0

به حسابتان رسیدگی کنید!

حسابرسی
اندازه متن

همانگونه که برای تعیین وضعیت شرکت های تجاری نیاز به حسابرسی می باشد برای تعیین وضعیت خودمان در جریان زندگی نیز باید حسابرسی انجام دهیم.

به حسابتان رسیدگی کنید روشی تاثیرگذار برای تعیین وضعیت خود در مسیر زندگی است.

اخطاریه

حسابرسی چیست

حسابرسی فرایندی است برای جمع‌آوری و ارزیابی بی‌طرفانهٔ شواهد دربارهٔ اطلاعات مربوط به فعالیت‌ها و وقایع اقتصادی برای تعیین میزان انطباق این ادعاها با معیارهای از پیش تعیین‌شده و گزارش نتایج به اشخاص ذی‌نفع.

وقتی به گذشته فکر می کنم همیشه در حال حسابرسی خودم بودم.

هر بار که از وضعیت خودم گله و شکایت می کردم داشتم به حساب خودم رسیدگی می کردم و به این طریق وضعیت خودم در زندگی را مشخص می کردم و به خداوند گزارش می دادم.

هر بار که با همسرم مشاجره داشتم در حال حسابرسی رابطه عاطفی خودم بودم و شرح وضعیتم را به خداوند گزارش می دادم.

هر بار که درباره وضعیت شغلی خودم با دیگران صحبت می کردم و دولت و اوضاع اقتصادی را مقصر شرایطم معرفی می کردم در حال حسابرسی و گزارش وضعیت خودم در زندگی به خداوند بودم.

هر بار که در ذهنم درباره برخورد دیگران یا انتظاراتم از آنها فکر می کردم و دیگران را محکوم کرده و نسبت به آنها خشم و کینه در قلبم شکل می گرفت در حال حسابرسی و گزارش وضعیت زندگی ام به خداوند بودم.

همه انسان ها در هر لحظه درحال حسابرسی زندگی شان و ارائه گزارش به خداوند هستند.

این کار در بیشتر مواقع از طریق فکر کردن و گفتگوی ذهنی با خودمان انجام می شود.

  • زمانی که در حال فکر کردن به رفتار دیگران هستید.
  • زمانی که در حال حسرت خوردن بخاطر فرصت های از دست رفته هستید.
  • زمانی که در حال مرور نگرانی از وضعیت آینده خود یا اطرافیانتان هستید.
  • زمانی که در حال مقایسه خود با دیگران و حسادت کردن به آنها هستید.
  • زمانی که در حال سرزنش خودتان بخاطر اشتباهات یا وضعیت زندگی تان هستید.

در تمام این لحظات شما در حال حسابرسی زندگی خود و ارائه گزارش به خداوند هستید.

البته در تعریف حسابرسی شرکت ها و مؤسسات آمده است: جمع آوری اطلاعات برای ارائه گزارش به اشخاص ذینفع.

اما در حسابرسی زندگی با اینکه ما در حال ارائه گزارش به خداوند هستیم اما ذینفع خودمان هستیم.

حسابرسی

ما به خداوند گزارش وضعیت زندگی مان را می دهیم نه به این دلیل که خداوند از وضعیت زندگی ما با خبر شود و برای بهبود شرایط یا ایجاد تغییرات لازم در زندگی ما اقدام کند بلکه ما با ارائه گزارش به خداوند در واقع از او درخواست می کنیم که در ادامه زندگی چه شرایطی را برای ما رقم بزند که روند زندگی ما رو به رشد و گسترش باشد.

خداوند فقط می تواند زندگی را گسترش دهد.

گسترش دادن به معنای بهبود وضعیت برای رشد و پیشرفت نیست بلکه به معنای ادامه دار بودن و گستردگی شرایط فعلی در وضعیت آینده مان است.

اگر شما به شکلی زندگی خود را حسابرسی کنید که گزارش ارسالی به خداوند حاوی نکات مثبت و خوش احساس باشد فارغ از اینکه شرایط کلی زندگی تان به چه صورت است خداوند برنامه ادامه زندگی تان را به شکلی تنظیم می کند که همزمانی های خوش احساس و مثبت در زندگی تان افزایش پیدا کند.

همچنین اگر شما به شکلی زندگی خود را حسابرسی کنید که گزارش ارسالی به خداوند حاوی نکات منفی و سرشار از احساس بد باشد فارغ از اینکه نیاز شما و درخواست شما از خداوند بهبود شرایط است در نهایت برنامه ادامه زندگی شما به شکلی توسط خداوند تنظیم خواهد شد که همزمانی های منفی و اتفاقات ناراحت کننده در ادامه زندگی تان گسترش پیدا می کند.

