0

روان شناس لاغری خود باشید

روان شناس لاغری
اندازه متن

روان شناس لاغری خود باشید تا نه تنها به راحتی لاغر شوید بلکه تا ابد لاغر بمانید.

در سال هایی که چاق بودم همیشه دنبال راه حل لاغری از طریق روش های مختلف بودم. روش هایی که دیگران برای من تعیین کنند چگونه باید لاغر شوم.

همین طریق عملکرد را درباره جنبه های مختلف زندگی داشتم.

برای حل مشکلات خانوادگی به روان شناس مسائل خانواده مراجعه می کردم.

برای حل مشکلات شغلی از افراد با تجربه تر سوال می کردم و خلاصه برای هر موضوعی به دنبال راه حل آن نزد دیگران بودم.

از زمانی که با موضوعات ذهنی آشنا شدم و قدم در مسیر لاغری با ذهن گذاشتم به این نتیجه رسیدم که منشاء تمام مشکلاتم خودم هستم.

تا قبل از آن تصور می کردم عوامل بیرونی مسبب مشکلات من هستند.

برای چاق بودنم والدینم را مقصر می دانستم.

برای شرایط شغلی، مسئولین حکومتی را مقصر می دانستم.

مقصر مشکلات عاطفی در روابطم را همسرم می دانستم و برای هر جنبه از زندگی فرد یا افرادی را مقصر آن شرایط می دانستم.

اولین چالشی که در مسیر تغییر کردن با آن مواجه شدم “پذیرفتن صد در صد” شرایطم در زندگی بود.

نمی توانستم قبول کنم که مقصر شرایطم در تمام جنبه های زندگی خودم هستم.

سالها با دلیل و برهان دیگران را مقصر زندگی ام می دانستم حالا چطور می توانسم قبول کنم که همه آن حرف ها و افکار بی خودی بوده اند و مقصر همه شرایط زندگی ام خودم هستم.

به این نتیجه رسیدم که نمی توانم این مسئولیت را به عهده بگیرم. بنابراین تصمیم گرفتم جهت تست کردن مسئولیت یک بخش از زندگی را به عهده بگیرم و برای اولین قدم، مسئولیت احساس خوب داشتن را به عهده گرفتم.

هر روز سعی می کردم مقداری از عصبانیت ها و ناراحتی هایم را کمتر کنم و به موضوعاتی که باعث ایجاد احساس بد در من می شود کمتر توجه کنم.

در طی یک ماه به این نتیجه رسیدم که به میزان قابل توجهی عصبانی شدن های من کمتر شده است و به طرز عجیبی تمایل به گله و شکایت کردن ندارم.

برای قدم دوم تصمیم گرفتم مسئولیت روابط با همسرم را به عهده بگیرم.

برای عمل کردن به این تصمیم سعی می کردم به صورت آگاهانه نسبت به رفتارهایی که باعث ناراحتی من می شود واکنش نشان ندهم.

کار بسیار سختی بود اما به هرشکلی بود سعی می کردم واکنش به رفتار و گفته های همسرم را کنترل کنم.

به مرور مشاهده کردم که رفتارهایی که باعث به هم خوردم اعصاب و روان من می شد از طرف همسرم کمتر تکرار می شد و این را نشانه خوبی دیدم.

به همین طریق یکی بعد از دیگری مسئولیت جنبه های مختلف زندگی را به عهده گرفتم و آرام آرام شرایط من در زندگی تغییر کرد.

تغییراتی که به نسبت شرایط موجود اصلا قابل ملاحظه نبود ولی نشانه ای برای انگیزه گرفتن و ادامه دادن من بود.

تصمیم بعدی من که با کلی شک و تردید اتخاذ شد، پذیرفتن مسئولیت چاقی بود.

موضوعی که حتی زمانی که می خواستم مقصر بودن خودم را بپذیرم و مسئولیت چاقی خودم را به عهده بگیرم نمی دانستم بعد از پذیرش مسئولیت باید چه اقدامی انجام بدهم.

