اگر چاق هستید به این دلیل نیست که چاقی شما ارثی است یا سوخت و ساز بدن شما پایین است بلکه شما به این دلیل چاق هستید که فرمول های ذهنی چاق کننده را در خود ایجاد کرده اید و سال هاست از آنها در زندگی روزمره استفاده می کنید.
ما به دلیل ایجاد فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شده ایم اما هر بار خواستیم لاغر شویم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خود رفته ایم.
به ما گفتند چاق هستیم چون از هر غذایی استفاده می کنیم به همین دلیل برای ما برنامه های غذایی نوشتند که اگر می خواهید لاغر شوید باید طبق این برنامه غذایی غذا بخورید.
به ما گفتند چاق هستیم چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگر می خواهیم لاغر شویم باید روزانه به این مقدار پیاده روی یا ورزش کنیم تا لاغر شویم.
هر دلیلی برای چاقی ما عنوان شده است بر اساس واکنش جسمی بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نشده است.
در سال هایی که چاق بودم هربار که تصمیم می گرفتم با رژیم گرفتن لاغر شوم بهانه چاق شدن را استفاده از فلان ماده غذایی می دانستم و سعی می کردم از آن ماده غذایی کمتر مصرف کنم یا در بهترین حالت هرگز مصرف نکنم.
به عنوان مثال متوجه شده بودم علت چاقی من خوردن برنج است. بنابراین سعی می کردم کمتر برنج بخورم یا اگر هم می خورم به تعداد فقط چند قاشق برنج بخورم و به جای خوردن غذا از سالاد و سبزیجات برای سیر کردن خودم استفاده می کردم.
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی (خوردن) بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن دائمی من نداشت.
درست است که در آن مدتی که برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و دلیل آن را نخوردن برنج می دانستم اما از آنجایی که تا ابد نمی توانستم برنج نخورم و بالاخره خوردن برنج را شروع می کردم با دو سه مرتبه برنج خوردن دوباره چاق می شدم.
در این مثال خوردن برنج واکنش رفتاری من بود که نقشی در چاقی و لاغر شدن من نداشت.
نگاه و تصوری که من درباره مصرف برنج داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من می شد.
من تصور می کردم برنج باعث چاقی می شود به همین دلیل اگر برنج نمی خوردم مقداری لاغر می شدم و اگر برنج می خوردم دوباره چاق می شدم.
فرمول های مشابه در باره سایر مواد غذایی در ذهن من وجود داشت.
درمورد نان، تخم مرغ، سس مایونز، پیتزا، کلوچه، شکلات و بسیاری از مواد غذایی فرمول هایی در ذهنم ایجاد کرده بودم که سبب شده بود به مرور به شرایطی برسم که عقیده داشتم آب هم می خورم چاق می شوم.
هرچه فرمول های بیشتری درباره تاثیر مواد غذایی بر جسم در ذهن من ایجاد می شد ترس من از خوردن مواد غذایی بیشتر می شد و انتظار چاق تر شدن را داشتم.
در این شرایط اگر می خواستم لاغر شوم باید از آن مواد غذایی که آنها را باعث و بانی چاقی خودم می دانستم مصرف نکنم و به مرور لیست مواد غذایی چاق کننده به حدی زیاد شد که دیگر ماده غذایی باقی نمانده بود که درباره آن تصور چاق کنندگی نداشته باشم.
کار به جای رسید که دیگر نمی دانستم اگر بخواهم چاق نشوم از چه ماده غذایی باید بخورم چون تقریبا همه مواد غذایی را چاق کننده می دانستم.
درک تفاوت بین فرمول های ذهنی چاق کننده و رفتارها و واکنش های چاق کننده به ما کمک می کند تا با آگاهی بیشتری در مسیر لاغری با ذهن قدم برداریم.
در دوران کودکی و زمانی که از خوردن برنج می ترسیدم و آن را چاق کننده می دانستم سریال تلویزیونی در حال پخش بود که آداب و رسوم مردم ژاپن را نشان می داد.
غذای اصلی ژاپنی ها در صبح و ظهر و شب برنج بود.
از تماشای هر روز برنج خوردن آنها و اینکه همگی متناسب بودند تعجب می کردم و با خودم فکر می کردم اگر من هر روز برنج بخورم خدا می دونه چقدر چاق خواهم شد.
در مثالی دیگر بعضی از آشنایان ما بودند که علاقه زیادی به برنج داشتند و به گفته خودشان هر روز برنج می خوردند و بارها از زبان آنها شنیده بودم که تا برنج نخورم سیر نمی شم و حتی برخی از آنها برنج را با نان می خورند.
از دیدن رفتار آنها شگفت زده بودم که چرا آنها چاق نمی شوند ولی من اگر هفته ای به جای یک وعده برنج خوردن دو وعده برنج بخورم حتما مقداری چاق تر می شوم.
آن روزها دلیل این تفاوت در رفتار خودم با دیگران را استعداد چاقی می دانستم که آنها این استعداد را ندارند اما من سرشار از استعداد چاقی هستم.
