اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنید.
ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.
به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.
به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.
هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.
در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.
به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.
درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.
در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.
نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.
من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.
فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.
درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.
هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.
در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.
کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.
درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.
در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.
غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.
از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.
در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.
از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.
آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.
اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.
در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.
یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.
تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.
دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”
اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.
خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.
زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.
البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.
اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.
مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.
جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.
بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.
شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.
حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.
اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.
از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.
از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.
به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.
پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.
فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.
در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.
جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.
چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.
واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.
شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.
پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.68 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام ۱۹
سلام وقت بخیر
بر اثر پذیرش چاقی خودم ،مجبور شدم سالها تحت رژیم های سخت باشم،بیشتر غذاها برای من ممنوع بود و در ذهن من خطرناک تعریف شدن،برنج غذایی که خیلی مورده علاقه من بود و حتی حاضر بودم برنجو بپزم با روغن و نمک ،خالی بخورم ولی برنجو تو غذام حذف نکنن و تو تمام رژیم ها برنج یا حذف میشد یا چند قاشق بود،بعد از یه مدتی که موهامون میریخت،میگفتن بخاطر کمبود ویتامین B ،جالبه وقتی وارد دوره شدم و سایز کم کردم،همزمان ریزش مو هم گرفتم،متوجه شدم اون باور قدیمی در من داره اجرا میشه،به خودم مرتب میگفتم ،منکه رژیم نیستم ،منکه کمبودی برای بدنم نمیذارم و آرام ارام ریزش موهام کمتر شد ،
برای ذهن من نون،برنج ،روغن،شیرینی جات ووووووووو
چاق کننده تعریف شده بود ،غذای اصلی ما ایرانی ها هم که همین هاست ،انقدر بجای غذا سالاد خورده بودم که دیگه متنفر بودم از خیار و گوجه و مخصوصا کاهو ، همیشه انجیر و خرمای خشک همراهم بود که اگر گرسنه شدم داشته باشم
دقیقا تو سریال اوشین که اون زمانها پخش میشد میدیدم که ژاپنی ها صبحونه نهار شام برنج میخوردن ولی هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم که پس چرا اونها چاق نمیشن، و زیاد شنیده بودم ژاپنی ها بعد از غذاشون چایی میخورن چونکه داغه چربی غذارو میبره ،یا اونا چونکه سرخ کردگی نمیخورن لاغرن
مادرم نظرش این بود و هنوزم هست که برنجو باید فقط در یک وعده مصرف کرد اگر ظهر برنج بخوره دیگه شب نمیخوره،یا اگر شام بخواد بره مهمونی ،نهارو برنج نمیخوره که بتونه شام برنج بخوره
یعنی برنج تو ذهن بیشتر ماها چاق کننده است
۲ بار تو یه رژیمی شرکت کردم باید آهسته غذارو چندین مرتبه میجویدیم ،تازه تو یه روشش باید فایل های هیپنوتراپی هم در حین خوردن غذا گوش میدادم که خیلی زجر آور بود که صدایی تو گوش من بگه ،قاشقو بردار ،غذارو بخور ،خوب بجو ،لذت ببر و منهم باید همراه اون صدا غذا میخوردم،اصلا نمیفهمیدم دارم چی میخورم
من یکی از همون افرادی هستم که هر راه سختیو رفتم که بتونم به نتیجه برسم
چهارشنبه سوری که با عده ای از دوستانمون که طبیعت گرد هستن رفته بودیم خارج از تهران برای تفریح و آتیش بازی ،یکی از آقایونی که اونجا بود ،یدفعه اومد طرف من و دوستم و شروع کرد از عمل کوچیک کردن معده ش تعریف کردن و گفت ۱۵۰ کیلو بوده و خیلی راضی بود و پیشنهاد میکرد که دوست منهم که چاق هستن و در دوره مقدماتی هستن، این عملو انجام بده،منم تو دلم گفتم ما که تو مسیر درست قرار گرفتیم و خوشحال شدم که دغدغه آدم های چاقو دیگه ندارم
منم خودمو انسان شجاع و خاصی میدونم که سالها پای هدفم ایستادم و هنوزم دارم تلاش میکنم ،راه های زیادیو رفتم حتی به اشتباه ولی بلخره خواستم که لاغر بشم و در انتها خداوند منو هدایت کرد به این سایت و روش عالی
قبلا ،موقع سیر شدن ،همچنان چند لقمه شاید بیشتر میخوردم ولی الان این موضوع خیلی کمرنگتر شده
خدارو شکر در حال یادگیری و تشویق خودم هستم بسمت هدفم
از زمانیکه یاد گرفتم وقتی گرسنه هستم غذایی مصرف کنم و زمانیکه سیر شدم ادامه ندم ،این مسئله هم برام راحتر شده و مطمئنم که بهتر هم عمل خواهم کرد ،مثلا دیشب رستوران رفتم ، ۲ تیکه کوچیک نون سیر خوردم،چندتا چنگال پستو و یک برش پیتزا ،احساس کردم سیر شدم بقیه غذارو نخوردم
غذاها مارو چاق نمیکنن بلکه نوع نگاه ما و عملکرد ماست که مارو در ردیف چاق ها یا متناسب ها قرار میده