در موارد قبلی می دانستم که مثلا باید با دنبال نکردن رسانه ها و … تمرکزم بر موضوعات ناخواسته را کمتر کنم.

در مورد پذیرش مسئولیت ارتباط با همسر هم توانسته بودم تصمیماتی اتخاذ کنم و نتایج قابل قبولی گرفته بودم.

اما در مورد لاغر شدن واقعا نمی دانستم باید چه تصمیمی بگیرم.

در ابتدا تصور می کردم خوب الان که من مسئولیت چاقی خودم را به عهده گرفتم باید با انگیزه و استمرار عالی برنامه رژیمی جدیدی را شروع کنم یا با اشتیاق هر روز ساعاتی را ورزش کنم.

فکر کردن به دوباره رژیم گرفتن و ورزش کردن احساس خوبی به من نمی داد و متوجه شدم این طریق صحیح پذیرش چاقی نیست.

به این نتیجه رسیدم چون پذیرش مسئولیت چاقی در زندگی من کاملا جدید است باید طریق عملکردن برای لاغر شدن هم متفاوت از روش های قبلی باشد و اینجا بود که متوجه شدم باید از طریق تغییر فرمول های ذهنی برای لاغر شدن اقدام کنم.

این شرح خلاصه ای از تصمیمات کوچک من برای تغییر شرایط زندگی ام بود.

هرچه بیشتر در این مسیر پیش رفتم بیشتر مطمئن شدم که باید مسئولیت تمام شرایط زندگی ام را به عهده بگیرم و هر موضوعی که باعث ناراحتی من می شود را اول با پذیرش و سپس با تغییر فرمول های ذهنی مربوط به آن واکنش آزار دهنده تغییر دهم.

در طی این مدت به مرور تبدیل شدم به فردی که می تواند افکار، رفتار و واکنش های خودش را شناسایی، تحلیل و تغییر دهد.

من به روان شناس شخصی خودم تبدیل شدم و این مهارت به من کمک کرد تا زندگی ام را زیرنظر گرفته و هر جا نیاز به تعمییر یا ساخت و ساز جدید است با ایجاد فرمول های ذهنی جدید اقدام کنم.

از آنجا که هدف من در آموزش های لاغری با ذهن ارتقاء سطح تفکر و نگرش به زندگی است بنابراین تبدیل شدن به روان شناس لاغری خود در زندگی امری کاملا بدیهی و تاثیرگذار است.

به این شکل شما نه تنها در زمینه شناسایی واکنش های احساسی و رفتاری خود به مهارت می رسید بلکه در تحلیل فرمول ایجاد کننده آن رفتار و چگونگی تغییر فرمول ذهنی توانایی قابل ملاحظه ای کسب می کنید.

روان شناس لاغری خود باشید شروعی است برای تغییر همه جنبه های زندگی

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما: رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.42 from 12 votes

https://tanasobefekri.net/?p=27484
برچسب ها:
14 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار صالحه
      1402/10/17 11:34
      مدت عضویت: 464 روز
      امتیاز کاربر: 50625 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 879 کلمه