در واقع خداوند به عنوان دریافت کننده گزارش از سوی انسانها فقط برنامه ریزی برای گسترش محتوای‌ گزارش را انجام می دهد. مسئولیت جمع آوری گزارش به عهده انسان هاست.

در حسابرسی از شرکت ها و مؤسسات افرادی غیر از کارکنان آن اداره عملیات حسابرسی را انجام و گزارش حسابرسی را اعلام می کنند اما در حسابرسی زندگی این خود فرد است که در طی زندگی همواره در حال ارائه گزارش حسابرسی به خداوند می باشد.

بنابراین همانطور که شرکت ها برای اینکه در روند کاری خود به مشکل بر نخورند باید از اصول حسابرسی اطلاع داشته باشند انسانها نیز باید از چگونگی انجام حسابرسی زندگی خودشان مطلع باشند.

در غیر اینصورت شرایط به شکلی پیش خواهد رفت که انسانها ناآگاهانه همواره در حال ارسال گزارشات حسابرسی نامناسب از شرایط زندگی خودشان خواهند بود. وضعیتی که در حال حاظر به وضوح در اطرافیان خود مشاهده می کنید و یا حتی خودتان در حال انجام آن هستید.

در تمام سال هایی که اضافه وزن داشتم نه تنها هر روز بلکه چندین بار در روز در حال حسابرسی وضعیت جسمی خود و ارائه گزارش نامناسب درباره چاقی خود بودم.

این کار را عموما از طریق مشاجره با خودم انجام می دادم.

هربار که از واکنش و رفتار خودم در غذا خوردن ناراحت می شدم خودم را سرزنش می کردم که اراده برای لاغر شدن ندارم.

نمی توانم جلوی خودم را بگیرم و پرخوری نکنم.

در برخی مواقع هم درباره وضعیت چاقی خودم با دیگران درد و دل می کردم. به آنها می گفتم که هرکاری که فکرش را بکنید برای لاغری انجام داده ام اما فایده نداشته است و من لاغر بشو نیستم.

هربار که خودم را در آینه می دیدم احساس بدی نسبت به وضعیت جسمی خودم پیدا می کردم.

هربار که قرار بود برای خرید لباس به بازار بروم احساس بدی داشتم.

هربار که قرار بود در مهمانی حاظر شوم احساس بدی داشتم.

حتی فکر کردن به اینکه یک ماه بعد قرار است اقوام را در ایام عید یا مراسم عروسی ببینم احساسم بد می شد.

به اینکه دیگران درباره من چه خواهند گفت فکر می کردم و همیشه هم نتیجه این بود که از چاق تر شدن من متعجب شده اند و مرا بخاطر چاقی مسخره می کنند.

همه این افکار و احساس های نامناسبی که بخاطر چاقی در من شکل می گرفت در واقع حسابرسی وضعیت جسمی خودم و گزارش آن به خداوند بود و نتیجه این بود که سی و چند سال از زندگی ما با چاقی گذشت.

به شکل های مختلفی همواره در حال حسابرسی مسائل و مشکلات زندگی ام بودم و نمی دانستم که در تمام این لحظات در حال حسابرسی و جمع آوری اطلاعات و ارائه گزارش به خداوند هستم.

تا اینکه به لطف خدا در سال ۹۳ با موضوع قدرت ذهن و قانون جذب آشنا شدم و به مرور به قوانین جهان هستی آگاهی پیدا کردم.

به مرور سعی کردم با نگاه متفاوتی زندگی خودم را مورد حسابرسی قرار دهم و به شکل خودبخودی گزارشات ارسالی من به خداوند تغییر کرد و به همان ترتیب همزمانی ها و اتفاقاتی که در زندگی من رخ می داد نیز تغییر کرد.

تا قبل از آن خداوند را مسئول شرایط زندگی خودم می دانستم و عقیده داشتم که خداوند مرا بخاطر گناهان و انجام ندادن واجبات و … رها کرده است والا چرا باید این همه اتفاقات نامناسب در زندگی من رخ دهد؟

نمی دانستم که خداوند درباره شرایط زندگی من تصمیم نگرفته است بلکه این من هستم که در هر لحظه در حال حسابرسی شرایط زندگی و ارائه گزارش به خداوند هستم.

به همان اندازه که قواعد و قوانین حسابرسی زندگی را آموختم و گزارشات بهتری به خداوند ارسال کردم شرایط زندگی من تغییر کرد.