اما امروز به وضوح می دانم که دلیل تاثیر برنج در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن برنج خوردن در چاقی آن افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و آنها بوده است.
در ذهن من برنج عامل چاقی تعریف شده بود اما در ذهن آنها برنج غذایی خوشمزه و مقوی برای سیر شدن تعریف شده بود.
یادم می یاد حتی مادرم درباره نوع برنجی که آنها مصرف می کردند سوال کرده بود پون تصور می کرد شاید برنج هایی که ما مصرف می کنیم چاق کننده باشند اما مثلا برنج های شمالی چاق کننده نباشند.
تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود و همین الان هم دیدگاه مادرم درباره برنج چاق کننده است اما من مدت هاست تقربا هر روز برای وعده ناهار برنج می خورم و به هیچ وجه فرمول های ذهنی قبلی درباره برنج را در ذهنم ندارم.
دقت کنید در جمله بالا گفتم: “تفکر درباره برنج از مادرم به من ارث رسیده بود”
اگر شما تصور می کنید که چاقی ارثی است به این دلیل نیست که از طریق ژنتیک چاقی به شما منتقل شده باشد بلکه به این دلیل است که عقاید خانواده شما درباره چاقی به ذهن شما منتقل می شود.
خانواده و اطرافیان ما دیدگاه های خود درباره موضوعات مختلف را به ذهن ما منتقل می کنند.
زندگی ما در جنبه های مختلف شبیه خانواده مان است اما توجهی به موضوعات دیگر نداریم به همین دلیل تصور نمی کنیم که میزان موفقیت در شرایط مالی را از خاواده خود به ارث برده باشیم اما یقین داریم که چاقی از خانواده به ما ارث رسیده است.
البته همین عقیده ارثی بودن چاقی نیز از طریق خانواده به ما منتقل شده است.
اگر می خواهید به شکل ساده و آسان لاغر شوید باید مهارت شناسایی فرمول های چاق کننده را کسب کنید.
مهارتی که در دوره ورود به سرزمین لاغرها و سایر دوره های لاغری با ذهن به شکل تخصصی آن را یاد می گیریم.
جهت افزایش مهارت خود در شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنید.
بعنوان مثال هر فرد چاقی از پرخوری کردن خود ناراحت است و هر بار که پرخوری می کند احساس عذاب وجدان دارد و خودش را سرزنش می کند و احساس بد چاق تر شدن در او شکل می گیرد.
شاید همه افراد چاق بارها تصمیم قاطع گرفته اند که پرخوری نکنند اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشده اند.
حتی برنامه های رژیمی و لاغری با تاکید بر چگونه خوردن سعی در مهار پرخوری افراد چاق دارد.
اینکه به ما گفته می شد که باید آرام غذا بخوریم و هر لقمه را 20 تا 30 بار بجویم به این دلیل بود که آنها تند غذا خوردن را عامل پرخوری کردن و پرخوری کردن را عامل چاق شدن می دانستند.
از این رو سعی می کردند با دادن برنامه های غذایی و چگونه خوردن غذا پرخوری کردن افراد چاق را مهار کنند.
از آنجایی که پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمان های مغزی صورت می گیرد به هیچ وجه نمی توان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونگی خوردن افراد فرمول های مغزی آنها را تغییر داد.
به همین دلیل هر فردی که سعی کرده است از طریق آرام جویدن غذا بر رفتار پرخوری یا تند تند غذا خوردن خود غلبه کند نتیجه ای کسب نکرده است چون پرخوری نتیجه فرمول هایی است که در ذهن ما ایجاد شده است.
پس با تغییر فرمول های ذهنی می تواند واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشار آوردن به جسم.
لاغر شدن مهمترین آرزوی من بود. یادم میاد از سنین راهنمایی تلاش می کردم که لاغر بشم ولی همواره از تلاشی که انجام می دادم نتیجه ای نمی گرفتم و هر وقت هم با تلاش زیاد مقداری از وزنم کم می شد طولی نمی کشید که دوباره به وزن قبلی بر می گشنم.
از زمانی که به لطف خدا در مسیر لاغری با ذهن فرای گرفتم، نتیجه بسیار عالی در لاغر شدن کسب کردم و این روش به قدری عالی و آسان بود که تصمیم گرفتم به افرادی که نیاز به لاغر شدن دارند آموزش بدهم که از این طریق به رویای لاغری دست پیدا کنند.
فرمول های ذهنی خود در واکنش های رفتاری نسبت به غذاها را شناسایی کردم و به مرور فرمول های ذهنی متفاوتی برای لاغر شدن را در ذهن خودم ایجاد کردم و به مرور رفتار غذایی من تغییر کرد و جسم من مطابق با رفتار غذایی من شکل جدیدی به خود گرفت.
در دوره لاغری با ذهن همین فرمول ها را جهت لاغر شدن به علاقمندان آموزش میدهم و به لطف خدا نتایج عالی برای بسیاری از شرکت کننده ها شکل گرفته است.
جسم ما همیشه به رفتارهای ما واکنش های متفاوتی میدهد، در بیماری ها واکنش بدن ما به شکل کسل شدن و بی حالی است، واکنش بدن ما در زمان تشنگی، گرسنگی، نیاز به استراحت یا موارد دیگر متفاوت است.