      سلام برخدایی بخشنده ومهربان 

      سلام براستاد وهمه عاشقان دامایی جدید 

      من اگاهی این فایل رو چند روز بودکه درپی اون بودم‌ به شکر خدفایل 

      هرچقدرچاقی باشی هیچی نیست 

       امروز تو این فابل حال خوب کن قرار  داشت 

      من‌ آموزش دیدم‌ که حواسم  بدم  به اطرافم‌  که محبت دریافت کنم  من یاد گرفتم که محبت بی اندازه  رو  به دیگران بدم. من یاد گرفتم که خودم خیلی اهمیت ندارم این‌  تو ذهنم جا شد  چون در پی بودن  با دیگران برای رضایت دیگران بارها وبارها از خودم‌ گذشتم از عشق که آرایشگری بود گذاشتم‌ که به مهمانی که گاه بی وفت تو منزل من آمد شد داشتن و هیچ براشون  زمان  اهمیت نداشت که شاید اون طرف این زمان امکان پذیری  رو نداره آمدن شد این افراد باعث از دست دادن‌ها من  شد وکم کم این به عادت شدن شرایط موندم خودم روکناری کشیدم انتظاربی ثمره رو به خودم  هدیه دادم‌ گفتم بیاد امکان برام  ایجاد بشه یعنی من تبدیل شد که من  نه لایقت ندارم  و که شرایط برام‌ ایجاد خواهد  شد منتظر موندم‌ ولی هیچ  اتفاقی سازنده‌ای  نیافتاد ومن  روز به روز به عفب تر رفتم پیش رفتم نه جلوتر رفتن با این کاره من‌ تو این همه سال اون  پیش رفت که دوست  داشتم نتواستم بهش برسم حتی امکان مقایسه  خودم  رو با دیگران هم گرفتم چون تو نگاه این کاره رو هم‌گناه می دیدم که دارم‌ کنکاش تو زندگی دیگران  دارم واین گناه هست  پس چه پشرفت رو ازکجاد قرار بود وارد زندگی من بشه هیچ توجه به افرادمتناسب نداشتم  این  اشکال داشت نباید نگاه به خوردن دیگران داشتم جون با این کاره اون طرف دچار ناراحتی خواهد شد پس تو جه به فرد متناسب. روهم‌ نداشتم هرچی دارم به عفب برکشت میکنم پیبنم که چقدرعمیق اشتباهات عمیق بزرگ بود چاله‌ای کنده بودم که هیج راه فراری ازش نداشتم وبرای رهایش رژیهای پشت رژیم انکار درخونه هم خراب کردم که اگه بشه ازاون طرف به بیرن برم خوب من موندم چاه هیچ راهی زمانیکه خودم پیدا کردم چون به قدری فشار به من واردشده عمق مشکلات خودش نشون داد حتی به جای فرار شروع کردم به خوردن بی‌ اندازه که این‌ مشکل کم رنکش کنم یا باهش خودم رو ارام کنم یی چندسالی هم تواین شرایط قرار گرفتم‌که  بخور شاید احساست بهتر بشه بخور شاید کمک کننده باشه ولی نبودعمق  مشکلات رو بیشتر می کردم  وشد سال فبل یی ۱۱ ماهی بازم تو یی رژیم با پوشش ذهن قرار گرفتم تو افکارم که تومسیر درست هستم ولی اون اشتباه بود 

      درمانده نگران و با کلی احساس پاشیده از هم  رو  به خداوند کردم از خودش خواستم‌ که نجاتم  بوده که و ارامش بهم بده و هدایت شامل حالم شد  چندروز بود که داشتم دنبال  یی  راهکار می کشتم برای حل یی مسئله ولی از روز گذشته کل مسیر وهدفم رو به شکل خوب تو هر تمرین انجام دادم کلی زمان برای کل  تمرین گذاشتم  یی لایه‌ای از مشکلات رو  کشف کردم‌ که تونگاه داشتم بازم‌ همون کمک رو انجام میدادن اما بازم به شکلی دیگه دریافتم‌که چون نیاز به این‌ کمک رو ددارم چرا  دوست دارم‌ به دیگران کمک کنم شاید تو نگاه اول  شاید خوب هست ولی اگه بشه فرا ازوخودم وتوجه نکردن به خودم اون کلایی مشکل  هست که بهش  رسیدم که من دارم  خودم‌ کلی زمان می زارم‌ کلی وفت برای تحیلی میزارم ولی با توجه به اطرافم برای هل مشکلاتشون همه کار کرده رو کم رنگ  می کنم وداون نتیجه رو برام‌ به عفب می‌ اندازه من دریافتم هیچ توجه نباید تو بخش مشکل داشته باشم جون به این شکل من ذهنم‌  ترمیم  شده خودن رو در اختیار دیگران قرارمیدم بجای نجات خودم باید همه  ابعاد مسیر رو شناسایی کنم‌ روان شناسی  رو بلد باشم‌ که بتوانم‌  به خودم‌ کمک کنم  همین  که  یاد گرفتم‌ چطور چه زمان  میشه با  چه کاری مشکل این زمان رو  حل کنه خودش شاهکار هست 

