0

زندگی با اراده خداوند (قسمت پنجم)

زندگی با اراده خداوند
اندازه متن

تصمیم برای همسو شدن با اراده خداوند از اراده فردی شروع می شود.

من در یک شب از زندگی تصمیم گرفتم زندگی خودم را به شکلی که دوست دارم تغییر بدم. این تصمیم شخصی من بود و با تمام آنچه درباره زندگی به من گفته شده بود در تضاد بود.

بنابراین متصل شدن به اراده خداوند نیاز به اراده شخصی دارد و به همین دلیل است که بسیاری از انسانها در مدت زندگی خود همسو شدن با اراده خداوند را تجربه نمی کنند چون نیاز به تصمیم بر اساس اراده شخصی دارد و از آنجا که در ذهن همه انسانها فرمول های زیادی درباره خدا، زندگی، کسب و کار و … وجود دارد فراموش کرده اند که می توانند برای زندگی کردن به اراده خداوند متکی باشند و همه تصمیمات آنها بر مبنای اراده شخصی و سعی و تلاش برای زنده ماندن می شود.

من تصمیم گرفتم با متصل شدن به اراده خداوند زندگی خود را تغییر دهم.

توجه داشته باشید در زمانی که این تصمیم را اتخاذ کردن هیچ نشانه ای از اتصال به اراده خداوند در زندگی من وجود نداشت و من هیچگونه اطلاعاتی درباره اراده شخصی و اراده الهی نداشتم.

فقط یک تصمیم بود، تصمیمی که هیچ مسیر و نتیجه ای برای آن مشخص و واضح نبود.

بنابراین شما هم می توانید در همین لحظه حتی اگر هیچ نشانه ای از اتصال با اراده خداوند در زندگی خود مشاهده نمی کنید و یا باور ندارید می شود به اراده خداوند متصل شد و زندگی را به شکلی که دوست داشت تجربه کرد، شجاعت داشته باشید و این تصمیم را اتخاذ کنید.

پیشنهاد می کنم تصمیم خود را به صورت کتبی ثبت کنید.

“من رضا عطارروشن در این لحظه مقدس تصمیم می گیرم عمل کردن بر اساس اراده شخصی خود را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند برای رشد و گسترش زندگی عمل کنم.”

نوشتن همین چند کلمه اطمینان بهتری در قلب ما ایجاد می کند که بر تصمیم خود مصمم و مشتاق هستیم.

به این طریق ما به طور آگاهانه تصمیم می گیریم دوباره به قدرت اراده الهی ملحق شویم و جهت اراده شخصی را تغییر می دهیم.

با ارزش قائل شدن برای تصمیم خود جهت پیوستن به اراده خداوند به عنوان انسانی ارزشمند و منحصربفرد که مورد توجه و قبول خداوند قرار گرفته است احساس خوشایندی پیدا می کنیم.

  • احساس دوستی و نزدیکی با خداوند.
  • احساس همکاری با خداوند در جهت رشد و گسترش زندگی.
  • احساس تحت حمایت و هدایت خداوند بودن.

این احساس ها در نهایت باعث ایجاد و تقویت “توکل به خداوند” به شکل واقعی می شود.

نتیجه توکل به خداوندی که بر اساس احساس خوب نزدیکی و دوستی با خداوند در ما ایجاد می شود بسیار متفاوت با توکلی است که به صورت زبانی و عادت وار (توکل به خدا) همیشه بر زبان ما جاری بوده است.

از این پس برای رهایی از اراده شخصی و دلبستگی هایی که باعث ایجاد احساس بد در ما می شوند از عبارت “من به خداوند توکل کرده ام” استفاده می کنیم.

این عبارت برای ما یادآور تصمیم است که جهت پیوستن به اراده خداوند اتخاذ کرده ایم و سبب می شود از شر افکار منفی رها شده و در مسیر صحیح و ارتباط با اراده خداوند باقی بمانیم.

“من به خداوند توکل کرده ام”

همین الان بارها این عبارت را تکرار کنید.

چه احساسی در شما شکل می گیرد؟

قطعا یکی از قوی ترین احساس ها، احساس آرامش و امنیت است.

این احساس که در ما شکل می گیرد بر اساس اراده شخصی ما نیست بلکه پاسخی از سوی اراده خداوند است که در ما احساس آرامش و امنیت ایجاد می کند.

به همین سادگی می توان از حضور اراده خداوند در وجود خود اطمینان حاصل کرد.

“من به خداوند توکل کرده ام”

“من به خداوند توکل کرده ام”

“من به خداوند توکل کرده ام”

همین لحظه پاسخ را دریافت می کنید.

به احساسی که در نتیجه پاسخ دریافتی از سوی خداوند است شک نکنید.

این خود خداست که مستقیم و بدون واسطه به ما پاسخ می دهد.

بدون اینکه قبل از پاسخ دادن، ما را مورد سنجش قرار دهد.

ما همیشه لایق دریافت پاسخ از طرف خداوند بوده ایم، هستیم و خواهیم بود.

این عبارت از کارلوس کاستاندا تکمیل کننده این موضوع است:

“بشر عادی وقتی امیدش را به بازگشت به منبع و منشاء آفرینش از دست می دهد در خودخواهی هایش به جستجوی وسیله ای برای تسلی می گردد.”

من در گذشته مصداق بشر عادی بودم که هر روز از سر خودخواهی و تفکری اشتباه که من از خدا دور افتاده ام و خدا مرا دوست ندارد یا ترد کرده است برای جبران صدمات جسمی و روحی خودم در زندگی تلاش می کردم.

سال ها به این طریق گذشت و من خسته تر و ناامیدتر شدم.

روزی که به حالت تسلیم رسیدم و در عین حالی که باور داشتم خداوند مرا رها کرده است، مانند فردی که تمام آنچه دارد و ندارد را از دست داده است تصمیم گرفتم یک بار دیگر شانس خودم را امتحان کنم. شانس اینکه آیا خداوند مرا دوباره می پذیرد؟

از همان لحظه که تصمیم گرفتم به اراده خداوند ملحق شوم و از او درخواست یاری کردم تا همین الان که در حال نوشتن این کلمات روحانی هستم، هرگز شانس خود را از دست نداده ام و با تمام زیر و بالا شدن های احساسی اما هر روز سعی کرده ام به یاد داشته باشم “من به خداوند توکل کرده ام”.

به این شکل من دیگر آن بشر عادی گذشته نبودم بلکه هر روز بدون درنظر گرفتن خودخواهی ام، منطقم و تمام فرمول های ذهنی اراده شخصی ام سعی کرده ام پیمان خود با خداوند را تمدید کنم.

چندین سال قبل تصمیم گرفتم مصرف سیگار را ترک کنم. می خواستم رهایی از بند بایدهای مصرف سیگار را تجربه کنم تا به این ترتیب همت و اراده خودم برای رها شدن از اراده شخصی و پیوستن به اراده الهی را محک بزنم.

مصرف سیگار، رفتاری بود که به صورت یک باید و عادت روزانه بر مبنای اراده شخصی در من ایجاد شده بود و گزینه مناسبی برای اثبات کردن عزم و اراده خودم برای رهایی از اراده شخصی بود.

احساس کردم توسط اراده خداوند به این کار مهم دعوت شده ام.

با اینکه در 18 سال قبل که سیگار مصرف می کردم بارها تصمیم گرفته بودم سیگار کشیدن را ترک کنم اما بیشتر از چند روز موفق به انجام این کار نشده بودم.

الان به وضوح به یاد دارم، روزی که تصمیم گرفتم مصرف سیگار را ترک کنم، بعد از ظهر یکی از روزهای اسفندماه سال 93 بود.

طبق عادت چندساله یک لیوان چای شیرین با کلوچه خوردم و با اشتیاقی وصف نشدنی درب کشوی میز کارم را باز کردم و یک نخ سیگار برداشتم و بین لبهایم گذاشتم و کبریت را با دست دیگر برداشته و آماده روشن کردن بودم که صدایی را در ذهن خود شنیدم که به من گفت:

“الان وقتشه که اولین قدم برای رهایی از اراده شخصی را برداری.”

“این سیگار را روشن نکن و دیگر هیچ وقت سیگار مصرف نکن.”

در همان لحظه دستانم بی حرکت شد و سکوت را در ذهنم احساس کردم.

افکار شروع شدند:

این چه مسخره بازیه، سیگارت رو روشن کن.

الان چای خوردی و سیگار خیلی می چسبه زود روشنش کن.

در جند ثانیه ده ها جمله در ذهنم مرور شد که مرا تشویق می کرد کار را ادامه بدم.

اما دیگر صدای اول را نمی شنیدم و هرچه بودی صدای دوم بود که تند تند در حال حرف زدن با من بود.

همان لحظه درک کردم صدای اول از طرف اراده خداوند و از درون من و روح الهی من به من گفته شد و صدای دوم که همچنان در حال حرف زدن با من است از طرف اراده شخصی من دارد با من صحبت می کند.

تصمیم خود را عملی کردم.

کبریت را در سطح زباله انداختم، سیگار را از لبم برداشتم و آن را له کردم و به درون سطح زباله انداختم و باقی مانده پاکت سیگار را نیز از بین بردم.

از همان روز تا به امروز هرگز آن عادت 18 ساله را تکرار نکردم.

این اولین تصمیم من برای عمل نکردن به اراده شخصی و همراه شدن با اراده خداوند برای تغییر زندگی در جهت رشد و گسترش آن بود.

در روزهای اول این تصمیم بزرگ بارها توسط اراده شخصی دعوت به کشیدن سیگار می شدم اما هر بار آن نیروی درونی که مرا به سوی به عمل کردن بر اساس اراده خداوند دعوت کرده بود مرا هدایت می کرد تا به تصمیم اراده شخصی خود بی اعتنا باشم و همچنان بر اساس اراده خداوند عمل کنم.

بعد از آن یکی یکی رفتارهایی خود را که بر مبنای اراده شخصی بودند را بر مبنای اراده خداوند تغییر دادم. و نتیجه این تصمیم به مرور در زندگی من مشخص شد.

امروز که 7 سال از آن روز می گذرد برای من کاملا واضح و آشکار است که اراده خداوند فرصتی در اختیارم قرار داد تا در راستای سرنوشتی که قبل از ورودم به دنیای مادی توسط خداوند برایم مقدر شده بود حرکت کنم.

تصور کنید من همچنان سیگار می کشیدم یا مانند چند سال قبل 137 کیلوگرم بودم، چگونه می توانستم در مسیری که رسالت من بود حرکت کنم و در این لحظه درباره اراده خداوند کلمات را از انرژی پاک دریافت کرده و به رشته تحریر در آورم؟!

اگر من همچنان اسیر عادت هایم بودم، صحبت کردن و توصیه کردن به دیگران که چگونه عادت های خود را تغییر دهند کار مسخره ای نبود؟

پس اراده خداوند قبل از آنکه من بدانم قرار است در آینده عاشق آموزش دادن لاغری و تغییر زندگی شوم می دانسته است که من عاشق چه خدمتی در جهان مادی هستم.

اراده او به من که تصمیم گرفته بودم زندگی ام را تغییر دهم پیشنهاد کرد برای قدم اول جهت رها شدن از اراده شخصی عادت زیانبار سیگار کشیدن را ترک کنم.

چگونه می توانستم در حالی که مشغول ضرر رساندن به جسم خود هستم، همو با اراده خداوند در جهت گسترش و رشد زندگی حرکت کنم؟

این صحنه ها از زندگی خودم را بیشتر توضیح می دهم تا با چگونگی هماهنگ شدن با اراده خداوند در زندگی بیشتر آشنا شوید.

شاید شما هم عزم تغییر کردن دارید و به دنبال سرنخ تغییر کردن هستید.

همانگونه که اراده خداوند درون ما قرار دارد سرنخ تغییر کردن نیز در درون ما قرار دارد.

باید آن را پیدا کرده و برای تغییر آن اقدام کنید.

سرنخ ها چنان واضح هستند که نیاز به جستجو برای یافتن آنها نیست، اگر از خودخواهی و عمل کردن بر اساس اراده شخصی دست بردارید و شجاعت همراهی با اراده خداوند را در خود ایجاد کنید، سرنخ ها را به سادگی پیدا می کنید.

از اینجا به بعد دیگر تصمیم با شماست که بر اساس اراده شخصی خود زندگی کردن را ادامه دهید یا به ندای اراده خدای درون خود توجه کرده و برای تغییر کردن اقدام کنید.

لازم به ذکر است که تاکید کنم برای تغییر زندگی نیاز نیست دست به تغییر دنیای بیرون خود بزنیم.

باید از درون شروع کنید، به مرور هرزمان لازم باشد اراده خداوند شما را به سمت تغییر دنیای بیرون هدایت می کند.

تغییر دنیای بیرون بر مبنای هدایت اراده خداوند کاری بسیار ساده و روان خواهد بود.

در این صورت شما نیاز به صرف انرژی زیاد یا تلاش خاصی برای ایجاد تغییر در دنیای بیرون از خود ندارد.

گویی به اشاره ای کارها حل و فصل می شوند و تغییر ایجاد می گردد.

امروز و در این مقطع از زندگی به این درک رسیده ام که اراده خداوند قدرتی است که من فقط باید خود را به آن متصل کنم.

این اتصال به معنی انجام کاری نیست که باید با اراده شخصی یا منیت انجام شود بلکه تصمیمی است کاملا درونی و ذهنی.

برای اتصال به اراده خداوند نیاز به تکرار عبارت های خاص به تعداد مشخص ندارید، نیاز به انجام اعمال خاص در ایام مشخص از شبانه روز ندارید، نیاز به وعده دادن به خداوند که اگر به ما کمک کند و مشکل ما را حل کند ما هم برای او چه خواهیم کرد ندارید.

فقط کافی است تصمیم بگیرید و در قلب خود با خداوند صحبت کنید، تصمیم خود را با او مطرح کنید و از او بخواهید شما را در اتصال دوباره به اراده خودش، حمایت و هدایت کند.

این مطرح کردن با خداوند به این دلیل نیست که خداوند از نیت و تصمیم شما آگاهی ندارد و باید به او بیان کنیم، بلکه فقط به این دلیل است که احساس اطمینان و آرامش را در خود ایجاد کنیم.

تمام محتوایی که من بعنوان فایل صوتی و تصویری آموزشی یا نوشته های آموزشی در سایت تناسب فکری منتشر می کنم همه الهامات و ایده هایی است که از طرف اراده خداوند به من گفته میشود و من فقط با اراده شخصی ام آنها را انجام می دهم.

به این شکل اراده شخصی من در همسو با اراده خداوند در جهت رشد و گسترش زندگی قرار می گیرد.

هر بار که ایده ای برای تهیه محتوای آموزشی به من داده میشد در عمل کردن به آن تعلل نمی کنم چرا که اراده شخصی من منتظر فرصتی است که مرا از همسو بودن به اراده خداوند خارج کند.

عبارت “من به خداوند توکل کرده ام” را به عنوان یادآوری یادآوری عهدم با خداوند بر زبان جاری می کنم و خود را وسیله ای در دستان خداوند برای انتقال آگاهی از دنیای غیرقابل شنود (انرژی پاک) به دنیای قابل شنود (دنیای ماده) می دانم.

کاملا احساس راحتی می کنم و بدون فکر کردن فقط آنچه در لحظه در ذهنم مرور می شود را بر زبان جاری می کنم.

سال هاست هیچ فایل آموزشی نیاز به ادیت کردن ندارد، آنچه در سایت تناسب فکری می بینید همان است که ضبط شده است بدون کم کردن حتی یک ثانیه.

در مورد این نوشته ها هم به همین شکل است، بعد از اتمام نوشتن حتی یک بار هم نوشته را مرور یا بازبینی نمی کنم، هرچه دریافت می کنم را می نویسم و در لحظه ای کار تمام میشود.

به این ترتیب به هنگام تهیه محتوای آموزشی هرگز رشته سخن را از دست نمی دهم و ارتباطی فوق العاده را با مخاطب برقرار می کنم.

در تمام مدت آماده سازی محتوای آموزشی احساس خستگی نمی کنم و به جز اکسیژن به هیچ چیز دیگری نیاز پیدا نمی کنم.

در این طریق کار کردن که همسو با اراده خداوند است، گویی همه آنچه برای انتقال پیام لازم است در دسترس من قرار دارد.

کار به سرعت و بالاترین کیفیت انجام می شود بدون هدر رفتن ذره ای از انرژی.

اینکه چرا درباره عملکرد خودم می نویستم به این دلیل است که تصور نکنید همسو شدن با اراده خداوند کار عجیب و پیچیده ای است که شاید در عهده و توان شما نباشد.

من هیچ تفاوتی با دیگران ندارم، از همان میزان نعمت هایی برخوردار هستم که همه انسانها برخوردارند، هیچ توانایی و استعداد خاصی که در من وجود داشته باشد و در دیگران نباشد را در خود نمی بینم.

یک انسان کاملا معمولی مانند همه همنوعانم با یک تفاوت کوچک، من تصمیم گرفتم زندگی با اراده خداوند را تجربه کنم.

در قسمت بعدی درباره ترکیب اراده شخصی با اراده خداوند توضیح داده خواهد شد.

به اندازه ای که نیاز دارید و احساس خوب در شما ایجاد می کند این نوشته و قسمت های قبلی را مطالعه کنید.

خواندن این نوشته ها را بعنوان وظیفه ای در قبال خود بدانید تا بر بهانه های اراده شخصی خود برای غفلت کردن از این آگاهی ها غلبه کنید.

منتظر خواندن نوشته های شما هستم

همراه همیشگی شما رضا عطارروشن

با دادن ستاره به این مطلب امتیاز بگیرید.

Rating 4.36 from 74 votes

https://tanasobefekri.net/?p=29683
برچسب ها:
55 نظر توسط کاربران ثبت شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

اندازه متن دیدگاه ها
      آواتار زهرا
      1402/05/22 14:37
      مدت عضویت: 382 روز
      امتیاز کاربر: 23540 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 383 کلمه

      سلام استاد صبح شما بخیر و شادی 

      من زهراانتظاری در این لحظه مقدس تصمیم می گیرم عمل کردن بر اساس اراده شخصی خود را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند برای رشد و گسترش زندگی عمل کنم 

      عبارت “من به خداوند توکل کرده ام” را به عنوان یادآوری عهدم با خداوند بر زبان جاری می کنم و خود را وسیله ای در دستان خداوند برای انتقال آگاهی از دنیای غیرقابل شنود (انرژی پاک) به دنیای قابل شنود (دنیای ماده) می دانم.

      استاد من امسال دوتا از فرزندانم کنکور  سراسری دادند و من به خداوند توکل کرده ام که انشاالله با اراده خداوند در رشته خوبی قبول خواهند شد .

      وقتی در برابر مشکلات به خداوند توکل می کنیم یک احساس آرامش و اطمینانی به انسان دست می دهد که یعنی خیالت راحت باشه ای بنده ی من ، من همه جاپشت و پناه تو هستم و نگران نباش و کارهایت را به اراده من بسپار و آرامش و اطمینان قلبی داشته باش که نتیجه کار بهترین خواهد شد که در پایان احساس شادی داشته باشی نه غم و اندوه 

      خدایا من در این جا اعلام می کنم که اراده‌ی تو بالاترین اراده هاست و از تو در خواست می کنم سعادت دنیوی و اخروی ، ثروت ، سلامتی ، خوشبختی خود و فرزندانم ، باغ سرسبز ، ماشین خوب و خانه‌ی بزرگ و هر آنچه را خودت صلاح میدانی در مسیر زندگی من قرار بدهی .

      من بارها در زندگیم تجربه کردم اگر برای کاری حتی کوچک به خداوند توکل و اعتماد کردم آن کار با بهترین وجه ممکن درست شد که خودم هم حیران می مانم که چطور مراحل کار جور شد . 

      خدایا ازت ممنون که در همه حال در کنارم هستی و من می توانم به تو تکیه کنم و در هر لحظه از شبانه روز بدون وقت قبلی صدایت بزنم و می دانم کته صدایم را می شنوی و دعایم را اجابت می‌کنی

      خدایا سپاسگزارم🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 ، خدایاشکرت👏👏👏👏👏 ،خدایا دوستت دارم 💖💖💖💖💖، خدایا مرا ببخش که چقدر در شناخت تو کوتاهی کردم و از شما استاد عزیز ممنون هستم که زندگی با اراده خداوند را به ما یاد می دهید 

      انشاالله تا پایان شهریور در همین فایل نتیجه کنکور بچه هایم را اعلام خواهم کرد که در بهترین رشته هایی که می خواستند قبول شدند و من زندگیم را با اراده خداوند پیش بردم نه باراده شخصی 🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فاطمه
      1402/04/29 07:08
      مدت عضویت: 401 روز
      امتیاز کاربر: 1665 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 121 کلمه

      استادعزیز و مهربانم  دیروز دخترم در زندگیش به مشکل کوچیکی بر خورد کرده بود که این متن و نوشتم و متوجه شدم زندگی با توکل به خدا چه لذتی داره که حتی از راهنمایی خودم لذت بردم که خدا به جای من راهنما یی کرد متن زیر تمام آنچه بود که به او گفتم 

      میتونم بهت بگم  توی تمام سال‌های عمرم فقط یک چيز یاد گرفتم که ارزش گفتنش و داره زندگیمو مشکلاتمو سپردم  به خدا و بدون حتی یک خطا همشو حل کرد به بهترین شکل ممکن دختر زیبا و با محبت من زندگیتو مشکلاتتون فقط بسپار به خدا  بهش تکیه کن  بهش اعتماد  که در دنیا ندیدم مطمئن تر از او ندیدم امین تر از او ندیدم حلال مشکلاتم بهتر از او

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریبا فروغی
      1402/01/27 12:52
      مدت عضویت: 549 روز
      امتیاز کاربر: 15020 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 265 کلمه

      با سلام خدمت شما،

      من هم از این پس سعی می کنم که اراده شخصی خودم رومتوقف کنم  و با اراده خداوند زندگی رو بر اساس رشد و گسترش بنا کنم زیرا که در سایه لطف الهی بودن همیشه لذت بهتری برای زندگی کردن دارد شوق و ذوق زندگی که با اراده خداوند باشد توکل کردن به او و باور داشتن این که چیزهای خوبی برای ما قرار داد خیلی خوب است،

       امروز هم اراده خداوند این بوده که من با گوش دادن این فایل و خوندن این فایل از الان تصمیم بگیرم که من هم از تصمیمات شخصی بر اساس اراده خودم دست بردارم و اراده شخصی خودم رو رها کنم و توکل کنم به اراده خداوند و در مسیر اراده خداوند زندگی رو بهتر گسترش بدم،

      امیدوارم شما دوستان عزیزم این تصمیم رو گرفته باشید و با خوندن این فال تغییرات ذهنی خوبی داشته باشید،

      اینجا میگی ما به خدا توکل می کنیم یک حرف نباید باشه که فقط اون رو بیان میکنیم باید در ذهن و درون خودمون به این باور برسیم که من از تمام افکار منفی و اتفاق های بد می خواهند دور باشم و برای رسیدن به اتفاق های خوب و افکاری خوب به خدا توکل می کنم باید در عمل و طرفدار خودمون نشان بدیم که تو کل واقعی داریم و یا فقط به زبون میاریم ،

      توکل  واقعی این است که من دیگه کار های که احساس خوبی نداشتم در گذشته را انجام ندهم و با خواست خدا زندگی بهتری داشته باشم و افکار قشنگ تری با احساس خوب درباره ادامه زندگی فکر کنم و هدف های خودم رو دنبال کنم،

      باتشکر ازما

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 5 از 1 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار faribadeghani1371@gmail.com
      1400/07/28 01:16
      مدت عضویت: 1041 روز
      امتیاز کاربر: 1306 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 368 کلمه

      سلام
      من فریبا در این لحظه مقدس تصمیم میگیرم ک زندگی براساس اراده شخصی خودم رو متوقف کنم و زندگی براساس اراده خداوند رو برای رشد و گسترش زندگی ادامه بدم
      خداوند عزیزم من توکل میکنم ب تو اما از جنس دیگر واقعا الان ک این عبارت رو تکرار مبکنم انگار با تمام وجودم تسلیم میشم
      قبلا وقتی دوره راهنمایی بودم همیشه ی صدایی در درون من منو هدایت میکرد همیشه هر چی میگف یادمن ب هرچی راهنمایی میکرد درست بدون نقص برام اتفاق میافتاد حس میکردم خودمم ک دارم با خودم حرف میزنم ولی ب خودم میگفتم ن بابا من ک از اتفاقها خبر ندارم
      سردرگم شده بودم ک این صدای درون من چیه اسمشو گذاشتم فرشته درون من
      هنیشه میگفتم فرشته این مورد چیکار کنم یا فلان
      الان ک میبینم میفهم همون خدای درون من بوده و من اراده خودم باهاش همسو کرده بودم و من هر چی میدیم و راهنمایی میکرد واقعا میشد ولی هر چقدر بزرگتر شدم این صدا در من کمرنگ شد چن روزه ی پیجی دیدم ک ی تکنیک یاد میده ک با چهار عبارت
      ک خدایا منو ببخش و متاسفم و دوست ارم و متشکرم پاکسازی میکنه
      ک من نمیدونم گ این درسته یا اصلا نفهمیدم تا اون حد ولی چن روزه ک هر جا ناراحت شدم هرجا بریدم کلا بیشتر تو کارم تو روز این عبارتها روگفتم مثلا امروز بیخودی استرس داشتم چن بار گفتم خداوندا من متاسفم منو ببخش ک امروز انقد خودمو اذیت کردم خدایا من دوستت دارم ممنونم ک کنارمی همراهمی و چن روزه دارم سر هر موضوعی خدارو صدا میزنم و الان سه روزه این صدا رو در درون خودم دوباره میشنوم صداهایی من داره راهنمایی میکنه برای حال خوب هرجا کار اشتباهی میکنم ک اذیت میشم دچار استرس و ناراحتی میشم صداشو میشنوم ک یجوری داره ب من یاد میده ک چیکار کنم
      من خیلی خو شحالم خیلی
      اولش گفتم حتما خودمم ک دارم با خودم حرف میزنم ولی بعدش میگم این صدای قلب منه ک داره منو هدایت میکنه کاش بیشتر درکش میکردم حس میکنم درکم کمتره
      نمیدونم ب خودم فرصت میدم
      و خداوند عزیزم من تسلیمم دربرابر اراده تو خودت منو هدایت و حمایت وراهنمای کن
      خدایا دوستت دارم
      میدونم ک همیشه همراهمی

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار متولد 1400/6/5
      1400/07/22 00:11
      مدت عضویت: 995 روز
      امتیاز کاربر: 1850 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 430 کلمه

      به نام خدای مهربانم 

      با سلام من فاطمه در این لحظه مقدس قسم میخورم زندگی ام را تغییر بدم و ازین به بعد با اتصال به اراده خداوند روند زندگی ام را ادامه بدهم .

      من الان سی و دوساله هستم 

      زمانی که محصل بودم سردردهای زیادی داشتم که باعث شد از درس خوندن بدم بیاد ولی بازم یه حسی به من میگفت برو روانشناسی بخون 

      من دیپلم کاردانش داشتم و برای شرکت در آزمون فراگیر پیام نور به صورت اضافه و شبانه مدرک پیش دانشگاهیم رو هم گرفتم ولی وقتی خواستم دفترچه رو بگیرم بابام گفت دست نگه دار درس بخونی که چی بشه که به کجا برسی ولش کن برو آرایشگری یاد بگیر تا برات آرایشگاه بزنم من دوره رفتم و برام سالن هم زد و موفق هم بودم ولی من پیشرفت بیشتر میخواستم دوباره خواستم دفترچه فراگیر پیام نور رو بگیرم دوباره خانواده گفتن نه بسه دیگه ما حوصله سردردات و نداریم و منم که توکل نداشتم بیخیال میشدم من الان دو فرزند دارم یکی پنج ساله و یکی دوساله مدتی بود با اینکه کارهام خیلی زیاده و همیشه از کمبود وقت مینالم دوست داشتم درس بخونم تا جزئ والدین بیسواد نباشم ولی میترسیدم که نتونم و اینکه میگفتم از من گذشت حالا درس بخونم که چی بشه تا اینکه فایل لیاقت لاغری رو گوش دادم و یه چیزی در درونم جوشید لرزه به تنم افتاد که من باید ادامه بدم نه فقط برای مدرک ادامه برای موفقیت 

      من کلا مطالب روانشناسی و خودشناسی رو دوست دارم و کتاب درموردش زیاد میخونم والان که با این سایت آشنا شدم حس میکنم پرم از مطالبی که همیشه دوست داشتم بدونم وانقدر مطلب هست و من دلم میخواد همه شو زودتر یاد بگیرم ولی اینجوری فکر میکنم درست تو ذهنم جا نمیگیره و بعد به این فکر میکنم کاش منم بتونم به آدمهای دیگه کمک کنم مخصوصا آدمهای کشور ما که واقعا نیاز دارن به امید داشتن نیاز دارن به خود شناسی  

      الان حس میکنم که شاید اراده خدا این بوده که من درس بخونم و حتما میتونم موفق باشم چون من ادمی هستم که وقتی توی یه کاری پا میزارم سعی میکنم تا تهش و برم و همیشه همه کار و خوب انجام میدم پس میتونم تو این راهم موفق باشم بیشتر بخونم بیشتر یاد بگیرم تا کلی رنگ سبز در فضای بیرون از خودم بکشم 

      توکل به خدا میکنم و ادامه میدم 

      حسی که من بعد از گفتن توکل بر خدا میکنم در درون من شکل میگیره یه حس درونیه عجیبه انگار یه انرژی از توی قلبم پخش میشه توی بدنم و در آخر مو به تنم سیخ میشه 

      عجیبه ولی هربار همین اتفاق میفته

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 0 از 0 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار فریده حسنی
      1400/05/04 22:36
      مدت عضویت: 1619 روز
      امتیاز کاربر: 23378 سطح ۵: هنرجوی متوسطه
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 772 کلمه

      زندگی با اراده خداوند (قسمت پنجم)

      سلام به دوستان هم قدم و استاد گرامی 

      من فریده حسنی در این لحظه مقدس تصمیم میگیرم عمل کردن بر اساس اراده شخصی خود را متوقف کرده و بر مبنای اراده خداوند برای رشد و گسترش زندگی عمل کنم 

      جالبه که هر وقت در مسیر آموزشم به مطلبی برخورد میکنم که باعث میشه کدی در ذهنم‌ باز بشه و من به مدار دیگه ای وارد بشم ،یعنی مطالبو یجوره دیگه ای درک میکنم و اون نوع درک و فهم جدیدم برام بسیار دلپذیره ، میبینم که تمام آموزش های اون‌ تایمم همشون شکل هم میشن

      من چند وقتیه روی مطالب خداشناسی دارم کار میکنم ، مثلا تو دوره علم ثروت از یکی اساتیدم‌ که الان در حال گذروندش هستم ، استادم آموزش هایی بمن میده که وقتی میام اینجا هم به نوعی برام تداعی و تکرار میشه ، تو یه دوره ۴ روزه که چند روز پیش شرکت کرده بودم هم در مورد خداوند زیاد صحبت شد و جالبه یک کامنتی  در  سایتی  خوندم که اونهم در مورد اراده خداوند نوشته بود،در واقع قسمت ras مغزم بشدت زوم‌ کرده رو مطالبی که باهاشون در حال تمرین هستم 

      من به خدا توکل کرده ام 

      چه حس خوبی بهم میده ،حس داشتن یک حامی یک تکیه گاه محکم ،اینکه یه انرژی قدرتمند حواسش به تو هست بهت حس اعتماد و قدرت میده ،حس آرامش ،امنیت ، رهایی ،آزادی 

      هر وقت دلم خواسته که خداوند باهام صحبت کنه یا بهم نشونه بده ،دیدم که چند روز بعدش یه فایلی یه دوره ای یه پستی دیدم که متوجه شدم کلام خداست و داره با من صحبت میکنه که نوع و جنس صحبت هاش امیدبخش و آرامش دهنده است و من خوندن این متن رو هم نشانه ای میدانم که خداوند باز هم داره برای من مسیرو روشن میکنه 

      با خوندن جمله کارلوس کاستاندا یاد اون روزهای سرد زندگیم افتادم که هیچ امیدی نداشتم ، اولش که خدارو از ریشه قبول نداشتم ، میگفتم خدا وجود نداره ،بعدها بخاطر اینکه زیاد در مورد خدا شنیده بودم ،میگفتم خدا اگر هست برای من نیست مال یه عده خاصه ،از ۴ سال پیش که خدارو بیشتر شناختم باورش کردم ولی نمیدونستم که تو همین ۴ سال هم که در حال شناختش بودم ،ایمان داشتم که خدا هست ،خدا تواناست تو انجام هر کاری ولی این ولی ش مهمه ، خدا تواناست بر هر چیزی ولی نه برای من 

      در اعماق وجود ما که باور به وجود خداوند بوده و هست ،تازه این باگ و در خودم کشف کردم که خدا برای من نمیخواد برای یه عده خاص میخواد ،تازه چند روزه دارم روی این باورم کار میکنم که قبول کنم برای خدا فرقی نداره آرزوی منو اجابت کنه یا آرزوی بیل گیتسو

      و دقیقا وقتی امیدت از قدرت خدا ناامید میشه مدام چنگ میندازی به افکار خودت که شاید راهکاری برای مشکلت پیدا کنی و هر چقدر دست و پا میزنی بیشتر غرق میشی و اونجاییکه تسلیم میشی و میگی خستم دیگه نمیتونم ،امداد غیب خدا به کمکت میاد درست جاییکه تو از سر راه خدا رفته باشی کنار

      حالا با اینهمه اطلاعات جدید و اونهمه باورهای قوی مخفی منفی درونم‌ باید چکار کنم ؟ دلم میخواد به اراده خداوند وصل بشم ولی یه عالمه فرمول های گذشته در مغزم بهم آلارم میده ،باید تک تک اون شنیده هارو که به درون من چسبیده ر‌و نقض کنم‌ تا اون شکل هاییکه به خداوند داده بودم در افکار من کمرنگ بشن

      یکی از تکیه کلام های مادرم که به تکرار شنیدم ازش این بود و هست که     هر چی خدا بخواد  ، تا خواست خدا چی باشه  در واقع مادرم هم دلش میخواد اراده خداوند براش چیزهای خوب رقم بزنه منتها من الان مطمئن شدم که یکی از باورهای مادرم در مورد خداوند اینه که خدا براش چیزهای خوب نمیخواد چونکه هر وقت اتفاق بدی میفته میگه خدا خودش میدونه  و برای من همیشه سئوال بود که چرا خواست  این خدای مادرم خواست های خوبی نیست در واقع مادرم پیش اومدن هر اتفاق بدیو از طرف خواست خدا میدونه 

      منم همیشه از خواست های خدا میترسیدم ،آخه این چه خدایی بود که همش برای ما بد میخواست 

      انقدر درونم متلاطم شده ،هر آنچه از قبل میدونستم و هر آنچه که الان در حال آموزشش هستم ،همگی با هم در حال پردازش هستند و من موندم و یه عالمه علامت سئوال ،یعنی تا الان هر راهی رفتم به بیراهه بوده ،من چقدر میتونستم راحتر زندگی کنم ولی با ناآگاهیم ازش محروم شدم ،همیشه خودمو تهی و خالی میدیدم 

      من به خدا توکل کرده ام 

      من به خدا توکل کرده ام

      من به خدا توکل کرده ام

      خدایا مثل همیشه که‌ تو حامی من بودی و من نااگاه بودم باز هم دست منو بگیر و ببر به همون جایی که در حوضه اراده خودته

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 14 از 3 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم
      آواتار اشرف مخلوقات
      1400/04/10 01:29
      مدت عضویت: 1691 روز
      امتیاز کاربر: 2472 سطح ۳: کاربر پیشرفته
      مدال طلایی
      محتوای دیدگاه: 675 کلمه

      بنام یگانه خالق هستی 

      سلام به استاد عزیزم وهمه ی دوستان هم مسیر با اراده ی خداوند 

      از وقتی این قسمت از سایت به ساختن باورها شروع شد دگرگونی بزرگی را در خودم حس می کنم از قسمت اول تا الان انگار این خداست دارد به من خط مشی میدهد و پاسخ سوالهای مرا می‌دهد نمی دانم از کجای این نوشته ها بگویم .

      اشتباهی که در ذهن من است این است که اراده خداوند واراده ی خود را کاملا اشتباه درک کرده ام چون اراده ی خداوند را خارج از تصمیمات خود می دانستم نمی دانم چگونه این مطلب را بیان کنم تا بتوانم بهتر بنویسمش وبهتر بفهمم 

      اینکه این مثال ترک سیگار رو زدید دریچه ی جدیدی در وجودم باز شد واینکه چطور می توانم با این اراده همسو شوم .در طول این مدت زندگی ۴۵ ساله ایی که تا الان از خدا دریافت کردم جز این دو سه ساله واقعا مفهوم زندگی ام معنایی دیگر برایم پیدا کرده نمی گویم توانسته ام خوب عمل کنم ویا خوب همسو شوم ویا خوب توانسته ام کنترل زندگی ام را در دست گرفته باشم چون اینقدر چالش‌ها وباورهای دریافتی من محدود کننده است هنوز نتوانسته ام درست درک کنم مفهوم خدا را . می توان این مثال از زندگی ام را بیارم در آغاز زندگی مشترکم به چالش بسیار بزرگی برخورد کردم چالشی که می توانست به راحتی منو از پای دربیاورد چنان غم سنگینی ومشکل بزرگی برای من ایجاد شد که همان روزنه ی امید بود توانست من رو از آن خارج کند چه شب ها و روزهایی من متوسل به همه که از خدا بخواهند گره زندگی من باز شود ولی یکی پس از دیگری درها بسته شدند و من ماندم پشت اون درهای بسته و مدت طولانی سپری شد چون فکر میکردم اینها امتحانهای خداست تا اینکه یک روزی واقعا تسلیمش شدم وبهش گفتم خسته شدم دیگه نمی تونم خودت یه کاری بکن اونجا بود که دیگه احساس کردم یکی یکی گره ها داره باز میشه اما نمی نمی دانستم از این خدای واقعی واراده وتسلیم بودن در برابرش چطور استفاده کنم .الان که این نوشته ها را می خوانم ومی نویسم اشک هایم خود به خود سرازیر می شوند الان بهتر می فهمم تسلیم اراده خداوند بودن این نیست که قبول کنی که او یک چیزی را از قبل نوشته و خواسته همان طور بشه و من هیچ نقشی ندارم .

       فقط کافیه که من اگر دریچه قلبم را باز کنم وبشنوم اولین صدایی که با آرامش به من میگه که چه کاری انجام بدم وببندم اون پنجره ی بقیه صداها که منو از هر کاری می ترسونه وآشوبی به همراه داره اون وقت می تونم باهاش همسو بشم همسو بشم با اراده ی خدا .

      کدوم خدا ؟

      همون خدایی که نزدیک منه هیچ وقت از من دور نبوده ولحظه ایی از من جدا نشده ولحظه ایی منو تنها رها نکرده بلکه هر جا مواظب ویارم بوده من مثل اون بچه های لجباز لجبازی کردم وهرکاری که خواستم خودم انجام دادم و قلبم رو بستم و بقیه صداها را شنیدم وصدای این خدا برای من کم کم کمتر وکمتر شد چه جاهایی هست در زندگیم می بینم فقط رد پا و وجود خدا بوده که از من محافظت کرده والان هم به لطف همین خدای واقعی است که من اینجام که دارم گوش میدم و می شنوم اما هنوز نتوانسته ام درست همسو شوم با این نیرو .

      امشب با این جمله ی 

      من به خدا توکل کرده ام  

      ایمان دارم به همان یگانه نیرو که قرار هست تحول عظیمی در زندگی ام رخ دهد فقط کافیه این اراده ی خدا رو در تصمیم های خودم اجرا کنم وآنچه را دریافت می کنم عمل کنم تا رسالتی که واقعا قرار هست آنرا در این جهان انجام دهم درک کنم .

      هر آنچه هست اشاعه ی توحید ویگانگی اوست تسلیم بودن است 

      سپاس فراوان وعظیم دارم استاد 

      واقعا نمی دانم چه بگویم فقط میدونم که اینها کلام کسی دیگری است که با دست شما نوشته شده .

      خدایا من تسلیم خدایا من تسلیم 

      من به تو توکل کرده ام 

      راه نشانم بده 

      هدایتم کن که اگر هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود 

      من به تو توکل کرده ام 

      برای ثبت امتیاز ، روی ستاره موردنظر کلیک کنید. ثبت امتیاز
      امتیاز: 33 از 7 رأی
      افزودن به علاقه مندی این دیدگاه را خواندم