منم میخوام جزء ردیف متناسب ها باشم و به دستورات جدید ذهنم عمل کنم
روز ۴۲ تکرار
سلام وقت همگی بخیر
خدارو سپاسگذارم برای عمل کردن به آموزش ها
فرمول های ذهنی چاق کننده را بشناسیم
همینکه متوجه میشیم دلیل چاقی ما ارثی نیست یا ربطی به عوامل بیرونی نداره خیلی کمک کننده است چونکه دست پیدا کردیم به دلیل و ریشه چاقیمون ، اگر دلیل چاقی ما واقعا ارثی بود که الان ناامید بودیم ،چجوری ارث خودمونو تغییر میدادیم ؟
ولی الان میدونیم هر چی هست در درون ماست و زیباتر از اون اینکه ما توانایی تغییر دادن محتویات ذهنمونو داریم
اون وقتا چقدر درگیر چی بخوریم چی نخوریم بودیم ،چه دردسرهایی تحمل کردیم فقط بخاطر اینکه دلمون میخواست طبیعی و نرمال زندگی کنیم ،دست به هر کاری میزدیم ،رژیم ،ورزش ،قرص و دارو و دم نوش وووو
ما در پی تغییر دادن رفتارها بودیم ولی مشکل ما در فرمان مغز بود ،و الان با همین تمرینات در حال تغییر محتویات مغز هستیم ،همینکه من دارم مینویسم یعنی توجهم بر لاغر شدنه ،وقتی فایلی گوش میدم داره کد های قبلی بی اثر میشه و کد های جدید دانلود میشه و تجمیع همه اینها منجر به فرمان های جدید میشه و جسم که اطاعت کننده است هم به جمع ما خواهد پیوست
درک همین موضوع باعث میشه دیگه دلهره و شک نداشته باشیم و فقط به راهمون ادامه بدیم ، هر چند همه این تضادها بوجود میاد تا ما در این راه قویتر بشیم ،رد کردن این موانع باعث میشه درون ما و آگاهی های ما محکمتر بشن
دیروز که با دوستم صحبت میکردم( دوستم الان در دوره پیشرفته است و تا الان خیلی خوب داره نتیجه میگیره )ولی از اونجاییکه منفی بافش نمیذاره پیشرفت های این مدتشو ببینه حالشو بد میکنه
گفت ذهنم بهم میگه بیا اومدی دوره پیشرفته پس چرا خیلی لاغرتر نمیشی؟ بهش گفتم الان منتظری اومدی تو پیشرفته یدفعه ۴۰ کیلو بریزی ؟ گفت انتظار دارم خیلی نتایجم بزرگ باشه ، گفتم میدونی چرا اینجوری فکر میکنی ؟ چونکه تو به دوره ها تکیه کردی و اعتماد داری نه به خودت
اگر بصورت ریشه ای درک کرده بودی که این محتویات مغز توست که داره تغییر میکنه که بهت فرمان های جدید رفتاری میده و در انتها جسمت لاغر میشه ، اگر همین یک اعتقاد رو باور و درک کنی دیگه منتظر معجزه از طرف دوره رو نداری
در ضمن بهش گفتم تو در دوره مقدماتی که تمرین خاصی هم انجام ندادی ۲۳ کیلو کم کردی حتی بیشتر از من ، که خودم ایمان دارم یکی از چند هنرجوی اول سایت هستم که هر روز کامنت مینویسم و دوره هامو کامل انجام میدم ،پس از خودت راضی باش
خودتو سرزنش نکن ،اینهمه اضافه وزنی که الان داری حاصل سالها سرزنش و رفتارهای تخریبی بوده که باید مسئولیتشو بپذیری ، اجازه بده اطلاعات جدید با آرامش وارد مغزت بشه اینهمه اضطراری که داری مال اینه که میخوایی از خودت فرار کنی
وگرنه اگر اطمینان داشتی که بلخره لاغر میشی که اینهمه خودتو متر و سانت نمیزدی ،پس بپذیر که ۸۰ کیلو اضافه وزن حاصل سالها تلاشت برای چاق شدنه الان موظفی چند سال پی در پی محتویات لاغریو به خودت اضافه کنی، با توجه به اینکه این دوره هیچ سختی و رنجی نداره ،داری لذت میبری و لاغر میشی ،کجای دنیا اینجوری لاغر میشن ؟ به هر کسی بگی مسخره ت میکنه ،ولی ما داریم نتیجه های عالی میگیریم
همه افراد چاق حتما به مراتب خوردن برنجو یا سالها حذف کردن یا کم کردن ،منکه عاشق برنج بودم و هستم ،زمان هاییکه مصرف برنج فطع میشد یا کم ،حالم بد میشد ،فقط میتونستم همون زمان تحمل کنم و به محض اتمام رژیم مجدد شروع میکردم ،چقدر اون سبک زندگی بد و رنج آور بود