چنانچه به واکنش جسم خود در برابر پرخوری های خود توجه کنید به راحتی می توانید رفتارهای اشتباه خود را شناسایی و سپس با ایجاد فرمول های صحیح رفتار صحیحی از خودتان بروز دهید.
واکنش جسمی فرد چاق نسبت به سیر شدن، با واکنش جسمی افراد متناسب بسیار متفاوت است و توجه به این تفاوت می تواند به ما کمک کند که رفتار مناسبی داشته باشیم.
شناسایی واکنش های جسمی ما نسبت به رفتار غذایی ما می تواند تاثیر فوق العاده ای در توانمند شدن ما در لاغر شدن داشته باشد.
پیشنهاد می کنم فایل آموزشی فرمول های ذهنی چاق کننده را که برای شما دوستان عزیز آماده کرده ام را با دقت گوش داده و به توصیه های گفته شده عمل کنید.
برای لاغری با ذهن آنچه مهم است تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خود داریم، و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد.
منتظر خواندن نوشته های شما هستم
همراه همیشگی شما رضا عطارروشن
امتیاز 3.68 از 102 رای
با دیگران به اشتراک بگذارید تا امتیاز بگیرید!
گام 19(تکرار1)
بنام خدا
چاقی ما نه ارثیه ، نه ژنتیکیه ، نه سوخت و سازیه و….بلکه به این دلیله که برای خودمون فرمول های ذهنی چاق کننده ایجاد کرده بودیم و سالهاست که از آنها در زندگی روزمره استفاده میکردیم .
ما به دلیل ایجاد کردن فرمول های چاق کننده در ذهنمان چاق شدیم ، ولی هردفعه که تصمیم گرفتیم لاغر بشیم به سراغ تغییر رفتارهای چاق کننده خودمون رفتیم .
به ما گفتن چاقیم ، چون غذا زیاد میخوریم یا از هر غذایی استفاده میکنیم . بخاطر همین ما هم اومدیم از برنامه غذایی و رژیم برای لاغر کردن خودمون استفاده کردیم .یا چون فعالیت بدنی پایینی داریم و اگه میخوایم لاغر بشیم باید هر روز یک ساعت پیاده روی یا ورزش و… کنیم .
پس هردلیلی برای چاقی ما عنوان شد براساس واکنش جسمی ما بوده است و هیچ توجهی به فرمول های ذهنی نبود .
من خودم هردفعه که برای لاغر شدن شکست میخوردم بازم باید پا میشدیم و ادامه میدادم حالا از هر روش دیگه ای که شده !چون قبول نداشتم که من باید با اضافه وزن زندگی کنم و یسری افراد با لاغری و تناسب اندام فوق العاده !
نمیتونستم بپذیرم اگه قراره چیز خوبی برای یسری افراد باشه ، باید برای منم باشه !
ولی من برعکس دلیل چاقی خودم رو مصرف یسری از غذاهای خاص نمیدونستم ، درواقع تا قبل از 13 سالگی اصلا دلیلی برای چاق شدن نداشتم !! ولی اضافه وزن داشتم . بعد کم کم که خودم اقدام به لاغر کردن کردم باعث ایجاد یسری فرمول های ذهنی در خودم شدم .
اصلی ترین فرمول هم غذا خوردن بود ! به این صورت بود که فکر میکردم شاید مقدار غذایی که من مصرف میکنم بیش از اندازه است و بخاطر همین چاق شدم ! در صورتی که گاهی اوقات یسری از وعده هارو غذا نمیخوردم و همینطور هم حجم غذام زیاد هم آنچنانی نبود ! ولی چون از کودکی بار ها به طور ناخواسته شنیده بودم که آدم اگه زیاد غذا بخوره چاق میشه و نمونش هم در مادرم دیده بودم ،شاید در کودکی این باور به طور ناخوداگاه در ذهن من فرمولش نوشته شد و ازونجایی هم که مادر من همیشه از دوران کودکی بخاطر باورهای مزخرف و نادرستی که برای سلامتی بیشتر و رشد قد و …. داشت به زووورر میخواست بهمون غذا بده ، فرمول های ذهنم با رقتار های نادرست ترکیب شد و فرمول های چاق کننده ایجاد شد و در من رفتار های نادرست غذایی شکل گرفت !
ولی هیچوقت من زندگی در بدن چاق رو قبول نمیکردم و نخواهم کرد .!
پس من متوجه شده بودم که علت چاقی من زیاد غذا خوردن یا حتییی غذا خوردن است ! و من سعی میکردم برای اینکه لاغر بشم غذانخورم یا رژیم هایی رو که غذاهایه کمتری در اون مصرف میشد و جزو رژیم های سخت محسوب میشد و بگبیرم .
این تلاش من با تمرکز بر واکنش جسمی یعنی خوردن بود و به همین دلیل نتیجه ای در لاغر شدن داعمی من نداشت .