اگر رویای تغییر کردن دارید چاره ای جز یادگیری چگونگی حسابرسی زندگی خود ندارید.

باید آنچه از گذشتگان درباره چگونگی حسابرسی زندگی آموخته اید را رها کنید چرا که آموخته های ما همه در جهت ارائه گزارشات نامناسب از وضعیت زندگی به خداوند می باشد و نتیجه این طریق عملکرد واضح است.

هدایت شما به سایت تناسب فکری به درخواست خودتان از خداوند برای بهبود شرایط زندگی تان صورت گرفته است.

درست است که شما همواره در حال ارسال گزارش نامناسب به خداوند بودید اما گهگاهی به اینکه چقدر خوب می شد اگر شرایط زندگی شما تغییر می کرد فکر کرده اید.

حتی شاید این نگرش به شکل حسرت زندگی دیگران را خوردن در شما شکل گرفته باشد اما در نهایت این درخواست های اندک در میان انبوه گزارشات نامناسب توسط خداوند پاسخ داده شده است و اکنون شما در حال دریافت آگاهی های مناسب برای تغییر روند حسابرسی و ارائه گزارشات زندگی خود به خداوند هستید.

ارائه گزارش حسابرسی آگاهانه به خداوند می تواند این نگرش یا عادت را در شما تقویت کند که لحظات بیشتری به این طریق عمل کنید.

زمانی که وضعیت کنونی و تغییراتی که به شکل های مختلف در زندگی خود در مقایسه با مدتی قبل مشاهده می کنید را شرح می دهید در واقع در حال حسابرسی به شکل مثبت و ارائه گزارش بهبود در وضعیت زندگی خود هستید.

تعجبی ندارد که خداوند برنامه ادامه زندگی شما به شکلی تنظیم خواهد کرد که همزمانی های مناسب جهت وقوع وقایع و اتفاقات همسو با گزارشات ارسالی شما را در زندگی تان تنظیم می کند.

به همین دلیل ساده است که هرچه بیشتر در مسیر تغییر کردن حرکت کنید به مرور گزارشات ارسالی شما به خداوند مثبت و مثبت تر خواهد شد چون واقعیت زندگی شما به شکلی تغییر می کند که تجربیات زندگی شما باعث شکل گیری احساس خوب و رضایت بخش در وجودتان می شود و این یعنی ارائه گزارشات خوش احساس همیشگی به خداوند.

درباره وضعیت فعلی خود در مقایسه با مدتی قبل که تازه به سایت تناسب فکری هدایت شده اید شرح دهید. این تمرین قوی ترین تمرین یادگیری نحوه حسابرسی با نگرش مثبت و ارائه گزارش خوش احساس از وضعیت کنونی خود به خداوند است.

به این شکل شما انتظار گسترش نکات مثبت و تغییرات خوش احساس که به تازگی تجربه کرده اید را در خود و سیستم پاسخ دهی خداوند ایجاد خواهید کرد.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همشگی شما: رضا عطارروشن

اخطار
با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.40 from 42 votes

https://tanasobefekri.net/?p=42810
برچسب ها:
23 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      امتیاز کاربر: 24422 سطح ۶: هنرجوی پیشرفته

      نشان های دریافت شده

      سطح مبتدی
      دیدگاه فنی
      محتوای دیدگاه: 2,933 کلمه

      با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گرامیم 

      استاد من این جمله رو خیلی شنیدم اون قبلنا قبل از اینکه با این آگاهی‌ها آشنا بشم خیلی برام جمله ترسناکی بود به حسابتان رسیدگی کنید قبل از اینکه به حساب شما رسیدگی کنن

      جمله اش این بود من خودم میدونستم دیگه به خودم که نمیتونم دروغ بگم خودم میدونم جداره هستم دیگه با اینکه از خودم بینهایت مطمئن بودم ولی بازم میترسیدم هر شب با خودم فکر میکردم که امروز چکار کردم چقدر کار بد انجام دادم و چند وقت یادم میرفت 

      و امروز معنی واقعی این جمله رو درک کردم با خودم گفتم چقدر من با این جمله احساس ترس بیهوده داشتم یه چیزی میگم یه چیزی میشنویدها  

      من کلا انسانی نبودم که خیلی گله و شکایت کنم فقط زمانیهایی که بقول معروف جونم به لبم می‌رسید دیگه خیلی غر میزدم و کلی گله و شکایت میکردم  انگار همه اون گله و شکایت‌ها رو جمع میکردم اون روز میگفتم  خودم بقول معروف خالی میکردم 