من اعتقاد دارم تازه ۲ ساله دارم زندگی پر آرامشیو تجربه میکنم در رابطه با مسئله خوردن ، حس آزادی بینظیره ،مثلا دیروز که تولد دوستم بود ما از صبح بیرون بودیم ،نهار رستوران خوردیم ،کارهامونو انجام دادیم ،اتفاقا شام هم رستوران بودیم ،ولی من هم نهار هم شام فقط به اندازه ای که سیر بشم غذا خوردم
دوستم ازم پرسید فریده تو فقط یکمی از غذای نهار و شامتو خوردی ،چجوریه؟ بهش گفتم خودت که میدونی من به محض سیر شدنم ادامه نمیدم ، کافه ای که دیشب رفته بودیم برای شام مخصوص کنافه و چای ترکی و مراکشیه ،بعد از شام با اینکه خودم یکمی جا برای کنافه و چای گذاشته بودم ولی احساس کردم اضافه بر نیازم خوردم که اونم ازش گذشتم ،میدونم مسئله مهمی نبوده ،ولی بیس رفتارهای من تا حدود زیادی درست و صحیح شده و خواهد شد ،اونم بخاطر برداشته شدن ترس ها و دانلود شدن اطلاعات جدیده ،این یعنی آزادی
از همون دوران کودکی از همه آدم ها شنیده بودم برنج و نون و یه عالمه خوراکی دیگه بینهایت چاق کننده هستن و کد چاق کننده بودن اونها در مغز من ساخته شد ،یعنی در مغز من تصویر و عکس هایی از خوراکی ها بود که هر وقت من به اون خوراکی ها فکر میکردم ،اون عکس و تصویرها مشاهده میشدن با حس و نگرششون
پس من با تصایر غول های چاق کننده ای روبرو میشدم که بدون شک باعث چاقی و ترس های من میشدن و حتی با فکر کردن به اونها هم من چاق میشدم چونکه ذهن من فرق بین تخیل و واقعیتو نمیفهمه ،پس مدام من در حال خوردن ذهنی هم بودم
اونهمه ترس و تصایر نا زیبا باعث شده بودن ،کانون توجه من بر چاقی باشه و روز به روز چاقتر بشم ،پس اون برنجه چاق کننده نبود و نیست اون تصویره ناهنجار بوده و تو این دوره ها داریم اون تصاویرو تغییر میدیم
مثلا وقتی میخواییم غذاییو بخوریم و ته درونیاتمون میترسه به خودمون همین باورسازی هارو یادآوری کنیم ،به خودمون بگیم بدن ما به انرژی نیاز داره باید غذا بخوریم پس ترسی در کار نیست اینجوری یواش یواش تصویر ترسناک برنج به تصویر انرژی بخش بی آزار و خنثی تبدیل میشه و ترس ما حین خوردن کمو کمتر میشه و هر چقدر ترس ها کمتر بشن درد های ما هم کمتر میشه پس بسمت لاغر شدن هدایت میشیم
الان که برای بار دوم دارم دوره مقدماتیو تکرار میکنم داره درک مطالب برام بهتر میشه و میدونم برای بار سوم که میخوام دوره پاکسازی و پیشرفته رو مرور کنم اونجا باگ های اصلیم برداشته میشه و بصورت قویتر ترس هام از مواد غذایی بصورت اصولی کمتر میشه
من یاد گرفتم که با خودم گفتگوهای آگاهانه داشته باشم و مثل قبل باری به هر جهت نباشم ،حرف هیچ کسی رو همینجوری نپذیرم و قبل از پذیرش از فیلترهای قوانینی که یاد گرفتم ردشون کنم اگر مطابقت داشت میپذیرم و این مستلزم تمرین بیشتره
دقیقا ما عقاید الگوهای خودمونو استفاده میکنیم ،چونکه به مراتب دیدیم و شنیدیم که اونها از برنج و روغن و نون ووو ترسیدن و این افکار نسل به نسل ما ادامه پیدا کرد،مثلا مادر من اگر نهار برنج بخوره دیگه شب برنج نمیخوره در کل شبها غذای سبک میخوره ،اگر جایی مهمان باشه حتما نهار برنج نمیخوره تا بتونه در وعده شام که مهمانیه برنج بخوره و من اینهارو دیدم و قبولشون کردم
و نقطه نقضش اینه که من ۲ ساله دارم تقریبا هر روز برنج میخورم ولی چاق نشدم ،من که همون فریده سابقم چرا قبلا با ترس میخوردم یا نمیخوردم در هر صورت چاق میشدم ولی الان حتما میخورم ولی لاغر میشم؟