درسته که در اون مدت با رعایت اون رژ یم ها خیلی لاغر شده بودم و دلیلشو غذا نخوردن میدونستم و هرکس هم که بهم میگفت خیلی لاغر شدما مامانم بهشون میگفت که خودش و کشت دیگه !
ولی دیگه تا یجایی میتونستم خیلی کم غذابخورم. تا ابد نمیتونستم ! ضعیف شده بودم و بعد از مدتی که شروع میکردم عادی غذا بخورم با اینکه مقدار عادی هم کاملا مناسب بود و زیاد نبود ، دوباره چاق میشدم !
خوردن واکنش رفتاری من بود که ربطی به چاقی و لاغر شدن من نداشت ولی من نگاه و تصوری که درباره خوردن داشتم فرمول اصلی بود که باعث چاق و لاغر شدن من میشد !
چون که من تصور میکردم چون زیاد غذامیخورم چاق میشم پس به همین دلیل اگه کم غذا میخوردم یا اصلا غذا نمیخوردم مقداری لاغر میشدم و اگه دوباره به سبک عادی یا یزره بیشتر از حد اون رژیم های سخت میخوردم ، دوباره جاق میشدم .!
این خیلی مهمه که ما تفائت فرمول های ذهنی چاق کننده رو با رفتارها و واکنش های چاق کننده بدونیم ، چون بهمون در این مسیر کمک میکنه .
در دورانی که من سعی میکردم غذا نخورم و از غذا خوردن میترسیددم خیلی از افراد ، به ویژه دوست صمیمیم و میدیدم که خیلییی بیشتر از من حتی مقدار حجم غذایی که زمانی که اضافه وزن هم داشتم بیشتر میخورن ولی متناسبن ! و من تعجب میکردم و واقعا حرصم میگرفت !
و کم کم داشت این فرمول در من ایجاد میشد که من ژنتیک چاقی دارم ! اما نمیخواستم که ژنتیک چاقی داشته باشم ، به هیچ وجه نمیتونستم قبولش کنم و حتی چند بار هم درباره چگونگی تغییر ژنتیک جستجو کرده بودم ! استاد اینم بگم که من زمانی که بدنیا اومده بودم چشمام آبی تیله ای بود و به سبز تغییر رنگ داد بعد هم که کم کم بزرگ شدم رنگ چشمام از سبز به فندقی، عسلی تغییر کرد و من واقعا میخوام که چشمام دوباره سبز بشه ! و برای تغییر دادنش خیلی جستجو کردم و روش هایی دیدم که خیلیی خطرناک بوده و احتمال اینکه که حتی ادم بینایی خودش و هم از دست بده وجود داره !
ولی مطمعنم که چشمام هم سبز میشه جون قبلا بوده پس بازهم میشه ! بعد از این که تو این مسیر اومدم با خودم خیلی فکر کردم که چه فرمولی باعث شده که رنگ چشمام از سبز روشن مقداری تیره تر بشه و فندقی ، عسلی بشه و چند تا هم فرمول پیدا کردم که همه رو به راحتی میتونم نقص کنم !
پس امکانش هست که تو این مسیر برای روشن کردن چشمام هم نتیجه بگیرم ؟؟
برگردیم به موضوع اصلی ، خب من در این مسیر متوجه شدم که دلیل تاثیر غذا خوردن در چاق تر شدن من و تاثیر نداشتن غذاخوردن در چاقی افراد به دلیل تفاوت در فرمول های ذهنی من و انها بوده است !
این نوع تفکر هم درباره غذاخوردن از مادرم آموزش دیده بودم و حتی الان هم مادرم و همینطور مادرش دیدگاهشون درباره غذاخوردن چاق شدنه نه رفع نیازشون !!ولی من فرمول های ذهنی که درباره غذاخوردن داشتم رو شکستم .
خانواد و اطرافیان ما دیدگاه های خودشون رو درباره موضوعات مختلف به ذهن ما منتقل میکنن که همین عقیده ارثی بودن چاقی هم از همین طریق به ما منتقل شده بود .
برای شناسایی فرمول های ذهنی باید به عامل ایجاد کننده هر وضعیتی در خود توجه کنیم .
مثلا پرخوری کردن ! همه افراد چاق از پرخوری کردن ناراضی هستن و هربار که پرخوری میکنن ، خودشونو سرزنش میکنن و احساس بد چاق تر شدن رو در خودشون شکل میدن و حتی بارها هم تصمیم قاطع گرفتن که دیگه پرخوری نکنن اما موفق به انجام ندادن پرخوری نشدن !
برنامه های رژیمی هم همه تاکید بر چگونه خوردن در مهار پرخوری افراد چاق دارند !اینکه غذارو آروم بخوریم و کاملا بجوییم تا زودتر سیر بشیم و دیگه بیشتر نخوریم.
در واقع کسی که پرخوری میکنه اصلا حس سیری رو احساس نمیکنه که آروم غذاخوردن بخواد تاثیری در ایحاد احساس سیری در اون ها به وجود بیاره ! در هر حالت در پرخوری جسم سیره ولی مغز گرسنس پس هیچ ربطی نداره که ما بخوایم آروم غذا بخوریم یا نخوریم !