      بعدها که در مسیر الهی سایت قرار گرفتم کم کم یاد گرفتم  که گله و شکایت نباید کنم غر نباید بزنم ایراد نگیرم سعی خیلی زیادی میکردم که انجام ندم خداروشکر در برخی موارد موفق هم بودم ولی گاهی میشه که گله و شکایت هم کنم و الان که متوجه شدم زمانیکه دارم گله و شکایت می‌کنیم به هر دلیل بابت هر موضوعی در واقع دارم در حال حسابرسی خودم هستم دارم گزارش وضعیت خودم به خداوند میدم که تصمیم گرفتم که سعی کنم دیگه گله و شکایت نکنم و گزارش بد به خدا ارسال نکنم به چیزهای خوب توجه کنم سپاسگزار خداوند باشم تا اینجوری گزارش خوب به خدا ارسال کنم‌

      استاد من خیلی وقت بود که خداروشکر اینجوری بهم نریخته بودم چند روز پیش خواهرم زنگ زد گفت من خونه مامان اینها هستم بیا ببینمت گفتم که من و خواهر بزرگتر از خودم با هم قهر بودیم مثلا خواسته ما رو با هم آشتی بده 

      منکه رسیدم کلی با من صحبت کردن و….که برو تو کوچکتری و….باهاش آشتی کن اما نکرده بودن با اون هم صحبت کنم من تلاشم کردم اون قهر کرد رفت خونشون من هیچی نگفتم بعد از ظهر اومدم خونه 

      کلی به حساب خودم رسیدگی کردم چرا خواهرم این کارو کرد چرا پدرم اینجوری کرد فقط میخواستن منو خارو ذلیل کنن فقط میخواستن منو تحقیر کوچیک کنن چرا با خواهرم صحبت نکردن حتما منظورشون همین بوده و…

      بعدش گفتم منکه حرف بدی نزدم تقصیر هم با اونهاست تازه دست پیش گرفتن که عقب نمونن خلاصه کلی به حساب خودم رسیدگی کردم کلی هم گزارش وضعیت موجود به خدا ارسال کردم‌ خلاصه تا شب هی یادم میومد تازه کلی فایل گوش دادم تمرین نوشتم که هواسم پرت بشه ولی گاهی یادم می‌افتاد میگفتم ولش کن دیگه اینم از تحویل گزارش دادن من به خداوند   

      من قبلنا خیلی حسابرسی میکردم الان خیلی کمتر شده دیگه سعی میکنم خودم بابت هر موضوعی ناراحت نکنم  

      موضوع حسادت حسرت خوردن یکمی درک کردم و سعی میکنم به گذشته فکر نکنم  حسرت نخورم و نگران آینده هم خیلی نیستم یکم تونستم این موصوع رو هم درک کنم و اینم یاد گرفتم که خودم با دیگران مقایسه نکنم خودم با خود قبلم مقایسه کنم خلاصه اینها همه تغییراتی که من برای ادامه دادن مسیر الهی و تجربه صحیح کسب کردن 

      وگرنه من چند سال قبل بود زمان بچگی مادرم وقتی من عصبانی میشدم از جلوی دستم برمی‌داشتم چون می‌دانست چند دقیقه بعد باید شیشه خورده جمع کنه 

      یا چند سال قبلم حالا چیزی نمی شکستم ولی حتما صدایم را همسایه متوجه میشدن  ولی الان خداروشکر خیلی وقت بود عصبانی نشدم این بار خیلی متفاوت از قبل عمل کردم عصبانی شدم فقط گفتگو ذهنی داشتم حتی با کسی یک کلمه حرف نزدم   سعی کردم زودتر خودم جمع و جور کنم آنقدر فکر نکنم 

      استاد شاید این مطلبی که میخوام بکم ربطی به موضوع امروز نداشته باشه ولی داشتم درسهای قبل میخوندم به این جمله رسیدم که خد او ند همیشه در داره کار خوب انجام میده یه جای دیگه خوندم که مراقب ورودیهامون باشیم گفتم اگر این دو چیز رعایت کنم  دنیام گلستان میشه و خیلی از این دو جمله لذت بردم مخصوصا جمله اول گفتم خداوندم همیشه داره کارهای خوب انجام میده پس منم میخوام مثل خداوندم همیشه کار خوب انجام بدم  و خدا وند مشخص نکرده کار خوب چی پس هر چیزی که حال منو خوب کنه منو شاد کنه آرامش به من بده احساسم خوب کنه میشه کار خوب و سعی میکنم از الان به بعد کارهای خوب بیشتری انجام بدم و هواسم به ورودیهام باشه تا خداوند برنامه ادامه زندگیم به شکلی تنظیم کنه که همزمانیها و اتفاقات خوش احساسی در زندگیم رخ بده 