      یی مشکلی برام اینجا شد که تونگاه کمی داشت مراحل به بالا میرفتم‌ومن‌کل هواسم ازاون بخش بیرون کشیدم سریع امدم‌ دفتردسپاگزاریم  را بیرون اوردم شروع به سپا گزاریی نه از سر اجباراز سر تشکر که همه زمان تو این شرایط نیستم به شکل عجبی سکوت خوبی تو محیط ایجاد شد وآرامش از دست رفته به شکلی خیلی ارم به منزلم برکشت کرد وخودم‌ تو نگاه گفتم دو تا بخش منفی رو فرد داشت به اوج میرسبد با  ورد سپاگزاری از خداوند قدرت و  انرژی خداوند تو منزل  حاکم شد چون از انرژ ی بسیار قویتر از  بخش متقیر بود چنان  سکوت ور چنان قدرت رو  به کمک گرفتم‌ که دوبخش منفی هیج  کاری ارزش ساخته نبود این تمرین رو برای باره اول بود که با ایده رو به اجرا گذاشتم ابن‌ مسیر فقط کمکش لاغر شدن‌ تنها نیست این‌ مسیر یی روشتاسی که خودم برای خودم  روان شناسی میکنم هر زمان دیگه نیاز نداره بره پیش روان شناس که از اون فرد کمک دریافت کنم  در اثر یاد گیری وتحلیل واستمرار داشتن دردمن که توانی زیادی رو  رقم زده بخاطر همین  خیلی بازم  امروز از  اون  روزهای  بااحساس عالی هست که دلم همین حس رو برای همه روزهاداشته باشم  شادی زیادی  با احساس خوب هستم دارم‌ ولی بعضی  روزها  مقدارش کم‌ میشه که اون  روز درپی علت هستم که چرا کم شده و با برگشت  حس خوبم ارامش رو به بهتر شدن پیش میره که تو  مسیر هستم  

      خدا پشت و پنا هتون  یا  حق  حق نگه  دارتون 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faridehhasani5455
      1400/02/01 00:47
      مدت عضویت: 1618 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 1,688 کلمه