پرخوری کردن یک واکنش جسمی است و تحت تاثیر فرمول های ذهنی صورت میگیرد و به هیچ وجه نمیتوان با کنترل کردن میزان خوردن یا چگونه خوردن ، فرمول های مغزی افراد را تغییر داد!
پس با تغییر فرمول های ذهنی میتوان واکنش های جسمی را تغییر داد نه با فشارآوردن به جسم !
جسم ما همیشه به رفتار های ما واکنش های متفاوتی میدهد. در بیماری ها ، گرسنگی ، تشنگی ، خستگی و… واکنش های جسم باهم متفاوت است .
درلاغری با ذهن آنچیزی که مهمه تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهنمون ذخیره کردیم .
پس اگه ما به واکنش های جسممون در برابر کارهامون توجه کنیم به راحتی میتونیم رفتار های اشتباهمون و شناسایی و بعد با ایجاد فرمول های صحیح ، رفتار صحیح داشته باشیم .
چون واکنش جسمی فر چاق با فرد لاغر نسبت به سیر شدن متفاوت است .
در لاغری با ذهن انچیزی که مهمه تغییر فرمول ها و افکاری است که درباره چاقی در ذهن خودمون داریم و این کار نیاز به اشتیاق و استمرار در تغییر کردن دارد .
موضوعی که بسیار مهم است و به ما در کنترل خوردن ، رفتار ها و واکنش های ما به مواد غذایی کمک میکنه مدیریت و کنترل خودمونه !
مهم ترین موضوع مدیریت رفتارهای غذاییمون هست .چون افرادی که اضافه وزن دارند ، هیچ مدیریتی روی واکنش ها و رفتار های خودشون به مواد غذایی ندارند و هر عاملی سبب تحریک کردن اونا به خوردن میشه .
و در واقع این موادغذایی هستند که براشون تصمیم میگیرند که چه مقدار باید مصرف کرد .
مثلا بعضی غذاهارا که دوست داریم به ی مقدار، و بعضی غذاهارو که خیلییی بیشتر دوست داریم بیشتر مصرف میکنیم و مواد غذایی درحال مدیریت خوردن ما هستند و ما هیچ مسولیتی در قبال خوردن خودمون به عهده نداریم ! و هر ماده غذایی به شکلی مارو تحریک به خوردن میکنه .. یا همینطور واکنش های روحی افراد مثلا ناراحتی یا عصبی بودن یا خسنگی و افسردگی و…ویا هرموضوعی که باعث ایجاد واکنش عصبی در ما بشه رو باعث پرخوری در خودشون میدونن در هنگام مواجه شدن با هرکدوم از این عوامل طبعا بیشتر میخورن !
پس این تنها فرمول های ذهنی افراد متناسب با افراد چاق هست که باهم فرق میکنه و باعث میشه که هرکدوم از این افراد در موقعیت های مختلف ، واکنش های مختلفی از خودشون نشون بدن !
و همین تفاوت در رفتار باعث تفاوت در جسم میشه ! نه ژنتیک و محل زندگی و بیماری و هورمون و….خیلی موضوعات دیگر که افراد چاق برای توجیح اضافه وزنشون از اون استفاده میکنند .
در واقع تفاوت در ذهن و الگویی هایی است که ما خودمون به خودمون دادیم ! چون ذهن دقیقا مثل یک کامپیوتریه که سیستم عاملی روش نصب نشده و ما خودمون میخوایم و تصمیم میگیریم که مثلا از سیستم عامل ویندوز استفاده کنیم یا لینوکس !
پس ما خودمون تصمیم میگیریم که میخوایم به چه شکلی رفتار کنیم !
و در ادامه مغز ما هم با استفاده از این فرمول های ذهنی به جسم ما واکنش میده و دستور میده که ما چجوری باید رفتار کنیم !
مثلا مواقعی که خودم پرخوری میکردم و میدونستم که سیرم و بدنم احتیاجی به غدا نداره و نمیخواستم هم که بخورم اما نمیتونستم هم که جلوی خودمو بگیرم ! انگار خودم نبودم. ما باید اون چرایی و اون فرموله رو کشف کنیم .
زمانی که اون فرموله شناسایی بشه و تغییر پیدا کنه ، واکنش های رفتاری ما خود به خود تغییر میکنه .و اصلا دیگه نیاز به سختی و رنج و… نیست .
ما انسان هستیم ، عقل و اراده داریم و به قول خودمون اشرف مخلوقات هستیم !! و باید بتونیم خیلی راحت چیزی و که به ضرر ماست رو برطرف کنیم !
اگه هم نمیتونیم ، بخاطر اینه که بلد نیستیم و گرنه ما ناتوان نیستیم ! خودمون داریم خودمون و ضعیف میکنیم و به خودمون برچسب های بی ارادگی و ناتوانی و … میزنیم .
شخصی مثل من که بارها از راه های مختلف برای لاغرشدن اقدام کردم وبیخیالم نمیشدم و آرام نداشتم اتفاقا آدم خیلی توانمندیم و آدم ضعیفی نبودم ، ضعیف کسیه که یبار تصمیم میگیره که انجام بده و با اولین شکست رها میکنه .