      خیلی خوبه که ما هم یاد بگیریم موضوع حسابرسی خودمون  که با توجه کردن به حسابرسی خودمون و چطور داریم گزارش وضعیت فعلی خودمونو به خداوند میدیم در واقع داریم آینده خودمونو می‌سازیم پس مراقب گزارش دادنمون باشیم 

      در مورد چاقی همه ما این دوران تجربه کردیم گزارش‌های بسیاری به خدا ند ارسال کردیم و چاق و چاقتر شدیم 

      استاد الانم مغازه‌ای اینجا یا بازار بزرگ‌تهران یا مغازه‌ای تهران اینا ‌کلا یه جور حسابرسی دارن که میگن انبار گردانی یعنی میرن انبارهاشونو تمیز میکنن چیزهایی که تک شده یا زیاد مونده اینا رو جمع میکنن میارن جلوی مغزشون off میزنن بفروش میرسونن من فکر میکنم اینجوری یه جور حسابرسی 

      من نسبت به سلامتیم خودم با خود پارسالم مقایسه کردم من دقیقا سال قبل در چنین ماهی دقیقا داشتم در جهنم به معنی واقعی از لحاظ سلامتی زندگی میکردم  و امسال سال ۱۴۰۲ در اسفند ماه دقیقا برعکس سال قبلم بودم الان در بهشت به معنی واقعی سلامتی و شفا دارم زندگی میک‌نم خدایا شکرت 

      در مورد کسب کار هیچ پیشرفتی نداشتم  تازه اقدام کردم 

      در مورد  رفتار سال قبل با الان که خیلی تفاوت داشتم  خوب کلا حرف زشت نمیزنم و واکنش‌های خیلی بهتر شده زود واکنش نشون نمیدم در خیلی از موارد اما در بعضی مواقع زود وا‌کنش میدم شاید از ده مورد دو مورد زود وا‌کنش میدم طرز صحبت کردنم بشدت تغییر کرده  رابطم با خانواده بهتر شده با خانواده اطرافیان هم همین طور 

      نقطه ضعف من بود که چرا همسرم به دخترم پول میده به من نمیده من خیلی اذیت میشدم ولی الان مدتی که دیگه خیلی برام مهم نیست من درک کردم که من مسئول زندگی خودم هستم و این موًضوع باعث شده انتظارم از دیگران کمتر بشه 

      من قبلنا خیلی زود عصبانی میشدم اما الان خیلی کمتر عصبانی میشم 

      من قبلنا نمیتونستم از خودم دفاع کنم میومدم خونه کلی با خودم حرف میزدم کاش اینو میگفتم عه چرا اینو گفت من هیچی نگفتم اما الان خیلی آرام خونسرد بدون اینکه صدام بلرزه یا تند حرف بزنم حرف خودم به دیگران میگم و بازم جا داره که بیشتر روی خودم کار کنم  چون نسبت به همه اینجوری نیستم هنوز نمیتونم به بعصی ها حرف دلم بزنم 

      من وقتی عضو سایت شدم پکیج بیماری بودم اما الان خداروشکر خیلی بهتر شدم در اون بیماری‌ها شفا گرفتم و الان دارم روی بیماری گوشم کار میکنم دکتر میگه منییر  داری خداروشکر تیروئیدم خوب شده غده‌ هام از بین رفتن سرگیجه بهتر شده و بیماری پوستیم شفا گرفتم خدایا شکرت 

      من اون روزا خیلی پرخوری ذهنی داشتم اما الان خداروشکر خیلی آرام‌تر شدم در اون زمینه ها دیگه پرخوری دهنی ندارم 

      من ا ون روزا پرخوری غذایی هم داشتم اما الان به اندازه نیازم میخورم 

      من اون روزا خیلی تنقلات میخوردم موقعی که حتی سیر بودم اما الان خیلی خیلی کمتر میخورم و یه وقتهایی گرسنه باشم میخورم 

      اون روزا خیلی روابط پر تنشی داشتم اما الانم خیلی بهتر شده تموم نشده ولی بهتر شده 

      اون روزا سر هر چیزی اعصابم خورد میکردم اما الان خیلی به مسائل توجه نمیکنم نمی‌ذارم اعصابم خورد بشه 