      روانشناس لاغری خود باشید،،سلام استاد پر انرژی و با عشق و دوستان عزیز،،منکه بسیار خوشحال میشم از فایلهای جدید ،،،،قبلا ولع خوردن خوراکی هارو داشتم الان ولع شنیدن و درک آگاهی ها رو دارم ،،از دیروز که گام‌ ۴۸ گوش دادم و درک کردم که طبیعیه که من لاغر و متناسب باشم و چاقی غیر طبیعیه و این تکنیکو روی تمام خواسته هام پیاده میکنم ،حال عجیب و خوبیو دارم تجربه میکنم ،هر چند قبلا هم شبیه این فایلو گوش کرده بودم و چندین بار به خودم گفته بودم که لاغر بودن طبیعیه ولی با گوش دادن های مکرر به بیان های مختلف ،درک و فهم ما بیشتر وبهتر خواهد شد و انگار بعد از مدتی یدفعه دریچه ای از جلوی چشمامون کنار کشیده میشه ،کدی برامون باز میشه و از اون‌ قفلهای ذهنی خلاص میشم ،آزاد و رها میشیم‌، مثل زمانیکه تو اتاق های تو در تو  گم شدی و باید یکی یکی درهارو باز کنی تا به آزادی برسی و دقیقا تمرینات ذهنی ،تو هر جنبه ای از زندگی ،حکم همون باز کردن قفلهارو داره و هر دفعه احساس رهاتری خواهیم داشت ،قسمتی از ذهنمون که در سالیان پیش زندانیه ،آزاد میشه و ما پر از آرامش خواهیم شد ،که در اون آرامش ،شادی وسلامتی وحال خوب و ثروت به وفور هست ،البته هنوز مقاله و فایلو گوش نکردم ،قبلش دلم خواست چند خطی از حال جدیدم بنویسم ،،،از زمانیکه احساس کردم ،از زندگی خودم راضی نیستم ،مدام بدنبال راه حلی بودم،بقول استاد ،اوایل که از دیگران میپرسیدم و بدنبال راه حل هایی بودم که دیگران بهم پیشنهاد بدن ، چندین بار از روانشناس ها کمک گرفته بودم ،،، یکی از دوستان من که ۱۵ سال پیش ان ال پی میخوند و بعد هم وارد دوره های روانشناسی دانشگاهی شد ،الگوی من بود و مرتب ازش کمک هایی در مورد مسائل زندگی و کلاس هاییکه میرفت ،میگرفتم ،در انتها خودم تصمیم گرفتم ،به خودم کمک کنم و رفتم در مسیرهای خودشناسی،ذهن شناسی و هر انچه که به ذهن ربط داشت ،برای من جذاب شد و از اون به بعد بصورت هدایتی ،حرکت کردم و الان هم اینجا و چند جای دیگه در حال آموزش هستم ،،از خودم و عملکردهام راضی هستم ،چراکه  میتونست الان اینجا نباشم ،بجای پیشرفت ،میتونستم  مثل خیلی از آدم ها که مرتب میگن ،ننه من غریبم ،بازی در بیارم و جایگاه ناراحت کننده ای داشته باشم،،،اوایل که در دوره ها ،اساتیدم بهم میگفتن،مسئولیت زندگیتو بپذیر ، همه چیز از درون خودت ساخته میشه،گیج و منگ بودم،آخه در درون منکه فقط ،قلب ،ریه،کبد ،کلیه وووووو هست،به تنها چیزی که فکر نمیکردم ذهنیت هام بود،انگار فهم من نمیرسید به درک کردن اون آگاهی  ها ،به مرور که تو دوره ها موندم و تکرار کردم تازه متوجه شدم ،در درون من چه میگذرد ،بقول یکی از اساتیدم که میگفت ( هر آنچه که بر تو میگذرد حاصل آن چیزی ست که در تو میگذرد)   ،،،، اون زمان ها،  یکی از عاملین چاقی من پدر ومادر و خدا بودند ،بشدت با خدا لج بودم و فکر میکردم ،مشخصه خدا خواسته از من انتقام بگیره که منو چاق آفریده ،آخه چرا توی  هر آنچه که بد و منفور است در من زیاد آفریده، چرا پدر ومادرم مراقب پرخوری من نبودن ؟