کسی که از هر روشی برای لاغر شدن خودش استفاده کرده و شکست خورده ولی دوباره از روش های دیگه ای اقدام کرد که هر کدوم سخت تر و رنج آور تر از دیگری بود و درنهایت بخاطر اینکه روش اشتباه بوده شکست خوردن . اینها افراد توانمندی هستند و همه ی کسانی که الان در این مسیر هستند ، جزو این افراد هستند .
دقیقا من هم وقتی به گذشته ی خودم پی میبرم که برای لاغرشدن چه کارهایی انجام دادم و یا حتی در مسایل دیگر که سختی هایی و متحمل شدم که حتی از لاغرشدن هم خیلییی سخت تر بود !
استاد حالا شما هفته ای 3روز یا 4 روز میرفتید ! من هر روززز تابستون تو گرما پیاده میرفتم تو پارک دو ساعت میدویدم و پیاده هم برمیگشتم خونه و عرق سوز و داغون میشدم و فقط هم در روز تنها تمام وعده های غذایی من تخم مرغ آبپز بود و فقط 5 عدد تخم مرغ ابپز میخوردم تو روز خیلی هم سخت بود ولی من بازهم ادامه میدادم . و بعد که نتیجه نمیگرفتم رژبم و عوض میکردم، فعالیت و عوض میکردم اما بازم نتیجه نمیداد و یا دقیقا اگه نتیجه میداد برای مقطع کوتاهی جواب میداد و دوباره بعد از ی مدت کوتاه و دوباره وزن قبلی و .. اینا
ببخشید اینو میگم ولی استمرارر و جججررررر داده بودم ! و اصلا هم جا نزده بودم و این همه تلاش هم کردم تا متناسب بشم ولی نشدم .این نشان از توانایی منه ! من حتی اگه 10% این توانایی و که برای کارایی که برای لاغرشدن تو روش های سخت دیگه انجام داده بودم رو اینجا تو این مسیر داشته باشم ، 100% نتیجه میگیرم ! که البته دارم .
همه ی ما برای اینکه لاغر بشیم ، خیلی زحمت کشیدیم ، خیلی توانایی به خرج دادیم ولی چون روش اشتباه بوده ، نتیجه نگرفتیم و فکر کردیک که مشکل از خودمونه ، مثلا خودم که میگفتم شانسم بده که من باید چاق و مریض باشم و بقیه باید لاغر و خوش اندام باشن و هرکاری که دلشون میخواد انجام بدن .
ولی وقتی با این روش آشنا شدم ، دقیقاا اولین نتایجی که من گرفتم احساس خوب و آرامش خاطر و بعد صلح با خودم بود .
ولی در شرایط قبلی من همش متنفر تر میشدم از خودم و به خودم میگفتم اگه تو اینجوری نبودی مجبور نبودیم اینهمه سختی بکشیم و یا اینهمه رژیم بگیریم و….با تمام اون غمی که داشتم از انجام تمام اینکارا بازم انجامشون میدادم چون مجبور بودم و عاشق لاغری بودم .
ولی تو روش ذهنی دیگه خبری ازینا نیست !من که اصلا دراز میکشم رو تختم و همیشه تمرینامو انجامش میدم و بین اون حتی به بقیه کارامم میرسم !
یعنیی دیگه از این راحت تر نمیشد و الانم که کاهش وزن و سایز و در بدن خودم دارم ارام ارام احساس میکنم !خدایی لاغر شدن انقدر آسون بود ؟؟
و نکته جالب تر اینکه همه ی ما به نحوی با این مسیر آشنا شدیم که از نظر ما اتفاقی بوده ولی در صورتی که به انتخاب خدا بوده چون همونطور که استاد گفتن ، هیچ گونه تبلیغی برای این روش انجام نشده !
پس تفاوت رفتارهای ما با افراد متناسب تونسته به ما ضربه هایی بزنه و مارو از حالت طبیعی خارج کنه !
استاد انقدر با محبت هستند و انقدر لطف دارند که حتی برای اشخاصی که هنوز شرایط شرکت در دوره ها رو به هردلیلی ندارن ، هم آموزش گذاشتن چون واقعا در شان ما نیست که تا آخر عمرمون چاق بمونیم ، خیلی زشته !!
اتفاقا استاد چند مدت پیش من تو اینستاگرام ناخواسته با پستی مواجه شدم که فرد خیلی چاقی فکر کنم حدود 400 /500 کیلو داشت ، خودشو از آپارتمانش پرت کرده بود و بیرون و خودکشی کرده بود و نیروهای کمکی نمیتونستنن حتی جنازشو حرکت بدن !! خیلیی دیدن این ویدیو برام ناراحت کننده بود که ی انسان حتی مرگشم مشکل باشه برای بقیه !! واقعاا این افراد نیاز به کمک دارن ! اون شخص دیگه دیدن خودش تو اون وضعیت براش خیلی سخت بود که بخواد ادامه بده و نصمیم گرفت به زندگیش پایان بده .
چون اضافه وزن بر خلاف فشاری که به جسم میاره ، صدها برابر به ذهن و اعصاب افراد فشار میاره و همه چیزو مختل میکنه !
استاد چون خودشون دارن تجربه میکنن که واقعاا شرایط زیبا و فوق العاده ایه زندگی در جسم متناسب ، احساس آرامش و دوستی با خودمون و لذت و شاادی و…. میخوان که به ما هم کمک کنن تا ماهایی که واقع ارزومون لاغر شدنه ، به این شرایط برسیم !
واقعا هم همینطوره من حتی زمانی که با روش های اشتباه لاغر شده بودم هم سبکی خاص و اغتماد بنفس فوق العاده بالایی پیدا کرده بودم و دوستان زیادی هم پیدا کرده بودم !
واقعاا لذت بخش بود .
بنابراین ماهایی که با این مسیر اشنا شدیم ، صلاحیت و لیاقت لاغر شدن رو داریم.
موضوع اصلی اینه که افراد چاق حس سیری خودشون رو در فشار اومدن به جسمشون میدونن ، در صورتی که حس سیری واقعی ذهنیه ! و ما باید به صورت ذهنی متوجه بشیم که سیر شدیم یا نه !
افراد چاق اونقدر میخورن که دیگه جای نفس کشیدن نمیزارن ! تا شکمشون درد نگیره و حالت تهوع نگیرن احساس سیری خودشون رو حس نمیکنن! دز صورتی که افراد لاغر و متناسب اصلا همچین تجربه ای از احساس سیری خودشون ندارن و خیلی راحت احساس سیری خودشون رو درک میکنن و میتونن به اندازه بخورن !
افراد متناسب حتی اگه در انبوهی از غذاهای مختلف هم قرار بگیرند ، بازهم زیاده روی نمیکنند ولی افراد چاق علاوه بر اینکه باید از هرمدل بخورن ، حتی باید خودشون و از اون مدلایی هم که میخورن هم بترکونن !
البته مثل اینکه افراد متناسب با رفتار های غذایی درست ! نه اینایی که ما تو اینستاگرام میبینم و حرصمون میگیره ، این افراد فقط کافیه در شریطی قرار بگیرن که باورشون نسبت به چاقی و چاق نشدن شون شکسته بشه ، اصلاا فاجعه به بار میادد !!
هر موقع واکنش جسمی در ما به وجود میاد ، معمولا مواقعیه که بدن ما دچار مشکل شده ، مثلا زمانی که ما ضربه ای به بدنمون وارد میشه ، درد رو احساس میکنیم و بدنمون واکنش میده یا همین چند روز پیش که من حالم خوب نبود و متوجه شدم که که مشکلی برام پیش اومده و من با خوردن دارو رفعش کردم و واکنش های بدنم الان کاملا طبیعی شده .
حالا به نسبت اون بیماری که میگیریم ویا اون ویروس که باعث بیماری در ما شده بدنمون واکنش نشون میده .
بدن وقتی دچار مشکل بشه و بخواد مارو باخبر کنه واکنش جسمی نشون میده ! چون نمیتونه که با ما حرف بزنه ! و مارو با واکنش در جسم از اون مشکل باخبر میکنه تا ما بتونیم بهش کمک کنیم .
در حالت گرسنگی که در افراد چاق وجود نداره یا به ندرت وجود داره واکنش متفاوتی ایجاد میشه ، مثلا من شکمم صدامیخوره و حالت تهوع میگیرم که حتی اون احساس حالت تهوع من بر اثر گرسنگی و سیری کاملاا باهم متفاوت هستند !!! ….
و ما با این واکنش ها متوجه میشیم که مشکلی هست که با مقداری غذا برطرف میشه .
بنابراین واکنش بدن همواره در برابر مشکلاته !
پس ما هروقتی که داریم غذامیخوریم و بدنمون واکنش میده ، چه از طریق فشار شکم ، احساس خفگی و گرم شدن و ….اینا نشونه ی اینه که ما اشتباه رفتار کردیم و داریم به جسممون ضربه میزنیم .که جسممون داره به اینشکل واکنش میده .ولی ما توجه نکردیم .
و فکر میکردیم که این درسته!
در فرد چاق سیری برابر با یک واکنش جسمیه که این خیلیی خطرناکه .و وقتی یک فرد چاق غذا میخوره ، حتما باید یک تفاوت جسمی رو احساس کنه تا متوجه سیری خودش بشه ، باید حالت سنگینی کنه ، ولی در افراد متناسب اصلا اینطوری نیست و به اندازه نیاز خودشون میخورن و اصلا هیچ احساس سنگینی و بدی بعد از غذاخوردن ندارن ! و غذاخوردنشون دقیقا مثل سایر اعمال بدنشونه ، مثل تنفس کردن و ضربان قلب و …
همونطور که کسی از نفس کشیدن خسته نمیشه ، اذیت نمیشه ، چون به طور اتوماتیک این عمل داره انجام میشه .
ولی در خوردن باید حتما در ما فشار بیاد ی واکنش فیزیکی ببینیم که حس کنیم سیر شدیم .
باید سعی کنیم طوری غذابخوریم که اذیت نشیم و فشاری به ما تحمیل نشه و قبل از اینکه اون فشار و حس کنیم دیگه نخوریم ، مثل من که الان دقیقا اینطوری رفتار میکنم .
اصلا نباید برای ما مهم باشه که چه ماده غذایی رو داریم میخوریم یا کجا هستیم و..
غذا باید به عنوان یک ماده یا موضوعی که نیازی رو در ما برطرف کنه معنا و مفهوم داشته باشه . نه معنای لذت بردن و چبران کردن و…
که متاسفانه تو بیشتر افراد و خانواده هایی که اضافه وزن دارند خوردن به هر دلیلی وجود داره
این طرز نگاهه به غذا خوردن مشکل سازه ؛ باید یادبگیریم که طرز نگاهمون و به لذت بردن و غذاخوردن و فرمول های اینا تغییر بدیم ، کی گفته فرمول لذت بردن باید غذا خوردن باشه ؟! فیلم و سریال وو رقص و موزیک و گردش و…
جرا همش تمرکز ما در هر مواقعی رو خوردنه ؟
باید این مسیله رو برطرف کنیم ، اگه این مسیله برطرف بشه ، خود به خود لاغر میشیم !
باید طوری غذابخوریم که به اون واکنشه بدن نرسیم ، باید انقدر واکنش بدن برای ما زشت و زننده و ناپسند باشه که به هیچ وجه اجازه ندیم به اون حد برسیم ! و حتی اگه اینطوری شد خودمون رو حتی سرزنش هم بکنیم !
این درواقع سرزنش نیست ، نوعی تنبیهه ، ذهن ما نیاز داره به تنبیه شدن وقتی که رفتار اشتباهی رو انجام میده و به خودمون نهیب بزنیم که همچین رفتاری انجام دادیم .
ولی استاد من به خودم نهیب نمیزنم و میگم اشکال نداره ، دفعه بعد سعی کن بهتر باشی و اینطوری جواب گرفتم البته چند باری هم سعی کردم با نهیب زدن خودمو درست کنم که تغییر نکرده بود به همین دلیل اینطوریبیشتر جواب داد .
ما انسان هستیم و در شان ما نیست که پرخوری کنبیم ! حتی در حیوانات و در طبیعت هم پرخوری وجود نداره ! ما در طبیعت حیوانی رو نمیبیبیم که پرخوری کنه یا بیشتر از حد نیاز بدنش غذا مصرف کنه . درنده ترین حیوانات هم حتی وقتی سیر بشن دیگه به کسی حمله نمیکنن و آرام میشن ؛ مگه اینکه برای دفاع از خودشون بخوان به چیزی صدمه بزنن .
ما اشرف مخلوقات هستیم ، یعنی همچین رفتاری در حد ما هست ؟
البته یهو نمیشه تغییر کرد ولی باید سعی کنیم که آرام آرام این رفتارو دور کنیم . و به خودمون یاد آوری کنیم که این چه نوع رفتاری بود که انجام دادیم تا تشویق بشیم دفعه بعد دیگه اون رفتار و انجام ندیم !
و حتی وقتی هم رفتار درستی داشتیم ، به اندازه خوردیم و سبک بودیم هم خودمون رو تشویق کنیم .
برای رفتار خوبمون خودمون و تشویق کنیم ، برای رفتار بدمون هم خودمون و سرزنش کنیم که برای بهتر شدن انگیزه بگیریم .و مشتاق بشیم که رفتار بهتری از خودمون نشون بدیم .
رفتارمون باید در شان یک انسان باشه !
نباید اجازه بدیم غذاها و یا بسته بندی های شرکت ها برای ما حد و مرز خوردن مشخص کنن . من خودم اینطوریم که یک چیزی و هیچوقت کامل و تا ته نمیتونم بخورم ، یک بیسکوییت و کامل نمیتونم بخورم و یا مثلا یک نوشابه یا یک بستنی و بیشتر اوقات نمیتونم تا تهش بخورم و بقیه رو میدم برادرم بخوره .
بسته بندی محصولات به این معنی نیست که حتماا این برای یکنفره ، هیچ کس در حدی نیست که بخواد تایین کنه که ما چیکار کنیم چی کار نکنیم ، در هر موضوعی !
افراد متناسب به حجم غذایی که سرو میشه یا نوع بسته بندی و تنوع غذایی اهمیت نمیدن و به مقداری که نیاز داشته باشن مصرف میکنن ولی در افراد چاق حتما باید براشون مشخص بشه که چی کار کنن چی کار نکنن ، مثل بچه هاا ! خدایی خیلی زشته !
رفتارمون رو تنظیم کنیم و صحیح رفتار کنیم تا از زندگی کردن لذت ببریم ! به واکنش های خودمون بعد از غذاخوردن توجه کنیم ! و براساسا اون خودمون رو سرزنش یا تشویق کنیم .
و سعی کنیم که دیگه درد پرخوری و برطرف کنیم .
هیچ دارویی براش وجود نداره ، فقط خودمونیم .
شاد و پیروز و متناسب باشید .