      اون روزا خیلی از حرف دیگران ناراحت میشدم اما الان خیلی برام مهم نیست چون نمیخوام به غیر خدا قدرت بدم 

      میدونید استاد طبیعی همه ما اینطوری هستیم هر بخشی از زندگیمون که سختی بیشتری بابتش کشیدیم برامون مهمتر دوست داریم در اون جنبه از زندگیمون زودتر رشد کنیم برای همین که برامون مهم که اول در جنبه مالی رشد و پیشرفت داشته باشیم 

      اصلا اینو که نگو من قبل از اینکه با این آگاهی‌ها  دریافت کنم  ماه اسفند که میشد کلی ذهنم مشغول بود یه سری افکار داشتم برای خونه تکونی انجام دادن مراسمات نوروز  که این در عین حالیکه خوب بود بد هم بود که بدو بدو زیاد داشتم‌

      از طرفی هم کلی افکار داشتم که ای بابا دوباره عید میاد من چاقتر میشم خوب اون روزا هم چند مدل تخمه تهیه میکردم هم آجیل هم یه سری نقل اینا چند مدل شیرینی یه سری گندم شادونه میخریدم فلانی دوست داره چند مدل شکلات کی آک دوست داره بعد کلی افکار داشتم که همش میمونه خودمون میخوریم من چاق میشم  اما الان آنقدر هزینه نمیشه کنم کلی از این موار  حذف شدن  و قبلا با اینکه کلی حدف شده بودن ولی کلی نگرانی داشتم  چقدر چاق میشم 

      من چون همیشه رژیم میگرفتم چالش رژیم اینا نداشتم ولی بشدت نگران ایام عید بودم اون روزا دید و بازدیدها بیشتر بود ما هم رسم داشتیم خونه کسانی که عزا دار بودن هم میرفتم  خیلی نگران‌تر میشدم حالا یه شکات خونه آین یه شیرینی کوچیک خونه اون میدونی چقدر کالری دریافت میکنم تازه ناهار و شامم بود و آخرش چاقی بیشتر بود 

      استاد انگار این نگرش به یه قانون تبدیل شده من بعصی از وقت‌ها در فروشگاهی بودم یه خانواده دیگه هم میومد که بچه شون چاق بود اونها هم همین کارو میکردن بارها دیدم بچه ها در سنهای مختلفی دیرم که پدرو مادر نمی‌رسیدند چه لباسی دوست دارید همیشه میدیدم که پدر یا مادر میگفت آقا ببخشید برای این دختر خانم ما یا آقا زاده ما چه لباسی داری و اکثرا هم لباس نداشتن یا رنگ تیره داشتن که اون بچه میگفت من نمیخوام من اون لباس میخوام یه لباس چهار خونه درشت رنگی بود من بارها با این صحنه روبه رو شدم‌

      در سال‌های قبل من خیلی تلاش میکردم برای لباس خریدن بیشتر از دست فروشها لباس تهیه میکردم بعد پرو که ندارن مثلا ۳ ایکس لا رچ میگرفتم میومدم خونه میدیدم تنگ دوباره بعد از ظهر حول حول ناهار خورده و نخورده میرفتم کرج چقدر التماس به همسر کن که منو ببر تا لباسم عوض کنم یا می‌برد عوض میکردم یا خسته بود نمیرفتم یه لباسی که اندازم نبود روی دستم میموند کسی هم نبود که عیدی بهش بدی یا اگرم کسی میخواست  میخواست که همین جوری ببره خلاصه کلی هدر رفتن پول اینجوری داشتم 

      کلی باید راه میرفتم تا بتونم یه لباسی پیدا کنم که اونم ریسک بود آیا اندازم میشه یا نمیشه 

      منم چند روز پیش با خواهرم داشتم صحبت می‌کردم که گفت گفتن امسال میخواد همه چیز گرونتر بشه معلوم نیست چه بلایی میخ اد سرمون بیاد اینا من آگاهی صحیح دریافت کردم تونستم با اون خودم آرام کنم که این حرف به خدا قدرت میده یا غیر خدا خوب معلوم به غیر خدا پس این حرف از اصل و اساسش دروغ من میخوام به خدا قدرت بدم این فکر رد میکنم و تونستم خیلی زیاد خودم آرام کنم طوری که خودم دقیقا آرامش و خیال راحت بودن از اعماق وجودم احساس کنم 