و چراهای زیادی در ذهنم میچرخید و نمیدونستم با هر سئوالی که میپرسم ،جهان رو مجبور به پیدا کردن پاسخ خواهم کرد و جهان هم مرتب منو در مسیر پاسخها قرار میداد که چاقیه بیشتر بود ،در تمام جنبه های زندگی ،نقش قربانی رو بشدت خوب و عالی بازی میکردم و لاجرم جذب آدم های ظالم هم‌ میشدم و نق و ناله وگلایه همیشگی در من عادت شده بود ،،بنظر من آدم های چاق ،تو بیشتر قسمت های زندگیشون به مشکل میخورن ،از بس حالشون از خودشون بده،عزت نفس ندارن،اعتمادبنفس ندارن،خودشونو دوست ندارن خودشونو لایق چیزهای خوب نمیدونن ،انرژی شون خوب نیست و با اون حجم ارتعاش بد ،منتظر اتفاقات خوب هستند ،،،دیروز که گفتگوی درونی زیادی داشتم و در  ذهنم دعوایی به پا بود ،همزمان داشتم ویس یکی از اساتیدمو گوش میکردم که میگفت ،با این حال و هوایی که دارید ،،در هر لحظه دارید به جهان میگید که شما کی هستید ،،این رفتار و افکارو کی تو ذهنش میچرخونه ؟ معلومه یه آدم کوچیک ،آیا جهان به آدم های کوچیک ،فراوانی و ثروت میده؟ معلومه که نمیده ،،، با شنیدن این جملات و فایل ،به خودم اومدم ،گفتم برای چی داری به این افکار چیپ ،بها میدی ،یعنی ذهن و زندگی تو جایگاه این افکار ۲ زاریه ؟ هر چند من این مدل فایلهارو زیاد گوش میکنم و بیشتر اوقات منو از غرق شدن در گودال دائمی ذهنم نجات میده و خدارو شکر میکنم ،هر لحظه که میخوام از مدار خارج بشم ،هدایت میشم به کلام و گفتاری و خودمو از اون مخمصه بیرون میکشم ،،استاد من متوجه میشم که شما میگید آگاهانه مراقب رفتارتون نسبت به همسرتون بودید چیه ،منم ۱ سالیه مراقب رفتارم نسبت به افرادی که باهاشون  زندگی میکنم هست ،البته کار بسیار سختیه که در مقابل بی محبتی بی احترامی ووووو  بتونی رفتاری متفاوت تر داشته باشی و اجازه ندی حس قربانی بودن بهت دست بده و منهم مدتیه دارم انجام اینکارو تمرین میکنم  ،گاهی از مدار خارج میشم ولی باز مجدد برمیگردم و به راهم ادامه میدم و به اندازه ای که انجام میدهم نتیجه میگیرم،،،اولین بار که از استاد شنیدم مسئولیت چاقی خود را بپذیرید ،متوجه نشدم ،یعنی چی؟ مگه من مقصرم؟ مادر پدرم و خدا مقصر بودن 😐 ولی استاد بمن میگفتن تو مقصری ،گیج شده بودم ،حالا که یاد ۱۴ ماه پیش خودم میفتم که چقدر آگاهی وارد ذهنم میشد و مطمئنم ذهنم بیشترشونو دیلیت میکرده ،دلش نمیخواسته قبول کنه ،اون ۴۴سال چیز دیگه رو پذیرفته بود و با همون فرمون تا اینجا اومده بود،حالا بهش میگن ،تمام راهت اشتباه بوده ،باید از اول خودتو بسازی ،افکارتو تغییر بدی ،معلومه اون شخصیت قدیم من مقاومت میکرد ،در انتها با بودنم در مسیر آرام آرام اطلاعات در من تزریق شدن و من متوجه نشدم که با هر تزریق قسمتی از من قدیم فلج و ناتوان میشود و هویت جدیدم رشد میکند ،،،چاقی عوارض زیادی برای من داشته که بنظرم برای افراد چاق این تجربیات مشترک هستند،،ترس هایی در چاقی هست که سالها درگیرش بودیم،ترس از خوردن،ترس از چاقتر شدن،ترس از بیمار شدن،ترس از تنگ شدن لباسها،ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن از طرف دیگران و خودمون، احساس خودکم بینی ،احساس طرد شدن،مورد قبول دیگران و خودمون نبودن،خجالتی بودن،فرار از جمع،بی عزت نفسی که تصویر نالایقی از خودمون داریم و اون تصویر اجازه پیشرفتو از ما گرفته بود،تنفر از خودمون که ریشه تمام مشکلاتمون بود، پس یه چاقی ساده  که بنظر خیلی ها چیز مهمی نیست باعث بروز اصلی ترین مسائل زندگی ما میشه ،،،وقتی که تناسب اندام بوجود میاد تمام اون موانع برداشته میشه و راه برای موفقیت ما بازتر میشه ،مثلا برای من یه مسئله مهمی پیش اومده بود که