اینکه ما فکر میکنیم چاقی ارثیه ،پولدار بودن یا فقیر بودن ارثیه،بیماری ارثیه ،نه بخاطر اینکه ارث ما اونهاست ،بدلیل اینکه افکار فقر یا ثروت بصورت دیدگاه و نگرش در مغز ما بوسیله الگوها دانلود شده ،ما اون عقایدو زندگی میکنیم
وقتی الگوهای یک بچه مدام بهش گفتن پول نیست،پول زیر پای فیله ،اگر پولدار بشی خدا ازت قهر میکنه ،پولدار بشی حتما بیمار میشی یا اتفاق بدی برات میفته وووو اون بچه بزرگ که میشه محاله دنبال پول بره، میترسه باور کرده که پول در اوردن رنجه ،پول سخت بدست میاد ،حالا چجوری از زیر پای فیل در بیاره؟
نکنه پولدار بشه خانواده شو از دست بده،نکنه بیمار بشه ،نکنه خدا ازش دور بشه ووو اون شخص باید موانع بازدارنده های مالیشو پیدا کنه بعد رفتارها و اتفاقات و شرایطش تغییر میکنه
برای لاغر شدن هم باید اعتقاداتی که از طرف الگوها و اطرافیان در ما دانلود شده ،شناسایی و رفع بشه تا ما بریم بسمت لاغر شدن ،پس چاقی در ما ارثی نیست ،عقایدی که از دیگران داریم در ما ضبط شده اونها باید عوض بشه
و نکته مهمی که باز هم باید بهش تاکید کنیم درست و صحیح غذا خوردنه اینکه درک کنیم بدن ما سطل آشغال مواد غذایی اضافه نیست ،برای بدنمون احترام قائل بشیم و به اندازه ایکه نیازشه بهش مواد غذایی برسونیم
مگه ما وقتی آب میخوریم انقدر میخوریم که حالمون بدشه ؟ آیا ما وقتی حمام کردیم باز هم توی حمام میمونیم و دوباره و دوباره حمام میکنیم ؟ یا توی سرویس بهداشتی ساعت ها اضافه میمونیم؟
پس چرا برای خوردن خودمون ارزش قائل نمیشیم؟ اگر عادت کردیم که باید آگاهانه رفتارهای جدید انجام بدیم که رفتارهای قدیم مارو به همون مقصدهای گذشته میبره
خدارو شاکرم برای یک روز دیگه و آگاهی های جدید
سلام دوست عزیز
ممنون از شما که وقت گذاشتید کامنت منو مطالعه کردید
براتون خوشحالم که در مسیر صحیح قرار دارید
امیدوارم آگاهی های جدید بر جان و وجودتون بشینه و همواره سلامت و متناسب باشید⚘
سلام دوست عزیز
ممنون از محبت و لطف شما
منم برای شما سلامتی ،شادی و تناسب رو آرزو دارم
در پناه خداوند باشید🌷
روز ۴۲تکرار
سلام
نظرات دوستانو و جواب های استادو میخونم ،لذت میبرم
اینکه ما باور،، درست خوردن،، رو بسازیم تا هدایت بشیم به مسیر خوردن صحیح خوراکی ها
منم تا گرسنه نشم خوراکی نمیخورم واینم بگم که یه صدایی مدام تو سرم میگه برو یه چیزی بخور ،تو چندساعته هیچی نخوردی مخصوصا غروب به بعد
موقع سیر شدن هم دست از غذا میکشم ولی بدلیل اینکه از دوران بچگی نفخ معده شدید داشتم و دارم ،حتی اگر غذا هم کم بخورم ،ولی بمحض خوردن آب یا نوشیدنی ،شکمم ورم میکنه و تقریبا بیشتر اوقات اون احساس بد ورم کردن رو در شکمم احساس میکنم ،مثلا الان چند قاشق غذا خوردم وبعدش آب خوردم ،الان احساس بدی دارم
ولی به مرور تمام موانعی که واسمون پیش میاد بر اثر تکرار وتجربه از بین میره وبصورت ناخوداگاه خوردنمون صحیح میشه وبعدش بدون فکر کردن ،عادات غذایی درست تری خواهیم داشت ،هنوز یه حس های بدی دارم که بهم میگه ،ببین با خودت چیکار کردی ،الان نمیتونی باری به هر جهت رفتار کنی ،قبلا فرقی نمیکرد ،سیر هم بودم اگر غذایو میدیدم حتی ۱لقمه هم شده بود میخوردم ،ولی دیروز که خواهرم کوکو سبزی سرخ کرده بود و داشتن میخوردن وبمنم تعارف کرد ومن گفتم سیرم ،تعجب کرد ،گفت مگه میشه از کوکو سبزی داغ پر از سیر و گردو گذشت
بلخره تغییر کردن همت وتلاش وتکرار میخواد که ما ازشون زیاد داریم