      من چند سال پیش شاید صحبت از ده سال پیش باشه که میگفتن امسال فلان میشه چی میشه و…میخ اد قحطی بشه اینا برید برای خودتون یخورده مواد غذایی ذخیره کنید منم خیلی ترسیدم اوصاع مالی هم کسات بود خلاصه رفتم مقداری پول از خواهرم قرص کردم رفتم کلی چیز خریدم که بخدا تا چند سال بعدش نیاز نداشتم چیزی بخرم منکه موقع خرید یه دونه ماکارانی یک کیلو قند اینجوری خرید میکردم رفتم ۱۰ کیلو قند یک باکس ماکارانی خریدم چقدر حبوبات خریدم که کلی از اونا خراب شد ریختم دور  این میشه عاقبت کسی که بخدا ایمان نداره حرف مردم گوش میکنه 

      اما الان دیگه خیلی گول این ترفند نمیخورم سریع آگاهی‌ها یادم میاد خودم آرام میکنم تازه اون سال من بعد از اینکه قرً کردم وسیله خریدم کلی افکارم داشتم حالا من چطور باید این پول پس بدم چقدر اذیت شدم چقدر دروغ گفتم به همسرم چقدر غر شنیدم سرزنش شدم آخه مگه مرض داری پول قرض میکنی تا تونستم خرد خرد پول طرف بدم  ولی الان خداروشکر دیگه اینجوری نیستم 

      من الان در شرایطی خوبی نیستم برای عید ولی هیچ وقت فکر قرص کردن نمی‌افتم  چون این آگاهی هم کسب کردم نعمت نباید با قرض وام و…وارد زندگی من بشه و اون نعمت باعث خوشحالی من نمیشه و دخترم هزار بار گفت بیا اینو بخر ا نو بخر قبلش که این موضوع  یاد نگرفته بودم قرض کردم یعنی قرض نکردم دخترم الکی گفت برای خودش می‌خره داد به من به اسرا ر  والان خیالم راحته میگم هر وقت شد پول داشتم میرم خرید میکنم با قرض نعمتی وارد زندگیم کنم 

      استاد واقعا ابزار خیلی خوب و آگاهی صحیح مثل ابزار میمونه در واقع همون کار ابزار انجام میده کار ما رو راحتر میکنه ما رو به آرامش میرسونه 

      گفتم براتون که همسر من ابزاری داره که اسمش قاپ پک که با اون وسایل خیلی سنگین مثل شیشه در ابعاد بالا بلند میکنن منو همسرم با این ابزار  تونستیم کمد سه در پر از وسایل رو با این ابزار تکون دادیم یکم بلند کردیم بردیم جلوتر بدون اینکه بهمون فشار بیاد اذیت بشیم 

      من واقعا همین کارو دارم انجام میدم من تقریبا همه مسائل و مشکلات خودم خودم حل میکنم‌ دخترم ناراحت من با آگاهی ‌ه کسب کردم باهاش صحبت میکنم طوری آرام میشه که آرامش الهی من در وجودش میبینم از طرز سخن گفتنش حس میکنم  

      همسرم همین طور دختر بزرگم نه اون خیلی به این مباحث اعتقاد داره و پیگیر بعضی از استاد هم هست ولی حرفایی که شنیده نمیتونه قضاوت  کنه میگه عقل داریم منطق اینو قبول نمیکنه من چیزی نمیگم با خودش ن صحبت میکنن من گوش میدم متوجه میشم 

      و نه تنها این مشکل همین مشکل نزدیک شدن عید اگر قبلنای من بود که خودم که دیوانه میشدم هیچ اعصاب همه رو هم خورد کرده بودم  اما الان بیشتر به فکر پس دادن قرضم هستم  این کم تغییری نیست برای من خیلی بزرگه 

      یا من مثلا هیچی تو خونم نباشه ساکت باشم قبلنا زمین و زمان بهم می‌دوختم اما الان آرامش دارم چیزی نمیگم 

      استاد من در زندگیم مشکلاتی دارم اما احساس میکنم آرامش دارم خداروشکر از وقتی شفا گرفتم خیلی آرامش دارم خیالم راحت از زندگیم لدت میبرم حالم خوبه احساسم خوبه  اما شب خواب راحت ندارم من بخاطر گوشم یه سری دارو مصرف  میکنم و قرص خوابم دارم با اینکه قرص خواب میخورم در خوابم آرامش ندارم هر شب خواب میبینم بعضی شبها ناله میکنم بعضي  شبها خرو پف دارم هر شب  کاووس میبینم  