دقیقا ۲سال و نیم تمام ذهن منو به خودش مشغول کرده بود ،تازه اون فقط یکی از چندین تا مسئله های من بود ولی از صبح که بیدار میشدم تا موقع خواب من مدام در یک اضطراب دائمی بودم ، فقط هم اون احساسات بد رو در خودم تحمل میکردم و نمیتونستم به کسی بگم و میدونستم‌ درست هم نیست که بگم ،چونکه دیگران فقط حال منو بدتر میکردن تا بهتر کنن ،پس من در جایی ذهنم قفل بود و هیچ کاری ازم ساخته نبود و من فقط با خدای خودم صحبت میکردم و همون موضوع باعث شد من بخوام که بیشتر خدارو بشناسم و اون تضاد منو بیشتر  در مسیرهای خداشناسی و خودشناسی هول داد ،،، بصورت کاملا معجزه آسایی چند ماه پیش اون مسئله من بدون که خودم متوجه بشم حل شد ،هر چند تو تمام اون سالها ،صدایی در من به من میگفت که همه چیز اوکیه و نگران نباشم ولی ذهن منطقی من اجازه   نمیداد ایمان ۱۰۰ درصد بیارم ،خلاصه با تمام شدن اون مسئله ،انگار یه حجم بزرگی از ذهنم از نگرانی ها آزاد شد ،،خودم متوجه شدم که تمرینات من تازه از چند ماه پیش شروع به اثر گذاری کرده ،هر چند تمام اون تمرینات ذهنی که طی ۴سال انجام دادم باعث شد من به قضایای زندگیم جور دیگه ای نگاه کنم که الان جواب های متفاوت میگیرم ،،الان خیلی خوشحالم که با ذهن آزادتری در حال گذروندن دوره هام هستم و مطمئنم انقلاب تناسب اندام من و همینطور مالی م از این به بعد شروع تازه تری خواهد داشت ،هر چند خودم متوجه شدم در لاغری، از درون و بیرون ،تحولات زیادیو شاهدش هستم و نشانه ها یکی پس از دیگری در راهند ،من معتقدم وقتی درونت پاک میشه از آلودگی ها و از خداوند کمک میخوایی و باورهای قدرتمند کننده ای در مورد خدا ساخته باشی و خدا رو قویترین انرژی هوشمند جهان بدونی ، ،خداوند وارد عمل میشه و معجزه پشت معجزه وارد زندگی ت میشه ،،،خدارو شکر ۴ ساله که تلوزیون نگاه نمیکنم،اخبار نمیبینم،درگیر آدم ها نیستم ،درد دل با کسی ندارم، مدام مراقب ورودی هام هستم ،تازه با اینهمه مراقبت ها بازم‌ اعتراف میکنم که ۱۰۰درصد ذهن من تو این چند سال که در دوره ها بودم  درگیر مسائل خانوادگی وووو بوده و تازه مدت کوتاهیه تونستم خودمو ازشون تا حدود زیادی بکشم بیرون ،و اون درگیری ها روی تمام جنبه های زندگی من اثر میذاشت ،وقتی حالم از درون خوب نبود ،نمیتونستم خوب تمرکز کنم روی خواسته هام و مدام کانون توجهم میرفت روی مشکلاتم ولی من بازم تو اون شرایط ادامه میدادم ،هر چند با یاد گرفتن همون دروس بود که تونستم تا همینجاشم بیام و در جا نزدم و بسیار از خودم راضی هستم  و به خود قدرتمندم احترام میذارم که با وجود داشتن تجربه های بسیار سخت ولی همچنان محکم در راه خواسته هام ایستادم و خواهم‌ ایستاد ،،،خدارو شکر میکنم که وقتی به تضادهایی برخورد کردم ،که اوایل فقط نق میزدم و مسئولیتشونو به عهده نمیگرفتم و بعد از آشناییم به مطالب ذهنی ، همون تضادها باعث تغییر و پیشرفت من در تمام جنبه های زندگیم شدن ،،و یجورایی خودم مشاوره خودم شدم بدون اینکه از مشاوره ای ،دکتری کمک بگیرم و حتی به اطرافیانمم کمک میکنم ،، حتما دوره روانشناس لاغری خود باشید هم عالی وپر از اگاهی  خواهد بود و افراد زیادی که وقت بیداریشون رسیده  هدایت خواهند شد

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 23 از 5 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم