواندن نظرات دیگران در سایت تناسب ذهنی ، داشتن رفتارهای محبت امیز ، گذراندن وقت بیشتری با خانواده ، پول خرج کردن برای خودمان ، تلاش برای یادگیری فرمولهای لاغری و غیره.
تجربه لذت بخش امروزمن حدود سه ساعت پیش :
من ساعت ۵ تا ۶:۳۰ صبح در حال انجام تمرینهای تناسب ذهنی بودم ،زمانیکه همه خواب بودند و خانه در ارامش کامل بود. بعد چون از شب قبل رضایت همسر و پسرم را گرفته بودم، انها را بیدار کردم تا به سمت پارک نزدیک خانه برای صرف صبحانه برویم. من چای درست کردم در فلاسک ریختم. کره ، عسل ،پنیر ، مغزیجات را در نایلونی گذاشتم. کارد صبحانه ، بشقاب و لیوان یکبار مصرف برداشتم. نانها را که داغ کرده بودم به اضافه خرما در نایلون دیگری گذاشتم تا همسر و پسرم لباس گرم بپوشند، ماشین را روشن کردم. هوا ۸ درجه سانتيگراد بود و هوا کاملا روشن نشده بود. همسرم زیر انداز را روی الا چیق گذاشت و من و پسرم همه مواد صبحانه را روی سفره ای که در نیمکت زیر الاچیق بود چیدیم و با یاد خدا صبحانه را میل کردیم. چمن ها را شب قبل زده بودند ، کل فضای پارک بوی چمن و تر و تازگی میامد. من صبحانه خیلی کمی خوردم ولي همان هم طعم خدا میداد. پسرم چون میخواست بیشتر صبحانه بخورد زیر الاچیق تنها گذاشتمش و به اتفاق همسرم در پارک که تقريبا کسی غیر از ما انجا نبود، قدم زديم. ما راجع به زیبایی خدواند که این پارک و فضای سبز و درختان را در اختیار ما گذاشته بود ،با هم حرف زدیم و از خداوند از صمیم قلب تشکر کردیم. زندگی خیلی زیبا و لذت بخش است اگر به قول استاد دیدگاه خود را عوض کنيم و عینک زیبایی و تغییر رابر چشم بزنیم. ☺☺☺☺☺☺☺