      یه خواب راحت ندارم آرزو دارم که بدون قرص بخوابم آرزوم که در طول روز دوسه یاعت بخوابم سیراب بشم از خواب سرحال و شاداب بیدار بشم  من هر روز به زور ساعت یازده  دوازده از خواب بیدار میشم و همیشه از زندگی عقب افتادم قرصا خواب آور  الان یادم افتاد مشکل من مال قرصا نیست یادم افتاد که در یکی از فایلها درباره بیماری قند بود صحبت کردید که گفتید این بیماری نمایش آخره راهکاری یادم نیست دارم دنبالش میکردم تا پیداش کنم فکر کنم فایل ۴۲ دوره خدا هرگز دیر نمی‌کند باشه 

      من خودم حسابرسی میکنم 

      میدونید استاد تصمیم گرفتم هر هفته حسابرسی کنم خودم نسبت به هفته گدشته یادم میره چه تغییراتی داشتم  من خیلی آرام‌تر شدم احساس میکنم که در طول روز آرامشم بیشتر شده رفتا رم خیلی مناسب‌تر شده خیلی مهربان‌تر شدم با دیگران با خودم با خانواده حتی با کسانی که ازشون خیلی اذیت شدم  من بیشتر وقتم برای خودم میذارم اون روزا همه وقت‌ها مال دیگران بود برو برای فلانی خرید کن ببر براش و…بیشتر وقتم در حال آگاهی کسب کردن و صرف ذخیره کردن آگاهی در ذهنم میک‌نم خیلی کمتر از حرف دیگران ناراحت میشم بهم نمی‌ریزد خیلی ناراحت میشم خودم سریع حالم خوب میکنم 

      اصلاعات نامناسب از طریق اینستا اخبار و…وارد ذهنم نمیشه مگر اینکه مستندی ببینم  ببینم شیره آهو رو خورد مگر اینکه دخترم بیاد چیزی بگه  گله و شکایت امم کمتر شده البته ذهنی یکم دارم زبانی کمتر شده  غیبت خیلی نمیکنم در دل اصلا نمیکنم نمیشینم درباره همسرم دخترم حرفی بزنم کم شده تموم نشده  سرم تو لاک خودم به زندگی کسی کاری ندارم  قبلا هم کاری نداشتم الان اصلا ندارم  حرفای دیگران مسائل دیگران خیلی در من تاثیر نمیذاره مگر دلخراش باشه من گوش نمیدم سعی میکنم هر حرفی نشنوم  میشه دیگه گاهی یه کسی یه چیزی میگه اما از رفتار خواهرم خیلی ناراحت شدم گفتم آدمها قتل میکنن ولی بخشش میبینن من کاری نکردم ‌ه سزاوار این همه بی احترامی تحقیر خار شدن باشم 

      من الانا خیلی کمتر عصبانی میشم با دیگرانم خیلیهربانتر شدم قبلا هم گفتم کلا آدم مهر بانی هستم  من فقط کافی یک خانم تو صف نانوایی ببینم  شاید حرفی هم باهاش نزنم اما از دفعه بعد هر کجا ببینمش بهش سلام میکنم  

      در کسب و کا ر چون هنوز درامدی کسب نکردم دوست دارم خیلی پیشرفت کنم درآمد کسب کنم‌

      استاد من خیلی بی‌تفاوتی شدم خیلی به همسرم گیر نمیدم پول بده برای همین خیلی کمتر پول وارد زندگیم میشه پن پذیرفتم که خودم مسئول صددر صد زندگیم هستم و برای همین خیلی که نه بهش نمیگم‌پول بده میگم‌من باید خودم پول در بیارم و الان فقط با پول یارانه زندگی خودم میگذرونم وسایل خ‌ونه که همسرم کم و بیش می‌خره دیگه 

      من هنوز موضوع برکت پول درک نکردم   هنوز در این خمزمانیها قرار نگرفتم فقط کاهی فروشگاه کوروش گاهی دیجی کالا تخفیف میده اگر مناسب حال من باشه خرید میکنم 

      استاد من اصلا خبر گوش نمیکنم و خواب راحت ندارم 

      اتفاقا استاد چند روز پیش همسرم داشت مستند حیوانات میدید همون موقع باران شدیدی میومد پرنده در لانه خودش نشسته زیر باران فیل در زیر باران راه میره اسب وحشی گور خرید در جنگل هستن و باران بر سر همه میباره یادم اومد به حرف شما که گفتید باران میاد نگاه نمیکنه چه کسی ا ون پایین زیر باران هستند آیا انسانهای خوب هستند فرقی نداره سیستم‌عمل میکنه باران میاد فارغ از اینکه چه کسی ا ن پایین هست 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم